دوران نقد و هنرآفرینی به پایان رسیده است؟!
یادداشتی از جبار آذین
بر این باورم که به دلیل نبود گوش شنوا و فهم ودرک نقد و اصلاح پذیری، سلطه دگم اندیشی، منافع گرایی، سلیقه مداری، سطحی نگری، گذشته گرایی، و تعطیل فرهنگ و هنر، و تخریب دستاوردهای هنری و فرهنگی؛ خودی نوازی و خانه نشین کردن اهالی هنر و قلم، توسط معلولان ذهنی و نامدیران و نامسوولان؛ همچنین بسته شدن درهای هنر آفرینی فاخر و شایسته ی ملی و مردمی؛ نگارش نقد و تحلیل، ثمربخش نیست! و اگر درخواست و اصرار برخی هنرمندان و دوستان رسانه ای نباشد، نقد/ گفت و گو هم نباید اجرایی شود. به همین علت، فعالان رسانه، وقتی با امتناع مصاحبه از سوی منتقدان و کارشناسان غیر وابسته و مردمی و مستقل روبرو می شوند، نباید متعجب و دلخور شوند و بدانندکه مشکل و مساله از جای دیگر و کسان دیگری است!
چنانچه در میان مسوولان ومدیران، کسانی بودند که برای مردم، فرهنگ، هنر، و هنرمند ارزش و احترام قائل می شدند و خواستار حفظ فرهنگ کشور و فرهنگ سازی بودند و در جهت ساماندهی اوضاع زندگی و کار و زندگی و معیشت جامعه،گام بر می داشتند، دل ها به درد نمی آمد، ولی وقتی انحراف، بی راهه، ندانم کاری، پول، و مقام پرستی، جای تقوا و خداپرستی، و مردم و فرهنگ دوستی را گرفته و کشور علی رغم شعارهای کلیشه ای نامسوولان و نامدیران با غارتگری و حیف و میل بیت المال توسط نور چشمی ها، چی چی زاده ها، و از ما بهتران در تمام عرصه ها رو به قهقرا می رود! از دلسوزان کشور و جامعه، چه بر می آید.
متاسفانه خواسته یا ناخواسته، غلط ها، کژی ها، و انحراف ها، جامعه را به سوی بن بست می برد، تا جایی که همگی به این باور برسند که راهی جز فریاد و اعتراض ندارند. این رخداد ناگزیر، تنها نتیجه هجمه ها، ترفندها، و خصومت دشمنان وخارجی ها، و ایران و اسلام ستیزان نیست، بلکه محصول اشتباهات پی در پی و مردم گریزی صدرنشینان غیر متخصص،بی دانش، و بی تعهد است که گسترش فاصله های طبقاتی، فقر، گرانی، و نابسامانی را به دنبال دارد، و نا امید کردن مردم و تخریب فرهنگ، اعتقادها، و اعتمادهای ملت را باعث می شود… هزاران تاسف!!!!!