قهرمانی با شمارۀ 10/ ساختارشکنی نسبتاً جذاب با الگوبرداری نسبتاً هوشمندانه!
زرگرنژاد در «شمارۀ 10» با نوآوری در موسیقی، صحنهآرایی و ترکیب رنگها، لباس و حتی گریم و صدالبته ساختارشکنی و بر هم زدن کلیشههای رنگورو رفته، تا حد قابلقبولی توانست یک تصویر سینمایی قابل اعتنا و قابل دفاع از سینمای دفاع مقدس ارائه دهد؛ تصویری که البته میتوانست بسیار بهتر از این باشد.
هادی مرادی-سینمای خانگی؛ حلقۀ مفقودۀ آثار سینمایی ایران که نقش بسزایی در بحران کنونی سینمای سالنی دارد، مخاطبشناسی و احترام به خواست و سلیقۀ مخاطب است. این مهم به ویژه در آثار دفاع مقدس به ضوح دیده میشود. گرچه در تمام این سالها، فیلمهایی با محوریت جنگتحمیلی بسیار کمتر از آنچه باید، ساخته شده اما همین فیلمها نیز هرگز نتوانستند موفقیت آثار دهههای شصت و ابتدای هفتاد را تکرار کنند تا جاییکه همین عدماستقبال سبب شد به تدریج این گونه از سینما که به نوعی تنها نوع منحصربفرد سینمای ایران است، از رونق بیافتد.
با این حال اما «شمارۀ 10» نه برگ برنده اما اثری قابل اعتنا و قابل احترام در این ژانر به حساب میآید. فیلمی که توانست تا حد مطلوبی، رضایت مخاطبان جشنواره را جلب کند و در اکران نیز قطعاً ناموفق نخواهد بود.
نورپردازی، موسیقی و صحنهآرایی «شمارۀ 10» به حدی مطلوب بود که بیننده را در ابتدای فیلم، مجاب به همراهی میکرد، گرچه میشد به وضوح دید که فیلمساز از آثار هالیوودی که با موضوع جنگ جهانی دوم ساخته میشوند، الگوبرداری کرده اما با این حال، این یک الگوبرداری قابل احترام و استاندارد بود. به عبارت دیگر، در زمانهای متعددی از این فیلم، کارگردان بدون زیادهگویی و با استفادۀ دقیق از نور، موسیقی و صحنه، داستانش را روایت میکند و این خود، احترام به پردۀ سینماست.
نکتۀ مهم دیگر اینکه فضای موجود در «شمارۀ 10»، برای مخاطب سینمای ایران به ویژه سینمای دفاع مقدس، ناآشناست و در برخی از موارد میشود اغراق را در همۀ ابعاد فنی و محتوایی و حتی شیوۀ روایتگری لمس کرد اما به دلیل اینکه از ابزار اغراق با شیوهای درست و در جهت خط سیر فیلمنامه استفاده شده، نهتنها بیننده آن را پس نمیزند، بلکه ارتباط بصری و حسی خوبی نیز با آن برقرار میکند. به نظر میرسد این فیلم به دلیل احترام به ذائقۀ مخاطب جوان سینما، در زمان اکران نیز بتواند بخش زیادی از این قشر مخاطب را هم به سینما بکشاند.
موفقیت دیگر این فیلم در ارائۀ قهرمان است. سینمای ایران که بعد از به راه افتادن جریانی کاریکاتوری از موج نو، از قهرمان تهی شده بود، توانست در این فیلم شمهای از یک قهرمان را روی پرده ببیند. قهرمانی که در استانداردهای بالاتر، سینمای ایران برای برونرفت از وضعیت کنونی، به آن نیاز دارد.
نقطۀ قوت دیگر این فیلم در کنار اصل غافلگیری، بازی خوب مجید صالحی است. بازیگری که بعد از تجربههای موفق در آثار جدی، حالا در مرز پختگی قرار دارد و به خوبی توانست با مخاطب ارتباط بگیرد گرچه اگر این فیلمساز باتجربهتر عمل میکرد، قطعاً با حذف بخشی از دیالوگها و آواهای بازیگر و استفادۀ بهتر از زبانبدن او، تصویری به مراتب بهتر و باکیفیتتر از نقش اول فیلم خود ارائه میداد. به هر حال باید به محید صالحی که بعد از «استراحت مطلق»، «صحنهزنی» و «برف آخر»، دورهای جدید را در بازیگری خود آغاز کرده و قدمبهقدم خود را به نقش اول روی پردۀ سینما رسانده، به دلیل قرارگیری در مسیر درست بازیگری و استمرار در آن تبریک گفت. علاوه بر آن، سیامک صفری برعکس حسام منظور و بهرنگ علوی که بازی یکنواخت و کسالتباری داشتند، یک بازی استاندارد و باکیفیت از خود ارائه داده بود.
نقطۀ ضعف اصلی این بخش از فیلم اما انتخابهای به شدت ویرانکنندۀ بازیگران زن بود. جایی که بازیگران به حدی در بیان، در نگاه، در حس و حتی در حرکت، بد بودند که به روند کلی داستان ضربه زدند؛ این بخش را میتوان به نوعی خودزنی کارگردان دانست. این مهم در حالی در «شمارۀ 10» دیده شد که بزرگترین فیلمسازان جهان، در انتخاب بازیگرِ کوتاهترین نقشها و بازی گرفتن از آنان، بالاترین دقت و ظرافت را به خرج میدهند چون به خوبی میدانند بازی این بازیگران تا چه اندازه در موفقیت بازیگران اصلی و کلیّت فیلم مهم و اثرگذار است.
کلام آخر اینکه، زرگرنژاد در «شمارۀ 10» از سویی با نوآوری در موسیقی، صحنهآرایی و ترکیب رنگها، لباس و حتی گریم و صدالبته ساختارشکنی و بر هم زدن کلیشههای رنگورو رفته و از سوی دیگر با اعتنا به آثار جنگی شاخص سینمای جهان، تا حد قابلقبولی توانست یک تصویر سینمایی قابل اعتنا و قابل دفاع از سینمای دفاع مقدس ارائه دهد؛ تصویری که البته میتوانست بسیار بهتر از این باشد اما در همین اندازهها نیز نویدبخش روزهای بهتر برای سینمای ایران است و به شرط کم کردن زمان فیلم، در اکران نیز تا حدی موفق خواهد بود.