کارشناسان فرهنگی در یک نشست تخصصی به آسیبشناسی بازنمایی تصویر «خانواده» در فیلمهای سینمای ایران پرداختند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، نشست تخصصی «سینما و خانواده» در تالار ایوان شمس برگزار شد.
در ابتدای این نشست حجتالاسلام محمدرضا زیبایینژاد رئیس پژوهشکده زن و خانواده بیان کرد: در طول تاریخ ساختارهای اجتماعی و سیاسی بهطور طبیعی مسیر خود را میرفتند اما آنچه که امروز اتفاق افتاده این است که ساختار اقتصاد نئوسرمایهداری دارد روی سیاست و اجتماع ما تأثیر میگذارد. اتفاق جدیدی که در فرایند مدرن شدن پیش آمده سیطره ساختارهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی نئوسرمایهداری بر همه چیز است یعنی امروزه خانواده ما تحت سیطره جهانی نسبیتگرایی ارزشی و نئولیبرالیسم اخلاقی قرار گرفته است.
این کارشناس فرهنگی افزود: پرسش این است در زمانی که ارزشهای معارض با خانواده بر کل آدمها سیطره دارد، خانواده چگونه میتواند از ارزشهای خود صیانت کند و این ابرچالش چگونه میتواند وجه فرصت خود را تقویت و بر وجه تقبیحیاش غلبه دهد؟
وی گفت: وقتی فهم از موقعیت داشته باشیم تا بدانیم این موقعیتها چه چالشهایی برای ما دارد، میتوانیم برای مقابله با آن برنامهریزی کنیم. در حالی که در خیلی از عرصههای فرهنگی و هنری این فهم شکل نگرفته است. این نشست برای این است که ببینیم خانواده در موقعیت جدید چه چالشهایی پیش رو دارد و چگونه باید بر آن غلبه کند.
حیرت از مسیری که سینما طی کرده است
سپس محمدتقی کرمی دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: من بهعنوان یک مخاطب سینما که از سالهای ۶۵ به صورت حرفهای به تماشای فیلمهای ایرانی نشستهام و در دانشگاه علامه درگیر مفاهیمی همچون جنسیت، زن در سینما و مفهوم بازنمایی در سینما بودم باید بگویم در این سالها مسیری از حیرت برای من شکل گرفته است که اینجا میخواهم آن را به بحث بگذارم.
وی مطرح کرد: سینمای ما به شدت از سینمای دوم خرداد و نوعی از سینمای دختر و پسری تأثیر گرفته است. این موضوع از سال ۷۶ شروع شد، در دوران احمدینژاد به سینمای خیانت تبدیل شد و این مسیر تا همین امروز تداوم پیدا کرده است. نمیدانم سینمای ما چه اصراری به حذف نشانههای خانواده دارد.
کرمی گفت: وقتی به فیلمهای دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد نگاه کنید متوجه میشوید با این مسأله مواجه هستیم که گویی خانواده یعنی یک مرد و زن جوان، که با هم زیر یک سقف هستند اما شاید به دلیل محدودیت جامعه ایران به آنها زن و شوهر میگوئیم و اگر این محدودیت نبود آنها را به گونه دیگر نشان میدادیم. یا مثلاً در سینما از فرزند و فرزندآوری هیچ نشانی نمیبینید و از شبکه ارحام هم هیچ نشانی نمیبینید.
وی افزود: در این مدت برای من این سوال پیش آمد که شاید جنس سینما همین است و بعد متوجه شدم نه اینطور نیست. مثلاً حتی اگر سریالهای آمریکایی را ببینید متوجه میشوید در خدمت چند مفهوم محوری هستند. مثلاً خبیثترین کاراکتر آمریکایی هم آمریکا برایش مفهوم دارد. یا مثلاً ایده خانواده برای آنها مهم است. سوال من این بود که ما کجا این مفاهیم را در فیلمهایمان نشان دادهایم. البته انتظار یک فیلم ایدئولوژیک محض هم نداشتم اما نمیدانم چرا اجماع بر سر حذف نشانههای خانواده است. ضمن اینکه بسیاری از مناسکی که در جامعه ما کارکرد مثبت دارند در فیلمها مورد تمسخر قرار میگیرند. حتی صدا و سیما هم در این موضوع با بدنه سینما همراه است. البته که چند فیلم و سریال خوب هم در این حوزهها داشتهایم.
تصویر خانواده در سینما ما مطلوب نیست، اما چرا؟
سپس شهاب اسفندیاری رئیس دانشگاه صدا و سیما پشت تریبون قرار گرفت و بیان کرد: تصویر خانواده در سینمای ایران از منظر ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ما مطلوب نیست اما پرسش این است که دلیلش چیست؟ یا چرا سینما و رسانه بهعنوان نهادهای تأثیرگذار آنگونه که باید نقش مؤثری در تحکیم خانواده ایفا نکردند؟ برای پاسخ به این پرسشها نیاز به دانش جامعهشناسی سینما و هنر داریم.
وی افزود: جامعهشناسی هنر و سینما فقط بررسی تأثیر جامعه بر هنر یا بر عکسش نیست. آنچه در جامعهشناسی هنر مغفول مانده تمرکز بر خالقان هنر است. این شاید به خاطر دشواری این امر و عدم همکاری هنرمندان باشد. در برخی جاها بر حساسیت روی قومیت و نژاد خیلی کار کردهاند همین امر باعث شده گاهی اوقات تبعیض مثبت ایجاد شود. ولی در کشور ما این اتفاق رخ نداده، اینجا تصور ما این است که آنچه که روی پرده میرود یک حقیقت مطلق و جامع از جامعه است و هیچکس روی آن تردید نمیکند و نمیگوید که آنچه روی پرده رفته یک برساخت اجتماعی و زاییده ذهن کارگردان و درواقع محدود به قاب ذهن اوست. یکسری چیزها از این قاب بیرون مانده که اینها جای تحلیل دارد.
اسفندیاری گفت: ضمن اینکه برخی با استناد بر این تصاویر اینگونه قضاوت میکنند که وضع جامعه همینطور است که تصویر شده است. فضاهای روشنفکری، جشنوارهها و… به برخی چیزها ضریب میدهد، برخی چیزها را انکار میکند و اثرگذاری فوقالعادهای دارد. البته در فضای جامعهشناسی ایران، گفتمانهای انتزاعی و دور از واقعیتهای میدانی، بسیار رایج است حتی گاهی ادبیات استعاری به کار برده میشود یا مثلاً مدام از اصطلاح فروپاشی اجتماعی سخن میگویند اما یک نفر نمیگوید شاخصها و تعریفش چیست و اینگونه بیپروا و بی محابا سخن میگویند.
وی افزود: این چنین میشود که در فیلمهای ما هم جوانان در حال خودکشی، خانوادهها در حال فروپاشی و … نشان داده میشود برای اینکه پایایی این تصویر نسبت به جامعه اثبات شود باید تحقیقات میدانی کنیم تا ببینیم آیا واقعاً جوانان همین قدر ناامید هستند آنگاه میشود قضاوت کرد که سینمای ما آینه جامعه ما هست یا خیر.
سپس مدنی از دانشجویان دانشگاه صدا و سیما به ارائه پایاننامه خود درباره «بازنمایی امید در شخصیتهای جوان و نقش خانواده در فیلمهای دهه ۸۰ و ۹۰ سینمای ایران» پرداخت.
باید از «سپهر فرهنگی» صحبت کنیم
در ادامه رامتین شهبازی منتقد سینما و معاون هنر دانشگاه سوره اظهار کرد: فرهنگ تعاریف مختلفی دارد و ما با امری مواجه هستیم که ما را به تنوع میرساند. وقتی فرهنگ را متکثر میکنیم نشانهشناسی در آن اهمیت پیدا میکند. نشانهشناسی در تمام ابعاد زندگی ما وجود دارد اگر بخواهیم فرهنگ جامعه را تعریف کنیم باید از یک عبارت دیگر در بحث نشانهشناسی فرهنگی استفاده کنیم و آن بحث «سپهر فرهنگی» است.
وی افزود: ما یک سپهر فرهنگی داریم که تعریف آن دشوار است. هرچه زندگی ما تغییر میکند تعریف این سپهر فرهنگی دشوارتر میشود اما چه کسی آن را تعریف میکند؟ در کشور ما اینگونه بوده که این سپهر فرهنگی بر اساس ایدئولوژی، مسائل عرفی و … تعریف میشود. مثلاً بحث حجاب یکی از آن بحثهاست. گاهی این سپهر دچار ترک میشود و برخی مسائل دیگر به آن نفوذ پیدا میکند اما گاهی چون این سپهر با فرهنگ عمومی همخوان نیست، از فرهنگ عمومی بر آن غالب میشود.
شهبازی ادامه داد: فرهنگ دیکته نمیشود، بلکه زیست میشود. فرهنگ اینگونه نیست که بگوییم چه چیزی فرهنگ است چه چیزی نه. ما با سینمایی مواجه هستیم که سینماگر در آن هم با جامعه طرف است و هم باید گیشه فیلمش تأمین شود. در چنین موقعیتی او نمیتواند به پژوهشگر بگوید تحقیق کن و ببین مخاطب الان چه میخواهد بلکه این موضوع را از گیشه سینما درمییابد. این باعث میشود سپهر فرهنگی دائم محدود شود و ما دچار تعارض شویم.
این منتقد سینما تأکید کرد: وقتی سپهر فرهنگی گسترش پیدا نکند، مفاهیمی مثل خانواده، زن، نگاه سیاسی و… مورد تغییر قرار میگیرد، این باعث میشود فیلمساز گیج شود و نداند باید سفارش بپذیرد یا آنچه را که خودش میخواهد بسازد، این امر باعث میشود سینمایی داشته باشیم که گاه سرش و گاه بدنش بزرگ میشود. سپهر فرهنگی در سینمای ما کامل نیست و ناقص است و این خودش را روی فرم فیلمها نشان میدهد و اتفاقاً یک سری فیلمهای انتقادی ساخته میشود که به لحاظ سینمایی خیلی بد هستند، اما به دلیل لحن تندشان به یک برند تبدیل میشوند. مثلاً فیلمهای رضا درمیشیان چنین هستند.
وی افزود: من همه اینها را ذیل بحث فرهنگ میدانم و همین باعث میشود با سینمایی مواجه شویم که ادعا میکند تحلیل دارد، ولی هیچ تحلیلی ندارد. این البته اشکالی ندارد چون وظیفه سینما تحلیل کردن نیست، سینما همیشه یک سرگرمی بوده است.
پایان این نشست به پرسش و پاسخ میان حاضران و کارشناسان مدعو در برنامه اختصاص داشت.
سیدرضا میرکریمی نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «نگهبان شب» ضمن تشریح نسبت این فیلم با جامعه امروز تأکید کرد بهعنوان سازنده فیلم هنوز در فضای آن، گرفتار است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، او خالق بخشی از خاطرات دوران کودکی هم نسلان من است، همان زمانی که گرچه برنامههای کودک آهنگین شده بودند، اما یک نفر ایدهاش این بود که سرودهایی برای ایام هفته داشته باشد تا روزها را برای کودکان دوستداشتنی کند.
کارگردانی که گرچه با آثاری برای کودکان آغاز به کار کرد بعدها اما از این مسیر فرمان چرخاند تا سینمایش یکی از انسانیترین مفاهیم را با خود به همراه داشته باشد؛ از رضا میرکریمی میگویم. او که حتی منفورترین شخصیتها را هم در فیلمهایش مورد قضاوت قرار نمیدهد. نه آنها را آنچنان سیاه نشان میدهد نه برایشان حکمی میدهد؛ این سرنوشت محتوم و مختوم کاراکترهای اوست.
کارگردانی که گرچه در لایههای زیرین آثارش همواره انتقادهای اساسی به اجتماعش داشته اما هرگز امید را از دست نداده و این جامعه را قابل ترمیم دانسته است.
رضا میرکریمی اما هنوز برای من کارگردان «خیلی دور خیلی نزدیک» است همانجا که سرگشتگی شخصیت فیلمش چیزی را در انتهای وجودمان برمیانگیخت تا به گفته خودش این غم از جنس حسرت باشد، همان سرگشتگی که بعدها در دیگر فیلمهایش هم تجلی پیدا کرد تا آن را نوعی گرفتاری توصیف کند.
این روزها او فیلم سینمایی «نگهبان شب» را روی پرده دارد، فیلمی که گرچه در چهلمین جشنواره فیلم فجر قدر دید اما نوع اکرانش باعث شد تا او زبان به گلایه بگشاید. فیلمی که باز هم از اخلاق صیانت میکند، حکم نمیدهد و در عین حال نقادانه است.
به بهانه این فیلم با رضا میرکریمی به گفتگو نشستیم که مشروح قسمت نخست این گفتگو را در زیر میخوانید:
* شما قبل از ورود به دنیای سینما، به واسطه کارگردانی مجموعه «نماهنگهای ایام هفته»، نقش پررنگی در خلق یک نوستالژی جمعی در دوران کودکی همنسلان من دارید. شما کار خود را با دنیای کودکان آغاز کردید و میتوان این سابقه را پیوند داد به نقشی که برای کودکان در فیلمهای سینمایی خود قائل هستید. کاراکترهایی که همواره فضای تلخ روایت را تلطیف میکنند و گویی نقطه امید هستند. مضافبر اینکه برگبرنده آن نماهنگها که در تأثیرگذاری و ماندگاری آنها هم موثر بود، نگاه غیرایدئولوژیک به دنیا، از نگاه کودکان بود، که همچنان نشانههای این رویکرد را هم میتوان در تجربههای سینمایی شما رصد کرد. اگر موافقید با مرور همین تجربه گفتگو را شروع کنیم.
ساخت این نماهنگها که به آن اشاره کردید و اتفاقاً برای خود من هم بسیار خاطرهانگیز است به حوالی سال ۷۴ یا ۷۵ بازمیگردد. من به دلایلی، قبل از ورود به عرصه کارگردانی و ساخت فیلم، سفرهایی به خارج از کشور داشتم. متوجه شدم به واسطه مهاجرتهایی که در آن سالها صورت میگرفت و حجمشان نسبت به امروز خیلی کمتر هم بود، نوزادانی دارند در خارج از کشور متولد میشوند که موطن اصلی خود را ندیدهاند و دوران رشد خود را در کشوری دیگر طی میکنند. آن زمان برایم مسئله شد که ما برای این بچهها چه محصول فرهنگیای میتوانیم بسازیم که کلماتی مشترک از زبان مادریشان تبدیل به ملکه ذهنشان شود. همین ایده بذر اولیه ساخت آن مجموعه نماهنگ شد.
بهتعبیری مثل باقی کارهای من، هیچکس ساخت این نماهنگها را به من پیشنهاد نداد. با چند نفر از شرکا، دفتری داشتیم که در آن کارهایی را مثل «بچههای مدرسه همت» و یا «ماجراهای آفتاب و عزیز خانوم» را میساختیم. شاید جزو اولین دفاتر بخش خصوصی بودیم که برای تلویزیون کارهایی را تولید میکردیم. این نماهنگها را اما بیشتر برای بچههای خارج از کشور ساختیم. خب به خاطر همکاری و رفاقتی که با محمد رضا علیقلی داشتم با او در میان گذاشتم. او پیشنهاد ساختن یک «اپرت» بر اساس افسانه دوازده برادر – ماههای سال داشت و به این نتیجه رسیدیم که روزهای هفته را ابتدا بسازیم و بعد برویم سراغ ماهها.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم
در همان همفکریها مطرح شد که بسیاری از شعرهای کودکانه ما و سرودههای فولکلوری که همه حفظ هستیم، مشخص نیست ریشهاش کجاست. خیلی از آنها حتی ساختار روایی علی و معلولی و معنایی هم ندارند و کلماتش الزاماً به هم ربطی هم ندارند و صرفاً به دلیل آنکه هموزن بودهاند در کنار هم قرار گرفتهاند و تبدیل به شعر شدهاند. مثلاً اتل متل توتوله یا امثال آن. با این وجود ما با همین اشعار بزرگ شدیم. از خودمان پرسیدیم آیا ما هم میتوانیم شروعکننده خلق چنین آثاری برای آیندگان باشیم.
اگر خودتان را به فضای سال ۷۴ بروید، به یاد میآورید که تقریباً هیچیک از محصولات فرهنگی خارج از مدار ایدئولوژیک و مبتنیبر پندهای مستقیم اخلاقی ساخته نمیشد. در آن شرایط اینکه بخواهیم برویم سراغ مجموعه آثاری که در قالب آنها روزهای هفته را برای بچهها تشخص بدهیم تصمیم غریبی بود. قرار شد بیشتر روی تخیل بچهها تمرکز کنیم تا اینکه بخواهیم پندی را به آنها منتقل کنیم. گویی خود بچهها این شعرها را گفتهاند. از طرفی به پیشنهاد علیقلی تصمیم گرفتیم برای موسیقی این نماهنگها یک کار پروپیمان و ارکسترال بگذاریم. اتفاقی که تا آن زمان سابقه نداشت و غالباً موسیقی بچهها با گروههای کوچک جمع میشد. در وهله اول هم بهعنوان یک پدر حالم خوب میشد. من چون زود ازدواج کرده بودم، زود هم بچه دار شدم و آن موقع احساس میکردم که بچههای من نیاز به این محصولات دارند. اولین جایی هم که از آنها استفاده میشد در دستگاه پخش ماشین خودم و برای بچههای خودم بود. اینگونه اولین بازخوردها را هم از آنها میگرفتم.
* و همان زمان هم کارها از صداوسیما پخش شد؟
اتفاقاً در آن مقطع این کارها روی دست ما ماند! تا دو سال تلویزیون حاضر نشد این کارها را از ما بخرد. میگفتند که چی؟ چرا باید برای بچهها بخوانیم «شنبه یه سیب سرخه!»
* به تعبیری به دلیل همان فقدان نگاه ایدئولوژیک نمیتوانستند با این کارها ارتباط بگیرند!
بله. بعد از دو سال بود که سراغ این کارها آمدند و حاضر به پخش آنها شدند.
* تقریباً میشود حوالی سال ۷۶ و احتمالاً تغییر نگاهها به مقوله فرهنگ و هنر، در این زمینه بیتأثیر نبود.
حتماً که این تغییر نگاهها بیتأثیر نبود. گروه کودک شبکه یک در آن زمان این کارها را از ما خرید. با همان امکاناتی هم که داشتیم، با هزینهای بسیار کم، کلیپهایی هم برای آنها ساختیم. امضای من پای این کلیپها هست و به آنها افتخار هم میکنم اما وقتی امروز آنها را میبینم، با خودم میگویم واقعاً با چه امکانات اندکی این کارها را ساختهایم. سالها از پخش این نماهنگها میگذرد و در این سالها آدمهایی مثل شما زیاد دیدهام که وقتی متوجه میشوند من هم نقشی در تولید این نماهنگها داشتهام و ایدهاش برای من بوده است، میگویند خاطرات بسیاری برای ما ساختهاید و ما با این نماهنگها بزرگ شدهایم. این همان هدفی است که از ابتدا به دنبال آن بودیم.
* همین زاویه نگاه به دنیای کودکان هم بعدها به جهان فیلمهایتان تسری پیدا کرد. حتی در همین فیلم «نگهبان شب» هم درست است که آن پسربچه نقش کوتاهی دارد اما واقعاً حضورش در تلطیف فضا موثر است.
این بچهها تقریباً در همه فیلمهایم هستند. من کارم را با تولید اثر برای کودک و نوجوان آغاز کردم و به نوعی سینما را از طریق همین دنیای بچهها شناختم. فیلم اولم «کودک و سرباز» هم بهنوعی مدیون بازیگر نوجوان و دنیای کودکانهاش بود. گویی زیربنای فکری و شناخت من از سینما، عجین با دنیای کودکان بوده است. این تأثیر صرفاً هم به حضور کاراکترهای کودک در فیلمهایم محدود نمیشود و بلکه یک حس کودکانه و همچنان زنده، حتی در کاراکترهای بزرگسال فیلمهای من هم وجود دارد که ممکن است ریشهاش در همین مسئله باشد.
* فیلم «نگهبان شب» مانند دیگر آثار شما، نگاه و روایتی اخلاقمدارانه دارد. در شرایطی که به نظر میرسد به واسطه مشکلات مختلف، پایبندی به اخلاقیات در جامعه کمرنگ شده است، چگونه میتوانید همچنان از این نگاه اخلاقگرایانه در آثارتان محافظت کنید؟
اگر بخواهم آدم عافیتاندیشی باشم و بابت حرکت برخلاف جهت آنچه به تعبیر شما در جامعه در حال اتفاق افتادن است، هزینه پرداخت نکنم، باید از پافشاری روی این نوع از قصهپردازی دست بردارم. البته من این رویکرد را آرمانگرایی نمیدانم. به نظرم این شکل از نگاه یک جور دعوت برای بازگشت به خویشتن است. تلاش برای متوجه کردن مردم جامعه به خودشان است تا بخشی از مسئولیتهای برزمینماندهشان را برعهده بگیرند. من این اخلاقگرایی را یک راهنجات میبینم. نه صرفاً به عنوان یک فیلمساز که بهعنوان عضوی از یک جامعه که نگران سرنوشت خانوادهام هستم چنین نگاهی دارم. فکر میکنم یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود. من شخصاً همیشه آدم امیدواری بودهام…
یک طمع لجامگسیخته، مدتهاست گریبان جامعه ما را گرفته است که این طمع الزاماً هم اقتصادی نیست. این طمع دارد بسیاری از مظاهر حداقلی اخلاق و نه الزاماً وجوه آرمانی آن را هم به حاشیه میراند. باید با این اتفاق مبارزه کرد و این مبارزه هم با شعار دادن محقق نمیشود
* اتفاقاً بد نیست بگویید ریشه این میزان از امیدواری کجاست؟ آن هم در شرایطی که شاهدیم خیلی از فیلمسازان جوانتر ما که مشخصاً در عرصه سینمای کوتاه آثاری را تولید میکنند، گرفتار یک سیاهبینی افراطی نسبت به شرایط پیرامونی خود شدهاند.
معتقدم بخشی از این «امیدواری» من، غیرواقعی نیست. متأسفانه ما گاهی تحتتأثیر برخی حاشیههایی که خودمان برای خودمان ساختهایم، آمار غلطی از اجتماع خودمان داریم. واقعاً اوضاع آنقدر که برخی از ما فکر میکنیم، بد نیست. اخلاق، اینقدر که ما فکر میکنیم در جامعهمان تعطیل نشده است. طبق یک قاعده جهانی، اخبار بد معمولاً سریعتر پخش میشوند و اخبار خوب هستند که طرفدار ندارند.
مضافبر این، وقتی به فرهنگ خودمان مراجعه میکنیم، اخلاق را صرفاً نباید یک ابزار ارتباطی بدانیم. اخلاق ناشی از یک رضایتمندی شخصی است. آدمهایی که از اخلاقی رفتار کردن خود راضی هستند، هیچگاه نسبت به آن تفاخر ندارند و نمیخواهند منت این اخلاقی بودن خودشان را بر سر دیگران بگذارند. به همین دلیل هم از رفتار اخلاقی این گروه، هیچگاه خبری تولید نمیشود. بخشهایی از جامعه امروز ما هستند که همچنان به وظایف و مسئولیتهای خود پایبندند اما هیچ خبری تولید نمیکنند، چون اصولاً دنبال به رخ کشیدن خود نیستند.
از طرف دیگر هم ما انگار در رقابت با یکدیگریم تا دردهای خود را به رخ هم بکشیم. بدترین نقیصهای هم که این اواخر بیشتر گریبانمان را گرفته این است که میخواهیم نقش خودمان را در همه مشکلات پدید آمده کتمان کنیم. مدام بهدنبال یک عامل بیرونی برای مشکلاتمان میگردیم. مجموعه این ساختار فکری است که منجر به ناامیدی برخی از ما شده است. یک بار اگر این حاشیهها را کنار بگذاریم و فارغ از برداشتهای کاذب به جامعه خود نگاه کنیم، حتماً جای امیدواری وجود دارد. نکته دیگر هم اینکه بخشی از این امیدواری به باورهای دینی من بازمیگردد. براساس این باور اصالت همواره با آدمهایی است که میتوانند خودشان جامعهای خوب برای خودشان بسازند. من هم در کار همین آدمها هستم و در موردشان فیلم میسازم.
* اگر عدهای بهواسطه همین نگاه، رضا میرکریمی را محکوم به محافظهکاری کنند، چه پاسخی دارید؟
نه فقط محافظهکاری، شاید حتی عدهای بگویند که سادهلوحم! گاهی با خودم فکر میکنم در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم. به همین دلیل ترجیح میدهم در دسته همینهایی باشم که سادهلوح به نظر میرسند. البته که تعبیر من درباره این گروه سادهلوحی نیست. به نظرم این گروه از جامعه امیدی توأم با خوشبینی دارند. همین خوشبینی ما نسبت به یکدیگر است که میتواند همچنان جامعه را سرپا نگه دارد.
در مقابل موجودات پیچیده و مرکبی که سادهترین عواطف انسانی را هم نمیتوانند درک کنند، ترجیح میدهم سادهلوح باشم. در این جنس از سادهلوحی معتقدم باز امید به رستگاری وجود دارد ولی در مورد آنهایی که احساس میکنند همه چیز را درباره جزئیترین مسائل جامعه میدانند، اما سنسورهای حسی خود را از دست دادهاند، کمتر روزنهای به سوی امید میبینم
* این «خوشبینی» تعارضی با «واقعبینی» دارد؟
نه. مگر واقعبینی چیست؟ شما وقتی میخواهید درباره حادثهای که همین امروز در حال وقوع است موضعگیری کنید، جنسی از واقعبینی این است که همه اتفاقات حول و حوش حادثه را در مختصات زمانی و مکانی همین امروز ببینیم، جنسی دیگر از واقعبینی این است که این اتفاق را در بستر تحولات ۱۰۰ سال اخیر ببینید و تحلیل کنید. هر دو مورد هم اسمشان «واقعبینی» است.
ممکن است در نوع دوم شما متهم به محافظهکاری شوید و در نوع اول همه شما را تشویق کنند که آفرین، چقدر تو متعهدی و عجب کنشگر قدرتمندی هستی! در حالی که من هر دو رویکرد را واقعبینی میدانم و اتفاقاً معتقدم کسی که وقایع را در یک پرسپکتیو وسیعتر میبیند و با در نظر گرفتن سابقه تاریخیاش تحلیل میکند، بهتر متوجه فرآیندها و برآیندهاست، به همین دلیل هم نتیجهگیریهای دقیقتری میتواند داشته باشد و نسبت به کسانی که کاملاً متمرکز بر زمان و مکان حیات خود هستند، میتوانند افقهای درستتری را هم تعیین کنند. به عنوان مثال در همین اتفاقات سال گذشته، کشمکشی بهوجود آمد که عدهای میگفتند همه سلبریتیها و چهرهها باید به میدان بیایند…
* اصرار داشتند که همه باید اعلام موضع کنند!
دقیقاً. اینوریها میگفتند باید این موضع را بگیری و آنوریها میگفتند باید اینها را بگویی! هر دو طرف هم مدعی بودند که «مردم» به شکلی حداکثری پشتشان هستند و اگر با آنها همراه نشوی، به مردم پشت کردهای! واقعیت این است که وقتی نزاعی شکل میگیرد دیگر زمان مناسبی برای وزنکشی نیست، چرا که آمارها هم دیگر خیلی دقیق نیست و همهچیز رنگ و بوی احساسی دارد. در آن شرایط احتمالش بود که ما متهم به تعبیرهایی بشویم که خیلی هم باب شده بود؛ از وسطبازی تا محافظهکاری!
من اما معتقدم وظیفه من بهعنوان هنرمند این است که اساساً اجازه ندهم کارها به نزاع و دعوا بکشد. من اگر کارم را به خوبی بلد باشم، میتوانم بهموقع هشدار بدهم و با نگاهی پیشگیرانه، شرایطی که میتواند ما را در بزنگاههای سخت قرار دهد را پیشبینی کنم. باید بتوانم درباره شکافها و تضادها حرف بزنم و همزمان چراغ یک مطالبهگری توأم با مدارا را روشن نگه دارم.
* این همانکاری است که «نگهبان شب» هم به نوعی انجام میدهد. فیلم انگار یک سال زودتر دارد درباره چکی که ممکن است «رسول» بخورد، هشدار میدهد. انگار میگوید کاش مراقب باشیم که به این سیلی نرسیم!
دقیقاً. اصلاً بگذارید عقبتر برویم. مگر در «زیر نور ماه» صحبت از یک تضاد آشکار صحبت نبود. مگر آنچه در مدرسه علمیه گفته میشد، با آنچه در متن جامعه جریان داشت کاملاً متفاوت نبود. گفتیم کسی هم که میان این دو فضا پل میشود، نه میتواند حرفهای این طرف را به آن طرف برساند و نه میتواند همه آنچه در جامعه میبیند، صحبت کند. این نشاندهنده یک شکاف است. جالب اینکه همان ۲۵ سال پیش، در بخشی از روایت همین شکاف حتی به موضوع حجاب هم اشاره کرده بودیم.
بعدها در فیلم «به همین سادگی» هم هشدارم این بود که ما باید هرچه زودتر درباره یک جمعیت خاموش از زنان، که دچار بحران هویت شدهاند، صحبت کنیم. زنانی که به دلیل توسعه بیقواره و بدون پیوست فرهنگی کلانشهرها مهاجر خیز، دچار این بحران شدهاند و من همان زمان احساس میکردم که باید درباره این زنان صحبت کنیم. حتی آمارهای هم موجود بود که نشان میداد آمار طلاق در این قشر سیر صعودی پیدا کرده است. در فیلم «دختر» هم برخی مسائل را مطرح کردیم اما هیچکدام از این هشدارها جدی گرفته نشد. مشکل اصلی ما این است که گویی در سیاستگذاریهای کلان کشور، «فرهنگ» کرسی مطمئن و صاحبرأیای ندارد. به نظر نمیرسد که فرهنگ بهعنوان یکی از عناصر تاثیرگذار در پیشرفت کشور محسوب شود. همچنان که همواره آموزش و پرورش هم اولویت آخر کابینه دولتها اعم از چپ و راست بوده است.
سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند
معتقدم فرهنگ، اصلیتری عنصر تأثیرگذار در پیشرفت است. ما اگر تا ابد هم به دنبال توسعه سیاسی اقتصادی برویم، تا زمانی که برای ضعفهای فرهنگی چاره جویی نکنیم، به هیچ نقطه مطلوبی نخواهیم رسید. لاجرم در مقاطعی مجبور میشویم بایستیم و به عقب برگردیم. وگرنه مثل حوادث سال گذشته ناگهان به یک دیوار میخوریم و نمیفهمیم از کجا خوردهایم! همه این مسائلی ناشی از کم کاریها و کج فهمیهای فرهنگی است. نپرداختن به پارادوکسها و تضادهایی که همهشان هم ریشه فرهنگی دارند و به رسمیت نشناختن این پارادوکسها، منجر به این حوادث میشود. سینما سنسور بسیار خوبی برای تشخیص این شکافهاست.
به همین دلیل هم سینما هیچگاه نباید تمام شود و همچنان باید مطالبهگر باشد. حتی فیلمهای کمدیای هم که در نگاه اول فاقد محتوای قابل اعتنا به نظر میرسند، هم برای خنداندن مخاطب خود، دست روی تضادهای اجتماع میگذارند. مثلاً سراغ قشر متظاهری میروند که بهدنبال کسب قدرت و مسند هستند، یا قشر ریاکار و صاحبنفوذ و یا آقازادهها. همین سوژهها دستمایه تولید فیلمهایی میشود که مردم با آنها میخندند اما سیاستگذار ما نباید اینها را صرفاً فیلمهایی تجاری و بیارزش بداند. همه این آثار قابل تحلیلاند.
چه سالی فیلم «گشت ارشاد» در سینما ما ساخته شد؟ از آن روز تا روزی که حادثه فوت مهسا امینی اتفاق افتاد، چقدر زمان داشتیم که لااقل درباره این مورد بیشتر مطالعه کنیم. بررسی کنیم که آیا سیاستهای مبتنیبر یک نظم آمرانه، بهتنهایی میتواند کاری را از پیش ببرد؟ آیا حفظ صورت ظاهر در یک جامعه در حال رشد، کفایت میکند؟
* فیلم «نگهبان شب» هماناندازه که امید دارد، راوی تلخیها هم هست. همه چیز گویی در فیلم شما در میانه بودن و نبودن تصویر میشود؛ مانند همان بنر بزرگی که شعار عدالت روی آن است اما دستخوش باد است! بهعنوان مخاطب احساس میکنم هنوز در فضای فیلم شما گرفتار ماندهام!
میدانید چرا؟ چون من خودم هم هنوز گرفتارم! زمانی که میخواستم فیلم «نگهبان شب» را بسازم، کاراکترهایی را در دل داستان گذاشتم که میدانستم شاید بابت آنها از طرف برخی که فکر میکنند نسخههایی از قبیل بیایید دست در دست هم بدهیم و با هم مهربان باشیم، کهنه شده، فحش هم بخورم، اما در عین حال نمیخواستم نگرانیها و اضطرابهای خودم را نسبت به وضعیت موجود نادیده بگیرم. من همه بحرانهایی که به نظر میرسد به بنبست رسیدهاند و انگار راهحلی هم ندارند را در همان لایه «یکی بود یکی نبود» فیلم روایت کردهام، بهعنوان شرح حال جامعهای که در آن زندگی میکنیم، در عین حال همچنان دارم میگویم همین جامعه از سلولهایی تشکیل شده است که همان انسانها هستند. این انسانها اگر نگاه رو به آینده داشته باشند، همچنان عناصری مانند گذشت و محبت در وجودشان باشد و مانند همان کلیدواژه «جنم» در فیلم، مسئولیتپذیر هم بشوند، امید به بهبودی هم وجود خواهد داشت.
همه اتفاقات بدی که رخ داده و برخی تلاش دارند آن را یک فاجعه غیرقابل جبران بدانند. آنچه به راحتی اتفاق نمیافتد، اتفاقاً این است که من یادم برود چه کسی بودهام و چه کارهایی میتوانم انجام دهم. بابت همین است که این پارادوکس که به آن اشاره میکنید در فیلم وجود دارد چراکه در وجود خود من هم هست. من نمیخواستم فیلمی بسازم و برای مشکلات یک راه حل دقیق ارائه بدهم. اصلاً کارم این نیست و بلد هم نیستم.
* و بازنمایی همین پارادوکسها گاهی کام مخاطب «نگهبان شب» را تلخ میکند.
البته تلخی همیشه هم چیز بدی نیست. بعضی وقتها ما برای آنکه نسبت به روشهای غلطی که در پیش گرفتهایم تردید کنیم، نیاز داریم که دچار بحرانهای تلخ شویم. حتی برای مدتی لازم است احساس لاعلاجی کنیم و مدام با خود بگوییم شاید دیگر راهی وجود ندارد. همه این احساسها میتوانند به موتورهای محرکه ما در مسیر رسیدن به اصلاح تبدیل شوند. من این اصلاح را در تغییر تکتک افراد دیدهام. معتقد نیستم که راه اصلاح، افزایش شکافها و کوبیدن بر طبل دوقطبیهاست. حالا عدهای میخواهند از آن خوششان بیاید یا نیاید!
موسوی رئیس اتحادیه تهیه کنندگان گفت:اگر قرار است کسی به دلیل حجاب نداشتن کار نکند بایددادگاه آن را تعیین کند و وزارت ارشاد هم حکم آن را به تهیه کنندگان ابلاغکند.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سایت دیده بان ایران؛ غلامرضا موسوی رئیس اتحادیه تهیه کنندگان در مصاحبه تلفنی با برنامه «سینما معیار» درباره نامه اخیر معاونت نظارت و ارزشیابی درمورد فعالیت یک سری از بازیگران خانم که مطالبی را منتشر کرده بودند گفت: این نامه شامل دو بخش بود؛ بخشی درمورد دریافت پروانه فیلم سازی است که روال قانونی و حرفهای قضیه دارد و طبیعتاً هم قابل اجراست. تهیهکنندگان مسئولیتی درمورد فعالیت بازیگران بیحجاب ندارند
وی افزود: وقتی نامه در هیئت مدیره اتحادیه تهیه کنندگان مطرح شد همکاران ما در بخش اول مسئله خیلی جدی نداشتند، اما بخش دوم نامه چند ایراد اساسی دارد از جمله اینکه مسئولیت تهیه کننده سینما صرفاً موکول بر شرایط زمان و مکان فیلمبرداری است.
رئیس اتحادیه تهیه کنندگان ادامه داد: در اینکه تهیه کننده در سه مرحله پیش تولید، تولید و پس از تولید مسئول فیلم است هیچ تردیدی نیست، اما این مسئولیت فقط به زمان و جلوی دوربین و مکان فیلمبرداری محدود میشود و چیزی که در نامه خواسته شده بود فراتر از قانون بود ضمن اینکه هیچ کسی جز با حکم دادگاه صالحه نمیتواند جلوی دیگری را بگیرد و فقط دادگاه صالحه است که میتواند رأی دهد که این خانم و آن آقا میتوند کار کند یا کار نکند.
موسوی تصریح کرد: مثال زده بودند با فردی که حجاب را برداشته کار نکنیم درصورتیکه ما در این مورد نمیتوانیم تصمیم بگیریم و تصمیم گیرنده اصلی دادگاه صالحه است البته بنده نظرات هیئت مدیره را به معاون ارزشیابی انعکاس دادم و اعلام کردم که تهیه کنندگان فقط در مکان و زمان مربوط به تولید فیلم مسئولیت دارند.
وی با بیان اینکه چیزی که در نامه خواسته شده خیلی امکان اجرایی شدن ندارد و باید یک روندی را طی کند گفت: ما تهیه کنندگان یک نشریه رسمی نداریم که بتوانیم موارد قانونی را اعلام کنیم بنابراین تهیه کنندگان باید آنچه که در روزنامههای رسمی نوشته میشود را بخوانند و اجرا کنند.
رئیس اتحادیه تهیه کنندگان خاطرنشان کرد: گاهی در فضای مجازی خبر فوت برخی همکاران ما منتشر میشود و مردم هم باور میکنند و همه شروع به تسلیت گفتن میکنند که خوشبختانه در این موارد میتوان بعد از پنج روز اطلاع رسانی را متوقف کرد، اما در موارد دیگر چنین چیزی امکانپذیر نیست.
موسوی در مصاحبه با رادیو گفتگو، تأکید کرد: اگر قرار است کسی به دلیل حجاب نداشتن کار نکند باید دادگاه آن را تعیین کند و وقتی دادگاه آن را تعیین کرد کپی حکم آن به وزارت ارشاد داده شود و وزارت ارشاد هم به تهیه کنندگان ابلاغ کند.
وی با بیان اینکه نامه مذکور به کمیته حقوقی اتحادیه تهیه کنندگان ارجاع داده شده و نظر کمیته رسماً به تهیه کنندگان اعلام خواهد شد گفت: ما پاسخ نامه را ارسال کردیم که بخش دوم نامه مورد تأیید هیئت مدیره اتحادیه تهیه کنندگان نیست.
رئیس اتحادیه تهیه کنندگان تصریح کرد: فیلمها بسته به نوع شرایط و زمان تولید متفاوت هستند مثلاً در برخی موارد میتوان از کلاه گیس که شرعی هم هست استفاده کرد، چون حضرت امام (ره) هم در زمانی که تلویزیون برنامهای داشت اجازه داده بودند از کلاه گیس استفاده شود، چون نباید موهای طبیعی دیده شود.
موسوی گفت: ما نمیتوانیم این مسئله را در قراردادها درج کنیم، چون ضمانت اجرایی ندارد و از مسئولیت تهیه کننده سینما هم خارج است.
وی همچنین در بخش دیگر این برنامه درمورد فیلم «قصیده گاو سفید» اظهار کرد: این فیلم اگرچه توقیف نیست، اما هنوز به آن پروانه ندادند، چون متأسفانه جوسازیهایی میشود که منطقی پشت آن نیست.
مشکل یک عده این است که فیلم در اورشلیم نمایش داده شده درصورتیکه واقعیت قضیه این است که بنده مخالف نمایش آن در اورشلیم بودم و در مطبوعات هم اعلام کردم، اما پخش کننده فیلم که یک فرانسوی بود با حساسیتهای ما ایرانیان درمورد نمایش فیلم در اسرائیل آشنا نبود. زمانی که ما متوجه قضیه شدیم سعی کردیم جلوی این کار را بگیریم، اما دوستان متوجه نمیشوند که ما برای خط قرمزهایمان احترام قائلیم و طرف مقابل هم از این موضوع خبر نداشته است.
رئیس اتحادیه تهیه کنندگان یادآور شد: دوستان سپاه به دادگاه فرهنگ و رسانه شکایت کرده بودند و قاضی شعبه هم شش هفت جلسه رسیدگی کرد و در نهایت برای بنده و کارگردان حکم منع تعقیف صادر کرد، چون هیچ عمدی در کار نبود و مدارک و مستندات آن موجود است.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سینماپرس؛ رئیس رسانه ملی در این جلسه در پاسخ به این سوال که منابع مالی صداوسیما چگونه تأمین میشود؛ گفت: خودمان باید درآمدزایی کنیم و متأسفانه تا اطلاع ثانوی منبع جبران هزینههای رسانه ملی پخش آگهی بازرگانی است.
جبلی با بیان اینکه باید از شرکتهای بازرگانی حمایت کنیم اظهار کرد: همین شرکتهای بازرگانی که آگهی آنها از تلویزیون پخش میشود بخشی از اقتصاد کشور را تشکیل میدهند باید از آنها حمایت شود، اما نه چون راه دیگری نداریم و نگران خرج و مخارج صداوسیما هستیم آگهی را قبول و پخش کنیم.
رئیس سازمان صداوسیما درباره فیلم و سریالهای نمایش خانگی تصریح کرد: صداوسیما موظف است نمایش خانگی را کنترل کند در قدم اول ساترا باید به نمایندگی از صداوسیما نظارت کند و مجوز بدهد، اما میبینم که ۲۵۰ مجوز تولید از دولت قبل همچنان باقی مانده یعنی تولید و تبدیل به سریال شده است. پس با وجود اینکه دولت نزدیک به دوسال است که تغییر کرده و مقام معظم رهبری تاکید کردند که تنظیمگر فضای مجازی در حوزه صوتوتصویر فراگیر صداوسیماست با این وجود تا آخرین روز دولت قبل همچنان مجوزهای سریالی داده میشد.
جبلی ادامه داد: بسیاری از مجموعههای نمایش خانگی در دولت قبل مجوز گرفته و با هزینههای میلیاردی تولید شده است الان به ما میگویند این سریالها را تنظیمگری کنید ما چطور این کار را انجام دهیم. تنها راهی که داریم این است که سریالهای در حال تولید را بررسی کنیم و تند و تیزیهایش را حذف کنیم و ممیزی بزنیم تا بالاخره پخش شود. سازنده فیلمی که از قبل مجوز گرفته میگوید من مجوز گرفتم و فیلم را تولید کردم و هزینه میلیاردی کردم و فقط هرجایی از فیلم که اشکال داشته باشد را حذف میکنم تا پخش شود.
رئیس رسانه ملی در بخش دیگری از صحبتهای خود در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) در پاسخ به پرسشی درباره لزوم به دست گرفتن روایت اول اخبار برای پرهیز از ایجاد فضا برای رسانههای معاند و اینکه چرا در اتفاقات اخیر این اتفاق را آنچنان که باید شاهد نبودیم؟ گفت: آیا اگر رسانه ملی در خنثی کردن روزانه و بلکه لحظهای ادعاها، تحریفها و اخبار دروغی که روزانه بلکه لحظهای منتشر میشد، پای کار نبود و با تولید خبر، گزارش و برنامههای مختلف اقدام به خنثیسازی نمیکرد، آیا ما شاهد اتفاقی که افتاد میبودیم؛ اینکه بخش عمدهای از مردم با این فتنه پیچیده و ترکیبی همراهی نکردند، انصافاً کمی هم کار صداوسیما بود. کمی هم به ما سهم بدهید. این جمعیتی که به خیابان آمد و فتنه را محکوم کرد، از کجا جنایات و وحشیگریهایی که برخی افراد در این ماجرا رقم زدند را فهمیده بود. مظلومیت نظام را از کجا فهمیده بود. خدای ناکرده «من و تو» داشت توطئهها را افشا میکرد یا ایران اینترنشنال. پس کمی هم در خنثیسازی دروغپراکنیها، برای صداوسیما نقش قائل شوید.
او در این زمینه سپس عملکرد صداوسیما در انتشار اخبار مربوط به هک سامانههای سوخت را یادآور شد و گفت: در آن زمان صداوسیما در لحظه ورود کرد و تمام شبکههای رادیوییاش را بلافاصله بست و تلاش کرد به مردم آرامش بدهد و بگوید این یک مساله زودگذر است و حل خواهد شد. برای اولین بار در تاریخ صداوسیما به این نکته اذعان شد که حمله سایبری اتفاق افتاده است. پیش از این هیچگاه از حمله سایبری نام برده نشده بود و مردم هم همراهی کردند. بله در آن زمان میتوانستیم روایت اول را به دست بگیریم.
جبلی افزود: در ماجرای فتنهای که اتفاق افتاد در یکی دو روز اول چرا روایت دست ما نبود، برخی به من نقل از من در مصاحبه اخیری که داشتند میگویند، مدیریت بحران از دست نظام خارج شده بود. نخیر نظام یک لحظه هم مدیریت بحران را از دست نداد. الحمدالله مقتدرانه نظام مدیریت بحران را در دست گرفت. سررشته مدیریت افکار عمومی شاید در همان روزهای اول به دلیل اینکه ما نتوانستیم روایت اول را تثبیت کنیم از دست ما خارج شد. اینکه میگویم ما، باز هم مردم حواسشان جمع بود، ما به عنوان دستگاهی که مسوول در دست گرفتن افکار عمومی هستیم. اما چرا این اتفاق افتاد؟
سهروز خواهش کردیم، فیلم فوت خانم امینی را بدهند
او درباره نقش صداوسیما در اغتشاشات اخیر، گفت: ما سه روز خواهش کردیم که فیلم صحنه فوت مهسا امینی را بدهید تا پخش کنیم تا ثابت کنیم ضرب و شتمی نبوده است. فیلم فوت مهسا امینی پس از سه روز خواهش و درخواست و التماس دستمان رسید. انفعال صدا و سیما در اغتشاشات اخیر را قبول ندارم، اما مسأله ضعف در روایتگری اول را قبول دارم. یک مقداری شما دانشجویان به صداوسیما حق بدهید که در خنثیسازی نقشه دشمنان در جنگ ترکیبی نقش ایفا کرد.
پیمان جبلی همچنین در پاسخ به سؤالی درباره سیاست مواجهه با سلبریتیها، تأکید کرد: در اغتشاشات اخیر تصویر دروغین برای بخش اعظمی از بازیگران و سلبریتیها ساخته بودند که کار نظام فردا تمام است. کارگردانی میگفت سر فیلمبرداری رفتم بازیگران گفتند اجازه بدهید دو سکانس بگیریم یک با حجاب دو بیحجاب که اگر نظام سقوط کرد مشکلی پیش نیاید. برخی سلبریتیها رابطه خود را با فرهنگ و تاریخ ایران قطع کردهاند ما هم باید رابطه خودمان را با آنها قطع کنیم.
او افزود: سلبریتی واژه مطلقاً منفی نیست. ما در درجه اول باید رابطهمان را با چهرهها و افرادی که رابطه خودشان را با فرهنگ خودشان، تاریخ و مردم کشورشان قطع کردهاند، قطع کنیم. تعارف هم نداریم. نمیخواهند دیگر باشند خب نخواهند. اصلاً یک بخش عظیمی از مردم هم بدشان میآید اتفاقاً قیافه آنها را ببینند، این طور نیست که فقط آنها بدشان بیاید، مردم هم بدشان میآید که قیافه این آدمها را ببینند. اما در مقابل چهرههایی که به نظر میرسد که شاید به دلیل فشارهای سنگین مجبور شدهاند علیرغم میل باطنیشان در جایی حرفی بزنند، من به جرأت عرض میکنم که ما در را به روی آنها نبستهایم.
سلبریتیها میگویند مجبور شدیم بعضا مواردی را مطرح کنیم
رئیس صداوسیما گفت: خیلی از آنها (سلبریتیها) به ما مراجعه میکنند و میگویند ببینید در صفحه واتساپ و پیام رسانمان چقدر تهدید به قتل زن و بچه برایمان فرستادهاند. ما مجبور شدیم در جاهایی چیزی بگوییم اما شما میدانید که دل ما با شماست و باز هم حاضریم کار کنیم. من بارها گفتهام درِ صداوسیما به روی کسی که به مردم و فرهنگ مردم احترام میگذارد، باز است. کسی که خودش نمیخواهد بیاید من نمیروم التماس کنم. کسی که خودش همچنان در عالم هپروت و اوهام سیر میکند ما سراغش نمیرویم بگذارید در همان عالم بماند.
جبلی در پاسخ به سؤالی درباره شائبه قبیلهگرایی در صداوسیما اظهار کرد: شرعا اجازه قبیلهگرایی در صداوسیما را نمیدهم. اینهایی که شما به آن میگویید قبیلهگرایی خودش یعنی اتفاقاتی در صداوسیما افتاده و کارهای جدیدی شروع شده است! کاچی به از هیچی.
رییس صداوسیما سپس در این زمینه از برنامههای پاورقی، دی بی سی و محفل یاد کرد و توضیح داد: قبیلهگرایی یعنی در را قفل کنیم و نگذاریم کسی وارد شود. قطعاً کارهای خوبی انجام شده و آنقدر دشمن را عصبانی کرده که بنده چهار بار در طول سه ماه تحریم شدم؛ بنابراین برنامهای که آنها را به واکنش کشیده حتما موفق بوده است. در اغتشاشات که برخی از دوستان (دانشجویان) فرمودند نتوانستید روایت اول را به دست بگیرید، اگر روی شما مؤثر نبودیم، روی دشمن که حتما موثر بودیم. اگر برنامه قویای بوده باشد که به آن میدان ندادیم، حتما ضعف از ما بوده است. ولی باید به این هنرمندان میدان داده شود. به تمام افرادی که به ارزشها، فرهنگ و هنر جامعه پایبند هستند باید میدان داده شود.
وی افزود: من در خودم چیزی به عنوان قبیله و گرایش کشف نکردم و امانت رسانه ملی را بر دوش خودم احساس میکنم و شرعاً اجازه نمیدهم که در سازمان صداوسیما قبیلهگرایی اتفاق بیفتد. اگر هم قبلاً اتفاق افتاده است الان نباید اتفاق بیفتد. در تولیدات ما راه هیچکدام از افراد، موسسهها و گروهها فارغ از اینکه هرکدام وابسته به کدام نهاد هستند، بسته نیست. میتوانند بیایند و غیر از این هم راهی نداریم.
جبلی در پاسخ به یکی از دانشجویان که مدعی بیخاصیت بودن برنامههای برون مرزی صدا و سیما، اینگونه واکنش نشان داد: یکی از برنامههای شبکه پرستیوی باعث بحث و جدل جدی در پارلمان انگلیس شد! برنامه « PALESTINE DECLASSIFIED » شبکه پرستیوی همانند «تیک تاک» که در کنگره آمریکا مورد بررسی قرار گرفت در مجلس عوام انگلستان بررسی شد! انگلیسیها گفتند شبکه پرستیوی که ما سالهاست اجازه ندادیم بر روی ماهواره باشد و از روی شبکه کابلی آن را حذف کردیم و در فضای مجازی اجازه فعالیت به آن ندادیم چگونه توانسته است آنقدر مخاطب نخبه انگلیسی جذب کند.
بودجه ۸ میلیون دلاری برونمرزی
وی افزود: بودجه یک سال شبکه الجزیره یک میلیارد دلار است اما بودجه سالانه تمامی شبکههای برون مرزی صدا و سیما هشت میلیون دلار است اما همین شبکههای ما توانستهاند مخاطبان خود را حتی در شبکههای اجتماعی پیدا کند. حساب فیسبوک شبکه پرستیوی ما تاکنون بیش از بیست بار مسدود شده است! اگر تأثیرگذار نبودند که این اتفاقات نمیافتاد.
جبلی در پاسخ به پرسش دیگری از دانشجویان درباره موضع رییس سازمان صداوسیما در قبال عادل فردوسیپور و بازگشت این مجری به تلویزیون، تصریح کرد: بالأخره وقتی این آدم در برنامهای میآمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش میآمده، برنامه با خودش مخاطب میآورده است. اسم آن آدم روی شبکهای میآمد، آن شبکه خودش را بالا میکشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا!؟ حالا ما چشممان را میگذاریم روی هم انگار ندیدهایم، اصلاً شما (دانشجویان) و مردم اجازه میدهید ما این کار را کنیم؟
وی خاطرنشان کرد: آیا ما میتوانستیم برنامههایی را بدون عز و التماس و بدون پذیرش ذلت در برابر افرادی که پشت پا زدند به اعتقادتشان، تاریخشان، فرهنگ و مردمشان و نظامی که تا به حال از آن ارتزاق کرده بودند که با آن تا به اینجا رسیده بودند، بسازیم؟ پاسخ این است” نه میتوانیم و نه خواهیم توانست که این کار را انجام بدهیم. پس کار کمی نیست که ما شب عید و نوروزمان را بدون التماس به چهرههای این چنینی پشت سر بگذاریم تا اثبات کنیم صداوسیما وابسته به چهار سلبریتی وطن فروخته نیست.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از ایسنا؛ چهره سال هنر انقلاب اسلامی گلستان، بانوی مسلمان ایرانی را علمدار زن تمدنساز دانست و گفت: الگوی سوم زن نیاز جامعه امروز است.
مجتبی طالبی شامگاه امروز چهارشنبه ۳۰ فروردین در گفتگو با خبرنگاران اظهار کرد: به دلیل فعالیتهای مستمر در حوزههای ادبیات، هنرهای نمایشی، آوایی، مقالات، جلسات و گفتمانهای تبیینی در حوزه انقلاب اسلامی و هنر انقلاب از سوی شورایی که تشکیل شد به عنوان چهره شاخص هنر انقلاب اسلامی در استان گلستان انتخاب و معرفی شدم.
وی با بیان اینکه از این پس نیز همچنان در عرصه هنر انقلاب اسلامی فعالیت خواهم کرد، افزود: امسال درصدد هستم در حوزه نمایش، فیلم و سریال پررنگتر از همیشه ظاهر شوم. یکی دیگر از محورهای کاری بنده در سال جدید فعالیت بر روی محور الگوی سوم زن خواهد بود.
چهره سال هنر انقلاب اسلامی گلستان با تأکید بر اینکه الگوی سوم زن نیاز جامعه امروز است و متأسفانه حوزه هنر آنطور که باید به این مسئله نپرداخته است، تصریح کرد: بنده در گذشته روی مفهوم الگوی سوم زن کار پژوهش و تحقیقات انجام دادم و در یکی از همایشها در دانشگاه فرهنگیان حائز رتبه شدم.
طالبی با اشاره به اینکه مقام معظم رهبری در فرامین خود مفهوم الگوی سوم زن را معرفی کردهاند، گفت: معظمله الگوی اول را زن شرقی با مؤلفههای زن شرقی و الگوی دوم را زن غربی با مؤلفههای زن غربی و الگوی سوم را زن مسلمان ایرانی معرفی میکند که بانویی تمدنساز است و ضمن حفظ حجاب و عفت در عرصههای اجتماعی حضور دارد و هم مادر و هم همسر است و در کنار آن فعالیت اجتماعی پررنگی دارد.
وی اضافه کرد: رهبر معظم انقلاب فرمودند که زن در تعریف غالباً شرقی همچون عنصری در حاشیه و بینقش در تاریخسازی و زن غربی همانند موجودی که جنسیت او بر انسانیتش میچربد و ابزاری جنسی برای مردان و در خدمت سرمایهداری جدید است، معرفی میشد. شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند که الگوی سوم، «زن نه شرقی، نه غربی» است. زن مسلمان ایرانی، تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان، گشود.»
این نویسنده و تهیهکننده با بیان اینکه علمدار زن تمدنساز، زن مسلمان ایرانی است، یادآور شد: از هنرمندان میخواهم به این موضوع ورود کرده و با انجام کارهای هنری این مهم را بیش از پیش معرفی کنند.
به گزارش ایسنا، «مجتبی طالبی» هنرمند اهل گنبدکاووس اخیراً به عنوان چهره سال هنر انقلاب اسلامی ۱۴۰۱ گلستان معرفی شد.
وی که نویسنده و تهیه کننده صدا و سیمای مرکز گلستان است سابقه تولید کار رادیویی و تلویزیونی و آثار مکتوب در حوزه هنر انقلاب را در کارنامه خود دارد.
از جمله آثار این هنرمند میتوان به تهیهکنندگی مستند رادیویی روایت یک درد با موضوع حجاب، تولید 10 عنوان نمایش رادیویی با موضوع انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و شهدای مدافع حرم، تولید مستند منادیان وحدت با موضوع تقریب مذاهب و وحدت اسلامی و به رنگ حبیب به موضوع اربعین حسینی، تولید نمایش رادیویی با عنوان این دستها با چه پاک میشوند و مستند رادیویی درد روی درد با موضوع اغتشاشات سال گذشته، نویسندگی و چاپ کتابهای روایت سرخ با محوریت دفاع مقدس و نویسندگی و بازیگردانی ویژهبرنامه دهه فجر در سال گذشته اشاره کرد.