«فریماه فرجامی»، نمونه تاریخساز بازیگری است که اگرچه میتوانست سهم بیشتری در این سینما داشته باشد اما امضای پررنگی از خود در ضمیر سینمای ملی به یادگار گذاشت و با افتخار و همواره در محبوبیت، چهره در نقاب خاک کشید.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینمای ایران، کمتر بازیگر زنی را به یاد دارد که به اندازه فریماه فرجامی، مورد وثوق جریان روشنفکری بوده باشد. آنهم بازیگری که در دهه ۶۰ که اوج دوران کاری وی بود، جوانی بود جویای نام اما فوج کارگردانان موج نو بودند که برای همکاری با این بازیگر، صف کشیده بودند.
فریماه فرجامی کار هنری خود را از دهه ۵۰ آغاز کرد؛ فعالیتی که با گویندگی آغاز شد اما زیبایی فرجامی به اندازهای بود که پای او خیلی زود به دنیای نمایش تلویزیونی باز شد. تا جایی که بلافاصله پس از پخش نخستین قسمتهای نمایش تلویزیونی آدمک مومی، سیلی از تقاضاهای سینمایی به سمت او سرازیر شد.
فرجامی با فیلم هر سه نفرشان، وارد سینما شد، فیلم کممایهای که در اندازههای بلوغ فکری این بازیگر نبود و تنها درصدد بود تا از زیبایی فرجامی، در قامت زن لهستانی، بهره ببرد. مسعود کیمیایی، اما چراغ اول را روشن کرد و یکی از نقشهای کلیدی فیلم توقیفشده خط قرمز را به او سپرد. فیلمی که میتوانست حضور فرجامی در سینما را با شتاب بیشتری همراه کند اما عدمنمایش این فیلم و البته رخوتی که در سالهای ابتدایی انقلاب در مسیر سینمای اجتماعی و فعالیت جریان نواندیشی به وجود آمد سبب شد تا فرجامی نیز چندسال خانهنشینی را تجربه کند.
یک دوره رشکبرانگیز
اما هر چه فرجامی در نخستین سالهای ورود به سینمای حرفهای، با بدبیاری ناخواسته همراه بود، اما این رخوت، به یکباره جبران شد بهگونهای که وی تنها در ۶ سال، در ۷ فیلم مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرد: در سال ۶۴، مقابل دوربین تیغ و ابریشم مسعود کیمیایی رفت. یک سال بعدش، بازیگر اجارهنشینهای مهرجویی شد. در همان سال، بیپناه را برای علیرضا داوودنژاد بازی کرد، در سال ۶۷، به شخصیت مونس سرب کیمیایی جان بخشید، یک سال بعدش، ماه منیر مادرعلی حاتمی شد، در سال ۶۹، نقش فروغالزمان پرده آخر را بازی کرد و در سال ۷۰ نیز مقابل دوربین فیلم نرگس رخشان بنیاعتماد رفت.
فرجامی، انعطاف خوبی در اجرا داشت. توامان میتوانست صلابت و ریزنقشی را در اجرای خود منعکس کند. این زن قدرتمند البته خالی از احساس نبوداین البته تمام رکوردشکنیهای خیرهکننده فرجامی نبود. او در این سالها، درحالی بازیگر کارگردانان تراز اول سینمای ایران شد که انگارههای احساسی و تکنیکی بازی وی، نقش مهمی در انتخاب نهایی این کارگردانان داشت. فرجامی، نخستین بازیگر زن سینمای پس از انقلاب ایران است که عظمت او در قاب دوربین، به شکل ملموسی به مخاطب منتقل شد. در همین رابطه، به ورود جذاب وی در فیلم پرده آخر واروژکریممسیحی بنگرید تا متوجه شوید دوربین تا چه اندازه محو خوشامدگویی به این شخصیت درآمده است. یا سکانس خیرهکننده فینال فیلم نرگس که ابهت و شوکت یک قهرمان را تا چه اندازه بالا میبرد.
فرجامی، انعطاف خوبی در اجرا داشت. توامان میتوانست صلابت و ریزنقشی را در اجرای خود منعکس کند. جایی که زن قدرتمند پرده آخر و سرب بود و آنجایی که در نقش ماهمنیر، در فیلم مادر به ایفای نقش پرداخت. این زن قدرتمند البته خالی از احساس نبود؛ نرگس، نمونه خوبی از یک زلال احساس است که وی در کشاکش نقشی سخت، آن را برای مخاطبش، ساده کرد و به یکی از شاهنقشهای سینمای ایران تبدیل کرد؛ آن هم سینمایی که شاهنقشهای زنانه چندانی ندارد.
پس از یک دوره بسیار درخشان، فرجامی برای بیش از یک دهه، در کارهای نهچندان شاخصی به ایفای نقش پرداخت. ثمره ۱۲ سال حضور بعدی فرجامی در سینمای ایران، بازی در ۹ فیلم سینمایی بود که ازجمله آنها میتوان به راز گل سرخ، بانی چاو، عشق گمشده، شاغر، آب و آتش و زهر عسل اشاره کرد.
البته که فرجامی در همین دوره، تجربه حضور در چند سریال را نیز از سر گذراند که پهلوانان نمیمیرند، راه سوم، ولایت عشق و روشنتر از خاموشی، ازجمله این کارها به حساب میآید.
چرا نیمه دوم کارنامه فرجامی به این روز افتاد؟
نکته کنجکاویبرانگیز آن است که چرا فریماه فرجامی، در اوج اقتدار، پس از یک دوره فعالیت بسیار حرفهای با بزرگان سینمای ایران و درست پس از دیپلم افتخاری که برای سرب در سال ۶۷ گرفت و سیمرغی که در سال ۶۹ برای پرده آخر به خانه برد، بهناگهان به بازی در کارهایی پرداخت که کمتر کسی از وی انتظار داشت. همین بازی در آثار نهچندان حرفهای، وی را تاحدودی از دور خارج کرد و زمینه را به گونهای رقم زد که او کمکم و در میانه دهه ۸۰، نه در سینما بود، نه در تلویزیون و نه در صحنه تئاتر.
اواخر دهه ۸۰، برنامه سینمایی هفت، گفتوگویی را با فرجامی ترتیب داد که در آن گفتوگو مشخص شد که این بازیگر محبوب، وضعیت سلامتی چندان خوبی ندارد. از همان زمان تا به امروز، فرجامی، همواره به یکی از غصههای پررنگ سینمای ملی تبدیل شد چرا که سخت بود پذیرش این حقیقت که زیبای سینمای ایران، امروز در وضعیت آشفتهحالی قرار دارد و فرسنگها از دوران طلایی کار در تراز اول سینما فاصله گرفته است.
شب گذشته، فریماه فرجامی درحالی در ۷۱ سالگی، از این دنیای خاکی رخت بربست که نه آن چهره شکسته و مغموم سالهای پایانی عمرش و نه اخبار ناگوار این چندوقت، هیچیک نتوانست بر سالها اقتدار و خاطرهسازی او سایه بیفکند.فریماه فرجامی بهتنهایی، در چندین فیلم مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرد و آنقدر خاطرات زیبا و فراموشنشدنی خلق کرد که هیچگاه از خاطر سینمادوستان محو نخواهد شد.
فریماه فرجامی، نمونه تاریخساز بازیگری است که در عین زیبایی، ماند، سالم کار کرد و به بهترین شکل، تصویر خود را به سینمای ایران الصاق نمود. بازیگری که اگرچه میتوانست سهم بیشتری در این سینما داشته باشد اما امضای پررنگی از خود در ضمیر سینمای ملی به یادگار گذاشت و با افتخار و همواره در محبوبیت، چهره در نقاب خاک کشید.