ماجرای ورود موشک به ایران باهواپیمای مسافری/ چشم قذافی چگونه درآمد؟

امیرعلی آزادی کارگردان مجموعه مستند «پاییز ۶۳» که به جریان راه‌اندازی صنعت موشکی ایران در سال‌های جنگ تحمیلی می‌پردازد، به ارائه توضیحاتی درباره این مستند پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، امیرعلی آزادی کارگردان مجموعه مستند «پاییز ۶۳» همزمان با پخش آن از تلویزیون در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این مستند که در بخش‌هایی از آن شاهد اظهارت شهید حسن طهرانی‌مقدم درباره صنعت موشکی ایران هستیم، توضیح داد: برای این مستند مصاحبه‌ای مفصل و طولانی از شهید حسن طهرانی‌مقدم با موضوع پیشرفت‌های موشکی را در اختیار ما گذاشتند و هر جایی که احساس می‌کردیم بحث ما را تکمیل می‌کند، بریده‌هایی از این مصاحبه آرشیوی را استفاده کردیم. علاوه‌بر این صحبت‌های محسن رفیق‌دوست و سفیر ایران در لیبی در زمان ورود موشک‌ها به ایران هم در مستند آرشیوی است، اما باقی مصاحبه به‌صورت تولیدی بوده است. با حدود ۲۳ نفر از افراد درگیر در فرآیند راه‌اندازی تأسیسات موشکی ایران از رده‌های نظامی گرفته تا خبرنگاران و عکاسان حاضر در فرآیند بازتاب این اتفاق، مصاحبه گرفتیم.

وی ادامه داد: روایت این مستند از جایی آغاز می‌شود که ما در جنگ تحمیلی از سوی عراق مورد فشار و هجمه قرار می‌گیریم و درگیر یک جنگ موشکی می‌شویم. مردم هم در نماز جمعه شعار می‌دادند که «موشک جواب موشک». شهید طهرانی مقدم، در آن زمان مسئول رقم زدن این مأموریت می‌شود که ایران را صاحب صنعت موشکی کند. ایران در زمان جنگ حتی توپخانه هم نداشت و اولین توپخانه‌ای که سپاه تأسیس می‌کند، توسط شهید طهرانی‌مقدم و شهید شفیعی‌زاده راه‌اندازی می‌شود. این دو بزرگوار این کار را آغاز می‌کنند تا مرحله‌ای که توپخانه می‌تواند به فعالیت‌های خود ادامه و حتی آن را توسعه دهد. از این مرحله است که شهید طهرانی‌مقدم وارد فاز موشکی می‌شود و می‌گوید من باید دستان امام امت را پر کنم تا مردم اینگونه مظلومانه شهید نشوند.

این مستندساز تأکید کرد: هسته اصلی بحث ما در این مستند همین است که شهید طهرانی مقدم دائماً به فکر خالی نماندن دست جمهوری اسلامی و امام امت بوده است. او در گام اول برای این مأمورت، ۱۳ نفر را جمع می‌کند و به سوریه می‌روند تا به مدت دو ماه آموزش‌های لازم را ببینند. این آموزش‌ها از اذان صبح تا حوالی ۱۱ شب ادامه داشته است و آن‌ها بدون وقفه در کلاس‌ها حاضر می‌شدند و آموزش می‌دیدند. به‌صورت فشرده این گروه آموزش می‌بینند و با بهترین نمرات از این دوره فارغ می‌شوند. بازگشت آن‌ها به ایران همزمان می‌شود با ورود لیبی‌ها به ایران و گروهی که با هماهنگی قذافی قرار بود موشک در اختیار ایران قرار دهند.

اعتماد به قذافی، زمانی که هیچ یاوری در جهان نداشتیم

وی درباره اینکه چرا ایران به قذافی در آن مقطع اعتماد کرده است، گفت: آن زمان ایران هیچ یاوری نداشت. در نظام بین‌الملل هیچ کشوری همراه ما نبود. یک سوریه را داشتیم که آن هم اعلام کرد به دلیل فشارهای بین‌المللی نمی‌توانم به شما تجهیزات بدهم، به این دلیل تنها پذیرفت که به ۱۳ نفر از نیروهای ما آموزش بدهد. در کنار سوریه تنها کره‌شمالی و لیبی را به‌عنوان حامی در کنار خود داشتیم. در گام اول با لیبی صحبت‌هایی می‌شود و آن‌ها هم به هر نحو که بود، کمک‌هایی کردند. هرچند سه چهار ما با ما بودند و سه چهار ماه بر ما! در همان بازه چند ماهه همراهی‌اش با ما اما اتفاقات خوبی رقم خورد. در همان مرحله حدود ۱۱ موشک را در اختیار ما قرار می‌دهد.

با دردسرهای بسیار این موشک‌ها از طریق هواپیمای مسافربری به ایران منتقل می‌شود. اگر می‌خواستیم از طریق کشتی آن‌ها را به ایران بیاوریم، احتمال حمله به کشتی و مصادره بار آن وجود داشت چرا که از مرز کشورهایی باید عبور می‌کردیم که آن زمان هم‌پیمان عراق بودند

این مستندساز افزود: این ۱۱ موشک با دردسرهای بسیار به ایران وارد می‌شود. آقایانی که در لیبی بودند، نزدیک به دو ماه دوندگی کردند تا این اتفاق رخ دهد. جزئیات این تلاش‌ها در مستند تشریح شده است. با دردسرهای بسیار این موشک‌ها از طریق هواپیمای مسافربری به ایران منتقل می‌شود. اگر می‌خواستیم از طریق کشتی آن‌ها را به ایران بیاوریم، احتمال حمله به کشتی و مصادره بار آن وجود داشت چرا که از مرز کشورهایی باید عبور می‌کردیم که آن زمان هم‌پیمان عراق بودند.

آزادی ادامه داد: نزدیک ۱۴ روز زمان می‌برد تا موشک‌ها را در هواپیماهای مسافربری جاسازی کنند، آن هم در سکوت خبری چرا که به‌هیچ‌وجه نباید این نکته رسانه‌ای می‌شد که لیبی به ایران موشک داده است. همزمان با ورود هواپیماهای مسافربری به کشور، ایران یک عملیات فریبی را ترتیب می‌دهد تا حواس عراقی‌ها از ورود این موشک‌ها پرت شود. حتی قرار بود در داخل کشور هم این خبر پخش نشود. با دردسرهای بسیار این موشک‌ها پس از ورود به ایران به کرمانشاه منتقل می‌شود تا با آن‌ها عملیات انجام شود. جزئیات همه این اتفاقات در مستند «پاییز ۶۳» روایت شده است.

وی افزود: حضور لیبیایی‌ها در ایران در آن زمان اولین حضور مستشار خارجی پس از انقلاب محسوب می‌شد. آن‌ها حدود ۸۰ نفر بودند که هر ۶ ماه هم جابه‌جا می‌شدند. برخی از آن‌ها روزهای اول که آمده بودند احساس می‌کردند در ایران قحطی است و حتی برای غذا ماکارونی و جعبه‌های بزرگ تغذیه همراه آورده بودند! به مرور هم وقتی زمان می‌گذشت، به واسطه دوری از کشور و خانواده‌شان، اخلاق و رفتارشان عوض می‌شد و موجبات ناراحتی رزمنده‌های ایرانی را فراهم می‌آوردند. جالب اینکه همان ۱۳ نفری که در سوریه آموزش دیده بودند، با این لیبیایی‌ها همراه می‌شوند اما به آن‌ها نمی‌گویند ما هم چیزهایی بلد هستیم و به‌صورت نامحسوس از همه کارهای آن‌ها نت‌برداری می‌کردند. گروه دیگری هم شکل می‌گیرد که این ۱۳ نفر به آن‌ها آموزش می‌دادند. واقعاً زحمت‌های بسیاری کشیده شد تا چیزهایی از این گروه لیبیایی یاد بگیرند.

وقتی امام (ره) با حمله موشکی به بغداد مخالفت کرد

این مستندساز در ادامه روایت خود گفت: در اولین حمله موشکی پالایشگاه کرکوک مورد هدف قرار می‌گیرد. ابتدا تصمیم داشتیم بغداد را مورد هدف قرار دهیم اما امام (ره) می‌گویند از آنجایی که بغداد جمعیت بالایی دارد و امکان کشته شدن افراد بی‌گناه وجود دارد، بهتر است پالایشگاه بغداد را هدف بگیرید. قذافی این موشک‌ها را به این شرط به محسن رفیق‌دوست داده بود، که ایران عربستان را هم مورد هدف قرار دهد و مدام هم بابت این ماجرا پیگیری می‌کردند که این ماجرا در مستند روایت نشده است. از جایی به بعد قذافی دستور عدم همراهی با ایران را می‌دهد این در حالی بود که نیروهای ایرانی هنوز آموزش عملیاتی ندیده و موشک شلیک نکرده بودند. زمانی که موعد شلیک می‌رسد، نیروهای لیبی، ۳۲ ایراد در موشک‌های آماده شلیک ایجاد کردند تا اختلال به‌وجود بیاورند. در آن شرایط هیچ‌کس فکر نمی‌کرد که ایران به تنهایی بتواند چنین اتفاقی را در حوزه موشکی رقم بزند.

آزادی درباره کاراکتر «سلیمان» در روایت مستند «پاییز ۶۳» هم گفت: آنچه از این کاراکتر در خاطرم مانده، مربوط به زمانی است که از لیبی به ایران می‌آید و رفتار به‌شدت تحقیرآمیزی با شهید طهرانی مقدم و نیروهایش از خودش نشان می‌دهد. قذافی او را چشم خود می‌دانست و می‌گفت من چشم خود را در اختیار شما قرار داده‌ام. سلیمان در واقع مسئول تیم موشکی‌ای بود که از لیبی به ایران آمدند اما همراه با آن گروه ۸۰ نفره هم زندگی نمی‌کرد بلکه به هتلی اختصاصی می‌رفت و بهترین اتاق را هم در اختیار داشت. چند سال بعد از پایان جنگ و زمانی که لیبی با تحریم موشکی مواجه می‌شود، سلیمان بار دیگر به ایران می‌آید تا تجهیزات بگیرد. شهید طهرانی مقدم او را به همان سوله‌های ساخت موشک ایرانی می‌برد و می‌گویند شرایط به حالتی بود که شهید طهرانی مقدم دستانش را پشت کمر خود زده بود و راه می‌رفت و سلیمان به دنبال او می‌دوید تا تجهیزاتی برای لیبی بگیرد. رفتارهای تحقیرآمیز این لیبیایی‌ها در دوران جنگ بسیار متعدد بود.

این مستندساز در پایان درباره جالب‌ترین تجربه خود در مسیر ساخت مستند «پاییز ۶۳» هم گفت: جالب‌ترین نکته برای من همت شهید طهرانی‌مقدم و تیم همراهش بود. شهید طهرانی مقدم به‌شدت به خانواده نیروهایش توجه داشته و به آن‌ها احترام می‌گذاشته است. در مناسبت‌های مختلف جش‌هایی می‌گرفت و از خانواده نیروهای خود هدیه تهیه می‌کرد تا بدانند طهرانی مقدم حواسش به نیروهایش هست. به همین دلیل هم این نیروها برایش جان می‌دادند. این رفتار شهید طهرانی‌مقدم با نیروهایش یک رفتار متقابل بود.

دیدگاهتان را بنویسید