«روایت ناتمام سیما» عنوان یکی از فیلمهای حاضر در «بخش سودای سیمرغ» این دوره از «جشنواره فیلم فجر» است که با یک داستان نیمبند به سراغ تصویرسازی از تعالیم «مکتب فرانکفورت» و «نظریه کنش ارتباطی» رفته است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، عنوان یکی از فیلمهای حاضر در «بخش سودای سیمرغ» این دوره از «جشنواره فیلم فجر» است که با یک داستان نیمبند به سراغ تصویرسازی از تعالیم «مکتب فرانکفورت» (Frankfurt School) و «نظریه کنش ارتباطی» رفته و تمام تلاش خود را میکند تا این مکتب مورد علاقه «رفُرمیستهای ایرانی» (طیف موسوم به اصلاحطلبان) را آنچنان بازخوانی کند که در نهایت مخاطب به سطحی از «عقلانیت ارتباطی» برسد. تلاش نافرجام و همراه به سطحینگری فیلمساز که حتی به واسطه بیانیهخوانی و تکرار ماجرای معروف گنجشک و … از قابلیت سرایت به مخاطب عمومی این اثر برخوردار نمیباشد و تنها در سطح ادای دین به نامدارترین «بازمانده مُلحد مکتب فرانکفورت» و ذکر چندباره نام «یورگن هابرماس» (Jürgen Habermas) و نوشتن نام این نظریهپرداز معلومالحال بر روی تخته وایتبُرد دانشگاه باقی میماند.
«روایت ناتمام سیما» یک فیلم ناتمام زنانه است که سعی میکند با ارتزاق از «بودجههای دولتی» هم خود را «اپوزیسیون نظام» معرفی کند و هم رویکردی زنانه و «مواضع فمینیسیتی» بگیرد و هم آزادیهای جنسی و روابط پیش از ازدواج و … را مطالبه کند و در راستای «سند ۲۰۳۰ یونسکو» گام بر دارد و مخاطب خود را در فرایند یک داستان کممایه به گونهای از انزجار نسبت به «سبک زندگی اسلامی و ایرانی» برساند و در نهایت همه اینها را با شگرد متدوال «پایان باز» رها کرده و به مخاطب بیچاره خود میسپارد.
البته این همه در حالی است که ناکامی ویژه «روایت ناتمام سیما» در اتخاذ ژست فلسفی و معرفی خود به عنوان یک اثر متفکر را میتوان محصول فیلمنامه ضعیف و کارگردانی معمولی آن دانست. عواملی که موجب شده تا ترسیمی درست و منطقی از زیست اجتماعی شخصیتها در این اثر شکل نگیرد و یکی از معدود بازیهای خوب و قوارهمند «حامد کمیلی» در یک اثر سینمایی بدون استفاده بماند و در مجموع سبب شود تا کاراکترهای کاریکاتوری غیر قابل باوری همچون «خانم دکتر» و «رئیس دانشکده» و … به وجود آید. ناکامی ویژهای که «روایت ناتمام سیما» شاید برای جبران آن است که به متلکپرانیهای سیاسی متمسک میشود و صحنههای مغرضانهای همچون مجادله رییس دانشکده و مدیر حراست دانشگاه را پدید میآورد. مجادلهای که با تصویرسازی از تسبیح و در پس صدای اذان در ذهن مخاطب بارگذاری میشود و سعی میکند در قالب «فیکورهای اپوزیسیونی» عمل نماید. از این جهت است که میتوان «روایت ناتمام سیما» را یک «فیلم کوتاه کِشآمده» دانست که به صورت یک اثر سفارشی در مظلومیت «سلبریتیهای منورالفکر» عمل مینماید. اثری که به سراغ ترسیم چهرهای فرهیخته از سلبریتیها میرود و موانع سلبریتیماندن در میان طیف روشنفکری را با موضوع هنجارهای اجتماعی گره میزند و چنین بیان میسازد که تابوهای اجتماعی در ایران مستمسک خوبی برای هجمه و مقابله با چهرهها در کشور و حذف ایشان از عرصه سیاسی است.