کت چرمی، تداعی کدام کاراکتر است؟
یکی از ستون های سینما در جذاب کردن یک اثر، طراحی و ارائه یک شخصیت است که آن را ماندگار می کند و درام را شکل می بخشد. سینمای ما چقدر توانسته است بر بال شخصیت پردازی، حرکت کند؟
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، «کت چرمی»، ساخته حسین میرزامحمدی و نوشته مسعود هاشمی نژاد در جشنواره چهل و یکم فیلم فجر، توانسته است نگاه ها را به خود جلب کند، از خاصیت و نعمت شخصیت، کم بهره است. شخصیت در سینما به آن معناست که ویژگی های یک نقش در فیلم، چند بعد داشته باشد و هر بعدش هم در تناقض با بعد دیگرش دیده شود. در چنین شرایطی است که مخاطب با فیلم ارتباط می گیرد و آنگاه درام شکل می گیرد. این وضعیت، برگرفته از طبیعت و خواص غافلگیرکننده آن است. آدمی که همه زندگی اش را باخته و چیزی برای از دست دادن ندارد، بنابراین برای نجات دیگرانی که بی گناه اند و در دام افتاده اند، دست به هر کاری می زند.
«عیسی فرهمند» شخصیت اصلی کت چرمی، چنین می کند و غیر از این هم از او انتظار نمی رود. نقش های دیگر هم در جایگاه خودشان، چنین اند و خلاف منطق رفتاری شان، عمل نمی کنند. پلیس جایگاه خودش را دارد، مامور اطلاعاتی نقش خودش را دارد، دختران معتاد نقش خودشان را دارند، خانواده مرد مقتول، نقش خودشان را دارند و به همین ترتیب دیگران و دیگران، تیپ هایی هستند که راه های رفته را می روند.
با این حال، خواست در نقش اصلی، خواست قدرتمندی است. او می خواهد انتقام همه گرفتاری هایی که سبب از پاشیدگی زندگی اش شده است را از گادفادر ماجرا یعنی آقای «رفیعی» بگیرد. معلوم است که او مقام و منصبی دارد و دست یازیدن بر او، حکم پا گذاشتن به حریم گرگها را دارد. عیسی صلیب رنج ها و گرفتاری های اطرافیان را بر دوش می کشد و آنانی که در یک قدمی مرگ هستند و با دم پرحرارت اش، جان می بخشد. در دام می افتد بدون آنکه یهودایی در کار باشد به جای درودگری، خطاطی بلد است.
از آنجا که محمدحسین مهدویان به عنوان مشاور کارگردان، در این اثر حضور دارد، می شود شباهت بازی و حتی نقش او با حال و هوای «مرد بازنده» را اتفاقی ندانست.
البته آنارشیسمی که در «عیسی فرهمند» دیده می شود، می تواند بازآفرینی قیصر در فیلم «قیصر» یا ابی در «کندو» یا سید در «گوزن ها» باشد؛ یک شخصیت مدرن، برای روزهایی که دنیا و البته ایران را با تغییرهای فراوان مواجه کرده است و دگره ای از مرد تبر به دستی است که بت های دست نایافتنی را می شکند؛ هر چند ناقص.
نوشته مسعود هاشمی نژاد، پر از بحران، تنش و فراز و فرودهایی است که فیلم میرزامحمدی را جذاب و مخاطب پسند می کند اما همچنان افسوس جای خالی یک شخصیت سینمایی را به جا می گذارد.