«چرا گریه نمیکنی؟» یک فیلم مینیمال و انتزاعی درست در دوره کنونی است. چندان به مدرنیته وابسته نیست و سنت را هم نمیکوبد. تلاش دارد تا در مسیر مستقیم استقلال روایتگری کند که موفقیتهای خوبی در این میزانسن به دست میآورد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، این فیلم در سینمایی که استعداد و علاقمندی چندانی به این گونه ندارد، یک غنیمت خوب محسوب میشود. تا پیش از این فیلم، برخی آثار تلاش کردند تا با بیانی انتزاعی، جهان مستقل خود را بیافرینند اما یا در ساختار دچار مشکل شدند و یا نتوانستند به آن ارتباط بهینه با مخاطب دست یابند.
در این فیلم اما ساختار، طراحی درستی دارد. شخصیتپردازی، خیلی به کمک شکلگیری جهانی که مدیوم روایت است، آمده است و در چنین قالبی، دیالوگهای صحیح، این امکان را فراهم کرد تا مخاطب، با آن ارتباط گرفته و از وقایع داستان، استقبال کند.
فیلم علیرضا معتمدی، یک فیلم ضدقصه است. با آنکه چندان مقید به منطق روایی نیست اما برنامهریزی خوبی برای نقطهگذاریها و عطفهای داستانی دارد. تلاش دارد تا کاراکتر اصلی، در موقعیتهای مختلف و با آدمهای متنوع برش بخورد که مجموعه این اقدامات، بیشباهت به اثری اپیزودیک نیست.
در همین کلاسه، علی (علیرضا معتمدی) هیجانات مختلفی نشان داده و چون تیپهای روبرویش متفاوت هستند، دستاورد خوبی از هر تیپ نصیب کلیت اثر میشود که خلاء نبود روایتی منسجم را پوشش داده و میتواند مخاطب را با خود همراه کند.
در این پارادایم، ریتم داستان بهشدت تابع دیالوگ است به همین دلیل در سکانسهایی که فیلم، دیالوگهای کمتری دارد (مانند سکانسهای رفت و برگشت اصفهان) آشکارا از ریتم میافتد و اثر نیازمند یک تدوین مجدد برای رسیدن به تمپویی هوشمندانه است.
«چرا گریه نمیکنی؟» نمونه مطلوبی از یک فیلم صفشکن است. در سالیانی که سینماگران ملی، بیش از هر زمان دیگری به تجربه گونههای متنوع سینمایی روی آوردهاند، ساخته علیرضا معتمدی میتواند در مقام صفشکن، مسیر را برای آثار بعدی این حوزه فراهم کرده و ذهنیت خوبی را میان مخاطبان در مواجهه با این آثار فراهم آورد.