ابتدای جشنواره عموما زمان میبرد تا سالنها گرم شود ولی در سرمایی که پایتخت را گرفته، سری که به سینماهای جشنواره بزنید باز مخاطبان خاصی را میبینید که بی علقه جناحی می آیند و فیلم می بینند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، اول. چرخی عمیق که بزنیم، همه جور مخاطبی هم هست، از میانسالانی که اگر کل سال هم سینما نروند باز فجر را از دست نمیدهند تا دهه هفتاد و دهه هشتادی هایی که قبل و بعد از نمایش فیلم در لابی یا خروجی سینماها با صدای بلند افکار خود را خواسته یا ناخواسته با بقیه به اشتراک میگذارند.
دوم. جشنواره فجر در روزهای ابتدایی دوربین هم زیاد دیده و به جز بازار سلفی، بازار تصویربرداران و عکسبرداران رسمی هم داغ است تا بیایند و شکاری کنند برای رسانه یا پیج و کانال. فودکورت؟ سالن پرتر است یا فودکورت؟ ساعت به ساعت تفاوت دارد. گرانی و کمبود شارژ هم که مزید علت فودکورتبازان! سینمابازان که به همان چای قندپهلو راضی اند و با هر کیفیتی، دست برنمیدارند از نقد و زدن پنبه.
چه کسی گفته مخاطب نیست؟ جشنواره فجر تنها جشنواره ای است که نه کرونا تعطیلش کرد و نه جنگ تحمیلی و نه جدایی بینالملل. جشنواره فجر هست چون سینما در ایران ولو نازک، ریشه کرده در خانه ها
سوم. چه کسی گفته مخاطب نیست؟ جشنواره فجر تنها جشنواره ای است که نه کرونا تعطیلش کرد و نه جنگ تحمیلی و نه جدایی بینالملل. جشنواره فجر هست چون سینما در ایران ولو نازک، ریشه کرده در خانه ها. پس چرا مخاطب نیست؟ مخاطب سینما حتی اگر به سینما نیاید باز در پلتفرم ها فیلمها را دنبال میکند. بماند که داون شدن برخی سامانه های پیش فروش بلیت از همان دقایق ابتدایی، معنایی ندارد جز وجود پتانسیل لازم برای آثار جشنواره. اینکه کیفیت آثار امسال و پارسال نسبت به یک دهه قبل بهتر یا بدتر شده، بحثی است جدا.
چهارم. ترافیک سنگین حول و حوش خانه رسانه و خانه جشنواره نیز باز جشنوارهبازان را منصرف نکرد از پیگیری و دو فیلم افتتاحیه استاد و شماره ده با سالن هایی تقریبا پر اکران رفتند. آه سرد با اینکه یک فرمال هنروتجربهای است باز مخاطبان خود را داشت و اتفاقا برخی آن را تکلیف روشنتر دانستند تا یادگار جنوب که معلق بود بین سایکودرام و ملودرام و معما و بازی در بازی. این وسط یک جنگل پرتقال بود که ساده و بی پیرایه و به سبک پاورقی های ر.اعتمادی، داستانش را تعریف کرد و ادای دین ش به ویگن ددریان را به انتها رساند. حالا اینکه مدتهاست به جای جنگل های پرتقال، ویلا سبز شده به ماند برای بعد.
پنجم. سینماهای مردمی را که دور میزنی مخاطب هست ولی اثری از ویژهنامههای جشنوارهای رسانهها نیست. فارغ از کیفیت رسانههایی که ویژه نامه کاغذی برای جشنواره منتشر کرده اند، بد نیست دوستان کمی زحمت را بیشتر کنند و روزانه تعدادی از ویژه نامه ها را در سالنهای مردمی توزیع کنند. این طوری هم از محدوده محدود سالن رسانه خارج میشوند و نبضی میگیرند از کف جشنواره و هم شاید مخاطبان تازه ای برای رسانه خود این بار در دل مخاطب عام یافتند.