نماد سایت پایگاه خبری سینمای خانگی

رهایی سینما از سیاست؛ جنجالی با یک منتقد سرسخت

مهدی پوربلاسی، متولد اسفندماه ۱۳۵۰ تهران، فرزند خانواده‌ای اصیل آذری (سرابی) که مسیر هنر و اندیشه را با تحصیلات آکادمیک در دو حوزه‌ی به ظاهر متفاوت اما عمیقاً مرتبط پی گرفته است: کارشناسی کارگردانی تئاتر و کارشناسی ارشد ادیان و عرفان. این ترکیب تحصیلات، بنیان‌گذار نگاه ویژه‌ای شد که در تمام آثارش – از تولیدات تلویزیونی تا نمایش‌های صحنه‌ای – قابل ردیابی است.حرفه‌ی هنری او با تهیه‌کنندگی برنامه‌های فاخر اندیشه‌محور در شبکه‌ی چهار سیما آغاز شد؛ آثاری مانند «فلسفه‌ی علم» (۱۳ قسمت)، «صفحه‌ی۴» (۵۲ قسمت)، «کشته‌ی اشک‌ها» (۱۳ قسمت)، «کرسی‌های نظریه‌پردازی» (۲۶ قسمت)، «اسلام‌هراسی» (۱۳ قسمت) و «کتاب۴» (۲۶ قسمت) که هر کدام حلقه‌ای از زنجیره‌ی تولیدات عمیق و محتوامحور او محسوب می‌شوند. و در عرصه‌ی تئاتر، هم به عنوان نویسنده و هم کارگردان آثاری ماندگار خلق کرده است: نمایش‌های «دیوانه! من هوراشیو هستم»، «ملکه‌ی سرخ‌پوش» و اقتباس هنرمندانه‌اش از شاهکار ادبی «پدرو پارامو». در تلویزیون نیز قلم شیوا و نگاه عمیق او در نویسندگی سریال‌هایی چون «با من قرار بگذار» (۱۳ قسمت)، «پنج دری» (۱۵ قسمت)، «عاقبت کار» (۱۳ قسمت)، «نقش خاک» (۲۶ قسمت)، «مخمصه» (۳۰ قسمت) و «شهر پشت دریاها» (۱۳ قسمت + کارگردانی) تجلی یافته است. تله‌فیلم «من معتاد نیستم» نیز گواه دیگری بر تنوع موضوعی در کارنامه‌ی اوست. پوربلاسی در عرصه‌ی ادبیات نیز با انتشار رمان «پریان دره‌ی انار» توسط انتشارات قدیانی، توانایی خود را در خلق جهان‌های داستانی به اثبات رسانده است. کارنامه‌ی او تلفیقی است از نگاه فلسفی، دغدغه‌های عرفانی و تسلط حرفه‌ای به زبان نمایشی که در هر اثرش به شکلی منحصر به فرد متجلی شده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای پوربلاسی، شما در جایی موضع تندی در موضوع هنر اتخاذ کرده‌اید. ابتدا بفرمایید چرا معتقدید هنر نباید رسالتی داشته باشد؟
پاسخم روشن است: هر گونه رسالت تحمیلی به هنر، برابر است با قتل آن. وقتی هنر را به خدمت شعارهایی مثل “آگاهی‌بخشی” یا “اعتراض سیاسی” می‌گیرید، آن را از ماهیت اصلی‌اش تهی می‌کنید. هنر مانند آب زلال است – ذاتش رهایی‌بخش و زیباست. هر دستکاری در این ذات، آن را به چیزی غیر از هنر تبدیل می‌کند.
اما برخی می‌گویند سینما همواره متأثر از شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است. این نظر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تفاوت بنیادینی وجود دارد بین تأثیرپذیری از واقعیت‌ها و جهت‌گیری سیاسی سازمان‌یافته. من با سینمایی که به صورت طبیعی مسائل جامعه را بازتاب می‌دهد مشکلی ندارم. مشکل من با سینمای سفارشی است که از ابتدا با بودجه و دستورالعمل نهادهای سیاسی ساخته می‌شود تا روایت خاصی را تحمیل کند.
وضعیت فعلی سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وضعیتی فاجعه‌بار. به ویژه در حوزه کمدی که به سطحی‌ترین و مبتذل‌ترین شکل ممکن سقوط کرده است. فیلم‌هایی پر از رقص مردان، شوخی‌های جنسی پیش‌پاافتاده و صحنه‌های مستی. اینها حتی اصول اولیه کمدی‌نویسی را هم رعایت نمی‌کنند. اگر از این “طنز”ها نمی‌خندم، آیا مشکل از من است؟
به نظر شما ریشه این افول چیست؟
مدیریت ناکارآمد در تمام سطوح. وقتی در حوزه‌های کلانی مثل محیط زیست، اقتصاد و فرهنگ چنین مشکلات ساختاری داریم، چگونه انتظار داریم سینما سالم بماند؟ از یک سو فشارهای سیاسی و سانسور، و از سوی دیگر فرار به سمت ابتذال برای جلب مخاطب.
راه حل شما برای خروج از این بحران چیست؟
نخست باید سینما را از چنگال دو آفت مهلک نجات داد: سیاستزدگی و ابتذال. دوم باید فضایی ایجاد کرد که فیلمسازان واقعی بتوانند نفس بکشند. به یاد بیاورید موج سینمای معناگرا چه آثار درخشانی تولید کرد؛ فیلم‌هایی که هم سرگرم‌کننده بودند هم اندیشه‌برانگیز.
شما بین “سینمای دینی” و “سینمای جهت‌دار سیاسی” تمایز قائل شده‌اید. این تفاوت را چگونه توضیح می‌دهید؟
جهت‌گیری سیاسی ماهیتاً با دین متفاوت است. سینمای دینی وقتی به تبلیغات سیاسی تبدیل می‌شود که بخواهد دیدگاه خاصی را تحمیل کند. اما سینمای اصیل دینی، ارزش‌های انسانی را بدون شعارزدگی و به صورت طبیعی بیان می‌کند.
خیلی ممنون آقای پوربلاسی، در پایان چه پیامی دارید؟
باید سینما را به اهلش بسپارند. نه سیاستمداران که به فکر تبلیغات هستند، نه بازاری‌ها که به فکر سود بیشتر. برای نجات سینما، نیاز به تحولی اساسی داریم. همانطور که گفته‌ام: “عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی”.
متشکرم از حضور شما در این مصاحبه ی بی پروا…
شما که معروفید به نترسی و شجاعت! نمره ی بی پروایی به این مصاحبه از نظر شما، نمره ی خوبی است. من هم متشکرم.

خروج از نسخه موبایل