این فیلم سینمایی انیمیشن (پویانمایی) فیلمی علمی ـ تخیلی است که داستان آن، از علاقه کودکان و نوجوانان به فضا و کهکشان و نیز قهرمان های افسانهای الهام گرفته است. در نگاه اول فیلم، قصه ماجراجویی یک پسر نوجوان و دوستانش را به تصویر می کشد، اما با توجه به کشمکش ها و کنش های روایت، داستان را به بیان برخی از رویدادهای تاریخی ایران و معرفی قوم های ایرانی نیز می کشاند.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی، منیره سادات حسینی، کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث، طی یادداشتی که در اختیار این پایگاه قرار داده، به بررسی و تحلیل فیلم سینمایی پویانمایی مسافری از گاندورا پرداخته است.
«مسافری از گانورا» که سید محمدحسین علمدار فیلمنامه ی آن را نوشته و تهیه کرده است و سید احمد علمدار کارگردانی آن را بر عهده داشته، داستان پسری نوجوان به نام سهیل را روایت می کند که اصالتا کرد و اهل سردشت است و به صورت مادرزادی از ناحیه پا دچار معلولیت دارد. مادرش ضمن داشتن لهجه کردی، لباس کردی هم می پوشد و عمه اش (که تداعی کننده نقش عمه در انیمیشن لوپتو است) به عنوان یک پزشک فیزیوتراپی سهیل را انجام می دهد. در یکی از جلسات فیزیوتراپی سهیل علت معلولیت خود را از گفتگوی عمه و مادرش متوجه می شود و از همین طریق مادر خود را در ایجاد معلولیت مقصر می داند و با او قهر می کند. موجودی فضایی به نام ساماندر،سربازی از سیاره ای به نام گانورا که به دنبال ملکه سرزمین خود به زمین آمده، با کمک سهیل و دوستانش گمشده اش را پیدا می کند و صلح را به دنیای گانورا بر می گرداند.
این فیلم سینمایی انیمیشن (پویانمایی) فیلمی علمی ـ تخیلی است که داستان آن، از علاقه کودکان و نوجوانان به فضا و کهکشان و نیز قهرمان های افسانهای الهام گرفته است. در نگاه اول فیلم، قصه ماجراجویی یک پسر نوجوان و دوستانش را به تصویر می کشد، اما با توجه به کشمکش ها و کنش های روایت، داستان را به بیان برخی از رویدادهای تاریخی ایران و معرفی قوم های ایرانی نیز می کشاند. فرای از دیالوگ عمه که اشاره به بمباران هوایی و حمله شیمیایی سردشت و بیان اثرات بعد بمباران می شود و تلویحاً علت نبود پدر سهیل را هم بیان می کند، انتخاب نام هیوا (عمه) و لباس کردی مادر هموطنان کرد را به خوبی به تصویر می کشد و استفاده از زبان و لهجه کردی در شناساندن این قوم غیور به فرزندان ایران مؤثر است.
دوستی بین سهیل و ستار (پسر افغانستانی) که به عنوان نماینده فرزندان افغانستان برای بازپس گیری سرزمین مادری خود از متجاوزان تلاش می کند، همبستگی بین دو ملت ایران و افغانستان را نشان می دهد. لباس، لهجه و حتی چهره پدر ستار بیانگر ملیت اوست و این توقع را در مخاطب ایجاد می کند که پسرش، نیز لباس محلی خود را حفظ کند و با زبان و لهجه افغانستانی صحبت کند، اما در فیلم این توقع در نظر گرفته نشده و باعث ایجاد دوگانگی در مخاطب می شود؛ ضمن آن که چیزی را که ستار به خاطر آن به شدت ورزش های رزمی را در منزل خود دنبال می کند، نادیده می گیرد.
امید، دوست دیگر سهیل نشانگر مردم عادی جامعه هست که مشکلات سهیل و ستار را ندارد، و با پدر و مادر تحصیل کرده و مرفه خود زندگی می کند. امید در این داستان مغز متفکر و آشنا به فناوری های روز است و چینش سه گانه ی هری پاتر و دوستانش را در ذهن تداعی می نماید.
ساماندر به صرف دریافت یک پیام کمک، با دست خالی و بدون هیچ اسلحه ای برای نجات ملکه به سمت زمین می آید و از سهیل در ازای سلامتی او درخواست کمک می کند. از سوی دیگر فقط سهیل است که می تواند با ملکه ارتباط ذهنی برقرار کند و ملکه هم با صدای سهیل که مادرش را صدا می زند، از خواب بیدار می شود، خواب و فریز شدنی که، به فیلم میان ستاره ای (کریستوفر نولان) اشاره می کند. شاید بتوان گفت این داستان، ماجراجویی و نبرد سهیل با تفکرات و اندیشه خود را مد نظر دارد. در واقع ساماندر همان سهیل است، و ملکه، نمادی از مادر اوست و فیلم دنیای درونی سهیل را به تصویر کشیده است.
تعقیب و گریز های خیابانی سهیل و دوستانش با دشمنان گانورا که برگرفته از فیلم های پلیسی آمریکایی و اروپایی است و در دیالوگ ستار هم به این موضوع اشاره می شود نشان از آن چیزی دارد که در ذهن سهیل از قبل نقش بسته است.
ستار که هنوز به سن قانونی نرسیده، با وجود وسایل نقلیه سنگین و تخلفات فراوان رانندگی در خیابان های شهر که منجر به نابود کردن و از بین بردن خودروهای دیگران و حتی خسارت به ساختمان های شهر می شود، موتور سواری می کند. این رفتارها بر گرفته از فیلم هایی است که سهیل پوستر آن ها را به عنوان الگوی زندگی خود بر روی دیوارهای اتاق خود نصب کرده، حتی به عنوان کاغذ دیواری از آن ها استفاده نموده است. به عبارت دیگر علاقه شدید سهیل به فضا با توجه به دکور و کتاب هایی که در مورد فیزیک و بعد چهارم و نجوم در چیدمان اتاق دیده می شود، نگاه، آرزوها، و مبارزه ی او را با تفکرات مخالف و تردیدهای خود در قالب تقابل موجودات فضایی نشان می دهد. فیلم با بیان این که دشمنان سرزمین گانورا از درون خود گانورا هستند به این مساله و نکته می پردازد که علل موفقیت و شکست هر فرد را باید در درون و باورهای خود او جستجو کرد.
در عین حال چند نکته بی پاسخ و ناتمام در فیلم همچنان بی جواب می ماند: اول این که با توجه به درونمایه و هدف فیلم که کارگردان فیلم به آن اشاره کرده است، آیا مخاطبان اصلی مسافری از گانورا که کودکان و نوجوانان حدود 9 سال هستند، می توانند به این هدف دست پیدا کنند؟ دوم این که چرا در سکانس پایانی فیلم، پوسترها و کاغذ دیواری اتاق سهیل عوض می شود و تصویر قهرمانان و دانشمندان ایرانی جایگزین می گردد بدون این که توضیحی داده شود؟ سومین نکته به ترانه های بینامتن فیلم مربوط می شود که به سبک آثار دیزنی اجرا شده، گویا فقط برای تنوع و رفع خستگی در فیلم قرار گرفته و در روند پیشبرد داستان کمک نمی کند. آخرین نکته هم با توجه به روند داستان و استفاده از کارکترها و نمادها و علاقه مندی های پسرهای کودک و نوحوان، معلوم می شود که این فیلم برای مخاطبین پسر ساخته شده و علاقه های مخاطبین دختر در نظر گرفته نشده است؛ چرا؟
دیدگاهتان را بنویسید
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.