هشلهف دوم؛ دوم که نه، اوّل

میگن چشمام ضعیفه، ولی الکی میگن! معلومه! کور که نیستم، فقط یه کم چشمام چپه، همین. می بینم! اما خیلی درست و واضح نمی ­بینم. اگه بخوام دقیق بگم، یه کم جابه­ جا می­بینم.

خودمو کشتم تا تونستم به اون آقای مدیرمسئول و این جناب سردبیر بفهمونم که من لاأقل «کور» نیستم! مگه اونا قبول می­ کردند؟ بالاخره بعد از هزار تست و امتحان و التماس، نهایتاً به هم نگاه کردن و فرمودن: «بعله، یه کم چشماش چپه!»

خدا هزار بار پدر سردبیر را بیامرزه که زودتر راضی شد؛ اما هنوز هم که هنوزه مدیرمسئول قبول نکرده و میگه فقط به احترام و مسئولیت سردبیر می ­پذیرم!… این تا اینجا… اما وقتی خواهش کردم اجازه بدن توی «سینمای خانگی» مطلب بنویسم، به جان دو تا بچه­ م، نه! به جان یک دونه زنم! هر دو شون از کوره در رفتن و شروع کردن به داد و بیداد. دوتایی فریاد می زدن که: مگه «سینمای خانگی» شهر هرته که هر کی از ننه­ ش قهر می ­کنه، میاد تو این مجله مطلب می ­نویسه؟! باور کنین اگه سردبیر نبود، به خاطر پرتاب اون قندان پر از نبات مدیرمسئول، هنوز بخیه­ های روی پیشانی ­م جوش نخورده بود.

تازه موقعی عصبانیت مدیرمسئول به اوج رسید که فهمید من اصلا سواد خوندن و نوشتن ندارم! بلکه اصلا نمی­ دونم فیلم و سینما چی هست! اصلا نمی­ فهمم «پایگاه خبری سینمای خانگی» دیگه چه صیغه ­ایه! من خیلی سعی کردم مدیرمسئول را توجیه کنم!! اما جداً تلاش و توجیه من کارساز نبود، اینا بی­سوادتر از اونی ­ان که من فکر می ­کردم. بهشون گفتم: بابا بی­ خیال! حرف زدن و انتقاد کردن که دلیل و علم و فهم نمی ­خواد!

گفتم: با این همه رسانه­ های مشعشعی که می­ شه دید و خوند و شنید، که البته روم به دیوار همه ­شون هم یک از یک بهتر و مفیدترن! با این همه رسانه ­هایی که درست و حسابی مردم و مسئولان و هنرمندان و سینماگران را آموزش می­دن و اطلاع ­رسانی و تحلیل و توجیه می­ کنن؛ با این همه روزنامه ­ها و مجله ­ها و برنامه­ های تلویزیونی و رادیویی که دارن آدرس و نشانی مشکلات را به مردم می­دن! انصافا توقع این دوتا نیم­چه مسئول[1] را کجای دلم بگذارم که می گن این کار سواد می خواد؟!… من که نمی­ گم، خود اون رسانه ­ها میگن که حرف­ها و جهت­ گیری­ها و کارهاشون هیچ ربطی به پول­ هایی که از یه جاهایی می ­گیرن نداشته و نداره و نخواهد داشت!! ارتباطی هم با حمایت پشت پرده یا جلوی پرده نداشته، نداره، و نخواهد داشت!… خب… دروغ چرا؟ تا قبر آآآآ! با این شرایط واقعاً من حتما باید آدم فهمیده ­ای باشم؟ یا باید عقل داشته باشم؟ یا باید فیلم دیده باشم؟!! چه حرفا می­زنن این دوتا[2]!!

اینو که گفتم، مدیر مسئول یهو به طرف من خیز برداشت تا دوباره با قندان پر از نبات را به سر من بکوبد، که سردبیر دوباره پادرمیانی کرد و ریش گرو گذاشت که: «ضرری نداره بابا، بگذاریم بنویسه! اگر بد بود، معلومه که منتشر نمی ­کنیم!»… چشمان مدیرمسئول از عصبانیت سرخ شده بود و به جای سرِ سردبیر، سرِ من فریاد می ­زد: «اونایی که از اول معلومه اون همه نویسنده ­ن و پرقدرت وارد میدون می­ شن، چقدر موفقند؛ که حالا این احوَلِ بی­ سوادِ فیلم ­ندیدۀ خودبزرگ­ بین بتونه! اون هم کسی که از همین اول معلومه همه چیز را چَپَکی می ­بینه و جابه ­جا می­ فهمه»…

بالاخره وساطت سردبیر کار خودش را کرد و قرار شد که من هر از گاهی راجع به عالم و آدم!، کسانی که تو این مقوله خدمت یا خیانت می­ کنن، مسئولان زحمت­کش و زحمت­نکش!، فیلم­ های خوب و ناجور!، قهرها و آشتی­ ها!، مردی ­ها و نامردی­ ها!، باندبازی­ ها یا باندنبازی ­ها!، وجود مافیای بی ­وجود! پول ­های حق و ناحق پیش و پس پرده! و هر چیز دیگه­ ای که با این چشمان چپول می بینم یا فکر می­کنم دیده ­م؛ بنویسم! مدیرمسئول که تیر بهش میزدی خونش بیرون نمی ­زد؛ مجبور شده بود معاهده ­ی برد-برد را بالاخره ظریفانه بپذیرد!…

حالا نوبت من بود که با قیافه حق به جانب رو به مدیرمسئول وایسم و بگم: البته پر واضحه که من! مسئولیت نوشته­ هام را به عهده نمی­ گیرمااا گفته باشم! چون مث روز معلومه که معلوم نیست هرچی دیده باشم درست دیده ­م! چرا؟ چون چشمام چپه! همین!!…

فقط امیدوارم اون قندون پر از نبات مدیرمسئول نابود بشه! هنوز از بخیه پیشانی­م داره خون میاد…

راستی شما این هشلهف دو را به جای یک قبول کنین! گفتم که…

تا هشلهف بعدی، پناه بر خدا

میرزاننویس


[1] منظورم مدیر مسئول و سردبیر پایگاه خبری است، راستش مجبور شدم تو پاورقی توضیح بدم تا یهو به کسی برنخوره… میرزاننویس

[2] منظورم همون دوتان… به کسی برنخوره یه وقت!!… میرزاننویس

چرا از پایگاه خبری سینمای خانگی حمایت کنیم؟

در حوزه فیلم و سینما، متأسفانه گاهی اوقات، فضای غالب در اختیار کسانی است که از رانت استفاده می کنند، از پرده دری و آبروریزی دیگران ابایی ندارند، برای جذب منابع مالی هنگفت در استفاده از دروغ و کلاهبرداری دغدغه ای به خود راه نمی دهند، به آن سوی آب ها نظر می کنند، و اخبار و مطالب درست و نادرست را با هم مخلوط می نمایند. به قولی این ها نانشان در روغن است و به همین خاطر همه جا هستند و بی پروا جولان می دهند. در کنار ایشان، عده ای نیز به پاکدامنی، پاکدستی، مردم دوستی، وطن خواهی و سلامت می اندیشند اما به دلیل عضو نبودن در یک باند یا جناح مورد طرد و بی اعتنایی اکثر باندها و جناح های سیاسی و اقتصادی و غیره واقع می گردند تا خود به خود خسته بشوند و از صحنه کنار بکشند. بر همین اساس زندگی و حيات این عده که اتفاقا کارشان را خوب بلدند و حدود دین و اخلاق را هم رعایت می کنند، تنها به حمایت ها و كمك‌های حامیان دلسوز و فهیم (که در میان مردم همیشه آگاه زندگی می کنند) وابسته است و به اين وابستگي هم افتخار می نمایند. «پایگاه خبری سینمای خانگی» که از اواسط سال 1392 در قالب دوهفته نامه کار خود را آغاز کرده بود، علی رغم انتشار 31 شماره مستمر به دلیل همین باندبازی های ناجوانمردانه و عدم حمایت لازم پس از دو سال فعالیت مجبور به توقف گردید و اما، با تجدید قوا، در سال های بعد در قالب ماهنامه مجددا حضور خود را ادامه داد؛ سپس با تغییر وضعیت به پایگاه خبری این مسیر را پی گرفت. «سینمای خانگی» در طول این مدت، همواره بر استقلال رأي خود پافشاري كرده است و با اين باور، با رويكردي تحلیلی، آموزشی، انتقادی به انتقال و تحليل اخبار، آثار، و اشخاص حقیقی و حقوقی فیلم و سینمای ایران و جهان پرداخته است؛ به یاری خدا اين امر بدون آنكه «سینمای خانگی» به حزب، مرام يا تشكل سياسی خاصی وابسته باشد، محقق شده است. پس دور از انتظار نيست كه «پایگاه خبری سینمای خانگی» نيز همچون ديگر مراكز و نهادهای خصوصی به تنگناهای اقتصادی گرفتار شود. 

«پایگاه خبری سینمای خانگی»بنا دارد با حمایت و مساعدت مالی مخاطبان فرهیخته و دغدغه مند خود، مردم فهیم و همواره حامی، و نخبگان آماده به کمک فرهنگی، هنری، سینمایی اين مسير را ادامه داده، و برای بقای خود دلبسته كسانی است كه استقلال و سلامت و پاک دستی اين رسانه را محترم شمرده و آن را همراهی و کمک می‌نمایند. کمترین کمک شما، هوای تازه ای است که جان می دهد به کالبد منتظر یک هوای پاک! دست مریزاد!

برای حمایت از پایگاه خبری سینمای خانگی اینجا را کلیک بفرمایید.

با تشکر

یادداشت سردبیر؛ قبیله گرایی: سمّ مهلک عرصه فرهنگ و هنر

تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی  آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند.منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.

نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه­ های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.

با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.

فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.

خروج از نسخه موبایل