روز جهانی بدون دخانیات فرصتی مغتنم برای واکاوی سینما – سیگار و تاثیرات آن در زندگی امروز جوامع است. شاید روزگاری سیگار کشیدن ستاره های سینما و همذات پنداری تماشاگر از طریق سیگار کشیدن برای بالا رفتن جذابیت و اعتماد بنفس فرد سیگاری محسوب می شد، ولی امروزه دروازه ورود به مسیری است که در اتاق فکر سازمانهای جاسوسی بیگانه برای تغئیر سبک زندگی و نابودی نسل آینده ساز ترسیم شده است.
یادداشت مهدی سرتاج/ دفتر اصفهان
در دوران سینمای کلاسیک هالیوود، نوع و استایل سیگارکشیدن ستاره هائی نظیر همفری بوگارت می توانست یکی از تضمین های فروش فیلم باشد. تا قبل از ممنوعیت تبلیغ مستقیم سیگار هم بسیاری از شرکتهای دخانی اسپانسر و سرمایه گذار بهترین فیلمهای سینمائی مشهور بودند و از آنجائی که در همان دوره در سالن سینما هم سیگار می کشیدند، دنیا بهشت سیگاری ها بود.
خوشبختانه آن دوران در سینمای ایران تمام شد؛ ولی شوربختانه با سرعت گرفتن قطار تولید در پلتفرم های نمایش خانگی در همین دوران اخیر، دوباره طعم سینما – سیگار به مزاق فیلمسازان خوش آمده، به بهانه هم ذات پنداری، و جذابیت برای جذب مخاطب، قاب سینما به فرهنگ دود و تنباکو! آلوده شده است.
در سال های اخیر برجسته شدن صحنه های سیگارکشی در فیلم های سینمائی و سریال های نمایش خانگی آن چنان از سرعت افسارگسیخته ای برخوردار شده که بیش از پیش دوران سینمای ابتدایی جهان را به یاد می آورد، گذشته از آن ناخودآگاهِ مخاطب بویژه نوجوانان و جوانان را به خود جلب می کند و با توجه به ویژگی های دوره سِنّی شان که در مرحله شکل گیری شخصیت فردی و هویت اجتماعی شان بوده و به شدت تحت تاثیر محیط اطراف خود هستند، در رفتار و پوشش آنان اثر می گذارد و به طور طبیعی از شخصیت های معروف و محبوب و جذاب الگوبرداری می شود. سیگار یکی از دسترس ترین و ارزان ترین امکان موجود در مسیر تقلید از شخصیت محبوب در فیلم برای مخاطب است و در بسیاری از موارد چون به لحاظ اقتصادی توان همسانی با وی در تأمین خانه، خودرو، لباس های برند، و… در آنان وجود ندارد تا با حس همذات پنداری با بازیگر محبوب خود همراه شوند، تلاش می کنند لاأقل در سیگار کشیدن به او شبیه شده و احساس خودقهرمان پنداری، محبوبیت، و جذابیت بنمایند.
وقتی شخصیت های فیلم در صحنه هایی که عصبانی و ناراحت می شوند، شروع به سیگار کشیدن می کنند، این مفهوم به مخاطب القا می شود که می توان با سیگار کشیدن به آرامش رسید. بر همین اساس نوجوانان و جوانانی که به دلیل چالش های فردی، خانوادگی، و اجتماعی دچار استرس، عصبانیت، افسردگی و سایر تنش های روحی و روانی شده یا می شوند با استفاده از این راه حل غیر واقعی و القایی فیلم ها به سیگار پناه می برند و اگر چه به نتیجه ای نمی رسند، دروازه ای برای ورود به مخاطرات جدید برای آنان باز می شود که چه بسا آنان را به قهقرا می کشاند.
برای نمونه، به مقوله ی آسیب های روحی، جسمی، اخلاقی ناشی از این اثرگذاری در میان دختران معصوم و بی گناه کشورمان اشاره می شود. استفاده ابزاری از سیگار در فیلم های مختلف، و جای گذاری صحنه هایی که حتی دختران نوجوان هم با استفاده از سیگار به آرامش می رسند، یا از این طریق احساس خام عاشقانه دوران نوجوانی را تداعی می کنند، و دیگر موارد خوشایند یا ناخوشایند که در فیلم ها و سریال ها جریان پیدا می کند، خواسته یا خواسته گام زدن در میدان از پیش طراحی شده سرمایه سالاران پرقدرت جهان است که از هیچ عملی برای رسیدن به مالکیت مطلق سرتاسر دنیا فروگذار نمی کنند و کارخانه های اسلحه سازی، فروش تسلیحات، تروریسم دولتی، بیوتروریسم، ایجاد و گسترش گروههای افراطی ترور، تروریسم زیست محیطی، تغییر ژنتیک محصولات خوراکی، گسترش سیطره ی مشروبات الکلی و مواد مخدر، گسترش فسادهای جنسی مثل ازدواج سفید، همجنسگرایی، طلاق، جلوگیری از موالید و فرزندآوری، گسترش خانواده های یک نفره!، گسترش خودکشی، سقط جنین، کودک کشی، زن کُشی، و امثال آن با مأموریت رسانه های وابسته برای تزیین، زیبانمایی، و منطقی نمایی این اهداف که از اتاق فکر صهیونیست ها و پروتکل های یهود بیرون می آید؛ بخشی از این نقشه است.
هدف کنونی سرمایه سالاران در گسترش استعمال دخانیات و مواد مخدر، به جغرافیای برخی کشورها از جمله ایران محدود نمی شود، و مثلاً دیگر هدف از سیگار کشیدن در فیلم ها تبلیغ سیگار نیست، بلکه پا گذاشتن در مسیری است که سبک زندگی مردم را برای رسیدن به مرحله مرگ و نیستی آماده می سازد. در اسلام و ایران این روش کاملاً مطرود و مذموم است. سبک زندگی ایرانی و اسلامی بر اساس مبانی اعتقادی، اخلاقی، رفتاری آنان و تاریخ دوران گذشته این مرز و بوم، و تأثیر و تأثّر میان مردم و عقلای جامعه نشان می دهد که مخالفت صد در صدی با تفکر سرمایه سالاران صهیونیسم بین الملل دارد. اما تردیدی نیست که آنان آندلسی کردن ایران هم برنامه های جدی ای را به مرحله اجرا درآورده اند. برای آنان تبدیل شهرهای ایران به نمونه هایی از شهرهایی مملو از فساد مثل پاتایا و پوکت، یک هدف عملیاتی است تا در جای جای این شهرها، خانواده های قهرمان پرور و مؤمن پرور ایرانی، به مرور شاهد تن فروشی دختران و پسران خود در معابر و بوستان ها شوند! دختران و پسرانی که با سیگار پیشنهادی فیلم ها آغاز می کنند، و راضی نشدن به همین حد از هم ذات پنداری به سوی مواد مخدری همچون «گل» روی می آورند. موادی که خلسه ای سرخوشانه برای شان پدید می آورد و آماده برای هر رفتار غیر عقلانی می شوند.
این هشدار جدی است! هشداری برای یک نظام و ملت آبرومند که با نـثار خون فرزندانش سعی کرده است امنیت و آرامش کشورش را با چنگ و دندان حفظ کند. این در حالی است که با کمال تأسف برخی از مسئولان فرهنگی در گستره ملی و استانی در مواجهه با این گونه مسائل فرهنگی، کوتاهی کرده، با رفع مسئولیت، و انداختن مسئولیت به دوش دیگران میدان را برای دشمن سرمایه سالار بیش از پیش مهیا می کند. فیلم و سینمای امروز ایران در خور شأن و فرهنگ مردم خداباور و پایدار آن نیست و مدیریت تودرتوی این عرصه، متأسفانه در جنگ ترکیبی موجود، میدان را به طور کامل در اختیار دشمن قرار داده، هرگونه سخنی که هشدارانه مسئولان و دستاندرکاران فیلم و سینما را مورد خطاب قرار دهد، بایکوت، تحقیر، و حذف می کند.
با وجود این، به مناسب روز جهانی بدون دخانیات فرصت را غنیمت شمرده، هنرمندان فیلم و سینمای کشور به ویژه مسئولان ذیربط را به رعایت قوانین و مقررات «عدم استعمال دخانیات» در فیلم ها و سریال ها یادآوری می نماید؛ چرا که در این خلسه ی مرگِ آرام، کسی فریاد نمی زند!
منتقدان هالیوود ریپورتر فهرستی از ۲۰ فیلم هفتاد و ششمین جشنواره کن را با حضور یک فیلم ایرانی منتشر کردند.
به گزارش ایسنا، با پایان جشنواره فیلم کن و اعلام برندگان، منتقدان نشریه هالیوود ریپورتر نیز فهرستی از ۲۰ فیلم برتر این رویداد سینمایی را انتخاب کردند که شامل آثاری در بخشهای مختلف از مسابقه اصلی، نوعی نگاه، غیررقابتی و نمایشهای ویژه تا بخش جنبی دو هفته کارگردانان میشود.
«آناتومی یک سقوط» (برنده نخل طلا)، «منطقه مورد علاقه» ساخته «جاناتان گلیزر» (برنده جایزه بزرگ هیات داوران و جایزه فیپرشی)، «قاتلان ماه کامل» فیلم پرستاره و جدید «مارتین اسکورسیزی»، «برگهای افتاده» از «آکی کوریزماکی»، مستند «آنسلم» و فیلم «روزهای عالی» از «ویم وندرس»، «شکستن یخ» به کارگردانی «آنتونی چن»، «کیمرا» از «آلیس رورواکر»، «چشمهایت را ببند» از «ویکتور اریک»، «بزهکاران» ساخته «رودریگو مورنو»، «فایربند» به کارگردانی «کریم آینوز»، «چهار دختر» ساخته «کوثر بن هنیه»، «پرونده گلدمن» ساخته «سدریک کان»،«بازگشت به خانه» به کارگردانی «کاترین کورزینی»، «مادر تمام دروغها» ساخته «اسماء المدیر»، «شهر اشغال شده» از «استیو مککوئین»، فیم کوتاه «روش عجیب زندگی» ساخته «پدرو آلمادوار» و فیلم «آیههای زمینی» ساخته مشترک علی عسگری و علیرضا خاتمی به عنوان تنها فیلم بلند ایرانی حاضر در بخش رسمی جشنواره، در این فهرست قرار گرفتهاند.
علی عسگری پیش از این با فیلمهای بلند «ناپدید شدن» در جشنواره ونیز و «تافردا» در جشنواره برلین و با فیلمهای کوتاه «بیشتر از دوساعت» و «سکوت» در بخش مسابقه فیلمهای کوتاه کن حضور داشته است.
علیرضا خاتمی نیز با فیلم «آیههای فراموشی» جایزه فیلمنامه جشنواره ونیز را دریافت کرده است.
مجید صالحی، گوهر خیراندیش، فرزین محدث، صدف عسگری، حسین سلیمانی، فائزه راد، بهرام ارک، سروین ضابطیان، ارغوان شعبانی و اردشیر کاظمی بازیگران فیلم سینمایی «آیههای زمینی» هستند.
فیلم ۷۷ دقیقهای «آیههای زمینی» که عنوان آن برگرفته از شعریی از فروغ فرخزاد است، داستان زندگی روزمره مردمانی از همه طبقات زندگی دنبال می کند.
«مجید مجیدی» کارگردان فیلم «محمدرسول الله(ص)» از فیلم «یا ضامن آهو» به عنوان یک شاهکار مستند درباره امام رضا (ع) یاد کرد که باقیات الصالحاتی برای کارگردان آن خواهد بود.
به گزارش سینمای خانگی از بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) مجید مجیدی در پنجمین شب برنامه ۶۰ سال سینمای ایران در مشهد گفت: فیلم یا ضامن آهو که پرویز کیمیاوی درباره امام رضا(ع) ساخته، یکی از شاهکارهای مستندی است که درباره امام هشتم ساخته شده و آقای کیمیاوی با این فیلم برای خودش باقیات الصالحات باقی گذاشته است. آقای کیمیاوی یکی از فیلمسازان بزرگ سینمای ایران است و آثار شاخصی تولید کرده و فیلم یا ضامن آهو یک اثر بی بدیل بوده و خواهد بود.
ضرورت تحول بنیادی در آستان قدس برای فیلمسازی
وی درباره ساخت فیلم درباره امام رضا(ع) گفت: واقعا خود من به طور جدی چه مستقیم وچه غیر مستقیم تلاش کرده ام که اتفاق هایی بیافتد ولی نگاه سنتی که در آستان وجود دارد، به نوعی سد و مانع دراین راه بوده است. مثلا می توان درباره آداب زیارت کارهای جدی کرد. در حوزه کودک و نوجوان اصلا کار نکرده ایم و نتوانسته ایم این گوهر وجود مقدس آقا علی بن موسی الرضا را به کودکان معرفی کنیم و نه در کتاب ها و نه حوزه های مختلف نتوانسته ایم فرهنگ سازی کنیم و این خسارت بزرگی است.
کارگردان فیلم بچه های آسمان افزود: در سکو (پلتفرم) ها، این همه سریال ساخته می شود. سالی ۲۵ میلیون نفر به مشهد مشرف می شوند و دریایی از سوژه وجود دارد ولی چون این راه بسته است، به خاطر همین از آن پرهیز می کنند؛ مگر اینکه تحول بنیادی در آستان قدس انجام شود و راه را باز کنند.
مصیبت های فیلمسازی در آستان قدس
مجیدی گفت: آستان مقدس حرم امام رضا(ع) زوایای پنهانی دارد که خیلی ویژه است و خیلی گنجینه بزرگی است و باعث تاسف است که این گنجینه بسیار بزرگ که ریشه های تاریخی، فرهنگی و مذهبی دارد، اینچنین مغفول مانده است. متاسفانه یکی از دلایل این مغفول بودن، نگاه سنتی بوده که در این سال ها در آستان وجودداشته است. با بهروز شعیبی که صحبت می کردم او هم تعریف می کرد که برای فیلم بدون قرار قبلی، با چه سختی هایی توانسته در حرم کار کند.
وی افزود: ساخت مستند رضای رضوان در حرم رضوی برای ما خیلی سخت بود . الان نگاه نکنید که به راحتی با این دوربین های موبایل در حرم می توان فیلم و عکس گرفت. آن موقع داشتن دوربین در حرم رضوی یک جرم نابخشودنی بود. با این که ما با آستان قدس رضوی هماهنگ کرده بودیم ولی وقتی کار می کردیم، دوساعت بعد که شیفت عوض می شد، می آمدند همه وسائل ما را می گرفتند. البته دیگر عادت کرده بودیم.
این کارگردان سینما افزود: جای تاسف است که چنین گنجینه بزرگی داریم و در طول این سال ها، آثار بسیار کمی در این زمینه تولید شده است. از زوایای مختلف می توان درباره آستان قدس فیلم تولید کرد. مثلا وقف نامه ها که در حوزه وقف کارهای پژوهشی و تحقیقی و حتی مستندها و فیلم های بلند داستانی خوبی می توان تولید کرد. او تاکید کرد : آستان مقدس امام رضا (ع) الان مثل یک کشور است که همه مسائل را دارد که اگر لایه های مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد، شکل ارزشمندی پیدا می کند. نوع بافت مدیریتی که در این سال ها در آستان وجود داشته راه را برای این عرصه باز نکرده است.
ارزش شهرک فیلم محمد رسول الله(ص) چقدر است؟
وی افزود: یکی از آرزوهای من این بود که این شهرکی که برای فیلم محمد رسول الله (ص) ساختیم، یک مرکز گردشگری شود. بسیاری از کشورها هم حاضر بودند در آنجا کار کنند. من به همه جای دنیا رفته ام از هالیوود و بالیوود تا چینه چیتا و واقعا این شهرک محمد رسول الله کار منحصر به فردی است. ما با یک زیر ساخت اساسی، آنجا را ساختیم. البته الان فیلم ها و سریال های بسیاری آنجا ساخته می شود.
کارگردان فیلم رنگ خدا ادامه داد: هم اکنون بخش زیادی از سریال سلمان در آنجا کار می شود ولی در مقیاس کاری که در این شهرک انجام شده، آن بهره برداری لازم انجام نشده است. آن زمان با ۳۷ میلیارد تومان آنجا را ساختیم ولی الان ارزش آن هفت هزار تا ده هزار میلیارد تومان است. ما آنجا را به گونه ای ساختیم که دقیقا مثل مکه ۱۴۰۰ سال پیش است.
وی با اشاره به ساخت فیلم محمد رسول الله (ص) گفت: یکی از توفیقات زندگی من این بوده که فیلم زندگی حضرت محمد (ص) را کار کرده ام .آقای ویتوریو استرارو فیلمبردار فیلم ما یکی از بهترین فیلمبرداران حال حاضر دنیاست. یک روز که فشار کاری، زیاد بود به خاطر شرایط روحی مناسبی که نداشتم کار را تعطیل کردم. آقای استرارو مرا صدا کرد و از من پرسید جمعیت کل جهان چه قدر است. ۱۲۰ سال دیگر یک نفر از این جمعیت هفت میلیاردی روی زمین نخواهد بود ولی یقین بدان که این فیلم برای ۲۰۰ تا ۳۰۰ سال دیگر باقی خواهد ماند. تو فکر کن کاری می کنی که برای آیندگان خواهد بود.
تقلید در سینما بسیار خطرناک است
مجیدی در پاسخ به سوال یکی از دانشجویان درباره توصیه اش به فیلمسازان جوان گفت: فیلمسازان جوان ایرانی به لحاظ تکنیک و سخت افزار، رشد بسیاری کرده اند. فیلم هایی از آنها می بینم که به لحاظ تکنیک و خلاقیت های تصویری فوق العاده است. متاسفانه خلاء جایی است که به دلیل تحلیل محتوا ضعیف هستند.
کارگردان فیلم آواز گنجشک ها افزود: فیلمسازان جوان باید تحقیق کنند و بخوانند و در حوزه اندیشه هم ورزیده شوند و جامعه را از ابعاد مختلف بررسی کنند. هنرمند و فیلمساز زمانی می تواند جهانی را خلق کند که خودش صاحب جهانی شود و اگر صاحب جهانی نشود، مقلد می شود. مهمترین بخشی که فیلمسازان جوان از آن لطمه می خورند این است که تقلید می کنند. البته این در سینمای حرفه ای ما هم وجود دارد و این خیلی خطرناک است.
برنامه 60 سال سینمای ایران توسط بنیاد بین المللی فرهنگی هنری امام رضا(ع) با مشارکت حوزه هنری و همراهی فیلمخانه ملی ایران، موسسه تصویر شهر و مدرسه اسلامی هنر برگزار شد و در پنجمین شب فیلم های رضای رضوان ساخته مجید مجیدی ، مشهدمقدس و ایمان ساخته حسین ترابی و یا ضامن آهو ساخته پرویز کیمیاوی در پردیس مهر کوهسنگی به نمایش در آمد.
نشست تخصص بومیگرایی و ژانر در فیلم کوتاه با حضور دکتر احمد الستی و دکتر فرنام مرادی نژاد توسط انجمن سینمای جوانان خمینیشهر با همکاری دانشگاه سپهر به مناسبت پنجمین دوره همایش مطالعات فیلم کوتاه تهران در سالن نمایش این دانشگاه برگزار شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، در ابتدای برنامه آقای احمدی رئیس انجمن سینمای جوانان خمینی شهر در ارتباط با دلیل برگزاری این نشست صحبت کوتاهی داشت و مخاطبان را به نگارش مقاله برای پنجمین همایش مطالعات فیلم کوتاه تهران تشویق کرد و با قدردانی از آقای دکتر الستی و دکتر مرادینژاد، نشست آغاز شد.
دکتر الستی در بخش نخست صحبتهایش گفت که فیلمهای امروز ما فروش خوبی ندارند و تجربه میگوید که تنوع فیلمها میتواند راهگشا باشد. ایشان با بیان این نکته که مردم خواستارتنوع در داستان فیلمها هستند به تاریخچه ژانر و نجات اقتصاد سینمای آمریکا توسط ژانرها پرداختند و گفتند لغت ژانر را نخستین بار منتقدهای فرانسوی برای فیلمهای آمریکایی به کار بردند و پس از آن بود که آمریکاییها به این دستهبندیها روی آوردند. آنها در گام نخست آمارجمعیت وسن را مد نظر قرار میدهند و با توجه به مخاطب شناسی مشخص میکنند که چه نوع فیلمهایی باید بیشتر ساخته شود.
از اینجا به بعد پای تهیهکنندگان متخصص ژانری، کارگردانهای ژانری و بازیگران مخصوص هر ژانر پیش کشیده میشود. بعد از تولید نوبت پخش میرسد که باز هم با توجه به آمار و مخاطب شناسی این قضیه اتفاق میافتد.
سینمای آمریکا به خاطر رویکرد ژانری، سینمایی ملی نیست بلکه جهانی است و همین نکته یعنی اینکه وقتی از ژانرحرف می زنیم در واقع داریم از سینمای آمریکا حرف میزنیم. آنها با توسل به ژانرها روی تمهای آشنای مردم کار میکنند تا بتوانند فیلمهایشان را در تمامی نقاط جهان پخش کنند.
دکتر الستی تاکید میکند سیستم استودیویی مستقل و پخش جهانی پشتوانه اقتصاد سینما هستند. ایشان ژانر را باعث پیشرفت فناوری سینما دانست وگفت : صدا و رنگ و پرده وسیع و… را ژانر به سینما آورد. ما هنوز در کشورمان سیستم استودیویی و پخش جهانی نداریم.
دکتر الستی در ادامه کتابهای مختلف مرتبط به بحث ژانر را به مخاطبان برای پژوهش و ترجمه معرفی کردند. توصیه دکتر الستی به انجمن سینمای جوانان ایران ترجمه کتاب WORLD CINEMA THROUGH GLOBAL GENRES بود که این کتاب راه و رسم بومی شدن ژانر را میآموزد.
بومی کردن ژانر باید به قصد اطلاعات دادن باشد. بومی گرایی در واقع سلسلهای از انتخاب هاست و این کار کاملا شدنی است. همانطور که ایتالیاییها یک ژانر شدیداً آمریکایی را بومی کردند و وسترن اسپاگتی به وجود آمد. ازسال 1960 تاسال 1978 ایتالیایی ها 600 تا وسترن ساختند. این بده بستان ها وجود دارد بین کشورها در دادن و گرفتن ژانرکه بعداً خود آمریکایی ها هم تحت تاثیر وسترن اسپاگتی قرار گرفتند و فیلم هایی به این شکل ساختند. مشابه این اتفاق برای سینمای ژاپن و کره نیز افتاده است.
درایران ما تنوع جغرافیایی داریم، از شمال تا جنوب که میتواند برای فیلمهایی با نگاه مبارزه انسان و طبیعت که دستمایه بسیاری از وسترنهاست استفاده شود. ما تنوع لباس داریم در این کشور، از بلوچستان تا ترکمنصحرا و خوزستان وآذربایجان و همچنین تنوع معماری که در ایران موجود است وتنوع قیافه و… که داستان های شما میتواند با توجه به همه اینها و شمایل نگاری رنگ و بویی بومی به خود بگیرد. ما باید با استفاده از امکانات ژانر فیلم کوتاه را ببریم به سمت ژانر که متنوع شود.
در آمریکا نویسندههای ژانری وجود دارند همان طور که در ادبیات وجود داشته اما ما ادبیات ژانری نداریم در حالی که سینما متکی به ادبیات ژانریست و ما نیاز داریم به فیلمنامهنویسهای ژانری.
دکتر الستی با نمایش دوفیلم کوتاه ژانروحشت و جنگی تاکید کردند مختصات هرژانرباید رعایت شود که توجه ویژه به به جغرافیا، شمایل نگاری و.. لازمه درمحدوده ژانر کارکردن است.
درباره ژانر جنگی با توجه به کتابهای زیادی که در ارتباط با جنگ ایران و عراق نوشته شده میتواند یکی از ژانرهایی باشد که دستماییه تولید فیلم کوتاه ژانر جنگی باشد مشروط به اینکه رنگ و بویی ایرانی بگیرد.
ما همچنین سابقه ادبیات حماسی داریم که گرجستان براساس ادبیات حماسی ایرانی فیلم رستم و سهراب ساختند.
بیاد داشته باشید که واقعا حرکت باید از فیلم کوتاه آغاز شود. امیدوارم این همایش و مقالات شما بتواند پتانسیل ژانر در فیلم کوتاه را بررسی و نشان دهد.
در بخش دوم این نشست آقای دکتر مرادی نژاد با تمرکز بر فیلمنامه نویسی ژانر مبحث را ادامه دادند.
در ابتدا با تاکید بر ضرورت حمایت از فیلمنامهنویسی ژانر نزد خود دانشجویان و هنرجویان سینما بحث آغاز شد اینکه چگونه از لحاظ روحی و حمایت از همدیگر با جدی گرفتن فضای یک ژانر خاص مثل ژانر کمدی که کمتر در فیلم کوتاه به آن اهمیت داده شده جلسه آغاز شد و بعد بر مبنای نظریات نظریه پردازان شاخص حوزه فیلمنامهنویسی ژانرو خود مقوله نظریه ژانر، پرداخته شد به اینکه تعریف فیلم ژنریک چیست و نسبتش با جریان اصلی یا میناستریم چه هست و اینکه ژانرها و ساب ژانرهای مختلف چگونه در جغرافیاهای مختلف رنگ و بوهای خاص خودشان را هم پیدا کردند.
در ادامه در بحث تمرکز بر مقالهها، ضمن توضیح برخی نکات روش تحقیقی درباب بیان مسئله، چکیدهنویسی، نتیجه گیری و اهمیت و ضرورت تحقیق، پرسشهایی مطرح شد، اینکه نسبت فیلم کوتاه داستانی، تجربی، مستند یا انیمیشن ایرانی یا بومی با مثلاً یکی از نظریات تام رایال چه خواهد بود بر مبنای نظام یا آپاراتوس ژنریک ، ارتباط ژانرهای متمایز با هم وارتباط اینها با تولیدات هالیوودی یا میناستریم آن کشور، ژانرهای تکی، ژانرهای مشخص و منفردو منحصربهفرد و عناصر مشترک آنها و فیلمهای تکی که خوانش تک فیلمها چگونه در بستر ژنریک آنها صورت میپذیرد. همچنین بخش دیگری از مباحثات به نسبت بین سینمای ملی با نظامهای فیلمسازی فراملی و اینکه نگاه به سینمای توده چگونه تغییرکرد اختصاص داشت.
در حوزه ملت و سینمای ملی با ذکر مثالهایی از سینمای نوردی آلمان، هایمات فیلمها یا فیلمهای احساساتی و رومانس فیلمهای سرزمین مادری ، مانگاها و انیمههای ژاپنی، سینمای هند و فیلمهای ماسالایی موزیکال و جیدای گیکی و سینمای ژاپن اینها مثالهایی بودند که چگونه اتفاقاً ملل دیگر توانستند سینمای ملی خودشان را مستقل از هالیوود رنگ و بویی ببخشند و حتی روی جریان فیلمسازی هالیوود تاثیر بگذارند .
سپس در مبحث فیلمنامهنویسی ژانر و تفاوت بین فیلمنامههای پرمایه وکممایه که چگونه فیلمنامههای پرمایه بر پیرنگمحوری و فیلمنامههای کممایه بر شخصیت محوری متمرکز هستند، پرداختند.
در ادامه نشست، دکتر الستی یکی از راههای ورود به بومی کردن را استفاده از داستانهای ژانری امریکایی دانست. بسیاری از داستانهای کوتاه همینگوی به فارسی ترجمه شده است که میتوانید آنها را بومی کنید. مثلا تارکوفسکی یکی از داستانهای همینگوی را روسی میکند، بومی میکند برای جغرافیا و فرهنگ خودش. که همین می تواند موضوعی برای مقاله شما باشد.
در انتهای جلسه آقای دکتر الستی به ماهیت فیلم جستار پرداخت و کتابهای ترجمه شده در این زمینه را که می تواند به نویسندگان مقالات کمک کند، معرفی کردند.
ستاره «فتنهگر» حاضران در هفتاد و ششمین جشنواره فیلم کن را شگفتزده کرد؛ آلیسیا ویکاندر در اکران درام تاریخی کارگردان برزیلی بیش از ۸ دقیقه مورد تشویق قرار گرفت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، فتنهگر-Firebrandکریم عینوز کارگردان برزیلی برای نخستین بار در جشنواره فیلم کن ۲۰۲۳ نمایش داده شد.
آلیسیا ویکاندر که از نقشآفرینیهای معروف او میتوان به بازی در آنا کارنینا و دختر دانمارکی اشاره کرد از میان جمعیتی که شامل میشل یو و ماریون کوتیار برنده اسکار بهترین بازیگر زن بود، مورد استقبال قرار گرفت.
روز گذشته در نخستین اکران فتنهگر، جود لا همبازی ویکاندر که نقش هنری هشتم پادشاه ظالم و بی رحم را بازی میکند و کریم عینوز کارگردان برزیلی نیز مورد تشویق شدیدی قرار گرفتند.
با این میزان استقبال، ویکاندر به گروهی از بانوان برجسته کن از جمله لیلی گلادستون، ناتالی پورتمن و جولیان مور میپیوندد که حاضران در کن را با نقشآفرینیهای خود شگفتزده کردهاند.
جسیکا اشورث و هنریتا اشورث نگارش فیلمنامه فتنهگر را بر عهده داشتهاند. اثری که از وقایعی حقیقی الهام گرفته و بازیگران مطرح هالیوود در آن به ایفای نقش پرداختهاند.
این فیلم حول محور رابطه هنری هشتم، پادشاه بریتانیا با ششمین و آخرین همسرش یعنی کاترین پار جریان دارد. در حالی که هنری در خارج از مرزهای بریتانیا مشغول سازماندهی ارتش خود برای حضور در میدان نبرد است، کاترین پار با عقاید افراطی خود سعی دارد تا تغییرات دینی گستردهای را بر کشور اعمال نماید که منجر به خشم پادشاه شده و به اتفاقاتی شوکهکننده منتهی خواهد شد.
این فیلم همچنین از بازیگران دیگری مانند سم رایلی، ادی مارسن و سایمون راسل بیل بهره میبرد.
«جانی دپ» بازیگر آمریکایی در حاشیه جشنواره فیلم کن گفت: احساس نمیکنم از هالیوود بایکوت شدهام، زیرا به هالیوود فکر نمیکنم و به آن نیازی ندارم.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایندی پندنت، «جانی دپ» در حاشیه برگزاری هفتاد و ششمین جشنواره فیلم کن و یک روز پس از نمایش اولین فیلم «ژان دوباری» که اولین فیلمش در سه سال اخیر است در جمع خبرنگاران گفت: «آیا احساس میکنم که از طرف هالیوود بایکوت شدم؟ اصلا چنین چیزی رخ نداد. یک شوخی عجیب بود».
فیلم فرانسوی «ژان دو باری» با بازی و کارگردانی «مایوین» بازیگر و کارگردان فرانسوی ساخته شده و دپ که اولین حضورش پس از نبرد حقوقی با همسر سابقش است، در این فیلم در نقش لوئی پانزدهم بازی کرده است.
دپ همچنین افزود: «وقتی از شما میخواهند از فیلمی که دارید بازی میکنید به دلیل اصواتی که در هوا پخش شدهاند، استعفا دهید، بله، شما احساس میکنید بایکوت شدهاید».
در جریان دعوای حقوقی دپ با همسر سابقش «امبر هرد» از او خواسته شده بود از سری فیلمهای مستقل «هری پاتر» کنارهگیری کند. با این حال اکنون او میگوید علاقهای به بازگشت به پروژههای استودیویی ندارد.
دپ همچنین به خبرنگاران گفت: «احساس نمیکنم از هالیوود بایکوت شدهام، زیرا به هالیوود فکر نمیکنم. دیگر چندان نیازی به هالیوود حس نمیکنم».
این بازیگر آمریکایی در این کنفرانس مطبوعاتی اکثر مطالبی که در سالهای اخیر درباره او نوشته شده بود را «داستانی که بهطور فوقالعاده و وحشتناکی نوشته شده» توصیف کرد و اظهار کرد: «زمانه خیلی عجیب و مضحکی است زیرا همه دوست دارند خودشان باشند اما نمیتوانند چون باید پیرو فردی باشند که در مقابلشان ایستاده. اگر میخواهید اینطوری زندگی کنید، برایتان آرزوی موفقیت میکنم».
فیلم «ژان دو باری» با بازی «جانی دپ» که جشنواره کن ۲۰۲۳ را افتتاح کرد، روایتگر داستان پرفراز و نشیب لوئی پانزدهم با همسرش است. این فیلم همزمان با نمایش در کن در سینماهای فرانسه نیز اکران شد.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: بیش از ۱۰ سال از زمانی که جواد شمقدری در رأس مدیریت سینما حضور داشت میگذرد و حالا فرصت خوبی است تا نتیجه عملکرد یکی از مهمترین اتفاقهای دوران او، یعنی تاسیس سازمان سینمایی و نقش آن در سینمای امروز ایران بررسی شود؛ سازمانی که شمقدری معتقد است شرایط فعلی سینما به آن ارتباطی ندارد؛ چرا که این وضعیت محصول عواملی همچون مدیریت و فضای جامعه است.
به گزارش سینماپرس، در طول یک دهه گذشته هر گاه نامی از جواد شمقدری در میان بوده، انبوهی از اتفاقهای خاص و خبرهای حاشیهایِ زمان مدیریتش در سازمان سینمایی دولت دهم نیز به یاد اهالی سینما آمده است؛ آنجا که گفت برای اولین اسکار اصغر فرهادی لابی کرده تا وقتی که اسکار را به جشن سینمای گچساران تشبیه کرد، یا وقتی که خانه سینما در زمان مسئولیت او بسته شد تا روزی که به ژیل ژاکوب و بعد هم گونتر گراس نامه نوشت.
شمقدری که زمانی بیشتر به واسطه ساخت فیلم «طوفان شن» شناخته میشد، از نیمههای دهه ۸۰ موقعیتی دیگر در سینما پیدا کرد و ابتدا به عنوان مشاور هنری رییس دولت نهم و بعد هم معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت دهم جایگاه پررنگتری را در سینما کسب کرد. شمقدری اگرچه در ۱۱ سال گذشته در عرصه مدیریتی سینما حضور نداشته اما در همان سالهای مدیریتش پایهگذار سیستمی در سینما شد که با تمام حسنها و معایبش همچنان پابرجاست. در زمان او معاونت سینمایی وزارت ارشاد به سازمان سینمایی ارتقاء پیدا کرد و در کنار آن شورای عالی سینما هم تشکیل شد که دومی در دولت یازدهم منحل و در دولت سیزدهم با تفاوتهایی نسبت به گذشته احیاء شد.
چندی پیش فرصتی فراهم شد تا به بهانه ۱۱سالگی فعالیت رسمی سازمان سینمایی با این کارگردان و مدیر سابق سینما گفتوگو کنیم و از او جویا شویم که آیا سازمان سینمایی به اهدافی که برآن اساس تاسیس شد، رسیده است یا خیر.
این مصاحبه کمی پس از اعلام برندگان اسکار ۲۰۲۳ انجام شد و همین میتوانست شروع جذابی برای آغاز گفتوگو با کسی باشد که سال ۱۳۹۰ لابیاش برای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» خبرساز شد.
در ادامه مشروح مصاحبه ایسنا را میخوانید:
ما در مواجهه با جشنوارههای خارجی با دو نگاه غالب مواجه هستیم، یعنی نوعی دوقطبی در اینجا هم دیده میشود؛ برخی معتقدند این جشنوارهها کاملاً سیاسی هستند و برخی دیگر در پاسخ به چنین دیدگاهی میگویند آنجا ایران نیست که سیاسیکاری شود. در این بین، نگاهی میانهگر در سینماگران کمتر دیده میشود که به جریان جبهه انقلاب اسلامی متعلق نباشد ولی بر این باور باشد که بالاخره، جریان رسانهای و اقتصادی جهان در اختیار طیفهایی است که در خیلی چیزها تعیینکننده هستند. شما هم در گذشته درباره یکی از این رویدادهای مهم سینمایی جهان اظهارنظری داشتید که با واکنشهایی مواجه شد. بد نیست پس از گذشت ۱۰ سال برگردیم به ماجرای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و آن جمله مشهور شما که در ارتباط با لابیگری برای گرفتن اسکار مطرح کردید. اصلا مدل رأیگیری جایزه اسکار اجازه مهندسی میدهد یا در جشنوارهای مثل کن بیشتر چنین چیزی ممکن است؟ حتی این را هم میتوان مطرح کرد که آیا افکار عمومی و مهندسی آن میتواند در رویدادی مثل اسکار اثرگذار باشد؟
پاسخ شما را با این بحث شروع میکنم که، آن جریانی که به دنبال استیلای کامل بر کره زمین است، میخواهد تمام سرمایههای اجتماعی و غیراجتماعی و مدنی را در اختیار داشته باشد. پشت صحنهی این جریان هم یا ماسونها هستند یا تفکر شیطان پرستی یا کارتلهای بزرگ غربی و بیشتر آمریکایی. طبیعی است وقتی آنها فهمیدند سینما، که یک ابزار قدرتمند است، میتواند بر تفکر و اندیشه قالبهای مختلف اجتماعی و مردم همه کشورها نفوذ کند، بخواهند آن را در اختیار خود بگیرند. یعنی سادهانگارانه است که فکر کنیم آنها به اهمیت سینما و اینکه میتوانند از طریق این ابزار، افکار عمومی را مدیریت و در یک شکل کلان سبک زندگی غربی و آمریکایی را به جوامع مختلف حُقنه کنند، بیتوجه هستند. به نظر میرسد اینها سینما را در چنین مسیری به خدمت گرفتهاند و این سینما یک بیان کلی و شامل یک فرایند است. در این مسیر، جریان سرمایهگذاری برای تولید و نگارش فیلمنامه و سرمایهگذاری در ساخت و نمایش بخشی از ماجراست و در ادامه آن، یک ایستگاه هم جشنوارهها و جایزههایی مثل اسکار هستند. این جریان تلاش میکند تمام ایستگاهها را در نفوذ خود بگیرد و ظاهر قضیه هم به شکل کاملا دموکراتیک با رأی عمومی است ولی این فقط ظاهر قضیه است و پشت پرده قطعاً مناسبات دیگری شکل میگیرد تا آراء به یک سمت مشخص برود. من نمیخواهم بگویم فرایند تقلب حتما شکل میگیرد ولی به هر حال نمیدانیم که اعضای آکادمی به چه فیلمی رأی میدهند و چقدر از آراء آنها صیانت میشود. شاید هم تمام رأیها در آکادمی اسکار ثبت شده باشد ولی در دسترس مخاطبان نیست. حال با فرض اینکه هیچ تقلبی هم در کار نیست و آراء ثبت و ضبط میشوند، باز هم فرایندهایی شکل میگیرد -به طور مستقیم و غیرمستقیم- که سبب میشوند رأیدهنده به سمت آنچه آنها تمایل دارند کشیده شود. مثلا وقتی درباره یک فیلم بیش از حد گفتوگو میشود یا پشت صحنههایی از آن پخش میشود و تحلیل صورت میگیرد، خود به خود من هم تحتتاثیر قرار میگیرم و اگر نظری داشته باشم، رأیام به آن سمت کشیده میشود.
پس بنده معتقدم تمام جشنوارهها که شامل جشنوارههای ایران هم میشود و نیز جایزه اسکار، به عنوان یک سکو یا ایستگاه هستند تا بتوانند آن جهتگیریهای خاص خود را القاء و ایجاد کنند. این یک روش کاملا رو و عیان است و پرهیزی از علنی بودن آن ندارند؛ تا جایی که همسر ریاست جمهوری آمریکا میآید جایزه یک فیلم را میدهد یا حتی در حوزه موسیقی که اخیرا اتفاق افتاد و دیدیم که همسر آقای بایدن جایزهای را اهداء کرد. البته ممکن است برخی معتقد باشند که مهم، آراء است و آراء هم کاملاً مستقل هستند. من هم بر این باور هستم اما معتقدم ممکن است قبل از آن مقدماتی چیده شده باشد که آراء به یک سمت خاص کشیده شوند. زمانی که من بحث لابی را مطرح کردم، یکی از مباحث همین بود و این یکی از ابزاری است که استفاده میشود؛ حال یا میتواند به روش اقناعی باشد یا توافقی. البته یک نکته دیگر این است که به دلایل اجتماعی و سیاسی و نیز نوع فیلمها، ممکن است شرایط سال به سال تغییر کند مثل سالی که میخواستند فیلم «آرگو» حتماً جایزه بگیرد. در صورتی که این فیلم از نظر کارشناسیِ خیلی از سینماگران داخلی و خارجی یک اثر معمولی بود و فیلمی نبود که لیاقت عنوان بهترین فیلم را داشته باشد اما به دلیل شرایط سیاسی آن زمان میخواستند در مقابل جمهوری اسلامی که داشت حرکتهایی را در عرصههای بینالمللی رقم میزد، ایجاد کنند و شاخ و شانه بکشند، به همین دلیل آمدند این فیلم را مطرح کردند و جایزه آن را هم همسر اوباما رییس جمهور وقت امریکا داد.
دوست دارید درباره ماجرای لابی شما در اسکار برای جایزه اصغر فرهادی صحبت کنیم؟
واقعیت این است که اگر فکر میکردم از لابهلای آن همه حرفی که در این مورد زدم، فقط همان یک جمله آنطور پخش میشود، اصلا نمیگفتم؛ چون من یک جمله در پاسخ به یک سایت که اتفاقا خبرگزاری خیلی معتبری هم نبود، آن هم در حین راه رفتن در راهرویی گفتم که اینطور بازتاب پیدا کرد. اصل حرف هم این بود که درباره کسب جایزه اسکار گفتم که این اتفاق علاوه بر چند عامل، لابی هم داشت و بعد مجبور شدم آن را توضیح دهم. ماجرا هم این بود که تا وقتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به پنج فیلم نهایی اسکار نرسیده بود ما اقدام خاصی نکردیم، فقط حمایت کردیم که فیلم دیده شود.
یعنی برای اکران فیلم حمایت مالی کرده بودید؟
بیشتر شرایط را مهیا کردیم که این فیلم راه خود را برود، مثلاً در جشنواره برلین نمایش داده شود، چون یادم میآید که مانعی وجود داشت مبنی بر اینکه رونمایی فیلم حتما باید در جشنواره برلین باشد و ما هماهنگ شدیم که در آنجا این اتفاق رخ دهد.
من هیچ اصراری ندارم که بگویم لابی انجام شده در اسکار تاثیرگذار بود ولی یک مدیر سینمایی از ایتالیا پس از صحبتهای ما گفت، به دوستان صاحب رأی خود در آکادمی میگوید که وقتش است با رأی به فیلم ایرانی، حال هالیوود و جریان صهیونیستی غالب بر آن گرفته شود
یک بار هم که روند کلی ساخت فیلم متوقف شده بود.
بله البته آن اتفاق دلیل کاملاً منفکی از این ماجرا داشت و من هم آن موقع ایران نبودم؛ بنابراین تا زمانی که فیلم «جدایی…» به فهرست پنج فیلم نهایی راه نیافته بود، اقدام خاصی انجام نداده بودیم، چون همه کشورها فیلمهای خود را فرستاده بودند و ما نیز همین کار را کرده بودیم. وقتی به مرحله نهایی رسیدیم، من دو- سه تا سفر خارجی داشتم از جمله به ایتالیا و سوئیس و اسپانیا که در هر سفر با مسئولان سینمایی آنها نشست و برخاست داشتیم. در آنجا احساس کردم یک فضای دوقطبی ایجاد شده، چون دو فیلم از آن فهرست درباره یهودیها و اسرائیلیها بود که این دو به همراه فیلم ایران شانس بیشتری داشتند. من از این فضای دوقطبی که خودشان هم درست کرده بودند، استفاده کردم و با افرادی که صحبت میکردیم، به این موضوع اشاره میکردم، چون آنها در جلسات خصوصی منویات درونی خود را بیشتر نشان میدادند و ما میشنیدیم که از تسلط جریان صهیونیستی بر آکادمی اسکار و سینمای دنیا و اکران شاکی بودند؛ بخصوص ایتالیاییها که سینمایشان زمانی پیشرو بود و الان سالهاست که اثر نفوذشان کم شده است و هالیوود به نوعی سینمای ایتالیا را به عنوان یک رقیب جدی حذف یا دست کم ضعیف کرده است. من در ایتالیا که با مسئولان سینمایی گفتوگو میکردم، به آنها گفتم که این بهترین فرصت است تا شما انتقام خود را بگیرید و الان که یک فیلم ایرانی وجود دارد بهتر است به آن رأی دهید. در یک مورد خاص با یک مدیر سینمایی از ایتالیا -که اسم او را به یاد ندارم و اگر هم یادم بود نمیگفتم چون اگر زنده باشد ممکن است برایش خطری پیش آید- صحبت کردم و او گفت که خیلی از دوستان و شاگردانش در آکادمی هستند و حق رأی دارند و به آنها خواهم گفت حالا وقت آن است که ما حال هالیوود و آن جریان صهیونیستی غالب را بگیریم و به فیلم ایران رأی دهیم. او حتی تشکر کرد که چنین موردی را به وی یادآور شدیم. با مدیرانی از اسپانیا هم چنین صحبتهایی مطرح شد اما اینکه صحبتهای ما نتیجهای داشته یا نداشته را نمیدانیم و نمیتوانیم کنتور بیندازیم که چقدر این صحبتها تاثیر داشته است. با این حال در پاسخ به اینکه آیا اقدامی برای اسکار کردید یا خیر، میگویم بله! من این کارها را انجام دادم، گفتوگو کردم تا به فیلم ایرانی رأی داده شود. البته به عنوان کارشناس سینمایی میگویم که انصافاً آن دو فیلم یهودی فارغ از رویکردهای سیاسی و پیامی، فیلمهایی قوی بودندغ به خصوص فیلمی که محصول خود اسرائیل بود، فیلم جذابی بود با موضوعی انسانی. البته آقای فرهادی بعداً هم برای فیلم دیگری جایزه اسکار را گرفت و ممکن است یکی بگوید به همین دلیل لابیهای اولیه هم قابل قبول نیست. من هیچ اصراری ندارم که بخواهم بگویم کارِ انجامشده تاثیرگذار بوده است؛ یعنی نه آن زمان چنین اصراری داشتم و نه حالا.
این ماجرا در کارنامه شما یک نمونه بود ولی به هر حال آقای شمقدری از یک خاستگاه ایدئولوژیک شناسایی میشود و دارای رویکردهای عقیدتی و سیاسی خاصی است. طبیعتاً خیلی عجیب نیست که در برخی دورههای مدیریت اجرایی، کسوت سینمایی نداشته باشد ولی شما سالهاست که دیگر به آن معنا مدیر سینما نیستید. علت آن چیست؟
من قبل از آن هم دنبال مدیریت نبودم. در این بیش از ۴۰ سالی که در سینما هستم، در مقاطعی مسئولیتهایی داشتم؛ مثلا زمانی معاون فرهنگی مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمهحرفهای بودم، سه سال مدیرکل نیروی انسانی و آموزشهای معاونت سینمایی بودم ولی بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش و تولید فیلم فعالیت کردم. دورهای پیش آمد که تلویزیون موقعیت مهمتر و بهتری داشت و موقعیتهایی هم پیش آمد و با این رسانه کار کردم اما به هر حال سینما را در کنار آن داشتم. البته در دوره اصلاحات پیش نیامد که به عنوان کارگردان فیلم بسازم ولی در جایگاه تهیهکننده و مشاور در یکی دو پروژهی فیلم بودم. در زمان آقای احمدینژاد شرایط متفاوتی پیش آمد و موقعیتی وجود داشت که میتوانست تحولی ایجاد شود. البته باز هم من اصرار نداشتم که مدیریت بکنم، همانطور که در چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان نقشی در فرایند مدیریتی نداشتم ولی در چهار سال دوم دولت، خود آقای دکتر در کنار پیشنهادهای دیگران به این نتیجه رسیده بود که من مسئولیت سینما را بپذیرم. بعد هم ورود پیدا کردم و چهار سال مدیریت سینما را برعهده داشتم.
پس در چند سال بعدی بر همین مبنا که میلی به مدیریت نداشتید، فعالیتی نکردید؟
بله همین طور است. حتی برای بعضی موارد در شوراها پیشنهادهایی شد ولی من پرهیز کردم و ترجیح دادم به کار تحقیق و نگارشی که خودم دنبال آن هستم، مشغول باشم؛ ضمن اینکه معتقد بودم بهتر است کسان دیگری میدانداری کنند.
ولی در این یک دهه فیلم هم نساختید. چرا سراغ فیلمسازی نرفتید؟
پیشنهادی بود که فیلم سینمایی بسازم ولی نشد، با این حال سریال ۴۴ قسمتی «روزهای ابدی» را ساختم، تحقیق و نگارش آن را خودم انجام دادم که البته روند کار به علت مشکلاتی که جای بحث آن نیست، طولانی شد و کاری که پنج سال وقت میبرد، هفت سال طول کشید. الان هم دنبال یک کار جدید هستم که آن هم سریال تلویزیونی است.
فیلم سینمایی نمیخواهید بسازید؟
یکی دو بار سراغ آن رفتم اما جور نشد. مثلاً قرار بود با انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری کنیم و حتی لوکیشنها را هم دیدیم و بازیگر انتخاب کردیم منتها فیلمنامه مشکلاتی داشت و من آن را بازنویسی کردم و گفتم این فیلمنامهی بازنویسی شده را کار میکنم ولی مدیریت وقت قبول نکرد و گفت باید همان فیلمنامه قبلی ساخته شود که من هم انصراف دادم. فیلم هم ساخته شد ولی بایگانی شده چون اصلا فیلم خوبی در نیامد.
اسم فیلم چه بود؟
«سرگشته». بهجز این، فیلم دیگری در مورد جریان مقاومت بود که درباره آن هم بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدیم چون تهیهکننده معتقد بود یکسری موارد باید در فیلم ذکر شود که من موافق نبودم، چون درباره موضوع تحقیق کرده و حتی مدتی به لبنان رفته بودم. احساس کردم آنچه میخواهند به کار اضافه شود، به ضرر فیلم خواهد بود. به هر حال این روحیه کار دست آدم میدهد و اگر شما روحیه استقلال (خواهی) داشته باشید، مجبور میشوید به نفع دیگران کنار بروید. البته این فیلم هم در نهایت ساخته نشد.
به گذشته برگردیم؛ در همان دورهی مدیریت شما، دو اتفاق ماندگار شد؛ یکی تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی و بعد هم تشکیل شورای عالی سینما که وجه شکلگیری آن از نظر خبری خیلی هیجان انگیز شد و قرار بود رئیس جمهور در جلسههای آن شرکت کند. یک پرسش مهم این است که اساساً چه ضرورتی ایجاب کرد تا شما به ایده تبدیل معاونت سینمایی به سازمان برسید و بعد هم سراغ تشکیل شورای عالی سینما بروید؟
درباره سازمان سینمایی باید بگویم که مدل تشکیلاتی آن یعنی تبدیل معاونت به سازمان سینمایی قبل از دوره ما مطرح شده بود و دغدغه مدیرانی بود اما نتوانستند ایده خودشان را به کرسی بنشانند. خودم معتقدم به دلیل آنکه سینما یک هنر- صنعت مهم و استراتژیک است، اگر کشوری مثل ایران با حرکت انقلاب اسلامی میخواهد ادعای ابر قدرتی و حضور و تاثیرگذاری در عرصههای بینالمللی داشته باشد، باید بتواند سینمای خود را به آن قد و قواره جهانی برساند؛ در حالی که سالها در معاونت سینمایی مدلی وجود داشت که اجازه نمیداد شما به آن جایگاه برسید. ما با بعضی دوستان صحبت کردیم، مدلهای مختلفی پیشنهاد شد و نهایتا دیدیم بهترین مدلی که تشکیلات را به هم نریزد، نسبت به آن مقاومت نشود (از نظر تشکیلاتی و بودجهای) و ساختار مدیریتی سینما را در حوزه دولت ارتقا دهد و دردسرها و حاشیههایش نیز کمتر باشد همین مدل سازمان سینمایی است.
از چه لحاظ اینطور میگویید؟ یعنی روی کاغذ به این نتیجه رسیده بودید؟
من زمانی که مشاور هنری رییس جمهور در دولت نهم بودم، روی این قضیه کار کرده بودم و همان دوران یک نظامنامه سینمایی هم تنظیم کردیم که در آن به این مطلب اشاره شده بود. البته در نظامنامه، ایجاد سازمان هنری و سینمایی پیشنهاد شده بود که حوزه تئاتر را هم در برمیگرفت ولی وقتی خودم در این مسئولیت قرار گرفتم، متوجه شدم هم در حوزه تئاتر مقاومتهایی وجود دارد و هم شرایط خیلی مهیا نیست. البته یک بار آقای وزیر، دکتر حسینی از این ایده استقبال کرد ولی چون شرایط مهیا نبود فکر کردم اگر بخواهم روی این قضیه پافشاری کنم خود سازمان سینمایی هم به نتیجه نخواهد رسید. لذا فقط روی حوزه سینما تاکید کردم. سازمان شدن سینما هم دو اتفاق به همراه داشت؛ اول اینکه از نظر تخصیص بودجه و هزینهکرد و نیز در تصمیمگیریهای خود به استقلال دست پیدا کرد، دوم اینکه سینما با این مدل میتوانست چابک شود. بنابراین احساس میشد سازمان سینمایی میتواند حوزه سینما را از تمام بخشهای وزارت ارشاد جدا و مستقل عمل کند و با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم با مراجع مختلف همچون قانونگذاری و غیره مستقلتر و با اعتبار بیشتری فعالیت کند.
این “استقلال” که میگویید خودش جای بحث و پرسش دارد. مخصوصا آنکه سینما قبلا هم به واسطه تولید پروژههای فاخر، بودجه بیشتر با استقلال عملکرد بیشتری را در اختیار داشت.
استقلال بودجه در زمان سازمان شدن سینما خیلی با گذشته فرق داشت چون پیش از آن وقتی بودجه وزارت ارشاد را میبستند، شامل چند ردیف میشد از جمله حوزه سینما اما این بودجه در اختیار وزارت ارشاد بود و به عنوان یک تعریف نانوشته از اختیارات وزیر بود که این بودجه را چگونه تخصیص بدهد یا چند درصد آن را تخصیص دهد به همین دلیل بخشی از بودجه سینما بر اساس نیازهایی که پیش میآمد در بخشهای دیگر خرج می شد که بیشتر به حوزه ریاست وزارتخانه اختصاص پیدا میکرد؛ در عمل از آنچه تخصیص داده میشد و به وزارتخانه میآمد، حدود ۷۰ درصد در اختیار سینما قرار میگرفت.
از نظر قدرت تصمیمگیری هم بالاخره سازمان سینمایی تابع وزارتخانه و وزیر است و از این منظر باز هم این “استقلال” محل پرسش میتواند باشد که آیا آنچه درباره سازمان سینمایی گفتید، صرفاً جنبه روانی دارد؟
بله به هر حال عنوان “سازمان سینمایی” باری را ایجاد میکند اما معتقدم اصل ماجرا به نوع تعاملی که میان رییس سازمان سینمایی و وزیر شکل میگیرد ارتباط دارد. واقعیت این است که رییس سازمان سینمایی یک استقلال رأی دارد و سیستم نمیتواند به او ایراد بگیرد که چرا رأیی خلاف نظر وزیر داری، در صورتی که در حوزه معاونت، شما کاملا باید تبعیت کنید. بنابراین نفس استقلال را در سازمان سینمایی نمیتوان کتمان کرد ولی اینکه استقلال را در تصمیمگیریها چقدر به کار بگیرید، به شخص مدیر و نحوه شکلگیری ارتباط و تعامل او با وزیر بستگی دارد؛ یعنی این استقلال در جایگاه ریاست سازمان سینمایی مثل یک ابزار است که شما در اختیار دارید، حالا ممکن است آن را در کشوی خود بگذارید و هیچ وقت از آن استفاده نکنید ولی این ابزار حتماً وجود دارد و اگر شما استفاده نکنید دلیل بر این نمیشود که آن ابزار کارکرد نداشته باشد. استفاده نکردن از آن صرفاً به دو دلیل است یا نخواستهاید یا نتوانستید!
این که شما گفتید سازمان سینمایی استقلال دارد، در حوزه پروانه نمایش در شرایط فشارهای برون سازمانی کاملا زیر سوال میرود و بیاعتبار میشود. آیا در زمان تشکیل سازمان سینمایی به این موضوع فکر کردید یا اصلا چنین مسائلی را در نظر داشتید؟
در گذشته مدیریت سینما باید منتظر میماند تا وزارت ارشاد دعاوی را مطرح کند اما الان سازمان سینمایی خودش میتواند چنین مسائلی را از بخش حقوقی پیگیری کند. اینها دیگر از همان بخشهایی است که به تعامل رییس سازمان و وزیر برمیگردد و سازمان سینمایی میتواند مستقل از دایره حقوقی وزارت ارشاد ورود پیدا کند چون سطح تعامل با دستگاههای هم عرض میتواند مستقل از وزارتخانه شکل بگیرد، در حالی که در ساختار معاونت کاملاً باید موضوع را به وزارتخانه ارجاع میدادیم. البته ما فرصت پیدا نکردیم دایره حقوقی را در آن مقطع کوتاه راهاندازی کنیم تا جدا از سیستم حقوقی وزارتخانه کاری را پیگیری کند ولی وکیل جداگانه امور سازمان را پیش میبرد.
خود شما با توجه به ارتباطی که با شخص رئیسجمهور وقت داشتید، چقدر میتوانستید استقلال عمل داشته باشید؟
من به همین دلیلی که به آن اشاره کردید دستم بازتر بود و قطعاً سعی میکردم با شخص وزیر و بعد هم با شخص رئیس جمهور و معاونین مرتبط هماهنگی داشته باشم اما اگر کار به جایی میرسید که اختلاف رأی وجود داشت، باید میدیدم که خودم و در واقع تیمی که همراهم بودند، چقدر به آن مسئله باور داشتیم. اگر موضوع برایم خیلی جدی بود روی آن ایستادگی میکردم ولی اگر جدی نبود و اصطلاحاً so- so بود، طبیعتا با مسئول بالاتر همراهی و همکاری میکردم و درست هم همین بود. زمانی درباره یک مسئله خاص من مسئول پاسخگویی بودم مثل حوزه مجوزها و اینها از مواردی بود که مُصر بودم اگر معتقد هستم صدور پروانه نمایش درست بوده، باید پای آن بایستیم و اگر صدور آن درست نیست، تحت تأثیر فشارها و لابیها قرار نگیریم.
یادم میآید تعطیلات نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، میخواهند فیلمهای گشت ارشاد و زندگی خصوصی را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند تا فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری، موافقت کردم که این فیلمها از اکران پایین بیایند اما در مورد «درباره الی» گفتم دلیلی ندارد فیلم توقیف شود و بیخودی برای خودمان دردسر درست کنیم
میتوانید اسم ببرید که پای پروانه کدام فیلمها ایستادید؟
اینها معمولاً در یک مرحله نبودند. سالهای ۹۰ و ۹۱ چند فیلم بود از جمله «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» که یک موج ایجاد شد و امام جمعه چند شهر صحبتهایی را مطرح کردند. نشریه انصار حزبالله مطالبی منتشر کرد و تظاهراتی هم جلوی وزارتخانه اتفاق افتاد. من آنجا محکم ایستادم. البته نظرهایی هم در خود وزارتخانه وجود داشت مبنی بر اینکه ما در همان گام اول کوتاه بیاییم. یادم میآید سوم یا چهارم عید نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، میخواهند این فیلمها را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود و دقیق نمیدانم که خود آقای دکتر حسینی (وزیر وقت ارشاد) هم چنین نظری داشتند یا خیر اما احتمالاً نظر ایشان هم همین بود که فیلمها از اکران پایین بیایند. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند و فارغ از اینکه چقدر حرفشان درست است یا غلط، آن جو باعث شود فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری که پیش آمد، موافقت کردم که این فیلمها از اکران پایین بیایند.
فیلم «درباره الی» هم جزو موارد مشابه بود؟
ماجرای این فیلم به زمان دیگری مربوط میشد که من در آن مقطع مشاور هنری رییس جمهور بودم. در مورد فیلم یک بحث کاملاً کارشناسی وجود داشت که یک گروه کارشناس براساس ایرادهایی معتقد بودند فیلم باید توقیف شود. موضوع کاملا به خود فیلم برمیگشت. در آن زمان سراغ من آمدند. تهیهکننده کار آمد و من هم فیلم را دیدم و اتفاقا آن را فیلم شادی دیدم. البته نقدهایی به آن دارم ولی به هر حال گفتم این فیلم نشاط و زندگی جوانان ایرانی را نشان میدهد شما چرا مانع آن میشوید؟ بعد هم هماهنگی شد تا این فیلم به جشنواره برلین برود. در این مورد من و چند دوست دیگر برداشت خود را به عنوان نظرهای کارشناسی ارائه کردیم و گفتیم دلیلی ندارد که این فیلم توقیف شود و چرا باید بیخودی برای خودمان دردسر درست کنیم؟ این را آقای احمدینژاد هم پسندید و گفت که مشکلات فیلم برطرف شود.
پس از گذشت بیشتر از یک دهه فکر میکنید سازمان سینمایی به آن اهدافی که شما برایش در نظر داشتید، رسیده است؟ بخصوص آنکه در ماههای اخیر تاکید میشود ریلگذاری جدیدی در سینماها انجام شده است.
یک مسئله مهم درباره ساختار سازمانی سینما این است که تشکیل سازمان سینمایی ابزارهای دیگری در کنار خود داشت از جمله اینکه شورای عالی سینما با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود و به همین دلیل اسم آن “شورای عالی سینما” بود. در آنجا مشکلات و موانع و نیازهای سینما مطرح میشد و قرار بود بدون آنکه در یک فرایند کشدار و بعضا بینتیجه دبیرخانه دولت در صف دستور کار جلسات هیات وزیران قرار بگیرد، درباره آنها تصمیمگیری و راه تسهیل شود. الان دوستان، شورای عالی سینما را کلا تعطیل کردهاند و در این دوره جایگاه شورا تنزل پیدا کرده و به “شورای سینما” تبدیل شده است. البته یک اشتباه لسانی هم گاهی پیش میآید و میگویند “شورای عالی” ولی واقعیت این است که دیگر این شورا، شورای عالی نیست، چون شورای عالی با ریاست رئیس جمهور برگزار میشد و الان فقط شورای سینما است. جلساتی هم گویا داشتهاند اما من از جزئیات آنها اطلاعی ندارم. البته بودن چنین شورایی بهتر از نبودن آن است ولی الان به ریاست معاون اول رئیس جمهور برگزار میشود و این تنزل جایگاه خوب نبود هر چند از منحل شدن آن بهتر است. بحث ما در زمان تشکیل شورا این بود که شرایط را برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی بهبود ببخشیم و براین باور بودم و هستم که سازمان سینمایی و در کنار آن شورای عالی سینما میتوانست این اتفاق را رقم بزند و اینکه از این ظرفیت استفاده نکنید، یک بحث دیگر است.
شورای عالی چه ویژگیهایی داشت که روی آن تاکید دارید؟
شورای عالی سینما میتوانست از بودجههایی که در اختیار رئیس جمهور است و برای موارد خاص استفاده میشود، استفاده کند تا مسائل معیشتی سینماگران را بخصوص در دوران کرونا برطرف کند ولی وقتی از این ظرفیت استفاده نکنید مشکلات سر جای خود باقی میماند و کسانی که میتوانستند از این امتیاز برخوردار شوند، بیبهره ماندند. یادم میآید سال ۱۳۹۱ قیمت دلار به یکباره از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان تبدیل شد و بعد بودجه سازمانها و تشکیلات به یک سوم کاهش پیدا کرد از جمله برای حوزه سینما و ما در آن زمان کسری بودجه خود را از طریق همین شورای عالی سینما تامین کردیم و بدون اینکه بحرانی در سینما پیش آید همه چیز را به همان بودجه اول برگرداندیم.
وقتی سازمان سینمایی را تاسیس کردید و به موازات آن شورای عالی سینما تشکیل شد، عنوان شورا چنان پرطمطراق بود که اتیکت آن بر روی برخی سینماگرانی که عضو شورا شدند باقی ماند مثل احمد نجفی؛ در واقع از این شورا یک اتفاق سیاسی – فرهنگی برداشت شد اما برای مدت کوتاهی فعالیت کردید و بعد در دوره آقای روحانی شورا کلا تعطیل شد و الان هم مدتی است که احیا شده. کلا چند درصد از برنامههای شما در بستر سازمان سینمایی و شورای عالی سینما در این سالها اجرایی شده است؟
طرحی که ما برای تغییر و تحولات از معاونت سینمایی در قالب سازمان سینمایی داشتیم آیتمهای مختلفی داشت که لیست بلند بالایی است و الان جای طرح آن نیست ولی با برآوردی که خودم داشتم حدود ۸۰ درصد آن را میتوانستیم پیادهسازی کنیم. بخشی از آن باید ادامه پیدا میکرد ولی اینکه مدیریتهای بعدی آمدند و اجرا نکردند دیگر مشکل ما و طرح نبود. به نظر میرسد خیلی از آنها را هم اجرا نکردند و میبینید که حتی رئیس سازمان سینمایی که بعد از من آمد، اصل سازمان را ابتدا زیر سوال برد و دورهای راه افتادند که تشکیلات را به قبل برگردانند، حالا نمیدانم بخاطر رقابتهای سیاسی بود یا شانتاژهای رسانهای که یک سال این نیت را داشتند تا سازمان سینمایی به معاونت سینمایی برگردد ولی بعد از یک سال متوجه شدند که این چه کاری است!؟ پس در سکوت رسانهای این تصمیم را کنار گذاشتند ولی شورای عالی سینما را منحل کردند.
هنوز هم برخی سینماگران براین باورند که به چنین تشکیلاتی برای سینما نیاز نیست.
اشتباه میکنند، چون کارهای زیادی در سازمان سینمایی انجام میشود و همه امور فقط به پروانه ساخت و نمایش محدود نمیشود؛ مثل همین برگزاری جشنوارههای فیلم فجر و کوتاه و مستند یا مدیریت عرضه و اکران و سالنسازیها و حمایت از سالنها و انجمنها. در این زمینه خیلیها اطلاع دقیقی ندارند چون جو رسانهای و روانی بیشتر به سمت مجوز هاست در حالی که کل این تشکیلات از قبل وجود داشته و در قالب سازمان فقط شکل آن ارتقا پیدا کرد.
اما حالا بعد از ۱۱ سال وقتی برخی اهداف تشکیل سازمان سینمایی را که در مراسم رسمی آغاز به کارش در بهمنماه سال ۱۳۹۰ بر آنها تاکید شد مرور میکنیم، میبینیم که اصلیترین اهداف هم به نتیجه مطلوب نرسیده است. از جمله اینکه در همان مراسم سال ۹۰ تاکید شد با سازمان سینمایی، سینما دولتی نمیشود ولی الان طبق نظر بسیاری از سینماگران، سینما در دولتیترین دوران خود به سر میبرد که بروز عینی آن در جشنواره فیلم فجر است. آیا میتوان گفت ساختار “سازمان” برای سینما کارکردی متناسب با اهدافش نداشته است؟
بله الان چنین شرایطی پیش آمده ولی فکر میکنم این موضوع ارتباطی به سازمان سینمایی ندارد بلکه به نوع مدیریت، فضایی که در کشور ایجاد شده، به نوع سرمایهگذاری در سینما و خیلی مسائل دیگر ارتباط دارد.
نگاه بیرونی هم برای توجیهِ نیاز نداشتن به ساختار سازمانی، همین چیزی را میگوید که خود شما فرمودید. معتقد است در گذشته هم معاونت سینمایی بود و جشنواره فجر و فیلم کوتاه و مستند را هم برگزار میکرد. مجوزها هم داده میشدند. البته شما در میان صحبتهای خود اشاره کردید که پیش از شما هم ارادههایی برای تغییر ساختار و تشکیلات سینما وجود داشته که به انجام نرسیده بود. فکر نمیکنید تغییر ساختار فرق زیادی ایجاد نمیکرد؟ اصلا اگر به گذشته برگردید باز هم این مسیر را طی میکنید؟
راستش اینجا، جای استدلال کردن و طرح مباحث سخت حقوقی نیست ولی فقط به همین نکته اشاره میکنم رقیب ما که خیلی مُصر بود سازمان سینمایی را به معاونت برگرداند، منصرف شد و فهمید که اشتباه میکند و ساختار سازمان سینمایی خیلی موفقتر، موثرتر و با بروکراسی کمتر است به همین دلیل به آن دست نزد.
میتوان گفت که اگر معاونت سینمایی، سازمان نشده بود احتمالاً تولیدات سینما ضعیفتر از شرایط فعلی بود؟
بله شاید اگر الان سازمان همچنان معاونت بود، شرایط بدتر هم بود. به نظرم یک تعریف کلی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی میخواهید به سفر بروید، با اتوبوس و وانت راحتتر سفر میکنید یا با ماشین سواری؟ کاملا واضح است که ماشین سواری خیلی راحتتر و مستقلتر است از اتوبوس و وانت. سازمان سینمایی هم در چنین شرایطی است و نسبت به معاونت سینمایی استقلال بیشتری دارد. البته این را هم بگویم که رئیس سازمان سینمایی، معاون وزیر هم است ولی جایگاه ریاستش در سازمان سینمایی مستقل است و اجازه پیدا میکند با خیلی از مجموعههای مرتبط مستقیم مذاکره کند، در صورتی که در معاونت سینمایی این امکان وجود نداشت؛ مگر اینکه وزیر در نامهای، معاون سینمایی را به نمایندگی از خود به جایی معرفی میکرد.
جالب است که ۱۰ سال قبل برای مقایسه معاونت و سازمان سینمایی مثال تبدیل پیکان به پژو پارس را مطرح کردید و حالا به وانت و اتوبوس با ماشین سواری رسیدید.
(میخندد) آن موقع پیکان در حال جمع شدن بود، برای همین آن را مثال زدم ولی قصدم طرح مثالی عامهفهم است.
آنچه تا الان صحبت شد در ساختار نهاد دولت است در حالی که در ۱۰- ۱۱ سال گذشته دنیا تغییر کرده و در کشور ما هم تغییراتی به وجود آمده است از جمله اینکه پلتفرمها رونق گرفتهاند. وقتی حرف از حکمرانی سینما میزنیم چقدر ضرورت دارد که نهاد دولت به انطباق با پذیرش تحولات جهانی بپردازد؟
به نظرم هر ۱۰ سال یک بار حتما بازنگریهایی باید صورت بگیرد و من با این موضوع موافقم. البته در ارتباط با سازمان سینمایی، خاطرم هست که بخش حقوقی مجلس ایراد حقوقی گرفت و خواستار لغو تاسیس سازمان سینمایی و شورای عالی سینما شد؛ یعنی آن زمان و در پشت پرده بین دو معاونت حقوقی ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی یک دعوای حقوقی شکل گرفت که حدود یک سال در جریان بود؛ به طوری که اصل موضوع بهمن ۹۰ مطرح شد و یک سال بعد به اجرا درآمد و کسی هم نپرسید که این وقفه به چه دلیل بود.
در آن زمان آقای احمدینژاد هر کاری را که میخواست انجام میداد.
نه، اینطور هم نبود. اگر یادتان باشد مجلس زمانی خیلی با دولت سرشاخ شد و میتوانست کاملاً مقابله کند اما این موضوع در نهایت به تایید مجلس رسید و اجرایی شد.
انشاءالله که دوره ریاست آقای خزاعی در سازمان سینمایی ۱۲۰ ساله باشد ولی اگر همین الان شما را مجاب کنند تا رئیس سازمان سینمایی شوید، اولین اقدامی که انجام میدهید، چیست؟
(با خنده) حالا چون فرض را بر ادامه حضور آقای خزاعی گذاشتید، پاسخ میدهم که به نظر میرسد الان اوضاع خیلی به هم ریخته است، برای همین من ابا دارم که دوباره به (مدیریت) سینما برگردم. شاید هم اشتباه کنم ولی انگار خیلی چیزها سامان ندارد و همین ساماندهی را باید در اولویت گذاشت. اگر لازم است از نظر روانی این سامان را ایجاد کرد، پس باید آرامش را برقرار کنیم. ما آن زمانی که آمدیم، شرایطی بدتر از الان وجود داشت ولی بلافاصله توانستیم با اعتمادسازی، آرامش روانی را در جامعه سینمایی ایجاد کنیم، از جمله در بخش تولید که مرحوم سجادپور در فاصله زمانی سه تا چهار ماه اول شروع دوره مدیریت ما نزدیک ۸۰ پروانه ساخت را صادر کرد و خیلی از آن فیلمها ساخته شدند و بودجه خوبی را وارد سینما کردند. به افراد به شکلهای مختلف کمک شد. بسیاری از بچههای سینما مشکلات معیشتی داشتند که رسیدگی کردیم ولی ماجرای خانه سینما همه چیز را در اذهان جور دیگری جلوه داد در صورتی که تمام اتفاقهای خانه سینما در مقطع پایانی دوره ما بود منتها در اذهان عمومی طوری جا افتاده که انگار از روز اول این ماجرا وجود داشت. ما در سه سال اول حضور در سینما مشکلی با خانه سینما نداشتیم و چالشها در سال آخر به وجود آمد.
چه شد که این چالشها پیش آمد؟
ماجرا بهخاطر حکمی بود که براساس آن خانه سینما باید تعطیل میشد.
چرا سازمان سینمایی اراده کرد که این تعطیلی اتفاق بیفتد؟ما به موضوع ورود نکردیم. شورای فرهنگ عمومی بود که وارد ماجرا شد.
در فرآیند اجرایی راهاندازی شکل جدید خانه سینما دوستان چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد، شب که شد همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. بچههای حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است. گفتند این یک کار اداری است تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکردهمه بر این باور بودند و این تصور وجود داشت که سازمان سینمایی این کار را انجام داده است.
اما خود بچههای خانه سینما میدانستند که کار من نبود. اگر یادتان باشد وقتی خانه سینما تعطیل شد در آن حدود ۹ ماه با هم گفتوگو میکردیم. اتفاقی نیفتاده بود ولی کار به مرحلهای رسید که اول بحث انحلال مطرح بود و بعد تعطیلی. در زمان انحلال هم که مراحل قانونی در حال طی شدن بود، ما بر اساس اسناد موجود، با دوستان گفتوگو میکردیم و چالشی وجود نداشت. البته در فضای رسانهای بحث به گونه دیگری مطرح میشد اما جدی نبود. وقتی درسه – چهار ماه آخر دوره خود من، میخواستیم خانه سینما را به شکل جدید راهاندازی کنیم – که قرار بود آقای کاسهساز مدیر آنجا شود- دوستان در فرآیند اجرا چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد و حتی میخواستند با شیرینی از کارکنان و سینماگران استقبال کنند و تا ۲۴ ساعت وسایل پذیرایی برای هر کسی که آمد مهیا باشد، اتفاقی افتاد که ماجرا را پیچیده کرد؛ آن شب همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. شب که شد، بچههای حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است و هیچ دلیلی ندارد که خانه سینما را پلمب کنید. گفتند ما اینجا را تحویل گرفتهایم و اگر درِ یک قندان هم جابجا شود باید پاسخگو باشیم و این یک کار اداری است که باید انجام دهیم تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکرد، چون خسته هم بودند و از صبح برای کار به آنجا رفته بودند، قبول نکردند و گفتند صبح برمیگردیم و این همان اتفاقی بود که نباید میافتاد و صبح فردا آن جنجالها شروع شد که من هم آن را پیشبینی کرده بودم.
ماجرا بیشتر از عکسی شروع شد که نیمههای شب از آقای کاسهساز منتشر شد که جلوی در خانه سینما و در کنار کسانی بود که آنجا را پلمب کردند.
بله، چون ما میخواستیم خانه سینما را باز کنیم و ایشان قرار بود آنجا را تحویل بگیرد.
یعنی شما میخواستید خانه سینما را تسخیر کنید؟
تسخیر تعبیر درستی نیست؛ میخواستیم آنجا را با مدل جدید راهاندازی کنیم. البته این نظر خودشان (اعضای هیات ساماندهی صنوف) بود که من خیلی موافق نبودم. به آنها گفتم به شما ساختمان دادم، بروید جای خودتان ولی آنها اصرار کردند که ما میخواهیم همینجا (ساختمان اصلی خانه سینما) باشیم. حتی یک جلسه پرچالش داشتیم که چند ساعت طول کشید و تاکید کردم که لازم نیست به آنجا بروید اما دوستان اصرار داشتند و رأی اکثریت این بود که به محل خانه سینما بروند. حراست و معاونت حقوقی وزارت ارشاد هم تایید کرد و این اتفاق افتاد.
الان که ماجرای خانه سینما را از این زاویه نگاه میکنید، اگر به گذشته برگردید باز هم وارد همین مسیر میشوید؟
به نظرم تصمیمی که من برای خانه سینما داشتم، ۱۰۰ درصد درست بود. الان هم همین نظر را دارم چون امروز مشکل خانه سینما حل نشده است، هنوز چالش جدی دارد و این انتخابی هم که الان داشتهاند (مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما) این چالش را جدیتر کرده است، فقط پنهان است. آشکار نیست.
چالش با کجا؟
با کل سیستم و مجموعه. ما میخواهیم با همکاری جلو برویم ولی وقتی شما در تخاصم قرار بگیرید، آسیب آن را قشر پایین دست سینما میبیند. شاهنشینهای سینما که جیبهایشان پر است و ویلاها و ارتباطات خود را دارند و مشکلی برایشان نیست. آن ۸۰ درصدی که مسیر زندگی و معیشت آنها به چرخ سینما وصل است، چرخ زندگیشان در این تخاصم نمیچرخد.
منظور شما تخاصم با کجاست؟
همراهی نیست؛ یا همین که صنوف سینمایی وارد بحث کارگری شدند. واقعا صنف هنرمند سینما باید در بخش کارگری ثبت شود؟ این چه عنادی است که با وزارت ارشاد دارند؟ این مشکلات جدی است که شما (رسانه) باید وارد آن شوید. حرف من این است که شما میتوانید هم از وزارت ارشاد مجوز بگیرید، هم از وزارت کار و هم از وزارت کشور. اولویت با کجاست؟ اول وزارت ارشاد، بعد وزارت کشور و بعد وزارت کار اما شما همان ابتدا سراغ وزارت کار رفتید. الان هم که معلوم شد تمام ماجرا طبق نظر دیوان عدالت اداری باطل است، یعنی دوباره با یک خانه سینمایی روبهرو هستیم که جایگاه آن کاملاً غیرقانونی و غیرتعریف شده است و صنوف آن هم جایگاه قانونی ندارند و در سیستم بلاتکلیف است. حالا این که مسئولان امر نسبت به آن مماشات میکنند و از کنار آن میگذرند داستان دیگری است ولی به هر حال این صنوف و اعضای آن هستند که آسیب میبینند. من به دنبال این بودم که صنوف ماموریتها را برعهده بگیرند ولی با یک ساز و کار قانونی. آن را تعریف کرده بودیم ولی این فرآیند شکل نگرفت در نتیجه با خانه سینمایی کنونی که در واقع همان خانه سینمای قبلی است، این اتفاق نخواهد افتاد و اینجا صرفا مونوپول یک گروه شده که منافع خود را جمع و جور میکنند و آسیب آن را بدنه اصلی سینما همچنان میبیند. اینکه سازمان سینمایی اقدامی نمیکند و سکوت کرده، به سیاستگذاری و مدیریت حاکم و صلاحدیدی که به آن رسیدهاند مربوط است، ولی به این معنا نیست که کار درستی است.
برگردیم به سوال قبلی؛ از بین اولویتهایی که به فرض حضور در مدیریت سازمان سینمایی برشمردید، یکی ساماندهی اوضاع بود. اولویتهای دیگر چیست؟
اینها را که من میگویم صرفا کمک به آقای خزاعی است و معتقدم ایشان اول باید فضای روانی را درست کند. ابزارهای آن را هم باید پیدا کند. نکته دوم این است که با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده و به هر حال مردم کمتر به سالن سینما میروند، پلتفرمها آمدهاند، دستمزدها خیلی بالا رفته و هزینه تولید فیلم خیلی سنگین شده باید منابع جدید برای عرضه و پخش پیدا کنید که ممکن است در آسیای میانه باشد یا کشورهای عربی، نمیدانم کجا ولی باید روی این ها کار شود بنابراین عملا باید منابع و عرصههای جدید پیدا شود تا سیکل تجاری سینمای ایران بچرخد چون الان چرخه کاملاً ناقص است. این یک فرایند معیوب است که بخش دولتی ۱۰ میلیارد و ۲۰ میلیارد تومان پای یک فیلم میریزد و بعد هم کسی بابت آن پاسخگو نیست که فیلم چقدر فروخته است.
نکته سوم این است که به نظرم تعامل فعال و هدفمند و روبهجلو با سیستمهای موجود باید شکل بگیرد ولی چنین تعاملی حس نمیشود. در این سالها مراکزی همچون حوزه هنری ایجاد شدهاند، همچنین سازمان اوج یا ارتش و بنیاد شهید و دفتر حفظ ارزشهای دفاع مقدس یا بسیج سازمان صدا و سیما که همه جلو آمدهاند و میخواهند فیلم بسازند. اینها نباید یله و رها باشند ولی سر خود کار میکنند. این همکاری صرفا نباید محدود به صدور یک مجوز باشد و بعد آنها دنبال کار خود بروند چرا که باید یک تعامل فعال ایجاد شود. نکته چهارم هم از نظر من استفاده از ظرفیتهای افراد کارشناس و دلسوز و آشنا به این عرصه است تا مثلا در هر جایی که لازم است تغییرات مدیریتی ایجاد شود، از آنها بهره برده شود چون برخی جاها واقعا ناکارآمدی و نابلدی وجود دارد. شاید لازم باشد برای برخی بخشهای مدیریتی حداقل دستیار و مشاوران خوب انتخاب شوند. عملکرد و ترکیب اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش نیز باید ترمیم و اصلاح شود.
البته استفاده از ظرفیتها که به آن اشاره کردید به نظر میرسد در دوران فعلی بیشتر به افرادی میرسد که همراه با سلیقه و تفکر حاکم باشند.
من در دوران کاری خود یک فایل باز کردم و سراغ فیلمسازانی رفتم که بخشی از سینما و فضای سینمادوست، علاقه داشتند آنها فیلم بسازند. برنامهریزی کردیم و با آنها جلسه گذاشتم. حالا اینکه خروجی آن چه شد بحث دیگری است. مثلا با ناصر تقوایی صحبت شد، با آقای کیارستمی صحبت کردم و گفتم شما آفریقا و جاهای دیگری رفتید، مشکل چیست؟ بیایید در ایران فیلم دیگری بسازید. آقای میرعلایی از طرف ما با آقای بیضایی صحبت کرد تا یکی از فیلمنامههایش را کار کند. همینطور با آقای کیمیایی صحبت کردیم و در کنار اینها سراغ کارگردانهای جوان هم رفتیم که در نهایت عرصه را برای ورود نسل جدیدی از فیلمسازان باز کردیم. درواقع سعی کردیم دایره را براساس سیاستهای خودمان باز کنیم. ممکن است جاهایی نیز خطا کرده باشیم که منکر آن نمیشوم.
ولی طبیعی است که شورای عالی سینما فضای متفاوتی داشت و افرادی را انتخاب کردیم که نگاه همراهی داشته باشند چون نمیتوانستیم کسانی را انتخاب کنیم که جلوی رئیس جمهور با هم دعوا کنند یا نگاهی کاملا در تضاد با هم داشته باشند. در آخر هم به افرادی از سینما مثل آقایان جوزانی، میرباقری، علیاکبری، بحرانی، احمد نجفی و شورجه که متخصص و باسابقه بودند رسیدیم. ما به دنبال این بودیم تا حوزه تعامل را در شورای عالی سینما با دیگران باز کنیم ولی خودشان این فضا را بستند. وقتی یکی نامه مینویسد که از شورای پروانه ساخت استعفا میدهد، کمدی است که من او را به شورای عالی سینما بیاورم.
و سوال آخر درباره یکی از موضوعهای پربحث چند وقت اخیر است. شما با توجه به تجربه مدیریتی در سینما موافق هستید که شورای پروانه ساخت دیگر وجود نداشته باشد؟
ما روی این موضوع کار کردیم، لوازمی داشت و باید اتفاقات دیگری هم میافتاد. در نظامنامه هم نوشته بودیم و باید شروط آن محقق میشد. یکی از شروط این بود که تهیهکننده و کارگردان بار حقوقی و قضایی و حتی امنیتی و اخلاقی فیلم را بر عهده بگیرند اما وقتی سیستم این رابطه را با تهیهکننده و کارگردان ندارد طبیعتا کار شدنی نیست چون سیستم به جای اینکه یقهی تهیهکننده و کارگردان را بگیرد سراغ رییس سازمان سینمایی میرود؛ بنابراین تا وقتی این مقدمات فراهم نشود نمیتوان چنین ایدهای را به نتیجه رساند.