رسانه سینمای خانگی- استاد بزرگ سینمای ژاپن، جهان را شگفت‌زده می‌کند؟

استودیوی ژاپنی جیبلی اعلام کرد: هیچ تریلر و هیچ گونه مواد تبلیغاتی را قبل از اکران آخرین فیلم «هایائو میازاکی» انیماتور بزرگ ژاپنی با عنوان «چگونه زندگی می‌کنید؟» منتشر نخواهد کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ورایتی، این انیمیشن از ۱۴ ژوئن در ژاپن اکران می شود و مورد انتظارترین فیلمی است که در سال های اخیر به سینماهای ژاپن می آید و اطلاعات بسیار کمی در مورد آن وجود دارد و تاریخ اکران فیلم در ایالات متحده و دیگر کشورها هنوز مشخص نشده است.

استودیو معروغ جیبلی پیش‌تر این فیلم را “یک فانتزی بزرگ” توصیف کرده بود که با الهام از رمان  «چگونه زندگی می‌کنید؟»  نوشته «جنزابورو یوشینو» درسال ۱۹۳۷ ساخته شده و درباره رشد عاطفی و فلسفی پسر جوانی پس از مرگ پدرش است.

این کمپانی ، یک پوستر مبهم برای این انیمیشن در ماه دسامبر منتشر کرد، اما از آن زمان هیچ چیز دیگری در مورد فیلم شامل خلاصه داستان،  صداپیشگیان و محیط یا شخصیت های فیلم فاش نشده است.

«توشیو سوزوکی» تهیه‌کننده قدیمی استودیو جیبلی که دست راست «میازاکی» به حساب می‌آید، در مصاحبه‌ای عنوان کرد که قبل از اکران در سینما هیچ چیز دیگری درباره این فیلم فاش نخواهد شد.

«سوزوکی» در توضیح عدم تبلیغ و بازاریابی برای انیمیشن «چگونه زندگی خواهید کرد» گفت: «به عنوان بخشی از فعالیت‌های استودیو جیبلی، سالهاست از مردم می‌خواهیم فیلمهایی را که ما ساخته ایم ببینند. بنابراین ما در مورد آن فکر کرده‌ایم و کارهای مختلف زیادی برای آن هدف انجام داده‌ایم – اما این بار  گفتیم، نیازی به انجام این کار نداریم. بنابراین می‌خواستیم کاری متفاوت انجام دهیم».

این کارگردان ژاپنی در طول دوران فعالیت خود تاکنون چندین بار اعلام بازنشستگی کرده بود و در طول بیش از ۵۰ سال فعالیت هنری خود به موفقیت‌های فراوانی درحد «نیک پارک»، انیماتور کمپانی والت دیزنی دست یافته است و از مشهورترین و تاثیرگذارترین انیماتورهای تاریخ سینما محسوب می‌شود.

او که متولد توکیو است، انیمیشن‌سازی حرفه‌ای خود را در سال ۱۹۶۱ آغاز کرد و به عنوان هنرمند طراح برای انیمیشن «سفرهای گالیور فراتر از ماه» کار می‌کرد. وی در آن دهه به کار در نقش های مختلف در صنعت انیمیشن ادامه داد تا زمانی که اولین فیلم برجسته خود را با عنوان «لوپن ۳: قلعه کالیوسترو» در سال ۱۹۷۹ منتشر کرد.

با اینکه فیلم‌های «میازاکی» به مدت طولانی موفقیت‌های تجاری و منتقدانه‌ای را در ژاپن به دست آورده بودند، او تا حد زیادی در غرب ناشناخته بود تا زمانی که کمپانی میراماکس فیلم «شاهزاده مونونوکه» را منتشر کرد که رکورد فروش در سینماهای ژاپن را شکست و اولین فیلم انیمیشنی بود که جایزه تصویر سال را در جوایز آکادمی ژاپن به دست آورد.

«میازاکی» در سال ١٩٩٧، پس از ساخت فیلم «شاهزاده مونونوکه» که در آن دوره از موفق‌ترین انیمیشن‌ها بود، عقب‌نشینی خود را از مقام کارگردانی اعلام کرد تا جایی برای استعدادهای جوان‌تر باز کند، اما در سال ٢٠٠١ دوباره به عرصه کارگردانی بازگشت و فیلم «شهر اشباح» را ساخت که رکورد پرفروش‌ترین انیمیشن در سطح جهانی را به خود اختصاص داد و جوایز خرس طلایی برلین در سال ٢٠٠٢ و اسکار ٢٠٠٣ را از آن خود کرد.

او در سال ۲۰۱۳ با انیمیشن جنجالی «باد می‌وزد» به سینماها بازگشت که این فیلم اعتراضات زیادی را برای او به دنبال داشت، تا جایی که به او اتهام حمایت از سازنده‌ هواپیماهای جنگی که باعث جنگ افروزی می‌شوند وارد کردند، اما در نهایت این فیلم موفق شد به جمع نامزدهای نهایی جوایز اسکار راه یابد و در جوایز گلدن گلوب نیز موفق به کسب جایزه بهترین فیلم خارجی سال شد.

رسانه سینمای خانگی- زندگی امام خمینی (ره) در کدام آثار مستند دیده شد؟

درباره ابعاد مختلف مکتب امام خمینی(ره) و تاثیرگذاری ایشان بر ایران و جهان، فیلم‌های مستند متنوعی ساخته شده است. کارگردان‌های مختلف هر کدام با تمرکز بر مقطعی از زندگی این مرد بزرگ تصاویر جذابی خلق کرده‌اند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مروری داریم بر ده مستند مهم که به زندگی و شخصیت و مبارزات ایشان پرداخته‌اند.

مستندی که پس از ارتحال در سینما اکران شد

فیلم آفتاب و عشق به کارگردانی جواد شمقدری در سال ۱۳۶۸ ساخته شده است. فیلم مستند سینمایی «آفتاب و عشق» به کارگردانی جواد شمقدری اولین فیلم سینمایی مستند درباره ارتحال امام است که سالهای ۱۳۶۹ ، ۱۳۷۰ و ۱۳۷۱ همزمان با نیمه خرداد، در سینماها اکران شد و پس از آن هرساله به همین مناسب از شبکه های مختلف سیما پخش شد.

در کتاب در قلمرو دیدار که کتابی درباره زندگی و آثار مجید مجیدی است به تازگی گفتگویی منتشر شده که در این گفتگو مجیدی به گلایه از حجت الاسلام زم پرداخته که اجازه نداد وی کار ساخت این فیلم را به انتها برساند و فیلم را برای تکمیل به جواد شمقدری داد.

مجید مجیدی گفته است: من بلافاصله بعد از دریافت خبر فوت امام، راهی حوزه هنری شدم. بچه ها همگی ماتم گرفته بودند نشسته بودند و گریه می کردند. همانجا به نظرمان آمد که این اتفاق تاریخی باید ثبت شود. بعد هم من همراه با یک فیلمبردار، با دوربین، به طرف جماران و بعد هم به محل دفن امام رفتیم و ۵ شبانه روز به شکل ممتد مشغول فیلمبرداری بودیم و خانه نمی رفتیم. لحظات وروزهای سختی بود. دوربین را روی کانتینر کار گذاشته بودیم و وقتی پیکر امام مثل یک قدیس روی دست ها می چرخید فیلم می گرفتیم. انگار که قیامتی به پا شده بود.
بعد از فیلمبرداری من برای خودم برنامه ای ریختم تا بتوانم با گرفتن نماهایی مختلف، یک فیلم متفاوت با آنچه که درتلویزیون پخش شده بود بسازم اما یک روز که به حوزه هنری آمدم، گفتند قرار است تصویرهایی که شما گرفته اید را جواد شمقدری کامل کند!

واکنش جواد شمقدری به گفته‌های مجیدی هم این گونه است: همین که مجیدی افسوس می خورد که ای کاش این کار مال او بود جای شکرگذاری دارد. هفت ماه این کار روی زمین مانده بود. نه مجیدی و نه کس دیگر سراغش نیامد من هم بعد از آن بود که به سراغ این کار آمدم. در این فیلم آنچه مهم است اسکلت و فیلمنامه و روش کار است که این دیگر مال خود من هست. ضمنا هفتاد درصد پلان‌ها باز متعلق به من است.

«بانو قدس ایران»؛ ورود به زندگی خصوصی امام

«بانو قدس ایران» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی، محصول مؤسسه فرهنگی، هنری عروج است و با مشارکت مرکز گسترش تولید شده است. فیلم روایتی است از زندگی بانو خدیجه ثقفی همسر امام خمینی (ره). این فیلم در یازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» تندیس بهترین فیلم را دریافت کرده است.

بانو قدس ایران یکی از مستندهای پرتره شاخص به حساب می‌آید که در عین حساسیت‌های خاصی که در رابطه با سوژه آن مطرح بوده، کارگردان سعی کرده روایتی صادقانه و به دور از حواشی مختلف از همسر یکی از مهم‌ترین چهره‌های تاریخ ایران و جهان بیافریند.

رزاق کریمی در گفتگویی با اشاره به این که مستند پرتره تاکنون کم کار نکرده است توضیح داده است: به ساخت فیلم«بانو قدس ایران» می بالم؛ چرا که ادای دینی به حضرت امام(ره) و خانواده ایشان بود. زمانی که امام(ره) در تبعید و عراق بودند ما به همراه پدرم به خدمت ایشان رفتیم. من نوجوان بودم و همیشه آرزو می کردم یک بار دیگر این مرد بزرگ را ببینیم که هرگز محقق نشد. زمانی که پیشنهاد ساخت این فیلم مطرح شد، نگران بودم به این خاطر که وارد شدن به اندرونی امام (ره) سخت بود. مطمئنم با یک فیلم تمام ناگفته ها درباره امام (ره) و همسرشان گفته نخواهد شد. امیدوارم فیلم های بیشتری در این باره ساخته شود تا ارتباط نسل جوان با این شخصیت ها قطع نشود.

«مسیحانفس» از دید عکاس فرانسوی

مستند «مسیحانفس» داستان میشل ستبون، عکاس فرانسوی است که از اوایل شروع انقلاب در ایران به پوشش تظاهرات در تهران و قم پرداخته و تا غائله کردستان حدود ۳۰ هزار عکس سیاه‌وسفید و رنگی تهیه کرده و به بیان خاطرات خود از همراهی امام‌خمینی(ره) از نوفل‌لوشاتو تا هنگام ورود به ایران در بهمن‌ماه ۱۳۵۷ و شخصیت ایشان که تاثیر زیادی بر زندگی شخصی و حرفه‌ای‌اش گذاشته می‌پردازد و انقلاب را از دریچه دوربین خود روایت می‌کند.

عقلانیت، معنویت و عدالت در «مکتب امام»

دو مستند با عنوان «مکتب امام» درباره شخصیت ایشان ساخته شده است. یکی از این آثار با عنوان «مکتب امام»، از زبان همراهان امام خمینی(ره)، به بیان شخصیت و تفکرات ایشان می‌پردازد.

این مستند به کارگردانی امین بابازاده و نویسندگی حامد حجتی ساخته شده است. همچنین در این مستند به نحوه تدریس و تفاوت تدریس ایشان در حوزه علمیه با سایر اساتید نیز اشاره می شود.

مستند دیگری با عنوان مکتب امام ساخته واحد مرکزی خبر صداوسیما است. مستند ۳ قسمتی مکتب امام، بر اساس بیانات مقام معظم رهبری در ۱۴ خرداد ۹۰ در حرم مطهر امام خمینی (ره)، در سه قسمت با عناوین عقلانیت، معنویت و عدالت به بررسی این وجوه در مکتب امام خمینی (ره) می پردازد.

امام امت در تمامی سال‌های عمر پربرکت خویش همپای دعوت بی‌پایان به عدل و عدالت، شیفته رسیدگی به فقراست. گویا عدالت در منظر و مکتب امام (ره) بدون رسیدگی به محرومان معنا و مفهوم ندارد.

روزهای بستری شدن از نگاه دوربین مدار بسته

مستند ملاقات در مدار بسته، روزهای بستری شدن امام خمینی (ره) در بیمارستان را از نگاه دوربین مدار بسته اتاق ایشان به تصویر می کشد.

امام، چند روز قبل از ارتحالشان در بیمارستان بستری بودند و دوربین مدار بسته ای دائما ایشان را نظاره می کرد. تصاویر این دوربین، لحظات خاصی را رقم زده است.

مستند ملاقات در مدار بسته در مدت زمان ۲۷ دقیقه به کارگردانی امیرحسین خلیل‌زاده و مهدی جوزایی و تهیه‌کنندگی مهدی مطهر روایتی نادیده از روزهای پایانی عمر امام راحل را نمایش می‌دهد.

از زبان محافظان بیت امام

مجموعه مستند رازهای جماران در چهار قسمت ۳۰ دقیقه‌ای به روایت زندگی حضرت امام خمینی(ره) و مناسبات سیاسی و فردی ایشان از زبان محافظان بیت امام در حد فاصل سال‌های ۵۷ تا ۶۸ می‌پردازد. محافظین جزو نزدیکترین افراد به بیت امام بودند و ناگفته‌ها و روایت‌های شنیدنی و جذابی را از زندگی امام خمینی(ره) برای بیان دارند که برای اولین بار در قالب یک مجموعه مستند روایت خواهد شد.



همچنین در مجموعه مستند رازهای جماران برای اولین بار بیش از صد قطعه عکس و تصاویر دیده نشده از جماران و بیت امام به نمایش در می‌آید. ساخت این مجموعه مستند بیش از دو سال به طول انجامیده است و برای ساخت آن از صدها ساعت گفت‌وگوی شنیده نشده و هزاران صفحه منابع دیده نشده استفاده شده است.

مجری طرح مستند «رازهای جماران» محسن سلیمانی است و این مجموعه به کارگردانی مشترک محسن سلیمانی و محمد ثقفی در خانه مستند تهیه و محصول سازمان هنری رسانه‌ای اوج است.

مصاحبه‌هایی با ۶۰ شخصیت بین‌المللی در یک مستند ده قسمتی

مستند «روح الله»، جامع‌ترین اثر مستند پیرامون زندگی پُربار امام خمینی روح خدا (ره)، از ولادت تا عروج است.
بررسی و درک ابعاد مختلف شخصیت عمیق امام خمینی (ره) بی‌تردید نیازمند تسلط و ژرف‌نگری تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و ظرفیتی بسیار فراتر از گزارش‌های خبری می‌طلبد، با این همه تأملی در رخدادها و گفته‌ها و ناگفته‌های سال‌های بازگشت تا رحلت ایشان می‌تواند در درک جوهره نظری و سیره عملی امام راحل (ره) قدمی کوچک بر شمرده شود.

شخصیت عمیق امام خمینی (ره) بی‌تردید نیازمند تسلط و ژرف‌نگری تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است و ظرفیتی بسیار فراتر از گزارش‌های خبری می‌طلبد، با این همه تأملی در رخدادها و گفته‌ها و ناگفته‌های سال‌های بازگشت تا رحلت ایشان می‌تواند در درک جوهره نظری و سیره عملی امام راحل (ره) قدمی کوچک بر شمرده شود.

این مستند با موضوع تاریخچه زندگی مبارک حضرت امام خمینی(ره)، در ۱۰ قسمت ساخته شده است.

مستند روح الله، شامل مصاحبه‌هایی با بیش از ۶۰ شخصیت بین‌المللی از کشورهای ایران، عراق، ترکیه، سوریه، مصر، فلسطین، فرانسه و لبنان است. همچنین بالغ بر ۱۰ هزار قطعه عکس و تصاویر ناب تلویزیونی که بسیاری از آن‌ها برای اولین مرتبه نمایش داده شده‌اند در این مجموعه به کار رفته است.

مجموعه مستند روح‌الله به همت شبکه تلویزیونی المنار به کارگردانی محمد دبوق و با همکاری بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس تهیه شده است.

سلطنت محمدرضا پهلوی، رحلت آیت الله عبدالکریم حائری، همکاری شاه با اسرائیل، رحلت آیت الله بروجردی، نصیحت امام به ارتش، مقاومت امام در برابر رفرم، قانون کاپیتولاسیون، امام در ترکیه، انعقاد قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و … از بخش‌های مختلف این مستند است.

پونز

مجموعه مستند پونز به کارگردانی پدرام بهرامی و تهیه‌کنندگی عطا پناهی در مورد چهره‌های سیاسی و انقلاب‌های مهم تاریخ است که در یک قسمت از آن به طور ویژه به حضرت امام خمینی(ره) به عنوان یکی از مهمترین رهبران سیاسی تاریخ معاصر و بنیانگذار انقلاب اسلامی در ایران پرداخته شده است. مستند پونز سعی دارد با استفاده از موشن گرافیک‌های ساده و جذاب در کنار نثر روان و عامه فهم، برخی از موضوعات تاریخ معاصر را برای قشر کودک و نوجوان شرح دهد.
پونز به زندگی برخی شخصیت ها در طول مبارزات انقلابی آنها می پردازد و به مسائل حاشیه ای وارد نمی شود، مثلا روایت ماندلا از شروع نهضت آغاز و به پیروزی و ریاست جمهوری او ختم می شود.


در این مستند که با تهیه کنندگی عطا پناهی آماده شده، به مبارزات حضرت امام خمینی(ره)، گاندی، ماندلا، انقلاب کوبا و جنگ ویتنام در برابر تجاوز نظامی آمریکا پرداخته شده است.

«تشییع بزرگ» از زبان خلبانان

مستند تشییع بزرگ، به کارگردانی و تهیه کنندگی مصطفی فتاحی و نویسندگی محمد طه امیری روایتگر سیر پرشور مردم در بزرگترین بدرقه، تشییع و تدفین پیکر حضرت امام خمینی(ره) است.
مستنند تشییع بزرگ با محوریت خلبان‌هایی که پروژه جابه‌جایی پیکر امام خمینی(ره) را بر عهده داشتند تصاویر دیده نشده ای از روز تشییع را نمایش می‌دهد، تصاویری که از کابین خلبان حامل پیکر امام ثبت شده است.


این مستند روایت‌گر بزرگ‌ترین تشییع جنازه تاریخ بشر است که در ایران و در هنگام وداع ملت با امام و مقتدایشان به ثبت رسید.
در این مستند شاهد روایتی نو و کمتر شنیده شده از این اجتماع بزرگ انسانی از زبان خلبانان بالگردی هستیم که حامل پیکر مطهر امام خمینی(ره) بود.
ابتدا قرار نبود پیکر امام به وسیله بالگرد به محل دفن منتقل شود؛ ولی به دلیل ازدحام و هجوم مردم که بر اثر عشق و علاقه‌شان، نمی‌خواستند از امام خمینی(ره) جدا شوند و هر کس تکه‌ای از کفن ایشان را در دست می‌گرفت، تصمیم گرفته شد بالگردی برای انتقال پیکر اختصاص یابد.

خلبانانی که بالگرد را هدایت می‌کردند خاطرات زیادی از آن روز حزن‌انگیز به یاد دارند که در این مستند به روایت آنها می‌پردازند، اتفاقاتی که شاید کمتر کسی در کشورمان از آنها مطلع باشد.
در این فیلم شاهد تصاویر آرشیوی کمتر دیده شده یا اصلا دیده نشده از ۱۶ خرداد سال ۱۳۶۸ یعنی روز تشییع پیکر امام راحل خواهیم بود.

تجربه عکاسی از امام

در مستند کوتاه قاب‌های ماندگار به کارگردانی حسین همایونفر، علی کاوه از عکاسان مطرح کشور درباره تجربه عکاسی از امام صحبت می‌کند. در این مستند در مصاحبه با علی کاوه که ثبت عکس‌های فراوانی از امام را تجربه کرده است به بررسی چگونگی ثبت عکس تاریخی شناسنامه حضرت امام خمینی (ره) و همچنین عکاسی از مراسم تشیع جنازه ایشان می‌پردازد.

علی کاوه از سال ۱۳۴۰ همکاری خود را با مطبوعات آغاز کرد. وی سپس در سال ۱۳۴۷ در موسسه اطلاعات مشغول به کار شد و تا سال ۱۳۵۴ برای مجله دنیای ورزش عکاسی کرد. یکی از ماندگارترین عکس‌های علی کاوه از امام خمینی (ره) عکسی است که بعدها روی اسکناس‌های ۱۰۰۰۰ ریالی چاپ شد.

رسانه سینمای خانگی- شرعا اجازه قبیله‌گرایی در صداوسیما را نمی‌دهم؛ پیمان جبلی

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سینماپرس؛ رئیس رسانه ملی در این جلسه در پاسخ به این سوال که منابع مالی صداوسیما چگونه تأمین می‌شود؛ گفت: خودمان باید درآمدزایی کنیم و متأسفانه تا اطلاع ثانوی منبع جبران هزینه‌های رسانه ملی پخش آگهی بازرگانی است.

جبلی با بیان اینکه باید از شرکت‌های بازرگانی حمایت کنیم اظهار کرد: همین شرکت‌های بازرگانی که آگهی آن‌ها از تلویزیون پخش می‌شود بخشی از اقتصاد کشور را تشکیل می‌دهند باید از آن‌ها حمایت شود، اما نه چون راه دیگری نداریم و نگران خرج و مخارج صداوسیما هستیم آگهی را قبول و پخش کنیم.

رئیس سازمان صداوسیما درباره فیلم و سریال‌های نمایش خانگی تصریح کرد: صداوسیما موظف است نمایش خانگی را کنترل کند در قدم اول ساترا باید به نمایندگی از صداوسیما نظارت کند و مجوز بدهد، اما می‌بینم که ۲۵۰ مجوز تولید از دولت قبل همچنان باقی مانده یعنی تولید و تبدیل به سریال شده است. پس با وجود اینکه دولت نزدیک به دوسال است که تغییر کرده و مقام معظم رهبری تاکید کردند که تنظیم‌گر فضای مجازی در حوزه صوت‌وتصویر فراگیر صداوسیماست با این وجود تا آخرین روز دولت قبل همچنان مجوزهای سریالی داده می‌شد.

جبلی ادامه داد: بسیاری از مجموعه‌های نمایش خانگی در دولت قبل مجوز گرفته و با هزینه‌های میلیاردی تولید شده است الان به ما می‌گویند این سریال‌ها را تنظیم‌گری کنید ما چطور این کار را انجام دهیم. تنها راهی که داریم این است که سریال‌های در حال تولید را بررسی کنیم و تند و تیزی‌هایش را حذف کنیم و ممیزی بزنیم تا بالاخره پخش شود. سازنده فیلمی که از قبل مجوز گرفته می‌گوید من مجوز گرفتم و فیلم را تولید کردم و هزینه میلیاردی کردم و فقط هرجایی از فیلم که اشکال داشته باشد را حذف می‌کنم تا پخش شود.

رئیس رسانه ملی در بخش دیگری از صحبت‌های خود در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) در پاسخ به پرسشی درباره لزوم به دست گرفتن روایت اول اخبار برای پرهیز از ایجاد فضا برای رسانه‌های معاند و اینکه چرا در اتفاقات اخیر این اتفاق را آنچنان که باید شاهد نبودیم؟ گفت: آیا اگر رسانه ملی در خنثی کردن روزانه و بلکه لحظه‌ای ادعاها، تحریف‌ها و اخبار دروغی که روزانه بلکه لحظه‌ای منتشر می‌شد، پای کار نبود و با تولید خبر، گزارش و برنامه‌های مختلف اقدام به خنثی‌سازی نمی‌کرد، آیا ما شاهد اتفاقی که افتاد می‌بودیم؛ اینکه بخش عمده‌ای از مردم با این فتنه پیچیده و ترکیبی همراهی نکردند، انصافاً کمی هم کار صداوسیما بود. کمی هم به ما سهم بدهید. این جمعیتی که به خیابان آمد و فتنه را محکوم کرد، از کجا جنایات و وحشی‌گری‌هایی که برخی افراد در این ماجرا رقم زدند را فهمیده بود. مظلومیت نظام را از کجا فهمیده بود. خدای ناکرده «من و تو» داشت توطئه‌ها را افشا می‌کرد یا ایران اینترنشنال. پس کمی هم در خنثی‌سازی دروغ‌پراکنی‌ها، برای صداوسیما نقش قائل شوید.

او در این زمینه سپس عملکرد صداوسیما در انتشار اخبار مربوط به هک سامانه‌های سوخت را یادآور شد و گفت: در آن زمان صداوسیما در لحظه ورود کرد و تمام شبکه‌های رادیویی‌اش را بلافاصله بست و تلاش کرد به مردم آرامش بدهد و بگوید این یک مساله زودگذر است و حل خواهد شد. برای اولین بار در تاریخ صداوسیما به این نکته اذعان شد که حمله سایبری اتفاق افتاده است. پیش از این هیچگاه از حمله سایبری نام برده نشده بود و مردم هم همراهی کردند. بله در آن زمان می‌توانستیم روایت اول را به دست بگیریم.

جبلی افزود: در ماجرای فتنه‌ای که اتفاق افتاد در یکی دو روز اول چرا روایت دست ما نبود، برخی به من نقل از من در مصاحبه اخیری که داشتند می‌گویند، مدیریت بحران از دست نظام خارج شده بود. نخیر نظام یک لحظه هم مدیریت بحران را از دست نداد. الحمدالله مقتدرانه نظام مدیریت بحران را در دست گرفت. سررشته مدیریت افکار عمومی شاید در همان روزهای اول به دلیل اینکه ما نتوانستیم روایت اول را تثبیت کنیم از دست ما خارج شد. اینکه می‌گویم ما، باز هم مردم حواسشان جمع بود، ما به عنوان دستگاهی که مسوول در دست گرفتن افکار عمومی هستیم. اما چرا این اتفاق افتاد؟

سه‌روز خواهش کردیم، فیلم فوت خانم امینی را بدهند

او درباره نقش صداوسیما در اغتشاشات اخیر، گفت: ما سه روز خواهش کردیم که فیلم صحنه فوت مهسا امینی را بدهید تا پخش کنیم تا ثابت کنیم ضرب و شتمی نبوده است. فیلم فوت مهسا امینی پس از سه روز خواهش و درخواست و التماس دست‌مان رسید. انفعال صدا و سیما در اغتشاشات اخیر را قبول ندارم، اما مسأله ضعف در روایتگری اول را قبول دارم. یک مقداری شما دانشجویان به صداوسیما حق بدهید که در خنثی‌سازی نقشه دشمنان در جنگ ترکیبی نقش ایفا کرد.

پیمان جبلی همچنین در پاسخ به سؤالی درباره سیاست مواجهه با سلبریتی‌ها، تأکید کرد: در اغتشاشات اخیر تصویر دروغین برای بخش اعظمی از بازیگران و سلبریتی‌ها ساخته بودند که کار نظام فردا تمام است. کارگردانی می‌گفت سر فیلمبرداری رفتم بازیگران گفتند اجازه بدهید دو سکانس بگیریم یک با حجاب دو بی‌حجاب که اگر نظام سقوط کرد مشکلی پیش نیاید. برخی سلبریتی‌ها رابطه خود را با فرهنگ و تاریخ ایران قطع کرده‌اند ما هم باید رابطه خودمان را با آن‌ها قطع کنیم.

او افزود: سلبریتی واژه مطلقاً منفی نیست. ما در درجه اول باید رابطه‌مان را با چهره‌ها و افرادی که رابطه خودشان را با فرهنگ خودشان، تاریخ و مردم کشورشان قطع کرده‌اند، قطع کنیم. تعارف هم نداریم. نمی‌خواهند دیگر باشند خب نخواهند. اصلاً یک بخش عظیمی از مردم هم بدشان می‌آید اتفاقاً قیافه آنها را ببینند، این طور نیست که فقط آنها بدشان بیاید، مردم هم بدشان می‌آید که قیافه این آدم‌ها را ببینند. اما در مقابل چهره‌هایی که به نظر می‌رسد که شاید به دلیل فشارهای سنگین مجبور شده‌اند علیرغم میل باطنی‌شان در جایی حرفی بزنند، من به جرأت عرض می‌کنم که ما در را به روی آنها نبسته‌ایم.

سلبریتی‌ها می‌گویند مجبور شدیم بعضا مواردی را مطرح کنیم

رئیس صداوسیما گفت: خیلی از آنها (سلبریتی‌ها) به ما مراجعه می‌کنند و می‌گویند ببینید در صفحه واتساپ و پیام رسان‌مان چقدر تهدید به قتل زن و بچه برایمان فرستاده‌اند. ما مجبور شدیم در جاهایی چیزی بگوییم اما شما می‌دانید که دل ما با شماست و باز هم حاضریم کار کنیم. من بارها گفته‌ام درِ صداوسیما به روی کسی که به مردم و فرهنگ مردم احترام می‌گذارد، باز است. کسی که خودش نمی‌خواهد بیاید من نمی‌روم التماس کنم. کسی که خودش همچنان در عالم هپروت و اوهام سیر می‌کند ما سراغش نمی‌رویم بگذارید در همان عالم بماند.

جبلی در پاسخ به سؤالی درباره شائبه قبیله‌گرایی در صداوسیما اظهار کرد: شرعا اجازه قبیله‌گرایی در صداوسیما را نمی‌دهم. اینهایی که شما به آن می‌گویید قبیله‌گرایی خودش یعنی اتفاقاتی در صداوسیما افتاده و کارهای جدیدی شروع شده است! کاچی به از هیچی.

رییس صداوسیما سپس در این زمینه از برنامه‌های پاورقی، دی بی سی و محفل یاد کرد و توضیح داد: قبیله‌گرایی یعنی در را قفل کنیم و نگذاریم کسی وارد شود. قطعاً کارهای خوبی انجام شده و آن‌قدر دشمن را عصبانی کرده که بنده چهار بار در طول سه ماه تحریم شدم؛ بنابراین برنامه‌ای که آنها را به واکنش کشیده حتما موفق بوده است. در اغتشاشات که برخی از دوستان (دانشجویان) فرمودند نتوانستید روایت اول را به دست بگیرید، اگر روی شما مؤثر نبودیم، روی دشمن که حتما موثر بودیم. اگر برنامه قوی‌ای بوده باشد که به آن میدان ندادیم، حتما ضعف از ما بوده است. ولی باید به این هنرمندان میدان داده شود. به تمام افرادی که به ارزش‌ها، فرهنگ و هنر جامعه پایبند هستند باید میدان داده شود.

وی افزود: من در خودم چیزی به عنوان قبیله و گرایش کشف نکردم و امانت رسانه ملی را بر دوش خودم احساس می‌کنم و شرعاً اجازه نمی‌دهم که در سازمان صداوسیما قبیله‌گرایی اتفاق بیفتد. اگر هم قبلاً اتفاق افتاده است الان نباید اتفاق بیفتد. در تولیدات ما راه هیچ‌کدام از افراد، موسسه‌ها و گروه‌ها فارغ از اینکه هرکدام وابسته به کدام نهاد هستند، بسته نیست. می‌توانند بیایند و غیر از این هم راهی نداریم.

جبلی در پاسخ به یکی از دانشجویان که مدعی بی‌خاصیت بودن برنامه‌های برون مرزی صدا و سیما، این‌گونه واکنش نشان داد: یکی از برنامه‌های شبکه پرس‌تی‌وی باعث بحث و جدل جدی در پارلمان انگلیس شد! برنامه « PALESTINE DECLASSIFIED » شبکه پرس‌تی‌وی همانند «تیک تاک» که در کنگره آمریکا مورد بررسی قرار گرفت در مجلس عوام انگلستان بررسی شد! انگلیسی‌ها گفتند شبکه پرس‌تی‌وی که ما سالهاست اجازه ندادیم بر روی ماهواره باشد و از روی شبکه کابلی آن را حذف کردیم و در فضای مجازی اجازه فعالیت به آن ندادیم چگونه توانسته است آنقدر مخاطب نخبه انگلیسی جذب کند.

بودجه ۸ میلیون دلاری برون‌مرزی

وی افزود: بودجه یک سال شبکه الجزیره یک میلیارد دلار است اما بودجه سالانه تمامی شبکه‌های برون مرزی صدا و سیما هشت میلیون دلار است اما همین شبکه‌های ما توانسته‌اند مخاطبان خود را حتی در شبکه‌های اجتماعی پیدا کند. حساب فیس‌بوک شبکه پرس‌تی‌وی ما تاکنون بیش از بیست بار مسدود شده است! اگر تأثیرگذار نبودند که این اتفاقات نمی‌افتاد.

جبلی در پاسخ به پرسش دیگری از دانشجویان درباره‌ موضع رییس سازمان صداوسیما در قبال عادل فردوسی‌پور و بازگشت این مجری به تلویزیون، تصریح کرد: بالأخره وقتی این آدم در برنامه‌ای می‌آمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش می‌آمده، برنامه با خودش مخاطب می‌آورده است. اسم آن آدم روی شبکه‌ای می‌آمد، آن شبکه خودش را بالا می‌کشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا!؟ حالا ما چشم‌مان را می‌گذاریم روی هم انگار ندیده‌ایم، اصلاً شما (دانشجویان) و مردم اجازه می‌دهید ما این کار را کنیم؟

وی خاطرنشان کرد: آیا ما می‌توانستیم برنامه‌هایی را بدون عز و التماس و بدون پذیرش ذلت در برابر افرادی که پشت پا زدند به اعتقادتشان، تاریخشان، فرهنگ و مردمشان و نظامی که تا به حال از آن ارتزاق کرده بودند که با آن تا به اینجا رسیده بودند، بسازیم؟ پاسخ این است” نه می‌توانیم و نه خواهیم توانست که این کار را انجام بدهیم. پس کار کمی نیست که ما شب عید و نوروزمان را بدون التماس به چهره‌های این چنینی پشت سر بگذاریم تا اثبات کنیم صداوسیما وابسته به چهار سلبریتی وطن فروخته نیست.

سینمای ایران در مسیر روایت ناقص از دفاع مقدس

برخی از سینماگران کشور با بیان اینکه طی سال های اخیر برخی مدیران مانع تولید فیلم های ارزشی و دفاع مقدسی شده اند تأکید کردند: مدیران شعار حمایت از سینمای دفاع مقدس را می دهند!

به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، مقاومت مردم خرمشهر، حماسه ای از یاد نرفتنی است؛ چرا که مردم این شهر در حالی به مبارزه با دشمن پرداختند که از پیش برای این تهاجم و تجاوز آمادگی نداشتند. آن ها با سلاح عزم و ایمان به مکتب و عشق و علاقه به میهن اسلامی شان، با دست خالی چنان مقاومت کردند که در تاریخ، بی نظیر ماند. به اعتقاد کارشناسان نظامی، مقاومت بی سابقه ای که در خرمشهر انجام شد، هرگز با دیگر مقاومت ها قابل مقایسه نیست. خرمشهر برای ملت ما تنها یک شهر نیست، بلکه تاریخ گویای پایداری، ایثار و جاودانگی انقلاب است. از این رو، سوم خرداد و فتح این شهر، آیینه گویایی از تاریخ و جغرافیای دفاع مقدس و جهاد آگاهانه و شجاعت مظلومانه این امت است.

علاوه بر خرمشهر که یکی از نقاط عطف ۸ سال دوران دفاع مقدس محسوب می شود، پدیده انقلاب اسلامی و همچنین دفاع مقدس که همراه با آرمان های والایی بوده اند متأسفانه طی تمامی سال ها توسط مدیران فرهنگی و سینمایی کشور نادیده گرفته شده اند و توجه چندانی به آن ها نشده است.

به خصوص دولت های یازدهم و دوازدهم به طور کل از سینمای جنگ غافل شدند و در عوض آن از شبه روشنفکران و لیبرال ها و غربی ها حمایت کردند و با تقلید نا به جا از فرهنگ منحط غرب و سینمای فرانسه تمامی توان خود را به کار گرفتند تا دیگر هیچ نام و نشانی از دفاع مقدس و انقلاب اسلامی در سینما باقی نماند. بسیاری از سینماگران دغدغه مند و فعال در حوزه دفاع مقدس طی این ۴ سال در خانه نشینی و بیکاری مطلق به سر می بردند و متأسفانه مدیران وقت بدترین نوع برخورد را با آن ها داشتند.

فیلم های ضد ارزشی، سیاه و تلخ تولید شده در سینمای کشور در جشنواره های غربی حاضر شدند، مورد تشویق قرار گرفتند و جوایز متعددی به آن ها اهدا شد اما هیچ یک از دغدغه های مقام معظم رهبری و سینماگران متعهد و ولایتمدار به ثمر نرسید!

طی این سال ها بی تدبیری مطلق دولتمردان امید همه سینماگران متعهد و ارزشی را ناامید کرد. علاوه بر سینماگران ارزشی و ولایتمدار همه مردم متعهد که عشق به ولایت و نظام اسلامی دارند با بهت و حیرت به عملکرد منفعلانه مسئولان دولت و کرنش آن ها در قبال غربی ها خیره شده اند اما یاد ۸ سال دفاع مقدس، اهداف و آرمان های نظام و انقلاب اسلامی هرگز از اذهان شان پاک نمی شود.

با روی کار آمدن دولت انقلابی سیزدهم توقع می رفت رویه تغییر کرده و توجه ویژه ای به سینمای دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و… صورت گیرد اما متأسفانه باز هم چنین نشد و همانند گذشته فیلم های مبتذل و سطحی نگر به اسم سینمای کمدی و آثار تلخ و سیاه به اسم سینمای اجتماعی در سینما تولید شده و حتی در جشنواره فجر انقلاب اسلامی به نمایش درآمدند. در همین راستا با ۵ تن از سینماگران مطرح کشور آقایان: هادی حاجتمند، داود بیدل، علی مهام، حسین قاسمی جامی و رضا برجی گفتگو کردیم که این افراد متذکر شدند: مدیران سینمایی عادلانه پاسخ دهند در سال چند فیلم کمدی سطحی و دم دستی در سینمای ایران تولید می شود؟ چرا آن ها تدبیری اندیشه نمی کنند تا حداقل به اندازه یک چهارم از این فیلم های کمدی فیلم دفاع مقدسی تولید شود؟ گعده بازی در بافت و سیستم سینمای ما عجین شده است و همین باعث شده تا بسیاری از سینماگران دغدغه مند برای تولید آثار ارزشی سال ها نتوانند اثری در این زمینه تولید کنند. این اتفاق باعث بسته شدن فضا، تنگ و متروکه شدن سینمای این حوزه شده است.

ماحصل نظرات این مصاحبه شوندگان برای اطلاع بیشتر مخاطبان گرامی سینماپرس در ذیل نقل شده است.

هادی حاجتمند کارگردان سینما در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر با انتقاد از بی توجهی مدیران فرهنگی و سینمایی نسبت به وقایع و رویدادهای دفاع مقدس در سینما گفت: برخی سیاست گذاران و افرادی که در شوراهای تأیید فیلمنامه حضور دارند مقهور اسامی سینماگران می شوند؛ مثلاً فکر می کنند وقتی فلانی اسمش به عنوان فیلمنامه نویس یا فیلمساز آمده حتماً آن فیلم استراتژیک است و پر مخاطب خواهد بود در صورتی که تجربه نشان داده چنین دیدگاهی غلط است و مدیران و سیاست گذاران نباید صرفاً از روی اسامی افراد مبادرت به گزینش و تولید آثار کنند. آفت بزرگ سال های اخیر سینما روایت کج و ناقص از دفاع مقدس است! ما مدت ها است شاهد تولید فیلم هایی هستیم که روایتی مجعول و ناقص از منافقین خلق، تاریخ معاصر کشور، دفاع مقدس و… ارائه کرده اند اما مدیران از تولید این فیلم ها حمایت کرده و به آن ها امکانات و بودجه داده اند.

داود بیدل کارگردان سینما نیز در این باره به سینماپرس گفت: علاوه بر بی توجهی به برخی موضوعات و مضامین ارزشمند در سینما ما با یک مشکل جدی دیگر در این حوزه روبرو هستیم و آن ساخت برخی فیلم ها برای ارائه گزارش به برخی مدیران بالادستی توسط نهادها است! اگر قرار است برخی نهادها فیلم های دفاع مقدس را صرفاً برای ارائه بیلان و گزارش به مدیران بالادستی بسازند بهتر است این کار هرگز به ثمر نرسد چرا که تجربه ثابت کرده مخاطب از فیلم های آن ها استقبال نمی کند. متأسفانه در کشور عزیزمان ایران، خیلی از رخدادها و اتفاقات تاریخی وجود دارد که در سینما کاملاً نادیده گرفته شده اند! ما نباید خط کش بگذاریم و مرزبندی کنیم که به چه موضوعی نگاه کنیم و به چه موضوعی توجه نداشته باشیم! متأسفانه خیلی از موضوعات در بستر تاریخ گم شده و دفاع مقدس یکی از آن ها است.

علی مهام تهیه کننده سینما و تلویزیون خاطرنشان کرد: مدیران شعار حمایت از سینمای دفاع مقدس را می دهند اما در عمل اقدام جدی برای رشد این سینما ندارند! خوب شعار دادن که سهل و آسان است و همه می توانند شعار بدهند چرا که نه هزینه ای برایشان دارد و نه دردسری! این عمل گرا بودن است که سخت و مهم است. حقیقتاً بنده نمی دانم سیاست مسئولان و مدیران فرهنگی چیست؟ چطور آن ها می توانند موضوع به این مهمی را نادیده بگیرند و به آن توجهی نداشته باشند؟ مگر خود ما به رزم این ۸ سال عنوان «دفاع مقدس» را نداده ایم؟ مگر دفاع مقدس برای ما ارزشمند و مقدس نیست؟ پس چرا باید آن را نادیده بگیریم؟ آیا مدیران فرهنگی و سینمایی هیچ گاه از خودشان این پرسش را کرده اند که چرا آمریکا سال های سال است دست به قهرمان سازی های پوشالی و دروغین می زند و این همه فیلم در خصوص جنگ جهانی اول و دوم می سازد؟

حسین قاسمی جامی کارگردان سینما در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر با انتقاد از بی توجهی مدیران فرهنگی و سینمایی نسبت به وقایع و رویدادهای دفاع مقدس در سینما گفت: کاهلی برخی مدیران باعث شده تا مباحثی مانند غرور ملی، وطن پرستی و… در سینما نادیده گرفته شود! ما وقتی از وطن پرستی صحبت می کنیم این وطن پرستی باید در کارکردمان نیز دیده شود! ما نباید موضوعات و اشخاص را طبقه بندی کنیم و به برخی مسائل بپردازیم و برخی مسائل دیگر را نادیده بگیریم؛ مقوله ای مانند آزادسازی خرمشهر مسأله ای نیست که بتوان به آسانی از کنار آن عبور کرد، این یک غرور ملی و یک فتح الفتوح و دستاورد بزرگ است که سینما و تلویزیون باید همواره به آن بپردازند. گعده بازی در بافت و سیستم سینمای ما عجین شده است و همین باعث شده تا بسیاری از سینماگران دغدغه مند برای تولید آثار ارزشی سال ها نتوانند اثری در این زمینه تولید کنند. این اتفاق باعث بسته شدن فضا، تنگ و متروکه شدن سینمای این حوزه شده است.

رضا برجی مستندساز در این خصوص اظهار داشت: مدیران سینمای کشور با بهانه های بنی اسرائیلی سینمای ایران را از ارزش ها دور کرده اند و بنده مدت ها است به این نتیجه رسیده ام که گویا عمدی در کار است تا ارزش های تاریخ دفاع مقدس و انقلاب اسلامی کاملاً در سینما نادیده گرفته شود! مدیران سینمایی عادلانه پاسخ دهند در سال چند فیلم کمدی سطحی و دم دستی در سینمای ایران تولید می شود؟ چرا آن ها تدبیری اندیشه نمی کنند تا حداقل به اندازه یک چهارم از این فیلم های کمدی فیلم دفاع مقدسی تولید شود؟

جناب رئیس! چندتا ده روز دیگر باید صبر کرد؟

محمد خزاعی در حالی یک ماه پیش وعده داد که طی ۱۰ روز دبیر چهل‌ودومین جشنواره فیلم فجر را معرفی می‌کند که این وعده هنوز محقق نشده است!

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، چهارم اردیبهشت ماه همین امسال بود که محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی وعده معرفی دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر را تا «ده روز دیگر» داد تا رسانه‌ها ۱۴ اردیبهشت را روز اعلام دبیر جدید این رویداد بدانند.

خزاعی در همان مصاحبه عنوان کرده بود که شورای سیاستگذاری چهل و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر نیز آغاز به کار کرده است و همزمان از یک برنامه‌ریزی منسجم و مطلوب برای فراهم آوردن مقدمات برگزاری جشنواره گفته بود اما گویی فرآیند انتخاب و معرفی دبیر، تا به اینجا نتوانسته است از این برنامه‌ریزی منسجم، بهره‌مند شود!

چالش همیشگی برای معرفی دبیر فجر

«جشنواره فیلم فجر رویه و سیاستگذاری ثابتی ندارد»، این انتقادی است که در طول عمر بالغ‌بر چهار دهه‌ای این رویداد همواره به آن وارد بوده است، رویدادی که هر بار با تغییر مدیران و دبیرانش چهره‌ای تازه به خود می‌گیرد، گاه قوانین و آیین نامه‌اش بنا به سلایق مختلف، تغییر می‌کند و گاه حتی با ورود دبیر جدید جزیی‌ترین مسایل آن هم دستخوش تغییر می‌شود.

همین نکات باعث شده است تا هر ساله سینماگرانی که قصد ورود به این ماراتن را دارند با سوال‌ها و ابهامات تازه‌ای نسبت روند برگزاری این جشنواره مواجه شوند.

از همین رهگذر است که منتقدان و کارشناسان سینما همواره بر این موضوع تاکید می‌کنند که برای هویت‌مند شدن جشنواره فیلم فجر بهتر است آیین‌نامه این رویداد ثابت باشد و دوره تغییر و تحول برگزارکنندگان و در رأس آن‌ها دبیر هم آن‌قدری بلندمدت باشد که فرصت برنامه‌ریزی‌های دوراندیشانه‌تر برای اجرای بهتر مفاد آیین‌نامه را داشته باشند.

تغییر و تحول در سازوکار برگزاری جشنواره فجر متأثر از آمد و شد دبیرانی با سلایق مختلف اما به اندازه‌ای است که حتی تعداد جوایز این رویداد هم از آن مصون نمانده و در دوره‌های مختلف شاهد افزایش و یا کاهش تعداد سیمرغ‌های اهدایی بوده‌ایم. سیاست‌های مربوط به ارزیابی محتوایی آثار که به طریق اولی در این فرآیند دستخوش تحول می‌شوند!

همه این موارد سبب شده است معرفی دبیر جشنواره در آستانه هر دوره، زیر ذره‌بین رسانه‌ها قرار بگیرد.

انتخاب‌های خزاعی

حالا سه دوره است که زمام امور جشنواره فیلم فجر به دست محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی افتاده است؛ مدیری که از ابتدای تکیه زدنش بر کرسی ریاست سازمان سینمایی تاکنون تمایلی به برگزاری نشست خبری در جهت تبیین اهداف مجموعه تحت نظارتش در قالب پاسخ به پرسش‌های اصحاب رسانه نداشته است و در ایام پس از برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر دیگر حتی پاسخ به پیگیری‌ها و مطالبات موردی اصحاب رسانه در قالب گفتگوهای خبری را هم به حداقل رسانده است! این رویکرد باعث شده است ارتباط درست مدیریت سینما با فضای رسانه‌ای قطع شود و شایعات و گمانه‌زنی‌ها اعتباری بیش از اخبار رسمی پیدا کنند.

در چنین شرایطی محمد خزاعی برخلاف همه گمانه‌زنی‌ها در اولین گام ورودش به عرصه مدیریت، مسعود نقاش‌زاده را به عنوان دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی کرد.

مسعود نقاش‌زاده چهره‌ای ناآشنا نبود و سابقه کارگردانی فیلم سینمای هم در کارنامه حرفه‌ای خود داشت اما گزینه‌ای غیرمنتظره برای این سمت حساس بود. شاید به همین دلیل هم بود که عدم حضور میدانی‌اش در روزهای نخستین جشنواره آن سال حاشیه‌ساز شد.

هرچند در اخبار رسمی اینگونه اعلام شد که این غیبت به دلیل ابتلای نقاش‌زاده به بیماری کرونا بوده اما این شائبه را ایجاد کرده بود که در پس او، فرد دیگری کارهای جشنواره فیلم فجر را مدیریت می‌کند. نقاش زاده اما پس از اتمام دوران نقاهتش در سالن برگزاری این رویداد حضور پیدا کرد و پاسخ‌های صریح خود به سوالات خبرنگاران به شائبه‌ها پایان داد.

این اما پایان چالش‌های مسعود نقاش‌زاده در مقام دبیر نبود، در همان دوره بود که انتشار زود هنگام برندگان جشنواره حین برگزاری آیین اختتامیه و قاچاق برخی فیلم‌های حاضر در این رویداد، دردسرهایی را برای او رقم زدند.

مجتبی امینی که در فضای رسانه بیش از هر چیز به واسطه تهیه‌کنندگی مجموعه «گاندو» شناخته می‌شد دومین دبیری بود که از سوی محمد خزاعی برای راهبری جشنواره فیلم فجر انتخاب شد، در دوره چهل‌ویکم و در همان سالی که التهابات اجتماعی بر همه فعالیت‌ها سایه انداخته بود، جشنواره فجر هم از این قاعده مستثنی نبود، رویدادی که از منظر حضور چهره‌ها کم‌فروغ‌ترین دوران خود را سپری می‌کرد با کاهش آمار مخاطبان امینی را هم در میانه راه برگزاری به این جمع‌بندی رساند که در قالب دل‌نوشته‌ای اذعان کند در غیاب همه اهالی سینما، فجر رونق همیشگی خود را نداشته است‌.

اینگونه بود که دومین دبیر منتخب از سوی محمد خزاعی هم دوره پرچالشی را پشت سر گذاشت. حاشیه‌هایی همچون اعلام با تاخیر اسامی فیلم‌ها و داوران، تاخیر در رسیدن نسخه نهایی فیلم‌ها و مهمتر از همه حذف سیمرغ مردمی از حاشیه‌سازترین تصمیمات در دوره دبیری امینی بود.

گزینه‌های خزاعی

حالا اما در انتظار چهل و دومین جشنواره فجر هستیم و با وعده محمد خزاعی، گمانه‌زنی‌های مختلفی درباره سکاندار جدید جشنواره فیلم فجر نیز مطرح شده‌است.

ابتدا روح‌الله سهرابی مدیرکل عرضه و نمایش سازمان سینمایی و مجید اسماعیلی مدیر موزه سینما که اتفاقاً سال گذشته در جمع هیات داوران جشنواره بود به عنوان گزینه‌های جدی دبیری این دوره عنوان شدند اما چندی بعد نام‌های دیگری هم در میان این فهرست قرار گرفت.

مجتبی امینی یکی از همین نام‌ها بود که احتمال تمدید دبیری‌اش می‌توانست دور از انتظار نباشد اما مهدی نقویان رییس سیمافیلم به تازگی اعلام کرده که فصل سوم مجموعه «گاندو» در حال نگارش است و اگر امینی دوباره مسئولیت تهیه‌کنندگی این اثر را بر عهده بگیرد بعید است به واسطه مشغله‌های تولید این مجموعه بتواند دوباره در قامت دبیر جشنواره فیلم فجر ظاهر شود.

محمدحسین نیرومند مشاور سینمایی وزیر ارشاد و عضو هیات انتخاب دوره قبل جشنواره و مسعود نجفی مدیر روابط عمومی دوره چهل و یکم که حضورش در این سمت نقشی تعیین‌کننده در کیفیت برگزاری دوره گذشته جشنواره داشت، نیز از دیگر نام‌هایی هستند که در این مدت در رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی مطرح شده‌اند و برخی ردای دبیری جشنواره را متناسب با قامت‌شان دانسته‌اند.

اما تاکید می‌کنیم که همه این موارد تنها گمانه‌زنی‌های غیر رسمی است که در فقدان رابطه سالم و دو سویه میان مدیران سینمایی و اصحاب رسانه، فرصت نشر پیدا می‌کنند و در صورت استمرار می‌توانند آسیب‌زننده باشند.

وعده‌های خزاعی

مجتبی امینی ۱۷ فروردین ماه سال گذشته از محمد خزاعی حکم دبیری جشنواره فجر را گرفت و با وعده جدید محمد خزاعی گمان می‌رفت فاصله انتخاب دبیر دوره چهل و دوم فیلم فجر نسبت به دوره گذشته چندان به درازا نکشد، وعده‌ای که البته عملی نشد!

با رسیدن به ماه خرداد و گذشت ۳۰ روز هنوز خبری از معرفی دبیر جدید جشنواره فجر نیست و سازمان سینمایی هم توضیحی درباره دلیل این تاخیر ارائه نکرده است.

محمد خزاعی حالا قریب به دو سال است که ریاست سازمان سینمایی را بر عهده دارد، دو سال پر التهاب و پرحاشیه که البته طی آن گاهی اظهارات و وعده‌های خودش و مدیرانش به حاشیه‌ها دامن زده است.

وعده معرفی ۱۰ روزه دبیر جشنواره فیلم فجر را حالا می‌توان در کنار وعده‌های دیگری چون توقف فعالیت سایت متخلف در فرآیند لو رفتن آرای جشنواره چهلم فجر، پیگیری قاچاق فیلم‌ها در همان دوره جشنواره و معرفی عاملان شفاف‌سازی در زمینه ممنوع‌الکارها و دیگر وعده‌هایی از این دست قرار داد تا فهرست وعده‌های محقق نشده آقای رئیس طولانی‌تر شود.

کاش محمد خزاعی که با سابقه رسانه‌ای به عرصه مدیریت سینما ورود کرده است، بیشتر به این اصل توجه داشته باشد که شفافیت در فرآیند طرح وعده‌ها و تبیین دلایل احتمالی عدم تحقق آن‌ها در قالب پاسخگویی صریح به اصحاب رسانه، نه یک گزینه از میان گزینه‌های مختلف برای مدیریت حاشیه‌ها، که یک ضرورت است.

رشد سینما هم راستا با رشد تولید فیلم

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: مهدی عظیمی میرآبادی تهیه کننده سینما و مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در پی نامگذاری سال ۱۴۰۲ به عنوان «مهار تورم و رشد تولید» توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص استراتژی «رشد تولید» در سینما گفت: اگر چه ترقی و رشد سینما با افزایش تعداد تولید فیلم ها نسبت مستقیم دارد اما هرگز نباید این نکته مهم را فراموش کنیم که رشد سینما الزاماً با آمار فروش و گیشه تناسب ندارد، بلکه توجه به هنجارهای فرهنگی و اجتماعی در سینما و مراعات و ارتقای آن، از الزامات رشد است. برخی افراد این گونه تعبیر می کنند که با ساخت آثار مبتذل و سطحی، و پر کردن گیشه سینما به هر قیمتی می توان به رشد سینما رسید. سطح نگاه این افراد فرهنگی نیست، و تنها به عنوان یک کاسب یا تاجر با مقوله سینما برخورد می کنند. برای آنان فیلم هر چه مبتذل تر بهتر! چون به تعبیر آنان بیشتر می فروشد.

معاون سابق سازمان سینمایی کشور در گفتگو با خبرنگار سینماپرس افزود: بنده معتقدم مدیران سینمایی نباید به هر اثری تحت عنوان فیلم سینمایی پروانه ساخت داد. وقتی کسی برای تولید یک فیلم سینمایی پروانه ساخت درخواست می کند، باید ضمن توجه و تأکید بر محتوای سالم، وجوه دیگری از جمله «کیفیت فنی و هنری» و «میزان جذب مخاطب» نیز بررسی گردد و در صورت دارابودن این ویژگی ها، به آن فیلم پروانه ساخت داده شود. اگر بر مبنایی که هم اکنون در شوراهای پروانه ساخت سینمایی به فیلم ها، مجوز داده می شود، پیش برویم، با انبوهی از آثار دارای مجوز ساخت سینمایی روبرو خواهیم شد که بی تردید در اکران سینمایی و بر پرده های سینماها ناموفق خواهند بود. از طرف دیگر به علت حجم آثار پشت اکران، و برای آن که بالأخره فیلم های سینمایی دارای پروانه نمایش باید اکران شوند! متأسفانه شاهد فیلمسوزی و اجحاف در حق بسیاری از آثاری می شویم که توان ماندن بر پرده های سینماها را دارند.

مدیر کل اسبق نظارت و ارزشیابی سینمای حرفه ای ادامه داد: به نظر من بهتر است به جای تفکیک فیلم ها به سینمایی و غیر سینمایی در هنگام درخواست و دریافت پروانه ساخت، برای همه درخواست ها بر اساس معیارهای مورد نظر، پروانه ساخت صادر کرد، و در صورت داشتن شرایط لازم باز هم بدون تفکیک سینمایی و غیر سینمایی مجوز نمایش صادر کرد. حالا یک گروه متخصص اکران بنشینند و با توجه میزان بهره مندی هر فیلم از سه اصل اساسی «محتوای سالم»، «کیفیت فنی و هنری» و «قابلیت جذب مخاطب» برای آن فیلم، پروانه نمایش صادر کنند. تعداد این فیلم ها هم علی الاصول نباید از ظرفیت اکران کشور بالاتر باشد؛ و سایر فیلم ها در قالب های غیرسینمایی از جمله پلتفورم ها، وی او دی ها، شبکه خانگی، شبکه های تلویزیونی، و… نمایش داده شوند. این روش می تواند تولید سینمای کشور را رشد دهد و تنور فیلمسازی را گرم کند، و مردم و سرمایه ها را به درون سینما بکشاند. در حالی که اگر بر همین قاعده موجود فیلم ها ساخته شوند، نه تنها سینمای کشور رنگ آرامش و تعالی را نخواهد دید، بلکه روز به روز به تلنبار شدن فیلم در پشت در اکران و سرخوردگی و ناامیدی فیلمسازان، و فرار سرمایه بیشتر دچار خواهیم شد.

تهیه کننده فیلم های سینمایی «سیب و سلما»، «های پاور» و «عینک» خاطرنشان کرد: اینکه برخی افراد فقط نگاه به گیشه دارند و فکر می کنند اگر یکی دو فیلم سطحی فروش بالایی کرده اند سینما پویا و فعال و زنده است. این تفکر غلطی است! این ها آدرس غلط دادن به مردم و سایر سینماگران است! توجه به میزان فروش فیلم ها در گیشه بدون توجه به کارکرد فرهنگی و هنری آثار یک اشتباه فاحش استراتژیک است. تردیدی نیست که آنچه باید در اولویت باشد فرهنگ سازی فیلم ها است، که البته در پناه فروش بیشتر صورت می پذیرد.

عظیمی میرآبادی در همین راستا متذکر شد: ذکر این نکته هم ضروری است که تولید به تنهایی کاری از پیش نمی برد. تولید اگر معطوف به پذیرش و جذب مخاطب نباشد، کار فیلم و سینما را کاری عبث و بیهوده می کند و اساساً غلط است. فیلم باید مخاطب داشته باشد و قطعا مخاطب یکی از ارکان سه گانه فیلم است. همانقدر که مخاطب مهم است، محتوا و رسانگی فیلم هم مهم است، و صد البته کیفیت فنی و هنری فیلم هم اهمیت به سزایی دارد. ایجاد فضا و تمهید شرایط برای آثار نازل و سطحی با ادعای فرهنگی و هنری مدیران و فیلمسازان فرهیخته و فرهنگ مدار سنخیت ندارد. مسلما فیلم باید تماشاگر داشته باشد، اما اشتباه است اگر فکر کنیم اجازه داریم به بهانه فروش بیشتر یا سرگرمی و امثال اینها هر مفهوم نازل و سخیفی را به ذهن مخاطب منتقل کنیم. اگر جامعه فهیم و آگاه ایرانی همانطور که همیشه ثابت کرده است، تشخیص دهد که آثار سینماهای کشور ضمن دارابودن از ویژگی های جذابیت و کیفیت فنی و هنری، سالم هم هست و حرفی برای گفتن دارد، از اکران فیلم در سینماها استقبال می کند، و باعث شادابی و تلاش هر چه بیشتر سینماگران خواهد شد. در وضعیت جدید، زندگی اکثر آنان به نحوی پیش نخواهد رفت که بعضی ها متاسفانه به نان شب هم محتاج باشند. این در حالی است که بازار فیلم نه تنها در ایران که در سراسر جهان به عنوان یک بازار بسیار پر خریدار برشمره می شود و ساختن فیلم با کمترین امکانات مثل یک گوشی تلفن همراه هوشمند هم فراهم است و امکان نمایش آن تقریبا برای همه مردم به صورت فردی و جمعی ممکن است. در وضعیتی که ده ها هزار فیلمساز سینمایی و غیرسینمایی در مرکز کشور و گوشه گوشه ی سرزمین پهناور ایران بزرگ هستند و به این کار به صورتی کاملا تخصصی و حرفه ای مشغولند و آثار خود را از طرق قانونی در اختیار مخاطبان قرار می دهند، عاقلانه و عالمانه نیست که تمام حیثیت و شأنیت و شرافت این جامعه وسیع را به معدود افراد پرمدعای بی فایده ای گره زده شود که تنها و تنها خود را سینماگر حرفه ای می دانند و به هیچ صراطی هم مستقیم نیستند.

مهدی عظیمی میرآبادی با اظهار گلایه از برخی افراد که حتی تاب شنیدن نوعی از این جملات تخصصی مؤدبانه و محترمانه را هم ندارند گفت: متاسفانه بعضی ها به جای استفاده و بهره برداری هوشمندانه از پیشنهادهای سازنده ی دیگران به دنبال بایکوت گویندگان آن می روند.

رسانه‌ها در معرفی فیلم کوتاه کم‌کاری می‌کنند

 اهمیت فیلم کوتاه در سینما بر کسی پوشیده نیست، بسیاری معتقدند ساختن فیلم کوتاه از فیلم بلند خیلی سخت‌تر است، چون فیلمساز زمان کوتاه‌تری برای ارتباط با مخاطب دارد، اما خیلی‌ها در آغاز ورود به فیلمسازی اهمیت آن را دست‌کم می‌گیرند و همین باعث می‌شود در ادامه وقتی وارد کارگردانی فیلم‌های بلند شوند هم توفیقی حاصل نکنند. نظر شما چیست؟ 

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از جوان آنلاین شاید خیلی‌ها فیلم کوتاه را به عنوان یک سکوی پرواز تلقی کنند، این دیدگاه می‌تواند هم درست باشد و هم افراد را دچار اشتباه محاسباتی کند. از این منظر که اهمیت آن را دست‌کم بگیرند و ترجیح بدهند خیلی زود از روی آن پرش کنند و به سینمای بلند برسند. برای همین معتقدم نباید به فیلم کوتاه به عنوان سکوی پرتاب نگاه کرد، چون اساساً این عرصه باید در نگاه فیلمسازان جوان یک اصالت مستقل داشته باشد. جایگاه فیلم کوتاه اگر دست‌کم گرفته شود برای یک فیلمساز جوان می‌تواند آغاز شکست او در عرصه فیلمسازی بلند باشد. اینکه اشاره کردید فیلمسازی کوتاه سخت‌تر از فیلمسازی بلند است، به نظر من هم حرف دقیق و درستی است. ساخت فیلم کوتاه خوب می‌تواند یک معیار برای این باشد که فیلمساز تا چه اندازه روی کارش مسلط است. سهل‌انگاری و ساده‌اندیشی درباره فیلم کوتاه خودش می‌تواند آغاز فرآیند شکست در این عرصه باشد. 

نکته دیگر این است که فیلم کوتاه اساساً یک مدیوم کاملاً مستقل است. معتقدم فاصله انتقال از این عرصه به عرصه فیلمسازی بلند باید رعایت شود تا فیلمساز به درک درستی از فیلمسازی نائل آید. اگر این اتفاق نیفتد، می‌تواند منجر به سرخوردگی و اتلاف عمر و سرمایه افراد شود. نکته بااهمیت دیگر اینکه این‌ها قرار نیست جای یکدیگر را بگیرند. ما در جهان فیلمسازانی داریم که به‌طور کلی عمر خود را صرف فیلمسازی در این عرصه می‌کنند و شاید هیچ‌گاه نه فرصتش پیش بیاید و نه الزامش وجود داشته باشد که به عرصه فیلمسازی بلند پا بگذارند. 

فکر می‌کنید جایگاه فیلم کوتاه در کشور ما چگونه است؟ تأثیرگذاری این قالب از فیلمسازی فهم شده است یا خیر؟ 

به نظرم رسانه‌ها در این مورد کم‌کاری کرده‌اند. صداوسیما می‌توانست در معرفی بهتر و دقیق‌تر فیلم کوتاه نقش داشته باشد، اما این اتفاق نیفتاد. در ذهن مخاطب عام و حتی بخش قابل توجهی از مخاطب خاص سینما هنوز اهمیت فیلم کوتاه جا نیفتاده است و حتی مدیران فرهنگی و رسانه‌ای ما درک درستی از این مدیوم ندارند. همین سبب شده فیلمسازان جوانی که تازه وارد عرصه شده‌اند ترجیح بدهند زودتر خود را به عرصه فیلمسازی بلند برسانند پیش از آنکه تجربه مناسبی اندوخته باشند. 

فکر می‌کنید برای ساخت یک فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای خوب چه مواردی را باید رعایت کرد؟ 

هر چقدر زمان یک فیلم کوتاه‌تر باشد کار سخت‌تر می‌شود. البته بدیهی است که پروسه فیلمسازی در این عرصه زمان کمتری را طلب می‌کند، اما سختی از این منظر مطرح است که شما زمان خیلی کمی برای انتقال مفهوم و برقراری ارتباط با مخاطب دارید. در جهان الان با فیلمسازان فیلم‌های کوتاه ۱۰۰ ثانیه‌ای براساس ثانیه قرارداد می‌بندند. اینجا دیگر ثانیه‌ها اهمیت دارند. تشخیص فیلمساز برای استفاده از راش‌های در اختیار و دور ریختن راش‌های به‌دردنخور اینجا خیلی اهمیت پیدا می‌کند. 

فیلم ۱۰۰ ثانیه‌ای شما در بخش‌های بهترین مستند کوتاه بخش اصلی (جایزه شهید قاسم سلیمانی) و نیز بخش جایزه رسول ملاقلی‌پور هفدهمین جشنواره فیلم مقاومت که اواخر سال گذشته در استان بوشهر برگزار شد نیز توانست جوایز اول را به خود اختصاص دهد. شما یک مادر شهید را سوژه فیلم قرار داده‌اید. چطور به این سوژه رسیده‌اید؟ 

بنیاد شهید در ثبت تاریخ شفاهی شهدا، آن‌هم از زبان مادران و پدران شهید یک کار خوبی را آغاز کرد. خود من بیش از ۱۰۰ ساعت مصاحبه با مادران و پدران شهید ضبط کرده بودم. در یکی از مصاحبه‌ها متوجه یک روایت متفاوت از یک مادر شهید شدم. مادر شهیدی که زمان زیادی از شهادت فرزندش گذشته است. شهیدی که سال ۱۳۶۴ به درجه شهادت نائل شد و از آن زمان بیش از ۳۵ سال می‌گذرد. مادر شهید به دلیل کهولت سن بسیاری از خاطرات را فراموش کرده بود و نزدیکانش سعی داشتند به او کمک کنند تا بخشی از خاطرات را به یاد بیاورد. من در یک لحظه متوجه شدم کار دیگر از قالب یک مصاحبه عادی خارج شده است. با توجه به تجربه‌ای که وجود داشت و البته برخی دوستان به درستی عنوان می‌کنند که یک برکت یا یک کرامتی از ناحیه خود شهدا بود، یک لحظه احساس کردم اتفاق جالبی در حال رقم خوردن است. کار ضبط را ادامه دادیم و خدا را شکر در جریان تدوین خلاقانه‌ای که برادرم مهدی سرگلزاری انجام داد یک اثر ۱۰۰ ثانیه‌ای تولید شد که امیدوارم دین کوچکی به آن مادر شهید و همه مادران شهدا باشد. 

درباره جشنواره فیلم مقاومت و حضور در این رویداد چه نظری دارید؟ 

در جشنواره فیلم مقاومت بخشی وجود دارد به نام بخش روایت که فیلمسازان جوان را از سراسر کشور دعوت کرده‌اند و معتقدم خیلی اتفاق خوبی است و قدم‌شان ان‌شاءالله در سینما مبارک باشد. جمع شدن این نسل جوان دور هم می‌تواند یک شور و اشتیاق مضاعف ایجاد کند و این افراد از تجربیات هم استفاده کنند. بخش‌های جنبی اساساً در جشنواره‌های معتبر اهمیت ویژه‌ای دارند و تنها به پر کردن وقت جشنواره‌ها اختصاص پیدا نمی‌کنند. امیدوارم از میان این جوانان دست‌کم چند فیلمساز به عرصه سینمای کشور معرفی شوند تا دست سینمای مقاومت از این بابت پرتر از قبل شود، اما نکته‌ای که قصد دارم به آن اشاره کنم این است که امیدوارم به نسل‌های قبل‌تر فیلمسازی هم که در این مسیر تجربه‌اندوزی کرده‌اند، توجه شود. ما فیلمسازان توانمند زیادی داریم که سال‌هاست بیکار هستند. برای این فیلمساز‌ها هزینه شده تا تجربه و دانش خود را افزایش دهند. الان زمان چیدن این میوه‌هاست و نباید به این نسل بی‌اعتنا بود.

«رییس سازمان سینمایی» استقلال رأی دارد؟

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: بیش از ۱۰ سال از زمانی که جواد شمقدری در رأس مدیریت سینما حضور داشت می‌گذرد و حالا فرصت خوبی است تا نتیجه عملکرد یکی از مهم‌ترین اتفاق‌های دوران او، یعنی تاسیس سازمان سینمایی و نقش آن در سینمای امروز ایران بررسی شود؛ سازمانی که شمقدری معتقد است شرایط فعلی سینما به آن ارتباطی ندارد؛ چرا که این وضعیت محصول عواملی همچون مدیریت‌ و فضای جامعه است.

به گزارش سینماپرس، در طول یک دهه گذشته هر گاه نامی از جواد شمقدری در میان بوده، انبوهی از اتفاق‌های خاص و خبرهای حاشیه‌ایِ زمان مدیریتش در سازمان سینمایی دولت دهم نیز به یاد اهالی سینما آمده است؛ آنجا که گفت برای اولین اسکار اصغر فرهادی لابی کرده تا وقتی که اسکار را به جشن سینمای گچساران تشبیه کرد، یا وقتی که خانه سینما در زمان مسئولیت او بسته شد تا روزی که به ژیل ژاکوب و بعد هم گونتر گراس نامه نوشت.

شمقدری که زمانی بیشتر به واسطه ساخت فیلم «طوفان شن» شناخته می‌شد، از نیمه‌های دهه ۸۰ موقعیتی دیگر در سینما پیدا کرد و ابتدا به عنوان مشاور هنری رییس دولت نهم و بعد هم معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت دهم جایگاه‌ پررنگ‌تری را در سینما کسب کرد. شمقدری اگرچه در ۱۱ سال گذشته در عرصه مدیریتی سینما حضور نداشته اما در همان سال‌های مدیریتش پایه‌گذار سیستمی در سینما شد که با تمام حسن‌ها و معایبش همچنان پابرجاست. در زمان او معاونت سینمایی وزارت ارشاد به سازمان سینمایی ارتقاء پیدا کرد و در کنار آن شورای عالی سینما هم تشکیل شد که دومی در دولت یازدهم منحل و در دولت سیزدهم با تفاوت‌هایی نسبت به گذشته احیاء شد.

چندی پیش فرصتی فراهم شد تا به بهانه ۱۱سالگی فعالیت رسمی سازمان سینمایی با این کارگردان و مدیر سابق سینما گفت‌وگو کنیم و از او جویا شویم که آیا سازمان سینمایی به اهدافی که برآن اساس تاسیس شد، رسیده است یا خیر.

این مصاحبه کمی پس از اعلام برندگان اسکار ۲۰۲۳ انجام شد و همین می‌توانست شروع جذابی برای آغاز گفت‌وگو با کسی باشد که سال ۱۳۹۰ لابی‌اش برای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» خبرساز شد.

در ادامه مشروح مصاحبه ایسنا را می‌خوانید:

ما در مواجهه با جشنواره‌های خارجی با دو نگاه غالب مواجه هستیم، یعنی نوعی دوقطبی در اینجا هم دیده می‌شود؛ برخی معتقدند این جشنواره‌ها کاملاً سیاسی هستند و برخی دیگر در پاسخ به چنین دیدگاهی می‌گویند آنجا ایران نیست که سیاسی‌کاری شود. در این بین، نگاهی میانه‌گر در سینماگران کمتر دیده می‌شود که به جریان جبهه انقلاب اسلامی متعلق نباشد ولی بر این باور باشد که بالاخره، جریان رسانه‌ای و اقتصادی جهان در اختیار طیف‌هایی است که در خیلی چیزها تعیین‌کننده هستند. شما هم در گذشته درباره یکی از این رویدادهای مهم سینمایی جهان اظهارنظری داشتید که با واکنش‌هایی مواجه شد. بد نیست پس از گذشت ۱۰ سال برگردیم به ماجرای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و آن جمله مشهور شما که در ارتباط با لابی‌گری برای گرفتن اسکار مطرح کردید. اصلا مدل رأی‌گیری جایزه اسکار اجازه مهندسی می‌دهد یا در جشنواره‌ای مثل کن بیشتر چنین چیزی ممکن است؟ حتی این را هم می‌توان مطرح کرد که آیا افکار عمومی و مهندسی آن می‌تواند در رویدادی مثل اسکار اثرگذار باشد؟

پاسخ شما را با این بحث شروع می‌کنم که، آن جریانی که به دنبال استیلای کامل بر کره زمین است، می‌خواهد تمام سرمایه‌های اجتماعی و غیراجتماعی و مدنی را در اختیار داشته باشد. پشت صحنه‌ی این جریان هم یا ماسون‌ها هستند یا تفکر شیطان پرستی یا کارتل‌های بزرگ غربی و بیشتر آمریکایی. طبیعی است وقتی آن‌ها فهمیدند سینما، که یک ابزار قدرتمند است، می‌تواند بر تفکر و اندیشه قالب‌های مختلف اجتماعی و مردم همه کشورها نفوذ کند، بخواهند آن را در اختیار خود بگیرند. یعنی ساده‌انگارانه است که فکر کنیم آن‌ها به اهمیت سینما و اینکه می‌توانند از طریق این ابزار، افکار عمومی را مدیریت و در یک شکل کلان سبک زندگی غربی و آمریکایی را به جوامع مختلف حُقنه کنند، بی‌توجه هستند. به نظر می‌رسد این‌ها سینما را در چنین مسیری به خدمت گرفته‌اند و این سینما یک بیان کلی و شامل یک فرایند است. در این مسیر، جریان سرمایه‌گذاری برای تولید و نگارش فیلمنامه و سرمایه‌گذاری در ساخت و نمایش بخشی از ماجراست و در ادامه آن، یک ایستگاه هم جشنواره‌ها و جایزه‌هایی مثل اسکار هستند. این جریان تلاش می‌کند تمام ایستگاه‌ها را در نفوذ خود بگیرد و ظاهر قضیه هم به شکل کاملا دموکراتیک با رأی عمومی است ولی این فقط ظاهر قضیه است و پشت پرده قطعاً مناسبات دیگری شکل می‌گیرد تا آراء به یک سمت مشخص برود. من نمی‌خواهم بگویم فرایند تقلب حتما شکل می‌گیرد ولی به هر حال نمی‌دانیم که اعضای آکادمی به چه فیلمی رأی می‌دهند و چقدر از آراء آن‌ها صیانت می‌شود. شاید هم تمام رأی‌ها در آکادمی اسکار ثبت شده باشد ولی در دسترس مخاطبان نیست. حال با فرض اینکه هیچ تقلبی هم در کار نیست و آراء ثبت و ضبط می‌شوند، باز هم فرایندهایی شکل می‌گیرد -به طور مستقیم و غیرمستقیم- که سبب می‌شوند رأی‌دهنده به سمت آنچه آن‌ها تمایل دارند کشیده شود. مثلا وقتی درباره یک فیلم بیش از حد گفت‌وگو می‌شود یا پشت صحنه‌هایی از آن پخش می‌شود و تحلیل صورت می‌گیرد، خود به خود من هم تحت‌تاثیر قرار می‌گیرم و اگر نظری داشته باشم، رأی‌ام به آن سمت کشیده می‌شود.

پس بنده معتقدم تمام جشنواره‌ها که شامل جشنواره‌های ایران هم می‌شود و نیز جایزه اسکار، به عنوان یک سکو یا ایستگاه هستند تا بتوانند آن جهت‌گیری‌های خاص خود را القاء و ایجاد کنند. این یک روش کاملا رو و عیان است و پرهیزی از علنی بودن آن ندارند؛ تا جایی که همسر ریاست جمهوری آمریکا می‌آید جایزه یک فیلم را می‌دهد یا حتی در حوزه موسیقی که اخیرا اتفاق افتاد و دیدیم که همسر آقای بایدن جایزه‌ای را اهداء کرد. البته ممکن است برخی معتقد باشند که مهم، آراء است و آراء هم کاملاً مستقل هستند. من هم بر این باور هستم اما معتقدم ممکن است قبل از آن مقدماتی چیده شده باشد که آراء به یک سمت خاص کشیده شوند. زمانی که من بحث لابی را مطرح کردم، یکی از مباحث همین بود و این یکی از ابزاری است که استفاده می‌شود؛ حال یا می‌تواند به روش اقناعی باشد یا توافقی. البته یک نکته دیگر این است که به دلایل اجتماعی و سیاسی و نیز نوع فیلم‌ها، ممکن است شرایط سال به سال تغییر کند مثل سالی که می‌خواستند فیلم «آرگو» حتماً جایزه بگیرد. در صورتی که این فیلم از نظر کارشناسیِ خیلی از سینماگران داخلی و خارجی یک اثر معمولی بود و فیلمی نبود که لیاقت عنوان بهترین فیلم را داشته باشد اما به دلیل شرایط سیاسی آن زمان می‌خواستند در مقابل جمهوری اسلامی که داشت حرکت‌هایی را در عرصه‌های بین‌المللی رقم می‌زد، ایجاد کنند و شاخ و شانه بکشند، به همین دلیل آمدند این فیلم را مطرح کردند و جایزه آن را هم همسر اوباما رییس جمهور وقت امریکا داد.

دوست دارید درباره ماجرای لابی شما در اسکار برای جایزه اصغر فرهادی صحبت کنیم؟

واقعیت این است که اگر فکر می‌کردم از لابه‌لای آن همه حرفی که در این مورد زدم، فقط همان یک جمله آن‌طور پخش می‌شود، اصلا نمی‌گفتم؛ چون من یک جمله در پاسخ به یک سایت که اتفاقا خبرگزاری خیلی معتبری هم نبود، آن هم در حین راه رفتن در راهرویی گفتم که اینطور بازتاب پیدا کرد. اصل حرف هم این بود که درباره کسب جایزه اسکار گفتم که این اتفاق علاوه بر چند عامل، لابی هم داشت و بعد مجبور شدم آن را توضیح دهم. ماجرا هم این بود که تا وقتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به پنج فیلم نهایی اسکار نرسیده بود ما اقدام خاصی نکردیم، فقط حمایت کردیم که فیلم دیده شود.

یعنی برای اکران فیلم حمایت مالی کرده بودید؟

بیشتر شرایط را مهیا کردیم که این فیلم راه خود را برود، مثلاً در جشنواره برلین نمایش داده شود، چون یادم می‌آید که مانعی وجود داشت مبنی بر اینکه رونمایی فیلم حتما باید در جشنواره برلین باشد و ما هماهنگ شدیم که در آنجا این اتفاق رخ دهد.

من هیچ اصراری ندارم که بگویم لابی انجام شده در اسکار تاثیرگذار بود ولی یک مدیر سینمایی از ایتالیا پس از صحبت‌های ما گفت، به دوستان صاحب رأی خود در آکادمی می‌گوید که وقتش است با رأی به فیلم ایرانی، حال هالیوود و جریان صهیونیستی غالب بر آن گرفته شود

یک بار هم که روند کلی ساخت فیلم متوقف شده بود.

بله البته آن اتفاق دلیل کاملاً منفکی از این ماجرا داشت و من هم آن موقع ایران نبودم؛ بنابراین تا زمانی که فیلم «جدایی…» به فهرست پنج فیلم نهایی راه نیافته بود، اقدام خاصی انجام نداده بودیم، چون همه کشورها فیلم‌های خود را فرستاده بودند و ما نیز همین کار را کرده بودیم. وقتی به مرحله نهایی رسیدیم، من دو- سه تا سفر خارجی داشتم از جمله به ایتالیا و سوئیس و اسپانیا که در هر سفر با مسئولان سینمایی آن‌ها نشست و برخاست داشتیم. در آنجا احساس کردم یک فضای دوقطبی ایجاد شده، چون دو فیلم از آن فهرست درباره یهودی‌ها و اسرائیلی‌ها بود که این دو به همراه فیلم ایران شانس بیشتری داشتند. من از این فضای دوقطبی که خودشان هم درست کرده بودند، استفاده کردم و با افرادی که صحبت می‌کردیم، به این موضوع اشاره می‌کردم، چون آن‌ها در جلسات خصوصی منویات درونی خود را بیشتر نشان می‌دادند و ما می‌شنیدیم که از تسلط جریان صهیونیستی بر آکادمی اسکار و سینمای دنیا و اکران شاکی بودند؛ بخصوص ایتالیایی‌ها که سینمایشان زمانی پیشرو بود و الان سال‌هاست که اثر نفوذشان کم شده است و هالیوود به نوعی سینمای ایتالیا را به عنوان یک رقیب جدی حذف یا دست کم ضعیف کرده است. من در ایتالیا که با مسئولان سینمایی گفت‌وگو می‌کردم، به آن‌ها گفتم که این بهترین فرصت است تا شما انتقام خود را بگیرید و الان که یک فیلم ایرانی وجود دارد بهتر است به آن رأی دهید. در یک مورد خاص با یک مدیر سینمایی از ایتالیا -که اسم او را به یاد ندارم و اگر هم یادم بود نمی‌گفتم چون اگر زنده باشد ممکن است برایش خطری پیش آید- صحبت کردم و او گفت که خیلی از دوستان و شاگردانش در آکادمی هستند و حق رأی دارند و به آن‌ها خواهم گفت حالا وقت آن است که ما حال هالیوود و آن جریان صهیونیستی غالب را بگیریم و به فیلم ایران رأی دهیم. او حتی تشکر کرد که چنین موردی را به وی یادآور شدیم. با مدیرانی از اسپانیا هم چنین صحبت‌هایی مطرح شد اما اینکه صحبت‌های ما نتیجه‌ای داشته یا نداشته را نمی‌دانیم و نمی‌توانیم کنتور بیندازیم که چقدر این صحبت‌ها تاثیر داشته است. با این حال در پاسخ به اینکه آیا اقدامی برای اسکار کردید یا خیر، می‌گویم بله! من این کارها را انجام دادم، گفت‌وگو کردم تا به فیلم ایرانی رأی داده شود. البته به عنوان کارشناس سینمایی می‌گویم که انصافاً آن دو فیلم یهودی فارغ از رویکردهای سیاسی و پیامی، فیلم‌هایی قوی بودندغ به خصوص فیلمی که محصول خود اسرائیل بود، فیلم جذابی بود با موضوعی انسانی. البته آقای فرهادی بعداً هم برای فیلم دیگری جایزه اسکار را گرفت و ممکن است یکی بگوید به همین دلیل لابی‌های اولیه هم قابل قبول نیست. من هیچ اصراری ندارم که بخواهم بگویم کارِ انجام‌شده تاثیرگذار بوده است؛ یعنی نه آن زمان چنین اصراری داشتم و نه حالا.

این ماجرا در کارنامه شما یک نمونه بود ولی به هر حال آقای شمقدری از یک خاستگاه ایدئولوژیک شناسایی می‌شود و دارای رویکردهای عقیدتی و سیاسی خاصی است. طبیعتاً خیلی عجیب نیست که در برخی دوره‌های مدیریت اجرایی، کسوت سینمایی نداشته باشد ولی شما سال‌هاست که دیگر به آن معنا مدیر سینما نیستید. علت آن چیست؟

من قبل از آن هم دنبال مدیریت نبودم. در این بیش از ۴۰ سالی که در سینما هستم، در مقاطعی مسئولیت‌هایی داشتم؛ مثلا زمانی معاون فرهنگی مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمه‌حرفه‌ای بودم، سه سال مدیرکل نیروی انسانی و آموزش‌های معاونت سینمایی بودم ولی بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش و تولید فیلم فعالیت کردم. دوره‌ای پیش آمد که تلویزیون موقعیت مهم‌تر و بهتری داشت و موقعیت‌هایی هم پیش آمد و با این رسانه کار کردم اما به‌ هر حال سینما را در کنار آن داشتم. البته در دوره اصلاحات پیش نیامد که به عنوان کارگردان فیلم بسازم ولی در جایگاه تهیه‌کننده و مشاور در یکی دو پروژه‌ی فیلم بودم. در زمان آقای احمدی‌نژاد شرایط متفاوتی پیش آمد و موقعیتی وجود داشت که می‌توانست تحولی ایجاد شود. البته باز هم من اصرار نداشتم که مدیریت بکنم، همانطور که در چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان نقشی در فرایند مدیریتی نداشتم ولی در چهار سال دوم دولت، خود آقای دکتر در کنار پیشنهادهای دیگران به این نتیجه رسیده بود که من مسئولیت سینما را بپذیرم. بعد هم ورود پیدا کردم و چهار سال مدیریت سینما را برعهده داشتم.

پس در چند سال بعدی بر همین مبنا که میلی به مدیریت نداشتید، فعالیتی نکردید؟

بله همین طور است. حتی برای بعضی موارد در شوراها پیشنهادهایی شد ولی من پرهیز کردم و ترجیح دادم به کار تحقیق و نگارشی که خودم دنبال آن هستم، مشغول باشم؛ ضمن اینکه معتقد بودم بهتر است کسان دیگری میدان‌داری کنند.

ولی در این یک دهه فیلم هم نساختید. چرا سراغ فیلمسازی نرفتید؟

پیشنهادی بود که فیلم سینمایی بسازم ولی نشد، با این حال سریال ۴۴ قسمتی «روزهای ابدی» را ساختم، تحقیق و نگارش آن را خودم انجام دادم که البته روند کار به علت مشکلاتی که جای بحث آن نیست، طولانی شد و کاری که پنج سال وقت می‌برد، هفت سال طول کشید. الان هم دنبال یک کار جدید هستم که آن هم سریال تلویزیونی است.

فیلم سینمایی نمی‌خواهید بسازید؟

یکی دو بار سراغ آن رفتم اما جور نشد. مثلاً قرار بود با انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری کنیم و حتی لوکیشن‌ها را هم دیدیم و بازیگر انتخاب کردیم منتها فیلمنامه مشکلاتی داشت و من آن را بازنویسی کردم و گفتم این فیلمنامه‌ی بازنویسی شده را کار می‌کنم ولی مدیریت وقت قبول نکرد و گفت باید همان فیلمنامه قبلی ساخته شود که من هم انصراف دادم. فیلم‌ هم ساخته شد ولی بایگانی شده چون اصلا فیلم خوبی در نیامد.

اسم فیلم چه بود؟

«سرگشته». به‌جز این، فیلم دیگری در مورد جریان مقاومت بود که درباره آن هم بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدیم چون تهیه‌کننده معتقد بود یکسری موارد باید در فیلم ذکر شود که من موافق نبودم، چون درباره موضوع تحقیق کرده و حتی مدتی به لبنان رفته بودم. احساس کردم آنچه می‌خواهند به کار اضافه شود، به ضرر فیلم خواهد بود. به هر حال این روحیه کار دست آدم می‌دهد و اگر شما روحیه استقلال (خواهی) داشته باشید، مجبور می‌شوید به نفع دیگران کنار بروید. البته این فیلم هم در نهایت ساخته نشد.

به گذشته برگردیم؛ در همان دوره‌ی مدیریت شما، دو اتفاق ماندگار شد؛ یکی تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی و بعد هم تشکیل شورای عالی سینما که وجه شکل‌گیری آن از نظر خبری خیلی هیجان انگیز شد و قرار بود رئیس جمهور در جلسه‌های آن شرکت کند. یک پرسش مهم این است که اساساً چه ضرورتی ایجاب کرد تا شما به ایده تبدیل معاونت سینمایی به سازمان برسید و بعد هم سراغ تشکیل شورای عالی سینما بروید؟

درباره سازمان سینمایی باید بگویم که مدل تشکیلاتی آن یعنی تبدیل معاونت به سازمان سینمایی قبل از دوره ما مطرح شده بود و دغدغه مدیرانی بود اما نتوانستند ایده‌ خودشان را به کرسی بنشانند. خودم معتقدم به دلیل آنکه سینما یک هنر- صنعت مهم و استراتژیک است، اگر کشوری مثل ایران با حرکت انقلاب اسلامی می‌خواهد ادعای ابر قدرتی و حضور و تاثیرگذاری در عرصه‌های بین‌المللی داشته باشد، باید بتواند سینمای خود را به آن قد و قواره جهانی برساند؛ در حالی که سال‌ها در معاونت سینمایی مدلی وجود داشت که اجازه نمی‌داد شما به آن جایگاه برسید. ما با بعضی دوستان صحبت کردیم، مدل‌های مختلفی پیشنهاد شد و نهایتا دیدیم بهترین مدلی که تشکیلات را به هم نریزد، نسبت به آن مقاومت نشود (از نظر تشکیلاتی و بودجه‌ای) و ساختار مدیریتی سینما را در حوزه دولت ارتقا دهد و دردسرها و حاشیه‌هایش نیز کمتر باشد همین مدل سازمان سینمایی است.

از چه لحاظ این‌طور می‌گویید؟ یعنی روی کاغذ به این نتیجه رسیده بودید؟

من زمانی که مشاور هنری رییس جمهور در دولت نهم بودم، روی این قضیه کار کرده بودم و همان دوران یک نظام‌نامه سینمایی هم تنظیم کردیم که در آن به این مطلب اشاره شده بود. البته در نظام‌نامه، ایجاد سازمان هنری و سینمایی پیشنهاد شده بود که حوزه تئاتر را هم در برمی‌گرفت ولی وقتی خودم در این مسئولیت قرار گرفتم، متوجه شدم هم در حوزه تئاتر مقاومت‌هایی وجود دارد و هم شرایط خیلی مهیا نیست. البته یک بار آقای وزیر، دکتر حسینی از این ایده استقبال کرد ولی چون شرایط مهیا نبود فکر کردم اگر بخواهم روی این قضیه پافشاری کنم خود سازمان سینمایی هم به نتیجه نخواهد رسید. لذا فقط روی حوزه سینما تاکید کردم. سازمان شدن سینما هم دو اتفاق به همراه داشت؛ اول اینکه از نظر تخصیص بودجه و هزینه‌کرد و نیز در تصمیم‌گیری‌های خود به استقلال دست پیدا کرد، دوم اینکه سینما با این مدل می‌توانست چابک شود. بنابراین احساس می‌شد سازمان سینمایی می‌تواند حوزه سینما را از تمام بخش‌های وزارت ارشاد جدا و مستقل عمل کند و با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم با مراجع مختلف همچون قانونگذاری و غیره مستقل‌تر و با اعتبار بیشتری فعالیت کند.

این “استقلال” که می‌گویید خودش جای بحث و پرسش دارد. مخصوصا آنکه سینما قبلا هم به واسطه تولید پروژه‌های فاخر، بودجه بیشتر با استقلال عملکرد بیشتری را در اختیار داشت.

استقلال بودجه در زمان سازمان شدن سینما خیلی با گذشته فرق داشت چون پیش از آن وقتی بودجه وزارت ارشاد را می‌بستند، شامل چند ردیف می‌شد از جمله حوزه سینما اما این بودجه در اختیار وزارت ارشاد بود و به عنوان یک تعریف نانوشته از اختیارات وزیر بود که این بودجه را چگونه تخصیص بدهد یا چند درصد آن را تخصیص دهد به همین دلیل بخشی از بودجه سینما بر اساس نیازهایی که پیش می‌آمد در بخش‌های دیگر خرج می شد که بیشتر به حوزه ریاست وزارتخانه اختصاص پیدا می‌کرد؛ در عمل از آنچه تخصیص داده می‌شد و به وزارتخانه می‌آمد، حدود ۷۰ درصد در اختیار سینما قرار می‌گرفت.

از نظر قدرت تصمیم‌گیری هم بالاخره سازمان سینمایی تابع وزارتخانه و وزیر است و از این منظر باز هم این “استقلال” محل پرسش می‌تواند باشد که آیا آنچه درباره سازمان سینمایی گفتید، صرفاً جنبه روانی دارد؟

بله به هر حال عنوان “سازمان سینمایی” باری را ایجاد می‌کند اما معتقدم اصل ماجرا به نوع تعاملی که میان رییس سازمان سینمایی و وزیر شکل می‌گیرد ارتباط دارد. واقعیت این است که رییس سازمان سینمایی یک استقلال رأی دارد و سیستم نمی‌تواند به او ایراد بگیرد که چرا رأیی خلاف نظر وزیر داری، در صورتی که در حوزه معاونت، شما کاملا باید تبعیت کنید. بنابراین نفس استقلال را در سازمان سینمایی نمی‌توان کتمان کرد ولی اینکه استقلال را در تصمیم‌گیری‌ها چقدر به کار بگیرید، به شخص مدیر و نحوه شکل‌گیری ارتباط و تعامل او با وزیر بستگی دارد؛ یعنی این استقلال در جایگاه ریاست سازمان سینمایی مثل یک ابزار است که شما در اختیار دارید، حالا ممکن است آن را در کشوی خود بگذارید و هیچ وقت از آن استفاده نکنید ولی این ابزار حتماً وجود دارد و اگر شما استفاده نکنید دلیل بر این نمی‌شود که آن ابزار کارکرد نداشته باشد. استفاده نکردن از آن صرفاً به دو دلیل است یا نخواسته‌اید یا نتوانستید!

این که شما گفتید سازمان سینمایی استقلال دارد، در حوزه پروانه نمایش‌ در شرایط فشارهای برون سازمانی کاملا زیر سوال می‌رود و بی‌اعتبار می‌شود. آیا در زمان تشکیل سازمان سینمایی به این موضوع فکر کردید یا اصلا چنین مسائلی را در نظر داشتید؟

در گذشته مدیریت سینما باید منتظر می‌ماند تا وزارت ارشاد دعاوی را مطرح کند اما الان سازمان سینمایی خودش می‌تواند چنین مسائلی را از بخش حقوقی پیگیری کند. این‌ها دیگر از همان بخش‌هایی است که به تعامل رییس سازمان و وزیر برمی‌گردد و سازمان سینمایی می‌تواند مستقل از دایره حقوقی وزارت ارشاد ورود پیدا کند چون سطح تعامل با دستگاه‌های هم عرض می‌تواند مستقل از وزارتخانه شکل بگیرد، در حالی که در ساختار معاونت کاملاً باید موضوع را به وزارتخانه ارجاع می‌دادیم. البته ما فرصت پیدا نکردیم دایره حقوقی را در آن مقطع کوتاه راه‌اندازی کنیم تا جدا از سیستم حقوقی وزارتخانه کاری را پیگیری کند ولی وکیل جداگانه امور سازمان را پیش می‌برد.

خود شما با توجه به ارتباطی که با شخص رئیس‌جمهور وقت داشتید، چقدر می‌توانستید استقلال عمل داشته باشید؟

من به همین دلیلی که به آن اشاره کردید دستم بازتر بود و قطعاً سعی می‌کردم با شخص وزیر و بعد هم با شخص رئیس جمهور و معاونین مرتبط هماهنگی داشته باشم اما اگر کار به جایی می‌رسید که اختلاف رأی وجود داشت، باید می‌دیدم که خودم و در واقع تیمی که همراهم بودند، چقدر به آن مسئله باور داشتیم. اگر موضوع برایم خیلی جدی بود روی آن ایستادگی می‌کردم ولی اگر جدی نبود و اصطلاحاً so- so بود، طبیعتا با مسئول بالاتر همراهی و همکاری می‌کردم و درست هم همین بود. زمانی درباره یک مسئله خاص من مسئول پاسخگویی بودم مثل حوزه مجوزها و این‌ها از مواردی بود که مُصر بودم اگر معتقد هستم صدور پروانه نمایش درست بوده، باید پای آن بایستیم و اگر صدور آن درست نیست، تحت تأثیر فشارها و لابی‌ها قرار نگیریم.

یادم می‌آید تعطیلات نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، می‌خواهند فیلم‌های گشت ارشاد و زندگی خصوصی را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند تا فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری، موافقت کردم که این فیلم‌ها از اکران پایین بیایند اما در مورد «درباره الی» گفتم دلیلی ندارد فیلم توقیف شود و بی‌خودی برای خودمان دردسر درست کنیم

می‌توانید اسم ببرید که پای پروانه‌ کدام فیلم‌ها ایستادید؟

این‌ها معمولاً در یک مرحله نبودند. سال‌های ۹۰ و ۹۱ چند فیلم بود از جمله «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» که یک موج ایجاد شد و امام جمعه چند شهر صحبت‌هایی را مطرح کردند. نشریه انصار حزب‌الله مطالبی منتشر کرد و تظاهراتی هم جلوی وزارتخانه اتفاق افتاد. من آنجا محکم ایستادم. البته نظرهایی هم در خود وزارتخانه وجود داشت مبنی بر اینکه ما در همان گام اول کوتاه بیاییم. یادم می‌آید سوم یا چهارم عید نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، می‌خواهند این فیلم‌ها را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود و دقیق نمی‌دانم که خود آقای دکتر حسینی (وزیر وقت ارشاد) هم چنین نظری داشتند یا خیر اما احتمالاً نظر ایشان هم همین بود که فیلم‌ها از اکران پایین بیایند. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند و فارغ از اینکه چقدر حرفشان درست است یا غلط، آن جو باعث شود فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری که پیش آمد، موافقت کردم که این فیلم‌ها از اکران پایین بیایند.

فیلم «درباره الی» هم جزو موارد مشابه بود؟

ماجرای این فیلم به زمان دیگری مربوط می‌شد که من در آن مقطع مشاور هنری رییس جمهور بودم. در مورد فیلم یک بحث کاملاً کارشناسی وجود داشت که یک گروه کارشناس براساس ایرادهایی معتقد بودند فیلم باید توقیف شود. موضوع کاملا به خود فیلم برمی‌گشت. در آن زمان سراغ من آمدند. تهیه‌کننده کار آمد و من هم فیلم را دیدم و اتفاقا آن را فیلم شادی دیدم. البته نقدهایی به آن دارم ولی به هر حال گفتم این فیلم نشاط و زندگی جوانان ایرانی را نشان می‌دهد شما چرا مانع آن می‌شوید؟ بعد هم هماهنگی شد تا این فیلم به جشنواره برلین برود. در این مورد من و چند دوست دیگر برداشت خود را به عنوان نظرهای کارشناسی ارائه کردیم و گفتیم دلیلی ندارد که این فیلم توقیف شود و چرا باید بی‌خودی برای خودمان دردسر درست کنیم؟ این را آقای احمدی‌نژاد هم پسندید و گفت که مشکلات فیلم برطرف شود.

پس از گذشت بیشتر از یک دهه فکر می‌کنید سازمان سینمایی به آن اهدافی که شما برایش در نظر داشتید، رسیده است؟ بخصوص آنکه در ماه‌های اخیر تاکید می‌شود ریل‌گذاری جدیدی در سینماها انجام شده است.

یک مسئله مهم درباره ساختار سازمانی سینما این است که تشکیل سازمان سینمایی ابزارهای دیگری در کنار خود داشت از جمله اینکه شورای عالی سینما با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود و به همین دلیل اسم آن “شورای عالی سینما” بود. در آنجا مشکلات و موانع و نیازهای سینما مطرح می‌شد و قرار بود بدون آنکه در یک فرایند کش‌دار و بعضا بی‌نتیجه دبیرخانه دولت در صف دستور کار جلسات هیات وزیران قرار بگیرد، درباره آن‌ها تصمیم‌گیری و راه تسهیل شود. الان دوستان، شورای عالی سینما را کلا تعطیل کرده‌اند و در این دوره جایگاه شورا تنزل پیدا کرده و به “شورای سینما” تبدیل شده است. البته یک اشتباه لسانی هم گاهی پیش می‌آید و می‌گویند “شورای عالی” ولی واقعیت این است که دیگر این شورا، شورای عالی نیست، چون شورای عالی با ریاست رئیس جمهور برگزار می‌شد و الان فقط شورای سینما است. جلساتی هم گویا داشته‌اند اما من از جزئیات آن‌ها اطلاعی ندارم. البته بودن چنین شورایی بهتر از نبودن آن است ولی الان به ریاست معاون اول رئیس جمهور برگزار می‌شود و این تنزل جایگاه خوب نبود هر چند از منحل شدن آن بهتر است. بحث ما در زمان تشکیل شورا این بود که شرایط را برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی بهبود ببخشیم و براین باور بودم و هستم که سازمان سینمایی و در کنار آن شورای عالی سینما می‌توانست این اتفاق را رقم بزند و اینکه از این ظرفیت استفاده نکنید، یک بحث دیگر است.

شورای عالی چه ویژگی‌هایی داشت که روی آن تاکید دارید؟

شورای عالی سینما می‌توانست از بودجه‌هایی که در اختیار رئیس جمهور است و برای موارد خاص استفاده می‌شود، استفاده کند تا مسائل معیشتی سینماگران را بخصوص در دوران کرونا برطرف کند ولی وقتی از این ظرفیت استفاده نکنید مشکلات سر جای خود باقی می‌ماند و کسانی که می‌توانستند از این امتیاز برخوردار شوند، بی‌بهره ماندند. یادم می‌آید سال ۱۳۹۱ قیمت دلار به یکباره از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان تبدیل شد و بعد بودجه سازمان‌ها و تشکیلات به یک سوم کاهش پیدا کرد از جمله برای حوزه سینما و ما در آن زمان کسری بودجه خود را از طریق همین شورای عالی سینما تامین کردیم و بدون اینکه بحرانی در سینما پیش آید همه چیز را به همان بودجه اول برگرداندیم.

وقتی سازمان سینمایی را تاسیس کردید و به موازات آن شورای عالی سینما تشکیل شد، عنوان شورا چنان پرطمطراق بود که اتیکت آن بر روی برخی سینماگرانی که عضو شورا شدند باقی ماند مثل احمد نجفی؛ در واقع از این شورا یک اتفاق سیاسی – فرهنگی برداشت شد اما برای مدت کوتاهی فعالیت کردید و بعد در دوره آقای روحانی شورا کلا تعطیل شد و الان هم مدتی است که احیا شده. کلا چند درصد از برنامه‌های شما در بستر سازمان سینمایی و شورای عالی سینما در این سال‌ها اجرایی شده است؟

طرحی که ما برای تغییر و تحولات از معاونت سینمایی در قالب سازمان سینمایی داشتیم آیتم‌های مختلفی داشت که لیست بلند بالایی است و الان جای طرح آن نیست ولی با برآوردی که خودم داشتم حدود ۸۰ درصد آن را می‌توانستیم پیاده‌سازی کنیم. بخشی از آن باید ادامه پیدا می‌کرد ولی اینکه مدیریت‌های بعدی آمدند و اجرا نکردند دیگر مشکل ما و طرح نبود. به نظر می‌رسد خیلی از آن‌ها را هم اجرا نکردند و می‌بینید که حتی رئیس سازمان سینمایی که بعد از من آمد، اصل سازمان را ابتدا زیر سوال برد و دوره‌ای راه افتادند که تشکیلات را به قبل برگردانند، حالا نمی‌دانم بخاطر رقابت‌های سیاسی بود یا شانتاژهای رسانه‌ای که یک سال این نیت را داشتند تا سازمان سینمایی به معاونت سینمایی برگردد ولی بعد از یک سال متوجه شدند که این چه کاری است!؟ پس در سکوت رسانه‌ای این تصمیم را کنار گذاشتند ولی شورای عالی سینما را منحل کردند.

هنوز هم برخی سینماگران براین باورند که به چنین تشکیلاتی برای سینما نیاز نیست.

اشتباه می‌کنند، چون کارهای زیادی در سازمان سینمایی انجام می‌شود و همه امور فقط به پروانه ساخت و نمایش محدود نمی‌شود؛ مثل همین برگزاری جشنواره‌های فیلم فجر و کوتاه و مستند یا مدیریت عرضه و اکران و سالن‌سازی‌ها و حمایت از سالن‌ها و انجمن‌ها. در این زمینه خیلی‌ها اطلاع دقیقی ندارند چون جو رسانه‌ای و روانی بیشتر به سمت مجوز هاست در حالی که کل این تشکیلات از قبل وجود داشته و در قالب سازمان فقط شکل آن ارتقا پیدا کرد.

اما حالا بعد از ۱۱ سال وقتی برخی اهداف تشکیل سازمان سینمایی را که در مراسم رسمی آغاز به کارش در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۰ بر آن‌ها تاکید شد مرور می‌کنیم، می‌بینیم که اصلی‌ترین اهداف هم به نتیجه مطلوب نرسیده است. از جمله اینکه در همان مراسم سال ۹۰ تاکید شد با سازمان سینمایی، سینما دولتی نمی‌شود ولی الان طبق نظر بسیاری از سینماگران، سینما در دولتی‌ترین دوران خود به سر می‌برد که بروز عینی آن در جشنواره فیلم فجر است. آیا می‌توان گفت ساختار “سازمان” برای سینما کارکردی متناسب با اهدافش نداشته است؟

بله الان چنین شرایطی پیش آمده ولی فکر می‌کنم این موضوع ارتباطی به سازمان سینمایی ندارد بلکه به نوع مدیریت، فضایی که در کشور ایجاد شده، به نوع سرمایه‌گذاری در سینما و خیلی مسائل دیگر ارتباط دارد.

نگاه بیرونی هم برای توجیهِ نیاز نداشتن به ساختار سازمانی، همین چیزی را می‌گوید که خود شما فرمودید. معتقد است در گذشته هم معاونت سینمایی بود و جشنواره فجر و فیلم کوتاه و مستند را هم برگزار می‌کرد. مجوزها هم داده می‌شدند. البته شما در میان صحبت‌های خود اشاره کردید که پیش از شما هم اراده‌هایی برای تغییر ساختار و تشکیلات سینما وجود داشته که به انجام نرسیده بود. فکر نمی‌کنید تغییر ساختار فرق زیادی ایجاد نمی‌کرد؟ اصلا اگر به گذشته برگردید باز هم این مسیر را طی می‌کنید؟

راستش اینجا، جای استدلال کردن و طرح مباحث سخت حقوقی نیست ولی فقط به همین نکته اشاره می‌کنم رقیب ما که خیلی مُصر بود سازمان سینمایی را به معاونت برگرداند، منصرف شد و فهمید که اشتباه می‌کند و ساختار سازمان سینمایی خیلی موفق‌تر، موثرتر و با بروکراسی کمتر است به همین دلیل به آن دست نزد.

می‌توان گفت که اگر معاونت سینمایی، سازمان نشده بود احتمالاً تولیدات سینما ضعیف‌تر از شرایط فعلی بود؟

بله شاید اگر الان سازمان همچنان معاونت بود، شرایط بدتر هم بود. به نظرم یک تعریف کلی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی می‌خواهید به سفر بروید، با اتوبوس و وانت راحت‌تر سفر می‌کنید یا با ماشین سواری؟ کاملا واضح است که ماشین سواری خیلی راحت‌تر و مستقل‌تر است از اتوبوس و وانت. سازمان سینمایی هم در چنین شرایطی است و نسبت به معاونت سینمایی استقلال بیشتری دارد. البته این را هم بگویم که رئیس سازمان سینمایی، معاون وزیر هم است ولی جایگاه ریاستش در سازمان سینمایی مستقل است و اجازه پیدا می‌کند با خیلی از مجموعه‌های مرتبط مستقیم مذاکره کند، در صورتی که در معاونت سینمایی این امکان وجود نداشت؛ مگر اینکه وزیر در نامه‌ای، معاون سینمایی را به نمایندگی از خود به جایی معرفی می‌کرد.

جالب است که ۱۰ سال قبل برای مقایسه معاونت و سازمان سینمایی مثال تبدیل پیکان به پژو پارس را مطرح کردید و حالا به وانت و اتوبوس با ماشین سواری‌ رسیدید.

(می‌خندد) آن موقع پیکان در حال جمع شدن بود، برای همین آن را مثال زدم ولی قصدم طرح مثالی عامه‌فهم است.

آنچه تا الان صحبت شد در ساختار نهاد دولت است در حالی که در ۱۰- ۱۱ سال گذشته دنیا تغییر کرده و در کشور ما هم تغییراتی به وجود آمده است از جمله اینکه پلتفرم‌ها رونق گرفته‌اند. وقتی حرف از حکمرانی سینما می‌زنیم چقدر ضرورت دارد که نهاد دولت به انطباق با پذیرش تحولات جهانی بپردازد؟

به نظرم هر ۱۰ سال یک بار حتما بازنگری‌هایی باید صورت بگیرد و من با این موضوع موافقم. البته در ارتباط با سازمان سینمایی، خاطرم هست که بخش حقوقی مجلس ایراد حقوقی گرفت و خواستار لغو تاسیس سازمان سینمایی و شورای عالی سینما شد؛ یعنی آن زمان و در پشت پرده بین دو معاونت حقوقی ریاست‌جمهوری و مجلس شورای اسلامی یک دعوای حقوقی شکل گرفت که حدود یک سال در جریان بود؛ به طوری که اصل موضوع بهمن ۹۰ مطرح شد و یک سال بعد به اجرا درآمد و کسی هم نپرسید که این وقفه به چه دلیل بود.

در آن زمان آقای احمدی‌نژاد هر کاری را که می‌خواست انجام می‌داد.

نه، اینطور هم نبود. اگر یادتان باشد مجلس زمانی خیلی با دولت سرشاخ شد و می‌توانست کاملاً مقابله کند اما این موضوع در نهایت به تایید مجلس رسید و اجرایی شد.

انشاءالله که دوره ریاست آقای خزاعی در سازمان سینمایی ۱۲۰ ساله باشد ولی اگر همین الان شما را مجاب کنند تا رئیس سازمان سینمایی شوید، اولین اقدامی که انجام می‌دهید، چیست؟

(با خنده) حالا چون فرض را بر ادامه حضور آقای خزاعی گذاشتید، پاسخ می‌دهم که به نظر می‌رسد الان اوضاع خیلی به هم ریخته است، برای همین من ابا دارم که دوباره به (مدیریت) سینما برگردم. شاید هم اشتباه کنم ولی انگار خیلی چیزها سامان ندارد و همین ساماندهی را باید در اولویت گذاشت. اگر لازم است از نظر روانی این سامان را ایجاد کرد، پس باید آرامش را برقرار کنیم. ما آن زمانی که آمدیم، شرایطی بدتر از الان وجود داشت ولی بلافاصله توانستیم با اعتمادسازی، آرامش روانی را در جامعه سینمایی ایجاد کنیم، از جمله در بخش تولید که مرحوم سجادپور در فاصله زمانی سه تا چهار ماه اول شروع دوره‌ مدیریت ما نزدیک ۸۰ پروانه ساخت را صادر کرد و خیلی از آن‌ فیلم‌ها ساخته شدند و بودجه خوبی را وارد سینما کردند. به افراد به شکل‌های مختلف کمک شد. بسیاری از بچه‌های سینما مشکلات معیشتی داشتند که رسیدگی کردیم ولی ماجرای خانه سینما همه چیز را در اذهان جور دیگری جلوه داد در صورتی که تمام اتفاق‌های خانه سینما در مقطع پایانی دوره ما بود منتها در اذهان عمومی طوری جا افتاده که انگار از روز اول این ماجرا وجود داشت. ما در سه سال اول حضور در سینما مشکلی با خانه سینما نداشتیم و چالش‌ها در سال آخر به وجود آمد.

چه شد که این چالش‌ها پیش آمد؟

ماجرا به‌خاطر حکمی بود که براساس آن خانه سینما باید تعطیل می‌شد.

چرا سازمان سینمایی اراده کرد که این تعطیلی اتفاق بیفتد؟ما به موضوع ورود نکردیم. شورای فرهنگ عمومی بود که وارد ماجرا شد.

در فرآیند اجرایی راه‌اندازی شکل جدید خانه سینما دوستان چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد، شب که شد همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. بچه‌های حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است. گفتند این یک کار اداری است تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکردهمه بر این باور بودند و این تصور وجود داشت که سازمان سینمایی این کار را انجام داده است.

اما خود بچه‌های خانه سینما می‌دانستند که کار من نبود. اگر یادتان باشد وقتی خانه سینما تعطیل شد در آن حدود ۹ ماه با هم گفت‌وگو می‌کردیم. اتفاقی نیفتاده بود ولی کار به مرحله‌ای رسید که اول بحث انحلال مطرح بود و بعد تعطیلی. در زمان انحلال هم که مراحل قانونی در حال طی شدن بود، ما بر اساس اسناد موجود، با دوستان گفت‌وگو می‌کردیم و چالشی وجود نداشت. البته در فضای رسانه‌ای بحث به گونه دیگری مطرح می‌شد اما جدی نبود. وقتی درسه – چهار ماه آخر دوره خود من، می‌خواستیم خانه سینما را به شکل جدید راه‌اندازی کنیم – که قرار بود آقای کاسه‌ساز مدیر آنجا شود- دوستان در فرآیند اجرا چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد و حتی می‌خواستند با شیرینی از کارکنان و سینماگران استقبال کنند و تا ۲۴ ساعت وسایل پذیرایی برای هر کسی که آمد مهیا باشد، اتفاقی افتاد که ماجرا را پیچیده کرد؛ آن شب همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. شب که شد، بچه‌های حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است و هیچ دلیلی ندارد که خانه سینما را پلمب کنید. گفتند ما اینجا را تحویل گرفته‌ایم و اگر درِ یک قندان هم جابجا شود باید پاسخگو باشیم و این یک کار اداری است که باید انجام دهیم تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکرد، چون خسته هم بودند و از صبح برای کار به آنجا رفته بودند، قبول نکردند و گفتند صبح برمی‌گردیم و این همان اتفاقی بود که نباید می‌افتاد و صبح فردا آن جنجال‌ها شروع شد که من هم آن را پیش‌بینی کرده بودم.

ماجرا بیشتر از عکسی شروع شد که نیمه‌های شب از آقای کاسه‌ساز منتشر شد که جلوی در خانه سینما و در کنار کسانی بود که آنجا را پلمب کردند.

بله، چون ما می‌خواستیم خانه سینما را باز کنیم و ایشان قرار بود آنجا را تحویل بگیرد.

یعنی شما می‌خواستید خانه سینما را تسخیر کنید؟

تسخیر تعبیر درستی نیست؛ می‌خواستیم آنجا را با مدل جدید راه‌اندازی کنیم. البته این نظر خودشان (اعضای هیات ساماندهی صنوف) بود که من خیلی موافق نبودم. به آن‌ها گفتم به شما ساختمان دادم، بروید جای خودتان ولی آن‌ها اصرار کردند که ما می‌خواهیم همین‌جا (ساختمان اصلی خانه سینما) باشیم. حتی یک جلسه پرچالش داشتیم که چند ساعت طول کشید و تاکید کردم که لازم نیست به آنجا بروید اما دوستان اصرار داشتند و رأی اکثریت این بود که به محل خانه سینما بروند. حراست و معاونت حقوقی وزارت ارشاد هم تایید کرد و این اتفاق افتاد.

الان که ماجرای خانه سینما را از این زاویه نگاه می‌کنید، اگر به گذشته برگردید باز هم وارد همین مسیر می‌شوید؟

به نظرم تصمیمی که من برای خانه سینما داشتم، ۱۰۰ درصد درست بود. الان هم همین نظر را دارم چون امروز مشکل خانه سینما حل نشده است، هنوز چالش جدی دارد و این انتخابی هم که الان داشته‌اند (مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما) این چالش را جدی‌تر کرده است، فقط پنهان است. آشکار نیست.

چالش با کجا؟

با کل سیستم و مجموعه. ما می‌خواهیم با همکاری جلو برویم ولی وقتی شما در تخاصم قرار بگیرید، آسیب آن را قشر پایین دست سینما می‌بیند. شاه‌نشین‌های سینما که جیب‌هایشان پر است و ویلاها و ارتباطات خود را دارند و مشکلی برایشان نیست. آن ۸۰ درصدی که مسیر زندگی و معیشت آن‌ها به چرخ سینما وصل است، چرخ زندگی‌شان در این تخاصم نمی‌چرخد.

منظور شما تخاصم با کجاست؟

همراهی نیست؛ یا همین که صنوف سینمایی وارد بحث کارگری شدند. واقعا صنف هنرمند سینما باید در بخش کارگری ثبت شود؟ این چه عنادی است که با وزارت ارشاد دارند؟ این مشکلات جدی است که شما (رسانه) باید وارد آن شوید. حرف من این است که شما می‌توانید هم از وزارت ارشاد مجوز بگیرید، هم از وزارت کار و هم از وزارت کشور. اولویت با کجاست؟ اول وزارت ارشاد، بعد وزارت کشور و بعد وزارت کار اما شما همان ابتدا سراغ وزارت کار رفتید. الان هم که معلوم شد تمام ماجرا طبق نظر دیوان عدالت اداری باطل است، یعنی دوباره با یک خانه سینمایی روبه‌رو هستیم که جایگاه آن کاملاً غیرقانونی و غیرتعریف شده است و صنوف آن هم جایگاه قانونی ندارند و در سیستم بلاتکلیف است. حالا این که مسئولان امر نسبت به آن مماشات می‌کنند و از کنار آن می‌گذرند داستان دیگری است ولی به هر حال این صنوف و اعضای آن هستند که آسیب می‌بینند. من به دنبال این بودم که صنوف ماموریت‌ها را برعهده بگیرند ولی با یک ساز و کار قانونی. آن را تعریف کرده بودیم ولی این فرآیند شکل نگرفت در نتیجه با خانه سینمایی کنونی که در واقع همان خانه سینمای قبلی است، این اتفاق نخواهد افتاد و اینجا صرفا مونوپول یک گروه شده که منافع خود را جمع و جور می‌کنند و آسیب آن را بدنه اصلی سینما همچنان می‌بیند. اینکه سازمان سینمایی اقدامی نمی‌کند و سکوت کرده، به سیاست‌گذاری و مدیریت حاکم و صلاحدیدی که به آن رسیده‌اند مربوط است، ولی به این معنا نیست که کار درستی است.

برگردیم به سوال قبلی؛ از بین اولویت‌هایی که به فرض حضور در مدیریت سازمان سینمایی برشمردید، یکی ساماندهی اوضاع بود. اولویت‌های دیگر چیست؟

این‌ها را که من می‌گویم صرفا کمک به آقای خزاعی است و معتقدم ایشان اول باید فضای روانی را درست کند. ابزارهای آن را هم باید پیدا کند. نکته دوم این است که با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده و به هر حال مردم کمتر به سالن سینما می‌روند، پلتفرم‌ها آمده‌اند، دستمزدها خیلی بالا رفته و هزینه تولید فیلم خیلی سنگین شده باید منابع جدید برای عرضه و پخش پیدا کنید که ممکن است در آسیای میانه باشد یا کشورهای عربی، نمی‌دانم کجا ولی باید روی این ها کار شود بنابراین عملا باید منابع و عرصه‌های جدید پیدا شود تا سیکل تجاری سینمای ایران بچرخد چون الان چرخه کاملاً ناقص است. این یک فرایند معیوب است که بخش دولتی ۱۰ میلیارد و ۲۰ میلیارد تومان پای یک فیلم می‌ریزد و بعد هم کسی بابت آن پاسخگو نیست که فیلم چقدر فروخته است.

نکته سوم این است که به نظرم تعامل فعال و هدفمند و روبه‌جلو با سیستم‌های موجود باید شکل بگیرد ولی چنین تعاملی حس نمی‌شود. در این سال‌ها مراکزی همچون حوزه هنری ایجاد شده‌اند، همچنین سازمان اوج یا ارتش و بنیاد شهید و دفتر حفظ ارزش‌های دفاع مقدس یا بسیج سازمان صدا و سیما که همه جلو آمده‌اند و می‌خواهند فیلم بسازند. این‌ها نباید یله و رها باشند ولی سر خود کار می‌کنند. این همکاری صرفا نباید محدود به صدور یک مجوز باشد و بعد آن‌ها دنبال کار خود بروند چرا که باید یک تعامل فعال ایجاد شود. نکته چهارم هم از نظر من استفاده از ظرفیت‌های افراد کارشناس و دلسوز و آشنا به این عرصه است تا مثلا در هر جایی که لازم است تغییرات مدیریتی ایجاد شود، از آن‌ها بهره برده شود چون برخی جاها واقعا ناکارآمدی و نابلدی وجود دارد. شاید لازم باشد برای برخی بخش‌های مدیریتی حداقل دستیار و مشاوران خوب انتخاب شوند. عملکرد و ترکیب اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش نیز باید ترمیم و اصلاح شود.

البته استفاده از ظرفیت‌ها که به آن اشاره کردید به نظر می‌رسد در دوران فعلی بیشتر به افرادی می‌رسد که همراه با سلیقه و تفکر حاکم باشند.

من در دوران کاری خود یک فایل باز کردم و سراغ فیلمسازانی رفتم که بخشی از سینما و فضای سینمادوست، علاقه داشتند آن‌ها فیلم بسازند. برنامه‌ریزی کردیم و با آن‌ها جلسه گذاشتم. حالا اینکه خروجی آن چه شد بحث دیگری است. مثلا با ناصر تقوایی صحبت شد، با آقای کیارستمی صحبت کردم و گفتم شما آفریقا و جاهای دیگری رفتید، مشکل چیست؟ بیایید در ایران فیلم دیگری بسازید. آقای میرعلایی از طرف ما با آقای بیضایی صحبت کرد تا یکی از فیلمنامه‌هایش را کار کند. همینطور با آقای کیمیایی صحبت کردیم و در کنار این‌ها سراغ کارگردان‌های جوان هم رفتیم که در نهایت عرصه را برای ورود نسل جدیدی از فیلمسازان باز کردیم. درواقع سعی کردیم دایره را براساس سیاست‌های خودمان باز کنیم. ممکن است جاهایی نیز خطا کرده باشیم که منکر آن نمی‌شوم.

ولی طبیعی است که شورای عالی سینما فضای متفاوتی داشت و افرادی را انتخاب کردیم که نگاه همراهی داشته باشند چون نمی‌توانستیم کسانی را انتخاب کنیم که جلوی رئیس جمهور با هم دعوا کنند یا نگاهی کاملا در تضاد با هم داشته باشند. در آخر هم به افرادی از سینما مثل آقایان جوزانی، میرباقری، علی‌اکبری، بحرانی، احمد نجفی و شورجه که متخصص و باسابقه بودند رسیدیم. ما به دنبال این بودیم تا حوزه تعامل را در شورای عالی سینما با دیگران باز کنیم ولی خودشان این فضا را بستند. وقتی یکی نامه می‌نویسد که از شورای پروانه ساخت استعفا می‌دهد، کمدی است که من او را به شورای عالی سینما بیاورم.

و سوال آخر درباره یکی از موضوع‌های پربحث چند وقت اخیر است. شما با توجه به تجربه مدیریتی در سینما موافق هستید که شورای پروانه ساخت دیگر وجود نداشته باشد؟

ما روی این موضوع کار کردیم، لوازمی داشت و باید اتفاقات دیگری هم می‌افتاد. در نظام‌نامه هم نوشته بودیم و باید شروط آن محقق می‌شد. یکی از شروط این بود که تهیه‌کننده و کارگردان بار حقوقی و قضایی و حتی امنیتی و اخلاقی فیلم را بر عهده بگیرند اما وقتی سیستم این رابطه را با تهیه‌کننده و کارگردان ندارد طبیعتا کار شدنی نیست چون سیستم به جای اینکه یقه‌ی تهیه‌کننده و کارگردان را بگیرد سراغ رییس سازمان سینمایی می‌رود؛ بنابراین تا وقتی این مقدمات فراهم نشود نمی‌توان چنین ایده‌ای را به نتیجه رساند.

آیا دشمن در خانه‌های امن ایرانیان رخنه کرده است؟

عظیمی میرآبادی در مصاحبه با خبرگزاری شبستان گفت: امروز باید جمهوری اسلامی ایران تمام توان خود را در بخش فرهنگ بگذارد. دشمنی که در خانه های امن ما از طریق شبکه های ماهواری و فضای مجازی رخنه کرده است چرا باید دست کم گرفت.

به گزارش خبرنگار سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری شبستان؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سینما را به عنوان «کارآمدترین روایتگرِ واقعیت و حقیقت» معرفی می‌کنند و می فرمایند «هنر سینما بلاشک یک هنر برتر است؛ یک روایتگر کاملاً مسلط – که هیچ روایتگری تاکنون در بین این شیوه‌های هنرىِ روایت یک واقعیت و یک حقیقت، تا امروز به این کارآمدی نیامده – و یک هنر پیچیده و پیشرفته و متعالی.» همچنین؛ رهبر انقلاب اسلامی سینما را کلید پیشرفت می داند و می فرمایند: «من می‌گویم الان کلید دست شما [سینماگران] ست. من شأن سینما را این می‌دانم. من می‌گویم امروز کلید پیشرفت این کشور، به میزان زیادی دست شماست.» با نگاه به سخنان مقام معظم رهبری سینما هنر برتر، تاثیر گذار و کلید پیشرفت جامعه است. با توجه به جایگاه هنر در نگاه آیت الله خامنه ای این پرسش در ذهن تداعی می شود که تا چه میزان به این نگاه از سوی فیلم سازان جامعه عمل پوشانیده شده است؟ هنر سینما تا چه میزان توانسته تاثیرگذار و کلید پیشرفت کشور باشد؟ در همین باره با مهدی عظیمی میرآبادی، تهیه کننده تلویزیون و سینما به گفتگو پرداختیم. او معتقد است باید برای ترساندن دشمنان از هنر فیلم سازی استفاده شود و این موضوع نیاز به سرمایه گذاری و یک اراده جمعی دارد. متن کامل این گفتگو را در زیر می خوانید:

مقام معظم رهبری سینما را هنر برتر و کلید پیشرفت می‌دانند، حوزه فیلم و سینمای ما در حال حاضر این جایگاه را دارد؟

می توان گفت تقریبا به هیچ کدام از نگاه مقام معظم رهبری در حوزه تولید فیلم نرسیده ایم. البته مخاطب فرمایشات رهبری تنها سینماگران نیستند. مخاطب این سخنان، سینماگران، مدیران، مسئولین پشتیبانی و مدیران سیاست گذار هستند. کسانی که  به دنبال پیشرفت این مملکت هستند از مخاطبان این فرمایشات به شمار می آیند. هر کسی باید ببیند چه کمکی می تواند برای کشور کند تا به سمت پیشرفت گام بردارد. البته منظور از سینما در اینجا مجموع فیلم های سینمایی، فیلم کوتاه، مستند و انیمیشن است. در هر حال وقتی این فرمایشات را خلاصه در یک گروه تولید فیلم می کنیم، یعنی یک نیاز بسیار بزرگ را به عهده یک گروه کوچک گذاشته ایم. در واقع با ساخت یک فیلم نمی توان فرمایشات رهبری را محقق کرد. برای نمونه نهادهای مختلف همانند اوج و بنیاد فارابی هزینه می کنند یک فیلم می سازند، باید پرسید این فیلم به چه میزان می تواند موثر باشد؟ آیا به آن نقطه ای که مد نظر مقام معظم رهبری است می رسد؟ باید پاسخ داد خیلی کم. چون تولید فیلم یک مرحله مقدماتی است. نمایش دادن در شبکه ها و پلتفرم های مختلف داخلی و خارجی هم دارای اهمیت است که به این موضوع کمتر توجه می شود. حتی در حوزه تولید فیلم موفق وارد شویم به تبع در بخش اکران و نمایش کارکردی نداریم. در حال حاضر بارقه هایی از نور را می توان دید اما  به شخصه امیدوار تغییر جدی وضعیت نیستم.

موانع را چه می بینید؟

سازمان سینمایی مرکزیت دارد و مراکزی هم کمک کننده هستند، سازمان صدا وسیما هم آنتن دارد. حال باید پرسید، هزینه هایی که برای تولید فیلم می شود،  چقدر متناسب برای رسیدن به هدف مورد نظر است؟ امسال 24 فیلم در فجر 41 داشتیم که 70 درصد برای بخش دولتی و حکومتی بوده است، جمع هزینه همه این تولیدات را حساب کنید چقدر می شود؟ درمقابل؛ رقم مانور نیروهای مسلح را حساب کنید متوجه می شوید این رقم بیشتراز ساخت یکسال تولید فیلم در کشور است. ما وقتی می خواهیم دشمن را بترسانیم تا قصد سویی نسبت به کشورمان نداشته باشند، هزینه می کنیم ومانور می دهیم و این عمل درست است. آیا نمی توانیم با سینما این ترس و دلهره را بر دل دشمن ایجاد کنیم؟ کسانی که در بالا دست سازمان سینمایی وسازمان صدا و سیما تصمیم گیرنده هستند باید این نگاه را داشته باشند.هر روز هزینه زیر مجموعه زیاد می شود اما اختصاص مبالغ به فیلم ها کمتر شده است. برای نمونه اگر سالی 24 فیلم در دفاع مقدس داشتیم حال حاضر شش فیلم در این حوزه تولید می شود. برای نمونه به عنوان یک فیلم نامه نویس با چه انگیزه ای باید به دنبال تحقیق و پژوهش بروم تا فیلنامه بنویسم؟ باید تا چه زمانی  منتظر بمانم تا کسی یا نهادی بیاید قرارداد ببندد؟  که البته این اتفاق هم نمی افتد.

بالاتر از صدا و سیما وسازمان سینمایی باید همتی وجود داشته باشد تا این فرمایش مقام معظم رهبری را عملی کنیم و این کلید پیشرفت را روشن نگه داریم. گاهی هزینه های گزافی برای تولید فیلم پرداخته می شود  اما چون در نمایش و اکران ناموفق بوده است، فیلم آرشیو و پس از مدتی کهنه می شود و دیگر مورد استفاده قرار نمی گیرد. وقتی از سینما صحبت می کنیم باید اول به ذائقه مخاطب فکر کنیم که این فیلم دیده می شود یا خیر؟ نباید اول فیلم بسازیم و بعد دنبال مخاطب باشیم. فیلم مخاطب نداشته باشد، رو دست فیلم ساز بماند، فایده ندارد. چون تحقیق و پژوهشی نیست، چون اراده ای نیست، در این زمینه موفق نیستیم. ما تنها به عنوان امنیت شغلی به سینما نگاه می کنیم نه به عنوان یک کلید پیشرفت. به جای کاشت کاه باید گندم بکاریم، اینگونه هم کاه و هم گندم درو کرده ایم.

راهکار چیست؟

برای رساندن سینما به نگاه مقام معظم رهبری باید موضوع کلید پیشرفت انگیزه ای برای مدیران بالا دستی باشد این چراغ را روشن نگه دارند تا انگیزه ای برای بخش خصوصی ایجاد شود تا بتواند سرمایه گذاری کند. برای تولید یک فیلم حدود هفت میلیارد تومان نیاز است این سرمایه گذار چگونه می تواند به سود فکر کند؟ چون سینما شکسته و مرده است و اصرار می کنیم زنده باشد. این زنده بودن با نگاه قشری و باندی جواب نمی دهد. باید با سرمایه گذاری ازسوی مدیران و خواستن مسئولین تراز اول شکل گیرد تا تولید فیلم اتفاق بیفتد و تنور گرم شود، اینگونه  بخش خصوصی ورود پیدا می کند. وقتی یک فیلمی بازخورد مالی نداشته باشد سرمایه گذار بخش خصوصی  ورود نمی کند.

برخی متعقد هستند برای تولید فیلم های ارزشی و دینی نیروی متعهد کم داریم تا چه حد موافق هستید؟

این یک دروغ مشمئزه کننده است. نیروهای معتقد، توانمند و حرفه ای در ساخت پروژه هایی که با ارزش های جامعه همخوانی دارد بسیار در کشور داریم. می توانیم به آنها اعتماد کنیم و چرخه ساخت فیلم را به دست آن ها بسپاریم.

نیاز جامعه ما تولید چه فیلمی است؟

در تمام حوزه های فرهنگی نیاز به تولید داریم. مخاطب امروز  به شدت درگیر تصویر و فیلم است. اگر ما تامین نکنیم خودش فیلم مد نظر را پیدا می کند و تماشا می کند. ممکن است از راه غلط یا گمراه کننده به فیلم برسد اما این مسیر را می رود و فیلم را نگاه می کند. امروز باید جمهوری اسلامی ایران تمام توان خود را در بخش فرهنگ بگذارد. دشمنی که در خانه های امن ما از طریق شبکه های  ماهواری و فضای مجازی رخنه کرده است چرا باید دست کم گرفت.

در تمام حوزه ها به ویژه اسلوب زندگی ایرانی اسلامی که شامل همه موارد مثبت بر مبنای اندیشه های دینی و اندیشه های اسلامی است باید فعالیت داشته باشیم. چون هر آنچه به عقل نزدیک است به شرع هم نزدیک است و  هر آنچه به شرع نزدیک است به عقل هم نزدیک است.

باز تاکید می کنم نه تنها در تولید فیلم بلکه بخش نمایش و اکران هم باید مورد توجه قرار گیرد تا به موفقیت در سینما برسیم.

خروج از نسخه موبایل