اکران فیلم های جشنواره فجر در استان گیلان در حالی آغاز شد که فیلم «تابستان همان سال» با بیشترین استقبال علاقمندان به هنر هفتم همراه شده است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، امسال هم استان گیلان همانند چند سال گذشته یکی از استانهای پیشتاز در اکران همزمان فیلمهای فجر است. ستاد برگزاری جشنواره فیلم فجر در این استان تلاش کرده اکران فیلمهای چهل و دومین جشنواره فجر در گیلان در ۲ سینما برگزار شود.
۱۹ فیلم منتخب چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر در گیلان از تاریخ ۱۶ تا ۲۲ بهمن ماه ۱۴۰۲ به طور همزمان در دو سینمای ۲۲ بهمن و سپیدرود رشت در سه سانس در ساعتهای ۱۶، ۳۰: ۱۸ و ۲۱ شب اکران میشوند.
۱۹ فیلم منتخب چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر در گیلان
بر اساس اعلام ستاد مرکزی برگزاری جشنواره فیلم فجر ۱۹ فیلم در گیلان اکران میشوند و گیلانیهای علاقه مند به هنر هفتم امسال شاهد اکران همزمان فیلمهای آغوش باز «بهروز شعیبی»، نپتون «محمدابراهیم غفاریان»، مجنون «مهدی شامحمدی»، بهشت تبهکاران «مسعود جعفری جوزانی»، آسمان غرب «محمد عسگری»، میرو «حسین ریگی»، آپاراتچی «قربانعلی طاهر فر»، صبح اعدام «بهروز افخمی»، شور عاشقی «داریوش یاری»، احمد «امیرعباس ربیعی»، دست ناپیدا «انسیه شاه حسینی»، آبی روشن «قاسم لطفی خواجه پاسا»، قلب رقه «خیراله تقیانی پور» این فیلم مناسب سن بالای ۱۲ سال میباشد، ملکه آلیشون «ابراهیم نورآور محمد»، تابستان همان سال «محمود کلاری»، پرویز خان «علی ثقفی»، شه سوار «حسین نمازی»، ببعی «حسین صفارزادگان، میثم حسینی»، فیلم کودک، باغ کیانوش «رضا کشاورز» هستند.
اکران ۵ فیلم در روز نخست جشنواره فیلم فجر در گیلان
در نخستین روز اکرانها در رشت بر اساس جدول برنامه ریزی شده فیلم «آبی روشن» به کارگردانی «قاسم لطفی خواجه پاشا» و تهیه کنندگی «سید محمدحسین میری» برای تماشاگران به نمایش درآمد.
در خلاصه این فیلم سینمایی آمده است: کشف یک فیروزه کمیاب زندگی یونس که صاحب معدن، معتمد و بزرگ شهر است را وارد مسیر مخاطره آمیزی میکند.
فیلم «تابستان همان سال» به کارگردانی «محمود کلاری» به شدت اثری آرامبخش است و ریتم و ضرباهنگ فیلم میتواند فضایی برای تأمل در مخاطب خود ایجاد کندپ.
کلاری در دکوپاژ خود در مقام کارگردان نیز نشان داده است که سینمای قصه گو را به خوبی میشناسد و طعم لذت دیدن پلانهای خود را به دل مخاطب نمیگذارد، دوربین کلاری به شدت مستحکم است و چیدمان عناصر صحنه به گونهای است که همه چیز در خدمت ساختار و محتوای اثر است.
فیلم «میرو» به کارگردانی «حسین ریگی» یک فیلم مادرانه است، این فیلم سومین اثر سینمایی ریگی از فیلمسازان بلوچ کشور پس از فیلمهای تحسین شده «لیپار» و «هوک» است که در ژانر کودک و نوجوان تولید شده و در بستر قصهای متعلق به دوران دفاع مقدس در دهه ۶۰ روایت میشود.
فیلم «آغوش باز» به کارگردانی «بهروز شعیبی» به عنوان فیلمسازی با دلمشغولیهای اجتماعی و آثاری اغلب شخصیت محور، در ششمین تجربه سینمایی خود نگاهی جدیتر به مخاطب عام و همکاری با بخش خصوصی دارد.
شعیبی در «آغوش باز» همچنان راوی دلمشغولیهای اجتماعی و انسانی خود باقی میماند. ولی این بار ضمن طرح مضامین انسانی مورد علاقهاش، با رفتن به سراغ یکی از موضوعات ملتهب هنری در برپایی کنسرتهای موسیقی، به جاذبههای موضوعی و بصری طرح داستانیاش اضافه میکند. بروز مشکلاتی در برپایی یک کنسرت، بهانهای است برای پرداختن به سه زندگی عاشقانه که به نوعی با هم مرتبط هستند و از یکدیگر تأثیر میپذیرند.
فیلم «آپاراتچی» به کارگردانی «قربانعلی طاهرفر» در ۲ سانس در سینما سپیدرود رشت به نمایش گذاشته شد، «آپاراتچی» به اتفاقات دهه ۶۰ میپردازد. یک زندگی ساده اجتماعی در دهه ۶۰ را روایت میکند که در پیرامونش اتفاقات متعددی نظیر جنگ، ترور، اتفاقات سیاسی و دفاع مقدس و غیره وجود داشت.
بیشترین استقبال تماشاگران از فیلم «تابستان همان سال»
«فاطمه فروتن» سرپرست معاونت هنری و سینمایی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان در گفت و گو با خبرنگار مهر با اشاره به آغاز نمایش فیلمهای جشنواره فجر در سینما ۲۲ بهمن و سپیدرود رشت اظهار کرد: اکران فیلمهای جشنواره از دوشنبه ۱۶ بهمن ماه آغاز شده و تا ۲۲ بهمن ادامه دارد.
فروتن از نمایش ۱۹ فیلم جشنواره فجر چهل و دوم در دو سینمای شهر رشت خبر داد و افزود: این فیلمها در سه نوبت ۱۶، ۱۸:۳۰ و ۲۱ از امروز تا ۲۲ بهمنماه در دو سینمای سپیدرود و ۲۲ بهمن اکران میشوند.
سرپرست معاونت هنری و سینمایی فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان با بیان اینکه در روز نخست اکران فیلم حدود ۳۰۰ نفر از این ۵ فیلم استقبال کردند، گفت: فیلم «تابستان همان سال» بیشترین آمار استقبال علاقمندان به هنر هفتم را به خود اختصاص داد.
وی اضافه کرد: اقدامات انجام شده برای رونق بخشیدن به سینماهاست و علاقمندان به هنر هفتم در گیلان برای تماشای فیلمهای جشنواره میتوانند از چهار سامانه آیتیک (iticket.ir)، سینما تیکت (cinematicket.org)، تیک ایران هفت (irantic.com) و گیشه (gishehr۷.ir) بلیت خود را به صورت اینترنتی خریداری کنند.
فروتن با اشاره به فعالیتهای هنری در استان گیلان طی دهه مبارک فجر گفت: شانزدهمین جشنواره تجسم هنر در تالار مرکزی رشت با حضور ۲۶ اثر از هنرمندان استان در رشتههای طراحی و نقاشی، خوشنویسی و نگارگری در حال برگزاری است که تا ۲۱ بهمنماه پذیرای عموم علاقمندان خواهد بود.
۱۴ آذر سالروز خاموشی چراغ عمر سینماگری است که آثار برجای مانده از او چون چراغی خاموشیناپذیر به سینمای ایران روشنی بخشیده و یاد و نام او مشمول معنای این دیالوگ نبشته بر سنگ مزارش است: «آیین چراغ خاموشی نیست».
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در بین نسل فیلمسازان موج نو، علی حاتمی جایگاهی یگانه دارد، سینماگری که ۲۷ سال پس از کوچ نابهنگام از سینما و دنیا، مسعود کیمیایی همقطار دیرین حاتمی، ۱۴ آذر سال ۱۳۹۷ همزمان با سالروز درگذشت کارگردان «سوته دلان» در گرامیداشت وی نوشت: «علی حاتمی را نباید به یاد آورد، در یاد هست. بیرون نمیرود، چون مهمان یاد نیست. علی حاتمی را همیشه دوست داشتم. پنجرهای رو به باغ، پر از طراوت و نسیم. چه میشود گفت آخر ندارد. مرگ انسان را تمام نمیکند. سینمایی به سادگی متنهایش… پیچیدگی، طرح معما نداشت. سینمایی روان و گفتوگوهای خانگی. اما… زیبا.»
عباسعلی حاتمی معروف به علی حاتمی ۲۳ مرداد سال ۱۳۲۳ در خیابان شاهپور تهران متولد شد و سالها بعد، پس از فارغ التحصیلی از هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک، چنانکه خود اذعان کرده، از ۱۶ – ۱۷ سالگی با نگارش چند نمایشنامه، فعالیت حرفه ای را آغاز کرد.
حاتمی نخستین نمایشنامه خود را با عنوان «دیب»(دیو) در تالار دانشکده هنرهای دارماتیک به صحنه برد و بعدتر نمایشنامه «حسن کچل» را به کارگردانی داود رشیدی در تالار سنگلج به اجرا رساند.
احترام برومند همسر مرحوم داوود رشیدی ۲۴ مرداد سال ۱۳۹۸ در مراسم گرامیداشت زادروز علی حاتمی که در تالار سنگلج برگزار شد، گفته بود: زندهیاد حاتمی از دانشجویان همسرم بود و من برای اولین بار او را در منزلمان ملاقات کردم که در همان دیدار نمایشنامه «حسن کچل» را برای من و داود رشیدی خواند. پس از آن رشیدی تصمیم گرفت که این نمایشنامه را روی صحنه ببرد.
حاتمی سپس فعالیت خود را در تلویزیون ملی آغاز کرد و پس از نگارش چند نمایش تلویزیونی، نخستین فیلم سینمایی بلندپروازانه خود و نخستین فیلم موزیکال سینمای ایران را به نام «حسن کچل» در سال ۱۳۴۸ ساخت.
حاتمی که افزون بر کارگردانی، نویسندگی و نیز سرایش اشعار این فیلم موزیکال را برعهده داشت، در نخستین اثر سینمایی خود به سراغ یک داستان فولکلوریک و عامه پسند و مملو از مثل ها و متل های مردمی با سبک نقالی رفت.
داستان «حسن کچل» با صدای مرحوم مرتضی احمدی به عنوان نقال و نقل «شهر شهر فرنگه، خوب تماشا کن، سیاحت داره…»، از دریچه دستگاه شهر فرنگ آغاز می شود و روایت پسر(حسن) کچلی است که عاشق «چهل گیس» اسیر طلسم دیو شده است.
«حسن کچل» مملو از آموزه های اخلاقی است از توصیه به صداقت و غلبه خیر بر شر. «حسن کچل» با استقبال مردم روبرو شد و حدود ۹ میلیون تومان فروخت.
حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است
حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.
پس از «حسن کچل»، حاتمی دومین فیلم بلند خود به نام «طوقی» را در سال ۱۳۴۹ ساخت. حاتمی در «طوقی» مانند «حسن کچل» داستان خود را در بستر خرافات و باورهای مردمی پیش می برد، روایتگر خانواده ای است که با نشستن کفتر شومی به نام «طوقی» به بام خانه اشان دچار مصیبت و بلا می شود. یکی از پیام های اخلاقی «طوقی» این است که کار را باید به کاردان سپرد. اشتباهی که از «آسید مصطفی» در فرستادن «آسید مرتضی» خواهرزاده جوان خود برای سرانجام رساندن کاری بزرگ سرزد، برای خانواده پایان شومی را رقم زد.
نیمی از فیلم در کاشان و نیم دیگر آن در شیراز فیلمبرداری شد. ناصر ملک مطیعی، بهروز وثوقی، صغری عبیسی(آفرین) و حمیده خیرآبادی(نادره) و ژاله علو در «طوقی» بازی می کردند.
حاتمی که به دوبله علاقه بسیاری داشت در «طوقی» از صدای مرحوم چنگیز جلیلوند بهترین بهره را گرفت و وی به جای دو نقش اصلی فیلم صحبت کرد.
موسیقی متن بسیار زیبای «طوقی» کاملا با فیلم سازگاری دارد و این فیلم را به اثری نوستالژیک تبدیل کرده است.
«طوقی» یکسال پس از «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی اکران شد. «طوقی» بعد از «قیصر» دومین فیلمی بود که بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی در کنار یکدیگر ایفای نقش کردند. موفقیت هر دو فیلم در گیشه، تاثیر فراوانی در بهبود اقتصاد سینمای ایران داشت.
حاتمی سال ۱۳۵۰ فیلم سینمایی «باباشمل» و دومین اثر موزیکال خود را با بازی محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی و بهمن مفید به روی پرده برد.
حاتمی «باباشمل» را نیز در امتدا ساخته های فولکلوریک خود، و با عبور از تاریخ، تماشاگر را به دوره لوطی های اواخر دوره قاجار می برد و در داستانی ساده و بی پیرایه به مفاهیم اخلاقی عشق، بدگمانی و گذشت می پردازد.
سال ۱۳۵۱ سال پرکاری برای حاتمی بود و در این سال سه فیلم «قلندر»، «ستارخان» و «خواستگار» را ساخت.
«قلندر» چهارمین ساخته حاتمی بود با همان نشان های رایج و مورد علاقه وی که در «بابا شمل» دیده شد، با این تفاوت که موزیکال نبود. «قلندر» دومین همکاری حاتمی با ناصر ملکمطیعی بود که نقش «قلندر» را بازی می کرد.
«خواستگار» نیز دیگر فیلم حاتمی در سال ۱۳۵۱ بود. این فیلم داستانی معاصر و طنز دارد و حکایت آموزگاری به نام «آقای خاوری» است که بنای خواستگاری را از دختری به نام «زری» دارد اما در مصاف دیگر خواستگاران، قافیه را می بازد!
حاتمی در «ستارخان» نیز موضوعی تاریخی را دستمایه قرار می دهد و به روایت بخشی از تاریخ قیام مشروطه به روایت خود می پردازد.
علی نصیریان و عنایتالله بخشی به ترتیب در نقش «ستارخان» و «باقرخان» ظاهر شدند و عزتالله انتظامی، جلال پیشواییان، محمدعلی کشاورز، جهانگیر فروهر، محمدعلی سپانلو و سیروس ابراهیمزاده عهده دار دیگر نقش ها بودند.
«ستارخان» برای حاتمی دردسر ساز شد و شماری از نمایندگان مجلس وقت، آن را تحریف علنی تاریخ قلمداد کردند و حاشیه های دیگر در نهایت سبب شد، پروانه نمایش لغو و فیلم توقیف شود.
سال ۱۳۵۲ حاتمی نخستین تجربه سریال سازی خود را با ساخت مینی سریال ۶ قسمتی داستان ها مثنوی شامل «سلطان و کنیزک»، «پیر چنگی»، «قاضی و زن جوحی»، «خلیفه و اعرابی»، «طوطی و بازرگان» و «صوفی» آغاز کرد که در نوروز ۱۳۵۶ از تلویزیون پخش شد.
جمشید مشایخی، سعید امیرسلیمانی و عباس مغفوریان از جمله بازیگران این سریال بودند.
علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت
جمشید مشایخی پیشتر در مصاحبه ای درخصوص همکاری با حاتمی در این سریال گفته بود: علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت و معتقد بود که غباری در نگاه به مولانا نشسته و ما باید با ساخت فیلم هایی با اقتباس از قصه های حضرت مولانا باعث شویم مردم مجدد نگاهی به کارهای این شاعر بزرگ بیندازند و در این راستا ۶ تا از قصههای مثنوی معنوی را تبدیل به فیلمنامه کرد و من هم در آنها بازی کردم. علی حاتمی تاریخ را به خوبی میدانست و دانش خوب او در تاریخ بود که کارهایی تاریخی اش را تا به امروز ماندگار کرد.
حاتمی دو سال پس از ساخت سریال داستان های مثنوی، تولید پروژه بلندپروازانه دیگری به نام «سلطان صاحبقران» را در دست گرفت، که آن را نیز در گفت وگو با منوچهر نوذری ارزنده ترین کار خود در عرصه سریال سازی معرفی کرد.
سریال ۱۳ قسمتی «سلطان صاحبقران» سال ۱۳۵۴ از تلویزیون پخش شد و با توجه با استقبال، پخش آن در سال ۱۳۵۶ از تلویزیون تکرار شد.
حاتمی در «سلطان صاحبقران» ذیل روایت بخشی از دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و قتل امیرکبیر تا زمان ترور وی، نقدی بر سیستم حکومتی گرفتار در لجاجت، کینه توزی، قدرت طلبی، بی کفایتی، توطئه و … می پردازد.
در «سلطان صاحبقران» نقش امیرکبیر و ناصرالدین شاه به ترتیب به ناصر ملک مطیعی و جمشید مشایخی سپرده شد و جمعی دیگر از بازیگران از جمله زری خوشکام، پرویز فنیزاده، سعید نیکپور، جهانگیر فروهر، سعید امیرسلیمانی، سعید پورصمیمی، اسماعیل داورفر، مرتضی احمدی، مهری ودادیان، مرضیه برومند و رضا بابک در این سریال حضور داشتند.
حاتمی در مصاحبه ای و درباره اینکه چرا دوران قاجاریه و به ویژه دوره سلطنت ناصرالدینشاه قاجار را برای روایت خود از تاریخ ایران برگزیده، گفته بود: به جرأت میتوانم بگویم که حسّ من، ریتم من و ضرباهنگ کارهای من برای زندگی دوره قاجار خیلی مناسب تره تا زندگی امروز!… ، یعنی من اگر یک قصه یا فضایی مربوط به زندگی در دوره قاجار باشه، خیلی به هرحال با آن نزدیکی بیشتری احساس میکنم… شاید یکی از دلایل این باشه که بعد از قاجاریه واقعاً یک مقداری هویت ملی ما به جبر، و نه به صورت یک جریان عادی و طبیعی تغییر کرد.
سریال ارزنده «سلطان صاحبقران»، یک نکته قوت دیگری داشت و آن دیالوگ های ماندگاری بود که از ذهن علی حاتمی تراوش می کرد.
دیگر نقطه قوت این سریال موسیقی آن ساخته مرحوم واروژ هاخباندیان(واروژان) بود که همچنان زنده است و طراوت دارد.
پس از تولید سریال فاخر «سلطان صاحبقران»، حاتمی فیلم سینمایی «سوته دلان»، بهترین اثر در کارنامه خود، و حتی بازیگران و نیز محبوب ترین فیلم نزد منتقدان را ساخت.
«سوته دلان» اثری زمستانی است و داستان آن درمورد «حبیب آقا ظروفچی» است که برای مراقبت از مادر و برادر معلول خود به نام «مجید کله خربزه» که دچار اختلال ذهنی است، پشت پا به زندگی زده و حتی ازدواج با محبوب خود که سالها به پای او نشسته را به تاخیر انداخته است.
اما داستان از جایی آغاز می شود، که حبیب آقا ظروفچی به توصیه دوستان، که راه نجات «مجید» را گماردن زنی برای او می داند، عمل می کند اما انتخاب غلط و فهمیدن اصل ماجرا از سوی «مجید»، سبب بدحالی او می شود و «حبیب آقا ظروفچی» برای نجات و شفای برادر راهی امام زاده داود(ع) می شود و … .
«سوته دلان» سال ۱۳۵۶ به عنوان آخرین اثر حاتمی پیش از انقلاب با بازی بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، فخری خوروش، جهانگیر فروهر، سعید نیکپور و رقیه چهره آزاد ساخته شد. این اثر سینمایی در نظرسنجی منتقدان و نویسندگان یکی از ماهنامه های سینمایی به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.
هفتمین اثر سینمایی حاتمی نیز سرشار از آموزه های اخلاقی است و دیالوگ های دلنشین، به این فیلم صفای خاصی بخشیده و معروف ترین و ماندگارترین دیالوگ تاریخ سینما از زبان «مجید آقا ظروفچی» وقتی بر بلندای کوه مشرف به امام زاده داود(ع) متوجه مرگ برادر می شود، ادا می شود: «همه عمر دیر رسیدیم.»
حاتمی همواره به دوبله فیلم های خود علاقه خاصی داشته و در «سوته دلان» شاهد درخشش این هنر از سوی دوبلورهای خوش صدا هستیم و منوچهر اسماعیلی با صداپیشگی «مجید کله خربزه»، دیالوگ های ناب حاتمی را در تاریخ جاودان کرد.
یک نکته جالب در «سوته دلان» طراحی گریم و چهره پردازی «مجید کله خربزه» بود که با همکاری «اتللو فاوا» گریمور ایتالیایی و ایرج صفدری شکل گرفت.
در «سوته دلان» از موسیقی ساخته حسین عیلزاده استفاده شد که نخستین همکاری وی با حاتمی بود.
حاتمی سالها پیش در گفت وگوی ضمن اعلام علاقه به هنر، از سریال «هزاردستان»، فیلم سینمایی «کمال الملک» و «دلشدگان» به عنوان سه گانه سینمایی(تریلوژی) خود به ترتیب در باب و ستایش هنر «خوشنویسی»، «نقاشی» و «موسیقی» اشاره کرده بود.
حاتمی که با ساخت «حسن کچل» آن هم در نخستین کار سینمایی ثابت کرده بود که دل بی پروایی برای به سرانجام رساندن پروژه های بزرگ دارد، تولید سریال «هزاردستان» را سال ۱۳۵۸ آغاز کرد و طی فرایندی هشت ساله، سال ۱۳۶۶ آن را به پایان رساند و از تلویزیون پخش شد.
حاتمی توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت
حاتمی که توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت، «هزاردستان»، سریال پر شخصیت خود را با هنرنمایی گروه از برجستهترین بازیگران سینما شامل جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داود رشیدی، جعفر والی، عزتالله مقبلی، حسین گیل، زهرا حاتمی، شهلا میربختیار، پرویز پورحسینی، جهانگیر الماسی، محمد مطیع، جمشید لایق، اسماعیل محرابی، رقیه چهرهآزاد، عطاءالله زاهد، نعمتالله گرجی، محمد ورشوچی، سعید امیرسلیمانی، مهری ودادیان، اصغر همت و … ساخت.
وقایع «هزاردستان» با نام ابتدایی «جاده ابریشم»، از سالهای انقراض حکومت قاجار آغاز می شد و تا سال ۱۳۲۰ و ورود متفقین به ایران ادامه می یابد و حاتمی با دستمایه قرار دادن یک اتفاق تاریخی، به رسم مالوف و با قدرت تخیل آن را دراماتیزه کرده و روایتی تماشایی ارائه می دهد.
«هزاردستان» روایتگر فردی به نام «رضا خوشنویس» مبتنی بر شخصیت واقعی «کریم دواتگر» است که در جوانی به «رضا تفنچگی» معروف و التزام رکاب یک خان در موعد شکار بوده است. وی پس از آشنایی با فردی نام «ابوالفتح»، وارد گروهی به نام «کمیته مجازات» می شود که یگانه راه نجات ایران را اقدام مسلحانه علیه رجل فاسد و حذف آنها می داند اما شخصیتی در داستان وجود دارد که سرنخ همه علت و علل این ماجراها به وی ختم می شود؛ «خان فرمانفرما».
به گفته برخی منابع، حاتمی نگارش فیلمنامه «هزاردستان» را سال ۱۳۵۴ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ به پایان رساند. نقل است که حاتمی حین نگارش فیلمنامه برای مدتی در فرانسه بوده و برای اینکه تمرکز خود را از دست ندهد، سر خود را تراشیده تا مجبور نباشد به بیرون از خانه مراجعه کند!
سریال «هزاردستان» با آهنگسازی مرتضی حنانه، با گروه حرفه ای از صداپیشگان شامل منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، ایرج ناظریان، عزت الله مقبلی، حسین عرفانی، بهرام زند، زهره شکوفنده، خسرو خسروشاهی، شمسی فضلاللهی، احمد رسول زاده، اصغر افضلی، ژرژ پطرسی، عطاءالله کاملی، پرویز بهرام، جلال مقامی، منوچهر نوذری، حسین حاتمی، آذر دانشی، حسین معمارزاده، داوود باقری، تورج نصر، کنعان کیانی، پرویز ربیعی، منوچهر والیزاده، خسرو شایگان و … دوبله شد.
جالب اینکه منوچهر اسماعیلی به جای جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید لایق و ناصر طهماسب به جای علی نصیریان، اسماعیل محرابی، اسماعیل محمدی، جهانگیر فروهر، نعمتالله گرجی، و عزتالله مقبلی به جای جعفر والی و جهانگیر فروهر ادای صدا کردند!
بار دیگر دیالوگ های ناب و شعرگونه، سریال «هزاردستان» زیبایی خاصی به این اثر بخشید.
احمد بخشی دستیار حاتمی در مصاحبه ای در مورد نگارش فیلمنامه و دیالوگ ها توسط وی گفته بود: «علی بدون فیلمنامه سر صحنه نمیآمد، اما نکتهای در فیلمنامههای او وجود داشت؛ حاتمی در فیلمنامه اولیه دیالوگها را خلاصه مینوشت؛ دلیلش هم این بود که میگفت وقتی من هنوز نمیدانم چه کسی قرار است این نقش را بازی کند و دیالوگها را بگوید، لزومی ندارد همه چیز را از همین حالا مشخص کنم. حال اگر قول برخی دوستان فراموشکار را هم جدی بگیریم و قبول کنیم که او دیالوگ فیلمهایش را سر صحنه فیلمبرداری مینوشت، این را باید به پای قوت و قدرت او بگذاریم و نه ضعفش.»
وی همچنین گفته بود: «علی روی دیالوگهای فیلمهایش خیلی حساس بود و دوست نداشت بازیگرها از خود چیزی به متن گفتوگوها اضافه کنند. اگر متوجه میشد ادای جملهای برای بازیگر سخت است و حرف در دهانش نمیچرخد، آن را درست میکرد. از طرف دیگر چون معمولاً با یک گروه خاص کار میکرد، همه این اخلاق او را میدانستند و کسی بدون هماهنگی قبلی و مقابل دوربین کلمه و جملهای را به اختیار خود عوض نمیکرد. اگر هم کسی جدید به گروه اضافه میشد، بازیگرهای قدیمیتر گوشی را دستش میدادند تا حواسش به این موضوع باشد. من نثر حاتمی را در هیچ کجای دیگر ندیدم. بعضی مواقع به این فکر میافتادم که شاید او یک دورهای را در زمان قاجار زندگی کرده که اینقدر به زبان آن روزگار مسلط است.»
حاتمی که افزون بر دانش بی نظیر دیالوگ نویسی، توانایی بی مانندی در طراحی صحنه و دکور و لباس داشت، برای ساخت «هزاردستان» احتیاج به لوکیشنی به وسعت تهران قدیم داشت، از این رو، دست به کار بزرگی زد که به یکی از میراث های ابدی این کارگردان بزرگ برای صنعت سینمایی ایران شد.
حاتمی در بزرگراه شهید لشگری، شهرکی را با عنوان شهرک سینمایی غزالی با نام کنونی «شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران» با طراحی ولی الله خاکدان و با کمک «جانی کورتینا» دکوراتور ایتالیایی در ۱۰ هکتار و در سال ۱۳۵۸ ساخت.
میدان توپخانه، ساختمان شهرداری، ساختمان عدلیه، خیابان لالهزار، خیابان اکباتان، جواهر فروشی قازاریان، گراند هتل، ساختمان شاهآباد و کافه پارس تهران قدیم از جمله مکان های بودند که در شهرک غزالی ساخته شد.
این شهرک سینمایی تا کنون محل فیلمبرداری و ساخت بسیاری از سریال ها بوده و نیز به محلی گردشگری تبدیل شده است.
احمد بخشی دستیار علی حاتمی سالها پیش در مورد «هزاردستان» گفته بود: این سریال به طریقه ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شد. در حدود ۲۸ قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط ۱۵ قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذفها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به ۱۳ قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد.
۱۲ آبان سال ۱۳۹۷ سریال «هزاردستان» در فهرست ملی حافظه جهانی یونسکو به ثبت رسید.
حاتمی درمورد ساخت «هزاردستان» گفته بود: «هیچ جریانی با ساخت هزاردستان به جز چند رفیق قدیمی موافق نبود. به لحاظ معنوی راضیام، چون شیره جان خود را گذاشتم، زن و فرزند را عذاب دادم تا کارم در حد توانم بیعیب باشد. اصلا غایت یک هنرمند متعهد باید همین باشد، کدام هنرمند یا روشنفکر مسئول در طول زندگیاش اجر مرارت خود را تمام و کمال گرفته است، مگر با انعکاس موثر و جاودانگیاش اثرش در گذشت زمان. امیدوارم آیندگان نقادان با معرفتی در مورد آثار من باشند و من را به از گور درآوردن افکار عتیقهای متهم نکنند.»
حاتمی حین پیش بردن تولید «هزاردستان»، نخستین فیلم سینمایی خود پس از انقلاب را در سال ۱۳۶۱ با عنوان «حاجی واشنگتن» ساخت.
«حاجی واشنگتن» داستانی طنزآلود از اعزام نخستین سفیر ایران به ایالات متحده آمریکا به نام «حسینقلی خان» را روایت می کند و به شرح حیرت، تحقیر و حسرت های وی حین این ماموریت می پردازد.
حاتمی «حاجی واشنگتن» را با مشکلات مالی فراوان در ایتالیا ساخت و در سال ۱۳۶۱ فقط اجازه نمایش در جشنواره فیلم فجر را یافت و سپس توقیف شد اما خرداد ۱۳۷۷ رفع توقیف شد و پس از فوت حاتمی به نمایش عمومی درآمد!
عزت الله انتظامی در نقش «حاجی واشنگتن» ظاهر و محمدرضا لطفی ساخت موسیقی اثر را برعهده داشت.
فصل قربانی کردن گوسفند در «حاجی واشنگتن» یکی از تأثیرگذارترین سکانسهای سینمای ایران و از برجستهترین نقطههای کارنامه بازیگری عزتالله انتظامی است، چنانکه جمله ماندگار «آیین چراغ خاموشی نیست» از تکگویی او در این صحنه است.
«کمال المک» دومین فیلم حاتمی از سه گانه وی و در باب نقاشی بود که سال ۱۳۶۲ با نگاهی به زندگی محمد غفاری معروف به «کمال الملک» نقاش شهیر ایرانی ساخته شد.
جمشید مشایخی در نقش کمال الملک، عزتالله انتظامی در نقش ناصرالدین شاه، علی نصیریان در نقش مظفرالدین شاه، محمدعلی کشاورز در نقش اتابک و داود رشیدی در نقش رضا شاه با هدایت حاتمی اثری ماندگاری را خلق کردند.
علی حاتمی فیلم سینمایی طنزآمیز «جعفرخان از فرنگ برگشته» را سال ۱۳۶۶ با اقتباس از نمایشنامه ای به همین نام نوشته حسن مقدم با بازی حسین سرشار در نقش «جعفرخان»، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، رضا ارحام صدر، ایرج راد و جهانگیر فروهر روانه سینما کرد.
داستان «جعفرخان از فرنگ برگشته» داستانی معاصر دارد و نقدی طنزآمیز است بر فرنگی مابی و تحلیلی است از فرنگ رفته های که دریافت های خود را از غرب مغایر با ارزش های خانوادگی و وطنی می بینند.
ایرج راد بازیگر «جعفرخان از فرنگ برگشته» در مصاحبه ای نکته جالبی در مورد این فیلم گفته بود: «بسیاری فکر میکنند در فیلم جعفرخان از فرنگ برگشته من با مرحوم حاتمی بزرگ همکاری داشتم، اما اینگونه نیست آقای حاتمی نصف این فیلم را ساخته بودند اما کار نیمه تمام مانده بود، برای ساخت ادامه فیلم از من خواستند که در این اثر ایفای نقش کنم، ادامه این کار را هم آقای متوسلانی ساختند و البته که من چندان نمیدانم که چرا ساخت این کار نیمه کاره مانده بود. اما ادامه اثر با همان داستان علی حاتمی ساخته شد!»
روایت شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت پس از پایان ساخت «جعفرخان از فرنگ برگشته» از حاتمی خواسته که ۲۰ دقیقه از فیلم را درآورد اما حاتمی خودداری کرده و به همین دلیل ممنوعالکار شده بود
فیلم «مادر» ساخته مرحوم حاتمی را باید ادای دین وی به مقام «مادر» به عنوان ارزشمندترین آفرینش هستی دانست. «مادر» محصول سال ۱۳۶۸، داستان مادری است که با ترک سرای سالمندان، واپسین روزهای عمر را در کنار فرزندان خود که هر کدام گرفتار روزمرگی هستند، سپری می کند.
حاتمی در این اثر نمادگرایانه خود، مادر را نقطه محوری خانه و عامل پیوند دهنده اعضای خانواده قرار می دهد که وجود او سبب می شود فرزندان بار دیگر دور یکدیگر جمع شوند.
صحنه آرایی پر ظرافت حاتمی، همه در ستایش مادر است، بویژه حوض قلبی شکل وسط حیاط که نمادی از مادر به عنوان قلب تپنده و جریان اصلی زندگی است. همچنین حاتمی در اثر شاعرانه خود، تحلیلی از تقابل سنت و مدرنیته ارائه می دهد.
در «مادر» بار دیگر شاهد دیالوگ های فاخر هستیم که از قلم شاعرانه مرحوم حاتمی جوشش کرده و جمله «شب را بی چراغ باید روشن کرد» از زبان شخصیت «جلال الدین» یکی از فرزندان مادر شنیده می شود.
حاتمی در فیلم «مادر» بهترین انتخاب را برای نقش ها داشته است. مرحومه رقیه چهره آزاد با ایفای نقش مادر، عنوان لقب مادر سینمایی ایران را گرفت. مرحوم محمدعلی کشاورز در نقش «محمد ابراهیم» نسخه معاصری از «شعبان استخوانی» است، که تلاش دارد ارشدیت خود بر خواهر و برادران را با طعنه و متلک تثبیت کند.
جمشید هاشم پور در نقش «جمال» دیگر فرزند ذکور مادر، عالی است و از کلیشه «زینال بندری» خارج شده است. فریماه فرجامی در نقش «ماه منیر» و اکرم محمدی در نقش «ماه طلعت» دیده شده اند.
اما اکبر عبدی با نقش «غلامرضا» زاویه ای دیگر از قدرت بازیگری خود را در قالب فرزند «کند ذهن» مادر ارائه می دهد و حاتمی در سکانس پایانی خبر فوت مادر را با مونولوگ ماندگار او ادا می کند: «مادر مرد، از بس که جان ندارد.»
«مادر» یک ویژگی دیگر دارد که آن هم موسیقی ساخته ارسلان کامکار است.
رقیه چهره آزاد برای ایفای نقش مادر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن و اکبر عبدی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد هشتمین جشنواره فیلم فجر را برای ایفای نقش «غلامرضا» کرد.
همانطور که اشاره شد، دوبله به دیالوگ های آثار حاتمی شیوایی شنیداری بیشتری می دهد و جا دارد از منوچهر اسماعیلی یادی کنیم که در فیلم «مادر» جای شخصیت محمد ابراهیم، غلامرضا و جلال صحبت کرده است.
حاتمی در مورد فیلم «مادر» گفته بود: «ساختن فیلم مادر واقعا حسی بود. بیشتر یک حس و عاطفه بود. احساس اینکه خانه من کجاست؟ من متعلق به کی هستم؟ چه کسی از من حمایت میکند؟ … در مدت ساختن فیلم به یاد مادرم بود که نامش ایران است.»
پس از «مادر»، حاتمی آخرین فیلم خود با عنوان «دلشدگان» را به موضوع موسیقی، آخرین سه گانه از هنرهای محبوب خود پس از خوشنویسی و نقاشی اختصاص داد.
«دلشدگان» محصول سال ۱۳۷۰ درامی تاریخی و نیمه موزیکال با صدای مرحوم محمدرضا شجریان است و حاتمی افزون بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه، تهیهکننده و طراح صحنه آن را برعهده داشت.
فیلم برداشتی آزاد و شخصی از سه داستان واقعی در زمان قاجار است که به شرح سختی های گروهی از نوازندگان سازهای ایرانی می پردازد که برای پر کردن صفحه موسیقی به فرانسه سفر میکنند.
حاتمی در «دلشدگان» در بستر این ماجرا، شرحی از دلباختگی ناکام «طاهر» خواننده گروه به شاهزاده نابینای ترک میپردازد که که در نهایت در غربت جان میسپارد.
فیلمبرداری «دلشدگان» در مجارستان و مکان های شبیه فرانسه ساخته شد.
موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی
موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی از «حسن کچل» تا «دلشدگان» بوده و وی ساخت این موسیقی را به نیز حسین علیزاده سپرد.
حسین علیزاده پیشتر در مصاحبه ای در مورد موسیقی و کلام آهنگها در «دلشدگان» گفته بود: «همه موسیقیها جوهره آن و کلام از خود حاتمی بود که برای «دلشدگان» ساخته بود. البته بعداً که آقای شجریان اینها را اجرا کرد مقداری شعرها را تغییر داد. یعنی او و مرحوم حاتمی پس از مشورتهایی که به هم داشتند، اشعار را به فریدون مشیری دادند و مشیری هم از نظر فن شعری یک مقداری تغییر داد. البته کلام حاتمی بسیار زیبا بود. این حسن را هم داشت که محاورهایتر بود و شبیهتر بود به تصانیف دوره قاجار. یک کار بزرگی هم حاتمی کرده بود و ۵۰۰ واژهای که در دوره قاجار در صحبتهای روزمره به کار میرفته را هم در دیالوگها و هم در اشعاری که برای تصنیفهایش ساخته بود استفاده کرد. من میتوانم بگویم که تمهای اصلی فیلم «دلشدگان» را از شعرهای حاتمی گرفتم. این اشعار خود به خود یک زمینه موسیقیایی برای من به وجود میآوردند.»
در «دلشدگان» امین تارخ، اکبر عبدی، جلال مقدم، فرامرز صدیقی، سعید پورصمیمی، حمید جبلی، محمدعلی کشاورز، فتحعلی اویسی، رقیه چهرهآزاد، جمشید هاشمپور و لیلی حاتمی ایفای نقش می کردند و بعدها آواز و تصنیفهای ساخته شده برای فیلم در آلبومی به نام «دلشدگان» منتشر شد.
«جهانپهلوان تختی» واپسین تلاش حاتمی برای ساخت اثری سینمایی از این قهرمان ملی بود که به علت بیماری حاتمی ناتمام ماند.
حاتمی که از ابتدای دهه ۷۰ شمسی مطالعه و تحقیق درباره زندگی جهانپهلوان تختی را آغاز کرده بود، بعد از پشت سر گذاشتن دشواریهایی سرانجام در سال ۱۳۷۵، ساخت فیلم «جهان پهلوان تختی» را آغاز کرد اما پس از آنکه فقط بخشهایی از فیلم را تصویربرداری کرده بود، مبتلا با سرطان و در بیمارستان بستری شد.
عزت الله انتظامی سالها پیش در گفت وگویی، خاطره ای غمبار از بیماری حاتمی روایت کرده و گفته بود: «سر فیلم جهانپهلوان تختی، علی حاتمی با من تماس گرفت و گفت که قرار است این فیلم را بسازد و نقش پدر تختی را هم برای من در نظر گرفته. چند ماه بعد هم فیلم را کلید زد ولی هنوز اوایل کار بود که درد کمر علی شروع شد. اواسط فیلم بودیم که بیماری علی شدت گرفت و او مجبور شد کار را رها کند و برای معالجه به لندن برود؛ اما زیاد طول نکشید و سریع برگشت. اصلاً کسی فکرش را نمی کرد که علی یک دفعه از پا بیفتد. برای بار دوم که کار را شروع کردیم، علی دیگر نمیتوانست آنقدر رو پا باشد.
من هم هر روز صبح که میرسیدم اول می رفتم پیشانی علی را ماچ میکردم و میپرسیدم: علیجان آمادهای؟ میگفت: آره، اما دیگر توان نداشت. یادم میآید یک سکانسی را در شب میگرفتیم که مادر تختی باید فارغ میشد و چون زایمان سختی داشت و بچه به دنیا نمیآمد، باید میرفتم سقاخانهی رو بهروی خانهام و نذر و نیاز و دعا میکردم.
سر این سکانس اتفاق بسیار عجیب و غریبی برای من افتاد که هر موقع یادش میافتم بغض میکنم و اشک امانم نمیدهد. در آن شب باید میلههای سقاخانه را میگرفتم و این دیالوگ را میگفتم: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا، این بچه زودتر به دنیا بیاید.» دوربین، صدا و همه آماده شدند. من رفتم رو بهروی سقاخانه و این دیالوگ به ناخودآگاه از دهانم بیرون آمد: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا … علی را شفا بده.» فضا را سکوتی عجیب گرفت. علی سری گرداند و کات داد. همه عوامل زدند زیر گریه. من هم دستانم را انداختم گردن علی و دو نفری هایهای گریه کردیم. آن شب دیگر نتوانستم کار را ادامه بدهم. بعد زنگ زدند و گفتند علی حالش خوب نیست و در بیمارستان مهراد بستری است.»
علی حاتمی روز پنجشنبه ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ بر اثر سرطان پانکراس در ۵۲ سالگی درگذشت و پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد، در حالیکه یکی از ماندگارترین دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» بر روی سنگ مزار وی نقش بست: «آیین چراغ خاموشی نیست.»
احمد بخشی دستیار حاتمی نیز شرحی از ماجرای آگاه شدن حاتمی از بیماری خود نقل کرده است: «حاتمی از سرطان لوزالمعده در گذشت. آن اوایل که درد داشت همه فکر میکردند زخم معده است و جالب است بدانید دست آخر (محمدعلی) فردین سبب شد تا نوع بیماری علی شناخته شود. فردین دوست دکتری داشت که در یک مهمانی بعد از شنیدن جریان دردهای علی از فردین میخواهد به علی پیشنهاد کند تا آزمایشی خاص را پشت سر بگذارد.
فردین با من تماس گرفت و بعد از پرس و جو از همسر حاتمی، وقتی مطمئن شدیم او قبلاً این آزمایش را انجام نداده، صبح روز بعد همراه علی و فردین و داود رشیدی به بیمارستان دی رفتیم. او این آزمایش را به انجام رساند و عصر آن روز معلوم شد این درد او از سرطان لوزالمعده است. درد علی با یک کمر درد شروع شد. دکترها گفته بودن باید پیادهروی کنی. بعد از آن راه رفتن در استخر را تزویج کردن اما کمر درد او خوب نشد. کار به انرژیدرمانی هم کشید تا اینکه بعد از چهار ماه داستان فردین پیش آمد و همه چیز روشن شد. علی ۱۰ روز در بیمارستان خوابید و طی آن ۱۰ روز در اتاقش هر شب برنامه بود. از هنگام تشخیص بیماری تا زمانی که برای درمان تکمیلی به انگلستان رفت حدود هفت هشت ماه دیگر گذشت. علی از پرواز با هواپیما میترسید و این ترس به قدری شدید بود که هنگام پرواز امید روحانی که تخصص اصلیاش دکترای بیهوشی است به فرودگاه آمد و علی را با آمپول بیهوش کرد تا بعد از آن ما بتوانیم علی را سوار هواپیما کنیم. هنگام فیلمبرداری «تختی» هم به شدت درد داشت و البته در آن دوران یک روز در میان هم شیمیدرمانی میکرد. با تمام دردی که داشت توانست ۲۰ دقیقه از «تختی» را فیلمبرداری کند.»
پس از فوت حاتمی، بهروز افخمی پروژه «جهان پهلوان تختی» را در سال ۱۳۷۶ با بازی فریبرز عرب نیا و نیکی کریمی به پایان رساند.
همچنین پس از درگذشت حاتمی، دو نسخه سینمایی از سریال «هزاردستان» به عنوان «کمیته مجازات» در ۱۳۷۷ و «تهران روزگار نو» در سال ۱۳۷۸ با تدوین واروژ کریممسیحی و تهیه کنندگی محمدمهدی داد به اکران درآمد.
علی حاتمی آرزوهای بزرگی در عرصه فیلمسازی در سر می پروراند اما افسوس که عمر یاری نکرد.
من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنریام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) استوی پیشتر در مصاحبه ای گفته بود: من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنریام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) است. من از روزی که فیلم محمد (ص) و یا «الرساله» اثر مصطفی عقاد را دیدم، همواره این آرزو را داشته و دارم و از خداوند میخواهم که قبل از مرگم این توفیق نصیبم شود.
حاتمی بی الگو بودن را از ویژگی های فیلم های خود می دانست و در مصاحبه تلویزیونی گفته بود: کار من خوب یا بد، شبیه هیچ کار دیگری نیست و تکلیف منتقد با این کار روشن نیست و میزانی ندارد که آن بسنجد.
حاتمی همچنین در مورد اینکه چرا بیشتر آثار ساخته وی مربوط به دوره ای خاص تاریخی است، تصریح کرده بود: تعلق خاطر من به گذشته باعث شده که بیشتر درباره مسایل گذشته فیلم بسازم. من بیشتر به مسایلی میپردازم که شناختی از آن داشته باشم.
البته حاتمی و آثار وی از انتقادهای جدی نیز دور نمانده بود. یکی از انتقادها این بود که حاتمی در ساخت آثار تاریخی، دست به تحریف واقعیت می زده و به واقعیات توجهی نداشته است.
حاتمی سال ها پیش در گفت وگو با منوچهر نوذری در پاسخ به این منتقدان، این انتقادات را ناشی از ناآگاهی آنان به امور علمی و تحقیقی مرتبط با هنر نمایش دانسته بود.
وی همچنین گفته بود: آن چیزی که در فیلم هایم مطرح می شود نه تاریخ است و نه رویا. چیزهای هستند که اگر در تاریخ رخ می نمود تاریخ را زیباتر می کرد.
حاتمی همچنین در پاسخ به این انتقاد که حاتمی فقط اشیا را در فیلم های خود نمایش می دهد، گفته بود: نوع کارهای سینمایی من وابسته به اشیا و اشخاص است و آنها را به شکلی که موضوع کار طلب می کنم ارائه می دهم.
حاتمی کارهای سینمایی خود را نیز مبتنی بر تحقیقات دانسته و گفته بود: تحقیقاتی که در کار هنری می شود کمتر از تحقیقاتی که محققان ادبی و علمی انجام می دهند، نیست.
به هر روی علی حاتمی هنرمند و سینماگری بود که دغدغه مردم ایران را داشت و این را می توان در پاسخ به مرحوم منوچهر نوذری که از او پرسید چه کاری در دست تولید پس از «دلشدگان» دارد، یافت: «فکر می کنم کاری که لازم است توسط من انجام شود، موضوع – بیان – تاریخ معاصر ایران است با خاطره های که رجال قدیمی نوشته اند یا مطالبی که مورد توجه مردم دنیا است. اگر ما تصویر خیلی صریح و روشنی از مردم ایران ارائه نکنیم آنها – از مردم ایران – ارائه خواهند کرد.»
مرحوم مشایخی سالها پیش در تحسین حاتمی به او لقب «سعدی سینما» را داد و مرحوم انتظامی نیز در باره حاتمی گفته بود: بدبختانه هیچ هنرمندی در سالهای بعد از حاتمی، نتوانست جانشین او شود. هیچ نویسنده و کارگردانی نتوانست نظم و نثری که او در فیلمهایش داشت را تکرار کند.
در کارنامه حرفه ای علی حاتمی هیچ جایزه ملی و بین المللی مشاهده نمیشود، اما نام وی با تاریخ و فرهنگ ایران گره خورده است و جایگاه بلند او فتح شدنی نیست.
فیلم کوتاه «مداربسته» به کارگردانی سمیرا کریمی به جشنواره فیلم سینه مد مادرید، رویداد مورد تأیید جوایز گویا، راه یافت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا فیلم کوتاه «مداربسته» به نویسندگی حسن نجمآبادی،کارگردانی سمیرا کریمی و تهیهکنندگی فاطمه سلطانزاده و علی کریمی به بیست و هشتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم مادرید راه یافت.
جشنواره بینالمللی فیلم مادرید CineMad از سال ۱۹۹۶ برگزار شده و بیش از ۱۴ هزار تماشاگر و بیشتر از ۱۲۰ فیلم را در برنامههای نمایش خود شاهد بوده است. دعوت جشنواره از مهمانان و فیلمسازان سراسر جهان با برنامههای جانبی، پوشش مطبوعاتی، نشستها، کارگاهها، و… همراه خواهد بود.
سینه مد مادرید از رویدادهای واجد شرایط و مورد تأیید جوایز گویا (اسکار اسپانیا) است. بهترین فیلم کوتاه در هر دوره به جوایز گویا معرفی خواهد شد.
بیست و هشتمین دوره این جشنواره ۱۶ تا ۲۶ نوامبر (۲۵ آبان تا پنجم آذرماه ۱۴۰۲) در مادرید اسپانیا برگزار میشود.
«مداربسته» داستان دو دختر دبیرستانی را روایت میکند که در مدرسه با مشکلاتی مواجه میشوند. این فیلم کوتاه پیش از این جشنوارهها، به سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلم ملبورن استرالیا، شانزدهمین دوره جشنواره کوکی آلمان و شانزدهمین جشنواره پکن چین نیز راه یافته بود.
مهری آل آقا، پرنیا لرنی، پریسا حبیبی، نگار طاهری، آویشن صدقی، منصوره کریمی، نادر خواهانی، علیرضا مهابادی و سونیا نوری در این فیلم به ایفای نقش پرداختند. این فیلم کوتاه در خانه هنر هور تهیه شده و پخش بینالملل آن برعهده کمپانی مستقل مورچه است.
عوامل فیلم کوتاه «مداربسته» عبارتند از: مشاور کارگردان: حسن نجمآبادی، مجری طرح: غلامحسین شاه علی، مدیر فیلمبرداری: کیوان شعبانی، تدوین: مرجان طبسی، اصلاح رنگ و نور: نیما دبیرزاده، مدیر صدابرداری: مجید امینی، طراحی و ترکیب صدا: عبدالرضا حیدری، صداگذار: پروانه جهانگیری، مدیر تولید: حسین عابدین، برنامهریز و دستیار اول کارگردان: نرگس امیراصلانی، منشی صحنه: مهتاب حبیبی، طراح صحنه: مهران مکاری، لباس: الهام موسوی، طراح گریم: بنی محمدی، دستیار یک فیلمبردار: پوریا خطیبی کیا، دستیار صدا: محمدرضا کاویانی، مدیر صحنه: رامیار محمودی، دستیار تولید: علیرضا مهابادی، گروه فیلمبرداری: امیر سجاد ذوالفقارینژاد و مهدی نوابی، دستیار دوم کارگردان: سارینا میر طیبی، مدیر تدارکات: رضا تهرانی، تدارکات: علیرضا شاهرخی، حملونقل: محسن نوذرپور و علیرضا شاهرخی، زیرنویس: رضا تاری وردی، عکاس: نفیسه صالحآبادی، طراح پوستر: متین خیبلی و مشاور رسانهای: علی کشاورز.
سینمای ایران اگرچه همچنان از برکت حضور بزرگان و هنرمندانی بهره میبرد که عمر گرانقدر خود را صرف اعتلای این هنر کرده و قابهای ماندگاری را پیش چشم تماشاگرانشان خلق کردهاند، اما سوگ فقدان هنرمندانی شریف را که نامشان بر حافظه جمعی ما حک شده است، از یاد نمیبرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نخستین جشنواره بینالمللی فیلم حوا با محوریت موضوع زن و خانواده و بازتعریف موقعیت و جایگاه زنان در جامعه و نقش تاثیرگذار سینما در تحکیم بنیان خانواده شاید بهانه خوبی باشد تا مروری بر کارنامه درخشان بازیگران فقیدی داشته باشیم که مادرانگی و اقتدار زنانه را در قاب سینما و حقیقت زندگی زیستهاند.
رقیه چهره آزاد/ مادر
رُقیه چـِهرهآزاد با نام اصلی رقیه فخرالملوک توکلی از همان کودکی به بازیگری علاقه داشت تا جایی که در سنین کودکی برای فامیل و آشنا نمایش اجرا میکرد، وقتی ۱۹ ساله شد و دیپلمش را گرفت توانست به گروه تئاتر حرفهای جامعه باربد که زیر نظر اسماعیل مهرتاش بود، بپیوندد. در ۲۴ سالگی برای نخستین بار روی صحنه رفت و تئاتر را با نمایش تأثیر زن در جامعه آغاز کرد. سال ۱۳۴۴ در نمایش پهلوان اکبر میمیرد نقش مادر را بازی کرد.
در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در ۸۱ سالگی به وی اعطا شد. در آن زمان او مسنترین بازیگری بود که برندهٔ این جایزه شد. وی در طول حیات هنری خود در آثار مختلفی بازی کردهاست که از آنها میتوان به طوفان زندگی، سوتهدلان، دستکش سفید، پریچهر، ارثیه، مادر، عروس، دلشدگان، الو! الو! من جوجوام و تهران روزگار نو اشاره کرد. چهرهآزاد همچنین در مجموعههایی تلویزیونی همچون آرایشگاه زیبا، هزاردستان و مزد ترس به ایفای نقش پرداختهاست. هنگام درگذشت رقیه چهرهآزاد در 10 دی ماه 1373؛ روزنامهها، نقل قولی از نقش غلامرضا (اکبر عبدی) را در فیلم مادر، تیتر کردند: «مادر مرد. از بس که جان ندارد.»
حمیده خیرآبادی/ پدرسالار
تا مدتها جنس دیالوگگوییهای او در سریالهای تلویزیونی تبدیل به ضربالمثل و نمادی از مادرانگیها میان اعضای یک خانواده معمولی بود. حمیده خیرآبادی را که مادر ثریا قاسمی دیگر بازیگر دوستداشتی سینما و تلویزیون محسوب میشود، آنقدر در فیلمها و سریالهای مختلف در مقام مادر دیدیم که برای خیلی از ما، تعریف مادر و مادرانگی، منطبق بر شمایل دوستداشتنی او بود.
در میان آثار خاطرهسازی که از حمیده خیرآبادی به یادگار مانده است، قطعا میتوان جایگاه ویژهای برای «پدرسالار» قائل شد. حضور درخشان خیرآبادی در کنار زندهیاد محمدعلی کشاورز در نقش اسداللهخان هنوز هم برای نسل دهه ۶۰ و ۷۰ یک خاطره فراموشنشدنی است.
خیرآبادی حضورهای خاطرهسازی دیگری همچون فیلم «کلاهقرمزی و پسرخاله» و یا سریال محبوب «خانه سبز» را هم در کارنامه خود دارد.
حمیده خیرآبادی ۳۱ فروردین ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی دارفانی را وداع گفت.
شهلا ریاحی/ دلشدگان
قدرتالزمان وفادوست معروف به شهلا ریاحی، زادهٔ ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ در تهران است. او هنرپیشه سینما، تئاتر و تلویزیون بود که با ساخت فیلم مرجان، نخستین کارگردان زنِ سینمای ایران لقب گرفت.
او سینمای حرفهای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خوابهای طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد. با رکود کار تئاتر، ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد. وی گوینده رادیو و تلویزیون و مجری برنامههای کودک نیز بود.
ریاحی در بیش از 70 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است که از آن میان می توان به گلنار، در مسیر تندباد، دو فیلم با یک بلیت، دلشدگان، حکیم باشی، سراب، عروسی خون و بسیاری از فیلم های دیگر اشاره کرد. وی همچنین در دهها سریال تلویزیونی و نمایش، ایفای نقش کرده است. شهلا ریاحی که به علت بیماری حدود ۱۰ ماه در بیمارستان بستری بود و زندگی نباتی داشت، شامگاه ۱۰ دی ۱۳۹۸ درگذشت.
جمیله شیخی/ کاغذ بی خط
جمیله شیخی زاده ۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، او در ابتدا از شاگردان کلاس آواز فاخره صبا بود که سپس صبا وی را به شاهین سرکیسیان معرفی میکند و سپس نزد استادان دیگر تئاتر به آموختن و تمرین تئاتر مشغول شد و اولین فعالیت حرفه ای خود را در سال ۱۳۳۶ با نمایش «پدر» آغاز کرد تا اینکه به استخدام رسمی «اداره تئاتر» درآمد. او برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از دهمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مسافران ساخته بهرام بیضایی و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم لیلا به کارگردانی داریوش مهرجویی شده است. او همچنین در آثار درخشانی همچون کاغذ بی خط، پرنده کوچک خوشبختی، پاییزان، مسافران، ماه و خورشید و ده ها فیلم، سریال و تئاتر دیگر بازیگر کرده است. جمیله شیخی در روز چهارشنبه دوم خرداد ۱۳۸۰ در سن ۷۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در روز ۶ خرداد ۱۳۸۰ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
هما روستا/ از کرخه تا راین
آنقدر صدایش آرام بود و عمق نگاهش گیرا، که در هر پلانی که از یک فیلم یا سریال حضور پیدا میکرد میتوانست همه نگاهها را به سمت خود جلب کند. هما روستا که از چهرههای برخاسته از صحنه تئاتر به حساب میآمد در ابتدای دهه ۵۰ مقابل دوربین حاضر شد و هم در سینما و هم در تلویزیون حضورهای خاطرهسازی را رقم زد.
مخاطبان جوانتر سینما و تلویزیون شاید او را بهواسطه حضور در سریال «ترانه مادری» به یاد داشته باشند اما حرفهایترها حتما درخشش او در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی در آستانه دهه ۷۰ را فراموش نکردهاند. یکی از حضورهای خاطرهانگیز روستا در مقابل دوربین که هم در میان اهالی فن و هم در نگاه مخاطبان عام همچنان ماندگار بهحساب میآید، ایفای نقش او در فیلم «از کرخه تا راین» بود. فیلمی از ابراهیم حاتمیکیا که روستا در آن نقش خواهر کاراکتر اصلی یعنی سعید را بازی میکرد و در آلمان قرار بود میزبان برادر مبتلا به سرطانش باشد.
هما روستا در چهارم مهرماه سال ۱۳۹۴ درست در روز تولد ۷۱ سالگیاش تسلیم عوارض بیماری سرطان شد و چشم از جهان فروبست.
پرویندخت یزدانیان/ قصههای مجید
هنوز با خبر درگذشت کیومرث پوراحمد، یکی از خاطرهسازترین کارگردانان سینما و تلویزیون کنار نیامدهایم. کارگردانی که برای ساخت «قصههای مجید» وسواس بسیاری بهخرج داد تا باورپذیرترین ترکیب بازیگران را گردهم بیاورد و نتیجه همین وسواس و سختگیری برای انتخاب کاراکترهای اصلی، او را برای ایفای نقش «بیبی» به مادرش رساند.
پرویندخت یزدانیان مادر کیومرث پوراحمد بود که با حضور در این سریال، چنان به کاراکتر «بیبی» جان بخشید که سالها بعد این کاراکتر به سینما هم راه پیدا کرد و فیلم «مهریه بیبی» برمبنای آن در سینما ساخته شد.
وی بعدها در فیلم سینمایی «خواهران غریب» و یا سریال «سرنخ» هم در مقابل دوربین پسرش نقشآفرینی کرد و اما چندان علاقهای به ایفای نقش در مقابل دوربین کارگردانان دیگر نداشت.
پرویندخت یزدانیان در پنجم فروردینماه ۱۳۹۱ پس از دورهای ابتلا به بیماری آلزایمر، دارفانی را وداع گفت.
فرخلقا هوشمند/ مدرسه مادربزرگها
از دهه ۳۰ بازیگری در سینما را آغاز کرد و تنوع حضورش در فیلمها و سریالهای مختلف از مجموعه فیلمهای «صمد» تا «کوچک جنگلی» را دربر میگیرد. فرخلقا هوشمند هم از آن بازیگران دوستداشتنیای است که صرف تماشا صورت مهربانش با چشمانی که گویی همیشه در حال خنده بود، حجم عظیمی از خاطرات خوش را در ذهن و قلبمان احیا میکند.
او که در بالغ بر ۶۰ فیلم سینمایی حضور داشت در سال ۸۰ و در فیلم «غزل» برای آخرین بار روی پرده سینما ظاهر شد اما بخش عمدهای از خاطرات ما از او مربوط به تجربههای تلویزیونیاش میشود؛ از «دنیای شیرین دریا» گرفته تا «کوچه اقاقیا».
بیشک یکی از جذابترین خاطرات تلویزیونی هم که فرخلقا هوشمند در کنار جمعی از بازیگران خاطرهساز سینمای ایران در آن ایفای نقش داشت، سریال «مدرسه مادربزرگها» به کارگردانی غلامرضا رمضانی بود.
سریالی که سهم ویژهای در ادای دین خیلی از ما به مادران و مادربزرگهایمان داشت.
فرخلقا هوشمند ۲۲ تیرماه ۱۳۸۸ در سن ۸۰ سالگی چشم از جهان فروبست.
پروین سلیمانی/ تعطیلات نوروزی
مگر میشود از متولدین دهه ۶۰ باشید و بخشی از شیطنتهای کودکیتان را با چنگالی در دست به «طاهرهخانوم» نسبت نداده باشید؟ سریال «تعطیلات نوروزی» را خسرو ملکان در سال ۷۰ کارگردانی کرد و مخاطبان در نوروز ۷۱ به تماشای آن نشستند؛ همان سریالی که پروین سلیمانی در آن در نقش «طاهره خانوم چنگال بهدست» معروف شد و تا همین امروز هم سهم عمدهای در خاطرات جمعی ده شصتیها از سریالهای تلویزیونی دارد.
سلیمانی چهرهای دوستداشتنی و صدایی خوشآهنگ داشت که همین ویژگیها سبب شد حضور متعدد و متنوع او در فیلمها و سریالها در حافظهها با شمایل یک مادر مهربان ترسیم و مانگار شود.
او از اوایل دهه ۳۰ تا دهه ۸۰ در بالغ بر ۷۷ فیلم سینمای ایفای نقش کرد و در سریالهای تلویزیونی هم چیزی در حدود ۴۰ کاراکتر مختلف را بازی کرد.
پروین سلیمانی سرانجام در ۱۲ خرداد ۸۸ در سن ۸۷ سالگی دارفانی را وداع گفت.
ژاله علو/ روزی روزگاری
ژاله علو زادهٔ ۱۴ مرداد ۱۳۰۶ در تهران شاعر، گوینده رادیو، صداپیشه و هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون است. او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فرا گرفت. در نوجوانی عضو چند انجمن ادبی و گروه شعرخوانی بود و همین فعالیتها موجبات راهیابی وی به رادیو برای دکلمه شعر و گویندگی در آن را در سال ۱۳۲۷، مهیا کرد. ژاله علو فارغالتحصیل دانشسرای مقدماتی تهران سال ۱۳۲۶ و همچنین فارغالتحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران سال ۱۳۲۹ است. آخرین اجرای تئاتر خود را در سال ۱۳۳۷ و در نمایشی به نام «توپاز»، به کارگردانی نصرتالله محتشم، انجام داد. به پیشنهاد اسماعیل کوشان، نقش اول فیلم «افسونگر» را با آنکه نقش منفی بود، پذیرفت و ۳ هزار تومان دستمزد گرفت. او تا اواخر دهه سی خورشیدی ایفا گر نقشهای اصلی بود اما به تدریج به شمایل مادر در سینمای ایران بدل شد. ژاله علو فعالیت در دوبله را از سال ۱۳۳۱ آغاز کرد و پس از آن در فیلمهای زیادی بهجای ستارگان معروف سینمای جهان حرف زدهاست. او آغازگر دوبلهٔ کارتون در ایران بود و دوبلهٔ بسیاری از کارتونهای والت دیسنی، به سرپرستی وی انجام شدهاست.
وی بعد از انقلاب، بازی در تلویزیون را با مجموعهٔ «امیرکبیر» آغاز کرد. آخرین حضور تلویزیونی اش مجموعهٔ «مختارنامه» بود. شاخصترین آثار ژاله علو در سالهای بعد از انقلاب، یکی مدیریت دوبلاژ سریال محبوب «سالهای دور از خانه» و دیگری، هنرنمایی در مجموعهٔ تلویزیونی «روزی روزگاری» در نقش زن ایلیاتی مقتدری بهنام خاله لیلا بود که مورد استقبال قرار گرفت. برای این ستاره تکرارنشدنی سینمای ایران، آرزوی سلامتی مدام و عمر طولانی را آرزومندیم.
نخستین جشنواره بینالمللی فیلم حوا به همت بنیاد بینالمللی گوهرشاد و به دبیری مهدیه سادات محور ۱۶ تا ۲۳ تیر ماه سال جاری در سطح کشور و از ۲۰ تا ۲۳ در تهران برگزار خواهد شد. این رویداد محوریت موضوع زنان و خانواده را در دستور کار خود دارد و با همکاری مراکز و سازمانهای فرهنگی مختلف فعالیت خود را دنبال میکند.
«فریماه فرجامی»، نمونه تاریخساز بازیگری است که اگرچه میتوانست سهم بیشتری در این سینما داشته باشد اما امضای پررنگی از خود در ضمیر سینمای ملی به یادگار گذاشت و با افتخار و همواره در محبوبیت، چهره در نقاب خاک کشید.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینمای ایران، کمتر بازیگر زنی را به یاد دارد که به اندازه فریماه فرجامی، مورد وثوق جریان روشنفکری بوده باشد. آنهم بازیگری که در دهه ۶۰ که اوج دوران کاری وی بود، جوانی بود جویای نام اما فوج کارگردانان موج نو بودند که برای همکاری با این بازیگر، صف کشیده بودند.
فریماه فرجامی کار هنری خود را از دهه ۵۰ آغاز کرد؛ فعالیتی که با گویندگی آغاز شد اما زیبایی فرجامی به اندازهای بود که پای او خیلی زود به دنیای نمایش تلویزیونی باز شد. تا جایی که بلافاصله پس از پخش نخستین قسمتهای نمایش تلویزیونی آدمک مومی، سیلی از تقاضاهای سینمایی به سمت او سرازیر شد.
فرجامی با فیلم هر سه نفرشان، وارد سینما شد، فیلم کممایهای که در اندازههای بلوغ فکری این بازیگر نبود و تنها درصدد بود تا از زیبایی فرجامی، در قامت زن لهستانی، بهره ببرد. مسعودکیمیایی، اما چراغ اول را روشن کرد و یکی از نقشهای کلیدی فیلم توقیفشده خط قرمز را به او سپرد. فیلمی که میتوانست حضور فرجامی در سینما را با شتاب بیشتری همراه کند اما عدمنمایش این فیلم و البته رخوتی که در سالهای ابتدایی انقلاب در مسیر سینمای اجتماعی و فعالیت جریان نواندیشی به وجود آمد سبب شد تا فرجامی نیز چندسال خانهنشینی را تجربه کند.
یک دوره رشکبرانگیز
اما هر چه فرجامی در نخستین سالهای ورود به سینمای حرفهای، با بدبیاری ناخواسته همراه بود، اما این رخوت، به یکباره جبران شد بهگونهای که وی تنها در ۶ سال، در ۷ فیلم مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرد: در سال ۶۴، مقابل دوربین تیغ و ابریشممسعود کیمیایی رفت. یک سال بعدش، بازیگر اجارهنشینهای مهرجویی شد. در همان سال، بیپناه را برای علیرضا داوودنژاد بازی کرد، در سال ۶۷، به شخصیت مونس سرب کیمیایی جان بخشید، یک سال بعدش، ماه منیر مادرعلی حاتمی شد، در سال ۶۹، نقش فروغالزمان پرده آخر را بازی کرد و در سال ۷۰ نیز مقابل دوربین فیلم نرگس رخشان بنیاعتماد رفت.
فرجامی، انعطاف خوبی در اجرا داشت. توامان میتوانست صلابت و ریزنقشی را در اجرای خود منعکس کند. این زن قدرتمند البته خالی از احساس نبوداین البته تمام رکوردشکنیهای خیرهکننده فرجامی نبود. او در این سالها، درحالی بازیگر کارگردانان تراز اول سینمای ایران شد که انگارههای احساسی و تکنیکی بازی وی، نقش مهمی در انتخاب نهایی این کارگردانان داشت. فرجامی، نخستین بازیگر زن سینمای پس از انقلاب ایران است که عظمت او در قاب دوربین، به شکل ملموسی به مخاطب منتقل شد. در همین رابطه، به ورود جذاب وی در فیلم پرده آخر واروژکریممسیحی بنگرید تا متوجه شوید دوربین تا چه اندازه محو خوشامدگویی به این شخصیت درآمده است. یا سکانس خیرهکننده فینال فیلم نرگس که ابهت و شوکت یک قهرمان را تا چه اندازه بالا میبرد.
فرجامی، انعطاف خوبی در اجرا داشت. توامان میتوانست صلابت و ریزنقشی را در اجرای خود منعکس کند. جایی که زن قدرتمند پرده آخر و سرب بود و آنجایی که در نقش ماهمنیر، در فیلم مادر به ایفای نقش پرداخت. این زن قدرتمند البته خالی از احساس نبود؛ نرگس، نمونه خوبی از یک زلال احساس است که وی در کشاکش نقشی سخت، آن را برای مخاطبش، ساده کرد و به یکی از شاهنقشهای سینمای ایران تبدیل کرد؛ آن هم سینمایی که شاهنقشهای زنانه چندانی ندارد.
پس از یک دوره بسیار درخشان، فرجامی برای بیش از یک دهه، در کارهای نهچندان شاخصی به ایفای نقش پرداخت. ثمره ۱۲ سال حضور بعدی فرجامی در سینمای ایران، بازی در ۹ فیلم سینمایی بود که ازجمله آنها میتوان به راز گل سرخ، بانی چاو، عشق گمشده، شاغر، آب و آتش و زهر عسل اشاره کرد.
البته که فرجامی در همین دوره، تجربه حضور در چند سریال را نیز از سر گذراند که پهلوانان نمیمیرند، راه سوم، ولایت عشق و روشنتر از خاموشی، ازجمله این کارها به حساب میآید.
چرا نیمه دوم کارنامه فرجامی به این روز افتاد؟
نکته کنجکاویبرانگیز آن است که چرا فریماه فرجامی، در اوج اقتدار، پس از یک دوره فعالیت بسیار حرفهای با بزرگان سینمای ایران و درست پس از دیپلم افتخاری که برای سرب در سال ۶۷ گرفت و سیمرغی که در سال ۶۹ برای پرده آخر به خانه برد، بهناگهان به بازی در کارهایی پرداخت که کمتر کسی از وی انتظار داشت. همین بازی در آثار نهچندان حرفهای، وی را تاحدودی از دور خارج کرد و زمینه را به گونهای رقم زد که او کمکم و در میانه دهه ۸۰، نه در سینما بود، نه در تلویزیون و نه در صحنه تئاتر.
اواخر دهه ۸۰، برنامه سینمایی هفت، گفتوگویی را با فرجامی ترتیب داد که در آن گفتوگو مشخص شد که این بازیگر محبوب، وضعیت سلامتی چندان خوبی ندارد. از همان زمان تا به امروز، فرجامی، همواره به یکی از غصههای پررنگ سینمای ملی تبدیل شد چرا که سخت بود پذیرش این حقیقت که زیبای سینمای ایران، امروز در وضعیت آشفتهحالی قرار دارد و فرسنگها از دوران طلایی کار در تراز اول سینما فاصله گرفته است.
شب گذشته، فریماه فرجامی درحالی در ۷۱ سالگی، از این دنیای خاکی رخت بربست که نه آن چهره شکسته و مغموم سالهای پایانی عمرش و نه اخبار ناگوار این چندوقت، هیچیک نتوانست بر سالها اقتدار و خاطرهسازی او سایه بیفکند.فریماه فرجامی بهتنهایی، در چندین فیلم مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرد و آنقدر خاطرات زیبا و فراموشنشدنی خلق کرد که هیچگاه از خاطر سینمادوستان محو نخواهد شد.
فریماه فرجامی، نمونه تاریخساز بازیگری است که در عین زیبایی، ماند، سالم کار کرد و به بهترین شکل، تصویر خود را به سینمای ایران الصاق نمود. بازیگری که اگرچه میتوانست سهم بیشتری در این سینما داشته باشد اما امضای پررنگی از خود در ضمیر سینمای ملی به یادگار گذاشت و با افتخار و همواره در محبوبیت، چهره در نقاب خاک کشید.
جبار آذین در یادداشتی نوشت: تولیدات هنری سینمایی و تلویزیونی ما پر از تصاویری از زنان بدبخت و ستمدیده و مظلوم، رنجکشیده، تحقیرشده و ناتوان، عروسکهای بزمآفرین و موجودات منحرف، ظلمپیشه و مخرب زندگیهاست و از نمایش سیمای واقعی، زیبا، توانا، قدرتمند، تأثیرگذار، سازنده و تحولآفرین و انسانساز، خبر و اثری نیست.
به گزارش سینمای خانگی، جبارآذین در یادداشتی به مناسبت روز مادر نوشت: حاصل تکه و پاره شدن فرهنگ و هنر و به تبع آن امکان مادی ومعنوی کشور توسط سیاست، ثروت و قدرت به دو گونۀ آشتیناپدیر و ضدملی«فرهنگ و هنر رسمی و سفارشی» و«فرهنگ و هنر ملی و مردمی» که پیامد نگاه و زندگی اشرافی و طبقاتی و دور شدن اهداف و برنامههای فرهنگی و هنری از فرهنگ، زندگی و خواست و سلیقۀ مردم و ادارۀ امور فرهنگی و هنری، سینما و صداوسیما توسط مجریانِ سیاسیِ دولتها که فاقد دانش، تخصص و تعهدفرهنگی و اجتماعیاند، نابسامانی وآشفتگی، هدررفت بیتالمال، تهی شدن تولیدات هنریِ سینمایی و سیمایی ازمضامین و محتواهای منطبق بر نیاز و انتظار مردم، از واقعیتها و مسائل، مشکلات و باورهای اجتماعی، گسترش تضادهای طبقاتی و فقر و فساد و انحراف است.
بناداشتم به یاد و احترام و عزت و شرافت و قداست و حرمتِ مقام زن و مادر، یادداشتی بنویسم ولی وقتی قطار لکنتۀ تولیدات هنری و فرهنگی به ویژه سینمایی و تلویزیونی را از نظر گذراندم، باز هم بر این نکتۀ بارها گفته و نوشتهشده که نتیجۀ فقر آثار هنری شایسته و درخشان دربارۀ منزلت زنان و مادران است، متوقف شدم؛ چراکه از بدو تولد و راهاندازی سینما و تلویزیون در ایران تاکنون، به جز مواردی اندک در میان هزاران فیلم و سریال، از تصاویری واقعی، شفاف و کامل و امیدوارانۀ زنان و مادران، اثری نیافتم و آنچه هم در آثار زن، محور بهرام بیضایی و فیلمهایی مانند مادیان و غیره دیدم، همچنان زنان، جنس دوم با چهرههایی زخمی از سلطۀ تفکرات زشت پدر و مرد سالاری و تحقیرهای اجتماعی بودند.
تولیدات هنری سینمایی و تلویزیونی ما پر از تصاویری از زنان بدبخت و ستمدیده و مظلوم، رنجکشیده، تحقیرشده و ناتوان، عروسکهای بزمآفرین و موجودات منحرف، ظلمپیشه و مخرب زندگیهاست و از نمایش سیمای واقعی، زیبا، توانا، قدرتمند، تأثیرگذار، سازنده و تحولآفرین و انسانساز، خبر و اثری نیست.
زنانِ فیلمها و سریالهای ایرانی، کلفت، کارگر، کتکخور، منحرف، طماع، تجملگرا و مخرباند؛ برای نمونه نگاه کنید به سریال درحال پخش”تمام رخ”؛ اغلب زنان این سریال، مالپرست، بدبخت، فریبخورده، نابودگرِ خانواده، هوسباز، فریبکار و منحرف اخلاقی و ایمانی و مالی و انسانی هستند.
آیا به راستی تمام زنان و مادرانِ ایرانی اینگونهاند یا این فقط نیمی از تمام رخ اندکی از آنهاست؛ نیم رخی نازیبا و ناپسند و نادرست، پسِ نیم رخِ نیک و جذاب و زیبا و توانا و متعالیِ مادرانِ فداکار، همسرانِ وفادار و زنانِ سازنده کجاست؟
البته از آمران و عاملان و مبلغانِ فرهنگ و هنرِ رسمی که به زن، همان نگاه منسوخ کالا را دارند، چنین نگرهها و تولیدات عجیب نیست اما غریب و مغفول آثاری است که به همت هنرمندان متعلق به بخش اصلی فرهنگ، یعنی هنر و فرهنگ ملی و مردمی میخواهند تصویرگر تمام رخ امیدآفرین انسانها و زنان ایرانزمین باشند، لیکن مدافعان و ترویجگرانِ نگاه هنر و فرهنگ رسمی، مجال کار و فعالیت را ازآنان سلب کرده و به دست و جیب خودینماها سپردهاند.
با این اوصاف، هنرمندان و هنرهای راستین، چه زمانی قادر خواهند بودکه در پاسداشت مقام رفیع زنان و مادران بنویسند و آثار هنری بسازند؟ از زنان و مادران والامقام کشور که بهشت زیرپای آنهاست، برای تمام این کوتاهیها و انحرافها و نابخردیها و ستمها شرمندهام، صادقانه و ارادتمندانه با قلم کوچکم، مقام بلند آنها را ارج مینهم و روز زن و مادر را با قلبم به آنها شادباش میگویم!