فیلم «دِرب» برای حضور در بخش پانورامای جشنواره شانگهای پذیرفته شد.
به گزارش سینمای به فیلم سینمایی دِرب به کارگردانی هادی محقق و تهیهکنندگی رضا محقق در جدیدترین حضور جهانی خود در فستیوالها در بیست و پنجمین دوره جشنواره شانگهای چین پذیرفته شده است.
این جشنواره الف جهانی فیلم دِرب را در بخش پانوراما به نمایش درمیآورد.
جشنواره شانگهای ۹ تا ۱۸ ژوئن (۱۹ تا ۲۸ خرداد) برگزار می شود.
فیلم سینمایی «دِرب» در حال حاضر در بیش از ۶۰ سینما در شهرهای مختلف فرانسه روی پرده است و مورد استقبال تماشاگران فرانسوی قرار گرفته است.
«دِرب» در اولین حضور جهانی خود، بیستوهفتمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم بوسان را افتتاح کرد و توانست برنده جایزه اصلی بخش رقابتی جیسئوک جشنواره شود. این فیلم در دومین حضور جهانی خود در نهمین دوره جشنواره فیلم کاتولیک (کاف) که ماه اکتبر در شهر سئول کره جنوبی برگزار شد، نیز حضور داشت. چهل و چهارمین جشنواره بینالمللی سه قاره نانت فرانسه سومین حضور جهانی این فیلم بود که برنده جایزه بالون نقرهای فستیوال شد.
فیلم سینمایی «دِرب» در بخش سودای سیمرغ چهلمین جشنواره فیلم فجر نیز حضور داشت و موفق به دریافت دیپلم افتخار جایزه ویژه هیأت داوران شد. این فیلم همچنین نظر مثبت منتقدان ایرانی را به خود جلب کرده است.
«دِرب» روایتگر مامور اداره برقی است که قرار است برق خانهای تَک و دورافتاده را وصل کند.
هادی محقق، محمد اقبالی و … از جمله بازیگران این اثر هستند و پخش بینالمللی آن برعهده علی قاسمی است. «درب» محصول سیتلکام است.
عوامل «دِرب» عبارتند از نویسنده و کارگردان: هادی محقق، مدیر فیلمبرداری: منصور عبدرضائی، آهنگساز: محمد دارابیفر، مدیر صدابرداری و عکاس: امیرمهدی نوری، تدوین: فرشاد عباسی، صداگذاری: حسین قورچیان، طراح صحنه و لباس و مدیر تولید: عیسی خیبرمنش، اصلاح رنگ: سامان مجدوفایی، مدیر روابطعمومی: نغمه دانش آشتیانی، تهیهکننده: رضا محقق.
بهروز افخمی بیان کرد: شرایط اکران فیلم «فرزند صبح» همزمان با چهاردهم خرداد فراهم نشد و اکران این فیلم به زمانی دیگر موکول شده است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، کارگردان فیلم «فرزند صبح» که پیشتر خبر داده بود در تلاش است تا این ساختهاش را که روایتی از کودکی روحالله خمینی است، از نیمه خردادماه در سینماها نمایش دهد، در گفتوگویی با ایسنا اظهار کرد: از آنجایی که یکسری مقدمات و کارهای اداری برای اکران نیاز بود و به موقع به سرانجام نرسیدند، اکران فیلم که برای نیمه خرداد تدارک دیده شده بود، به تعویق افتاد.
افخمی افزود: پخش فیلم «فرزند صبح» برعهده حوزه هنری قرار گرفته و مسئولان حوزه در نظر داشتند اکران دو هفتهای را برای فیلم فراهم کنند که بخاطر طولانی شدن روند اداری امکانپذیر نشد.
وی که این روزها در حال تمرین و پشت سرگذاشتن پیش تولید فیلم جدیدش با نام «صبح اعدام» است، اضافه کرد: قرار براین است که فیلم را از اوایل مهرماه همزمان با ولادت امام خمینی (ره) در سینماها نمایش دهیم.
«فرزند صبح» به کارگردانی بهروز افخمی اولین بار در بیستونهمین جشنواره فیلم فجر در سال ۱۳۸۹ و در سالن همایشهای برج میلاد به نمایش درآمد که کیفیت پایین فیلم حاشیههای زیادی را به همراه داشت و حتی صدای اعتراض کارگردان را هم بلند کرد چون فیلم در نبود او تدوین و به جشنواره ارایه شده بود. اما سرانجام پس از یک دهه کشمکش، نسخهای از این فیلم با تایید کارگردان آماده اکران شد و سال گذشته پروانه نمایش گرفت.
افخمی تاکید دارد که «فرزند صبح» بهترین فیلمی است که تاکنون ساخته است.
حسین میرزامحمدی کارگردان فیلم سینمایی «کت چرمی» با اشاره به شباهت یکی از خطوط داستانی این فیلم با پرونده اعدام «الکس»، از برخی ملاحظات و سختگیریها در مسیر اکران عمومی این فیلم گفت.
به گزارش سینمای خانگی، حسین میرزا محمدی کارگردان فیلم سینمایی «کت چرمی» از آثار رونمایی شده در چهلویکمین جشنواره فیلم فجر که به تازگی و با دریافت پروانه نمایش از سازمان سینمایی آماده ورود به چرخه اکران عمومی میشود، در گفتگو با مهر، درباره تجربه ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود با موضوع دختران آسیبدیده توضیح داد: در این فیلم تا جایی که توانستیم سعی کردیم به مسائلی که مربوط به قشر دختران بیسرپرست و بدسرپرست هستند بپردازیم و تا جاییکه دستمان باز بود و درواقع اجازه داشتیم، سعی کردیم این اسیبهای اجتماعی را در فیلم بازگو کنیم.
وی ادامه داد: این دختران گویی گرفتار نوعی جبر در زندگی میشوند و اگر اعتیاد هم باشد به آن میگویم جبر اعتیاد که سعی کردیم به آن بپردازیم و نزدیک شویم. شاید پیش از این و در حالت عادی بنا به ملاحظاتی هیچ گاه اجازه پرداخت به چنین مسائلی داده نشده بود اما تلاش ما این بود که چیزی را که میتوان نمایش داد نشان دهیم و در فیلم در موردش حرف بزنیم.
میرزامحمدی تصریح کرد: ما در نسخه اولیه نزدیک به ۱۴۰ صفحه فیلمنامه داشتیم اما کمکم مجبور به حذف برخی موارد شدیم که دلایل مختلفی هم داشت. هم به دلیل زمان فیلم، هم به دلیل برخی ملاحظات و مسائلی که دوستان داشتند، مجبور بودیم برخی بخشها را کم کرده یا جابهجا کنیم. با این وجود سعی کردیم از زوایای دیگری معضلات مورد نظرمان را مطرح کنیم و برای نخستین بار توانستیم برخی از این مسائل را بازگو کنیم و عقب نشینی نکردیم.
نسبت «کت چرمی» با ماجرای «الکس» چیست؟
این کارگردان در بخش دیگر درباره ماجرای اعدام الکس و نزدیکی داستان این فیلم به این پرونده واقعی گفت: در مورد پروندههایی مانند الکس که این روزها شاهد انعکاس رسانهای آنها هستیم باید گفت ماجرای الکس نشان میدهد که عمق این معضلات ریشهایتر و بیشتر از آن چیزی است که در قالب «خبر» میشنویم. واقعیت الکس گوشهای از اتفاقات و واقعیتهای عجیبی است که خود ما هم در مسیر تحقیقاتمان برای فیلم به آن رسیدیم. متاسفانه خیلی وقتها اجازه پرداختن به موضوعات این چنینی به سینماگران داده نمیشود.
اگر ما بخواهیم به همین موارد در سینما بپردازیم، اینطور برداشت میشود که داریم سیاهنمایی میکنیم یا میخواهیم چهرهای زشت از شهر و کشور را نشان دهیم. در واقع «ممنوعیت تصویرسازی الکسها در سینما» آنها را در جامعه از بین نمیبرد
وی اضافه کرد: ما توانستیم بخشی از این واقعیتها را در فیلم خود به نمایش بگذاریم و اگر رویکردها نسبت به نمایش این قبیل آسیبهای اجتماعی در سینما اصلاح شود، سینما میتواند آگاهیبخش و حتی پیشگیریکننده باشد. اساساً مشکل هم این است که ما درباره موضوعاتی در خبر و در جراید میشنویم و یا در روزنامهها و در فضای مجازی در ویدیوهای مختلف با آنها روبرو هستیم که نمیتوان در سینما به آنها پرداخت.
میرزامحمدی ادامه داد: در خبرهای ما معمولاً باافتخار از یافتن این موارد یاد میشود و مثلاً میگویند فلان باندی در این زمینه فعال بوده و حالا جلویش را گرفتهایم و دستگیر شدهاند. اما اگر ما بخواهیم به همین موارد در سینما بپردازیم، اینطور برداشت میشود که داریم سیاهنمایی میکنیم یا میخواهیم چهرهای زشت از شهر و کشور را نشان دهیم. در واقع «ممنوعیت تصویرسازی الکسها در سینما» آنها را در جامعه از بین نمیبرد.
وی درباره ضرورت به تصویر کشیدن این آسیبهای اجتماعی تصریح کرد: اتفاقاً با نمایش اینها به فرهنگ و تفکر مخاطبمان کمک میکنیم و ناخودآگاه یک فیلم میتواند در ضمیر ناخودآگاه مخاطب جا بگیرد و همیشه به آن ارجاع داده شود. میتواند به فرهنگسازی و حرکت رو به جلوی جامعه کمک کند. بخشی از فیلم در مورد همین مسائل بود اما همچنان سانسور و ممیزی و ملاحظات بیرونی، با هدف فشار برای حذف یا تغییر در متن برای عدم نمایش این مسائل، وجود دارد و فیلم ما نیز از این قاعده مستثنی نبوده است.
کارگردان «کت چرمی» با اشاره به ایده اصلی این فیلم از مستندی که پیش از این سراغش رفته است گفت: سال ۹۸ درگیر ساخت مستندی بودم که درباره یکی از کمپهای «ان ای» بود. در خلال ساخت این مستند من با داستانها و اتفاقهایی روبهرو شدم که ایده «کت چرمی» به ذهن من رسید حالا این کمپ مخصوص آقایان بود و دوربین ما به کمپ خانمها نرفت اما کم و بیش با آنها هم ارتباط داشتیم و حرفها و قصههایشان را میشنیدم مستند من در نقطهای از شهر حاشیهای در اطراف مشهد ساخته شد اما در تهران هم چنین جاهایی را میشناختم.
وی در پاسخ به اینکه چرا پرداختن به این آسیبهای اجتماعی در مستند با محدودیت کمتری مواجه است توضیح داد: فکر میکنم آنچه که مخاطب و تاثیر کمتری دارد برای مدیران پذیرفته تر است و آنچه که در ساختار سینما که تاثیر بیشتری در ناخودآگاه مخاطب دارد و قشر بیشتری آن را دنبال میکنند با سختگیری بیشتری مواجه است. متاسفانه هر موضوعی که مدیوم مخاطبش کمتر باشد پذیرفتهتر است اما سینما چون مخاطب بیشتری دارد گرفتاریها، سختگیریها و حساسیتهایش هم بیشتر است.
حساسیت روی «مهمانی کت چرمی»
کارگردان درباره ممیزیهای فیلمنامه قبل از ساخت فیلم گفت: ما زیر فشار زیادی برای اصلاحیهها روی فیلمنامه بودیم. حدود ۶ ماه فرآیند دریافت مجوز ساخت «کت چرمی» طول کشید. این ممیزیها یک بار در مرحله فیلمنامه بود که روی ماجرای «مهمانی کت چرمی» که مشابه ماجرای الکس بود ملاحظات زیادی وجود داشت. البته از این طرف هم نوعی تعامل شکل گرفت و ما به گفتگو نشستیم که اساساً چرا میخواهیم چنین فیلمی را بسازیم. با این حال روی یکی از اساسیترین داستانهای «کت چرمی» ملاحظاتی وجود داشت که حتی پایانبندی را هم در برمیگرفت.
وی اضافه کرد: تا جایی هم که سعی کردیم خواستیم دوستان را قانع کنیم و بگوییم که دیدن و شنیدن اینها خیلی هم مهم است. ما پنج پایانبندی داشتیم و یکی از آن پایان بندیها مورد تایید قرار گرفت. واقعیت این است که دو طرف در فرایند فیلمسازی باید انعطاف نشان دهند. ما فیلمسازها انعطافی نشان میدهیم که خیلی به مراتب بیشتر از دوستان است. آنها ملاحظات خود را دارند. نگاه خاص خود را دارند فکر میکنم سازمان سینمایی به عنوان نهادی که در راس هرم سینماست باید پشت مجموعه فیلمساز و مجوزها بایستد و از کاری که میکند دفاع کند. این انعطاف باید دو طرفه باشد و سعی کنیم گفتگو کنیم.
میرزامحمدی در پایان یادآور شد: مسأله اصلی ما در فیلم «مهمانی کت چرمی» بود که بیشتر روی آن تمرکز داشتیم. به هر حال چه بپذیریم چه نپذیریم ما درگیر آسیبهای اجتماعی بسیاری هستیم. مخصوصاً برای دختران نوجوان که باید نگاه موشکافانهتری نسبت به آنها وجود داشته باشد و نمیتوان انکارش کرد. ما که در ایران کار میکنیم با همه ضوابط و قوانین آشنا هستیم و نمیخواهیم آنها را انکار کنیم اما باید بتوان این آسیبها را هم مطرح کرد و آگاهی بخشی داشت.
فیلم «نگهبان شب» به کارگردانی رضا میرکریمی پس از تعطیلات نیمه خردادماه روی پرده سینماها میرود.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، هفته گذشته در شورای صنفی نمایش مصوب شد که فیلم سینمایی «نگهبان شب» توسط دفتر پخش «بانو فیلم» به سرگروهی پردیس ایرانمال اکران خواهد شد و حالا رضا میرکریمی – کارگردان فیلم – اعلام کرده است: اکران فیلم سینمایی «نگهبان شب» از روز چهارشنبه ۱۷ خردادماه در سینماها آغاز خواهد شد.
«نگهبان شب» دهمین ساخته رضا میرکریمی است که در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و جایزه بهترین کارگردانی را هم گرفت.
در این فیلم مرحوم کیومرث پوراحمد نیز نقشآفرینی کرده و در کنار او ویشکا آسایش هم حضوری افتخاری داشت.
محسن کیایی، تورج الوند، لاله مرزبان، علی اکبر اصانلو، صفورا خوش طینت، فهیمه هرمزی، زهرا اسلامی، پرهام غلاملو، محمدصادق ملک، علی غابشی، مهراد اکبرآبادی، ایمان سلگی، نوید بانی دیگربازیگران «نگهبان شب» را تشکیل میدهند.
پروانه نمایش «آه سرد» صادر شد و این فیلم سینمایی آماده اکران است.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی «آه سرد»، پروانه نمایش این فیلم سینمایی به تهیهکنندگی رضا محقق و کارگردانی ناهید صدیق از سوی سازمان سینمایی صادر شد.
«آه سرد» نخستین فیلم سینمایی در کارنامه ناهید صدیق است که خود نیز فیلمنامه آن را نوشته است.
این فیلم سال گذشته در بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت و سیمرغ بلورین ویژه هیات داوران بخش سینمای سعادت به ناهید صدیق اهدا شد.
داوران بخش سینمای سعادت شامل ای آر رحمان، کارن شاه نظرف، آن دمی گروئه، یو وی حاج سری، جورج اواشولی، محمدرضا عباسیان و محمد شهباز بودند.
ایمان صدیق و علی باقری بازیگران اصلی این فیلم هستند. محمد اشکانفر، سالار دریامج، امیر شمس، امیر آرام، کوروش اشراقی، حسام رضاییان، اهورا بهرامی، برسام بهرامی دیگر بازیگران این فیلم هستند.
در خلاصه داستان «آه سرد» آمده است: بها و بهرام در جادهای همراه و همسفر شدهاند، بیآنکه حرفی برای گفتن داشته باشند. بها در فکر انتقام است تا به رنجهایش پایان دهد…
برخی از عوامل «آه سرد» عبارت از مدیر فیلمبرداری: مسعود امینیتیرانی، مدیر صدابرداری: آرش برومند، طراح گریم: سید جلال موسوی، تدوینگر: پویان شعلهور، طراحی و ترکیب صدا: حسن مهدوی، آهنگساز: فواد قهرمانی، جلوههای ویژه بصری: هادی اسلامی است.
محمد خزاعی در حالی یک ماه پیش وعده داد که طی ۱۰ روز دبیر چهلودومین جشنواره فیلم فجر را معرفی میکند که این وعده هنوز محقق نشده است!
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، چهارم اردیبهشت ماه همین امسال بود که محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی وعده معرفی دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر را تا «ده روز دیگر» داد تا رسانهها ۱۴ اردیبهشت را روز اعلام دبیر جدید این رویداد بدانند.
خزاعی در همان مصاحبه عنوان کرده بود که شورای سیاستگذاری چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر نیز آغاز به کار کرده است و همزمان از یک برنامهریزی منسجم و مطلوب برای فراهم آوردن مقدمات برگزاری جشنواره گفته بود اما گویی فرآیند انتخاب و معرفی دبیر، تا به اینجا نتوانسته است از این برنامهریزی منسجم، بهرهمند شود!
چالش همیشگی برای معرفی دبیر فجر
«جشنواره فیلم فجر رویه و سیاستگذاری ثابتی ندارد»، این انتقادی است که در طول عمر بالغبر چهار دههای این رویداد همواره به آن وارد بوده است، رویدادی که هر بار با تغییر مدیران و دبیرانش چهرهای تازه به خود میگیرد، گاه قوانین و آیین نامهاش بنا به سلایق مختلف، تغییر میکند و گاه حتی با ورود دبیر جدید جزییترین مسایل آن هم دستخوش تغییر میشود.
همین نکات باعث شده است تا هر ساله سینماگرانی که قصد ورود به این ماراتن را دارند با سوالها و ابهامات تازهای نسبت روند برگزاری این جشنواره مواجه شوند.
از همین رهگذر است که منتقدان و کارشناسان سینما همواره بر این موضوع تاکید میکنند که برای هویتمند شدن جشنواره فیلم فجر بهتر است آییننامه این رویداد ثابت باشد و دوره تغییر و تحول برگزارکنندگان و در رأس آنها دبیر هم آنقدری بلندمدت باشد که فرصت برنامهریزیهای دوراندیشانهتر برای اجرای بهتر مفاد آییننامه را داشته باشند.
تغییر و تحول در سازوکار برگزاری جشنواره فجر متأثر از آمد و شد دبیرانی با سلایق مختلف اما به اندازهای است که حتی تعداد جوایز این رویداد هم از آن مصون نمانده و در دورههای مختلف شاهد افزایش و یا کاهش تعداد سیمرغهای اهدایی بودهایم. سیاستهای مربوط به ارزیابی محتوایی آثار که به طریق اولی در این فرآیند دستخوش تحول میشوند!
همه این موارد سبب شده است معرفی دبیر جشنواره در آستانه هر دوره، زیر ذرهبین رسانهها قرار بگیرد.
انتخابهای خزاعی
حالا سه دوره است که زمام امور جشنواره فیلم فجر به دست محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی افتاده است؛ مدیری که از ابتدای تکیه زدنش بر کرسی ریاست سازمان سینمایی تاکنون تمایلی به برگزاری نشست خبری در جهت تبیین اهداف مجموعه تحت نظارتش در قالب پاسخ به پرسشهای اصحاب رسانه نداشته است و در ایام پس از برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر دیگر حتی پاسخ به پیگیریها و مطالبات موردی اصحاب رسانه در قالب گفتگوهای خبری را هم به حداقل رسانده است! این رویکرد باعث شده است ارتباط درست مدیریت سینما با فضای رسانهای قطع شود و شایعات و گمانهزنیها اعتباری بیش از اخبار رسمی پیدا کنند.
در چنین شرایطی محمد خزاعی برخلاف همه گمانهزنیها در اولین گام ورودش به عرصه مدیریت، مسعود نقاشزاده را به عنوان دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر معرفی کرد.
مسعود نقاشزاده چهرهای ناآشنا نبود و سابقه کارگردانی فیلم سینمای هم در کارنامه حرفهای خود داشت اما گزینهای غیرمنتظره برای این سمت حساس بود. شاید به همین دلیل هم بود که عدم حضور میدانیاش در روزهای نخستین جشنواره آن سال حاشیهساز شد.
هرچند در اخبار رسمی اینگونه اعلام شد که این غیبت به دلیل ابتلای نقاشزاده به بیماری کرونا بوده اما این شائبه را ایجاد کرده بود که در پس او، فرد دیگری کارهای جشنواره فیلم فجر را مدیریت میکند. نقاش زاده اما پس از اتمام دوران نقاهتش در سالن برگزاری این رویداد حضور پیدا کرد و پاسخهای صریح خود به سوالات خبرنگاران به شائبهها پایان داد.
این اما پایان چالشهای مسعود نقاشزاده در مقام دبیر نبود، در همان دوره بود که انتشار زود هنگام برندگان جشنواره حین برگزاری آیین اختتامیه و قاچاق برخی فیلمهای حاضر در این رویداد، دردسرهایی را برای او رقم زدند.
مجتبی امینی که در فضای رسانه بیش از هر چیز به واسطه تهیهکنندگی مجموعه «گاندو» شناخته میشد دومین دبیری بود که از سوی محمد خزاعی برای راهبری جشنواره فیلم فجر انتخاب شد، در دوره چهلویکم و در همان سالی که التهابات اجتماعی بر همه فعالیتها سایه انداخته بود، جشنواره فجر هم از این قاعده مستثنی نبود، رویدادی که از منظر حضور چهرهها کمفروغترین دوران خود را سپری میکرد با کاهش آمار مخاطبان امینی را هم در میانه راه برگزاری به این جمعبندی رساند که در قالب دلنوشتهای اذعان کند در غیاب همه اهالی سینما، فجر رونق همیشگی خود را نداشته است.
اینگونه بود که دومین دبیر منتخب از سوی محمد خزاعی هم دوره پرچالشی را پشت سر گذاشت. حاشیههایی همچون اعلام با تاخیر اسامی فیلمها و داوران، تاخیر در رسیدن نسخه نهایی فیلمها و مهمتر از همه حذف سیمرغ مردمی از حاشیهسازترین تصمیمات در دوره دبیری امینی بود.
گزینههای خزاعی
حالا اما در انتظار چهل و دومین جشنواره فجر هستیم و با وعده محمد خزاعی، گمانهزنیهای مختلفی درباره سکاندار جدید جشنواره فیلم فجر نیز مطرح شدهاست.
ابتدا روحالله سهرابی مدیرکل عرضه و نمایش سازمان سینمایی و مجید اسماعیلی مدیر موزه سینما که اتفاقاً سال گذشته در جمع هیات داوران جشنواره بود به عنوان گزینههای جدی دبیری این دوره عنوان شدند اما چندی بعد نامهای دیگری هم در میان این فهرست قرار گرفت.
مجتبی امینی یکی از همین نامها بود که احتمال تمدید دبیریاش میتوانست دور از انتظار نباشد اما مهدی نقویان رییس سیمافیلم به تازگی اعلام کرده که فصل سوم مجموعه «گاندو» در حال نگارش است و اگر امینی دوباره مسئولیت تهیهکنندگی این اثر را بر عهده بگیرد بعید است به واسطه مشغلههای تولید این مجموعه بتواند دوباره در قامت دبیر جشنواره فیلم فجر ظاهر شود.
محمدحسین نیرومند مشاور سینمایی وزیر ارشاد و عضو هیات انتخاب دوره قبل جشنواره و مسعود نجفی مدیر روابط عمومی دوره چهل و یکم که حضورش در این سمت نقشی تعیینکننده در کیفیت برگزاری دوره گذشته جشنواره داشت، نیز از دیگر نامهایی هستند که در این مدت در رسانهها و شبکههای مجازی مطرح شدهاند و برخی ردای دبیری جشنواره را متناسب با قامتشان دانستهاند.
اما تاکید میکنیم که همه این موارد تنها گمانهزنیهای غیر رسمی است که در فقدان رابطه سالم و دو سویه میان مدیران سینمایی و اصحاب رسانه، فرصت نشر پیدا میکنند و در صورت استمرار میتوانند آسیبزننده باشند.
وعدههای خزاعی
مجتبی امینی ۱۷ فروردین ماه سال گذشته از محمد خزاعی حکم دبیری جشنواره فجر را گرفت و با وعده جدید محمد خزاعی گمان میرفت فاصله انتخاب دبیر دوره چهل و دوم فیلم فجر نسبت به دوره گذشته چندان به درازا نکشد، وعدهای که البته عملی نشد!
با رسیدن به ماه خرداد و گذشت ۳۰ روز هنوز خبری از معرفی دبیر جدید جشنواره فجر نیست و سازمان سینمایی هم توضیحی درباره دلیل این تاخیر ارائه نکرده است.
محمد خزاعی حالا قریب به دو سال است که ریاست سازمان سینمایی را بر عهده دارد، دو سال پر التهاب و پرحاشیه که البته طی آن گاهی اظهارات و وعدههای خودش و مدیرانش به حاشیهها دامن زده است.
وعده معرفی ۱۰ روزه دبیر جشنواره فیلم فجر را حالا میتوان در کنار وعدههای دیگری چون توقف فعالیت سایت متخلف در فرآیند لو رفتن آرای جشنواره چهلم فجر، پیگیری قاچاق فیلمها در همان دوره جشنواره و معرفی عاملان شفافسازی در زمینه ممنوعالکارها و دیگر وعدههایی از این دست قرار داد تا فهرست وعدههای محقق نشده آقای رئیس طولانیتر شود.
کاش محمد خزاعی که با سابقه رسانهای به عرصه مدیریت سینما ورود کرده است، بیشتر به این اصل توجه داشته باشد که شفافیت در فرآیند طرح وعدهها و تبیین دلایل احتمالی عدم تحقق آنها در قالب پاسخگویی صریح به اصحاب رسانه، نه یک گزینه از میان گزینههای مختلف برای مدیریت حاشیهها، که یک ضرورت است.
مهمترین انتظار در قبال حمایت اخیر «سعید خانی» از تروریستهای غائله «خانه اصفهان» این است که سازمان سینمایی چه واکنشی به ادامه فعالیتهای او در قالب «خانه فیلم» نشان خواهد داد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس؛ با انتشار خبر اعدام «صالح میرهاشمی»، «مجید کاظمی» و «سعید یعقوبی» سه تن از عاملان حادثه تروریستی اصفهان و شهادت مدافعان امنیت اسماعیل چراغی، محسن حمیدی و محمد کریمی؛ دوره تازه عملیات روانی سلبریتیها با هشتگ سازی حول ماجرای اعدام سه تروریست مذکور کلید خورد.
اما ریشههای این خیزش مجازی را باید در کدام سازو کار اشتباه طی ماههای اخیر باید جستجود کرد؟ سلبریتیها پس از مدتها سکوت، ناگهان چنین تحرک هماهنگی را برای یک عملیات روانی بزرگ آغاز کردند و در سطح وسیعی به دنبال یادآوری آشوبها و سرکردههای آنارشیست قائله پاییز ۱۴۰۱ هستند.
این عملیات روانی که به صورت متمرکز توسط چهرههای سینمایی هدایت میشود، میتواند پیامدهای بسیار نامطلوب امنیتی را به همراه داشته باشد و مهمترین هدف، تحریک و هدایت دوباره مردم به سمت خیابان است.
در رفتارشناسی سبلریتیها و موج تازه فضاسازی سیاسی یک گزاره کاملا آشکار است، چهرههای سینمایی دیگر هراسی از ممنوعالکاری یا برخوردهای احتمالی سازمان سینمایی ندارند. آنان در یک اتحاد بیسابقه مهمترین رویدادهای فرهنگی کشور از جمله جشنوارههای فیلم، موسیقی و تئاتر و… و. تحریم کردند و از اجرای این طرح ضد امنیتی متضرر نشده و پس از مدتی سکوت فعالیتهای خود چریکی – مجازی خود را از سر گرفتهاند!
استوریهای بهار ارجمند و لیندا کیانی بازیگر فیلم «دیدن این فیلم جرم است» محصول سازمان سینمایی سوره
یکی از سیاستهای سازمان سینمایی طی ماههای اخیر تساهل و تسامح با هستههای فعال سینمایی است. رویکردی توام با ملاطفت، با تشکیل کارگروههای مصلحانه تنها به یک نتیجه ختم شد؛ ترحم برپلنگ تیز دندان :ستمکاری بود بر گوسفندان.
استوریها(ازراست به چپ) : همایون غنی زاده کارگردان تئاتر و سینما – سارا بهرامی و پدرام شریفی
چرا تشکیل کارگروهها وجلسات برای حل شدن مشکلات قضایی و امنیتی «سلبریتیها» در سازمان سینمایی نتیجهای معکوس به ارمغان داشت؟
پیگیریها از محتوای اغلب این جلسات حاکی از ضریب پیدا کردن حاشیه امنیت چهرههای مشهور فعال در فضای مجازی است تا جایی که سام درخشانی میتواند ساختارشکنترین پستها را در صفحه اینستاگرامش منتشر کند.
همراهی مازیار لرستانی و تهمینه میلانی با اعدام تروریستهای اصفهاناستوری شقایق دهقان و مهدی نصرتی بازیگر ارگانی دو فیلم لباس شخصی (سازمان اوج) و ضد (محصول حوزه هنری انقلاب اسلامی)
گزاره دومی که موجب قوت قلب سلبریتی برای توسعه مواجهه مجازی با حاکمیت میشود، سیاست محوری حمایت از تهیهکنندگان و پخش کنندگان در سینماست. مدیریت سازمان سینمایی فعلی مدتهاست به اهرمی برای حفظ منافع چهرههای پرقدرت حوزه پخش و تهیهکنندگی شده است.
تصمیمات این سازمان در دو سال گذشته مبنی بر گران کردن بلیط سینما نه تنها در جهت منافع مردم نبود، بلکه زمینه انتفاع بیشتر تهیه کنندگان و پخش کنندگان را تامین میکرد.
مدیریت سازمان سینمایی فعلی از بدو استقرار در سازمان سینمایی از سال ۱۴۰۰ در نخستین سال مدیریت، ۵۵ درصد و در دومین سال استقرار در سال ۱۴۰۱ موجب گرانی ۶۶ درصدی بلیط سینما شد.
با اینکه این گران شدن موجب ریزش مخاطبان در سال ۱۴۰۰ شد اما اصرار به گرانی بلیط در سال ۱۴۰۱ عملی شد. دست کم هیچ جریان مدیریتی در سینما طی چهل سال اخیر دو سال پیاپی بلیط سینما را گران نکرده است.
این اهتمام برای گران کردن بلیط سینمادر دو سال پیاپی نشان میدهد یکی از اهداف سازمان سینمایی تامین منافع پخش کنندگان و تهیهکنندگان سینماست. با این استدلال میتوان این گزاره را مطرح کردن دوران مدیریت فعلی سینما دوران پخش کننده و تهیهکننده سالاری است.
طبیعی است که این دو گروه در گلوگاههای اقتصادی و امتداد مسیر حرفهای سلبریتیها نقش موثری دارند و برخی جهت دهیهای سیاسی با فرمان آتش پخش کنندگان و تهیهکنندگان تشدید خواهد شد.
در مورد هر واکنشی از سوی سلبریتیها باید به دو موضوع بسیار مهم توجه خاص و ویژه داشت. جریان سلبریتیها تا زمانی نقش خود را به عنوان چریکهای مجازی ایفا میکنند که منافع اقتصادی آنان به مخاطره نیفتد.
در هر مقطعی با تهدید منابع مالی، ترمز اعتراض کشیده خواهد شد، مخصوصا افرادی که زمینههای کسب درآمد آنان، ریشه در مناسبات دیگری دارد. مهمترین نکته قابل تحلیل درباره تحرکات مجازی علیه اعدام تروریستهای خانه اصفهان این است که «سلبریتی» ها در این زمینه «پیرو» حلقه قدرت اقتصادی در سینما بودند. اگر حلقههای قدرت تولید در سینما، با این رویداد همراهی کنند، موج کنشگری ابعاد گستردهتری خواهد داشت.
استوریها از راست به چپ: علی ضیا، ژاله صامتی، الهام اخوان، مریم عصومیاستوریها از راست به چپ : ترلان پروانه، فرنوش آبا، امیر حعفری، حبیب رضایی
تهیهکنند گان و پخش کنندگان در ایجاد تولید دوگانگی و تقویت شهامت سلبریتیها نقش موثری دارند و این افراد با توجه به اینکه از حیث قدرت به صورت مستقیم از سازمان سینمایی تغذیه میشوند، میتوانند شهامت همراهی با فضاسازی سیاسی و امنیتی سلبریتیها را تقویت کنند.
در چهلم و دومین جشنواره فیلم فجر، اغلب کارگردانان، تهیهکنندگان و افراد صاحب منافعی که با مجوزهای وزارت ارشاد مسیر بهرهمندی خود را از جریان اقتصادی سینما تسهیل میکنند، وارد بازی تحریم نشدند و هیچ کدام از مولفان و مصنفان در گروه ناشران پست های معارضانه قرار نگرفتند، اما رصد اخیر نشان میدهد برخی تهیهکنندگان و پخش کنندگان وارد آتش بازی حمایت از تروریستهای اصفهان شدهاند.
استوری سعید خانی مدیرعامل خانه فیلم از چهرههای قدرتمند سینما در حوزه تولید و پخش
سعید خانی چطور حامی تروریستها شد؟
سعیدخانی تهیهکننده، پخش کننده و مدیرعامل «خانه فیلم» که مدیریت یکی از مهمترین دفاتر پخش در سینما را بر عهده دارد، پس از اعدام تروریستهای اصفهان، نقاب از چهره برداشت و به این اعدامها واکنش نشان داد و در صفحه اینستاگرامش از آنان حمایت کرد.
در این مواجهها، افکار عمومی در فضای مجازی اغلب به چهرهها و سلبریتیها بسیار معروف توجه دارند، در حالیکه سلبریتیها به قطبنمای خودشان که منابع اقتصادی آنان را تامین خواهد کرد، چشم دوختهاند.
سعید خانی مدیریت یکی از گلوگاههای مهم پخش و تولید را در سینما را در دست دارد و از سوی دیگر چهرههای سیاسی، سینمایی و اقتصادی قدرتمندی را او را حمایت میکنند. شاید افکار عمومی با نام سعید خانی آنچنان آشنا نباشند اما اعلام موضوع او در حمایت از تروریستهای اصفهان موج اعتراضی را در میان سلبریتیها گسترش خواهد داد.
«سعید خانی» یکی از مهمترین و پررابطهترین پخشکنندگان سینماست که میتواند با این انتشار یک استوری دامنه مواجه مجازی با سینماگران را افزایش دهد وبسیاری از سینماگران وارد مرزبندی پر چالشتری با حاکمیت شوند.
به طور قطع، استوری بدون متن سعید خانی تعداد بیشتری از سلبریتیها را وادار به واکنش خواهد کرد. سلبریتی واکنش دهنده، بیش از آنکه به دنبال اعتراض به اعدام چند تروریست باشند، به دنبال پیروی از خطدهی خاصی هستند که توسط خانی تولید شده است و سلبریتیها تبعیت میکنند تا موقعیت خود را در سینما و تولیدات شبکه نمایش خانگی حفظ کنند و از صفحه شطرنج سازوکار و مناسبات تولید کنار گذاشته نشوند.
چرا «خانه فیلم» نهاد قدرتمندی در حوزه پخش و نمایش محسوب میشود؟
«خانه فیلم» که مدیریت آنرا خانی بر عهده دارد، شرکتی با مسئولیت محدود در زمینه پخش فیلم های سینمایی از سال ۱۳۹۶ کار خود را با پخش فیلم لونه زنبور آغاز کرد. این دفتر پخش فیلمهایی همانند متری شیش و نیم، مسخره باز، قهرمان، دینامیت، شادروان، علفزار، انفرادی، غریب خط استوا و سه کام حبس و … را برعهده درد. در سال های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ دو سال متوالی پر فروش ترین دفتر پخش ایران بوده و اعضای هیئت مدیره خانه فیلم به شرح زیراست:
سید جمال ساداتیان (رئیس) سعید خانی (مدیرعامل) بهرام رادان (عضو) سپهر سیفی (عضو) محسن خباز (عضو) امیرحسین علم الهدی (مشاور)
سعید خانی یک مهره بیش فعال، شبیه سالهای ابتدایی فعالیت علی سرتیپی است. او سالها در مقام پخش کننده در دفتر «نسیم صبا» و دفتر تولید فدک فیلم، هر دو متعلق به سعید سعدی از کادر سابق سپاه انقلاب اسلامی فعالیت میکرد و به تدریج با حمایت سعدی به عنوان تهیهکننده شناخته شد و در حوزه پخش اعتبار و موقعیتی کسب کرد.
سید جمال ساداتیان تهیهکننده سینما سالها به عنوان رئیس دفتر دولت هاشمی رفسنجانی فعالیت میکرد. برادران شایسته که از اقوام ساداتیان هستند، با تاسیس کمپانی هدایت فیلم در دوران هاشمی پروژههای ارگانی فراوانی را تولید کردند.
سیدجمال ساداتیان مالک کمپانی تولید و پخش بشرا فیلم از تهیهکنندگان ذینفوذ سینماست و قبل از ورود به سینما سالها به عنوان رئیس دفتر هاشمی رفسنجانی فعالیت میکرد. او اداره چندین پردیس سینمایی را برعهده دارد. {هفته گذشته فرزند امیر حسین ساداتیان به همراه یاسر هاشمی در عسلویه حضور داشتند. این حضور احتمال برای از سرگیری یک فعالیت اقتصادی در این منطقه است. }
دیگر شریک مهم این کمپانی پخش کننده آژانس تبلیغاتی «کانون ایران نوین» به مدیریت مریم شفیعی است.
سپهر سیفی که نام او در لیست اعضای هیات مدیرت قرار دارد با حفظ سمت در کانون ایران نوین قائم مقام محسوب میشود. فرزندان شفیعی، سپهر و شهرزاد هر دو تهیه کننده سینما هستند. این کانون در مهمترین قراردادهای تبلیغاتی فرهنگی، هنری و ورزشی نقشی اساسی ایفا میکند.
سپهر سیفی قائم مقام کانون ایران نوین در عکس سمت چپ در کنار مادرش «مریم شفیعی»
امیرحسین علمالهدی مدیر عامل سابق گروه هنر و تجربه از مشاور این شرکت پخش سینمایی است. علمالهدی از جمله افرادی است که سالها در نهادهای مختلفی تحت عنوان مدیرسینمایی فعالیت میکرد. اعمالسیاستهای او منجر به شکلگیری کمپانی چند شراکتی فیلمیران با حضور غلامرضا موسوی، محمدرضا تخت کشیان، رسول صدرعاملی، حمید اعتباریان با مدیریت علی سرتیپی شد. در واقع «خانه فیلم» با الگوبرداری از کمپانی فیلمیران شکل گرفته است.
آیا سازمان سینمایی، سازمان اوج و حوزه هنری همکاری خود را با خانه فیلم ادامه میدهد؟
مهمترین انتظار در قبال حمایت اخیر «سعید خانی» از تروریستهای قائله «خانه اصفهان» این است که سازمان سینمایی چه واکنشی به ادامه فعالیتهای او در قالب «خانه فیلم» نشان خواهد داد.
خانی در حوزه پخش، نمایش و تولید سینمایی تعاملات ویژهای با سازمان سینمایی دارد. اگر رئیس سازمان سینمایی همانطور که در اختتامیه فیلم فجر وعده داد تا ریلهای سینما به سوی جریان انقلاب اسلامی هدایت کند، باید منتظر ماند و دید روسای این سازمان در قبال حمایت مدیر پخش خانه فیلم از تروریستهای اصفهان چه واکنشی نشان خواهد داد؟
انفعال سازمان سینمایی غیرواقعی و غیرانقلابی بودن سازمان سینمایی را هویدا خواهد کرد و برگزاره پخش کننده و تهیهکننده سالاری صحه میگذارد.
«خانه فیلم» تقاطع فعالیتی با حوزه هنری و سازمان هنری اوج دارد. فیلم «غریب» آخرین محصول سازمان اوج توسط خانه فیلم پخش شده است. آیا سازمان اوج همچنان با این دفتر پخش ادامه همکاری خواهد داد؟
خانی یکی از تهیهکنندگان سریالهای شبکه نمایش خانگی است. آیا ساترا با همه سستیهایش در مقابل این حمایت خاص تهیهکننده سریال «سیاهچاله» واکنش درخوری نشان خواهد داد؟
پرسش مهمتر از حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی این است که آیا سیاست تهاتر در اکران را با «خانه فیلم» ادامه میدهد؟ اگر سستیهای گذشته تکرار شود، حدود و ثغور انقلابی بودن از سوی این نهادهای تاثیرگذار، در ساحت ادعا باقی خواهند ماند.
این دوگانگی در این بزنگاه تاریخی باید در وضعیت آشفته سینما حل شده در غیراینصورت این وضعیت هرج مرجطلبانه در تهییج افکار عمومی توسط سلبریتیها و حامیان اقتصادی آنان در مواجه با حاکمیت ابعاد گستردهتری پیدا خواهد کرد.
اکران آنلاین فیلم سینمایی «غریب» یکم خرداد همزمان با سالروز شهادت محمد بروجردی نیمبها عرضه میشود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی فیلم، اکران آنلاین فیلم سینمایی «غریب» به کارگردانی محمدحسین لطیفی روز دوشنبه (یکم خرداد) همزمان با سالروز شهادت محمد بروجردی در پلتفرم فیلیمو به صورت نیم بها عرضه میشود.
این فیلم به نویسندگی و تهیهکنندگی حامد عنقا از چهارشنبه (۲۰ اردیبهشت) به صورت اختصاصی در پلتفرم فیلیمو اکران خود را آغاز کرده است.
فیلم «غریب» به روایت بخشی از زندگی شهید محمد بروجردی در کردستان و شیوه فرماندهی منحصر به فرد او در اتحاد مردم و رفع شرایط بحران پرداخته است که در سال ۱۳۵۸ با آغاز ناآرامیها در کردستان توسط احزاب کومله و دموکرات، محمد بروجردی از طرف امام خمینی(ره) مأموریت مییابد تا به عنوان فرمانده سپاه کردستان وضعیت را به حالت عادی بازگرداند.
بابک حمیدیان، پردیس پورعابدینی، رحیم نوروزی، حسام محمودی، مهران احمدی و فرهاد قائمیان در این فیلم به ایفای نقش پرداختهاند.
فیلم «غریب» که محصول سازمان هنری رسانه ای اوج است در چهل و یکمین دوره از جشنواره فیلم فجر در بخشهای مختلف طراحی صحنه، چهرهپردازی، جلوههای ویژه میدانی موفق به دریافت سیمرغ شد. همچنین سیمرغ بهترین نقش اول زن جشنواره نیز به بازیگر این فیلم اختصاص یافت.
جایزه ویژه هیئت داوران در بخش مقاومت بینالملل و بهترین فیلم از نگاه ملی نیز به «غریب» تعلق گرفت. این فیلم در هفدهمین جشنواره فیلم مقاومت نیز به عنوان بهترین فیلم، انتخاب شد.
علی خسروی کارگردان فیلم کوتاه «زاک» که روایتی امیدوارانه از موضوعی بهشدت تلخ دارد، تأکید میکند که خود را در برابر مخاطبان آثارش، مسئول میداند و نمیتواند آنها را در تلخی محض رها کند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
فیلم کوتاه «زاک» بیست و پنجمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان کارگردانش بودیم.
«زاک» با موقعیت مادری آغاز میشود که تصمیم به سقط فرزند خود دارد اما در فرآیند روایت ۱۰ دقیقهای فیلم، دیدگاهش نسبت به فرزندی که در راه دارد، تغییر میکند.
آنچه میخوانید حاصل گفتگوی خبرگزاری مهر با علی خسروی نویسنده و کارگردان و مهدی مهرنیا مشاور کارگردان فیلم کوتاه «زاک» است.
* فیلم کوتاه «زاک» موقعیت و داستانی دارد که میتوانست در خروجی تبدیل به یک اثر کلیشهای و مشابه با برخی تجربههای دیگر در سینمای کوتاه شود، اما امتیاز آن زاویه نگاه متفاوتی است که به سوژه داشتهاید. چگونه به این ایده و پرداخت رسیدید؟
علی خسروی: ابتدا باید از خبرگزاری مهر بابت این فرصت و توجهی که برای سینمای کوتاه در نظر گرفته و میگیرد سپاسگزاری کنم و فکر میکنم کمتر رسانهای در شرایط فعلی این سهم را برای سینمای کوتاه قائل باشد. درباره سوژه این فیلم هم میتوانم بگویم غالباً ایده آثارم از مواجهه با سوژههای مستند در ذهنم شکل میگیرد. حوالی چهار سال پیش بود که دیدن یک مستند، باعث شد که نسبت به زنان کارگر دغدغه پیدا کنم. زنانی که در کنار همسر بودن و مادر بودن، مشکلات دیگری را هم تجربه میکنند. داستان این فیلم پیش از دوران کرونا در ذهن من شکل گرفت و نزدیک به دو سال در ذهنم آن را پرورش میدادم تا حوالی تابستان ۱۴۰۱ که ساخت این فیلم برایم جدی شد و همزمان وارد پیشتولید شدیم. اصولاً هم چه در مستندسازی و چه در ساخت فیلم کوتاه خیلی منتظر تهیهکننده نمیمانم و فکر میکنم او هم اگر شوروحال من رو متوجه شود، با من همراه میشود. معمولاً هم تهیهکنندهها به من اطمینان میکنند.
خسروی: اطراف ما پر است از این زنهایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچچیز برای خود نمیخواهند. روایت این از خودگذشتگی، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش میکند را نمیفهمممن سال ۸۵ اولین فیلمم را با نام «جشن تکلیف» ساختم و تا به امروز در نزدیک به ۸۰ جشنواره مستند و داستانی حضور داشتهام. اولین جایزهام را هم برای همین فیلم «جشن تکلیف» از جشنواره فیلم شهر گرفتم. سال ۸۷ سومین فیلمم را بهصورت ۳۵ میلیمتری با نام «آینه» ساختم که همان سال در جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت و از همان فیلم بود که سینمای کوتاه داستانی برایم صورت حرفهای پیدا کرد. بهواسطه همین تجربه هم حتی پیشنهاد ساخت تله فیلم و سینمایی هم داشتم اما دچار کمالگرایی شدم و سراغ مستندسازی رفتم.
احساس میکردم دیگر داستان تازهای برای ساخت فیلم داستانی وجود ندارد. ورودم به فضای مستند کمک کرد که با ایدههای تازهای مواجه شوم و ایده «زاک» هم اینگونه شکل گرفت و قصهاش را از یک فیلم مستند وام گرفتم.
* فیلمتان از نظر سروشکل و ساختار کاملاً سینمایی است اما به نظرم فیلمنامهاش با مشکل مواجه است. کل خط داستان یک روایت یکنواخت و ساده است که گویی گرهافکنی و گرهگشایی به درستی در آن اتفاق نمیافتد.
خسروی: خیلی به این ماجرا فکر کردیم. اتفاقاً در برنامه پیچینگ ایده این فیلم در انجمن سینمای جوان هم دچار همین مشکل شدیم…
* همین ایده را پیچ کرده بودید؟
خسروی: بله. اتفاقاً در آن جلسه نکاتی را هم مطرح کردند اما واقعیت این است که حرف دیگران را گوش نگردم و فیلم خودم را ساختم! از این جهت هم خوشحالم و هم ناراحت. این فیلمنامه برای من چیزی شبیه عروسک کوزت شده بود که گویی هر طور شده باید آن را به دست بیاورم. در این فیلم موقعیت این زن برای من موضوعیت داشت. من فیلمهای کوتاه ایرانی و خارجی زیادی را دیده و میبینم. احساسم این بود که در این قصه باید موقعیت زنی را ترسیم کنم که در استرس و فشار عصبی است اما سرانجام به گردهم آوردن اعضای خانوادهاش به آرامش میرسد. به همین دلیل هم فرم روایت فیلم ما اول شخص بود و سراغ فرم دانای کل نرفتیم. ترسیم حس و حال این زن در طول ۱۰ دقیقه فیلم برایم جذاب بود.
علی خسروی
* از این برداشت نترسیدید که آنچه در فیلم ارائه میکنید در ذهن مخاطب تبدیل به همان عبارت معروف «خوشبختی فاصله میان دو بدبختی است» بشود؟ چون هیچ نشانهای در روایت فیلم نیست که شرایط این زوج بعد از این با تغییر مثبتی مواجه شود.
خسروی: آگاهانه به این تصویر رسیدهایم. فیلم «زاک» موقعیت زنی است که به دلیل بد اخلاقیهای شوهرش تصمیم به سقط فرزندش گرفته است و این سوژه هم برگرفته از یک کیس واقعی بود. زنی بود که میگفت من بچه بسیار دوست دارم اما به دلیل استرسهای ناشی از بداخلاقیهای همسرم، مجبورم بچهام را بدون اطلاع همسرم سقط کنم. در داستان فیلم اما این زن در نهایت به حرف دل خودش و صدای قلب نوزادش گوش میدهد و از تردیدهایش عبور میکند. خدا هم در چنین شرایطی به فرد کمک میکند. دقیقاً با همان خبری که شاید میتوانست شوهرش را تا آستانه مرگ عصبانی کند، او را آرام میکند و از یک مهلکه نجات میدهد. در لحظهای که به رحیم میگوید که حامله است، گویی به او شوک وارد میشود.
اطراف ما پر است از این زنهایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچچیز برای خود نمیخواهند. روایت این از خودگذشتگی که فکر میکنم ویژگی زن شرقی است، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش میکند را نمیفهمم. به همان اندازه که آن زن را نمیفهمم، این زنی که در «زاک» تصویر کردهام را درک میکنم و این قطعاً به تجربه زیسته من ربط پیدا میکند. احساس من این است که فیلم کوتاه وظیفه دارد در یک زمان کوتاه یک موقعیت خاص دراماتیک از یک شخص را به تصویر درآورد و روایت فیلم «زاک» را هم از همین جنس میدانم.
خسروی: در سختترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بودهایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم میتوان ذرهای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگترین گناه در دین ما ناامیدی استمهدی مهرنیا: اجازه دهید نکتهای را درباره فیلمنامه «زاک» مطرح کنم. کل داستان فیلم از نظر زمانی در دو ساعت میگذرد که ما اتفاقات این دو ساعت را قرار است در ۱۰ دقیقه روایت کنیم. زمان هم کاملاً در فیلم خطی است. آنچه دارد اتفاق میافتد، کنار هم چیدن بریدههایی از لحظات این کاراکتر از لحظهای است که تصمیم میگیرد جان یک موجود زنده اما فاقد روح از نگاه ما را بگیرد، تا دو ساعت بعد که با همان موجود به ظاهر فاقد روح، روح تازهای را به زندگی فاقد روح خودش و همسرش میدمد. رسیدن از آن نقطه به این نقطه آن هم طی دو ساعت، همان اتفاقی است که در فیلمنامه رخ داده است و آن را بهنسبت یک روایت تکخطی و یکنواخت از یک مقطع از زندگی یک فرد، متمایز کرده است.
* جناب مهرنیا شما از چه مرحلهای با پروژه «زاک» همراه شدید و چه سهمی در شکلگیری دنیای آن داشتید؟
مهرنیا: من و علی خسروی یک دوستی قدیمی داریم. پیشتر من فیلم ساختهام و آقای خسروی آن را تهیه کرده و همکاریهای دیگری هم با یکدیگر داشتهایم. در فیلم «زاک» اما بعد از آنکه قرار شد این کار ساخته شود و فیلمنامه تقریباً شکل گرفته بود، صحبت و گفتگو را آغاز کردیم. جزو معدود کارهای کوتاهی بود که پیشتولید مفصلی هم داشت و نزدیک ۲۰ روز برای آن وقت گذاشتیم. از آنجا که لوکیشن هم در تهران نبود ما ۷ یا ۸ نوبت به شمال رفتیم و لوکیشن دیدیم.
* اتفاقاً همین پیشتولیدهای مفصل است که تأثیرش را روی خروجی نشان میدهد.
خسروی: مهدی واقعاً یکی از آن دوستان حرفهای من است. بیش از ۱۵ جلسه درباره فیلمنامه و کارگردانی صحبت کردیم تا به جمعبندی برسیم. فهیمه مؤمنی که نقش اصلی این فیلم را ایفا میکند، معتقدم با اختلاف یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را ارائه کرده است. همه این نتایج به دلیل زمانی است که همه ما در پیشتولید صرف رسیدن به استانداردها کردیم. اگر چنین پیشتولیدی عقبه پژوهشی هم داشته باشد، با نتایج به مراتب بهتری هم مواجه میشود. مهدی در این مسیر واقعاً رفاقت کرد و معتقدم در سینمای کوتاه، چون پول خاصی هم جریان ندارد، مهمترین سرمایه همین رفاقتهاست.
* در جواب سوال اول اشاره کردید که ایده این فیلم را از فضای یک مستند و از تجربیات خودتان در دنیای مستندسازی وام گرفتهاید. این گزاره را بهویژه از سوی فیلمسازانی که دغدغه مسائل اجتماعی را هم دارند، زیاد میشنویم و غالباً ریشه اصلی ایدههای خود را مشاهداتشان از واقعیتهای جامعه میدانند. آنچه درباره «زاک» برایم عجیب است و علی خسروی را با فیلمسازان مشابهش متمایز میکند این است که گویی زاویه نگاه و روایتش، به واسطه مواجه ه با حجم بالای سیاهی و تلخی موجود در دنیای واقعی، رنگ تلخی و سیاهی به خودش نگرفته است. بسیار شاهد هستیم که فیلمسازان ما سراغ معضلات اجتماعی میروند و آنقدر بیواسطه با حجم بالایی از تلخیها مواجه میشوند که گویی ناگزیر بخشی از این تلخی در فیلمشان سرریز میکند. در داستان یک خطی «زاک» ما همه مواد لازم برای یک موقعیت داستانی تلخ و سیاه را داریم، از کارگر معترض و در آستانه اخراج گرفته تا زنی که تصمیم به سقط فرزندش دارد، شما از تمام این تلخیها روایتی ارائه کردهاید که وقتی تیتراژ پایانی پخش میشود، حال مخاطب خوب است و گویی حتی شاهد روایتی از جنس امید بوده است. چه اتفاق درونیای در شما افتاد که خروجی کارتان طعم و مزهای متفاوت از آثار دیگر فیلمسازان اجتماعی پیدا کرده است؟
خسروی: خیلی خوشحالم که این اتفاق در فیلم من افتاده است و چنین حسی نسبت به آن داشتهاید. اساساً همین را میخواستم. من معتقدم که ما همه به «امید» زندهایم. من فیلمهای مستند زیادی ساختهام و نزدیک به ۸ سال است که در حوزه مستندهای اقتصادی کار میکنم. زمانی کارهای دفاعمقدسی و اجتماعی هم ساختهام. آنچه ما امروز در ایران درگیر آن هستیم یک جنگ اقتصادی تمام عیار است که با یک جنگ فرهنگی توأم شده و شرایط عجیب و غریبی را بهوجود آورده است.
همیشه اما در سختترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بودهایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم میتوان ذرهای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگترین گناه در دین ما ناامیدی است. همین امروز فیلمنامه یک فیلم بلند را هم در دست دارم که سوژه آن هم یک سوژه اقتصادی است اما در عین حال یک داستان عاشقانه دارد. در دل یک چالش عظیم، سراغ روایت رویش یک عشق رفتهام. به نظرم سینما رسالتی جز به تصویر درآوردن این امید ندارد. دوستان خود من در سینمای کوتاه فیلمهای خوبی ساختهاند که من هیچگاه تلخی پایانشان را دوست نداشتهام.
* نکته خیلی مهم اما این است که آن فیلمسازان هم واقعاً دارند از سر دغدغه سوژه تلخی را روایت میکنند. بهجد با این نگاه مخالفم که بخواهیم به خروجی کار آن فیلمسازان برچسب سیاهنمایی بزنیم و بخواهیم خالقانشان را محکوم کنیم. گویی که تعمدی در تزریق سیاهیها در فیلم خود دارند. به نظرم ما با دو نوع مواجهه با یک موقعیت تلخ مواجهیم که میتوان آن را یک فرآیند درونی برای هر فیلمسازی دانست. حتی در میان همین آثار بهشدت تلخ هم فیلمهایی هست که مخاطبشان را بهشدت به فکر وامیدارند و این یعنی فیلمساز کار خودش را کرده، کارکرد اصلی فیلم، ایجاد سوال و تشویق به تفکر است. در این گفتگو میخواهم بدانم علی خسروی چگونه این فرآیند درونی را برای خودش ترسیم کرده که به چنین خروجی متفاوت و عاری از هر زهر و سیاهی میرسد.
خسروی: رضا میرکریمی جملهای دارد که میگوید این دروغ است که بگوییم ما فیلمسازان فیلم نمیبینیم یا به تعبیر اصغر فرهادی، باک خودمان را پر نمیکنیم. مهرداد اسکویی هم از مثال چاه استفاده میکند. واقعیت این است که ما فیلمسازان چاهمان و باک مان را با همان دنیای زیستهمان پر میکنیم. تنها جوابی که میتوانم به سوال شما بدهم این است که این فرآیند درونی متأثر از دنیای زیسته و تجربیات زیسته من است. طبیعتاً جواب فنی و قاعدهمندی ندارد که بخواهم براساس آن بگویم آگاهانه دست به این انتخاب زدهام.
زمانی با مهران کاشانی کلاس فیلمنامهنویسی داشتیم که در تمام آن دوره یک جمله کلیدی داشت. او میگفت فکر نکنید که ما هستیم که انتخاب میکنیم داستانمان را بهصورت شاهپیرنگ، خردهپیرنگ یا حتی ضدپیرنگ بنویسیم. میگفت این جنس زندگی شماست که مشخص میکند کدام سبک را انتخاب میکنید. سینمای عبدالرضا کاهانی یا سینمای ابراهیم حاتمیکیا هر کدام برخاسته از دو نوع سبک زیست متفاوت است. من هم سبک فیلمسازیام برگرفته از جهان زیستهام است.
کاراکتر زن در فیلم من نماینده زنانی است که بهدنبال پیدا کردن راهحل در مشکلات خود هستید. ایثاری که این زن میکند و تلاشی که برای جمع کردن اعضای خانوادهاش دارد، در نهایت با موفقیت مواجه میشود. اتفاقاً فیلم در حال پخش جهانی است. خیلیها به من گفتهاند اگر سکانس پایانی مربوط به مینیبوس را حذف کنی، تعداد جشنوارههایی که فیلم را میپذیرند دو برابر میشود. من گفتم اصلاً نمیخواهم. گفتند قبول، مینیبوس باشد اما آن لبخند رضایت زن را حذف کن و بگذار داستان در بلاتکلیفی تمام شد. باز هم مقاومت کردم و گفتم اصلاً! سرآخر گفتند قبول همهاش باشد لااقل پلان آخر که مینیبوس در جاده سرسبز میراند را حذف کن! بازهم گفتم نه. گویی تکتک این نماها به جانم بسته بود و نمیتوانستم از آنها بگذرم.
* انگار در مواجهه با مخاطبان احتمالی خود نوعی از مسئولیت اجتماعی را برای خود تعریف کردهاید و براساس همان هم فیلمسازی میکنید.
خسروی: قطعاً. این حس مسئولیت نسبت به مخاطبم در من وجود دارد و نمیدانم هم خوب است یا بد! من این مسئولیت را برای خودم قائلم.
مهرنیا: اتفاقاً بد نیست بدانید در بازه تولید خیلی برسر جزئیات با هم بحث میکردیم. یکی از پیشنهاداتی که وجود داشت و خود من هم طرفدارش بودم، وارد کردن تم تاوان به داستان بود. تمی که احتمالاً از زاویه پذیرش جشنوارهای میتوانست شرایط بهتری را برای فیلم بهوجود بیاورد. ایده هم این بود که وقتی این زوج وارد مینیبوس میشوند، براثر فشار و استرس، زن دچار درد شود و سقطی که از ابتدا میخواست با تصمیم خودش دست به آن بزند، بهصورت اتفاقی رقم بخورد. بهگونهای که گویی دارد تاوان تصمیمی را که گرفته بود، میدهد. میتوان از این زاویه نگاه کرد که حتی تصمیمات و نیتهای قلبی ما هم گاهی تاوانهایی برایمان دارد.
مهدی مهرنیا
* در نوع خودش میتوانست ایده متفاوت و جذابی هم باشد.
مهرنیا: اما خب بهشدت تلخ میشد. در چنین موقعیتی گویی دیگر این آدمها به رستگاری نمیرسیدند و کائنات از آنها انتقام میگرفت.
خسروی: شاید داستانم رستگار میشد اما این آدمها رستگار نمیشدند! (میخندد)
مهرنیا: درباره این ایده خیلی بحث کردیم.
خسروی: ایدههای دیگری هم بود. ما اصولاً فیلم را گروهی میسازیم اما درباره این میزان تلخی واقعاً احساس مسئولیت میکردم.
مهرنیا: بهرغم تمام فشارها و پیگیریهای ما علی میگفت حتی بهقیمت از دست دادن برخی اتفاقات خوب جشنوارهای برای این فیلم، میخواهم آدمهای فیلمم در پایان رستگار شوند.
* به تعبیری اگر مثل پروژههای قبلی که با هم کار کرده بودید، جایگاهتان تغییر میکرد و شما کارگردان این فیلم بودید، امکان داشت با همین دغدغههای مشترکی که دارید، پایانبندی مدنظر خودتان را برای فیلم بگذارید و ما هم امروز با یک فیلم کاملاً تلخ مواجه میبودیم؟
مهرنیا: دقیقاً.
* این همان واقعیتی است که بهدنبال رسیدن به آن بودیم؛ دو کارگردان کاملاً رفیق و همراه که اساساً فعالیت مشترک با هم دارند، به راحتی امکان دارد خروجی فیلمشان تا این اندازی متفاوت باشد. یکی سرشار از امید و دیگری مملو از تلخی.
مهرنیا: واقعاً همین گونه است.
مهرنیا: این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنوارهای آن ایده تلخ را بیشتر میپسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچهای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری استخسروی: من نمیتوانم اینقدر تلخ به زندگی نگاه کنم. شما فیلم «پاپیون» و پایانبندی آن را ببنید. من همین امروز در حال ساخت مستند اقتصادی هستم و با اطلاع نسبت به شرایط موجود میگویم که نسبت به آینده ایران بهشدت امیدوارم. درست است که حرکتمان سانتیمتری است اما واقعاً به آینده آدمهایی که دربارهشان فیلم میسازم امیدوارم.
مهرنیا: شما فیلم «مه» از فرانک دارابونت را دیدهاید؟ فیلمسازی که با نگاه خاص خودش، بهشدت دیدگاههای مذهبی دارد و به فضاهای آخرالزمانی خیلی علاقهمند است. از همان فیلم «مسیر سبز» گرفته تا فیلم «مه» که بهنوعی میتوان آن را پیشدرآمد سریال «مردگان متحرک» در کارنامه این فیلمساز دانست. فیلم «مه» یک سکانس پایانی شاهکار دارد از مردی که با اعضای خانوادهاش در مه گیر کردهاند و احساس میکنند در معرض حمله موجودات فضایی هستند. این مرد اسلحهای با چهار گلوله دارد و تصمیم میگیرد از پنج نفر اعضای خانواده خودش را تسلیم عذاب مواجهه با موجودات فضایی کند و دیگر اعضای خانواده را برای گرفتار نشدن در این عذاب با گلوله بکشد. او آنها را میکشد و وقتی مه کنار میرود متوجه میشود که صدای که میشنیدند نه از موجودات فضایی که از ارتشی بود که با تجهیزات خود در حال نابودی این موجودات بوده است! اینجاست که این مرد به جنون میرسد. دارابونت در این فیلم میگوید اگر به رستگاری و نجات ایمان داشته باشی، قطعاً نجات پیدا میکنی.
این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنوارهای آن ایده تلخ را بیشتر میپسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچهای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری است.
* جالب است بهعنوان کارگردانی که سلیقهتان بیشتر به سمت آن روایت تلخ است، چقدر خوب دیدگاه امیدوارانه مستتر در این یکی روایت را تبیین میکنید و متوجه ارزشهای آن هستید.
خسروی: این ناشی از نگاه درست و حرفهای مهدی است.
* از همین بحث میخواهم وام بگیرم و این گزاره را مطرح کنم که اساساً ساخت فیلم امیدوارانه، یک امر اکتسابی نیست و اینگونه نیست که بخواهیم به فیلمساز آن را یاد بدهیم. این نکته مهمی است. حالا سوالم از آقای مهرنیا که بهخوبی هم متوجه مفهوم رستگاری در یک روایت امیدوارانه است، این است که اگر از شما بپرسند چرا فیلم تلخ میسازید، چه پاسخی دارید؟
مهرنیا: قطعاً پاسخ این سوال به همان تجربه زیسته بازمیگردد. کمااینکه من خودم هم در فیلمهای گذشتهام در پایانبندی، نجات را روایت کردهام. اما اینکه چرا برای این داستان پایان تلخ را میپسندیدم به لحظه مواجههام با این داستان و تجربه زیستهام در آن لحظه بازمیگردد. من از زمانی که علی خسروی را میشناختهام همواره او را انسانی معتقد به رستگاری دیدهام اما صادقانه بخواهم بگویم، من اینگونه نیستم و گاهی بریدهام. گاهی به این نتیجه میرسم که ما دیگر قرار نیست رستگار شویم و طبیعا اگر در آن حس و حال بخواهم فیلمی را بسازم، متأثر از همان حس و حال خواهد بود.
خسروی: واقعیت این است که هیچ داستان کاملاً سیاه یا کاملاً سفیدی وجود ندارد. کمااینکه همه ما انسانهایی خاکستری هستیم و گاهی سفیدیمان غالب میشود و گاهی برعکس. من سعی کردم جنس فیلمی که میسازم از جنس «بچههای آسمان» باشد. فیلمی که موقعیتی به غایت تلخ دارد اما پایانش کاملاً امیدوارانه است.
برنده سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه از سی و نهمین جشنواره فیلم فجر گفت: اقتباس سینمایی راهی است که سینما میتواند به کمک کتابخوانی بیاید و این همان تجربهایست که جهان پشت سرگذارده است.
به گزارش سینمای خانگی، سهیل دانش اشراقی در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا و در پاسخ به این پرسش که چرا کتاب و تصویر آن در طراحی صحنه تولیدات سینمایی بسیار مهجور است، بیان کرد: کتاب و کتابخوانی باید به شخصیت بیاید. اگر برای زیبایی شناسی کتاب را در صحنه بگذاریم این کار معماری داخلی می شود اما من که طراحی صحنه را انجام می دهم به دانه دانه پارامترهای شخصیتی یک کاراکتر توجه می کنم.
سهیل دانش اشراقی
طراح صحنه سریال رهایم کن (شهرام شاهحسینی ۱۴۰۱) ادامه داد: مثلا شخصیت محسن تنابنده در سریال رهایم کن اساسا با روحیاتی که دارد بعید است که کتابی دستش بگیرد و بخواند.
وی تاکید کرد: کار من اثرگذاری روی جامعه نیست. کار من این است که روی فیلم اثرگذار باشم یعنی قصه ای که فیلمساز به من می دهد؛ و براساس فیلمنامه ای که به من داده می شود، نظرات فیلمساز و شخصیت هایی که دارم را براساس خانه و زندگی و محل کار این شخصیت ها را بیان کنم.
طراح صحنه فیلم سینمایی خائن کشی (مسعود کیمیایی ۱۳۹۹) اظهار داشت: بر اساس این موارد یک کاراکتر می تواند در خانه اش کتابخانه داشته باشد و من هم گذاشته ام و مواردی که شرایط را نداشته قطعا نگذاشته ام. این هدف بر عهده من نیست و بر عهده نویسنده فیلمنامه و یا فیلمسازی است که چنین چیزی را می خواهد یا نمی خواهد.
دانش اشراقی یادآور شد: از نظر من به زور وارد کردن یک مولفه یا مواردی خاص در یک قصه درست نیست. چرا که در این شرایط به تصویر کشیدن کتاب شکلی از دکوری و مد است. شاید مشکل بزرگ امروز در شبکه های اجتماعی و اینترنت و امثال آن است چرا که تنها دغدغه زمان ما کتاب خواندن و قصه بود اما تکنولوژی امروز خیلی چیزها را عوض کرده است
طراح صحنه فیلم سینمایی مسخره باز (همایون غنیزاده ۱۳۹۷) بیان کرد: البته این موضوع فقط مختص ما نیست و باید گفت که در کل دنیا این کتابخوانی تحت تاثیر فناوری کم شده است.
وی افزود: در چنین شرایطی دست من طراح صحنه بسته است مثلا برای طراحی خانه یک کارگر معدن من نمی توانم با انتخاب خودم کتابخانه قرار دهم؛ آن هم زمانی که طرف رادیو در خانه ندارد چه برسد به کتاب.
طراح صحنه فیلم سینمایی روز صفر (سعید ملکان ۱۳۹۸) خاطرنشان کرد: موضوع اهمیت کتاب باید در قصه ها وارد شود. از سوی دیگر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید مجوز و اجازه دهد که براساس بخشی از کتابهایی که بیرون آمده است فیلم و سریال ساخته شود؛ مثلا زخم کاری (محمدحسین مهدویان ۱۴۰۰) اقتباس از یک رمان (رمان بیست زخم کاری نوشتهٔ محمود حسینیزاد) است و یا سریال یاغی (محمد کارت ۱۴۰۱) اقتباس از رمان سالتو (نوشته مهدی افروزمنش) است.
وی افزود: موفقیت این آثار باعث می شود که مردم به سراغ کتاب ها بروند و به کتاب و کتابخوانی علاقمند شوند؛ همان اتفاقی که در جهان می افتد و مردم به سراغ کتاب هایی که از آنها اقتباس شده است، می روند و می خوانند و وقتی می بینند که اثر خوب است، ترغیب می شوند و دو کتاب دیگر آن نویسنده را هم می خوانند.
دانش اشراقی گفت: این اقتباس های سینمایی راهی است که سینما می تواند به کمک کتابخوانی بیاید؛ و این همان تجربه ای است که جهان پشت سرگذارده است.