احساسگرایی، اخلاق و ضد اخلاق، اتفاقات تصادفی و بدون منطق کلاسیک از دیگر مواردی است در ژانر ملودرام همیشه مورد توجه فیلمسازان بوده است و بهروز شعیبی این قواعد بازی را میشناسد و در مسیر ژانر فیلم حرکت کرده است جز عنصر تعلیق که از مهمترین عناصر اصلی ژانر ملودرام است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا؛ «آغوش باز» یک ملودرام خانوادگی است که به روایت زندگی سه زوج میپردازد که در ارتباطهای عاطفی و خانوادگی خود با چالشهایی روبرو هستند.
اصلی ترین مشکل «آغوش باز »این است که دست شعیبی در بیان روایت خود کاملا رو است و تمامی حوادث و وقایع داستان قابل پیش بینی است.
در یک روایت ساده می توان گفت، خواننده مشهوری (با بازی حامد کمیلی) که اجرای کنسرتش با چالش هایی روبروست و قرار است اجرایش تعطیل شود، اما همه می دانیم که در آخرین ثانیه ها خود را به روی صحنه خواهد رساند.
مدیرعامل یک شرکت بزرگ (با بازی مهدی هاشمی) که در ابتدا به عنوان یک خدمتکار منزل در فیلم معرفی می شود اما کمتر از چند پلان کافیست تا حدس بزنیم که در حال نقش بازی کردن برای همسرش است که دچار بیماری آلزایمر است و جوان بلندپردازی (با بازی محسن کیایی) که سودای یک کار بزرگ و مهاجرت در سر دارد اما نامزدش به او نارو می زند. و در پایان نیز همه چیز به خیر و خوشی تمام می شود.
در ژانر ملودرام همگی واقف هستیم که احساسات و کنش های کاراکترهای اصلی داستان کلیدی ترین نقش را بر عهده دارند و بن مایه اصلی آن بر مبنای بازی با احساسات مخاطب است در این مسیر شکست، پیروزی و هیجان از جمله دیگر عناصر کلیدی هستند که می تواند مخاطب خود را تحت تاثیر قرار دهد.
احساسگرایی، اخلاق و ضد اخلاق، اتفاقات تصادفی و بدون منطق کلاسیک از دیگر مواردی است در ژانر ملودرام همیشه مورد توجه فیلمسازان بوده است و اگر در این ساختار بخواهیم آخرین ساخته بهروز شعیبی را مورد ارزیابی قرار دهیم باید بگوییم که قواعد بازی را می شناسد و در مسیر ژانر فیلم حرکت کرده است جز عنصر تعلیق که از مهمترین عناصر اصلی ژانر ملودرام است.
«آغوش باز» همانطور که گفته شد فیلمی بی تعلیق است و اگرچه در لحظاتی احساسات مخاطب خود را به بازی می گیرد و پندهای اخلاقی اش را به خوبی در مغز او فرو می کند، اما چالش های فیلم به هیچگاه برای مخاطب هیجان انگیز و پر کشش نمی شود، چرا که اساسا گره های فیلم قبل رسیدن به مرحله رمزگشایی برای مخاطب باز شده و عقیم می ماند.
اگرچه پرداختن به سوژه هایی با مضامین خانواده در اکثر آثار شعیبی کاملا مشهود و روشن است و از دل مشغولی های فیلم ساز برای تحکیم روابط خانوادگی و پیوند عاطفی و اخلاقی بین اعضای خانواده آگاه هستیم اما حداقل انتظارهای مان از فیلمسازی با تجربه های شعیبی قدری بیشتر با زوایه نگاهی متفاوت تر و یا حداقل خلاقانه تر است.
«آغوش باز» اگر چه فیلمی پیچیده و پرماجرا نیست اما در ریتم و ضرباهنگ مخاطب خود را آزار نمی دهد، بازی بازیگران فیلم روان است و رنگ و لعاب فیلم نیز تا اندازه ای هست که بتواند مخاطب عام خود را در سالن سینما سرگرم کند.
چهارمین روز جشنواره فیلم فجر آرام و بیحاشیه با فیلمهایی نه چندان جذاب و پربحث و با وعده رئیس سازمان سینمایی برای بازگشت سیمرغ مردمی به جشنواره از سال آینده سپری شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، یکشنبه ۱۵ بهمنماه سه فیلم بلند داستانی و یک انیمیشن در برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقد در چهل و دومین جشنواره فجر به نمایش درآمد ولی هیچ کدام نظر مثبتی اکثریت را جلب نکردند.
* روز چهارم جشنواره فیلم فجر در ادامه دیگر روزها که با یادی از یک هنرمند فقید شروع میشد، به نام مرحوم پروانه معصومی گره خورد و در ابتدای نشست خبری اولین فیلم نمایش داده شده در سینمای رسانه (دستهای ناپیدا) با تقدیم نشان سیمرغ جشنواره به برادرزاده این بازیگر، نام و یاد او گرامی داشته شد.
* دو فیلم «دستهای ناپیدا» و «میرو» که یکی برای مخاطب بزرگسال و دیگری برای کودک و نوجوان ساخته شدهاند هر دو حال و هوای دفاع مقدسی داشتند.
* در این روز جدیدترین ساخته بهروز شعیبی با نام «آغوش باز» رونمایی شد که بیش از پرداختن به کیفیت این فیلم، ارتباط یک قصه عاشقانه بر بستر موسیقی پاپ با شخص بهروز شعیبی به عنوان کارگردان فیلمهایی همچون «دهلیز»، «سیانور» و «بدون قرار قبلی» سوژه خبرنگاران شد. در نشست خبری این فیلم شعیبی بارها و به عناوین مختلف درباره تغییر در فیلمسازیاش مورد پرسش قرار گرفت بخصوص آنکه سراغ موسیقی و نصرالله معین (خواننده پاپ خارج از کشور) هم رفته و شعیبی هم در پاسخ با اشاره به اینکه «خود را محدود به هیچ گونه سینمایی نمیبیند» تاکید کرد: باید تعارف را در زمینه موسیقی کنار گذاشت چرا که همه ما موسیقی را دوست داریم و گوش میدهیم، حتی معین را.
* آخرین فیلم نمایش داده شده در برج میلاد برای اهالی رسانه انیمیشن «ساعت جادویی» بود که ضعف فیلمنامه آن مورد انتقاد قرار گرفت و سازندگانش تاکید داشتند هزینه ساخت انیمیشن بسیار بالاست و باید برای نمایش آن نگاهی بینالمللی داشت. آنها در عین حال اشاره کردند، این انیمیشن را صرفاً برای مخاطب کودک نساختند و بر پرداختن به صنعت «نَمد» که سالهاست ضعیف شده، تاکید داشتند تا کودکان با بخشی از تاریخ و هویت کشور آشنا شوند.
* مهمترین اتفاق روز گذشته جشنواره را میتوان حضور محمد خزاعی -رییس سازمان سینمایی – دانست که پس از بازدید از غرفههای اهالی رسانه در یک جمع فشرده پاسخگوی سوالات خبرنگاران شد. او پس اظهار نظر درباره بیبدن که به حاشیه این روزهای جشنواره بدل شده، درباره حذف سیمرغ مردمی که به زعم بسیاری از سینماگران مهمترین جایزه جشنواره است، گفت:زمان کافی برای فراهم شدن شرایط رأیگیری مطمئن از تماشاگران در سینماهای مردمی وجود نداشت اما قول میدهم سال آینده آراء مردمی به جشنواره برگردد.
* در سه روز گذشته بیشتر صاحبان آثاری که فیلمشان در سینمای رسانه رونمایی شد پس از نمایش فیلم و نشست خبری، وقت برای گفتوگو نداشتند اما سازندگان فیلمهای «قلب رقه»، «دستهای ناپیدا» و «آغوش باز» فرصت بیشتری را برای گفتوگوهای اختصاصی صرف کردند.
* فیلمهای مستند و کوتاه طبق جدول زمانبندی اعلام شده در روزهای گذشته به ترتیب در سالن شماره سه برج میلاد نمایش داده میشوند اما برخی از صاحبان این آثار نسبت به کم توجهی اهالی رسانه یا نبود تشریفاتی که برای فیلمهای اصلی جشنواره انجام میشود، گلهمند هستند. البته در این زمینه مجتبی امینی – دبیر جشنواره- پیشتر توضیح داده بود، با توجه به اینکه فیلمهای مستند و کوتاه دو جشنواره مستقل و بینالمللی دارند بهتر است اجازه داده شود که سینمای داستانی در فجر بیشتر در اولویت باشد کما اینکه این دو گونه سینمایی هم از فجر حذف نشدهاند.
* اگرچه از سوی جشنواره اسامی برخی فیلمهایی که به سانسهای فوقالعاده میرسند اعلام میشود اما به دلیل حذف آراء مردمی، هیجان پیگیری آمار مخاطبان فیلمها از بین رفته و برخی صاحبان آثار هم این مسئله را نکتهای قابل تأمل در جشنواره میدانند چرا که معتقدند برایشان بسیار مهم بود که هر روز صبح آمار را دنبال کنند که کدام فیلمها در صدر جدول آراء مردمی قرار دارند.
فیلم سینمایی «مجنون» با محوریت زندگی شهید زینالدین در حالی در جشنواره فیلم فجر حضور دارد که پیش از این آثاری درباره فرماندهان بزرگ جنگ در ویترین این رویداد رونمایی شده بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، آژیر قرمز، صفیر گلولهها، زندگی زیر سایه جنگ، ترس، التهاب، دلهره، همه و همه تنها عناوین کوتاهی از توصیف حال و هوای دهه ۶۰ است، این ترکیبسازیها را میتوان همچنان امتداد داد و به فهرست بلندبالایی از آنها رسید؛ ویژگیهایی که حالا به یک خاطره جمعی تبدیل شدهاند. خاطراتی که البته خوش نیستند و هنوز هم که هنوز است میتوان آثار و تبعاتش را در زندگی بخشی از مردم مشاهده کرد، آنجایی که هنوز مادران چشم انتظار فرزندان هستند، آنجایی که هنوز هر چند وقت یکبار شهر آکنده از نشانههای پیکرهای بینشان میشود، آنجایی که هنوز سینهها زخمی است از رنجهایش، از آلامش و حتی از یادآوریاش.
سینمای ایران البته در طول چهار دهه پس از انقلاب همواره سهمی چشمگیر در ثبت و مخابره این تصاویر داشته است، اگر در هر زمینه دیگری هم بخواهند آماج انتقادش قرار دهند و بگویند کمیتش میلنگیده اینجا اما همان خاکریزی است که پا پس نکشیده است، میشود صفحات تاریخ را ورق به وق مرور کرد و دید در هر برههای گرچه گاهی کمرنگ اما همواره پرچمش در اهتزاز بوده است. «دفاع مقدس» حالا عنوان بومیترین ژانر سینمای ایران را با خود به یدک میکشد که از همان روزهای آغاز جنگ، سینماگران عازم جبهههای جنگ شدند تا چه در قالب فیلم مستند و چه در قالب فیلم داستانی، قصههایی از جهاد رزمندگان و زندگی پرتلاطم و پر تشویش مردم را به تصویر بکشند و حالا استفاده از ویلچر به جای ریل تراولینگ برای فیلمبرداری یکی از خاطرات آن دوره است.
دهه ۶۰ و ۷۰ را به دلیل قرابت زندگی مردم با سایه جنگ میتوان از درخشانترین روزهای سینمای دفاع مقدس توصیف کرد؛ آثاری که هم از منظر تعداد مخاطب و هم از منظر فروش از موفقترین فیلمها به شمار میرفتند بهطوریکه حالا در این بازار پرفروغ فیلمهای کمدی به آمارشان استناد میشود و هر فیلمسازی در سودای سبقت گرفتن از محصولات تصویری آن روزگاران است، آرزویی که البته تاکنون دستنیافتنی بوده است. در دهه هشتاد اما با فاصله گرفتن از روزهای جنگی و ظهور معضلات اجتماعی تازه، شعله شمع سینمای دفاع مقدس هم به خاموشی گرایید، عمده محصولات این دهه با یک آفت جدی رو به رو بود، فیلمهایی که تولید میشدند اساسا مخاطبانی را با خود همراه نمیکردند، شکستهای پیدرپیاش در گیشه باعث شد تا عدهای در تحلیلها عنوان کنند تاریخ انقضای قصههای جنگی به سر آمده است در دهه ۹۰ اما با ظهور نظامهای پشتیبانیکننده جدید و البته فیلمسازان تازهنفس، این سینما جانی دوباره گرفت، سازمان سینمایی اوج یکی از همین بازوهای اجرایی بود که توانست فرصتی تازه برای احیایش فراهم کند. حالا به بهانه حضور فیلم سینمایی مجنون با محوریت شهید زینالدین در ویترین چهلودومین جشنواره فیلم فجر به مرور بیش از یک دهه فعالیت این سازمان در حوزه سینمای دفاع مقدس پرداختهایم.
ایستاده در غبار/ محمدحسین مهدویان
این روزها مشغول تصویربرداری دنباله سریالش برای شبکه نمایش خانگی است، کارگردانی که گرچه این روزها منتقدان بسیاری به خود میبیند اما در چند نوبت در زمان اکران فیلمهایش مخاطبان و منتقدان را میخکوب میکرد تا هر بار با تولید اثری تازه شاخکها برای تماشایشان تیز و کنجکاویها برانگیخته شود. فیلمسازی که گرچه جوان است اما هم فیلم پرمخاطب در کارنامهاش دارد هم فیلم توقیفی، سینماگری که گاه زبان به گله گشوده و گفته نه «این وریها پای کارش ایستادهاند نه آن وریها» که با این حال از او به عنوان یک استعداد مسلم یاد میکردند. از محمدحسین مهدویان میگویم. او اولین گامش در سینمای حرفهای را اتفاقا با یک فیلم دفاع مقدسی برداشت؛ «ایستاده در غبار»، فیلمی که به جهت سبک تازه فیلمسازیاش در آن دوره از جشنواره با بازخوردهای دوگانهای مواجه شد؛ عدهای آن را جریانی تازه و حیرتانگیز در سینمای ایران معرفی میکردند و عدهای فیلمی وامانده که میان «مستند» و «داستانی» در نوسان است. محمدحسین مهدویان «ایستاده در غبار» را در سال ۹۴ تولید کرد، فیلمی که اولین تجربه سینمای ایران در سبک داکیو درام بود و همین موضوع باعث میشد عدهای از تماشاگران به دلیل ناآشنایی از این سبک از آن فاصله بگیرند. با این حال این فیلم آغازگر مسیر تازه فیلمسازی دفاع مقدس بود.
«ایستاده در غبار» در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد
«ایستاده در غبار» را احتمالا با آن تصویر جادویی از سربازی بیسیم به دست به یاد بیاورید که در خاکریز سر به پایین انداخته و بیسیم را رو به بالا گرفته است؛ فیلمی که روایتی از زندگی احمد متوسلیان ارائه میکرد و کودکی تا ربایش او را به تصویر میکشید.
تنگه ابوقریب/ بهرام توکلی
حالا پنج سالی میشود که از سینما فاصله گرفته است. کارگردانی که تجربههای متاخرش در شبکه نمایش خانگی بیآنکه مخاطبان چندانی را جذب کنند به کناری رفتند تا نامش بیش از پیش فراموش شود. کارگردانی که سهمی در ثبت چهرههای ملی در قاب سینما دارد اما به نظر میرسد به دوری خودخواستهای از سینما تن داده، او بهرام توکلی است.
مخاطبان پیگیر سینما احتمالا او را بیشتر به واسطه ساخت «پرسه در مه» یا «اینجا بدون من» بشناسند او اما یک سطر از سینمای دفاع مقدس را هم از آن خود کرده است، همان جایی که تنگه ابوقریب را ساخت. سال ۹۶ را دوستداران سینما به یاد دارند، تنها انتشار یک خط خبر از همکاری اوج با بهرام توکلی کافی بود تا موجی از تعجبات جاری شود. پیوندی که دوسویه بود و از آغاز خط و ربط تازه همکاریهای این نهاد خبر میداد. فیلم در جشنواره رونمایی شد و با آنکه دستاوردی در حوزه فنی فیلمهای سینمایی به شمار میرفت و هرچند پنج سیمرغ این رویداد را به خود اختصاص داد اما با نقدهایی جدی مواجه شد، سر انجام هم در اکران عمومی با یاس مخاطبان رو به رو شد.
این فیلم روایتی است از دفاع گردان عمار یاسر لشکر ۲۷ محمد رسولالله در برابر لشکرکشی رژیم بعث برای عبور از تنگه استراتژیک ابوقُرَیب و حمله به فَکّه و شرهانی در روزهای پایانیِ جنگ.
۲۳ نفر/ مهدی جعفری
مهدی جعفری از علاقهمندان به سینمای دفاع مقدس است، همین چند سال پیش بود که فیلمش با نام «یدو» در همین رویداد در بخش جوایز خوش درخشید و بدون آنکه به اکران سینمایی دربیاید از تلویزیون پخش شد تا بار دیگر این واقعیت را عیان کند که میان نظرات هیات داوران و نظرات توده مردم فاصلهها بسیار است! یک سال بعد از تولید «تنگه ابوقریب»، مهدی جعفری «۲۳ نفر» را ساخت. اگر برنامههای تلویزیونی ابتدای دهه ۹۰ را مرور کنید
«۲۳ نفر» اقتباسی از کتاب «آن ۲۳ نفر» بود
احتمالا حضور چند مرد میانسال را به یاد بیاورید که در زمان جنگ تحمیلی و در حالی که نوجوانی از سن ۱۳ تا ۱۷ سال بودند به اسارت رژیم بعث عراق درآمده بودند، مردانی که سوژه کتاب «آن ۲۳ نفر» بودند و بعدها همین سوژه اقتباس و دستمایه ساخت «۲۳ نفر» شد؛ اثری که در نظرسنجی جشنوارهای ششمین فیلم برتر از نگاه تماشاگران جشنواره فیلم فجر، شد و توانست سیمرغ زرین بهترین فیلم از نگاه ملی را دریافت کند.
آبادان یازده ۶۰/ مهرداد خوشبخت
مهرداد خوشبخت این روزها فیلم سینمایی «پالایشگاه» را روی پرده دارد. فیلمی که گرچه حالا یک شکست سخت برای نهاد پشتیبانیکنندهاش یعنی فارابی به شمار میآید اما از همان زمان تولید هر بار حاشیههایش آن را بر صدر اخبار مینشاند. کار تا جایی پیش رفت که در جشنواره سال گذشته خوشبخت آن را به دلیل آماده نبودن بخشهای فنی، یک فیلم مزخرف توصیف کرد که قابل دفاع نیست، قصه «پالایشگاه» اما از دل ساخت «آبادان یازده ۶۰» متولد شد. فیلمی که وجهی رسانهای داشت و بر اهمیت رادیو و البته رسانه در زمان جنگ و در پیشگیری از سقوط آبادان تاکید میکرد. «آبادان یازده ۶۰» در سال ۹۸ با اقتباس از «فرکانس ۱۱۶۰» نوشته فضلالله صابری ساخته شد، خوشبخت در توصیفش عنوان میکرد این فیلم برگرفته از اتفاقات واقعی در روزهای جنگزده آبادان است که اتفاقا توانسته اهالی آن منطقه را با خود همراه کند.
منصور/ سیاوش سرمدی
منصور ستاری را فرمانده ایدههای بزرگ مینامند، خلاقیتهایی که برای حفظ توان هوایی ایران در دوران جنگ تحمیلی به کار میبرد باعث ایجاد شبکهای منسجم و هماهنگ از رادارها شده بود، در وصفش میگویند: «در عملیات بزرگی مانند فتحالمبین و بیتالمقدس استفاده از سامانه پدافند هوایی هاگ، برای نخستینبار و به ابتکار شهید ستاری بهصورت مستقل عملیاتی شد. یعنی با استفاده از رادار متصل به سامانه، کاری شد که شبکهای درهم تنیده و متشکل از چندین رادار تصویری گسترده از آسمان کشور ارائه دهد» شهیدی که با تکیه بر توانمندیهای داخلی بر خودکفایی در حوزه صنایع هوایی و دفاعی تأکید داشت و باعث شد بخشی از جنگ را رهبری کند. زندگی پر اتفاق شهید منصور ستاری باعث شد تا در سال ۹۹ سیاوش سرمدی در «منصور» طرحی از زندگی او دراندازد. کارگردانی که پیشتر به سینمای مستند مشغول بود و اولین تجربه سینمای داستانی را با همین فیلم آزمود، فیلمی که رگههای علاقهمندی سیاوش سرمدی به سینمای مستند را هم در خود داشت و باعث ارایه تصویری مستند گونه از زندگی این شهید شده بود.
«منصور» روایتی از زندگی شهید منصور ستاری است
«منصور» روایتگر ساخت اولین جنگنده کاملا ایرانی است و همچنین سالهای پایانی دفاع مقدس را به تصویر میکشد که ایران به شدت درگیر کمبود تسلیحات نظامی است و تیمسار ستاری بر یک پروژه مهم کار میکند.
غریب/ محمدحسین لطیفی
محمدحسین لطیفی که در جشنواره امسال عضوی از هیات انتخاب بود سال گذشته با فیلم سینمایی «غریب» در همین رویداد حاضر شد. «غریب» اقتباسی از کتاب «محمد مسیح کردستان» است که در ابتدا هم به همین عنوان مجوز ساخت گرفت. فیلمی که حامد عنقا نویسندگی و تهیهکنندگی آن را توأمان بر عهده داشت تا به یکی از مهمترین فیلمهای سال گذشته در ویترین فجر تبدیل شود. جنگ در کردستان اما شکلی متفاوت داشت، حمله عراق از یک سو و قدرتگیری گروهکهای تروریستی از سوی دیگر، موازنه و معادلات این تخاصم را پیچیده کرده بود تا اهالی آن منطقه از هر سو زیر آتش باشند، «غریب» شمایل یک قهرمان در فرونشاندن التهابات منطقه کردستان را به تصویر میکشد، فیلمی درباره زندگی شهیدبروجردی که همزمان با رونماییاش در جشنواره این انتقاد را با خود به همراه داشت که برای درکش مخاطب نیازمند اطلاعاتی فرامتن است.
مجنون/ مهدی شامحمدی
گام تازه سازمان اوج در عرصه سینمای دفاع مقدس فیلم «مجنون» است. مهدی شامحمدی به عنوان کارگردانش پیش از این تجارب مستند بسیاری داشته و در اولین قدم در سینمای داستانی ترجیح داده سراغ روایتهایی از جنگ برود، فیلمی با محوریت شهید زینالدین بسازد که اتفاقا پیش از این سینماگران بسیاری را برای ساخت زندگیاش وسوسه کرده بود، مسئول اطلاعات و عملیات سپاه دزفول که نقش موثری در عملیاتهای فتحالمبین و بیتالمقدس داشت. سجاد بابایی که سال گذشته سیمرغ بهترین نقش مرد را دریافت کرده بود و بیشتر او را به واسطه حضورش در سریال نه قسمتی «سقوط» به یاد میآوریم نقش شهید زینالدین را در این فیلم ایفا کرده است. این فیلم ایثار شهید زینالدین و همچنین رزمندگان لشکر ۱۷ علیبنابیطالب(ع) در جزیره مجنون و عملیات خیبر را روایت میکند.
حالا باید دید این فیلم میتواند پرترهای ماندگار از یک شهید را به یاد بگذارد و بار دیگر سینمای دفاع مقدس را به روزهای اوج خود نزدیک کند یا خیر.
محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی با حضور در خانه جشنواره فیلم فجر، به ارائه توضیحاتی درباره حواشی این رویداد پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا؛ محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی، شامگاه یکشنبه – ۱۵ بهمن – همزمان با چهارمین روز برگزاری چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر، با حضور در برج میلاد (خانه جشنواره در جمع خبرنگاران حاضر شد و درباره این رویداد گفت: براساس همین چند روزی که از اکران آثار جشنواره سپری شده است، احتمالا مخاطبان جشنواره در جریان تغییرات محتوایی آثار قرار گرفتهاند. جشنواره فجر هر ساله شاهد حضور باشکوه جوانان بوده است و امسال هم شاهد حضور فیلمسازان جوان هستیم اما نوع آثار این جوانان متفاوت از قبل است و در روزهای باقیمانده از جشنواره هم آثار آنان را خواهید دید. میتوان گفت برخی از آثار فیلمسازان جوان، مخاطبان را شگفتزده خواهد کرد. فیلمسازان پیشکسوت هم در کنار فیلمسازان جوان حضور دارند.
وی افزود: تفاوت دیگر این دوره از جشنواره نگاه اقلیمی موجود در آثار است. همه تولیدات متمرکز در پایتخت نیستند و این موضوعی است که همواره روی آن تأکید داشتیم. سالهایی که من خودم در جشنواره فیلم فجر حضور داشتم، معمولا آثار حاضر در جشنواره محدود به دو الی سه ژانر میشدند اما امسال شاهد هستید که فارغ از سطح کیفی آثار، در همه ژانرها فیلم داریم. همین که جریان تولید اثر در ژانرهای مختلف در سینمای ایران کلید خورده است، میتواند بارقه امیدی برای آینده باشد.
خزاعی تأکید کرد: این جریان از انجمن سینمای جوان آغاز شد که ما شعار تنوع ژانر را در آن مطرح کردیم و الحمدلله خروجی این جریان را حالا در سینمای بلند ایران شاهد هستیم. در جشنواره امسال از همه ژانرها فیلم داریم. زمانی برخی سوال میکردند که آیا جایگاه فیلم کمدی در جشنواره فجر است؟ ما معتقدیم به عنوان یک ژانر، حتما آثار کمدی هم باید در جشنواره پذیرش شوند. نباید احساس کنیم که جشنواره فیلم فجر، تنها مختص فیلمهای اجتماعی، دینی و یا دفاع مقدسی است. تنوع سلایق، دیدگاهها و ژانرها در آثار، یکی از ویژگیهای بارز جشنواره امسال است.
ماجرای حذف «سیمرغ مردمی» چه بود؟
رئیس سازمان سینمایی درباره تمهیدات سازمان سینمایی برای بازگشت سیمرغ مردمی به ترکیب جوایز جشنواره فجر در دروههای بعد گفت: سال ۱۴۰۰ ما سیمرغ مردمی را در ترکیب جوایز جشنواره داشتیم اما برخی دوستان اعتراضاتی را درباره فرآیند رأیگیری مطرح میکردند. وقتی اعتراضات را بررسی کردیم، متوجه شدیم تقلب صورت گرفته و تهیهکنندگان معترض، اعتراض به حقی داشتند. شاید آن تصمیم برای من تبعات بسیاری داشت، اما بهعنوان کسی که نظرات مردم برایم بسیار حائز اهمیت است و برای آن احترام قائل بودم، اعلام کردم رأیگیری متوقف شود تا بتوانیم سامانهای طراحی کنیم تا از آرای مردمی مطمئن شویم.
وی افزود: شما نباید از من به عنوان یک مدیر توقع داشته باشید که وقتی نسبت به یک جریان اشتباه آگاه شدهام، اجازه ادامه این اشتباه را بدهم. اگر رأی گیری در آن دوره ادامه پیدا میکرد، حق فیلمسازان ضایع میشد. امسال آقای امینی (دبیر جشنواره تلاش کردند و چند کارشناس هم دعوت شدند تا بتوانیم آرای مردمی را در جشنواره امسال داشته باشیم. دوستانی که آمدند، تأکید داشتند نرمافزاری که باید برای این کار طراحی شود، به این دوره نمیرسد. انشالله سال آینده داوری مردمی و سیمرغ مردمی را در جشنواره فجر خواهیم داشت.
شاید در برخی آثار به اندازه چند پلان، مباحثی برای گفتوگو وجود داشته باشد اما اکثر فیلمهایی که در جشنواره دیدهاید، قطعا اکران خواهند شد
خزاعی درباره صدور پروانه نمایش برای فیلمهای حاضر در جشنواره امسال و امکان اکران عمومی آنها بدون اصلاحات هم گفت: تقریبا تمام آثاری که در جشنواره شاهد هستید، با همین کیفیت امکان اکران عمومی دارند. شاید در برخی آثار به اندازه چند پلان، مباحثی برای گفتوگو وجود داشته باشد اما اکثر فیلمهایی که در جشنواره دیدهاید، قطعا اکران خواهند شد. من از زمانی که به سازمان سینمایی آمدهام، این وعده را دادهام که فیلمهایی که در زمان من پروانه ساخت بگیرند، بهشرط رعایت فیلمنامه مصوب، قطعا به اکران هم خواهند رسید. امروز هم قول میدهم تمام فیلمهایی که براساس فیلمنامههای مصوب ساخته شدهاند، هیچ مشکلی برای اکران عمومی نداشته باشند.
رئیس سازمان سینمایی درباره کیفیت پایین برخی فیلمهای جشنواره هم گفت: خاطرم هست در سال ۹۰ که دبیر جشنواره فجر بودم هم همین صحبتها را در روزهای اولیه جشنواره میشنیدم. همان زمان به دوستان میگفتم صبر کنید تا جمعبندی نهایی تا پایان جشنواره صورت بگیرد. نمیخواهم بگویم صددرصد کارهای حاضر در جشنواره سطح کیفی بالایی دارند. جشنواره فجر مثل هر رویداد سینمایی دیگری هم آثار خوب دارد و هم آثار متوسط. در همه این سالها هم فیلمهای متوسط در جشنواره فجر بوده است و معطوف به جشنواره امسال نیست. اما معتقدم در معدل نهایی جشنواره امسال، فیلمهای خوب سهم بیشتری داشتهاند.
هیأت انتخاب ۵۸ دقیقه از «بیبدن» را دید
خزاعی درباره حواشی فیلم «بیبدن» توضیح داد: همانطور که آقای امینی هم توضیح دادند، بعد از آنکه هیأت انتخاب همه آثار را دیدند و بررسی کردند، فیلم «بیبدن» نتوانست جمعبندی نهایی نظر هیأت انتخاب را جلب کند. من با بعضی از اعضای هیأت انتخاب هم صحبت کردهام. دلیل اصلی دوستان برای این انتخاب هم این بود که فیلم ناقص رسیده بود. اینکه برخی میگویند فیلمهای دیگر هم ناقص بودهاند باید توجه داشته باشند که ناقص ماندن پرده کروماکی در یک فیلم، متفاوت از این است که تنها امکان تماشای ۵۸ دقیقه از یک فیلم را داشته باشید. اینکه هیأت انتخاب تقریبا نیمی از یک فیلم را ندیده، طبیعتا نمیتوانسته درباره آن نظر نهایی بدهد. یا باید از سازندگان درخواست میکردیم فیلم را برای سال بعد برسانند، مانند یکی از فیلمهای دفاع مقدسی بنیاد روایت که همین پیشنهاد را به آن دادیم و ماند برای سال بعد.
وی افزود: اما عوامل فیلم «بیبدن» اصرار به حضور در جشنواره داشتند و گفتند برنامه اکران عمومی داریم. مضاف بر اینکه وقتی خودمان هم فیلم را دیدیم، معتقد بودیم فیلم خوبی شده است. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در بخش نگاه نو حضور داشته باشد تا لااقل منتقدان و اصحاب رسانه آن را ببینند و درباره آن نظر بدهند.
رئیس سازمان سینمایی درباره خانوادهمحور نبودن برخی فیلمهای جشنواره هم گفت: معتقدم خیلی از فیلمهای جشنواره امسال به نسبت فیلمهای دورههای گذشته فجر، محتوای مناسبتری برای خانوادهها دارند. خانوادهمحور بودن فیلمها یک موضوع است و محتوای سالم داشتن برای خانوادهها بحث دیگری است. شاید در برخی فیلمها دیالوگهایی باشد که مشکلاتی دارد، اما معمولا دوستان شورای پروانه نمایش، در آستانه جشنواره سختگیری نمیکنند و در مرحله اکران است که به استناد بازتابها شروع به اصلاح فیلمها میکنند. در نهایت فیلمها محتوای بسیار خوبی دارند.
خزاعی در ادامه با اشاره به سیاستهای سازمان سینمایی برای توجه به ظرفیتهای موجود در شهرستانها گفت: امسال برای اولینبار در مرحله انتخاب فیلمهای جشنواره فجر، شاهد ارسال ۱۶ فیلم از شهرستانها بودیم. برخی از این آثار به جشنواره راه پیدا کردهاند و برخی انتخاب نشدند اما همین جهش و تکاپو در شهرستانها، میتواند آرزوی ایالتی شدن سینمای ایران را که من سالها در سر داشتم را محقق کند. استانها باید بتوانند برای خود فیلم تولید کنند و فضای مناسب اکران هم در اختیار داشته باشند. تولید سینما نباید محدود به تهران باشد.
چرا «بهشت تبهکاران» با پرده سبز اکران شد؟
رئیس سازمان سینمایی درباره حاشیه به وجود آمده برای اکران نسخهای ناقص از فیلم «بهشت تبهکاران» در سینماهای مردمی هم توضیح داد: دبیرخانه جشنواره پیشتر به صاحبان آثار اطلاع داده بود که فیلمها تا تاریخ مشخصی باید به دبیرخانه تحویل شود. طبیعتا همه فیلمها هم نسخه کامل را تحویل داده بودند. اما در برخی از فیلمها به اندازه چند فریم، اشکالاتی مانند پرده سبز وجود داشت که تهیهکنندگان قول داده بودند قبل از شروع اکرانها آن را رفع کنند. وقتی مردم برای یک فیلم بلیت تهیه کردهاند، طبیعتا باید فیلم اکران میشد و از آنجایی که نسخه اصلاح شده، از سوی عوامل به دبیرخانه نرسید، مجبور شدند نسخهای که با رضایت خود عوامل به دبیرخانه ارسال شده بود را اکران کنند.
خزاعی درباره اکران محدودتر فیلمهای جشنواره در استانها هم گفت: همواره ظرفیت اکران فیلمهای جشنواره در استانها ۱۶ فیلم بوده است و استانهایی که تمایل به اکران تعداد بیشتری فیلم داشته باشند باید با تهیهکنندگان آثار وارد مذاکره شود. سازمان سینمایی ۱۶ فیلم را در راستای تحقق عدالت فرهنگی در اختیار استانها میگذارد و هزینههای آن را هم ما پرداخت میکنیم، بالغبر آن برعهده استانهاست. درآمد حاصل از فروش فیلمها هم بهطور کامل متعلق به خود استان است. همه استانهایی که توانایی مالی داشته باشند میتوانند متقاضی اکران همه فیلمهای جشنواره باشند.
کارگردان و عوامل فیلم سینمایی «دست ناپیدا» بر این نکته که مضمون اثر با کتاب «حوض خون» مشترک است، اشاره و به متفاوت بودن فیلم از نظر داستان و ماجرا نسبت به کتاب تاکید کردند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، نشست خبری فیلم سینمایی «دست ناپیدا» عصر روز چهارم جشنواره فیلم فجر با نکوداشت زندهیاد پروانه معصومی در خانه جشنواره برگزار شد.
انسیه شاه حسینی کارگردان سینمایی «دست ناپیدا» همزمانی بزرگداشت پروانه معصومی با نشست خبری فیلم را مثل یک معجزه و غافلگیرکننده نامید و از راهنماییهای مرحوم پروانه معصومی در این پروژه قدردانی کرد.
در ابتدای نشست سید سعید سیدزاده تهیه کننده فیلم گفت: ما با تمام سختیها و چالش حرف دل خود را در «دست ناپیدا» زدیم و کار به این جشنواره رسید.
انسیه شاه حسینی نیز با اشاره به اینکه هر روز صبح با یک شعر پروژه را شروع می کرده شعر «من دلم میخواست صدایم صدایت را بغل میکرد، من دلم میخواست زخم مرهم بود، من دلم میخواست نور محرم بود» را خواند و افزود: فضای کار ما در این پروژه این فضای شاعرانه بود.
شاه حسینی در پاسخ به اینکه بعد از یک دهه دوری چرا تصمیم به فیلمسازی روی این پروژه گرفته است، گفت: باید از مدیران پرسید چرا این مدت انسیه شاه حسینی نتوانست کار کند، من در این مدت فیلمنامه مینوشتم و آماده بودم. در صورت فراهم بودن شرایط کار میکنم.
کارگردان در پاسخ به اینکه آیا شاعرانهای از جنگ ساخته است، بیان کرد: انقلاب ما انقلابی از جنس فرهنگ بود و امام (ره) گفتند میخواهیم کرامت انسانی را به شما برگردانیم.
وی ادامه داد: جنگ به ما تحمیل شد و دفاع مقدس ما امتداد همان حرکت فرهنگی امام (ره) بود. فرهنگ عاشورایی پشت خاکریزها است و همین فیلم را ارزشمند میکند.
شاه حسینی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه سوژه فیلم با مفهوم فداکاری چگونه شکل گرفت، گفت: این قصه را از خودم و خاطراتم و زندگی با این زنها اقتباس کرده ام و تلاش کردم بقیه را از این تلاشها باخبر کنم.
وی در ادامه یادآور شد: موضوع کتاب «حوض خون» با موضوع ما مشترک است و این کتاب مرجع خوبی است اما برداشت و داستان متفاوت است. قصه ما به نحوی پاسخ به فیلم «در جبهه غرب خبری نیست» محسوب میشود و میگوییم در جبهه شرق خبری هست و لباس شهدای ما متبرک است.
شاه حسینی متذکر شد: بهواسطه محدودیت زمان و کوتاه شدن کار خیلی چیزها حذف شد. «دست ناپیدا» نشان میدهد عکاس خبرنگاری که دنبال تصاویر ضدجنگ هم است تا جایزه بگیرد و از شست وشوی لباسها بیزار است با دستی ناپیدا مشابه شعر مولوی این شخصیت اصلی اثر را به دلیل ویژگیهای مثبت درونی که دارد، متحول کرد.
تهیه کننده فیلم نیز در ادامه درباره اینکه این قصه به موضوع مشابه با کتاب میپردازد، گفت: کار در پاسداشت فداکاریهای زنان است و مضمون مشترک با کتاب دارد.
معصومه بافنده شخصیت اصلی این پروژه نیز عنوان کرد: کودکی من با جنگ گذشت و خیلی از صداهای شبیه آژیر خطر امروزه دل مارا میلرزاند. من با درد زنان فیلم غریبه نبودم.
وی افزود: هیچ کس به اندازه من خاطرات خانم شاه حسینی را نشنیده است و تمام خاطرات وی کمک کننده من برای نقش لیلا بود.
حسین پوریده بازیگر نقش مرد این اثر با اشاره به اینکه بچه خاک پاک خرمشهر است، مطرح کرد: «دست ناپیدا» من را با این اثر همراه کرد.
نسرین احمدخانی با اشاره به اینکه به عنوان دستیار فیلمبردار نیز در پروژه بوده است، گفت: نقش من نقش خاص و طراحی شدهای بود و بعد از همراه شدن در پروژه به عنوان بازیگر، این شخصیت بخشی از زندگی من شد.
کاوه ایمانی با اشاره به اینکه فیلم ۱۷۰ دقیقه فاین کات شده بود، توضیح داد: بخش داستان فرعی فیلم حذف شده و شما این مقدار کار را به عنوان اثر نهایی مشاهده میکنید.
کارگردان در فیلم «پرواز ۱۷۵»، نگاه بیننده را نه به سفر زمینی قدیمیِ پر از گلوله و توپ و تانک و غبار با دشتهایی پر از گلهای لاله و تپه و تنههای بی سر نخلهای سوخته باوقار که به سفری نو در اعماق آبهای اروندِ پر از اسرار ناگفته ماندگار میبرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، من از رنگین کمان هفت رنگ نقد، رنگ آبی آسمانی انگشتر شهید را پسندیدم. زیرا آن رنگ، هوشم را به آسمان و گوش جانم را به ندای آسمانی ها می سپارد که می گویند «در زمانه ای که در آن سوی جهان، صاحبان کمپانی های عظیم فیلمسازی مجهز به پیشرفته ترین تکنولوژی زمان، سرمایه های میلیارد دلاری خود را به پای خیل عظیمی از متخصصان میانسال و کهنسال سپیدموی سیاهدل سینمای “پرن” و “دهشت” و “خشونت” می ریزند تا قهرمانان پوشالی داستان هایشان، خیالات شیطانی بیننده را نگران جاماندن از پرواز ۶۶۶ به مقصد “کابالا” کنند، در این سوی جهان اما در موسسه ای با اندیشه متبرک به آیات رحمانی، فیلم ساز سیاهموی سپیدقلبی در عنفوان جوانی، با سرمایه ای غیر دولتی و نه سازمانی و ارگانی، در بخش نگاهی نو با تکیه بر تجاربی طولانی و انسانی، فیلمی را به نمایش می کشد که دغدغه قهرمانش، کمالات انسانی بینندگان را نگران جاماندن از پرواز ۱۷۵ به مقصد بهشت می کند!
من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان نوجوان فیلم، به نوجوان من می گوید برای زنده ماندن بجنگ و درخت خانواده (پدر) را به عرق جبین تلاش خود آبیاری کن تا عرق شرم نگاه مادر و خواهرت را بر جبین خسته پدر نبینی!
من این فیلم را می ستایم. زیرا گردن بند قهرمان نوجوان فیلم، نماد شیاطین نیست، تصویرمردی است واقعی که جان خود را در میدان راستین نبرد با غاصبان سرزمین و نوامیس وطن نثار کرد؛ قهرمانی جاودان بنام شهید محمد جهان آرا!
من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان جوان فیلم، سیلی نقد هشدار پدر جانبازش را می خورد تا فریب حلوای نسیه دروغ سازان دغل باز را نخورد!
من این فیلم را می ستایم زیرا قهرمان میانسال فیلم، به عنوان مدیری انیس و هم درد، خشم سرکوب شده دوران جنگ و شکوه فروخورده پس از جنگ را نه بر سر بیماران که بر صورت بیمارسازان خالی می کند تا بفهماند که به دریا رفته می داند مصیبت های طوفان را!
من این فیلم را می ستایم. زیرا کاراکتر مادر کهنسال فیلم، بعد از عمری حرمان، اینک یکه و تنها در آغوش اروند و هنوز در جستجوی نشانی از فرزند، اندوه را به سخره می گیرد و بر غم، لبخند تمسخر می زند تا مبادا خفتگان اروندرود و یا حتی مادران انتظار، اشک پیروزی صبر را، ناله های بی قراری بپندارند!
من این فیلم را می ستایم. زیرا قهرمان پدر کهنسال فیلم که کنج بیمارستان را نه گرداب رنج که محراب عروج خود ساخته است، با زبان سکوت فریاد می زند که شهادت نه یک باختن که یک انتخاب است!
من این فیلم را می ستایم. زیرا در این قرن شیطانی، مانیفست جسورانه کارگردان این فیلم ربانی، تبدیل کلام قرآنی به درام قرآنی است؛ بی هیچ اضطرابی از اندیشه های شبه شیطانی.
هنر فیلمساز، نه نمایش تروکاژهای چشم نواز و نه به رخ کشیدن دکوپاژهای هوش نواز و نه بزرگ نمایی پروداکشن های جیب نواز بلکه بیان متعالی یک اندیشه و یک احساس روح نواز است. زیرا به زعم او، هنر آن نیست که در آن سالن تاریک به مدد پندار پدیده فای (ماندگاری چند ثانیه ای تصویر بر شبکیه چشم بعد از حذف تصویر از جلوی چشم)، مردمک سیاه را با قدم های تند و کند به تعقیب فریم های متحرک خیال به این سوی و آن سوی بدوانیم. هنر آن است که از آن فضای کم نور به مدد دیداری ساده از حقیقت یک خیال، بادامک دوّار شعور را با بیانی استوار به روشنایی صراطی پایدار بکشانیم.
کارگردان اما در این اثر، نگاه ملول بیننده را نه به سفر زمینی قدیمی پر از گلوله و توپ و تانک و غبار با دشت هایی پر از گل های لاله و تپه و تنه های بی سر نخل های سوخته باوقار که به سفری نو در اعماق آب های اروند پر از اسرار ناگفته ماندگار می برد تا در معیت داستان در خاک فروخفتگان این بار با روایت قصه درآب فرورفتگان، به آن سوال بی جواب قدیمی که می پرسد «آیا آنها که به اروند رفتند هنوز بازنگشته اند؟» پاسخ دهد که آن ها که به اروند رفتند، به سبحانک یا لااله الا انت یونس و تعمید یحیی، یادگار جسم را به ماهیان اروند سپردند تا با صعود آزاد روح به عرش جاودان «هُو»ی عروج کرده در مقام راضیه مرضیه مطمئنه جای خوش کنند! مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک/ چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم؛ ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست/ به امید سر کویش پرو بالی بزنم و اما آن انگشتری که به رنگ آبیِ آسمان است نه صرفا تذکاری برای عهد و ایمان که فزاینده نور دیدگان مادران، مژده وصال منتظران و مزد در جستجوی معاش نوجوان است. چرا که شهیدان مزد نمی گیرند ولی مزد می دهند.
کارگردان در چند سکانس شاخص به فرم قرآنی خود می رسد. زیرا در نقطه اوج این چند سکانس، اندیشه و احساس تلاقی کرده، بیان متعالی اندیشه و احساس منتقل می گردد. کارگردان در انتخاب بازیگر نقش حاج محمد (جمشید هاشم پور) هوشمندانه عمل کرده است. استاد هاشم پور که از پیش و در طول سال های جنگ به مدد یک عمر تلاش بی وقفه هنری در آفرینش قهرمانی افسانه ای، به نوبه خود، هزاران قهرمان حقیقی را پرورانده و در پرواز تک تک آنها اشک حرمان ریخته، در سکانس دیدار با پسر، نه تنها در بستر حقیقی خستگی بازنشستن از رزم هنری که بر تخت خلاقیت کاراکتری در حسرت شهادت، دست های لرزانش را بر چشمان نگرانش می گذارد تا اغیار دروغ پرداز غنیمت خوار را نبیند اما همین که به اصرار پسرش، نگاه خسته اش به نور آسمانی انگشتر یار می درخشد و بوی خوش وصل فضای مشامش را عطرآگین می کند، آن حنجره خشکیده از فریاد و آن لبان و لسان ساکت از گفتار، ناگهان جمله ای را بر زبان جاری می کند یادآور حسرتی جانگداز «من از آن پرواز جا ماندم… من از آن پرواز جا ماندم…»
به جرئت می توان گفت که این دیالوگ کوتاه، از موثرترین دیالوگهایی است که جمشید هاشم پور در طول زندگی بازیگری خود بر زبان آورده است. زیرا این دیالوگ رحمانی، نگاه قرآنی کارگردان را به زیبایی و کمال تفسیرمی کند «من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا؛ مردانی از مومنین به عهدی که بر ذمه آنها بود، وفا کردند. گروهی از آنان در راه خدا به شهادت رسیدند و گروهی نیز در انتظار شهادت به سر می برند؛ بی هیچ تغییر و تبدیل در پیمان!»
در شاه سکانس شهادت حاج محمد، استفاده صحیح از نورپردازی، انتخاب زاویه درست و قاب مناسب دوربین، میزانسن دقیق و بازی استیلیزه و بی اغراق بازیگر، به فرمی می رسد که در نقطه اوج سکانس یعنی شهادت و عروج حاج محمد، عقل و حس دست به دست هم می دهند تا بیان متعالی اندیشه و احساس کارگردان فیلم در اشک های ناخودآگاه بیننده متبلورشده، با شکوه ترین نمایش شهادت یک شهید بر پرده عریض سینمای ایران و بلکه جهان ثبت شود.
بی تردید استاد هاشم پور آن لحظه را زندگی کرد و حقیقتا بر این باورم که پاداش شهداء به این استاد ارزشمند؛ تقدیم «مدال طلای شهادت» است، سیمرغ بلورین جشنواره فجر طفیلی آن! هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما
و اما ثریا قاسمی، اسطوره کاراکترپرداز نقش مادر در سینمای ایران، بعد از خلق آن همه کاراکترهای فراموش نشدنی برای آفرینش و نمایش مادرهای ستودنی، این بار اما در پرواز ۱۷۵، در دو شاه سکانس از فیلم، حاصل تمام عمر هنری اش را به یادگار ثبت می کند. در سکانس هواپیما، ابتدا در نمایی مدیوم از پروفایل مادر که در فورگراند نما، تصویر ناواضح کودکی که در کنارش نشسته نیز دیده می شود (کنایه از اینکه شهید زنده است و همیشه در کنار مادر مراقب وی بوده است)، مادر را که از شوک این ماجرای پرپیچ و خم انگشتر، هنوز در اندیشه خویش در جستجوی حل معماست می بینیم.
نما عوض می شود به نمایی کلوز شات از روبروی مادر که انگشتر را بار دیگر و اینبار با نگاهی دیگر می کاود و با سرعت نور، لحظاتی را از خاطراتی دور به اکران نگاه هشیار می آورد و دقیق می نگرد و کارگردان و بیننده نیز به همراه وی خوب می نگرند و ناگهان همراه با کاراکتر مادر، خود واقعی بانو ثریا قاسمی و نیز کارگردان و بیننده، همه با هم به شهودی یقینی می رسند و آن اینکه اصل این ماجرا یک یادآوری و هشدار به همه مردم ایران است که «لحظه پرواز نزدیک است آبرویت را نریزد دل!»
و درست در این لحظه است که جویبار اشک یقین مادر به سرشک خلاقیت کارگردان و این هر دو به رود عظیم اشکهای هم پنداری بیننده که همگی از کوهی به نام دغدغه ناهشیار سرچشمه گرفته است، می پیوندند تا با تارهای صوتی مدیر ایثارگر آسایشگاه (جعفر دهقان) همصدا شده، هشداری نزدیک به فریاد را به گوش شعور جنگ ندیدگان فرصت طلب «صم بکم عمی فهم لایرجعون» برساند که «فضّل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما» … نابرده رنج گنج میسر نمی شود/ مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد!
و اما در شاه سکانس آخر فیلم، در آن نور گلدن تایم مثال زدنی و آن میزانسن بیاد ماندنی، خصوصا سبکِ بازیِ ترکیبی غافلگیر کننده و بشدت “باورکردنی” بانو ثریا قاسمی، چنان چنگی بر قلب بیننده زده می شود که موسیقی آریا عظیمی نژاد هم نمی تواند صدای هق هق گریه های بیننده رابپوشاند.
مجری طرح فیلم سینمایی «آغوش باز» با اشاره به روایت عاشقانه این فیلم از لزوم پرداختن به مضامین اجتماعی و خانوادگی در سینما گفت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، «آغوش باز» تازه ترین اثر سینمایی بهروز شعیبی است که در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد. این فیلم روایتگر سه قصه عاشقانه است و چینش متفاوتی از بازیگران در ترکیب آن دیده می شود. محمدمهدی عسگری مجری طرح و سرمایهگذار این فیلم سینمایی معتقد است می توان در کنار آثار سرگرمکننده و کمدی به ساخت فیلم هایی فکر کرد که نگاه واقع بینانهای به موضوعات اجتماعی و خانوادگی دارند.
عسگری درباره ساخت فیلم «آغوش باز» و مضامینی که از طریق این فیلم به مخاطب انتقال داده میشود به خبرنگار مهر بیان کرد: در دل عاشقانهای که روایت شده است از مفاهیمی صحبت میشود که به نظرم مطرح کردن آنها جذاب است. وقتی برای اولین بار من، بهروز شعیبی و سجاد نجفی (یکی از نویسندگان فیلمنامه) دور هم جمع شدیم در اولین جلسه از ساخت فیلم عاشقانهای حرف زدیم که بسیاری از موضوعات اجتماعی در آن مطرح می شود و قصههای مختلف از زوایای گوناگون بررسی شد.
وی اضافه کرد: من و شعیبی روی مفهومی که در فیلم مطرح می شود اشتراک نظر داشتیم. او انگیزه زیادی برای ساخت این فیلم داشت و با انرژی زیادی پای کار بود. خوشحالم که ضلع دیگر این همکاری با حضور علی سرتیپی در مقام تهیه کننده کامل شد و در نهایت تجربه بسیار خوبی رقم خورد.
مجری طرح «آغوش باز» درباره تعریف خود از این فیلم اظهار کرد: «آغوش باز» سعی دارد این موضوع را مطرح کند که عشق را در روزمرگی ها گم نکنیم چراکه ما به عشق نیاز داریم.
وی اضافه کرد: به نظرم در فرهنگ ما موضوعاتی وجود دارد که پیش تر از اینها نبوده یا خیلی به آن پرداخته نشده است و یا اصلا به آن توجهی نشده است. اما این موضوعات در جامعه خودش را نشان می دهد. متاسفانه ما در برخی زمینه ها دچار فقر فرهنگی هستیم و سینما یکی از مهم ترین ابزارها برای حرف زدن در این باب است. این که باید به صنعت سینما توجه کرد کاملا جمله درستی است. ولی سرگرمی از نظر من تا زمانی معنا دارد که در کنارش موضوعات جدی تر هم به چالش کشیده شود. قطعا سینما جای شعار دادن نیست. نمی خواهم جملاتم شبیه شعار به نظر برسد. مقصودم این است که در هر قالبی باید به محتوا و مضمونی که فیلم بر اساس آن ساخته می شود، فکر کرد.
وی درباره فیلمسازی درباره خانواده نیز تصریح کرد: من علاقه مند به مطرح کردن موضوعات مرتبط با خانواده در فیلم های سینمایی هستم. البته که این اشاره کمی کلی گویی است. به دلیل مطالعاتم در زمینه مسایل اجتماعی و خانواده معتقد هستم ما در سینمای بلند دست بازتری برای مطرح کردن موضوعاتی از این جنس داریم و می توان گفت بسیاری از موضوعات اجتماعی هنوز پایشان به سینمای بلند باز نشده است.
عسگری درباره اقبال بیشتر به سینمای کمدی در گیشه تصریح کرد: شاید من هم به عنوان تهیه کننده در آینده، ساخت کمدی را تجربه کنم ولی معتقدم در هر اثری باید به محتوا بیش از هر چیز اهمیت داد و فکر کرد. حتی در آثار کمدی که به سادگی از کنارشان می گذریم باید محتوای خوبی را به مخاطب ارایه داد. این هنر ما سینماگران است که در کنار ساخت آثار به اصطلاح بفروش، به محتوا هم توجه کنیم.
وی درباره شرایط این روزهای سینمای ایران نیز بیان کرد: فکر می کنم طی چند ماه گذشته این جمله را از زبان بسیاری از کارشناسان سینما شنیده ایم که سینمای ایران حال خوبی ندارد. فیلم های طنزی داریم که در گیشه موفق ظاهر شده اند و حضور این نوع فیلم ها نسبت به دیگر گونه های سینمایی چشمگیرتر است. طبیعی است که نمیتوان فیلم کمدی را از محصولات سینما حذف کرد اما با نگاه جامع تر می توان از این موضوع حرف زد که مخاطب ما به فیلم هایی از جنس دیگر هم نیاز دارد.
عسگری درباره خالی بودن گیشه از فیلم های اجتماعی گفت: تنوع آثار لازمه حیات طبیعی سینما است. در اکران های سال گذشته و امسال شاهد گیشه کم فروغ سینمای اجتماعی بودیم. می دانیم که فیلم هایی از این جنس علاقه مندان خاص خودش را دارد و البته موضوعات اجتماعی بسیاری است که می توان از طریق آنها در سینما طرح مساله کرد و در مورد آنها حرف بزنیم. سینما از ابزارهای مهم طرح مسایل اجتماعی است. سالها است که در عرصه فیلم کوتاه و مستند کار می کنم و با توجه به سابقه ای که در زمینه کار در حیطه مسایل اجتماعی و خانواده دارم، یکی از دغدغه های من صحبت در مورد مسایل و موضوعاتی است که در جامعه با آنها سرو کار داریم.
وی در پایان اظهار کرد: در این شرایط بخش خصوصی توان چندانی برای ادامه حیات ندارد. تهیه کننده و سرمایه گذار بخش خصوصی باید مدام به این موضوع فکر کند که باید فیلمی بسازد که هزینه های ساخت فیلم را برگرداند و البته انگیزه ای برای ساخت فیلم های بعدی داشته باشد. اگر به گیشه و اکران نگاه کنیم هم میتوان متوجه این موضوع شد که رغبت تهیه کننده بخش خصوصی به اکران فیلمهایی با سویههای کمدی است که می تواند تا حدی بازگشت سرمایه را تضمین کند.
تهیهکننده «شهسوار» معتقد است به دلیل نوع فضاسازی، فرم پوشش و داستان خانوادگی که در فیلم وجود دارد، ممکن است منتقدان آن را با «شادروان» مقایسه کنند این در حالی است که قصه فیلم متفاوت است.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلم سینمایی «شهسوار» سومین فیلم بلند حسین نمازی است که پیشینهای فیلم کوتاهی دارد. او پس از «آپاندیس» که اولین فیلم بلندش در فضایی با ریسک بالا برای جذب مخاطب بود، «شادروان» را ساخت که درامی خانوادگی همراه با طنز و بهرهگیری از ریتمی مناسب در تدوین و تصویر بود و توانست مخاطب را جذب کند. او پس از «شادروان» به سراغ «شهسوار» رفته که اولین نمایشش در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر خواهد بود. فضاسازی و فرم «شهسوار» شبیه به «شادروان» است اما موضوع و سوژهای که به آن پرداخته، متفاوت است.
حضور در جشنواره فیلم فجر برای حمایت از سینما
سعید عطاییان تهیهکننده اجرایی فیلم سینمایی «شهسوار» در گفتوگو با مهر، درباره حضور این فیلم در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر توضیح داد: بعد از اتفاقاتی که برای سینما افتاد و جوی که زودگذر بود اما در کشور و شهرمان حاکم شد و حال مردم را نیز تحت تاثیر قرار داد، یکی از حال بدیهای من علاوه بر مسایل شخصی و ایدیولوژی خودم، این بود که چرا سینما این بلا سرش میآید و چنین رفتاری با هنرمندان میشود. وقتی سال گذشته به جشنواره فیلم فجر رفتم، خیلی حالم بد شد. راستش دلم گرفت برای اینکه این اتفاق در حال لطمه زدن به سینماست.
وی در توضیح بیشتر گفت: با دوستانم صحبت میکردم که باید، جشنواره فیلم فجر را که پایگاه خودمان است، حمایت و حفظ کنیم و در غیر این صورت از دستش میدهیم. با حسین نمازی که رفاقتی دارم و پس از سریال «سیاهچاله» بیشتر دوست شدیم و به قول معروف شیمیمان به هم میخورد، به این فکر افتادیم که جشنواره فجر امسال را حمایت کنیم. من هر جا که زورم رسید موضوع حمایت از جشنواره را مطرح کردم و تا حد زیادی نیز موفق شدم تا این جشنواره رونق داشته باشد، چراکه هر چه «فجر» قویتر و جذابتر باشد، ما سینمای موفقتری خواهیم داشت.
عطاییان درباره فیلم سینمایی «شه سوار» و ایده ابتدایی آن بیان کرد: یکسری اتفاقات سر سریال «سیاهچاله» افتاد که به هر حال خیلی خوشایند حسین نمازی و من نبود و تصمیم گرفتیم که برای خوشایند خودمان هم شده کاری انجام دهیم تا حالمان خوب شود. حسین نمازی قصهای داشت که اصلاً به آن فکر نمیکرد اما یک شب با من تماس گرفت که ایدهای برای اجرا در ذهن دارد و برایم تعریف کرد و خوشم آمد. وقتی فیلمنامه را برایم فرستاد، متوجه شدم که باز حسین نمازی به سراغ فضای حاشیه شهر و این بار به سراغ الاغ رفته است! سکانس اولی که نوشته بود یک گله الاغ بود که موتور سواری در حال هدایت این گله الاغ است. با حسین تماس گرفتم و گفتم که این سکانس را تغییر بدهد چون اجرایش کار سختی است.
وی با بیان اینکه حقیقتاً کار کمی بوی «شادروان» را میداد، عنوان کرد: با توجه به اینکه برخی وقتی با فیلمنامه مواجه میشدند آن را شبیه به «شادروان» میدانستند، درصدد تغییراتی برآمدیم اما ایمان داشتیم که این کار شبیه به «شادروان» نخواهد شد.
سختیهای «شهسوار» از الاغ درمانی تا وابستگی به حیوان
تهیهکننده «شه سوار» درباره سختیهای ساخت این فیلم گفت: تقریباً یک محله را در شهریار در اختیار داشتیم؛ پیدا کردن الاغها کار بسیار دشواری بود چون کسی وجود ندارد که یک گله الاغ پرشمار داشته باشد و به همین دلیل چند نفر را برای یافتن این الاغها گذاشته بودیم تا از محلات و روستاهای اطراف تهران برایمان پیدا کنند. حتی ما و عوامل در این فیلم، الاغ درمانی یاد گرفتیم! و وابستگی به این حیوانات پیدا کرده بودیم. مجبور شدیم اسکان در شهریار داشته باشیم. همچنین ایفای نقشها نیز سختیهای خودش را داشت و شما قطعاً هادی کاظمی و گیتی قاسمی را در این قالب ندیدهاید. از طرفی وقتی کار تمام می شد، جذابیت خودش را خواهد داشت. در هر حال، کار به این شریفی و نجیبی وقتی با ممیزیهایی روبه رو شود، کمی خستگی را بر تن ما به جای میگذارد.
وی در پاسخ به اینکه برای جلوگیری از شباهت «شه سوار» به «شادروان» چه کاری انجام شد، عنوان کرد: حقیقت این است که روز اول به این فکر افتادیم تا از همان عوامل «شادروان» برای کار جدید استفاده کنیم و بدمان نمیآمد این اتفاق بیفتد اما چون کامنتهایی گرفته بودیم که قصه شبیه به «شادروان» است، ابتدا سراغ بازیگرها رفتیم و تغییر دادیم و سپس تا حدی که میشد فضای قصه را متفاوت ساختیم که در این مورد مسعود سلامی بسیار کمک کرد و اگر غیر از آقای سلامی فرد دیگری را به عنوان فیلمبردار داشتیم، قطعاً «شه سوار» به «شادروان» شباهت پیدا میکرد و بیش از پیش بوی «شادروان» احساس میشد، چراکه آقای سلامی فیلمبردار «شادروان» بود و تذکراتی در رابطه با شباهت با «شادروان» میداد. اما به هر حال به دلیل وجود فضای حاشیهنشینی و فرم پوشش و قصهای که حول خانواده میچرخد، منتقدان قطعاً میگویند که «شهسوار» بوی «شادروان» میدهد این در حالی است که قصه فیلم متفاوت است.
امضای حسین نمازی در «شهسوار» مشهود است
عطاییان تصریح کرد: در واقع باید تاکید کنم که فرم فیلمسازی حسین نمازی اینگونه است و ساختار کارش شاید شباهت به هم داشته باشد اما سوژهها و قصه متفاوت است. در واقع مهر و امضای حسین نمازی در «شهسوار» همچون «شادروان» مشهود است.
وی همچنین یادآور شد: از آنجایی که در پروژه بعدی نیز در کنار حسین نمازی هستم، قطعاً سه گانه این کار را خواهیم ساخت. فضا برای من فضایی مقدس است که بوی خانواده میدهد؛ چیزی است که این روزها از آن دور هستیم و تعهد یک پسر را نسبت به خانواده، مادر و پدر و خواهرش میبینیم تا از یک چالش دربیایند. اگر شما یک سکانس مشابه «شادروان» در این کار پیدا کردید، جایزه میدهم.
عطاییان بیان کرد: «شهسوار» ۲ کوچه پایین تر از «شادروان» اتفاق میافتد یعنی بچه محلهای همدیگر حساب میشوند و اگر ۲ بازیگر تکراری یعنی ایمان براتپور و حافظ نبیزاده در «شهسوار» نبودند، من قطعاً سینا مهراد و نازنین بیاتی را از سر کوچه رد میکردم که با اینها دیالوگی داشته باشند!
وی در پایان در پاسخ به اینکه آیا استفاده از میثم مولایی به عنوان تدوینگر در «شهسوار» به جای عماد خدابخش در حالی که ریتم تدوینی مشابهی با «شادروان» دارد، برای جلوگیری از ایجاد شباهت بوده یا خیر؟ گفت: خیر، عماد خدابخش در دفتر ما در حال انجام کارهای تدوین «تمساح خونی» و چند کار دیگر بود و ما نیز در یک دفتر فیلمسازی، ۲ کار را دست یک تدوینگر نمیدهیم.
علی شیرمحمدی تهیه کننده فیلم «صبح اعدام» با اشاره به حضور بازیگران کمتر شناخته شده در این فیلم سینمایی عنوان کرد که این هنرمندان در فیلم بازیهای درخشانی دارند.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، امروز در سانس اول برج میلاد فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی به نمایش درمی آید.
بهروز افخمی در سخنان کوتاهی به مهر درباره ایده اولیه این فیلم گفته بود که ایده اولیه از ساخت یک سریال درباره یکی از شخصیتها بیرون آمده است و بعد در این سال ها تلاش کرده است که فیلمی درباره یک گزارش خبرنگار کیهان درباره تیرباران طیب حاج رضایی بسازد.
این کارگردان درباره اینکه چرا سراغ زندگی طیب حاج رضایی نرفته است، توضیح داد: آن فیلم دیگری می شد که بیوگرافی را شخصیتها را در برمی گرفت ولی این فیلم به نود دقیقه پایانی زندگی طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی می پردازد.
افخمی همیشه چهرهساز بوده است
همچنین علی شیرمحمدی تهیه کننده فیلم «صبح اعدام» در پاسخ به اینکه آیا اگر از بازیگران چهره استفاده میشد فیلم در گیشه میتوانست موفقیت بیشتری کسب کنند به مهر بیان کرد: ابدا قایل نبودیم که حتماً از چهره ها استفاده کنیم تا فیلم بهتر دیده شود. گذشته آقای افخمی را هم ببینید متوجه میشوید که در فیلم های دیگر هم اینگونه بوده است.
وی اضافه کرد: او «عروس» تا «سنپطرزبورگ» او در کنار استفاده از حضور چهره ها، چهره ساز هم بوده است. «سن پترزبورگ» جزو اولین فیلم های محسن تنابنده بود اینجا هم ارسطو خوش رزم را داریم. البته آن فیلم ها داستانی بود و «صبح اعدام» فضایی مستندداستانی دارد و ما به ازاهای بیرونی را به تصویر میکشد از این رو آدمها درباره شخصیت های این واقعه ذهنیت دارند به همین دلیل با این شخصیت ها هم ذات پنداری می کنند. پس باید مثل بازیگران درجه یکی که از آنها بهره گرفتیم سراغ کسانی می رفتیم که بتوان با آنها ارتباط گرفت اگر از بازیگر چهره استفاده می کردیم هرگز این اتفاق رخ نمیداد.
این تهیه کننده تصریح کرد: اما همین افراد هم بازی های درخشانی در این اثر داشتند. بهروز افخمی در اینکه از چنین بازیگرانی بازی بگیرد و در پرورش استعدادهای نهفته و به عرصه آوردنشان استاد است.
شیرمحمدی درباره مقطعی که از زندگی سوژه های فیلم به نمایش گذاشته می شود، بیان کرد: ما نود دقیقه پایانی زندگی طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی را می بینیم که از زمان بردنشان برای اعدام تا دقیقه پایانی تیرباران به تصویر کشیده می شود.
وی که طراحی صحنه فیلم را هم بر عهده دارد درباره لوکیشن های کار بیان کرد: فیلم تک لوکیشن نیست و در چند لوکیشن می گذرد اما شاید بخش بیشتری از آن در زندان باشد.
تهیه کننده «صبح اعدام» درباره چالش های تولید این فیلم اظهار کرد: کارهای تاریخی عموما کار سختی است مخصوصا تاریخی که آدم ها هنوز در قید حیات هستند. وقتی درباره دهه ۶۰ و ۴۰ اثری می سازید آدم ها هنوز هستند و آن تاریخ را به یاد دارند و به لحاظ رعایت قواعد طراحی صحنه و لباس باید مراقبت کنید تا طراحی ها بتواند به حقیقت و واقعیت زمان خود تنه بزنند.
شیرمحمدی در پاسخ به اینکه با خانواده طیب حاج رضایی ارتباطی داشته اند یا خیر؟ توضیح داد: در زمان ساخت فیلم کسی را نتوانستیم پیدا کنیم و فرزند ایشان خارج از کشور بود اما ارتباطی با بستگان حاج اسماعیل رضایی برقرار کردیم و حتی خواهر یا دامادشان چند بار سر صحنه فیلم آمدند.
شیرمحمدی درباره فضای تولیدی این اثر که براساس یک گزارش بوده و فراتر نرفته اند، بیان کرد: قصه براساس گزارشی از روزنامه کیهان است که سال ها ذهن بهروز افخمی را درگیر کرده بود و به همین دلیل ما وارد زندگی خصوصی و شخصی این سوژه ها نشدیم و همان گزارش بستر اصلی قصه ما شد.
اهمیت یک برهه تاریخی
وی درباره اینکه تصویر کردن این گزارش چه جذابیتی برای افخمی دارد، عنوان کرد: به هر حال این برشی از تاریخ است و اجحافی که دستگاه پهلوی نسبت به سوژه ها داشته است برای آقای افخمی جذاب بود. تهمتی به عده ای زده می شد و بعد آنها اعدام می شدند؛ این ماجرا در ذات خود دراماتیک است.
شیرمحمدی در پاسخ به اینکه به نظرش افخمی در ساخت فیلم سیاسی موفق تر است یا طنز و درام بیان کرد: افخمی نشان داده است در همه ورژن های فیلمسازی و ژانرهای مختلف موفق است.
وی درباره انتقادها به برخی آثار وی اظهار کرد: خود من فقط یک فیلم افخمی را دوست نداشتم که فیلم «روباه» بود ولی خودش می گوید آن بهترین فیلمش است که من متوجهش نشده ام.
شیرمحمدی درباره اینکه رفتن افخمی به «هفت» با توجه به اینکه خودش در جشنواره فیلم دارد شائبه تبعیض به وجود می آورد یا خیر؟ بیان کرد: به هر حال ما هم فیلمی داریم که در کنار دیگر فیلم ها دیده می شود البته شاید هم آقای افخمی ما را به برنامه اش دعوت نکند. با این حال به نظرم منافاتی ندارد. او یک برنامه تخصصی سینمایی دارد و همه دوستانی که در فجر فیلم دارند دعوت می شوند. سوال خیلی ها هم است ولی من متوجهش نمی شوم. در عین حال این را هم بگویم هر حرفی هم در این تریبن ها زده شود به نفع فیلم نیست چون مردم خیلی باهوش هستند و اگر کسی تریبون داشته باشد هم نمی تواند بگوید بروید فیلم مرا ببینید یا اینکه بخواهد در این زمینه تاثیر بیشتری بگذارد.
این تهیه کننده در پایان درباره صحنه یا سکانسی که در فیلم تکان دهنده است، گفت: آن لحظه ای که این ۲ نفر تیرباران می شوند به نظرم صحنه تکان دهنده ای است به ویژه که حاج اسماعیل رضایی فرد عجیبی بود و وقتی درباره او و حتی حاج طیب می خوانید متوجه می شوید که خیلی به مردم خدمت کرده اند. حاج اسماعیل از کودکی بدون پدر بوده است و خرج خود و مادر و خانواده اش را داده است. او به بهترین شکل ممکن رشد کرد و اینقدر صالح بود که همه به او اعتماد می کردند. معروف هم بود که خیلی در تجارت خوش شانس است. صحنه تیرباران این ۲ عزیز به نظرم صحنه تکان دهنده فیلم است.
«تابستان همان سال» قطعا اتمسفر سینمایی اثر است، فیلم میداند که چه میخواهد بگوید، فیلم پر است از قاب تصویرهایی که به لحاظ بصری در عین چشمنوازی از اثر بیرون نمیزند و همانند یک بسته درست در خدمت مضمون و محتوای اثر است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، تابستان همان سال در جشنواره فجر امسال اکران شد؛ محمود کلاری فیلمبردار توانمند سینمای ایران با این فیلم نشان داد که در کارگردانی نیز حرفهایی برای گفتن دارد و با قصهای از جنس سینما به روایت اثر خود میپردازد؛ مهمترین نکته که با تماشای اثر کلاری مواجهیم این است که با فیلمی از جنس سینما روبهرو هستیم، سینمایی که شاید این روزها هم قدری دلمان برایش تنگ شده است، سینمایی که قصه گفتن را خوب بلد است؛ قاببندی دوربین، مخاطب را به وجد میآورد و هیچ عجلهای برای میزانسنهای آشفته و درهم ریخته و شلوغ ندارد.
تابستان همان سال به شدت اثری آرامبخش است و ریتم و ضرباهنگ فیلم میتواند فضایی برای تامل در مخاطب خود ایجاد کند، فضایی که سینمای امروز ایران به شدت از آن دور شده است .
کلاری در دکوپاژ خود در مقام کارگردان نیز نشان داده است که سینمای قصه گو را به خوبی میشناسد و طعم لذت دیدن پلانهای خود را به دل مخاطب نمیگذارد، دوربین کلاری به شدت مستحکم است و چیدمان عناصر صحنه به گونه ای است که همه چیز در خدمت ساختار و محتوای اثر است. فیلم پر است از قاب تصویرهایی که به لحاظ بصری در عین چشم نوازی از اثر بیرون نمیزند و همانند یک پکیج درست در خدمت مضمون و محتوای اثر است .
مهمترین نکته در تابستان همان سال قطعا اتمسفر سینمایی اثر است، فیلم می داند که چه می خواهد بگوید و بهتر است این جمله را دوباره تکرار کنم، تابستان همان سال فیلمی است که می داند چه می خواهد بگوید، فراموش نکنیم یکی از مشکلات اصلی و بزرگ سینمای ایران این است که نه فیلم و نه فیلمساز خود نمی دانند که چه می خواهند بگویند اما کلاری نشان داده است که برای زدن حرفهایش بارها پیشنویس و تمرین کرده است.
مفهوم خانه در اثر کلاری به درستی نقش بسته است و سکانس پایانی با نشان دادن خانه ویران شده نقدی است بر روزگار بر باد رفته و سنت هایی که به اضمحلال رسیده اند
تابستان همان سال شاید با این واکنش مواجه باشد که از ریتم کندی برخوردار است و شاید کلاری می توانست سرعت بیشتری به روایت خود بدهد اما فراموش نکنیم جنس محتوا و زاویه دید فیلمساز به درستی در یک ایستگاه مشترک به هم رسیده اند و آن چیزی نیست جز همین اطمینان در ریتم و تمپو درونی اثر که بدرستی یکدیگر را همپوشانی می کنند.
صداگذاری و قصه گویی در ساخته کلاری به یک کارکرد استاندارد و متناسب با مضمون فیلم رسیده است و بی آنکه متوجه باشیم در بستر فیلم جاری و ساریست.