رسانه سینمای خانگی- روایت‌های متناقض و غیرمستند سینماگران از مخملباف

فریدون جیرانی گفت:من به طور کلی معتقدم نیمه‌ دوم دهه ۶۰، سینمای متفکر ایران رشد کرده اما گفتمان سینمای دهه ۴۰ و ۵۰، ضدمدرنیسم است و برایش تحلیل دارم. در سینمای اعتراضی یا اجتماعی آن زمان زن مدرن نمی‌بینیم.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، طبق گزارش رسیده، نخستین شب از سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» به میزبانی امیر قادری و با حضور جمعی از سینماگران و اهالی رسانه روز دوشنبه سوم مهر در سالن شهر هفتم پردیس سینمایی آزادی برگزار شد. مهدی فخیم‌زاده، فریدون جیرانی، بهروز افخمی و سیدضیاء هاشمی از جمله سینماگرانی بودند که در میزگرد این نشست حاضر شدند.

امیر قادری ابتدا ضمن خوشامدگویی به مهمانان گفت: در ۴ برنامه‌ای که از این سلسله نشست در مهرماه خواهیم داشت و ۴ قسمت از مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» محصول سازمان سینمایی سوره را به نمایش می‌گذاریم، درباره تاریخ سینمای دهه ۶۰ صحبت خواهیم کرد. در ادامه این نشست‌ها که احتمالا در آبان ماه برگزار می‌شود، موضوع سینمای دهه ۷۰ را محل بحث قرار خواهیم داد.

وی ادامه داد: اغلب آنچه در سینمای ایران اتفاق افتاده است، حاصل دو دهه اول است. در ادامه مسیر مدیریت سینمای ایران آنچنان تغییر مسیر نداده و بنیاد آن از همان سال‌ها گذاشته شده است. اگر بخواهیم به سال های منتهی به انقلاب بازگردیم، روایتی وجود دارد که گفته می‌شود سینما در سال ۵۶ در آستانه تعطیلی قرار گرفت و با اکران فیلم خارجی و محدودیت سالن، تقریبا همه چیز به پایان خود رسیده بود. با همین موضوع نشست را شروع می‌کنیم.

در ابتدای این نشست، سیدضیاء هاشمی تهیه‌کننده سینما درباره نقش خود در روزهای نخست سینمای ایران پس از انقلاب گفت: من با حوزه هنری به سینما ورود پیدا کردم. حوزه هنری در ابتدا حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود و جمعی از جوانان انقلابی و متعهد برای تشکیل آن پای کار آمده بودند. در سال ۶۰، بخش سینمایی حوزه هنری تازه شروع به کار کرد و به مرور منسجم شد. اولین اثری که در حوزه هنری ساخته شد، فیلم «توجیه» با بازی مجید مجیدی و کارگردانی زنده یاد منوچهر حقانی‌پرست در سال ۱۳۶۰ بود. نویسنده این اثر محسن مخلباف بود که در واقع نقش پُررنگی داشت.

وی افزود: آقای مخملباف به واسطه ورود به حوزه هنری توانست فیلمساز شود. او خود را اسلام‌گرای تندرو می‌دانست و در تندروی، مشهورترین چهره حوزه هنری بود. به واسطه همین تندروی‌های برخی در اوایل انقلاب، این تصویر از بسیاری از افراد فعال در حوزه هنری آن زمان شکل گرفته بود.

این تهیه‌کننده سینما یادآور شد: در آن دوران، این فیلم‌ها معروف به فیلم اتوبوسی بود؛ چراکه عمدتا با اتوبوس مردم را از جاهای مختلف به سینما و مسجد می‌بردند و فیلم‌ می‌دیدند. زمانی که «برزخی‌ها» با چهره‌های بزرگ سینمای پیش از انقلاب آمد، برخی از افراد جامعه واکنش تندی به آن نشان دادند. در خاطرم است که فیلم «حاجی واشنگتن» اثر علی حاتمی در سینما اکران شده بود و به همراه مخملباف برای تماشای این فیلم رفته بودیم که او بسیار برافروخته و عصبانی شد.

در ادامه مهدی فخیم‌زاده، بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون با بیان اینکه فیلم «میراث من جنون» را هنوز دوست دارد، در پاسخ به پرسش امیر قادری مبنی بر اینکه بیشترین دل‌مشغولی‌اش پس از انقلاب چه بود، تصریح کرد: من ۶ یا ۷ سال قبل از انقلاب با فیلم «تپلی» ساخته محمدرضا میرلوحی به سینما ورود کردم، در حقیقت با بازیگری شروع کردم و بعد به دستیاری، کارگردانی و… پرداختم. ناگفته نماند که در آن زمان فیلم‌فارسی را نمی‌شد ادامه داد. قبل از انقلاب اگر کارگردانی می‌خواست اثر متفاوتی بسازد، باید به جایی وصل می‌بود.

وی ادامه داد: حتی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هم افراد خاصی می‌توانستند ورود کنند و باید نفوذ می‌داشتیم. برای مثال در آن زمان، چهره‌های خاصی ازجمله عباس کیارستمی، اسفندیار منفردزاده، فروزش و..‌. در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت می‌کردند.

این بازیگر پیشکسوت در جواب به این سوال که آیا روایتی که می‌گویند سینما در سال ۵۶ در آستانه تعطیلی بود، درست است یا نه، مطرح کرد: این روایتی را که می‌گویند سینما قرار بود در سال ۱۳۵۶ تعطیل شود، به این شکل قبول ندارم؛ بلکه سالن‌هایش را از دست داده بود. چراکه با هجوم فیلم‌های خارجی مواجه بودیم. برای مثال، سال ۱۳۵۱، ما ۹۰ اثر تولیدی داشتیم؛ در حالی که سال ۱۳۵۶، ۱۱ اثر خروجی سینمای ایران بود. سود اکران فیلم‌های خارجی برای سینماداران بیشتر از اکران فیلم‌فارسی بود. لفظ تعطیلی به معنی از دست‌دادن تماشاچی نبود و همان‌طور که گفتم فیلم ایرانی در مقایسه با فیلم‌های خارجی تماشاگر کمتری داشت.

این هنرمند با اشاره به خط فکری محسن مخملباف ذکر کرد: در سال‌های ابتدایی پس از انقلاب، محسن مخملباف تندروترین فرد سینما بود. نقل می‌کردند زمانی که سر صحنه می‌رفت، پاکتی همراهش بود که تصور می‌کردند، انار است اما بعد متوجه شدند، نارنجک با خود همراه دارد.

وی ادامه داد: محسن مخملباف روزی از فیلم «فرار» که تهیه‌کننده آن بودم و در ژانر دفاع مقدس تولید شده بود، تمجید کرد. حتی به من گفت «معتقد بودم که همه شما باید اعدام شوید؛ اما با این فیلم از شما خوشم آمده!‌». مخملباف مدام از مدیران وزارت ارشاد و فارابی و… انتقاد می‌کرد که این‌ها فراماسون هستند. حدود دو سال بعد، همراه سیروس الوند بودیم که مخملباف را هم دیدیم‌. کاملا تغییر کرده و از عقاید خود برگشته بود و به ما تذکر می‌داد که مراقب حزب‌الهی‌های تندرو باشید تا وارد شوراهای سینمایی نشوند.

در ادامه سیدضیاء هاشمی با رد برخی سخنان فخیم‌زاده، افزود: مجموعه سینمای پس از انقلاب به این تندی که گفتند نبود. این را هم بگویم به عنوان کسی که در کارهای او به عنوان تهیه‌کننده حاضر بودم، محسن مخملباف حتی چاقو هم همراه خودش سر صحنه نداشت. در آن دوران از حوزه هنری افراد زیادی عازم جبهه شدند و به یاد دارم در عملیات مرصاد تیمی متشکل از کارگردانان و فیلمبرداران رفتند، اما محسن مخملباف در دوران تندرویی‌اش هم هیچ‌وقت جبهه هم نرفت و در اصل، دل و جرات این کارها را هم نداشت.

وی افزود: البته بهروز افخمی از جمله افراد استثنایی بود که از همان ابتدا از محسن مخملباف متنفر بود و هیچ وقت حسی خوبی به او نداشت. افرادی آن زمان در حوزه هنری بودند که عاشق سینما باشند و فیلم‌ها را دنبال کنند، اما کسی به شدت بهروز افخمی پیگیر فیلم نبود. در حقیقت ایشان قبل از انقلاب به شدت اهل سینما بود؛ مدام به سینما می‌رفت و فیلم‌های آن دوران را هم می‌دید و حتی برای هم‌محلی‌هایش به مدت ۲ ساعت کل فیلم را تعریف می‌کرد.

وی درباره طیف بندی سینمای پس از انقلاب ادامه داد: در سینمای ایران آن زمان از حوزه هنری انقلابی‌تر وجود نداشت و حتی فضای تلویزیون که بهروز افخمی در آن مشغول بود، به نسبت بازتر بود. خاطرم هست که آن زمان برخی افراد تلویزیون فیلم «توبه نصوح» را که محصول حوزه بود، مسخره می‌کردند. البته این فیلم واقعا انبوهی از مخاطبان و روحانیون را با خود همراه کرده بود.

در ادامه نشست بهروز افخمی نویسنده و کارگردان پیشکسوت در جواب به این سوال که آیا تجربه‌اش از سال ۵۶ تعطیل‌شدن سینمای ایران است یا خیر، بیان کرد: قطعا تجربه من از سال ۱۳۵۶، تعطیل شدن سینماهاست و اینکه تولید فیلم به زیر ۱۰ اثر رسید. البته آن سال دیگر بحبوبه انقلاب اسلامی بود و این مساله بر رفتار حکومت تاثیر داشت. برای بررسی دقیق‌تر این پرسش باید به سال ۵۵ توجه کرد که در آن سال نیز تولید فیلم به زیر ۲۰ اثر رسید. معتقدم روش‌هایی برای گران‌کردن تولید فیلم از سوی دولت به کار رفته شد که باعث شد بخش خصوصی کاملا ناتوان شود. در حقیقت شاید بتوان گفت هدف دولت کنترل کامل فیلمسازی توسط خودش بود؛ البته بهتر است بگویم سازمان‌های نیمه‌دولتی مانند شرکت گسترش صنایع سینمایی هزینه تولید را افزایش دادند و همین امر موجب شد قیمت تولید فیلم در فاصله کوتاهی ۵ برابر شود.

در ادامه سیدضیاء هاشمی درباره رویکردهای سینمای ایران پس از وقوع انقلاب عنوان کرد: زمانی که پس از انقلاب، سینمای گلخانه‌ای به راه افتاد، الگوی آن از سینمای روسیه گرفته شد. اساسا فارابی عصاره‌ای از کمونیست بود. اینکه می‌گویند الگویی از سینمای فرانسه بوده، ابدا اینجور نیست. بلکه نگاه واقعی سینمای چپ‌گرای کمونیست بودند. حوزه هنری مخملباف هم اصل سینمای کمونیست بود. اینها متاثر از نگاه افراط و تفریطی به دین بود و این در همه بخش‌ها حتی غیر از سینما وجود داشت. این مساله را حتی در احکامی که آن دوران علیه سینما صادر می‌شد می‌توان دید. آن زمان اغلب سینماهای کشور به جرم آنکه مال حرام داشتند، از مالکانشان گرفته و به بنیاد مستضعفان داده شد. برخی هم البته با دادن خمس مال‌شان پاک شدند. بنابراین به طورکلی الگوی سینمایی خانه سینما و فارابی از روسیه گرفته شده بود و طی سفرهای آقایان به اروپا به سینمای چپ‌گرا متمایل شده بود.

در ادامه امیر قادری با طرح این موضوع که بنابراین شما معتقدید همه اینها انشئابات مختلف سینمای مارکسیسم بوده، نظر فخیم‌زاده را درباره این موضوع جویا شد. وی گفت: اواخر دهه پنجاه به طور کلی دولت غایب بود و نقش چندانی در شکل‌گیری سینما نداشت. به مرور یعنی سال ۶۰ حوزه هنری پیدا شد. قبل از این تنها یک پروانه ساخت صادر می‌شد. بنیاد سینمایی فارابی هم در همان زمان به دنبال پیدا کردن معنایی برای سینمای اسلام‌گرا بود. در واقع دست و پا می‌زدند تا الگوی سینمای اسلامی به وجود بیاورند. به یاد دارم آن زمان از محمد بهشتی می‌پرسیدیم، سینمای اسلامی که می‌گویید، یعنی چه و ایشان یک جایی بالاخره پاسخ داد که “شما نمی‌دانید سینمای اسلامی چیست و من هم نمی‌دانم!”. حوزه هنری سنگ انقلاب و حزب الله را به سینه می‌زد و متشکل از کسانی بود که یا انقلابی بودند یا انقلابی شدند. اما در سوی مقابل در دوره‌ای، بنیاد سینمایی فارابی که بیشتر روشنفکران را به خود جذب می‌کرد، رسما اعلام ‌کرد عرفان، وجه هنری اسلام است و به دنبال ارایه این تعریف از سینمای اسلامی بودند.

قادری در ادامه نشست با طرح این پرسش از افخمی که آیا سینمای ما پس از انقلاب بیشتر به سینمای مارکسیستی گرایش پیدا نکرد؟، بیان کرد: چراکه تعریفی برای سینمای اسلام‌گرا نداشتیم، اگرچه به دنبال آن بودیم. اما باید بگویم که تعریف سینمای مارکسیستی را جای سینمای اسلام‌گرا گذاشتیم چون در دنیا تعریف داشت.

افخمی درباره این موضوع پاسخ داد: با این پرسش تفاوت سینمای فاشیست با سینمای مارکسیست چیست؟ بنظر من این مقایسه خیلی وجهی ندارد. اما اگر با رویکرد محتوایی بخواهیم بررسی کنیم، می‌توان تحلیلی داشت. از آنجایی که بخشی از سینمای کشورهای کمونیستی، قهرمان‌پرداز، امیدآفرین و پرداختن به طبقه فرودست بود و انقلاب را تبلیغ می‌کرد. هرچند این مضمون‌های قهرمان‌پرداز را هم می‌توان در سینمای هند هم پیدا کرد.

این فیلمساز درباره شرایط متفاوت سینما و تلویزیون در دهه ۶۰ با کنایه مطرح کرد: من آن سال‌ها در تلویزیون بودم. البته تلویزیون در آن دوران برخلاف سینما، مشغول نظریه‌پردازی نبود! و یک کار ضروری داشت؛ آن هم این بود که اوقات فراغت مردم را باید پُر کند؛ اوقات فراغتی که هر روز داشت جدی‌تر هم می‌شد. از سال ۱۳۶۱ به بعد، سریال‌سازی در تلویزیون آغاز شد و من هم در سال ۶۲ مدیر گروه فیلم و سریال تلویزیون شدم‌. زمانی که مدیر شدم، دیگر مسئولیت پُرکردن اوقات فراغت با این گروه بود و مدام برنامه تولید می‌شد. می توانم بگویم به اندازه مدیریت دو شبکه فعلی حجم و وسعت کار داشتیم. مسئولیت سنگینی هم بود و به محض اینکه در این کار کمی شکست می‌خوردیم و ضعیف عمل می‌کردیم، انواع ناسزاها به ما گفته می‌شد. به یاد دارم آن زمان فیلم‌های آمریکایی را نشان می‌دادیم و برای یک فیلم که حق رایتش تمام شده بود، بعدها در دادگاه لاهه جریمه شدیم و مجبور شدیم چند برابر حق پخش آن را بپردازیم!

در ادامه این نشست فریدون جیرانی نویسنده و کارگردان باسابقه، نظر خود را درباره تعطیلی‌ سینماها در سال ۱۳۵۶ این گونه شرح داد: از سال ۱۳۵۵ بحران سینما آغاز و جلسات مهم حزب رستاخیز درباره این بحران تشکیل شد. فکر می‌کنم تندترین نظرات درباره سانسور در سینما در آن جلسات گفته شده است. افراد زیادی مانند ناصر تقوایی و سعید مطلبی در آن جلسات درباره سانسور تند و تیز حرف زدند.

وی ادامه داد: سانسور در آن زمان وجود داشت. همان سال ۱۳۵۵، فیلم‌هایی همچون «دایره مینا»، «مرثیه» و… هنوز توقیف بودند. به یاد دارم که با هاشم خردمند که از مدیران ارشاد بود در روزنامه اطلاعات درباره توقیف شدن فیلم «مرثیه» حرف زده بودم و گفتم چرا آزاد نمی‌شود. این فیلم‌ها اواخر سال ۱۳۵۶ پروانه نمایش گرفتند و ۵۷ به نمایش درآمدند. در واقع از سال ۱۳۵۳ که نسخه کامل فیلم «گوزن‌ها» در جشنواره فیلم تهران اکران شد، سانسور در سینما هم شدید شد.

جیرانی خاطرنشان کرد: «گوزن‌ها» اثری به روز و بهتر است بگویم تبلیغ چریک‌های فدایی بود و تصاویر زیبایی داشت. پس از نمایش این فیلم، جشنواره هم زیر سوال رفت و هم فضای سینمای اجتماعی، سینمای اعتراضی و یا متفکر بسته‌تر شد. من به طور کلی معتقدم نیمه‌ دوم دهه ۶۰، سینمای متفکر ایران رشد کرده اما گفتمان سینمای دهه ۴۰ و ۵۰، ضدمدرنیسم است و برایش تحلیل دارم. در سینمای اعتراضی یا اجتماعی آن زمان زن مدرن نمی‌بینیم.

وی ادامه داد: گفتمان بومی‌سازی، روشنفکران را در اواخر دهه ۴۰ به خودش جلب کرد. در گفتمان بومی‌سازی تفکر و فرهنگ غرب به مثابه پوششی تلقی می‌شود که فرهنگ استعمار را یادآوری می‌کند؛ این همان چیزی است که کوبا و الجزایر هم تجربه‌اش را دارند. ما هم این گفتمان بومی‌سازی را دنبال کردیم که هم روشنفکران در کنارش قرار می‌گیرند، هم طبقه‌ پایین. بنابراین علت اینکه در سینمای اجتماعی و اعتراضی ایران زن و انسان مدرن می‌بینیم، این است.

این ژورنالیست در ادامه عنوان کرد: فرهنگ غرب با فرهنگ امپریالیسمی یکی انگاشته می‌شد، در حالی که این دو موضوع از هم جدا هستند. اما چون ما آن را یکی می‌پنداریم شاهد آثاری مانند فیلم‌های ساعدی هستیم. البته همه این موارد دلیل نمی‌شود که بگوییم این سینما عقب‌افتاده است؛ سینما دچار یک تفکر غرب‌ستیزی است که در آن دوره در تمام دنیا وجود داشت. در آن دوره فرهنگ غرب یک تهاجم محسوب می‌شد و مانند حالا تعاریف تغییر نکرده بود.

جیرانی ادامه داد: آن زمان شهر مدرن با فرمانروایش تعریف می‌شد. آن زمان داستان شهر مدرن، داستان امروزی نبود. آنچه که شاه از مدرناسیون نشان می‌داد؛ حاشیه‌نشینان را دچار از خودبیگانگی کرد و روشنفکران تحت تاثیر بیشتر گفتمان چپ آمریکا لاتین یعنی همان بومی‌سازی قرار گرفته بودند که باعث شد مخالف شهر مدرن باشند. این نگاه باید طبیعتا بعد از انقلاب ادامه پیدا می‌کرد. چراکه نیروهایی که قدرت را در دست گرفتند، دو مدل بودند؛ دولت موقت و نیروهایی که مسئولیت نهادهای انقلابی را داشتند.

وی یادآور شد: پس از آنکه جنگ شروع شد و مهدی کلهر آمد، تفکر دیگری پدیدار شد و اولین روحانی که به وزارت ارشاد رفت، صادقی اردستانی بود. اولین اقدام شورای پروانه نمایش ارشاد بعد از جنگ این بود که جلوی فیلم‌های روسی را گرفت.

این سینماگر خاطرنشان کرد: حال که آقای افخمی اینجا حضور دارند، باید بگویم که تلویزیون در آن زمان با تهیه کردن فیلم بهرام بیضایی در سال ۶۰ نقش مهمی ایفا کرد.

جیرانی درباره موفقیت فیلم‌هایی نظیر «سوته‌دلان» و «در امتداد شب» در در رقابت با فیلم‌های خارجی در سال‌های منتهی به انقلاب بیان کرد: رقابتی در کار نبود. تماشاچی فیلم فارسی، طبقه پایین و حاشیه‌نشین، و تماشاچی فیلم خارجی طبقه متوسط و مرفه بودند. سینماهای‌ نمایش‌دهنده فیلم‌های ایرانی از میدان انقلاب به بالاتر نبودند. یعنی بهترین سینمای نمایش دهنده فیلم ایرانی «کاپری» در میدان انقلاب بود. با نمایش فیلم‌های «دایره مینا» و «سفر سنگ»، فیلم ایرانی در بالاشهر نیز نمایش داده شد. رقابت بین فیلم‌های ایرانی و خارجی سخت بود و مهمترین مساله در بحران سینما علاوه بر رقابت، بریدن تماشاچی از فیلم ایرانی بود. ۲ فیلم در سال ۵۷ خوب فروخت؛ اثری از ایرج قادری و و فیلم «در امتداد شب» که رکورد تاریخ را شکسته است و من معتقدم تفکری که پشت فیلم در «امتداد شب» بود، می‌توانست سینمای ایران را مانند سینمای ترکیه کند.

جلسه دوم سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب سه شنبه ۴ مهر با نمایش قسمت دوم این مستند و میزگردی با حضور فریدون جیرانی، مهدی مسعودشاهی، سیدمحمد حسینی و هوشنگ گلمکانی ساعت ۱۷ در سالن شهر هفتم سینما آزادی ادامه خواهد یافت.

رسانه سینمای خانگی – مزدآبادی: سینمای دفاع مقدس حمایت شود در گستره بین‌المللی هم مخاطب دارد

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سینماصبا؛ جواد مزدآبادی، کارگردان سینما و تلویزیون با بیان اینکه سینمای دفاع مقدس نیازمند احیای مجدد است، گفت: در دهه ۶۰ و ۷۰ سینمای دفاع مقدس یکی از گونه‌های پرمخاطب سینمای کشور بود زیرا به لحاظ عاطفی جامعه با این دست تولیدات ارتباط خوبی پیدا می‌کرد اما با گذشت زمان به واسطه تکرارهایی که در این شکل فیلمسازی پیش آمد مخاطب به تدریج از این ژانر فاصله گرفت.

وی افزود: دور شدن مخاطب از تولیداتی اینچنین ربطی به کهنه شدن موضوع ندارد، چون در هشت سال جنگ تحمیلی به اندازه‌ای روایت و قصه وجود دارد که تا سال‌ها می‌توان در فیلمسازی از آن بهره برد. برای مثال به سینمای جهان دقت کنید با گذشت ۷۰ سال از جنگ جهانی دوم هنوز فیلم‌هایی در این حوزه ساخته می‌شود که جذابیت لازم را دارد اما اینکه چرا ما نتوانسته‌ایم از این حوزه استفاده لازم را ببریم دلیلش را باید در متون سینمایی جستجو کرد.

کارگردان فیلم‌های تلویزیونی تحسین‌شده در عرصه دفاع مقدس گفت: مهمترین رکن برای موفقیت یک اثر سینمایی یا تلویزیونی فیلمنامه خوب است که انتظار می‌رود موفقیت یک اثر را تضمین کند. این اتفاق اگر رخ دهد مطمئن باشید دستآوردها آن وسیع خواهد بو البته معدود استثناهایی وجود دارد که با تلاش کارگردان و نویسنده توانستند به موفقیت دست یابند. سریال «عاشورا» ساخته هادی حجازی‌فر یکی از این آثار است که به مدد قصه و کارگردانی مناسب توانست به موفقیت دست یابد.

مزدآبادی با بیان اینکه سینمای دفاع مقدس نیاز به سخت‌افزار مناسب دارد، بیان کرد: فیلم دفاع مقدس کاری پرهزینه است زیرا فضاسازی جنگ، تدارکات خاص خود را طلب می‌کند. اگر این موضوع در کارهای مربوطه لحاظ نشود اثر تولیدی کاری بی‌کیفیت خواهد بود. برای رسیدن به این خواسته نیز مسلما بخش خصوصی قادر نیست که تامین بودجه داشته باشد بلکه نهادهای دولتی از عهده تامین این دست آثار بر می‌آیند.

وی تاکید کرد: یکی از راهکارهای موفقیت در تولیدات نمایشی پرتره نگاری از آدم‌های جنگ است. قهرمانان بسیاری در دفاع مقدس وجود دارند که نشان دادن هر یک از آنها انتظار می‌رود ضامن خلق یک اثر فاخر سینمایی یا تلویزیونی باشد. لازم به ذکر است در پرتره‌نگاری قهرمانان جنگ حتماً باید واقع‌نگری مد‌نظر قرار گیرد و از اغراق نیز پرهیز جدی شود. یکی دیگر از دست‌آوردهای پرتره‌نگاری از قهرمانان جنگ آشنایی نسل جوان با افتخارات این سرزمین است که می‌تواند عزت و افتخار برای کشورمان در پی داشته باشد.

این کارگردان تاکید کرد: سینمای دفاع مقدس اگر حمایت مناسب شود حتی در گستره بین‌المللی هم قادر است مخاطب به دست آورد زیرا جنگ ما با دیگر نبردهای کلاسیک دنیا فرق داشت. در هشت سال جنگ تحمیلی رزمندگان در کنار دفاع از میهن برای اعتقادات و باورهای دینی و انقلابی خود نیز جنگیدند. این ویژگی اتفاقی منحصر به فرد است که برای مخاطب جهانی تازگی دارد.

مزدآبادی در انتهای این گفت‌وگو تصریح کرد: آدم‌هایی که می‌خواهند در این حوزه کار کنند باید هم از تخصص کافی بهره برده باشند هم اینکه جنگ را درک کنند. این گفت تنها به معنای حضور فیزیکی در جنگ نیست بلکه باور به جهادی است که در آن مقطع رخ داده است. برای مثال فیلمسازانی چون رسول ملاقلی‌پور و ابراهیم حاتمی‌کیا الگوهایی بسیار موفق هستند. در میان جوانان هم فیلمسازان خوبی داریم که تواتستند با کارهای زیبایی خود گوشه‌ای از داشته‌های دفاع مقدس را به تصویر بکشند.

رسانه سینمای خانگی- فراخوان فیلمنامه جشنواره فیلم اقوام منتشر شد

فراخوان بخش فیلمنامه‌نویسی نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی به دبیری کمال تبریزی منتشر شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی، فراخوان بخش فیلمنامه‌نویسی نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی که به دبیری کمال تبریزی و ریاست مهدی حیدری آبان ۱۴۰۲ توسط موسسه فرهنگی هنری فصل هنر در تبریز برگزار خواهد شد، منتشر شد.

متن فراخوان نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی با شعار «اقوام؛ ریشه ایران زمین» به شرح زیر است:

شرایط شرکت در بخش رقابتی فیلمنامه‌نویسی

۱- اثر ارسالی، نباید فیلمنامه یک اثر تولیدی در قالب‌های فیلم کوتاه، داستانی، تله‌فیلم، نیمه‌بلند، بلند و یا سینمایی باشد.

۲- فیلمنامه باید با رعایت اصول حروف‌نگاری با فونت B Nazanin، سایز ۱۴، فاصله خطوط ۵/۱ و برای فیلمنامه‌های کوتاه حداکثر در ۴۰ صفحه و برای فیلمنامه‌های بلند حداکثر تا ۱۲۰ صفحه و فقط به صورت فایل pdf به آدرس سایت جشنواره www.aghvamfilm.com (http://www.aghvamfilm.com/) ارسال شود. فیلمنامه‌هایی که فاقد مشخصات مذکور باشند حذف و توسط دبیرخانه از جشنواره خارج خواهند شد.

۳- در فرم ثبت اثر، نام و نام خانوادگی صاحب اثر، نام فیلمنامه و در بخش اقتباسی باید مشخصات کامل منبع اقتباس (شامل عنوان، نویسنده، ناشر، سال انتشار) نیز درج شود.

۴- فیلمنامه‌ها حتماً بایستی با موضوع اقوام ایرانی و در قالب گستره زیست بوم، آیین‌های فرهنگی و مذهبی، سبک زندگی، آداب و رسوم و سنن اقوام ایرانی، تاریخ اقوام، میراث فرهنگی ملموس و ناملموس و ظرفیت‌های گردشگری باشد.

۵- متن فیلمنامه بایستی به زبان فارسی نگارش شود و در صورتی که دیالوگ‌های آن به زبان یا گویش‌های محلی و بومی باشد، باید ترجمه دقیق و صحیح آن عیناً در زیر دیالوگ‌ها درج شود.

۶- نگارش و درج خلاصه یک صفحه‌ای فیلمنامه در وب سایت جشنواره الزامی است.

۷- فیلمنامه‌های اقتباسی علاوه بر خلاصه یک صفحه‌ای فیلمنامه بایستی خلاصه یک صفحه‌ای از داستان منبع اقتباس نیز داشته باشند.

۸- هر شرکت‌کننده حداکثر ۵ اثر در هر ۲ بخش فیلمنامه اقتباسی و اصلی می‌تواند جهت شرکت در جشنواره ارسال کند.

۹- مسئولیت حقوقی آثار ارسالی به دبیرخانه جشنواره از لحاظ مالکیت و محتوا بر عهده شرکت‌کننده است.

۱۰- دبیرخانه جشنواره از بین فیلمنامه‌های ارسالی، ۳ فیلمنامه را انتخاب و داوری خواهد کرد.

۱۱- تکمیل فرم تقاضای شرکت در جشنواره به معنای پذیرش کلیه مقررات اعلام شده است.

جوایز جشنواره

۱- جایزه فیلمنامه برتر: ۵۰ میلیون تومان

۲- جایزه فیلمنامه دوم: ۳۰ میلیون تومان

۳- جایزه فیلمنامه سوم: ۲۰ میلیون تومان

تقویم جشنواره

مهلت ارسال آثار: تا ۱۵ مهر ماه ۱۴۰۲

محل برگزاری جشنواره

دبیرخانه و محل برگزاری جشنواره شهر تبریز است.

رسانه سینمای خانگی- نشد که به جلسات مخفی «حجتیه» نفوذ کنیم

امیر عباس کنعانی کارگردان مستند «مقدس‌نما» با موضوع تحرکات انجمن حجتیه علیه جریان انقلاب اسلامی، به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این مستند پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، امیرعباس کنعانی کارگردان مستند «مقدس نما» به بهانه رونمایی از این مستند، در گفتگو با مهر درباره آن توضیح داد: ساخت مستند «مقدس‌نما» از آنجایی آغاز شد که احساس می‌کردم همواره در جمع بچه‌های حزب‌اللهی و مذهبی، شاهد تقابل ۲ نگاه نسبت به اسلام هستیم؛ عده‌ای اسلامی بی‌تفاوت به همه چیز را می‌خواهند و تنها قایل به حفظ دین خود هستند. در مقابل اما تفکری هست که ما به آن پایبند هستیم و آن هم اسلامی سیاسی است. برای بررسی این تقابل بود که به سوژه انجمن حجتیه رسیدیم.

وی افزود: زمانی که این انجمن پیش از انقلاب و در حد فاصل سال‌های ۳۲ تا ۴۲ تأسیس شد، اکثر علما در موضع مبارزه با بهائیت از آن حمایت می‌کردند اما از سال ۴۲ به بعد که نهضت امام خمینی (ره) برای مبارزه با شاه کلید خورد، آرام‌آرام تقابل آن‌ها با این جریان عیان شد تا جایی که در دهه ۵۰ این انجمن همکاری‌هایی را با ساواک داشت. در حالی که بیشتر اعضای ساواک از همان بهاییان بودند. بهانه‌شان هم تنها این بود که بتوانند فعالیت خود را ادامه دهند.

این مستندساز ادامه داد: عده‌ای از مبارزان در جریان نهضت امام خمینی (ره) در مسیر مبارزه با رژیم پهلوی دستگیر، تبعید و حتی اعدام می‌شدند، این گروه در حال همکاری با ساواک بودند. ما سراغ این موضوع رفتیم که در مبارزه با فرقه ضداسلامی بهاییت، ۲ گروه به ظاهر در حال مبارزه بودند، یکی نهضت امام خمینی (ره) و دیگری همین انجمن حجتیه و این سوال را مطرح کردیم که واقعاً فعالیت کدام یک منجر به موفقیت شده است. انجمن حجتیه هیچ‌گاه نمی‌توانست خطر این فرقه را دفع کند و این جریان امام (ره) بود که پایگاه این فرقه را در ایران از بین برد. سعی کردیم در این روایت تاریخی تقابل باورمندان به اسلام سیاسی و اسلام سکولار را نشان دهیم.

آرشیو تصویری از انجمن حجتیه موجود نیست

کنعانی درباره استفاده از مستندات مربوط به انجمن حجتیه و فرقه بهائیت در این مستند هم گفت: مستندات مربوط به بهائیت بیشتر مکتوب بود و متن‌هایی از آن‌ها بود که صراحتاً می‌گفتند ما باید اسلام را از بین ببریم. صوتی که از اعضای این گروه در فیلم می‌شنویم هم یک صوت بازسازی شده بر مبنای یکی از همین متون است. ما هرچه گشتیم، نوار مربوط به آن جلسه را پیدا نکردیم تا بتوانیم از اصل صوت استفاده کنیم. درباره انجمن حجتیه هم آرشیوی که در اختیار داشتیم بیشتر عکس بود و آرشیو ویدئویی از آن‌ها تقریباً وجود ندارد. این آرشیوهای تصویری را هم از مستندی که خودشان درباره خودشان ساخته بودند به دست آوردیم. در مرکز اسناد و آرشیو صدا و سیما، هیچ عکس، فیلم و صدایی از انجمن حجتیه نبود که بتوانیم به راحتی به آن‌ها دسترسی داشته باشیم.

اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط می‌شود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلسات‌شان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم

کارگردان مستند «مقدس‌نما» درباره گفتگو با کارشناسان و حضور برخی چهره‌های تکراری در این مستند هم گفت: ما برای گفتگوهای کارشناسی به خیلی از افراد رو انداختیم. خیلی‌ها وقتی اسم انجمن حجتیه را می‌شنیدند حاضر به گفتگو نمی‌شدند. در حالی که برخی از آن‌ها حتی کتاب در این موضوع داشتند اما با اعلام اینکه ما تخصصی نداریم، این موضوع را از سرشان باز می‌کردند. به همین دلیل در این مستند تنها سه مصاحبه داریم و بیشتر حرف‌های تند و تیز هم مربوط به عباس سلیمی‌نمین است.

وی درباره تمرکز روایت این مستند بر تصاویر آرشیوی هم توضیح داد: از آنجایی که هدف اصلی ما ارائه یک روایت تاریخی بود، تلاش کردیم با اسناد موجود و تصاویر آرشیوی، این روایت را مستند کنیم.

کنعانی درباره فعالیت دنباله‌دار بهاییان و بازمانده‌های انجمن حجتیه در تاریخ معاصر و عدم اشاره به این موضوع در مستند هم گفت: ما ابتدا می‌خواستیم به امروز انجمن حجتیه هم بپردازیم اما اینکه به بهاییت نپرداختیم، کاملاً عامدانه بود چرا که می‌خواستیم تمرکزمان بر روی تقابل حجتیه با نهضت امام خمینی (ره) باشد. البته ناگزیر بودیم به اندازه‌ای به بهاییت و تقابل آن با اسلام بپردازیم تا بعد بتوانیم درباره مسیرهای مبارزه با این فرقه حرف بزنیم. اینکه چرا به امروز انجمن حجتیه نپرداختیم هم به حساسیت برخی نهادهای امنیتی مربوط می‌شود. حتی خود انجمن هم چند لایه امنیتی برای خود تعریف کرده است که وقتی چند نوبت خواستیم با عضویت جعلی در این انجمن، در جلسات‌شان حضور پیدا کنیم موفق نشدیم. در لایه‌های امنیتی به راحتی سابقه رسانه‌ای ما را استخراج می‌کردند و متوجه می‌شدند وابسته به نهادهای انقلابی هستیم.

وی افزود: انجمن حجتیه معروف است که حساسیت بالایی بر روی تشکیلات خود دارند و اصلاً اجازه نمی‌دهند فرد غریبه به جمع‌شان وارد شود. این انجمن هنوز فعال هستند اما با اسم و رسم فعالیت نمی‌کنند و گاهی باید یک سخنرانی و منبر را دنبال کنید تا متوجه شوید که همان حرف‌ها را می‌زنند. حتی مراسم و هیأت‌های مذهبی خاص خود را دارند که گاهی مخاطب عمومی هم به آن وارد می‌شود اما کسی متوجه ماهیت واقعی آن‌ها نمی‌شود. در شهر تهران هم بیشتر تمرکز آن‌ها حوالی منطقه یک شهر است.

فعالیت رسانه‌ای بهاییان علیه اسلام و ایران

کارگردان مستند «مقدس‌نما» در ادامه درباره حساسیت‌های رسانه‌ای بر روی موضوع بهاییت در ایران گفت: برخی کارمندان رسانه‌های فارسی زبان مانند بی‌بی‌سی اساساً بهایی هستند. حتی گروه‌هایی که در این رسانه‌ها علیه انقلاب اسلامی تولید محتوا می‌کنند، ریشه در فعالیت بهاییان علیه جمهوری اسلامی دارند. اینگونه نیست که بگوییم آن‌ها امروز فعالیتی علیه اسلام ندارند. حتی برخی معتقدند آن‌ها پایگاه‌هایی هم در کشور دارند تا علیه انقلاب و اسلام فعالیت داشته باشند. این‌ها حتی دین رسمی هم محسوب نمی‌شوند و فرقه‌ای هستند که نهایت ۲۰۰ سال قدمت دارند. از نگاه اسلام هم معتقدان به این فرقه، قطعاً مرتد هستند.

کنعانی درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند هم گفت: «مقدس‌نما» در طول ۲ سال ساخته شد اما در این مدت فعالیت پیوسته نداشتیم. در چند نوبت تولید پروژه متوقف شد و به همین دلیل فرآیند ساخت آن کمی با کندی پیش رفت. نزدیک به ۵ ماه هم پژوهش برای ساخت این مستند داشتیم.

این کارگردان درباره عدم استفاده از نریتورهای مطرح برای این مستند هم توضیح داد: قصد ما استفاده از استاد ناصر طهماسب بود اما در پاسخ به دعوت ما گفتند که دیگر کارهای سیاسی را صداپیشگی نمی‌کنم. در مشورتی که با عوامل داشتیم هم تصمیم گرفتیم صدای ناآشناتری را انتخاب کنیم تا از صداهای تکراری مستندهای مشابه انقلابی هم فاصله بگیریم.

رسانه سینمای خانگی- پنج فیلم با محوریت ایثار و شهادت ساخته می‌شود

معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور گفت: امسال پنج فیلم سینمایی در حوزه فرهنگ ایثار و شهادت ساخته می شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، سید محمدصادق هاشمی ظهر سه‌شنبه در همایش فعالان مردمی و جهادی استان فارس بیان کرد: با توجه به برنامه‌ریزی‌های صورت‌گرفته امسال پنج فیلم سینمایی در حوزه فرهنگ ایثار و شهادت ساخته خواهد شد.

وی اضافه کرد: با توجه به نقش اثرگذار فرهنگ و هنر در جامعه بهترین راه معرفی و نشر فرهنگ ایثار و شهادت استفاده از هنرهایی نظیر مستند، شعر، کتاب، سرود و فیلم سینمایی است.

هاشمی تأکید کرد: در راستای ترویج و انتشار فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه از طرح‌های هنری که دارای چارچوب‌های فنی و استانداردهای کیفی لازم باشند حمایت خواهد شد.

معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور خاطرنشان کرد: فعالان اجتماعی و دغدغه‌مندان فارس در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت طرح‌های خود را به اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران فارس ارائه دهند.

سید محمدصادق هاشمی افزود: گروه‌های مردمی و حلقه‌های میانی باید برای توسعه فرهنگ ایثار و شهادت فعالیت کنند تا بتوان این فرهنگ والای انقلاب اسلامی را در جامعه اشاعه داد.

معاون فرهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران کشور افزود: یکی از مطالبات جامعه برون‌سپاری فعالیت‌های فرهنگی در حوزه ایثار و شهادت است البته برای توسعه این بخش بودجه لازم نیز باید تخصیص یابد.

رسانه سینمای خانگی- حمایت مشروط مرکز گسترش از آثار مستند، تجربی و انیمیشن

محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی بیان کرد که از رویدادهایی که به توسعه فرهنگی کمک کند حمایت می‌کنند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی، محمد حمیدی مقدم مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی با مهدی حیدری رئیس نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی و جمعی از مدیران این رویداد دیدار کرد.

در ابتدای این جلسه مهدی حیدری با اشاره به اهداف برگزاری این رویداد گفت: جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی در مقطعی حساس از تاریخ کشورمان راه اندازی شده و تمرکز اصلی آن بر حفظ وحدت ملی و تاکید بر انسجام میان همه اقوام ایرانی است. برای آغاز به کار این جشنواره ۲ سال کار پژوهشی صورت گرفته و برای برگزاری چنین رویداد بزرگی کارگروه‌های مختلف متشکل از هنرمندان، فیلمسازان، استادان دانشگاه و کارشناسان پژوهش در حوزه اقوام، کارهای تحقیقی زیادی انجام داده اند.

وی درباره حضور کمال تبریزی در مقام دبیری جشنواره بیان کرد: از همان ابتدا به جهت استراتژیک بودن موضوع اقوام و اهمیت و اعتباری که برای جشنواره در نظر داشتیم، دبیری این رویداد را به آقای کمال تبریزی پیشنهاد دادیم و وی هم به ما اعتماد و همراهی‌مان کرد. در تلاش هستیم که جشنواره در مسیری درست حرکت کند و بتوانیم ۹ تا ۱۴ آبان ماه میزبان شایسته‌ای برای همه هنرمندان و اقوام ایرانی از ترک و لر و کرد تا بلوچ و فارس و عرب و … باشیم.

حیدری درباره اهمیت حمایت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی از جشنواره ادامه داد: مستند یکی از مهم‌ترین قالب‌هایی است که می‌تواند موضوع اقوام ایرانی و مولفه‌هایش را نشان دهد. از این رو حمایت مرکز گسترش به عنوان مهم‌ترین متولی سینمای مستند و تجربی در کشور و پایگاه اصلی مستندسازان از جشنواره فیلم اقوام ایرانی اعتبار ویژه‌ای را برای این رویداد به دنبال خواهد داشت.

حمیدی مقدم هم در این جلسه با بیان اینکه برگزاری جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی و موضوع محوری آن نویدبخش اتفاقاتی خوب خواهد بود، گفت: یکی از اهداف برگزاری جشنواره‌ها، توسعه فرهنگی است و وقتی جشنواره‌ای به همت بخش خصوصی بتواند این هدف را برعهده بگیرد، نویدبخش اتفاقات و دستاوردهای خوبی خواهد بود.

وی افزود: جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی به جهت موضوع خود، بیش از هر چیز تنوع و رنگی را در خود نهفته دارد که می‌تواند این رویداد را از سایر رویدادهای سینمایی متمایز کند. همچنین در شعار خود «اقوام؛ ریشه ایران» نیز این ویژگی را مستتر دارد. این جشنواره در تبریز برگزار خواهد شد و تمرکززدایی از پایتخت می‌کند که همه این‌ها خوب است.

مدیرعامل مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی یادآور شد: مرکز گسترش از هر اقدامی که در مسیر توسعه سینما به ویژه در استان‌ها و شناسایی و جذب استعدادها باشد، حمایت می‌کند. ما در رویکرد جدید خود استعدادهای جوان را رصد و شناسایی می‌کنیم. تبریز و اردبیل نیز ۲ نقطه پرشور در فیلمسازی مستند بوده‌اند.

حمیدی مقدم ادامه داد: کمک به گسترش عدالت فرهنگی مورد حمایت ماست و مرکز گسترش در اموری از جمله ارسال آثار مرتبط خود به جشنواره اقوام ایرانی و امور رسانه‌ای و اختصاص امکان استفاده از ظرفیت‌هایش به این رویداد، همراه جشنواره خواهد بود. امکان برگزاری جلسات پیچینگ و حمایت از ایده‌های درخشان شرکت کننده در پیچینگ جشنواره هم می‌تواند مورد توجه مرکز گسترش باشد.

نخستین جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی به دبیری کمال تبریزی و توسط موسسه فرهنگی هنری فصل هنر از ۹ آبان الی ۱۴ آبان ماه ۱۴۰۲ در تبریز برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- دروغ شاخ‌دار درباره جشنواره فیلم کوتاه تهران

دوره سی‌ و نهم جشنواره فیلم کوتاه تهران در اوج التهاب‌های سال گذشته برگزار شد تا نشان دهد هنر همیشه زنده است، اما در آن زمان شایعه‌ای مطرح شد که این جشنواره دیگر تاییدیه اسکار را ندارد که این شایعه بعد از یک سال پاسخی جدی دریافت کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از فارس، سال گذشته و در آستانه برگزاری سی‌ونهمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران بود که برخی از طراحان پروژه تحریم این رویداد، شایعه حذف این رویداد از فهرست جشنواره‌های مورد تأیید آکادمی اسکار را مطرح کردند. شایعه‌‌ای که هر چند متخصصان و آگاهان به امور چندان توجهی به آن نشان ندادند، اما در فضای پرسوءتفاهم و ملتهب آن روزها، عده‌ای را به این تردید انداخت که آیا واقعا اعتبار بین‌المللی این رویداد با تهدید مواجه شده و رنگ باخته است؟ تردیدی که پس از گذشت یک سال، با پاسخی قاطع و درخور مواجه شده است. پاسخی که در این گزارش به گوشه‌ای از آن اشاره خواهیم کرد.

یک مرور؛ وقتی اسکار هم تأیید کرد

«امسال در بخش بین‌الملل توانستیم تنها جشنواره دارای تایید اسکار (اسکار کوالیفاید) در ایران شویم. ضمن این که میان کشورهای مسلمان فقط ایران، مصر و ترکیه از چنین امتیازی برخوردارند.» مهرماه ۱۴۰۰ و در آستانه برگزاری سی‌وهشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران بود که سیدصادق موسوی در مقام دبیر این رویداد در نشست خبری خود، با این جملات از اتفاقی ویژه خبر داد.

اتفاقی که هر چند پشتوانه رقم خوردن آن تجربه ۳۷ دوره برگزاری یک رویداد معتبر در حوزه سینمای کوتاه در ایران بود، اما بی‌شک این اعتبار را در عرصه بین‌المللی ضریبی دوچندان می‌داد. جشنواره فیلم کوتاه تهران، سال‌ها بود که ایران را به یکی از کشورهای فعال در عرصه سینمای کوتاه، در میان کشورهای منطقه تبدیل کرده بود و به همین دلیل هم هر دوره از برگزاری این رویداد با استقبال شمار قابل‌ توجهی از فیلمسازان بین‌المللی همراه می‌شد. براساس آمار اعلام شده از سوی دبیرخانه جشنواره، در سال ۹۸ بالغ‌ بر ۴ هزار فیلم به بخش بین‌الملل سی و ششمین جشنواره فیلم کوتاه تهران ارائه شده بود که این آمار در سال ۹۹ و همزمان با دوره سی و هفتم با جهشی قابل توجه به مرز ۵ هزار اثر نزدیک شد.

در دوره بعد و همزمان با قرار گرفتن نام جشنواره در فهرست رویدادهای مورد تأیید آکادمی اسکار، بالغ بر ۶ هزار و ۴۰۰ فیلمساز بین‌المللی متقاضی حضور در این رویداد شدند که این جهش هم قابل توجه بود. آمار فیلم‌های متقاضی حضور در جشنواره فیلم کوتاه تهران در دوره سی‌ونهم هم به‌رغم همه حاشیه‌سازی‌ها و حتی برخی سنگ‌اندازی‌های عملی، از مرز ۵ هزار نفر پایین‌تر نرفت تا ثابت شود همچنان جایگاه معتبر این رویداد در نگاه فیلمسازان جهانی محفوظ مانده است.

ثبت یک رکورد در پاسخ به یک دروغ!

هر چند در همان دوره سی‌ و نهم و به استناد برگزاری پرشور جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران هم ناکامی گروهی که به‌دنبال اجرای طرح خود برای تحریم این رویداد در میان فیلمسازان داخلی و خارجی بودند، عیان بود، اما آنچه را در فرآیند پذیرش آثار و ثبت فرم تقاضای حضور در جشنواره چهلم رقم خورد، می‌توان قاطع‌ترین پاسخ عملی به دورغ‌پردازی‌ها و حاشیه‌سازی‌های سال گذشته دانست.

براساس متن فراخوان جشنواره که به ۱۲ زبان بین‌المللی ترجمه روی سایت رسمی رویداد قرار گرفت، مهلت مقرر پذیرش آثار در بخش بین‌الملل که از ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ آغاز شده بود در ۱۹ مردادماه ۱۴۰۲ به پایان رسید و در این مدت  ۷۲۱۶ فیلم کوتاه از فیلم‌سازان بین‌المللی فرم تقاضای حضور در جشنواره را پر کردند تا رکورد جدیدی برای جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران در زمینه تعداد فیلم‌های دریافت شده توسط دبیرخانه جشنواره در بخش بین‌الملل نسبت به تمامی ادوار گذشته این رویداد ثبت شود.

این آمار به‌صورت جزئی‌تر هم از منظر ترکیب کشورهای متقاضی حضور در جشنواره فیلم کوتاه تهران حائز اهمیت است. براساس آمار رسمی دبیرخانه از تعداد ۷۲۱۶ اثر دریافت شده، آمار کل فیلم‌های ثبت نام شده در بخش بین‌الملل چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران، تعداد ۳۳۹۰ فیلم داستانی، ۱۱۱۲ فیلم تجربی، ۱۰۶۸ فیلم مستند  و ۹۳۶ فیلم پویانمایی و ۴۴۵ اثر نیز برای رقابت در جایزه ویژه بخش «حقیقت‌جویان» و ۲۶۵ اثر نیز برای جایزه ویژه بخش «راه ابریشم»، از ۱۳۱ کشور متقاضی حضور در بخش بین‌الملل جشنواره چهلم بوده‌اند. همچنین اسپانیا با ۹۱۳، هند با ۵۵۳، فرانسه با ۴۹۴، آمریکا با ۴۴۸ و چین با ۳۶۷ فیلم کوتاه، ۵ کشور برتری هستند که بیشترین اثر را به این رویداد فرستاده‌اند.

حضوری که دیگر رایگان نیست

ثبت رکورد استقبال فیلمسازان بین‌المللی از جشنواره فیلم کوتاه تهران زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که بدانیم این رویداد در یک تغییر حائز اهمیت، از این دوره اجرای طرح دریافت مبلغ ثبت‌نام از سوی متقاضیان بین‌المللی را کلید زده است و برخلاف دوره‌های گذشته که به دلیل وجود برخی چالش‌های مرتبط با تحریم و انتقال وجه در سازوکارهای بین‌المللی حضور در این رویداد هزینه‌ای برای فیلمسازان متقاضی به همراه نداشت، ثبت تقاضا رایگان نبوده است.

این همان دستاورد مهمی است که مهدی آذرپندار دبیر جشنواره چهلم فیلم کوتاه تهران، در نشست رسانه‌ای این رویداد اینگونه به آن اشاره کرد: «جشنواره‌های اسکارکوالیفاید اکثرا با دریافت پول اثر می‌پذیرند با توجه به اینکه ما در دریافت پول مشکلاتی داشتیم، این موضوع در سال‌های گذشته رخ نداده بود اما امسال موفق شدیم از بازه زمانی میانی دریافت آثار، فیلم‌ها را با دریافت پول و ورودی پذیرش کنیم امیدواریم از سال آینده بتوانیم این مسیر را بهتر پیش برویم و برای جشنواره درآمدزایی داشته باشیم.»

استمرار این مسیر، نه فقط آینده‌ای درخشان‌تر و معتبرتر از امروز برای جشنواره فیلم‌کوتاه تهران فراهم خواهد آورد که شاهد شکل‌گیری پشتوانه‌ای برای ارتقای اقتصادی چرخه تولید و اکران فیلم‌های کوتاه در سینمای ایارن هم خواهیم بود.

رسانه سینمای خانگی- چرا بتمن و سوپرمن، الگو شدند؟

مهدی رجبی با بیان دلایل استقبال از چهره‌هایی مثل سوپرمن و بتمن، معتقد است اگر کتاب‌های شاخص و موفق تبلیغ و در قالب‌های مختلف تولید شوند، خب بچه‌ها قطعاً قصه‌های ملی خودشان را با شور و علاقه دنبال می‌کنند و خواندن و تماشای آن‌ها برایشان ارجحیت خواهد داشت بر آثار غیرایرانی.

به گزارش سینمای خانگی، این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفت‌وگو با ایسنا درباره نوشتن از اسطوره‌ها برای کودکان و نوجوانان و این‌که به نظر می‌رسد کمتر به اسطوره‌های ایرانی پرداخته شده است، اظهار کرد: مسئله‌ای که وجود دارد این است که آدم‌ها قدرِ چیزی را که دارند، نمی‌دانند. سابقه تمدنی ما به‌قدری طولانی و عظیم است که گاه آن را نمی‌بینیم. البته همه تقصیر فقط به گردن مخاطب نیست. جوکی هست که می‌گوید «یکی جنگل را نمی‌دید و می‌گفت درخت‌ها نمی‌گذارند جنگل را ببینم». ما در این عرصه آن‌قدر درخت داریم که جنگل را نمی‌بینیم. زمانی که پخش سریال «جومونگ» در ایران شروع شد، همه خانواده‌های ایرانی «جومونگ» می‌دیدند؛ اما کسی نمی‌پرسید «مگر کره جنوبی چقدر تاریخ ‌تمدن دارد؟» کره‌ای‌ها تاریخ کهنی ندارند اما شروع به اسطوره‌سازی کردند. در واقع از فرط فقدان اساطیری که بشود بر آن تکیه‌ فرهنگی زد، به اسطوره‌سازی رو آوردند تا بتوانند علاوه بر قدرت تکنولوژی ماشین و محصولات الکترونیک که جهان را با آن تسخیر کرده‌اند، به همه نشان بدهند که پشت‌شان به تمدن و تاریخی کهن و غنی گرم است. یعنی ما را تک‌وجهی نبینید!

 او افزود: خیلی مهم است که سیستم و دولتی که سر کار است، به اسطوره‌ها و شخصیت‌های ملی اهمیت بدهد، اگر دولتی و ملتی دیگر مولانا و اخیراً ابن سینا را با وقاحت برای خود مصادره کرد، باید واکنش نشان داد. این شخصیت‌ها با وجود این‌که واقعی و تاریخی هستند به خاطر آثار و تفکر سترگ‌شان به اسطوره تبدیل شده‌اند. مولانا شخصیت حقیقی دارد؛ اما شخصیت اسطوره‌ای هم پیدا کرده و نمادی از عرفان و شناخت بشر است.

رجبی تأکید کرد: دولت باید به ملیت و ایرانیت بهای زیادی بدهد و بر سرمایه‌هایی که داریم تاکید کند؛ ما شاهنامه‌ فردوسی و گرشاسپ‌نامه و خدای‌نامه‌ها را داریم. تاریخ بیهقی را داریم که وقایع و شخصیت‌های بسیاری در آن مطرح شده‌اند و مهمتر از همه جزء الگوهای زیبای زبان و نثر فارسی است. تأکید بر ملیت و زبان برای حفظ یکپارچگی یک سرزمین مهم است. این زبان فارسی و ملیت ایرانی است که با وجود قومیت‌ها و گویش‌های مختلف ما را به هم پیوند داده است. زبان فارسی عامل پیوند، اتحاد و همدلی ما ایرانیان شده و اسطوره‌ها هم صدالبته چنین کارکردی دارند. اگر نسل جدید کمتر آن‌ها را می‌شناسد از کم‌کاری و بی‌مهری مسئولین و متولیان فرهنگ و آموزش و در درجه‌ بعد تولیدکنندگان و هنرمندان است.

 او با بیان این‌که ما تاریخ و ‌تمدنی غنی و کهن داریم اما در پرداخت به آن کم‌کاری کرده‌ایم و یا توانمند نبوده‌ایم، گفت: شیوه‌ پرداخت داستانی به اسطوره‌ها در شاهنامه فرم حماسی خودش را دارد و زبان داستان و رمان مدرن امروز هم یک فرم دیگر. داستان‌های شاهنامه از رستم و سهراب تا بیژن و منیژه و سیاوش هرکدام سبک حماسی و غنایی خاص خود را دارند که برای مردم آن زمان که برای سرگرمی و آموزش رسانه‌ دیگری جز این قصه‌ها نداشتند، سروده شده اما الان با وجود رسانه‌های مختلف، از بازی‌های دیجیتال و تئاتر گرفته تا انیمیشن و فیلم، این داستان‌ها را باید به زبان و قالب‌های روز برگرداند و با مفاهیم و مشکلات زندگی امروزه پیوند داد.

 این مترجم ادبیات کودک ادامه داد: اگر می‌بینید هالیوود از اساطیر نوردیک استفاده می‌کند و مثلاً ثور را به‌عنوان ابرقهرمان معرفی می‌کند یا سوپرمن و بتمن و دیگر شخصیت‌هایی که پیشینه‌ اسطوره‌ای هم ندارند به بچه‌ها ارائه می‌دهد و آن‌ها هم استقبال می‌کنند به دلیل پرداخت خوب و قدرت قصه‌گویی‌شان است که از هیچ می‌توانند همه چیز بسازند و آن را به زندگی روزمره‌ مخاطب پیوند دهند چه به لحاظ فرم و چه محتوا و معنا.

 رجبی یادآور شد: تاریخ کشوری مانند امریکا نهایتاً ۴۰۰ سال است؛ اما تاریخ کهن سرزمین ما به هفت‌هزار سال می‌رسد، ما همه‌ این عناصر فرهنگی و اساطیری و قصه‌ها و افسانه‌ها را داریم اما نمی‌توانیم به‌درستی از آن‌ها استفاده کنیم. غرب یاد گرفته چطور از این عناصر تمدنی با تکیه بر روانشناسی و تکنیک‌های مدرن داستان‌گویی و روایت استفاده کند. نتیجه هم غالباً به ذائقه‌ مخاطب غربی و فراتر از آن بین‌المللی خوش می‌آید.

 این نویسنده با اشاره به این‌که یک‌سری کار در ایران تولید شده که نهایتاً آن‌طور که انتظار می‌رود موفق نبوده‌اند، بیان کرد: باید اصحاب فن ببینند ایراد کار کجاست. آیا به‌خاطر پخش و تبلیغ و حمایت ضعیف است یا کیفیت کار یا همه‌ این‌ها؟ گاه ما فیلم باکیفیتی تولید می‌کنیم؛ اما پخش و حمایت از فیلم ضعیف است. گاه کتاب خوبی می‌نویسیم که پخش و توزیع آن ضعیف است و خوب تبلیغ نمی‌شود و تیراژ کتاب به شکل غم‌انگیزی پایین است. نهادی مانند نهاد کتابخانه‌های عمومی باید بگردد و اگر کتاب موفقی درباره اساطیر ایران هست یا در کل ادبیات داستانی استاندارد، برای کتابخانه‌ها و مدارس تهیه کند. با این کار هم تیراژ کتاب بالا می‌رود و هم نویسنده و ناشر تشویق می‌شوند کارهای شاخص‌تری تولید کنند؛ زیرا یقین دارند کتاب به دست مخاطبش می‌رسد. ما نمی‌توانیم فاکتورهایی که راه تولید کتاب‌های باکیفیت را سد می‌کند، تغییر ندهیم و همزمان از وضعیت ناآشنایی مخاطب با ادبیات کهن و اساطیر ایران گله کنیم.

رجبی با اشاره به کتاب‌هایی که با حمایت‌ها به کتابخانه‌ها راه پیدا می‌کنند اما بچه‌ها از آن‌ها استقبالی نمی‌کنند، گفت: اگر کتاب‌های ارزشمندی که درباره ملیت ایرانی، اساطیر و شخصیت‌های ملی و شاهنامه هستند، حمایت شوند، کم‌کم این موضوعات برای بچه‌ها جا می‌افتد. در غیر این‌صورت نباید گله کرد که چرا بچه‌ها اسپایدرمن و بتمن می‌بینند یا ومپایر و زامبی می‌خوانند، خب واضح است که این‌ها برایشان جذاب‌تر است چون گزینه‌ بهتری بهشان ارائه نداده‌ایم. زمانی که شما حق انتخاب دارید در میان کالایی که ضعیف‌تر است و تبلیغات هم در موردش نشده و کالایی که شب و روز در رسانه‌ها در موردش حرف زده‌اند و کیفیت ادبی‌هنری بالاتری هم دارد، توقع عجیب‌وغریبی است که مخاطب را به خاطر انتخاب دومی سرزنش کنیم. ما در این سال‌ها برای تبلیغ کتاب چه کرده‌ایم؟ با وجود جمعیت ۱۵ میلیونی دانش‌آموزان تیراژ کتاب کودک و نوجوان به ۵۰۰ نسخه رسیده، بعد چه توقعی داریم که بچه‌ها اساطیر ایرانی و شخصیت‌های ملی را بشناسند؟

مهدی رجبی با تأکید بر این‌که نویسندگان و هنرمندان باید الگوهای مناسب برای معرفی اسطوره‌ها را پیدا کنند، گفت: گاه متون کهن بازآفرینی و یا گاهی بازنویسی می‌شوند؛ اما آن‌قدری که ما انتظار داریم ازشان استقبال نمی‌شود. معمولاً در این‌گونه آثار نویسنده متن اصلی را کوتاه و ساده‌سازی می‌کند یا شعر و نثر را با هم ترکیب می‌کند با تغییراتی اندک. به باورم زمانی که مطلب اصلی را همان‌گونه که هست بیان می‌کنید، چندان در مخاطب تأثیر ندارد. اگر شاهنامه را در مقابل بچه‌ها بگذارید شاید رغبت نکنند بخوانند (که البته در آینده این میل تغییر خواهد کرد) اما اگر مفاهیم ملی و مفاهیم زیبای انسانی مثلاً قصه کاوه و قیام علیه ظلم، قصه سیاوش و نجابت و پاکدامنی‌اش و مفاهیمی چون وفاداری و عشق را به شکل بینامتنی به زندگی روزمره‌ مخاطب در جهان مدرن پیوند دهیم، می‌توان موفق شد. اگر هنرمند کارش را درست انجام داده باشد به هدفش می‌رسد. هدف این است که مخاطب به قدری تحت تأثیر قرار بگیرد و کنجکاو شود که کم‌کم برود سراغ متن اصلی و ریشه‌ها و تصمیم بگیرد اسطوره‌های سرزمینش را بهتر بشناسد، چه در قصه‌های شاهنامه و چه در آثار شاعران و ادبای بزرگی که مایه‌ فخر ایران و ایرانی هستند.

  او در ادامه با اشاره به مفهوم وطن در اسطوره‌ها و تأکید بر اهمیت زبان فارسی گفت: بچه‌ها با خواندن این اسطوره‌ها متوجه می‌شوند وطن چه مفهوم عظیم و مقدسی است. باید به بچه‌ها همیت مهرورزیدن به وطن را منتقل کنیم. این‌که چقدر عشق به وطن آرامش و قدرت می‌آورد و یکپارچگی‌اش چقدر باشکوه است. خیلی خوب است آدم‌ها زبان‌های دیگر را هم بدانند مثل انگلیسی یا فرانسوی یا هر زبان دیگری، اما امروزه متاسفانه خانواده‌ها به هزار دلیل موجه و ناموجه بچه‌ها را از زبان فارسی دور می‌کنند. به نظرم خیلی هم خوب است که بچه‌ها به کلاس زبان بروند و زبان دیگری هم یاد بگیرند؛ ولی نه به شکلی که زبان مادری را فراموش کنند. این ایراد است. آن‌ها باید زبان‌های دیگر را یاد بگیرند تا با زبان و فرهنگ خود پیوندش دهند، تا بتوانند با زبان جدید درباره زبان و فرهنگ فارسی حرف بزنند و با جهان ارتباط بگیرند اما از موضع اقتدار و اعتماد به نفس. چند وقت پیش ویدئویی دیدم از پسری نوجوان اهل نیویورک که ۱۷ زبان را یاد گرفته بود و وقتی مجری پرسید کدام یک را بیشتر دوست داری گفت فارسی! و بعد بیتی زیبا از حافظ را خواند. آن‌وقت اگر از اکثر نوجوان‌های امروزی بخواهی فقط یک بیت از حافظ یا سعدی یا فردوسی بخوانند ممکن است در جواب به لکنت بیفتند و این همان‌ موضوعی است که مرا غمگین می‌کند. مقصر آن نوجوان نیست، مقصر نقص در سیاست‌گذاری و سیاست‌گذاری فرهنگی آموزشی است.

رجبی با طرح این پرسش که چرا باید آدم‌ها از کشور مهاجرت کنند، گفت: من با نگاه فرهنگی و اساطیری و از سر دلسوزی حرف می‌زنم، به نظرم اگر در کسی تعصب به وطن و زبان مادری ایجاد شود، اگر وطن برای فردی مهم و عزیز و دوست‌داشتنی بشود، چرا باید برود؟ می‌ماند و می‌سازد. باید فردوسی و شاهنامه و حافظ و سعدی و مفاهیم والای ملی انسانی را در ذهن مردم جا بیندازیم. باید آموزش‌وپرورش به‌صورت جدی به فردوسی بپردازد؛ اما شوربختانه درس‌های کمی هم که وجود دارد حذف و تعدیل می‌شوند. اگر در جامعه‌ ما به شکلی اغراق‌آمیز به اسطوره‌های غیرایرانی اقبال نشان داده می‌شود حتماً یک جای کار می‌لنگد؛ از تولیدکنندگان تا مجموعه‌های فرهنگی تصمیم‌گیر. دستگاه‌ها و نهادهای فرهنگی سرمایه‌گذاری نمی‌کنند تا کتاب‌های موفق، چه تم اساطیری داشته باشند چه نداشته باشند، به انیمیشن و فیلم تبدیل شوند. اگر از نویسندگان کاربلد حمایت شود، اگر کتاب‌های شاخص و موفق تبلیغ و در قالب‌های مختلف تولید شوند، خب بچه‌ها قطعاً قصه‌های ملی خودشان را با شور و علاقه دنبال می‌کنند و خواندن و تماشای آن‌ها برایشان ارجحیت خواهد داشت بر آثار غیرایرانی.

رسانه سینمای خانگی- اشمیت و هلن چه رازی در ایران داشتند؟

مهدی باقری کارگردان مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» به ارائه توضیحاتی درباره تجربه ساخت این مستند پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، مهدی باقری درباره ساخت مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» به مهر گفت: مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» در مورد ۲ شخصیت به نام‌های اشمیت و همسرش هلن است. اشمیت در فاصله بین سال‌های ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۸ در ایران کار کرد که این سال‌ها دوره طلاییِ حضور خارجی‌ها به خصوص آلمانی‌ها و آمریکایی‌هاست که در ایران خیلی خدمت کردند. در باستان‌شناسی اشمیت یکی از حرفه‌ای‌ترین باستان‌شناس‌ها و مردم‌شناس‌هایی بوده که در ایران کار کرده است.

وی افزود: البته پروژه‌ای که اشمیت اجرا کرد، در چند جای مختلف بود که ما سه نقطه را در مستند نشان دادیم؛ ری، تپه حصار دامغان و تخت جمشید که این سه نقطه مهم‌ترین بوده‌اند. همچنین فیلم‌های زیادی درباره شخصیت‌های باستان‌شناس یا علمی در ایران ساخته شده است اما مدل مستندسازیِ من از ابتدا این‌طور نبود و همیشه در هر مستندی که کار می‌کنم، دنبال یک قصه هستم. مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» زمانی شکل گرفت که من با آقای پژمان مظاهری‌پور در پروژه‌ای که درباره تاریخ باستان‌شناسی در ایران که مشغولش بود، همراهش شدم و حدود ۱۰، ۱۲ سفر با هم داشتیم که من به دلیل علاقه شخصی‌ام به حوزه باستان‌شناسی همراه ایشان بودم. وقتی که در یک سال ما چهار، پنج بار در تخت جمشید فیلمبرداری داشتیم، من علاقه‌مند شدم که روی شخصیت هلن، همسر اشمیت کار کنم. در نتیجه با همراهی آقای مظاهری‌پور به این نتیجه رسیدم که می‌شود قصه‌ای از رابطه اشمیت و هلن و همچنین رابطه آن‌ها نسبت به ایران و کارهایی که در ایران انجام داده‌اند، پیدا کنم و به این شکل مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» ساخته شد.

زوجی که قصه زندگی‌شان در ایران را روایت می‌کنند

باقری ادامه داد: من ابتدا از شخصیت هلن به اشمیت رسیدم و این ۲ در کنار یکدیگر بودند اما الان که مستند را می‌بینید، راوی اصلی هر ۲ نفر هستند و انگار دارند در یک نامه‌نگاری یا گفتگویی، قصه کار و زندگی‌شان را در ایران تعریف می‌کنند.

وی توضیح داد: به دلیل اینکه رشته اصلی آقای مظاهری‌پور فیلمسازی مستند – باستان‌شناسی است و تمرکز خیلی زیادی در ۲۰-۲۵ سال گذشته روی این موضوع داشته‌اند و شناخت کافی در این زمینه دارند و همچنین مدل کارشان با کاری که من انجام داده‌ام متفاوت است، می‌دانستند که من به دنبال یک روایت یا قصه هستم و صرف تاریخ‌نگاری یا نگاه کرونولوژیک به زندگی اشمیت ندارم بنابراین وقتی که ایده اولیه شکل گرفت کار از مجسمه پنه لوپه که در مستند هم می‌بینید، شروع شد. آقای مظاهری‌پور از من پرسید داستان پنه لوپه را می‌دانی؟ و من گفتم در یونان نماد زنی است که منتظر بازگشت همسرش از یک سفر دراز مدت است. این باعث شد که من بروم به سمت دومین شخصیت مهمی که روی منطقه تخت جمشید کار کرده که بعد از آقای هِرتز فِلد، اشمیت است و رابطه این ۲ را پیدا کنم. در مستند می‌بینید که من سعی کردم همان ایده‌ای را که انگار در زندگی این ۲ نفر است به اتفاقات و حتی آن قصه‌های ریزی که درباره تخت جمشید و جاهای دیگر داریم، وصل کنم.

ما شاگردان مکتب پژوهش در مستندسازی هستیم

این مستندساز درباره استفاده از آرشیو و سندها برای ساخت مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» توضیح داد: ما شاگردهای مکتبی هستیم که در کارمان پژوهش حرف اول را می‌زند. پژوهشی که ما انجام می‌دهیم با پژوهشی که به شکل سنتی در فیلم‌های مستند انجام می‌شود، همیشه متفاوت است. ما شاگرد کسانی مثل فرهاد ورهرام و ارد عطارپور هستیم که هر ۲ روی قصه پژوهش کار می‌کنند. حالا آقای عطارپور روی یک سمتی از مستندسازی و آقای ورهرام در سمت دیگری کار کرده‌اند. بنابراین من و تعدادی از مستندسازان مستقیم و غیرمستقیم، تحت تأثیر این ۲ نفر در زمینه پژوهش هستیم. در نتیجه ما همیشه با یک پژوهش کلاسیک آغاز می‌کنیم، یعنی مشخصاً همان کاری را که مقاله‌نویسان یا روزنامه‌نگاران انجام می‌دهند، ما هم انجام می‌دهیم.

وی افزود: جمع‌آوری اولیه که انجام می‌شود من دنبال رگه‌های روایت در زندگی این شخصیت‌ها می‌گردم. به همین دلیل بر مبنای آن روایتی که از زندگی شخصیت‌ها انتخاب کرده‌ام، متریال جمع‌آوری می‌کنم. در حقیقت این‌طور نیست که سال‌ها دنبال جمع‌آوریِ اسناد بگردم و از داخل سند به یک قصه برسم. البته ممکن است که این اتفاق هم بیفتد اما شخصاً اول روایت را پیدا می‌کنم و بعد قصه‌هایی را که در آن روایت وجود دارد، انتخاب می‌کنم و بر مبنای آن متریال را جمع‌آوری می‌کنم. در این مستند مهم‌ترین سندهای تصویری، عکس‌هایی است که گروه اشمیت در جاهای مختلف گرفته بودند. به‌طور کلی زمانی که گروه‌ها تحت نظارت دانشگاه‌ها کار می‌کردند، دانشگاه پنسیلوانیای سابق یا شیکاگوی فعلی و کتابخانه پنسیلوانیا، اساساً همه چیز را مکتوب و سندبرداری می‌کردند و همچنین حتماً از پروژه‌هایشان فیلم مستند می‌ساختند که خیلی جالب است.

باقری ادامه داد: خوشبختانه فیلم نیمه بلندی از کارهای اشمیت و فعالیت‌های چند روزه اشمیت در تپه حصار ساخته شده بود و نتیجه این شد که ما متریال تصویری‌مان را پیدا کردیم و به نظرم جمع آوری این متریال سخت نبود. به دلیل اینکه من قصد نداشتم دنبال جزئیات باستان‌شناسی به معنای علمی‌اش بگردم و بیشتر در جست‌وجوی روایت و قصه‌های داخل آن روایت بودم. بیشترین کاری که در مستندهایم انجام می‌دهم، پیدا کردن روابط آدم‌ها در هر شکلی از فیلم مستند است.

کارگردان مستند «مرغ سحر» درباره اینکه مستند دیگری هم با نام «در جست‌وجوی خانه خورشید» داشته و سال گذشته هم مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» را ساخته است، ادامه داد: اسم انگلیسیِ مستند «پرواز بر فراز خورشید» Friends Of Iran است که «دوست ایران» معنی می‌شود. به دلیل اینکه هواپیمایی که هلن می‌خرد و به ایران می‌آورد تا کارهای عکاسیِ هواپیمایی انجام دهد، اسمش را «دوست ایران» می‌گذارد اما زمانی که به فارسی معنی می‌شود، «دوست ایران» زیاد قشنگ نیست. بنابراین من اسم «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» را انتخاب کردم و به شکل اتفاقی کلمه خورشید در این ۲ مستند تکرار شده است. در مستند «در جست‌وجوی خانه خورشید» هم یک شخصیت خیالی به اسم خورشید بود که با شمس‌العماره خیابان ناصرخسرو یک تقارن ایجاد می‌کرد و کاراکتر اصلی که راوی بود، در جست‌وجوی پیدا کردن این خورشید بود. اما در مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» که براساس کتاب اشمیت که «پرواز بر فراز سرزمین‌های باستانیِ ایران» است، به نظرم خورشید همان ایران است و اسم «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» را انتخاب کردم. چون هواپیما دائماً دارد روی آسمان از زمین عکس برداری می‌کند.

سعی می‌کنم در مستندسازی در یک قالب نمانم

باقری درباره اینکه در مستندهایش به موضوعات مختلف می‌پردازد، گفت: من در سال‌های اخیر یک پروژه سه گانه‌ای داشتم که در مورد سه خیابان تهران یعنی خیابان‌های ناصرخسرو، قوام‌السلطنه و لاله‌زار بود. در واقع آن سه پروژه باعث شد که همه فکر کنند که من بیشتر روی مستندهای شهری متمرکز هستم اما در این فاصله مستندهای دیگری را هم ساخته‌ام که یک سه گانه درباره سه بیماریِ ام‌اس، دیابت و سکته قلبی داشتم که در شهرهای مختلف ساخته‌ام. همچنین مستند دیگری هم درباره معدن سنگ فیروزه ساختم. نکته‌ای که وجود دارد این است که وقتی مستندساز در مورد یک موضوع چند مستند می‌سازد، همه فکر می‌کنند که این مستندساز فقط درباره آن موضوع کار می‌کند. بنابراین من در زمینه‌های مختلف مستند ساخته‌ام و سعی می‌کنم در یک قالب قرار نگیرم که بگویند مستندساز اجتماعی یا شهری و … هستم. من سعی می‌کنم این‌طور نباشم و شاید از نظر کمیت به ضررم باشد.

وی درباره گروه مخاطبان مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» بیان کرد: همه مردم می‌توانند با این مستند ارتباط برقرار کنند اما زمانی که برای مرکز گسترش مستند می‌سازیم، مخاطب‌مان کمی بیشتر به سینمای مستند نزدیک است، نه برنامه تلویزیونی و گزارش‌های فضای مجازی اما زمانی که در حوزه‌های عام‌تر مستند می‌سازیم، سعی می‌کنیم زبان‌مان زبان ساده‌تری باشد تا مخاطب بیشتری جذب کنیم. مثلاً در مورد مستندهایی که با موضوع بیماری ساخته‌ام، چون می‌خواستم ارتباط مستقیم با مخاطب عام برقرار کنم، نوع روایتم ساده‌تر است اما در این زمینه هم کم نمی‌گذاریم. به طور کلی هر کدام از مستندها را ببینید دارای روایت خاص خودشان هستند و پیوستگی دارند. این‌طور نیست که یک گزارش صرف در مورد یک بیماری ساخته باشم.

مستند «پرواز بر فراز سرزمین خورشید» تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است که در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» روی پرده رفت.

رسانه سینمای خانگی- تدوین «خونه ما هم دزد اومده» به پایان رسید

تدوین فیلم کوتاه «خونه ما هم دزد اومده» به کارگردانی محمد نبی طالبی به پایان رسید.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، تدوین فیلم کوتاه «خونه ما هم دزد اومده» به نویسندگی مهدی قربانی و کارگردانی محمد نبی طالبی به پایان رسید.

فیلمبرداری این فیلم کوتاه به مدت ۵ روز در اصفهان به طول انجامید و بعد از مراحل تدوین، صداگذاری و اصلاح رنگ آماده نمایش شد.

«خونه ما هم دزد اومده» چهارمین تجربه کارگردانی محمد نبی طالبی در باشگاه فیلم سوره است.

او پیش از این فیلم‌های کوتاه «بادبادک»، «جشن تولد» و تیزر فرهنگی «کارت به کارت» را ساخته است که «بادبادک» تابستان امسال در جشنواره بین‌المللی کینو روسیه درخشید و جایزه دوم سیزدهمین دوره این جشنواره بین‌المللی را کسب کرد.

این فیلم داستان علی پسربچه‌ای ۹ ساله است که در مدرسه با چالشی مواجه می‌شود و تلاش می‌کند تا به دوستانش نشان دهد خانه‌شان دزد آمده است.

طاها عنبر افشان بازیگر کودک این فیلم کوتاه است که پیش از این در سریال «سلمان فارسی» به ایفای نقش پرداخته است.

سایر عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از نویسنده: مهدی قربانی، مجری طرح: سید احسان طالقانی (کانون هنر و رسانه گراف)، مدیر فیلمبرداری: سید محسن حسینی، مدیر صدابرداری: حسین حجازی، بازیگردان: سامان بغلانیان، طراح صحنه و لباس: المیرا شاه‌زیدی، طراح گریم: سمیرا شیخی، منشی صحنه: ارغوان نادعلی، دستیار اول کارگردان: محمدحسین طالقانی، مدیر برنامه‌ریزی: محمدحسن کریمی، مدیر تولید: محمدحسین اژه‌ای، اجرای گریم: آوا دردشتی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: محمدحسین عیدی، تدوین: سیداحسان طالقانی، اصلاح رنگ و نور: ایمان صالحی، صداگذاری و موسیقی: آرش خالق زاده بازیگران: طاها عنبرافشان، امیرحسین چلمغانی، محمد شیشه فروش، سامان بغلانیان، علی محمودی، امیرعباس بختیاروند، سعید معتمدی، تهیه شده در گروه هنری کات در باشگاه فیلم سوره.

خروج از نسخه موبایل