فیلم کوتاه «چپ دست» به نویسندگی و کارگردانی نسرین محمدپور به سیوششمین جشنواره اکسگراند فیلمست کشور آلمان راه یافت.
به گزارش سینمای خانگی از مشاور رسانهای پروژه، فیلم کوتاه «چپ دست» به نویسندگی و کارگردانی نسرین محمدپور و تهیهکنندگی فریبا عرب (کمپانی CHOSEN IMAGE) در ادامه حضورهای جهانی خود به سی و ششمین جشنواره بینالمللی اکسگراند فیلمست آلمان راه یافت.
بر اساس اعلام سایت جشنواره، در سی و ششمین دوره، فیلمهای برجسته از جشنوارههای بزرگ همچون فهرست A در کن، برلین، ونیز و کارلووی واری به ویسبادن میآیند. از بین ۲ هزار فیلم کوتاه و بلند ارسالی به جشنواره اکسگراند، حدود ۲۰۰ اثر نمایش داده میشود.
سی و ششمین جشنواره بینالمللی اکسگراند فیلمست آلمان ۲۶ آبان تا ۵ آذرماه ۱۴۰۲ مصادف با ۱۷ تا ۲۶ نوامبر ۲۰۲۳ در شهر ویسبادن آلمان برگزار میشود.
فیلم کوتاه «چپ دست» پیش از این علاوه بر حضور در جشنوارههای معتبر داخلی و خارجی، در جشنواره ورودی اسکار ددسنتر آمریکا حضور داشت و از بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم زنان سئول در بخش رقابت بین المللی، جایزه bnp را از آن خود کرد. مدال افتخار سیزدهمین جوایز آکادمی ایسفا (انجمن فیلم کوتاه ایران)، جایزه ویژه تماشاگران جشنواره Gobeklitepe ترکیه و جایزه بهترین فیلم جشنواره پوزیتیو یونان از دیگر جوایز این فیلم کوتاه است.
یاسمن نصیری، رهام اسدی، سهیل رضایی، لیلا دلیر، رضا موسی زاده گلستانی، علی جوان، ناصر شجاعیفر، رضا لیودانی، رحیم اسدی، شهرزاد خوشخو، مصطفی رضایی، مسعود خانزاده، تکتم محمدی و محمدامین مجدی بازیگران این فیلم کوتاه هستند.
فهرست عوامل فیلم کوتاه «چپ دست» عبارت است از: مشاور کارگردان: حامد بقائیان، دستیار یک کارگردان: محمدعلی نعمت الهی، دستیاران کارگردان: آزاده بذرافشان و مهسا فراهانی، منشی صحنه: مطهره نصرت پناه، برنامه ریز: کیارنگ کیان، تدوین: عماد خدابخش، دستیار تدوین: مرتضی سوری، مدیر فیلمبرداری: حامد بقائیان، دستیار یک فیلمبردار: یوسف صفایی، دستیاران فیلمبردار: حامد محمدی شادان، مهدی حدادی و محمدجواد قلیچ، استدی کم: شاهین شیرزادی، مدیر و طراح صحنه: رضا محمدپور، دستیاران صحنه: ابراهیم مشهدی و مهدی علیزاده، طراح لباس: فهیمه تقوی، صدابردار: احمد محمدی، دستیار صدا: هاشم امینی.
طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی، مدیر فنی استدیو: امیر قاسمی، طراح گریم: سولماز حاجی آقاجانی، دستیار گریم: ساره پور قربان، جلوه ویژه بصری: مهران جبلی، تصحیح رنگ: فربد جلالی، زیرنویس: رضا تاری وردی، مترجم: حسن شرف الدین، آهنگساز: سراج الدین روحانی فرد، میکس و مستر: نوید صالح زاده، نوازنده ویلن: آرش ناصر المعمار، مدیر تدارکات: داوود حسن زاده، دستیار تدارکات: محمدامین مجدی، مدیرتولید: رهام رسولی، جانشین تولید: رضا موسی زاده گلستانی و سهراب سلطانی، گروه تولید: امیرعلی علیپور و امیر حسین امینی یزدی، طراح پوستر و لوگو: متین خیبلی، عکاس و تصویربردار پشت صحنه: مهرداد حدادیان، مشاور رسانهای: آزاده فضلی، تهیه کننده: فریبا عرب (کمپانی CHOSEN IMAGE)، پخش بینالملل: فرست اسکرین (مهدی مهائی) از دیگر عوامل این فیلم هستند.
موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیهای مشترک صادر کردند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیهای مشترک صادر کردند. این بیانیه توسط بیش از یکصد نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح امضا شده است.
همچنین هنرمندانی چون داوود میرباقری، مجید مجیدی، محمد مهدی عسگرپور، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان، کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی این بیانیه را امضا کردهاند.
متن بیانیه بدین شرح است: « به نام حق
جناب آقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، با امضای این نامه دردمندانه از شما می خواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید.
جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود. به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.
با احترام موزه صلح تهران – خانه سینمای ایران ۲۱/۸/۱۴۰۲ ۲۰۲۳-۱۱-۱۲»
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا: ۱- امیر اثباتی ۲- حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی ۳- حافظ احمدی ۴- محمود اربابی ۵- بهمن اردلان ۶- همایون اسعدیان ۷- عبدالله اسفندیاری ۸- حبیب اسماعیلی ۹- مهدی اصلانی ۱۰- مهرداد افراسیانی ۱۱- مجید الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۱۲- محسن امیر یوسفی ۱۳- مسعود امینی تیرانی ۱۴- مجید انتظامی ۱۵- محمد آفریده ۱۶- محمد بحرانی ۱۷- مریم بوبانی ۱۸- هدایت الله بهبودی ۱۹- بهروز بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد ۲۰- حسین پاکدل ۲۱- اصغر پورهاجریان ۲۲- هادی پویان ۲۳- کمال تبریزی ۲۴- سیروس تسلیمی ۲۵- محسن تنابنده ۲۶- فرهاد توحیدی ۲۷- هانیه توسلی ۲۸- بتول توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۲۹- امیرحسین توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس ۳۰- امین جعفری ۳۱- مهدی جعفری ۳۲- مسعود جعفری جوزانی ۳۳- رامبد جوان ۳۴- پرویز چابهاری ۳۵- افسانه چهره آزاد ۳۶- لیلا حاتمی ۳۷- هادی حجازی فر ۳۸- مالک حدپور سراج ۳۹- حسن حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۴۰- علیرضا حسینی ۴۱- شهریار خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی) ۴۲- سعید خانی ۴۳- محسن دامادی ۴۴- علیرضا داوود نژاد ۴۵- محمد داوودی ۴۶- احمدرضا درویش ۴۷- محمدرضا دهقان ۴۸- علی دهکردی ۴۹- شادمهر راستین ۵۰- مجتبی راعی ۵۱- مرتضی رزاق کریمی ۵۲- محمّد رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۳- مهدی رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۴- احسان روستاپور فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۵۵- فرید سجاد حسینی ۵۶- مهدی سجاده چی ۵۷- علی سرتیپی ۵۸- محمدرضا سروش (پزشک جانبازان شیمیایی) ۵۹- محمدرضا سکوت ۶۰- احمد سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۶۱- کوروش سلیمانی ۶۲- محسن شاه ابراهیمی ۶۳- منوچهر شاهسواری ۶۴- علیرضا شجاع نوری ۶۵ محمد شکیبا نیا ۶۶- وجیه الله شهیدی ۶۷- داریوش صادق پور ۶۸- احد صادقی ۶۹- مهدیه صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۷۰- محمد صادقی ۷۱- حمید صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۲- رسول صدرعاملی ۷۳- محسن ضرغامی ۷۴- سعیده عرب ۷۵- محمدمهدی عسگرپور ۷۶- بهرام عظیمی ۷۷- علیاکبر علافزاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۸- مجید علیزاده ۷۹- محمدرضا علیقلی ۸۰- نصرالله فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی ۸۱- مهدی فخیم زاده ۸۲- محمدرضا فرحبخش ۸۳- مهرداد فرید ۸۴- ملاصالح قاری (آزاده) ۸۵- آرش قاسمی ۸۶- علی قائم مقامی ۸۷-عبدالحمید قدیریان ۸۸-ژاله کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۸۹- مهدی کوهیان ۹۰- رضا کیانیان ۹۱- مصطفی کیایی ۹۲- محسن کیایی ۹۳- محمد حسین لطیفی ۹۴- علی لقمانی ۹۵- مجید مجیدی ۹۶- حسین محجوب ۹۷- اسدالله محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۹۸- منوچهر محمدی ۹۹- احمدرضا معتمدی ۱۰۰- کاظم معصومی ۱۰۱- عادل معمارنیا ۱۰۲- شبنم مقدمی ۱۰۳- کامران ملکی ۱۰۴- تورج منصوری ۱۰۵- فرزاد موتمن ۱۰۶- وحید موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۱۰۷- سیدعبدالجواد موسوی ۱۰۸- محمد حسین مهدویان ۱۰۹- سید داوود میرباقری ۱۱۰- مجتبا میرتهماسب ۱۱۱- مازیار میری ۱۱۲- سید رضا میرکریمی ۱۱۳- اکبر نبوی منش ۱۱۴- علیرضا نجف زاده ۱۱۵- محمد علی نجفی ۱۱۶- جواد نوروزبیگی ۱۱۷- محمّد باقر نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد ۱۱۸- وحید نیکخواه آزاد ۱۱۹- افشین هاشمی ۱۲۰- سید ضیا هاشمی ۱۲۱- سیدجواد هاشمی ۱۲۲- محمدرضا هنرمند ۱۲۳- مکی یازع (جانباز) ۱۲۴- منصوره یزدانجو ۱۲۵-احمد یوسفزاده (آزاده) ۱۲۶- محمود یارمحمدلو.
پوستر فراخوان چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار در منزل پدر شهید مصطفی احمدی روشن رونمایی شد.
رسانه سینمای خانگی از ایرنا، آیین رونمایی از پوستر چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار یکشنبه- ۲۱ آبان ماه- در منزل پدر شهید مصطفی احمدی روشن و با حضور پدر و مادر این شهید برگزار شد. مهلت ارسال آثار به جشنواره تا ۱۰ آذرماه در بخشهای مختلف جشنواره عمار شامل فیلم ما، اکران مردمی، قصه ما و جوایز مردمی تمدید شد و عمار ۱۴ رنگ و بوی مقاومت و فلسطین به خود گرفته است.
محمدصادق شهبازی قائم مقام شورای سیاستگذاری جشنواره در این آیین اظهارداشت: منزل و خانواده شهید احمدی روشن همیشه یک نقطهای بوده است که حرکتهای انقلابی و جلو بردن ماجراهایی که هر کدام به نحوی به انقلاب اسلامی برمیگشتند، با همت و حضور خانواده شهید، پدر و مادر این شهید بزرگوار انجام گرفته است.
وی در مورد نقش خانواده شهید احمدی روشن گفت: ما همیشه در این سیزده دوره گذشته جشنواره عمار، مزاحم این خانواده شهید بودیم و همیشه از فرمایشات و نور وجود خودشان و فرزندشان که نماد ایستادگی است، بهره میبردیم. نماد تغییر دادن صحنه است و نماد مقاومت است. نماد این است که در لحظهای که بقیه حاضر نیستند پای حق بایستند، یک نفر میتواند بایستد و همه را تغییر دهد و همه را به نقطه حق و عدل برساند؛ آن نقطهای که درست و صحیح است و راه حق است و در آن مسیر حرکت بکنیم.
شهبازی با اشاره به نقش خانواده شهید احمدی روشن در جشنواره عمار افزود: در این سیزده دوره جشنواره ما تلاش کردیم بر همین مبنا حرکت را کلید بزنیم و به همین دلیل مزاحم خانواده شهید احمدی روشن شدیم. این شروع دوره چهاردهم هم گفتیم که بتوانیم به نام این شهید عزیز مبارک و تزیین کنیم و بهره بگیریم از وجود شهید عزیز و خانواده آنها، آن هم در شرایطی که کشور و دنیا در شرایط جدیدی است؛ به تعبیر رهبر انقلاب «نظم جدید». آنچه که ابرقدرتها طراحی کرده بودند که در چند دهه، منطقه ما براساس آن اداره شود، ابرقدرتها پیروز صحنه باشند و مردم مستضعف، ستمکش و آسیبدیده از این شرایط باشند؛ این نظم در حال تغییر است.
قائم مقام شورای سیاستگذاری چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار بیان کرد: دیگر اینطور نیست که آمریکاییها، ابرقدرتها، یک مسئلهای را تعیین بکنند و بقیه دنیا تمکین کنند. قدرتهای جدی روی کار آمدند و بالاتر از همه، جبهه مقاومت، آن محوری که میگفت بایستیم روی این صحنه و مقابل ابرقدرتها مقاومت کنیم. این صحنه ایستاده و تلاشهایش باعث شده که شرایط تغییر کند.
وی درباره شرایط چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار اظهارداشت: در شرایطی میخواهیم این دوره عمار را آغاز کنیم که عملیات «طوفانالأقصی» شکل گرفته و خود جبهه مقاومت نیز آن تصویر صدوبیست سالهای را که از جنگ جهانی اول شکل گرفت که همیشه مستکبرین هزینه ایجاد میکردند، آن تصویر را برهم زده و هویت منطقه را وارد دوره جدیدی کرده است. ما در چهاردهمین جشنواره عمار هم میخواهیم بپردازیم به این نظم جدید که وجود دارد و هم به تبع ماجرای فلسطین، این جشنواره ما نیز رنگوبوی مقاومت و فلسطین را میگیرد.
شهبازی گفت: مزاحم خانواده احمدی روشن شدیم که هم بهره ببریم از نکاتشان و هم اینکه با نور وجود فرزندشان و رهنمود و ایستادگیهای این خانواده شهید، که مثل خیلی از خانوادههای شهدای دیگر ما همینطور پیشتاز این حرکت بودند، مخصوصا در دورههایی که برخی افراد میخواستند به نحوی، حرکت انقلاب اسلامی را متوقف کنند یا به عقب برگردانند.
پدر شهید مصطفی احمدی روشن نیز در این نشست در مورد فرزند شهیدش اظهارداشت: خداوند مصطفی را از ما نگرفت بلکه از ما قبول کرد. پس از شهادت مصطفی بسیاری از دانشجویان تقاضای تغییر به رشته فیزیک هستهای کردند. پیام این اقدام به دشمنان قسم خورده این بود که اگر شما یک نیرو از نیروهای هستهای این ملت را به شهادت رساندید این سنگر خالی از مجاهد نخواهد ماند.
رحیم احمدی روشن در ادامه گفت: مردم هنوز پشت سر نظام و رهبری معظم انقلاب، ایستادهاند. شما در هیچ جای دنیا، یک همچنین ملتی پیدا نمیکنید. بارها به مسئولین عرض کردم و گفتم به خدا قسم اگر مسئولان ما خوب باشند، (مانند) ملت ایران در کره زمین یافت نمیشود. این راهی را که شما طی میکنید و این راهی را که جوانان این مملکت در هر برهه ای از زمان و در هر جایی که حضور دارند.
این پدر شهید در مورد جشنواره مردمی فیلم عمار هم با بیان اینکه فیلمهایی که در جشنواره عمار در سراسر کشور اکران میشوند نوعی جهاد تبیین است تأکید کرد: تا مردم به آگاهی کامل نرسند زمینهساز برای ظهور امام زمان (عج) امکان پذیر نیست و قسمتی از این اتفاق در همین جشنواره عمار محقق میشود.
دبیر اجرایی چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم عمار با اشاره به ارسال بیش از یکهزار اثر به دبیرخانه جشنواره اظهارداشت: بخش جدید جشنواره مردمی فیلم عمار «نظم جدید جهانی» است. «تولیدات فضای مجازی»، برای نخستین بار در بین قالبهای رقابتی قرار گرفته است. هنرمندان میتوانند برای شرکت در این بخش، آثار خود را در قالب برنامههای اینترنتی، تولیدات صوتی اینترنتی (پادکست)، تولیدات انسان رسانهای (ولاگ و…)، میکرو رسانهها (تولیدات کوتاه صوتی تصویری اینترنتی)، صفحات مجازی تولید محتوا و… ارسال کنند.
حمید صالحی گفت: فراخوان فیلم ما (فیلم موبایلی) امسال با موضوع «فلسطین ما» انجام شده است و شرکت کنندگان میتوانند فیلمهای موبایلی با موضوع فلسطین و عملیات طوفانالاقصی را تا ۱۰ آذرماه به دبیرخانه جشنواره ارسال کنند. بخش «آرمان روحالله» نیز با توجه به اغتشاشات سال گذشته به جشنواره اضافه شدهاست.
موزه صلح تهران و خانه سینما در بیانیهای کشتار غیرنظامیان در نوار غزه را محکوم کردند و درخواست آتش بس فوری دارند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، این بیانیه که تاکنون توسط بیش از ۱۰۰نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح و هنرمندان سینما همچون داوود میرباقری، مجید مجیدی، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان،کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی، افسانه بایگان، هانیه توسلی و … امضا شده است، به شرح زیر است: «به نام حق
جناب اقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران، با امضای این نامه دردمندانه از شما میخواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید. جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود. به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.» با احترام موزه صلح تهران -خانه سینمای ایران (۲۱ آبان ماه)
اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا (اسامی جدید متعاقبا به پیوست اعلام می شود).
۱ امیر اثباتی
۲ حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی ۳ حافظ احمدی ۴ محمود اربابی ۵ بهمن اردلان ۶ همایون اسعدیان ۷ عبدالله اسفندیاری ۸ حبیب اسماعیلی ۹ مهدی اصلانی ۱۰ مهرداد افراسیانی ۱۱ مجید الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۱۲ محسن امیر یوسفی ۱۳ مسعود امینی تیرانی ۱۴ مجید انتظامی ۱۵ محمد آفریده ۱۶ محمد بحرانی ۱۷ مریم بوبانی ۱۸ هدایت الله بهبودی ۱۹ بهروز بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد ۲۰ حسین پاکدل ۲۱ اصغر پورهاجریان ۲۲ هادی پویان ۲۳ کمال تبریزی ۲۴ سیروس تسلمی ۲۵ محسن تنابنده ۲۶ فرهاد توحیدی ۲۷ هانیه توسلی ۲۸ بتول توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۲۹ امیرحسین توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس ۳۰ امین جعفری ۳۱ مهدی جعفری ۳۲ مسعود جعفری جوزانی ۳۳ رامبد جوان ۳۴ پرویز چابهاری ۳۵ افسانه چهره آزاد ۳۶ لیلا حاتمی ۳۷ هادی حجازی فر ۳۸ مالک حدپور سراج ۳۹ حسن حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۴۰ علیرضا حسینی ۴۱ شهریار خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی) ۴۲ سعید خانی ۴۳ محسن دامادی ۴۴ علیرضا داوود نژاد ۴۵ محمد داوودی ۴۶ احمدرضا درویش ۴۷ محمدرضا دهقان ۴۸ علی دهکردی ۴۹ شادمهر راستین ۵۰ مجتبی راعی ۵۱ مرتضی رزاق کریمی ۵۲ محمّد رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۳ مهدی رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۴ احسان روستاپور فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۵۵ فرید سجاد حسینی ۵۶ مهدی سجاده چی ۵۷ علی سرتیپی ۵۸ محمدرضا سروش (پزشک جانبازان شیمیایی) ۵۹ محمدرضا سکوت ۶۰ احمد سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۶۱ کوروش سلیمانی ۶۲ محسن شاه ابراهیمی ۶۳ منوچهر شاهسواری ۶۴ علیرضا شجاع نوری ۶۵ محمد شکیبا نیا ۶۶ وجیه الله شهیدی ۶۷ داریوش صادق پور ۶۸ احد صادقی ۶۹ مهدیه صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۷۰ محمد صادقی ۷۱ حمید صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۲ رسول صدر عاملی ۷۳ محسن ضرغامی ۷۴ سعیده عرب ۷۵ محمد مهدی عسگرپور ۷۶ بهرام عظیمی ۷۷ علیاکبر علافزاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۸ مجید علیزاده ۷۹ محمدرضا علیقلی ۸۰ نصرالله فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی ۸۱ مهدی فخیم زاده ۸۲ محمدرضا فرحبخش ۸۳ مهرداد فرید ۸۴ ملاصالح قاری (آزاده) ۸۵ آرش قاسمی ۸۶ علی قائم مقامی ۸۷ عبدالحمید قدیریان ۸۸ ژاله کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایتالله روستاپور ۸۹ مهدی کوهیان ۹۰ رضا کیانیان ۹۱ مصطفی کیایی ۹۲ محسن کیایی ۹۳ محمد حسین لطیفی ۹۴ علی لقمانی ۹۵ مجید مجیدی ۹۶ حسین محجوب ۹۷ اسدالله محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۹۸ منوچهر محمدی ۹۹ احمدرضا معتمدی ۱۰۰ کاظم معصومی ۱۰۱ عادل معمارنیا ۱۰۲ شبنم مقدمی ۱۰۳ کامران ملکی ۱۰۴ تورج منصوری ۱۰۵ فرزاد موتمن ۱۰۶ وحید موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهانشاه صادقی ۱۰۷ سید عبدالجواد موسوی ۱۰۸ محمد حسین مهدویان ۱۰۹ سید داوود میرباقری ۱۱۰ مجتبا میرتهماسب ۱۱۱ مازیار میری ۱۱۲ سید رضا میرکریمی ۱۱۳ اکبر نبوی منش ۱۱۴ علیرضا نجف زاده ۱۱۵ محمد علی نجفی ۱۱۶ جواد نوروزبیگی ۱۱۷ محمّد باقر نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد ۱۱۸ وحید نیکخواه ازاد ۱۱۹ افشین هاشمی ۱۲۰ سید ضیا هاشمی ۱۲۱ سیدجواد هاشمی ۱۲۲ محمدرضا هنرمند ۱۲۳ مکی یازع (جانباز) ۱۲۴ منصوره یزدانجو ۱۲۵ احمد یوسفزاده (آزاده) ۱۲۶ محمود یارمحمدلو.
مقاومت قدمتی به اندازه عمر انسان دارد و حدود و قوانینی نانوشته برپایه طبع او. پیش از آنکه سینما متولد شود، در قرنها پیش از میلاد مسیح تصویر مقاومت در ادبیات یونانی آمده بود. تصویری از نوعی جنگ که بر سر بقا بنیان نشده، بلکه موضوعیت جنگ، شرافت و ناموس و سرزمین است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «آخلیوس نگاهی پر ازخشم به او کرد و گفت: ای هکتور، ای دشمن شوم، خودداری کن درباره هیچ پیمانی با من سخن بگویی. چون هیچ پیمانی میان شیر و آدمیزاده نیست. چون گرگ و بره با هم سازگار نمیزیند، بلکه در جنگ جاودانیاند..» ایلیاد، سرود بیست و دوم در ایلیاد هومر، داستان دزدیدن هلن توسط شاهزاده پاریس، جنگی طولانی میان یونانیان و آخاییها آغاز میکند که به محاصره ۱۰ ساله شهر تروا منجر میشود.
هلن، مرز دعوا میان دو طرف است که تظلمخواهی و حقانیت را دستمایه جنگ و مقاومت میکند و همه تلاش مردم آخایی در طول داستان را بر این سعی شکل میدهد که دروازههای شهر را از هجوم دشمن دور نگه دارند. از بهترین فیلمهایی که در سالهای آغازین سینما با این تکنیک و درباره مقاومت ساخته شد، فیلم «رزمناو پوتمکین»(۱۹۲۵) اثر «سرگئی آیزنشتاین» است. این فیلم داستان مقاومت مردم در شهر مسکو و در مقابل سربازان تزار است که در نهایت با پیروزی مردم و پیوستن سربازان به انقلاب پایان مییابدقرنها بعد در سینما ایده مقاومت به تصویر آمد. ایدههایی که نقطه تولدی برایش وجود ندارد چون همیشه در فرهنگ ملل وجود داشته، برایش شعر گفته شده بود و داستانها و نمایشنامههای بسیاری نوشته شده بود و فقط صورت خود را تغییر میداد؛ اما تمایز سینما با انواع پیشین خود این بود که سینما در بیانگری به تصویر محتاج بود. چیزی که تهیه آن از کلمه دشوارتر است زیرا لازم بود آن تصویر آنقدر غنی باشد تا بتواند مفهوم سنگینی مانند مقاومت را بر خود حمل کند.
این دیگر خروج کارگران از کارخانه و یا ورود قطار به ایستگاه نبود و چون از روزمرگی فاصله داشت نیازمند تمهید و تغییری در سینما بود. این تغییر به زودی اتفاق افتاد و در روسیه با تئوری مونتاژ، تصاویر مهیای القای حس کشمکش و تضاد شدند.
از بهترین فیلمهایی که در سالهای آغازین سینما با این تکنیک و درباره مقاومت ساخته شد، فیلم «رزمناو پوتمکین»(۱۹۲۵) اثر «سرگئی آیزنشتاین» است. این فیلم داستان مقاومت مردم در شهر مسکو و در مقابل سربازان تزار است که در نهایت با پیروزی مردم و پیوستن سربازان به انقلاب پایان مییابد.
توجه به نقش توده در مقاومت و آگاهی پیش از آن، از نکات مهم فیلم است که در دیگر آثار آیزنشتاین به عنوان یک کارگردان ایدئولوگ قابل مشاهده است.
مردم و دفاع از انقلاب و مقاومت
در تاریخ سینما تعداد فیلمهایی که به موضوع انقلاب و مقاومت در بطن آن میپردازند کم نیست، اما نکتهای که بعضی فیلمها را در بیان مفهوم مقاومت از دیگران جدا میکند تصویر دفاع از شهر است. شهر به عنوان نمودی از سکون، بقا و زندگی که در بحرانی مورد تعدی و یا اشغال قرار میگیرد و این دقیقا نقطهای است که پروتاگونیست و یا قهرمان وارد عمل میشود.
یکی از نمونههای شاخص نمایش دفاع از شهر، فیلم «نیمروز» اثر «فرد زینهمان»(۱۹۵۲) است. فیلم روایتکننده داستان کلانتری است که در آخرین روز کاری و زمانی که همه چیز برای شروع زندگی مشترک و سفرش آماده است متوجه ورود سه تبهکار قدیمی به شهر میشود. چیزی که مردم شهر از او انتظار دارند فرار است اما کلانتر نفع شخصی را نادیده میگیرد و با چسباندن ستاره به لباسش دوباره در نقش کلانتر از شهر محافظت میکند.
دفاع در فیلم نیمروز نه یک وظیفه ذاتی و نه یک تقدیر حساب نشده، بلکه انتخابی مقدس است. در انواع وسترنها دفاع از شهر و درگیری با دار و دسته اشرار وجود دارد اما پرداختی اینچنین دقیق و بر محور انسانیت و مقاومت در برابر شر، کمتر دیده میشود. ایدهای که شاید بتواند شبیه آن را در «ریو براوو»(هاوارد هاکس،۱۹۵۹) نیز دید.
در تاریخ سینما تعداد فیلمهایی که به موضوع انقلاب و مقاومت در بطن آن میپردازند کم نیست، اما نکتهای که بعضی فیلمها را در بیان مفهوم مقاومت از دیگران جدا میکند تصویر دفاع از شهر استدفاع از شهر در سینمای ژاپن نیز دربردارنده حرفهای جدی است. در «هفت سامورایی» (کوروساوا،۱۹۵۴) دهقانان در برابر راهزنان دچار ظلم فصلی میشوند. آنها هر سال موقع برداشت محصول مورد هجوم اشرار قرار میگیرند تا بخش زیادی از محصولشان را به آنها بدهند، اما به یکباره تصمیم میگیرند در برابر این عادت باجدهی بایستند و حتی به قیمت جانشان برای این ایستادگی هزینه دهند.
داستان مقاومت هفت سامورایی از شهر در برابر هجوم راهزنان یک شعر حماسی است که هم ویژگیهای داستانی وسترن را دارد و هم اخلاق جوانمردی شرقی. زمانی که مردم شهر در معرض تصمیم قرار میگیرند زمانی است که میبینند برای شکستن دیوار استضعاف و ساختن آیندهای عزتمند چارهای جز جنگ ندارند و به همین دلیل هفت سامورایی را برای این جنگ به استخدام میآورند.
دفاع از وطن با مبارزات چریکی
گونهای دیگر از صحنه مقاومت در سینما مربوط به فیلمهای مبارزات چریکی است. در این گونه از زیرژانر سینمایی نیز مساله دفاع از شهر مطرح است اما این بار مقاومتی در زیر پوست شهر در حال نفوذ به قلب دشمن و دفاع از مردم در برابر اشغال در میان است. نمونه خوبی از این گونه، فیلم «ارتش سایهها» اثر «ژان پیر ملویل» (۱۹۶۹) که روایتگر بخشی از تاریخ اشغال فرانسه به دست نازیها در میان جنگ جهانی دوم است. این فیلم سرنوشت گروه کوچکی از مبارزان مقاومت را دنبال میکند که بین خانههای امن جابجا میشوند، با ارتش متفقین کار میکنند، خبرچینها را میکشند و تلاش میکنند از دستگیری و اعدامی که میدانند محتملترین سرنوشت آنهاست بگریزند.
فیلم ضمن اینکه شخصیتهایش را قهرمانانه به تصویر میکشد، نمایی تاریک و غیررومانتیک از مقاومت ارائه میدهد. نمایی که در آن دوربین به نفع مقاومت فرانسه موضعگیری میکند تا دیگر هیچکس نتواند در تاریخ بنویسد فرانسویها تروریست بودند! ایده مقاومت در زیر پوست شهر در فیلمهای دیگری نیز درخشان به تصویر آمده، از جمله «رم شهر بیدفاع»(رسولینی،۱۹۴۵) که سالها پیش از ارتش سایهها تولید شده بود و به نوعی مادر فیلمهای چریکی بعد از جنگ جهانی دوم به حساب میآید.
نپذیرفتن قرارداد ننگین و یکطرفه، بخش بزرگی از صحنه مقاومت است که در سینما بار دراماتیک بالایی دارد و میتواند سنجش خوبی برای عیار شرف و مردانگی باشد. فرقی نمیکند طرفین ماجرا بر سر چه درگیر باشد، چه بر سر هلن باشد و در میان سطور ایلیاد و چه در دل تاریخ لیبی و مستند در سینمای مصطفی عقاد و چه حتی کمی نزدیکتر به ما، اینجا در خاورمیانه باشد و همین حالا.
این فیلم نیز داستان مقاومت گروهک ایتالیایی در برابر اشغالگران نازی است که در فیلم منفور و ترسناک جلوه داده شدهاند. مقاومت در برابر استعمار یکی دیگر از انواع سینمایی مقاومت است. در فیلم «عمر مختار» (مصطفی عقاد، ۱۹۸۱) با یک قهرمان مسلمان روبهرو هستیم که در لیبی در مقابل سربازان موسلینی مقاومت میکند و راضی نمیشود هیچ ذلتی را بپذیرد.
تصویر مصطفی عقاد از مقاومت، یک تصویر پاک و بیآلایش و کاملا سمپاتیک است. این حس سمپاتیک زمانی به اوج خود میرسد که به دستور ژنرال گرازینی، میز مذاکرهای میان نیروهای اشغالگر ایتالیایی و جبهه مقاومت برقرار میشود. یکی از فرماندهان ایتالیایی در پایان نشست وقتی از به نتیجه رسیدن صلح ناامید میشود با عصبانیت به عمر میگوید: «اگر پای این قرارداد را امضا نکنید قول میدهم درگیر جنگ خطرناکی میشوید.» عمر مختار پاسخ میدهد: «۲۰ سال است در مقابل قدرت شما ایستادهایم و به یاری خداوند بازهم خواهیم ایستاد.»
نپذیرفتن قرارداد ننگین و یکطرفه، بخش بزرگی از صحنه مقاومت است که در سینما بار دراماتیک بالایی دارد و میتواند سنجش خوبی برای عیار شرف و مردانگی باشد. فرقی نمیکند طرفین ماجرا بر سر چه درگیر باشد، چه بر سر هلن باشد و در میان سطور ایلیاد و چه در دل تاریخ لیبی و مستند در سینمای مصطفی عقاد و چه حتی کمی نزدیکتر به ما، اینجا در خاورمیانه باشد و همین حالا.
داستانها گواه این حقیقت هستند که مقاومت، جنگی جاودانه است که گاهی زیر خاکستر سوز میزند و گاه شعلهاش به چشم راویان میآید، اما هیچگاه خاموش نمیشود.
جایزه شهید آوینی سالهاست به یکی از مهمترین بخشهای جشنواره فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» تبدیل شده است. جایزهای که مسیری طولانی را تا به اینجا و رسیدن به هفدهمین دوره پشت سرگذاشته است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جایزه شهید آوینی یکی از بخشهای مهم و در حال حاضر با سابقه جشنواره بینالمللی سینماحقیقت است. جایزهای که به نام شهید مرتضی آوینی نامگذاری شده و هر سال سه تندیس طلایی، نقرهای و برنزی را به مستندهای منتخب ارائه میکند. جایزهای که به مستندهای برگزیده توسط گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت و با انتخاب هیات داوران مجزای این بخش اهدا میشود.
جایزه شهید آوینی ویژه نمایش و تقدیر از فیلمهای مستند منتخب با موضوع مقاومت، دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، مطالبهگری و روشنگری است که امسال هم در هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» برگزار خواهد شد.
در این گزارش مروری به تاریخچه این جایزه و قرار گرفتن آن به عنوان بخشی ویژه در جشنواره «سینماحقیقت» خواهیم داشت.
از جایزه بزرگ شهید آوینی تا جشنواره مستند «سینما حقیقت»
اولین دوره جشنواره سینماحقیقت در حالی کار خود را در پاییز سال ۱۳۸۶ آغاز کرد، که در بهار این سال مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی نخستین دوره اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، ویژه بهترین مستندهای سال، را در تالار وحدت برگزار کرده بود. شاید بتوان گفت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی پس از تجربه برگزاری نخستین دوره مراسم اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، با هدفگیری گستردهتر، جشنواره سینماحقیقت را به عنوان یک رویداد بینالمللی در حوزه مستند برگزار کرد.
ایده برگزاری جایزه بزرگ شهید آوینی اما به سال ۱۳۸۵ و تقریبا همزمان با احیای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برمی گردد. اهدای جایزه ویژهای به نام آوینی، به دلیل توجه به جایگاه این هنرمند وارسته و انقلابی و نقش ممتازش در عرصه هنر سینما، به ویژه در عرصه سینمای مستند بنا شد. نامگذاری جشنوارهای به نام شهید مرتضی آوینی متاثر از تلاش او برای عمق دادن به روایتهای حقیقی در سینمای مستند بود.
نخستین دوره این جایزه بیستم فروردین سال ۱۳۸۶ همزمان با چهاردهمین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم برگزار شد. در این مراسم برترین مستندها که در بازه زمانی سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ تولید شده بودند، از سوی هیأت داوران در سه بخش بهترین فیلم اول، دوم، سوم و بهترین تحقیق و پژوهش معرفی شده و جوایزی دریافت کردند.
تقدیر از حسین ترابی کارگردان مستند برای آزادی و مهدی مدنی کارگردان مستند پل آزادی به جهت گرامیداشت انقلاب اسلامی و همینطور پاسداشت یاد و خاطره رسول ملاقلی پور از جمله بخشهای این دوسالانه بود. همچنین در این مراسم به رسم یادبود به مریم امینی، همسر شهید مرتضی آوینی لوح و تندیس اهدا شد و ۴ پیشکسوت مستندساز مؤسسه روایت فتح، احسان رجبی، مصطفی دالایی، قاسم بخشی و محمدیوسف زادگان با اهدای نشان سیمین جشنواره تقدیر شدند.
دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی
در حالی که جشنواره سینماحقیقت از سال ۱۳۸۶ کار خود را آغاز کرد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. دستاندرکاران برگزاری جایزه شهید آوینی، دومین دوره این جشنواره را با نام «دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی» برگزار کردند. از این سال قرار شد جایزه شهید آوینی به صورت دوسالانه برگزار شود. در این دوره ۳۸۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند و در نهایت ۷۲ مستند به بخش رقابتی آن راه یافتند. در این دوره علاوه بر بخش نکوداشت شهید آوینی که شامل سه جایزه فیلم اول تا سوم بود، از یک فیلم به عنوان بهترین فیلم پیروزی مقاومت تقدیر شد.
محمدعلی فارسی، پژوهشگر، نویسنده، کارگردان و تدوینگر حوزه سینمای مستند و دفاع مقدس، پرویز رمضانی صدابردار سینمای مستند و حماسه دفاع مقدس و همرزم شهید آوینی، سیاوش سرمدی مستندساز و محمدرضا مقدسیان از پیشکسوتان سینمای مستند هم تقدیرشدگان این دوره از دوسالانه بودند.
اولین جایزه شهید آوینی در جشنواره «سینماحقیقت»
در حالی که دومین دوسالانه شهید آوینی در سال ۱۳۸۸ برگزار شده و قرار بود دو سال بعد سومین دوره برگزار شود، در چهارمین جشنواره سینما حقیقت جایزهای به نام شهید آوینی به جوایز اضافه شد. در این دوره و با تغییر دبیر جشنواره، جایزهای برای بهترین فیلم مستند اجتماعی اهدا و نام این جایزه، شهید آوینی نامگذاری شد.
مستند «ایستگاه» ساخته فرهاد ورهرام که روایتی از پیدایش و گسترش یک شهر به خاطر صنعت کشتیرانی و راهآهن و رکود آن به دلیل از بین رفتن اسکله بود، این جایزه را دریافت کرد. البته تا دوره هشتم جشنواره «سینماحقیقت» و تغییرات جایزه شهید آوینی، جشنواره دیگر شاهد حضور چنین جایزهای نبود.
سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی
سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی پنجم مهر ۱۳۹۰ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این دوره ۳۰۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند که در دو بخش رقابتی فیلمهای مستند (تولید سال ۸۸ به بعد، با حداکثر زمان ۵۲ دقیقه) و بخش تحقیق و تألیف (حداقل ۲۵ صفحه تایپ شده) برگزار شد.
تقدیر از اصغر بختیاری، مهدی همایونفر، مرتضی سرهنگی، ابراهیم حاتمیکیا و سید صادق آهنگران بخشی از این مراسم بود. ابراهیم حاتمیکیا پشت تریبون با اشاره به شخصیت کاریزماتیک شهید آوینی گفت: «واقعا جای چنین سرداری در فضای کاملا طوفانی شده خالی است. اوست که باید دست ما را بگیرد.»
چهارمین دوسالانه شهید آوینی
چهارمین دوسالانه شهید آوینی به دلیل فشردگی برپایی چند جشنواره مانند جشنواره کودک و نوجوان اصفهان، جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره بین المللی فیلم رشد از مهر به آبان ۱۳۹۲ منتقل شد. این دوسالانه ۱۲ آبان در تالار وحدت برگزار شد و ۳۹۳ فیلم به دبیرخانه جشنواره ارسال شده بود که هیئت انتخابی متشکل از جهانگیر خسروشاهی، رضا دادویی، محمد صدریان، داریوش یاری و ابراهیم داروغهزاده، ۴۵ فیلم را برای داوری نهایی انتخاب کردند.
بخش فنی و پژوهشی، مستند دفاع مقدس، مقاومت و پایداری، مستند سیاسی، مستند اشراقی، مستند اجتماعی و بهترین فیلم شهید آوینی از بخشهای رقابتی این دوره از دوسالانه بودند.
ادغام جایزه شهید آوینی در «سینماحقیقت»
از سال ۱۳۹۳ جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت ادغام و بهعنوان بخش ویژه هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران وارد بخش جوایز شد. بیش از صد فیلم متقاضی شرکت در بخش ویژه جایزه شهید آوینی جشنواره سینماحقیقت بودند که با رای هیات انتخاب، ۲۳ فیلم به بخش رقابتی راه یافته، در جشنواره به نمایش درآمدند. محمدرضا جعفری جلوه، امیر خوراکیان و محمد داودی اعضای هیأت انتخاب و داوری این دوره از جایزه شهید آوینی بودند.
برگزیدگان بخش جایزه شهید آوینی هشتمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران در چند بخش موفق به دریافت این جایزه شدند. مستند کوتاه «مالکیه» به کارگردانی محمدباقر شاهین، مستند کوتاه «آشنای غریب» ساخته مرتضی شبان، مستند «پیروزی» ساخته حمید کوهپایی و مستند «وقتی گنجشکها جیغ میکشند» ساخته خلیل رشنوی جوایز این بخش را به دست آوردند.
همچنین هیات داوران لوح تقدیر بخش پژوهش جایزه شهید آوینی را به مهدی فارسی پژوهشگر فیلم «ابرها در راهند» اهدا کرد. در این دوره جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مستند «چه کسی ما را کشت؟» ساخته محمدحسین جعفریان اهدا شد.
جایزه بینالمللی شهید آوینی
در نهمین دوره جشنواره سینماحقیقت بخش شهید آوینی به صورت بینالمللی برگزار شد. مهدی فرجی، حسین معززینیا و محمدحسین نیرومند ۳۱ فیلم راهیافته به این بخش را داوری کردند. در دوره نهم جایزه شهید آوینی به صورت مفصل و در بخشهای مختلف اهدا شد.
در بخش مستند کوتاه دیپلم افتخار به اصغر بختیاری کارگردان فیلم «نشانی» تعلق گرفت. در بخش مستند نیمهبلند محمدعلی رخشانی کارگردان فیلم «نسل سوم» دیپلم افتخار این بخش را از آن خود کرد. همچنین تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به داریا لیپکو کارگردان فیلم «وضعیت ذهن» و محسن اسلامزاده کارگردان فیلم «تنها میان طالبان» اهدا شد.
در بخش مستند بلند دیپلم افتخار به ماجد نیسی کارگردان فیلم «پرچم سیاه» و بهروز نورانیپور کارگردان فیلم «A۱۵۷» تعلق گرفت. در این بخش تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به مهدی قربانپور کارگردان فیلم «زمناکو» اهدا شد.
در نهایت تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار بهترین فیلم به مهدی جعفری، تهیهکننده و کارگردان فیلم «نام و نشان» تعلق گرفت.
جایزه ویژه مدافعان حرم در بخش جایزه شهید آوینی
در دهمین جشنواره سینماحقیقت، ۲۲ فیلم به بخش شهید آوینی راه یافتند و علیرضا رضاداد، محمدعلی فارسی و مجید رجبی معمار داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. در این دوره جایزه ویژه «مدافعان حرم» به جوایز این بخش افزوده شد که به بهترین کارگردان فیلم برگزیده هیات داوری با موضوع بحران سوریه و مدافعان حرم تعلق گرفت.
در این دوره فیلم «آن دو» به کارگردانی ماجد نیسی جایزه ویژه هیات داوران این بخش را دریافت کرد و جایزه شهید آوینی بهترین مستند کوتاه به فیلم «پسرم» ساخته محمدمهدی خالقی اهدا شد. همچنین جایزه شهید آوینی بهترین مستند نیمهبلند به مستند «ابوالفضل نیستان» ساخته محمدتقی رحمتی و جایزه شهید آوینی بهترین مستند بلند به «آبی کمرنگ» به کارگردانمی آرش لاهوتی اهدا شد.
جایزه ویژهای با اعلام دبیر جشنواره به فیلم «انحصار ورثه» به کارگردانی محمد علی شعبانی رسید. جایزه ویژه مدافعان حرم به فیلم محمد قانعفرد برای «شام آخر» اهدا شد.
بهترینهای جایزه شهید آوینی
اما در یازدهمین دوره از جشنواره سینماحقیقت ۱۳۳ فیلم متقاضی حضور در بخش شهید آوینی بودند که در نهایت از میان ۳۰ فیلم به داوری مرتضی سرهنگی، محمدمهدی عسگرپور و رضا برجی برگزیدگان معرفی شدند.
در این دوره و در بخش جایزه شهید آوینی، لوح تقدیر هیات داوران به سیداحسان عمادی کارگردان «رزمآرا: یک دوسیه مسکوت» اهدا شد. جایزه ویژه هیات داوران نیز به مصطفی رزاقکریمی کارگردان «بانو قدس ایران» رسید. هیات داوران جایزه شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند کوتاه، جایزه را به احمد زائری کارگردان «همشهری جنگ» دادند و تندیس شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند بلند به رضا فرهمند برای کارگردانی مستند «زنانی با گوشوارههای باروتی» اهدا شد.
جایزه طلایی، نقرهای و برنزی
در دوازدهمین جشنواره سینماحقیقت، نهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از میان ۲۵۲ فیلم متقاضی حضور در این بخش ۲۱ فیلم به بخش رقابت راه یافتند. پناه برخدا رضایی، اکبر نبوی و محمد هادی نائیجی داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. از این دوره شکل اهدای جایزه شهید آوینی تغییر کرد و جوایز این بخش به شکل تندیس طلایی، نقرهای و برنزی تبدیل شد.
در این دوره، دیپلم افتخار به محسن زارعی کارگردان «بلوچستان» اهدا شد. تندیس برنزی و دیپلم افتخار این بخش به ماهان خمامیپور برای کارگردانی مستند «شبیه سازی آقای زرد» رسید. همچنین تندیس نقرهای بخش شهید آوینی را هم محمدرضا وطندوست کارگردان «لسک» از آن خود کرد. جایزه اصلی بخش شهید آوینی یعنی تندیس طلایی این بخش اما به وحید چاووش کارگردان مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» اهدا شد.
جایزه ویژه هیأت داوران بخش شهید آوینی، به پاس حماسه تعهد و تخصص، به وحید حمیدی شخصیت اصلی مستند «مردان زندگی» ساخته یحیی رضایی اهدا شد.
جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مجید جعفری لاهیجانی به پاس تلاش ستودنی برای تالیف کتاب ارزشمند «هنر در گرماگرم انقلاب» رسید.
در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت ۲۱۰ مستند متقاضی شرکت در بخش جایزه شهید آوینی بودند که از این تعداد ۲۹ فیلم به بخش رقابت راه یافتند و مورد داوری سیدمحمدمهدی طباطبایینژاد، مسعود فراستی و مهدی قربانپور قرار گرفتند.
در این دوره، تندیس برنزی این بخش به حامد سعیدیراد برای فیلم «کاست» و تندیس نقرهای به امیرحسین نوروزی برای فیلم «خاطرات موتورسیکلت» اهدا شد. همچنین تندیس طلایی این بخش را اما امیر اوصانلو برای فیلم «پیرمرد و خواننده» از آن خود کرد.
در چهاردهمین دوره جشنواره سینماحقیقت، یازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از جمع ۸۷۱ فیلم مستندی که در دبیرخانه جشنواره «سینماحقیقت» ثبت شد، ۲۹۷ فیلم متقاضی حضور در بخش جایزه شهید آوینی شدند و پژمان لشکریپور، محمد داودی و محمدحسین حقیقی ۳۰ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.
تندیس برنزی این دوره جایزه به «گزارش رمادی» به کارگردانی علیمحمد ذوالفقاری، تندیس نقرهای به «چلچلای سفری» به کارگردانی حسن جعفری و تندیس طلایی به «۱۸ هزارپا» به کارگردانی مهدی شامحمدی رسید. همچنین، جایزه ویژه این بخش بهطور مشترک برای «جزیره ماهی» به کارگردانی رضا اعظمیان و «محسن ژاپنی» به کارگردانی وحید فرجی اهدا شد.
در پانزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت، دوازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و مصطفی رزاق کریمی، محمدعلی فارسی و ستار کاکایی ۲۹ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.
در این بخش تندیس برنزی بخش شهید آوینی به فیلم تفنگ برادرم ساخته کامران جاهدی، تندیس نقرهای بخش شهید آوینی به مستند «روزهای ناتمام» ساخته مهدی قربانی و تندیس طلایی جایزه شهید آوینی به محمد سلیمیراد برای مستند «سرباز شماره صفر» اهدا شد. همچنین جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش آوینی به مهدی حجتپناه کارگردان مستند «آن مرد» و احمد ابراهیمی برای کارگردانی مستند «راکال» تعلق گرفت.
شانزدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» در حالی برگزار شد که حسین خورشیدی، یاسر فریادرس و داود مرادیان گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی شانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» را تشکیل میدادند. در این دوره شفیع آقامحمدیان، حبیب والینژاد و اصغر بختیاری ۱۲ مستند راهیافته به مرحله نهایی جایزه شهید آوینی را داوری کردند.
در این دوره تندیس برنزی به صورت مشترک به مستندهای «عملیات دماوند» به کارگردانی احسان مشکور و «در پس جنگ» به کارگردانی محمدحسین محمودیان اهدا شد. تندیس نقرهای این دوره به «پاییز پنجاه سالگی» به کارگردانی محسن اسلامی زاده و «قرار روز شانزدهم» به کارگردانی احسان اصغرزاده تعلق گرفت و تندیس طلایی این بخش به مستند «سهنهزارم» بهروز نورانیپور رسید.
هفدهمین جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» آذرماه ۱۴۰۲ با دبیری محمد حمیدی مقدم برگزار میشود.
همزمان با آغاز مراحل فنی، اولین تصویر از فیلم سینمایی «به خاطر یک کیف دلار» به کارگردانی حمید بهرامیان منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، همزمان با آغاز مراحل فنی، اولین تصویر از فیلم سینمایی «به خاطر یک کیف دلار» به کارگردانی حمید بهرامیان و تهیهکنندگی آذر معماریان منتشر شد.
محسن کیایی، مهران احمدی، پانتهآ پناهیها، علی اوجی، هومن حاجیعبدالهی، سودابه بیضایی، سها نیاستی، روزبه اختری، سجاد پرالک، مریم ماهور بازیگران این فیلم سینمایی کمدی هستند.
«به خاطر یک کیف دلار» را حمید بهرامیان و سیدمسعود سعیدی به طور مشترک به نگارش درآوردهاند و در موسسه فرهنگی هنری سایان به مجری طرحی سید مهدی سعیدی تولید شده است.
در خلاصه داستان این فیلم سینمایی آمده است: «میدونی با شش میلیون یورو، چندتا شست میشه خرید؟»
عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از مشاور تهیهکننده: سید جمال ساداتیان، جانشین تهیهکننده: امید معلم، مدیر فیلمبرداری: رضا سپهری، طراح صحنه: پیمان محمدی، طراح لباس: مجید لیلاجی، صدابردار: بابک اخوان، طراح گریم: مهرداد میرکیانی، مدیر تولید: سید دانیال کاشانچی، تدوین: نیما جعفریجوزانی، مدیر برنامهریزی: عادل معصومیان، سرپرست گروه کارگردانی: یوسف وجداندوست، دستیار اول کارگردان: سعید آهنج، جلوههای ویژه بصری: امین انتشاری، جلوههای ویژه میدانی: رضا ترکمان، مدیر تدارکات: حسین امینی، عکاس: صبا سیاهپوش.
حسین سلطان محمدی منتقد پیشکسوت سینما گفت: باید زیبایی ها و دستاوردها را در فیلم های سینمایی به تصویر بکشیم؛ این اتفاق یکی از راه های مبارزه با استکبار جهانی است.
به گزارش سینمای خانگی، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران در گفتوگو با سینماپرس، افزود: مبارزه با استکبار می تواند فراتر از نشان دادن نبرد فیزیکی باشد. دستاوردهای علمی و امنیتی و اجتماعی یکی از نکاتی است که می تواند در فیلم های ما به تصویر کشیده شود. اسن اتفاق خود به خود نوعی مبارزه با دشمنان و استکبار است.
وی ادامه داد: هر آنچه از نظر فرهنگی بتواند مفهوم آرمانی و اصول نظام جمهوری اسلامی ایران را به نحوی ترویج کند به زعم من مبارزه با اندیشه و فرهنگ سیستم استکبار جهانی است؛ مبارزه با سیستم استعماری آن ها است که می خواهند بر ما حاکم کنند. هر آنچه بتواند نقطه ای مقابل فرهنگ رد شده غربی باشد و بتواند اصل و اساس سلامت را به تصویر بکشد می تواند نوعی مبارزه با استکبار باشد.
سلطان محمدی سپس با بیان اینکه آمریکایی ها سال ها است از جنگ جهانی فاصله گرفتند اما همچنان فیلم هایی با داستان تخیلی می سازند اظهار داشت: آن ها تلاش می کنند تا فرهنگ و روح حاکم بر زندگی غربی را در فیلم های شان ترویج کنند.
این کارشناس فرهنگی متذکر شد: ما باید آسیب شناسی کنیم و ببینیم آیا اصلاً سینمای مان توانسته به قله نزدیک شود یا خیر؟ چه از نظر کمی و چه از نظر کیفی باید ارزیابی کنیم که اکنون در کدام نقطه قرار گرفته ایم؟
وی در همین راستا یادآور شد: چند وقت پیش برنامه ای را دیدم که نظامیان صهیونیست در مورد این بحث می کردند که جمهوری اسلامی ایران جدا از کیفیت موشک هایش در کمیت آنقدر زیاد است که کمیت را بدل به کیفیت می کند. یعنی ما از نظر کمیت آنچنان تیراژ شلیک داریم که فرصتی برای دفاع دشمن نیست؛ اینجا است که کمیت بدل می شود به کیفیت!
سلطان محمدی تأکید کرد: آنچه مدنظر بنده است اینکه در آثار تصویری هر آنچه اصل سلامت است را باید توسعه داده و ترویج کنیم. هر آنچه پیشرفت های کشور را از نظر اجتماعی و اقتصادی نشان می دهد باید باشد. همین ساختمان های بلند مرتبه را باید به عنوان نماد زیبایی و دستاوردهای کشور در فیلم ها نشان داد. سفرهای مردم و نقاط گردشگری که بتواند نمادی از تأثیر استقرار نظامی به نام جمهوری اسلامی در جغرافیای ایران باشد را باید در فیلم ها نشان دهیم و اگر چنین کنیم یعنی در عمل مبارزه کردیم با ذهنیتی که استکبار به مردم دنیا از ایران اسلامی ارائه داده.
این منتقد سینما سپس با طرح این نکته که سینما نتوانسته آرمان های جمهوری اسلامی ایران را به تصویر بکشد تصریح کرد: متأسفانه سینما در مبارزه با استکبار جهانی بسیار عقب است. سینما باید مخاطب خود را برانگیخته کند.
وی متذکر شد: ما در سینمای ایران شاهد نفوذ بیگانگان هستیم؛ تشخیص نفوذ چندان سخت و دشوار نیست چرا که نفوذ همین واژه های مبتذل با آثار کمدی است به کرات در سینما می بینیم. این فیلم ها با اصل فرهنگی جمهوری اسلامی مغایرت دارد. متأسفانه مدیریت ما ضعیف شده اما دشمن در این حوزه موفق عمل کرده و به عنوان نمونه می توان به جشنواره های بین المللی اشاره کرد که کاری می کنند تا ما بر اساس خواسته های آن ها فیلم بسازیم.
سلطان محمدی در پایان این گفتگو افزود: ما نیازمند کار بیشتر و قوی تر هستیم؛ ما باید از کمیت زیاد کیفیت پدید آوریم و حتی اگر این اتفاق به صورت شعاری هم باشد مهم نیست چون سینمای غرب هم شعاری است و گاهی به صورت شعار دادن های گل درشت اهداف خود را دنبال می کند.
جایزه مردمی «بابالرضا» با همکاری جشنواره مردمی فیلم «عمار» و میزبانی اهالی محله قلعه خیابان مشهد برگزار میشود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از عمار فیلم، جایزه مردمی «بابالرضا» با همکاری جشنواره مردمی فیلم «عمار» پاسداشت مردمی خدمت به زائران امام رضا علیهالسلام به میزبانی محله قلعه خیابان به عنوان مسیر ورود حضرت از مرو به مشهد مقدس است.
این جایزه مردمی با موضوعات خاطرات خدمت به زایران (ویژه خادمین موکبها) و خاطرات دریافت خدمت از موکبها (ویژه زایران) در قالبهای متن، صوت، عکس و فیلم برگزار و به برگزیدگان نشان ویژه خدمت اهالی محله قلعهخیابان به علاوه تبلت، گوشی و ساعت هوشمند اهدا میشود.
علاقهمندان میتوانند آثار خود را تا ۲۰ آذر ۱۴۰۲ پس از ثبتنام در سایت جشنواره مردمی فیلم «عمار» به آدرس AmmarFilm.ir به شناسه BobAlRezaAward@ در پیامرسانهای بله، ایتا، روبیکا و شاد ارسال کنند.
آرمان خوانساریان، کارگردان جوانی که این روزها فیلم «جنگل پرتقال» را به عنوان اولین فیلم بلند سینماییاش روی پرده سینماها دارد، عاشق معلمی است و در یک هنرستان پسرانه هم درس میدهد؛ او آنقدر دلبسته این حرفه است که میتوان گفت به اندازه سینما برایش عزیز است.
این فیلمساز که پیشتر با فیلمهای کوتاه «سبز کله غازی» و «سایه فیل» در جشنوارههای فیلم کوتاه جایزههای متعددی گرفته بود، پس از چند سال سراغ ساخت یک فیلم سینمایی بلند رفت؛ فیلمی که بخشهای زیادی از آن برگرفته از زندگی خود «آرمان» یا اطرافیانش است و سال گذشته در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
خوانساریان در گفتوگویی با ایسنا از تجربه ساخت «جنگل پرتقال» گفت و علاقهای که به تدریس دارد؛ از شب عجیب ۲۲ مهرماه گفت که فیلمش را برای جمعی از فیلمسازان صاحبنام کشور اکران کرد ولی سرخوشیاش با خبر تلخ قتل داریوش مهرجویی دو، سه ساعت بیشتر دوام نیاورد.
بخشهای زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه میگیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور میکنم
گپ و گفت ما با این فیلمساز جوان با حرفه معلمی او آغاز شد و اینکه آیا «سهراب بهاریان» (نقش اول فیلم جنگل پرتقال با بازی میرسعید مولویان) همان آرمان خوانساریان است؟
او در جواب به این پرسش میگوید: «شاید بله، چون به هر حال هر کسی تکههایی از خودش را در فیلمش جا میگذارد. بخشهای زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه میگیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور میکنم یعنی سهراب بهاریان شخصیت بیرونی من نیست. درواقع هنگام نوشتن فیلمنامه براساس بانک عاطفی خود و تکنیکهای فیلمنامهنویسی محصولی خلق میشود و در این مورد حدود ۸۰ درصد ماجراهای فیلم بر اساس اتفاقاتی شکل گرفته که برای خودم یا نزدیکانم رخ داده است.»
داستان اصلی فیلم «جنگل پرتقال» در شهر تنکابن و دانشگاهش میگذرد؛ دانشگاهی که آرمان خوانساریان سال ۱۳۹۳ به آنجا انتقالی گرفت. «جریان دانشگاهم کمی مفصل است. من در دانشکده هنر و معماری تهران – مرکز درس میخواندم ولی تمام دوستانی که با آنها در هنرستان همدوره بودم در تنکابن درس میخواندند. بعد از مدتی در دانشگاه خودم دچار رخوت شدم و فکر میکردم از این تکرار خسته شدهام. ذات هنر درون خود زیباییهایی دارد که در شهری مثل تهران نمیشود آن را تحصیل کرد. فکر کردم استادها که تقریبا یکی هستند، رشته تحصیلی من هم بیشتر به مطالعه فردی متکی است، پس تصمیم گرفتم به تنکابن بروم و جزو معدود کسانی بودم که معکوس انتقالی گرفتم. این اتفاق خیلی برایم بهتر بود چون تنکابن شهری خلوت، پر از زیبایی و آرامش بود که در آنجا هم میتوانستم درس بخوانم و هم بنویسم و فصل جدیدی در زندگیام آغاز شد و مستقل زندگی کردم.»
او درباره اینکه آیا تجربههای همان مقطع را در فیلم روایت کرده و ایده فیلم از زمان دانشگاه سراغش آمده، میگوید: «نه، ایده فیلمنامه اولین روزی که سر کلاس مدرسه برای تدریس رفتم به ذهنم رسید. البته امیدوارم موفق شده باشم موضوعی را که میخواستم، روایت کنم چون داستان درباره نوعی از دست دادن و بازگشت است، در صورتی که من در دانشگاه در مقطعی بودم که زندگی را پر از روشنی و رو به آینده میدیدم؛ جایی که خود را مهم میدیدم ولی حسی که در فیلم وجود دارد حاصل تمام شدن آن دوران است؛ دورانی که دیگر نه دانشگاهی هست که در آن شاگرد اول باشی و نه جمعی که در آن سوگلی بمانی. این موضوعی بود که در فیلم روایت میشود ولی ایده کلی فیلم سال ۹۸ و در اولین روزی که معلم مدرسه شدم شکل گرفت.»
آرمان خوانساریان در ادامه به فضای مدرسه و نوع برخوردش با دانشآموزان پسر هنرستان اشاره میکند که تلاش میکرده با روشی ملایمتر از آنچه خودش تجربه کرده معلمی کند. او میگوید «همه چیز از همان روزی شروع شد که مدیر هنرستان مرا فرستادند تا مدرکم را برایشان بیاورم.»
روزهای سهشنبه در هنرستان، دو زنگ آخر با احمد طالبینژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم میگفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسههای دیگری سراغم آمدند و کار را حرفهایتر دنبال کردم
آرمان فارغالتحصیل رشته تئاتر است و میخواهد شغل معلمی را حتما ادامه دهد؛ حتی میگوید معلمی به اندازه سینما برایش اهمیت دارد. اما چه شد که به عنوان یک فیلمساز از تدریس در مدرسه سردرآورد؟
«رشتههای تحصیلی زیادی در ایران وجود دارند که وقتی آنها را میخوانی طبیعتاً باید معلم همان رشته شوی مثل تاریخ. اما من در دانشگاه مدرک تئاتر گرفتم و از این جهت شرایطم متفاوت بود؛ با این حال همین رسیدن به تئاتر ماجراهایی داشت. من خیلی دوست داشتم سینما بخوانم و وقتی میخواستم به هنرستان بروم خانوادهام خیلی موافق نبودند چون اولا خیلیها فکر میکردند و هنوز هم فکر میکنند که اگر فرزندشان استعدادی دارد باید حتما در رشتههای تجربی و ریاضی درس بخواند. دیگر آنکه تصور خوبی نسبت به محیط هنرستان وجود نداشت. بعضی از این تصورها درست هم بود و متاسفانه هنرستان تبدیل به جایی شده بود برای دانش آموزان ضعیفی که در رشتههای تجربی و ریاضی نمره نیاورده بودند؛ در صورتی که هنرستان باید محلی برای نخبگان هنری باشد. با این حال سال ۱۳۸۶ که وارد هنرستان شدم دنبال این بودم که حتماً سینما بخوانم که این رشته هم در همه هنرستانها تدریس نمیشد. بعدها دوست داشتم در همان هنرستانی که درس خوانده بودم معلم شوم چون روزهای سهشنبه دو زنگ آخر با احمد طالبینژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم میگفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسههای دیگری سراغم آمدند و کار را حرفهایتر دنبال کردم. در اولین دورهای که درس دادم دانشآموزان خوبی داشتم مثل آراد نویزی که دوست دارم اسمش را بیاورم و از نخبگان هنری است. الان هم هر وقت به مدرسه میروم، حتی زمانی که با خستگی برمیگردم حالم آنقدر خوب است که اطمینان دارم سینما این خوشحالی همیشگی را به من نمیدهد»
او در کنار علاقه زیاد به این حرفه، دلسوزی و توجه ویژهای هم به نسل جدید دارد؛ نسلی که با وجود دسترسی بیشتر به اطلاعات، بعضی دغدغههایش با نسلهای قبلی یکی است.
خوانساریان پیش از آنکه تدریس حرفهای را شروع کند، در دهه ۹۰ خیلی جدی وارد عرصه ساخت فیلم کوتاه شده بود و خیلیها او را با دو فیلم «سبز کله غازی» و «سایه فیل» میشناسند. به نظر میرسد او هم به سیاق بسیاری دیگر از کارگردانها، فیلمسازی در سینمای کوتاه را سکویی برای ورود به سینمای بلند میدانست. او درباره اینکه آیا برنامهریزی خاصی برای این کار داشته است، میگوید: «معمولاً به فیلم کوتاه از دو منظر میتوان نگاه کرد؛ اول اینکه مجوز فیلمسازی از طریق ساخت فیلمهای کوتاه گرفته میشود و دیگر آنکه گروهی اساساً عاشق فیلم کوتاه هستند. من از دستهای بودم که فیلم کوتاه را به خاطر مجوز فیلم بلند نمیساختم. سه فیلم کوتاه داشتم که هر سه در «تصویر سال» جایزه گرفته بودند و میتوانستم به راحتی مجوز فیلم بلند را بگیرم اما بیش از هر چیز فضای تجربی سینمای کوتاه را دوست داشتم. فکر میکردم هنوز باید در همان حیطه بمانم چون متاسفانه سینمای بلند ما چندان موقعیتی برای تجربه ندارد. حس میکردم در سینمای بلند یک شابلون وجود دارد و تو هم باید مثل بقیه باشی. اینها باعث میشد بیشتر در دنیای فیلم کوتاه بمانم»
او ادامه میدهد: «بجز اینها یک اتفاق خوب و خوش شانسی برای من این بود که فعالیتم در نیمه اول دهه ۹۰ یعنی سالهای شکوفایی فیلم کوتاه بود، به طوری که فیلم کوتاه منبع درآمدم شد. در همین دوران است که نسلی تازه از فیلمساز مثل آرین وزیر دفتری یا امید شمس که از فیلمسازی آنها به خوبی صحبت میشود، دیده شدند. آنها در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه فعالیت میکردند، در صورتی که الان با دوران عجیب و غریبی مواجیهم.»
جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنبالهرو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلمسازی مراجعه میکنی، میگویند فیلمت خوب است اما… ا. یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح میدهند نمونهای از همان فیلمهای الگو شده و موفق را بسازی
خوانساریان پس از آنکه فیلم کوتاه «سایه فیل» را میسازد به سمت فیلم بلند گرایش پیدا میکند و ابتدا چند همکاری در نگارش فیلمنامه از جمله «ابر بارانش گرفته» به کارگردانی مجید برزگر داشت و بعد هم وارد یک پروسه سریالسازی میشود. او دراین زمینه میگوید: «از آنجا که در یک دوران حرفهای از سینمای کوتاه فعالیت میکردیم، داوران جشنوارهها وقتی میدیدند کسی استعداد دارد میخواستند او را وارد جریان سینمای بلند کنند. واقعیت این است که من سه دوره پیاپی در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و جایزه گرفتم. با وجود آنکه سقف این حوزه سینمایی، کوتاه است در آنجا مانده بودم و وقتی خواستم فیلم بلندم را بسازم فکر کردم نکند آن هم شابلونی باشد مثل بقیه؛ شابلونی که یک تم اجتماعی داشته باشد و در آن یک جغرافیای جعلی بسازم با خانوادهها و آدمهایی که سر هم داد میزنند و دعوا میکنند. جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنبالهرو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلمسازی مراجعه میکنی، میگویند فیلمت خوب است اما… یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح میدهند نمونهای از همان فیلمهای الگو شده و موفق را بسازی. مثلاً سعید روستایی با سختی مدل سینمایی خود را پیدا کرده و سختیهای زیادی کشیده است تا تهیهکنندهای به فیلم اول او اعتماد کند و حالا تهیه کنندههای دیگر فکر میکنند که فقط و فقط باید با مدل سعید روستایی فیلم بسازیم؛ در صورتی که قبل از اینکه سعید روستایی مطرح شود مدل سینمایی خود او هم برایشان یک ریسک بود.
شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفهای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلمهای موفق باشی
متاسفانه این سینما جایی برای نفس کشیدن ندارد و تو باید امتحان خود را پس بدهی تا بعد همه از کارت تقلید کنند. البته این یک اتفاق تازه نیست؛ سینمای ایران در اواخر دهه ۶۰ و بعد ۷۰ تحت تاثیر سینمای عباس کیارستمی ساخته میشد، با نابازیگر و در روستاها. در دهه ۸۰ آقای فرهادی با بازیگران چهره، قصههای جانداری را روایت کرد و بعد همه سینما پر از آن مدل شد. بعد هم سعید روستایی آمد با فیلمهایی از قصههای جنوب شهری. وقتی به اینجا میرسی، فکر میکنی «جنگل پرتقال» کدام یک از دفاتر سینمایی را میتوانست امیدوار کند؟ شاید هیچ کدام، به همین دلیل کمی خرده داستان به فیلمنامه من اضافه میکردند مثل قصههای ناموسپرستی یا چیزهایی شبیه آن؛ در صورتی که من میخواستم قصهای را روایت کنم که با وجود غم، راه حل هم داشته باشد؛ آن راه حل هم گفتوگوست. نمیدانم شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفهای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلمهای موفق باشی.»
کارگردان جوان «جنگل پرتقال» در حالی بر روشنی و گفتوگو تاکید دارد که ایده اولیه فیلمش در سال تلخ و پر از حادثه ۱۳۹۸ کلید خورده است. «ما در این چند سال اتفاقهای تلخی را پشت سر گذاشتهایم ولی این “دوربین روشن یا به سمت روشنایی” نگاه و سلیقه من است. استاد من در سینما عباس کیارستمی بود با آن نگاه به زندگی که از او میشناسیم. شاعرانی مورد علاقهام هستند که همیشه – خارج از اینکه چه اتفاقی میافتد- درباره یک “مفهوم” صحبت میکردند. این تکنیک من نیست بلکه برای تراپی و درمان شدن، موقع فیلمسازی از روشنی میگویم. نوشتن (فیلمنامه) هم برای من یک نوع درمان است ولی وقتی قصهای سیاه بنویسم یا دوربینم به سمت تیرگیها باشد حال خودم دوچندان بد میشود. من از بازنمایی زشتی لذت نمیبرم. زیباییشناسیِ زشتی برایم جذاب نیست، حتی اگر به عنوان نقد باشد. فیلمهای بسیار زیادی هستند که چنین نگاهی (منتقدانه) دارند و من هم آنها را خیلی دوست دارم اما سلیقه خودم در سینما اینطور نیست.
من جزو نسلی هستم که روی پرده سینما «مهمان مامان» دیدهام؛ فیلمی از داریوش مهرجویی، بزرگ مرد سینما که در اوج تیرگیها فرهنگ و خصوصیات جغرافیایی ما را به آن شکل نمایش میداد. پس اگر ۹۸ درصد زشتی وجود داشته باشد من حتماً دوربینم را به سمت آن دو درصد زیبایی میچرخانم اما نه به این عنوان که یک فیلم سرخوش و شاد بسازم. برای همین فیلم اولم نیز سختی کم نکشیدم، پای آن ایستادم تا در نهایت به سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی و تهیهکنندگی آقای صدرعاملی رسیدم.»
او درباره چگونگی همکاری با رسول صدرعاملی هم توضیح میدهد: «یکی از خوششانسیهای من در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه، این بود که جشنوارهای با نام «حسنات» برگزار میشد که مثل جشنوارههای «وارش» یا موج» دیگر وجود خارجی ندارد. آن جشنواره باعث شد آقای صدرعاملی مرا بشناسند و بعد که در یک دوره از جشنواره فیلم کوتاه تهران، فیلمنامهام را در پیچینگ جشنواره ارائه کردم پس از پذیرفته شدن، فارابی هم برای مشارکت آمد و آقای صدرعاملی هم که پیشتر در جریان کار بودند مجوز ساخت فیلم را مرداد ۱۴۰۱ گرفتند و من در آن ماه یکی از بهترین روزهای زندگیام را تجربه کردم.»
خوانساریان اضافه میکند، «یک ویژگی بزرگ رسول صدر عاملی که فکر میکنم در خیلی از تهیه کنندههای دیگر کمرنگ باشد، اعتماد کاملی بود که به کارگردانش داشت و دست مرا برای هر کاری که میخواستم بکنم باز گذاشت. فکر میکنم این اعتماد کامل حتماً از فیلمهای کوتاه من نشأت میگرفت در حالی که بعضی تهیهکنندهها پیشنهادهایی برای تغییر در فیلمنامه به من میدادند که ترجیح میدادم اگر قرار است با مدل آنها ساخته شود، خودشان فیلم را بسازند.»
چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفتهایم و این روزها سرگرمی حرف اول را میزند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف میکشیدیم. من «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی را در سینما دیدهام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح میدهم زمین بازیام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت میکنم
اگرچه آرمان خوانساریان نگاه متفاوتی را در فیلمسازی دنبال میکند اما به هر حال گیشه برایش بیاهمیت نیست. گیشهای که این روزها در قرق فیلمهای کمدی است و جای سوال است که آیا مخاطب به راحتی پای تماشای «جنگل پرتقال» مینشیند.
کارگردان «جنگل پرتقال» میگوید: «در سینما سه مدل روایت قصه وجود دارد؛ در یکی شاه پیرنگی از یک حادثه بزرگ رخ میدهد. در یکی دیگر فقط خرده پیرنگها وجود دارند مثل سینمای عباس کیارستمی و یک سینمای ضد پیرنگ که زمان روایی در آن به چالش کشیده می شود. من فکر میکنم سینمای ما در حال حاضر از اتفاقهای بزرگ اشباع شده است، به همین دلیل نمیخواستم در جامعهای که روزانه با کلی حادثه و ماجرا روبرو است، فیلمم به سمت خیانت، مرگ، خون و جنایت یا غیرت و این حرفها برود؛ میخواستم نگاهم بر بخشهایی از وجود انسانها متمرکز باشد تا تماشاگر به یک تجربه متفاوتتر برسد. راه آن هم فقط روایت داستانهای خرده پیرنگی بود چون وسط چنین فیلمی، ممکن است ناگهان خود را غرق شده در داستان پیدا کنید. من «جنگل پرتقال» را نساختم که ۴۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد، گرچه هیچ کس از پول بدش نمیآید ولی مسئله این است که در این سن و در این برهه از زمان، دغدغه دیگری داشتم. فکر میکنم چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفتهایم و این روزها سرگرمی حرف اول را میزند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف میکشیدیم. من «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی را در سینما دیدهام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح میدهم زمین بازیام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت میکنم. شاید الان جوان هستم و اینطور میگویم ولی این راهی است که انتخاب کردهام و امیدوارم بتوانم تا پایان پای آن بایستم. من الان معلم یک مدرسه هستم و با هر میزان خستگی، لحظهای که متوجه میشوم با نوشتن حتی یک بیت شعر روی تخته سیاه چشم دانش آموزی، برق میزند احساس میکنم کارم درست است و برای همین به زندگی آمدهام.
آرمان خوانساریان با وجود نگاه همراه با امیدی که در فیلمسازی دارد اما از خلق لحظههای منتقدانه نسبت به جامعه هم دور نیست و نشانههایی از آن را در همین «جنگل پرتقال» بخصوص با کاراکتر «هژیر» به خوبی میبینیم. خودش در این رابطه میگوید: «خیلی به دنبال نشانهگذاری نیستم ولی مگر میشود یک فیلمساز نسبت به شرایط اطراف خود انتقادی نداشته باشد؟ حتماً من هم این راه را در فیلمسازیام دنبال میکنم و اصلا بخاطر سیلاب بدیهاست که به این دوربینِ به سوی روشنی پناه بردهام. به هر حال یکسری حسها درون آدم وجود دارد که من آنها را در خودم نگه میدارم و بیشتر صبر میکنم تا در زمانی مناسب کارم را انجام دهم. یکسری حسهای دیگر هم وجود دارند که نمیتوان آنها را با چند کلمه بیان کرد؛ مثلا فیلم «هامون» داریوش مهرجویی را نمیتوان در چند کلمه توضیح داد. «جنگل پرتقال» هم برای من همین است که انتقادها و امیدها و ناامیدیهایم را با هم در آن روایت کردهام.»
با وجود آنکه «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانش است اما گروهی از بازیگران صاحبنام و مطرح از جمله سارا بهرامی و رضا بهبودی در آن بازی کردهاند. میرسعید مولویان هم که نقش اصلی را ایفا کرده با فیلم «تومان» مرتضی فرشباف برای خیلیها به چهرهای آشنا بدل شد. خوانساریان درباره این بازیگرها میگوید که سارا بهرامی انتخاب اولش بوده ولی برای نقش اول (با بازی مولویان)، ابتدا گزینههای دیگری داشت.
«برای این نقش یک بازیگر چهرهتر در نظر داشتم و خوش شانس بودم؛ چون کار کردن با میرسعید یک موهبت است و هر لحظه لذت میبری و از این حجم خلاقیت و عشق شگفتزده میشوی. این هم بخشی از آن پروسه بود که آقای صدرعاملی در آن خیلی نقش داشت. یک روز تماس گرفتم و با ترس و لرزه برای اینکه بگویم بازیگر استار در این نقش انتخاب نکنیم، گزینه خودم را مطرح کردم که در همان یکی دو جمله اولم با تحسین آقای صدرعاملی مواجه شدم و گفت همین کار درست است. من در دفتر آقای صدر عاملی تصویری از فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» را روی دیوار دیده بودم که خانم علیدوستی -که در آن زمان اولین فیلم سینمایی خود را بازی میکرد – کلاکت به دست دارد. به آقای صدر عاملی گفتم هر وقت این تصویر را میبینم با خودم فکر میکنم نباید حتماً به چهرهها تکیه کنم. برای همین عکسها و چند مصاحبه از آقای مولویان را فرستادم وگفتم جنسی از غرور سعید مولویان، وقتی که روی صندلی نشسته، همان چیزی است که من برای این نقش میخواهم.
سارا بهرامی هم اولین انتخابم بود چون او فارغ التحصیل همان دانشگاه تنکابن است که من هم در آن درس میخواندم، در واقع او یکی از مهمترین خروجیهای آن دانشگاه است. انتخاب سارا برایم خیلی مهم بود. او کسی بود که باعث شد من با اعتماد به نفس بیشتری فیلمم را کارگردانی کنم و در تمام طول فیلمبرداری حسابی هوایم را داشت. انتخابم او بود چون میخواستم با توجه به زیستی که در این منطقه داشته، چیزهایی را به این نقش اضافه کند. وقتی بازیگرها میخواهند نقشی شبیه خودشان را بازی کنند برایشان بسیار سخت میشود و برخی شباهتها میان نقش با خود سارا باعث میشد یک چالش جدی برایش به وجود آید. در نهایت هم آنچه دیده شد حاصل تمرینهای مفصلی بود که ما سه نفر با هم داشتیم و مثل یک گروه تئاتری تمرین میکردیم.»
آن شب روی ابرها بودم. تمام کارگردانهایی فیلمهای مورد علاقهام آمده بودند اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانهترین لحظههایم با سینمای ایران با او گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت
فیلم «جنگل پرتقال» که حال و هوای پاییزی جذابی دارد، قطعا یکی از بهترین زمانهای اکرانش همین پاییز میتوانست باشد و خوانساریان فکر میکند اتفاق قشنگی است که با همین اولین بارانهای پاییزی فیلم «جنگل پر تقال» هم روی پرده سینماها بود. او و رسول صدرعاملی شنبه سه هفته قبل میزبان تعدادی از سینماگران شدند تا در یک دورهمی صمیمانه فیلم خود را برایشان نمایش دهند. در این جمع دوستانه چهرههای زیادی آمدند ولی پایان شب با خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش به تلخی رقم خورد.
«من پس از چند سال سخت که برای ساخت فیلم سپری کرده بودم، آن شب از خوشحالی روی ابرها بودم. خیلی از کسانی که از کارهایشان آموخته بودم آنجا بودند. وقتی آقای محمد صالحعلاء را دیدم، به ایشان گفتم من هنوز یاد آن برنامه «دو قدم مانده به صبح» شما در تلویزیون هستم و دفترچهای که در آن از شبهای سینما و تئاتری برنامه یادداشت برمیداشتم. گفتم بخش زیادی از آنچه روی پرده سینما میبینید از چیزی است که در برنامههایش برای من به جا گذاشته و چقدر فرق است که در آنتن تلویزیونت بشکن و بالا بیندازی یا اینکه از فرهنگ بگویی. وقتی در سنین نوجوانی تمام عشق و علاقهام این بود که پای برنامههای این چنینی و صحبتهای فریدون جیرانی و محمد رحمانیان بنشینم معلوم است که سراغ خشونت نمیروم. من در دوران راهنمایی فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» آقای میرکریمی را دیدم که آن شب آنجا بودند. عاشق آن سفر قهرمانی شدم یا فیلمی مثل «نفس عمیق» پرویز شهبازی و من نسبت به همه اینها احساس مسئولیت میکردم. حالا تصور کنید در چنین شبی که تمام کارگردانهای این فیلمها حضور داشتند، من چقدر خوشحال بودم اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانهترین لحظههایم با سینمای ایران با او، داریوش مهرجویی گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت و این روزها فقط اینطور خودم را آرام میکنم که ای کاش شاگرد آخر آن کلاسی باشم که آقای مهرجویی آن همه برایش زحمت کشید»
آرمان خوانساریان با توجه به دغدغههایی که در فرهنگ و هنر و بویژه در برخورد نزدیک با نسل جوان و دانشآموز دارد، احتمالا مسیر مشخصی را برای کار هنریاش دارد اما خودش میگوید: «من هم مثل خیلیهای دیگر پر از تردید هستم. نه میدانم و نه میتوانم حدس بزنم که چطور باید پیش بروم. من این فیلم را خیلی سخت ساختم و فعلاً میخواهم ببینم که چه کردهام چون نه آدم باانگیزه سال قبل هستم و نه تردیدهایم اجازه میدهند که الان تصمیم دقیقی بگیرم.»
او درباره اینکه آیا مسیرش را به سمت سینمای کوتاه ادامه میدهد نیز میگوید: «فیلم کوتاه توجیه اقتصادی ندارد. ما همیشه پولهای خود را جمع میکردیم و فیلم میساختیم اما شرایط سینمای حرفهای فرق میکند. سن ما هم بالاتر رفته و واقعیت این است که خیلیها میگویند به سمت سینمای کوتاه برمیگردند اما این بیشتر یک تعارف است چون شرایط چنین اجازهای به آنها نمیدهد. من خودم چند فیلمنامه کوتاه دارم و فقط اگر شرایط برای ساخت حرفهای آنها به صورتی که تهیهکنندهای پای کار باشد حتماً سراغ ساختشان میروم و آن وقت فیلم بعدیام حتماً کوتاه خواهد بود.»
خوانساریان در بخش پایانی این گفتوگو به دو نکته اشاره میکند؛ یکی درباره مخاطبانی که دعوت میکند فیلمش را تماشا کنند و دیگر یک گله بابت واژه «فیلم اولی» که به فیلمسازانی همانند خودش نسبت میدهند.
او که مشخص است بخاطر این کلمه ناراحتیهایی را دیده، میگوید: «نمیدانم این واژگان چیست که انتخاب میکنند. ما یک فیلم خوب داریم و یک فیلم بد. فیلم اولی یعنی چه؟ مگر مجوز فیلم اول سینمایی را بدون ساخت فیلمهای قبلی میدهند؟ متاسفانه تصورات عجیبی درباره فیلمساز اول وجود دارد؛ میگویند دستش در ساخت فیلم کند است. دست و پایش میلرزد. زیادی وسواس دارد! این را به من هم میگفتند آن هم به عنوان کسی که چند تجربه ساخت فیلم کوتاه داشتم و اتفاقا در فضای فیلم کوتاه باید بتوانی زود پروژه را جمع کنی. من «جنگل پرتقال» را در ۳۱ جلسه ساختم صرفا بابت تجربهای که در فیلم کوتاه داشتم. اصلا یک بار فیلمم را پیش از فیلمبرداری اصلی ساختم و پلانها را کشیدم تا بیشتر بر کارم تسلط داشته باشم. اینها اگر وسواس است بله من وسواس دارم چون سینما و سلیقه جای وسواس است. مهم این است که برای وسواسهایت چه برنامه ریزی داشته باشی؛ من چون قول داده بودم فیلم را در ۳۱ جلسه تمام میکنم و میدانستم که حتما با وسواس هم کار را جمع خواهم کرد، با ساخت ماکت سعی کردم به سرعت کار کمک کنم.»
میخواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی میبیند ولی فیلمهای ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من میخواهم آنها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر میکنم اگر آنها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد میدهند
«اما درباره «جنگل پرتقال»… تمام تلاش ما و کسانی که برای تبلیغات فیلم همراهی میکنند، این است که آدرس درست از فیلم به مخاطب بدهیم، حتی اگر جایی به ضرر فروش شود. من اگر بخواهم کسانی را برای تماشای این فیلم به سینما دعوت کنم آنهایی را خطاب قرار میدهم که مدتهاست به سینما نرفتهاند چون سلیقهشان با آنچه بیشتر مواقع روی پرده سینماست فرق دارد. البته من اصلاً درباره فیلم خوب یا بد صحبت نمیکنم و فقط میخواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی میبیند ولی فیلمهای ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من میخواهم آنها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر میکنم اگر آنها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد میدهند.»