رسانه سینمای خانگی- از هلند تا تایوان با سینمای ایران

نسخه ترمیم شده «قضیه شکل اول، شکل دوم» ساخته زنده‌یاد عباس کیارستمی به جشنواره «ایدفا» و چند انیمیشن محصول مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی به جشنواره تایوانی می‌روند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، انیمیشن‌های «پیانو» به کارگردانی مرجان کشانی و شهاب شمسی، «کلنل» ساخته پرستو کاردگر، «ققنوس» به کارگردانی مونا شمس و «رؤیا می‌بافد تا آبی دریا» ساخته مریم خلیل‌زاده که تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی هستند، نامزد دریافت جایزه از پانزدهمین دوره جوایز انیمیشن کودکان Hsin-Yi ۲۰۲۳ توسط بنیادی با همین نام در کشور تایوان شده است.

هدف این جشنواره اهدای جایزه به انیماتورهای با استعداد از سراسر دنیاست که فیلم‌های متنوع برای مخاطبان کودک و نوجوان تولید می‌کنند. پخش بین‌الملل این انیمیشن‌ها با واحد بین‌الملل مرکز گسترش است.

برندگان این جشنواره ۲۵ آذر ماه ۱۴۰۲ معرفی می‌شوند.

نمایش «قضیه شکل اول، شکل دوم» کیارستمی در جشنواره فیلم آمستردام

نسخه ترمیم شده فیلم مستند داستانی «قضیه شکل اول، شکل دوم» زنده‌یاد عباس کیارستمی در سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند آمستردام هلند «ایدفا» به نمایش درمی‌آید.

«قضیه شکل اول، شکل دوم» در روزهای ۲۱ و ۲۵ آبان ۱۴۰۲ (۱۲ و ۱۶ نوامبر ۲۰۲۳) در فرمت DCP و با زیرنویس انگلیسی برای مخاطبان فیلم کلاسیک این دوره از جشنواره به نمایش درمی‌آید.

جشنواره جهانی فیلم مستند آمستردام با نام اختصاری «ایدفا» به عنوان بزرگترین جشنواره فیلم مستند در سراسر جهان شناخته می‌شود که از سال ۱۹۸۸ به صورت سالانه در شهر آمستردام هلند برگزار شده است. این جشنواره محل نمایش آثار مستند قابل فهم، خلاق، بدیع و آثاری که بینش‌های جدیدی به جامعه ارائه می‌دهند، است.

این فیلم ۵۳ دقیقه‌ای به صورت رنگی از تولیدات سال ۱۳۵۸ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که نویسندگی، کارگردانی و تدوین آن را عباس کیارستمی بر عهده داشته و هوشنگ بهارلو آن را با فرمت ۱۶ میلیمتری فیلمبرداری کرده است.

در خلاصه فیلم مستند داستانی «قضیه شکل اول، شکل دوم» آمده است: «هفت پسر دبیرستانی از کلاس درس اخراج می‌شوند. معلم تهدیدشان می‌کند که اگر اسم کسی را که با صدای ضربِ مداد روی میز، نظم کلاس را بر هم می‌زده به او نگویند، یک هفته از حضور در کلاس درس منع خواهند شد.»

سی‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند آمستردام «ایدفا» از ۱۷ تا ۲۸ آبان ۱۴۰۲ (۸ تا ۱۹ نوامبر ۲۰۲۳) در کشور هلند در حال برگزاری است.

«پسر خورشید» ایرانی در جشنواره اسپانیایی

فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» اولین تجربه کارگردانی راد پورجبار که به تهیه کنندگی مهناز افتاده‌نیا و نویسندگی امیرمحمد عبدی، تولید شده است، در اولین حضور بین‌المللی خود به یازدهمین جشنواره Inclus اسپانیا راه پیدا کرد.

این فیلم کوتاه داستان پسر نابینایی را روایت می‌کند که تصمیم می‌گیرد تتو بزند و در ادامه با دلیل تصمیم او برای این کار و جهانی که پدر برای او ساخته آشنا می‌شویم.

این جشنواره از تاریخ ۲۷ نوامبر تا ۴ دسامبر ۲۰۲۳، مصادف با ۶ تا ۱۳ آذر ۱۴۰۲ در شهر بارسلونای اسپانیا برگزار می‌شود.

پیش از این، فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» در چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، بیست‌ودومین جشن حافظ و سیزدهمین جشن آکادمی فیلم کوتاه ایسفا حضور داشته است.

فرید سجادی حسینی، پوریا سلطانزاده و راد پورجبار، سه بازیگری هستند که در فیلم کوتاه داستانی «پسر خورشید» نقش آفرینی کرده‌اند.

عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از کارگردان: راد پورجبار، تهیه کننده: مهناز افتاده نیا، مشاور کارگردان: کاوه سجادی حسینی، بازیگران: فرید سجادی حسینی، پوریا سلطان زاده، راد پورجبار، نویسنده: امیرمحمد عبدی، دستیار کارگردان و مجری طرح: هنگامه صفایی پور، منشی صحنه: رعنا بهرخ، مدیر فیلمبرداری: حسن اصلانی، مدیر صدابرداری: محمد صالحی، گریم: مهرنوش سلیمی، تدوین: احسان واثقی، صداگذاری و اصلاح رنگ: حامد وقاری، طراح صحنه: پریا رندیز، عکاس صحنه: باربد مرندیز، تدارکات: عباس نام‌آور، مشاور رسانه‌ای: محمد کفیلی و پخش بین‌الملل: مهدی مهائی و فرست اسکرین.

«خانه ماهرخ» در بیشکک تماشایی شد

فیلم سینمایی «خانه ماهرخ» به کارگردانی شهرام ابراهیمی، تهیه‌کنندگی مشترک محمدرضا محمدی و شهاب حسینی و نویسندگی حسن عطارها به جشنواره بین‌المللی بیشکک قرقیزستان راه یافت.

این جشنواره از ۱۶ تا ۲۱ نوامبر در کشور قرقیزستان برگزار می‌شود.

در خلاصه داستان این فیلم اجتماعی آمده است: «ماهرخ که مشغول بازی در اولین فیلمش است، وارد خانه می‌شود و توسط همسرش کیوان و دوستانِ مشترکشان، به مناسبت تولدش غافلگیر می‌شود …»

امیررضا دلاوری، الهام نامی، رضا نجفی، رحمان باقریان، مهری آل آقا، محمد قوام، مهدی بجستانی، علی عطایی هور، رضا نیلی، جمال فوادیان، مهرو تفرشی، رامین سامانی، اشکان دلاوری، شبیر شیرازی، میثم کزازی، سوده ازقندی، علی سیبی، عرفان حیدری، خشایار عاطفی، سرور امیری، رضا حیدری، محسن یوسفی، نسیم کیانی، فربد حیدری، بردیا ماهی صفت، علی میرعلم‌زاده، حبیب تاج میری، عباس نیسی، وحید حیدری، راشین عرب‌زاده، هانیه بیدار، ملیکا اکبری، اهورا گرجی، حسین موسوی، حسین شیخی، حامد سجادی فر، علی غیاثی، آوا رسولی و آتنه فقیه‌نصیری در این فیلم به ایفای نقش می‌پردازند.

رسانه سینمای خانگی- مخملباف حکم اعدام صدرعاملی را صادر کرد

رسول صدرعاملی در اولین شب از دومین سلسله نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» به بیان خاطره‌ای از واکنش محسن مخملباف به فیلم «رهایی» پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان سینمایی سوره، شب اول از دومین دوره سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل‌گیری و مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب، ۱۳ آبان با حضور فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی، مهدی فخیم‌زاده و مهدی سجاده‌چی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

امیر قادری میزبان برنامه در ابتدای نشست بیان کرد: سری نخست نشست «بر سینمای ایران چه گذشت» در ارتباط با سینمای دهه ۶۰ بود و جلسات فارغ از مهمانان حالت انتقادی داشت. در شب اول از فصل دوم به تحلیل سینمای ایران در «دوره سازندگی» یعنی دولت مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی می‌پردازیم. از سال ۱۳۷۲ با حضور مهدی فریدزاده در حوزه نظارت سینما، نسبت به دهه ۶۰ مضامین تازه‌ای وارد سینما شد و فیلم‌های متفاوتی هم در آن سال‌ها ساخته شدند. ناگفته نماند که مهدی فخیم‌زاده، موفق‌ترین اثر خود به نام «همسر» را در همین دوران ساخته است.

روایت مهدی فخیم‌زاده از فیلمی که ساخته نشد!

در این بخش از نشست بود که مهدی فخیم‌زاده درباره شرایط فعالیت در دوره یاد شده عنوان کرد: من کارم را در آن سال‌ها با «تاواریش» شروع کردم. در آن دوره که اوج چک کردن سناریوها در ارشاد بود، من به دنبال سناریویی بودم که بتوانم پروانه ساختش را بگیرم. من و علیرضا زرین‌دست باهم یک سناریو درباره شکار خرس پیدا کردیم و آن را خریدیم. در سناریو چند گرگ هم حضور داشتند. قرارمان این بود که زرین‌دست فیلمبرداری را انجام دهد و صحنه‌های حضور گرگ را در پلاتو بگیرد. بعدها نشد این فیلم را بسازیم و تصمیم به فروش سناریو گرفتیم. احمد نجفی سهم علی زرین‌دست را خرید اما من سهمم را نفروختم. احمد نجفی پیشنهاد داد فیلمبرداری را در ارمنستان انجام دهیم و گفت که شرایط مهیاست. ارزش پول ما نسبت به ارمنستان بسیار بیشتر بود و با هزینه کم می‌توانستیم فیلم را بسازیم. من با فضای کاری خارج کشور آشنایی نداشتم و از آن می‌ترسیدم. یک سال طول کشید تا من به این تصمیم رضایت دادم.

وی ادامه داد: در نهایت تیم تشکیل دادیم و برای ساخت فیلم به شهر ایروانِ ارمنستان رفتیم. در آنجا متوجه شدیم که امکانات فیلمبرداری آن‌ها نسبت به ما بسیار عقب‌تر است. سه ماه در ارمنستان برای ساخت فیلم تلاش کردیم اما در نهایت نتیجه نگرفتیم و فصل گرگ‌هایش تمام شد. بعد از آن به مسکو رفتیم تا بتوانیم کار را فیلمبرداری تمام کنیم اما در آن‌جا هم نتوانستیم فیلمبرداری را انجام دادیم. ما از ابتدا هم قصد فروش فیلم «شکار» را نداشتیم چراکه فیلم دلی من و احمد نجفی بود که بودجه شخصی صرف آن شد.

این فیلم‌ساز مطرح کرد: به احمد نجفی گفتم پیروز کسی است که شکست را در زمانش قبول کند و اعتراف کردیم که در ساخت این فیلم شکست خوردیم. در راه بازگشت به ارمنستان، کتابی را پیدا کردم و همان کتاب را به فیلمنامه «تاواریش» تبدیل کردم. یکی از اتفاقات جالب توجه این بود که هر لوکیشنی یک مدیرتولید داشت و این کار را علاوه‌بر تمام مسایل دیگر سخت می‌کرد. بعد از سه‌ماه و نیم ما بالاخره فیلم را کلید زدیم و در نهایت هم هفت ماه فیلمبرداری طول کشید. ساخت این فیلم تجربه بسیار عالی برای من بود.

در دوره انوار می‌خواستند همه چیز را با زور حل کنند

فخیم‌زاده تصریح کرد: بعد از بازگشت به تهران که اواخر دوره آقای انوار هم بود، متوجه تغییر فضا شدم. چون فیلمی را که در ارمنستان ساخته بودم آنطور که انتظار می‌رفت واکاوی نکردند. ناگفته نماند قدرت آقایان انوار و بهشتی در اواخر دوره مسئولیتشان کمتر شده بود. همچنین در جلسات برگزار شده نقدهایی مطرح می‌شد که در دوره قدرت آن‌ها، هیچ فیلمسازی توانایی بازگو کردن آن را نداشت.

وی با بیان اینکه من بعد از ساخت ۱۰_۱۲ فیلم، هرگز هیچ مبلغی از فارابی دریافت نکرده‌ام، تصریح کرد: فارابی آن زمان ویژه کسانی بود که به اصطلاح اعوان و انصار خودشان محسوب می‌شدند. سناریوهایی که این افراد می‌بردند، به‌راحتی تصویب می‌شد و مجوز می‌گرفت و پولشان را دریافت می‌کردند.

فخیم‌زاده افزود: لاریجانی بعد از ساخت «تاواریش» وارد عرصه شد و به اصطلاح با سلام و صلوات آمد. ناگفته نماند که در دوره آقای انوار معتقد بودند که همه چیز را با زور می‌توان حل کرد. در آن زمان این جمله معروف بود که خاتمی که وزیر ارشاد است، هفت وزیر دارد که خودش معاون اول همه آن‌ها است! همه معاونان، مستقل از ایشان کار می‌کردند و هر تصمیمی که می‌گرفتند، خاتمی در آن دخالت نمی‌کرد. او فقط در زمان جشنواره فیلم فجر وارد عرصه می‌شد و در واقع وزرای ما آقایان انوار و بهشتی بودند.

آقای لاریجانی برای «همسر» از من تقدیر کرد!

فریدون جیرانی در ادامه درباره کم شدن قدرت آقایان انوار و بهشتی در اوایل دهه ۷۰ اظهار کرد: سیدمحمد خاتمی یک سال قبل از پایان دولت اول مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی، در خرداد ۱۳۷۱ استعفا داد. بلافاصله آقای لاریجانی روی کار آمد. جشنواره سال ۱۳۷۱ را که بیست‌یکمین دوره آن بود، آقای لاریجانی برگزار کرد و او مرتضی آوینی را که در آن دوره دشمن فارابی محسوب می‌شد، به داوران جشنواره اضافه کرد.

وی افزود: جشنواره فجر را تا سال ۱۳۷۲ که فیلم‌های «همسر» و «تاواریش» باهم در آن حاضر شدند، لاریجانی برگزار کرد. در آن جشنواره فاطمه معتمدآریا جایزه بهترین نقش اول زن را به واسطه بازی در فیلم «همسر» دریافت کرد و همچنین این اثر جایزه صدا را نیز گرفت. «جنگ نفتکش‌ها» هم جایزه بهترین کارگردانی را در همین دوره گرفت و اثری به‌عنوان بهترین فیلم برگزیده نشد. آقای لاریجانی تا دی‌ماه سال ۱۳۷۲ حضور داشت که آقایان بهشتی و انوار نیز با ایشان بودند. آن‌ها ترتیبی دادند که چون فیلم «همسر» جایزه‌ای برای کارگردانی و فیلمنامه دریافت نکرده بود، آقای لاریجانی دیداری با مهدی فخیم‌زاده داشته باشد و تقدیر ویژه‌ای از ایشان برای ساخت فیلم همسر به عمل بیاید. سیدمحمد بهشتی در گفت‌وگویی که در کتاب «سینمای دهه ۶۰» منتشر شده است اشاره‌ای به فیلم «همسر» مهدی فخیم‌زاده داشته و ماجرای تجلیل لاریجانی از این فیلم را آنجا روایت کرده است. بعد از آقای لاریجانی، آقایان انوار و بهشتی هم ادامه ندادند زیرا نمی‌توانستند با میرسلیم کنار بیایند در این مرحله مهدی فریدزاده به عنوان معاون سینمایی و سپس آقای خاکبازان به عنوان مسئول نظارت و ارزشیابی وارد عرصه کار شدند.

فخیم‌زاده در این بخش درباره تجلیل از فیلم «همسر» یادآور شد: البته این دیدار خواسته خود آقای لاریجانی بود. یک روز من را خواستند و با خود گفتم سابقه ندارد وزیری بخواهد ما را ببیند! یادم هست که آن زمان آقای بهشتی به شوخی گفت احتمالاً می‌خواهند سرت را ببرند. بعد از دیدار با وزیر و دعوت‌نامه‌ای که به من دادند، آنقدر شک داشتم که بعد از جلسه از رییس دفتر ایشان پرسیدم آیا می‌توانیم این تقدیرنامه را منتشر کنیم؟ که بعد در مجله سینما همان صفحه اول به چاپ رسید. آن زمان هنگام ساخت «همسر» به من گفتند که مراقب این اثر باشم، چراکه قصه زنی بود که روبه‌روی مردش می‌ایستاد!

این کارگردان درباره واکنش معاونت سینمایی به دو فیلم «همسر» و «تاواریش» عنوان کرد: درباره «تاواریش» سکوت کردند اما فیلم «همسر» را مورد قبول دانستند.

بازگشت ایرج قادری را به نبرد آخرالزمان می‌توان تشبیه کرد

مهدی سجاده‌چی فیلمنامه‌نویس در ادامه بیان کرد: بلافاصله بعد از روی کار آمدن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و اتمام جنگ، فشار روی ایشان برای تغییر وزیر ارشاد زیاد شده بود. البته حساسیت روی معاونت سینمایی و سپس مطبوعاتی بسیار بالا بود. آقای بهشتی آن زمان از فشارها گله می‌کرد و می‌گفت که می‌خواهند ایرج قادری را دوباره وارد عرصه کنند.

جیرانی در پاسخ به این پرسش امیر قادری که آیا قبول دارد کارگردانی ایرج قادری که به اصطلاح در آن زمان سمبل ابتذال بود، به لحاظ فنی برای فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» از بسیاری فیلمسازان مورد تایید بهتر بود؟ مطرح کرد: در آن دوره به ایرج قادری بعد از ساخت فیلم «تاراج» مجوز کارگردانی نمی‌دادند. تا اینکه ایرج قادری نامه‌ای به «کیهان‌هوایی» نوشت که سردبیر آن آقای سلیمی نمین بود، از ملت ایران بابت ایفای نقش کردن در آثار قبل از انقلابش عذرخواهی کرد. این نامه با روی کار آمدن آقای لاریجانی مصادف شد و ایشان دستور داد که به ایرج قادری مجوز کارگردانی بدهند. بعد از آن ایرج قادری با مرتضی شایسته هماهنگ کرد و در سال ۱۳۷۴ فیلم «می‌خواهم زنده بمانم» را که فیلم‌نامه‌اش بر اساس تحقیقات رسول صدرعاملی و سعید مطلبی و… بود، ساخت.

مهدی سجاده‌چی در ادامه تاکید کرد: آمدن ایرج قادری را به نبرد آخرالزمان می‌توان تشبیه کرد! چراکه ایشان در آن زمان سمبل ابتذال تلقی می‌شد. در واقع تفکر عده‌ای بر این اساس بود که ریشه سینمای فرهنگی را که شکل گرفته است، با این کار می‌زنند. طرف دیگر سینما انتظار داشتند یک شکل دیگر از سینما که با وجود آقایان بهشتی و انوار مغفول و مسدود شده بود، با وجود ایرج قادری جان بگیرد. این پروژه بسیار سنگینی بود.

فخیم‌زاده با بیان اینکه ورود به مسایل فیلم از جانب دوستان مشکل‌ساز بود، گفت: در جلسه‌ای که با حضور بهروز افخمی، سیف‌الله داد، من، رحیم رحیم‌پور و… برگزار شد، رحیم رحیم‌پور در آن جلسه حمله شخصی کرد و من از ایشان اعلام برائت کردم اما همزمان گفتم که من با درجه‌بندی، ممنوع‌الکاری هنرمندان و… مخالفم. دوستان در آن زمان دیدگاهی داشتند که آن را به کل نظام تعمیم می‌دادند در حالی که اینگونه نبود.

در ادامه قادری مطرح کرد: در آن سال‌ها یعنی اوایل دهه ۷۰، رسول صدرعاملی اثری نساخت البته فیلم «سمفونی تهران» را تولید کردند که برای جریان اصلی نبود.

«رهایی» اولین فیلم جدی دفاع مقدس سینمای ایران است

رسول صدرعاملی درباره دلیل کم کار بودن خودش در دهه ۷۰ مطرح کرد: در اسفند سال ۱۳۵۷ که فارابی و صدا و سیمایی وجود نداشت. من با نهصد هزار تومان فیلم «خون‌بارش» را به دلیل رفاقتم با امیر قوی‌دل ساختم. هشت ماه فیلمبرداری با دوربین ۱۶ میلیمتری که از مسعود مزینانی اجاره می‌کردیم، طول کشید. ناگفته نماند که در آخر هم حسین زندباف به ما کمک کرد و فیلم تمام شد. بعد از بازگشتم به فرانسه متوجه شدم «خون بارش» را بدون مجوز من در مساجد و تلویزیون پخش کرده‌اند. آن زمان لابراتوار ما تلویزیون بود و ۲۰۰ کپی از آن زده بودند.

وی ادامه داد: بعد از بازگشتم به ایران با فریدون جیرانی تصمیم گرفتیم فیلم «رهایی» را بسازیم. ایده اولیه فیلم با خواندن نامه یک افسر عراقی به ایران برای‌مان شکل گرفت. او در نامه‌اش نوشته بود: من شما ایرانی‌ها را دوست دارم و به سمت شما شلیک نمی‌کنم. من تمام تیرهایم را به آسمان می‌زنم. «رهایی» اولین فیلم جدی دفاع مقدس سینمای ایران است که من در اوایل جنگ در سال ۱۳۶۱ ساختم اما زمانی که تاریخ سینمای دفاع مقدس را بخوانیم، اسم این فیلم نیامده است.

صدرعاملی گفت: محسن مخملباف در روزنامه اطلاعات درباره «رهایی» مقاله‌ای با عنوان «ترکه بر تن خیس» نوشت و در آن حکم اعدام من را داد! چراکه فیلم ضدجنگ بود. آن‌ها معتقد بودند که من با ساخت این فیلم ترکه بر تن خانواده شهدا زده‌ام.

این فیلمساز تصریح کرد: این گروه از افراد تندرو که در آن دوره قدرت گرفته بودند، در واقع قصدشان نجات سینمای ایران بود، منتهی راهش را بلد نبودند. بعد از آن «گل‌های داوودی» را ساختم که در اولین جشنواره فیلم فجر به عوامل اصلی‌اش جز من جایزه دادند! من از همانجا مغضوب آقایان انوار و بهشتی شدم. دوباره محسن مخملباف در مجله سروش درباره من نوشت که من دختربازی را در سینما رواج داده‌ام.

این کارگردان گفت: در همان روزها من پرونده‌ای را پیدا کردم که درباره یک نامادری زیبایی بود که پسر دوازده ساله همسرش را به قتل رسانده است و حکم اعدامش هم صادر شده بود. بنا به علاقه خبرنگاری که داشتم، پرونده را پیگیری کردم و سرانجام با ارسال یک فیلم به قوه قضاییه، تبرئه نامادری را بگیریم. من با «هوشنگ اسدی» نسخه فیلمنامه این پرونده را بازنویسی کردم که پروانه ساخت هم گرفت. تصمیم داشتم فیلمش را بسازم که آقای خاکبازان به من اجازه کار نداد. این مجوز ندادن‌ها و ممنوعیت‌ها روی کم کیفیت شدن دیگر آثارم به شدت تاثیر گذاشت. البته آقای انوار پای فیلم رهایی ایستاد و به من کمک کرد.

صدرعاملی ادامه داد: در همان روزها ایرج قادری در حالی که بعد از ۱۲ سال اجازه کار گرفته بود، به دفتر من آمد. او بغض کرده بود چراکه به فیلنامه‌هایش جواب رد داده بودند. من فیلمنامه‌ای را که برای پرونده با هوشنگ اسدی کار کرده بودم، به «هدایت فیلم» واگذار کردم که ایرج قادری بتواند فیلم را بسازد که ایشان «می‌خواهم زنده بمانم» را ساخت. البته من نسبت به این کار نکردن‌ها الان حس خوبی دارم چون ۶ سال وقت داشتم و با تفکر و زمان زیاد بالاخره «دختری با کفش‌های کتانی» را ساختم.

وی با بیان اینکه در دهه ۶۰ حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر بودند که تحت یک فشار شدید فیلم می‌ساختند اما دوست داشتند سینما بماند، اظهار کرد: من با قاطعیت می‌گویم که اگر این تیم در اوایل پیروزی انقلاب انقدر با عشق کار نمی‌کرد، سینمای ایران بدین شکل حفظ نمی‌شد. من قرار بود تهیه‌کننده فیلم «خواهران غریب» شوم اما پروانه ساخت ندادند و متوجه شدم که نمی‌خواهند کار کنم. شاید بتوانم بگویم ۶ سال ممنوع‌الکاری‌ام سبب خیر شد تا اینکه به فیلم «دختری با کفش‌های کتانی» رسیدم که باعث و بانی ساخت آن حوزه هنری بود.

ماجرای اعتراض به تصویر زن در سینمای ایران

جیرانی در ادامه یادآور شد: از سال ۱۳۶۵ که «اجاره‌نشین‌ها» ساخته شد، تنها محسن مخملباف نبود که علیه فیلم در ۲۲ بهمن ۶۵ نامه به آقای بهشتی نوشت. بخشی از فیلمسازان که بعداً هیات هنرمندان مسلمان را تشکیل دادند از جمله جمال شورجه و جواد شمقدری هم نامه مفصلی علیه فیلم مرحوم داریوش مهرجویی نوشتند.

وی گفت: در جشنواره ۱۳۶۵ سینمای روشنفکری حرف اصلی را زد و مورد توجه مدیران دهه ۶۰ قرار گرفت. «خانه دوست کجاست» عباس کیارستمی، «کلید» ابراهیم فروزش و اثری از ناصر تقوایی و…. در ادامه این جریان روشنفکری در سال ۱۳۶۶ فیلم «شاید وقت دیگر» توسط بهرام بیضایی ساخته شد.

جیرانی با اشاره به اینکه در ادامه همین روند جریان روشنفکری دینی هم تغییر کرد، اظهار کرد: به طوری که در سال ۱۳۶۵ ما فیلم «دستفروش» ساخته محسن مخملباف را داریم که به نظر من اولین فیلم تیره و سیاه از جامعه ایران است. محسن مخملباف بعد از آن فیلم «عروسی خوبان» را که فیلم بسیار بسیار تندی بود، ساخت. در همین دوره مرحوم داریوش مهرجویی فیلم «هامون» و مسعود کیمیایی فیلم «دندان مار» را ساخت. در هشتمین جشنواره فجر، فیلم‌ها همگی بسیار تند بودند. در این دوره جو علیه آقایان انوار و بهشتی زیاد شد. گروه هیات هنرمندان مسلمان با مدیریت آقای کلهر، مخالف جو حاکم در آن دوره بودند. همچنین نیروهای سنتی به تصویر زن در سینمای ایران معترض شده بودند و این نکته در تاریخ سینمای ایران بسیار مهم است. از کاراکتر «عصمت» در فیلم «گل‌های داوودی» بود که تصویر زنِ سنتی در سینما ایران تغییر کرد.

وی افزود: بعد از آن سوسن تسلیمی در فیلم «مادیان» نقش یک زن سرپا و مبارز را ایفا کرد. در ادامه نقش «ثریا» در «گزارش یک قتل» زن مدرن را وارد سینما می‌کند. کاراکترهای «ویدا» و «کیان» در فیلم «شاید وقتی دیگر آمدند» هم در ورود زن مدرن به سینما تاثیرگذار بودند. حتی کاراکتر «ریحانه» زن مطلقه‌ای که عاشق می‌شود، در آن دوران سینما بسیار مهم بود. همچنین کاراکتر «فرشته» در فیلم «بچه‌های طلاق» که دختری بود با این دیالوگ که: «همیشه زن‌ها با ازدواج خوشبخت نمی‌شوند.» در تاریخ یاد شده بسیار تاثیرگذار بود. کاراکتر «زیور» در فیلم «دندان مار» مسعود کیمیایی نیز به نظر من یک زن سرپای سنتی است. اما کاراکتری که جنجال زیادی ایجاد کرد «سایه» در فیلم معروف «شب‌های زاینده‌رود» مخملباف است. دیالوگ او در فیلم این است که می‌گوید: من در جایی زندگی می‌کنم که زن‌ها آزاد نیستند. زن‌ها انتخاب نمی‌کنند، انتخاب می‌شوند. من نمی‌خواهم زن باشم.

این فیلمساز مطرح کرد: این جنجال سر شخصیت زن در سینما و اساساً سینمای روشنفکری علیه آقای انوار ایجاد شد. مصاحبه آقایان انوار، بهشتی و حیدریان در روزنامه اطلاعات در خرداد ۱۳۷۰ خواندنی است. آن‌ها در این مصاحبه به همه مسایل سینمای ایران پاسخ دادند. انوار در این مصاحبه اظهار می‌کند که به ما می‌گویند که سینما متفکر یعنی سینمای روشنفکری و سینمای روشنفکری مترادف غرب‌زدگی است. پس این سینمای متفکر، غرب‌زده است و سینمای بدی است. محدودیت برای تصاویر بوده است کمااینکه در جشنواره دهم «نرگس» می‌آید و اولین همدلی سینمای ایران با یک زن خلافکار به اسم «آفاق» شکل می‌گیرد.

جیرانی ادامه داد: همچنین آقای بهشتی در همان مصاحبه حرفی می‌زند که از نظر من تاریخی است، می‌گوید «من نمی‌فهمم این چه اتهامی است که من باید پاسخ دهم که سینما اندیشمند شده است.»

جیرانی افزود: در نهایت مخالفان توانستند آقای خاتمی را وادار به استعفا در خرداد ۱۳۷۱ کنند. در دولت دوم هاشمی رفسنجانی محافظه کاران توانستند عرصه اقتصاد و فرهنگ را دست بگیرند. از آنجایی که آقای لاریجانی یکسال بیشتر نماند، آقای میرسلیم آمد و آقای فریدزاده به عنوان معاون سینمایی و آقای خاکبازان به عنوان مدیرکل نظارت و ارزشیابی آمدند. آن زمان دفترچه معروف از سوی آقای خاکبازان منتشر شد که ضوابط جدید تولید فیلم را در سال ۷۳ یا اوایل ۷۴ بیان کرد که جنجال شد. در حقیقت کلوزآپ زن ممنوع شد و بهروز افخمی و سیف‌الله داد علیه آن نوشتند.

ضربه اصلی به سینما از سوی افراد و سلایق شخصی آن‌ها بود

در ادامه مهدی فخیم‌زاده افزود: مدیران از سال ۱۳۶۶ به مقوله ممنوع‌الکاری، درجه‌بندی فیلم‌ها و احوالات شخصی افراد ورود کردند. داوود رشیدی را سر فیلم کیومرث پوراحمد ممنوع الکار کردند. مسئول موتورخانه، یک نامه به انوار نوشته بود که ایشان ممنوع‌الکار است من و علیرضا داوودنژاد پیش آقای انوار رفتیم که گفت به درد سینما نمی‌خورد. سینما از قانون و تحلیل کلی لطمه نخورد، ضربه اصلی سینما از افراد و سلایق شخصی‌شان بود. هنوز هم سینمای ما گرفتار سینمای دهه ۶۰ است.

در ادامه این نشست مهدی سجاده‌چی با اشاره به اینکه وقتی سخن از دوران آقایان بهشتی و انوار به میان می‌آید، گویی که یک نفر بوده‌اند. در حالی که این‌طور نبوده است، گفت: آقایان بهشتی و انوار مانند شاخه نظامی ارتش جمهوری‌خواه ایرلند و شاخه سیاسی آن بودند. از نظر من آقای انوار آدم مهمی در این ماجرا نبود و مغز متفکر سینما، آقای بهشتی بود اما ایشان به یک نیرو قهریه و به اصطلاح گازانبری نیاز داشت.

جیرانی در تایید حرف مهدی سجاده‌چی اظهار کرد: از کتاب «سینمای دهه ۶۰» نقل می‌کنم که آقای سیدمحمد خاتمی به بهشتی پیشنهاد معاونت سینمایی می‌دهد. در همان زمان آقای بهشتی، آقای انوار را به خاتمی پیشنهاد می‌دهد.

سجاده‌چی در ادامه بیان کرد: بله. چون آقای انوار مانند پوسته حلزون بود به شکلی که بعد از آقای بهشتی قدرت از فارابی تدریجاً به سازمان سینمایی کوچ کرد. در همه جای دنیا سیاست از سینما جدا نیست. منتهی عده‌ای روی کار هستند که توسط کسانی که بیرون هستند، تحت فشار قرار می‌گیرند. در واقع این یک نوع رفتار سیاسی برای جایگزینی است. در تمام دوره‌ها اگر جایگزینی صورت گرفته است، کم و بیش تمام نکاتی را که داشتند، رعایت نکردند.

اگر ضرغامی نبود «طعم گیلاس» به کن نمی‌رفت

جیرانی در جواب به این سوال قادری که صحبت درباره سختگیری آقای خاکبازان زیاد است اما در همان دوران می‌بینیم که سینما شهری‌تر می‌شود. علت آن چیست؟ اظهار کرد: آقای فریدزاده که از سال ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۴ مسئولیت دارد، سعی می‌کند روال قبلی را پیش ببرد و رعایت کند که فیلم «روسری آبی» جایزه بهترین سناریو و فیلم «پری» جایزه بهترین کارگردانی را می‌گیرد. همچنین مهدی فخیم‌زاده شخصیت زن یعنی «شیرین عضدی» در فیلم «همسر» را خلق می‌کند و سیروس الوند کاراکتر «زهرا» را در فیلم «یک‌بار برای همیشه» به وجود می‌آورد. در عین حال که نیروهای سنتی علیه شخصیت زن حرف می‌زنند، فیلمسازان ما همان را سعی می‌کنند نگه دارند. همانگونه مهرجویی فیلم بسیار موفق «سارا» را می‌سازد که علیه زندگی و همسر سنتی شورش می‌کند. یعنی برای اینکه بتواند از سانسور دوره‌ای که حساسیت روی زن است، بگذرد.

وی با بیان اینکه آقای ضرغامی درست است که از طریق جناح سنتی آمده بود اما افکار خود را دنبال می‌کرد، یادآور شد: اگر ایشان نبود «طعم گیلاس» به کن نمی‌رفت اما اشتباهش هم این بود که خاکبازان را به موقع برنداشت و دیر حبیب‌الله کاسه‌ساز را روی کار آورد. از نظر من مشاورانش در آن دوران به ایشان لطمه زدند. ضرغامی متنی را در توییترش منتشر کرده و گفته است که من اشتباه کردم به «آدم برفی» پروانه نمایش ندادم. حتی رهبر انقلاب «آدم برفی» را دیده و خوشش آمده بود اما شورای پروانه نمایش ارشاد آن را رد کرد. زور روشنفکری در سینما دهه ۷۰ ایران بالاست.

وی افزود: داریوش مهرجویی فیلم «لیلا» و مسعود کیمیایی نیز اثری را خلق می‌کند. در دوره دوم آیت الله هاشمی رفسنجانی جامعه تغییر کرد و سینما با رشد طبقه متوسط به سمت اصلاحات دوره دوم هاشمی رفسنجانی حرکت کرد که از دل آن موارد متعددی بیرون می‌آید.

قادری تاکید کرد: به نظر می‌رسد جامعه و سینمای ایران در نیمه اول دهه ۷۰ عرفی‌تر و زمینی‌تر است و همچنین شهری‌تر و مدرن‌تر.

جیرانی تصریح کرد: روشنفکری دینی نیز تغییر می‌کند. آقای درویش «کیمیا» و «سرزمین خورشید» را می‌سازد که قهرمان «کیمیا» هم زن است. بهروز افخمی در سال ۶۹ با فیلم «عروس» زیبایی را به سینما می‌آورد که خوشبختانه مرتضی آوینی از «عروس» حمایت می‌کند.

صدرعاملی در پایان سخنان خود عنوان کرد: بزرگترین عارضه آقای خاکبازان این بود که رفتاری سرخود، توهین‌آمیز و تحقیرآمیز داشت. این رفتارش هم ربطی به معاونت نداشت و از کاراکترش شکل می‌گرفت‌. من در نیمه اول دهه ۷۰ کاری نساختم اما در نیمه دوم دهه ۷۰ فیلم‌های «قربانی» و «سمفونی تهران» را کار کردم. سینمای کودک و نوجوان هم در آن دوره شکل گرفت و سینمای ایران جهانی شد. باید یادآور شد که دورهمی واقعی سینماگران با آقای ضرغامی آغاز شد.

سجاده‌چی نیز درباره دوران آقای ضرغامی بیان کرد: غیر از خوش‌نیتی ضرغامی او خود را سنگر سینماگران ایران می‌دانست. واضح است که سنگر در برابر دشمن خارجی نیست. نفرات قبل از آقای ضرغامی از قدرت فاصله گرفته بودند، اما ایشان از همان قدرت استفاده کرد و با اطمینان نظرش را بیان می‌کرد.

مهدی فخیم‌زاده نیز در پایان مطرح کرد: در دوره ریاست ضرغامی من تلویزیون رفته بودم. اما معتقدم سینما راه خودش را می‌رفت که با حذف فیلم فرنگی، بازار سینما در اختیار ما قرار گرفت اما با دخالت‌های صورت گرفته اجازه رشد روند طبیعی آن را ندادند.

شب دوم از سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۴ آبان ماه از ساعت ۱۶:۳۰ با نمایش مستندی به همین نام محصول مرکز مستند سوره و انجمن سینمای دفاع مقدس به کارگردانی شهرام میراب اقدم و سپس از ساعت ۱۸ با حضور فریدون جیرانی، ناصر شفق، محمود اربابی، ابوالحسن داوودی و سجاد نوروزی ادامه می‌یابد.

رسانه سینمای خانگی- علاقۀ خاص کارگردان «جنگل پرتقال» به مهرجویی

آرمان خوانساریان، کارگردان جوانی که این روزها فیلم «جنگل پرتقال» را به عنوان اولین فیلم بلند سینمایی‌اش روی پرده سینماها دارد، عاشق معلمی است و در یک هنرستان پسرانه هم درس می‌دهد؛ او آنقدر دلبسته این حرفه است که می‌توان گفت به اندازه سینما برایش عزیز است.

این فیلمساز که پیش‌تر با فیلم‌های کوتاه «سبز کله غازی» و «سایه فیل» در جشنواره‌های فیلم کوتاه جایزه‌های متعددی گرفته بود، پس از چند سال سراغ ساخت یک فیلم سینمایی بلند رفت؛ فیلمی که بخش‌های زیادی از آن برگرفته از زندگی خود «آرمان» یا اطرافیانش است و سال گذشته در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.

خوانساریان در گفت‌وگویی با ایسنا از تجربه ساخت «جنگل پرتقال» گفت و علاقه‌ای که به تدریس دارد؛ از  شب عجیب ۲۲ مهرماه گفت که فیلمش را برای جمعی از فیلمسازان صاحب‌نام کشور اکران کرد ولی سرخوشی‌اش با خبر تلخ قتل داریوش مهرجویی دو، سه ساعت بیشتر دوام نیاورد.

بخش‌های زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه می‌گیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور می‌کنم

گپ و گفت ما با این فیلمساز جوان با حرفه معلمی او آغاز شد و اینکه آیا «سهراب بهاریان» (نقش اول فیلم جنگل پرتقال با بازی میرسعید مولویان) همان آرمان خوانساریان است؟

او در جواب به این پرسش می‌گوید:‌ «شاید بله، چون به هر حال هر کسی تکه‌هایی از خودش را در فیلمش جا می‌گذارد. بخش‌های زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه می‌گیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور می‌کنم یعنی سهراب بهاریان شخصیت بیرونی من نیست. درواقع هنگام نوشتن فیلمنامه براساس بانک عاطفی خود و تکنیک‌های فیلمنامه‌نویسی محصولی خلق می‌شود  و در این مورد حدود ۸۰ درصد ماجراهای فیلم بر اساس اتفاقاتی شکل گرفته که برای خودم یا نزدیکانم رخ داده است.»

داستان اصلی فیلم «جنگل پرتقال» در شهر تنکابن و دانشگاهش می‌گذرد؛ دانشگاهی که آرمان خوانساریان سال ۱۳۹۳ به آنجا انتقالی گرفت. «جریان دانشگاهم کمی مفصل است. من در دانشکده هنر و معماری تهران – مرکز درس می‌خواندم ولی تمام دوستانی که با آن‌ها در هنرستان هم‌دوره بودم در تنکابن درس می‌خواندند. بعد از مدتی در دانشگاه خودم دچار رخوت شدم و فکر می‌کردم از این تکرار خسته شده‌ام. ذات هنر درون خود زیبایی‌هایی دارد که در شهری مثل تهران نمی‌شود آن را تحصیل کرد.  فکر کردم استادها که تقریبا یکی هستند،  رشته تحصیلی من هم بیشتر به مطالعه فردی متکی است، پس تصمیم گرفتم به تنکابن بروم و جزو معدود کسانی بودم که معکوس انتقالی گرفتم. این اتفاق خیلی برایم بهتر بود چون تنکابن شهری خلوت، پر از زیبایی و آرامش بود که در آنجا هم می‌توانستم درس بخوانم و هم بنویسم و فصل جدیدی در زندگی‌ام آغاز شد و مستقل زندگی کردم.»

او درباره اینکه آیا تجربه‌های همان مقطع را در فیلم روایت کرده و ایده فیلم از زمان دانشگاه سراغش آمده، می‌گوید: «نه، ایده فیلمنامه اولین روزی که سر کلاس مدرسه برای تدریس رفتم به ذهنم رسید. البته امیدوارم موفق شده باشم موضوعی را که می‌خواستم، روایت کنم چون داستان درباره نوعی از دست دادن و بازگشت است، در صورتی که من در دانشگاه در مقطعی بودم که زندگی را پر از روشنی و رو به آینده می‌دیدم؛ جایی که خود را مهم می‌دیدم ولی حسی که در فیلم وجود دارد حاصل تمام شدن آن دوران است؛ دورانی که دیگر نه دانشگاهی هست که در آن شاگرد اول باشی و نه جمعی که در آن سوگلی بمانی. این موضوعی بود که در فیلم روایت می‌شود ولی ایده کلی فیلم سال ۹۸ و در اولین روزی که معلم مدرسه شدم شکل گرفت.»

آرمان خوانساریان در ادامه به فضای مدرسه و نوع برخوردش با دانش‌آموزان پسر هنرستان اشاره می‌کند که تلاش می‌کرده با روشی ملایم‌تر از آنچه خودش تجربه کرده معلمی کند. او می‌گوید «همه چیز از همان روزی شروع شد که مدیر هنرستان مرا فرستادند تا مدرکم را برایشان بیاورم.»

روزهای سه‌شنبه در هنرستان، دو زنگ آخر با احمد طالبی‌نژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم می‌گفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسه‌های دیگری سراغم آمدند و کار را حرفه‌ای‌تر دنبال کردم

آرمان فارغ‌التحصیل رشته تئاتر است و می‌خواهد شغل معلمی را حتما ادامه دهد؛ حتی می‌گوید معلمی به اندازه سینما برایش اهمیت دارد. اما چه شد که به عنوان یک فیلمساز از تدریس در مدرسه سردرآورد؟

«رشته‌های تحصیلی زیادی در ایران وجود دارند که وقتی آن‌ها را می‌خوانی طبیعتاً باید معلم همان رشته شوی مثل تاریخ. اما من در دانشگاه مدرک تئاتر گرفتم و از این جهت شرایطم متفاوت بود؛ با این حال همین رسیدن به تئاتر ماجراهایی داشت. من خیلی دوست داشتم سینما بخوانم و وقتی می‌خواستم به هنرستان بروم خانواده‌ام خیلی موافق نبودند چون اولا خیلی‌ها فکر می‌کردند و هنوز هم فکر می‌کنند که اگر فرزندشان استعدادی دارد باید حتما در رشته‌های تجربی و ریاضی درس بخواند. دیگر آنکه تصور خوبی نسبت به محیط هنرستان‌ وجود نداشت. بعضی از این تصورها درست هم بود و متاسفانه هنرستان تبدیل به جایی شده بود برای دانش آموزان ضعیفی که در رشته‌های تجربی و ریاضی نمره نیاورده بودند؛ در صورتی که هنرستان باید محلی برای نخبگان هنری باشد. با این حال سال ۱۳۸۶ که وارد هنرستان شدم دنبال این بودم که حتماً سینما بخوانم که این رشته هم در همه هنرستان‌ها تدریس نمی‌شد. بعدها دوست داشتم در همان هنرستانی که درس خوانده بودم معلم شوم چون روزهای سه‌شنبه دو زنگ آخر با احمد طالبی‌نژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم می‌گفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسه‌های دیگری سراغم آمدند و کار را حرفه‌ای‌تر دنبال کردم. در اولین دوره‌ای که درس دادم دانش‌آموزان خوبی داشتم مثل آراد نویزی که دوست دارم اسمش را بیاورم و از نخبگان هنری است. الان هم هر وقت به مدرسه می‌روم، حتی زمانی که با خستگی برمی‌گردم حالم آنقدر خوب است که اطمینان دارم سینما این خوشحالی همیشگی را به من نمی‌دهد»

او در کنار علاقه زیاد به این حرفه، دلسوزی و توجه ویژه‌ای هم به نسل جدید دارد؛ نسلی که با وجود دسترسی بیشتر به اطلاعات، بعضی دغدغه‌هایش با نسل‌های قبلی یکی است.

خوانساریان پیش از آنکه تدریس حرفه‌ای را شروع کند، در دهه ۹۰ خیلی جدی وارد عرصه ساخت فیلم کوتاه شده بود و خیلی‌ها او را با دو فیلم «سبز کله غازی» و «سایه فیل» می‌شناسند. به نظر می‌رسد او هم به سیاق بسیاری دیگر از کارگردان‌ها، فیلمسازی در سینمای کوتاه را سکویی برای ورود به سینمای بلند می‌دانست. او درباره اینکه آیا برنامه‌ریزی خاصی برای این کار داشته است، می‌گوید: «معمولاً به فیلم کوتاه از دو منظر می‌توان نگاه کرد؛ اول اینکه مجوز فیلمسازی از طریق ساخت فیلم‌های کوتاه گرفته می‌شود و دیگر آنکه گروهی اساساً عاشق فیلم کوتاه هستند. من از دسته‌ای بودم که فیلم کوتاه را به خاطر مجوز فیلم بلند نمی‌ساختم. سه فیلم کوتاه داشتم که هر سه در «تصویر سال» جایزه گرفته بودند و می‌توانستم به راحتی مجوز فیلم بلند را بگیرم اما بیش از هر چیز فضای تجربی سینمای کوتاه را دوست داشتم. فکر می‌کردم هنوز باید در همان حیطه بمانم چون متاسفانه سینمای بلند ما چندان موقعیتی برای تجربه ندارد. حس می‌کردم در سینمای بلند یک شابلون وجود دارد و تو هم باید مثل بقیه باشی. این‌ها باعث می‌شد بیشتر در دنیای فیلم کوتاه بمانم»

او ادامه می‌دهد: «بجز این‌ها یک اتفاق خوب و خوش شانسی برای من این بود که فعالیتم در نیمه اول دهه ۹۰ یعنی سال‌های شکوفایی فیلم کوتاه بود، به طوری که فیلم کوتاه منبع درآمدم شد. در همین دوران است که نسلی تازه از فیلمساز مثل آرین وزیر دفتری یا امید شمس که از فیلمسازی آن‌ها به خوبی صحبت می‌شود، دیده شدند. آن‌ها در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه فعالیت می‌کردند، در صورتی که الان با دوران عجیب و غریبی مواجیهم.»

جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنباله‌رو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلم‌سازی مراجعه می‌کنی، می‌گویند فیلمت خوب است اما… ا. یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح می‌دهند نمونه‌ای از همان فیلم‌های الگو شده و موفق را بسازی

خوانساریان پس از آنکه فیلم کوتاه «سایه فیل» را می‌سازد به سمت فیلم بلند گرایش پیدا می‌کند و ابتدا چند همکاری در نگارش فیلمنامه از جمله «ابر بارانش گرفته» به کارگردانی مجید برزگر داشت و بعد هم وارد یک پروسه سریال‌سازی می‌شود. او دراین زمینه می‌گوید: «از آنجا که در یک دوران حرفه‌ای از سینمای کوتاه فعالیت می‌کردیم، داوران جشنواره‌ها وقتی می‌دیدند کسی استعداد دارد می‌خواستند او را وارد جریان سینمای بلند کنند. واقعیت این است که من سه دوره پیاپی در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و جایزه گرفتم. با وجود آنکه سقف این حوزه سینمایی، کوتاه است در آنجا مانده بودم و وقتی خواستم فیلم بلندم را بسازم فکر کردم نکند آن هم شابلونی باشد مثل بقیه؛ شابلونی که یک تم اجتماعی داشته باشد و در آن یک جغرافیای جعلی بسازم با خانواده‌ها و آدم‌هایی که سر هم داد می‌زنند و دعوا می‌کنند.  جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنباله‌رو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلم‌سازی مراجعه می‌کنی، می‌گویند فیلمت خوب است اما… یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح می‌دهند نمونه‌ای از همان فیلم‌های الگو شده و موفق را بسازی. مثلاً سعید روستایی با سختی مدل سینمایی خود را پیدا کرده و سختی‌های زیادی کشیده است تا تهیه‌کننده‌ای به فیلم اول او اعتماد کند و حالا تهیه کننده‌های دیگر فکر می‌کنند که فقط و فقط باید با مدل سعید روستایی فیلم بسازیم؛ در صورتی که قبل از اینکه سعید روستایی مطرح شود مدل سینمایی خود او هم برایشان یک ریسک بود.

شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفه‌ای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلم‌های موفق باشی

متاسفانه این سینما جایی برای نفس کشیدن ندارد و تو باید امتحان خود را پس بدهی تا بعد همه از کارت تقلید کنند. البته این یک اتفاق تازه نیست؛ سینمای ایران در اواخر دهه ۶۰ و بعد ۷۰ تحت تاثیر سینمای عباس کیارستمی ساخته می‌شد، با نابازیگر و در روستاها. در دهه ۸۰ آقای فرهادی با بازیگران چهره، قصه‌های جانداری را روایت کرد و بعد همه سینما پر از آن مدل شد. بعد هم سعید روستایی آمد با فیلم‌هایی از قصه‌های جنوب شهری. وقتی به اینجا می‌رسی، فکر می‌کنی «جنگل پرتقال» کدام یک از دفاتر سینمایی را می‌توانست امیدوار کند؟ شاید هیچ کدام، به همین دلیل کمی خرده داستان به فیلمنامه من اضافه می‌کردند مثل قصه‌های ناموس‌پرستی یا چیزهایی شبیه آن؛ در صورتی که من می‌خواستم قصه‌ای را روایت کنم که با وجود غم، راه حل هم داشته باشد؛ آن راه حل هم گفت‌وگوست. نمی‌دانم شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفه‌ای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلم‌های موفق باشی.»

کارگردان جوان «جنگل پرتقال» در حالی بر روشنی و گفت‌وگو تاکید دارد که ایده اولیه فیلمش در سال تلخ و پر از حادثه ۱۳۹۸ کلید خورده است. «ما در این چند سال اتفاق‌های تلخی را پشت سر گذاشته‌ایم ولی این “دوربین روشن یا به سمت روشنایی” نگاه و سلیقه من است. استاد من در سینما عباس کیارستمی بود با آن نگاه به زندگی که از او می‌شناسیم. شاعرانی مورد علاقه‌ام هستند که همیشه – خارج از اینکه چه اتفاقی می‌افتد- درباره یک “مفهوم” صحبت می‌کردند. این تکنیک من نیست بلکه برای تراپی و درمان شدن، موقع فیلمسازی از روشنی می‌گویم. نوشتن (فیلمنامه) هم برای من یک نوع درمان است ولی وقتی قصه‌ای سیاه بنویسم یا دوربینم به سمت تیرگی‌ها باشد حال خودم دوچندان بد می‌شود. من از بازنمایی زشتی لذت نمی‌برم. زیبایی‌شناسیِ زشتی برایم جذاب نیست، حتی اگر به عنوان نقد باشد. فیلم‌های بسیار زیادی هستند که چنین نگاهی (منتقدانه) دارند و من هم آن‌ها را خیلی دوست دارم اما سلیقه خودم در سینما اینطور نیست.

من جزو نسلی هستم که روی پرده سینما «مهمان مامان» دیده‌ام؛ فیلمی از داریوش مهرجویی، بزرگ مرد سینما که در اوج تیرگی‌ها فرهنگ و خصوصیات جغرافیایی ما را به آن شکل نمایش می‌داد. پس اگر ۹۸ درصد زشتی وجود داشته باشد من حتماً دوربینم را به سمت آن دو درصد زیبایی می‌چرخانم اما نه به این عنوان که یک فیلم سرخوش و شاد بسازم. برای همین فیلم اولم نیز سختی کم نکشیدم، پای آن ایستادم تا در نهایت به سرمایه‌گذاری بنیاد سینمایی فارابی و تهیه‌کنندگی آقای صدرعاملی رسیدم.»

او درباره چگونگی همکاری‌ با رسول صدرعاملی هم توضیح می‌دهد: «یکی از خوش‌شانسی‌های من در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه، این بود که جشنواره‌ای با نام «حسنات» برگزار می‌شد که مثل جشنواره‌های «وارش» یا موج»   دیگر وجود خارجی ندارد. آن جشنواره باعث شد آقای صدرعاملی مرا بشناسند و بعد که در یک دوره‌ از جشنواره فیلم کوتاه تهران، فیلمنامه‌ام را در پیچینگ جشنواره ارائه کردم پس از پذیرفته شدن، فارابی هم برای مشارکت آمد و آقای صدرعاملی هم که پیش‌تر در جریان کار بودند مجوز ساخت فیلم را مرداد ۱۴۰۱ گرفتند و من در آن ماه یکی از بهترین روزهای زندگی‌ام را تجربه کردم.» 

خوانساریان اضافه می‌کند، «یک ویژگی بزرگ رسول صدر عاملی که فکر می‌کنم در خیلی از تهیه کننده‌های دیگر کمرنگ باشد، اعتماد کاملی بود که به کارگردانش داشت و دست مرا برای هر کاری که می‌خواستم بکنم باز گذاشت.  فکر می‌کنم این اعتماد کامل حتماً از فیلم‌های کوتاه من نشأت می‌گرفت در حالی که بعضی تهیه‌کننده‌ها پیشنهادهایی برای تغییر در فیلمنامه به من می‌دادند که ترجیح می‌دادم اگر قرار است با مدل آن‌ها ساخته شود، خودشان فیلم را بسازند.»

چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفته‌ایم و این روزها سرگرمی حرف اول را می‌زند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف می‌کشیدیم. من «کاغذ بی‌خط» ناصر تقوایی را در سینما دیده‌ام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح می‌دهم زمین بازی‌ام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت می‌کنم

اگرچه آرمان خوانساریان نگاه متفاوتی را در فیلمسازی دنبال می‌کند اما به هر حال گیشه برایش بی‌اهمیت نیست. گیشه‌ای که این روزها در قرق فیلم‌های کمدی است و جای سوال است که آیا مخاطب به راحتی پای تماشای «جنگل پرتقال» می‌نشیند.

کارگردان «جنگل پرتقال» می‌گوید: «در سینما سه مدل روایت قصه وجود دارد؛ در یکی شاه پیرنگی از یک حادثه بزرگ رخ می‌دهد. در یکی دیگر فقط خرده پیرنگ‌ها وجود دارند مثل سینمای عباس کیارستمی و یک سینمای ضد پیرنگ که زمان روایی در آن به چالش کشیده می شود. من فکر می‌کنم سینمای ما در حال حاضر از اتفاق‌های بزرگ اشباع شده است، به همین دلیل نمی‌خواستم در جامعه‌ای که روزانه با کلی حادثه و ماجرا روبرو است، فیلمم به سمت خیانت، مرگ، خون و جنایت یا غیرت و این حرف‌ها برود؛ می‌خواستم نگاهم بر بخش‌هایی از وجود انسان‌ها متمرکز باشد تا تماشاگر به یک تجربه متفاوت‌تر برسد. راه آن هم فقط روایت داستان‌های خرده پیرنگی بود چون وسط چنین فیلمی، ممکن است ناگهان خود را غرق شده در داستان پیدا کنید. من «جنگل پرتقال» را نساختم که ۴۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد، گرچه هیچ کس از پول بدش نمی‌آید ولی مسئله این است که در این سن و در این برهه از زمان، دغدغه دیگری داشتم. فکر می‌کنم چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفته‌ایم و این روزها سرگرمی حرف اول را می‌زند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف می‌کشیدیم. من «کاغذ بی‌خط» ناصر تقوایی را در سینما دیده‌ام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح می‌دهم زمین بازی‌ام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت می‌کنم. شاید الان جوان هستم و اینطور می‌گویم ولی این راهی است که انتخاب کرده‌ام و امیدوارم بتوانم تا پایان پای آن بایستم. من الان معلم یک مدرسه هستم و با هر میزان خستگی، لحظه‌ای که متوجه می‌شوم با نوشتن حتی یک بیت شعر روی تخته سیاه چشم دانش آموزی، برق می‌زند احساس می‌کنم کارم درست است و برای همین به زندگی آمده‌ام.

آرمان خوانساریان با وجود نگاه همراه با امیدی که در فیلمسازی دارد اما از خلق لحظه‌های منتقدانه نسبت به جامعه هم دور نیست و نشانه‌هایی از آن را در همین «جنگل پرتقال» بخصوص با کاراکتر «هژیر» به خوبی می‌بینیم. خودش در این رابطه می‌گوید: «خیلی به دنبال نشانه‌گذاری نیستم ولی مگر می‌شود یک فیلمساز نسبت به شرایط اطراف خود انتقادی نداشته باشد؟ حتماً من هم این راه را در فیلمسازی‌ام دنبال می‌کنم و اصلا بخاطر سیلاب بدی‌هاست که به این دوربینِ به سوی روشنی پناه برده‌ام. به هر حال یکسری حس‌ها درون آدم وجود دارد که من آن‌ها را در خودم نگه می‌دارم و بیشتر صبر می‌کنم تا در زمانی مناسب کارم را انجام دهم. یکسری حس‌های دیگر هم وجود دارند که نمی‌توان آن‌ها را با چند کلمه بیان کرد؛ مثلا فیلم «هامون» داریوش مهرجویی را نمی‌توان در چند کلمه توضیح داد. «جنگل پرتقال» هم برای من همین است که انتقادها و امیدها و ناامیدی‌هایم را با هم در آن روایت کرده‌ام.» 

با وجود آنکه «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانش است اما گروهی از بازیگران صاحب‌نام و مطرح از جمله سارا بهرامی و رضا بهبودی در آن بازی کرده‌اند. میرسعید مولویان هم که نقش اصلی را ایفا کرده با فیلم «تومان» مرتضی فرشباف برای خیلی‌ها به چهره‌ای آشنا بدل شد. خوانساریان درباره این بازیگرها می‌گوید که سارا بهرامی انتخاب اولش بوده ولی برای نقش اول (با بازی مولویان)، ابتدا گزینه‌های دیگری داشت.

«برای این نقش یک بازیگر چهره‌تر در نظر داشتم و خوش شانس بودم؛ چون کار کردن با میرسعید یک موهبت است و هر لحظه لذت می‌بری و از این حجم خلاقیت و عشق شگفت‌زده می‌شوی. این هم بخشی از آن پروسه بود که آقای صدرعاملی در آن خیلی نقش داشت. یک روز تماس گرفتم و با ترس و لرزه برای اینکه بگویم بازیگر استار در این نقش انتخاب نکنیم، گزینه خودم را مطرح کردم که در همان یکی دو جمله اولم با تحسین آقای صدرعاملی مواجه شدم و گفت همین کار درست است. من در دفتر آقای صدر عاملی تصویری از فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» را روی دیوار دیده بودم که خانم علیدوستی -که در آن زمان اولین فیلم سینمایی خود را بازی می‌کرد – کلاکت به دست دارد. به آقای صدر عاملی گفتم هر وقت این تصویر را می‌بینم با خودم فکر می‌کنم نباید حتماً به چهره‌ها تکیه کنم. برای همین عکس‌ها و چند مصاحبه از آقای مولویان را فرستادم  وگفتم جنسی از غرور سعید مولویان، وقتی که روی صندلی نشسته، همان چیزی است که من برای این نقش می‌خواهم.

سارا بهرامی هم اولین انتخابم بود چون او فارغ التحصیل همان دانشگاه تنکابن است که من هم در آن درس می‌خواندم، در واقع او یکی از مهم‌ترین خروجی‌های آن دانشگاه است. انتخاب سارا برایم خیلی مهم بود. او کسی بود که باعث شد من با اعتماد به نفس بیشتری فیلمم را کارگردانی کنم و در تمام طول فیلمبرداری حسابی هوایم را داشت. انتخابم او بود چون می‌خواستم با توجه به زیستی که در این منطقه داشته، چیزهایی را به این نقش اضافه کند. وقتی بازیگرها می‌خواهند نقشی شبیه خودشان را بازی کنند برایشان بسیار سخت می‌شود و برخی شباهت‌ها میان نقش با خود سارا باعث می‌شد یک چالش جدی برایش به وجود آید. در نهایت هم آنچه دیده شد حاصل تمرین‌های مفصلی بود که ما سه نفر با هم داشتیم و مثل یک گروه تئاتری تمرین می‌کردیم.»

آن شب روی ابرها بودم. تمام کارگردان‌هایی فیلم‌های مورد علاقه‌ام آمده بودند اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانه‌ترین لحظه‌هایم با سینمای ایران با او گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت 

فیلم «جنگل پرتقال» که حال و هوای پاییزی جذابی دارد، قطعا یکی از بهترین زمان‌های اکرانش همین پاییز می‌توانست باشد و خوانساریان فکر می‌کند اتفاق قشنگی است که با همین اولین باران‌های پاییزی فیلم «جنگل پر تقال» هم روی پرده سینماها بود. او و رسول صدرعاملی شنبه سه هفته قبل میزبان تعدادی از سینماگران شدند تا در یک دورهمی صمیمانه فیلم خود را برایشان نمایش دهند. در این جمع دوستانه چهره‌های زیادی آمدند ولی پایان شب با خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش به تلخی رقم خورد.

«من پس از چند سال سخت که برای ساخت فیلم سپری کرده بودم، آن شب از خوشحالی روی ابرها بودم. خیلی از کسانی که از کارهایشان آموخته بودم آنجا بودند. وقتی آقای محمد صالح‌علاء را دیدم، به ایشان گفتم من هنوز یاد آن برنامه «دو قدم مانده به صبح» شما در تلویزیون هستم و دفترچه‌ای که در آن از شب‌های سینما و تئاتری برنامه یادداشت برمی‌داشتم. گفتم بخش زیادی از آنچه روی پرده سینما می‌بینید از چیزی است که در برنامه‌هایش برای من به جا گذاشته و چقدر فرق است که در آنتن تلویزیونت بشکن و بالا بیندازی یا اینکه از فرهنگ بگویی.  وقتی در سنین نوجوانی تمام عشق و علاقه‌ام این بود که پای برنامه‌های این چنینی و صحبت‌های فریدون جیرانی و محمد رحمانیان بنشینم معلوم است که سراغ خشونت نمی‌روم.  من در دوران راهنمایی فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» آقای میرکریمی را دیدم که آن شب آنجا بودند. عاشق آن سفر قهرمانی شدم یا فیلمی مثل «نفس عمیق» پرویز شهبازی و من نسبت به همه این‌ها احساس مسئولیت می‌کردم. حالا تصور کنید در چنین شبی که تمام کارگردان‌های این فیلم‌ها حضور داشتند، من چقدر خوشحال بودم اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانه‌ترین لحظه‌هایم با سینمای ایران با او، داریوش مهرجویی گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت و این روزها فقط اینطور خودم را  آرام می‌کنم که ای کاش شاگرد آخر آن کلاسی باشم که آقای مهرجویی آن همه برایش زحمت کشید»

آرمان خوانساریان با توجه به دغدغه‌هایی که در فرهنگ و هنر و بویژه در برخورد نزدیک با نسل جوان و دانش‌آموز دارد، احتمالا مسیر مشخصی را برای کار هنری‌اش دارد اما خودش می‌گوید:‌ «من هم مثل خیلی‌های دیگر پر از تردید هستم. نه می‌دانم و نه می‌توانم حدس بزنم که چطور باید پیش بروم. من این فیلم را خیلی سخت ساختم و فعلاً می‌خواهم ببینم که چه کرده‌ام چون نه آدم باانگیزه سال قبل هستم و نه تردیدهایم اجازه می‌دهند که الان تصمیم دقیقی بگیرم.» 

او درباره اینکه آیا مسیرش را به سمت سینمای کوتاه ادامه می‌دهد نیز می‌گوید: «فیلم کوتاه توجیه اقتصادی ندارد. ما همیشه پول‌های خود را جمع می‌کردیم و فیلم می‌ساختیم اما شرایط سینمای حرفه‌ای فرق می‌کند. سن ما هم بالاتر رفته و واقعیت این است که خیلی‌ها می‌گویند به سمت سینمای کوتاه برمی‌گردند اما این بیشتر یک تعارف است چون شرایط چنین اجازه‌ای به آن‌ها نمی‌دهد. من خودم چند فیلمنامه کوتاه دارم و فقط اگر شرایط برای ساخت حرفه‌ای آن‌ها به صورتی که تهیه‌کننده‌ای پای کار باشد حتماً سراغ ساختشان می‌روم و آن وقت فیلم بعدی‌ام حتماً کوتاه خواهد بود.» 

خوانساریان در بخش پایانی این گفت‌وگو به دو نکته اشاره می‌کند؛ یکی درباره مخاطبانی که دعوت می‌کند فیلمش را تماشا کنند و دیگر یک گله بابت واژه «فیلم اولی» که به فیلمسازانی همانند خودش نسبت می‌دهند.  

او که مشخص است بخاطر این کلمه ناراحتی‌هایی را دیده، می‌گوید: «نمی‌دانم این واژگان چیست که انتخاب می‌کنند. ما یک فیلم‌ خوب داریم و یک فیلم بد. فیلم اولی یعنی چه؟ مگر مجوز فیلم اول سینمایی را بدون ساخت فیلم‌های قبلی می‌دهند؟ متاسفانه تصورات عجیبی درباره فیلمساز اول وجود دارد؛ می‌گویند دستش در ساخت فیلم کند است. دست ‌و پایش می‌لرزد. زیادی وسواس دارد! این را به من هم می‌گفتند آن هم به عنوان کسی که چند تجربه ساخت فیلم کوتاه داشتم و اتفاقا در فضای فیلم کوتاه باید بتوانی زود پروژه را جمع کنی. من «جنگل پرتقال» را در ۳۱ جلسه ساختم صرفا بابت تجربه‌ای که در فیلم کوتاه داشتم. اصلا یک بار فیلمم را پیش از فیلمبرداری اصلی ساختم و پلان‌ها را کشیدم تا بیشتر بر کارم تسلط داشته باشم. این‌ها اگر وسواس است بله من وسواس دارم چون سینما و سلیقه جای وسواس است. مهم این است که برای وسواس‌هایت چه برنامه ریزی داشته باشی؛ من چون قول داده بودم فیلم را در ۳۱ جلسه تمام می‌کنم و می‌دانستم که حتما با وسواس هم کار را جمع خواهم کرد، با ساخت ماکت سعی کردم به سرعت کار کمک کنم.»

می‌خواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی می‌بیند ولی فیلم‌های ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من می‌خواهم آن‌ها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر می‌کنم اگر آن‌ها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد می‌دهند

«اما درباره «جنگل پرتقال»… تمام تلاش ما و کسانی که برای تبلیغات فیلم همراهی می‌کنند، این است که آدرس درست از فیلم به مخاطب بدهیم، حتی اگر جایی به ضرر فروش شود. من اگر بخواهم کسانی را برای تماشای این فیلم به سینما دعوت کنم آن‌هایی را خطاب قرار می‌دهم که مدت‌هاست به سینما نرفته‌اند چون سلیقه‌شان با آنچه بیشتر مواقع روی پرده سینماست فرق دارد.  البته من اصلاً درباره فیلم خوب یا بد صحبت نمی‌کنم و فقط می‌خواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی می‌بیند ولی فیلم‌های ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من می‌خواهم آن‌ها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر می‌کنم اگر آن‌ها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد می‌دهند.»

رسانه سینمای خانگی- نمایش یک فیلم از عباس کیارستمی

فیلم «باد ما را خواهد برد» عباس کیارستمی در موسسه فرهنگی هنری صحنه آبی به نمایش در می‌آید.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موسسه، «باد ما را خواهد برد» به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی روز جمعه ۱۲ آبان ماه ساعت ۱۵ در صحنه آبی به نمایش در می‌آید.

پس از نمایش فیلم، جلسه مرور و گفتمان اثر با حضور مازیار چشمه‌علایی، بهزاد دورانی بازیگر نقش اول، نسرین عسگری دستیار دوم کارگردان و منشی صحنه برگزار می‌شود.

«باد ما را خواهد برد» داستان اعضای یک گروه فیلمسازی است که برای ساخت فیلمی با موضوع مراسم سوگواری محلی از تهران به چند روستا در کرمانشاه می‌روند و در انتظار مرگ پیرزنی در حال احتضار می‌مانند.

بهزاد دورانی، فرزاد سهرابی، مسعود منصوری، معصومه سلیمی، بهمن قبادی، نقره اسدی، علیرضا نادری، روشن کرم علمی، ریحان حیدری و لیدا سلطانی در این فیلم ایفای نقش کرده‌اند.

رسانه سینمای خانگی- محمود کلاری، محمدحسین لطیفی و بهروز شعیبی در لیست داوران جشنواره فیلم کوتاه تهران

بهرام ارک، حسین دارابی، زهره زمانی، بهروز شعیبی، سعید قطبی‌زاده، محمود کلاری و محمدحسین لطیفی مسئولیت داوری فیلم‌های کوتاه بخش مسابقه سینمای ایران چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران را برعهده دارند.

به گزارش سینمای خانگی از ستاد خبری چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه تهران، داوران بخش مسابقه سینمای ایران چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌کوتاه تهران به ترتیب حروف الفبا و به شرح زیر معرفی شدند:

بهرام ارک

بهرام ارک متولد ۱۳۶۸ در تبریز، نویسنده و کارگردان سینما است. وی ساخت فیلم‌های کوتاه «آفتاب سوخته»، «نجس»، «حیوان» و فیلم سینمایی «پوست» را در کارنامه کاری خود دارد. همچنین برنده دوم سینه‌فونداسیون جشنواره کن، جایزه بهترین کارگردانی از جشنواره فیلم کوتاه تهران و سیمرغ بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین هنروتجربه برای فیلم «پوست» و نشان عباس کیارستمی از جشن حافظ بوده است.

حسین دارابی

حسین دارابی متولد ۱۳۶۱ در تهران نویسنده و کارگردان سینما است. وی پیش از این کارگردانی و نویسندگی فیلم‌های کوتاه «علمک»، «کرایه‌ها آماده»، «دایو»، «مادربزرگ»، «چشم به راه»، «پرستار»، «تعقیب»، «قفل فرمان» و کارگردانی فیلم‌های بلند «مصلحت» و «هناس» را برعهده داشته است. کسب دیپلم افتخار بهترین کارگردانی اول سی‌و نهمین جشنواره فیلم فجر، اثر برگزیده دهمین جایزه سینمایی ققنوس، برنده جشنواره بین‌المللی کورتی‌دا سوگنی ایتالیا، اثر منتخب جشنواره سلولارت آلمان، جشنواره بین‌المللی فیلم کلوژ رومانی، جشنواره فیلم ریور(بخش مرور سینمای ایران) ایتالیا، جشنواره ملل اتریش و… را در کارنامه کاری خود دارد.

زهره زمانی

زهره زمانی متولد ۱۳۴۸ در بندرانزلی فیلمساز، نویسنده فیلمنامه و داستان کوتاه است. وی رییس انجمن سینمای جوانان بندرانزلی، رییس برنامه‌ریزان جشنواره بین‌المللی فیلم داکا، برنامه‌ریز جشنواره‌های فیلم «رنگین مان» و یازدهمین جشنواره «مذهب امروز» ایتالیا بوده است. زمانی پیش از این سابقه داوری بخش بین‌الملل جشنواره «مذهب امروز» ایتالیا، ریاست هیات داوران فیلم‌های کوتاه جشنواره داکا، عضویت در هیات انتخاب سی‌وسومین جشنواره فیلم‌کوتاه تهران، داوری در ششمین جشنواره حقوق بشر نپال، داوری بخش فیلم‌های کوتاه بین‌الملل جشنواره کازان روسیه و… را برعهده داشته و برنده چندین جایزه بین‌المللی، سه جایزه اول از جشنواره‌های ایتالیا و داکا و دیپلم افتخار تالپین بوده است.

بهروز شعیبی

بهروز شعیبی متولد ۱۳۵۸ در مشهد، بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما است. وی تاکنون کارگردانی فیلم‌های «پرده نشین»، «دهلیز»، «باغ آلوچه»، «جامانده» را برعهده داشته و در آثاری همچون «تنهایی لیلا»، «مهمان داریم»، «طلا و مس»، «پسران مهتاب» و «آژانس شیشه‌ای» و… به ایفای نقش پرداخته است. کسب سیمرغ بلورین بهترین فیلم در بخش نگاه نو سی و یکمین جشنواره فیلم فجر و برنده جایزه بهترین کارگردانی مجموعه‌های تلویزیونی از شانزدهمین جشن حافظ برای «پرده‌نشین» از افتخارات این هنرمند است.

سعید قطبی‌زاده

سعید قطبی زاده متولد ۱۳۵۷ در تهران، نویسنده، مجری، منتقد و مترجم است. وی نویسندگی و نقد در مجله «گزارش فیلم»، نویسندگی، ویراستاری و مسئولیت صفحه نقد هفته‌نامه سینما، دبیری تحریریه و نگارش نقد در ماهنامه «فیلم»، ترجمه فیلمنامه «دادگاه» اثر دیوید ممت، سردبیری و اجرای برنامه «شب‌های مستند»، عضویت در شورای تصویب فیلمنامه شبکه دو سیما، مشاوره در نگارش فیلمنامه بیش از ده تله فیلم و سریال، فیلمنامه‌نویسی و تدریس در دانشگاه‌ها و آموزشگاه‌های سینمایی را برعهده داشته است. قطبی‌زاده تاکنون از انجمن صنفی روزنامه‌نگاران به عنوان خبرنگار و در سه دوره از جشن حافظ به عنوان منتقد تقدیر شده است.

محمود کلاری

محمود کلاری متولد ۱۳۳۰ در تهران عکاس و مدیر فیلمبرداری سینما است. وی تاکنون فیلمبرداری آثار متعددی از جمله فیلم‌های «جدایی نادر از سیمین»، «خانه‌ای روی آب»، «از کرخه تا راین»، «سارا»، «مدرسه موش‌ها»، «عنکبوت»،«کلمبوس»، «بمب؛ یک عاشقانه»، «بهت»، «خوک»، «ساعت ۵ عصر»، «بادیگارد»، «فراری»، «هفت ماهگی»، «کوچه بی‌نام»، «مرگ ماهی»، «اشباح»، «استرداد» و… و کارگردانی فیلم‌های «رقص با رویا» و «ابر و آفتاب» را برعهده داشته است. کسب و دریافت عناوین و جوایزی از جمله بهترین فیلم‌برداری جشنواره فیلم فجر برای فیلم‌های «گبه»، «سرب»، «شیر سنگی»، «جدایی نادر از سیمین»، «بوی کافور عطر یاس»، جایزه اومبای طلایی از جشنواره بین‌المللی فیلم ماردل پلاتا آرژانتین، تندیس یک عمر دستاورد هنری از جشنواره دوبلین ایسلند، بهترین دستاورد هنری برای فیلمبرداری سیاه و سفید «خون بازی» و… از جمله افتخارات این هنرمند پیشکسوت و مطرح است.

محمدحسین لطیفی

محمدحسین لطیفی متولد ۱۳۴۱ در تهران فیلمنامه‌نویس، کارگردان و تهیه‌کننده سینماست. ساخت فیلم‌های سینمایی «مرد نقره‌ای»، «به وقت خماری»، «اسب سفید پادشاه»، «پاریس تا پاریس»، «توفیق اجباری»، «روز سوم»، «خوابگاه دختران»، «دختر ایرونی»، «غریب»، «سرعت» و سریال‌های «سر دلبران»، «تنهایی لیلا»، «دودکش»، «نردبام آسمان»، «صاحبدلان»، «وفا»، «سفر سبز»، «همسایه‌ها» و «کت جادویی» در کارنامه کاری این هنرمند به چشم می‌خورد. لطیفی همچنین تاکنون جوایز زیادی از جمله سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی، بهترین فیلم، بهترین فیلم از نگاه ملی و جایزه ویژه هیات داوران در بخش مقاومت بین‌الملل به ترتیب برای فیلم‌های «روز سوم»، «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت» و «غریب» را از جشنواره فیلم فجر از آن‌خود کرده است.

چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌کوتاه تهران تا ۲ آبان ۱۴۰۲ در حال برگزاری است.

رسانه سینمای خانگی- فیلم کارگردانی که مدیون کیارستمی است

کریستینا سانچز کارگردان فیلم‌ کوتاه داستانی «عزیزم» از فیلم‌های راه‌یافته به چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌کوتاه تهران به ارائه توضیحاتی درباره این فیلم و نسبت خود با سینمای ایران پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی، کریستینا سانچز کارگردان فیلم‌ کوتاه داستانی «عزیزم» از کشور کلمبیا که در بخش بین‌الملل چهلمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌ کوتاه تهران حضور دارد، درباره این اثر به مهر گفت: وقتی من هفت ساله بودم والدینم طلاق گرفتند، پدرم پس از مدت کوتاهی با زنی که عاشقش شده بود دوباره ازدواج کرد و همه چیز ناگهان تغییر کرد، چون تبدیل به معمایی شد که حل کردنش برایم غیرممکن بود. اگر با همسر پدرم دوست می‌شدم به مادرم خیانت می‌کردم و اگر نسبت به او بی‌تفاوت می‌شدم و او را نمی‌پذیرفتم، رابطه‌ام با پدرم قطع می‌شد که دقیقاً همین اتفاق افتاد و یک دوره بسیار سخت بر من گذشت، چون تنها شدم و به سختی باور می‌کردم بخشی از این خانواده جدید هستم. احساس می‌کردم که دوست‌نداشتنی و نخواستنی‌ام. البته من هم خانواده جدید را نمی‌خواستم و دوست‌شان نداشتم.

وی ادامه داد: این ماجرا باعث شد شروع به کشف تصاویر بصری کنم. من همیشه با تابلوی نقاشی اندرو وایت به نام «دنیای کریستینا»، رابطه خاصی داشتم. نه تنها به این دلیل که او همنام من بود، بلکه به این دلیل که خلاء موجود در آن تابلو را احساس می‌کردم. گرچه نمی‌توانستم صورتش را ببینم. زبان بدنش، آسمان متروک و آرزوی رسیدن به آن خانه از دور، باعث شد احساس مشترک با آن پیدا کنم. بنابراین متوجه شدم این یک امکان عالی برای ساخت فیلم کوتاهم است.

این کارگردان کلمبیایی اظهار کرد: می‌خواستم همان نما و ترکیب را در بافت مدرنی که داستانم در آن اتفاق می‌افتد، بازسازی کنم. پس تصویر این دختر جوان که پشتش را به سمت ما چرخانده است و آرزوی جایی را که در مقابلش است، دارد اما نمی‌تواند به آن برسد، محور داستان فیلم‌ کوتاهم شد.

سانچز درباره آشنایی‌اش با سینمای ایران بیان کرد: تا حدی با سینمای ایران و جشنواره‌های بین‌المللی آشنا هستم. پس مشتاق بودم که فیلم‌ کوتاهم را به ایران ببرم زیرا با وجود اینکه ما فرهنگ‌های بسیار متفاوتی داریم، اما همیشه ارتباط قوی‌ با فرهنگ این کشور داشته‌ام و سینمای ایران جایگاه بسیار ویژه‌ای در قلبم داشته‌ است.

وی تأکید کرد: سینمای ایران یکی از سینماهای مورد علاقه من است. اگرچه من کارگردان‌های زیادی را دوست دارم که حس می‌کنم مانند اصغر فرهادی مضامین مشابهی از شرایط انسانی را در آثار خود بررسی می‌کنند، اما یکی از مهم‌ترین و بزرگترین کسانی که بر من تأثیر گذاشته، عباس کیارستمی است. قبل از اینکه با او آشنا شوم، او را به‌عنوان یک کارگردان دوست داشتم، اما لحظه‌ای که با او آشنا شدم و این افتخار را داشتم که در یک کارگاه با او دوست شوم، او را به‌عنوان یک انسان نیز دوست داشتم. من این افتخار را داشتم که در آخرین سال زندگی‌اش از طریق ایمیل با او در ارتباط باشم و به طرز بسیار تلخی با او خداحافظی کنم. تاثیر او در من بسیار واضح است.

این کارگردان با اشاره به برخی از صحنه‌های فیلم‌های عباس کیارستمی اظهار کرد: ما در فیلم‌های کیارستمی می‌بینیم که برخی از مهمترین لحظات، گفتگوها یا عدم گفتگوها در ماشین‌های در حال حرکت اتفاق می‌افتد، این همان چیزی است که مستقیماً از سینمای او می‌آید، به همین دلیل برای من مهم بود که صحنه اول و پایانی داستان فیلمم در داخل ماشین اتفاق بیفتد.

وی تصریح کرد: من خیلی مدیون کیارستمی هستم چون الهام‌بخش من بود، در بسیاری از لحظاتی که به سختی برای پیشرفت در فیلمسازی تلاش می‌کنم اغلب به سخنان حکیمانه او فکر می‌کنم چون او اولین کسی بود که به طور جدی معتقد بود من قرار است سینما را بسازم. پس هر وقت دچار تردید می‌شوم به او و سخنان دلگرم‌کننده‌اش فکر می‌کنم. از قضا لحظه‌ای که فهمیدم فوت کرده است، خودم سوار ماشینی بودم و از یک ساحل خلوت تا فرودگاهی که ۲ ساعت فاصله داشتند در حال حرکت بودم، خبر فوت او باعث شد این سفر برایم بسیار غم‌انگیز باشد.

سانچز مطرح کرد: من عشق زیادی به مخاطب و فرهنگ ایرانی دارم. امیدوارم روزی بتوانم از نزدیک این فرهنگ را ببینم، البته بسیار سپاسگزارم که فرصتی برای نشان‌دادن فیلمم در تهران دارم و این برایم بسیار مهم است. احساس می‌کنم، زندگی من در حال تکامل است و برای این موضوع احساس خوشبختی می‌کنم. امیدوارم از فیلم خوش‌تان بیاید.

رسانه سینمای خانگی- این یک مصیبت است؛ کاش می‌دانست چه کسی را می‌کُشد

خبر به اندازه کافی برای تمام دوستداران سینما نابودکننده بود؛ شوک شبانه بزرگی که به تاریخ سینما وارد شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، همیشه فکر می‌کردم وقتی خبر درگذشت داریوش مهرجویی را بشنوم، به چه حال و روزی بیفتم. اینکه مانند عباس کیارستمی، دچار بیماری شود و ما آمادگی رفتن او را از مدت‌ها قبل پیدا می‌کنیم و یا مانند وقتی که خبر فوت کیومرث پوراحمد را شنیدیم، دچار شوک می‌شویم. آری، دچار شوک شدیم اما شوک اصلی ما از بابت فقدان مهرجویی نبود بلکه از بابت نوع درگذشت او بود که تاکنون برای هیچ‌یک از سینماگران سرشناس این مملکت رخ نداده است.

این خیلی مهم است آن فردی که بر روی مهرجویی بزرگ چاقو کشید، آیا می‌دانست بر روی چه کسی دارد دست به چنین جسارتی می‌زند. یعنی می‌دانست دارد فردی را از ملت می‌گیرد که در تاریخ سینما و هنر این مملکت، تاریخ‌سازی کرده است؟ یعنی می‌دانست او چند نسل را با آثارش، عاشق کرده است؟ آیا می‌دانست او کسی است که با هر سلیقه‌ای که دست به انتخاب برترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران بزنیم، چند تایش متعلق به اوست.

و آیا می‌دانست دارد به شانیت کسی جسارت می‌کند که هیچ جایگزینی در سینمای ایران نداشته و ندارد؟

چنین جنایتکاری باید به اشد مجازات برسد. او تنها مهرجویی را از سینما و فرهنگ این مملکت نگرفت بلکه توهین و دست‌درازی جسارت‌آمیزی به هویت فرهنگ معاصر کشورمان داشت و هنرمند محبوب یک ملت را از آنها گرفت.

این سینما قطعا از امروز، یک کاستی دیگر به آن اضافه شد. باید یک تسلیت بزرگ گفت به تمام روشنفکران و سینمادوستانی که از دهه ۴۰، با گاو و آقای هالو، سبک جدید و مترقی از سینما را تجربه کردند.همان‌هایی که در دهه ۵۰، با پستچی و دایره مینا، ایمان آوردند که با تفکری شگرف در سینمای ایران مواجه هستند که یک اتفاق نیست بلکه جریان است.

هنوز هم خیلی‌ها، بهترین کمدی سینمای ایران را اجاره‌نشین‌ها می‌دانند. طیف گسترده‌تری از این افراد البته هامون را بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران می‌دانند. بانو، سارا، پری، لیلا، درخت گلابی، میکس، مهمان مامان، سنتوری و… یعنی یک کارگردان چند اثر جریان‌ساز و محبوب باید بسازد تا جایگاهش به این سطح از ماندگاری برسد؟

این حقیقت است که مهرجویی در سینمای ایران، یک استثنای بزرگ بود. یادم می‌آید وقتی خسرو شکیبایی فوت کرد، مهرجویی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان حضور داشت و همان‌جا گفت که بلای بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است. در همان روز سیاه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ که آن شوک بزرگ به سینمای ایران وارد شد، کسی نمی‌دانست که در بامداد امروز، قرار است بلای بزرگ دیگری بر سر سینمای ایران فرود بیاید و این‌چنین دوستداران این کارگردان بزرگ را در شوکی عمیق فرو ببرد.

درگذشت ناباورانه و ناجوانمردانه داریوش مهرجویی که می‌نوشت، می‌ساخت و ترجمه می‌کرد، وجدان بیدار هر ایرانی را خدشه‌دار کرد و خشم و نفرت آنها را نسبت به این تراژدی بزرگ برانگیخت.

آری او راست می‌گفت؛ مصیبت بزرگی بر سر سینمای ایران نازل شده است.

رسانه سینمای خانگی- وقتی که کیارستمی بهانه ساخت یک انیمیشن می‌شود

اشکان رهگذر تهیه‌کننده انیمیشن کوتاه «نغمه برگ‌ها» همزمان با حضور این اثر در جشنواره فیلم کودک و نوجوان، به ارائه توضیحاتی درباره ساخت آن در قالب یک تولید مشترک با کشور ارمنستان پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، اشکان رهگذر بنیانگذار استودیو انیمیشن هورخش و تهیه‌کننده انیمیشن کوتاه «نغمه برگ‌ها» که به صورت مشترک با یک استودیوی ارمنستانی ساخته شده و در جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان حضور دارد، در گفتگو با مهر درباره همکاری این استودیو با آرمینه آندا، کارگردان ارمنی گفت: آشنایی ما با آرمینه آندا به جشنواره کانتنت مدیا مارکت روسیه برمی‌گردد و این‌طور که متوجه شدیم خانم آندا هم در حوزه ساخت فیلم و هم انیمیشن در ارمنستان فعالیت می‌کند اما چیزی که موجب شد ارتباط نزدیک‌تری بین ما شکل بگیرد، عباس کیارستمی بود.

وی ادامه داد: خانم آندا از نزدیک عباس کیارستمی را می‌شناخت، بسیار به آثار او علاقه داشت و تحت‌ تاثیر سینمای کیارستمی بود. می‌خواست اثری با آن حال و فضا بسازد و این موضوع برای ما هم جذاب بود. وقتی طرح و فیلمنامه را که با همکاری رومن بالایان کارگردان مشهور ارمنی اوکراینی – کارگردانی که خودش هم مانند کیارستمی به ساخت فیلم‌های شاعرانه معروف است – نوشته بود برایمان فرستاد، بسیار تحت‌تاثیر آن قرار گرفتم و برایمان ساخت این انیمیشن جذاب‌تر شد. در واقع این شاعرانگی سینما بود که ما را به هم وصل کرد.

کارگردان انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» درباره اینکه چرا با اینکه استودیو هورخش در حال ساخت آثار بلند سینمایی است بازهم به سراغ ساخت آثار کوتاه می‌رود، توضیح داد: ما در استودیو هورخش تجربه ساخت بیش از ۱۰ انیمیشن کوتاه را تاکنون داشته‌ایم که بسیاری از این آثار را یا خودم کارگردانی کردم و یا از هنرمندان حرفه‌ای هورخش استفاده کردیم. ولی «نغمه برگ‌ها» اولین انیمیشن تولید مشترک ما با کشور دیگری بود که بعد از این انیمیشن، ما انیمیشن کوتاه دیگری به نام «اکو» هم با کشور یونان به صورت تولید مشترک ساختیم.

ساخت انیمیشن کوتاه با هدف تجربه تولید مشترک

وی تاکید کرد: در دورانی ساخت انیمیشن کوتاه در استودیو هورخش برای تجربه تکنیک‌ها و افزایش مهارت و رشد هنرمندان استودیو بود. یعنی تجربیات جدیدی را که به لحاظ هزینه و زمان نمی‌توانستیم در آثار بلند امتحان کنیم در قالب انیمیشن کوتاه طراحی می‌کردیم و می‌ساختیم. بعد از آن هم ساخت انیمیشن‌های کوتاه «نغمه برگ‌ها» و «اکو» در راستای تجربه تولید مشترک با کشورهای دیگر بود که هر ۲ برای ما موفقیت‌آمیز بودند و دستاوردهای خوبی برایمان داشتند.فکر می‌کنم هر چند «نغمه برگ‌ها» از نظر تکنیک ویژه نیست و قرار نبود که باشد، ولی از نظر داستانی و فضا، حس و عواطف بسیار زیبا و شاعرانه‌ای در این فیلم روایت می‌شود که ارزش توجه را دارد

رهگذر با اشاره به اینکه ساخت انیمیشن مشترک با کارگردانی از فرهنگ و زبان دیگر چالش‌های متفاوتی دارد، بیان کرد: فرهنگ مردم ارمنستان به ما نزدیک است ولی با این وجود باز هم فاصله‌ای میان ما وجود دارد. اینکه بتوانیم ذهنیت خانم آندا، کارگردانی که هم‌زبان و هم فرهنگ ما نیست را در کار خودش منعکس کنیم، برای ما چالش جذابی بود. به خصوص برای من به خاطر اینکه سابقه کارگردانی دارم باید تلاش می‌کردم تا در مقام تهیه‌کننده، ذهنیت او را به گروه سازنده منتقل کنم. در عین‌حال بعد از جلسات متعدد و طولانی، وقتی که کار روی روال افتاد تلاش کردم تا سایه خودم را از روی ارتباط کارگردان با گروه بردارم و در ساخت این اثر دخالتی نداشته باشم که در نهایت این تجربه برایم جذاب بود.

کارگردان انیمیشن سینمایی «گنج اژدها» درباره اینکه چقدر به گرفتن جایزه از جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان امید دارد، گفت: من از این جشنواره سه جایزه ملی و بین‌المللی برای ساخت انیمیشن سینمایی «آخرین داستان» گرفته‌ام. نمی‌توانم توقعی داشته باشم که جایزه بگیرم، چون دیگر آثار حاضر در جشنواره را ندیده‌ام ولی در نهایت هم اگر فیلم موفقیتی کسب کند متعلق به مولف اصلی است.

وی ادامه داد: با این حال فکر می‌کنم هر چند «نغمه برگ‌ها» از نظر تکنیک ویژه نیست و قرار نبود که باشد، ولی از نظر داستانی و فضا، حس و عواطف بسیار زیبا و شاعرانه‌ای در این فیلم روایت می‌شود که ارزش توجه را دارد.

انیمیشنی درباره تکریم جایگاه پدر

رهگذر تاکید کرد: این انیمیشن کوتاه در جهت تکریم جایگاه پدر و مرشد در رشد و تعالی زندگی هر فردی است که مفهومی شرقی است و می‌تواند مورد توجه مخاطبان جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان اصفهان قرار بگیرد.

انیمیشن کوتاه ۱۲ دقیقه‌ای «نغمه برگ‌ها» که با تکنیک دوبعدی ساخته شده درباره دختری ۱۲ ساله به نام سوناست که در جنگل زندگی می‌کند و در میان برگ‌ها می‌خوابد. او در جنگل با پیرمردی آشنا می‌شود که به او پیشنهاد می‌دهد تا یک دانش مخفی را یاد بگیرد. آرمینه آندا، کارگردان ارمنی این فیلم را به پدرش تقدیم کرده است.

اشکان رهگذر نویسنده و کارگردان اصلی استودیو هورخش در کنار برادرش، آرمان رهگذر تهیه‌کنندگی مشترک این انیمیشن را برعهده داشته‌اند.

انیمیشن کوتاه «نغمه برگ‌ها» اولین انیمیشن کوتاهی است که استودیو هورخش در حمایت از ساخت یک اثر فرهنگی با یک استودیو خارجی همکاری کرده است.

«نغمه برگ‌ها» تاکنون موفق به کسب ۲ جایزه در جشنواره فیلم زردآلوی طلایی ارمنستان شده است.

رسانه سینمای خانگی- روایت رهبر قنبری از زیبایی‌شناسی در سینما

کارگاه «زیبایی‌شناسی تصویر سینمایی» با حضور رهبر قنبری نویسنده و کارگردان در موزه سینما برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، کارگاه «زیبایی‌شناسی تصویر سینمایی» با حضور رهبر قنبری نویسنده و کارگردان عصر روز یکشنبه شانزدهم مهر در موزه سینما برگزار شد.

رهبر قنبری در ابتدای این کارگاه با مروری بر نظریه‌های سینمایی، گفت: از همان ابتدا سینمای فرم‌گرا به وجود آمد که نمونه آن آثار افرادی مانند آیزن اشتاین و فیلم‌هایی مانند «ایوان مخوف» بود که در مقابل آن فیلم‌هایی مانند «باغبان آبپاشی شده» ساخته شد. در واقع به نوعی سینمای داستان‌سرا در کنار سینمای مستند محو بود که اصطلاحاً به آن سینمای فرمال می‌گویند و در مقابل آن سینمای واقع‌گرا شکل گرفت.

وی با بیان اینکه سینمای فرمال در دوره‌ای رواج پیدا کرد و تاثیر خود را گذاشت، افزود: به دنبال این سینما نوعی سینمای اکسپریونیسم نیز پدید آمد که فیلم‌هایی مانند «مطب دکتر کالیگاری» و «فرانکشتاین» از دل همین فرمالیسم ایجاد شد. این مباحث مبانی عقلی و نظری دارد که حتماً باید مطالعه کنید.

قنبری مطرح کرد: از نظر آیزن اشتاین تدوین‌گر و فیلم‌ساز هوشمند آن است که از کمترین زمان برای نمایش تصاویر بیشتر استفاده کند. آنچه مسلم است نظریه هگل قدمت تاریخی و فلسفی دارد و نظریه مقابل آن نظریه واقع‌گراست که معتقد است باید واقعیت محض را پیش روی مخاطب بگذاریم تا خود مخاطب انتخاب کند چه ببیند.

کارگردان «در یک بازار ایرانی» با بیان اینکه نظریه واقع‌گرا در حالت پیشرفته به نئورئالیسم ایتالیایی با فیلم‌هایی مانند «دزد دوچرخه» می‌رسد، گفت: در این نوع سینما پلان‌های عریض و طویل می‌بینید و فیلم‌های «شهر بی دفاع» و «همشهری کین» نیز از این نوع سینما هستند که در آن‌ها همه پلان‌ها باز است. بر خلاف سینمای آیزن اشتاین که در تقابل با سینمای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با سینمای روس است. نظریه آیزن اشتاین در واقع نظریه دیکتاتورمابانه است.

قنبری ادامه داد: نظریه واقع‌گرا معتقد است، سینما به خودی خود وجود ندارد زیرا سینما از شی‌ای تهی است و آنچه می‌بینیم تصویر ذهنی ما است. سینما به عنوان ابزار اهمیتی ندارد و مهم این است تصویر ذهنی ما درست و واقعی و آنگونه که وجود دارد منتقل شود و واقعیت درونی ما را بیرون نشان دهد. بر این اساس می‌توانید تصور کنید وظیفه سینما چیست و چقدر سنگین است.

وی با بیان اینکه نظریه واقع‌گرایانه شکل‌های مختلفی به خود می‌گیرد، ادامه داد: نظریه واقع‌گرایانه در ایتالیا به نئورئالیسم ایتالیایی و نئورئالیسم پوئتیکال می‌رسد که در ایران از آن به عنوان رئالیسم شاعرانه تعبیر می‌شود و سینمای زنده یاد عباس کیارستمی از همین دست است. در فیلم «خانه دوست کجاست» نوعی شاعرانگی وجود دارد که همزمان با آن به واقعیت زیست آن کودک در روستا به مسائل تاریخی و باستانی نیز می‌پردازد.

قنبری درباره کات زدن دوربین نیز بیان کرد: فکر می‌کنید چرا در فیلم رئالیستی برش می‌زنیم؟ به دلیل اینکه دوربین مانند چشم آدم نیست که هر زمان خواستیم اطراف را ببینیم؛ نمای دوربین محدودیت دارد به همین دلیل برش می‌زنیم و با تغییر زاویه اندازه نما را نیز عوض می‌کنیم تا تحرک آن زیاد شود.

وی همچنین گفت: باید توجه داشته باشید که ریتم بیش از اندازه کند، حوصله مخاطب امروز را سر می‌برد. ریتم فیلم‌های من کند است اما برای کند بودن آن دلیل دارم. من معتقدم هر تصویر پیش از آنکه تصویر شود ارکانی را باید بگذراند، ابتدا باید پاکیزگی در کلام داشته باشیم، راویان صحنه را انتخاب کنیم و راوی صادقی باشیم.

در این کارگاه فیلم کوتاه «در یک بازار ایرانی» ساخته رهبر قنبری نمایش داده شد.

در بخش پایانی این کارگاه «رهبر قنبری» به مدت ۲ ساعت مباحث مطرح شده را به صورت عملی در محوطه باز موزه سینما با حاضران تمرین و مرور کرد.

رسانه سینمای خانگی- آسیاپاسیفیک به ایران نرسید

برای نخستین بار هیچ فیلمی از سینمای ایران در جوایز سالانه آسیاپاسیفیک نامزد دریافت جایزه نشدند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، سینمای ایران در حالی امسال و در شانزدهمین دوره جوایز سینمایی آسیاپاسفیک در هیچ یک از شاخه‌ها نامزد دریافت جایزه نیست که از آغاز این رویداد در سال ۲۰۰۷، همواره حضور مستمری در این رویداد سینمایی تجربه کرده است.

در میان‌ نامزدهای امسال جوایز آسیاپاسیفیک، فیلم «شیطان وجود ندارد» ساخته «ریوسوکه هاماگوچی» با نامزدی در چهار شاخه بهترین فیلم، کارگردانی، فیملنامه و فیلمبرداری پیشتاز است و سینمای ژاپن با ۱۱ نامزدی در صدر قرار دارد و پس از آن فیلم‌های چینی توانستند در ۹ شاخه به فهرست نامزدها راه یابند. 

در شاخه بهترین فیلم این رویداد سینمایی علاوه بر فیلم «شیطان وجود ندارد»، فیلم‌های «روزهای کامل» ساخته «ویم وندرس» نماینده سینمای ژاپن در اسکار ۲۰۲۴، «شهروند مقدس» ساخته «تیناتین کاجریشویلی» محصول مشترک گرجستان، فرانسه و بلغارستان، فیلم سینمایی «Qas» ساخته «آس سلطان سیت» از کشور قزاقستان و «یوزپلنگ برفی» به کارگردانی «پما تسدن» از کشور تبت، برای کسب جایزه رقابت خواهند کرد.

 سینمای ایران در سال ۲۰۲۲ با فیلم «شب، داخلی، دیوار» ساخته وحید جلیلوند در دو شاخه بهترین فیلمنامه (وحید جلیلوند) و بهترین بازیگر مرد (نوید محمد زاده) نامزد کسب جایزه بود که البته موفق به کسب جایزه نشد. 

سینمای ایران در پانزده دوره پیشین جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک همواره حضور مستمری در میان نامزدهای این رویداد داشته و در سال‌هایی تنها به یک نامزدی بسنده کرد و در سال‌هایی نیز با عملکردی موفق چندین جایزه را به خود اختصاص داده است. 

در سال ۲۰۲۱ و در چهاردهمین دوره این جوایز، سینمای ایران در هفت شاخه نامزد کسب جایزه بود و فیلم «قهرمان» ساخته اصغر فرهادی در کنار فیلم «ماشین منو بران» هر کدام با نامزدی در ۴ شاخه، پیشتاز نامزدها بود. فیلم «قهرمان» در شاخه‌های بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد (امیر جدیدی) نامزد کسب جایزه آسیاپاسیفیک بود و در نهایت اصفر فرهادی جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرد.

«شیطان وجود ندارد» به کارگردانی محمد رسول اُف از ایران در شاخه بهترین فیلم، نسیم احمدپور و شهرام مکری نیز برای «جنایت بی دقت» در شاخه بهترین فیلمنامه و فیلم سینمایی «وقت چیغ انارها» ساخته گراناز موسوی نیز در بخش بهترین فیلم بلند جوانان جوایز آسیاپاسیفیک ۲۰۲۱ نامزد کسب جایزه بودند.

جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک در سال ۲۰۲۰ به دلیل همه‌گیری ویروس کرونا برگزار نشد اما در سال ۲۰۱۹ و در سیزدهمین دوره این رویداد، سینمای ایران در شش شاخه نامزد کسب جایزه بود. نوید محمدزاده برای فیلم «متری شیش و نیم» و محسن تنابنده برای فیلم «رونا، مادر عظیم»، مستند «خط باریک قرمز» به کارگردانی فرزاد خوش‌دست برای جایزه مستند بلند، «کاغذ پاره‌ها» به کارگردانی و تهیه‌کنندگی بهزاد نعلبندی در شاخه بهترین انیمشین و محسن قرایی و محمد داوودی برای فیلمنامه «قصر شیرین» ساخته رضا میرکریمی فرصت کسب جایزه داشتند. ضمن این که فیلم «رونا مادر عظیم» به تهیه‌کنندگی نوید محمودی یکی از پنج نامزد جایزه تنوع فرهنگی یونسکو هم بود و در نهایت موفق به کسب این جایزه شد تا سهم سینمای ایران از این دوره از جوایز آسیاپاسیفیک یک جایزه جنبی باشد.

در دوازدهمین دوره جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک که در سال ۲۰۱۸ برگزار شد فیلم «بمب: یک داستان عاشقانه» در دو شاخه بهترین فیلمنامه (پیمان معادی) و موسیقی متن (النی کارایندرو»، بهمن فرمان آرا برای نقش‌آفرینی در فیلم خودش «حکایت دریا» در شاخه بازیگری مرد و فیلم «آوا» به کارگردانی صدف فروغی محصول مشترک ایران، قطر و فرانسه در شاخه بهترین فیلم بلند جوانان نامزد دریافت جایزه بودند که در نهایت هیچ کدام توفیقی در کسب جایزه نیافتند.

در دوره یازدهم دوره این رویداد فیلم «لِرد» ساخته محمد رسول‌اُف در شاخه بهترین فیلم بلند، نوید محمدزاده برای بازی در فیلم «بدون تاریخ بدون امضاء»در شاخه بهترین بازیگر مرد و «اسکی‌باز» به کارگردانی فریدون نجفی هم در بخش بهترین فیلم بلند جوانان نامزد کسب جایزه از جوایز آسیاپاسیفیک بود و در نهایت نوید محمدزاده توانست تقدیر ویژه داوران این رویداد سینمایی را دریافت کند.  همچنین با اعطای جایزه‌ای ویژه، از دستاورد هنری عباس کیارستمی کارگردان فقید سینمای ایران نیز تقدیر به عمل آمد. 

دهمین دوره جوایز سینمایی آسیاپاسیفیک سینمای ایران با وجود نامزد بودن در چند بخش، تنها موفق به کسب جایزه بهترین مستند شد.

سینمای ایران در دهمین دوره جوایز سینمایی آسیا پاسیفیک در چند بخش شامل بهترین فیلم (محمد رسول الله و دختر)، بهترین فیلم بلند جوانان (نفس ساخته نرگس آبیار)، بهترین فیلمبرداری (ویتوریو استورارو- محمد رسول‌الله)، بهترین بازیگر مرد (فرهاد اصلانی – دختر)، بهترین فیلمنامه (مهران کاشانی – دختر) و بهترین مستند (رویاهای دم صبح) نامزد کسب جایزه از این رویداد سینمایی بود که مهرداد اسکویی برای ساخت «رویاهای دم صبح» جایزه گرفت. همچنین در این دوره منوچهر محمدی جایزه فدراسیون بین‌المللی تهیه‌کنندگان سینما را دریافت کرد.

در نهمین دوره جوایز سینمایی «آسیاپاسیفیک، ایران تنها نامزدی فاطمه معتمدآریا را به عنوان بهترین بازیگر زن برای فیلم «بهمن» ساخته مرتضی فرشباف داشت و همچنین نگار جواهریان بازیگر سینمای ایران یکی از اعضای هیات داوران اصلی این رویداد سینمایی بود.

در سال ۱۳۹۳ و در هشتمین دوره این جوایز، فیلم “عصبانی نیستم!” ساخته رضا درمیشیان نامزد جایزه بهترین فیلم و بهترین بازیگر مرد (نوید محمدزاده) بود و “قصه‌ها” ساخته رخشان بنی‌اعتماد هم نامزد بهترین کارگردانی، “ملبورن” ساخته نیما جاویدی نامزد بهترین فیلمنامه و مریلا زارعی نامزد بهترین بازیگر زن برای “شیار ۱۴۳” ساخته نرگس آبیار بود. 

اصغر فرهادی به عنوان رییس هیات داوران و محمد اطبایی هم به عنوان یکی از اعضای هیات داوران نتپک در این دوره حضور داشتند که مریلا زارعی توانست تقدیرنامه هیات داوران را دریافت کند و نیما جاویدی هم جایزه فیلمنامه را گرفت. رضا درمیشیان نیز جایزه استعداد جوان را به خود اختصاص داد.

در هشتمین دوره جوایز آسیاپاسفیک فیلم «گذشته» نامزد بهترین فیلم و همچنین اصغر فرهادی برای فیلم‌نامه‌ی «گذشته» هم در آن سال نامزد شد. شهرام مکری برای «ماهی و گربه» نامزد بهترین کارگردانی و نگار جواهریان برای بازی در «حوض نقاشی» نامزد بهترین بازیگر زن بود که هیچ کدام جایزه‌ای نگرفتند، اما «حوض نقاشی» مازیار میری جایزه معتبر یونسکو را دریافت کرد.

در دوره هفتم، فیلم‌ سینمایی «خرس» به کارگردانی خسرو معصومی و به تهیه‌کنندگی جواد نوروزبیگی نامزد دریافت بهترین فیلم و بهترین کارگردانی جایزه سینمای آسیاپاسفیک شد.

تورج اصلانی هم در جایزه آسیاپاسفیک برای فیلم «فصل کرگدن»، نامزد دریافت جایزه بهترین فیلمبرداری شد که این جایزه را دریافت کرد. 

سینمای ایران سال ۹۰، در ۹ بخش نامزد دریافت جایزه «آسیا پاسفیک» شد. «جدایی نادر از سیمین» ساخته‌ی اصغر فرهادی در بخش‌های بهترین فیلم بلند داستانی، دستاورد کارگردانی، فیلم‌نامه و همچنین بازیگر مرد برای پیمان معادی، نامزد دریافت جایزه آسیا پاسیفیک بود که سرانجام اصغر فرهادی جایزه بهترین فیلم بلند داستانی را دریافت کرد.

نماینده دیگر سینمای ایران در جوایز آسیا-پاسیفیک در همان سال، «به امید دیدار» به کارگردانی‌ محمد رسول‌اف بود که در سه شاخه بهترین فیلم بلند داستانی، بهترین دستاورد کارگردانی و بازیگری زن نامزدجایزه بود. 

شایسته ایرانی بازیگر فیلم «آینه‌های روبرو» و «باد و مه» به کارگردانی محمد علی طالبی دیگر نامزدهای ایرانی همان سال جایزه آسیاپاسفیک بودند.

سال ۸۹ تنها نماینده سینمای ایران در جوایز آسیا-پاسیفیک فیلم «دیگری» ساخته مهدی رحمانی به تهیه‌کنندگی «محمد علی نجفی» و بازی محمدرضا فروتن و مریلا زارعی بود که جایزه بهترین فیلم بلند کودک را از این رویداد دریافت کرد.

در سه دوره‌ ابتدای جایزه «آسیا-پاسیفیک» نیز سینمای ایران حضور چشم‌گیری داشت.

در دوره سوم که در سال ۱۳۸۸ برگزار شد، «اصغر فرهادی» با فیلم «درباره الی» نامزد چهار جایزه از جوایز سینمایی «آسیا-پاسیفیک» شد.

این فیلم علاوه ‌بر نامزدی بهترین فیلم، در بخش‌های بهترین فیلم‌نامه (اصغر فرهادی)، بهترین کارگردانی (اصغر فرهادی) و بهترین بازیگر زن (گلشیفته فراهانی) نامزد بود و البته سینمای ایران نماینده دیگری نیز در جوایز«آسیا-پاسیفیک» سال ۲۰۰۹ داشت. «علی‌محمد قاسمی» برای فیلم «چراغی در مه» نامزد بهترین فیلم‌برداری شد که در نهایت اصغر فرهادی جایزه‌ی ویژه هیات ‌داوران و جایزه بهترین فیلم‌نامه را برای «درباره ‌الی» از سومین دوره‌ی جایزه‌ی آسیا-پاسیفیک گرفت. تهمینه میلانی یکی از اعضای هیات داوری این جایزه بود و محمد اطبایی هم در این سال در میان اعضای هیات داوری نتپک قرار داشت.

همچنین سینمای ایران در دومین دوره‌ی جوایز سینمایی «آسیا-پاسیفیک» در سال ۱۳۸۷ در چهار رشته نامزد و موفق به دریافت دو جایزه شد. رضا ناجی برای فیلم «آواز گنجشک ها» ساخته مجید مجیدی، فیلم «تنها دو بار زندگی می کنیم» ساخته بهنام بهزادی در دو رشته بهترین فیلمنامه و بهترین بازیگر مرد (علیرض آقا خانی) و «تینار» هم در رشته بهترین مستند نامزد شدند.

رضا ناجی برای فیلم «آواز گنجشک‌ها» که نامزد بهترین بازیگر مرد شده بود، توانست جایزه‌ی این بخش را بگیرد و مستند «تینار» ساخته‌ مهدی منیری به دلیل تلاش چشم‌گیر در جهت ترویج و حفظ تنوع فرهنگی جایزه‌ی یونسکو را به‌دست آورد.

در مراسم اهدای اولین دوره‌ی جایزه‌ی جشنواره‌ی سینما “آسیاپاسفیک” در سال ۱۳۸۶، سینماگران ایرانی در هفت رشته نامزد شده و جوایز بهترین کارگردانی به رخشان بنی‌اعتماد و محسن عبدالوهاب برای «خون‌بازی»، هومن بهمنش برای فیلمبرداری «آن سه» و «اتوبوس شب» کیومرث پوراحمد جایزه‌ی بزرگ هیات داوران را دریافت کردند. در آن سال، جعفر پناهی در میان اعضای هیات داوری بود.

خروج از نسخه موبایل