رضا اسدی کاشانی: مهم ترین زیرساخت سینما، مدیران، رؤسا، و تصمیم گیرندگان هستند

رضا کاشانی‌ اسدی، نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده برجسته ایرانی، با تحصیلات کارشناسی در رشته ی سینما و کارشناسی ارشد در رشته ی ادبیات نمایشی، یکی از چهره‌های پرکار در عرصه هنر و رسانه است. او با نگارش و تولید ده‌ها سریال و فیلم سینمایی و تلویزیونی، نقش مهمی در صنعت فیلم‌سازی ایران و سیمای جمهوری اسلامی ایفا کرده و رمان‌های بلندی چون «پشت درهای بهشت»، «سلمان ما»، «پرواز از فرنگ»، «پایان سکوت» و «وطهورا» از او به یادگار مانده است. کاشانی‌اسدی همچنین به‌عنوان منتقد سینمایی در نشریات مختلف قلم زده و ضمن مدیریت فرهنگی، در شوراهای سینمایی از جمله شورای نمایش خانگی سازمان سینمایی و شوراهای سیمافیلم نیز عضویت داشته است. او مدرس دانشگاه و انجمن سینمای جوانان تهران نیز هست، و با تلفیق دانش آکادمیک و تجربه عملی، به تربیت نسل جدیدی از هنرمندان مشغول است.

با سلام و تشکر از شما به خاطر شرکت در این مصاحبه. برای شروع با این نکته آغاز می کنیم؛ شما در جایی اشاره کرده اید که بخش بزرگی از مردم ایران به سینما نمی‌روند. درست است. آمارها هم همین را نشان می دهند. به نظر شما چرا؟

بله این اولین سوال من هم هست! چند در صد مردم ایران به سینما می روند و چند در صد نمی روند؟ اصلاً آیا ارزیابی شده آن کسانی که می روند چرا می روند و یا آن بخش عظیمی که به سینما نمی روند، چرا نمی روند؟ آیا کسی روی این چراها به درستی کار کرده؟ آیا مسئولین دولتی و صنفی یا نویسنده ها و کارگردان ها و تهیه کننده ها به این موضوع فکر کرده اند؟ آیا این ها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته شده و دلیلش مشخص شده؟ نمی دانم.

پرسش مهمی است که اتفاقاً مسئولین باید جواب آن را بدهند. متأسفانه برخی ها یک گوششان را در کرده اند و یک گوششان را دروازه… گوش اگر گوش من  و ناله اگر ناله ی توست… آن چه البته به جایی نرسد، فریاد است…

شما می دانید که خانواده ها و دولت چه هزینه‌های کلانی برای آموزش فرزندان می-کنند؟ چرا معادل اندکی از آن را  به سینما اختصاص نمی‌دهند؟ خوب است کمی این را بررسی کنیم!

موافقم!

چرا در صد کمی از هزینه ی زندگی خرج رفتن به سینما نمی شود؟ جالب نیست؟ سینمایی که تمام ویژگی های جذابیت را دارد و اصولا کشش انسان ها به شنیدن داستان و ماجرا قاعدتاً باید آن ها را به سمت سینما بکشاند، و اتفاقاً خیلی هم گران نیست! چرا برای آن هزینه نمی شود؟! لابد می دانید که هر ساله بودجه هنگفتی از درآمدهای کشور، خرج آموزش فرزندان می شود. در خانواده ها، در طبقات مختلف بحث آموزش و پرورش فرزندان، بیشترین دغدغه است و هزینه کلانی بابت این صرف می شود. اگر پاسخ سؤال مشخص بشود، شاید بسیاری از ابهاماتی که داریم، خود به خود مرتفع می شود. این پاسخ ها اگر بی غرض و عالمانه کشف بشود، چراغی می شود راهنما، برای دست اندرکاران و برنامه ریزان سینمای کشور. البته ناگفته معلوم است تا موقعی هم که این اتفاق نیفتد ما نمی توانیم به زمزمه ها، به حرف ها، و به نکاتی که از زبان های مختلف شنیده می شود، خیلی اتکا کنیم.

شما گفتید که کشف دلایل عدم استقبال از سینما می‌تواند راهگشا باشد. منظورتان این است که این فاصله گرفتن مردم از سینما، پیامی در خود دارد؟

ارزیابی روند (دهه به دهه) در کاهش تماشاگر سینما نشان می دهد که بله! این فاصله گرفتن های قاطبه ی ملت با سینما پیام بزرگی دارد که ما یا نمی خواهیم بشنویم یا واقعا قدرت درک و دریافت آن را نداریم که بفهمیم این پیام از چه اهمیتی برخوردار است. به طور مسلم، برای ما نباید مایه ی مباهات باشد که مثلاً یک نفر در سال پنجاه بار به سینما می رود، آن هم در مقابل جمعیت کثیری از مردم که حتی سی چهل سال است به سینما نرفته اند. این خودش واقعا جای تامل ندارد؟

نظر شما چیست؟

چیزی که برداشت حقیر در خصوص این چرایی است، این است: یک تعریفی عقلای اسلامی از انسان دارند، و تعریف دیگری دیگران، که عمده ی اساسش به فلسفه غرب وابسته است. تفاوتی بین فلسفه اسلامی و فلسفه غرب هست که اگر بتوانیم بر جان ها و ذهن ها و دل های جهانیان بنشانیم؛ قطع به یقین به بیزاری از فلسفه ی غربی منتج می شود. خلاصه اش این است: فرهنگ و فلسفه غرب این را می خواهد که شما با فردیتت رفاه کامل داشته باشی، با فردیتت لذت تام ببری، از جهان اطرافت با فردیتت تمام تعارضات رو در هم بشکنی، و برای خودت آن چنان زندگی کنی که رضایت شخصی تو جلب شود و تو هیچ مسئولیتی نسبت به دیگران نداری. به خلاف این، در نگاه عقلای اسلامی، عقلای خاص جهانی، عقلای اخلاقی، عقلای انسانی، و نگاه انسان هایی که با آموزه های اسلامی زیست کرده اند، چیز دیگری است که می گوید انسان ذاتاً اجتماعی است، شما با جمع حرکت می کنی، حقوق دیگران را رعایت می کنی، حتی آن حقوق را بر حق خودت مقدم می دانی، بهره مندی را با او تقسیم می کنی! حتی اگر توانستی ایثار و گذشت می کنی! تو هم یکی هستی در میان جمع!

شاید بتوان جنایت تاریخی کودک کشی غزه را که متأسفانه همچنان در جریان است، مصداقی از همین فرهنگ و فلسفه ی غربی دانست!

درست است، اما بستر بحث من الآن سینمای ایران است. ابتدا، ما باید تعریفی از درک و دریافتمان از یک انسان «ایرانی ـ اسلامی» یا «اسلامی ـ  ایرانی» داشته باشیم که برای آینده او مثلاً برای پنجاه سال چه چشم اندازی تعریف می کنیم! قرار هست که او را از کجا به کجا برسانیم؟ نگاه حضرت امام همواره این بوده که سینما یک دستگاه آموزشی است. حتماً منظور امام این نبوده که ما مثلاً از کلاس های درس معلم پای یک تخته فیلم بگیریم و در سینماها نشان بدیم، نه! قرار هست داستان بگوییم و با داستان حرفمان را بزنیم. حتی نزدیک به یک سوم قرآن، که کتاب آسمانی ماست قصه و حکایت است. دستگاه آموزشی مد نظر امام، دستگاهی است با ساختارها و لوازم خودش…

توضیح بدین لطفاً…

دغدغه و نگرانی امام چه بود؟ نگرانی ایشان که همان روز اول در بهشت زهرا به آن اشاره فرمودند این بود که ما با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم؛ و این که آن ها (یعنی مخالفین انسان) آمده اند سینما را اساس و ابزار ویرانگری قرار داده اند. به تعبیر من، سینمای امروز ما مثل اتومبیل یا اتومبیل های ترمز بریده ای است که در سراشیبی سقوط قرار گرفته و کسانی هستند که کنار ایستاده اند و به جای این که برای جلوگیری از سقوط چاره ای بیندیشند، رانندگان ماشین های در حال سقوط را با هلهله و شادی تشویق می کنند که اتفاقاً سرعتشان یا انحرافشان بیشتر شود! وحشتناک است که ما بر اساس میزان انحراف و سرعت سقوط به آنان امتیاز می دهیم. جالب تر این که متاسفانه و متاسفانه بسیاری از عقلا هم می بینند، تشویق می کنند و کف می زنند!

تشبیه عجیب و عبرت آموزی است…

البته ممکن است استثناهایی هم باشد، من الآن با آن ها کاری ندارم، اما عجالتاً باید گفت با یک گل به واقع بهار نمی شود. به هر حال ما باید زیرساخت های سینما رو درست کنیم؛ و یکی از مهم ترین زیرساخت ها خود مدیران و رؤسا و تصمیم گیرندگان هستند. پیشنهاد من این است که آن ها اول خودشون باید قائل به دیدگاه فلسفه ی انسانی ایرانی ـ اسلامی باشند، خودشان باید تهذیب شده مکتب امام باشند. اگر نباشند با ظرف آلوده نمی شود نوشیدنی سالم نوشید.

بنا به گفته ی شما، تهذیب نداشتن مدیران سینما با عث شده تا سینما از نشاط درست فاصله بگیرد و به سمت محتواهای ناسالم برود. این برداشت من درست است؟

شک نکنید! واقعاً مدیران، رؤسا، و تصمیم گیرندگان باید اول خودشان به یک وارستگی و تهذب رسیده باشند تا بتوانند دیگران را به آن سمت هدایت، حمایت، و یا نظارت کنند. ذات نایافته از هستی، «بخش»! کی تواند که شود «هستی بخش»؟ وقتی ما می خواهیم انسان ایرانی این قرن که انسان مکتب امام خمینی است را گامی به جلو ببریم، نمی توانیم خودمان بخشی از آن نباشیم. پس واقعا باید در صف بایستیم، الگو بگیریم، الگو بشویم، و الگو بدهیم. در صف کسانی که این راه را رفته اند و به نتیجه رسیده اند؛ مثل شهیدان و علمای بزرگ، نه کسانی که راه غلط را تا به آخر پیموده اند و به بن بست رسیده اند. گروه دوم به تعبیر حضرت امام از بالاترین عنصری که وحشت دارند، از جوان سالم و مهذّب ماست که مبادا روزی در برابر ایشان طغیان کند. آن ها که خواسته یا ناخواسته به دیدگاه های غربی نزدیک ترند، تلاش می کنند تا از ابزار سینما در جهت اهداف خودشان به طور کامل و بدون هیچ اغماضی استفاده کنند و برای نابودی نسل جوان ما و نابودی اخلاق ما بهره بگیرند. آن ها سرمایه گذاری می کنند تا هر چه بیشتر فیلم بسازند و هر چه بیشتر از مفاهیم ضد انسانی را در آثار خود استفاده کنند و به شهوت پیدا و پنهان بپردازند تا افراد بیشتری را به دیدن آن ها ترغیب کنند. به همین دلیل است که بارها گفته شده شاخص پیشرفت ما، افزایش تعداد آثار نیست. میزان پیشرفت ما در سینما، بالارفتن میزان فروش نیست. البته که آن هم بخشی از شاخص ها و میزان ها است، اما باید دید نتیجه ی این افزایش چیست؟ من با صدای بلند می پرسم، آن کسانی که پنجاه بار در سال سینما می روند، چه کسانی هستند و آن هایی که چهل سال است به سینما نرفته اند، چه کسانی هستند؟! یک نفر جواب بدهد!

دلیل تفاوت بین مخاطبان سینما و کسانی که از آن دوری می‌کنند، از نظر شما چیست؟

قصد بی احترامی به هیچ کس را ندارم. من بخش قابل توجه را بحث می کنم. زاویه ی نگاه فرهنگ غربی که ما با آن تفاوت اساسی داریم، توجه ویژه و ویرانگر به عناصر شهوت و غضب است که در آثارشان خیلی به آن تکیه می کنند. در اسلام این دو عنصر هم بخشی از لوازم حیاتی انسان است، اما باید کنترل شوند و در جهت اهداف والاتری مورد استفاده قرار گیرند. غربی ها در آثارشان ایجاد غضب می کنند، ایجاد وهم می کنند، نیروهای شهوانی تحریک می کنند. چرا؟ برای مشغول بودن به لذتی غیر انسانی و بلکه حیوانی! شاهد هستیم و می بینیم که دنیای وهم و شهوت و غضب بر سر جوامع جهان چه آورده است. آن چیزی که انسان ها را خواب زده کرده، دچار وهم و خیال کرده، به نکبت شهوت مدرن آلوده کرده، همانی است که او را در اوج فقر و فلاکت و بدبختی و اختلاف های طبقاتی شدید، به سرگشتگی و سرگردانی عمیق و تاریکی دچار کرده که گویی هیچ راه برگشتی ندارد. این با تفکر اسلامی مغایرت دارد. مدیر ما باید این را بفهمد!

خب حالا، آیا سینمای ایران می‌تواند با تکیه بر نشاط اسلامی این سرگشتگی را برطرف کند و مخاطبان را جذب کند؟

قطعاً. اسلام با نشاط یک پیوند عمیق دارد. یکی از خواسته های بزرگ اسلام این است که ما در برابر دیگران، همیشه چهره گشاده داشته باشیم. یکی از مشخصه های نبی مکرم اسلام (ص)، تبسم و بشاش بودن ایشان بوده است. ما چرا این تهمت را می زنیم که اسلام با تفریح و سرگرمی مخالف است؟ اصلا این طور نیست. حتی در قضایای عاشورا، که محزون ترین اتفاق در تمام طول تاریخ است. همراهان امام حسین (ع) پرنشاط ترین شب عمرشان را گذراندند. در دفاع مقدس هم همینطور بود، آن ها واقعا نشاط داشتند. اما نشاطش فرق داشت با هرزه گویی، لغوگویی، و تمسخر دیگران، یا احیانا پرداختن به آن نفسانیت بی ارزش! لذت نشاط واقعی انسانی، با هیچ حال خوش حیوانی قابل قیاس نیست. انصافاً فرح، نشاط و سروری را که در خانواده مومنین هست با فرح، نشاط، و سرور خانواده های غیرمومن نمی توان مقایسه کرد. مدیر و هنرمند باید خودش این لذت را برده باشد تا بتواند آن را به دیگری پیشنهاد بدهد.

با وجود این، چرا سینمای امروز به سمت کمدی‌های لغو و آثار سرخورده رفته است؟

متاسفانه باید گفت، این مسیر دردآور باعث شده تا کسانی را که روزی فیلم های ارزشمندی را در کارنامه داشته اند به سرخوردگی از وضع امروز دچار کند و آنان را به سمت کمدی های لغو و سخیف سوق بدهد. چرا؟ چون ما یعنی مدیران و تصمیم گیران، آن ها را در زمستانی سخت، در کوهستانی صعب العبور، پشت کوهی سهمگین نگه داشته ایم و بی پناه و بی توشه رهاشان کرده ایم. این درد را چند بار باید گفت و هیچ مدیری به آن توجه نکند؟! چرا توجه نمی کنند؟ چون نجاتشان را در فرهنگ سرخورده و سرشکسته ی غرب جستجو می کنند. این بن بست را باید کسانی باز کنند که اهل اندیشه، اهل فکر، و اهل تبیین باشند. آن هایی که می توانند راه را باز کنند، تبیین کنند، حرکت بسازند، جریان بسازند، و… گفتم اهل اندیشه! البته دانشگاه های سینمای ما هم در این عرصه کم مقصر نیستند.

در سرخوردگی فیلم‌سازان ارزشی و نقش دانشگاه‌ها و انزوای افراد صاحب‌اندیشه ای مانند آوینی چه عواملی را مؤثر می دانید؟

این، سینمایی که امروز ما در آن هستیم، قتلگاهی هست برای نوع آوینی ها! ما در زمان حیات آوینی با او چه کردیم و با او چه برخوردی داشتیم که امروز جملات او را کتیبه بالای سرمان می کنیم؟! مگر ما مرده پرستیم؟ در زمان حیات او، او را به سازمان صدا و سیما راه نمی دادیم… حالا برایش مستند می سازیم؟ جایزه به نامش می دهیم؟ جشنواره برایش برگزار می کنیم؟ مفهوم است! آوینی اگر مرده باشد برای ما عزیز است، چون دیگر نمی تواند اندیشه های ما را به نقد بکشد! چون دیگر قدرت ادامه ندارد، و کلامی و زبانی برای گویش ندارد! الأن اگر کسی پیدا شود، آیا بهتر از آوینی زنده با او برخورد می کنند؟! این در حالی است که من یقین دارم، اگر جستجو کنیم افراد بسیاری را از خرد تا کلان در رده های مختلف پیدا می کنیم که صاحب اندیشه هستند، صاحب توان هستند. این ها منزوی شده اند در سینما. چرا؟ به خاطر گرفتاری سینمای امروز به باندهای خطرناک، و مدیران غیرمهذب!

آیا این باندهای خطرناک به نفوذ بیگانگان در سینمای ایران مرتبط می شود؟

دوستی دارم که ده ها سال در اداره کل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی حضور داشت. او می گفت: که گاهی فیلمنامه ای با برآورد هنگفتی می آمد و اصرار می شد تا توسط آورنده ساخته شود. می گفت که نه سازنده را آدم صالحی می دانستند نه برای کار چنان هزینه ای را تأیید می کردند، به یقین برگشتی هم نداشت. می بینید؟ این معماها که البته یکی دو تا هم نیست، به دست های فعال آن باندها دلالت می کند. خود این افراد، پول هایشان، حمایت هایشان، اصرارشان، با وجود تبعات آثارشان! سؤال برنگیز نیست؟ اگر به دنبال نجات سینما هستیم باید آفت زدایی شود. ما در سینما نیاز به چیزی شبیه انقلاب داریم، چون نمی توانیم با یکی دو مورد حرکت اصلاحی به نتیجه ای درست و کامل برسیم.

انقلاب در سینما؟ احساساتی شده اید! ابعاد این انقلاب چیست؟ یعنی باید سینما پاکسازی بشود؟

قبول دارم که حرف سهمگین و وحشتناکی است. اگر سینمای امروز بر همین مسیری که اکنون می تازد و شتابان به دره می رود، برود! چاره ای نیست! امروز یا فردا باید این سینما را تطهیر کرد. عناصری که به وارستگی اخلاقی، انسانی، و اسلامی نرسیده اند، باید جایشان را به افرادی بدهند که لاأقل به مدارجی در این عرصه دست یافته باشند. معمار حکیم انقلاب می فرمودند که بروید، ببینید، کسی که قرار است فیلم بسازد، خودش که بوده؟ گذشته اش چه بوده؟ پدرش که بوده؟ خاندانش چه بوده اند؟ این حرف ها واقعی است… مدیران و تصمیم گیرندگان بروند بخوانند… ما چه می کنیم با این مردم؟!

معلوم است که شخصیت فیلم‌ساز و تأثیر آن بر آثارش اهمیت دارد. اما آیا تا این حد؟!

بله، کاملاً. هر اثر هنری که خلق می شود، جلوه ای است از شخصیت خالق آن، یعنی او در اثرش، در نقاشی اش. در فیلمنامه اش، در فیلمش، متجلی است. او با خلق اثر دارد شرح نفس می کند و با آن خودش را باز تعریف می کند. در نتیجه اگر من درونم آلوده و متعفن باشد، به قطع و یقین آثارم نیز همین طور خواهد بود. عکس آن هم صادق است.

با این وصف، چه پیشنهادی برای تحول سینمای ایران دارید تا به اهداف فرهنگی و اسلامی نزدیک‌تر شود؟

رویکرد من به جوانانی هست که واقعا دغدغه مندند و دلشان به حال فرهنگ و دین کشورشان و به حال آینده شان می سوزد. آن هایی که نو رسته اند، آن هایی که در میانه راه هستند، و دلسوزند. این ها باید تک تک، یا دوتا دوتا، واقعا به حرف اسلام و انقلاب عمل کنند. شجاع باشند! با بصیرت باشند! عمیق باشند! اهل مطالعه و تهذیب باشند! مواظب باشند گنداب متعفن فرهنگ غربی آنان را آلوده نکند! باید مثل آوینی عمل کنند… اگر آوینی امروز بود، چه می کرد؟ من با او حشر و نشر داشته ام، آوینی جزو کسانی بود که هم درک داشت، هم پاک بود و هم قائل بود که باید قیام فردی و جمعی را شکل بدهد. ما امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به این داریم که کاری بکنیم. هر کس هر قدر می تواند… با یک فیلم بلند، با یک فیلم کوتاه، با یک مقاله، با یک سخنرانی! به هر حال باید فریاد زد که این سینما، سینمایی نیست که ملت را نجات بدهد.

با وجود آن باندهای خطرناکی که اشاره کردید، آیا این تحول در سینما شدنی است؟ و آیا این تحول شامل قطع دست بیگانگان از سینمای ایران هم می شود؟

اگر بخواهیم، می شود. من فقط خواسته ام را بر مبنای وظیفه ی دینی و انقلابی ام مطرح می کنم. هر جایی هم که به من مربوط شود، تلاش می کنم به آن عمل کنم. اما آن کسی که مسئول اصلی است، مدیران و تصمیم گیران هستند و کسانی که قرار است بر آن ها نظارت کنند! مسئولین باید دست بیگانه را از سینما قطع کنند. آن ها این کار را هم نمی توانند؟! حتماً می توانند جلوی بودجه های مشکوک را بگیرند! لابد می توانند جایزه هایی که ناحق است ندهند! قطعاً می توانند فیلم هایی که فرصت برای دشمن فراهم می کند به جشنواره های خارجی نفرستند! با این نوع کارها تا حد زیادی دست بیگانه از سینما دور می شود. مسئولان می توانند ریشه ی ارتزاق روشنفکرنماهای غربزده را با کوتاه کردن دست دشمن خشک کنند. این گام بسیار مؤثری است. اگر دست آمریکا و غرب و به طور کلی دست دشمنان از سینمای کشور کوتاه شود، آن وقت می توان در باره ی سینمای مطلوب اندیشید.

آیا این کار می‌تواند سینما را به مسیری برگرداند که خانواده‌ها را جذب کند؟

آنقدر اوضاع خراب شده که تغییر در آن به این سادگی رخ نخواهد داد. مهم این است که این اساس باید از بنیان زیر و رو بشود. به ما اتهام می زنند که ما قشری فکر می کنیم. مسلماً خودشان مستحق این اتهام هستند. آنان فردی ترین و انحصارگرایانه ترین حرکت ها را انجام می دهند. آنچه امروز بر سر سینما آمده خواست یک جمعیت اندک است. آنان مجموعه مردم را از سینما محروم کرده اند! مسئولیت آن را هم نمی پذیرند و سعی می کنند هزینه اش هم را به گردن دیگران بیندازند، که این یک دروغ بزرگ است. اگر آن ها که اتفاقاً خیلی هم نیستند، اما نفوذی قدرتمند دارند، بگذارند سینما در ریل خودش قرار بگیرد و در مسیر خودش حرکت کند، آن وقت معلوم می شود که چگونه صف های طولانی خانواده ها پشت در سینما شکل می گیرد. این را باید به تمامه درک کرد و تا درک نشود راه به جایی نمی بریم.

متشکرم از بحث مفصل و روشنگرانه شما.

من هم متشکرم. ای کاش فایده ای داشته باشد. ان شاءالله

نوشداری سینمای ایران، به تجویز اورنگ!


سید رضا نقی‌نژاداورنگ، معروف به اورنگ، در ۲۸ فروردین ۱۳۴۰ در تهران چشم به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی خود را در همین شهر سپری کرد. از هشت‌سالگی شیفته سینما شد و این عشق هرگز در وجودش رنگ نباخت؛ همین شور او را به دنیای ادبیات و نقد فیلم کشاند و راه روزنامه‌نگاری را پیش پایش نهاد. او تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی به پایان رساند و دوره عالی فیلمنامه‌نویسی را در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی (باغ فردوس) گذراند. چهار دهه است که سینما، فرهنگ و ادبیات نه تنها حرفه، که دل‌بستگیِ بی‌چون‌وچرای اوست؛ گواه این ادعا صدها مقاله در حوزه‌های سینما، تئاتر و ادبیات، همراه با آثاری در شعر و داستان‌نویسی است. سال‌ها در روزنامه بانی فیلم به عنوان دبیر تحریریه، عضو شورای سردبیری و معاون سردبیر فعالیت کرد و نوشته‌هایش در رسانه‌های مختلف کشور منتشر شد. در تلویزیون نیز نقشی چندوجهی ایفا کرد: از فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی تا تهیه‌کنندگی، تحقیق و مدیریت تولید، که حاصل آن برنامه‌ها، فیلم‌های بلند و سریال‌های پخش‌شده از شبکه‌های سیما بود. حضورش به عنوان کارشناس و منتقد سینما در برنامه‌های رادیو و تلویزیون، و نیز تدریس و پژوهش در ادبیات و سینما، نشان از عزم او برای پرورش نسل جدیدی دارد که با هنر اصیل ایرانی پیوند خورده‌اند. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

با عرض سلام و خیرمقدم به جنابعالی به خاطر شرکت در مصاحبه با پایگاه خبری سینمای خانگی. شما در جایی با صراحت اعلام کرده‌اید که «سینمای ایران چند دهه است که به نفس‌نفس افتاده». این ادعای سنگینی است. با توجه به تولید سالانه بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی و حضور پررنگ در جشنواره‌های بین‌المللی، چگونه این نظر را توجیه می‌کنید؟

دقیقاً همان‌طور که پیش­تر هم گفته­ ام، بعد از دهه به یادماندنی ۶۰ که سینما در حال صعود بود، سقوط سینما شروع شد. این آمارهای ظاهری گمراه‌کننده‌اند. وقتی می‌گویم «همه چیز در پول خلاصه شده» منظورم دقیقاً همین تولیدات انبوه بی‌کیفیت است. آیا می‌دانید چند درصد از این ۱۰۰ فیلم، واقعاً ارزش هنری دارند یا به طور واقعی با مخاطب ارتباط برقرار می­ کنند؟ آیا می ­دانید چند تا از این فیلم ­هایی که آمارشان را گفتید، با تهیه­ کننده ­ی صوری ساخته شده است؟ و ده ­ها آیا می­دانیدِ دیگه…

تهیه‌کنندگان صوری؟! مگر سینما سه چهارتا صنف تهیه ­کنندگی ندارد که اتفاقاً همیشه هم بین آن­ها دعواست و هر کدام اصرار دارد که تهیه­ کننده ­ها بر اساس قواعد او، بالای سر پروژه ­ها قرار بگیرند؟ این انجمن­ ها و جامعه­ ها و مجمع­­ ها و شوراهای عالی که فراوانند… یک مویز و چهل قلندر! آن وقت شما می­ فرمایید تهیه ­کننده ­های صوری؟!

این دقیقاً مصداق همان جمله‌ای است که گفتم، بعضی از این ساختارها نیت خوبی هم داشته ­باشند، شیپور را از سر گشادش می ­زنند… همین انجمن‌های به ظاهر حرفه‌ای، خودشان بخشی از مشکل هستند. به نظر من هیچ نظارت درست و درمانی در کار نیست! پول‌های بی‌حساب و کتاب بخش دیگری از این مشکل است! این پول ­ها چطور هزینه می‌شود؟ چرا بخش خصوصی نمی ­تواند فیلم ارزشمند و جدی بسازد؟ بودجه ­ها کجا مصرف می ­شود؟ مدیران دولتی و صنفی یک از یک ضعیف­ تر است…

همه­ شان که ضعیف نیستند… احیای سینمای کودک، ساخت و افتتاح سالن­ های سینما، برگزاری جشنواره ­های باشکوه فیلم کوتاه و حقیقت و فجر و مقاومت و بقیه… فروش بالای فیلم­ ها که رکورد سال­های قبل را می­ شکند و ده­ها نمونه­ ی دیگر… این­ها را مگر مدیران انجام نداده ­اند؟ این را چگونه تفسیر می‌کنید؟

ببینید آقاجان! حرف من صریح است. سینمای ایران صدها لایه دارد که هیچ کس به آن ها توجه ندارد. شما دارید به استثناها اشاره می‌کنید که اتفاقا اقدامات نمایشی و ظاهری است! من به صراحت گفتم که هر مدیری که روی کار آمد، مطابق سلیقه خود و هم‌جناحی‌هایش عمل کرد. فقط یک اقدام مثبت در مجموعه­ ی اقدامات یک بخش بزرگ، وقتی سیاست‌های غلط در عمل وجه غالب است، چه ارزشی دارد؟ آیا همین مدیران تاکنون توانسته­ اند قانونی تدوین کنند که هر کسی تکلیف خودش را بداند و هیچ مدیری نتواند سلیقه­ای و مطابق دلخواه خودش عمل کند؟

جالب این است که شما در مورد صنف هم شاکی هستید. شما معتقدید که خانه سینما باید کنار گذاشته شود. مگر این نهاد صنفی نیست که باید از حقوق سینماگران دفاع کند؟

دقیقاً! شما هم دقت کنید: اگر خانه سینما به کار صنفی ­اش بپردازد که کسی مشکل ندارد! درد سینما این است که هم مدیریت­ ها در گرداب ضعف غوطه می ­خورند، و هم نهادهای به اصطلاح صنفی! این دو به جای بال پرواز و تعالی سینما، شده ­اند اهرم که به طور فزاینده­ ای مشکلات عدیده­ ای را در سینما ایجاد کنند. وقتی خانه سینما به جای کار صنفی، به جاده خاکی سیاست می ­افتد و یک نهاد صنفی در حد یک ابزار تبلیغاتی سیاسی تنزل پیدا می­ کند، خانه سینما چه فایده‌ای دارد؟

پس راه‌حل شما چیست؟ چون به نظر می‌رسد، انتقادات شما به سادگی قابل رفع و رجوع نیست.

مگر شما وظیفه­ ی رفع و رجوع انتقادات مرا دارید؟! تکرار می‌کنم: نوشداروی سینمای ایران این است که عنان کار دست عاشقان، عالمان، و با تجربگان سینما باشد. برای اصلاح شرایط، نیاز به مردان و زنانی دغدغه‌مند و غیرسیاسی داریم که حاضر باشند برای سینمای ایران جانفشانی کنند. این شعار نیست، این درمان است. تا وقتی ارتباطات فامیلی و حزبی حاکم باشد، گرداب همچنان سینما را می ­بلعد!

اما این تغییر چگونه ممکن است؟ مگر نه این که این ساختارها برای پیشرفت سینمای کشور ساخته شده­ اند؟

سینمای ایران متأسفانه در حال اضمحلال کامل است، مگر اینکه دیدگاه‌ها و روش ­ها عوض شود! این یک هشدار جدی است. اگر تغییری روی ندهد، دردمندانه باید شاهد مرگ کامل این سینما باشیم.

این گفتگوی عمیقاً چالشی نشان داد که متأسفانه مشکلات سینمای ایران بسیار ریشه‌دارتر از آن است که با اصلاحات سطحی حل شود. ای کاش همه ی مسئولین ریز و درشت سینما، به این دردمندی­ ها بیشتر توجه کنند و به جای انکار، به دنبال درمان آن باشند. به هر حال آقای اورنگ عزیز، متشکرم از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. امیدوارم در یک فرصت مناسب دیگری مثلا در قالب یک میزگرد مفصل با سایر صاحب نظران دغدغه­ مند بتوانیم در خدمت شما باشیم و برای درمان لایه ­های بیمار سینمای ایران راه درمانی را جستجو کنیم. خیلی متشکرم.

من هم تشکر می­کنم و امیدوارم گوشی برای شنیدن این فریادهای هشداردهنده باز باشد!

متن پیام رییس ستاد فرماندهی کل قوا به جشنواره رسام

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی له نقل از روابط عمومی سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت متن پیام سرلشکر محمد باقری رییس ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح که شامگاه چهارشنبه در مراسم اختتامیه ششمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه رسام قرائت شد، به شرح زیر است:
«بسم‌الله الرحمن الرحیم
جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه دفاع مقدس و مقاومت؛ تجلی‌گر رشادت و جانفشانی مردان و زنانی است که با ایثار و فداکاری نهال نوپای انقلاب اسلامی را به درختی تناور و استوار بدل ساخته است؛ درختی که سایه‌سار گسترده‌اش امروز فرهنگ مقاومت و دفاع مقدس را در اقصی‌نقاط عالم توسعه بخشیده است.
امروز بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد ارزش‌ها و آرمان‌های متعالی انقلاب اسلامی در قالب آثاری هنری و ماندگار به انسان‌های تشنه حقیقت و نسل‌های امروز و فردای جهان منتقل شود.
نقش برجسته هنرمندان خلاق و مدیران دلسوز فرهنگی و راویان حقیقی حماسه‌های جهاد و مقاومت در این رسالت بی‌بدیل است.
اینجانب ضمن ارج نهادن به تلاش دست‌اندرکاران و هنرمندان حاضر در ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه دفاع مقدس و مقاومت از حمایت‌های بی‌دریغ حامیان و تمامی مسئولان کشوری در برگزاری این رویداد بزرگ فرهنگی تشکر می‌نمایم.
قدر مسلّم امروز عرصه هنری و سینمایی دفاع مقدس و مقاومت نه‌تنها نیازمند بازآفرینی و هویت‌بخشی است؛ بلکه ابزار و زبان گویای نظام جمهوری اسلامی ایران برای انتقال گنجینه عظیم مقاومت به سراسر ایران اسلامی و جهان به شمار می‌رود.
از همین رو از همه مدیران فرهنگی، هنرمندان متعهد، نویسندگان، فیلم‌سازان و فعالان این عرصه دعوت می‌کنم در مسیر اعتلا و ترویج و تثبیت فرهنگ والای مقاومت و دفاع مقدس گام‌های مؤثری بردارند.
در پایان ضمن تشکر از اهتمام سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومتِ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس و مقاومت برای این حرکت ارزشمند و موثر؛ به همه برگزیدگان این رویداد ارزنده تبریک عرض می‌کنم و از خداوند متعال برای تمامی اهالی فرهنگ و هنر این سرزمین توفیق ثبات قدم در مسیر گران‌سنگ شهیدان و ادامه راه امام راحل رحمت الله علیه تحت زعامت مقام معظم حضرت امام خامنه‌ای آرزومندم.

بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (5 و پایانی)

مرز باریک اعتراض و فرصت‌طلبی؛ مخاطب آگاه چگونه قضاوت می‌کند؟

در روزگاری که همه چیز در معرض دید عموم است، مخاطب امروز دیگر تنها تماشاگر نیست؛ تحلیلگر است، مقایسه‌گر است، حافظه دارد. او سخنان گذشته را با مواضع امروز کنار هم می‌گذارد و تضادها را به‌خوبی درمی‌یابد. از این رو، مرز میان اعتراض حقیقی و فرصت‌طلبی رسانه‌ای بسیار باریک‌تر از آن چیزی‌ست که بعضی هنرمندان مهاجر گمان می‌کنند.

اعتراض، زمانی اصالت دارد که بهای آن در زمان خودش پرداخت شده باشد. یعنی هنرمندی که امروز زبان به انتقاد می‌گشاید، باید نشان داده باشد که در دوران فعالیت در ایران نیز بر سر اصول خود ایستاده، ریسک کرده و تاوان داده. اما وقتی فردی در اوج دریافت امکانات، درآمد، شهرت و جوایز، سکوت اختیار کرده و حتی در پروژه‌هایی با مضامین پروپاگاندایی حضور یافته، و ناگهان با مهاجرت، به منتقد تمام‌عیار بدل می‌شود، در ذهن مخاطب آگاه ایجاد شائبه‌ فرصت‌طلبی توسط هنرمند ناگزیر است.

مخاطب امروز می‌پرسد: چرا وقتی بلیت سفر و اقامت صادر شد، زبانش باز شد؟
چرا همان هنرمندی که تا دیروز در اختتامیه فجر جایزه می‌گرفت، امروز در مصاحبه‌ های خارج از کشور، آن مراسم را نماد سرکوب می‌خواند؟
آیا تغییر اقلیم باعث کشف حقیقت شده یا تغییر نیازهای فردی؟ هنرمندانی مثل حمید فرخ‌نژاد، بازیگری که سال‌ها در تلویزیون و سینمای ایران نقش‌های خاص و محبوبی ایفا کرد، پس از مهاجرت، با چرخشی آشکار و بعضاً عصبی، به اپوزیسیون رسانه‌ای بدل شد. او که خود در پروژه‌هایی چون امنیتی مثل قلاده های طلا با مواضع خاص سیاسی – نقش ایفا کرده، امروز همان سیاست را به‌شدت تقبیح می‌کند. مخاطبِ آگاه البته فراموش نمی‌کند: همان فرخ‌نژاد، سال‌ها بدون مشکل در جشنواره‌ها و سریال‌های بزرگ حضور داشت و از مواهبش بهره برد. که اگر قرار بر قضاوت اینگونه باشد باید او را مزدور نظام دانست تا اپوزیسیون آن.
بی شک در برابر این چرخش‌های ناگهانیِ امثال فاطمه معتمد آریا، سید محمد حسینی (مجری و کمدین) احسان کرمی ، پرستو صالحی ، روناک یونسی (که همه معروفیتش را از تلویزیون این کشور دارد) و… مردم حق دارند تردید کنند؛ نه به«« اصل اعتراض »» بلکه به صداقت معترضان.
چه بسیار کسانی که در داخل کشور، زیر فشار و محرومیت، اگر اعتراضی دارند ، هنوز صدای اعتراض‌شان را حفظ کرده‌اند و هیچ اقامت و مزایایی از هیچ کشور نگرفته و در کار آن هم نیستند، آنها اگر ادعایی دارند در کنار مردم و همراه با مردم هستند چون از جنس مردم هستند.
اینجاست که نقش مخاطب به‌عنوان حافظه تاریخی پررنگ می‌شود. اگر هنرمند بخواهد از گذشته‌اش فرار کند، این مخاطب است که آن گذشته را یادآوری می‌کند. همان مخاطبی که روزی به احترام هنرش ایستاده و دست زده بود، حالا انتظار دارد در رفتار و گفتار او انسجام، صداقت، و حداقل احترام به شعور جمعی دیده شود. در غیر این‌صورت، اعتراض، تنها ژستی برای دیده‌شدن دوباره ، داشتن شغل و مسکن در کشور جدید است، نه صدای وجدان به نمایندگی از ملت.

… پایان

ضرورت پوست‌اندازی در سینمای دفاع مقدس

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از دفاع پرس؛ مهدی عظیمی‌میرآبادی، تهیه‌کننده سینما با بیان اینکه وجود سینمای دفاع مقدس و مقاومت در جریان سینمایی کشورمان غیرقابل انکار است، اظهار داشت: سینمای دفاع مقدس و مقاومت به‌عنوان یک ژانر و جریان سینمایی در کشورمان اثبات شده است و جای تردیدی در این خصوص وجود ندارد لذا نیازی به تاکیدی در اثبات دوباره ی آن نداریم چراکه از این مرحله عبور کرده‌ایم و تقریبا کسی وجود ندارد که ادعا کند که ما چیزی به اسم سینمای دفاع مقدس یا سینمای مقاومت نداریم.

این تهیه‌کننده سینما با طرح این پرسش که آیا ما امروز در سینمای دفاع مقدس و مقاومت به وظایف‌مان و برنامه‌هایی که باید انجام بدهیم، به‌درستی عمل می‌کنیم یا نه، گفت: یکی از مهمترین نکته‌ها دراین خصوص زمان‌شناسی است؛ یعنی ما باید ببینیم هم‌اکنون چه کارهایی اولویت دارند تا سینمای مقاومت به وظیفه خودش عمل کرده باشد؛ اگر زمان شناسی نکنیم دور باطل خواهیم زد و دچار روزمرگی خواهیم شدو مسیر را جلو نخواهیم رفت.

وی نگاه هدف‌مند به سینمای دفاع مقدس و مقاومت را یک ضرورت دانست و تاکید کرد: اگر نگاه هدف‌مند به سینمای دفاع مقدس و مقاومت داشته باشیم، آنگاه است که بهتر به نتیجه خواهیم رسید. یکی از مسائل ما این است که سینمای دفاع مقدس و مقاومت به عنوان یک سینمای موجود، باید ارزیابی، بررسی و کارشناسی شود و از دام نگاه‌های جمعی و باندی خارج شود و به یک نگاه ملی و فراملی برسد. آنگاه می توان وظیفه سینمای دفاع مقدس را احصا کرد. با شرایط و اتفاقاتی که در موضوع مقاومت در جهان شاهدیم، ما باید خیلی جدی‌تر وارد عمل شویم. در این مسیر، تولید فیلم تنها یکی از بخش‌های کار است. اگر ۱۰ مرحله‌ی جدی در حوزه سینمای مقاومت باشد، از مهمترین مباحث و مراحل، مراحل نمایش و سنجش بازخورد و ارتباط با مخاطبان در سطح ملی و بین‌المللی در سطح مخاطب عام و خاص است؛ که البته خیلی مهم است. 

عظیمی‌میرآبادی تعداد و میزان تولیدات سینمای دفاع مقدس در طول سال را مهم خواند و تصریح کرد: میزان تولیدات ما گرچه مهم است، اما نوع عرضه درست و کیفیت تولیدات موجود هم مسئله‌ی بسیار مهمی است، و این که آیا حرف‌مان به درستی به مخاطب منتقل شده است؟ باید مسوولین سینمای مقاومت باید به آن توجه کنند و امیدوارم مسوولین امروز به این مسئله به خوبی و درستی توجه کنند. 

این تهیه‌کننده سینما نگاه‌های جناحی و باندی را آفت سینما دانست و گفت: نگاه‌های حلقه‌ای و جناحی به طور کلی آفت سینماست و به طور جدی‌تری اگر ما مراقبت نکنیم، به سینمای دفاع مقدس و مقاومت آسیب جدی‌تری خواهد زد. اگر ما مراقبت نکنیم و وارد این دام بشویم، با فاجعه رو به رو می شویم. سینمای دفاع مقدس، چون به خود دفاع مقدس ارجاع می شود، و اساس آن نگاهی عام بود که همگی در آن مشارکت داشتند و مانع کسی برای ورود به آن نمی‌شدند؛ این رویکرد در بُعد فرهنگی و هنری آن که سینما دفاع مقدس است نیز باید اعمال شود. متاسفانه نگاه غلطی وجود دارد که قضیه‌ی سینمای دفاع مقدس را خیلی کلونی و خانوادگی درست کردهاند. این مسئله به سینمای دفاع مقدس و مقاومت آسیب زده است. به خاطر این که این نگاه وجود دارد، نگاه آینده‌نگر و آینده پژوه هم از بین رفته است، چون برای آینده‌نگری برای وسعت نگاه وجود داشته باشد. 

وی عنوان کرد: یکی از اشکالات ما در سینمای دفاع مقدس عدم وجود جریان صحیح نقد و نقدپذیری است؛ اگر نقد نباشد ما چگونه باید متوجه اشتباهات‌مان شویم! اگر فقط به عملکردمان با روش کلونی و خانوادگی نگاه کنیم و همه چیز با تعریف و تمجید و تشویق جلو برود و هیچ نقدی صورت نگیرد؛ چه خواهد شد؟! متأسفانه در این شرایط اگر کسی نقدی مطرح کند،به معضل تبدیل می‌شود و برای چنین افرادی راه حل معضل، حذف کسی است که آن معضل را معرفی می کند! با این شرایط چیزی تصحیح نمی‌شود و با این رویکرد اگر عقب‌گرد نکنیم، پیشرفت هم نخواهیم داشت. 

عظیمی‌میرآبادی درخصوص نسل جدید فیلمسازی در سینمای دفاع مقدس و مقاومت گفت: جوان‌های ما در حوزه فیلمسازی بلدتر، فهیم‌تر و نوع نگاه‌شان جدیدتر و نسبت به نسل‌های قبل، به‌روزتر است؛ لذا باید برای شیوه های جدید بیانی فیلمسازان جدید موقعیت فراهم کرد. البته مباحث و مبانی اصلی و مبنایی در فیلمسازان گذشته و فعلی یکی است، چون آرمان و مبانی انقلاب اسلامی یکی است، ولی شکل بیان مربوط به فیلمساز است و مدیریت نقش تعیین‌کننده‌ای در کمک به آن دارد.

بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (4)

اخلاق حرفه‌ای و مسئولیت اجتماعی هنرمند مهاجر

هنرمند، حتی اگر در مقام فردی تصمیم به مهاجرت بگیرد، نمی‌تواند مسئولیت اجتماعی‌اش را انکار کند. شهرت یک بازیگر یا مجری، اتفاقی نیست؛ این شهرت معمولاً حاصل سال‌ها فعالیت در رسانه ملی، مشارکت در پروژه‌های عمومی، و دیده‌شدن توسط مردمی‌ است که مالیات می‌دهند و تولیدات فرهنگی را تماشا می‌کنند. به‌عبارت دیگر، هنرمند سرمایه‌ای اجتماعی در اختیار دارد که از بطن همان جامعه زاده شده، حتی اگر امروز دیگر در آن زندگی نکند.

اما چه می‌شود وقتی هنرمند، همین سرمایه اجتماعی را به‌جای حفظ و پاسداشت، ابزاری می‌کند برای چرخش‌های ناگهانی فکری یا بهره‌برداری‌های سیاسی؟ اخلاق حرفه‌ای ایجاب می‌کند فرد به گذشته‌ خود وفادار باشد، نه اینکه همان مردم و رسانه‌هایی را که روزی او را بالا کشیدند، امروز با لحن تحقیر و خشم نواخته و گاه حتی فحاشی کند.

به عنوان مثال، احسان کرمی مجری سال‌های نه‌چندان دور صداوسیما، در خارج از کشور به‌سرعت به یک چهره رسانه‌ای فعال سیاسی بدل شد. او که زمانی با طنزهای سبک در تلویزیون ملی شناخته می‌شد، حالا با تندترین لحن‌ها , نظامی را که بستر دیده‌شدنش را فراهم کرده، نقد می‌کند. این نقد، نه تنها از منظر محتوا که از حیث لحن، سبک، و تناقض‌ها، محل سؤال است. چرا فردی که سال‌ها با سیستم همکاری داشته، ناگهان تبدیل به دشمنی آشتی‌ناپذیر می‌شود؟ آیا این تغییر ریشه در تجربه و تحول دارد یا در نیاز به ماندن در مرکز توجه در جغرافیای جدید؟ که در اصل یک فرصت شغلی است برای حیاط در آنجا آنهم با فروش مردم و ارزشهای کشورش .

پرستو صالحی بازیگری که شهرت و اعتبارش را بواسطه سیمای جمهوری اسلامی دارد و در سال‌هایی که بسیاری از هنرمندان زن دچار محدودیت بودند، از جایگاه و احترام خوبی برخوردار بود حالا، در چرخشی آشکار، خود را صدای سرکوب‌شدگان معرفی می‌کند و در یک برنامه مبتذل بنام عشق ابدی از هر چه لازم است تا آبرو و فرهنگ ایرانی و اسلامی را ببرد خرج میکند و نان در آبروی ملت ایران و بی شرافتی میزند.
او و هنرمندانی از این دست برای صرفا حیات خود به خود فروشی سیاسی و حتی اخلاقی افتاده و تن به بازی رسانه های معاند با کشورشان داده اند .
البته از انصاف نباید گذشت که همه هنرمندان مهاجر به این فلاکت اخلاقی و دروغگویی آشکار نیفتاده اند .
در این میان، برخی چهره‌ها چون ارژنگ امیرفضلی نشان داده‌ که می‌توان مهاجرت کرد، اما حریم اخلاق را نگاه داشت. او نه به گذشته‌اش پشت کرده، نه مردم را شماتت کرده و نه با سیاسی‌کاری برای ماندن در قاب‌ها دست و پا زده. بلکه ترجیح داده در سکوتی حرفه‌ای به زندگی در محیطی تازه ادامه دهد. این نوع مهاجرت، صادقانه و محترمانه است؛ نه به مردم خیانت شده، نه به حرفه و سابقه.

اخلاق حرفه‌ای یعنی حفظ صداقت با گذشته، احترام به مردمی که از هنر فرد حمایت کردند، و شجاعت در پذیرش نقش‌های قبلی. هنرمند مهاجر اگر می‌خواهد مدعی صداقت باشد، پیش از انتقاد، باید از گذشته‌اش عبور نکند، بلکه آن را شفاف کند.

ادامه دارد…

بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (3)

رسانه‌های برون‌مرزی؛ سکوی پرتاب یا آینه تحریف؟

در سال‌های اخیر، رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور مانند ایران‌ اینترنشنال، من‌ و تو و صدای آمریکا، به پاتوق اصلی هنرمندان مهاجر بدل شده‌اند؛ رسانه‌هایی که نه فقط نقش اطلاع‌ رسان، بلکه کار کردی شبه‌ صنعتی در بازسازی چهره‌ها، تزریق هویت‌های نو، و مدیریت نگاه عمومی دارند.

بسیاری از هنرمندان مهاجر، به‌ویژه آنان که با گفتمان سیاسی تند وارد میدان شده‌اند، نخستین قدم‌های خود را بر همین سکوها برداشتند. این رسانه‌ها به‌سرعت آنها را از چهره‌ای کم رنگ شده یا حتی محبوب در گذشته‌ای نه‌چندان دور، به یک “صدای اپوزیسیون” تبدیل می‌کنند. اما آیا این صدا، صدای حقیقی خود آن فرد است، یا پژواکی از نیاز رسانه به تولید قهرمان؟
نقش این رسانه‌ها بیشتر شبیه کارگردانی است تا روزنامه‌نگاری. آن‌ها روایت‌هایی می‌سازند که گاه با زندگی واقعی و گذشته‌ هنرمند در تضاد است. همان‌طور که در مورد حمید فرخ‌نژاد دیدیم؛ یک روز در قاب صداوسیما با افتخار از ایران می‌گوید و در فیلم‌هایی امنیتی همچون به رنگ ارغوان نقش می‌گیرد، روز دیگر در گفت‌وگو با اینترنشنال به‌ سراحت به نظام حمله می‌کند و خود را از ابتدا منتقد می‌خواند. اما در هیچ‌ کدام از این دو نسخه، صداقت کامل دیده نمی‌شود. او فردی منفعت طلب است که اگر هزینه پسرش آنهم به دلار تامین نشود ، به گفته خودش میخواهد ۸۰ میلیون ایرانی نباشد.

فاطمه معتمدآریا نیز، با حضور در رسانه‌های خارج‌نشین، در تلاش برای بازتعریف خود به‌عنوان زنی “سرکوب‌شده در نظام مردسالار ایران” است؛ تعریفی که به‌کلی با دهه‌ها فعالیت پروژه های هنری، و عضویت در هیئت داوران جشنواره‌ها، و دریافت جوایز داخلی، در تضاد است. این چرخش ناگهانی اگر صادقانه بود، باید پیش‌تر اتفاق می‌افتاد. اما وقتی با مهاجرت همزمان می‌شود، بیشتر رنگ و بوی فرصت‌طلبی دارد.

در این میان، مخاطب ایرانی، که روزی همین چهره‌ها را در قاب تلویزیون یا سینما تحسین کرده، دچار سردرگمی می‌شود: کدام نسخه واقعی است؟ هنرمندی که در قاب صداوسیما می‌درخشید یا مبارزی که در گفت‌وگوهای یوتیوبی فریاد می‌زند؟

پاسخ این پرسش، بیش از هر رسانه یا چهره‌ای، د حافظه تاریخی مخاطبین است . مردم این دوگانگی را می‌بینند؛ حتی اگر نگویند یا برزبان نیاورند، مطمئنا فراموش نمی‌کنند.

ادامه دارد…

رهایی سینما از سیاست؛ جنجالی با یک منتقد سرسخت

مهدی پوربلاسی، هنرمند و اندیشمند پرکاری است که در اسفند ۱۳۵۰ در تهران و در خانواده‌ای اصیل با ریشه‌های آذری (سرابی) به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی او ترکیبی جالب توجه از کارشناسی کارگردانی تئاتر و کارشناسی ارشد ادیان و عرفان را شامل می‌شود، تلفیقی که به آثارش عمق و غنای ویژه‌ای بخشیده است. کارنامه هنری پوربلاسی گستره وسیعی از فعالیت‌های فرهنگی و هنری را دربرمی‌گیرد: از تهیه‌کنندگی برنامه‌های فاخر اندیشه‌محور در شبکه چهار سیما مانند «فلسفه علم» (۱۳ قسمت)، «صفحه۴» (۵۲ قسمت) و «اسلام‌هراسی» (۱۳ قسمت) تا نویسندگی و کارگردانی نمایش‌های ماندگاری چون «دیوانه! من هوراشیو هستم» و اقتباس هنرمندانه از شاهکار «پدرو پارامو». در عرصه تلویزیون نیز آثار درخشان او همچون سریال‌های «مخمصه» (۳۰ قسمتی)، «نقش خاک» (۲۶ قسمتی) و «شهر پشت دریاها» (۱۳ قسمتی به همراه کارگردانی) گواه توانایی‌های گسترده او در نویسندگی و کارگردانی است. پوربلاسی با انتشار رمان «پریان دره انار» (انتشارات قدیانی) نیز توانایی خود را در خلق جهان‌های داستانی به نمایش گذاشته است. نگاه ویژه او که آمیزه‌ای از زیبایی‌شناسی هنری، دغدغه‌های عرفانی و تحلیل‌های فلسفی است، در تمام آثارش به وضوح قابل ردیابی است.پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای پوربلاسی، شما در جایی موضع تندی در موضوع هنر اتخاذ کرده‌اید. ابتدا بفرمایید چرا معتقدید هنر نباید رسالتی داشته باشد؟
پاسخم روشن است: هر گونه رسالت تحمیلی به هنر، برابر است با قتل آن. وقتی هنر را به خدمت شعارهایی مثل “آگاهی‌بخشی” یا “اعتراض سیاسی” می‌گیرید، آن را از ماهیت اصلی‌اش تهی می‌کنید. هنر مانند آب زلال است – ذاتش رهایی‌بخش و زیباست. هر دستکاری در این ذات، آن را به چیزی غیر از هنر تبدیل می‌کند.
اما برخی می‌گویند سینما همواره متأثر از شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است. این نظر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تفاوت بنیادینی وجود دارد بین تأثیرپذیری از واقعیت‌ها و جهت‌گیری سیاسی سازمان‌یافته. من با سینمایی که به صورت طبیعی مسائل جامعه را بازتاب می‌دهد مشکلی ندارم. مشکل من با سینمای سفارشی است که از ابتدا با بودجه و دستورالعمل نهادهای سیاسی ساخته می‌شود تا روایت خاصی را تحمیل کند.
وضعیت فعلی سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وضعیتی فاجعه‌بار. به ویژه در حوزه کمدی که به سطحی‌ترین و مبتذل‌ترین شکل ممکن سقوط کرده است. فیلم‌هایی پر از رقص مردان، شوخی‌های جنسی پیش‌پاافتاده و صحنه‌های مستی. اینها حتی اصول اولیه کمدی‌نویسی را هم رعایت نمی‌کنند. اگر از این “طنز”ها نمی‌خندم، آیا مشکل از من است؟
به نظر شما ریشه این افول چیست؟
مدیریت ناکارآمد در تمام سطوح. وقتی در حوزه‌های کلانی مثل محیط زیست، اقتصاد و فرهنگ چنین مشکلات ساختاری داریم، چگونه انتظار داریم سینما سالم بماند؟ از یک سو فشارهای سیاسی و سانسور، و از سوی دیگر فرار به سمت ابتذال برای جلب مخاطب.
راه حل شما برای خروج از این بحران چیست؟
نخست باید سینما را از چنگال دو آفت مهلک نجات داد: سیاستزدگی و ابتذال. دوم باید فضایی ایجاد کرد که فیلمسازان واقعی بتوانند نفس بکشند. به یاد بیاورید موج سینمای معناگرا چه آثار درخشانی تولید کرد؛ فیلم‌هایی که هم سرگرم‌کننده بودند هم اندیشه‌برانگیز.
شما بین “سینمای دینی” و “سینمای جهت‌دار سیاسی” تمایز قائل شده‌اید. این تفاوت را چگونه توضیح می‌دهید؟
جهت‌گیری سیاسی ماهیتاً با دین متفاوت است. سینمای دینی وقتی به تبلیغات سیاسی تبدیل می‌شود که بخواهد دیدگاه خاصی را تحمیل کند. اما سینمای اصیل دینی، ارزش‌های انسانی را بدون شعارزدگی و به صورت طبیعی بیان می‌کند.
خیلی ممنون آقای پوربلاسی، در پایان چه پیامی دارید؟
باید سینما را به اهلش بسپارند. نه سیاستمداران که به فکر تبلیغات هستند، نه بازاری‌ها که به فکر سود بیشتر. برای نجات سینما، نیاز به تحولی اساسی داریم. همانطور که گفته‌ام: “عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی”.
متشکرم از حضور شما در این مصاحبه ی بی پروا…
شما که معروفید به نترسی و شجاعت! نمره ی بی پروایی به این مصاحبه از نظر شما، نمره ی خوبی است. من هم متشکرم.

تبیین نظریه مقاومت هدف جشنواره رسام

نادری: اقدام آفندی علیه جنایات رژیم صهیونیستی در منطقه در راستای قوت قلب محور مقاومت است

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ رئیس سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت صبح امروز در شورای اداری شهرستان سیرجان حضور یافت. وی در این جلسه طی اظهاراتی حاج قاسم را قوت قلب محور مقاومت دانست و با ارائه مقدمات و برنامه های اختتامیه ششمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه رسام گفت: تبیین نظریه مقاومت هدف این جشنواره است.

رئیس سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت با اشاره اهمیت آثار هنری در انعکاس جلوه های معنوی و پایداری جبهه مقاومت گفت: گاهی یک فریم عکس، معادلات منطقه را تغییر می دهد.

نادری در پایان نسل کشی رژیم صهیونیستی را شرم آور و دردناک خواند و افزود: ما کنش‌گران رسانه ای تصمیم گرفتیم با برگزاری جشنواره رسام به اندازه بضاعت خود در تقویت جبهه مقاومت قدم برداریم.

همچنین در جلسه هماهنگی اعضای ستاد ششمین جشنواره بین المللی فیلم کوتاه رسام با شرکت گل گهر، دکتر مازندرانی دبیر جشنواره با تشکر از زحمات مسئولانه شرکت گل گهر گفت: قرار است تلاش ۹ ماهه در ۲ ساعت اختتامیه نمایان شود. جشنواره رسام جشنواره ای عادی نیست، بلکه این رویداد در سطح جهان اسلام برگزار می شود.

دکتر نادری رئیس سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس و مقاومت نیز فلسفه وجودی جشنواره رسام را گرامیداشت شهدا عنوان کرد و افزود: زبان هنر رساترین ابزار برای این اقدام است که ما آنرا انتخاب کرده ایم. وی با اشاره به حوادث غزه و لبنان گفت: در شرایطی که دشمن تا بن دندان مسلح بر ملت مظلوم غزه جنایت می کند و همه کشورها سکوت خفت بار کرده‌اند باید به خود آمده و قدمی در حمایت از محور مقاومت برداریم. چشم و نگاه رهبر انقلاب که از جبهه مقاومت به صورت ویژه حمایت می کند به حرکاتی از این نوع است. چه بسا گاهی اوقات یک اتفاق مهم، معادلات منطقه را به هم می زند.

نقد ساختار سینمای ایران و راهکارهای تحول

حضور پررنگ شهرام مقصودی در عرصه سینما از سال ۱۳۷۴ با گذراندن دوره فیلمسازی در انجمن سینمای جوانان سنندج و ساخت نخستین فیلم کوتاه آغاز شد و تا امروز با خلق بیش از ۶۰ اثر در ژانرهای کوتاه، مستند، تجربی و سریال ــ چه در مقام کارگردان و چه تهیه‌کننده ــ تداوم یافته است. افتخارات بین‌المللی او شامل ۵۲ جایزه معتبر برای آثاری چون «زمین خشک»، مستند «۷۴» و فیلم سینمایی «گل نسا» در مقام تهیه‌کننده، و همچنین فیلم‌های تحسین‌شده‌ای چون «نقش الماس»، «صندوقچه زندگی»، «نفس به شماره» و «هوای تازه» در مقام کارگردان است. تجربه‌های مدیریتی او در حوزه فرهنگ و هنر، از مدیریت مؤسسه‌های فرهنگی در غرب کشور تا برگزاری رویدادهای معتبری چون جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت، دبیری جشنواره‌های «هفت نگاه شهر» و «شور عشق» (اربعین حسینی)، و مدیریت پروژه‌های ملی مانند «هیرکانی» و NGO «آگاه از هنر»، نشان‌دهنده تسلط او بر مدیریت هنری در سطوح مختلف است. وی هم اکنون مدیرعامل مؤسسه فرهنگی «فرهیختگان هنر هفتم» است.مقصودی با تحصیلات کارشناسی در رشته کارگردانی سینما، کارشناسی ارشد نویسندگی و معادل دکتری در هنر و رسانه، ترکیبی کم‌نظیر از دانش آکادمیک و تجربه عملی را در کارنامه دارد. این مسیر حرفه‌ای، او را به چهره‌ای تأثیرگذار در سینمای ایران تبدیل کرده که همزمان با خلق آثار هنری، در توسعه زیرساخت‌های فرهنگی نیز پیشگام بوده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای مقصودی، سپاسگزاریم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. شما به عنوان یکی از دست اندرکاران عرصه سینما، همواره تحلیل­ ها و نقدهای خوبی ارائه داده ­اید. به نظر شما سینمای ایران در این برهه در چه وضعیتی قرار دارد؟ 

سینمای ما را نمی ­توان صددرصد فعال یا کاملاً راکد دانست. از لحاظ ساختاری و محتوایی، به ویژه در حوزه­ های اجتماعی و تنوع ژانری، کمبودهای بسیاری داریم که باید برطرف شود. البته سینما همواره آیینه تحولات جامعه است و خوشبختانه در سالهای اخیر شاهد رشد قابل توجهی در حوزه انیمیشن بوده­ ایم که نقطه امیدواری است. اما متأسفانه در بخش تولیدات تجاری و کمدی با ضعف­ های محتوایی و ساختاری جدی مواجه هستیم. 

به نظر برخی افراد؛ در سالهای اخیر، تمایل به سیاه نمایی و نمایش افراطی مشکلات اجتماعی در سینما افزایش یافته است. آیا موافق هستید؟

متأسفانه این یک واقعیت است. سینما و حتی تولیدات پلتفرمی به سمت نمایش یک­جانبه و اغراق­آمیز معضلات اجتماعی گرایش پیدا کرده­اند. مسائلی مانند فقر، اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی مهم هستند، اما این تصویر درست و دقیقی از جامعه ما نیست. پیشرفت­ها، دستاوردهای علمی، موفقیت­های پزشکی و فناورانه ما نادیده گرفته می­شوند. در سینمای دفاع مقدس که سال­هاست در آن قوی عمل کرده­ایم، امروز شاهد تولیدات محدود و اغلب سفارشی هستیم. بخش خصوصی هم تمایلی به سرمایه­گذاری در این حوزه نشان نمی­دهد.

این رویکرد تک­بعدی چه تأثیری بر رابطه سینما و مخاطب می­گذارد؟

وقتی ذائقه مخاطب را صرفاً با محتوای تکراری و گاه ضعیف تغذیه می­کنیم، طبیعی است که سلیقه او تغییر کند. تهیه­کنندگان و سرمایه­گذاران هم غالباً به دنبال فروش هستند، نه کیفیت و عمق محتوا. این چرخه معیوب باعث می­شود سینمای ما در دام تکرار گرفتار شود و مخاطب نیز به تدریج از سینما فاصله بگیرد، مشابه اتفاقی که متأسفانه برای تلویزیون هم تا حدودی شاهد بودیم. 

یکی از چالش­های اساسی، بحث مدیریت سینماست. ارزیابی شما از عملکرد مدیریتی در سینمای ایران چیست؟

متأسفانه مدیریت سینمای کشور سال­ هاست درگیر جناح ­بندی­ های سیاسی بوده است. وقتی مدیران تنها از یک جریان خاص حمایت می­ کنند و بودجه ­ها صرف تعداد محدودی فیلمساز می شود، طبیعی است که سینما رشد نمی­ کند. ما به مدیرانی نیاز داریم که دغدغه هنر و پیشرفت سینما را داشته باشند، نه وابستگی به جناح های سیاسی. تا زمانی که این نگاه تغییر نکند، سینما در یک دور باطل باقی خواهد ماند. 

برای برون­ رفت از این وضعیت، چه راه کارهای عملی را پیشنهاد می ­کنید؟

به نظر من، نخست باید نگاه مدیریتی تغییر کند و فرصت­ های برابر برای فیلمسازان جوان و مستعد فراهم شود. دوم این­ که تشکیل شوراهای تخصصی برای ارزیابی فیلمنامه­ ها پیش از مرحله تولید می­ تواند بسیار کمک­ کننده باشد. همچنین ایجاد سازوکارهای حمایتی شفاف، مانند تعاونی ­های سینمایی که پروژه ­های تأییدشده را به سرمایه­ گذاران متصل کنند، می­ تواند تحول­ آفرین باشد. هرچند طرح «کارگردان اولی ­ها» اقدام مثبتی بود، اما کافی نیست. باید ساز و کاری ایجاد شود که فیلمسازان جوان پس از دریافت مجوز، درگیر پیچیدگی­ های اداری نشوند و حمایت های لازم را دریافت کنند. 

در پایان، آینده سینمای ایران را چگونه ارزیابی می­کنید؟

با وجود همه مشکلات، سینمای ایران نسبت به گذشته پیشرفت­ های فنی و محتوایی داشته، به ویژه در حوزه انیمیشن. اما هنوز تا رسیدن به استانداردهای جهانی فاصله داریم. اگر مدیریت سینما اصلاح شود، فضای رقابتی سالم ایجاد گردد و از استعدادهای جوان حمایت واقعی صورت بگیرد، می ­توانیم شاهد تحولی بزرگ در سینمای ایران باشیم. سینما ابزاری قدرتمند برای امیدآفرینی و پیشبرد جامعه است و امیدوارم این ظرفیت به درستی مورد استفاده قرار گیرد. 

سپاسگزاریم از این گفتگوی صمیمانه.

من نیز از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگوها بتواند گامی هرچند کوچک در جهت ارتقای سینمای ایران باشد.

خروج از نسخه موبایل