احترام برومند و مهدی هاشمی بازیگران پیشکسوت سینما در نقشهای اصلی فیلم «آغوش باز» ایفای نقش دارند که از آنها میتوان به عنوان سنوسالدارترین زوج این دوره از جشنواره فیلم فجر نام برد.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، بهروز شعیبی کارگردان سینمای ایران ۲ سال بعد از نمایش «بدون قرار قبلی» در جشنواره فیلم فجر، با فیلم دیگری به این رویداد آمده است؛ اثری که گفته میشود با یک زوج هنری پیشکسوت در مقام بازیگران اصلی به تولید رسیده است. شعیبی که در کارنامه حدود ۱۰ ساله فیلمسازیاش، زوجهای بازیگری مختلفی را برای آثارش برگزیده است، حالا با مسنترین زوج کارنامه فیلمسازی اش، پا به فجر چهل و دوم میگذارد. به بهانه نمایش فیلم جدید این کارگردان در جشنواره چهل و دوم فیلم فجر، مروری بر زوجهای بازیگری آثار کارنامه بهروز شعیبی خواهیم داشت.
آغوش باز: سنوسالدارترین زوج
هنوز «آغوش باز» را ندیدهایم و از کم و کیف این فیلم سینمایی در حد معرفی عوامل و خلاصه داستان اطلاع داریم اما شعیبی حداقل در انتخاب زوج اصلی، تفاوت قابل توجهی با دیگر فیلمها و سریالهایش داشته است. احترام برومند و مهدی هاشمی به عنوان هنرمندانی پیشکسوت و با چندین دهه تجربه فعالیت هنری، در حالی زوج اصلی این فیلم را تشکیل میدهند که در شرایط عادی، نه نقش اصلی، بلکه برای این سنین اساساً نقش چندانی در سینمای ایران وجود ندارد. حال باید دید سنوسالدارترین زوج فیلمهای بهروز شعیبی در «آغوش باز» و موضوع موسیقیایی آن، چقدر مورد توجه داوران جشنواره فیلم فجر قرار خواهند گرفت.
بدون قرار قبلی: زوج قابل قبول و سفر فردی
آخرین اثر نمایشدادهشده بهروز شعیبی که بسیاری آن را پختهترین فیلم او میدانند، اثری با محوریت یک فرد است که البته در فرازهایی از آن، شاهد حضور ۲ شخصیت اصلی به عنوان زوج در کنار هم هستیم. پگاه آهنگرانی که به شکلی غیرمنتظره، بازیگر اصلی فیلم شعیبی شد، بعد از مدتها کمکاری نقشآفرینی لایق تمجیدی در این اثر ارائه کرد و مصطفی زمانی زوج او که نقشی کوتاه و مکمل در فیلم داشت، ترکیب مناسبی با آهنگرانی ساخت که اگرچه خیرهکننده از آب درنیامد، ولی تماشاگران را راضی کرد. چون آنچه که «بدون قرار قبلی» را دیدنی کرد، حالوهوای کلی فیلم و سفر درونی کاراکتر اصلی بود نه در کنار هم قرار گرفتن ۲ بازیگر معروف به شکل زوج.
روز بلوا: فیلمنامه و زوج کمافتوخیز
روی کاغذ، بیشترین تناسب را میان زوجهای کارنامه فیلمسازی بهروز شعیبی، بابک حمیدیان و لیلا زارع زوج فیلم / سریال «روز بلوا» داشتند، با سنوسالی برابر و تناسب ظاهری کافی. اگرچه هر ۲ بازیگر تلاش زیادی برای ارائه کاراکترها به بهترین نحو ممکن نشان دادند، ولی درام اثر نسبت به آثار قبلی و بعدی بهروز شعیبی، کمتر تأثیرگذار بود که از فیلمنامه کمافتوخیز آن برمیآمد. زارع البته در نیمی از «روز بلوا» غایب یا منفعل است که بخشی از شخصیتپردازی اوست و به همین دلیل، زوج این اثر، با وجود تناسب، حضور پررنگی در کنار یکدیگر ندارند.
گلشیفته: بازگشت سیامک انصاری به کمدی جواب داد
مابین همه آثار بهروز شعیبی، لقب درنیامدهترین اثر را میتوان به «گلشیفته» داد. او اگرچه در این سریال از حضور مهناز افشار ستاره وقت سینمای ایران بعد از چند سال در نقش طنز و با چهره و پوششی متفاوت استفاده کرد اما انتخابش چندان جواب نداد و این بیشتر سیامک انصاری بود که توانست تماشاگران را بخنداند. آنها که پیشتر در «دعوت» حاتمیکیا نیز همبازی شده بودند، این بار نقشهایی متفاوت را ایفا کردند. در نهایت مخاطبان زوج انصاری و افشار را در سریال «گلشیفته» پذیرفتند تا این اثر لااقل از نظر زوج بازیگر اصلی، دچار ضعف نشده باشد.
دارکوب: دو زوج یا یک مثلث؟
فیلم «دارکوب» عملاً ۲ زوج دارد، با یک فصل مشترک: امین حیایی، مهناز افشار و سارا بهرامی هریک در فرازهایی از اثر، زوج حیایی هستند با این تفاوت که بهرامی باید عشقی پنهان و افشار باید عشقی عیان را به تصویر بکشد. طبعاً کار بهرامی سختتر است و شاید به همین دلیل، مستحقتر برای دریافت سیمرغ اما نباید از هنر حیایی گذشت که با کمک چهرهپردازی و فن بیان مناسب، بازی بهاندازهای در نقش روزبه ارائه کرد تا هر ۲ زوج کامل شوند.
سیانور: التهاب ۲ نفره آمیخته با سیاست
پدرام شریفی پیش از بازی در فیلم «سیانور» در سریال «سرزمین کهن» یا «سرزمین مادری» ایفای نقش داشت اما این سریال پخش نشد و او هنگام بازی در «سیانور» هنوز به شهرت نرسیده بود اما نمایش عمومی فیلمش به بعد از اکران «بادیگارد» خورد تا شخصیت او کمابیش برای مخاطب تکراری شود؛ نظامی جوان و خوشتیپی که البته نوعی بیخبری و خوشخیالی در چهره و رفتار دارد. ترکیب او با هانیه توسلی به عنوان محبوبی باتجربهتر در سیاست و مبارزه چریکی، جواب داد. هرچه شریفی قرار بود بیشتر تیپ باشد، توسلی مسیر سختی برای شخصیتسازی داشت و از آزمون آن سربلند بیرون آمد. التهاب موجود در بعضی سکانسهای ۲ نفره آنها در «سیانور»، قابل توجه است.
پرده نشین: دیده شدن سارا بهرامی
اولین بار سارا بهرامی و حامد کمیلی در سریال «پروانه» زوجی را تشکیل دادند که پس از آن شعیبی نیز در «پردهنشین» از این زوج استفاده کرد. آنها بعداً در فیلمهای سینمایی «ایتالیا ایتالیا» و «جمشیدیه» نیز نقش یک زوج را ایفا کردند.
اما در قصهای که مرکز آن، زنی تنها با بازی ویشکا آسایش بود، زوج سریال را حامد کمیلی و سارا بهرامی تشکیل میدادند و البته با وجود تأثیرگذاری هر ۲ نقش، اما به علت حضور کاراکترهای متعدد، صحنههای ۲ نفره آنها زیاد نبود. در «پردهنشین» کمیلی در شکلی حداقلی، توانست گلیم خود را از آب بیرون بکشد، ولی در مقابل، بهرامی بیشتر دیده شد. حس میان این ۲ بازیگر نیز در اثر شخصیتپردازی درست و بازی سارا بهرامی قابل قبول از آب درآمد که کارگردانی شستهرفته بهروز شعیبی در موفقیت آن بیتأثیر نبود.
دهلیز: موفقیت غیرمنتظره زوج متفاوت
اوایل دهه ۹۰ و در سالهایی که رضا عطاران با هر فیلمش گیشه را از آن خود میکرد، بهروز شعیبی تصمیم گرفت نقش جدی کاراکتر اصلی «دهلیز» را به او بدهد؛ در برابر هانیه توسلی که در آن زمان به تدریج در حال رسیدن به سطح اول بازیگری سینمای ایران بود. این ترکیب، نتیجه خوبی داشت. عطاران با گریم مناسب، تصویری کاملاً تلخ از یک همسر و پدر زندانی ارائه کرد و توسلی غم و امید را با نگاهش توأمان به مخاطب رساند. آنچه البته به حضور مشترک این ۲ بازیگر قوت بخشید، کارگردانی درست و شخصیتپردازی کم ایراد ۲ کاراکتر اصلی بود.
البته باید اشاره کرد که زوجهای سریالهای بهروز شعیبی، بیشتر از ۲ موردی است که اشاره کردیم و قاعدتاً در این سریالها زوجهای بیشتر و البته خط قصههای متفاوتتر و گستردهتری وجود داشت که در این گزارش به عنوان نمونه از هر سریال یک زوج شاخص بررسی شدند.
رضا عطاران که برای نمایش فیلم “روشن” در کشور عمان حاضر شد، گفت: این فیلم برای سه سال و نیم پیش است و من در این فیلم نقش جدی ایفا کردم و خودم فیلم را دوست دارم و امیدوارم شما هم از دیدن آن لذت ببرید.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، روح الله حجازی تهیهکننده و کارگردان فیلم هم در این برنامه گفت: فیلم “روشن” ششمین فیلم من است و به بسیاری از جشنوارههای جهانی راه یافته و افتخار کسب کرده است، امیدوارم پس از این با فیلمهای دیگر هم به اینجا بیایم.
فیلم سینمایی «روشن» به کارگردانی و تهیهکنندگی روح الله حجازی و بازی رضا عطاران دومین فیلم ایرانیست که با حضور این کارگردان و بازیگر در سینما سینهپلیس شهر مسقط برای ایرانی ها به نمایش درآمد.
در ابتدای مراسم، مهدی سلیمانی برچلویی که با همراهی “شمسالمرجان” اکران فیلمهای سینمای ایران در عمان را برگزار میکند. ضمن خوش آمدگویی به مخاطبین از حضور رضا عطاران و روح الله حجازی بسیار قدردانی کرد و گفت: بسیار خوشحالم که به لطف خدا توانستیم دومین فیلم ایرانی پس از فسیل را در مسقط نمایش دهیم و هر دو فیلم با ظرفیت تکمیل نمایش داده شوند.
در «روشن» که داستان یک مرد میانسال عاشق بازیگری است، علاوه بر عطاران، سیامک انصاری و سارا بهرامی هم بازی کردهاند.
نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» گفت:مشخصا با ذات سینمای کمدی مشکلی ندارم، اما مساله این است که فیلم کمدی، سینمای ایران را قبضه میکند. نگران نسل بعدی هستم که مردم آن فقط برای خندیدن به سینما بروند.
به گزارش سینمای خانگی، آرمان خوانساریان درباره اکران فیلمش در میان سیل انبوه فیلمهای کمدی در شرایط فعلی به خبرنگار سینمایی ایرنا گفت: ما نسلی بودیم که فیلمهای مهم سینمای ایران را در سالن های سینما دیدهایم. بهشخصه مشکلی با ذات سینمای کمدی ندارم، اما مشکل این است که فیلم کمدی سینمای ایران را قبضه میکند چراکه سینمادار ترجیح میدهد سالنش پر شود و فقط بلیطهای بیشتری فروخته شود.
وی ادامه داد: نگران نسل بعدی هستم که مردم آن فقط برای خندیدن به سینما بروند؛ در غیر این صورت با ذات سینمای کمدی مشکلی ندارم.
خوانساریان درباره ریسکی که یک فیلم شاعرانه در شرایط فعلی اکران تحمل میکند، گفت: سینمای ما فقیر است و در قبضه سینمای کمدی و سینمای جنوب شهری است از این رو کمتر کسی می آید که برای یک مدل جدید ریسک کند. فیلم من هم عجیبوغریب و جدید نیست، من سعی کردم سیلقه متفاوت از آنچه در سینمای بدنه بود، ارائه بدهم.
وی ادامه داد: مسیر و ایمان من به سینمایی که آن را سینمای اندیشه میدانم، مشخص است. منتها بسیاری از تهیهکنندگان این اعتماد را ندارند. من ۲ سال تلاش میکردم تا بتوانم کسی را برای سرمایهگذاری روی فیلمم پیدا کنم.
آرمان خوانساریان، نویسنده و کارگردان فیلم سینمایی جنگل پرتقال
نگاه تجاری به سینما حالم را خوب نمیکند
خوانساریان به مسئولیتپذیری در برابر نسل جدید اشاره کرد: نسلی هست که ما در برابر آن مسئولیم. همانطور که ما از نسل قبلی یاد گرفتیم باید به نسل بعدی هم یاد بدهیم. لذت و ایمان در تدریس علیرغم شرایط مالی، برای من باعث ادامه دادن تدریس شد. در حال حاضر این نوع سینما نیز برای من همین است. از یک جایی به بعد که نگاه تجاری داشته باشم دیگر سینما برایم معنا پیدا نمیکند و کار فرهنگی محسوب نمیشود.
این کارگردان درباره میزان مخاطبپذیری فیلم گفت: من از ابتدا تلاش داشتم فقط برای تئاتریها فیلمی نسازم، از لغات تخصصی فرار کردم و مفهوم تئاتر و تئاتر خواندن را یک بار تعریف کردم. تخصصیترین نکته شاید اسم چخوف است که چندبار در فیلم توضیح داده میشود که چخوف کیست و چرا علی بهاریان قرار بود چخوف آسیا باشد؟
وی انتخاب فضای تئاتر و ادبیات نمایشی را قابل تامل دانست و گفت: برخی میگویند چرا علی بهاریان زیست نخواند یا پزشکی. درحالیکه افسردگی بعد از تحصیل در رشته هنر غیرقابلاجتناب است. مسالهای که از ابتدا اطرافیان با دانشجو مخالفاند و بعد از فارغ التحصیلی، سرنوشت مشخصی در انتظار دانشجو نیست. در دانشگاه میتوان آدم مهمی شد اما بعد از اتمام دانشگاه با جامعهای سر و کار دارید که نمیدانید در کدام بخش آن باید ابراز وجود کنید.
هامون، نمونه موفق فیلم روشنفکرانه در سینمای ایران
خوانساریان ادامه داد: نمونه موفق فیلم جامعه روشنفکری، هامون است. حمید هامون نمیتواند قصاب باشد و شغل دیگری داشته باشد چراکه در کتاب ها و افکار تنیده است. ما در این فیلم راجع به تکبر صحبت میکنیم؛ اینکه کسی رویایی داشته و به آن نرسیده و زمانی به خودش میآید و میبیند که به جایی نرسیده. حرفه او مساله اصلی ما نیست.
چالشهای یک معلم، انتقاد ناپذیر و مغرور
کارگردان فیلم کوتاه سایه فیل درباره شکلگیری شخصیت علی بهاریان گفت: من از ۲۶ سالگی معلم مدرسه شدم و این آغاز یک خودشناسی برای من بود. همیشه در زندگیام در جایگاه کسی بودم که میخواستم یاد بگیرم و حالا معلمی داشت باعث میشد که به جای یادگیری یاد بدهم و این روی شخصیت من هم تاثیر گذاشت.
این کارگردان افزود: از یک جایی دیدم دانشآموزی مقابل من است که بلافاصله حرفم را میپذیرد و با چشم گفتن، مرا تایید میکند. این از من موجود ترسناکی میساخت، آدمی که دیگر انتقادپذیر نیست و حواسش نیست که یک معلم از بالا به دانشآموز نگاه نکند. تلاقی این دو، شخصیت سهراب بهاریان را در فیلم من ساخت.
سارا بهرامی در فیلم جنگل پرتقال
تلاش داشتم حرف جدی را شوخی شوخی بزنم
خوانساریان در پاسخ به اینکه فضای فیلم در عین نمایش مصائب و مشکلات منفی و ناامیدانه نمیشود، گفت: وقتی میخواهید حرف جدی بزنید و با گله و شکایت با آدمها درد دل میکنید، حرفتان تاثیر گذار نمیشود اما وقتی با احساسات و شوخی و حسهای مختلف از غم میگویید همیشه این درد به یاد میماند چون با غر و درد حرف نزدید.
این کارگردان ادامه داد: من سعی میکنم روی این کار کنم که حرف جدی را شوخیشوخی بزنم. اگر راجع به سرخوردگی حرف میزنم، نمیتوانم از ابتدا تا انتها غر بزنم. اما وقتی آن حسهای زیبا و مختلف نباشد درد نبودن آن را حس میکنیم. سهراب آخر قصه میفهمد ۱۵ سال پیش چه چیزی داشته که قدرش را ندانسته اما امروز دیگر فرصتی نیست. زندگی این گونه نیست که هر زمان ما تغییر کنیم با ما تغییر کند.
خوانساریان درباره شباهت فیلمش با سینمای رسول صدرعاملی گفت: وقتی شانس حضور یک آدم بزرگ کنار فیلم را داری، قطعا یاد گرفتن از ایشان اهمیت بیشتری دارد.
کارگردان فیلم کوتاه سبز کله غازی گفت: مدل کاری آقای صدرعاملی اینگونه است که اعتماد کامل به فیلمساز دارد. سینمای ایشان نیز به حدی جذاب و نرم است که مسلما تاثیر زیادی از ایشان گرفتم.
بلوغ شخصیتها، دستاورد «جنگل پرتقال» بود
نویسنده فیلم ابر بارانش گرفته درباره بلوغ شخصیتها در این اثر گفت: برای هر دو شخصیت یک بلوغ اتفاق میافتد. ما در تمام فیلم، از دختری میشنویم که همه به او میخندند و بعد که او را میبینیم، فرد بالغی است که آن تصمیم نهایی را میگیرد. در پایان فیلم هم دختر از سر بلوغ اشک میریزد اما دوباره تن به تحقیر نمیدهد. جایی که کسی در جوابی که خودش داده، اشک میریزد و پشت این بلوغ اتفاق افتاده. سهراب نیز در پرده سوم فیلم متوجه خودش میشود و تازه به بلوغ میرسد. تضاد بین این بلوغ در جایی که است که شخصیت دختر در جایی که نمیپذیرد، بالغ میشود و شخصیت پسر در جایی که به دنبال احیا است، به خودش می آید.
خوانساریان درباره انتخاب نام فیلم اظهار داشت: فیلم درباره خطایی در گذشته صحبت میکند. خطایی که همه لحظات زیبای گذشته را از بین برده و بازآفرینی آن ممکن نیست. از این رو اسمی انتخاب میکنیم که در ظاهر فانتزی است اما وقتی فیلم را میبینیم متوجه میشویم که این مربوط به خطای دختر در گذشته است که این واژه را به اشتباه ساخته و این اسم در بین همه یک اسم رمز از حماقت مریم است.
«در دنیای تو ساعت چند است» در بیان مساله عشق تفاوت داشت
کارگردان فیلم جنگل پرتقال به شباهت ذکر شده بین فیلمش و دیگر فیلمهای روشنفکری گفت: چنین فیلمهایی در سینمای ایران کم هستند و خواهناخواه این تاثیر گرفته میشود. اگر فیلم در دنیای تو ساعت چند است بعد از این فیلم هم ساخته میشد میگفتند از جنگل پرتقال تاثیر گرفته شده. اما چون آنجا شمال بوده، اینجا هم شمال است این خوانش شبیهبودگی از این فیلم میشود. از طرفی دوست ندارم بگویم هیچ تاثیری نگرفتم. فیلم آقای یزدانیان به شدت خوب است اما این گونه نبوده که بگویم چون آن فیلم بوده بروم این فیلم را بسازم.
وی افزود: من در تنکابن زندگی کرده ام و دوران دانشجویی ام را پشت سر گذاشتم و بخش زیادی از فیلم، خاطرات من است. یعنی اگر در اصفهان دانشجو بودم احتمالا با فیلم رضا ساخته علیرضا معتمدی مقایسه میشدم! جغرافیا و فقیر بودن سینمای ما در تنوع این حس را به وجود آورده.به علاوه اینجا برعکس آن فیلم عشق مساله اصلی فیلم ما نیست ولی در آن فیلم عشق مساله اصلی بود.
خوانساریان درباره فیلمهای ایرانی با فضای روشنفکری اظهار داشت: تفاوت این فیلم با دیگر فیلمهای روشنفکری این است که من در این فیلم پیشنهاد گفتوگو دادم. مسئله فیلم گفتوگو و معذرتخواهی است چون از دل گفتوگو، عذرخواهی درمیآید. ما راجع به گفتوگو حرف زدیم. انتهای فیلم جایی است که شخصیت اصلی، اولین معذرتخواهی زندگیاش را انجام میدهد.
وی تاکید کرد: فروش فیلم نشان میدهد که نسبت به فیلمهای رایج سینمای ایران، این فیلم در نبود بازیگر ستاره که فروش را تضمین کند و موضوعی که آن چنان در سینما رایج نیست، مورد استقبال مخاطب قرار گرفته است.
سعید مولویان در فیلم جنگل پرتقال
شناخت سارا بهرامی از دانشگاه تنکابن، پل مشترک ما شده بود
خوانساریان انتخاب سارا بهرامی را به دلیل تجربه مشترک از فضای شمال ایران مهم دانست و گفت: سارا بهرامی جزو گزینههای اول من بود چرا که او نیز شمال درس خوانده بود و فضای زیست دانشجویی در شهر تنکابن را میشناخت.
وی تاکید کرد: ما با صحبت راجع به اتفاقات گذشته میتوانستیم منظورمان را به تمامی به یکدیگر برسانیم و خاطراتی ساختیم که هر دو آرزویمان بود. ایشان میخواست آنجا روزی فیلم بازی کند و من آرزویم این بود که آنجا فیلم بسازم. تنکابن پل مشترک ما شده بود.
اکران فیلم سینمایی جنگل پرتقال به نویسندگی و کارگردانی آرمان خوانساریان و به تهیهکنندگی رسول صدرعاملی در سینماهای سراسر کشور ادامه دارد.
آرمان خوانساریان، کارگردان جوانی که این روزها فیلم «جنگل پرتقال» را به عنوان اولین فیلم بلند سینماییاش روی پرده سینماها دارد، عاشق معلمی است و در یک هنرستان پسرانه هم درس میدهد؛ او آنقدر دلبسته این حرفه است که میتوان گفت به اندازه سینما برایش عزیز است.
این فیلمساز که پیشتر با فیلمهای کوتاه «سبز کله غازی» و «سایه فیل» در جشنوارههای فیلم کوتاه جایزههای متعددی گرفته بود، پس از چند سال سراغ ساخت یک فیلم سینمایی بلند رفت؛ فیلمی که بخشهای زیادی از آن برگرفته از زندگی خود «آرمان» یا اطرافیانش است و سال گذشته در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
خوانساریان در گفتوگویی با ایسنا از تجربه ساخت «جنگل پرتقال» گفت و علاقهای که به تدریس دارد؛ از شب عجیب ۲۲ مهرماه گفت که فیلمش را برای جمعی از فیلمسازان صاحبنام کشور اکران کرد ولی سرخوشیاش با خبر تلخ قتل داریوش مهرجویی دو، سه ساعت بیشتر دوام نیاورد.
بخشهای زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه میگیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور میکنم
گپ و گفت ما با این فیلمساز جوان با حرفه معلمی او آغاز شد و اینکه آیا «سهراب بهاریان» (نقش اول فیلم جنگل پرتقال با بازی میرسعید مولویان) همان آرمان خوانساریان است؟
او در جواب به این پرسش میگوید: «شاید بله، چون به هر حال هر کسی تکههایی از خودش را در فیلمش جا میگذارد. بخشهای زیادی از «جنگل پرتقال» هم از واقعیت سرچشمه میگیرد. شخصیت معلم داستان هم بخشی از من است که در خودم سانسور میکنم یعنی سهراب بهاریان شخصیت بیرونی من نیست. درواقع هنگام نوشتن فیلمنامه براساس بانک عاطفی خود و تکنیکهای فیلمنامهنویسی محصولی خلق میشود و در این مورد حدود ۸۰ درصد ماجراهای فیلم بر اساس اتفاقاتی شکل گرفته که برای خودم یا نزدیکانم رخ داده است.»
داستان اصلی فیلم «جنگل پرتقال» در شهر تنکابن و دانشگاهش میگذرد؛ دانشگاهی که آرمان خوانساریان سال ۱۳۹۳ به آنجا انتقالی گرفت. «جریان دانشگاهم کمی مفصل است. من در دانشکده هنر و معماری تهران – مرکز درس میخواندم ولی تمام دوستانی که با آنها در هنرستان همدوره بودم در تنکابن درس میخواندند. بعد از مدتی در دانشگاه خودم دچار رخوت شدم و فکر میکردم از این تکرار خسته شدهام. ذات هنر درون خود زیباییهایی دارد که در شهری مثل تهران نمیشود آن را تحصیل کرد. فکر کردم استادها که تقریبا یکی هستند، رشته تحصیلی من هم بیشتر به مطالعه فردی متکی است، پس تصمیم گرفتم به تنکابن بروم و جزو معدود کسانی بودم که معکوس انتقالی گرفتم. این اتفاق خیلی برایم بهتر بود چون تنکابن شهری خلوت، پر از زیبایی و آرامش بود که در آنجا هم میتوانستم درس بخوانم و هم بنویسم و فصل جدیدی در زندگیام آغاز شد و مستقل زندگی کردم.»
او درباره اینکه آیا تجربههای همان مقطع را در فیلم روایت کرده و ایده فیلم از زمان دانشگاه سراغش آمده، میگوید: «نه، ایده فیلمنامه اولین روزی که سر کلاس مدرسه برای تدریس رفتم به ذهنم رسید. البته امیدوارم موفق شده باشم موضوعی را که میخواستم، روایت کنم چون داستان درباره نوعی از دست دادن و بازگشت است، در صورتی که من در دانشگاه در مقطعی بودم که زندگی را پر از روشنی و رو به آینده میدیدم؛ جایی که خود را مهم میدیدم ولی حسی که در فیلم وجود دارد حاصل تمام شدن آن دوران است؛ دورانی که دیگر نه دانشگاهی هست که در آن شاگرد اول باشی و نه جمعی که در آن سوگلی بمانی. این موضوعی بود که در فیلم روایت میشود ولی ایده کلی فیلم سال ۹۸ و در اولین روزی که معلم مدرسه شدم شکل گرفت.»
آرمان خوانساریان در ادامه به فضای مدرسه و نوع برخوردش با دانشآموزان پسر هنرستان اشاره میکند که تلاش میکرده با روشی ملایمتر از آنچه خودش تجربه کرده معلمی کند. او میگوید «همه چیز از همان روزی شروع شد که مدیر هنرستان مرا فرستادند تا مدرکم را برایشان بیاورم.»
روزهای سهشنبه در هنرستان، دو زنگ آخر با احمد طالبینژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم میگفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسههای دیگری سراغم آمدند و کار را حرفهایتر دنبال کردم
آرمان فارغالتحصیل رشته تئاتر است و میخواهد شغل معلمی را حتما ادامه دهد؛ حتی میگوید معلمی به اندازه سینما برایش اهمیت دارد. اما چه شد که به عنوان یک فیلمساز از تدریس در مدرسه سردرآورد؟
«رشتههای تحصیلی زیادی در ایران وجود دارند که وقتی آنها را میخوانی طبیعتاً باید معلم همان رشته شوی مثل تاریخ. اما من در دانشگاه مدرک تئاتر گرفتم و از این جهت شرایطم متفاوت بود؛ با این حال همین رسیدن به تئاتر ماجراهایی داشت. من خیلی دوست داشتم سینما بخوانم و وقتی میخواستم به هنرستان بروم خانوادهام خیلی موافق نبودند چون اولا خیلیها فکر میکردند و هنوز هم فکر میکنند که اگر فرزندشان استعدادی دارد باید حتما در رشتههای تجربی و ریاضی درس بخواند. دیگر آنکه تصور خوبی نسبت به محیط هنرستان وجود نداشت. بعضی از این تصورها درست هم بود و متاسفانه هنرستان تبدیل به جایی شده بود برای دانش آموزان ضعیفی که در رشتههای تجربی و ریاضی نمره نیاورده بودند؛ در صورتی که هنرستان باید محلی برای نخبگان هنری باشد. با این حال سال ۱۳۸۶ که وارد هنرستان شدم دنبال این بودم که حتماً سینما بخوانم که این رشته هم در همه هنرستانها تدریس نمیشد. بعدها دوست داشتم در همان هنرستانی که درس خوانده بودم معلم شوم چون روزهای سهشنبه دو زنگ آخر با احمد طالبینژاد کلاس داشتیم و آنقدر آن کلاس برایم جذاب بود که با خودم میگفتم من هم باید به همین شکل معلمی کنم. بعد از اینکه درسم تمام شد به همان مدرسه رفتم و با حقوقی بسیار پایین پذیرفتند که آنجا کار کنم؛ یعنی شروع کارم خیلی دلی اتفاق افتاد ولی بعد از آن، مدرسههای دیگری سراغم آمدند و کار را حرفهایتر دنبال کردم. در اولین دورهای که درس دادم دانشآموزان خوبی داشتم مثل آراد نویزی که دوست دارم اسمش را بیاورم و از نخبگان هنری است. الان هم هر وقت به مدرسه میروم، حتی زمانی که با خستگی برمیگردم حالم آنقدر خوب است که اطمینان دارم سینما این خوشحالی همیشگی را به من نمیدهد»
او در کنار علاقه زیاد به این حرفه، دلسوزی و توجه ویژهای هم به نسل جدید دارد؛ نسلی که با وجود دسترسی بیشتر به اطلاعات، بعضی دغدغههایش با نسلهای قبلی یکی است.
خوانساریان پیش از آنکه تدریس حرفهای را شروع کند، در دهه ۹۰ خیلی جدی وارد عرصه ساخت فیلم کوتاه شده بود و خیلیها او را با دو فیلم «سبز کله غازی» و «سایه فیل» میشناسند. به نظر میرسد او هم به سیاق بسیاری دیگر از کارگردانها، فیلمسازی در سینمای کوتاه را سکویی برای ورود به سینمای بلند میدانست. او درباره اینکه آیا برنامهریزی خاصی برای این کار داشته است، میگوید: «معمولاً به فیلم کوتاه از دو منظر میتوان نگاه کرد؛ اول اینکه مجوز فیلمسازی از طریق ساخت فیلمهای کوتاه گرفته میشود و دیگر آنکه گروهی اساساً عاشق فیلم کوتاه هستند. من از دستهای بودم که فیلم کوتاه را به خاطر مجوز فیلم بلند نمیساختم. سه فیلم کوتاه داشتم که هر سه در «تصویر سال» جایزه گرفته بودند و میتوانستم به راحتی مجوز فیلم بلند را بگیرم اما بیش از هر چیز فضای تجربی سینمای کوتاه را دوست داشتم. فکر میکردم هنوز باید در همان حیطه بمانم چون متاسفانه سینمای بلند ما چندان موقعیتی برای تجربه ندارد. حس میکردم در سینمای بلند یک شابلون وجود دارد و تو هم باید مثل بقیه باشی. اینها باعث میشد بیشتر در دنیای فیلم کوتاه بمانم»
او ادامه میدهد: «بجز اینها یک اتفاق خوب و خوش شانسی برای من این بود که فعالیتم در نیمه اول دهه ۹۰ یعنی سالهای شکوفایی فیلم کوتاه بود، به طوری که فیلم کوتاه منبع درآمدم شد. در همین دوران است که نسلی تازه از فیلمساز مثل آرین وزیر دفتری یا امید شمس که از فیلمسازی آنها به خوبی صحبت میشود، دیده شدند. آنها در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه فعالیت میکردند، در صورتی که الان با دوران عجیب و غریبی مواجیهم.»
جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنبالهرو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلمسازی مراجعه میکنی، میگویند فیلمت خوب است اما… ا. یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح میدهند نمونهای از همان فیلمهای الگو شده و موفق را بسازی
خوانساریان پس از آنکه فیلم کوتاه «سایه فیل» را میسازد به سمت فیلم بلند گرایش پیدا میکند و ابتدا چند همکاری در نگارش فیلمنامه از جمله «ابر بارانش گرفته» به کارگردانی مجید برزگر داشت و بعد هم وارد یک پروسه سریالسازی میشود. او دراین زمینه میگوید: «از آنجا که در یک دوران حرفهای از سینمای کوتاه فعالیت میکردیم، داوران جشنوارهها وقتی میدیدند کسی استعداد دارد میخواستند او را وارد جریان سینمای بلند کنند. واقعیت این است که من سه دوره پیاپی در جشنواره فیلم کوتاه تهران بودم و جایزه گرفتم. با وجود آنکه سقف این حوزه سینمایی، کوتاه است در آنجا مانده بودم و وقتی خواستم فیلم بلندم را بسازم فکر کردم نکند آن هم شابلونی باشد مثل بقیه؛ شابلونی که یک تم اجتماعی داشته باشد و در آن یک جغرافیای جعلی بسازم با خانوادهها و آدمهایی که سر هم داد میزنند و دعوا میکنند. جریان سینما به نحوی شده که انگار همه دنبالهرو یک الگو هستند. وقتی به دفاتر فیلمسازی مراجعه میکنی، میگویند فیلمت خوب است اما… یعنی همیشه یک اما وجود دارد چون ترجیح میدهند نمونهای از همان فیلمهای الگو شده و موفق را بسازی. مثلاً سعید روستایی با سختی مدل سینمایی خود را پیدا کرده و سختیهای زیادی کشیده است تا تهیهکنندهای به فیلم اول او اعتماد کند و حالا تهیه کنندههای دیگر فکر میکنند که فقط و فقط باید با مدل سعید روستایی فیلم بسازیم؛ در صورتی که قبل از اینکه سعید روستایی مطرح شود مدل سینمایی خود او هم برایشان یک ریسک بود.
شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفهای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلمهای موفق باشی
متاسفانه این سینما جایی برای نفس کشیدن ندارد و تو باید امتحان خود را پس بدهی تا بعد همه از کارت تقلید کنند. البته این یک اتفاق تازه نیست؛ سینمای ایران در اواخر دهه ۶۰ و بعد ۷۰ تحت تاثیر سینمای عباس کیارستمی ساخته میشد، با نابازیگر و در روستاها. در دهه ۸۰ آقای فرهادی با بازیگران چهره، قصههای جانداری را روایت کرد و بعد همه سینما پر از آن مدل شد. بعد هم سعید روستایی آمد با فیلمهایی از قصههای جنوب شهری. وقتی به اینجا میرسی، فکر میکنی «جنگل پرتقال» کدام یک از دفاتر سینمایی را میتوانست امیدوار کند؟ شاید هیچ کدام، به همین دلیل کمی خرده داستان به فیلمنامه من اضافه میکردند مثل قصههای ناموسپرستی یا چیزهایی شبیه آن؛ در صورتی که من میخواستم قصهای را روایت کنم که با وجود غم، راه حل هم داشته باشد؛ آن راه حل هم گفتوگوست. نمیدانم شاید بخاطر سن و سالم باشد ولی دوست دارم دوربینم همیشه به سمت روشنی باشد. البته این روشنی تاوان دارد چون فضای سینمای حرفهای ما همان طور که گفتم خیلی عجیب است و باید صرفاً به سمت فیلمهای موفق باشی.»
کارگردان جوان «جنگل پرتقال» در حالی بر روشنی و گفتوگو تاکید دارد که ایده اولیه فیلمش در سال تلخ و پر از حادثه ۱۳۹۸ کلید خورده است. «ما در این چند سال اتفاقهای تلخی را پشت سر گذاشتهایم ولی این “دوربین روشن یا به سمت روشنایی” نگاه و سلیقه من است. استاد من در سینما عباس کیارستمی بود با آن نگاه به زندگی که از او میشناسیم. شاعرانی مورد علاقهام هستند که همیشه – خارج از اینکه چه اتفاقی میافتد- درباره یک “مفهوم” صحبت میکردند. این تکنیک من نیست بلکه برای تراپی و درمان شدن، موقع فیلمسازی از روشنی میگویم. نوشتن (فیلمنامه) هم برای من یک نوع درمان است ولی وقتی قصهای سیاه بنویسم یا دوربینم به سمت تیرگیها باشد حال خودم دوچندان بد میشود. من از بازنمایی زشتی لذت نمیبرم. زیباییشناسیِ زشتی برایم جذاب نیست، حتی اگر به عنوان نقد باشد. فیلمهای بسیار زیادی هستند که چنین نگاهی (منتقدانه) دارند و من هم آنها را خیلی دوست دارم اما سلیقه خودم در سینما اینطور نیست.
من جزو نسلی هستم که روی پرده سینما «مهمان مامان» دیدهام؛ فیلمی از داریوش مهرجویی، بزرگ مرد سینما که در اوج تیرگیها فرهنگ و خصوصیات جغرافیایی ما را به آن شکل نمایش میداد. پس اگر ۹۸ درصد زشتی وجود داشته باشد من حتماً دوربینم را به سمت آن دو درصد زیبایی میچرخانم اما نه به این عنوان که یک فیلم سرخوش و شاد بسازم. برای همین فیلم اولم نیز سختی کم نکشیدم، پای آن ایستادم تا در نهایت به سرمایهگذاری بنیاد سینمایی فارابی و تهیهکنندگی آقای صدرعاملی رسیدم.»
او درباره چگونگی همکاری با رسول صدرعاملی هم توضیح میدهد: «یکی از خوششانسیهای من در همان دوران بالندگی فیلم کوتاه، این بود که جشنوارهای با نام «حسنات» برگزار میشد که مثل جشنوارههای «وارش» یا موج» دیگر وجود خارجی ندارد. آن جشنواره باعث شد آقای صدرعاملی مرا بشناسند و بعد که در یک دوره از جشنواره فیلم کوتاه تهران، فیلمنامهام را در پیچینگ جشنواره ارائه کردم پس از پذیرفته شدن، فارابی هم برای مشارکت آمد و آقای صدرعاملی هم که پیشتر در جریان کار بودند مجوز ساخت فیلم را مرداد ۱۴۰۱ گرفتند و من در آن ماه یکی از بهترین روزهای زندگیام را تجربه کردم.»
خوانساریان اضافه میکند، «یک ویژگی بزرگ رسول صدر عاملی که فکر میکنم در خیلی از تهیه کنندههای دیگر کمرنگ باشد، اعتماد کاملی بود که به کارگردانش داشت و دست مرا برای هر کاری که میخواستم بکنم باز گذاشت. فکر میکنم این اعتماد کامل حتماً از فیلمهای کوتاه من نشأت میگرفت در حالی که بعضی تهیهکنندهها پیشنهادهایی برای تغییر در فیلمنامه به من میدادند که ترجیح میدادم اگر قرار است با مدل آنها ساخته شود، خودشان فیلم را بسازند.»
چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفتهایم و این روزها سرگرمی حرف اول را میزند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف میکشیدیم. من «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی را در سینما دیدهام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح میدهم زمین بازیام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت میکنم
اگرچه آرمان خوانساریان نگاه متفاوتی را در فیلمسازی دنبال میکند اما به هر حال گیشه برایش بیاهمیت نیست. گیشهای که این روزها در قرق فیلمهای کمدی است و جای سوال است که آیا مخاطب به راحتی پای تماشای «جنگل پرتقال» مینشیند.
کارگردان «جنگل پرتقال» میگوید: «در سینما سه مدل روایت قصه وجود دارد؛ در یکی شاه پیرنگی از یک حادثه بزرگ رخ میدهد. در یکی دیگر فقط خرده پیرنگها وجود دارند مثل سینمای عباس کیارستمی و یک سینمای ضد پیرنگ که زمان روایی در آن به چالش کشیده می شود. من فکر میکنم سینمای ما در حال حاضر از اتفاقهای بزرگ اشباع شده است، به همین دلیل نمیخواستم در جامعهای که روزانه با کلی حادثه و ماجرا روبرو است، فیلمم به سمت خیانت، مرگ، خون و جنایت یا غیرت و این حرفها برود؛ میخواستم نگاهم بر بخشهایی از وجود انسانها متمرکز باشد تا تماشاگر به یک تجربه متفاوتتر برسد. راه آن هم فقط روایت داستانهای خرده پیرنگی بود چون وسط چنین فیلمی، ممکن است ناگهان خود را غرق شده در داستان پیدا کنید. من «جنگل پرتقال» را نساختم که ۴۰ میلیارد تومان فروش داشته باشد، گرچه هیچ کس از پول بدش نمیآید ولی مسئله این است که در این سن و در این برهه از زمان، دغدغه دیگری داشتم. فکر میکنم چیزی که امروز جایش در سینمای ما بسیار خالی است، فرهنگ و هنر است. ما به سمت استانداردهای تکنیکال سینمایی پیش رفتهایم و این روزها سرگرمی حرف اول را میزند در صورتی که من زمانی عاشق سینما شدم و با آن بزرگ شدم که «سگ کشی» آقای بیضایی روی پرده سینما بود یا برای فیلم «بانوی اردیبهشت» خانم بنی اعتماد صف میکشیدیم. من «کاغذ بیخط» ناصر تقوایی را در سینما دیدهام و معلوم است که در قبال میلیاردها تومان پول، ترجیح میدهم زمین بازیام همینجا باشد چون در قبال کسانی که سینما را مثل یک دو امدادی با خون دل و با تمام ناملایمات به ما رساندند، احساس مسئولیت میکنم. شاید الان جوان هستم و اینطور میگویم ولی این راهی است که انتخاب کردهام و امیدوارم بتوانم تا پایان پای آن بایستم. من الان معلم یک مدرسه هستم و با هر میزان خستگی، لحظهای که متوجه میشوم با نوشتن حتی یک بیت شعر روی تخته سیاه چشم دانش آموزی، برق میزند احساس میکنم کارم درست است و برای همین به زندگی آمدهام.
آرمان خوانساریان با وجود نگاه همراه با امیدی که در فیلمسازی دارد اما از خلق لحظههای منتقدانه نسبت به جامعه هم دور نیست و نشانههایی از آن را در همین «جنگل پرتقال» بخصوص با کاراکتر «هژیر» به خوبی میبینیم. خودش در این رابطه میگوید: «خیلی به دنبال نشانهگذاری نیستم ولی مگر میشود یک فیلمساز نسبت به شرایط اطراف خود انتقادی نداشته باشد؟ حتماً من هم این راه را در فیلمسازیام دنبال میکنم و اصلا بخاطر سیلاب بدیهاست که به این دوربینِ به سوی روشنی پناه بردهام. به هر حال یکسری حسها درون آدم وجود دارد که من آنها را در خودم نگه میدارم و بیشتر صبر میکنم تا در زمانی مناسب کارم را انجام دهم. یکسری حسهای دیگر هم وجود دارند که نمیتوان آنها را با چند کلمه بیان کرد؛ مثلا فیلم «هامون» داریوش مهرجویی را نمیتوان در چند کلمه توضیح داد. «جنگل پرتقال» هم برای من همین است که انتقادها و امیدها و ناامیدیهایم را با هم در آن روایت کردهام.»
با وجود آنکه «جنگل پرتقال» اولین فیلم بلند سینمایی کارگردانش است اما گروهی از بازیگران صاحبنام و مطرح از جمله سارا بهرامی و رضا بهبودی در آن بازی کردهاند. میرسعید مولویان هم که نقش اصلی را ایفا کرده با فیلم «تومان» مرتضی فرشباف برای خیلیها به چهرهای آشنا بدل شد. خوانساریان درباره این بازیگرها میگوید که سارا بهرامی انتخاب اولش بوده ولی برای نقش اول (با بازی مولویان)، ابتدا گزینههای دیگری داشت.
«برای این نقش یک بازیگر چهرهتر در نظر داشتم و خوش شانس بودم؛ چون کار کردن با میرسعید یک موهبت است و هر لحظه لذت میبری و از این حجم خلاقیت و عشق شگفتزده میشوی. این هم بخشی از آن پروسه بود که آقای صدرعاملی در آن خیلی نقش داشت. یک روز تماس گرفتم و با ترس و لرزه برای اینکه بگویم بازیگر استار در این نقش انتخاب نکنیم، گزینه خودم را مطرح کردم که در همان یکی دو جمله اولم با تحسین آقای صدرعاملی مواجه شدم و گفت همین کار درست است. من در دفتر آقای صدر عاملی تصویری از فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» را روی دیوار دیده بودم که خانم علیدوستی -که در آن زمان اولین فیلم سینمایی خود را بازی میکرد – کلاکت به دست دارد. به آقای صدر عاملی گفتم هر وقت این تصویر را میبینم با خودم فکر میکنم نباید حتماً به چهرهها تکیه کنم. برای همین عکسها و چند مصاحبه از آقای مولویان را فرستادم وگفتم جنسی از غرور سعید مولویان، وقتی که روی صندلی نشسته، همان چیزی است که من برای این نقش میخواهم.
سارا بهرامی هم اولین انتخابم بود چون او فارغ التحصیل همان دانشگاه تنکابن است که من هم در آن درس میخواندم، در واقع او یکی از مهمترین خروجیهای آن دانشگاه است. انتخاب سارا برایم خیلی مهم بود. او کسی بود که باعث شد من با اعتماد به نفس بیشتری فیلمم را کارگردانی کنم و در تمام طول فیلمبرداری حسابی هوایم را داشت. انتخابم او بود چون میخواستم با توجه به زیستی که در این منطقه داشته، چیزهایی را به این نقش اضافه کند. وقتی بازیگرها میخواهند نقشی شبیه خودشان را بازی کنند برایشان بسیار سخت میشود و برخی شباهتها میان نقش با خود سارا باعث میشد یک چالش جدی برایش به وجود آید. در نهایت هم آنچه دیده شد حاصل تمرینهای مفصلی بود که ما سه نفر با هم داشتیم و مثل یک گروه تئاتری تمرین میکردیم.»
آن شب روی ابرها بودم. تمام کارگردانهایی فیلمهای مورد علاقهام آمده بودند اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانهترین لحظههایم با سینمای ایران با او گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت
فیلم «جنگل پرتقال» که حال و هوای پاییزی جذابی دارد، قطعا یکی از بهترین زمانهای اکرانش همین پاییز میتوانست باشد و خوانساریان فکر میکند اتفاق قشنگی است که با همین اولین بارانهای پاییزی فیلم «جنگل پر تقال» هم روی پرده سینماها بود. او و رسول صدرعاملی شنبه سه هفته قبل میزبان تعدادی از سینماگران شدند تا در یک دورهمی صمیمانه فیلم خود را برایشان نمایش دهند. در این جمع دوستانه چهرههای زیادی آمدند ولی پایان شب با خبر قتل داریوش مهرجویی و همسرش به تلخی رقم خورد.
«من پس از چند سال سخت که برای ساخت فیلم سپری کرده بودم، آن شب از خوشحالی روی ابرها بودم. خیلی از کسانی که از کارهایشان آموخته بودم آنجا بودند. وقتی آقای محمد صالحعلاء را دیدم، به ایشان گفتم من هنوز یاد آن برنامه «دو قدم مانده به صبح» شما در تلویزیون هستم و دفترچهای که در آن از شبهای سینما و تئاتری برنامه یادداشت برمیداشتم. گفتم بخش زیادی از آنچه روی پرده سینما میبینید از چیزی است که در برنامههایش برای من به جا گذاشته و چقدر فرق است که در آنتن تلویزیونت بشکن و بالا بیندازی یا اینکه از فرهنگ بگویی. وقتی در سنین نوجوانی تمام عشق و علاقهام این بود که پای برنامههای این چنینی و صحبتهای فریدون جیرانی و محمد رحمانیان بنشینم معلوم است که سراغ خشونت نمیروم. من در دوران راهنمایی فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» آقای میرکریمی را دیدم که آن شب آنجا بودند. عاشق آن سفر قهرمانی شدم یا فیلمی مثل «نفس عمیق» پرویز شهبازی و من نسبت به همه اینها احساس مسئولیت میکردم. حالا تصور کنید در چنین شبی که تمام کارگردانهای این فیلمها حضور داشتند، من چقدر خوشحال بودم اما فقط دو سه ساعت بعد فهمیدم کسی که سینمای ایران هرچه دارد از اوست و عاشقانهترین لحظههایم با سینمای ایران با او، داریوش مهرجویی گذشته، چه برسرش آمده است. انگار آن شب غروبی بود که برای من یک پیغام داشت و این روزها فقط اینطور خودم را آرام میکنم که ای کاش شاگرد آخر آن کلاسی باشم که آقای مهرجویی آن همه برایش زحمت کشید»
آرمان خوانساریان با توجه به دغدغههایی که در فرهنگ و هنر و بویژه در برخورد نزدیک با نسل جوان و دانشآموز دارد، احتمالا مسیر مشخصی را برای کار هنریاش دارد اما خودش میگوید: «من هم مثل خیلیهای دیگر پر از تردید هستم. نه میدانم و نه میتوانم حدس بزنم که چطور باید پیش بروم. من این فیلم را خیلی سخت ساختم و فعلاً میخواهم ببینم که چه کردهام چون نه آدم باانگیزه سال قبل هستم و نه تردیدهایم اجازه میدهند که الان تصمیم دقیقی بگیرم.»
او درباره اینکه آیا مسیرش را به سمت سینمای کوتاه ادامه میدهد نیز میگوید: «فیلم کوتاه توجیه اقتصادی ندارد. ما همیشه پولهای خود را جمع میکردیم و فیلم میساختیم اما شرایط سینمای حرفهای فرق میکند. سن ما هم بالاتر رفته و واقعیت این است که خیلیها میگویند به سمت سینمای کوتاه برمیگردند اما این بیشتر یک تعارف است چون شرایط چنین اجازهای به آنها نمیدهد. من خودم چند فیلمنامه کوتاه دارم و فقط اگر شرایط برای ساخت حرفهای آنها به صورتی که تهیهکنندهای پای کار باشد حتماً سراغ ساختشان میروم و آن وقت فیلم بعدیام حتماً کوتاه خواهد بود.»
خوانساریان در بخش پایانی این گفتوگو به دو نکته اشاره میکند؛ یکی درباره مخاطبانی که دعوت میکند فیلمش را تماشا کنند و دیگر یک گله بابت واژه «فیلم اولی» که به فیلمسازانی همانند خودش نسبت میدهند.
او که مشخص است بخاطر این کلمه ناراحتیهایی را دیده، میگوید: «نمیدانم این واژگان چیست که انتخاب میکنند. ما یک فیلم خوب داریم و یک فیلم بد. فیلم اولی یعنی چه؟ مگر مجوز فیلم اول سینمایی را بدون ساخت فیلمهای قبلی میدهند؟ متاسفانه تصورات عجیبی درباره فیلمساز اول وجود دارد؛ میگویند دستش در ساخت فیلم کند است. دست و پایش میلرزد. زیادی وسواس دارد! این را به من هم میگفتند آن هم به عنوان کسی که چند تجربه ساخت فیلم کوتاه داشتم و اتفاقا در فضای فیلم کوتاه باید بتوانی زود پروژه را جمع کنی. من «جنگل پرتقال» را در ۳۱ جلسه ساختم صرفا بابت تجربهای که در فیلم کوتاه داشتم. اصلا یک بار فیلمم را پیش از فیلمبرداری اصلی ساختم و پلانها را کشیدم تا بیشتر بر کارم تسلط داشته باشم. اینها اگر وسواس است بله من وسواس دارم چون سینما و سلیقه جای وسواس است. مهم این است که برای وسواسهایت چه برنامه ریزی داشته باشی؛ من چون قول داده بودم فیلم را در ۳۱ جلسه تمام میکنم و میدانستم که حتما با وسواس هم کار را جمع خواهم کرد، با ساخت ماکت سعی کردم به سرعت کار کمک کنم.»
میخواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی میبیند ولی فیلمهای ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من میخواهم آنها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر میکنم اگر آنها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد میدهند
«اما درباره «جنگل پرتقال»… تمام تلاش ما و کسانی که برای تبلیغات فیلم همراهی میکنند، این است که آدرس درست از فیلم به مخاطب بدهیم، حتی اگر جایی به ضرر فروش شود. من اگر بخواهم کسانی را برای تماشای این فیلم به سینما دعوت کنم آنهایی را خطاب قرار میدهم که مدتهاست به سینما نرفتهاند چون سلیقهشان با آنچه بیشتر مواقع روی پرده سینماست فرق دارد. البته من اصلاً درباره فیلم خوب یا بد صحبت نمیکنم و فقط میخواهم آن دسته از مخاطب خاموش را دعوت کنم که فیلم خارجی میبیند ولی فیلمهای ایرانی را حاضر نیست در سینما تماشا کند. من میخواهم آنها را برای لذت سینما رفتن به تماشای این فیلم دعوت کنم و فکر میکنم اگر آنها «جنگل پرتقال» را ببینند، به بقیه هم پیشنهاد میدهند.»
مهراوه شریفینیا فیلم سینمایی «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی را برای نابینایان توضیحدار کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، گروه سوینا نسخه ویژه نابینایان فیلم سینمایی «چهارشنبه سوری» ساخته اصغر فرهادی را با همراهی مهراوه شریفینیا بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون پنجشنبه -چهارم آبان ماه- در چارچوب برنامه فیلمخانه منتشر میکند.
این فیلم روز پنجشنبه ساعت ۱۹ از رادیو سوینا پخش میشود و پس از آن، روی سایت سوینا در دسترس مخاطبان قرار میگیرد.
نظارت متن و ضبط این برنامه به عهده کیوان کثیریان بوده و متن روایت آن را محدثه واعظیپور نوشته است. این برنامه در استودیو فراز ضبط شده و مرجان طبسی آن را میکس و تدوین کرده است.
«چهارشنبهسوری» سومین فیلم سینمایی اصغر فرهادی است. این فیلم در بیست و چهارمین جشنواره فیلم فجر ۱۳۸۴ نامزد دریافت ۹ جایزه بود که در نهایت موفق به کسب سیمرغهای بلورین بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول زن، بهترین تدوین و همچنین سیمرغ بلورین فیلم محبوب تماشاگران شد. «چهارشنبهسوری» برنده هوگو طلایی جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو و نامزد پلنگ طلایی جشنواره فیلم لوکارنو در سال ۲۰۰۶ شد.
علاقهمندان میتوانند با مراجعه به پایگاه اینترنتی سوینا به نشانی www.sevinagroup.com به فایل صوتی فیلمهای سینمایی توضیحدار دسترسی داشته باشند.
این گروه پیشتر نسخه توضیحدار فیلمهای سینمایی ایرانی «روز واقعه» با صدای افشین زینوری، «دلشدگان» با صدای شبنم مقدمی، «مادر» با صدای احترام برومند، «بنفشه آفریقایی» با صدای علیرضا شجاعنوری، «باشو غریبه کوچک» با صدای پریناز ایزدیار، «خانه دوست کجاست» با صدای ستاره اسکندری، «یک بوس کوچولو» با صدای علیرضا آرا، «من، ترانه ۱۵ سال دارم» با صدای سارا بهرامی، «هامون» با صدای پرویز پرستویی، «روسری آبی» با صدای رخشان بنیاعتماد، «مسافران» با صدای صابر ابر، «اجارهنشینها» با صدای هوتن شکیبا در قالب برنامه فیلمخانه منتشر کرده است.
همچنین گروه سوینا فیلمهای «درباره الی» با صدای فرشته صدرعرفایی، «به همینسادگی» با صدای مهراوه شریفینیا، «بودن یا نبودن» با صدای بهناز جعفری، «گلهای داوودی» با صدای ژرژ پطروسی، «مارمولک» با صدای بهرامافشاری، «لیلا» با صدای بیتا فرهی، «کلاه قرمزی و پسرخاله» با صدای نازنین بیاتی، «ناخدا خورشید» با صدای حسین پاکدل، «جدایی نادر از سیمین» با صدای ریما رامینفر، «پرده آخر» با صدای مهتاب نصیرپور، «مهمان مامان» با صدای فریبا کامران، «بادکنک سفید» با صدای گلاره عباسی، «آدم برفی» با صدای پدرام شریفی، «مهاجر» با صدای ناصر ممدوح و «میم مثل مادر» با صدای علی شادمان منتشر کرده است.
در آستانه اکران عمومی فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» که از چهارشنبه ۳ مهرماه روی پرده سینما میرود، پوستر رسمی این فیلم سینمایی منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی برنامه، پوستر رسمی فیلم سینمایی «جنگل پرتقال» به نویسندگی و کارگردانی آرمان خوانساریان و تهیهکنندگی رسول صدرعاملی که با الهام از حس و حال پاییزی فیلم، توسط شکوفه بیاتی طراحی شده است، رونمایی شد.
فیلم سینمایی «جنگل پرتقال»، یک درام جادهای با تم عاشقانه است که قرار است از چهارشنبه ۳ آبانماه اکران خود را توسط پخش شهرفرنگ و به سرگروهی پردیس ایرانمال در سینماهای سراسر کشور آغاز کند.
این فیلم سینمایی که در شهرهای شمالی کشور فیلمبرداری شده و در جشنواره فجر ۴۱ علاوه بر نامزدی در ۳ بخش، به عنوان فیلم محبوب منتقدان و سینماگران شناخته شد؛ اولین ساخته بلند آرمان خوانساریان در مقام کارگردان است که پیش از این در حوزه ساخت فیلم کوتاه فعالیت داشته است.
در خلاصه داستان «جنگل پرتقال» که بازگشتی بر خاطرات بکر و خاک خورده گذشته است، آمده: سهراب بهاریان نمایشنامهنویس ناموفق بعد از سالها بیکاری معلم دبیرستان شده، او برای حفظ شغل تازهاش ناگزیر به ارائه اصل مدرک تحصیلی است. سهراب بعد از ۱۵ سال به شهر دانشجوییاش بازمیگردد اما این سفر آنطور که او فکر میکرده پیش نمیرود…
میرسعید مولویان، سارا بهرامی، رضا بهبودی، رضا عموزاد، فراز سرابی، داوود فتحعلی بیگی، فرشته مرعشی، ارشیا نیکبین، حمیدرضا عباسی، زینب شعبانی و حسام نورانی بازیگران این فیلم سینمایی را تشکیل میدهند.
از همان بامداد یکشنبه، ۲۳ مهرماه که خبر قتل هولناک داریوش مهرجویی و همسرش منتشر و تایید رسمی شد، فضای مجازی از واکنش هنرمندان و دوستداران این سینماگر پر شد؛ واکنشهایی که همچنان با بازنشر عکسهای این فیلمساز و آثارش یا سکانسهایی از فیلمهای او همچنان ادامه دارد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، قتل فجیع فیلمساز باسابقه سینمای ایران و همسرش خیلی از هنرمندان را همراه با دیگر علاقهمندان به سینما در شوک و ماتم فرو برد و از نخستین لحظاتی که خبر این جنایت منتشر شد، واکنشهای مختلفی در فضای اجتماعی بازتاب یافت.
بهرام رادان که ماندگارترین نقش سینماییاش را در فیلم «سنتوری» مهرجویی بازی کرده، با انتشار سکانسی از این فیلم و یک عکس به همراه خانواده مهرجویی نوشته است: «چقدر عجیب، چقدر دلخراش، چقدر بیرحمانه، وای بر ما»
تهمینه میلانی که با همسرش محمد نیکبین به همراه داریوش مهرجویی تهیهکنندگی فیلم «بمانی» را برعهده داشت نیز در صفحه شخصی خود در فضای مجازی متنی را نوشته که در بخشی از آن آمده است: «خانواده سینما شوکه و به هم ریخته است. و خواهان رسیدگی به این فاجعه هولناک.
آقای مهرجویی برای من و همسرم با آن که در ساخت فیلم «بمانی» همکاری کردیم، فقط یک کارگردان برجسته و تاثیرگذار در تاریخ سینمای ایران نبود، ایشان و همسر اولشان خانم فریار جواهریان از دوستان عمری ما هستند.»
او همچنین عکسی را با «گرامیداشت سه عزیز از دست رفته، ناصر ملک مطیعی، صادق سمیعی و داریوش مهرجویی» منتشر کرده است.
مصطفی کیایی با انتشار یک عکس از داریوش مهرجویی به توصیف حال و احوالش در نیمه شب ۲۳ مهرماه پرداخته و نوشته است: «ساعت حدود ۲ شب با صدای زنگ موبایل از خواب پریدم. نگاه کردم. پدرام شریفی بود، ترسیدم و جواب دادم. با صدای وحشتزده و لرزان گفت: شما هم شنیدی مهرجویی رو کشتن؟ عجیبترین و وحشتناکترین و بیزمانترین خبر ممکن. مهرجویی و همسرش در خانه به قتل رسیدن. کوتاه و تلخ و من هنوز شوکه از این سرنوشت و این میزان سیاهی برای این روزهای سینما.»
رامبد جوان هم با صفحهای سیاه نوشته است: «داشتم با درد نبودن آتیلای عزیزم میسوختم و میساختم که دیشب خبری ترسناک و عجیب منتشر شد. داریوش خان مهرجویی و همسرشون کشته شدند. با ضربات چاقو کشته شدند! با این همه تلخی در طول این یک سال گذشته چه میکنیم؟ حالا چقدر باید بگذرد و چه چیزهایی باید دست به دست هم بدهند تا در این نقطه جهان کسی مثل مهرجویی بزرگ شکل بگیره که تاثیرات تفکرات و هنر و زیستش بتونه مسیر زندگی هزاران بزرگ و کوچیک رو تغییر بده؟؟»
رضا کیانیان با انتشار تصاویری از اعلام خبر قتل مهرجویی و همسرش نوشت: «اگر پنج کارگردان نامی در تاریخ سینمای ایران بودند و هستند، بیهیچ شکی یکی از آنها داریوش مهرجویی بود. اشک چشمانمان خشک شده، باید خون گریه کنیم. او یک خصلت برجسته داشت. کار میکرد، فیلم میساخت تا آخرین قطره جانش. مهم نیست فیلمهای آخر او را دوست داشته باشیم یا نه، مهم این است که او خسته نمیشد. کنار نمیکشید. کار میکرد، به همین خاطر زنده بود. خودش خودش را نکشت این برای من مهمترین است.»
شهرام مکری هم متن کوتاهی را از کتاب «مهرجویی کارنامه ۴۰ ساله» از گفتوگوی مانی حقیقی با این فیلمساز منتشر کرده که مهرجویی در آن درباره سختی فیلمسازی در شرایط خاص صحبت کرده بود.»
مرضیه برومند – مدیرعامل خانه سینما – هم نوشته است: «فکر میکنم به مونا (دختر داریوش مهرجویی) که دیشب با چه منظره دهشتناکی روبرو شده و چطور تاب آورده. به ستاره که هفته پیش همسفر پیکر بیجان پدرش بود. به دختر دانشجوی مازیار. به مهرانه عاشق و مریم نازنین که خبر مرگ پدر و بارداریاش را همزمان شنیده. به سارا که هنوز برای داود گریه میکند و به همسران همه سینماگران ایران که بار سنگین ناامنی شغلی اقتصادی و روحیه همسرانشان را در سکوت به دوش میکشند و دم بر نمیآورند.»
سارا بهرامی نیز در متنی نوشت: « نمیدونم تا حالا چند بار «لیلا» رو دیدم. بارها و بارها پیش اومده در خلوت، وقتی مشغول خود و تنهایی بودم فیلم لیلا در حال نمایش در خانه بود. گاهی پیش آمده بعد از تیتراژ پایانی دوباره از ابتدا لیلا رو دیدم. گاهی تنها، شنیدن صدای فیلم برای من کافی بود. یک احساس عجیب و پایدار دارم به این فیلم. نمیدونم چند بار «پری» رو دیدم، چند بار «هامون»، آخ «هامون»…
هیچ وقت نتونستم درباره احساسی که با دیدن این فیلمها تجربه میکردم توضیح کاملی بدم. برای من چیزی بیشتر از عشق به سینماست. آقای مهرجویی با شما چیزی فراتر تجربه میکردم و حالا چه کنم؟»
رضا میرکریمی هم برای مرگ سخت داریوش مهرجویی نوشته است: «خداحافظی تلخ با استاد داریوش مهرجویی، فیلمسازی خلاق و تجربهگرا و روشنفکری باسواد و منصف که نسل من بسیار از او آموخت.»
این دلنوشتهها برای داریوش مهرجویی از سوی بخش گسترده ای از سینماگران منتشر شده و برخی هم با انتشار خبر قتل و جزئیات آن مطالبی را نوشتهاند که به هومن سیدی، بهمن فرمانآرا، پرویز پرستویی، پوران درخشنده، بابک کریمی، مهدی سلطانی، پریناز ایزدیار، پانتهآ پناهیها، نسیم ادبی، پوریا شکیبایی و تینا پاکروان میتوان اشاره کرد.
«خائن کشی» آخرین ساخته مسعود کیمیایی در حالی به صورت مینیسریال عرضه شده که سازندگان فیلم تاکید دارند که نسخه سینمایی این فیلم حتما روی پرده سینماها اکران خواهد شد.
به گزارش سینمیا خانگی از ایسنا، مسعود کیمیایی دو سال قبل فیلم «خائن کشی» را با جمعی از بازیگران نامدار سینما با روایت قصهای حول نهضت ملی شدن صنعت نفت ساخت که در جشنواره چهلم فیلم فجر رونمایی شد.
پروانه نمایش این فیلم از مدتها قبل صادر شده بود ولی شرایط مطلوب برای صاحبان اثر با توجه به وضعیت گیشه سینماها برای فیلمهای غیرکمدی مهیا نشد؛ چنانکه فیلم «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری که سال قبل در جشنواره ونیز شرکت کرده بود، نیز بدون اکران سینمایی راهی اکران آنلاین شده است
پخش «خائن کشی» با بازی بازیگرانی همچون مهران مدیری، امیر آقایی، پولاد کیمیایی، پانتهآ بهرام، فرهاد آئیش، اندیشه فولادوند، حمیدرضا آذرنگ، سام درخشانی، نرگس محمدی، رضا یزدانی و سارا بهرامی در پلتفرم نماوا و در قالب مینیسریال آغاز شده و طبق پیگیری ایسنا از صاحبان فیلم، پس از پایان این چند قسمت، فیلم حتما در سینماها اکران خواهد شد.
در بهمن سال ۱۴۰۰ و در نشست خبری فیلم «خائن کشی» که بدون حضور مسعود کیمیایی برگزار شد، دستاندرکاران فیلم اعلام کردند که بیش از ۲۰۰ دقیقه برای «خائنکشی» فیلمبرداری شده و از آن برای پخش در شبکه نمایش خانگی استفاده خواهد شد. البته در آن مقطع پیشبینی نمیشد که پخش در نمایش خانگی پیش از اکران سینمایی باشد.
در آن نشست مهران مدیری درباره تجربه همکاری با مسعود کیمیایی گفته بود: معتقدم هر بازیگری یک بار درعمرش باید با مسعود کیمیایی بازی کند از بس که دانش عمیقی دارد. آدم خیلی از او یاد میگیرد و من گاهی یواشکی کنار دوربین میرفتم تا قاببندی یاد بگیرم. مسعود کیمیایی به شدت سینما را بلد است و از جنبههای مختلف مثل میزانسن و نور و قاب بندی از او یاد میگیری.
در آستانه اکران عمومی فیلم سینمایی «بعد از رفتن» که از ۲۵ مرداد روی پرده سینما میرود، پوستر رسمی این فیلم سینمایی منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی پروژه، پوستر رسمی فیلم سینمایی بعد از رفتن به نویسندگی و کارگردانی رضا نجاتی و تهیهکنندگی محمود بابایی، با طراحی محمد شکیبا رونمایی شد.
فیلم سینمایی «بعد از رفتن»، یک درام عاشقانه- معمایی است که قرار است از چهارشنبه ۲۵ مردادماه اکران خود را توسط پخش شهرفرنگ و به سرگروهی پردیس ملت با شعار «عشق برمیگرده…» در سینماهای سراسر کشور آغاز کند.
در خلاصه داستان این فیلم که روایتی از فراق یک عشق گمشده است، آمده: «آرش بریده از خانه و خانواده، پس از سالها بیخبری ردی از عشق رفتهاش، آرامش زندگی او را بهم میریزد و بهانهای میشود برای بازگشت…»
صابر ابر، سارا بهرامی، پوریا رحیمی سام با هنرمندی پانتهآ پناهی ها و با حضور بهرام شاه محمدلو و احترام برومند و بازی روشنک گرامی، یسنا میرطهماسب، عرفان ناصری، خسرو احمدی، الهه افشاری، محمد ساربان، مسعودخانی، امیر ستوده و بازیگر کودک حامی ترابی، ترکیب بازیگران این فیلم سینمایی را تشکیل میدهند.
عوامل «بعد از رفتن» عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: آرمان فیاض، تدوین: عماد خدابخش، مشاور کارگردان: امیرحسین عسگری، طراح صحنه: امیرحسین حداد، آهنگساز: مسعود سخاوت دوست، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، جلوههای ویژه بصری: محمد برادران، مدیر تولید: امیر نشاط، طراحی و ترکیب صدا: زهره علی اکبری، طراح گریم: مهدی صیاد، طراح لباس: چکامه میرخانجانی، عکاس: حسن شجاعی، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: حمیدرضا غفارزاده، منشی صحنه: غزل رشیدی، دستیار تهیهکننده: سیدسام بهشتی، مدیر تدارکات: محسن ظفری، مشاور تهیهکننده: سید تقی سیدی، مدیرروابط عمومی: زهرا دمزآبادی، تبلیغات: استودیو شهر فرهنگ مجری طرح: موسسه فرهنگی هنری صاعقه، محصول: بنیاد سینمایی فارابی،
تهیهکننده «بعد از رفتن» از اکران این فیلم سینمایی به کارگردانی رضا نجاتی پس از دهه نخست محرم و در یکی از روزهای ۱۸ یا ۲۵ مرداد خبر داد.
به گزارش سینمای خانگی، محمود بابایی در گفت و گو با خبرنگار سینمایی ایرنا اظهار داشت: هماینک در حال آمادهسازی، تبلیغات و بستههای تبلیغی کار هستیم که بعد از دهه نخست محرم نسبت به اکران فیلم اقدام شود.
وی درباره پیشبینی خود از میران استقبال مردمی از فیلم ادامه داد: با توجه به این که مردم دهه نخست محرم در روضهخوانی و محافل مذهبی هستند و کمتر به سینما میروند، تجربه پارسال اکران بدون قرار قبلی در ماه محرم نشان داد که استقبال خوبی از طرف مردم بعد از دهه نخست را در سینماها شاهد بودیم.
تهیهکننده بعد از رفتن با بیان اینکه در آخرین فرصت اکران تابستانی قرار داریم و بعداز این، فرصت اکران را از دست میدهیم گفت: با توجه به تجربه سینماها در پارسال، ترجیح میدهیم بعد از رفتن را در تابستان اکران کنیم و مردم به سینماها بیایند.
بابایی درباره برآورد میزان فروش گفت: تمام کسانی که در حوزه پخش هستند و سالها در این حوزه کار میکنند هم نمیتوانند پیشبینی درستی ارائه کنند. تا ۸ سال پیش اکران محرم در پاییز بود و سینماها کم رونق بودند. شرایط اکران بقدری پیچیده است که نمیشود پیشبینی درستی از میران فروش داشت.
تهیهکننده همچنین بدون قرار قبلی با اشاره به فروش ۴ میلیاردی این فیلم در سال گذشته گفت: با وجود این که فیلم لوکیشنهای متعددی داشت اما نسبت به فیلمهای اجتماعی که در سال گذشته ساخته شد، فیلم ارزانی بود. با وجود این که سیرک بزرگی ساختیم و ۹ بازیگر چهره داشتیم.
بعد از رفتن فیلم ایرانی به نویسندگی و کارگردانی رضا نجاتی و تهیه کنندگی محمود بابایی محصول سال ۱۴۰۱ است. در این فیلم، صابر ابر، سارا بهرامی، پوریا رحیمیسام، پانتهآ پناهیها، بهرام شاهمحمدلو، احترام برومند، روشنک گرامی، یسنا میرطهماسب، خسرو احمدی و حامی ترابی ایفای نقش میکنند.
داستان بعد از رفتن از این قرار است: آرش بعد از مدتها دوری به زادگاهش بازمیگردد و به دنبال گمشدهاش است… .
این فیلم در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر نامزد بهترین نقش مکمل زن با بازی پانتهآ پناهیها و بهترین فیلم اول برای کارگردانی رضا نجاتی شد.