محمدباقر رضایی، نویسنده برنامههای ادبی رادیو که همیشه با متنهای طنز و آهنگینش یادی از مشاهیر و مفاخر صدا میکند، این بار برای احمد آقالو، هنرمند رادیو که تقریبا همه هنرمندان مطرح کشور از رفتنش غمگین شدند نوشت.
به گزارش سینمیا خانگی از ایسنا، احمد آقالو، یکی از نوابغ هنری و از مظلومترین و ساکتترین هنرمندان تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو بود.
حضور «عارف مسلکانه»ی او در هر جمعی، دیگران را به احتیاط در سخن گفتن وا می داشت؛ چرا که او گاهی با گفتنِ نکته ای در مورد حرفها و رفتارها ی دیگران( البته کاملاً بیغَرَضانه) باعث شگفتی همه می شد! کسی نمی دانست آن طنزهای قوی و فی البداهه در وجود آرام و ساکت او چگونه ساخته و پرداخته می شود و چرا بیرون می ریزد!
آنچه مسلّم بود، خیرخواهی و حُسن نیت او بود که همه به آن واقف بودند و دوستش داشتند. این هنرمند نجیب با بی خبر گذاشتنِ همکارانش از بیماری خود، سالها با رنجهایش سر کرد و عاقبت مغلوب آن بیماری شد و رادیو را از وجود شریفش محروم کرد.
محمدباقر رضایی، نویسنده و فعال رسانهای که سالها در ساختمان ارگ رادیو شاهدِ سیر و سلوک احمد آقالو بود، در سلسله مطالب خود درباره مشاهیر، مفاخر و پیشکسوتان رادیو، این بار به سراغ این هنرمند فراموشنشدنی رفته است.
متن این نویسنده که اختصاصی در اختیار ایسنا قرار گرفته است به شرح زیر است:
یادواره برای هنرمندی که در عوالم دیگر «قرار» داشت(در ۱۰ پرده)
پرده اول:
آن هنرمند نازنین
آن صدای پُرطنین
آن مهربانِ نجیب
آن غریب!
آن که مظلوم و افتاده بود
و مردی فرهیخته و آزاده بود.
حیا و وقار داشت
و در عوالمی دیگر ” قرار” داشت.
آقا به تمام معنا بود
و سبکِ زندگیاش” مدارا ” بود.
برای خودش”دلسوزی” نمیخواست
اما برای همه “بهروزی” میخواست.
مردی عمیق و دقیق بود
و ذاتاً آدمی “رَفیق” بود.
همیشه اصولی کار میکرد
و همه را با خود، یار میکرد.
آمدن و رفتنش در رادیو، دیدن داشت
و راهنماییاش به جوانها، شنیدن داشت.
پرده دوم:
تحملش در بیماری، زیاد بود
ولی گاهی ناچار از فریاد بود.
بیماریاش به شدت گزنده بود
و فریادها برایش التیام دهنده بود.
با آن که طبعی سرد داشت،
ارادهی عجیبی در تحمل درد داشت.
دو سه نفر فکر می کردند گرفتارِ غرور است
و به موفقیتِ هنریاش مغرور است!
اما دوستان میدانستند ماجرا چیست
و آنچه در درون او میگذرد از جنس چیست.
برای مصائب دیگران غصه میخورد،
اما گاهی حتی قرصهای خودش را نمیخورد!
کمی گوشهگیر و خجالتی بود
و با هر کسی اهلِ همصحبتی نبود.
به مدعیانِ هنر جوابِ مستقیم نمیداد
و جوابشان را فقط با طنزهای قدیم میداد.
پرده سوم:
وقتی مُرد، غوغا شد
و زندگی عادیِ رادیوییها، مُلغا شد.
همه، یادش را گرامی داشتند
و دربارهاش، سخن، کم نگذاشتند.
ثریا قاسمی گفت: احمد آقالو علاوه بر هنرمند بودن، انسانِ درستکاری بود.
هما روستا گفت: احمد آقالو در درجه اول انسانی واقعی بود و همهی خوبیها در او جمع بود.
پانتهآ بهرام هم گفت: احمد آقالو خالقِ لحظه های نابِ بازیگری بود.
ژاله عُلُو او را نازنین و صاحبِ صدای نیلوفری دانست و گفت: دنیا در نظر احمد آقالو خیلی کوچک بود ولی خودش انسان بزرگی بود که به همه کمک می کرد.
و آشا محرابی هم او را تمامِ راستیهای جهان دانست و گفت: آقالو همیشه از حق میگفت، بی هراس از این که ناگاه دوست داشته نشود؛ و چه باک! که واقعاً دوستداشتنی بود.
پرده چهارم:
آقایان هنرمند هم یادش را گرامی داشتند و اینطور ابراز احساسات کردند.
حمید سمندریان: احمد آقالو انسان سادهای نبود که بتوان به سادگی دربارهاش حرف زد.
ایرج راد: آقالو در سخت ترین لحظات، دستِ تکدی به سوی کسی دراز نکرد.
کمال تبریزی: یاد احمد آقالو بخیر و روحِ شادش، شادتر.
شهرام گیل آبادی: استودیوهای رادیو هرگز دلدادگی و صبوری های آقالو را فراموش نخواهند کرد.
صدرالدین شجره: آقالو از انسان های نادری بود که بسیار پاک و شریف زندگی کرد.
محمد یعقوبی: کار کردن با آقالو همیشه لذت بخش بود
بهزاد فراهانی: آقالو صاف ترین هنرمند ما بود. هرگز دروغ نمی گفت و به هیچ کس باج نمی داد.
درک بسیار بالایی هم از موقعیت شناسی و فضاشناسی در هنر داشت.
رضا بابک: آقالوی عزیز همیشه طنز زیبایی برای نامردی ها، دغلبازیها و دروغها به کار می برد.
رضا کیانیان: آقالو پُر از آرمانهایی بود که با جهان موجود ناسازگار بود. شاید به خاطر همین غریبگی این جهان را تاب نیاورد.
مهرداد عشقیان: شبی که احمد آقالو درگذشت من در خانهشان داشتم حدیث کسا میخواندم. به آشا محرابی گفتم تو هم برایش دعا بخوان. مفاتیح را از من گرفت و رفت بالای سرِ احمد بنشیند و دعا بخوانَد، اما برگشت و مفاتیح را روی میز گذاشت … دیگر تمام شد!
حسین پارسایی: خاموشیِ آقالو، خاموشیِ هنرمندی است که همواره قداستِ صحنه را با خود همراه داشت.
حسین مسافر آستانه: در این که کسی بتواند جای آقالو را زین پس پُر کند محلِ تردید است.
فریبرز گلبن: آقالو هنرمندی بود که ذره ذره ی وجودش انرژیِ خالص بود.
مجید حمزه: آقالو همیشه آقا بود و همیشه حرف اول را می زد.
فریدون محرابی: من هر وقت به رادیو می روم به یاد احمد آقالو می افتم.
محمود زندهنام: تعهد آقالو نسبت به کار، برای جوانان الگو بود.
حمید منوچهری: شما یک نفر را پیدا کنید که از آقالو خاطره بدی داشته باشد.
مسعود رایگان: من بسیار دوست داشتم با احمد آقالو کار کنم ولی این سعادت نصیبم نشد.
محمد مطیع: من هر وقت به اتاق آقالو می رفتم نشسته بود و یوگا کار می کرد. حتی با خط زیبایی که داشت، روی یک کتابِ آموزش یوگا یادگاری نوشت و به من هدیه داد.
ابراهیم حاتمی کیا: احمد آقالو فردی مظلوم، ساکت، بی ادعا و بسیار هنرمند بود.
فریبرز عربنیا: آقالو هنرمندی پُروسواس، توانا و شریف بود.
هادی مرزبان: آقالو روحی زلال و شفاف داشت.
علیرضا خمسه: بی شک طنز ظریف و نابی که در نقش آفرینی های آقالو می بینیم ریشه در وجود او داشت و مادرزادی بود.
داوود رشیدی: آقالو شخصیتی جذاب و کمی خجالتی داشت و زیاد اهل خودنمایی یا ارتباط با افراد دیگر بجز دوستان صمیمی اش، نبود.
منصور خلج: آقالو بسیار هنرمند، بی آلایش و بی ادعا بود و کمتر توانایی های خود را به نمایش گذاشت.
بهروز غریب پور: در آن زمان که اوجِ بحث های آوانگارد هنری بود، آقالو ژست های روشنفکری و هنرمندمآبی را به شوخی می گرفت.
پرده پنجم:
داریوش فرهنگ تعریف کرد: در دوران بیماری احمد آقالو با گلاب آدینه و مهدی هاشمی شبانه رفتیم منزل او برای دیدار و احوالپرسی.
از هر دری حرف زدیم جز بیماریِ او.
آنقدر خاطرات با هم مرور کردیم و گفتیم و خندیدیم که باورم نمی شد به عیادت دوستی رفتهایم که چندین سال مهربانانه با مریضیاش کنار آمده است.
احمد مردی بود با روحیهی مستقل و عارف مسلک.
مردی بی نیاز که آن وجهِ طنازش ما را به یاد عبید زاکانی می انداخت.
همیشه یک نجابت پنهان داشت که تو را وادار به احترام می کرد. یک جور اعتقادات مذهبیِ عمیق داشت که یکسره از دروغ و تظاهر و تزویر به دور بود.
نه حرص نان داشت و نه طمع نام.
پرده ششم:
میکائیل شهرستانی هم چه خوب گفت که: آقالو درد و رنجَش را انکار می کرد.
آخر باری که او را دیدم، در بستر، رنجور، نحیف اما عاقل، بزرگ، ظریف و طناز بود.
خصیصهای که در او نبود بدگویی و بددلی بود.
بدِ کسی را نخواست هرگز.
او همیشه دانا و رنجور بود و دانایی همیشه تاوانی دارد.
بنده ی زر و سیم و چاکرِ قدرت نبود.
من شبِ پیش از پروازش نزدش رفتم و بر دستش بوسه زدم و همچنان دلتنگش خواهم بود و خواهم ماند تا زنده ام.
پرده هفتم:
و امین تارخ نیز چنین گفت: احمد آقالو به دلیل حُجب و حیایی که داشت نمیتوانست فضای بی رحم جامعه ی هنریِ ما را از نزدیک احساس کند، چون هر وقت نزدیک می شد دورتر می شد و همین باعث تنهایی اش شده بود.
من بعد از آن که از شهرستان به تهران آمدم، در دانشکده هنرهای زیبا با او آشنا شدم.
باعث آشنایی مان صدای زیبایش بود.
وقتی می دیدم با دیگران صحبت می کند، از دور می ایستادم و به صدایش گوش می کردم.
یک روز رفتم جلو و گفتم: سلام آقای آقالو، من امین تارخ هستم و صدای شما را خیلی دوست دارم!
پرده هشتم:
مهدی هاشمی به نکتههای ظریفی در مورد او اشاره کرده است.
او آقالو را هنرمندِ نکتهدانی میداند که در فاصلهی دو سکوت، یکدفعه چیزی میگفت و همه را میخنداند. البته نه جوک و لطیفهای که دهن به دهن و گوشی به گوشی می چرخد، بلکه چیزی از رفتار و برخوردی از نحوه ی ارتباطِ روزمره ی آدمها می دید و نسبت به آن تیز می شد و ناگهان بسیار جدی نکته ای می گفت که خنده دار بود؛ نکته ای در بیانِ کشفی از رفتاری غلط.
خیلی حساس بود و همین باعثِ شکنندگیِ طبع ظریفش می شد و او را وادار به واکنش تند می کرد.
من در سفرها و نشست های لذت بخش با او وقتی حادثه ی جالبی جلوی رویمان رخ می داد، بیشتر از آن که به حادثه نگاه کنم به او نگاه می کردم که حالا چه نکته ی تازه ای کشف می کند!
پرده نهم:
اما خواندنیترین خاطره از آقالو را، نادر برهانیِ مرند دارد.
تعریف میکند: احمد وقتی سرحال بود و سرکیف، ازدستِ لُغُزها و متلکهایش نمیتوانستی در امان باشی.
مثلاً کافی بود از کنارش بگذری و متوجه اش نشوی یا سلامش نکنی!
میگفت: ببین فلانی!
— جانم احمد آقا؟
— یه جوری رفتار می کنی که انگار من ن ن ن نوکرتم!
— احمد آقا ما که مخلصیم!
— نه، سَکَناتِت غیر از این می گه!
— ما زمین خوردَتیم احمد آقا.
مارو دوست داشته باش.
— خودت که می دونی، من اصولاً همه ی حیوانات رو دوست دارم!
پرده دهم:
رفاه نداشت،
ولی جایگاه داشت.
از قبیلهی عارفان بود
و سوادش همیشه پنهان بود.
گرچه زشتی را سوژه می کرد،
ولی به قاعده و به اندازه می کرد.
بسیار آگاه بود
و در زندگیاش سر به راه بود.
گرچه خیری از دنیا ندید،
ولی از خوبیاش خیر دید.
هیچکس از او بدی ندید،
ولی همدلی و همدردی دید.
دائم در حال جستجو بود
و ظاهر و باطنش یک رو بود.
به هنر، عشقِ زبانزد داشت
و دران، شور و حالِ بیحد داشت.
خدا رحمتش کند، نجیب بود
و پیش از حد، غریب بود!
آمین یارب العالمین
محمدباقر رضایی نویسنده و فعال رسانه ای
آذر ۱۴۰۲
(بخشی از کتاب منتشر نشدهی ماندگاران عصر صدا)
به گزارش ایسنا، احمد آقالو، هنرمند باسابقه سینما، تئاتر، تلویزیون و رادیو بود. او سوم آذر ۱۳۸۷ در سن ۵۹ سالگی بر اثر بیماری سرطان مغز استخوان در منزل خود درگذشت.
انجمن سینمای جوانان استان اصفهان در ویژه برنامه ای که همزمان با یکصدمین جلسه پاتوق فیلم کوتاه اصفهان همراه بود، یاد و خاطره مرحوم علی حاتمی و داریوش مهرجویی را گرامی داشت.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی_دفتراصفهان، در این رویداد که شامگاه یکشنبه 12آذر 1402 در سالن شماره 6 مجموعه پردیس سینمایی اصفهان سیتی سنتر و همزمان با هفدهمین سالگرد درگذشت علی حاتمی و به بهانه اختتامیه فصل پاتوق فیلم کوتاه زنده یاد علی حاتمی مزین شده بود ، برگزار گردید.
در این برنامه که با حضور احمد طالبی نژاد ، منتقد، سینماگر و نویسنده سینمایی به عنوان مهمان ویژه برگزار شد ، بعد از ارایه گزارش فصل گذشته پاتوق و خیرمقدم سید محمد طباطبایی مدیر انجمن سینمای جوانان اصفهان ، بخش های از مستند موج نو ساخته احمد طالبی نژاد که مربوط به گفتگو با داریوش مهرجویی بود اکران شد و پس از آن در گفتگوی، طالبی نژاد به بیان دیدگاه خود از داریوش مهرجویی پرداخت . او صحبت خود را با این مطلب شروع کرد که این حق ماست به عنوان علاقه مندان زنده یاد مهرجویی در مورد چرایی قتل او بپرسیم .در ادامه وی با تقسیم بندی فیلم های مهرجویی به چهار دوره تاریخی ، در مورد هریک از این دوره ها به تفصیل صحبت کرد.
در بخش پایانی ، وی ضمن امیدوار بودن به نسل جوان ، روشن نگه داشتن چراغ سینمای پیشرو ایران را از آنها طلب کرد.شایان ذکر است در بخشی از این مراسم از فراخوان چهارمین جشن فیلم کوتاه اصفهان و پوستر فصل آتی پاتوق فیلم کوتاه با عنوان فصل داریوش مهرجویی رونمایی شد و از اعضاء شورای سیاستگذاری و همراهان جشن و پاتوق فیلم کوتاه اصفهان با اهدا تندیس ویژه تجلیل به عمل آمد.
احمد طالبینژاد منتقد سینما در مراسم یادبود داریوش مهرجویی عنوان کرد که مهرجویی مشغول نگارش یک پایاننامه درباره حضرت ابراهیم بود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مراسم یادبود داریوش مهرجویی در قالب تحلیل و بررسی سینمای داریوش مهرجویی همزمان با چهلمین روز درگذشت فیلمساز جریانساز سینمای ایران، عصر روز سهشنبه ۱۴ آذر ماه سال جاری با حضور جواد طوسی، احمد طالبی نژاد پژوهشگران سینما و از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مرتضی فرشباف سینماگر و سیروس الوند فیلمساز در سالن سیفالله داد خانه سینما شماره یک برگزار شد.
علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمای ایران، رضا صائمی رییس کمیته فرهنگی انجمن، هارون یشایایی تهیهکننده فیلم سینمایی «اجاره نشینها»، علی ملاقلیپور فیلمساز، ذبیحالله رحمانی بازرس انجمن از جمله حاضران در نشست بودند.
در ابتدا جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران پشت تریبون قرار گرفت و گفت: امیدوارم در این روزهای تلخ و سخت، سهمتان از آرامش و سلامتی همیشه افزون باشد. جای داریوش مهرجویی و هنرمندان بزرگی که سهم اساسی در سینمای پیشروی ایران داشتهاند همیشه در ذهن و جان ما هست.
علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما نیز در سخنانی عنوان کرد: مهمترین ویژگی این نشست، اندیشه است. اینجا هم از جانب میزبان و هم از حیث موضوع، با اندیشه مواجه هستیم. اندیشه به مفهوم عالی، متعالی و فلسفی خودش. اندیشهای که آدم خاکی و انسان زمینی را میتواند تا درجه اشرف مخلوقات هم برساند. این اندیشه بوده که در طول تاریخ به هنر و متعاقب آن به سینما اعتبار داده است. در سینمای ایران، از مهمترین اشخاصی که اندیشه را به مفهوم واقعی خودش در فیلم متجلی کرد، بی تردید، داریوش مهرجویی بزرگ بوده است.
سیروس الوند نیز در ادامه، گفت: مهرجویی واقعاً بزرگ سینمای ما بود؛ چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ سابقه کار از «الماس ۳۳» تا «گاو» و غیره. سینمای ایران، به مهرجویی دین دارد.
احمد طالبی نژاد هم یادآور شد: خیلیها فکر میکنند مهرجویی سینما خوانده است در صورتی که درست نیست. سینما را در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا انتخاب کرد ولی در مصاحبهای گفت که نود درصد استادان ما، هیچ شناختی از جریانهای نوین سینما از جمله نئورئالیسم در ایتالیا یا موج نو در فرانسه نداشتند. تمام هم و غم آنها این بود که شما بتوانید فیلم استودیویی و به قول معروف «بفروش» بسازید. از اینرو، ترک تحصیل میکند و شانسی که میآورد، میتواند در همان دانشگاه، رشته فلسفه بخواند که نکته مهمی است. ریشه اندیشگی و سواد عمومی داریوش مهرجویی متاثر از رشته فلسفه است، البته استعداد شخصی، شرایط خانوادگی و فرهنگی را که در آن رشد یافته است، نمیتوان نادیده گرفت.
وی به رمان «در خرابات مغان» نوشته داریوش مهرجویی اشاره کرد، آن را حدیث نفس نویسنده خواند و گفت: در رمان «در خرابات مغان» خود مهرجویی را میبینیم که مربوط به زمان تحصیل در آمریکا و دوران سرگردانی او است. میتوان گفت یک نوع حدیث نفس است. اسم نخستین رمان «خدا در کازینو» بود که بعد، به این عنوان تغییر نام داد. داریوش مهرجویی روشنفکری اولترامدرن بود، رگ، ریشه و تفکر مذهبی داشت و این در همه فیلمهای او، متجلی است و اوج آن، شاید، «هامون» باشد. شخصیت «حمید هامون»، شخصیتی سرگشته میان قرآن و کامپیوتر است. البته سعی کرده است اینها را در هم ادغام کند.
او اشاره کرد: مهرجویی مشغول نگارش یک پایاننامه درباره حضرت ابراهیم بود.
جواد طوسی راجع به نسل داریوش مهرجویی و میراثی که باید حفظ شود، گفت: اگر بپذیریم اینها یک نسل هستند، دارای میراثی هستند که باید حفظ شوند و از خالقان آنها مراقبت شود. آیا این اتفاق افتاده است؟ حرکتی در اواخر دهه ۴۰ هجری شمسی به اسم «موج نو» شکل گرفت که مخالفان و موافقان خودش را داشته و همچنان، دارد، آن نقش مهم اجتماعی و فرهنگیاش را اصلاً نمیتوان نادیده گرفت.
در ادامه نشست مرتضی فرشباف فیلمساز، مهرجویی را مهمترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران نامید و گفت: تمام کسانی که عاشق سینما در ایران شدند یا در ایران، فیلمساز شدند در دورهای شیفته یکی از آثار مهرجویی بودهاند. درباره خود من با تماشای وسواسگونه «لیلا» در سینما اتفاق افتاد. به ویژه در سکانس پایانی که آن دختر به دنیا میآید و از آنجا فهمیدم که میشود به سینما هم فکر کرد. لحظاتی وجود دارد که میتوان دوباره برگشت و مرور کرد. گرمایی در این آثار او هست که نمیتوان به آسانی از آن چشمپوشی کرد.
سیروس الوند داریوش مهرجویی را پس از «الماس ۳۳» به نظر غربزده توصیف کرد و گفت: با آقای مهرجویی مصاحبه کردم و از نظر من، مهرجویی غربزده میآمد؛ آن موقع، جلال آل احمد پرچمدار ضدغربزدگی بود. به نظر من آمد که او ربطی به سینمای ایران نخواهد داشت. تماشاچی نخواهد داشت. حرفهایی میزد که من نمیفهمیدم. حرفهای فلسفی میزد. بعد با «گاو» همه را شوکه کرد. «گاو» خیلی فیلم سادهای است؛ روایتی جوانانه با محتوای کامل فلسفی. آن موقع، فیلمساز مورد علاقه ما، کیمیایی بود. بچه محل بودیم و چاله میدان بزرگ شدیم. ادا و اطوارهای روشنفکران آن دوره را نداشت. به هر حال، مهرجویی را همچنان دنبال کردم و بسیار متاثرم که این پایان باز اتفاق افتاد. ماجرای کیومرث پوراحمد هم پایان باز است. در نهایت، این جلسات ۲ خاصیت متضاد دارد؛ خوشحال هستیم که هستیم و به سینما فکر میکنیم و ناراحت هستیم که هستیم و همچنان، داریم از دست میدهیم.
هارون یشایایی به عنوان آخرین مدعو و تهیهکننده «اجاره نشینها» با دعوت مازیار فکری ارشاد مجری کارشناس برنامه پشت تریبون قرار گرفت و به بیان خاطراتی از همکاری با داریوش مهرجویی پرداخت و در انتها گفت: سینمای ایران، یک سینمای صدساله و همیشه مطرح بوده است و امروز هم در جاهایی که سینما را میشناسند، سینمای ایران مطرح است که این مایه افتخار است. نسل جوان بسیار خوب شده و خوب کار میکند، باید تشویق شود تا نسل سینماگرانی که اینجا با موهای سفید نشستهاند، بتوانند به زندگی خودشان برسند. برای سینمای نسل جوان ایران دست بزنید که مشغول به فعالیت است.
«نیکلاس کیج» که یکی از پرکارترین بازیگران هالیوود است اعلام کرد که تقریبا کار او در سینما در آستانه ۶۰ سالگی به پایان رسیده است.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از هالیوود ریپوررتر، یکی از ستارگان هالیوود به بازنشستگی چشم دوخته است، «نیکلاس کیج» که در آستانه ۶۰ سالگی است، میگوید که تقریباً بازیگری برای او به پایان رسیده است و ممکن است تنها در سه یا چهار فیلم دیگر مقابل دوربین برود.
او در مصاحبهای جدید با مجله «ونیتب فر» گفت: «احساس میکنم آنچه را که باید در مورد سینما بگویم، گفتهام و تا آنجایی که میتوانستم نقشآفرینی داشتهام… میخواهم در روند انتخابم سختگیرانهتر باشم و با صدای بلند خداحافظی کنم»
کیج اضافه کرد که پدرش در ۷۵ سالگی درگذشته و او نیز تخمین میزند که ممکن است تنها ۱۵ سال دیگر زنده باشد و میخواهد این زمان را با خانوادهاش بگذراند. با این حال او میگوید که آماده است تا سایر اشکال بازیگری، مانند سریال تلویزیونی را امتحان کند، کاری که هرگز تاکنون انجام نداده است.
او از زمان نقش آفرینی در فیلم «دختر دره» در سال ۱۹۸۳ در بیش از ۱۰۰ فیلم بلند ظاهر شده و در سال ۱۹۹۶ برای بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد. او تنها در سال ۲۰۲۳ در شش عنوان فیلم بازی کرده و کمدی فعلی او با نام «سناریوی رویایی» یکی از بهترین واکنشهای منتقدان را در دوران بازیگری وی به ارمغان آورده است.
صحبتهای کیج مبنی بر بازی در تنها سه یا چهار فیلم، احتمالا شامل چهار عنوان فیلم آینده او که در وبسایت «IMDB» در مراحل مختلف تولید هستند، نمی شود.
«نیکلاس کیج» نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ میلادی با بازی در فیلم «ماه زده» و «بزرگ کردن آریزونا» به عنوان یک استعداد بازیگری شناخته شد و در نهایت با کسب جایزه اسکار در سال ۱۹۹۵ برای بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» به یکی از معروفترین بازیگران سینمای جهان تبدیل شد.
او در ادامه در فیلمهای مهمی چون «صخره»، «تغییر چهره» و «گنجینه ملی» نیز بازی کرد و در سال ۲۰۰۲ برای نقشآفرینی در فیلم «اقتباس» برای دومین بار نامزد کسب جایزه اسکار شد.
۱۴ آذر سالروز خاموشی چراغ عمر سینماگری است که آثار برجای مانده از او چون چراغی خاموشیناپذیر به سینمای ایران روشنی بخشیده و یاد و نام او مشمول معنای این دیالوگ نبشته بر سنگ مزارش است: «آیین چراغ خاموشی نیست».
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در بین نسل فیلمسازان موج نو، علی حاتمی جایگاهی یگانه دارد، سینماگری که ۲۷ سال پس از کوچ نابهنگام از سینما و دنیا، مسعود کیمیایی همقطار دیرین حاتمی، ۱۴ آذر سال ۱۳۹۷ همزمان با سالروز درگذشت کارگردان «سوته دلان» در گرامیداشت وی نوشت: «علی حاتمی را نباید به یاد آورد، در یاد هست. بیرون نمیرود، چون مهمان یاد نیست. علی حاتمی را همیشه دوست داشتم. پنجرهای رو به باغ، پر از طراوت و نسیم. چه میشود گفت آخر ندارد. مرگ انسان را تمام نمیکند. سینمایی به سادگی متنهایش… پیچیدگی، طرح معما نداشت. سینمایی روان و گفتوگوهای خانگی. اما… زیبا.»
عباسعلی حاتمی معروف به علی حاتمی ۲۳ مرداد سال ۱۳۲۳ در خیابان شاهپور تهران متولد شد و سالها بعد، پس از فارغ التحصیلی از هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک، چنانکه خود اذعان کرده، از ۱۶ – ۱۷ سالگی با نگارش چند نمایشنامه، فعالیت حرفه ای را آغاز کرد.
حاتمی نخستین نمایشنامه خود را با عنوان «دیب»(دیو) در تالار دانشکده هنرهای دارماتیک به صحنه برد و بعدتر نمایشنامه «حسن کچل» را به کارگردانی داود رشیدی در تالار سنگلج به اجرا رساند.
احترام برومند همسر مرحوم داوود رشیدی ۲۴ مرداد سال ۱۳۹۸ در مراسم گرامیداشت زادروز علی حاتمی که در تالار سنگلج برگزار شد، گفته بود: زندهیاد حاتمی از دانشجویان همسرم بود و من برای اولین بار او را در منزلمان ملاقات کردم که در همان دیدار نمایشنامه «حسن کچل» را برای من و داود رشیدی خواند. پس از آن رشیدی تصمیم گرفت که این نمایشنامه را روی صحنه ببرد.
حاتمی سپس فعالیت خود را در تلویزیون ملی آغاز کرد و پس از نگارش چند نمایش تلویزیونی، نخستین فیلم سینمایی بلندپروازانه خود و نخستین فیلم موزیکال سینمای ایران را به نام «حسن کچل» در سال ۱۳۴۸ ساخت.
حاتمی که افزون بر کارگردانی، نویسندگی و نیز سرایش اشعار این فیلم موزیکال را برعهده داشت، در نخستین اثر سینمایی خود به سراغ یک داستان فولکلوریک و عامه پسند و مملو از مثل ها و متل های مردمی با سبک نقالی رفت.
داستان «حسن کچل» با صدای مرحوم مرتضی احمدی به عنوان نقال و نقل «شهر شهر فرنگه، خوب تماشا کن، سیاحت داره…»، از دریچه دستگاه شهر فرنگ آغاز می شود و روایت پسر(حسن) کچلی است که عاشق «چهل گیس» اسیر طلسم دیو شده است.
«حسن کچل» مملو از آموزه های اخلاقی است از توصیه به صداقت و غلبه خیر بر شر. «حسن کچل» با استقبال مردم روبرو شد و حدود ۹ میلیون تومان فروخت.
حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است
حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.
پس از «حسن کچل»، حاتمی دومین فیلم بلند خود به نام «طوقی» را در سال ۱۳۴۹ ساخت. حاتمی در «طوقی» مانند «حسن کچل» داستان خود را در بستر خرافات و باورهای مردمی پیش می برد، روایتگر خانواده ای است که با نشستن کفتر شومی به نام «طوقی» به بام خانه اشان دچار مصیبت و بلا می شود. یکی از پیام های اخلاقی «طوقی» این است که کار را باید به کاردان سپرد. اشتباهی که از «آسید مصطفی» در فرستادن «آسید مرتضی» خواهرزاده جوان خود برای سرانجام رساندن کاری بزرگ سرزد، برای خانواده پایان شومی را رقم زد.
نیمی از فیلم در کاشان و نیم دیگر آن در شیراز فیلمبرداری شد. ناصر ملک مطیعی، بهروز وثوقی، صغری عبیسی(آفرین) و حمیده خیرآبادی(نادره) و ژاله علو در «طوقی» بازی می کردند.
حاتمی که به دوبله علاقه بسیاری داشت در «طوقی» از صدای مرحوم چنگیز جلیلوند بهترین بهره را گرفت و وی به جای دو نقش اصلی فیلم صحبت کرد.
موسیقی متن بسیار زیبای «طوقی» کاملا با فیلم سازگاری دارد و این فیلم را به اثری نوستالژیک تبدیل کرده است.
«طوقی» یکسال پس از «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی اکران شد. «طوقی» بعد از «قیصر» دومین فیلمی بود که بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی در کنار یکدیگر ایفای نقش کردند. موفقیت هر دو فیلم در گیشه، تاثیر فراوانی در بهبود اقتصاد سینمای ایران داشت.
حاتمی سال ۱۳۵۰ فیلم سینمایی «باباشمل» و دومین اثر موزیکال خود را با بازی محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی و بهمن مفید به روی پرده برد.
حاتمی «باباشمل» را نیز در امتدا ساخته های فولکلوریک خود، و با عبور از تاریخ، تماشاگر را به دوره لوطی های اواخر دوره قاجار می برد و در داستانی ساده و بی پیرایه به مفاهیم اخلاقی عشق، بدگمانی و گذشت می پردازد.
سال ۱۳۵۱ سال پرکاری برای حاتمی بود و در این سال سه فیلم «قلندر»، «ستارخان» و «خواستگار» را ساخت.
«قلندر» چهارمین ساخته حاتمی بود با همان نشان های رایج و مورد علاقه وی که در «بابا شمل» دیده شد، با این تفاوت که موزیکال نبود. «قلندر» دومین همکاری حاتمی با ناصر ملکمطیعی بود که نقش «قلندر» را بازی می کرد.
«خواستگار» نیز دیگر فیلم حاتمی در سال ۱۳۵۱ بود. این فیلم داستانی معاصر و طنز دارد و حکایت آموزگاری به نام «آقای خاوری» است که بنای خواستگاری را از دختری به نام «زری» دارد اما در مصاف دیگر خواستگاران، قافیه را می بازد!
حاتمی در «ستارخان» نیز موضوعی تاریخی را دستمایه قرار می دهد و به روایت بخشی از تاریخ قیام مشروطه به روایت خود می پردازد.
علی نصیریان و عنایتالله بخشی به ترتیب در نقش «ستارخان» و «باقرخان» ظاهر شدند و عزتالله انتظامی، جلال پیشواییان، محمدعلی کشاورز، جهانگیر فروهر، محمدعلی سپانلو و سیروس ابراهیمزاده عهده دار دیگر نقش ها بودند.
«ستارخان» برای حاتمی دردسر ساز شد و شماری از نمایندگان مجلس وقت، آن را تحریف علنی تاریخ قلمداد کردند و حاشیه های دیگر در نهایت سبب شد، پروانه نمایش لغو و فیلم توقیف شود.
سال ۱۳۵۲ حاتمی نخستین تجربه سریال سازی خود را با ساخت مینی سریال ۶ قسمتی داستان ها مثنوی شامل «سلطان و کنیزک»، «پیر چنگی»، «قاضی و زن جوحی»، «خلیفه و اعرابی»، «طوطی و بازرگان» و «صوفی» آغاز کرد که در نوروز ۱۳۵۶ از تلویزیون پخش شد.
جمشید مشایخی، سعید امیرسلیمانی و عباس مغفوریان از جمله بازیگران این سریال بودند.
علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت
جمشید مشایخی پیشتر در مصاحبه ای درخصوص همکاری با حاتمی در این سریال گفته بود: علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت و معتقد بود که غباری در نگاه به مولانا نشسته و ما باید با ساخت فیلم هایی با اقتباس از قصه های حضرت مولانا باعث شویم مردم مجدد نگاهی به کارهای این شاعر بزرگ بیندازند و در این راستا ۶ تا از قصههای مثنوی معنوی را تبدیل به فیلمنامه کرد و من هم در آنها بازی کردم. علی حاتمی تاریخ را به خوبی میدانست و دانش خوب او در تاریخ بود که کارهایی تاریخی اش را تا به امروز ماندگار کرد.
حاتمی دو سال پس از ساخت سریال داستان های مثنوی، تولید پروژه بلندپروازانه دیگری به نام «سلطان صاحبقران» را در دست گرفت، که آن را نیز در گفت وگو با منوچهر نوذری ارزنده ترین کار خود در عرصه سریال سازی معرفی کرد.
سریال ۱۳ قسمتی «سلطان صاحبقران» سال ۱۳۵۴ از تلویزیون پخش شد و با توجه با استقبال، پخش آن در سال ۱۳۵۶ از تلویزیون تکرار شد.
حاتمی در «سلطان صاحبقران» ذیل روایت بخشی از دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و قتل امیرکبیر تا زمان ترور وی، نقدی بر سیستم حکومتی گرفتار در لجاجت، کینه توزی، قدرت طلبی، بی کفایتی، توطئه و … می پردازد.
در «سلطان صاحبقران» نقش امیرکبیر و ناصرالدین شاه به ترتیب به ناصر ملک مطیعی و جمشید مشایخی سپرده شد و جمعی دیگر از بازیگران از جمله زری خوشکام، پرویز فنیزاده، سعید نیکپور، جهانگیر فروهر، سعید امیرسلیمانی، سعید پورصمیمی، اسماعیل داورفر، مرتضی احمدی، مهری ودادیان، مرضیه برومند و رضا بابک در این سریال حضور داشتند.
حاتمی در مصاحبه ای و درباره اینکه چرا دوران قاجاریه و به ویژه دوره سلطنت ناصرالدینشاه قاجار را برای روایت خود از تاریخ ایران برگزیده، گفته بود: به جرأت میتوانم بگویم که حسّ من، ریتم من و ضرباهنگ کارهای من برای زندگی دوره قاجار خیلی مناسب تره تا زندگی امروز!… ، یعنی من اگر یک قصه یا فضایی مربوط به زندگی در دوره قاجار باشه، خیلی به هرحال با آن نزدیکی بیشتری احساس میکنم… شاید یکی از دلایل این باشه که بعد از قاجاریه واقعاً یک مقداری هویت ملی ما به جبر، و نه به صورت یک جریان عادی و طبیعی تغییر کرد.
سریال ارزنده «سلطان صاحبقران»، یک نکته قوت دیگری داشت و آن دیالوگ های ماندگاری بود که از ذهن علی حاتمی تراوش می کرد.
دیگر نقطه قوت این سریال موسیقی آن ساخته مرحوم واروژ هاخباندیان(واروژان) بود که همچنان زنده است و طراوت دارد.
پس از تولید سریال فاخر «سلطان صاحبقران»، حاتمی فیلم سینمایی «سوته دلان»، بهترین اثر در کارنامه خود، و حتی بازیگران و نیز محبوب ترین فیلم نزد منتقدان را ساخت.
«سوته دلان» اثری زمستانی است و داستان آن درمورد «حبیب آقا ظروفچی» است که برای مراقبت از مادر و برادر معلول خود به نام «مجید کله خربزه» که دچار اختلال ذهنی است، پشت پا به زندگی زده و حتی ازدواج با محبوب خود که سالها به پای او نشسته را به تاخیر انداخته است.
اما داستان از جایی آغاز می شود، که حبیب آقا ظروفچی به توصیه دوستان، که راه نجات «مجید» را گماردن زنی برای او می داند، عمل می کند اما انتخاب غلط و فهمیدن اصل ماجرا از سوی «مجید»، سبب بدحالی او می شود و «حبیب آقا ظروفچی» برای نجات و شفای برادر راهی امام زاده داود(ع) می شود و … .
«سوته دلان» سال ۱۳۵۶ به عنوان آخرین اثر حاتمی پیش از انقلاب با بازی بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، فخری خوروش، جهانگیر فروهر، سعید نیکپور و رقیه چهره آزاد ساخته شد. این اثر سینمایی در نظرسنجی منتقدان و نویسندگان یکی از ماهنامه های سینمایی به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.
هفتمین اثر سینمایی حاتمی نیز سرشار از آموزه های اخلاقی است و دیالوگ های دلنشین، به این فیلم صفای خاصی بخشیده و معروف ترین و ماندگارترین دیالوگ تاریخ سینما از زبان «مجید آقا ظروفچی» وقتی بر بلندای کوه مشرف به امام زاده داود(ع) متوجه مرگ برادر می شود، ادا می شود: «همه عمر دیر رسیدیم.»
حاتمی همواره به دوبله فیلم های خود علاقه خاصی داشته و در «سوته دلان» شاهد درخشش این هنر از سوی دوبلورهای خوش صدا هستیم و منوچهر اسماعیلی با صداپیشگی «مجید کله خربزه»، دیالوگ های ناب حاتمی را در تاریخ جاودان کرد.
یک نکته جالب در «سوته دلان» طراحی گریم و چهره پردازی «مجید کله خربزه» بود که با همکاری «اتللو فاوا» گریمور ایتالیایی و ایرج صفدری شکل گرفت.
در «سوته دلان» از موسیقی ساخته حسین عیلزاده استفاده شد که نخستین همکاری وی با حاتمی بود.
حاتمی سالها پیش در گفت وگوی ضمن اعلام علاقه به هنر، از سریال «هزاردستان»، فیلم سینمایی «کمال الملک» و «دلشدگان» به عنوان سه گانه سینمایی(تریلوژی) خود به ترتیب در باب و ستایش هنر «خوشنویسی»، «نقاشی» و «موسیقی» اشاره کرده بود.
حاتمی که با ساخت «حسن کچل» آن هم در نخستین کار سینمایی ثابت کرده بود که دل بی پروایی برای به سرانجام رساندن پروژه های بزرگ دارد، تولید سریال «هزاردستان» را سال ۱۳۵۸ آغاز کرد و طی فرایندی هشت ساله، سال ۱۳۶۶ آن را به پایان رساند و از تلویزیون پخش شد.
حاتمی توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت
حاتمی که توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت، «هزاردستان»، سریال پر شخصیت خود را با هنرنمایی گروه از برجستهترین بازیگران سینما شامل جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داود رشیدی، جعفر والی، عزتالله مقبلی، حسین گیل، زهرا حاتمی، شهلا میربختیار، پرویز پورحسینی، جهانگیر الماسی، محمد مطیع، جمشید لایق، اسماعیل محرابی، رقیه چهرهآزاد، عطاءالله زاهد، نعمتالله گرجی، محمد ورشوچی، سعید امیرسلیمانی، مهری ودادیان، اصغر همت و … ساخت.
وقایع «هزاردستان» با نام ابتدایی «جاده ابریشم»، از سالهای انقراض حکومت قاجار آغاز می شد و تا سال ۱۳۲۰ و ورود متفقین به ایران ادامه می یابد و حاتمی با دستمایه قرار دادن یک اتفاق تاریخی، به رسم مالوف و با قدرت تخیل آن را دراماتیزه کرده و روایتی تماشایی ارائه می دهد.
«هزاردستان» روایتگر فردی به نام «رضا خوشنویس» مبتنی بر شخصیت واقعی «کریم دواتگر» است که در جوانی به «رضا تفنچگی» معروف و التزام رکاب یک خان در موعد شکار بوده است. وی پس از آشنایی با فردی نام «ابوالفتح»، وارد گروهی به نام «کمیته مجازات» می شود که یگانه راه نجات ایران را اقدام مسلحانه علیه رجل فاسد و حذف آنها می داند اما شخصیتی در داستان وجود دارد که سرنخ همه علت و علل این ماجراها به وی ختم می شود؛ «خان فرمانفرما».
به گفته برخی منابع، حاتمی نگارش فیلمنامه «هزاردستان» را سال ۱۳۵۴ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ به پایان رساند. نقل است که حاتمی حین نگارش فیلمنامه برای مدتی در فرانسه بوده و برای اینکه تمرکز خود را از دست ندهد، سر خود را تراشیده تا مجبور نباشد به بیرون از خانه مراجعه کند!
سریال «هزاردستان» با آهنگسازی مرتضی حنانه، با گروه حرفه ای از صداپیشگان شامل منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، ایرج ناظریان، عزت الله مقبلی، حسین عرفانی، بهرام زند، زهره شکوفنده، خسرو خسروشاهی، شمسی فضلاللهی، احمد رسول زاده، اصغر افضلی، ژرژ پطرسی، عطاءالله کاملی، پرویز بهرام، جلال مقامی، منوچهر نوذری، حسین حاتمی، آذر دانشی، حسین معمارزاده، داوود باقری، تورج نصر، کنعان کیانی، پرویز ربیعی، منوچهر والیزاده، خسرو شایگان و … دوبله شد.
جالب اینکه منوچهر اسماعیلی به جای جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید لایق و ناصر طهماسب به جای علی نصیریان، اسماعیل محرابی، اسماعیل محمدی، جهانگیر فروهر، نعمتالله گرجی، و عزتالله مقبلی به جای جعفر والی و جهانگیر فروهر ادای صدا کردند!
بار دیگر دیالوگ های ناب و شعرگونه، سریال «هزاردستان» زیبایی خاصی به این اثر بخشید.
احمد بخشی دستیار حاتمی در مصاحبه ای در مورد نگارش فیلمنامه و دیالوگ ها توسط وی گفته بود: «علی بدون فیلمنامه سر صحنه نمیآمد، اما نکتهای در فیلمنامههای او وجود داشت؛ حاتمی در فیلمنامه اولیه دیالوگها را خلاصه مینوشت؛ دلیلش هم این بود که میگفت وقتی من هنوز نمیدانم چه کسی قرار است این نقش را بازی کند و دیالوگها را بگوید، لزومی ندارد همه چیز را از همین حالا مشخص کنم. حال اگر قول برخی دوستان فراموشکار را هم جدی بگیریم و قبول کنیم که او دیالوگ فیلمهایش را سر صحنه فیلمبرداری مینوشت، این را باید به پای قوت و قدرت او بگذاریم و نه ضعفش.»
وی همچنین گفته بود: «علی روی دیالوگهای فیلمهایش خیلی حساس بود و دوست نداشت بازیگرها از خود چیزی به متن گفتوگوها اضافه کنند. اگر متوجه میشد ادای جملهای برای بازیگر سخت است و حرف در دهانش نمیچرخد، آن را درست میکرد. از طرف دیگر چون معمولاً با یک گروه خاص کار میکرد، همه این اخلاق او را میدانستند و کسی بدون هماهنگی قبلی و مقابل دوربین کلمه و جملهای را به اختیار خود عوض نمیکرد. اگر هم کسی جدید به گروه اضافه میشد، بازیگرهای قدیمیتر گوشی را دستش میدادند تا حواسش به این موضوع باشد. من نثر حاتمی را در هیچ کجای دیگر ندیدم. بعضی مواقع به این فکر میافتادم که شاید او یک دورهای را در زمان قاجار زندگی کرده که اینقدر به زبان آن روزگار مسلط است.»
حاتمی که افزون بر دانش بی نظیر دیالوگ نویسی، توانایی بی مانندی در طراحی صحنه و دکور و لباس داشت، برای ساخت «هزاردستان» احتیاج به لوکیشنی به وسعت تهران قدیم داشت، از این رو، دست به کار بزرگی زد که به یکی از میراث های ابدی این کارگردان بزرگ برای صنعت سینمایی ایران شد.
حاتمی در بزرگراه شهید لشگری، شهرکی را با عنوان شهرک سینمایی غزالی با نام کنونی «شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران» با طراحی ولی الله خاکدان و با کمک «جانی کورتینا» دکوراتور ایتالیایی در ۱۰ هکتار و در سال ۱۳۵۸ ساخت.
میدان توپخانه، ساختمان شهرداری، ساختمان عدلیه، خیابان لالهزار، خیابان اکباتان، جواهر فروشی قازاریان، گراند هتل، ساختمان شاهآباد و کافه پارس تهران قدیم از جمله مکان های بودند که در شهرک غزالی ساخته شد.
این شهرک سینمایی تا کنون محل فیلمبرداری و ساخت بسیاری از سریال ها بوده و نیز به محلی گردشگری تبدیل شده است.
احمد بخشی دستیار علی حاتمی سالها پیش در مورد «هزاردستان» گفته بود: این سریال به طریقه ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شد. در حدود ۲۸ قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط ۱۵ قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذفها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به ۱۳ قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد.
۱۲ آبان سال ۱۳۹۷ سریال «هزاردستان» در فهرست ملی حافظه جهانی یونسکو به ثبت رسید.
حاتمی درمورد ساخت «هزاردستان» گفته بود: «هیچ جریانی با ساخت هزاردستان به جز چند رفیق قدیمی موافق نبود. به لحاظ معنوی راضیام، چون شیره جان خود را گذاشتم، زن و فرزند را عذاب دادم تا کارم در حد توانم بیعیب باشد. اصلا غایت یک هنرمند متعهد باید همین باشد، کدام هنرمند یا روشنفکر مسئول در طول زندگیاش اجر مرارت خود را تمام و کمال گرفته است، مگر با انعکاس موثر و جاودانگیاش اثرش در گذشت زمان. امیدوارم آیندگان نقادان با معرفتی در مورد آثار من باشند و من را به از گور درآوردن افکار عتیقهای متهم نکنند.»
حاتمی حین پیش بردن تولید «هزاردستان»، نخستین فیلم سینمایی خود پس از انقلاب را در سال ۱۳۶۱ با عنوان «حاجی واشنگتن» ساخت.
«حاجی واشنگتن» داستانی طنزآلود از اعزام نخستین سفیر ایران به ایالات متحده آمریکا به نام «حسینقلی خان» را روایت می کند و به شرح حیرت، تحقیر و حسرت های وی حین این ماموریت می پردازد.
حاتمی «حاجی واشنگتن» را با مشکلات مالی فراوان در ایتالیا ساخت و در سال ۱۳۶۱ فقط اجازه نمایش در جشنواره فیلم فجر را یافت و سپس توقیف شد اما خرداد ۱۳۷۷ رفع توقیف شد و پس از فوت حاتمی به نمایش عمومی درآمد!
عزت الله انتظامی در نقش «حاجی واشنگتن» ظاهر و محمدرضا لطفی ساخت موسیقی اثر را برعهده داشت.
فصل قربانی کردن گوسفند در «حاجی واشنگتن» یکی از تأثیرگذارترین سکانسهای سینمای ایران و از برجستهترین نقطههای کارنامه بازیگری عزتالله انتظامی است، چنانکه جمله ماندگار «آیین چراغ خاموشی نیست» از تکگویی او در این صحنه است.
«کمال المک» دومین فیلم حاتمی از سه گانه وی و در باب نقاشی بود که سال ۱۳۶۲ با نگاهی به زندگی محمد غفاری معروف به «کمال الملک» نقاش شهیر ایرانی ساخته شد.
جمشید مشایخی در نقش کمال الملک، عزتالله انتظامی در نقش ناصرالدین شاه، علی نصیریان در نقش مظفرالدین شاه، محمدعلی کشاورز در نقش اتابک و داود رشیدی در نقش رضا شاه با هدایت حاتمی اثری ماندگاری را خلق کردند.
علی حاتمی فیلم سینمایی طنزآمیز «جعفرخان از فرنگ برگشته» را سال ۱۳۶۶ با اقتباس از نمایشنامه ای به همین نام نوشته حسن مقدم با بازی حسین سرشار در نقش «جعفرخان»، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، رضا ارحام صدر، ایرج راد و جهانگیر فروهر روانه سینما کرد.
داستان «جعفرخان از فرنگ برگشته» داستانی معاصر دارد و نقدی طنزآمیز است بر فرنگی مابی و تحلیلی است از فرنگ رفته های که دریافت های خود را از غرب مغایر با ارزش های خانوادگی و وطنی می بینند.
ایرج راد بازیگر «جعفرخان از فرنگ برگشته» در مصاحبه ای نکته جالبی در مورد این فیلم گفته بود: «بسیاری فکر میکنند در فیلم جعفرخان از فرنگ برگشته من با مرحوم حاتمی بزرگ همکاری داشتم، اما اینگونه نیست آقای حاتمی نصف این فیلم را ساخته بودند اما کار نیمه تمام مانده بود، برای ساخت ادامه فیلم از من خواستند که در این اثر ایفای نقش کنم، ادامه این کار را هم آقای متوسلانی ساختند و البته که من چندان نمیدانم که چرا ساخت این کار نیمه کاره مانده بود. اما ادامه اثر با همان داستان علی حاتمی ساخته شد!»
روایت شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت پس از پایان ساخت «جعفرخان از فرنگ برگشته» از حاتمی خواسته که ۲۰ دقیقه از فیلم را درآورد اما حاتمی خودداری کرده و به همین دلیل ممنوعالکار شده بود
فیلم «مادر» ساخته مرحوم حاتمی را باید ادای دین وی به مقام «مادر» به عنوان ارزشمندترین آفرینش هستی دانست. «مادر» محصول سال ۱۳۶۸، داستان مادری است که با ترک سرای سالمندان، واپسین روزهای عمر را در کنار فرزندان خود که هر کدام گرفتار روزمرگی هستند، سپری می کند.
حاتمی در این اثر نمادگرایانه خود، مادر را نقطه محوری خانه و عامل پیوند دهنده اعضای خانواده قرار می دهد که وجود او سبب می شود فرزندان بار دیگر دور یکدیگر جمع شوند.
صحنه آرایی پر ظرافت حاتمی، همه در ستایش مادر است، بویژه حوض قلبی شکل وسط حیاط که نمادی از مادر به عنوان قلب تپنده و جریان اصلی زندگی است. همچنین حاتمی در اثر شاعرانه خود، تحلیلی از تقابل سنت و مدرنیته ارائه می دهد.
در «مادر» بار دیگر شاهد دیالوگ های فاخر هستیم که از قلم شاعرانه مرحوم حاتمی جوشش کرده و جمله «شب را بی چراغ باید روشن کرد» از زبان شخصیت «جلال الدین» یکی از فرزندان مادر شنیده می شود.
حاتمی در فیلم «مادر» بهترین انتخاب را برای نقش ها داشته است. مرحومه رقیه چهره آزاد با ایفای نقش مادر، عنوان لقب مادر سینمایی ایران را گرفت. مرحوم محمدعلی کشاورز در نقش «محمد ابراهیم» نسخه معاصری از «شعبان استخوانی» است، که تلاش دارد ارشدیت خود بر خواهر و برادران را با طعنه و متلک تثبیت کند.
جمشید هاشم پور در نقش «جمال» دیگر فرزند ذکور مادر، عالی است و از کلیشه «زینال بندری» خارج شده است. فریماه فرجامی در نقش «ماه منیر» و اکرم محمدی در نقش «ماه طلعت» دیده شده اند.
اما اکبر عبدی با نقش «غلامرضا» زاویه ای دیگر از قدرت بازیگری خود را در قالب فرزند «کند ذهن» مادر ارائه می دهد و حاتمی در سکانس پایانی خبر فوت مادر را با مونولوگ ماندگار او ادا می کند: «مادر مرد، از بس که جان ندارد.»
«مادر» یک ویژگی دیگر دارد که آن هم موسیقی ساخته ارسلان کامکار است.
رقیه چهره آزاد برای ایفای نقش مادر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن و اکبر عبدی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد هشتمین جشنواره فیلم فجر را برای ایفای نقش «غلامرضا» کرد.
همانطور که اشاره شد، دوبله به دیالوگ های آثار حاتمی شیوایی شنیداری بیشتری می دهد و جا دارد از منوچهر اسماعیلی یادی کنیم که در فیلم «مادر» جای شخصیت محمد ابراهیم، غلامرضا و جلال صحبت کرده است.
حاتمی در مورد فیلم «مادر» گفته بود: «ساختن فیلم مادر واقعا حسی بود. بیشتر یک حس و عاطفه بود. احساس اینکه خانه من کجاست؟ من متعلق به کی هستم؟ چه کسی از من حمایت میکند؟ … در مدت ساختن فیلم به یاد مادرم بود که نامش ایران است.»
پس از «مادر»، حاتمی آخرین فیلم خود با عنوان «دلشدگان» را به موضوع موسیقی، آخرین سه گانه از هنرهای محبوب خود پس از خوشنویسی و نقاشی اختصاص داد.
«دلشدگان» محصول سال ۱۳۷۰ درامی تاریخی و نیمه موزیکال با صدای مرحوم محمدرضا شجریان است و حاتمی افزون بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه، تهیهکننده و طراح صحنه آن را برعهده داشت.
فیلم برداشتی آزاد و شخصی از سه داستان واقعی در زمان قاجار است که به شرح سختی های گروهی از نوازندگان سازهای ایرانی می پردازد که برای پر کردن صفحه موسیقی به فرانسه سفر میکنند.
حاتمی در «دلشدگان» در بستر این ماجرا، شرحی از دلباختگی ناکام «طاهر» خواننده گروه به شاهزاده نابینای ترک میپردازد که که در نهایت در غربت جان میسپارد.
فیلمبرداری «دلشدگان» در مجارستان و مکان های شبیه فرانسه ساخته شد.
موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی
موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی از «حسن کچل» تا «دلشدگان» بوده و وی ساخت این موسیقی را به نیز حسین علیزاده سپرد.
حسین علیزاده پیشتر در مصاحبه ای در مورد موسیقی و کلام آهنگها در «دلشدگان» گفته بود: «همه موسیقیها جوهره آن و کلام از خود حاتمی بود که برای «دلشدگان» ساخته بود. البته بعداً که آقای شجریان اینها را اجرا کرد مقداری شعرها را تغییر داد. یعنی او و مرحوم حاتمی پس از مشورتهایی که به هم داشتند، اشعار را به فریدون مشیری دادند و مشیری هم از نظر فن شعری یک مقداری تغییر داد. البته کلام حاتمی بسیار زیبا بود. این حسن را هم داشت که محاورهایتر بود و شبیهتر بود به تصانیف دوره قاجار. یک کار بزرگی هم حاتمی کرده بود و ۵۰۰ واژهای که در دوره قاجار در صحبتهای روزمره به کار میرفته را هم در دیالوگها و هم در اشعاری که برای تصنیفهایش ساخته بود استفاده کرد. من میتوانم بگویم که تمهای اصلی فیلم «دلشدگان» را از شعرهای حاتمی گرفتم. این اشعار خود به خود یک زمینه موسیقیایی برای من به وجود میآوردند.»
در «دلشدگان» امین تارخ، اکبر عبدی، جلال مقدم، فرامرز صدیقی، سعید پورصمیمی، حمید جبلی، محمدعلی کشاورز، فتحعلی اویسی، رقیه چهرهآزاد، جمشید هاشمپور و لیلی حاتمی ایفای نقش می کردند و بعدها آواز و تصنیفهای ساخته شده برای فیلم در آلبومی به نام «دلشدگان» منتشر شد.
«جهانپهلوان تختی» واپسین تلاش حاتمی برای ساخت اثری سینمایی از این قهرمان ملی بود که به علت بیماری حاتمی ناتمام ماند.
حاتمی که از ابتدای دهه ۷۰ شمسی مطالعه و تحقیق درباره زندگی جهانپهلوان تختی را آغاز کرده بود، بعد از پشت سر گذاشتن دشواریهایی سرانجام در سال ۱۳۷۵، ساخت فیلم «جهان پهلوان تختی» را آغاز کرد اما پس از آنکه فقط بخشهایی از فیلم را تصویربرداری کرده بود، مبتلا با سرطان و در بیمارستان بستری شد.
عزت الله انتظامی سالها پیش در گفت وگویی، خاطره ای غمبار از بیماری حاتمی روایت کرده و گفته بود: «سر فیلم جهانپهلوان تختی، علی حاتمی با من تماس گرفت و گفت که قرار است این فیلم را بسازد و نقش پدر تختی را هم برای من در نظر گرفته. چند ماه بعد هم فیلم را کلید زد ولی هنوز اوایل کار بود که درد کمر علی شروع شد. اواسط فیلم بودیم که بیماری علی شدت گرفت و او مجبور شد کار را رها کند و برای معالجه به لندن برود؛ اما زیاد طول نکشید و سریع برگشت. اصلاً کسی فکرش را نمی کرد که علی یک دفعه از پا بیفتد. برای بار دوم که کار را شروع کردیم، علی دیگر نمیتوانست آنقدر رو پا باشد.
من هم هر روز صبح که میرسیدم اول می رفتم پیشانی علی را ماچ میکردم و میپرسیدم: علیجان آمادهای؟ میگفت: آره، اما دیگر توان نداشت. یادم میآید یک سکانسی را در شب میگرفتیم که مادر تختی باید فارغ میشد و چون زایمان سختی داشت و بچه به دنیا نمیآمد، باید میرفتم سقاخانهی رو بهروی خانهام و نذر و نیاز و دعا میکردم.
سر این سکانس اتفاق بسیار عجیب و غریبی برای من افتاد که هر موقع یادش میافتم بغض میکنم و اشک امانم نمیدهد. در آن شب باید میلههای سقاخانه را میگرفتم و این دیالوگ را میگفتم: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا، این بچه زودتر به دنیا بیاید.» دوربین، صدا و همه آماده شدند. من رفتم رو بهروی سقاخانه و این دیالوگ به ناخودآگاه از دهانم بیرون آمد: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا … علی را شفا بده.» فضا را سکوتی عجیب گرفت. علی سری گرداند و کات داد. همه عوامل زدند زیر گریه. من هم دستانم را انداختم گردن علی و دو نفری هایهای گریه کردیم. آن شب دیگر نتوانستم کار را ادامه بدهم. بعد زنگ زدند و گفتند علی حالش خوب نیست و در بیمارستان مهراد بستری است.»
علی حاتمی روز پنجشنبه ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ بر اثر سرطان پانکراس در ۵۲ سالگی درگذشت و پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد، در حالیکه یکی از ماندگارترین دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» بر روی سنگ مزار وی نقش بست: «آیین چراغ خاموشی نیست.»
احمد بخشی دستیار حاتمی نیز شرحی از ماجرای آگاه شدن حاتمی از بیماری خود نقل کرده است: «حاتمی از سرطان لوزالمعده در گذشت. آن اوایل که درد داشت همه فکر میکردند زخم معده است و جالب است بدانید دست آخر (محمدعلی) فردین سبب شد تا نوع بیماری علی شناخته شود. فردین دوست دکتری داشت که در یک مهمانی بعد از شنیدن جریان دردهای علی از فردین میخواهد به علی پیشنهاد کند تا آزمایشی خاص را پشت سر بگذارد.
فردین با من تماس گرفت و بعد از پرس و جو از همسر حاتمی، وقتی مطمئن شدیم او قبلاً این آزمایش را انجام نداده، صبح روز بعد همراه علی و فردین و داود رشیدی به بیمارستان دی رفتیم. او این آزمایش را به انجام رساند و عصر آن روز معلوم شد این درد او از سرطان لوزالمعده است. درد علی با یک کمر درد شروع شد. دکترها گفته بودن باید پیادهروی کنی. بعد از آن راه رفتن در استخر را تزویج کردن اما کمر درد او خوب نشد. کار به انرژیدرمانی هم کشید تا اینکه بعد از چهار ماه داستان فردین پیش آمد و همه چیز روشن شد. علی ۱۰ روز در بیمارستان خوابید و طی آن ۱۰ روز در اتاقش هر شب برنامه بود. از هنگام تشخیص بیماری تا زمانی که برای درمان تکمیلی به انگلستان رفت حدود هفت هشت ماه دیگر گذشت. علی از پرواز با هواپیما میترسید و این ترس به قدری شدید بود که هنگام پرواز امید روحانی که تخصص اصلیاش دکترای بیهوشی است به فرودگاه آمد و علی را با آمپول بیهوش کرد تا بعد از آن ما بتوانیم علی را سوار هواپیما کنیم. هنگام فیلمبرداری «تختی» هم به شدت درد داشت و البته در آن دوران یک روز در میان هم شیمیدرمانی میکرد. با تمام دردی که داشت توانست ۲۰ دقیقه از «تختی» را فیلمبرداری کند.»
پس از فوت حاتمی، بهروز افخمی پروژه «جهان پهلوان تختی» را در سال ۱۳۷۶ با بازی فریبرز عرب نیا و نیکی کریمی به پایان رساند.
همچنین پس از درگذشت حاتمی، دو نسخه سینمایی از سریال «هزاردستان» به عنوان «کمیته مجازات» در ۱۳۷۷ و «تهران روزگار نو» در سال ۱۳۷۸ با تدوین واروژ کریممسیحی و تهیه کنندگی محمدمهدی داد به اکران درآمد.
علی حاتمی آرزوهای بزرگی در عرصه فیلمسازی در سر می پروراند اما افسوس که عمر یاری نکرد.
من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنریام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) استوی پیشتر در مصاحبه ای گفته بود: من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنریام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) است. من از روزی که فیلم محمد (ص) و یا «الرساله» اثر مصطفی عقاد را دیدم، همواره این آرزو را داشته و دارم و از خداوند میخواهم که قبل از مرگم این توفیق نصیبم شود.
حاتمی بی الگو بودن را از ویژگی های فیلم های خود می دانست و در مصاحبه تلویزیونی گفته بود: کار من خوب یا بد، شبیه هیچ کار دیگری نیست و تکلیف منتقد با این کار روشن نیست و میزانی ندارد که آن بسنجد.
حاتمی همچنین در مورد اینکه چرا بیشتر آثار ساخته وی مربوط به دوره ای خاص تاریخی است، تصریح کرده بود: تعلق خاطر من به گذشته باعث شده که بیشتر درباره مسایل گذشته فیلم بسازم. من بیشتر به مسایلی میپردازم که شناختی از آن داشته باشم.
البته حاتمی و آثار وی از انتقادهای جدی نیز دور نمانده بود. یکی از انتقادها این بود که حاتمی در ساخت آثار تاریخی، دست به تحریف واقعیت می زده و به واقعیات توجهی نداشته است.
حاتمی سال ها پیش در گفت وگو با منوچهر نوذری در پاسخ به این منتقدان، این انتقادات را ناشی از ناآگاهی آنان به امور علمی و تحقیقی مرتبط با هنر نمایش دانسته بود.
وی همچنین گفته بود: آن چیزی که در فیلم هایم مطرح می شود نه تاریخ است و نه رویا. چیزهای هستند که اگر در تاریخ رخ می نمود تاریخ را زیباتر می کرد.
حاتمی همچنین در پاسخ به این انتقاد که حاتمی فقط اشیا را در فیلم های خود نمایش می دهد، گفته بود: نوع کارهای سینمایی من وابسته به اشیا و اشخاص است و آنها را به شکلی که موضوع کار طلب می کنم ارائه می دهم.
حاتمی کارهای سینمایی خود را نیز مبتنی بر تحقیقات دانسته و گفته بود: تحقیقاتی که در کار هنری می شود کمتر از تحقیقاتی که محققان ادبی و علمی انجام می دهند، نیست.
به هر روی علی حاتمی هنرمند و سینماگری بود که دغدغه مردم ایران را داشت و این را می توان در پاسخ به مرحوم منوچهر نوذری که از او پرسید چه کاری در دست تولید پس از «دلشدگان» دارد، یافت: «فکر می کنم کاری که لازم است توسط من انجام شود، موضوع – بیان – تاریخ معاصر ایران است با خاطره های که رجال قدیمی نوشته اند یا مطالبی که مورد توجه مردم دنیا است. اگر ما تصویر خیلی صریح و روشنی از مردم ایران ارائه نکنیم آنها – از مردم ایران – ارائه خواهند کرد.»
مرحوم مشایخی سالها پیش در تحسین حاتمی به او لقب «سعدی سینما» را داد و مرحوم انتظامی نیز در باره حاتمی گفته بود: بدبختانه هیچ هنرمندی در سالهای بعد از حاتمی، نتوانست جانشین او شود. هیچ نویسنده و کارگردانی نتوانست نظم و نثری که او در فیلمهایش داشت را تکرار کند.
در کارنامه حرفه ای علی حاتمی هیچ جایزه ملی و بین المللی مشاهده نمیشود، اما نام وی با تاریخ و فرهنگ ایران گره خورده است و جایگاه بلند او فتح شدنی نیست.
انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران مراسمی برای یادبود زنده یاد داریوش مهرجویی در قالب تحلیل و بررسی سینمای او برگزار میکند.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی انجمن، به مناسبت چهلمین روز درگذشت داریوش مهرجویی یادبودی برای این فیلمساز جریانساز در سینمای ایران توسط انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران برگزار می شود.
در این برنامه که سهشنبه- ۱۴ آذرماه- از ساعت ۱۶ تا ۱۸ در محل خانه سینمای شماره یک برگزار میشود سینمای مهرجویی نقد و بررسی میشود.
در این نشست جواد طوسی، احمد طالبی نژاد و مرتضی فرشباف به تحلیل سینمای مهرجویی خواهند پرداخت.
حضور در این جلسه برای عموم آزاد و رایگان است.
داریوش مهرجویی فیلمساز مطرح سینمای ایران و وحیدیه محمدی فر همسر وی ۲۲ مهرماه امسال در ویلای شخصی خود در کرج به طرز فجیعی به قتل رسیدند.
داریوش مهرجویی نویسنده، یکی از کارگردانان برجسته سینمای ایران و از چهرههای اصلی موج نوی سینمای ایران متولد سال ۱۳۱۸ بود، وی علاوه بر فعالیت در سینما، به نوشتن رمان و ترجمه نیز میپرداخت. در سال ۱۳۹۳ از سوی سفیر فرانسه جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه به او اهدا شد. مهرجویی فارغالتحصیل رشته فلسفه از دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس (UCLA) آمریکا بود.
گاو، هامون، دایره مینا، اجارهنشینها، سارا، پری، لیلا، مهمان مامان، سنتوری و لامینوراز فیلمهای مهرجویی است.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مراسم بزرگداشت زندهیاد پروانه معصومی در مسجد بلال گفت: این هنرمند بدون لکنت از ارزش ها و آرمانها میگفت و دفاع میکرد و هیچ ترس و نگرانی از واکنشها نداشت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، مراسم ترحیم زنده یاد پروانه معصومی هنرمند پیشکسوت سینما و تلویزیون به همت صدا و سیما و سازمان سینمایی کشور با حضور جمعی از هنرمندان، پیشکسوتان و مسئولان حوزه سینما و تلویزیون امروز یکشنبه- ۱۲ آذرماه- از ساعت ۱۴ در مسجد بلال صدا و سیما در حال برگزاری است.
اجرای مراسم را حسن سلطانی بر عهده داشت. در ابتدای مراسم پیام رییس جمهور و رییس مجلس به مناسبت درگذشت زندهیاد پروانه معصومی قرائت شد.
سپس حاج مرتضی طاهری، مداح اهل بیت با نوحهخوانی و مداحی یاد و خاطره این بازیگر را گرامی داشت.
محمد مهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان اولین سخنران مراسم ضمن عرض تسلیت به مناسبت درگذشت این هنرمند گفت: ایشان حق زیادی بر گردن جامعه هنری و مخاطبان داشتند و در طول حیات طیب ومبارک شان آثار بی نظیری را خلق کردند.
وی با تاکید بر این که پروانه معصومی از سرامدان حوزه سینما بود اظهار داشت: او چند دهه با وقار و متانت فعالیت کرد و نامی ماندگار از خود به جا گذاشت. علاوه بر نقش آفرینی های هنری شان شخصیت اجتماعی ممتازی داشتند که برآمده از شخصیت والایشان بود.
وزیر فرهنگ افزود: وی در اتفاقات مهم در کنار مردم بود و به اعتقادات جامعه افتخار می کرد. بدون لکنت از ارزش ها و آرمانها میگفت و دفاع می کرد و هیچ ترس و نگرانی از واکنش ها نداشت.
خواهشم از فضاهای رسمی این است که شان خودشان را حفظ کنند و هر موضوعی را به دو قطبی تبدیل نکنند. از خانم معصومی به خاطر آثارشان نام نیک به جا مانده است
اسماعیلی همچنبن در جمع خبرنگاران گفت: درگذشت او یک فقدان مهم است و جبران این ثلمه آسان نخواهد بود. امیدوارم با پرداختن به او یک اسوه همیشه جاوید را بتوانیم معرفی کنیم.
وزیر ارشاد گفت: این درگذشت برای جامعه کشورمان و همه اصحاب هنر این یک مصیبت جبران ناپذیر است.این بانوی بزرگ سینمای ایران یک هنرمند نبود یک معلم اخلاق بود یک دغدغه مند اجتماعی بود کسی بود که در مقاطع مخالف بدون لکنت از آرمان های مردم دفاع میکرد و پای اهداف و منافع ملی می استاد و در این راه از هیچ موضوعی ابا نداشت و نگران دیگران نبود.
اسماعیلی گفت: این درگذشت را به خانواده عزیز او و همه علاقمندانشان تسلیت میگوییم امیدواریم خداوند ایشان را برا همیشه به عنوان اسوه در جامعه هنری و برای همه هنرمندان قرار بدهد که نمونه اعلای یک هنرمند وطن دوست مردم دغدغه مند مردم بودند
پیمان جبلی، سیدمحمد حسینی، (معاون پارلمانی) مسعود ده نمکی، جواد شمقدری، احمد میرعلایی، مهدی نقویان، (رییس سیمافیلم)، داریوش یاری، علی بخشی زاده، مهدی فرجی، امیر نوری (پیشکسوت رادیو) از جمله مدیران و هنرمندان حاضر در مراسم هستند.
محمدمهدی عسگرپور، تهیهکننده و فیلمساز با تاکید بر این که در یکی دو روز اخیر فضای دو قطبی شکل گرفت گفت: همه هنرمندان کشور ما یک جور فکر نمیکنند. این به معنای این نیست که بخواهیم درباره آخرتشان قضاوت کنیم. ما میتوانیم از نام نیکی که از هنرمندان باقی میماند یاد کنیم.
مسعود ده نمکی، کارگردان نیز در ادامه مراسم تاکید کرد: بخش عظیمی از عالم هنر سرمایه انسانی است. خانم معصومی از بازیگر تبدیل به مولف شد. نباید از این سرمایهها غافل شد. نیروهای جدید میایند ولی صاحب تجربه ها باید تکریم شوند. مدیران نباید بگذارند اینها بیکار بمانند.
وی افزود: باقیات الصالحات غیر از نام نیک اثری است که موثر از خودش به جا می گذارد. چه مشهور باشیم و چه فالوئر نداشته باشیم همه رفتنی هستیم. از لحظهای که وارد قبر میشویم حساب و کتاب ما متفاوت میشود.
در ادامه مراسم فایل صوتی که محمود پاک نیت، بازیگر و انسیه شاه حسینی، کارگردان درباره شخصیت پروانه معصومی فرستاده بودند پخش شد.
نیما معصومی، پسر پروانه معصومی در بخش پایانی مراسم از همه افرادی که در چند روز اخیر تسلیبخش خانواده بودند قدردانی کرد.
وی گفت: مادرم تاکید داشت که هنگام مراسم خاکسپاری و ترحیم مزاحمتی برای مردم روستا ایجاد نشود.
دعوت به حضور در کنار قبور شهدا و ادای احترام به شهدای گمنام پایانبخش این مراسم بود.
حجت الاسلام سید عباس موسوی مطلق، استاد حوزه و دانشگاه یکی دیگر از سخنرانان مراسم بود.
زنده یاد پروانه معصومی ششم آذرماه در بیمارستانی در شهر رشت درگذشت. او از جمله بازیگران شاخص سینمای بعد از انقلاب بود که برای فیلمهای «گلهای داوودی» و «جهیزیه برای رباب» برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد. او از شمایلهای بازیگری زن سینمای بعد از انقلاب بود که تلاش کرد چهره زن ایرانی را در آثار مختلف به تصویر کشد.
ناخدا خورشید، مسافرری، تحفهها، ترنج و سریالهای امام علی (ع)، یوسف پیامبر و کوچک جنگلی از جمله آثاری است که زندهیاد معصومی در آنها نقشآفرینی کرده است. پیکر این هنرمند چهارشنبه هشتم آذرماه در امامزاده ابوطالب منطقه فرحزاد به خاک سپرده شد.
مدیرعامل خانه سینما، با تسلیت برای درگذشت بیتا فرهی و پروانه معصومی گفت: تشییع خصوصی خواست خانواده خانم معصومی بود اما به زودی مراسم باشکوه در خور ایشان برگزار خواهیم کرد.
به گزارش رسانه سینمای خانگی، علی دهکردی در گفت و گو با خبرنگار سینمایی ایرنا، درباره آیین تشییع خانم پروانه معصومی، اظهار داشت: من در خانه سینما، دوستان در انجمن بازیگران، سازمان سینمایی حتی دوستان در صدا و سیما خیلی تمایل داشتیم مراسم تشییع جنازه باشکوه و درخور ایشان با یک فاصله زمانی مناسبی که قابل تنظیم باشد انجام شود منتها مراسم تشییع جنازه و ترحیم حق مسلم و اولیه خانواده هر متوفی است که خانواده مرحومه پروانه معصومی هم تمایل داشتند به شکل خصوصی در مقبره خانوادگی و محل زادگاه نیاکانیشان برگزار شود و حتی تمایلی نداشتند که نشانی و آدرس اینجا را هم گسترش دهند.
وی افزود: یکی از دلایلش هم این است که محل تشییع جایی است که از نظر مسیر، مسیر مناسبی نیست. حتی بستگان مرحومه که سن بالایی دارند پلهها، سربلایی و شیب را خیلی سخت آمدند. اما باز هم از دوستان، مدیران صدا و سیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و من هم از خانه سینما به آیین آمدیم.
دهکردی گفت: حتما در اولین فرصت یک مراسمی که در خور ایشان و بزرگداشت مرحومه معصومی باشد برگزار میشود. باید حتما بزرگداشت و یادبود در خور ایشان از طرف انجمن بازیگران، خانه سینما، سازمان سینمایی، صدا و سیما و همه کسانی که واقعا علاقمند و مدیون به ایشان از نظر اعتبار فرهنگی و هنری هستند برگزار شود.
یکی از لذتهایم این بود که روز مادر یا نوروز با ایشان تماس بگیرم
وی با اشاره به چند همکاری با پروانه معصومی گفت: من دو سه کار با ایشان داشتم و در نقش پسرشان بازی میکردم. یکی از لذتهایم این بود که روز مادر یا نوروز با ایشان تماس بگیرم و تبریک بگویم و خیلی هم افتخار میکردم.
واقعا احساس قلبی خیلی دلنشینی نسبت به خانم معصومی داشتم
دهکردی افزود: واقعا احساس قلبی خیلی دلنشینی نسبت به خانم معصومی داشتم و هنوز هم دارم. ایشان یکی از مهمترین بازیگران زن تاریخ سینمای ایران است. این بازیگر به خاطر حضور هنری و فرهنگی که در کنار کارگردانان بزرگ سینما و در شاخصترین فیلمهای تاریخ سینمای ما را داشتند، دارای اعتبار بالایی است.
وی ادامه داد: خانم معصومی، بعد از انقلاب جزو نخستین خانمهایی بودند که شخصیت زن ایرانی مقتدر، توانمند، اندیشمند و دوستداشتنی را در سینما و تلویزیون بازی کرده بودند.
پروانه معصومی، بازیگر سینما و تلویزیون ۶ آذرماه در سن ۷۹ سالگی دار فانی را وداع گفت.
معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیرعامل خانه سینما نسبت به پست توهینآمیز اینستاگرامی حمید فرخنژاد درباره پروانه معصومی واکنش نشان دادند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی، محمود سالاری معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفت و گو با خبرنگار سینمایی ایرنا در پست توهینآمیز اینستاگرامی حمید فرخنژاد درباره پروانه معصومی به یک بیت شعر از مولانا (مثنوی معنوی) بسنده کرد و گفت: «مه فشاند نور و سگ عو عو کند، هر کسی بر طینت خود میتند.»
حمید فرخنژاد چهره ضد انقلاب سینمای ایران در یک پست اینستاگرامی با انتشار تصویری از پروانه معصومی در دیدار با رهبر انقلاب اسلامی نوشته بود: یادتون گرامی نیست خانم، چه تلخ است آنچه از شما در حافظه مردم باقی مانده.
مرحوم پروانه معصومی ظهر ششم آذرماه به علت عارضه ریوی در ۷۹ سالگی درگذشت. روز گذشته در شهر رشت که محل سکونت این بازیگر بود، مراسمی به پاس سالهای فعالیت هنری و احترام به این بازیگر برگزار شد. پیکر این بازیگر برای تشییع به تهران منتقل شد.
سریال یوسف پیامبر با بازی آن مرحومه شبها از شبکه آی فیلم در حال پخش است.
پیکر زندهیاد پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز – چهارشنبه- هشتم آذرماه- در امامزاده ابوطالب تهران با حضور جمعی از هنرمندان و چهره های مطرح سینما و تلویزیون برگزار شد.
پیکر زنده یاد پروانه معصومی صبح امروز با حضور جمعی از هنرمندان سینما و تلویزیون در امامزاده ابوطالب تهران تشییع شد.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایرنا، پیکر زندهیاد پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون صبح امروز – چهارشنبه-هشتم آذرماه- در امامزاده ابوطالب تهران با حضور جمعی از هنرمندان و چهره های مطرح سینما و تلویزیون برگزار شد. در این مراسم جمعی از هنرمندان حضور داشتند.
این بازیگر ظهر ششم آذرماه به علت عارضه ریوی در ۷۹ سالگی درگذشت. روز گذشته در شهر رشت که محل سکونت این بازیگر بود، مراسمی به پاس سالهای فعالیت هنری و احترام به این بازیگر برگزار شد. پیکر این بازیگر برای تشییع به تهران منتقل شد.
پروانه معصومی متولد ۱۱ اسفند ۱۳۲۳ بود. او تحصیلاتش را در دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ملی ایران به پایان رساند. معصومی برای نقشآفرینی در «گلهای داوودی» (۱۳۶۳)، «جهیزیهای برای رباب» و «شکوه زندگی» (هر دو در ۱۳۶۶) برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم فجر شد.
سریال کوچک جنگلی به کارگردانی بهروز افخمی در سال ۶۶ اولین تجربه بازیگر پروانه معصومی در دنیای تلویزیون است که در نقش جواهر در این سریال ایفای نقش کرد اما بازی در سریال امام علی (ع) نقطه عطفی در کارنامه بازیگری او بود.
معکوس/ جانان/ ترانه شرقی/ فیلم شاهزاده ایرانی/ وعده دیدار /مسافر ری/ یوسف پیامبر/ سفر به هیدالو /تنگنا / ناصرالدین شاه آکتور سینما / تماس/ سال های خاکستری/ طوبی/ تحفه ها/ جهیزیه ای برای رباب/خارج از محدوده/ شکوه زندگی/ شناسایی/ ترنج/ چمدان/ ملاقات/ ناخدا خورشید/ جستجو در شهر/آشیانه مهر /تاتوره/ راه دوم / گل های داوودی/ کلاغ از جمله آثار سینمایی مرحوم معصومی در طول دوران فعالیت کاری است.
مرحوم معصومی همچنین در سریال های امام علی(ع)، مینو، یوسف پیامبر، تا صبح، نشانی، باران عشق، مثل هیچ کس، پلیس جوان، دریاییها، ملکوت و کوچک جنگلی ایفای نقش کرده بود.
سریال یوسف پیامبر با بازی آن مرحومه شب ها از شبکه آی فیلم در حال پخش است.
پروانه معصومی برای فرار از مصائب زندگی شهری نزدیک به ۳۰ سال پیش عزم مهاجرت به یکی از روستاهای استان گیلان به نام «طاهرگوراب» را کرد و تجربهای خاص از زندگی را در اطراف شهرستان صومعهسرا و محصور در کوههای جنگلی سربهفلککشیده و با شکوه برای خودش رقم زد و مشغول پرورش گلوگیاه و باغبانی شد.