رسانه سینمای خانگی- سینمای ایران وام‌‌دار مادرهایی که همیشه درخشیدند

سینمای ایران اگرچه همچنان از برکت حضور بزرگان و هنرمندانی بهره می‌برد که عمر گرانقدر خود را صرف اعتلای این هنر کرده‌ و قاب‌های ماندگاری را پیش چشم تماشاگرانشان خلق کرده‌اند، اما سوگ فقدان هنرمندانی شریف را که نام‌شان بر حافظه جمعی ما حک شده است، از یاد نمی‌برد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، نخستین جشنواره بین‌المللی فیلم حوا با محوریت موضوع زن و خانواده و بازتعریف موقعیت و جایگاه زنان در جامعه و نقش تاثیرگذار سینما در تحکیم بنیان خانواده شاید بهانه خوبی باشد تا مروری بر کارنامه درخشان بازیگران فقیدی داشته باشیم که مادرانگی و اقتدار زنانه را در قاب سینما و حقیقت زندگی زیسته‌اند.

رقیه چهره آزاد/ مادر

رُقیه چـِهره‌آزاد با نام اصلی رقیه فخرالملوک توکلی از همان کودکی به بازیگری علاقه داشت تا جایی که در سنین کودکی برای فامیل و آشنا نمایش اجرا می‌کرد، وقتی ۱۹ ساله شد و دیپلمش را گرفت توانست به گروه تئاتر حرفه‌ای جامعه باربد که زیر نظر اسماعیل مهرتاش بود، بپیوندد. در ۲۴ سالگی برای نخستین بار روی صحنه رفت و تئاتر را با نمایش تأثیر زن در جامعه آغاز کرد. سال ۱۳۴۴ در نمایش پهلوان اکبر می‌میرد نقش مادر را بازی کرد.

در هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مادر ساخته علی حاتمی، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن در ۸۱ سالگی به وی اعطا شد. در آن زمان او مسن‌ترین بازیگری بود که برندهٔ این جایزه شد. وی در طول حیات هنری خود در آثار مختلفی بازی کرده‌است که از آنها می‌توان به طوفان زندگی، سوته‌دلان، دستکش سفید، پریچهر، ارثیه، مادر، عروس، دلشدگان، الو! الو! من جوجوام و تهران روزگار نو اشاره کرد. چهره‌آزاد همچنین در مجموعه‌هایی تلویزیونی همچون آرایشگاه زیبا، هزاردستان و مزد ترس به ایفای نقش پرداخته‌است. هنگام درگذشت رقیه چهره‌آزاد در 10 دی ماه 1373؛ روزنامه‌ها، نقل قولی از نقش غلامرضا (اکبر عبدی) را در فیلم مادر، تیتر کردند: «مادر مرد. از بس که جان ندارد.»

حمیده خیرآبادی/ پدرسالار

تا مدت‌ها جنس دیالوگ‌گویی‌های او در سریال‌های تلویزیونی تبدیل به ضرب‌المثل و نمادی از مادرانگی‌ها میان اعضای یک خانواده معمولی بود. حمیده خیرآبادی را که مادر ثریا قاسمی دیگر بازیگر دوست‌داشتی سینما و تلویزیون محسوب می‌شود، آنقدر در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف در مقام مادر دیدیم که برای خیلی از ما، تعریف مادر و مادرانگی، منطبق بر شمایل دوست‌داشتنی او بود.

در میان آثار خاطره‌سازی که از حمیده خیرآبادی به یادگار مانده است، قطعا می‌توان جایگاه ویژه‌ای برای «پدرسالار» قائل شد. حضور درخشان خیرآبادی در کنار زنده‌یاد محمدعلی کشاورز در نقش اسدالله‌خان هنوز هم برای نسل دهه ۶۰ و ۷۰ یک خاطره فراموش‌نشدنی است.

خیرآبادی حضورهای خاطره‌سازی دیگری همچون فیلم «کلاه‌قرمزی و پسرخاله» و یا سریال محبوب‌ «خانه سبز» را هم در کارنامه خود دارد.

حمیده خیرآبادی ۳۱ فروردین ۱۳۸۹ در سن ۸۵ سالگی دارفانی را وداع گفت.

شهلا ریاحی/ دلشدگان

قدرت‌الزمان وفادوست معروف به شهلا ریاحی، زادهٔ ۱۸ شهریور ۱۳۰۵ در تهران است. او هنرپیشه سینما، تئاتر و تلویزیون بود که با ساخت فیلم مرجان، نخستین کارگردان زنِ سینمای ایران لقب گرفت.

او سینمای حرفه‌ای را سال ۱۳۳۰ با فیلم «خواب‌های طلایی» به کارگردانی معزالدیوان فکری تجربه کرد. با رکود کار تئاتر، ریاحی سال ۱۳۳۵ فیلم «مرجان» را کارگردانی کرد و به این ترتیب نام اولین زن کارگردان سینمای ایران را به خود اختصاص داد. وی گوینده رادیو و تلویزیون و مجری برنامه‌های کودک نیز بود.

ریاحی در بیش از 70 فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است که از آن میان می توان به گلنار، در مسیر تندباد، دو فیلم با یک بلیت، دلشدگان، حکیم باشی، سراب، عروسی خون و بسیاری از فیلم های دیگر اشاره کرد. وی همچنین در دهها سریال تلویزیونی و نمایش، ایفای نقش کرده است. شهلا ریاحی که به علت بیماری حدود ۱۰ ماه در بیمارستان بستری بود و زندگی نباتی داشت، شامگاه ۱۰ دی ۱۳۹۸ درگذشت.

جمیله شیخی/ کاغذ بی خط

جمیله شیخی زاده ۹ اردیبهشت ۱۳۰۹، او در ابتدا از شاگردان کلاس آواز فاخره صبا بود که سپس صبا وی را به شاهین سرکیسیان معرفی می‌کند و سپس نزد استادان دیگر تئاتر به آموختن و تمرین تئاتر مشغول شد و اولین فعالیت حرفه ای خود را در سال ۱۳۳۶ با نمایش «پدر» آغاز کرد تا اینکه به استخدام رسمی «اداره تئاتر» درآمد. او برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن از دهمین دوره جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم مسافران ساخته بهرام بیضایی و برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم زن از پانزدهمین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم لیلا به کارگردانی داریوش مهرجویی شده است. او همچنین در آثار درخشانی همچون کاغذ بی خط، پرنده کوچک خوشبختی، پاییزان، مسافران، ماه و خورشید و ده ها فیلم، سریال و تئاتر دیگر بازیگر کرده است. جمیله شیخی در روز چهارشنبه دوم خرداد ۱۳۸۰ در سن ۷۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در روز ۶ خرداد ۱۳۸۰ در قطعه هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

هما روستا/ از کرخه تا راین

آنقدر صدایش آرام بود و عمق نگاهش گیرا، که در هر پلانی که از یک فیلم یا سریال حضور پیدا می‌کرد می‌توانست همه نگاه‌ها را به سمت خود جلب کند. هما روستا که از چهره‌های برخاسته از صحنه تئاتر به حساب می‌آمد در ابتدای دهه ۵۰ مقابل دوربین حاضر شد و هم در سینما و هم در تلویزیون حضورهای خاطره‌سازی را رقم زد.

مخاطبان جوان‌تر سینما و تلویزیون شاید او را به‌واسطه حضور در سریال «ترانه مادری» به یاد داشته باشند اما حرفه‌ای‌ترها حتما درخشش او در فیلم «مسافران» بهرام بیضایی در آستانه دهه ۷۰ را فراموش نکرده‌اند.
یکی از حضورهای خاطره‌انگیز روستا در مقابل دوربین که هم در میان اهالی فن و هم در نگاه مخاطبان عام همچنان ماندگار به‌حساب می‌آید، ایفای نقش او در فیلم «از کرخه تا راین» بود. فیلمی از ابراهیم حاتمی‌کیا که روستا در آن نقش خواهر کاراکتر اصلی یعنی سعید را بازی می‌کرد و در آلمان قرار بود میزبان برادر مبتلا به سرطانش باشد.

هما روستا در چهارم مهرماه سال ۱۳۹۴ درست در روز تولد ۷۱ سالگی‌اش تسلیم عوارض بیماری سرطان شد و چشم از جهان فروبست.

پروین‌دخت یزدانیان/ قصه‌های مجید

هنوز با خبر درگذشت کیومرث پوراحمد، یکی از خاطره‌سازترین کارگردانان سینما و تلویزیون کنار نیامده‌ایم. کارگردانی که برای ساخت «قصه‌های مجید» وسواس بسیاری به‌خرج داد تا باورپذیرترین ترکیب بازیگران را گردهم بیاورد و نتیجه همین وسواس و سخت‌گیری برای انتخاب کاراکترهای اصلی، او را برای ایفای نقش «بی‌بی»‌ به مادرش رساند.

پروین‌دخت یزدانیان مادر کیومرث پوراحمد بود که با حضور در این سریال، چنان به کاراکتر «بی‌بی‌» جان بخشید که سال‌ها بعد این کاراکتر به سینما هم راه پیدا کرد و فیلم «مهریه بی‌بی» برمبنای آن در سینما ساخته شد.

وی بعدها در فیلم سینمایی «خواهران غریب» و یا سریال «سرنخ» هم در مقابل دوربین پسرش نقش‌آفرینی کرد و اما چندان علاقه‌ای به ایفای نقش در مقابل دوربین کارگردانان دیگر نداشت.

پروین‌دخت یزدانیان در پنجم فروردین‌ماه ۱۳۹۱ پس از دوره‌ای ابتلا به بیماری آلزایمر، دارفانی را وداع گفت.

فرخ‌لقا هوشمند/ مدرسه مادربزرگ‌ها

از دهه ۳۰ بازیگری در سینما را آغاز کرد و تنوع حضورش در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف از مجموعه فیلم‌های «صمد» تا «کوچک جنگلی» را دربر می‌گیرد. فرخ‌لقا هوشمند هم از آن بازیگران دوست‌داشتنی‌ای است که صرف تماشا صورت مهربانش با چشمانی که گویی همیشه در حال خنده بود، حجم عظیمی از خاطرات خوش را در ذهن و قلب‌مان احیا می‌کند.

او که در بالغ بر ۶۰ فیلم سینمایی حضور داشت در سال ۸۰ و در فیلم «غزل» برای آخرین بار روی پرده سینما ظاهر شد اما بخش عمده‌ای از خاطرات ما از او مربوط به تجربه‌های تلویزیونی‌اش می‌شود؛ از «دنیای شیرین دریا» گرفته تا «کوچه اقاقیا».

بی‌شک یکی از جذاب‌ترین خاطرات تلویزیونی هم که فرخ‌لقا هوشمند در کنار جمعی از بازیگران خاطره‌ساز سینمای ایران در آن ایفای نقش داشت، سریال «مدرسه مادربزرگ‌ها» به کارگردانی غلامرضا رمضانی بود.

سریالی که سهم ویژه‌ای در ادای دین خیلی از ما به مادران و مادربزرگ‌های‌مان داشت.

فرخ‌لقا هوشمند ۲۲ تیرماه ۱۳۸۸ در سن ۸۰ سالگی چشم از جهان فروبست.

پروین سلیمانی/ تعطیلات نوروزی

مگر می‌شود از متولدین دهه ۶۰ باشید و بخشی از شیطنت‌های کودکی‌تان را با چنگالی در دست به «طاهره‌خانوم» نسبت نداده باشید؟ سریال «تعطیلات نوروزی»‌ را خسرو ملکان در سال ۷۰ کارگردانی کرد و مخاطبان در نوروز ۷۱ به تماشای آن نشستند؛ همان سریالی که پروین سلیمانی در آن در نقش «طاهره خانوم چنگال به‌دست» معروف شد و تا همین امروز هم سهم عمده‌ای در خاطرات جمعی ده شصتی‌ها از سریال‌های تلویزیونی دارد.

سلیمانی چهره‌ای دوست‌داشتنی و صدایی خوش‌آهنگ داشت که همین ویژگی‌ها سبب شد حضور متعدد و متنوع او در فیلم‌ها و سریال‌ها در حافظه‌ها با شمایل یک مادر مهربان ترسیم و مانگار شود.

او از اوایل دهه ۳۰ تا دهه ۸۰ در بالغ بر ۷۷ فیلم سینمای ایفای نقش کرد و در سریال‌های تلویزیونی هم چیزی در حدود ۴۰ کاراکتر مختلف را بازی کرد.

پروین سلیمانی سرانجام در ۱۲ خرداد ۸۸ در سن ۸۷ سالگی دارفانی را وداع گفت.

ژاله علو/ روزی روزگاری

ژاله علو زادهٔ ۱۴ مرداد ۱۳۰۶ در تهران شاعر، گوینده رادیو، صداپیشه و هنرپیشه تئاتر، سینما و تلویزیون است. او در کودکی آثار ادبی ادیبان ایرانی همچون حافظ و سعدی و مولانا را فرا گرفت. در نوجوانی عضو چند انجمن ادبی و گروه شعرخوانی بود و همین فعالیت‌ها موجبات راهیابی وی به رادیو برای دکلمه شعر و گویندگی در آن را در سال ۱۳۲۷، مهیا کرد. ژاله علو فارغ‌التحصیل دانشسرای مقدماتی تهران سال ۱۳۲۶ و همچنین فارغ‌التحصیل هنرستان هنرپیشگی تهران سال ۱۳۲۹ است. آخرین اجرای تئاتر خود را در سال ۱۳۳۷ و در نمایشی به نام «توپاز»، به کارگردانی نصرت‌الله محتشم، انجام داد. به پیشنهاد اسماعیل کوشان، نقش اول فیلم «افسونگر» را با آنکه نقش منفی بود، پذیرفت و ۳ هزار تومان دستمزد گرفت. او تا اواخر دهه سی خورشیدی ایفا گر نقش‌های اصلی بود اما به تدریج به شمایل مادر در سینمای ایران بدل شد. ژاله علو فعالیت در دوبله را از سال ۱۳۳۱ آغاز کرد و پس از آن در فیلم‌های زیادی به‌جای ستارگان معروف سینمای جهان حرف زده‌است. او آغازگر دوبلهٔ کارتون در ایران بود و دوبلهٔ بسیاری از کارتون‌های والت دیسنی، به سرپرستی وی انجام شده‌است.

وی بعد از انقلاب، بازی در تلویزیون را با مجموعهٔ «امیرکبیر» آغاز کرد. آخرین حضور تلویزیونی اش مجموعهٔ «مختارنامه» بود. شاخص‌ترین آثار ژاله علو در سالهای بعد از انقلاب، یکی مدیریت دوبلاژ سریال محبوب «سالهای دور از خانه» و دیگری، هنرنمایی در مجموعهٔ تلویزیونی «روزی روزگاری» در نقش زن ایلیاتی مقتدری به‌نام خاله لیلا بود که مورد استقبال قرار گرفت. برای این ستاره تکرارنشدنی سینمای ایران، آرزوی سلامتی مدام و عمر طولانی را آرزومندیم.

نخستین جشنواره بین‌المللی فیلم‌ حوا به همت بنیاد بین‌المللی گوهرشاد و به دبیری مهدیه سادات محور ۱۶ تا ۲۳ تیر ماه سال جاری در سطح کشور و از ۲۰ تا ۲۳ در تهران برگزار خواهد شد. این رویداد محوریت موضوع زنان و خانواده را در دستور کار خود دارد و با همکاری مراکز و سازمان‌های فرهنگی مختلف فعالیت خود را دنبال می‌کند.

رسانه سینمای خانگی- آخرین فیلم کیومرث پوراحمد را از این هفته ببینید

آخرین فیلم کیومرث پوراحمد که به تازگی از دنیا رفت از ۱۴ تیرماه در سینماها اکران می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، در جشنواره فیلم فجر سال گذشته آخرین فیلم کیومرث پوراحمد با نام «پرونده باز است» رونمایی شد و پس از درگذشت او علی قائم‌مقامی (تهیه‌کننده) برای اکران فیلم اقدام کرد و حالا پس از صدور پروانه نمایش این فیلم آماده اکران است.

«پرونده باز است» با بازی پژمان بازغی، محمدرضا غفاری، نسیم ادبی، حسین پاکدل، شادی مختاری، علی باقری، به همراه سام قریبیان، مه‌لقا باقری و جواد طوسی از چهارشنبه، ۱۴ تیر توسط دفتر پخش خانه فیلم روی پرده سینماها می‌رود.

پیش‌تر تهیه‌کننده این فیلم گفته بود که پوراحمد تا روزهای آخر سال ۱۴۰۱ مشغول تدوین دوباره «پرونده باز است» بوده و نسخه نهایی نسبت به آنچه در جشنواره فجر نمایش داده شد، کوتاه‌تر است و با نظر فیلمساز شامل تغییرات اندکی شده است.

«پرونده باز است» درباره یک پرونده جنایی است که در خلاصه داستان آن آمده است: فرهاد نوجوان ۱۵ ساله ناخواسته مرتکب قتل می‌شود و حالا منتظر حکم دادگاه است.

پویا نجفی، راشین ربی، مهبد جهان‌نوش و محمدمتین ستاری  بازیگران نوجوان این فیلم هستند.

پوستر افتتاحیه فیلم با طرحی از کیومرث پوراحمد توسط محمد موحدنیا منتشر شده است.  

خبری از یادگاری‌های کیومرث پوراحمد هست؟

در مدتی که چهل روز از سفر ابدی کیومرث پوراحمد می گذرد، از آثار هنری او بیشتر یاد شده تا یادگاری‌های دیگری که به شکلی با این فیلمساز مرتبط هستند. خیلی از این خاطرات، در موزه سینما در دسترس هستند مثل روزنوشت‌های مهدی باقربیگی که با ادبیاتی خاص، روزِ انتخاب شدنش در مدرسه برای بازی در «قصه‌های مجید» و اولین باری را که جلوی دوربین پوراحمد رفته، خاطره‌نویسی کرده است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، اگرچه مرگ نابهنگام کیومرث پوراحمد هنوز برای خیلی از اطرافیانش و کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند قابل باور نیست اما به چشم برهم زدنی نزدیک به ۴۰ روز از درگذشت او سپری شده و آنچه باقی مانده آثار هنری، تصویری و مکتوب اوست به همراه یادگاری‌هایی که بخش قابل توجهی از آن‌ها در موزه سینما نگه‌داری می‌شود.

در این ۳۰ و چند روز بارها از فیلم‌ها و سریال‌های این هنرمند صحبت شده و البته بعضی جایزه‌ها و دست‌نوشته‌ها و فیلمنامه‌هایش نیز در غرفه‌ای به نام خودش حفظ  شده و برای علاقه‌مندان قابل بازدید هستند.

پوراحمد در تابستان سال ۱۳۹۶ برخی از فیلمنامه‌های خود مانند «اتوبوس شب»، «پنجاه قدم آخر»، «کفشهایم کو؟» و مجموعه تلویزیونی «پرانتز باز» را به موزه سینما اهدا کرد.

او همچنین بخشی از داشته‌های سینمایی خود مانند جوایز جشنواره‌های داخلی و بین‌المللی، لوح تقدیر و سپاس، دیپلم افتخار، لوازم و اکساسوار صحنه، جایزه ویژه هیات داوران جشنواره آسیا پاسفیک سال ۲۰۰۷ برای ساخت فیلم «اتوبوس شب»، جایزه مروارید شرق جشنواره نپانگ مالزی برای ساخت فیلم «خواهران غریب»، وصیت‌نامه پروین‌دخت یزدانیان (مادرش و بازیگر نقش بی‌بی در مجموعه تلویزیونی «قصه های مجید») و سیمرغ‌های بلورین جشنواره فیلم فجر را  سال ۱۳۸۷، به موزه سینما اهدا کرده بود.

گواهی عضویت پوراحمد در آکادمی جشنواره آسیاپاسفیک، نمونه قراردادهای کاری برای ساخت سریال‌هایی همچون «سرنخ» و «پرانتز باز» و فیلم‌هایی که کارگردانی کرده، از جمله اهدایی‌های این فیلمساز به موزه سینما است.  

این فیلمساز ۱۶ فروردین از دنیا رفت و به بهانه چهلمین روز درگذشت او چند تصویر از برخی یادگاری‌های او در موزه سینما را منتشر می کنیم.

در بین آن‌ها دست‌نوشته‌ای از مهدی باقربیگی جالب و خواندنی است که در آن انتخاب شدن برای تست بازیگری را شرح داده است.

قردارد خرید داستان «قصه‌های مجید» بین هوشنگ مرادی کرمانی و کیومرث پوراحمد
در آن دوره (سال ۱۳۸۶) اعضای هیات انتخاب با توجه ویژه به فیلم «اتوبوس شب»، آن را به شکلی استثنایی در سه بخش بهترین فیلم، بهترین بازیگری و بهترین فیلمنامه نامزد کسب جایزه کردند. در مراسم اهدای جایزه با وجود آنکه جایزه‌ای به عنوان جایزه هیات داوران تعریف نشده بود، اما هیات داوران این جایزه را بخاطر ویژگی‌های فیلم به پوراحمد اهدا کرد.
دست‌نوشته‌ای از مهدی باقربیگی

 بخشی دیگر از این دست‌نوشته‌ها که به تاریخ تابستان سال ۱۳۷۰ نوشته شده‌اند در موزه سینما در معرض دید عموم هستند.

انتهای پیام

آنچه کیومرث پوراحمد نداشت: حسادت در دوران رقابت!

اصغر فرهادی بیان کرد: در دوران رقابت و حسادت‌ها نمونه و مشابهی از کیومرث پوراحمد دیگر نخواهیم داشت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، مراسم یادبود کیومرث پوراحمد دو هفته پس از درگذشت این کارگردان سینما، عصر چهارشنبه ۳۰ فروردین ماه در خانه هنرمندان ایران با حضور خانواده، دوستان و همکاران خالق «شب یلدا» و «خواهران غریب» برگزار شد.

محمدرضا فروتن، احمد امینی، سیروس الوند، هادی مرزبان، فرزانه کابلی، حسن فتحی، رسول صدرعاملی، احترام برومند، مجید رجبی معمار و محمدعلی سجادی از جمله حاضران در این مراسم بودند.

پخش کلیپی از تصاویر کیومرث پوراحمد و روایت کودکی و عاشقی و زندگی و علاقه‌اش به سینما با صدای احترام برومند، برگرفته از کتاب «کودکی ناتمام»، آغازکننده این مراسم بود که بعد از آن کورش سلیمانی -بازیگر- در جایگاه مجری برنامه از نبود کیومرث پوراحمد در دو هفته‌ی گذشته با اندوه سخن گفت.

رسول صدرعاملی نخستین سخنران این مراسم با اشاره به اینکه آخرین بار پوراحمد را در مراسم برادرش در همین محل خانه هنرمندان ایران دیده بود، گفت: نمی‌دانم حالا چه باید بگویم.‌ فقط باید گفت که کیومرث پوراحمد تجسم عینی و جدی کلی سینمای ایران در این چند دهه بود. البته کسانی دیگر هم بودند ولی او در زمینه‌هایی تفاوت داشت.

او پر از انرژی و زندگی بود ولی در پوسته زیرینش خیلی خسته بود. او کارهای زیادی برای سینما کرد؛ او و همه سینماگران. ما در این ۴۳ سال چه کردیم جز خدمت و تلاش؟ چرا الان از هر طرف به آنها ( سینماگران ) فحاشی می‌شود و مورد نقدهای تند قرار می‌گیرند؟ این دو دستگی و دو قطبی شدن بیش از این نباید در سینما تسری پیدا کند.

این کارگردان سینما تاکید کرد: مراقب همدیگر باشیم. ما می‌توانیم مثل یک گروه منسجم از این دوران گذر کنیم.

در بخشی دیگر احترام برومند با حضور در جایگاه و با بیان اینکه پس از گذشت ۱۵ روز از این اتفاق (درگذشت پوراحمد)، بیشتر از قبل حیران است، گفت: پوراحمد را ۴۰ سال قبل با فیلم «تاتوره» شناختم. بعد از آن آشنایی ما ادامه پیدا کرد، یعنی وقتی «بی بی چلچله» را می‌ساخت. او خیلی مهربان بود، مهربان‌تر از اینکه چنین پایانی را برای همه ما رقم بزند.

او همچنین یادآور شد که وقتی برای یادبود منوچهر پوراحمد (برادر کیومرث پوراحمد) به خانه هنرمندان ایران آمده بود، علیرضا غفاری مجری مراسم بود که او هم از دنیا رفت. 

اصغر فرهادی نیز با ارسال پیامی ویدیویی با اشاره به اینکه مرگ کیومرث پوراحمد یکی از دردناکترین اتفاق‌های سینمای ماست، از برخورد محبت‌آمیز این فیلمساز با خودش در دوران جوانی و زمانی که هنوز وارد سینما نشده بود سخن گفت و ادامه داد: اولین بار که این خبر را خواندم، مدام خبرهای تکراری را می‌خواندم تا شاید تکذیب شود ولی نشد.

او افزود: یک نکته خیلی باارزش درباره آقای پوراحمد این بود که به رمزگشایی از حرفهایش نیاز نبود. به دلیل نوع رفتار و دست دادن و در آغوش گرفتنش احساس صمیمیتی خاص به آدم می‌داد.

فرهادی گفت: او بعد از دیدن سریال من، فیلمنامه «شب یلدا» را داد که بخوانم و نظر بدهم، آن هم وقتی هنوز جوان بودم. این ویژگی او بود که آدمها را به عنوان آدم نگاه می‌کرد. برای من مرگ علی حاتمی هم چنین حسی داشت و انگار ریشه هر دو در کارهایشان یک جور است. مرگ این دو به عنوان ایرونی‌ترین فیلمسازانی که می‌شناسم، برایم غم‌انگیز بود و فکر نمی‌کنم نمونه و مشابهی در این دوران رقابت‌ها و ناخالصی‌ها همچون کیومرث پوراحمد پیدا شود.

سپس هوشنگ گلمکانی – روزنامه‌نگار – که از حاضران در سالن استاد شهناز بود، بیان کرد: این روزها در مورد نوع رفتن کیومرث پوراحمد هر حرفی بزنی یک گروهی روی سرت می‌ریزند و می‌خواهند حرف خود را اثبات کنند، در صورتی که حتی یک بار هم او را از نزدیک ندیده بودند. من به عنوان کسی که یاداشت‌های پراکنده پوراحمد خوانده هم نمی‌توانم چیزی را با قطعیت بگویم.

او ادامه داد: ناکامی چهار فیلم آخرش در فروش که فیلمهای ضعیفی هم بودند، مسئله سرمایه، سانسور، محدودیتها و نقدهای تحقیرآمیز و خیلی چیزهای دیگر او را به گوشه رینگ می‌برد.

وی افزود: من از برخی اتفاق‌ها خیلی آزرده هستم. آدم حتی هزارتوی ذهن خودش را هم نمی‌تواند بشناسد، چطور می‌گویید یک نفر دیگر را اینقدر خوب میشناختید؟ کسانی که او را هو کردند و با بیضایی هم این کار را کردند، خودشان را چه می‌بینند؟ این کارها به عنوان یک بازیگوشی ابلهانه بالاخره روی آدمها اثر می‌گذارد. 

پس از صحبت‌های گلمکانی که با ناراحتی و پراکندگی هم بیان شد، سیروس الوند به جایگاه آمد و با خواندن چند بیت شعر و یادآوری خاطراتی از کیومرث پوراحمد گفت: او خوشبختانه هیچ وقت دنبال جشنواره‌های خارجی نبود و رانتش فقط مردم بودند که برای دیدن فیلمهایش بلیت می‌خریدند. او به لهجه‌ها و موسیقی در فیلمش خیلی اهمیت می‌داد و جالب است سریال‌هایی هم که ساخت، بدون اینکه ارتباطی به هم داشته باشند، مخاطب را جذب کردند.

در ادامه ویدویی از هوشنگ مرادی کرمانی پخش شد که او با تسلیت به دوستداران کیومرث پوراحمد و اینکه به خود او هم باید تسلیت گفته شود، اظهار کرد: خوشا به حال من و کیومرث پوراحمد که با «قصه‌های مجید» بین مردم ماندگار شدیم، چون او هم می‌گفت که این ماندگاری اتفاق می‌افتد.

در بخشی دیگر از این مراسم یادبود، پردیس پوراحمد به نمایندگی از خواهرانش متنی را خواند که با «سلام کودک!» شروع می‌شد. او اضافه کرد که من همیشه پدرم را کودک خطاب می‌کردم چون او هنرمندی بود که مثل یک کودک کاملآ بازیگوش مانده بود. قپی هم نمی‌آمد. 

او گفت: پدرم می‌گفت آدم به این دنیا می‌آید تا از این دنیا برود. مرگ، دگرگونی زیبایی است برای یک تولد دوباره، ولی مرگ تو پدرم! مرگ تو برای ما دخترانت مثل یک زلزله بزرگ بود. اما با این حال برای ما که باقی ماندگانش هستیم، «تا شقایق هست زندگی باید کرد».

محمدعلی سجادی – فیلمساز – دیگر سخنران این مراسم با بغض و اندوه پس از خواندن شعری که ۱۵ سال قبل برای کیومرث پوراحمد نوشته بود، گفت: در زمانه تزویر و ریا، او از این‌ها بری بود.

پیغام صوتی گوهر خیراندیش نیز در این مراسم پخش شد که می‌گفت، پوراحمد برایش در روزهای آخر تعریف کرده بود که برای ۳۰ سالگی «قصه‌های مجید» دنبال پرونده در مجله فیلم بودند.

او خطاب به این فیلمساز فقید گفت: کیومرث این رفتن نابهنگام باورپذیر نیست.

عباس یاری – روزنامه‌نگار سینمایی – هم با اشاره به بهاریه‌های کیومرث پوراحمد در مجله فیلم گفت: فکر می‌کنم آقای غریب‌پور که با عشق این سالن را بنا کرد، تصور می‌کرد اینجا مدام جشنی برپا باشد. افسوس که این اتفاق نیفتاده و خود من چهارمین باری است که اینجا می‌ایستم و از فراق یک دوست می‌گویم.‌ کیومرث پوراحمد وقتی که من برادرم را از دست دادم، بدون آنکه او را دیده باشد، در غم از دست رفتنش صحبت کرد و با خودم فکر می‌کردم ای کاش برای مردن من هم پوراحمد صحبت کند.

او افزود: در پرونده‌ای که برای فیلم «شب یلدا» چهره او را چاپ نکرده بودیم، به او گفتم علت این تصمیم این بود که بیشتر، تصویر کارگردان‌هایی را روی جلد زدیم که احتمال ادامه کار آنها در سینما کمتر بود. قرار شد در ۳۰ سالگی «قصه‌های مجید» این کار را بکنیم ولی او چند وقت قبل یادآوری کرد که «قصه‌های مجید» ۳۱ ساله شده.‌ به او توضیح دادم که متاسفانه ما به دلیل شرایط چند ماه قبل جامعه نتوانستیم روی این موضوع کار کنیم و قصد داشتیم با عنوانی دیگر کار را ادامه دهیم. ‌

حسن فتحی نیز در بخشی دیگر از این مراسم با تسلیت به خانواده و دختران کیومرث پوراحمد نوشته خود را خواند که در بخشی از آن گفت: فحوای تولد جز این نیست که زندگی کنیم و عاشق شویم و شکستها و پیروزی‌هایی را تجربه کنیم.

احمد طالبی‌نژاد – منتقد سینما – نیز گفت: بعضی فیلمهای او پوراحمدی نبودند و خودش می‌پرسید این چیست که خواهرش هم می‌گوید. این پوراحمدی بودن همین بود که یک شکلات تلخ را در یک پوشش شیرین می‌داد. کارهایش ملاحت و شیرینی‌ای داشتند که از دورانی از بین رفتند. با این حال هیچ کسی دیگر را ندیدم که مثل او کاری (قصه‌های مجید) ساخته باشد که پس از ۳۰ سال همچنان جذاب باشد. 

پخش تصویری از مجید باقربیگی و صحبت‌های او درباره کیومرث پوراحمد از دیگر بخش‌های این مراسم بود که در پایان با خواندن اسم تمام آثار این هنرمند و تشویق حاضران همراه بود.

در مراسم تشییع کیومرث پوراحمد چه گذشت؟

مراسم تشییع و تدفین پیکر زنده یاد کیومرث پوراحمد کارگردان شناخته شده سینمای ایران صبح امروز در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، مراسم تشییع و تدفین پیکر زنده یاد کیومرث پوراحمد امروز جمعه ۱۸ فروردین ساعت ۱۰:۳۰ صبح با حضور همکاران این سینماگر و خانواده وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا (س) برگزار شد.

اجرای مراسم بر عهده کوروش سلیمانی است و محمد خزاعی، جهانبخش سلطانی، منوچهر شاهسواری، کوروش سلیمانی، حبیب احمدزاده، رضا درمیشیان، همایون اسعدیان، داریوش باباییان، مسعود فروتن، بهمن فرمان آرا، سلمان فرخنده، علی قائم مقامی، کیانوش عیاری، حبیب اسماعیلی، منیژه حکمت، محمد شیری، طناز طباطبایی، سروش صحت، گلاب آدینه، کتایون ریاحی، محمدعلی زم، مسعود کرامتی، مینا وحید، محمدرضا دلپاک، حسن پورشیرازی، حسین رسولی، علیرضا معتمدی، علی شادمان، بهزاد خداویسی، داریوش فرهنگ، مرضیه برومند، فرهاد توحیدی، احمد امینی، محمد کارت، صابر ابر، عباس جهانگیریان، فردین خلعتبری، احمدرضا درویش، محمدحسین لطیفی، محمدرضا فروتن، جعفر پناهی، شهرام مکری، رضا فیاضی، محممد رسول اف، جلیل فرجاد، ایرج نوزری، ابراهیم اثباتی، آزیتا حاجیان، مازیار لرستانی، حسام نواب صفوی ، فرزین محدث، امیرآقایی، اصغر همت، مهوش وقاری و … از جمله هنرمندانی هستند که در این مراسم حضور داشتند.

سلیمانی در ابتدای صحبت هایش عنوان کرد: سلام ما به پروین دخت یزدانیان، مادری مهربان که ما خیالمان راحت است کیومرث پوراحمد را در آغوش خواهد گرفت.‌

وی در ادامه به مهرانه ربی همسر کیومرث پوراحمد و دخترانش که در غربت این خبر تلخ را شنیدند، تسلیت گفت.

مرضیه برومند مدیرعامل خانه سینما در ابتدای این برنامه گفت: وقتی در این روزهای تلخ پذیرفتم که مدیرعامل خانه سینما باشم، می دانستم که با چالش های زیادی روبرو هستم بنابراین سعی کردم با دوستان زیادی صحبت کنم و می دانستم هم در این زمینه با مشکلات زیادی مواجه هستند اما فکر کردم به یمن بهار و فرا رسیدن سال جدید می توانیم بر همه مشکلات فائق بیاییم اما هرگز فکر نمی کردم کیومرث پوراحمد این چنین ما را رها کند.

برومند بیان کرد: مرگ کیومرث کمر خانه سینما را شکست، مرگ کیومرث پوراحمد کمر ما را شکست و البته می دانم طی روزهای پیش رو، دوستان منتقد و پژوهشگر حوزه سینما درباره شخصیت او فراوان خواهند نوشت. او هنرمندی تمام عیار بود که صداقت، شجاعت و جسارت کم نظیری داشت وگرچه آدم نازک دلی بود و در گاهی اوقات آسمان خودش همچون ابر بهار می شد اما بلافاصله این آسمان دوباره آفتابی می شد.

این کارگردان سینمای ایران ادامه داد: اثر بدیع و بسیار پرطرفدار «قصه های مجید» کیومرث پوراحمد یک شاهکار تمام عیار بود و به عنوان یک کارگردان سینما هیچ وقت جسارت نداشتم که این قدر واقعی بتوانم وقایع تاریخی و اجتماعی کشورم را در یک اثر درخشانی به نام «قصه های مجید» ثبت کنم. من به فانتزی پناه بردم اما او اثری را به وجود آورد که در آن همه چیز بود. یک اثر بدون شعار درباره عشق با لحن و طنازی ویژه کیومرث پوراحمد که عمیق ترین اندیشه ها را از دریچه قصه های مجید به رخ مخاطبان می کشید.

برومند تاکید کرد: لازم می دانم که از همین جا اعلام کنم بهتر است بسیاری از مراکز آموزشی کشور سریال «قصه های مجید» را در همین آموزش های آنلاین قرار بدهند. قصه های مجید یک درس است. در واقع می توان گفت آثار کیومرث پوراحمد سراسر امید است.

وی تصریح کرد: تا وقتی امید وجود داشته باشد هنرمند زنده است و وای به روزی که امید نباشد و به طور قطع در آن روز روح هنرمند می میرد. من امیدوارم این اتفاق باعث شود تا به خودمان بیاییم و اختلافات را نه تنها وسیله نابودی خودمان نکنیم بلکه آن را وسیله ساختن کنیم و در این مسیر باز گفتگو، شکاف را کم کنیم و به نفع مردم امیدآفرینی کنیم.

جهانبخش سلطانی از بازیگرانی که طی سال‌های اخیر همکاری های متعددی با مرحوم کیومرث پوراحمد داشت در این مراسم ضمن بیان خاطراتی از حضور در پروژه «قصه های مجید» گف: شخصیت مجید در قصه های مجید استاد کیومرث پوراحمد شخصیتی اهل قلم، دانش و معرفت بود که دربرگیرنده یک شخصیت فرهنگی بود. «قصه های مجید» یکی از معتبرترین پروژه های تصویری است که از بسیار جهات ماندگار شد.

در ادامه محمدرضا عرب نماینده کانون کارگردانان خانه سینما قبل از ارائه متن این کانون عنوان کرد: من امیدوارم خانواده مرحوم پوراحمد و خانه سینما این داغ را تحمل کنند. امیدوارم تمام نهادهای فرهنگی رفتار خود با هنرمندان را تغییر بدهند و رفتار محترمانه ای داشته باشند. به راستی که مرگ کیومرث پوراحمد زنگ تلنگری برای همه ماست.

کیانوش عیاری کارگردان شناخته شده سینما هم در این مراسم اظهار کرد: من این شوک تلخ را به مهرانه ربی همسر محترم مرحوم کیومرث پوراحمد، فرزندان این هنرمند ارزنده و خانواده سینمای ایران تسلیت می گویم. به هر ترتیب خانم برومند به خوبی از صفات و ویژگی های مرحوم پوراحمد حرف زدند ولی در هر شکلی باید گفت که ضایعه درگذشت کیومرث پوراحمد هنوز برایم ناباورانه است و همچنان در حیرت هستم و در اوج تعجب با این موضوع برخورد می کنم.

وی افزود: چند روز پیش من به کیومرث زنگ زدم و از او خواهش کردم تا بیاید فیلم «کاناپه» را ببیند او هم به من قول داد بعد از مراجعت به تهران دعوتم را بپذیرد ولی حالا برای من این دیدار تبدیل به یک شگفتی شد و این پرسش را ایجاد کرد که چرا باید این اتفاق وحشتناک بیافتد. حتی در این چند روزی که در خانه مرحوم پوراحمد حضور پیدا کردم همچنان برایم ماجرا غیرقابل باور بود تا اینکه روی میز پذیرایی منزل مرحوم پوراحمد سینی حلوایی را دیدم که روی آن نایلکسی کشیده شده بود و چون همچنان باور نمی کردم از حبیب احمد زاده خواستم تا این سینی را باز کرده و یکی از این حلواها را به من بدهد تا بخورم و باور کنم که کیومرث پوراحمد از پیش ما رفته است.

عیاری یادآور شد: مدتی پیش بود که کیومرث پوراحمد عزیز یک هفته به شهرستان نور آمد و ما افتخار میزبانی از او را داشتیم. یک هفته بسیار لذت بخش که با همراهی این کارگردان ارزنده سینمای ایران برایم روزهای بسیار خوبی را رقم زد. او روحیه بسیار بزرگ و مهربان و دوست داشتنی داشت که از شرایط پیرامونی ما هم ناراحت بود. او یک عصیانگر واقعی بود و به خاطر شرایط از زمین و زمان انتقاد می کرد.

وی ادامه داد: روزی کیومرث از من پرسید؛ کیانوش طرحی برای ساخت فیلم داری؟ این سوال به دلیل اینکه سینمای من هیچ ارتباطی با سینمای او نداشت هم برایم عجیب و هم خوشحال کننده بود و به او گفتم حتما این کار را انجام می دهم اما باید سعی کنم که این طرح شبیه خودت باشد. اتفاقی که متاسفانه به سرانجام نرسید.

عیاری تاکید کرد: کیومرث پوراحمد افسردگی نداشت. من شب هایی که با او بودم همواره از مهرانه، همسرش صحبت می کرد. او می گفت مهرانه مدیر زندگی من است و من می دانم که امروز زندگی مهرانه ربی با مرگ کیومرث پوراحمد ویران شده است و امیدوارم شاهکار «قصه های مجید» کیومرث پوراحمد که نشأت گرفته از سرشت ذاتی کیومرث پوراحمد بود همواره در یاد و خاطره ما باقی بماند.

در ادامه حبیب احمد زاده نویسنده و از دوستان صمیمی مرحوم کیومرث پوراحمد گفت: کیومرث پوراحمد آدمِ دل بود و آدمِ دل آدمِ سیاست نمی شود. پس هر کسی که می خواهد او را به این سو و آن سو بکشاند بداند که کیومرث پوراحمد نه دل به بلاهت داخلی و نه به خباثت خارجی می داد. اتفاقا دلیل رفاقت منِ جبهه ای با او بر سر ایرانی بودن کیومرث بود. من و او قبل از اینکه بخواهیم در مورد نظرات و اختلافاتمان با هم صحبت کنیم ابتدا خود را یک ایرانی می دانستیم. او همواره دغدغه ایرانی بودن داشت که اگر این دغدغه در او وجود نداشت همه آنچه درباره آن صحبت می کنم کشک است.

این نویسنده بیان کرد: در اینجا می خواهم از همه شما خواهشی داشته باشم. اول اینکه شکوه زحمات کیومرث پوراحمد برای ایران را با نقطه ای که خودش برای پایان زندگی انتخاب کرد، خراب نکنیم. من وصیت او را خوانده ام. هیچ حرف سیاسی و نکته بدی در آن وجود ندارد. کیومرث تمام شد. پس بگذاریم خانواده او زندگی کنند. لطفا بلایی را که سر خانواده مرحوم تختی آوردند سر خانواده او نیاورید. من خواهش می کنم اگر ادعا می کنید که کیومرث پوراحمد را دوست دارید لطفا آرامش خانواده او را بر هم نزنید.

وی در پایان صحبت هایش بر لزوم حفظ حرمت خانواده پوراحمد تاکید کرد و گفت: من به عنوان برادر کوچکتر شما این نکته را عرض می کنم که اگر او را دوست داریم پس همه به خانواده او کمک کنیم و خانواده اش را خانواده خودمان بدانیم و تلاش کنیم در فضای مجازی، او را نابود نکنند. بدانید برخی از حرف هایی که این روزها در فضای مجازی به همراه چند عکس منتشر می شود به معنای واقعی کلمه، جنایت است. پس اگر فکر کنیم آنچه انجام می دهیم در نگاه اول مرتبط با خانواده خودمان است قطعا چنین کارهایی را انجام نمی دهیم.

منوچهر شاهسواری تهیه کننده سینما نیز در مراسم تشییع پیکر و خاکسپاری مرحوم کیومرث پوراحمد گفت: کیومرث پوراحمد روایتگر رنج های بیشمار و رویایی بود که همه ما با آن زندگی کردیم. در این مراسم واقعا چیزی نمی توان گفت جز یک آه برای از دست دادن یکی از هنرمندان بزرگ این سرزمین و تسلیت به خانواده او که این روزهای سخت را برای ما سخت تر کرد ولی من از شما می خواهم تا به آنچه که حبیب احمدزاده گفت بیشتر توجه کنید و بدانید که کیومرث پوراحمد فقط کافی بود «شب یلدا»، «اتوبوس شب» و «قصه های مجید» را بسازد تا ماندگار شود. بهتر است این روزها دل نگران چیزهایی باشیم که کیومرث دغدغه آن را داشت، مسائلی چون زبان، ادبیات و سینما. ما باید دل نگران اینها باشیم و بدانیم که اینها دغدغه های بسیار مهمی هستند.

وی افزود: کیومرث پوراحمد از جمله کسانی بود که همیشه برای هر مشکلی راه حل داشت. برای او دریای بی ساحلی وجود نداشت. شرایطی که ما در آثارش که سراسر امید بود، می بینیم و اگر کسی فکر کرده با مرگی که او برای خود ساخته با امید هم چنین کرده باور درستی نیست. کیومرث پوراحمد به ما درس تاب و طاقت داد و آرزو می کنم تا روح او در آسایش کامل باشد.

پس از صحبت های منوچهر شاهسواری، کورش سلیمانی مجری برنامه ضمن قرائت تمام فیلم های ساخته شده توسط کیومرث پوراحمد از تماشاگران خواست تا به افتخار این آثار، کیومرث پوراحمد را تشویق کنند.

محمدمهدی عسگرپور مدیرعامل خانه هنرمندان ایران نیز در این مراسم بیان کرد: من فکر می کنم در این روزها با یک مورد بسیار عجیب مواجه هستیم. در سه روز گذشته که شاهد تلخ ترین روزها برای سینمای ایران هستیم با مرگ هنرمندی مواجه شدیم که آثارش همواره در برگیرنده پیام صلح، دوستی، امید و سرشار از زندگی بود اما با این پایان بندی که داشت با یک تناقص کامل مواجه شدیم.

وی افزود: این روزها در فضای مجازی پیرامون فوت مرحوم کیومرث پوراحمد مدل های مختلفی اظهار نظر می شد که یکی از آنها ناظر بر تصمیم شخصی او برای این مرگ خودخواسته بود که هیچ ربطی به سیاست و مردم ندارد. بعضی ها هم به این موضوع اشاره داشتند که این مرگ کاملا به موضوعات روز ربط دارد و چیزی غیر از این هم نیست. گروهی هم به همه این مسائل اشاره کردند اما هر چه هست مورد بسیار عجیبی است که به نظرم بهتر است خویشتنداری بیشتری داشته باشیم چون هنوز زوایای این موضوع روشن نیست. کما اینکه در این چند روز عکسی منتشر شد که واقعا شرایط عجیبی داشت. پس هر چه هست باید دربرگیرنده ابعاد مختلفی باشد.

مدیرعامل خانه هنرمندان گفت: آن چیزی که درگذشت مرحوم کیومرث پوراحمد به ما نشان داد این است که باید در این روزها بیشتر از خودمان مراقبت کنیم و این مراقبت ها هم فقط مالی نیست. مراقبت معنی سانسور هم ندارد که این روزها از طریق افرادی باب شده که باید بیشتر مراقبت کنیم. آنچه منظور من از مراقبت است این است که خانواده سینما باید بیشتر از خودش مواظبت کنند.

عسگرپور یادآور شد: در این زمینه نهادهای صنفی هم وظیفه جدی تری دارند که در این فضای فعلی باید روی آن تاکید بیشتری کنند. ما باید بیشتر دقت داشته باشیم و امیدوار باشیم که این اتفاقات عجیب دیگر تکرار نشود.

در ادامه مهرانه ربی همسر کیومرث پوراحمد ضمن قدردانی از همه سینماگران و مردمی که در مراسم خاکسپاری این هنرمند به قطعه هنرمندان بهشت زهرا آمدند، گفت: می توانم بگویم کیومرث پوراحمد من را کشت و پرونده من را بست. پس اگر می خواهید غصه بخورید برای من بخورید. ما همیشه با هم بودیم و قاطعانه می گویم که او چنین تصمیمی نداشت و همچنان نمی توانم باور کنم که چنین کاری را انجام داده است. او همیشه به من می گفت تو مدیر من هستی و من به او می گفتم که من کارمند تو هستم. جالب اینکه در این چند روز می آمد و دست من را می بوسید و می گفت باید از تو تشکر کنم و شکرگزار تو باشم.

وی افزود: کیومرث همیشه می گفت من هیچ وقت دوست ندارم در خواب بمیرم و یا در بستر بیماری این اتفاق برایم بیافتد. باور کنید هنوز نمی توانم مرگ او را باور کنم. او قرار بود یک هفته ای به تهران بازگردد و چون من نمی توانستم همراه او بشوم منتظرش نشستم که بیاید و اکنون تعجب می کنم که چگونه این چنین از میان ما رفته است. لطفا برای من گریه کنید. خانه من آتش گرفت. او خیلی غصه می خورد. او عاشق مردم بود و به همین خاطر همواره دغدغه مردم را داشت.

یکی از دختران کیومرث پوراحمد نیز به نمایندگی از دیگر خواهرانش گفت: همیشه به پدرم می‌گفتم فکر نمی‌کنم هیچ دختری پدری مثل ما داشته باشد چون او عاشقانه دخترانش بود و ایران را نیز دوست داشت.

در بخش پایانی مراسم مهرداد پوراحمد برادر مرحوم کیومرث پوراحمد نیز بیان کرد: کیومرث پوراحمد با قلم جادویی اش برای ما می نوشت و خاطره می آفرید. او برای ما این شرایط را ایجاد می کرد تا به کودکی نیمه تمام خود سرک بکشیم.

‌وی در پایان صحبت هایش تصریح کرد: امروز شما با حضور صمیمانه خود یک خاطره ماندگار رقم زدید. ولی از شما خواهش می کنم صرف نظر از همه شایعات به ما کمک کنید تا از پس این غم بزرگ خودمان را پیدا کنیم چون کیومرث پوراحمد برای ما پرونده ای همیشه باز است.

پیام تسلیت خسرو شکیبایی برای کیومرث پوراحمد!

انجمن تهیه کننده کارگردانان سینمایی طی پیامی درگذشت زنده یاد پوراحمد را تسلیت گفت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، انجمن تهیه کننده کارگردانان سینمایی طی پیامی درگذشت زنده یاد کیومرث پوراحمد را تسلیت گفت.

در متن این پیام آمده است:

«مرگ پایان کبوتر نیست.

کیومرث پور احمد نویسنده و کارگردان شهیر کشورمان دار فانی را وداع گفت. این خبری بود که صبح روز شانزدهم فروردین ۱۴۰۲ دوستداران سینمای ایران را مبهوت و غافلگیر کرد. او که حدود نیم قرن رویاهای ایرانی را در سینما و تلویزیون مصور می‌کرد، علاقمندان آثارش را با مرگ خود خواسته برای همیشه ترک کرد. زمانی مرحوم خسرو شکیبایی در بزرگداشت او گفته بود: «امیدوارم وی زمانی به این روز (روز مرگ) برسد که تمام کارهای خود را انجام داده باشد». اما آیا این چنین بود؟ آنها که شرایط این روزهای سینمای ایران را رصد می‌کنند، خوب می‌دانند که چنین نیست. بی‌شک با رفتن او سینمای ایران بی‌شمار قصه‌هایی را که مجال سینمایی شدن را داشتند از دست داده است.

انجمن تهیه کننده کارگردانان فیلم‌های سینمایی فقدان این فیلمساز بزرگ را به سینما دوستان و به ویژه بستگان و همکاران او تسلیت می‌گوید و برای او از خداوند آمرزش و آرامش می‌طلبد.»

روزی که کیومرث پوراحمد ذوب آهن را به عشق سینما رها کرد

کیومرث پوراحمد یک روز صبح تصمیم گرفت صدای ساعت را ببندد و قید کار در کارخانه ذوب آهن اصفهان را بزند و دنبال دلش را بگیرد و به عشق سینما راهی تهران بشود.

اینها جملاتی است که کیومرث پوراحمد سال‌ها پیش در گفتگو با رفیق قدیمی‌اش، احمد طالبی‌نژاد، منتقد و کارشناس باسابقه سینما گفته.

و حالا این یار دیرین که از انتشار خبر درگذشت ناگهانی پوراحمد همچنان بهت‌زده است، در گفتگو با ایسنا از ورود این فیلمساز به سینما می‌گوید، از نسلی که رویاهایش بر باد رفته و از علاقه و عِرق این فیلمساز به ادبیات.

طالبی‌نژاد با اشاره به سرآغاز ورود پوراحمد به سینما می‌گوید: اولین نکته‌ای که درباره زنده‌یاد پوراحمد می‌توان گفت این است که کارش را از نقدنویسی و درواقع از کار مطبوعاتی آغاز کرد و البته منتقد حرفه‌ای و پرکاری نبود. گه گاه درباره فیلم‌هایی که می‌دید و از آنها خوشش می‌آمد، از جمله فیلم «آرامش در حضور دیگران» ناصر تقوایی نقدهای کوتاهی در نشریات معدودی که آن دوره به سینما می‌پرداختند، می‌نوشت و برخلاف آنچه در یکی از شبکه‌های خبری گفته شد، تحصیل‌کرده سینما نبود. به عنوان کسی که دوستی سی و اندی ساله‌ای با او داشتم، فکر نمی‌کنم در دانشکده‌ای تحصیلات سینمایی کرده باشد. بعد از اینکه دیپلمش را گرفت، به خدمت سربازی رفت و در سپاهی‌دانش معلم شد و بعد از بازگشت به اصفهان به عنوان کارمند به استخدام کارخانه ذوب آهن در آمد. در گفتگویی که سال‌ها پیش با او داشتم، توضیح داد که چگونه از کار در این کارخانه، دست کشید. او خود گفته بود، «یک روز صبح هرچه ساعت زنگ زد تا بلند شوم و برای رفتن به کارخانه آمده شوم، بیدار نشدم و زنگ ساعت را بستم» و این چنین بود که قید کار دولتی و کارمندی را زد و برای پیگیری علایقش راهی تهران شد.

طالبی‌نژاد ادامه می‌دهد: او مانند بسیاری از هم‌نسلان ما از کودکی، ناخواسته در معرض سینما قرار گرفته و به نوعی مرض سینما به جانش افتاده و بشدت عاشق فیلم و سینما بود. بعدها که کمی بزرگتر شد، به واسطه حضور برادر بزرگترش، منوچهر که آن زمان به عنوان بازیگر در سینما فعالیت می‌کرد، علایق او به سینما بیشتر  هم شد و به تهران آمد و این در و آن در زد تا وقتی به عنوان دستیار در سریال «آتش بدون دود» در کنار نادر ابراهیمی مشغول به کار شد و این سرآغاز ورود او به فعالیت هنری بود. یعنی با تلاش فردی و پیگیری شخصی‌اش، وارد این فضا شد نه به واسطه امکانات ویژه یا تحصیلات مرتبط. نمونه پیش از پوراحمد، ناصر تقوایی است که اتفاقا پوراحمد بشدت متاثر از او بود. ورود این دو به سینما و کارکرد هر دو آنها در این هنر تقریبا شبیه هم است.

احمد طالبی‌نژاد

وی با تشریح دوره‌های مختلف فیلمسازی پوراحمد اضافه می‌کند: در چند مرحله فیلمسازی کرد. ابتدا فیلم‌های کوتاهی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ساخت و بعد فعالیت خود را در همکاری با نادر ابراهیمی در سریال «آتش بدون دود» به عنوان دستیار کارگردان و سپس دستیار تدوین ادامه داد که به گفته خودش و نیز زنده‌یاد ابراهیمی، بخش‌هایی از این سریال را پوراحمد کارگردانی کرد و پس از آن با فیلم کوتاه «زنگ اول زنگ دوم» که حدیث نفس خودش بود، وارد فیلمسازی مستقل شد و بعد فیلم‌هایی مانند «بی‌بی چلچله» و «تاتوره» و … را ساخت و بعد هم که وارد تلویزیون شد، با سریال بی‌نظیر «قصه‌های مجید» موقعیت خیلی خوبی در سریال‌سازی به دست آورد. همچنانکه سریال بعدی‌اش «سرِنخ» یکی از معدود سریال‌هایی است که رنگ و بوی ایرانی دارد و شخصیت‌هایش همه آشنا هستند و هویت و شناسنامه ایرانی دارند.

او یکی از ویژگی‌های عمده در کار پوراحمد را حال و هوای ادبی در آثار این فیلمساز می‌داند و در این باره توضیح می‌دهد: اغلب آثار او در ژانرهای گوناگون، از آثار ادبی ایرانی یا خارجی اقتباس شده‌اند و این خیلی مهم است چراکه ادبیات در همه جای دنیا پشتوانه بسیار خوبی برای سینماست و بسیاری از فیلم‌های خوب تاریخ سینمای جهان به شکلی از آثار ادبی کلاسیک یا مدرن اقتباس شده‌اند و این روند همچنان هم ادامه دارد. به هر روی، پوراحمد از معدود فیلمسازان موفق ماست که این گرایش را داشت و به پشتوانه ادبی ساخته‌هایش توجه بسیاری می‌کرد و آثار خیلی خوبش مانند «قصه‌های مجید» و «بی‌بی چلچله»، «خواهران غریب»، «اتوبوس شب» و … همه اقتباسی هستند.

طابی‌نژاد در ادامه، کودکی ناتمام پوراحمد را که نام کتاب خاطرات این هنرمند هم هست، سرگذشت تلخ یک نسل می‌داند و یادآوری می‌کند: سرگذشت تلخ نسل ماست. در آن دوران، در آن برهوت فرهنگی که امکانات مانند امروز نبود و بخصوص که پوراحمد متولد نجف‌آباد بود و نه خود اصفهان، دستیابی به سینما برایش هیچ هم آسان نبود. ظاهرا در نجف‌آباد تنها یک سینما بوده و علاقه‌مندان به سینما خیلی سخت می‌تواستند در آن فیلم ببییند. به هر حال ما نسل رویازده‌ای بودیم و پر از حسرت و عسرت که آن را در کتاب «کودکی ناتمام» پوراحمد خیلی شدید می‌بینیم. او در خانواده‌ای پر جمعیت با ده دوازده خواهر و برادر بزرگ شده بود. هرچند شغل پدرش نسبتا خوب بود و در بازار اصفهان فرش فروشی داشت و دست‌شان به دهن‌شان می‌رسید، با این همه در آن شلوغی و ازدحام خانوادگی و با در نظر گرفتن اینکه همه خانواده‌ها دوست داشتند فرزندان‌شان دکتری، مهندسی، چیزی بشود، اینکه کسی بخواهد راه نامتعارفی برود و مثلا سینما را انتخاب کند، نکته مهمی است. آنچنانکه سریال «قصه‌های مجید» هم تلفیقی است از داستان هوشنگ مرادی کرمانی به اضافه خاطرات و تجربه‌های زیستی خود پوراحمد و از آنجا که سریال در اصفهان هم ساخته شده، رنگ و بوی بومی بیشتری هم به خود می‌گیرد. یعنی آدمی که مانند مجید راه دشواری را طی کرده تا به آرزوهایش برسد یا اصلا نرسد چراکه سالهاست بخشی از آرزوهای نسل ما بر باد رفته.  

احمد طالبی‌نژاد سخنانش را این گونه به پایان می‌برد: من هم مانند همه مردم و با اینکه دوستی سی و اندی ساله‌ای با کیومرث پوراحمد داشتم، همچنان در شوک هستم و ناباورانه فکر می‌کنم که آدمی مانند او با آن قد و قامت و آن ویژگی‌ها واقعا دست به خودکشی زده و اگر چنین کرده، چرا؟!

خروج از نسخه موبایل