رسانه سینمای خانگی- با درد مردم نباید در سینما تجارت کرد

کارگردان فیلم سینمایی «نگهبان شب» گفت: در دوره‌ای این فیلمنامه را می‌نوشتم که فیلم‌های جنوب شهری خیلی مد شده بود، اما آن فیلم‌ها بیشتر شبیه تجارت با درد دیگران است؛ شخصیت‌های شرور و خلافکار و تعابیر زشت و فحاشی در طبقه پایین به نمایش در می‌آمد که به نظرم غیرمنصفانه بود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم سینمایی «نگهبان شب» در فرهنگسرای ارسباران به نمایش در آمد و پس از آن با حضور رضا میرکریمی (نویسنده و کارگردان)، تورج الوند (بازیگر)، لاله مرزبان (بازیگر) و کورش جاهد (کارشناس مجری) در پانصد و هشتاد و پنجمین نشست باشگاه فیلم تهران نقد و بررسی شد.

در ابتدای نشست کورش جاهد کارشناس و منتقد سینما درباره فیلم گفت: «نگهبان شب» حکایت آدم ساده روستایی‌ای است که در تهران گول آدم‌های سودجو را می‌خورد و این ماجرا از پیش از انقلاب در سینمای ایران وجود داشته، اما این فیلم با المان‌هایی مانند انتخابات، راه برداشت‌های سیاسی را هم باز می‌کند و از آن خط داستانی کلیشه‌ای فراتر می‌رود و آن را با سایر فیلم‌های این سبک متمایز می‌کند.

فرامتن‌ها در زمان گسترش دادن قصه دیده می‌شوند

سپس رضا میرکریمی درباره شکل‌گیری ایده «نگهبان شب» گفت: معمولاً ایده یک فیلم برای من یک قصه یک‌خطی نیست، بلکه دیدن یک تصویر در شهر است. برای این فیلم این‌طور بود که در یک ساختمان نیمه‌کاره بودم و از دور یک باجه نگهبانی دیدم که یک جوان داشت با احترام از یک پیرمرد پذیرایی می‌کرد. از ذهنم گذشت که این نمی‌تواند پدرش باشد، شاید بتواند پدرزنش باشد. این تصویر چهار پنج سال در ذهنم بود و به دلایل مختلفی نمی‌شد آن را تبدیل به فیلمنامه کرد. تا اینکه بالاخره نوشتن قصه‌اش را آغاز کردم و آن زمان شرایط اجتماعی را این‌طور می‌دیدم که آدم‌ها در جایگاه خودشان نیستند و انگار بعضی‌ها بار زیادی روی دوششان است.

وی ادامه داد: در زمان گسترش دادن قصه است که تازه فرامتن‌ها دیده می‌شوند و از ابتدا نمی‌توان با قصد قبلی سراغشان رفت. اما اگر در سیر طبیعی اتفاق بیفتد، شما موقع نوشتن به این فکر می‌افتید که یک چیزی از امروز باید در قصه‌ام باشد. پلات «نگهبان شب» تکراری است، مانند همه قصه‌ها که تکراری هستند. اما اتفاقات عصر خودش روح تازه‌ای به آن می‌دمد.

برخی فیلم‌های جنوب شهری تجارت با درد دیگران است

میرکریمی با اشاره به سایر آثار سینمای ایران درباره طبقه فرودست عنوان کرد: در دوره‌ای این فیلمنامه را می‌نوشتم که فیلم‌های جنوب شهری خیلی مد شده بود، اما آن فیلم‌ها بیشتر شبیه تجارت با درد دیگران است؛ شخصیت‌های شرور و خلافکار و تعابیر زشت و فحاشی در طبقه پایین به نمایش در می‌آمد که به نظرم غیرمنصفانه بود. در این فیلم سعی کردیم تصویر متفاوتی از این قشر بازنمایی کنیم.

نویسنده و کارگردان «نگهبان شب» درباره چالش‌های نگارش فیلمنامه گفت: وقتی در فیلمی ماجرا و حادثه کم است، کار فیلمنامه‌نویس سخت‌تر می‌شود، چون حادثه‌ها حواس مخاطب را پرت می‌کنند و اشکالات بنیادین را می‌پوشانند. چالش دیگرم این بود که یک عاشقانه بسازیم که از کلیشه‌های رایج دور باشد. اینکه ابراز عشق شخصیت‌ها تکراری نباشد، کار دشواری است.

طغیان مطالبه‌گرانه و پرخاشگرانه را برای قهرمان‌های فیلم‌هایم نمی‌پسندم

میرکریمی در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبان درباره طغیان قهرمان فیلم و مقابله‌اش با انفعال گفت: وجه نقادانه فیلم را انکار نمی‌کنم و معتقدم بی‌طرفی اصلاً وجود ندارد. اما پیشنهاد من از فیلم «امروز» به این سو، قهرمان خاموش است. تصور من این است که در این هیاهو شاید گمنامی عمل قهرمانانه‌تری باشد. البته فکر می‌کنم حتی پیش از «امروز» هم فیلم‌هایم به همین شکل بوده است. طغیان مطالبه‌گرانه و پرخاشگرانه را برای قهرمان‌های فیلم‌هایم نمی‌پسندم، چرا که فکر می‌کنم این رویکرد نگاهش به گذشته است، اما قهرمانان خاموش به آینده نظر دارند.

در ادامه یکی از مخاطبان پرسشی درباره نمایش فرهنگ ایرانی در آثار رضا میرکریمی مطرح کرد که وی پاسخ داد: فکر می‌کنم این باید یک فرایند خودجوش و برخاسته از زیست واقعی باشد. من آزار می‌بینم وقتی یک متنی از یک اثر خارجی اقتباس شده اما ایرانی نشده و رنگ و بوی محیط خودمان را ندارد. شاید دلیل اینکه فیلمسازهایی که از ایران می‌روند به موفقیت چندانی نمی‌رسند، همین باشد که در ایران محیط اطرافشان را می‌شناسند، اما در خارج از ایران این شناخت را ندارند. مثل همین فیلم‌های جنوب شهری که گفتم، این میزان اغراق از عدم شناخت نشأت می‌گیرد.

میرکریمی در پاسخ به پرسشی درباره دیر رسیدن فیلمنامه به نقطه اوج و خسته‌کننده بودن فیلم عنوان کرد: وقتی شما در فیلمنامه‌نویسی شهودی جلو می‌روی و الگوهای رایج را کنار می‌گذاری، این خطر وجود دارد که بخشی از بینندگان با فیلم ارتباط برقرار نکنند. دلیل این مسئله، پیش رفتن با یک الگوی تجربی است.

لاله مرزبان بازیگر فیلم «نگهبان شب» نیز درباره چالش‌های نقش‌آفرینی در این فیلم گفت: نزدیک شدن به این نقش یک پروسه سه چهار ماهه بود که با هدایت آقای میرکریمی به نتیجه فعلی رسید. تمرین را از ناشنوایی کامل آغاز کردیم و به مرور به شخصیت فعلی که کم‌شنواست رسیدیم. کم شنوایی و بزرگ شدن در یک خانواده آذری ویژگی‌هایی است که تجربه زیسته‌اش را نداشتم. اینجا هدایت کارگردان برای شناخت نقش خیلی مهم می‌شود. یک مربی توانمند هم با من کار می‌کرد که خودش مبتلا به کم‌شنوایی بود.

تورج الوند دیگر بازیگر فیلم نیز درباره تجربه حضور در «نگهبان شب» عنوان کرد: سخت‌ترین مرحله کار برایم انتخاب شدن بود، چون با سختی زیادی این اتفاق افتاد. مثلاً سه هفته روی لهجه مشهدی کار می‌کردیم، بعد می‌گفتند کرمانی کار کنیم. یک رقیب کرمانی هم داشتم که کارم را سخت‌تر می‌کرد. در دو هفته اول فیلمبرداری دو نفر از بازیگران عوض شدند و من هم مدام این ترس را داشتم که کنار گذاشته شوم، چون شنیده بودم که اگر آقای میرکریمی از بازیگر راضی نباشند بازیگر را تغییر می‌دهند، حتی اگر ۲۰ جلسه از فیلمبرداری گذشته باشد.

رسانه سینمای خانگی- دی ان ای ایرانی یعنی چی؟

کارگردان فیلم “نگهبان شب” با بیان اینکه دی ان ای این اثر سینمایی ایرانی است گفت: عمده فیلم های من حاصل ایده های شخصی و برگرفته از لحظاتی بوده که در طول سال ها در ذهنم شکل گرفته است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، رضا میرکریمی بعد از نمایش فیلم مردمی “نگهبان شب” وی که در جشنواره ملی فیلم “حوا” در پردیس سینمایی مهر کوهسنگی در کارگاه انتقال تجربه با موضوع “بازنمایی عناصر زیست بوم در سینما” که با حضور سینماگران جوان برگزار شد، افزود: من تجربه اینکه از ایده های دیگران برای ساخت فیلم خود استفاده کنم، کم داشته ام، فقط در دو فیلم “کودک و سرباز” و “دختر” از ایده های دیگران نیز استفاده شده است، باقی فیلم هایم حاصل ایده های خودم بوده است، آن ایده ای که در یک لحظه در ذهنم شکل گرفته ذخیره کردم تا در یک زمانی به سراغم بیاید و مجاب شوم که قصه ای نوشته و ایده های ذخیره شده در ذهنم را بسط دهم و فیلمی بسازم.

وی اظهار داشت: ما تجربیات زیستی خود را از روی فیلم ها برمی داریم، تجربیات زیستی ما در اطرافمان هستند، اساس کار فیلمساز در مکانی است که در آن زندگی می کند و مهارت هایی است که در ارتباط گیری با آدمها و درک متقابل آنها بدست می آورد.

کارگردان فیلم “به همین سادگی” در پاسخ به سوالی در خصوص عناصر زیست بوم در سینما به‌ویژه در فیلم هایش گفت: واژه “زیست بوم” به عنوان یک قلمرو اکوسیستم خود و عناصر مشخصی دارد که به آن پیوستگی می دهد؛ این واژه وقتی در حوزه فرهنگ قرار می گیرد، دیگر از مرز مشخصی برخوردار نیست بلکه قلمرویی است که مرزهایش درون آدم ها و در لایه های آنان پنهان شده است و دست یازیدن به آن و صحبت کردن پیرامونش و به چالش کشیدنش مستلزم یک زیست اجتماعی کاملا هوشیارانه است.

میرکریمی اظهار داشت: شاید تنها موردی که بتوانم درباره عناصر زیست بوم در فیلم هایم بگویم، این است که این عناصر از کجا می آیند؛ برخی اوقات بعدها بعد از ساخت فیلم، خودم هم شاخص‌ها و عناصر مشترکی در فیلم هایم کشف می کنم، البته این طور نیست که پروتکلی داشته باشم که موارد آن را در همه فیلم ها رعایت کنم، اما در هر صورت همه اینها از یک دستگاه فکری بیرون می آید لذا ممکن است مشابه باشد.

کارگران فیلم “نگهبان شب” با بیان اینکه فیلم ها براساس یک اراده و تصمیم واحد شکل نمی گیرد، افزود: در واقع فیلم در ادامه یک زندگی شکل می گیرد، اگر فیلمسازی بخشی از زندگی باشد، در ادامه تجربیاتی که می کنی، یک اثر سینمایی هم تولید می نمایی، این مجموعه ای از تجارب، احساسات و نگرانی هایی است که جمع شده و تبدیل به دغدغه شده است و در فیلم جاری می شود که بخش عمده ای از آن هم آگاهانه نیست.

وی بیان کرد: فیلم “نگهبان شب” حاصل یک زیست در همین موقعیت اجتماعی – سیاسی کنونی در جامعه ای است که آن را تجربه کردیم و به نظر می رسد یک دی.ان.ای ایرانی در آن وجود دارد و از یک ملات مشخص فرهنگی بیرون آمده که حاصل همان زیست است.

میرکریمی بیان کرد: فیلم ها معمولا یک ایده اولیه دارند که نمی شود آن را به اشتراک گذاشت و فقط یک لحظه است؛ همان طور که من برای ساختن فیلم “به همین سادگی” یک لحظه سینمایی داشتم که ایده اولیه فیلم در آن شکل گرفت اما سال ها طول کشید که تبدیل به قصه شد، وقتی که می خواهی قصه ای را بنویسی، آن موقع است که همه داشته ها و تجربیات و المان های زیست بومی که دارید، به ذهنتان می آید و آن را در یک قصه جانمایی می کنی.

وی ادامه داد: من برای ساخت فیلم “نگهبان شب” هم یک لحظه سینمایی داشتم، آن هم زمانی بود که با دیدن یک نگهبان جوان کنار یک ساختمان در حال ساخت در ذهنم شکل گرفت، پسر جوانی که با احترام از یک پیرمرد پذیرایی می کرد و … همین جا است که رفتار یک آدم از یک طبقه در یک لحظه و واکنش وی در موقعیتی که کاملا ایرانی است را کشف می کنی و آن را در ذهنت نگه می داری.

به گفته میرکریمی، یک فیلمساز باید انباری از لحظات متفاوتی از شخصیت های جامعه و موقعیتهایی که پیش می آید را در ذهنش ایجاد کند تا وقتی می خواهد قصه ای را بگوید، از همه این داشته ها بهره گرفته و قصه اش را بسازد، در هر صورت فیلمهایی که می سازم، از پیش طراحی شده و طبق نقشه نیست، خودم هم شگفت زده می شوم، وقتی داشته های ذهنیم یک رشته قصه را بوجود می آورد.

کارگردان فیلم “قصر شیرین” توصیه کرد، برای اینکه عرضه کننده فرهنگی خوبی باشیم و خوب از تجربیات و لحظات اطرافمان برداریم و ذخیره کنیم، دو قانون وجود دارد، اول اینکه باید یاد بگیریم که هیچ چیز و هیچ پدیده ای بی اهمیتی وجود ندارد، در این صورت همه چیز معنا پیدا می کند و لحظات معمولی می توانند معانی بزرگی داشته باشند، دوم اینکه همه چیزها بهم ربط دارد و باید ارتباط آنها را پیدا کنیم.

رستگاری شخصیت فیلم در سینمای ما در حضور دیگران اتفاق می افتد

کارگردان فیلم “نگهبان شب” گفت: در الگوی ما در سینما، رستگاری شخصیت اصلی فیلم یا بیرون ریزی یا کنش مندی آگاهانه اش، باید در حضور شخصیت های دیگر قصه اتفاق بیافتد و این موضوع در فیلم “نگهبان شب” رعایت شده است، این رستگاری را در انتهای فیلم می توان مشاهده کرد، همان جا که شخصیت اصلی و همان پسر ساده و منفعل ابتدای فیلم، در انتهای فیلم خطاب به شخصیت مقابل خود می گوید که “خانه های مردم را کی می سازی”…

میرکریمی اظهار داشت: آنچه برای من در فیلم “نگهبان شب” اهمیت داشت، این بود که یک انسان در انتهای فیلم به درجه ای رسیده که احساس مسئولیت بزرگتری پیدا کرده و به موقعیتی رسیده است که می تواند نگهبان باشد، این نشانه کمی نیست و در واقع یک کنش مندی به شمار می رود.

وی بیان کرد: در ابتدای فیلم “نگهبان شب” پسری را می بینیم که حتی از عنوان کردن نامش خجالت می کشد و کاملا در نقطه ضعف قرار دارد اما در انتها به مردی تبدیل می شود که هم ظاهرش تغییراتی کرده و هم استوارتر از گذشته به نظر می رسد و در این موقعیت اولین سوالش این است که “برای مردم چه می خواهی بکنی”، انگار می گوید گذراندن این سختی ها در برابر اینکه مردم به خانه هایشان برسند، هیچ نیست؛ و وقتی به فرد مقابلش می گوید که “دیگر برای آنها نمی سازم ..” آتش فشانش بیرون می آید، هرچند کوچک است اما در حد خودش است و این چیز کمی نیست.

کارگردان فیلم “یک حبه قند” خطاب به فیلمسازان جوان گفت: یک فیلمساز باید خودخواه باشد و به دنبال فرصت های جدید برای خود بگردد و برای کاوشها و تجربیات جدید تلاش کند، وقتی من فیلمی را می سازم که مردم از آن احساس رضایتمندی دارند، عینک قبلی ام را به اطراف برمی دارم و عینک جدیدی می زنم تا موضوع جدیدی برای فیلم انتخاب کنم و به دنبال ساخت یک فیلم با موضوع جدید می روم تا قصه های قبلی دوباره تکرار نشود.

خروج از نسخه موبایل