رسانه سینمای خانگی- تارخ زود رخ در خاک کشید

سی‌وهفتمین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذیل سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، ساعت ۱۷یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «ترانه تارخ» به کارگردانی صمد فرهنگ اختصاص داشت.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، پس از نمایش این فیلم که روایتی تصویری از زندگی و آثار زنده‌یاد امین تارخ است، نشست نقد و بررسی آن با حضور محمدمهدی عسگرپور (مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، تهیه‌کننده و کارگردان سینما)، همایون اسعدیان (کارگردان سینما) و صمد فرهنگ(کارگردان این مستند) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده شاهین امین (روزنامه‌نگار و منتقد سینما) بود.

در ابتدای این برنامه شاهین امین از نیما تارخ (فرزند امین تارخ) که در سالن حضور داشت، خواست که جلسه را با صحبت‌های خود شروع کند.

نیما تارخ در صحبت‌هایی گفت: از آقای فرهنگ تشکر می‌کنم. در جریان این فیلم بودم ولی خیلی جرات دیدن آن را نداشتم. اما بالاخره جرات پیدا کردم و فیلم را دیدم. دیدن آن مقداری سخت است. اما تشکر می‌کنم و خوشحالم که این فیلم به یادگار باقی مانده است.

نمی‌خواهم اسطورسازی کنم

شاهین امین در ادامه گفت: نمی‌خواهم اسطورسازی کنم ولی ما در سینمای ایران آدم‌هایی داشته و داریم که فارغ از کار هنری خود، صاحب یک شخصیتی بوده و احترامی برای خود قائل بودند. بنابراین در هر کاری حضور پیدا نمی‌کردند. البته نمی‌خواهم بگویم که همه کارهای آنها درجه یک است. همانطور که دیدیم آقای تارخ هم در فیلم به این موضوع اشاره کرد، که یک‌سری از کارها را به خاطر معیشت قبول کرده است. ولی حتی در همان کارها هم سعی کرده‌اند، اندازه‌هایی را رعایت کنند.

او افزود: امیدوارم بازیگران و به طور کل هنرمندان نسل‌های بعد این الگوها را در نظر بگیرند. رعایت کردن اندازه‌ها، آنها را صاحب هویت و شخصیتی می‌کند که گاهی حتی بالاتر از کیفیت هنری‌شان دیده شوند. آقای تارخ هم حتما در کنار اینکه بازیگر خوبی بودند، واجد شخصیت‌هایی این چنین نیز می‌شدند. به همین دلیل اکنون در خاطره جمعی ما ثبت شده‌اند. چقدر همگی ناراحتیم، از اینکه در این یکی دو سال اخیر، بخشی از این آدم‌هایی که در خاطره جمعی ما ثبت شده‌اند را از دست دادیم. افرادی چون آقای پورحسینی، پوراحمد، پسیانی و… . البته مرگ حق بوده ولی تحمل آن برای ما مقداری دشوار است.

 نشست نقد و بررسی مستند «ترانه تارخ»

فرهنگ (کارگردان مستند «ترانه تارخ») نیز در ادامه این نشست درباره پروسه تولید این اثر و چگونگی شکل‌گیری آن گفت: از همه حاظران در جلسه تشکر می‌کنم. می‌توانم با تمام وجود بگویم که این کار معجزه بود. آنقدر روان و پشت سر هم و خود به خود اتفاق افتاد، که دیدن آن روی پرده برای خودم عجیب است. من کارمند صداوسیما مرکز شیراز بودم و از کودکی بازیگری را دوست داشتم. یک بار آگهی کارگاه بازیگری آقای تارخ را دیدم؛ کلاس ایشان هزار کیلومتر با من فاصله داشت ولی انگار این فاصله برایم دو خیابان بود. بنابراین به تهران آمدم و در کلاس‌های آقای تارخ ثبت‌نام کردم. بعد از آن در هفته‌ای که هفت شب داشت، ۴ شب در اتوبوس بودم و بین شیراز و تهران رفت‌وآمد می‌کردم. دو سال دوره‌های مقدماتی و پیشرفته بازیگری را پیش آقای تارخ و اساتید خوبی که ایشان در آموزشگاه خود جمع کرده بودند، گذراندم. اما وقتی دوره تمام شد، تازه مزه آن زیر دندانم رفته بود، به شیراز رفتم و دوباره از صفر برای کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته تئاتر ادامه تحصیل دادم.

او افزود: تصویرهایی که در این مستند می‌بینید را برای پایان‌نامه مقطع کارشناسی خود ضبط کرده بودم. من و آقای تارخ دائم پیش هم نبودیم ولی حس خوبی بینمان بود. وقتی می‌خواستم فارغ‌التحصیل شوم، به آقای تارخ گفتم که می‌خواهم پایان‌نامه خود را معطوف به تاثیر کارگردان‌های مختلف از جمله آقای عسگرپور روی بازیگری واحد کنم. ایشان با فراغ بال پذیرفت. با وجود اینکه آن زمان بسیار سرشان شلوغ بود؛ ساعت‌ها جلوی دوربین من می‌نشست و با انرژی بسیار زندگی خود را برایم تعریف کرد. این تصویرها باقی ماند تا زمانی که آقای تارخ به رحمت خدا رفت. بعد از آن یک بار به آموزشگاه آقای تارخ رفتم و با خانم علی‌نژاد آشنا شده‌ام که از آخرین شاگردان آقای تارخ بود. ایشان نیز در نهایی کردن این مستند کمک بسیاری به من کرد.

این مستندساز در ادامه بیان کرد: در پایان برای آماده کردن مستند، تمام فیلم‌ها و مصاحبه‌ها که تقریبا هفت، هشت ساعت است را مجددا دیدم و بخش‌هایی که به نظرم مناسب بود را انتخاب کردم. شکر خدا فیلم نهایی شد و آقای عسگرپور هم لطف کرد تا این برنامه برگزار شود و ما دور هم جمع شویم و یاد آقای تارخ را گرامی بداریم.

محمد مهدی عسگرپور در ادامه این برنامه گفت: از زحمت دوستان برای ساخت این مستند تشکر می‌کنم. زمانی که ما آقای تارخ را از دست دادیم، درست مهرماه سال گذشته و بعد از اتفاقات شهریور ماه بود که اساسا هرنوع گردهمایی و داشتن برنامه خیلی دشوار شده بود. حتی برای تشییع پیکر ایشان با شرایط سختی مواجه بودیم. به همین دلیل نتوانستیم مراسم را در شان شخصیت بزرگی چون آقای تارخ برگزار کنیم و این افسوس و شرمندگی که این اتفاق نتوانست در زمان خود رخ دهد، برای ما باقی ماند.

او افزود: بخش قابل توجهی از آن چیزی که در این مستند مطرح شد، نوع نگاه ایشان نسبت به عالم هنر و بازیگری بود که بخشی از آن در این مستند منتقل شد و بخشی از آن نیز به شکل طبیعی ممکن است در یک رویارویی اتفاق بیفتد. به خصوص برای افرادی که به ایشان نزدیک بودند. آقای تارخ با آموزشگاه خود، وضعیتی منحصر به فرد در کشور ما ایجاد کرده بود. به صورتی که خروجی فعالیت‌های ایشان در حوزه آموزش، بازیگران ارزشمند و بزرگی هستند که اکنون در سینمای ایران می‌درخشند. ما چنین وضعیتی که یک آموزشگاه بتواند در چند سال چنین خروجی داشته باشد را کمتر تجربه کرده بودیم. این نشان‌دهنده ویژگی‌های کاملا منحصر به فرد ایشان است.

مدیرعامل خانه هنرمندان ایران در ادامه بیان کرد: وقتی سال ۸۷ اعضای آکادمی اسکار به ایران آمدند، رییس آکادمی و چند نفر از اعضا از جمله خانم آنت بنینگ، بازیگر معروف نیز در آن جمع بودند. ما برای نشان دادن بعضی از فضاهایی که در حوزه سینما به شکل جدی فعالیت می‌کنند، مثل استودیوها و چیزهایی از این دست، اعضای آکادمی را همراهی می‌کردیم. البته آن زمان محدودیتی هم ایجاد شد. چون وقتی بعضی افراد متوجه شدند که این افراد از اعضای آکادمی اسکار هستند، نامه‌نگاری کردند که برخی از ملاقات‌های این گروه کنسل شود. مانند دیدار آنها با دانشگاهیان و برخی از مراکز دیگر.

عسگرپور در ادامه عنوان کرد: یکی از مراکزی که ما در نظر داشتیم، بازدید از آموزشگاه آقای تارخ بود. خانم آنت بنینگ نیز به طور طبیعی چون بازیگر جمع بودند به آنجا آمدند. نکته‌ای که در این خصوص برایش جالب بود، این بود که می‌گفت: فکر نمی‌کردم در کشوری چون ایران، چنین سبکی از آموزش وجود داشته باشد. می‌گفت حتی احساس می‌کردم بخشی از شکلی که ایشان در آموزش تجربه می‌کند را ما نتوانستیم تجربه کنیم. بنابراین باید بگویم وجوه آموزشی آقای تارخ فراتر از مرزهای خودمان بود. حتی این اواخر به استرالیا و چند جای دیگر رفت و برنامه‌هایی در این خصوص داشت اما متاسفانه فوت ایشان باعث شد که آن بخش اجرا نشود. در صورتی که این برنامه می‌توانست به پیوند سینمای ایران با بخش‌های خارج از کشور خودمان خیلی کمک کند.

او ادامه داد: ما دو سریال با هم کار کردیم و این افتخار بزرگی برای من بود. این دو کار ظاهرا به قدری از عمق لازم برخوردار بوده است که همه فکر می‌کردند که ما خیلی بیشتر از این با هم کار کردیم. یکی از سکانس‌هایی که در همکاری من با آقای تارخ به یادگار مانده و در این فیلم نیز استفاده شده است، مرگ شخصیتی است که آقای تارخ در یکی از کارها بازی می‌کرد. همان روز که صحنه را گرفتیم، حال همگی ما کمی منقلب شد، اما بعد از آن نیز هر بار آن سکانس را دیدم حالم بد می‌شد. این برای پیش از مرگ ایشان بود. هیچوقت فکر نمی‌کردم در فیلمی از این سکانس استفاده شود و ما یادمان بیاید که ایشان را به این صورت از دست دادیم. به هر حال برای شخص من این موضوع خیلی دردآور بود.

این سینماگر در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: گاهی وقتی ما درباره همکاران خود صحبت می‌کنیم، اینطور به نظر می‌رسد که در حال بزرگنمایی هستیم، در صورتی که اینطور نیست؛ ما وقتی با هم کار می‌کنیم؛ هفت و هشت ماه با یکدیگر زندگی کرده و از هم یاد می‌گیریم. ایشان نیز به دلیل تجربه بالایی که داشتند، بدون اینکه خودشان اصرار داشته باشند، معمولا نقش آموزگار را هم ایفا می‌کردند. به خصوص برای نسل جوان‌تر. برخلاف برخی از بازیگران که وقتی بازیگر مقابل آنها جوان است، ابتدا او را تخریب می‌کنند؛ ایشان کاملا برعکس عمل کرده و اعتماد به نفس جوان مقابل خود را بالا می‌برد. حتی اگر کم و کاستی را می‌دید، به او کمک می‌کرد. به این صورت باعث می‌شد بازیگر جوان در مقابل ایشان احساس امنیت خاطر بکند. این نکته مهمی است که آموزش دادن بدون اینکه اصراری بر آن باشد، جز ذات ایشان شده بود.

همایون اسعدیان نیز در ادامه این برنامه گفت: زنده‌یاد داریوش مهرجویی در یکی از مستندهایی که از او گرفته شده است، می‌گوید که من متوجه شده‌ام، دوربین و حرکت و… را می‌توان رها کرد، در صورتی که داستان و بازیگر کار خود را درست انجام دهند. همه ما اول که وارد سینما می‌شویم، به خصوص در بخش کارگردانی خیلی دوست داریم که کار خود را به رخ بکشیم. اما چقدر خوب است که بتوانیم به چیزی برسیم که استاد مهرجویی آن را بیان می‌کند. واقعا در آوردن یک لحظه حسی با یک بازیگر به مراتب دشوارتر از یک صحنه اکشن است. لحظه حسی ارتباط یک انسان با انسان‌های مقابلش است که باید در بیاید و از همین رو دشوار است.

او افزود: آقای عسگرپور در صحبت‌های خود به این موضوع اشاره کرد که ما نتوانستیم مراسمی که در اندازه بزرگی آقای تارخ باشد را برای او بگیریم. این بزرگی از بازیگری نمی‌آید. اول بگویم اولین برخورد من با امین تارخ به این صورت بود؛ بنیاد فارابی می‌خواست آرشیو کوچکی راه بیاندازد و به همین دلیل بازیگرها را صدا می‌کرد تا از آنها عکس بیاندازند. زنده‌یاد فرخنده شادمنش آنجا منشی بود؛ آقای تارخ نیز مدیر این آرشیو بود و من هم به عنوان عکاس صدا کرده بودند تا عکس بگیرم. عکس گرفتن از بازیگران و کلا آن فضا برایم خیلی جالب بود. به خاطر دارم اولین باری که آقای تارخ عکس‌ها را می‌دید، ایرادهایی گرفت اما مجموعا کار را پذیرفت. مدتی زیردست ایشان به عنوان عکاس فعالیت کردم. اما بعد مدت‌ها گذشت تا اینکه در سریال آپارتمان اصغر هاشمی، من دستیار بودم و آقای تارخ جوان اول را بازی می‌کرد. این ارتباط در آنجا مجددا برقرار شد. سپس به شکل صنفی در خانه سینما با یکدیگر همکاری‌هایی داشتیم. بعد از آن نیز در سریال خسوف من به عنوان تهیه‌کننده و آقای تارخ بازیگر بود. البته این افتخار را هم داشتم که چند دوره‌ای در آموزشگاه ایشان، به تدریس مباحثی بپردازم.

اولین آموزشگاه سینمایی را تاسیس کرد

این سینماگر در ادامه بیان کرد: ما تعداد زیادی بازیگر داریم که فقط بازیگر هستند اما معدود افرادی داریم که دغدغه آنها هنر به معنای کلان قضیه است. اگر امین تارخ اینقدر در ذهن ما مانده است و فکر می‌کنیم که برای او کم گذاشتیم، به این دلایل است. وگرنه ما بازیگر خوب زیاد داریم ولی او کسی بود که اولین آموزشگاه سینمایی را تاسیس کرد و بسیاری بازیگر را به سینمای ایران معرفی کرد. همچنین در بحث صنفی، فعالیت‌های مثبت بسیاری داشت. حتی بسیاری از فعالیت‌های صنفی که انجام می‌داد، خارج از خانه سینما و از طریق ارتباطات دیگری بود تا بتواند کار اعضای صنف را راه بیاندازد. بخش بازیگری او نیز که جای خود دارد.

اسعدیان در ادامه صحبت‌هایش گفت: این مجموعه عوامل است که بازیگری مانند امین تارخ را تبدیل به شخصی می‌کند که آقای عسگرپور می‌گوید متاسفانه نتوانستیم مراسمی در اندازه و شان او برگزار کنیم. البته این هم خیلی بد است که ما فقط شان کسانی که می‌روند را رعایت می‌کنیم و در زمان زنده بودن به شان آنها توجهی نداریم. مثلا باید چنین اتفاقی برای آقای مهرجویی رخ دهد تا متوجه شویم که چه شخصیتی را از دست دادیم. البته نباید اسطوره و بت بسازیم، زیرا همه آدم‌ها ضعف‌هایی دارند؛ من در سکانس‌هایی از سریال خسوف با آقای تارخ کل کل هم داشتم. لزوما اینطور نیست که یک آدم هرچه می‌گوید درست باشد؛ جذابیت ماجرا اینجاست که با آدم‌ها اختلاف نظر هم داشته باشیم و با هم کل کل، قهر و آشتی کنیم. نمی‌دانم چرا وقتی آدمی فوت می‌کند ما فکر می‌کنیم که باید بگوییم همه چیز آن آدم خوب بوده است. مگر می‌شود یک سال با کسی کار کنیم و با یکدیگر کل کل نداشته باشیم؟ آن چیزی که جدا از این موارد می‌دانم و می‌خواهم بگویم این است که نسلی از بازیگران ما در حال تمام شدن هستند. بازیگرانی که در شرایط سخت کرونا شما را همراهی کرده و غر نمی‌زنند و به عنوان یک بازیگر حرفه‌ای وضایف خود را می‌دانند.

این سینماگر در ادامه صحبت‌هایش عنوان کرد: فکر می‌کنم برای سریال خسوف، حداقل هفت، هشت بار از آقای تارخ تست کرونا گرفتیم، در شرایطی که آدم‌ها سر کار نمی‌آمدند، ایشان همراه ما بود. حرفه‌ای بودن چیزی است که متاسفانه نسل جدید بازیگری ما یاد نگرفته است و به همین دلیل با نسل آقای تارخ، انتظامی و دیگرانی این چنین، متفاوت است. مهم بودن آقای تارخ در مجموعه این اتفاقات است، نه اینکه آقای تارخ، بازیگر خوبی بود که بود. این مجموعه را در آدم‌های کمی می‌توان یافت و به همین دلیل افسوس می‌خوریم که چقدر زود آقای تارخ را از دست دادیم.

او در ادامه صحبت‌هایش گفت: باید رفت و دید که آقای امین تارخ چطور امین تارخ شد؛ قطعا یک شبه این اتفاق رخ نداده است. این چیزی است که نسل بازیگران جدید ما باید آن را دنبال کنند. امین تارخ شدن هزینه دارد؛ غیر از اینکه باید عمر خود را بگذارید؛ باید مرتب تجربه کنید، بخوانید و همه چیز را وقف این کار کنید تا بتوانید تبدیل به شخصیت‌هایی چون او، انتظامی، نصیریان و …. شوید. البته بخشی از رفتارهای غیر حرفه‌ای بازیگران جدید نیز به خود ما مربوط می‌شود که شهامت این را نداریم از بازیگران جوان استفاده کنیم. به طوری که از پسر و دختر چهل ساله به عنوان جوان اولی که قرار است به زودی ازدواج کنید بهره می‌گیریم. در صورتی که کلی بازیگر جوان خوب در تئاتر داریم که می‌توانند نقش‌ها را به خوبی بازی کنند.

شاهین امین در ادامه این مراسم گفت: برادر و همسر آقای تارخ نیز در این مراسم حضور دارند. خیلی معذرت می‌خواهم که در ابتدای جلسه از آنها یاد نکردم؛ من را ببخشید. از این دو عزیز می‌خواهم که اگر صحبتی هست بیان کنند.

برادر آقای تارخ در صحبت‌هایی گفت: امین تارخ یک نفر نبود، او کسی بود که دنیایی را به وجد می‌آورد. او نرفته و هنوز هست. من همچنان در حال زندگی با او هستم و از آن روز تا کنون زندگی برایم عزای عمومی است. متاسفانه امین تارخ در بی‌رحمانه‌ترین مراسم ممکن تشییع شد. این حق او نبود. این حق طبیعی من است که نسبت به این موضوع شکایت داشته باشم.

در ادامه این برنامه، شاهین امین تلاش کرد تا از خانواده مرحوم تارخ دلجویی کند.

محمدمهدی عسگرپور در بخش دیگری از این برنامه گفت: حدود سه سال پیش از فوت آقای تارخ، دیدارهای ما کمی بیشتر شده بود. زیرا من در آموزشگاه ایشان به تدریس می‌پرداختم. قبل و بعد از کلاس با یکدیگر صحبت‌هایی می‌کردیم و دریافت‌هایی که از مسائل مختلف داشتیم را باهم به اشتراک می‌گذاشتیم. یک روز درباره مسئله عصر مدرن با ایشان صحبت کردم. ممکن است ما این موضوع را به تغییر شکل دشواری‌های ساخت فیلم خلاصه کنیم. زیرا ما سر صحنه اصولا با بازیگران جوان‌تری که انگار دریافت‌های آنها با نسل پیش از خود متفاوت بود، مواجه می‌شدیم.

او افزود: در واقع به همین دلیل نوع حضور این نسل متفاوت است و مسائل را ساده‌تر در نظر گرفته و کمتر مطالعه می‌کنند. اما سهل‌انگارانه است که این موضوع را فقط به بازیگری خلاصه کنیم؛ چون در حوزه کارگردانی، فیلمنامه، فیلمبرداری و… نیز این اتفاق رخ داده است. البته بازیگرهای قدیمی‌تر به دلیل شرایط دشواری که بود باید خیلی خوب جلو می‌رفتند. مثلا آن زمان نگاتیو بود و امکان برداشت‌های زیاد نبود اما اکنون شرایط دیجیتال سبب شده تا با برداشت‌های خیلی زیاد هم کار جلو برود. اما نمی‌توان به بازیگر گفت که تو کاری نداشته باش که همه چیز تغییر کرده ولی تو سختکوش باش. خب این شدنی نیست.

این سینماگر در ادامه صحبت‌هایش بیان کرد: در این یکی دو سال آخر درباره این موضوع با آقای تارخ صحبت می‌کردم تا نتیجه آن را به کلاس هم منتقل کنم. اینکه مدل این سخت‌کوشی در شرایط فعلی باید چگونه باشد؟ مثلا بازیگر سخت‌کوشی سر صحنه می‌رود و با کارگردانی مواجه می‌شود که دو پلان از او گرفته و سپس از او تعریف می‌کند و می‌گوید که کار خود را به خوبی انجام داده است. خب این بازیگر آرام آرام دلیل سخت‌کوشی خود را نمی‌داند و تغییر می‌کند. فهم جدید ما از این عرصه و اتمسفری که از آن صحبت می‌کنیم، موضوعی است که باید آن را بفهمیم و در کلاس‌ها آموزش دهیم. صحبت‌های ما در خصوص بحث‌هایی این چنین با آقای تارخ خیلی جذاب و لذت‌بخش بود.

عسگرپور ادامه داد: آقای تارخ مانند هر هنرمند اثرگذاری زنده است و به همین دلیل باید به این بحث بپردازیم که سرنوشت آموزشی که ایشان به دنبال آن بود باید چگونه پیش برود؛ نه اینکه این اتفاق کات شود و به مقطعی در تاریخ بپیوندد.

رسانه سینمای خانگی- دفاع سینماگران ایران از مردم غزه

موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیه‌ای مشترک صادر کردند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، موزه صلح تهران و خانه سینمای ایران در محکومیت کشتار غیرنظامیان در نوار غزه و درخواست آتش بس فوری بیانیه‌ای مشترک صادر کردند. این بیانیه توسط بیش از یکصد نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح امضا شده است.

همچنین هنرمندانی چون داوود میرباقری، مجید مجیدی، محمد مهدی عسگرپور، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان، کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی این بیانیه را امضا کرده‌اند.

متن بیانیه بدین شرح است: « به نام حق

جناب آقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد
ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران (۱۹۸۰-۱۹۸۸)، با امضای این نامه دردمندانه از شما می خواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید.

جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود.
به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.

با احترام موزه صلح تهران – خانه سینمای ایران ۲۱/۸/۱۴۰۲ ۲۰۲۳-۱۱-۱۲»

اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا:
۱- امیر اثباتی ۲- حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی ۳- حافظ احمدی ۴- محمود اربابی ۵- بهمن اردلان ۶- همایون اسعدیان ۷- عبدالله اسفندیاری ۸- حبیب اسماعیلی ۹- مهدی اصلانی ۱۰- مهرداد افراسیانی ۱۱- مجید الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۱۲- محسن امیر یوسفی ۱۳- مسعود امینی تیرانی ۱۴- مجید انتظامی ۱۵- محمد آفریده ۱۶- محمد بحرانی ۱۷- مریم بوبانی ۱۸- هدایت الله بهبودی ۱۹- بهروز بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد ۲۰- حسین پاکدل ۲۱- اصغر پورهاجریان ۲۲- هادی پویان ۲۳- کمال تبریزی ۲۴- سیروس تسلیمی ۲۵- محسن تنابنده ۲۶- فرهاد توحیدی ۲۷- هانیه توسلی ۲۸- بتول توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهان‌شاه صادقی ۲۹- امیرحسین توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس ۳۰- امین جعفری ۳۱- مهدی جعفری ۳۲- مسعود جعفری جوزانی ۳۳- رامبد جوان ۳۴- پرویز چابهاری ۳۵- افسانه چهره آزاد ۳۶- لیلا حاتمی ۳۷- هادی حجازی فر ۳۸- مالک حدپور سراج ۳۹- حسن حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۴۰- علیرضا حسینی ۴۱- شهریار خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی) ۴۲- سعید خانی ۴۳- محسن دامادی ۴۴- علیرضا داوود نژاد ۴۵- محمد داوودی ۴۶- احمدرضا درویش ۴۷- محمدرضا دهقان ۴۸- علی دهکردی ۴۹- شادمهر راستین ۵۰- مجتبی راعی ۵۱- مرتضی رزاق کریمی ۵۲- محمّد رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۳- مهدی رضایی تکبیری جانباز شیمیایی ۵٠ درصد ۵۴- احسان روستاپور فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایت‌الله روستاپور ۵۵- فرید سجاد حسینی ۵۶- مهدی سجاده چی ۵۷- علی سرتیپی ۵۸- محمدرضا سروش (پزشک جانبازان شیمیایی) ۵۹- محمدرضا سکوت ۶۰- احمد سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۶۱- کوروش سلیمانی ۶۲- محسن شاه ابراهیمی ۶۳- منوچهر شاهسواری ۶۴- علیرضا شجاع نوری ۶۵ محمد شکیبا نیا ۶۶- وجیه الله شهیدی ۶۷- داریوش صادق پور ۶۸- احد صادقی ۶۹- مهدیه صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهان‌شاه صادقی ۷۰- محمد صادقی ۷۱- حمید صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۲- رسول صدرعاملی ۷۳- محسن ضرغامی ۷۴- سعیده عرب ۷۵- محمدمهدی عسگرپور ۷۶- بهرام عظیمی ۷۷- علی‌اکبر علاف‌زاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۷۸- مجید علیزاده ۷۹- محمدرضا علیقلی ۸۰- نصرالله فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی ۸۱- مهدی فخیم زاده ۸۲- محمدرضا فرحبخش ۸۳- مهرداد فرید ۸۴- ملاصالح قاری (آزاده) ۸۵- آرش قاسمی ۸۶- علی قائم مقامی ۸۷-عبدالحمید قدیریان ۸۸-ژاله کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایت‌الله روستاپور ۸۹- مهدی کوهیان ۹۰- رضا کیانیان ۹۱- مصطفی کیایی ۹۲- محسن کیایی ۹۳- محمد حسین لطیفی ۹۴- علی لقمانی ۹۵- مجید مجیدی ۹۶- حسین محجوب ۹۷- اسدالله محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد ۹۸- منوچهر محمدی ۹۹- احمدرضا معتمدی ۱۰۰- کاظم معصومی ۱۰۱- عادل معمارنیا ۱۰۲- شبنم مقدمی ۱۰۳- کامران ملکی ۱۰۴- تورج منصوری ۱۰۵- فرزاد موتمن ۱۰۶- وحید موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهان‌شاه صادقی ۱۰۷- سیدعبدالجواد موسوی ۱۰۸- محمد حسین مهدویان ۱۰۹- سید داوود میرباقری ۱۱۰- مجتبا میرتهماسب ۱۱۱- مازیار میری ۱۱۲- سید رضا میرکریمی ۱۱۳- اکبر نبوی منش ۱۱۴- علیرضا نجف زاده ۱۱۵- محمد علی نجفی ۱۱۶- جواد نوروزبیگی ۱۱۷- محمّد باقر نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد ۱۱۸- وحید نیکخواه آزاد ۱۱۹- افشین هاشمی ۱۲۰- سید ضیا هاشمی ۱۲۱- سیدجواد هاشمی ۱۲۲- محمدرضا هنرمند ۱۲۳- مکی یازع (جانباز) ۱۲۴- منصوره یزدانجو ۱۲۵-احمد یوسف‌زاده (آزاده) ۱۲۶- محمود یارمحمدلو.

رسانه سینمای خانگی- نامه سینماگران ایرانی به دبیرکل سازمان ملل

موزه صلح تهران و خانه سینما در بیانیه‌ای کشتار غیرنظامیان در نوار غزه را محکوم کردند و درخواست آتش بس فوری دارند.

به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، این بیانیه که تاکنون توسط بیش از ۱۰۰نفر از جانبازان شیمیایی موزه صلح و هنرمندان سینما همچون داوود میرباقری، مجید مجیدی، پرویز پرستویی، رضاکیانیان، لیلا حاتمی، همایون اسعدیان،کمال تبریزی، محسن تنابنده، رامبد جوان، علیرضا داوود نژاد، فرهاد توحیدی، احمدرضا درویش، رسول صدرعاملی، محسن امیر یوسفی، هادی حجازی فر، محمدحسین مهدویان، محسن کیایی، شبنم مقدمی، مجتبا میرتهماسب، سیدرضا میرکریمی، مجید انتظامی، امیر اثباتی، افسانه بایگان، هانیه توسلی و … امضا شده است، به شرح زیر است:
«به نام حق

جناب اقای آنتونیو گوترش دبیر کل محترم سازمان ملل متحد 
ما هنرمندان ایران به همراه جانبازان و مصدومان شیمیایی بازمانده از جنگ عراق و ایران، با امضای این نامه دردمندانه از شما می‌خواهیم تمام تلاش خود را در جهت جلوگیری از ظلم عریانی که علیه زنان، کودکان و مردم غیر نظامی محاصره شده غزه در جریان است، انجام دهید. 
جناب گوترش، جایگاهی که در اختیار شماست، چه بخواهید و چه نخواهید، وجدان تاریخی بشر امروز را نمایندگی می کند و عملکرد آن سند قضاوت آیندگان خواهد بود. 
 به خاطر انسانیت جنگ را متوقف کنید.»
با احترام موزه صلح تهران -خانه سینمای ایران (۲۱ آبان ماه)
                                                                                           

اسامی امضا کنندگان به ترتیب حرف الفبا 
(اسامی جدید متعاقبا به پیوست اعلام می شود).

    
۱  امیر  اثباتی

۲ حبیب احمدزاده هنرمند و جانباز شیمیایی
۳  حافظ  احمدی
۴  محمود  اربابی
۵  بهمن  اردلان
۶  همایون  اسعدیان  
۷  عبدالله   اسفندیاری 
۸  حبیب   اسماعیلی
۹  مهدی  اصلانی
۱۰  مهرداد   افراسیانی
۱۱  مجید   الطایی جانباز شیمیایی هفتاد درصد
۱۲  محسن   امیر یوسفی
۱۳  مسعود   امینی تیرانی
۱۴  مجید   انتظامی
۱۵  محمد   آفریده
۱۶  محمد   بحرانی
۱۷  مریم   بوبانی
۱۸  هدایت الله   بهبودی
۱۹  بهروز   بیات جانباز شیمیایی ٢۵ درصد
۲۰  حسین  پاکدل
۲۱  اصغر   پورهاجریان
۲۲  هادی  پویان
۲۳  کمال   تبریزی
۲۴  سیروس   تسلمی 
۲۵  محسن   تنابنده
۲۶  فرهاد   توحیدی
۲۷  هانیه  توسلی
۲۸  بتول  توکلی همسر جانباز شهید شیمیایی جهان‌شاه صادقی
۲۹  امیرحسین  توکلیان گردان حُر و رزمنده دفاع مقدس
۳۰  امین   جعفری
۳۱  مهدی   جعفری
۳۲  مسعود   جعفری جوزانی
۳۳  رامبد   جوان
۳۴  پرویز   چابهاری
۳۵  افسانه   چهره آزاد
۳۶  لیلا    حاتمی
۳۷  هادی  حجازی فر
۳۸  مالک   حدپور سراج
۳۹  حسن   حسن تبار جانباز شیمیایی هفتاد درصد
۴۰  علیرضا   حسینی
۴۱  شهریار   خاطری (پزشک جانبازان شیمیایی)
۴۲  سعید   خانی 
۴۳  محسن   دامادی
۴۴  علیرضا   داوود نژاد
۴۵  محمد   داوودی
۴۶  احمدرضا   درویش
۴۷  محمدرضا   دهقان
۴۸  علی   دهکردی
۴۹  شادمهر   راستین
۵۰  مجتبی  راعی
۵۱  مرتضی  رزاق کریمی
۵۲  محمّد   رضایی تکبیری  جانباز شیمیایی ۵٠ درصد
۵۳  مهدی   رضایی تکبیری  جانباز شیمیایی ۵٠ درصد
۵۴  احسان   روستاپور  فرزند جانباز شهید شیمیایی هدایت‌الله روستاپور
۵۵  فرید   سجاد حسینی 
۵۶  مهدی   سجاده چی
۵۷  علی   سرتیپی
۵۸  محمدرضا   سروش  (پزشک جانبازان شیمیایی)
۵۹  محمدرضا  سکوت
۶۰  احمد  سلیمی جانباز شیمیایی هفتاد درصد
۶۱  کوروش   سلیمانی
۶۲  محسن   شاه ابراهیمی 
۶۳  منوچهر   شاهسواری
۶۴  علیرضا   شجاع نوری
۶۵  محمد   شکیبا نیا
۶۶  وجیه الله   شهیدی 
۶۷  داریوش   صادق پور
۶۸  احد   صادقی
۶۹  مهدیه   صادقی دختر جانباز شهید شیمیایی جهان‌شاه صادقی
۷۰  محمد   صادقی
۷۱  حمید   صالحی جانباز شیمیایی هفتاد درصد
۷۲  رسول   صدر عاملی
۷۳  محسن   ضرغامی
۷۴  سعیده   عرب
۷۵  محمد مهدی   عسگرپور
۷۶  بهرام  عظیمی 
۷۷  علی‌اکبر   علاف‌زاده جانباز شیمیایی هفتاد درصد
۷۸  مجید   علیزاده 
۷۹  محمدرضا   علیقلی
۸۰  نصرالله   فتحیان رزمنده و جانباز شیمیایی
۸۱  مهدی    فخیم زاده
۸۲  محمدرضا   فرحبخش
۸۳  مهرداد  فرید
۸۴  ملاصالح   قاری (آزاده)
۸۵  آرش  قاسمی
۸۶  علی  قائم مقامی 
۸۷  عبدالحمید  قدیریان 
۸۸  ژاله   کوهپایه عراقی همسر جانباز شهید شیمیایی هدایت‌الله روستاپور
۸۹  مهدی  کوهیان 
۹۰  رضا   کیانیان 
۹۱  مصطفی   کیایی
۹۲  محسن   کیایی
۹۳  محمد حسین  لطیفی
۹۴  علی    لقمانی
۹۵  مجید   مجیدی 
۹۶  حسین   محجوب
۹۷  اسدالله   محمدی جانباز شیمیایی هفتاد درصد
۹۸  منوچهر   محمدی
۹۹  احمدرضا   معتمدی
۱۰۰  کاظم   معصومی 
۱۰۱  عادل   معمارنیا
۱۰۲  شبنم   مقدمی
۱۰۳  کامران   ملکی 
۱۰۴  تورج   منصوری
۱۰۵  فرزاد   موتمن 
۱۰۶  وحید  موحدی داماد جانباز شهید شیمیایی جهان‌شاه صادقی
۱۰۷  سید عبدالجواد   موسوی 
۱۰۸  محمد حسین   مهدویان
۱۰۹  سید داوود   میرباقری
۱۱۰  مجتبا   میرتهماسب
۱۱۱  مازیار  میری 
۱۱۲  سید رضا   میرکریمی
۱۱۳  اکبر  نبوی منش
۱۱۴  علیرضا    نجف زاده
۱۱۵  محمد علی   نجفی 
۱۱۶  جواد   نوروزبیگی
۱۱۷  محمّد باقر  نیکخواه بهرامی جانباز شیمیایی ۶۵ درصد
۱۱۸  وحید   نیکخواه ازاد
۱۱۹  افشین   هاشمی 
۱۲۰  سید ضیا  هاشمی 
۱۲۱  سیدجواد  هاشمی 
۱۲۲  محمدرضا  هنرمند
۱۲۳  مکی   یازع (جانباز)
۱۲۴  منصوره  یزدانجو
۱۲۵  احمد   یوسف‌زاده (آزاده) 
۱۲۶  محمود   یارمحمدلو.

رسانه سینمای خانگی- چرا برومند رفت؟

جدیدترین قسمت برنامه تلویزیونی «نقد سینما» که به نقد و بررسی مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» اختصاص دارد، به «واکاوی استعفای مدیرعامل خانه سینما» می‌پردازد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی برنامه، چهل‌ویکمین قسمت از برنامه تلویزیونی «نقد سینما» به تهیه‌کنندگی یوسف بچاری که امشب- ۱۹ آبان از شبکه چهار سیما روی آنتن می‌رود، به نقد و بررسی مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» اختصاص دارد و درباره دو موضوع «واکاوی استعفای مدیرعامل خانه سینما» و «اهمیت گفتگو در سینمای ایران» صحبت می‌شود.  

 «میز نقد سینمای ایران» سراغ مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» می‌رود و محمد صابری روزنامه‌نگار سینمایی با شهرام میراب‌اقدم کارگردان این اثر به گفتگو می‌نشیند.  

در میز خبر این برنامه با حضور سعید الهی، به موضوع «واکاوی استعفای مدیرعامل خانه سینما» پرداخته می‌شود.   

همچنین امیررضا مافی در میز گفتگوی ویژه نیز میزبان امیر قادری منتقد سینما است تا با وی درباره «اهمیت گفتگو در سینمای ایران» صحبت کند.  

فصل چهارم برنامه تلویزیونی «نقد سینما» به تهیه‌کنندگی یوسف بچاری، میزبانی امیررضا مافی و با مشارکت سازمان سینمایی سوره، هر هفته جمعه‌ها ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه از شبکه چهار سیما به صورت زنده روی آنتن می‌رود.

رسانه سینمای خانگی- در بزرگداشت توکلیان چه گذشت؟

مراسم بزرگداشت سعید توکلیان هنرمند عرصه انیمیشن برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مراسم «عصرانه با انیمیشن» با همکاری آسیفا ایران و انجمن صنفی انیمیشن به بهانه روز جهانی انیمیشن عصر روز پنجشنبه، ۱۸ آبان ماه در خانه سینما برگزار شد.
به گزارش ایسنا به نقل از مشاور رسانه‌ای آسیفا ایران، این مراسم با نمایش انیمیشن‌های کوتاه «La Noria» اثر کارلوس بائنا محصول کشور اسپانیا، «Totems» اثر پل جادول محصول مشترک فرانسه و بلژیک، «در سایه سرو» اثر شیرین سوهانی و حسین ملایمی، «عکس یادگاری دو نفره» اثر سمانه لشگری و «آسمان دوست داشتنی» اثر امیر مهران آغاز شد.
بزرگداشت سعید توکلیان، از پیشکسوتان انیمیشن ایران بخش بعدی این مراسم بود که با سخنرانی فاطمه حسینی شکیب، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه انیمیشن آغاز شد.
شکیب درباره توکلیان گفت: سال ۱۳۷۵ که من در مقطع کارشناسی ارشد رشته انیمیشن قبول شدم، آقای توکلیان از استادان مدعو دانشگاه بودند و استاد راهنمای پایان‌نامه من شدند. ایشان بودند که مرا به سمت رشته مطالعات انیمیشن هدایت کردند و راهی را به من نشان دادند که اصلاً نمی‌دانستم وجود دارد.
او ادامه داد: آقای توکلیان استادی است که مسیر را برای من باز کردند و باعث شدند که برای گذارندن دوره دکتری بتوانم به انگلستان بروم. کلاس‌های ایشان همیشه برای ما پربار بود و در کلاس‌های ایشان ما فیلم‌هایی از تاریخ انیمیشن با توضیحات مفصلی دریافت می‌کردیم که دسترسی به آن‌ها در جای دیگری امکان پذیر نبود.
مهدی مسعودشاهی، مؤسس و مدیر اسبق مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و مؤسس و مدیر عامل سابق شرکت فرهنگی و هنری صبا از مهمانان این مراسم درباره توکلیان گفت: من آقای توکلیان را از سال‌های دور، سال ۱۳۶۱ می‌شناسم، آن زمان تازه فعالیت‌های مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی آغاز شده بود و بیشتر مأموریت این مرکز در زمینه مستند بود.
او ادامه داد: با انرژی که من از هنرمندانی مانند سعید توکلیان گرفتم، توانستم مرکز صبا را راه‌اندازی کنم. مرکزی که توانست انیمیشن ایرانی را برای مخاطبی به جریان بیاندازد که همیشه محصولات خارجی در دسترسش قرار داشت. سریال انیمیشنی «خداوند لک‌لک‌ها را دوست دارد»، اولین کار مرکز صبا در آن دوران بود که خوشبختانه مخاطبان هم با آن ارتباط برقرار کردند.
مسعودشاهی تاکید کرد: افرادی همچون آقای توکلیان، خانم جواهریان و… بودند که وقت گذاشتند و جوانان علاقه‌مند به حوزه انیمیشن را وارد این مسیر کردند و تولید انیمیشن در ایران را تسریع بخشیدند.
اسماعیلی شرعی، تهیه‌کننده و کارگردان انیمیشن و استاد دانشگاه هم در مراسم بزرگداشت سعید توکلیان گفت: یکی از شانس‌های زندگی من این بود که در دورانی دانشجو شدم که استاد توکلیان در دانشگاه حضور داشتند. ایشان تمام کتاب‌های اصلی که از آمریکا تهیه می‌کردند یا فیلم‌های روزی که از کانادا سفارش می‌دادند را در اختیار همه ما می‌گذاشتند.
او ادامه داد: در واقع هر جایی که در کارمان کم می‌آوردیم، این استاد توکلیان بود که به او مراجعه می‌کردیم و از او یاد می‌گرفتیم.
مهین جواهریان، کارگردان انیمیشن هم درباره سعید توکلیان گفت: آقای توکلیان دو خصوصیت بارز دارند، یکی اینکه در هر اتفاقی که برای انیمیشن ایران تاکنون افتاده است، جزو بانیان آن اتفاق بوده‌اند و از طرف دیگر، ایشان بسیار دست و دلباز هستند. به واقع هر آنچه دارند را در اختیار شاگردانشان می‌گذارند.
پس از آن بود که با حضور امیرسحرخیز، رئیس انجمن صنفی انیمیشن، امیر مهران از اعضای هیات مدیره آسیفا ایران، مهین جواهریان و فاطمه حسینی شکیب از سعید توکلیان تقدیر شد و لوح و تندیس آسیفا به او تقدیم شد.
سعید توکلیان در مراسم بزرگداشت به انجمن صنفی انیمیشن و آسیفا ایران سه کتاب در زمینه انیمیشن هدیه داد و گفت: ما بسیار برای همدیگر هزینه کرده‌ایم تا امروز به این نقطه در انیمیشن ایران رسیده‌ایم. از مسیر خاکی شروع کردیم، بعد از آن توانستیم مسیر را آسفالت کنیم و پرواز ما با تأسیس انجمن صنفی انیمیشن آغاز شد.
او ادامه داد: در تمام سال‌هایی که در انگلستان تحصیل کردم و دوستان بسیار خوبی از سراسر جهان داشتم، تلاش کردم انیمیشن ایران را به آن‌ها معرفی کنم. باید بگویم بسیاری از آنان هم بعد از اینکه به واسطه جشنواره پویانمایی به ایران می‌آمدند، به من تبریک می‌گفتند. آن‌ها می‌گفتند برای ما قابل تصور نیست که در ایران این میزان علاقه‌مند و فعال حوزه انیمیشن وجود دارد.
توکلیان تاکید کرد: هر کدام از ایالات متحده آمریکا نمایندگی آسیفا را دارند ولی اعضایشان روی هم به اندازه آسیفای ایران نیستند. تقریباً تا همین چند سال پیش هم کشورهای کمی مانند ایران چنین گستردگی داشتند و در کل فقط ۷ کشور دارای نمایندگی آسیفا بودند که ایران جزو قدیمی‌ترین اعضای این انجمن بین‌المللی است که درآمد مالی هم ندارد.
در بخشی از این مراسم مصطفی ری‌پور، مدیرعامل «دیجیتون» با معرفی این پلتفرم گفت: دیجیتون از سال ۱۳۹۴ کار خودش را با تمرکز بر محتوای کودکان آغاز کرد و در حال حاضر ما به دنبال این هستیم که از تولیدات داخلی استفاده کنیم و مسیری برای انتشار آثار بازار داخلی فراهم کنیم.
او ادامه داد: به نظر ما در بازار انیمیشن داخلی پتانسیل‌های زیادی وجود دارد. هر چند که انیمیشن‌های خارجی با قیمت اندکی در دسترس هستند، ولی علاقه‌مند هستیم تا در بازار داخلی که بحث تولید و عرضه انیمیشن محدود است، فعالیت داشته باشیم.
سعید توکلیان، مهین جواهریان، فاطمه حسینی شکیب، امیر سحرخیز، امیر مهران، حمید محمدی، حسین ملایمی، شیرین سوهانی، هدا مسعودی، مهدی مسعودشاهی و اسماعیل شرعی از مهمانان این مراسم بودند.

رسانه سینمای خانگی- برومند رفت که برنگردد

هیئت رییسه خانه سینما، استعفای مرضیه برومند مدیرعامل این نهاد صنفی را پذیرفت.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، هیئت رییسه خانه سینما امروز ۱۶ آبان ماه، در بیانیه ای که وبسایت این نهاد منتشر کرده است، از پذیرش استعفای مرضیه برومند از مدیرعاملی خبر داده است.

در متن این بیانیه آمده است: در تاریخ ۱۰ مهرماه ۱۴۰۲ سرکارخانم مرضیه برومند مدیرعامل محترم خانه سینما، استعفای خود را به هیات رئیسه اعلام نمودند.

در بخش دیگری از بیانیه هیئت رییسه خانه سینما، با اشاره به شرایط سینمای امروز کشور ذکر شده است: هیات رئیسه خانه سینما با درک این وضعیت و پس از جلسات متعدد، با احترام به جایگاه و شأن ارزشمند همکار گرامی مان، ضمن قدردانی از تلاش های هشت ماهه صورت گرفته ، با استعفای ایشان موافقت کرد.

مرضیه برومند، نویسنده، بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون، اسفندماه سال گذشته به مدیرعاملی خانه سینما انتخاب شده بود.

رسانه سینمای خانگی- دلیل بی‌مهری به «بوی پیراهن یوسف» چه بود؟

فریدون جیرانی در دومین شب از دومین دوره سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» نکاتی را درباره بی‌مهری به فیلم «بوی پیراهن یوسف» از سوی مدیریت وقت ارشاد، مطرح کرد.

به گزارش سیننمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، شب دوم از دومین دوره سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل‌گیری و مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب، شب گذشته یکشنبه ۱۴ آبان ماه با حضور فریدون جیرانی، ابوالحسن داوودی، ناصر شفق و محمود اربابی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

امیر قادری میزبان برنامه در ابتدای نشست ضمن اشاره به اینکه مباحث طرح شده در سری دوم این نشست که مربوط به دهه ۷۰ است، ناخواسته به سمت تحولات دهه ۶۰ کشیده می‌شود، بیان کرد: دهه شصت دوره مرکزی تحولات سینمای ایران است که نمی‌شود از آن فرار کرد، به همین دلیل در جلسات قبل به طور مفصل به آن پرداختیم. دیگر وقت آن است که سینمای ایران را در دوران اصلاحات بررسی و مرور کنیم. آقای ابوالحسن داوودی به تازگی در مصاحبه‌ای با فریدون جیرانی عنوان کردند که آقای ضرغامی، جمال شورجه را به خانه سینما فرستاد اما ما نتوانستیم با او تعامل کنیم. پس از آن آقای شفق به خانه سیما فرستاده شد که تعاملاتمان بهتر شد.

ابوالحسن داوودی در ابتدای صحبت‌های خود درباره ارتباط عزت‌الله ضرغامی در زمان حضورش در وزارت ارشاد با خانه سینما عنوان کرد: یکی دو سال قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که من همراه با مرحوم سیف‌الله داد وارد خانه سینما شدم. در آن دوره فضای سینما بیشتر ادامه همان جریان، سیاست و نگاه ایدئولوژیک دهه ۶۰ بود.

قادری یادآور شد: در آن سال برای اولین بار بحث سیاسی شدن سینما هم مطرح شد.

داوودی اما گفت: سوال اصلی این است که سینماگران سیاسی شدند یا سینما؟ فضای سینمای ایران از دوم خرداد به بعد نمایان‌تر شد. قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ سینمای ایران موضع سیاسی دقیقی نداشت. یعنی یک جریان روشنفکری در سینمای قبل از انقلاب داشتیم که تفکرش به جریان جدیدتر منتقل شده بود و جریان دیگری هم بود که با تفکر ایدئولوژیک دهه ۶۰ همراه بود، مانند هیات اسلامی هنرمندان. این ۲ جریان در آن مقطع مقابل هم بودند.

دوم خرداد سینماگران به سمت سیاست رانده شدند

وی ادامه داد: از سال ۱۳۷۶ و قبل از شروع دوم خرداد، سینماگران به سمت سیاست رانده و سیاسی شدند. دلیل اصلی آن هم حضور آقای خاتمی بود که در زمان حضور در وزارت ارشاد هم ارتباطاتی با سینماگران و شکل نگاهی متفاوت به سینما داشت اما گروهی که سینما را در آن مقطع اداره می‌کرد چه به لحاظ فکری و چه عملی، گروهی مستقل به نظر می‌آمدند و اینگونه نبود که بر اساس دستورات مقام بالاتر عمل کنند. آقای انوار خود به سیستم و شرایطی که ایجاد می‌کرد، معتقد بود و بر اساس استراتژی کاری خودش پیش می‌رفت‌. چیزی که ما بعداً در مدیریت‌های سینمایی کمتر دیدیم.‌

وی ادامه داد: در آن شرایط به نحوی، تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد. یکی دو سال قبل از این جریانات وقتی من و مرحوم سیف‌الله داد عضو هیات مدیره خانه سینما بودیم، حتی تصورش را هم نمی‌کردیم که یک روزی خانه سینما در شرایطی قرار بگیرد که از هر وزیر و معاون وزیری بخواهیم در کمیسیون‌های تشکیل شده شرکت کند و به عنوان فعال فکری برنامه دهد!

داوودی تاکید کرد: بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی و زمانی که مسئولیت خانه سینما برعهده من بود، به معنای واقعی کلمه هر کس را که دعوت می‌کردیم، بلافاصله در آنجا حاضر می‌شد و جلسه تشکیل می‌داد. آن زمان فضای سیاسی هم شوک‌زده بود و جناح محافظه‌کار و اصلاح‌طلب بعد از جریان دوم خرداد شوکه شده بودند و تا مدتی فعالیت طرف مقابل کاملاً متوقف شد. این دورانی بود که ما توانستیم در خانه سینما بیشترین میزان فعالیت فکری و تحقیقی را برقرار کنیم و از آن، برنامه بیرون بیاوریم اما متاسفانه بعد از غالب شدن یکسری جریان‌ها و درگیری‌های خانه سینما، این اتفاقات به خوبی پیش نرفت.

قادری در ادامه گفت: چقدر از این ماجرا به دلیل ریشه‌های مشترک هنرمندان بود و چه قدر برای هنر و سینما بود؟

دیکتاتوری دلسوزانه محمد بهشتی در سینما

داوودی پاسخ داد: شاید این ارتباط و نزدیکی به این دلیل بود که اهالی سینما خاطره خوبی از روند تحولات سینمای بعد از انقلاب داشتند. به ویژه شخص محمد بهشتی که دیپلماسی فرهنگی بیشتری داشت و شرایطی را به وجود آورده بود که خودش اسم آن را دیکتاتوری دلسوزانه در ارتباط با اهالی سینما گذاشته بود. در آن مقطع توجهی به سینما شد و دیگر این نبود که سینما عنصری مزاحم باشد و برخی بخواهند بگویند ما به سینما نیاز نداریم.

در این بخش از برنامه ناصر شفق اظهار کرد: من اعتقادی به اینکه سینمای ایران را به دهه‌های مختلف تقسیم می‌کنند، ندارم. از نظر من سینما نهالی است که از ۱۳۰۹ کاشته شده و هرکسی که آمده این نهال را آبیاری کرده است. نمی‌توان سینما را دسته‌بندی کرد، بلکه فیلمسازهای شاخص، در هر دوره‌ای تعیین‌کننده وضعیت سینما هستند. من حتی به سینمای قبل و بعد از انقلاب اعتقاد ندارم، هر دوی آن‌ها یک سینماست. این سینما به دلیل زحمات افراد در هر ۲ دوره توانسته ادامه پیدا کند.

سینماها بعد از انقلاب، چه مدت تعطیل بود؟

وی افزود: بعد از پیروزی انقلاب، سینماها از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا تابستان ۱۳۵۸ تعطیل شدند. در تابستان هم فیلم‌های قبل از انقلاب مانند «گزارش» کیارستمی و «از نفس افتاده» را پخش می‌کردند. فیلم‌های بروسلی هم اکران می‌شد و می‌توان گفت سینما به مقدار زیادی آزاد بود.

در واکنش به این بخش از اظهارات شفق، فریدون جیرانی متذکر شد: البته سینماها از ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۲ اسفند همان سال تعطیل شدند و سپس با دستوری که حضرت امام خمینی (ره) برای پایان اعتصابات دادند، باز شدند و اکران فیلم‌ها هم از سر گرفته شد.

شفق در ادامه صحبت‌های خود گفت: در همان دوران آقای مهدی کلهر معاون سینمایی و آقای سیدجوادی معاون هنری شدند. من در آن دوره دبیر جشنواره تئاتر ۱۷ شهریور و رییس سیاست‌گذاری سینمایی جشنواره وحدت بودم و با آن‌ها درباره رونق گرفتن سینما به وسیله برگزار کردن جشنواره صحبت کردم. من معتقدم که در دهه ۶۰ جریانات خوبی در سینما شکل گرفت و می‌خواهم بگویم در طول تاریخ صد ساله سینمای ایران، باید قدردان هرکسی باشیم که آجری روی آجر دیوار این سینما گذاشته و قد کشیده است و بسیاری از امکانات دولت را به سینما تزریق کرد.

وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۷۶ بنیان‌گذار و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بوده است، در پاسخ به این پرسش که آیا سینماگران در آن سال به ۲ جبهه طرفداران آقای خاتمی و طرفداران آقای ناطق نوری تقسیم شده بودند یا نه؟ مطرح کرد: من به این گزاره اعتقادی ندارم. چرا که سیدمحمد خاتمی ۹ سال وزیر ارشاد بود و سابقه خوبی بین سینماگران داشت. سینماگران هم به ایشان علاقه داشتند.

سینماگران هیچ‌گاه آگاهانه و حزبی وارد سیاست نشدند

داوودی در این میان تأکید کرد: حضور ناصر شفق در واقع به دورانی برمی‌گردد که خانه سینما یک ناظر و رابط با وزارت ارشاد داشت و با حضور ایشان ارتباط خانه سینما با وزارت ارشاد ارگانیک شد و بسیاری از مسایل گذشته که باعث سوتفاهم می‌شد، برطرف شد. پیش از آن جواد شمقدری نماینده ارشاد در خانه سینما بود که نمی‌توانستیم با او تعامل کنیم. ناگفته نماند سینماگران در دوم خرداد به این نتیجه رسیدند که سیاست ابزاری است که می‌توانند حرف خود را با آن بزنند و حقوق خود را به عنوان فیلمساز به دست آورند. سینماگران هیچ زمان به صورت سیستماتیک، آگاهانه و حزبی وارد عرصه سیاست نشدند.

در ادامه محمود اربابی عنوان کرد: من در سال‌های دهه ۶۰ دانشجوی سینما بودم. آنچه که الان می‌دانم به دلیل ارتباط و مطالعه است و من به شخصه درگیر ماجرا و اتفاقات نبودم. ای کاش عنوان این نشست را «بر سینماگر ایرانی چه گذشت» می‌گذاشتید. مهم این است که بدانیم دیدگاه‌های غالب در دوره‌های مختلف چه بر سر سینماگران آورده است.

امیر قادری در پاسخ گفت: شاید دلیلش این باشد که سینمای ایران همیشه صنفی و بر اساس صنف بررسی شده و معمولاً منافع مخاطب و ارتباط سینما با جامعه به شکل جدی در آن مورد بررسی قرار نگرفته است.

اربابی افزود: سینمای ایران از گذشته جریان موثری در جامعه بوده و هست. سینما بعد از انقلاب براساس بررسی آماری و کیفی یک نسبت کاملاً متفاوتی با سینمای قبل از انقلاب دارد. سینمای ایران قبل از انقلاب، یک سینمای بومی داخلی بود. بنا به دلایل مختلف عرضه خارجی و شناخت بین‌المللی از سینمای ایران وجود نداشت. قبل از انقلاب جشنواره تهران را داشتیم اما به جای معرفی سینمای ایران به جهان بیشتر سینمای جهان به ایران معرفی می‌شد. این در حالی است که بعد از انقلاب برای معرفی سینمای ایران به جهان برنامه‌ریزی شد.

وی ادامه داد: من طبق مطالعاتم از دهه ۶۰ می‌گویم که فیلمسازان موفق آن دوره محصول تفکر همان دیکتاتوری دلسوزانه مدیریت سینما در آن دوره هستند. سینماگران آن دوره احساس می‌کردند در مقابل نگاهی که ممکن بود بر اساس آن اساساً سینمایی وجود نداشته باشد، باید تلاش کنند تا سینما بماند.

داوودی درباره این موضوع گفت: من فیلمسازی هستم که کل هویتم را مدیون کارکرد همان زمان هستم. یعنی اگر همان دوره شخص بهشتی وجود نداشت، سینماگر نمی‌شدم.

سال ۶۹ هشتاد و یک میلیون مخاطب سینما داشتیم

اربابی در ادامه اظهار کرد: اما درباره اینکه چگونه سینماگران به سیاست دل بستند، باید تاریخ را مرور کنیم. متوجه می‌شویم که تا سال ۱۳۶۸ ارتباط بین سینما و مخاطب در حال افزایش بود. به شکلی که بیشترین مخاطب سینمای ما به تاریخ ۱۳۶۹ مربوط است که هشتاد و یک میلیون نفر به سینما رفتند. از سال ۱۳۶۹ به بعد این آمار سقوط می‌کند. الزاماً نمی‌توان این آمار را به کارکرد سینما و سینماگران ربط داد بخشی از آن به سیاست‌گذاری و حتی شرایط جامعه و رویکرد مردم هم بازمی‌گردد. هر چه از سال ۱۳۶۹ به جلو حرکت می‌کردیم سیاست‌گذاری‌ها و سخت‌گیری‌ها کم‌رنگ می‌شد. به طوری که در اواخر دهه ۶۰ تعداد فیلم‌هایی که وجه داستان‌گویی و قهرمان‌پردازی‌شان پُررنگ‌تر بود، فروش بیشتری هم داشتند.

این مدیر سینمایی سابق در ادامه عنوان کرد: سال ۱۳۷۲ سال تعیین کننده‌ای برای سینمای ایران است چرا که تمام فشارهای درست و غلطی که برای حذف جریان سیاست‌گذاری‌های دهه ۶۰ وجود داشت، به نتیجه می‌رسد. آقایان انوار و بهشتی مجبور می‌شوند از سینما بروند. در این مرحله شخصی مانند آقای لاریجانی از سینما به تلویزیون می‌رود و مدیران سینمایی را که از دید خودش دیدگاه‌های قابل دفاعی داشتند، به آنجا می‌برد. بعد از آن هم آقای بهشتی به میراث فرهنگی رفت و اما آقای انوار هم دیگر هیچ مسئولیتی را نپذیرفت.

وی افزود: پس از آن، آقای ضرغامی و دوستانش روی کار آمدند و آقای میرسلیم هم وزیر شد. در سال ۱۳۷۲ ابتدا شرایط نامتعادل شد و سینماگران نگران شدند که چه اتفاقاتی قرار است، رخ دهد تا به سال ۱۳۷۶ رسیدیم. در این میان آلترناتیو وزارت ارشاد و معاونت سینمایی در حد فاصل سال‌های ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۲ حوزه هنری بود. حوزه هنری در آن زمان با معاونت سینمایی تعارض و اختلاف داشت. معاونت سینمایی معتقد بود که حوزه هنری هم باید مانند بقیه مقررات را رعایت کند. ضمن اینکه حوزه هنری همه سینماها را تا قبل سال ۱۳۷۰ در اختیار گرفته بود. در پایان سال ۷۲ ناخودآگاه حوزه هنری به معاونت سینمایی نزدیک شد و اختلاف دیدگاه‌ها به نسبت قبل بسیار کمرنگ شده بود.

اربابی ادامه داد: در سال ۱۳۷۲ مدرسه کارگاهی فیلمنامه‌نویسی حوزه هنری راه افتاد. در نگاه این مدرسه فیلمنامه مهم بود و باید برایش سرمایه‌گذاری می‌کرد. فیلمسازان اگر با هم کار کنند، در سرنوشت فیلمنامه موثر است و در نهایت سینما با مردم معنا پیدا می‌کند. در این مدرسه نزدیک به ۷۰ نفر از فیلمسازان، نویسندگان و کسانی که در سینما بودند، در این مدرسه حضور پیدا کردند از جمله مرتضی پورصمدی، فریدون جیرانی و …. شاید تنها فیلمسازان برجسته‌ای که در مدرسه حضور نداشتند، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و رخشان بنی‌اعتماد بودند. در آن فضا ضمن صحبت کردن درباره فیلمنامه، خود جمع حاضر محصول فضای اجتماعی پیرامون بودند که نگرانی‌شان کار نکردن فیلمسازان بود.

سینماگرانی که با تنور داغ انتخابات ۷۶ همراه شدند

وی تأکید کرد: بعد از رسیدن به سال ۱۳۷۶ و زمانی که تنور انتخابات داغ بود افراد جمع مدرسه فیلمنامه‌نویسی تصمیم گرفتند در اتفاقاتی که قرار بود، رخ دهد، سهیم شوند تا بتوانند وضعیت موجود را تغییر دهند. بر خلاف نظر آقای داوودی من معتقدم بخش زیادی از فیلمسازان ما نگاه سیاسی داشتند. این شرایط باعث شد بیانیه معروف فیلمسازان بیرون بیاید. بله ۲ دسته وجود داشت اما نسبت این ۲ دسته با کل سینما ۵۰-۵۰ نبود بلکه ۱۰ به ۹۰ بود. در اینجا شکل به سیاست آمدن فیلمسازان، معنا پیدا می‌کند.

در ادامه اکبر حر به عنوان یکی از سینماگران پیشکسوت که در جمع مخاطبان نشست حضور داشت، عنوان کرد: ما سینمای بعد از انقلاب را فقط مدیون شخص امام خمینی (ره) و جمله معروف‌شان هستیم که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.» در روند انقلاب ۲ نماد فرهنگی و اقتصادی یعنی بانک‌ها و سینماها مورد آتش‌سوزی قرار گرفت. ما زمانی در سینما دچار مشکل شدیم که فتوای امام (ره) را کنار گذاشتیم و به سراغ فیلم‌هایی رفتیم که مصداق تهاجم فرهنگی بودند.

داوودی در این میان گفت: در صحبتی که من کردم ۲ جریان فکری ابتدای انقلاب بود، یکی به دنبال حذف کلی سینما بود و دیگری قصد نگه داشتن سینما را داشت. صحبتی که امام (ره) در بهشت زهرا (س) انجام داد، کدی شد که بتوانند با آن سینما را نگه دارند اما سینما را افراد نگه داشتند و فقط یک حرف آن را سرپا نگه نداشت. سینما با آقای بهشتی به ویژه که آقای انوار موقعیت اجرایی داشت نه تالیفی و فکری، یک دوران کودکستان، دبستان، دبیرستان و ورود به دانشگاه را طی کرد.

وی افزود: عملاً شرایط سینما در آن سال‌ها مانند کسی بود که وارد کودکستان می‌شود اما پس از گذشت سال‌ها که عنصر سینما رشد کرد و به تعبیری چموش شد، مساله جدی برای خود سینماگران و کسانی که می‌خواستند آن را تحت سیطره خود دربیاورند، ایجاد کرد. جریان فکری آن دوره، سینما را به صورت انحصاری در خدمت ایدئولوژی می‌خواست. تفکرات سینمای دهه شصت، ۲ وجهی بود در کنار دیکتاتوری موجود در برخی مدیران، تفکر سازنده‌ای هم وجود داشت که سینمای ایران، وجودش را به آن مرهون است.

ورود گروه‌های مذهبی به سینمای ایران

فریدون جیرانی با اشاره به اینکه اکبر حر به جریان معتقد به سینمای اسلامی تعلق دارد، عنوان کرد: تا قبل از صحبت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س) در محافل مذهبی رادیو، سینما و تلویزیون حرام بود. یعنی به سینما نمی‌رفتند، در رادیو فقط اخبار گوش می‌دادند و تلویزیون زمان شاه را هم تماشا نمی‌کردند. واژه سینمای اسلامی از ابتدای انقلاب به وجود آمد اما شناختی نسبت به آن وجود نداشت و عده‌ای که مخالف بودند نمی‌دانستند با آن، چه کنند. بخشی که مخالف سینما بود تا قبل از انقلاب و در محافل مذهبی سینما را می‌زد. در میان گروه‌های مذهبی هم غیر از فداییان اسلام که درباره سینمای مستند نظر داده بودند، هیچ گروه مذهبی درباره سینما نظر نداده بودند. به همین دلیل پس از صحبت امام (ره) بود که محافل مذهبی وارد سینما شدند.

اکبر حر در پاسخ به این پرسش که جریان او و افرادی مانند جواد شمقدری از چه سالی وارد میدان سینما شدند، عنوان کرد: از سال ۵۹ که جزو انجمن اسلامی دانشگاه بودیم وارد سینما شدیم.

زمانی که فارابی امکانات می‌داد و مخاطب مهم نبود!

ابوالحسن داوودی با پیگیری ادامه مباحث خود، ضمن اشاره به اینکه یکسری فیلم‌ها در دوران کودکستانی سینمای ایران ساخته شده است، تاکید کرد: در آن مقطع خود فارابی همه امکانات را می‌داد و بخش سرمایه‌گذاری خصوصی و مخاطب اصلاً مطرح نبود، یعنی سینما در یک شکل و تصویر دیگری زاده شد. در این دوره و به‌دلیل شکل تفکر حاکم بر سینما، سینمای ایران نتوانست با تمام حمایت‌ها به جز فیلم‌های معدودی مانند «بازمانده» که ویژگی‌های خود را داشتند، با مخاطب ارتباط بگیرد.

در همه دوران‌های سینما، عده‌ای حذف شده‌اند

داوودی در پاسخ به این پرسش قادری که آیا فکر نمی‌کنید که مشکل مدیریت دهه ۶۰ همین ایراد را داشت و آن زمان هم آقایان بهشتی و انوار به دنبال حذف برخی جریان‌ها بودند، گفت: در همه دوران‌ها عده‌ای حذف شدند، در دوره اصطلاحات هم همینطور. امروز اما میزان حذف‌شدگان سینما از همه دوره‌ها بیشتر است. شرایطی که در مدیریت الان وجود دارد، میزان حذف‌شدگی را از همه دوره‌های بعد انقلاب بیشتر و وحشتناک‌تر کرده است.

اختلافات امروز سینما، واقعاً اختلاف است!

شفق در ادامه با اشاره به اینکه اختلافاتی که در حال حاضر در سینما به وجود می‌آید، جدی جدی اختلاف است، بیان کرد: آن زمان حتی در سال ۷۶ اختلاف به معنای واقعی نبود. چراکه همه می‌خواستند کمک کنند سینما پا بگیرد نه اینکه پای آن را بکشنند. من زمانی انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را تشکیل دادم که احساس کردم سینمای دفاع مقدس متولی ندارد. البته خیلی‌ها دوست داشتند کمک کنند. ما در آغاز فعالیت سالی ۲ تا ۳ فیلم ساختیم و بعد در یک سال هم تجربه ۲۲ فیلم را داشتیم. به طور متوسط ۳۰ درصد فیلم‌ها در سال برای دفاع مقدس و از حمایت‌های دولت برخوردار بود. ناگفته نماند که ما کلی امکانات رایگان در اختیار سینماگران قرار می‌دادیم. جلسه‌ای را با آقای لاریجانی داشتیم که پیشنهاد کردم حق رایت فیلم‌های دفاع مقدس را خریداری کنند. مثلاً به دنبال آن بودیم که فیلم «بوی پیراهن یوسف» با پیش‌خرید تلویزیون شکل بگیرد چون اثر خوبی بود.

وی یادآور شد: در این دوره ۸۲ فیلم ساخته شد و بیشتر آثار خوب دفاع مقدس از سال ۶۹ تا ۷۵ ساخته شد. من سینما را به صورت آکادمیک دنبال و احساس می‌کردم وضعیت سینما فاجعه است. در دهه ۶۰ دولت به سینما سوبسید می‌داد اما از ۷۴ یا ۷۵ بحث کمبود بودجه مطرح شد و اینکه بخش خصوصی باید شکل بگیرد. ما هم دوست داشتیم سینما خصوصی باشد.

از ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم!

شفق افزود: آن زمان که آقای حیدریان مدیرکل نظارت بود، می‌گفت شما یک بار شرکت را تایید می‌کنید پس لزومی ندارد شرکت برای پروانه فیلمسازی‌اش اقدام کند و این مسئولیت برعهده تهیه‌کننده است. اتفاق ناگواری که در سینمای ایران رخ داد مصادره سینماها بود. طی این اتفاق بخشی از سینماها به داروخانه، انباری، دفتر فلان‌آقا و … تبدیل شدند و یکباره برای جمعیت ۳۶ میلیونی از تعداد ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم! بعد از این اتفاق من سال ۷۷ دیگر نمی‌توانستم در انجمن بمانم چراکه مشکل اصلی، دیگر تولید نبود. ما نزدیک به پانصد نفر فیلمساز داشتیم که توانایی کار داشتند اما ۱۰ تا ۱۵ سالن بیشتر موجود نبود و مابقی آثار می‌سوختند. در حقیقت آن زمان ۳ تا ۴ فیلم پرفروش داشتیم و بقیه آثار در اکران ورشکست می‌شدند.

شفق با اشاره به اینکه بعد از این اتفاق فیلم‌ها شروع به قشری‌گری و حرکت بر اساس سلیقه عام کردند، تصریح کرد: البته من مخالف این اتفاق نبودم و در دوره اصطلاحات طرح پردیس‌های سینمایی را دادیم. آن زمان با آقای داوودی و مرحوم داد مباحث مختلفی را مطرح کردیم و جلسات متعددی گذاشتیم. حتی به مرحوم داد پیشنهاد دادیم که عضو هیات مدیره انجمن شود و ما هم با خانه سینما تعامل کنیم. در این میان چه کسانی مخالفت کردند؟ خانه سینما، حوزه هنری، اتحادیه تهیه‌کنندگان و…. دلیلشان هم این بود که قدرت ما افزایش پیدا می‌کند. درحالی که من در طرح پیشنهادی گفته بودم که یک سالن برای من نباشد. در این میان شاید بتوان گفت از کارگردان و فیلمبردار تا تدوینگر، موسیقیدان و نویسنده‌ای که کار بزرگ کرده است، با ما مشکل داشتند.

وی ادامه داد: در این مسیر وزیر ارشاد، وزیر مسکن و آقای حیدریان همراه بودند. یکبار هم از غلامرضا موسوی پرسیدم که چرا با ساخت سالن سینما مخالفت کرد، گفت ما مخالفت نداشتیم اما انگار چون شخص من دنبال این قضیه بودم، مخالفت کردند. من اعتقاد دارم که سینماگران و فرهنگیان از سیاستمداران محترم‌تر و قوی‌تر هستند. یک سینماگر باید به سیاستمدار بگوید که پایش را کجا بگذارد و فرهنگ فراتر از سیاست است. باید به این مساله توجه کنیم هنرمند، هنرمند است و کسی حق ندارد بالای سرش باشد و بگوید این کار را بکند یا نه.

شفق در پاسخ به این پرسش قادری که آیا برای قدرتمند شدن سینماگران پیشنهاد ساخت سالن سینما داده است، تصریح کرد: بله. ما به تلویزیون هم پیشنهاد دادیم که برای سینما و ورزش برنامه زنده پخش کند و برنامه «سینما دو هزار» در شبکه پنج و بعد برنامه «نود» در شبکه سه بر این اساس شکل گرفت. بعد هم که برنامه «هفت» ساخته شد که علاقه‌مند بودیم به صورت زنده پخش شود چراکه سینما زنده باشد، جامعه زنده است.

«بوی پیراهن یوسف» چرا مورد بی‌مهری قرار گرفت

وی در جواب به سوال فریدون جیرانی مبنی بر اینکه در آن زمان که مسئولیت داشته است، «بوی پیراهن یوسف» مورد بی‌مهری مدیران قرار گرفت و درجه ب به آن دادند. چرا این اتفاق افتاد؟ اظهار کرد: قبل از این فیلم، ما دو سه تا مشکل عدیده سر آثار دفاع مقدس داشتیم که من به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتم و گفتم ما در ادامه نمی‌توانیم قوی عمل کنیم چون هر لحظه می‌گویید قهرمان قصه را عوض کنیم و یا از بازیگر ستاره استفاده نکنیم! برای اولین بار در فیلم «بوی پیراهن یوسف» با بازی نیکی کریمی و علی نصیریان برخی معیارها تغییر کرد. من خودم زمانی که با علی نصیریان صحبت کردم، می‌گفت بهترین بازی تاریخ سینمای من، این اثر بود اما در جشنواره آن سال به ایشان جایزه ندادند. ما تمام تلاشمان این بود که بازیگران ستاره بتوانند در فیلم‌های سینمایی دفاع مقدس بازی کنند.

جیرانی اما تاکید کرد: این نکته شما درست است. ناگفته نماند که هم «بوی پیراهن یوسف» و هم «برج مینو» مورد بی‌مهری قرار گرفتند و آقای ضرغامی درجه ب به آن‌ها داد چراکه قهرمان هر ۲ زن و نیکی کریمی بود.

ابوالحسن داوودی در ادامه اظهار کرد: صحبت‌های آقای شفق حاصل شرایط فکری در آن دوره به ویژه از دهه ۷۰ مشخصاً از ۷۲ به بعد بود که سینما از مرحله کودکستانی و دبستانی خارج و وارد جایی شد که بخش خصوصی به آن ورود کرد. من خیلی موافق تعبیری که ایشان درباره گران کردن سینما به کار برد، نیستم. درست است که سینما کمک‌های سوبسیدی کمتری دریافت کرد اما گران نشد. اتفاقاً بعداً در دورانی گران شد که عملاً مدیران فرهنگی خواستند قدرت سینما را در انحصار بگیرند و چون نمی‌توانستند و عملاً سینما گسترش پیدا کرده و توانسته بود با مخاطب ارتباط بگیرد به ویژه بخش فرهنگی سینما که صاحب عقیده بود، سعی کردند از طریق نهاد و وارد شدن سرمایه‌های دولتی که وابسته به نهادهای مختلف بود، شرایطی را به صورت تدریجی بدون اینکه مشخص باشد، وارد سینما کنند که آن تبدیل شد به قراردادهایی که اول هم در عرصه بازیگران ستاره‌ها بروز کرد.

وی ادامه داد: یعنی در آن دوران عملاً تسویه‌ای در سینما اتفاق افتاد، یعنی اگر من به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و یا «بوی خوش زندگی» را ساختم از آن دوران به بعد دیگر این امکان برایم مهیا نبود و باید سراغ سرمایه‌گذار می‌رفتم که آن هم به دلیل گران شدن سینما شرایط خود را داشت. در حقیقت سرمایه بخش خصوصی به راحتی نمی‌توانست وارد سینما شود و آن را اداره کند. اینگونه سینما خود به خود رانده می‌شد به طرف بخشی که می‌توانستند فیلم‌های کلان با سرمایه کلان تولید کنند. این سرمایه کلان باعث گران شدن سینما شد و آن را از دسترس کسانی که می‌خواستند تولید کنند، خارج می‌کرد.

این فیلمساز در پاسخ به مخالفت خانه سینما با سالن‌سازی که از سوی ناصر شفق مطرح شد هم گفت: من در آن دوران در خانه سینما حضور داشتم. این بحث ربطی به خانه سینما نداشت. ساختار خانه سینما، ساختاری نبود که با چنین جریانی موافقت یا مخالفت کند. اصولاً سینما از سال ۷۲ به بعد که وارد مرحله توجه به بخش خصوصی شد تبدیل به سینمای گنجشک روزی شد به جای آنکه صنعتی، خودکفا شود. یکی از مواردی که بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی تاکید کردیم، رسیدن به یک نظام سینمایی بود. ناگفته نماند که خانه سینما و وزارت ارشاد آن زمان بیشترین و ارگانیک ترین ارتباط را با هم داشتند. تعریف اولیه این بود که مسئولیت به جریان فیلمسازی سپرده شود و نظارت دلسوزانه اولیه که گاهی مواقع دیکاتوری می‌شد و گاهی کمک می‌کرد، به سینماگر داده شود.

داوودی در جواب به این سوال قادری که چرا گفته می‌شود سال ۸۰ سینما به لحاظ اقتصادی شکست خورد؟ مطرح کرد: مساله این بود که جریان تولید فیلم نتوانسته بودند این ارتباط را با جریان سرمایه‌داری که از بیرون سینما وارد می‌شد، درک کنند. جریان سرمایه‌گذاری به آن شکل وارد نشده بود و سینماگران نسبت به عناصری مانند این موضوع بدبین بودند یعنی تصور می‌کردند یک نفر سفره‌ای پهن کرده و می‌خواهد همه چیز را به انحصار دربیاورد. این مساله از هر ۲ طرف مقاومت ایجاد می‌کرد.

خانه سینما از ابتدا به‌صورت معکوس بنا شد!

وی ادامه داد: ما در همان دوره‌ای که در خانه سینما بودیم برای ایجاد تفکر سینمای صنعتی و سینمایی که به جای متکی به تک محصولی، کمپانی شکل بدهد، گروهی را جمع کردیم و سینماگستر را به تعبیر کمپانی شکل دادیم تا در عرصه سینماداری، تولید، آموزش و به روز کردن سینما کمک کند اما مقاومت‌هایی از همه جوانب بود. اولین جریانی که مخالفت کرد جریان محافظه‌کاری سرمایه‌دار سینما بود، کسانی که از قبل از انقلاب تک به تک پول می‌گذاشتند و فیلم‌فارسی را تقلید می‌کردند. مشکلشان این بود که این جریان می‌تواند عرصه آنها را تنگ کند چون به مخاطب توجه دارد. بلافاصله جریان دولتی هم احساس کرد عوامل کنترل‌کننده از دست آنها خارج می‌شود، منظور عوامل نظارت و هدایتی است که برای خود تعریف کرده بودند. بنابراین جریان دولتی هم به صف مخالفان جدی درآمد و یک سال بعد سینماگستر منحل شد. من از خانه سینما دفاع نمی‌کنم چراکه از ابتدا به صورت معکوس بناگذاری شده و سیستم صنفی معیوب و هرمی بود. این اشکال هنوز وجود دارد و باعث می‌شود هر نوع تنوع و استقلال در خانه سینما با مشکل مواجه کند.

قادری ادامه داد: به نظر می‌رسد در این دوران بیشتر از اینکه سینما برای مخاطبش بجنگد چه از طریق ایجاد کمپانی و یا تولید محصولات مشخص، مدام گروه‌های مختلف در سینما بر سر منافع خود دعوا می‌کردند.

جیرانی در ادامه نشست درباره توجه به مخاطب در دهه ۶۰ عنوان کرد: فیلم‌های «سناتور» در سال ۶۳، «گل‌های داوودی» در سال ۶۴، «گمشده» در سال ۶۵، «دبیرستان» در سال ۶۶، «زیر بام‌های شهر» در سال ۶۷ و «در آرزوی ازدواج» در سال ۶۹ که سناریست آن‌ها من بودم همگی جزو فیلم‌های پرفروش دهه ۶۰ بودند. پس تماشاگر و فروش در دهه ۶۰ بوده است. آن چیزی که انوار و بهشتی مخالفت می‌کردند بازگشت به جریان قبل از انقلاب بود. این ۲ نفر با همه مخالف نبودند بلکه مخالف نسل میانه بودند. حذف در اینجا صورت می‌گیرد. بازیگران حذف شدند برای اینکه فضای جامعه ۵۷ ایدئولوژیک بود. همه دانشجویان دانشکده و آدم‌هایی که در نهادهای حکومتی بودند مخالف محمدعلی فردین و بهروز وثوقی بودند.

وقتی فردین به انجمن سینمای انقلاب رفت

شفق درباره این موضوع گفت: محمدعلی فردین زمانی که ما انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را داشتیم، به انجمن آمد. آن زمان سینما جمهوری را با علی حاتمی داشت. ما فردین را با کشتی و قهرمان جهان بودنش می‌شناختیم. چهره‌ها را دوست داشتیم منتهی دوران فطرتی به وجود آمده بود. آقایان جیرانی جزو روشنفکران سینما و آن را بلد است اما بعد از جنگ برخی‌ها می‌خواستند به سینما وصل شوند یعنی یک فیلم تولید و بعد به سینما راه پیدا کنند.

در ادامه نشست جیرانی در پاسخ به پرسش قادری مبنی بر اینکه چرا افرادی همچون رسول صدرعاملی بعد از دهه ۶۰ و تا مدتی حذف شدند و یا فیلم ضعیف ساختند، گفت: رسول صدرعاملی بعد از «گل‌های داوودی»، «پاییزان» را ساخت. فیلمسازانی که مدنظر دارید، فیلم ضعیف نساختند. صباغ زاده خواست فیلم بهتری بسازد اما «خانه خلوت» را ساخت چراکه درجه بندی آمده بود و می‌خواست خود را با آن تطبیق دهد و درجه الف هم گرفت. ایشان سازنده «سناتور» و «گمشده» است اما می‌گوید اینها فیلم‌های بد من و بقیه آثارم خوب هستند.

وی ادامه داد: فیلمسازان تغییر مسیر دادند برای اینکه از سال ۶۶ به بعد کیفیت در مقابل کمیت قرار گرفت. درجه‌بندی کیفیت را بالا برد و کمیت را پایین آورد. وقتی کیفیت بالا رفت، بسیاری از فیلمسازانی که قبلاً سینمای عامه‌پسند و جریان اصلی کار می‌کردند، سعی کردند کار متفاوت بسازند حتی از طریق وزارت ارشاد به آقای خاچیکیان هم متاسفانه پیشنهاد دادند «چاوش» را بسازد که اشتباه بزرگی بود. دوستان می‌خواستند فضای سینما عوض شود و اگر قرار است اثر اکشن و مطلوب ساخته شود، مثل «کانی‌مانگا» باشد. به اعتقاد من این اثر از «عقاب‌ها» به لحاظ ساختار، کارگردانی و قصه پردازی بهتر است. با اکشن مخالف نبودند. همان زمان «دبیرستان» هم اکشن داشت و درجه ب گرفت و مورد تایید واقع شد.

انوار و بهشتی، فیلم‌فارسی را با «داستان» اشتباه گرفتند

جیرانی تاکید کرد: این جریان فیلم‌فارسی بود که باید حذف می‌شد. اشتباه این بود که تفکر فیلم‌فارسی را با داستان اشتباه گرفتند. اشتباه انوار و بهشتی این بود که تفکر فیلم‌فارسی ساختار تولید بود. اگر یک داستان جذابیت‌هایی داشت، مخالفت و فکر می‌کردند فیلم‌فارسی است. نمایندگانی که «تاراج» و «زینال بندری» را می‌ساختند، از گرفتن «زینال بندری» می‌ترسیدند. نگرانی در جامعه بود و روشنفکری دینی اگر مدیریت سینما را در دهه ۶۰ قبول نمی‌کرد، سینما به اینجا نمی‌رسید چراکه جریانی می‌خواست سینما را ایدئولوژیک کند. روشنفکری دینی ایدئولوژیک نبود علت اینکه سینمای دهه ۶۰ شکل گرفت برای اینکه مدیریت ایدئولوژیک نبود. فراموش نکنیم که روشنفکری دینی در آخر دهه ۶۰، چپ در دنیا فروریخت و تمام چپ‌های داخل دچار تغییر شده بودند. دوره دوم سینمای مهرجویی که با «هامون» و با «نمادگرا» خارج می‌شود به دلیل فرو ریختن چپ است.

مثل کرگدن پوست کلفت شدیم!

داوودی در جواب به این سوال قادری که آیا شرایط کاری‌اش بعد از موفقیت فیلم «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» بهتر شد یا نه، مطرح کرد: به هر حال بی تاثیر نبود. بعد از آن من فیلم‌های مورد علاقه خود را توانستم، بسازم مثل «تقاطع» و «رخ دیوانه» و «زادبوم» که این اثر برای من بسیار مهم بود، سه سال تولیدش طول کشید اما رفتار سیاسی با آن شد. ما بعد از هر فیلم مانند کرگدن یک لایه پوست روی پوستمان اضافه و شرایط سخت‌تر شد.

وی تاکید کرد: امروز اما با همان پوست کرگدنی هم کار کردن امکانپذیر نیست! چراکه تعریفی که دوستان در مدیریت فعلی برای سینما قائل هستند، سخیف شده است. اینکه به‌واسطه دو سه پروژه سینمای ایران را مهار کنیم و بقیه را رها کنیم، منجر به رونق سینما نمی‌شود. این نگاه وقتی وارد سینما می‌شود برای من سینماگر غیرقابل درک می‌شود که باید چه تولید کنم که هم ارزش داشته باشد، هم با مخاطب ارتباط برقرار کند.

هر جا سیاست کم آورده، به سینما فشار آورده است!

محمود اربابی هم در پایان سخنان خود گفت: سینمای ایران مسیر خودشان را به شکلی که توانایی داشته است و شرایط به آن اجازه می‌دهد، ادامه داده و در این مسیر بعضاً موفق هم بوده است اما متاسفانه هر جا سیاست در مدیریت فرهنگی کم آورده، به سینما فشار وارد کرده است.

شفق نیز در پایان مطرح کرد: از تک تک عوامل سینما به عنوان عنصر فکری و جنبی که تلاش می‌کنند آن را زنده نگه دارند که قطعاً زنده هم خواهد ماند، باید تشکر کنیم. این اواخر که وضعیت معیشت برای مردم وحشتناک سخت شده است، برای اهالی موسیقی، سینما و تئاتر بسیار سخت‌تر شده است و در این شرایط باید کنار مردم بایستیم.

شب سوم و آخر از سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۵ آبان ماه ساعت ۱۷ تا ۲۰ با حضور فریدون جیرانی، جواد شمقدری، علیرضا رییسیان، سیدمحمد حسینی و سیدضیا هاشمی برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی – شاه نشینان همیشه مدعی و طلبکار سینمایی از جان سینما چه می خواهند؟

هفته گذشته پس از انتشار خبر ممنوع‌الکاری تعدادی از بازیگران زن که در اقدامی غیرقانونی کشف حجاب کرده بودند، محمدمهدی عسگرپور – رییس هیأت مدیره خانه سینما، مدیرعامل خانه هنرمندان، و… به این خبر واکنش نشان داد و با بیانیه ای جنجالی با آن مقابله کرد. به دنبال او برخی از صنوف نیز با صدور بیانیه از واکنش عسگرپور دفاع کردند. به دنبال این فضاسازی عیرصنفی و غیرقانونی روح الله سهرابی مدیرکل نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی با انتشار مطلبی عسگرپور و یارانش را تقبیح کرد.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از خبرگزاری فارس؛ در پی صدور بیانیه‌های متعدد برخی از اصناف سینمایی در حمایت از مواضع تند رئیس هیئت مدیره خانه سینما،‌ مدیر کل نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی با انتشار مطلبی مدعی جابجا شدن بدهکار و طلبکار در سینمای ایران شد.

شروع دعوا از عسگرپور

محمدمهدی عسگرپور رئیس هیات مدیره خانه سینما و مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، در مصاحبه‌ای با حمایت از بازیگران کشف حجاب کرده گفت: «اگر آقایان مبنا را قانون قرار داده اند و معتقدند هرکس قانون رارعایت نمی‌کند نمی‌تواند فعالیت کند،پس بدانند خودشان اولین کسانی هستند که باید ممنوع الفعالیت شوند چون خود مدیران و مشخصا مسئولان وزارت ارشاد و مدیران سینمایی قانون را رعایت نمی‌کنند.

نمونه مشخصی که بخواهم بگویم بر مبنای قانون آن‌ها باید ممنوع الفعالیت شوند ماده 2 قانون بهبود محیط کسب و کار است . این ماده قانونی را مسئولان لطفا ببینید و بعد متوجه می شوند چه نکاتی را رعایت نکرده و نمی‌کنند، پس به گفته خودشان امروز باید ممنوع الفعالیت شوند».

بیانیه‌های صنفی و اصرار به جملات قبل!

اما در شرایطی که روز گذشته دادستانی تهران به دلیل نشر اکاذیب و مطالب خلاف واقع در موضوع درگذشت «آرمیتا گراوند» دانش‌آموز نوجوان تهرانی علیه 7 سلبریتی شامل 6 بازیگر مطرح زن اعلام جرم کرد، عصر امروز کانون کارگردانان سینمای ایران و شورای عالی تهیه‌کنندگان سینما به عنوان دو صنف مهم خانه سینما در بیانیه‌ای تند سعی کردند تا با انکار دلیل اصلی احضار این افراد با دادسرا این موضوع را مرتبط با اتفاقات سال گذشته القا کنند.

در متن این بیانیه آمده است: هنوز در غم و اندوه فاجعه قتل داریوش مهرجوئی و وحیده محمدی فر هستیم که خبر ممنوع الکاری تعدادی از بازیگران زن سینما توسط وزارت ارشاد اعلام‌ می‌شود.

در حالیکه تعدادی از این بازیگران گرامی اعلام کردند مایل به ادامه فعالیت سینمایی نیستند، اعلام این خبر از جانب مسئولین وزارت ارشاد مصداق بارز بحران زائی در سینما و فراتر از آن، نقض استقلال قوا و خلاف قانون اساسی و قوانین پایین دستی آن از جمله ماده 570 قانون مجازات اسلامی (تعزیرات) است که مقامات دولتی و غیرقضایی را، از هرگونه منع اشتغال افراد برحذر داشته و این امر را بعنوان عمل مجرمانه مستوجب کیفر حبس و انفصال دو تا پنج سال از خدمت میداند!.

ما ضمن حمایت کامل از سخنان آقای عسگرپور رئیس هیات مدیره خانه سینما، که لزوم ممنوع الفعالیت شدن مسئولان بحران زا بجای سینماگران را عادلانه‌تر می‌داند، اعلام می‌کنیم که کانون کارگردانان سینمای ایران و شورای عالی تهیه کنندگان سینما، همچون گذشته، در کنار همه همکاران بازیگر زن سینمای ایران ایستاده و ضمن احترام به انتخاب آنها، حق پیگیری و تقاضای رسیدگی حقوقی و حق خواهی قانونی را به قانون شکنی مسئولان اجرایی، در هر رتبه و جایگاهی که باشند، برای خود محفوظ می‌دانند.

 چه سود هنگفتی در این دعوا هست که رهایش نمی‌کنید؟! 

روح‌الله سهرابی مدیر کل نظارت بر نمایش فیلم سازمان سینمایی بعد از بیانیه‌های مختلف اصناف سینمایی در حمایت مواضع تند رئیس هیئت مدیره خانه سینما در مطلبی در صفحه شخصی خود در فضای مجازی به این اتفاق واکنش نشان داد.

تئوری بازی‌ها در حال تکمیل است. وقتی حتی دبیرکل سازمان ملل که باید خواب را به خود حرام کند تا بلکه یک کودک کمتر در سرزمین فلسطین به خاک و خون کشیده شود، دغدغه ی‌کشف حجاب چند بازیگر قانون شکن ایرانی را پیدا می‌کند یعنی نقشه ی‌پیچیده ی‌براندازان و معاندان وارد مرحله ی‌جدیدی شده که قرار است سینمای ایران یکی از بازیگران اصلی‌اش باشد!

وقتی این جریان عجیب از سوی برخی فعالان و مدیران سینمایی که چند دهه پیوسته در سطوح عالی سینما تصمیم گیر بوده و بخش قابل توجهی از مسائل و مصائب امروز سینما دستاورد مدیریت غیراصولی و انحصاری ایشان و همفکرانشان بوده آغاز می‌شود طبیعی ست که ادامه ش نیز به دست آنتونیو گوترش که یکی از دبیران کل ضعیف سازمان ملل در ادوار تاریخ سیاسی جهان است سپرده شود تا بلکه از این نمد کلاهی برای این جماعت فرصت طلب بافته شود! همه می‌دانیم دشمن پنهان سینمای عادلانه و سالم چه کسانی هستند و دوباره چه خواب آشفته‌ای برایش دیده‌اند. متهم ردیف اول کاستی‌ها و خرابی‌های سینما آنهایی هستند که در هر دوره که به دور از کانون قدرت بوده‌اند آب را گل آلود کرده‌اند تا ماهی خود را از آن بگیرند و وارد جدال با مسئولین شده‌اند برای آنکه فراموش نشوند و سینما را وارد حاشیه کنند تا مبادا آن را به قله و قدرتی که خود نتوانستند، دیگران برسانند! 

یک بار برای همیشه بگویید از جان نحیف این سینما چه می‌خواهید؟ با رفتار نامناسب و خودخواهانه ی‌خود معیشت بیش از بیست و شش هزار نفر از خانواده بزرگ، شریف و ارجمند سینما در سراسر کشور را به گروگان گرفته‌اید که چکار کنید؟ از قانون شکنان حمایت می‌کنید که برای خود ژست اپوزیسیون دست و پا کنید؟ که بگویید ارتباطی با حاکمیت ندارید؟ شما که صفر تا صد امور مالی، اداری، حرفه‌ای و هنری‌تان در گرو همکاری‌تان با حاکمیت بوده ادعایتان باور‌پذیر است؟!

چه سود هنگفتی در این اختلاف و دعوا هست که رهایش نمی‌کنید؟! اگر قصد تضعیف و تخریب مدیران فعلی سینما را دارید خوب می‌دانید پیش از این سینمای ایران هرگز چنین روزگاری را تجربه نکرده است که در آن مدیران سینما به طور شبانه روز و بدون یک لحظه آرام و قرار در تلاش و‌ تکاپو بدنبال موفقیت سینما باشند و بی‌هیچ ملاحظه و واهمه‌ای از سد موانع و مشکلاتی که عمده ی‌آن حاصل بی‌تدبیری و سومدیریت شما و همفکرانتان بوده عبور کنند و بعنوان مثال برابر با نصف کل تعداد سالنهای سینما که طی یک صد سال اخیر در ایران ساخته شده را در همین دو سال بسازند!

شما سی چهل نفر که خود را پدرخوانده ی‌سینما می‌دانید و در همه ی‌هیات مدیره‌ها، شوراها و مراکز تصمیم گیر فعالانه حضور داشته‌اید و هم اینک هم حضور دارید و بیشترین رانتها، خدمات، پروژه‌ها و حمایتها را هم از بیت المال دریافت کرده‌اید همواره وقتی فضای سینما را آرام، پر رونق، شکوفا و موفق می‌بینید دست به کار می‌شوید برای آنکه فضا را غبار آلود کنید تا مبادا اعضای گرفتار خانه‌ای که تبدیل به شعبه تقلبی انجمن علوم سیاسی‌اش کرده‌اید مطالبات بحق خود در زمینه اشتغال، معیشت، بیمه و امنیت شغلی را با جدیت مطرح و دنبال کنند!

در سوی دیگر اما همانگونه که از شواهد امر پیداست آنچه برای مدیران فعلی سازمان سینمایی مهم است نه شعار و مصاحبه و بیانیه ی‌پی در پی یک اقلیت سودجو و قدرت طلب، بلکه رضایت خاطر قاطبه ی‌سینماگران و سینمادوستان و مخاطبین سینماست که به شهادت آمار و ارقام بهتر و قابل دفاع‌تر از هر دوره ی‌دیگری است. مدیران فعلی سینما با تمام وجود بدنبال همدلی، تعامل و خدمت به سینما هستند و برای دعوا و اختلاف افکنی نیامده‌اند اما قطعا در مقابل باج خواهی، رانت و سودجویی آن عده انگشت شمار که چنین توقعی دارند می‌ایستند. 

و اما نکته مهم پایانی؛ اکنون که در اوج کشتار زنان، کودکان و مردم بی‌پناه فلسطین، توجه دبیرکل سازمان ملل را هم از آن میدان نه چندان مهم خارج و معطوف به این میدان بسیار حیاتی کرده‌اید و خودتان هم در رأس برخی مجموعه‌های هنری و سینمایی مشغول به خدمت هستید و با مراجع مختلف تصمیم گیر هم از نزدیک مراوده و تعامل داشته و اتفاقا دستی هم برآتش دارید، بجای اختلاف افکنی با مصاحبه و بیانیه، شجاعانه وارد میدان شوید و اقدام به تولید کنید و اتفاقا از همانهایی که سنگشان را به سینه می‌زنید استفاده کنید و سپس به اکران عمومی برسانید. میزان صداقت و ارادت شما به این سینما و اهالی‌اش و علی الخصوص بازیگران کشف حجاب کرده‌اش اینگونه اثبات خواهد شد نه با شعار و مصاحبه و بیانیه! 

رسانه سینمای خانگی- آیا مزیت سینمای ایران، کمدی است؟

مسعود امینی تیرانی مدیر فیلمبرداری فیلم سینمایی «آه سرد» در نشست نقد و بررسی این فیلم مزیت نسبی سینمای ایران نسبت به سینمای دیگر کشورها را فیلم‌های اجتماعی دانست، نه آثار کمدی.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی گروه سینمایی «هنر و تجربه»، نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی «آه سرد» با حضور ناهید صدیق کارگردان، مسعود امینی تیرانی مدیر فیلمبرداری و شاهین شجری کهن منتقد سینما، عصر روز سه‌شنبه ۹ آبان توسط گروه سینمایی «هنر و تجربه» در سالن سیف‌الله داد خانه سینما برگزار شد.

در ابتدای این نشست ناهید صدیق کارگردان فیلم «آه سرد» با تشکر از عوامل فیلم و همچنین گروه سینمایی «هنر و تجربه» که فرصت نمایش و اکران این فیلم را فراهم کردند، گفت: سلیقه شخصی هر هنرمندی در کارش هم تأثیر می‌گذارد و من همیشه فیلم‌هایی که شتاب‌زده نیستند و قصه با یک طمانینه‌ای بیان می‌شود برای من جذاب هستند.

این کارگردان درباره فضای مردانه این فیلم تصریح کرد: در همان مراحل اولیه که فیلمنامه را نوشتم به این نتیجه رسیدم برای ایجاد فضایی سرد، بی‌روح و گاهاً خشن باید فضا را کاملاً مردانه و بدون کاراکتر زن ارائه کنم. حتی شخصیت پدربزرگ که البته کمرنگ هم هست در ابتدا مادربزرگ بود اما بعد با مشورت‌ها متوجه شدیم که تغییر آن به نفع جریان فیلم است.

او با اشاره به موسیقی این اثر بیان کرد: من دوست داشتم صدای محیط در فضای فیلم باشد به همین دلیل مقدار موسیقی را کمتر کردیم. البته که برای آن چنین قطعه‌ای ساخته شده است. به نظرم می‌رسید با موسیقی به سانتیمانتالیسم نزدیک می‌شوم که انتخاب من نبود و می‌خواستم فاصله مخاطب با بازیگر حفظ شود و قضاوتی صورت نگیرد.

از قاب‌های عکس‌گونه تا استفاده حداقلی از رنگ

مسعود امینی تیرانی مدیر فیلمبرداری این اثر درباره قاب‌بندی‌ها و سبک تصویربرداری این فیلم توضیح داد: وقتی فیلمنامه را می‌خوانی در همان مواجه اول متوجه می‌شوی که چه چیزی را باید به تصویر بکشی. در نهایت برخوردی که قرار شد با این متن شود این بود که به جای آنکه به قصه پر از آشوب این کاراکتر کار داشته باشیم پناه ببریم به طبیعت زیبا و قصه آدم‌ها در دل طبیعت قرار بگیرد. برخورد عکاسی‌گونه و ترکیب‌بندی‌های خاص، حرکات آهسته و با طمانینه دوربین و استفاده حداقلی از رنگ‌ها این نتیجه را به ما داد.

ما می‌دانیم مزیت نسبی سینمای ایران چیست، حتماً فیلم‌های کمدی نیست بلکه فیلم‌های اجتماعی است. آنجایی که تلاش کردیم با جریان روز دنیا پیش برویم عایدی نداشتیم بلکه زمانی توانستیم پیشرفت کنیم که حرف جدید و متفاوتی را ارائه کردیم

این فیلمبردار درباره اهمیت ساخت آثاری در این سبک اظهار کرد: مهمترین امکانی که این فیلم‌ها و این سبک سینما لازم دارد، خود کارگردان است وگرنه امکانات و تجهیزات یکی است و با حداقل یا حداکثر امکانات و پشتیبانی می‌توان چنین فیلم‌هایی ساخت پس آنچه اهمیت دارد حضور کارگردانی است که بخواهند این سبک آثار را بسازند. ما می‌دانیم مزیت نسبی سینمای ایران چیست، حتماً فیلم‌های کمدی نیست بلکه فیلم‌های اجتماعی است. آنجایی که تلاش کردیم با جریان روز دنیا پیش برویم عایدی نداشتیم بلکه زمانی توانستیم پیشرفت کنیم که حرف جدید و متفاوتی را ارائه کردیم.

وی درباره سختی‌های فیلمبرداری در برف، بارش، سرما و نور ویژه این فیلم بیان کرد: با توجه به اینکه نور خاصی برای فیلمبرداری نیاز داشتیم که تنها در زمان طلوع، غروب و زمان‌هایی که هوا ابری می‌شد می‌توانستیم تصویربرداری انجام دهیم گاهی برای گرفتن یک سکانس مجبور بودیم چند روز و تنها در زمان خاصی تصویربرداری کنیم. باقی ماندن رد پا در برف‌ها هم سختی‌های خودش را داشت و تجربه ویژه‌ای بود.

شاهین شجری کهن منتقد سینما نیز درباره فیلم «آه سرد» با بیان اینکه این اثر متفاوت است و با جریان اصلی سینما و آنچه که مخاطب معمول سینما از آن انتظار دارد فرق دارد، گفت: کسی می‌تواند این فیلم را دوست داشته باشد که بتواند با آن همراه شود و به آن دل بدهد. بنابراین برای دیدن این اثر باید حوصله کرد و همراهش شد همراه شدن با این عوالم برای کسی که عادت به دیدن این سبک فیلم‌ها ندارد سخت است.

وی ادامه داد: هر فیلمی را باید در ظرف خود و متناسب با اهدافش سنجید بنابر این «آه سرد» یک تجربه‌گرایی شخصی و فیلمی با دغدغه‌های فراتر از جریان تجاری است و مهم آن است که مخاطب هدف خودش را راضی کند.

فضای یخ‌زده بازنمایی از درون این آدم‌هاست

این منتقد درباره سبک فیلمبرداری و قاب‌بندی‌های «آه سرد» بیان کرد: فیلمی که قصه خود را دیر شروع می‌کند و اطلاعات خود را دیر باز و رمزگشایی می‌کند، می‌داند که نمی‌تواند با قصه مخاطب خود را همراه کند پس تاکید خود را روی تصویر و فضاسازی می‌گذارد و در ادامه به قاب‌بندی‌ها، رنگ و نور متکی است. استفاده از رنگ‌هایی خنثی نشان از درونیات شخصیت‌های فیلم دارد. ما وقتی از مفهوم عذاب، انتقام و افکار درونی شخصیتی صحبت می‌کنیم آنچه بازنمایی می‌شود باید بتواند به جهان بیرون و درون متصل شود و این فیلم به خوبی نشان می‌دهد که فضای یخ‌زده بازنمایی از درون این آدم‌هاست. در عین حال رسوب و مکث تصویرها در یک محیط سرد تنها با فیلمبرداری درست اتفاق می‌افتاده، تصویربرداری و قاب‌های بصری فیلم یکی از نقاط قوت و قسمت‌های مهم فیلم است.

شجری کهن افزود: در این فیلم گاهی می‌توان گفت بیش از آنکه شخصیت‌ها مهم باشند سیطره عناصر را می‌بینیم. ما در این فیلم مانند یک ناظر هستیم و مخاطبی که عادت به عمیق شدن در لایه‌های زیرین فیلم‌ها را دارد دنبال آن می‌رود که بداند پشت هر اتفاق چه احساسی نهفته است.

وی درباره نقش‌آفرینی بازیگران بیان کرد: مخاطب یک فیلم باید بتواند با بازیگر ارتباط بگیرد و همراه شود و نمی‌توان تنها یک نظاره‌گر صرف بود. اما انتخاب کارگردان این نبوده و می‌خواسته است مخاطبش تنها مشاهده‌گر باشد و ما را به قضاوت نمی‌کشاند با این حال از رفتارها و حتی سکوت‌های بازیگران متوجه احساسات او می‌شویم. بنابراین وقتی در فیلم موسیقی، نور یا رنگ و کات‌های سریع نمی‌بینیم باید یکجایی بتوانیم بر مخاطب اثر بگذاریم وگرنه کار تبدیل به یک تابلو آبستره می‌شود که هیچ احساسی ندارد.

رسانه سینمای خانگی- اغلب سینماگران نسبت به غزه حس مسئولیت دارند

منتقد و کارشناس سینما گفت: در جریان هنری کشور شاید ۱۰ درصد با ارزش‌های جامعه خیلی همسو نباشند، طبیعتا حق آنان است اما ما نباید آن تعداد اندک را به همه تعمیم بدهیم، در صنفی که ۵ هزار عضو دارد بخش اندکی نیز همراه مردم نیستند.

محمود گبرلو در گفت وگو با خبرنگار سینمایی ایرنا اظهار داشت: در پس حملات نظامی در تمام جنگ‌ها در دنیا، قدرتی به نام رسانه وجود دارد که افکار عمومی با آن تنظیم می‌شود. رژیم صهیونیستی نیز به خوبی از این مهم مطلع است که تنها بخش کوچکی از افکار عمومی به سلاح‌ها و بعد نظامی جنگ توجه می‌کنند بلکه بخش بزرگی از افکار عمومی به قدرت رسانه‌ای توجه دارند تا ببینند تا به اینجا کدام جناح در این نبرد پیروز است.

وی ادامه داد: صهیونیست‌ها از این زاویه رسانه‌ها را در اختیار دارند و بخش اندکی از توان خود را به حملات روزانه اختصاص می‌دهند و بخش بزرگی را به اقناع پذیری افکار عمومی می‌پردازند.

گبرلو با اشاره به فریب رسانه‌ای صیهونیست‌ها در حمله اخیر آنان به غزه گفت: در فاجعه‌ای که رژیم صهیونیستی در بیمارستان المعمدانی رقم زدند و کشتار عظیمی که بی ‌رحمانه مسبب آن بودند، دل همه انسان‌های دردمند جهان در مواجهه با زنان و کودکان زخمی و کشته شده، لرزید اما صیونیست‌ها با یک برنامه رسانه‌ای همه چیز را به نفع خودشان تغییر دادند.

برخی رسانه و قدرت رسانه را نمی‌شناسند و فکر می‌کنند که سلبریتی‌ها بار منفی برای جامعه خود دارندمجری سابق برنامه «هفت» ضمن تاکید بر فریب افکار عمومی در جهان توسط رژیم صهیونیستی گفت: صیهونیست‌ها برای اقناع افکار عمومی خبری را پخش کردند که این حمله توسط حماس صورت گرفته و در همان لحظه برشی از ویدیویی را از برگشتن موشک به سمت بیمارستان در رسانه‌ها منتشر کردند. در صورتی که افکار منطقی و آدم‌های دانا و آشنا به سیستم رسانه می‌دانند که این یک برنامه رسانه‌ای است.

گبرلو با تاکید بر اهمیت قدرت رسانه، نقش سلبریتی‌ها و هنرمندان در به کارگیری رسانه برای جهت دهی به افکار عمومی را مهم ارزیابی کرد و گفت: برخی رسانه و قدرت رسانه را نمی‌شناسند و فکر می‌کنند که سلبریتی‌ها بار منفی برای جامعه خود دارند. درست است که سلبریتی‌ها و کلام‌هایشان خیلی باب میل همه نیست اما گاهی اوقات کاربرد دارد. می‌بینیم که اگر زلزله بشود یا سیلی بیاید یا با مساله مهم و حساسی که افکار عمومی جامعه را درگیر کرده برخورد کنیم رجوع مردم به هنرمندان و سلبریتی‌ها افزایش می‌یابد.

این مجری سابق صداوسیما ادامه داد: نخبگان و سلبریتی‌ها نقش موثری در اقناع افکار عمومی دارند چراکه نسل جوان بین ۱۵ تا ۳۰ سال به سلبریتی‌ها توجه می‌کنند و الگوهای رفتاری و کلامی خود را از آنان می‌گیرند. ما باید سعی کنیم از این فضای نخبگانی که توسط سلبریتی‌ها ایجاد شده بهره مند شویم و برخی اخبار را از طریق آنان منتقل کنیم.

در هر کشوری هر جریان فکری مخالف‌ها و معترضینی دارد اما درصدی که می‌توانند همراه و همدل باشند را هم باید دید و از همدلی همان‌ها بهره بردگبرلو به صحبت‌های مرضیه برومند، کارگردان سینما که چند روز گذشته مراسم تشییع پیکر داریوش مهرجویی عنوان کرده بود اشاره کرد و افزود: او می‌توانست به عنوان یک هنرمند و رئیس خانه سینما درباره این قضیه و جنگ حرف نزند اما احساس کرد که وظیفه انسانی او حکم می‌کند که صحبت کند. با آنکه محتمل بود عده زیادی اعتراض کنند؛ کما این‌که عده‌ای نیز به او اعتراض کردند و تعداد اندکی از مردم او را هو کردند اما با اقتدار حرفش را زد. قطعا باید گله‌مندی هنرمندان را بشنویم اما از وجود انسانی و احساسی آنان نیز بهره ببریم.

وی تفکیک کردن تحلیل‌های هنرمندان و نخبگان را امری مهم دانست و تاکید کرد: ما باید نخبگان و هنرمندان را تفکیک شده تحلیل کنیم. طبعا در جریان هنری کشور شاید ۱۰ درصد با ارزش‌های جامعه همسو نباشند. طبیعتا حق آنان است و در هر کشوری هر جریان فکری مخالف‌ها و معترضینی دارد اما درصدی که می‌توانند همراه و همدل باشند را هم باید دید و از همدلی همان‌ها بهره برد.

گبرلو خاطرنشان کرد: ما نباید آن تعداد اندک را به همه تعمیم بدهیم. در صنفی که ۵ هزار عضو دارد بخش اندکی نیز همراه مردم نیستند اما نباید فریب رسانه‌های بیگانه را بخوریم و فقط به این تعداد اندک متکی بشویم و آن‌ها را به همه هنرمندان تعمیم بدیم.

عضو هیات موسس انجمن منتقدان تئاتر ادامه داد: سالانه ۱۰۰ فیلم ساخته می شود، شاید ۵ درصد آن توقیف شود. باید قبول کنیم که در هر جریان سینمایی ده درصد هم ریزش داریم این چه اشکالی دارد؟ مهم درصدِ همراه و همدل هستند و باید به همراهی آنان اهتمام بیشتری بورزیم.

گبرلو فعالیت برخی رسانه های داخلی را تامل برانگیز دانست و گفت: درباره قتل مرحوم مهرجویی پلیس تحقیقات کرد و به این نتیجه رسید که یک بیگانه این کار را انجام داده. یکی از روزنامه‌ها با تیتر قتل‌های زنجیره‌ای این فاجعه را تحلیل کرد. در صورتی که قتل‌های زنجیره‌ای مساله دیگری بود که حکومت با آن درگیر بود. در واقع این رسانه حرفی را زد که خیلی از رسانه‌های معاند فارسی زبان آن را بیان می‌کنند. این یعنی بخشی از رسانه‌های ما به جای بازی در زمین خودی در زمین دشمن بازی می‌کنند که این اصلا نمی‌تواند باعث منسجم‌شدن فضای رسانه‌ای شده و از آن برای جهت‌دهی به افکار عمومی کمک گرفت.

خروج از نسخه موبایل