سینما به عنوان ابزار رواج بی بند و باری در ایران در دستان رژیم پهلوی برای مقابله با اندیشه دینی و انحراف جوانان به کار گرفته می شد تا بتواند با تغییر سبک زندگی و رسوخ فرهنگ منحط غربی، با ایجاد فاصله میان دین و زندگی مردم، و القاء تفکر جدائی دین از سیاست، مردم را از ایفای نقش در عرصه های مختلف اجتماعی و سیاسی دورکرده تا جبهه استکبار بتواند به مطامع خود دست پیداکند؛ اما اجرای بخشی از اندیشه ها ی امام خمینی نقشه های آنان را بعد از انقلاب اسلامی با شکست مواجه کرد
یادداشت مهدی سرتاج/ دفتر اصفهان
از سال های نخستین اختراع سینما، یعنی اواخر قرن هجدهم میلادی که فقط نماهایی صامت و ثابت به نمایش گذارده می شد کسی فکرش را هم نمی کردکه این پدیده روزگاری به عنوان رسانه ای دیداری و شنیداری با کمک فناوری بتواند علاوه بر سودآوری اقتصادی، در جایگاه تاثیرگذارترین ابزار هنری بر زندگی مردم بنشیند. قدرت های استعماری در کنار کمپانی هایی که متعلق به خودشان بود، با بهره گیری از تاثیر جادویی سینما، از این ابزار برای اجرای راهبردهای استعماری برای تسلط بر جهان به فعالیت پرداختند و آن را در کشورهای دیگر با همان هدف گسترش دادند. در ایران نیز از همان بدو ورود، دستخوش فساد لجام گسیخته دربار قرار گرفت و سپس در دوره پهلوی این فساد رو به افزایش نهاد و به واسطه فساد اخلاقی غالب اهالی سینما و نفوذ بهائی ها و سرمایه داران شهوت پرست، آلودگی بیشتری را دامن زد.
از آنجا که فضای دینی و مذهبی حاکم بر کشور که از معمولاً مجالس ذکر اباعبدالله الحسین علیه السلام و منبر روشنگرانه حوزه های علمیه بهره می برد، به طور جدّی مانع گسترش این نوع از سینما بود، دربار لاجرم می بایست در فرهنگ و سبک زندگی مردم تغیییرات اساسی بوجود می آورد تا بدون درد سر هدف مفسدانه استعمار پیگیری شود. در این راستا گونه ای از فیلم های سینمایی و سریال های تلویزیونی تأسیس شد که از آن با عبارت «فیلمفارسی» تعبیر می گردید. کار به جائی رسید که مجلاّت همسوی دولت نیز هشدار می دادند پنج درصد از تصادفات تهران در اثر حواس پرتی رانندگان از رانندگی و توجه ناخودآگاه به سردر آلوده ی سینماها بوده است. رشد این سینما و اکران فیلمهای غربی که در آن از نشان دادن صحنه های غیر اخلاقی پرهیز نمی شد، آرام آرام موجب قهر مردم را فراهم و گیشه سینمای ایران را با رکود همراه ساخت. موج سینمای نو که ناشی از تفکرات به اصطلاح روشنفکری مایه می گرفت به تدریج جایگزین فیلمفارسی شد، اما این موج نیز نتوانست سینما را در نزد قاطبه مردم محبوب نماید.
دولت حاکم برای ایجاد پشتوانه برای این سینما تصمیم گرفت به امورات دیگری نیز بپردازد. فرح دیبا که سهمش از سلطنت، مدیریت عرصه فرهنگ و هنر کشور بود، جشن های بزرگی همچون جشن فرهنگ و هنر اصفهان و جشن هنر شیراز را برگزار کرد. اجرای نمایش «خوک و بچه» در جشنواره هنر شیراز که زنده و زننده رابطه جنسی زن و مرد را در معرض دیدگان همگان می گذاشت، فریاد اعتراض امام خمینی را در شهریور 1356به دنبال داشت که با اشاره به آنچه در شیراز رخ داده بود، علمای اسلام را به واکنش در برابر این گستاخی و فسادانگیزی فرخواندند و آنان را به خاطر سکوت در مقابل این اقدام سرزنش نمودند. در هر صورت ارتباط مردم با سینمای فاسد پهلوی روز به روز کم رنگ تر می شد و سینما علی رغم حمایت جدی دربار تقریباً به ورشکستگی کامل تن داد.
حدود یک سال بعد، انقلاب اسلامی به سرعت به سوی پیروزی پیش می رفت و امام خمینی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ هجری شمسی وقتی از تبعید بازگشت و در میان استقبال باشکوه مردم در کنار قطعه شهدای انقلاب اسلامی در بهشت زهرا س سخنرانی کرد، ماهیت فرهنگی انقلاب اسلامی را تبیین نموده، با اشاره به ابتذال سینما پهلوی فرمود: «سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم، ما با مرکز فحشا مخالفیم. ما با رادیو مخالف نیستیم، ما با فحشا مخالفیم. ما با تلویزیون مخالف نیستیم، ما با آن چیزی که در خدمت اجانب برای عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نیروی انسانی ماست، با آن مخالف هستیم. ما کِی مخالفت کردیم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتی که از اروپا پایش را در شرق گذاشت – خصوصاً در ایران – مرکز [عظیمی] که باید از آن استفاده تمدن بکنند ما را به توحش کشانده است. سینما یکی از مظاهر تمدن است که باید در خدمت این مردم، در خدمت تربیت این مردم باشد؛ و شما میدانید که جوان های ما را این ها به تباهی کشیدهاند. و همین طور سایر این [مراکز]. ما با اینها در این جهات مخالف هستیم. اینها به همه معنا خیانت کردهاند به مملکت ما».
بدین گونه امام خمینی رحمت الله علیه، ناجی سینمای ایران شد. فرزندان خمینی سینمای کشور را به دست گرفتند و با ظهور و بروز شخصیت هایی همچون شهید سید مرتضی آوینی، مرحوم فرج الله سلحشور، مرحوم نادر طالب زاده و… این هدف را دنبال کرد و هم اینک علی رغم وجود باقی ماندگانی از آن تفکر منحط در لایه های پنهان و آشکار هنرـ صنعت ـ رسانه ی سینمای ایران سینمای پاک و مؤثر ایران اسلامی تا جایی پیش رفته که آن را در جهان تثبیت کرده است. برای نمونه به ابرگونه (ژانر) جدید «دفاع مقدس» اشاره می شود که حاصل تلاش مقدس فرزندان هنرمند خمینی و سربازان وفادار خامنه ای است. این سینمای پاک به طور طبیعی راه روشنی را در سنمای جهان خواهد گشود.
عباس لاجوردی کارگردان سینما گفت: سفارت فرانسه از دهه ها قبل به نفع اهداف خود روی فیلمسازان ایرانی در حال سرمایه گذاری است.
به گزارش سینمای خانگی، کارگردان فیلم سینمایی «جشن تولد» در گفتگو با سینماپرس، گفت: بنده سندی را در کتاب محرمانه وزارت خارجه فرانسه دیدم که نشان می داد فیلم «عروسی خوبان» ساخته محسن مخملباف با هزینه و حمایت ویژه فرانسوی ها تولید شده است. بنده نزدیک به ۴-۵ سال است مرتب هشدار می دهم که وزارت خارجه فرانسه در امور سینمای ایران دخالت مستقیم دارد. دخالت سفارت های غربی به ویژه سفارت فرانسه در امور فرهنگی و هنری کشور ما کار دیروز و امروز نیست اما خوشبختانه اینک دشمنی آن ها با ما به مرحله عیان شده رسیده است.
وی ادامه داد: وزارت خارجه فرانسه بودجه ای را برای سینمای برخی کشورها از جمله ایران دارد و علناً به برخی فیلمسازان پول می دهد که علیه کشورهای خودشان از جمله ایران فیلم بسازند.
لاجوردی یادآور شد: همانطور که اشاره کردم در کتاب محرمانه وزارت خارجه فرانسه آمده که «عروسی خوبان» اثر محسن مخملباف یکی از فیلم هایی بوده که با حمایت علنی و رسمی فرانسوی ها تولید شده است. جالب اینجا است که مخملباف در آن دوران فیلمش انقلابی دیده می شد و خودش نیز انقلابی دیده می شد با بودجه وزارت خارجه فیلمی ساخت و در نهایت دیدیم که خودش در بحث سال ۱۳۸۸ چه کرد و دخترش رفت آنجا با کارگردان معروف فرانسه همکاری کرد.
این سینماگر تأکید کرد: آن ها می دانند با چه کسی کار کنند و نقشه راه اساسی برای خود ترسیم کرده اند اما متأسفانه ما دست روی دست گذاشته ایم و تنها ناظر این اتفاقات شوم هستیم!
وی تصریح کرد: مدیران فرهنگی و سینمایی ما به خودی ها اهمیت نمی دهند اما غربی ها می آیند و کار می کنند چرا که آن ها برای کشور خودشان دغدغه دارند و به نفع خودشان کار می کنند. فرانسه و سایر کشورها روی فیلمسازان ما کار می کنند و مدیران فرهنگی ما فقط نشسته اند و تماشا می کنند.
لاجوردی در پاسخ به این پرسش که فکر می کنید دلیل موضع انفعالی مدیران فرهنگی و سینمایی از سال گذشته که فیلم های ضد ایرانی در جشنواره فیلم کن به نمایش درآمد و حواشی فیلم «برادران لیلا» که تا امروز ادامه دارد چیست اظهار داشت: مدیران راحت فریب می خورند. این در حالی است که مدیران هرگز نباید فریب بخورند. بنده به شما قول می دهم اگر کارگردان این کارها دو روز دیگر بیایند و ادای انقلابی گری درآورند سال بعد در همین کشور مدیران کاری می کنند که او بتواند فیلم بسازد.
وی متذکر شد: این در حالی است که طی دهه های متمادی افراد انقلابی، دغدغه مند و باسواد سینما بایکوت و کم کار شده اند! ما باعث شدیم امثال زنده یاد رسول ملاقلی پور با آن حجم انبوه از آثار درخشانی که داشتند از سینما خداحافظی کنند! این اتفاقات تلخ است و مدیران سینمایی باید بدانند که اگر این رویه ادامه پیدا کند کم کم سایر سینماگران انقلابی نیز از سینما خداحافظی خواهند کرد.
وی در پایان این گفتگو با بیان اینکه بودجه در سینمای ایران میان افراد متظاهر تقسیم می شود تأکید کرد: سینمای ما سرشار از رانت و باندبازی شده و مسئولان تنها رفیق های خودشان را می بینند. جالب آنجا است که آن ها بودجه های بیت المال را به فیلمسازانی می دهند که در مقاطع حساس وقتی اتفاقی برای کشور می افتد پشت سر کشورشان نمی ایستند! این اتفاقات شوم و تلخ است و نیاز به بازنگری عاجل دارد.
فیلم سینمایی «مصلحت» ساخته حسین دارابی سرانجام پس از سه سال بلاتکلیفی از ۱۷ خرداد راهی اکران در سینماهای کشور خواهد شد.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی پروژه، فیلم سینمایی «مصلحت» به کارگردانی حسین دارابی و تهیهکنندگی محمدرضا شفاه پس از سه سال بلاتکلیفی، سرانجام چهارشنبه (۱۷ خرداد) توسط پخش بهمن سبز راهی سینماهای سراسر کشور خواهد شد.
این فیلم سینمایی که در ژانر سیاسی_معمایی ساخته شده و در سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با دریافت دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول، رونمایی شد؛ پس از این رویداد سینمایی به دلیل برخی برداشتهای سیاسی، با چالشها و حواشی مختلفی برای اکران در سینماهای کشور مواجه شد که نمایش رسمی آن را به مدت سه سال به تاخیر انداخت.
فرهاد قائمیان، وحید رهبانی، نازنین فراهانی، مجید نوروزی، مهدی حسینینیا، امیر نوروزی و سهیبانو ذوالقدر از بازیگران این فیلم هستند.
«مصلحت» که نخستین همکاری مشترک سازمان سینمایی سوره و مرکز فیلم و سریال اوج محسوب میشود، روایتی از پرونده مشکوک و پر رمز و راز پسر یکی از مقامات عالیرتبه کشور است که در حال و هوای دههشصت سپری میشود.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سینماپرس؛ رئیس رسانه ملی در این جلسه در پاسخ به این سوال که منابع مالی صداوسیما چگونه تأمین میشود؛ گفت: خودمان باید درآمدزایی کنیم و متأسفانه تا اطلاع ثانوی منبع جبران هزینههای رسانه ملی پخش آگهی بازرگانی است.
جبلی با بیان اینکه باید از شرکتهای بازرگانی حمایت کنیم اظهار کرد: همین شرکتهای بازرگانی که آگهی آنها از تلویزیون پخش میشود بخشی از اقتصاد کشور را تشکیل میدهند باید از آنها حمایت شود، اما نه چون راه دیگری نداریم و نگران خرج و مخارج صداوسیما هستیم آگهی را قبول و پخش کنیم.
رئیس سازمان صداوسیما درباره فیلم و سریالهای نمایش خانگی تصریح کرد: صداوسیما موظف است نمایش خانگی را کنترل کند در قدم اول ساترا باید به نمایندگی از صداوسیما نظارت کند و مجوز بدهد، اما میبینم که ۲۵۰ مجوز تولید از دولت قبل همچنان باقی مانده یعنی تولید و تبدیل به سریال شده است. پس با وجود اینکه دولت نزدیک به دوسال است که تغییر کرده و مقام معظم رهبری تاکید کردند که تنظیمگر فضای مجازی در حوزه صوتوتصویر فراگیر صداوسیماست با این وجود تا آخرین روز دولت قبل همچنان مجوزهای سریالی داده میشد.
جبلی ادامه داد: بسیاری از مجموعههای نمایش خانگی در دولت قبل مجوز گرفته و با هزینههای میلیاردی تولید شده است الان به ما میگویند این سریالها را تنظیمگری کنید ما چطور این کار را انجام دهیم. تنها راهی که داریم این است که سریالهای در حال تولید را بررسی کنیم و تند و تیزیهایش را حذف کنیم و ممیزی بزنیم تا بالاخره پخش شود. سازنده فیلمی که از قبل مجوز گرفته میگوید من مجوز گرفتم و فیلم را تولید کردم و هزینه میلیاردی کردم و فقط هرجایی از فیلم که اشکال داشته باشد را حذف میکنم تا پخش شود.
رئیس رسانه ملی در بخش دیگری از صحبتهای خود در جمع دانشجویان دانشگاه امام صادق (ع) در پاسخ به پرسشی درباره لزوم به دست گرفتن روایت اول اخبار برای پرهیز از ایجاد فضا برای رسانههای معاند و اینکه چرا در اتفاقات اخیر این اتفاق را آنچنان که باید شاهد نبودیم؟ گفت: آیا اگر رسانه ملی در خنثی کردن روزانه و بلکه لحظهای ادعاها، تحریفها و اخبار دروغی که روزانه بلکه لحظهای منتشر میشد، پای کار نبود و با تولید خبر، گزارش و برنامههای مختلف اقدام به خنثیسازی نمیکرد، آیا ما شاهد اتفاقی که افتاد میبودیم؛ اینکه بخش عمدهای از مردم با این فتنه پیچیده و ترکیبی همراهی نکردند، انصافاً کمی هم کار صداوسیما بود. کمی هم به ما سهم بدهید. این جمعیتی که به خیابان آمد و فتنه را محکوم کرد، از کجا جنایات و وحشیگریهایی که برخی افراد در این ماجرا رقم زدند را فهمیده بود. مظلومیت نظام را از کجا فهمیده بود. خدای ناکرده «من و تو» داشت توطئهها را افشا میکرد یا ایران اینترنشنال. پس کمی هم در خنثیسازی دروغپراکنیها، برای صداوسیما نقش قائل شوید.
او در این زمینه سپس عملکرد صداوسیما در انتشار اخبار مربوط به هک سامانههای سوخت را یادآور شد و گفت: در آن زمان صداوسیما در لحظه ورود کرد و تمام شبکههای رادیوییاش را بلافاصله بست و تلاش کرد به مردم آرامش بدهد و بگوید این یک مساله زودگذر است و حل خواهد شد. برای اولین بار در تاریخ صداوسیما به این نکته اذعان شد که حمله سایبری اتفاق افتاده است. پیش از این هیچگاه از حمله سایبری نام برده نشده بود و مردم هم همراهی کردند. بله در آن زمان میتوانستیم روایت اول را به دست بگیریم.
جبلی افزود: در ماجرای فتنهای که اتفاق افتاد در یکی دو روز اول چرا روایت دست ما نبود، برخی به من نقل از من در مصاحبه اخیری که داشتند میگویند، مدیریت بحران از دست نظام خارج شده بود. نخیر نظام یک لحظه هم مدیریت بحران را از دست نداد. الحمدالله مقتدرانه نظام مدیریت بحران را در دست گرفت. سررشته مدیریت افکار عمومی شاید در همان روزهای اول به دلیل اینکه ما نتوانستیم روایت اول را تثبیت کنیم از دست ما خارج شد. اینکه میگویم ما، باز هم مردم حواسشان جمع بود، ما به عنوان دستگاهی که مسوول در دست گرفتن افکار عمومی هستیم. اما چرا این اتفاق افتاد؟
سهروز خواهش کردیم، فیلم فوت خانم امینی را بدهند
او درباره نقش صداوسیما در اغتشاشات اخیر، گفت: ما سه روز خواهش کردیم که فیلم صحنه فوت مهسا امینی را بدهید تا پخش کنیم تا ثابت کنیم ضرب و شتمی نبوده است. فیلم فوت مهسا امینی پس از سه روز خواهش و درخواست و التماس دستمان رسید. انفعال صدا و سیما در اغتشاشات اخیر را قبول ندارم، اما مسأله ضعف در روایتگری اول را قبول دارم. یک مقداری شما دانشجویان به صداوسیما حق بدهید که در خنثیسازی نقشه دشمنان در جنگ ترکیبی نقش ایفا کرد.
پیمان جبلی همچنین در پاسخ به سؤالی درباره سیاست مواجهه با سلبریتیها، تأکید کرد: در اغتشاشات اخیر تصویر دروغین برای بخش اعظمی از بازیگران و سلبریتیها ساخته بودند که کار نظام فردا تمام است. کارگردانی میگفت سر فیلمبرداری رفتم بازیگران گفتند اجازه بدهید دو سکانس بگیریم یک با حجاب دو بیحجاب که اگر نظام سقوط کرد مشکلی پیش نیاید. برخی سلبریتیها رابطه خود را با فرهنگ و تاریخ ایران قطع کردهاند ما هم باید رابطه خودمان را با آنها قطع کنیم.
او افزود: سلبریتی واژه مطلقاً منفی نیست. ما در درجه اول باید رابطهمان را با چهرهها و افرادی که رابطه خودشان را با فرهنگ خودشان، تاریخ و مردم کشورشان قطع کردهاند، قطع کنیم. تعارف هم نداریم. نمیخواهند دیگر باشند خب نخواهند. اصلاً یک بخش عظیمی از مردم هم بدشان میآید اتفاقاً قیافه آنها را ببینند، این طور نیست که فقط آنها بدشان بیاید، مردم هم بدشان میآید که قیافه این آدمها را ببینند. اما در مقابل چهرههایی که به نظر میرسد که شاید به دلیل فشارهای سنگین مجبور شدهاند علیرغم میل باطنیشان در جایی حرفی بزنند، من به جرأت عرض میکنم که ما در را به روی آنها نبستهایم.
سلبریتیها میگویند مجبور شدیم بعضا مواردی را مطرح کنیم
رئیس صداوسیما گفت: خیلی از آنها (سلبریتیها) به ما مراجعه میکنند و میگویند ببینید در صفحه واتساپ و پیام رسانمان چقدر تهدید به قتل زن و بچه برایمان فرستادهاند. ما مجبور شدیم در جاهایی چیزی بگوییم اما شما میدانید که دل ما با شماست و باز هم حاضریم کار کنیم. من بارها گفتهام درِ صداوسیما به روی کسی که به مردم و فرهنگ مردم احترام میگذارد، باز است. کسی که خودش نمیخواهد بیاید من نمیروم التماس کنم. کسی که خودش همچنان در عالم هپروت و اوهام سیر میکند ما سراغش نمیرویم بگذارید در همان عالم بماند.
جبلی در پاسخ به سؤالی درباره شائبه قبیلهگرایی در صداوسیما اظهار کرد: شرعا اجازه قبیلهگرایی در صداوسیما را نمیدهم. اینهایی که شما به آن میگویید قبیلهگرایی خودش یعنی اتفاقاتی در صداوسیما افتاده و کارهای جدیدی شروع شده است! کاچی به از هیچی.
رییس صداوسیما سپس در این زمینه از برنامههای پاورقی، دی بی سی و محفل یاد کرد و توضیح داد: قبیلهگرایی یعنی در را قفل کنیم و نگذاریم کسی وارد شود. قطعاً کارهای خوبی انجام شده و آنقدر دشمن را عصبانی کرده که بنده چهار بار در طول سه ماه تحریم شدم؛ بنابراین برنامهای که آنها را به واکنش کشیده حتما موفق بوده است. در اغتشاشات که برخی از دوستان (دانشجویان) فرمودند نتوانستید روایت اول را به دست بگیرید، اگر روی شما مؤثر نبودیم، روی دشمن که حتما موثر بودیم. اگر برنامه قویای بوده باشد که به آن میدان ندادیم، حتما ضعف از ما بوده است. ولی باید به این هنرمندان میدان داده شود. به تمام افرادی که به ارزشها، فرهنگ و هنر جامعه پایبند هستند باید میدان داده شود.
وی افزود: من در خودم چیزی به عنوان قبیله و گرایش کشف نکردم و امانت رسانه ملی را بر دوش خودم احساس میکنم و شرعاً اجازه نمیدهم که در سازمان صداوسیما قبیلهگرایی اتفاق بیفتد. اگر هم قبلاً اتفاق افتاده است الان نباید اتفاق بیفتد. در تولیدات ما راه هیچکدام از افراد، موسسهها و گروهها فارغ از اینکه هرکدام وابسته به کدام نهاد هستند، بسته نیست. میتوانند بیایند و غیر از این هم راهی نداریم.
جبلی در پاسخ به یکی از دانشجویان که مدعی بیخاصیت بودن برنامههای برون مرزی صدا و سیما، اینگونه واکنش نشان داد: یکی از برنامههای شبکه پرستیوی باعث بحث و جدل جدی در پارلمان انگلیس شد! برنامه « PALESTINE DECLASSIFIED » شبکه پرستیوی همانند «تیک تاک» که در کنگره آمریکا مورد بررسی قرار گرفت در مجلس عوام انگلستان بررسی شد! انگلیسیها گفتند شبکه پرستیوی که ما سالهاست اجازه ندادیم بر روی ماهواره باشد و از روی شبکه کابلی آن را حذف کردیم و در فضای مجازی اجازه فعالیت به آن ندادیم چگونه توانسته است آنقدر مخاطب نخبه انگلیسی جذب کند.
بودجه ۸ میلیون دلاری برونمرزی
وی افزود: بودجه یک سال شبکه الجزیره یک میلیارد دلار است اما بودجه سالانه تمامی شبکههای برون مرزی صدا و سیما هشت میلیون دلار است اما همین شبکههای ما توانستهاند مخاطبان خود را حتی در شبکههای اجتماعی پیدا کند. حساب فیسبوک شبکه پرستیوی ما تاکنون بیش از بیست بار مسدود شده است! اگر تأثیرگذار نبودند که این اتفاقات نمیافتاد.
جبلی در پاسخ به پرسش دیگری از دانشجویان درباره موضع رییس سازمان صداوسیما در قبال عادل فردوسیپور و بازگشت این مجری به تلویزیون، تصریح کرد: بالأخره وقتی این آدم در برنامهای میآمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش میآمده، برنامه با خودش مخاطب میآورده است. اسم آن آدم روی شبکهای میآمد، آن شبکه خودش را بالا میکشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا!؟ حالا ما چشممان را میگذاریم روی هم انگار ندیدهایم، اصلاً شما (دانشجویان) و مردم اجازه میدهید ما این کار را کنیم؟
وی خاطرنشان کرد: آیا ما میتوانستیم برنامههایی را بدون عز و التماس و بدون پذیرش ذلت در برابر افرادی که پشت پا زدند به اعتقادتشان، تاریخشان، فرهنگ و مردمشان و نظامی که تا به حال از آن ارتزاق کرده بودند که با آن تا به اینجا رسیده بودند، بسازیم؟ پاسخ این است” نه میتوانیم و نه خواهیم توانست که این کار را انجام بدهیم. پس کار کمی نیست که ما شب عید و نوروزمان را بدون التماس به چهرههای این چنینی پشت سر بگذاریم تا اثبات کنیم صداوسیما وابسته به چهار سلبریتی وطن فروخته نیست.
فروشِ میلیاردی «فسیل» منطبق با واقعیتهای جامعه نیست
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سیاست روز؛ چند صباحی است که سینمای ایران حال و روز خوشی ندارد و صرفا مخاطبان سینما با در نظر گرفتن فیلمهای در حال اکران، سعی میکنند ژانر کمدی را انتخاب و برای تماشای این نوع فیلم وقت بگذارند و هزینه کنند. به بهانه فروش ١۵٠میلیاردی «فسیل»، آخرین ساخته کریم امینی به تهیه کنندگی سید ابراهیم عامریان، با جبار آذین، منتقد سینما و تلویزیون گفتوگو کردیم. جبار آذین در ابتدای صحبتهایش و با اشاره به اوضاع نابسامان بخش اکران سینمایی گفت: یکی از پرآسیبترین بخشهای سینمای ایران، بخش اکران است. سینمای ما به رغم تلاشهایی که در بخشهای مختلف صورت میگیرد، همچنان در عرصه اکران دچار انواع بیماریها و مشکلات است. به گونهای که بعد از چند دهه به دلیل حضور برخی عوامل و عناصری که ارتقای هنر را نادیده گرفتهاند و صرفا در سینما به دنبال کسبوکار هستند، عنان اکران فیلمها را در دست گرفتهاند. اگرچه بارها از سوی مدیران سینمایی و حتی از میان خود سینماگران تشکلهایی به عنوان شورای صنفی نمایش برای جهت دادن به وضعیت اکران در سینما شکل گرفته اما باز هم این شوراها و این گروهها به دلایل خاص از جمله اعمال نظر و سلیقه و منافع شخصی و گروهی نتوانستند به درستی انجام وظیفه کنند. منتقد سینما و تلویزیون در ادامه گفت: مافیای اکران سینمای ایران بر سر گردنه اکران سینما حضور دارد. هنوز هم بخشهایی از کسانی که به اَشراف سینما متصل هستند در این فضا مشغولند و ردپای پولشویی آنها نه فقط در تولید بلکه در اکران هم دیده میشود. این افراد با توجه به میدانداری مافیای سینما از فیلمهایی حمایت میکنند که یا محصول خود آنها بوده یا دوستان آنها در قضیه تولید آن نقش داشتهاند. به همین دلیل است که ما به یکباره علیرغم اکران ۵ فیلم در ژانرهای مختلف در بخش اکران میبینیم که یک یا دو فیلم با تبلیغات گسترده مواجه هستند. فیلمهایی هم وجود دارد که به دلیل بضاعت کمسینماگران و سازندگان آنها نمیتوانند بهدرستی جلوه و به آمار فروش خوبی دست پیدا کنند. آذین با اشاره به دست داشتن مافیای سینما در بخش اکران گفت: آنهایی که پول و بضاعت مالی دارند میتوانند در تلویزیون تیزر پخش کنند و تبلیغات شهری دارند و در نتیجه به چشم میآیند. یکی از دلایل به ظاهر موفقیت یک یا چند فیلم در اکران میتواند همین مسئله باشد. وی عنوان کرد: موضوع دیگری که خیلی مهم است، باز هم به نفوذ برخی از جریانها و همچنین عوامل شورای صنفی نمایش در حوزههای اکران باز میگردد، برخی از فیلمهای خودی در سینماهای خوب و ممتاز و مکانهای پر رفتوآمد و پرتردد شهر اکران میشود آن هم در سانسهای ویژه، اما به برخی دیگر از فیلمها، سینماهای پَرت و دورافتاده و سانسهای نامربوط ارائه میشود. آذین در ادامه گفت: فیلمهایی که در حال اکران است یا تولید سالهای قبل است یا اینکه دو یا چند فیلمی که توانسته در جشنواره فیلم فجر به نوعی دیده بشود امکان این را پیدا کرده که به اکران برسد. در میان فیلمهای در حال اکران برخی از فیلمهای قبلی که منطبق با سیاستهای دولت پیشین بوده و از منظر ساختار هنری در سطح درجه یک هم نیست و محتوای شایسته و بالنده هم ندارد روی پرده سینماها میرود اما با این احوال چگونه است از میان این همه فیلم یک فیلم شبهه کمدی موفق میشود و در گیشه به فروش چند میلیاردی میرسد؟ جبار آذین با اشاره به آماردهی نادرست از میزان فروش و تعداد مخاطبان سینما اعلام کرد: اغلب آمارهای فروشی که از سوی مراکز و سازمانهای سینمایی مختلف و برخی سایتهای متصل به سینما ارائه میشود با هم در تناقض است. در پر رنگی و یا کمرنگی این آمار یک مقدار تبلیغات شیطنت آمیز وجود دارد. مثلا فیلمی به هر دلیلی نتوانسته در اکران مورد توجه قرار بگیرد با فضاسازی کاذب این فیلم را تبلیغ میکنند و القا میکنند فیلم در حال فروش میلیاردی است و چندین هزار تماشاگر دارد. با ایجاد چنین فضایی نظر مخاطب را به تماشای این فیلمها جلب میکنند. نکته مهمتر دیگری که در شکل این آمارها دخالت دارد اهدای بلیتهای کیلویی به ارگانها و سازمان هاست و جالب اینجاست که این بلیتها را در آمار نهایی دخیل میکنند و آن را به حساب حضور مخاطب میگذارند که کاملاً روش غلطی است. در چنین وضعیتی یک فیلم سطحی کمدی موفق میشود به فروش چند میلیاردی دست پیدا کند. چرا باید چنین اتفاقی بیفتد؟ آیا به این دلیل است که این فیلم یک اثر شایسته و فاخر است؟ وی در ادامه با یادآوری صحبتهایی از مقام معظم رهبری مبنی بر ساخت فیلمهای خوب و امیدآفرین گفت: واقعیت این است که جامعه امروز ایران به فیلمهای امیدآفرین و شادی بخش و کمدی نیاز دارد و بارها از سوی مقامات به ویژه مقام معظم رهبری بر این نکته تاکید شده است که همه، نه فقط هنرمندان باید در آثار خود امیدآفرینی بکنند. این نکته اگر مورد توجه هنرمندان قرار میگرفت الان ما باید شاهد دهها فیلم امیدآفرین و شادی بخش در سینما میبودیم ولی متاسفانه اثری از این دست فیلمها در چرخه اکران نیست. آذین گفت: در چنین برهوتی است که فیلم «فسیل» موفق میشود به فروش میلیاردی دست پیدا کند اگر همزمان با این فیلم دو فیلم طنز و کمدی فاخر اکران میشد و تماشاگر قدرت انتخاب فیلم را داشت، آیا این فیلم میتوانست به چنین رقمی از فروش دست پیدا کند؟ این منتقد سینما با اشاره به بیرقیب بودن برخی فیلمها در اکران سینمایی اشاره کرد که چون رقیبی وجود ندارد و چون مردم به شادی و امید نیاز دارند به ناچار به تماشای این فیلم رفتند در نتیجه آنچه که این فیلم از نظر آمار فروش به آن دست پیدا کرده منطبق با واقعیتهای جامعه نیست. یک واقعیت ناگزیر است که گاه تماشاگر مجبور میشود از میان بد و بدتر، بد را انتخاب کند. در نتیجه این فیلم یک فیلم درجه یک نیست ولی چون فیلم دیگری وجود ندارد مردم به ناچار به تماشای «فسیل» نشستند. وی در در پاسخ به پرسش خبرنگار سیاست روز درباره سلیق مردم در سینما گفت: فیلم در سینما باید در جهت ارتقاء سلیقه مخاطب شکل بگیرد اما نه از طریق تحمیل نظرهای برخی گروههای سینمایی و یا سینماگران. یعنی فیلم بایستی زندگی مردم، افکار مردم، سلیقه مردم و مخاطب را در ساخت خودش لحاظ بکند اگر قرار باشد که مردم با تماشای یک یا دو اثر سطحی و گذرا و گیشهای، ذائقهشان تغییر کند این غلط است. فیلمنامهای که کمدی داشته باشد، باید کارگردان متبحر کمدی ساز داشته باشد باید در آن کمدینها ایفای نقش کنند نه اینکه با چند شوخی سطحی و موقعیت خندهدار مخاطب را به خنده وادار کنند. اگر فیلمهای خوب و فاخری باشند که بتوانند در جامعه ما امیدآفرینی کنند میتوانند همسو با ذائقه مخاطب باشند اما به شرطی که ذائقه مخاطب را تنزل ندهند. فیلمهایی همچون «فسیل» ذائقه مخاطب را در سطح محدودی نگه میدارد و یا بهتر است بگوییم تنزل میدهد. جبار آذین در پایان عنوان کرد: ورود و استفاده از شخصیتهای کمدی و کمدی ساز همچون رضا عطاران و مهران مدیری میتواند در ساخت فیلمهایی باکیفیت و ارتقای ذائقه مردم کمک شایانی بکند.
یکی از فعالان حوزه تأمین هنرور برای پروژههای سینمایی و تلویزیونی ضمن تشریح وضعیت فعالیت افراد در این حوزه، ابراز امیدواری کرد که هنروران در سینما صاحب صنف شوند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، استقبال مخاطبان از چهرههای مورد علاقهشان در جریان برگزاری رویدادهای مختلف، موضوعی است که در چند سال اخیر بهواسطه انعکاس در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، تب و تاب بیشتری پیدا کرده است، این موضوع از آن جهت حائز اهمیت است که گاه هنرمندان از این اتفاق به عنوان یک دیدار دوستانه یاد میکنند و گاه پیش از حضور در مراسم اکران خصوصی و یا بازدید از یک مجموعه، حضورشان را به دوستدارانشان اطلاع میدهند.
آنچه اما در چند روز گذشته به واسطه حضور یک بازیگر و تجمع ایجاد شده حول او خبرساز شده متفاوت از همان دیدارهای دوستانه است.
محمدرضا گلزار که پیش از این بارها ویدئوهای استقبال هوادارانش در شبکههای مجازی دست به دست شده این بار هم در کانون حواشی قرار گرفته است. انتشار ویدئویی از حضورش در یک مرکز فروش موبایل و حضور پر تعداد مردان برای دیدار با او، باعث شده تا برخی از فعالان شبکه مجازی عنوان دیگری را بر این دیدار دوستانه بگذارند و تجمع کنندگان را سیاهی لشگرانی توصیف کنند که این بازیگر خود آنها برای این دیدار گمارده است.
به واسطه همین حاشیهها باردیگر یکی از صنوف غالباً مغفول سینما یعنی هنروران در کانون توجه قرار گرفته است.
فارغ از قضاوت درباره صحت و سقم حضور هنروران در این ویدئو، که هنوز خود این بازیگر هم واکنشی به آن نداشته است، طرح این گمانه شائبههایی را درباره جنس فعالیت هنروران در فضاهایی خارج از فرآیند حرفهای فیلمسازی به وجود آورده است. واقعاً هنروران چه جایگاهی در سینمای ایران دارند و آیا فعالیتهای جانبی از آن جنس که در این مورد اخیر مطرح شده است هم تاکنون داشتهاند؟
برای یافتن پاسخ این سوالات سراغ یکی از مسئولان تأمین هنروران در سینمای ایران رفتیم و با او گفتگویی درباره نحوه کار آنها داشتیم.
کاش ما هم صنف داشتیم!
الناز عطایی یکی از فعالان حوزه تأمین هنرور برای پروژههای سینمایی که سابقه همکاری با پروژههای شاخصی همچون فیلم سینمایی «اتاقک گلی» را در کارنامه خود دارد، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره وضعیت حضور هنروران در پروژه سینمایی توضیح داد: فعالان این حوزه معمولاً درددلها و ناگفتههای بسیاری دارند که شاید جای طرح همه آنها در یک گفتگو نباشد. چند سالی است که در تلاش هستیم تا برای هنروران صنفی تشکیل شود. از خانه سینما و وزارت ارشاد پیگیر هستیم تا ما هم بتوانیم صنفی داشته باشیم تا کف و سقف دستمزد دریافتی هنروران از سوی آن مشخص شود.
وی افزود: هنروران در حال حاضر دستمزد ثابتی در پروژههای مختلف ندارند و معضل بزرگی هم که ما با آن مواجه هستیم این است که حتی از همکاران خودمان هم رودست میخوریم! البته منظورم همکاران باسابقهام که سالها در این عرصه خاک خوردهاند نیست. اساساً در سینمای ما «مسئول هنروران» جایگاه تعریفشدهای ندارد و حتی در تیتراژ پایانی هم در آخر فهرستها به او اشاره میشود. در برخی پروژهها حتی احترام هنرورها هم حفظ نمیشود. در یک پروژه مدیر تولید و یا دستیار تهیهکننده خیلی هوای هنرورها را دارند اما در گروه دیگری اساساً هنرور را هیچ به حساب میآورند! نه مکان مناسبی برای استقرار و پذیرایی دارند و نه دستمزد مناسبی به آنها پرداخته میشود. همه اینها به این دلیل است که ما صنف نداریم.
دستمزد هنرور؛ روزانه ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار تومان!
وی ادامه داد: در برخی پروژهها هنروران ناگهان با دستمزدهایی مواجه میشوند که اساساً قابل محاسبه نیست! همین امروز براساس قراردادهایی که ما با پروژهها میبندیم، در بهترین حالت برای هر روز مبلغ ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار تومان دست هنرور را میگیرد! از سال گذشته رقم قراردادی که ما با گروهها میبندیم به ازای هر هنرور در هر روز فقط ۲۰۰ هزار تومان است. این مبلغ هم ارتباطی با مدیرتولید و یا تهیهکننده پروژه ندارد و با توجه به تأثیر تورم بر برآورد هزینه پروژه، برای آنها هم صرفه ندارد که بیش از این برای هنرور هزینه کنند. اما باید این نکته را مدنظر داشت که ما هم بهعنوان هنرور داریم این تورم را تجربه میکنیم.
عطایی درباره تفاوت مبلغ قرارداد با مبلغی که به دست هنرور میرسد هم توضیح داد: بالاخره همه این هنروران نیاز به سرویس ایاب و ذهاب دارند و همه این هزینهها برعهده مسئول هنروران است. در کنار هر گروه هنرور هم طبیعتاً یک لیدر باید حضور داشته باشد که ما بهعنوان مسئول هنروران در هر پروژه با چند لیدر همکاری داریم و طبیعتاً پرداخت دستمزد آنها هم در همین مبلغ قراردادها لحاظ میشود.
وی ادامه داد: به تمام این موارد خواب پول و تأخیر در پرداخت مبالغ از سوی پروژهها را هم اضافه کنید و اینگونه نیست که بهصورت روزمزد دستمزد هنروران از سوی پروژه پرداخت شود. دو سال گذشته در پروژهای به نام «۲۸۸۸» حضور داشتم و مسئول هنروران آن پروژه بودم اما بعد از این مدت از آماده شدن فیلم، هنوز هم با ما تسویه حساب نشده است. از همین تهیهکننده بابت پروژه قبلترش یعنی «سینما شهرقصه» هم بدهی دارم و اینها دردهای همکاران من است.
انگیزه هنروران برای کار با دستمزد پایین چیست؟
عطایی درباره انگیزه هنروران برای حضور در پروژهها با این دستمزدهای بسیار ناچیز هم گفت: گروهی از این افراد یا بازنشسته هستند و یا جوانان زیر ۲۰ سالی که شرایط کاری مناسبی برایشان فراهم نیست. گروه بیشتری از این افراد که غالباً وارد این حوزه میشوند و ماندگار هم نیستند، افرادی هستند که میخواهند حضور در این فضا را تجربه کنند. گاهی حتی انگیزه بازیگری دارند و وقتی میآیند با واقعیتهای سیاهیلشگری یا هنروری آشنا میشوند، این کار را رها میکنند. فارغ از انگیزه این افراد مسئله این است که بیاییم فکر کنیم دستمزد روزی ۲۰۰ هزار تومان برای حضور تمام وقت یک فرد در یک پروژه، منطقی و منصفانه است؟
مواردی مانند برگزاری افتتاحیههای مرتبط با برخی برندها و یا حتی برای یک سوپرمارکت و فروشگاه مبلمان داشتهایم که برای تأمین هنرور سراغ ما میآیند. در این موارد که شرایط فیلمبرداری و حضور در پروژه تصویری وجود ندارد، مبالغ قراردادی ما هم متفاوت است
وی با اشاره به اینکه برخی افراد حتی با داشتن وضعیت مالی مناسب و صرفاً برای تجربه حضور در یک پروژه سینمایی سراغ هنروری میآیند، توضیح داد: خاطرم هست یک بار برای پروژهای فراخوان داده بودیم و فردی از اردبیل میخواست برای کار بیاید. من خیلی دلسوزانه به او گفتم که من فراخوان دادهام تا کارم راه بیفتد اما آنقدر ارزش ندارد که بخواهی از اردبیل بیایی! به او گفتم در این کار دیده نخواهی شد، اما تأکید کرد که میخواهد این فضا را تجربه کند. بالاخره هم آمد و بعدش به من گفت واقعاً راست میگفتید. آنچه از را دور تصور میکردم چیز دیگری بود و من به او گفتم فکر نکنید هنروری راه ورود به سینما و مقدمهای برای بازیگر شدن شماست.
عطایی تأکید کرد: از نظر درآمد حتی نمیتوان این کار را شغل هم دانست. من به همه جوانانی که میآیند میگویم عمر خود را هدر ندهید و سراغ شغلهای دیگر بروید.
وی درباره عقد قرارداد تأمین هنرور برای برنامههایی غیر از پروژههای سینمایی و تلویزیونی هم توضیح داد: مواردی مانند برگزاری افتتاحیههای مرتبط با برخی برندها و یا حتی برای یک سوپرمارکت و فروشگاه مبلمان داشتهایم که برای تأمین هنرور سراغ ما میآیند. در این موارد که شرایط فیلمبرداری و حضور در پروژه تصویری وجود ندارد، مبالغ قراردادی ما هم متفاوت است.
پیشنهاد تأمین هنرور برای تغییر نتایج انتخابات شورای شهر!
این مدیر تأمین هنروران در پروژههای سینمایی در ادامه گفت: در این میان برخی موارد هم برای تأمین هنرور هست که خیلی از همکارانم در میان مسئولان تأمین هنروران، مثل خود من آنها را انجام نمیدهند. شاید ظاهر قضیه این باشد که برای من نوعی مهم درآمد است و برای هر فضایی میتواند آدم جور کنم اما گاهی پیشنهادهای عجیبی میشود. مثلاً برای جذب هنرور در زمینه تأثیر بر نتایج انتخابات شورای شهر در یک حوزه انتخابیه خاص! ما از این جنس پیشنهادات هم داشتهایم اما واقعاً ورود به این عرصهها را خارج از اخلاق و انصاف میدانیم. اتفاقاً برای این موارد دستمزدهای بسیار بالاتری هم پیشنهاد میشود اما من و خیلی از همکارانم این پیشنهادات را نمیپذیریم.
وی درباره اینکه آیا بهرهگیری از هنروران در فضای رویدادهای هنری مانند آئین افتتاحیه یک فیلم و یا برای استقبال از یک بازیگر خاص هم وجود دارد یا نه گفت: شخصاً تا به امروز با چنین پیشنهادی مواجه نشدهام و در چند نوبت که در برنامه اکران خصوصی یک فیلم حضور داشتیم، بهعنوان عوامل فیلم ما را هم دعوت کرده بودند. از آنجایی که هنرورها معمولاً زیرمجموعه یکی از مسئولان تأمین هنرور هستند، بعید میدانم یک بازیگر بتواند بهصورت شخصی در زمینه تأمین هنرور و استخدام افراد برای شلوغ کردن برنامههای خود اقدام کند. البته در مواردی هم شنیدهام که برخی خرجهای اینگونه هم میکنند اما بهشخصه تا به امروز با چنین پیشنهادی مواجه نبودهام.
فیلمبرداری فیلم کوتاه «چند قدم؟» به کارگردانی علی ناصری به پایان رسید.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلمبرداری فیلم کوتاه «چند قدم» در محله نیاوران و پیروزیِ تهران به نویسندگی و کارگردانی علی ناصری به پایان رسید و به زودی آماده نمایش میشود.
عوامل این فیلم عبارتند از بازیگران: سروش پورصالح، پیمان گیوهچیزاده، علی اکبر طالبی، مهرداد احمدشعار و اسدلله جهانی مقدم، بازیگر خردسال: آرمان کریمخان زند، نویسنده و کارگردان: علی ناصری، تهیه کننده: فاطیما موسوی، مجری طرح: هاجر زرگر، برنامه ریز و دستیاریک کارگردان: سجاد نوبهاری، دستیار دوم کارگردان: امین ناصری، مدیر فیلمبرداری: حسین سلیمی، دستیار یک تصویر: حسین سلامت، دستیار دو تصویر: حمیدرضا محمدی، دستیار سوم تصویر: محمدتقی احمدزاده، فیلمبردار پشت صحنه: فروزان حسنیان، صدابردار: میلاد گوهری، منشی صحنه: میترا جوکار، عکاس و مدیر روابطعمومی: مهدی آزادبخت، طراح صحنه: سجاد کاظمی دستیار صحنه: بهادر زرگران، طراح لباس: ملینا مهرپیشه، تدوین: آرش مرتاضیه، گریمور: برکه پاکزاد، مدیر تولید: حدیثه نیکوکلام، دستیار تولید: علی اکبر طالبی، مدیر تدارکات: حسین پاشاپور، سینه موبیل: رضا غلامی، با تشکر از سهیلا شریفان و مهرداد احمدشعار.
در خلاصه داستان «چند قدم؟» آمده است: «حواست به تعداد قدمهات باشه … .»
معاون فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی درباره یکی از سیاستهای تولید فیلم توسط این نهاد در سال ۱۴۰۲ بیان کرد: روند فارابی در سال ۱۴۰۲ در حوزه تولید تامین سلایق مخاطب سینما را در اولویت قرار میدهد و صرفا قصد ندارد فیلم برای شرکت در جشنواره بسازد.
به گزارش سینمای خانگی، مسعود احمدیان معاون فرهنگی بنیاد سینمایی فارابی در گفت و گو با ایسنا درباره معیارهای صندوق پروانه(توسعه سینمای کودک و نوجوان) بیان کرد: در حال حاضر سامانه دریافت طرحها بسته شده است و فرآیند خوانش و بررسی آنها در حال انجام است. آنچه برایمان در انتخابها مهم است در وهله اول طرح فیلمنامه و میزان جذابیت آن است.
وی ادامه داد: در واقع ایدهآلها و خواستههای فارابی به عنوان متولی صندوق پروانه در راستای حمایت از سینمای کودک و نوجوان نیز در فراخوان این صندوق قبل تر اعلام شده بود. البته نه به این معنا که فیلمسازانی که طرحی متفاوت از موضوعات گفته شده ثبت کردهاند طرحشان مورد توجه قرار نمیگیرد، بلکه در این فرآیند رویه کشف استعدادها و طرحهای خوب نیز طی میشود و ممکن است با توجه به شناخت صورت گرفته و قابلیتهای فیلمساز بعدها ساخت اثر دیگری به او سپرده شود.
وی در پاسخ به این که آیا در این فرآیند کلینیک فیلمنامه فارابی نیز جهت اصلاح برخی طرحها دخالت دارد یا نه، بیان کرد:نه کلینیک فیلمنامه در ارتباط با فیلمنامههایی است که قبلتر تهیه کننده و کارگردانش نهایی و فیلملنامهاش نیز مورد تایید فارابی قرار گرفته است اما به دلیل این که فیلمنامه آن لازم است است ارتقا یابد، متن در اختیار یک گروه از متخصصان قرار میگیرد تا با اصطلاحاتی ارتقا پیدا کند اما صندوق پروانه صرفا پذیرای طرحهای متقاضیان بوده است.
وی درباه تعداد طرحهای مدنظر فارابی برای حمایت از ساختشان در صندوق پروانه بیان کرد: ۲۱۲ طرح و فیلمنامه در سامانه به ثبت رسید که انتخاب نهایی بستگی به قابلیتهای داستانی و جذابیت طرحها دارد. همچنین با توجه به تورم اقتصادی و بالا رفتن پیوسته هزینههای تولید فیلم، نمیتوان به طور دقیق گفت حداقل بودجه لازم برای ساخت یک فیلم حرفهای در حال حاضر چند میلیارد است. ضمن این که ممکن است تا تابستان امسال که معمولا بازه زمانی تولید فیلمها در سینمای ایران است، قیمتها باز هم بالاتر رود.بنابراین با توجه به همه جوانب و این شرایط، میزان بودجه حمایتی و تعداد فیلمها مشخص خواهد شد.
وی در پاسخ به برخی حواشی نمایش دو فیلم فارابی در تلویزیون در نوروز ۱۴۰۲ بیان کرد: امروزه این دیزالو و در هم رفتن مدیومها به خودی خود یک اتفاق است و جای بررسی دارد. اما باید این سوال را از خود بپرسیم بین سینمایی که نسل ما میرفت و در یک سالن با غلیان هیجان و احساسات جمعی برای شادی یا غمگین شدن همراه با فیلم قرار میگرفت، آیا همچنان این تعریف از سینما به عنوان یک سرگرمی کارکرد دارد؟ در دهه ۶۰ قرار گرفتن در سالن سینما شاید یک آیین بود؛ اما آیا واقعا امروز هم این برخورد و نگاه به سینما وجود دارد ؟!
وی ادامه داد: ضمن این که امروز دیگر بعد از بحران کرونا یا با راه اندازی و رونق گرفتن پلتفرمها، اساسا عادات مخاطب در ارتباط با تماشای فیلم تغییرات جدی کرده است. همچنین پیشرفت تکنولوژی و کیفیت تلویزیونهایی که در بعضی از خانهها وجود دارد، گاهی دست کمی از سالن سینما ندارد. ضمن این که ما وقتی درباره سینمای کودک و نوجوان صحبت میکنیم، ممکن است برخی از خانوادهها ترجیح بدهند فرزندشان در کنار خودشان در خانه فیلم ببیند، بنابراین باید تمام ابعاد این ماجرا را در نظر گرفته و بعد قضاوت کنیم.
وی با اشاره به اهداف صندوق توسعه سینمای کودک و نوجوان عنوان کرد: صندوق پروانه و برگزاری جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان باعث میشود بسیاری از ساختارهای ما در سینمای کودک و نوجوان قابل بازنگری باشد و به این فکر کنیم که یک فیلم کودک و نوجوان باید دارای چه ارزشهایی باشد که این نیاز را در خانواده ها و فرزندانشان ایجاد کند و این مسئولیت ما را در انتخاب طرحها و حمایت از آنها سختتر میکند. به نظرم با روند فارابی در سال ۱۴۰۲ تامین سلایق مخاطب سینمارو برای نهاد ملی سینمای ایران مهمتر است و فارابی صرفا قصد ندارد فیلم برای شرکت در جشنوارهها بسازد. با این وجود تلاش میکنیم به اصطلاح چرخ را هم از نو اختراع نکرده باشیم و صندوق پروانه خروجی درخوری داشته باشد.
وی درباره حداقل و حداکثر طرحهای منتخب برای تبدیل به فیلم کودک و نوجوان توضیح داد: با توجه به بودجهای که در اختیار داریم پیشبینی من دست کم حمایت از سه طرح و حداکثر ۵ طرح برای ساخت فیلم است. مگر این که یا بودجه در زمان تخصیص کفاف ساخت این تعداد را ندهد یا کیفیت آثار ارسال شده برای انتخاب و قطعیت مناسب نباشد اما به نظرم انتخاب ۴ طرح منطقیتر است تا دستکم برای هر فصل بتوانیم اکران یک فیلم کودک و نوجوان را داشته باشیم.
احمدیان درباره سقف بودجه حمایت از فیلمها نیز بیان کرد: تخصیص چه مقدار از بودجه به هریک از طرحهای منتخب بستگی به خود طرح و قصه، موضوع و شرایط مربوط به آن دارد، برایمان مطلوب تر است. میزان تخصیص بودجه به هر یک از فیلمها نیز باید گام به گام و با توجه به برآوردها و برنامه ریزیهایی صورت گرفته در ادامه کار مشخص شود. فعلا در مرحله بررسی طرحها هستیم و برای اعلام هر قطعیتی کمی زود است.
علی خسروی کارگردان فیلم کوتاه «زاک» که روایتی امیدوارانه از موضوعی بهشدت تلخ دارد، تأکید میکند که خود را در برابر مخاطبان آثارش، مسئول میداند و نمیتواند آنها را در تلخی محض رها کند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریانساز در دنیای جدید محسوب میشود و به همین دلیل دیگر بهسختی میتوان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.
به همین منظور سرویس هنر خبرگزاری مهر قصد دارد با سرفصل ثابت «هر هفته یک فیلم کوتاه در مهر» به معرفی بخشی از تولیدات «سینمای کوتاه ایران» در قالب گفتگو با عوامل این آثار بپردازد.
فیلم کوتاه «زاک» بیست و پنجمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان کارگردانش بودیم.
«زاک» با موقعیت مادری آغاز میشود که تصمیم به سقط فرزند خود دارد اما در فرآیند روایت ۱۰ دقیقهای فیلم، دیدگاهش نسبت به فرزندی که در راه دارد، تغییر میکند.
آنچه میخوانید حاصل گفتگوی خبرگزاری مهر با علی خسروی نویسنده و کارگردان و مهدی مهرنیا مشاور کارگردان فیلم کوتاه «زاک» است.
* فیلم کوتاه «زاک» موقعیت و داستانی دارد که میتوانست در خروجی تبدیل به یک اثر کلیشهای و مشابه با برخی تجربههای دیگر در سینمای کوتاه شود، اما امتیاز آن زاویه نگاه متفاوتی است که به سوژه داشتهاید. چگونه به این ایده و پرداخت رسیدید؟
علی خسروی: ابتدا باید از خبرگزاری مهر بابت این فرصت و توجهی که برای سینمای کوتاه در نظر گرفته و میگیرد سپاسگزاری کنم و فکر میکنم کمتر رسانهای در شرایط فعلی این سهم را برای سینمای کوتاه قائل باشد. درباره سوژه این فیلم هم میتوانم بگویم غالباً ایده آثارم از مواجهه با سوژههای مستند در ذهنم شکل میگیرد. حوالی چهار سال پیش بود که دیدن یک مستند، باعث شد که نسبت به زنان کارگر دغدغه پیدا کنم. زنانی که در کنار همسر بودن و مادر بودن، مشکلات دیگری را هم تجربه میکنند. داستان این فیلم پیش از دوران کرونا در ذهن من شکل گرفت و نزدیک به دو سال در ذهنم آن را پرورش میدادم تا حوالی تابستان ۱۴۰۱ که ساخت این فیلم برایم جدی شد و همزمان وارد پیشتولید شدیم. اصولاً هم چه در مستندسازی و چه در ساخت فیلم کوتاه خیلی منتظر تهیهکننده نمیمانم و فکر میکنم او هم اگر شوروحال من رو متوجه شود، با من همراه میشود. معمولاً هم تهیهکنندهها به من اطمینان میکنند.
خسروی: اطراف ما پر است از این زنهایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچچیز برای خود نمیخواهند. روایت این از خودگذشتگی، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش میکند را نمیفهمممن سال ۸۵ اولین فیلمم را با نام «جشن تکلیف» ساختم و تا به امروز در نزدیک به ۸۰ جشنواره مستند و داستانی حضور داشتهام. اولین جایزهام را هم برای همین فیلم «جشن تکلیف» از جشنواره فیلم شهر گرفتم. سال ۸۷ سومین فیلمم را بهصورت ۳۵ میلیمتری با نام «آینه» ساختم که همان سال در جشنواره فیلم فجر هم حضور داشت و از همان فیلم بود که سینمای کوتاه داستانی برایم صورت حرفهای پیدا کرد. بهواسطه همین تجربه هم حتی پیشنهاد ساخت تله فیلم و سینمایی هم داشتم اما دچار کمالگرایی شدم و سراغ مستندسازی رفتم.
احساس میکردم دیگر داستان تازهای برای ساخت فیلم داستانی وجود ندارد. ورودم به فضای مستند کمک کرد که با ایدههای تازهای مواجه شوم و ایده «زاک» هم اینگونه شکل گرفت و قصهاش را از یک فیلم مستند وام گرفتم.
* فیلمتان از نظر سروشکل و ساختار کاملاً سینمایی است اما به نظرم فیلمنامهاش با مشکل مواجه است. کل خط داستان یک روایت یکنواخت و ساده است که گویی گرهافکنی و گرهگشایی به درستی در آن اتفاق نمیافتد.
خسروی: خیلی به این ماجرا فکر کردیم. اتفاقاً در برنامه پیچینگ ایده این فیلم در انجمن سینمای جوان هم دچار همین مشکل شدیم…
* همین ایده را پیچ کرده بودید؟
خسروی: بله. اتفاقاً در آن جلسه نکاتی را هم مطرح کردند اما واقعیت این است که حرف دیگران را گوش نگردم و فیلم خودم را ساختم! از این جهت هم خوشحالم و هم ناراحت. این فیلمنامه برای من چیزی شبیه عروسک کوزت شده بود که گویی هر طور شده باید آن را به دست بیاورم. در این فیلم موقعیت این زن برای من موضوعیت داشت. من فیلمهای کوتاه ایرانی و خارجی زیادی را دیده و میبینم. احساسم این بود که در این قصه باید موقعیت زنی را ترسیم کنم که در استرس و فشار عصبی است اما سرانجام به گردهم آوردن اعضای خانوادهاش به آرامش میرسد. به همین دلیل هم فرم روایت فیلم ما اول شخص بود و سراغ فرم دانای کل نرفتیم. ترسیم حس و حال این زن در طول ۱۰ دقیقه فیلم برایم جذاب بود.
علی خسروی
* از این برداشت نترسیدید که آنچه در فیلم ارائه میکنید در ذهن مخاطب تبدیل به همان عبارت معروف «خوشبختی فاصله میان دو بدبختی است» بشود؟ چون هیچ نشانهای در روایت فیلم نیست که شرایط این زوج بعد از این با تغییر مثبتی مواجه شود.
خسروی: آگاهانه به این تصویر رسیدهایم. فیلم «زاک» موقعیت زنی است که به دلیل بد اخلاقیهای شوهرش تصمیم به سقط فرزندش گرفته است و این سوژه هم برگرفته از یک کیس واقعی بود. زنی بود که میگفت من بچه بسیار دوست دارم اما به دلیل استرسهای ناشی از بداخلاقیهای همسرم، مجبورم بچهام را بدون اطلاع همسرم سقط کنم. در داستان فیلم اما این زن در نهایت به حرف دل خودش و صدای قلب نوزادش گوش میدهد و از تردیدهایش عبور میکند. خدا هم در چنین شرایطی به فرد کمک میکند. دقیقاً با همان خبری که شاید میتوانست شوهرش را تا آستانه مرگ عصبانی کند، او را آرام میکند و از یک مهلکه نجات میدهد. در لحظهای که به رحیم میگوید که حامله است، گویی به او شوک وارد میشود.
اطراف ما پر است از این زنهایی که با اوج ایثار و از خودگذشتگی، گویی هیچچیز برای خود نمیخواهند. روایت این از خودگذشتگی که فکر میکنم ویژگی زن شرقی است، برایم بسیار جذاب بود. در همین سینمای کوتاه ما فیلمی با فضایی کاملاً متضاد ساخته شد که سازندگانش از دوستان من هستند و فیلم هم مورد توجه قرار گرفت اما شخصاً هر چه تلاش کردم، کاراکتر زن فیلم را که اقدام به قتل همسرش میکند را نمیفهمم. به همان اندازه که آن زن را نمیفهمم، این زنی که در «زاک» تصویر کردهام را درک میکنم و این قطعاً به تجربه زیسته من ربط پیدا میکند. احساس من این است که فیلم کوتاه وظیفه دارد در یک زمان کوتاه یک موقعیت خاص دراماتیک از یک شخص را به تصویر درآورد و روایت فیلم «زاک» را هم از همین جنس میدانم.
خسروی: در سختترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بودهایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم میتوان ذرهای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگترین گناه در دین ما ناامیدی استمهدی مهرنیا: اجازه دهید نکتهای را درباره فیلمنامه «زاک» مطرح کنم. کل داستان فیلم از نظر زمانی در دو ساعت میگذرد که ما اتفاقات این دو ساعت را قرار است در ۱۰ دقیقه روایت کنیم. زمان هم کاملاً در فیلم خطی است. آنچه دارد اتفاق میافتد، کنار هم چیدن بریدههایی از لحظات این کاراکتر از لحظهای است که تصمیم میگیرد جان یک موجود زنده اما فاقد روح از نگاه ما را بگیرد، تا دو ساعت بعد که با همان موجود به ظاهر فاقد روح، روح تازهای را به زندگی فاقد روح خودش و همسرش میدمد. رسیدن از آن نقطه به این نقطه آن هم طی دو ساعت، همان اتفاقی است که در فیلمنامه رخ داده است و آن را بهنسبت یک روایت تکخطی و یکنواخت از یک مقطع از زندگی یک فرد، متمایز کرده است.
* جناب مهرنیا شما از چه مرحلهای با پروژه «زاک» همراه شدید و چه سهمی در شکلگیری دنیای آن داشتید؟
مهرنیا: من و علی خسروی یک دوستی قدیمی داریم. پیشتر من فیلم ساختهام و آقای خسروی آن را تهیه کرده و همکاریهای دیگری هم با یکدیگر داشتهایم. در فیلم «زاک» اما بعد از آنکه قرار شد این کار ساخته شود و فیلمنامه تقریباً شکل گرفته بود، صحبت و گفتگو را آغاز کردیم. جزو معدود کارهای کوتاهی بود که پیشتولید مفصلی هم داشت و نزدیک ۲۰ روز برای آن وقت گذاشتیم. از آنجا که لوکیشن هم در تهران نبود ما ۷ یا ۸ نوبت به شمال رفتیم و لوکیشن دیدیم.
* اتفاقاً همین پیشتولیدهای مفصل است که تأثیرش را روی خروجی نشان میدهد.
خسروی: مهدی واقعاً یکی از آن دوستان حرفهای من است. بیش از ۱۵ جلسه درباره فیلمنامه و کارگردانی صحبت کردیم تا به جمعبندی برسیم. فهیمه مؤمنی که نقش اصلی این فیلم را ایفا میکند، معتقدم با اختلاف یکی از بهترین بازیهای کارنامهاش را ارائه کرده است. همه این نتایج به دلیل زمانی است که همه ما در پیشتولید صرف رسیدن به استانداردها کردیم. اگر چنین پیشتولیدی عقبه پژوهشی هم داشته باشد، با نتایج به مراتب بهتری هم مواجه میشود. مهدی در این مسیر واقعاً رفاقت کرد و معتقدم در سینمای کوتاه، چون پول خاصی هم جریان ندارد، مهمترین سرمایه همین رفاقتهاست.
* در جواب سوال اول اشاره کردید که ایده این فیلم را از فضای یک مستند و از تجربیات خودتان در دنیای مستندسازی وام گرفتهاید. این گزاره را بهویژه از سوی فیلمسازانی که دغدغه مسائل اجتماعی را هم دارند، زیاد میشنویم و غالباً ریشه اصلی ایدههای خود را مشاهداتشان از واقعیتهای جامعه میدانند. آنچه درباره «زاک» برایم عجیب است و علی خسروی را با فیلمسازان مشابهش متمایز میکند این است که گویی زاویه نگاه و روایتش، به واسطه مواجه ه با حجم بالای سیاهی و تلخی موجود در دنیای واقعی، رنگ تلخی و سیاهی به خودش نگرفته است. بسیار شاهد هستیم که فیلمسازان ما سراغ معضلات اجتماعی میروند و آنقدر بیواسطه با حجم بالایی از تلخیها مواجه میشوند که گویی ناگزیر بخشی از این تلخی در فیلمشان سرریز میکند. در داستان یک خطی «زاک» ما همه مواد لازم برای یک موقعیت داستانی تلخ و سیاه را داریم، از کارگر معترض و در آستانه اخراج گرفته تا زنی که تصمیم به سقط فرزندش دارد، شما از تمام این تلخیها روایتی ارائه کردهاید که وقتی تیتراژ پایانی پخش میشود، حال مخاطب خوب است و گویی حتی شاهد روایتی از جنس امید بوده است. چه اتفاق درونیای در شما افتاد که خروجی کارتان طعم و مزهای متفاوت از آثار دیگر فیلمسازان اجتماعی پیدا کرده است؟
خسروی: خیلی خوشحالم که این اتفاق در فیلم من افتاده است و چنین حسی نسبت به آن داشتهاید. اساساً همین را میخواستم. من معتقدم که ما همه به «امید» زندهایم. من فیلمهای مستند زیادی ساختهام و نزدیک به ۸ سال است که در حوزه مستندهای اقتصادی کار میکنم. زمانی کارهای دفاعمقدسی و اجتماعی هم ساختهام. آنچه ما امروز در ایران درگیر آن هستیم یک جنگ اقتصادی تمام عیار است که با یک جنگ فرهنگی توأم شده و شرایط عجیب و غریبی را بهوجود آورده است.
همیشه اما در سختترین شرایط هم شاهد روئیدن یک غنچه بودهایم. هیچ گاه دوست ندارم مخاطبم را در تلخی مطلق رها کنم. در نهایت ناامیدی بازهم میتوان ذرهای امید پیدا کرد و شاید به همین دلیل هم بزرگترین گناه در دین ما ناامیدی است. همین امروز فیلمنامه یک فیلم بلند را هم در دست دارم که سوژه آن هم یک سوژه اقتصادی است اما در عین حال یک داستان عاشقانه دارد. در دل یک چالش عظیم، سراغ روایت رویش یک عشق رفتهام. به نظرم سینما رسالتی جز به تصویر درآوردن این امید ندارد. دوستان خود من در سینمای کوتاه فیلمهای خوبی ساختهاند که من هیچگاه تلخی پایانشان را دوست نداشتهام.
* نکته خیلی مهم اما این است که آن فیلمسازان هم واقعاً دارند از سر دغدغه سوژه تلخی را روایت میکنند. بهجد با این نگاه مخالفم که بخواهیم به خروجی کار آن فیلمسازان برچسب سیاهنمایی بزنیم و بخواهیم خالقانشان را محکوم کنیم. گویی که تعمدی در تزریق سیاهیها در فیلم خود دارند. به نظرم ما با دو نوع مواجهه با یک موقعیت تلخ مواجهیم که میتوان آن را یک فرآیند درونی برای هر فیلمسازی دانست. حتی در میان همین آثار بهشدت تلخ هم فیلمهایی هست که مخاطبشان را بهشدت به فکر وامیدارند و این یعنی فیلمساز کار خودش را کرده، کارکرد اصلی فیلم، ایجاد سوال و تشویق به تفکر است. در این گفتگو میخواهم بدانم علی خسروی چگونه این فرآیند درونی را برای خودش ترسیم کرده که به چنین خروجی متفاوت و عاری از هر زهر و سیاهی میرسد.
خسروی: رضا میرکریمی جملهای دارد که میگوید این دروغ است که بگوییم ما فیلمسازان فیلم نمیبینیم یا به تعبیر اصغر فرهادی، باک خودمان را پر نمیکنیم. مهرداد اسکویی هم از مثال چاه استفاده میکند. واقعیت این است که ما فیلمسازان چاهمان و باک مان را با همان دنیای زیستهمان پر میکنیم. تنها جوابی که میتوانم به سوال شما بدهم این است که این فرآیند درونی متأثر از دنیای زیسته و تجربیات زیسته من است. طبیعتاً جواب فنی و قاعدهمندی ندارد که بخواهم براساس آن بگویم آگاهانه دست به این انتخاب زدهام.
زمانی با مهران کاشانی کلاس فیلمنامهنویسی داشتیم که در تمام آن دوره یک جمله کلیدی داشت. او میگفت فکر نکنید که ما هستیم که انتخاب میکنیم داستانمان را بهصورت شاهپیرنگ، خردهپیرنگ یا حتی ضدپیرنگ بنویسیم. میگفت این جنس زندگی شماست که مشخص میکند کدام سبک را انتخاب میکنید. سینمای عبدالرضا کاهانی یا سینمای ابراهیم حاتمیکیا هر کدام برخاسته از دو نوع سبک زیست متفاوت است. من هم سبک فیلمسازیام برگرفته از جهان زیستهام است.
کاراکتر زن در فیلم من نماینده زنانی است که بهدنبال پیدا کردن راهحل در مشکلات خود هستید. ایثاری که این زن میکند و تلاشی که برای جمع کردن اعضای خانوادهاش دارد، در نهایت با موفقیت مواجه میشود. اتفاقاً فیلم در حال پخش جهانی است. خیلیها به من گفتهاند اگر سکانس پایانی مربوط به مینیبوس را حذف کنی، تعداد جشنوارههایی که فیلم را میپذیرند دو برابر میشود. من گفتم اصلاً نمیخواهم. گفتند قبول، مینیبوس باشد اما آن لبخند رضایت زن را حذف کن و بگذار داستان در بلاتکلیفی تمام شد. باز هم مقاومت کردم و گفتم اصلاً! سرآخر گفتند قبول همهاش باشد لااقل پلان آخر که مینیبوس در جاده سرسبز میراند را حذف کن! بازهم گفتم نه. گویی تکتک این نماها به جانم بسته بود و نمیتوانستم از آنها بگذرم.
* انگار در مواجهه با مخاطبان احتمالی خود نوعی از مسئولیت اجتماعی را برای خود تعریف کردهاید و براساس همان هم فیلمسازی میکنید.
خسروی: قطعاً. این حس مسئولیت نسبت به مخاطبم در من وجود دارد و نمیدانم هم خوب است یا بد! من این مسئولیت را برای خودم قائلم.
مهرنیا: اتفاقاً بد نیست بدانید در بازه تولید خیلی برسر جزئیات با هم بحث میکردیم. یکی از پیشنهاداتی که وجود داشت و خود من هم طرفدارش بودم، وارد کردن تم تاوان به داستان بود. تمی که احتمالاً از زاویه پذیرش جشنوارهای میتوانست شرایط بهتری را برای فیلم بهوجود بیاورد. ایده هم این بود که وقتی این زوج وارد مینیبوس میشوند، براثر فشار و استرس، زن دچار درد شود و سقطی که از ابتدا میخواست با تصمیم خودش دست به آن بزند، بهصورت اتفاقی رقم بخورد. بهگونهای که گویی دارد تاوان تصمیمی را که گرفته بود، میدهد. میتوان از این زاویه نگاه کرد که حتی تصمیمات و نیتهای قلبی ما هم گاهی تاوانهایی برایمان دارد.
مهدی مهرنیا
* در نوع خودش میتوانست ایده متفاوت و جذابی هم باشد.
مهرنیا: اما خب بهشدت تلخ میشد. در چنین موقعیتی گویی دیگر این آدمها به رستگاری نمیرسیدند و کائنات از آنها انتقام میگرفت.
خسروی: شاید داستانم رستگار میشد اما این آدمها رستگار نمیشدند! (میخندد)
مهرنیا: درباره این ایده خیلی بحث کردیم.
خسروی: ایدههای دیگری هم بود. ما اصولاً فیلم را گروهی میسازیم اما درباره این میزان تلخی واقعاً احساس مسئولیت میکردم.
مهرنیا: بهرغم تمام فشارها و پیگیریهای ما علی میگفت حتی بهقیمت از دست دادن برخی اتفاقات خوب جشنوارهای برای این فیلم، میخواهم آدمهای فیلمم در پایان رستگار شوند.
* به تعبیری اگر مثل پروژههای قبلی که با هم کار کرده بودید، جایگاهتان تغییر میکرد و شما کارگردان این فیلم بودید، امکان داشت با همین دغدغههای مشترکی که دارید، پایانبندی مدنظر خودتان را برای فیلم بگذارید و ما هم امروز با یک فیلم کاملاً تلخ مواجه میبودیم؟
مهرنیا: دقیقاً.
* این همان واقعیتی است که بهدنبال رسیدن به آن بودیم؛ دو کارگردان کاملاً رفیق و همراه که اساساً فعالیت مشترک با هم دارند، به راحتی امکان دارد خروجی فیلمشان تا این اندازی متفاوت باشد. یکی سرشار از امید و دیگری مملو از تلخی.
مهرنیا: واقعاً همین گونه است.
مهرنیا: این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنوارهای آن ایده تلخ را بیشتر میپسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچهای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری استخسروی: من نمیتوانم اینقدر تلخ به زندگی نگاه کنم. شما فیلم «پاپیون» و پایانبندی آن را ببنید. من همین امروز در حال ساخت مستند اقتصادی هستم و با اطلاع نسبت به شرایط موجود میگویم که نسبت به آینده ایران بهشدت امیدوارم. درست است که حرکتمان سانتیمتری است اما واقعاً به آینده آدمهایی که دربارهشان فیلم میسازم امیدوارم.
مهرنیا: شما فیلم «مه» از فرانک دارابونت را دیدهاید؟ فیلمسازی که با نگاه خاص خودش، بهشدت دیدگاههای مذهبی دارد و به فضاهای آخرالزمانی خیلی علاقهمند است. از همان فیلم «مسیر سبز» گرفته تا فیلم «مه» که بهنوعی میتوان آن را پیشدرآمد سریال «مردگان متحرک» در کارنامه این فیلمساز دانست. فیلم «مه» یک سکانس پایانی شاهکار دارد از مردی که با اعضای خانوادهاش در مه گیر کردهاند و احساس میکنند در معرض حمله موجودات فضایی هستند. این مرد اسلحهای با چهار گلوله دارد و تصمیم میگیرد از پنج نفر اعضای خانواده خودش را تسلیم عذاب مواجهه با موجودات فضایی کند و دیگر اعضای خانواده را برای گرفتار نشدن در این عذاب با گلوله بکشد. او آنها را میکشد و وقتی مه کنار میرود متوجه میشود که صدای که میشنیدند نه از موجودات فضایی که از ارتشی بود که با تجهیزات خود در حال نابودی این موجودات بوده است! اینجاست که این مرد به جنون میرسد. دارابونت در این فیلم میگوید اگر به رستگاری و نجات ایمان داشته باشی، قطعاً نجات پیدا میکنی.
این درست است که من برای ساخت یک فیلم جشنوارهای آن ایده تلخ را بیشتر میپسندیدیم اما معتقدم فیلمی که علی ساخته، از جنس همین رستگاری است. بچهای که در فیلم در آستانه تولد است، بهانه این رستگاری است.
* جالب است بهعنوان کارگردانی که سلیقهتان بیشتر به سمت آن روایت تلخ است، چقدر خوب دیدگاه امیدوارانه مستتر در این یکی روایت را تبیین میکنید و متوجه ارزشهای آن هستید.
خسروی: این ناشی از نگاه درست و حرفهای مهدی است.
* از همین بحث میخواهم وام بگیرم و این گزاره را مطرح کنم که اساساً ساخت فیلم امیدوارانه، یک امر اکتسابی نیست و اینگونه نیست که بخواهیم به فیلمساز آن را یاد بدهیم. این نکته مهمی است. حالا سوالم از آقای مهرنیا که بهخوبی هم متوجه مفهوم رستگاری در یک روایت امیدوارانه است، این است که اگر از شما بپرسند چرا فیلم تلخ میسازید، چه پاسخی دارید؟
مهرنیا: قطعاً پاسخ این سوال به همان تجربه زیسته بازمیگردد. کمااینکه من خودم هم در فیلمهای گذشتهام در پایانبندی، نجات را روایت کردهام. اما اینکه چرا برای این داستان پایان تلخ را میپسندیدم به لحظه مواجههام با این داستان و تجربه زیستهام در آن لحظه بازمیگردد. من از زمانی که علی خسروی را میشناختهام همواره او را انسانی معتقد به رستگاری دیدهام اما صادقانه بخواهم بگویم، من اینگونه نیستم و گاهی بریدهام. گاهی به این نتیجه میرسم که ما دیگر قرار نیست رستگار شویم و طبیعا اگر در آن حس و حال بخواهم فیلمی را بسازم، متأثر از همان حس و حال خواهد بود.
خسروی: واقعیت این است که هیچ داستان کاملاً سیاه یا کاملاً سفیدی وجود ندارد. کمااینکه همه ما انسانهایی خاکستری هستیم و گاهی سفیدیمان غالب میشود و گاهی برعکس. من سعی کردم جنس فیلمی که میسازم از جنس «بچههای آسمان» باشد. فیلمی که موقعیتی به غایت تلخ دارد اما پایانش کاملاً امیدوارانه است.
جوزپه پرونی سفیر ایتالیا در تهران با انتشار پستی در توئیتر درباره پخش فیلم برادران لیلا در حیاط سفارت رم در تهران با تشکر از دست اندرکاران، این فیلم را فیلمی درباره «تباهی و زندگی» توصیف کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از فارس، یکی ـ دو روز پیش بود که سفیر ایتالیا در تهران با انتشار مطلبی در صفحه شخصیاش از پخش فیلم سیاه و ضدفرهنگی «برادران لیلا» در محل سفارتخانه رم با حضور سعید روستایی کارگردان فیلم خبر داد.
در ابتدا باید گفت جوزپه پرونی(سفیر ایتالیا در تهران) یا برداشت درستی از فیلم «برداران لیلا» و لایههای ضدفرهنگی و سیاهنمایانه آن ندارد یا تعمدا در ستایش این فیلم پرحاشیه، ضرب شست دختری به صورت پدر پیرش را «فداکاری بینظیر زنان» عنوان کرده است.
این اقدام و نگاه آقای سفیر، همان نگاهی است که جوایزی همچون اسکار را به فیلمهایی از ایران میدهد که با روایاتی مشابه از سیاهنمایی این مرز و بوم ساخته شدهاند و اینجاست که به یک خروجی مشترک میرسیم؛ تلاش برای دمیدن در خاکستر آتشی که ماهها زندگی مردم را به تعطیلی کشانده بود.
* در حیاط سفارت رم چه گذشت؟
جوزپه پرونی سفیر ایتالیا در تهران با انتشار پستی در توئیتر از پخش فیلم برادران لیلا در حیاط سفارت رم در تهران با تشکر از دست اندرکاران، این فیلم را فیلمی درباره «تباهی و زندگی» توصیف کرد! او در این پست و در توضیح عکسی که به اشتراک گذاشته مینویسد: «بسیار خشنودم که در باغ اقامتگاه ایتالیا در تهران میزبان نمایش فیلم «برادران لیلا» بودم. فیلمی شگفتانگیز درباره زندگی و تباهی که نمایانگر شجاعت و فداکاری بینظیر زنان است. تشکر ویژه از کارگردان فیلم، سعید روستایی و از گروه بازیگران فوقالعادهاش.»
سوالی که بعد از شنیدن این خبر ذهن مخاطبان را درگیر میکند این است که سفارتخانهها به دنبال چه چیزی هستند؟ هدف از این میهمانیها چیست؟ آیا این چنین مواردی در شرح وظایف سفارتخانه یا سفیر وجود دارد؟ هرچند این اولین بار نیست که مواردی غیر عرف در عملکرد سفارتخانهها دیده میشود برای نمونه دیده شدن سفیر بریتانیا در خیابان ولیعصر در حین اغتشاشات سال گذشته به همین منظور نگاهی میاندازیم بر شرح وظایف سفارتها. و در ادامه تلاش خواهیم کرد پیام مستتر در پس اینگونه میهمانیها را برملا کنیم.
وظایف سفارت چیست؟
در پروتکلهای مرتبط با رویکرد و عملکرد سفارتخانهها آماده است که سفارت دارای چند وظیفه عمده است: رایزنی و حفظ منافع کشور مهمان، مشاوره با دولت خود در مورد فرصتهای تجاری،سیاسی، اقتصادی و غیره، صدور ویزا و دادن وقت سفارت به متقاضیان سفر به کشور مهمان، واسطه رایزنی و گفتگو میان دولت کشور میزبان و مهمان، رسیدگی به امور متقاضیان در امور مهاجرت و در صورت صلاح دید، دادن اقامت کوتاه مدت و بلند مدت به افراد.
با توجه به شرح فوق، وقتی فیلمی پروانه نمایش برای اکران در داخل کشور را نگرفته در جشنوارههای معتبر خارجی جز ایجاد جنجال و حواشی، نتوانسته است امتیاز چندان درخوری را از طرف منتقدان کسب کند به کدام دلیل مورد توجه سفارت ایتالیا قرار گرفته است؟
به زعم منتقدان یکی از اصلیترین مشکلات فیلم «برادران لیلا» این است که کارگردان به جای تمام شخصیتها حرف میزند. در آثار سینمایی به واسطه حضور شخصیتها با مشاغل مختلف باید صداهای متفاوتی شنیده شود اما این فیلم به واسطه اینکه بیشتر به یک «بیانیه سیاسی» شباهت دارد تا یک «اثر هنری» ما زبان مرتبط با مشاغل مختلف را نمیبینیم و کلا یک صدا بر کل فیلم و کاراکترها سایه انداخته است. آن هم صدایی تصنعی، غرض ورز و پر از کنایه و کینه.
* تک صدایی/ استبداد فیلمنامه
بیشک ادبیات واژگان مورد استفاده یک راننده تاکسی با یک کارگر یا معلم متفاوت است. هر آدمی در هر شغلی که باشد ادبیات خاص خودش را دارد. این ویژگی زبانی را در آثار سینمایی مختلفی شاهد بودهایم. اما در فیلم «برادران لیلا» این ویژگی وجود ندارد، یکی از برادران که نگهبان دستشویی یک مرکز خرید است، با همان ادبیات و دایره واژگانی حرف میزند که خواهر کارمندش حرف میزند. و این گفتار با گفتار دیگر کاراکترها هم تفاوت چندانی ندارد. دلیل این موضوع، «بیانیه» یا «مقاله» بودن فیلم است. در واقع اثر هنری میدان صداهای مختلف است اما «مقاله/ برادران لیلا» درگیر تک صدایی است. تک صدایی فیلم در تناقضی آشکار با آنچیزی است که فیلم خود را داعیه دار آن میداند. فیلم در ذات خودش استبدادی است و تمام صداها را به نفع صدای مستبد «مولف» حذف میکند.
از این رو است که «مخاطب» در مقابل « برادران لیلا» منفعل است. یعنی فیلم به گونهای کارگردانی شده که چندان مجالی به ذهنیت مخاطب نمیدهد و تماشاگران جر شعارهای گل درشت سیاسی، برداشت خاص دیگری از این شبههنر نمیتواند داشته باشد.
از همین رو است که تمام فیلم با محوریت جملات قصار نوشته شده است: «با کار کردن هیچی درست نمیشه، باید کاری کرد». یا آن جمله: «آدم تا بدبختیاش از حد نگذرد راه خوش بختیاش را پیدا نمیکنه» و آن یکی: «بیپولی اعتماد بهنفس آدمها را میگیرد و خِنگ نشانشان میدهد.» یا جملات تصنعی و بیربطی که برادر کوچک که در کل فیلم تکلیف هیچ چیزش روشن نیست به برادر کلاه بردار( پیمان معادی) میگوید: «اینکه اگر رفتی زنگ نزن. اگه زنگ زدی بگو همه چی خوبه و …»
فیلم به گونهای سرهمبندی شده تا موضوعاتی چون، زنان، کارگران، تفکر پدرسالار و… را بازنمایی کند و به معنای درستتر، متمرکز بر انحطاط خانوادهای است که نسبت چندان معناداری با واقعیت جامعه برقرار نمیکند. درواقع فیلم واقعگرا هم نیست چون نسبتی با عینیتهای جامعه امروز ندارد. یکی از منتقدان در این باره میگوید: «در برادران لیلا اثری از خانواده ایرانی نیست و آنچه این جمع پراکنده نابسامان را خانواده کرده منافع شخصیست. مشکلات اجتماعی جانبدارانه مطرح میشود اما سازنده آن را بینتیجه و عقیم میگذارد، گویا هیچ راه برون رفتی از مشکلات وجود ندارد.»
بحث اصلی این گزارش اما تحلیل فیلم«برادران لیلا» نیست، چرا که تاریخ درباره آن قضاوت خواهد کرد، فیلمی که طی ماههای اخیر به واسطه سطحی بودنش هر شخصی در هر موقعیتی نمادهای گلدرشت آن را برجسته کرده و از آن حرف زده است.
چرایی اینکه سفیر کشوری برای فیلمی اینچنین پرحاشیه، نشست برگزار میکند پرسش اصلی است؟ رویکردی که هم مشت متصدیان ساخت فیلم «برادران لیلا» را بیشتر از همیشه باز میکند و هم نقدهای آشکار این سالها بر عملکرد سفارتخانهها را معنادار میکند.
*هنر سفارتی
به زعم کارشناسان هنر سفارتی را شاید بتوان یکی از استراتژیهای اصلی و سیاستهای کُلی اتخاذ شده در دوران جنگ سرد (Cold War) دانست؛ موضوعی که به شدت در طول دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۹۰ میلادی جریان داشت و به نوعی ویژه بلوک شرق (Eastern Bloc) را متاثر از خویش میکرد و در این راستا عموم سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی غرب در قالبها و پوششهای مختلف هنری و با وجهه دیپلماتیک خود، اقدام به فعالیت و تغییر سبک زندگی و زیر سوال بردن آرمانهای رایج در بلوک شرق میکرد.
حالا در تهران امروز هر هفته مهمانیها و مراسمهای مختلفی در سفارتخانهها برگزار میشود؛ اخباری که گوشهای از ابعاد سرمایه گذاری سفارتخانهها در عرصه فرهنگ و هنر کشور را برملا میکند.
حرف آخر اینکه برگزاری نشست برای فیلم «برادران لیلا» و انتشار پیام رسمی درباره آن از سوی سفیر ایتالیا همان«دم خروسی» است که نشان میدهد، دخالتهای فرهنگی سفارتخانهها، هنر سفارتی، جذب افراد و شبکهسازی سفارتخانهها در خدمت نفوذ فرهنگی نه تنها یک توهم توطعه نیست بلکه واقعیتی است که بیشتر از همیشه باید در مرکز توجه نهادهای نظارتی قرار گیرد.