رسانه سینمای خانگی- دلیل تجدید چاپ فیلمفارسی چیست؟

چاپ دوم کتاب «فیلمفارسی چیست؟» نوشته حسین معززی‌نیا بعد از ۲۴ سال روانه بازار نشر شد. « فیلمفارسی» تا امروز بیش از هر کلمه و تعبیر دیگری، در مقالات و اظهارنظرهای شفاهیِ اغلب صاحب‏‌نظران سینمای ایران به کار گرفته می‌شود، اما مفهوم این کلمه و مصادیقش از وضوح کامل برخوردار نیستند.

به گزارش سینمیا خانگی از ایرنا، فیلمفارسی اصطلاحی است که نخستین بار هوشنگ کاووسی در مجلهٔ فردوسی برای توصیف سینمای عامه‌پسند ایران به کار برد. این اصطلاح به معنای محصولی سینمایی است که مؤلفه‌هایی همچون داستان‌پردازی عجولانه، قهرمان‌سازی، رقص و آواز کاباره‌ای بدون ارتباط به داستان، نبود روابط علّت و معلولی، عشق‌های غیرواقعی، حادثه‌پردازی و غیره دارد.

کتاب فیلمفارسی چیست؟ رویکردی پژوهشی به این اصطلاح دارد و سعی می‌کند تعریف دقیق‌تری از آن ارائه دهد. این کتاب را حسین معززی‌نیا نوشته که کتاب‌های درباره ابراهیم حاتمی کیا و سینما و افق های آینده از دیگر نوشته‌های اوست.

فیلمفارسی اصطلاحی است که نخستین بار هوشنگ کاووسی در مجلهٔ فردوسی برای توصیف سینمای عامه‌پسند ایران به کار برد

نویسنده درباره نحوه نوشته شدن این کتاب در ۲۶ سال قبل توضیح داده است: سال ۱۳۷۶ به این فکر افتادم گردآوری کتابی به‌قصد جست‌وجو در معنای تعبیر «فیلمفارسی» به بازخوانی تاریخ سینمای ایران و یافتن مسیر تولید بخش عمده‌ای از محصولاتش کمک خواهد کرد. از گروه بزرگی از نویسندگان و صاحب‌نظران آن سال‌ها درخواست کردم با بازبینی فیلم‌هایی که به دست‌شان می‌رساندم و بازخوانی مقالات و نوشته‌هایی که برای‌شان می‌فرستادم در تولید مقالات و میزگردهای کتاب کمکم کنند.

تصور می‌کردم کار چندماهه به نتیجه خواهد رسید ولی دو سال زمان برد. از راضی کردن دکتر کاووسی به گفت‌وگو تا کنار هم نشاندن حاضران در میزگردها و گرفتن مقالات از دانه به دانه‌ی نویسنده‌ها، آن هم در روزگاری که چیزی به نام اینترنت در زندگی کاربرد نداشت و برای ملاقات با هر کس، دادن و گرفتن نوشته‌ها باید بارها تا خانه یا محل کارشان می‌رفتم و می‌آمدم.

این کتاب در اواخر سال ۱۳۷۸ توزیع و بعد از یک سال نایاب شد و دیگر تجدید چاپ نشد.

معززی‌نیا درباره سرنوشت کتاب پس از یک سال گفته است: بارها پیام‌هایی از دانشجوهای سینما دریافت کردم که دنبال نسخه‌ای از کتاب می‌گشتند تا بتوانند برای پایان‌نامه‌های مربوط به سینمای ایران از این منبع استفاده کنند ولی گرفتاری‌هایم مهلت نداد سراغ ناشر مناسبی بروم تا برای تجدید چاپ کتاب به توافق برسیم. حالا بالأخره بعد از ۲۴ سال چاپ دوم کتاب به بازار آمده. آن‌قدر بین چاپ اول و دوم فاصله افتاده که دیگر کتاب تازه‌ای برای نسل تازه‌ای به نظر می‌رسد.

 حسین معززی نیا، منتقد کتاب و نویسنده «فیلمفارسی چیست؟»

این کتاب در فصل ابتدایی اش (گفت‌وگوها) دیدگاه سینماگران ایرانی را در دهۀ ۱۳۵۰ نمایان می‌کند. در دو فصل بعدی (مقالات و میزگردها) رویکرد منتقدان و سینماگران ایرانی در دهۀ ۱۳۷۰ را عیان می‌سازد. در فصل اول نویسنده با کسانی که مشهورترین عوامل فیلمفارسی‌ساز محسوب شده و می‌شوند، مصاحبه کرده است. سیامک یاسمی، فردین و ملک مطیعی از جمله سینماگرانی‌اند که در این فصل با آن‌ها گفت‌وگو شده است.

در فصل دوم شاهد ۱۲ مقاله از منتقدان و صاحب‌نظران در این زمینه‌ هستیم. سهل انگاری در ساخت، واقعیت گریزی درمضمون، فیلمفارسی یک الگوی جهانی است و فیلمفارسی، فرزند ناقص‌الخلقۀ سینما در ایران از جمله مقالات موجود در این فصل است.

معززی نیا درمورد اهمیت مباحث تاریخی در این پژوهش خاطر نشان می‌کند: واکنش سینماگران هر دوره، هیجان‌ها، تردیدها و سرخوردگی‌هایشان هم بخشی از دامنه‌های این بحث را شکل می‌دهد؛ به همین دلیل نباید با این رویکرد که «آنچه می‌خوانیم به دورانی سپری شده تعلق دارد» سراغ این مباحث برویم؛ بلکه همۀ کلنجارها برای درک معنا و کارکرد تعبیر فیلمفارسی، سهمی از اصل بحث را در خود دارند.

در فصل پایانی شاهد دو میزگرد مفصل دربارۀ دو موضوع «جذابیت در سینما» و «مخاطب سینما» با حضور چهار تن از دست‌اندرکاران سینمای ایران هستیم.

رسانه سینمای خانگی- ادای دین به احمد آقالو

محمدباقر رضایی، نویسنده برنامه‌های ادبی رادیو که همیشه با متن‌های طنز و آهنگینش یادی از مشاهیر و مفاخر صدا می‌کند، این بار برای احمد آقالو، هنرمند رادیو که تقریبا همه هنرمندان مطرح کشور از رفتنش غمگین شدند نوشت.

به گزارش سینمیا خانگی از ایسنا، احمد آقالو، یکی از نوابغ هنری و از مظلوم‌ترین و ساکت‌ترین هنرمندان تئاتر، سینما، تلویزیون و رادیو بود.

حضور «عارف مسلکانه»ی او در هر جمعی، دیگران را به احتیاط در سخن گفتن وا می داشت؛ چرا که او گاهی با گفتنِ نکته ای در مورد حرفها و رفتارها ی دیگران( البته کاملاً بیغَرَضانه) باعث شگفتی همه می شد! کسی نمی دانست آن طنزهای قوی و فی البداهه در وجود آرام و ساکت او چگونه ساخته و پرداخته می شود و چرا بیرون می ریزد!

آنچه مسلّم بود، خیرخواهی و حُسن نیت او بود که همه به آن واقف بودند و دوستش داشتند. این هنرمند نجیب با بی خبر گذاشتنِ همکارانش از بیماری خود، سالها با رنجهایش سر کرد و عاقبت مغلوب آن بیماری شد و رادیو را از وجود شریفش محروم کرد.

محمدباقر رضایی، نویسنده و فعال رسانه‌ای که سال‌ها در ساختمان ارگ رادیو شاهدِ سیر و سلوک احمد آقالو بود، در سلسله مطالب خود درباره مشاهیر، مفاخر و پیشکسوتان رادیو، این بار به سراغ این هنرمند فراموش‌نشدنی رفته است.

متن این نویسنده که اختصاصی در اختیار ایسنا قرار گرفته است به شرح زیر است:

یادواره برای هنرمندی که در عوالم دیگر «قرار» داشت(در ۱۰ پرده)

پرده اول:

آن هنرمند نازنین

آن صدای پُرطنین

آن مهربانِ نجیب

آن غریب!

آن که مظلوم و افتاده بود

و مردی فرهیخته و آزاده بود.

حیا و وقار داشت

و در عوالمی دیگر ” قرار” داشت.

آقا به تمام معنا بود

و سبکِ زندگی‌اش” مدارا ” بود.

برای خودش”دلسوزی” نمی‌خواست

اما برای همه “بهروزی” می‌خواست.

مردی عمیق و دقیق بود

و ذاتاً آدمی “رَفیق” بود.

همیشه اصولی کار می‌کرد

و همه را با خود، یار می‌کرد.

آمدن و رفتنش در رادیو، دیدن داشت

و راهنمایی‌اش به جوانها، شنیدن داشت.

پرده دوم:

تحملش در بیماری، زیاد بود

ولی گاهی ناچار از فریاد بود.

بیماری‌اش به شدت گزنده بود

و فریادها برایش التیام دهنده بود.

با آن که طبعی سرد داشت،

اراده‌ی عجیبی در تحمل درد داشت.

دو سه نفر فکر می کردند گرفتارِ غرور است

و به موفقیتِ هنری‌اش مغرور است!

اما دوستان می‌دانستند ماجرا چیست

و آنچه در درون او می‌گذرد از جنس چیست.

برای مصائب دیگران غصه می‌خورد،

اما گاهی حتی قرص‌های خودش را نمی‌خورد!

کمی گوشه‌گیر و خجالتی بود

و با هر کسی اهلِ هم‌صحبتی نبود.

به مدعیانِ هنر جوابِ مستقیم نمی‌داد

و جوابشان را فقط با طنزهای قدیم می‌داد.

پرده سوم:

وقتی مُرد، غوغا شد

و زندگی عادیِ رادیویی‌ها، مُلغا شد.

همه، یادش را گرامی داشتند

و درباره‌اش، سخن، کم نگذاشتند.

ثریا قاسمی گفت: احمد آقالو علاوه بر هنرمند بودن، انسانِ درستکاری بود.

هما روستا گفت: احمد آقالو در درجه اول انسانی واقعی بود و همه‌ی خوبی‌ها در او جمع بود.

پانته‌آ بهرام هم گفت: احمد آقالو خالقِ لحظه های نابِ بازیگری بود.

ژاله عُلُو او را نازنین و صاحبِ صدای نیلوفری دانست و گفت: دنیا در نظر احمد آقالو خیلی کوچک بود ولی خودش انسان بزرگی بود که به همه کمک می کرد.

و آشا محرابی هم او را تمامِ راستی‌های جهان دانست و گفت: آقالو همیشه از حق می‌گفت، بی هراس از این که ناگاه دوست داشته نشود؛ و چه باک! که واقعاً دوست‌داشتنی بود.

پرده چهارم:

آقایان هنرمند هم یادش را گرامی داشتند و این‌طور ابراز احساسات کردند.

حمید سمندریان: احمد آقالو انسان ساده‌ای نبود که بتوان به سادگی درباره‌اش حرف زد.

ایرج راد: آقالو در سخت ترین لحظات، دستِ تکدی به سوی کسی دراز نکرد.

کمال تبریزی: یاد احمد آقالو بخیر و روحِ شادش، شادتر.

شهرام گیل آبادی: استودیوهای رادیو هرگز دلدادگی و صبوری های آقالو را فراموش نخواهند کرد.

صدرالدین شجره: آقالو از انسان های نادری بود که بسیار پاک و شریف زندگی کرد.

محمد یعقوبی: کار کردن با آقالو همیشه لذت بخش بود

بهزاد فراهانی: آقالو صاف ترین هنرمند ما بود. هرگز دروغ نمی گفت و به هیچ کس باج نمی داد.

درک بسیار بالایی هم از موقعیت شناسی و فضاشناسی در هنر داشت.

رضا بابک: آقالوی عزیز همیشه طنز زیبایی برای نامردی ها، دغلبازی‌ها و دروغ‌ها به کار می برد.

رضا کیانیان: آقالو پُر از آرمان‌هایی بود که با جهان موجود ناسازگار بود. شاید به خاطر همین غریبگی این جهان را تاب نیاورد.

مهرداد عشقیان: شبی که احمد آقالو درگذشت من در خانه‌شان داشتم حدیث کسا می‌خواندم. به آشا محرابی گفتم تو هم برایش دعا بخوان. مفاتیح را از من گرفت و رفت بالای سرِ احمد بنشیند و دعا بخوانَد، اما برگشت و مفاتیح را روی میز گذاشت … دیگر تمام شد!

حسین پارسایی: خاموشیِ آقالو، خاموشیِ هنرمندی است که همواره قداستِ صحنه را با خود همراه داشت.

حسین مسافر آستانه: در این که کسی بتواند جای آقالو را زین پس پُر کند محلِ تردید است.

فریبرز گلبن: آقالو هنرمندی بود که ذره ذره ی وجودش انرژیِ خالص بود.

مجید حمزه: آقالو همیشه آقا بود و همیشه حرف اول را می زد.

فریدون محرابی: من هر وقت به رادیو می روم به یاد احمد آقالو می افتم.

محمود زنده‌نام: تعهد آقالو نسبت به کار، برای جوانان الگو بود.

حمید منوچهری: شما یک نفر را پیدا کنید که از آقالو خاطره بدی داشته باشد.

مسعود رایگان: من بسیار دوست داشتم با احمد آقالو کار کنم ولی این سعادت نصیبم نشد.

محمد مطیع: من هر وقت به اتاق آقالو می رفتم نشسته بود و یوگا کار می کرد. حتی با خط زیبایی که داشت، روی یک کتابِ آموزش یوگا یادگاری نوشت و به من هدیه داد.

ابراهیم حاتمی کیا: احمد آقالو فردی مظلوم، ساکت، بی ادعا و بسیار هنرمند بود.

فریبرز عرب‌نیا: آقالو هنرمندی پُروسواس، توانا و شریف بود.

هادی مرزبان: آقالو روحی زلال و شفاف داشت.

علیرضا خمسه: بی شک طنز ظریف و نابی که در نقش آفرینی های آقالو می بینیم ریشه در وجود او داشت و مادرزادی بود.

داوود رشیدی: آقالو شخصیتی جذاب و کمی خجالتی داشت و زیاد اهل خودنمایی یا ارتباط با افراد دیگر بجز دوستان صمیمی اش، نبود.

منصور خلج: آقالو بسیار هنرمند، بی آلایش و بی ادعا بود و کمتر توانایی های خود را به نمایش گذاشت.

بهروز غریب پور: در آن زمان که اوجِ بحث های آوانگارد هنری بود، آقالو ژست های روشنفکری و هنرمندمآبی را به شوخی می گرفت.

پرده پنجم:

داریوش فرهنگ تعریف کرد: در دوران بیماری احمد آقالو با گلاب آدینه و مهدی هاشمی شبانه رفتیم منزل او برای دیدار و احوالپرسی.

از هر دری حرف زدیم جز بیماریِ او.

آنقدر خاطرات با هم مرور کردیم و گفتیم و خندیدیم که باورم نمی شد به عیادت دوستی رفته‌ایم که چندین سال مهربانانه با مریضی‌اش کنار آمده است.

احمد مردی بود با روحیه‌ی مستقل و عارف مسلک.

مردی بی نیاز که آن وجهِ طنازش ما را به یاد عبید زاکانی می انداخت.

همیشه یک نجابت پنهان داشت که تو را وادار به احترام می کرد. یک جور اعتقادات مذهبیِ عمیق داشت که یکسره از دروغ و تظاهر و تزویر به دور بود.

نه حرص نان داشت و نه طمع نام.

پرده ششم:

میکائیل شهرستانی هم چه خوب گفت که: آقالو درد و رنجَش را انکار می کرد.

آخر باری که او را دیدم، در بستر، رنجور، نحیف اما عاقل، بزرگ، ظریف و طناز بود.

خصیصه‌ای که در او نبود بدگویی و بددلی بود.

بدِ کسی را نخواست هرگز.

او همیشه دانا و رنجور بود و دانایی همیشه تاوانی دارد.

بنده ی زر و سیم و چاکرِ قدرت نبود.

من شبِ پیش از پروازش نزدش رفتم و بر دستش بوسه زدم و همچنان دلتنگش خواهم بود و خواهم ماند تا زنده ام.

پرده هفتم:

و امین تارخ نیز چنین گفت: احمد آقالو به دلیل حُجب و حیایی که داشت نمی‌توانست فضای بی رحم جامعه ی هنریِ ما را از نزدیک احساس کند، چون هر وقت نزدیک می شد دورتر می شد و همین باعث تنهایی اش شده بود.

من بعد از آن که از شهرستان به تهران آمدم، در دانشکده هنرهای زیبا با او آشنا شدم.

باعث آشنایی مان صدای زیبایش بود.

وقتی می دیدم با دیگران صحبت می کند، از دور می ایستادم و به صدایش گوش می کردم.

یک روز رفتم جلو و گفتم: سلام آقای آقالو، من امین تارخ هستم و صدای شما را خیلی دوست دارم!

پرده هشتم:

مهدی هاشمی به نکته‌های ظریفی در مورد او اشاره کرده است.

او آقالو را هنرمندِ نکته‌دانی می‌داند که در فاصله‌ی دو سکوت، یک‌دفعه چیزی می‌گفت و همه را می‌خنداند. البته نه جوک و لطیفه‌ای که دهن به دهن و گوشی به گوشی می چرخد، بلکه چیزی از رفتار و برخوردی از نحوه ی ارتباطِ روزمره ی آدمها می دید و نسبت به آن تیز می شد و ناگهان بسیار جدی نکته ای می گفت که خنده دار بود؛ نکته ای در بیانِ کشفی از رفتاری غلط.

خیلی حساس بود و همین باعثِ شکنندگیِ طبع ظریفش می شد و او را وادار به واکنش تند می کرد.

من در سفرها و نشست های لذت بخش با او وقتی حادثه ی جالبی جلوی رویمان رخ می داد، بیشتر از آن که به حادثه نگاه کنم به او نگاه می کردم که حالا چه نکته ی تازه ای کشف می کند!

پرده نهم:

اما خواندنی‌ترین خاطره از آقالو را، نادر برهانیِ مرند دارد.

تعریف می‌کند: احمد وقتی سرحال بود و سرکیف، ازدستِ لُغُزها و متلک‌هایش نمی‌توانستی در امان باشی.

مثلاً کافی بود از کنارش بگذری و متوجه اش نشوی یا سلامش نکنی!

می‌گفت: ببین فلانی!

— جانم احمد آقا؟

— یه جوری رفتار می کنی که انگار من ن ن ن نوکرتم!

— احمد آقا ما که مخلصیم!

— نه، سَکَناتِت غیر از این می گه!

— ما زمین خوردَتیم احمد آقا.

مارو دوست داشته باش.

— خودت که می دونی، من اصولاً همه ی حیوانات رو دوست دارم!

پرده دهم:

رفاه نداشت،

ولی جایگاه داشت.

از قبیله‌ی عارفان بود

و سوادش همیشه پنهان بود.

گرچه زشتی را سوژه می کرد،

ولی به قاعده و به اندازه می کرد.

بسیار آگاه بود

و در زندگی‌اش سر به راه بود.

گرچه خیری از دنیا ندید،

ولی از خوبی‌اش خیر دید.

هیچکس از او بدی ندید،

ولی همدلی و همدردی دید.

دائم در حال جستجو بود

و ظاهر و باطنش یک رو بود.

به هنر، عشقِ زبانزد داشت

و دران، شور و حالِ بی‌حد داشت.

خدا رحمتش کند، نجیب بود

و پیش از حد، غریب بود!

آمین یارب العالمین

محمدباقر رضایی نویسنده و فعال رسانه ای

آذر ۱۴۰۲

(بخشی از کتاب منتشر نشده‌ی ماندگاران عصر صدا)

به گزارش ایسنا، احمد آقالو، هنرمند باسابقه سینما، تئاتر، تلویزیون و رادیو بود. او سوم آذر ۱۳۸۷ در سن ۵۹ سالگی بر اثر بیماری سرطان مغز استخوان در منزل خود درگذشت.

رسانه سینمای خانگی- قریبیان، «قدرتی» که همتا ندارد

در نام و نشانی او اثری از «عزت»، «خسرو» و «گوهر» نیست که با ترکیب «سینمای ایران» برای خود لقب دست و پا کند اما نقشی دارد که تجسم چهره مصمم و با اراده بازیگری است که حتی در فیلم کمدی – اجتماعی نیز با «قدرت» ظاهر می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «خوشبختانه همه فرامرز قریبیان را از گذشته می‌شناسند و می‌دانند که اهل صحبت‌های حاشیه‌ای نیستم. فیلم‌های همچون خاک، گوزنها، صلات ظهر و سایه های بلند باد از جمله آثار سنگین و آبرومند پیش از انقلاب محسوب می‌شوند که در آنها ایفای نقش کرده‌ام.»

این خود معرفی کوتاه، برای بازیگری که طی ۶۰ سال سابقه فعالیت حرفه‌ای و پر افتخار در سینما، ۸۱ فیلم بازی کرده، مقابل دوربین کارگردانان شاخص رفته، چند فیلم ساخته و جوایز متعدد سینمایی بدست آورده کافی نیست.

لهجه تهرانی و طنین پر قدرت صدا، شناسنامه فرامرز قریبیان است. متولد ۲۷ آبان سال ۱۳۲۰ کوچه آبشار در خیابان ری.

در مدرسه «ترقی» دوره دبستان را سپری کرد و دیپلم خود را از دبیرستان «بدر» گرفت. همان دبیرستانی که مسعود کیمیایی بچه محل و دوست دوران نوجوانی فرامرز قریبیان، در فیلم «گوزنها» از آن استفاده کرد و قرار بود «سید» در ازای دریافت مواد مخدر مجانی از «اصغر دوا فروش»، از شاگردان مدرسه برای او مشتری جور کند.

فرامرز قریبیان از نوجوانی علاقه مند به سینما بود و رفاقت با مسعود کیمیایی، این دو را در مسیری طولانی و مشترک همکاری قرار داد که ابتدای آن «بیگانه بیا» و ختم آن «رئیس» بود.

سال ۱۳۴۷ مسعود کیمیایی نخستین تجربه کارگردانی خود را با فیلم سینمایی «بیگانه بیا» آغاز کرد. «بیگانه بیا» همچنین آغازی برای ورود فرامرز قریبیان به سینما بود. نقش اول فیلم با فشار تهیه کننده به سوپراستار وقت داده شد و فرامرز قریبیان نقش کوتاهی در آن ایفا کرد.

 فیلم سینمایی «سفیر»

فرامرز قریبیان در مورد حضور در این فیلم گفته است: «بیگانه بیا» تجربه ای آماتوری بود زیرا در این اثر دستیار مسعود کیمیایی بودم و به خاطر همین همکاری، نقشی کوتاه را در فیلم پذیرفتم.

پس از «بیگانه بیا» برای ادامه تحصیل سینما به آمریکا سفر کرد. قصد داشت در مدرسه سینمایی «آکتورز استودیو» ثبت نام کند اما بدلیل مشغله فراوان کاری، مدرسه ارزان تری برگزید و حدود سه سال رشته بازیگری را در مدرسه ویژوآل آرت سپری کرد.

پس از بازگشت از آمریکا، همکاری فرامرز قریبیان و مسعود کیمیایی وارد دوره جدیدی شد.

فرامرز قریبیان در مورد این همکاری گفته است:‌ پس از بازگشت از آمریکا، مسعود کیمیایی برای فیلم «زخمی ها» از من دعوت کرد، اما این فیلم به سرانجام نرسید و با کیمیایی به فیلم «خاک» رسیدیم که نخستین کار جدی و حرفه ای من در سینما با این فیلم آغاز شد.

بازی در نقش «مصیب» در فیلم «خاک» فرای تجربه اندوزی، به نوعی دستگرمی برای رسیدن به شاه نقش «قدرت» در «گوزنها» بود.

فرامرز قریبیان پس از «صلات ظهر» به کارگردانی سعید مطلبی در سال ۱۳۵۳، با فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیایی روی پرده ظاهر شد.

درخشش «گوزنها» و ایفای نقش «قدرت» چریک شهری و ارائه بازی بدون اغراق و زیرپوستی، موقعیت فرامرز قریبیان را در سینما تغییر داد و محبوبیت فراوانی برای او کسب کرد.

فرامرز قریبیان در خاطره ای از «گوزنها» گفته است: همیشه در اوایلی که فیلم بازی می‌کردم، سرصحنه‌هایی که بازی نداشتم می‌رفتم. در «گوزنها» و در سکانسی که در پایین شهر گوشت تقسیم می‌کردند، حضور داشتم. بیاد دارم وقتی در آن سکانس شیشه خودرو را پایین می‌دادند که گوشت‌ها را بین فقرا تقسیم کنند، مردم چنگ می‌زدند و به چشم خودم دیدم که دست کسانی که گوشت‌ها را تقسیم می‌کردند زخم شده بود. این سکانس در منطقه میدان شوش گرفته شد. در آن محل منازلی بود که وقتی باران می‌آمد پرگل می‌شدند و از سقف خانه ها آب می چکید.

فرامرز قریبیان که به اذعان خود، دوست نداشته در فیلمفارسی های آن دوران بازی کند، گزیده کاری را برگزید و با وجود پیشنهادهای فراوان در سال ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ به ترتیب در فیلم های «وقتی که آسمان بشکافد» و «چشم‌انتظار» بازی کرد.

اما سال ۱۳۵۵، سومین همکاری قریبیان با مسعود کیمیایی در «غزل» رقم خورد. پرونده حرفه‌ای فرامرز قریبیان در قبل از انقلاب اسلامی با بازی در فیلم «سایه‌های بلند باد» به کارگردانی بهمن فرمان آرا بسته شد.

 بهمن فرمان‌آرا در کنار فرامرز قریبیان

قریبیان که تجربه بازی در ۱۲ فیلم سینمایی را در پیش از انقلاب داشت، بهترین گزینه فریبرز صالح برای ایفای نقش «قیس ابن مسهر» در فیلم «سفیر» بود و با این اثر، نخستین فعالیت بازیگری قریبیان پس از انقلاب آغاز شد.

وی درباره حضور در فیلم «سفیر» گفته است:‌ پس از انقلاب به مدت دو سال ونیم سینماها تعطیل شد و مجددا به آمریکا رفتم و پس از راه افتادن سینما به کشور بازگشتم و با بازی در فیلم سینمایی «سفیر» کار خود را آغاز کردم. در فیلم «سفیر» پلانی مربوط به گردن زدن وجود داشت. برداشت این پلان بسیار مشکل بود و فیلمبرداری آن ۱۵ روز طول کشید. «سفیر» فیلم خوش ساختی است، اما فینال آن را دوست نداشتم زیرا معتقدم یک اثر سینمایی نباید مطابق اصل قصه ساخته شود. به عنوان نمونه همه می‌دانیم که «اسپارتاکوس» در جنگ کشته می‌شود اما «دالتون ترومبو» در نسخه سینمایی که «استنلی کوبریک» ساخت، پایان شگفت انگیز و زیبایی خلق می‌کند.

پس از «سفیر»، فرامرز قریبیان از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۶ در ۱۱ فیلم شامل «پرونده»، «سناتور»، «پایگاه جهنمی»، «ریشه در خون»، «آوار»، «گردباد»، «سمندر»، «گمشده»، «ترن»، »کمینگاه» و «کانی مانگا» بازی و با کارگردانانی از جمله مهدی صباغ زاده، اکبر صادقی، محمود کوشان، سیروس الوند، سیروس تسلیمی، امیر قویدل و مرحوم سیف الله داد در ژانرهای دفاع مقدس، ملودرام و حادثه ای همکاری کرد.

«کانی مانگا» به کارگردانی مرحوم سیف الله داد یکی از فیلم های تحسین شده در ژانر دفاع مقدس است و برای فرامرز قریبیان یک بار دیگر فرصت حضور در فیلم دفاع مقدسی را پس از «پایگاه جهنمی» فراهم کرد.

فرامرز قریبیان درمورد علت موفقیت «کانی مانگا» در جذب مخاطب گفته است: این فیلم داستانی جاسوسی و ساختار معمایی داشت. در کنار این ساختار، صحنه‌های اکشن نیز به موفقیت کار کمک کرد و فکر می‌کنم همه اینها با هم منجر به اشتیاق و هیجان مردم برای تماشای این فیلم شد.

دهه ۷۰ شمسی، دوره پرکار فرامرز قریبیان بود و در این دهه در ۲۶ فیلم بازی و یک فیلم کارگردانی کرد.

«دو نفر و نصفی» ساخته یدالله صمدی محصول ۱۳۷۰، اولین و آخرین فیلم طنز اجتماعی بود که قریبیان در آن ایفای نقش کرد و اما با وجود پارتنر طنازی مانند علیرضا خمسه، ثابت شد که چهره تراش خورده او برای ایفای نقش های مردان مصمم و با اراده، برای بازی در چنین آثاری خلق نشده است.

در همین سال، همکاری دگر بار فرامرز قریبیان با کیمیایی، ساخت فیلم «رد پای گرگ» شد. فیلمی با دیالوگ های عالی و همان تم های همیشگی کیمیایی؛ رفاقت، خیانت، انتقام … . فرامرز قریبیان در «رد پای گرگ» در نقش «رضا» و تکرار همان شخصیت با صلابت و با اراده، با سکانسی بی نظیر اسب سواری در خیابان های تهران ظاهر شد.

 پوستر فیلم سینمایی «رد پای گرگ»

سال ۱۳۷۱ در کنار جمشید هاشم‌پور، در نخستین تجربه فیلمسازی فرامرز صدیقی به نام «طعمه»، به عنوان اثری پلیسی حضور یافت.

دومین همکاری قریبیان و هاشم پور سال ۱۳۷۲ با فیلم اکشن حادثه ای «آخرین خون» رقم خورد و قریبیان پا به پای هاشم‌پور که دگر بار لباس بلوچی که «زینال بندری» فیلم «تاراج» را تداعی می کرد، درخشید.

قریبیان در مورد حضور در فیلم های اکشن گفته است:‌ در آن سال‌ها از فیلم‌های اکشن استقبال زیادی می‌شد و معمولا از من یا جمشید هاشم‌پور برای ایفای نقش‌ها در فیلم دعوت به عمل می‌آمد.

فرامرز قریبیان دهه ۸۰ شمسی را با دو فیلم «رقص در غبار»(۱۳۸۱) و «شهر زیبا» (۱۳۸۲) به کارگردانی اصغر فرهادی آغاز کرد.

وی در مورد همکاری با فرهادی گفته است: از سال ها پیش با جوانان راه می‌آمدم و چنانچه فیلمنامه‌ها را می‌پسندیدم، به آنها کمک و کار می کردم. این اتفاق در دو فیلم اول اصغر فرهادی بوجود آمد و من پیش از این حتی سریال های او را ندیده بودم. وقتی بازی در «رقص در غبار» به من پیشنهاد شد، تشخیص دادم که اصغر فرهادی به این حرفه آگاه است و با وجود کوتاه بودن نقش، در این اثر بازی کردم.

فرامرز قریبیان همچنین در این دهه سنت شکنی کرد و در چهار مجموعه تلویزیونی «روز حسرت» و «آخرین دعوت»(۱۳۸۷)، «پس از سال‌ها»(۱۳۸۷) و «باغ شیشه ای»(۱۳۸۸) به ایفای نقش پرداخت.

وی در مورد بازی در سریال تلویزیونی گفته است:‌ سریال‌هایی بازی کردم تا بتوانم بودجه مورد نظر تولید فیلم «گناهکاران» را تامین کنم؛ بازیگر سریال نبودم، اما در سریال بازی کردم تا فیلمی مستقل بسازم.

دهه ۹۰ شمسی برای فرامرز قریبیان، فصل کم کاری بود و بازی و کارگردانی یک فیلم سینمایی، ایفای نقش در دو مجموعه تلویزیونی و با بازی در سه فیلم پایان یافت.

«خروج»(۱۳۸۹) به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا، آخرین فیلمی بود که فرامرز قریبیان در آن ایفای نقش کرد. وی در «خروج» افزون بر بازی زیرپوستی، سکوت را به اکت خود اضافه کرد و یکی از بهترین بازی های خود را ارائه داد.

اما «خروج» یک حاشیه بزرگ داشت. این فیلم سال ۱۳۹۸ و در سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد اما اعلام خداحافظی فرامرز قریبیان از بازیگری در نشست خبری فیلم، همه را بهت زده کرد.

 فرامرز قریبیان و ابرایهم حاتمی‌کیا در نشست خبری فیلم سینمایی «خروج»

فرامرز قریبیان در این نشست خبری در مورد علت اعلام خداحافظی از بازیگری گفته بود: دیگر حوصله غرض ورزی مسئولان سینمایی را ندارم. بعد از فیلم «گناهکاران» در جشنواره شرکت نکردم. در هفت سال اخیر هیچ فیلمنامه‌ای را قبول نکردم. دلم می‌خواست با یک فیلمنامه خاص کارم را خاتمه دهم. این آخرین فیلم من است و می‌خواهم از سینما خداحافظی کنم.

ابراهیم حاتمی‌کیا نیز که در این نشست حضور داشت، فاصله گرفتن قهرآمیز قریبیان از سینما را غم‌انگیز دانست و ابراز امیدواری که این حرف خیلی جدی نباشد زیرا حضور وی برای جوانان درس است و می‌تواند نکات و راه‌های جدید به آنها نشان دهد.

جوایزی که قریبیان از سینما گرفت

قریبیان بازیگری باسواد است و هوش بسیار بالایی در بازیگری دارد. وی در مورد شیوه بازیگری خود گفته است: تکنیک من در بازیگری «متد اکتینگ»(بازی شیوه دار) است. من به مدرسه «اکتورز استودیو» نرفتم، اما از تکنیک تعلیمی این مدرسه استفاده کردم. شاید اعتنا به همین شیوع بازیگری، سبب رساندن قریبیان به جایگاه بی بدیلی در سینما شده است.

بازی فرامرز قریبیان از همان ابتدای کار با تحسین روبرو شد. سال ۱۳۵۲ برای بازی در فیلم «خاک» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل بزرگترین جشنواره سینمایی وقت را گرفت.

سال ۱۳۶۶، ۱۳۷۱ و ۱۳۷۸ به ترتیب برای ایفای نقش در فیلم «ترن»، «بندر مه آلود» و «مرد بارانی» جایزه بهترین بازیگر مرد از سه دوره جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد.

برای بازی در فیلم «رقص در غبار» در ۱۳۸۲ موفق به کسب جایزه بهترین بازیگر مرد از جشن خانه سینما شد.

فرامرز قریبیان جوایزی نیز از جشنواره های بین المللی در کارنامه دارد. وی سال ۲۰۰۳ از جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک و جشنواره بین‌المللی فیلم مسکو برای بازی در «رقص در غبار» جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را گرفت.

سال ۲۰۰۴ نیز از برای فیلم «شهر زیبا» جایزه ویژه هیئت جشنواره بین المللی فیلم را کسب کرد و با «چشمایش» جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره بین‌المللی فیلم حراره را از آن خود کرد.

کلینت ایستوود، الگوی قریبیان در کارگردانی

قریبیان طی مدت فعالیت در سینما، چهار فیلم شامل «جدال در تاسوکی»(۱۳۶۵)، «قانون»(۱۳۷۴)، «چشم هایش»(۱۳۷۸) و گناهکاران(۱۳۹۰) را کارگردانی کرده است. به جز «جدال در تاسوکی»، در سه فیلم دیگر افزون بر کارگردانی با عنوان بازیگر نیز حضور داشته است.

وی در مورد دغدغه خود برای کارگردانی گفته است: برخی بازیگران در دنیا پس از پا به سن گذاشتن، نقش های فرعی نیز بازی می کنند، اما شخصا دوست ندارم بازیگر نقش های فرعی باشم، از این رو تصمیم گرفتم به کارگردانی و تهیه کنندگی بپردازم. به علت علاقه ای که به سینما دارم به سمت کارگردانی آمدم که مبادا به دلیل کهولت سن مجبور باشم هر نقشی را بازی کنم.

قریبیان همچنین گفته است: خیلی از بازیگران دست به کارگردانی زدند و موفق شدند؛ یکی از الگوهای من برای ورود به عرصه کارگردانی «کلینت ایستوود» بود؛ این بازیگر در سال های پیش دست به کارگردانی زد و خود نیز در آنها بازی می کرد و در اوایل هم فیلم های خوبی نساخت اما با فیلم «نابخشوده» اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد.

قریبیان و کیمیایی، ۷ همکاری مشترک

 از راست: فرامرز قریبیان مسعود کیمیایی و آیدن آغداشلو

قریبیان در فیلم «بیگانه بیا»(۱۳۴۷)، «خاک»(۱۳۵۲)، «گوزنها»(۱۳۵۳)، «غزل»(۱۳۵۵)، «رد پای گرگ»(۱۳۷۰)، «تجارت»(۱۳۷۳) و «رئیس»(۱۳۸۵) به کارگردانی کیمیایی بازی کرده است.

کیمیایی همواره از قریبیان به عنوان بازیگر محبوب خود یاد کرده و گفته او از رابرت دنیرو هم بهتر است.

قریبیان هم در مورد همکاری دیرپای خود با کیمیایی گفته است: سابقه همکاری من با مسعود کیمیایی به فیلم «بیگانه بیا» باز می گردد. در این اثر نقش کوتاهی داشتم و پس از بازی در آن به آمریکا رفتم، زیرا نوع فیلم هایی که در آن زمان ساخته می شد را نمی پسندیدم. در آن زمان فیلمسازانی همچون مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی تازه شروع به کار کرده بودند. مهرجویی و جنس فیلم های او متناسب من نبود و او هرگز به سراغ من نمی آمد و به این موضوع کاملا آگاه بودم. پس فقط مسعود کیمیایی می ماند که در آن شرایط باید منتظر می ماندم تا او فیلمی بسازد و از من در فیلم خود استفاده کند.

وی همچنین گفته است: کیمیایی فیلمسازی است که راهی را در سینمای ایران باز کرد تا بعدها یک عده‌ای دیگر آن را ادامه دهند. سینمای ایران با او پیشرفت کرد و ما با هم همکاری داشتیم. بعد از انقلاب این همکاری کمتر شد البته در «رد پای گرگ»، «تجارت» و «رئیس» بازی کردم و همچنان معتقدم کیمیایی حق زیادی به گردن سینمای ایران دارد.

فرامرز قربیبان مرداد سال ۱۳۹۹ نیز در یادداشتی که مناسبت هفتم مرداد سالروز تولد مسعود کیمیایی در یکی از نشریات منتشر کرد، ضمن تبریک این روز به وی نوشته است: من و مسعود کیمیایی از ۹ سالگی با هم بزرگ شدیم و با هم رفیقیم و به تمام علائق و اندیشه‌ها و تفکرات هم آشناییم. چون در یک محله، یک کوچه و خیابان زندگی می‌کردیم. کار در سینما را با مسعود شروع کردم؛ او نقش‌های خوب و ماندگاری در فیلم‌هایش به من محول می‌کرد. از فیلم خاک و گوزن‌ها و ردپای گرگ گرفته تا تجارت حتی رییس فیلم‌هایی بودند که فیلمنامه و شخصیت‌هایش را دوست داشتم و نقش‌هایی که بر عهده من گذاشته بود با روحیه من همخوانی داشت، ولی پر واضح است که فیلم گوزن‌ها و نقشم در این فیلم (قدرت) را بیشتر از شخصیت‌های دیگری که با او کار کردم، دوست دارم.

وی در این نامه همچنین با اشاره به ابراز علاقه برای بازی در نقش های معترض، بازگشت به سینما بعد از حافظی در سال ۱۳۹۸ را منوط به دعوت مسعود کیمیایی از وی برای یک نقش اعتراضی عنوان و تصریح کرده است: اساسا نقش‌های معترض را دوست دارم. با اینکه در جشنواره فجر اعلام بازنشستگی کردم (نمی‌دانم درست بود یا نه چون من حرف دلم را می‌زنم) ولی اگر دوباره مسعود به من نقش اعتراضی بدهد با جان و دل برایش بازی می‌کنم. ولی به ‌طور کل نقش اعتراضی با روحیه من همخوانی دارد و بازی خواهم کرد. البته بگویم که نه‌تنها من فیلم گوزن‌ها را دوست دارم که این فیلم بارها و بارها از جانب منتقدان بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران شناخته شد برای اینکه جایگاه والایی در سینمای ایران دارد.

رابرت دنیرو نیستم

 فرامرز قریبیان در کنار پسرش سام قریبیان

فرامرز قریبیان همچنین از اینکه با رابرت دنیرو مقایسه شود، راضی نیست و در این باره گفته است: برخی از من به عنوان «رابرت دنیرو» سینمای ایران نام می برند، البته این نظر من نیست. من ایران متولد شدم و رابرت دنیرو در آمریکا متولد شده است. او فیلم های بزرگ با کارگردانان بزرگ همچون «مارتین اسکورسیزی» کار کرده است. اما ناگفته نماند بسیاری از فیلم هایی که رابرت دنیرو بازی کرده درخور توجه نبوده و فقط برای دستمزد در آنها بازی کرده است. البته دلیلی ندارد همه فیلم های یک بازیگر خوب باشد. جوان تر که بودم فیلم هایی را بازی می کردم که می دانستم آثار خوبی نمی شود اما برای حضور در سینما در آنها بازی کردم و نیز باید زندگی خود را می گذراندم.

فرامرز قریبیان با اینکه خود یک برند در بازیگری است، نظر متفاوتی در مورد «سوپراستار» در سینما دارد.

وی در این باره گفته است:‌ خلق سوپراستار در سینما در اختیار کسی نیست. سوپراستار خود به خود در سینما بوجود می آید و وقتی مردم یک بازیگر را دوست داشته باشند او به سوپراستار تبدیل می شود. سوپراستار در اثر فیلم هایی که بازی می کند به این جایگاه می رسد؛ فیلم های بسیاری در سینمای دنیا وجود دارد که به وجود سوپراستارها نفروخته اند و از طرفی فیلم هایی بدون حضور سوپراستارها فروش خوبی داشته اند و به عنوان نمونه در فیلم سینمایی «تایتانیک» این موضوع کاملا مشهود است. پیش از اینکه دست به کارگردانی بزنم و در زمان بازیگری، معتقد بودم که فروش فیلم ربطی به بازیگر ندارد و فیلمنامه، ساخت و انتخاب درست بازیگران است که در جذب مخاطبان اثر دارد.

به هر روی این بازیگر کهنه کار، نگاهی نیز به جوانان دارد و معتقد است سینما را باید به آنها سپرد اما توصیه های هم برای جوانان دارد.

وی گفته است:‌ حرفه سینما متعلق به جوانان است البته این به این معنا نیست که باید پیشکسوتان را کنار گذاشت. در کشورهای پیشرفته این حرفه به حدی ارزش دارد که میلیون ها جوان سراغ آن می روند و بسیاری از آنان نیز پشت در استودیوها می مانند.

فرامرز به جوانان علاقه‌مند به بازیگری نیز توصیه کرده است: بازیگری راه دشواری دارد و اگر عشق وجود داشته باشد، حتما علاقه مندان به بازیگری به نتیجه می رسند. رفتن به آموزشگاه های سینمایی به تنهایی چیزی را حل نمی کند و این موضوع باید با عشق همراه باشد. همیشه از کلاس درس فراری بودم و اکنون نیز این روحیه را دارم، از این رو دنبال برگزاری دوره های آموزشی نبوده ام زیرا بلد نیستم در عرصه بازیگری تدریس کنم.

چندی پیش فرامرز قریبیان برای رفع شائبه که مرتبط با بازگشت وی به سینما پیش آمده بود، خداحافظی از سینما را بهترین کار زندگی‌ خود عنوان کرده بود.

گرچه این نشان می دهد فرامرز قریبیان از تصمیم خود باز نخواهد گشت، اما نباید فراموش کرد، ردی از او در تاریخ سینمای کشور مانده که قابل پاک شدن نیست.

فرامرز قریبیان چه به روی پرده باشد و چه نباشد یک برند معتبر در سینمای ایران باقی خواهد ماند. بازیگری که با نقش «قدرت» در «گوزنها» درخشید و پس از «خروج» با «قدرت» از سینما خداحافظی کرد.

رسانه سینمای خانگی- واکنش جامعۀ سینمایی ایران به کشتار جمعی در غزه

جامعه سینمایی کشور در بیانیه‌ای، کشتار انسان‌های بی‌گناه، مادران و کودکان بی پناه غزه و فلسطین به دست رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و نوشت: چشم بستن بر این گستره از وحشی‌گری رژیم صهیونیستی خیانت و جنایت است.

به گزارش سینمای خانگی از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، تاکنون، بیش از ۴۷۰ سینماگر از بزرگان سینما، پیشکسوتان، فیلمسازان جوان و فعالان و دست اندرکاران سینما جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم بی گناه و مادران و زنان و کودکان غزه را محکوم کردند. روند دریافت اسامی سینماگرانی که تاکنون موفق به اعلام نام آنها نشده اند، همچنان ادامه دارد.

ابراهیم حاتمی کیا، مسعود جعفری جوزانی احمدرضا درویش، محمد خزاغی، ابوالقاسم طالبی، مرضیه برومند، پوران درخشنده، سیدضیا هاشمی ، رسول صدرعاملی، پرویز شیخ طادی، منوچهر شاهسواری، محمدمهدی عسگرپور، منوچهر محمدی،کمال تبریزی، علیرضا داوودنژاد، علیرضا زرین دست، داریوش ارجمند،شهریار بحرانی،حبیب اسماعیلی، هوشنگ توکلی، احمد مرادپور،سعید سهیلی، جواد شمقدری، جمال شورجه از جمله امضاکنندگان و حامیان این بیانیه هستند.

در این بیانیه تاکید شد: چشم بستن بر این گستره از وحشی‌گری رژیم صهیونیستی خیانت و جنایت است.

در متن کامل این بیانیه و اسامی سینماگران حامی و همراه به این شرح آمده است:

«در چشمانت خلاصه اندوه انسان‌هاست»

نزار قبانی شاعر بزرگ جهان عرب

بار دگر جهان، شرمگین از کشتار و آوارگی هزاران فلسطینی بی‌گناه و مادران و کودکان بی‌پناه غزه است.

دوباره آتش جنگ، هزاران خانه و خانواده و بیمارستان‌ها و مدارس غزه را به خاک و خون کشیده است، در سایه غفلت سازمان‌های بین‌المللی و دیپلماسی کور و پیچیده، این انسان های بی گناه هستند که قربانی می‌شوند. اکنون، چاووش وجدان‌های بیدار به صدا درآمده است؛ و بی‌تردید، هنر و هنرمند در این گرانیگاه، پیشتاز و برج مراقبت شرف و حیثیت انسانی است.

چشم بستن بر این گستره از وحشی‌گری رژیم صهیونیستی امروز، خیانت و جنایت است. باید در سمت درست تاریخ ایستاد.

ما هنرمندان و سینماگران ایران ضمن همدلی با همه انسان‌های بی‌گناه و قربانیان مظلوم جنگ، جنایات وحشیانه و کشتار زنان، مادران، کودکان و کهنسالان بی‌گناه غزه و فلسطین را محکوم می‌کنیم.

ابراهیم حاتمی کیا، مسعود جعفری جوزانی، احمدرضا درویش، محمد خزاعی، ابوالقاسم طالبی،مرضیه برومند،پوران درخشنده، سیدضیا هاشمی، پرویز شیخ طادی، رسول صدرعاملی، منوچهر شاهسواری، منوچهر محمدی، محمدمهدی عسگرپور، کمال تبریزی، علیرضا داوودنژاد، علیرضا زرین دست، داریوش ارجمند، شهریار بحرانی، حبیب اسماعیلی، هوشنگ توکلی، محمدرضا شریفی نیا، احمد مرادپور، سعید سهیلی، جواد شمقدری، جمال شورجه، علی روئین تن، مهدی سجاده چی، بهروز افخمی، امیر سماواتی، محسن روزبهانی، علی قائم مقامی، مرتضی شایسته، امیرحسین شریفی، علیرضا اسحاقی، علی آشتیانی پور، سیدجمال ساداتیان، محمدهادی منبتی، دانش اقباشاوی، علیرضا اسیوند، مجتبی امینی، امیررضا آشتیانی پور، رضا توکلی، جواد اردکانی، محمدحسین لطیفی، فرهاد قائمیان، هادی حجازی فر، محمد کاسبی، علی اکبر ثقفی، حبیب ایل بیگی، محمدرضا شرف الدین، محمدحسین فرحبخش، شهریار بحرانی، احمد نجفی، محسن علی اکبری، محمدرضا شفیعی، جعفر دهقان، سیدجواد هاشمی، پروانه معصومی، سعید حاجی میری، هادی انباردار، رضا ایرانمنش، داریوش بابائیان، مهدی فرجی، احمد نجفی، علی سرتیپی، مستانه مهاجر، حبیب احمدزاده، فرهاد قائمیان، پژمان لشکری پور، حبیب الله والی نژاد، روح الله سهرابی، مسعود نقاش زاده، مسعود ده‌نمکی، جهانگیر الماسی، رسول توکلی،محمدرضا ورزی، جواد نوروزبیگی، سیاوش حقیقی، مسعود اطیابی، جواد رمضان نژاد، بیژن نوباوه، سعید مستغاثی، ناصر شفق، محمدتقی فهیم، پرویز فارسیجانی، رضا برجی، حسین زند باف ، حبیب الله بهمنی، محمدقاصداشرفی، مهرداد خوشبخت، محمود جوانبخت، رضا ایرانمنش، بهزاد بهزادپور، سیدمهدی جوادی، عباس رافعی، انسیه شاه حسینی، سعید الهی، ماشالله شاهمرادی زاده، مرتضی شعبانی، هاشم میرزاخانی، شفیع آقامحمدیان، ابراهیم اصغری، سیدمحمد حسینی، محمدحسین نیرومند، اکبر نبوی، حامد عنقا، حسین طلابیگی، حمید زرگر نژاد، اصغر نقی زاده، بهزاد بهزادپور، سعید سعدی، حسین دارابی، هادی حاجتمند، سعید سعدی، عبدالحمید قدیریان، سیدجواد هاشمی، شهرزاد کمالیزاده، محمد شایسته، سیدرضا محقق، نوید محمودی، سجاد نوروزی، شهرام شاه حسینی، امیرعباس ربیعی، حبیب الله بهمنی، حسن امجدی مقدم، حسین دارابی، مرتضی علی عباس میرزایی، یاسمن نصرتی، محمود جوانبخت، شهرام خرازی ها، رضا برجی، احمد کاوری، رضا آشتیانی، حسین مسافر آستانه، حمید بهمنی، خیر الله تقیانی پور، داوود مرادیان، قادر آشنا، کوروش زارعی، داود صبوری، ابوذر پورمحمدی، جلال غفاری، رضا رستگار، سیدسعید سیدزاده، عبدالحسین بدرلو، وحیدرضاشفیعی، عبدالله باکیده، هادی مقدم دوست، مالک حدپور سراج، راضیه تجار، مهرداد رایانی مخصوص، مهدی مسعودشاهی، ناصر باکیده، امیررضا مافی،محمد عسگری، محمدرضا شفاه، محرم زینال زاده، علی اکبر ثقفی، ناصر درخشان، محمدرضا صابری، اعظم بروجردی، حسن وارسته، حسین خورشیدی، حمید نیلی، فرزاد حسنی، محمد احمدی، سیدمرتضی مصطفوی، محمد عسگری، حسین دوماری، کریم امینی، سعید خانی، مجید کریمی، رویا شریف، علی مشهدی، پروانه مرزبان، محمد کمالی پور، صادق صادق دقیقی، رضا سعیدی پور، منصور سهراب پور، سیدمصطفی حسینی‌، احسان ظلی پور، محدثه قبادی، داود صبوری، محمدرضا مصباح، علی حضرتی، یاسمین نصرتی، مهدی عظیمی میرابادی، مهدی کریمی، محمدرضا شفیعی، حمید بهمنی، عبدالستار کاکایی، محمد دیندار، محمدرضا منصوری، کریم عظیمی، سیداحمد میرعلایی، حسن نجاریان، حبیب والی نژاد، مجتبی فرآورده،، هادی مقدم دوست، مرتضی شایسته، داریوش باباییان، محمدحسین قاسمی، محمودرضا تخشید، محمدرضا منصوری، محمد قاصد اشرفی، محمدرضا فرجی، داود نوروزی،جواد کاسه ساز ،حسن حجگذار،احمد عبدالهیان، بابک برجسته، سیدروح الله حسینی، سهیل کریمی، محسن اسلام زاده، محسن محسنی نسب، رضا ابوفاضلی،سیدعلی میر علایی،حسن صید خانی، حسین صید خانی، مهدی احمدی، مرتضی حیدری،مهدیه سادات محور، محمود گبرلو،مجتبی فرآورده، محبوبه زارعی، عباس صالح مدرسه ای، غلامرضا فرجی، رضا رستگار، امیرعباس ربیعی،حسین ماهینی، احمد کاوری، مهدی مددکار، مهدی اسدی، اکبر تدبیری، جواد اردکانی، مریم پور یامین، اعظم بروجردی، علی بیطرفان، حسین طلابیگی ، مهدی رستگار ، داریوش کرمیار، مهدی فیوضی ، راضیه تجار، امین جواهریان ، ایوب سلحشورنیا، رمزی رئیسی، عباس مجتهدی، مجید هاشمی فرا، حسین اسدی زاده،جواد یقموری ، حمزه علی کاظمی، حسین جعفری، فاطمه شایان پویا، میثم محمد حسنی، علی اصغر فاریابی،جلال الدین کوه دره ای، حسین مروتی، امیرعباس قِلیچ لو، اکبر تدبیری،حیدر جمشیدی، شهاب کسرایی، رضا تقدسی،حامد جعفری، علی مهام،حسن اقاکریمی، مهدی اکبری،عباس اکبری،، هادی انبار دار، کامبیز بابایی، عباس بابویهی، روح الله برادری، مهدی بدرلو،،حسین بهمنی، محمد پورراد، حسین پوراسماعیلی، سیدامیر پروین حسینی، نادره ترکمانی،زینب تقوایی،علی توکل نیا،حسن توکل نیا، حسن جلایر، سعید حاجی میری،عباس حقیقی،شاهرخ دستور تبار،، محمود دینی، عباس رافعی، رضا رخشان، حنیف سروری، سیدمحمدحسن سعادت، سینا مهراد، سیدسعید سید زاده، سید امیر سید زاده، محسن شایان فر، سعید شرفی کیا، سید ناصر شعبانی، سلیم غفوری، روح الله شمقدری، مهدی صباغ‌زاده، مجید زین العابدین، داوود صبوری، سیدمحمدرضا صفوی، سید محسن طباطبایی پور، سید ابراهیم عامریان، مهدی علمی نیا، عبدالله علیخانی، الهام غفوری، جواد فرحانی،، قاسم فهمیم خواه، مهدی فیوضی، صالح دلدم، مجید اسماعیلی، حسین قاسمی جامی، محمد قهرمانی، مجید کریمی، جمال گلی، غلامرضا گمرکی،مجتبی متولی، علی مجیدی، قربان محمدپور، محمود محمد طائمه ، مجتبی محمدی،مهدی مددکار، میر ولی الله مدنی، پروانه مرزبان، محسن مسافرچی، امیرحسین مصباح مهر، مهدی معمارزاده ،یوسف منصوری، هاشم میرزاخانی، محمدحسن نجم، محمد نشاط، محمد نجفی زاده، سعید پروینی، مجتبی رشوند، مصطفی رضوانی، منوچهر زبردست، حسین علی میری رامشه، سید ناصر شعبانی، فخرالدین مظفری، مسعود ردایی، محمد صادق آدین، جعفر بابائیان، کیان بابائیان، محمود آقابابایی، بهمن حبشی، مهدی احمدی، رقیه احمدی، شهرام اسدزاده،سید داوود اطیابی، صابر امامی،علی اوجی ، اصغر بانک،، رضا بانکی، مهران برومند، غلامحسن بلوریان، امیر بنان، ناصر پزشکی،کرامت پورشهسواری، ابوذر پور محمدی ،علی اصغر پورمحمدی، مریم پیرکاری، عباس تهرانی، حمیدرضا جبینی، پیمان جعفری،فتح الله جعفری جوزانی،علیرضا جلالی، امیرمنصور جمشیدی، آرین بانک، عباس جهانبخش، سیدجلال چاوشیان، محسن چگینی،کامران حجازی، محمد حسین‌خانی، سیدحامد حسینی،سید جواد حسینی، عباس حقیقی،داوود حیدری، رضا حیدری،محمود حیدریان، جهان خادم المله، روح الله خوشکام،حسن دادخواه، پرهام دلدار، بهروز رشاد، اصغر رفیعی جم، کیومرث رکنی،، حسن سادات تقوی، عبدالرضا ساعتچی فرد، امیررضا ساعتچی فرد، امیررضا سبط احمدی، محمود سلطانی،احسان سلطانیان،اکبر سنگی، رحمان سیفی آزاد، حسن شکوهی،محمد شهبازی، یدالله شهیدی،بهنام شهیدی،محسن شیرازی، علی شیرمحمدی، ابوطالب صادق دقیقی، رضا صادقی گنجه، سید محسن طباطبایی پور، علی طلوعی، احسان ظلی پور، محمدحسین عامری پویا،مهدی عبادتی نمین، علی عبدالعلی زاده،حسن علیمردانی،الهام غفوری، محمود غلامی، مصطفی غلامی آبادان،قاسم فهیم خواه،علی اکبر قائنی نجفی، علی قوی تن، فهیمه کرمی، علیرضا کریم زاده،کامشاد کوشان،محمد علی کیایی قمی،عباس گردان،علی لدنی، مجتبی متولی، علی مجیدی،محمدرضا محمدی، مجتبی محمدی،فخرالدین مظفری، سید محمدرضا مفیدی،یوسف منصوری،حمیدرضا مهدوی کوچک سرایی، هوشنگ نورالهی،میثم نورانی،مهدی ودادی، سید محسن وزیری، سیدمحمدرضا وزیری،سید حسین هادیان فر، رضا هاشمی،آرش فهیم،مجتبی هنرمند پارسا، محمد یمینی، فضل الله یوسف پور،مقداد طرفه، منصور حیدری، مصطفی رستگاری ، برهان کرم الهی،نقی نعمتی، ساسان ابی‌زاده، شهرام مقصودی، پژمان کریمی، اصغر جلیلی، مصطفی هاشمی، فرزین عسگری، سویری مطلق، محمودی نوبر ، سیدمصطفی احمدی.

باز نشر رسانه سینمای خانگی – قبیله گرایی؛ سمّ مهلک عرصه فرهنگ و هنر

با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.

تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی  آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.

نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه­ های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.

با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.

فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.

رسانه سینمای خانگی- حالا فیلم «مهاجر» شنیدنی است

ناصر ممدوح فیلم سینمایی «مهاجر» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را برای نابینایان توضیح‌دار کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سوینا، گروه سوینا نسخه ویژه نابینایان فیلم سینمایی «مهاجر» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را با صدای ناصر ممدوح روز پنجشنبه اول تیر در چارچوب برنامه فیلمخانه منتشر می‌کند.

این فیلم روز پنجشنبه ساعت ۱۹ از رادیو سوینا پخش می‌شود و پس از آن، روی سایت سوینا در دسترس مخاطبان قرار می‌گیرد.

نظارت متن و ضبط این برنامه به عهده کیوان کثیریان بوده و متن روایت آن را محدثه واعظی‌پور نوشته است. این برنامه در استودیو فراز ضبط شده و مرجان طبسی آن را میکس و تدوین کرده است.

علاقه مندان می‌توانند با مراجعه به پایگاه اینترنتی سوینا به نشانی www.sevinagroup.com به فایل صوتی فیلم‌های سینمایی توضیح‌دار دسترسی داشته باشند.

این گروه پیشتر نسخه توضیح‌دار فیلم‌های سینمایی ایرانی «روز واقعه» با صدای افشین زی‌نوری، «دلشدگان» با صدای شبنم مقدمی، «مادر» با صدای احترام برومند، «بنفشه آفریقایی» با صدای علیرضا شجاع‌نوری، «باشو غریبه کوچک» با صدای پریناز ایزدیار، «خانه دوست کجاست» با صدای ستاره اسکندری، «یک بوس کوچولو» با صدای علیرضا آرا، «من، ترانه ۱۵ سال دارم» با صدای سارا بهرامی، «هامون» با صدای پرویز پرستویی، «روسری آبی» با صدای رخشان بنی‌اعتماد، «مسافران» با صدای صابر ابر، «اجاره‌نشین‌ها» با صدای هوتن شکیبا، «درباره الی» با صدای فرشته صدرعرفایی، «به همین‌سادگی» با صدای مهراوه شریفی‌نیا، «بودن یا نبودن» با صدای بهناز جعفری، «گل‌های داوودی» با صدای ژرژ پطروسی، «مارمولک» با صدای بهرام افشاری، «لیلا» با صدای بی‌تا فرهی، «کلاه قرمزی و پسرخاله» با صدای نازنین بیاتی، «ناخدا خورشید» با صدای حسین پاکدل، «جدایی نادر از سیمین» با صدای ریما رامین‌فر، «پرده آخر» با صدای مهتاب نصیرپور، «مهمان مامان» با صدای فریبا کامران، «بادکنک سفید» با صدای گلاره عباسی و «آدم برفی» با صدای پدرام شریفی در قالب برنامه فیلمخانه منتشر کرده است.

احمدرضا درویش دربارۀ حاتمی‌کیا چه گفت؟

احمدرضا درویش کارگردان سینما در قالب کارگاه انتقال تجربه در جشنواره فیلم مقاومت به ارایه توضیحاتی درباره میراث سینمای دفاع مقدس پرداخت و ابراهیم حاتمی‌کیا را پرچم‌دار این سینما دانست.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، کارگاه انتقال تجربه احمدرضا درویش کارگردان سینمای ایران شامگاه سه‌شنبه ۱۶ اسفندماه در جریان برگزاری هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم «مقاومت» در عسلویه برگزار شد.

درویش در ابتدای صحبت‌های خود در این کارگاه گفت: توفیق بزرگی بود که به بهانه برگزاری جشنواره «مقاومت» در یک لوکیشن خاص و جدید همدیگر را ملاقات کردیم، این جشنواره در ابتدا جشنواره دفاع مقدس نام داشت اما بعدها دامنه این نامگذاری گسترش پیدا کرد و البته به درستی هم گسترش پیدا کرد.

وی بیان کرد: در راه که می‌آمدم تجربه جالبی با سردار مقواسازان مسئول فرهنگی بسیج داشتم و یاد خاطره‌ای در سال ۶۵ افتادم که مرتبط با آن جنایت بزرگ آمریکایی‌ها در سرنگونی ایرباس ایرانی بود. درواقع خاطره عجیب و غریبی دارم. در آن دوران قرار بود عملیاتی در پاسخ به آن جنایات بزرگ انجام شود اما ماجرا به گونه‌ای دیگر رقم خورد. من آن زمان به همراه گروهی برای تصویر کردن این عملیات به منطقه آمده بودم آنچه اما بر سر من و گروهم آمد عجیب و غریب بود. درواقع ما در دریا گم شدیم و گروهی همراهم بود که تا آن زمان حتی یک فشنگ هم شلیک نکرده بودند! یعنی هم گرفتاری داخلی با گروه خودم پیدا کرده بودم و هم مسئولتی داشتیم برای به تصویر کشیدن یک عملیات بزرگ در دریا، اما گم شدیم! آن خاطره حالا برایم زنده شد.

برای مهمانی به اینجا نیامده‌ایم

این کارگردان با اشاره به حضور در منطقه عسلویه گفت: برایم جالب است که فردا اختتامیه جشنواره برگزار می‌شود و هنوز فرصت نشده که جوانان مستعد استان، خانواده شهدا، مزار شهدای گمنام و … را ببینیم! وقتی چنین مسافتی طی می‌شود ما فیلمسازان وظیفه داریم این میزانسن‌ها را با مردم نفس به نفس ببینیم. نام جشنواره «مقاومت» ما را باید از فضای روزمره شهری به آن دوران ایثار، گذشت، حماسه و مرثیه ببرد ما برای همان آمده‌ایم برای مهمانی که نیامده‌ایم!

وقتی جنگ تمام شد درواقع برای امثال ما و نسل ما تازه شروع شد و همچنان ادامه دارد. جنگ برای ما هشت سال نبود چه بسا برای برخی مثل من هنوز تمام نشده است، این امر هم تحت تأثیر فضای ذهنی نیست بلکه جنگ برای ما هنوز به صورت جدی ادامه دارد درویش در بخش دیگر از صحبت‌هایش مطرح کرد: وقتی جنگ تمام شد درواقع برای امثال ما و نسل ما تازه شروع شد و همچنان ادامه دارد. جنگ برای ما هشت سال نبود چه بسا برای برخی مثل من هنوز تمام نشده است، این امر هم تحت تأثیر فضای ذهنی نیست بلکه جنگ برای ما هنوز به صورت جدی ادامه دارد، این هم از رسوبات جنگ نیست بلکه ما هنوز در محضر خاطرات دفاع مقدس هستیم و این یک واقعیت است. جنگ ما در دوران دفاع مقدس با پابرهنه‌ها اداره شد، پس باید همان مردم پابرهنه در فیلم‌ها و آثارمان تجلی پیدا کنند، همان افرادی که عاشقانه در محضر و رکاب امام (ره) حضور پیدا کردند.

کارگردان «دوئل» توضیح داد: واقعیت این است که با گذشت زمان و به تبع تغییرات اجتماعی و اقتصادی، تغییراتی در بدنه افراد جنگ صورت گرفته است، این خطر هم می‌تواند وجود داشته باشد که تحلیل‌های ما نسبت به دوران جنگ به سمتی برود که رنگ و بوی دیگری بگیرد. در جنگ ما تکنولوژی، فناوری و تجهیزات وجود داشت اما مقدمه همه این‌ها نیروی انسانی بود که متأثر از روح انقلاب بودند آنها افرادی بودند که عاشقانه در جنگ حضور پیدا کردند، با خدا معامله کردند و ترجمه جهاد فی سبیل‌الله بودند.

حاتمی‌کیا دیده‌بان سینمای ایران است

وی افزود: تفاوت جنگ ما در جنگ‌های دیگر در همین است وگرنه مشابه جنگ ما در دیگر کشورها هم رخ داده است اما در جنگ ما مردم برای خدا جنگ می‌کردند پس این نکته مهمی در دوران معاصر است، دوباره باید جریانی با همین ادبیات شکل بگیرد و با خدا معامله کند. در آن دوران متأثر از همین امر و همان دیدگاه، اولین جرقه‌های تولید فیلم زده شد و پرچمدار اصلی این حرکت کسی بود که صحنه‌های زیبایی را در فیلم‌ها ساخته است، تجلی حرف من در جهاد فی سبیل‌الله در همان صحنه از فیلمی بود که دیده‌بانی به سمت خط می‌زد و…. چنین تصویری از ذهن هنرمندی برمی‌آید که این جنگ را خوب شناخته و جایش در اینجا خالی است او دیده‌بان سینمای ایران و پرچم‌دار دفاع مقدس و سینمای مقاومت است؛ او ابراهیم حاتمی‌کیاست.

درویش اظهار کرد: سهم سینمای دفاع مقدس در توسعه سینمای ملی ایران زیاد است. در ابتدای انقلاب، این سینما وضع بلاتکلیفی داشت به‌گونه‌ای که برخی می‌گفتند این سینما را می‌خواهیم چه کنیم؟ مثلاً مجلسی‌ها در حفظ آن خیلی تردید داشتند! در شرایطی که کشور در حال بنیان گذاشتن سینمای جدید بود، نسلی درگیر مسأله دوربین، صدا، تصویر و جنگ شد و تربیت شد که هم معارف دفاع مقدس و هم سینما را درک کند. این افراد آثاری را تولید کردند که عمودهای خیمه بزرگ سینمای ایران شدند هر کدام از این‌ها و هر کدام از آثار آنها در این راه عمود هستند.

وی گفت: من سینمای دفاع مقدس را نجات‌بخش سینمای ملی می‌دانم یعنی هم از حیث معرفتی هم زیبایی شناختی. بهترین فیلمبرداران، طراحان صحنه‌، گریمورها و… کسانی بودند که بسیاری از مشق‌های خود را در سینمای دفاع مقدس انجام دادند و این سینما سخاوتمندانه آغوش باز کرد تا بعداً همان‌ها به سمت سینمای اجتماعی بروند. سینمای دفاع مقدس مخصوص یک کلونی و گروه خاص نیست بلکه هر کسی هرگونه که می‌خواهد می‌تواند در آن کار کند. آغوش این سینما باید برای هر کسی با هر تیپی باز باشد، هرکسی می‌خواهد در این بستر کار کند باید به او میدان داده شود چون این سینما برای کسی نیست.

کارگردان «رستاخیز» ادامه داد: پی‌ریزی سینمای ایران با همین سینمای دفاع مقدس آغاز شد، به‌گونه‌ای که در همین سال‌های اخیر همزمان با شکل‌گیری داعش، رخدادهای منطقه‌ای و… یک جنگ نابرابری در منطقه تجربه شد و جهان اسلام و جهان شیعه در برابر یک تهاجم جهانی قرار گرفت. در این میان آثار، تصاویر و مستندهایی که در ماجرای مقاومت تولید شد مثل یک دریا، ذخیره هستند. جوانان امروزی رفتند و در گوشه گوشه کشورهای درگیر مقاومت کارهای بسیار بزرگی انجام دادند. من بسیاری از این آثار را دیدم و باید بگویم آدم با دیدن آنها حیرت می‌کند درواقع این همه برکت، نتیجه سینمای دفاع مقدس در دوران شکل‌گیری اولیه است، یعنی همانگونه که حاتمی‌کیای ۲۴ ساله «دیده‌بان» را ساخت امروز بچه‌های ۲۴،۲۵ ساله ما در کشورهای بیگانه، در غربت و در یک فضای بسیار عجیب فیلم می‌سازند، آنها شجاعانه دوربین خود را به میان پلیدترین جریان جهانی می‌برند؛ جریانی که می‌خواست همه منطقه را به تجزیه بکشاند. این دستاورد، دستاورد نسل حاتمی‌کیا، ملاقلی‌پور، سیف‌الله داد و… است. اگر آن بچه‌ها نبودند، اگر آوینی نبود و اگر تلاش‌های ما در دوران دفاع مقدس در زمینه فیلم‌سازی نبود امروز هم دچار مشکل می‌شدیم.

همانگونه که حاتمی‌کیای ۲۴ ساله «دیده‌بان» را ساخت امروز بچه‌های ۲۴،۲۵ ساله ما در کشورهای بیگانه، در غربت و در یک فضای بسیار عجیب فیلم می‌سازند، آنها شجاعانه دوربین خود را به میان پلیدترین جریان جهانی می‌برند؛ جریانی که می‌خواست همه منطقه را به تجزیه بکشاند. این دستاورد، دستاورد نسل حاتمی‌کیا، ملاقلی‌پور، سیف‌الله داد و… است درویش عنوان کرد: یادمان باشد که قرار است ما تحت‌تأثیر فیلم‌هایمان و فیلم‌های ما تحت‌تأثیر همان فضای ایثار و حماسه باشد، باید در میزانسن‌های مختلف هم همین را نشان بدهیم، در این سال‌هایی که دسیسه‌های کوچک و بزرگ بر ما تحمیل می‌شود، ما باید با همان دستاوردهای دفاع مقدس به نبردشان برویم. نسل ما «دیده‌بان»، «آژانس شیشه‌ای»، «بلمی به سوی ساحل» و … را ساخت آن هم در شرایطی که به ما دوربین نمی‌دادند و به آثار کوبریک و کوروساوا دسترسی نداشتیم. مثل امروز نبود که به به‌روزترین آثار جهان با یک کلیک دسترسی داشته باشیم، ما در آن موقع خیلی گرفتار بودیم، ولی در همان دوران جوانی فیلمی ساخت که افتخار سینمای ایران است.

وی تأکید کرد: نسل ما پایه‌گذار چنین خیمه‌ای برای سینمای ایران بود که هنوز سینمای دفاع مقدس سهم بزرگی در کلیت سینمای ما دارد. پس جوانان باید این پرچم را به دست بگیرند البته خوشبختانه بچه‌های جوان ما کارهای بزرگی انجام داده‌اند؛ این دستاوردی است که متکی بر نسل قبل به دست آمده است.

این کارگردان در پاسخ به پرسشی درباره سینمای جنگ مطرح کرد: من فیلمساز هستم و اگر نظریه‌ای دارم آن نظریه باید در فیلمم باشد اما به طور کلی از نظر من فیلم ضدجنگ چیز بدی نیست، البته یک فیلم نباید ضددفاع باشد، در عین حال جامعه ما حتماً به فیلم ضدجنگ نیاز دارد اما بدانیم که در طول هشت سال دفاع مقدس، فرصت‌های زیادی از یک ملت گرفته شد.

کارگردان «سرزمین خورشید» گفت: جنگ در هیچ دین و آئینی پذیرفته نیست اما نباید در آثارمان ملتی را به تصویر بکشیم که در مقابل جنگ تسلیم بودند، میلیون‌ها آدمی که در برابر جنگ ایستادند نباید به‌گونه‌ای تصویر کنیم که انگار از این ایستادگی پشیمان هستند چون مردم در جنگ هزینه‌های عجیب و غریبی دادند، جنگ ما یک مرثیه عظیم بود اما نباید در تولیدات، یک ملتِ تسلیمِ زیر بار ظلم رفته را به تصویر بکشیم. ملت ما بر خلاف تحمل زیاد و پرداخت هزینه‌های گزاف با خون و بغض و سکوت رمزآلود خود، در طول آن سال‌های ستم و تجاوز حالا یک نقطه اتصال با تاریخ معاصر دارند و آن این است که در هیچ کجا کوتاهی نکرده‌اند، پیشانی این امر هم مردم پابرهنه و مستضعف هستند.

نمی‌شود بدون صدا و تصویر یک هدف را پیش برد

درویش بیان کرد: هر کسی در هر نقطه‌ای که هست، چه سیاستمدار چه یک کارگر به دو چیز مهم احتیاج دارد؛ یکی فهم و ادراک قدرت تصویر و دیگری فهم و ادراک قدرت صدا. هر کسی هر هدفی دارد باید از این دو عنصر بهره ببرد، نمی‌شود بدون صدا و تصویر یک هدف را پیش برد. مسأله بعدی این است که بدانیم ما چه کسی هستیم. قدرت و قوت سینماگر نه به جیب پرپول و نه به حکم مسئولیت است بلکه فیلمساز و هنرمند کارگاه تولید خیال است. آن دو عنصر صدا و تصویر متصل به این عنصر خیال هستند یعنی اگر کسی از صدا و تصویر بدون استفاده از خیال بهره ببرد به جایی نمی‌رسد چون قرار است ذهن ما کارگاه تولید خیال باشد.

وی افزود: ما تلاش می‌کنیم که شناور در دریای خیال، واقعیت را تاویل و به حقیقت نزدیک کنیم. کار ما این نیست که هر آنچه اتفاق افتاده را صد درصد به تصویر بکشیم. اگر قرار است در تراز انتظارات اجتماعی و انقلابی به سینمای بالنده برسیم نباید فقط متکی بر تکنیک باشیم. آثار کوروساوا به این دلیل ماندگار شدند که متکی بر تکنیک نبودند. گرچه همه اینها لازمه یک اثر ماندگار است اما فیلمساز قبل از اینها باید فلسفه بداند و تاریخ و حوادث اجتماعی جامعه خود را بلد باشد، چنین فیلمی هویت‌مند است.

این کارگردان سینما در پایان گفت: زمانی کوروساوا را کسی تحویل نمی‌گرفت اما حالا پس از مرگش محل رجوع است، چون او حوادث جامعه‌اش را تاویل می‌کرد، او یک ژاپنی تمام عیار و یک اندیشمند بود. در این سال‌ها اگر عقب‌گردی در موضوعات تاریخ معاصر داریم، ناشی از فقدان همین مسائل است. بسیاری از سیاستمداران فرهنگی ما متأسفانه به درک صحیحی از هنرمندان نرسیدند و فکر می‌کنند هنرمند یک کارمند است که باید هر آنچه آنها می‌خواهند تولید کند!

چهره اول امروز کیست؟/ حضور حاتمی‌کیا و دلایل غیبت حمیدیان

چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر امروز در حالی با برگزاری آیین اختتامیه و معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهد که حضور ابراهیم حاتمی‌کیا در ترکیب هیأت داوران این رویداد از نکات قابل توجه است.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، «مهر سیمرغ» عنوان بسته خبری-تحلیلی روزانه‌ای است که به مرور متن و حاشیه چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر می‌پردازد.

هر روز می‌توانید با «مهر سیمرغ ۴۱» در جریان آخرین تحولات بزرگ‌ترین رویداد سینمایی کشور، در تازه‌ترین دوره برگزاری قرار بگیرید.

امروز شنبه ۲۲ بهمن‌ماه و در آستانه برگزاری آئین اختتامیه چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر در برج میلاد تهران با یازدهمین شماره از «مهر سیمرغ ۴۱» همراه شوید.

چهره روز؛ ابراهیم حاتمی‌کیا

بالاخره روز گذشته و همزمان با برگزاری نشست معرفی نامزدهای بخش‌های مختلف چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر توسط مجتبی امینی دبیر این جشنواره، از ترکیب هیأت داوران هم رونمایی شد؛ ترکیبی که از میانه برگزاری جشنواره کنجکاوی‌ها و گمانه‌زنی‌ها درباره آن به اوج رسیده و بر اساس فهرست نهایی اعلام شده حتی می‌توان گفت، فهرست داوران لو رفته بود!

پرویز شیخ طادی، مجید اسماعیلی، ابراهیم حاتمی‌کیا، محمود رضوی، محمدرضا شریفی‌نیا، محمد تقی فهیم و مسعود نقاش‌زاده هفت سینماگری هستند که داوری آثار این دوره از جشنواره را برعهده داشته‌اند که در این ترکیب بی‌تردید مهمترین چهره ابراهیم حاتمی‌کیا است.

پیش‌تر و در روزهایی که نام حاتمی‌کیا به‌عنوان یکی از گزینه‌های احتمالی داوری جشنواره در محافل رسانه‌ای مطرح شده بود، در مهر سیمرغ به این گزاره پرداختیم که آیا او حساسیت خود را نسبت به قبول داوری کنار می‌گذارد و آیا این بار دعوت برگزارکنندگان فجر را می‌پذیرد؟

حاتمی‌کیا در دهه ۶۰ و ۷۰ و در دوره‌های هشتم، نهم، دهم و سیزدهم جشنواره فیلم فجر داوری در دو بخش فیلم‌اولی‌ها و بخش اصلی را تجربه کرده بود و به نوعی چهره‌ای پرتکرار در ترکیب داوران جشنواره به حساب می‌آمد. او در دهه هشتاد اما تنها در دوره بیست‌وهفتم این مسئولیت را پذیرفت و از آن سال تا به امروز علی‌رغم دعوت مکرر دبیران دوره‌های مختلف فجر، او دیگر حاضر به پذیرش داوری فجر نشده بود.

او پس از ۱۴ سال بار دیگر تکیه بر کرسی داوری جشنواره فیلم فجر را در حالی پذیرفته است که برگزاری این رویداد و احتمالاً رونمایی از آرای داوران درباره برگزیدگان بخش‌های مختلف عاری از حاشیه نخواهد بود.

کارگردان فیلم‌های ماندگاری همچون «دیده‌بان»، «آژانس شیشه‌ای»، «بوی پیراهن یوسف» و «به رنگ ارغوان» حالا بیشتر از همیشه در معرض توجه رسانه‌ها قرار دارد؛ او که در یک دهه گذشته در واکنش به آرای هیأت داوران درباره آثار خود، به زبانی صریح لب به گلایه و انتقادات آتشین می‌گشود و حتی از انحراف جشنواره فجر از اهداف اصلی و اولیه خود می‌گفت، حالا خود در مقام قضاوت قرار گرفته و باید دید آیا می‌تواند تصویری ایده‌آل از آنچه برای فرآیند داوری در جشنواره فیلم فجر در ذهن داشته است را ارائه دهد؟

حضور محمد خزاعی که پیش‌تر تهیه‌کنندگی فیلم «به وقت شام» ابراهیم حاتمی‌کیا را برعهده داشته است، در مقام رئیس سازمان سینمایی احتمالاً در پذیرش این مسئولیت از سوی این کارگردان باسابقه و معتبر سینمای ایران بی‌تأثیر نبوده است اما هنوز برای مشاهده نتایج داوری و البته کیفیت حضور آقا ابراهیم در اختتامیه جشنواره فجر امسال کنجکاویم؛ آیا او همچون دیگر دوره‌هایی که به‌عنوان برگزیده برای دریافت سیمرغ روی سن اختتامیه حاضر می‌شد، امشب و در برج میلاد به‌عنوان داور پشت تریبون خواهد رفت؟ او آیا بعد از مدت‌ها سکوت درباره حواشی این روزهای سینمای ایران موضع‌گیری خواهد کرد؟ امشب ابراهیم حاتمی‌کیا بیش از همیشه در معرض توجه قرار دارد.

حاشیه روز؛ «غریب» چرا غریب ماند؟

رونمایی از فهرست نامزدهای بخش‌های مختلف جشنواره فجر از نگاه هیأت داوران هر ساله با حاشیه‌ها و قضاوت‌هایی در محافل رسانه‌ای همراه می‌شود و طبیعتاً جشنواره چهل‌ویکم هم نمی‌توانست از این قاعده مستثنی بماند.

شب گذشته مجتبی امینی فهرست نامزدهای جشنواره فیلم فجر در بخش‌های مختلف را در یک نشست رسانه‌ای اعلام کرد؛ فهرستی که مهمترین ویژگی آن در نگاه اول تعداد بالای نامزدها در هر بخش بود. برخلاف قاعده مرسوم در ادوار جشنواره فجر برای معرفی ۵ نامزد برای هر جایزه، داوران جشنواره امسال در اکثر بخش‌ها ۷ نامزد و در مواردی حتی بیشتر را اعلام کرده‌اند که باید منتظر ماند و دید آیا هیأت داوران در بیانیه پایانی خود توضیحی در این زمینه ارائه خواهند کرد یا خیر؟

از نکات مهم در فهرست آرای داوران جشنواره چهل‌ویکم توجه ویژه آن‌ها به تنها انیمیشن حاضر در جشنواره یعنی «بچه زرنگ» است؛ براساس قوانین جشنواره در نبود حداقل دو انیمیشن در ترکیب آثار جشنواره اهدای سیمرغ بهترین انیمیشن خودبه‌خود لغو شده است اما داوران انیمیشن «بچه زرنگ» را در بخش‌های مهمی همچون بهترین تدوین، بهترین صدا، بهترین موسیقی، بهترین فیلمنامه، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم شایسته نامزدی سیمرغ بلورین تشخیص داده‌اند. این اتفاق بسیار مهمی برای جریان انیمیشن‌سازی سینمای ایران محسوب می‌شود که گویی دیگر نمی‌توان آن‌ها را در جریان اصلی سینمای ایران نادیده گرفت.

درخشش بابک حمیدیان در نقش شهید بروجردی از نگاه هیأت داوران نادیده ماند!

در میان فیلم‌های بخش سودای سیمرغ فیلم «سینمامتروپل» به کارگردانی محمدعلی باشه‌آهنگر با نامزدی در ۱۳ بخش رکورددار است و پس از آن هم فیلم «اتاقک گلی» ساخته محمد عسگری در ۱۱ بخش بیشترین تعداد نامزدی را به دست آورده است. فیلم «شماره ۱۰» به‌کارگردانی حمید زرگرنژاد هم با نامزدی در ۱۰ بخش حضور موفقی در جلب توجه داوران داشته است.

در این میان اما عجیب‌ترین سرنوشت را فیلم «غریب» تازه‌ترین ساخته محمدحسین لطیفی داشت؛ فیلم که به‌عنوان محصول جدید سازمان سینمایی اوج از مدت‌ها قبل از جشنواره فجر به‌عنوان مهمترین پروژه امسال سینمای ایران توصیف می‌شد و رونمایی از آن هم با واکنش مثبت اصحاب رسانه همراه بود. غیبت نام این فیلم در فهرست نامزدهای بخش‌های اصلی به‌خصوص بخش «بهترین فیلم» از عجیب‌ترین نکات فهرست داوری امسال به‌حساب می‌آید.

عجیب‌تر از نادیده گرفتن خود فیلم، چشم‌پوشی بر درخشش غیرقابل کتمان بابک حمیدیان در نقش شهید محمد بروجردی است که به‌نظر می‌رسد داوران باید توضیح قانع‌کننده‌ای برای آن دست و پا کنند! فیلم «غریب» البته در بخش‌هایی همچون جلوه‌های ویژه، بازیگران مکمل و بهترین کارگردانی نامزد دریافت سیمرغ شده است اما توجه به نقش‌آفرینی بازیگرانی همچون مهران احمدی، فرهاد قائمیان و پردیس پورعابدینی در این فیلم و همزمان نادیده گرفتن نقش‌آفرینی بابک حمیدیان با منطق سینمایی قابل توضیح نیست!

نکته روز؛ بخش «بین‌المللی» و سوالات بی‌پاسخ

حالا دیگر روز پایانی جشنواره را هم پشت سر گذاشته‌ایم و تا ساعتی دیگر آئین اختتامیه چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در برج میلاد برگزار می‌شود تا برگزیدگان بخش‌های مختلف این رویداد معرفی شوند اما همچنان شرایط برگزاری بخش بین‌الملل این رویداد که بعد از چند سال باردیگر با بخش ملی ادغام شده است با ابهامات بسیاری مواجه است.

فهرست فیلم‌های راه‌یافته در بخش‌های مختلف بین‌الملل اعم از «جلوه‌گاه شرق» و «سینمای سعادت» هنوز به‌صورت مدون و مشخص رسانه‌ای نشده است و تنها در طول ایام برگزاری جشنواره به‌صورت روزانه جدول اکران آثار این بخش اطلاع‌رسانی می‌شد. در زمینه ترکیب اعضای هیأت انتخاب و داوری هم هنوز اطلاع‌رسانی صورت نگرفته و احتمالاً قرار است در آئین اختتامیه شاهد رونمایی از ترکیب اعضای این هیأت‌ها باشیم.

عکس یادگاری مهمانان خارجی جشنواره چهل‌ویکم فجر با وزیر ارشاد

در زمینه میزبانی از مهمانان خارجی هم همه چیز محدود به برگزاری یک نشست صمیمانه میان مهمانان خارجی و وزیر ارشاد شد و روز گذشته هم تعدادی از این مهمانان خارجی در برابر اصحاب رسانه قرار گرفتند تا از علایق خود نسبت به سینمای ایران بگویند اما بازهم خبری رسمی از فهرست مهمانان بخش بین‌الملل جشنواره مخابره نشده است.

بازار فیلم هم که یکی از بخش‌های مهم بین‌المللی جشنواره به حساب می‌آید از روز ۱۷ بهمن‌ماه در برج میلاد آغاز به کار کرده است اما درباره کمیت و کیفیت برنامه‌های این دوره از بازار فیلم فجر گزارش‌های رسمی هنوز مخابره نشده است.

بخش بین‌الملل جشنواره فیلم فجر طی سال‌های گذشته به‌صورت تفکیک شده از بخش ملی و در قالب «جشنواره جهانی فیلم فجر» در اردیبهشت‌ماه هر سال برگزار می‌شد و از امسال و با تصمیم محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی این بخش بار دیگر به بخش ملی ضمیمه شده است؛ حالا مجتبی امینی در مقام دبیر جشنواره باید در آئین اختتامیه گزارشی از دستاوردهای این ادغام ارائه کند؛ آیا جشنواره چهل‌ویکم فیلم فجر به معنای واقعی کلمه «بین‌المللی» برگزار شده است.

ابراهیم بله را می‌گوید؟

کنجکاوی درباره ترکیب داوران چهل‌ویکمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر در حالی اوج گرفته است که نام ابراهیم حاتمی‌کیا در برخی گمانه‌زنی‌ها بیش از دیگران جلب توجه می‌کند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل زا مهر، «مهر سیمرغ» عنوان بسته خبری-تحلیلی روزانه‌ای است که به مرور متن و حاشیه چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر می‌پردازد.

هر روز می‌توانید با «مهر سیمرغ ۴۱» در جریان آخرین تحولات بزرگ‌ترین رویداد سینمایی کشور، در تازه‌ترین دوره برگزاری قرار بگیرید.

امروز سه‌شنبه ۱۸ بهمن‌ماه و هم‌زمان با هفتمین روز اکران فیلم‌های چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر، در پردیس سینمایی ملت و سایر سینماهای مردمی با هفتمین شماره از «مهر سیمرغ ۴۱» همراه شوید.

چهره روز؛ علی نصیریان

برای معرفی‌اش نیاز به مقدمه و موخره طولانی‌ای نیست، حتی آن‌هایی که چندان سینما و تلویزیون را پیگیری نمی‌کنند حتماً یک‌بار آثارش را تماشا کرده‌اند، حتماً یک‌بار اتفاقی پوستر فیلم‌هایش را بر سردر سینماها دیده‌اند، حتماً یک‌بار بریده فیلم‌هایش را در فضای مجازی دیده‌اند بازیگری که بارها و بارها قدرت بازی‌اش را به رخ کشیده و حتی در ۸۰ و چند سالگی هنوز از پای ننشسته است.

از علی نصیریان می‌گوییم. مردی که قدیمی‌ها او را یکی از پنج تن سینمای ایران خطاب می‌کردند و مخاطبان دهه نود او را با «بزرگ آقا» ی سریال «شهرزاد» به یادش می‌آوردند. او اما از همان زمانی که در فیلم‌های اولیه داریوش مهرجویی همچون «گاو» و «آقای هالو» به ایفای نقش می‌پرداخت در ذهن‌ها باقی ماند.

علی نصیریان با همه کارنامه پربارش اما در سال ۹۷ برای اولین‌بار موفق به کسب سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد از آن دوره از جشنواره آن هم در ۸۳ سالگی شد تا همه بگویند باز هم دود از کنده بلند می‌شود. گفتنی‌ها درباره او کم نیست و این سطور را فقط برای این می‌نویسیم که بگوییم هنوز نقش‌هایش به جان می‌نشیند.

درست چند روز قبل از برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر بود که نامه‌ای از سوی علی نصیریان خطاب به دبیر جشنواره منتشر شد که در آن آورده بود به دلیل مشکلات جسمی و عوارض روحی از حضور در جشنواره و هر برنامه مرتبط با آن معذور است، در میان همه واکنش‌های اعتراضی که در این چند مدت از سوی برخی بازیگران نسبت به جشنواره شاهد بودیم تا جایی که بی‌سابقه‌ترین دوره فجر را از منظر حضور نیافتن بازیگران در نشست‌های رسانه‌ای سپری می‌کنیم، این اما نامه‌ای بود که بار دیگر مخالفان و موافقان جشنواره از متانت علی نصیریان یاد کنند و او را بزرگ‌آقای سینمای ایران بخوانند.

علی نصیریان روز گذشته روایتگر زندگی شمس در «هفت بهارنارنج» بود کاراکتری که می‌توان قرابتش را با زندگی واقعی او هم دید؛ همان‌جایی که همسرش در بستر بیماری می‌ماند اما عاشقانه به مراقبت از او می‌پردازد همین موضوع بود که خبرنگاران را بر آن داشت تا از فرشاد گل‌سفیدی کارگردان این فیلم درباره شباهت این نقش با شخصیت خود علی نصیریان در واپسین روزهای زندگی همسرش سوال کنند و گل‌سفیدی هم آن را تأیید کند.

«هفت بهارنارنج» با آنکه احتمالاً به لحاظ کیفی و فیلمنامه نمی‌تواند از فیلم‌های محبوب مخاطبان باشد اما آنچه در این فیلم باز هم تمام نشدنی است کیفیت حضور علی نصیریان است تا آنجایی که به گفته کارگردانش او یک تنه بار اصلی این فیلم را بر دوش کشیده است.

حاشیه روز؛ فهرست داوران لو رفته است؟

همین دو روز پیش بود که مجتبی امینی دبیر جشنواره فیلم فجر در پاسخ به پیگیری خبرنگار مهر درباره تأخیر در معرفی هیأت داوران این دوره از جشنواره توضیح داد که این تأخیر تعمدی و براساس زمان‌بندی‌ای است که شورای سیاست‌گذاری جشنواره در نظر گرفته است تا از فشارهای احتمالی به اعضای این هیأت از سوی برخی جریانات رسانه‌ای جلوگیری شود.

این تصمیم هرچند جلوی حاشیه‌های ناشی از فشار بر داوران را می‌تواند بگیرد اما زمینه‌ساز شکل‌گیری جریانی از گمانه‌زنی و شایعات در محافل رسانه‌ای درباره ترکیب احتمالی هیأت داوران شده است.

روز گذشته این جریان گمانه‌زنی اوج گرفت و فهرست‌هایی در فضای مجازی بازنشر می‌شد که ترکیبی از چهره‌های متفاوت را در خود جای داده بود. در میان این فهرست‌ها اما یکی از پرتکرارترین و جلب‌توجه‌برانگیزترین نام‌ها نام ابراهیم حاتمی‌کیا بود.

ابراهیم حاتمی‌کیا در دهه ۶۰ و ۷۰ با داوری در ۴ دوره جشنواره فیلم فجر از چهره‌های پرکار در حوزه داوری این رویداد به حساب می‌آمد. او بعدها در دهه ۸۰ تنها یک بار این مسئولیت را پذیرفت و بعد از آن دیگر به دعوت برگزارکنندگان فجر برای داوری پاسخ مثبت نداد. دعوتی که در مواردی حتی صورت رسانه‌ای هم پیدا کرد.

در سال ۹۷ بود که ابراهیم داروغه‌زاده دبیر سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر با انتشار یادداشتی کوتاه خطاب به ابراهیم حاتمی‌کیا نوشت: «از آخرین باری که داور جشنواره فیلم فجر انقلاب بودید ۱۰ سال می‌گذرد. از صمیم قلب آرزو داریم پس از ۱۰ سال دوباره افتخار بدهید و در مقام قاضی در جشنواره سی‌وهفتم فیلم فجر انقلاب حضور داشته باشید.» ابراهیم حاتمی‌کیا اما این دعوت را نپذیرفت تا همچنان از چهره‌هایی باشد که گویی رغبتی به قبول مجدد مسئولیت داوری ندارد.

داروغه‌زاده بعدها در یک گفتگوی تلویزیونی درباره عدم حضور چهره‌هایی همچون اصغر فرهادی و ابراهیم حاتمی‌کیا در ترکیب داوران جشنواره فجر در سال‌های اخیر، از دشواری و حساسیت کار داوری و ملاحظات این چهره‌های مطرح برای قرار نگرفتن در جایگاه قضاوت گفته بود.

حالا نام ابراهیم حاتمی‌کیا جدی‌تر از همیشه به‌عنوان یکی از گزینه‌های اصلی داوری جشنواره فیلم فجر مطرح شده است. حاتمی‌کیا در حالی با این پیشنهاد مواجه شده که در دوره‌های مختلف یکی از چهره‌های معترض به عملکرد هیأت‌های داوری فجر بوده و حالا حضورش می‌تواند باردیگر ملاک‌های مدنظر این فیلمساز باسابقه برای داوری مطلوب در این رویداد سینمایی را به نمایش بگذارد.

آیا او این بار دعوت مسئولان جشنواره فجر را پذیرفته است.

پیشنهاد ویژه؛ گل‌های باوارده

مهرداد خوشبخت بعد از «آبادان یازده ۶۰» به سراغ موضوعی تازه از جنگ رفته، اساساً مسایل جنگ و جنوب جزو دغدغه‌های اوست. او حالا موضوعی تازه از دفاع مقدس را در «گل‌های باوارده» به تصویر بکشید. فیلمی که در ابتدا «پالایشگاه» نام داشت و بعد از مدتی تغییر نام داد.

مهرداد خوشبخت اصالتاً جنوبی است و زیستش در این منطقه و حوادثی که آبادان در طول این سالیان از سر گذارنده در سینمای خوشبخت هم موثر بوده تا بتواند بخشی از مصائب آن دوران را در قالب فیلم دیدنی کند.

ایده «گل‌های باوارده» از همان زمان که «آبادان یازده ۶۰» را ساخت با او بود اما خوشبخت هر بار در گفتگوهایش عنوان می‌کرد که این فیلم برای ساخت نیاز به همراهی مسئولان صنعت نفت دارد چون اساساً موضوعش با آن گره خورده است.

«گل‌های باوارده» با آنکه چندی پیش به دلیل ماجراهای حمید فرخ‌نژاد و آن دستمزد معروفش که بدون بازی در پلانی دریافت کرده و رفته است، دچار حاشیه شد اما سرمایه‌گذارش بنیاد سینمایی فارابی به این فیلم امید بسته تا بتواند حضوری آبرومند در ویترین جشنواره فیلم فجر داشته باشد.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: در سال ۱۳۵۹ همزمان با جنگ تحمیلی، تعدادی از مهندسین پالایشگاه نفت آبادان در تلاش هستند با امکانات و تجهیزاتی که در داخل انبارهای آن است، پالایشگاه‌های دیگر را ترمیم کنند.

در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون بانیپال شومون، امیررضا دلاوری، الهام نامی نیک، نادر سلیمانی و یاسین مسعودی حضور دارند.

«گل‌های باوارده» امشب ۱۸ بهمن ماه در ساعت ۱۹ در پردیس ملت (خانه رسانه) روی پرده می‌رود.

خروج از نسخه موبایل