رسانه سینمای خانگی- سرگذشت «گمشده» ثقفی چه می‌شود؟

تدوین فیلم سینمایی «گمشده» تهیه کنندگی علی اکبر ثقفی وکارگردانی مریم برزگر به پایان رسید.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، به تازگی تدوین این فیلم سینمایی توسط ستاره ثقفی به پایان رسیده و مهر آفرین طوسی ساخت موسیقی را آغاز کرده است.

در درام روانشناختی و راز آلود «گمشده» ژاله صامتی، بهنام تشکر و شکیب شجره به عنوان بازیگران اصلی ایفای نقش می‌کنند.

عوامل این فیلم عبارتند از: مدیر فیلمبرداری: حسن اصلانی، جانشین تولید: علی نوابی، دستیار اول فیلمبردار: رضا نیاقی، مدیر صدابرداری: جلال سعادت، طراح چهره‌پردازی: نعیم میر الی، طراح صحنه: علی ساسانی نژاد، طراح لباس:ریحان شکری، تدوین‌گر: ستاره ثقفی،موسیقی:مهر آفرین طوسی،  دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: سجاد دین پرست، عکاس: فرجام نیک فرجام، مدیر تدارکات:اصغر بازگشا، مجری طرح: کانون فرهنگی آبگون، سرمایه گذار:فرهاد پارسیان تهیه کننده: علی اکبر ثقفی.

رسانه سینمای خانگی- سفر «سیاه سنگ» به فرانسه

فیلم کوتاه «سیاه سنگ» نخستین ساخته سامان لطفیان در بخش مسابقه جشنواره کلرمون فرانسه به رقابت می‌پردازد.

به گزارش سینمای خانگی از مشاور رسانه‌ای، فیلم کوتاه «سیاه سنگ» به کارگردانی سامان لطفیان و تهیه کنندگی سید مازیار هاشمی در نخستین حضور بین‌المللی خود در جشنواره معتبر کلرمون فرانسه به نمایش در می‌آید.

جشنواره کلرمون فرانسه معتبرترین فستیوال فیلم کوتاه جهان است. این رویداد که سالیانه در شهری به همین نام در کشور فرانسه برگزار می‌شود، پس از جشنواره بین‌المللی و شناخته شده «کن»، بزرگ‌ترین رویداد سینمایی فرانسه است که امسال پذیرای فیلم کوتاه «سیاه سنگ» از سینمای ایران است.

امسال نخستین تجربه فیلمسازی سامان لطفیان، از میان ۹۵۰۰ متقاضی، برای حضور در بخش مسابقه این جشنواره انتخاب شده است.

سجاد افشاریان، نصرالله رادش، مهدی میامی، ماه منیر بیطاری گروه بازیگران «سیاه سنگ» را تشکیل می‌دهند.

سایر عوامل فیلم عبارتند از: نویسنده: سامان لطفیان و مهدی تراب بیگی، تدوین: اسماعیل علیزاده، طراح صحنه و لباس: حجت اشتری، مدیر صدابرداری: سعید زند، مدیرتولید: میلاد مولازاده، موسیقی: مجتبی سحرخیز، طراحی و ترکیب صدا: زهره علی اکبری، طراح گریم: مسعود باقری، دستیار اول کارگردان: مهدی گنجی، برنامه ریز: مجید حقیقت، منشی صحنه: محسن بهاری، دستیار اول فیلمبردار: هومن خلیلی، جلوه‌های ویژه: امین پهلوانزاده، طراحی پوستر: علی جمشیدی، عکس: مجید طالبی، محصول: HIB FILM، پخش بین‌الملل: محمد فراهانی، ساخت تیزر: حمید نجفی راد.

رسانه سینمای خانگی- در پایان «حقیقت» چه گذشت؟

هفدهمین دوره از جشنواره مستند سینمای ایران «سینماحقیقت» در حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از مدیران و مستندسازان و با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد.

به گزارش سینمای خانگی مهر، مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» امشب دوم دی ماه با حضور جمعی از مستندسازان در تالار وحدت برگزار شد.

محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، مجتبی امینی دبیر جشنواره فیلم فجر، علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، مهدی آذرپندار رییس انجمن سینمای جوانان و … از جمله مهمانان این مراسم بودند.

این مراسم با نوای سرود جمهوری اسلامی ایران و اجرای محمدرضا شهیدی‌فر آغاز شد.

در ابتدای مراسم قطعه‌ای به رهبری بهزاد عبدی و با همراهی ارکستر موسیقی نواخته شد که در پس زمینه آن تصاویری از کودکان غزه را نمایش می‌داد.
در پایان این قطعه با بیان اینکه «اینجا چراغی روشن است» از همه قربانیان غزه و کودکانی که در خاک آرمیده اند و مادران یاد شد.

در ادامه محمد حمیدی‌مقدم دبیر جشنواره از یادبودی که برای قربانیان غزه برگزار شد تشکر و بیان کرد: روزهای سختی را به دلیل شدت کار پشت سر گذاشتیم. گروه بیشماری از مشاوران با ما همکاری کردند. از داورهایی که فیلم‌های متفاوت و رنگین این دوره از جشنواره را انتخاب کردند و از هیات‌های داوری که ما را یاری کردند، ممنونم.

وی اضافه کرد: جیمز لانگلی که یکی از فیلم‌های مهم درباره غزه را ساخته است و قبول کرد تا در این جشنواره کمک کند، مهرداد اسکویی فیلمساز خوب، رضا میرکریمی فیلمساز مطرح و … از دیگر داورانی که همراه ما بودند، تشکر می‌کنم. امسال در جشنواره شاهد رقابت نسل‌های مختلف و درخشش جوانان بودیم.

حمیدی مقدم تصریح کرد: آنچه جشن را شیرین‌تر و به یادماندنی می‌کند حضور جوانان است. جشنواره امسال جشنواره فیلم‌های اجتماعی، انتقادی و پرسشگر بود؛ مستندهایی درباره محیط زیست، درباره خانواده، درباره زیبایی‌های ایران، فیلم‌هایی درباره زنان، کاستی‌ها و غم‌های مشترک.محمد حمیدی‌مقدم: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینه‌های تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است

وی اضافه کرد: فیلم‌های صادق و امیدوار و فیلم‌هایی که مخاطب را به تکاپو و تلاش ترغیب می‌کرد، فیلم‌هایی که راه حل ارایه می‌داد و تماشاگر را محصور در شرایط نمی‌دید. با بخش غزه به شکل جدی به مساله غزه پرداختیم. فرصت گفت‌وگو و تماشای آثار مختلف با افکار و سلایق متفاوت در این دوره فراهم شد.

وی در بخش دیگر صحبت‌هایش بیان کرد: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینه‌های تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است. هدف ما رسیدن به بازارهای منطقه‌ای و جهانی است و سینمای ما می‌تواند یک مرکز جهانی باشد. هدف ما صرفاً حضور جشنواره‌ای نیست و امیدوارانه به آینده سینمای مستند ایران چشم می‌دوزیم.

در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه بین الملل اعلام شد.

دیپلم افتخار مستند کوتاه بخش بین‌الملل به فیلم «سقف سنگی» ساخته رویا ربانی از ایران رسید.

همچنین دیپلم افتخار مستند کوتاه بین‌الملل به فیلم «پورزال» به کارگردانی ماریا ماوتی و احسان فرخی فرد رسید.

ماریا ماوتی در حالی که بغض کرده بود، گفت: خودم هر بار این فیلم را می بی نم، بغض می‌کنم برای مردمی که نه خاک دارند نه آب دارند نه هوا دارند نه کار دارند. امیدی هم ندارند و این جایزه را به مردم سیستان تقدیم می‌کنم.

در ادامه احسان فرخی‌فرد بیان کرد: از عوامل فیلم که چهار ماه شبانه‌روزی تلاش کردند و همچنین هیات داوران تشکر می‌کنم.

جایزه بهترین مستند کوتاه بین الملل به مستند «ارتعاشاتی از غزه» به کارگردانی رحاب نزال رسید. او در ویدیویی از بینندگان خواست به تحریم کالاهای رژیم اشغالگر قدس بپردازند و به عنوان شهروند و هنرمند صدای مردم غزه و کودکان باشند.

سپس جوایز بخش مستند نیمه بلند بین الملل اهدا شد.

در این بخش دیپلم افتخار مستند نیمه بلند بخش بین‌الملل به فیلم «مادر دانا مولود گنچ»» اثر سوینچ یشیل تاش رسید.

جایزه بهترین مستند نیمه بلند بخش بین الملل به «انجمن کلاشینکف» اثر کریستف کربش رسید. ویدیویی از این فیلمساز پخش شد و او از هیات داوران تشکر کرد.

جایزه ویژه هیات داوران به مستند «در دست ساخت» اثر مارکوس تویوو اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران به مستند نیمه بلند «هم‌نوایی عاشقانه» ساخته آذر مهرابی اهدا شد.

آذر مهرابی پس از دریافت جایزه خود گفت: از هیات انتخاب و داوری بسیار تشکر می‌کنم. من دیشب حدود سی ثانیه آقای اسکویی را دیدم و به من گفتند از تو خیلی ممنون هستم که یک «فیلم» ساخته‌ای. من فیلمساز هستم و دوست دارم باز هم فیلم بسازم. اولین پلان‌های این فیلم برای سال ۹۷ و آخرین پلان‌های فیلم برای ۱۴۰۲ است. برای سینمای مستند باید فکری کرد. دوربین من در روند ساخت خراب شد و من نمی‌توانم دوربین یا ست مونتاژ بخرم و مجبور هستم این جایزه را به صاحب خانه‌ام بدهم. سینمای مستند پشتوانه شغلی ندارد. من از صندوق اعتباری کمک خواستم و بعد که فهرست انتظار هنرمندانی که برای کمکی ۱۰ میلیون تومانی را در صف دیدم، شرمنده شدم.

سپس هانا پولاک داور این بخش در صحبت‌های کوتاهی عنوان کرد: امیدوارم همه مردمان دنیا در صلح زندگی کنند. فیلم مستند تصویر دقیق‌تری برای چگونگی مواجه با مشکلات جهانی ارایه می‌دهد. فیلم‌های حاضر در جشنواره به ما آگاهی بسیاری درباره خیلی از مسایل داد و از این بابت از همه دوستان تشکر می‌کنم.

در ادامه جیمز لانگلی دیگر داور این بخش بیان کرد: خیلی خوشحال هستم که شانس بودن در کنار مردم ایران را دارم. در وضعیتی که تمامی مردم دنیا در رنج هستند، خوب است که به تماشای فیلم‌های مستند که راهکار می‌دهند، بنشینیم. این اولین باری نیست که من به ایران می‌آیم. پیش‌تر حدود یک سال و نیم در ایران زندگی کرده بودم و باید بگویم جشنواره «سینماحقیقت» همانند مردم ایران بسیار مهمان‌نواز است. دوست دارم به هموطنان آمریکایی‌ام بگویم، به ایران سفر کنند.

در ادامه مهرداد اسکویی یکی دیگر از داوران بخش بین‌الملل گفت: تاریخ در این نقطه از جغرافیا به تماشای فیلم مستندسازان و ترسیم دغدغه‌ها و جنگ‌ها و مصیبت‌ها برای ارایه راه‌حلی، نیاز دارد. این فیلم‌ها می‌توانند پیام‌رسان کسانی باشند که درد دارند اما صدایشان به گوش جهان نمی‌رسد. خوشحال هستم که بخشی از این جشنواره بودم. در این دوره فیلمسازهای زن ایرانی در دورترین نقاط ایران فیلم‌های مستند ساختند که واقعاً شگفتی‌آفرین بود.

وی در پایان با اشاره به مضامین فیلم‌ها عنوان کرد: امیدوارم آورده این جشنواره صلح باشد.

سپس جوایز بخش مستند بین الملل اهدا شد.

دیپلم افتخار مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «زندان مرکزی ولادیمیر» به کارگردانی جولیا بابکووا اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «ستار الکلاسیکو» به کارگردانی هادی شریعتی رسید که در سخنانی بیان کرد: در لحظه‌ای که من اینجا ایستاده‌ام همکارانی دارم که در شغل‌های دیگری هستند و کار می‌کنند. وضعیت سینمای مستند ما نیازمند یک بازنگری جدی است.

جایزه بهترین مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «نخ طلایی» اثر نیشتا جین اهدا شد.

در ادامه این مراسم محمد حمیدی مقدم با حضور روی صحنه گفت: جشنواره فیلم «کازان» جشنواره‌ای مهم است که برای اولین بار از واژه اسلام استفاده کرده است و هر ساله به سینمای ایران توجهی ویژه دارد. این جشنواره با هدف همگرایی دینی در کازان برگزار می‌شود. ما در جشنواره «سینماحقیقت» باتوجه به روابط بسیار خوب تاتارستان و ایران و رد و بدل کردن فرهنگ و به دلیل علاقه و عشق آن‌ها به حوزه فرهنگی ایران حس کردیم این روابط نیازمند گسترش است. ما به دلایل مختلفی از جمله ترکیب داوران مختلف از کشورهای اسلامی و برگزاری مداوم جشنواره کازان در هفت سال و برای سپاس و قدردانی از میلیوشا آیتوگانووا از او قدردانی می‌کنیم.

سپس با حضور حمیدی مقدم و رضا میرکریمی از میلیوشا آیتوگانووا داور این بخش قدردانی شد.

همچنین رضا میرکریمی در صحبت‌های کوتاهی گفت: بلندنظری همراه با مدارای این جشنواره باعث می‌شود گردهمایی خوبی از همه استعدادهای کشورهای اسلامی را در آن ببینید.

آیتوگانووا نیز بیان کرد: قبل از هر چیزی از محمد خزاعی تشکر می‌کنم. باعث خوشبختی من بود که در کازان در خدمت شما بودیم. هرسال کیفیت فیلم‌های ایرانی بیش از قبل می‌شود. دوستی ایران و جشنواره کازان تبدیل به سمبل و نمادی شده که در آینده می‌تواند پیام‌آور اهداف مشترک بسیاری باشد.

در بخش دیگری از مراسم اختتامیه، آرلین کلمشا استاد دانشگاه و پژوهشگر به صحنه آمد و بیان کرد: قبل از هر چیز از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تشکر می‌کنم که شرایط ایران آمدن من را فراهم کردند. لحظه‌های ملاقات ما بسیار تراژیک است و کودکان بسیاری در غزه کشته می‌شوند. ما به عنوان فیلمساز نباید اجازه بدهیم که فلسطین دوباره فراموش شود تا حقوق بشر دوباره به فلسطین تاریخی بازگردد.

وی افزود: یکی از دغدغه‌های روشنفکر فلسطینی ادوارد سعید، بخشیدن صدا به فلسطینیانی بود که صدا از آن‌ها سلب شده است. نویسنده لبنانی هم می‌گفت سکوت را باید به کلمات تبدیل کرد. امروز صدای فلسطین، فریادی برای پایان ظلم و جنگ است.

با پخش تصاویری از سردار حاج قاسم سلیمانی، بخش اهدای جایزه سرباز وطن آغاز شد.

جایزه سرباز وطن به مستند «عیدوک» به کارگردانی امیر عسکری اهدا شد.

در ادامه عاید نبا فیلمساز فلسطینی در کنار محمد خزاعی و محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تجلیل از وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره در غزه روی سن رفتند.

عاید نبا پس از دریافت لوح تقدیر وائل الدحدوح گفت: جشنواره «سینماحقیقت» به قولش که نشان دادن حقیقت است، عمل کرده است. آن‌چه که من دیدم این بود که غزه بخش مهمی از جشنواره بود. اینجا مستند یک کنش مقاومتی است و ما با وائل‌الدحدوح تماس گرفتیم و او می‌داند ما امروز درباره‌اش صحبت کرده‌ایم. فلسطینی‌ها در مقابل سوال آزادی یا مرگ قرار گرفته‌اند. امیدوارم همه شما مردم غزه را در قلبتان نگه دارید و به احترام مردم غزه از جای برخیزید.

در ادامه مراسم اسماعیلی وزیر ارشاد نیز در سخنانی بیان کرد: جشنواره امسال طبق گزارش‌های خوبی که سازمان سینمایی و آقای حمیدی مقدم عنوان کردند به لحاظ کمی و کیفی راه خود را طی می‌کند و این سومین سالی است که در دوره جدید جشنواره را برگزار می‌کنیم.

وی ادامه داد: دوستانی که جایزه گرفتند گلایه‌هایی را مطرح کردند که درست است. در فضای کشور باید به راه حل‌های دقیق و کاملاً نقطه‌ای در بخش‌های مختلف برسیم. در سال جاری در حوزه فیلم کوتاه که انجمن‌ها متولی آن هستند همکاری خوبی صورت گرفت. بیش از ۱۸۰ میلیارد تومان اعتبار مستقل قرار دادیم که به تک تک دفاتر فیلم کوتاه تزریق می‌شود.وزیر ارشاد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خون‌خوار که مدیریت این فضا را در سازمان‌های جهانی جلو می‌برند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام می‌دهند

وزیر ارشاد یادآور شد: در حوزه شهرستان حمایت‌های خوبی شده است. شاید یک سوم کارها از شهرستان‌ها به دبیرخانه می‌رسد. در سازمان سینمایی گزارشی اعلام شد که از بیش از ۷۰ فیلم سینمایی حمایت شده است. این حوزه کار ساخت و تولیدش پرهزینه است. در گذشته با بودجه‌ای چند میلیاردی می‌شد از کارها حمایت کرد اما امروز این عدد به سی تا چهل میلیارد تومان رسیده است. اینها جهشی است که بخشی از آن به دلیل جذابیت‌های جدیدی است که به حوزه کاری اضافه شده است مثل شبکه نمایش خانگی. کار ما حمایت جدی از این حوزه است.

وی عنوان کرد: در ۲ سال اخیر بخش عمده‌ای از حمایت‌ها توسط مجموعه‌های خارج از وزارت ارشاد صورت گرفته است که نیازمند توسعه است. مگر فارابی، انجمن سینمای جوان یا دیگر انجمن‌ها چقدر بودجه دارند. ما آمادگی این حمایت را داریم و دوستان من در سازمان سینمایی باید طرح‌هایشان را ارایه دهند. این نکته را همین‌جا عرض می‌کنم که اگر امسال از ۷۰ اثر مستند حمایت شده است، ما این آمادگی را داریم که سال بعد با ۲ برابر بودجه، تعداد ۲ برابر اثر را حمایت کنیم.

اسماعیلی تاکید کرد: مساله مهم امروز کشور موضوع آب است. ما از وزارت نیرو برای ساخت سریالی در حوزه آب درخواست حمایت کردیم. سینمای مستند بهترین دریچه برای آشنایی مردم با واقعیت‌ها است. «سینماحقیقت»، جشنواره‌ای است که به نام و عنوان خود وفادار است. امسال بسیاری از مستندها در حمایت از غزه بود که بیش از بیست هزار نفر جلوی چشم همه مردم دنیا در آن‌جا به قتل رسیدند. آیا خون مردم فلسطین کمرنگ‌تر از انسان‌های شریف دیگر نقاط دنیا است؟ چرا هیچ واکنشی نمی‌بینیم؟

وی ادامه داد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خون‌خوار که مدیریت این فضا را در سازمان‌های جهانی جلو می‌برند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام می‌دهند. از محمد خزاعی درخواست حمایت بیشتر از مستندسازان را دارم تا امکان فعالیت بیشتر فیلمسازان جوانان فراهم شود.

در بخش بعدی مراسم مصطفی زمانیان رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری روی صحنه آمد و جایزه ویژه مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری را به مستند «بحران خاموش» ساخته محمدحسین حقیقی اهدا کرد.

حقیقی نیز که می‌خواست جایزه را برگرداند بیان کرد: این جایزه را وقتی به من بدهید که آقای رییس جمهور و هیات دولت این فیلم را دیدند. آن زمان جایزه برایم مه‌متر است چون فیلم درباره دغدغه مهمی است که رهبر انقلاب هم درباره آن تاکید داشته اند. با احترام تا آن زمان جایزه را به ایشان برمی‌گردانم.

در نهایت با اصرار مجری، حقیقی جایزه را با خود برد.

زمانیان نیز در سخنانی عنوان کرد: ظرفیت «سینماحقیقت» می‌تواند پلی شود میان دنیای هنر و دنیای سیاست از این رو باید هنرمندی که توانسته افکار سیاسی و حاکمیتی را حول مسایل پراهمیت جمع کند و در میان مسایل کم اهمیت ساخته شده توسط دیگران مهمترین مسایل را برجسته کند، تقدیر شود.

در ادامه جایزه ویژه بنیاد پانزده خرداد به مستند «نفس» ساخته علیرضا باغشنی اهدا شد.

بخش بعدی مراسم اهدای جوایز بخش شهید آوینی بود.

جایزه و تندیس برنزی شهید آوینی به مستند «بی‌قرار» ساخته محمدعلی فارسی اهدا شد. همچنین جایزه و تندیس نقره‌ای شهید آوینی به مستند «احمد» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی تعلق گرفت.

مصطفی رزاق کریمی در سخنانی بیان کرد: حدود یک سال و چند ماه تحقیق این فیلم طول کشید و بعد دوره‌های مختلف تولیدآن زمان برد. اعتقاد دارم به موضوع تحقیق در سینمای مستند و برایم تحقیق در دوران انقلاب که معتقدم الان وقتش رسیده است، اهمیت دارد. باید بدون تحریف، تحقیق و پژوهش درست داشته باشیم. امیدوارم این کار هم ماندگار باشد.

جایزه و تندیس طلایی شهید آوینی نیز به مستند «قوی دل» به کارگردانی علی فراهانی صدر اهدا شد.

در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه مسابقه ملی اهدا شد.

جایزه بهترین کارگردانی مستند کوتاه به فیلم «پورزال» به کارگردانی احسان فرخی‌فرد و ماریا ماوتی رسید.

جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند نیمه بلند در بخش ملی به فیلم «هفت سال اینجا» به کارگردانی سیدمصطفی سیدالحسینی اهدا شد.

جایزه بهترین پژوهش بخش ملی به حامد کلجه‌ای برای مستند «آذر آبادگان» تعلق گرفت.

جایزه بهترین نویسنده گفتار متن به محمدرضا ابوالحسنی برای مستند «دوئل بوکمال» رسید.

جایزه بهترین گوینده گفتار متن به ناصر طهماسب برای مستند «می ۱۹۶۸» اهدا شد.

در ادامه شهیدی‌فر مجری مراسم از زنده‌یاد طهماسب و فیلم‌هایی که در این سال‌ها دوبله کرده است، یاد کرد.

جایزه بهترین صداگذاری به حسن مهدوی برای مستند «آب بندان» رسید.

جایزه بهترین موسیقی متن به اکبر ابراهیمی برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» اهدا شد.

جایزه بهترین تدوین به حسن وزیرزاده، ساسان فلاح‌فر و عباس وهاج برای مستند «دوئل بوکمال» تعلق گرفت.

جایزه بهترین تصویربرداری به‌صورت مشترک به رامتین بالف و رشاد بالف برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» و مهدی آزادی برای مستند «پورزال» رسید.

جایزه ویژه هیات داوران به علی فراهانی صدر برای مستند «قوی‌دل» و جابر بادیاد برای مستند «دختر کوه نور» رسید.

هیات داوران با توجه به تمرکز ویژه جشنواره امسال به موضوع آب و مساله جمعیت، فیلم‌های «آب بندان» با موضوع آب، «بحران خاموش» با موضوع جمعیت و «در پناه نیزار» با موضوع محیط زیست را شایسته توجه دانست.

جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند بلند به «خانواده خلج» به کارگردانی مصطفی حاجی‌قاسمی و مریم الهامیان رسید.

جایزه بهترین فیلم مستند به مهدی ایمانی شهمیری برای مستند «تکثیر در اسارت» رسید.

جایزه ویژه دبیر جشنواره به مستند «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچک‌زاده و مستند «پدگر» به محمد دین‌دشتی اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر به احمد قوی‌دل شخصیت فیلم «قوی‌دل» اهدا شد.

احمد قوی‌دل در سخنانی گفت: از دبیر جشنواره و هیات داوران سپاسگزار هستم. همه موفقیت‌های ما بر دوش رسانه بود و من از اهالی رسانه ممنونم که آن‌ها هستند که خطر می‌کنند و صدای ما را به گوش می‌رسانند.

جایزه استعداد نو به مستند «برار انیسه» به کارگردانی سید صادق کاظمی تعلق گرفت.محمد خزاعی: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرف‌های بعضی از عزیزان من فکر می‌کنم افق‌های آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر می‌گیرد

در بخش بعدی مراسم، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی بیان کرد: دوست دارم گلایه‌های سینماگران را بشنوم و برای آن‌ها راهکار پیدا کنم. من با شما همدردی می‌کنم. دوست داشتم در شرایط بهتری سکان‌دار این مسوولیت می‌شدم. ای کاش بحث‌های اقتصادی امروز به جای این مسایل جایش را به سوژه‌های ناب‌تری می‌داد. من در بدترین شرایط اقتصادی یا شرایط سیاسی سکان‌دار شدم اما از خانواده خود سینمای ایران و رنج‌کشیده هستم و درد شما را می‌فهمم.

وی یادآور شد: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرف‌های بعضی از عزیزان من فکر می‌کنم افق‌های آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر می‌گیرد. سال ۱۴۰۳ سالی بهتر در زمینه اقتصاد سینما، معیشت و تولید خواهد بود.

خزاعی در پایان سخنانش درگذشت ناصر طهماسب صدای ماندگار دوبله را تسلیت گفت و برای کیانوش عیاری که ساعتی قبل به دلیل سکته بستری شده‌است نیز آرزوی سلامتی کرد.

در ادامه جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران این دوره از جشنواره به سعید الهی تهیه‌کننده مستند «قوی‌دل» اهدا شد.

سعید الهی بعد از دریافت جایزه گفت: این اولین بار است که یک فیلم هم برنده تماشاگران و هم شهید آوینی و جایزه ویژه شهید آوینی می‌شود. این ماجرا پیام‌آور این است که می‌توان فیلمی ساخت که هم نظر متخصصان و هم نظر مردم را جلب کند. فکر می‌کنم این اتفاق برای اولین بار افتاده است.

در پایان این مراسم نیز علی دهکردی با اشاره به مسوولیت سنگی که برعهده گرفته است، بیان کرد: در روزهای اولی که من به عنوان مدیر عامل خانه سینما انتخاب شدم، اسنپ گرفتم و بعد راننده اسنپ به من گفت که من مستندسازم و عضوی از خانه سینما. همان لحظه من فکر کردم کلید خانه‌ای را در دست گرفتم که یک مستندساز به‌عنوان موتور دانش، خلاقیت و هنر راننده اسنپ شده است. اما حالا خوشحالم که این جوان در این سالن جایزه گرفت و جمعیت انبوهی برای او دست زدند. امیدوارم «سینماحقیقت» بتواند حقیقت سینمای فاخر ما را به گوش و چشم کسانی که چشم و گوششان را بر حقیقت سینما بستند، باز کنند.

رسانه سینمای خانگی- این «پالایشگاه» را در سینما ببینید

مهرداد خوشبخت کارگردان فیلم «پالایشگاه» می گوید نسخه در حال اکران این فیلم کاملا با نسخه‌ای که در جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد، متفاوت است.

به گزارش سینمای خانگی، مهرداد خوشبخت کارگردان فیلم سینمایی «پالایشگاه» که به تازگی اکران عمومی خود را آغاز کرده است در گفت‌وگو با مهر، درباره حضور این فیلم و مشکلاتی که برای آن در زمان نمایش در جشنواره فیلم فجر پیش آمد، گفت: در جشنواره سال گذشته فشار زیادی را برای رساندن فیلم به جشنواره تحمل کردیم و همه تقریباً در جریان آن هستند. چنین پروژه‌های بزرگی به ویژه در بخش جلوه‌های بصری به زمان زیادی نیاز دارد. با وجود زمان کم تا شروع جشنواره چهل و یکم تیم پس تولید «پالایشگاه» به صورت شبانه روزی تلاششان را کردند تا فیلم به بهترین شکل به جشنواره برسد اما متأسفانه فیلم بدون اینکه تمام مراحل پس تولید فنی و هنری آن به نتیجه مطلوب برسد تنها در ۲ روز آخر به جشنواره رسید.

وی ادامه داد: تأخیر در آماده شدن فیلم سبب شد تا «پالایشگاه» در تعداد بسیار محدودی سانس نمایش داده شود به همین دلیل نتوانست درست مورد داوری قرار گیرد و در جشنواره به شکل محدود به نمایش درآمد.

این کارگردان در ادامه درباره نسخه‌ای که در حال حاضر در سینماها اکران می‌شود، توضیح داد: ما بعد از جشنواره تمام اشکالات فیلم را برطرف کردیم و نسخه‌ای که در حال حاضر به اکران در آمده یک فیلم سینمایی دیدنی است که باید در سالن سینما، روی پرده بزرگ و با صدای فوق العاده تجربه کرد.

خوشبخت در پایان عنوان کرد: سکانس‌هایی در فیلم «پالایشگاه» وجود دارد که کمتر در سینمای ایران به اجرا درآمده است و خوشحالم از اینکه مخاطب پس از خروج از سالن سینما دیدن «پالایشگاه» را با هیجان به دیگران توصیه می‌کند. فیلمی که حقایقی را به نمایش می‌گذارد که جزو ناگفته‌های حماسی و ملی و رشادت‌های ملت بزرگ این کشور است.

«پالایشگاه» که نخستین بار در جشنواره فجر چهل و یکم با نام «گل‌های باوارده» به نمایش درآمد توانست سه نامزدی، ۲ سیمرغ بلورین جلوه‌های ویژه بصری و جایزه ویژه دبیر جشنواره را از آن خود کند.

در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «آبادان در التهاب است گروهی به روشن ماندن چراغ پالایشگاه فکر می‌کنند.»

بانیپال شومون، امیررضا دلاوری، الهام نامی، یاسین مسعودی، عبدالرضا نصاری، حیدر رحیمی، پوریا ریحانی، شقایق تنگستانی با حضور نادر سلیمانی گروه بازیگران اصلی «پالایشگاه» را تشکیل می‌دهند.

رسانه سینمای خانگی- «کاپیتان» به بنگلادش می‌رود

فیلم سینمایی «کاپیتان» به کارگردانی محمد حمزه‌ای، در ادامه حضور جهانی خود به بیست و دومین جشنواره بین‌المللی داکا بنگلادش راه یافت.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی پروژه، فیلم سینمایی «کاپیتان» به کارگردانی محمد حمزه‌ای و تهیه‌کنندگی سید صابر امامی و محصول بنیاد سینمایی فارابی در ادامه حضور بین‌المللی خود در بیست و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم داکا در بنگلادش به رقابت می‌پردازد.

«کاپیتان» در این دوره جشنواره داکا، در بخش فیلم‌های کودکان در کنار ۹ فیلم به رقابت می‌پردازد.

بیست و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم داکا بنگلادش از ۳۰ دی تا ۸ بهمن ماه مصادف با ۲۰ تا ۲۸ ژانویه ۲۰۲۴ در شهر داکا بنگلادش برگزار می‌شود.

فیلم سینمایی «کاپیتان» پیش از این، در بیست و هشتمین جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان اشلینگل آلمان، بیست‌ و سومین دوره جشنواره شب‌های سیاه تالین در استونی، بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی چنای هندوستان و سومین جشنواره بین‌المللی فیلم دریای سرخ عربستان نمایش داشته است.

«کاپیتان» در اوج ناامیدی، نگاهی متفاوت و امیدوارانه به زندگی دارد و در خلاصه داستان آن آمده است: «به من میگن عیسی، هرکاری بخوام می‌کنم.»

پانته آ پناهی‌ها، پژمان بازغی، امیرحسین بیات، بهار نوحیان، ارغوان شعبانی، شایان دارمی پور، پرهام غلاملو و… گروه بازیگران اصلی این فیلم سینمایی را تشکیل می‌دهند.

عوامل اصلی «کاپیتان» عبارتند از: کارگردان: محمد حمزه‌ای، نویسنده: امیر محمد عبدی، مدیر فیلمبرداری: امین جعفری، تدوین: امید میرزایی، موسیقی: حبیب خزایی‌فر، مدیر تولید: امیر یمینی، صدابردار: داریوش صادق پور، طراح گریم: مهرداد میر کیانی، طراحی و ترکیب صدا: حسین مشعلی و امید محمدی پور، طراح صحنه: حامد اصلانی، طراح لباس: ملودی اسماعیلی، دستیار اول کارگردان: محمد عزیزی، برنامه ریز: امیر رونقی، عکس: محمدمهدی دلخواسته، طراح پوستر: محمد شکیبا، روابط عمومی: آزاده فضلی، تهیه کننده: سید صابر امامی.

رسانه سینمای خانگی- انتقادات ارجمند

وزیر ارشاد اسلامی در مراسم کلنگ‌زنی تعیین حریم مجموعه تئاترشهر خبر داد که به زودی بزرگترین مجموعه فرهنگی هنری در یکی از بهترین نقاط تهران کلنگ می‌خورد و خانه همه جشنواره‌های هنری خواهد شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مراسم کلنگ‌زنی پروژه تعیین حریم مجموعه تئاترشهر ظهر (شنبه دوم دی ماه) در فضای باز این مجموعه و با سخنانی از وزیر ارشاد، انتقادات داریوش ارجمند از هنرمندان و … برگزار شد.

در این برنامه محمد مهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد با اشاره به مطالبه هنرمندان برای بهسازی فضای بیرونی تئاترشهر گفت: از زمانی که به وزارتخانه آمدم، در همان اولین بازدیدها از تئاتر شهر با مطالبه جدی برای ایجاد حریم این مجموعه هنری مواجه شدم که اجرای آن نیازمند همراهی میراث فرهنگی و شهرداری بود.

او ادامه داد:از سوی دیگر هنوز اعتماد کافی بابت این ماجرا برای جامعه هنری وجود ندارد. بنابراین همه تاکید من به دوستان مدیر این بود که همه چیز با نظرات خود هنرمندان انجام شود.

اسماعیلی با تاکید بر جایگاه فرهنگی و هنری مجموعه تئاتر شهر افزود: این مجموعه در اختیار مردم ایران و هنرمندان است. ما مدیران می‌آییم و می‌رویم ولی هنرمندان می‌مانند و تئاتر شهر قلب تپنده تهران و ایران است.

او همچنین اعلام کرد که فضای داخلی مجموعه تئاترشهر نیز بهسازی و اصلاح می‌شود، البته طرح‌های آن آماده است و باید اجرایی بشود.

وزیر ارشاد در ادامه خبر داد که به زودی بزرگترین مجموعه هنری در یکی از بهترین نقاط تهران ساخته می‌شود و خانه همه جشنواره‌ها خواهد بود.

او ادامه داد: چنین اقدامی، گامی است بلند برای توسعه زیرساخت‌های هنری در قلب تهران که جزییات آن را در روز کلنگ‌زنی می‌گوییم.

اسماعیلی برای چندمین بار تاکید کرد: تئاتر در کشور ما روزهای پر رونق‌تری در پیش دارد و تلاش ماست که مشکلات کمتر شود. امسال جزو پر رونق‌ترین سال‌های فرهنگ در همه حوزه‌ها بوده است. هر چند همیشه مشکلاتی وجود دارد، شخصا به صورت هفتگی وضعیت اقتصادی را به آقای رییسی (رییس جمهور) گزارش می‌دهم و خوشحالم که مستحکم‌ترین دوره هنری را در پیش داریم.

بخش ابتدایی این مراسم در تالار مشاهیر مجموعه تئاترشهر برگزار شد که به سخنرانی‌ها اختصاص داشت.

در این بخش از برنامه، تصاویری از سید جواد طاهری، مدیر مجموعه تئاتر شهر پخش شد که طی آن مراحل تصویب طرح تعیین حریم مجموعه تئاتر شهر در وزارت ارشاد و میراث فرهنگی را تشریح کرد.

با پخش تصاویری دیگر، هنرمندانی همچون کیومرث مرادی، کاظم هژیرآزاد، رحمت امینی، حمیدرضا نعیمی  و … بر لزوم ایمن‌سازی پیرامون تئاتر شهر تاکید کردند و همچنین تصاویر دیگری درباره وضعیت نامطلوب اطراف مجموعه پخش شد.

سپس محمود سالاری، معاون هنری وزارت ارشاد در سخنان کوتاهی، از اهتمام وزیر ارشاد برای اجرای طرح تعیین حریم تئاترشهر و پیگیری او قدردانی و ابراز خرسندی کرد که خواسته اهالی تئاتر به نتیجه رسیده است.

او گفت: جمع کردن نظرات هنرمندان و مسئولان شهری و میراث فرهنگی دشوار بود که خوشبخنانه به نتیجه رسید.

در ادامه برنامه که با اجرای علیرضا سعیدی برگزار شد، داریوش ارجمند، طی سخنانی انتقادهای خود را از جامعه هنری مطرح کرد.

او گفت: من متعلق به تئاتر شهرستانم و افتخار می‌کنم چون همه هنرمندان بزرگ از شهرستان‌ها هستند. ما حسرت داشتیم که روی صحنه تئاترشهر بازی کنیم و فقط یک بار چنین افتخاری نصیب من شد. امیدوارم امروز که مدیر این مجموعه از شهرستان قم آمده، فرصتی برای حضور جوانان از استان‌ها فراهم شود.

این بازیگر با بیان اینکه طرح تعیین حریم مجموعه را دیده است، افزود: طراحی بسیار خوبی انجام شده است، از وزیر ارشاد تشکر می‌کنم که مثل خیلی از اقدامات خوب دیگرشان، به این کار خوب هم همت کردند. امیدوارم تئاترشهر متعلق به همه هنرمندان از همه استان‌ها باشد.

ارجمند سپس خطاب به جامعه هنری ادامه داد: چرا همیشه نوک انتقادها به سمت دولتمردان است. لازم نیست که هنرمندان خود را ارتقا بدهند؟ قرار نیست همیشه هنرمندان دست‌شان در جیب دولت باشد. هنرمندی که بتواند مردم را جذب کند، هنرمند است. هنرمند باید حقوقش را از مردم بگیرد. قرار نیست چون کسی هنرمند است، دولت به او خانه و ماشین بدهد و زندگی‌اش را تامین کند. دولت فقط می‌تواند از هنر حمایت کند. در همه جای دنیا چنین است.

او با برشمردن نمونه‌هایی از هنرمندانی که خودکفا یا درویش‌مسلک بوده‌اند، ابراز امیدواری کرد که هنرمندان حق و حساب و زندگی‌شان را از مردم بخواهند چون با چشمداشت به دولت، کار جلو نمی‌رود.

ارجمند در پایان سخنانش گفت: خوشحالم بعد از ۲۰ سال مسئولان به انجام این کار خوب همت کردند که اطراف تئاتر شهر از این آشغال‌ها، پاک شود.

در ادامه، ایرج راد، رییس هیات مدیره خانه تئاتر ایران طی سخنانی به پیشینه تئاتر شهر اشاره و تاکید کرد: تئاتر شهر برای همه هنرمندان تئاتر مکانی ویژه است.
او با اشاره به کلنگ‌زنی این ساختمان در سال ۴۶ توسط مهندس علیرضا سردار افخم و راه‌اندازی این مجموعه در اوایل دهه ۵۰ توضیحاتی درباره سال‌های آغازین فعالیت این بنا ارایه کرد.

راد با تشریح اتفاقات گوناگونی که بر سر مجموعه تئاتر شهر آمده، همچون ساخت مجتمع فرهنگی هنری به جای پارکینگ آن، ساخت ایستگاه مترو در ضلع دیگر آن و … از تاکید خانه تئاتر بر حفاظت از این مجموعه و ایجاد فضایی فرهنگی در اطراف آن یاد کرد.

این هنرمند به ارایه توضیحاتی درباره نگرانی جامعه هنری درباره راه‌اندازی ایستگاه مترو پیرامون این مجموعه و نیز گودبرداری در ضلع دیگر آن که باعث ترک خوردن تالار قشقایی شد و همچنین بنا شدن ساختمانی که ممکن بود تئاترشهر را در حاشیه قرار بدهد، پرداخت.

راد تاکید کرد: سال‌ها به دلیل فضای اطراف تئاتر شهر و امنیت مجموعه و مراجعه‌کنندگان آن نگرانی جدی داشتیم و امروز خوشحالم که سرانجام این حریم ساخته می‌شود تا از این مجموعه حفاظت شود.

آتش تقی پور، مجید قناد، هوشنگ توکلی، سیاوش طهمورث، مقصود نعیمی ذاکر، کاظم هژیر آزاد، جهانگیر الماسی، حسن دادشکر، قاسم زارع، حسین پرستار، رضا فیاضی، اسماعیل خلج، سید مجید پوراحمدی، تاجبخش فناییان، مهدی حامد سقایان، سید عباس عظیمی، محمود سالاری، محمد قدس، علی فروتن، محمددشت گلی، پریسا مقتدی، خسرو احمدی و … و نیز کاظم نظری مدیر کل هنرهای نمایشی از جمله حاضران در این برنامه بودند.

رسانه سینمای خانگی- آیا «ضد» ایدئولوژیک است؟

کارگردان فیلم «ضد» تاکید کرد: هدفش از فیلمسازی بیان حرف‌های ایدئولوژیک نیست.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی که دو سال قبل در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است؛ فیلمی سیاسی که هرچند علاقه‌مندان مخصوص به خودش را دارد اما سازنده‌اش تاکید دارد اگر تماشاگران، بدون حب و بغض به تماشای فیلم بنشینند با یک اثر جذاب و سرگرم‌کننده روبرو می‌شوند.

ربیعی که دومین فیلم سینمایی خود را راهی اکران کرده، خود را فردی مذهبی و معتقد به نظام معرفی می‌کند اما می‌گوید سینما را به عنوان یک زبان مشترک برای همه با سلایق گوناگون می‌بیند؛ چه آن‌ها که موافق نظرات او هستند و چه کسانی که با تفکراتش مخالفند. او چنان به سینما به مثابه سینما نگاه می‌کند که خود را جدا از فیلمسازی با سمت و سوی جناحی خاص می‌داند و آرزو می‌کند بتواند اثری در حد و اندازه «فهرست شیندلر » به عنوان اثری مشخصه‌های خاص سینما بسازد.

به گفته وی و نیز همکارانش این سلوک او در کارش هم اجرا می‌شود چرا که نه تنها مخالف انحصار است بلکه به عنوان یک هنرمند وظیفه خود می‌داند به اعتلای سینما کمک کند.

ربیعی همزمان با اکران فیلم «ضد» به همراه یکی از بازیگران (مهدی نصرتی) و مدیر فیلمبرداری فیلمش (هاشم مرادی) مهمان خبرگزاری ایسنا شدند تا درباره فیلمی که دو سال در نوبت اکران بود و نیز اولین فیلمش «لباس شخصی» که هنوز مجوز اکران نگرفته صحبت کند.

در این نشست مهدی نصرتی بازیگر جوانی که پیش‌تر هم برای ربیعی بازی کرده بود، از تلاش خود برای کلیشه نشدن در فیلم‌های سیاسی سخن گفت. او پیش از بازیگری، تجربه عکاسی و روزنامه‌نگاری هم داشته و هنگام حضورش در ایسنا توضیح داد که در مقطعی به عنوان عکاس حق‌التصویر با این خبرگزاری همکاری داشته است.

مشروح این نشست دو ساعته را که با پرسش از ربیعی و شرایط اکران فیلم آغاز شد، در ادامه می‌خوانید: 

ایسنا: آقای ربیعی شما در حالی سراغ سوژه فیلم «ضد» رفتید که پیش‌تر فیلم‌هایی همچون «ماجرای نیمروز» با فضایی مشابه ساخته شده بودند. این برای شما ریسک نبود که شاید تماشاگر نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان ندهد؟

ربیعی: سلیقه من برای ساخت فیلم به طور کلی تاریخ معاصر است و سوژه‌هایی که غالبا با آن‌ها درگیر می‌شوم در همین فضا هستند. موضوع هر دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» هم به زیست شخصی، مطالعات و علایقم برمی‌گردد. البته وقتی طرح «لباس شخصی» را شروع کردم، «ماجرای نیمروز» هنوز ساخته نشده بود؛ درواقع من در سال ۱۳۹۶ خواندن پرونده حزب توده را شروع کردم و در میانه‌های پروژه و نوشتن سیناپس بودم که در جشنواره فجر آن سال فیلم «ماجرای نیمروز» به نمایش درآمد و کاملاً از آن بی‌اطلاع بودم. با این حال بر اساس برنامه خودم  «لباس شخصی» را جلو بردم که در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر نمایش داده شد ولی تا به امروز توقیف مانده است. بعد هم سراغ فیلم «ضد» رفتم که ابتدا نام دیگری داشت و از وقتی که من وارد کار شدم، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد فیلمنامه تغییر کرد.

ایسنا: با توجه به اینکه فیلمنامه‌نویس این پروژه فرد دیگری است، ساخت «ضد» چطور شکل گرفت؟

ربیعی: کلیت پروژه به این شکل بود که از طرف آقای شفیعی به من پیشنهاد شد تا این فیلمنامه را کارگردانی کنم و از آنجا که داستان، به جهان من نزدیک بود و نیز با اشاره به مساله نفوذ در اوایل انقلاب که من در «لباس شخصی» هم به آن پرداخته بودم، موضوع فیلم برایم دغدغه بود و پیشنهاد را پذیرفتم. در چنین مواردی اصولا سعی می‌کنم ایده خود را پیاده کنم و معمولا درگیر حاشیه‌هایی از این دست که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند یا تحت تاثیر فیلم‌های فیلمسازان دیگری مثل محمدحسین مهدویان قرار بگیرد، نمی‌شوم چون این‌ها اصلا برایم مساله نبودند. مساله مهم این بود که آنچه دغدغه‌ من است به یک زبان سینمایی تبدیل شود چراکه معتقدم سینما زبان مشترک تمام آدم‌هاست؛ چه آن‌هایی که موافق من فکر می‌کنند و چه آن‌هایی که مخالف من هستند. حتی کسانی که هیچ موضعی ندارند هم در همین گروه می‌گنجند. به نظرم اگر سوژه‌ای به سینما تبدیل شود و قصه و روایتی را پیگیری کند، به طور طبیعی مخاطب با آن همراه می‌شود ولو اینکه حرف فیلم را هم قبول نداشته باشد.

در زبان سینمایی خودم نیز این روش را دنبال و سعی می‌کنم از اتمسفر، جریان، فیلمی خاص یا حتی در میزانسن، کارگردانی و … تاثیر خودآگاه نگیرم. من تعصب دارم بر این مساله که فیلمساز باید فیلم خود را بسازد، حال چه خوب باشد چه بد. برای من مهم است که وقتی فیلم خود را روی پرده می‌بینم بگویم این خروجی کار من است. فیلمنامه «ضد» هم برای من نبود. آقای حسین تراب‌نژاد آن را نوشته بودند و وقتی به گروه اضافه شدم با همفکری من، آقای موگویی و آقای شفیعی (تهیه‌کننده) سعی کردیم با گفت‌وگو و تعامل فیلمنامه را به سمتی ببریم تا به نگاه همدیگر نزدیک شویم که بخشی از آن‌ها انجام شد و بخشی هم انجام نشد. با این حال من قبول کرده بودم که در این پروژه یک کارگردان هستم و زیر نظر نویسنده کار را پیش ببرم و خروجی نهایی به آن چیزی رسید که الان روی پرده سینماها می‌بینیم.

ایسنا: در مقطعی یک تئاتر هم با اشاره به زندگی محمدرضا کلاهی اجرا شده بود و آن زمان آقای فرهاد توحیدی گفته بودند که قصد نگارش فیلمنامه‌ای را در همین زمینه دارند. آیا «ضد» با آن فیلمنامه ارتباطی داشته؟

ربیعی: من پیش از ساخت «لباس شخصی» در حوزه فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره کار می‌کردم و آن زمان می‌گفتند فیلمنامه‌ای در حوزه هنری نوشته شده که نمی‌دانم نویسنده آن چه کسی بود ولی حتی کارگردان هم مشخص شده بود. البته آن پروژه هیچگاه ساخته نشد. نام فیلمنامه «ضد» هم ابتدا «بیتا، منیژه، اعظم» بود و وقتی آن را با همین نام برایم فرستادند، یادم آمد که چند سال قبل قرار بود در حوزه هنری این پروژه ساخته شود؛ ولی آنچه من در اختیار داشتم به نویسندگی آقای تراب‌نژاد بود و طرح اولیه آن هم به آقای مرتضی اصفهانی تعلق داشت.

ایسنا: از آنجا که به تازگی فیلم دیگری در ارتباط با منافقین (سرهنگ ثریا) روی پرده بود، به نظر می‌رسد فیلم‌هایی با موضوع‌های مشابه در شرایط فعلی سینما به سختی سانس می‌گیرند. البته حتی فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» علیرضا معتمدی هم چنین شرایطی دارد. الان وضعیت «ضد» را در اکران چطور می‌بینید؟  

ربیعی: شاید بد نباشد با یک اتفاق که همین چند روز پیش افتاد این بحث را دنبال کنیم که خودش به تنهایی بازگوی خیلی حرف‌هاست. ما این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم «احمد» هستیم و چند سرباز هم به عنوان هنرور با ما همکاری می‌کنند. هفته قبل یکی از آن‌ها به من می‌گفت، رفته بودند سینما تا فیلم «ضد» را ببینند ولی سانسی پیدا نکردند و به جای آن «هتل» را دیده بودند. با شوخی تعریف می‌کرد که او را حلال کنیم. مشکلی که ما در چرخه اکران داریم این است که فیلم‌هایی از جنس «ضد» نمی‌فروشند و اینطور تعبیر می‌شود که این فیلم‌ها اصطلاحا بفروش نیستند، در حالی که معلوم است در این چرخه، این فیلم‌ها فروشی نخواهند داشت. درواقع مشکل از فیلم نیست، مشکل از چرخه است. بعد دوستان تصمیم‌گیر و تاثیرگذار در این چرخه‌ پخش سعی می‌کنند این مدل فیلم‌ها را به نحوی وارد چرخه اکران کنند که تا حدی فروش داشته باشند اما باز هم نمی‌فروشند چون آن شکلی که فرم و محتوا را ارایه می‌کنند با هم جور در نمی‌آید. همین الان که فیلم «ضد» در حال اکران است روز افتتاحیه خود را با ۴۰ سالن شروع کرد و «ویلای ساحلی» هم که همزمان با فیلم ما اکران شد، نزدیک به ۴۰۰  سالن داشت. در روز ششم اکران، ما به زور به ۱۳۰ سالن رسیده بودیم ولی تعداد سالن‌های  «ویلای ساحلی» به ۶۵۰ رسیده بود. در توضیح آن هم می‌گویند سالن پُر نمی‌شود، چرا سالن اضافه بدهیم؟ در حالی که عامل پُر نشدن سالن‌ها به فیلم برنمی‌گردد!

برای درک درست‌تر این موضوع باید این را توضیح دهم که از بین حدود ۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور، تقریبا ۵۰ میلیون نفر قابلیت رفتن به سینما را دارند اما فیلمی مثل «فسیل» که بالاترین فروش را دارد در نهایت ۷ میلیون مخاطب تا الان داشته که به «عقاب‌ها» هم نرسیده است. البته اگر هم برسد باید تناسب جمعیت را در سالی که «عقاب‌ها» پُرفروش شد، با الان در نظر گرفت. از این حدود ۷ میلیون تماشاگر می‌توان گفت که حدود چهار میلیون نفر قشر سینمارو هستند که در سبد کالای فرهنگی و تفریحی آن‌ها سینما رفتن وجود دارد. سلیقه چنین مخاطبی غالبا فیلم‌هایی از جنس سرگرمی‌ست، در حالی که افراد زیادی اصلا به سینما نمی‌روند و شاید سلیقه آن‌ها با فیلم‌های در حال اکران همخوان نباشد. این دقیقا نقطه‌ای است که باید روی آن دست گذاشت. وظیفه من به عنوان فیلمساز این نیست که مخاطب را به سینما بکشانم؛ وظیفه من این است فیلمی بسازم که مخاطب پس از دیدن آن راضی از سالن سینما بیرون رود و نگوید وقتم را تلف کردم. پس برای جذب مخاطب برای فیلمی مثل «ضد» باید یک جریان و چرخه‌ای متناسب با همین فیلم تشکیل شود. من نمی‌توانم با فیلم «ضد»، مخاطب «فسیل» را به سینما بکشانم. مخاطب «فسیل» حتی اگر پوستر فیلم مرا هم در سینما ببیند «هتل» را به آن ترجیح می‌دهد. این روند برای فیلمی مثل «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم وجود دارد. پس من باید کسی را به سینما بکشانم که دوست دارد فیلمی مثل «ضد» را ببیند و اتفاقاً «فسیل» را اصلا دوست ندارد.

ایسنا: شما توانسته‌اید در تبلیغات خود چنین کاری را انجام دهید؟

ربیعی: مساله اصلی ما هم همین است اما آیا فیلم می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ خیر! ساخت فیلم نمی‌تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. بخش زیادی از کسانی که فیلم «ضد» را در هر زمانی که ببینند، دوست دارند آن‌هایی هستند که اصلا سینما نمی‌روند. پس در پروسه پخش باید اول طراحی تبلیغات برای چنین کسانی انجام شود. من در میان مردم زندگی می‌کنم و می‌دانم عده قابل توجهی هستند که حتی اگر به لحاظ ایدئولوژیکی نگاه نزدیکی به من نداشته باشند، تماشای فیلم‌هایی از جنس «ضد» را دوست دارند چون به هر حال یک تم سیاسی دارد. این تماشاگر فیلم‌های دنیا را نیز در همین ژانر دنبال می‌کند ولی الان او اصلا باخبر نمی‌شود که چنین فیلمی در حال اکران است.  این افراد اصلا مخاطب آن پلتفرم‌های تبلیغاتی ما نیستند و ما تقریبا برای کسانی تبلیغ می‌کنیم که همیشه سینما می‌روند و می‌دانند «ضد» روی پرده است و اصلا هم دوست ندارند آن را تماشا کنند. این دسته زمانی جذب فیلم «ضد» می‌شوند که یک کنجکاوی برایشان ایجاد شود.

ایسنا: در مرحله مذاکره با پخش‌کننده به نقطه‌نظر مشترکی برای تبلیغ بر مبنای این دیدگاه نرسیدید؟

ربیعی: این یک امر سهل و ممتنع است چون یک چرخه وجود دارد و پخش‌کننده هم در آن چرخه کار خود را انجام می‌دهد. بخشی از این ماجرا به یک کار تحقیقی نیاز دارد یعنی همانطور که من وقتی فیلمنامه‌ای را می‌نویسم،  یکی – دو سال روی آن تحقیق می‌کنم تا ببینم چطور موضوع باید دراماتیزه شود و مخاطب را جذب کند، برای پخش هم باید به همین میزان پژوهش انجام تا تعیین شود که چه طرح‌های تبلیغاتی باید ارایه کرد تا آن قشری که به سینما نمی‌رود و اتفاقا مطالبه‌اش از سینما فیلمی همچون «ضد» است، آگاه شود. در این بین باید یک نکته مهم را هم در نظر داشت؛ بخشی از این مخاطبان حتی اگر آگاه شوند باید صبر کنند تا فیلم در پلتفرم‌ها عرضه شود چون زیست او اصلا سینما رفتن نیست. وقتی چنین مسایلی را بررسی کنیم باید به مرحله‌ای برسیم که بتوانیم این آگاهی‌بخشی را ایجاد کنیم تا مردم بدانند سینما رفتن برای جامعه مهم است و حتی به آن‌ها این باور داده شود که سینما نرفتن خودش یک ضرر است که هم به آن‌ها وارد می‌شود و هم به فرهنگ جامعه. این یک آفت برای کشور ماست که از ۸۰ میلیون نفر جمعیت ۶-۷ میلیون نفر به سینما می‌روند. ما باید به دنبال این باشیم که چطور مردم به سینما بروند. این مساله به کارهای پژوهشی، تبلیغاتی و اجرایی نیاز دارد تا دست کم این ۷ میلیون نفر تماشاگر به ۲۰ میلیون نفر برسند. نباید فراموش کنیم که ایران وقتی ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت، ۸ میلیون نفر «عقاب‌ها» را تماشا کردند یا حتی برای جشنواره‌های فجر چه صف‌هایی پشت در سینماها تشکیل می‌شد و چه دعوا و درگیری‌هایی به وجود می‌آمد. یک زمان حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور سینمارو بودند و سینما رفتن اهمیت داشت اما به مرور هرچه جلو آمدیم، سینما رفتن از سبک زندگی مردم خارج شد. بخشی از آن به دلیل تنوع رسانه‌ها و سهل شدن تماشای فیلم بود در حالی که می‌دانیم سینما رفتن جذابیت دیگری دارد و این سوال مطرح است که چطور در دنیا چنین اتفاقی رخ نداده و با وجود تنوع تکنولوژی و پلتفرم‌ها و رسانه‌ها سینما رفتن هنوز در جوامع دیگر رکود پیدا نکرده است؟

رابطه این جریان مثل ساقه و ریشه است که روی هم اثر می‌گذارند چون به هر حال خود فیلم‌ها هم مهم هستند؛ یعنی ما هرچه کار تبلیغی بکنیم و مردم را به سینما دعوت کنیم بعد آن‌ها بیایند و ببینند فیلم‌های خوب و مهمی روی پرده نیستند، باز کار بی‌نتیجه می‌ماند. یکی از دلایلی که به مرور سینما رفتن از سبک زندگی مردم جدا شد همین تولید نشدن فیلم‌های خوب بود. در این میان مساله نقد در سینما هم بی‌تاثیر نبوده؛ منتقدان ما در جشنواره فجر فیلم‌هایی را تحسین می‌کنند که وقتی مردم آن‌ها را در سینما می‌بینند از تعریف‌هایی که شنیده بودند ابراز تعجب می‌کنند. بنابراین این نتیجه یک جریان است که سینما را از مخاطب جدا و آن را فستیوالی و محفلی کرد.

نصرتی: در این مورد بد نیست به «لباس شخصی» برگردیم چون یکی از بارزترین دلایل آن که از بخش فیلم اولی‌ها به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر راه پیدا نکرد، این بود که یکی از اعضای هیات انتخاب آن دوره به آقای ربیعی گفته بود «فیلمت بازیگر هم که ندارد!» این یک نوع نگاه است که در همین جریان و چرخه حاکم است.

ربیعی: بله، با من تماس گرفتند و گفتند از بین فیلم تو و یک فیلم دیگر که یک بازیگر استار دارد، همه فیلم تو را بهتر می‌دانستند اما گفتند اگر آن فیلم به بخش سودای سیمرغ برود، بازیگرش امکان داوری شدن را پیدا می‌کند و این یک نمونه است برای آنچه در این جریان اتفاق می‌افتد.

نصرتی: نتیجه‌ اینکه فقط به بازیگر مطرح توجه شود، همین شده که تعداد مخاطبان سینما به این وضعیت رسیده و دود آن به چشم کل سینما می‌رود.

ایسنا: آقای نصرتی این دومین همکاری شما با آقای ربیعی به کاندیدا شدن در جشنواره فجر ختم شد. از این همکاری بگویید و اینکه در دومین تجربه همکاری مشترک نقش «سعید» در «ضد» چه ویژگی‌های جذابی برای شما داشت؟

نصرتی: امیر عباس ربیعی یک توانایی دارد و آن هم این است که کار را یعنی هم بازی بازیگر و هم کلیت فیلم را تماشایی می‌کند به همین دلیل دوست داشتم دوباره این همکاری را تکرار کنم. در «لباس شخصی» تجربه شیرینی داشتم که به نتیجه نهایی نرسید. چرخه کامل کار یک بازیگر این است که در فیلمی بازی کند، به جشنواره فجر برسد و بعد هم در اکران عمومی نمایش داده شود ولی ما نه جشنواره فجر آنچنانی داشتیم – بخصوص با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ – و نه اینکه فیلم به اکران رسید. البته فیلم «ضد» در متن به اندازه «لباس شخصی» مرا جذب نکرد و با احترام به تیم نویسنده و محقق، تا آخر هم سردرگمی‌هایی داشتم. کاراکتر فیلم «ضد» را به آن اندازه که «یاسر» را در «لباس شخصی» از صفر تا صد شناختم، درک نکردم یعنی حتی می‌توانم یاسر ۲ و ۳ را هم در موقعیت‌های دیگر بازی کنم ولی «سعید» را نه. وقتی هم که نامزد دریافت جایزه شدم در دوره‌ای بود که امین حیایی برای «برف آخر» جایزه گرفت که من متاسفانه این فیلم را ندیدم. البته در توانایی‌های آقای حیایی شکی نیست مخصوصاً اینکه او بعد از فیلم «شعله‌ور» ورژن دیگری را از خود را ارائه می‌دهد و انگار بعد از برخورد با آقای نعمت‌الله شکل دیگری از بازیگری در او نمایان شده است. در ماجرای کاندیدا شدن برای جایزه سیمرغ بازیگران دیگری هم بودند که فکر می‌کردم با توجه به رویکرد جشنواره که افراد مطرح را بیشتر می‌بیند، جلوتر از من قرار می‌گیرند مثل هوتن شکیبا در «ملاقات خصوصی»، جواد عزتی در «مرد بازنده» یا هادی حجازی‌فر در «موقعیت مهدی» که خوب بازی کرده بودند به همین دلیل این تصور را نداشتم که حتماً باید در مقابل این بازیگران جایزه می‌گرفتم، هرچند آن را دوست داشتم اما اصلا اینطور نبود که بگویم حقم خورده شده است.

ایسنا: شما تجربه‌ عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار بازیگری در تئاتر داشتید و گویا اولین کار حرفه‌ای خود را در سینما با آقای ربیعی انجام دادید. کمی از این فعالیت‌ها بگویید و اینکه آیا عکاسی را همچنان ادامه می‌دهید؟

نصرتی: من بازیگری را اوایل دهه ۸۰ شروع کردم و در کنار آن خبرنگار حق‌التحریری بودم و در حوزه‌هایی مثل تئاتر کار می‌کردم. البته بیشتر کارم گرایش به سمت هنر داشت ولی خیلی زود متوجه شدم عکاسی در کنار بازیگری برای من درست‌تر است و تقریباً از سال ۸۳ بیشتر عکاس-خبرنگار بودم. حرفه عکاسی در کار بازیگری بسیار به من کمک کرد و در آن سال‌ها تدریس هم می‌کردم اما فضای امنی که عکاسی داشت مرا از بازیگری دور می‌کرد و با توجه به اینکه در مقطعی دنبال رسیدن به ثبات مالی هم بودم، از سال ۹۷ تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم را روی بازیگری بگذارم تا فاصله بیشتری از این حرفه نگیرم. با این حال همچنان عکاسی می‌کنم بخصوص مواقعی که اوقات بیکاری داشته باشم چون معتقدم در بازیگری بیش از استعداد، تمرکز بر کار اهمیت دارد و من به دنبال این هستم تا با تمرکز و صبوری بیشتر به هدفم برسم. از همان ابتدا که بازیگری را شروع کردم فکر می‌کردم استعداد دارم ولی ویژگی استعداد خود را فقط در توانایی بازیگری نمی‌دیدم بلکه آن را در صبوری و میزان انگیزه‌ام می‌بینم.  

ایسنا: آیا کاندیدا شدن در جشنواره فجر بر ادامه حضور و فعالیت شما در سینما تاثیر گذاشت؟

نصرتی: واقعیت این است که اکران فیلم بیشتر از کاندیداتوری -حداقل به لحاظ تعداد پیشنهاد – برای من موثر بود و شرایط بهتری را ایجاد کرد. وقتی یک فیلم نمایش داده می‌شود در کنار خبرهایی که از آن منتشر می‌شود دست‌کم چند کارگردان به یادشان می‌آید که چه کسانی این روزها بازی می‌کنند. اما الان این دردسر را دارم که مدام در فضایی مشابه کارهای قبلی پیشنهاد می‌گیرم. در عکاسی فضای متفاوت‌تری وجود دارد چون همه چیز در اختیار خود آدم است و با تلاشت می‌توانی دستمزد، شهرت و استقلال به دست آوری و شرایط جانبی، کمتر در رشد یا عدم رشد و موفقیت تاثیرگذار است اما در بازیگری خیلی چیزها دست ما نیست. وقتی بازی در «لباس شخصی» به من پیشنهاد شد دو سال در هیچ فیلمی بازی نکردم تا در آن نقش کلیشه نشوم. چنین تصمیمی در دو سال اول شروع کار، آن هم با یک فیلم توقیفی بسیار سخت است.  بعد «ضد» را بازی کردم که باز هم دو سال اکران نشد و در این مدت از کسانی پیشنهاد می‌گرفتم که دو فیلم قبلی مرا در جشنواره‌های فجر دیده بودند. من دوباره با بیکاری و بی‌پولی تصمیم گرفتم در فیلمی بازی نکنم چون نمی‌خواستم صرفاً بازیگر این نوع فیلم‌ها و نقش‌ها باشم.

در سینما اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله فیلمسازان مورد علاقه من هستند و دوست دارم در فیلم‌های آن‌ها یا شبیه این فیلمسازان هم بازی کنم اما در آن مدت شانس این را نداشتم که نقشی متفاوت به من پیشنهاد دهند تا اینکه سریال «سوران» با نقشی متنوع‌تر پیشنهاد شد و با توجه به موضوع فیلم و اینکه به تجزیه نشدن خاک کشور تاکید داشت، بازی در آن را پذیرفتم.

ایسنا: زمانی که شما فیلم «ضد» را بازی کردید فضای رسانه‌ای بویژه در شبکه‌های اجتماعی به این شدت دو قطبی نبود. آیا نگران برچسب‌هایی که در این فضا به برخی فیلم‌ها باموضوع‌های این چنینی ممکن است زده شود، نیستید؟

نصرتی: اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم حکومتی یا ارگانی است

نصرتی: بله نگران هستم ولی نه فیلم «لباس شخصی» را ایدئولوژیک می‌بینم و نه فیلم «ضد» را. امیرعباس ربیعی به لحاظ تفکر ایدئولوژیک با من فرق می‌کند ولی آنقدر سینما برایش اهمیت دارد که یادش می‌رود نظرات و سلیقه خود را در فیلم اعمال کند. فقط هنرش تعیین کند که چطور کار کند به همین دلیل فکر می‌کنم اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم مثلا حکومتی یا ارگانی است. من دوستانی دارم شبیه خودم که سیاسی نیستند. وقتی عکاس خبری و مستند اجتماعی بودم. تئاتر هم کار می‌کردم. یک روز نقش یک کُنت را در نمایشنامه دورنمات داشتم یک بار نقش یک دانشجو، یک بار هم یک روان‌پریش. زیست من به این شکل بود و طبیعتا دوستانی مشابه زیست خودم داشتم. آن‌ها وقتی «لباس شخصی» یا همین «ضد» را دیدند گفتند، دم شما گرم! البته شاید مواردی بود که خیلی باب سلیقه‌شان نبود ولی می‌گفتند چند برابر آن، چیزهای مهم‌تر در فیلم دیده و شنیده‌اند که کسی نمی‌تواند آن‌ها را بگوید. حتی می‌پرسیدند اصلاً با چنین حرف‌هایی فیلم اکران می‌شود؟ حالا برای من جای سوال است که «لباس شخصی» چطور می‌تواند یک فیلم حکومتی باشد آن وقت توقیف هم بشود؟ بنابراین در پاسخ می‌توانم بگویم بله، نگران هستم ولی بیشتر از اینکه انگِ حکومتی بخورم نگران این هستم که در نقشی کلیشه نشوم چون نقش‌های مشابه را خیلی پیشنهاد می‌دهند.  یک زمان شنیدم برای ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی صحبت من شده بود. در واقع ماجرا اینطور بود که بازیگر نقش اصلی آن سریال که یکی از چهره‌های سینما بود به دلیل تشابه آن نقش با یک فیلم دیگرش آن را نپذیرفته بود و بعد هم اسم من به میان آمده بود. گفته بودند نصرتی بازیگر خوبی است ولی معروف نیست. من خودم شماره دستیار کارگردان را پیدا کردم تا بابت محبت آن‌ها قدردانی کنم اما این را هم پرسیدم که چه کسی گفته من حتماً باید نقش اصلی را بازی کنم؟ شنیده بودم قصه آن سریال خیلی جالب است و دوست داشتم حتی یک نقش کوتاه هم شده، داشته باشم.

من در تمام کارهایی که نقش اصلی را بازی کردم اصلاً از ابتدا قرار نبوده به عنوان بازیگر اصلی حضور داشته باشم. در «لباس شخصی» وقتی برای تست گریم یکی از نقش‌ها رفتم حتی نمی‌دانستم کارگردان کیست و وقتی سر تست گریم شنیدم کسی پشت سرم گفت خودشه، تازه متوجه شدم که او کارگردان (ربیعی) است. قرار بود نقش کوچکی داشته باشم که پنج سکانس هم بیشتر نداشت اما از بازی من خوششان آمد و سکانس‌هایم بیشتر شد تا یک روز که گفتند برای نقش اصلی تست بدهم. برای «ضد» هم آقای شفیعی طبق روال سینما دوست داشتند نقش اصلی را یک بازیگر چهره بازی کند که حق هم داشتند ولی گویا امکانش فراهم نشد و من دعوت شدم تا تست بدهم که آقای شفیعی هم خیلی زود تایید کرده بودند. «سوران» هم همینطور بود. یک نقش منفی و غیراصلی را می‌خواستم بازی کنم، خیلی هم بابت آن خوشحال بودم که در من ویژگی‌های بازی منفی دیده شده ولی چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند «لباس شخصی» و «ضد» را دیده‌اند و باید برای نقش اصلی قرارداد ببندم.

ربیعی: من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم. اصلا هم به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند

ایسنا: درباره «ضد» نکته قابل توجه کاندیدا شدن چند بازیگر فیلم بود بخصوص آنکه نادر سلیمانی با وجود اینکه کمتر نقش جدی داشت در این فیلم بیشتر دیده شد. ‌ 

ربیعی: من در بازیگری یک نگاه فراتر از آنچه عرف است، دارم. البته اول این را توضیح دهم که خیلی از صحبت‌هایم در اینجا بخاطر نگاه‌ ایدئولوژیکم نیست چون به هر حال من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم؛ منتها زبان مشترک ما سینماست و من شخصا برای سینما بسیار اهمیت قائلم. اصلا به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم. رشته تحصیلی من سینما بوده و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند پس باید به سینما برویم. این تفکر غلط است. من معتقدم کسی مثل آقای فرشچیان بخاطر اینکه تابلوی «عصر عاشورا» را بکشد نقاش نشده است. او عاشق نقاشی و هنر است و حال، نگاه خود را هم روی تابلو می‌کشد که عصر عاشورا هم در آن نگاه است. اگر آقای فرشچیان نگاهی ضد عصر عاشورا داشت حتما آن را می‌کشید. حرفم این است که دیکته کردن در هنر غلط است و خدا را شاهد می‌گیرم که آنچه می‌گویم بخاطر طرفداری‌ام از سینماست نه به دلیل تقابل بین تفکر خودم با تفکری دیگر – که بدون تعارف آن تفکر مقابل من در سینما رایج‌تر است.

درباره بازیگری هم که پرسیدید، معتقدم الان یک انحصار در بازیگری سینما وجود دارد. شما یکسری بازیگر می‌بینید به اسم چهره یا سلبریتی که بین ۴۰ تا ۵۰ نفر هستند و تقریباً در دو دهه گذشته فیلم‌های سینمایی ما با آن‌ها ساخته شده است. من مخالف این انحصار هستم نه به این دلیل که آن‌ها در فیلم‌های من بازی نمی‌کنند بلکه چون این انحصار به ضرر سینماست و با رکود بازیگری سینما همراه است. ما سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ فارغ التحصیل بازیگری از دانشگاه‌های خوب کشور داریم و تعداد قابل توجهی هم دانشجوی ورودی. این‌ها بی‌استعداد و بی‌سواد نیستند که بازیگر نمی‌شوند و مجبورند سراغ شغل‌های غیرمرتبط بروند. آنچه من دیدم، این بوده که فقط رابطه، انحصار و گَنگ در این میان وجود دارد و حتی گاهی فساد. ما بازیگری داریم که نانِ پول یا رابطه یا چهره‌اش را می‌خورد. پول می‌دهد، نقش می‌گیرد. چه کسی در اینجا ضرر می‌کند؟ آیا منِ بچه حزب‌اللهی که می‌خواهم فیلم بسازم و این‌ها برایم بازی نمی‌کنند ضرر می‌کنم؟ نه! این‌ها به ضرر سینماست. با آن چرخه اکران که صحبت شد، نتیجه این می‌شود که کار سینما به جایی می‌رسد که اکران فیلم «فسیل» تمام می‌شود و آن را از روی اکران تهران برمی‌دارند ولی فروش سینما پایین می‌آید به همین دلیل بی‌سرو صدا آن را دوباره به اکران برمی‌گرداند تا سینما باز هم رونق بگیرد. این سینما در حال ضرردهی است و اگر ما این انحصار را بشکنیم و درهای سینما باز شود، رقابت به وجود می‌آید. باید به جایی برسیم که اولویت بازیگر در کارش، تعداد فالوور و دستمزد نباشد بلکه به دنبال درآوردن نقش باشد. اگر او بازیگری کند سینما هم سود می‌برد چون مخاطب امروز به فیلم‌های با کیفیت زیادی دسترسی دارد و وقتی آن فیلم‌ها را با آنچه در سینمای خودمان اتفاق می‌افتد مقایسه می‌کند معلوم است که به سینما نمی‌رود و برای فیلم ایرانی ارزشی قائل نیست.

تاکید می‌کنم که این حرف‌ها به نگاه و ایدئولوژی من ارتباطی ندارد، بلکه سلیقه و نگاه مستقل من است که باید بگردیم و یک استعداد جدید پیدا کنیم. من این نگاه را در تمام عوامل فیلمم دنبال می‌کنم یعنی در جایی که استعداد وجود دارد به دنبال افراد تازه هستم اما مثلاً در بخش طراحی صحنه که سراغ یک سلبریتی همچون دکتر شجاعی رفتم به این دلیل بود که جایگزین دیگری پیدا نکردم تا در حد ایشان آرتیست باشد. من به عنوان یک آدم فرهنگی صرفاً وظیفه ندارم که فیلم تولید کنم. من به سینما تعهد دارم تا در حد وُسع خودم تلاش کنم که هم فیلمم بالا بیاید و هم سینما ارتقا پیدا کند. نمی‌توانم یک عده سلبریتی را نردبان خود کنم و با اسم و شهرت آن‌ها بالا بروم. با همین نگاه برای فیلم «لباس شخصی» بازیگر انتخاب کردیم که خوشبختانه آقای والی‌نژاد هم خیلی با من همراهی می‌کرد چون خودش همین نگاه را دارد. البته سر فیلم «ضد» نگاه آقای شفیعی این بود که حتماً چند نقش اول را از بازیگران چهره دعوت کنیم ولی من اصرار داشتم که با همان سیکل «لباس شخصی» پیش بروم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم سراغ کسانی برویم که برای مخاطب شناخته شده هستند اما متفاوت باشند و در زمینه‌هایی که کلیشه نیستند استفاده کنیم. برایم مهم بود بازیگرانی را دعوت کنیم که برای نقش خود انگیزه داشته باشند و زحمت بکشند نه اینکه صرفاً برای پول بیایند.

یادم می‌آید سال ۹۴ پیش تولید فیلمی را انجام می‌دادم که یکی از گزینه‌هایم برای نقش اصلی جدی جواد عزتی بود. آن زمان او هنوز نقش‌های جدی را بازی نکرده بود. همه مخالفت کردند به غیر از آقای مرادی (فیلمبردار). می‌گفتند او بازیگر کمدی است و نمی‌تواند نقش جدی را بازی کند ولی من معتقدم کسی که می‌تواند نقش کمدی را خوب بازی کند، بسیار توانمندتر از بازیگری است که فقط نقش‌های جدی را خوب بازی می‌کند. بر همین اساس من و آقای شفیعی نادر سلیمانی را برای «ضد» انتخاب کردیم و ایشان وقتی فیلمنامه را خواند اولین حرفش این بود که چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید که من هم همین توضیحات را دادم. او بسیار انگیزه داشت می‌گفت ۴۰ سال است که می‌خواهد اثبات کند «ساعت خوش» فقط یک وجه از توانایی‌های اوست. نادر سلیمانی کسی است که با بهرام بیضایی مأنوس بوده، برای داریوش مهرجویی تئاتر بازی کرده و ما را در همان سکانس‌های اول شگفت‌زده کرد. خانم لیندا کیانی هم همینطور است. او ۲۰ سال است که کار می‌کند و برای من افتخار بود که اولین نامزدی دریافت جایزه جشنواره فجر او با فیلم من اتفاق افتاده است. این بازیگرها دنبال بستری تازه هستند. البته این را هم می‌دانم که بسیاری از کارگردان‌ها تحت تاثیر تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مجبور به انتخاب هستند و شاید به این موضوع بی‌توجه باشند در حالی که آقای فرهادی هم این کار را انجام داده و در «قهرمان» از بازیگرانی در شیراز که ما نمی‌شناسیم بازی‌های بسیار خوبی گرفته است.

ایسنا: آقای مرادی شما هم از همکاری خود در این فیلم بگویید و اینکه الان هم فیلمبرداری «احمد» را انجام می‌دهید.

مرادی: اولین همکاری من با امیرعباس ربیعی به فیلم‌های کوتاه «ولد» و «ماه در خانه» برمی‌گردد و بعد هم «لباس شخصی» و «ضد» پیش آمد. در اولین تجربه‌ای که با هم داشتیم او خیلی جوان‌تر بود و بعدها که دوباره کار کردیم متوجه تغییر زیاد در کار و نگاهش شده بودم. امیر عباس یک ویژگی مهم دارد که هنر را صِرف هنر می‌بیند. بازی برایش مهم است و به همان اندازه صحنه فیلمبرداری، نور و بقیه عوامل دخیل در فیلم هم برایش اهمیت دارند. این توجه برای عوامل پشت صحنه یک فیلم مسئله‌ای مهم است که به کار آن‌ها توجه شود. شاید قبلا فکر می‌کردم او یک آدم حزب‌اللهی است و چنین توجهی به بخش‌های دیگر تولید فیلم نداشته باشد ولی بعد متوجه شدم او واقعاً آرتیست است. «احمد» را هم که مشغول کار هستیم، فیلم خوبی شده و با توجه به کمتر بودن رگه‌های سیاسی، مخاطب از آن لذت خواهد برد.

ایسنا: آقای ربیعی شما گفتید که به سینما نیامده‌اید تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنید. با این رویکرد چه نظری درباره تصمیم‌ سیاستگذاران فعلی سینما در ریل گذاری جدید سینما دارید که بر گونه‌هایی خاص از جمله سینمای انقلابی تاکید دارند.  

ربیعی: به نظر من این نگاه اشتباه است. سینما هنر است و جهت‌دهی در هنر غلط است. این اصلاً شدنی نیست و یک کار ابتر است. هنرمند ربات نیست که کنترل او در دست یک فرد دیگر باشد. وظیفه مسئولین فرهنگی صرفاً این است که زمینه را برای کار هنرمند فراهم کنند. اما متاسفانه قیف برعکس شده که البته فقط در هنر هم نیست. اول باید این را بررسی کنیم که ما چرا طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؛ چون ذات حکومت اسلامی این است که مسئول در آن کسی است که نوکری و خادمی مردم را می‌کند؛ یعنی سنگ‌ها و سنگلاخ‌ها را در جاده‌ها از میان برمی‌دارد تا مردم حرکت کنند. وظیفه آن‌ها سهل کردن مسیر است و این غیر از نوکری معنای دیگری ندارد. در مکتب دفاع مقدس این نگاه مشهود است. کار فرماندهان گردان‌ در آن دوران چه بود؟ آن‌ها نوکری کسانی را می‌کردند که می‌جنگیدند و مسیر را نظم می‌دادند. این فرهنگ دفاع مقدس از همان فرهنگ انقلاب اسلامی می‌آمد ولی به مرور این مکتب تغییر مسیر داد تا مردم در خانه‌های خود بمانند و دولت برای آن‌ها تصمیم گیری کند. این به فرهنگی تبدیل شد که برتری مدیران را القا می‌کرد. جامعه هنری هم به همین شکل است. هنرمند می‌گوید چه چیزی می‌خواهد بسازد و مدیر وظیفه دارد شرایط را فراهم و مشکلات را برطرف کند اما تصور برخی آقایان این است که اگر من پشت میز نشسته‌ام هنر را می‌فهمم. پس من به تو می‌گویم چه کار بکنی و چه کار نکنی. در این شرایط کسی مثل من یک دغدغه دارد؛ اینکه نکند فیلمی بسازم که مسئله‌ام نباشد. تمام حراست من از خودم این است که آنچه می‌گویم برای خوشایند این جناح و آن جناح نباشد و حرف خودم باشد.

برای فیلم «ضد» هیچ گروهی نیست که از تمام فیلم خوشش آمده باشد. من هم اصلاً قصد نداشتم تا چیزهایی را بگنجانم که هر دو طرف آن را دوست داشته باشند. در چنین شرایطی کار فیلمسازی سخت است و برای کسی مثل من سخت‌تر است تا آنچه را خودم می‌خواهم بسازم. البته شاید همه، تحمل این سختی‌ها را نداشته باشند آن موقع است که ممکن است فیلمسازی شوی که پول بگیرد و بگوید چه چیزی دوست دارید تا برایتان بسازم. این افراد هر کدام از فیلم‌های خود را به یک شکل می‌سازند و می‌شوند فیلمساز سفارشی. اینطور هم نیست که فیلمساز سفارشی فقط در بین ارزشی‌ها باشد. یکی می‌آید در بخش حاکمیتی با پول حاکمیت برایش فیلم می‌سازد، بعد به بخش خصوصی می‌رود و با پول و نگاه آن‌ها فیلم دیگری می‌سازد. همه فیلم‌هایش هم بد می‌شود چون مگر می‌شود هنرمند آنچه را عقیده ندارد بسازد و بعد به شاهکار تبدیل شود؟ پس تبدیل می‌شود به یک فیلمساز سفارشی‌ساز که فیلم‌هایش بد است ولی محبوب مدیران است، حتی محبوب بخش خصوصی هم می‌شود.

در سوی دیگر، طیفی از فیلمسازان هم هستند که مبارزه می‌کنند ولی به نتیجه نمی‌رسند و دیگر فیلم نمی‌سازند. نمونه‌هایش را هم داریم که سال‌هاست کارگردان‌هایی فیلم نساخته‌اند، درواقع ما یکسری نیروی انسانی نخبه را هدر داده‌ایم که می‌توانستند فیلم‌های خوبی بسازند. در این اوضاع من معتقدم و باز هم تاکید می‌کنم که سینما یک زبان مشترک است و آرزو می‌کنم مخاطبم وقتی از سالن سینما بیرون می‌آید، بگوید فیلم خوبی را بعد از دو ساعت دیده هر چند هرچه فیلمساز گفته دروغ بود. این کاملاً برای من خوشایند است. همانطور که برای خودم پیش آمده، فیلمی را در سینما دیده‌ام که بسیار دوست داشتم ولی جهان آن را قبول نداشتم. من فیلم «فهرست شیندلر» را می‌بینم، به شدت هم ضدصهیونیستم. با دیدن آن فیلم برای یهودی‌ها گریه می‌کنم، قبولشان هم ندارم اما برای سینمایش دست می‌زنم و آرزو می‌کنم که بتوانم «فهرست شیندلر» بسازم. این یعنی همان مشترک بودن زبان سینما و بسیار بدم می‌آید وقتی می‌دانم فیلم بدی ساخته‌ام اما به من بگویند آفرین که به فلان موضوع پرداخته‌ای.

نکته دیگر هم در این موضوع ممیزی است و من در این زمینه، جایی گیر کرده‌ام که نه می‌توانم به عقب برگردم نه به جلو بروم مثل کوهنوردِ گیر کرده در میانه راه که نه می‌تواند بالا برود و نه می‌تواند پایین برگردد. به من می‌گویند فیلم سفارشی‌ و حکومتی می‌سازی در حالی که من یک فیلم درباره انقلاب اسلامی ساختم، با سازمان اوج هم ساختم و بعد بخش دیگری فیلم مرا توقیف کرده است. چرا توقیف شده؟ چون در برابر ممیزی‌اش مقاومت کردم در صورتی که همین الان می‌توانم فیلم «لباس شخصی» را با حذفیات اکران کنم ولی نمی‌توانم بپذیرم که چنین فیلمی برای من باشد. حرف من این است که سینما منبر نیست. یک هنر است و هر کس باید زیست خود را در آن بسازد.  مدیران فرهنگی ما اگر می‌خواهند در این هنر جهت‌دهی داشته باشند، باید ابتدا در بخش آموزش و تربیت نیروها و در زیست آن‌ها، نگاه خود را ترویج دهند و آن را تبلیغ کنند تا فیلمساز در تربیتِ زیستِ شخصی خود متناسب با آنچه حق است بار بیاید نه با آنچه یک مدیر می‌پسندد. در واقع می‌خواهم بگویم اگر مدیری بر این باور است که آنچه می‌گوید حق است، نگاه خود را تربیت کند و بعد ترویج دهد نه اینکه همه را تهدید یا الزام کند که حرف او را بپذیرند و اگر کسی جز نگاه او را داشت، حق فعالیت ندارد.

نصرتی: متاسفانه مسئولان فرهنگی ما همین کار را انجام می‌دهند و همین شده که ناصر تقوایی سال‌ها فیلم نساخت در حالی که مگر چند سال یک بار کسی مثل او به این دنیا می‌آید؟  پسندیده این بود که اجازه می‌دادیم همه افراد با دیدگاه‌های مختلف، سینمای خود را بسازند و آن وقت می‌دیدند اگر کسی حرف آن‌ها را نمی‌زند، افرادی را به همان مدلی که امیرعباس تعریف کرد، بیاورند تا جهان خود را به او انتقال دهند. این طور حرف همه شنیده می‌شود ولی وقتی بسیاری از سینماگران بزرگ ما خانه‌نشین شده‌اند، کم کم به وضعیت امروز می‌رسیم که می‌بینیم چه فیلم‌هایی پرفروش هستند.

ربیعی: این ماجراها یک وجه دیگر هم دارند و اینکه فضا آزاد نیست تا کسانی مثل من یا مهدی نصرتی صرفاً با یک اثر، مواجهه سینمایی داشته باشیم. وقتی هزاران انگ، فشار و بایکوت به وجود می‌آید در سوی مقابل لجبازی‌هایی هم دیده می‌شود. در حالی که اگر معیار همه، “سینما” باشد شرایط فرق می‌کند. یادمان نرفته که با آقای فرهادی در یک جشنواره بخاطر امیر جدیدی چه برخوردی کردند چون می‌گفتند با بازیگری فیلم ساخته‌ای که با سازمان اوج در «تنگه ابوقریب» بازی کرده و آقای فرهادی جواب درستی داد که او بازیگر است. بازیگر فقط نقش را می‌بیند. درواقع این فیلم است که باید موافق جهت فکری و تفکر فیلمساز باشد نه بازیگر. مگر قرار است هر کسی که در یک اثر هنری کار می‌کند با تفکر صاحب آن و سازنده آن موافق باشد؟ وقتی هر دو طرف این ماجرا را، به این شکل ترسناک می‌کنیم ضرر آن را موافقان یا مخالفان آن تفکر یا جناح نمی‌بینند، بلکه بیش از همه سینما ضرر می‌کند و در نهایت فرهنگ و مردم مملکت آسیب می‌بینند.

ایسنا: اگر مسئله نفوذ که گفتید برای شما جدی است، دغدغه پرداخت به آن را در دوران معاصر هم دارید؟  

ربیعی: بله چون در «لباس شخصی» و «ضد»، داستان با ادامه یافتن نفود تمام می‌شود. اساسا  برای من یک بحث جدی درباره نفوذ این است، کسانی که صاحب مسئولیت هستند، سهواً و بیشتر هم عمداً، سعی می‌کنند مسئله نفوذ در جمهوری اسلامی، یک مسئله سطح پایین جلوه داده شود. مثلاً می‌گویند عامل فلان خرابکاری در یک نیروگاه هسته‌ای یک کارگر بوده در حالی که به نظرم این فقط سطحِ پایین جلوه دادن نفوذ است. نفوذ یک مسئله جدی است و آنقدر توانسته خود را در رده‌های بالا جای دهد که از ما رئیس جمهور (شهید رجایی) گرفته؛ آن هم توسط کسی که در شورای امنیت ملی ما حضور داشت. سوال این است که آیا همین یک مورد بود و تمام شد؟ به نظر می‌رسد خیر، چون نفوذ مسئله‌ای است که حتی با دستگیری و اعتراف یک فرد هم نمی‌توان درباره آن به یقین رسید.

در تاریخ ما بحث‌های جدی وجود دارد از جمله درباره ترور شهید رجایی که وقتی سازمان (منافقین) فردی را در سطح دبیری شورای امنیت ملی دارد چرا با ترور یک رئیس‌جمهور، او (نفوذی) را می‌سوزاند؟ بخصوص آنکه اگر کشمیری لو نمی‌رفت ممکن بود در دهه‌های بعدی رییس جمهور ایران شود. پس یک بحث جدی این است که شاید کشمیری‌های دیگری همچنان هستند. شهید لاجوردی طبق آنچه در وصیت نامه‌اش اشاره شده، از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی به شدت جدی است. او معتقد بود خطر منافقینِ انقلاب از خطر منافقینِ خلق بیشتر است. برهمین مبنا من هم معتقدم در کشور ما خلل‌های مدیریتی دو عامل دارند. مسئله مهم این است که کشف نفوذ، اطلاعات دقیق و سند می‌خواهد نه تحلیل. با رشد تکنولوژی هم کشف سند بسیار سخت است به خصوص اگر مواردی مثل آن جاسوس معروف روسیه در غرب باشد که جایگاه بالایی در سیستم یک کشور داشت و وقتی او را پیدا می‌کنند در پاسخ به اینکه چطور ارتباط برقرار می‌کرده، می‌گوید من فقط یک بار ارتباط گرفتم آن هم همان ابتدای کار بود، چون به من گفته بودند تو فقط وارد این سیستم بشو و سعی کن کسانی در آن کشور مسئولیت بگیرند که یا با ما مخالفتی نداشته باشند یا تخصص نداشته باشند. این حرف‌ها اعتراف‌هایی بود که بعد از ۳۰ سال از او گرفته شد.

ایسنا: با توجه به تمام این مباحث سیاسی که درونمایه اصلی فیلم «ضد» برمبنای آن شکل گرفته، برای دعوت مخاطبان خود به تماشا، فیلم را چطور معرفی می‌کنید؟

ربیعی: من خواهش می‌کنم که مردم بدون پیش فرض و حب و بغض فیلم را ببینند و تعهد می‌دهم وقتی آن را دیدند، یک فیلم سرگرم‌کننده و جذاب را دیده باشند و به اندازه خود فیلم از آن لذت ببرند. نگرانی من فقط پیش‌فرض‌هایی است که سبب دیده نشدن فیلم می‌شوند.

مرادی: فکر می‌کنم «ضد» جدا از داستانش، سینماست که روی همه جنبه‌های آن زحمت کشیده شده است. دعوت می‌کنم که مخاطبِ صرف سینما حتماً «ضد» را ببیند چون به لحاظ کارگردانی یک ساختار سینمایی با بازی‌ها بسیار خوب دارد و کسانی که به سینما علاقمند هستند از آن لذت می‌برند. «ضد» یک فیلم بیگ پروداکشن است و از آنجا که سینمای امیرعباس ربیعی به معنای واقعی سینماست، حتی در پلان‌های بسته هم لایه به لایه میزانسن یا دکوپاژ بسته شده است؛ پس من هم امیدوارم درباره فیلم پیش‌داوری نکنند.

نصرتی: آنچه دوستان گفتند حرف‌های من نیز است و فقط اضافه می‌کنم که می‌دانم بخشی از دلیل سینما نرفتن مخاطب بخاطر این است که احساس می‌کند حرف‌ها در سینما آنطور که باید تنوع ندارند و شاید به همین دلیل است که سراغ طنز می‌رود. می‌دانم دل مردم از سینما شکسته و ای کاش شرایطی به وجود آید که حرف دل همه در همه جنبه‌ها زده شود اما گاهی سینما با آدم کاری می‌کند که دو ساعت بگذرد و تو حتی ساعت خود را نگاه نکنی که چقدر زمان گذشته؛ این خاصیت سینمای امیرعباس ربیعی است.

رسانه سینمای خانگی- هنرمندان از بی‌توجهی خواهند مرد

پیکر رضا صفایی‌پور(بازیگر معروف به طوفان) با حضور جمعی از همکاران و دوستانش به سمت خانه ابدی در حالی بدرقه شد که اصغر همت بازیگر در سخنانی صریح گفت: اینجا می‌گویم که «پارکینسون» کسی را نمی‌کشد، این بی توجهی‌ها و توقع هنرمند است که جواب نمی‌گیرد و او را می‌کشد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، صبح سه‌شنبه ۲۸ آذرماه خانه سینما برای چندمین بار در ماه‌های گذشته میزبان مراسم وداع با یکی دیگر از اهالی سینما شد و این بار قرعه به نام یکی از بازیگران مطرح در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ خورده بود که در دوران کاری‌اش به «بدمن» سینما شهرت ‌داشت.

رضا صفایی‌پور معروف به رضا طوفان از آخرین نسل بازیگران ژانر اکشن سینمای ایران بود که دو روز قبل پس از مدتی که به بیماری پارکینسون مبتلا شده بود از دنیا رفت.

در مراسم تشییع این هنرمند که با حضور خانواده و جمعی از سینماگران برگزار شد، ابوالفضل پورعرب, علی دهکردی (مدیر عامل خانه سینما)، پژمان بازغی، منوچهر شاهسواری، اصغر همت، محمد شیری، فرید سجاد حسینی، حسن رضائی، مهوش وقاری،سعید خانی از جمله حاضران بودند.

کامران ملکی که پس از مدتها اجرای مراسمی این چنینی را برعهده گرفت، گفت: من‌ سال‌ها برای مراسم وداع هنرمندان اینجا بودم ‌ و رضا طوفان از اولین کسانی بود که می‌آمد. خیلی ها بخاطر آلودگی هوا نتوانستند بیایند بخصوص آنکه سن همکاران طوفان سنی نیست که در این آلودگی هوا حضور داشته باشند ولی در رسانه ها دیدید که چطور از رضا طوفان یاد کردند.

پس از او اصغر همت در جایگاه حاضر شد و در سخنانی اعتراضی نسبت به حاضر نشدن سینماگران در مراسم و بهانه آلودگی بیان کرد: یک زمان برای برخی مسائل آدم به جهنم هم باید برود.

وی ادامه داد: گاهی فکر می‌کنی نباید انتقادی کنی ولی اگر آنهایی که رضا به گردنشان حق داشت و باید می‌بودند الان حضور داشتند که جای این بحث‌ها باز نمی‌شد. شنیدم که جوانی در این جا گفت یک بار رضا صفایی پور را دیده و الان از بوکان برای مراسم آمده است. یک زمان در جشنواره‌های تئاتر بیانیه هیات داوری می‌نوشتیم و شاید من یکی از کسانی بودم که جلوی بیاینه نوشتن را گرفتم چون دیدم چرا باید اینقدر تکرار کنیم وقتی فایده ندارد.

اصغر همت سپس متنی را که پس از شنیدن خبر درگذشت رضا صفایی‌پور نوشته بود قرائت کرد و در آن اشاره کرد که رضا صفایی‌پور نمونه آن دست هنرمندانی بود که نه ارج دیدند و نه برصدر نشستند.
همت گفت: رضا صفایی‌پور مثل خیلی‌های دیگر قدر ندید در حالی که جایزه بین‌المللی هم‌ گرفت. من همانطور که می‌دانید (همسرش افسر اسدی درگیر بیماری پارکینسون است) با بیماری پارکینسون درگیر هستم و اینجا می‌گویم که پارکینسون کسی را نمی‌کشد، این بی توجهی است که می‌کشد و توقع هنرمند که جواب نمی‌گیرد.

سپس سید عباس عظیمی مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت گفت: با استاد صفایی‌پور مدام در تماس بودیم.بزرگانی که در سینما هستند بدانند خودشان هم یک روز پیر می‌شوند و اگر به ایشان نقشی داده می‌شد، شاید در ۸۴ سالکی این اتفاق می‌افتاد نه در ۷۴ سالگی.‌ ای کاش پیام‌ها و تماس‌های این مدت تا قبل از آسمانی شدن ایشان بود. 

عادل تبریزی کارگردان «گیج گاه» نیز با بیان اینکه «عجیب و تلخ است که آخرین حضورشان در فیلم من بود» در سخنانی انتقادی گفت: همیشه از هنرمندانی که ممنوع‌الکار می‌شوند حرف زده می‌شود، ولی از هنرمندانی که از ظرفیتشان استفاده نشد چه کسی باید حرف میزد؟ در زمانی گفتند دوره بعضی فیلم‌ها تمام شده و خدا نگذرد از کسانی که این جمله را گفتند و با بیانش ظرفیت بالای هنرمندانی همچون رضا صفایی‌پور را از بین بردند. 

پژمان بازغی رییس انجمن بازیگران سینما نیز پس از تسلیت گفت:گلایه من از جوان‌ترها است که فراموش کردند اگر امروز کار می‌کنند این سینما روی دوش چه کسانی بوده که به اینجا رسیده است.
او افزود:متاسفانه شرایط انجمن اجازه نداد ما خدمت ایشان برسیم، ولی نیاز است که در بخش صنفی کنار یکدیگر باشیم تا تشکل‌هایی به وجود آید برای رسیدن به پیشکسوتان و پیگیری امور دیگر. ما امروز بیش از آنکه یک هنرمند را از دست داده باشیم یک‌ انسان را از دست دادیم.

در ادامه ابوالفضل پورعرب بازیگر بیان کرد: متاسفم خیلی از کسانی را که باید اینجا حضور می‌داشتند نمی‌بینم. ایرادی ندارد شاید نتوانستند.

او گفت: آقای طوفان واقعا آقای طوفان بود و ما در زمان کار با هم کیف می‌کردیم. او از یک چیز رنج می‌برد و آن احوال نپرسیدن بود که الان می‌بینم حق داشت. نسل ما که کار می‌کرد، همیشه نگران بود و الان میبینیم که خوب است به هم احترام بگذاریم تا شاید در روابط اجتماعی موفق باشیم.

او همچنین اضافه کرد: از خانه سینما هم ( اگرچه من عضو آن نیستم) برای برپایی مراسم تشکر می‌کنم.

آخرین سخنران این مراسم علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما بود که بیشتر سخنش رو به مسئولانی بود که برای سینما تصمیم می‌گیرند اما در این اتفاق‌ها حضوری ندارند. 

او ابتدا گفت: رضا عاشق سینما بود و شاید عاشق‌ترین به سینما بود. بازیگری شاید یکی از حسرت برانگیزترین حرفه‌های دنیا باشد که آتش به بیرون می‌اندازد ولی از درون بازیگر را می‌سوزاند. بیماری پارکینسون عشق واقعی رضا را از او گرفت و این برای او که همیشه قهرمان بود خیلی سخت‌تر بود.من از طرف خودم و نیز خانه سینما به خانواده ایشان تسلیت می‌گویم و امیدوارم آن تصمیم‌گیرندگان برای سینما که باید امروز می‌آمدند، این حرفها را بشنوند چون خانه سینما باید بتواند به هنرمندان رسیدگی کند و ما می‌خواهیم که با دستهای پُر از آنها حمایت کنیم نه با شرمندگی!

او با اشاره به اینکه شرایط برخی از هنرمندان یه جایی می‌رسد که هنگام مرگ می‌گویند راحت شد، گفت: چرا باید شرایط طوری باشد که بگوییم راحت شد؟ از چه راحت شد؟ همه می‌دانیم و لازم به گفتنش نیست.

هنگامه صفایی‌پور آخر مراسم دل نوشته‌ای را برای پدرش با اشاره به اینکه مردم او را «بدمن» سینما می‌شناختند ولی مورد علاقه آنها بود، خواند و بعد یادآور شد که در سالهای گذشته پدرش حاضر به بازی‌ در هر نقشی نشده بود. 

او افزود: پدرش می‌گفت برای ارتزاق نباید هنر را فروخت و به همین دلیل حاضر نبود در هر نقشی بازی کند و اگرچه گزیده‌کاری تصمیم خودش بود اما در این چند سال دیدم که چیزی در پدرم فروریخت.
او از عباس علایی دوست پدرش و نیز عباس عظیمی و علی دهکردی تشکر ویژه کرد.

پایان بخش مراسم خواندن نماز میت بود و سپس پیکر رضا صفایی‌پور به قطعه هنرمندان بهشت زهرا تشییع شد.

رسانه سینمای خانگی- در شب والی‌زاده چه گذشت؟

سعید امیر سلیمانی، کاظم هژیر آزاد، ایرج راد، روح‌الله جعفری و… از جمله هنرمندانی بودند که در موزه سینما در شبی برای زنده یاد جعفر والی (هنرمند سرشناس عرصه تئاتر) صحبت کردند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، در ابتدای این مراسم که شامگاه ۲۷ آذر ماه در سالن فردوس موزه سینمای ایران برگزار شد، مستند «یک حضور» به کارگردانی مجتبی سعادت که به زندگی استاد جعفر والی می‌پردازد، پخش شد.

بعد از نمایش فیلم مستند؛ «سعید امیرسلیمانی» دوست و همراه همیشگی جعفر والی که از اعضای اصلی گروه او به شمار می‌رفت،گفت: خداوند جعفر والی را رحمت کند. در دوره‌ای ما در کنار هم یک گروه را تشکیل دادیم که والی کارگردان ما بود و اعضای این گروه افرادی چون جمشید مشایخی، ولی شیراندامی، آزیتا لاچینی و…بودند.

وی ادامه داد: زنده یاد والی برای تلویزیون اثری همچون «در گوش سالمم زمزمه کن» را ساخته بود که سال گذشته من و ایرج راد این نمایش را در پردیس تئاتر شهرزاد به یاد جعفر والی و با الگو برداری از شیوه کارگردانی این هنرمند، به روی صحنه بردیم.

امیرسلیمانی با بیان اینکه جعفر والی درک بسیار والایی داشت، بیان داشت: او بر ادبیات و کارگردانی اشراف کامل داشت و در کارها، بسیار خوب گروه را هدایت و راهنمایی می‌کرد. به خاطر دارم زمانی که در بیمارستان بستری بود، روزی به دیدنش رفتم. او همچنان و در همان وضعیت، شوق به صحنه بردن اثری تازه را داشت. والی تا زمانی که از این دنیا رفت، عاشق تئاتر و همچنان علاقه‌مند به کارکردن بود. او انسانی بزرگ بود و هیچگاه فراموش نخواهد شد. امیدوارم ما بتوانیم جا پای این بزرگان بگذاریم.

«جعفر والی» باید الگوی علاقه‌مندان به این حرفه باشد

در ادامه ایرج راد از همکاران جعفر والی درباره او گفت: جعفر والی یکی از هنرمندان بسیار ارزشمند این کشور بود و آثار بسیار باارزشی را از خود بر جای گذاشت. طبق گفته والی، تئاتر میرا است و کارهای درخشان و بی نظیر این بزرگان را بعد از آن‌ها کم‌تر بر روی صحنه دیدیم. علت این است که آن زمان کم‌تر به مسائل مادی فکر می‌شد و اصل بر عشق و علاقه، صداقت، آگاهی، فرهیختگی و ارتباط با تماشاگر بود.

وی ادامه داد: والی در تمام زمینه‌ها عاشق تئاتر بود و همه نیز او را دوست داشتند. او فعالیت‌های زیادی را به انجام رساند و خصوصیات بسیار خاصی داشت که از جمله آن‌ها ریز بینی، دقت، وسواس و تعصب به کار بود. او بسیار وقت شناس بود و هرگز با تاخیر در تمرین‌ها حاضر نمی‌شد. والی اصولی داشت که به شکل اخلاقی در کل گروه گسترده شده بود. آخرین کاری که با او تمرین می‌کردیم، «در گوش سالمم زمزمه کن» بود. والی از من خواست به همراه هرمز هدایت کار را آغاز کنیم. ما در خانه او و در فصل زمستان هر روز صبح تمرین می‌کردیم. جعفر والی با وجود بیماری همچنان علاقه‌مند بود که این اثر را کارگردانی کند. وقتی در را باز می‌کرد و ما را می‌دید، آن فرد بیمار به یک جوان هجده ساله‌ پر شور و شوق تبدیل می‌شد.

راد خاطرنشان کرد: متاسفانه در اواسط تمرین، بیماری او شدت گرفت و بستری شد. اما همچنان روی تخت بیمارستان هم درباره تئاتر حرف می‌زد و قصد داشت پس از ترخیص، تمرین‌ها را پیگیری کند. این افراد افتخار مملکت هستند و جایگاه ویژه‌ای در تئاتر ایران دارند و آثار ماندگاری را به وجود آوردند. بنابراین ضروری است که الگوی افراد علاقه‌مند به این حرفه باشند. هنر نیازمند عشق، صداقت، بی خوابی، مرارت و سختی‌های بسیار زیادی است. تنها بازیگری که با مسئولیت به روی صحنه می‌آید، متوجه سختی‌های این کار می‌شود و می تواند هر شب اثر جدیدی را بر روی صحنه خلق می‌کند. روزی عبدالله اسکندری به من گفت نتیجه تلاش یک نقاش اثری ماندگار است اما ما هر شب بر روی صورت یک بازیگر هنری را به انجام می‌رسانیم که بعد از هر اجرا پاک می‌شود. کار بازیگر تئاتر نیز همین‌گونه است، اما تاثیری که روی تماشاگر باقی می‌گذارد، همواره در ذهن افراد ماندگار خواهد بود.

وی بیان داشت: بسیار خوشحالم امثال جعفر والی شاگردانی تربیت کردند که اخلاق هنری را در تمام زمینه‌ها در نظر گرفتند. موفقیت بسیاری از چهره‌ها، نتیجه تلاش‌های افرادی همچون جعفر والی است. آقای انتظامی با آن همه قدرت و توانمندی در عرصه بازیگری، پیش از آمدن به روی صحنه چیزی در حدود یک ساعت پیش از اجرا با هیچکس صحبت نمی‌کرد تا آماده رفتن به روی صحنه شود. من می‌دیدم که وقتی می‌خواهد به روی صحنه بیاید، چیزی را زیر لب با خود تکرار می‌کند. از او پرسیدم و گفت من توکل می‌کنم. صحنه برای او مکانی مقدس و جایگاه انسان و ارتباط انسانی بود. باید قدر این عزیزان را بدانیم و جایگاه ویژه و خاص آن‌ها را به نسل امروز منتقل کنیم و امیدوار باشیم همچنان مسائل فرهنگی در کشور همچنان جاری و ساری باشد.

والی در تئاتر به دنبال مشق عشق بود

در ادامه این مراسم روح الله جعفری پژوهشگر سینما و تئاتر و استاد دانشگاه درباره جایگاه زنده یاد جعفر والی در تئاتر ایران و سیر کاری او گفت: صحبت کردن درباره جعفر والی از جنبه‌های مختلف و در حوزه‌های تئاتر و سینما قابل تامل است. والی پیش از کودتای ۲۸ مرداد به هنرستان هنرپیشگی رفت و پس از سیر و سلوک در عرصه هنر و مشق آموزی‌ها، مراتبی را طی کرد و به زمانه‌ای برخورد که در سال ۱۳۳۲ فعالیت‌های نمایشی تعطیل شدند. او، سرکیسیان و افراد معدود دیگری گرد هم جمع شدند تا بتوانند ضمن کشف و شهود در تئاتر، مشق عشق کنند. 

وی با بیان اینکه تئاتر برای والی همه وجودش بود، بیان داشت: والی به نقش کوچک و بزرگ اهمیت نمی‌داد و تنها ایفای درست نقش برایش مهم بود. او در بیش از پانزده نمایشنامه، به جز اقتباس‌هایی که انجام داده به عنوان نویسنده حضور داشته است. این سیر و سلوک باعث می‌شود جامعه دوباره به سمت تماشای آثار نمایشی سوق پیدا کند.
 در ادامه کاظم هژیرآزاد، بازیگر تئاتر و سینما نیز بیان داشت: او کارگردان اولین اجرای تئاتری بود که من در سالن ۲۵ شهریور دیدم. در دفتر آقای اسکویی که هنرجوی او بودم عکس‌هایی وجود داشت که جعفر والی، سعید امیرسلیمانی و ولی شیراندامی از جمله آن‌ها بود. یادم می آید آقای اسکویی گفت این‌ها افرادی هستند که پیش از شما همین دوره را طی کرده کرده‌اند. والی کار خود را از مدرسه و هنرستان هنرپیشگی شروع کرد و در نهایت از سینما سر در آورد، سینمایی که از سال ۱۳۵۰ با فیلم «گاو» اثر داریوش مهرجویی فقید شکل گرفت.

در این مراسم هنرمندان دیگری چون جمشید ملک‌پور، حسین خلج و علاقمندان و شاگردان زنده‌یاد جعفر والی حضور داشتند.

رسانه سینمای خانگی- استالین روی پرده «حقیقت»

کارگردان مستند «آذرآبادگان» گفت: این مستند روایتی از یک بحران ملی است که بعد از جنگ جهانی دوم در ایران بروز پیدا می‌کند. این بحران مربوط به شکل‌گیری فرقه‌ای در منطقه آذربایجان ایران است که شاید تا دو دهه قبل، کسی درباره نقش مستقیم استالین که رهبر وقت شوروی بود، در شکل‌گیری آن چیزی نمی‌دانست.

به گزارش سینمای خانگی حامد کلجه‌ای کارگردان مستند سینمایی آذرآبادگان از محصولات سازمان اوج که در بخش اصلی هفدهمین جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت حضور دارد، در گفت‌وگو با ایرنا، درباره سوژه این اثر گفت: وقتی جنگ شوروی‌ها با آلمان نازی بالا می‌گیرد، کنفرانسی در تهران شکل می‌گیرد که طی آن تصمیم گرفته میشود تا برای رساندن سلاح به شوروی، از کریدور ایران استفاده شود. در همین کنفرانس این تعهد هم مطرح می‌شود که بعد از اتمام جنگ، هر سه کشور متفقین نیروهای خود را به‌طور کامل از ایران خارج کنند. انگلیس و آمریکا همین کار را می‌کنند اما شوروی این کار را نمی‌کند و نیروهای ارتش سرخ را در ایران نگه می‌دارد.

وی افزود: این مستند روایتی از یک بحران ملی است که بعد از جنگ جهانی دوم در ایران بروز پیدا می‌کند. این بحران مربوط به شکل‌گیری فرقه‌ای در منطقه آذربایجان ایران است که شاید تا دو دهه قبل، کسی درباره نقش مستقیم استالین که رهبر وقت شوروی بود، در شکل‌گیری آن چیزی نمی‌دانست.

این مستندساز ادامه داد: در آن مقطع شوروی‌ها سودای به‌دست آوردن نفت ایران را داشتند. از طرف دیگر از طریق تشکیل یک فرقه در منطقه آذربایجان، تلاش می‌کنند تا حکومت مرکزی را هم تحت فشار قرار دهند تا زیر بار شرایط مطلوب خود برود. از سمت دیگر هم طبیعتا حکومت مرکزی همه‌جوره تلاش کرد تا جلوی این زیاده‌خواهی را بگیرد.

کلجه‌ای درباره دغدغه شخصی خود برای پرداختن به این سوژه توضیح داد: وقتی ساخت این مستند از طرف مصطفی شوقی تهیه‌کننده مستند به من پیشنهاد شد، تقریبا هیچ چیز درباره سید جعفر پیشه‌وری رهبر فرقه دموکرات آذربایجان نمی‌دانستم. وقتی پژوهش و مطالعه روی این موضوع را آغاز کردم، رفته‌رفته به این سوژه نزدیک‌تر شدم.

این مستندساز تأکید کرد: این مستند نه تنها موفق شده است عملکرد فرقه دموکرات آذربایجان را بررسی کند، بلکه یک شبه‌پرتره از سیدجعفر پیشه‌وری هم محسوب می‌شود. در این اثر ۸۰ دقیقه‌ای مخاطب می‌تواند با شخصیت پیشه‌وری هم آشنا شود؛ از حضورش در باکو و فعالیت‌های دوره جوانی‌اش تا ورودش به روزنامه‌نگاری و نمایندگی‌اش در شورای ملی. چگونگی رسیدن پیشه‌وری به رهبری فرقه دموکرات هم در این مستند روایت می‌شود و این یک خلا است که در مستندهای پیشین به آن اشاره نشده بود.

وی افزود: من از سمت پدربزرگ مادری‌ام، رگ آذری دارم. وقتی با اقوام آذری‌ام درباره این سوژه صحبت می‌کردم، اغلب می‌گفتند که بخش زیادی از مردم درباره این فرقه نمی‌دانند. آنقدر در آن سال‌ها فشار حکومت زیاد بوده که اعضای فرقه یا فرار کردند یا نسبت خود با فرقه را پنهان نگه داشتند. به همین دلیل هم اکثر افراد پیشنهاد می‌کردند این کار را به سرانجام برسانم چرا که معتقد بودند هر اثری بتواند اندکی در این زمینه روشنگری کند، مغتنم است.

این مستندساز گفت: من این دغدغه را داشتم که اگر روزی قرار است مستندم در تبریز اکران شود، بازتاب منفی نداشته باشد و به‌خوبی دیده شود. به همین دلیل تلاش کردم با مشورت آقای شوقی و سالار سیف‌الدینی که مشاور پژوهشی پروژه بود، صداهای مختلف را در مستند سهیم کنم و موضوع را از نگاه کارشناسان مختلف مورد بررسی قرار دهم.

وی درباره اصالت آذری بیشتر کارشناسانی که در مستند طرف گفت‌وگو قرار گرفته‌اند هم تأکید کرد: طبیعتا نزدیک بودن افراد به موضوع موردبحث، برایم موضوعیت داشت اما این نکته را هم باید بگویم که برخی افراد را برای گفت‌وگو مدنظر داشتیم که حاضر به همراهی نشدند. برخی افراد را نتوانستیم جلوی دوربین داشته باشیم اما آن‌هایی که در مستند حضور دارند، به معنای واقعی درباره فرقه دموکرات و غائله آذربایجان، سال‌ها پژوهش کرده بودند.

کلجه‌ای افزود: این ترکیب، نویدبخش این مسئله بود که ما می‌توانیم این موضوع را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار دهیم. طی مصاحبه‌ها و در طول تدوین و گفتار متن هم تلاش کردیم مسیری را در پیش بگیریم که بدون قضاوت به این موضوع پرداخته باشیم.

این مستندساز درباره ساختار انتخابی برای این مستند و غیبت گفت‌وگوکننده در فضای گفت‌وگو با کارشناسان تاریخی گفت: من در مستند حضور دارم چراکه صدای نریشن این مستند، متعلق به خودم است. کسی که آشنایی قبلی با آثار من داشته باشد هم به‌خوبی این صدا را می‌شناسد. اما برخلاف فیلم قبلی‌ام ماریان، که خودم در فضای روایت هم حضور داشتم و تصویر خودم هم در مستند دیده می‌شد، اینجا اینگونه عمل نکردم چرا که به‌عنوان کارگردان احساس کردم در این موضوع، نیازی به ورود مستقیم خودم نیست.

وی افزود: زمانی است که من فراتر از مستندساز، پژوهش‌گری هستم که سال‌ها روی موضوع مستندم کار کرده‌ام، آن وقت می‌توانم خودم را هم نشان دهم و حرفی بزنم. اما در وضعیت فعلی من در نهایت بی‌طرفی تنها می‌خواستم شنونده باشم و روایت خودم را اینگونه و بدون هیچ داوری‌ای در قالب گفت‌وگو با صاحب‌نظران دیگر شکل بدهم. باید دید مخاطبان چه ارتباطی با این ساختار برقرار خواهند کرد.

مستند سینمایی آذرآبادگان در هفدمین جشنواره بین المللی سینما حقیقت اولین اکران خود را تجربه خواهد کرد.

خروج از نسخه موبایل