اخلاق حرفهای و مسئولیت اجتماعی هنرمند مهاجر
هنرمند، حتی اگر در مقام فردی تصمیم به مهاجرت بگیرد، نمیتواند مسئولیت اجتماعیاش را انکار کند. شهرت یک بازیگر یا مجری، اتفاقی نیست؛ این شهرت معمولاً حاصل سالها فعالیت در رسانه ملی، مشارکت در پروژههای عمومی، و دیدهشدن توسط مردمی است که مالیات میدهند و تولیدات فرهنگی را تماشا میکنند. بهعبارت دیگر، هنرمند سرمایهای اجتماعی در اختیار دارد که از بطن همان جامعه زاده شده، حتی اگر امروز دیگر در آن زندگی نکند.
اما چه میشود وقتی هنرمند، همین سرمایه اجتماعی را بهجای حفظ و پاسداشت، ابزاری میکند برای چرخشهای ناگهانی فکری یا بهرهبرداریهای سیاسی؟ اخلاق حرفهای ایجاب میکند فرد به گذشته خود وفادار باشد، نه اینکه همان مردم و رسانههایی را که روزی او را بالا کشیدند، امروز با لحن تحقیر و خشم نواخته و گاه حتی فحاشی کند.
به عنوان مثال، احسان کرمی مجری سالهای نهچندان دور صداوسیما، در خارج از کشور بهسرعت به یک چهره رسانهای فعال سیاسی بدل شد. او که زمانی با طنزهای سبک در تلویزیون ملی شناخته میشد، حالا با تندترین لحنها , نظامی را که بستر دیدهشدنش را فراهم کرده، نقد میکند. این نقد، نه تنها از منظر محتوا که از حیث لحن، سبک، و تناقضها، محل سؤال است. چرا فردی که سالها با سیستم همکاری داشته، ناگهان تبدیل به دشمنی آشتیناپذیر میشود؟ آیا این تغییر ریشه در تجربه و تحول دارد یا در نیاز به ماندن در مرکز توجه در جغرافیای جدید؟ که در اصل یک فرصت شغلی است برای حیاط در آنجا آنهم با فروش مردم و ارزشهای کشورش .
پرستو صالحی بازیگری که شهرت و اعتبارش را بواسطه سیمای جمهوری اسلامی دارد و در سالهایی که بسیاری از هنرمندان زن دچار محدودیت بودند، از جایگاه و احترام خوبی برخوردار بود حالا، در چرخشی آشکار، خود را صدای سرکوبشدگان معرفی میکند و در یک برنامه مبتذل بنام عشق ابدی از هر چه لازم است تا آبرو و فرهنگ ایرانی و اسلامی را ببرد خرج میکند و نان در آبروی ملت ایران و بی شرافتی میزند.
او و هنرمندانی از این دست برای صرفا حیات خود به خود فروشی سیاسی و حتی اخلاقی افتاده و تن به بازی رسانه های معاند با کشورشان داده اند .
البته از انصاف نباید گذشت که همه هنرمندان مهاجر به این فلاکت اخلاقی و دروغگویی آشکار نیفتاده اند .
در این میان، برخی چهرهها چون ارژنگ امیرفضلی نشان داده که میتوان مهاجرت کرد، اما حریم اخلاق را نگاه داشت. او نه به گذشتهاش پشت کرده، نه مردم را شماتت کرده و نه با سیاسیکاری برای ماندن در قابها دست و پا زده. بلکه ترجیح داده در سکوتی حرفهای به زندگی در محیطی تازه ادامه دهد. این نوع مهاجرت، صادقانه و محترمانه است؛ نه به مردم خیانت شده، نه به حرفه و سابقه.
اخلاق حرفهای یعنی حفظ صداقت با گذشته، احترام به مردمی که از هنر فرد حمایت کردند، و شجاعت در پذیرش نقشهای قبلی. هنرمند مهاجر اگر میخواهد مدعی صداقت باشد، پیش از انتقاد، باید از گذشتهاش عبور نکند، بلکه آن را شفاف کند.
ادامه دارد…