سعید نوری در پاسخ به اینکه سینمای ایران آیا جلوتر از زنها حرکت میکند؟ گفت: قطعا خیر. تا «باشو، غریبه کوچک» بهرام بیضایی که سوسن تسلیمی را میبینیم؛ زن هوشمندی است و محیط را در کنترل خودش دارد، از آنجا باید کات بزنید تا به «برادران لیلا» سعید روستایی برسید.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابطعمومی خانه هنرمندان ایران، این سینماگر که در نخستین برنامه «مستندات یکشنبه» سخن میگفت، ادامه داد: ترانه علیدوستی در میان جمع مردانه یک خانواده مردسالار، تنها کسی است که فکر میکند صلاح خانواده را میفهمد و با تاکید بر اینکه فکر میکند میفهمد. مثل موضوع خریدن مغازه که پیشنهاد عقبافتادهای است؛ موضوع این است که همین پیشنهاد را هم دیگر برادران به عقلشان نمیرسد.
نخستین برنامه «مستندات یکشنبه» در سال ۱۴۰۲ و نهمین برنامه «مستندات یکشنبه» زیرمجموعه سینماتِک خانه هنرمندان ایران، غروب روز یکشنبه، ۲۷ فروردین ماه سال جاری به نمایش فیلم مستند «زن به روایت مرد» ساخته سعید نوری محصول سال ۱۳۹۹ اختصاص داشت و نشست گفتوگو درباره فیلم با حضور سامان بیات پژوهشگر سینما و سعید نوری کارگردان فیلم در سالن استاد جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در ابتدای نشست، سامان بیات درباره محافل مردانه و زنانه در دهههای ابتدایی سده ۱۳۰۰ هجری شمسی بیان کرد: مردها در آن سالها به قهوهخانه میرفتند و نقالی گوش میدادند در صورتی که زنها از این محروم بودند. برای اینکه زنها هم پایگاه خودشان را داشته باشند، مراسم روضهخوانی شروع شد؛ یعنی در روضهخوانی، زنها دور هم جمع میشدند، با هم ارتباط برقرار میکردند و همچنین، عزاداریشان هم انجام میدادند. آنها میخواستند پا به پای مردها جلو بیایند و پایگاهی داشته باشند. در ادامه، حتی در تعزیه و دیگر نمایشها، نقشهایی که مختص زنان بود هم مردان اجرا میکردند. مثلا پسران روبنده میپوشیدند که به آنها «زنخوان» میگفتند. خانبابا معتضدی یک سینما مختص خانمها افتتاح کرد که رونق پیدا نکرد چون روحانیان به مخالفت پرداختند و بعد از اینکه زورشان به جایی نرسید، آن سینما آتش گرفت. بعد از این اتفاق، خانمها بدون روبنده از سینما بیرون میآیند و این حرکت، نُقلِ دهان همه میشود که ببینید سینما باعث شد خانمها بدون روبنده بیرون و به خیابان بیایند. یک سینمای دیگر هم برای خانمها افتتاح شد ولی با این حال، زنها به سختی میتوانستند فیلم ببینند چون زنان شبها نمیتوانستند بیرون بیایند و مجبور میشدند سانس روز برای آنها در نظر بگیرند. سال ۱۳۱۵ اولین باری است که خانمها و آقایان در یک سینما کنار هم مینشینند. خانبابا معتضدی اول سینما را دوطبقه میکند و آقایان بالا و خانمها پایین مینشستند و بارها شیوهاش را تغییر میدهد سپس طی یک سفر به ترکیه متوجه شیوهای میشود که مجردها ردیفهای جلویی سینما و خانوادهها ردیفهای عقبی سالن مینشینند و هنوز هم این سیستم در سینماهای ما رایج است. از آنجا به بعد پس از کشف حجاب، خانمها و آقایان میتوانستند کنار هم بنشینند. دقیقا میشود گفت به نوعی سینما برای ما از آنجا آغاز میشود. اینجا جایی است که «زن به روایت مرد» هم شروع میشود و در سکانسهای ابتدایی میبینیم که خانمها روبندهها را برمیدارند و یک معرفی از حضور زنان در سینما است.
وی راجع به پراکندگی جغرافیای سینماها در تهران در دهههای ۳۰ هجری شمسی به بعد عنوان کرد: خانبابا معتضدی در یکی از خاطراتی که تعریف میکند، میگوید رضا شاه بعد از تماشای یک اثر راجع به خط لولههای نفتی در خوزستان میگوید: «فیلم خوبی است. حیف که انگلیسیها پول کمی بابت این نفت میدهند.» سپس از معتضدی راجع به تعداد سینماهای ایران میپرسد و در نقشهای که نشانش میدهند همه ۱۵ سینما از مرکز تا بالای شهر تهران هستند. شاه سابق جویا میشود که چرا در جنوب تهران سینمایی نیست؟ جواب میگیرد برای اینکه سینما برای طبقه مرفه است. رضا شاه از این پاسخ عصبی میشود و میگوید که سینما باید برای طبقه ضعیف هم باشد چون مانع انجام جرم و جنایت میشود. کسی که در دروازه غار، چاقوکشی یا تجاوز میکند، از تماشای این صحنهها لذت میبرد و بخشی از خشمی که درونش دارد، آرام میشود. در نتیجه، دستور ساخت سینما در جنوب شهر را میدهد که «سینما تمدن» اینگونه ساخته میشود. این مثال خوبی برای آن میاننویس فیلم است که «مردان از دیدن تجاوز در فیلمها لذت میبرند…». این موضوعی است که در کتاب نفیسی هم به آن اشاره شده است که بعد از افتتاح آن سینما، واقعا آمار جنایت در منطقه جنوب شهر پایین میآید.
سعید نوری درباره تاثیر توسعه نامتوازن در پیش از انقلاب اسلامی بر سینما عنوان کرد: با توسعه نامتوازنی که در پیش از انقلاب اسلامی وجود داشت، ممکن بود در تهران کودکهمسری وجود نداشته باشد ولی در کرمان بود و حتی در سیستان و بلوچستان در زمان حاضر داریم میشنویم و هر چند ماه آمار جدیدی بیرون میآید و همچنان، ادامه دارد. این به دلیل همین توسعه نامتوازن است که باعث میشود موضوعی که در دهه ۳۰ هجری شمسی در تهران میبینید که دختری را میخواهند به زور شوهر بدهند و دختر میگوید امروز دوره آزادی زنها است که پدرش به او سیلی میزند. همین را در دهه ۵۰ هجری شمسی در فیلم دیگری میبینید که در کرمان، دختری را دارند به دلیل قرضهای پدرش میفروشند. برای همین بود که در این فیلم، به جای نگاه تاریخی، نگاهی موضوعی به سینمای ایران داشتیم. سینمای ایران، روحیهاش شبیه مجله «پوزیتیو» فرانسوی در دهه ۱۹۵۰ میلادی است که به محتوا برخلاف «کایهدوسینما» میپرداخت از اینرو، در اینجا، روایت داستانی و محتوا خیلی مهم است و از ناخودآگاه جمعی مردم بیشتر از فُرم اجرایی، قصه بیرون میآید. در آن دوره در سینمای ایران به جز برخی فیلمهای «موجِ نو»، فُرم اجرایی فیلمها نزدیک به هم بود چون بیشتر فیلمبردارها دکوپاژ را انجام میدادند.
او راجع به انفعال زنان در سینمای ایران تصریح کرد: نمونههای غیرمنفعل زنان در سینمای ایران وجود دارد که میتوان به فیلم «دختری از شیراز» ساموئل خاچیکیان ساخته سال ۱۳۳۲ شمسی اشاره کرد که زن منفعل نیست و دست به اقدام میزند ولی زورش به آن موضوع نمیرسد. جلوتر هم که میآییم در فیلم «دست تقدیر» میبینیم که شخصیت زن میگوید: «من دخترعموی تو هستم و چه کسی بهتر از من میتواند از تو دفاع کند؟» در این فیلم که در سال ۱۳۳۷ ساخته شده، آن شخصیت در فرانسه درس خوانده است؛ این فیلم، ۱۶ سال پیش از ساخت فیلم «غریبه و مه» بهرام بیضایی ساخته شده که در آن، زن نقش محوری دارد. در «جنوب شهر» فرخ غفاری هم که میبینید، آنجا آن زن وارد کافه میشود ولی نه به این عنوان که برقصد و بخواند بلکه در مقام گارسون کار میکند و به صورت مستند، در صحنهای به او یاد میدهند که چطوری سینی را بچیند، مشتریها را راضی نگهدارد و سعی کند انعام بگیرد. در یکی از نمایشهای این فیلم در رُم، خانمی ایتالیایی گفت: «من به شما ایرانیها افتخار کردم. ما تمام این مسائل را در ایتالیا داشتهایم و داریم ولی جرات حرف زدن راجع به آن را نداشتیم. باورم نمیشود شما در فیلمتان بیش از ۱۰۰ نمونه نشان دادید که این معضلات در کشورتان فیلم شده است و وقتی من فیلم را میدیدم فکر میکردم دارم پالرمو یا سیسیل را میبینم.» این فیلم را حتی در شرق فرانسه در شهر نانت نشان دادیم که پر از زمینهای کشاورزی است، خانمی فرانسوی گفت: «در دهه ۱۹۶۰ میلادی، اگر دختری میخواست در فرانسه بازیگر شود، سیلی میخورد. فکر نکنید چون اینجا دهه ۶۰ و فرانسه بود، همهجا همین شکلی بود بلکه این مسائل، فقط در شهرهای بزرگ بوده است. در شهرستانها، دختر باید فقط به اینکه شوهر کند، بچه بیاورد و کشاورزی کند فکر میکرد.» وقتی همین فیلم را در شیکاگو نشان دادیم، یک ایرانی گفت که من خجالت کشیدم که شما این صحنهها را نشان دادید! در پاسخ گفتم که این بخشی از میراث صوتی و تصویری است که برای ما باقی مانده و ما باید باور کنیم که از برخی از این مراحل عبور کردیم و هنوز گرفتار برخی از این مسائل هستیم. واقعا ۶۰ سال پیش، اوضاع همینطور بود و حتی ممکن بود به زنها اجازه ندهند تا دمِ در بروند، چه برسد به اینکه کار کنند. من خودم بچه نازیآباد هستم و خیلی چیزهای عجیبغریب در دهه ۵۰ شمسی دیدهام. شاید یکی از اصلیترین انگیزههای من برای ساخت این فیلم این بود که مشابه آن صحنهها را در فیلمها میدیدم بنابراین مشتاق شدم که ببینم بقیه آنها کجاست و ناگهان، دیدم که با چه گنجی طرف هستیم.
یکی از حضار در سوالی مطرح کرد: آیا سینمای ایران در حال حاضر دارد جلوتر از زنهای ما حرکت میکند؟
سعید نوری در پاسخ گفت: قطعا خیر. تا «باشو، غریبه کوچک» بهرام بیضایی که سوسن تسلیمی را میبینیم؛ زن هوشمندی است و محیط را در کنترل خودش دارد، از آنجا باید کات بزنید تا به «برادران لیلا» سعید روستایی برسید. ترانه علیدوستی در میان جمع مردانه یک خانواده مردسالار، تنها کسی است که فکر میکند صلاح خانواده را میفهمد و با تاکید بر اینکه فکر میکند میفهمد. مثل موضوع خریدن مغازه که پیشنهاد عقبافتادهای است؛ موضوع این است که همین پیشنهاد را هم دیگر برادران به عقلشان نمیرسد.
کارگردان مستند «زن به روایت مرد» در توصیف بخشی از کارکرد سینمای قبل از انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: کارگری که ماهی ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ تومان حقوق داشت، پنج نفری به سینما در یک آخر هفته میرفتند که ۱۰ تومان خرج بلیت میشد و با غذایی که زیر پُل کالج برای خانواده میگرفت، حدودا در مجموع ۱۵ تومان خرج سینما رفتن و غذا بیرون خوردن آن خانواده میشد. آنها در آن سینما، چند تا آواز هم میدیدند چون آن کارگر نمیتوانست از پس هزینه ۲۰۰ تومانی کافه رفتن با آن حقوقش بربیاید و باید سینما برایش اینها را هم جبران میکرد. این بخشی از کارکرد سینمای قبل از انقلاب اسلامی است.
این قضاوتهای اخلاقی که بعد از انقلاب اتفاق میافتد؛ آواز، برهنگی و استفاده ابزاری از زنان و برخی از اینها را میتوان با معیار اخلاقی امروز سنجید ولی آن زمان، سینما کارکرد دیگری داشت و سینما داشت به عنوان ارزانترین تفریح طبقه کارگر انجام وظیفه میکرد.
این نویسنده درباره روند ساخت اثر گفت: روند فیلم خودش شکل گرفت. من فیلمها را شروع به دیدن کردم. فیلمها را در باکسِ تدوین میدیدم و هر جا که صحبتی درباره زنان میشد، آن را برمیداشتم که به ۵۲ موضوع رسیدم. اینها را دستهبندی کردم. تماشای فیلمها تقریبا ۱۳ ماه طول کشید چون بیش از ۸۶۰ اثر متعلق به بازه زمانی مد نظر فیلم را تماشا کردم و از این میان، حدود ۴۰ اثر که در دسترس نبود، هم در فیلمخانه ملی ایران موفق شدم ببینم. سپس یک سال را به نوشتن سناریو اختصاص دادم. سه مدل سناریو نوشتم. مونتاژ میکردم و میدیدم اشتباه از آب درآمده است. مثلا تصاویر معادل میاننویسها ناگهان به ۱۴۰ میاننویس رسید و مثل انشا و یک فیلم مقالهای شده بود. این را کنار گذاشتم. تصمیم گرفتم طبیعیترین حالت را امتحان و از تولد یک انسان شروع کنم. از تولد یک بچه آغاز کردم و اینکه اسم برایش انتخاب میکنند تا اینکه رسیدم به اینجا که یک بچه سه ساله داریم که پدرش میگوید باید چادر سرت کنی. بعد به مدرسه میرسد که یک نفر روی دست دختر میزند و میگوید با این سر و وضع دیگر مدرسه نیا! و این روند ادامه پیدا میکند تا به آخر میرسد.
سعید نوری در سخنان پایانی راجع به روند ساخت جدیدترین اثرش عنوان کرد: الآن، فیلم مستند «تهران» را در دست ساخت دارم که در مرحله صداگذاری است و امیدوارم روزی با پایان تولید آن، بتوانیم آن را در کنار هم ببینیم.
حسین دارابی فیلمساز جوانی که عنوان «چهره سال هنر انقلاب» در عرصه سینمای داستانی را به دست آورده است، ضمن اشاره به دغدغههای خود از شرایط احیای جریان استقبال مخاطبان از سینمای انقلاب گفت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، «چهره سال هنر انقلاب» عنوانی است که هر ساله همزمان با ایام گرامیداشت سالروز شهادت شهید سید مرتضی آوینی، مصادف با هفته هنر انقلاب، به چهرههای تأثیرگذار در حوزههای مختلف هنری اعطا میشود.
حسین دارابی یکی از فیلمسازان باانگیزه و دغدغهمند سینمای ایران در سالهای اخیر است که در نخستین گامهای ورودش به سینمای بلند حرفهای موفق به کسب این عنوان شده است.
دارابی که پس از سالها تجربه ساخت فیلمهای کوتاه و حضور مؤثر در رویدادهایی مانند جشنواره فیلم عمار، در سال ۹۹ با رونمایی از فیلم «مصلحت» در جشنواره فیلم فجر به سینمای ایران معرفی شد، در ادامه مسیر خود سال گذشته فیلم «هناس» را روانه پرده سینماها کرد و با همین دو فیلم نشان داده است که حرفها و دغدغههایی جدی دارد و بلد است آنها را چگونه به زبان سینما بیان کند.
جمعه شبی که گذشت در اولین شب از سلسله شبهای معرفی و تجلیل از چهرههای برگزیده «هنر انقلاب» این کارگردان جوان عنوان «چهره سال هنر انقلاب» در بخش سینمای داستانی را کسب کرد.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتگو ما با حسین دارابی است که میگوید این روزها مشغول کار روی فیلمنامه سومین فیلم خود است؛ با فضایی کاملاً متفاوت از دو فیلم اولش.
* شما فیلمساز جوانی هستید که حالا موفق به کسب عنوان «چهره سال هنر انقلاب» در حوزه سینما شدهاید. از اینجا گفتگو را شروع کنیم که خودتان چه حس و حالی نسبت به این عنوان و نشان دارید؟
اصلیترین حسی که زمان دریافت این عنوان داشتم این بود که احساس کردم سینماگران پیشکسوت و جوان بسیاری هستند که قطعاً بسیار لایقتر از من برای این عنوان هستند و کارهای بسیار بیشتری در این عرصه داشتهاند. حس قلبیام واقعاً همین بود که افراد پرتلاشترین در این عرصه بودند که نسبت به من برای انقلاب مفیدتر و کارآمدتر بوده و هستند. چه بسا که این عنوان حق این بزرگواران بود. در عین حال اما بابت این لطفی که به بنده داشتند هم خوشحال هستم. این عنوان، عنوان مهمی است. وقتی مرور میکنم که در دورههای قبل این عنوان به چه فیلمسازانی تعلق گرفته است، نسبت به آنها احساس فاصله میکنم. امیدوارم بتوانم به آنچه لایق این عنوان هست، خودم را نزدیک کنم.
* فارغ از مسیری که تا به امروز پیمودهاید، فکر میکنید این عنوان چه تأثیری بر ادامه فعالیتهای حرفهای شما خواهد گذاشت؟ اساساً چنین عناوینی میتواند بر کارنامه یک فیلمساز تأثیرگذار باشد؟
قطعاً تأثیر خواهد گذاشت اما میزان این تأثیر، نسبی است. آدمها در دوران مختلف آنقدر دچار پیچیدگیهای مختلف میشوند و آنقدر در پیچیدگیهای زمانه انسانها دستخوش تحول میشوند که امیدوارم این عناوین لااقل به ما کمک کند تا در خطی که به آن اعتقاد داریم، ثابت قدم بمانیم. انشالله این عناوین باعث شود که بیش از گذشته خودمان را به این مسیر متعهد بدانیم و در لغزشگاههایی که میتواند ما را درگیر روزمرگیهای دنیا کند، یاد این عناوین بیفتیم و در خط باقی بمانیم. خطی که سرآمد آن شهید آوینی است و اساساً هفته هنر انقلاب به نام و یاد ایشان نامگذاری شده و ما او را برای خود یک الگو میدانیم. حتماً این عناوین از این منظر میتواند کمککننده باشد.
در عین اینکه انسانها صاحب اختیار هستند و زمانه هم همواره گردشهای ناگهانی دارد و خدا باید کمک کند تا عاقبت به خیر شویم. یکی از مهمترین دعاهایم در شبهای مبارک قدر همین بود که خود کمکمان کند تا عاقبت به خیر شویم.
* اشارهای به نامهایی که پیشتر و در سالهای گذشته عنوان «چهره سال هنر انقلاب» را دریافت کردهاند داشتید. به عنوان یک فیلمساز جوان چقدر از این افراد بهخصوص در عرصه فیلمسازی شناخت داشتهاید و چقدر جنس فیلمسازی خود را به آنها نزدیک میدانید؟
اگر بخواهیم «سینمای انقلاب» را یک جریان بدانیم، طیف بزرگی از فیلمسازان را شامل میشود. شاید بهطور کامل حضور ذهن نسبت به همه دورههای گذشته نداشته باشم اما تا آنجایی که به یاد میآورم این عنوان به فیلمسازانی از طیفهای مختلف اعطا شده که هر یک به سهم خود توانستهاند گوشهای از بار انقلاب را از زمین بردارند و کمک کنند تا حرفهای مهمی که باید، زده شود. سلیقهها شاید مختلف باشد اما مسیر و هدف یکی است. من هم با دیدگاه خود و در فضایی که احساس میکنم کار در آن را بلد هستم، تلاش کردهام کارهایی را به سرانجام برسانم.
امروز پرداختن به بحرانهای خانوادگی و حتی بحرانهای کلانتری مانند بحران آب و محیط زیست هم حائز اهمیت است چرا که مشکل در هر یک از این حوزهها میتواند سرنوشت انقلاب اسلامی را با مشکل مواجه کند. اگر فیلمسازی امروز دغدغه اقتصاد و تورم را داشته باشد و بتواند فیلم مصلحانه خوبی در این عرصه بسازد، حتماً فیلمساز انقلابی است جذابیت ماجرا هم این است که فضای فیلمسازی اساساً فضای گستردهای است و نمیتوان یک مدل مشخص را به آن تحمیل کرد. نمیتوان مثلاً قاعده گذاشت که هر آن کسی که فیلم سیاسی بسازد، فیلمساز انقلابی است و اگر کسی فیلم خانوادگی ساخت، اینگونه نیست!
در واقع امروز پرداختن به بحرانهای خانوادگی و حتی بحرانهای کلانتری مانند بحران آب و محیط زیست هم حائز اهمیت است چرا که مشکل در هر یک از این حوزهها میتواند سرنوشت انقلاب اسلامی را با مشکل مواجه کند. اگر فیلمسازی امروز دغدغه اقتصاد و تورم را داشته باشد و بتواند فیلم مصلحانه خوبی در این عرصه بسازد، حتماً فیلمساز انقلابی است.
مهم این است که در این گستره سلایق و دغدغهها، نسبت به مردم و کشور تعهد داشته باشیم و تلاش کنیم که به مردم امید بدهیم. باید دغدغه داشته باشیم که مشکلات مردم را حل کنیم. از این منظر آدمهایی از طیفهای مختلف و با مدلهای متنوع فیلمسازی در سالهای مختلف این عنوان را کسب کردهاند و امیدوارم من هم بتوانم سلیقه تازهای را در این عرصه نمایندگی کنم و آن را پرورش دهم تا مدلی به مدلهای قبلی اضافه شود.
* پیشتر در گفتگویی که با هم داشتیم از علاقه خود به تجربه فیلمسازی در ژانرهای مختلف گفته بودیم. این علاقه با آنچه تحت عنوان فیلمسازی انقلابی در ذهن خود دارید، قابل جمع است؟
قطعاً همینطور است. هر محتوایی را در ژانرهای مختلف میتوان پرداخت. این اتفاق برای من یک ایدهآل بزرگ است و به همان اندازه هم سخت است. تلاش میکنم این مسیر را ادامه دهم و آن را در تناقض با دغدغههای انقلابی نمیدانم. همین امروز هم اگر نگاه کنید در طیف فیلمهای انقلابی فیلمهایی با ژانرهای مختلف میتوانید ببینید. در مقطعی مجید مجیدی عنوان چهره سال هنر انقلاب را به دست آورده است که جنس خاصی از فیلمسازی را تجربه میکند و در دورهای دیگر ابراهیم حاتمیکیا این عنوان را کسب کرده که میدانیم اساساً سینمای متفاوتی نسبت به مجید مجیدی دارد. در عین حال هم میدانیم که هر دوی این فیلمسازان در آثارشان دغدغههای انقلابی را دنبال کردهاند و همواره نگاهی پر از امید و حکمت در فیلمسازی داشتهاند. به نظرم این تنوع ژانر و فضا، تضادی با نگاه انقلابی ندارد و من هم در تلاش هستم تا به این ایدهآلی که در ذهن دارم برسم.
* کمی بیشتر این فضای فیلمسازی ایدهآلی که از آن صحبت میکنید را تشریح میکنید؛ مشخصاً ممکن است با همین رویکرد انقلابی زمانی یک فیلم انتقادی در حوزه آسیبهای اجتماعی و یا مفاسد اقتصادی از حسین دارابی ببینیم؟
در این زمینهها پیشتر فیلم ساختهام! فکر میکنم فیلم «مصلحت» درباره همین مسائل است. این فیلم هر درباره فساد است و هم نگاهی انتقادی به یکی از ارگانهای مهم در سالهای ابتدایی انقلاب دارد. شاید اصلاً به دلیل همین نگاه انتقادی تند و تیزی که دارد نزدیک به دو سال است که هنوز فرصت اکران عمومی پیدا نکرده است. ساخت آن فیلم برای من بسیار مهم و جذاب بود و آن را در ژانر پلیسی و معمایی هم ساختهام. فیلم در مواردی حتی از برخی خطوط قرمز هم عبور میکند اما در عین حال به عقیده خودم پای یک سری از اصول بهصورت جدی ایستاده است. همه این مباحث انتقادی در فیلم مطرح میشود تا یک سری اصول جدیتر را پررنگ کنم.
یک سال بعد از این فیلم هم «هناس» را ساختم که از نظر ژانر فضای کاملاً متفاوتی نسبت به «مصلحت» داشت. فیلم فضایی زنانه درباره فضای عاشقانه زندگی همسر یک شهید دارد که با تشویشهایی مواجه میشود و در تلاش است تا زندگیاش را نجات دهد. از این نظر فکر میکنم این فیلم در فضایی کاملاً متفاوت نسبت به فیلم اولم ساخته شد. فیلم جدیدی هم که این روزها دارم به ایده آن فکر میکنم، فضای کاملاً متفاوتی نسبت به این دو فیلم دارد. نمیدانم این فیلم چه نتیجهای پیدا میکند اما هدفم این است که بگویم هم ساخت فیلم انتقادی را کار خودم میدانم و هم فیلمسازی درباره شهدا را.
ما در همه این حوزه تکلیف داریم. کمااینکه یکی از دغدغههای جدی امروز من این است که بتوانم زمانی با موضوع بحران آب یک فیلم بسازم. درباره بحث خانواده علاقه دارم کار کنم و همه این دغدغهها را در دایره دغدغههای انقلابی تعریف میکنم کمااینکه حضرت آقا هم این نگاه را دارند و همین ابتدای امسال در سخنرانی حرم رضوی، هم از ویژگیهای انقلاب اسلامی گفتند و هم از نقاط ضعف ما و مردم. به مباحثی مانند اصراف و اشرافیگری هم اشاره داشتند. اشارههایی هم به عملکرد مسئولان داشتند. همه اینها نشان میدهد نگاه انقلابی داشتند، خیلی میتواند گسترده باشد و موضوعات متنوعی را میتواند در بر بگیرد. ما موظفیم درباره همه این موضوعات کار کنیم.
فیلم «مصلحت» اولین فیلم حسین دارابی هنوز در انتظار اکران عمومی است!
* چه خوب که به تجربه «مصلحت» اشاره کردید. امروز شما عنوان «چهره سال هنر انقلاب» را کسب کردهاید اما گویا هستند افرادی که نگاه شما در این فیلم را منطبق با نگاه انقلابی نمیدانند و جلوی عرضه آن را گرفتهاند! چه میشود که نگاه شما که خود را متعهد به اصول انقلاب میدانید هم در این قبیل تجربهها، از سوی گروهی از بدنه مدیران، پذیرفته نمیشود؟
این نکته را درباره خودم و فیلمم نمیگویم اما بله هستند افرادی از نظر من نگاه انقلابی دارند اما بهعنوان فیلمساز انقلابی آثارشان پذیرفته نمیشود. درباره فیلم «مصلحت» اما فکر میکنم بیشتر ماجرا یک اختلافنظر است. من خودم با بسیاری از این دوستان صحبت و گفتگو هم داشتهام. برخی از این دوستان صرفاً معتقدند که طرح برخی از مسائل در این مقطع زمانی به مصلحت نیست در حالی که ما به عنوان سازندگان و یا حوزه هنری و سازمان اوج بهعنوان سرمایهگذاران، نگاه دیگری داریم و معتقدیم این مسائل مسائلی نیست که نخواهیم دربارهاش صحبت کنیم. به هر حال این اختلافنظرها وجود دارد. من بهعنوان فیلمسازی که دغدغه دارم هم نمیتوانم حکم کلی بدهم و بگویم من درست میگویم و همه اشتباه میکنند.
برخی از این دوستان صرفاً معتقدند که طرح برخی از مسائل در این مقطع زمانی به مصلحت نیست در حالی که ما به عنوان سازندگان فیلم «مصلحت» یا حوزه هنری و سازمان اوج بهعنوان سرمایهگذاران، نگاه دیگری داریم و معتقدیم این مسائل مسائلی نیست که نخواهیم دربارهاش صحبت کنیم
این فیلم با همفکری گروهی از افراد دغدغهمند ساخته شده است و همه این نگرانی را داشتیم که نکند حرفی را مطرح کنیم که خدای ناکرده به ضرر کلیت تفکری که به آن متعهد هستیم، باشد. ما در یک فرآیند همفکری به این جمعبندی رسیدی که این فیلم ساخته شود و بهعنوان کارگردان هم تلاش کردم بهطور کامل به متن فیلمنامه وفادار بمانم. حالا هم عدهای آمدهاند که نظرات متفاوتی را دارند و در حال مذاکره با آنها هستیم. امیدوارم این مذاکرات باعث شود فضای بازتری شکل بگیرد و حتی اگر به من بهعنوان فیلمساز اعتماد نمیشود به دلسوزانی که در قالب ارگانهای بزرگی مانند حوزه هنری و سازمان اوج در این زمینهها همفکری میکنند، اعتماد شود.
هم فیلم «مصلحت» و هم فیلم «هناس » دغدغه تیم تولیدکننده یعنی بنده و آقای شفاه و آقای ثقفی بوده است و هیچکدام را براساس سفارش نساختهام. همه تیم تولید هم در این زمینهها دغدغه داشتهاند و بعد از سالهای همفکری به این جمعبندی رسیدهایم که باید درباره برخی اصول انقلاب که شاید در مواردی کمرنگ شده است هم فیلمسازی کنیم. هنگام ساخت «هناس» هم دغدغه اصلیمان این بود که چرا بعد از گذشت یک دهه هنوز فیلمی درباره شهدای هستهای ساخته نشده است. وقتی چنین دغدغهای داریم و رزومهمان هم مشخص است، قطعاً فیلمی نمیسازیم که برآیندش به ضرر باورها و تفکرمان باشد. حتی نمیخواهیم فیلمی بسازیم که به ضرر مردم تمام شود. قطعاً این فیلمها را میسازیم تا مردم حال بهتری پیدا کنند و امیدی در دلشان شکل بگیرد.
* حالا که به مردم اشاره کردید اجازه دهید کمی صریحتر صحبت کنیم. از نگاه مخاطب عام که میخواهد فیلم خوب در سینما ببیند دو فیلم «مصلحت» و «برادران لیلا» که هر دو امکان اکران عمومی پیدا نمیکنند، بهعنوان فیلم توقیفی شناخته میشوند. شما از یک اختلاف سلیقه صحبت میکنید، اما در خروجی نتیجه یکسانی حاصل میشود!
واقعیت این است که این مسئله برای خود من هم سوال است. واقعاً چگونه میشود که هم این فیلم توقیف میشود و هم آن فیلم، در حالی که خیلیخیلی با هم فاصله دارند. هم در اصول و هم در ساختار و هم در حرفی که میزنند، فاصله بسیار زیادی این دو فیلم با هم دارند. عجیبتر اینکه برخی فیلمهایی که از آنها نام نمیبرم اما بهشدت سیاه و تاریک هستند، در همین سالها اجازه اکران پیدا کردهاند اما فیلم ما هنوز که هنوز است اکران نشده است.
واقعاً چگونه میشود که هم این فیلم (مصلحت) توقیف میشود و هم آن فیلم (برادران لیلا)! در حالی که خیلیخیلی با هم فاصله دارند. هم در اصول و هم در ساختار و هم در حرفی که میزنند، فاصله بسیار زیادی این دو فیلم با هم دارند
البته تأکید میکنم که در این زمینه من ارشاد را مقصر نمیدانم. وزارت ارشاد مجوز نمایش به فیلم ما داده اما همین که ارشاد بهعنوان سازمان متولی تصمیم به صدور مجوز نمایش برای یک فیلم گرفته است با این حال نمیتواند نظرش را اجرایی کند و ارگانهای دیگر باید درباره آن نظر بدهند، یکی از باگهای سیستم فرهنگی ماست.
سازمان سینمایی و وزارت ارشاد با عرض و طولی که دارند، از ابتدای انقلاب تجربه کسب کردهاند و حالا نماینده جمهوری اسلامی در حوزه نظارت بر تولیدات سینمایی به حساب میآیند. وقتی این نهاد تصمیمی میگیرد به نظرم نباید کس دیگری در آن دخل و تصرف کند. اگر اینگونه باشد، تا ابد ممکن است افراد و نهادهای مختلف درباره یک فیلم نظرات مختلفی داشته باشند.
این اتفاقات برای خیلی از فیلمسازان معتبر ما مانند ابراهیم حاتمیکیا هم در دورههای گذشته رخ داده، چند فیلم ایشان در دورههای مختلف تا مدتها توقیف بوده است؟ درباره برخی از این آثار دعوا بالا هم گرفته اما وقتی اکران شدهاند، تبدیل به آثار ماندگاری در سینمای ایران شدند. از «به رنگ ارغوان» گرفته تا «از کرخه تا راین» که خاطرم هست در آن سالها چقدر بحث درباره آن شد و کار به جاهای بالا کشید تا اجازه اکران فیلم صادر شد. مگر درباره فیلم «بازنده» زندهیاد سیفالله داد شاهد همین شرایط نبودیم؟ آن فیلم هم اجازه ندادند در جشنواره فجر وارد شود و تا مدتها عدهای با آن مشکل داشتند.
اینها مسائلی است که نیاز به یک اعتماد از سوی نهادهای بالادستی دارد. لااقل به نهادی مانند حوزه هنری که سالهاست در این عرصه فعال است، باید اعتماد کنید و کسی نمیتواند درباره دغدغهمندی آنها انقلتی را مطرح کند. جالب اینکه «مصلحت» اولین فیلم مشترک حوزه هنری و سازمان اوج است و دو نهاد با این سابقه و اعتبار پشت آن هستند اما هنوز هم عدهای درباره آن انقلت دارند! اینها کار را سخت میکند به خصوص برای امثال ما که تربیت شدهایم تا در این میدان کار کنیم اما عمرمان مدام رو به فرسایش میرود.
تازه اینها درباره فیلمهای ساختهشده من است و فیلمهای دیگری هم هست که دغدغه آنها را داشتم و تا جایی هم برای ساخت آنها پیش رفتم اما به مرحله تولید نرسید! میتوانم بگویم «مصلحت» نه اولین که سومین فیلم من است که با چنین مشکلاتی مواجه میشود. تا قبل از «مصلحت» من دو فیلم دیگر میخواستم بسازم که تا مرحله پیشتولید هم آنها را پیشبردم اما فیلمنامه آنها هم به گیروگرفتهایی از همین جنس برخورد و اساساً ساخته نشد! اینها باعث میشود فیلمسازانی که انگیزه کار برای انقلاب و مردم را دارند، مدام گرفتار همین فرآیندهای فرسایشی شوند.
* در همین فضا حتی هستند فیلمهایی که شاید به محاق توقیف نمیروند اما از ممیزی و سانسور مصون نمیمانند.
اتفاقاً نکته من همین است. البته بحث در این زمینه کمی پیچیده است. نمیتوان کتمان کرد که برخی در مرحله فیلمنامه تعهدهایی را میدهند اما در مرحله تولید کار دیگری را میسازند. البته مشخصاً درباره کار من اینگونه نبود و ما عین به عین فیلمنامه تأییدشده را ساختیم. به همین دلیل هم میگویم مشکل فیلم من صرفاً اختلاف نظر و سلیقه است. این ماجرا هم با چرخش مدیران پررنگتر میشود یعنی ما در مواردی با یک مدیر کار را تا جایی پیش بردهایم اما وقتی آن مدیر عوض میشود، همه چیز مجدد به مشکل برخورد کرده است. مدیر قبلی مجوزی برای کل کار میدهد اما مدیر بعدی که میآید میخواهد در حد سکانس و پلان نظر بدهد. اینجاست که میگوئیم پای برداشتهای شخصی و سلیقهای به میان میآید و به کارها لطمه میزند.
چقدر فیلم داریم که اخلاق، فرهنگ و سبک زندگی ما را هدف گرفتهاند؟ اما اصولاً حساسیتی بر روی این دست آثار وجود ندارد اما به محض آنکه فیلمی دغدغهمند میشود و میخواهد روی موضوعی با حساسیت بیشتری تمرکز کند، همه روی آن حساس میشوند! من نوعی مگر چقدر میتوانم تحمل کنم؟
بالاخره سیستم مدیریت، یا به یک فیلمسازی و یک نهاد اطمینان دارد، یا ندارد. نمیشود بگوییم تا اینجای مسیر را به شما اعتماد داریم اما از این بیشتر را ما باید نظر بدهیم! وقتی یک ارگان مسئول صدور مجوز است و مجوزی را صادر کرده است، همه باید به آن پایبند باشد. یکی از مشکلات جدی ما در همه این حوزهها برخوردهای بهشدت سلیقهای است. این برخوردهای سلیقهای تا قیام قیامت میتواند ادامه داشته باشد چرا که به تعداد آدمهای مختلف ممکن است سلیقههای مختلف هم وجود داشته باشد. در چنین فضای دیگر سنگ روی سنگ بند نمیشود. مشکل ما با سانسور، سلیقهمحور بودن آن است وگرنه اینکه باید اصولی وجود داشته باشد و یک تیم در وزارت ارشاد متولی اعمال آن باشند، کاملاً پذیرفتهشده است. مشکل اصلی نگاه سلیقهای است.
میدانید در این وضعیت چه اتفاقی رخ میدهد؟ فیلمهای دغدغهمند کم میشود. فکر میکنید چه تعداد فیلمساز دغدغهمند داشتهایم که در مواجهه با همین شرایط همه چیز را رها کردهاند و سراغ زندگی خود رفتهاند؟ چقدر فیلم ما داریم که خانواده در آنها به لجن کشیده میشود؟ چقدر فیلم داریم که اخلاق، فرهنگ و سبک زندگی ما را هدف گرفتهاند؟ اما اصولاً حساسیتی روی این دست آثار وجود ندارد اما به محض آنکه فیلمی دغدغهمند میشود و میخواهد روی موضوعی با حساسیت بیشتری تمرکز کند، همه روی آن حساس میشوند! من نوعی مگر چقدر میتوانم تحمل کنم؟
* این روزها شاهد اکران فیلم خوب «غریب» هستیم که البته نتوانسته است آنطور که باید در گیشه فروش چشمگیری داشته باشد. کمی درباره وضعیت اقتصادی فیلمهایی که احتمالاً در فضای رسانهای سینما برچسب «فیلم انقلابی» میخورند صحبت کنیم. این جنس آثار چقدر باید دغدغه بازگشت سرمایه و فروش داشته باشند؟
مشخصاً درباره اقتصاد سینما و ماجرای آنالیز گیشه فیلمها من نمیتوانم نظر کارشناسی بدهم اما آنچه مشخصاً درباره فیلمهای دغدغهمندی مانند «غریب» و یا فیلم خود من «هناس» که نمونهشان بهخصوص در سالهای اخیر در سینمای ایران کم بوده است میتوانم مطرح کنم، این است که رسیدن این آثار به جایگاه ایدهآلشان نیاز به زمان دارد. سینمای ما برای چند دهه با سلیقه مشخصی پیش رفته و فیلمهایی با موضوعات خاص در آن عرضه شده که طبیعتاً مخاطب خاص خود را هم پیدا کرده است و همچنان هم این جنس آثار را دوست دارند و حاضرند برای تماشای آنها هزینه کنند. جنس این فیلمها و مخاطبانشان کاملاً مشخص است.
فیلمهایی مانند «غریب» و «هناس » حالا در شرایطی دارند تولید و عرضه میشوند که سالهاست نمونه مشابه در سینمای ایران کم داشتهاند. شما را ارجاع میدهم به زمانی که فیلم مانند «از کرخه تا راین» ساخته شد و اتفاقاً حضور بسیار موفقی هم در گیشه داشت. سالها اما از این جنس فیلمها کمتر ساخته شده و مخاطبی که به این دست آثار علاقه داشته آرامآرام از سینما فاصله گرفته است.
آشتی کردن مجدد مخاطبان فیلمهایی از جنس «هناس» با سینما، نیاز به زمان دارد
تحلیل حسی و غیرکارشناسیام این است که بخشی از این مخاطبان حتی به این جمعبندی رسیدهاند که فیلمهای مطلوبشان در سینما تولید نمیشود و به همین دلیل تصمیم به نوعی قهر با سینما گرفتهاند. حالا مدتی است که این جریان مجدد دارد در سینما پا میگیرد و فیلمهایی از این جنس مجدد ساخته میشود. زمانی این آثار با کیفیتهای پایین شاید ساخته میشد و حالا فکر میکنم شاهد عرصه فیلمهای باکیفیتتر و جذابتر در این فضا هستیم. اگر زمان بدهیم، مخاطب این آثار بار دیگر به سینما اعتماد پیدا میکند و تبدیل به حامی این جریان میشوند.
این طیف به نظرم طیف بسیار عظیمی در جامعه ما هستند که باید مطلع شوند فیلم مطلوبشان در سینما عرضه شده و میتوانند با خانواده به تماشای آثار بنشینند و با سینما آشتی کنند. البته سیستم پخش هم نقش بسیار مهمی در دیده شدن این آثار دارد. حتی میتوانیم به ایدههایی برای تسهیل حضور خانوادهها در سینما فکر کنیم. شخصاً سالهاست که به دلیل حضور بچههایم نمیتوانم به سینما بروم و اگر مثلاً سینمایی وجود داشته باشد که برای دو ساعت اکران فیلم امکان حضور بچهها در غرفه بازی کودکان فراهم باشد، حتماً بهشخصه بیشتر به سینما میروم. شاید مسائلی از این دست هم جزو دغدغههای خیلی از خانوادههای علاقهمند به سینما باشد. در چنین شرایطی فیلمی مانند «غریب» که خوش ساخت است، حس خوبی دارد، خیلی شعار نمیدهد و حرف روز هم میزند از سوی مخاطب با استقبال بیشتری مواجه میشود. رسیدن به شرایط ایدهآل برای احیای جریان استقبال از این جنس آثار در سینما، نیاز به زمان بیشتری دارد.
* سال گذشته جشنواره فیلم فجر با شرایط عجیبی برگزار شد و شاهد برخی شکافها میان خانواده سینما بودیم که در سالهای قبلتر کمتر شاهد نمونه آن بودیم. بهعنوان یک سینماگر جوان و دغدغهمند چه ارزیابیای از شرایط پیش روی سینمای ایران دارید؟
واقعاً شرایط آنقدر پیچیده است که نمیتوان یک گزاره کلی درباره آن مطرح کرد. واقعاً نمیدانم سال پیش رو چه اتفاقاتی برای سینمای ایران رخ خواهد داد اما بسیار امیدوارم. برایم جالب است که بهرغم وجود این شرایط مبهم، بهشدت امید دارم به آینده. در عین حال نمیتوانم تحلیل مشخصی ارائه کنم چرا که ممکن است در حق برخی دوستانم اجحاف کنم.
* میتوان این فضا را به سمت تحقق همان امیدواریها مدیریت کرد؟
حتماً میتوان این شرایط را مدیریت کرد. مگر تا به امروز در تاریخ سینمای جهان، جریانات مشابه مدیریت نشدهاند؟ سیاستگذاران سینما هم فیلمسازان را به سمت ایدههایی که به آنها علاقهمند هستند هدایت میکنند و هم در عین حال از آنها مراقبت میکنند. البته این کار راحت نیست و در کشورهای غربی با سالهای آزمون و خطا توانستهاند به یک استانداردهایی در مدیریت فرهنگی برسند. استانداردهایی که باعث میشود آنها همزمان هم هنرمندان خود را حفظ کنند و هم پای اصول خود بایستند و هم مهمتر از همه مخاطب خود را از دست ندهند. حتی میتوانند فیلمهای خود را با رعایت همه اصول و قواعد خودشان، به تمام دنیا عرضه کنند و واقعاً ما هم میتوانیم از جنس مدیریت فرهنگی آنها الگو بگیریم. اینها مسیرهای تجربهشدهای در دنیاست. وقتی تاریخ سینمای هالیوود را مطالعه میکنیم، الگوهای موفقی در این زمینه وجود دارد که میتوانیم تلاش کنیم تجربههای آنها را بومیسازی کنیم.
محمدتقی فهیم منتقد سینما با اشاره به فیلم سینمایی «برادران لیلا» گفت: فیلم سینمایی «برادران لیلا» ساخته سعید روستایی، بزرگترین نمونه شعارزدگی، نمادگرایی و تمرکز روی مضمون افراطی این روزهای سینما است که از خط روایت داستان بارها و بارها فاصله میگیرد و میتوان ادعا کرد که فیلمهایی که قصهگو نیستند، تاریخ انقضا و مصرف دارند.
به گزارش سینمای خانگی از روابطعمومی انجمن سینمای جوانان ایران، سومین جلسه از هشتمین فصل پاتوق فیلم کوتاه تهران، روز گذشته دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۲، با نمایش فیلمهایکوتاه داستانی «من آمریکایی هستم» بهکارگردانی امید میرزایی، «فیلهای سفید» بهکارگردانی جمیل عاملصادقی و «زیر هشت» بهکارگردانی پدرام مقیمی، در پردیس سینمایی بهمن تهران برگزار شد.
این جلسه مانند تمام جلسههای پاتوق فیلم کوتاه با اکران و نقد و بررسی چهار فیلم کوتاه همراه بود که فیلم کوتاه کوتاه «اسب سفید بالدار» بهکارگردانی مهیار ماندگار، به دلیل مشکلات پیشآمده روی پرده سینما نرفت که مصطفی ساجدی مجری برنامه، پس از نمایش و در ابتدای شروع جلسه نقد و بررسی از علاقهمندان سینما و فیلم کوتاه، ضمن تبریک سال نوی شمسی و ماه رمضان، برای این اتفاق عذرخواهی کرد.
محمدتقی فهیم، منتقد سینما، بهعنوان کارشناس ویژه سومین جلسه، پس از اکران آثار با کارگردانان فیلمهای به نمایش درآمده و علاقهمندان و هنرجویان سینما که در سالن شماره ۲ سینما بهم حضور داشتند، به گفتگو نشست و آثار آنها را از منظر نمادگرایی و تمرکز بر قصهگویی مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
فهیم در ابتدای صحبتهای خود بیان کرد که هر سه فیلم کوتاه اکران شده در جلسه سوم پاتوق فیلم کوتاه، سه فیلم کوتاه متوسط سینما هستند. در مجموع و با استفاده از ظرفیتهای به کار رفته در هر سه آنها میتوان برآیند یک سینمای استاندارد را در ذهن ترسیم کرد؛ زیرا قطعا هر کدام از فیلمها نقاط قوت و ضعفهای مختلفی را دارد.
منتقد مهمان پاتوق فیلم کوتاه درباره راه حل رشد سینمای ایران گفت: سینمای ایران با حضور کارگردانهای انجمن سینمای جوانان ایران و فیلم کوتاه، آیندهای روشن خواهد داشت، زیرا تغییر در برخی از رویکردها دربرابر سینما قابل مشاهده است، تغییر و حرکت به سمت سینمای قصهگو و فاصله گرفتن از سینمای نمادگرا، شعاری و البته مضمونمحور. خاطرم هست یکی از سینماگران برزگ جهان گفته بود که اگر قصه ندارید، فیلم نسازید. تبدیل کردن سینما به عنوان یک تریبون سیاسی برای اتتقال مضمون به مخاطب که قصه به این مضمون و شعارها اضافه میشود، وهن سینما است، درحالی که باید در روند بیان قصه، مضمون و نمادها بیان شوند.
وی با اشاره به فیلم سینمایی «برادران لیلا» ادامه داد: فیلم سینمایی «برادران لیلا» ساخته سعید روستایی، بزرگترین نمونه شعارزدگی، نمادگرایی و تمرکز روی مضمون افراطی این روزهای سینما است که از خط روایت داستان بارها و بارها فاصله میگیرد و میتوان ادعا کرد که فیلمهایی که قصهگو نیستند، تاریخ انقضا و مصرف دارند.
فهیم ضمن تاکید بر اینکه قصهگویی و پایبندی به اصل سینما یعنی داستان، در سینمای کوتاه سخت است، درباره وضعیت سه فیلم کوتاه جلسه سوم پاتوق فیلم کوتاه تصریح کرد: هر سه فیلم کوتاه «من آمریکایی هستم»، «فیلهای سفید» و «زیر هشت» داستان دارند، اما از مولفههای ثابت سینمای کوتاه که نماد، استعاره، شگفتی در پایان و آشناییزدایی است، استفاده کردهاند و رگههای قصهگویی خود را کمرنگ کردهاند. من معتقد هستم که تا زمانی که بخواهیم از فیلمنامه و فیلم به عنوان یک تریبون سیاسی، تفکر و حزب استفاده کنیم، با شکست مواجه میشویم؛ قصهگویی با احساسات مخاطب ارتباط دارد و اگر احساس را از یک اثر هنری بگیریم روی مخاطب خود تاثیر نمیگذارد.
در ادامه، ساجدی با دعوت از امید میرزایی، نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه «من آمریکایی هستم»، نقد و بررسی فیلمهای کوتاه را آغاز کرد و میرزایی با اشاره به خط اصلی فیلمنامه خود و نقطهای که باعث شد این ایده به ذهن او برسد و تفاوتهایی که با خروجی نهایی با ایدههای اولیه و متن فیلمنامه دارد، توضیح داد.
فهیم درباره «من آمریکایی هستم» توضیح داد: این فیلم کوتاه جمع اضداد است، ما با یک فیلمنامه ضعیف که تمرکز کمی روی قصه دارد، همراه است ولی دکوپاژها و میزانسهای صحنه بسیار دقیق هستند، فیلمنامه محافظهکارانه تولید شده است و نمیدانم که در نگارش هم همینطور بوده یا خیر و نظر سرمایهگذار و تهیه کننده روی شعاری شدن آن چه تاثیری گذاشته است؛ این فیلم کوتاه جزو فیلمهای مهمی در سینمای کوتاه نیست ولی برای کارگردان آن که آینده خوبی دارد، قطعا تجربه و درسهای بزرگی همراه داشته که مسیر پیشرفت او را در آینده هموار میکند.
در ادامه فهیم همراه با میرزایی نویسنده و کارگردان «من آمریکایی» هستم درباره روابط علت و معلولی و منطقی نوع قاببندی و دکوپاژها به گفتگو پرداختند.
پدرام مقیمی کارگردان فیلم کوتاه «زیر هشت» کارگردان دیگری بود که برای نقد و بررسی فیلم کوتاه خود روی صحنه حاضر شد تا درباره فیلم کوتاه خود به همراه ساجدی و فهیم گفتگو کند.
کارگردان «زیر هشت» با بیان اینکه خط اصلی فیلمنامه خود و نقطهای که باعث شد این ایده به ذهن او برسد که نام این اثر هم ناظر به ایده مرکزی آن است، درباره شرایط تولید، روند نگارش فیلمنامه و انتخاب بازیگرهای خود برای تولید توضیح داد و محمدتقی فهیم نیز درباره ساختارهای اشتباه این فیلم در دکوپاژ که بار معنایی مخالف فیلمنامه را به مخاطب ارائه میداد.
فهیم درباره ادامه درباره سنت شگفتی در پایان و تعلیق در فیلم کوتاه که ناظر به فیلم کوتاه «زیر هشت» است، عنوان کرد: یکی از مشکلات فیلم کوتاه، درگیر شدن تمام فیلم برای زمانی است که اتفاق و شگفتی پایان فیلم رخ دهد؛ این خاصیت در ساختار سینما ایرادی ندارد، اما زمانی که شگفتی و غافلگیری یک روال طبیعی در پایان تمام فیلمهای کوتاه میشود، از قائده اصلی سینما به دور است؛ ساختار و قائده اصلی سینما بیشتر پذیرای تعلیق است تا شگفتی.
وی برای تفهیم تفاوت شگفتی با تعلیق تکمیل کرد: شگفتی یعنی شما در خیابان راه میروید که ناگهان یک شخصی با چوب شما را میزند و تعلیق یعنی، شما در خیابان راه میروید و میدانید که کمی جلوتر یک شخصی برای زدن شما کمین کرده است؛ دلهره و اضطرابی که تعلیق ایجاد میکند؛ تعلیق به روند اصلی داستان کمک میکند، اما شگفتی گاهی باعث میشود که خط اصلی داستان گم شود و روایت دچار اختلال شود.
در پایان فیلم کوتاه «فیلهای سفید» ساخته جمیل عاملصادقی آخرین فیلم کوتاه جلسه سوم فصل هشتم پاتوق فیلم کوتاه تهران گفت: «فیلهای سفید» جزو سختتر فیلمهای این هفته در روند تولید است و البته نقدهای زیادی هم به آن وارد میشود؛ به عنوان مثال خط روایی داستان و ساختار ادبی که مدنظر دارد به نوع کارگردانی آن نمیخورد و تناسب ندارد، فیلم میخواهد که فضای شاعرانهای را در بستر سوررئال خلق کند، اما در ساختار تولید نتوانسته است که موفق عمل کند و مخاطب را با خود همراه نمیکند.
فصل هشتم پاتوق فیلم کوتاه با همکاری موسسه فرهنگی، تبلیغاتی بهمن سبز- پخش رویش، دوشنبه هرهفته، به غیر از تعطیلات رسمی، ساعت ۱۵ تا ۱۷:۳۰ با نمایش آثار کوتاه و جلسه نقد و بررسی همراه مخاطبان فیلم کوتاه در پردیس سینمایی بهمن است.
تهیهکننده فیلم «برادران لیلا» با اعلام اینکه شورای پروانه ساخت دولت گذشته فهرستی رسمی برای اصلاحات فیلمنامه به سازندگان فیلم ابلاغ نکرده بود، از مدیران سینمایی درخواست کرد که با توجه به پخش نسخه قاچاق فیلم، اجازه پخش «برادران لیلا» در سینماها و پلتفرمها داده شود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، تقریبا تا یک ماه دیگر حاشیههای فیلم «برادران لیلا» یک ساله میشود و این ساختهی سعید روستایی، از اردیبهشت سال ۱۴۰۱ بعد از رونمایی پرماجرا در جشنواره کن تا به امروز یکی از سوژههای جدی و پرچالش سینما بوده است.
جدیدترین حاشیه «برادران لیلا» انتشار نسخه قاچاق آن برای مخاطب ایرانی پس از پخش در یک پلتفرم خارجی است؛ اتفاقی که قابل پیشبینی بود و تهیهکننده فیلم بهمنماه ۱۴۰۱ با توجه به برنامهریزی کمپانی پخشکنندهی فیلم برای انتشار نسخه بلورِی، نسبت به آن ابراز نگرانی کرده بود.
هوتن شکیبا، ابراهیم عامریان، مرضیه برومند، محمدامین همدانی و سعید روستایی را میتوان پنج چهره موثر و خبرساز سینمای ایران در سال گذشته دانست.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، از هر زاویهای که نگاه کنیم سال ۱۴۰۱ سالی عجیب و پر از اتفاقات غیرقابل پیشبینی برای سینمای ایران بود. سینمایی که تازه میخواست از زیر آوار سنگین کرونا بیرون بیاید و قد راست کند اما دچار چنان زلزلههایی شد که بار دیگر تا مرز کما پیش رفت.
هر چند به استناد آمار مجموع فروش فیلمهای اکران شده در سینما چیزی در حدود دو برابر سال قبل بود اما التهابات و بحرانهای اجتماعی بهویژه در نیمه دوم سال هم چرخه اکران و هم چرخه تولید در سینمای ایران را تحت تأثیر خود قرار داد تا تجربیات سال ۱۴۰۱ در فضایی ملتهب و در عین حال پر از سوءتفاهم در دفترچه خاطرات سینمای ایران ثبت شود.
با این همه و به سنت هر سال در سرویس هنر مهر دست به انتخاب زدیم تحولات این سال عجیب را از معبر کارنامه چهرهها مرور کنیم.
پنج چهرهای که در این گزارش سراغ آنها رفتهایم تنها پنج گزینه ممکن برای نوشتن گزارشی از این جنس محسوب میشوند و میتوان در ترکیبهای متفاوت، بخشهای دیگری از تحولات «سینمای ۱۴۰۱» را هم مورد واکاوی قرار داد.
با ما در بازخوانی کارنامه پنج چهره خبرساز سینمای ایران در سالی که گذشت، همراه شوید.
ابراهیم عامریان؛ قاعده بازی در گیشه
با آنکه هنوز سودا و حسرت ساخت فیلمی برای شهید احمد امینی را در سر دارد و حتی یک بار برای پیش تولیدش خیز هم برداشت و در نظر داشت از نوید محمدزاده و پیمان معادی در این پروژه استفاده کند اما آنچه در این سالها او را در مرکز توجهات قرار داده تمایلش به تهیهکنندگی فیلمهای طنز و پرفروش در گیشه بوده است؛ ابراهیم عامریان حالا برای آن دسته از مخاطبانی که بیشتر به ژانر کمدی علاقهمندند، فردی نام آشناست؛ تهیهکنندهای که حتی در سختترین شرایط سینما و در روزهایی که کمتر سینماگری ریسک تولید و اکران فیلمی را میکرد، از همان بحران مخاطب و فروش، منتفع شد و سود برد!
وحشت دوران کرونا و ضررهای پی در پی آن هنوز در خاطرهها هست این را بیشتر آنهایی که طعم گزنده آن را چشیدهاند به یاد دارند، با این حال عامریان در همان دوران «دینامیت» را روانه اکران کرد، فیلمی که بدون محدودیت زمانی اکران، روی پرده رفت و بالغ بر ۵۸ میلیارد در سینماها فروخت، بعدها هم در اکران آنلاین به گفته همین تهیهکننده آوردهای ۱۱ میلیارد تومانی برای سازندگانش داشت. این اما مسیری است که عامریان از سال ۹۶ آن را دنبال کرد و در همراهی با مسعود اطیابی آن را تبدیل به فرمولی کرد که بعدها تکرارش بازهم برایشان سودآور بود.
ابراهیم عامریان و مسعود اطیابی از زوجهای موفق در فتح گیشه به حساب میآیند
مسعود اطیابی با آنکه پیش از آغاز قصه تولید فیلمهای کمدی، فیلمی با نام «ماه گرفتگی» با محوریت التهابات سال ۸۸ ساخت و به دلیل کیفیت نامطلوبش نتوانست آن را روی پرده ببرد اما درست یک سال پس از آن با همراهی ابراهیم عامریان از این سبک فیلمسازی فرمان چرخاند و به سمت فیلمهای طنز آمد، این نقطه آغاز همکاری ترکیب عامریان و اطیابی بود تا در اولین گام به سراغ کمدی «تگزاس» بروند.
دو سال بعد عامریان این روند همکاری را تکرار کرد و این دو دنبالهای بر اولین محصول مشترکشان ساختند و «تگزاس ۲» سرانجام در سال ۹۸ روی پرده رفت که هر دو از پرفروشهای همان سالها شدند. «دینامیت» و «انفرادی» نیز در تداوم همکاری این دو سینماگر شکل گرفت که این دومی در همین سال ۱۴۰۱ روی پرده رفت و فروشی بالغ بر ۷۷ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان برای سینمای ایران به همراه داشت، «دینامیت» هم در حالی که چند سال در توقیف بود، به دلیل عدم تمایل سایر سینماگران برای نمایش آثارشان در آن شرایطی که بحران مخاطب بر سینمای ایران سایه انداخته بود، تهیهکنندهاش از این فرصت استفاده کرد تا ضمن خارج کردن آن از دایره توقیف، فروشی استثنایی را تجربه کند همه اینها باعث شد تا عامریان به یکی از چهرههای پولساز سینمای ایران تبدیل شود.
تهیهکنندگی اما تنها حرفهای نیست که عامریان به آن پرداخته است. او کمی بعد از اینکه چند فیلم را تهیه کرد به سراغ تجربه کارگردانی هم رفت اما نه در سینما. او این بار شبکه نمایش خانگی را برای ثبت این تجربه برگزید تا اولین بار با سریالی با محوریت کودکان کارگردانی را بیازماید. «نارگیل» عنوان اولین سریال عامریان بود که در سال ۱۴۰۰ توزیع شد، او پس از آن در اوایل سال جاری سریالی دیگر را برای این شبکه ساخت اما باز هم با محتوایی طنز. اگر مخاطب سریال «آنتن» بوده باشید احتمالاً در روزهای ملتهب سال ۱۴۰۱ حواشی مرتبط با آن را هم شنیدید، سریالی که به گفته کارگردانش، به دلیل وجود سکانسی مرتبط با اعتراضات دانشجویی و شباهتش به وضعیت آن روزهای جامعه حساسیتبرانگیز و مدتی جلوی انتشارش گرفته شد، با این حال عامریان با پذیرش و اعمال برخی اصلاحات توانست به توزیع مجدد آن ادامه دهد.
ابراهیم عامریان حالا فیلم کمدی «فسیل» را به عنوان یکی از فیلمهای اکران نوروز ۱۴۰۲ روی پرده دارد، فیلمی که سینماداران امید به فروشش دارند تا بتوانند مخاطبانی عمده را در سالنها شاهد باشند و از همین امروز یکی از فیلمهای مدعی گیشه سال جدید نیز به شمار میرود.
هوتن شکیبا؛ درخشش در عین پرکاری
با آنکه تلویزیون این روزها در یکی از بحرانیترین دوران خود از منظر مخاطب به سر میبرد، گاهی اما بازپخش برخی سریالهای خاطرهبرانگیز این کنجکاوی را پیش میآورد که مخاطبان به تماشایش بنشینند. سریال «لیسانسهها» یکی از همانهاست که این شبها از تلویزیون پخش میشود، مجموعهای که در سال ۹۵ روی آنتن رفت و هنوز هم بریده فیلمهایش در صفحات مجازی به چشم میخورد، احتمالاً از «لیسانسهها» نقشآفرینی هوتن شکیبا با نقش «حبیب» را به یاد دارید، برای او که پیش از آن بیشتر در حوزه تئاتر مشغول فعالیت بود و تئاتربینهای حرفهای او را میشناختند، کاراکتر «حبیب» نقطه آغاز شهرت در میان عامه مردم شد و توانست طیفی از مخاطبان را به خود جلب کند. هوتن شکیبا اما خیلی زود از فضای آثار کمدی فاصله گرفت و حضور جدیترش در سینما را با «شبی که ماه کامل شد» ساخته نرگس آبیار تجربه کرد که حضور تحسینبرانگیزش سیمرغ بهترین بازیگر مرد را برایش از آن دوره از جشنواره به ارمغان آورد؛ تجربهای که دو سال بعد باعث همکاری مجدد نرگس آبیار با هوتن شکیبا در «ابلق» و این روزها در سریال «سو و شون» شد.
آنچه اما او را در میان فهرست پنج چهره سال نشانده است اکران سه فیلم از او در سال گذشته همزمان با پخش دو مجموعه «مهمونی» و «رهایم کن» در شبکه نمایش خانگی است، بازیگری که حالا علاوه بر بازیگری صداپیشگی را هم در کارنامه خود ثبت کرده است، او که پیش از این کاراکتر محبوب «دیبی» را با صدایش در مجموعه «کلاه قرمزی» داشت نوروز ۱۴۰۱ با سریال «مهمونی» با صدای شخصیت «بچه» ظاهر شد تا بار دیگر این محبوبیت را تجربه کند.
«تیتی» بعد از «علفزار» موفقترین فیلم غیرکمدی اکران ۱۴۰۱ به حساب میآید
شکیبا در عرصه سینما هم در اکران عمومی ابتدا با «تی تی» ساخته آیدا پناهنده ظاهر شد، فیلمی که تجربه همبازی بودن با الناز شاکردوست را برایش تکرار کرد و در گیشه فروش ۲۱ میلیارد تومانی را رقم زد، یک ماه بعد با همین ترکیب این بار با فیلم نرگس آبیار با نام «ابلق» به سینماها آمد تا فیلم جدیدش ۲۰ میلیارد تومان برای سینمای ایران آورده داشته باشد. در قدم بعدی در «ملاقات خصوصی» اما نقش مقابلش پریناز ایزدیار بود تا باز هم یک تجربه موفق را ثبت کند.
«ملاقات خصوصی» با همه حاشیههایی که در فجر چهلم داشت و با آنکه در روزهای نزدیک به برگزاری چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر به نمایش عمومی درآمد و بسیاری گمان میکردند به دلیل نمایش فیلمهای جدید در فجر، این فیلم زمان طلایی اکران را از دست داده اما تا به اینجا یکی از فیلمهای موفق در حوزه آثار اجتماعی بوده و تاکنون توانسته است فروش ۲۰ میلیاردی در اکران عمومی را به ثبت برساند تا هوتن شکیبا یکی از چهرههایی باشد که از منظر فروش نمره قبولی را از مخاطبان سینمای ایران کسب کرده است و حضورش باعث تضمین گیشه میشود. او حالا مجموعه «رهایم کن» را در شبکه نمایش خانگی دارد و پخش نوروزی مجموعه «مهمونی» با صداپیشگی او نیز آغاز شده است.
مرضیه برومند؛ خانم مدیرعامل
گرچه هنوز به یاد ماندنیترین اتفاق «خانه سینما» برای خیلیها به ماجراهای تقلاهای جواد شمقدری معاون سینمایی وقت، در جهت بستن درهای این خانه در اوایل دهه ۹۰ و در سوی دیگر همبستگی اعضای خانه سینما برای ممانعت از این امر است اما واقعیت این است که این نهاد در این یک دهه گذشته نقشی تعیینکننده در فعل و انفعالات کلی سینمای ایران نداشته است. با این حال همواره اتفاقات و تحولاتش زیر ذره بین اصحاب رسانه و البته سینماگران بوده است.
سال ۱۴۰۱ اما ملقمهای از حوادث مختلف در همه ابعاد برای سینما بود که این نهاد هم از آن مستثنی نبود. در روزهای ابتدایی و پیش از تلاطمهای شهریورماه کشور، مساله انتخابات دوره شانزدهم خانه سینما در صدر اخبار قرار گرفت، انتخاباتی که گاه نامهای متفاوت بهعنوان گزینه نهایی هیأت مدیره و مدیرعاملش مطرح میشد سرانجام اما این محمدمهدی عسگرپور بود که عنوان رئیس هیات مدیره را به خود اختصاص داد. با بروز التهابات در نیمه دوم سال جاری و در میان گرههایی که همه مشاغل در جز به جز گرفتارش بودند، کنشمندی خانه سینما برای صیانت از اعضایش بیشتر مورد رصد قرار گرفت به واسطه همین امر بود که انتخاب مدیرعامل در اولویت دوم قرار گرفت اما همچنان گمانهزنیهایی درباره سکاندار این مجموعه مطرح میشد. با عبور از روزهای غبارآلود و رسیدن به یک ثبات نسبی موضوع انتخاب مدیرعامل باز هم بر مدار افتاد.
سرانجام هم مرضیه برومند بر مسند مدیرعاملی خانه سینما تکیه زد، برای معرفی او نیاز به مقدمه و موخره طولانی نیست، هر سینمادوستی احتمالاً او را میشناسند و هر آن کس که به سینمای کودک علاقهمند است، یقیناً از او خاطرهای دارد. انتخاب او اما از آن جهت حائز اهمیت است که او حالا نخستین مدیرعامل زن خانه سینماست. مرضیه برومند همانطور که در بیانیه ابتدایی خانه سینما برای معرفیاش به عنوان مدیرعامل این نهاد اشاره شده حتماً از زنان تأثیرگذار سینمای ایران است اما از سویی دیگر در سالی که زنان سینمای ایران تحت تأثیر جنبش میتو و حوادث نیمه دوم سال بیشتر مورد توجه بودند، احتمالاً این انتخاب چندان هم بیتناسب با آن روزهای پرالتهاب نبوده است.
انتصاب مرضیه برومند به مدیرعاملی خانه سینما با استقبال سینماگران همراه شد
با همه این تفاسیر اما بر کسی پوشیده نیست که او حتی پیش از آن حوادث هم بهعنوان یک زن سینماگر مقتدر و مؤثر در ذهنها بود و هست. چنان چه خودش هم در مراسم معارفهاش در خانه سینما بیان کرد: «هیأت مدیره خانه سینما به این نتیجه رسیده است که من به اقتدار خانه سینما کمک میکنم، آن را قبول میکنم. قول میدهم تلاش کنم تا تعادلی بین احساسات و عقلانیت خود برقرار کنم تا در آرامش واقعگرایانه و بدون سیاست زدگی برنامههای خانه سینما را دنبال کنم.»
مدیرعاملی خانه سینما اما همه ماجرایی نیست که مرضیه برومند در سال گذشته از سر گذارنده است؛ اردیبهشت ماه ۱۴۰۱ بود که مجموعه عروسکی او با عنوان «شهرک کلیله و دمنه» در شبکه نمایش خانگی توزیع شد، با انتشار چند قسمتش اما به سرعت بریده فیلمهایی مبتنی بر روابط غیرعادی دو کاراکتر عروسکی این سریال در فضای مجازی فراگیر شد تا طیفی از مخاطبان آن را مجموعهای در جهت ترویج موارد غیراخلاقی و دست کم ضدکودک توصیف کنند تا جایی که برخی از تندروها طرح راهاندازی کمپینی برای توقیف این سریال را درانداختند، برومند اما بلافاصله در بیانیهای اعلام کرد که «شهرک کلیله و دمنه» برای کودکان نیست و اساساً برای مخاطبان کودک ساخته نشده است و مجموعهای برای بزرگسالان است، به واسطه همین موضوع پس از وقفهای توزیع این سریال در شبکه نمایش خانگی از سر گرفته شد.
سعید روستایی؛ تراژدی «لیلا» و دردسرهایش
در سالی که گذشت سینمای ایران همچنان با بحران مخاطب مواجه بود و شمار مخاطبان پرفروشترین فیلمهای در حال اکران در سینماها از مرز ۲.۵ میلیون نفر هم عبور نکرد. در چنین شرایطی اینکه فیلم تازه یک کارگردان جوان بدون عرضه رسمی از سوی طیف گستردهای از مخاطبان دیده و بحث پیرامون آن تبدیل به سوژه داغ فضای مجازی در واپسین روزهای سال شود، اتفاقی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت؛ بهخصوص اگر فیلم مورد بحث، یکی از آثار خبرساز و پرحاشیه سالی که گذشت هم بوده باشد.
«برادران لیلا» ساخته سعید روستایی از فیلمهایی بود که در آستانه برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر نامش در فضای رسانهای بهصورت پرتکرار مطرح میشد و انتظار رونمایی از آن در جشنواره سال گذشته میرفت اما به گفته جواد نوروزبیگی در مقام تهیهکننده، طولانی شدن فرآیند تولید باعث نرسیدن فیلم به آن دوره از جشنواره فجر شد تا عواملش برای رونمایی از آن در جشنوارههای معتبر جهانی دورخیز کنند. اولین گزینه هم جشنواره کن بود.
با پذیرش فیلم سعید روستایی در جشنواره کن، زنجیره حواشی پیرامون این فیلم کلید خورد. ابتدا حضور عوامل فیلم بر روی فرش قرمز خبرساز شد و بعدتر اعتراض سازمان سینمایی به نسخه به نمایش درآمده از فیلم در جشنوارهای خارجی. به گفته سازمان سینمایی این فیلم بدون دریافت پروانه نمایش راهی جشنواره کن شده و حتی مشورت مسئولان سینمایی برای حذف دو سکانس از فیلم هم مورد بیتوجهی عوامل آن قرار گرفته است. در چنین فضایی اظهارات عجیب سعید روستایی در نشست خبری فیلمش مبنیبر تن ندادن به هر گونه اصلاحیهای، گره ماجرا را کورتر کرد تا سازمان سینمایی با صدور اطلاعیهای رسمی اعلام کند امکان نمایش فیلم در ایران به دلیل تخلف صورتگرفته، وجود ندارد. «برادران لیلا» اینگونه بهصورت رسمی از سوی سازمان سینمایی توقیف شد.
«برادران لیلا» از دیدهشدهترین فیلمهای سال ۱۴۰۱ سینمای ایران بهحساب میآید
از همان زمان اما زمزمه قاچاق فیلم مطرح شد چرا که فیلم پخشکنندهای بینالمللی هم داشت و قرارداد عرضه آن در پلتفرمهای خارجی ثبت شده بود. این اتفاق بالاخره در واپسین هفته سال ۱۴۰۱ رخ داد و نسخه با کیفیت فیلم «برادران لیلا» در فضای مجازی دست به دست شد.
اینکه «برادران لیلا» چه نسبتی با دو فیلم قبلی سعید روستایی یعنی «ابد و یک روز» و «متری شیش و نیم» دارد شاید برای طیفی از منتقدان و فیلمبینهای حرفهای حائز اهمیت بود اما طیف گستردهتری از مخاطبان عام که به فیلم دسترسی پیدا کردند به دنبال بازیابی نسبت نشانههای درون آن با وضعیت امروز جامعه ایران بودند. خیلی زود هم مرزبندی میان مخالفان و موافقان فیلم در فضای مجازی یک دوقطبی را شکل داد تا «برادران لیلا» تبدیل به یکی از بحثبرانگیزترین آثار سینمای ایران در سال گذشته شود.
درباره آخرین وضعیت عرضه رسمی این فیلم، جواد نوروزبیگی در گفتگو با مهر به ارائه توضیحاتی پرداخت و با اشاره به تن دادن سعید روستایی به اصلاح فیلم و حذف ۲۰ دقیقه از آن برای ارائه به شورای پروانه نمایش، همچنان عرضه رسمی این فیلم را منتفی ندانست. باید دید سازمان سینمایی در سال جدید چه تصمیمی برای این فیلم و کارگردان جوانش خواهد گرفت.
محمدامین همدانی؛ معجزه با انیمیشن!
حالا بالغ بر ۲۳ میلیارد تومان فروش از بیش از ۹۱۰ هزار مخاطب را به خود اختصاص داده است، «پسر دلفینی» که فیلم انیمیشنی به تهیهکنندگی محمدامین همدانی و کارگردانی محمد خیراندیش است، با آمدنش روی پرده توانست سینماداران را به این باور برساند که انیمیشنها هم میتوانند در این سالی که فروش آثار سینمایی عمدتاً کم رمق بوده، پرچم سینما را بالا نگه دارند و حتی در اوج حوادث اجتماعی سال گذشته تنها فیلمی باشد که در میدان فروش یکهتازی میکند.
محمدامین همدانی با آنکه پیش از این انیمیشن «فهرست مقدس» را در قامت کارگردان در سال ۹۶ ساخت و بدون اینکه حاصل چندانی در اکران داشته باشد از پرده کنار رفت، این بار اما با همراهی محمد خیراندیش به فرمولی تازه از فیلمسازی در حوزه انیمیشن رسید تا بتواند توأمان بزرگسالان و کودکان را به تماشای این فیلم بنشانند و رکوردی تازه در زمینه فروش انیمیشنها را به خود اختصاص بدهد.
«پسر دلفینی» علاوهبر ایران در سینماهای روسیه هم خوش درخشید
محمدامین همدانی اما بیش از آنکه چشم به اکران داخلی فیلمش داشته باشد و پیش از آنکه «پسر دلفینی» در سینمای ایران به نمایش دربیاید، اکران بینالمللی آن را در پلتفرمهای روسیه تجربه کرد، او در چنین مسیری توانست مبلغ قابل توجه یک میلیون و ۷۳۰ هزار دلار را برای فیلمش رقم بزند و در آن بازه به دومین رتبه فروش در روسیه دست پیدا کند؛ این رقم برای فیلمهای ایرانی که چندان در بازارهای جهانی و مراودات بینالمللی موفق ظاهر نمیشوند یک دستاورد محسوب میشد تا مجرای حضور فیلمهای بینالمللی در حوزه پخش و نمایش را هموارتر کند.
سوی دیگر این موضوع اما به فعالیت فرامنطقهای محمدامین همدانی باز میگردد، یعنی همان زمانی که شرکت «اسکای فریم» را در روسیه تأسیس کرد و اتفاقاً انیمیشن «پسر دلفینی» در همان جا متولد شد قبلترش هم در حوزه کشورهای «سیآیاس» سریال «جینگلیکس» را به همراهش تیمش ساخت تا به گفته خودش به یکی از معروفترین سریالهای روسیه تبدیل و باعث شناخته شدن شرکت «اسکای فریم» شود.
دقیقا با پایان پخش بیت المللی و کسب درآمد ۳۵ میلیارد تومانی؛ حالا نسخه غیرقانونی «برادران لیلا» در فضای مجازی منتشر شد! اتفاقی که بیش از هر چیز این سوال را مطرح می سازد که آیا این اقدامی خود خواسته توسط سازندگان «برادران لیلا» و در مسیر الگو دهی آنها به سایرین برای کیفیت مواجهه و بیارزش ساختن «پروانه نمایش» میباشد؟
به گزارش سینمای خانگی به نقل از سینماپرس، پنجشنبه، ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ بعضی منابع از انتشار نسخه دیجیتال و اکران آنلاین فیلم «برادران لیلا» در فرانسه خبر دادند. همزمان با اعلام این خبر بود که نسخه قاچاق و غیرقانونی فیلم «برادران لیلا» در فضای مجازی در ایران منتشر شد. نسخه قاچاق فیلم سعید روستایی در حالی منتشر شد که نمایش آن در ایران دچار مشکل شده و توسط وزارت ارشاد در وضعیت توقیف قرار گرفته است.
جواد نوروزبیگی تهیهکننده فیلم سینمایی «برادران لیلا» ضمن اشاره به آمادگی برای اعمال اصلاحات مدنظر سازمان سینمایی تأکید کرد هنوز به اکران عمومی فیلم در ایران امیدوار است.
به گزارش سینمای خانگی، جواد نوروزبیگی تهیهکننده فیلم سینمایی «برادران لیلا» به کارگردانی سعید روستایی پس از انتشار گسترده نسخه غیرقانونی این فیلم در فضای مجازی در گفتگو با مهر، گفت: پیش از این سابقه داشته است که نسخه قاچاق فیلمی در فضای مجازی منتشرشده و بعد از آن به اکران عمومی هم رسیده و یا بهصورت رسمی در پلتفرمها عرضه شود. اتفاقاً بیشتر هم دیده شدهاند. بالاخره تعدادی از افراد هستند که منتظر عرضه رسمی فیلم باقی میمانند و نمیخواهند نسخه قاچاق یک فیلم را ببینند.
وی افزود: در حال حاضر درصدی از مخاطبان این فیلم، آن را دیدهاند و طبیعتاً وقتی فیلم اکران شود و امید هم داریم که با تصمیمگیری عاجل سازمان سینمایی این اتفاق رخ دهد، میتوانیم با استقبال مناسبتری از فیلم هم مواجه شویم. بهخصوص که خیلیها به لینکهای غیرقانونی فیلم دسترسی ندارند و هنوز فیلم را ندیدهاند. باقی علاقهمندان فیلم هم بهتر است که نسخه موجود را تماشا نکنند و در انتظار عرضه نسخه رسمی بمانند چرا که استقبال از این نسخه کمک به جریان قاچاق در سینمای ایران است.
نوروزبیگی درباره مذاکره با مدیران سازمان سینمایی برای اکران فیلم هم گفت: ما بهصورت دائم از سال گذشته تا امروز با دوستان سازمان سینمایی در تعامل و صحبت بودهایم. تا همین لحظه این مذاکرات ادامه داشته است. بعد از حضور فیلم در جشنواره کن به دلیل جابهجایی در مدیران سازمان سینمایی، شاهد رویکرد جدیدی برای حضور فیلمها در جشنوارههای خارجی بودیم که مربوط به بعد از پذیرش فیلم ما در کن بود. همان زمان از دوستان سازمان سینمایی هم نظر خواستیم و آنها هم همکاری کردند و قرار بود بعد از جشنواره کن مجدد بازبینی صورت بگیرد تا فیلم بتواند وارد چرخه اکران عمومی شود اما حواشی دیگری بهوجود آمد که روی اصل تصمیمگیری درباره این فیلم سایه انداخت.
تنبیهی که شامل حال مخاطبان هم شد!
وی ادامه داد: طبق صحبتهای وزیر ارشاد، دوستان سازمان سینمایی تصمیم به تنبیه ما گرفتند و این تنبیه علاوهبر ما، شامل حال مخاطبان سینمای ایران هم شد که امکان تماشای یک فیلم خوب در شرایط مناسب را از دست دادند. شاید اگر این فیلم زودتر از اینها اکران میشد حتی به اقتصاد سینمای ایران هم بیشتر کمک میشد. در یک سال گذشته سینماها حال و روز خوبی نداشت و ما هم خیلی تلاش کردیم که فیلم به اکران راه پیدا کند. اگر از آقایان ایلبیگی و سهرابی پیگیری کنید متوجه میشوید که ما چه تلاش ویژهای برای عبور از این مشکلات کردیم و حتی گفتیم حاضر به اعمال اصلاحات هم هستیم.
نسخهای که ما برای اعلام نظر به سازمان سینمایی ارائه کردهایم نزدیک ۲۰ دقیقه از نسخهای که منتشرشده کوتاهتر است و همین مسئله نشان میدهد که ما اصلاحات مدنظر دوستان را در فیلم اعمال کردهایم. نسخهای که در اختیار شورای پروانه نمایش قرار گرفته است، نسخه اصلاح شده است
نوروزبیگی درباره نسخه منتشرشده از فیلم در فضای مجازی هم گفت: این نسخهای است که در جشنواره کن به نمایش درآمده بود و حرف ما با دوستان سازمان سینمایی هم این بود که شرایطی فراهم بیاید تا نسخه اصلاحشده به اکران عمومی برسد. کارمان به دادگاه و دادسرا هم رسید و حتی تنبیه هم شدیم که واقعاً سابقه نداشت تهیهکنندهای بهخاطر ساخت فیلمی که پروانه ساخت هم داشته است، تنبیه شود! با این وجود همه تلاشم ایجاد شرایط برای اکران فیلم بود. تأکید من، آقای روستایی و آقای اخباراتی (سرمایهگذار فیلم) این بود که نسخه فعلی در اختیار ما نیست و کمپانی خارجی حتماً آن را منتشر خواهد کرد. فکر نمیکردیم در طول یکسال نتوانیم فیلم را در ایران اکران کنیم. قرارداد ما با کمپانی خارجی این بود که یکسال بعد از رونمایی از فیلم آن را در پلتفرم عرضه کند و آنها هم طبق قراردادی که داشتیم عمل کردند. هر چقدر هم در این زمینه هشدار دادیم، گوش شنوایی نبود تا بتوانیم نسخه اصلاح شده را به اکران برسانیم.
وی تأکید کرد: نسخهای که ما برای اعلام نظر به سازمان سینمایی ارائه کردهایم نزدیک ۲۰ دقیقه از نسخهای که منتشرشده کوتاهتر است و همین مسئله نشان میدهد که ما اصلاحات مدنظر دوستان را در فیلم اعمال کردهایم. نسخهای که در اختیار شورای پروانه نمایش قرار گرفته است، نسخه اصلاح شده است. در کل احساس میکنم دوستان مهربانانه و منطقی با فیلم برخورد نکردهاند. واقعاً با این شرایط آیا ما میتوانیم سرمایهگذار این فیلم را در سینما نگه داریم؟ ما آماده تعامل بودیم. مانند هر فیلم دیگری، فیلم ما هم اصلاحاتی داشت که میتوانستیم آنها را اعمال کنیم.
سعید روستایی با اصلاح فیلم کنار آمده است
نوروزبیگی در پاسخ به اینکه مسئولان سازمان سینمایی گفتهاند سعید روستایی حاضر به اعمال اصلاحات در فیلم نبوده است هم گفت: نسخهای که حدود سه ماه پیش به شورای پروانه نمایش ارائه شده است، نشان میدهد سعید روستایی با اصلاح فیلم کنار آماده و آن را کوتاه کرده است. مواردی هم که مدنظر سازمان سینمایی بود در فیلم اصلاح شده است و شاید دلیل دیگری برای عدم صدور پروانه نمایش آن وجود دارد که هنوز به ما نگفتهاند! ما بارها با دوستان سازمان سینمایی و حتی شخص آقای خزاعی جلسه داشتیم و اصرار کردیم اجازه دهید فیلم با اصلاحات منتشر شود و تأکیدمان هم این بود که بالاخره نسخه قاچاق فیلم منتشر میشود. چون قرارداد آن را بسته بودیم و کاری هم از دستمان برنمیآمد.
تهیهکننده «برادران لیلا» گفت: به محض انتشار نسخه فیلم در پلتفرم خارجی مجدد مذاکره با مسئولان سازمان سینمایی را آغاز کردیم و خواستیم که شرایط اکران فیلم فراهم شود. حتی مجدد اعلام کردیم اگر ممیزی بیشتری مدنظر دارید به ما اعلام کنید تا اعمال شود. امروز (شنبه) قرار است پاسخ نهایی را در این زمینه به ما بدهند. ما تلاش بسیاری کردهایم که فیلم پروانه نمایش دریافت کند اما شرایط فراهم نشد که نسخه جدیدی از فیلم را آماده عرضه به جشنوارههای خارجی هم در اختیار داشته باشیم.
وی تأکید کرد: بابت این فیلم من به دادگاه رفتهام و هنوز هم پروندهاش مفتوح است. گویا برخی افراد از خارج از سینما هم نظراتی درباره اکران فیلم دارند که باید سازمان سینمایی درباره آن توضیح دهد. ما اما فیلم را اصلاح کردهایم و پیگیر پروانه نمایش آن هم هستیم. با این حال نتیجه طولانی شدن روند پروانه نمایش و گرفتن رضایت از هر نهادی نتیجهای بهتر از اینکه فیلم قاچاق شود، نخواهد داشت. لازم است سازمان سینمایی مسئولیت پذیر باشد و در قبال خسارت مادی و معنوی پاسخگو باشد.
نوروزبیگی درباره اقدام برای اخذ پروانه نمایشی برای حضورهای بینالمللی فیلم «برادران لیلا» مشابه آنچه برای فیلم «قاتل و وحشی» صادر شده است هم گفت: ما برای هرگونه مجوزی اقدام کردهایم اما تا الان موفق نشده و دست خالی ماندهایم. به نظر میرسد شخص وزیر باید ورود کند چرا که در چند مصاحبه درباره تنبیه عوامل فیلم صحبت کردند. همین الان هم معتقدیم دیر نشده است و میتوانیم با همفکری دوستان سازمان سینمایی فیلم را اکران کنیم.
«برادران لیلا» سریال میشود؟
تهیهکننده «برادران لیلا» درباره امکان عرضه این فیلم سینمایی در قالب مینیسریال در پلتفرمهای خانگی هم گفت: هنوز در این زمینه قراردادی امضا نشده اما مذاکراتی داشتهایم. حتی با وزارت ارشاد و سازمان سینمایی هم مشورت کردیم تا مسئولیت عرضه این فیلم از دوش ارشاد هم برداشته و به نظر ساترا موکول شود. میخواستیم قبل از انتشار نسخه قاچاق، نسخه خودمان را عرضه کنیم. علیرغم میلمان این مسیر را انتخاب کردیم اما هنوز اقدامی در این زمینه نداشتیم.
وی تأکید کرد: هنوز هم آنها که علاقهمند سینما هستند، اگر فیلم را هم دیده باشند، دوست دارند نسخهای از آن را روی پرده هم ببینند. ما به همین اندازه هم بسنده میکنیم و امیدواریم دوستان سازمان سینمایی هم کوتاه بیایند تا فیلم بتواند اکران نصفهونیمه را تجربه کند. آن هم نه به خاطر ما، به خاطر مخاطبان و سرمایهگذار فیلم تا شاید بتوانیم آنها را در این سینما حفظ کنیم.
«برادران لیلا» جدیدترین قربانی نگاهی است که مشی مخالفت با مدیریت سینمایی کشور را در پیش گرفت و با دلبستن به چشمانداز اکران جهانی، نتوانست حتی هزینه تولید خود را به دست بیاورد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرنگار سینمایی ایرنا، متاسفانه در آخرین روزهای امسال، اتفاق ناخوشایندی در حوزه سینما رخ داد و به موجب آن، نسخههای دیجیتال سومین ساخته سعید روستایی، سر از فضای مجازی درآورد. اتفاقی که گروه فرهنگی خبرگزاری ایرنا در یادداشتی که چندی پیش منتشر کرد احتمال آن را داده بود.
اما از ساعاتی قبل، نسخه دیجیتال فیلم در یکی از پلتفرمهای فرانسوی منتشر شد و متعاقب آن، اپلیکیشنهای مجازی نیز نسخههای باکیفیتی از فیلم ارائه دادند تا سومین ساخته روستایی، عملا قاچاق شده و قبل از اینکه فرصتی برای نمایش در سینماهای ایران پیدا کند، سر از خانههای مردم درآورد و بهاصطلاح بسوزد.
معادلاتی که درست از آب درنیامد
سومین ساخته روستایی میتوانست در داخل کشور به فروش فوقالعادهای برسد. دستکم آنکه بهراحتی میتوانست عنوان پرفروشترین فیلم اجتماعی سال ۱۴۰۱ سینمای ایران را از آن خود کند اما احتمالا شخص کارگردان و دیگر صاحبان، حساب فوقالعادهای بر روی اکران جهانی فیلم باز کرده بودند. در این محاسبات اما پذیرش فیلم در جشنواره کن، بیتاثیر نبود. وقتی متری شیشونیم روستایی فقط در فرانسه، ۶۰ میلیارد تومان فروخت، طبیعی بود که محاسبات برای برادران لیلا، از ۱۰۰ میلیارد تومان فراتر رود. این احتمال برای سینماهای فرانسه بود. با توجه به موفقیت نسبی فیلم در کن ۲۰۲۲، این احتمال داده میشد که فیلم، در کشورهای بسیاری به روی پرده برود و به یک فروش خیرهکننده برسد که قطعا تکافوی اکران داخلی را میداد.
اما این معادلات، اصلا درست از آب درنیامد. فیلم در فرانسه، کمی بیش از ۳۰ میلیارد تومان فروخت و فروش ۳ اکران دیگر فیلم در بلژیک، پرتغال و امارات، حدود ۴ میلیارد شد تا گیشه جهانی برادران لیلا به ۷۶۰ هزار دلار برسد که با احتساب قیمت امروز دلار (که در زمان نمایش، بسیار کمتر از این میزان بود) به ۳۵ میلیارد تومان برسد.
این گیشه جهانی درحالی برای ساخته سعید روستایی رقم خورده که اگر فیلم در ایران به نمایش درمیآمد، ۳۵ میلیارد تومان، کمترین میزان فروشی بود که میشد برای این اثر متصور شد.
فرصتی که سوخت شد
مقوله قاچاق، پدیده چندان غریبی در سینمای ایران نیست. اتفاقی است که هرازچندگاه رخ میدهد و موجبات ناراحتی و نگرانی دلسوزان سینما را فراهم میآورد. اما آنچه برای برادران لیلا رخ داد، تفاوتهای بسیاری با قاچاقهایی بود که تا امروز در سینمای ایران رخ داده است. قطعا اندکی کوتاه آمدن از سوی صاحبان فیلم، سبب میشد تا این فیلم، امروز، با خاطره بهتری به خانههای مردم راه یابد.
تعجب فراوان از ۶ماه دوم امسال است که چطور صاحبان فیلم با درک حقیقت گیشه جهانی، خود را به آب و آتش نزدند تا فیلم را در سینماهای کشور نمایش دهند؟اینکه برخی از صاحبان فیلم نتوانستند خود را با ضوابط سازمان سینمایی وفق دهند، حداقل طی ۶ ماه نخست امسال، تاحدودی قابل درک است چرا که آنها تصور نمیکردند که فیلم، به چنین آماری در گیشه جهانی دست یابد به همین دلیل، تعجب فراوان از ۶ماه دوم امسال است که چطور صاحبان فیلم با درک حقیقت گیشه جهانی، خود را به آب و آتش نزدند تا فیلم را در سینماهای کشور نمایش دهند؟ علیالخصوص آنکه تاریخ انتشار نسخه بلوری فیلم نیز مشخص شده بود و آنها میبایست چنین شتابی را به خرج میدادند تا حداقل از فرصت تاخیر ۱ ماه در انتشار نسخه بلوری، نهایت استفاده را به عمل آورده و فیلم را به روی پرده میفرستادند.
البته که نباید منکر تلاشهای جواد نوروزبیگی در ترمیم روابط میان مدیریت سینمایی و کارگردان جوان فیلم شد. اما متاسفانه آنچه مهم است نتیجهای است که حاصل شده. نتیجهای که قطعا برای صاحبان فیلم سودمند نبود.
برادران لیلا که قربانی شد اما این رخداد، یک درس بزرگ برای صاحبان آثار است که اجازه چنین فرصتسوزیهایی را برای تولیدات خود ندهند. هماکنون چند فیلم مشابه برادران لیلا، در وضعیت نسبتا بلاتکلیف به سر میبرند. روشن شدن وضعیت نمایش این آثار باید به یکی از اولویتهای مهم تهیه کننده آن در سال جدید تبدیل شود تا ضمن ترمیم فرآیند اعتمادسازی، صاحبان آثار بتوانند از بابت نمایش فیلم خود، بخشی از هزینههای تولید را برگردانده و سرمایه سرمایهگذار را اینچنین بر باد رفته تلقی نکنند.