به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از کانال «سینما رهرو»؛ چند روز بعد از گفتگوی فیگارو با وینسنت کسل و اعلام فیلمسازی فرهادی درباره حمله تروریستی داعش به کافه باتاکلان و با اینکه یک خبرنگار منسوب به فرهادی، گزارش فیگارو را تکذیب کرده ولی فیگارو هنوز اصل خبر را در سایتش حذف نکرده و هیچ تکذیبیه ای را هم چاپ نکرده است. البته فرهادی شخصا هیچ جوابیه رسمی هم نداده و فقط همان خبرنگار خارج نشین نزدیک به فرهادی بوده که خبر را تکذیب کرده و این نکته خود بر سوءتفاهمات می افزاید. اول این که چرا فرهادی شخصا جوابیه نداده؟ دوم این که چرا فیگارو اصل خبر را حذف نکرده؟ احتمال دارد فرهادی که هیچ گاه نمیخواسته مستقیم وارد سیاست شود حالا بعد از دو اسکار، مانند سایر بازیگران مهاجر مجبور به تن دادن به سوژه جهان سومی داعش شده، و نگران است! او ممکن است از اینکه چرا وینسنت کسل داستان فیلم را لو داده سرگردان و در حال خریدن زمان برای تغییر داستان است!
همچنین به نقل از خبرگزاری مهر؛ روزنامه «جوان» در گزارشی درباره نساختن فیلم از ماجرای خونهای آلوده نوشت: در حالی یک روزنامه فرانسوی از ساخت فیلم «داستانهای موازی» در مورد حمله تروریستی داعش به تئاتر باتاکلان به کارگردانی اصغر فراهادی خبر میدهد که این فیلمساز هیچ علاقهای به ساختن فیلمی در مورد داستان دردناک ارسال خونهای آلوده فرانسوی به کشورمان و کشتهشدن بیش از ۲۰۰ نفر از بیماران هموفیلی مصرفکننده آن خونها از خود نشان ندادهاست؛ شاید، چون کارفرما همه چیز را تعیین میکند و امثال او صرفاً کارگران پروژههایی هستند که کارگردان اراده میکند؛ درست مانند حرفهایی که او چند روز پیش در مورد فیلم ساختنش در ایران به زبان آورد و سعی کرد چهره سیاه و چرکی از اوضاع کشور برای مخاطبانش ترسیم کند.
ابتدای هفته جاری یک روزنامه فرانسوی اعلام کرد که اصغر فرهادی، کارگردان ایرانی با جمعی از بازیگران فرانسوی حمله تروریستی به سالن تئاتر باتاکلان فرانسه را در قالب فیلمی بلند روایت میکند. دقیقاً روز یکشنبه بود که روزنامه فرانسوی «لو فیگارو»، اصغر فرهادی پاییز امسال اولین فیلم بلند خود در فرانسه را با بازی ونسان کسل، ایزابل هوپر، پیر نینی و ویرژینی افیرا جلوی دوربین خواهد برد.
کارگر ایرانی، کارفرمای فرانسوی
این روزنامه فرانسوی مینویسد: «حملات ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ در ۹ سال گذشته سوژه کارگردانان متعددی بوده و این بار قرار است اصغر فرهادی در «داستانهای موازی» این واقعه را روایت کند. فیلمبرداری این اثر برای پاییز برنامهریزی شده و انتظار میرود در بهار ۲۰۲۶ اکران شود.
همانطور که پیشتر در هفته جاری اعلام شد، این فیلم بلند، بازیگرانی از محبوبترین ستارگان سینمای فرانسهزبان را گرد هم خواهد آورد. ونسان کسل که موضوع فیلم را روز یکشنبه در روزنامه «لا تریبون دیمانش» فاش کرد، در این فیلم سینمایی نقش یک فرمانده واحد تحقیقات و مداخله پلیس را ایفا خواهد کرد که در زمان حمله به باتاکلان در محل حاضر بودهاست. او در کنار ایزابل هوپر، ویرژینی افیرا، پیر نینی و همچنین کاترین دونو که ظاهراً حضور کوتاهی خواهد داشت، در این فیلم به ایفای نقش خواهد پرداخت.»
لو فیگارو در ادامه مینویسد: «داستانهای موازی» اولین فیلم اصغر فرهادی خواهد بود که پس از ۱۲ سال [پس از ساخت فیلم قبلی اش] در فرانسه فیلمبرداری میشود. در سال ۲۰۱۳، این کارگردان ۵۲ ساله با فیلم «گذشته» به موفقیت بزرگی دست یافتهبود. یک میلیون نفر در فرانسه این فیلم را تماشا کردند. برنیس بژو، بازیگر زن این فیلم که در کنار طاهر رحیم درخشیده بود، جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن را از آن خود کرده بود.»
این گزارش میافزاید: «این کارگردان ایرانی که در ژوئن ۲۰۱۳ نشان بزرگ نقرهای شهر پاریس را دریافت کرد، جوایز بینالمللی متعددی را در کارنامه دارد. او در سال ۲۰۱۲ برای فیلم «جدایی نادر از سیمین» موفق به دریافت جوایز سزار، اسکار و گلدن گلوب برای بهترین فیلم خارجی زبان شد. همچنین در سال ۲۰۱۶ برای فیلم «فروشنده» جایزه بهترین فیلمنامه در جشنواره کن و اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را کسب کرد و جوایز متعدد دیگری در مسکو، ورشو، شیکاگو و برلین به دست آوردهاست.»
توهمات یک فیلمساز اسکاری
چند روز پیش فرهادی در مصاحبه با روزنامه لوموند فرانسوی در مورد شرایط فیلمسازی در کشورمان میگوید: «۴۰ سال است هنرمندان ایرانی با وجود سرکوب و سانسور، سال به سال به تولید خود ادامه دادهاند، طی یک سال گذشته، روند تولید، به ویژه تولیدات سینمایی، خشک شدهاست. به سهم خودم دیگر نمیتوانم با همان شرایط به کار ادامه دهم و تا زمانی که حجاب اجباری وجود دارد، در ایران فیلم نخواهم ساخت.»
اصغر فرهادی فیلمسازی است که مهمترین و اولین عناوین افتخارآمیز در کارنامه سینماییاش را به واسطه آثاری دریافت کرده که در داخل کشور ساخته شدهاند؛ در واقع او همه چیزش را مدیون کشورش است. طبیعتاً هر فیلمسازی مختار و آزاد است که در هر نقطهای از دنیا که دوست دارد میتواند اثری هنریاش را تولید کند و این گزاره یک موضوع کاملاً منطقی و پذیرفته شدهاست، اما آنچه در مورد فرهادی آزار دهندهاست، کارگری کردن او برای کمپانی و کارفرمای فرانسوی است، همان کشوری که هر جا و هر موقعی که توانسته ضربهای به کشورمان وارد کند، حتماً آن را انجام دادهاست؛ از حوزههای سیاسی و اقتصادی تا فرهنگی و هنری، هیچ فرقی ندارد.
بعد از دروغهایی که او در رابطه با شرایط فیلمسازی در کشورمان به زبان آورد، فاششدن موضوع فیلمی که قرار است آن را برای کارفرمای فرانسوی و در کشور فرانسه بسازد، کمی مسئله روشنتر میشود که مبنای آن دروغها کجاست و به چه منظوری به زبان آوردهاست!
داستان خونهای آلوده فرانسوی
فرهادی برای نشان دادن مظلومیت و فرهنگدوستی فرانسویها حاضر به ساخت فیلم «داستانهای موازی» با محوریت یک حمله تروریستی که منجر به کشته شدن ۱۳۰ نفر شده، میشود، اما در تمام سالهایی که در سینما سپری کرده هرگز حاضر نشد که داستان ارسال خونهای آلوده از سوی کارفرمای فرانسویاش به کشورمان را که جان بیش از ۲۰۰ نفر از هموطنانمان گرفت، بسازد! از آنجایی که فرهادی یک فیلمساز اجتماعی محسوب میشود، به نظر میرسد پرداختن به ابعاد مختلف و زوایای روشنشده ماجرای ارسال خونهای آلوده فرانسوی به کشورمان که اتفاقاً یک موضوع کاملاً اجتماعی است، میتوانست یا میتواند سوژه خوبی برای تولید یک اثر سینمایی باشد! این فرآوردههای آلوده فرانسوی در میانههای دهه ۶۰ و درست زمانی که بعثیها با هواپیماهای میراژ فرانسوی مشغول بمباران مردم کشورمان بودند، در اختیار ۹۷۶ نفر از بیماران مبتلا به هموفیلی قرار گرفت که ۱۹۳ از آنها را به ایدز مبتلا کرد. در واقع سال ۱۳۶۶ و پس از کشف اولین بیمار مبتلا به ایدز، رسماً وجود ایدز در ایران علنی شد.
جالب اینکه اولین قربانی ایدز و خونهای آلوده فرانسوی در ایران یک کودک شش ساله به اسم اصغر نعیمی بود که در ششم اردیبهشتماه سال ۱۳۶۶پ رپر شد و مزار او در ردیف ٣٩ قطعه ١� ٨ بهشت زهرا (س) هست. هر کسی که کمترین اطلاعی از فیلمنامه و فیلمسازی دارد، میداند ظرفیت دراماتیک داستان ارسال خونهای آلوده فرانسوی به کشورمان بسیار بالاست، ولی چرا فیلمسازانی مثل اصغر فرهادی که در تولید آثار پیچیده و چند لایه اجتماعی تبحر دارند، هرگز سراغ آن نمیروند؟! امیدواریم که فرهادی بعد از تولید فیلم «داستانهای موازی» سراغ ساختن فیلم «داستان خونهای آلوده فرانسوی» هم برود!
با این حال به نقل پایگاه های خبری دیگر (از جمله ایسنا، آرمان، فرارو و…) براساس آنچه در استوری صفحه فرهادی نوشته شده ونسان کسل درباره فیلم دیگرش به خبرنگار فیگارو توضیح داده اما روزنامهنگار اشتباه برداشت کرده است.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از فیگارو؛ کارگردان ایرانی، اصغر فرهادی، در فیلم «داستانهای موازی» که بهار ۲۰۲۶ در سینماهای فرانسه اکران خواهد شد، به حملات تروریستی باتاکلان میپردازد.
فرهادی این پاییز اولین فیلم بلند خود در فرانسه از سال ۲۰۱۲ را با بازی ونسان کسل، ایزابل هوپر، پیر نینی و ویرژینی افیرا کارگردانی خواهد کرد.
«تو از نفرت من بیبهرهای»، «پاریس را دوباره ببین»، «نوامبر»، «بیا با خودم میبرمت»، «در درمان» و… حملات ۱۳ نوامبر ۲۰۱۵ طی ۹ سال گذشته الهامبخش بسیاری از فیلمسازان بودهاند. حالا نوبت به اصغر فرهادی رسیده تا روایتی از این رویدادهای تلخ ارائه دهد. این کارگردان ایرانی، فیلم «داستانهای موازی» را کارگردانی میکند که قرار است فیلمبرداری آن در پاییز آغاز شود و در بهار ۲۰۲۶ به روی پرده برود.
ستارههای فرانسوی در کنار فرهادی همانطور که پیشتر اعلام شد، این فیلم با بازی برخی از محبوبترین بازیگران سینمای فرانسه همراه خواهد بود. ونسان کسل که موضوع فیلم را یکشنبه گذشته در روزنامه «تریبیون دیمانش» فاش کرد، در نقش فرمانده واحد مداخله پلیس فرانسه (BRI) ظاهر میشود که در زمان حمله به سالن باتاکلان وارد عمل میشود. او در کنار ایزابل هوپر، ویرژینی افیرا، پیر نینی و کاترین دنو (که احتمالاً حضور کوتاهی خواهد داشت) بازی خواهد کرد.
بازگشت به فرانسه پس از ۱۲ سال «داستانهای موازی» اولین فیلم اصغر فرهادی در فرانسه پس از ۱۲ سال خواهد بود. آخرین بار در سال ۲۰۱۳، فیلم «گذشته» او با استقبال گستردهای روبهرو شد و بیش از یک میلیون بیننده در فرانسه داشت. برنیس بژو، بازیگر این فیلم که در کنار طاهر رحیم درخشیده بود، جایزه بهترین بازیگر زن جشنواره کن را از آن خود کرد.
فرهادی، که در ژوئن ۲۰۱۳ مدال بزرگ نقرهای شهر پاریس را دریافت کرد، سابقه درخشانی در کسب جوایز بینالمللی دارد. او برای فیلمهای «جدایی نادر از سیمین» (۲۰۱۲)، «فروشنده» (۲۰۱۶) و دیگر آثارش، جوایز معتبری از جمله اسکار، سزار، گلدن گلوب و جایزه بهترین فیلمنامه کن را کسب کرده است
کارگردان «آبی روشن» ضمن اشاره به مضامین فرهنگی و معرفتی عجین شده با روایت فیلم تاکید کرد اگر توانسته باشد در سکانس پایانی دل مخاطبش را بلرزاند، کارش را کرده است.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «آبی روشن» دومین فیلم بابک خواجهپاشا در مقام کارگردان است که در چهلودومین جشنواره فیلم فجر، به بخش سودای سیمرغ راهپیدا کرده است. فیلمی که از منظر روایت آرام و شاعرانه، بینسبت با تجربه قبلی این کارگردانی یعنی «در آغوش درخت» نیست اما تمرکز آن بر مضمونی معنوی و دینی، آن را به تجربهای تازه در کارنامهاش تبدیل کرده است.
همزمان با رونمایی «آبی روشن» در جشنواره فیلم فجر، میزبان بابک خواجهپاشا کارگردان و امیر ابیلی فیلمنامهنویس این فیلم در خبرگزاری ایرنا بودیم، که پیشتر بخش نخست آن منتشر شد.
آنچه در ادامه میخوانید، بخش دوم و پایانی این نشست است.
* یکی از نکاتی که درباره فیلمنامه «آبی روشن» میتواند محل انتقاد باشد، گرهگشاییهای ناگهانی است. یعنی برخی از گرههای داستان براساس یک «اتفاق» باز میشود و این از استحکام فیلمنامه کاسته است. این انتقاد را چقدر وارد میدانید؟
بابک خواجهپاشا: نه در مقام کارگردان فیلم آبی روشن که به عنوان فردی که فیلمنامهنویسی را هم تجربه کردهام، معتقدم فیلمنامه این فیلم، از منظر شاخصههای فیلمنامهنویسی خیلی درست نوشته شده است. قاعده اول فیلمنامه، معرفی قهرمان است و در مرحله بعد گرهافکنی اتفاق میافتد و سفر قهرمان آغاز میشود. از نظر گرهگشایی، فیلمنامه آبی روشن در دقیقه ۸۰ گره اصلیاش باز میشود و آنچه در ادامه میبینیم، دیگر از جنس گرهگشایی نیست.
* اجازه دهید مثالی بزنم؛ ماجرای فرار فرد زندانی از دست سرباز خیلی اتفاقی و با حضور ناگهانی تانکر حمل گازوئیل در یک امامزاده حل میشود، آن هم با یک سرفه اتفاقی!
امیر ابیلی: البته در فیلم ماجرای بسته شدن جاده اصلی و دلیل عبور تانکر از جاده مربوط به امامزاده، مطرح میشود.
خواجهپاشا: احساس میکنم کاشتهای کافی برای این صحنه در فیلمنامه وجود دارد. کسی که در آن شرایط قرار بگیرد، معمولا صبر میکند به موقعیت مطمئنی برسد و بعد خودش را رها میکند. اگر در یک شرایط شهری بود، شاید گزینه فرار از تانکر منطقی بود اما در آن بیابان، فرد فراری کجا میتوانست پناه ببرد؟
ابیلی: فاصله امامزاده تا پمپ بنزین هم زیاد نیست و منطقا اولین جایی که تانکر میتوانست توقف کند همانجا بود. درباره گرهگشایی هم باید گرهگشایی اصلی داستان را مدنظر داشته باشیم نه خردهداستانها…
ابیلی: این گزاره که گرهگشاییها در یک فیلمنامه نباید اتفاقی باشد هم از نظر من خیلی گزاره درستی نیست. خیلی از فیلمهای بزرگ جهان با یک اتفاق گرهگشایی میکنند. در سینمای خود ما هم فیلمسازی مانند اصغر فرهادی، خیلی از گرههای داستانش را بهصورت اتفاقی باز میکند
* البته ماجرای این فرار، خردهداستانی است که در بخشی از فیلم، تبدیل به مسئله اصلی میشود.
ابیلی: بالاخره در طول هر فیلمی، خرده پیرنگهایی وجود دارد. ماجرای این فرد فراری را هم میتوان اینگونه دید که او همان ابتدا داخل تانکر پریده اما دیگر موفق به خروج نشده است. از این منظر حضور او قطعا در آن صحنه اتفاقی نیست. از طرف دیگر این گزاره که گرهگشاییها در یک فیلمنامه نباید اتفاقی باشد هم از نظر من خیلی گزاره درستی نیست. خیلی از فیلمهای بزرگ جهان با یک اتفاق گرهگشایی میکنند. در سینمای خود ما هم فیلمسازی مانند اصغر فرهادی، خیلی از گرههای داستانش را بهصورت اتفاقی باز میکند.
خواجهپاشا: من البته این گزاره را تایید میکنم که در قدرت یک درام، تصادف باید بهصورت حداقلی اتفاقات را پیش ببرد اما در فیلمنامه ما این موارد تصادفی، بهصورت حداقلی است و اینگونه نیست که همه گرهگشاییها برپایه تصادف باشد. از طرف دیگر فیلم ما در ژانر جادهای تعریف میشود و در این سبک فیلم، معمولا این اتفاقات تصادفی، سهم بیشتری میتوانند داشته باشند.
ابیلی: پیرنگ اصلی فیلم ما که یافتن ایوب است، بهصورت کاملا کلاسیک پیش میرود. کاملا براساس نشانهها، کاراکترها در داستان پیش میروند.
بابک خواجهپاشا کارگردان فیلم «آبی روشن»
* آقای خواجهپاشا شما از علاقهمندان سینمای رضا میرکریمی هستید و یکی از بهترین فیلمهای جادهای سینمای ایران را هم میتوان «خیلی دور خیلی نزدیک» دانست. در آنجا هم ما با سفری مواجه هستیم که در خلال آن کاراکترهایی فرعی به داستان وارد و از آن خارج میشوند. اما هرکدام از این ورود و خروجها معنایی را به داستان اضافه میکند. در «آبی روشن» اما برخی از خردهداستانها و آدمهای فرعی، خیلی به بار قصه اصلی اضافه نمیکنند.
خواجهپاشا: آیا در فیلم قصر شیرین آقای میرکریمی هم همین شرایط را داریم؟ درست این است که بگوییم گاهی اوقات، ماجراها بر روی قهرمان تأثیر میگذارد و گاهی اوقات شخصیتها. اصطلاحا به این کاراکترها، کاراکترهای نگیندار هم میگویند. این کاراکترها، شاخصههایی دارند که قهرمان اصلی را تکمیل میکنند اما ماجرا و قصهای که دارند خیلی مهم نیست. بهعنوان مثال متولی امامزاده در آبی روشن یک شاخصه اخلاقی مشخص دارد. او مانند افراد اهل معنا، به ایوب اعتماد کرده و حالا دارد به یونس هم میگوید به او اعتماد کن. کاراکتر سرباز هم معنای «قضاوت» را نمایندکی میکند.
خواجهپاشا: شاید مخاطب امروز به راحتی پذیرای «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم نباشد. مخاطب امروز بیش از حد با منطق با اثر مواجه میشود و رئال به همه چیز نگاه میکند در حالی که فیلمهایی مانند «خیلی دور خیلی نزدیک» و یا «آبی روشن» اساسا فیلمهای منطق نیستند
پس این شخصیتهای فرعی در داستان کارکرد دارند، اما کارکرد آنها معرفتی است و روی شخصیت تاثیر میگذارند اما ماجرای آن قرار نیست چندان مهم باشد. آن سبکی که شما به آن اشاره میکنید، نوع دیگری از استفاده از کاراکترهای فرعی است. ما با دو نوع پرداخت شخصیت فرعی در سفر قهرمان مواجهیم. اتفاقا من هر دو فیلم آقای میرکریمی که به آن اشاره کردیم را دوست دارم و هر کدام براساس یکی از این مدلها پیش رفته است. در خیلی دور، خیلی نزدیک قصه و ماجرای آدمهای فرعی روی دکتر عالم تأثیر میگذارد اما در قصر شیرین این خود آدمها هستند که وارد داستان میشوند.
یک نکته را هم فراموش نکنیم که شاید مخاطب امروز به راحتی پذیرای «خیلی دور، خیلی نزدیک» هم نباشد. مخاطب امروز بیش از حد با منطق با اثر مواجه میشود و رئال به همه چیز نگاه میکند در حالی که فیلمهایی مانند خیلی دور خیلی نزدیک و یا آبی روشن اساسا فیلمهای منطق نیستند. فیلمهای معرفتی، اساسا فیلمهای منطقی نیستند. با کدام کار خدا میتوان با منطق انسانی مواجه شد؟ خدا اساسا کارش سورپرایز کردن ماست.
ابیلی: دقیقا مانند معجزههای کوچکی که در زندگی خیلی از ما اتفاق میافتد. جهان فیلم آبی روشن از جنس همین معجزههاست و خیلی عینی و مادی نمیتوان با آن مواجه شد.
* آقای ابیلی «آبی روشن» امروز در کدام بخش کارنامه فیلمنامهنویسی شما قرار میگیرد و چه نسبتی با تجربههای قبلی شما میتواند داشته باشد؟
ابیلی: من واقعا فیلم آبی روشن را دوست دارم و نگارش آن هم تجربه بسیار خوبی برای من بود. هم قصه آن را دوست داشتم و هم الان خروجی آن را دوست دارم. همکاری با بابک هم اتفاق بسیار خوبی برای من بود. بهخصوص که بابک فیلمنامهنویس بسیار خوبی هم هست. نگاه ما به جهان خیلی به هم نزدیک است و به دلیل همه این موارد، تجربه فیلمنامه این اثر، برای من بسیار دلنشین بود. از آنجایی که تجربه قبلی من هنوز اکران نشده، میتوان آبی روشن را نقطه ورود جدیتر من به سینما هم دانست.
خواجه پاشا: همین امروز اگر به خانه بروید، احتمالش خیلی زیاد است که با خبر شوید یکی از بستگان نزدیکتان راهی مشهد شده است. مثل زندگی امام حسینی(ع) همه ما که بالاخره در هیأت بزرگ شدهایم. اینها واقعیتهای فرهنگی و هویتی جامعه ماست و فیلمی مانند «آبی روشن» را هم از همین منظر میتوان یک فیلم هویتی و فرهنگی دانست
* فیلم «آبی روشن» را بهعنوان یک فیلم امام رضایی معرفی میکنند، حس خودتان به این توصیف از فیلم چیست؟
خواجهپاشا: حتما که به آن افتخار میکنیم اما خودم این فیلم را یک فیلم انسانی با زیرمتنی از فرهنگ رضوی میدانم. در عین حال قطعا اگر اثرم رنگ و بویی از امام رضا(ع) داشته باشد به آن افتخار میکنم و امیدوارم لااقل به جایگاه این بزرگان و عزیزان آسیبی وارد نکرده باشیم.
ابیلی: در عین حال اگر این توصیف یا هر توصیف دیگری باعث ایجاد پیشفرض در ذهن مخاطب شود، من ترجیحم این است که مخاطب بدون هیچ پیشفرضی با اثر مواجه شود.
خواجهپاشا: امام رضا(ع) اساسا بخشی از زیست همه ماست. همین امروز اگر به خانه بروید، احتمالش خیلی زیاد است که با خبر شوید یکی از بستگان نزدیکتان راهی مشهد شده است. مثل زندگی امام حسینی(ع) همه ما که بالاخره در هیأت بزرگ شدهایم. اینها واقعیتهای فرهنگی و هویتی جامعه ماست و فیلمی مانند آبی روشن را هم از همین منظر میتوان یک فیلم هویتی و فرهنگی دانست. یعنی حتی میتوان گفت فیلم «آبی روشن» یک فیلم کاملا ایرانی است. همه اینها بخشی از فرهنگ ماست که در اشعار شاعران کهن فارسی هم انعکاس و بروز داشته است. کسی که میخواهد بهواسطه این مفاهیم میان نسلها فصله بیندازد، دست روی مقولههای فرهنگی ما گذاشته است.
کسانی که روی تخریب این مفاهیم کار میکنند، باید بدانند دست روی چیزهایی گذاشتهاند که برای پدران و مادران ما بسیار با ارزش بوده است و به همین دلیل میتوان گفت این افراد در حال جنگ با ارزشها هستند. ما باید به همه ارزشها احترام بگذاریم و معتقدم این فیلم هم درباره احترام به فرهنگ و هویت ایرانی و اسلامی همه ماست. فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی کامل در هم تنیده هستند. مگر در حرم امام رضا(ع) غیر از هنر ایرانی میبینید؟ وقتی اسم مشهد میآید، همه ما یاد خانواده، مهربانی و رأفت میافتیم و همه اینها شناسههای فرهنگ ایرانی است. آیا در همان پلان انتهایی فیلم دل شما بهعنوان یک ایرانی نلرزید؟ میخواهم حس واقعیتان را بدانم.
امیر ابیلی؛ نویسنده فیلمنامه «آبی روشن»
* بله. بالاخره این مسائل ریشه در تجربه زیسته ما دارد.
خواجهپاشا: و به همین دلیل معتقدم این مفاهیم، هویتی است. همین لرزش دل، برای من کافی است و قول میدهم حتی مادران ما هم با تماشای آن پلان، دلشان میلرزد. همین اتفاق را برای مخاطبان فیلم آبی روشن رقم زده باشم، کارم را کردهام. فاصله نسلها با تکیه بر همین مفاهیم هویتی از بین میرود. ما زمانی محتوای فرهنگی مشترک برای نسلها داشتیم.
مثلا پدر من موسیقی محبوبش بنان بود و من علاقهمند به محسن یگانه بودم، اما زمانی که میخواستیم با هم به سفر برویم، برای طول مسیر ناصر عبدالهی گوش میکردیم که گویی فصل مشترک سلیقه هنری ما را پر میکرد. ما زمانی چنین محصولاتی را برای پرکردن فاصلههای سلیقهای داشتیم و امروز نداریم. امروز بچههای من چیزهایی را گوش میدهند که خودشان به من میگویند، اینها برای تو خوب نیست! این فاصله، واقعا فاصله عجیبی است. این فاصله شاید زمانی وجود داشته اما هیچگاه مانند امروز، تبدیل به یک دره نشده بود. آنقدر به این فاصله فکر نکردیم که حالا اینقدر فاصلهمان زیاد شده است. ما باید با تولیدات هنری، بخشی از این فاصله را پر کنیم.
باید دردها و زخمها را ببینیم تا بتوانیم برای درمان آنها فکر کنیم. باید افرادی امروز سراغ نسل جوان بروند تا بفهمند میان آن چه میگذرد. خیلی از مسائل امروز در میان نسل جوان جریان دارد که روح مسئولان ما هم از آنها خبر ندارد. هنوز زمان داریم و دیر نشده است.
خواجهپاشا: پدر من موسیقی محبوبش بنان بود و من علاقهمند به محسن یگانه بودم، اما زمانی که میخواستیم با هم به سفر برویم، برای طول مسیر ناصر عبدالهی گوش میکردیم که گویی فصل مشترک سلیقه هنری ما را پر میکرد. ما زمانی چنین محصولاتی را برای پرکردن فاصلههای سلیقهای داشتیم و امروز نداریم
* سکانسی کلیدی در فیلم هست که مربوط به مواجهه یونس و ایوب میشود و این ذهنیت برای مخاطب شکل میگیرد که تمام آن شمایلی که از حاج یونس از ابتدای فیلم شکل گرفته در هم فرو میریزد. کمی درباره این فراز از فیلم صحبت کنیم…
خواجهپاشا: وقتی صحبت از لایههای درونی آدمها میکنیم، منظور همین نکته است. آدم موجود عجیبی است. همه ما روزی در زندگیمان کاری کردهایم که شاید خاطرمان هم نباشد اما بابت آن حقی را بدهکاریم. در جامعه امروز ما دیگر زیاد به «حق» فکر نمیکنیم. اینکه «حقالناس» چیست؟ حق چه کسانی به گردن ماست؟ به همین دلیل به راحتی کمفروشی میکنیم. از تولیدکننده تا فروشنده دارد کمفروشی میکند.
من هنرمند، بودجهای در اختیار دارم که درواقع پول مردم است. من باید با این پول، فیلمی بسازم که همین مردم از آن لذت ببرند. اگر نکنم، من هم به نوعی کمفروشی کردهام و حق این مردم به گردن من است. باید فردا بابت آن جواب بدهم. وقتی این حقخوری رواج پیدا کند، بازتاب اجتماعیاش میشود همین مشکلاتی که امروز با آن مواجهیم.
وقتی حضرت علی(ع) را مظهر «حق» میدانیم، به این دلیل است که او درک کرده است «حق» باید رعایت شود چرا که عنصری تأثیرگذار در کل جامعه است. یونس هم در زندگی یک بار اشتباه کرده و باید تقاص آن را بپردازد. کار دنیا همین است و هر کسی تقاص کارش را میدهد. ما گاهی سرمان را در برف فرومیکنیم و فکر میکنیم تقاصی در کار نیست. یونس در داستان فیلم، در جایی متوجه این واقعیت میشود و تصمیم میگیرد که این حق به گردنش باقی نماند. این درک مهمی است که انسان به این مرحله برسد که نخواهد حق دیگری به گردنش بماند و این کار بسیار سختی هم هست.
ابیلی: در جهان داستان فیلم، یونس بهصورت ناگهانی تصمیمش تغییر میکند و اینکه تصمیم میگیرد حقی که به گردنش افتاده را صاف کند، این از سر لطف امام رضا(ع) است. گویی این امام رضا(ع) است که او را در مسیری قرار میدهد تا بتواند این حق را جبران کند و باری از دوشش برداشته شود. لطف اصلی این است که ما در این دنیا تقاص کارهایمان را بدهیم. یونس هم این فرصت را پیدا میکند.
شخصیت حاج یونس با بازی مهران احمدی در «آبی روشن»
* حتی فیلم به کاراکتر قمارباز هم در جاهایی حق میدهد…
خواجهپاشا: چه کسی میداند که بنده برگزیده خدا کیست؟ ما نمیتوانیم این واقعیت را بفهمیم. شاید بنده برگزیده خدا، همان رفتگری باشد که هر روز کوچه ما را جارو میکند. شاید حتی فردی که خدا او را دوست دارد، گاهی در نگاه ما آدم بدی باشد. از کجا میتوان این واقعیت درونی افراد را فهمید.
ابیلی: کمااینکه نگاه ائمه ما هم همین است. دیالوگی هم در فیلم هست که میگوید در نگاه امام(ع) بین توی حاجی و منه قمارباز هیچ فرقی نیست.
خواجهپاشا: این جنس فیلمها در طول زمان بیشتر فهمیده میشوند و تأثیرگذاری بیشتری هم پیدا میکنند. قصه این فیلم دارای تراژدی و اوج دراماتیک نیست و برندگیهای تند و تیز فیلمهای اجتماعی را هم ندارد، اما نرم و آهسته مسیرش را طی میکند
خواجهپاشا: اصلا ما چه شانی برای قضاوت افراد داریم؟ ما اما به راحتی انسانها را قضاوت میکنیم. ما نه فقط توان قضاوت نداریم که حق قضاوت هم نداریم. ما اجازه نداریم به خاطر خطا، نزدیکان و خانواده خود را رها کنیم. آبی روشن به این مسائل هم پرداخته است. این جنس فیلمها در طول زمان بیشتر فهمیده میشوند و تاثیرگذاری بیشتری هم پیدا میکنند. قصه این فیلم دارای تراژدی و اوج دراماتیک نیست و برندگیهای تند و تیز فیلمهای اجتماعی را هم ندارد، اما نرم و آهسته مسیرش را طی میکند.
* درباره دو بازیگر اصلی یعنی مهران احمدی و مهران غفوریان هم بگویید که حضور درخشانی در فیلم دارند.
خواجه پاشا: همه بازیگران فیلم از نظر من بازیگران گرانقدری بودند. ما برای آنکه مخاطب در مواجهه اول با قهرمان، متوجه سرانجام او در قصه نشود، به این گزینهها فکر کردیم. برخی بازیگران بهدلیل ایفای نقشهای خاص، پیشفرضی را در ذهن مخاطبان بهوجود آوردهاند. تصمیم گرفتیم بازیگرانی را برای این نقشها انتخاب کنیم که مخاطب با دیدن آنها، سرانجامشان را پیشبینی نکنند. بازیگران فعلی فیلم این ویژگی را دارند و شما در ابتدای قصه تصوری از سرانجام آنها ندارید. علاوهبر این دلیل، قطعا بازیگران قدرتمندی میخواستیم که توان خلق شخصیت را داشته باشند. حتی کوچکترین کاراکترها هم اجرای غلوآمیز نداشتهاند. همکاری با همه این عزیزان برای من لذتبخش بود و فکر میکنم همه بازیگران آبی روشن متفاوت ظاهر شدهاند.
امسال آثاری به بخش «سودای سیمرغ» و «نگاه نو» چهل و دومین جشنواره فیلم فجر راه پیدا کردند که هر کدام داستان و ماجرایی متفاوت دارند از این رو به صورت تفصیلی به معرفی آنها پرداختیم.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، جشنواره فیلم فجر که یکی از مهمترین و معتبرترین جشنوارههای سینمایی در کشور محسوب میشود، هر سال به صورت ثابت در بهمن ماه برگزار میشود. این جشنواره علیرغم فراز و فرودهایی که داشته، جایگاهش را میان هنرمندان، سینماگران و مردم حفظ کرده است و به جزو معدود دورههایی که به دلیل کرونا و برخی وقایع اجتماعی دستخوش تحول شد، تاکنون به صورت مرتب برگزار شده است. حضور در این رویداد و راه پیدا کردن در بخش «سودای سیمرغ» جشنواره را شاید بتوان یکی از اهداف هر فیلمسازی دانست. به سیاق هر ساله، در گزارش پیشرو، فیلمهای حاضر در بخش «سودای سیمرغ» و «نگاه نو» را که امسال به جشنواره اضافه شد، مرور میکنیم.
درامی متفاوت از دیار ترکزبانها
فیلم سینمایی «آبی روشن» به کارگردانی قاسم (بابک) لطفی خواجه پاشا و تهیهکنندگی سید محمدحسین میری، اولین محصول مشترک سازمان هنری رسانهای اوج و فارابی است که نویسندگی آن را امیر ابیلی و داود گنجوی به صورت مشترک برعهده داشتهاند.
بابک خواجهپاشا پیش از این با فیلم سینمایی «در آغوش درخت» در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر حضور داشت که موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه و دیپلم افتخار بهترین کارگردانی شد. پیش بینی میشود داستان این فیلم به موضوع مردی تبریزی میپردازد که با مشکلاتی مواجه است و نقش این کاراکتر را مهران احمدی بازی میکند.
در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون مهران احمدی، مهران غفوریان، سارا حاتمی، مرتضی امینیتبار، روحالله زمانی، علیاکبر اصانلو، کاظم هژیرآزاد، سامان مهکویه و … به ایفای نقش میپردازند.
سایر عوامل اصلی «آبی روشن» عبارتند از مجری طرح: وحید معدنی، مدیر فیلمبرداری: پیمان عباسزاده، تدوین: حسین جمشیدیگوهری، موسیقی: فرید سعادتمند، طراح صحنه: امیر زاغری، مدیر تولید: سید مقصود میرهاشمی، طراح چهره پردازی: کامران خلج، طراحی و ترکیب صدا: آرش قاسمی،، مدیرصدابرداری: اشکان پورتاجی، طراح لباس: الهام ترکمن، مدیر برنامه ریزی: امید همتیفراز، دستیار اول کارگردان: امیر رونقی، طراح جلوههای ویژه میدانی: ایمان کرمیان، طراحی جلوههای بصری: امین پهلوانزاده، منشی صحنه: آرزو قربانی، عکاس: صمد قربانزاده، روابطعمومی: الهام عرشیزاده.
شهید شیرودی روی پرده سینما دوباره جان میگیرد
«آسمان غرب» عنوان فیلم جدید محمد عسگری به تهیهکنندگی حبیباله والینژاد است که اولین روایت سینمایی از دلاورمردیهای خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش در هوانیروز ارتش محسوب میشود. این فیلم، رویدادهای مربوط به یک ماه ابتدایی جنگ تحمیلی در منطقه غرب کشور را بررسی میکند و با فشردهسازی در فیلمنامه، مجموعه حوادث را در بازه زمانی سه روزه به تصویر میکشد.
«آسمان غرب» دومین تجربه کارگردانی محمد عسگری پس از ساخت فیلم سینمایی «اتاقک گلی» است و در لوکیشنهای متعدد استان کرمانشاه فیلمبرداری شده است. این فیلم سینمایی محصول بنیاد سینمایی فارابی و سازمان سینمایی سوره است که با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی ایران ساخته شده است.
امیرحسین آرمان در این فیلم با چهرهای متفاوت در کارنامه کاری خود، در قامت سرلشکر شهید حسین ادبیان از فرماندهان غیور نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، جلوی دوربین رفته است. همچنین، میلاد کیمرام نیز ایفاگر نقش شهید شیرودی در این فیلم است.
آغوش باز متفاوت بهروز شعیبی
فیلم سینمایی «آغوش باز» به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیهکنندگی علیرضا سرتیبی، از جمله آثار کنجکاوی برانگیز جشنواره چهل و دوم خواهد بود. این فیلم پیش از این با نام «همآهنگ» پروانه ساخت گرفته بود که برای حضور در جشنواره فیلم فجر، به «آغوش باز» تغییر نام داده است.
«آغوش باز» ششمین اثر سینمایی بهروز شعیبی است که پیش از این کارهایی چون «بدون قرار قبلی»، «روز بلوا»، «دارکوب»، «سیانور» و «دهلیز» را ساخته است. فیلمنامه «آغوش باز» را مهرداد کوروشنیا و محمدسجاد نجفی به طور مشترک نوشتهاند. شعیبی پیش از این در جشنواره جهانی و ملی فجر داوری کرده و با تمام فیلمهای کارنامه کارگردانیاش در جشنواره فیلم فجر حضور داشته است.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: «سه قصه عاشقانه … سه زوج در فراز و نشیب روابط عاطفی، فرصت پیدا میکنند به تعریف جدیدی از عشق برسند.»
مهدی هاشمی، احترام برومند، حسن معجونی، حامد کمیلی و محسن کیایی در کنار گلاره عباسی، شبنم گودرزی، جواد خواجوی، وحید نفر، علی عطایی، روژین فاطوریفر، ساینا توکلی، میثم نوروزی، سهیل هژبر، مسعود خانی، هاتف شعیبی و نفس نکی بازیگران این فیلم هستند.
همچنین برخی از عوامل فیلم سینمایی «آغوش باز» عبارتند از مجری طرح و سرمایهگذار: محمدمهدی عسکری، نویسندگان فیلمنامه: مهرداد کوروشنیا و محمدسجاد نجفی (بر اساس طرحی از بهروز شعیبی)، مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده، تدوین: خشایار موحدیان، مدیر تولید: مسعود زمانی، موسیقی: مسعود سخاوتدوست، طراح چهرهپردازی: فاطمه کمالی و زهرا کمالی، طراح جلوههای بصری: محمد برادران، طراح صحنه: محمدرضا میرزامحمدی، طراح لباس: شیوا رشیدیان، طراحی و ترکیب صدا: حسین قورچیان، صدابردار: عباس رستگارپور، دستیار اول کارگردان: نگار جنیدی، مدیر تدارکات: مرتضی اسکندری، برنامهریز: حامد مختاری، منشی صحنه: غزل رشیدی، عکاس: مسعود اشتری، روابط عمومی: محمد کفیلی، طراح لوگو: روح الله موحدی.
نگاهی به حادثه تراژیک ملی در «احمد»
فیلم سینمایی «احمد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و تهیهکنندگی حبیباله والینژاد به عمل قهرمانانه شهید احمد کاظمی در ۱۸ ساعت ابتدایی زلزله مهیب بم به عنوان یک حادثه تراژیک ملی میپردازد. این اثر برای اولین بار قصهای ناگفته از ۱۸ ساعت ابتدایی حادثه تراژیک زلزله بم و اقدامی قهرمانانه در این ساعات پرالتهاب را همزمان با بیستمین سالگرد این اتفاق روایت میکند.
امیرعباس ربیعی پس از فیلمهای سینمایی «لباس شخصی» و «ضد» در فضای تاریخی، فیلم سینمایی «احمد» را در ژانر حادثهای و در فضای متفاوت مقابل دوربین برده است. «احمد»، محصول مشترک سازمان سینمایی سوره حوزه هنری و موسسه تصویرشهر سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است.
تینو صالحی، هنرمند باسابقه عرصه تئاتر، در این اثر ایفاگر نقش شهید کاظمی است. همچنین، توماج دانشبهزادی با ایفای نقش یک پژوهشگر علمی و دانشگاهی در فیلم سینمایی «احمد» حضور دارد.
فیلمی که حواشیاش بر متنش غلبه کرد!
«بهشت تبهکاران» جدیدترین اثر بلند سینمایی مسعود جعفری جوزانی به تهیهکنندگی فتحالله جعفری جوزانی و علی قایم مقامی در نخستین اکران خود در بخش مسابقه «سودای سیمرغ» در چهل و دومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر روی پرده میرود.
داستان «بهشت تبهکاران» در سال ۱۳۲۹ روایت میشود سالی که احمد دهقان نماینده مجلس، روزنامهنگار و مدیر تئاتر «نصر» توسط حسن جعفری در خیابان لالهزار تهران به قتل میرسد.
در «بهشت تبهکاران» بازیگرانی چون امیرحسین آرمان، لادن مستوفی، سحر جعفری جوزانی، پژمان بازغی، حمید گودرزی، رضا یزدانی، بهنام تشکر، هومن برق نورد، حسام منظور، رضا شفیعی جم، فریبا متخصص، فخرالدین صدیق شریف، اسماعیل خلج، علیرضا جلالی تبار، محمدرضا هاشمی، سهیل برخورداری، حمید متقی، فتحالله جعفری جوزانی، مهدی مهریار و جواد طوسی به هنرنمایی پرداختهاند و همچنین در این اثر سینمایی افسانه بایگان و فرهاد قایمیان با نقش آفرینی خود، حضور افتخاری دارند.
برخی عوامل فیلم سینمایی «بهشت تبهکاران» عبارتند از کارگردان: مسعود جعفری جوزانی، مدیرفیلمبرداری: امیر کریمی، تدوین: مهدی حسینی وند، موسیقی: فردین خلعتبری، فیلمنامه: مسعود جعفری جوزانی، فرید مصطفوی، طراح صحنه و لباس: اصغر نژاد ایمانی، طراح چهرهپردازی: مهین نویدی، طراحی و ترکیب صدا: سید محمود موسوی نژاد، صدابردار: آرش برومند، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، جلوههای بصری: کامیار شفیع پور، مدیرتولید: بهزاد هاشمی، عکاس: علی نیک رفتار، دستیاران کارگردان: علی مهرآسا، مهدی حاجی یوسف، پارسا هاشمی، مشاور رسانهای: منصور جهانی و تهیهکنندگان: فتحالله جعفری جوزانی، علی قایم مقامی.
سال گذشته، نام فیلم «بهشت تبهکاران» در بین فیلمهای بخش سودای سیمرغ چهل و یکمین دوره جشنواره فیلم فجر در بخش رزرو قرار گرفته بود که همین موضوع حواشی را برای این فیلم در دوره چهل و دوم رقم زد. اما طبق پیگیریهای خبرنگار مهر؛ مشخص شد که سال گذشته تنها ۴۰ دقیقه از راش های این اثر سینمایی به دبیرخانه جشنواره فیلم فجر ارایه شده بود و «بهشت تبهکاران» به صورت رسمی در دوره گذشته در جشنواره فیلم فجر حضور نداشته است.
نکته مهم این است که در صورتجلسهای که درباره حضور فیلمها در جشنواره فیلم فجر نوشته میشود؛ قید شده است فیلم ناقصی که فرم حضور پر کرده در صورتی که تکمیل شود، میتواند سال آینده بازبینی شود و «بهشت تبهکاران» نیز از این دست فیلمها است. در واقع این فیلم سال گذشته ناقص بوده و حتی به مرحله بازبینی نیز نرسیده است.
رمال پیری که جلوی دوربین کلاری رفت
«تابستان همان سال» عنوان تازهترین ساخته محمود کلاری در مقام کارگردان است که تهیهکنندگی آن را علی اوجی برعهده دارد. مهران مدیری در این فیلم ایفاگر نقش یک رمال پیر است.
محمود کلاری سال گذشته و بعد از گذشت ۲۲ سال از ساخت آخرین فیلمش تصمیم گرفت تا سومین فیلم سینمایی خود با نام «همچون در یک آینه» را به تهیهکنندگی علی اوجی جلوی دوربین ببرد. این فیلم در سکوت خبری وارد مرحله تولید شد و برای حضور در بخش مسابقه چهل و دومین جشنواره فیلم فجر از داستان و بازیگرانش رونمایی شد. در فیلم جدید محمود کلاری که به دلیل شباهت با آثار ناصر تقوایی به «تابستان همان سال» تغییر نام داده است، علی شادمان عهده دار نقش اصلی است و در کنار او بازیگرانی چون فریبا نادری، سمیرا حسن پور، صابر ابر، پژمان بازغی به ایفای نقش پرداختهاند.
«تابستان همان سال» داستان پسر بچه هفت سالهای است که پیش رمالی میرود تا دزد طلاهای عمه اش را از آینه شناسایی کند، عطا که هیچ تصوری از سرانجام آنچه در آن شرایط بر زبان میآورد ندارد، برای رهایی از آن وضعیت، هر آنچه از تعاریف عمهاش درباره شک و تردید او نسبت به دزدی داوود پسر عمه دیگرش شنیده بازگو میکند، غافل از آنکه این دروغ موجب عقوبتی دوراز انتظار برای کل خانواده میشود.
محمود کلاری سابقه همکاری با فیلمسازان شاخصی همچون مرحوم علی حاتمی، مسعود کیمیایی، ابراهیم حاتمیکیا، داریوش مهرجویی و اصغر فرهادی را در کارنامه دارد و اولین بار در سال ۱۳۷۵ فیلم «ابر و آفتاب» را به عنوان کارگردان جلوی دوربین برد که موفقیتهایی هم به دست آورد. باید دید فیلم جدید او که در سکوت خبری تولید شده است، میتواند موفقیتهای قبلیاش را ادامه دهد.
سوژهای از دل بنگلادش پر از رنگ و فقر
فیلم سینمایی «دروغ های زیبا» به تهیه کنندگی و کارگردانی مرتضی آتش زمزم، محصول مشترک ایران و بنگلادش با حضور سوپراستار بنگلادش، جایا احسن و دیگر بازیگران این کشور از جمله شمون فاروق، ریکیتا ناندینی، شهیدالزمان سلیم، شاهد علی، شاهین میردها و جان پل سرمادیراس و بازیگر کودک شاتی، در لوکیشنهای شهرهای داکا و قاضی پور مقابل دوربین بایرام فضلی رفت. ملودرام اجتماعی «دروغهای زیبا» در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر رونمایی میشود.
فیلم از زمان ساخت، به دلیل حضور ستارههای سینمای بنگلادش، مورد توجه مطبوعات این کشور قرار گرفت. بنگلادش با جمعیتی بیش از صد و هشتاد میلیون نفر به وسعت استان کردستان است که پر تراکمترین کشور جهان محسوب میشود و سینما در این کشور متأثر از سینمای هند و از بزرگترین دغدغههای مردم آن است.
مرتضی آتش زمزم نویسنده، کارگردان و تهیه کننده سینما و تلویزیون، ساخت فیلمهای سینمایی «آخرین گزارش»، «بنبست»، «مرگ سپید»، «مالیخولیا»، «سیمین»، «هولیا»، «قهرمان من» و «نیروانا» و همچنین مستندهای سینمایی «رودی که کشته شد» و «شرم بودا» را در کارنامه دارد. همچنین، «قهرمان من» به نویسندگی و کارگردانی او، پاییز امسال در سی وپنجمین دوره جشنواره بینالمللی فیلم کودک موفق به دریافت پروانه زرین بهترین فیلمنامه و پروانه زرین بهترین کارگردانی شد.
عوامل «دروغ های زیبا» عبارتند از نویسندگان: مرتضی آتش زمزم، ممیت الرشید، صدابردار: فرامرز مختاری، صداگذار: حسین قورچیان، تدوین: کاووس آقایی، موسیقی: فواد حجازی، طراح پوستر: بهزاد خورشیدی، منشی صحنه: عطیه پیرعلی، مدیر تولید بنگلادش: محمد فاسول عفران، مدیر تولید ایران: ابوالفضل آتش زمزم، گروه کارگردانی: ضیاالحق منیر، حسین سیمونتو، ناهید السلام نیلای، طراح گریم: محبوب الرحمن مانیک، گروه فیلمبرداری: محمد کوثر، سهیل رعنا، حبیب الرحمان، عجوم خان، گروه تولید: شکیل حسین، محمد شفیق، اسکندر، محمد نور، مسعود جلال کبیر، دستیار صحنه: محمد آلوم، مشاور پروژه: سید موسی حسینی، مجری طرح: محسن آتش زمزم، مشاور رسانهای: هادی اعتمادی مجد، محصول مشترک ایماژ سینما از ایران و ماکسیموم و سی ته سینما بنگلادش.
کلید زدن «دست ناپیدا» با چفیه و انگشتر متبرک رهبری
پنجمین فیلم سینمایی انسیه شاه حسینی به تهیهکنندگی سید سعید سیدزاده، «دست ناپیدا» نام دارد که درباره زنان حوضه خوان پشت جبهه است که لباس میشستند و در واقع روایتگر زندگی زنی است که ۲۰۰ فانوسقه خونین روی دوش دارد و همه را در آب کارون شسته و آنها را به جبهه میفرستد.
انسیه شاه حسینی، ایده «دست ناپیدا» را از فیلم «شب بهخیر فرمانده» گرفته است. شاه حسینی که از زمان تولید آخرین فیلمش ۱۱ سال میگذرد، تنها کارگردان زنی است که در دوره چهل و دوم جشنواره فیلم فجر، فیلمش به جشنواره راه پیدا کرده است. معصومه بافنده، نسرین احمدخانی، اعظم سادات موسوی، زیبا عسکری و… بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد شهید و امور ایثارگران، سرمایهگذار این فیلم هستند. وجه تسمیه «دست ناپیدا» از قطعه شعر مولانا یعنی «دست ناپیدا گریبان میکشد، من پی دست و گریبان میروم» برداشت شده است. بر این اساس، «دست ناپیدا» نگاه متفاوت و شاعرانهای را نسبت به دفاع مقدس دنبال میکند.
شاه حسینی، خرداد ماه امسال در گفتوگویی مطرح کرده بود که رهبر معظم انقلاب عوامل این فیلم را دعا کردند که بتوانند این اثر ارزشمند را به خوبی تولید و آن را تقدیم نگاه مهربان ملت عزیز ایران کنند و توسط وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز هدیهای به وسعت یک دنیا انگیزه برای عوامل فیلم ارسال کردند. شاهحسینی اضافه میکند که با خود عهد بستیم با همین چفیه و انگشتر متبرک رهبری، آغاز تولید فیلم را در سرزمین حماسه و ایثار کلید بزنیم.
سودای مهاجرت، بی پولی و فرزندآوری در یک فیلم
فیلم سینمایی «دو روز دیرتر» با موضوع فرزندآوری و ازدیاد جمعیت به کارگردانی اصغر نعیمی و نویسندگی رضا مقصودی و حمید اکبری خامنه و براساس طرحی از سیدمحمد حسینی و تهیهکنندگی محسن شیرازی در بنیاد فرهنگی روایت فتح تولید شده است.
در این فیلم سینمایی که با رویکرد طنز اجتماعی ساخته شده است سینا مهراد، پردیس احمدیه، فرهاد آییش، گوهر خیراندیش، کمند امیر سلیمانی، سید جواد یحیوی، سیاوش چراغیپور، محمد فیلی و علیرضا داوودنژاد به عنوان بازیگر حضور دارند.
برخی از عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از مشاور تهیه کننده: سید جمال ساداتیان، مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی، تدوین: میثم مولایی، آهنگساز: مسعود سخاوت دوست و طراح چهره پردازی: عباس عباسی.
در خلاصه داستان «دو روز دیرتر» آمده است: «سهیل و مریم زوج جوانی که سودای مهاجرت دارند، علیرغم توصیههای پدر و مادر مریم از فرزندآوری خودداری میکنند تا اینکه پدر مریم تصمیم میگیرد مبلغی را که از خواهرش به ارث برده، بین نوههایش تقسیم کند. سهیل و مریم که برای مهاجرت نیاز به پول دارند تصمیم میگیرند بچهدار شوند اما فوت ناگهانی غلامحسین محاسبات آنها را برهم میزند تا اینکه ….»
بنیاد فرهنگی روایت فتح سرمایهگذار اصلی این پروژه سینمایی است که در تولید این فیلم با بنیاد سینمایی فارابی و مؤسسه بهمن سبز حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی مشارکت دارد.
ماجرای مراسم عروسی که چند بار بههم خورده…
حسین نمازی که کارگردانی، نویسندگی و تهیهکنندگی «شهسوار» را برعهده دارد پیش از این، تجربه موفق «شادروان» و «آپاندیس» را در کارنامه خود ثبت کرده است. داستان «شهسوار» طی سه شبانه روز و در یک مراسم عروسی رخ میدهد.
این فیلم سینمایی محصول بنیاد سینمایی فارابی است که با مشارکت بخش خصوصی تولید شده است. مهرداد صدیقیان، الناز حبیبی، هادی کاظمی، عباس جمشیدیفر، گیتی قاسمی، سعید عطایان، ایمان براتپور، حافظ نبی زاده، مهرناز افلاکیان، ناهید استواری، با هنرمندی عزتالله رمضانیفر با حضور امیر دژاکام بازیگران فیلم «شه سوار» هستند.
در خلاصه داستان «شهسوار» آمده است: به دنبال درگذشت پدر خانواده در جریان برگزاری عروسی که چندبار به هم خورده است، خانواده او قصد پنهان کردن این خبر را دارند.
سایر عوامل فیلم سینمایی «شه سوار» عبارتند از تهیه کننده اجرایی: سعید عطایان، مشاور تهیه کننده: سعید خانی، مجری طرح و مدیر تولید: پیمان حجازی، مدیر فیلمبرداری: مسعود سلامی، فیلمبردار: حامد اوتادی، طراح گریم: امید گلزاده، طراح صحنه: وحید زارعمند، طراح لباس: فاطمه صفریزاده، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، برنامه ریز: مسعود میمی، دستیار اول کارگردان: سعید بیات، منشی صحنه: حمیرا نعمتاله، جانشین مدیر تولید: شهرام شاهرخ، مدیر تدارکات: محسن قراخانلو، مدیر مالی: داود رواقی، تصویربردار پشت صحنه: شیما رییسی، عکاس: ریحانه زنگنه.
روایتی جدید از کربلا و روایتگری زینب (س)
فیلم سینمایی «شور عاشقی» به تهیهکنندگی و کارگردانی داریوش یاری با حضور بازیگرانی همچون شهره موسوی، پیام احمدینیا، مهدی زمینپرداز، سیامک صفری، نادر فلاح، علی استادی، بهزاد دورانی، بهرام ابراهیمی، ساخته شده است. داریوش یاری با بهرهگیری از یک فیلمنامه دراماتیک، روایت تفکربرانگیزی از حرکت کاروان اهل بیت (ع) در مسیر کوفه را به تصویر کشیده است.
در خلاصه داستان «شور عاشقی» آمده است: «زنی رسانه شد تا راست و دروغ در تاریخ جابهجا نشود.»
این فیلم که محصول مشترک بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد سینمایی فارابی است در آخرین مراحل فنی قرار دارد و پوستر و لوگوی آن را محمد روح الامین طراحی کرده است. اولین نمایش این فیلم در چهل و دومین دوره جشنواره فیلم فجر خواهد بود.
عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده، تهیهکننده و کارگردان: داریوش یاری، مدیر پروژه: مسعود زمانی، مدیر فیلمبرداری: فریدون شیردل، تدوین: امیر ادیبپرور، آهنگساز: مسعود سخاوتدوست، صدابردار: فرخ فدایی، طراح صحنه: پیام حسین سوری، طراح لباس: نیاز حمیدی، طراح گریم: شهرام خلج، صداگذار: محمود موسوینژاد، جلوههای بصری رایانهای: روزبه شمشیری، منشی صحنه: سیده معصومه موسوی، عکاس: علی عارفنسب، جانشین تهیهکننده: سعید حران اف، مدیر تدارکات: بهمن صدیق، دستیارکارگردان و برنامهریزی: مهدی توکلی. بازیگران: شهره موسوی، پیام احمدینیا، مهدی زمینپرداز، سیامک صفری، نادر فلاح، علی استادی، بهزاد دورانی، بهرام ابراهیمی، بابک والی، رضا خدادابیگی، میترا خواجهییان، روحاله مهرابی، هادی آقاحسینی، مرتضی آقاحسینی، مرجان شکوفکی، پانته آ کیقبادی، مریم آهنگر.
۲ ساعت قبل از اعدام طیب به روایت بهروز افخمی
«صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی و تهیه کنندگی علی شیرمحمدی تازهترین محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی، برشی از لحظات پایانی زندگی طیب حاج رضایی و اسماعیل رضایی است که در پی قیام خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ محکوم به اعدام شدند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت میشود.
پیرنگ اصلی این داستان اعتراضی و سیاسی، اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران این ۲ شخصیت است که بهروز افخمی پس از سالها تحقیق و پژوهش آن را به فیلمنامه «صبح اعدام» تبدیل کرده است.
علاوه بر ارسطو خوش رزم در نقش حاج اسماعیل رضایی، مسعود شریف در نقش طیب حاج رضایی، داود فتحعلیبیگی در نقش قاضی عسکر، پوریا منجزی در نقش کلیددار طیب، مهرداد نیکنام در نقش تیمسار، محسن آوری در نقش سرهنگ دادستانی و کاوه دارابی در نقش خبرنگار کیهان و فریبا آذرشب در نقش مادر حاج اسماعیل رضایی در تازهترین ساخته بهروز افخمی نقش آفرینی میکنند.
بهروز افخمی درباره این فیلم گفته است: فیلمنامه «صبح اعدام» را بر اساس گزارش مطبوعاتی کیهان نوشتهام. دیالوگهای طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی را که در روزنامه نوشته شده بود به صورت مستقیم در فیلمنامه آوردهام. البته برای نوشتن فیلمنامه، از منابع و اسناد دیگر از جمله کتاب «طیب در گذر لوطیها» استفاده و اقتباس کردم. کتاب «طیب در گذر لوطیها» مصاحبههای مختلفی با لوطیهای تهرانی دارد که طیب را میشناختند و نثر آن تهرانی قدیمی است و برای نوشتن فیلمنامه برایم بسیار کارآمد بود.
صبحانهای با زرافههای سروش صحت
سروش صحت علاوه بر اینکه در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به عنوان بازیگر در «بی بدن» ایفای نقش دارد، اما خود در کسوت کارگردان با فیلم «صبحانه با زرافهها» در این دوره فیلم فجر حضور خواهد داشت.
ترکیب متفاوت بازیگران دومین فیلم سروش صحت، نشان از موفقیت آن در گیشه خواهد داشت؛ بهرام رادان سالها بعد از بازی در «بی پولی» دوباره پا به دنیای طنز و کمدی گذاشته است و به نظر میرسد باید با یک بهرام رادان متفاوت روبرو شویم. حضور پژمان جمشیدی بعد از تجربه بازی در «جهان با من برقص» نشان میدهد سروش صحت روی تواناییهای کمدی او حساب ویژهای باز کرده است. هوتن شکیبا که بعد از درخشش در سریال لیسانسهها و فوق لیسانسهها در نقش حبیب تبدیل به یکی از ماندگارترین شخصیتهای تلویزیونی شد، حالا باز هم با همکاری مجدد با سروش صحت تلاش میکند خاطرات خوش «لیسانسهها» را برای مخاطب زنده کند. بیژن بنفشهخواه نیز از جمله بازیگران قدیمی در عرصه کمدی است که حضورش در فیلم سروش صحت بعد از چندین تجربه مشترک همکاری یک اتفاق خوب است. هادی حجازیفر در «صبحانه با زرافه ها» در نقشی متفاوت میتواند به یکی از آسهای صحت در جشنواره امسال تبدیل شود.
فیلم سینمایی «صبحانه با زرافهها» به تهیهکنندگی سید مصطفی احمدی است.
پرترهای از پروین اعتصامی به تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا
فیلم سینمایی «معجزه پروین» که امسال در بخش سودای سیمرغ چهل و دومین جشنواره فیلم فجر حضور دارد به نویسندگی و کارگردانی محمدرضا ورزی و تهیهکنندگی محمدرضا شریفینیا، پرترهای از داستان زندگی پروین اعتصامی شاعر معاصر ایرانی است.
مارال بنی آدم، آزیتا حاجیان، محمدرضا شریفی نیا، حسین پاکدل، محمدعلی نجفی، امیرحسین صدیق، رامین ناصر نصیر، رضا فیاضی، بیژن بنفشه خواه، یوسف صیادی، حسام نواب صفوی، ملیکا شریفی نیا، محمد شعبانپور، الهه جعفری، محمدرضا شهبانی نوری، مریم ورزی، محمد ساربان، مجید جعفری، شهراد بانکی، عباس علی محمدی و امیررضا انوریان از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداختهاند.
گروه سازنده «معجزه پروین» نیز عبارتند از مدیر فیلمبرداری: فرشاد خالقی، مهدی حسینی وند، تدوین: مهدی حسینی وند، آهنگساز: بهزاد عبدی، مدیر صدابرداری: ارسلان کیان ارثی، طراح چهره پردازی: شهرام خلج، طراح صحنه: مسعود اوسطی، صحنه آرا: سوفیا شکری، طراح لباس: رویا ابراهیمی، دستیار اول کارگردان: رهام مخدومی، مدیر برنامه ریزی: حسین متحد، منشی صحنه: سحرناز ضیایی، عکاس: احمدرضا شجاعی، اصلاح رنگ و نور: نیما دبیرزاده، صداگذاری: مهرداد جلوخانی، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقا بیک، مستند پشت صحنه: مریم ورزی، گروه تولید و تدارکات: امیر فیاض، علیرضا حق شناس، سعید هرانُف، حمید نخعی، محصول: وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و بنیاد سینمایی فارابی.
روایتی از بسیجی نوجوان چابهاری در «میرو»
فیلم سینمایی «میرو» بهکارگردانی حسین ریگی و تهیهکنندگی سعید الهی در ژانر کودک و نوجوان و در بستر روایتی از دوران مقدس ساخته میشود و سومین اثر سینمایی حسین ریگی بعد از فیلمهای «لیپار» و «هوک» طی سالهای اخیر است. این فیلم در ژانر کودک و نوجوان تولید شده و در بستر قصهای متعلق به دوران دفاع مقدس در دهه ۶۰ روایت میشود.
«میرو» با محوریت نمادین یکی از بسیجیان نوجوان شهرستان چابهار و اراده وی برای عزیمت به جبهههای جنگ، تحت تاثیر سردار شهید حاج قاسم میرحسینی ساخته شده است.
بنیاد شهید و امور ایثارگران و بنیاد سینمایی فارابی سرمایهگذاران فیلم سینمایی «میرو» بوده و سعید الهی که مستند اخیرش بهنام «قوی دل» در جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» موفق به کسب ۴ تندیس در بخشهای کارگردانی و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران شد تهیهکنندگی آن را بر عهده دارد.
«میرو» با حضور بازیگرانی چون سودابه بیضایی، امیررضا دلاوری، حمید ابراهیمی، آرزو تاجنیا، ابوالفضل همراه، مهدی دینمحمدپور، ایوب افشار و جمعی از هنرمندان بومی استان سیستان و بلوچستان در تلاش است تا در موعد مقرر به چهل و دومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر برسد.
مهاجرت و فروپاشی خانواده سوژه کاوه سجادی حسینی شد
کاوه سجادیحسینی با ملودرامی زنانه درباره مهاجرت و فروپاشی خانواده به جشنواره فیلم فجر آمده است. فیلم سینمایی «نبودنت» به کارگردانی کاوه سجادی حسینی، درباره زنی به نام مرضیه است که چند سالی است در انتظار همسرش است اما شوهرش نمیتواند به خانه بازگردد. سحر دولتشاهی، امیرآقایی، آزاده صمدی، فرید سجادی حسینی، رضا بهبودی، علیرضا ثانیفر و شیوا سرمست بازیگران این فیلم هستند.
«نبودنت» چهارمین فیلم بلند سینمایی کاوه سجادی حسینی است که آخرین حضور او در جشنواره فیلم فجر مربوط به فیلم «بوفالو» بود که در سی و سومین دوره این جشنواره به نمایش درآمد.
«نبودنت» درامی اجتماعی است که به قلم کاوه سجادی حسینی به نگارش درآمده است که البته قرار بود سال ۹۶ توسط او کارگردانی شود که به تعویق افتاد و حالا برای چهل و دومین جشنواره فیلم فجر آماده شده است.
جلوه «نوروز» با علی نصیریان دوچندان میشود
فیلم سینمایی «نوروز» جدیدترین ساخته سهیل موفق است که سابقه ساخت آثار کودک و نوجوان را دارد. توجه به آیینهای ملی از جمله عید نوروز از جمله ویژگیهای این فیلم است.
در خلاصه داستان فیلم نوروز آمده است: «نوروز در راه است، اما اهریمن در کمین است تا نوروز و بهار را از بین ببرد. عمو نوروز در مسیر کلبه ننه سرما و جستجوی حاجی فیروز دچار سانحه میشود و طوفانی بزرگ آغاز میشود.»
علی نصیریان، شبنم مقدمی، مهدی هاشمی، افشین هاشمی، مهتاب ثروتی، سیاوش چراغیپور، علی آرا، طاها شادیفر، سحر حسینی و علی بوراک سیلان بازیگران این فیلم هستند.
از عوامل اصلی نوروز میتوان به تهیهکننده: محمدرضا نادری، مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی، برنامهریز و دستیار اول کارگردان: علی جناب، منشی صحنه: سعیده دلیریان، مدیر تولید: مهدی چراغی، طراح لباس: آزاده قوام، طراح صحنه: سیامک کارینژاد، طراح گریم: محسن دارسنج، صدابردار: منصور شهبازی، طراحی و ترکیب صدا: حسین ابوالصدق، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، جلوههای بصری: امیر ولیخانی، تدوین: کاوه ایمانی، موسیقی: بهمن دهقانیار، عکاس: سمیرا بخشی اشاره کرد.
فیلم اولیهای بخش «نگاه نو» را بیشتر بشناسید
اولین قدمی که «تمساح خونی» شد
جواد عزتی اولین تجربه کارگردانیاش را در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر پشت سر میگذارد و از این منظر یکی از اتفاقات جالب این جشنواره به حساب میآید. کامران حجازی مدیر تولید سریال «زخم کاری» که تهیهکنندگی آثاری چون «مرد بازنده» و «کت چرمی» را در کارنامه دارد در چهارمین همکاری مشترک با عزتی تهیهکننده فیلمش هم شده است.
علاقه عزتی به فضای اجتماعی و سابقه حضورش در فیلمهایی چون «شنای پروانه»، «خورشید» و «جاندار» باعث شده است فضای فیلم «تمساح خونی» هم به آثار متاخری که بازی کرده است نزدیک باشد.
در این فیلم سینمایی که نقش اصلی آن را جواد عزتی بر عهده دارد، عباس جمشیدیفر، سعید آقاخانی، الناز حبیبی، بهزاد خلج و شبنم قربانی نقشآفرینی میکنند.
در خلاصه داستان «تمساح خونی» آمده است: «من یه تمساحم، یه تمساح خونی! یه آدم زخمی که کل زندگیش فقط باخته و چیزی برای از دست دادن نداره … ولی باز دلش ریسکهای بزرگ میخواد!»
روایت موقعیتی متناقض در «قلب رقه»
«قلب رقه» به کارگردانی خیرالله تقیانی پور و تهیهکنندگی سعید پروینی از فیلمهای بخش نگاه نو جشنواره امسال است. در این فیلم، موقعیتی متناقض روایت شده است و سوژه تقیانی پور، رخ دادن جنایت و خشونت عاشقانهای در دل جنگ است؛ همان شمهای که در سریالها و کارهای قبلیاش نیز در نظر گرفته بود.
این کارگردان از ابتدا برای ایفای نقش اصلی فیلمش، شهرام حقیقت دوست را در نظر گرفته بوده است چراکه سابقه همکاری او با شهرام حقیقت دوست به تئاتر برمیگردد.
کشور سوریه لوکیشن اصلی فیلم «قلب رقه» است. «قلب رقه» به عنوان محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی و بنیاد رسانهای بیان در جشنواره فیلم فجر روی پرده میرود و شهرام حقیقت دوست، فرهاد قایمیان، محمدرضا شریفینیا، هدایت هاشمی، عبدالرضا نصاری، مصطفی ساسانی و شادی مختاری بازیگران اصلی این فیلم سینمایی هستند.
شهید زینالدین در قامت سجاد بابایی جان میگیرد
فیلم سینمایی «مجنون» به تهیهکنندگی عباس نادران تازهترین محصول سینمایی سازمان اوج است که به روایت زندگی یکی از شهدای شاخص دوران دفاع مقدس میپردازد. کارگردانی فیلم «مجنون» را مهدی شامحمدی برعهده دارد که از کارگردانان شناختهشده در سینمای مستند است و با این فیلم اولین کارگردانی فیلم بلند سینمایی را در کارنامه خود تجربه میکند.
عباس نادران که تهیهکنندگی «مجنون» را برعهده دارد هم در مقام تهیهکننده تا به امروز فیلمهایی همچون «شاهکش» و «شادروان» را به سرانجام رسانده است و هم، این پروژه اولین همکاری او با سازمان اوج محسوب میشود.
پس از فیلمهای «ایستاده در غبار» با روایتی از زندگی حاج احمد متوسلیان، «منصور» با روایتی از زندگی شهید منصور ستاری و «غریب» با روایتی از زندگی شهید محمد بروجردی، حالا «مجنون» تازهترین محصول سازمان اوج محسوب میشود که به زندگی شهید مهدی زینالدین میپردازد که فرمانده لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب در دوران دفاع مقدس و از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در طول جنگ تحمیلی بود و در سال ۶۳ در منطقه سردشت در پی درگیری مستقیم با نیروهای مسلح دشمن در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسید.
عشق به سینما در «آپاراتچی»
فیلم سینمایی «آپاراتچی» که به کارگردانی علی طاهرفر، پاییز امسال جلوی دوربین رفته بود، دلبستگیهای یک نقاش ساختمان عاشق سینما را روایت میکند که با اشتیاق تمام به تولید چند فیلم کوتاه موفق شده و در آرزوی ساختن نخستین فیلم سینمایی خودش است. این فیلم با نگارش حسین ترابنژاد و احسان لطفیان برداشتی آزاد از کتاب «آپاراتچی» نوشته روح الله رشیدی است که رویدادهای آن در اوایل دهه ۶۰ شهر تبریز میگذرد.
این اثر محصول مشترک بنیاد سینمایی فارابی، سازمان سینمایی سوره و مدرسه سینمایی اندیشه و هنر «ماه» به تهیهکنندگی سجاد نصراللهی است. تورج الوند، فاطمه مسعودیفر و رضا ناجی در کنار بازیگرانی چون هومن برقنورد، بهنام تشکر، امید روحانی و علیرضا استادی در این فیلم ایفای نقش کردهاند. وحید مبصری، امین گلستانه، حسین عابدینی و ولی فروتن از دیگر بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
قربانعلی طاهرفر متولد ۱۳۵۱ تبریز و در حال حاضر عضو شورای بررسی فیلم و فیلمنامه استان است. وی از سال ۱۳۶۱ وارد انجمن سینمای جوان شده و در سال ۱۳۷۲ اولین فیلم خود را با نام «خاک آشنا» ساخته است. طاهرفر در سال ۱۳۷۵ اولین مجموعه تلویزیونی خود را با موضوع کودک و نوجوان، به نام «سحرخیزان کوچک» تولید کرده و «ترمینال غرب»، از جمله آثار اوست که فانوس هفتمین جشنواره عمار را کسب کرده است. همچنین نویسندگی و کارگردانی ۶ فیلم بلند، کارگردانی بیش از ۱۰ فیلم کوتاه و ۸ مجموعه تلویزیونی نیز در کارنامه او به چشم میخورد.
«آپاراتچی» را میتوان از معدود فیلمهای حاضر در جشنواره فجر دانست که فیلمنامه آن اقتباس از یک کتاب است و نکته دیگر، درباره آپاراتچی این است که این فیلم درباره عشق به سینما است.
ماجرای دستبرد به «باغ کیانوش»
فیلم سینمایی «باغ کیانوش» به عنوان اولین محصول مشترک باشگاه فیلم سوره و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اثری ماجراجویانه و با محوریت نوجوانان است که فیلمنامه آن به صورت اقتباسی و توسط رضا کشاورز حداد به نگارش درآمده است.
رضا کشاورز حداد که نخستین تجربه کارگردانی سینمایی خود را پشت سر میگذارد، پیش از این چندین فیلم کوتاه از جمله «تریبون»، «تعمیرکار»، «ناهارترین»، «ترسناک نیست»، «هیات همراه»، «مداد رنگی»، «تکیهگاه»، «هدیه»، «آخرشه» و… را تولید کرده که عمدتاً در ژانر کودک نوجوان بودهاند و همچنین کارگردانی یکی از اپیزودهای سریال تلویزیونی «تازه وارد» به تهیهکنندگی محمدجواد موحد را برعهده داشته است. این کارگردان جوان چهارمین هنرمند فیلم اولی است که توسط باشگاه فیلم سوره به سینمای ایران معرفی میشود.
داستان رمان «باغ کیانوش» در زمان جنگ تحمیلی ایران و عراق در روستایی از توابع شهر همدان اتفاق میافتد. حمزه و عباس تصمیم میگیرند در روز جشن ازدواج پسر کیانوش به باغ او دستبرد بزنند. این ماجرا با سقوط یک هواپیمای بمبافکن عراقی در نزدیکی باغ همزمان میشود. سقوط هواپیما و ورود خلبان آن به باغ کیانوش ماجراهای جالبی رقم میزند.
شهرام حقیقتدوست، علیرضا آرا، مجید پتکی، با حضور عباس جمشیدیفر بازیگران اصلی این فیلم سینمایی را تشکیل میدهند.
عوامل این پروژه عبارتند از تهیه کننده: محمد جواد موحد، نویسنده و کارگردان: رضا کشاورز حداد، مجری طرح: محمد گودرزی، مشاور کارگردان: حسین دارابی، مشاور نویسنده: احسان ثقفی، مدیر فیلمبرداری: مرتضی هدایی، طراح صحنه: بابک کریمی طاری، مدیر صدابرداری: حسین بشاش، طراح گریم: محمود دهقانی، دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: سیاوش رمضانلو، تدوین: سیاوش کردجان، موسیقی: بامداد افشار، طراح لباس: مجید لیلاجی، مدیر تولید: محمداسماعیل کلبی آبادی، طراح و ترکیب صدا: رامین ابوالصدق، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، جلوههای ویژه کامپیوتری: محمد عبدی، انیمیشن: میلاد محمدی، عکاس: سعید کریمی و حسن شجاعی، روابط عمومی: عطیه موذن.
«بی بدن» و حواشی ادامهدارش!
فیلم «بی بدن» اولین ساخته سینمایی مرتضی علیزاده احتمالاً یکی از فیلمهای مهم و جنجالی جشنواره فیلم فجر ۴۲ است، فیلمی که هنوز نمایش داده نشده حواشی بسیاری را ایجاد کرده است.
«بی بدن» فیلمی جنایی است که از یک پرونده معروف جنایی دهه ۹۰ الهام گرفته است؛ پرونده قتل غزاله شکور به دست آرمان عبدالعالی که چندین بار تا مرحله اجرای حکم رفت و برگشت. بر این اساس، غزاله شکور دختر ۱۹ سالهای بود که روز ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۲ به دست آرمان عبدالعالی کشته شد و جسدش هرگز پیدا نشد. آرمان عبدالعالی در زمان وقوع جرم کمتر از ۱۸ سال سن داشت. روند طولانی رسیدگی به پرونده قتل غزاله شکور در نتیجه مفقودی جسد و همینطور صدور احکام متعدد اعدام و لغو در آخرین لحظات این پرونده را پیچیده کرد. عبدالعالی سرانجام در دادگاه مجرم شناخته و بامداد چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ به دار آویخته شد. از این پرونده به عنوان یکی از پیچیدهترین پروندههای جنایی ایران یاد میشود.
سروش صحت، گلاره عباسی، الناز شاکردوست و نوید پورفرج ایفاگر نقشهای اصلی «بی بدن» هستند.
کاظم دانشی کارگردان مستعد و جوان ایران که پیش از این فیلم «علفزار» را ساخته بود، فیلمنامه «بی بدن» را نوشته است. «علفزار» نیز که در دوره چهل و یکم جشنواره فیلم فجر حضور داشت، حواشی کم نداشت.
حاشیههای فیلم سینمایی «بی بدن» از جایی رسانهای شد که سایت مشرق با اطلاعات کامل از فیلمنامه و سیر داستانی فیلم خواستار توقف پخش آن شد. آنطور که این سایت ادعا کرده «بیبدن» یک اثر جسور در نشان دادن جزییات یک پرونده مهم قضایی است و خانواده عبدالعالی نیز نسبت به ساخت این فیلم راضی نیستند. فشارها برای حذف این فیلم از فهرست آثار حاضر در جشنواره تا جایی بالا گرفت که برخی بدون تماشای فیلم آن را اثری ضد امنیت ملی معرفی کردند!
فیلمی جذاب برای فوتبالیها درباره معلم اخلاق
در سالهای اخیر فیلمهایی در مورد زندگی برخی ورزشکاران ساخته و اکران شده است که به جز فیلم «جهان پهلوان تختی»، سایرین خیلی مورد استقبال اهالی ورزش قرار نگرفتند اما احتمالاً فیلم «پرویز خان» به کارگردانی علی ثقفی و تهیهکنندگی سازمان سینمایی اوج برای جامعه فوتبال جذابیتهای خاصی خواهد داشت. این فیلم آخرین مراحل فنی خود را پشت سر میگذارد و قرار است در اکران ویژه میزبان بسیاری از چهرههای فوتبالی به ویژه اعضای سابق تیم ملی فوتبال ایران باشد.
«پرویز خان» به زندگی و اتفاقات دوران مربیگری مرحوم پرویز دهداری مشهور به معلم اخلاق اختصاص دارد که در مقطعی از حضور او در تیم ملی و استعفای دسته جمعی تعدادی از ملی پوشان را شامل میشود.
سعید پورصمیمی، مریم سعادت، خسرو احمدی، حمیدرضا پگاه، بهنام تشکر، علی باقری، المیرا دهقانی، مهدی قربانی، یاسین مسعودی، محمدصادق ملک، نیما نادری، یدالله شادمانی، مهدی فریضه، روزبه رئوفی، منوچهر علیپور، امیر دانشجو، سید ابوالفضل موسوی، نصیر ساکی، امیرمهدی کوشکی، اسکندر کوتی بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
سایر عوامل «پرویز خان» عبارتند از مدیر تولید: رضا زنجانیان، مدیر فیلمبرداری: وحید ابراهیمی، مدیر صدابرداری: میثم یاردیلو، طراح صحنه: محسن خدابخشی، طراح لباس: آزاده قوام، طراح چهره پردازی: امید گلزاده، تدوین: حسن حسندوست، طراح جلوههای بصری: سیدهادی اسلامی، صداگذار: حسین قورچیان، آهنگساز: بامداد افشار، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، دستیار اول کارگردان: علی غیاثوند، مدیر تدارکات: امیر مرایی، برنامه ریز: سحر زرندی، عکاس: حبیب مجیدی، مجری طرح: استودیو بادبان.
داستان زن سرپرست خانواده و صیغه محرمیت…
فیلم سینمایی «شکار حلزون» نخستین اثر سینمایی محسن جسور در مقام کارگردان و به تهیهکنندگی مصطفی سلطانی است که در بخش نگاه نو چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به رقابت خواهد پرداخت.
«شکار حلزون» روایتگر قصه مینو، زن جوان سرپرست خانوادهای است که برای تامین معاش در یک شرکت خدماتی و نظافتی مشغول به کار است. او با پیشنهاد شغل پرستاری از پدر یک جوان مواجه میشود که شرط پذیرفتن این شغل با حقوق مناسب، جاری شدن صیغه محرمیت میان آنهاست.
حسین پاکدل، فرناز زوفا، محمد سول صفری، مسعودرضا عجمی، رابعه مدنی، یاسمن ترابی، علیاکبر قاضی نظام، امیرعلی سخایی، میثم محمدی و زندهیاد حسام محمودی بازیگران «شکار حلزون» هستند.
محسن جسور دارای مدرک کارشناسی ارتباط تصویری از دانشگاه هنر سوره است و از فعالیتهای او میتوان به نویسندگی فیلمنامه فیلمهای کوتاه «آن زن»، «بی آسمان»، «بهشت کجاست»، تله فیلمهای «خشت بهشت»، «رقص روی یخ»، «چند کوچه پایینتر»، «ایستگاه سلام»، فیلمهای سینمایی «آوا»، «به تهران خوش آمدید»، «چراغهای ناتمام»، «پلهها نزدیک است»، «این کوچه خالی است»، «فصل فراموشی یک طبقه گرسنه»، سریالهای تلویزیونی «پردیسان» و «محکومین» اشاره کرد.
عوامل این فیلم سینمایی عبارتند از نویسنده و کارگردان: محسن جسور، تهیهکننده: مصطفی سلطانی، مدیر فیلمبرداری: احسان غفوریان، مجری طرح: مهدی عبادتی، مدیر تولید: علیحسین قاسمی، آهنگساز: امیریل ارجمند، تدوینگر: موحد شادرو، طراحی و ترکیب صدا: مهرداد جلوخانی، مدیر صدابرداری: هادی افشار، طراح صحنه و مدیر هنری: مرتضی پورحیدری، طراح چهرهپردازی: رکسانا نیکپور، طراح لباس: ندا حسینپور، دستیار اول کارگردان و مدیر برنامهریزی: احساس طرخورانی، مدیر تدارکات: زندهیاد هادی نوری، اصلاح رنگ و نور: محمد مرادی، عکاس و فیلمبردار پشت صحنه: امیر مرشدزاده، طراح لوگوتایپ و گرافیک: بهداد صالحی، منشی صحنه: مونا افخمی، مشاور رسانهای و مدیر روابط عمومی: مریم قربانینیا.
ملکهای که پس از ۹ سال به ثمر نشست
پروانه زرین بهترین دستاورد فنی و هنری، پروانه زرین بهترین بازیگر کودک و نوجوان و پروانه زرین ویژه هیات داوران سی و پنجمین دوره جشنواره بین المللی فیلمهای کودکان و نوجوان، از موفقیت فیلم سینمایی «ملکه آلیشون» به کارگردانی و تهیهکنندگی ابراهیم نورآور محمد است، به همین دلیل به طور مستقیم وارد بخش مسابقه جشنواره فجر شده است.
در خلاصه داستان فیلم «ملکه آلیشون» آمده است: آدور در کودکی زندگی فقیرانهای را با پدربزرگش سپری کرده. پدر و مادر او به دست موجودی شیطانی به نام کایوت از بین رفتهاند اما به او گفتهاند تب جنگل باعث مرگ آنها شده است. آدور از جنگل به شدت متنفر است. روزی آدور با پدربزرگش بحث میکند و از خانه فراری میشود و به جنگلی مخوف میرسد. تونل زمان او را به داخل خود میکشد و بعد به جنگل سوختهای که حاکمش یک پری به اسم ملکه آلیشون است، فرستاده میشود.
نسترن سیفی، نسیم عبدی، امیررضا اسماعیلی، سعید فاضل ساعتچی، صبا منصوری، فاطمه زحمتکش، عارف امرج شکری، آرزو مهتری، شانلی محمدی و میترا شجاعی بازیگران این فیلم هستند.
«ملکه آلیشون» از عجیبترین فیلمهای جشنواره است چرا که فیلمساز تمامی کارهای فیلمش را خودش انجام داده و در تیتراژ فیلم نامی غیر از خودش را نمیبینید. ساخت این فیلم حدود ۹ سال طول کشیده است و از این حیث یک رکورد محسوب میشود.
مشکلات نپتونی یک پسربچه صد و شصت ساله!
فیلم سینمایی «نپتون» به نویسندگی مرجان ساداتی، کارگردانی محمد ابراهیم غفاریان و تهیهکنندگی سیاوش امینپور در ۲ بخش سودای سیمرغ و نگاه نو چهل و دومین جشنواره بین المللی فیلم فجر حضور دارد.
در خلاصه داستان «نپتون» آمده است: «افسانه و همسرش به دلیل مشغله کاری از فرزند خود غافل شدهاند که فرزند آنها دچار مشکلی میشود. یک سال نپتون، معادل صد و شصت و پنج سال زمینه! یعنی یک بچه یک ساله توی نپتون یک پیرِ صد و شصت و پنج ساله روی زمین!»
بهدخت ولیان و آرمین رحیمیان با حضور مسعود کرامتی و بهناز جعفری همراه با امین میری، آیدا ماهیانی، رها خدایاری، ندا عقیقی، محمد نریمانی، سحر آقاسی، مهرداد خانی، محمد حسینی، مهدی حیدری، کیوان شابازاده، شایان زهراکار و با معرفی بهداد بلیغ و شهلا اکبری در کنار بازیگران کودک؛ امیر رضا جوکار، ماهک حقیقی، آرتین تیموری، در این فیلم ایفای نقش کردهاند.
بقیه عوامل این فیلم عبارتند از مدیر فیلمبرداری: داوود محمدی، تدوین: حمید نجفی راد، طراحی و ترکیب صدا: بهروز شهامت، موسیقی: کارن همایونفر، مدیر صدابرداری: منصور شهبازی، طراح چهره پردازی: محمود دهقانی، طراح صحنه: ملودی اسماعیلی، طراح لباس: زهرا صمدی، دستیار کارگردان: سید علی قاسمی، برنامه ریز: غزل معصومی، منشی صحنه: رویا بابابیگی، مربی بازیگری کودک: بهار داورزنی، دستیار اول فیلمبردار: هومن خلیلی، عکاس: اردلان آزرمی، تصویربردار پشت صحنه: پویا حقیقی، جلوههای ویژه بصری: تهمینه اذکاری، طراح تیتراژ: حامد باریی طبری، طراح لوگو: عرفان بهکار، مشاور پروژه: نیما اقلیما، مدیر اجرایی پروژه: وحید ظریف، مدیر تدارکات: مهرداد خانی، جانشین تهیه کننده و مدیر تولید: حسین رامه.
بر این اساس، در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر ۴ فیلم سینمایی انیمیشن نیز در بخش سودای سیمرغ حضور دارند که عبارتند از:
«ببعی» بالاخره به فجر رسید
انیمیشن سینمایی «ببعی قهرمان» به کارگردانی حسین صفارزادگان، میثم حسینی و تهیهکنندگی محمدمهدی مشکوری که بر اساس سریال «ببعی» یکی از آثار پرمخاطب شبکه پویا، ساخته شده است، برای حضور در جشنواره فجر آماده میشود. این انیمیشن سینمایی سال گذشته قرار بود در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شود!
«ببعی قهرمان» محصول سازمان هنری رسانهای اوج است که با مشارکت موسسه «قاب رویا» و همکاری شرکت رایمون مدیا تولید شده است. این انیمیشن سینمایی با تکنیک سه بعدی طراحی و ساخته شده است.
انیمیشن «ببعی قهرمان» پس از ۲ فیلم «فهرست مقدس» و «پسر دلفینی» سومین انیمیشن سینمایی است که در سازمان هنری رسانهای اوج تولید شده است.
نمایش قهرمانان بومی ایرانی در «رویا شهر»
انیمیشن سینمایی «رویا شهر» به کارگردانی محسن عنایتی داستان ماجراجویانه پسربچهای به نام آرات است که تصمیم دارد قهرمان رویاشهر شود. «رویا شهر» تلاش دارد قهرمانانی با ویژگیهای بومی و مبتنی بر اصول جامعه ایرانی را به نمایش بگذارد.
امیر هوشنگ زند سرپرست گویندگان این انیمیشن است که توسط ادارهکل فرهنگی شهرداری تهران با مشارکت مجتمع مهوا و سازمان سینمایی سوره در استودیو آیندهنگار تهیه و تولید شده است. مصطفی حسنآبادی تهیهکننده این اثر است، مجری طرح آن آینده نگار بوده و دوبله آن با حضور منوچهر زندهدل، لیلا کوهسار، میرطاهر مظلومی، آرزو آفری، ابراهیم شفیعی و اردشیر منظم انجام شده است.
این اثر که تولید آن پس از انیمیشن «بنیامین» توسط شرکت آیندهنگار آغاز شد، در رویداد رویازی ارایه و جزو تولیدات سازمان سینمایی سوره قرار گرفت که بعدتر معاونت فرهنگی شهرداری تهران و مجتمع مهوا نیز در روند تولید، از آن حمایت کردند و تولید این انیمیشن حدود ۳ سال طول کشید.
نگاهی به واقعه تاریخی مسجد گوهرشاد در «ساعت جادویی»
انیمیشن سینمایی «ساعت جادویی» از آثار راهیافته به بخش پویانمایی چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر است که کارگردان آن محمدعلی بصیرینیک است و تهیهکنندگی آن را محمدمهدی نجفی راد برعهده دارد.
روایت این فیلم درباره واقعه تاریخی مسجد گوهرشاد است به صورتی که این واقعه بین قصه اصلی اثر، گنجانده شده است و قصد سازندگان آن، ایجاد شناخت نسبت به اتفاقات گذشته برای بچهها بوده است. «ساعت جادویی» با تکنیک پویانمایی سهبعدی ساخته شده است و سه بخش موزیکال در روایت دارد که این بخشها بهصورت دوبعدی اجرا شدهاند و در کل روایت داستان در قالب سهبعدی طراحی شده است.
داستان انیمیشن «ساعت جادویی» (سفر به تاریکی) از جایی آغاز میشود که یک پسربچه به واسطه هدیهای که از پدربزرگ خود دریافت میکند، موفق به سفر در زمان میشود و به دوران کودکی مادربزرگ خود میرود. در این سفر، این پسربچه شغل خانوادگی خودشان یعنی نمدمالی را از نزدیک میبیند که در گذشته رونق بسیاری داشته است. این سفر در زمان مصادف با قیام گوهرشاد میشود و اشارههایی به فرهنگ پوشش در آن زمان هم میشود. این پسربچه بخشی از حوادث تاریخی را به چشم خود میبیند.
روایتی از نقش و حضور پررنگ ایرانیها در کربلا
«شمشیر و اندوه» به کارگردانی عماد رحمانی، مهرداد محرابی و تهیهکنندگی مهدی جعفری، اثری ۹۲ دقیقهای است که برهه تاریخی بعد از شهادت امام حسن مجتبی (ع) تا ورود امام حسین (ع) به کربلا را روایت میکند. روایت این اثر از زاویه دید یک ایرانی است که در شهر مداین زندگی میکند و منجر به پیوستنش به قافله امام حسین (ع) خواهد شد. مخاطب این انیمیشن نوجوان و جوان در نظر گرفته شده و در خلاصه داستان آن آمده است: «کارن کودکی ۶ ساله که برای تحقق آزادی مبارزه میکند.»
انیمیشن سینمایی «شمشیر و اندوه» با این هدف ساخته شد که ضمن باز روایت وقایع مهم تاریخ اسلام، نقش ایرانیها و حضور پررنگ ایرانیان در آن عرصه را به نمایش بکشد و در واقع پیامهایی را که در متن خود فیلم گنجانده شده به مخاطب منتقل کند.
ساخت این اثر نزدیک به ۲ سال طول کشیده است و نزدیک به ۲۰۰ نفر در این پروژه درگیر کار بودهاند.
رئیس سازمان سینمایی کشور بیتفاوتی نسبت به سرنوشت و آینده کشور را خسرانی جبرانناپذیری عنوان کرد و گفت: انتخابات یعنی بیتفاوت نبودن، در صحنه حضور داشتن، مسئول بودن نسبت به جامعه و تاریخ؛ اگر طیفها، سلیقهها، صداها و نواهای مختلف در چارچوب قانون در انتخابات حاضر باشند جامعه پویایی خواهیم داشت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، یکی از ایدههای محمد خزاعی در مقام رئیس سازمان سینمایی کشور که تا کنون در برخی از سخنرانیهای رسمی به آن اشارههایی داشته است، تلاش برای تحقق «سینمای اسلامی» است.
خزاعی که پیشتر و در بخش اول همین گفتوگو به تفصیل درباره نسبت وضعیت امروز سینمای ایران با ایدهآلهای خود صحبت کرده و به دفاع از رویکردهای منتهی به جان گرفتن گیشهها، در برابر منتقدان پرداخت، حالا و در ادامه این گفتوگو تلاش دارد ضمن تشریح دیدگاههای خود درباره کلیت «سینمای ایران» به بخش دیگری از حواشی مرتبط با دوران مدیریت خود بهخصوص حواشی بهوجود آمده برای گروهی از سینماگران متأثر از حوادث و التهابات سیاسی و اجتماعی یک سال گذشته پاسخ دهد.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم و پایانی گفتوگوی مشروح خبرگزاری ایرنا با محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور است.
اگر بخواهید مولفههای «سینمای اسلامی» را که پیشتر به آن اشارههایی داشتهاید، تشریح کنید، به چه مواردی اشاره میکنید؟
درباره همه رفتارهای ما، در دین اسلام شاخصهایی تعیین شده است. مثلا درباره رفتار یک کاسب در زمینه فعالیتهای اقتصادی، شاخصهایی در دین ما تعیین شده است. به همین دلیل آنقدر شاخصهای اسلامی برای یک زندگی گسترده است که درباره همه شئون آن میتوان صحبت کرد و فیلم ساخت.
آیا معتقدید امروز این شاخصهای اسلامی در سینمای ما رعایت نمیشود؟
قطعا در برخی از آثار نجیب سینمای ایران این شاخصها وجود دارد و در اکثریت تولیدات هم این موارد رعایت میشود اما صحبت من درباره اندک تولیداتی که است که این شرایط را ندارند. معتقدم آنهایی که به دنبال نگاه کاسبکارانه در سینما هستند، باید جلویشان را گرفت. حرف ما این است که میتوان نگاه اقتصادی هم به سینما داشت اما باید رویکردها را اصلاح کرد.
قطعا سینما یعنی اقتصاد اما میتوان نگاه متفاوتی هم داشت. نکته دیگر این است که آیا ما همیشه باید به فیلمها سوبسید بدهیم؟ آیا فیلمسازان ما نباید راه ارتباط با مخاطب خود را یاد بگیرند؟ این مسأله بسیار مهمی است. من وقتی میگویم فیلمساز هستم، یا دارم یک فیلم شخصی میسازم که طبیعتا برای آن نباید انتظار اکران داشته باشم. مثل فیلمهای هنروتجربه که اکران هم میشود اما انتظار فروش آنچنانی در گیشه ندارند.
فیلمساز دیگری برای حضور در جشنوارهها فیلم میسازد و طبیعتا او هم نباید از عدم اکران فیلمش در داخل کشور ناراحت شود. اما صورت سوم مربوط به فیلمهایی است که برای ارتباط با مخاطب ساخته میشوند. این دست آثار باید نگران شرایط ارتباط با مخاطب باشند. صاحبان این آثار باید از خود بپرسند که شاخصه برقراری ارتباط با مردم چیست؟ مگر میشود فیلمی قصه و قهرمان نداشته باشد و مردم با آن ارتباط برقرار کنند؟ ما باید در مدل فیلمسازی خود تجدیدنظر میکردیم. چرا فیلمهای کارگردانی مانند ابراهیم حاتمیکیا همواره مخاطب دارد، چون قصه و قهرمان دارد…
البته فیلمهای متأخر آقای حاتمیکیا هم در زمینه جذب مخاطب چندان موفق نبودهاند!
اینگونه نیست که اگر یک فیلم سینمایی، بر روی پرده سینما از نظر اقتصادی عملکرد موفقی نداشته، از نظر انتقال مفاهیم و کارکردهای فرهنگی خودش هم ناموفق بوده باشد. این دو مقوله از هم جدا هستند.
این طور نیست. فیلم «بهوقت شام» رکورد فروش خوبی را در گیشه ثبت کرد. از فیلمی که خودم در آن حضور داشتم مثال میزنم. دلیل استقبال از آن فیلم هم این بود که مردم با آن ارتباط برقرار کردند. سینمای ابراهیم حاتمیکیا مولفههایی دارد که برای مردم جذاب است. البته این نکته را هم بگویم که همه مخاطبان یک فیلم، مخاطبان داخل سالن سینما نیستند و در این زمینه گاهی فیلمسازان ما دچار اشتباه میشوند.
اینگونه نیست که اگر یک فیلم در سینما فروش نداشت، یعنی دیده نشده است. بهعنوان مثال فیلم «پشت پرده مه» که ما کار کرده بودیم، جوایزی از جشنوارهها گرفت، در اکران عمومی دیده نشد اما در تلویزیون بارها پخش شد و مردم هم با آن ارتباط برقرار کردند. فیلمی که در سینما شکست خورد اما بسیاری از مردم آن را دیدند و میشناسند.
اینگونه نیست که اگر یک فیلم سینمایی، بر روی پرده سینما از نظر اقتصادی عملکرد موفقی نداشته، از نظر انتقال مفاهیم و کارکردهای فرهنگی خودش هم ناموفق بوده باشد. این دو مقوله از هم جدا هستند.
یکی از پدیدههایی که در یکسال گذشته بیشتر شاهد آن بودهایم جریان حضور فیلمهای زیرزمینی که بهصورت غیررسمی در داخل کشور تولید شدهاند، در جشنوارههای جهانی است. نگران نیستید که با نمایندگی این آثار از طرف ایران، سینمای رسمی ما در عرصههای بینالمللی حذف و محدود شود؟ مهمتر اینکه آیا جنس سیاستگذاریهایی که منجر به محدود شدن امکان ساخت برخی فیلمهای اجتماعی در سالهای اخیر شده است را در شکلگیری این پدیده موثر نمیدانید؟
اول اینکه معتقد نیستم که سینمای ایران در عرصههای بینالمللی حذف و محدود شده است و مشکلی که به آن اشاره میکنید مربوط به سه چهار جشنواره است که عموما با مقاصد سیاسی هدف گذاری شده اند واغراض سیاسی خود را دنبال می کنند. در سایر جشنوارههای سینمایی جهان، با چنین مشکلی مواجه نیستیم…
بالاخره در نگاه غاطبه سینمادوستان، همان چهار جشنواره تأثیر بالایی بر انعکاس تصویر سینمای کشورها در عرصه بینالمللی دارند!
فیلمهای رسمی سینمای ایران در جشنوارههای بینالمللی مهم دیده میشود
اینگونه نیست. در همه جشنوارههای بینالمللی، امروز فیلمهای رسمی سینمای ایران هم دیده میشود و هم برگزیده میشود. تعداد جوایز بینالمللی سینمای ایران در همین سالها کاملا مشخص است. آنچه شما به آن اشاره میکنید، مربوط به تغییر رویکرد جشنوارههای سینمایی دنیا نسبت به فضای فرهنگی ایران صحبت میکنید که مقولهای کلان است و ارتباطی هم با قوانین مراقبتی داخلی ما ندارد. سینما تنها بخشی از این تغییر رویکرد را نشان میدهد.
دلیل این تغییر رویکرد چیست؟ مگر پیشتر در سینمای ایران سختگیری وجود نداشت؟ اتفاقی که امروز شاهد هستیم مربوط به تغییر رویکرد جشنوارههای خارجی است. تا همین امروز خیلی از فیلمهای اجتماعی خوب سینمای ایران به این جشنوارهها معرفی شده، اما پذیرفته نشدهاند. مگر «جنگ جهانی سوم» فیلم مشکلداری بود؟ چرا در جشنوارهها پذیرفته نشد؟ در این دوره ما تمام فیلمهایی که حتی برای نمایندگی سینمای ایران در اسکار انتخاب کردیم هم آثار اجتماعی و غیرایدئولوژیک بودهاند.
مگر ما نمیتوانستیم مانند دورههایی که صرفا فیلمهای ایدئولوژیک معرفی میشدند، عمل کنیم؟ نگاه ما اساسا این نیست. شاید عدهای بخواهند اینگونه تلقین کنند، اما واقعیت این است که نگاه ما این نیست. ما بهدنبال احیای سینمای ملی ایران، با مشخصههای بومی خودش هستیم.
از ماجرای جشنوارههای خارجی فاصله نگیریم…
بله. درباره جشنوارههای خارجی، مطمئن باشید نگاه آنها در آینده قطعا دستخوش تغییر میشود. بد نیست بدانید خیلی از هنرمندانی که در جریانات اخیر به خارج از کشور رفتند، پیامهایی را ارسال میکنند تا به کشور برگردند. فضا همین امروز نسبت به سال گذشته خیلی تغییر کرده است. بعضی از این افراد صراحتا پیام پشیمانی ارسال میکنند، آن هم بهصورت رسمی.
از چهرههای شناختهشده هم در میان این افراد هستند؟
بله. هم شناختهشدهها هم برخی افراد گمنامتر. صراحتا میگویند ما میخواهیم به ایران بازگردیم و فعالیت سینمایی خودمان را ادامه دهیم.
مکالمه رسمی با خود شما داشتهاند؟
مکالمه رسمی خیر، اما بهصورت غیرمستقیم به دوستان مشترکی که با من داشتهاند، پیام دادهاند که میخواهند برگردند. برخی از این درخواستها هم در دست بررسی است.
یعنی اینگونه نیست که هنرمندانی که به هر دلیلی دچار مشکل شدهاند تا پایان دوره شما امکان رفع مشکلشان نباشد؟
این موارد مربوط به دوره ما نیست. توجه داشته باشید که این اغتشاشات در هر دوره دیگری میتوانست اتفاق بیفتد. این ماجرا مربوط به مدیریت ما در سینما نیست بلکه مربوط به حوادثی که با دوره مسوولیت ما همزمان شده است. این دو با هم تفاوت دارد. ما سختترین دوره مدیریت سینما در تمام دورهها را تجربه کردهایم. هر اتفاقی که از ابتدای انقلاب در سینما رخ نداده بود، در همین چند سال دوره مسوولیت ما رخ داد! با وجود این شرایط، پررونقترین دوره سینما را هم شاهد هستیم و همین واقعیت است که خیلیها را اذیت میکند.
برخی با اهداف سیاسی خیلی دوست داشتند سینما در دوره ما تعطیل شود و به همین دلیل از رونق امروز ناراضی هستند. وقتی صحبت از جشنوارهها و بازارهای جهانی میکنید، سوال اصلی این است که چه کسانی باعث کاهش سهم ایران از بازار جهانی شدهاند؟ قطعا اغتشاشگران و کسانی که شروع به فعالیت سیاسی در سینمای ایران کردند. مگر ما اینها را فراموش میکنیم؟ چه کسانی در خارج از مرزها بیانیه دادند و کارگردانان سرشناس دنیا را به خط کردند تا اهداف سیاسی خود را دنبال کنند؟ چه کسانی به جشنوارههایی مانند کن و برلین و ونیز ایمیل زدند؟ این افراد متولیان و بانیان وضع موجود سینمای ایران در عرصه بینالمللی هستند و امروز باید پاسخگو باشند.
اگر نگاه بستهای داشتیم فیلم سیدی و فرهادی را به اسکار معرفی نمیکردیم
اگر ما به دنبال ایجاد محدودیت بودیم، فیلم اصغر فرهادی را به اسکار معرفی نمیکردیم. اگر نگاه بستهای داشتیم که فیلم هومن سیدی را به اسکار معرفی نمیکردیم. اگر ما با سینمای اجتماعی مشکل داشتیم که فیلمهایی مانند «علفزار» و «ملاقات خصوصی» را اکران نمیکردیم. حرفم این است که اصلا آن نگاهی که برخی معتقدند در این دوره حاکم است، وجود ندارد. در حوادث سال گذشته با گروهی مواجه بودیم که در تحلیلهای خود احساس میکردند وضعیت نظام جمهوری اسلامی ایران رو به پایان است و به همین بهانه میخواستند جلوی حضور سینمای ایران در عرصههای بینالمللی را بگیرد و در مقابل سینماگران را به کارهای زیرزمینی تشویق کنند.
آنها میخواستند به فضای فرهنگی ما آسیب بزنند اما به این واقعیت دقت نکردند که فضای ملی سینمای ایران در اختیار سینماگران ایران است. سینمای ملی ما را امثال مجید مجیدی، مسعود جعفریجوزانی، احمدرضا درویش، جمال شورجه، سیدرضا میرکریمی و… در این سالها شکل دادهاند که هیچ کدام اهل کارهای زیرزمینی نبودهاند و جوایز مختلفی را هم گرفتهاند. آنها میخواستند سینمای ملی ایران را تحریم کنند و معتقدم این تحریم هم خیلی زود برداشته خواهد شد.
میتوانید کمی مصداقیتر درباره این گروه صحبت کنید؟ بالاخره افراد گمنام و بینشانی که نمیتوانستند باشند.
بالاخره خیلیها در طول آن حوادث تصور میکردند کار جمهوری اسلامی ایران تمام شده است. مدیر یکی از پلتفرمهای سینمایی حتی به همکاران خود گفته بود، این انقلاب مانند انقلاب مصر است و این باردیگر کار تمام است! یعنی در این حد برخی به باور رسیده بودند، اما همه شکست خوردند. در طراحیهایی هم که داشتند شکست خوردند کمااینکه با تمام فشارها و جوسازیها ، ما امسال هم در جشنواره کن غرفه داشتیم و سینمای ایران بهصورت رسمی حضور داشت.
ما تنها در چند جشنواره مشکلاتی داریم که بد نیست نگاهمان نسبت به آنها را تغییر دهیم و بدانیم همه عرصههای بینالمللی محدود به این جشنواره ها نیست. ما شاهد یک تغییر در فضای فرهنگی دنیا هستیم و در سالهای آتی شاهد اتفاقات بزرگتری هم خواهیم بود. وقتی روسیه تصمیم میگیرد برای خودش یک جشنواره اسکار به راه بیندازد یعنی با یک طراحی حرکت میکند. وقتی چین برای حضور در اقتصای سینمای دنیا برنامهریزی دارد، یعنی با یک طراحی دارد حرکت میکند. ما هم ابتدا باید سینمای خود را قدرتمند کنیم تا دچار مشکلاتی از این دست نشویم.
مشخصا چه اقداماتی داشتید؟
از طریق آقای عسگرپور نامه رسمی به رییس فیاپف ارسال کردیم تا این نهاد رسمی به جشنوارهها ابلاغ کند که این آثار زیرزمینی نماینده سینمای ملی ما نیستند. در چند سال آینده هم جایگاه واقعی این آثار مشخص میشود. سینمای دنیا به دنبال اقتصاد است و خیلی زود متوجه میشوند اینها نمیتوانند نماینده واقعی سینمای ایران در بازار جهانی باشند. این دوران، دورانی موقت است و ما تلاشمان را برای عبور از این دوران داشته و خواهیم داشت. در آینده حتما درباره بانیان این وضعیت صحبت خواهم کرد، چراکه معتقدم همهشان باید پاسخگو باشند.
همه این افراد هم در خارج از کشور نیستند و برخی از داخل در این جریان نقش داشتند!
با تمام این بدخواهیها سینمای ایران هیچگاه منزوی نخواهد شد
بله. تعداد ایمیلهایی که از داخل کشور به برخی از این جشنوارههای خارجی ارسال شده واقعا زیاد است. کسانی که باور کرده بودند جریان فرهنگی کشور و انقلاب، کارشان تمام شده است، در آن مقطع شروع به مبارزه کردند. البته اینگونه هم نیست که جشنوارههای کن و برلین بنابر نظر چهار فیلمساز داخلی ما، موضعش را طراحی کرده باشد، آنها مطابق سیاستهای بالادستی دولتهای متبوع خود حرکت میکنند و نگاهشان نسبت به فضای فرهنگی ایران را تعیین میکنند.
اینگونه نیست که یک گروه به اسم سینماگران مستقل در خارج از کشور تا این اندازه قدرت تأثیرگذاری بر جشنوارههای خارجی را داشته باشند، آنها فقط پیرامون این جریان هیاهو ایجاد کردهاند. با تمام این بدخواهیها سینمای ایران هیچگاه منزوی نخواهد شد.
اینگونه هم نیست که جشنوارههای کن و برلین بنابر نظر چهار فیلمساز داخلی ما، موضعش را طراحی کرده باشد
استعفای خانم مرضیه برومند از مدیرعاملی «خانه سینما» بازتابهای زیادی در محافل سینمایی داشت، شخص شما بهعنوان رییس سازمان سینمایی از این اتفاق ناراحت نشدید؟ بهخصوص که خانم برومند در متن نامه استعفای خود صراحتا اشاره کردند که نتوانستند تعاملات لازم را با سازمان سینمایی داشته باشند و پیشتر هم در نشست خبری این گلایه را مطرح کرده بودند.
البته ایشان صحبت از تعاملات نکرده بود و به جنبه اقتصادی ارتباط با سازمان سینمایی اشاره داشت که اساسا بحث دیگری است. این هم در حالی است که از زمان ورود خانم برومند به خانه سینما، بودجه این نهاد صنفی دو برابر شد و میتوانید در این زمینه از خود ایشان هم سوال کنید. جالب است که هیچکس درباره این مسایل صحبت نمیکند و تنها ابهامات را مطرح میکنند.
از خانم برومند سوال کنید که آیا بودجه خانه سینما بعد از مدیرعاملی ایشان دو برابر شد، یا نه؟من شخصا با ایشان جلساتی داشتم و حتی قبل از اعلام استعفا با او تماس گرفتم و گفتم اگر میتوانید کمی بیشتر بمانید.
یعنی کامل در جریان استعفا بودید؟
بله. با او تماس داشتم و خواستم اگر برایش امکان دارد، در این جایگاه بماند. از نگاه من ایشان شخصیتی بود که در این جایگاه عملکرد خوبی داشت و مدیران هم به حضورشان امیدوار بودند و امکان تعامل خوبی فراهم بود. به او گفتم به دلیل کارهای خوبی که در سینما از شما به یادگار مانده است، خیلی از درها به روی شما باز است. تأکید داشتم که نگاه شما نگاه سیاسی نیست و نگاه صنفی به مسایل دارید و این بسیار مهم بود. جلساتی که ما با خانم برومند داشتیم، همهاش مربوط به مسایل صنفی مانند مالیات و بیمه و مسکن بود. اتفاقا سازمان سینمایی در این زمینهها همراهی خوبی با خانم برومند داشت.
شما اشاره کردید که بودجه خانه سینما دو برابر شده اما خانم برومند به مشکلات مالی هم در نامه استعفایشان اشاره داشتند.
تنها یک ماه تخصیص بودجه خانه سینما از سوی سازمان سینمایی با تأخیر مواجه شد که دلیل آن هم مشکل ثبت آنها در اداره ثبت بود. اداره ثبت، نامهای به سازمان سینمایی زد و اعلام کرد با توجه به عدم ثبت خانه سینما، کمک مالی به این نهاد غیرقانونی است. طبیعتا من هم نمیتوانستم غیرقانونی اقدام کنم.
یعنی مشکل مالی صحت داشت.
بودجهشان کم نشد اما یک ماه پرداختی نداشتیم که میتوانست در ماههای بعدی جبران شود. در این مدت هم خانه سینما فرصت داشت پیگیر مراحل ثبت قانونی باشد. اتفاقی که افتاد و بعد از ثبت خانه، مشکل پرداخت بودجه هم حل شد. تعاملات ما با خانم برومند بسیار خوب بود و معتقدم هر کسی که مدیرعامل خانه سینما شود، به دلیل اهمیتی که برای جریانهای صنفی قائل هستم، باید تعامل خوبی با او داشته باشم. کمااینکه با منوچهر شاهسواری هم تعامل خوبی داشتیم.
درست است که نگاه من به شخص خانم برومند متفاوت بود اما اساسا معتقد به تعامل با نهاد صنفی هستم و امروز هم هر کمکی بتوانم به جناب علی دهکری بهعنوان مدیرعامل خانه سینما خواهم کرد. اگر افراد نگاه صنفی نداشته باشند شاید برخی تعاملات را با آنها نداشته باشم اما تا امروز هر سه مدیرعامل خانه سینما در دوره مسوولیت من، تلاششان رفع مشکلات صنفی بوده است.
بعضی از دوستان اعتراض و سروصدا کردند تا رایت جهانی فیلمشان را گرانتر بفروشند و درآمد بیشتری داشته باشند. برخی از مردم اما واقعا تصور میکنند که این افراد، مقاصد سیاسی دارند
سازمان سینمایی جدای از خانواده سینما نیست. شاید برخی از افراد در مقطعی وارد فعالیتهای سیاسی هم شدند اما این مربوط به همه خانه سینما نمیشود. بازهم تأکید میکنم که همه ما باید تکلیفمان با خودمان مشخص باشد. برخی از افراد که در همان حوادث سال گذشته سراغ رفتارهای سیاسی رفتند و موضعگیریهایی داشتند، هفته بعدتر در سازمان سینمایی به دنبال بودجه و امکانات بودند! این یعنی بلاتکلیفی.
من امروز نمیخواهم درباره خیلی از مسایل صحبت کنم و شاید روزی که از سازمان سینمایی بیرون بیایم، درباره خیلی از این نکات بتوانم شفافتر حرف بزنم و به مصادیق اشاره کنم، اما نکته این است که افراد نباید بلاتکلیف باشند. برخی موضعگیریهایی در بیرون دارند که اکثر مردم از ماهیت اصلیشان بیخبرند. بعضی از این دوستان اعتراض و سروصدا کردند تا رایت جهانی فیلمشان را گرانتر بفروشند و درآمد بیشتری داشته باشند. لااقل من از خیلی از این مسایل خبر دارم. برخی از مردم اما واقعا تصور میکنند که این افراد، مقاصد سیاسی دارند! میتوانم بگویم ۷۵ درصد این افراد، منافع و مقاصد اقتصادی دارند، نه سیاسی.
تعداد این افراد زیاد است؟
تعدادشان زیاد نیست ولی تریبون هایی در خارج از کشور دارند که ماموریت پمپاژ رسانه ای و خبری را دارند.
در آستانه انتخابات هستیم. اگر سینماگران بخواهند در این زمینه ورود داشته باشند، آیا سازمان سینمایی ملاحظات و چارچوبهایی برای این جنس فعالیتها مدنظر دارد؟
ورود به عرصه انتخابات یک امر شخصی است. مگر در سالها و دورههای قبل که افراد از کاندیدای موردنظر خود حمایت میکردند، سازمان سینمایی ورودی داشت؟ ما در حوزه مسایل صنفی ورود میکنیم. اگر فلان هنرمند بخواهد از فلان کاندیدا حمایت کند، اصلا به سازمان سینمایی ارتباطی ندارد. از نظر طرح انتقادات هم هیچ محدودیتی وجود ندارد. کمااینکه معتقدم بیشترین نقدها، همین امروز دارد به مسئولان وارد میشود. البته برخی منتقدین تنها چیزی که دغدغه آن ها نیست مردم و منافع ملی است، این عده همواره سعی کرده و می کنند تا از آب گلآلود ماهی خود را بگیرند و در برهه هایی هم موفق شدهاند.
نمیتوان کنار گود نشست و صرفا تماشاچی بود
این دسته موج سوارند و بخش هایی از مردم را در این موج سواری انتخاب میکنند. اما یک نکته را بدانیم بی تفاوتی نسبت به سرنوشت و آینده کشور خسران جبرانناپذیری است هر فرد همچنان که نسبت به خانواده مسئول است نسبت به جامعه خود هم مسئولیت دارد. نمیتوان کنار گود نشست و صرفا تماشاچی بود و در عین حال منتظر تحول شرایط اجتماعی ماند. بسیاری از افراد منتقد نسبت به مسائل سیاسی که غیرمنصفانه دست به نقد میزنند حتی در انتخابات حضور هم پیدا نکردند.
این عده قلیل که نسبت به سرنوشت خانواده، جامعه و کشور در حساسترین بزنگاهها بیتفاوت بودهاند چگونه به خود اجازه هرگونه اظهارنظری را میدهند؟ انتخابات یعنی بیتفاوت نبودن، در صحنه حضور داشتن، مسئول بودن نسبت به جامعه و تاریخ. اگر طیفها، سلیقهها، صداها و نواهای مختلف در چارچوب قانون در انتخابات حاضر باشند جامعه، جامعه پویایی خواهد بود.
کارگردان فیلم «ضد» تاکید کرد: هدفش از فیلمسازی بیان حرفهای ایدئولوژیک نیست.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی که دو سال قبل در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است؛ فیلمی سیاسی که هرچند علاقهمندان مخصوص به خودش را دارد اما سازندهاش تاکید دارد اگر تماشاگران، بدون حب و بغض به تماشای فیلم بنشینند با یک اثر جذاب و سرگرمکننده روبرو میشوند.
ربیعی که دومین فیلم سینمایی خود را راهی اکران کرده، خود را فردی مذهبی و معتقد به نظام معرفی میکند اما میگوید سینما را به عنوان یک زبان مشترک برای همه با سلایق گوناگون میبیند؛ چه آنها که موافق نظرات او هستند و چه کسانی که با تفکراتش مخالفند. او چنان به سینما به مثابه سینما نگاه میکند که خود را جدا از فیلمسازی با سمت و سوی جناحی خاص میداند و آرزو میکند بتواند اثری در حد و اندازه «فهرست شیندلر » به عنوان اثری مشخصههای خاص سینما بسازد.
به گفته وی و نیز همکارانش این سلوک او در کارش هم اجرا میشود چرا که نه تنها مخالف انحصار است بلکه به عنوان یک هنرمند وظیفه خود میداند به اعتلای سینما کمک کند.
ربیعی همزمان با اکران فیلم «ضد» به همراه یکی از بازیگران (مهدی نصرتی) و مدیر فیلمبرداری فیلمش (هاشم مرادی) مهمان خبرگزاری ایسنا شدند تا درباره فیلمی که دو سال در نوبت اکران بود و نیز اولین فیلمش «لباس شخصی» که هنوز مجوز اکران نگرفته صحبت کند.
در این نشست مهدی نصرتی بازیگر جوانی که پیشتر هم برای ربیعی بازی کرده بود، از تلاش خود برای کلیشه نشدن در فیلمهای سیاسی سخن گفت. او پیش از بازیگری، تجربه عکاسی و روزنامهنگاری هم داشته و هنگام حضورش در ایسنا توضیح داد که در مقطعی به عنوان عکاس حقالتصویر با این خبرگزاری همکاری داشته است.
مشروح این نشست دو ساعته را که با پرسش از ربیعی و شرایط اکران فیلم آغاز شد، در ادامه میخوانید:
ایسنا: آقای ربیعی شما در حالی سراغ سوژه فیلم «ضد» رفتید که پیشتر فیلمهایی همچون «ماجرای نیمروز» با فضایی مشابه ساخته شده بودند. این برای شما ریسک نبود که شاید تماشاگر نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان ندهد؟
ربیعی: سلیقه من برای ساخت فیلم به طور کلی تاریخ معاصر است و سوژههایی که غالبا با آنها درگیر میشوم در همین فضا هستند. موضوع هر دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» هم به زیست شخصی، مطالعات و علایقم برمیگردد. البته وقتی طرح «لباس شخصی» را شروع کردم، «ماجرای نیمروز» هنوز ساخته نشده بود؛ درواقع من در سال ۱۳۹۶ خواندن پرونده حزب توده را شروع کردم و در میانههای پروژه و نوشتن سیناپس بودم که در جشنواره فجر آن سال فیلم «ماجرای نیمروز» به نمایش درآمد و کاملاً از آن بیاطلاع بودم. با این حال بر اساس برنامه خودم «لباس شخصی» را جلو بردم که در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر نمایش داده شد ولی تا به امروز توقیف مانده است. بعد هم سراغ فیلم «ضد» رفتم که ابتدا نام دیگری داشت و از وقتی که من وارد کار شدم، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد فیلمنامه تغییر کرد.
ایسنا: با توجه به اینکه فیلمنامهنویس این پروژه فرد دیگری است، ساخت «ضد» چطور شکل گرفت؟
ربیعی: کلیت پروژه به این شکل بود که از طرف آقای شفیعی به من پیشنهاد شد تا این فیلمنامه را کارگردانی کنم و از آنجا که داستان، به جهان من نزدیک بود و نیز با اشاره به مساله نفوذ در اوایل انقلاب که من در «لباس شخصی» هم به آن پرداخته بودم، موضوع فیلم برایم دغدغه بود و پیشنهاد را پذیرفتم. در چنین مواردی اصولا سعی میکنم ایده خود را پیاده کنم و معمولا درگیر حاشیههایی از این دست که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند یا تحت تاثیر فیلمهای فیلمسازان دیگری مثل محمدحسین مهدویان قرار بگیرد، نمیشوم چون اینها اصلا برایم مساله نبودند. مساله مهم این بود که آنچه دغدغه من است به یک زبان سینمایی تبدیل شود چراکه معتقدم سینما زبان مشترک تمام آدمهاست؛ چه آنهایی که موافق من فکر میکنند و چه آنهایی که مخالف من هستند. حتی کسانی که هیچ موضعی ندارند هم در همین گروه میگنجند. به نظرم اگر سوژهای به سینما تبدیل شود و قصه و روایتی را پیگیری کند، به طور طبیعی مخاطب با آن همراه میشود ولو اینکه حرف فیلم را هم قبول نداشته باشد.
در زبان سینمایی خودم نیز این روش را دنبال و سعی میکنم از اتمسفر، جریان، فیلمی خاص یا حتی در میزانسن، کارگردانی و … تاثیر خودآگاه نگیرم. من تعصب دارم بر این مساله که فیلمساز باید فیلم خود را بسازد، حال چه خوب باشد چه بد. برای من مهم است که وقتی فیلم خود را روی پرده میبینم بگویم این خروجی کار من است. فیلمنامه «ضد» هم برای من نبود. آقای حسین ترابنژاد آن را نوشته بودند و وقتی به گروه اضافه شدم با همفکری من، آقای موگویی و آقای شفیعی (تهیهکننده) سعی کردیم با گفتوگو و تعامل فیلمنامه را به سمتی ببریم تا به نگاه همدیگر نزدیک شویم که بخشی از آنها انجام شد و بخشی هم انجام نشد. با این حال من قبول کرده بودم که در این پروژه یک کارگردان هستم و زیر نظر نویسنده کار را پیش ببرم و خروجی نهایی به آن چیزی رسید که الان روی پرده سینماها میبینیم.
ایسنا: در مقطعی یک تئاتر هم با اشاره به زندگی محمدرضا کلاهی اجرا شده بود و آن زمان آقای فرهاد توحیدی گفته بودند که قصد نگارش فیلمنامهای را در همین زمینه دارند. آیا «ضد» با آن فیلمنامه ارتباطی داشته؟
ربیعی: من پیش از ساخت «لباس شخصی» در حوزه فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره کار میکردم و آن زمان میگفتند فیلمنامهای در حوزه هنری نوشته شده که نمیدانم نویسنده آن چه کسی بود ولی حتی کارگردان هم مشخص شده بود. البته آن پروژه هیچگاه ساخته نشد. نام فیلمنامه «ضد» هم ابتدا «بیتا، منیژه، اعظم» بود و وقتی آن را با همین نام برایم فرستادند، یادم آمد که چند سال قبل قرار بود در حوزه هنری این پروژه ساخته شود؛ ولی آنچه من در اختیار داشتم به نویسندگی آقای ترابنژاد بود و طرح اولیه آن هم به آقای مرتضی اصفهانی تعلق داشت.
ایسنا: از آنجا که به تازگی فیلم دیگری در ارتباط با منافقین (سرهنگ ثریا) روی پرده بود، به نظر میرسد فیلمهایی با موضوعهای مشابه در شرایط فعلی سینما به سختی سانس میگیرند. البته حتی فیلم «چرا گریه نمیکنی؟» علیرضا معتمدی هم چنین شرایطی دارد. الان وضعیت «ضد» را در اکران چطور میبینید؟
ربیعی: شاید بد نباشد با یک اتفاق که همین چند روز پیش افتاد این بحث را دنبال کنیم که خودش به تنهایی بازگوی خیلی حرفهاست. ما این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم «احمد» هستیم و چند سرباز هم به عنوان هنرور با ما همکاری میکنند. هفته قبل یکی از آنها به من میگفت، رفته بودند سینما تا فیلم «ضد» را ببینند ولی سانسی پیدا نکردند و به جای آن «هتل» را دیده بودند. با شوخی تعریف میکرد که او را حلال کنیم. مشکلی که ما در چرخه اکران داریم این است که فیلمهایی از جنس «ضد» نمیفروشند و اینطور تعبیر میشود که این فیلمها اصطلاحا بفروش نیستند، در حالی که معلوم است در این چرخه، این فیلمها فروشی نخواهند داشت. درواقع مشکل از فیلم نیست، مشکل از چرخه است. بعد دوستان تصمیمگیر و تاثیرگذار در این چرخه پخش سعی میکنند این مدل فیلمها را به نحوی وارد چرخه اکران کنند که تا حدی فروش داشته باشند اما باز هم نمیفروشند چون آن شکلی که فرم و محتوا را ارایه میکنند با هم جور در نمیآید. همین الان که فیلم «ضد» در حال اکران است روز افتتاحیه خود را با ۴۰ سالن شروع کرد و «ویلای ساحلی» هم که همزمان با فیلم ما اکران شد، نزدیک به ۴۰۰ سالن داشت. در روز ششم اکران، ما به زور به ۱۳۰ سالن رسیده بودیم ولی تعداد سالنهای «ویلای ساحلی» به ۶۵۰ رسیده بود. در توضیح آن هم میگویند سالن پُر نمیشود، چرا سالن اضافه بدهیم؟ در حالی که عامل پُر نشدن سالنها به فیلم برنمیگردد!
برای درک درستتر این موضوع باید این را توضیح دهم که از بین حدود ۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور، تقریبا ۵۰ میلیون نفر قابلیت رفتن به سینما را دارند اما فیلمی مثل «فسیل» که بالاترین فروش را دارد در نهایت ۷ میلیون مخاطب تا الان داشته که به «عقابها» هم نرسیده است. البته اگر هم برسد باید تناسب جمعیت را در سالی که «عقابها» پُرفروش شد، با الان در نظر گرفت. از این حدود ۷ میلیون تماشاگر میتوان گفت که حدود چهار میلیون نفر قشر سینمارو هستند که در سبد کالای فرهنگی و تفریحی آنها سینما رفتن وجود دارد. سلیقه چنین مخاطبی غالبا فیلمهایی از جنس سرگرمیست، در حالی که افراد زیادی اصلا به سینما نمیروند و شاید سلیقه آنها با فیلمهای در حال اکران همخوان نباشد. این دقیقا نقطهای است که باید روی آن دست گذاشت. وظیفه من به عنوان فیلمساز این نیست که مخاطب را به سینما بکشانم؛ وظیفه من این است فیلمی بسازم که مخاطب پس از دیدن آن راضی از سالن سینما بیرون رود و نگوید وقتم را تلف کردم. پس برای جذب مخاطب برای فیلمی مثل «ضد» باید یک جریان و چرخهای متناسب با همین فیلم تشکیل شود. من نمیتوانم با فیلم «ضد»، مخاطب «فسیل» را به سینما بکشانم. مخاطب «فسیل» حتی اگر پوستر فیلم مرا هم در سینما ببیند «هتل» را به آن ترجیح میدهد. این روند برای فیلمی مثل «چرا گریه نمیکنی؟» هم وجود دارد. پس من باید کسی را به سینما بکشانم که دوست دارد فیلمی مثل «ضد» را ببیند و اتفاقاً «فسیل» را اصلا دوست ندارد.
ایسنا: شما توانستهاید در تبلیغات خود چنین کاری را انجام دهید؟
ربیعی: مساله اصلی ما هم همین است اما آیا فیلم میتواند چنین کاری را انجام دهد؟ خیر! ساخت فیلم نمیتواند به تنهایی این کار را انجام دهد. بخش زیادی از کسانی که فیلم «ضد» را در هر زمانی که ببینند، دوست دارند آنهایی هستند که اصلا سینما نمیروند. پس در پروسه پخش باید اول طراحی تبلیغات برای چنین کسانی انجام شود. من در میان مردم زندگی میکنم و میدانم عده قابل توجهی هستند که حتی اگر به لحاظ ایدئولوژیکی نگاه نزدیکی به من نداشته باشند، تماشای فیلمهایی از جنس «ضد» را دوست دارند چون به هر حال یک تم سیاسی دارد. این تماشاگر فیلمهای دنیا را نیز در همین ژانر دنبال میکند ولی الان او اصلا باخبر نمیشود که چنین فیلمی در حال اکران است. این افراد اصلا مخاطب آن پلتفرمهای تبلیغاتی ما نیستند و ما تقریبا برای کسانی تبلیغ میکنیم که همیشه سینما میروند و میدانند «ضد» روی پرده است و اصلا هم دوست ندارند آن را تماشا کنند. این دسته زمانی جذب فیلم «ضد» میشوند که یک کنجکاوی برایشان ایجاد شود.
ایسنا: در مرحله مذاکره با پخشکننده به نقطهنظر مشترکی برای تبلیغ بر مبنای این دیدگاه نرسیدید؟
ربیعی: این یک امر سهل و ممتنع است چون یک چرخه وجود دارد و پخشکننده هم در آن چرخه کار خود را انجام میدهد. بخشی از این ماجرا به یک کار تحقیقی نیاز دارد یعنی همانطور که من وقتی فیلمنامهای را مینویسم، یکی – دو سال روی آن تحقیق میکنم تا ببینم چطور موضوع باید دراماتیزه شود و مخاطب را جذب کند، برای پخش هم باید به همین میزان پژوهش انجام تا تعیین شود که چه طرحهای تبلیغاتی باید ارایه کرد تا آن قشری که به سینما نمیرود و اتفاقا مطالبهاش از سینما فیلمی همچون «ضد» است، آگاه شود. در این بین باید یک نکته مهم را هم در نظر داشت؛ بخشی از این مخاطبان حتی اگر آگاه شوند باید صبر کنند تا فیلم در پلتفرمها عرضه شود چون زیست او اصلا سینما رفتن نیست. وقتی چنین مسایلی را بررسی کنیم باید به مرحلهای برسیم که بتوانیم این آگاهیبخشی را ایجاد کنیم تا مردم بدانند سینما رفتن برای جامعه مهم است و حتی به آنها این باور داده شود که سینما نرفتن خودش یک ضرر است که هم به آنها وارد میشود و هم به فرهنگ جامعه. این یک آفت برای کشور ماست که از ۸۰ میلیون نفر جمعیت ۶-۷ میلیون نفر به سینما میروند. ما باید به دنبال این باشیم که چطور مردم به سینما بروند. این مساله به کارهای پژوهشی، تبلیغاتی و اجرایی نیاز دارد تا دست کم این ۷ میلیون نفر تماشاگر به ۲۰ میلیون نفر برسند. نباید فراموش کنیم که ایران وقتی ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت، ۸ میلیون نفر «عقابها» را تماشا کردند یا حتی برای جشنوارههای فجر چه صفهایی پشت در سینماها تشکیل میشد و چه دعوا و درگیریهایی به وجود میآمد. یک زمان حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور سینمارو بودند و سینما رفتن اهمیت داشت اما به مرور هرچه جلو آمدیم، سینما رفتن از سبک زندگی مردم خارج شد. بخشی از آن به دلیل تنوع رسانهها و سهل شدن تماشای فیلم بود در حالی که میدانیم سینما رفتن جذابیت دیگری دارد و این سوال مطرح است که چطور در دنیا چنین اتفاقی رخ نداده و با وجود تنوع تکنولوژی و پلتفرمها و رسانهها سینما رفتن هنوز در جوامع دیگر رکود پیدا نکرده است؟
رابطه این جریان مثل ساقه و ریشه است که روی هم اثر میگذارند چون به هر حال خود فیلمها هم مهم هستند؛ یعنی ما هرچه کار تبلیغی بکنیم و مردم را به سینما دعوت کنیم بعد آنها بیایند و ببینند فیلمهای خوب و مهمی روی پرده نیستند، باز کار بینتیجه میماند. یکی از دلایلی که به مرور سینما رفتن از سبک زندگی مردم جدا شد همین تولید نشدن فیلمهای خوب بود. در این میان مساله نقد در سینما هم بیتاثیر نبوده؛ منتقدان ما در جشنواره فجر فیلمهایی را تحسین میکنند که وقتی مردم آنها را در سینما میبینند از تعریفهایی که شنیده بودند ابراز تعجب میکنند. بنابراین این نتیجه یک جریان است که سینما را از مخاطب جدا و آن را فستیوالی و محفلی کرد.
نصرتی: در این مورد بد نیست به «لباس شخصی» برگردیم چون یکی از بارزترین دلایل آن که از بخش فیلم اولیها به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر راه پیدا نکرد، این بود که یکی از اعضای هیات انتخاب آن دوره به آقای ربیعی گفته بود «فیلمت بازیگر هم که ندارد!» این یک نوع نگاه است که در همین جریان و چرخه حاکم است.
ربیعی: بله، با من تماس گرفتند و گفتند از بین فیلم تو و یک فیلم دیگر که یک بازیگر استار دارد، همه فیلم تو را بهتر میدانستند اما گفتند اگر آن فیلم به بخش سودای سیمرغ برود، بازیگرش امکان داوری شدن را پیدا میکند و این یک نمونه است برای آنچه در این جریان اتفاق میافتد.
نصرتی: نتیجه اینکه فقط به بازیگر مطرح توجه شود، همین شده که تعداد مخاطبان سینما به این وضعیت رسیده و دود آن به چشم کل سینما میرود.
ایسنا: آقای نصرتی این دومین همکاری شما با آقای ربیعی به کاندیدا شدن در جشنواره فجر ختم شد. از این همکاری بگویید و اینکه در دومین تجربه همکاری مشترک نقش «سعید» در «ضد» چه ویژگیهای جذابی برای شما داشت؟
نصرتی: امیر عباس ربیعی یک توانایی دارد و آن هم این است که کار را یعنی هم بازی بازیگر و هم کلیت فیلم را تماشایی میکند به همین دلیل دوست داشتم دوباره این همکاری را تکرار کنم. در «لباس شخصی» تجربه شیرینی داشتم که به نتیجه نهایی نرسید. چرخه کامل کار یک بازیگر این است که در فیلمی بازی کند، به جشنواره فجر برسد و بعد هم در اکران عمومی نمایش داده شود ولی ما نه جشنواره فجر آنچنانی داشتیم – بخصوص با توجه به اتفاقهای سال ۱۳۹۸ – و نه اینکه فیلم به اکران رسید. البته فیلم «ضد» در متن به اندازه «لباس شخصی» مرا جذب نکرد و با احترام به تیم نویسنده و محقق، تا آخر هم سردرگمیهایی داشتم. کاراکتر فیلم «ضد» را به آن اندازه که «یاسر» را در «لباس شخصی» از صفر تا صد شناختم، درک نکردم یعنی حتی میتوانم یاسر ۲ و ۳ را هم در موقعیتهای دیگر بازی کنم ولی «سعید» را نه. وقتی هم که نامزد دریافت جایزه شدم در دورهای بود که امین حیایی برای «برف آخر» جایزه گرفت که من متاسفانه این فیلم را ندیدم. البته در تواناییهای آقای حیایی شکی نیست مخصوصاً اینکه او بعد از فیلم «شعلهور» ورژن دیگری را از خود را ارائه میدهد و انگار بعد از برخورد با آقای نعمتالله شکل دیگری از بازیگری در او نمایان شده است. در ماجرای کاندیدا شدن برای جایزه سیمرغ بازیگران دیگری هم بودند که فکر میکردم با توجه به رویکرد جشنواره که افراد مطرح را بیشتر میبیند، جلوتر از من قرار میگیرند مثل هوتن شکیبا در «ملاقات خصوصی»، جواد عزتی در «مرد بازنده» یا هادی حجازیفر در «موقعیت مهدی» که خوب بازی کرده بودند به همین دلیل این تصور را نداشتم که حتماً باید در مقابل این بازیگران جایزه میگرفتم، هرچند آن را دوست داشتم اما اصلا اینطور نبود که بگویم حقم خورده شده است.
ایسنا: شما تجربه عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار بازیگری در تئاتر داشتید و گویا اولین کار حرفهای خود را در سینما با آقای ربیعی انجام دادید. کمی از این فعالیتها بگویید و اینکه آیا عکاسی را همچنان ادامه میدهید؟
نصرتی: من بازیگری را اوایل دهه ۸۰ شروع کردم و در کنار آن خبرنگار حقالتحریری بودم و در حوزههایی مثل تئاتر کار میکردم. البته بیشتر کارم گرایش به سمت هنر داشت ولی خیلی زود متوجه شدم عکاسی در کنار بازیگری برای من درستتر است و تقریباً از سال ۸۳ بیشتر عکاس-خبرنگار بودم. حرفه عکاسی در کار بازیگری بسیار به من کمک کرد و در آن سالها تدریس هم میکردم اما فضای امنی که عکاسی داشت مرا از بازیگری دور میکرد و با توجه به اینکه در مقطعی دنبال رسیدن به ثبات مالی هم بودم، از سال ۹۷ تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم را روی بازیگری بگذارم تا فاصله بیشتری از این حرفه نگیرم. با این حال همچنان عکاسی میکنم بخصوص مواقعی که اوقات بیکاری داشته باشم چون معتقدم در بازیگری بیش از استعداد، تمرکز بر کار اهمیت دارد و من به دنبال این هستم تا با تمرکز و صبوری بیشتر به هدفم برسم. از همان ابتدا که بازیگری را شروع کردم فکر میکردم استعداد دارم ولی ویژگی استعداد خود را فقط در توانایی بازیگری نمیدیدم بلکه آن را در صبوری و میزان انگیزهام میبینم.
ایسنا: آیا کاندیدا شدن در جشنواره فجر بر ادامه حضور و فعالیت شما در سینما تاثیر گذاشت؟
نصرتی: واقعیت این است که اکران فیلم بیشتر از کاندیداتوری -حداقل به لحاظ تعداد پیشنهاد – برای من موثر بود و شرایط بهتری را ایجاد کرد. وقتی یک فیلم نمایش داده میشود در کنار خبرهایی که از آن منتشر میشود دستکم چند کارگردان به یادشان میآید که چه کسانی این روزها بازی میکنند. اما الان این دردسر را دارم که مدام در فضایی مشابه کارهای قبلی پیشنهاد میگیرم. در عکاسی فضای متفاوتتری وجود دارد چون همه چیز در اختیار خود آدم است و با تلاشت میتوانی دستمزد، شهرت و استقلال به دست آوری و شرایط جانبی، کمتر در رشد یا عدم رشد و موفقیت تاثیرگذار است اما در بازیگری خیلی چیزها دست ما نیست. وقتی بازی در «لباس شخصی» به من پیشنهاد شد دو سال در هیچ فیلمی بازی نکردم تا در آن نقش کلیشه نشوم. چنین تصمیمی در دو سال اول شروع کار، آن هم با یک فیلم توقیفی بسیار سخت است. بعد «ضد» را بازی کردم که باز هم دو سال اکران نشد و در این مدت از کسانی پیشنهاد میگرفتم که دو فیلم قبلی مرا در جشنوارههای فجر دیده بودند. من دوباره با بیکاری و بیپولی تصمیم گرفتم در فیلمی بازی نکنم چون نمیخواستم صرفاً بازیگر این نوع فیلمها و نقشها باشم.
در سینما اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله فیلمسازان مورد علاقه من هستند و دوست دارم در فیلمهای آنها یا شبیه این فیلمسازان هم بازی کنم اما در آن مدت شانس این را نداشتم که نقشی متفاوت به من پیشنهاد دهند تا اینکه سریال «سوران» با نقشی متنوعتر پیشنهاد شد و با توجه به موضوع فیلم و اینکه به تجزیه نشدن خاک کشور تاکید داشت، بازی در آن را پذیرفتم.
ایسنا: زمانی که شما فیلم «ضد» را بازی کردید فضای رسانهای بویژه در شبکههای اجتماعی به این شدت دو قطبی نبود. آیا نگران برچسبهایی که در این فضا به برخی فیلمها باموضوعهای این چنینی ممکن است زده شود، نیستید؟
نصرتی: اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم میساخت دقیقا همین را میساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمیگفت این فیلم حکومتی یا ارگانی است
نصرتی: بله نگران هستم ولی نه فیلم «لباس شخصی» را ایدئولوژیک میبینم و نه فیلم «ضد» را. امیرعباس ربیعی به لحاظ تفکر ایدئولوژیک با من فرق میکند ولی آنقدر سینما برایش اهمیت دارد که یادش میرود نظرات و سلیقه خود را در فیلم اعمال کند. فقط هنرش تعیین کند که چطور کار کند به همین دلیل فکر میکنم اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم میساخت دقیقا همین را میساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمیگفت این فیلم مثلا حکومتی یا ارگانی است. من دوستانی دارم شبیه خودم که سیاسی نیستند. وقتی عکاس خبری و مستند اجتماعی بودم. تئاتر هم کار میکردم. یک روز نقش یک کُنت را در نمایشنامه دورنمات داشتم یک بار نقش یک دانشجو، یک بار هم یک روانپریش. زیست من به این شکل بود و طبیعتا دوستانی مشابه زیست خودم داشتم. آنها وقتی «لباس شخصی» یا همین «ضد» را دیدند گفتند، دم شما گرم! البته شاید مواردی بود که خیلی باب سلیقهشان نبود ولی میگفتند چند برابر آن، چیزهای مهمتر در فیلم دیده و شنیدهاند که کسی نمیتواند آنها را بگوید. حتی میپرسیدند اصلاً با چنین حرفهایی فیلم اکران میشود؟ حالا برای من جای سوال است که «لباس شخصی» چطور میتواند یک فیلم حکومتی باشد آن وقت توقیف هم بشود؟ بنابراین در پاسخ میتوانم بگویم بله، نگران هستم ولی بیشتر از اینکه انگِ حکومتی بخورم نگران این هستم که در نقشی کلیشه نشوم چون نقشهای مشابه را خیلی پیشنهاد میدهند. یک زمان شنیدم برای ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی صحبت من شده بود. در واقع ماجرا اینطور بود که بازیگر نقش اصلی آن سریال که یکی از چهرههای سینما بود به دلیل تشابه آن نقش با یک فیلم دیگرش آن را نپذیرفته بود و بعد هم اسم من به میان آمده بود. گفته بودند نصرتی بازیگر خوبی است ولی معروف نیست. من خودم شماره دستیار کارگردان را پیدا کردم تا بابت محبت آنها قدردانی کنم اما این را هم پرسیدم که چه کسی گفته من حتماً باید نقش اصلی را بازی کنم؟ شنیده بودم قصه آن سریال خیلی جالب است و دوست داشتم حتی یک نقش کوتاه هم شده، داشته باشم.
من در تمام کارهایی که نقش اصلی را بازی کردم اصلاً از ابتدا قرار نبوده به عنوان بازیگر اصلی حضور داشته باشم. در «لباس شخصی» وقتی برای تست گریم یکی از نقشها رفتم حتی نمیدانستم کارگردان کیست و وقتی سر تست گریم شنیدم کسی پشت سرم گفت خودشه، تازه متوجه شدم که او کارگردان (ربیعی) است. قرار بود نقش کوچکی داشته باشم که پنج سکانس هم بیشتر نداشت اما از بازی من خوششان آمد و سکانسهایم بیشتر شد تا یک روز که گفتند برای نقش اصلی تست بدهم. برای «ضد» هم آقای شفیعی طبق روال سینما دوست داشتند نقش اصلی را یک بازیگر چهره بازی کند که حق هم داشتند ولی گویا امکانش فراهم نشد و من دعوت شدم تا تست بدهم که آقای شفیعی هم خیلی زود تایید کرده بودند. «سوران» هم همینطور بود. یک نقش منفی و غیراصلی را میخواستم بازی کنم، خیلی هم بابت آن خوشحال بودم که در من ویژگیهای بازی منفی دیده شده ولی چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند «لباس شخصی» و «ضد» را دیدهاند و باید برای نقش اصلی قرارداد ببندم.
ربیعی: من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاههای من مخالفند رفاقت دارم. اصلا هم به سینما نیامدهام تا حرفهای ایدئولوژیک بزنم و مخالفم با کسانی که میخواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که میگویند بچههای جبهه انقلاب در سینما کم هستند
ایسنا: درباره «ضد» نکته قابل توجه کاندیدا شدن چند بازیگر فیلم بود بخصوص آنکه نادر سلیمانی با وجود اینکه کمتر نقش جدی داشت در این فیلم بیشتر دیده شد.
ربیعی: من در بازیگری یک نگاه فراتر از آنچه عرف است، دارم. البته اول این را توضیح دهم که خیلی از صحبتهایم در اینجا بخاطر نگاه ایدئولوژیکم نیست چون به هر حال من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاههای من مخالفند رفاقت دارم؛ منتها زبان مشترک ما سینماست و من شخصا برای سینما بسیار اهمیت قائلم. اصلا به سینما نیامدهام تا حرفهای ایدئولوژیک بزنم. رشته تحصیلی من سینما بوده و مخالفم با کسانی که میخواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که میگویند بچههای جبهه انقلاب در سینما کم هستند پس باید به سینما برویم. این تفکر غلط است. من معتقدم کسی مثل آقای فرشچیان بخاطر اینکه تابلوی «عصر عاشورا» را بکشد نقاش نشده است. او عاشق نقاشی و هنر است و حال، نگاه خود را هم روی تابلو میکشد که عصر عاشورا هم در آن نگاه است. اگر آقای فرشچیان نگاهی ضد عصر عاشورا داشت حتما آن را میکشید. حرفم این است که دیکته کردن در هنر غلط است و خدا را شاهد میگیرم که آنچه میگویم بخاطر طرفداریام از سینماست نه به دلیل تقابل بین تفکر خودم با تفکری دیگر – که بدون تعارف آن تفکر مقابل من در سینما رایجتر است.
درباره بازیگری هم که پرسیدید، معتقدم الان یک انحصار در بازیگری سینما وجود دارد. شما یکسری بازیگر میبینید به اسم چهره یا سلبریتی که بین ۴۰ تا ۵۰ نفر هستند و تقریباً در دو دهه گذشته فیلمهای سینمایی ما با آنها ساخته شده است. من مخالف این انحصار هستم نه به این دلیل که آنها در فیلمهای من بازی نمیکنند بلکه چون این انحصار به ضرر سینماست و با رکود بازیگری سینما همراه است. ما سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ فارغ التحصیل بازیگری از دانشگاههای خوب کشور داریم و تعداد قابل توجهی هم دانشجوی ورودی. اینها بیاستعداد و بیسواد نیستند که بازیگر نمیشوند و مجبورند سراغ شغلهای غیرمرتبط بروند. آنچه من دیدم، این بوده که فقط رابطه، انحصار و گَنگ در این میان وجود دارد و حتی گاهی فساد. ما بازیگری داریم که نانِ پول یا رابطه یا چهرهاش را میخورد. پول میدهد، نقش میگیرد. چه کسی در اینجا ضرر میکند؟ آیا منِ بچه حزباللهی که میخواهم فیلم بسازم و اینها برایم بازی نمیکنند ضرر میکنم؟ نه! اینها به ضرر سینماست. با آن چرخه اکران که صحبت شد، نتیجه این میشود که کار سینما به جایی میرسد که اکران فیلم «فسیل» تمام میشود و آن را از روی اکران تهران برمیدارند ولی فروش سینما پایین میآید به همین دلیل بیسرو صدا آن را دوباره به اکران برمیگرداند تا سینما باز هم رونق بگیرد. این سینما در حال ضرردهی است و اگر ما این انحصار را بشکنیم و درهای سینما باز شود، رقابت به وجود میآید. باید به جایی برسیم که اولویت بازیگر در کارش، تعداد فالوور و دستمزد نباشد بلکه به دنبال درآوردن نقش باشد. اگر او بازیگری کند سینما هم سود میبرد چون مخاطب امروز به فیلمهای با کیفیت زیادی دسترسی دارد و وقتی آن فیلمها را با آنچه در سینمای خودمان اتفاق میافتد مقایسه میکند معلوم است که به سینما نمیرود و برای فیلم ایرانی ارزشی قائل نیست.
تاکید میکنم که این حرفها به نگاه و ایدئولوژی من ارتباطی ندارد، بلکه سلیقه و نگاه مستقل من است که باید بگردیم و یک استعداد جدید پیدا کنیم. من این نگاه را در تمام عوامل فیلمم دنبال میکنم یعنی در جایی که استعداد وجود دارد به دنبال افراد تازه هستم اما مثلاً در بخش طراحی صحنه که سراغ یک سلبریتی همچون دکتر شجاعی رفتم به این دلیل بود که جایگزین دیگری پیدا نکردم تا در حد ایشان آرتیست باشد. من به عنوان یک آدم فرهنگی صرفاً وظیفه ندارم که فیلم تولید کنم. من به سینما تعهد دارم تا در حد وُسع خودم تلاش کنم که هم فیلمم بالا بیاید و هم سینما ارتقا پیدا کند. نمیتوانم یک عده سلبریتی را نردبان خود کنم و با اسم و شهرت آنها بالا بروم. با همین نگاه برای فیلم «لباس شخصی» بازیگر انتخاب کردیم که خوشبختانه آقای والینژاد هم خیلی با من همراهی میکرد چون خودش همین نگاه را دارد. البته سر فیلم «ضد» نگاه آقای شفیعی این بود که حتماً چند نقش اول را از بازیگران چهره دعوت کنیم ولی من اصرار داشتم که با همان سیکل «لباس شخصی» پیش بروم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم سراغ کسانی برویم که برای مخاطب شناخته شده هستند اما متفاوت باشند و در زمینههایی که کلیشه نیستند استفاده کنیم. برایم مهم بود بازیگرانی را دعوت کنیم که برای نقش خود انگیزه داشته باشند و زحمت بکشند نه اینکه صرفاً برای پول بیایند.
یادم میآید سال ۹۴ پیش تولید فیلمی را انجام میدادم که یکی از گزینههایم برای نقش اصلی جدی جواد عزتی بود. آن زمان او هنوز نقشهای جدی را بازی نکرده بود. همه مخالفت کردند به غیر از آقای مرادی (فیلمبردار). میگفتند او بازیگر کمدی است و نمیتواند نقش جدی را بازی کند ولی من معتقدم کسی که میتواند نقش کمدی را خوب بازی کند، بسیار توانمندتر از بازیگری است که فقط نقشهای جدی را خوب بازی میکند. بر همین اساس من و آقای شفیعی نادر سلیمانی را برای «ضد» انتخاب کردیم و ایشان وقتی فیلمنامه را خواند اولین حرفش این بود که چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید که من هم همین توضیحات را دادم. او بسیار انگیزه داشت میگفت ۴۰ سال است که میخواهد اثبات کند «ساعت خوش» فقط یک وجه از تواناییهای اوست. نادر سلیمانی کسی است که با بهرام بیضایی مأنوس بوده، برای داریوش مهرجویی تئاتر بازی کرده و ما را در همان سکانسهای اول شگفتزده کرد. خانم لیندا کیانی هم همینطور است. او ۲۰ سال است که کار میکند و برای من افتخار بود که اولین نامزدی دریافت جایزه جشنواره فجر او با فیلم من اتفاق افتاده است. این بازیگرها دنبال بستری تازه هستند. البته این را هم میدانم که بسیاری از کارگردانها تحت تاثیر تهیهکننده و سرمایهگذار مجبور به انتخاب هستند و شاید به این موضوع بیتوجه باشند در حالی که آقای فرهادی هم این کار را انجام داده و در «قهرمان» از بازیگرانی در شیراز که ما نمیشناسیم بازیهای بسیار خوبی گرفته است.
ایسنا: آقای مرادی شما هم از همکاری خود در این فیلم بگویید و اینکه الان هم فیلمبرداری «احمد» را انجام میدهید.
مرادی: اولین همکاری من با امیرعباس ربیعی به فیلمهای کوتاه «ولد» و «ماه در خانه» برمیگردد و بعد هم «لباس شخصی» و «ضد» پیش آمد. در اولین تجربهای که با هم داشتیم او خیلی جوانتر بود و بعدها که دوباره کار کردیم متوجه تغییر زیاد در کار و نگاهش شده بودم. امیر عباس یک ویژگی مهم دارد که هنر را صِرف هنر میبیند. بازی برایش مهم است و به همان اندازه صحنه فیلمبرداری، نور و بقیه عوامل دخیل در فیلم هم برایش اهمیت دارند. این توجه برای عوامل پشت صحنه یک فیلم مسئلهای مهم است که به کار آنها توجه شود. شاید قبلا فکر میکردم او یک آدم حزباللهی است و چنین توجهی به بخشهای دیگر تولید فیلم نداشته باشد ولی بعد متوجه شدم او واقعاً آرتیست است. «احمد» را هم که مشغول کار هستیم، فیلم خوبی شده و با توجه به کمتر بودن رگههای سیاسی، مخاطب از آن لذت خواهد برد.
ایسنا: آقای ربیعی شما گفتید که به سینما نیامدهاید تا حرفهای ایدئولوژیک بزنید. با این رویکرد چه نظری درباره تصمیم سیاستگذاران فعلی سینما در ریل گذاری جدید سینما دارید که بر گونههایی خاص از جمله سینمای انقلابی تاکید دارند.
ربیعی: به نظر من این نگاه اشتباه است. سینما هنر است و جهتدهی در هنر غلط است. این اصلاً شدنی نیست و یک کار ابتر است. هنرمند ربات نیست که کنترل او در دست یک فرد دیگر باشد. وظیفه مسئولین فرهنگی صرفاً این است که زمینه را برای کار هنرمند فراهم کنند. اما متاسفانه قیف برعکس شده که البته فقط در هنر هم نیست. اول باید این را بررسی کنیم که ما چرا طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؛ چون ذات حکومت اسلامی این است که مسئول در آن کسی است که نوکری و خادمی مردم را میکند؛ یعنی سنگها و سنگلاخها را در جادهها از میان برمیدارد تا مردم حرکت کنند. وظیفه آنها سهل کردن مسیر است و این غیر از نوکری معنای دیگری ندارد. در مکتب دفاع مقدس این نگاه مشهود است. کار فرماندهان گردان در آن دوران چه بود؟ آنها نوکری کسانی را میکردند که میجنگیدند و مسیر را نظم میدادند. این فرهنگ دفاع مقدس از همان فرهنگ انقلاب اسلامی میآمد ولی به مرور این مکتب تغییر مسیر داد تا مردم در خانههای خود بمانند و دولت برای آنها تصمیم گیری کند. این به فرهنگی تبدیل شد که برتری مدیران را القا میکرد. جامعه هنری هم به همین شکل است. هنرمند میگوید چه چیزی میخواهد بسازد و مدیر وظیفه دارد شرایط را فراهم و مشکلات را برطرف کند اما تصور برخی آقایان این است که اگر من پشت میز نشستهام هنر را میفهمم. پس من به تو میگویم چه کار بکنی و چه کار نکنی. در این شرایط کسی مثل من یک دغدغه دارد؛ اینکه نکند فیلمی بسازم که مسئلهام نباشد. تمام حراست من از خودم این است که آنچه میگویم برای خوشایند این جناح و آن جناح نباشد و حرف خودم باشد.
برای فیلم «ضد» هیچ گروهی نیست که از تمام فیلم خوشش آمده باشد. من هم اصلاً قصد نداشتم تا چیزهایی را بگنجانم که هر دو طرف آن را دوست داشته باشند. در چنین شرایطی کار فیلمسازی سخت است و برای کسی مثل من سختتر است تا آنچه را خودم میخواهم بسازم. البته شاید همه، تحمل این سختیها را نداشته باشند آن موقع است که ممکن است فیلمسازی شوی که پول بگیرد و بگوید چه چیزی دوست دارید تا برایتان بسازم. این افراد هر کدام از فیلمهای خود را به یک شکل میسازند و میشوند فیلمساز سفارشی. اینطور هم نیست که فیلمساز سفارشی فقط در بین ارزشیها باشد. یکی میآید در بخش حاکمیتی با پول حاکمیت برایش فیلم میسازد، بعد به بخش خصوصی میرود و با پول و نگاه آنها فیلم دیگری میسازد. همه فیلمهایش هم بد میشود چون مگر میشود هنرمند آنچه را عقیده ندارد بسازد و بعد به شاهکار تبدیل شود؟ پس تبدیل میشود به یک فیلمساز سفارشیساز که فیلمهایش بد است ولی محبوب مدیران است، حتی محبوب بخش خصوصی هم میشود.
در سوی دیگر، طیفی از فیلمسازان هم هستند که مبارزه میکنند ولی به نتیجه نمیرسند و دیگر فیلم نمیسازند. نمونههایش را هم داریم که سالهاست کارگردانهایی فیلم نساختهاند، درواقع ما یکسری نیروی انسانی نخبه را هدر دادهایم که میتوانستند فیلمهای خوبی بسازند. در این اوضاع من معتقدم و باز هم تاکید میکنم که سینما یک زبان مشترک است و آرزو میکنم مخاطبم وقتی از سالن سینما بیرون میآید، بگوید فیلم خوبی را بعد از دو ساعت دیده هر چند هرچه فیلمساز گفته دروغ بود. این کاملاً برای من خوشایند است. همانطور که برای خودم پیش آمده، فیلمی را در سینما دیدهام که بسیار دوست داشتم ولی جهان آن را قبول نداشتم. من فیلم «فهرست شیندلر» را میبینم، به شدت هم ضدصهیونیستم. با دیدن آن فیلم برای یهودیها گریه میکنم، قبولشان هم ندارم اما برای سینمایش دست میزنم و آرزو میکنم که بتوانم «فهرست شیندلر» بسازم. این یعنی همان مشترک بودن زبان سینما و بسیار بدم میآید وقتی میدانم فیلم بدی ساختهام اما به من بگویند آفرین که به فلان موضوع پرداختهای.
نکته دیگر هم در این موضوع ممیزی است و من در این زمینه، جایی گیر کردهام که نه میتوانم به عقب برگردم نه به جلو بروم مثل کوهنوردِ گیر کرده در میانه راه که نه میتواند بالا برود و نه میتواند پایین برگردد. به من میگویند فیلم سفارشی و حکومتی میسازی در حالی که من یک فیلم درباره انقلاب اسلامی ساختم، با سازمان اوج هم ساختم و بعد بخش دیگری فیلم مرا توقیف کرده است. چرا توقیف شده؟ چون در برابر ممیزیاش مقاومت کردم در صورتی که همین الان میتوانم فیلم «لباس شخصی» را با حذفیات اکران کنم ولی نمیتوانم بپذیرم که چنین فیلمی برای من باشد. حرف من این است که سینما منبر نیست. یک هنر است و هر کس باید زیست خود را در آن بسازد. مدیران فرهنگی ما اگر میخواهند در این هنر جهتدهی داشته باشند، باید ابتدا در بخش آموزش و تربیت نیروها و در زیست آنها، نگاه خود را ترویج دهند و آن را تبلیغ کنند تا فیلمساز در تربیتِ زیستِ شخصی خود متناسب با آنچه حق است بار بیاید نه با آنچه یک مدیر میپسندد. در واقع میخواهم بگویم اگر مدیری بر این باور است که آنچه میگوید حق است، نگاه خود را تربیت کند و بعد ترویج دهد نه اینکه همه را تهدید یا الزام کند که حرف او را بپذیرند و اگر کسی جز نگاه او را داشت، حق فعالیت ندارد.
نصرتی: متاسفانه مسئولان فرهنگی ما همین کار را انجام میدهند و همین شده که ناصر تقوایی سالها فیلم نساخت در حالی که مگر چند سال یک بار کسی مثل او به این دنیا میآید؟ پسندیده این بود که اجازه میدادیم همه افراد با دیدگاههای مختلف، سینمای خود را بسازند و آن وقت میدیدند اگر کسی حرف آنها را نمیزند، افرادی را به همان مدلی که امیرعباس تعریف کرد، بیاورند تا جهان خود را به او انتقال دهند. این طور حرف همه شنیده میشود ولی وقتی بسیاری از سینماگران بزرگ ما خانهنشین شدهاند، کم کم به وضعیت امروز میرسیم که میبینیم چه فیلمهایی پرفروش هستند.
ربیعی: این ماجراها یک وجه دیگر هم دارند و اینکه فضا آزاد نیست تا کسانی مثل من یا مهدی نصرتی صرفاً با یک اثر، مواجهه سینمایی داشته باشیم. وقتی هزاران انگ، فشار و بایکوت به وجود میآید در سوی مقابل لجبازیهایی هم دیده میشود. در حالی که اگر معیار همه، “سینما” باشد شرایط فرق میکند. یادمان نرفته که با آقای فرهادی در یک جشنواره بخاطر امیر جدیدی چه برخوردی کردند چون میگفتند با بازیگری فیلم ساختهای که با سازمان اوج در «تنگه ابوقریب» بازی کرده و آقای فرهادی جواب درستی داد که او بازیگر است. بازیگر فقط نقش را میبیند. درواقع این فیلم است که باید موافق جهت فکری و تفکر فیلمساز باشد نه بازیگر. مگر قرار است هر کسی که در یک اثر هنری کار میکند با تفکر صاحب آن و سازنده آن موافق باشد؟ وقتی هر دو طرف این ماجرا را، به این شکل ترسناک میکنیم ضرر آن را موافقان یا مخالفان آن تفکر یا جناح نمیبینند، بلکه بیش از همه سینما ضرر میکند و در نهایت فرهنگ و مردم مملکت آسیب میبینند.
ایسنا: اگر مسئله نفوذ که گفتید برای شما جدی است، دغدغه پرداخت به آن را در دوران معاصر هم دارید؟
ربیعی: بله چون در «لباس شخصی» و «ضد»، داستان با ادامه یافتن نفود تمام میشود. اساسا برای من یک بحث جدی درباره نفوذ این است، کسانی که صاحب مسئولیت هستند، سهواً و بیشتر هم عمداً، سعی میکنند مسئله نفوذ در جمهوری اسلامی، یک مسئله سطح پایین جلوه داده شود. مثلاً میگویند عامل فلان خرابکاری در یک نیروگاه هستهای یک کارگر بوده در حالی که به نظرم این فقط سطحِ پایین جلوه دادن نفوذ است. نفوذ یک مسئله جدی است و آنقدر توانسته خود را در ردههای بالا جای دهد که از ما رئیس جمهور (شهید رجایی) گرفته؛ آن هم توسط کسی که در شورای امنیت ملی ما حضور داشت. سوال این است که آیا همین یک مورد بود و تمام شد؟ به نظر میرسد خیر، چون نفوذ مسئلهای است که حتی با دستگیری و اعتراف یک فرد هم نمیتوان درباره آن به یقین رسید.
در تاریخ ما بحثهای جدی وجود دارد از جمله درباره ترور شهید رجایی که وقتی سازمان (منافقین) فردی را در سطح دبیری شورای امنیت ملی دارد چرا با ترور یک رئیسجمهور، او (نفوذی) را میسوزاند؟ بخصوص آنکه اگر کشمیری لو نمیرفت ممکن بود در دهههای بعدی رییس جمهور ایران شود. پس یک بحث جدی این است که شاید کشمیریهای دیگری همچنان هستند. شهید لاجوردی طبق آنچه در وصیت نامهاش اشاره شده، از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی به شدت جدی است. او معتقد بود خطر منافقینِ انقلاب از خطر منافقینِ خلق بیشتر است. برهمین مبنا من هم معتقدم در کشور ما خللهای مدیریتی دو عامل دارند. مسئله مهم این است که کشف نفوذ، اطلاعات دقیق و سند میخواهد نه تحلیل. با رشد تکنولوژی هم کشف سند بسیار سخت است به خصوص اگر مواردی مثل آن جاسوس معروف روسیه در غرب باشد که جایگاه بالایی در سیستم یک کشور داشت و وقتی او را پیدا میکنند در پاسخ به اینکه چطور ارتباط برقرار میکرده، میگوید من فقط یک بار ارتباط گرفتم آن هم همان ابتدای کار بود، چون به من گفته بودند تو فقط وارد این سیستم بشو و سعی کن کسانی در آن کشور مسئولیت بگیرند که یا با ما مخالفتی نداشته باشند یا تخصص نداشته باشند. این حرفها اعترافهایی بود که بعد از ۳۰ سال از او گرفته شد.
ایسنا: با توجه به تمام این مباحث سیاسی که درونمایه اصلی فیلم «ضد» برمبنای آن شکل گرفته، برای دعوت مخاطبان خود به تماشا، فیلم را چطور معرفی میکنید؟
ربیعی: من خواهش میکنم که مردم بدون پیش فرض و حب و بغض فیلم را ببینند و تعهد میدهم وقتی آن را دیدند، یک فیلم سرگرمکننده و جذاب را دیده باشند و به اندازه خود فیلم از آن لذت ببرند. نگرانی من فقط پیشفرضهایی است که سبب دیده نشدن فیلم میشوند.
مرادی: فکر میکنم «ضد» جدا از داستانش، سینماست که روی همه جنبههای آن زحمت کشیده شده است. دعوت میکنم که مخاطبِ صرف سینما حتماً «ضد» را ببیند چون به لحاظ کارگردانی یک ساختار سینمایی با بازیها بسیار خوب دارد و کسانی که به سینما علاقمند هستند از آن لذت میبرند. «ضد» یک فیلم بیگ پروداکشن است و از آنجا که سینمای امیرعباس ربیعی به معنای واقعی سینماست، حتی در پلانهای بسته هم لایه به لایه میزانسن یا دکوپاژ بسته شده است؛ پس من هم امیدوارم درباره فیلم پیشداوری نکنند.
نصرتی: آنچه دوستان گفتند حرفهای من نیز است و فقط اضافه میکنم که میدانم بخشی از دلیل سینما نرفتن مخاطب بخاطر این است که احساس میکند حرفها در سینما آنطور که باید تنوع ندارند و شاید به همین دلیل است که سراغ طنز میرود. میدانم دل مردم از سینما شکسته و ای کاش شرایطی به وجود آید که حرف دل همه در همه جنبهها زده شود اما گاهی سینما با آدم کاری میکند که دو ساعت بگذرد و تو حتی ساعت خود را نگاه نکنی که چقدر زمان گذشته؛ این خاصیت سینمای امیرعباس ربیعی است.
پانزدهمین جشنواره بین المللی فیلمهای مستقل اروپایی با حضور اصغر فرهادی به عنوان رئیس هیات داوران در حال برگزاریست و در شهر محل برگزاری این رویداد، طی مراسمی ستاره ای با نام این کارگردان برگزیده اسکار، رونمایی شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پانزدهمین جشنواره فیلمهای مستقل اروپایی «Les Arcs» از تاریخ ۱۶ تا ۲۳ دسامبر (۲۵ آذر تا دوم دی ماه) در منطقه بورگ-سن-موریس در رشته کوههای آلپ برگزار میشود و اصغر فرهادی سینماگر ایرانی به عنوان رئیس هیأت داوران در کنار دیگر داوران از کشور فرانسه، فیلم های اروپایی بخش مسابقه این رویداد سینمایی را داوری خواهند کرد.
در این جشنواره فیلمهایی از سینمای مستقل اروپا به نمایش در میآید و مسترکلاس هایی با حضور سینماگرانی چون روبن استلوند، ایزابل هوپر، برنیس بژو و…برگزار میشود.
فیلم سینمایی «گذشته» ساخته فرانسویزبان فرهادی با بازی برنیس بژو نیز در این جشنواره به نمایش گذاشته میشود.
هدف این جشنواره ترویج سینمای اروپا از طریق نمایش فیلم های مستقل اروپایی است که کمتر به خارج از مرزهایشان صادر شدهاند و همچنین تلاش در جهت ایجاد بازار فیلم اروپایی از طریق برگزاری نشستهای حرفهای با فعالان اصلی صنعت فیلم اروپا اعلام شده است.
اصغر فرهادی پیش از این سابقه حضور به عنوان رئیس یا عضو هیات داوران جشنوارههای مهمی از جمله برلین، کن و زوریخ را نیز در کارنامه دارد.
کارگردان فیلم کوتاه «ساعت بازدید» که این روزها اکران آنلاین شده است اظهار امیدواری کرد: مخاطبان این فیلم کوتاه را در نمایشگر تلفن همراه نبینند تا درگیر جزئیات تصویری و میزانسنهای داستان قرار بگیرند.
وحید صداقت تهیهکننده، نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه داستانی «ساعت بازدید» به بهانه عرضه این فیلم در شبکه نمایش خانگی درباره ایده مرکزی فیلمنامه و نحوه همکاری با بابک کریمی سخن گفت.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم کوتاه «ساعت بازدید» در دوازدهمین جشن مستقل انجمن فیلم کوتاه ایسفا و در هفتمین فصل پاتوق فیلم کوتاه تهران که توسط انجمن سینمای جوانان ایران برپا شده است به نمایش درآمد و مورد توجه قرار گرفته است.
این فیلم کوتاه که به نویسندگی، کارگردانی و تهیه کنندگی وحید صداقت در بهار ۱۴۰۰ تولید شده است، به تازگی عرضه خود را در بخش «سینمای دیگر» فیلم نت آغاز کرده است و گفته میشود تاکنون جزو پرمخاطبترین فیلمهای کوتاه عرضه شده در این پلتفرم شده است.
فیلم کوتاهی که با حضور بازیگران نسبتا متعدد و البته چهره مانند بابک کریمی، در یک میزانسن داخلی، روایتگر تنهایی و وضعیت مردی است که قبل از پیوستن به همسر و دخترش که پیشتر مهاجرت کردهاند، باید ترتیب کارهای باقی مانده را بدهد.
به همین بهانه به سراغ وحید صداقت رفتهایم تا درباره روند تولید فیلم کوتاه «ساعت بازدید» به گفتگو بپردازیم که در ادامه میخوانید:
صداقت ابتدا در پاسخ به این پرسش که «ساعت بازدید» چندمین فعالیت سینمایی اوست، توضیح داد: «ساعت بازدید» اولین فیلم کوتاه داستانی حرفهای من است و در دوران دانشجویی چند فیلم کوتاه هنرجویی ساختهام و در ادامه هم سه مستند بلند را تولید کردم که علاقه من به سینمای داستانی باعث شد که به سمت تولید یک فیلم کوتاه داستانی بروم و پیش تولید «ساعت بازدید» را هم از ماههای پایانی قرنطینه عمومی کرونا در ایران آغاز کردم و با بهتر شدن شرایط در بهار ۱۴۰۰ تولید آن آغاز شد.
وی با اشاره به فیلمهای مستندی که در زمان دانشجویی در ایران و ایتالیا تولید کرده است، توضیح داد: سه مستند «پاستای ایرانی»، «درباره فروشنده» و «صحنههایی از یک جدایی» را ساختم که مستند اول درباره دانشجویان ایرانی محصل در ایتالیا است و درباره شرایط و چالشهای مهاجرت به ایتالیا پرداختهام و در دو مستند دیگر به دو فیلم داستانی اصغر فرهادی، «جدایی نادر از سیمین» و «فروشنده» از نگاهی متفاوت پرداختم تا بیشتر درباره این دو اثر شایسته در سینمای ایران با مخاطبان تعامل داشته باشم و از طریق همین دو مستند و ارتباطهایی که در گذشته داشتم، با بدنه حرفهای سینمای داستانی ایران ارتباط گرفتم.
کارگردان «ساعت بازدید» درباره ایده مرکزی این فیلم کوتاه گفت: در زمان کرونا این دغدغه در من وجود داشت که آدمهایی که به هر دلیل تنها هستند، چگونه با این چالش مقابله میکنند، اینکه یک مرد که خانواده خود را بر اثر مرگ، مهاجرت و یا هر دلیلی از دست داده است، چه طور میتواند این تنهایی را بشکند، ایده اولیهای فیلمنامه «ساعت بازدید» بود که در ادامه ارتقا پیدا کرد و لایههای زیرین فیلمنامه برای قوام ساختار علت و معلولی فیلمنامه تقویت پیدا کرد و با شخصیتسازی، شخصیت اصلی فیلم و پیشینهای که برای آن در نظر گرفتم و آن هم از دست دادن خانوادهاش در فاجعه پرواز اوکراین، فیلمنامه را به نسخه نهایی که مخاطب با آن همراه شود، تبدیل کنم.
صداقت با اشاره به اینکه، امیدوارم مخاطبان این فیلم کوتاه را در در نمایشگر تلفن همراه نبینند تا درگیر جزئیات تصویری و میزانسنهای داستان قرار بگیرند، درباره فضای فرمی فیلم و همچنین استفاده از بازیگران چهره در «ساعت بازدید»، تصریح کرد: فاجعهای که شخصیت اصلی فیلم پشت سر گذاشتهاست، من را مجاب کرد که در استفاده از موسیقی، طراحی صحنه، صداگذاری، لباس و انتخاب بازیگر، بیشترین حد ظرافت را داشته باشم.
نویسنده و کارگردان مستند «درباره فروشنده»، درباره آشنایی با بابک کریمی گفت: در سالهایی که من در ایتالیا تحصیل میکردم، به دلیل علاقهام به سینما و تحصیلاتی که در این حوزه داشتم و تولید مستند «پاستای ایرانی» با بابک کریمی که به نوعی نماینده سینمای ایران در ایتالیا محسوب میشد، ارتباط گرفتم و تولید ۲ مستند «درباره فروشنده» و «صحنههایی از یک جدایی» که کریمی در این ۲ فیلم از فرهادی بازی کرده بود، ارتباط ما را ادامهدار کرد و در بازه زمانی که من و بابک کریمی در ایران حضور داشتیم، فیلمنامه «ساعت بازدید» را ارائه کردم و با موافقت او همراه شد و با نهایی شدن عوامل، این فیلم مقابل دوربین قرار گرفت.
وی درباره حضور بازیگران چهره در فیلم کوتاه، عنوان کرد: من اگر آشنایی قبلی با بابک کریمی و بانیپال شومون به عنوان بازیگران حرفهای سینمای ایران نداشتم، شرایط برای همکاری با آنها سخت بود و حضور آنها زمان فیلمبرداری برایم کمک حال بود؛ به فیلمسازان پیشنهاد میکنم که در مرحله اول به ظرفیتهای کاراکترهای فیلمنامه خود توجه کنند و به صرف حضور یک چهره در فیلم خود فکر نکنند و بیشتر با افرادی کار کنند که آشنایی نسبی وجود داشته باشد. فیلمهای بلند و همچنین سریالها به دلیل روزهای طولانی در روند تولید، باعث میشود عوامل از یکدیگر شناخت پیدا کنند، ولی در ساختار کوتاه و سریع تولید در فیلمکوتاه زمان آشنایی از سلایق و نگاهها برای رسیدن به یک اثر منسجم وجود ندارد و فیلمساز آنچنان نمیتواند ریسک کند و درصد خطا پذیری پایین است.
صداقت در ادامه درباره حضور جشنوارهای این فیلم کوتاه توضیح داد: «ساعت بازدید» یک فیلم کوتاه مستقل است و خود من تهیه کنندگی این فیلم کوتاه را برعهده داشتم و به همین دلیل پخش بینالمللی فیلم را خود من انجام دادم و آنچه که ظرفیت این فیلم بود، در جشنوارههای داخلی و خارجی، محقق نشد و «ساعت بازدید» در چندین جشنواره و رویداد سینمایی مانند سیودومین جشنواره «پیام به انسان» سنتپترزبورگ روسیه، هفتادوششمین جشنواره فیلم «سالرنو» ایتالیا و جشنواره فیلمهای ایرانی در پاریس و همچنین دوازدهمین دوره جوایز آکادمی فیلم کوتاه ایران (جوایز ایسفا)، بیستودومین جشن حافظ در داخل کشور، حضور داشت و همچنین فیلم کوتاه منتخب مجله تخصصی فیدان نیز شده است.
وی با بیان اینکه بخش «سینمای دیگر» ادامه دهنده مسیر سینمای هنروتجربهای است که با مدیریت امیرحسین علمالهدی به سینمای مستقل ایران توجه داشت، توجه دارد؛ بیان کرد: در سالهایی که امیرحسین علمالهدی مدیریت سینمای هنروتجربه را برعهده داشت، ما شاهد رشد و پیشرفت سینمای مستقل در ایران بودیم و از زمانی که این ظرفیت به مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی محول شد، به وضوح ما شاهد کمرنگتر شدن جریان سینمای مستقل در ایران هستیم و خوشحال هستم که این پلتفرم باتوجه به ظرفیتهایی که دارد، توجه خود را به سینمای مستقل افزایش داده است و امیدوارم توجه رسانهای خود را در سطح رسانهها و تبلیغات مانند فیلمهای بلند و سریالها، به این نوع از سینما که شامل فیلمهای کوتاه، مستند، هنری و تجربی است، معطوف کند.
کارگردان فیلمهای مستند «صحنههایی از یک جدایی» و «درباره فروشنده» با بیان اینکه این دو مستند در سینمای هنروتجربه اکران شدهاند، تصریح کرد: این دو مستند به دلیل اینکه درباره فیلمهای اصغر فرهادی ساخته شده بودند، در سطح رسانهها به خوبی دیده شدند که نتیجه زحمات گروه سینمای هنروتجربه سابق است.
بابک کریمی، بانیپال شومون، شقایق فریادشیران، نغمه قوانلو، مرتضی پورحسینی، لیلی رشیدی رئوف، ارشیا توکلی، شایسته سجادی و پندار محسنی بازیگرانی هستند که در «ساعت بازدید»، اولین فیلم کوتاه داستانی وحید صداقت نقش آفرینی کردهاند.
دیگر عوامل فیلم کوتاه «ساعت بازدید» عبارت اند از:نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: وحید صداقت، مدیر فیلمبرداری: محمدرضا جهان پناه، تدوین: اسماعیل منصف، صدابردار و صداگذار: شاهین پورداداشی، موسیقی: آرشید آذرین، مجری طرح: وحید حاجیلویی، طراح صحنه و لباس: حامد اصلانی، طراح گریم: علی بهرامی فر، دستیار کارگردان و برنامه ریز: چاوش هنرآموز، منشی صحنه: زهرا تحقیقی، اصلاح رنگ و نور: محمود نوری، عکس: مهرداد امینی و پوستر: علی عزیزی.
«ﺳﺎﻋﺖ ﺑﺎزدﯾﺪ» در مدت زمان ٢٢ دﻗﯿقه از یکشنبه ۱۴ آبانماه عرضه شده است.
اکبر عبدی گفت: سینمای ما به دلیل ضعف فیلمنامه به این مرحله رسیده، از «فسیل» و غیر فسیل بگیرید تا … . میگویند اگر فلان فیلم، فیلم بدی است چرا اینقدر فروخته است؟! میگویم میشود یک کلیپ را هم گذاشت و بسیار بازدید داشته باشد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، طبق گزارش رسیده، این بازیگر که در آیین اختتامیه دومین جشنواره سراسری آموزشگاه های آزاد سینمایی شامگاه جمعه سوم آذر ۱۴۰۲ در ایوان شمس، سخن می گفت، خطاب به هنرجویان ادامه داد: روی سناریو و قصه تاکید داشته باشید چون این موضوع به فرهنگ و سلیقه مردم وصل است.
در این مراسم پس از ورود هنرمندان پیشکسوت سینما با تشویق ممتد حاضران، قرائت آیاتی از قرآن کریم و پخش سرود جمهوری اسلامی ایران، ویدیوکلیپی از صحبتهای قادر آشنا معاون توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی و مهدی شفیعی دبیر جشنواره آموزشگاههای آزاد سینمایی پخش شد.
در ادامه شفیعی خود نیز روی صحنه آمد و ضمن همدردی با مردم مظلوم فلسطین گفت: با همه جان و جهان به سوگ کودکانی معصوم مینشینیم که عطر معصومیتشان جهان را پر میکند. شما را روزی که ماه منجی بر درختان زیتون بتابد یاد خواهیم کرد.
وی عنوان کرد: خوشحالم که جشنواره به روز اختتامیه رسید و حاصل تلاشهای شما را که داوران قضاوتشان کردهاند، خواهیم دید.
در ادامه ضمن گرامیداشت یاد درگذشتگان سینما، برگزیدگان بخش عکس اعلام شد.
در این بخش امیر دژاکام، علیرضا اسماعیلی، کامران شریفی و مهسا اصانلو روی صحنه آمدند.
در این بخش لوح تقدیر به رویا شهباززاده از آموزشگاه نیک پیک، محمدرضا شهبازیان از آموزشگاه اندیشه نو، سمانه نوری وند از آموزشگاه هنر هفتم، مهسا کمالی از آموزشگاه نیکپیک، سولماز قدرتی از آموزشگاه قاب سفید رسید و این عکاسان شایسته تقدیر شناخته شدند.
عکاسان برگزیده نیز یپرم آواکیان از آموزشگاه دارالفنون، حامد حیدری از آموزشگاه هنر هفتم، احمد بلباسی از آموزشگاه دارالفنون، ثنا پزشک از آموزشگاه هنر هفتم و فائزه حسنزاده از آموزشگاه آبرنگ بودند.
محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، قادر آشنا معاون توسعه فناوری و مطالعات سازمان سینمایی و اکبر عبدی برای اهدای جوایز برگزیدگان بخش فیلمنامه روی صحنه آمدند. در این بخش لوح تقدیر به سعید عملی نویسنده «کبوترخانه» از آموزشگاه موج نو، جایزه سوم به وحیده ملاحیدری نویسنده «خندههای اجباری» از آموزشگاه مکتب یزد، جایزه دوم به علی ملک شاهی مقدم نویسنده «عنابی» از آموزشگاه پلک، مقام اول و بهترین فیلمنامه به الهام میرحسینی نویسنده «روزی که باران بارید» از آموزشگاه مکتب یزد رسید.
اکبر عبدی:بر فیلمنامه تاکید کنید زیرا به فرهنگ مردم وصل است
اکبر عبدی بازیگر پیشکسوت سینما در این بخش گفت: چون این بخش مربوط به فیلمنامه بود باید بگویم فیلمنامه اساس و ریشه یک کار نمایشی است چه تئاتر، چه فیلم سینمایی و … . سینمای ما به دلیل ضعف فیلمنامه به این مرحله رسیده، از «فسیل» و غیر فسیل بگیرید تا … . میگویند اگر فلان فیلم، فیلم بدی است چرا اینقدر فروخته است؟! میگویم میشود یک کلیپ را هم گذاشت و بسیار بازدید داشته باشد.
وی خطاب به هنرجویان گفت: روی سناریو و قصه تاکید داشته باشید چون این موضوع به فرهنگ و سلیقه مردم وصل است.
رییس سازمان سینمایی: آرزوی من این است فیلمی متفکر و اجتماعی رکورد اقتصاد سینما را بزند
محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی در آیین اختتامیه دومین جشنواره سراسری آموزشگاههای آزاد سینمایی گفت: خوشحالم در اختتامیه این رویداد هستم؛ جشنوارهای که سالیان سال تعطیل بود و شاید ضرورت احیای آن کمتر احساس میشد. از همه بانیان تشکر میکنم که تلاش کردند این جشنواره احیا شود؛ جشنوارهای که میتواند باعث رونق گرفتن تولید در آموزشگاهها شود. یکی از درخواستها در سفرهای استانی که داشتم، برگزاری دوباره همین جشنواره بود که افراد دوست داشتند در جریان آن آثار را ببینند و تلاش کنند برای ارتقای آثار. این جشنواره یک جشنواره تخصصی است و شما هستید که میتوانید با پیگیری و ممارست باعث شوید این رویداد در سالهای آینده هم برگزار شود. سطح کیفی آثار هم خوب بوده است. یکی از اقدامات بسیار خوب دیگر گردهمایی مدیران آموزشگاهها بود که در جریان آن دوستان مسایل و مشکلات خود را بیان کردند، معاونان حرفهای آنها را شنیدند و با هم گفتگو کردند.
*رد پای لابی صهیونیسم در سینما مشهود است وی با اشاره به وضعیت غزه، مطرح کرد: امروز داشتم ماجرای وقفهای که در جنگ غزه اتفاق افتاد و مردم از شهر بازدید میکردند را مرور میکردم و به این موضوع فکر کردم که چقدر هنرمندان سرشناس دنیا در برابر این نسل کشی موضع گرفتند و سکوت نکردند. البته بعد از این ماجرا هجمه های زیادی از سوی رسانههای صهیونیستی علیه آنها صورت گرفت و به جرم حمایت از مردم غزه از کار اخراج شدند!
رییس سازمان سینمایی خطاب به کشورهای غربی و صهیونیست ها اعلام کرد: رد پای لابی صهیونیسم در سینما، در اقتصاد سینما و در سیاستگذاری جشنواره های بین المللی آشکار است. هر جا احساس کنند صدای عدالت خواهی به نفع ملت فلسطین است آن را سرکوب می کنند. شماها که مدعی دموکراسی ، حقوق بشر و آزادی بیان هستید چگونه رفتار ضد بشری را در قبال هنرمندان آزاده جهان که با ملت فلسطین و مردم غزه همدردی کرده اند روا داشته اید! در کشورهایی که ادعای آزادی بیان دارند به پاس دفاع از مظلومان غزه بازیگران را اخراج کردند. اگر این فضا در ایران اتفاق میافتاد، ببینید چه ماجراهایی پیش میآمد! شاید در فضای ایران گاهی مشکلاتی برای هنرمندان ایجاد شود اما مسئولان در کنار آنها هستند و چنین فضایی با یک اعتراض کوچک ایجاد نمیشود.
*ما وارث یک سینمای ورشکسته بودیم وی گفت: ما وارث دوران کرونا و جریانهای سیاسی بودیم که اقتصاد سینمای ایران نابود شده بود. یک سینمای ورشکسته را تحویل گرفتیم. منتقدان زیادی به من مراجعه کردند که گفتند ما در تولید و سرمایهگذاری ورود نمیکنیم.
*اعتماد مردم و سرمایه گذاران به سینما بازگشته است
خزاعی خاطر نشان کرد: ما برای احیای سینما باید برنامهریزی میکردیم باید سینماها را بازگشایی میکردیم. به سرمایه گذار اعتماد و اطمینان میدادیم و مخاطب را به سینماها برمی گرداندیم. میتوانم مدعی باشم که سینمای ایران امروز دوران بهاری خود را طی میکند. سیاست ما در سازمان سینمایی حمایت از فیلمهای فرهنگی، اجتماعی و متفکر است. در نقدی دیدم که نوشته بود سازمان سینمایی نگاه جدی به سینمای کمدی دارد.
*ما به همه گونههای سینمایی نگاه جدی داریم وی افزود: سازمان سینمایی به تناسب نیاز اجتماعی و فرهنگی کشور از همه گونههای سینمایی حمایت می کند. باید با تقویت برخی گونه های سینمایی بویژه سینمای اجتماعی شاخصهها و پتانسیل آن ها را برای ارتباط و پیوند با مردم بالا ببریم. رییس سازمان سینمایی عنوان کرد: ما وظیفه حمایت از فیلمهای روی پرده داریم. هم اکنون تنها سه فیلم کمدی روی پرده است اما مردم از آنها استقبال کردهاند و در کنارش از سایر آثار هم اقبال صورت گرفته است. امروز خیلی از سینماگران که تمایل به تولید نداشتند، پروانه ساخت گرفتند و آثار آنها را سال آینده خواهید دید. این وضعیت در سال آینده بهتر خواهد شد.
*به ارتقای فیلم ها جدی تر نگاه کنیم وی ادامه داد: هدف ما احیای سینمای ایران بود که صورت گرفت. از مهر ماه هر ماه یک رویداد برگزار میکنیم. خیلی از رویدادهای سینمایی به خاطر کرونا و شرایط سیاسی تعطیل شده بود و باید برنامهریزی میکردیم تا دوباره احیا شوند. نگاه دولت احیای سینمای ملی است امروز برخی از آثار کمدی روی پرده است که معتقدم سطح آنها نسبت به آثار دهه ۹۰ و ۸۰ ارتقا پیدا کرده است و میتوانید به راحتی با خانواده به تماشای آن بنشینید. اعتماد خانواده ها به سینماها بازگشته است و همچنان، باید به رشد کیفی و ارتقای فرهنگی محصولات سینمایی جدیتر نگاه کنیم.
وی ادامه داد: دوستانی که اهل نقد و مداقه و مطالعه هستند لطفا قدری واقع بینانه تر و عمیق تر به موضوع نگاه کنند. ما وارث شرایط و وضعیت دوران پساکرونایی بودیم که سینماها تقریبا تعطیل شده بود و بیکاری وحشتناکی در کسب و کار سینما وجود داشت.
به گفته وی احیای اقتصاد سینما، ایجاد اعتماد برای سرمایه گذاری و تولید در بخشهای خصوصی و دولتی در این حوزه، ایجاد اشتغال نسبی در متن بحران اقتصادی سینما مهم ترین اولویت ما در گام نخست بود. رییس سازمان سینمایی خاطرنشان کرد: طبیعی است وقتی کرکره سینماها پایین باشد و سینماها با رکود و تعطیلی دست و پنجه نرم می کنند نمیتوان ایده آلگرایی کرد. اصلاح و ترمیم وضعیت موجود و به گردش در آوردن چرخ های تولید و گیشه پیش نیاز اولویتهای فرهنگی سینما بود.
وی بیان کرد: خدا را شاکرم با همت و همکاری مراکز دولتی، ارگانها و صنوف و همراهی قاطبه خانواده سینما اقتصاد سینما جان دوباره گرفته است.
خزاعی با بیان اینکه سیاست تولیدی سازمان سینمایی در محصولات بنیاد سینمایی فارابی و برخی آثار مشارکتی قابل مشاهده است، ادامه داد:اهتمام ما احیای سینمای فرهنگی- ملی و اسلامی است و به عنوان رئیس سازمان سینمایی آرزو و دغدغه ام این است که سینمای فرهنگی و اجتماعی و دفاع مقدس ما هم همپای آثار کمدی با استقبال گسترده مردم و خانواده ها مواجه شود. خوشبختانه در تعدادی از آثار سینمای کودک و نوجوان و چند اثر اجتماعی این نشانه های امیدبخش را شاهد بوده ایم.
وی خاطرنشان کرد: اگر سینما احیا نمیشد و خانواده ها با سینماها آشتی نمیکردند همین مباحث فرهنگی و اجتماعی پیرامون سینما هم مطرح نمیشد، با احیای اقتصاد سینما گفتمان اجتماعی و فرهنگی و الزامات آن هم شکل جدی گرفت. خزاعی با اشاره به بحرانها و وضعیت پیچیده سینما و فضای اجتماعی در سال گذشته عنوان کرد: خروجی سیاستگذاریهای سازمان سینمایی در حوزه تولید در آثار تولیدی پیش رو و سال آینده رونمایی خواهد شد.
در ادامه قادر آشنا، جهانگیر الماسی و غلامرضا نجاتی برای تجلیل از بخش ویژه غزه روی صحنه آمدند.
در این بخش از اشکان خداداد و افشین خداداد کارگردانان «کلپس» و محمدمهدی تدین مدیر آموزشگاه دارالفنون برای برگزاری نمایشگاه عکس با موضوع غزه قدردانی شد.
سپس هوشنگ توکلی، سیاوش طهمورث، مسعود آب پرور، قاسم زارع، اصغر فارسی و مهدی شفیعی برای اهدای جوایز بخش فیلم کوتاه روی صحنه آمدند.
در رشته تدوین لوح تقدیر به شاهین آقازاده برای «فاصله رنگی» از آموزشگاه هنر گستر حیایی، الناز نادریان برای «مرا ببوس» از آموزشگاه سینماگران مستقل، دیپلم افتخار به رضا محبعلی برای «زیبای زیبا» از آموزشگاه دارالفنون رسید.
در رشته تصویربرداری لوح تقدیر به رضا یزدانیان برای «کانیبال» از آموزشگاه ماد و رضا قاسمی برای «شهر عسل» از آموزشگاه ماد اهدا شد.
دیپلم افتخار بهترین طراحی صحنه به حسین رضاییان برای «لیلا» از آموزشگاه هنر گستر حیایی تعلق گرفت.
لوح تقدیر بازیگری زن به سما جعفری برای «من هم همینطور» از آموزشگاه همای سعادت و دیپلم افتخار بهترین بازیگری زن به مریم عابدی برای «لیلا» از آموزشگاه هنر گستر حیایی رسید. لوح تقدیر بازیگری مرد به شاهین آقازاده برای «فاصله رنگی» از آموزشگاه هنر گستر حیایی، لوح تقدیر به سعید ونایی برای «آلزایمر» از آموزشگاه برداشت آخر رسید. در بخش پویانمایی لوح تقدیر به هما زرینی برای «مترسک» از آموزشگاه شیوا آوا، دیپلم افتخار بهترین فیلم پویانمایی به دانیال محبعلی برای «درخت» از آموزشگاه دارالفنون تعلق گرفت. در بخش مستند دیپلم افتخار به داریوش کرمیار برای تهیهکنندگی «الماس و شیشه» از آموزشگاه دارالفنون رسید.
لوح تقدیر در فیلمنامه نویسی فیلم کوتاه به زهرا نظری برای «آخرین بار» از آموزشگاه ۳۵، دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه به سیدسجاد موسوی برای «زیبای زیبا» از دارالفنون اهدا شد.
در بخش کارگردانی لوح تقدیر به حسین رضاییان برای «لیلا» از آموزشگاه هنر گستر حیایی، لوح تقدیر به زهرا نظری برای «آخرین بار»از آموزشگاه ۳۵، دیپلم افتخار به محمدرضا دهستانی برای «بدرقه سکوت» از آموزشگاه سیمای مهان رسید.
در رشته جلوههای ویژه، موسیقی متن، چهرهآرایی، هیچ کس شایسته تقدیر شناخته نشد.
در ادامه هوشنگ توکلی یازیگر پیشکسوت روی صحنه آمد و بیان کرد: عرض تبریک و تسلیت به ۱۵ هزار شهید غزه در ۴۵ روز دارم. این جنگ نابرابر قدمت طولانی دارد ریشه آن به جنگهای صلیبی و دورتر برمیگردد. این حوادث اینقدر شنیع است که هیچ هنرمندی قادر نیست عمق فاجعه را تصویر کند. شاید کار هنرمندان در این دوران سختترین کار باشد. وی گفت: روز گذشته چهلمین روز درگذشت مرحوم مهرجویی بود؛ آخرین کارگردان مولف نسل قبل از ما. یاد او را گرامی میداریم.
توکلی بیان کرد: خوشحالم که آثار شما را به عنوان یک هنرمند داور دیدم. نکته بسیار ظریفی را باید با شما درمیان بگذارم؛ به طور کلی سینما وقتی وارد ایران شد با تقلید و دیدن آثار دیگران شروع به کار کرد چون هیچ معلمی در این حوزه نداشتیم. زحمات زیادی در طول صد سال گذشته کشیده شده اما رسم تقلید از آثار دیگران همچنان باقی مانده است. این تقلید در این زمانی که تجهیزات و امکانات بسیار زیاد است اما باقی مانده است همیشه این سوال وجود دارد که آیا نگاه کردن از روی دست دیگری درست است یا خیر؟ بسیاری به خاطر همین تحقیر شدند. آموزش هنرها اصلا از راه تقلید صورت میگیرد اما محتوا چه؟ وی ادامه داد: هنوز از چهل و اندی سال از پیروزی انقلاب فیلمی در تراز جمهوری اسلامی نساختهایم چه بخواهیم چه نخواهیم ایران در محدوده جهان اسلام است. اگر خودمان را به تراز جمهوری اسلامی نرسانیم به جایی نخواهیم رسید. در این جشنواره سه فیلم کپی شده از فیلم اصغر فرهادی دیدم که اصغر فرهادی خودش هم از یک کارگردان ایتالیایی کپی کرده بود اما اگر این راه را ادامه بدهیم به جایی نخواهیم رسید.
در بخش بازیگری محمد خزاعی، داریوش ارجمند، فریبا متخصص، فرهاد قائمیان، جهانگیر الماسی و فرهاد بشارتی برای اهدای جوایز روی صحنه آمدند.
در بخش بازیگری کودک و نوجوان لوح تقدیر به آرنیکا قلیچی از آموزشگاه پانیذ، راحیل فولادی از آموزشگاه پانیذ، روشان برزگر از آموزشگاه پانیذ، نفس محمودی از آموزشگاه پانیذ، آرشین عرب پور از آموزشگاه هنر و سینما، النا شیخی از آموزشگاه بارانا، آراد جعفری بهشتی از آموزشگاه بارانا،تعلق گرفت.
در بخش بازیگری زن لوح تقدیر به غزل عبادی، فاطمه بیات از آموزشگاه هنر گستر حیایی، گلبرگ عبدالهی از آموزشگاه پانیذ، نیوشا فلاحینیا از آموزشگاه پانیذ، ایلوش یزدانپناه رسید.
در بخش بازیگری مرد لوح تقدیر به علیرضا دماوندینژاد از آموزشگاه پانیذ، مصطفی باقری از آموزشگاه فرهاد، سینا صفوی فرد از آموزشگاه پانیذ، حسین بهرامی از آموزشگاه سینماگران مستقل، محمد محمدی از آموزشگاه اندیشه ماهان اهدا شد.
در بخش پایانی این مراسم جهانگیر الماسی روی صحنه آمد و گفت: یادمان باشد بازیگری یک معنا و مفهوم تبعی است یعنی حتی بستر بازیگری باید معنا داشته باشد وگرنه چالشی عبث است. اتفاقات دیگر در این ایام رخ میدهد؛ حادثه غزه بسیار حادثه خاصی است باید بدانیم که مردم غزه چه دلاورانی هستند. در غزه ما شاهد انسانستیزی هستیم با انسانیت و خلقت مبارزه میشود. تمام رسانههای جهان بخش عاطفی ماجرا را میبینند اما این روزها فرزند انسان به مسلخ کشیده میشود. چرایی جنگ غزه مهمتر است، انگار همه چیز در خدمت منافع و درآمد نامشروع است چون در غزه میادین گازی کشف شده که میتواند خیلی از معیارها را بر هم بریزد. همه ما امروز یک وظیفه انسانی داریم. تصویری که از انسان زمان ما دارد در تاریخ ثبت میشود،تصویر ما نیست. انسان زمان ما اینقدر ددمنش و کثیف و چرک نیست یادمان باشد اگر دوستدار حریم الهی هستیم و انسان را دوست داریم برای امتداد حیات انسانی تبلیغ کنیم.
سیدجمال ساداتیان با اشاره به سختیهای ساخت فیلم اجتماعی و تمایلش به تولید یک فیلم کمدی گفت: اگر بعضی فیلمهای کمدیِ در حال اکران با استقبال زیاد مخاطب مواجه شدهاند باید توجه کرد که تماشاگرانش به زور به سینما نرفتهاند و در همین زمینه اگر با سعه صدر بیشتری با فیلمها برخورد شود، همزمان فیلمهای خوب اجتماعی و کمدی را میتوان در سینماها عرضه کرد.
به گزارش سینمای خانگی، این سینمادار و تهیهکننده سینما در گفتوگویی با ایسنا درباره اینکه چرا مدتهاست فیلمی نمیسازد، بیان کرد: به نظرم سینما در حال حاضر به یک تعارض رسیده، در حالی که باید تنوع موضوع داشته باشد تا مخاطبی که این تنوع را دوست دارد به سینما بیاید. آن نوع فیلمی که خود من دوست دارم بسازم در دسته فیلمهای اجتماعی است که حتماً تمایل دارم رگههایی از نقد اجتماعی و معضلات موجود در جامعه را هم در آن داشته باشم تا تلنگری زده شود چرا که سینما میتواند آینه جامعه باشد ولی الان حس میکنم ممیزیها و نگاهی که به این جنس کارها وارد میشود اجازه نمیدهد به راحتی فیلمی ساخته شود.
او ادامه داد: البته این شرایط فقط مربوط به الان نیست و در گذشته هم که امکان بیشتری برای ساخت این نوع فیلمها فراهم بود، باز هم سایه توقیف و ممیزی بر سر فیلمهای اجتماعی وجود داشت، اما با این حال فیلمها به سختی از این جریان عبور میکردند و به نمایش میرسیدند در حالی که به نظرم میرسد با وجود اینکه این روزها گفته میشود فیلمهای اجتماعی هم باید بسازیم، حداقل آنطور که من دلخواهم است، بستر مناسب برای ساخت این نوع فیلمها فراهم نیست چون فکر میکنم فیلمها باید آنطوری ساخته شوند که مردم دوست دارند نه آنطور که مسئولان دوست دارند.
ساداتیان درباره اینکه با وجود فیلمهای نسبتا متنوعی که در حال اکران هستند، فقط فیلمهای کمدی در صدر جدول فروش قرار دارند که به نوعی نشان میدهند مردم سینمارو فعلاً تماشای فیلمهای کمدی را ترجیح میدهند و آیا خودش نمیخواهد همراستا با این ذائقه مخاطب فیلم کمدی بسازد؟ گفت: این را رد نمیکنم که دوست دارم فیلم کمدی بسازم بخصوص آنکه فکر میکنم فیلمهای اجتماعی که الان اکران میشوند دو اشکال دارند؛ اول اینکه حرف فیلم خیلی به درستی روایت نشده که شاید بخاطر ضعف خود نویسندهها باشد و دیگر آنکه بخاطر آنچه در سیستم نظارتی وجود داشته، به نظر میرسد نوعی خودسانسوری به وجود آمده است؛ در نتیجه فیلمها دارای موضوعهای اجتماعی هستند اما در بیان مفاهیم الکن ماندهاند؛ در حالی که اگر اعتمادسازی شود فیلمهای اجتماعی خوب ساخته خواهد شد.
وی افزود: علیرغم استقبال خوبی که مخاطب از فیلمهای کمدی در این چند ماه داشته، به نظرم فیلمهای اجتماعی هم میتوانند به فروش خوبی برسند. به عنوان مثال اگر اجازه داده میشد «برادران لیلا» اکران شود، حتی با وجود قصه بسیار تلخی که داشت، حداقل سه، چهار میلیون نفر آن را در سینماها تماشا میکردند گرچه آمارها نشان میدهد با وجود قاچاق فیلم، تعداد زیادی از مردم آن را دیدند. بجز این مورد، فکر میکنم در همین شرایطی که استقبال از کمدی زیاد است، جنس فیلمهایی که اصغر فرهادی میسازد هم با وجود تلخیهایش مردم را به سینما میکشاند.
او درباره ارزیابی خود از اکران فیلمهای کمدی روی پرده نیز گفت: به نظرم فیلمها یک ظاهر دارند و یک باطن و ممکن است به لحاظ ظاهر ایرادهایی به آن گرفته شود عدهای در جامعه بگویند فلان فیلم بدآموزی دارد، در حالی که باید به باطن آن توجه کرد. یادم میآید فیلم «دایره زنگی» را که ساختیم، با وجود ظاهر طنزش حرفهایی را در خود داشت که برخی جور دیگر آن را برداشت کردند. این فیلم کاراکتری به نام «سرهنگ» داشت که اسم اعلاحضرت را میآورد و همین مسئله عدهای را برافروخته کرد و سبب توقف در اکران فیلم شدند و کلا فضا را غبارآلود کردند. در صورتی که توضیح داده شد این فقط ظاهر قضیه است و اصل ماجرا چیز دیگری است. به هر حال ذات یک اثر فرهنگی همین است که همه مثل هم فکر نمیکنند و تنوع برداشت وجود دارد. درباره فیلمهایی که الان روی پرده هستند مثل فیلم «هتل» نیز ممکن است به لحاظ ظاهری، برخی فقط داستان مردی را ببینند که پنهانکاریهایی در زندگیاش دارد؛ چیزی که قطعا در جامعه هم وجود دارد و نمیتوان منکر آن شد ولی آن عده طرح موضوع را هم بدآموزی میدانند در حالی که اینها بدآموزی نیست و اتفاقا از نگاه من کاملا آموزنده است چرا که باید به نتیجهای که ضمیر ناخودآگاهِ مخاطب از فیلم میگیرد توجه کرد؛ این که نشان داده میشود هیچ بار کجی به مقصد نمیرسد و هرچه تلاش کنید یک سری اتفاقها را مخفی کنید بالاخره افشا میشوند. اتفاقاً خوبی ماجرا همین است که چنین پیامهایی وقتی در قالب طنز بیان شود، تاثیر اجتماعی بیشتری هم دارد.
ساداتیان بیان کرد: ما افرادی را در سطح جامعه داریم که تعدادشان زیاد نیست ولی حضورشان اثرگذار است. آنها معمولا نگاهی منفی نسبت به فیلمها دارند، همانطور که فیلمهایی مثل «چهارشنبه سوری»، «برف روی کاجها» و حتی «جامهدران» گرفتار این نگاههای منفی شد. این افراد بدترین نگاه ممکن را در آثار سینمایی دارند و اصرار بر توقیف یا سانسور میکنند در صورتی که معتقدم باید با سعه صدر بیشتری فیلمها را نگاه کنند و لایههای بیرونی ماجراها را نیز ببینند. من نمیگویم تمام فیلمهای امروز سینما بسیار خوبند اما معتقدم برخی فیلمهای کمدی روی پرده لایههایی درونی دارند که به ضمیر ناخودآگاه تماشاگر تلنگر میزنند.
این سینمادار ادامه داد: در بازدیدهایی که از بعضی سینماهای خودم پس از اکران فیلمهای کمدی داشتم، کاملا مشخص است که چند فیلم مخاطب زیادی جذب کردهاند و مثلاً در بین مخاطبان فیلمهای «فسیل» و «هتل» کمتر تماشاگری را دیدم که بعد از بیرون آمدن از سالن غر بزند. این هم طبیعی است چون قرار نیست همه از هر فیلمی خوششان بیاید ولی در بررسی شرایط یک فیلم باید ببینیم آیا معدل تماشاگرانش نسبت به آن نظر مثبت دارند یا خیر، در واقع جمعیت معدل باید در اولویت باشد نه یک عده محدود که ممکن است از فیلم خوششان نیاید یا نسبت به آن نقد داشته باشند. درباره این دو فیلمی که این چنین مورد اقبال قرار گرفتهاند، مطمئن باشید که مردم به زور برای تماشای آنها به سینما نرفتهاند. کسانی را که برای دومین یا سومین بار به تماشای این دو فیلم رفتهاند، نمیتوان به زور به سینما برد، پس حتماً با رغبت بوده چون فیلمها هم سر و شکل خوبی داشتند و هم حاوی پیامهایی بودند. ضمن اینکه حرفهای رکیک و شوخیهای زننده برای خنداندن مخاطب نیز در این فیلمها ندیدیم.
ساداتیان در پایان با اشاره به رونق سینماها پس از رکود دوران کرونا و شرایط اجتماعی سال قبل و درباره اینکه آیا چرخ سینما را همچنان فیلمهای کمدی باید بگرداند؟ بیان کرد: اعتقادی بر حذف فیلمهای کمدی ندارم ولی به نظرم فیلمهای اجتماعی را که در ادوار گذشته روی پرده سینماها داشتیم، باید بتوانیم باز هم اکران کنیم. باید فیلمهایی داشته باشیم که رفتارهای اجتماعی و عملکردهای حاکمیتی در آنها نقد شوند. هیچ اشکالی ندارد اگر چنین نقدهایی را ببینیم و این درست نیست که فکر کنیم طرح نقد باعث تضعیف حاکمیت میشود چون اتفاقا تلنگری برای اصلاح خواهد بود و اگر تنوع ژانر در سینما جدی شود، همزمان فیلم اجتماعی و کمدی خوبی خواهیم داشت.