«ویاودی»ها، تلاش بسیاری برای جذب مخاطب کردهاند؛ از بریزوبپاشهای مالی گرفته تا دعوت از چهرههای سرشناس برای حضور در تولیدات آنها؛ اما جایگاه امروز این پلتفرمها، آن چیزی نیست که برآمده از نوعی هوشمندی عرضه و تقاضایی باشد، کنداکتور این پلتفرمها نیز بهمانند تلویزیون، خالی از نیازهای واقعی مردم در حوزه سریال است و این، نمیتواند خبر خوبی باشد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، زمانی که کرونا، روند دیده شدن پلتفرمها و تولیداتشان را در بازه زمانی اندکی، با شتاب حداکثری مواجه کرد، حتی بدبینترین اندیشه نسبت به این سامانهها آن بود که وضعیت کیفی آثار، بهمراتب از تولیدات تلویزیونی بهتر خواهد شد. استدلال موافقان این رویکرد آن بود که پلتفرمهای استریم، بودجهای دولتی ندارند و به همین دلیل تلاش میکنند تا با حرفهای کردن فرآیند عرضه و تقاضا، سرمایه خود را از تولید مجموعهها، تبلیغات و آبونمان مخاطبان تامین کنند.
در ابتدا، این سامانهها عملکرد بسیار خوبی داشتند که در روزگار تعطیلی تولیدات سینمایی، سبب کوچ بسیاری از بازیگران و کارگردانان سینما به این مدیوم شد. طوری شده بود که چهرهها، بیش از سینما و تلویزیون، در تولیدات پلتفرمها دیده میشدند. این آثار، محدودیت تلویزیون را نداشت و ضمن بهرهمندی از آزادیهای سینمایی، دستمزدهای بسیار خوبی را برای عوامل تولید به همراه داشت. ضمن اینکه طیف گستردهتری از مخاطب، به تماشای آثار مینشست.
این روند، سبب پروار شدن مقطعی ویاودی شد. آنها ره صدساله را یکشبه رفتند و البته که سرمایه زیادی را نیز به دست آوردند. بسیاری از تولیدات این حوزه، با اقبال بالایی مواجه شده و حسابی دیده شدند. اما این روند، از یک جایی به بعد، متوقف ماند و حتی پسرفت کرد. وضعیت به گونهای شده که سبد تولیدات این سامانهها، در سال جاری، سرشار از تولیداتی با حضور چهرههای محبوب است اما بسیاری از این آثار، اقبال عمومی چندانی را برنمیانگیزانند و به لحاظ کیفی، عملا متحمل شکست میشوند.
صاحبان پلتفرمها، دیگر حساسیت و وسواس قبلی را در تصویب فیلمنامهها ندارند. نوعی خاطرجمعی در آنها دیده میشود که مخاطبان پلتفرم، بهنوعی به مخدر آنها دچار شده و تحت هر شرایطی، اشتراک خود را تمدید میکنند
در آسیبشناسی چنین روندی، به پارامترهای مختلفی میرسیم؛ مثلا اینکه صاحبان پلتفرمها، دیگر حساسیت و وسواس قبلی را در تصویب فیلمنامهها ندارند. نوعی خاطرجمعی در آنها دیده میشود که مخاطبان پلتفرم، بهنوعی به مخدر آنها دچار شده و تحت هر شرایطی، اشتراک خود را تمدید میکنند و این وضعیت، متفاوت از آن هدفی است که شروع کرده بودند. در آن زمان، تمرکز اصلی، صرف دعوت از مردم برای پیوستن به این سامانهها بود اما اکنون، عضویت در این سامانهها، به بخشی از فرهنگ مردمی تبدیل شده و بسیاری از خانوادهها، اشتراک این پلتفرمها را تمدید کرده و حتی در زمان افزایش حق اشتراک نیز موضع چندان مخالفی اتخاذ نمیکنند.
بنابراین طبیعی است که در چنین اکوسیستمی، بیشترین حجم تلاش، دیگر معطوف بر کیفیت آثار نباشد و بیشتر، حضور بازیگران چهره ملاک است تا کیفیت سناریو. چرا که شرط بازگشت سرمایه، حداقل در شرایط فعلی، حضور سلبریتیها در یک اثر است تا محتوا و فیلمنامه.
مورد بعدی، به مهندسی ناهمگونی برمیگردد که این روزها، دامن این سامانهها را گرفته است. در شرایط کنونی، تمام این پلتفرمها، مملو از آثار اجتماعی هستند و تنها یک سریال مگه تموم عمر چند تا بهاره، تا قبل از ۲۶ آبانماه در حال پخش بوده است. از این روز با اضافه شدن، دفتر یادداشت تعداد تولیدات کمدی این پلتفرمها به ۲ میرسد که صدالبته آمار خوشایندی در این زمینه به حساب نمیآید.
تعدد آثار اجتماعی با فوجی از بازیگران چهره سبب شده تا مخاطبان نسبت به این آثار که عمده آنها در فیلمنامه لکنت دارند، لمس شده و واکنشهای رضایتبخشی به آنها نداشته باشند. این فرآیند یکجور لوث شده و جذابیت چندانی برای مخاطبان ندارند
تعدد آثار اجتماعی با فوجی از بازیگران چهره سبب شده تا مخاطبان نسبت به این آثار که عمده آنها در فیلمنامه لکنت دارند، لمس شده و واکنشهای رضایتبخشی به آنها نداشته باشند. این فرآیند یکجور لوث شده و جذابیت چندانی برای مخاطبان ندارند به همین دلیل است که بسیار از این آثار، در طول یک فصل پخش میشوند و بازخورد چندانی نمیگیرند. این روال با توجه به شباهت عجیب تمامی سریالها در شکل و نوع تبلیغات، روال دیده نشدن آثار را شدت بخشیده و در همین زمینه، بسیاری از این کارها، در سکوت کامل خبری، پخش شده و به اتمام میرسند.
حداقل توقع از پلتفرمها بهعنوان بخش خصوصی آن است که با مهندسی شرایط، نسبت به تهیه خوراک و مایحتاج فرهنگی مردم اقدام کنند علیالخصوص آنکه در شرایط فعلی که آثار کمدی با اقبال حداکثری مواجه هستند، علت انفعال این پلتفرمها در تکثر تولیدات کمدی، مبهم به نظر میرسد. یکی از ضرورتهای ماهوی این سامانهها، کمکاری تلویزیون در حوزه سریال و محدودیتهایی است که در این حوزه وجود دارد؛ وقتی ویاودی نتواند با تفسیر درست این خلا، گامهایی اجرایی بردارد، آنزمان، هوشمندی آنها زیر سوال رفته و ارجحیت وجوه اقتصادی فعالیت آنها، نزد مخاطب، بیشتر احساس میشود.
این عملکرد سبب شده تا پلتفرمها در شرایط کنونی به مامنی برای آثار اجتماعی تلخ و پرزدوخوردی تبدیل شود که آورده مسرتبخشی برای مخاطبان خود ندارد و قطعا یکی از از علل اصلی رویگردانی مخاطب از تولیدات این سامانهها و ناکامی پیدرپی سریالها، همین بیتوجهی به نیاز واقعی و آکنده شدن سبد تولیداتی آنها از سوژههایی همسو، کلیشهای و فاقدجذابیت باشد.
پلتفرمها در وضعیت فعلی، به یک پوستاندازی محتوایی نیاز دارند. نیاز است تا سیاستگذاریها تغییر کرده و نیازهای مخاطب، سرلوحه تمامی تولیدات قرار بگیرد. تنها در چنین حالتی است که پلتفرمها، جایگاه درست خود را پیدا میکنند و میتوانند بهعنوان آلترناتیو تلویزیون، در تهیه خوراک فرهنگی مردم شریک باشند؛ جز این باشد، پلتفرمها در همان مسیری حرکت میکنند که تلویزیون سالهاست در آن جاده طیطریق میکند.
کارگردان فیلم «شبهای روشن» گفت: منتقدان از دل سینمای موج نو آمدهاند و به شدت با سینمای مدرن بیگانه هستند، این گونه میشود که حمایتی که باید از آثار اقتباسی صورت بگیرد، نمیگیرد، مهرجویی اما به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس میکرد و نشان میداد چقدر مسائل در دنیا یکسان است.
به گزارش سینمای خانگی، فرزاد موتمن درباره تفاوت وضعیت اقتباس در سالهای ابتدایی ورود سینما به ایران با کشورهای غربی به ایرنا گفت: اقتباس ادبی یکی از شیوههای فیلمسازی از همان ابتدای سینما بوده. در ابتدا نگاه داستانگویی قرن هجدهمی به سینما وجود داشته. در نتیجه به طور طبیعی خیلی از متنها ریشههای ادبی داشتهاند. اما بعد از جنگ جهانی دوم شاهد تغییر هستیم.
وقتی سینما جریان ادبی را تغییر داد
این فیلمساز درباره تغییری که وضعیت اقتباس در سینما پس از جنگ جهانی دوم داشت، گفت: از آنجایی که سینما در آمریکا پولدار بود، میتوانست نویسندگانی را استخدام کند که برای فیلمها بنویسند. از یک جایی متنهای فیلمنامهها به قدری خوب و قوی شدند که حالا این سینما بود که ادبیات را تحت تاثیر قرار میداد.
وی ادامه داد: پیش از جنگ جهانی دوم و در دهههای اولیه بعد از جنگ، فیلمهای جنایی و نوآر از روی رمانها و ادبیات جنایی ساخته میشدند. از دهههای ۷۰ به بعد به آثار نویسندگانی توجه شد که اساسا تحت تاثیر سینمای جنایی مینوشتند. این گونه شد که ادبیات و سینما تاثیر متقابلی روی هم گذاشتند.
فرزاد موتمن، کارگردان و فیلمنامهنویس
سینمای ایران تمام ویژگیهای یک سینمای جهان سومی را دارد
موتمن با اشاره به جهانسومی بودن سینمای ایران و دیگر کشورها در خاورمیانه گفت: سینما در کشور ما ویژگیهای یک سینمای جهان سومی و خاورمیانهای را داشت؛ ویژگیهایی که فقط منحصر به ایران نیست. ما ویژگیهای مشترکی را در بین سینمای ترکیه، مصر، هندوستان و ایران میبینیم و آن ویژگی، فیلمفارسی ساختن در سینمای ایران است.
کارگردان فیلم شبهای روشن افزود: ما به جای آنکه ژانر کار کنیم، فیلمهایی میساختیم که همه چیز در خود داشت. یک فیلمفارسی که همزمان هم ملودرام بود و هم کمدی و موزیکال. به علاوه صحنه زدوخورد هم داشت. این ویژگی را فیلمهای ترکیه و هند و… هم داشت و ما از این قاعده مستثنی نیستیم.
حتی از برادران کارامازوف هم فیلمفارسی ساختیم!
این فیلمساز یکی از دلایل عدم توجه به اقتباس در سینما را کمبود تیراژ کتابها دانست و افزود:در کشوری که همیشه تیراژ کتاب در آن پایین بوده، متون ادبی محل اقتباس نیستند در کشوری که همیشه تیراژ کتاب در آن پایین بوده، متون ادبی محل اقتباس نیستند. هرازگاهی اقتباس نیز شده اما اصلا شان رمان و قصه رعایت نشده. رمان برادران کارامازوف در ایران در سال ۳۸ در فیلم وسوسه شیطان اقتباس شد؛ فیلمی که یک فیلمفارسی به تمام معناست.
موتمن اظهار کرد: متن یک ارزشی دارد. شان این رمان اصلا در این فیلم رعایت نشده و ما از آن فیلمفارسی ساختهایم. متنهای ادبی مثل برادران کارامازوف بخشی از تمدن هستند و نمیشود هر چه میخواهیم بسازیم.
فیلم گاو ساخته زنده یاد داریوش مهرجویی با اقتباس از عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی
موج نو نتیجه یک خواست جمعی بود نه اراده فردی
این فیلمساز با اشاره به شرایط ایران در اواخر دهه ۴۰ و گسترش طبقه متوسط در جامعه گفت: موج نو در نتیجه گسترش شهرنشینی است. وقتی شهرها گسترده شدند، طبقه متوسط در جامعه مهم شد. این قشر یعنی قشر طبقه متوسط، نمیتوانند با فیلمفارسی ارتباط بگیرند و آن را تاب بیاورند. از این رو یک خواست جمعی در جامعه برای ساخته شدن فیلمهای جدیتر موج میزد. نسلی از فیلمسازانی شکل گرفت که میخواستند فیلمهای جدیتر بسازند.
موتمن اقتباس ادبی را یکی از راههای رهایی از فیلمفارسی دانست و افزود: یکی از مشکلات ما همیشه فیلمنامه بوده. اقتباس ادبی به این کمبود کمک میکند چراکه حالا یک متن با قصه و ساختمانبندی در اختیار فیلمساز است. این طور شد که آقای مهرجویی به نوشته آقای ساعدی توجه کرد. ناصر تقوایی با اقتباسی از یکی از داستانهای والتاری، فیلم نفرین را ساخت. بعد از موج نو، ناخدا خورشید از روی یکی از رمانهای همینگوی ساخته شد. بعدتر بهمن فرمانآرا با اقتباس از نوشته گلشیری فیلم ساخته است.
مخاطب بالقوه با تیراژ ۷۰۰تایی کتاب شکل نمیگیرد
وی در ادامه به افول این موج اشاره کرد و گفت: این نمیتوانست فراگیر باشد چرا که بعد از انقلاب، تیراژ کتاب به شدت کم شد تا امروز به ۷۰۰ جلد رسیده. عددی که بسیار کم است و هیچ تماشاگری را برای سینما به ارمغان نمیآورد.
موتمن با تاکید بر نقش کتابخوانی و افزایش آن در توجه بیشتر به اقتباس گفت: وقتی میخواهند اقتباس ادبی کنند، به یک تماشاچی بالقوه فکر میکنند. کسانی که خواننده آن کتاب هستند، وقتی مردم کتاب نخوانند، برای چه خوانندهای کار تولید کنیم.
کارگردان فیلم آخرین بار کی سحر را دیدی افزود: تهیهکنندهها به این نکته اهمیت میدهند که آن کتاب چقدر مخاطب داشته. چراکه میخواهند سرمایهگذاری کنند. پس ترجیح میدهند فقط یک دستمزد به فیلمنامهنویس بدهند؛ نه هم فیلمنامهنویس و هم نویسنده.
فیلم شب های روشن ساخته فرزاد موتمن با اقتباس از شبهای روشن اثر داستایوفسکی
مهرجویی نشان میداد که مسائل تا چه اندازه در تمام دنیا یکسان است
موتمن با اشاره به فیلمهای مهرجویی گفت:مهرجویی به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس میکرد مهرجویی به ادبیات غربی توجه داشت و از آنها بومی و ایرانی اقتباس میکرد. با اینکه یک وجه جهان وطنی داشت اما نشان میداد چقدر مسائل در دنیا یکسان است. وقتی درباره مصائب یک زن صحبت میکند با اینکه اقتباس ادبی است اما در ایران هم جواب میدهد چون فقط زن ایرانی ستمکشیده نیست. زن نروژی هم ستمکشیده است چرا که جامعه مذکر و مردانه است.
این کارگردان درباره دیدن نشدن و عدماستقبال از آثار اقتباسی افزود: مهرجویی فیلم اشباح را در اواخر عمرش بر اساس نوشته هنریک ایبسن کار کرده بود که آن هم به اندازهای که باید، دیده نشد. من نیز ۳، ۴ سال پیش فیلم سراسر شب را کار کردم که اقتباسی بود و در دوران کرونا اکران شد که سینماها را تعطیل کردند و فیلمی که به شدت وجوه تجربی دارد را به نمایش خانگی فرستادند یعنی جایی که مردم بفرمایید شام میبینند.
منتقدان ایرانی سینمای مدرن را نمیفهمند
این کارگردان با انتقاد از عدمحمایت منتقدان از فیلمهای اقتباسی گفت: منتقدان هم از دل سینمای موج نو آمدهاند و فقط نقد مضمونی میکنند و به شدت با سینمای مدرن، بیگانه هستند. این گونه میشود که حمایتی که باید از سراسر شب به عنوان یک اثر اقتباسی صورت بگیرد، نمیگیرد.
کارگردان سریال نون و ریحون تاکید کرد: منتقدانی مانند گردانندگان برنامه هفت میآیند و در برنامه، کتاب فیلمنامهنویسی دستشان میگیرند. این دوستان نگاه گداری دارند و در فیلم به دنبال شخصیت میگردند، چیزی که ذاتا اشتباه است.
موتمن به جداسازی اقتباس از جریان کلی سینما اشاره کرد و گفت: این جداسازی برای مراسم و جشنوارهها است. از آنجایی که بسیاری از فیلمهای آمریکایی اساسا اقتباس هستند نمیتوانند این را نادیده بگیرند. اسکار نیز به همین شکل است.
وی تاکید کرد: اما در بدنه سینمای ایران که مخاطب کتابخوان به آن اندازه ندارد، ما فیلمی را میبینیم و تشخیص نمیدهیم اقتباس ادبی است یا خیر. در حقیقت برای مخاطب خیلی تفاوتی نمیکند.
سه گانه ارباب حلقهها با اقتباس از رمان مشهور ارباب حلقهها
سینمای ایران فاقد خلاقیت در تهیه و تولید است
این فیلمساز سینمای ایران را فاقد خلاقیت دانست و گفت: در ایران اما همه دنبال این هستند که چه چیزی میفروشد، برویم و همان را بسازیم. در نتیجه هیچ خلاقیتی در تهیه و تولید نداریم.
وی ادامه داد: این در مقایسه با سینمای دنیا که اقتباسهای ادبی مثل ارباب حلقهها صورت گرفته کاملا متفاوت است. اقتباسی که جزو پرفروشترینها بوده، خود کتاب میلیونها خواننده داشته و از ابتدا میدانستند با فیلمی پرفروش طرف هستند.
کارگردان فیلم ماندگار شبهای روشن درباره این فیلم گفت: تصور ما این بود که داریم فیلمی کاملا نفروش میسازیم که اکران محدودی هم خواهد داشت و فراموش میشود. خود من باورم نمیشود دو نسل با آن زندگی کرده باشند و همچنان دیالوگهایش به اشتراک گذاشته شود.
انیمیشن سینمایی «لوپتو» به صورت رایگان از ۲۱ آبان در پلتفرم شاد اکران خواهد شد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پس از اعلام خبر اکران آنلاین انیمیشن سینمایی «لوپتو» در شبکه شاد، روابط عمومی این پلتفرم تاکید کرد که تماشای این انیمیشن برای دانشآموزان در شبکه شاد رایگان است.
انیمیشن سینمایی لوپتو که پیش از این در سینماهای سراسر کشور اکران شده بود، برای اولین بار به صورت رایگان و اختصاصی در پلتفرم شاد قابل تماشا خواهد بود. اپلیکیشن شاد با بیش از ۹ میلیون کاربر فعال روزانه این امکان را برای کاربران خود فراهم کرده تا بتوانند بدون پرداخت هزینه اشتراک، با ترافیک تمام بها انیمیشن را تماشا کنند.
شبکه شاد به عنوان پلتفرمی برای کودکان و نوجوانان است و این اولین بار است که یک فیلم یا سریال را برای کاربران دانشآموز خود به نمایش میگذارد.
بر اساس اعلام روابط عمومی «شاد»، این پلتفرم با ارائه محتوای متنوع در زمینههای آموزشی، دینی، فرهنگی، هنری، مهارت آموزی و سرگرمی سعی دارد که نیازهای آموزشی، پرورشی و سرگرمی کاربران خود را برآورده کند. این پلتفرم همچنین با حمایت از آثار ایرانی و ارائه آنها به صورت رایگان و اختصاصی، به دنبال احترام به ارزشهای ملی و محلی و ترویج فرهنگ اسلامی-ایرانی است.
انیمیشن سینمایی «لوپتو»، انیمیشنی در ژانر کمدی و ماجراجویانه، داستانِ اسباببازیهایی است که به دست بیماران یک آسایشگاه روانی ساخته میشوند. این اثر سرشار از پیامها و الگوهای مثبتی است که میتواند برای کودکان و نوجوانان الهامبخش مفاهیمی مثل «امیدواری» و «تلاشگری» در مواقع سختی باشد.
سیوهفتمین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذیل سینماتک خانه هنرمندان ایران به پخش فیلمهای مستند میپردازد، ساعت ۱۷یکشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۲ به نمایش فیلم مستند «ترانه تارخ» به کارگردانی صمد فرهنگ اختصاص داشت.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، پس از نمایش این فیلم که روایتی تصویری از زندگی و آثار زندهیاد امین تارخ است، نشست نقد و بررسی آن با حضور محمدمهدی عسگرپور (مدیرعامل خانه هنرمندان ایران، تهیهکننده و کارگردان سینما)، همایون اسعدیان (کارگردان سینما) و صمد فرهنگ(کارگردان این مستند) برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده شاهین امین (روزنامهنگار و منتقد سینما) بود.
در ابتدای این برنامه شاهین امین از نیما تارخ (فرزند امین تارخ) که در سالن حضور داشت، خواست که جلسه را با صحبتهای خود شروع کند.
نیما تارخ در صحبتهایی گفت: از آقای فرهنگ تشکر میکنم. در جریان این فیلم بودم ولی خیلی جرات دیدن آن را نداشتم. اما بالاخره جرات پیدا کردم و فیلم را دیدم. دیدن آن مقداری سخت است. اما تشکر میکنم و خوشحالم که این فیلم به یادگار باقی مانده است.
نمیخواهم اسطورسازی کنم
شاهین امین در ادامه گفت: نمیخواهم اسطورسازی کنم ولی ما در سینمای ایران آدمهایی داشته و داریم که فارغ از کار هنری خود، صاحب یک شخصیتی بوده و احترامی برای خود قائل بودند. بنابراین در هر کاری حضور پیدا نمیکردند. البته نمیخواهم بگویم که همه کارهای آنها درجه یک است. همانطور که دیدیم آقای تارخ هم در فیلم به این موضوع اشاره کرد، که یکسری از کارها را به خاطر معیشت قبول کرده است. ولی حتی در همان کارها هم سعی کردهاند، اندازههایی را رعایت کنند.
او افزود: امیدوارم بازیگران و به طور کل هنرمندان نسلهای بعد این الگوها را در نظر بگیرند. رعایت کردن اندازهها، آنها را صاحب هویت و شخصیتی میکند که گاهی حتی بالاتر از کیفیت هنریشان دیده شوند. آقای تارخ هم حتما در کنار اینکه بازیگر خوبی بودند، واجد شخصیتهایی این چنین نیز میشدند. به همین دلیل اکنون در خاطره جمعی ما ثبت شدهاند. چقدر همگی ناراحتیم، از اینکه در این یکی دو سال اخیر، بخشی از این آدمهایی که در خاطره جمعی ما ثبت شدهاند را از دست دادیم. افرادی چون آقای پورحسینی، پوراحمد، پسیانی و… . البته مرگ حق بوده ولی تحمل آن برای ما مقداری دشوار است.
نشست نقد و بررسی مستند «ترانه تارخ»
فرهنگ (کارگردان مستند «ترانه تارخ») نیز در ادامه این نشست درباره پروسه تولید این اثر و چگونگی شکلگیری آن گفت: از همه حاظران در جلسه تشکر میکنم. میتوانم با تمام وجود بگویم که این کار معجزه بود. آنقدر روان و پشت سر هم و خود به خود اتفاق افتاد، که دیدن آن روی پرده برای خودم عجیب است. من کارمند صداوسیما مرکز شیراز بودم و از کودکی بازیگری را دوست داشتم. یک بار آگهی کارگاه بازیگری آقای تارخ را دیدم؛ کلاس ایشان هزار کیلومتر با من فاصله داشت ولی انگار این فاصله برایم دو خیابان بود. بنابراین به تهران آمدم و در کلاسهای آقای تارخ ثبتنام کردم. بعد از آن در هفتهای که هفت شب داشت، ۴ شب در اتوبوس بودم و بین شیراز و تهران رفتوآمد میکردم. دو سال دورههای مقدماتی و پیشرفته بازیگری را پیش آقای تارخ و اساتید خوبی که ایشان در آموزشگاه خود جمع کرده بودند، گذراندم. اما وقتی دوره تمام شد، تازه مزه آن زیر دندانم رفته بود، به شیراز رفتم و دوباره از صفر برای کارشناسی و کارشناسی ارشد در رشته تئاتر ادامه تحصیل دادم.
او افزود: تصویرهایی که در این مستند میبینید را برای پایاننامه مقطع کارشناسی خود ضبط کرده بودم. من و آقای تارخ دائم پیش هم نبودیم ولی حس خوبی بینمان بود. وقتی میخواستم فارغالتحصیل شوم، به آقای تارخ گفتم که میخواهم پایاننامه خود را معطوف به تاثیر کارگردانهای مختلف از جمله آقای عسگرپور روی بازیگری واحد کنم. ایشان با فراغ بال پذیرفت. با وجود اینکه آن زمان بسیار سرشان شلوغ بود؛ ساعتها جلوی دوربین من مینشست و با انرژی بسیار زندگی خود را برایم تعریف کرد. این تصویرها باقی ماند تا زمانی که آقای تارخ به رحمت خدا رفت. بعد از آن یک بار به آموزشگاه آقای تارخ رفتم و با خانم علینژاد آشنا شدهام که از آخرین شاگردان آقای تارخ بود. ایشان نیز در نهایی کردن این مستند کمک بسیاری به من کرد.
این مستندساز در ادامه بیان کرد: در پایان برای آماده کردن مستند، تمام فیلمها و مصاحبهها که تقریبا هفت، هشت ساعت است را مجددا دیدم و بخشهایی که به نظرم مناسب بود را انتخاب کردم. شکر خدا فیلم نهایی شد و آقای عسگرپور هم لطف کرد تا این برنامه برگزار شود و ما دور هم جمع شویم و یاد آقای تارخ را گرامی بداریم.
محمد مهدی عسگرپور در ادامه این برنامه گفت: از زحمت دوستان برای ساخت این مستند تشکر میکنم. زمانی که ما آقای تارخ را از دست دادیم، درست مهرماه سال گذشته و بعد از اتفاقات شهریور ماه بود که اساسا هرنوع گردهمایی و داشتن برنامه خیلی دشوار شده بود. حتی برای تشییع پیکر ایشان با شرایط سختی مواجه بودیم. به همین دلیل نتوانستیم مراسم را در شان شخصیت بزرگی چون آقای تارخ برگزار کنیم و این افسوس و شرمندگی که این اتفاق نتوانست در زمان خود رخ دهد، برای ما باقی ماند.
او افزود: بخش قابل توجهی از آن چیزی که در این مستند مطرح شد، نوع نگاه ایشان نسبت به عالم هنر و بازیگری بود که بخشی از آن در این مستند منتقل شد و بخشی از آن نیز به شکل طبیعی ممکن است در یک رویارویی اتفاق بیفتد. به خصوص برای افرادی که به ایشان نزدیک بودند. آقای تارخ با آموزشگاه خود، وضعیتی منحصر به فرد در کشور ما ایجاد کرده بود. به صورتی که خروجی فعالیتهای ایشان در حوزه آموزش، بازیگران ارزشمند و بزرگی هستند که اکنون در سینمای ایران میدرخشند. ما چنین وضعیتی که یک آموزشگاه بتواند در چند سال چنین خروجی داشته باشد را کمتر تجربه کرده بودیم. این نشاندهنده ویژگیهای کاملا منحصر به فرد ایشان است.
مدیرعامل خانه هنرمندان ایران در ادامه بیان کرد: وقتی سال ۸۷ اعضای آکادمی اسکار به ایران آمدند، رییس آکادمی و چند نفر از اعضا از جمله خانم آنت بنینگ، بازیگر معروف نیز در آن جمع بودند. ما برای نشان دادن بعضی از فضاهایی که در حوزه سینما به شکل جدی فعالیت میکنند، مثل استودیوها و چیزهایی از این دست، اعضای آکادمی را همراهی میکردیم. البته آن زمان محدودیتی هم ایجاد شد. چون وقتی بعضی افراد متوجه شدند که این افراد از اعضای آکادمی اسکار هستند، نامهنگاری کردند که برخی از ملاقاتهای این گروه کنسل شود. مانند دیدار آنها با دانشگاهیان و برخی از مراکز دیگر.
عسگرپور در ادامه عنوان کرد: یکی از مراکزی که ما در نظر داشتیم، بازدید از آموزشگاه آقای تارخ بود. خانم آنت بنینگ نیز به طور طبیعی چون بازیگر جمع بودند به آنجا آمدند. نکتهای که در این خصوص برایش جالب بود، این بود که میگفت: فکر نمیکردم در کشوری چون ایران، چنین سبکی از آموزش وجود داشته باشد. میگفت حتی احساس میکردم بخشی از شکلی که ایشان در آموزش تجربه میکند را ما نتوانستیم تجربه کنیم. بنابراین باید بگویم وجوه آموزشی آقای تارخ فراتر از مرزهای خودمان بود. حتی این اواخر به استرالیا و چند جای دیگر رفت و برنامههایی در این خصوص داشت اما متاسفانه فوت ایشان باعث شد که آن بخش اجرا نشود. در صورتی که این برنامه میتوانست به پیوند سینمای ایران با بخشهای خارج از کشور خودمان خیلی کمک کند.
او ادامه داد: ما دو سریال با هم کار کردیم و این افتخار بزرگی برای من بود. این دو کار ظاهرا به قدری از عمق لازم برخوردار بوده است که همه فکر میکردند که ما خیلی بیشتر از این با هم کار کردیم. یکی از سکانسهایی که در همکاری من با آقای تارخ به یادگار مانده و در این فیلم نیز استفاده شده است، مرگ شخصیتی است که آقای تارخ در یکی از کارها بازی میکرد. همان روز که صحنه را گرفتیم، حال همگی ما کمی منقلب شد، اما بعد از آن نیز هر بار آن سکانس را دیدم حالم بد میشد. این برای پیش از مرگ ایشان بود. هیچوقت فکر نمیکردم در فیلمی از این سکانس استفاده شود و ما یادمان بیاید که ایشان را به این صورت از دست دادیم. به هر حال برای شخص من این موضوع خیلی دردآور بود.
این سینماگر در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: گاهی وقتی ما درباره همکاران خود صحبت میکنیم، اینطور به نظر میرسد که در حال بزرگنمایی هستیم، در صورتی که اینطور نیست؛ ما وقتی با هم کار میکنیم؛ هفت و هشت ماه با یکدیگر زندگی کرده و از هم یاد میگیریم. ایشان نیز به دلیل تجربه بالایی که داشتند، بدون اینکه خودشان اصرار داشته باشند، معمولا نقش آموزگار را هم ایفا میکردند. به خصوص برای نسل جوانتر. برخلاف برخی از بازیگران که وقتی بازیگر مقابل آنها جوان است، ابتدا او را تخریب میکنند؛ ایشان کاملا برعکس عمل کرده و اعتماد به نفس جوان مقابل خود را بالا میبرد. حتی اگر کم و کاستی را میدید، به او کمک میکرد. به این صورت باعث میشد بازیگر جوان در مقابل ایشان احساس امنیت خاطر بکند. این نکته مهمی است که آموزش دادن بدون اینکه اصراری بر آن باشد، جز ذات ایشان شده بود.
همایون اسعدیان نیز در ادامه این برنامه گفت: زندهیاد داریوش مهرجویی در یکی از مستندهایی که از او گرفته شده است، میگوید که من متوجه شدهام، دوربین و حرکت و… را میتوان رها کرد، در صورتی که داستان و بازیگر کار خود را درست انجام دهند. همه ما اول که وارد سینما میشویم، به خصوص در بخش کارگردانی خیلی دوست داریم که کار خود را به رخ بکشیم. اما چقدر خوب است که بتوانیم به چیزی برسیم که استاد مهرجویی آن را بیان میکند. واقعا در آوردن یک لحظه حسی با یک بازیگر به مراتب دشوارتر از یک صحنه اکشن است. لحظه حسی ارتباط یک انسان با انسانهای مقابلش است که باید در بیاید و از همین رو دشوار است.
او افزود: آقای عسگرپور در صحبتهای خود به این موضوع اشاره کرد که ما نتوانستیم مراسمی که در اندازه بزرگی آقای تارخ باشد را برای او بگیریم. این بزرگی از بازیگری نمیآید. اول بگویم اولین برخورد من با امین تارخ به این صورت بود؛ بنیاد فارابی میخواست آرشیو کوچکی راه بیاندازد و به همین دلیل بازیگرها را صدا میکرد تا از آنها عکس بیاندازند. زندهیاد فرخنده شادمنش آنجا منشی بود؛ آقای تارخ نیز مدیر این آرشیو بود و من هم به عنوان عکاس صدا کرده بودند تا عکس بگیرم. عکس گرفتن از بازیگران و کلا آن فضا برایم خیلی جالب بود. به خاطر دارم اولین باری که آقای تارخ عکسها را میدید، ایرادهایی گرفت اما مجموعا کار را پذیرفت. مدتی زیردست ایشان به عنوان عکاس فعالیت کردم. اما بعد مدتها گذشت تا اینکه در سریال آپارتمان اصغر هاشمی، من دستیار بودم و آقای تارخ جوان اول را بازی میکرد. این ارتباط در آنجا مجددا برقرار شد. سپس به شکل صنفی در خانه سینما با یکدیگر همکاریهایی داشتیم. بعد از آن نیز در سریال خسوف من به عنوان تهیهکننده و آقای تارخ بازیگر بود. البته این افتخار را هم داشتم که چند دورهای در آموزشگاه ایشان، به تدریس مباحثی بپردازم.
اولین آموزشگاه سینمایی را تاسیس کرد
این سینماگر در ادامه بیان کرد: ما تعداد زیادی بازیگر داریم که فقط بازیگر هستند اما معدود افرادی داریم که دغدغه آنها هنر به معنای کلان قضیه است. اگر امین تارخ اینقدر در ذهن ما مانده است و فکر میکنیم که برای او کم گذاشتیم، به این دلایل است. وگرنه ما بازیگر خوب زیاد داریم ولی او کسی بود که اولین آموزشگاه سینمایی را تاسیس کرد و بسیاری بازیگر را به سینمای ایران معرفی کرد. همچنین در بحث صنفی، فعالیتهای مثبت بسیاری داشت. حتی بسیاری از فعالیتهای صنفی که انجام میداد، خارج از خانه سینما و از طریق ارتباطات دیگری بود تا بتواند کار اعضای صنف را راه بیاندازد. بخش بازیگری او نیز که جای خود دارد.
اسعدیان در ادامه صحبتهایش گفت: این مجموعه عوامل است که بازیگری مانند امین تارخ را تبدیل به شخصی میکند که آقای عسگرپور میگوید متاسفانه نتوانستیم مراسمی در اندازه و شان او برگزار کنیم. البته این هم خیلی بد است که ما فقط شان کسانی که میروند را رعایت میکنیم و در زمان زنده بودن به شان آنها توجهی نداریم. مثلا باید چنین اتفاقی برای آقای مهرجویی رخ دهد تا متوجه شویم که چه شخصیتی را از دست دادیم. البته نباید اسطوره و بت بسازیم، زیرا همه آدمها ضعفهایی دارند؛ من در سکانسهایی از سریال خسوف با آقای تارخ کل کل هم داشتم. لزوما اینطور نیست که یک آدم هرچه میگوید درست باشد؛ جذابیت ماجرا اینجاست که با آدمها اختلاف نظر هم داشته باشیم و با هم کل کل، قهر و آشتی کنیم. نمیدانم چرا وقتی آدمی فوت میکند ما فکر میکنیم که باید بگوییم همه چیز آن آدم خوب بوده است. مگر میشود یک سال با کسی کار کنیم و با یکدیگر کل کل نداشته باشیم؟ آن چیزی که جدا از این موارد میدانم و میخواهم بگویم این است که نسلی از بازیگران ما در حال تمام شدن هستند. بازیگرانی که در شرایط سخت کرونا شما را همراهی کرده و غر نمیزنند و به عنوان یک بازیگر حرفهای وضایف خود را میدانند.
این سینماگر در ادامه صحبتهایش عنوان کرد: فکر میکنم برای سریال خسوف، حداقل هفت، هشت بار از آقای تارخ تست کرونا گرفتیم، در شرایطی که آدمها سر کار نمیآمدند، ایشان همراه ما بود. حرفهای بودن چیزی است که متاسفانه نسل جدید بازیگری ما یاد نگرفته است و به همین دلیل با نسل آقای تارخ، انتظامی و دیگرانی این چنین، متفاوت است. مهم بودن آقای تارخ در مجموعه این اتفاقات است، نه اینکه آقای تارخ، بازیگر خوبی بود که بود. این مجموعه را در آدمهای کمی میتوان یافت و به همین دلیل افسوس میخوریم که چقدر زود آقای تارخ را از دست دادیم.
او در ادامه صحبتهایش گفت: باید رفت و دید که آقای امین تارخ چطور امین تارخ شد؛ قطعا یک شبه این اتفاق رخ نداده است. این چیزی است که نسل بازیگران جدید ما باید آن را دنبال کنند. امین تارخ شدن هزینه دارد؛ غیر از اینکه باید عمر خود را بگذارید؛ باید مرتب تجربه کنید، بخوانید و همه چیز را وقف این کار کنید تا بتوانید تبدیل به شخصیتهایی چون او، انتظامی، نصیریان و …. شوید. البته بخشی از رفتارهای غیر حرفهای بازیگران جدید نیز به خود ما مربوط میشود که شهامت این را نداریم از بازیگران جوان استفاده کنیم. به طوری که از پسر و دختر چهل ساله به عنوان جوان اولی که قرار است به زودی ازدواج کنید بهره میگیریم. در صورتی که کلی بازیگر جوان خوب در تئاتر داریم که میتوانند نقشها را به خوبی بازی کنند.
شاهین امین در ادامه این مراسم گفت: برادر و همسر آقای تارخ نیز در این مراسم حضور دارند. خیلی معذرت میخواهم که در ابتدای جلسه از آنها یاد نکردم؛ من را ببخشید. از این دو عزیز میخواهم که اگر صحبتی هست بیان کنند.
برادر آقای تارخ در صحبتهایی گفت: امین تارخ یک نفر نبود، او کسی بود که دنیایی را به وجد میآورد. او نرفته و هنوز هست. من همچنان در حال زندگی با او هستم و از آن روز تا کنون زندگی برایم عزای عمومی است. متاسفانه امین تارخ در بیرحمانهترین مراسم ممکن تشییع شد. این حق او نبود. این حق طبیعی من است که نسبت به این موضوع شکایت داشته باشم.
در ادامه این برنامه، شاهین امین تلاش کرد تا از خانواده مرحوم تارخ دلجویی کند.
محمدمهدی عسگرپور در بخش دیگری از این برنامه گفت: حدود سه سال پیش از فوت آقای تارخ، دیدارهای ما کمی بیشتر شده بود. زیرا من در آموزشگاه ایشان به تدریس میپرداختم. قبل و بعد از کلاس با یکدیگر صحبتهایی میکردیم و دریافتهایی که از مسائل مختلف داشتیم را باهم به اشتراک میگذاشتیم. یک روز درباره مسئله عصر مدرن با ایشان صحبت کردم. ممکن است ما این موضوع را به تغییر شکل دشواریهای ساخت فیلم خلاصه کنیم. زیرا ما سر صحنه اصولا با بازیگران جوانتری که انگار دریافتهای آنها با نسل پیش از خود متفاوت بود، مواجه میشدیم.
او افزود: در واقع به همین دلیل نوع حضور این نسل متفاوت است و مسائل را سادهتر در نظر گرفته و کمتر مطالعه میکنند. اما سهلانگارانه است که این موضوع را فقط به بازیگری خلاصه کنیم؛ چون در حوزه کارگردانی، فیلمنامه، فیلمبرداری و… نیز این اتفاق رخ داده است. البته بازیگرهای قدیمیتر به دلیل شرایط دشواری که بود باید خیلی خوب جلو میرفتند. مثلا آن زمان نگاتیو بود و امکان برداشتهای زیاد نبود اما اکنون شرایط دیجیتال سبب شده تا با برداشتهای خیلی زیاد هم کار جلو برود. اما نمیتوان به بازیگر گفت که تو کاری نداشته باش که همه چیز تغییر کرده ولی تو سختکوش باش. خب این شدنی نیست.
این سینماگر در ادامه صحبتهایش بیان کرد: در این یکی دو سال آخر درباره این موضوع با آقای تارخ صحبت میکردم تا نتیجه آن را به کلاس هم منتقل کنم. اینکه مدل این سختکوشی در شرایط فعلی باید چگونه باشد؟ مثلا بازیگر سختکوشی سر صحنه میرود و با کارگردانی مواجه میشود که دو پلان از او گرفته و سپس از او تعریف میکند و میگوید که کار خود را به خوبی انجام داده است. خب این بازیگر آرام آرام دلیل سختکوشی خود را نمیداند و تغییر میکند. فهم جدید ما از این عرصه و اتمسفری که از آن صحبت میکنیم، موضوعی است که باید آن را بفهمیم و در کلاسها آموزش دهیم. صحبتهای ما در خصوص بحثهایی این چنین با آقای تارخ خیلی جذاب و لذتبخش بود.
عسگرپور ادامه داد: آقای تارخ مانند هر هنرمند اثرگذاری زنده است و به همین دلیل باید به این بحث بپردازیم که سرنوشت آموزشی که ایشان به دنبال آن بود باید چگونه پیش برود؛ نه اینکه این اتفاق کات شود و به مقطعی در تاریخ بپیوندد.
کمدی در سینما و نمایش خانگی یکی از راهکارهای مهم برای نقد در جامعه است. فارغ از برخی کمدیهای سطحی که میخواهند مخاطب را با الفاظ رکیک و رفتارهای ناپسند به خنده دعوت کنند هر گاه سینما و یا نمایش خانگی توانسته است از کمدی به عنوان یک ابزار مهم در نقد فضاهای مختلف استفاده کند مخاطب هم روی خوش به آن نشان داده است. توجه به این امر مهم از آنجا نشأت میگیرد که زبان کمدی با لطافت بیشتری با مخاطب سر و کار دارد و نیاز جامعه امروز به تماشای آثار طنز را بیش از پیش یادآوری میکند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، حمزه صالحی، نویسنده طنز که کارهایی مانند برنامه «خنده بازار»، سریال «آنتن» و فیلمهای سینمایی «بخارست» و «دینامیت» را در کارنامه دارد، درباره طنز و نیاز مردم به تماشای آن در این روزها با ایسنا گفتوگو کرده است.
اگر سینمای اجتماعی موضوعات بهروزتر پیدا کند، دیده میشود
وی با اشاره به افزایش گرایش جامعه به آثار کمدی در سینما و نمایش خانگی، گفت: سینما هماهنگ با جامعه پیش میرود. زمانی که مردم نیاز به خندیدن دارند و شرایط سخت است، سینمای کمدی رونق بیشتری پیدا میکند و یک تب زودگذر نیست، اگر دقت کنید بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال است که فیلمهای پرفروش، فیلمهای کمدی و اساسا بدنه هستند. کمااینکه در دهه ۶۰ که جامعه به یک شور احتیاج داشت، سینمای دفاع مقدس پُرونق بود و الان هم همان شرایط را دارد. از این هم نباید بگذریم که اگر سینمای اجتماعی به صورت تکمحور درباره فقر یا مواردی از این دست صحبت نکند و موضوعات جدید و بهروزتری را پیدا کند، ممکن است طرفداران خود را جذب کند. مشکلی که الان سینمای اجتماعی دارد این است که مردم شرایط خوبی ندارند و اساسا حالشان خوب نیست و ما فیلمهایی را در سینمای اجتماعی داریم که همین شرایط را به مردم نشان میدهند. مردم این مشکلات را لمس میکنند و به نظرم هیچ احتیاجی به دیدن دوباره در سینما ندارند.
صالحی در پاسخ به اینکه در شرایط فعلی جامعه، موضوعات جدی برای پرداخت راحتتر هستند، یا موضوعات کنایهای و طنز، بیان کرد: من چون تجربه سال ۹۰ تلویزیون برنامه «خنده بازار» را دارم که جزو نویسندگانش بودم و مدام با مسایل روز شوخی میکردیم، آستانه تحمل برای کسانی که مورد این شوخیها واقع میشوند، زمانی که زبان طنز است یک مقدار شاید از سرسوزن بیشتر است. در حقیقت میشود یکسری صحبتها کرد و راحتتر از آن گذشته میشود. مردم هم زمانی که موضوعات روز را میبینند یک مقدار حالشان بهتر میشود و احساس میکنند چیزی را میبینند که بهروز و نیاز روز جامعه است.
اطلاق «سوپاپ اطمینان» به طنز ناعادلانه است
این فیلمنامهنویس با تاکید بر اینکه کمدی میتواند فضای تنشهای فعلی در جامعه را تلطیف کند، اظهار کرد: هدف کمدی همین است. مثال واضح آن «زندگی زیباست» روبرتو بنینی است که با فرزندش در اردوگاه اسرای جنگ جهانی دوم در آلمان، همه جهان سیاه اطراف خود را با زبان لطیف و آمیخته به طنز برای بچهاش تعریف میکند و به همه چیز حالت متفاوتی میدهد. برخی سالهاست از اصطلاح سوپاپ اطمینان استفاده میکنند، واقعیت این است که منِ نویسنده و یا فیلمساز این حوزه نیز درگیر مشکلات متعدد هستیم کما اینکه در ترکیه عزیز نسین نویسنده طنزنویس درگیر همه این مشکلات بوده است. ما چون این کار را بلد هستیم و میتوانیم با زبان طنز نسبت به این وقایع واکنش نشان بدهیم، کما اینکه سالها تیم گل آقا هم این کار را میکرد. روی همین حساب اطلاق سوپاپ اطمینان به نظرم ناعادلانه است. این جریان از زمان قاجار و در دورهها و کشورهای مختلف همیشه بوده و هست. انگار حاکمیتها یک مقدار درباره اینکه با زبان کمدی نقد شوند، برایشان قابل پذیرشتر و قابل تحملتر است. ما مشغول کار خودمان هستیم و اگر دل مردم خنک نشود، دل خودمان خنک میشود.
وی افزود: چیزی که برای من به شخصه به عنوان نویسنده آثار کمدی مهم است، این است که مخاطب هنگام تماشای فیلم بخندد چون همین خندیدن مداوم برای یک ساعت و نیم تا دو ساعت روی بهتر شدن حالش به شدت تاثیر دارد؛ به ویژه در جامعهای که همه ما درگیر مشکلات هستیم. کمدی در اصطلاح عامیانه ما به عنوان کار خندهدار در نظر میگیریم اما کمدی به اثری گفته میشود که پایان خوبی داشته باشد و شخصیت و به دنبال آن مخاطب به رستگاری برسد. اینکه آثار با یک روشنی و حال خوب تمام شود یا خنده روی لب مخاطب بیاورد، مثل کاری که در فیلم سینمایی «فسیل» انجام دادیم، حال خوب را به مخاطب میدهد که اثر آن تا مدتها روی روح و روانش باقی میماند.
نظرات یا آیتمهای مردم در فضای مجازی آنقدر کمدی دارد که ترسناک است!
صالحی در بخش دیگری از این گفتوگو با تاکید بر اینکه تولید آثار کمدی سخت شده است، گفت: مردم در اینستاگرام آیتم طنز تولید میکنند یا نظراتی که در فضای مجازی با صفحات مختلف به اشتراک میگذارند آنقدر کمدی دارد که برای من نویسنده ترسناک است. ما مردم طنازی داریم و شاید الان اگر آثار ۲۰ سال پیش را تماشا کنیم، به ندرت اثری پیدا کنیم که ما را بخنداند، یعنی مانند ویندوز کامپیوتر باید بهروزرسانی شود تا به موفقیت دست پیدا کنند. در حقیقت باید به مسایل روز، نوع ادبیات مردم و اصطلاحات جدیدی که استفاده و مواردی که از آن استقبال میکنند، توجه و آنها را دنبال کنیم. در این میان باید نزدیک به نسل جدید یعنی دهه ۷۰ و ۸۰ شد تا متوجه شویم کمدی برای آنها چه تعریفی دارد. از سوی دیگر خوشبختانه دسترسی مردم به آثار روز سینما و تلویزیون دنیا بسیار زیاد شده است. نویسنده و در واقع تیمهایی که میخواهند موفق باشند نه صرفا در زمینه کمدی باید این آثار را نگاه کنند و بدانند آثار خارجی که بعضا از ما جلوتر هم هستند، روی سلیقه مردم اثرگذار است و ما هم باید تلاش کنیم آثاری باکیفیتتر و اندیشمندانهتر تولید کنیم تا از مخاطب جا نمانیم.
وی خاطرنشان کرد: آستانه تحمل زمانی که زبان، زبان کمدی است بالاتر میرود. روی همین حساب شاید بتوان چیزهایی گفت و شنید که اگر زبان طنز نباشد این اتفاق رخ نمیدهد یا میتواند برخورنده باشد.
کمدی راه فرار از بحران است!
این فیلمنامهنویس با اشاره به محدودیتهای فعلی در تولید آثار طنز نیز گفت: مدام اعلام میشود ما با یکسری مسایل شوخی میکنیم و چرا وقتی اتفاق یا واقعه تلخی رخ میدهد، در اینستاگرام و فضاهای دیگر شوخی میبینیم. شاید حواس دوستان به این نیست که این، راه فرار از تراژدی و بحرانی است که به وجود میآید و قلب انسان را به درد میآورد. اگر در سختترین شرایط یک کمدی یا طنز فضا را به لحاظ روانی بشکند، ممکن است جان انسان را نجات دهد. من به شخصه از افراد بسیاری پیام داشتم که میگفتند در شرایط بسیار سختی به لحاظ روحی بودیم و وقتی «تگزاس»، «دینامیت»، «فسیل» و … را دیدیم، حالمان بسیار بهتر شد. این برای من که شاید توانستم تاثیر مثبت بگذارم، نقطه درخشان و امیدبخش است و حالم را بهتر میکند.
صالحی سپس با اشاره به اینکه ما هم به طنز گفتاری و هم به طنز موقعیت نیاز داریم، بیان کرد: هیچکدام از این دو، بدون دیگری کارکرد درستی ندارد. ما به تلفیق کمدی موقعیت و کمدی کلام به شکل توأمان احتیاج داریم. اگر کمدی موقعیت شکل نگیرد، کمدی کلام کارکردی ندارد و به نظرم قدرت زیادی نمیتواند داشته باشد. اگر صرفا کمدی موقعیت خلق کنیم و کلام به آن اضافه نشود و کمک نکند، به نظرم قدرتش را ندارد. ما از دوره سینمای صامت رد شدیم؛ در جایی که با تلاش زیاد کمدی موقعیت صرف خلق میشود. در حال حاضر اینکه هر دو با هم ترکیب شوند، راحتتر میتواند مخاطب را به خود جلب کند. کمااینکه کمدی موقعیت هم پیش نیازی دارد؛ اینکه برچه اساسی بخواهیم موقعیت را خلق کنیم. در حقیقت ایدهای که پشت کمدی است، موقعیت خلق میکند و ما احتیاج داریم به ایده جذاب که میتواند بر اساس سوءتفاهم و جابهجایی باشد، موقعیت به وجود آوریم و بعد کلام و بازخورد اضافه کنیم و در نهایت به مجموعه قابل قبول برای مخاطب برسیم.
شاید مخاطب حس میکند پلتفرمها بیشتر از تلویزیون به او احترام میگذارند
وی همچنین درباره وضعیت پلتفرمهای نمایش خانگی در مقابل تلویزیون، اظهار کرد: من سالها در تلویزیون کار کردم؛ از اواخر دهه ۸۰ و همه دهه ۹۰ در تلویزیون بودم. اینکه چرا مخاطب سمت پلتفرم آمده و حاضر است هزینه کند تا یکسری آثار را ببیند در حالی که تلویزیون در دسترستر و تماشای آثارش رایگان است، جای نقد دارد. من فکر میکنم تلویزیون باید به روزهای خوب خودش در تولید آثار دراماتیک و کمدی و یا شکلهای دیگر برگردد و این رقابت را جذاب میکند. در حال حاضر شاید مخاطب در پلتفرمها آثاری را میبیند که احساس میکند احترام بیشتری به او گذاشته میشود. پس هزینه میکند تا آن را ببیند و سمت تلویزیون کمتر برود. من به عنوان کسی که سالها در تلویزیون کار کردم، امیدوارم در تلویزیون هم آثار فوقالعادهای ببینیم. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که این اتفاق به پلتفرمها انگیزه بیشتری میدهد. البته جدای اینکه پلتفرمها رقابتی با هم دارند، با مدیای بزرگتر وارد رقابت لذتبخش شوند که طبیعتا سودش را مخاطبی میبرد که آثار باکیفیتتر میببیند.
صالحی در پایان این گفتوگو با اشاره به بازیگران کمدی از جمله آرش میراحمدی که اخیرا از دنیا رفت، گفت: ما آرش میراحمدی را از دست دادیم؛ کسی که سالها کمدی کار میکرد. روی صحبتم با کسانی است که کمدی کار میکنند. همه ما از بازیگر گرفته تا نویسنده و فیلمسازی که اثر کمدی خلق میکند عین خود مردم در زندگی درگیر مشکلات زیادی هستیم. شاید یک مغازهدار و کارمند کارش راحتتر باشد و هنگام گرفتاری یا مشکلات هم مغازه را باز میکند یا سرکار میرود اما ما باید کمدی خلق کنیم و طنز به وجود آوریم. من پارسال در شرایط خیلی سخت، یک سفارش کار داشتم و مدام این مصرع را در ذهن داشتم: «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.» بسیار سخت است که در اوج غم و غصه و مشکلات و بیماری ما تلاش میکنیم مردم در پلتفرم و سینما برای دو ساعت بخندند و امیدوارم تلاش صادقانه بچههایی که کمدی کار میکنند برای خنداندن مردم و شاد شدن دلشان انجام میدهند، واقعا به دل مردم بنشیند و حواسشان به این باشد که ما سعی میکنیم در عجیبترین روزهای کشور برای خندیدن آنها تمام تلاش خود را میکنیم. از آنها یک خواهش دارم، اینکه دعایمان کنند و انرژی خوب بفرستند که کارهای بهتر تولید کنیم.
افغانستان به خاطر لوکیشنهای خاص سرزمینی، همواره مورد نظر فیلمسازان قرار داشته و بخشی از فیلمهای بزرگ و پر فروش در این کشور فیلمبرداری و ساخته شده است.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایرنا، هالیوود از این فرصت نهایت استفاده را برده و میتوان فهرست بلندبالای آثاری را یافت که در افغانستان ساخته شده که نمونه آن «روشنایی های پایدار روز» از سری فیلمهای جیمزباند یا «رمبو ۳» با بازی سیلوستر استالونه است.
بالیوود نیز قدر این فرصت را دانسته و در همکاری مشترک، بخشهای از دو فیلم پرفروش «قندهار» با بازی آمیتاباچان و «کابل اکسپرس» را در این کشور ساخته است.
افغانستان و ایران نیز به خاطر همگرایی بسیار بالا در زبان، دین، تاریخ و نیز جغرافیایی هم مرزی میتوانند نسبت به همکاری مشترک در سینما بیش از پیش اقدام کنند و این نکتهای است که پیشتر مورد اهتمام مسوولان سینمایی دو کشور قرار گرفته است.
علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی و صحرا کریمی رئیس افغان فیلم به عنوان اصلیترین نهاد دولتی سینمایی افغانستان فیلم، ۲۷ آذر سال ۱۳۹۸ در نشستی مشترک با امضای تفاهمنامهای، بر تقویت همکاریهای بلند مدت سینمایی بین ایران و افغانستان تاکید کردند.
گرچه پس از به قدرت رسیدن طالبان، معلوم نیست سرنوشت این تفاهمنامه همکاری مشترک به کجا انجامیده و شاید همکاری سینمایی ایران و افغانستان اکنون کم رنگ شده، اما نباید فراموش کرد، در سینمایی ایران فیلمهای خوبی مرتبط با افغانستان یا درباره افغانستان ساخته است.
نمونه چنین آثاری که تحسین شده و نیز نظر منتقدان را جلب کرده، فیلم سینمایی «باران» ساخته مجیدی مجیدی است که با حضور تعدادی از بازیگران افغانستانی ساخته شده است.
یا «گلچهره» ساخته وحید موساییان که به نوعی «سینما پارادیزو» افغانستانی است که تعداد زیادی جوایز معتبر سینمایی نیز کسب کرده است.
همچنین در کنار این آثار، اکنون جمعی از هنرمندان افغان تبار از جمله برادران نوید و جمشید محمودی سالهاست که ضمن کسب تابعیت، به عنوان کارگردان فعالیت میکنند و برخی فیلمهای آنها به اسکار راه یافته است.
یا تعدادی از بازیگران افغان تبار مانند فرشته حسینی که سال ۱۴۰۰ برای ایفای نقش در فیلم «دسته دختران» دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از چهلمین جشنواره فیلم فجر کسب کرد.
یک هیات تجاری – اقتصادی طالبان روز گذشته(شنبه) وارد تهران است و این فرصت خوبی است تا مسوولان دو کشور، در مورد بسط همکاری های مشترک در عرصه فرهنگی وهنری بویژه سینما گفت وگو کنند.
سینما نیز افزون بر ماهیت فرهنگی وهنری، مقولهای اقتصادی است و میتوان از این ظرفیت نیز بهره برد.
تکمله اینکه، از منظر هالیوود، افغانستان کشوری گرفتار جنگ، فقر و ویرانی است اما ایران از منظر برادری و احترام مبتنی بر اشتراکات هویتی به همسایه شرقی خود مینگرد.
سپیده آرمان که هم در نگارش فیلمنامه «آهو» نقش داشته و هم به عنوان بازیگر نقش اول این فیلم جلوی دوربین رفته است، گفت: زیستش با این کاراکتر باعث شد تا مدتها پس از فیلمبرداری «آهو» دچار افسردگی باشد.
به گزارش سینمای خانگی، سپیده آرمان، متولد ۱۳۶٨ و از دنیای روزنامهنگاری وارد دنیای فیلمنامهنویسی و بازیگری شده است. وی فعالیت هنری خود را با نقشآفرینی در چندین فیلم کوتاه مانند تکثیر شده او مثل من و آذین آغاز کرده و پیش از آن نیز در حوزه تئاتر فعالیتهایی داشته است.
فیلم بلند سینمایی اینان به کارگردانی رهبر قنبری از دیگر تجربههای بازیگری آرمان است.
با سپیده آرمان به بهانه اکران فیلم «آهو» که این روزها روی پرده سینماها رفته است، گفتوگو کردیم. او هم در نگارش فیلمنامه نقش داشته و هم به عنوان بازیگر نقش اول این فیلم جلوی دوربین رفته است. به گفته او زیستش با این کاراکتر باعث شد تا مدتها پس از فیلمبرداری «آهو» دچار افسردگی باشد.
مصاحبه ایرنا با این بازیگر و فیلمنامهنویس را در ادامه میخوانید.
از نحوه آشناییتان با کارگردان «آهو» بگویید. چگونه شما یکی از فیلمنامهنویسان این فیلم شدید؟
من سالها روزنامه نگار بودم. در مجله فیلم بخشهای تصویری را اجرا میکردم. آقای گلمکانی در دفتر مجله مطرح کرد که میخواهد بر اساس کتاب «پروانهها در برف میرقصند» نوشته نازنین جودت فیلمی بسازد. وی بارها این قصه را به کارگردانها معرفی کرده بود. یک روز خودش در لحظه تصمیم گرفت این کار را خودش انجام دهد. من به ایشان پیشنهاد دادم که صفی یزدانیان فیلمنامه را بنویسد.
چون فضای قصه به فیلمهای او نزدیک بود. آقای یزدانیان چون مشغله کاری داشت نتوانست بنویسد. زن قصه در کتاب یک زن روشنفکر اهل هنر و ادبیات بود. من دیدم خیلی شبیه من است. به آقای گلمکانی گفتم میخواهید من بنویسم که ایشان موافقت کرد. فروردین ۹۹ شروع به نوشتن کردم.
فیلمنامهای که شما نوشتید چه وجوه اشتراک و تمایزی با کتاب «پروانهها در برف میرقصند» دارد؟
کتاب درباره دختری بود که پسری را دوست داشت و آن پسر در جنگ مفقود الاثر شده بود. دختر به قبرس میرود و زندگی دیگری را شروع میکند. اما همیشه به یاد معشوق گمشدهاش است. اگر این قصه را میساختیم باید صحنه دهه ۷۰ را بازسازی میکردیم. هزینه تولید در خارج از کشور هم زیاد بود. من پیشنهاد دادم که قصه را در بستر زمانه معاصر بیاوریم و مهاجرت هم از تهران به شمال کشور باشد.
در نهایت از آن کتاب فقط همین یک خط ماند که دختری عشقش گم شده و دختر در شهر دیگری کنج عزلت گرفته است.
نقطه عزیمت ما آن کتاب بود. آقای گلمکانی آن کتاب را دوست داشت و این جرقه را در ذهنش زد که دربارهاش فیلم بسازد. کاری که ما کردیم اقتباس نیست. حتی نمیتوان گفت بر اساس کتاب فیلمنامه نوشتیم. با نگاهی به کتاب قصه نوشته شد.
شما در این فیلم هم به عنوان نویسنده و هم به عنوان بازیگر حضور دارید. نویسندگی شما بر روی بازیتان تاثیر گذاشت؟
این دختر از اول تا آخر قصه در کتاب و فیلمنامه حضور داشت و قهرمان و محور داستان دختر بود و شخصیتش از ابتدای نگارش در وجود من خلق شد و زندگی کرد و نفس کشید. این دختر افسردگی و تالمات روحی زیادی داشت. زیست من با این کاراکتر باعث شد من تا مدتها پس از فیلمبرداری «آهو» دچار افسردگی باشم. الان سه سال گذشته است. اما انگار من در خودم یک آهویی را پیدا کردم.
انتظار دارید در اکران چه اتفاقی برای فیلم بیفتد؟ مخاطبان «آهو» چه افرادی هستند؟
فیلم «آهو» یک فیلم تجاری نیست. کارگردان خواسته رویایی را که در ذهن خودش داشته مجسم کند. فیلم ما مخاطبان خاص خودش را دارد. هر آدمی که یک بار تجربه عشق در زندگیاش را داشته مخاطب خوبی برای فیلم «آهو» است. چون این فیلم درباره عشق است. جمله تبلیغاتی «آهو» این است که از هر زبان که میشنوم نامکرر است. در این فیلم زن از پسری که دوستش داشته هیچ خبری ندارد. دختر در جنگل از همه چیز رها شده است. آهو در اساطیر ما نماد زیبایی و معصومیت و زنانگی است. آدمهای قصه عاشق بُعد لطیف و روح انسانی آهو میشوند. این مردها به دنبال تفسیر سطحی از عشق نیستند.
«آهو» یک نقش کمدیالوگ است و مخاطب بیشتر سکوت این شخصیت را تماشا میکند. با این موضوع چطور کنار آمدید؟
بازیگری در سکوت خیلی خیلی سخت است. نوع بازیگری که کارگردان می خواست بازیگری سرد، خنثی، درونگرا بدون برون ریزی عاطفی بود. در سکانسهایی برون ریزی عاطفی اتفاق افتاد که توسط کارگردان در تدوین حذف شد. این جور سکانسها در فیلمهای مختلف وایرال میشود و مورد توجه قرار میگیرد. اما آقای گلمکانی اصلا این چیزها را دوست نداشت. نمیخواست فیلم تبدیل به یک ملودرام سانتی مانتال شود.
خودتان به عنوان بازیگر نسبت به این فیلم چه احساسی دارید؟
زندگی من به قبل و بعد از «آهو» تقسیم میشود. من بعد از این فیلم روزنامه نگاری و اجرا و برنامه سازی را کنار گذاشتم و بازیگری و فیلمنامهنویسی را به صورت تخصصی آغاز کردم. این گذار برای آدمی که تازه وارد این مسیر شده خیلی سخت است. من این تصمیم سخت را گرفتم و سه سال پایش ایستادم. «آهو» نقطه عزیمت من به عالم بازیگری و فیلمنامه نویسی است.
در ادامه کار دوست دارید چه نقشهایی را بازی کنید؟
دوست دارم در نقش های متفاوت کارگردانهای کاربلد سینمای ایران سعادت حضور داشته باشم. من پیشنهادهای متفاوتی داشتم. اما آن طور که در نظرم بود چشمگیر نبود.
فیلم سینمایی «آهو» به کارگردانی هوشنگ گلمکانی در سینماهای کشور در حال اکران است.
علی مصفا، سپیده آرمان، حامد کمیلی، سهیلا رضوی، رضا یزدانی، محمد طاها جمشیدی، غلامعلی رضایی، رضا کیانیان بازیگران این فیلم سینمایی هستند.
فیلمنامه این اثر به صورت مشترک توسط هوشنگ گلمکانی و سپیده آرمان نوشته شده است.
علی نوریاسکویی تهیهکننده فیلم سینمایی «درخت خاموش» محصول مشترک سینمای ایران و ترکیه، از بیتوجهی تهیهکنندگان ایران به افقهای بینالمللی انتقاد کرد.
به گزارش سینمای خانگی، علی نوری اسکویی تهیهکننده فیلم سینمایی «درخت خاموش» به کارگردانی فایسال سویسال که بهعنوان تولید مشترک سینمای ایران و ترکیه حضور موفقی را در جشنوارههای جهانی تجربه کرده است، در گفتوگو با مهر، درباره ظرفیت سینمای ایران برای توسعه تولیدات مشترک گفت: در حال حاضر در سینمای بسیاری از کشورها، فیلمها به صورت مشترک ساخته میشوند. این تولید مشترک فیلم، از جنبههای مختلفی برای تولیدکنندگان صنعت سینما جذاب است. یکی از این جنبهها، حوزه پخش فیلم است. زمانی که چند کشور در ساخت یک فیلم با هم مشارکت دارند، پخش این فیلم در چند کشور تضمین میشود و به درآمدزایی آن کمک میکند.
وی افزود: ضمن اینکه با رد شدن یک فیلم از فیلتر چند نگاه بینالمللی، به تعبیری محتوا و ساختار آن چکش کاری میشود و نتیجه کار برای مخاطبان بیشتری قابل استفاده خواهد بود. مواردی از این دست باعث شده تا حوزه تولید مشترک دستهبندی جدایی در جشنوارهها و مراکزی که بودجه به ساخت فیلم اختصاص میدهند، پیدا کند.
قراردادها در سینمای ایران استاندارد نیست
این تهیهکننده جوان سینمای ایران توضیح داد: در صندوقهای مالی ساخت فیلم، تولید مشترک یک امتیاز است. سینمای ایران در این زمینه قابلیت بسیاری دارد، ولی متاسفانه بنا به دلایلی که بخشی از آن صنفی است. یعنی ما در حوزه تهیه و تولید فیلم بیش از حد بومی شدیم و با مختصات غیراستانداردی فیلمها را تولید و پخش میکنیم. ما فیلمهایی برای سازمانها میسازیم که اصلا برایشان مهم نیست که آن فیلم دیده شود یا پخش شود. قراردادهای ما شکل استاندارد و درستی ندارند.
وی افزود: بسیاری از تهیهکنندگان ما در ساخت فیلم افق بینالمللی ندارند. به همین دلیل زمانی که میخواهیم این ساختار بومی را به یک ساختار جهانی و استاندارد وصل کنیم با کلی چالش مواجه میشویم. چون یک فیلم بینالمللی باید زبان بینالمللی داشته باشد و برای هر مخاطبی از هر کجای کره زمین قابل درک و فهم باشد. از طرف دیگر مدیران سینمایی ما هم افق بلندی برای سینمای ایران نمیبینند و عملاً نمیتوانند از تمام ظرفیت و پتانسیل سینمای ایران استفاده کنند.
نمایی از فیلم «درخت خاموش»
تهیهکننده «درخت خاموش» درباره مقایسه سینمای ایران و ترکیه، از نظر عوامل فنی هم گفت: حقیقت این است که مقایسه کردن سینمای ایران و ترکیه سخت است. به این دلیل که هر ۲ سینما، سینمای ویژهای هستند و رویکرد آوانگاردی به سینما در دهههای اخیر داشتهاند. اما میتوانم بگویم که سینمای کشور ایران در دنیا بیشتر مطرح شده است. چون حتی بهترین سینماگران ترک در آثارشان نگاهی به آثار سینمای ایران داشتهاند و در بسیاری مواقع سینمای خودشان را وامدار سینمای ایران میدانند.فیلم «درخت خاموش» یکی از موفقترین فیلمهای سینمای ترکیه در طول ۲ سال اخیر است؛ هم از نظر حضور در جشنوارههای متعدد فیلم و هم کسب جایزه. فیلم در جشنوارههای سینمایی خود کشور ترکیه جوایز بسیاری کسب کرد و جالب است بدانید که بیشتر این جوایز را عوامل ایرانی کار گرفتند
نوریاسکویی افزود: من با تکتک فیلمسازان مشهور ترک از نزدیک همکلام بودهام که نمیخواهم نام بیاورم ولی از مشهورترین این فیلمسازان چه از نسل قبل و چه از نسل جدید، همگی از خاطراتشان و تاثیری که از سینمای ایران گرفتهاند، صحبت میکنند. این تأثیرپذیری را هم با افتخار عنوان میکنند یعنی بسیاری از فیلمسازان ما را دوست دارند و ستایش میکنند. سینمای ایران برایشان بسیار جذاب است. در این مورد هیچ شکی ندارم که سینمای ایران توانسته است نقشه راهی برای سینمای ترکیه باشد. به شدت هم طبق تجربهام دوست دارند که با ایرانیها کار کنند.
وی درباره تمایل خود برای تکرار تجربه تولید مشترک با دیگر کشورها گفت: من در حال حاضر با کشورهای چین، ترکیه، کرهجنوبی، امارات متحده عربی و بسیاری از کشورهای دیگر که با ایران ارتباط دارند، در حوزه سینما همکاری میکنم. آن چیزی که در تجربههایم متوجه شدهام این است که کار کردن با عوامل سینمای ایران برای فیلمسازان بینالمللی جذاب است ولی کار کردن با بخشهای دولتی سینمای ایران برای فیلمسازان بینالمللی سخت است و نمیتوانند با این بخشها کار کنند. من به زودی ۲ فیلم یکی با کشور ترکیه و دیگری با کشور چین خواهم ساخت.
نوری اسکویی با اشاره به ۲۷ جایزه بینالمللی که تا به امروز فیلم «درخت خاموش» موفق به کسب آنها شده است، توضیح داد: فیلم «درخت خاموش» یکی از موفقترین فیلمهای سینمای ترکیه در طول ۲ سال اخیر است؛ هم از نظر حضور در جشنوارههای متعدد فیلم و هم کسب جایزه. فیلم در جشنوارههای سینمایی خود کشور ترکیه جوایز بسیاری کسب کرد و جالب است بدانید که بیشتر این جوایز را عوامل ایرانی کار گرفتند. مثلا جایزهای که در بخش موسیقی گرفتیم بسیار قابل توجه است. چون خود ترکها در موسیقی صاحبنام هستند.
این تهیهکننده افزود: حتی بازیگران فیلم هم با اینکه بازیگران بسیار خوب و حرفهای هستند، در رقابت با فیلمها و بازیگران دیگر انتظار نداشتند جایزه بگیرند. این هم اتفاق با ارزشی است و البته کارگردان فیلم هم با فیلم اولش که در ترکیه ساخته بود، نتوانسته بود این تعداد جایزه کسب کند. به همین دلیل است که او میخواهد فیلم سومش را هم با عوامل ایرانی بسازد، ما هم در حال کمک به او هستیم. شکی نیست پتانسیلی که در سینمای ایران وجود دارد، در ترکیب با هر فیلمی در منطقه میتواند کیفیت ساخت آن فیلم را بهتر کند.
نمایی از پشتصحنه «درخت خاموش»
کارگردان ترکیهای در فکر همکاری با بازیگران ایرانی
اسکویی درباره تمایل فایسال سویسال کارگردان ترک «درخت خاموش» برای همکاری با عوامل ایرانی در پروژههای بعدی خود هم تأکید کرد: حتی او در این فکر است که از بازیگران ایرانی استفاده کند. واقعیت این است که ایران و ترکیه نقاط فرهنگی مشترک بسیاری دارند و این نقاط فرهنگی مشترک، باعث شده تا دغدغههای فرهنگی مشترک هم داشته باشیم. از آن طرف، نگاه، ادبیات و زبان مشترک باعث میشود، بازهم به این اشتراکات افزوده شود. البته منظورم زبان کلامی ترکی و فارسی نیست بلکه منظورم آن زبانی است که هر ۲ کشور در توسعه پیدا کردن، دارند، در یک نقطه جغرافیایی واقع شدند، محل ارتباط شرق و غرب قرار گرفتند و نگاه مذهبی مشترک دارند.
وی افزود: این شباهتها باعث میشود که به زبان مشترکی برای صحبت کردن درباره زندگی، انسانیت و نسبت مفاهیم فلسفی و انسانی با جهان پیرامونمان برسیم. ضمن اینکه ما، یعنی ایران و ترکیه تنها کشورهایی در منطقه هستیم که صنعت سینمای قوی داریم.
فیلم سینمایی «درخت خاموش» محصول مشترک ایران و ترکیه است که با حضور عوامل فنی سینمای ایران در مرحله پس از تولید توانست در جشنوارههای بینالمللی فیلم دیده شود و جوایز بسیاری کسب کند. این فیلم به تازگی موفق به کسب ۲ جایزه دیگر از فرانسه (جایزه ویژه هیات داوران جشنواره فیلم بریژن فرانسه برای فیلمنامه) و بریتانی (جایزه بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم بریتانی) شده است.
علی ملاقلیپور در نشست تخصصی «۴۰-۲۰» جشنواره فیلم کوتاه تهران فرایند تولید فیلم کمدی را سخت و دشوار دانست و درباره اردوی فیلمسازی انجمن سینمای جوانان ایران در همدان گفت: تمام تجارب فیلمسازیام را در اردوی همدان به اشتراک گذاشتم.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، گفتوگو درباره فیلمهای کوتاه ژانر اردوی فیلمسازی همدان در اولین نشست از دومین روز جشنواره چهلم فیلم کوتاه تهران صبح امروز جمعه (۲۸ مهر ماه) با حضور علی ملاقلیپور و حسن حسینی در پردیس سینمایی ملت تهران برگزار شد.
در ابتدا، حسن حسینی توضیحاتی درباره آثار تولید شده در این اردوی فیلمسازی ارائه کرد و بابیان ویژگی فیلمی که به سرپرستی علی ملاقلیپور در اردوی همدان تولید شده است، گفت: موضوع مصرف در تولید کالاهای فرهنگی یک مسئلهی مهم است که مورد اقبال عموم باشد و این اتفاق درباره این فیلم صورت گرفته بود.
در ادامه، علی ملاقلیپور به دشواری تولید فیلم کمدی اشاره کرد و گفت: تولید کمدی یک ماجرای دشوار است و اگر مسیر تولید آن بهدرستی محقق نشده باشد میتواند کارگردان و نویسنده را زمینگیر کند و اصلا کمدی نباشد. بهنظرم دشواری این ژانر با تمام ژانرها فرق دارد و اگر بمب خندهای که قرار است از مخاطب خنده بگیرد عمل نکند، کار لوس میشود.
وی طراحی موقعیت برای خنده را دشوار دانست و افزود: طراحی چنین صحنههایی بسیار خطرناک است چون بسیاری از صحنهها وجود داشته است که نتوانسته نتیجه مطلوب را حاصل کند بهخاطر همین دقت در فیلمنامه و تمام مراحل تولید مهم است.
کارگردان فیلم «قندون جهیزیه» به تشریح علت موفقیت فیلمهای کمدی پرداخت و تاکید کرد: علت خنده گرفتن در فیلم کمدی به دلیل آن است که قهرمان با جدیت بهدنبال رفع یک مشکل است ولی سطح فکری او مقداری از سطح فکری عموم جامعه پایینتر است و به خاطر همین رفتاری را نشان میدهد که برای مخاطب خندهآور است.
ملاقلیپور موفقیت رضا عطاران و جواد عزتی در آثار کمدی را به دلیل جدیت در بازیگری دانست و تاکید کرد: برخی فکر میکنند حرکتهای چیپ خندهآور است که چنین نیست؛ حرکت چیپ در کمدی خنده نمیآورد بلکه جدی بازی کردن و فعل و انفعالاتی که نوعی از بیشعوری در آن وجود داشته باشد علت خنده میشود. معتقدم اگر بازیگر آگاه باشد که قرار است در فیلم ابلهانه بازی کند، سوخت میشود.
او درباره خروجی اردوی همدان که بههمت انجمن سینمای جوانان ایران با حضور فیلمسازان جوان صورت گرفته است، گفت: فکر میکنم فیلم ما در این اردو بهاندازه لازم و در حد یک فیلم کوتاه خنده گرفته و اتفاقی که قرار بوده، رخ داده است.
این کارگردان سینما مراحل تولید این فیلم کوتاه را تشریح کرد و گفت: ما در فرایند تولید فیلم اردوی همدان تقسیمکار درستی انجام دادیم و فیلم را بهنوعی در یک همکاری مشترک تولید کردیم.
ملاقلیپور با تاکید براینکه نباید رسالت فیلم کمدی را صرفا خنده گرفتن دانست بلکه باید قصه درست داشته باشد و گرهگشایی کند، گفت: در زمینه فیلم کمدی باید آثار نقادانه تولید شود چراکه یکی از کارکردهای کمدی نقد کردن است.
او فیلم «اجارهنشینها» از زندهیاد داریوش مهرجویی را یک الگوی موفق از کمدی نام برد و افزود: یکی از دلایل موفقیت فیلم اجارهنشینها استاد مهرجویی بخاطر نقد درستی بود که داشت؛ این فیلم در یک جایگاه درست نقد میکند و همین باعث شده است کمتر فیلمی بتواند از حیث محتوا به آن نزدیک شود.
این کارگردان خاطرنشان کرد: یکی از آفتهای کمدی این است که در فیلمنامهها هیچ چیزی برای ارائه نداریم. مرحوم استاد مهرجویی در شرایطی «اجاره نشینها» را میسازد که خودشان استاد فلسفه بوده است و با اهل فکر و افرادی مثل احمد فردید در ارتباط است و همینها موجب موفقیت ایشان است.
ملاقلیپور با طرح این پرسش که چرا اندیشمند شاخصی نداریم، گفت: آیا دوران کنونی، دوران فقدان اندیشمند است؟ باید ارتباط فیلمساز و اندیشمندان شکل بگیرد و در این صورت آثار سینمایی شاخص و ماندگاری شکل میگیرد.
او روند تولید فیلم اردوی همدان را شرح داد و گفت: ما بههمراه اعضای گروه تمام قدمهایی که در سینمای کلاسیک وجود داشت را در این فیلم کوتاه اجرا کردیم. من تجربهی اجرای این فرمولها را در فیلم «قندون جهیزیه» داشتم و جواب گرفتم به همین دلیل یقین داشتم موفق خواهیم شد.
این کارگردان چگونگی استفاده از رنگ، نور و طراحی صحنه در فیلم کمدی را تشریح کرد و گفت: رنگ در کمدی باید شادتر از ملودرام باشد چراکه رنگ در مخاطب و تماشاچی اثر مثبت میگذارد.
ملاقلیپور بازنویسی فیلمنامه و مشورتپذیری را از مولفههای موفقیت در جایگاه کارگردانی دانست و عنوان کرد: این ما هستیم که در جایگاه کارگردان باید مکان دوربین را تعیین میکنیم و برای هر صحنه فلسفه و دلیل مناسب و منطقی داشته باشیم.
او اردوی فیلمسازی همدان را یک تجربه خوب توصیف کرد و افزود: تیم پشتیبانی و لجستیک انجمن سینمای جوان همدان در این اردو با تمام امکانات و ظرفیت پای کار آمدند و تمام توان را به میدان آوردند. من در این اتفاق احساس کردم تمام اندوختهها و تجربیات خودم را در فیلمسازی منتقل کردم.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار ۲۷ مهر تا دوم آبان ۱۴۰۲ در حال برگزاری است.
پس از جنایات شب گذشته رژیم صهیونیستی، تعداد زیادی از هنرمندان بمباران بیمارستان المعمدانی غزه را محکوم کرده و آن را یک نسلکشی ظالمانه دانستند. احسان علیخانی، روزبه بمانی، هدیه تهرانی، هوتن شکیبا، مژده لواسانی، هومن حاجی عبداللهی حسین سلیمانی و فرزاد حسنی از جمله هنرمندان و چهرههایی هستند که به این اتفاق تلخ و هولناک واکنش نشان دادند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، شب گذشته یکی از فجیعترین جنایات رژیم غاصب صهیونیستی رقم خورد و این رژیم جنایتکار در اقدامی وحشیانه با حمله به بیمارستان المعمدانی غزه بیش از هزار شهید و مجروح به جا گذاشت.
هنرمندان سینما و تلویزیون و موسیقی همگام با دیگر اقشار مردم این جنایات را محکوم کردند.
فرزاد حسنی به بمباران بیمارستان غزه توسط اسرائیل واکنش نشان داد و نوشت: هر کسی در مورد جنایتکار بودن اسرائیل اگر و امایی بیاورد، باید دهانش را جِر داد. اسرائیل شر مطلق است.
هدیه تهرانی نیز با انتشار یک ویدئو به حمله بیمارستان المعمدانی غزه واکنش نشان داد.
احسان علیخانی در واکنش به این جنایت نوشت: حمله موشکی به بیمارستان که تنها پناه بیمار، زخمی، زنان و کودکان است. این یک فاجعه است، برای انسان، برای انسانیت، برای تمدن بشر، برای تمام ادعاهای توخالی جهان، برای تمام صورتهای نقاب زده با لبخند که فریاد انسانیت و عدالت سر می دهند. تنها قربانی سیاست کثیف مردم بی گناهند.
روزبه بمانی با جمله «نفرین به جنگ» به این حادثه واکنش نشان داد.
مجید واشقانی نیز نوشت: دیگر باید به انسان بودن تسلیت گفت.
داریوش فرضیایی نیز این گونه نوشت: کودکان مظلومترین قربانیان هر جنگی هستند. در همه ادیان الهی خواست و اراده خداوند نوزادان را نصیب والدین میکند. نوزاد در جنگ ها به جرم کودک دشمن بودن بیشترین آسیبها را میبیند. نفرین به جنگ.
علیرضا خمسه بازیگر سینما تئاتر و تلویزیون کشورمان ـ با انتشار تصویری تلخ از کودک بیجان در دستان پدرش به کشتار کودکان فلسطینی واکنش نشاده داد و نوشت: «گاهی کلمات درد دارد اما صدا ندارد کشتن دهها کودک بیگناه جنایت فوق بشری است.»
ملیکا زارعی مجری برنامههای کودک و نوجوان ـ نوشت: «این روزها روز کودک است و بیشتر بچهها در جشن و شادی و … من هم به سبب حرفهای که دارم در معاشرت با بچهها باید در این شادی سهیم باشم اما… مگر میشود تصاویر دردناک کودکان بیگناه و معصوم غزه از جلوی چشمانم محو بشود!؟ تصویر زجههای پدران و مادران داغدیدهای که معلوم نیست، آیا فردا را خواهند دید … همه این تصاویر خواب را از چشمانم ربوده، تنها آرزوی روزی رو دارم که صدای شادی کودکان بیگناه تمام دنیا رو پر کنه. یاد همه کودکان عزیز و بیگناه که این روزها در خون غلتیدن گرامی…»
حسن روحالامین نقاش ایرانی با بازنشر تابلوی مرگ گنجشک نسبت به جنایت بیمارستان المعمدانی غزه و حملات رژیم صهیونیستی واکنش نشان داد.
حسین فرح بخش تهیهکننده سینما ـ با انتشار تصویری تلخ از دو کودک فلسطینی در کنار آوار خانههایشان نسبت به حملات رژیم صهیونیستی واکنش نشان داده است.
محمد بحرانی صداپیشه و بازیگر ـنیز با هشتک #مرگ_بر_جنگ در واکنش به حملات رژیم صهیونیستی نوشته است: یه موقع جنگ هم قوانینی داشت. این جنگ نیست. نسلکشی است. بیست و چند سال است که برای بچهها برنامه میسازم به امید بهتر شدن جهان برای آدمهای آینده … ه. اما دیگه ناامیدم.
محمد معتمدی خواننده هم با انتشار تصویر تلخ از کشتار کودکان به بمباران بیمارستان غزه واکنش نشان داد.
گرشا رضایی خواننده پاپ هم با انتشار تصویری تلخ از کودکان آسمانی با بال فرشتگان به کشتار کودکان، با هشتک نفرین به جنگ به حملات رژیم صهیونیستی واکنش نشان داد.
روزبه بمانی هم با انتشاری تصویری از غزه به حملات رژیم صهیونیستی واکنش نشان داده است.
شهرزاد کمالزاده در واکنش به به حملات رژیم صهیونیستی نوشت: «شهید غسل ندارد … لعنت به شما که به بیمارستان هم رحم نکردید …»
در ادامه تصاویری از واکنشها و همدردی هنرمندان به جنایات اخیر را مشاهده میکنید.
واکنش هوتن شکیبا
مونا کرمی بازیگر هم با هشتک غزه به حملات رژیم صهیونیستی واکنش نشان داده و نوشته: جنگ دردهای جهان را بزرگتر میکند.
دیبا زاهدی بازیگر با هشتک بیمارستان المعمدانی به فاجعه انسانی در غزه واکنش نشان داده است.
فرزین محدث بازیگر ایرانی هم در پی این فاجعه انسانی در غزه و بمباران بیمارستان نوشته است: انسان موجود ترسناکی است و جنایت برایش یک سرگرمی.
زیبا کرمعلی بازیگر نیز نوشت: چون خون مردم اسرائیل برای دنیا رنگینتر از بچههای فلسطینه؟
محمود بابایی تهیهکننده سینما در واکنش به حملات رژیم صهیونیستی نوشت: «کدام روز بیچارهتر از این روزگار و کدام جغرافیا غریبتر از فلسطین…!»
سیدمحمود رضوی نیز با انتشار تصاویری از بیمارستان المعمرانی، از قول سخنگوی امداد و نجات غزه نوشت: بیمارستان المعمدانی دیگر زخمی ندارد. دیگر هیچ کسی در بیمارستان رنج نمیکشد. همه راحت شدند و در آتش سوختند!
فاضل نظری شاعر نیز یکی از شعرهایش را با تصویر کودکی از غزه به اشتراک گذاشت: «سیل آه خلق،سد ظلم را خواهد شکست»