رسانه سینمای خانگی- آیا «ضد» ایدئولوژیک است؟

کارگردان فیلم «ضد» تاکید کرد: هدفش از فیلمسازی بیان حرف‌های ایدئولوژیک نیست.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی که دو سال قبل در چهلمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد، این روزها در سینماهای کشور در حال اکران است؛ فیلمی سیاسی که هرچند علاقه‌مندان مخصوص به خودش را دارد اما سازنده‌اش تاکید دارد اگر تماشاگران، بدون حب و بغض به تماشای فیلم بنشینند با یک اثر جذاب و سرگرم‌کننده روبرو می‌شوند.

ربیعی که دومین فیلم سینمایی خود را راهی اکران کرده، خود را فردی مذهبی و معتقد به نظام معرفی می‌کند اما می‌گوید سینما را به عنوان یک زبان مشترک برای همه با سلایق گوناگون می‌بیند؛ چه آن‌ها که موافق نظرات او هستند و چه کسانی که با تفکراتش مخالفند. او چنان به سینما به مثابه سینما نگاه می‌کند که خود را جدا از فیلمسازی با سمت و سوی جناحی خاص می‌داند و آرزو می‌کند بتواند اثری در حد و اندازه «فهرست شیندلر » به عنوان اثری مشخصه‌های خاص سینما بسازد.

به گفته وی و نیز همکارانش این سلوک او در کارش هم اجرا می‌شود چرا که نه تنها مخالف انحصار است بلکه به عنوان یک هنرمند وظیفه خود می‌داند به اعتلای سینما کمک کند.

ربیعی همزمان با اکران فیلم «ضد» به همراه یکی از بازیگران (مهدی نصرتی) و مدیر فیلمبرداری فیلمش (هاشم مرادی) مهمان خبرگزاری ایسنا شدند تا درباره فیلمی که دو سال در نوبت اکران بود و نیز اولین فیلمش «لباس شخصی» که هنوز مجوز اکران نگرفته صحبت کند.

در این نشست مهدی نصرتی بازیگر جوانی که پیش‌تر هم برای ربیعی بازی کرده بود، از تلاش خود برای کلیشه نشدن در فیلم‌های سیاسی سخن گفت. او پیش از بازیگری، تجربه عکاسی و روزنامه‌نگاری هم داشته و هنگام حضورش در ایسنا توضیح داد که در مقطعی به عنوان عکاس حق‌التصویر با این خبرگزاری همکاری داشته است.

مشروح این نشست دو ساعته را که با پرسش از ربیعی و شرایط اکران فیلم آغاز شد، در ادامه می‌خوانید: 

ایسنا: آقای ربیعی شما در حالی سراغ سوژه فیلم «ضد» رفتید که پیش‌تر فیلم‌هایی همچون «ماجرای نیمروز» با فضایی مشابه ساخته شده بودند. این برای شما ریسک نبود که شاید تماشاگر نسبت به فیلم واکنش مثبتی نشان ندهد؟

ربیعی: سلیقه من برای ساخت فیلم به طور کلی تاریخ معاصر است و سوژه‌هایی که غالبا با آن‌ها درگیر می‌شوم در همین فضا هستند. موضوع هر دو فیلم «لباس شخصی» و «ضد» هم به زیست شخصی، مطالعات و علایقم برمی‌گردد. البته وقتی طرح «لباس شخصی» را شروع کردم، «ماجرای نیمروز» هنوز ساخته نشده بود؛ درواقع من در سال ۱۳۹۶ خواندن پرونده حزب توده را شروع کردم و در میانه‌های پروژه و نوشتن سیناپس بودم که در جشنواره فجر آن سال فیلم «ماجرای نیمروز» به نمایش درآمد و کاملاً از آن بی‌اطلاع بودم. با این حال بر اساس برنامه خودم  «لباس شخصی» را جلو بردم که در سال ۱۳۹۸ در جشنواره فجر نمایش داده شد ولی تا به امروز توقیف مانده است. بعد هم سراغ فیلم «ضد» رفتم که ابتدا نام دیگری داشت و از وقتی که من وارد کار شدم، حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد فیلمنامه تغییر کرد.

ایسنا: با توجه به اینکه فیلمنامه‌نویس این پروژه فرد دیگری است، ساخت «ضد» چطور شکل گرفت؟

ربیعی: کلیت پروژه به این شکل بود که از طرف آقای شفیعی به من پیشنهاد شد تا این فیلمنامه را کارگردانی کنم و از آنجا که داستان، به جهان من نزدیک بود و نیز با اشاره به مساله نفوذ در اوایل انقلاب که من در «لباس شخصی» هم به آن پرداخته بودم، موضوع فیلم برایم دغدغه بود و پیشنهاد را پذیرفتم. در چنین مواردی اصولا سعی می‌کنم ایده خود را پیاده کنم و معمولا درگیر حاشیه‌هایی از این دست که ممکن است مخاطب با آن ارتباط برقرار نکند یا تحت تاثیر فیلم‌های فیلمسازان دیگری مثل محمدحسین مهدویان قرار بگیرد، نمی‌شوم چون این‌ها اصلا برایم مساله نبودند. مساله مهم این بود که آنچه دغدغه‌ من است به یک زبان سینمایی تبدیل شود چراکه معتقدم سینما زبان مشترک تمام آدم‌هاست؛ چه آن‌هایی که موافق من فکر می‌کنند و چه آن‌هایی که مخالف من هستند. حتی کسانی که هیچ موضعی ندارند هم در همین گروه می‌گنجند. به نظرم اگر سوژه‌ای به سینما تبدیل شود و قصه و روایتی را پیگیری کند، به طور طبیعی مخاطب با آن همراه می‌شود ولو اینکه حرف فیلم را هم قبول نداشته باشد.

در زبان سینمایی خودم نیز این روش را دنبال و سعی می‌کنم از اتمسفر، جریان، فیلمی خاص یا حتی در میزانسن، کارگردانی و … تاثیر خودآگاه نگیرم. من تعصب دارم بر این مساله که فیلمساز باید فیلم خود را بسازد، حال چه خوب باشد چه بد. برای من مهم است که وقتی فیلم خود را روی پرده می‌بینم بگویم این خروجی کار من است. فیلمنامه «ضد» هم برای من نبود. آقای حسین تراب‌نژاد آن را نوشته بودند و وقتی به گروه اضافه شدم با همفکری من، آقای موگویی و آقای شفیعی (تهیه‌کننده) سعی کردیم با گفت‌وگو و تعامل فیلمنامه را به سمتی ببریم تا به نگاه همدیگر نزدیک شویم که بخشی از آن‌ها انجام شد و بخشی هم انجام نشد. با این حال من قبول کرده بودم که در این پروژه یک کارگردان هستم و زیر نظر نویسنده کار را پیش ببرم و خروجی نهایی به آن چیزی رسید که الان روی پرده سینماها می‌بینیم.

ایسنا: در مقطعی یک تئاتر هم با اشاره به زندگی محمدرضا کلاهی اجرا شده بود و آن زمان آقای فرهاد توحیدی گفته بودند که قصد نگارش فیلمنامه‌ای را در همین زمینه دارند. آیا «ضد» با آن فیلمنامه ارتباطی داشته؟

ربیعی: من پیش از ساخت «لباس شخصی» در حوزه فیلم کوتاه در باشگاه فیلم سوره کار می‌کردم و آن زمان می‌گفتند فیلمنامه‌ای در حوزه هنری نوشته شده که نمی‌دانم نویسنده آن چه کسی بود ولی حتی کارگردان هم مشخص شده بود. البته آن پروژه هیچگاه ساخته نشد. نام فیلمنامه «ضد» هم ابتدا «بیتا، منیژه، اعظم» بود و وقتی آن را با همین نام برایم فرستادند، یادم آمد که چند سال قبل قرار بود در حوزه هنری این پروژه ساخته شود؛ ولی آنچه من در اختیار داشتم به نویسندگی آقای تراب‌نژاد بود و طرح اولیه آن هم به آقای مرتضی اصفهانی تعلق داشت.

ایسنا: از آنجا که به تازگی فیلم دیگری در ارتباط با منافقین (سرهنگ ثریا) روی پرده بود، به نظر می‌رسد فیلم‌هایی با موضوع‌های مشابه در شرایط فعلی سینما به سختی سانس می‌گیرند. البته حتی فیلم «چرا گریه نمی‌کنی؟» علیرضا معتمدی هم چنین شرایطی دارد. الان وضعیت «ضد» را در اکران چطور می‌بینید؟  

ربیعی: شاید بد نباشد با یک اتفاق که همین چند روز پیش افتاد این بحث را دنبال کنیم که خودش به تنهایی بازگوی خیلی حرف‌هاست. ما این روزها مشغول فیلمبرداری فیلم «احمد» هستیم و چند سرباز هم به عنوان هنرور با ما همکاری می‌کنند. هفته قبل یکی از آن‌ها به من می‌گفت، رفته بودند سینما تا فیلم «ضد» را ببینند ولی سانسی پیدا نکردند و به جای آن «هتل» را دیده بودند. با شوخی تعریف می‌کرد که او را حلال کنیم. مشکلی که ما در چرخه اکران داریم این است که فیلم‌هایی از جنس «ضد» نمی‌فروشند و اینطور تعبیر می‌شود که این فیلم‌ها اصطلاحا بفروش نیستند، در حالی که معلوم است در این چرخه، این فیلم‌ها فروشی نخواهند داشت. درواقع مشکل از فیلم نیست، مشکل از چرخه است. بعد دوستان تصمیم‌گیر و تاثیرگذار در این چرخه‌ پخش سعی می‌کنند این مدل فیلم‌ها را به نحوی وارد چرخه اکران کنند که تا حدی فروش داشته باشند اما باز هم نمی‌فروشند چون آن شکلی که فرم و محتوا را ارایه می‌کنند با هم جور در نمی‌آید. همین الان که فیلم «ضد» در حال اکران است روز افتتاحیه خود را با ۴۰ سالن شروع کرد و «ویلای ساحلی» هم که همزمان با فیلم ما اکران شد، نزدیک به ۴۰۰  سالن داشت. در روز ششم اکران، ما به زور به ۱۳۰ سالن رسیده بودیم ولی تعداد سالن‌های  «ویلای ساحلی» به ۶۵۰ رسیده بود. در توضیح آن هم می‌گویند سالن پُر نمی‌شود، چرا سالن اضافه بدهیم؟ در حالی که عامل پُر نشدن سالن‌ها به فیلم برنمی‌گردد!

برای درک درست‌تر این موضوع باید این را توضیح دهم که از بین حدود ۸۵ میلیون نفر جمعیت کشور، تقریبا ۵۰ میلیون نفر قابلیت رفتن به سینما را دارند اما فیلمی مثل «فسیل» که بالاترین فروش را دارد در نهایت ۷ میلیون مخاطب تا الان داشته که به «عقاب‌ها» هم نرسیده است. البته اگر هم برسد باید تناسب جمعیت را در سالی که «عقاب‌ها» پُرفروش شد، با الان در نظر گرفت. از این حدود ۷ میلیون تماشاگر می‌توان گفت که حدود چهار میلیون نفر قشر سینمارو هستند که در سبد کالای فرهنگی و تفریحی آن‌ها سینما رفتن وجود دارد. سلیقه چنین مخاطبی غالبا فیلم‌هایی از جنس سرگرمی‌ست، در حالی که افراد زیادی اصلا به سینما نمی‌روند و شاید سلیقه آن‌ها با فیلم‌های در حال اکران همخوان نباشد. این دقیقا نقطه‌ای است که باید روی آن دست گذاشت. وظیفه من به عنوان فیلمساز این نیست که مخاطب را به سینما بکشانم؛ وظیفه من این است فیلمی بسازم که مخاطب پس از دیدن آن راضی از سالن سینما بیرون رود و نگوید وقتم را تلف کردم. پس برای جذب مخاطب برای فیلمی مثل «ضد» باید یک جریان و چرخه‌ای متناسب با همین فیلم تشکیل شود. من نمی‌توانم با فیلم «ضد»، مخاطب «فسیل» را به سینما بکشانم. مخاطب «فسیل» حتی اگر پوستر فیلم مرا هم در سینما ببیند «هتل» را به آن ترجیح می‌دهد. این روند برای فیلمی مثل «چرا گریه نمی‌کنی؟» هم وجود دارد. پس من باید کسی را به سینما بکشانم که دوست دارد فیلمی مثل «ضد» را ببیند و اتفاقاً «فسیل» را اصلا دوست ندارد.

ایسنا: شما توانسته‌اید در تبلیغات خود چنین کاری را انجام دهید؟

ربیعی: مساله اصلی ما هم همین است اما آیا فیلم می‌تواند چنین کاری را انجام دهد؟ خیر! ساخت فیلم نمی‌تواند به تنهایی این کار را انجام دهد. بخش زیادی از کسانی که فیلم «ضد» را در هر زمانی که ببینند، دوست دارند آن‌هایی هستند که اصلا سینما نمی‌روند. پس در پروسه پخش باید اول طراحی تبلیغات برای چنین کسانی انجام شود. من در میان مردم زندگی می‌کنم و می‌دانم عده قابل توجهی هستند که حتی اگر به لحاظ ایدئولوژیکی نگاه نزدیکی به من نداشته باشند، تماشای فیلم‌هایی از جنس «ضد» را دوست دارند چون به هر حال یک تم سیاسی دارد. این تماشاگر فیلم‌های دنیا را نیز در همین ژانر دنبال می‌کند ولی الان او اصلا باخبر نمی‌شود که چنین فیلمی در حال اکران است.  این افراد اصلا مخاطب آن پلتفرم‌های تبلیغاتی ما نیستند و ما تقریبا برای کسانی تبلیغ می‌کنیم که همیشه سینما می‌روند و می‌دانند «ضد» روی پرده است و اصلا هم دوست ندارند آن را تماشا کنند. این دسته زمانی جذب فیلم «ضد» می‌شوند که یک کنجکاوی برایشان ایجاد شود.

ایسنا: در مرحله مذاکره با پخش‌کننده به نقطه‌نظر مشترکی برای تبلیغ بر مبنای این دیدگاه نرسیدید؟

ربیعی: این یک امر سهل و ممتنع است چون یک چرخه وجود دارد و پخش‌کننده هم در آن چرخه کار خود را انجام می‌دهد. بخشی از این ماجرا به یک کار تحقیقی نیاز دارد یعنی همانطور که من وقتی فیلمنامه‌ای را می‌نویسم،  یکی – دو سال روی آن تحقیق می‌کنم تا ببینم چطور موضوع باید دراماتیزه شود و مخاطب را جذب کند، برای پخش هم باید به همین میزان پژوهش انجام تا تعیین شود که چه طرح‌های تبلیغاتی باید ارایه کرد تا آن قشری که به سینما نمی‌رود و اتفاقا مطالبه‌اش از سینما فیلمی همچون «ضد» است، آگاه شود. در این بین باید یک نکته مهم را هم در نظر داشت؛ بخشی از این مخاطبان حتی اگر آگاه شوند باید صبر کنند تا فیلم در پلتفرم‌ها عرضه شود چون زیست او اصلا سینما رفتن نیست. وقتی چنین مسایلی را بررسی کنیم باید به مرحله‌ای برسیم که بتوانیم این آگاهی‌بخشی را ایجاد کنیم تا مردم بدانند سینما رفتن برای جامعه مهم است و حتی به آن‌ها این باور داده شود که سینما نرفتن خودش یک ضرر است که هم به آن‌ها وارد می‌شود و هم به فرهنگ جامعه. این یک آفت برای کشور ماست که از ۸۰ میلیون نفر جمعیت ۶-۷ میلیون نفر به سینما می‌روند. ما باید به دنبال این باشیم که چطور مردم به سینما بروند. این مساله به کارهای پژوهشی، تبلیغاتی و اجرایی نیاز دارد تا دست کم این ۷ میلیون نفر تماشاگر به ۲۰ میلیون نفر برسند. نباید فراموش کنیم که ایران وقتی ۳۰ میلیون نفر جمعیت داشت، ۸ میلیون نفر «عقاب‌ها» را تماشا کردند یا حتی برای جشنواره‌های فجر چه صف‌هایی پشت در سینماها تشکیل می‌شد و چه دعوا و درگیری‌هایی به وجود می‌آمد. یک زمان حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور سینمارو بودند و سینما رفتن اهمیت داشت اما به مرور هرچه جلو آمدیم، سینما رفتن از سبک زندگی مردم خارج شد. بخشی از آن به دلیل تنوع رسانه‌ها و سهل شدن تماشای فیلم بود در حالی که می‌دانیم سینما رفتن جذابیت دیگری دارد و این سوال مطرح است که چطور در دنیا چنین اتفاقی رخ نداده و با وجود تنوع تکنولوژی و پلتفرم‌ها و رسانه‌ها سینما رفتن هنوز در جوامع دیگر رکود پیدا نکرده است؟

رابطه این جریان مثل ساقه و ریشه است که روی هم اثر می‌گذارند چون به هر حال خود فیلم‌ها هم مهم هستند؛ یعنی ما هرچه کار تبلیغی بکنیم و مردم را به سینما دعوت کنیم بعد آن‌ها بیایند و ببینند فیلم‌های خوب و مهمی روی پرده نیستند، باز کار بی‌نتیجه می‌ماند. یکی از دلایلی که به مرور سینما رفتن از سبک زندگی مردم جدا شد همین تولید نشدن فیلم‌های خوب بود. در این میان مساله نقد در سینما هم بی‌تاثیر نبوده؛ منتقدان ما در جشنواره فجر فیلم‌هایی را تحسین می‌کنند که وقتی مردم آن‌ها را در سینما می‌بینند از تعریف‌هایی که شنیده بودند ابراز تعجب می‌کنند. بنابراین این نتیجه یک جریان است که سینما را از مخاطب جدا و آن را فستیوالی و محفلی کرد.

نصرتی: در این مورد بد نیست به «لباس شخصی» برگردیم چون یکی از بارزترین دلایل آن که از بخش فیلم اولی‌ها به بخش سودای سیمرغ جشنواره فجر راه پیدا نکرد، این بود که یکی از اعضای هیات انتخاب آن دوره به آقای ربیعی گفته بود «فیلمت بازیگر هم که ندارد!» این یک نوع نگاه است که در همین جریان و چرخه حاکم است.

ربیعی: بله، با من تماس گرفتند و گفتند از بین فیلم تو و یک فیلم دیگر که یک بازیگر استار دارد، همه فیلم تو را بهتر می‌دانستند اما گفتند اگر آن فیلم به بخش سودای سیمرغ برود، بازیگرش امکان داوری شدن را پیدا می‌کند و این یک نمونه است برای آنچه در این جریان اتفاق می‌افتد.

نصرتی: نتیجه‌ اینکه فقط به بازیگر مطرح توجه شود، همین شده که تعداد مخاطبان سینما به این وضعیت رسیده و دود آن به چشم کل سینما می‌رود.

ایسنا: آقای نصرتی این دومین همکاری شما با آقای ربیعی به کاندیدا شدن در جشنواره فجر ختم شد. از این همکاری بگویید و اینکه در دومین تجربه همکاری مشترک نقش «سعید» در «ضد» چه ویژگی‌های جذابی برای شما داشت؟

نصرتی: امیر عباس ربیعی یک توانایی دارد و آن هم این است که کار را یعنی هم بازی بازیگر و هم کلیت فیلم را تماشایی می‌کند به همین دلیل دوست داشتم دوباره این همکاری را تکرار کنم. در «لباس شخصی» تجربه شیرینی داشتم که به نتیجه نهایی نرسید. چرخه کامل کار یک بازیگر این است که در فیلمی بازی کند، به جشنواره فجر برسد و بعد هم در اکران عمومی نمایش داده شود ولی ما نه جشنواره فجر آنچنانی داشتیم – بخصوص با توجه به اتفاق‌های سال ۱۳۹۸ – و نه اینکه فیلم به اکران رسید. البته فیلم «ضد» در متن به اندازه «لباس شخصی» مرا جذب نکرد و با احترام به تیم نویسنده و محقق، تا آخر هم سردرگمی‌هایی داشتم. کاراکتر فیلم «ضد» را به آن اندازه که «یاسر» را در «لباس شخصی» از صفر تا صد شناختم، درک نکردم یعنی حتی می‌توانم یاسر ۲ و ۳ را هم در موقعیت‌های دیگر بازی کنم ولی «سعید» را نه. وقتی هم که نامزد دریافت جایزه شدم در دوره‌ای بود که امین حیایی برای «برف آخر» جایزه گرفت که من متاسفانه این فیلم را ندیدم. البته در توانایی‌های آقای حیایی شکی نیست مخصوصاً اینکه او بعد از فیلم «شعله‌ور» ورژن دیگری را از خود را ارائه می‌دهد و انگار بعد از برخورد با آقای نعمت‌الله شکل دیگری از بازیگری در او نمایان شده است. در ماجرای کاندیدا شدن برای جایزه سیمرغ بازیگران دیگری هم بودند که فکر می‌کردم با توجه به رویکرد جشنواره که افراد مطرح را بیشتر می‌بیند، جلوتر از من قرار می‌گیرند مثل هوتن شکیبا در «ملاقات خصوصی»، جواد عزتی در «مرد بازنده» یا هادی حجازی‌فر در «موقعیت مهدی» که خوب بازی کرده بودند به همین دلیل این تصور را نداشتم که حتماً باید در مقابل این بازیگران جایزه می‌گرفتم، هرچند آن را دوست داشتم اما اصلا اینطور نبود که بگویم حقم خورده شده است.

ایسنا: شما تجربه‌ عکاسی مستند اجتماعی را هم در کنار بازیگری در تئاتر داشتید و گویا اولین کار حرفه‌ای خود را در سینما با آقای ربیعی انجام دادید. کمی از این فعالیت‌ها بگویید و اینکه آیا عکاسی را همچنان ادامه می‌دهید؟

نصرتی: من بازیگری را اوایل دهه ۸۰ شروع کردم و در کنار آن خبرنگار حق‌التحریری بودم و در حوزه‌هایی مثل تئاتر کار می‌کردم. البته بیشتر کارم گرایش به سمت هنر داشت ولی خیلی زود متوجه شدم عکاسی در کنار بازیگری برای من درست‌تر است و تقریباً از سال ۸۳ بیشتر عکاس-خبرنگار بودم. حرفه عکاسی در کار بازیگری بسیار به من کمک کرد و در آن سال‌ها تدریس هم می‌کردم اما فضای امنی که عکاسی داشت مرا از بازیگری دور می‌کرد و با توجه به اینکه در مقطعی دنبال رسیدن به ثبات مالی هم بودم، از سال ۹۷ تصمیم گرفتم بیشتر تمرکزم را روی بازیگری بگذارم تا فاصله بیشتری از این حرفه نگیرم. با این حال همچنان عکاسی می‌کنم بخصوص مواقعی که اوقات بیکاری داشته باشم چون معتقدم در بازیگری بیش از استعداد، تمرکز بر کار اهمیت دارد و من به دنبال این هستم تا با تمرکز و صبوری بیشتر به هدفم برسم. از همان ابتدا که بازیگری را شروع کردم فکر می‌کردم استعداد دارم ولی ویژگی استعداد خود را فقط در توانایی بازیگری نمی‌دیدم بلکه آن را در صبوری و میزان انگیزه‌ام می‌بینم.  

ایسنا: آیا کاندیدا شدن در جشنواره فجر بر ادامه حضور و فعالیت شما در سینما تاثیر گذاشت؟

نصرتی: واقعیت این است که اکران فیلم بیشتر از کاندیداتوری -حداقل به لحاظ تعداد پیشنهاد – برای من موثر بود و شرایط بهتری را ایجاد کرد. وقتی یک فیلم نمایش داده می‌شود در کنار خبرهایی که از آن منتشر می‌شود دست‌کم چند کارگردان به یادشان می‌آید که چه کسانی این روزها بازی می‌کنند. اما الان این دردسر را دارم که مدام در فضایی مشابه کارهای قبلی پیشنهاد می‌گیرم. در عکاسی فضای متفاوت‌تری وجود دارد چون همه چیز در اختیار خود آدم است و با تلاشت می‌توانی دستمزد، شهرت و استقلال به دست آوری و شرایط جانبی، کمتر در رشد یا عدم رشد و موفقیت تاثیرگذار است اما در بازیگری خیلی چیزها دست ما نیست. وقتی بازی در «لباس شخصی» به من پیشنهاد شد دو سال در هیچ فیلمی بازی نکردم تا در آن نقش کلیشه نشوم. چنین تصمیمی در دو سال اول شروع کار، آن هم با یک فیلم توقیفی بسیار سخت است.  بعد «ضد» را بازی کردم که باز هم دو سال اکران نشد و در این مدت از کسانی پیشنهاد می‌گرفتم که دو فیلم قبلی مرا در جشنواره‌های فجر دیده بودند. من دوباره با بیکاری و بی‌پولی تصمیم گرفتم در فیلمی بازی نکنم چون نمی‌خواستم صرفاً بازیگر این نوع فیلم‌ها و نقش‌ها باشم.

در سینما اصغر فرهادی، پرویز شهبازی و حمید نعمت الله فیلمسازان مورد علاقه من هستند و دوست دارم در فیلم‌های آن‌ها یا شبیه این فیلمسازان هم بازی کنم اما در آن مدت شانس این را نداشتم که نقشی متفاوت به من پیشنهاد دهند تا اینکه سریال «سوران» با نقشی متنوع‌تر پیشنهاد شد و با توجه به موضوع فیلم و اینکه به تجزیه نشدن خاک کشور تاکید داشت، بازی در آن را پذیرفتم.

ایسنا: زمانی که شما فیلم «ضد» را بازی کردید فضای رسانه‌ای بویژه در شبکه‌های اجتماعی به این شدت دو قطبی نبود. آیا نگران برچسب‌هایی که در این فضا به برخی فیلم‌ها باموضوع‌های این چنینی ممکن است زده شود، نیستید؟

نصرتی: اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم حکومتی یا ارگانی است

نصرتی: بله نگران هستم ولی نه فیلم «لباس شخصی» را ایدئولوژیک می‌بینم و نه فیلم «ضد» را. امیرعباس ربیعی به لحاظ تفکر ایدئولوژیک با من فرق می‌کند ولی آنقدر سینما برایش اهمیت دارد که یادش می‌رود نظرات و سلیقه خود را در فیلم اعمال کند. فقط هنرش تعیین کند که چطور کار کند به همین دلیل فکر می‌کنم اگر «ضد» را کیانوش عیاری هم می‌ساخت دقیقا همین را می‌ساخت که اکنون ساخته شده است و کسی هم نمی‌گفت این فیلم مثلا حکومتی یا ارگانی است. من دوستانی دارم شبیه خودم که سیاسی نیستند. وقتی عکاس خبری و مستند اجتماعی بودم. تئاتر هم کار می‌کردم. یک روز نقش یک کُنت را در نمایشنامه دورنمات داشتم یک بار نقش یک دانشجو، یک بار هم یک روان‌پریش. زیست من به این شکل بود و طبیعتا دوستانی مشابه زیست خودم داشتم. آن‌ها وقتی «لباس شخصی» یا همین «ضد» را دیدند گفتند، دم شما گرم! البته شاید مواردی بود که خیلی باب سلیقه‌شان نبود ولی می‌گفتند چند برابر آن، چیزهای مهم‌تر در فیلم دیده و شنیده‌اند که کسی نمی‌تواند آن‌ها را بگوید. حتی می‌پرسیدند اصلاً با چنین حرف‌هایی فیلم اکران می‌شود؟ حالا برای من جای سوال است که «لباس شخصی» چطور می‌تواند یک فیلم حکومتی باشد آن وقت توقیف هم بشود؟ بنابراین در پاسخ می‌توانم بگویم بله، نگران هستم ولی بیشتر از اینکه انگِ حکومتی بخورم نگران این هستم که در نقشی کلیشه نشوم چون نقش‌های مشابه را خیلی پیشنهاد می‌دهند.  یک زمان شنیدم برای ساخت یک سریال در شبکه نمایش خانگی صحبت من شده بود. در واقع ماجرا اینطور بود که بازیگر نقش اصلی آن سریال که یکی از چهره‌های سینما بود به دلیل تشابه آن نقش با یک فیلم دیگرش آن را نپذیرفته بود و بعد هم اسم من به میان آمده بود. گفته بودند نصرتی بازیگر خوبی است ولی معروف نیست. من خودم شماره دستیار کارگردان را پیدا کردم تا بابت محبت آن‌ها قدردانی کنم اما این را هم پرسیدم که چه کسی گفته من حتماً باید نقش اصلی را بازی کنم؟ شنیده بودم قصه آن سریال خیلی جالب است و دوست داشتم حتی یک نقش کوتاه هم شده، داشته باشم.

من در تمام کارهایی که نقش اصلی را بازی کردم اصلاً از ابتدا قرار نبوده به عنوان بازیگر اصلی حضور داشته باشم. در «لباس شخصی» وقتی برای تست گریم یکی از نقش‌ها رفتم حتی نمی‌دانستم کارگردان کیست و وقتی سر تست گریم شنیدم کسی پشت سرم گفت خودشه، تازه متوجه شدم که او کارگردان (ربیعی) است. قرار بود نقش کوچکی داشته باشم که پنج سکانس هم بیشتر نداشت اما از بازی من خوششان آمد و سکانس‌هایم بیشتر شد تا یک روز که گفتند برای نقش اصلی تست بدهم. برای «ضد» هم آقای شفیعی طبق روال سینما دوست داشتند نقش اصلی را یک بازیگر چهره بازی کند که حق هم داشتند ولی گویا امکانش فراهم نشد و من دعوت شدم تا تست بدهم که آقای شفیعی هم خیلی زود تایید کرده بودند. «سوران» هم همینطور بود. یک نقش منفی و غیراصلی را می‌خواستم بازی کنم، خیلی هم بابت آن خوشحال بودم که در من ویژگی‌های بازی منفی دیده شده ولی چند روز بعد تماس گرفتند و گفتند «لباس شخصی» و «ضد» را دیده‌اند و باید برای نقش اصلی قرارداد ببندم.

ربیعی: من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم. اصلا هم به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند

ایسنا: درباره «ضد» نکته قابل توجه کاندیدا شدن چند بازیگر فیلم بود بخصوص آنکه نادر سلیمانی با وجود اینکه کمتر نقش جدی داشت در این فیلم بیشتر دیده شد. ‌ 

ربیعی: من در بازیگری یک نگاه فراتر از آنچه عرف است، دارم. البته اول این را توضیح دهم که خیلی از صحبت‌هایم در اینجا بخاطر نگاه‌ ایدئولوژیکم نیست چون به هر حال من آدمی مذهبی هستم و به لحاظ سیاسی هم به جمهوری اسلامی گرایش دارم. در عین حال با بخش زیادی از کسانی که با دیدگاه‌های من مخالفند رفاقت دارم؛ منتها زبان مشترک ما سینماست و من شخصا برای سینما بسیار اهمیت قائلم. اصلا به سینما نیامده‌ام تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنم. رشته تحصیلی من سینما بوده و مخالفم با کسانی که می‌خواهند به سینما بیایند فقط به این دلیل که می‌گویند بچه‌های جبهه انقلاب در سینما کم هستند پس باید به سینما برویم. این تفکر غلط است. من معتقدم کسی مثل آقای فرشچیان بخاطر اینکه تابلوی «عصر عاشورا» را بکشد نقاش نشده است. او عاشق نقاشی و هنر است و حال، نگاه خود را هم روی تابلو می‌کشد که عصر عاشورا هم در آن نگاه است. اگر آقای فرشچیان نگاهی ضد عصر عاشورا داشت حتما آن را می‌کشید. حرفم این است که دیکته کردن در هنر غلط است و خدا را شاهد می‌گیرم که آنچه می‌گویم بخاطر طرفداری‌ام از سینماست نه به دلیل تقابل بین تفکر خودم با تفکری دیگر – که بدون تعارف آن تفکر مقابل من در سینما رایج‌تر است.

درباره بازیگری هم که پرسیدید، معتقدم الان یک انحصار در بازیگری سینما وجود دارد. شما یکسری بازیگر می‌بینید به اسم چهره یا سلبریتی که بین ۴۰ تا ۵۰ نفر هستند و تقریباً در دو دهه گذشته فیلم‌های سینمایی ما با آن‌ها ساخته شده است. من مخالف این انحصار هستم نه به این دلیل که آن‌ها در فیلم‌های من بازی نمی‌کنند بلکه چون این انحصار به ضرر سینماست و با رکود بازیگری سینما همراه است. ما سالانه حدود ۵۰ تا ۱۰۰ فارغ التحصیل بازیگری از دانشگاه‌های خوب کشور داریم و تعداد قابل توجهی هم دانشجوی ورودی. این‌ها بی‌استعداد و بی‌سواد نیستند که بازیگر نمی‌شوند و مجبورند سراغ شغل‌های غیرمرتبط بروند. آنچه من دیدم، این بوده که فقط رابطه، انحصار و گَنگ در این میان وجود دارد و حتی گاهی فساد. ما بازیگری داریم که نانِ پول یا رابطه یا چهره‌اش را می‌خورد. پول می‌دهد، نقش می‌گیرد. چه کسی در اینجا ضرر می‌کند؟ آیا منِ بچه حزب‌اللهی که می‌خواهم فیلم بسازم و این‌ها برایم بازی نمی‌کنند ضرر می‌کنم؟ نه! این‌ها به ضرر سینماست. با آن چرخه اکران که صحبت شد، نتیجه این می‌شود که کار سینما به جایی می‌رسد که اکران فیلم «فسیل» تمام می‌شود و آن را از روی اکران تهران برمی‌دارند ولی فروش سینما پایین می‌آید به همین دلیل بی‌سرو صدا آن را دوباره به اکران برمی‌گرداند تا سینما باز هم رونق بگیرد. این سینما در حال ضرردهی است و اگر ما این انحصار را بشکنیم و درهای سینما باز شود، رقابت به وجود می‌آید. باید به جایی برسیم که اولویت بازیگر در کارش، تعداد فالوور و دستمزد نباشد بلکه به دنبال درآوردن نقش باشد. اگر او بازیگری کند سینما هم سود می‌برد چون مخاطب امروز به فیلم‌های با کیفیت زیادی دسترسی دارد و وقتی آن فیلم‌ها را با آنچه در سینمای خودمان اتفاق می‌افتد مقایسه می‌کند معلوم است که به سینما نمی‌رود و برای فیلم ایرانی ارزشی قائل نیست.

تاکید می‌کنم که این حرف‌ها به نگاه و ایدئولوژی من ارتباطی ندارد، بلکه سلیقه و نگاه مستقل من است که باید بگردیم و یک استعداد جدید پیدا کنیم. من این نگاه را در تمام عوامل فیلمم دنبال می‌کنم یعنی در جایی که استعداد وجود دارد به دنبال افراد تازه هستم اما مثلاً در بخش طراحی صحنه که سراغ یک سلبریتی همچون دکتر شجاعی رفتم به این دلیل بود که جایگزین دیگری پیدا نکردم تا در حد ایشان آرتیست باشد. من به عنوان یک آدم فرهنگی صرفاً وظیفه ندارم که فیلم تولید کنم. من به سینما تعهد دارم تا در حد وُسع خودم تلاش کنم که هم فیلمم بالا بیاید و هم سینما ارتقا پیدا کند. نمی‌توانم یک عده سلبریتی را نردبان خود کنم و با اسم و شهرت آن‌ها بالا بروم. با همین نگاه برای فیلم «لباس شخصی» بازیگر انتخاب کردیم که خوشبختانه آقای والی‌نژاد هم خیلی با من همراهی می‌کرد چون خودش همین نگاه را دارد. البته سر فیلم «ضد» نگاه آقای شفیعی این بود که حتماً چند نقش اول را از بازیگران چهره دعوت کنیم ولی من اصرار داشتم که با همان سیکل «لباس شخصی» پیش بروم. در نهایت به این نتیجه رسیدیم سراغ کسانی برویم که برای مخاطب شناخته شده هستند اما متفاوت باشند و در زمینه‌هایی که کلیشه نیستند استفاده کنیم. برایم مهم بود بازیگرانی را دعوت کنیم که برای نقش خود انگیزه داشته باشند و زحمت بکشند نه اینکه صرفاً برای پول بیایند.

یادم می‌آید سال ۹۴ پیش تولید فیلمی را انجام می‌دادم که یکی از گزینه‌هایم برای نقش اصلی جدی جواد عزتی بود. آن زمان او هنوز نقش‌های جدی را بازی نکرده بود. همه مخالفت کردند به غیر از آقای مرادی (فیلمبردار). می‌گفتند او بازیگر کمدی است و نمی‌تواند نقش جدی را بازی کند ولی من معتقدم کسی که می‌تواند نقش کمدی را خوب بازی کند، بسیار توانمندتر از بازیگری است که فقط نقش‌های جدی را خوب بازی می‌کند. بر همین اساس من و آقای شفیعی نادر سلیمانی را برای «ضد» انتخاب کردیم و ایشان وقتی فیلمنامه را خواند اولین حرفش این بود که چرا این نقش را به من پیشنهاد دادید که من هم همین توضیحات را دادم. او بسیار انگیزه داشت می‌گفت ۴۰ سال است که می‌خواهد اثبات کند «ساعت خوش» فقط یک وجه از توانایی‌های اوست. نادر سلیمانی کسی است که با بهرام بیضایی مأنوس بوده، برای داریوش مهرجویی تئاتر بازی کرده و ما را در همان سکانس‌های اول شگفت‌زده کرد. خانم لیندا کیانی هم همینطور است. او ۲۰ سال است که کار می‌کند و برای من افتخار بود که اولین نامزدی دریافت جایزه جشنواره فجر او با فیلم من اتفاق افتاده است. این بازیگرها دنبال بستری تازه هستند. البته این را هم می‌دانم که بسیاری از کارگردان‌ها تحت تاثیر تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مجبور به انتخاب هستند و شاید به این موضوع بی‌توجه باشند در حالی که آقای فرهادی هم این کار را انجام داده و در «قهرمان» از بازیگرانی در شیراز که ما نمی‌شناسیم بازی‌های بسیار خوبی گرفته است.

ایسنا: آقای مرادی شما هم از همکاری خود در این فیلم بگویید و اینکه الان هم فیلمبرداری «احمد» را انجام می‌دهید.

مرادی: اولین همکاری من با امیرعباس ربیعی به فیلم‌های کوتاه «ولد» و «ماه در خانه» برمی‌گردد و بعد هم «لباس شخصی» و «ضد» پیش آمد. در اولین تجربه‌ای که با هم داشتیم او خیلی جوان‌تر بود و بعدها که دوباره کار کردیم متوجه تغییر زیاد در کار و نگاهش شده بودم. امیر عباس یک ویژگی مهم دارد که هنر را صِرف هنر می‌بیند. بازی برایش مهم است و به همان اندازه صحنه فیلمبرداری، نور و بقیه عوامل دخیل در فیلم هم برایش اهمیت دارند. این توجه برای عوامل پشت صحنه یک فیلم مسئله‌ای مهم است که به کار آن‌ها توجه شود. شاید قبلا فکر می‌کردم او یک آدم حزب‌اللهی است و چنین توجهی به بخش‌های دیگر تولید فیلم نداشته باشد ولی بعد متوجه شدم او واقعاً آرتیست است. «احمد» را هم که مشغول کار هستیم، فیلم خوبی شده و با توجه به کمتر بودن رگه‌های سیاسی، مخاطب از آن لذت خواهد برد.

ایسنا: آقای ربیعی شما گفتید که به سینما نیامده‌اید تا حرف‌های ایدئولوژیک بزنید. با این رویکرد چه نظری درباره تصمیم‌ سیاستگذاران فعلی سینما در ریل گذاری جدید سینما دارید که بر گونه‌هایی خاص از جمله سینمای انقلابی تاکید دارند.  

ربیعی: به نظر من این نگاه اشتباه است. سینما هنر است و جهت‌دهی در هنر غلط است. این اصلاً شدنی نیست و یک کار ابتر است. هنرمند ربات نیست که کنترل او در دست یک فرد دیگر باشد. وظیفه مسئولین فرهنگی صرفاً این است که زمینه را برای کار هنرمند فراهم کنند. اما متاسفانه قیف برعکس شده که البته فقط در هنر هم نیست. اول باید این را بررسی کنیم که ما چرا طرفدار انقلاب اسلامی هستیم؛ چون ذات حکومت اسلامی این است که مسئول در آن کسی است که نوکری و خادمی مردم را می‌کند؛ یعنی سنگ‌ها و سنگلاخ‌ها را در جاده‌ها از میان برمی‌دارد تا مردم حرکت کنند. وظیفه آن‌ها سهل کردن مسیر است و این غیر از نوکری معنای دیگری ندارد. در مکتب دفاع مقدس این نگاه مشهود است. کار فرماندهان گردان‌ در آن دوران چه بود؟ آن‌ها نوکری کسانی را می‌کردند که می‌جنگیدند و مسیر را نظم می‌دادند. این فرهنگ دفاع مقدس از همان فرهنگ انقلاب اسلامی می‌آمد ولی به مرور این مکتب تغییر مسیر داد تا مردم در خانه‌های خود بمانند و دولت برای آن‌ها تصمیم گیری کند. این به فرهنگی تبدیل شد که برتری مدیران را القا می‌کرد. جامعه هنری هم به همین شکل است. هنرمند می‌گوید چه چیزی می‌خواهد بسازد و مدیر وظیفه دارد شرایط را فراهم و مشکلات را برطرف کند اما تصور برخی آقایان این است که اگر من پشت میز نشسته‌ام هنر را می‌فهمم. پس من به تو می‌گویم چه کار بکنی و چه کار نکنی. در این شرایط کسی مثل من یک دغدغه دارد؛ اینکه نکند فیلمی بسازم که مسئله‌ام نباشد. تمام حراست من از خودم این است که آنچه می‌گویم برای خوشایند این جناح و آن جناح نباشد و حرف خودم باشد.

برای فیلم «ضد» هیچ گروهی نیست که از تمام فیلم خوشش آمده باشد. من هم اصلاً قصد نداشتم تا چیزهایی را بگنجانم که هر دو طرف آن را دوست داشته باشند. در چنین شرایطی کار فیلمسازی سخت است و برای کسی مثل من سخت‌تر است تا آنچه را خودم می‌خواهم بسازم. البته شاید همه، تحمل این سختی‌ها را نداشته باشند آن موقع است که ممکن است فیلمسازی شوی که پول بگیرد و بگوید چه چیزی دوست دارید تا برایتان بسازم. این افراد هر کدام از فیلم‌های خود را به یک شکل می‌سازند و می‌شوند فیلمساز سفارشی. اینطور هم نیست که فیلمساز سفارشی فقط در بین ارزشی‌ها باشد. یکی می‌آید در بخش حاکمیتی با پول حاکمیت برایش فیلم می‌سازد، بعد به بخش خصوصی می‌رود و با پول و نگاه آن‌ها فیلم دیگری می‌سازد. همه فیلم‌هایش هم بد می‌شود چون مگر می‌شود هنرمند آنچه را عقیده ندارد بسازد و بعد به شاهکار تبدیل شود؟ پس تبدیل می‌شود به یک فیلمساز سفارشی‌ساز که فیلم‌هایش بد است ولی محبوب مدیران است، حتی محبوب بخش خصوصی هم می‌شود.

در سوی دیگر، طیفی از فیلمسازان هم هستند که مبارزه می‌کنند ولی به نتیجه نمی‌رسند و دیگر فیلم نمی‌سازند. نمونه‌هایش را هم داریم که سال‌هاست کارگردان‌هایی فیلم نساخته‌اند، درواقع ما یکسری نیروی انسانی نخبه را هدر داده‌ایم که می‌توانستند فیلم‌های خوبی بسازند. در این اوضاع من معتقدم و باز هم تاکید می‌کنم که سینما یک زبان مشترک است و آرزو می‌کنم مخاطبم وقتی از سالن سینما بیرون می‌آید، بگوید فیلم خوبی را بعد از دو ساعت دیده هر چند هرچه فیلمساز گفته دروغ بود. این کاملاً برای من خوشایند است. همانطور که برای خودم پیش آمده، فیلمی را در سینما دیده‌ام که بسیار دوست داشتم ولی جهان آن را قبول نداشتم. من فیلم «فهرست شیندلر» را می‌بینم، به شدت هم ضدصهیونیستم. با دیدن آن فیلم برای یهودی‌ها گریه می‌کنم، قبولشان هم ندارم اما برای سینمایش دست می‌زنم و آرزو می‌کنم که بتوانم «فهرست شیندلر» بسازم. این یعنی همان مشترک بودن زبان سینما و بسیار بدم می‌آید وقتی می‌دانم فیلم بدی ساخته‌ام اما به من بگویند آفرین که به فلان موضوع پرداخته‌ای.

نکته دیگر هم در این موضوع ممیزی است و من در این زمینه، جایی گیر کرده‌ام که نه می‌توانم به عقب برگردم نه به جلو بروم مثل کوهنوردِ گیر کرده در میانه راه که نه می‌تواند بالا برود و نه می‌تواند پایین برگردد. به من می‌گویند فیلم سفارشی‌ و حکومتی می‌سازی در حالی که من یک فیلم درباره انقلاب اسلامی ساختم، با سازمان اوج هم ساختم و بعد بخش دیگری فیلم مرا توقیف کرده است. چرا توقیف شده؟ چون در برابر ممیزی‌اش مقاومت کردم در صورتی که همین الان می‌توانم فیلم «لباس شخصی» را با حذفیات اکران کنم ولی نمی‌توانم بپذیرم که چنین فیلمی برای من باشد. حرف من این است که سینما منبر نیست. یک هنر است و هر کس باید زیست خود را در آن بسازد.  مدیران فرهنگی ما اگر می‌خواهند در این هنر جهت‌دهی داشته باشند، باید ابتدا در بخش آموزش و تربیت نیروها و در زیست آن‌ها، نگاه خود را ترویج دهند و آن را تبلیغ کنند تا فیلمساز در تربیتِ زیستِ شخصی خود متناسب با آنچه حق است بار بیاید نه با آنچه یک مدیر می‌پسندد. در واقع می‌خواهم بگویم اگر مدیری بر این باور است که آنچه می‌گوید حق است، نگاه خود را تربیت کند و بعد ترویج دهد نه اینکه همه را تهدید یا الزام کند که حرف او را بپذیرند و اگر کسی جز نگاه او را داشت، حق فعالیت ندارد.

نصرتی: متاسفانه مسئولان فرهنگی ما همین کار را انجام می‌دهند و همین شده که ناصر تقوایی سال‌ها فیلم نساخت در حالی که مگر چند سال یک بار کسی مثل او به این دنیا می‌آید؟  پسندیده این بود که اجازه می‌دادیم همه افراد با دیدگاه‌های مختلف، سینمای خود را بسازند و آن وقت می‌دیدند اگر کسی حرف آن‌ها را نمی‌زند، افرادی را به همان مدلی که امیرعباس تعریف کرد، بیاورند تا جهان خود را به او انتقال دهند. این طور حرف همه شنیده می‌شود ولی وقتی بسیاری از سینماگران بزرگ ما خانه‌نشین شده‌اند، کم کم به وضعیت امروز می‌رسیم که می‌بینیم چه فیلم‌هایی پرفروش هستند.

ربیعی: این ماجراها یک وجه دیگر هم دارند و اینکه فضا آزاد نیست تا کسانی مثل من یا مهدی نصرتی صرفاً با یک اثر، مواجهه سینمایی داشته باشیم. وقتی هزاران انگ، فشار و بایکوت به وجود می‌آید در سوی مقابل لجبازی‌هایی هم دیده می‌شود. در حالی که اگر معیار همه، “سینما” باشد شرایط فرق می‌کند. یادمان نرفته که با آقای فرهادی در یک جشنواره بخاطر امیر جدیدی چه برخوردی کردند چون می‌گفتند با بازیگری فیلم ساخته‌ای که با سازمان اوج در «تنگه ابوقریب» بازی کرده و آقای فرهادی جواب درستی داد که او بازیگر است. بازیگر فقط نقش را می‌بیند. درواقع این فیلم است که باید موافق جهت فکری و تفکر فیلمساز باشد نه بازیگر. مگر قرار است هر کسی که در یک اثر هنری کار می‌کند با تفکر صاحب آن و سازنده آن موافق باشد؟ وقتی هر دو طرف این ماجرا را، به این شکل ترسناک می‌کنیم ضرر آن را موافقان یا مخالفان آن تفکر یا جناح نمی‌بینند، بلکه بیش از همه سینما ضرر می‌کند و در نهایت فرهنگ و مردم مملکت آسیب می‌بینند.

ایسنا: اگر مسئله نفوذ که گفتید برای شما جدی است، دغدغه پرداخت به آن را در دوران معاصر هم دارید؟  

ربیعی: بله چون در «لباس شخصی» و «ضد»، داستان با ادامه یافتن نفود تمام می‌شود. اساسا  برای من یک بحث جدی درباره نفوذ این است، کسانی که صاحب مسئولیت هستند، سهواً و بیشتر هم عمداً، سعی می‌کنند مسئله نفوذ در جمهوری اسلامی، یک مسئله سطح پایین جلوه داده شود. مثلاً می‌گویند عامل فلان خرابکاری در یک نیروگاه هسته‌ای یک کارگر بوده در حالی که به نظرم این فقط سطحِ پایین جلوه دادن نفوذ است. نفوذ یک مسئله جدی است و آنقدر توانسته خود را در رده‌های بالا جای دهد که از ما رئیس جمهور (شهید رجایی) گرفته؛ آن هم توسط کسی که در شورای امنیت ملی ما حضور داشت. سوال این است که آیا همین یک مورد بود و تمام شد؟ به نظر می‌رسد خیر، چون نفوذ مسئله‌ای است که حتی با دستگیری و اعتراف یک فرد هم نمی‌توان درباره آن به یقین رسید.

در تاریخ ما بحث‌های جدی وجود دارد از جمله درباره ترور شهید رجایی که وقتی سازمان (منافقین) فردی را در سطح دبیری شورای امنیت ملی دارد چرا با ترور یک رئیس‌جمهور، او (نفوذی) را می‌سوزاند؟ بخصوص آنکه اگر کشمیری لو نمی‌رفت ممکن بود در دهه‌های بعدی رییس جمهور ایران شود. پس یک بحث جدی این است که شاید کشمیری‌های دیگری همچنان هستند. شهید لاجوردی طبق آنچه در وصیت نامه‌اش اشاره شده، از جمله کسانی بود که اعتقاد داشت نفوذ در سیستم جمهوری اسلامی به شدت جدی است. او معتقد بود خطر منافقینِ انقلاب از خطر منافقینِ خلق بیشتر است. برهمین مبنا من هم معتقدم در کشور ما خلل‌های مدیریتی دو عامل دارند. مسئله مهم این است که کشف نفوذ، اطلاعات دقیق و سند می‌خواهد نه تحلیل. با رشد تکنولوژی هم کشف سند بسیار سخت است به خصوص اگر مواردی مثل آن جاسوس معروف روسیه در غرب باشد که جایگاه بالایی در سیستم یک کشور داشت و وقتی او را پیدا می‌کنند در پاسخ به اینکه چطور ارتباط برقرار می‌کرده، می‌گوید من فقط یک بار ارتباط گرفتم آن هم همان ابتدای کار بود، چون به من گفته بودند تو فقط وارد این سیستم بشو و سعی کن کسانی در آن کشور مسئولیت بگیرند که یا با ما مخالفتی نداشته باشند یا تخصص نداشته باشند. این حرف‌ها اعتراف‌هایی بود که بعد از ۳۰ سال از او گرفته شد.

ایسنا: با توجه به تمام این مباحث سیاسی که درونمایه اصلی فیلم «ضد» برمبنای آن شکل گرفته، برای دعوت مخاطبان خود به تماشا، فیلم را چطور معرفی می‌کنید؟

ربیعی: من خواهش می‌کنم که مردم بدون پیش فرض و حب و بغض فیلم را ببینند و تعهد می‌دهم وقتی آن را دیدند، یک فیلم سرگرم‌کننده و جذاب را دیده باشند و به اندازه خود فیلم از آن لذت ببرند. نگرانی من فقط پیش‌فرض‌هایی است که سبب دیده نشدن فیلم می‌شوند.

مرادی: فکر می‌کنم «ضد» جدا از داستانش، سینماست که روی همه جنبه‌های آن زحمت کشیده شده است. دعوت می‌کنم که مخاطبِ صرف سینما حتماً «ضد» را ببیند چون به لحاظ کارگردانی یک ساختار سینمایی با بازی‌ها بسیار خوب دارد و کسانی که به سینما علاقمند هستند از آن لذت می‌برند. «ضد» یک فیلم بیگ پروداکشن است و از آنجا که سینمای امیرعباس ربیعی به معنای واقعی سینماست، حتی در پلان‌های بسته هم لایه به لایه میزانسن یا دکوپاژ بسته شده است؛ پس من هم امیدوارم درباره فیلم پیش‌داوری نکنند.

نصرتی: آنچه دوستان گفتند حرف‌های من نیز است و فقط اضافه می‌کنم که می‌دانم بخشی از دلیل سینما نرفتن مخاطب بخاطر این است که احساس می‌کند حرف‌ها در سینما آنطور که باید تنوع ندارند و شاید به همین دلیل است که سراغ طنز می‌رود. می‌دانم دل مردم از سینما شکسته و ای کاش شرایطی به وجود آید که حرف دل همه در همه جنبه‌ها زده شود اما گاهی سینما با آدم کاری می‌کند که دو ساعت بگذرد و تو حتی ساعت خود را نگاه نکنی که چقدر زمان گذشته؛ این خاصیت سینمای امیرعباس ربیعی است.

رسانه سینمای خانگی – «ساترا» ذیل یک وزارتخانۀ منفعل و یا سازمان کرخت، کارآیی دارد؟

هادی مرادی: در عصر پیش رو، سینما با استفاده از سکوهایی به نام پلتفرم، می توانست در کمترین زمان ممکن خود را به راحتی و بی دغدغه به خانۀ مخاطبان خود رسانده، جهان‌بینی، ایدئولوژی و سبک زندگی آنان را از نزدیکترین فاصله مورد تغییر و تبدیل قرار دهد؛ مخاطبان هم در کنار خانواده و زیر سقف خانۀ خود، تصویری شفاف و صدایی قدرتمند را از آنچه سینما می خواهد ارائه کند، در ساختاری نو و گسترده در گوشه گوشه کشور پهناور ایران زمین، تحت عنوان «شبکه نمایش خانگی» دریافت نمایند و با آن به تعامل بپردازند

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ خواهی نخواهی، سینمای ایران نیز همانند دیگر ارکان فرهنگ و هنر جهان، دیر یا زود متأثر از اینترنت می‌شد و معلوم بود که در عصر اینترنت، سینما معنا و مفهومی عمیق‌تر از گذشته پیدا می کرد و می توانست ضریب نفوذ خود را در زندگی و مناسبات انسانی و اجتماعی بیش از گذشته افزایش دهد. قهراً این ضریب با ایجاد پلتفرم‌ها (سکوها)، سرعتی چند برابر پیدا می نمود.

در عصر پیش رو، سینما با استفاده از سکوهایی به نام پلتفرم، می توانست در کمترین زمان ممکن خود را به راحتی و بی دغدغه به خانۀ مخاطبان خود رسانده، جهان‌بینی، ایدئولوژی و سبک زندگی آنان را از نزدیکترین فاصله مورد تغییر و تبدیل قرار دهد؛ مخاطبان هم در کنار خانواده و زیر سقف خانۀ خود، تصویری شفاف و صدایی قدرتمند را از آنچه سینما می خواهد ارائه کند، در ساختاری نو و گسترده در گوشه گوشه کشور پهناور ایران زمین، تحت عنوان «شبکه نمایش خانگی» دریافت نمایند و با آن به تعامل بپردازند.

«شبکه نمایش خانگی» در این دوران، امکانات جدید و مطلوب تری را فراهم می سازد که «گستردگی جامعۀ مخاطبان»، «بسیار ارزان تر بودن»، «به سهولت در دسترس بودن»، «آزادی انتخاب اثر مورد نظر»، «آزادی انتخاب زمان مناسب برای دریافت و نمایش اثر»، «وجود جذابیت‌های خاص صوتی و تصویری»، «بهره مندی از رویکرد انتقادی عمومی تر و صریح‌تر»، «استفاده از قالب‌های متنوع تر و مخاطب پسندتر»، «کمتر بودن قید و بندهای موضوعی و ساختاری»، و بسیاری دلایل و امتیازات دیگر بخشی از آنهاست که تأثیرگذاری فرهنگی فوق العاده ای را نسبت به سینمای سالنی و البته در مقایسه با تلویزیون بر جای خواهد گذاشت؛ به خصوص آن که روزگار تیرۀ ولنگاری فرهنگی (که ناشی از سال‌های مدیریت خاکستری متمایل به بنفش است) سینمای سالنی و تلویزیون را (کم یا زیاد) به کرختی و روزمرگی مرگ آوری نیز دچار نموده است.

بپذیریم یا نپذیریم، فناوری های نوین، از جمله «شبکه نمایش خانگی» خود را تحمیل خواهد کرد، و جریان پویا و فعال فیلم و سینمای کشور راه خود را برای رسیدن به چشم و نگاه بیننده از دهلیز این شبکۀ تازه متولدشده، پیدا خواهد نمود. این همان شرایط جدیدی است که متأسفانه برخی مسئولان و سینماگران آگاهانه یا از سر ناآگاهی هیچگاه به آن اعتنایی نکردند. این بخش از مسئولان و مدیران، چنین واقعیت بزرگی را همواره انکار کرده، به نوعی خوش باورانه از بار مسئولیت آن شانه خالی نمودند؛ یا آن که خود را به خواب زده، در جهت جریان آب شنا کرده، فضای موجود را دوره ای گذرا برشمردند که به زودی به پایان می رسد!… برخی دیگر هم به تصور این که آب از سر گذشته به شکل اغراق آمیزی با این پدیده روبرو شدند و خود را به میدان انفعال کشاندند، به نحوی که مورد اهانت و تمسخر جریان قدرتمند و فرصت طلب این شبکه قرار گرفتند. مدیرانی که اقتضای زمان و فناوری‌های روز خود را نشناختند، مغز و ذهن خود را در محیطی ایزوله نگه داشتند و وقت خود را به نظریه‌پردازی، سیاسی بازی، و معاملات بین‌حزبی مصروف کردند؛ یا آنچنان مرعوب عظمت و عمق فناوری شدند که خودباخته و مسخ شده، عنان کار را رها نمودند. چه بسا، وضعیت امروز فیلم، سینما، و تلویزیون ناشی از همین افراط و تفریط‌های مدیریتی است؛ مدیریت کسانی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم و از طرق گوناگون بر تن رنجور فیلم، سینما، و تلویزیون ایران ضربه وارد می کنند.

بر همین پایه ناگفته پیداست که، هرگونه غفلت از «شبکه نمایش خانگی»، یا هر گونه برخورد غیرعاقلانه و غیر کارشناسانه با این پدیدۀ نوین، نوآورانه، و فناورانه پیامدهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، سیاسی، هویتی، و… را به دنبال خواهد داشت. وضعیت و فضای این روزهای «شبکه نمایش خانگی» شاهدی بر این مدعاست که علیرغم تلاش مدیریت جدید، چه بسا آثار سخیفی در آن مشاهده می‌شود. آثاری که ادبیات گفتاری و رفتاری غیر قابل دفاعی را عرضه می دارد و اساساً توقع هم ترازی با فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامی را به باد می دهد. متأسفانه «شبکه سینمای خانگی»، پیش تر تا حدودی به حیاط خلوت تفکرات ضد اخلاقی، ضد ایرانی، و ضد اسلامی تبدیل شده بود که ضمن به مشام رسیدن بوی تعفن پولشویی، عده‌ای سودجو فیلم و سریال‌های کثیف را به خورد مردم می دادند که در زیرلایه‌های آن ارزش های جامعه را تضعیف می کردند. این تأثیر همان بی‌تدبیری های عمدی یا سهوی مدیران و مسئولان و دست اندرکاران نادان است که در بالا بدان اشاره شد.

همین دلایل و شرایط، برخی مسئولان و دست اندرکاران دغدغه مند در این عرصه را واداشت تا ضمن همگن‌سازی خود با آینده و دوران آتیِ پیش رو، نه‌تنها رسالت و مأموریت‌های مجموعه فیلم و سینمای کشور، بلکه اساساً هویت آن را هم بازتعریف کنند تا در عین پای بندی به اصالت های ذاتی، بتوانند در فضای نوین نقش‌آفرینی ویژه ای داشته باشند. لذا به دنبال بررسی اوضاع و شرایط، (به دلایلی که بعداً توضیح داده می شود) بحث نظارت بر صوت و تصویر فراگیر (که «شبکه نمایش خانگی» بخشی از آن است) به سازمان صدا و سیما واگذار شد.

طبیعی است شرایط موجود که «ناشی از ولنگاری فرهنگی»، «ناشی از پول های کثیف»، «ناشی از سرمایه گذاری دشمنان غربی»، و «ناشی از فرصت طلبی، حرص، و طمع عده ای از افراد متمول و مرفه بی درد» و… بود، برای تغییر به سمت نظم و نظام و انطباق با ارزش های واقعی ملت و کشور ایران، و رعایت اصول و فروع قانون با سرسختی، مخالفت، بهانه جویی، کارشکنی، و جوسازی همان عدۀ ناسازگار مواجه گردد و با بهانه های گوناگون در مورد چیستی، چرایی، چگونگی، کیستی، زمان، و مکان این تغییر و با استفاده از بازوهای نفوذی خود در بخش های مختلف به گروکشی و تسویه حساب پرداخته شود.

با این حال، بر اساس آن چه گفته شد، نباید فراموش کرد وجود نهادی توانمند، هدفمند، و متکی به ساختاری قدرتمند و با هویت، در جهت سیاست‌گذاری، تصمیم‌گیری و نظارت بر «شبکه نمایش خانگی» از نان شب هم واجب‌تر است تا با هر عنوانی و ذیل هر سازمانی که هست، حامی و مدافع هویت و فرهنگ انقلاب و پاسدار تمدن ایران اسلامی باشد. مسلم است که، این نهاد، باید برخوردار از «قدرت اجرایی بالا»، «هویت تثبیت‌شده»، «مقررات و مصوبات روشن»، «ضمانت اجرایی متناسب»، و «مدیران، کارشناسان، و عوامل عاقل، عالم، توانمند، سالم، شجاع، پیگیر، مقاوم، و دورنگر» باشد تا هم اعتماد کامل حاکمیت را به دست آورد و هم جریان لمپن، فرصت طلب، زیاده خواه، رانت خوار، و منفعت جوی مخالف را به تمکین وادارد.

به نظر می رسد، با تدبیر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی، ساترا از چنین وضعیتی برخوردار باشد. پس ضمن امیدواری به موفقیت این بخش از خدمتگزاران و مدافعان فرهنگ و هویت ملت و کشور ایران، باید تلاش شود به جای ایراد اشکالات ناوارد و بهانه گونه، تا حد امکان به این نهاد نوپا، کمک گردد.

رسانه سینمای خانگی- تولید استراتژیک نیازمند نقشه‌راه است

مهدی عظیمی میرآبادی معاون اسبق سازمان امور سینمایی کشور در خصوص چرایی عدم تولید آثار فیلم و سینمای استراتژیک گفت: شاید تعبیر پر هزینگی، برای برخی از مصداق های فیلم و سینمای فاخر درست باشد، اما اینکه هر اثر فاخری پر هزینه است قطعاً تفکری ناسالم و نادرست است.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، این کارشناس فرهنگی افزود: به خوبی روشن است، همه خواستی که نظام جمهوری اسلامی از خروجی بخش فیلم و سینما و فرهنگ و رسانه دارد، تقریباً در حوزه تولید و عرضه کالاهای فرهنگی و هنری استراتژیک خلاصه می شود. این یک اصل است که اساساً هر نظام و ساختاری، چه حکومتی، چه دولتی، چه عمومی، و چه خصوصی برای رسیدن به هدف مطلوب خود، نیاز به طراحی و تبیین استراتژی دارد؛ و ناگفته پیداست که اگر در آن مسیرحرکت نکند، حتماً به نتیجه مورد نظر نخواهد رسید.

وی سپس با طرح این پرسش که ما در ابتدا باید از خودمان سؤال کنیم که فیلم استراتژیک، یعنی چه؟ اظهار داشت: اتفاقاً دلیل این که بسیاری از هنرمندان و مسئولان از طرح عنوان فیلم استراتژیک واهمه دارند و گمان می کنند با یک موجود عجیب و غریب طرف هستند، به تعریف مغلوب و وارونه ای بر می گردد که از فیلم استراتژیک شده است. بعضی می گویند فیلم استراتژیک یعنی فیلم پر هزینه و حالا هر کس از فیلم استراتژیک حرف زد و پرسید، به او اتهام زده می شود که قرار است منابع مالی بزرگی را هدر بدهد یا از این پشم برای خود کلاهی ببافد! در صورتی که این دیدگاه و باور از اساس غلط است. این تعریفی که از فیلم و سینمای استراتژیک می شود، درست مثل همان تعریف غلطی است که سال ها قبل برای فیلم فاخر مطرح شد. در واقع افراد خواسته یا ناخواسته، به شکلی کاملاً اشتباه آثار پر هزینه را به عنوان «فیلم فاخر» جا انداختند، در حالی که حقیقتا این گونه نیست؛ البته شاید تعبیر پر هزینگی، برای برخی از مصداق های فیلم و سینمای فاخر درست باشد، اما اینکه هر اثر فاخری پر هزینه است قطعاً تفکری ناسالم و نادرست است.

عظیمی میرآبادی تأکید کرد: فیلم فاخر الزماً فیلم پر هزینه ای نیست؛ گرچه ممکن است آثار پر هزینه ای هم طی این سال ها در سینمای و تلویزیون کشور ساخته شده که تنها بیت المال را از بین برده اند و صد البته که اصلاً فاخر نیستند. در خصوص فیلم و سینمای استراتژیک هم وضعیت به همین منوال تصویر شده است. در واقع تولید و عرضه فیلم و سینمای استراتژیک، مسیری خواهد بود که کشور را به هدف مطلوب می رساند. چرا که هر فرد یا سازمانی اعم از فردی، خانوادگی، جمعی، محلی، ملی، منطقه ای، یا جهانی، اگر هدف و چشم اندازی برای خود داشته باشد، علی القاعده برای رسیدن به آن هدف باید مسیری را طی کند. این مسیرها نقشه راه است که از آن با تعبیر راهبرد یا استراتژی یاد می شود. بنابراین لازمه حرکت صحیح در این مسیرها، شناخت، طراحی، و تبیین استراتژی است.

مدیرعامل سابق انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس خاطرنشان کرد: وقتی در قوانین بالادستی و منویات امامین انقلاب اسلامی، اعتلای اعتقادات دینی، تعمیق هویت ملی، حمایت از مظلوم، مقابله با ظالم، و… به عنوان بخشی از اهداف وقوع انقلاب اسلامی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی برشمرده می شود، در عرصه فیلم و سینما هم باید همان محصولی تولید و ارائه شود که در این مسیر پیش برود. این قید تنها برای فیلم و سینما نیست، بلکه تمامی حوزه های عملکردمان باید مبتنی بر این استراتژی باشد.

این تهیه کننده ارشد تلویزیون متذکر شد: فیلم و سینمای استراتژیک به گونه ای است که همه کسانی که برای نظام کار می کنند خود را با آن هم سو می بینند و همراهی می کنند. ولی متاسفانه اینگونه نیست! چون جایی در جمهوری اسلامی نیست که این راهبرد را تعریف کرده باشد، تقسیم وظایف نموده باشد، پیگیری کرده باشد، و در عین حال نظارت معطوف به پاسخگویی را هم به عمل آورده باشد. نگاهی گذرا به سپهر فیلم و سینمای کشور نشان می دهد؛ علاوه بر بخش های خصوصی و صنفی، ده ها مجموعه دیگر که اتفاقا همه از بودجه بیت المال مصرف می کنند، در زمینه های تحقیق، پژوهش، فیلمنامه، تولید، تجهیزات، زیرساخت ها، امور فنی، امور پشتیبانی، مجوزها، نظارت ها، تسهیل ها، گلوگاه ها و امثال این ها هستند که در زمینه فیلم و سینما کار می کنند.

وی ادامه داد: از آن جمله به زیرمجموعه های سازمان صدا و سیما مثل گروه های برنامه ساز، شبکه ها، سیمافیلم، سیمرغ؛ زیرمجموعه های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مثل فارابی، مرکز گسترش، انجمن سینمای جوان؛ زیرمجموعه های سپاه و بسیج مثل سازمان اوج، شهید آوینی، روایت فتح، بسیج هنرمندان، مرکز آفرینش ها؛ زیرمجموعه های ستاد کل مثل بنیاد حفظ آثار، موسسات فیلم سازی ارتش و سپاه؛ زیرمجموعه های سازمان تبلیغات اسلامی مانند حوزه هنری، دانشگاه سوره، و…؛ زیر مجموعه های بنیاد شهید؛ زیرمجموعه های شهرداری ها و بسیاری دیگر از این گونه نهادها هستند که کار می کنند بدون این که هیچ ارتباط سازمان یافته، دقیق، و تعریف شده ای بین آنان در بستر استراتژی انقلاب و جمهوری اسلامی وجود داشته داشته باشد. البته چیزهایی هست، اما همه چیز بر اساس درک و دریافت افراد مسئول این نهادها تعریف می شود و هیچگاه به صورتی جهت مند برای تمامی آنان نقشه راه های کلی و جزیی، راهبردهای اساسی، و زیرراهبردهای معطوف به هر یک، تعیین و ابلاغ نشده است. البته این وظیفه در کلیت به عهده تنها یکی از آن ها نیست، بلکه می طلبد جایی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی برای این فکری بکند. نتیجه این ترک فعل همان است که با تعابیری همچون ولنگاری فرهنگی از آن یاد می شود و راه را برای اتلاف بیت المال، نفوذ نفوذی ها، سیطره باندهای فاسد، از بین بردن امید، اخلاق، و نیروی انسانی فعال و ارزشمند باز کرده است. اگر کار اساسی و بسیار مهم طراحی و تبیین استراتژی انجام شود که هر شخص حقیقی و حقوقی بتواند بر اساس یک تراز و شاقول منطقی و اصولی از پیش تعیین شده، به این پرسش فکر کند که جهت و سمت و سوی کاری که می کند، کدام است؟ آیا اهداف مورد توجه انقلاب و جمهوری اسلامی در آن لحاظ شده است؟

این سینماگر افزود: در شرایطی که این تراز و شاقول نیست، فیلم ها معمولا به کالاهایی سطحی، سلیقه ای، نامتناسب، و بی ربط با راهبردها و سیاست های کلان کشور می شود. اگر این چنین فیلم هایی را در سبد تولیدات خصوصی و غیرخصوصی شاهد هستیم، به این دلیل است که متاسفانه در این عرصه بسیار بسیار مهم طراحی، ترسیم، تبیین، استراتژی روشن و مشخص و تقسیم وظایف و برنامه ریزی بر مبنای آن در حوزه فیلم و سینما صورت نگرفته است و کسی هم پاسخگو نیست.

عظیمی میرآبادی سپس با بیان اینکه ما نیاز به نقشه راه درست داریم اظهار داشت: سازمان صدا و سیما یا سازمان سینمایی به تنهایی قدرت این را ندارد که بتواند برای کل سیستم برنامه ریزی کند، چون هیچکس خود را ملزم به اطاعت از دیگری نمی‌داند و هر کاری را دوست دارد یا خودش به نتیجه می رسد، انجام می دهد. البته این نقیصه دردآور از مسئولیت کسانی که به صورت سیستمی مسئولیت دارند، چیزی کم نمی کند و چه خوب خواهد شد اگر هرچه سریع تر کار اساسی در این خصوص را به عمل بیاورند. به نظر من لااقل اگر دبیر و اعضای شورایعالی انقلاب فرهنگی و شورای فرهنگ عمومی وارد میدان نشوند و چرخه سیاست گذاری مبنایی کلی و جزیی فیلم و سینما را در دست نگیرند، در اثر این ولنگاری و بی برنامگی، کشور با نتایج سهمگین و تأسف باری از این گلوگاه روبرو خواهد شد.

وی تصریح کرد: ما نیاز به نهادی متمرکز برای طراحی، تقسیم کار، برنامه ریزی، و نظارت در حوزه فرهنگی و هنری کشور داریم که البته تنها بخشی از آن به فیلم و سینما باز می گردد. پیش از این بنده پیشنهادی داده بودم تحت عنوان ایجاد نهاد فرهنگی جمهوری اسلامی! که سوگوارانه باید عرض کنم، هیچ کس! تأکید می کنم، هیچ کس در باره آن پرسشی نپرسید. ای کاش به یاری خدا روزی برسد که هر کس بر مسندی در حوزه فرهنگ، هنر، فیلم، و سینمای کشور می نشیند، آن را موقعیتی برای خدمت بیشتر در جهت اهداف متعالی انقلاب اسلامی به کار گیرد.

رسانه سینمای خانگی- نفوذ در سینمای ایران بیداد می‌کند

 اکبر حر کارگردان سینما در خصوص چرایی عدم تولید آثار فیلم و سینمای استراتژیک گفت: فضای سینمای جمهوری اسلامی ایران باید تماما ضد صهیونیستی باشد؛ فضای غالب فرهنگی و هنری کشور ما باید برگرفته از مسائل کلان استراتژیک باشد و مدیران فرهنگی ملزم هستند در خصوص تبیین استراتژی و ترسیم نقشه راه فرهنگی و هنری کشور تلاش ویژه داشته باشند.

به گزارش رسانه سینمای خانگی، کارگردان فیلم های سینمایی «ما ایستاده ایم» و «شمارش معکوس» در گفت‌وگو با سینماپرس، افزود: ما در جمهوری اسلامی ایران باید با راهبرد موثر پیش برویم و کالاهای فرهنگی و هنری ما باید بتوانند برای مردم دنیا روشنگری داشته باشند و آن ها را از مسائل متعددی که در جهان اتفاق می افتد آگاه سازند.

وی سپس با بیان اینکه مهمترین مسأله ما در سینمای کشور جولان نفوذی ها است اظهار داشت: جریان نفوذ غربی ها در سینما بیداد می کند که نمونه آن را در حذف و برکناری مرضیه برومند از خانه سینما شاهد بودیم! روند کلی جریان فرهنگی و هنری کشور بیش از ۴۰ سال است که چنین است.

این سینماگر یادآور شد: مشکل و ریشه تمامی این مسائل مدیریت دهه ۶۰ بود که تمام توان خود را به کار برد تا دیدگاه شبه روشنفکری در سینمای کشور حاکم شود؛ آن ها معتقد بودند که ما به سینمای استراتژیک نیاز نداریم و همواره باید چشم به جشنواره های خارجی داشته باشیم. آن ها قهرمان را از سینمای ما حذف کردند و سینمای ملی را از بین بردند. آن ها باعث شدند تا ارزش های دینی و هویت ملی از هنرهفتم حذف شود.

حر خاطرنشان کرد: بعد از دوران دفاع مقدس هم معتقد بودند چون دیگر جنگ تمام شده نباید فیلم های دفاع مقدسی ساخت و باید سراغ کارهای دیگر رفت. البته بنده فکر می کنم که این راهبردها توسط خودی ها نبود و آن ها از خارج کشور هدایت می شدند.

وی متذکر شد: بدیهی است که اگر امروز ما در خصوص حوادث منطقه و استراتژیک دست مان در سینما خالی است به دلیل همان پایه ریزی غلطی است که از دهه ها قبل در سینمای کشور وجود داشته و متأسفانه مدیران هم همواره بر اساس آن دیدگاه سینما را جلو برده اند.

حر در پایان این گفتگو افزود: امروز اگر سینماگری بخواهد در حوزه مسائل ارزشی، کلان و استراتژیک فعالیت موثر و جدی داشته باشد، به جای تشویق سعی می کنند او را حذف و بایکوت کنند. نمی خواهند کسی راجع به مسائل جهان اسلام و مسائل سیاسی دنیا اظهار نظر کند و این اتفاق بسیار تلخ و متأثرکننده است.

رسانه سینمای خانگی – دیدار با محمد کاسبی، پیشکسوت سینمای انقلاب و دفاع مقدس

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ مسئولان سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس با حضور در منزل محمد کاسبی، پیشکسوت سینمای انقلاب و دفاع مقدس با او دیدار کردند. در این دیدار که امیر سرتیپ دوم محمود سزاوار (رییس سازمان) و دکتر حبیب الله مازندرانی (معاون امور سینمایی سازمان) حضور داشتند، محمد کاسبی گفت: از آنجا که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیاز بود تا هنرمندان انقلابی حضور پر رنگی در صحنه‌های مختلف هنری کشور داشته باشند، با گرد هم آمدن جوانان و علاقمندان درد آشنای این عرصه، از قبیل فرج الله سلحشور، سعید کشن فلاح، محمد رضا هنرمند، جعفر دهقان، و دیگران، و با حمایت حضرت آیت الله امامی کاشانی حوزه هنری پایه گذاری شد به نحوی که تا امروز نقش بسیاری در ترویج فرهنگ هنر دینی در کشور دارد.

محمد کاسبی که این روزها با کپسول اکسیژن روزگار می‌گذراند و عمیقا به امامین انقلاب اظهار محبت می کند، می گوید که همانند امام خمینی (ره) همیشه به مردم عشق ورزیدف و مردم را ولی نعمت کشور می داند. او که علی رغم دعوت های زیادی که از جانب مسئولین کشور شده، هنوز به حج نرفته، مایل است اگر خداوند فرصتی به او بدهد با همسرش (که خود را مدیون همراهی های او می داند) با پای پیاده به کربلا و زیارت قبر شش گوشه امام حسین علیه السلام برود.

در این دیدار امیر سزاوار رئیس سازمان هنری و امور سینمایی دفاع مقدس خطاب به محمد کاسبی گفت: ما خدمت رسیده ایم تا از سال‌ها خدمت شما به فرهنگ این کشور قدردانی کنیم و برای شما از خداوند بزرگ سلامتی و بهبودی کامل مسئلت نماییم.

محمد کاسبی، که بیش از نیم قرن از عمر و جوانی‌اش را در عرصه هنر صرف کرده با پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه های مختلف از جمله نمایش، فیلم، سریال، سینما، و نمایش های رادیویی فعالیت نموده است. او فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است و در پرونده خود بازی در فیلم ها و سریال های گوناگونی داشته است. از فیلم های سینمایی او به رفقای خوب (۱۳۹۴)، آسمان هشتم (۱۳۸۹)، بدون اجازه (۱۳۸۹)، نطفه شوم (۱۳۸۷)، نفوذی (۱۳۸۷)، دیوار (۱۳۸۶)، نیما یوشیج (۱۳۸۵)، عروسک فرنگی (۱۳۸۴)، عزیزم من کوک نیستم (۱۳۸۰)، مریم مقدس (۱۳۷۹)، دنیای وارونه (۱۳۷۶)، کمین (۱۳۷۵)، براده‌های خورشید (۱۳۷۴)، پدر (۱۳۷۴)، دایره سرخ (۱۳۷۴)، ماه و خورشید (۱۳۷۴)، حمله به اچ۳ (۱۳۷۳)، پناهنده (۱۳۷۲)، همسفر (۱۳۷۲)، بدوک (۱۳۷۰)، بحران (۱۳۶۶)، بایکوت (۱۳۶۴)، زنگ‌ها (۱۳۶۴)، استعاذه (۱۳۶۳)، دو چشم بی‌سو (۱۳۶۲)، توبه نصوح (۱۳۶۱)، مرگ دیگری (۱۳۶۱)؛ و از سریال ها و مجموعه های تلویزیونی نیز به دادستان (۱۳۹۹)، بچه مهندس (۱۳۹۷)، سر دلبران (۱۳۹۶)، همسفر خورشید (۱۳۹۴)، حانیه (۱۳۹۳)، خوب بد زشت (۱۳۹۲)، فراموشی (۱۳۹۰–۱۳۹۱)، سه دونگ، سه دونگ (۱۳۸۹–۱۳۹۰)، خوش‌نشین‌ها (۱۳۸۹)، زن بابا (۱۳۸۸)، آخرین سرقت (۱۳۸۸)، لطفاً دور نزنیم(۱۳۸۸)، سه در چهار(۱۳۸۷)، صاحبدلان(۱۳۸۵)، تا صبح (۱۳۸۵)، پای پیاده (۱۳۸۴)، خوش‌غیرت (۱۳۸۴)، روح مهربان (۱۳۸۴)، خوش‌رکاب (۱۳۸۲)، او مثبت (۱۳۸۲)، معما (۱۳۸۲)، زمانی برای خاکستر (۱۳۸۱)، دلبر آهنی (۱۳۷۸)، رعنا (۱۳۶۷–۱۳۶۹) اشاره می شود.

محمد کاسبی که نویسندگی و کارگردانی فیلم سینمایی شنا در زمستان (۱۳۶۸) و فیلم کوتاه قاصد (۱۳۶۶) به عهده داشته، تاکنون سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم پدر (در جشنواره فیلم فجر ۱۳۷۴)، تندیس بهترین بازیگر سینمای قاره آسیا برای فیلم پدر (مالزی ۱۹۹۷)، لوح تقدیر بهترین نمایشنامه از پنجمین جشنواره انتخاب بهترین کتاب دفاع مقدس برای نمایشنامه «بایگانی»، لوح تقدیر بهترین فیلم نامه از جشنواره معلم برای فیلم نامه «شنا در زمستان» را دریافت کرده است.

رسانه سینمای خانگی- آیا در سینمای ایران عنصر نفوذی هست؟

اکبر حر کارگردان سینما همزمان با اتمام دومین سال حضور مدیران سینمایی جدید در خصوص وضعیت امروز سینمای کشور گفت: اگر بنده بخواهم صراحتاً صحبت کنم باید بگویم که متأسفانه همچنان نفوذی ها همچنان در سینمای کشور حضور دارند!

به گزارش سینمای خانگی، کارگردان فیلم های سینمایی «ما ایستاده ایم» و «شمارش معکوس» در گفتگو با سینماپرس، یادآور شد: در ۸ سال دولت روحانی اتفاقاتی رخ داد که دیگر غیرقابل تغییر است! در آن سال ها سینمای ارزشی، حماسی و تاریخی در کشور کاملاً از بین رفت و ما با سینمایی تلخ و به شدت سیاه و یأس آلود روبرو شدیم که حدی بر آن نمی توان متصور شد.

وی ادامه داد: متأسفانه این رویه همچنان در سینمای کشور وجود دارد و به رغم روی کار آمدن مدیران جدید تغییر و تحولی در این زمینه صورت نگرفته است؛ سینمای ایران را در حال حاضر می توان به دو قسمت فیلم های سیاه و تلخ به اسم سینمای اجتماعی و آثار مبتذل به اسم سینمای کمدی تقسیم کرد. متأسفانه این سینمایی که از آن به اسم کمدی یاد می شود رسماً هیچ تفاوتی با کمدی های مبتذل دوران منحوس رژیم گذشته ندارد و همین باعث می شود ما به این نتیجه برسیم که در سینما به شدت دچار عقبگرد شده ایم.

این سینماگر تأکید کرد: قهرمان پروری و سینمای قصه گو امروز در سینمای ما جایی ندارد؛ نگاه قرآنی و قصه های قرآنی در سینما دیده نمی شود در حالی که سینمای جمهوری اسلامی ایران باید تماماً قرآنی باشد. وضعیت در سینمای کشور به گونه ای شده که آن کارهایی را که باید انجام نمی دهیم اما برعکس آن رفتارهایی می کنیم که اصلاً صحیح نیست. همه این ها به علت آن است که تفکرات نفوذی در سینمای ما بسیار فراتر از چیزی است که تصور می کنیم.

حر در همین راستا با بیان اینکه در بدو روی کار آمدن رئیس جدید سازمان سینمایی بنده یک نامه با ۲۵ محور خدمت ایشان ارسال کردم و خواستم که با توجه به این محورها سینما را نجات دهند اظهار داشت: در این محورها توجه به دستاوردهای علمی، ورزشی، دفاع مقدس، مقاومت اسلامی، مدافعان حرم و… وجود داشت اما افسوس که مدیران وقعی به این موضوع نگذاشتند و بالعکس جلوی پای کسانی که می خواستند در این راستا گام بردارند سنگ اندازی کردند.

وی در همین زمینه تصریح کرد: در عوض شرایط امروز برای کسانی که می خواهند دست به تولید فیلم های نفسانی و دم دستی بزنند مهیا است. کار آن ها راحت پیش می رود و همه امکانات برایشان مهیا است. این اتفاق در حالی است که مدیران نباید اینقدر به سینمای اجتماعی بپردازند و از آن حمایت کنند.

حر سپس با طرح پرسش هایی از مدیران سینمایی گفت: جای راهپیمایی عظیم و میلیونی اربعین حسینی (ع) در سینمای ایران کجا است؟ ما چقدر در خصوص تولید فیلم برای فرماندهان شهید دوران دفاع مقدس، مقامت اسلامی و… تلاش کرده ایم؟ در سال چند فیلم سینمایی در خصوص دستاوردهای نظامی، علمی، دفاعی، ورزشی و… تولید می شود؟ ما چقدر برای حوادث مرتبط با محور مقاومت تلاش کرده ایم؟

این فیلمساز خاطرنشان کرد: این باعث تأسف است که این گونه فیلم ها جای چندانی در سینمای ما ندارند اما تا دلتان بخواهد فیلم های دختر پسری و کافه ای و ازدواج سفید و حتی ترویج همجنسبازی در سینما تولید می شود. این باعث تأسف است که محورهای سند ۲۰۳۰ که یکی از آموزشهای غیرملموس آن بحث مسائل جنسی و همجنسبازی و… بود در فیلم های ما دیده می شود.

وی سپس با بیان اینکه فرهنگ و هنر را جلوی توپخانه دشمن گذاشته اند و تدبیری برای رفع بحران ندارند تأکید کرد: افسوس که ارزش ها زیر پا گذاشته شده! اسفا که باید عرض کنم در پلتفرم ها اوضاع به مراتب فاجعه بارتر از سینما است و در آنجا مسائلی ترویج می شود که اصلاً بیان شان نیز شرم آور است.

حر در پایان این گفتگو افزود: بنده معتقدم دلیل اصلی این اتفاق آن است که شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی سینما منفعل هستند. این ها باید از مدیران بخواهند دستاوردهای شان را برای سینمای انقلاب رو کنند. این ها باید مدیران فرهنگی را در جهت درست هدایت کنند و تا این اتفاق رخ ندهد نمی توانیم شاهد تحولات مثبت در سینمای کشورمان باشیم.

رسانه سینمای خانگی- فارابی، پیشانی سینمای ایران است

شفیع آقامحمدیان گفت: متأسفانه طی سال های اخیر شاهد فیلم های خوبی در بنیاد سینمایی فارابی نبودیم و این در حالی است که بودجه های هنگفتی برای تولید این فیلم ها صرف شده بود.

به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، شفیع آقامحمدیان کارگردان سینما و مدیرعامل سابق مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی در پی برکناری مدیر سابق بنیاد سینمایی فارابی و انتصاب مجید زین العابدین در رأس این نهاد در خصوص لزوم بازیابی هویت بنیاد سینمایی فارابی گفت: مهمترین مسأله و معضل بنیاد سینمایی فارابی طی سال های اخیر وجود شخص آقای جوادی بود چرا که تا جایی که بنده مطلع هستم ایشان شناختی از حوزه فرهنگ و سینما نداشتند و همین اتفاق باعث می شد بقیه مسائل و مشکلات در ذیل حضور ایشان در رأس فارابی تعریف شود!

کارگردان فیلم سینمایی «فرار از جهنم» و «مروارید سیاه» در گفتگو باسینماپرس، گفت: وقتی فردی در رأس یک نهاد قرار بگیرد اما شناختی از آن نهاد و مناسبات درونی و بیرونی آن نداشته باشد قطعاً نمی تواند آنجا را به درستی اداره کند؛ وقتی یک مدیر شناخت کافی از نهادی که مدیریتش را بر عهده گرفته نداشته باشد به افرادی اعتماد می کند که یا این کاره نیستند یا با قصد و غرض سعی در اخلال امور دارند.

وی ادامه داد: نمی شود الله بختکی یک مدیری را منصوب کرد و و توقع شکوفایی و ایجاد تحول از او داشت! بنده باز هم تکرار می کنم که اصلی ترین و اولین معضل بنیاد سینمایی فارابی طی ۲ سال گذشته حضور شخص آقای جوادی بود.

این سینماگر سرشناس خاطرنشان کرد: بنیاد سینمایی فارابی پیشانی سینمای کشور است. حضور در سینمای جهان و تولیدات دولتی سینما در حیطه اختیارات این نهاد است. بی شک وقتی چنین ارگانی با این همه کارکرد و اهمیت به هم بریزد کل سینما نیز تحت تأثیر آن واقع شده و دچار افول و نزول می شود.

آقامحمدیان با بیان اینکه در سال های گذشته وضعیت ناهنجاری در بنیاد سینمایی فارابی حاکم بود تصریح کرد: آقا زین العابدین مسئولیت خطیری را بر عهده گرفته است؛ ایشان باید برای بازیابی هویت بنیاد سینمایی فارابی این نهاد را زیر و رو کند؛ ایشان باید برنامه ریزی جدید و تعریف استراتژیک برای این بنیاد به وجود آورد تا حداقل بخشی از کاستی های گذشته رفع گردد.

این عضو هیأت اسلامی هنرمندان تأکید کرد: یکی از مهمترین کارهایی که آقای زین العابدین باید در اسرع وقت انجام دهند این است که مدیران میانی و اعضای شوراهای فیلمنامه و… را در فارابی عوض کنند. ما در بنیاد سینمایی فارابی نیازمند شایسته سالاری هستیم که متأسفانه این شایسته سالاری طی سال های اخیر در این نهاد وجود نداشت. آقای زین العابدین باید افراد قدر و متعهد و فرهنگ شناس را انتخاب کنند تا بی قصد و غرض سینما در بهترین حالت ممکن به پیش برود.

وی متذکر شد: ما افراد نفوذی در حوزه فرهنگ کم نداریم؛ اگر چشم مان را برگردانیم نفوذی ها ورود پیدا می کنند و سینما را به سمتی می برند که قطعاً جزو اهداف نظام و انقلاب نیست. از این رو مدیر جدید بنیاد سینمایی فارابی نیازمند تبیین فوری یک استراتژی برای ادامه حیات این نهاد است.

آقامحمدیان در همین راستا افزود: متأسفانه طی سال های اخیر شاهد فیلم های خوبی در بنیاد سینمایی فارابی نبودیم و این در حالی است که بودجه های هنگفتی برای تولید این فیلم ها صرف شده بود.

وی یادآور شد: به علاوه در حوزه بین الملل هم عملکرد مدیران بنیاد سینمایی فارابی خوب نبود. به عنوان مثال طی سال های اخیر که جشنواره فیلم کن محلی برای تعرض برخی چهره ها به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران شده است و حتی برخی افراد روی فرش قرمز رفته و علناً علیه جمهوری اسلامی ایران موضع می گیرند واکنش مدیران فارابی واکنشی انفعالی بود. این اتفاق در حالی است که مدیران این نهاد ملزم بودند عکس العمل جدی در مواجهه با این پدیده داشته باشند.

این تهیه کننده سینما سپس با اشاره به افول و نزول جدی سینمای کودک و نوجوان متذکر شد: سینمای کودک و نوجوان رسماً وابسته به بنیاد سینمایی فارابی است اما متأسفانه به دلیل سیاست ها و عملکرد غلط مدیران طی سال های اخیر فاتحه اش خوانده شده است. از این رو امیدواریم که آقای زین العابدین تدبیر ویژه ای داشته باشند تا این سینما را احیاء کنند و این اتفاق قطعاً نیازمند به کارگیری افراد دلسوز و دغدغه مند است.

آقامحمدیان در خاتمه این گفتگو افزود: آقای زین العابدین با سبقه مدیریت موفقی که داشته انتخاب خوبی برای اداره بنیاد سینمایی فارابی است منتها بایستی با برنامه ریزی جدی و استراتژی محکم وارد شود و حضور در این عرصه را به عنوان کارزار ببیند. ایشان باید پایه های سست شده بنیاد سینمایی فارابی را دوباره با سعی و کوشش و تلاش جهادی و شبانه روزی مستحکم کند و امیدواریم که چنین شود.

فیوضی پاسخ می‌دهد/ مهمترین ایراد شورای عالی انقلاب فرهنگی چیست؟

مهدی فیوضی کارگردان سینما همزمان با سالروز تشکیل شورای عالی انقلاب فرهنگی و دستور صریح رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص بازسازی انقلابی ساختار فرهنگی کشور گفت: بنده معتقدم اگر دغدغه های حضرت آقا در حوزه فرهنگ و هنر محقق نشده و ایشان نسبت به کم کاری اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی انتقاداتی دارند به دلیل آن است که اعضای این شورا تمام وقت خود را صرف کار فرهنگی و هنری نمی کنند؛ از نظر من مهمترین ضعف شورای عالی انقلاب فرهنگی اشتغال اعضای آن در خارج از شورا است که این مسأله مهم باید اصلاح شود و به جز افراد حقوقی سایر افراد نباید هیچ اشتغالی در خارج از شورا داشته باشند.

به گزارش سینمای خانگی، کارگردان فیلم های سینمایی «محرمانه تهران» و «نفوذی» در گفتگو با سینما پرس، گفت: این پرسش مهمی است که اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی چرا باید مشغول کارهای بیرونی باشند؟ آن هم در شرایطی که حوزه فرهنگ و هنر کشور از ضعف های بی شمار رنج می برد و ما شاهد نقصان های عدیده ای در این حوزه هستیم!

وی ادامه داد: حوزه فرهنگ و هنر بسیار عظیم و بزرگ است؛ امروزه شاید مهمترین بخشی که همه کشورهای دنیا به آن توجه می کنند بخش فرهنگی است از این رو رو اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی باید به صورت دائم و ثابت در این حوزه مشغول به کار باشند. اینکه اعضای شورا هر چند وقت یک بار دور هم جمع شده و چند ساعتی حرف بزنند و بروند و یا مصوبه ای را بیرون بدهند هیچ دردی از حوزه فرهنگی کشور درمان نمی کند.

این سینماگر با تأکید بر اینکه اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی باید مدام فکر کنند و کار کنند و طرح بدهند و نظر بدهند و پیگیری کنند تصریح کرد: یکی از مهمترین وظایف شورا باید نظارت بر دستگاه های اجرایی حوزه فرهنگی و هنری باشد. اشکال اساسی و کلیدی ما این است که نظارت جدی بر دستگاه های فرهنگی وجود ندارد و ما اگر می خواهیم آنچه مورد نظر مقام معظم رهبری است در حوزه فرهنگی کشور پیاده شود نیازمند نظارت دقیق و ویژه بر تمامی تولیدات فرهنگی و هنری هستیم.

فیوضی سپس سینما را یکی از مهمترین زیرمجموعه های فرهنگی برشمرد و اظهار داشت: سینما نیازمند سیاست گذاری و تعیین سرفصل توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی است و باید نظارت جدی بر عملکرد سازمان سینمایی وجود داشته باشد؛ اگر این نظارت و پیگیری درست انجام شود ما دیگر شاهد تولیدات نازل و سطحی در سینما نخواهیم بود و این حوزه بسیار مهم و اثرگذار می تواند جایی برای تبیین و ترویج مفاهیم ارزشی و کلان باشد.

خروج از نسخه موبایل