رسانه سینمای خانگی- این مستند، گنج‌‎یابی نیست

پژمان مظاهری‌پور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راه‌یافته به جشنواره «سینماحقیقت» ضمن ارایه توضیحاتی درباره این مستند، از شرایط اقتصادی حاکم بر سینمای مستند انتقاد کرد.

به گزارش سینمای خانگی، پژمان مظاهری‌پور کارگردان مستند «گیرشمن» از آثار راه‌یافته به هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در گفت‌وگو با مهر، درباره این مستند توضیح داد: «گیرشمن» سومین قسمت از سه‌گانه‌ای درباره تاریخ مطالعات باستان‌شناسی در شوش دانیال است که به کاوش‌های رومن گیرشمن باستان‌شناس فرانسوی می‌پردازد. او قبل از جنگ دوم جهانی و در زمان رضاشاه به همراه همسرش تانیا در سال ۱۳۱۱ وارد ایران می‌شود. ابتدا به نهاوند می‌رود، تپه گیان را کاوش می‌کند، سپس به تهران و بعد کاشان می‌رود، در کاشان تپه‌های سیلک را کاوش می‌کند و در ادامه به کاوش در بی شاپور می‌پردازد، در آنجا موزاییک‌های معروف ساسانی را پیدا می‌کند و آثار معماری مهمی به دست می‌آورد.

وی افزود: جنگ جهانی دوم که آغاز می‌شود گیرشمن در ایران می‌ماند، سپس به افغانستان می‌رود و بعد دهلی نو و پس از آن مصر. بعد از پایان جنگ دوم جهانی باز هم به بی شاپور بازمی‌گردد و متوجه می‌شود که بخش مهمی از آثار موزاییکی که پیدا کرده بود، از بین رفته است او در نهایت به شوش دانیال می‌رود و شروع به کاوش می‌کند. در شهر شاهی، ترانشه (فرورفتگی‌های مصنوعی) وسیعی باز می‌کند و شهر پانزدهم را پیدا می‌کند، پیدا شدن شهر پانزدهم در زمان خودش به‌عنوان واقعه‌ای مهم در باستان‌شناسی ایران تعریف می‌شود اما یافته‌ها و تئوری‌های او درباره شهر پانزدهم بعدها مورد انتقاد باستان‌شناسان قرار می‌گیرد.

این مستندساز ادامه داد: کاوش‌های او در هاله‌ای از ابهام قرار می‌گیرد و باستان‌شناسان انتقادهایی نسبت به عملکرد او داشته‌اند. مهم است که بدانیم گیرشمن اشیای زیادی را بدون اجازه دولت ایران از کشور خارج کرده است. هنگام کاوش در شوش است که کار کاوش در چغازنبیل را آغاز می‌کند، او زیگورات معروف چغازنبیل را از زیر خاک خارج کرد.

روایت سرگذشت آقای باستان‌شناس از نگاه همسرش

مظاهری‌پور درباره شیوه روایت‌گری خود در این مستند هم توضیح داد: مستند «گیرشمن» به مجموعه فعالیت‌های این باستان‌شناس از زبان همسرش می‌پردازد، کسی که او را در تمام طول مسیر همراهی می‌کند و ما در واقع در این مستند با راوی دوم شخص روبه‌رو هستیم. سعی کرده‌ایم که راوی ما قصه‌ای را تعریف کند؛ قصه‌ای که خاطرات خودش درباره ورود به ایران به همراه همسر باستان‌شناسش است. همسر گیرشمن باستان‌شناس نیست اما این موضوع را تجربه می‌کند پس با یک قصه طرف هستیم، نه یک نریشن به‌عنوان عقل کل مطلق و برای اینکه تنها به اطلاعات خشک باستان‌شناسی و تاریخی بسنده نکنیم، به وقایع تاریخی موازی با این قصه مثل به قدرت رسیدن نازی‌ها در آلمان و جنگ دوم جهانی، وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، شهریور ۱۳۲۰ و … هم اشاره کرده‌ایم. ما در «گیرشمن» تاریخ را از سال ۱۹۳۲ شروع می‌کنیم و قصه‌مان تا سال ۱۹۶۸ ادامه می‌یابد یعنی زمانی که گیرشمن بازنشسته می‌شود و از ایران می‌رود.ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستان‌شناسی نداریم. تفاوت باستان‌شناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت می‌کند و باستان‌شناسی دروغ‌ها و واقعیت‌های تاریخ را هویدا می‌کند. درواقع باستان‌شناسی با واقعیت‌های خود به ما می‌گوید که تاریخ کجا دروغ می‌گوید و کجا صحت دارد

این مستندساز درباره حضور پررنگ باستان‌شناسان خارجی در ایران و فقدان باستان‌شناس معتبر ایرانی در زمینه پژوهش‌های تاریخی بیان کرد: بخشی از این مساله به حوزه باستان‌شناسی باز می‌گردد که برای مردم ناشناس است، بخشی دیگر به باستان‌شناسان مربوط است که باید باستان‌شناسی را معرفی کنند، بخشی دیگر به سینمای مستند برمی‌گردد که کم‌تر به موضوع باستان‌شناسی می‌پردازد. ما فیلم تاریخی داریم اما فیلم باستان‌شناسی نداریم. تفاوت باستان‌شناسی با تاریخ این است که تاریخ، گذشته را روایت می‌کند و باستان‌شناسی دروغ‌ها و واقعیت‌های تاریخ را هویدا می‌کند. درواقع باستان‌شناسی با واقعیت‌های خود به ما می‌گوید که تاریخ کجا دروغ می‌گوید و کجا صحت دارد.

وی افزود: باستان‌شناسی در ایران خیلی دیر شروع می‌شود. با آغاز دهه ۴۰، مرحوم عزت‌الله نگهبان آموزش باستان‌شناسی نوین را در دانشگاه تهران شروع می‌کند و ما شاهد حضور باستان‌شناسانی هستیم که در محوطه‌های بزرگ باستانی همراه با خارجی‌ها کاوش می‌کنند. باستان‌شناسان ایرانی آنقدر تجربه نداشتند که یک سایت باستانی را در اختیارشان قرار دهند، تازه در دهه ۴۰ و ۵۰ است که می‌بینیم باستان‌شناسانی مثل عزت‌الله نگهبان، میرعابدین کابلی، یوسف مجیدزاده، اسماعیل یغمایی و مرحوم حاکمی و دیگر باستان‌شناسان ایرانی وارد محوطه‌های باستانی می‌شوند و به کاوش می‌پردازند.

مظاهری‌پور تاکید کرد: باستان‌شناسان ایرانی همیشه در کنار خارجی‌ها کاوش می‌کرده‌اند که ایرادی هم نداشته چراکه هیأت‌های علمی مشترک همیشه در باستان‌شناسی چه در ایران و چه در جهان مرسوم بوده است. البته که در سال‌های گذشته باستان‌شناسی ایران به قدرت امروز نبوده و انتقال تجربه انجام می‌شده است. در سال‌های اخیر است که باستان‌شناسی ما از نظر علمی به قدرتی رسیده است که به شکل مستقل کاوش می‌کنند و البته کاوشگران خوبی هم داریم. در سال‌های اخیر هم که گروه‌های باستان‌شناسی خارجی به طرز مشهودی از باستان‌شناسی ایران حذف شده‌اند.

وی در توضیح اینکه چرا مستندهایی که به باستان‌شناسی می‌پردازند کم‌تر از مستندهای تاریخی است؟ گفت: ارتباط رسانه‌ها و سینمای مستند و به‌طور کلی سینمای ما با باستان‌شناسی ارتباط کامل و گسترده‌ای نیست و ما کم‌تر شاهد حضور باستان‌شناسان در فیلم‌های داستانی یا به طور کلی حوزه سینما هستیم. بعد از انقلاب، باستان‌گرایی به شکل ناملموس و غیرمستقیم با حکومت پیش از انقلاب ارتباط پیدا می‌کرد، چراکه حکومت پهلوی علاقه خاصی به باستان‌شناسی و باستان‌گرایی داشت. طبیعتاً برای حفظ امور باستانی کشور و برای اینکه این امر به یک امر ضدانقلابی تبدیل نشود، باستان‌شناسی در سکوت و سکون فرو می‌رود.

مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستان‌شناسی است

این مستندساز تاکید کرد: البته دلایل مختلف دیگری هم وجود دارد مثلاً ما وارد جنگ با عراق می‌شویم و طبیعتاً مسائل کشور به سمت جنگ می‌رود. بحث بازسازی کشور، هزینه‌ها و … در اولویت‌های کشور قرار می‌گیرند و باستان‌شناسی در این اولویت وجود ندارد. به نظرم، الان، وقت پرداختن به باستان‌شناسی از جنبه‌های مختلف رسیده است. حفظ فرهنگ کشور، حفظ تاریخ و همچنین امور اقتصادی مثل گسترش گردشگری از جمله این جنبه‌هاست. مغز میراث فرهنگی یک کشور، باستان‌شناسی است یعنی این حوزه متریالی را برای گردشگری و سایر حوزه‌ها تولید می‌کند.

وی درباره تأثیر ضعف باستان‌شناسی در زمینه جذب گردشگر هم گفت: باستان‌شناسی یک اتاق فکر خیلی جدی است و از آن جایی که این اتاق فکر ارتباطش را با بدنه فرهنگی کشور ضعیف‌تر کرده است و ما این ارتباط را کم‌تر می‌بینیم در نتیجه به نظر می‌رسد که از امکاناتی که می‌توانیم برای رسیدن به یک جامعیت در امور فرهنگی داشته باشیم، دور شدیم. هر چقدر بیشتر بتوانیم به باستان‌شناسی به ویژه در ایران که شامل سایت‌های باستانی، محوطه‌های باستانی، اشیای باستانی، شهر، بافت‌های باستانی و … است، بها دهیم و آن را جدی بگیریم، می‌توانیم تولیدات علمی‌مان را در عرصه‌های مختلف گسترش دهیم و از باستان‌شناسی در عرصه‌های مختلف استفاده کنیم.

کارگردان «گیرشمن» درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند توضیح داد: کارهای تحقیقاتی «گیرشمن» پیش از همه‌گیری ویروس کرونا یعنی در سال ۱۳۹۸ آغاز شد؛ از فرزانه ابراهیم‌زاده تشکر می‌کنم که کار پژوهش اثر را انجام داد و ما براساس پژوهش او، اطلاعات‌مان را تکمیل کردیم. همچنین پیش از سال ۱۳۹۸ مصاحبه‌هایی انجام داده بودیم، در ادامه در سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ آن‌ها را کامل کردیم.

از آنجایی که باستان‌شناسی برای مردم به‌طور عامه مترادف با گنج‌یابی شده و ارتباط درستی بین باستان‌شناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کم‌تر آشنایی دارند

وی افزود: فیلمبرداری «گیرشمن» هم پاییز سال ۱۳۹۹ انجام شد، پس از آن وارد کار تدوین شدیم؛ فیلم‌های باستان‌شناسی تدوین طولانی‌ای دارند، البته این بخش از کار دیده نمی‌شود، پیدا کردن آرشیوها، تطبیق تصاویر، مطابقت وقایع با یکدیگر و مصاحبه‌هایی که باید تکمیل شوند، فیلم‌های باستان‌شناسی را به یک پازل تبدیل می‌کنند این مسائل باعث می‌شود تدوین فیلم سه یا چهار ماه یا حتی بیشتر به طول انجامد. در مستند «گیرشمن» یک فیلم‌نامه تحقیقاتی و یک فیلم‌نامه برای فیلمبرداری داشتیم که با آن فیلمبرداری را آغاز کردیم، یک فیلم‌نامه تدوین داشتیم که با آن تدوین‌مان را انجام دادیم و بعد از آن فیلمنامه نهایی که گفتار متن ماست و فیلم به پایان رسید.

این مستندساز درباره حضور کم‌رنگ مستندهای باستان‌شناسی در جشنواره‌های سینمایی عنوان کرد: از آنجایی که باستان‌شناسی برای مردم به‌طور عامه مترادف با گنج‌یابی شده و ارتباط درستی بین باستان‌شناسی و جامعه شکل نگرفته است، فیلمسازان هم با ساخت اینگونه آثار آشنایی ندارند و شاید بهتر باشد بگویم کم‌تر آشنایی دارند. از طرف دیگر باستان‌شناسان هم وارد فضای تازه‌ای می‌شوند؛ آن‌ها شاید ندانند که با یک مستندساز چگونه برخورد کنند، شاید ندانند تفاوت یک فیلمساز مستند با خبرنگار چیست و چگونه باید با هر کدام از آن‌ها ارتباط ایجاد کرد.

وی افزود: از طرف دیگر بحث بودجه و سرمایه‌گذاری‌ها وجود دارد. ما می‌دانیم که در حوزه محیط‌زیست سرمایه‌گذاری وسیعی وجود دارد یعنی مستند محیط زیست آنقدر جای خود را پیدا کرده است که سیاست‌گذاری سرمایه‌گذاران به آن سمت می‌رود و مردم هم از آن استقبال می‌کنند اما مردم و سیاست‌گذاران سینمایی با بحث بافت‌ها، بناها، مطالعات باستان‌شناسی، محوطه‌های باستانی چندان آشنا نیستند. به همین دلیل فکر می‌کنم برای ساخت مستندهای باستان‌شناسی باید سیاست‌گذاری داشت، فرهنگ‌سازی درباره باستان‌شناسی موجب می‌شود تا عواقب ناخوشایندی محوطه‌ها، اشیا و بناهای باستانی را تهدید نکند و بعدها موجب تأسف همه ما نشود. محوطه‌های باستانی کشور ما به دلیل فرهنگ اشتباه مردم در معرض تهدید جدی قرار دارند.

ورود فیلمسازان جدید به میدان «سینماحقیقت»

مظاهری‌پور درباره حضور مستند «گیرشمن» در جشنواره هفدهم «سینماحقیقت» هم گفت: امسال فیلمسازان جدیدی وارد جشنواره «سینماحقیقت» شده‌اند، این اتفاق مهمی است، این واقعه به ما می‌گوید که قطار سینمای مستند به حرکت خود در مسیرش ادامه می‌دهد، اتفاق خوبی است که فیلمسازهای ما تکرار نشوند البته با احترام به پیشکسوت‌ها و البته تنوع و تکثر در آثار وجود داشته باشد. اما از نظر اقتصادی به شدت نگران سینمای مستند هستم؛ سینمای مستند ما مرزهای ورشکستگی را درنوردیده و بسیاری از مستندسازان که شغل‌شان مستندسازی است، ورشکسته هستند یعنی درآمدشان از طریق مستندسازی، کفاف زندگی‌شان را نمی‌دهد.

وی افزود: این نکته مهمی‌ست که متولیان امر چه در تلویزیون و چه در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید خیلی به آن دقت کنند که آتیه این مستندسازان مهم است و با سرنوشت سینمای این کشور گره خورده است، هم اینکه تولید آثار مستند دیگر با بودجه‌های موجود امکان‌پذیر نیست.

این کارگردان مستند در پایان تاکید کرد: این صحبت‌ها غر زدن نیست بلکه اتفاقی است که در عرصه اقتصاد سینمای ایران می‌افتد؛ ما از زمانی که قرارداد کاری را می‌بندیم، تا زمانی که می‌خواهیم تولید آن را شروع کنیم، اعتبار اختصاص یافته و پول دریافتی به یک دوم یا یک چهارم ارزش ریالی خود می‌رسد که این به معنای فاجعه است.

رسانه سینمای خانگی – اخلاق‌مداری؛ یکی از بزرگترین حلقه‌های مفقوده‌ی رسانه ها

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی؛ یکی از موضوعات داغ این روزهای کشور در عرصه‌ی رسانه‌های مجازی چالش‌های مطرح‌شده بین مجموعه‌ی ساترا و پیام‌رسان سروش‌پلاس است. موضوعی که متأسفانه به دلیل رفتارهای غیرحرفه‌ای و برداشت‌های مغرضانه، به مشکلی تبدیل شد که فضای رسانه‌‌ای کشور را در حوزۀ پیام‌رسان‌ها تا حدی تحت تاثیر قرار داد.

در عرصۀ رسانه الزاما برای ایجاد یک تنش نیاز به دروغ‌پردازی و یا وارونه نشان دادن شاذ و گل‌درشت ماجرا یا اتفاق نیست؛ بلکه گاهی تنها و تنها کافی‌ست یک کلمه تغییر کند، یا یک واژه همراه با ایهام و استعاره به کار برده شود، یا رسانه درباره‌ی بخشی از موضوع سکوت کند، و یا آن که نام تخصصی یک متن و قالب آن به عمد، با چیز دیگری جایگزین شود. از این روست که می‌گویند کار در رسانه هم به تخصص نیاز دارد و هم اخلاق‌‎مداری در آن یک شرط اصلی و انسانی است. به همین دلایل، رسانه، مهندس ذهن جامعه است و به راحتی می‌تواند با ابزاری که در اختیار دارد، ذهن یک جامعه را به سمت مطلوب خود جهت‌دهی می‌کند تا در نهایت یک جریان بزرگ راه بی‌افتد و یک اتفاق بزرگ اجتماعی حادث گردد. پر واضح است که این قدرت را نباید دست‌کم گرفت.
یکی از موضوعات داغ این روزهای کشور در عرصه‌ی رسانه‌های مجازی چالش‌های مطرح‌شده بین مجموعه‌ی ساترا و پیام‌رسان سروش‌پلاس است. موضوعی که متأسفانه به دلیل رفتارهای غیرحرفه‌ای و برداشت‌های مغرضانه، به مشکلی تبدیل شد که فضای رسانه‌‌ای کشور را در حوزۀ پیام‌رسان‌ها تا حدی تحت تاثیر قرار داد.
به نظر می‌رسد ماجرا از انتشار مطلبی در روزنامه جام‌جم شروع می‌شود که به دلیل ابهام در قالب و شکل متن ارائه شده که ظاهرا از،مصاحبه با یکی از،مسئولان ساترا استخراج شده، در مورد پیام‌رسان سروش‌پلاس برداشت‌های نادرست صورت می‌گیرد، به گونه‌ای که گویی ساترا نظر رسمی خود را در ساختار بیانیه منتشر کرده است. پس از انتشار، مسئولان سروش پلاس به گونه‌ای غیر اصولی واکنش نشان می‌دهند و ساترا را با ادبیاتی غیرحرفه‌ای متهم می‌کنند. طرح دو مطلب فوق، ساترا را وامی‌دارد تا برای اصلاح این وضعیت گام بردارد، چرا که در نگاه ساترا اساساً وظیفۀ تنظیم‌گری در حوزۀ پیام‌رسان‌های داخلی بر عهدۀ وزارت ارتباطات است و ساترا در این خصوص نقشی ندارد. در عین حال ساترا، موارد مطرح شده در گفتگوی جام جم با یکی از، مسئولان خود را رد نمی‌کند و به نوعی آن‌ها را تایید می‌نماید.
در هر حال واکنش غیر اخلاقی که اصرار بر متهم کردن ساترا دارد، رفتاری ناپسند و مذموم است، چرا که هم فعالان حوزه‌ی رسانه و همچنین مخاطبان حرفه‌ای به خوبی می‌دانند بین مصاحبه و بیانیه تفاوت‌های زیادی وجود دارد، حتی اگر مشابهت‌هایی هم برای آن قائل باشیم؛ مثلا بیانیه به صورت رسمی از سوی سازمان و معمولاً توسط روابط عمومی‌ منتشر می‌شود، اما مصاحبه، خروجی نظرات شفاهی فرد یا افراد است؛ ضمن آن که این دو، هم از نظر حقوقی و هم از نظر رسانه‌ای با یکدیگر متفاوت هستند.
در عین حال که برخی افرادی تلاش کردند از فضای پیش‌‎آمده به عنوان فرصتی برای غرض‌ورزی و کینه‌ورزی بهره ببرند، ساترا در قامت یک اقدام و رفتار حرفه‌ای، صدور بیانیه را تکذیب کرد. این اقدام خیلی زود توانست از بروز چالش‌های جدی جلوگیری، و از خلط وظایف بین دو نهاد تنظیم‌گر در دو عرصه‌ی متفاوت (یعنی وزارت ارتباطات، و سازمان صداوسیما) ممانعت نماید.
ذکر این نکته مهم و ضروری است که بدانیم در دنیای ارتباطات و در شرایطی که حکمرانی رسانه بر همۀ مناسبات فردی و اجتماعی سایه انداخته، برای زیست صحیح در فضای رسانه‌ای، همان‌قدر که تخصص و مهارت فنی لازم است، اخلاق حرفه‌ای هم نیاز است.

رسانه سینمای خانگی- روایت تکاوری که ۳۰ ساعت روی آب ماند

علی شهاب‌الدین یکی از کارگردان‌های مستند «سرنوشت سرنوشت» با اشاره به تجربه ساخت این مستند که درباره زندگی امیر دریادار ناصر سرنوشت است، عنوان‌ کرد این‌ مستند در مراحل پایانی فنی قرار دارد.

به گزارش سینمای خانگی، علی شهاب‌الدین تهیه کننده و یکی کارگردان‌های مستند «سرنوشت سرنوشت» که آخرین مراحل فنی را سپری می‌کند، در گفت‌وگو با مهر درباره این مستند بیان کرد: روایت این مستند درباره امیر دریادار ناصر سرنوشت است که بعد از «عملیات مروارید» و شلیک عراقی‌ها به ناوچه «‌پیکان»، حدود ۳۰ ساعت بدون هیچ تجهیزاتی در دریا شناور مانده است و سرنوشتش این بود که از این ۳۰ ساعت سرگردانی در دریا، زنده عبور کند و امروز هم مشغول به خدمت‌رسانی است. نام این مستند هم برگرفته از سرنوشت همین فرد است.

وی ادامه داد: آقای سرنوشت از دانش‌آموخته‌هایی است که در دهه ۵۰ و پیش از انقلاب جذب نیروی دریایی می‌شود. پدرش هم یک سرهنگ ارتش بود و به همین دلیل به‌واسطه علاقه‌ای که به این حوزه داشت، به استخدام نیروی دریایی درمی‌آید. در همان سال‌های قبل از انقلاب به انگلیس می‌رود و در آنجا دوره می‌بیند. وقتی به ایران بازمی‌گردد، حدود یک سال بعد، انقلاب می‌شود و بعد از وقوع جنگ، او جزو اولین نفراتی است که به‌عنوان نیروی ویژه به میدان می‌رود.

این مستندساز درباره حضور دریادار سرنوشت در عملیات «مروارید» توضیح داد: در آن مقطع هنوز آقای سرنوشت به سن ۳۰ سالگی نرسیده بود. در همان روزهای اولیه جنگ، صدام تصور می‌کرد که به‌صورت برق‌آسا می‌تواند کل کشور را بگیرد. در داخل ایران، ارتش درگیر یک جریان تصفیه بود و خیلی از افراد فعال در دوره طاغوت را اخراج کردند و فراخوانی هم دادند که هر کس می‌خواهد، به انتخاب خودش از ارتش برود. آقای سرنوشت جزو افرادی بود که نرفت و ماند.

شناورهای عراقی چگونه شکار شدند؟

وی افزود: زمانی که جنگ آغاز شد، صدام در خرمشهر زمین‌گیر شد و اتاق جنگ ایران تصمیم گرفت که نیروی دریایی عراق را نابود کند. شناورهای عراقی در آن مقطع برای شهرهایی مانند خرمشهر مزاحمت‌هایی را ایجاد می‌کردند. وقتی نیروی هوایی گشت‌زنی می‌کند، متوجه مخفی‌گاه ناوچه‌های عراقی در لابه‌لای نیزارهایی که به خور عبدالله معروف بود، می‌شود. در آن مقطع یک عملیات ۲ منظوره با ۲ هدف مشخص طراحی می‌شود.

شهاب‌الدین ادامه داد: نیروی دریایی و نیروی هوایی بسیج شدند تا اولی با موشک‌های هوا به زمین و دومی با موشک‌های سطح به سطح، این ناوچه‌ها را مورد حمله قرار دهند. برای شروع، در قالب یک عملیات فریب، ۲ سکوی بزرگ عراقی باید تسخیر می‌شد. هفت نیرویی که آموزش‌های ویژه دیده بودند، برای این عملیات داوطلب شدند که یکی از آن‌ها آقای سرنوشت بود. او در آن زمان افسر مخابرات بود اما هنرها و فنون مختلف نظامی و رزمی را هم بلد بود.

وی افزود: ایران می‌خواست با گرفتن این ۲ سکو، دستان عراق در زمینه صادرات نفت را به‌طور کامل ببندد تا شریان اقتصادی عراق قطع شود. هدف اصلی این عملیات همین ضربه اقتصادی به عراق بود. ناوچه‌های عراقی برای دفاع از این ۲ سکو مجبور به خروج از مخفیگاه‌های خود و یکی بعد از دیگری نابود شدند. فقط در روز ۷ آذر در حدود ۱۰ ناوچه عراقی از بین رفت. عراق همزمان هم ۹۰ درصد ناوچه‌های خود را از دست داد و هم کنترل ۲ سکوی نفتی از دستش خارج شد.

عراقی‌ها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد! با خودشان می‌گفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد

این مستندساز گفت: در این مقطع عراقی‌ها دست به یک خودزنی زدند و به هواپیماهای خود دستور دادند که سکوهای خودشان را هدف قرار بدهند تا لااقل این سکوها در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد! با خودشان می‌گفتند حالا که سکو را از دست دادیم، لااقل چاه نفت در اختیار ایرانی‌ها قرار نگیرد. هفت تکاور ما در این سکوها مستقر بودند که وقتی خبر این عملیات به گوش ایرانی‌ها می‌رسد، به‌سرعت به این هفت نفر دستور عقب‌نشینی می‌دهند. این هفت نفر موقع رفتن به سکوها از هلی‌کوپتر استفاده کردند و به‌گونه‌ای هم به سکوها نزدیک شده بودند که افراد مستقر در سکوها فکر کرده بودند آن‌ها خودی هستند و از طرف عراق می‌آیند.

وی افزود: همزمان یک کشتی ماهی‌گیری مهمات به آن‌ها رساند. به اندازه یک شب تا صبح ایرانی‌ها این سکوها را به تسخیر خود در می‌آورند و وقتی دستور عقب‌نشینی صادر می‌شود، درخواست حمایت از ناوچه ایرانی پیکان می‌کنند. این ناوچه کنار اسکله نفتی پهلو می‌گیرد و رادار عراقی‌ها هم به دلیل عظمت سازه‌های سکو، نمی‌تواند وجود این ناوچه را تشخیص بدهد. هفت تکاور ایرانی سوار ناوچه پیکان می‌شوند و اسرای عراقی را هم با خود همراه می‌کنند تا به عقب بازگردند.

شهاب‌الدین یادآور شد: وقتی ناوچه پیکان به سمت خاک ایران به حرکت در می‌آید، یکی از ناوچه‌های عراقی که در جوار سکوی نفتی پنهان شده بود، ناوچه ایرانی را توسط رادارش لاک کرده و اولین موشک را به سمت آن پرتاب می‌کند. ناوچه ایرانی اما با یک حرکت سریع فرار می‌کند و موشک به آن اصابت نمی‌کند. موشک دوم اما هر چهار موتور ناوچه پیکان را از بین می‌برد. موشک سوم به ناوچه پیکان اصابت کرده و با همه سرنشینانش به عمق آب می‌رود. تعدادی از سرنشینان که روی عرشه ناوچه بودند، بلافاصله بعد از اصابت موشک، خودشان را به داخل آب می‌اندازند.

وی افزود: از هفت تکاور ایرانی، ۲ نفر در همان لحظه اول شهید می‌شوند و پنج نفر دیگر زنده می‌مانند. اسرای عراقی اما همه کشته می‌شوند، غیر از یک نفرشان. هلی‌کوپتری برای نجات این افراد اعزام می‌شود. عملیات نجات با هلی‌کوپتر روی آب هم بسیار دشوار است. همزمان یک هواپیمای عراقی هم داشت برای هلی‌کوپتر ایرانی ایجاد مزاحمت می‌کرد. خلبانان ایرانی این هلی‌کوپتر اما با از خودگذشتگی همه بازماندگان را نجات می‌دهند و تنها ۲ نفر باقی می‌ماند. یکی از این افراد آقای سرنوشت است و دیگری همان فرد عراقی.

این مستندساز در ادامه گفت: وقتی شب می‌شود، آقای سرنوشت هم باید براساس آموزه‌هایی که یاد گرفته بود، جان خودش را حفظ می‌کرد و هم مراقب واکنش‌های فرد عراقی می‌بود. آقای سرنوشت در این ماجرا زنده می‌ماند و امروز ایشان متخصص نجات افراد مغروق است. روایت این ماجرا، خلاصه‌ای از کلیت مستند «سرنوشت سرنوشت» است.

این کارگردان مستند درباره زمان صرف شده برای تولید این مستند عنوان کرد: پژوهش درباره این مستند از ایام پیش از کرونا آغاز شد و بعد از کرونا هم ادامه پیدا کرد. به تعبیری می‌توان گفت پژوهش و ساخت این مستند چیزی در حدود سه سال زمان برد. حامیان مالی این مستند هم مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و شبکه افق تلویزیون بودند.

گفت‌وگو با راویانی که حاضر به گفت‌وگو نبودند

وی تأکید کرد: افرادی در این مستند طرف گفت‌وگو قرار گرفته‌اند که تا پیش از این اساساً حاضر به حضور در مصاحبه‌های تلویزیونی نبودند. ما آن‌ها را متقاعد کردیم تا به‌عنوان تنها شاهدان زنده این جریان، در مستند حضور داشته باشند. از طرفی دیگر ساختار انیمیشن-رئال را برای این مستند در نظر گرفتیم تا بتوانیم بخشی از پروداکشن سنگین کار را که مربوط به حرکت ناوچه‌ها و هواپیماها می‌شود به‌صورت انیمیشنی روایت کنیم. بخش‌هایی از مستند را هم بازسازی کرده‌ایم.

کارگردان مستند «سرنوشت سرنوشت» درباره هزینه‌های تولید این مستند گفت: قرارداد تولید این اثر مربوط به سال ۱۴۰۰ بود و امروز در سال ۱۴۰۲ دارد به سرانجام می‌رسد. در این فاصله مشکلات و مصائبی هم داشتیم؛ به شکلی که هم هزینه تولید انیمیشن بالا رفت و هم با توجه به زمانی که صرف شد، از نظر هزینه کلی نیز با مشکلاتی مواجه شده‌ایم.

شهاب‌الدین در پایان گفت: پیش‌بینی ما این است که این مستند در ۶۰ تا ۷۰ دقیقه به جمع‌بندی برسد. تهیه‌کنندگی این کار را شخصاً برعهده داشتم اما در زمینه پژوهش و کارگردانی من و آقای محمدعلی یزدان‌پرست به‌صورت مشترک این مستند را به سرانجام رسانده‌ایم.

رسانه سینمای خانگی- چرا کیانوش عیاری «ویلای ساحلی» را ساخت؟

کیانوش عیاری ساخت «ویلای ساحلی» را یک انتخاب و مصلحت‌ در مسیر فیلمسازی‌ خود می‌داند.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، جدیدترین فیلم کیانوش عیاری سرانجام پس از چند ماه وعده برای اکران، روی پرده رفته و سینماها از چهارشنبه گذشته (۱۵ آذرماه) میزبان تازه‌ترین فیلم این کارگردان شده‌اند؛ فیلمی که ۶ سال پس از «کاناپه» توقیفی ساخته شده است.

این فیلم که با بازی رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ریما رامین‌فر و تعدادی بازیگر تازه‌وارد به سینما، روی پرده رفته در این یک هفته با بازخوردهای متفاوتی همراه بوده است. بسیاری از مخاطبان به انگیزه دیدن یک فیلم کمدی به تماشای این فیلم می‌روند در حالی که عیاری تاکید دارد «ویلای ساحلی» کمدی نیست.

او در گفت‌وگویی با ایسنا از دلایل ساخت فیلمی با حال و هوای طنز سخن گفت و اینکه چطور شد پس از «کاناپه»، سراغ ساخت «ویلای ساحلی» رفت. او همانند بسیاری دیگر از مواقع پاسخگوی هر سوال و انتقادی است و معمولا هم صریح اظهارنظر می‌کند، اما کسانی که این فیلمساز را از نزدیک می‌شناسند، به خوبی می‌دانند که ممکن است در پسِ هر جمله او معنایی دیگر را هم پیدا کنند.

برای پول، یک فیلم غیرمبتذل ساختم

عیاری که پیش‌تر در کارنامه کاری خود سابقه ساخت فیلم طنز داشته، در ابتدای این مصاحبه در پاسخ به اینکه چه شد بعد از «خانه پدری» و «کاناپه» سراغ ساخت فیلمی همچون «ویلای ساحلی» رفته و آیا با موج کمدی‌سازی سال‌های اخیر سینما همراه شده است؟ با قاطعیت پاسخ داد، «پول»، و در تکمیل آن گفت: مهم‌ترین دلیلم برای ساخت این فیلم، پول بود چون می‌خواهم پروژه دیگری را شروع کنم که تهیه‌کننده آن خودم هستم و به پول احتیاج دارم.   

او درباره ایده اولیه «ویلای ساحلی» به این نکته اشاره کرد که قصه را برمبنای بازیگرانش طراحی کرده و توضیح داد: وقتی دنبال ساخت فیلمی باشی که در آن رضا عطاران و پژمان جمشیدی بازی کنند باید به سناریویی برسی که بتوانی از آن‌ها استفاده کنی.  من هم به دنبال ساخت فیلمی بودم که این بازیگران در آن بازی کنند. در عین حال به هیچ عنوان حاضر نبودم بخاطر پول، یک فیلم مبتذل بسازم و معتقدم «ویلای ساحلی» اصلا مبتذل نیست. درواقع مفاهیمی مثل «خیانت در امانت»  در ذهنم بود که فکر کردم می‌تواند مَحمل خوبی برای یک فیلم باشد.

آیا همیشه باید فیلم‌های تلخ بسازم!؟

وی درباره بازخوردهایی که در این مدت از مخاطبانش گرفته، گفت: عمده بازخوردها خوب بوده اما انتقادهایی هم شنیده‌ام که بیشتر به این دلیل بود که توقع داشتند من در همان سبک «خانه پدری» فیلم بسازم و به نظرم این توقع به‌جایی نیست. پرسشم این است که آیا من باید مدام فیلم‌های تلخ بسازم؟ گاهی کارگردانی مثل من هم دوست دارد یک فیلم مفرح بسازد، یعنی حتی اگر بخاطر پول هم نباشد، بخاطر روح و روان خودش، شاید بخواهد چنین فیلمی بسازد. اگر یک فیلمساز، روح و روان خود را درنظر بگیرد، حس او به عده کثیری منتقل می‌شود و در نتیجه یک جمع میلیونی حال و احوال بهتری پیدا می‌کنند.

آخرین فیلم‌های من یعنی «خانه پدری» و «کاناپه» که به شدت با سانسور مواجه شدند و مرا به غیر از آزرده‌خاطر کردن، به لحاظ مالی هم در شرایطی سخت قرار دادند. بنابراین برای فیلم جدیدم ترجیح می‌دادم یک فیلم بدون مشکل بسازم ضمن اینکه می‌خواستم یک پولساز هم باشد

عیاری در پاسخ به اینکه چقدر سانسور فیلم‌های قبلی‌اش، او را به ساخت فیلمی در حال و هوای «ویلای ساحلی» کشانده است، گفت: قطعاً بی‌تاثیر نبوده، چون تمام دوران فیلمسازی من با سانسور و به تبع آن خودسانسوری مواجه بوده است. بویژه آخرین فیلم‌های من یعنی «خانه پدری» و «کاناپه» که به شدت با سانسور مواجه شدند و مرا به غیر از آزرده‌خاطر کردن، به لحاظ مالی هم در شرایطی سخت قرار دادند. بنابراین برای فیلم جدیدم ترجیح می‌دادم یک فیلم بدون مشکل بسازم ضمن اینکه می‌خواستم فیلمم پولساز هم باشد.

او درباره اینکه آیا «ویلای ساحلی» با مشکل ممیزی و سانسور برخورد نکرد، بیان کرد:‌ مشکل چندانی پیدا نکردم و فقط چند مورد ناچیز مطرح شد.

کارگردان «ویلای ساحلی» درباره تاکیدش بر دو جنبه پولساز بودن و دور شدن از جریان سانسور در فیلم جدیدش و بازخورد مخاطب گفت:‌ هر کدام از این دو وجه می‌تواند برای یک تماشاگر  منصف قابل پذیرش باشد. من هم آدمیزادی هستم که تحت تاثیر ممیزی زیاد آزرده‌خاطر می‌شوم و ممکن است در جایی از کارم تغییر مسیر مختصری بدهم، البته نه به این معنا که فیلمسازی خود را عوض کنم بلکه به دلیل مصلحت، فیلم دیگری را ساختم.

عیاری در پاسخ به اینکه با این توضیحات آیا «ویلای ساحلی» را باید نوعی قهر یا واکنش به آنچه درباره فیلم‌های دیگرش رخ داده دانست؟ گفت: نه قهر است و نه واکنش؛ بلکه یک انتخاب مصلحت‌آمیز است.

این کارگردان که از جهاتی به نظر می‌رسد فیلمش را همراستا با حکمفرمانی فیلم‌های کمدی در سنیما پیش برده، توضیح داد که با توجه به اهدافش سناریو و داستان، یکی از مهمترین فاکتورها در ساخت فیلم جدیدش بوده تا از آن یک اثر مفرح به وجود آید. او در این زمینه و نیز درباره اینکه آیا باز هم در این فضا فیلم می‌سازد؟ گفت: ترجیح می‌دهم هرچه می‌سازم به دور از ابتذال باشد چون ابتذال در هر زمینه‌ای از زندگی محکوم است. البته تاکید می‌کنم «ویلای ساحلی» یک فیلم کمدی نیست و در نهایت فقط می‌توانم بگویم یک فیلم شیرین است؛ یک فیلم قصه‌گو که داستانی مفرح را تعریف می‌کند.

او که در این مدت همراه مردم هم فیلم را تماشا کرده،  درباره اینکه آیا از خروجی نهایی فیلم و نیز کارگردانی خودش راضی است؟ گفت: یک روز پیش از حرکت به سمت شهر نور (محل فیلمبرداری) وقتی را فیلمنامه را به دو نفر دیگر از همکارانم دادم که بخوانند، اطمینان پیدا کردم که فیلمبرداری به بیش از ۱۸۰ دقیقه می‌رسد؛ به همین دلیل در طول مسیر به سمت نور خودم یک بار دیگر سناریو را خواندم و در همان جا شروع به حذف بسیاری از صحنه‌های فیلم کردم که از قضا صحنه‌های بامزه‌ای هم بودند ولی باید این کار انجام می‌شد چون قصد داشتم آن را به یک فیلم ۱۰۰ دقیقه‌ای برسانم. این حذف کردن در طول فیلمبرداری هم ادامه داشت اما بعد از پایان کار متوجه شدم باز هم حدود ۲۰۰ دقیقه فیلمبرداری کرده‌ایم. از آنجا که فیلمنامه‌هایم را خودم می‌نویسم که معمولاً هم طولانی می‌شوند، در حین مونتاژ فیلم را کوتاه می‌کنم و این کار گاهی ممکن است آسیب‌زننده باشد. بجز این مورد، در «ویلای ساحلی» کسالتی در میانه‌ کار پیدا کردم که بابت آن، فیلمبرداری یک هفته متوقف شد و فکر می‌کنم این وقفه روی من، پیگیری‌ها و ریزبینی‌های همیشگی‌ام تاثیر منفی گذاشت و شاید اگر فرصت بیشتری داشتم، نسخه بهتری از فیلم در می‌آمد و معایب آن کمتر می‌شد.

انتخاب بازیگر از رضا عطاران تا کیومرث پوراحمد


بخش دیگری از این گفت‌وگو به بازیگران فیلم اختصاص داشت که متشکل از دو گروه باسابقه و تازه وارد به سینما هستند.

عیاری در این خصوص گفت: بعضی از بازیگران ناشناس فیلم کسانی بودند که در کلاس‌های بازیگری من در موسسه «قرمز» آموزش می‌دیدند و برخی از آن‌ها هم از جانب افرادی دیگر معرفی شدند که صلاحیت حضور را در فیلم داشتند. یکی از این بازیگران آتوسا انواریان (در نقش دخترعموی صاحب ویلا) قبلا در فیلم «کاناپه» حضور خیلی خوبی داشت که متاسفانه بازی او با توقیف این فیلم دیده نشد. در بخش بازیگران حرفه‌ای هم رضا عطاران از جمله بازیگران خوبی است که از سال‌ها قبل او را می‌شناختم و همیشه در انتظار این بودم با او کار کنم. شاید روزی برای بازی در یک نقش تلخ باز هم سراغ او بروم.  

پژمان جمشیدی را هم در فیلم «خوب بد جلف» دیده بودم و همینطور در سریالی که در تلویزیون داشت (پژمان). در بازیگری او نوعی از طنز دیده می‌شد که آن را دوست داشتم و فکر می‌کردم در عرصه طنز سینما، یک حضور عجیب با نوعی شیرینی خاص در بازی‌اش دارد به همین دلیل تصمیم گرفتم حتماً در یک فیلم با او همکاری کنم. درباره خانم رامین‌فر هم متاسفم که تا به حال با او همکاری نداشتم چون به نظرم او یکی از درخشان‌ترین بازیگران ایرانی – جدا از تقسیم‌بندی بازیگر زن و مرد – است.

زنده یاد کیومرث پوراحمد نیز یکی دیگر از بازیگران فیلم «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری است که در سکانسی کوتاه نقش خودش (فیلمساز) را ایفا کرده است. عیاری درباره حضور رفیق قدیمی خود در «ویلای ساحلی» گفت: زمانی که ما فیلمبرداری می‌کردیم، ایشان در شمال بودند و یک هفته‌ای را پیش ما ماندند. من در فیلمنامه، یک گروه فیلمبرداری داشتم و به آقای پوراحمد پیشنهاد دادم نقش کارگردان گروه را بازی کند که پذیرفتند. هنگام بازی ایشان که رسید، یکی از آن کت‌های معروف چهارخانه‌ام را که موقع فیلمبرداری‌ها می‌پوشم به تنِ آقای پوراحمد کردم و خودم هم در سرمای هوا کاپشن ایشان را پوشیدم. فیلمبرداری ما پنجم دی‌ماه تمام شد، آقای پوراحمد از نور رفتند و کمتر از سه ماه بعد آن اتفاق تلخ رخ داد.  

فرصتی که برای «خانه پدری» و «کاناپه» از دست رفت

عیاری در پایان این مصاحبه با اشاره به اینکه فکر می‌کند آن فضایی که مدنظرش بوده، در فیلم «ویلای ساحلی» (اصطلاحا) درآمده است، بیان کرد:‌ استقبال مردم از یک فیلم، برای هر کارگردان و تهیه‌کننده‌ای در سینما نهایت آرزو است اما این موقعیت برای دیگر فیلم‌های من هم می‌توانست پیش آید؛ مثلاً برای «خانه پدری» به رغم‌اینکه یکی از مهیب‌ترین و تلخ‌ترین فیلم‌های سینمایی ایران بود، می‌توانست چنین موقعیتی پیش آید. این فیلم می‌توانست بسیار پرمخاطب باشد ولی توقف ۱۰ ساله آن و نحوه اکرانش همه چیز را درباره «خانه پدری» نابود کرد. «کاناپه» هم به دلایلی می‌توانست پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران باشد نه فقط بخاطر کلاه گیس بلکه بخاطر سادگی‌اش که می‌تواند مخاطب را جذب کند ولی این فیلم هم شانس برخورد خوب تماشاگر را به خود از دست داد اما امیدوارم برای «ویلای ساحلی» اتفاقی خوب رخ دهد.

رسانه سینمای خانگی- بالاخره «هیس پسرها…» ساخته می‌شود؟

پنج سال از صدور مجوز فیلم «هیس پسرها گریه نمی‌کنند» در دولت قبل می‌گذرد و پوران درخشنده همچنان در انتظار تمدید مجوز این فیلم است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، سازمان سینمایی به تازگی نام چند فیلمنامه‌ را که از شورای پروانه ساخت مجوز گرفته‌اند اعلام کرد که در میان آن‌ها «عشق» به نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی پوران درخشنده هم دیده می‌شد. با توجه به اینکه درخشنده از مدت‌ها قبل درصدد ساخت فیلم «هیس پسرها گریه نمی‌کنند» بود، این تصور پیش آمد که فیلمنامه‌اش با تغییر نام مجوز گرفته است اما این فیلمساز، «عشق» را پروژه‌ای دیگر معرفی می‌کند و تاکید دارد که «پسرها گریه نمی‌کنند» همچنان بلاتکلیف و بدون تمدید پروانه مانده است.  

درخشنده که ۱۱ سال قبل فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» را ساخت، در سال ۱۳۹۷ و پس از انتشار اخباری درباره تعرض به تعدادی دانش‌آموز در یک مدرسه پسرانه در مصاحبه‌ای با ایسنا بیان کرد، قبل از آنکه «هیس! دخترها…» را بسازد، قصد داشته «پسرها گریه نمی‌کنند» را جلوی دوربین ببرد که شرایط آن مهیا نشد.

او درباره این تصمیم توضیح داده بود:‌ با توجه به درخواست‌های زیادی که از تعداد قابل تأملی از مخاطبانم دریافت کردم، می‌دانستم که باید حتما برای موضوع تجاوز کاری انجام دهم چرا که این مسئله پس از نمایش فیلم «هیس! دخترها…» از طریق افراد مختلفی که به نحوی مورد تعرض قرار گرفته بودند، بار سنگینی را روی دوشم قرار داد.  من فیلمنامه را پس از تحقیقات زیاد میدانی، کارشناسی و کتابخانه‌ای نوشتم و سال ۱۳۹۶ به وزارت ارشاد تحویل دادم اما این فیلمنامه همراه با دو اثر دیگر رد شدند که بعدها آن دو فیلمنامه برای ساخته شدن مجوز گرفتند ولی فیلمنامه من مجوزی نگرفت. در واقع گفتند، تغییراتی در فیلمنامه ایجاد کنم اما برای من این مهم بود که نفس موضوع مجوز ساخت بگیرد تا بعد همان‌گونه که تا حالا امتحان پس داده‌ام در حین ساخت تغییرات لازم را بدهم و هنوز هم منتظرم.

او در همان مقطع با اشاره به اتفاقات یکی از مدارس تهران گفته بود: وقتی این ماجراها پیش می‌آید، بیشتر ناراحت می‌شوم چون من رسالتی داشتم که این فیلم را برای جامعه‌ خود که اذعان دارم، خانواده‌ام هستند و از طرف آن‌ها سفارش ساخت این فیلم را گرفته بودم، بسازم.

البته پروانه ساخت مدنظر درخشنده سرانجام حدود ۲۰ روز بعد از این صحبت‌ها، در خرداد سال  ۱۳۹۷ صادر شد اما به دلایلی همچون شرایط نامناسب اجتماعی و نیز شیوع کرونا امکان ساخت فیلم فراهم نشد.

حالا مدت‌هاست که این فیلمساز درخواست تمدید پروانه ساخت خود را ارائه کرده ولی خبری از صدور آن نیست.

درخشنده مهرماه امسال به ایسنا گفت: اصلا قصد رها کردن این فیلمنامه را ندارم یعنی دلیلی وجود ندارد که آن را کنار بگذارم. من در یک جامعه به همراه مردم زندگی می‌کنم و مسئله آن‌ها مسئله من نیز است. آن‌ها خانواده بزرگ من هستند و نمی‌توانم به یک سری مسائل مهم نپردازم. منتها باید پروانه ساخت فیلم را تمدید می‌کردم و قرار شد فیلمنامه را در شورای پروانه ساخت بخوانند که هنوز جوابی نگرفتم و منتظرم.

او اضافه کرد:‌ برای این فیلمنامه خیلی زحمت کشیدم چون موضوع آن با نگاه من به مسائل خانوادگی و بچه‌ها همسو است و تولید آن مثل یک بار سنگین روی دوشم می‌ماند که اصلا نمی‌خواهم آن را زمین بگذارم.  

درخشنده اخیرا برای فیلمی با نام «عشق» مجوز ساخت گرفته که به گفته خودش یک پروژه بین‌المللی است و انتظار داشت که پروانه «پسرها گریه نمی‌کنند» نیز پس از ماه‌ها بالاخره تمدید شود.

رسانه سینمای خانگی- ماجرای نگارش فیلمنامۀ حضرت ابراهیم به قلم مهرجویی چه بو د؟

احمد طالبی‌نژاد منتقد سینما در مراسم یادبود داریوش مهرجویی عنوان کرد که مهرجویی مشغول نگارش یک پایان‌نامه درباره حضرت ابراهیم بود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط‌عمومی انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مراسم یادبود داریوش مهرجویی در قالب تحلیل و بررسی سینمای داریوش مهرجویی همزمان با چهلمین روز درگذشت فیلمساز جریان‌ساز سینمای ایران، عصر روز سه‌شنبه ۱۴ آذر ماه سال جاری با حضور جواد طوسی، احمد طالبی نژاد پژوهشگران سینما و از اعضای انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران، مرتضی فرشباف سینماگر و سیروس الوند فیلمساز در سالن سیف‌الله داد خانه سینما شماره یک برگزار شد.

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمای ایران، رضا صائمی رییس کمیته فرهنگی انجمن، هارون یشایایی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «اجاره نشین‌ها»، علی ملاقلی‌پور فیلمساز، ذبیح‌الله رحمانی بازرس انجمن از جمله حاضران در نشست بودند.

در ابتدا جعفر گودرزی رییس انجمن منتقدان و نویسندگان آثار سینمایی ایران پشت تریبون قرار گرفت و گفت: امیدوارم در این روزهای تلخ و سخت، سهمتان از آرامش و سلامتی همیشه افزون باشد. جای داریوش مهرجویی و هنرمندان بزرگی که سهم اساسی در سینمای پیشروی ایران داشته‌اند همیشه در ذهن و جان ما هست.

علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما نیز در سخنانی عنوان کرد: مهمترین ویژگی این نشست، اندیشه است. اینجا هم از جانب میزبان و هم از حیث موضوع، با اندیشه مواجه هستیم. اندیشه به مفهوم عالی، متعالی و فلسفی خودش. اندیشه‌ای که آدم خاکی و انسان زمینی را می‌تواند تا درجه اشرف مخلوقات هم برساند. این اندیشه بوده که در طول تاریخ به هنر و متعاقب آن به سینما اعتبار داده است. در سینمای ایران، از مهمترین اشخاصی که اندیشه را به مفهوم واقعی خودش در فیلم متجلی کرد، بی تردید، داریوش مهرجویی بزرگ بوده است.

سیروس الوند نیز در ادامه، گفت: مهرجویی واقعاً بزرگ سینمای ما بود؛ چه به لحاظ سنی و چه به لحاظ سابقه کار از «الماس ۳۳» تا «گاو» و غیره. سینمای ایران، به مهرجویی دین دارد.

احمد طالبی نژاد هم یادآور شد: خیلی‌ها فکر می‌کنند مهرجویی سینما خوانده است در صورتی که درست نیست. سینما را در دانشگاه کالیفرنیای آمریکا انتخاب کرد ولی در مصاحبه‌ای گفت که نود درصد استادان ما، هیچ شناختی از جریان‌های نوین سینما از جمله نئورئالیسم در ایتالیا یا موج نو در فرانسه نداشتند. تمام هم و غم آنها این بود که شما بتوانید فیلم استودیویی و به قول معروف «بفروش» بسازید. از این‌رو، ترک تحصیل می‌کند و شانسی که می‌آورد، می‌تواند در همان دانشگاه، رشته فلسفه بخواند که نکته مهمی است. ریشه اندیشگی و سواد عمومی داریوش مهرجویی متاثر از رشته فلسفه است، البته استعداد شخصی، شرایط خانوادگی و فرهنگی را که در آن رشد یافته است، نمی‌توان نادیده گرفت.

وی به رمان «در خرابات مغان» نوشته داریوش مهرجویی اشاره کرد، آن را حدیث نفس نویسنده خواند و گفت: در رمان «در خرابات مغان» خود مهرجویی را می‌بینیم که مربوط به زمان تحصیل در آمریکا و دوران سرگردانی او است. می‌توان گفت یک نوع حدیث نفس است. اسم نخستین رمان «خدا در کازینو» بود که بعد، به این عنوان تغییر نام داد. داریوش مهرجویی روشنفکری اولترامدرن بود، رگ، ریشه و تفکر مذهبی داشت و این در همه فیلم‌های او، متجلی است و اوج آن، شاید، «هامون» باشد. شخصیت «حمید هامون»، شخصیتی سرگشته میان قرآن و کامپیوتر است. البته سعی کرده است اینها را در هم ادغام کند.

او اشاره کرد: مهرجویی مشغول نگارش یک پایان‌نامه درباره حضرت ابراهیم بود.

جواد طوسی راجع به نسل داریوش مهرجویی و میراثی که باید حفظ شود، گفت: اگر بپذیریم اینها یک نسل هستند، دارای میراثی هستند که باید حفظ شوند و از خالقان آنها مراقبت شود. آیا این اتفاق افتاده است؟ حرکتی در اواخر دهه ۴۰ هجری شمسی به اسم «موج نو» شکل گرفت که مخالفان و موافقان خودش را داشته و همچنان، دارد، آن نقش مهم اجتماعی و فرهنگی‌اش را اصلاً نمی‌توان نادیده گرفت.

در ادامه نشست مرتضی فرشباف فیلمساز، مهرجویی را مهمترین فیلمساز تاریخ سینمای ایران نامید و گفت: تمام کسانی که عاشق سینما در ایران شدند یا در ایران، فیلمساز شدند در دوره‌ای شیفته یکی از آثار مهرجویی بوده‌اند. درباره خود من با تماشای وسواس‌گونه «لیلا» در سینما اتفاق افتاد. به ویژه در سکانس پایانی که آن دختر به دنیا می‌آید و از آنجا فهمیدم که می‌شود به سینما هم فکر کرد. لحظاتی وجود دارد که می‌توان دوباره برگشت و مرور کرد. گرمایی در این آثار او هست که نمی‌توان به آسانی از آن چشم‌پوشی کرد.

سیروس الوند داریوش مهرجویی را پس از «الماس ۳۳» به نظر غرب‌زده توصیف کرد و گفت: با آقای مهرجویی مصاحبه کردم و از نظر من، مهرجویی غرب‌زده می‌آمد؛ آن موقع، جلال آل احمد پرچمدار ضدغرب‌زدگی بود. به نظر من آمد که او ربطی به سینمای ایران نخواهد داشت. تماشاچی نخواهد داشت. حرف‌هایی می‌زد که من نمی‌فهمیدم. حرف‌های فلسفی می‌زد. بعد با «گاو» همه را شوکه کرد. «گاو» خیلی فیلم ساده‌ای است؛ روایتی جوانانه با محتوای کامل فلسفی. آن موقع، فیلمساز مورد علاقه ما، کیمیایی بود. بچه محل بودیم و چاله میدان بزرگ شدیم. ادا و اطوارهای روشنفکران آن دوره را نداشت. به هر حال، مهرجویی را همچنان دنبال کردم و بسیار متاثرم که این پایان باز اتفاق افتاد. ماجرای کیومرث پوراحمد هم پایان باز است. در نهایت، این جلسات ۲ خاصیت متضاد دارد؛ خوشحال هستیم که هستیم و به سینما فکر می‌کنیم و ناراحت هستیم که هستیم و همچنان، داریم از دست می‌دهیم.

هارون یشایایی به عنوان آخرین مدعو و تهیه‌کننده «اجاره نشین‌ها» با دعوت مازیار فکری ارشاد مجری کارشناس برنامه پشت تریبون قرار گرفت و به بیان خاطراتی از همکاری با داریوش مهرجویی پرداخت و در انتها گفت: سینمای ایران، یک سینمای صدساله و همیشه مطرح بوده است و امروز هم در جاهایی که سینما را می‌شناسند، سینمای ایران مطرح است که این مایه افتخار است. نسل جوان بسیار خوب شده و خوب کار می‌کند، باید تشویق شود تا نسل سینماگرانی که اینجا با موهای سفید نشسته‌اند، بتوانند به زندگی خودشان برسند. برای سینمای نسل جوان ایران دست بزنید که مشغول به فعالیت است.

رسانه سینمای خانگی- طغیان آنجلینا جولی

«آنجلینا جولی» در گفتگویی جدید اعلام کرد که اگر تازه در سال ۲۰۲۳ وارد این صنعت شده بود احتمالاً بازیگر نمی شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، آنجلینا جولی در مصاحبه با وال استریت ژورنال گفت که اگر قرار بود امروز کارم را در دنیای سرگرمی آغاز کند احتمالاً بازیگر نمیشدم زیر زمانی که من شروع به کار کردم، انتظار چندانی برای عمومی بودن و به اشتراک گذاشتن همه چیر وجود نداشت. 

به نظر می رسد که بیش از دو دهه تحت نظارت شدید افکار عمومی بودن، آنجلینا جولی در تحت تاثیر قرار داده است زیر او گفت : سال پیش و پس از جدایی از برد پیت باز هم هدف روزنامه ها قرار گرفت. استرس او به حدی شدید شد که او در سال ۲۰۱۸، در طول فیلمبرداری دنباله فیلم دیزنی «مالفیسنت” بانوی اهریمنی» متوجه شد که صدایش نسبت به زمانی که برای اولین بار نقش این شخصیت را بازی می کرد، تغییر کرده است.

جولی در این باره گفت: «بدن من به شدت به استرس واکنش نشان می دهد. قند خون من بالا و پایین می شود. من شش ماه قبل از طلاق ناگهان دچار فلج بِل شدم». 

وی همچنین گفت: این روزها در لس‌آنجلس زندگی اجتماعی ندارم، زیرا وقتی بیرون می‌روم توجه ناخواسته زیادی به من می‌شود و بنابراین در نهایت قصد دارم اینجا را برای همیشه ترک کنم و زمان بیشتری را در خانه خود در کشور کامبوج بگذرانم. این بخشی از اتفاقات پس از طلاق من است. من توانایی زندگی و سفر آزادانه را از دست دادم. من در مکانی کاملا سطحی بزرگ شدم. هالیوود در بین همه جاهای دنیا جای سالمی نیست».

پس از بازی در فیلم موفق دیزنی به نام «مالفیسنت» در سال ۲۰۱۴ و کارگردانی و همبازی شدن با پیت در فیلم «کنار دریا» در سال ۲۰۱۵، فعالیت آنجلینا جولی بسیار کمرنگ شد و در هشت سال پس از آن تنها دو نقش اصلی داشته است: «مالفیسنت: بانوی اهریمنی» در سال ۲۰۱۹ و «آنهایی که آرزوی مرگ من را دارند» در سال ۲۰۲۱. او در فیلم «جاودانگان» (۲۰۲۱) محصول مارول و فیلم فانتزی «به دور دست ها بیا» (۲۰۲۰) نقش‌های مکمل داشت و در انیمیشن «ایوان تنها» (۲۰۲۰) و «پاندای کونگ فو کار ۴» از دیزنی صداپیشگی کرد. او اخیرا بازی در فیلم «ماریا» اثر «پابلو لارن» را به پایان رسانده است، که در آن نقش «ماریا کالاس» خواننده مشهور اپرا بازی می‌کند.

رسانه سینمای خانگی- «نیکلاس کیج» بازنشسته می‌شود

«نیکلاس کیج» که یکی از پرکارترین بازیگران هالیوود است اعلام کرد که تقریبا کار او در سینما در آستانه ۶۰ سالگی به پایان رسیده است.

به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از هالیوود ریپوررتر، یکی از ستارگان هالیوود به بازنشستگی چشم دوخته است، «نیکلاس کیج» که در آستانه ۶۰ سالگی است، می‌گوید که تقریباً بازیگری برای او به پایان رسیده است و ممکن است تنها در سه یا چهار فیلم دیگر مقابل دوربین برود. 

او در مصاحبه‌ای جدید با مجله «ونیتب فر» گفت: «احساس می‌کنم آنچه را که باید در مورد سینما بگویم، گفته‌ام و تا آنجایی که می‌توانستم نقش‌آفرینی داشته‌ام… می‌خواهم در روند انتخابم سخت‌گیرانه‌تر باشم و با صدای بلند خداحافظی کنم»

کیج اضافه کرد که پدرش در ۷۵ سالگی درگذشته و او نیز تخمین می‌زند که ممکن است تنها ۱۵ سال دیگر زنده باشد و می‌خواهد این زمان را با خانواده‌اش بگذراند. با این حال او می‌گوید که آماده است تا سایر اشکال بازیگری، مانند سریال تلویزیونی را امتحان کند، کاری که هرگز تاکنون انجام نداده است.

او از زمان نقش آفرینی در فیلم «دختر دره» در سال ۱۹۸۳ در بیش از ۱۰۰ فیلم بلند ظاهر شده و در سال ۱۹۹۶ برای بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» برنده اسکار بهترین بازیگر مرد شد. او تنها در سال ۲۰۲۳ در شش عنوان فیلم بازی کرده و کمدی فعلی او با نام «سناریوی رویایی» یکی از بهترین واکنش‌های منتقدان را در دوران بازیگری وی به ارمغان آورده است. 

صحبت‌های کیج مبنی بر بازی در تنها سه یا چهار فیلم،  احتمالا شامل چهار عنوان فیلم آینده او که در وبسایت «IMDB» در مراحل مختلف تولید هستند، نمی شود. 

«نیکلاس کیج» نخستین بار در دهه ۱۹۸۰ میلادی با بازی در فیلم «ماه زده» و «بزرگ کردن آریزونا» به عنوان یک استعداد بازیگری شناخته شد و در نهایت با کسب جایزه اسکار در سال ۱۹۹۵ برای بازی در فیلم «ترک لاس وگاس» به یکی از معروف‌ترین بازیگران سینمای جهان تبدیل شد. 

او در ادامه در فیلم‌های مهمی چون «صخره»، «تغییر چهره»  و «گنجینه ملی» نیز بازی کرد و در سال ۲۰۰۲ برای نقش‌آفرینی در فیلم «اقتباس» برای دومین بار نامزد کسب جایزه اسکار شد. 

رسانه سینمای خانگی- برای سینمای ایران؛ برای علی حاتمی

۱۴ آذر سالروز خاموشی چراغ عمر سینماگری است که آثار برجای مانده از او چون چراغی خاموشی‌ناپذیر به سینمای ایران روشنی بخشیده و یاد و نام او مشمول معنای این دیالوگ نبشته بر سنگ مزارش است: «آیین چراغ خاموشی نیست».

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در بین نسل فیلمسازان موج نو، علی حاتمی جایگاهی یگانه دارد، سینماگری که ۲۷ سال پس از کوچ نابهنگام از سینما و دنیا، مسعود کیمیایی همقطار دیرین حاتمی، ۱۴ آذر سال ۱۳۹۷ همزمان با سالروز درگذشت کارگردان «سوته دلان» در گرامیداشت وی نوشت‌:‌ «علی حاتمی را نباید به یاد آورد، در یاد هست. بیرون نمی‌رود، چون مهمان یاد نیست. علی حاتمی را همیشه دوست داشتم. پنجره‌ای رو به باغ، پر از طراوت و نسیم. چه می‌شود گفت آخر ندارد. مرگ انسان را تمام نمی‌کند. سینمایی به‌ سادگی متن‌هایش… پیچیدگی، طرح معما نداشت. سینمایی روان و گفت‌وگوهای خانگی. اما… زیبا.»

عباسعلی حاتمی معروف به علی حاتمی ۲۳ مرداد سال ۱۳۲۳ در خیابان شاهپور تهران متولد شد و سالها بعد، پس از فارغ التحصیلی از هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک، چنانکه خود اذعان کرده، از ۱۶ – ۱۷ سالگی با نگارش چند نمایشنامه، فعالیت حرفه ای را آغاز کرد.

حاتمی نخستین نمایشنامه خود را با عنوان «دیب»(دیو) در تالار دانشکده هنرهای دارماتیک به صحنه برد و بعدتر نمایشنامه «حسن کچل» را به کارگردانی داود رشیدی در تالار سنگلج به اجرا رساند.

احترام برومند همسر مرحوم داوود رشیدی ۲۴ مرداد سال ۱۳۹۸ در مراسم گرامیداشت زادروز علی حاتمی که در تالار سنگلج برگزار شد، گفته بود:‌ زنده‌یاد حاتمی از دانشجویان همسرم بود و من برای اولین بار او را در منزل‌مان ملاقات کردم که در همان دیدار نمایشنامه «حسن کچل» را برای من و داود رشیدی خواند. پس از آن رشیدی تصمیم گرفت که این نمایشنامه را روی صحنه ببرد.

حاتمی سپس فعالیت خود را در تلویزیون ملی آغاز کرد و پس از نگارش چند نمایش تلویزیونی، نخستین فیلم سینمایی بلندپروازانه خود و نخستین فیلم موزیکال سینمای ایران را به نام «حسن کچل» در سال ۱۳۴۸ ساخت.

حاتمی که افزون بر کارگردانی، نویسندگی و نیز سرایش اشعار این فیلم موزیکال را برعهده داشت، در نخستین اثر سینمایی خود به سراغ یک داستان فولکلوریک و عامه پسند و مملو از مثل ها و متل های مردمی با سبک نقالی رفت.

داستان «حسن کچل» با صدای مرحوم مرتضی احمدی به عنوان نقال و نقل «شهر شهر فرنگه، خوب تماشا کن، سیاحت داره…»، از دریچه دستگاه شهر فرنگ آغاز می شود و روایت پسر(حسن) کچلی است که عاشق «چهل گیس» اسیر طلسم دیو شده است.

«حسن کچل» مملو از آموزه های اخلاقی است از توصیه به صداقت و غلبه خیر بر شر. «حسن کچل» با استقبال مردم روبرو شد و حدود ۹ میلیون تومان فروخت.

حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است

حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.

پس از «حسن کچل»، حاتمی دومین فیلم بلند خود به نام «طوقی» را در سال ۱۳۴۹ ساخت. حاتمی در «طوقی» مانند «حسن کچل» داستان خود را در بستر خرافات و باورهای مردمی پیش می برد، روایتگر خانواده ای است که با نشستن کفتر شومی به نام «طوقی» به بام خانه اشان دچار مصیبت و بلا می شود. یکی از پیام های اخلاقی «طوقی» این است که کار را باید به کاردان سپرد. اشتباهی که از «آسید مصطفی» در فرستادن «آسید مرتضی» خواهرزاده جوان خود برای سرانجام رساندن کاری بزرگ سرزد، برای خانواده پایان شومی را رقم زد.

نیمی از فیلم در کاشان و نیم دیگر آن در شیراز فیلمبرداری شد. ناصر ملک مطیعی، بهروز وثوقی، صغری عبیسی(آفرین) و حمیده خیرآبادی(نادره) و ژاله علو در «طوقی» بازی می کردند.

حاتمی که به دوبله علاقه بسیاری داشت در «طوقی» از صدای مرحوم چنگیز جلیلوند بهترین بهره را گرفت و وی به جای دو نقش اصلی فیلم صحبت کرد.

موسیقی متن بسیار زیبای «طوقی» کاملا با فیلم سازگاری دارد و این فیلم را به اثری نوستالژیک تبدیل کرده است.

«طوقی» یکسال پس از «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی اکران شد. «طوقی» بعد از «قیصر» دومین فیلمی بود که بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی در کنار یکدیگر ایفای نقش کردند. موفقیت هر دو فیلم در گیشه، تاثیر فراوانی در بهبود اقتصاد سینمای ایران داشت.

حاتمی سال ۱۳۵۰ فیلم سینمایی «باباشمل» و دومین اثر موزیکال خود را با بازی محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی و بهمن مفید به روی پرده برد.

حاتمی «باباشمل» را نیز در امتدا ساخته های فولکلوریک خود، و با عبور از تاریخ، تماشاگر را به دوره لوطی های اواخر دوره قاجار می برد و در داستانی ساده و بی پیرایه به مفاهیم اخلاقی عشق، بدگمانی و گذشت می پردازد.

سال ۱۳۵۱ سال پرکاری برای حاتمی بود و در این سال سه فیلم «قلندر»، «ستارخان» و «خواستگار» را ساخت.

«قلندر» چهارمین ساخته حاتمی بود با همان نشان های رایج و مورد علاقه وی که در «بابا شمل» دیده شد، با این تفاوت که موزیکال نبود. «قلندر» دومین همکاری حاتمی با ناصر ملک‌مطیعی بود که نقش «قلندر» را بازی می کرد.

«خواستگار» نیز دیگر فیلم حاتمی در سال ۱۳۵۱ بود. این فیلم داستانی معاصر و طنز دارد و حکایت آموزگاری به نام «آقای خاوری» است که بنای خواستگاری را از دختری به نام «زری» دارد اما در مصاف دیگر خواستگاران، قافیه را می بازد!

حاتمی در «ستارخان» نیز موضوعی تاریخی را دستمایه قرار می دهد و به روایت بخشی از تاریخ قیام مشروطه به روایت خود می پردازد.

علی نصیریان و عنایت‌الله بخشی به ترتیب در نقش «ستارخان» و «باقرخان» ظاهر شدند و عزت‌الله انتظامی، جلال پیشواییان، محمدعلی کشاورز، جهانگیر فروهر، محمدعلی سپانلو و سیروس ابراهیم‌زاده عهده دار دیگر نقش ها بودند.

«ستارخان» برای حاتمی دردسر ساز شد و شماری از نمایندگان مجلس وقت، آن را تحریف علنی تاریخ قلمداد کردند و حاشیه های دیگر در نهایت سبب شد، پروانه نمایش لغو و فیلم توقیف شود.

سال ۱۳۵۲ حاتمی نخستین تجربه سریال سازی خود را با ساخت مینی سریال ۶ قسمتی داستان ها مثنوی شامل «سلطان و کنیزک»، «پیر چنگی»، «قاضی و زن جوحی»، «خلیفه و اعرابی»، «طوطی و بازرگان» و «صوفی» آغاز کرد که در نوروز ۱۳۵۶ از تلویزیون پخش شد.

جمشید مشایخی، سعید امیرسلیمانی و عباس مغفوریان از جمله بازیگران این سریال بودند.

علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت

جمشید مشایخی پیشتر در مصاحبه ای درخصوص همکاری با حاتمی در این سریال گفته بود: علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت و معتقد بود که غباری در نگاه به مولانا نشسته و ما باید با ساخت فیلم هایی با اقتباس از قصه های حضرت مولانا باعث شویم مردم مجدد نگاهی به کارهای این شاعر بزرگ بیندازند و در این راستا ۶ تا از قصه‌های مثنوی معنوی را تبدیل به فیلمنامه کرد و من هم در آنها بازی کردم. علی حاتمی تاریخ را به خوبی می‌دانست و دانش خوب او در تاریخ بود که کارهایی تاریخی اش را تا به امروز ماندگار کرد.

حاتمی دو سال پس از ساخت سریال داستان های مثنوی، تولید پروژه بلندپروازانه دیگری به نام «سلطان صاحبقران» را در دست گرفت، که آن را نیز در گفت وگو با منوچهر نوذری ارزنده ترین کار خود در عرصه سریال سازی معرفی کرد.

سریال ۱۳ قسمتی «سلطان صاحبقران» سال ۱۳۵۴ از تلویزیون پخش شد و با توجه با استقبال، پخش آن در سال ۱۳۵۶ از تلویزیون تکرار شد.

حاتمی در «سلطان صاحبقران» ذیل روایت بخشی از دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و قتل امیرکبیر تا زمان ترور وی، نقدی بر سیستم حکومتی گرفتار در لجاجت، کینه توزی، قدرت طلبی، بی کفایتی، توطئه و … می پردازد.

در «سلطان صاحبقران» نقش امیرکبیر و ناصرالدین شاه به ترتیب به ناصر ملک مطیعی و جمشید مشایخی سپرده شد و جمعی دیگر از بازیگران از جمله زری خوشکام، پرویز فنی‌زاده، سعید نیک‌پور، جهانگیر فروهر، سعید امیرسلیمانی، سعید پورصمیمی، اسماعیل داورفر، مرتضی احمدی، مهری ودادیان، مرضیه برومند و رضا بابک در این سریال حضور داشتند.

حاتمی در مصاحبه ای و درباره اینکه چرا دوران قاجاریه و به ویژه دوره سلطنت ناصرالدین‌شاه قاجار را برای روایت خود از تاریخ ایران برگزیده‌، گفته بود: به جرأت می‌توانم بگویم که حسّ من، ریتم من و ضرباهنگ کارهای من برای زندگی دوره قاجار خیلی مناسب تره تا زندگی امروز!… ، یعنی من اگر یک قصه یا فضایی مربوط به زندگی در دوره قاجار باشه، خیلی به هرحال با آن نزدیکی بیشتری احساس می‌کنم… شاید یکی از دلایل این باشه که بعد از قاجاریه واقعاً یک مقداری هویت ملی ما به جبر، و نه به صورت یک جریان عادی و طبیعی تغییر کرد.

سریال ارزنده «سلطان صاحبقران»، یک نکته قوت دیگری داشت و آن دیالوگ های ماندگاری بود که از ذهن علی حاتمی تراوش می کرد.

دیگر نقطه قوت این سریال موسیقی آن ساخته مرحوم واروژ هاخباندیان(واروژان) بود که همچنان زنده است و طراوت دارد.

پس از تولید سریال فاخر «سلطان صاحبقران»، حاتمی فیلم سینمایی «سوته دلان»، بهترین اثر در کارنامه خود، و حتی بازیگران و نیز محبوب ترین فیلم نزد منتقدان را ساخت.

«سوته دلان» اثری زمستانی است و داستان آن درمورد «حبیب آقا ظروفچی» است که برای مراقبت از مادر و برادر معلول خود به نام «مجید کله خربزه» که دچار اختلال ذهنی است، پشت پا به زندگی زده و حتی ازدواج با محبوب خود که سالها به پای او نشسته را به تاخیر انداخته است.

اما داستان از جایی آغاز می شود، که حبیب آقا ظروفچی به توصیه دوستان، که راه نجات «مجید» را گماردن زنی برای او می داند، عمل می کند اما انتخاب غلط و فهمیدن اصل ماجرا از سوی «مجید»، سبب بدحالی او می شود و «حبیب آقا ظروفچی» برای نجات و شفای برادر راهی امام زاده داود(ع) می شود و … .

«سوته دلان» سال ۱۳۵۶ به عنوان آخرین اثر حاتمی پیش از انقلاب با بازی بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، فخری خوروش، جهانگیر فروهر، سعید نیکپور و رقیه چهره آزاد ساخته شد. این اثر سینمایی در نظرسنجی منتقدان و نویسندگان یکی از ماهنامه های سینمایی به عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.

هفتمین اثر سینمایی حاتمی نیز سرشار از آموزه های اخلاقی است و دیالوگ های دلنشین، به این فیلم صفای خاصی بخشیده و معروف ترین و ماندگارترین دیالوگ تاریخ سینما از زبان «مجید آقا ظروفچی» وقتی بر بلندای کوه مشرف به امام زاده داود(ع) متوجه مرگ برادر می شود، ادا می شود: «همه عمر دیر رسیدیم.»

حاتمی همواره به دوبله فیلم های خود علاقه خاصی داشته و در «سوته دلان» شاهد درخشش این هنر از سوی دوبلورهای خوش صدا هستیم و منوچهر اسماعیلی با صداپیشگی «مجید کله خربزه»، دیالوگ های ناب حاتمی را در تاریخ جاودان کرد.

یک نکته جالب در «سوته دلان» طراحی گریم و چهره پردازی «مجید کله خربزه» بود که با همکاری «اتللو فاوا» گریمور ایتالیایی و ایرج صفدری شکل گرفت.

در «سوته دلان» از موسیقی ساخته حسین عیلزاده استفاده شد که نخستین همکاری وی با حاتمی بود.

حاتمی سالها پیش در گفت وگوی ضمن اعلام علاقه به هنر، از سریال «هزاردستان»، فیلم سینمایی «کمال الملک» و «دلشدگان» به عنوان سه گانه سینمایی(تریلوژی) خود به ترتیب در باب و ستایش هنر «خوشنویسی»، «نقاشی» و «موسیقی» اشاره کرده بود.

حاتمی که با ساخت «حسن کچل» آن هم در نخستین کار سینمایی ثابت کرده بود که دل بی پروایی برای به سرانجام رساندن پروژه های بزرگ دارد، تولید سریال «هزاردستان» را سال ۱۳۵۸ آغاز کرد و طی فرایندی هشت ساله، سال ۱۳۶۶ آن را به پایان رساند و از تلویزیون پخش شد.

حاتمی توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت

حاتمی که توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت، «هزاردستان»، سریال پر شخصیت خود را با هنرنمایی گروه از برجسته‌ترین بازیگران سینما شامل جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داود رشیدی، جعفر والی، عزت‌الله مقبلی، حسین گیل، زهرا حاتمی، شهلا میربختیار، پرویز پورحسینی، جهانگیر الماسی، محمد مطیع، جمشید لایق، اسماعیل محرابی، رقیه چهره‌آزاد، عطاءالله زاهد، نعمت‌الله گرجی، محمد ورشوچی، سعید امیرسلیمانی، مهری ودادیان، اصغر همت و … ساخت.

وقایع «هزاردستان» با نام ابتدایی «جاده ابریشم»، از سالهای انقراض حکومت قاجار آغاز می شد و تا سال ۱۳۲۰ و ورود متفقین به ایران ادامه می یابد و حاتمی با دستمایه قرار دادن یک اتفاق تاریخی، به رسم مالوف و با قدرت تخیل آن را دراماتیزه کرده و روایتی تماشایی ارائه می دهد.

«هزاردستان» روایتگر فردی به نام «رضا خوشنویس» مبتنی بر شخصیت واقعی «کریم دواتگر» است که در جوانی به «رضا تفنچگی» معروف و التزام رکاب یک خان در موعد شکار بوده است. وی پس از آشنایی با فردی نام «ابوالفتح»، وارد گروهی به نام «کمیته مجازات» می شود که یگانه راه نجات ایران را اقدام مسلحانه علیه رجل فاسد و حذف آنها می داند اما شخصیتی در داستان وجود دارد که سرنخ همه علت و علل این ماجراها به وی ختم می شود؛ «خان فرمانفرما».

به گفته برخی منابع، حاتمی نگارش فیلمنامه «هزاردستان» را سال ۱۳۵۴ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ به پایان رساند. نقل است که حاتمی حین نگارش فیلمنامه برای مدتی در فرانسه بوده و برای اینکه تمرکز خود را از دست ندهد، سر خود را تراشیده تا مجبور نباشد به بیرون از خانه مراجعه کند!

سریال «هزاردستان» با آهنگسازی مرتضی حنانه، با گروه حرفه ای از صداپیشگان شامل منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، ایرج ناظریان، عزت الله مقبلی، حسین عرفانی، بهرام زند، زهره شکوفنده، خسرو خسروشاهی، شمسی فضل‌اللهی، احمد رسول‌ زاده، اصغر افضلی، ژرژ پطرسی، عطاءالله کاملی، پرویز بهرام، جلال مقامی، منوچهر نوذری، حسین حاتمی، آذر دانشی، حسین معمارزاده، داوود باقری، تورج نصر، کنعان کیانی، پرویز ربیعی، منوچهر والی‌زاده، خسرو شایگان و … دوبله شد.

جالب اینکه منوچهر اسماعیلی به جای جمشید مشایخی، عزت‌الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید لایق و ناصر طهماسب به‌ جای علی نصیریان، اسماعیل محرابی، اسماعیل محمدی، جهانگیر فروهر، نعمت‌الله گرجی، و عزت‌الله مقبلی به‌ جای جعفر والی و جهانگیر فروهر ادای صدا کردند!

بار دیگر دیالوگ های ناب و شعرگونه، سریال «هزاردستان» زیبایی خاصی به این اثر بخشید.

احمد بخشی دستیار حاتمی در مصاحبه ای در مورد نگارش فیلمنامه و دیالوگ ها توسط وی گفته بود: «علی بدون فیلمنامه سر صحنه نمی‌آمد، اما نکته‌ای در فیلمنامه‌های او وجود داشت؛ حاتمی در فیلمنامه اولیه دیالوگ‌ها را خلاصه می‌نوشت؛ دلیلش هم این بود که می‌گفت وقتی من هنوز نمی‌دانم چه کسی قرار است این نقش را بازی کند و دیالوگ‌ها را بگوید، لزومی ندارد همه چیز را از همین حالا مشخص کنم. حال اگر قول برخی دوستان فراموشکار را هم جدی بگیریم و قبول کنیم که او دیالوگ فیلم‌هایش را سر صحنه فیلمبرداری می‌نوشت، این را باید به پای قوت و قدرت او بگذاریم و نه ضعفش.»

وی همچنین گفته بود: «علی روی دیالوگ‌های فیلم‌هایش خیلی حساس بود و دوست نداشت بازیگرها از خود چیزی به متن گفت‌وگوها اضافه کنند. اگر متوجه می‌شد ادای جمله‌ای برای بازیگر سخت است و حرف در دهانش نمی‌چرخد، آن را درست می‌کرد. از طرف دیگر چون معمولاً با یک گروه خاص کار می‌کرد، همه این اخلاق او را می‌دانستند و کسی بدون هماهنگی قبلی و مقابل دوربین کلمه و جمله‌ای را به اختیار خود عوض نمی‌کرد. اگر هم کسی جدید به گروه اضافه می‌شد، بازیگرهای قدیمی‌تر گوشی را دستش می‌دادند تا حواسش به این موضوع باشد. من نثر حاتمی را در هیچ کجای دیگر ندیدم. بعضی مواقع به این فکر می‌افتادم که شاید او یک دوره‌ای را در زمان قاجار زندگی کرده که اینقدر به زبان آن روزگار مسلط است.»

حاتمی که افزون بر دانش بی نظیر دیالوگ نویسی، توانایی بی مانندی در طراحی صحنه و دکور و لباس داشت، برای ساخت «هزاردستان» احتیاج به لوکیشنی به وسعت تهران قدیم داشت، از این رو، دست به کار بزرگی زد که به یکی از میراث های ابدی این کارگردان بزرگ برای صنعت سینمایی ایران شد.

حاتمی در بزرگراه شهید لشگری، شهرکی را با عنوان شهرک سینمایی غزالی با نام کنونی «شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران» با طراحی ولی الله خاکدان و با کمک «جانی کورتینا» دکوراتور ایتالیایی در ۱۰ هکتار و در سال ۱۳۵۸ ساخت.

میدان توپخانه، ساختمان شهرداری، ساختمان عدلیه، خیابان لاله‌زار، خیابان اکباتان، جواهر فروشی قازاریان، گراند هتل، ساختمان شاه‌آباد و کافه پارس تهران قدیم از جمله مکان های بودند که در شهرک غزالی ساخته شد.

این شهرک سینمایی تا کنون محل فیلمبرداری و ساخت بسیاری از سریال ها بوده و نیز به محلی گردشگری تبدیل شده است.

احمد بخشی دستیار علی حاتمی سالها پیش در مورد «هزاردستان» گفته بود:‌ این سریال به طریقه ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شد. در حدود ۲۸ قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط ۱۵ قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذف‌ها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به ۱۳ قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد.

۱۲ آبان سال ۱۳۹۷ سریال «هزاردستان» در فهرست ملی حافظه جهانی یونسکو به ثبت رسید.

حاتمی درمورد ساخت «هزاردستان» گفته بود: «هیچ جریانی با ساخت هزاردستان به جز چند رفیق قدیمی موافق نبود. به لحاظ معنوی راضی‌ام، چون شیره جان خود را گذاشتم، زن و فرزند را عذاب دادم تا کارم در حد توانم بی‌عیب باشد. اصلا غایت یک هنرمند متعهد باید همین باشد، کدام هنرمند یا روشنفکر مسئول در طول زندگی‌اش اجر مرارت خود را تمام و کمال گرفته است، مگر با انعکاس موثر و جاودانگی‌اش اثرش در گذشت زمان. امیدوارم آیندگان نقادان با معرفتی در مورد آثار من باشند و من را به از گور درآوردن افکار عتیقه‌ای متهم نکنند.»

حاتمی حین پیش بردن تولید «هزاردستان»، نخستین فیلم سینمایی خود پس از انقلاب را در سال ۱۳۶۱ با عنوان «حاجی واشنگتن» ساخت.

«حاجی واشنگتن» داستانی طنزآلود از اعزام نخستین سفیر ایران به ایالات متحده آمریکا به نام «حسینقلی خان» را روایت می کند و به شرح حیرت، تحقیر و حسرت های وی حین این ماموریت می پردازد.

حاتمی «حاجی واشنگتن» را با مشکلات مالی فراوان در ایتالیا ساخت و در سال ۱۳۶۱ فقط اجازه نمایش در جشنواره فیلم فجر را یافت و سپس توقیف شد اما خرداد ۱۳۷۷ رفع توقیف شد و پس از فوت حاتمی به نمایش عمومی درآمد!

عزت الله انتظامی در نقش «حاجی واشنگتن» ظاهر و محمدرضا لطفی ساخت موسیقی اثر را برعهده داشت.

فصل قربانی کردن گوسفند در «حاجی واشنگتن» یکی از تأثیرگذارترین سکانس‌های سینمای ایران و از برجسته‌ترین نقطه‌های کارنامه بازیگری عزت‌الله انتظامی است، چنانکه جمله ماندگار «آیین چراغ خاموشی نیست» از تک‌گویی او در این صحنه است.

«کمال المک» دومین فیلم حاتمی از سه گانه وی و در باب نقاشی بود که سال ۱۳۶۲ با نگاهی به زندگی محمد غفاری معروف به «کمال الملک» نقاش شهیر ایرانی ساخته شد.

جمشید مشایخی در نقش کمال الملک، عزت‌الله انتظامی در نقش ناصرالدین شاه، علی نصیریان در نقش مظفرالدین شاه، محمدعلی کشاورز در نقش اتابک و داود رشیدی در نقش رضا شاه با هدایت حاتمی اثری ماندگاری را خلق کردند.

علی حاتمی فیلم سینمایی طنزآمیز «جعفرخان از فرنگ برگشته» را سال ۱۳۶۶ با اقتباس از نمایشنامه ای به همین نام نوشته حسن مقدم با بازی حسین سرشار در نقش «جعفرخان»، عزت‌الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، رضا ارحام صدر، ایرج راد و جهانگیر فروهر روانه سینما کرد.

داستان «جعفرخان از فرنگ برگشته» داستانی معاصر دارد و نقدی طنزآمیز است بر فرنگی مابی و تحلیلی است از فرنگ رفته های که دریافت های خود را از غرب مغایر با ارزش های خانوادگی و وطنی می بینند.

ایرج راد بازیگر «جعفرخان از فرنگ برگشته» در مصاحبه ای نکته جالبی در مورد این فیلم گفته بود: «بسیاری فکر می‌کنند در فیلم جعفرخان از فرنگ برگشته من با مرحوم حاتمی بزرگ همکاری داشتم، اما این‌گونه نیست آقای حاتمی نصف این فیلم را ساخته بودند اما کار نیمه تمام مانده بود، برای ساخت ادامه فیلم از من خواستند که در این اثر ایفای نقش کنم، ادامه این کار را هم آقای متوسلانی ساختند و البته که من چندان نمی‌دانم که چرا ساخت این کار نیمه کاره مانده بود. اما ادامه اثر با همان داستان علی حاتمی ساخته شد!»

روایت شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت پس از پایان ساخت «جعفرخان از فرنگ برگشته» از حاتمی خواسته که ۲۰ دقیقه از فیلم را درآورد اما حاتمی خودداری کرده و به همین دلیل ممنوع‌الکار شده بود

فیلم «مادر» ساخته مرحوم حاتمی را باید ادای دین وی به مقام «مادر» به عنوان ارزشمندترین آفرینش هستی دانست. «مادر» محصول سال ۱۳۶۸، داستان مادری است که با ترک سرای سالمندان، واپسین روزهای عمر را در کنار فرزندان خود که هر کدام گرفتار روزمرگی هستند، سپری می کند.

حاتمی در این اثر نمادگرایانه خود، مادر را نقطه محوری خانه و عامل پیوند دهنده اعضای خانواده قرار می دهد که وجود او سبب می شود فرزندان بار دیگر دور یکدیگر جمع شوند.

صحنه آرایی پر ظرافت حاتمی، همه در ستایش مادر است، بویژه حوض قلبی شکل وسط حیاط که نمادی از مادر به عنوان قلب تپنده و جریان اصلی زندگی است. همچنین حاتمی در اثر شاعرانه خود، تحلیلی از تقابل سنت و مدرنیته ارائه می دهد.

در «مادر» بار دیگر شاهد دیالوگ های فاخر هستیم که از قلم شاعرانه مرحوم حاتمی جوشش کرده و جمله «شب را بی چراغ باید روشن کرد» از زبان شخصیت «جلال الدین» یکی از فرزندان مادر شنیده می شود.



حاتمی در فیلم «مادر» بهترین انتخاب را برای نقش ها داشته است. مرحومه رقیه چهره آزاد با ایفای نقش مادر، عنوان لقب مادر سینمایی ایران را گرفت. مرحوم محمدعلی کشاورز در نقش «محمد ابراهیم» نسخه معاصری از «شعبان استخوانی» است، که تلاش دارد ارشدیت خود بر خواهر و برادران را با طعنه و متلک تثبیت کند.

جمشید هاشم پور در نقش «جمال» دیگر فرزند ذکور مادر، عالی است و از کلیشه «زینال بندری» خارج شده است. فریماه فرجامی در نقش «ماه منیر» و اکرم محمدی در نقش «ماه طلعت» دیده شده اند.

اما اکبر عبدی با نقش «غلامرضا» زاویه ای دیگر از قدرت بازیگری خود را در قالب فرزند «کند ذهن» مادر ارائه می دهد و حاتمی در سکانس پایانی خبر فوت مادر را با مونولوگ ماندگار او ادا می کند: «مادر مرد، از بس که جان ندارد.»

«مادر» یک ویژگی دیگر دارد که آن هم موسیقی ساخته ارسلان کامکار است.

رقیه چهره آزاد برای ایفای نقش مادر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن و اکبر عبدی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد هشتمین جشنواره فیلم فجر را برای ایفای نقش «غلامرضا» کرد.

همانطور که اشاره شد، دوبله به دیالوگ های آثار حاتمی شیوایی شنیداری بیشتری می دهد و جا دارد از منوچهر اسماعیلی یادی کنیم که در فیلم «مادر» جای شخصیت محمد ابراهیم، غلامرضا و جلال صحبت کرده است.

حاتمی در مورد فیلم «مادر» گفته بود: «ساختن فیلم مادر واقعا حسی بود. بیشتر یک حس و عاطفه بود. احساس اینکه خانه من کجاست؟ من متعلق به کی هستم؟ چه کسی از من حمایت می‌کند؟ … در مدت ساختن فیلم به یاد مادرم بود که نامش ایران است.»

پس از «مادر»، حاتمی آخرین فیلم خود با عنوان «دلشدگان» را به موضوع موسیقی، آخرین سه گانه از هنرهای محبوب خود پس از خوشنویسی و نقاشی اختصاص داد.

«دلشدگان» محصول سال ۱۳۷۰ درامی تاریخی و نیمه موزیکال با صدای مرحوم محمدرضا شجریان است و حاتمی افزون بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه، تهیه‌کننده و طراح صحنه آن را برعهده داشت.

فیلم برداشتی آزاد و شخصی از سه داستان واقعی در زمان قاجار است که به شرح سختی های گروهی از نوازندگان سازهای ایرانی می پردازد که برای پر کردن صفحه موسیقی به فرانسه سفر می‌کنند.

حاتمی در «دلشدگان» در بستر این ماجرا، شرحی از دلباختگی ناکام «طاهر» خواننده گروه به شاهزاده نابینای ترک می‌پردازد که که در نهایت در غربت جان می‌سپارد.

فیلمبرداری «دلشدگان» در مجارستان و مکان های شبیه فرانسه ساخته شد.

موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی

موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی از «حسن کچل» تا «دلشدگان» بوده و وی ساخت این موسیقی را به نیز حسین علیزاده سپرد.

حسین علیزاده پیشتر در مصاحبه ای در مورد موسیقی و کلام آهنگ‌ها در «دلشدگان» گفته بود: «همه موسیقی‌ها جوهره‌ آن و کلام از خود حاتمی بود که برای «دلشدگان» ساخته بود. البته بعداً که آقای شجریان اینها را اجرا کرد مقداری شعرها را تغییر داد. یعنی او و مرحوم حاتمی پس از مشورت‌هایی که به هم داشتند، اشعار را به فریدون مشیری دادند و مشیری هم از نظر فن شعری یک مقداری تغییر داد. البته کلام حاتمی بسیار زیبا بود. این حسن را هم داشت که محاوره‌ای‌تر بود و شبیه‌تر بود به تصانیف دوره قاجار. یک کار بزرگی هم حاتمی کرده بود و ۵۰۰ واژه‌ای که در دوره قاجار در صحبت‌های روزمره به کار می‌رفته را هم در دیالوگ‌ها و هم در اشعاری که برای تصنیف‌هایش ساخته بود استفاده کرد. من می‌توانم بگویم که تم‌های اصلی فیلم «دلشدگان» را از شعرهای حاتمی گرفتم. این اشعار خود به خود یک زمینه موسیقیایی برای من به وجود می‌آوردند.»

در «دلشدگان» امین تارخ، اکبر عبدی، جلال مقدم، فرامرز صدیقی، سعید پورصمیمی، حمید جبلی، محمدعلی کشاورز، فتحعلی اویسی، رقیه چهره‌آزاد، جمشید هاشم‌پور و لیلی حاتمی ایفای نقش می کردند و بعدها آواز و تصنیف‌های ساخته‌ شده برای فیلم در آلبومی به نام «دلشدگان» منتشر شد.

«جهان‌پهلوان تختی» واپسین تلاش حاتمی برای ساخت اثری سینمایی از این قهرمان ملی بود که به علت بیماری حاتمی ناتمام ماند.

حاتمی که از ابتدای دهه ۷۰ شمسی مطالعه و تحقیق درباره زندگی جهان‌پهلوان تختی را آغاز کرده بود، بعد از پشت سر گذاشتن دشواری‌هایی سرانجام در سال ۱۳۷۵، ساخت فیلم «جهان پهلوان تختی» را آغاز کرد اما پس از آنکه فقط بخش‌هایی از فیلم را تصویربرداری کرده بود، مبتلا با سرطان و در بیمارستان بستری شد.

عزت الله انتظامی سالها پیش در گفت وگویی، خاطره ای غمبار از بیماری حاتمی روایت کرده و گفته بود: «سر فیلم جهان‌پهلوان تختی، علی حاتمی با من تماس گرفت و گفت که قرار است این فیلم را بسازد و نقش پدر تختی را هم برای من در نظر گرفته. چند ماه بعد هم فیلم را کلید زد ولی هنوز اوایل کار بود که درد کمر علی شروع شد. اواسط فیلم بودیم که بیماری علی شدت گرفت و او مجبور شد کار را رها کند و برای معالجه به لندن برود؛ اما زیاد طول نکشید و سریع برگشت. اصلاً کسی فکرش را نمی کرد که علی یک دفعه از پا بیفتد. برای بار دوم که کار را شروع کردیم، علی دیگر نمی‌توانست آنقدر رو پا باشد.

من هم هر روز صبح که می‌رسیدم اول می رفتم پیشانی علی را ماچ می‌کردم و می‌پرسیدم: علی‌جان آماده‌ای؟ می‌گفت: آره، اما دیگر توان نداشت. یادم می‌آید یک سکانسی را در شب می‌گرفتیم که مادر تختی باید فارغ می‌شد و چون زایمان سختی داشت و بچه به دنیا نمی‌آمد، باید می‌رفتم سقاخانه‌ی رو به‌روی خانه‌ام و نذر و نیاز و دعا می‌کردم.

سر این سکانس اتفاق بسیار عجیب و غریبی برای من افتاد که هر موقع یادش می‌افتم بغض می‌کنم و اشک امانم نمی‌دهد. در آن شب باید میله‌های سقاخانه را می‌گرفتم و این دیالوگ را می‌گفتم: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا، این بچه زودتر به دنیا بیاید.» دوربین، صدا و همه آماده شدند. من رفتم رو به‌روی سقاخانه و این دیالوگ به ناخودآگاه از دهانم بیرون آمد: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا … علی را شفا بده.» فضا را سکوتی عجیب گرفت. علی سری گرداند و کات داد. همه عوامل زدند زیر گریه. من هم دستانم را انداختم گردن علی و دو نفری های‌های گریه کردیم. آن شب دیگر نتوانستم کار را ادامه بدهم. بعد زنگ زدند و گفتند علی حالش خوب نیست و در بیمارستان مهراد بستری است.»

علی حاتمی روز پنجشنبه ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ بر اثر سرطان پانکراس در ۵۲ سالگی درگذشت و پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد، در حالیکه یکی از ماندگارترین دیالوگ‌های فیلم «حاجی واشنگتن» بر روی سنگ مزار وی نقش بست: «آیین چراغ خاموشی نیست.»

احمد بخشی دستیار حاتمی نیز شرحی از ماجرای آگاه شدن حاتمی از بیماری خود نقل کرده است: «حاتمی از سرطان لوزالمعده در گذشت. آن اوایل که درد داشت همه فکر می‌کردند زخم معده است و جالب است بدانید دست آخر (محمدعلی) فردین سبب شد تا نوع بیماری علی شناخته شود. فردین دوست دکتری داشت که در یک مهمانی بعد از شنیدن جریان دردهای علی از فردین می‌خواهد به علی پیشنهاد کند تا آزمایشی خاص را پشت سر بگذارد.


فردین با من تماس گرفت و بعد از پرس و جو از همسر حاتمی، وقتی مطمئن شدیم او قبلاً این آزمایش را انجام نداده، صبح روز بعد همراه علی و فردین و داود رشیدی به بیمارستان دی رفتیم. او این آزمایش را به انجام رساند و عصر آن روز معلوم شد این درد او از سرطان لوزالمعده است. درد علی با یک کمر درد شروع شد. دکترها گفته بودن باید پیاده‌روی کنی. بعد از آن راه رفتن در استخر را تزویج کردن اما کمر درد او خوب نشد. کار به انرژی‌درمانی هم کشید تا اینکه بعد از چهار ماه داستان فردین پیش آمد و همه چیز روشن شد.
علی ۱۰ روز در بیمارستان خوابید و طی آن ۱۰ روز در اتاقش هر شب برنامه بود. از هنگام تشخیص بیماری تا زمانی که برای درمان تکمیلی به انگلستان رفت حدود هفت هشت ماه دیگر گذشت. علی از پرواز با هواپیما می‌ترسید و این ترس به قدری شدید بود که هنگام پرواز امید روحانی که تخصص اصلی‌اش دکترای بیهوشی است به فرودگاه آمد و علی را با آمپول بیهوش کرد تا بعد از آن ما بتوانیم علی را سوار هواپیما کنیم. هنگام فیلمبرداری «تختی» هم به شدت درد داشت و البته در آن دوران یک روز در میان هم شیمی‌درمانی می‌کرد. با تمام دردی که داشت توانست ۲۰ دقیقه از «تختی» را فیلمبرداری کند.»

پس از فوت حاتمی، بهروز افخمی پروژه «جهان پهلوان تختی» را در سال ۱۳۷۶ با بازی فریبرز عرب نیا و نیکی کریمی به پایان رساند.

همچنین پس از درگذشت حاتمی، دو نسخه سینمایی از سریال «هزاردستان» به عنوان «کمیته مجازات» در ۱۳۷۷ و «تهران روزگار نو» در سال ۱۳۷۸ با تدوین واروژ کریم‌مسیحی و تهیه کنندگی محمدمهدی داد به اکران درآمد.

علی حاتمی آرزوهای بزرگی در عرصه فیلمسازی در سر می پروراند اما افسوس که عمر یاری نکرد.

من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنری‌ام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) استوی پیشتر در مصاحبه ای گفته بود: من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنری‌ام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) است. من از روزی که فیلم محمد (ص) و یا «الرساله» اثر مصطفی عقاد را دیدم، همواره این آرزو را داشته و دارم و از خداوند می‌خواهم که قبل از مرگم این توفیق نصیبم شود.

حاتمی بی الگو بودن را از ویژگی های فیلم های خود می دانست و در مصاحبه تلویزیونی گفته بود: کار من خوب یا بد، شبیه هیچ کار دیگری نیست و تکلیف منتقد با این کار روشن نیست و میزانی ندارد که آن بسنجد.

حاتمی همچنین در مورد اینکه چرا بیشتر آثار ساخته وی مربوط به دوره ای خاص تاریخی است، تصریح کرده بود: تعلق خاطر من به گذشته باعث شده که بیشتر درباره مسایل گذشته فیلم بسازم. من بیشتر به مسایلی می‌پردازم که شناختی از آن داشته باشم.

البته حاتمی و آثار وی از انتقادهای جدی نیز دور نمانده بود. یکی از انتقادها این بود که حاتمی در ساخت آثار تاریخی، دست به تحریف واقعیت می زده و به واقعیات توجهی نداشته است.

حاتمی سال ها پیش در گفت وگو با منوچهر نوذری در پاسخ به این منتقدان، این انتقادات را ناشی از ناآگاهی آنان به امور علمی و تحقیقی مرتبط با هنر نمایش دانسته بود.

وی همچنین گفته بود: آن چیزی که در فیلم هایم مطرح می شود نه تاریخ است و نه رویا. چیزهای هستند که اگر در تاریخ رخ می نمود تاریخ را زیباتر می کرد.

حاتمی همچنین در پاسخ به این انتقاد که حاتمی فقط اشیا را در فیلم های خود نمایش می دهد، گفته بود: نوع کارهای سینمایی من وابسته به اشیا و اشخاص است و آنها را به شکلی که موضوع کار طلب می کنم ارائه می دهم.

حاتمی کارهای سینمایی خود را نیز مبتنی بر تحقیقات دانسته و گفته بود: تحقیقاتی که در کار هنری می شود کمتر از تحقیقاتی که محققان ادبی و علمی انجام می دهند، نیست.

به هر روی علی حاتمی هنرمند و سینماگری بود که دغدغه مردم ایران را داشت و این را می توان در پاسخ به مرحوم منوچهر نوذری که از او پرسید چه کاری در دست تولید پس از «دلشدگان» دارد، یافت:‌ «فکر می کنم کاری که لازم است توسط من انجام شود، موضوع – بیان – تاریخ معاصر ایران است با خاطره های که رجال قدیمی نوشته اند یا مطالبی که مورد توجه مردم دنیا است. اگر ما تصویر خیلی صریح و روشنی از مردم ایران ارائه نکنیم آنها – از مردم ایران – ارائه خواهند کرد.»

مرحوم مشایخی سالها پیش در تحسین حاتمی به او لقب «سعدی سینما» را داد و مرحوم انتظامی نیز در باره حاتمی گفته بود: بدبختانه هیچ هنرمندی در سال‌های بعد از حاتمی، نتوانست جانشین او شود. هیچ نویسنده و کارگردانی نتوانست نظم و نثری که او در فیلم‌هایش داشت را تکرار کند.

در کارنامه حرفه ای علی حاتمی هیچ جایزه ملی و بین المللی مشاهده نمی‌شود، اما نام وی با تاریخ و فرهنگ ایران گره خورده است و جایگاه بلند او فتح شدنی نیست.

رسانه سینمای خانگی- شرم‌آورترین لحظه زندگی تام هنکس کی بود؟

 بازیگر هالیوودی برنده اسکار، احمقانه‌ترین لحظه در سه دهه زندگی حرفه‌ای‌اش را در یک برنامه تلویزیونی فاش کرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، از ایندیپندنت تام هنکس برنده اسکار از اواخر دهه ۱۹۸۰ ستاره هالیوود بود و در فیلم‌هایی از فیلادلفیا و فارست گامپ تا نجات سرباز رایان و الویس بازی کرد.

وی در مصاحبه‌ای در برنامه گراهام نورتون که روز جمعه (۱ دسامبر معادل ۱۰ آذر) پخش شد، در مورد بخشی از حرفه خود سخن گفت که کمتر به آن پرداخته است.

این گفتگوی نوستالژیک باعث شد که وی درباره زمان فیلمبرداری درام فضایی آپولو ۱۳ ران هاوارد نیز صحبت کند.

آپولو ۱۳ که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، داستان زندگی واقعی جیم لاوِل، فرد هیز و جک سویگرت را روایت می‌کند، فضانوردانی که وقتی سفر به ماه به مشکل می‌خورد، خود را در خطر مرگ می‌بینند.

در حین فیلمبرداری پر نقل‌قول‌ترین لحظه فیلم – زمانی که تام هنکس در نقش لاول می‌گوید: هوستون، ما به مشکل خوردیم – همه چیز برای بازیگر تغییر کرد.

او گفت: کوین بیکن، بیل پکستون و من داشتیم لحظه جدی را درست بعد از دیالوگ «هوستون، ما به مشکل خوردیم» بازسازی می‌کردیم و بالا و پایین می‌رفتیم و تصویر هم ما را بی‌وزن نشان می‌داد و همه چیز خوب پیش میرفت، تا اینکه آن روز، بازیگران و گروه عوامل با یک شخص بسیار مهم مواجه شدند: صاحبش آمد! خود لاوِل!

جیمز آرتور لاول جونیور فضانورد بازنشسته ناسا، خلبان آزمایشی و مهندس مکانیک است. وی در سال ۱۹۶۸، به عنوان خلبان ماژول فرماندهی آپولو ۸، به همراه فرانک بورمن و ویلیام آندرس، یکی از سه فضانوردی بودند که برای اولین بار به سمت ماه پرواز کردند و به دور ماه چرخیدند.

هنکس در ادامه گفت: ما مضحک به نظر می‌رسیدیم و وقتی به پایین نگاه کردم جیم به ما نگاه می‌کرد.

هنکس افزود: من هرگز در زندگی‌ام احمقانه‌تر از آن لحظه احساس نکرده‌ام.

آپولو ۱۳ نامزد ۹ جایزه اسکار شد که در نهایت دو جایزه در بخش بهترین تدوین و بهترین صدا را ازآن خود کرد.

هنکس در حال حاضر در لندن در حال تبلیغ «ماه گردها»(The Moonwalkers) است که با همکاری دیوید هاکنی ساخته شده است. هنکس، که به همراه کریستوفر رایلی این فیلم را نوشته است، در مورد این فیلم نیز صحبت کرد.

داستان مذکور، ماموریت‌های فضایی آپولو را روایت می‌کند، با این فناوری که اتاق‌ها به گونه‌ای طراحی شده که احساس کنید در کنار فضانوردان نشسته‌اید.

اوایل امسال، هنکس که در سال‌های ۱۹۹۴ و ۱۹۹۵ برای فیلم‌های فارست گامپ و فیلادلفیا جوایز اسکار را دریافت کرده، نام یکی از فیلم‌هایی را که در آن بازی کرد، عنوان کرد که معتقد است به اندازه کافی مورد تحسین قرار نگرفته است.

هنکس معتقد است که فیلم گانگستری «جاده‌ای به سوی تباهی» محصول ۲۰۰۲ یکی از بهترین فیلم‌های اوست و در مصاحبه‌ای جدید گفت که وقتی مردم در مورد حرفه او صحبت می‌کنند به اندازه کافی درباره آن صحبت نمی‌شود و حق فیلم ادا نشده است.

خروج از نسخه موبایل