رسانه سینمای خانگی- پرویزخان کدام بازیکنان را هدف گرفته؟

کارگردان فیلم سینمایی «پرویز خان» تاکید کرد، «در این فیلم بازیکن‌ خاصی را در تیررس قرار نداده‌ایم ولی برخی ویژگی‌های کاراکترهای خیالی فیلم واقعی هستند.»

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، علی ثقفی که نخستین تجربه بلند سینمایی خود را با پرداختن به دورانی از مربیگری مرحوم پرویز دهداری – یکی از سرمربیان سرشناس سال‌های دور تیم ملی فوتبال – راهی چهل و دومین جشنواره فیلم فجر کرده، از ویژگی‌ها و حساسیت‌های ساخت فیلمش سخن گفت.

او که خود را در عالم تماشای فوتبال یک تماشاچی پرهیجان می‌داند، درباره ساخت فیلم «پرویز خان» با سوژه‌ای ورزشی به ایسنا گفت:  ساخت فیلمی درباره مرحوم پرویز دهداری از چند جهت برایم مهم بود؛ از جمله آن‌که جهان کاراکتر به من نزدیک بود و دیگر آنکه جدا از علاقه خودم به تماشای مسابقات فوتبال تیم ملی، علاقه داشتم درباه این تیم یک فیلم هم بسازم بخصوص آنکه پیش‌تر سابقه ساخت مستندهای فوتبالی را هم داشتم.

ثقفی درباره شناخت خود از پرویز دهداری -بازیکن و مربی سابق تیم ملی ایران- افزود: آقای دهداری را می‌شناختم و وقتی وارد تحقیقات شدم شناختم خیلی گسترده‌تر شد. در قصه فیلم «پرویز خان» اسامی چهره‌هایی که ما به‌ازا دارند، تغییر کرده است اما به دیالوگ‌های واقعی وفادار بودیم و برخی از آن‌ها نعل به نعل از متن روزنامه‌ها برداشته شده است.

وی درباره پایبندی خود به واقعیت در فیلم «پرویز خان» گفت: به طور کلی تلاش کردیم در هر موقعیتی که مستند جوابگو است، واقعیت را مبنا قرار دهیم مگر اینکه درام تغییراتی را بطلبد و واقعیت به نام درام پخته‌تر شود. به هر حال ما یک قصه تعریف می‌کنیم و وقتی درام کمرنگ باشد، می‌توان چنین تغییری داشت. البته اینکه چه چیزی از واقعیت گزینش شود در پرداختن به این جنس کارها اهمیت دارد و باید بخش‌های دراماتیک‌تر را از یک قصه یا شخصیت گزینش کنید.

این کارگردان درباره انتخاب سعید پورصمیمی و تناسب سنی او با پرویز دهداری در مقطعی که داستان فیلم روایت می‌شود، توضیح داد: پرویز دهداری در مقطع زمانی فیلم «پرویز خان» ۶۰ ساله بوده است اما به طور کلی این مربی به لحاظ سنی شکسته‌تر به نظر می‌رسیده است. نکته بعدی این است که آقای پورصمیمی بسیار چابک و سرزنده هستند و حتی همه حرکات، از شکل راه رفتن تا توپ زدن، همگی را از پرویز دهداری وام گرفتند. مرحوم دهداری معمولا کنار زمین واکنش احساسی خاصی به گل زدن نشان نمی‌دادند و ما به تمام این جزییات در فیلم دقت کردیم.

ثقفی اظهار کرد: مسئله فیلم ما ایران و تعصب روی ایران‌مان است و فکر می‌کنم این فیلم می‌تواند قدمی در تقویت ملیت ما و افتخار به ایرانی بودن‌مان بردارد.

او درباره میزان رضایت خود از نتیجه نهایی کارش گفت: خودم خیلی راضی هستم، به نظرم کار سختی را انجام دادیم و به بحث ناشناخته‌ای ورود کردیم. حتی به نظرم سکانس‌هایی را دراین فیلم می‌بینیم که در سینمای ایران تاکنون تجربه نشده است از جمله اینکه بخشی از استادیوم را بازسازی کردیم که در عمل کار بسیار پیچیده و گسترده‌ای بود.

این فیلم که به یک اتفاق خاص در تیم ملی ایران در دوران‌ مربیگری دهداری می‌پردازد و هنوز هم ناگفته‌هایی از آن باقی مانده است، شخصیت‌هایی دارد که برای آن‌ها می‌توان مابه‌ازای واقعی پیدا کرد. البته ثقفی تاکید دارد که بازیکن خاصی را از آن دوران مدنظر قرار نداده است.

او در این زمینه توضیح داد: ما در فیلم بازیکن‌ یا شخص خاصی را در تیررس قرار ندادیم ولی بعضی ویژگی‌ها ‌در این کاراکترهای خیالی، واقعی است و بعضی‌ها ویژگی‌ها هم واقعی نیست. ملاک ما بیشتر روایت تفکر آقای دهداری بود و دلیلی نمی‌دیدیم که خیلی وارد مسائل دیگر شویم.

«پرویز خان» با بازی سعید پورصمیمی یکی از ساخته‌های جدید سازمان اوج است که در آخرین روز جشنواره فیلم فجر در برج میلاد برای اهالی رسانه و منتقدان رونمایی می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- «آپاراتچی» نمایندۀ کمدی موقعیت در فجر امسال

 کارگردان فیلم سینمایی «آپاراتچی» عنوان کرد که این فیلم یک کمدی موقعیت است که اتفاقا خلق آنها بسیار سخت بوده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، علی طاهرفر کارگردان فیلم سینمایی «آپاراتچی» از آثار راه‌یافته به چهل‌ودومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر، در گفت‌وگو با ایرنا، درباره این فیلم توضیح داد: فیلم‌نامه این فیلم برمبنای کتابی به همین نام به قلم دکتر روح‌الله رشیدی است که در واقع مجموعه‌ای از خاطرات جلیل طائفی در تبریز است. آقای طائفی از افراد عشق سینما در دهه ۶۰ بود که هرچند سواد نوشتن و خواندن نداشت، پیگیر هنر سینما شد و این مسیر را از عکاسی آغاز کرد و به خرید دوربین سوپر هشت رسید. بعد از آن با گردآمدن گروهی از دوستان همکارش در حرفه نقاشی ساختمان، چند فیلم کوتاه تولید کرد.

آپاراتچی، ادای دینی به سینماست

وی افزود: جلیل طائفی از ابتدا رویای ساخت یک فیلم سینمایی را در ذهن خود داشته و در مسیر تحقق همین رویا هم حرکت می‌کند. به‌نوعی سفر قهرمان در فیلمنامه «آپاراتچی» هم براساس همین حرکت شکل می‌گیرد. موضوع فیلم، درباره انسان‌هایی است که عشقی خالص به سینما دارند و از این منظر می‌توان فیلم را ادای دینی به هنر سینما هم دانست.

این کارگردان ادامه داد: در بستر روایت فیلم شاهد حوادثی همچون جنگ و ترور و شهادت مردم در تبریز در همان سال‌های ابتدایی دهه ۶۰ هم هستیم. قصه فیلم در چنین بستری روایت و به همین واسطه نقبی به رویدادهای اجتماعی آن سال‌ها هم زده می‌شود.

ما در این فیلم در موقعیت‌هایی مانند تشییع پیکر شهید و نماز جمعه هم، کمدی خلق کرده‌ایم که کار بسیار سختی هم بود

طاهرفر درباره دلیل انتخاب یک فیلم‌نامه اقتباسی برای اولین تجربه کارگردانی خود در سینما توضیح داد: انتشار کتاب «آپاراتچی» هم داستان جالبی دارد. بچه‌های دفتر جبهه مطالعات انقلاب اسلامی تبریز، در مسیر جمع‌آوری تاریخ شفاهی مربیان پرورشی مدارس دهه ۶۰ سراغ تجربه نمایش فیلم در مدارس در آن سال‌ها رفتند. در مصاحبه‌های مربوط به این بخش، در کنار نام فیلم‌های مطرحی همچون «برزخی‌ها» نام فیلم غیرمعروفی به نام «نوری در تاریکی» هم مدام تکرار می‌شود که برای بچه‌های دفتر فیلمی گمنام از کارگردانی گمنام به نام جلیل طائفی بود! ‌اکثر معلمان پرورشی اما اشتراک نظر داشتند که در آن سال‌ها چنین فیلمی را اکران کرده‌اند!

وی افزود: در جستجوی یافتن ماجرای همین فیلم بود که این بچه‌ها به جلیل طائفی می‌رسند. فردی که واقعا می‌توان خودش را یک بنیاد سینمایی کامل دانست! ‌همه اتفاقات مربوط به فرآیند تولید یک فیلم، از مرحله جذب سرمایه تا اکران، حول محور این فرد شکل گرفته بود. او حتی برای نهادها و سازمان‌ها اقدام به بلیت‌فروشی می‌کرده است تا سرمایه اولیه خودش را به دست بیاورد! همین نکات درباره این کاراکتر منجر به شکل‌گیری کتاب «آپاراتچی» می‌شود.

این کارگردان درباره خاطرات خاص جلیل طائفی در کتاب خاطراتش توضیح داد: او اتفاقات عجیبی را تجربه کرده است، از جریان تلاش برای اخذ مجوز از ارشاد گرفته تا برخورد کمیته و حتی پخش نامش از آنتن بی‌بی‌سی! حسین تراب‌نژاد که نگارش فیلمنامه‌هایی همچون «ماجرای نیمروز» و «ضد» را برعهده داشته است، وقتی با کتاب مواجه می‌شود، مجذوب نکات خاص آن می‌شود و شروع به نگارش فیلمنامه می‌کنند. همان فیلمنامه بعدها تبدیل به فیلمنامه «آپاراتچی» می‌شود.

اکثر موقعیت‌های کمدی، در دل فضاهای جدی شکل می‌گیرد

وی افزود: حسین تراب‌نژاد نزدیک به ۹ با فیلمنامه اولیه خود را بازنویسی کرد و در این مسیر هم واقعا نقدها و نظرات را می‌شنید و اعمال می‌کرد. وقتی شما با خاطراتی پراکنده طرف هستید، ناگزیر باید یک داستان محوری را انتخاب کنید و باقی حوادث را در ارتباط با آن سامان دهید و معتقدم آقای تراب‌نژاد به‌خوبی از پس این کار برآمده، یکی از نقاط قوت ایشان هم توانمندی در اقتباس از رویدادهای واقعی تاریخی و کتاب است که اغلب تجربه‌های‌شان هم از همین جنس بوده است.

متاسفانه تعریف سینمای کمدی در این سال‌ها دستخوش برخی سوءتعبیرها شده استکارگردان «آپاراتچی» درباره ژانر این فیلم هم گفت: می‌توان این فیلم را یک کمدی درام دانست. از نظر خودم، اکثر موقعیت‌های کمدی، در دل فضاهای جدی شکل می‌گیرد. متاسفانه تعریف سینمای کمدی در این سال‌ها دستخوش برخی سوءتعبیرها شده است. آنچه در فیلم ما وجود دارد بیشتر از جنس کمدی موقعیت است. اصل کمدی روایت ما هم فیلمساز بی‌سوادی است که رویای ساخت فیلم سینمایی دارد. هر کاری هم که انجام می‌دهد، فکر می‌کند همان، درست‌ترین کار است. در همین مسیر هم تعارض‌هایی شکل می‌گیرد که منجر به شوخی با اصل سینما و برخی افراد می‌شود. ما در این فیلم در موقعیت‌هایی مانند تشییع پیکر شهید و نماز جمعه هم، کمدی خلق کرده‌ایم که کار بسیار سختی هم بود.

۹۰ درصد بازیگران فیلم، ترک‌زبان هستند

وی درباره انتخاب زبان فیلم هم گفت: داستان فیلم در تبریز می‌گذرد و یکی از گزینه‌های ما هم این بود که زبان فیلم را ترکی انتخاب کنیم، اما تجربه فیلم‌های موفق قبلی مانند «پوست»، «آتابای» و «موقعیت مهدی» نشان داد که هر چند در ظاهر مخاطب بالایی داشتند اما در واقعیت امکان ارتباط با طیف گسترده‌ای از مخاطبان را از دست دادند. مخاطبان سراسر کشور معمولا با فیلمی که حجم بالایی از اطلاعات آن در قالب زیرنویس ارائه شود، ارتباط نمی‌گیرند.

قطعا مستندسازی، در ناخودآگاه هر کارگردانی تاثیر می‌گذاردطاهرفر ادامه داد: برای انتخاب زبان فارسی هم چالش دیگری داشتیم، یا باید از فارسی ساده استفاده می‌کردیم یا همراه با لهجه. وقتی خواستیم کار را لهجه‌دار بگیریم، دیدیم همه بازیگران فارسی زبان، وقتی می‌خواهند ترکی صحبت کنند، به‌صورت ناخواسته به سمت شوخی و مزاح می‌روند. از طرف دیگر فیلم ما فیلم چهره‌های کمدی هم نبود. به همین دلیل سراغ گروه بازیگرانی رفتیم که اصالتا ترک‌زبان باشند. ۹۰ درصد بازیگران فیلم، ترک‌زبان هستند.

کارگردان «آپاراتچی» درباره تاثیر تجربه ساخت مستندهای موفقی شبیه «به نام پدر» بر ساخت اولین فیلم بلند سینمایی خود هم گفت: قطعا مستندسازی، در ناخودآگاه هر کارگردانی تاثیر می‌گذارد. این تاثیرگذاری درباره من هم حتما خیلی زیاد بوده است. شاید به همین دلیل هم فیلم‌های کارگردانانی که تجربه مستندسازی داشته‌اند، برای مخاطب باورپذیرتر می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- روایت جوانانی که جلوی بمباران تهران را گرفتند

سجاد ریاحی کارگردان مستند «تغییر مأموریت» بیان کرد که این مستند درباره خودکفایی نیروی هوایی است که در پی آن جلوی بمباران تهران در جنگ تحمیلی گرفته شد.

به گزارش سینمای خانگی، سجاد ریاحی کارگردان مستند «تغییر مأموریت» از آثار راه یافته به چهاردهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار»، در گفت‌وگو با ایرنا درباره این اثر توضیح داد: روایت این مستند درباره یک تغییر بزرگ در نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. تغییری که با تشکیل جهاد خودکفایی نیروی هوایی اتفاق افتاد.

وی ادامه داد: زمانی که به‌دنبال سوژه‌ای برای ساخت مستند بودیم، سوژه‌ای مرتبط با پیشرفت‌های کشور می‌خواستیم و قصدمان این بود سراغ پیشرفتی برویم که ویژگی‌های خاصی داشته باشد. این سوژه هم اصلی‌ترین ویژگی‌اش این بود که تمامی پیشرفت‌های مرتبط با آن با پیگیری و هدایت حضرت ‌آیت‌الله خامنه‌ای چه در دوران ریاست جمهوری و چه در دوران رهبری‌شان، به سرانجام رسیده بود. موضوعات مختلفی درباره پیشرفت به ذهن‌مان رسید، اما یکی از برجسته‌ترین این پیشرفت‌ها مرتبط با حوزه فعالیت‌های نظامی بود.

این مستندساز گفت: براساس پیگیری‌هایی که داشتیم، به موضوع جهاد خودکفایی در نیروی هوایی ارتش رسیدیم. این جهاد نقطه آغاز جریان خودکفایی ما در حوزه نظامی بود و به همت چند جوان که از همافران نیروی هوایی بودند، شکل گرفت. این جوانان پیشنهاد تعمیر و نگهداری قطعات هواپیماهای پیشرفته را به حضرت امام(ره) ارائه می‌کنند. امام(ره) هم این جوانان را به آیت‌الله خامنه‌ای معرفی می‌کنند و با حمایت ایشان این پروژه‌ها پیشرفت کرده و به جهاد خودکفایی منجر می‌شود. این جهاد خودکفایی بعدها از نیروی هوایی به دیگر نیروهای ارتش تعمیم پیدا می‌کند و روز به روز گسترده‌تر می‌شود.

وی افزود: در دوران دفاع مقدس، صدها پروژه در قالب جهاد خودکفایی به سرانجام می‌رسد که ما در این مستند به دو مورد از این پروژه‌ها پرداخته‌ایم. یکی از آن‌ها تجهیز کردن هواپیمای اف‌۱۴ به موشک سجیل است. هواپیمای اف‌۱۴ آن زمان یکی از پیشرفته‌ترین هواپیماهای جنگی آمریکایی بود که وقتی ایران تحریم می‌شود، در میانه جنگ، موشک‌های اف‌۱۴ در ایران تمام می‌شود و زمانی که رو به اتمام بوده است، نیروهای جهاد خودکفایی، موشک دیگری را روی هواپیماهای اف ۱۴ سوار می‌کنند و این هواپیما به اوج قدرت خود بازمی‌گردد.

این مستندساز ادامه داد: شاید امروز ساخت موشک یک اتفاق عادی و معمول قلمداد شود اما در سال‌های جنگ که ایران به‌طور کامل از منظر نظامی تحت تحریم قرار داشته است و طبق روایت‌های مشهور، حتی سیم‌خاردار هم به ایران نمی‌دادند، ساختن موشکی متناسب با هواپیما پیشرفته اف‌۱۴ قطعا کار فوق‌العاده‌ای بوده است. به‌خصوص که تا پیش از انقلاب همه موارد فنی مرتبط با این هواپیماها تحت اختیار مستشاران آمریکایی بوده و ایرانی‌ها حق دخالت در فرآیند و اطلاع از جزییات آن‌ها را نداشته‌اند.

ریاحی درباره پروژه دومی که توسط جهاد خودکفایی به اجرا درآمد و در مستند «تغییر مأموریت» ‌به آن پرداخته شده است هم گفت: این پروژه مربوط به هدف قرار دادن هواپیماهای میگ ۲۵ بود. این مدل هواپیما، هواپیماهایی بودند که شوروی سابق در اختیار عراق گذاشته بود و با استفاده از تکنولوژی‌های روز دنیا، هیچ پدافندی امکان شکار آن‌ها را نداشت. همین هواپیماها مدام شهرهایی مانند تهران را بمباران می‌کردند. جهاد خودکفایی در یک طرح ابتکاری که به جزییات آن در مستند پرداخته‌ایم، موشکی را بازطراحی می‌کنند که امکان شکار میگ ۲۵ را داشته است. بعد از این اتفاق دیگر هیچ میگ ۲۵ ی امکان ورود به ایران را پیدا نمی‌کند و بمباران شهرها هم متوقف می‌شود.

این مستندساز درباره جذاب‌ترین مشاهدات خود در فرآیند ساخت مستند «تغییر مأموریت» گفت: یکی از اتفاقات ویژه‌ای که در زمینه پیشرفت‌های نظامی با آن مواجه شدم، تجربه تبدیل لانچر مربوط به پرتاب موشک زمین به زمین، به لانچر مناسب شکار هواپیما بود. به تعبیری موشک زمین به زمین را به موشک زمین به هوا تبدیل کردند که از نظر علم نظامی، اتفاق بسیار پیچیده و پیشرفته‌ای محسوب می‌شود. تغییر کاربری تجهیزات نظامی که طبیعتا خطراتی هم به همراه داشته، فرآیند بسیار پیچیده‌ای محسوب می‌شود. خیلی از این اتفاقات در دهه ۶۰ در شرایطی رقم خورده که دسترسی به اطلاعات روز نظامی هم به این راحتی مقدور نبوده است. باید این دستاوردها را در بستر تاریخی خودشان بررسی کنیم.

این مستندساز در پایان تأکید کرد: بخشی از سرنوشت جنگ، به‌واسطه پروژه‌های جهاد خودکفایی تغییر کرد. دستاوردهای این جریان در تحولات جنگ تحمیلی بسیار موثر بود و حتی منجر به توقف حملات هوایی عراق به خاک ایران از مقعطی به بعد شد.

رسانه سینمای خانگی- این «عمار» مردمی است

جشنواره «عمار» در حالی در آستانه برگزاری چهاردهمین دوره قرار دارد که همچنان یکی از مهمترین وجوه تمایز آن، دایره مخاطبان مردمی‌اش در فرآیند اکران آثار است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، چهاردهمین دوره‌اش امسال برگزار می‌شود؛ رویدادی که خود را پایگاهی برای کم برخورداران و محرومان می‌داند و از همان زمانی که سنگ بنایش گذاشته شد این گزاره را در دلش بارور کرد که صدای آنهایی باشد که کمتر تریبونی در اختیار دارند و در عین حال به دنبال عدالت‌خواهی و مطالبه‌گری هستند.

از «عمار» می‌گویم. جشنواره‌ای که در دی‌ماه سال ۸۹ متولد شد و با آنکه در همان گام نخست با تنها ۲۰ فیلم آغاز به کار کرد اما همان آثار را در سی نقطه از کشور به نمایش گذاشت تا به‌عنوان یکی از مهمترین رویدادهای جبهه فرهنگی انقلاب شناخته شود.

از همان ابتدا پرچمدار این رویداد دو چهره شناخته‌شده بودند؛ وحید جلیلی که این روزها راهبری پروژه تحول در تلویزیون را برعهده دارد، یکی از آن‌هاست که از ابتدای ریاست شورای سیاست‌گذاری «عمار»‌ را عهده‌دار شد و در کنارش هم همواره نام نادر طالب‌زاده فیلمساز فقید سینما در قامت دبیر جشنواره به چشم می‌خورد، کارگردان و مستندساز تاثیرگذاری که بعد از مدتی اقامت در آمریکا به ایران بازگشت تا ضمن ساخت مستندهایی درباره نخستین روزهای ایران در پس از انقلاب و البته تحولاتش، طرح جشنواره «عمار» را دراندازد تا الحاق پیشوند «مردمی» به آن باعث شود بعدها آثار این رویداد به دورافتاده‌ترین نقاط ایران هم برود و اساسا مخاطبان را با موجودیتی به نام «سینما» آشنا کند.

آرمان «عمار» چیست؟

«عمار» حالا یکی از استراتژیک‌ترین جشنواره‌هایی است که به بهانه‌اش فیلمسازان گردهم می‌آیند تا با آثارشان ظرفیتی تازه را به سینمای ایران تزریق کنند، آثاری که گرچه از منظر ساخت گاهی نمی‌توانند دوستدارانشان را راضی کنند اما مضامین تازه‌ای پیش روی مخاطبان می‌گذارند«عمار» حالا یکی از استراتژیک‌ترین جشنواره‌هایی است که به بهانه‌اش فیلمسازان گردهم می‌آیند تا با آثارشان ظرفیتی تازه را به سینمای ایران تزریق کنند. فیلم‌هایی که گرچه از منظر ساخت گاهی نمی‌تواند دوستدارانش را راضی کند اما مضامین تازه‌ای پیش روی مخاطبان می‌گذارد، خط سیر این جشنواره تا به امروز بر محور «محتوا» تعریف شده و در هر دوره شاهد طرح برخی سوژه‌ها و موضوعات روز هستیم. به تعبیری ایده‌هایی که این آثار در دل خود دارند می‌تواند متضمن ورود کارگردانش به عرصه سینمای حرفه‌ای و گاهی به مناسبات مدیریتی شود.

حامد بامروت‌نژاد مدیرشبکه‌ دوسیما، محمدصادق‌ باطنی مدیر شبکه امید و… از جمله مدیرانی هستند که از «عمار» برخاسته‌اند و بستر رشدشان همین رویداد بوده است.

تنها کمی بعد از اعلام موجودیت جشنواره «عمار» بنیانگذارانش از تولد یک گردهم‌آیی تازه به موازات «عمار»، خبر دادند؛ کنفرانس افق نو از مشتقات همین جشنواره بود، کنفرانسی که از دل جشنواره فیلم فجر در سال ۸۹ پدید آمد اما در ادامه نادر طالب‌زاده دبیری هر دو جریان را برعهده گرفت که البته تاریخ آخرین دوره برگزاری‌اش به سال ۹۷ بازمی‌گردد.

رویدادی که تکیه‌اش بر استفاده از چهره‌های بین‌المللی غربی برای بیان مواضع استکبارستیزانه بوده است، درست شبیه آنچه که در جشنواره «عمار» پیگیری می‌شود با این تفاوت که محوریت این جشنواره بر استفاده از نیروهای انقلابی گمنام در داخل کشور است.

مخاطب «عمار» کیست؟

«سازمان تماشای گسترده»، «مخاطبان هدف»، «پایتخت گریزی» و… همه و همه کلیدواژه‌هایی است که در طول عمر چهارده ساله این جشنواره به تواتر از بانیان «عمار» شنیده شده است، هدفی که از همان ابتدا به دنبالش بودند و برای آنکه وجهی عملی پیدا کند شبکه‌ای منسجم از افراد را ترتیب دادند تا ضمن آشنا کردن شهروندان شهرهای فاقد سینما با مفهومی به نام «سینما»، محصولات فرهنگی سینمایی مطابق با رویکردهایشان را در سبد خانواده‌های کم‌برخوردار قرار دهند؛ همین هم شد، حالا گسترش این شبکه و زنجیره طولانی افرادی که این مسأله را دغدغه خود می‌دانند باعث شده حتی سینماگران مطرح هم آثارشان را به دست ساز و کار این شبکه بسپارند تا فیلم‌ها دست به دست به کم‌جمعیت‌ترین و کم‌برخوردارترین مناطق برسد و البته چرخه اقتصادی مناسبی هم برایشان به ارمغان بیاورد.

فرمول این اکران‌ها توأمان هم عجیب و هم ساده است؛ عجیب از این منظر که نیازی به ادوات و تشکیلات گسترده‌ای برای نمایش فیلم‌ها نیست و ساده از آن رو که با کمترین ابزار هم می‌شود تجربه تماشای دسته‌جمعی فیلم‌ها را برای تماشاگران رقم زد درواقع کافی است شما یک لپ‌تاپ، یا یک پروژکتور و فیلم‌های مورد تأیید این رویداد را داشته باشید تا حلقه‌ای از این زنجیره اکران مردمی شوید آن گاه است که می‌توانید آثار سینمایی را برای آن دسته از مخاطبانی که شاید کمتر فرصت رفتن به سینما را دارند و یا حتی سینمایی در شهرشان نیست، به نمایش بگذارید.

نمایش چندین و چندباره فیلم‌ها از یک سو و تراکم پخش آن‌ها در نقاط مختلف باعث شده تا آثار وجهی اقتصادی هم برای این جشنواره و هم برای سازندگان فیلم‌ها داشته باشد. کافی است آماری از فروشی که در این چند سال که شبکه اکران مردمی قدرت گرفته بررسی کنید، «موقعیت مهدی»، «غریب»، «منطقه پرواز ممنوع»، «منصور»، «لوپتو» و… از جمله آثاری هستند که علاوه بر فروش‌های سینمایی، با حضور در این شبکه بالغ بر یک میلیارد تومان فروختند.

الگوی «عمار» چیست؟

همان‌طور که اشاره شد، جشنواره فیلم «عمار» با دستور کار کشف استعداد از بخش‌های نادیده مانده جبهه فرهنگی انقلاب، متولد شد و طبیعتا در طول سال‌های برگزاری بخش اصلی ویترین آن هم به ساخته‌های چهره‌های غالبا گمنامی اختصاص پیدا کرده است که برخی از آن‌ها بعدها به جریان اصلی سینمای ایران پیوستند.

«عمار» اما در کنار توجه به استعدادها در دوره‌های مختلف برگزاری اهتمام ویژه‌ای به معرفی الگو، در قالب پاسداشت سینماگران و هنرمندان پیشکسوت هم داشته است. در هر دوره از جشنواره «عمار»، بخش ویژه‌ای از آیین اختتامیه به بزرگداشت یک چهره معتبر هنری اختصاص پیدا کرده است که در یک نگاه کلی می‌توان از کنار هم قرار دادن این اسامی، متوجه چشم‌انداز جریان «عمار» برای فعالیت هنری شد.

زنده‌یاد نادر طالب‌زاده، پرچم‌دار و هدایت‌گر اصلی جریان «عمار» در سال‌های ابتدایی شکل‌گیری بود و به همین دلیل سال گذشته و در اولین نوبت از برگزاری این رویداد پس از درگذشت این هنرمند، بخش ویژه‌ای به نکوداشت میراث فرهنگی، هنری و رسانه‌ای او اختصاص پیدا کرد.

در کنار مرحوم نادر طالب‌زاده، جمال شورجه دیگر سینماگری بود که آیین بزرگداشتش در سیزدهمین دوره جشنواره «عمار» برگزار شد اما اگر به کتابچه خاطرات این رویداد رجوع کنیم، با تنوع قابل‌توجهی از چهره‌های پیشکسوت تجلیل شده در جریان «عمار» مواجه می‌شویم.

سیروس مقدم، سیدمحمود رضوی، محمدرضا سرشار، رضا برجی، امراله احمدجو، ابوالقاسم طالبی، فرج‌الله سلحشور و مسعود جعفری‌جوزانی تنها برخی از چهره‌های هنری تجلیل شده در دوره‌های مختلف جشنواره «عمار» محسوب می‌شوند.

سید داود میرباقری را اما می‌توان یکی از اولین و البته شاخص‌ترین این چهره‌ها دانست. آیین پاسداشت کارنامه کارگردان سریال‌هایی همچون «امام علی(ع)» و «مختارنامه» در سومین دوره جشنواره عمار در سال ۹۱ برگزار شد و داود میرباقری در این مراسم اینگونه نسبت به بزرگداشت خود واکنش نشان داد: « تقدیر در جشنواره‌ای با مضامینی ارزشی و در حضور چنین مادرانی که در راه پایداری انقلاب اسلامی استقامت کرده‌اند و ما همه به آن‌ها بدهکاریم، شبی را برای من رقم زد که همیشه در ذهن و خاطر من می‌ماند و خستگی دو دهه کار ساخت آثار تاریخی مذهبی را از تنم به در کرد.»

تازه‌های «عمار» چیست؟

ظرفیت «عمار» در این است که مدلی را معرفی کند تا او تبدیل به یک اینفلوئنسر مردمی شودروز گذشته ۱۸ دی ماه نشست خبری این رویداد هم برگزار و طی آن اعلام شد قرار است بزرگداشت محمدحسین لطیفی که سال گذشته فیلم سینمایی «غریب» را با محوریت شهید بروجردی ساخته بود و نکوداشت مرحوم پروانه معصومی که به چندی پیش به دلیل ابتلا به بیماری درگذشت، برگزار شود.

اسعد دبیر این رویداد اما از یک اینفلوئنسری متفاوت گفت، او تاکید کرد: «عمار باید از قلب انقلاب اسلامی ایران اینفلوئنسر تربیت کند. اصلا ظرفیت «عمار» در این است که مدلی را معرفی کند تا او تبدیل به یک اینفلوئنسر مردمی شود. روح عمار مبتنی بر مردم است. ما دنبال سلبریتی و اینفلوئنسر نیستیم، ما معتقدیم این جشنواره می‌بایست در تربیت این حوزه شاهد اتفاقات ارزشمندی باشد.» در عین حال تاکید شد: «در فضای مجازی گدایی اینفلوئنسرها را هم نمی‌کنیم اما تلاش می‌کنیم تا نیروهایی را تربیت کنیم که بتوانند با مردم گفت‌وگو کنند.»

همچنین برگزارکنندگان جشنواره از یک شگفتانه در اهدای جوایز خبر دادند؛ جایزه‌ای ضد مردمی!

در این نشست مطرح شد قرار است این جایزه به کسانی داده شود که ضد مردمی‌ترین افراد هستند و دربرگیرنده ویژگی‌ها و غافلگیری‌هایی است.

رسانه سینمای خانگی- «الکافی» با بودجه میلیاردی ساخته نشد

 کارگردان «الکافی» درباره شایعه دریافت بودجه میلیاردی برای ساخت این مستند اظهارداشت: این پروژه با زجر زیادی ساخته شد، رقم دقیق پروژه قبلی من با مرکز گسترش و هزینه این پروژه در سایت مرکز موجود است، این‌گونه نیست که برای ساخت فیلم بودجه میلیاردی دریافت کنم.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، مراسم اکران مستند «الکافی» به کارگردانی مسعود طاهری با حضور حجت الاسلام محسن قمی عضو مجلس خبرگان رهبری و جمعی از مسئولان و هنرمندان در تالار ایوان شمس برگزار شد.

عضو مجلس خبرگان رهبری در ابتدای این مراسم اظهارداشت: شیخ مفید درباره کتاب «کافی» گفتند که در مذهب تشیع بهترین کتاب است. درباره اینکه چرا «کافی» انقدر مهم است باید کمی خودمان را به فضایی ببریم که این کتاب نوشته شده است. «کافی» شاهکار کتب روایی ما در مذهب شیعه و سنی است. شاهکار دوم این است که مرحوم کلینی روایت اول کتاب را به عقل اختصاص دادند.

حجت الاسلام قمی افزود: در آن زمان در داخل ایران بازاری از مذاهب مختلف شکل گرفته بود و در این فضا مرحوم کلینی وقتی کتاب «کافی» را می‌نویسد در مقدمه کتاب می‌گوید که من کتابم را از عقل شروع کردم نه از توحید، کتاب، قرآن و… . این مساله حکایت از اهمیت معرفت شناسی در دین اسلام دارد. روایت دوم این کتاب درباره علم است.

عضو مجلس خبرگان رهبری بیان کرد: «کافی» ابتدا به معرفت می‌پردازد و بعد به اصول دین و امامت و بعد سراغ اخلاق می‌رود که یکی از نکات شاخص کتاب است. «کافی» بعد به فروع دین و در جلد هشتم هم به روضه می‌پردازد. کتاب «کافی» فقط اصول و فروع دین نیست بلکه اخلاق و معرفت شناسی را هم جزو اصولی دینی می‌آورد و این نکته بسیار برای ما آموزنده است‌.

روایت زندگی اسلامی به زبان هنر

حجت‌الاسلام قمی اظهارداشت: درخواستی داشتم از آقای طاهری و دیگر دوستانشان که به این مقدار اکتفا نکنند که کتاب «کافی» چطور نوشته شد بلکه یک مقدار به محتوای کتاب هم ورود پیدا کنند و نحوه زندگی اسلامی را به زبان هنر برای جوانان نسل امروز روایت کنند.

عضو مجلس خبرگان رهبری گفت: مرحوم کلینی یک اخباری نبود بلکه محدث بود. در آن عصر یک رویکرد جدی‌تری به مسائل حدیثی وجود داشت و مرحوم کلینی به تنهایی این مسئولیت را به دوش گرفت و این میراث بزرگ را در اختیار بشریت قرار داد. بهترین شکرانه این نعمت این است که پیام آن را به خوبی درک کنیم و در قالب هنر به نسل تشنه معارف اهل بیت منتقل کنیم.

در ادامه این مراسم یاد سید عبدالله انوار و مرتضی شاهرخ‌نیا که در چند سال اخیر فوت کرده‌اند، گرامی داشته شد. سپس اکران فیلم آغاز شد.

شناخت تفکر شیعه مهم است

مسعود طاهری کارگردان «الکافی» پس از اکران این مستند اظهارداشت: بابت طولانی بودن این مستند و چند ایرادی فنی که وجود داشت از شما عذرخواهی می کنم. این اولین تجربه اکران «الکافی» بود و بهترین زمان فیلم، زمانی است که آن را تدوین و کنار دوستانت فیلم را تماشا می‌کنی.

وی گفت: از استاد عبدالله انوار و حمید شاهرخیان که در اکران قبل کنار ما بودند، یاد می‌کنم.

این پروژه با زجر زیادی ساخته شد. رقم دقیق پروژه قبلی من با مرکز گسترش در سایت موجود است. هزینه این پروژه هم در سایت مرکز موجود است. این‌گونه نیست که برای ساخت فیلم بودجه میلیاردی دریافت کنماین کارگران افزود: اگر از علایق مذهبی صرف‌نظر کنیم. ضرورت شناخت مرحوم کلینی این است که ما در یک جامعه شیعی زندگی می‌کنیم و مهم است که تفکر شیعه را بشناسیم‌. حتی برای کشورهای همسایه ما هم ضروری است که تفکر شیعه را بشناسند. جالب است که پیشتاز این موضوع اسرائیل است و حتی بخش‌هایی از این مستند پاسخی به شیعه‌پژوهان اسرائیلی است.

طاهری درباره دلیل ساخت این موضوع بیان کرد: مستند «الکافی» در ادامه مستند «مستشرق» ساخته شده است. حدود ۱۸ سال است که پروژه‌ای را دنبال می‌کنم به نام «معمای حضور» که درباره سازمان وکالت است و هروقت سراغ این پروژه می‌روم، عملی نمی‌شود. این‌گونه پیش رفت که ابتدا مستند «الکافی» ساخته شود.

وی درباره شایعه دریافت بودجه میلیاردی اظهارداشت: این پروژه با زجر زیادی ساخته شد. رقم دقیق پروژه قبلی من با مرکز گسترش در سایت موجود است. هزینه این پروژه هم در سایت مرکز موجود است. این‌گونه نیست که برای ساخت فیلم بودجه میلیاردی دریافت کنم.

این مستندساز گفت: من به شکل پدیدارشناختی فیلم می‌سازم و آثارم چند ویژگی دارد. یکی ویژگی شخصی است. من فیلم را به پدرم تقدیم کرده‌ام که در چند نسل قبل به کسی وصل نبودند. یک ویژگی دیگر اینکه مرکز گسترش کارش حمایت از ساخت مستند است و نسبت به موضوع نگاهی خنثی دارد. تاکنون دخالتی هم در ساخت آثار من نداشته‌اند.

زیربار توصیه‌ها نرفتم

طاهری بیان کرد: من برای مخاطبم احترام قائل هستم و خیالتان از کسانی که در این فیلم صحبت کردند و اطلاعات دادند راحت باشد. من زیر بار دوست و رفیق‌بازی و توصیه‌ها نرفتم. قطعا انتخاب براساس شایستگی‌های افراد بوده است.

این کارگردان گفت: زمان فیلم زیاد است زیرا مساله مهمی است. سعی کردم تاجایی که امکان دارد با مخاطب عام ارتباط برقرار کنم.کتاب «الکافی» برای نخبه عام نوشته شده است و من هم سعی کردم این سنت را حفظ کنم.

مستند «الکافی» به کارگردانی مسعود طاهری سرگذشت کتاب «الکافی» مهمترین کتاب از کتاب‌های اربعه شیعیان را روایت می‌کند. در این اکران ویژه حجت الاسلام محسن قمی، محمدجواد حق شناس، عبدالرضا مظاهری، زکینی رئیس سابق انجمن حکمت و فلسفه، استاد حسینی شیرازی، حمزه کرمی، روح الله مدامی، عبدالحسین بدرلو معاون مستند و قائم مقام مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و هومن مرادی کرمانی مدیر مستند مرکز حضور داشتند.

عوامل مستند «الکافی» عبارتند از نویسنده، کارگردان و تهیه‌کننده: مسعود طاهری، دستیار اول کارگردان و برنامه‌ریز: مژگان حصاری، تصویر: محمدعلی پور اسد، تدوین: مسعود طاهری، هاجر آقایی، موسیقی: فرزاد هادی، گرافیک: نیلوفر جوشن، صدا: سیاوش حیدری، راوی: محمود راسخ فر، امیرعباس قلیچ لو، اصلاح رنگ: ایمان صالحی، پژوهش: مسعود طاهری، دستیاران پژوهش: سمیه خرم‌نژاد، فاطمه حقیقت، فاطمه خضردوست، ربابه میرباقری، بازیگران: امیرعباس قلیچ لو، حمید عبادی، مهدی قاهری، حسین تقی‌زاده، مجید بختیاری، احد توحیدی‌راد، محمدمهدی پیریزاد، امیرحسین صفاپور، طراح پوستر: مونا طاهری، طراح گریم: محمدمهدی پریزاد، طراح لباس: پروین حسینی، تولید بازسازی: مجتبا دربندی، محصولی از مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی.

رسانه سینمای خانگی- شاید بهتر است یک خاکریز برگردیم

کارگردان فیلم «پالایشگاه» با بیان اینکه تمرکز ارگان‌های دولتی بر ساخت فیلم‌های دفاع مقدسی در حدی است که انگار در دهه ۶۰ هستیم اظهار کرد: دیگر وقت آن است که از یک خاکریز عقب‌تر برویم تا به شهرها و مردمانی بپردازیم که انگار فراموش شده‌اند و بی‌توجهی به آن‌ها هیچ توجیهی ندارد.

به گزارش سینمای خانگی، بهمن‌ماه سال قبل که جدیدترین فیلم مهرداد خوشبخت با نام «گل‌های باوارده» در جشنواره فجر نمایش داده شد، کارگردان فیلم نارضایتی خود را بابت نسخه‌ ناقص پخش شده با صراحت بیان و اعلام کرد که فیلمش به چند ماه زمان نیاز دارد تا تکمیل شود. حالا حدود یک سال گذشته و فیلم مهرداد خوشبخت با نام «پالایشگاه» در حالی به تازگی به سینماها آمده که او این نسخه را درخشان می‌داند و به مخاطبانش هم توصیه می‌کند آن را حتما روی پرده سینما تماشا کنند.
 
«پالایشگاه» با درونمایه‌ای از دو نوع نگاه و عملکرد روایت آنهایی است که معتقدند پالایشگاه نفت آبادان باید تخریب شود و دیگرانی که معتقدند باید نجاتش داد تا به دست دشمن نیفتد و این فیلم داستان تلاش چند نفر از کارکنان این مجموعه برای حفظ آن در روزهای اول جنگ است.  
 
خوشبخت در گفت‌وگویی با ایسنا، علاوه بر اشاره به سختی‌هایی که ساخت «پالایشگاه» داشته است _ از جمله همزمانی فیلمبرداری با التهاب‌های سال گذشته کشور که امکان کوچکترین انفجار را هم از گروه‌های فیلمسازی می‌گرفت – از ضرورت تولید فیلم‌هایی این چنینی سخن گفت و تاکید کرد، برای نسل جدید ناگفته‌های زیادی از جنگ وجود دارد که صرفا در خط مقدم جبهه رخ نداده‌اند و اتفاقا الان زمان آن رسیده که باید با عبور از داستان‌های تکراری، یک سنگر عقب‌تر رفت تا آنچه را در شهرها و حمایت‌های پشت جبهه از نیروهای رزمی رخ داده، به تصویر کشید.

او در این زمینه بر همراهی نهادها و ارگان‌های مرتبط بویژه در تامین تجهیزات تاکید دارد.
 
خوشبخت در این مصاحبه همراه با علی طباطبایی (پخش‌کننده) در خبرگزاری ایسنا حاضر شد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:


 فیلم «پالایشگاه» اگرچه در دسته فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرد ولی مثل فیلم‌های مرسوم جنگی صحنه‌های انفجار و خونریزی و… ندارد و در عین حال از آن دسته فیلم‌هایی است که باید حتماً روی پرده سینما دیده شود. این‌ در شرایطی است که تعداد فیلم‌های کمدی در حال اکران زیاد است و مخاطب هم بیشتر سراغ همان‌ها می‌رود. چه تمهیدی درنظر گرفتید تا فیلم «پالایشگاه» مخاطبان امروز سینما را ترغیب به تماشا کند؟
 
اولین نکته‌ ضروری برای یک فیلم جذاب، داشتن داستان و درام است. برای داستان فیلم «پالایشگاه» هم به دلیل آنکه روایتگر مجموعه اتفاق‌هایی واقعی در روزهای اول جنگ بود، باید حتما یک خط روایی جذاب پیش‌بینی می‌کردیم. این حداقل کاری بود که می‌شد انجام داد ولی در اینکه چهره فیلم به نظر جنگی می‌آید کاری نمی‌توان کرد چون فیلم در زمان جنگ اتفاق می‌افتد و یک ماجرای واقعی را روایت می‌کند که البته مربوط به جنگ نیست یعنی خاکریز و توپ و تانک و تفنگ ندارد بلکه مربوط به پشت جبهه و حمایت‌های پشت فضای جنگ است. ما فیلمی را می‌بینیم که در کارگاه مرکزی پالایشگاه، تعمیرات اسلحه و ماشین انجام می‌شود یا اینکه سوخت کشور را تامین می‌کند. در واقع انگار شرایط همین الان را مثل زمانی که با مشکل توزیع بنزین مواجه می‌شویم، روایت کرده‌ایم؛ فقط یک تفاوت مهم این است که الان افراد جوان‌تر جایگزین قدیمی‌های پالایشگاه و شرکت نفت شده‌اند. بنابراین برای جذب مخاطب جدا از آنچه در فیلم انجام دادیم، تلاش‌هایی در زمینه تبلیغات توسط دوستان موسسه شهر فرنگ به خوبی انجام شده تا چهره جنگی به فیلم داده نشود. کمااینکه بجز دقایقی از فیلم که صحنه‌های انفجار دارد، «پالایشگاه» به آن معنا جنگی نیست.
 
در بخش تبلیغات از تنها حربه‌ای که می‌توانیم برای معرفی فیلم استفاده کنیم همین است که بگوییم «پالایشگاه» فیلمی درباره روابط انسانی در دوران جنگ است همانند فیلم «آبادان یازده ۶۰» که قصه آن داخل ساختمان رادیو اتفاق می‌افتاد و حرفش این بود که این آدم‌های عادی در شرایط ویژه به قهرمان تبدیل می‌شوند درست مثل «پالایشگاه» که یک عده با تلاش و انگیزه شخصی بدون اینکه کسی به آن‌ها امر کند، قطعات پالایشگاه را برای اینکه حفظ شوند، از محاصره شهر خارج می‌کنند.
 
 شما بعد از فیلم «آبادان یازده ۶۰» تصمیم گرفتید «پالایشگاه» را بسازید؟ چون بر اساس آنچه در تیتراژ فیلم پالایشگاه دیده می‌شود به نظر می‌رسد مستندی هم از آن ساخته‌اید.
 
آن‌ها مستند – مصاحبه‌هایی هستند که قرار است در مستندی درباره پالایشگاه استفاده شوند ولی هنوز ساخته نشده است. قصد دارم برای حفظ تاریخ شفاهی پالایشگاه حتماً آن مستند را بسازم.
 
 با توجه به سختی‌های ساخت چنین پروژه‌هایی بدون حمایت دولتی، از چه زمانی ایده ساخت پالایشگاه را در ذهن داشتید و چه زمانی شرایط ساخت آن فراهم شد؟
 
قبلاً در روایت فتح یک مستند در این زمینه کار می‌شد که من در مرحله تحقیقات همکاری می‌کردم ولی به دلیل حادثه‌ای که برایم رخ داد نتوانستم کار را ادامه دهم. اما خودم آن تحقیقات دوست و استادم علیرضا اسلامی را ادامه دادم و به بسیاری از موضوعاتی که درباره آبادان تاکنون گفته نشده برخورد کردم مثل رادیو آبادان، پالایشگاه یا ذوالفقاری. قصد داشتم یک سه گانه بسازم که با رادیو آبادان شروع شد، با «پالایشگاه» ادامه داشت و امیدوارم به ذوالفقاری که یک جنگ ۲۴ ساعته در آبادان است برسم. این سوژه‌ها از دل همان تحقیقات بیرون آمد و هرکس آن‌ها را می‌شنید برایش تازگی داشت چون با آنچه تاکنون در زمینه جنگ و آبادان کار شده، فرق داشت.
 
 مستند را چه زمانی قرار است بسازید؟
 
فعلاً در حال مذاکره با روابط عمومی وزارت نفت هستم و اگر هزینه آن فراهم شود حتماً ساخت آن را پیگیری می‌کنم چون بخش عمده‌ای از آن را با هزینه خودم ساخته‌ام. در واقع در سفرهای شخصی‌ تحقیقاتم را به صورت تصویری هم ضبط می‌کردم و برای ساخت فیلم باید بازسازی‌هایی انجام شود که آن‌ها هزینه‌هایی را لازم دارند و اگر آن هزینه فراهم شود حتماً کار را شروع می‌کنم، در غیر این صورت باید خودم به نحوی هزینه ساخت مستند را جور کنم.

 
به نظر می‌رسید اگر بنیاد سینمایی فارابی و وزارت نفت و به طور کلی بخش دولتی حمایت نمی‌کردند امکان ساخت «پالایشگاه» فراهم نمی‌شد. تجربه این مشارکت چطور بوده که قصد دارید یک بار دیگر برای مستند آن را تکرار کنید؟
 
ماجرا اینطور بود که من تحقیقاتم را انجام دادم. بعد به یک ایده داستانی رسیدم، آن را نوشتم و به یک طرح مفصل ۳۰ صفحه‌ای رسیدم. پیگیری‌های زیادی انجام دادم و وقتی در وزارت نفت آن را مطرح کردم متوجه شدم که خیلی‌ها از این جریان (داستان واقعی فیلم) مطلع نبودند و وقتی متوجه چنین ماجرایی در زمان جنگ شدند، برایشان جذاب شد که همکاری کنند. البته نسل قدیمی وزارت نفت از این ماجرا مطلع بودند ولی نسل جدید آگاهی چندانی نداشتند که سر همین پروژه ارتباطی بین آن نسل قدیم و نسل جدید هم شکل گرفت. آقایایان فروزنده و قاسمی در روابط عمومی شرکت نفت نگاه بسیار خوب و متفاوت و فرهنگی ای داشتند در ادامه طرح را به فارابی ارائه دادم، در آنجا هم با نگاه مثبت  آقای احمدیان (معاون فرهنگی) پروژه راه افتاد به این ترتیب وزارت ارشاد و وزارت نفت به هم وصل شدند، توافق کردند و فیلمنامه نوشته شد. در این مسیر ما یک قرارداد با فارابی داشتیم و فارابی هم قرارداد تولید را با وزارت نفت منعقد کرد و کار اینطور پیش رفت که از وزارت نفت پول به فارابی داده می‌شد و آن‌ها نیز به ما می‌دادند.


 
 فیلم را چه زمانی کلید زدید؟
 
اول مهرماه سال ۱۴۰۱ فیلمبرداری کلید خورد و بعد از ۷۲ جلسه هم تمام شد. این ۷۲ جلسه برای فیلمی مثل «پالایشگاه» خیلی کم بود مخصوصا آنکه برآورد اولیه ما ۹۰ روز بود.

یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوه‌های بصری زیاد و کلا پست‌پروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچه‌ها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم
 
 با چنین پروژه‌ای که فیلمبرداری آن هم ۷۲ روز طول کشیده بود به نظر می‌رسد خیلی طبیعی بود که آماده‌سازی نهایی آن زمان زیادی طول بکشد. چرا اصلا فیلم در جشنواره بود که تازه بعد از به تعویق افتادن سانس اکران، نسخه‌ای برسد که با نارضایتی شما همراه باشد؟

 
یکی از دلایلی که ما فیلمبرداری را زود تمام کردیم بخاطر فشاری بود که برای رساندن فیلم به جشنواره وجود داشت. این فیلم جلوه‌های بصری زیاد و کلا پست‌پروداکشن سنگینی داشت. با اینکه بچه‌ها شبانه روز زحمت کشیدند ولی فیلم به روزهای اول جشنواره نرسید یعنی اصلاً آماده نبود که آن را به جشنواره بدهیم چون هم با مشکلات فنی زیادی مواجه شدیم و هم لابراتوارها با توجه به حجم بالای فیلم‌ها بسیار شلوغ بودند و نمی‌توانستند همه وقت خود را برای یک فیلم بگذارند. همین اتفاق‌ها باعث شد فیلم به دو روز آخر جشنواره برسد و به دلیل همان فشار زیاد، یک فیلم به معنای واقعی ناقص را به جشنواره دادیم؛ یعنی از نظر خودم نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده شد اصلاً قابل دیدن نبود چون نه تنها ویژوال کاملی نداشت بلکه حتی نتوانسته بودیم رِندر نهایی را از پلان‌ها بگیریم و خیلی از صحنه‌ها باکیفیت نبود. در سینمای رسانه منتظر شروع نمایش فیلم بودند و بابت همین موضوع کلی از آن‌ها (اهالی رسانه) کنایه شنیدم چون تایم شروع فیلم مدام تغییر می‌کرد و آن‌ها هم می‌گفتند اگر نمی‌خواهی فیلم را نمایش دهی چرا ما را در صف نگه داشته‌ای و من هم عذر خواهی می‌کردم ولی واقعا مسئله فنی بود. من برای رساندن فیلم، خودم در آن شب بارانی هارد را از لابراتوار گرفتم و با موتور به پردیس ملت بردم تا فیلم برای خبرنگارها نمایش داده شود. فیلم را کپی کردیم اما پِلِی نمی‌شد. دوباره روی یک هارد سالن دیگر کپی کردیم که همه این‌ها زمان‌بَر بود تا در آن ترافیک فیلم را دوباره به پردیس ملت برسانیم. در یک سالن دیگر امتحان کردیم ولی باز هم پلی نشد و اصلاً امکان نمایش فیلم در آن شب فراهم نشد. در آخر روز بعد همان نسخه با کیفیت پایین را خروجی گرفتیم و نمایش دادیم که خیلی بابت آن عصبانی بودم.

حالا از این نسخه‌ای که در سینماهاست راضی هستید؟
 
بله. بعد از جشنواره کمی صدا را دستکاری کردیم، اصلاح رنگ و ویژوال افکت کامل شد و الان یک نسخه دیدنی برای اکران روی پرده سینما آماده شده و به نظرم حداکثر استعدادی که برای بخش‌های مختلف پست پروداکشن لازم بود به کار گرفته شده است و اگر ضعفی وجود دارد به من مربوط می‌شود.
 
در میکس نهایی آیا صحنه‌هایی کم و زیاد شده‌ یا فیلم در تدوین تغییری کرده است؟
 
 مدت زمان نمایش فیلم تغییری نکرده منتها برخی پلان‌ها بخصوص در بخش ویژوال افکت جایگزین شده‌اند.
 
در توضیح ابتدایی فیلم «پالایشگاه» به ۳۳۰ شهید پالایشگاه نفت آبادان اشاره می‌شود که فیلم به آن‌ها تقدیم شده است. این تصمیم خود شما بود که همانند دیگر فیلم‌های دفاع مقدسی به طور مستقیم به شهادت یک رزمنده خاص اشاره نکنید؟  
 
این ۳۳۰ شهید پالایشگاه مربوط به تمام هشت سال جنگ است ولی داستان ما در همان دو سه ماه اول جنگ رخ می‌دهد. البته در همان مقطع هم کسانی شهید شدند که اشاره شده ولی داستان فیلم مسیر دیگری را پیش می‌برد.

بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده می‌کردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می شود هیچ توجیهی ندارد
 
 این مسیر دیگر فیلم، بنا بر همان ایده‌ای است که قبلا هم در باره آن صحبت کرده‌اید که جنگ را از زوایای دیگری ببینیم؟ شما «پالایشگاه» را با چه نگاهی ساختید تا مثل بسیاری از فیلم‌های امروزی دفاع مقدسی صرفا حول یک قهرمان شهید پیش نرود؟  
 
به نظر من بخش‌هایی از تاریخ جنگ ما مغفول مانده که اگرچه در کتاب‌ها ثبت شده یا در تاریخ شفاهی‌ها گفته شده ولی خیلی کم به فیلم تبدیل شده است. عمدتاً هم اگر این‌ها به فیلم تبدیل نشوند مردم در جریان آن‌ها قرار نمی‌گیرند چون مگر چقدر مخاطب کتابخوان داریم؟ به همین دلیل فکر می‌کنم الان وقت آن است که سراغ بخش‌هایی برویم که تاکنون به آن‌ها پرداخته نشده است. ما درباره جبهه جنگ زیاد فیلم ساخته‌ایم یعنی از خط مقدم فیلم‌های متفاوت و زیادی ساخته شده و همچنان هم ساخته می‌شوند در حالی که این جبهه جنگ، یک پشت خط مقدمی هم داشت. این باور وجود دارد که اگر مثلاً ۲۰ درصد در خط مقدم می‌جنگیدند، ۸۰ درصد در پشت آن مشغول جنگ بودند که شامل تمام فعالیت‌ها و آدم‌ها از پایتخت و مرکز کشور گرفته تا شهرهای مرزی می‌شود ولی کمتر به آن‌ها پرداخته شده است. در تیتراژ آخر فیلم تصویر مستندگونه‌ای وجود دارد که می‌گوید در طول هشت سال جنگ، آب تصفیه شده و آشامیدنی آبادان قطع نشد چون پالایشگاه بخش تصفیه آب خود را قطع نکرد و ما بابت همین مسئله کلی شهید دادیم. این بسیار جای تأمل دارد که یک شهر هشت سال زیر بمباران بود ولی اجازه داده نشد آب تصفیه شده آن قطع شود و این آب فقط مربوط به مردم هم نبود بلکه رزمندگانی که در آن زمان مشغول جنگ بودند هم از آن استفاده می‌کردند اما الان مردم آبادان آب آشامیدنی را می‌خرند ومتاسفانه ظلمی که الان به آبادان و خرمشهر می‌شود هیچ توجیهی ندارد. همچنین گفته می‌شد وقتی برای هلیکوپترها روغن می‌خواستند، عده‌ای بودند که از جان خود مایه گذاشتند و این روغن را از پالایشگاه تامین می‌کردند تا به شهرهای مختلف فرستاده شود اما به هیچ کدام از این موضوع‌ها پرداخته نشده است و فراموش شده که ما قهرمانانی داشتیم که مردم عادی بودند یعنی تفنگ در اختیار نداشتند ولی هیچ چیزی کمتر از آن بسیجی و ارتشی و تکاوری که با بعثی‌ها می‌جنگیدند، نداشتند. بنابراین حالا بعد از اینکه فیلم‌های زیادی در خط مقدم ساخته شده، وقت آن رسیده که ارگان‌های دخیل در این ماجرا هزینه کنند و از داستان‌های غیرتکراری بگویند مخصوصا آنکه پرداختن به برخی از این داستان‌ها می‌تواند از یک جنبه راحت‌تر باشد چون وقتی برای یک داستان یا فیلم وارد منطقه عملیاتی می‌شوید، خط قرمزها در خط مقدم بسیار زیاد است اما وقتی یک خاکریز عقب‌تر می‌آیی خیلی چیزها را می‌توانی راحت‌تر بگویی و الان زمان آن است که بگوییم در شهرهای مرزی چه اتفاقاتی افتاده است.
 
 این نوع نگاه به دلیل آبادانی بودن شما بسیار کمک‌کننده است چون خیلی چیزها را خودتان تجربه کرده‌اید. از آن زمان بگویید. وقتی اولین شعله‌های آتش جنگ در پالایشگاه نفت آبادان دیده شد که آن را به اولین شعله‌های آتش جنگ تعبیر می‌کنند، شما در آبادان بودید؟
 
بله. ما در آنجا بودیم و من کودک بودم، مدتی زندگی کردیم ولی بعد دیگر شرایط سخت بود و جنگ‌زده شدیم و از شهر بیرون آمدیم. البته هر از گاهی برمی‌گشتم چون در اهواز بودیم و فاصله زیادی با آبادان نبود. در سال۱۳۶۵ حدودا ۱۵ – ۱۶ ساله بودم که  به عنوان عکاس در عملیات والفجر ۸ در آبادان بودم؛ در همان شبی که غواص‌ها رفتند من هم رفتم و عکاسی و فیلمبرداری کردیم و صبح آن روز هم به فاو رفتیم. در مجموع قصه‌های جذاب زیادی از همین سنگرهای پشت جنگ وجود دارد و بجز آبادان و خرمشهر شهرهای دیگری مثل قصر شیرین، کرمانشاه و ایلام هم قصه‌های زیادی دارند.

تجربه من پس از فیلم «آبادان یازده ۶۰» که هیچ کامنت یا نقد رسمی منفی هم ندیدم نشان می‌دهد که نسل جدید از دهه‌های ۷۰ و ۸۰ که فیلم را دیده بودند اول تمایلی به دیدن فیلم جنگی نشان نمی‌دادند بخصوص در جشنواره که بخاطر مجموعه بلیت‌هایی که خریده بودند، به اجبار به تماشای فیلم رفتند ولی وقتی از سالن خارج می شدند از همان‌ها هم واکنش‌های مثبت گرفتم چون این‌ها مطالب ناگفته‌ای است که نسل جدید باید آن‌ها را بداند.
 
البته توجه فیلمسازها هم می‌تواند به این مسائل جلب شود، موقعیت‌هایی هم پیش می‌آید که برای یکسری فیلم‌ها سرمایه‌گذاری بیشتری انجام می‌شود؛ مثلاً چند سالی بود که فیلم دفاع مقدسی نداشتیم طوری که وقتی «آبادان یازده ۶۰» در جشنواره فجر نمایش داده شد، فیلم جنگی زیادی در آن دوره نبود ولی بعد تصمیم گرفتند تعداد این فیلم‌ها را زیاد کنند تا امسال که انگار در دهه ۶۰ هستیم و همه ارگان‌های دولتی مشغول ساخت فیلم جنگی هستند. یک زمان هم بود که تمرکز بر ساخت فیلم درباره مجاهدین زیاد شده بود و حوزه هنری و سازمان اوج و … سراغ ساخت چنین فیلم‌هایی رفتند اما کسانی که پالایشگاه را دیده‌اند، می‌گویند بعد از مدت‌ها یک فیلم سینمایی را روی پرده تماشا کرده‌اند از نظرتصویر و صدا که البته زحمت زیادی هم برای آن کشیده شد. یادم می‌آید برای صحنه انفجار تانکی گازوییل هیچ تصوری که چطور در می‌آید وجود نداشت و بعضی که وقتی فیلمنامه را می خواندند، به من گفتند فیلمنامه با شرایط سینمایی ما این صحنه‌ها موقع اجرا درنمی‌آید. تقریباً هم سکانسی جا نماند که آن را اجرا نکنیم و در بخش فیلمبرداری و ویژوال و بازیگران و همکاران جوانم با شجاعت و جسارت و استعداد و غیرت کمک بسیار زیادی کردند و نشان دادند که با همین امکانات می‌توان یک فیلم سینمایی خوب ساخت.


 
 حالا که بر روایت‌های متفاوت از پشت خط مقدم و در شهرهای مرزی و جنگ‌زده تاکید می‌کنید، قصد ندارید سراغ ساخت فیلمی از دوران معاصر این شهرها، زندگی مردمانش و آسیب‌های جنگ بروید؟
 
سراغ این موضوع‌ها هم می‌توان رفت و اگر اشتباه نکنم فیلم‌های خیلی کمی هم درباره جنگ‌زده‌ها ساخته شده؛ مثلا آقای رحمان رضایی یک فیلم ساخته بود و همینطور آقای عیاری که امیدوارم هرچه زودتر حالشان خوب شود، فیلم «آبادانی‌ها» را در هتل زیر پل سیدخندان که الان تخریب شده ساختند. درواقع فیلم‌های خیلی محدودی نه فقط در این مورد بلکه حتی در مورد خانواده‌ها شهدا و رزمندگان و زندگی عادی آن‌ها ساخته شده است وشاید از معدود نمونه‌های آن به فیلم «موقعیت مهدی» بتوان اشاره کرد که یک طرف جذاب‌تر ماجرا را نشان می‌داد.  
 
ارزش قطعاتی که در همان ماه‌های اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. یعنی چند نفر تصمیم می‌گیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آن‌ها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها می‌شنوی که اختلاس می‌شود

در پرداختن به این داستان‌ها خط قرمزها کمتر نمی‌شود؟
 
اگر بخواهیم به آسیب‌ها بپردازیم خط قرمزهایی وجود دارد ولی اگر بخواهیم حماسه‌سازی کنیم، خط قرمزی نیست. یک اتفاق جالب که من اخیراً متوجه آن شدم و احتمالا طرح آن سخت باشد این بود که طبق اسناد موجود، ارزش قطعاتی که در همان ماه‌های اول جنگ از پالایشگاه نجات داده شد و آن‌ها را از آبادان خارج کردند،  سه میلیارد و ۴۰۰ میلیون دلار بود. ما در زمان جنگ تحریم بودیم و این قطعات تمام پالایشگاه‌های کشور را سرپا نگه داشت. حتی پس از جنگ هم وقتی می‌خواهند پالایشگاه آبادان را بازسازی کنند باز، همین قطعات است که به کمک می‌آید یعنی چند نفر تصمیم می‌گیرند تا این سرمایه مملکت را بدون اینکه کسی به آن‌ها بگوید به این شکل حفظ کنند و الان جالب است که مشابه همین رقم را امروز به عناوینی دیگر در خبرها می‌شنوی که اختلاس می‌شود.
 
 در چند سال گذشته بازیگران سرشناسی به فیلم‌هایی که در دسته فیلم‌های دفاع مقدسی قرار می‌گیرند وارد شده‌اند مثل امیر جدیدی یا جواد عزتی. با توجه به حمایت مالی که از طرف وزارت نفت داشتید نمی‌خواستید از بازیگران چهره استفاده کنید تا فیلم جذابیت‌های بیشتری برای فروش در گیشه داشته باشد؟
 
من در «آبادان یازده ۶۰» هم همین رویه را در پیش گرفتم. نمی‌خواستم سراغ استار بروم و دنبال این بودم تا همه کنار هم متعلق به خود آنجا باشند. در «پالایشگاه» هم از طرف صاحبان فیلم فشار می‌آمد که سوپراستار داشته باشیم ولی از یک طرف بودجه نداشتیم و از طرف دیگر من اصرار داشتم که بودجه‌ دعوت از یک بازیگر چهره را برای خود فیلم خرج کنیم چون «پالایشگاه» فیلم استار نیست، فیلم اجراست. الان هم که نتیجه کار را می‌بینم به نظرم تمام بچه‌ها بخصوص بانیپال (شومون) و امیررضا دلاوری به عنوان بازیگران غیر بومی  خیلی خوب، لهجه آبادانی را درآوردند و جنس کارگری آن‌ها در نقش، خیلی خوب در فیلم نشست؛ حتی الهام نامی با وجود سکانس‌های بسیار اندکش در یاد مخاطب می‌ماند.  البته این را هم باید اضافه کنم که «پالایشگاه» فیلم خیلی سختی بود و بخاطر همان پیگیری‌ها با چند بازیگر مطرح هم صحبت کردیم اما بعضی از آن‌ها می‌گفتند این فیلم خیلی دردسر دارد. همین پول را در تهران می‌گیریم چرا به گرمای آبادان بیاییم؟
 
 با این وجود شما با یک بازیگر مطرح به نتیجه رسیده بودید تا در فیلم بازی کند که آن هم به حاشیه‌های زیادی ختم شد.
 
بله ولی چون ما هیچ نقشی در آن نداشتیم ترجیح می‌دهم دربار ه آن حرفی نزنم.  
 
به فیلم برگردیم و صحنه‌هایی که از آبادان تصویر کردید. زمانی ناصر تقوایی می‌گفت برخی سمبل‌ها و مکان‌هایی که از جنگ در آبادان آسیب دیده‌اند باید حفظ شوند. شما چقدر از فیلم را در آبادان ساختید و فکر می‌کنید چقدر از آنچه آقای تقوایی می‌گفت در آبادان انجام شده است؟
 
فیلم را که به طور کامل در آبادان ساختیم و از پرده سبز و آبی هم استفاده کردیم متاسفانه مسئولین ظاهرا قرار نیست به آبادان و خرمشهر رسیدگی کنند و اصلا انگار مردم آنجا قوم فراموش شده‌اند مثل قوم سیستان و بلوچستان. یکی از موضوعاتی که من معتقدم باید درباره آن فیلم ساخت همین چیزهاست. مردم با دیدن فیلم «پالایشگاه» متوجه می‌شوند که آبادان چه بوده، چه آدم‌هایی در آن حضور داشتند و الان به چه شرایطی رسیده است. در زمان جنگ شهر در دست بچه‌های شرکت نفت بود؛ یعنی تمام شهر را بچه‌های شرکت نفت کنترل می‌کردند چون نظم و انضباط را می‌دانستند و خیلی فوری شهر را ساماندهی کردند. حتی این چاپ کوپن از آبادان شروع و بعد در کل کشور رایج شد. اولین بار کوپن‌ها در چاپخانه آبادان به چاپ رسیدند و بعدها سهمیه‌بندی برنج و روغن به کل کشور رسید. ما صحنه‌های زیادی را بنا به داستان‌های مختلف اتفاق افتاده در فیلمنامه داشتیم که بخاطر طولانی بودن، مجبور به حذف آن‌ها از فیلمنامه شدیم از جمله اینکه پدر آن نقشی که امیررضا دلاوری آن را بازی می‌کند، سرآشپز شرکت نفت بود و آشپزخانه شرکت نفت در روزهای جنگ روزانه ۱۵ هزار غذا برای رزمنده‌ها و مردم داخل شهر می‌پخت. این‌ها اتفاق‌های خاصی هستند که برای مردم هم جذابیت دارند.
 
شما در زمان فعالیت پالایشگاه این فیلم را ساختید. در چه ساعت‌هایی در پالایشگاه حضور داشتید؟
 
ما در ساعت‌هایی در پالایشگاه کار می‌کردیم که کارکنان آنجا به ما می‌گفتند مگر دیوانه‌اید در این تایم فیلمبرداری می‌کنید؟ چون آن‌ها بخاطر گرما ساعت ۱۱ تا ۲ ظهر کار خود را تعطیل می‌کردند و این دقیقاً زمانی بود که ما همچنان کار می‌کردیم یعنی از صبح تا غروب در پالایشگاه بودیم و بیشتر تمرکز ما هم در بخش‌هایی بود که کارهای اصلی پالایشگاه انجام نمی‌شد یا اگر هم دستگاه‌ها روشن بودند کارکنان با ما همکاری زیادی انجام می‌دادند تا بتوانیم با سر و صدای کمتری صحنه‌ها را فیلمبرداری کنیم. بسیاری از این کارکنان پالایشگاه از کسانی بودند که پدر، برادر یا عموی آن‌ها پیش‌تر در گذشته‌های دور در پالایشگاه کار می‌کردند و بعضی سکانس‌هایی را که فیلمبرداری می‌کردیم آن‌ها در جریان واقعی ماجرا بودند؛ حتی یکی از آن‌ها گفت پدرش راننده لیفتراک بود و جزو کسانی بوده که شهید شده است. بچه های شرکت و مردم آبادان و خرمشهر و مسیولین پالایشگاه خیلی همراهی کردند. به نظرم علاوه بر مردم،  بخشی از مخاطبان اصلی این فیلم مسئولان هستند آن هم نه فقط مسئولان وزارت نفت، بلکه اتفاقاً مسئولان دیگر وزارتخانه‌ها را نیز مخاطب این فیلم می‌دانم تا بدانند این پالایشگاه چطور و با چه غیرتیحفظ شده است.
 
قرار نیست فیلم جدیدی بسازید؟
 
چرا مشغول نوشتن فیلمنامه‌ای هستم که داستان آن به بعد از زمان جنگ برمی‌گردد.
 
آقای طباطبایی کشاندن مردم برای دیدن این نوع فیلم‌ها در سینما با وجود تعدد فیلم‌های کمدی کار سختی است. در دفتر پخش چه برنامه‌هایی را در نظر دارید؟
 
 در حال حاضر ما با چند مسئله مهم مواجه هستیم از جمله ایینکه به سینمادارها بعد از دوران رکود نمی‌توان حق نداد چون دو سال کرونایی را پشت سر گذاشته، به شدت ضرر کرده و آنقدر هزینه‌هایش زیاد بوده که تازه با فروش امسال سینما به نقطه سر به سر با هزینه‌های سال قبلش رسیده است. از طرف دیگر مخاطب عادت کرده که فیلم کمدی تماشا کند یعنی حتی وقتی به سالنی می‌رود و متوجه می‌شود فیلمی که می‌بیند فقط به ظاهر کمدی بوده بعد از چند دقیقه از سالن بیرون می‌آید به همین دلیل شرایط اکران بسیار سخت شده ولی با این حال تلاش می‌کنیم در شهرستان‌ها و به ویژه شهرهای فاقد سینما اتفاق‌هایی را برای پخش فیلم رقم بزنیم تا اکران‌های خارج از سینما داشته باشیم بخصوص آنکه مخاطبی که در این شهرهاست و نیز آن دسته از تماشاگرانی که از طریق سینماهای سیار فیلم‌ها را نگاه می‌کنند، به این جنس فیلم‌ها نزدیک‌تر هستند.  

ما بیش از هر چیز باید تلاش کنیم فیلم «پالایشگاه» را به آن دسته از مخاطبانی برسانیم که این نوع سینما را دوست دارند و منتظر دیدن آن هستند و معتقدیم اگر مخاطب به سالن بیاید حتماً از تماشای این فیلم لذت می‌برد.
 
البته به نظرم این انتظاری که امسال نسبت به فروش فیلم‌ها ایجاد شد، باید حتماً تعدیل شود چون الان سینمدارها به فیلمی که ۵۰ میلیارد تومان می‌فروشد می‌گویند نفروخته است یعنی انگار فیلمی با فروش زیر ۱۰۰ میلیارد را خوب نمی‌دانند. این مسئله به نگه داشتن فیلم در سانس‌های متعدد ضربه می‌زند. همین الان فیلم اگر فیلم «جنگل پرتقال» در سانس‌های محدود اما به طور پیوسته اکران شود مخاطب خود را پیدا می‌کند و فروش بیشتری به دست می‌آورد در حالی که به چنین فیلمی  فضا داده نمی‌شود و بعد از مدتی اکران آن را تمام می‌کنند و به جایش یک کمدی دیگر پخش می‌کنند. وقتی توقع فروش بالا می‌رود یک فیلم اجتماعی که ۲۰ یا ۳۰ میلیارد تومان هم بفروشد مثل یک اثر شکست خورده است در صورتی که این روزها در بین این همه فیلم کمدی یک انیمیشن داریم که ۵۰ میلیارد تومان فروخته و در باشگاه ۵۰ میلیاردی‌های سینما تنها فیلم غیر کمدی ماست اما به چشم هیچکس نمی‌آید.  این روند سبب می‌شود سرمایه‌گذارها دیگر وارد حیطه فیلم‌های غیر کمدی نشوند. تمام این‌ها هم در شرایطی است که سال آینده تعداد فیلم‌های کمدی در حال تولید یا ساخته شده، آنقدر زیاد است که به راحتی هر ماه می‌توان دو فیلم کمدی اکران کرد و اگر این اتفاق بیفتد فیلم دیگری را نمی‌توان با آن‌ها روی پرده برد.  
 

فیلم «پالایشگاه» امکان پخش تیزر از تلویزیون را دارد؟
 
طباطبایی:‌ بله تعدادی تیزر داریم ولی پخش تیزر در ماهواره بسیار مهم است چون فیلم‌های کمدی که در شبکه‌های ماهواره‌ای تبلیغ می‌شوند سبب می‌شوند بیشتر مخاطبان فضای کلی سینمای ایران را صرفا در همان محدوده ببینند در صورتی که ما اصلا امکان پخش تیزر در ماهواره را نداریم و عجیب است که سینمادارها این نکته را بررسی می‌کنند که آیا فیلمی تبلیغات ماهواره‌ای دارد یا خیر و اگر داشته باشد به نوعی پوئن مثبت برایش محسوب می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- وقتی قاچاقچیان هم پیشنهاد ساخت مستند می‌‎دهند

پژمان مظاهری‌پور، کارگردان مستند «معمای تخت جمشید» گفت: از قاچاقچیان آثار باستانی پیشنهاد ساخت فیلم درباره فعالیت‌هایشان را داشتم، اما نپذیرفتم.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی موزه سینما، نخستین برنامه «فیلمواره چشم هفتم در میراث» توسط موزه سینما با همکاری شورای بین‌المللی موزه‌ها (ایکوم) با نمایش مستند «معمای تخت جمشید»، عصر روز گذشته ( ۹ دی ماه) در موزه سینما برگزار شد.

پژمان مظاهری‌پور، کارگردان این اثر در ابتدای صحبت‌های خود گفت: فیلمی که مشاهده کردید از مجموعه ایران باستان است، که سال ۱۳۹۶ تولید آن آغاز شد و تا سال ۱۴۰۰ مراحل تحقیق و تدوین آن به طول انجامید. کار پژوهشی این اثر زیر نظر دکتر رزمجو انجام شد. فیلم نخست از این مجموعه در ارتباط با شروع کاوش‌ها و تا جنگ جهانی دوم را دربرمی‌گیرد. فیلم دوم نیز درباره کاوش در تخت جمشید است که مربوط به اهمیت زنده یاد علی سامی، نخستین باستان‌شناس ایرانی است که در بنیاد تخت جمشید شروع به کاوش کرد.

او ادامه داد: در این فیلم همچنین به فعالیت‌های مرمت و حفاظت ایتالیایی‌ها پرداخته شده است که همین امر به شناسایی نقش‌هایی همچون «بارعام خشایار شاه» منجر شده است که امروزه در موزه ملی ایران نگهداری می‌شود. پایان فیلم دوم، مصادف با سال ۱۳۵۷ است و فیلم سوم، درباره مجموعه مطالعاتی است که شاهرخ رزمجو درباره برخی سازه‌های تخت جمشید، از جمله «کاخ تچر»، «کاخ زنان» و «کاخ سه دروازه» انجام داده است و همچنین به تحلیل و بررسی نقش بارعام که در ضلع شرقی کاخ آپادانا تخت جمشید می‌پردازد.

مظاهری‌پور درباره دشواری‌های ساخت فیلم مستند درباره مجموعه تخت جمشید و چالش‌های پیش روی خود، گفت: در ارتباط با کاربری بناهای تخت جمشید تا کنون فیلم‌های متعددی ساخته شده است؛ آثاری که به توضیح دوره هخامنشی مخصوصا دوره داریوش می‌پردازند و نحوه زیست آن دوره را بیان می‌کنند، اما کم‌تر پیش آمده که همکاران ما درباره تحلیل تاریخ باستان‌شناسی فیلمی بسازند. زمانی که من در حال ساخت این فیلم بودم، هم‌زمان «ارد عطارپور» هم در حال ساخت فیلمی درباره لوحه‌های بخش شمالی این مجموعه بود و فیلمبرداری‌ها به صورت هم‌زمان پیش رفت که اثر بی‌نظیری را ارائه کرده است.

او بیان کرد: من معتقدم تخت جمشید هنوز هم اسراری ناشناخته دارد که فاش نشده و جای کار بسیاری برای محققان و فیلمسازان دارد.

این مستندساز درباره تجربه شخصی خود در تولید این فیلم گفت: «معمای تخت جمشید» اثری بود که با فکر تولید شد و در حدود یک سال نگارش کار به طول انجامید. متن‌های فراوانی درباره تخت جمشید وجود دارد و تا کنون مطالعات زیادی روی آن صورت گرفته است. هنگام فیلمبرداری دقیقا می‌دانستیم که چه چیز می‌خواهیم. بخشی که بیش از همه به طول انجامید، تدوین بود که علت آن، به وجود جزئیات ناشی از تحقیقات مفصل ما بازمی‌گشت.

مظاهری‌پور افزود: دسترسی به مستندات تصویری بسیار سخت بود و ما از مراجع مختلف به آن‌ها دسترسی پیدا کردیم. برنامه پارس در قاب تصویر، در سال ۲۰۰۵ در کشور آلمان برگزار شد. آلمان‌ها به اثری آرشیوی در موزه فیلم مسکو در روسیه دست پیدا کرده بودند و من نسخه‌ای از آن را یافتم و این اثر تاکنون در فیلم‌های مختلفی استفاده شده است.

او ادامه داد: همچنین آرشیو پتک، اولین فیلمی است که قبل از کاوش‌ها و در سال ۱۳۱۰ گرفته شده است. این‌ها منابعی هستند که وجود دارند، اما دسترسی به آن‌ها بسیار دشوار است.

مظاهری‌پور درباره حساسیت‌های موجود درباره فیلمبرداری از مکان‌های تاریخی نیز گفت: فیلمبرداری در سایت‌ها و محوطه‌های تاریخی دشواری‌های فراوانی به دنبال دارد. در حالی که بسیاری از مردم به‌راحتی وارد این مکان‌ها شده و روی آثار باستانی یادگاری می‌نویسند. کار کردن در این فضاها به آگاهی از مسائل باستان‌شناسی، تاریخ و مرمت نیاز دارد که در نتیجه باعث می‌شود بتوانیم مسایل فنی را به درستی در اثر خود به کار بگیریم.

او ادامه داد: مستندهای باستان‌شناسی، وسیله‌ای برای دیده شدن فعالیت‌های مرتبط با باستان‌شناسی هستند. در واقع این حوزه، ویترین کشور ما به حساب می‌آید. محوطه‌ و سایت‌های فراوانی در این کشور وجود دارد که گردشگری موجب تخریب آن‌ها می‌شود و حتی بسیاری از راهنمایان گردشگری آشنا نیستند تا برخورد درستی با این مجموعه‌ها داشته باشند و در این میان تلاش من ثبت این بناها است.

این فیلمساز در پاسخ به سوال مرجان حاجی رحیمی، کارشناس حوزه میراث فرهنگی مبنی بر تخریب محوطه‌های باستان‌شناسی، اظهار کرد: متاسفانه قاچاقچیان آثار باستانی، افراد زیرک و باسوادی هستند و حتی پیشنهاد ساخت فیلم درباره فعالیت‌های خود را به من داده‌اند، اما من هیچ وقت نپذیرفتم. درحال حاضر دوستان عزیزی در سالن هستند که در منطقه سیلک کاشان به کاوش می‌پردازند و در همراهی با مردم، به آن‌ها اجازه می‌دهند که در کاوش‌ها حاضر باشند. خوشحالم که جمعیت زیادی در سالن حضور دارند و مشخص است که اقبال به چنین آثاری بیشتر شده است. هر اندازه فرهنگ در جامعه ما  گسترش یابد، سبب می‌شود تا توهم وجود گنج‌ در محوطه‌های تاریخی از میان برود.

مظاهری‌پور درباره فعالیت‌های جدید خود، گفت: درحال حاضر روی سری دوم مستند «ایران باستان» کار می‌کنم که یکی از فیلم‌ها، مربوط به تاریخ مطالعات سیلک و بخش دیگر در ارتباط با کاوش‌های جندی‌شاپور است که در سال ۱۳۹۵ و توسط دکتر یوسف مرادی به انجام رسید.

فرهاد ورهرام، مستندساز شناخته شده از جمله افراد حاضر در این نشست بود که در سخنانی گفت: در ایران نهادهای فرهنگی و موزه‌ها، مانند کشورهای دیگر باید از مستندسازان برای تولید فیلم‌های مرتبط با این حوزه دعوت‌کنند و  نیاز است تا برای این کار فرهنگی هزینه شود.

پژمان مظاهری‌پور در بخش دیگری از صحبت‌های خود بیان کرد: ۲۲ سال پیش که این حرفه را شروع کردم، به سخنی می‌توانستیم در سایت باستان‌شناسی کار کنیم. این حرفه به شدت ارتباط سختی با رسانه برقرار می‌کرد. اینکه امروز چنین جلساتی برگزار می‌شود نشان می‌دهد اعتماد میان حوزه باستان‌شناسی و رسانه‌ها برقرار شده است که اتفاق بسیار بزرگی به شمار می‌آید. با توجه به اقبالی که نسبت به این فیلم‌ها به وجود آمده ممکن است در آینده نهادهای گوناگون، بخشی از هزینه‌ها را برعهده بگیرند و در این خصوص جای امیدواری وجود دارد.

در ادامه حاجی رحیمی به کاوش‌های باستان‌شناسی در منطقه شوش اشاره کرد و مظاهری در این‌باره گفت: شوش در گذشته تپه‌ای بوده که به منظور یافتن آثار باستاتی شخم‌ زده شده است. دمورگان این منطقه را به شیوه کار معدن‌کاوی، مورد کاوش قرار داده و به کف آن رسیده است. شیوه کار در این ناحیه گویای این موضوع بوده که چگونه تخریب‌ها صورت گرفته است. من معتقدم باستان‌شناسی کار شریف و بسیار مهمی محسوب می‌شود.

او درباره خروج آثار باستانی از کشور اظهار کرد: این آثار به هیچ‌وجه نباید از ایران خارج می‌شدند و من از وجود آن‌ها در موزه‌هایی نظیر لوور راضی نیستم، اما در هر صورت اینکه اشیاء باستانی در بخش ایران و با تعریف تاریخ ایران نمایش داده می‌شود، خوب است. بسیار دردناک است که ما باید آثار مرتبط با گذشته کشور خود را در جای دیگری از دنیا ببینم.

مظاهری‌پور با اشاره به انفعال سینما و تولیدات نمایشی کشور نسبت به تولید آثاری با موضوعیت باستان‌شناسی گفت: هنگامی که به باستان‌شناسی می‌پردازیم باید تحلیل را وارد کار کرده و درام به وجود آوریم. اگر بخواهیم به باستان‌شناسی و اسناد وفادار باشیم، باید به داده‌های علمی توجه کنیم.

او ادامه داد: در ایران تعداد زیادی محوطه و سایت تاریخی وجود دارد، اما سریال‌های تاریخی ما به آن نمی‌پردازند. علت این است که ایجاد درام در این زمینه، کاری سخت و دشوار است.

 در این برنامه، افرادی همچون فرهاد ورهرام، ارد عطارپور، مهدی باقری، محسن معصومی، فخرالدین سیدی و جمعی از علاقه‌مندان به سینمای مستند حضور داشتند.

رسانه سینمای خانگی- مستند مثل یک شی تاریخی با ارزش است

فرهاد ورهرام، مستندساز گفت: «عروسی مقدس» یک فیلم مردم شناسی است و ما حق نداریم در چنین آثاری دست به تحلیل زده و برای مردم از صفت استفاده کنیم. این فیلم مانند اشیا یک موزه به حساب می‌آید و محققان می‌توانند از آن استفاده کنند.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، فیلم «عروسی مقدس» عصر روز گذشته در برنامه «شب‌های مستند» موزه سینمای ایران با حضور فرهاد ورهرام، کارگردان و دکتر پروین ثقه‌الاسلام استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی نمایش داده شد.

فیلم مستند به مثابه اشیاء تاریخی

فرهاد ورهرام بعد از نمایش فیلم درباره روند پژوهش مستند مردم‌نگاری «عروسی مقدس» گفت: در سال ۱۳۶۸ نصرالله کسرائیان از عکاسان شناخته شده، سفری به این روستا داشته است و این روستا و مراسم آیینی آن به واسطه عکس‌های کسرائیان به ایرانیان معرفی شد. آن عکس‌ها در کتاب «سرزمین ما ایران» و کتاب «کردستان» منتشر شد.

ورهرام با اشاره به عوامل مستند خاطرنشان کرد: متاسفانه یکی از فیلمبرداران این فیلم زنده یاد مرتضی پورصمدی مدتی پیش فوت کرد و گوینده اثر هم زنده یاد هوشنگ آزادی‌ور بود.

ورهرام درباره حفظ و ادامه دار بودن رسوم ‌ها در زمان حال گفت: متاسفانه این روزها آیین‌ها و مراسم ها کم رنگ شده است. مراسم پیرشالیار نیز که در نیمه بهمن برگزار می‌شود نیز به همین مسئله دچار شده است. من موضوعاتی که مقابل دوربین می‌برم را تعقیب می‌کنم. فیلمی درباره بختیاری‌ها در سال ۱۳۶۶ ساختم که در آن جامعه‌ کوچ نشین را تعقیب کردم. امروزه شاهد هستیم بسیاری از این افراد کوچ‌رو، حاشیه نشین شهرها هستند.

وی ادامه داد: مراسمی که در فیلم شاهد آن بودید، دیگر به این شکل وجود ندارد. در این روستا، ساختمان‌ها و کوه‌ها برای ساخت خانه‌های تازه تخریب شده‌اند. همچنین ورود زیاد گردشگران و عکاسان باعث شده بزرگان روستا دیگر این مراسم را برگزار نکنند.

ورهرام با بیان اینکه فیلمی را بعد از سی سال ساختم که دیگر شباهتی به شکل سابق خود در اورامان ندارد، خاطر نشان کرد: در فصل بهار مراسمی در این خطه برگزار می‌شد که طی آن، دامداران به بدرقه اولین گروهی می‌پرداختند که به ییلاق می‌رفتند اما امروزه این دو مراسم کهن با یکدیگر ترکیب شده و دیگر شکل سابق خود را ندارند. این فیلم مانند اشیا یک موزه به حساب می‌آید و محققان می‌توانند از آن استفاده کنند.

ورهرام ادامه داد: هنگام ساخت «پیرهای اورامان»، به سه پیرشالیار برخوردم که مربوط به دوره اسلامی بودند. آن‌ها پیش از اسلام دین‌های خود را داشتند. در ابتدای فیلم برای آنکه روایت را از طرف خود بازگو نکنم، آن را به متولی نسبت دادم به همین دلیل صدای گوینده هم متفاوت است و از جایی به بعد خودم صاحب روایت می‌شوم. به نظر من پیرشالیار یک شخصیت افسانه‌ای و اسطوره‌ای است.

حضور «عروسی مقدس» در جشنواره‌های تخصصی مردم‌شناسی

ورهرام در پاسخ به سوال یکی از حضار مبنی بر حضور کم‌رنگ زنان در مراسم ها و آیین ها در فیلم گفت: زنان در این مراسم به جز پختن نان نقشی ندارند. اصولاً در بسیاری از مراسم‌های آیینی ما، خانم‌ها نقش پررنگی ندارند.

وی افزود: «عروسی مقدس» یک فیلم مردم شناسی است و ما حق نداریم در چنین آثاری صدا را از جای دیگر وارد کرده یا از موسیقی استفاده کنیم و نباید دست به تحلیل زده و برای مردم از صفت استفاده کنیم. فیلم «تاراز» که مالک آن هستم، در حال بازسازی است و از این بابت خوشحالم اما اگر این اتفاق هم نمی‌افتاد، نگاتیو زیبایی‌هایی دارد که برای من جذاب است. این نکته را هم بگویم که «عروسی مقدس» آخرین اثری بود که هوشنگ آزادی ور، گفتار آن را برعهده داشت.

نقش موزه ها در ساخت فیلم های مستند

در ادامه پروین ثقه الاسلام درباره نقش موزه‌ها در ساخت چنین فیلم‌هایی گفت: زمانی که من به عنوان مدیر مجموعه کاخ گلستان مشغول به کار بودم، تعدادی فیلم مستند ساخته شد. «آلبوم خانه» کاخ گلستان بعد از موزه انگلیس، دومین آلبوم خانه جهان است.

وی ادامه داد: ما وظیفه داریم علاوه بر تشویق مردم به بازدید از موزه‌ها، از داشته‌های میراثی خود استفاده کرده و آن را در اختیار مستند سازان قرار دهیم. در مجموعه کاخ گلستان آلبوم خانه و مراکز اسناد از مراکزی هستند که جذابیت زیادی برای ساخت فیلم‌های مستند دارند.

وی ادامه داد: موزه‌های ما نظیر موزه ملی و آبگینه پتانسیل لازم را دارند تا به شکل‌های مختلف در چنین آثاری مورد توجه قرار گیرند. موزه مکانی است که باید داشته‌های خود را در دید مردم قرار دهد. ما در آن مقطع تلاش می‌کردیم دانشجویان هنر خصوصا هنرجویان رشته‌های سینما و نقاشی را جلب کنیم و از آن‌ها بخواهیم آثاری را درباره این موزه تولید کنند. امیدوارم چنین روندی همچنان ادامه دار باشد.

هنرمندان باعث پویایی موزه ها می شوند

این پژوهشگر بیان داشت: یکی از رسالت‌های مهم موزه‌ها این است که داشته‌های خود را در اختیار هنرمندان رشته‌های مختلف قرار دهند تا آثار نگهداری شده در این مراکز دیده شوند. امروزه مردم به موزه گردی عادت کرده‌اند، در حالی که در گذشته این‌گونه نبود. هنرمندان می‌توانند باعث پویایی، زنده بودن و معرفی موزه‌ها شوند.

تقته الاسلام درباره علت ماندگاری مستندهای مردم نگار گفت: در این رابطه قدرت کارگردانی سازنده این آثار، نقش مهمی دارد. اگر فیلم را کارگردانی با عشق و علاقه نساخته باشد، ماندگار نخواهد بود. باید به دنبال ماندگاری یک اثر برای سال‌های طولانی بود. می‌توان با ابتدایی‌ترین وسایل فیلمبرداری، اثر ماندگاری را تولید کرد. عشقی که کارگردان برای ساخت فیلم خود می‌گذارد، نسبت به مسائل تکنیکی امر مهم‌تری به شمار می‌رود.

وی ادامه داد: از نظر من در فیلم مستند تنها ابژه، تکنیک کارگردانی و تدوین مهم نیستند و عشق کارگردان به سوژه است که اهمیت دارد. فیلم‌های آقای ورهرام سرشار از عشقی اینچنین است. اگر فیلم فقط برای فروش یا تشویق ساخته شود، تاثیر زیادی نخواهد داشت. گاهی نیز موضوع فیلم برای فیلمساز مقدس می‌شود و این نکته بسیار مهم است.

در ادامه ارد عطارپور، از مستندسازان سرشناس که در جلسه حضور داشت، درباره ضرورت ساخت مستندهای مردم نگار گفت: می‌توانیم از آثاری مانند فیلم‌های فرهاد ورهرام نسبت به زندگی و آیین مردم که در گوشه و کنار دنیا زندگی می‌کنند، اطلاعاتی به دست آوریم اما متاسفانه در ایران به جز ورهرام فردی دیگری را نمی‌شناسم که به صورت پیوسته مستندهای مردم‌نگار بسازد.

وی افزود: او دارای کارنامه پرباری است که روند آن از اواخر دهه چهل شروع شد. در گذشته یک موسسه دانشگاهی وجود داشت و از آنجا بود که این نسل رشد کرد. حتما ضرورتی وجود داشت که این تشکل شکل گرفت اما به دلایل مختلفی متاسفانه ادامه پیدا نکرد.

رسانه سینمای خانگی- در آخرین روز حقیقت چه گذشت؟

 جیمز لانگلی مستندساز و عکاس، آرلین کلمشا استاد دانشگاه سائوپائولو و هانا پولاک کارگردان، تهیه‌کننده و فیلمبردار از جمله مهمانان خارجی جشنواره هفدهم سینما حقیقت هستند.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، امسال در هفدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» مستندسازان و مهمانانی از کشورهای دیگر به ایران آمده و در خانه جشنواره حاضر شده‌اند.

جیمز لانگلی مستندساز و عکاس ، آرلین کلمشا استاد دانشگاه سائوپائولو، هانا پولاک کارگردان، تهیه‌کننده و فیلمبردار، عاید نباء فیلمنامه‌نویس و کارگردان اردنی-فلسطین، شهیدالعلم عکاس معلم و فعال اجتماعی بنگلادشی، اوودیو سالازار مستندساز آمریکایی و سوینچ یشیلتاش مستندساز اهل ترکیه مهمانان خارجی جشنواره هفدهم هستند.

جیمز لانگلی متولد ۴ ژانویه ۱۹۷۲ در اورگان، فیلمبردار، تهیه کننده و کارگردان اهل کشور آمریکاست. او بیشتر به خاطر ساخت مستندهای کوتاه و بلندی همانند مادر ساری، عراق تکه تکه شده، نوار غزه (غزه) و … شناخته می شود. او برای آثار مستند خود تاکنون دو بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است و جوایز بسیاری را نیز از جشنواره های مختلف همچون ساندنس به دست آورده است.

وی مستندسازی است که دو دهه گذشته خود را صرف انتقال واقعیت‌های تلخ دنیای درونی غیرنظامیان گرفتار جنگ مانند عراق، افغانستان و غزه کرده است. «نوار غزه» اولین مستند او است.

آرلین کلمشا نویسنده کتاب‌های «مارکسیس و یهودیت، تاریخ یک رابطه مشکل»، «فلسطین ۴۸-۰۸» ادوارد سعید: کار روشنفکرانه و نقد اجتماعی» و «برزیل و خاورمیانه: قدرت جامعه مدنی» است.

هانا پولاک در سال ۲۰۰۳ جایزه بهترین تهیه‌کننده فیلم های مستند جشنواره فیلم کراکو را برای فیلم «تصنیف ایستگاه راه آهن» دریافت کرد.

عاید نباء بیش از ۲۰ فیلم را کارگردانی کرده است و تاکنون در ۵ کشور کارگاه‌هایی درباره سینما و فیلمنامه‌نویسی برگزار کرده است.

شهیدالعلم یکی از افرادی است که سال ۲۰۱۸ توسط مجله تایم انتخاب شد. اوودیو سالازار امسال با فیلم «در رکاب حضرت عشق» در بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد.

سوینچ یشیلتاش با مستند «مولود گنچ» امسال در بخش نیمه بلند مسابقه بین‌الملل «سینماحقیقت» حضور دارد.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» به دبیری محمد حمیدی مقدم ۲۷ آذر تا ۲ دی‌ماه در پردیس چارسو برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- مهمان خارجی حقیقت از اسکار آمد

 جیمز لانگلی مستندساز و عکاس، آرلین کلمشا استاد دانشگاه سائوپائولو و هانا پولاک کارگردان، تهیه‌کننده و فیلمبردار از جمله مهمانان خارجی جشنواره هفدهم سینما حقیقت هستند.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، امسال در هفدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» مستندسازان و مهمانانی از کشورهای دیگر به ایران آمده و در خانه جشنواره حاضر شده‌اند.

جیمز لانگلی مستندساز و عکاس ، آرلین کلمشا استاد دانشگاه سائوپائولو، هانا پولاک کارگردان، تهیه‌کننده و فیلمبردار، عاید نباء فیلمنامه‌نویس و کارگردان اردنی-فلسطین، شهیدالعلم عکاس معلم و فعال اجتماعی بنگلادشی، اوودیو سالازار مستندساز آمریکایی و سوینچ یشیلتاش مستندساز اهل ترکیه مهمانان خارجی جشنواره هفدهم هستند.

جیمز لانگلی متولد ۴ ژانویه ۱۹۷۲ در اورگان، فیلمبردار، تهیه کننده و کارگردان اهل کشور آمریکاست. او بیشتر به خاطر ساخت مستندهای کوتاه و بلندی همانند مادر ساری، عراق تکه تکه شده، نوار غزه (غزه) و … شناخته می شود. او برای آثار مستند خود تاکنون دو بار نامزد دریافت جایزه اسکار شده است و جوایز بسیاری را نیز از جشنواره های مختلف همچون ساندنس به دست آورده است.

وی مستندسازی است که دو دهه گذشته خود را صرف انتقال واقعیت‌های تلخ دنیای درونی غیرنظامیان گرفتار جنگ مانند عراق، افغانستان و غزه کرده است. «نوار غزه» اولین مستند او است.

آرلین کلمشا نویسنده کتاب‌های «مارکسیس و یهودیت، تاریخ یک رابطه مشکل»، «فلسطین ۴۸-۰۸» ادوارد سعید: کار روشنفکرانه و نقد اجتماعی» و «برزیل و خاورمیانه: قدرت جامعه مدنی» است.

هانا پولاک در سال ۲۰۰۳ جایزه بهترین تهیه‌کننده فیلم های مستند جشنواره فیلم کراکو را برای فیلم «تصنیف ایستگاه راه آهن» دریافت کرد.

عاید نباء بیش از ۲۰ فیلم را کارگردانی کرده است و تاکنون در ۵ کشور کارگاه‌هایی درباره سینما و فیلمنامه‌نویسی برگزار کرده است.

شهیدالعلم یکی از افرادی است که سال ۲۰۱۸ توسط مجله تایم انتخاب شد. اوودیو سالازار امسال با فیلم «در رکاب حضرت عشق» در بخش مسابقه بین‌الملل جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد.

سوینچ یشیلتاش با مستند «مولود گنچ» امسال در بخش نیمه بلند مسابقه بین‌الملل «سینماحقیقت» حضور دارد.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» به دبیری محمد حمیدی مقدم ۲۷ آذر تا ۲ دی‌ماه در پردیس چارسو برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل