رسانه سینمای خانگی- بازنشر یک گفت‌وگوی بلند با پروانه معصومی

پروانه معصومی در حالی امروز ۶ آذر ماه از دنیا رفت که بسیاری از همکاران و آشنایانش ناباورانه این خبر را شنیدند، بخصوص آنکه خیلی‌ها از بیماری او اطلاعی نداشتند. معصومی معتقد بود خیلی از بازیگرها دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند و خودش هم اینطور دوستانش را بهت‌زده کرد.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، پروانه معصومی بازیگر سینما و تلویزیون متولد سال ۱۳۲۳ در تهران بود که از دهه ۵۰ خورشیدی وارد سینما شد. او در طول سال‌ها فعالیتش در سینما، یک بار سیمرغ بلورین بهترین نقش اول را برای بازی در فیلم «گل‌های داودی» رسول صدرعاملی گرفت و چند سال بعد لوح زرین جشنواره فجر را برای بازی در نقش اول فیلم «جهیزیه‌ای برای رباب» گرفت.  

معصومی تحصیلات خود را در رشته زبان‌های خارجی به پایان برده بود و در رشته حقوق سیاسی نیز تحصیلاتش را ناتمام گذاشت. وی فعالیت خود را از سال ۱۳۵۱ با بازی در فیلم «بی‌تا» ساخته هژیر داریوش آغاز کرد و این فعالیت را چند سال قبل ادامه داد.

آخرین فیلم او در سینما «معکوس» به کارگردانی پولاد کیمیایی بود و این شب‌ها هم سریال «یوسف پیامبر» با بازی او در حال پخش از تلویزیون است.

نقش‌های معصومی در فیلم‌های قبل از انقلاب اسلامی در تقابل آشکار با زنان فیلم فارسی بود و با آن‌ها جایگاه ویژه‌ای در فیلم‌های روشنفکری ایجاد کرد. او همچنین اولین بازیگر بعد از انقلاب اسلامی است که جایزه بازیگری بهترین زن را دریافت کرد.

این بازیگر در سال ۱۳۸۴ در گفت‌وگویی تفصیلی با خبرنگار ایسنا در مکان این خبرگزاری حاضر شد و از فیلم‌ها و خاطرات خود سخن گفت.

با درگذشت پروانه معصومی (سه‌شنبه ۶ آذر) مشروح این مصاحبه که توسط مسعود نجفی انجام شده است، پس از ۱۸ سال بازنشر می‌شود.

شروع بازیگری با «بی‌تا»

اواخر سال ۵۰ بود که آقای هژیر داریوش به دلیل دوستی‌شان با شوهر من و نزدیک بودن منزلشان با ما و همچنین دوستی خانوادگی که با آقای بهارلو داشتیم برای بازی در این فیلم (بی‌تا) از من دعوت کردند و گفتند سه، چهار جلسه بیشتر طول نمی‌کشد و من هم دیدم که تقریبا لوکشین کار نزدیک به خانه خودم است و سه روز کاری قرار بود باشد که قبول کردم و چون حرفه‌ای نبودم و سینما را نمی‌شناختم، وقتی کار چهار روز شد گفتم نمی‌آیم و بعد دیدم حتما باید بروم. من این فیلم را تازه ۱۰ سال پیش (۱۳۷۴) دیدم و معتقدم میان فیلم‌های آن زمان کار خوبی بود و بسیاری از آدم‌های تحصیل‌کرده مثل خود آقای داریوش و هوشنگ کاووسی در این فیلم حضور داشتند. از میان بازیگران فیلم نام آقای انتظامی را شنیده بودم و خانم (فائقه) آتشین را هم قبل از اینکه از ایران بروم به خاطر اجرای برنامه‌هایشان دیده بودم.

«رگبار»

شوهر من عکاس تبلیغاتی بود، آقای بیضایی عکسی از من برای تبلیغ یک کالا دیده بودند که باعث شد توسط آقای احمد رضا احمدی برای بازی در نقش عاطفه (رگبار) به من پیشنهاد شود. من در یک خانواده مذهبی به دنیا آمده‌ام و دوره‌ای وارد سینما شدم که این کار خیلی خوشایند نبود به همین جهت اصلا قصد بازیگری نداشتم. آقای احمدی هم وقتی قصه «رگبار» را برای من تعریف کردند، برایم فرق نمی‌کرد که قصه چه باشد چون اصلا سینمای آن دوره را ندیده بودم و نمی‌دیدم.

می‌دانستم بازیگر شدنم با مخالفت‌های وحشتناک خانواده‌ام مواجه خواهد شد. من آن موقع به همراه همسرم تازه از آلمان برگشته بودم و هیچ آشنایی با مقولات هنری ایران نداشتم. آقای بیضایی خودشان قصه را برای من تعریف کردند و من حتی ایشان را هم نمی‌شناختم. فیلمنامه را گرفتم و خواندم، ‌ آقای بیضایی گفتند چقدر می‌گیری تا این فیلم را بازی کنی؟ من هم بدون اینکه بدانم دستمزدها چقدر است مبلغی را گفتم، ایشان گفتند: این مبلغی که شما گفتید می‌دونید دستمزد کی است؟ گفتم: نه. گفت: این مبلغ را خانم آتشین می‌گیرد و بازی می‌کند. گفتم: من اینقدر می‌گیرم و بازی می‌کنم، اگر هم نمی‌خواهید بازی نمی‌کنم. گفتند: با یک سکانس شروع می‌کنیم که اگر قبول شدید پول را به شما می‌دهیم و با سکانس فوق‌العاده مشکلی شروع کردند. صحنه‌ای که عاطفه وارد مدرسه می‌شود و آقای حکمتی را جای مدیر می‌گیرد و شروع می‌کند به شکایت کردن از آقای حکمتی این صحنه گرفته شد و بیضایی چهار پنج روز بعد رضایت خودش را اعلام کرد و گفت: بعد از کار دستمزد شما را می‌دهیم.

«رگبار» پشت صحنه سالم و خیلی بی‌ریایی داشت و می‌توانم بگویم این فیلم در نهایت فقر و صمیمت فوق‌العاده خاصی ساخته شد و معتقدم آن صمیمیت به آن طرف دوربین هم منتقل شد. خود من فیلم «رگبار» را فوق‌العاده دوست دارم و خوشحال هستم که در این فیلم بازی کردم. شاید بیشترین عاملی که در این فیلم به من کمک کرد حضور آقای پرویز فنی‌زاده در نقش مقابلم بود. آقای فنی‌زاده آن موقع بیشتر در تئاتر کار می‌کردند و نوع بازی و رفتارشان طوری بود که من با ایشان خیلی راحت بودم با توجه به اینکه هیچ راهنمایی هم برای بازی من از سوی آقای بیضایی صورت نمی‌گرفت. البته بعد از اینکه فیلم تمام شد از ایشان علت عدم راهنمایی‌شان را پرسیدم که گفتند همین خجالت تو جلوی دوربین برای من کافی بود و دیدم واقعا حق داشتند و آن خجالتی که از دوربین و محیط داشتم نقشم را خیلی طبیعی کرد. به هر حال «رگبار» فیلم پر سر و صدایی شد و جوایزی را هم در جشنواره‌های داخلی و خارجی کسب کرد و برای من هم خیلی مهم بود که در این فیلم حضور پیدا کردم. البته فیلم اکران موفقی نداشت و فقط یک دوره در زمان اکرانش در سینما «بلوار» که دانشجوها و تیپ‌های تحصیل کرده به آنجا می‌رفتند، خیلی شلوغ شده بود و بیشتر از تمام زمانی که در سینماهای دیگر روی اکران بود درآمد داشت، من هنوز این فیلم را از همه فیلم‌هایم بیشتر دوست دارم.

گویندگی در «شهر قصه»

در سال ۱۳۵۲ و بعد از فیلم «رگبار» برای من خیلی عجیب بود که برای گویندگی این فیلم انتخاب شوم. چون هنگام اجرای این تئاتر که یک سال طول کشید خانم مفید گوینده این نمایش بود و بعد که آقای منوچهر انور داشتتند این فیلم را می‌ساختند این کار را به من پیشنهاد کردند و وقتی هم که راجع ‌به عدم استفاده از خانم مفید پرسیدم، گفتند می‌خواهند از یک آدم جدید استفاده کنند. «شهر قصه» کار ساده‌ای بود و زیبایی‌اش فقط برای من این بود که توانستم در مدت ۳۰ روز ارگ بم را بگردم و گرنه تجربه خاصی برایم نداشت. این فیلم هم با توجه به اینکه از تئاترش خیلی استقبال شده بود در سینما موفق نبود و آنطور که شنیدم فقط یک سانس دو سه روزی در سینما تخت جمشید آن زمان روی پرده بود.

«غریبه و مه»

این فیلم هم بعد از «رگبار» از سوی آقای بیضایی به من پیشنهاد شد که بیش از یک سال هم زمان ساختنش طول کشید. ۶ ماه منتظر زمان بودیم و ۶ ماهی هم صرف فیلمبرداری شد. بین دو فیلم «رگبار» و «غریبه و مه» پیشنهادات زیادی به من شد که من به خاطر اینکه قصد کار در سینما را نداشتم قبول نمی‌کردم اما بعد از «رگبار» متوجه شدم که جنس دیگری از سینما به وسیله بهرام بیضایی شروع شده است و با «غریبه و مه» دارد ادامه پیدا می‌کند. وقتی «رگبار» را بازی کردم، فکر کردم اولین و آخرین فیلمی است که بازی می‌کنم چون به هیچ وجه دلم نمی‌خواست در کار سینما باشم اما بعد از «غریبه و مه» دیگر هدف داشتم و هدفمند جلو می‌رفتم. حالا خانمی وارد سینما شده که فیلمی را بازی کرده و موفق بوده و پیشنهادات فراوانی هم داشته است و هر کاری را قبول نکرده یعنی با پول کسی نتوانست مرا بخرد. بنابراین من هدفی داشتم و هدفم این بود که بگویم آدم می‌تواند در سینما باشد و زندگی خصوصی خودش را هم داشته باشد و خیلی هم مورد احترام مردم قرار گیرد و خوشحال هستم با همان راه هم پیش رفتم.

«غریبه و مه» هم در گیشه موفق نبود. در سینما تک فرانسه هم که فیلم را دیدم همانطور که در سالن نشسته بودم می‌دیدم که مردم دولا دولا از سالن خارج می‌شوند و فکر می‌کردم ایرانی‌های مقیم فرانسه هستند. بعد که فیلم تمام شد دیدم حدود ۳۰ ایرانی باقی مانده‌اند و خارجی‌ها رفته‌اند بنابراین این فیلم زبانش جوری بود که در آن زمان فرنگی‌ها را نتوانست جذب کند. من خاطره جالبی هم از این فیلم دارم. تالار وحدت فیلم را نمایش می‌داد و خیلی دلم می‌خواست ببینم فیلم چگونه شده است. آقای بیضایی خیلی اصرار داشتند که در سالن بنیشینم اما من گفتم، وقتی در سالن بنشینم بعد که فیلم تمام می‌شود همه من را نشان می‌دهند و خوشم نمی‌آید. گفت خب من می‌گویم در اتاق آپارات بنشینی. موقعی که سالن تاریک شد به اتاق آپارات رفتم و پشت خانم و آقایی که جزو مهمانان خاص بودند نشستم. آن‌ها به قدری به فیلم فحش دادند که خیلی دلم می‌خواست به آن‌ها بگویم شما که اینقدر عصبی هستید چرا بیرون نمی‌روید، اما اگر اینکار را می کردم آن‌ها مرا می‌شناختند، پس تا آخر با فحش‌های آن‌ها فیلم را دیدم. صداهای فیلم خیلی زیاد بود و این یکی از دلایلی بود که آقای بیضایی وقتی که من از فرانسه برگشتم تصمیم گرفتند تا فیلم را صداگذاری مجدد با صدای خودمان کند و من به اتفاق آقای شجاع‌زاده ۱۰ روزی تمرین کردیم ولی در نهایت به خاطر اینکه صدای من از چهره روی پرده جوان‌تر بود، فیلم با همان صدای قبلی باقی ماند. مدیر دوبلاژ علی‌رغم علاقه من قبول نکرد که صحبت کنم و خانم ژاله کاظمی به جای من حرف زد. فریادها و صداهای زیاد فیلم هم با دوبله مجدد درست شد.

روایتی از حضور در تئاتر

نمایش «جنایت و مکافات» به کارگردانی دکتر رفیعی تنها تجربه من در تئاتر است که سال ۵۶ در تئاتر شهر اجرا شد. این کار تجربه خیلی بدی برای من بود و به خاطر همین دیگر تئاتر کار نکردم. حس می کردم همه فکر می‌کنند یک نفر از سینما به جمع‌شان اضافه شده و می‌خواهد جای آن‌ها را بگیرد.

«کلاغ» و آخرین تجربه با بیضایی

بیضایی با ساخت «کلاغ» در سال ۵۶ در حقیقت می‌خواست برخلاف فیلم‌های قبلی‌اش فیلمی برای گیشه بسازد که فروش کند ولی متاسفانه موفق نشد. به نظر من عامل مهمی که وجود داشت این بود که فیلمنامه کلاغ برای عصمت صفوی نوشته شده بود. به نوعی زندگی خود ایشان بود اما وقتی که می‌خواستیم کار کنیم ایشان فوت کردند و به ناچار بازیگر فیلم عوض شد و تمام قصه روی شخصیت آسیه منتقل شد. نقشی هم که خانم آنیک آن را بازی می‌کرد چون توانایی‌اش اندازه خانم صفوی نبود، به همین جهت نتیجه کار خیلی فرق کرد. ولی من فیلم «کلاغ» را خیلی دوست دارم. در واقع به هر سه فیلمی که با بیضایی کار کرده‌ام علاقمندم و هر کدام را به نوعی دوست دارم. «رگبار» به خاطر ساده بودن و صداقتش، «غریبه ومه» و «کلاغ» به خاطر اینکه تاریخی از زندگی من هستند و این مسئله که همیشه آدم به دنبال گذشته‌اش می‌گردد و می‌خواهد یک جوری به آن دسترسی داشته باشد، برایم جذابیت دارد.

بعد از انقلاب اسلامی

بعد از فیلم «کلاغ» و در واقع قبل از انقلاب اسلامی من به فرانسه رفتم و بعد از بازگشتم در سال ۱۳۶۳ در فیلمی به نام «راه دوم» حضور پیدا کردم که فیلم فوق‌العاده بدی با قصه فوق‌العاده خوبی بود. متاسفانه من حق ندارم اسم نویسنده فیلم را بگویم، ظاهرا اسم نویسنده به عنوان اسم کارگردان ذکر شده است. همان زمان هم که سناریو را خواندم، به نظر قصه خیلی قشنگی آمد که به یکی از نویسنده‌های خیلی خوب کشورمان تعلق داشت که به خاطر اینکه تجربه اول کارگردانش بود در اجرا خوب درنیامد. در این فیلم آقای ناصر طهماسب نقش مقابل من را بازی می‌کردند. من فیلم «راه دوم» را شروع کار زن در سینمای بعد از انقلاب می‌دانم، تا قبل از آن زن‌ها به عنوان یک مشت سیاهی که می‌روند و می‌آیند در فیلم‌ها حضور داشتند اما در این فیلم زن به عنوان فردی بود که وجود داشت.

«گل‌های داوودی» و اولین سیمرغ بازیگر زن

وقتی فیلمنامه «گل‌های داوودی» را خواندم از آن خوشم آمد. نواقصی در فیلمنامه وجود داشت که قرار شد برطرف شود و یک مقدار هم مشکل گریم داشتیم چون حتما چهره من باید کمی پیرتر می‌شد تا داشتن پسری هم سن آقای امکانیان به چهره‌ام بخورد. خوشبختانه با آقای صدرعاملی می‌توانستم کنار بیایم؛ مثلا صحنه‌ای بود که باید به زندان می‌رفتم و خبر مرگ شوهرم را می‌شنیدم. در فیلمنامه نوشته بود زن جیغ می‌کشد و خودش را به زمین می‌اندازد و توی سرش می‌زند و کارهایی می‌کند که به نظر من در شخصیت آن زن نبود. زنی که ۲۲ سال بچه‌اش را بی‌سر و صدا بزرگ کرده و همیشه انتظار شوهرش را کشیده این کارها به او نمی‌خورد. گفتم این جوری نمی‌توانم. اتفاقا نویسنده فیلمنامه هم در آنجا حضور داشتند که من ایشان را نمی‌شناختم.

آقای صدرعاملی گفت، شما چطور می‌بینید؟ گفتم من این زن را می‌بینم که سکوت محض بکند و از درون خراب شود. این تظاهر کمی عامیانه و کولی‌وار است که به این زن نمی‌خورد. گفتم، آن چیزی که شما می‌خواهید بازی کردنش برای من خیلی راحت‌تر از چیزی است که خودم می‌گویم اما آنچه که می‌خواهید با من ارتباط برقرار نمی‌کند. البته ایشان نمی‌دانستند من قبلا در همان جا چنین صحنه‌ای را دیده بودم چون پدر من در همان سلول و همان جا در زندان قصر زندانی بود. حدود بیست و شش سالم بود به همراه مادرم به ملاقاتش رفته بودیم. پدرم آن روز حالش خیلی بد بود و تعریف می‌کرد شب گذشته یک پسر ۲۰ ساله دانشجو را آوردند و آنقدر او را زده بودند که جفت کلیه‌هایش خونریزی کرده بود و من تمام صبح بالای سرش بودم. مادرم در حین صحبت پدرم توجه او را به سرباز پشت سرش جلب می‌کرد که حرف‌هایش را گوش می‌کرد اما پدرم آنقدر منقلب بود که نمی‌توانست ادامه ندهد و گفت: وقتی صبح بالای سرش رفتم بغلش کردم و یک جرعه شیر به او دادم که تمام کرد. پدرم خیلی ناراحت بود و بیشتر از آن نتوانست صحبت کند. جلسه بعد که به ملاقات پدرم رفتیم دیگر پدری وجود نداشت یعنی آمدند گفتند نیست. من آن چیزی که دیدم مادرم بود فقط خیلی آرام گفت، نیست؟ گفتند هر چه پیج می‌کنیم نمی‌آید. مادرم خیلی یواش دستش را به دیوار گرفت و آرام روی یکی از نیمکت‌ها نشست و فقط نگاه کرد، چون بچه‌هایش همراهش بودند هیچ جوری نمی‌خواست خودش را بشکند. آن صحنه «گل‌های داوودی» عینا یادآور آن روز بود. پدرم وجود نداشت و منتظر بودیم که بگویند جسدش را به فلان جا برده‌ایم.

نویسنده کار به من گفت، شما اینقدر به بازیگری خودتان اطمینان دارید که می‌توانید در سکوت هم این نقش را ایفا کنید؟ گفتم نه، به بازیگری خودم هیچ اطمینانی ندارم و هیچ خودبینی هم ندارم که بگویم بازیگر خوبی هستم که بتوانم این کار را بکنم ولی احساس می‌کنم که این درست‌تر است. البته دلیلش را نگفتم که چرا این درست‌تر است. آقای صدرعاملی هم وقتی دیدند ایشان مقاومت می‌کنند و همان نوشته‌های خودشان را می‌خواهند گفتند دو برداشت می‌گیریم؛ یکی آنکه خانم معصومی می‌گویند و یکی آنکه شما می‌گویید. ولی اول صحنه خانم معصومی را می‌گیریم. مدیر فیلمبرداری کار، آقای ملک‌زاده بودند پلان به این صورت بود که وقتی آقای مشایخی می‌گوید شوهر شما مُرد کرین یکدفعه پایین می‌آید، مثل اینکه دنیا یکدفعه روی سرم خراب می‌شود و من برگشتم و فقط دوربین را حس کردم. زیر چشمم شدیدا شروع به پریدن کرده بود و نمی‌توانستم کنترلش کنم. امیدوار بودم توی دوربین دیده نشود فقط صدای آقای صدرعاملی را می‌شنیدم که می‌گفت از دست نده خانم معصومی ‌دنبالش کن، تعقیبش کن، کرین با من می‌آمد از در بیرون می‌رفتم و همه جا با من بود. من همیشه ممنون آقای صدرعاملی هستم که صحنه را متوقف نکرد چون معتقدم آن لحظه فقط یک بار اتفاق می‌افتد. با همان یک برداشت کار تمام شد و دیگر صحنه مورد نظر نویسنده گرفته نشد. در واقع این فیلم اولین کار من بود که با استقبال تماشاگر مواجه شد. قصه پرسوز و مردم‌پسندی داشت. من برای این فیلم جایزه بهترین بازیگر زن سومین جشنواره فیلم فجر را دریافت کردم که اولین دوره‌ای بود که به بازیگران زن جایزه تعلق می‌گرفت.

ماجرای سیمرغ جشنواره فجر

گرفتن این جایزه هم ماجرای جالبی دارد. هنگام جشنواره در شمال مشغول بازی در فیلم «چمدان» به کارگردانی جلال مقدم بودم. مدت‌ها بود که به اتفاق آقای انتظامی، تارخ و سایر گروه در آنجا مانده و منتظر هوای ابری بودیم و اصلا از جشنواره خبر نداشتم. صبح زود بود که آقای انتظامی در اتاقم را زد و به من تبریک گفت و خبر دادند که بهترین بازیگر زن سال شدم. وقتی به تهران آمدم متوجه شدم به خاطر نبودنم در مراسم جشنواره پشت سرم شایعه درست کرده‌اند که به خاطر اینکه باید با چادر می‌رفتم و جایزه را می‌گرفتم در مراسم حاضر نشدم که گفتم من اصلا روحم از این جشنواره خبردار نبوده است.

«آشیانه مهر»

این فیلم دومین همکاری من با جلال مقدم بود که آن کار را هم خیلی دوست دارم و به نظرم فیلم متفاوتی بود. من در این فیلم نقش زنی را داشتم که بر اثر از دست دادن فرزندش در بمباران مشاعرش را از دست می‌دهد. متاسفانه فیلم دو سال توقیف بود و بعد هم که از توقیف درآمد دوبله‌اش عوض شد. آقای خاچکیان آمدند و صحنه‌هایی به اول فیلم اضافه کردند و تقریبا قصه فیلم کاملا عوض شد و در نهایت به اکران درآمد. یادم هست موقع اولین نمایش فیلم مرحوم مقدم رو به من کرد و سرش را تکان داد و گفت اگر می‌دانستم همچون اتفاقی می‌افتد هرگز این فیلم را نمی‌ساختم.

«ناخدا خورشید»

با آقای تقوایی به بندر لنگه رفته بودند و فیلم «ناخدا خورشید» را کار می‌کردند. ایشان به من زنگ زدند و گفتند نقشی است که می‌خواهم تو بازی کنی. گفتم خب بازی می‌کنم. گفتند نقش کوتاهی است. گفتم در فیلم شما کوتاهی یا بلندی نقش برایم مهم نیست. مهم این است که با آقای تقوایی کار می‌کنم. گفت مسئله دیگر این است که تهیه‌کننده گفته برای این نقش دستمزدی به این خانم نمی‌دهم اما من دلم می‌خواهد تو بازی کنی. قبول کردم بدون دستمزد بازی کنم. البته بعد که فیلم تمام شد تهیه‌کننده مبلغی را به عنوان کادو به من دادند. در این فیلم هم قسمت‌های زیادی از بازی من حذف شد که من روز نمایش عمومی فیلم از آقای تقوایی گله کردم و علت آن را پرسیدم و ایشان دلیل قانع‌کننده‌ای به من ارائه دادند و دیدم حق با ایشان است.

دریافت دومین جایزه از جشنواره فجر

من هرگز سالی بیشتر از یک فیلم بازی نکردم. سال ۱۳۶۶ چند فیلم من همزمان با هم اکران شدند. «آشیانه مهر»، ‌«خارج از محدوده»، «جهیزیه برای رباب»، «شکوه زندگی» و «شناسایی» فیلم‌هایی بودند که در یک سال اکران شدند. ضمن اینکه برای بازی در فیلم‌های «جهیزیه برای رباب» و «شکوه زندگی» دومین سیمرغ بلورینم (لوح زرین) را از ششمین جشنواره فیلم فجر گرفتم.

«ناصرالدین شاه آکتور سینما»  

در این فیلم همان نقشی را که در فیلم «رگبار» داشتم بازی می‌کردم. وقتی آقای مخملباف با من راجع‌ به آن کار صحبت کرد خیلی فروتنانه گفت، اگر شما این فیلم را بازی نکنید من آن را نخواهم ساخت و آن چیزی که برای من عنوان کرد این بود که فیلم‌شان یک نوع حق‌شناسی نسبت به آقای بیضایی است و من هم قبول کردم تا بازی کنم. من حتی آن موقع شمال بودم و چون قرار بود صحنه برفی باشد دو، سه بار به تهران آمدم و برف نیامد تا اینکه یک روز برف وحشتناکی بارید و کار گرفته شد. آقای مخملباف هم با بیل برف‌ها را روی سر من می‌ریختند. در صحنه من چادرم را با دست گرفته بودم و از ترس اینکه فرم چادر به هم نخورد همین‌جور نگه داشته بودم و واقعا نمی‌دانم این کار چند ساعت ادامه داشت. کار که تمام شد دست راست من تقریبا فلج شده بود و تا سه چهار روز همان طور مانده بود. متاسفانه این فیلم را ندیدم اما مطمئنم فیلم خوبی شده است، چون واقعا آقای مخملباف با انرژی این کار را انجام می‌دادند و با اینکه صحنه‌های من در یک روز به پایان رسید اما فوق‌العاده از کار کردن با ایشان خوشم آمد. مخملباف به بازیگر انرژی زیادی می‌دادند و فی‌البداهه کارکردنشان سر صحنه خیلی زیبا بود.

دوران کم‌کاری

در مقطعی پیشنهاداتی که به من می‌شد خیلی مناسب نبود. بعد از «تورنج» خیلی به من پیشنهاد شد که عینا مثل «تورنج» بود. تورنج راجع‌به نقش‌های قالی بود و فیلم دیگر راجع‌ به رنگ قالی بود و من گفتم یک بار این نقش را بازی کردم، حالا یکدفعه دیگر هم باید این کار را بکنم؟ خب آدم یک بار یک تجربه را انجام می‌دهد. دو بار که نمی‌شود. دلم می‌خواهد وقتی نقش را بازی می‌کنم حتی اگر کوتاه باشد اما به چشم بیاید، مثل «ناخدا خورشید»، جمعا شاید بیش از پنج دقیقه در این فیلم حضور نداشته باشم ولی همان به چشم می‌آید. دوست ندارم در فیلم‌ها زن پای سماور باشم و فقط چایی بریزم و بگذارم جلوی این و آن.

سریال «امام علی‌(ع)» و اشک‌هایی که از درد و سوز دل ریخته می‌شد

آقای میرباقری برای نقش زن مالک‌اشتر در سریال امام علی‌(ع) با من صحبت کردند و آخرین نفری بودم که به این مجموعه اضافه شدم. من آن نقش را با دیدگاه‌هایی که آقای میرباقری داشتند دوست داشتم. تصویربرداری این سریال همزمان شد با پاره شدن تاندون پایم و متاسفانه پای من در گچ بود و تلفنی این موضوع را به اطلاع آقای میرباقری رساندم و شاید ایشان باور نکرده بودند و آمدند منزل و دیدند که واقعا پایم در گچ است. به هر حال بعد از ۶ هفته از دکتر خواستم پای من را باز کند و ایشان هم سفارش کردند که به پایم فشار نیاید که احتمال دارد به جراحی بیفتد. تقریبا کار تمام شده بود که من به سریال امام علی(ع) پیوستم و از همان روز اول هم سوار اسب شدم. کفش مچ‌دار پوشیده بودم و درد زیادی را تحمل می‌کردم حدود ۶-۷ ساعت هم روی اسب بودم و هر موقع که می‌گفتند بیا پایین به تصوراینکه برای بالا آمدن فشار زیادی به پایم وارد شود از اسب پیاده نمی شدم. بالاخره وقتی خواستم پایین بیایم دیدم درد ندارم و خیلی خوشحال شدم اما متوجه نبود که پایم سر شده است و وقتی پایم را زمین گذاشتم دوباره پیچ خورد و وضعیتم خیلی ناجور شد. خانم شیرازی شب‌ها با ماساژ کمک می‌کردند تا ورم پایم بخوابد تا بتوانم ادامه دهم.

به هر حال صحنه مرگ مالک رسید و خیلی برایم سکون داشت. برخلاف فیلم «گل‌های داوودی» که معتقد بودم زن هیج عکس‌العملی نشان نمی‌دهد اما فکر می‌کنم در مرگ مالک باید تمام آن سبزه‌ها را می‌کند. بعد که نشسته این صحنه را گرفتیم به آقای میرباقری گفتم نمی‌توانم به اوج هیجانی که این مرگ در من ایجاد کرده برسم. ایشان هم گفتند باید آنقدر بدوی تا خسته شوی و به زمین بخوری و بعد از زمین خوردنت مردم شهر «قلزما» را نفرین می‌کنی. گفت اما با این پا نمی‌توانی این کار را انجام دهی به هر حال دو چوب آوردند و دو طرف پای من گذاشتند و محکم آن را بانداژ کردند و گفتم حالا می‌توانم بدوم. می‌توانستم بدوم اما درد داشتم و آن اشکی که می‌ریختم از دردی بود که می‌کشیدم ولی در عین حال دوست داشتم که این صحنه همین‌طوری بازی شود جایی هم که زمین خوردم دیگر نفسم بریده بود. از زور درد به زمین افتادم که اتفاقا همان مکان مشخص شده بود. من آن صحنه سریال را خیلی دوست دارم و با جان و دل آن را بازی کردم. به اعتقاد من ایفای یک نقش مذهبی عشق و ایمان می‌خواهد. در این کار همه با ایمان خاصی بازی می‌کردند و از طرفی بازتاب عشق و ایمانی که میرباقری به فیلمنامه امام علی (ع) داشت خیلی عالی به بازیگرها انتقال پیدا کرده بود. وقتی کار پخش شد من در سوریه بودم و خیلی برایم جالب بود که وقتی مردم آنجا مرا می‌دیدند از سریال امام علی (ع) نام می‌بردند. این مجموعه از طریق ماهواره پخش می‌شد و مردم سوریه با دیدن این سریال مرا شناخته بودند. همکاری با آقای میرباقری در فیلم «مسافر ری» هم ادامه پیدا کرد که آن نقش کوتاه را هم خیلی دوست دارم.

«پلیس جوان» و ۲۶ قسمتی که به ۴۴ قسمت رسید

مدت‌ها بود که در سینما کار نمی‌کردم یا دوست نداشتم و یا نقشی پیشنهاد نمی‌شد. «ایستگاه آخر» را با اقای عسگری‌نسب کار کردم. من ایشان را سالیان سال می‌شناختم و شاید بتوان گفت تنها سریالی بود که قصه‌اش را نخواندم و جلوی دوربین رفتم چون می‌دانستم ایشان کار بدی نخواهند ساخت. این سریال ممکن است که کار درخشانی نباشد ولی کار بدی هم نیست. تمام پلان‌ها و سکانس‌های این سریال برای من کلاس درس بود و من از آقای عسگری‌نسب خیلی چیزها یاد گرفتم. البته یک بار به ایشان گفتم قرار نبود از من یک زن پای سماور بسازید. من مدام نشستم پای سماور و دارم چایی می‌ریزم که ایشان گفتند، مگر کلا چند دفعه این کار را کردی؟

«پلیس جوان» هم یک سریال ۲۶ قسمتی بود که قصه بدی نداشت و از استخوان‌بندی خوبی بهره می برد اما به شرطی که چیزهایی از آن حذف می‌شد. وقتی هم که با آقای سیروس مقدم صحبت می‌کردیم اگر چیزی درست بود تصحیح می‌کرد و از کار راضی بودم ولی بعد که کار پخش شد فقط موفق به دیدن چند قسمت آن شدم. یک روز جلوی تلویزیون بودم و دیدم نوشته قسمت سی و سوم، یکدفعه جا خوردم! چطور ممکن است یک سریال ۲۶ قسمتی ۳۳ قسمت بشود!؟ با یکی از دست‌اندرکاران سریال تماس گرفتم و گفتم من برای ۲۶ قسمت قرارداد امضا کردم اما الان می‌بینم ۳۳ قسمت است. ایشان گفتند بعضی قسمت‌ها از ۴۵ دقیقه‌ به ۳۶ دقیقه کاهش پیدا کرده و به خاطر همین قسمت‌ها بیشتر شده است. این سریال در ۴۴ قسمت پخش شد و تمام صحنه‌هایی را که گرفته بودند به کار اضافه کردند و سریال کلاف پیچیده‌ای شده بود. من برای انتخاب یک کار اول می‌آیم و جای کار بازیگری را می‌سنجم در این مجموعه هم لحظه هایی بود که بازیگر دوست داشت که آن‌ها را انجام دهد اما در پخش، ریتم آن به حدی کند شده بود که وقتی شروع می‌شد مردم می‌گفتند وای باز پلیس جوان! بارها هم توی روستای محل زندگی‌ام به من می‌گفتند خانم بالاخره این سریال کی تمام می‌شود؟ خود من معتقد هستم سریال همیشه باید طوری باشد که وقتی تمام شود مردم بگویند حیف، کاش باز ادامه داشت. این حیف قشنگ‌تر از آن است که بگویند آخی راحت شدیم. بالاخره تمام شد. البته این را هم بگویم من با آقای مقدم مشکلی نداشتم و طولانی شدن سریال ربطی به ایشان نداشت. این برمی‌گردد به تهیه‌کننده که حیف‌شان آمده بود، راش های اضافه را دور بریزند و آن‌ها را هم در کار استفاده کردند. همکاری من با آقای مقدم در سریال «دریایی‌ها» هم ادامه داشت و نقش کاملا متفاوتی را نسبت به «پلیس جوان» داشتم اما این سریال را هم در موقع پخش ندیدم.

مهدی فتحی و بازیگرهایی که دوست ندارند کسی مریضی‌شان را بداند

مرحوم فتحی اولین کار سینمایی‌شان «تحفه‌ها» بود که نقش پدر من را بازی می‌کردند. من ایشان را خیلی دوست داشتم و بازی‌شان را ستایش می‌کردم و معتقدم هر نقشی را که بازی می‌کردند یک تازگی به آن نقش می‌دادند و این شاید به دلیل آن چشم‌های فوق‌العاده جذابی بود که داشتند و این برای یک بازیگر شانس است که چشمهای زیبایی داشته باشد. آن هم چشم‌های آقای فتحی که همه چیز را می‌توانستند با آن بیان کنند. در سریال «سرکار استوار» هم من نقش همسر ایشان را بازی می‌کردم و آنجا متوجه شدم ایشان آقای فتحی «تحفه‌ها» نیستند و نسبت به سیزده سالی که از سال ۶۵ می‌گذشت خیلی شکسته شده بودند و یک بار هم سر این سریال زمین خوردند. به دلیل ارتباط خانوادگی که داشتیم تلفنی گاهی با ایشان صحبت می‌کردم تا اینکه بعد از مدت‌ها سر سریال «دریایی‌ها» آقای فتحی را دیدم و متوجه شدم واقعا حالشان خیلی بد است. راه رفتنشان مشکل بود و جمله‌ها یادشان نمی‌ماند اما هیچ چیزی از مریضی‌شان نمی‌گفتند. به نظر من خیلی از بازیگرها هستند که دوست ندارند کسی بیماری‌شان را بداند.

 ناصر تقوایی

بعد از فیلم «ناخدا خورشید» همیشه آرزو داشتم دوباره با ایشان کار کنم. آقای تقوایی جزو کسانی هستند که وقتی گروه کاری‌شان را تشکیل می‌دهند می‌بینید که همه چیز سر جای خودش است. برای فیلم «رومی و زنگی» با ایشان قرارداد داشتم و قرار بود نقش یک زن ارمنی را بازی کنم وتقریبا همه دیالوگ‌ها را هم باید به زبان ارمنی می‌گفتم. یک معلم ارمنی هم قرار بود این زبان را به من یاد بدهد. آقای تقوایی به شوخی می‌گفتند من تا حالا نتوانستم پوست سر تو را بکنم و در این کار می‌دانم با تو چه کار کنم که متاسفانه این فیلم ساخته نشد.

آخرین کارها (در سال انجام این مصاحبه)

سریال «چهل سرباز» به کارگردانی آقای نوری‌زاده در حال آماده شدن برای پخش است. من در این سریال در دو نقش بازی می‌کنم. در دوره‌ای همسر فردوسی هستم. زمانی که فردوسی به قزوین کوچ می‌کند و پسرش می‌میرد، در دوره‌ای هم با اسطوره‌هایی مثل اسفندیار و رستم همبازی هستم. یک بازیگر همیشه دوست دارد کارگردان بازیش را بشناسد. آقای نوری‌زاد هم به خوبی بازی را می‌فهمیدند و فضای خوبی بر این کار حاکم بود. سریال سیزده قسمتی «وعده دیدار» هم که چندی پیش فیلمش اکران شد از من آماده است که هنوز پخش نشده است. (۱۳۸۴) 

بازیگران زن سینمای قبل از انقلاب

ما باید ببینیم آن جامعه و آن زمان از زن‌ها چه می‌خواسته و اصلا نمی‌توانیم بگوییم که این‌ها بازیگران بدی بوده‌اند، من فیلمی از یکی از بازیگران زن معروف آن زمان به نام «رقاصه» دیدم و فکر می‌کردم اگر یک کارگردان خوب پشت سر این قصه بود این فیلم هم می‌توانست فیلم خوبی باشد و هم ایشان خیلی خوب بازی می‌کردند. آن زمان آن چیزها را می‌خواست، کمااینکه الان مردم آن را نمی‌توانند بپذیرند. من شنیده‌ بودم فیلم‌هایی که کار نمی‌کرده رقص و آواز وسطش می‌گذاشتند و فیلم فروش می‌کرد و بازیگران زن بیشتر برای جلب گیشه مورد توجه بودند. الان هم متاسفانه در سینمای مان زنان آن جایگاهی را که باید داشته باشند ندارند.

وضعیت امروز سینما در دهه ۸۰

متاسفانه فیلم‌های الان یا گیشه‌ای هستند یا جشنواره‌ای، من نمی‌دانم چرا الان به اینجا رسیده‌ایم. خیلی از فیلم‌های شبیه به هم ساخته می‌شوند و فقط اسم و بازیگر عوض می‌شوند. نمی‌دانم هزینه سرسام‌آور سینما و عدم بازگشت سرمایه است که به اینجا رسیده‌ایم یا چیز دیگر. الان همه هدف‌ها رفته به آنجایی که همه دوان‌دوان خودمان را برسانیم تا جایزه بگیریم و همه به دنبال جشنواره‌ها راه افتاده‌اند. فیلمی ساخته می‌شود به اسم «گال» به کارگردانی آقای جلیلی و من که اهل سینما رفتن نیستم دو بار این فیلم را می‌بینم و تا دو هفته هم بغضی در گلویم است که رهایم نمی‌کند. ایشان فکر نمی‌کنم فیلمشان را برای جشنواره ساخته‌اند. خواستند حرفی بزنند و زدند. این کافی است اما اینکه جشنواره‌ای رفت و جایزه‌ای گرفت یا نه هیچ کدام این‌ها را نمی‌دانم. ما یک مدت سینمای خیلی خوبی داشتیم در دهه ۶۰ و ۷۰. سینما ما خیلی غنی بود و الان افت کرده‌ایم و خلاء‌هایی است که باید پر شود.

نیکی کریمی

ما در سال‌های اخیر بازیگران خانم خیلی خوبی داشتیم ولی یکی از بازیگرانی که به نظر من سیر صعودی زیادی را طی کرد خانم کریمی بودند. ایشان بازیگر فوق‌العاده خوبی هستند و به آنجا رسیده‌اند که چهره‌ برایشان مهم نیست. من نمی‌گویم زیبایی چهره اصلا اهمیتی ندارد. وقتی بازیگری نقش اول را دارد این قدرت را باید داشته باشد که دو ساعت بیننده را نگه دارد ولی وقتی بد بازی کند شما چهره زیبایش را نمی‌بینید. همانطور که آن بازیگر اگر خوب بازی کند، حتی اگر در لحظاتی هم ممیک صورتش هم بد شود شما دیگر او را زشت نمی‌بینید و بازی خوبش را می‌بینید. خانم کریمی به اینجا رسیده و من بازی‌های خوبی از ایشان دیده‌ام.

زندگی در روستا

من در یکی از روستاهای صومعه‌سرا واقع در محدوده رشت و ماسوله زندگی می‌کنم. شاید تا سه سال که آنجا زندگی می‌کردم هیچ کس نمی‌دانست من کی هستم تا «پلیس جوان» پخش شد و همه فهمیدند من بازیگر هستم. در این روستا همه به فکر زندگی هستند. من از دود و دم تهران فرار کردم و آنجا در آسایش هستم و با مردم درستی سر و کار دارم. آنجا پر از سوژه‌های فیلمسازی است. بچه‌های سر پل فیلمی است که هر روز آن را می‌بینم. از ساعت ۲ بعدازظهر تا غروب آفتاب بچه‌هایی که مدرسه‌شان تعطیل شده و هیچ جایی ندارند جز اینکه بالای پل بایستند و رودخانه را نگاه کنند. گاهی هم سنگی به رودخانه پرتاب کنند و یا گرمشان می شود به آب می روند. این فیلمی است که هر روز می‌بینم و خسته نمی‌شوم و تکراری نیست. و این فیلم جایزه هم از هیچ جا نبرده و به هیچ جشنواره‌ای هم نمی‌رود. هشت، نه سال است که با این بچه‌ها زندگی می‌کنم و از بودن با آن‌ها لذت می‌برم.

«عاشقی» و تجربه کارگردانی

مستند را همیشه دوست داشته‌ام؛ مستندی که انسانیت در آن حضور داشته باشد و صرفا به طبیعت بی‌جان نپردازد. سال گذشته هم اولین فیلم خودم را در این حوزه به نام «عاشقی» ساختم. این فیلم مستندی در ۲۹ دقیقه روایت شخصی به نام عاشقی، نگهبانی در تخت‌سلیمان است و بیشتر به نظریات و جهان‌بینی این فرد راجع‌ به تخت سلیمان می‌پردازد. عاشقی را من به همراه رضا قوام‌پور از تصویربرداران شبکه باران دو نفری کار کردیم و تدوین کار را هم خانم ژیلا ایپکچی انجام داده و موسیقی فیلم هم انتخابی توسط ایپکچی و حسین مهدوی تهیه شده است و الان هم امتیاز کار را به‌ آقای میرعلایی واگذار کردم تا بعد از گذاشتن زیرنویس فیلم را به خارج از کشور ارسال کنند. این فیلم چندی پیش جایزه بهترین کارگردانی را در بخش معنویت و انسان سومین جشنواره جهانی فیلم کوتاه کسب کرد. کار مستندسازی را ادامه خواهم داد اما کار داستانی نه و ممکن است از پس آن برنیایم.

«سفر به شوشتر»

 آخرین فیلم سینمایی که بازی کردم (تا سال ۱۳۸۴) «سفر به شوشتر» به کارگردانی آقای راعی بود که در ۲۰ اردیبهشت‌ماه تمام شد. در این فیلم نقشی کاملا متفاوت با کارهای قبلی‌ام داشته‌ام که تجربه خیلی خوبی بود. این نقش را در ابتدا برای یک مرد در نظر گرفته بودند، در سینمای ما هم نقش‌هایی که جنبه پررنگی دارد متعلق به آقایان است. آقای راعی پای این نقش ایستادند تا یک زن آن را ایفا کند. می‌توانم بگویم بعد ار مدت‌ها نقش فوق‌العاده خاصی در سینما بازی کردم.

«چشمان پدر»

این فیلم یک اثر مستند – داستانی به تهیه‌کنندگی احمد میرعلایی است که به مشکلات زندگی یک جانباز جنگ تحمیلی می‌پردازد. قصد دارم این فیلم را با نگاهی معصومانه به جنگ بسازم. در چشمان پدر به نوجوانانی خواهم پرداخت که در زمان جنگ با شور و شوق وصف نشدنی به جبهه‌های جنگ رفتند و عده‌ای از آن‌ها شهید شده‌اند یا با از دست دادن قسمتی از وجود خویش شهید زنده لقب گرفته‌اند. الان سال‌ها از جنگ می‌گذرد و عده‌ای از این جانبازان تشکیل خانواده داده‌اند و صاحب فرزندانی هستند که از جنگ چیز زیادی نمی‌دانند اما شاهدان این جنگ در این خانواده‌ها حضور دارند و فرزندان به دلایلی پدران خود را از چشم دیگران پنهان می‌کنند. قصدم از ساخت این اثر این است که فرزندان جانبازان دوران جنگ تحمیلی به وجود پدرانشان افتخار کنند. نه اینکه خجالت بکشند و آن‌ها را از دید دیگران پنهان سازند. چنین سوژه‌ای یک واقعیت محض است و امروز در جامعه وجود دارد و دوست دارم دیگران را در حس خودم شریک کنم. فیلم من به نوعی حق‌شناسی نسبت به جانبازان است. این روزها هم به دنبال دختربچه‌ای برای ایفای نقش اصلی این فیلم هستم.

جا مانده از صحبتهای پروانه معصومی

– وقتی در فیلمی کار می‌کنم بعد از پایان هرگز به صحنه یا سر مونتاژ آن نمی‌روم و معتقدم آن چیزی که بر عهده من بوده انجام دادم و تمام شده.

-در فیلم‌های ناخدا خورشید، جهزیه برای رباب و طوبی نقش زنان جنوبی را بازی کردم.

– با توجه به فرم چهره‌ام برای بازی در نقش زنان روستایی مشکل دارم.

– بازیگرها همیشه باید به دنبال پولشان بدوند و با التماس و گردن کج آن را بگیرند خیلی کم می‌شود که غیر از این رخ دهد.

-تنها فرزندم یک پسر ۳۵ ساله است که در رشته معماری از دانشگاه علم و صنعت فارغ التحصیل شده و با ما زندگی می‌کند.

– منتقدین ما متاسفانه انتقاد درست و سازنده نمی‌کنند.

– خودم را در آن حد نمی‌دانم که استادی باشم که بتوانم بازیگر تربیت کنم.

– جوانان ما جوانی نمی‌کنند و جوانی‌شان پشت ماشین نشستن است، ما باید ببینیم خلاء کجاست و از کجا باید پُر شود.

– فیلم «طوبی» را خیلی دوست داشتم و معتقدم کار خیلی خوبی بود و شاید خود من روی قصه‌اش خیلی موثر بودم این فیلم می‌توانست طور دیگری باشد ولی حضور من باعث شد که قصه شکل دیگری بگیرد.

– فیلم «خارج از محدوده»، اولین کار خانم بنی‌اعتماد بود و من هم اولین تجربه‌ام با یک کارگردان خانم بود و احساس کردم آدم با یک کارگردان خانم چقدر می‌تواند راحت باشد.

– من ناخواسته وارد بازیگری شدم ولی هدفمند آن را ادامه دادم و سعی کردم یک خانم بازیگر مورد احترام مردم باشد و امیدوارم به هدفم رسیده باشم.

– یک بازیگر خیلی زحمت می‌کشد تا یک نقش را خلق کند و یک احساس فوق‌العاده عمیق و شفاف لازم است تا نقش جلوی دوربین زنده شود.

رسانه سینمای خانگی- منیر قیدی «مروارید سیاه» را می‌سازد

شورای صدور پروانه ساخت آثار غیرسینمایی با ساخت چهار عنوان فیلم کوتاه داستانی و ۲ عنوان فیلم بلند داستانی و فیلم مستند داستانی «مروارید سیاه» به تهیه‌کنندگی منیر قیدی موافقت کرد.

به گزارش سینمای خانگی از اداره کل روابط عمومی سازمان امور سینمایی و سمعی بصری، در جلسات اخیر شورای پروانه ساخت آثار غیرسینمایی، با ساخت فیلم‌ کوتاه داستانی‌؛ «مداد رنگی آیدا» به تهیه‌کنندگی مسعود میرزا خانی، نویسندگی و کارگردانی مریم بابائی بندارتی، «نان و کتاب» به تهیه‌کنندگی، نویسندگی و کارگردانی نورالدین زارعی بابا نظر، «سمفونی گنجشکها» به تهیه‌کنندگی، نویسندگی و کارگردانی امیر هاشم زارع موافقت شد.

همچنین جلسات اخیر شورای پروانه ساخت آثار غیرسینمایی با ساخت «آخرین برداشت» به تهیه‌کنندگی محمد جواد رفیعی، نویسندگی و کارگردانی فاطمه کریمیان علی آبادی، فیلم بلند داستانی «شش و ده دقیقه صبح» به تهیه‌کنندگی مجید پریخواه، کارگردانی و نویسندگی شهاب روزبهانی، «ماهیم» به تهیه‌کنندگی، کارگردانی و نویسندگی محمدرضا کیوانفر موافقت کرد.

فیلم مستند داستانی «مروارید سیاه» به تهیه‌کنندگی منیر قیدی و کارگردانی و نویسندگی میترا مهتریان نیز موفق به کسب پروانه ساخت غیرسینمایی شد.

رسانه سینمای خانگی- آذر پر رونق هنر و تجربه

سه فیلم سینمایی و یک فیلم مستند، آذرماه در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه در تهران و شهرستان‌ها اکران می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی گروه سینمایی هنر و تجربه، فیلم سینمایی «درب» به کارگردانی هادی محقق و تهیه‌کنندگی رضا محقق از اول آذر، فیلم سینمایی «سگ کش» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی حسین نصیری از دوم آذر، فیلم سینمایی «تابستان برفی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی ستایش ساسانی‌نژاد و فیلم مستند «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت از هشتم آذر در سینماهای منتخب گروه هنر و تجربه اکران می‌شود.
 
بر اساس این گزارش فیلم سینمایی «درب» به کارگردانی هادی محقق و تهیه‌کنندگی رضا محقق روایتی از یک ماجرای ساده و سلیس است که با ورود یک مامور برق به روستا و پیگیری وصل کردن برق برای آن محیط آغاز می‌شود. فیلم «درب» در دهدشت، سوق و مناطق استان کهگیلویه و بویراحمد فیلمبرداری شده و هادی محقق و محمد اقبالی بازیگران این فیلم هستند.
 
فیلم «درب» تاکنون در جشنواره‌های مختلف داخلی و خارجی و سینماهای فرانسه به نمایش درآمده است. اکران این فیلم در گروه سینمایی هنر و تجربه از اول آذر آغاز می‌شود.  
 
فیلم سینمایی «سگ کش» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی حسین نصیری و با حضور بازیگرانی همچون حسین عابدینی، رحیم نوروزی، ولایت خوبدل، جعفر خدابنده‌لو و جلال محمدلو ساخته شده است. اکران این فیلم از ۸ آذر در «سینما  انقلاب» شهر اردبیل آغاز می‌شود. همچنین مراسم رونمایی این فیلم روز پنجشنبه ۲ آذر در شهر اردبیل برگزار می‌شود.
 
فیلم سینمایی «تابستان برفی» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی ستایش ساسانی‌نژاد درباره یک کودک سندروم‌دان است که پدر و مادر خود را از دست داده و در حال حاضر با خواهر و شوهرخواهر خود زندگی می‌کند. خواهر و شوهرخواهر کودک به یکباره تصمیم به مهاجرت از ایران می‌گیرند و کودک را به بهزیستی می‌سپارند.
 
فرج‌الله گل‌سفیدی، روناک پوریادگار، حسین غیابی، فریبا طالبی، مژگان رفیعی، یوسف ترابی، سیدهادی مجیدی، پگاه طبیبی، شهریار حائریان، امید شیروانی، رسول صدری، محمدحنیف مداحی و نازنین ذاکر از جمله بازیگران این فیلم هستند.
 
مراسم رونمایی فیلم سینمایی «تابستان برفی» روز ۸ آذر در اصفهان برگزار می‌شود و اکران این فیلم نیز از همان روز در سینماهای «ساحل» و «سوره» شهر اصفهان آغاز خواهد شد.
 
فیلم مستند «ابر مرد سینما» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی نادر طریقت درباره زندگی شخصی و فعالیت‌های سینمایی ناصر ملک‌مطیعی است و سینماگرانی همچون مسعود کیمیایی، سعید مطلبی، پوری بنایی، همایون، فرانک قهاری، داریوش اسدزاده، جلال پیشوائیان، نصرالله وحدت در این فیلم حضور دارند.
 
اکران فیلم مستند «ابر مرد سینما» از ۸ آذر در سینماهای منتخب گروه سینمایی هنر و تجربه آغاز می‌شود و مراسم رونمایی این فیلم نیز روز شنبه ۴ آذر ماه در پردیس سینمایی چارسو برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی- آثار بخش سینمایی دومین جشنواره ملی چند رسانه‌ای میراث فرهنگی معرفی شدند

آثار راه‌یافته به بخش سینمایی دومین جشنواره ملی چند رسانه‌ای میراث فرهنگی معرفی شد.

به گزارش سینمای خانگی از ستاد خبری دومین جشنواره ملی چند رسانه‌ای میراث فرهنگی، از بین متقاضیان شرکت در بخش سینمایی دومین جشنواره ملی چند رسانه‌ای میراث فرهنگی اسامی آثار راه یافته به شرح زیر اعلام شد:

آثار راه یافته به بخش فیلم سینمایی:

۱-«آرزوی زیبا» به تهیه‌کنندگی علی قوی‌تن
۲- «پسران دریا» به تهیه‌کنندگی بهروز نشان
۳- «دختران باد» به تهیه‌کنندگی محمد احمدی
۴- «در آغوش درخت» به تهیه‌کنندگی محمدرضا مصباح
۵- «قهرمان من» به تهیه‌کنندگی محمد آتش زمزم و مرتضی آتش زم‍رم
۶- «لیپار» به تهیه‌کنندگی سعید خانی
۷- «مرده خور» به تهیه‌کنندگی پروانه مرزبان
۸- «معجزه بناسان» به تهیه‌کنندگی حبیب احمدزاده
۹- «میان صخره‌ها» به تهیه‌کنندگی محمد احمدی
۱۰- «نفرین آرتا» به تهیه‌کنندگی سیدجلال چاوشیان
۱۱- «هوک» به تهیه‌کنندگی علی آشتیانی‌پور
۱۲- «یکشنبه آکاردئون گل‌های شمعدانی» به تهیه‌کنندگی امیر ثقفی و اکبر ثقفی

آثار راه یافته به بخش پویانمایی:

۱- «آخرین بوسه من» به تهیه‌کنندگی سروش کشاورز
۲- «اسلم» به تهیه‌کنندگی معاونت فضای مجازی صدا وسیمای قزوین و مهسا زینی
۳- «با بابام، زیارت» به تهیه‌کنندگی فرزانه فخریان
۴- «حرم شهر» به تهیه‌کنندگی حمیدرضا محروقی
۵- «ده بر آفتاب» به تهیه‌کنندگی زیبا ارژنگ و مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
۶- «سفرهای سعدی» قسمت‌های ۱،۲،۸،۹،۱۸،۱۹،۲۰،۲۱ به تهیه‌کنندگی الهام نادری‌فرید
۱۴- «طهرون تهرون» به تهیه‌کنندگی سمیرا ابراهیم پور
۱۵- «قالی» به تهیه‌کنندگی معاونت فضای مجازی صدا و سیمای قزوین و مهسا زینی
۱۶- «ماه تی‌تی-عید نوروز» به تهیه‌کنندگی پیمان دهقانی
۱۷- «ماه تی‌تی- کوزه آرزوها» به تهیه‌کنندگی پیمان دهقانی
۱۸- «ماه تی‌تی-نگهبان خورشید» به تهیه‌کنندگی پیمان دهقانی

آثار راه یافته به بخش فیلم کوتاه:

۱- «از نوزاد» به تهیه‌کنندگی پیروز کرمی
۲- «افسانه کوه ننوک» به تهیه‌کنندگی محمدرضا مرادی
۳- «انگشتر» به تهیه‌کنندگی حامد یامین‌پور
۴- «بازدم روح» به تهیه‌کنندگی علی دارایی
۵- «بافتور» به تهیه‌کنندگی حامد رضایی
۶- «بدرقه سکوت» به تهیه‌کنندگی محمدرضا دهستانی
۷- «به رنج» به تهیه‌کنندگی سپیده نوذری
۸- «بووکه بارانی» به تهیه‌کنندگی سید سینا ولدبیگی
۹- «پرنسس» به تهیه‌کنندگی حامد یامین‌پور
۱۰- «پشت چراغ قرمز» به تهیه‌کنندگی حوزه هنری آبادان
۱۱- «په ژار» به تهیه‌کنندگی مهران مهیمن، سهیل پریانی و انجمن سینمای جوان کرمانشاه
۱۲- «جان درد» به تهیه‌کنندگی مریم شریف‌زاده
۱۳- «جای پا» به تهیه‌کنندگی شایسته احمدی و حامد بهرامی
۱۴- «جای گرم» به تهیه‌کنندگی قاسم عبداللهی
۱۵- «خط‌های آبی» به تهیه‌کنندگی احمد قصاب شیران
۱۶- «خواهر» به تهیه‌کنندگی محمدجواد موحد
۱۷- «دختران تالاب» به تهیه‌کنندگی پویش ماکا و انجمن سینمای جوان
۱۸- «دست مقابل دست» به تهیه‌کنندگی آرش رضایی
۱۹- «روسری دیگری» به تهیه‌کنندگی مریم هاشم‌پور و وحید ذاکری آشتیانی
۲۰- «ژاو» به تهیه‌کنندگی سید عبدالحسین میرداماد
۲۱- «سردست» به تهیه‌کنندگی علی‌اصغر سلطانی‌نژاد و اسماعیل عظیمی
۲۲- «طنون» به تهیه‌کنندگی احمد عظیمتی
۲۳- «عقیق» به تهیه‌کنندگی حامد مهربانی
۲۴- «غریبه کوچک» به تهیه‌کنندگی انجمن سینمای جوانان و شکیلا معزی
۲۵- «گندم» به تهیه‌کنندگی هاشم مرادی
۲۶- «گوساله» به تهیه‌کنندگی احمد بهرامی
۲۷- «لباس فرم» به تهیه‌کنندگی پرهام کاویانی و محمدرضا دهقان
۲۸- «مارپله» به تهیه‌کنندگی مصطفی رستم‌پور
۲۹- «مرثیه ناتمام» به تهیه‌کنندگی حامد یامین‌پور
۳۰- «میراث کهن» به تهیه‌کنندگی حسین اصانلو
۳۱- «نقره‌ای» به تهیه‌کنندگی حمید صابری و نوید رفیعی
۳۲- فیلم کوتاه «نگاه می‌کند» به تهیه‌کنندگی هاشم مرادی و مریم عبداله‌نژاد
۳۳- «هانیه» به تهیه‌کنندگی انجمن سینمای جوان قزوین
۳۴- «همه کس» به تهیه‌کنندگی ناهید حمزه
۳۵- «هناسه» به تهیه‌کنندگی فاطمه سادات مختاری

آثار راه یافته به بخش فیلمنامه:

۱- «ای کاش پسر بودم» به نویسندگی بهاره ارشدی
۲- «باغ سنگی» به نویسندگی شاهپور حسینی
۳- «بافتور» به نویسندگی حامد رضایی
۴- «بچه‌های روستای جهان» به نویسندگی کیانوش احمدی
۵- «برای هانیه» به نویسندگی سید محمدامین اعرابی
۶- «بوبونی» به نویسندگی اشکان چاووشی
۷- «بیشه» به نویسندگی سیروس همتی
۸- «پرنده آرزوها» به نویسندگی زیبا ارژنگ
۹- «جشن مردگان» به نویسندگی ایرج فلاح آهی دشتی
۱۰- «چتری برای باران» به نویسندگی محسن جهانی
۱۱- «چهلمین امضا» به نویسندگی مسعود مشعوف
۱۲- «حمام چشم‌های معلق» به نویسندگی محمد آدینه
۱۳- «داراق» به نویسندگی مهراب اکبری شهپر
۱۴- «دختران الناز» به نویسندگی محمد جلیله‌وند
۱۵- «در جست وجوی لیلای خویش» به نویسندگی محمدهادی محمدی
۱۶- «دو دیگ» به نویسندگی مریم شفیعی
۱۷- «روزی روزگاری» به نویسندگی ناصر افشاری
۱۸- «سفرهای سعدی» به نویسندگی عباس کریمی عباسی
۱۹- «سین هفتم» به نویسندگی پریسا سادات میرباقری
۲۰- «شایستگی در قلعه رودخان» به نویسندگی بنیامین یزدانی
۲۱- «شهر سوخته» به نویسندگی لیلا رزقی
۲۲- «عاطفه» به نویسندگی مهدی قدیمی
۲۳- «عروسک» به نویسندگی زنده‌یاد اصغر یوسفی‌نژاد
۲۴- «عمارت طوطی» به نویسندگی لیلا روغنگیر قزوینی
۲۵- «غروب» به نویسندگی احسان غلامی نشاط
۲۶- «قهرمان پوشالی» به نویسندگی سید مسعود جزایری
۲۷- «کهکشان دارمانی» به نویسندگی صادق رضانیا
۲۸- «گادسیو» به نویسندگی حدیث کریمیان
۲۹- «گیمر» به نویسندگی سید محمد قارونی
۳۰- «مرد عنکبوتی و راز کلاه برک» به نویسندگی کبری التج
۳۱- «مردآزما به روایت محمدرضا شفیعیان» به نویسندگی محمدرضا شفیعیان
۳۲- «معرکه آذین و پروین» به نویسندگی مسعود احمدی
۳۳- «ممدوک» به نویسندگی محسن دانشور بیری
۳۴- «مهمانخانه دولتی» به نویسندگی لیلا روغنگیر قزوینی
۳۵-«نخل کوچک» به نویسندگی محمد محمدسیفی
۳۶- «نگهبان موزه» به نویسندگی امیررضا صفاری تبار
۳۷- «نوروز» به نویسندگی مهرداد موفق یامی
۳۸- «ورزیگر» به نویسندگی مصطفی مهربان
۳۹- «یک جفت بند ناف» به نویسندگی حمیدرضا همتی
۴۰- فیلم «یک دسته تفنگدار» به نویسندگی رضا دانش‌پژوه.

آثار راه یافته به بخش مستند کوتاه:

۱- «آخرین نسل آخرین مشتا» به تهیه‌کنندگی محمد بشیریان‌زاده
۲- «با موریانه‌ها چه می‌کنید؟» به تهیه‌کنندگی مهدی میرتیموری
۳- «باتیک» به تهیه‌کنندگی مسعود علیزاده و سعید علیزاده
۴- «باغستان» به تهیه‌کنندگی حامد کلجه‌ای
۵- «برج طغرل» به تهیه‌کنندگی عباس محمدگیلوانی
۶- «پیشه‌وران دیرینه‌ریز۱» به تهیه‌کنندگی آموزشگاه آزاد سینمایی فرهاد
۷- «خالجوش» به تهیه‌کنندگی سپهر طاهری‌نیا
۸- «دلیجان» به تهیه‌کنندگی داریوش علیزاده
۹- «روایتی از روایات فتح» به تهیه‌کنندگی اسماعیل منوچهری کامفیروزی
۱۰- «روز جهانی مردم شناسی» به تهیه‌کنندگی پژوهشکده مردم شناسی
۱۱- «روزهای بیخبری» به تهیه‌کنندگی مهدی مطهر
۱۲- «سراج» به تهیه‌کنندگی سیدرائد امیری تهرانی
۱۳- «سرمه‌دان سنتی» به تهیه‌کنندگی منصوره نوری
۱۴- «سورو کدیم» به تهیه‌کنندگی محمد بشیریان‌زاده
۱۵- «سید جواد» به تهیه‌کنندگی عطا پناهی
۱۶- «سینگو» به تهیه‌کنندگی محمد بشیریان زاده
۱۷- «ضرب آهنگ مشت‌ها» به تهیه‌کنندگی نگین مبشری
۱۸- «فرش» به تهیه‌کنندگی مسعود علیزاده و سعید علیزاده
۱۹- «کجاست جای رسیدن» به تهیه‌کنندگی تینا طباطبایی
۲۰- «کوچ، مقصدی نوظهور برای گردشگران ماجراجوی طبیعت‌گرد» به تهیه‌کنندگی محمد ملک‌شاهی
۲۱- «مه‌لقا» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
۲۲- «میراث یک درخت» به تهیه‌کنندگی سید محمدباقر سجادپور
۲۳- «نازگل» به تهیه‌کنندگی محمدرضا دهستانی
۲۴- «هارت گیج کردونی» به تهیه‌کنندگی نرگس نصیری گوکی
۲۵- «ورنی» به تهیه‌کنندگی مسعود علیزاده و سعید علیزاده

آثار راه یافته به بخش مستند نیمه بلند:

۱- «آستان خورشید» به تهیه‌کنندگی پژوهشکده ثامن حمیدرضا محروقی
۲- «آن مرد با اتوبوس آمد» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
۳- «بریکولاژ» به تهیه‌کنندگی رحمان حاصلی
۴- «پرواز برفراز سرزمین خورشید» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
۵- «تا بادها یادها را نبرند» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی
۶- «تدفین خمره‌ای» به تهیه‌کنندگی مجید کریمی
۷- «تمدن خفته» به تهیه‌کنندگی مجید کریمی
۸- «جان عودلاجان» به تهیه‌کنندگی عطیه وحدت پور
۹- «جشن بی‌سور، مرگ بی‌سوگ» به تهیه‌کنندگی پویا رئیسی
۱۰- «حرکت پنج هزار ساله» به تهیه‌کنندگی طه غنیمی‌فرد
۱۱- «خیال باز» به تهیه‌کنندگی تینا میرکریمی
۱۲- «دارالملک مراغه» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۱۳- «دفک» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۱۴- «دیافراگم» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۱۵- «روزگار بلور» به تهیه‌کنندگی امیر فرض‌الهی
۱۶- «سایه نیاکان فراموش شده» به تهیه‌کنندگی مصطفی داوطلب
۱۷- «طلای سبز» به تهیه‌کنندگی محمدحسن محمودی
۱۸- «علی مسیو» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۱۹- «فریاد روزها، محمدرضا حکیمی» به تهیه‌کنندگی محمدرضا موحدی
۲۰- «کلا یاغی» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۲۱- «کلگ» به تهیه‌کنندگی سعید پروزن
۲۲- «کوچ با آوا زوبک» به تهیه‌کنندگی محمد ملکشاهی
۲۳- «کیمیای زر» به تهیه‌کنندگی روزبه رحیمی‌نژاد
۲۴- «گاه ردیف» به تهیه‌کنندگی علیرضا فراهانی
۲۵- «گندم کوبی» به تهیه‌کنندگی علیرضا رمضانی
۲۶- «مای سا» به تهیه‌کنندگی علیرضا صبوری و انجمن سینمای جوان
۲۷- «مستند تاریخی روستای مزوش» به تهیه‌کنندگی داریوش علیزاده
۲۸- «میراث ماندگار» به تهیه‌کنندگی سید محسن طباطبایی‌پور
۲۹- «نادره دوران» به تهیه‌کنندگی حسن یوسفی
۳۰- «هموطن» به تهیه‌کنندگی احمدرضا بلیغ

آثار راه یافته به بخش مستند بلند:

۱- «امین الضرب» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۲- «ایساتیس» به تهیه‌کنندگی راحیل صحرائی و علیرضا دهقان
۳- «خاوران نامه» به تهیه‌کنندگی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی
۴- «ساموئل خاچکیان، یک گفتگو» به تهیه‌کنندگی امید نجوان
۵- «مطیف نامه» به تهیه‌کنندگی علی مطیفی فرد

گفتنی است که دومین جشنواره ملی چندرسانه‌ای میراث فرهنگی با دبیری علیرضا تابش از ۸ تا ۱۰ آذر ١۴٠٢ در قزوین برگزار خواهد شد.

رسانه سینمای خانگی _نامزدهای نخستین جشنواره ملی رادیویی صدای شهر معرفی شدند

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی_دفتراصفهان، به نقل از روابط عمومی صداوسیمای استان اصفهان در نخستین جشنواره ملی رادیویی صدای شهر چندین بخش در نظر گرفته شده بود که در بخش حرفه ای، برنامه سازان در پنج قالب «نمایش کوتاه»، «مینی فیچر»، «برنامه کوتاه شامل متن و گزارش»، «psa»، «آنونس های آگاهی بخش» و در بخش مردمی در 4 قالب «پادکست»، «متن طنز»، «داستانک» و «عکاسی» در جشنواره حاضر شدند که نامزدهای این جشنواره براساس اعلام کمیته داوران به شرح زیر است: بخش حرفه ای: – هانیه پیرامی با اثر سیاه چرخان از مرکز خراسان جنوبی – محمد صادق آزادی با اثر زنگ انشاء از مرکز کهگیلویه و بویراحمد – روح الله رفیعی با اثر آقای موتور سوار از مرکز اصفهان – مسعود خسروی با اثر فلزات قاتل از مرکز کیش – فاطمه پیری با اثر رانندگی خانوما از مرکز آذربایجان شرقی – کامبیز پرواز با اثر پیک بهداشت از مرکز کرمان – لیلا عسگری با اثر خشم از مرکز اصفهان – عقیله پاک با اثر درخت نشان از مرکز خراسان جنوبی – ناهید سعادتی با اثر به شما نزدیک تر است از مرکز آذربایجان شرقی – سهیلا ایزدی با اثر خوشرویی از مرکز کرمانشاه – محمد چگینی با اثر هزار و یک از مرکز کیش – مسعود حسنی با اثر درخت زندگی از مرکز خراسان جنوبی – بردیا هاشمی نژاد با اثر پپسی تگری از مرکز بوشهر – شهرام میکائیلی با اثر نفس یک شهر از مرکز مهاباد – محمد جواد هاشمی نیا با اثر یک سه هفت از مرکز کیش – بهداد مرادی با اثر پسماند بفرمایید از مرکز کردستان – نازنین میرفندرسکی با اثر انفاق لبخند از مرکز گلستان – فاطمه برهانی با اثر قاتل زیر جثه از مرکز خراسان جنوبی – پویا الهامی با اثر حق من از مرکز اصفهان – تلناز سکز با اثر خش خش از مرکز خوزستان – هاله فرشاد با اثر خشکاله از مرکز آذربایجان شرقی – محمد مهدی محمدیان با اثر سه رقم مزاحمت از مرکز بوشهر – سیف الله صادقی با اثر منو بزنید از مرکز گلستان – محمود ترابی با اثر احترام به سالمندان از مرکز اصفهان – احترام امیدیان با اثر سرساعت از مرکز سمنان – سهیلا ایزدی با اثر ساز کوک از مرکز کرمانشاه بخش مردمی – ایمان فتحی با اثر دوچرخه از اهواز – ملیحه طالبی با اثر 137 از اصفهان – شاهین بهرام نژاد با اثر بی بی مریم از بوشهر – آرش سلطان آبادی با اثر انتخاب از اصفهان – وحید حاج سعیدی با اثر پنجره دانایی از علی آباد کتول – مهدی آمن با اثر عکس از قم – نرگس صادقیان با اثر اسکاجیا از اصفهان – منصوره عسگری دشت بیاض با اثر تندیس از بیرجند – حامد غلامی با اثر عکس از زاهدانلازم به ذکر است کمیته داوران همگی از اساتید برنامه سازی و معاونت امور استانهای سازمان صداوسیما بوده، همچنین مراسم اختتامیه این جشنواره با حضور برگزیدگان و هنرمندان مطرح و همچنین مردم و علاقه مندان به رادیو اواسط آذرماه ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد

رسانه سینمای خانگی- همۀ آرزوها و دغدغه‌های سیامک صفری

سیامک صفری خود را بازیگری خوش شانس می‌داند که بخت با او یار بوده و در بخش بزرگی از آثار درخشان تئاتر بازی کرده و به قول خودش کمتر در انتخاب‌هایش به جاده خاکی زده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، اگر شما هم در دو دهه اخیر جزو تماشاگران تئاتر بوده‌اید، قطعا بخشی از خاطرات خوش‌تان با نام سیامک صفری گره خورده است. بازیگری که در تعداد زیادی از نمایش‌های خاطره‌انگیز کشورمان بازی کرده است.

او این روزها با بازی در دو نقش قوام السلطنه و ملک‌الشعرای بهار در نمایش «کلنل» در تالار وحدت روی صحنه می‌رود.

به انگیزه بازی‌اش در این نمایش گفتگویی با او داریم.

آنچه پیش‌رو دارید، گفتگوی ایسنا با این بازیگر است؛ گفتگویی که در خلال آن یادی می‌کنیم از نمایش‌های خاطره‌انگیزی که با بازی سیامک صفری برایمان دیدنی‌تر شدند.

شما قبلا هم نقش افراد واقعی را که در تاریخ کشورمان حضور داشته‌اند، بازی کرده‌اید، از آغا محمد خان تا جامه‌دار و … اصولا بازی در نقش کارکترهای واقعی که ممکن است تماشاگر نسبت به آنان اطلاعات، دیدگاه‌هایی یا حتی تعصباتی داشته باشد، چگونه تجربه‌ای است؟

اولین برداشت درباره این کارکترها این است که بازیگر باید به آن پرسوناژها وفادار بماند ولی بازیگر در چارچوب و ظرفیتی که متن از آن شخصیت تعریف می‌کند، می‌تواند کار کند. جالب است که بگویم وقتی در نقش پرسوناژی تاریخی بازی می‌کنم که برای مردم آشناست، خیلی به این فکر نمی‌کنم که باید تلاش کنم شبیه او باشم و معتقدم آنچه متن از آن پرسوناژ معرفی می‌کند، محل شکل‌گیری بازی بازیگر است. مثلا در همین نمایش «کلنل» با دو پرسوناژ رو به رو هستم؛ ملک شعرای بهار و قوام‌السلطنه. بهار ضمن اینکه عنصری سیاسی است، شخصیتی ادبی، روزنامه‌نگار، شاعر و … بوده است ولی قوام‌السلطنه فردی سیاستمدار بوده.

کدام یک از این دو شخصیت برایتان جذاب‌تر است؟

منهای همه خصوصیاتی که برشمردم، وقتی با این دو پرسوناژ رو به رو شدم و ظرفیت‌های هر یک از آنان را در متن دیدم، بیشتر جذب قوام شدم چون صحنه‌ای که در آن نقش بهار را بازی می‌کنم، به نظرم خیلی محدود است و ابعاد مختلف این پرسوناژ را نشان نمی‌دهد. صرفا به انگیزه حضور در دفتر بهار، یکسری اطلاعات ارایه می‌شود. به همین دلیل برای من خیلی جای کار نداشت. ولی قوام را دو موقعیت می‌دیدیم؛ یکی وقتی که والی خراسان است و با کلنل رو به رو می‌شود و او را جوانی می‌بیند که کله‌ای پر باد و ایده‌هایی عجیب و غریب دارد و یک بار هم او را در موقعیتی می‌بینیم که توقیفش کرده‌اند و واکنش‌ها یا دیدگاه‌هایش را نسبت به این وضعیت می‌بینیم. در همین محدوده کوچک، قوام برای من پرسوناژ جذاب‌تری بود اما من برای بازی در نقش او تلاش زیادی نمی‌کنم و این طور نیست که خیلی تحقیق و جست و جو کنم. بلکه یک اطلاعات کلی درباره او دارم.

چرا؟ به منابع تاریخی اعتماد ندارید؟

اگر اسم متن به جای «کلنل»، احمد قوام‌السلطنه بود و قرار بود من این نقش را بازی کنم، حتما آن را دنبال می‌کردم تا ابعاد مختلف این شخصیت و تجربیات او را به دست آورم ولی در ظرفیت این متن، نیازی نمی‌دیدم که خیلی کنکاش کنم در حالیکه مثلا نمایشنامه «شکار روباه» مرا علاقه‌مند کرد که در تاریخ درباره آغا محمد خان قاجار جست و جو کنم و نتیجه‌اش آن شد که این پرسوناژ ضمن تاریخی بودن، از ذهن و تخیل نویسنده و کارگردان و بازیگر هم عبور کرده بود. به طوری که ما لحظاتی را از این شخصیت می‌دیدیم که در تاریخ وجود ندارد مانند پیچیدگی‌های عاطفی‌اش یا ارتباطش را با مضمون عشق یا نگاهش به خشونت و … موضوعاتی که در تاریخ نمی‌توانی درباره پرسوناژی مانند آغا محمد خان به دست آوری ولی در تئاتر تعریف شد. در نمایش«کلنل» هم قوام‌السلطنه عنصری است که کلنل از کنار او عبور می‌کند. ظرفیتی که متن از این پرسوناژهایی مانند قوام یا بهار معرفی می‌کند، خیلی عمیق و گسترده نبود که رغبت کنم فراتر از اینها درباره‌شان جستجو کنم.

قوام این قابلیت را دارد که به نقش محوری یک اثر هنری تبدیل شود؟

بله. پرسوناژ جذاب، عمیق و هوشیاری است و اگر در تاریخ درباره او جستجو کنیم، متوجه جذابیت و اثرگذاری او در دوره خودش می‌شویم. البته با قضاوتی که تئاتر درباره افراد دارد و نه قضاوت صرفا تاریخی. در همین نمایش «کلنل» اشاره‌هایی که به شخصیت قوام می‌شود، نشان می‌دهد ظرفیت خوبی دارد برای تبدیل شدن به یک شخصیت محوری و می‌توان روایت نمایشی او را کار کرد و گسترش داد.

به عنوان بازیگری که چند نقش تاریخی بازی کرده‌اید، فکر می‌کنید چقدر در آثار نمایشی‌ به شخصیت‌های مهم ملی و تاریخی‌مان می‌پردازیم تا تلنگری باشد برای مخاطب که درباره آن شخصیت‌ها و آن برهه تاریخی مطالعه کند؟

تجربه خود من هم در برخورد با مخاطب است. واکنش مثبتی که مردم نسبت به این گونه شخصیت‌ها نشان می‌دهند، نشان‌گر علاقه آنان به این پرسوناژهاست. همین الان در برخورد با نمایش «کلنل»، شاید بسیاری از تماشاگران، این شخصیت را خیلی نمی‌شناختند ولی با دیدن نمایش برایشان جالب می‌شود که چه آدم عجیب و پرکار و میهن دوستی بوده و نسبت به او خیلی سمپاتی پیدا می‌کنند. تجربیاتی که داشته‌ام مانند نمایش «شکار روباه» که برگرفته از شخصیت آغامحمد خان قاجار است یا «خاطرات و کابوس‌های جامه‌دار…» که نقش دلاکی را بازی می‌کردم که شاهد قتل میرزاتقی خان فراهانی است، استقبال و توجه مردم نشان‌گر علاقه آنان به این پرسوناژها بود. الان هم در این اجرا با همین موضوع مواجهیم.

شما در تالار وحدت در چند نمایش خاطره‌انگیز بازی کرده‌اید؛ از همین «شکار روباه» و «خاطرات و کابوس‌ها» که گفتید تا «می‌سی‌سی‌پی نشسته می‌میرد» و … حالا بعد از چند سال در «کلنل» روی صحنه این تالار هستید. در فاصله میان این نمایش‌ها تا «کلنل»، فضای تئاتر چقدر عوض شده است؟

برای من خیلی. من با هنرمندی کار کردم که معلم من است و اجراهای خیلی زیادی را با هم در این تالار روی صحنه بردیم که نامش دکتر علی رفیعی است که هم سبک هنری خودش را به خوبی می‌شناسد و هم آن را درست انتقال می‌دهد و کارهای بزرگی در تالار وحدت روی صحنه آورد مانند «یک روز خاطره‌انگیز از زندگی داشمند بزرگ وو»، «عروسی خون»، «یادگار سال‌های شن» که قبل از این نمایش‌ها اجرا شدند و مثلا همین «یادگار سال‌های شن» از نظر طراحی، بی‌نظیر بود. امروز چیزی از دستم رفته و آن امکان کار با دکتر رفیعی است. اصلا مدتی از تئاتر دور بوده‌ام. با این اجرا بعد از مدت‌ها دوباره کار می‌کنم. نمی‌خواهم بگویم فضای تئاتر بد شده یا خوب ولی این تغییر را حس می‌کنم.

بخصوص که شما با بسیاری از کارگردان‌های خوب تئاتر همکاری داشته‌اید که مدتی است از فضای کار دور بوده‌اند.

بله، با زنده‌یاد آتیلا پسیانی کار کردم. به عنوان یک کارگردان خلاق که همیشه نگاهی تازه و جوان داشت، برایم خیلی جذاب بود یا فرهاد مهندس‌پور که 3 نمایش با او کار کردم و حالا سال‌هاست کار نمی‌کند. این فرصت را داشتم که با آدم‌های درجه یکی کار کنم. مثل کورش نریمانی که فصل مفصلی داشتیم از اجراهای خلاقی که او داشت و نوع نگاهش که ویژه است. کورش در سبک تئاتری خود، یک کارگردان کاملا منحصر به فرد است. با نادر برهانی مرند چند اجرای خیلی خوب داشتیم، با علیرضا نادری عزیز، نمایشی بسیار زیبا کار کردیم که جزییاتی دیوانه‌کننده داشت یا حسین پاکدل که دو اجرای خیلی خوب با هم داشتیم؛ «سمفونی درد» متن بسیار جذابی داشت و خیلی اجرای مدرن و قشنگی بود و تیم خوبی هم داشتیم و نمایش دیگری هم داشتیم به اسم «عشق و عالیجناب» که فقط یک شب در جشنواره اجرا شد و نفهمیدم چرا آن همه زحمتی که کشیدیم، در همین یک اجرا خلاصه شد. به هر حال حیف شد چون کار قشنگی بود درباره دکتر مصدق. با حسین کیانی تجربیات خوبی داشتیم. او هم در نوع تئاتر خود، کاربلد بود یا همایون غنی‌زاده که در نسل جوان، یکی از درجه‌یک‌هاست که نبوغ عجیبی در میزانسن کردن و نگاه به صحنه دارد و همیشه هم کارهایش عالی، خلاقانه و حیرت‌انگیز بوده و خوشبختانه من در دو تا از کارهایش بازی کرده‌ام. امیدوارم اسمی را از قلم ننداخته باشم ولی همانطور که می‌بینید آدم خوش شانسی بودم! بازیگری بوده‌ام که بیشتر اوقات در کارهایی حضور داشته‌ام که اتفاقات خوبی رقم زده‌اند و خیلی کم پیش آمد که به جاده خاکی زده باشم.  بیشتر اوقات با کارگردان‌های خوب همکاری کرده‌ام که متن‌های جذابی اجرا کردند و من هم پرسوناژهای خوبی را بازی کرده‌ام که می‌توانم مدعی باشم خیلی‌ها با دیدن همین اجراها به تئاتر علاقه‌مند شدند و به تماشاگران آن اضافه شدند. به همین دلیل فکر می‌کنم مجموعه حضورم در تئاتر یک نوع شانس بود.

این موضوع هم خوشحال‌کننده است و هم حسرت‌برانگیز.

بله وقتی دور می‌شوی و دیگر آن تجربه‌ها تکرار نمی‌شود، کمی حال آدم گرفته می‌شود.

اگر این نام‌هایی را که گفتید به عنوان بخشی از سرمایه‌های انسانی کشورمان در نظر بگیریم، چقدر از این سرمایه‌ها درست استفاده کرده‌ایم؟

به نظر من ظرفیت این افراد خیلی بزرگ‌تر از چیزی بود که ما از آن بهره بردیم. ما از بخش کوچکی از بودن و حضور آنان بهره‌مند شدیم.

در این سال‌ها به جز بازیگری، کارگردانی هم کرده‌اید. چقدر کارگردانی برایتان در اولویت است؟

من شاگرد هنرمندی به نام علی رفیعی هستم که فقط بازیگر تربیت نمی‌کند، او طراح صحنه، نویسنده، کارگردان و … تربیت می‌کند. من همیشه دو زانو جلوی او نشسته‌ام برای یادگیری. هرچند متاسفانه هیچ وقت نتوانسته‌ام آنچه را که از او یاد گرفته‌ام، متناسب با ظرفیتی که بوده، به کار ببرم ولی به کارگردانی، نوشتن و نگاه به صحنه گرایش دارم. معلمم آن نگاه را به من داده. وقتی هم تئاتری را می‌بینم، به تمام جزییات آن دقت می‌کنم و اغلب متوجه می‌شوم از خیلی از عناصر نمایشی به خوبی استفاده نشده است.

چقدر تئاتر می‌بینید؟

خیلی کم. برنامه سیستماتیک و مرتبی برای دیدن تئاتر ندارم. شاید به این دلیل که خیلی حوصله ندارم. اتفاقا خیلی هم دوست دارم تئاتر ببینم ولی انگار چیزی در من مقاومت می‌کند و مانع می‌شود شاید تنبلی است یا اینکه اگر تئاتر ببینم، ممکن است به این فکر کنم که چرا خودم کار نمی‌کنم. خیلی از اجراها را ندیده‌ام. از آنها تعریف هم شنیده‌ام، افسوس هم می‌خورم ولی …

برنامه‌ای دارید برای یک کار جدید؟

دوست دارم متن جمع و جوری با دو سه بازیگر پیدا کنم و خودم هم کارگردانی کنم و هم بازی. فعلا مشغول خواندن نمایشنامه هستم. دوست دارم کمی خودم را به سمت تئاتر بکشانم. احساس می‌کنم از آن دور شده‌ام و چون می‌دانم چه کار سختی است، می‌خواهم زودتر به سمت آن برگردم که کم‌کم دچار ترس از آن نشوم. اگر از این دورتر بشوم، دیگر جرات نمی‌کنم به تئاتر برگردم چون می‌دانم چه کار سختی است.

کار سختی شده یا همیشه بوده؟

همیشه بوده. تئاتر کار آسانی نیست بلکه بسیار سخت است و خلاقانه.

برای سینما برنامه‌ای دارید؟

اگر پیشنهاد بازی باشد، کار می‌کنم ولی سینما اصلا بحث دیگری است و به نظرم با تئاتر خیلی متفاوت است. از نظر من دنیای سینما و تئاتر ربط چندانی به هم ندارند. تئاتر، جای دیگری است. شاید هم اشتباه می‌کنم ولی به نظر من این طور می‌آید.

رسانه سینمای خانگی- سفر «خانواده آقابابک» به لهستان

فیلم کوتاه «خانواده آقا بابک» به کارگردانی امین‌رضا علی‌محمدی و تهیه‌کنندگی امین رفیعی به هفدهمین جشنواره فیلم لوبلین لهستان راه یافت. 

به گزارش سینمیا خانگی از روابط عمومی فیلم، «خانواده آقا بابک» به نویسندگی سولماز اعتماد و امین‌رضا علی‌محمدی، کارگردانی امین‌رضا علی‌محمدی و تهیه‌کنندگی امین رفیعی در نهمین حضور بین‌المللی خود به هفدهمین جشنواره فیلم لوبلین (Liblin) لهستان راه پیدا کرد.

افشین حسنلو، توران رمضانی، عباس ایمانی، امیر مقیمی، لیلا حسین‌زاده، سعید کریمی و لئوناردو از بازیگران این فیلم هستند.

این جشنواره که از ۱۷ تا ۲۶ نوامبر در شهر Lubelskie لهستان برگزار می‌شود، از میان یکهزار و ۷۰۰ فیلم ثبت نام شده، به ۱۲ فیلم جوایز و تندیس اهدا می‌کند.

دیگر عوامل فیلم کوتاه «خانواده آقا بابک» عبارتند از: برنامه ریز و مجری طرح: توفیق حیدری، مدیر فیلمبرداری: مهدی ایل بیگی، مدیر تولید و تدارکات:‌ امید چنگیزی و محمد چنگیزی، طراح صحنه: علی خیری، طراح لباس: امین رضا علی محمدی، طراح چهره پردازی: محمد سام کیانی فر، تدوین: شیدا گرجی، منشی صحنه: المیرا آزاد، مدیر صدابرداری: عباس ایمانی، طراح و ترکیب صدا: حامد حسین‌زاده، آهنگساز: هومن نامداری و آرمین اخلاقی، تصحیح رنگ و نور: فربد جلالی، عکاس: سجاد قلی پور، طراح پوستر: شایان شفابخش، گروه کارگردانی: کیان ساربان، علی محمد حسینی، میلاد شریفی.

پخش بین‌المللی این فیلم بر عهده سولماز اعتماد است.

رسانه سینمای خانگی- حمایت عمار از فلسطین

دبیرخانه جشنواره مردمی فیلم عمار در حمایت از مردم مظلوم فلسطین بیانیه‌ای با امضای جمعی از هنرمندان و اصحاب رسانه صادر کرد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از عمار فیلم؛ جمعی از هنرمندان و اصحاب رسانه ادوار جشنواره مردمی فیلم عمار در حمایت از مردم مظلوم فلسطین بیانیه ذیل را امضا کردند.

متن این بیانیه بدین شرح است:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم

پس از دفاع مشروع و ضربه حماسه‌آفرین مجاهدان فلسطینی بر پیکره فرتوت و سست رژیم اشغالگر صهیونیستی، سردمداران کفر و تزویر و زور به تصور جبران شکست مفتضحانه ۱۵ مهرماه ۱۴۰۲، اقدام به مجازات دسته‌جمعی ساکنان باریکه غزه و قتل‌عام‌ مردم‌ مظلوم فلسطین کردند. آنگاه با کمک ابزار مضحک و شیطانی رسانه ایادی و همدستانشان، تصویر موهوم و حیوانی خود را تطهیر کردند. جنایت رژیم جعلی صهیونیست در بمباران بیمارستان المعمدانی غزه که منجر به کشته و زخمی شدن هزاران کودک، زن و انسان بی‌گناه شد، مرزهای وحشی‌گیری را جا به‌ جا کرد. در مقابل چشم‌های مردمان جهان کشورهای اروپایی و دولت آمریکا با تامین انواع سلاح‌های کشتار جمعی و پشتیبانی از این جنایت‌های تاریخی حمایت نیز می‌کنند.

متأسفانه شاهدیم که بدیهی‌ترین حقوق انسانی توسط جنایتکاران جهان با ابزار رسانه وارونه‌سازی می‌شود یا با سانسور واقعیت‌های میدانی سعی در پنهان نمودن عمق جنایاتی می‌کنند که دل هر انسان آزاده‌ای فارغ از مرام و مسلک و جغرافیای خاص را به درد می‌آورد. روی آوردن به استانداردهای دوگانه توسط به اصطلاح مدعیان حقوق بشر که در جایی از مسأله‌ای کوچک بحران می‌سازند و در گوشه‌ای دیگر جنایات بزرگ را با قدرت رسانه وارونه جلوه داده و با دسته‌بندی انسان‌ها تصمیمات متناقض خود را اجرا می‌نمایند زخم‌های بسیاری بر پیکر اسلام وارد کرده است.

در ادامه این شرایط حساس مسئولیتی بزرگ و تاریخی از سوی مظلومین و نوع بشر متوجه اصحاب رسانه بالاخص هنرمندان می‌باشد که با به تصویر کشیدن عمق جنایت‌های در حال انجام و نسل‌کشی بی‌شرمانه رژیم غاصب صهیونیستی، رسالت خود را به انجام رسانده و با افشای هویت مستکبران و قاتلان، افکار عمومی جهان را به سمت عدالت و انسانیت سوق دهند. بسیار حماقت‌آمیز خواهد بود اگر با سکوت در مقابل چنین جنایاتی سرپوش گذاشته شود و اصحاب رسانه و هنرمندان به بردگانی مدرن برای خدمت به استکبار و شریک در گناهی نابخشودنی شوند. رسانه آینه خوبی‌ها و زشتی‌ها برای جامعه بشری است تا دنیا را به مکانی بهتر برای زیستن تبدیل کند.

ما به عنوان جمعی از هنرمندان جشنواره مردمی فیلم عمار ضمن محکومیت شدید جنایت رژیم صهیونسیتی در قتل عام مردم مظلوم غزه خواهان همراهی همه فعالان این عرصه در سراسر دنیا برای پایان اشغالگری و اجرای عدالت در سرزمین های فلسطینی هستیم.

«قصابان صبرا و شتیلا و المعمدانی» بدانند که چنین جنایاتی نمی‌تواند مانع «امواج مقتدرانه طوفان‌الاقصی» شود. خون‌بهای آن مظلومان بی‌دفاع، چیزی جز ریشه‌کنی صهیونیسم بین‌الملل و آزادی قدس شریف و اخراج این غاصبان جلاد از سرزمین فلسطین نخواهد بود. و بدون تردید، این کار توسط آزادی‌خواهان و مجاهدان و ظالم‌ستیزان جهان، انجام خواهد گرفت. ان‌شاء‌الله.

«وَ نُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»

و ما اراده داشتیم که بر آن طایفه ضعیف و ذلیل کرده شده در آن سرزمین منّت گذارده و آن‌ها را پیشوایان (خلق) قرار دهیم و وارث گردانیم. (سوره قصص – آیه ۵)

اسامی امضاءکنندگان بدین شرح است:سهیل اسعد (قم)، سعید خورشیدی (خراسان رضوی)، جمال یزدانی (خراسان رضوی)، محسن برمهانی (تهران)، سیدسلیم غفوری (تهران)، محمد سرشار (تهران)، محمدتقی فهیم (تهران)، سعید مستغاثی (تهران)، رضا برجی (تهران)، محمدمهدی سیار (تهران)، محمدصادق شهبازی (تهران)، محسن صفایی‌فرد (تهران)، حامد بامروت‌نژاد (کرمان)، مهدی نقویان (تهران)، احمد شاکری (تهران)، سیدرسول منفرد (گیلان)، سیدمحمدعلی صدری‌نیا (تهران)، محسن اردستانی (تهران)، محسن اسلام‌زاده (تهران)، حسین دارابی (تهران)، محسن سوهانی (تهران)، محسن مقصودی (تهران)، محمد ساسان (تهران)، سیدمجتبی خیام‌الحسینی (اصفهان)، ساسان فلاح‌فر (البرز)، مسعود ملکی مشهور (تهران)، محمد لسانی (تهران)، عباس هادیان (تهران)، امیر داسارگر (تهران)، محسن آقایی (تهران)، محمدمهدی خالقی (خراسان رضوی)، قربانعلی طاهرفر (آذربایجان شرقی)، حسین شمقدری (تهران)، امیرحسین نوروزی  (تهران)، رضا حاتمی‌وفا (خراسان رضوی)، محمدباقر مفیدی‌کیا (تهران)، امیرعباس ربیعی (تهران)، جواد اردکانی (تهران)، سیدسجاد قافله باشی (تهران)، سیدجلال دهقانی اشکذری (یزد)، محمدجواد موحد (تهران)، زهره یزدان‌پناه قره تپه (تهران)، عباس وهاج (البرز)، محسن حاج کرم (تهران)، سیدحامد قاسمی (تهران)، مهرداد یوسفی (کردستان)، محمد علیزاده‌فرد (تهران)، محسن عنایتی (تهران)، ناصر نادری (تهران)، یزدان پرونده (قم)، حجت‌الله عدالت‌پناه (گلستان)، روح‌الله رفیعی (تهران)، امین بابازاده (قم)، ایمان گودرزی (تهران)، محمدعلی یزدانی (فارس)، سیامک مختاری (تهران)، محمدحسن یادگاری (تهران)، هادی محمدی (مازندران)، محمدحسین امانی (تهران)، علیرضا باغشنی (خراسان رضوی)، مرتضی شعبانی (تهران)، محمود شهبازی (هرمزگان)، حسن حبیب‌زاده (تهران)، امیر اسرافیلی (آذربایجان شرقی)، حسین الهام (تهران)، سعید فرجی (تهران)، مهدی عشقی رضوانی (خراسان رضوی)،  امید مدحج (تهران)، آرش فهیم (تهران)، مصطفی خیری‌پور (تهران)، محسن سلیم (فارس)، جواد یقموری (قم)، علی پاجانی (تهران)، صالح کاهانی (گلستان)، محسن عقیلی (خراسان رضوی)، مهدی انصاری (تهران)، داوود جلیلی (قم)، رسول احمدی (اصفهان)، عبدالحسین بدرلو (البرز)، امین شجاعی (کرمان)، رسول آذرگون (البرز)، عابد قاسمی (هرمزگان)، حمید صالحی (فارس)، محمدرضا باقری (تهران)، ابراهیم جعفری (همدان)، ابوالفضل‌گلفام (زنجان)، احسان جمشیدی (فارس)، احمد حیدریان (تهران)، احمد فیضی (البرز)، اسدالله دیانتی (تهران)، امیر اسرافیلی (آذربایجان شرقی)، امیرحسین بیژن (تهران)، امیرعباس شیرانی (تهران)، امین کریمی (خوزستان)، بهروز یاوری (تهران)، جواد سهرابی (همدان)، جواد فتحی (تهران)، حسن آخوندپور (تهران)، حسن جعفری (تهران)، حسن حبیب‌زاده (تهران)، رضا کاشانی اسدی (تهران)، روح‌الله رحیمی (تهران)، سعید صیادی (هرمزگان)، سیدصفی‌الله حسینی (اصفهان)، سیدنعمت‌الله اسماعیلی (تهران)، سیاوش ساعدپناه (کردستان)، معین عارفی (کرمان)، سیدمهدی حسینی (خراسان رضوی)، سینا رضایی (تهران)، صدرا عبدالله شاکری (تهران)، طهورا کیمیائی (خراسان رضوی)، عباس ایمانیان (سمنان)، عباس بهرامی (گلستان)، عباس وهاج (البرز)، حسام مدحت (کرمان)، عبدالرضا استودان (گیلان)، عبدالرضا صادقی جهانی (تهران)، علی‌اصغر مرتضایی‌راد (یزد)، علی اصغر موذنی (قم)، علی‌اکبر شفیعی (تهران)، علی امیدوار (تهران)، علی بصیر (خراسان رضوی)، علی پاجانی (تهران)، علی تک روستا (البرز)، علی دهقان (گلستان)، علی عارضی (تهران)، علی کوثری (تهران)، علیرضا خوشکام (تهران)، عمادالدین قانعی (یزد)، فاطمه آقامحمدی (قم)، فرهاد ارزنلو (آذربایجان غربی)، کرامت پورشهسواری (تهران)، لعیا بدری (زنجان)، مجید خادمی‌زاده (تهران)، محسن انصاری (تهران)، محسن عقیلی (خراسان رضوی)، محمد پهلوان (سمنان)، محمدجعفر باقری‌نیا (البرز)، محمد حسین رضایی (قم)، محمدرضا کمیلی (قم)، محمدعلی شعبانی (تهران)، محمد محمدخانی (کهگیلویه و بویراحمد) محمدحسین علی بابایی (تهران)، محمدحسین میری (تهران)، محمدرضا آزادخاطر (تهران)، محمدرضا باقری (تهران)، محمدرضا زمانی (تهران)، محمدرضا گیوه‌چیان (تهران)، محمدرضا یوسفی (تهران)، محمدصالح نوروزنژاد قادی (خراسان رضوی)، محمدمحمدزاده (خراسان رضوی)، محمود فلاح پرویزی (تهران)، مرتضی اسفندیاری (تهران)، مریم طالبی انارکی (تهران)، مریم وحیدی (تهران)، مسعود صمدی (تهران)، مصطفی معارف‌وند (قم)، مهدی اکبری (تهران)، مهدی فریدی (تهران)، مهدی کشتکار (قم)، مهدی گیاهی (خراسان جنوبی)، مهدی نجفی (سمنان)، مهدی نعلبندی (آذربایجان شرقی)، مهدیه احمدی سلیمانی (تهران)، ناهید یزدی (تهران)، هادی بهرامیان (البرز)، یوسف حسن‌زاده (خراسان رضوی)، منوچهر احمدی میرقائد (چهارمحال و بختیاری)، و…

رسانه سینمای خانگی- خانواده آقابابک در راه ژاپن

فیلم کوتاه «خانواده آقا بابک» به کارگردانی امین‌رضا علی‌محمدی و تهیه‌کنندگی امین رفیعی به هفتمین دوره جشنواره شیبویا در ژاپن راه یافت.

به گزارش سیسنمای خانگی از ایسنا و بنابر اعلام عوامل فیلم، «خانواده آقا بابک» در هشتمین حضور بین‌المللی خود به هفتمین جشنواره «Shibuya» راه پیدا کرد.
این جشنواره که از تاریخ ۲۲ تا ۲۴ دسامبر (اول تا سوم دی ماه) در توکیوی ژاپن برگزار می‌شود، در بخش‌های فیلم کوتاه و بلند، موزیک ویدیو و سریال تلویزیونی پذیرش داشته است.
دیگر عوامل فیلم کوتاه «خانواده آقا بابک» عبارتند از: نویسنده: سولماز اعتماد و امین‌رضا علی‌محمدی، بازیگران: افشین حسنلو، توران رمضانی، عباس ایمانی، امیر مقیمی، لیلا حسین‌زاده، سعید کریمی و لئوناردو، برنامه ریز و مجری طرح: توفیق حیدری، مدیر فیلمبرداری: مهدی ایل بیگی، مدیر تولید و تدارکات:‌ امید چنگیزی و محمد چنگیزی، طراح صحنه: علی خیری، طراح لباس: امین رضا علی محمدی، طراح چهره پردازی: محمد سام کیانی فر، تدوین: شیدا گرجی، منشی صحنه: المیرا آزاد، مدیر صدابرداری: عباس ایمانی، طراح و ترکیب صدا: حامد حسین‌زاده، آهنگساز: هومن نامداری و آرمین اخلاقی، تصحیح رنگ و نور: فربد جلالی، عکاس: سجاد قلی پور، طراح پوستر: شایان شفابخش، گروه کارگردانی: کیان ساربان، علی محمد حسینی، میلاد شریفی.

رسانه سینمای خانگی- واکنش جامعۀ سینمایی ایران به کشتار جمعی در غزه

جامعه سینمایی کشور در بیانیه‌ای، کشتار انسان‌های بی‌گناه، مادران و کودکان بی پناه غزه و فلسطین به دست رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و نوشت: چشم بستن بر این گستره از وحشی‌گری رژیم صهیونیستی خیانت و جنایت است.

به گزارش سینمای خانگی از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، تاکنون، بیش از ۴۷۰ سینماگر از بزرگان سینما، پیشکسوتان، فیلمسازان جوان و فعالان و دست اندرکاران سینما جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم بی گناه و مادران و زنان و کودکان غزه را محکوم کردند. روند دریافت اسامی سینماگرانی که تاکنون موفق به اعلام نام آنها نشده اند، همچنان ادامه دارد.

ابراهیم حاتمی کیا، مسعود جعفری جوزانی احمدرضا درویش، محمد خزاغی، ابوالقاسم طالبی، مرضیه برومند، پوران درخشنده، سیدضیا هاشمی ، رسول صدرعاملی، پرویز شیخ طادی، منوچهر شاهسواری، محمدمهدی عسگرپور، منوچهر محمدی،کمال تبریزی، علیرضا داوودنژاد، علیرضا زرین دست، داریوش ارجمند،شهریار بحرانی،حبیب اسماعیلی، هوشنگ توکلی، احمد مرادپور،سعید سهیلی، جواد شمقدری، جمال شورجه از جمله امضاکنندگان و حامیان این بیانیه هستند.

در این بیانیه تاکید شد: چشم بستن بر این گستره از وحشی‌گری رژیم صهیونیستی خیانت و جنایت است.

در متن کامل این بیانیه و اسامی سینماگران حامی و همراه به این شرح آمده است:

«در چشمانت خلاصه اندوه انسان‌هاست»

نزار قبانی شاعر بزرگ جهان عرب

بار دگر جهان، شرمگین از کشتار و آوارگی هزاران فلسطینی بی‌گناه و مادران و کودکان بی‌پناه غزه است.

دوباره آتش جنگ، هزاران خانه و خانواده و بیمارستان‌ها و مدارس غزه را به خاک و خون کشیده است، در سایه غفلت سازمان‌های بین‌المللی و دیپلماسی کور و پیچیده، این انسان های بی گناه هستند که قربانی می‌شوند. اکنون، چاووش وجدان‌های بیدار به صدا درآمده است؛ و بی‌تردید، هنر و هنرمند در این گرانیگاه، پیشتاز و برج مراقبت شرف و حیثیت انسانی است.

چشم بستن بر این گستره از وحشی‌گری رژیم صهیونیستی امروز، خیانت و جنایت است. باید در سمت درست تاریخ ایستاد.

ما هنرمندان و سینماگران ایران ضمن همدلی با همه انسان‌های بی‌گناه و قربانیان مظلوم جنگ، جنایات وحشیانه و کشتار زنان، مادران، کودکان و کهنسالان بی‌گناه غزه و فلسطین را محکوم می‌کنیم.

ابراهیم حاتمی کیا، مسعود جعفری جوزانی، احمدرضا درویش، محمد خزاعی، ابوالقاسم طالبی،مرضیه برومند،پوران درخشنده، سیدضیا هاشمی، پرویز شیخ طادی، رسول صدرعاملی، منوچهر شاهسواری، منوچهر محمدی، محمدمهدی عسگرپور، کمال تبریزی، علیرضا داوودنژاد، علیرضا زرین دست، داریوش ارجمند، شهریار بحرانی، حبیب اسماعیلی، هوشنگ توکلی، محمدرضا شریفی نیا، احمد مرادپور، سعید سهیلی، جواد شمقدری، جمال شورجه، علی روئین تن، مهدی سجاده چی، بهروز افخمی، امیر سماواتی، محسن روزبهانی، علی قائم مقامی، مرتضی شایسته، امیرحسین شریفی، علیرضا اسحاقی، علی آشتیانی پور، سیدجمال ساداتیان، محمدهادی منبتی، دانش اقباشاوی، علیرضا اسیوند، مجتبی امینی، امیررضا آشتیانی پور، رضا توکلی، جواد اردکانی، محمدحسین لطیفی، فرهاد قائمیان، هادی حجازی فر، محمد کاسبی، علی اکبر ثقفی، حبیب ایل بیگی، محمدرضا شرف الدین، محمدحسین فرحبخش، شهریار بحرانی، احمد نجفی، محسن علی اکبری، محمدرضا شفیعی، جعفر دهقان، سیدجواد هاشمی، پروانه معصومی، سعید حاجی میری، هادی انباردار، رضا ایرانمنش، داریوش بابائیان، مهدی فرجی، احمد نجفی، علی سرتیپی، مستانه مهاجر، حبیب احمدزاده، فرهاد قائمیان، پژمان لشکری پور، حبیب الله والی نژاد، روح الله سهرابی، مسعود نقاش زاده، مسعود ده‌نمکی، جهانگیر الماسی، رسول توکلی،محمدرضا ورزی، جواد نوروزبیگی، سیاوش حقیقی، مسعود اطیابی، جواد رمضان نژاد، بیژن نوباوه، سعید مستغاثی، ناصر شفق، محمدتقی فهیم، پرویز فارسیجانی، رضا برجی، حسین زند باف ، حبیب الله بهمنی، محمدقاصداشرفی، مهرداد خوشبخت، محمود جوانبخت، رضا ایرانمنش، بهزاد بهزادپور، سیدمهدی جوادی، عباس رافعی، انسیه شاه حسینی، سعید الهی، ماشالله شاهمرادی زاده، مرتضی شعبانی، هاشم میرزاخانی، شفیع آقامحمدیان، ابراهیم اصغری، سیدمحمد حسینی، محمدحسین نیرومند، اکبر نبوی، حامد عنقا، حسین طلابیگی، حمید زرگر نژاد، اصغر نقی زاده، بهزاد بهزادپور، سعید سعدی، حسین دارابی، هادی حاجتمند، سعید سعدی، عبدالحمید قدیریان، سیدجواد هاشمی، شهرزاد کمالیزاده، محمد شایسته، سیدرضا محقق، نوید محمودی، سجاد نوروزی، شهرام شاه حسینی، امیرعباس ربیعی، حبیب الله بهمنی، حسن امجدی مقدم، حسین دارابی، مرتضی علی عباس میرزایی، یاسمن نصرتی، محمود جوانبخت، شهرام خرازی ها، رضا برجی، احمد کاوری، رضا آشتیانی، حسین مسافر آستانه، حمید بهمنی، خیر الله تقیانی پور، داوود مرادیان، قادر آشنا، کوروش زارعی، داود صبوری، ابوذر پورمحمدی، جلال غفاری، رضا رستگار، سیدسعید سیدزاده، عبدالحسین بدرلو، وحیدرضاشفیعی، عبدالله باکیده، هادی مقدم دوست، مالک حدپور سراج، راضیه تجار، مهرداد رایانی مخصوص، مهدی مسعودشاهی، ناصر باکیده، امیررضا مافی،محمد عسگری، محمدرضا شفاه، محرم زینال زاده، علی اکبر ثقفی، ناصر درخشان، محمدرضا صابری، اعظم بروجردی، حسن وارسته، حسین خورشیدی، حمید نیلی، فرزاد حسنی، محمد احمدی، سیدمرتضی مصطفوی، محمد عسگری، حسین دوماری، کریم امینی، سعید خانی، مجید کریمی، رویا شریف، علی مشهدی، پروانه مرزبان، محمد کمالی پور، صادق صادق دقیقی، رضا سعیدی پور، منصور سهراب پور، سیدمصطفی حسینی‌، احسان ظلی پور، محدثه قبادی، داود صبوری، محمدرضا مصباح، علی حضرتی، یاسمین نصرتی، مهدی عظیمی میرابادی، مهدی کریمی، محمدرضا شفیعی، حمید بهمنی، عبدالستار کاکایی، محمد دیندار، محمدرضا منصوری، کریم عظیمی، سیداحمد میرعلایی، حسن نجاریان، حبیب والی نژاد، مجتبی فرآورده،، هادی مقدم دوست، مرتضی شایسته، داریوش باباییان، محمدحسین قاسمی، محمودرضا تخشید، محمدرضا منصوری، محمد قاصد اشرفی، محمدرضا فرجی، داود نوروزی،جواد کاسه ساز ،حسن حجگذار،احمد عبدالهیان، بابک برجسته، سیدروح الله حسینی، سهیل کریمی، محسن اسلام زاده، محسن محسنی نسب، رضا ابوفاضلی،سیدعلی میر علایی،حسن صید خانی، حسین صید خانی، مهدی احمدی، مرتضی حیدری،مهدیه سادات محور، محمود گبرلو،مجتبی فرآورده، محبوبه زارعی، عباس صالح مدرسه ای، غلامرضا فرجی، رضا رستگار، امیرعباس ربیعی،حسین ماهینی، احمد کاوری، مهدی مددکار، مهدی اسدی، اکبر تدبیری، جواد اردکانی، مریم پور یامین، اعظم بروجردی، علی بیطرفان، حسین طلابیگی ، مهدی رستگار ، داریوش کرمیار، مهدی فیوضی ، راضیه تجار، امین جواهریان ، ایوب سلحشورنیا، رمزی رئیسی، عباس مجتهدی، مجید هاشمی فرا، حسین اسدی زاده،جواد یقموری ، حمزه علی کاظمی، حسین جعفری، فاطمه شایان پویا، میثم محمد حسنی، علی اصغر فاریابی،جلال الدین کوه دره ای، حسین مروتی، امیرعباس قِلیچ لو، اکبر تدبیری،حیدر جمشیدی، شهاب کسرایی، رضا تقدسی،حامد جعفری، علی مهام،حسن اقاکریمی، مهدی اکبری،عباس اکبری،، هادی انبار دار، کامبیز بابایی، عباس بابویهی، روح الله برادری، مهدی بدرلو،،حسین بهمنی، محمد پورراد، حسین پوراسماعیلی، سیدامیر پروین حسینی، نادره ترکمانی،زینب تقوایی،علی توکل نیا،حسن توکل نیا، حسن جلایر، سعید حاجی میری،عباس حقیقی،شاهرخ دستور تبار،، محمود دینی، عباس رافعی، رضا رخشان، حنیف سروری، سیدمحمدحسن سعادت، سینا مهراد، سیدسعید سید زاده، سید امیر سید زاده، محسن شایان فر، سعید شرفی کیا، سید ناصر شعبانی، سلیم غفوری، روح الله شمقدری، مهدی صباغ‌زاده، مجید زین العابدین، داوود صبوری، سیدمحمدرضا صفوی، سید محسن طباطبایی پور، سید ابراهیم عامریان، مهدی علمی نیا، عبدالله علیخانی، الهام غفوری، جواد فرحانی،، قاسم فهمیم خواه، مهدی فیوضی، صالح دلدم، مجید اسماعیلی، حسین قاسمی جامی، محمد قهرمانی، مجید کریمی، جمال گلی، غلامرضا گمرکی،مجتبی متولی، علی مجیدی، قربان محمدپور، محمود محمد طائمه ، مجتبی محمدی،مهدی مددکار، میر ولی الله مدنی، پروانه مرزبان، محسن مسافرچی، امیرحسین مصباح مهر، مهدی معمارزاده ،یوسف منصوری، هاشم میرزاخانی، محمدحسن نجم، محمد نشاط، محمد نجفی زاده، سعید پروینی، مجتبی رشوند، مصطفی رضوانی، منوچهر زبردست، حسین علی میری رامشه، سید ناصر شعبانی، فخرالدین مظفری، مسعود ردایی، محمد صادق آدین، جعفر بابائیان، کیان بابائیان، محمود آقابابایی، بهمن حبشی، مهدی احمدی، رقیه احمدی، شهرام اسدزاده،سید داوود اطیابی، صابر امامی،علی اوجی ، اصغر بانک،، رضا بانکی، مهران برومند، غلامحسن بلوریان، امیر بنان، ناصر پزشکی،کرامت پورشهسواری، ابوذر پور محمدی ،علی اصغر پورمحمدی، مریم پیرکاری، عباس تهرانی، حمیدرضا جبینی، پیمان جعفری،فتح الله جعفری جوزانی،علیرضا جلالی، امیرمنصور جمشیدی، آرین بانک، عباس جهانبخش، سیدجلال چاوشیان، محسن چگینی،کامران حجازی، محمد حسین‌خانی، سیدحامد حسینی،سید جواد حسینی، عباس حقیقی،داوود حیدری، رضا حیدری،محمود حیدریان، جهان خادم المله، روح الله خوشکام،حسن دادخواه، پرهام دلدار، بهروز رشاد، اصغر رفیعی جم، کیومرث رکنی،، حسن سادات تقوی، عبدالرضا ساعتچی فرد، امیررضا ساعتچی فرد، امیررضا سبط احمدی، محمود سلطانی،احسان سلطانیان،اکبر سنگی، رحمان سیفی آزاد، حسن شکوهی،محمد شهبازی، یدالله شهیدی،بهنام شهیدی،محسن شیرازی، علی شیرمحمدی، ابوطالب صادق دقیقی، رضا صادقی گنجه، سید محسن طباطبایی پور، علی طلوعی، احسان ظلی پور، محمدحسین عامری پویا،مهدی عبادتی نمین، علی عبدالعلی زاده،حسن علیمردانی،الهام غفوری، محمود غلامی، مصطفی غلامی آبادان،قاسم فهیم خواه،علی اکبر قائنی نجفی، علی قوی تن، فهیمه کرمی، علیرضا کریم زاده،کامشاد کوشان،محمد علی کیایی قمی،عباس گردان،علی لدنی، مجتبی متولی، علی مجیدی،محمدرضا محمدی، مجتبی محمدی،فخرالدین مظفری، سید محمدرضا مفیدی،یوسف منصوری،حمیدرضا مهدوی کوچک سرایی، هوشنگ نورالهی،میثم نورانی،مهدی ودادی، سید محسن وزیری، سیدمحمدرضا وزیری،سید حسین هادیان فر، رضا هاشمی،آرش فهیم،مجتبی هنرمند پارسا، محمد یمینی، فضل الله یوسف پور،مقداد طرفه، منصور حیدری، مصطفی رستگاری ، برهان کرم الهی،نقی نعمتی، ساسان ابی‌زاده، شهرام مقصودی، پژمان کریمی، اصغر جلیلی، مصطفی هاشمی، فرزین عسگری، سویری مطلق، محمودی نوبر ، سیدمصطفی احمدی.

خروج از نسخه موبایل