بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (2)

چرا برخی هنرمندان پس از مهاجرت تبدیل به چهره‌های سیاسی می‌شوند؟

پاسخ به این پرسش فقط در سطح فردی خلاصه نمی‌شود؛ باید ساختار رسانه، فضای فرهنگی داخل و خارج کشور، و روانشناسی چهره‌های شناخته‌شده را در نظر گرفت. بسیاری از هنرمندانی که مهاجرت می‌کنند، با یک خلأ ناگهانی مواجه می‌شوند: فقدان مخاطب، نبود صحنه، و سکوتی که تهدید به فراموشی است. در چنین شرایطی، ورود به فضای سیاسی، به‌ویژه در قالب اپوزیسیون، یک راه نجات است؛ راهی برای بازگشت به مرکز توجه و حضور در گفت‌وگوی عمومی.

برای بسیاری از این چهره‌ها، شهرت همیشه با قدرت گره خورده است. قدرت تأثیرگذاری، قدرت دیده‌شدن، و حتی قدرت ایجاد موج. وقتی این قدرت در سرزمین مادری از دست می‌رود، بسیاری برای بازسازی آن به رویکردی کاملاً متضاد با گذشته روی می‌آورند؛ گذشته‌ای که خود بخشی از آن بودند. این چرخش، اغلب نه ناشی از کشف حقیقت، بلکه حاصل یک انتخاب استراتژیک برای بقا در فضای جدید است.

مثال بارز این روند، حمید فرخ‌نژاد است؛ کسی که زمانی در فیلم‌های پرهزینه و امنیت‌محور نظام بازی می‌کرد، با حمایت تلویزیون رسمی دیده شد و حتی در مواردی ، مواضعی هماهنگ با حاکمیت داشت. اما پس از مهاجرت، ناگهان تبدیل به یکی از بلندترین صداهای معترض و معاند شد؛ فحاشی به مسئولان نظام، موضع‌گیری تند و حتی تحقیر مخاطب داخلی که تا دیروز او را تحسین می‌کردند در ادبیات گفتاری او جا گرفت.
احسان کرمی ، مجری محبوب صدا و سیما نیز مستثنی از این ماجرا نیست ، او که با برنامه‌های زنده و جشن‌های رسمی تلویزیون برای سال‌ها یکی از نمادهای تفریح رسمی نظام بود. او نه‌ تنها از این مسیر حمایت گرفت، بلکه از محبوبیت و درآمد رسانه حکومتی برخوردار شد. اما پس از مهاجرت، با چرخشی آشکار، در صف مخالفان نظام قرار گرفت و خود را به‌عنوان هنرمندی آزادی‌خواه معرفی کرد.
و همچنین فاطمه معتمدآریا، از ستاره‌های سینمای ایران، که حتی در جشنواره‌های فجر، نقش اول زن و نماد سینمای رسمی بود. او که بارها بر سازگاری خود با فرهنگ اسلامی و نظام تأکید کرده بود، حالا در یک مصاحبه با رسانه‌های خارج‌نشین می‌گوید: «ما آتش زیر خاکستریم؛ قوانین گذشته را قبول نداریم و آن‌ها را پشت سر گذاشته‌ایم.» این نوع اظهارات برای بسیاری از مردم، نه صادقانه، بلکه بیشتر شبیه تلاشی برای “جا باز کردن” در فضای اپوزیسیون و رسانه‌های بیگانه تلقی می‌شود.

چنین چرخش‌هایی، در نبود پاسخ صادقانه، با اتهام فرصت‌طلبی و نفاق روبه‌رو می‌شود. چون هنرمندانی که زمانی با پول و تریبون این کشور ستاره شدند، حالا همان ساختار را “منفور” می‌خوانند. این رفتار به‌نوعی بازنویسی تاریخ است؛ نوعی “شست‌وشوی چهره” برای ماندن در جای جدید و چند صباحی خود را در صدر حفظ کردن.

ادامه دارد…

استاد فرهیخته، جلیل عرفان منش به دیار حق شتافت

خبر درگذشت استاد فرزانه دکتر جلیل عرفان‌منش، چون موجی از حزن و اندوه، دل‌های دوستداران فرهنگ و هنر این سرزمین را درنوردید. شیرازیِ دلباخته‌ای که عشق به امام رضا(ع) در جانش ریشه دوانده بود و اینک به آرزوی دیرین خود رسیده و در جوار حضرت احمدبن موسی(ع) آرام گرفته است.

استادی که عمری را در مسیر دانش و هنر گام نهاد، از کلاس‌های ادبیات نمایشی دانشگاه سوره شیراز،  تا مدیریت شبکه دو سیما، از پژوهش‌های عمیق تاریخی، تا نگارش فیلمنامه‌های ماندگار؛ قلمش در کتاب‌هایی چون «همگام با امام رضا(ع)» و «کوروش و بازیابی هویت ملی» به تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام جان بخشید. دستش در آثاری مانند «روز موعود» و «مسافر زمان» و… روایتگر حماسه‌ها و ایمان بود. قلبش همیشه با هنر انقلابی و متعهد می‌تپید.

پایگاه خبری سینمای خانگی، این ضایعه‌ی بزرگ را به مسئولان، هنرمندان، و سینماگران کشور به ویژه به خانواده‌ی محترم ایشان، شاگردان وفادارش و همه‌ی دلباختگان فرهنگ ناب ایرانی اسلامی تسلیت عرض می‌کند. باشد که راه پربرکتش همواره پررهرو، و یادش گرامی و روحش با اولیای الهی محشور باد.

سینمای ایران در کشاکش گیشه و رسالت فرهنگی؛ در گفتگو با ابراهیم اصغری

ابراهیم اصغری، متولد سال ۱۳۴۵، از چهره‌های پیشکسوت و تأثیرگذار صنعت سینمای ایران به شمار می‌رود. وی فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۷۵ با فیلم “مردی شبیه باران” آغاز نمود و طی بیش از دو دهه حضور مستمر در عرصه تولید سینمایی، مسئولیت‌های متعددی را در مقام مدیر تولید و تهیه‌کننده بر عهده گرفته است.

این تهیه‌کننده پرکار سینمای ایران، تخصص ویژه‌ای در تولید آثار دفاع مقدس دارد و در این زمینه آثاری ماندگار خلق کرده است. از شاخص‌ترین تولیدات اخیر وی می‌توان به فیلم‌های پرفروش و پرمخاطبی همچون “تک تیرانداز” و “شماره ده” اشاره کرد که در سه سال گذشته با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شده‌اند.

اصغری در کارنامه هنری خود تهیه‌کنندگی آثاری چون “شب هورا”، “به کبودی یاس”، “شور شیرین” و “اشنوگل” را به ثبت رسانده که هر کدام به لحاظ محتوایی و هنری، جایگاه ویژه‌ای در سینمای ایران دارند. فیلم‌های “پنجشنبه آخر” و “ماه او خوب سنگ می‌زند” نیز از دیگر تولیدات قابل توجه این تهیه‌کننده به شمار می‌روند.

وی با آثاری همچون “فیلم پنجاه و دو” و “هرت” نشان داده است که به ژانرهای مختلف سینمایی تسلط داشته و می‌تواند در هر حیطه‌ای، تولیداتی باکیفیت ارائه دهد. اصغری همواره بر این باور است که سینمای اصیل ایرانی باید در عین حفظ جذابیت‌های بصری، حامل پیام‌های انسانی و ارزش‌های ملی باشد. این فیلمساز پرتلاش با بیش از ربع قرن تجربه در عرصه تولید سینمایی، همچنان با انرژی و خلاقیت به فعالیت خود ادامه می‌دهد و بی‌شک در سال‌های آتی نیز شاهد تولیدات ارزشمند دیگری از وی خواهیم بود. رویکرد حرفه‌ای و تعهد هنری ابراهیم اصغری، او را به یکی از چهره‌های قابل اعتماد و تأثیرگذار سینمای ایران تبدیل کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای اصغری، شما قبلا در مصاحبه ­ای گفته ­اید که سینمای ایران از مسیر اصلی خود منحرف شده. اجازه دهید این نظر را به چالش بکشیم – آیا اساساً این «مسیر اصلی» که شما از آن دفاع می کنید، واقعاً وجود خارجی دارد؟ یا این که ما همیشه درگیر همین دوگانه فرهنگ-اقتصاد بوده ­ایم؟

سؤال جالبی است. ببینید، اگر به تاریخ سینمای ایران نگاه کنیم، در دهه های گذشته ما فیلم­ هایی داشتیم که هم مخاطب را جذب می ­کرد و هم حرفی برای گفتن داشت. مشکل امروز این است که…

دقیقاً! و آن سینما هم تحت حمایت های دولتی بود. آیا شما پیشنهاد می کنید بازگردیم به آن سیستم حمایتی؟ در حالی که می دانیم آن سیستم هم انتقادات خاص خود را داشت.

نه، منظورم بازگشت به گذشته نیست. بحث بر سر ایجاد تعادل است. وقتی شما در یک سال بیش از ۷۰ درصد تولیدات سینمایی را به کمدی های سطحی اختصاص می دهید، طبیعی است که…

اما این آمار را از کجا آورده اید؟ و مهم تر اینکه اگر مخاطب این فیلم ها را می پسندد، آیا این نشان دهنده نیاز واقعی جامعه نیست؟ شاید مردم دقیقاً به همین سرگرمی ساده نیاز دارند؟

اینجاست که بحث جالب می شود. آیا وظیفه سینما فقط پاسخ گویی به سلیقه موجود است یا باید سلیقه سازی هم بکند؟ وقتی رسانه ملی برخی فیلم­ها را نادیده می گیرد اما برای برخی دیگر تبلیغات گسترده می کند، داریم چه پیامی می دهیم؟

صبر کنید! بعضی فیلم­ ها برای جشنواره ها ساخته شده، بعضی فیلم ­ها با سرمایه رسانه­ ی ملی ساخته شده، و بعضی دیگر با بودجه بخش خصوصی برای مخاطب عام. چرا باید اینها را در یک سطح ببینیم؟

چون همه­ شان سینما هستند! مشکل دقیقاً همین جاست که ما داریم سینما را به سه بخش جشنواره­ای، سفارشی، و مردمی تقسیم می کنیم. در حالی که سینمای خوب، فیلمی است که هم از نظر فنی و هنری برجسته باشد و در جشنواره­ ها بدرخشد، هم حرفی عمیق و جدی داشته باشد و بتواند آن را بدون لکنت بیان کند، و هم پرفروش شد.

پس شما معتقدید مشکل از فیلمسازان است؟ چرا آنها نمی ­توانند مثل فیلم ­هایی بسازند که هم فرهنگ ­ساز باشند هم پرفروش؟

نه، مشکل ساختاری است. وقتی سیستم اکران شما به گونه ای است که فیلم­ هایی خاص شانس نمایش پیدا نمی­ کنند، وقتی نهادهای فرهنگی فقط به آمار فروش نگاه می­ کنند، طبیعی است که فیلمسازان به سمت تولیدات کم خطرتر بروند.

این حرف شما تناقض دارد. از یک طرف می­ گویید نباید به آمار فروش توجه کرد، از طرفی از فیلم پرفروش دم می­ زنید. بالاخره چه می­ خواهید؟

دارید به نکته خوبی اشاره می کنید. من با فروش مخالف نیستم، با تک بعدی شدن مخالفم. مشکل وقتی است که فروش تنها معیار می شود. باید سیستمی طراحی کنیم که هم به کیفیت هنری بها دهد هم به مخاطب.

و این سیستم آرمانی را چگونه می­ توان اجرا کرد؟ مخصوصاً در شرایط اقتصادی فعلی که تهیه کنندگان به دنبال بازگشت سرمایه هستند.

نیاز به یک انقلاب مدیریتی داریم. مثلاً سهمیه بندی سالن ها برای انواع فیلم ها، یا ایجاد صندوق حمایت از فیلم های باکیفیت؛ اصلاح سیستم داوری جشنواره ها، و آموزش مخاطب از طریق رسانه ملی…

همه این حرف ها خوب است، اما به نظر می­ رسد آرمان گرایانه و غیرواقعی است، آن هم  در شرایطی که حتی سینمای جهان هم به سمت تجاری شدن پیش می رود.

بله، اما سینمای موفق جهان تعادل را حفظ کرده. هالیوود هم تایتانیک دارد هم شوالیه تاریکی. ما چرا باید فقط به یکی از اینها بسنده کنیم؟

صحبت آخر؟

فقط این را بگویم که اگر امروز به فکر نباشیم، فردا باید هزینه بیشتری بپردازیم. سینما فقط یک صنعت نیست، یک رسانه قدرتمند فرهنگی است. فراموش کردن این مسئله، خیانت به نسل آینده است.

ممنون از این بحث صریح و چالشی. امیدوارم این گفتگوها ادامه پیدا کند.

من هم از شما متشکرم. مهم این است که درباره سینما حرف بزنیم، چون نشان می دهد برایمان مهم است.

بیژن همدرسی: مهاجرت هنرمندان؛ حق فردی یا کنش سیاسی؟ (1)

در دنیای امروز، مهاجرت حقی مسلم برای هر انسان به شمار می‌رود. انتخاب محل زندگی، شغل یا سبک زندگی از جمله حقوق طبیعی افراد است و هنرمندان نیز از این قاعده مستثنی نیستند. بسیاری از هنرمندان ایرانی، همچون دیگر اقشار جامعه، ممکن است به دلایل شخصی، شغلی یا امنیتی تصمیم به مهاجرت بگیرند و این تصمیم در ظاهر نباید محل سؤال یا قضاوت قرار گیرد.
با این حال، آنچه مسئله‌ساز می‌شود، چرخش ناگهانی و رادیکال برخی از این افراد در مواضع سیاسی و گفتاری آن‌ها پس از مهاجرت است. هنگامی که هنرمندی که سال‌ها در ساختار رسمی جمهوری اسلامی فعالیت کرده، از حمایت مالی و هنری برخوردار بوده و در پروژه‌های تبلیغاتی و حکومتی نقش‌آفرینی کرده است، ناگهان در آن سوی مرزها به چهره‌ای اپوزیسیون و معترض تبدیل می‌شود، جامعه دچار تردید می‌گردد.
آیا این تغییر موضع واقعی، ریشه‌دار و حاصل یک تحول فکری است؟ یا ترفندی برای بقا در فضای رسانه‌ای و جلب توجه مخاطب جدید محسوب می‌شود؟ اینجاست که کنش فردی رنگ سیاسی و عمومی به خود می‌گیرد. چنین چرخش‌هایی دیگر یک انتخاب شخصی ساده نیستند، بلکه به‌عنوان نوعی بازتعریف هویت و حتی فرصت‌طلبی رسانه‌ای تحلیل می‌شوند.
از منظر جامعه‌شناسی، چنین رفتارهایی اغلب نشانه‌ای از بحران اعتماد عمومی به شمار می‌رود. مخاطب ایرانی، که سابقه و نقش این چهره‌ها را در حافظه جمعی خود دارد، نمی‌تواند چرخش ناگهانی آن‌ها را به‌سادگی بپذیرد. در نگاه مردم، این‌ها همان کسانی هستند که روزی در حمایت از نظام، در فیلم‌های سفارشی و تلویزیون حکومتی نقش ایفا می‌کردند، اما امروز از همان نظام تبری می‌جویند.
برای نمونه، حمید فرخ‌نژاد که در پروژه‌های سینمایی با محتوای امنیتی یا ملی همچون «استرداد» به ایفای نقش پرداخته بود، اکنون از خارج از کشور، علیه همان سیستم موضع‌گیری می‌کند. یا فاطمه معتمدآریا، که تا پیش از این از چهره‌های اصلی سینمای رسمی ایران بود، در مصاحبه‌ای در خارج از کشور از «پایان قوانین گذشته» سخن می‌گوید؛ گفتاری که بیشتر شبیه تلاش برای بازیابی نام و موقعیت در فضای جدید است تا بیان یک موضع صادقانه.
در نتیجه، مهاجرت اگر با صداقت، سکوت و احترام به گذشته همراه باشد، قابل درک است. اما هنگامی که با تناقض، چرخش‌های نمایشی و بازنویسی گذشته همراه شود، اعتماد عمومی را به چالش می‌کشد. مخاطب امروز، نه تنها به سخنان بلکه به سوابق افراد نیز توجه می‌کند و همین امر سبب می‌شود هنرمند مهاجر، بیش از یک مهاجر، به عنوان یک کنشگر سیاسی مورد سنجش قرار گیرد…(ادامه دارد)

خسرو شکیبایی‌ها و ملاقلی‌پورها باز هم پیدا می شوند؟

مهدی بنارش، کارشناس رسانه و فیلمساز متولد ۱۳۶۳ تهران، از سیزده سالگی با الهام از پدرش وارد عرصه سینما شد. فعالیت حرفه‌ای او با تدوین آغاز شد و با کسب تجربه در پشت صحنه، به مهارت در تصویربرداری و تدوین دست یافت. از آثار شاخص او می‌توان به مستندهای اجتماعی چون «دکان‌های کاغذی»، «ساعت به وقت اتیسم» و «حماسه‌سازان» اشاره کرد. وی علاوه بر تولید محتوای تبلیغاتی و تجاری، تهیه‌کنندگی آثاری مانند «من آشغال نبودم» و «رد پا» را نیز بر عهده داشته است. بنارش در برگزاری چهار دوره جشنواره «پاک‌کن» مشارکت داشته و اخیراً به عنوان داور بخش «تجلی اراده ملی» در جشنواره فیلم فجر فعالیت کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای بنارش، شما جایی گفته­اید سینمای ایران پس از چهار دهه نتوانسته به جایگاه واقعی خود برسد. این ادعای سنگینی است. مگر نه اینکه سینمای ما در همین دوره هم در جشنواره‌های جهانی درخشیده و هم در داخل کشور مخاطبان خود را داشته است؟

ببینید، من منکر دستاوردها نیستم. اما باید پرسید: آیا این موفقیت‌ها سیستماتیک بوده یا مقطعی؟ مشکل اصلی ما این است که نتوانسته‌ایم یک اکوسیستم پایدار ایجاد کنیم. بله، گاهی الماس‌هایی داریم که می‌درخشند، اما این کافی نیست. سینمای حرفه‌ای نیاز به زنجیره‌ای از عوامل دارد که متأسفانه بسیاری از حلقه‌های این زنجیره در ایران ضعیف هستند.

به ضعف سیستماتیک اشاره کردید. دقیقاً کدام بخش‌ها را مشکل‌دار می‌دانید؟

از پایه شروع کنیم: سیستم آموزش سینمایی ما دچار نقص‌های جدی است. بسیاری از بازیگران امروز ما حتی دوره‌های حرفه‌ای بازیگری را نگذرانده‌اند. در بخش فیلمنامه‌نویسی، ما از ادبیات غنی خودمان بهره نمی‌بریم. در بخش تولید، سیستم حمایتی ناپایدار است. و در بخش پخش، توزیع ناعادلانه داریم.

برخی معتقدند محدودیت‌ها و ممیزی‌ها عامل اصلی این مشکلات است. شما موافقید؟

نه به این سادگی‌ها. ممیزی بخشی از مشکل است، اما همه آن نیست. به نظر من بزرگ‌ترین مشکل ما “فرهنگ سینمایی” است. ما هنوز به سینما به عنوان یک صنعت جدی نگاه نمی‌کنیم. تهیه‌کنندگان ما ریسک‌پذیر نیستند. مدیران ما برنامه‌ریزی بلندمدت ندارند. مخاطبان ما به دلیل شرایط موجود انتظارات پایینی دارند.

پس راه حل شما چیست؟ چگونه می‌توان این چرخه معیوب را شکست؟

اولاً باید از پایه شروع کنیم: آموزش حرفه‌ای در تمام رشته‌های سینمایی. ثانیاً نیاز به یک سیستم حمایتی شفاف و غیرسلیقه‌ای داریم. ثالثاً باید به مخاطب احترام بگذاریم و ذائقه‌اش را دست کم نگیریم. و مهم‌تر از همه، باید بین تمام اجزای این صنعت – از فیلمساز تا نمایش‌دهنده – هماهنگی ایجاد کنیم.

آیا شما به آینده سینمای ایران امیدوارید؟

اگر بخواهیم صادق باشیم، در کوتاه‌مدت خیر. اما اگر اصلاحات ساختاری را شروع کنیم، در بلندمدت قطعاً بله. ما استعدادهای درخشانی داریم که اگر در مسیر درست هدایت شوند، می‌توانند معجزه کنند. اما این “اگر” بزرگ است…

سپاسگزارم از این گفتگوی صریح و سازنده.

من هم از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگوها گامی هرچند کوچک در جهت بهبود باشد.

سینما در محاصره اندیشه‌های سطحی؛ بازگشت به شکوه؟

محمدرضا محمدی، چهره‌ای تکرارنشدنی در عرصه فرهنگ و هنر ایران، با بیش از چهار دهه فعالیت خستگی‌ناپذیر، تاروپود مدیریت فرهنگی و برنامه‌سازی رسانه‌ای را با ظرافتی بی‌نظیر درهم تنیده است. این استاد پیشکسوت که تحصیلات خود را در مقطع دکترای مدیریت فرهنگی و دوره‌های عالی رسانه به سرانجام رسانده، نه تنها به عنوان رئیس هیئت مدیره مؤسسه فرهنگی «تصویر آفتاب شرق» نقش آفرینی کرده، بلکه با خلق آثاری ماندگار مانند مجموعه مستندهای فاخر و برنامه‌های تلویزیونی پرمایه، میراثی گرانبها از خود به جای گذاشته است. نقش بی‌بدیل او در طراحی نظام رسانه‌ای مترو تهران، که تلفیقی هوشمندانه از مدیریت محتوای محیطی با اصالت‌های فرهنگی است، گواهی بر عمق نگاه راهبردی این مدیر فرهنگ‌ساز است. برگ‌های زرین افتخارات او، از جمله دریافت عنوان «هنرمند برتر» و «مدیرخلاق سال»، تنها بخشی از داستان پرافتخار زندگی حرفه‌ای این شخصیت برجسته است که همچنان به عنوان مشاوری ارشد در شوراهای تخصصی فرهنگ و هنر، چراغ‌دان خرد و تجربه‌اش را در خدمت اعتلای فرهنگ ایرانی-اسلامی نگاه داشته است. محمدی، این معمار فرهنگ و رسانه، نه تنها گذشته‌ای درخشان، که آینده‌ای روشن برای برنامه‌سازی هوشمندانه ترسیم کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

سینمای خانگی: سلام و عرض ادب خدمت شما آقای محمدی عزیز. امیدوارم سلامت و سربلند باشید. امروز می­خواهیم درباره وضعیت سینمای ایران گفتگو کنیم. به نظر می­رسد سینمای ما درگیر محدودیت ­های فکری خاصی است که گاهی با ارزش های دینی و هنری در تضاد است. تحلیل شما از این شرایط چیست؟ 

آقای محمدی: سلام و عرض ارادت. متأسفانه ما در فضایی محصور شده ­ایم که برخی جریان ­های فکری به ارزش های دینی و هنری تنه میزنند و دچار مغلطه شده ­ایم. این فضا، شأن مردم و نظام ما نیست. برخی آثار صرفاً به گیشه تکیه کرده ­اند، بدون ریشه­ های فکری، و در مواردی هم آثار قابل قبولی می ­بینیم، اما سینمای متفکر و حرفه ای که شایسته بزرگان ماست، عملاً به مخاطب عرضه نمی­ شود. 

سینمای خانگی: این مشکل فقط به سینما محدود نیست، بلکه در رسانه­ های دیگر مثل صداوسیما و پلتفرم­ های دیجیتال هم دیده می شود. به نظر شما چرا کنترل محتوایی در این فضاها ضعیف است؟ 

آقای محمدی: متأسفانه در برخی آثار، به ویژه در پلتفرم هایی مثل «نماوا» یا «فیلیمو»، گویا هیچ کنترلی وجود ندارد. مقایسه کنید با دهه ۶۰ که با وجود التهابات جنگ و انقلاب، فضای معنوی حاکم بود و آثار ارزشمندی تولید شد. امروز اما نه تنها از فضای بین­ المللی استفاده نکرده­ایم، بلکه بعضاً به سمت ارزش های مغایر با مبانی خود غلتیده ­ایم. حتی خانواده ­های مذهبی هم به سمت شبکه ­های ماهوارهای مثل «جم» گرایش پیدا کرده ­اند.

سینمای خانگی: به نظر شما مدیریت فرهنگی کشور چقدر در این وضعیت مقصر است؟ آیا وزارت ارشاد و سازمان سینمایی و ساترا موفق عمل کرده ­اند؟ 

آقای محمدی: مسئولان ما به اندازه شأن نظام و دین موفق نبوده­ اند. هر وزیر یا مدیر جدیدی که آمده، تنها تعدادی آثار تولید کرده، اما جریان سازیِ درستی اتفاق نیفتاده. ما هنوز نتوانسته­ ایم فیلم­ هایی بسازیم که مخاطب انبوه جهانی را جذب کند. صنعت سینمای ما نه بهره اقتصادی دارد، نه فرهنگی. این روند مردم را از سینمای داخلی دور کرده و به سمت تولیدات بیگانه سوق داده است.

سینمای خانگی: راه­ حل شما برای خروج از این بحران چیست؟ چگونه می ­توانیم سینمایی فاخر و اثرگذار داشته باشیم؟

آقای محمدی: باید به یک «مانیفست مشترک» برسیم؛ بر مبنای عرف ایرانی و مبانی دینی، اما نه به شکل قشری و کم­ محتوا. اندیشه­ های بزرگ و تفکر عمیق باید پایه تولیدات ما باشد. متأسفانه حتی بین صنوف سینمایی هم تفرقه وجود دارد و حاکمیت نتوانسته همدلی ایجاد کند. این فضا بسیار نگران­ کننده است.

سینمای خانگی: خیلی ممنونم. اگر نکته پایانی دارید، بفرمایید.

آقای محمدی: در همین حد بضاعت خودم عرض کردم. امیدوارم مفید بوده باشد. اگر صلاح دیدید منتشر شود، اگر نه، اصلاحش بفرمایید. انشاءالله که بتوانیم با تدبیر صحیح، سینمایی درخورِ مردم و انقلاب بسازیم. 

سینمای خانگی: بسیار متشکرم از وقتی که در اختیار پایگاه خبری سینمای خانگی گذاشتید.

نقد بی‌پروا به سینمای ایران: اقتصاد بیمار به جان هنر افتاده است

بیژن همدرسی، چهره نام ­آشنای عرصه فرهنگ و هنر ایران، مسیر حرفه­ ای پرباری را از سال ۱۳۶۷ با بازی در فیلم سینمایی «روزنه» ساخته جمال شورجه آغاز کرد و به تدریج با حضوری پررنگ در عرصه ­های مختلف هنری، از بازیگری تا  نویسندگی و مستندسازی ، به هنرمندی جامع ­الاطراف تبدیل شد. این مدیر تحصیلکرده که در طول سه دهه فعالیت مستمر هنری، آثاری ماندگار در ژانرهای مختلف خلق کرده است، هم در قامت نویسنده  فیلم­ های سینمایی چون «مروارید سیاه» و سریال های تلویزیونی مانند «ضلع ششم» و «داستان های خدا» درخشیده و هم در جایگاه مستندساز متعهد، مسئولیت ساخت ۳۰ اثر مستند در حوزه های اجتماعی، سیاسی، علمی و پزشکی را بر عهده داشته است. بیژن همدرسی که فعالیت هنری خود را از پایین­ ترین پله ­های صنعت سینما آغاز کرد و به ترتیب تجربه دستیاری کارگردانی، برنامه ­ریزی تولید و تهیه­ کنندگی برنامه­ های تلویزیونی را کسب نمود، امروز به عنوان تحلیلگری صاحبنظر در عرصه­ های اجتماعی و هنری نیز شناخته می شود. مسیر تکاملی این هنرمند خستگی­ ناپذیر، از بازیگری تا کارگردانی و نویسندگی، گواهی بر عمق نگاه و وسعت دید او در عرصه هنرهای نمایشی است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی­ اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

سینمای خانگی: آقای همدرسی، شما معتقدید سینمای ایران امروز گرفتار کم‌رمقی، تکرار و فقدان اصالت شده است. این در حالی است که دهه 60 را نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران می‌دانید. آیا این مقایسه منصفانه است؟ مگر نه اینکه شرایط آن دوره کاملاً استثنایی بود؟

بیژن همدرسی: ببینید، دقیقاً همین تفاوت جالب توجه است. دهه 1360 با وجود تمام محدودیت‌های ناشی از جنگ تحمیلی، شرایط دشوار اقتصادی و فضای فرهنگی خاص، شاهد خلق آثاری مانند «دونده» امیر نادری، «باشو، غریبه کوچک» بهرام بیضایی و «خانه دوست کجاست؟» عباس کیارستمی بود. سینما در آن دوره نه به عنوان ابزار سرگرمی صرف، بلکه به مثابه رسانه‌ای متعهد و اندیشه‌ورز قد علم کرد.

سینمای خانگی: اما به سینمای دفاع مقدس هم اشاره کرده‌اید که در همان دوره متولد شد. آیا امروز چنین سینمایی وجود ندارد؟

بیژن همدرسی: متأسفانه سینمای دفاع مقدس امروز دچار تکرار مضامین و کلیشه‌ها شده است. در آن دوره آثاری مانند «بلمی به سوی ساحل» رسول ملاقلی‌پور یا «دیده‌بان» و «مهاجر» ابراهیم حاتمی‌کیا با وجود محدودیت‌های فنی و بودجه‌ای، سرشار از احساس، معنا و قهرمانانی بودند که از دل مردم برخاسته بودند. امروز اما این عمق را کمتر می‌بینیم.

سینمای خانگی: شما دهه 70 را دوران بلوغ و شکوفایی سینمای ایران خوانده‌اید. چه عواملی این تحول را ایجاد کرد؟

بیژن همدرسی: در دهه 1370 با گشایش نسبی فضای فرهنگی، شاهد جسارت بیشتری در پرداختن به موضوعات متنوع بودیم. فیلم‌هایی مانند «از کرخه تا راین» و «آژانس شیشه‌ای» ابراهیم حاتمی‌کیا، «زیر نور ماه» سیدرضا میرکریمی و «طعم گیلاس» عباس کیارستمی نمونه‌های درخشان این دوره هستند. سینمای دفاع مقدس نیز در این دهه با آثاری چون «حمله به اچ-3» و «سفر به چزابه» به کار خود ادامه داد.

سینمای خانگی: پس چه شد که از دهه 80 به بعد شاهد افول بودیم؟ شما به «جشنواره‌زدگی» اشاره کرده‌اید.

بیژن همدرسی: دقیقاً. از دهه 1380 به بعد، پررنگ شدن تب جشنواره‌های خارجی، فشارهای اقتصادی گیشه و ظهور نوعی سانسور غیررسمی، باعث فاصله گرفتن سینما از دغدغه‌های واقعی مردم شد. هرچند آثاری مانند «چهارشنبه‌سوری» و «درباره الی…» اصغر فرهادی توانستند توجه را جلب کنند، اما جریان غالب به سمت تکرار فرمول‌های موفق گذشته رفت.

سینمای خانگی: و دهه 90؟ به نظر شما ظهور پلتفرم­های نمایش خانگی چه تأثیری داشت؟

بیژن همدرسی: (با لبخند) متأسفانه نتوانستیم آنطور که باید نقش مثبتی ایفا کنیم. به جای بستری برای نوآوری، به بازاری برای بازتولید خشونت و اغواگری‌های بی‌محتوا تبدیل شدیم. سریال‌هایی با محوریت «ضدقهرمان»‌های سطحی که با نمایش سیگار، سلاح و بحران‌های جعلی، ذائقه مخاطب را تخریب کردند. در کنار این، سینمای زیرزمینی هم که هدفش فقط حضور در جشنواره‌های خارجی بود، به جای ارتباط با جامعه ایرانی، به اعتراض صرف بسنده کرد.

سینمای خانگی: شما از «غیبت قهرمان» و «فراموشی مخاطب کودک» به عنوان مشکلات بزرگ یاد کرده‌اید. اینها چقدر مهم هستند؟

بیژن همدرسی: بسیار حیاتی! ما دیگر شخصیت‌هایی مانند قاسم در «آژانس شیشه‌ای» یا مهدی نریمان در «پرواز در شب» را نمی‌بینیم. از طرفی، سینمای کودک که روزگاری با آثاری مانند «شهر موش‌ها» و «کلاه قرمزی» نسل‌ها را پرورش داد، امروز به حاشیه رفته است. این یعنی حذف ابزار کلیدی آموزش فرهنگی و اخلاقی.

سینمای خانگی: ریشه اصلی این مشکلات را در چه می‌بینید؟

بیژن همدرسی: اقتصاد بیمار و ترس از شکست. فیلم‌سازان امروز به سود کم‌ریسک و تولید آثار مشابه عادت کرده‌اند. حتی تکرار موضوعات بی‌ارزش هم به دلیل تضمین مخاطب، سودآور شده است. این چرخه‌ای معیوب از تولید «هیچ» است.

سینمای خانگی: راه حل شما چیست؟ چگونه می‌توان به سینمای اصیل بازگشت؟

بیژن همدرسی: نیازمند بازگشت به ایمان هستیم؛ ایمان به قدرت روایت، به خلق قهرمانان باورپذیر، و به ارزش‌های انسانی. باید از سودهای کوتاه‌مدت به سرمایه‌گذاری بلندمدت فرهنگی روی آوریم. سینمای ایران تنها زمانی جایگاه واقعی خود را بازیابی می‌کند که بار دیگر «جهان را باور کند» و «جهان را روایت کند».

سینمای خانگی: سپاسگزارم از این گفت‌وگوی صریح و پرمحتوا. آقای همدرسی، از وقتی که در اختیار ما گذاشتید صمیمانه سپاسگزاریم. این گفتگوی عمیق و دغدغه­مندانه قطعاً برای همه علاقمندان به سینمای ایران ارزشمند خواهد بود.

بیژن همدرسی: من هم از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگو بتواند گامی هرچند کوچک در جهت احیای سینمای بااصالت و مردمی ایران باشد. به قول قدیمی‌ها، “سینما آیینه جامعه است” و ما باید این آیینه را پاک نگه داریم.

سینمای خانگی: قطعاً چنین خواهد شد. برای شما آرزوی موفقیت داریم و امیدواریم بازهم میزبان تحلیل‌های ژرف شما درباره سینمای ایران باشیم.

سینماگران ایده های خود را به جشنواره مقاومت بدهند

به گزارش پایگاه خبری خانگی به نقل از کمیته روابط عمومی هجدهمین جشنواره‌ بین‌المللی‌ فیلم مقاومت؛ سید محمد حسینی مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس با اعلام این خبر گفت: برای اولین بار انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بنیاد فرهنگی روایت فتح در جشنواره بین المللی فیلم مقاومت فضایی را برای تعامل حداکثری و نزدیک تر کردن بلاواسطه سینماگران جوان و تولیدکنندگان مطرح سینمای ایران جهت تولید آثار سینمایی فراهم خواهد کرد.

وی افزود: یکی از رسالت ها و وظایف این انجمن کشف استعدادها و ظرفیت های بالقوه و نهفته در سراسر کشور است که جشنواره بین المللی فیلم مقاومت می تواند بستر و محل مناسبی برای نزدیک تر کردن فضای تعاملی جهت تولیدات سینمایی نسل جدید به شیوه ارائه ایده و طرح باشد.

عضو شورای سیاست گذاری هجدهمین جشنواره بین المللی فیلم. مقاومت تصریح کرد: این شیوه ارائه ایده و طرح در سینمای جهان به نام pitching جا افتاده است و کمپانی های مطرح تولیدات سینمای جهان از این روش برای خرید امتیاز طرح ها و ایده های سینماگرانی که در ارتباط گیری با این کمپانی ها و مراکز کلان تولید،دچار مشکل هستند بهره می برند.

فارابی در نمایشگاه کتاب تهران حاضر شد

غرفه انتشارات بنیاد سینمایی فارابی در روزهای برگزاری سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران با اختصاص تخفیف‌ و تسهیلات ویژه و همچنین فروش آثار به صورت حضوری و مجازی میزبان اهالی سینما، اساتید، دانشجویان، پژوهشگران و عموم علاقمندان هنر هفتم است.

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی؛ انتشارات فارابی همزمان با سی و ششمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران به روال سال‌های گذشته با حضور در نمایشگاه تمامی آثار  خود را با تخفیف 20 درصدی تا آخرین روز نمایشگاه  عرضه می‌کند. فارابی امسال نیز علاوه بر غرفه «حضوری»، به صورت «مجازی» نیز در نمایشگاه کتاب حضور دارد و علاقه‌مندان می‌توانند با مراجعه به سامانه مجازی خرید کتاب نمایشگاه به نشانی https://book.icfi.ir به صورت مجازی از این انتشارات خرید نمایند.

بازدیدکنندگان نمایشگاه هم می توانند با مراجعه به غرفه انتشارات بنیاد سینمایی فارابی در بخش ناشران عمومی، سالن شبستان، راهروی 26 و غرفه 3 به صورت حضوری عناوین مورد نیاز خود را خریداری کنند.

بنیاد فارابی در نمایشگاه سی و ششم کتاب تهران 52 عنوان کتاب و فصلنامه پرفروش و پرمراجعه خود را نیز مجددا به چاپ رسانده و ارائه کرده است.

از جمله آثاری که در اختیار علاقه‌مندان قرار می‌گیرد می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

کتاب‌های «فیلمنامه‌نویسی در قرن 21» لیندا آرنسون، «نیمه تاریک نابغه: زندگی نامه آلفرد هیچکاک» دونالد اسپوتو، «در مسیر فیلمسازی» الکساندر مکندریک، «نما به نما جلد ۱ و ۲» نوشته استیون دی کاتز، «اصول اساسی کارگردانی سینما، پیش از فیلم‌برداری فیلم خود را ببینید» نوشته نیکلاس تی پروفرس، «روایت در فیلم داستانی جلد ۱ و 2» نوشته دیوید بردول، «فرهنگ فیلمنامه، واژگان و اصطلاحات تخصصی برای فیلمنامه‌نویسان» به قلم محمد گذرآبادی، «چگونه مشکلات فیلمنامه‌مان را حل کنیم؟» اثر سید فیلد، «فیلمنامه‌نویسی پیشرفته» اثر لیندا سیگر، «چگونگی درک فیلم» جیمز موناکو، «در فاصله‌ی دو صحنه: هنر تمهیدات انتقالی (آن‌چه فیلمنامه‌نویسان، کارگردانان و تدوینگران باید درباره‌ی تمهیدات انتقالی در سینما بدانند)» نوشته جفری مایکل بیز، «چگونه از هر چیزی فیلم‌نامه اقتباس کنیم؟» به قلم ریچارد کریوولن، «دانستنی‌های نجات‌بخش انیمیشن» نوشته ریچارد ویلیامز، «جعبه‌ابزاری برای فیلم‌ساز: چگونه با بودجه‌ی اندک فیلمی حرفه‌ای بسازیم؟» اثر جیسن جی توماریک، «مدیریت تولید فیلم» باستین کلو، «بازاندیشی مباحث رمان و فیلم» نوشته کامیلا الیوت، «مبانی زیبایی‌شناختی سینمای اسلامی» و «اخلاق و درام» نوشته نصرت‌الله تابش، «مطالعات دینی فیلم» سیدحمید میرخندان، فیلمنامه‌‌های «رهایی از شاوشنگ» فرانک دارابونت، «مخمصه» مایکل مان، «یادآوری»: بر اساس داستانی کوتاه به قلم جاناتان نولان کریستوفر نولان، «قصه‌گویی تصویری و روایت بصری» نوشته ویل آیزنر، «هنر در حرکت زیباشناسی انیمیشن» اثر مارین فرنیس، «تهیه‌کنندگی و کارگردانی فیلم کوتاه و ویدیو» نوشته پیتر دبلیو ریا. کی ایروینگ، «راهنمای فیلم‌برداران» به قلم راب هامل، «جست‌وجوی نگره‌های دینی در ارباب حلقه‌ها» نوشته کرت برونر، جیم ویر، «داستان‌گویی در سینما و تلویزیون» نوشته کریستین تامسون، «کتاب جامع ویدیو: شناخت و آموزش ابزار، فنون و زیبا‌شناسی تصویر» نوشته دیوید چشایر، «پیش درآمدی بر فیلم»، «کارگردانی داستان» و «سینمای وودی آلن»، «جایزه اسکار»، «جشنواره کن»، حکمرانی و سیاست‌گذاری سینما در آمریکا، انگلستان، ترکیه و چین.

سی ‌و ششمین دوره نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران از ۱۷ تا ۲۷ اردیبهشت با شعار «برای ایران بخوانیم» در محل مصلی امام خمینی (ره) برگزار می‌شود.

داوران نخستین جشنواره ملی عکس «خانواده ایرانی»

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، «حمید جبلی» بازیگر، فیلمساز و عکاس، «سیف‌اله صمدیان» عکاس و فیلمساز و «مهدی آشنا» عکاس، آثار نخستین جشنواره ملی عکس «خانواده ایرانی» را داوری می‌کنند.

این رویداد با هدف پاسداشت ارزش‌های فرهنگی، اجتماعی و تاریخی نهاد خانواده در ایران‌ توسط آژانس عکس انجمن سینمای جوانان ایران با همکاری معاونت امور زنان و خانواده ریاست‌جمهوری، برگزار می‌شود و با محوریت موضوع «خانواده و ارزش‌های خانواده ایرانی» و با نگاهی مستند به ابعاد مختلف زندگی خانوادگی، در پی شناسایی و نمایش جلوه‌هایی از همبستگی، تاب‌آوری، آیین‌ها، هنر و حضور خانواده‌ها در بستر تحولات اجتماعی امروز است. 

بر این اساس، تمامی عکاسان کشور، با هر سطح از تجربه و حتی با استفاده از تلفن همراه، می‌توانند آثار خود را برای شرکت در این رویداد فرهنگی ارسال کنند.

متن فراخوان این جشنواره در سایت انجمن سینمای جوانان ایران به نشانی www.iycs.ir قابل دسترسی است.

نخستین «جشنواره ملی عکس خانواده ایرانی» به صورت انحصاری و از ۲۴ تا ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ در «خانه رویداد» هتل پارسیان استقلال تهران برگزار  خواهد شد.

خروج از نسخه موبایل