رسانه سینمای خانگی- زندگی سلحشور خواندنی شد

کتاب «سلحشور؛ روایت یک هنرمند جهانی» زندگی و خاطرات مرحوم فرج الله سلحشور به کوشش معین عارفی منتشر شد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، کتاب «سلحشور؛ روایت یک هنرمند جهانی»؛ زندگی و خاطرات مرحوم فرج‌الله سلحشور بازیگر، نویسنده و کارگردان مطرح سینما و تلویزیون را در پنج فصل «خاطرات» شامل دو بخش «هنرمند جهانی» و «سریال یوسف پیامبر»، «به روایت رهبری»، «از نگاه دیگران»، «یادداشت‌ها» و «فیلم‌شناسی» به انضمام سال‌شمار زندگی و تصاویر روایت کرده است.

«ایوب پیامبر»، «مردان آنجلس» و «یوسف پیامبر» از جمله آثار سلحشور هستند که علاوه بر استقبال و پخش چندباره در ایران، در برخی کشورهای دیگر هم پخش و مورد استقبال قرار گرفتند.

سلحشور سال ۱۳۳۱ در قزوین به دنیا آمد. او سال ۱۳۶۱ با بازی در فیلم سینمایی «توبه نصوح» وارد سینما شد و دو سال بعد در «گورکن» علاوه بر بازیگری به چهره‌پردازی نیز پرداخت و سال ۱۳۶۵، در فیلم «پرواز در شب» ساخته رسول ملاقلی‌پور نیز به ایفای نقش پرداخت.

سلحشور سال ۱۳۶۷ علاوه بر بازیگری در مقام تهیه‌کنندگی «انسان و اسلحه» ساخته مجتبی راعی حضور یافت. وی سال ۱۳۷۲، فیلم «ایوب پیامبر» را با نقش آفرینی، نویسندگی و کارگردانی خودش ساخت و رسماً وارد فضای فیلمسازی شد.

سلحشور که در سال‌های بعد کوشیده بود داستان‌های قرآنی را به مجموعه‌های تلویزیونی تبدیل کند در سال ۱۳۷۶، مجموعه تلویزیونی «مردان آنجلس» را ساخت و ۱۰ سال بعد سال ۱۳۸۶ مجموعه تلویزیونی «یوسف پیامبر» را نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی کرد.

این هنرمند پس از چند ماه تحمل سرطان ریه، شنبه- هشتم اسفند ۱۳۹۴، در تهران درگذشت و در امامزاده سید جعفر باغ فیض تهران دفن شد. رهبر معظم انقلاب در پیام تسلیتی او را مایه آبرو و اعتبار هنر سینمای ایران در چشم ملت‌های دیگر کشورها دانست.

در ادامه بخش‌هایی از کتاب را می‌خوانیم: «وقتی مردم بخواهند عبادت بکنند چه کار می‌کنند، وضو می‌گیرند. وقتی بخواهند عبادت بکنند حتماً باید پاک باشند، لباسشان پاک باشد، خودشان پاک باشند، وضو داشته باشند؛ این رسم عبادت است. این قانون عبادت است و نوشتن متونی مثل اصحاب کهف و یوسف(ع) و موسی(ع) در حقیقت برای بنده عبادت است.»

«روزی به آیت‌الله حائری شیرازی گفتم که ما به اینجا رسیده‌ایم که فیلم‌هایمان را از قصه‌های واقعی بسازیم. او در جواب گفت می‌دانی تفاوت قصه‌های واقعی و غیرواقعی چقدر است؟ گفت به اندازه تفاوت خدا تا بشر! سینمای ما پُر از قصه‌های غیرواقعی است اما ما باید به دنبال قصه‌های واقعی برویم.»

«وزیران فرهنگ تاجیکستان، عراق و لبنان گفته‌اند شما به بمب اتمی نیاز ندارید، بلکه بمب شما سریال یوسف(ع) و آثار فرهنگی شماست.»

کتاب «سلحشور؛ روایت یک هنرمند جهانی» زندگی و خاطرات مرحوم فرج الله سلحشور که گردآوری و تدوین آن برعهده معین عارفی بوده، در ۲۲۴ صفحه، قطع رقعی و شمارگان یکهزار جلد توسط انتشارات راه یار منتشر شده است.

رسانه سینمای خانگی- نوشته‌ای برای محبوب‌ترین گانگستر سینما

 «آل کاپون» در بین گانگسترهای آمریکایی از جمله جان دلینجر، فرانک کاستلو و لوکی لوچیانو بخت بلندتری در سینما دارد زیرا فیلم‌های متعددی در مورد او ساخته شده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «آلفونسه گابریل کاپون» معروف به آل کاپون یکی از مشهورترین جنایتکاران تاریخ است و نام او چنان در فرهنگ عمومی به عنوان نمادی از افراد «قانون گریز» جا افتاده که بسیاری از مردم جهان اگر شناختی از شخصیت و ماجرای او نداشته باشند، حتما اسم او را بارها شنیده اند و به زبان آورده اند.

آل کاپون با تبار ایتالیایی، ۱۷ ژانویه (۲۷ دی) سال ۱۸۹۹ در شهر نیویورک متولد شد و در جوانی به خاطر زخمی که در نتیجه دعوا و زد و خورد بر صورت او ایجاد شد، لقب «صورت زخمی» گرفت.

وی پس از مهاجرت به شیکاگو و جذب در گروه های گانگستری، به سرعت پیشرفت کرد و ریاست بزرگترین باند مخوف قاچاق مشروبات الکی را در آمریکا بدست گرفت؛ نکته جالب اینکه پلیس برای بازداشت آل کاپون هیچ مدرکی برای اعمال خلاق وی نداشت و در نهایت به جرم فرار از مالیات وی را دستگیر و به ۱۱ سال حبس در زندان آلکاتراز محکوم کرد.

آل کاپون مدتی پس از آزادی از زندان در حالیکه از بیماری های روانی و جسمی رنج می برد در ۴۷ سالگی در ویلای شخصی خود در فلوریدا درگذشت.

شخصیت آل کاپون و فراز و فرودهای زندگی وی آنقدر جذاب است که تعدادی فیلم با الهام از زندگی او و تعدادی دیگر با موضوع زندگینامه (بیوگرافی) این جنایتکار ساخته شد و جالب تر اینکه، فیلم های «سزار کوچک»، «دشمن مردم» (۱۹۳۱) و «صورت زخمی» (۱۹۳۲) در زمان حیات آل کاپون ساخته شده است.


«سزار کوچک» با فیلمنامه ای به همین عنوان نوشته دابلیو.آر.برنت و محصول سال ۱۹۳۱ میلادی به کارگردانی مروین لیروی نخستین فیلمی است که با اقتباس از زندگی آل کاپون ساخته شد.

در این فیلم ۷۹ دقیقه ای، «ادوارد جی.رابینسون» در مهمترین اثر سینمایی خود در نقش «ریکو» و ملقب به «سزار کوچک» ظاهر شد که با جاه طلبی، پله های ترقی را در باند جنایتکاران طی می کند و ریاست فعالیت های غیرقانونی و قاچاق را در اختیار می گیرد اما در نهایت قربانی جاه طلبی خود می شود.


ویلیام ولمن نیز سال ۱۹۳۱ فیلم سینمایی «دشمن مردم» یکی دیگر از بهترین فیلم های گانگستری را ساخت.

این فیلم با اقتباس از رمانی نوشته دو خبرنگار در شیکاگو که شاهد رقابت‌های آل کاپون و سایر دسته‌های تبهکار بودند، ساخته شد.

«دشمن مردم» داستان دو نوجوان را تعریف می کند که پس از سالها خلافکاری به ثروت فراوانی می رسند اما در جدال با یکدیگر دچار سرنوشتی مرگباری می شوند. در این فیلم نقش اصلی به «جیمز کاگنی» واگذار شد.


فیلم «صورت زخمی» محصول ۱۹۳۲ ساخته هاوارد هاکس نیز یکی دیگر از آثار سینمایی درخشان گانگستری است.

بن هکت فیلمنامه «صورت‌ زخمی» را بر اساس رمان «آرمیتاژ تریل» ملهم از زندگی آل کاپون به نگارش در آورد.

«پل مونی» در «صورت زخمی» نقش مهاجری ایتالیایی به نام «آنتونیو(تونی) کامونتی» را ایفا می کند که در دنیای خشن باندهای خلافکار شیکاگو رشد می کند و در نهایت به جای رئیس خود می نشیند.

در این فیلم نمایش صحنه «کشتار روز ولنتاین» و نیز زخمی روی گونه تونی کامونتی، پرده از رابطه مضمونی این فیلم با زندگی آل کاپون بر می دارد.

همین ارجاعات، شایعاتی برای فیلم رقم زد مبنی بر اینکه آل کاپون «صورت زخمی» را دوست دارد و او نسخه‌ای از آن را تهیه کرده است.

صحنه های خشن، برای فیلم «صورت زخمی» مشکل ایجاد کرد و در نهایت با جرح و تعدیل و بازسازی برخی پلان ها به اکران رسید.

فیلم «صورت زخمی» به عنوان یکی از مهمترین فیلم‌های گانگستری که تاثیر زیادی بر این ژانر گذاشته شناخته می شود و سال ۱۹۹۴ کتابخانه کنگره «صورت‌ زخمی» را به فهرست ملی ثبت فیلم افزود و سال ۲۰۰۸ انستیتوی فیلم آمریکا این فیلم را رده ششمین فیلم برتر گانگستری معرفی کرد.

برایان دی پالما سال ۱۹۸۳ فیلمی با همین نام و مضمون با بازی آل پاچینو در نقش «تونی مونتانا» ساخت.


سال ۱۹۵۰ ریچارد ویلسون نخستین فیلم زندگینامه ای آل کاپون را به نام «آل کاپون» ساخت اما سال ۱۹۵۹ به نمایش در آمد.

ویسلون در این اثر سینمایی گانگستری، فرایند رشد آل کاپون در باند تبهکاران، جدال وی با رقبا، کشتار روز ولنتاین و دستگیری آل کاپون و انتقال وی به زندان الکتراز و در نهایت مرگ وی را نشان می دهد.

«رد استایگر» در این فیلم در نقش آل کاپون ظاهر شد.


۱۴ فوریه (روز ولنتاین) سال ۱۹۲۹ با طرح و نقشه آل کاپون و توسط افراد وی، اتفاقی رخ داد که «کشتار روز ولنتاین» نام گرفت. در این روز چهار نفر از اعضای گروه آل کاپون در حالیکه دو نفر از آنها لباس پلیس بر تن داشتند وارد یک گاراژ متعلق به گروه رقیب شدند و هفت نفر اعضای این گروه را با مسلسل به رگبار بستند و کشتند.

راجر کورمن سال ۱۹۶۷ با دستمایه قرار دادن این ماجرا، فیلم سینمایی «کشتار روز ولنتاین» را ساخت و «جیسون روباردز» با ایفای نقش آل کاپون در کنار جرج سیگال، رالف میکر، جک نیکلسون و بروس درن ظاهر شد.

«کاپون» عنوان دیگر فیلم زندگینامه ای ساخته استیو کارور است که سال ۱۹۷۵ ساخته شد. این فیلم نیز نگاهی به زندگی آل کاپون انداخته و «بن گازارا» نقش آل کاپون را بازی می کند.

برایان دی پالما که سال ۱۹۸۳ فیلم دیدنی «صورت زخمی» با بازی آل پاچینو و با گرته برداری از زندگی آل کاپون ساخته بود، سال ۱۹۸۷ فیلم تحسین شده «تسخیرناپذیران» را به نمایش در آورد.

دی پالما در «تسخیرناپذیران» روایتی از گروه چهار نفره فساد ناپذیر پلیس به ریاست «الیوت نس» ارائه می دهد که دست آنها به رشوه های آل کاپون آلوده نشده است.

فیلمنامه قوی، فیلمبرداری تماشایی، موسیقی زیبا و صحنه های اکشن بی نظیر، «تسخیرناپذیران» را از دیدگاه بسیاری از منتقدان به یکی از شاهکارهای دهه ۸۰ میلادی تبدیل کرد.

در این فیلم کوین کاستنر نقش الیوت نس و «رابرت دنیرو» نیز نقش آل کاپون را ایفا کرد.

الیوت نس مامور فدرال بود و اعضای گروه وی مهمترین نقش را در دستگیری آل کاپون به جرم فرار مالیاتی داشتند.

کوین کاستنر پس از «تسخیرناپذیران» به محبوبیت بی نظیری دست یافت و شون کانری برای بازی در این فیلم جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد را گرفت و اندی گارسیا نیز از گمنامی در آمد.

گرچه شون کانری اسکار را گرفت اما بازی رابرت دنیرو در نقش آل کاپون عالی از آب در آمده است.

انیو موریکونه نیز با ساخت موسیقی «تسخیرناپذیران» نامزد جایزه اسکار بهترین موسیقی متن شد. این فیلم همچنین دو نامزدی دیگر اسکار را برای بهترین طراحی صحنه و طراحی لباس در پی داشت.

«تسخیرناپذیران» افزون بر جلب نظر منتقدان، با استقبال مردم روبرو شد و به فروشی ۷۶ میلیون دلاری دست یافت در حالیکه مجموعه هزینه ساخت ۲۰ میلیون دلار بود.


آل کاپون سال ۱۹۳۱ به جرم فرار مالیاتی دستگیر و به ۱۱ سال زندان محکوم شد. وی پس از مدتی اقامت در زندان آتلانتا، به زندان مخوف الکاتراز انتقال یافت.

وی ۱۶ نوامبر سال ۱۹۳۹ از زندان آزاد شد سرانجام و در ویلای خود در فلوریدا در ۲۱ ژانویه سال ۱۹۴۷ در پی سکته درگذشت.

جاس ترانک در فیلم «کاپون» محصول ۲۰۲۰ نگاهی به روزهای آخر آل کاپون انداخته است. آل کاپونی که روزگاری قدرتمندترین گروه تبهکاری را هدایت می کرد و در روزهای آخر عمر به خاطر بیماری روحی و جسمی دچار فروپاشی و به موجودی غیر قابل تحمل تبدیل شده است. هیولایی که دیگر خانواده و حتی همسر نیز تحمل او را ندارد.

«کاپون» گرچه ریتم کندی دارد و ضرب سایر فیلم های گانگستری را ندارد اما بازی «تام هاردی» و گریم سنگین وی برای ایفای نقش آل کاپون و بازی وی، فیلم را دیدنی کرده است.

به هر روی و بطور یقین «کاپون» آخرین فیلم سینمایی در مورد «آل کاپون» نخواهد بود و باید منتظر ماند و دید کدام زاویه از شخصیت مخوف ترین تبهکار قرن گذشته می تواند دستمایه اثری دیگر شود و بار دیگر «صورت زخمی» را روی پرده نقره ای نمایش دهد.

رسانه سینمای خانگی- آیا سبد فجر تکمیل است؟

۸ درام اجتماعی، ۶ فیلم در ژانر دفاع مقدس و جنگ، ۳ فیلم از تاریخ معاصر ایران و ۴ فیلم در ژانرهای کمدی، تاریخ اسلام، کودک و ورزشی ترکیب حال حاضر فیلم‌های جشنواره تا به اینجاست، ترکیب متفاوتی که نشان از رونق درام‌های اجتماعی نسبت به سایر ژانرها در فیلم‌های امسال جشنواره فیلم فجر دارد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، پیش از اعلام اسامی فیلم‌های جشنواره چهل و دوم و برحسب گمانه‌زنی، ترکیب فیلم‌های امسال جشنواره پر بود از فیلم‌های مرتبط با دفاع مقدس و ژانر جنگی. ژانری که چند سالی است نقش پررنگی در فیلم‌های جشنواره دارد؛ اما پس از اعلام نام فیلم‌ها به نظر می‌رسد که داستان تک خطی اغلب آنها نشان از ژانرها و ترکیب‌های متنوع‌شان دارد.

به جز دست ناپیدا به کارگردانی انسیه شاه حسینی نام هیچ فیلمساز زن دیگری در میان فیلمسازان به چشم نمی‌خوردبا نرسیدن فیلم‌های مومن، قهرمان جندی شاپور و قرارگاه سری به جشنواره، بخشی از فیلم‌هایی که انتظار می‌رفت در ژانر دفاع مقدس و سینمای جنگ باشند، حذف شده و فیلم‌هایی با ژانرهای اجتماعی و تاریخ معاصر در میان اسامی فیلم های اعلام شده جای گرفتند. از این رو می‌توان گفت ژانر جنگ و سینمای دفاع مقدس نه اغلب فیلم‌ها، بلکه بخشی از ۲۲ فیلم سودای سیمرغ را به خود اختصاص داده اند.

نکته حائز اهمیت در میان فیلم‌های رسیده به جشنواره امسال نیز حضور کمرنگ کارگردانان زن در این ماراتن است. به جز دست ناپیدا به کارگردانی انسیه شاه حسینی نام هیچ فیلمساز زن دیگری در میان فیلمسازان به چشم نمی‌خورد. این در مقایسه با دو سال گذشته که در هرسال حداقل دو کارگردان زن در جشنواره حضور داشتند، کاهش پیدا کرده و سهم حضور زنان را به تنها یک فیلم از میان ۲۲ فیلم رسانده است.

سه پرتره از شهدا و ۳ فیلم دیگر از سینمای دفاع مقدس

از میان ۲۲ فیلم اعلام شده تنها ۶ فیلم به طور مشخص به سینمای جنگ اختصاص دارند. احمد، آسمان غرب و مجنون سه پرتره از شهیدان احمد کاظمی، شهید شیرودی و شهید مهدی زین الدین را روایت می‌کنند و قلب رقه و میرو نیز در ادامه همین ژانر قرار می‌گیرند.

قلب رقه ساخته خیرالله تقیانی پور است که پیش از این نجلا و تونل را نیز در همین ژانر کارگردانی کرده. تقیانی پور درباره این فیلم به خبرنگار سینمایی ایرنا گفته بود: موضوع این فیلم درباره محور مقاومت و رویدادهای منحصر به فردی است که در این عرصه اتفاق می افتد و همانطور که از نامش پیداست، بر اتفاقات چند سال اخیر سوریه متمرکز شده است.

میرو به کارگردانی حسین ریگی، دیگر فیلم این ژانر نیز به داستان یک نوجوان بسیجی می‌پردازد که تحت تاثیر سردار شهید حاج قاسم میرحسینی در جبهه حضور پیدا می‌کند. دیگر فیلم این لیست ساخته تنها کارگردان زن امسال یعنی انسیه شاه حسینی است. دست ناپیدا که دو سالی است قرار است در جشنواره حضور داشته باشد امسال به این ماراتن رسید و قصه زنان پشت جبهه زمان جنگ را روایت می‌کند.

۲ +۲ فیلم تاریخ معاصر را روایت می‌کنند

پس از خائن کشی در جشنواره چهلم که به طور مشخص به بخشی از تاریخ معاصر ایران می‌پرداخت، فیلم دیگری در جشنواره چهل و یکم دغدغه تاریخ معاصر ایران را نداشت؛ تا امسال که دو فیلم به صورت مشخص و یک فیلم با گمانه زنی درباره تاریخ معاصر ایران خواهد بود.

صبح اعدام به کارگردانی بهروز افخمی بحث برانگیزترین فیلم این لیست است که قرار است ماجرای اعدام طیب و اسماعیل رضایی را پس از قیام ۱۵ خرداد سال ۴۲ روایت کند. داستان این فیلم در فاصله زمانی ۵ تا ۶:۳۰ صبح این روز روایت می‌شود.

بهشت تبهکاران نیز از آن فیلم‌هایی است که سال قبل نیز سودای حضور در جشنواره فیلم فجر را داشته. فیلم در سال ۱۳۲۹ می‌گذرد؛ جایی که احمد دهقان نماینده مجلس و روزنامه نگار توسط حسن جعفری کارمند شرکت نقت به قتل می‌رسد. مسعود جعفری جوزانی کارگردان این فیلم است و این نهمین فیلم او پس از اثار ماندگاری چون در چشم باد، شیر سنگی، جاده های سرد و.. است. امیرحسین آرمان، پژمان بازغی، لادن مستوفی،هومن برق نورد و حسام منظور ترکیب بازیگران این فیلم را تشکیل می‌دهند.

محمدرضا ورزی که نام خود را با آثاری چون معمای شاه،سال های مشروطه و تبریز در مه به عنوان کارگردانی با سابقه درباره تاریخ معاصر ایران در ذهن مخاطبان ثبت کرده، امسال و در میان فیلم‌های اعلام شده، معجزه پروین را راهی جشنواره فیلم فجر کرده است. معجزه پروین به تهیه کنندگی محمدرضا شریفی نیا و با بازی خود او روایتی از زندگی پروین اعتصامی، شاعر ایرانی از دوران جوانی است.

از فرزندآوری و مهاجرت تا قصه یک رمال در ۸ فیلم جشنواره

بهروز شعیبی که دو سال گذشته با بدون قرار قبلی در جشنواره حضور داشت امسال با فیلم دیگری در همان ژانر به جشنواره بازگشته. آغوش باز قصه سه زوج را روایت می‌کند که سه قصه عاشقانه از آن ها داستان فیلم را پیش می‌برد. حامد کمیلی، محسن کیایی، در کنار گلاره عباسی و مهدی هاشمی ترکیب نسبتا نوی از بازیگران است که پیش تر در فیلم های شعیبی دیده نشده بود.

با آنکه هنوز کمدی یا اجتماعی بودن شه‌سوار مشخص نشده اما از فیلم قبلی حسین نمازی یعنی شادروان میتوان حدس زد که شه‌سوار نیز ترکیبی از همین دو ژانر خواهد بود. در شه‌سوار نیز با درگذشت پدر یک خانواده یک مراسم عروسی چندین با به هم خورده و از سر گرفته می‌شود. داستان این فیلم قرار است در سه شبانه روز و یک مراسم عروسی روایت شود. مهرداد صدیقیان و الناز حبیبی تا اینجا دوبازیگر معرفی شده این پروژه هستند.

کاوه سجادی حسینی دو سال پیش فیلم نبودنت را برای جشواره فیلم فجر آماده می‌کرد و به گفته برخی رسانه ها از سال ۹۶ قصد ساخت این فیلم را داشته که در نهایت امسال برای حضور در جشنواره آماده شده. نبودنت درامی اجتماعی است و قصه ای عاشقانه و زنانه با تم مهاجرت دارد. سجادی در یک گفت‌وگو اشاره کرده بود قصد دارد به مهاجرت‌های بی جا که باعث فروپاشی خانواده ها می‌شود بپردازد.

در خلاصه این فیلم آمده است: مرضیه چندسال است به انتظار همسر خود است ولی همسرش توان بازگشت به خانه را ندارد. سحر دولت‌شاهی، امیر آقایی، آزاده صمدی سه بازیگر اصلی این فیلم هستند.

همچون در یک آینه نام پیشین سومین فیلم محمود کلاری فیلمبردار در قامت کارگردان است. این فیلم با نام فعلی تابستان همان سال درباره زمال آیینه بینی است که مهران مدیری نقش آن را ایفا می‌کند. داستان فیلم به پسر بچه هفت ساله ای میپردازد که پیش رمالی میرود تا دزد طلاهای عمه اش را از آینه شناسایی کند.غافل از آنکه چیزهایی میگوید که خانواده را با چالش های زیادی رو به رو می‌کند.

علی شادمان، فریبا نادری، سمیرا حسن پور، صابر ابر، پژمان بازغی و.. دیگر بازیگران این فیلم در کار مهران مدیری هستند. غیبت مهران مدیری در جشنواره فیلم فجر امسال از نکاتی بود که توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرد چراکه علیرغم گمانه زنی ها جدیدترین ساخته او یعنی ساعت ۶ صبح در میان فیلم های راه یافته به جشنواره امسال حضور ندارد.

بنیاد سینمایی روایت فتح امسال با یک فیلم اجتماعی با رگه های طنز در جشنواره حاضر است. دو روز دیرتر به کارگردانی اصغر نعیمی داستان زوجی را روایت می‌کند که سودای مهاجرت دارند و علیرغم توصیه های پدر و مادر خود از فرزندآوری خودداری می‌کنند. این زوج جوان که برای مهاجرت به پول نیاز دارند با مشکلاتی مواجه می‌شوند که در نهایت تصمیم آن ها را به بچه دار شدن می‌رساند. پردیس احمدیه و سینا مهراد به عنوان بازیگران اصلی در این فیلم ایفای نقش می‌کنند.

دروغ‌های زیبا دیگر فیلم این ژانر، درامی اجتماعی محصول مشترک ایران و بنگلاردش است. مرتضی آتش زمزم که پیش از این چند فیلم دیگر را در کشور بنگلاردش ساخته بود در جدیدترین ساخته خود داستان زوجی بنگلاردشی را روایت می‌کند که برای زندگی به سختی تلاش می‌کنند. این فیلم با بازی جایا احسن و شمون فاروغ از هنرپیشه‌های بنگلاردشی جلوی دوربین رفته و دهمین فیلم بلند آتش زمزم محسوب می‌شود.

هشتمین فیلم اجتماعی جشنواره امسال، نپتون است. فیلمی به کارگردانی محمدابراهیم غفاریان با موضوعی اجتماعی و درگیری های یک خانواده. افسانه و همسرش به دلیل مشلغه کاری از فرزند خود غافل می‌شوند و فرزند آنها دچار مشکلاتی می‌شود. آرمین رحیمیان، بهدخت ولیان، مسعود کرامتی و بهناز جعفری بخشی از بازیگران این فیلم هستند.

کمدی، کودک و تاریخ اسلام هر کدام در یک فیلم

حضور فیلم های کمدی در جشنواره فیلم فجر همیشه مورد بحث و بررسی بوده است. عده ای با حضور یک فیلم کمدی در رویدادی که قرار است فیلم‌های سال آینده سینمای ایران را به عنوان فیلم‌هایی جریان ساز مشخص نماید، مخالف اند و حضور این فیلم‌ها را طی سال و برای گیشه مناسب می‌دانند. عده دیگری نیز این فیلم‌ها را بخش متفاوت جشنواره می‌دانند و حتی آن را ضروری تلقی می‌کنند.

کمدی جدید سروش صحت به نام صبحانه با زرافه ها تنها کمدی حاضر در این دوره از جشنواره است که پژمان جمشیدی، هوتن شکیبا و هادی حجازی فر تا به اینجا بازیگران معرفی شده حاضر در این فیلم هستند.

داریوش یاری که با فیلم کربلا جغرافیای یک تاریخ نشان داد درباره تاریخ اسلام روایات متفاوتی برای عرضه دارد، امسال با فیلم شور عاشقی خود را به جشنواره رسانده است. شورعاشقی روایت مستقیمی از کربلا پس از واقعه عاشوراست و به گفته یاری ماجرای زنی را روایت می‌کند که قرار است صدای کاروان امام حسین(ع) پس از واقعه کربلا باشد.

نوروز به کارگردانی سهیل موفق فیلمی با فرم و ساختاری متفاوت درباره نوروز، آیین و رسوم، افسانه‌ها و اساطیر نوروزی است. علی نصیریان و شبنم مقدمی بازیگران مطرحی هستند که در این فیلم سینمایی حضور دارند. سهیل موفق پیشتر فیلم‌های پاستاریونی و شکلاتی را در کارنامه خود داشته است.

پرویزخان به کارگردانی علی‌ ثقفی درباره زندگی پرویز دهداری از مربیان فوتبال ایران است. این فیلم به داستان بازیکنان تیم ملی می‌پردازد که زیر نظر پرویز دهداری از تیم ملی استعفا می‌دهند.

رسانه سینمای خانگی- این «عمار» مردمی است

جشنواره «عمار» در حالی در آستانه برگزاری چهاردهمین دوره قرار دارد که همچنان یکی از مهمترین وجوه تمایز آن، دایره مخاطبان مردمی‌اش در فرآیند اکران آثار است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، چهاردهمین دوره‌اش امسال برگزار می‌شود؛ رویدادی که خود را پایگاهی برای کم برخورداران و محرومان می‌داند و از همان زمانی که سنگ بنایش گذاشته شد این گزاره را در دلش بارور کرد که صدای آنهایی باشد که کمتر تریبونی در اختیار دارند و در عین حال به دنبال عدالت‌خواهی و مطالبه‌گری هستند.

از «عمار» می‌گویم. جشنواره‌ای که در دی‌ماه سال ۸۹ متولد شد و با آنکه در همان گام نخست با تنها ۲۰ فیلم آغاز به کار کرد اما همان آثار را در سی نقطه از کشور به نمایش گذاشت تا به‌عنوان یکی از مهمترین رویدادهای جبهه فرهنگی انقلاب شناخته شود.

از همان ابتدا پرچمدار این رویداد دو چهره شناخته‌شده بودند؛ وحید جلیلی که این روزها راهبری پروژه تحول در تلویزیون را برعهده دارد، یکی از آن‌هاست که از ابتدای ریاست شورای سیاست‌گذاری «عمار»‌ را عهده‌دار شد و در کنارش هم همواره نام نادر طالب‌زاده فیلمساز فقید سینما در قامت دبیر جشنواره به چشم می‌خورد، کارگردان و مستندساز تاثیرگذاری که بعد از مدتی اقامت در آمریکا به ایران بازگشت تا ضمن ساخت مستندهایی درباره نخستین روزهای ایران در پس از انقلاب و البته تحولاتش، طرح جشنواره «عمار» را دراندازد تا الحاق پیشوند «مردمی» به آن باعث شود بعدها آثار این رویداد به دورافتاده‌ترین نقاط ایران هم برود و اساسا مخاطبان را با موجودیتی به نام «سینما» آشنا کند.

آرمان «عمار» چیست؟

«عمار» حالا یکی از استراتژیک‌ترین جشنواره‌هایی است که به بهانه‌اش فیلمسازان گردهم می‌آیند تا با آثارشان ظرفیتی تازه را به سینمای ایران تزریق کنند، آثاری که گرچه از منظر ساخت گاهی نمی‌توانند دوستدارانشان را راضی کنند اما مضامین تازه‌ای پیش روی مخاطبان می‌گذارند«عمار» حالا یکی از استراتژیک‌ترین جشنواره‌هایی است که به بهانه‌اش فیلمسازان گردهم می‌آیند تا با آثارشان ظرفیتی تازه را به سینمای ایران تزریق کنند. فیلم‌هایی که گرچه از منظر ساخت گاهی نمی‌تواند دوستدارانش را راضی کند اما مضامین تازه‌ای پیش روی مخاطبان می‌گذارد، خط سیر این جشنواره تا به امروز بر محور «محتوا» تعریف شده و در هر دوره شاهد طرح برخی سوژه‌ها و موضوعات روز هستیم. به تعبیری ایده‌هایی که این آثار در دل خود دارند می‌تواند متضمن ورود کارگردانش به عرصه سینمای حرفه‌ای و گاهی به مناسبات مدیریتی شود.

حامد بامروت‌نژاد مدیرشبکه‌ دوسیما، محمدصادق‌ باطنی مدیر شبکه امید و… از جمله مدیرانی هستند که از «عمار» برخاسته‌اند و بستر رشدشان همین رویداد بوده است.

تنها کمی بعد از اعلام موجودیت جشنواره «عمار» بنیانگذارانش از تولد یک گردهم‌آیی تازه به موازات «عمار»، خبر دادند؛ کنفرانس افق نو از مشتقات همین جشنواره بود، کنفرانسی که از دل جشنواره فیلم فجر در سال ۸۹ پدید آمد اما در ادامه نادر طالب‌زاده دبیری هر دو جریان را برعهده گرفت که البته تاریخ آخرین دوره برگزاری‌اش به سال ۹۷ بازمی‌گردد.

رویدادی که تکیه‌اش بر استفاده از چهره‌های بین‌المللی غربی برای بیان مواضع استکبارستیزانه بوده است، درست شبیه آنچه که در جشنواره «عمار» پیگیری می‌شود با این تفاوت که محوریت این جشنواره بر استفاده از نیروهای انقلابی گمنام در داخل کشور است.

مخاطب «عمار» کیست؟

«سازمان تماشای گسترده»، «مخاطبان هدف»، «پایتخت گریزی» و… همه و همه کلیدواژه‌هایی است که در طول عمر چهارده ساله این جشنواره به تواتر از بانیان «عمار» شنیده شده است، هدفی که از همان ابتدا به دنبالش بودند و برای آنکه وجهی عملی پیدا کند شبکه‌ای منسجم از افراد را ترتیب دادند تا ضمن آشنا کردن شهروندان شهرهای فاقد سینما با مفهومی به نام «سینما»، محصولات فرهنگی سینمایی مطابق با رویکردهایشان را در سبد خانواده‌های کم‌برخوردار قرار دهند؛ همین هم شد، حالا گسترش این شبکه و زنجیره طولانی افرادی که این مسأله را دغدغه خود می‌دانند باعث شده حتی سینماگران مطرح هم آثارشان را به دست ساز و کار این شبکه بسپارند تا فیلم‌ها دست به دست به کم‌جمعیت‌ترین و کم‌برخوردارترین مناطق برسد و البته چرخه اقتصادی مناسبی هم برایشان به ارمغان بیاورد.

فرمول این اکران‌ها توأمان هم عجیب و هم ساده است؛ عجیب از این منظر که نیازی به ادوات و تشکیلات گسترده‌ای برای نمایش فیلم‌ها نیست و ساده از آن رو که با کمترین ابزار هم می‌شود تجربه تماشای دسته‌جمعی فیلم‌ها را برای تماشاگران رقم زد درواقع کافی است شما یک لپ‌تاپ، یا یک پروژکتور و فیلم‌های مورد تأیید این رویداد را داشته باشید تا حلقه‌ای از این زنجیره اکران مردمی شوید آن گاه است که می‌توانید آثار سینمایی را برای آن دسته از مخاطبانی که شاید کمتر فرصت رفتن به سینما را دارند و یا حتی سینمایی در شهرشان نیست، به نمایش بگذارید.

نمایش چندین و چندباره فیلم‌ها از یک سو و تراکم پخش آن‌ها در نقاط مختلف باعث شده تا آثار وجهی اقتصادی هم برای این جشنواره و هم برای سازندگان فیلم‌ها داشته باشد. کافی است آماری از فروشی که در این چند سال که شبکه اکران مردمی قدرت گرفته بررسی کنید، «موقعیت مهدی»، «غریب»، «منطقه پرواز ممنوع»، «منصور»، «لوپتو» و… از جمله آثاری هستند که علاوه بر فروش‌های سینمایی، با حضور در این شبکه بالغ بر یک میلیارد تومان فروختند.

الگوی «عمار» چیست؟

همان‌طور که اشاره شد، جشنواره فیلم «عمار» با دستور کار کشف استعداد از بخش‌های نادیده مانده جبهه فرهنگی انقلاب، متولد شد و طبیعتا در طول سال‌های برگزاری بخش اصلی ویترین آن هم به ساخته‌های چهره‌های غالبا گمنامی اختصاص پیدا کرده است که برخی از آن‌ها بعدها به جریان اصلی سینمای ایران پیوستند.

«عمار» اما در کنار توجه به استعدادها در دوره‌های مختلف برگزاری اهتمام ویژه‌ای به معرفی الگو، در قالب پاسداشت سینماگران و هنرمندان پیشکسوت هم داشته است. در هر دوره از جشنواره «عمار»، بخش ویژه‌ای از آیین اختتامیه به بزرگداشت یک چهره معتبر هنری اختصاص پیدا کرده است که در یک نگاه کلی می‌توان از کنار هم قرار دادن این اسامی، متوجه چشم‌انداز جریان «عمار» برای فعالیت هنری شد.

زنده‌یاد نادر طالب‌زاده، پرچم‌دار و هدایت‌گر اصلی جریان «عمار» در سال‌های ابتدایی شکل‌گیری بود و به همین دلیل سال گذشته و در اولین نوبت از برگزاری این رویداد پس از درگذشت این هنرمند، بخش ویژه‌ای به نکوداشت میراث فرهنگی، هنری و رسانه‌ای او اختصاص پیدا کرد.

در کنار مرحوم نادر طالب‌زاده، جمال شورجه دیگر سینماگری بود که آیین بزرگداشتش در سیزدهمین دوره جشنواره «عمار» برگزار شد اما اگر به کتابچه خاطرات این رویداد رجوع کنیم، با تنوع قابل‌توجهی از چهره‌های پیشکسوت تجلیل شده در جریان «عمار» مواجه می‌شویم.

سیروس مقدم، سیدمحمود رضوی، محمدرضا سرشار، رضا برجی، امراله احمدجو، ابوالقاسم طالبی، فرج‌الله سلحشور و مسعود جعفری‌جوزانی تنها برخی از چهره‌های هنری تجلیل شده در دوره‌های مختلف جشنواره «عمار» محسوب می‌شوند.

سید داود میرباقری را اما می‌توان یکی از اولین و البته شاخص‌ترین این چهره‌ها دانست. آیین پاسداشت کارنامه کارگردان سریال‌هایی همچون «امام علی(ع)» و «مختارنامه» در سومین دوره جشنواره عمار در سال ۹۱ برگزار شد و داود میرباقری در این مراسم اینگونه نسبت به بزرگداشت خود واکنش نشان داد: « تقدیر در جشنواره‌ای با مضامینی ارزشی و در حضور چنین مادرانی که در راه پایداری انقلاب اسلامی استقامت کرده‌اند و ما همه به آن‌ها بدهکاریم، شبی را برای من رقم زد که همیشه در ذهن و خاطر من می‌ماند و خستگی دو دهه کار ساخت آثار تاریخی مذهبی را از تنم به در کرد.»

تازه‌های «عمار» چیست؟

ظرفیت «عمار» در این است که مدلی را معرفی کند تا او تبدیل به یک اینفلوئنسر مردمی شودروز گذشته ۱۸ دی ماه نشست خبری این رویداد هم برگزار و طی آن اعلام شد قرار است بزرگداشت محمدحسین لطیفی که سال گذشته فیلم سینمایی «غریب» را با محوریت شهید بروجردی ساخته بود و نکوداشت مرحوم پروانه معصومی که به چندی پیش به دلیل ابتلا به بیماری درگذشت، برگزار شود.

اسعد دبیر این رویداد اما از یک اینفلوئنسری متفاوت گفت، او تاکید کرد: «عمار باید از قلب انقلاب اسلامی ایران اینفلوئنسر تربیت کند. اصلا ظرفیت «عمار» در این است که مدلی را معرفی کند تا او تبدیل به یک اینفلوئنسر مردمی شود. روح عمار مبتنی بر مردم است. ما دنبال سلبریتی و اینفلوئنسر نیستیم، ما معتقدیم این جشنواره می‌بایست در تربیت این حوزه شاهد اتفاقات ارزشمندی باشد.» در عین حال تاکید شد: «در فضای مجازی گدایی اینفلوئنسرها را هم نمی‌کنیم اما تلاش می‌کنیم تا نیروهایی را تربیت کنیم که بتوانند با مردم گفت‌وگو کنند.»

همچنین برگزارکنندگان جشنواره از یک شگفتانه در اهدای جوایز خبر دادند؛ جایزه‌ای ضد مردمی!

در این نشست مطرح شد قرار است این جایزه به کسانی داده شود که ضد مردمی‌ترین افراد هستند و دربرگیرنده ویژگی‌ها و غافلگیری‌هایی است.

رسانه سینمای خانگی- در یادبود امیربانو کریمی چه گذشت؟

در مراسم یادبود امیربانو کریمی از ویژگی‌های او گفتند؛ «نامی که نماد شد، بانوخانمی که فخر وطن بود، خودِ شعر بود، امیربانویی که اجازه نمی‌داد به او مادربزرگ بگویند و شد «آنو»، آنویی که تاریخ بود و کتاب بود».

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مراسم یادبود امیربانو کریمی، استاد پیشکسوت زبان و ادبیات فارسی، که دهم دی‌ماه از دنیا رفت امروز (جمعه، پانزدهم دی‌ماه) در هتل لاله تهران برگزار شد.
علی مصفا (فرزند این استاد فقید)، لیلا حاتمی، علی دهکردی (مدیرعامل خانه سینما)، حامد بهداد، همایون ارشادی، گیتی معینی، محمدرضا شریفی‌نیا و امید روحانی (از سینمایی‌ها)، محمدرضا شفیعی کدکنی، محمود عابدی، روح‌الله هادی، وحید عیدگاه طرقبه‌ای، محمد دهقانی، سهیل محمودی، جعفر شجاع کیهانی، آبتین گلکار، عظیم زرین‌کوب و محمد راغب (از اهل ادبیات)، جمعی دیگر از هنرمندان، استادان زبان و ادبیات فارسی و دانشجویان از جمله حاضران در این مراسم بودند.

نامی که نماد شد
وحید عیدگاه طرقبه‌ای، استاد زبان و ادبیات فارسی و شاعر که اجرای مراسم را نیز برعهده داشت، در سخنانی گفت: امیربانو کریمی نامی است که بیش از نیم قرن در فرهنگ و ادب فارسی درخشید و رفته‌رفته به نماد تبدیل شد، نمادی از ویژگی‌های برجسته گوناگون؛ نماد فرهنگ‌پروری، نماد فضیلت، نماد متانت، نماد وقار، نماد زیبایی و بیش از همه چیز نماد شکوه و آزادگی.

او سپس گفت: استاد امیربانو کریمی تنها الگوی بانوان فرهیخته ادب‌دوست نبود بلکه الگوی والایی برای هر فرد ایرانی، هر فرهنگ‌دوست، چه زن و مرد بود. در میان استادان دانشکده ادبیات بزرگانی بوده‌اند که هریک از جهتی برجسته بوده و الگوی دانشجویان شده‌اند؛ یکی از نظر فرهنگ، یکی از نظر شخصیت، یکی از نظر پژوهشی، دیگری از نظر جایگاه علمی و تحقیقی، اما کمتر استادی بوده است که واجد مجموعه‌ای متنوع از ویژگی‌های برجسته علمی، فرهنگی، تحقیقی و اخلاقی باشد. شاید چند استاد را بتوان با این ویژگی‌ها نام برد و قطعا از آن چند استاد، یکی استاد امیربانو کریمی خواهد بود؛ کسی که افزون بر فضایل علمی و تحقیقی، شخصیت استوار، متن و باوقارش الهام‌بخش نسل‌های پی‌درپی دانشجویان و  فرهنگ‌دوستان و ادب‌پژوهان بوده است.

او با اشاره به شعری که در پی درگذشت این استاد فقید دانشگاه سروده و واکنش‌ها نسبت به شباهت این شعر با گفته‌های دیگر شاگردان او، گفت: این نه تأثیر من است و نه تأثیر دوستان، این ویژگی و تکرار صفت‌های برجسته انسانی در متن‌ها و شعر از روی تقلید رخ نداده، این‌ها به شخصیت این استاد برمی‌گردد که بلافاصله پس از برده شدن نام ایشان، صفت‌های مشخصی در ذهن شکل می‌گیرد؛ مثل آزادگی، سربلندی، داشتن منش والا، استواری و فرزانگی، اصلا ربطی به تأثیر و تأثر نداشته و از وجود استاد سرچشمه می‌گیرد.

هزاران جوان را از خاک برآورد و به افلاک رساند
سپس علی‌محمد سجادی، استاد بازنشسته ادبیات امیربانو کریمی را  انسانی نیکبخت و خوشبخت خواند و گفت: این سخن مبتنی بر ۵۰ سال و یا کمی کمتر از آشنایی  من با خاندان معظم امیری و مصفا و عزیزان وابسته به آن‌هاست.

او در ادامه درباره آشنایی‌اش با کریم امیری فیروزکوهی (پدر امیربانو کریمی) و شعرخوانی در محضر او و همچنین درباره فرزندان امیربانو کریمی و مظاهر مصفا سخن گفت.

سجادی همچنین توصیه کرد جوانان زندگی‌نامه خودنوشت امیری فیروزکوهی را که در ابتدای سه‌جلدی  امیری فیروزکوهی به کوشش امیربانو کریمی منتشر شده بخوانند و لذت ببرند، هم از نثر و هم کنایه‌ها و گوشه‌ها و هم از زندگی بدون رودربایستی که کودکی از سیمین‌دشت فیروزکوه تا به تهران آمده تا ببینید این مرد چه لیل و نهارهایی را گذرانده است. او گفت: آن‌چه افتاد دانید، بگیر تا وقتی به سن کمال به عنوان شاعر، عالم و هنرمندی چیره‌دست درآمده، در حدی که مهدوی دامغانی به شاگردی او افتخار می‌کند.

این استاد زبان و ادبیات خاطرنشان کرد: دکتر امیربانو از استعدادهای خدادادی خود کمال را استفاده کرد و به بالاترین مراتب علمی و اخلاقی و ادبی رسید. دکتر در ادبیات شد و به تصحیح کتاب پرداخت. بزرگترین افتخار امیربانو این بود که جزء دانشجویانی بود که استاد دید نه شبه استاد. دوم امیربانو به تمام معنا یک معلم بود. نه دکتر مصفا و نه خود امیربانو از مال دنیا چیزی نداشتند اما امیربانو معلم بود و معلم از ثروتمندترین مردم روزگاران است.   شما چه کسی را پیدا می‌کنید که در طول بیش از ۵۰ سال هزاران جوان را از خاک برآورده و به افلاک رسانده باشد و به آنان درس آزادی، بزرگی و بزرگواری، بی‌باکی و خصلت انسانی داده باشد؟

او در پایان قطعه‌ای از امیری فیروزکوهی خواند.

در ادامه مراسم هم کلیپی از امیربانو کریمی با عکس‌هایی از دوران مختلف زندگی او پخش شد.

سپس ذاکر حسینی (پرند) شعری در سوگ این چهره فرهنگی خواند.

بانوخانم فخر وطن بود
حجازی خواهرزاده مظاهر مصفا، نیز در سخنانی گفت: در خانه ما بانوخانم همیشه بانوخانم بود، هرگز جسارت نکردم او را بانوجان خطاب کنم. او همیشه برای من و برای همه ما بانوخانم بود. او تجسم کامل یک بانو و یک خانم بود؛ مهربان و خوش‌خلق، بزرگوار، زیبا و باوقار، خوش‌ذوق و دانشمند. محضرش محضر سکوت بود و سخن. قشنگ می‌خندید و جذاب، زیبا سخن می‌گفت. گرچه مدعی بود مادری فداکار نبوده است اما فداکارترین مادران بود. کار آسانی نبود با مظاهر مصفا و خاندان مصفا زیر یک سقف زندگی کردن، برخلاف ادعایش بهترین مادران بود و اصلا اضافه کاری نداشت؛ مانند  وصیت‌نامه‌اش که ساده بود و مختصر. معلم بزرگی بود.

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: دایی‌ام همیشه برای او می‌خواند فخر منی امیربانو، تاج سری امیربانو. زمانی که در خانه قدم برمی‌داشت به او فخر می‌کرد و نه فقط فخر او که فخر همه ما بود. او نه‌تنها بانوی ما، بلکه امیر همه بانوان ایران بود. او نه ‌تنها فخر ما بلکه فخر مادر وطن مظلوم ما بود. یادش و نامش همیشه ماندگار و روانش به روانی رودها بود.

امیربانو خودِ شعر بود

 همچنین شکوفه شهیدی، از شاگردان او در سخنانی با بیان این‌که امیربانو با همه اطرافیان و استادان هم‌دوره‌اش متفاوت بود، گفت: آزادگی و پرهیز از دروغ و نامردمی جان‌مایه هنر و فرهنگ ایران است. شعر و ادب چیست جز اعتلای انسان؟ اگر این‌ها درخت وجود ما را هرس نکند و ریشه را قوی نکند و شاخ و برگ نیاورد و ما را پذیرای نور نکند به چه درد می‌خورد؟

او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: امیربانو فرزند شعر نبود، خود شعر بود، موزون و امیدبخش به سیرت و صورت. شعری که وجودش، منشش و روشش سبب اعتلای فرزندان و دانشجویان بود. قصیده  بلند شعور و بیداری و مهر و پایداری بود، در عین‌حال شوخ و شیرین و چنان به دور از پیچیدگی، که پیر و  کودک و نوجوان از شنیدنش خشک می‌شد.

او افزود: امیربانو آموزگاری است که می‌آموزاند اما همزمان می‌آموزد، وجودی است پویا و جست‌وجوگر و جویندگی حتی از نگاهش می‌خرامید و همین جویندگی سبب شوخ‌طبعی و سبکی حضور وزینش بود. حتی در انتقادات تندش از نامداران عرصه ادب زهر و نوش نمی‌دید. شجاع بود، نه تنها از هیچ‌کس حتی از مرگ نترسید.

شهیدی ادامه داد: امیربانو در جایی گفته بود «پدرم دوست داشت من پروین اعتصامی شوم اما نشدم»، به پدر بگویید افتخار می‌کنیم شاگرد امیربانوییم.

آنو تاریخ بود، کتاب بود
 در ادامه مراسم شاهد شهیدی، نوه امیربانو کریمی در سخنانی گفت: امیربانو از نژاد بچه بود. به ما اجازه نمی‌داد لقب مادربزرگ را به او بدهیم برای همین اسمش بانو بود و برای ما سخت بود، نامش شد «آنو».  نه تنها برای ما، برای خیلی‌ها امیربانو، آنو بود. حرف زدن درباره آنویی که می‌شناختیم بسیار بسیار کار سختی است چون جنس و روح رنگ آنو را نمی‌شود در چند کلمه توصیف کرد؛ او شیطونِ همبازی ما بود، باصفاترین همسفر ما بود، باسوادترین معلم بود و از همه مهمتر صمیمی‌ترین دوست ما بود که  دل کندن ازش سخت است.

ایران ما رفت

او افزود: ما فقط آنو را دوست نداشتم، او را می‌پرستیدیم. هرلحظه با آنو بودن غنیمت بود، هر حرفش برامون گنج. ما خوشبخت قدر لحظه‌ها را می‌دانستیم و ترسمان از دست دادن او بود. ما شیفته قصه‌های آنو بودیم. با آنو همیشه حرف بود، آنو تاریخ بود، آنو کتاب بود، آنو مرجع بود. آنو پاسخ همه ندانستن‌ها بود. آنو برای مایی که دور از وطن بودیم، دلیل آمدن بود و برای آن‌هایی که ماندگار بودند، دلیل ماندن. آنو باغ دلگشای ما بود، شادی و نشاط بود و مونس و رفیق بود. صفای ما بود، امید ما بود. ایران ما رفت و  جای خالی‌اش  پرنشدنی است. از روزی که آنو را از دست دادیم، در خانه خالی او در ناباوری به‌سر می‌بریم و در جای جای خانه‌اش به دنبالش می‌گردیم و ما در انتظار این هستیم که این هم یک شیطنت دیگر او باشد و آنو در را باز کند و با قدم‌های محکم  بیاید و با شوخ‌طبعی بگوید «پاشید برید دنبال زندگی.» آنو خورشید ما بود و  خورشید ما غروب کرد ولی نورش تا ابد بر زندگی ما خواهد تابید و خاطرات روشنی روزهای تاریک ما خواهد بود.

در ادامه عیدگاه شعری از مظاهر مصفا در ستایش همسرش امیربانو کریمی خواند.

درس‌هایی که از امیربانو گرفتم

 امیرحسین ماحوزی، استاد زبان و ادبیات فارسی هم در سخنانی ظهار کرد: استاد امیربانو کریمی آن‌قدر باصفا بودند که آدم می‌توانست خودش باشد. فکر می‌کنم شجاعانه‌ترین کار در این مملکت این است که انسان خودش باشد و  خودش را نشان دهد و این چیزی بود که از رفتار ایشان یاد می‌گرفتیم. نگران نباشید چگونه داوری می‌کنند و این یکی از بزرگترین درس‌هایی بود که از  امیربانو گرفتم. امیربانو برای من  مظهر بی‌پروایی و شجاعت بود.

او افزود: نگاه پرمهرش همواره به من باور، امید و انگیزه می‌بخشید. او به دور از غرور و تعصب بود. بی‌ادعا و بسیار بامطالعه. کار دانشجویان را جدی می‌گرفت و می‌خواند و با مهر بسیار آن‌ها را تشویق می‌کرد. مناعت طبع داشت و بسیار جوانمردانه از دوستان خود حمایت می‌کرد. جوانمردی خوی بود و بردباری جزئی از روح لطیف امیربانو بود.

در ادامه برومند استاد زبان فارسی خاطراتی از آشنایی‌اش با امیربانو کریمی و مظاهر مصفا و شبی که آن‌ها میهمانش شدند، دعوای بدیع‌الزمان فروزانفر و مصفا بر سر یک شعر و خاطره‌ای از تعلیق مظاهر مصفا را برای حاضران تعریف کرد.

همچنین همایی، دختر جلال‌الدین همایی از شروع دوستی‌شان با دوستی پدر و پدر و دوستی همسران‌شان و تولد و شادی‌های فرزندان‌شان و از دلتنگی‌اش سخن گفت.

رسانه سینمای خانگی- در گرامی‌داشت بیتا فرهی چه گذشت؟

آیین یادبود بی‌تا فرهی روز گذشته با حضور چهره های فرهنگی و سینمایی در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، مراسم یادبود زنده‌یاد بی‌تا فرهی، بازیگر سینما و تلویزیون سه‌شنبه ۱۲ دی ۱۴۰۲ با استقبال و حضور جمعی از چهره‌های فرهنگ، هنر و به‌ویژه سینما در سالن جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سام قریبیان بود.

قریبیان در ابتدای این مراسم گفت: خیر مقدم می‌گویم به تمامی اساتید، دوستان، خانواده و علاقه‌مندان بیتا فرهی عزیز که در این مراسم حاضر شده‌اند. فکر می‌کنم همگی بیتا فرهی را دوست داشتیم. او در قلبش برای تک‌تک ما یک آشیانه درست کرده بود و حال اوست که در قلب ما آشیانه دارد. ما خوش‌شانس هستیم که بیتا فرهی را می‌شناسیم. او با «هامون»، «بانو»، «کیمیا»، «خانه‌ای روی آب» حداقل ۴ شاه نقش به یاد ماندنی را در سینمای ایران اجرا و به کارنامه خود اضافه کرد.

کیانیان: بیتا فرهی، مرام، منش و روح زیبایی داشت!

رضا کیانیان در ادامه این مراسم گفت: خیلی متاسفم که نتوانستم روز تشییع خانم فرهی، به مراسم او بیایم. دلیل این اتفاق این بود که سرماخوردگی شدیدی داشتم. الان در این مراسم باز حالم بد شد. در زیبایی، شیرینی و ملاحت خانم فرهی هیچ شکی نبود؛ در واقع حال آدم با دیدن عکس‌های ایشان خوب می‌شد. مرام، منش و روح او نیز همین قدر زیبا بود.

وی افزود: من خیلی دیر وارد سینما شدم؛ وقتی سر فیلم «کیمیا» رفتم، بیتا و خسرو هر ۲ سوپراستار بزرگ این مملکت بودند. چون بعد از «هامون» بود. وقتی سر صحنه این فیلم رفتم، حتی آبدارچی آنجا هم من را نمی‌شناخت و به من چایی نداد و به بقیه چایی داد. بعد محمود کلاری گفت ایشان هم بازیگر است، به ایشان هم چایی بدهید. و بعد برای من چایی آوردند.

این بازیگر سینما در ادامه بیان کرد: من خسرو شکیبایی را می‌شناختم ولی بیتا را اصلا نمی‌شناختم. اما آن فیلم که تمام شد، من و بیتا فرهی به دوستانی صمیمی تبدیل شدیم. خیلی دوستش داشتم چون مرام خیلی خوبی داشت. بعدها که در فیلم «خانه‌ای روی آب» آقای فرمان‌آرا با یکدیگر هم‌بازی بودیم، نگاه‌های غضب‌آلودی در فیلم به من می‌کرد اما این نگاه‌ها اصلا در روحیه خودش نبود؛ اکثر اوقات می‌خندید. به خانواده ایشان و سینما و همه مردم تسلیت می‌گویم که چنین بانویی را از دست داده‌ایم.

احترام برومند: بیتا فرهی بازیگر کم‌کار و گزیده‌کاری بود

احترام برومند در ادامه این مراسم یادداشتی احساسی خواند و با یاد کردن از خاطرات خوش بیتا فرهی، بخشی از خاطراتش با این هنرمند را مرور کرد.

بخش‌هایی از یادداشت او به این شرح بود:

«این آخرین جمله‌ای است که بیتا برایم نوشت. بهترم اتی عزیزم؛ با چند علامت قلب و بوسه. ۲۶ آبان ماه بود. تهران نبودم. با دوستان که صحبت می‌کردم می‌گفتند بهتر است، لوله‌ها را در آوردن و من خوش‌دلانه روزشماری می‌کردم که به تهران برگردم و به آن آپارتمان زیبا، گرم و صمیمی بروم که با عکس‌های روی دیوار، گلدان‌های سبز و صدای موسیقی که همیشه در آنجا جاری بود، به خاطرم می‌آمد. کنار بیتای عزیزم که همیشه می‌شد با او از هر دری سخن گفت. اما ناگهان خبر بد از راه رسید.

وقتی با بیتا بودی، فکر می‌کردی که تو تنها دوستش هستی. اینقدر تو را دوست داشت و با کلمات زیبا و قلب مهربانش پذیرای تو بود، که اتکایِ به نفس پیدا می‌کردید. گاهی هم با خود می‌گفتی، نکند از تنهایی اوست که این‌قدر به من محبت می‌کند و دلش می‌خواهد که پیش او بروم. اما چنین چیزی نبود. من در دوره بیماری و بعد از دست دادنش بیشتر فهمیدم که در قلب مهربانش چقدر برای دوستان بی‌شمار از جوان تا میانه و من پا به سن گذاشته جا بود.

بعضی می‌گویند او بعد از توقیف فیلم «بانو» دلزده و سرخورده شد اما خیلی زود توانست روحیه خود را قوی کند. به طوری که همگی دیدیم در فاصله‌ای که «بانو» بخواهد اکران شود، یعنی ۷ سال بعد، بیتا فیلم خیلی خوب «کیمیا» را بازی کرد و بهترین جایزه جشنواره‌ای کشور ما را توانست بگیرد. بعد از اکران فیلم «بانو» نیز چندین نقش خوب در فیلم‌های مختلف بازی کرد.

کدام یک از ما در این ۴۰ سال گذشته، طعم تلخ توقیف و ممنوع‌الکاری را نچشیده‌ایم؟! البته به ما صدمه خورد اما از پا نیفتادیم و نگذاشتیم که افتادن و مرگ ما را برای ممنوع‌الکاری و توقیف ببینند.
روی هم رفته می‌توان بیتا فرهی را بازیگر کم‌کار و گزیده‌کار معرفی کرد اما دلیل آن این بود: عدم اشتیاق به خودنمایی و نداشتن عطش مال‌اندوزی.

او هیچ‌وقت خودنمایی نمی‌کرد؛ گوش می‌کرد، به من به تو و به همه. همه را عزیز خطاب می‌کرد و به کسانی که از خودش بزرگتر بودند احترام می‌گذاشت و متواضعانه و فروتنانه می‌گفت دستت را می‌بوسم. سال بدی بود؛ کیومرث پوراحمد، رضا حداد، داریوش مهرجویی، وحیده محمدی‌فر، آتیلا پسیانی، فریما فرجامی که آنها را از دست دادیم. آرزو می‌کنم که در این مدت ۳ ماه که از سال ۱۴۰۲ باقی مانده است را بدون فقدان عزیزی، بدون تنش و بدون تهدید و ارعاب بگذرانیم. ان‌شاءالله.»

در ادامه این مراسم، روزبه نعمت‌الهی به اجرای زنده از قطعه‌ای موسیقایی پرداخت که با تشویق حاضران همراه شد. نعمت‌الهی بعد از این اجرا، در صحبت‌هایی گفت: زنده‌یاد بیتا فرهی پر از انرژی و عشق بود. با حال عجیبی روی صحنه آمدم؛ چون نه صدایم و نه دلم یاری می‌کرد. امیدوارم در شان ایشان برنامه اجرا کرده باشم.

آتوما فرهی از بستگان بیتا فرهی نیز در بخش بعدی این مراسم یادداشتی از رابطه خود با بیتا فرهی را برای حاضران خواند.

شاه‌حسینی: کاش بیتا فرهی در زندگی تکنیک بلد بود تا جواب برخی را بدهد

در ادامه فیلمی کوتاه با عنوان «بودن یا نبودن» که در ستایش زنده‌یاد بیتا فرهی توسط شهرام شاه‌حسینی آماده شده بود، برای حاضران پخش شد. این فیلم حاوی صحبت‌های داریوش مهرجویی، بهمن فرمان‌آرا، رضا کیانیان، مسعود کیمیایی، رخشان‌ بنی‌اعتماد، سیروس الوند و … درباره بیتا فرهی بود.

شهرام شاه‌حسینی پس از نمایش فیلم در صحبت‌هایی گفت: همانطور که دیدید با کمی دقت می‌توان فهمید که چرا این فیلم ساخته شده است. سال ۲۰۰۶ که سال ساخت این فیلم است، آغاز دل‌شکستگی بیتا بود. با هم گپی زدیم و بعد نتیجه این شد که این فیلم را بسازم تا دوستان بیتا درباره او صحبت کنند. او بازیگری غریزی بود و با تکنیک بازی نمی‌کرد. در زندگی نیز تکنیک بلد نبود اما کاش تکنیک بلد بود تا می‌توانست جواب برخی را بدهد.

بیژن بیژنی (خواننده و خوش‌نویس) از دوستان و نزدیکان زنده‌یاد بیتا فرهی نیز در ادامه این مراسم با خواندن شعر «به کجا چنین شتابان» شفیعی کدکنی، گفت: بیتا فرهی این شعر را خیلی دوست داشت. سال‌ها پیش قطعه‌ای از این شعر را آماده کرده و خوانده‌ام. گویا امروز همزمان با چهلم درگذشت او، با تولدش نیز مصادف شده است. بنابراین این متن را تقدیم به او می‌کنم.

او در ادامه متنی را خواند که خاطره آشنایی اش با بیتا فرهی بود.

داریوش فرهنگ: بیتا فرهی قربانی این حرفه بود!

در بخش بعدی این مراسم داریوش فرهنگ در سخنانی گفت: سخن هرچه گویم، همه گفتند، بر باغ دانش همه رفتند، به نام خداوند جان و خرد. هنرمندان مایه از جان می‌گیرند ‌و خرد از خردورزی و بیتا فرهی؛ این بانوی خاص سینما هم خرد از خردورزی به ارث برده بود و هم در کارش مایه از جان. هرگز هر کاری را انجام نمی‌داد. امروز ۴۰ امین روز درگذشت اوست و ما اینجا جمع شده‌ایم که همدردی خودمان را با او اعلام کنیم.

فرهنگ در ادامه متنی را خواند که بخش‌هایی از این متن به این شرح است:

«یاد قطاری افتادم که اولین بار در تاریخ سینما، سال ۱۸۹۵ به ایستگاهی رسید، عده‌ای پیاده و عده‌ای سوار شدند و قطار به مثابه زندگی همچنان به راه خود ادامه داد تا ایستگاه بعدی. در ایستگاه بعدی نیز عده‌ای سوار و عده‌ای پیاده شدند. عده‌ای که پیاده شده‌اند، دیگر نمی‌توانستند سوار شوند، همه آنها یک بار فرصت زندگی داشتند؛ آثار و فیلم‌ها یا در ادبیات، هنر و سینما و شعر و موسیقی به جا گذاشتند و قطار همچنان تا ایستگاه بعدی پیش رفت. و باز عده‌ای سوار و عده‌ای پیاده شدند تا ایستگاه بعدی.

پرده کوپه واگن را که کنار می‌زدید، شاهد و ناظر جنگ‌ها، خون‌ریزی‌ها، ویرانی‌ها، آوارگی و نکبت پشت نکبت بودید. مردمان در گذشته برای رفع این فلاکت قربانی می‌دادند اما ما عده‌ای هم قربانی داده شده‌ایم و قطار همچنان پیش می‌رود تا به خاورمیانه می‌رسد. چقدر جنگ، خرابی و فلاکت. آیا این عدالت است؟! انگار خدا هم تاخیر دارد یا فراموش کرده. چقدر همکار در سه چهار سال اخیر از دست داده‌ایم! از ریز و درشت در تهران و شهرستان‌ها. چقدر همکاران از بیکاری دق کردند و مردند. چقدر همکاران استرس گرفتند و خانه نشین شدند. چقدر همکاران خدای ناکرده سرطان گرفتند و حتی پول بیمارستان را نداشتند و ندارند که بدهند. چقدر مهاجرت.

قطار همچنان به مثابه زندگی به راه خود ادامه می‌دهد. امروز چهلمین روزی است که از درگذشت بیتا فرهی می‌گذرد. قطار همچنان می‌رود تا ایستگاه بعدی و معلوم نیست که نوبت چه کسی است؟ نوبت ما باشد یا خیر. هر که آمد عمارتی نو ساخت، رفت و منزل به دیگری پرداخت.»

وی در ادامه صحبت‌هایش گفت: بیتا فرهی یا این بانوی خاص، قربانی این حرفه بود. من این شانس را داشتم تا در سریال «طلسم شدگان» با او همکاری کنم. او بسیار حرفه‌ای و منضبط بود. بانویی بود که به اندک تلنگری به هم می‌ریخت. پر از شور، احساس و معصومیت. پر از بی‌نیازی از نان و نام. یک حال و هوای عارف مسلکی داشت که در کارهایش نیز موج می‌زد.

در ادامه مراسم سام قریبیان از حاضران خواست که زنده‌یاد داریوش مهرجویی را تشویق کنند. سپس کلیپی از فیلم «هامون» پخش شد.

در ادامه سام قریبیان گفت: باتوجه به اینکه چهلم زنده یاد فرهی همزمان با شب تولد اوست، مهسای عزیز دختر ایشان کیکی را تدارک دیده‌اند تا آخرین تولد او را با هم جشن بگیریم.

مهسا قریشی دختر زنده‌یاد بیتا فرهی نیز در ادامه این برنامه به یاد بیتا فرهی، خسرو شکیبایی و داریوش مهرجویی شعری از شاملو را خواند.

وی در ادامه گفت: از خانه هنرمندان تشکر می‌کنم که در برگزاری این مراسم ما را همراهی کردند. همچنین از همه کسانی که در این مدت همراه بودند و کمک کردند تا این مراسم را به بهترین شکل ممکن برگزار کنیم، تشکر می‌کنم.

بهمن فرمان‌آرا، همایون ارشادی، سهیلا رضوی، یاسمن خلیلی‌فر از جمله چهره‌های حاضر در این برنامه بودند.

رسانه سینمای خانگی- اقلیم ایران در قاب سینما

استفاده از تنوع اقلیمی درگذشته بیشتر در سینمای ایران تجربه می‌شد اما در سال‌های اخیر هم فیلمسازان جوانی هستند که ترجیح می‌دهند با خارج شدن از فضای شهری، زیبایی‌های بکر کشور را تصویر کنند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، تاریخ سینمای ایران، مملو از آثاری است که جدا از هر اتفاق سینمایی، تنوع اقلیمی و فرهنگی کشور ما را نیز ثبت کرده است. هرچه بیشتر به گذشته می‌رویم، به تعداد فیلمسازهایی که به ثبت تصاویر تازه در سینما علاقه‌مند بودند، افزوده می‌شود. ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، کیانوش عیاری از جمله فیلمسازهای نه چندان دور ما هستند که در اغلب آثارشان با ثبت تصاویری بکر در جغرافیایی تازه، علاوه بر روایتی تاثیرگذار، اتفاق ویژه‌ای را در معرفی فرهنگ منطقه دیگری از کشورمان رقم زده‌اند.

اما افسوس که امروز، کمتر کارگردانی را می‌توان یافت که برای ساخت فیلم به خارج از آپارتمان و یا شهر خود برود. اکثر آثار معطوف به فضای شهری و آدم‌هایی است که بیش از هرچیز گرفتار تاثیر مدرنیته در زندگی خود شده‌اند و در عین حال نمی‌توانند خود را از قید و بندهای سنت رها کنند.

البته نباید فراموش کرد که در چنین شرایطی باز هم می‌توان آثاری را یافت که برای سینمای ایران، همچون لِنگه کفشی در بیابان، غنیمت به شمار می‌آیند. فیلمسازهایی که با وجود تمام مشکلات و موانعی که بر سر راهشان قرار دارد، به شهرهای دیگر رفته و با جسارتی مثال زدنی نه تنها داستانی تازه را برایمان روایت می‌کنند، بلکه سعی در ثبت تصاویری تازه در جغرافیایی بکر دارند.

رضا میرکریمی، خسرو معصومی، حمید نعمت‌الله، مانی حقیقی از جمله کارگردان‌های مطرحی هستند که در آثار خود به ثبت تصاویر تازه از شهرهای دیگر و فرهنگ اقوام مختلف علاقه نشان داده‌اند. اتفاقی که البته هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد، بازهم کم است. اما باتوجه به اهمیتِ پرداختن به اقوام مختلف و تنوع اقلیمی در سینمای ایران، تلاش کردیم در این گزارش به معرفی فیلم‌ها و فیلمسازهای تقریبا جوانی بپردازیم که در یکی دو دهه اخیر به ساخت آثاری از این جنس پرداخته‌اند. زیرا آینده هر سینمایی وابسته به نگاه کارگردان‌های جوان آن است.

احسان عبدی‌پور؛ ثبت تصویری رویاگونه از بوشهر …

اگرچه عبدی‌پور فعالیت سینمایی خود را از اواخر دهه ۸۰ آغاز کرده است اما مخاطبان سینما او را با فیلمی شناختند که سال ۹۱ ساخت. «تنهای تنهای تنها» با روایتِ داستانی تازه در بوشهر توجه بسیاری از سینمادوستان را جلب کرد و توانست پس از مدت‌ها، نگاه مخاطبان را به داستانی متفاوت در فضای خارج از شهر تهران معطوف کند.

این فیلم داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کرد که قصد رفتن به سازمان ملل را دارد. پسر می‌خواهد نسبت به قانونی که او را از دوست خود دور می‌کند، اعتراض کند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که «تنهای تنهای تنها» بیش از هر موضوع دیگری، ما را با رویای تازه‌ای آشنا کرد که امکان دیدنش روی پرده نقره‌ای پدید آمده بود؛ جذابیتی بصری از رویای کودکانه در شهری چون بوشهر.

فیلم‌های «پاپ» و «میجر» را می‌توان ادامه مسیرِ فیلمسازی معرفی کرد که حال همچون سفیر فرهنگی شهر بوشهر هم شناخته می‌شود. زیرا گرچه تا پیش از این، شناختی نسبی نسبت به مردم بوشهر و فرهنگ آنها وجود داشت اما بسیاری از مردم با آثار او، علایق مردم جنوب به موضوعاتی چون فوتبال، سینما و موسیقی را درک کرده‌اند.

امیرحسین عسگری؛ تصویر مردمانی متفاوت در دل جغرافیایی تازه

در روزگاری که فیلمسازی تبدیل به حرفه‌ای برای کسب درآمد بیشتر شده است، او چند سال یک بار به تولید اثری می‌پردازد که هرکدام با دیگری تفاوت‌هایی دارد. عسگری فیلمسازی را از نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز کرد اما مخاطبان سینما او را با فیلم‌های «بدون مرز» و «برف آخر» به خاطر می‌آورند. در سال ۹۳ با فیلم «بدون مرز» تندیس بلورین جایزه ویژه هیات داوران بخش نگاه نو سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و بعد از آن شش سال طول کشید تا فیلم بعدی‌اش؛ «برف آخر» را به انتها برساند.

فیلم «بدون مرز» او، جدا از داستانی که برای مخاطب روایت می‌کند، تصویر تازه‌ای از نقطه صفر مرزی را ثبت کرده است. این فیلم داستان پسری را روایت می‌کند که هر روز برای ماهی‌گیری به کشتی به گل نشسته‌ای در نقطه صفر مرزی پا می‌گذارد. پسر آنجا را به محلی برای آرامش خود تبدیل کرده است، اما حضور غریبه‌ای این آرامش برهم می‌زند … .

فیلم «برف آخر» او نیز با روایت داستانی متفاوت در دل برف، تصویر تازه‌ای از فرهنگ مردم در شهرهای کوچک‌تر را به نمایش می‌گذارد. او با انتخاب شهرستانی در منطقه سردسیر کیاسر ساری، فضای سردی را تصویر می‌کند که مردمانش فرسنگ‌ها با آدم‌هایی که در پایتخت کشورمان می‌شناسیم، متفاوت هستند. عسگری در این فیلم با استفاده از نماد و نشانه‌های حیوانی، خوی افراد را توصیف کرده و اتفاقی تازه را در سینما رقم زده است.

گرچه فیلم «برف آخر» برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران چهلمین جشنواره فیلم فجر شده است اما هنوز فرصت اکران عمومی در سینماهای کشور نصیبش نشده است.

صفی یزدانیان؛ رشتی که با او بیشتر شناختیم …

او را بیشتر به عنوان منتقد مجله فیلم می‌شناختیم تا سال ۹۳ که فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» روی پرده نقره‌ای رفت و بسیاری از سینمادوستان را جذب خود کرد. صفی یزدانیان با روایتِ داستانی عاشقانه که سال‌ها در سینمای ایران سابقه نداشت، اتفاقی را رقم زد که هنوز در یادها باقی مانده است. تصاویری بکر از شهر رشت در کنار روایت داستانی عاشقانه که از سال‌ها قبل باقی مانده و به امروز رسیده، در کنار موسیقی متفاوت کریستف رضایی فیلمی را شکل داده که هرچه از آن می‌گذرد، مخاطبان بیشتری را با خود همراه می‌کند.

«در دنیای تو ساعت چند است؟» از جمله آثاری است که تصور ساختن آن در شهری به جز رشت هم امکان‌پذیر نیست. در واقع شهر رشت با داستان عاشقانه این اثر پیوند عجیبی دارد و از همین رو آن را به مخاطبان خود نیز منتقل می‌کند.

«ناگهان درخت» دومین فیلم صفی یزدانیان است که با فاصله ۴ سال از اولین فیلم او ساخته شد. این فیلم نیز با تصاویری از شهر رشت پیوند دارد و روایتی عاشقانه اما غمگین را به مخاطب خود منتقل می‌کند. اگرچه داستان «ناگهان درخت» به قدرت «در دنیای تو ساعت چند است؟» نیست اما کارگردانی صفی یزدانیان و ثبت تصاویری به غایت زیبا در این فیلم از نقاط قوت آن به شمار می‌آید.

نیکی کریمی؛ روایتی عاشقانه با «آتابای»

بازیگر شناخته شده سینمای ایران از مدت‌ها قبل، به فیلمسازی روی آورده بود اما پنجمین اثر او که روایتی عاشقانه در بستر شهرستان خوی بود، مورد توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت. «آتابای» درباره مردی میان‌سال به نام کاظم است که در روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی می‌کند. درگیری‌های گذشته و حال کاظم، مخاطبان را با داستانی جذاب مواجه کرده است که با تصاویری تازه روایت می‌شود.

نیکی کریمی بعد از این اثر هنوز خبر از تولید فیلمِ تازه‌ای نداده است اما احتمال دارد که باتوجه به موفقیت این فیلم، مجددا به روایت داستانی در جغرافیای تازه بپردازد.

ستاره اسکندری؛ روایت داستانی در سیستان و بلوچستان

یکی از بازیگران پرکار سینما و تئاتر ایران که با فعالیت در حرفه‌های دیگر، همیشه قدرت اجرایی خود را نیز به رخ کشیده است.

ستاره اسکندری در اولین فیلم بلند خود «خورشید آن ماه» به سراغ ساخت داستانی در سیستان و بلوچستان رفته است. این فیلم در حال حاضر اکران عمومی خود را آغاز کرده و هنوز نمی‌توان درباره مواجهه مخاطبان با آن سخن گفت اما باتوجه به عکس‌های منتشر شده از این اثر، می‌توان از خلق تصاویر بکر و تازه مطمئن بود.

همچنین پرداختن به فرهنگ سیستان و بلوچستان که در توضیحات این اثر روی آن تاکید شده، مسئله مهمی است که اگر در سینمای ایران مورد توجه بیشتری قرار گیرد، به رنگارنگی آثار کمک کرده و قطعا در جذب مخاطبان نیز اثر گذار خواهد بود.

رسانه سینمای خانگی- آیا سینما متولد شده است؟

سیف‌الله صمدیان گفت: برخی می‌گویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، چهل و سومین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذِیل سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲، به اولین نمایش عمومی فیلم مستند «چهره هنرمندان معاصر ایران» به کارگردانی مهرداد متین‌دفتری اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سیف‌الله صمدیان (فیلمساز و عکاس) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.

سیف‌الله صمدیان در ابتدای این برنامه گفت: مهرداد ادعا می‌کند که سال ۶۷ در کلاس من بوده است ولی من باورم نمی‌شود. با این همه او همیشه در ذهنم به دو ویژگی خاص باقی مانده است. اول نجابت در حضور و دوم همت و پیگیری است. این دو موضوع کمک‌کننده همین پروژه بوده است؛ زیرا امکان نداشت بدون پیگیری و احترام و به قول کیارستمی حضور اندازه، این فیلم به نتیجه برسد. البته اندازه کار در تدوین کمی نیاز به بهبود دارد.

او افزود: این فیلم با این میزان اطلاعات درست در مورد عکاسی و به ویژه پرتره قطعا می‌تواند از فیلم‌های بسیار دیدنی حتی برای بسیاری از شبکه‌های حرفه‌ای عکاسی هم باشد. عکس‌های فیلم من را شوکه کرد. این همان شوک قدیمی است که عکاسی به من می‌داد. در واقع با دیدن این عکس‌ها دوباره به آن جمله تاریخی، مذهبی و باستانی رفتم و آن را تکرار کردم که «در آغاز عکس بود». البته اصل این جمله «در آغاز کلمه بود» است ولی من آن را تغییر دادم و همیشه مجبورم که این موضوع را توضیح بدهم.

این فیلمساز ادامه داد: ما به هر قیمتی که لازم بود و لازم هست، اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اولین هنر بیرون زده انسان اولیه، عکاسی بوده است. پیش از اینکه کلمه یا هر اتفاق ارتباطی دیگری شکل گیرد، انسان اولیه از هرچیزی که می‌دید، عکس می‌گرفت. بدون دوربین و با چشم‌های خودش آن را در تاریکخانه کاسه مغز خود ثبت می‌کرد اما نمی‌توانست آن را بیرون دهد. برای اینکه این عکس‌ها که حاصل ترس‌ها، ذوق‌زده‌گی‌ها و… بود را با دیگران به اشتراک بگذارد، به غارها آمد و با یک زغال دم دستی، اشکالی کشید که من در سرمقاله‌ای که ۲۰ سال پیش در مجله تصویر درباره عکاسی نوشتم، در این باره نوشتم. تیتر آن مطلب همین جمله «در آغاز عکس بود»، است.

صمدیان در ادامه صحبت‌هایش گفت: در آنجا نوشتم از دور که نگاهش می‌کنم، به شیر گرسنه‌ای است که به مورچه‌ای قناعت کرده است. چیزی که انسان می‌بینید، نسبت با آن چیزی که بیرون می‌دهد، همین حالت را دارد. بعد به بخش‌های مختلف تاریخ از آتلیه داووینچی تا عکاس‌های معروف زمانه رفته بودم و در این باره توضیح داده بودم. آن سال به دفتر مجله دنیای تصویر رفتم؛ روی میزم پر از عکس‌های عکاسان مطرح دنیا بود. اما به خود گفتم، ما تا رسیدن به آن حس ازلی اولیه که از دیدن یک چیز داریم، قرن‌ها فاصله داریم. یعنی بسیار مانده تا به قدرتی برسیم که خود عکاسی باید دارا باشد تا در انتقال یک تصویر، بتواند تمام آن را به ما نشان دهد. آن

او افزود: حال برخی می‌گویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است. زیرا هر که ادعا کند استاد سینماست، از هیچکاک تا کیارستمی و… همگی بازارگرمی است، سینما هنوز متولد نشده، چون ما همگی با هر هنری که داریم، هنوز در حال نشان دادن رویکردهای شخصی نسبت به مدیومی چون سینما هستیم.

این عکاس در ادامه بیان کرد: این‌ها را گفتم تا برسم به جمله‌ای که برادرم در آخرین روزهای زندگی‌اش به من گفت. هفته پیش هم در سوگ برادر اینجا بودم، آخرین جمله‌ای که در بیمارستان از عبدالله صمدیان که ۶۰ سال پیش عکاسی را به خانه ما آورد و آن را با موبایل ثبت کردم این بود که عکاسان ترمز زمانه هستند. این جمله یک هفته قبل از درگذشت او به من زده شد و وقتی این عکس‌ها را می‌دیدم، اتصال این یک هفته من به هم جور شد.

صمدیان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: کاری به عکس‌های آبرومند و شگفت‌انگیزی که مهرداد گرفته و در این فیلم به ما نشان داد ندارم، اما شگفت‌انگیز بودن کار او در این مجموعه در ارتباط با موضوعاتش است. حتما می‌دانید که از عجیب‌ترین و پیچیده‌ترین موجودات جهان، انگار هنرمندی است که در ایران ساخته‌اند. اصلا ورود به دنیای آنها کار هرکسی و حتی خودشان هم نیست؛ چه رسد به اینکه آدمی با فرهنگ دیگری بخواهد به دنیای آنها نزدیک شود. نه تنها عکاس را در خلوتشان که در هیچ جای دیگر راه نمی‌دهند. به ویژه عکاسی که بدانند قرار است از آدم‌های زیادی هم عکس بگیرد. یعنی بدانند که قرار است رقبای تصویری دیگری هم در کتابی یا نمایشگاهی داشته باشند.

او ادامه داد: از همین رو کار او، کارِ پیچیده و ارزنده‌ای بوده که ۳۰ سال به طول انجامیده است. در این ۳۰ سال عکاسی که در فیلم دیدیم، چه بسیار رفتگان و چه اندک ماندگانی حضور دارند. فکر کنید زبانم لال مهرداد نبود، خب این مجموعه به وجود نمی‌آمد. در پایان امیدوارم که مهرداد فیلم را کوتاه و به این صورت آن را قابل رویت برای مخاطبان بسیاری کند. حرف‌هایی که بزرگان در این فیلم مطرح کردند، می‌تواند برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد. برخی قسمت‌ها حضور مهرداد لازم است اما می‌توان بخشی از حضورش را به نفع فیلم حذف کرد.

مهرداد متین‌دفتری نیز در ادامه این برنامه گفت: از ریاست خانه هنرمندان و عوامل آن که امکان نمایش این فیلم را فراهم کرده‌اند، تشکر می‌کنم. آقای صمدیان می‌خواهد بگوید که زیاد پیر نیست ولی من ورودی سال ۶۷ دانشگاه هنرهای زیبا تهران هستم و تزم را با ایشان گرفتم. عکس‌های زیادی هم از ایشان دارم. (می‌خندد) در مورد فیلم باید بگویم که در ابتدا قرار نبود این فیلم به نمایش در بیاید. در واقع من یادگاری‌هایی از پشت‌صحنه‌های عکاسی خودم می‌گرفتم. اما از زمانی که توانستم دوربین دیجیتال تهیه کنم، نسبتا به سادگی می‌توانستم از (پشت صحنه کار) فیلم هم بگیرم.

او افزود: در ادامه که این فیلم‌ها زیاد شد، دیدم که صحبت‌هایی از سوی آقای شجریان و… در فیلم وجود دارد که اکثرا بداهه انجام شده است. در واقع حیف بود که این صحبت‌ها در کمد بماند و فراموش شود. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی چند دقیقه‌ای بسازم و آن را به همراه دی وی دی در کتاب بیرون بدهم البته هنوز کتاب بیرون نیامده است. در نهایت باید بگویم، این فیلم حرفه‌ای نیست بلکه بیشتر دلی انجام شده است.

این عکاس در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرد: متاسفم برای این جریان فرهنگی که در کشور ما وجود دارد. اینجا شخصیت‌هایی بودند که وقتی روز اول (برای عکاسی با آنها) تماس می‌گرفتم، فکر می‌کردند مهمانی است و از من می‌پرسیدند چه کسی هست و چه کسی نیست؟ در واقع اصلا کاری به عکاسی و حرفه من نداشتند. برخی هم فکر می‌کردند، عکاس خبری آمده که در ۵ دقیقه عکس می‌گیرد و می‌رود.

متین‌دفتری در پایان گفت: بعد که با آنها صحبت می‌کردم، اتفاقات دیگری رخ می‌داد. یکی از خوشایندترین اتفاقات برای زمانی است که از آقای داریوش شایگان عکاسی کردم و ایشان فهمید. هفته بعد با من تماس گرفت و گفت کتابی از من در پاریس چاپ می‌شود که برای آن، یک عکس می‌خواهم. این یک نمونه از شعور بالای ایشان بود. بعد پیش ایشان رفتم و باتوجه به موضوع کتاب از ایشان عکس گرفتم. ۱۶۰ سال است که عکاسی به ایران آمده ولی اکثریت مردم ما با عکس بیگانه هستند و آن را به مثابه عکس تولد نگاه می‌کنند. متاسفانه درگیر مسائلی هستیم که اصلا خوب نیست.

رسانه سینمای خانگی- مرگ‌های تلخ سینما در سال میلادی

سال ۲۰۲۳ نیز با درگذشت چهره‌های تاثیرگذاری در عرصه سینما و تلویزیون همراه بود، از ویلیام فردکین کارگردان نامدار آمریکایی و ستاره‌های بزرگی چون لولوبریجیدا و راکل ولش تا مرگ زودهنگام متیو پری بازیگر سریال محبوب «فرندز».

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، با رسیدن به روزهای پایانی سال جاری میلادی، مروری داریم بر چهره‌های مهم صنعت سرگرمی در عرصه سینما و تلویزیون که برای همیشه با جعبه جادویی و پرده نقره‌ای وداع کردند.

مایکل گمبون

«سر مایکل گمبون» بازیگر ایرلندی سری فیلم‌های «هری پاتر» بود که در سن ۸۲ سالگی درگذشت. او بیشتر برای بازی در نقش پروفسور آلبوس دامبلدور در شش فیلم از هشت فیلم هری پاتر شناخته شد.
این ستاره متولد دوبلین در طول شش دهه فعالیت خود در تلویزیون، فیلم، تئاتر و رادیو کار کرد و برنده چهار بفتا شد.

زمانی که او به یکی از اعضای اصلی کمپانی بازیگری تئاتر ملی لورنس اولیویه در لندن تبدیل شد،  فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد و در ادامه سه جایزه اولیویه را برای بازی در تولیدات تئاتر ملی دریافت کرد.

 مایکل گمبون پس از مرگ «ریچارد هریس» در سال ۲۰۰۳، نقش دامبلدور – مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز – را در سری فیلم‌های موفق  «هری پاتر» بر اساس رمان های نوشته  «جی کی رولینگ» ایفا کرد.

ران سیفس جونز

ران سیفس جونز بازیگر برنده جایزه امی که بیشتر برای بازی در نقش ویلیام هیل در سریال «This Is Us» (این ما هستیم) شهرت داشت به دلیل مشکل ریوی طولانی‌مدت در سن ۶۶ سال درگذشت.

«جونز» بیشتر برای بازی در سریال«This Is Us» در نقش ویلیام هیل، پدر بیولوژیکی رندال پیرسون (استرلینگ کی. براون) شناخته شد، که برای آن دو جایزه اِمی مهمان در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ برنده شد. در همان سال، دخترش «جازمن» نیز اولین جایزه امی خود را به دست آورد تا برای نخستین بار یک پدر و دختر در یک سال برنده جایزه اِمی نام بگیرند.

او سابقه بازی در سریال «نظم و قانون: جنایات سازمان یافته» و سریال‌های «آقای ربات» (۲۰۱۵-۲۰۱۶)، «گِت داون» (۲۰۱۶-۲۰۱۷)، «لوک کیج» (۲۰۱۶-۲۰۱۸)، «به دنبال آلاسکا» (۲۰۱۹) و «حقیقت گفته می‌شود» (۲۰۱۹-۲۰۲۳) را نیز در کارنامه داشت.

همچنین «نیمه نلسون» (۲۰۰۶)، «در سراسر جهان» (۲۰۰۷)، «چانه شیشه‌ای» (۲۰۱۴)، «تقویم تعطیلات» (۲۰۱۸)، «روزهای سگی» (۲۰۱۸) و «نام من دولمایت» (۲۰۱۹) از جمله آثار سینمایی هستند که «ران سیفس جونز» در آن نقش‌آفرینی داشته است.

ویلیام فردکین

ویلیام فریدکین کارگردان برنده اسکار که با ساخت فیلم‌های موفقی چون «ارتباط فرانسوی» و «جن‌گیر» به شهرتی جهانی رسید یکی از مهم‌ترین چهره‌هایی بود که در سال ۲۰۲۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

«ویلیام فریدکین» سال ۱۹۷۱ فیلم «ارتباط فرانسوی» را در ژانر جنایی-پلیسی، بر اساس یک داستان واقعی کارگردانی کرد. این فیلم که شامل یکی از هیجان‌انگیزترین صحنه‌های تعقیب و گریز تاریخ سینماست، توانست برنده جوایز اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه و تدوین شود و نام «فریدکین» ۳۲ ساله را به عنوان فیلمسازی جوان و آینده‌دار مطرح کرد.

این کارگردان پس از آن «جن‌گیر»‌ را بر اساس رمان پرفروش نوشته «ویلیام پیتر بلَتی» درباره دختری ۱۲ ساله که توسط شیطان تسخیر شده ساخت که این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد. پس از موفقیت فیلم «جن‌گیر» او تا اوایل قرن بیست‌ویکم به کارگردانی فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ادامه داد اما دیگر نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند.

آخرین فیلم بلند ساخته «ویلیام فریدکین» مستندی با نام «شیطان و پدر آمورث» بود که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. این فیلم به مقایسه لحظات فیلم معروف «جن‌گیر» با جن‌گیری واقعی می‌پردازد.

از دیگر آثار او می‌توان به «برای زندگی و مرگ در لس‌آنجلس»، «جادوگر»، «گشت‌زنی»،‌ نسخه تلویزیونی «۱۲ مرد خشمگین» و «جوئی قاتل» اشاره کرد. جایزه شیر افتخاری جشنواره ونیز، جایزه فیپرشی جشنواره فیلم کن برای فیلم «باگ» و همچنین یوزپلنگ طلایی جشنواره «لوکارنو» به پاس یک عمر دستاورد سینمایی از جمله دیگر افتخارات این کارگردان کهنه‌کار محسوب می‌شود.

آنگوس کلود

آنگوس کلود هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در سریال «سرخوشی» شناخته می‌شود، در سن ۲۵ سالگی از دنیا رفت. او بیشتر برای بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در سریال «سرخوشی» از شبکه HBO شناخته می‌شد.

این بازیگر با بازی در نقش شخصیتی به نام «فِز» در سریال نوجوانانه و برنده ِامی «سرخوشی»(Euphoria) به شهرت رسید. «کلود»‌ در دو فصل نخست این سریال یکی از شخصیت‌های اصلی بود. او همچنین بازی در فیلم‌های «شمال هالیوود»(۲۰۲۱) و «خط»(۲۰۲۳) را در کارنامه دارد.

آلن آرکین

«آلن آرکین»، ‌بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار که کارنامه‌ای از نقش‌های کمدی و درام داشت در سن ۸۹ سالگی درگذشت. او متولد سال ۱۹۳۴ در محله بروکلین نیویورک بود و وقتی ۱۱ سال داشت، خانواده‌اش به شهر لس‌آنجلس نقل مکان کرد.

 آرکین در طول فعالیت حرفه‌ای خود چهار بار نامزد دریافت اسکار شد و این جایزه را در سال ۲۰۰۷ برای بازی در نقش پدربزرگی که با اعتیاد دست‌به‌گریبان بود، در فیلم کمدی «خانم سان‌شاین کوچک» به دست آورد.

او همچنین جایزه تونی، معتبرترین جایزه عرصه تئاتر آمریکا را هم یک بار کسب کرده بود.

یکی از نخستین نقش‌های اصلی که بازی کرد، در سال ۱۹۶۶ در فیلم کمدی «روس‌ها می‌آیند، روس‌ها می‌آیند» بود که اولین نامزدی اسکار را برایش رقم زد و در سال ۱۹۶۷ با بازی در نفش یک قاتل دچار روان‌پریشی در فیلم «تا تاریکی هوا صبر کن» در مقابل آدری هپبورن یکی از نقاط عطف کارنامه‌اش را رقم زد.

 آلن آرکین حتی بعد از ۸۰ سالگی هم در سینما و تلویزیون فعال بود و برای بازی در سریال «شیوه کامینسکی» در مقابل «مایکل داگلاس» نامزد دریافت جایزه امی شد.

او با بازی در فیلم «آرگو» برای چهارمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. از دیگر فیلم‌های کارنامه هنری آرکین می‌توان به «راه‌حل هفت درصدی»، «گلن‌گری گلن راس»، «ادوارد دست‌قیچی» و «باهوش باش» اشاره کرد.

آندره بروگر

آندره بروگر بازیگر برنده دو جایزه امی که در مجموعه‌های تلویزیونی همچون «بروکلین نه-نه» و «قتل: زندگی در خیابان»‌ حضور داشت، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. او بیش‌تر برای بازی در نقش «کاپیتان ریموند هالت»‌ در سریال «بروکلین نه – نه»‌ شناخته می‌شود که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۱ روی آنتن رفت.

او در سال ۱۹۹۸ برای ایفای نقش کارآگاهی به نام «فرانک پمبلتون»‌ در سریال «قتل: زندگی در خیابان»‌ برنده جایزه «امی» بهترین بازیگر مرد نقش اول شد و همچنین یک جایزه امی دیگر را در سال ۲۰۰۶ برای بازی در نقش یک مجرم حرفه‌ای در «سارق» کسب کرد.

او نخستین‌بار در فیلم «شکوه»‌ و در نقش یک سرباز در سینما ظاهر شد. این هنرپیشه همچنین در مجموعه تلویزیونی «هک» که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ پخش شد در نقش یک کارآگاه مقابل دوربین رفت. او برای بازی در مجموعه سریال درام «مردان یک سن مشخص»‌ دو بار به عنوان نامزد در شاخه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل جوایز «امی» معرفی شد.

بروگر در کنار مجموعه‌های تلویزیونی در فیلم‌های سینمایی همچون «شهر فرشتگان»، «فراوانی»، «پوزئیدون»،‌«آواز دونفره»، «مه»‌ و «ترس کهن» نقش آفرینی کرده است.

رایان اونیل

رایان اونیل بازیگر آمریکایی که ببشتر برای نقش آفرینی نامزد اسکار در فیلم «داستان عشق» شناخته می‌شد، در ۸۲ سالگی درگذشت. اونیل متولد ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ در لس آنجلس از پدری نویسنده و فیلمنامه نویس به نام چارلز اونیل و مادری بازیگر به نام پاتریشیا کالاگان بود. او که در ابتدا یک بوکسور بود همراه با خانواده‌اش در کشورهای مختلفی چون بریتانیا، آلمان و مکزیک زندگی می کرد.

پس از کار به عنوان بدلکار، «اونیل» در نقش رادنی هرینگتون در سریال «پیتون پلیس» دهه ۱۹۶۰ شبکه ای بی سی بازی کرد و این آغاز حرفه او به عنوان بازیگر بود. پس از آن او در نقش یک دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد در فیلم «داستان عشق» در سال ۱۹۷۰ بازی کرد که یک نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.

او همچنین در نقش‌های مهم دیگری در فیلم کمدی درام «چه خبر دکتر؟» ساخته «پیتر بوگدانوویچ» در سال ۱۹۷۲ در کنار «باربارا استرایسند» و فیلم «ماه کاغذی» در سال ۱۹۷۳ و درام تاریخی «استنلی کوبریک» در سال ۱۹۷۵ با عنوان «بری لیندون» ظاهر شد. اونیل در فیلم «ماه کاغذی» در کنار دخترش «تیتوم اونیل» نیز بازی کرد، فیلمی که یک جایزه اسکار برای دخترش در سن ۱۰ سالگی به ارمغان آورد.

نورمن لیر

نورمن لیر نویسنده، تهیه‌کننده و سازنده سریال‌های کمدی و بسیار محبوب اوایل دهه ۱۹۷۰ مانند «همه در خانواده» و «سنفورد و پسر»، در ۱۰۱ سالگی از دنیا رفت. او که پیش از کار در تلویزیون به عنوان یک نویسنده برتر کمدی تثبیت شده بود، سال ۱۹۶۸ برای فیلمنامه «طلاق به سبک آمریکایی» نامزد اسکار شد و پس از آن یک کمدی بر مبنای یک نمایش محبوب بریتانیایی درباره یک کارگر محافظه‌کار و آشکارا متعصب ساخت که با عنوان «همه در خانواده» به یک موفقیت فوری بدل شد.

چنین شد که «همه در خانواده» و «سنفورد» که درباره یک خانواده سیاه‌پوست لس‌آنجلسی بود، به سریال‌های رتبه اول و دوم کشور بدل شدند. پس از آن ۶ سریال جانبی از «همه در خانواده» ساخته شد و این سریال ۴ جایزه امی در سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ و جایزه پیبادی سال ۱۹۷۷ را برای لیر به ارمغان آورد تا برای ارایه کمدی با وجدان اجتماعی از وی تجلیل شود. وی دومین جایزه خود را سال ۲۰۱۶ به خاطر دستاوردهای شغلی دریافت کرد.

برخی از دیگر ساخته‌های لیر شامل «یک روز در یک زمان» سریالی که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ روی آنتن بود و «سکته‌های متفاوت» که از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۶ روی آنتن رفت. 

وی در سینما هم فعال بود و فیلمنامه‌های «بیا شاخ خودت را بزن» (۱۹۶۳)، «شبی که به مینسکی حمله کردند» (۱۹۶۸) و «دزدی که به شام آمد» (۱۹۷۱) از جمله فیلمنامه‌هایی بود که لیر برای پرده سینما نوشت.

متیو پری

جسد بی‌جان متیو پری، بازیگر سریال معروف فرندز (دوستان) در حالی در خانه‌اش پیدا شد که او هنگام مرگ ۵۴ سال داشت. این بازیگر آمریکایی بیشتر برای بازی در نقش «چندلر بینگ» در سریال کمدی دهه ۱۹۹۰ «فرندز» شناخته می‌شد.

پری که در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست به دنبال آمده بود در شهر اوتاوا در کانادا بزرگ شد و در نوجوانی به لس‌آنجلس نقل مکان کرد. او از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ در نقش شخصیتی به نام «چاز راسل» در سریال «بویز» ظاهر شد و در نمایش‌هایی از جمله «گروئینگ پینز» هم بازی کرد. اما او با «فرندز» یک ستاره بین المللی شد؛ سریالی که فراز و نشیب زندگی شش جوان نیویورکی در یافتن عشق، کار و دوست را به تصویر می‌کشید.

این سریال کمدی همچنین با بازیگری «جنیفر انیستون»، «کورتنی کاکس»، «دیوید شوییمر»، «مت لابلانک» و «لیسا کودرو» یکی از موفق‌ترین نمایش‌های تاریخ تلویزیون شد. «متیو پری» در چندین فیلم سینمایی از جمله «فولز راش این» (احمق‌ها بشتابید)، «آلموست هیروز» (تقریبا قهرمان) و «هول ناین یاردز» (همه نه یارد) ظاهر شده بود.

بررسی پزشکی قانونی لس‌آنجلس نشان می‌دهد این بازیگر آمریکایی، به دلیل تاثیر شدید ماده روان‌گردان کتامین فوت کرده است.

ریچارد راوندتری

ریچارد راوندتری، بازیگر مجموعه فیلم‌های «شفت» که از او به عنوان نخستین قهرمان اکشن سیاه پوستیاد می‌شود در ۸۱ سالگی درگذشت. فیلم «شفت» سال ۱۹۷۱ به کارگردانی جردن پارکس با اقتباس از رمانی نوشته ارنست تایدیمن ساخته شد.

او پیش از این تنها در یک فیلم ظاهر شده بود اما با بازی در فیلم «شفت» به یکی از بازیگران مطرح و محبوب تاریخ سینما تبدیل شد. او با بازی در این فیلم تاریخ سینما را تغییر داد و میراث بزرگی برای فیلم های آینده خلق کرد.

این بازیگر در چهار دنباله دیگر فیلم «شفت» در سال‌های ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۳ ، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۹ هم بازی کرد. بر مبنای این فیلم سریالی هم در سال ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ ساخته شد که «راوندتری» بازیگر آن هم بود. راوندتری برای بازی در فیلم «شفت» نامزد گلدن گلوب شد.

برت یانگ

برت یانگ که نقش پائولی را در ۶ فیلم «راکی» در کنار سیلوستر استالونه بازی کرد و برای بازی در فیلم اصلی در سال ۱۹۷۶ نامزدی اسکار را برای بازیگر نقش مکمل مرد دریافت کرده بود، در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.

فیلم «همه تیله‌ها» رابرت آلدریچ در سال ۱۹۸۱ در کنار پیتر فالک و «روزی روزگاری در آمریکا» سرجیو لئونه در سال ۱۹۸۴ هم از نقش‌آفرینی‌های وی است که منتقدان را به تمجید واداشت. او در سال ۱۹۹۹ در کمدی رمانتیک «چشم آبی میکی» همبازی هیو گرانت بود.

یانگ در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی متعددی هم ظاهر شد که «قصه‌هایی از سردابه»، «کلمبو»، «محدودیت‌های بیرونی» و «عروسک روسی» از جمله آن‌ها بودند.

اولین نقش تاثیرگذار وی در فیلم «محله چینی‌ها» ساخته رومن پولانسکی در نقش کرلی بود. وی در اکشن مهیج ساخته سام پکین‌پا با نام «نخبگان قاتل» (۱۹۷۵) هم در کنار دنیرو بازی کرده بود.

گلندا جکسون

«گلندا جکسون» بازیگر برنده دو جایزه اسکار و سیاستمدار پیشین بریتانیایی بود که امسال در ۸۷ سالگی درگذشت. این بازیگر بریتانیایی اخیرا در فیلم «فراری بزرگ» در کنار  مایکل کین نقش آفرینی کرده بود.

 گلندا جکسون برنده دو جایزه اسکار بود و از دهه ۹۰ میلادی وارد عرصه سیاست شد. او عضو حزب کارگر و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ نماینده پارلمان بریتانیا بود. او یک بار در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم «زنان عاشق» و بار دوم در سال ۱۹۷۴ برای بازی در فیلم «لمس عزت» جایزه اسکار گرفت.

بازی درخشان او در فیلم «الیزابت گم شده است» برای او در سال ۲۰۲۰ یک جایزه بفتا به ارمغان آورد. جکسون در ۵۶ سالگی اعلام کرد که بازیگری را رها می‌کند تا به عنوان نامزد حزب کارگر وارد پارلمان بریتانیا شود.

تریت ویلیامز

تریت ویلیامز که بیشتر به خاطر بازی در فیلم «مو» ساخته «میلوش فورمن» در سال ۱۹۷۹ شناخته شد، بر اثر یک سانحه رانندگی با موتورسیکلت درگذشت.

این بازیگر آمریکایی تقریباً ۵۰ سال فعالیت حرفه‌ای شامل بازی در نقش‌های اصلی در سریال تلویزیونی «اِوروود» و فیلم سینمایی «مو» را داشت؛ نخستین بار در سال ۱۹۷۵ به عنوان افسر پلیس در فیلم «قهرمان مرگبار» ظاهر شد و در بیش از ۱۲۰ نقش تلویزیونی و سینمایی از جمله فیلم‌های «عقاب فرود آمد»، «شاهزاده شهر» و «روزی روزگاری در آمریکا» ظاهر شد. او برای بازی در نقش جورج برگر رهبر هیپی‌ها در نسخه سینمایی موزیکال موفق «مو» در سال ۱۹۷۹ نامزد جایزه گلدن گلوب شد.

او همچنین در ده‌ها سریال تلویزیونی ظاهر شد اما شاید بیشتر به خاطر نقش اصلی‌اش در سریال «اِوروود» از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ در نقش دکتر اندرو براون، شناخته می‌شد.

تریت ویلیامز همچنین حضوری مکرر در نقش لنی راس در سریال «نجیب‌زادگان» داشت و حضور او روی صحنه تئاتر برادوی نیز شامل  نمایش‌هایی از جمله «گریس» و «دزدان دریایی پنزانس» بود.

لنس ردیک

لنس ردیک که برای بازی در فیلم‌های «جان ویک» و همچنین سریال‌هایی چون «شنود» و «فرینج» شناخته می‌شد نیز در ۶۰ سالگی از دنیا رفت.

شناخته شده‌ترین نقش «ردیک» ایفای نقش ستوان پلیس بالتیمور «سدریک دنیلز» در سریال جنایی «شنود» محصول شبکه HBO بود.

دیگر نقش‌های تلویزیونی این بازیگر شامل سریال‌های «بوش»، «گم‌شده»، «اوز» و نقش اصلی در درام علمی تخیلی «فرینج» نبود. او قبل از مرگ نقش زئوس را برای اقتباس تلویزیونی جدید «پرسی جکسون» ایفا کرده بود. 

لنس ردیک در سینما نیز در فیلم‌های «سقوط کاخ سفید»، «عشق سیلوی»، «برادر به برادر» و همچنین مجموعه فیلم‌های پرفروش «جان ویک» ظاهر شده بود. علاوه بر قسمت چهارم فیلم «جان ویک»، نقشی را برای فیلم «بالرین» با حضور «آنا د آرماس» نیز ایفا کرده و در نسخه جدید فیلم «مردان سفید نمی‌توانند بپرند» هم حضور داشته است.

تام سایزمور

«تام سایزمور» بازیگر آمریکایی پس از ابتلا به عارضه آنوریسم مغزی درگذشت. این هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در فیلم «نجات سرباز رایان»‌ شناخته می‌شد در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.

سایزمور در فیلم‌هایی از جمله «نجات سرباز رایان» از استیون اسپیلبرگ، «مخمصه» ساخته مایکل مان و «سقوط شاهین سیاه» به کارگردانی ریدلی اسکات بازی کرده است.

این بازیگر در یکی از اولین حضورهای مهم خود در سینما در فیلم «متولد چهارم جولای» ساخته الیور استون در سال ۱۹۸۹ ظاهر شد و بعدها در فیلم «نقطه شکست» به کارگردانی کاترین بیگلو در سال ۱۹۹۱ و «قاتلان بالافطره» (۱۹۹۴) دیگر ساخته الیور استون ظاهر شد.

«دشمن کشور»، «زندان»، «احیای مردگان»، «جاده سرخ»، «قبل از اینکه بخوابم»، «شیطان در لباس آبی»، «مغز استخوان مبارزه کن»، «جاده زی‌زیکس»، «سیاره سرخ»، «دشنه» و «سمی» از جمله دیگر فیلم‌های تام سایزمور محسوب می‌شوند.

ریچارد بلزر

ریچارد بلزر کمدین و بازیگر آمریکایی که بیشتر برای بازی در نقش کارآگاه جان مانچ در سریال‌های «نظم و قانون» و «قتل: زندگی در خیابان» شناخته می‌شد، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.

بلزر بیش از دو دهه و در ۱۰ سریال در نقش یک کارآگاه جنایی به نام جان مانچ بازی کرد که مستعد نظریه‌های توطئه بود. او نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در یکی از قسمت های سریال « قتل» و آخرین بار هم در سال ۲۰۱۶ در سریال «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» در این نقش ظاهر شد.

کارآگاه مانچ به یکی از طولانی‌ترین شخصیت‌های تلویزیون ایالات متحده تبدیل می‌شود که بیش از ۲۰ سال با عینک آفتابی در صفحه نمایش کوچک حضور داشت.

ریچارد بلزر در سال ۲۰۰۸ با همکاری «مایکل یان بلک» رمانی با عنوان «من یک پلیس نیستم!» را منتشر کرد! او همچنین به نوشتن چندین کتاب در مورد تئوری‌های توطئه درباره موضوعاتی چون ترور جان اف کندی و ناپدید شدن پرواز ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی کمک کرد.

راکل ولش

راکل ولش بازیگر آمریکایی که در دهه شصت و هفتاد با فیلم «سفر روایی» و فیلم‌های دیگر به یکی از نمادهای بزرگ گیشه و فرهنگ پاپ تبدیل شد، در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت.  ابن بازیگر افسانه‌ای سینما، تئاتر و تلویزیون، در دوران حرفه‌ای خود طی بالغ بر ۵۰ سال، در بیش از ۳۰ فیلم و ۵۰ سریال تلویزیونی حضور یافت. 

ولش کار خود را به عنوان مجری برنامه پیش بینی آب و هوا در یک ایستگاه تلویزیونی محلی در کالیفرنیا شروع کرد و سپس نقش‌های کوچکی را در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی از جمله «راوست اباوت» با بازی «الویس پریسلی» بر عهده گرفت. 

موفقیت او در سینما در اواسط دهه شصت میلادی و با فیلم های سینمایی چون «سفر رویایی» و «یک میلیون سال قبل از میلاد» به دست آمد و او در سال ۱۹۷۵ جایزه گلدن گلوب خود را به عنوان بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال برای بازی در فیلم «سه تفنگدار» دریافت کرد.

در دهه نود میلادی، او در نقش خودش در فیلم «اسلحه برهنه: نتیجه نهایی» ظاهر شد و در دهه‌های بعد در سال ۲۰۰۱ در کمدی رمانتیک «قانونا بلوند» و در ادامه در فیلم کمدی «چگونه یک عاشق لاتین باشید» ساخته «یوجینو دربز»  مقابل دوربین رفت که آخرین فیلم او نیز بود. 

جینا لولوبریجیدا

جینا لولوبریجیدا هنرپیشه ایتالیایی سرشناس یود در سن ۹۵ سالگی درگذشت. او از ستارگان سینمای جهان در قرن بیستم که در کنار «سوفیا لورن» و «کلودیا کاردیناله» محسوب می‌شد.

شهرت جهانی لولوبریجیدا با فیلم «فان‌فان لاتولیپ و نیز «مهرویان شب» که هردو در سال ۱۹۵۲ اکران شدند، آغاز شد و ایفای نقش در فیلم  «گوژپشت نوتردام» (۱۹۵۶) او را به شهرت بیشتری رساند.

او برای بازی در فیلمی با عنوان «زیباترین زن جهان» با این لقب نیز شناخته می‌شد.

«بریجیدا» در سال ۱۹۶۱ به عنوان ستاره محبوب جهان برنده جایزه گلدن گلوب شد اما دهه ۷۰ میلای برای مدتی از سینما کناره گرفت و به عکاسی روی آورد. او با پرتره‌هایی که از شخصیت‌های مشهور فرهنگی و سیاسی و همکاران سینمایی‌اش گرفت بسیار موفق شد. بریجیدا در دهه ۸۰ میلادی دوباره به سینما بازگشت و در سال ۱۹۸۶ رییس هیات داوران جشنواره برلین شد.

ملیندا دیلون

ملیندا دیلون بازیگر فیلم‌هایی چون فیلم کلاسیک علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ «برخورد نزدیک از نوع سوم» و درام روزنامه‌نگاری «غیبت مالیس» یا «بدون سوء‌نیت» با بازی پل نیومن و نیز «داستان کریسمس» بود که ۸۲ سالگی درگذشت.

دیلون از سابقه پنج دهه بازیگری در هالیوود برخوردار بود و بازیگر فیلم‌های متعددی از جمله «هری و خانواده هندرسون»، «مشت»، «غیبت مالیس»، «شاهزاده جز و مد»، «به وونگ فو، برای همه چیز متشکرم! جولی نیومر»، «جفرسون‌ها» و … بود.

وی کارش را ابتدا به عنوان بازیگر صحنه نمایش آغاز کرد و برای بازی در نمایش اصلی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» در سال ۱۹۶۲ در حالی که تنها ۲۳ سال داشت نامزدی جایزه تونی را کسب کرد. ۱۴ سال بعد وی در دو نقش متفاوت در فیلم زندگی‌نامه‌ای وودی گاتری «جهش به سوی افتخار» نامزدی گلدن گلوب را کسب کرد.

وقتی اسپیلبرگ برای فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» فراخوان دارد دیلون برای این نقش انتخاب شد و برای بازی در نقش مادری که پسرش توسط بیگانگان ربوده می‌شود نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل را به دست آورد. او چهار سال بعد در سال ۱۹۸۱ برای فیلم «غیبت مالیس» دومین نامزدی بازیگر نقش مکمل اسکار را دریافت کرد.

این بازیگر آخرین بار در درام خانوادگی کانادایی «هارتلند» بازی کرد و از سال ۲۰۰۷ از بازیگری دست کشید و به همین دلیل بار دیگر در نقش خودش در ادامه «داستان کریسمس» ظاهر نشد و جولی هاگرتی این نقش را تکرار کرد.

مایک نوسبوم

مایک نوسبوم بازیگر آمریکایی که طی سالیان همکاری‌های زیادی با دیوید ممت از جمله در نمایش «گلن بری گلن راس» در تئاتر برادوی داشت، در سن ۹۹ سالگی درگذشت.

او بیش از نیم قرن در صحنه‌های تئاتر شیکاگو بازی می‌کرد و در سال ۲۰۱۹ جایزه یک عمر دستاورد را از لیگ تئاتر شیکاگو دریافت کرد.

او در سینما در فیلم‌هایی چون «جذابیت مهلک» (۱۹۸۷)، «در میدان رویاها» (۱۹۸۹) و در«مردان سیاه پوش» (۱۹۹۷) بازی کرد.

مایک نوسبوم و دیوید ممت، نمایشنامه‌نویس و کارگردان آمریکایی، نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ ملاقات کردند و برنده آینده جایزه پولیتزر او را در نقش معلم در سال ۱۹۷۵ در نمایش سه نفره «بوفالوی آمریکایی» در تئاتر گودمن در شیکاگو انتخاب کرد. او همچنین در نمایش «نسبیت» از دیوید ممت نیز نقش آلبرت انیشتین را بازی کرد.

نوسبوم اولین بار به عنوان کارگردان کمدی موزیکال در سال ۱۹۸۲ به برادوی راه یافت که تنها پنج اجرا طول کشید. او چهار سال بعد با بازی در نمایش «خانه برگ‌های آبی» ساخته جان گوار به عرصه نمایش بازگشت.

«هری و تونتو» (۱۹۷۴)، «از دست دادن آیزایا» (۱۹۹۵) و «سرقت بزرگ سرقت کوچک» (۱۹۹۵) از جمله دیگر نقش‌افرینی‌های این بازیگر آمریکایی در عرصه سینما هستند.

رسانه سینمای خانگی- در پایان «حقیقت» چه گذشت؟

هفدهمین دوره از جشنواره مستند سینمای ایران «سینماحقیقت» در حضور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، جمعی از مدیران و مستندسازان و با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان داد.

به گزارش سینمای خانگی مهر، مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» امشب دوم دی ماه با حضور جمعی از مستندسازان در تالار وحدت برگزار شد.

محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی، مجتبی امینی دبیر جشنواره فیلم فجر، علی دهکردی مدیرعامل خانه سینما، مهدی آذرپندار رییس انجمن سینمای جوانان و … از جمله مهمانان این مراسم بودند.

این مراسم با نوای سرود جمهوری اسلامی ایران و اجرای محمدرضا شهیدی‌فر آغاز شد.

در ابتدای مراسم قطعه‌ای به رهبری بهزاد عبدی و با همراهی ارکستر موسیقی نواخته شد که در پس زمینه آن تصاویری از کودکان غزه را نمایش می‌داد.
در پایان این قطعه با بیان اینکه «اینجا چراغی روشن است» از همه قربانیان غزه و کودکانی که در خاک آرمیده اند و مادران یاد شد.

در ادامه محمد حمیدی‌مقدم دبیر جشنواره از یادبودی که برای قربانیان غزه برگزار شد تشکر و بیان کرد: روزهای سختی را به دلیل شدت کار پشت سر گذاشتیم. گروه بیشماری از مشاوران با ما همکاری کردند. از داورهایی که فیلم‌های متفاوت و رنگین این دوره از جشنواره را انتخاب کردند و از هیات‌های داوری که ما را یاری کردند، ممنونم.

وی اضافه کرد: جیمز لانگلی که یکی از فیلم‌های مهم درباره غزه را ساخته است و قبول کرد تا در این جشنواره کمک کند، مهرداد اسکویی فیلمساز خوب، رضا میرکریمی فیلمساز مطرح و … از دیگر داورانی که همراه ما بودند، تشکر می‌کنم. امسال در جشنواره شاهد رقابت نسل‌های مختلف و درخشش جوانان بودیم.

حمیدی مقدم تصریح کرد: آنچه جشن را شیرین‌تر و به یادماندنی می‌کند حضور جوانان است. جشنواره امسال جشنواره فیلم‌های اجتماعی، انتقادی و پرسشگر بود؛ مستندهایی درباره محیط زیست، درباره خانواده، درباره زیبایی‌های ایران، فیلم‌هایی درباره زنان، کاستی‌ها و غم‌های مشترک.محمد حمیدی‌مقدم: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینه‌های تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است

وی اضافه کرد: فیلم‌های صادق و امیدوار و فیلم‌هایی که مخاطب را به تکاپو و تلاش ترغیب می‌کرد، فیلم‌هایی که راه حل ارایه می‌داد و تماشاگر را محصور در شرایط نمی‌دید. با بخش غزه به شکل جدی به مساله غزه پرداختیم. فرصت گفت‌وگو و تماشای آثار مختلف با افکار و سلایق متفاوت در این دوره فراهم شد.

وی در بخش دیگر صحبت‌هایش بیان کرد: ما در حال عبور از مسیری هستیم که طراحی کرده بودیم، هزینه‌های تولید بالا رفته و دست ما به عنوان نهاد متولی تولید در سینمای مستند خالی است، جناب آقای وزیر باید برای این موضوع کاری کرد، سینمای مستند ایران، نیازمند توجه و حمایت جدی است. هدف ما رسیدن به بازارهای منطقه‌ای و جهانی است و سینمای ما می‌تواند یک مرکز جهانی باشد. هدف ما صرفاً حضور جشنواره‌ای نیست و امیدوارانه به آینده سینمای مستند ایران چشم می‌دوزیم.

در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه بین الملل اعلام شد.

دیپلم افتخار مستند کوتاه بخش بین‌الملل به فیلم «سقف سنگی» ساخته رویا ربانی از ایران رسید.

همچنین دیپلم افتخار مستند کوتاه بین‌الملل به فیلم «پورزال» به کارگردانی ماریا ماوتی و احسان فرخی فرد رسید.

ماریا ماوتی در حالی که بغض کرده بود، گفت: خودم هر بار این فیلم را می بی نم، بغض می‌کنم برای مردمی که نه خاک دارند نه آب دارند نه هوا دارند نه کار دارند. امیدی هم ندارند و این جایزه را به مردم سیستان تقدیم می‌کنم.

در ادامه احسان فرخی‌فرد بیان کرد: از عوامل فیلم که چهار ماه شبانه‌روزی تلاش کردند و همچنین هیات داوران تشکر می‌کنم.

جایزه بهترین مستند کوتاه بین الملل به مستند «ارتعاشاتی از غزه» به کارگردانی رحاب نزال رسید. او در ویدیویی از بینندگان خواست به تحریم کالاهای رژیم اشغالگر قدس بپردازند و به عنوان شهروند و هنرمند صدای مردم غزه و کودکان باشند.

سپس جوایز بخش مستند نیمه بلند بین الملل اهدا شد.

در این بخش دیپلم افتخار مستند نیمه بلند بخش بین‌الملل به فیلم «مادر دانا مولود گنچ»» اثر سوینچ یشیل تاش رسید.

جایزه بهترین مستند نیمه بلند بخش بین الملل به «انجمن کلاشینکف» اثر کریستف کربش رسید. ویدیویی از این فیلمساز پخش شد و او از هیات داوران تشکر کرد.

جایزه ویژه هیات داوران به مستند «در دست ساخت» اثر مارکوس تویوو اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران به مستند نیمه بلند «هم‌نوایی عاشقانه» ساخته آذر مهرابی اهدا شد.

آذر مهرابی پس از دریافت جایزه خود گفت: از هیات انتخاب و داوری بسیار تشکر می‌کنم. من دیشب حدود سی ثانیه آقای اسکویی را دیدم و به من گفتند از تو خیلی ممنون هستم که یک «فیلم» ساخته‌ای. من فیلمساز هستم و دوست دارم باز هم فیلم بسازم. اولین پلان‌های این فیلم برای سال ۹۷ و آخرین پلان‌های فیلم برای ۱۴۰۲ است. برای سینمای مستند باید فکری کرد. دوربین من در روند ساخت خراب شد و من نمی‌توانم دوربین یا ست مونتاژ بخرم و مجبور هستم این جایزه را به صاحب خانه‌ام بدهم. سینمای مستند پشتوانه شغلی ندارد. من از صندوق اعتباری کمک خواستم و بعد که فهرست انتظار هنرمندانی که برای کمکی ۱۰ میلیون تومانی را در صف دیدم، شرمنده شدم.

سپس هانا پولاک داور این بخش در صحبت‌های کوتاهی عنوان کرد: امیدوارم همه مردمان دنیا در صلح زندگی کنند. فیلم مستند تصویر دقیق‌تری برای چگونگی مواجه با مشکلات جهانی ارایه می‌دهد. فیلم‌های حاضر در جشنواره به ما آگاهی بسیاری درباره خیلی از مسایل داد و از این بابت از همه دوستان تشکر می‌کنم.

در ادامه جیمز لانگلی دیگر داور این بخش بیان کرد: خیلی خوشحال هستم که شانس بودن در کنار مردم ایران را دارم. در وضعیتی که تمامی مردم دنیا در رنج هستند، خوب است که به تماشای فیلم‌های مستند که راهکار می‌دهند، بنشینیم. این اولین باری نیست که من به ایران می‌آیم. پیش‌تر حدود یک سال و نیم در ایران زندگی کرده بودم و باید بگویم جشنواره «سینماحقیقت» همانند مردم ایران بسیار مهمان‌نواز است. دوست دارم به هموطنان آمریکایی‌ام بگویم، به ایران سفر کنند.

در ادامه مهرداد اسکویی یکی دیگر از داوران بخش بین‌الملل گفت: تاریخ در این نقطه از جغرافیا به تماشای فیلم مستندسازان و ترسیم دغدغه‌ها و جنگ‌ها و مصیبت‌ها برای ارایه راه‌حلی، نیاز دارد. این فیلم‌ها می‌توانند پیام‌رسان کسانی باشند که درد دارند اما صدایشان به گوش جهان نمی‌رسد. خوشحال هستم که بخشی از این جشنواره بودم. در این دوره فیلمسازهای زن ایرانی در دورترین نقاط ایران فیلم‌های مستند ساختند که واقعاً شگفتی‌آفرین بود.

وی در پایان با اشاره به مضامین فیلم‌ها عنوان کرد: امیدوارم آورده این جشنواره صلح باشد.

سپس جوایز بخش مستند بین الملل اهدا شد.

دیپلم افتخار مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «زندان مرکزی ولادیمیر» به کارگردانی جولیا بابکووا اهدا شد.

جایزه ویژه هیات داوران مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «ستار الکلاسیکو» به کارگردانی هادی شریعتی رسید که در سخنانی بیان کرد: در لحظه‌ای که من اینجا ایستاده‌ام همکارانی دارم که در شغل‌های دیگری هستند و کار می‌کنند. وضعیت سینمای مستند ما نیازمند یک بازنگری جدی است.

جایزه بهترین مستند بلند بخش بین‌الملل به مستند «نخ طلایی» اثر نیشتا جین اهدا شد.

در ادامه این مراسم محمد حمیدی مقدم با حضور روی صحنه گفت: جشنواره فیلم «کازان» جشنواره‌ای مهم است که برای اولین بار از واژه اسلام استفاده کرده است و هر ساله به سینمای ایران توجهی ویژه دارد. این جشنواره با هدف همگرایی دینی در کازان برگزار می‌شود. ما در جشنواره «سینماحقیقت» باتوجه به روابط بسیار خوب تاتارستان و ایران و رد و بدل کردن فرهنگ و به دلیل علاقه و عشق آن‌ها به حوزه فرهنگی ایران حس کردیم این روابط نیازمند گسترش است. ما به دلایل مختلفی از جمله ترکیب داوران مختلف از کشورهای اسلامی و برگزاری مداوم جشنواره کازان در هفت سال و برای سپاس و قدردانی از میلیوشا آیتوگانووا از او قدردانی می‌کنیم.

سپس با حضور حمیدی مقدم و رضا میرکریمی از میلیوشا آیتوگانووا داور این بخش قدردانی شد.

همچنین رضا میرکریمی در صحبت‌های کوتاهی گفت: بلندنظری همراه با مدارای این جشنواره باعث می‌شود گردهمایی خوبی از همه استعدادهای کشورهای اسلامی را در آن ببینید.

آیتوگانووا نیز بیان کرد: قبل از هر چیزی از محمد خزاعی تشکر می‌کنم. باعث خوشبختی من بود که در کازان در خدمت شما بودیم. هرسال کیفیت فیلم‌های ایرانی بیش از قبل می‌شود. دوستی ایران و جشنواره کازان تبدیل به سمبل و نمادی شده که در آینده می‌تواند پیام‌آور اهداف مشترک بسیاری باشد.

در بخش دیگری از مراسم اختتامیه، آرلین کلمشا استاد دانشگاه و پژوهشگر به صحنه آمد و بیان کرد: قبل از هر چیز از مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تشکر می‌کنم که شرایط ایران آمدن من را فراهم کردند. لحظه‌های ملاقات ما بسیار تراژیک است و کودکان بسیاری در غزه کشته می‌شوند. ما به عنوان فیلمساز نباید اجازه بدهیم که فلسطین دوباره فراموش شود تا حقوق بشر دوباره به فلسطین تاریخی بازگردد.

وی افزود: یکی از دغدغه‌های روشنفکر فلسطینی ادوارد سعید، بخشیدن صدا به فلسطینیانی بود که صدا از آن‌ها سلب شده است. نویسنده لبنانی هم می‌گفت سکوت را باید به کلمات تبدیل کرد. امروز صدای فلسطین، فریادی برای پایان ظلم و جنگ است.

با پخش تصاویری از سردار حاج قاسم سلیمانی، بخش اهدای جایزه سرباز وطن آغاز شد.

جایزه سرباز وطن به مستند «عیدوک» به کارگردانی امیر عسکری اهدا شد.

در ادامه عاید نبا فیلمساز فلسطینی در کنار محمد خزاعی و محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی برای تجلیل از وائل الدحدوح خبرنگار الجزیره در غزه روی سن رفتند.

عاید نبا پس از دریافت لوح تقدیر وائل الدحدوح گفت: جشنواره «سینماحقیقت» به قولش که نشان دادن حقیقت است، عمل کرده است. آن‌چه که من دیدم این بود که غزه بخش مهمی از جشنواره بود. اینجا مستند یک کنش مقاومتی است و ما با وائل‌الدحدوح تماس گرفتیم و او می‌داند ما امروز درباره‌اش صحبت کرده‌ایم. فلسطینی‌ها در مقابل سوال آزادی یا مرگ قرار گرفته‌اند. امیدوارم همه شما مردم غزه را در قلبتان نگه دارید و به احترام مردم غزه از جای برخیزید.

در ادامه مراسم اسماعیلی وزیر ارشاد نیز در سخنانی بیان کرد: جشنواره امسال طبق گزارش‌های خوبی که سازمان سینمایی و آقای حمیدی مقدم عنوان کردند به لحاظ کمی و کیفی راه خود را طی می‌کند و این سومین سالی است که در دوره جدید جشنواره را برگزار می‌کنیم.

وی ادامه داد: دوستانی که جایزه گرفتند گلایه‌هایی را مطرح کردند که درست است. در فضای کشور باید به راه حل‌های دقیق و کاملاً نقطه‌ای در بخش‌های مختلف برسیم. در سال جاری در حوزه فیلم کوتاه که انجمن‌ها متولی آن هستند همکاری خوبی صورت گرفت. بیش از ۱۸۰ میلیارد تومان اعتبار مستقل قرار دادیم که به تک تک دفاتر فیلم کوتاه تزریق می‌شود.وزیر ارشاد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خون‌خوار که مدیریت این فضا را در سازمان‌های جهانی جلو می‌برند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام می‌دهند

وزیر ارشاد یادآور شد: در حوزه شهرستان حمایت‌های خوبی شده است. شاید یک سوم کارها از شهرستان‌ها به دبیرخانه می‌رسد. در سازمان سینمایی گزارشی اعلام شد که از بیش از ۷۰ فیلم سینمایی حمایت شده است. این حوزه کار ساخت و تولیدش پرهزینه است. در گذشته با بودجه‌ای چند میلیاردی می‌شد از کارها حمایت کرد اما امروز این عدد به سی تا چهل میلیارد تومان رسیده است. اینها جهشی است که بخشی از آن به دلیل جذابیت‌های جدیدی است که به حوزه کاری اضافه شده است مثل شبکه نمایش خانگی. کار ما حمایت جدی از این حوزه است.

وی عنوان کرد: در ۲ سال اخیر بخش عمده‌ای از حمایت‌ها توسط مجموعه‌های خارج از وزارت ارشاد صورت گرفته است که نیازمند توسعه است. مگر فارابی، انجمن سینمای جوان یا دیگر انجمن‌ها چقدر بودجه دارند. ما آمادگی این حمایت را داریم و دوستان من در سازمان سینمایی باید طرح‌هایشان را ارایه دهند. این نکته را همین‌جا عرض می‌کنم که اگر امسال از ۷۰ اثر مستند حمایت شده است، ما این آمادگی را داریم که سال بعد با ۲ برابر بودجه، تعداد ۲ برابر اثر را حمایت کنیم.

اسماعیلی تاکید کرد: مساله مهم امروز کشور موضوع آب است. ما از وزارت نیرو برای ساخت سریالی در حوزه آب درخواست حمایت کردیم. سینمای مستند بهترین دریچه برای آشنایی مردم با واقعیت‌ها است. «سینماحقیقت»، جشنواره‌ای است که به نام و عنوان خود وفادار است. امسال بسیاری از مستندها در حمایت از غزه بود که بیش از بیست هزار نفر جلوی چشم همه مردم دنیا در آن‌جا به قتل رسیدند. آیا خون مردم فلسطین کمرنگ‌تر از انسان‌های شریف دیگر نقاط دنیا است؟ چرا هیچ واکنشی نمی‌بینیم؟

وی ادامه داد: اقلیت نژادپرست ظالم، خشن و خون‌خوار که مدیریت این فضا را در سازمان‌های جهانی جلو می‌برند، دوست ندارند صدا و تصویری از ظلمشان پخش شود اما مستندسازان این مهم را انجام می‌دهند. از محمد خزاعی درخواست حمایت بیشتر از مستندسازان را دارم تا امکان فعالیت بیشتر فیلمسازان جوانان فراهم شود.

در بخش بعدی مراسم مصطفی زمانیان رییس مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری روی صحنه آمد و جایزه ویژه مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری را به مستند «بحران خاموش» ساخته محمدحسین حقیقی اهدا کرد.

حقیقی نیز که می‌خواست جایزه را برگرداند بیان کرد: این جایزه را وقتی به من بدهید که آقای رییس جمهور و هیات دولت این فیلم را دیدند. آن زمان جایزه برایم مه‌متر است چون فیلم درباره دغدغه مهمی است که رهبر انقلاب هم درباره آن تاکید داشته اند. با احترام تا آن زمان جایزه را به ایشان برمی‌گردانم.

در نهایت با اصرار مجری، حقیقی جایزه را با خود برد.

زمانیان نیز در سخنانی عنوان کرد: ظرفیت «سینماحقیقت» می‌تواند پلی شود میان دنیای هنر و دنیای سیاست از این رو باید هنرمندی که توانسته افکار سیاسی و حاکمیتی را حول مسایل پراهمیت جمع کند و در میان مسایل کم اهمیت ساخته شده توسط دیگران مهمترین مسایل را برجسته کند، تقدیر شود.

در ادامه جایزه ویژه بنیاد پانزده خرداد به مستند «نفس» ساخته علیرضا باغشنی اهدا شد.

بخش بعدی مراسم اهدای جوایز بخش شهید آوینی بود.

جایزه و تندیس برنزی شهید آوینی به مستند «بی‌قرار» ساخته محمدعلی فارسی اهدا شد. همچنین جایزه و تندیس نقره‌ای شهید آوینی به مستند «احمد» به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی تعلق گرفت.

مصطفی رزاق کریمی در سخنانی بیان کرد: حدود یک سال و چند ماه تحقیق این فیلم طول کشید و بعد دوره‌های مختلف تولیدآن زمان برد. اعتقاد دارم به موضوع تحقیق در سینمای مستند و برایم تحقیق در دوران انقلاب که معتقدم الان وقتش رسیده است، اهمیت دارد. باید بدون تحریف، تحقیق و پژوهش درست داشته باشیم. امیدوارم این کار هم ماندگار باشد.

جایزه و تندیس طلایی شهید آوینی نیز به مستند «قوی دل» به کارگردانی علی فراهانی صدر اهدا شد.

در ادامه جوایز بخش مستند کوتاه مسابقه ملی اهدا شد.

جایزه بهترین کارگردانی مستند کوتاه به فیلم «پورزال» به کارگردانی احسان فرخی‌فرد و ماریا ماوتی رسید.

جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند نیمه بلند در بخش ملی به فیلم «هفت سال اینجا» به کارگردانی سیدمصطفی سیدالحسینی اهدا شد.

جایزه بهترین پژوهش بخش ملی به حامد کلجه‌ای برای مستند «آذر آبادگان» تعلق گرفت.

جایزه بهترین نویسنده گفتار متن به محمدرضا ابوالحسنی برای مستند «دوئل بوکمال» رسید.

جایزه بهترین گوینده گفتار متن به ناصر طهماسب برای مستند «می ۱۹۶۸» اهدا شد.

در ادامه شهیدی‌فر مجری مراسم از زنده‌یاد طهماسب و فیلم‌هایی که در این سال‌ها دوبله کرده است، یاد کرد.

جایزه بهترین صداگذاری به حسن مهدوی برای مستند «آب بندان» رسید.

جایزه بهترین موسیقی متن به اکبر ابراهیمی برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» اهدا شد.

جایزه بهترین تدوین به حسن وزیرزاده، ساسان فلاح‌فر و عباس وهاج برای مستند «دوئل بوکمال» تعلق گرفت.

جایزه بهترین تصویربرداری به‌صورت مشترک به رامتین بالف و رشاد بالف برای مستند «آخرین کوسه نهنگ» و مهدی آزادی برای مستند «پورزال» رسید.

جایزه ویژه هیات داوران به علی فراهانی صدر برای مستند «قوی‌دل» و جابر بادیاد برای مستند «دختر کوه نور» رسید.

هیات داوران با توجه به تمرکز ویژه جشنواره امسال به موضوع آب و مساله جمعیت، فیلم‌های «آب بندان» با موضوع آب، «بحران خاموش» با موضوع جمعیت و «در پناه نیزار» با موضوع محیط زیست را شایسته توجه دانست.

جایزه بهترین کارگردانی فیلم مستند بلند به «خانواده خلج» به کارگردانی مصطفی حاجی‌قاسمی و مریم الهامیان رسید.

جایزه بهترین فیلم مستند به مهدی ایمانی شهمیری برای مستند «تکثیر در اسارت» رسید.

جایزه ویژه دبیر جشنواره به مستند «رزیدنت» به کارگردانی امیرمحمد کوچک‌زاده و مستند «پدگر» به محمد دین‌دشتی اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر به احمد قوی‌دل شخصیت فیلم «قوی‌دل» اهدا شد.

احمد قوی‌دل در سخنانی گفت: از دبیر جشنواره و هیات داوران سپاسگزار هستم. همه موفقیت‌های ما بر دوش رسانه بود و من از اهالی رسانه ممنونم که آن‌ها هستند که خطر می‌کنند و صدای ما را به گوش می‌رسانند.

جایزه استعداد نو به مستند «برار انیسه» به کارگردانی سید صادق کاظمی تعلق گرفت.محمد خزاعی: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرف‌های بعضی از عزیزان من فکر می‌کنم افق‌های آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر می‌گیرد

در بخش بعدی مراسم، محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی بیان کرد: دوست دارم گلایه‌های سینماگران را بشنوم و برای آن‌ها راهکار پیدا کنم. من با شما همدردی می‌کنم. دوست داشتم در شرایط بهتری سکان‌دار این مسوولیت می‌شدم. ای کاش بحث‌های اقتصادی امروز به جای این مسایل جایش را به سوژه‌های ناب‌تری می‌داد. من در بدترین شرایط اقتصادی یا شرایط سیاسی سکان‌دار شدم اما از خانواده خود سینمای ایران و رنج‌کشیده هستم و درد شما را می‌فهمم.

وی یادآور شد: من برای بهبود این شرایط تلاش خواهم کرد. جلسات مکرری هم برای بهبود وضعیت داشتم و علیرغم حرف‌های بعضی از عزیزان من فکر می‌کنم افق‌های آینده روشن است. دغدغه من تنها سینمای مستند نیست و تمامی اهالی خانواده سینما را در بر می‌گیرد. سال ۱۴۰۳ سالی بهتر در زمینه اقتصاد سینما، معیشت و تولید خواهد بود.

خزاعی در پایان سخنانش درگذشت ناصر طهماسب صدای ماندگار دوبله را تسلیت گفت و برای کیانوش عیاری که ساعتی قبل به دلیل سکته بستری شده‌است نیز آرزوی سلامتی کرد.

در ادامه جایزه بهترین فیلم از نگاه تماشاگران این دوره از جشنواره به سعید الهی تهیه‌کننده مستند «قوی‌دل» اهدا شد.

سعید الهی بعد از دریافت جایزه گفت: این اولین بار است که یک فیلم هم برنده تماشاگران و هم شهید آوینی و جایزه ویژه شهید آوینی می‌شود. این ماجرا پیام‌آور این است که می‌توان فیلمی ساخت که هم نظر متخصصان و هم نظر مردم را جلب کند. فکر می‌کنم این اتفاق برای اولین بار افتاده است.

در پایان این مراسم نیز علی دهکردی با اشاره به مسوولیت سنگی که برعهده گرفته است، بیان کرد: در روزهای اولی که من به عنوان مدیر عامل خانه سینما انتخاب شدم، اسنپ گرفتم و بعد راننده اسنپ به من گفت که من مستندسازم و عضوی از خانه سینما. همان لحظه من فکر کردم کلید خانه‌ای را در دست گرفتم که یک مستندساز به‌عنوان موتور دانش، خلاقیت و هنر راننده اسنپ شده است. اما حالا خوشحالم که این جوان در این سالن جایزه گرفت و جمعیت انبوهی برای او دست زدند. امیدوارم «سینماحقیقت» بتواند حقیقت سینمای فاخر ما را به گوش و چشم کسانی که چشم و گوششان را بر حقیقت سینما بستند، باز کنند.

خروج از نسخه موبایل