رسانه سینمای خانگی- «یاشماق» به بلگراد می‌رود

مستند «یاشماق» به کارگردانی رضا غلامی مطلق (تولید مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی) در جشنواره فیلم بلگراد حضور خواهد داشت.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مستند «یاشماق» به کارگردانی رضا غلامی مطلق در بخش مسابقه اصلی جشنواره فیلم بلگراد صربستان حضور دارد و با دیگر آثار حاضر در جشنواره به رقابت خواهد پرداخت.

این مستند درباره صاحب جمال است که طبق یک رسم قدیمی با مردی ازدواج کرده است، به اجبار ناچار به طلاق شده و فرزندش را به زور از او گرفته‌اند. او یک فعال اجتماعی است و سعی دارد با اجرای یک نمایش صدای دختران طایفه‌اش باشد.

جشنواره فیلم بلگراد، جشنواره‌ای سالانه است که از سال ۱۹۷۱ در اواسط تابستان در بلگراد برگزار می‌شود. رضا غلامی‌مطلق، کارگردانی فیلم‌های «یعقوب فرزند جرگلان»، «مردها برابرترند»، «بخشی»، «قارشلق» و «یاشماق» را در کارنامه دارد.

مستند نیمه‌بلند «یاشماق» سال گذشته در پانزدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» به نمایش درآمد.

رسانه سینمای خانگی- او شایسته فرجامی بهتر بود

«فریماه فرجامی»، نمونه تاریخ‌ساز بازیگری است که اگرچه می‌توانست سهم بیشتری در این سینما داشته باشد اما امضای پررنگی از خود در ضمیر سینمای ملی به یادگار گذاشت و با افتخار و همواره در محبوبیت، چهره در نقاب خاک کشید.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، سینمای ایران، کمتر بازیگر زنی را به یاد دارد که به اندازه فریماه فرجامی، مورد وثوق جریان روشنفکری بوده باشد. آن‌هم بازیگری که در دهه ۶۰ که اوج دوران کاری وی بود، جوانی بود جویای نام اما فوج کارگردانان موج نو بودند که برای همکاری با این بازیگر، صف کشیده بودند.

فریماه فرجامی کار هنری خود را از دهه ۵۰ آغاز کرد؛ فعالیتی که با گویندگی آغاز شد اما زیبایی فرجامی به اندازه‌ای بود که پای او خیلی زود به دنیای نمایش تلویزیونی باز شد. تا جایی که بلافاصله پس از پخش نخستین قسمت‌های نمایش تلویزیونی آدمک مومی، سیلی از تقاضاهای سینمایی به سمت او سرازیر شد.

فرجامی با فیلم هر سه نفرشان، وارد سینما شد، فیلم کم‌مایه‌ای که در اندازه‌های بلوغ فکری این بازیگر نبود و تنها درصدد بود تا از زیبایی فرجامی، در قامت زن لهستانی، بهره ببرد. مسعود کیمیایی، اما چراغ اول را روشن کرد و یکی از نقش‌های کلیدی فیلم توقیف‌شده خط قرمز را به او سپرد. فیلمی که می‌توانست حضور فرجامی در سینما را با شتاب بیشتری همراه کند اما عدم‌نمایش این فیلم و البته رخوتی که در سال‌های ابتدایی انقلاب در مسیر سینمای اجتماعی و فعالیت جریان نواندیشی به وجود آمد سبب شد تا فرجامی نیز چندسال خانه‌نشینی را تجربه کند.

یک دوره رشک‌برانگیز

اما هر چه فرجامی در نخستین سال‌های ورود به سینمای حرفه‌ای، با بدبیاری ناخواسته همراه بود، اما این رخوت، به یک‌باره جبران شد به‌گونه‌ای که وی تنها در ۶ سال، در ۷ فیلم مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرد: در سال ۶۴، مقابل دوربین تیغ و ابریشم مسعود کیمیایی رفت. یک سال بعدش، بازیگر اجاره‌نشین‌های مهرجویی شد. در همان سال، بی‌پناه را برای علیرضا داوودنژاد بازی کرد، در سال ۶۷، به شخصیت مونس سرب کیمیایی جان بخشید، یک سال بعدش، ماه منیر مادرعلی حاتمی شد، در سال ۶۹، نقش فروغ‌الزمان پرده آخر را بازی کرد و در سال ۷۰ نیز مقابل دوربین فیلم نرگس رخشان بنی‌اعتماد رفت.

فرجامی، انعطاف خوبی در اجرا داشت. توامان می‌توانست صلابت و ریزنقشی را در اجرای خود منعکس کند. این زن قدرتمند البته خالی از احساس نبوداین البته تمام رکوردشکنی‌های خیره‌کننده فرجامی نبود. او در این سال‌ها، درحالی بازیگر کارگردانان تراز اول سینمای ایران شد که انگاره‌های احساسی و تکنیکی بازی وی، نقش مهمی در انتخاب نهایی این کارگردانان داشت. فرجامی، نخستین بازیگر زن سینمای پس از انقلاب ایران است که عظمت او در قاب دوربین، به شکل ملموسی به مخاطب منتقل شد. در همین رابطه، به ورود جذاب وی در فیلم پرده آخر واروژکریم‌مسیحی بنگرید تا متوجه شوید دوربین تا چه اندازه محو خوشامدگویی به این شخصیت درآمده است. یا سکانس خیره‌کننده فینال فیلم نرگس که ابهت و شوکت یک قهرمان را تا چه اندازه بالا می‌برد.

فرجامی، انعطاف خوبی در اجرا داشت. توامان می‌توانست صلابت و ریزنقشی را در اجرای خود منعکس کند. جایی که زن قدرتمند پرده آخر و سرب بود و آن‌جایی که در نقش ماه‌منیر، در فیلم مادر به ایفای نقش پرداخت. این زن قدرتمند البته خالی از احساس نبود؛ نرگس، نمونه خوبی از یک زلال احساس است که وی در کشاکش نقشی سخت، آن را برای مخاطبش، ساده کرد و به یکی از شاه‌نقش‌های سینمای ایران تبدیل کرد؛ آن هم سینمایی که شاه‌نقش‌های زنانه چندانی ندارد.

پس از یک دوره بسیار درخشان، فرجامی برای بیش از یک دهه، در کارهای نه‌چندان شاخصی به ایفای نقش پرداخت. ثمره ۱۲ سال حضور بعدی فرجامی در سینمای ایران، بازی در ۹ فیلم سینمایی بود که ازجمله آنها می‌توان به راز گل سرخ، بانی چاو، عشق گمشده، شاغر، آب و آتش و زهر عسل اشاره کرد.

البته که فرجامی در همین دوره، تجربه حضور در چند سریال را نیز از سر گذراند که پهلوانان نمی‌میرند، راه سوم، ولایت عشق و روشن‌تر از خاموشی، ازجمله این کارها به حساب می‌آید.

چرا نیمه دوم کارنامه فرجامی به این روز افتاد؟

نکته کنجکاوی‌برانگیز آن است که چرا فریماه فرجامی، در اوج اقتدار، پس از یک دوره فعالیت بسیار حرفه‌ای با بزرگان سینمای ایران و درست پس از دیپلم افتخاری که برای سرب در سال ۶۷ گرفت و سیمرغی که در سال ۶۹ برای پرده آخر به خانه برد، به‌ناگهان به بازی در کارهایی پرداخت که کمتر کسی از وی انتظار داشت. همین بازی در آثار نه‌چندان حرفه‌ای، وی را تاحدودی از دور خارج کرد و زمینه را به گونه‌ای رقم زد که او کم‌کم و در میانه دهه ۸۰، نه در سینما بود، نه در تلویزیون و نه در صحنه تئاتر.

اواخر دهه ۸۰، برنامه سینمایی هفت، گفت‌وگویی را با فرجامی ترتیب داد که در آن گفت‌وگو مشخص شد که این بازیگر محبوب، وضعیت سلامتی چندان خوبی ندارد. از همان زمان تا به امروز، فرجامی، همواره به یکی از غصه‌های پررنگ سینمای ملی تبدیل شد چرا که سخت بود پذیرش این حقیقت که زیبای سینمای ایران، امروز در وضعیت آشفته‌حالی قرار دارد و فرسنگ‌ها از دوران طلایی کار در تراز اول سینما فاصله گرفته است.

شب گذشته، فریماه فرجامی درحالی در ۷۱ سالگی، از این دنیای خاکی رخت بربست که نه آن چهره شکسته و مغموم سال‌های پایانی عمرش و نه اخبار ناگوار این چندوقت، هیچ‌یک نتوانست بر سال‌ها اقتدار و خاطره‌سازی او سایه بیفکند.فریماه فرجامی به‌تنهایی، در چندین فیلم مهم تاریخ سینمای ایران بازی کرد و آن‌قدر خاطرات زیبا و فراموش‌نشدنی خلق کرد که هیچ‌گاه از خاطر سینمادوستان محو نخواهد شد.

فریماه فرجامی، نمونه تاریخ‌ساز بازیگری است که در عین زیبایی، ماند، سالم کار کرد و به بهترین شکل، تصویر خود را به سینمای ایران الصاق نمود. بازیگری که اگرچه می‌توانست سهم بیشتری در این سینما داشته باشد اما امضای پررنگی از خود در ضمیر سینمای ملی به یادگار گذاشت و با افتخار و همواره در محبوبیت، چهره در نقاب خاک کشید.

رسانه سینمای خانگی- عقب ماندن از جنگ روایتها یک آسیب بزرگ است

کارگردان سینمای ایران گفت: آموزش افراد در عرصه فیلمسازی بسیار مهم است و از خروجی‌ مدارس شبانه روزی فیلمسازی باید استفاده کرد و این استعدادها در حقیقت باید آینده سینمای ایران را بسازند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، جواد افشار در افتتاحیه دوره تابستانه مدارس شبانه روزی فیلمسازی در کشور که در تالار فرهنگ و هنر اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم برگزار شد اظهار داشت: عنصر اصلی خلق آثار توسط هنرمندان خیال پردازی است و این امر نیازمند تربیت و آموزش دارد.

کارگردان سینمای ایران بیان داشت: تربیت افراد و آموزش در عرصه فیلمسازی بسیار سخت و مهم است و خوشحالیم که مدارس شبانه روزی فیلمسازی فعالیت خود را آغاز کرده و در این مجموعه توجه به قرآن ملاک بوده چرا که قرآن ریشه‌های انسانی را تقویت می‌کند و توجه به قرآن در حقیقت بهار دل‌ها است که می‌تواند شکوفایی ایجاد کند و در برابر سیل حوادث انسان را مستحکم کند.

وی گفت: سیر در تاریخ نیز بسیار مهم است که باید بدانیم که مبانی فکری و ریشه‌های اندیشه ورزی در ایرانیان بسیار قوی بوده است و بسیاری از آداب ادبی و هنری ایرانیان در جهان شناخته شده است که در راستای تعالی بشر می‌توان از آن بهره برد.

افشار در ادامه با بیان اینکه امروز در جنگ روایت‌ها هستیم که باید روایت‌های ریشه دار و دست اول را به مخاطب ارائه داد بیان داشت:. در این زمینه ضعف‌هایی وجود دارد که باید برطرف شود.

وی در توصیه به نوجوانان علاقمندی که پا در عرصه فیلمسازی گذاشتند گفت: داشتن دوست صمیمی که درک مشترکی از مسیری که می‌خواهند در آینده طی کنند بسیار مهم است.

وی افزود: تأثیراتی که دوست خوب بر روی همدیگر می‌توانند داشته باشد بسیار مهم و با ارزش است و انسان در زندگی نیازمند یک همراهی است که در شرایط سخت انسان را یاری دهد و به همدیگر تکیه کنند.

قم در تولید محتوا و فرم در عرصه‌های هنری ریشه دار است

افشار عنوان کرد: شهر قم در حوزه تئاتر ظرفیت‌های خوبی دارد و در عرصه فیلمسازی نیز باید حرف برای گفتن داشته باشد و این استان در تولید محتوا و فرم در عرصه‌های هنری ریشه دار است.

کارگردان تلویزیون در ادامه عنوان داشت: در جنگ روایت‌ها عقب هستیم و رهبر معظم انقلاب نیز به این امر اشاره کردند و امروز در عصر رسانه کسانی که اولین روایت را داشته باشند موفق تر هستند.

وی با بیان اینکه در حوزه‌های تربیتی کم کاری‌هایی صورت گرفته است افزود: رهبر معظم انقلاب توصیه دارند که باید در حوزه‌های فرهنگی آتش به اختیار عمل کرد که ایجاد این مدارس فیلمسازی برای تربیت افراد متعهد و متخصص از جمله آنان است.

وی‌گفت: امروز در جنگ رسانه‌ای نباید عقب باشیم و باید بتوانیم لحظه به لحظه در چالش‌های مختلف حاضر شویم و باید خودمان در رسانه‌های داخل، حرف مردم را بزنیم نه اینکه مردم از رسانه‌های خارجی مسائل خود را دنبال کنند.

افشار گفت: دامنه‌های مطالعات هنرمندان باید گسترده شود و انسان هنرمند باید دائماً در حال مطالعه باشد و بر بار علمی خود را در عرصه‌های مختلف بیفزاید.

وی تاکید کرد: از خروجی‌های مدارس شبانه روزی فیلمسازی باید استفاده کرد و این استعدادها در حقیقت آینده سینمای ایران را باید بسازند.

رسانه سینمای خانگی- سینمای ایران در حال تحریف انقلاب است

علیرضا سربخش کارشناس فرهنگی گفت: چرا ما باید در سینمای جمهوری اسلامی ایران از ساخت فیلمی مانند «سینما متروپل» حمایت کنیم که به نام دفاع مقدس اثری ضد دفاع مقدس است؟

به گزارش سیننای خانگی از سینماپرس، علیرضا سربخش جانباز روشندل و کارشناس فرهنگی با انتقاد نسبت به غیاب محتوای ارزنده در تولیدات سینمایی گفت: تحریف تاریخ و واقعیت ها و بی توجهی به ارزش های انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در سینما بسیار زیاد شده و استمرار این روند خطرناک است! چرا ما باید در سینمای جمهوری اسلامی ایران از ساخت فیلمی مانند «سینما متروپل» حمایت کنیم که به نام دفاع مقدس اثری ضد دفاع مقدس است؟ چرا باید در این سینما فیلمی مانند «گل های باوارده» تولید شود که انگیزه های ملی مذهبی در ورای تولید آن وجود دارد؟ این ها همه مایه نگرانی است!

مدیر مسئول نشریه «سینما رسانه» در گفتگو با سینماپرس، افزود: مقوله محتوا در فیلم های سینمایی خیلی مهم است؛ به خصوص باید توجه داشت که فیلم ها با واقعیت ها و با سمت و سوی اصلی محتوای انقلاب و اسلام سازگاری داشته باشند اما متأسفانه بی مبالاتی های بسیاری در این حوزه صورت گرفته و می گیرد که دغدغه مندان و کارشناسان سینما را به شدت نگران کرده است.

وی سپس با اشاره به برخی فیلم های حاضر در چهل و یکمین جشنواره بین المللی فیلم فجر یادآور شد: «سینما متروپل» اثری بود که به اسم دفاع مقدس به خورد مخاطب دادند اما رسما ضد دفاع مقدس بود! یا فیلم دیگری در همین جشنواره وجود داشت که رسما نقش کلیه مردم ایران اسلامی در مواجهه و مقابله با دشمنان بعثی را نادیده گرفته بود! کارگردان آبادانی «گل های باوارده» تمام تلاش خود را به کار برده بود تا نشان دهد در قضیه آبادان فقط آبادانی ها نقش داشتند و هیچ اثری از ایرانیان و قومیت های مختلف دیگر در فیلمش دیده نمی شد.

سربخش در همین راستا تصریح کرد: آقای باشه آهنگر هنگام دریافت جایزه اش از مردم آذربایجان تشکر کرد اما در فیلمش هیچ نشانی از قومیت های دیگر نمی بینیم! آقایان تلاش کرده اند اینطور نشان دهند که انگار این آبادانی ها بودند که در مقابل عراقی ها ایستادند. این دروغ تاریخی است! چرا فارابی و وزارت ارشاد و سازمان سینمایی در مقابل این محتوای نادرست عکس العملی نشان ندادند؟

این کارشناس فرهنگی تأکید کرد: «گل های باوارده» رسما از انگیزه های ملی و مذهبی مثل بازرگان و مصدق حمایت می کرد. گویا کسانی که آمدند دفاع کردند انگیزه دینی و مذهبی نداشتند. این محتوا کجایش با حقیقت سازگاری دارد؟ بنده شخصا در زمان جنگ سال های ۶۰ و ۶۱ با طرفداران نهضت آزادی بحث داشتیم و آن ها معتقد بودند ایران شروع کننده جنگ بود؛ حالا چرا وقتی کارگردان ناشیانه این دروغ را محتوای فیلمش می کند کسی توجه نمی کند؟

وی سپس با انتقاد نسبت به شوراهای متعددی که به این قبیل فیلم ها مجوز ساخت داده اند اظهار داشت: آیا مسئولان بررسی فیلمنامه ها در خوابند؟ من واقعا نگرانم؛ این ها تحریف واقعیات و ارزش های انقلاب اسلامی است. ما داریم این دروغ ها را به خورد جوانان می دهیم.

سربخش در همین رابطه متذکر شد: بنیاد حفظ آثار کجاست؟ چرا از آن ها هیچ واکنشی در مقابل و مواجهه با این قبیل فیلم ها نمی شنویم؟ چرا نهادهای مرتبط با انقلاب در مقابل این فیلم ها سکوت کرده اند؟ این ها تحریف تاریخ و انقلاب اسلامی است و نباید در مقابل آن ها سکوت کرد. این ها یک انحراف تمام عیار در سینمای جمهوری اسلامی ایران محسوب می شود و این انحراف بسیار خطرناک است. باید جلوی این محتوای ناصواب را گرفت و هرچه دیرتر بجنبیم به ضرر خودمان و سینما و کشورمان است.

وی در همین رابطه یادآور شد: نباید اجازه داد مردم به ویژه نسل جوان با این محتواهای انحرافی ارتباط بگیرند؛ این محتواهای انحرافی درست مانند قضیه عبدالباقی آبادانی است که خودش آبادانی بود و به آبادان خیانت کرد اما برخی دشمنان و معاندان خلاف او را به صورت ناصواب پای نظام گذاشتند!‌ نباید اجازه داد که واقعیت ها وارونه جلوه داده شوند و محتوای غلط به هر شکلی در جامعه منعکس گردد.

رسانه سینمای خانگی- آغاز جشنواره سینمای حقیقت با هفت فیلم مستند

در اولین هفته از اکران مستندهای پانزدهمین جشنواره سینما حقیقت، ۷ مستند اکران می‌شوند.

به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، روز یکشنبه، ۴ تیر ماه از ساعت ۱۶ تا ۱۹ مستندهای «من زنده برگشتم» به کارگردانی مجتبی حیدری، «زندگی در آرشیو» به کارگردانی برهان احمدی و «کنترپوآن» به کارگردانی محمد فرزین‌نیا در سالن حقیقت مرکز گسترش اکران خواهند شد.

همچنین مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی در روز دوشنبه، ۵ تیر ماه از ساعت ۱۶ تا ۱۹ با اکران مستندهای «امان‌نامه» به کارگردانی حامد سعادت، «بوی مادر بوی دریا» به کارگردانی رضا محمدپور نوروز بلاغی، «آن شب» به کارگردانی مینا قاسمی زواره و «آن مرد با اتوبوس آمد» به کارگردانی نیما مهدیان میزبان علاقه‌مندان سینمای مستند خواهد بود.

دور تازه نمایش آثار مستند در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی به اکران مستندهای حاضر در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» در خرداد ماه اختصاص دارد. پس از آن مستندهای جشنواره پانزدهم در تیرماه روی پرده خواهد رفت. هر ماه، اختصاص به نمایش آثار یک دوره در روزهای یکشنبه و دوشنبه در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی دارد.

شرکت در این جلسات برای علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.

رسانه سینمای خانگی- حاکمیت برنامه ای برای فرهنگ ندارد؟

محمدصادق کوشکی گفت: با نهایت تأسف باید عنوان کنم که عده ای همچنان سینمای آبگوشتی دوران پهلوی را دنبال کرده و به آن افتخار می کنند!

به گزارش سینمای خانگی، کوشکی عضو هیأت علمی دانشگاه تهران و کارشناس فرهنگی با انتقاد نسبت به غیاب محتوای ارزنده در تولیدات سینمایی گفت: با نهایت تأسف باید عنوان کنم که عده ای همچنان سینمای آبگوشتی دوران پهلوی را دنبال کرده و به آن افتخار می کنند! سینمای آبگوشتی در آن دوران زننده نبود چرا که آن ها ادعایی در خصوص فرهنگی بودن سینما نداشتند اما در این دوران با این ادعاهایی که وجود دارد وجود چنین فیلم هایی به شدت زننده و نشانه ارتجاع و عقبگرد است و مدیران فرهنگی باید قاطعانه جلوی استمرار تولید این فیلم ها را بگیرند.

مدیر سابق دفتر هنر و ادبیات مرکز اسناد انقلاب اسلامی در گفتگو با سینماپرس، یادآور شد: عده ای که به آن ها عنوان سینمای بدنه داده می شود از دوران پهلوی شروع به ساخت فیلم های نازلی کردند که در آن ها رقاصه و کاباره حرف اول و آخر را می زد و تولید چنین فیلم هایی باعث می شد مخاطب به سالن های سینما مراجعه کند! در واقع برای سازندگان این آثار دنبال داستان و ارزش های هنری و سینمایی نبودند و تنها وجه کاسبکارانه سینما برایشان مهم بود.

وی تصریح کرد: متأسفانه این خط همچنان در سینمای کشورمان دنبال می شود. برای مسئولان غذای فکری جامعه اهمیت ندارد و به اسم کمدی می آیند یک میلیارد می کارند و ده میلیارد درو می کنند و ذهن جوان ایرانی را مسموم می کنند! گویا حاکمیت این باور را از دست داده که باید برای مردم غذای فرهنگی مناسب تهیه کند!

کوشکی با بیان اینکه ای کاش همانطور که ما برای معده مان ارزش قائل هستیم و هر غذایی را نمی خوریم و به هر رستوران داری مجوز نمی دهیم کمی هم برای ذهن و تفکرمان ارزش قائل بودیم اظهار داشت: گویا ذهن مردم برای مدیران فاقد اهمیت است و نتیجه این می شود که عده ای همچنان به سینمای آبگوشتی افتخار می کنند.

این کارشناس فرهنگی در بخش دیگری از این گفتگو با انتقاد نسبت به برخی نهادها و تولید فیلم هایی در ظاهر ارزشی و استراتژیک که فاقد عمق و معنا و باور هستند متذکر شد: برخی دستگاه ها وظیفه شان تبلیغ انقلاب اسلامی و ارزش های دینی است که وزارت ارشاد و حوزه هنری از جمله آن ها هستند؛ یا دستگاه های دیگری مثل سپاه و بنیاد شهید که جزو شرح وظایف آن ها تهیه محصولات فرهنگی است اما متأسفانه این دستگاه ها هم دچار آفت کم کاری و بی دقتی شده اند.

داور سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار خاطرنشان کرد: به عنوان مثال ما ساخته هایی داشتیم که مرتبط با سازمان اوج بود؛ برخی از این ها اسم سینمای دفاع مقدس را داشتند اما روح دفاع مقدس در آن ها جاری نبود که به عنوان نمونه می توان از فیلم «تنگه ابوقریب» یاد کرد که داستان یک خطی اش مرتبط با دفاع مقدس است اما معنویت و حقیقت و روح دفاع مقدس در آن دیده نمی شود.

وی تأکید کرد: بنده به عنوان کسی که افتخار داشتم در کنار رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشته باشم صراحتاً عنوان می کنم که این فیلم هیچ نشانی از جبهه و رزمندگان اسلام نداشت!

کوشکی یادآور شد: این در حالی است که بسیاری از فیلم های قدیمی دفاع مقدسی مانند «دیده بان»، «مهاجر»، «پرواز در شب» و… سرشار از روح جبهه هستند اما چنین اثری در «تنگه ابوقریب» بهرام توکلی دیده نمی شود! البته به عقیده من بهرام توکلی مقصر این اتفاق نیست، مقصر اوج است که ساخت چنین اثری را با این هزینه گزاف را به کسانی می سپارد که نه شناختی از جبهه و جنگ دارند و نه تعلق خاطری!

این استاد دانشگاه افزود: یا مثلاً فیلمی مانند «درخت گردو» که به مهدویان سفارش داده می شود چه نسبتی با جنگ دارد؟ آیا این کار اثری دفاع مقدسی است یا ضد جنگ؟ یا فیلمی مانند «رد خون ۲» آیا نقض غرض محسوب می شود یا خیر؟

وی همچنین از سایر دستگاه ها و نهادهای دیگر مانند بنیاد شهید نیز انتقاد کرد و گفت: پرسشی که بنده از مسئولان بنیاد شهید به عنوان نهادی که باید فرهنگ شهادت را ترویج کند این است که آخرین اثر سینمایی شان که درخور شهید و شهادت باشد کی تولید شده است؟ آیا آن ها این وظیفه را برای خود قائل نیستند که حداقل سالی یک فیلم سینمایی فاخر و شاخص برای شهدا و رزمندگان تولید کنند؟

کوشکی سپس با انتقاد از فیلم «دسته دختران» به کارگردانی منیر قیدی که این روزها روی پرده سینماها است اظهار داشت: آیا این فیلم متعلق به زنان خرمشهر است؟ آیا این فیلم می تواند روح پاک آن فضا را به مخاطب خود منتقل کند؟ آیا این فیلم را می توان متعلق به رزمنده ای مانند شهید شهناز حاجی شاه دانست؟ قطعاً چنین نیست و من نمی دانم چرا برخی دستگاه و نهادهای سینمایی بودجه خود را به این اشخاص می دهند!؟

وی تصریح کرد: بی تردید امثال قیدی و مهدویان و توکلی زحمت کشیدند و در این شکی نیست اما دفاع مقدس به عنوان یک اتفاق معنوی و ارزش دینی باید توسط کسانی کار شود که این دوران را با گوشت و پوست و استخوان شان درک کردند. باید کسانی پشت تولید این فیلم ها باشند که ذهن و روح شان در آن فضا هست.

کوشکی در خاتمه این گفتگو افزود: بی شک دستگاه هایی که پول می دهند مسئولیت شان بسیار سنگین است. باید از آن ها پرسید چرا پول و امکانات به کسانی نمی دهید که به ارزش های دینی و انقلابی باور دارند و به آن همچنان احترام می گذارند؟ باید از مدیران سینمایی این سوأل را پرسید که آیا در طول ۱۰ سال اخیر یک فیلم سینمایی در رابطه با انقلاب و نهضت امام (ره) ساخته شده؟ نسل امروز از کجا باید انقلاب را بشناسد وقتی هیچ اثر سینمایی درخوری در این حوزه تولید نشده و هنوز ما در ایام انقلاب تنها فیلمی مانند «تیرباران» ساخته علی اصغر شادروان را باید نمایش دهیم که مربوط به دهه ۶۰ است؟ اسفا که سینما امروزه برای یک عده ای منبع درآمدزایی شده و به خوبی در آن مشغول کسب و کار هستند!

رسانه سینمای خانگی-نه! این فیلم کپی نیست

میثم مرادی نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه «لاری» که به طرح یکی از آسیب‌های اجتماعی مرتبط با کودکان بی‌سرپرست می‌پردازد، به ارائه توضیحات درباره تجربه ساخت این فیلم پرداخت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، در همین سال‌هایی که سینمای بلند داستانی ایران شرایط چندان ایده‌آلی را در جذب مخاطب و فروش در گیشه تجربه نمی‌کند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه به‌واسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.

«فیلم کوتاه» یکی از محصولات بصری مهم و جریان‌ساز در دنیای جدید محسوب می‌شود و به همین دلیل دیگر به‌سختی می‌توان تولیدات این حوزه را نادیده گرفت.

«لاری» سوژه‌ای خاص درباره یکی از پدیده‌های تلخ اجتماعی در مناطق حاشیه‌ای شهرهای بزرگ دارد که تلاش کرده است این آسیب اجتماعی را در قالبی سینمایی به تصویر درآورد.

آنچه می‌خوانید حاصل گفتگوی مهر با میثم مرادی کارگردان و مهدی رضایی مدیر فیلمبرداری فیلم کوتاه «لاری» است.

* بد نیست از اینجا شروع کنیم که چطور به چنین ایده خاصی برای فیلم «لاری» رسیدید و چقدر این پدیده مصداق واقعی دارد؟

میثم مرادی: این پدیده را ابتدا از زبان چند نفر از اهالی محله‌ای که مادربزرگ خودم در آنجا زندگی می‌کند، شنیدم. اتفاقاً فیلمبرداری این فیلم را هم در همان منطقه انجام دادیم. آنجا بود که از اهالی شنیدم واقعاً چنین مکان زیرزمینی‌ای به نام «حیاط نشاط» در محل وجود دارد که به‌صورت غیرقانونی و در قالب شرط‌بندی و قمار، بچه‌های بی‌سرپرست را به جان هم می‌اندازند و از مبارزه آن‌ها پول درمی‌آورند. زمانی که خودم برای اولین‌بار درباره این موضوع شنیدم، شوکه شدم و با خودم گفتم مگر امکان دارد؟

مرادی: اولین کاری هم که کردم این بود که سراغ یکی از نهادهای متولی در حوزه آسیب‌های اجتماعی رفتم و از آن‌ها خواستم تا برای تولید این فیلم همراهی کنند، اما در پاسخ گفتند، فکر می‌کنید خودمان از وجود این مراکز خبر نداریم! بعد که پیگیر شدم دیدم پیش از من یکی دو خبرنگار هم روی این موضوع کار کرده‌اند و گزارش‌هایی هم درباره آن منتشر شده بود. حدود ۵ ماه پیگیر تحقیق برای اطلاع از واقعیت ماجرا وقت گذاشتم و از جایی به بعد احساس کردم که حتماً خودم باید به چشم ببینم. نمی‌توانستم به چیزهایی که دور می‌شنیدم قناعت کنم.

وقتی بیشتر پیگیر شدم دیدم نه فقط در آن محله که در حاشیه محله‌های دیگری مانند شوش و هرندی هم این حیاط‌های نشاط وجود دارند! حتی مطلع شدم که در یکی از این حیاط‌ها دو پسربچه نوجوان و بدسرپرست، مرده‌اند! یکی نامش مهران بود و دیگری عباس.

* واقعاً در قالب همین شرط‌بندی‌ها جان‌شان را از دست داده بودند؟

مرادی: بله. این بچه‌ها را با مواد و مشروبات از خود بی‌خود می‌کنند و به جان هم می‌اندازند! در بافت فرهنگی آن مناطق که خودم هم مدت‌ها در آنجا زندگی کرده‌ام، خیلی این مفهوم برای بچه‌ها جا افتاده که راه بزرگی کردن، همین دعوا و کتک‌کاری است. خلاصه تلاش کردم تا از نزدیک هم بخشی از واقعیت‌ها را ببینم و بعد از آن بود که برای ساخت این فیلم مصر شدم.

اولین کاری هم که کردم این بود که سراغ یکی از نهادهای متولی در حوزه آسیب‌های اجتماعی رفتم و از آن‌ها خواستم تا برای تولید این فیلم همراهی کنند، اما در پاسخ گفتند، فکر می‌کنید خودمان از وجود این مراکز خبر نداریم! با تعجب گفتم خب بالاخره باید جلوی این پدیده گرفته شود.

همین مسئله انگیزه شد که نزدیک دو سال و نیم روی نگارش فیلم‌نامه و تأمین سرمایه این فیلم زمان بگذارم. بدون تعارف و اغراق، شخصاً خیلی برای به سرانجام رسیدن این فیلم تلاش کردم و دوست داشتم کار به‌گونه‌ای باشد که صدای این بچه‌ها هم شنیده شود. به‌گونه‌ای ساخت این فیلم برایم حیثیتی شده بود.

میثم مرادی

* فکر نمی‌کنید در فیلم، مراودات موجود میان آدم‌های بزرگ‌سال، به‌زور به روابط میان کودکان تحمیل شده است؟ دو بچه‌ای که جثه کوچکی هم دارند، چطور می‌شود که برای آدم‌بزرگ‌هایی که خودشان اهل نقشه کشیدن و سواستفاده از دیگران هستند، نقشه بکشند؟

مرادی: چه خوب که این سوال را مطرح کردید چرا که یکی از مسئولان انجمن سینمای جوانان هم پیش‌تر این مسئله را درباره فیلم مطرح کرده بود. نمی‌دانم شما چقدر مسیرتان به این مناطقی که در فیلم نشان داده‌ام، افتاده،،کافی است فقط دو روز به‌صورت گذری از این مناطق عبور کنید تا متوجه شوید که اتفاقاً حرف‌ها و اعمال این بچه‌ها به‌گونه‌ای است که شاید شما از یک فرد ۵۰ ساله ساکن مرکز شهر هم توقع نداشته باشید. حتی یکی از دوستان معتقد بود که فضای فیلم واقعی و باورپذیر نیست.

* این همان مشکلی است که من هم دارم و احساس می‌کنم فضا فیک و مصنوعی شده است.

مرادی: شاید اصلاً تماشای همین فیلم این دغدغه را برای شما به‌وجود بیاورد تا بروید و از نزدیک هم این فضاها را ببینید. متأسفانه همه این‌ها واقعیت دارد و ما اتفاقاً خیلی از جزئیات و کلمات را در فیلم نمی‌توانستیم به کار ببریم و امکان نمایش خیلی از اتفاقات را هم نداشتیم. واقعاً شاید برای ما باورپذیر نباشد که فردی دختر ۹ ساله خود را در قمار ببازد.

مرادی: تا از نزدیک این فضاها را ندیده باشید، نمی‌توانید آن را درک کنید. من خودم با وجود اینکه سال‌ها در آن مناطق زندگی کرده بودم و مادربزرگم ساکن همین مناطق است، تا زمانی که وارد این جمع‌ها نشدم و از نزدیک ندیدم، نتوانستم واقعیت را باور کنم * اتفاقاً این مشکلی است که پیش‌تر با فیلم «بچه‌خور» محمد کارت هم داشتم! واقعاً چرا باید چنین تصویری از شرط‌بندی روی یک دختر بچه در فیلم بازنمایی شود؟

مرادی: چون واقعیت دارد و شما هم تا از نزدیک این فضاها را ندیده باشید، نمی‌توانید آن را درک کنید. من خودم با وجود اینکه سال‌ها در آن مناطق زندگی کرده بودم و مادربزرگم ساکن همین مناطق است، تا زمانی که وارد این جمع‌ها نشدم و از نزدیک ندیدم، نتوانستم واقعیت را باور کنم. آنچه هم که در فیلم به تصویر کشیدیم، روایتی بسیار سانسورشده از واقعیت جاری در این مناطق بود.

* البته در برخی نماها، تلاش‌هایی برای ارجاع به برخی اتفاقات غیرقابل نمایش داشتید.

مرادی: تلاش کردیم در حد امکان اشاره‌هایی بکنیم اما نکته مهم این است که متأسفانه باید بپذیریم که این واقعیت‌ها وجود دارد.

* اینکه واقعیت است درست اما اجازه دهید مثالی بزنم. در مستند «مشق امشب» که یکی از مستندهای خوب دوره‌های اخیر جشنواره «سینماحقیقت» بود، شاهد حضور پسربچه‌ای مقابل دوربین بودیم که به معنای واقعی مرد بود و مانند یک مرد بزرگ هم صحبت می‌کرد. مشخص بود که به اجبار شرایط سخت حاکم بر زندگی‌اش وارد مراودات زندگی بزرگ‌ترها شده، تصویر آن کودک و بزرگی‌اش باورپذیر است و فیک نیست اما اینجا ردونشانی از رنجی که این بچه‌ها را بزرگ کرده باشد، نمی‌بینیم.

مرادی: واقعاً تنها جوابی که می‌توانم بگویم این است که این حس بستگی به تجربه مشاهده از نزدیک شرایط این بچه‌ها دارد. شاید خیلی از شرایط اجتماعی که امروز ما با پوست و خون‌مان تجربه می‌کنیم و برای‌مان حتی عادت هم شده است، شنیدنش از طرف یک فرد خارجی که در محیط اجتماعی ما زندگی نکرده است، باورپذیر نباشد.

* بخش‌هایی از فیلم «لاری» به‌شدت مخاطب را به یاد سریال «یاغی» می‌اندازد. این تشابه را قبول دارید؟

مرادی: اتفاقاً من سریال «یاغی» را از قصد، ندیدم.

* این البته پاسخ خوبی نیست که کارگردانان معمولاً در مقابل این نقد می‌گویند فلان کار را اصلاً ندیده‌ایم!

مرادی: واقعاً ندیدم. متن این فیلمنامه را هم تقریباً سه سال پیش در بانک فیلمنامه ثبت کرده بودیم. این موقعیت از آن موقعیت‌هایی است که هر کارگردان و یا حتی مستندسازی می‌تواند به آن بپردازد. به این دلیل تصمیم گرفتم که کار محمد کارت را نبینم که وقتی برای برخی از دوستان داستانم را مطرح کردم گفتند، سریال او هم چنین فضاهایی دارد. سریال «یاغی» خودش براساس یک کتاب بود که نویسنده آن کتاب هم برداشت خودش از این مدل قمار و شرط‌بندی را روایت کرده بود. فضای کلی شاید شباهت‌هایی داشته باشد اما فکر می‌کنم متن و زیرمتن فیلم من متفاوت از آن سریال باشد.

* یک نکته دیگر شباهت فضای کلی فیلم و حتی برخی دیالوگ‌ها با فیلم‌های دهه ۵۰ و ۶۰ و مشخصاً سینمای مسعود کیمیایی در آن سال‌ها است. واقعاً تحت‌تأثیر سینمای کیمیایی بودید؟

مرادی: اگر فیلم کوتاه قبلی‌ام را دیده باشید می‌دانید که اساساً خیلی تحت‌تأثیر فیلمساز دیگری نیستم. کمااینکه فیلم قبلی‌ام اساساً مسیری متفاوت از این فیلم داشت. تلاشم این است که براساس یافته‌ها و پژوهش‌های که داشته‌ام فیلمنامه بنویسم و فیلمم را بسازم. خیلی به‌دنبال آن نیستم که بخواهم از روی دست فیلمساز دیگری نگاه کنم و ایده بگیرم.

* یکی از ویژگی‌های مثبت فیلم‌کوتاه «لاری» جنبه فنی و مشخصاً فضای بصری آن است. جناب رضایی بد نیست شما هم توضیحاتی درباره این جنبه از فرآیند تولید فیلم بدهید.

مهدی رضایی: بد نیست از همین ماجرای شباهت فیلم با حال و هوای فیلم‌های کیمیایی که شما آن را مطرح کردید شروع کنیم. واقعیت این است که ما قصه‌ای داشتیم که با هر پرداختی که سراغ آن می‌رفتیم، بالاخره بخش‌هایی از آن یادآور سینمای آن سال‌ها می‌شد. این اولین تجربه همکاری من با میثم مرادی بود و نکته‌اش هم این بود که این مدل اتفاقات، پیش‌تر سوژه فیلم‌های دیگری شده بودند اما از همان جلسات اولیه یکی از دغدغه‌ها این بود که خروجی کارمان شبیه کارهای دیگر نشود. حتی در قاب‌بندی‌ها و مشخصاً سکانس‌های مربوط به دعوا و درگیری تلاش کردیم که متفاوت عمل کنیم. تلاش‌مان این بود که به حد ممکن به کاراکترها نزدیک شویم. شاد راحت‌ترین تصمیم برای هر کارگردانی این باشد که همه چیز را خیلی ساده برگزار کند اما ما در جزئیات کار هم سخت‌گیری‌هایی داشتیم.

* مثل نورپردازی که در فضاسازی‌ها بسیار مؤثر است.

رضایی: بله. می‌خواستیم در همان تایم ۱۵ دقیقه‌ای فیلم هم همه چیز شبیه به هم و تکراری نباشد. در نورپردازی به این نکته توجه داشتیم که رنگ‌هایی را استفاده کنیم که با زیرمتن‌های قصه ارتباط داشته باشد. مثلاً در سکانسی که در حمام مشغول کار است، رنگ‌هایی را استفاده کردیم که در سکانس درگیری وجود نداشت. در عین حال می‌خواستیم نورهایی را استفاده کنیم که در واقعیت هم وجود داشته باشد. قصه برای من چالش‌هایی داشت اما مهمترین نکته برایم نگاه کارگردان به این سوژه بود.

مهدی رضایی

* جریانی در سینمای کوتاه به‌وجود آمده است که ضمن تمرکز بر سوژه‌های اجتماعی، تلاش بسیار زیادی هم برای واقع‌نمایی اغراق‌شده دارد. قاب‌بندی‌ها و تصاویر در «لاری» اما بسیار سینمایی بود و برخی اجزا در قاب، به‌صورت باسلیقه‌ای چیده شده بود که این ویژگی فیلم را از آن جریان رئالیسم اغراق‌شده، متمایز می‌کند.

رضایی: واقعیت این است که همواره حتی در زندگی شخصی خودم هم تلاش می‌کنم نظمی حاکم باشد. با همین نگاه وقتی سراغ دوربین روی دست در یک فیلم می‌روم هم معنایش این نیست که دوربین هرجایی دلش خواست برود. بالاخره دوربین روی دست هم برای خودش شخصیتی دارد که باید آن را حفظ کنیم. در فضای فیلم کوتاه معمولاً اولین سوالی که از گروه‌ها می‌پرسم این است که چقدر بودجه برای مسائل فنی در نظر گرفته‌اید؟

رضایی: تلاش کردیم در همه قاب‌ها و نماها، در عمق تصویر شاهد یک نور امید باشیم. این نور نشانه آن است که در هر شرایطی امید به زندگی وجود دارد، حتی اگر برخی جلوی این نور را در زندگی دیگران گرفته باشند

* یعنی خیلی وقت‌ها بودجه در کیفیت یک فیلم کوتاه تعیین‌کننده است؟

رضایی: در بخش ابزار بله اما در زمینه نگاه حاکم بر یک فیلم، خیر. اگر من دوربین ارزان‌تری برای این فیلم در اختیار داشتم شاید کیفیت کار خروجی کمی کم‌تر می‌شد اما نگاهم قطعاً همین بود. نظمی که شما می‌گوئید حتی در پلان‌های روی دست هم وجود دارد، همچنان در کار وجود می‌داشت. در این پروژه از خیلی چیزها زدیم اما در نهایت ابزاری را تهیه کردیم تا به زبان سینما حرف‌مان را مطرح کنیم.

خلاقیت‌مان هم این بود که تلاش کردیم در همه قاب‌ها و نماها، در عمق تصویر شاهد یک نور امید باشیم. این نور نشانه آن است که در هر شرایطی امید به زندگی وجود دارد، حتی اگر برخی جلوی این نور را در زندگی دیگران گرفته باشند. میثم تأکید داشت در عین اینکه نگاه مستند می‌خواهیم به این روایت داشته باشیم، لازم نیست به‌گونه‌ای مستندنمایی کنیم که دوربین هر جایی سرک بکشد و هر چیزی را ثبت کند.

* شما به‌عنوان کارگردان چه نگاهی نسبت به این جنس واقع‌گرایی داشتید؟

مرادی: مهدی‌جان توضیحات اصلی را داد اما آنچه مدنظر داشتیم این بود که به صورت کنترل‌شده به سمت مستندنمایی حرکت کنیم و گرفتار اضافه‌گویی نشویم. به‌خصوص که در کنار مهدی رضایی، همه عوامل فنی ما، افراد کاربلدی بودند و جزو درجه‌یک‌های سینما به حساب می‌آیند. خودم هم در مقام کارگردان تلاش کردم تکنیکی که بلد هستم را به اندازه خرج کنم. نمی‌خواستم با قاب‌های چشم‌نواز و به‌رخ کشیدن توانمندی‌هایم چیزی را ثابت کنم.

* به‌عنوان سوال پایانی می‌خواستم بازگشت دیگری به متن داستان داشته باشیم؛ چرا بچه‌ها در روایت این فیلم هیچ بزرگ‌تری ندارند. چرا شاهد حضور سایه‌ای به نام پدر و مادر در داستان فیلم نیستیم؟

مرادی: در همان پاسخم به سوال ابتدایی به این نکته اشاره کردم که در واقعیت هم قربانی این پدیده کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرستی هستند که یا پدر ندارند، یا مادر ندارد و یا هر دو را! اتفاقاً همین بچه‌ها هستند که طعمه امثال نادرخروس‌ها می‌شوند. طبیعتاً سراغ بچه‌هایی نمی‌روند که اگر خراشی روی صورت‌شان بیفتد باید به صد نفر جواب پس بدهند. حرف اصلی فیلم هم توجه به همین کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست است که قربانی این اتفاق می‌شوند.

رسانه سینمای خانگی- مهلت ارسال آثار به المپیاد فیلمسازی «دختران حوا» تمدید شد

مهلت ارسال آثار به المپیاد فیلمسازی «دختران حوا» تا روز جمعه ۹ تیر ۱۴۰۲ تمدید شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ستاد خبری نخستین جشنواره بین‌المللی فیلم حوا، المپیاد فیلمسازی دختران حوا رویدادی است که به همت بنیاد سینمایی فارابی با همکاری بنیاد بین‌المللی گوهرشاد در ۲ بخش «ایده» و «فیلم» برگزار می‌شود.

این المپیاد با تاکید بر شعار «ما پای خانواده ایستاده‌ایم» و با لحاظ کردن لزوم بیان حقیقت و مقام والای زن در فرهنگ اسلامی- ایرانی، تأکید بر ارتقای جایگاه زن در همه ابعاد اجتماعی، حقوقی، سیاسی، فرهنگی و توانمندسازی دختران مستعد و فیلمساز ایران اسلامی، ۱۹ تا ۲۳ تیر و همزمان با نخستین جشنواره بین‌المللی فیلم حوا برگزار می‌شود.

در فراخوان المپیاد فیلمسازی دختران حوا که در سایت جشنواره و وبگاه بنیاد سینمایی فارابی قرار دارد، به شرایط سنی شرکت در این رویداد هنری، بخش‌های گوناگون آن، موضوعات و چگونگی ثبت نام اشاره شده است.

رسانه سینمای خانگی- کارت «تبر» را به فرهاد اصلانی سپرد

«تبر» به نویسندگی و کارگردانی مهدی گنجی و مجید حقیقت و تهیه‌کنندگی محمد کارت آماده نمایش شد.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایرنا، فیلم کوتاه «تبر» به نویسندگی و کارگردانی مهدی گنجی و مجید حقیقت و بازی هنرمندانی چون فرهاد اصلانی آماده نمایش شد.

به تازگی مراحل فنی این فیلم کوتاه داستانی به اتمام رسیده و برای شرکت در فستیوال‌های مختلف آخرین مراحل فنی خود را پشت سر گذشته است.

«تبر» مضمونی اجتماعی دارد و علاوه بر فرهاد اصلانی بازیگرانی چون امیر مقیمی، محمود موسوی، توحید یارمحمدی، علی ولیانی، مبین رستگار، ثمینه خاهانی، پریا مددی، ملیکا حکمی‌، امین عظیم‌زاده، محمد خوش‌حساب، مسعود پورنگ، سامان کتابی در آن به ایفای نقش کرده‌اند.

مهدی گنجی و مجید حقیقت پیش تر به عنوان دستیار کارگردان در پروژه‌هایی چون فیلم سینمایی شنای‌پروانه و سریال یاغی و غیره فعالیت داشته‌اند.

مهدی گنجی و مجید حقیقت – نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه «تبر»

از دیگر عوامل این فیلم می‌توان به مدیر فیلمبرداری: سامان لطفیان/ مدیر تولید: میلاد مولازاده/ طراح صحنه: حجت اشتری/ طراح لباس: لیلا نقدپری/ مدیرصدابرداری: سعید زند/ طراحی و ترکیب صدا: حسین ابراهیمی/ تدوین: مهدی عوض‌زاده/ طراح گریم: مسعود باقری/ موسیقی: مجتبی سحرخیز/ مدیر برنامه‌ریزی و دستیاراول کارگردان: ایمان توکلی/ منشی صحنه: ماریا میرنژاد/ عکاس: مجید طالبی/طراح جلوه‌های ویژه میدانی: آرش اقابیگ/ طراح جلوه‌های ویژه رایانه‌ای: امین پهلوانزاده/ کالریست: علی شعبانی/ مدیر تدارکات: سید رسول حاتمی/ دستیار اول فیلمبردار: رضا الله بخش/ تصویربردار هوایی: وحید کاظمی/ دستیار اول صحنه: حامد ظریفی/ دستیار کارگردان: توفیق حیدری/ دستیار صدابردار: حسن صباغ/ دستیار اول گریم: بهناز سالاریکتا/ هماهنگی تولید: حسین فتاحی/دستیار اول لباس: سعیده اصغری/دستیار تدوین: مهسا علی‌پور/ دستیار جلوه‌های ویژه میدانی: رضا شفیعی/ فیلم‌پشت‌صحنه: نرگس استاد/ طراح لوگو:کیوان فیضی و … اشاره کرد.

رسانه سینمای خانگی- آثار شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» اکران می شود

مستندهای شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»، در چهارمین هفته از اکران مجدد، روزهای یکشنبه و دوشنبه هفته پیش‌ رو در سالن «حقیقت» مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی روی پرده می‌روند.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، در سومین هفته از اکران مستندهای شانزدهمین جشنواره سینما حقیقت، ۶ مستند اکران می‌شوند.

روز یکشنبه، ۲۸ خردادماه از ساعت ۱۶ تا ۱۹ مستندهای «عملیات دماوند» به کارگردانی احسان مشکور، «خیشی که دشت‌ها را شیار زد» به کارگردانی احسان غیبی حاجیور و «کوهستان بی‌صدا» به کارگردانی فرود عوض‌پور در سالن «حقیقت» مرکز گسترش اکران خواهند شد.

همچنین مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی  در روز دوشنبه، ۲۹ خرداد ماه از ساعت ۱۶ تا ۱۹ با اکران مستندهای «ماراتن به سوی خط باریک قرمز» به کارگردانی کتایون جهانگیری، «در پس جنگ» به کارگردانی حمدحسین محمودیان و «دیافراگم» به کارگردانی جواد وطنی میزبان علاقه‌مندان سینمای مستند است.

دور تازه نمایش آثار مستند در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی به اکران مستندهای حاضر در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» در خرداد ماه اختصاص دارد. پس از آن مستندهای جشنواره پانزدهم در تیرماه روی پرده خواهد رفت. 

هر ماه به نمایش آثار یک دوره در روزهای یکشنبه و دوشنبه در مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی اختصاص دارد. شرکت در این نمایش‌ها، برای علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.

خروج از نسخه موبایل