رسانه سینمای خانگی- «پودیک» را آنلاین ببینید

پخش فیلم مستند «پودیک» به کارگردانی عرفان احتشامی در یکی از پلتفرم‌های داخلی آغاز شد.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، فیلم مستند «پودیک» به تهیه‌کنندگی پیام مهرنوش و عرفان احتشامی و کارگردانی عرفان احتشامی در یکی از پلتفرم‌ها نمایش آنلاین خود را آغاز کرد.

این فیلم فانتزی ۵۸ دقیقه‌ای، که سال گذشته فیلمبرداری خود را پشت‌سر گذاشت، داستان دختری است که در دهه ۱۳۷۰، رویای پرواز را در سر می‌پروراند. پودیک با خانواده‌اش در محله‌ای قدیمی زندگی می‌کرد، خانواده پودیک مشکلات زیادی داشتند از جمله فقر مالی، بیکاری برادر و …. او تصمیم می‌گیرد رویای خود را به حقیقت مبدل کند و در نهایت این آرزو منجر به نابینایی‌اش می‌شود، در این بین خانواده از نابینایی پودیک استفاده کرده و به ثروت بادآورده‌ای می‌رسند.

فاطمه شکری، عباس محمدی، نیایش فیوجیان، ریحانه جانمحمدی احمد آباد ، قاسم افشار، سهراب انصاریان و محمد مهدی ممیز، بازیگران این فیلم مستند هستند.

فهرست عوامل فیلم مستند «پودیک» عبارتند از: نویسنده و کارگردان: عرفان احتشامی، بازیگردان: سپیده معصومی نسب، مدیر فیلمبرداری: علی احتشامی، طراحی صحنه: ترانه حامدی، دستیار و برنامه ریز: معصومه شاه محمدی، اصلاح رنگ و نور: الهه نعیمی مکرم، مشاور رسانه‌ای: آزاده فضلی، تهیه‌کنندگان: پیام مهرنوش و عرفان احتشامی.

رسانه سینمای خانگی- چرا ثریا سیمرغ نگرفت

کارگردان فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» گفت: می‌خواستم داستان مادری را روایت کنم که فارغ از ایدئولوژی و نگاه سیاسی، فقط مادر باشد مادری که با همه مشخصاتش ایرانی است، ژاله صامتی نیز انتخاب اول من بود، در خیلی از سکانس‌ها پشت دوربین گریه می‌کرد، از این رو می‌گفتم ژاله به قدری درخشان است که قطعا سیمرغ به او تعلق می‌گیرد.

به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایرنا، لیلی عاج که سال گذشته در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اول را دریافت کرد، درباره نوع پرداخت به قهرمان زن قصه‌اش در این فیلم گفت: گاهی در یک فیلم شخصیت اصلی زن است و نویسنده، مردی در این فیلم قرار می‌دهد تا بار قصه را بین آنان تقسیم کند. من قصد نداشتم ثریا را تغییر دهم. وفادار به این بودم که قصه یک مادر را تعریف کنم و هیچ دخل و تصرفی در آدم های اطراف ثریا نداشته باشم.

این کارگردان ادامه داد: ژاله صامتی انتخاب اول من بود. درست است که موقع نوشتن فیلمنامه خیلی به این فکر می‌کردم که چه کسی ثریاست. خیلی‌ها هم با من حرف می‌زدند اما من فاکتورهای ذهنی زیادی داشتم؛ دنبال مادری بودم که فارغ از ایدئولوژی و نگاه سیاسی و فقط مادر باشد.

وی افرود: مادری که وقتی نگاهش می‌کنیم با همه مشخصاتش ایرانی است. در عین حال توانمندی خانم صامتی خیلی برای من مهم بود. ترکیب این دو مهم بود که هم توانایی اجرای نقش یک مادر را داشته و همین‌طور بازیگر خوبی باشد.

خانواده‌ها تمایل نداشتند جزئیات زندگی‌ خصوصی آنان و خط قرمزهایشان نمایان شود

 لیلی عاج کارگردان فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا»

فکر می‌کردم باید قصه مادری را تعریف کنیم که در یک بیابان گیر کرده و چشم انتظار دیدن فرزندش است. قصه کسی که بچه اش را که سال‌هاست ندیده پشت دیوارهای اشرف استعاج درباره تمرکز بر قصه ثریا و کمبود خرده پیرنگ‌ها در فیلم گفت: هر رویکرد روایی، چالش‌هایی دارد. چون یک قهرمان داشتم ترجیح دادم راوی دوربین اول‌شخص باشد؛ یعنی هر کس وقتی حضورش معنا پیدا می‌کند که در ارتباط با ثریا باشد. هیچ دوربینی نداریم که ثریا آنجا نباشد و این محدودیت هم ایجاد می‌کرد.

این فیلمساز تاکید کرد: فکر می‌کردم باید قصه مادری را تعریف کنیم که در یک بیابان گیر کرده و چشم انتظار دیدن فرزندش است. قصه کسی که بچه اش را که سال‌هاست ندیده پشت دیوارهای اشرف است و فیلم تماما درباره او باشد که چه می‌کند و چگونه برای دیدن بچه‌اش تلاش می‌کند.

عاج درباره امتناع خانواده‌ها از پرداخت به جزئیات این مساله گفت: من با مادرانی که در کمپ آزادی بودند و همین‌طور با کسانی که از اشرف فرار کردند، حرف زدم. خیلی از این مادران با من به عنوان کسی که به خانه آنها می‌رود و با آنان حرف می‌زد صحبت می‌کردند اما تمایل نداشتند این مساله به عنوان فیلمی در سینماها پخش و بخشی از زندگی خصوصی آنان و خط قرمزهایشان نمایان شود.

وی خاطرنشان کرد: بارها پیش آمد با خانواده‌ای صحبت کنم اما هفته بعد تماس می‌گرفتند و از من می‌خواستند که بخشی از توضیحات را حذف کنم چرا که نگران تفکری بودند که مردم راجع‌شان داشتند.

وقتی فضولات گاو به سمت خانواده های اسرای اشرف پرتاب می‌کردند!

کارگردان سرهنگ ثریا با اشاره به حساسیت موضوع گفت: شاید در حال حاضر نگاه نسل جدید به این قضیه مثل دهه ۶۰ نباشد اما همچنان حساسیت وجود دارد. مثلا برادر یکی از کاراکترهای ما که از شمال به سازمان جذب شده بود، می‌گوید: ما سری در سرها داشتیم، اما تا فهمیدیم برادرمان به اشرف رفته، از آن وقت فضولات گاو به سمت خانه ما پرت می‌کردند و رفتار همه با ما تغییر کرده بود.

عاج اظهار کرد: برخورد افراد جامعه در دهه ۶۰ به گونه‌ای بود که دوست نداشتند روایت‌هایشان با جزئیات و آشکار ذکر شود. خودشان می‌گفتند این بچه‌ها کاری کردند که کسی ما را دوست نداشته باشد. به عبارتی اینها مادرانی هستند که از فرزندانشان دور هستند اما به خاطر عملکرد بچه‌هایشان جایگاه اجتماعی هم ندارند و کسی با آن‌ها همذات‌پنداری ندارد و به سراغ‌شان نمی‌رود.

مادران فردی منافق تربیت نکرده بودند

این کارگردان، مادران را مبری از این مساله دانست و گفت: بخش زیادی از این بچه‌ها نرفته‌اند که جذب سازمان شوند، بلکه یا می‌خواستند به صورت مخفیانه از کشور خارج شوند یا به صورت اتفاقی جذب سازمان شده‌اند. در حقیقت به گونه‌ای نبوده که مادران نقشی در این مساله داشته باشند و فردی منافق و با ایدئولوژی منحرف تربیت کرده باشند.

عاج ضمن اشاره به ویژگی‌های مادرانه اثر گفت: به لحاظ زنانه فقط یک مادر می‌فهمد ثریا چه می‌گوید، چراکه از بچه‌شان دریغ شدند و این دلتنگی بدی است. در شرایطی که فقط در دو کانکس در بیابان و پشت دیوار اشرف زندگی می‌کرده‌اند، تنها یک مادر دوام می ‌آورد. خواهر یا برادر در نهایت باید به روال عادی زندگی برگردد ولی هیچ‌کس جز مادر آنجا نمی‌ماند و شرایط را تحمل نمی‌کند.

وی افزود: از این رو مطمئن بودم که زاویه دید من باید ثریا و اول شخص باشد. اینها موتور محرکی بودند که باعث شدند قصه را فقط مادرانه انتخاب کنم.

بازی ژاله صامتی مستحق سیمرغ بود

کارگردان سرهنگ ثریا درباره همکاری با ژاله صامتی گفت: صامتی بازیگر درجه یکی است در خیلی از سکانس‌ها جلوی دوربین گریه نمی‌کرد؛ مثل سکانسی که پشت فنس‌ها می‌گوید: امیرعلی بیا دیگر طاقت ندارم. خانم صامتی پشت دوربین گریه می‌کرد و ما اکثرا صبر می‌کردیم حالش خوب شود و به سراغ پلان بعدی برویم. او کنترل‌شده بازی می‌کرد و همراه و با تمرکز بود. نمونه بارزی از بازیگری که تمام جهان را پشت در می‌گذاشت و سر صحنه می‌آمد.

عاج تاکید کرد: ژاله فهم درست و دقیقی از ماجرا داشت و من فقط می‌گفتم چه فهم و تخیلی از فضا دارم و باقی‌اش تجربه و تمرکز و بازی درخشان او است.

این کارگردان افزود: با خودم می گفتم بازی ژاله به قدری درخشان است که قطعا سیمرغ به او تعلق می‌گیرد.

تمام تمرکزم بر این بود که این فیلم شبیه تئاتر نشود

کارگردان نمایش بابا آدم درباره تفاوت مدیوم تئاتر و سینما گفت: من نمایش هم که کار می‌کنم، نمی‌توانم در سالن بمانم. هرکس نسبت به چیزی که خلق می‌کند وسواس دارد. فکر می‌کنم اگر دوباره سرهنگ ثریا را خلق کنم، بهتر شود. خیلی مهم است که وقتی از تئاتر به سینما می‌‎آیید، تیمی با شما همراه باشند. از اینکه همه به یک خانمی که از تئاتر آمده اعتماد می‌کنند، حس دل انگیزی به من منتقل شد.

عاج درباره نقدی که به سرهنگ ثریا و شیوه روایت تئاتری آن می‌شود، گفت: عده‌ای در نقد سرهنگ ثریا می‌گویند که کارگردان، تئاتری بزرگ را کارگردانی کرده. من برای این که این اتفاق نیفتد، عامدانه و با ترس‌ولرز تلاش و تمرکزم روی این بود که هر سکانس به سینما نزدیک‌تر باشد تا به تئاتر.

کاراکترها شبیه خانواده‌ها بودند نه خود آن‌ها

برنده جایزه گوهرشاد در چهل‌ویکمین جشنواره فیلم فجر ادامه داد: قصه‌ها در فیلم هم نقشی در پیرنگ دارند، هم در بخشی با تخیل نویسنده ترکیب شده‌اند. من دوست داشتم وقتی خانواده‌ها قصه را می‌شنوند، بگویند چقدر این کاراکتر شبیه من است. در عین حال که برای آنان آشناست، قصه آنان نباشد.

عاج افزود: این خانواده‌ها به قدری مشکل داشتند که به لحاظ انسانی درست نبود داغ دیگری بر دل آنان گذاشته شود. شاید این عدم‌پرداخت به جزئیات، قصه را در خرده پیرنگ‌ها لاغر کرده اما وفاداری خودم نسبت به قولی که به آنان داده بودم، برایم مهم‌تر بود.

این کارگردان درباره جدیدترین اثر سینمایی خود گفت: کار جدیدم، فضای بسیار متفاوتی از سرهنگ ثریا دارد و به زودی کلید می‌خورد.

سرهنگ ثریا نخستین ساخته سینمایی لیلی عاج در مقام کارگردان است که از ۱۰ آبان ماه اکران خود را آغاز کرده است.

رسانه سینمای خانگی- «حقیقت» در چارسو

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» در پردیس سینمایی چارسو برگزار می‌شود.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی، پردیس چارسو خانه هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» است.

این دوره از جشنواره از دوشنبه ۲۷ آذر ماه شروع می‌شود و نمایش آثار تا جمعه اول دی ماه ادامه داد. شنبه دوم دی ماه مراسم اختتامیه هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» در تالار وحدت برگزار می‌شود.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» با دبیری محمد حمیدی مقدم برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- «قطره‌ها…» به قرقیزستان رفت

مستند «قطره‌ها جان می‌بخشند» به جشنواره بین‌المللی فیلم‌ قرقیزستان راه یافت.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مستند نیمه‌بلند «قطره‌ها جان می‌بخشند» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی فرشید آذری در ادامه حضور جهانی خود، به هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های مستند حقوق بشر قرقیزستان راه یافت.

جشنواره فیلم‌های مستند حقوق بشر قرقیزستان «Bir Duino-Kyrgyzstan» رویدادی غیرسیاسی و غیرانتفاعی است که برای ارتقای حقوق مدنی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و سایر اهداف مفید اجتماعی با استفاده از ابزارهای نظارت و تحلیل برای ارزیابی حقوق بشر در قرقیزستان تأسیس شد.

این رویداد سینمای با شعار «کرامت، آزادی و عدالت برای همه» بستری گسترده برای بحث درباره حقیقت مستند در حوزه حقوق بشر، جذب مستندسازان و کارشناسان، اعم از جوامع محلی و بین‌المللی را با قالب نوآورانه حقوق بشر از طریق هنر فراهم می‌کند.

هفدهمین جشنواره حقوق بشر از ۲۷ نوامبر تا اول دسامبر ۲۰۲۳ ( ۶ تا ۱۰ آذرماه ۱۴۰۲) در قرقیزستان برگزار خواهد شد.
  
در خلاصه داستان «قطره‌ها جان می‌بخشند» آمده است: «مشت حسین با تن رنجورش بیش از سی‌سال است که هر روز، بی‌هیچ کمکی، چندین کیلومتر را در ارتفاعات صعب‌العبور می‌پیماید تا در منطقه‌ای که زیست جانوران به علت خشکسالی در معرض خطر است، حیوانات و پرندگان تشنه را سیراب کند». 

این مستند نیمه‌بلند با درک مساله و موضوع اهمیت آب در زندگی، پیش از این جشنواره، موفق به کسب جایزه ویژه بیست و دومین دوره جشنواره محیط زیستی فیلم بایکال و جایزه بهترین فیلم چهل و هشتمین دوره جشنواره «اکو فیلم»، قدیمی‌ترین جشنواره محیط زیستی اروپا؛ در جمهوری چک شده است.

عوامل مستند «قطره‌ها جان می‌بخشند» عبارتند از:تهیه‌کننده، کارگردان: فرشید آذری، دستیار کارگردان: ایمان چرخکار، تصویربردار و تدوین: فرشید آذری، صدابردار: کاوه امیر احمدی، مدیر تولید: کمال اخوان، طراح صدا: آرمن احمدیان، اصلاح رنگ: محمد راد، عکاس: پارسا الطافی و مشاور رسانه‌ای: علی کشاورز.

رسانه سینمای خانگی- روایت شانزده ساله از یک «حقیقت»

در حالی که کمتر از ۲ ماه به برگزاری هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» زمان مانده است، به بازخوانی برترین فیلم‌های دوره‌های گذشته این رویداد پرداخته‌ایم.

به گزارش خبرنگار مهر، جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» مهمترین محفل فعالان و علاقه‌مندان سینمای مستند در ایران است. این رویداد در حالی امسال به هفدهمین دوره خود می‌رسد که در ۱۶ دوره گذشته جایزه بهترین فیلم مستند مهم‌ترین جایزه این جشنواره بوده است.

کمتر از ۲ ماه تا آغاز هفدهمین دوره از جشنواره «سینماحقیقت» باقی مانده است. در هر دوره از جشنواره و در رقابت داغ مستندها، معمولاً یک فیلم در آیین اختتامیه تندیس بهترین فیلم را دریافت می‌کند، که این امر باعث شده برای دوستداران سینمای مستند، همیشه جایزه بهترین فیلم واجد ارزش ویژه ای باشد. بحث و تمرکز رسانه‌ای هم درباره بهترین مستند هر دوره، بیش از آثار دیگر است.

از این رو در گزارش پیش رو به معرفی بهترین مستندهایی که جشنواره «سینماحقیقت» در این ۱۶ دوره به علاقه‌مندان معرفی کرده است، می‌پردازیم.

عزیز؛ داستان حماسی یک زن پولادین

در شانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» جایزه بهترین فیلم مستند به مهدیه سادات محور جعفری برای تهیه‌کنندگی و کارگردانی «عزیز» تعلق گرفت.

مستند نیمه‌بلند «عزیز» روایت زندگی حماسی یک زن پولادین است که یکه و تنها با خانواده پرجمعیتش در خانه‌ای ساده در پاکدشت کرج زندگی می‌کند، او تلاش می‌کند خانواده‌اش را حفظ کند و در این مسیر، استوار و پرانگیزه است.

قلعه برقرار؛ داستان آبادانی در حاشیه کویر

در جشنواره پانزدهم جایزه بهترین فیلم مستند به فرشاد فداییان و الهه نوبخت برای تهیه‌کنندگی مستند «قلعه برقرار» رسید.

این مستند که فرشاد فداییان آن را ساخته است، داستان فردی به نام مرتضی را روایت می‌کرد که همه زندگی‌اش را در شهر می‌فروشد و در حاشیه کویر، قلعه‌ای قدیمی متصل به هکتارها زمینِ سال‌ها رها شده و کشت نشده و هزاران هکتار مرتع نیمه خشک برای چرای گله مختصری که دارد و یک رشته قنات مخروبه، می‌خرد. به تدریج، مرتضی به کمک همسر و گاه پسرانش، قنات مخروبه را احیا و زمین را برای کشت آماده می‌کند. او حالا سی سال است که همه زندگی‌اش را به مزرعه خودش منتقل کرده است.

جاهای خالی پر شود؛ چالش‌های طلاق والدین برای یک دختر

بهترین فیلم مستند چهاردهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» به مستند «جاهای خالی پر شود» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی عطیه زارع‌آرندی رسید.

این مستند برشی از زندگی دختر بچه‌ای ۱۰ ساله را نشان می‌دهد که پدر و مادرش جدا شده و هر کدام دوباره ازدواج کرده‌اند. به همین دلیل این دختر نزد پدربزرگ و مادربزرگ مادری‌اش زندگی می‌کند. با وجود محبت بی‌دریغ آنها، این دختر دچار وضعیتی پیچیده است که ناگزیر او را مجبور به انتخاب‌های دشوار می‌کند. او میان پدر، مادر و درگیری‌های اجتناب‌پذیر آنها معلق است.

گلوله باران؛ از آسمان باران می‌بارد و از زمین گلوله

نشان فیروزه بهترین فیلم مستند سیزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» به مرتضی شعبانی تهیه کننده فیلم «گلوله‌باران» رسید. این فیلم مستند را مرتضی پایه شناس و حسین مومن ساخته‌اند که درباره ۲ فیلمبردار است که همراه با گروهی نظامی عازم خط درگیری می‌شوند.

در میانه راه یکی از فیلمبرداران توسط تک‌تیرانداز دشمن مجروح می‌شود. او نمی‌تواند به راه رفتن ادامه بدهد. ساعت‌ها به سختی می‌گذرد. وضعیت پیچیده‌تر می‌شود، از آسمان باران می‌بارد و از زمین گلوله. مرتضی پایه شناس، با «گلوله باران» مسیری تازه را در سینمایش آغاز کرد، مسیری که برای تعدادی از مستندسازان جذاب بود.

خانه‌ای برای تو؛ داستان جدال با سرطان

جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در دوازدهمین دوره نشان فیروزه را به مهدی شامحمدی برای مستند «خانه‌ای برای تو» اهدا کرد.

این مستند که مهدی بخشی مقدم آن را ساخته است، داستان یک جوان ۳۰ ساله گیلانی به نام داوود است که کمتر از یک سال از ازدواجش می‌گذرد و در شغلش دچار ورشکستگی شده است. او همزمان متوجه می‌شود که به سرطان پیشرفته‌ای دچار شده و در این شرایط برای زندگی‌اش تصمیمات جدیدی می‌گیرد.

مهدی بخشی مقدم و مهدی شامحمدی در زمینه ساخت مستندهای اجتماعی، ترکیب موفقی هستند که در شانزدهمین جشنواره «سینماحقیقت» با «خونه مامان شکوه» حضور داشتند.

بانو قدس ایران؛ داستان زندگی همسر امام خمینی (ره)

در یازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» تندیس فیروزه بهترین فیلم به تهیه‌کننده فیلم «بانو قدس ایران» موسسه عروج فیلم تعلق گرفت. این مستند که مصطفی رزاق کریمی آن را ساخته است، روایتی منسجم و ماندگار را از زندگی و حیات خانم خدیجه ثقفی همسر فقید رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) را به نمایش می‌گذارد.

رونمایی از این مستند در یازدهمین دوره جشنواره بسیار مورد توجه قرار گرفت.

مصطفی رزاق کریمی سال گذشته ساخت مستندی درباره زندگی حجت الاسلام احمد خمینی را شروع کرد و احتمالاً با این فیلم در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» حضور دارد.

صفر تا سکو؛ داستان خواهران ووشوکار

در دوره دهم جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» نشان فیروزه بهترین فیلم به مهتاب کرامتی و طهورا ابوالقاسمی ۲ تهیه‌کننده فیلم «از صفر تا سکو» اهدا شد. مستندی که در اکران عمومی پس از جشنواره، بسیار موفق بود.

«صفر تا سکو» به کارگردانی سحر مصیبی روایتگر زندگی خواهران منصوریان، ووشوکاران اهل سمیرم است که قهرمان جهان و ایران شدند. این مستند به بخش‌های مهمی از زندگی ورزشی و شخصی خواهران منصوریان از تمرین با امکانات کم و مشکلاتی که آنها در طی این مسیر داشتند، پرداخته است.

فصل هرس؛ داستان مدعی کشف داروی سرطان

نشان فیروزه نهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» به مهدی شامحمدی تهیه‌کننده فیلم «فصل هَرَس» تعلق گرفت.

این فیلم به کارگردانی لقمان خالدی ساخته شد و یکی از فیلم‌های مهم آن دوره از جشنواره «سینما حقیقت» بود. «فصل هرس» داستان فردی به نام قاسم تک دهقان را دنبال می‌کرد که مدعی است داروی سرطان را کشف کرده است اما او جهت اثبات ادعایش دچار چالش‌هایی می‌شود.

از ابرها در راهند تا حیات در رگ‌های سرد

جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» در دوره هشتم جایزه بهترین فیلم خود را به ۲ مستند اهدا کرد. در این دوره جایزه بهترین فیلم جشنواره به صورت مشترک به محمدعلی فارسی تهیه‌کننده مستند «ابرها در راهند» و فتح‌الله امیری تهیه‌کننده مستند «حیات در رگ‌های سرد» اهدا شد.

مستند «ابرها در راهند» را محمدعلی فارسی ساخته و داستان آن با ارایه تصاویر بکر و جذاب از تجمعات در اروپا، از اسلامی سخن می‌گوید که منشا آن، انقلاب اسلامی ایران است و پیام متفاوتی دارد.

مستند «حیات در رگ‌های سرد» به کارگردانی فتح‌الله امیری نیز به بررسی رفتارهای منحصر به‌فرد و رازهای زندگی خزندگان استان ایلام می‌پردازد. در این فیلم گونه‌های نادری چون افعی دم عنکبوتی برای اولین بار در جهان به نمایش در می‌آید.

خاطراتی برای تمام فصول؛ داستان درمان مجروحان شیمیایی در اتریش

هفتمین دوره از جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» جایزه بزرگ و نشان فیروزه خود را به مرتضی رزاق کریمی تهیه‌کننده مستند «خاطراتی برای تمام فصول» اهدا کرد.

این مستند که مصطفی رزاق کریمی آن را ساخته است ناگفته‌هایی از داستان درمان مجروحان شیمیایی ایرانی در کشور اتریش در دروان جنگ تحمیلی را به تصویر کشیده است. این مستند با توجه به خاطرات فیلمساز در مدت اقامتش در کشور اتریش و در کنار آلام جانبازان شیمیایی ایران ساخته شده است. آنهایی که «از کرخه تا راین» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را دیده باشند، می‌توانند رد و نشانی از شخصیت‌های آن فیلم را در «خاطراتی برای تمام فصول» بیابند.

در این دوره از جشنواره، مستند «خان آخر» به کارگردانی گل‌اندام صفر تندیس بهترین مستند کوتاه، فیلم «لطفا بوق نزنید» ساخته رضا فرهمند تندیس بهترین فیلم مستند نیمه بلند و مستند «در پناه بلوط» ساخته مهدی نورمحمدی تندیس بهترین فیلم مستند بلند را به دست آوردند.

رودخانه لیان؛ داستان یک رود

در دوره ششم جشنواره «سینماحقیقت»، بهترین فیلم مستند کوتاه جشنواره به نوا رضوانی تهیه‌کننده مستند «ظغال» اهدا شد. همچنین تندیس بهترین فیلم مستند میان مدت جشنواره به محمد احسانی کیاسری تهیه‌کننده مستند «گنبد مینا» تعلق گرفت.

در دوره ششم این رویداد تندیس بهترین فیلم بلند جشنواره به مستند «رودخانه لیان» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی رامتین بالف رسید. داستان مستند «رودخانه لیان» درباره ۲ رودخانه مهم «حله» و «مند» است که وارد استان بوشهر می‌شوند و در نهایت به خلیج فارس می‌ریزند. در این مسیر زندگی حیات وحش، پوشش گیاهی، میراث طبیعی و تاریخی حاشیه این ۲ رود با روایتی متفاوت به تصویر کشیده شده است. این مستند سفری نیز به درون آب خواهد داشت و مخاطب خود را با موجودات آبزی این ۲ رود آشنا می‌کند. علاوه بر موجودات ساکن این رود و حاشیه آن، پرندگان مهاجر نیز در این مستند به تصویر کشیده شده‌اند.

خلیج فارس؛ داستان خلیج همیشه فارس

در دوره پنجم جشنواره «سینماحقیقت»، بهترین فیلم مستند کوتاه جشنواره به احمد بیوته تهیه‌کننده مستند «عروسی عشایر» به کارگردانی حسن قهرمانی اهدا شد. همچنین تندیس بهترین فیلم مستند میان مدت جشنواره به مهدی زمانپور کیاسری تهیه‌کننده و کارگردان مستند «مشتی اسماعیل» رسید.

تندیس بهترین فیلم مستند بلند جشنواره هم به اُرد عطارپور تهیه‌کننده و کارگردان مستند «خلیج‌فارس» اهدا شد. مستند «خلیج فارس» با ارایه اسناد مکتوب، صوتی و تصویری مختلف از مدارک ثبت شده تاریخی از اصالت نام خلیج فارس می‌گوید. در این فیلم اسناد مکتوب، صوتی و تصویری از کشورهای مختلف عربی مخاطب را جذب می‌کند.

از «صحرای زنده» تا «حقیقت گمشده»

در جشنواره چهارم تندیس بهترین فیلم مستند کوتاه به‌طور مشترک به «صحرای زنده» سیدحسین صافی و «زندگی زیباست» سیدعباس سجادی، بهترین فیلم مستند نیمه بلند به «آریو برزن» خسرو حیدری و جایزه بهترین فیلم مستند بلند نیز به «حقیقت گمشده» محمدعلی فارسی تعلق گرفت.

از «روز پایان» تا «جای خالی آقا یا خانم ب»

در سومین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» نیز نشان فیروزه بهترین فیلم مستند کوتاه به نرگس آبیار کارگردان «روز پایان»، نشان فیروزه بهترین فیلم مستند نیمه بلند به محسن رمضان زاده کارگردان فیلم «این خانه روشن است» و نشان فیروزه بهترین فیلم مستند بلند به فیما امامی و رضا دریانوش کارگردانان فیلم «جای خالی آقا یا خانم ب» اهدا شد.

از «میدان بی حصار» تا «تینار»

در دومین جشنواره «سینماحقیقت» هم بهترین فیلم مستند کوتاه به مهرداد زاهدیان برای فیلم «میدان بی‌حصار»، بهترین فیلم مستند نیمه‌بلند به محمدحسن دامن‌زن برای فیلم مستند «طرقه» و بهترین فیلم مستند بلند به مهدی منیری کارگردان فیلم مستند «تینار» اهدا شد.

از «سرزمین گمشده» تا «قدرت»

در اولین جشنواره بین‌المللی سینمای مستند ایران «سینماحقیقت» که مهر ماه ۱۳۸۶ برگزار شد، جایزه بهترین مستند بلند به وحید موسائیان برای مستند «سرزمین گمشده» و دلارام کارخیران برای مستند «کودک دیروز خیال» اهدا شد.

دیپلم افتخار بهترین مستند کوتاه به کیوان علی محمدی و امید بنکدار برای مستند «M.D.M.A» و پریوش نظریه برای مستند «نزدیک‌تر از نفس» و نشان فیروزه به مهرناز اسدی برای مستند «قدرت» اهدا شد.

رسانه سینمای خانگی- آنچه از مقاومت در سینما دیده‌ایم

 مقاومت قدمتی به اندازه عمر انسان دارد و حدود و قوانینی نانوشته برپایه طبع او. پیش از آنکه سینما متولد شود، در قرن‌ها پیش از میلاد مسیح تصویر مقاومت در ادبیات یونانی آمده بود. تصویری از نوعی جنگ که بر سر بقا بنیان نشده، بلکه موضوعیت جنگ، شرافت و ناموس و سرزمین است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، «آخلیوس نگاهی پر ازخشم به او کرد و گفت: ای هکتور، ای دشمن شوم، خودداری کن درباره هیچ پیمانی با من سخن بگویی. چون هیچ پیمانی میان شیر و آدمیزاده نیست. چون گرگ و بره با هم سازگار نمی‌زیند، بلکه در جنگ جاودانیاند..» ایلیاد، سرود بیست و دوم در ایلیاد هومر، داستان دزدیدن هلن توسط شاهزاده پاریس، جنگی طولانی میان یونانیان و آخایی‌ها آغاز می‌کند که به محاصره ۱۰ ساله شهر تروا منجر می‌شود.


هلن، مرز دعوا میان دو طرف است که تظلم‌خواهی و حقانیت را دستمایه جنگ و مقاومت می‌کند و همه تلاش مردم آخایی در طول داستان را بر این سعی شکل می‌دهد که دروازه‌های شهر را از هجوم دشمن دور نگه دارند.
از بهترین فیلم‌هایی که در سال‌های آغازین سینما با این تکنیک و درباره مقاومت ساخته شد، فیلم «رزمناو پوتمکین»(۱۹۲۵) اثر «سرگئی آیزنشتاین» است. این فیلم داستان مقاومت مردم در شهر مسکو و در مقابل سربازان تزار است که در نهایت با پیروزی مردم و پیوستن سربازان به انقلاب پایان می‌یابدقرن‌ها بعد در سینما ایده مقاومت به تصویر آمد. ایده‌هایی که نقطه تولدی برایش وجود ندارد چون همیشه در فرهنگ ملل وجود داشته، برایش شعر گفته شده بود و داستان‌ها و نمایش‌نامه‌های بسیاری نوشته شده بود و فقط صورت خود را تغییر می‌داد؛ اما تمایز سینما با انواع پیشین خود این بود که سینما در بیانگری به تصویر محتاج بود. چیزی که تهیه آن از کلمه دشوارتر است زیرا لازم بود آن تصویر آنقدر غنی باشد تا بتواند مفهوم سنگینی مانند مقاومت را بر خود حمل کند.

این دیگر خروج کارگران از کارخانه و یا ورود قطار به ایستگاه نبود و چون از روزمرگی فاصله داشت نیازمند تمهید و تغییری در سینما بود. این تغییر به زودی اتفاق افتاد و در روسیه با تئوری مونتاژ، تصاویر مهیای القای حس کشمکش و تضاد شدند.

از بهترین فیلم‌هایی که در سال‌های آغازین سینما با این تکنیک و درباره مقاومت ساخته شد، فیلم «رزمناو پوتمکین»(۱۹۲۵) اثر «سرگئی آیزنشتاین» است. این فیلم داستان مقاومت مردم در شهر مسکو و در مقابل سربازان تزار است که در نهایت با پیروزی مردم و پیوستن سربازان به انقلاب پایان می‌یابد.

توجه به نقش توده در مقاومت و آگاهی پیش از آن، از نکات مهم فیلم است که در دیگر آثار آیزنشتاین به عنوان یک کارگردان ایدئولوگ قابل مشاهده است.

مردم و دفاع از انقلاب و مقاومت

در تاریخ سینما تعداد فیلم‌هایی که به موضوع انقلاب و مقاومت در بطن آن می‌پردازند کم نیست، اما نکته‌ای که بعضی فیلم‌ها را در بیان مفهوم مقاومت از دیگران جدا می‌کند تصویر دفاع از شهر است.
شهر به عنوان نمودی از سکون، بقا و زندگی که در بحرانی مورد تعدی و یا اشغال قرار می‌گیرد و این دقیقا نقطه‌ای است که پروتاگونیست و یا قهرمان وارد عمل می‌شود.

یکی از نمونه‌های شاخص نمایش دفاع از شهر، فیلم «نیمروز» اثر «فرد زینهمان»(۱۹۵۲) است. فیلم روایت‌کننده داستان کلانتری است که در آخرین روز کاری و زمانی که همه چیز برای شروع زندگی مشترک و سفرش آماده است متوجه ورود سه تبهکار قدیمی به شهر می‌شود. چیزی که مردم شهر از او انتظار دارند فرار است اما کلانتر نفع شخصی را نادیده می‌گیرد و با چسباندن ستاره به لباسش دوباره در نقش کلانتر از شهر محافظت می‌کند.

دفاع در فیلم نیمروز نه یک وظیفه ذاتی و نه یک تقدیر حساب نشده، بلکه انتخابی مقدس است. در انواع وسترن‌ها دفاع از شهر و درگیری با دار و دسته اشرار وجود دارد اما پرداختی اینچنین دقیق و بر محور انسانیت و مقاومت در برابر شر، کمتر دیده می‌شود. ایده‌ای که شاید بتواند شبیه آن را در «ریو براوو»(هاوارد هاکس،۱۹۵۹) نیز دید.

در تاریخ سینما تعداد فیلم‌هایی که به موضوع انقلاب و مقاومت در بطن آن می‌پردازند کم نیست، اما نکته‌ای که بعضی فیلم‌ها را در بیان مفهوم مقاومت از دیگران جدا می‌کند تصویر دفاع از شهر استدفاع از شهر در سینمای ژاپن نیز دربردارنده حرف‌های جدی است. در «هفت سامورایی» (کوروساوا،۱۹۵۴) دهقانان در برابر راهزنان دچار ظلم فصلی می‌شوند. آنها هر سال موقع برداشت محصول مورد هجوم اشرار قرار می‌گیرند تا بخش زیادی از محصولشان را به آنها بدهند، اما به یکباره تصمیم می‌گیرند در برابر این عادت باج‌دهی بایستند و حتی به قیمت جانشان برای این ایستادگی هزینه دهند.

داستان مقاومت هفت سامورایی از شهر در برابر هجوم راهزنان یک شعر حماسی است که هم ویژگی‌های داستانی وسترن را دارد و هم اخلاق جوانمردی شرقی. زمانی که مردم شهر در معرض تصمیم قرار می‌گیرند زمانی است که می‌بینند برای شکستن دیوار استضعاف و ساختن آینده‌ای عزتمند چاره‌ای جز جنگ ندارند و به همین دلیل هفت سامورایی را برای این جنگ به استخدام می‌آورند.

دفاع از وطن با مبارزات چریکی

گونه‌ای دیگر از صحنه مقاومت در سینما مربوط به فیلم‌های مبارزات چریکی است. در این گونه از زیرژانر سینمایی نیز مساله دفاع از شهر مطرح است اما این بار مقاومتی در زیر پوست شهر در حال نفوذ به قلب دشمن و دفاع از مردم در برابر اشغال در میان است.
نمونه خوبی از این گونه، فیلم «ارتش سایه‌ها» اثر «ژان پیر ملویل» (۱۹۶۹) که روایت‌گر بخشی از تاریخ اشغال فرانسه به دست نازی‌ها در میان جنگ جهانی دوم است.
این فیلم سرنوشت گروه کوچکی از مبارزان مقاومت را دنبال می‌کند که بین خانه‌های امن جابجا می‌شوند، با ارتش متفقین کار می‌کنند، خبرچین‌ها را می‌کشند و تلاش می‌کنند از دستگیری و اعدامی که می‌دانند محتمل‌ترین سرنوشت آنهاست بگریزند.

فیلم ضمن اینکه شخصیت‌هایش را قهرمانانه به تصویر می‌کشد، نمایی تاریک و غیررومانتیک از مقاومت ارائه می‌دهد. نمایی که در آن دوربین به نفع مقاومت فرانسه موضعگیری می‌کند تا دیگر هیچکس نتواند در تاریخ بنویسد فرانسوی‌ها تروریست بودند!
ایده مقاومت در زیر پوست شهر در فیلم‌های دیگری نیز درخشان به تصویر آمده، از جمله «رم شهر بی‌دفاع»(رسولینی،۱۹۴۵) که سال‌ها پیش از ارتش سایه‌ها تولید شده بود و به نوعی مادر فیلم‌های چریکی بعد از جنگ جهانی دوم به حساب می‌آید.

نپذیرفتن قرارداد ننگین و یکطرفه، بخش بزرگی از صحنه مقاومت است که در سینما بار دراماتیک بالایی دارد و می‌تواند سنجش خوبی برای عیار شرف و مردانگی باشد. فرقی نمی‌کند طرفین ماجرا بر سر چه درگیر باشد، چه بر سر هلن باشد و در میان سطور ایلیاد و چه در دل تاریخ لیبی و مستند در سینمای مصطفی عقاد و چه حتی کمی نزدیکتر به ما، اینجا در خاورمیانه باشد و همین حالا.

این فیلم نیز داستان مقاومت گروهک ایتالیایی در برابر اشغالگران نازی است که در فیلم منفور و ترسناک جلوه داده شده‌اند.
مقاومت در برابر استعمار یکی دیگر از انواع سینمایی مقاومت است. در فیلم «عمر مختار» (مصطفی عقاد، ۱۹۸۱) با یک قهرمان مسلمان روبه‌رو هستیم که در لیبی در مقابل سربازان موسلینی مقاومت می‌کند و راضی نمی‌شود هیچ ذلتی را بپذیرد.

تصویر مصطفی عقاد از مقاومت، یک تصویر پاک و بی‌آلایش و کاملا سمپاتیک است. این حس سمپاتیک زمانی به اوج خود می‌رسد که به دستور ژنرال گرازینی، میز مذاکره‌ای میان نیروهای اشغالگر ایتالیایی و جبهه مقاومت برقرار می‌شود.
یکی از فرماندهان ایتالیایی در پایان نشست وقتی از به نتیجه رسیدن صلح ناامید می‌شود با عصبانیت به عمر می‌گوید: «اگر پای این قرارداد را امضا نکنید قول می‌دهم درگیر جنگ خطرناکی می‌شوید.»
عمر مختار پاسخ می‌دهد: «۲۰ سال است در مقابل قدرت شما ایستاده‌ایم و به یاری خداوند بازهم خواهیم ایستاد.»

نپذیرفتن قرارداد ننگین و یکطرفه، بخش بزرگی از صحنه مقاومت است که در سینما بار دراماتیک بالایی دارد و می‌تواند سنجش خوبی برای عیار شرف و مردانگی باشد. فرقی نمی‌کند طرفین ماجرا بر سر چه درگیر باشد، چه بر سر هلن باشد و در میان سطور ایلیاد و چه در دل تاریخ لیبی و مستند در سینمای مصطفی عقاد و چه حتی کمی نزدیکتر به ما، اینجا در خاورمیانه باشد و همین حالا.

داستان‌ها گواه این حقیقت هستند که مقاومت، جنگی جاودانه است که گاهی زیر خاکستر سوز می‌زند و گاه شعله‌اش به چشم راویان می‌آید، اما هیچگاه خاموش نمی‌شود.

رسانه سینمای خانگی- «تنها» در یونان

مستند بلند «تنها» ساخته جعفر نجفی، در جدیدترین حضور خود به بیست‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌ المپیا در کشور یونان می‌رود.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، مستند بلند «تنها» پیش از این در هفتاد و نهمین جشنواره‌ فیلم ونیز و سی و هشتمین جشنواره بین المللی فیلم مستند مونیخ نیز نمایش داده شده است. 

این جشنواره از سال ۱۹۹۷ فعالیت خود را آغاز کرده و اهداف اصلی برگزاری آن، اطلاع‌رسانی به مخاطبان یونان در مورد تولیدات فعلی فیلم، کمک به توسعه برنامه‌های سمعی و بصری در یونان و ترغیب به ساخت فیلم و توسعه فیلم برای کودکان و نوجوانان، است.

جعفر نجفی تا کنون با فیلم های «آشو» و «چهره پرداز»موفق به دریافت جایزه از جشنواره های جهانی چون جشنواره فیلم آمستردام«ایدفا»‌ جشنواره فیلم لایپزیگ آلمان جشنواره فیلم یاماگاتا ژاپن، جشنواره فیلم فریبورگ سوئیس، سینما حقیقت ‌ایران شده است.

بیست و ششمین جشنواره بین المللی فیلم‌ المپیا که از ۲ تا ۹ دسامبر ۲۰۲۳ (11 تا 18 آذر) در پیرگوس و آمالیادا در یونان برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- این یک جشنواره حقیقی است

جایزه شهید آوینی سال‌هاست به یکی از مهمترین بخش‌های جشنواره فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» تبدیل شده است. جایزه‌ای که مسیری طولانی را تا به اینجا و رسیدن به هفدهمین دوره پشت سرگذاشته است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جایزه شهید آوینی یکی از بخش‌های مهم و در حال حاضر با سابقه جشنواره بین‌المللی سینماحقیقت است. جایزه‌ای که به نام شهید مرتضی آوینی نام‌گذاری شده و هر سال سه تندیس طلایی، نقره‌ای و برنزی را به مستندهای منتخب ارائه می‌کند. جایزه‌ای که به مستندهای برگزیده توسط گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت و با انتخاب هیات داوران مجزای این بخش اهدا می‌شود.

جایزه شهید آوینی ویژه‌ نمایش و تقدیر از فیلم‌های مستند منتخب با موضوع مقاومت، دفاع مقدس، انقلاب اسلامی، مطالبه‌گری و روشنگری است که امسال هم در هفدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» برگزار خواهد شد.

در این گزارش مروری به تاریخچه این جایزه و قرار گرفتن آن به عنوان بخشی ویژه در جشنواره «سینماحقیقت» خواهیم داشت.

از جایزه بزرگ شهید آوینی تا جشنواره مستند «سینما حقیقت»

اولین دوره جشنواره سینماحقیقت در حالی کار خود را در پاییز سال ۱۳۸۶ آغاز کرد، که در بهار این سال مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی نخستین دوره اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، ویژه بهترین مستندهای سال، را در تالار وحدت برگزار کرده بود. شاید بتوان گفت مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی پس از تجربه برگزاری نخستین دوره مراسم اهدای جایزه بزرگ شهید آوینی، با هدف‌گیری گسترده‌تر، جشنواره سینماحقیقت را به عنوان یک رویداد بین‌المللی در حوزه مستند برگزار کرد.

ایده برگزاری جایزه بزرگ شهید آوینی اما به سال ۱۳۸۵ و تقریبا هم‌زمان با احیای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی برمی گردد. اهدای جایزه ویژه‌ای به نام آوینی، به دلیل توجه به جایگاه این هنرمند وارسته و انقلابی و نقش ممتازش در عرصه هنر سینما، به ویژه در عرصه سینمای مستند بنا شد. نام‌گذاری جشنواره‌ای به نام شهید مرتضی آوینی متاثر از تلاش او برای عمق دادن به روایت‌های حقیقی در سینمای مستند بود.

نخستین دوره این جایزه بیستم فروردین سال ۱۳۸۶ همزمان با چهاردهمین سالگرد شهادت سید شهیدان اهل قلم برگزار شد. در این مراسم برترین مستندها که در بازه زمانی سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۶ تولید شده بودند، از سوی هیأت داوران در سه بخش بهترین فیلم اول، دوم، سوم و بهترین تحقیق و پژوهش معرفی شده و جوایزی دریافت کردند.

تقدیر از حسین ترابی کارگردان مستند برای آزادی و مهدی مدنی کارگردان مستند پل آزادی به جهت گرامیداشت انقلاب اسلامی و همین‌طور پاسداشت یاد و خاطره رسول ملاقلی پور از جمله بخش‌های این دوسالانه بود. همچنین در این مراسم به رسم یادبود به مریم امینی، همسر شهید مرتضی آوینی لوح و تندیس اهدا شد و ۴ پیشکسوت مستندساز مؤسسه روایت فتح، احسان رجبی، مصطفی دالایی، قاسم بخشی و محمدیوسف زادگان با اهدای نشان سیمین جشنواره تقدیر شدند.

دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی

در حالی که جشنواره سینماحقیقت از سال ۱۳۸۶ کار خود را آغاز کرد و بسیار هم مورد توجه قرار گرفت. دست‌اندرکاران برگزاری جایزه شهید آوینی، دومین دوره این جشنواره را با نام «دومین دوسالانه جایزه شهید آوینی» برگزار کردند. از این سال قرار شد جایزه شهید آوینی به صورت دوسالانه برگزار شود. در این دوره ۳۸۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند و در نهایت ۷۲ مستند به بخش رقابتی آن راه یافتند. در این دوره علاوه بر بخش نکوداشت شهید آوینی که شامل سه جایزه فیلم اول تا سوم بود، از یک فیلم به عنوان بهترین فیلم پیروزی مقاومت تقدیر شد.

محمدعلی فارسی، پژوهشگر، نویسنده، کارگردان و تدوینگر حوزه سینمای مستند و دفاع مقدس، پرویز رمضانی صدابردار سینمای مستند و حماسه دفاع مقدس و همرزم شهید آوینی، سیاوش سرمدی مستندساز و محمدرضا مقدسیان از پیشکسوتان سینمای مستند هم تقدیرشدگان این دوره از دوسالانه بودند.

اولین جایزه شهید آوینی در جشنواره «سینماحقیقت»

در حالی که دومین دوسالانه شهید آوینی در سال ۱۳۸۸ برگزار شده و قرار بود دو سال بعد سومین دوره برگزار شود، در چهارمین جشنواره سینما حقیقت جایزه‌ای به نام شهید آوینی به جوایز اضافه شد. در این دوره و با تغییر دبیر جشنواره، جایزه‌ای برای بهترین فیلم مستند اجتماعی اهدا و نام این جایزه، شهید آوینی نام‌گذاری شد.

مستند «ایستگاه» ساخته فرهاد ورهرام که روایتی از پیدایش و گسترش یک شهر به خاطر صنعت کشتی‌رانی و راه‌آهن و رکود آن به دلیل از بین رفتن اسکله بود، این جایزه را دریافت کرد. البته تا دوره هشتم جشنواره «سینماحقیقت» و تغییرات جایزه شهید آوینی، جشنواره دیگر شاهد حضور چنین جایزه‌ای نبود.

سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی

سومین دوسالانه جایزه شهید آوینی پنجم مهر ۱۳۹۰ در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد. در این دوره ۳۰۰ فیلم متقاضی حضور در این دوسالانه بودند که در دو بخش رقابتی فیلم‌های مستند (تولید سال ۸۸ به بعد، با حداکثر زمان ۵۲ دقیقه) و بخش تحقیق و تألیف (حداقل ۲۵ صفحه تایپ شده) برگزار شد.

تقدیر از اصغر بختیاری، مهدی همایون‌فر، مرتضی سرهنگی، ابراهیم حاتمی‌کیا و سید صادق آهنگران بخشی از این مراسم بود. ابراهیم حاتمی‌کیا پشت تریبون با اشاره به شخصیت کاریزماتیک شهید آوینی گفت: «واقعا جای چنین سرداری در فضای کاملا طوفانی شده خالی است. اوست که باید دست ما را بگیرد.»

چهارمین دوسالانه شهید آوینی

چهارمین دوسالانه شهید آوینی به دلیل فشردگی برپایی چند جشنواره مانند جشنواره کودک و نوجوان اصفهان، جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره بین المللی فیلم رشد از مهر به آبان ۱۳۹۲ منتقل شد. این دوسالانه ۱۲ آبان در تالار وحدت برگزار شد و ۳۹۳ فیلم به دبیرخانه جشنواره ارسال شده بود که هیئت انتخابی متشکل از جهانگیر خسروشاهی، رضا دادویی، محمد صدریان، داریوش یاری و ابراهیم داروغه‌زاده، ۴۵ فیلم را برای داوری نهایی انتخاب کردند.

بخش فنی و پژوهشی، مستند دفاع مقدس، مقاومت و پایداری، مستند سیاسی، مستند اشراقی، مستند اجتماعی و بهترین فیلم شهید آوینی از بخش‌های رقابتی این دوره از دوسالانه بودند.

ادغام جایزه شهید آوینی در «سینماحقیقت»

از سال ۱۳۹۳ جایزه شهید آوینی در جشنواره سینماحقیقت ادغام و به‌عنوان بخش ویژه هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران وارد بخش جوایز شد. بیش از صد فیلم متقاضی شرکت در بخش ویژه‌ جایزه شهید آوینی جشنواره سینماحقیقت بودند که با رای هیات انتخاب، ۲۳ فیلم به بخش رقابتی راه یافته، در جشنواره به نمایش درآمدند. محمدرضا جعفری جلوه، امیر خوراکیان و محمد داودی اعضای هیأت انتخاب و داوری این دوره از جایزه شهید آوینی بودند.

برگزیدگان بخش جایزه شهید آوینی هشتمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران در چند بخش موفق به دریافت این جایزه شدند. مستند کوتاه «مالکیه» به کارگردانی محمدباقر شاهین، مستند کوتاه «آشنای غریب» ساخته مرتضی شبان، مستند «پیروزی» ساخته حمید کوهپایی و مستند «وقتی گنجشک‌ها جیغ می‌کشند» ساخته خلیل رشنوی جوایز این بخش را به دست آوردند.

همچنین هیات داوران لوح تقدیر بخش پژوهش جایزه شهید آوینی را به مهدی فارسی پژوهشگر فیلم «ابرها در راهند» اهدا کرد. در این دوره جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مستند «چه کسی ما را کشت؟» ساخته محمدحسین جعفریان اهدا شد.

جایزه بین‌المللی شهید آوینی

در نهمین دوره جشنواره سینماحقیقت بخش شهید آوینی به صورت بین‌المللی برگزار شد. مهدی فرجی، حسین معززی‌نیا و محمدحسین نیرومند ۳۱ فیلم راه‌یافته به این بخش را داوری کردند. در دوره نهم جایزه شهید آوینی به صورت مفصل و در بخش‌های مختلف اهدا شد.

در بخش مستند کوتاه دیپلم افتخار به اصغر بختیاری کارگردان فیلم «نشانی» تعلق گرفت. در بخش مستند نیمه‌بلند محمدعلی رخشانی کارگردان فیلم «نسل سوم» دیپلم افتخار این بخش را از آن خود کرد. همچنین تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به داریا لیپکو کارگردان فیلم «وضعیت ذهن» و محسن اسلام‌زاده کارگردان فیلم «تنها میان طالبان» اهدا شد.

در بخش مستند بلند دیپلم افتخار به ماجد نیسی کارگردان فیلم «پرچم سیاه» و بهروز نورانی‌پور کارگردان فیلم «A۱۵۷» تعلق گرفت. در این بخش تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار به مهدی قربان‌پور کارگردان فیلم «زمناکو» اهدا شد.

در نهایت تندیس شهید آوینی و دیپلم افتخار بهترین فیلم به مهدی جعفری، تهیه‌کننده و کارگردان فیلم «نام و نشان» تعلق گرفت.

جایزه ویژه مدافعان حرم در بخش جایزه شهید آوینی

در دهمین جشنواره سینماحقیقت، ۲۲ فیلم به بخش شهید آوینی راه یافتند و علیرضا رضاداد، محمدعلی فارسی و مجید رجبی معمار داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. در این دوره جایزه ویژه «مدافعان حرم» به جوایز این بخش افزوده شد که به بهترین کارگردان فیلم برگزیده‌ هیات داوری با موضوع بحران سوریه و مدافعان حرم تعلق گرفت.

در این دوره فیلم «آن دو» به کارگردانی ماجد نیسی جایزه‌ ویژه هیات داوران این بخش را دریافت کرد و جایزه شهید آوینی بهترین مستند کوتاه به فیلم «پسرم» ساخته محمدمهدی خالقی اهدا شد. همچنین جایزه شهید آوینی بهترین مستند نیمه‌بلند به مستند «ابوالفضل نیستان» ساخته محمدتقی رحمتی و جایزه شهید آوینی بهترین مستند بلند به «آبی کمرنگ» به کارگردانمی آرش لاهوتی اهدا شد.

جایزه ویژه‌ای با اعلام دبیر جشنواره به فیلم «انحصار ورثه» به کارگردانی محمد علی شعبانی رسید. جایزه ویژه مدافعان حرم به فیلم محمد قانع‌فرد برای «شام آخر» اهدا شد.

بهترین‌های جایزه شهید آوینی

اما در یازدهمین دوره از جشنواره سینماحقیقت ۱۳۳ فیلم متقاضی حضور در بخش شهید آوینی بودند که در نهایت از میان ۳۰ فیلم به داوری مرتضی سرهنگی، محمدمهدی عسگرپور و رضا برجی برگزیدگان معرفی شدند.

در این دوره و در بخش جایزه شهید آوینی، لوح تقدیر هیات داوران به سیداحسان عمادی کارگردان «رزم‌آرا: یک دوسیه مسکوت» اهدا شد. جایزه ویژه هیات داوران نیز به مصطفی رزاق‌کریمی کارگردان «بانو قدس ایران» رسید. هیات داوران جایزه شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند کوتاه، جایزه را به احمد زائری کارگردان «همشهری جنگ» دادند و تندیس شهید آوینی در بخش کارگردانی بهترین فیلم مستند بلند به رضا فرهمند برای کارگردانی مستند «زنانی با گوشواره‌های باروتی» اهدا شد.

جایزه طلایی، نقره‌ای و برنزی

در دوازدهمین جشنواره سینماحقیقت، نهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از میان ۲۵۲ فیلم متقاضی حضور در این بخش ۲۱ فیلم به بخش رقابت راه یافتند. پناه برخدا رضایی، اکبر نبوی و محمد هادی نائیجی داوران این دوره از جایزه شهید آوینی بودند. از این دوره شکل اهدای جایزه شهید آوینی تغییر کرد و جوایز این بخش به شکل تندیس طلایی، نقره‌ای و برنزی تبدیل شد.

در این دوره، دیپلم افتخار به محسن زارعی کارگردان «بلوچستان» اهدا شد. تندیس برنزی و دیپلم افتخار این بخش به ماهان خمامی‌پور برای کارگردانی مستند «شبیه سازی آقای زرد» رسید. همچنین تندیس نقره‌ای بخش شهید آوینی را هم محمدرضا وطن دوست کارگردان «لسک» از آن خود کرد. جایزه اصلی بخش شهید آوینی یعنی تندیس طلایی این بخش اما به وحید چاووش کارگردان مستند «خاطرات خبرنگار جنگ» اهدا شد.

جایزه ویژه هیأت داوران بخش شهید آوینی، به پاس حماسه تعهد و تخصص، به وحید حمیدی شخصیت اصلی مستند «مردان زندگی» ساخته یحیی رضایی اهدا شد.

جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش شهید آوینی هم به مجید جعفری لاهیجانی به پاس تلاش ستودنی برای تالیف کتاب ارزشمند «هنر در گرماگرم انقلاب» رسید.

در سیزدهمین جشنواره سینماحقیقت ۲۱۰ مستند متقاضی شرکت در بخش جایزه شهید آوینی بودند که از این تعداد ۲۹ فیلم به بخش رقابت راه یافتند و مورد داوری سیدمحمدمهدی طباطبایی‌نژاد، مسعود فراستی و مهدی قربان‌پور قرار گرفتند.

در این دوره، تندیس برنزی این بخش به حامد سعیدی‌راد برای فیلم «کاست» و تندیس نقره‌ای به امیرحسین نوروزی برای فیلم «خاطرات موتورسیکلت» اهدا شد. همچنین تندیس طلایی این بخش را اما امیر اوصانلو برای فیلم «پیرمرد و خواننده» از آن خود کرد.

در چهاردهمین دوره جشنواره سینماحقیقت،‌ یازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و از جمع ۸۷۱ فیلم مستندی که در دبیرخانه جشنواره «سینماحقیقت» ثبت شد، ۲۹۷ فیلم متقاضی حضور در بخش جایزه شهید آوینی شدند و پژمان لشکری‌پور، محمد داودی و محمدحسین حقیقی ۳۰ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.

تندیس برنزی این دوره جایزه به «گزارش رمادی» به کارگردانی علی‌محمد ذوالفقاری، تندیس نقره‌ای به «چلچلای سفری» به کارگردانی حسن جعفری و تندیس طلایی به «۱۸ هزارپا» به کارگردانی مهدی شامحمدی رسید. همچنین، جایزه ویژه این بخش به‌طور مشترک برای «جزیره ماهی» به کارگردانی رضا اعظمیان و «محسن ژاپنی» به کارگردانی وحید فرجی اهدا شد.

در پانزدهمین دوره جشنواره سینماحقیقت،‌ دوازدهمین جایزه شهید آوینی برگزار شد و مصطفی رزاق کریمی، محمدعلی فارسی و ستار کاکایی ۲۹ فیلم راه یافته به این بخش را داوری کردند.

در این بخش تندیس برنزی بخش شهید آوینی به فیلم تفنگ برادرم ساخته کامران جاهدی، تندیس نقره‌ای بخش شهید آوینی به مستند «روزهای ناتمام» ساخته مهدی قربانی و تندیس طلایی جایزه شهید آوینی به محمد سلیمی‌راد برای مستند «سرباز شماره صفر» اهدا شد. همچنین جایزه ویژه دبیر جشنواره در بخش آوینی به مهدی حجت‌پناه کارگردان مستند «آن مرد» و احمد ابراهیمی برای کارگردانی مستند «راکال» تعلق گرفت.

شانزدهمین دوره جشنواره «سینماحقیقت» در حالی برگزار شد که حسین خورشیدی، یاسر فریادرس و داود مرادیان گروه مشاوران انتخاب جایزه شهید آوینی شانزدهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» را تشکیل می‌دادند. در این دوره شفیع آقامحمدیان، حبیب والی‌نژاد و اصغر بختیاری ۱۲ مستند راه‌یافته به مرحله نهایی جایزه شهید آوینی را داوری کردند.

در این دوره تندیس برنزی به صورت مشترک به مستندهای «عملیات دماوند» به کارگردانی احسان مشکور و «در پس جنگ» به کارگردانی محمدحسین محمودیان اهدا شد. تندیس نقره‌ای این دوره به «پاییز پنجاه سالگی» به کارگردانی محسن اسلامی زاده و «قرار روز شانزدهم» به کارگردانی احسان اصغرزاده تعلق گرفت و تندیس طلایی این بخش به مستند «سه‌نهزارم» بهروز نورانی‌پور رسید.

هفدهمین جشنواره بین‌المللی فیلم مستند ایران «سینماحقیقت» آذرماه ۱۴۰۲ با دبیری محمد حمیدی مقدم برگزار می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- آیا کمدی سوپاپ اطمینان است؟

کمدی در سینما و نمایش خانگی یکی از راهکارهای مهم برای نقد در جامعه است. فارغ از برخی کمدی‌های سطحی که می‌خواهند مخاطب را با الفاظ رکیک و رفتارهای ناپسند به خنده دعوت کنند هر گاه سینما و یا نمایش خانگی توانسته است از کمدی به عنوان یک ابزار مهم در نقد فضاهای مختلف استفاده کند مخاطب هم روی خوش به آن نشان داده است. توجه به این امر مهم از آنجا نشأت می‌گیرد که زبان کمدی با لطافت بیشتری با مخاطب سر و کار دارد و نیاز جامعه امروز به تماشای آثار طنز را بیش از پیش یادآوری می‌کند.

به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، حمزه صالحی، نویسنده طنز که کارهایی مانند برنامه «خنده بازار»، سریال «آنتن» و فیلم‌های سینمایی «بخارست» و «دینامیت» را در کارنامه دارد، درباره طنز و نیاز مردم به تماشای آن در این روزها با ایسنا گفت‌وگو کرده است.

اگر سینمای اجتماعی موضوعات به‌روزتر پیدا کند، دیده می‌شود

وی با اشاره به افزایش گرایش جامعه به آثار کمدی در سینما و نمایش خانگی، گفت:‌ سینما هماهنگ با جامعه پیش می‌رود. زمانی که مردم نیاز به خندیدن دارند و شرایط سخت است، سینمای کمدی رونق بیشتری پیدا می‌کند و یک تب زودگذر نیست،‌ اگر دقت کنید بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال است که فیلم‌های پرفروش، فیلم‌های کمدی و اساسا بدنه هستند. کمااینکه در دهه ۶۰ که جامعه به یک شور احتیاج داشت، سینمای دفاع مقدس پُرونق بود و الان هم همان شرایط را دارد. از این هم نباید بگذریم که اگر سینمای اجتماعی به صورت تک‌محور درباره فقر یا مواردی از این دست صحبت نکند و موضوعات جدید و به‌روزتری را پیدا کند، ممکن است طرفداران خود را جذب کند. مشکلی که الان سینمای اجتماعی دارد این است که مردم شرایط خوبی ندارند و اساسا حالشان خوب نیست و ما فیلم‌هایی را در سینمای اجتماعی داریم که همین شرایط را به مردم نشان می‌دهند. مردم این مشکلات را لمس می‌کنند و به نظرم هیچ احتیاجی به دیدن دوباره در سینما ندارند.

صالحی در پاسخ به اینکه در شرایط فعلی جامعه، موضوعات جدی برای پرداخت راحت‌تر هستند، یا موضوعات کنایه‌ای و طنز، بیان کرد: من چون تجربه سال ۹۰ تلویزیون برنامه «خنده بازار» را دارم که جزو نویسندگانش بودم و مدام با مسایل روز شوخی می‌کردیم، آستانه تحمل برای کسانی که مورد این شوخی‌ها واقع می‌شوند، زمانی که زبان طنز است یک مقدار شاید از سرسوزن بیشتر است. در حقیقت می‌شود یکسری صحبت‌ها کرد و راحت‌تر از آن گذشته می‌شود. مردم هم زمانی که موضوعات روز را می‌بینند یک مقدار حالشان بهتر می‌شود و احساس می‌کنند چیزی را می‌بینند که به‌روز و نیاز روز جامعه است.

اطلاق «سوپاپ اطمینان» به طنز ناعادلانه است

این فیلمنامه‌نویس با تاکید بر اینکه کمدی می‌تواند فضای تنش‌های فعلی در جامعه را تلطیف کند، اظهار کرد: هدف کمدی همین است. مثال واضح آن «زندگی زیباست» روبرتو بنینی است که با فرزندش در اردوگاه اسرای جنگ جهانی دوم در آلمان، همه جهان سیاه اطراف خود را با زبان لطیف و آمیخته به طنز برای بچه‌اش تعریف می‌کند و به همه چیز حالت متفاوتی می‌دهد. برخی سال‌هاست از اصطلاح سوپاپ اطمینان استفاده می‌کنند، واقعیت این است که منِ نویسنده و یا فیلمساز این حوزه نیز درگیر مشکلات متعدد هستیم کما اینکه در ترکیه عزیز نسین نویسنده طنزنویس درگیر همه این مشکلات بوده است. ما چون این کار را بلد هستیم و می‌توانیم با زبان طنز نسبت به این وقایع واکنش نشان بدهیم، کما اینکه سال‌ها تیم گل آقا هم این کار را می‌کرد. روی همین حساب اطلاق سوپاپ اطمینان به نظرم ناعادلانه است. این جریان از زمان قاجار و در دوره‌ها و کشورهای مختلف همیشه بوده و هست. انگار حاکمیت‌ها یک مقدار درباره اینکه با زبان کمدی نقد شوند، برایشان قابل پذیرش‌تر و قابل تحمل‌تر است. ما مشغول کار خودمان هستیم و اگر دل مردم خنک نشود، دل خودمان خنک می‌شود.

وی افزود: چیزی که برای من به شخصه به عنوان نویسنده آثار کمدی مهم است، این است که مخاطب هنگام تماشای فیلم بخندد چون همین خندیدن مداوم برای یک ساعت و نیم تا دو ساعت روی بهتر شدن حالش به شدت تاثیر دارد؛ به ویژه در جامعه‌ای که همه ما درگیر مشکلات هستیم.‌ کمدی در اصطلاح عامیانه ما به عنوان کار خنده‌دار در نظر می‌گیریم‌ اما کمدی به اثری گفته می‌شود که پایان خوبی داشته باشد و شخصیت و به دنبال آن مخاطب به رستگاری برسد. اینکه آثار با یک روشنی و حال خوب تمام شود یا خنده روی لب مخاطب بیاورد، مثل کاری که در فیلم سینمایی «فسیل» انجام دادیم، حال خوب را به مخاطب می‌دهد که اثر آن تا مدت‌ها روی روح و روانش باقی می‌ماند.

نظرات یا آیتم‌های مردم در فضای مجازی آنقدر کمدی دارد که ترسناک است!

صالحی در بخش دیگری از این گفت‌وگو با تاکید بر اینکه تولید آثار کمدی سخت شده است، گفت: مردم در اینستاگرام آیتم طنز تولید می‌کنند یا نظراتی که در فضای مجازی با صفحات مختلف به اشتراک می‌گذارند آنقدر کمدی دارد که برای من نویسنده ترسناک است. ما مردم طنازی داریم و شاید الان اگر آثار ۲۰ سال پیش را تماشا کنیم، به ندرت اثری پیدا کنیم که ما را بخنداند، یعنی مانند ویندوز کامپیوتر باید به‌روزرسانی شود تا به موفقیت دست پیدا کنند. در حقیقت باید به مسایل روز، نوع ادبیات مردم و اصطلاحات جدیدی که استفاده و مواردی که از آن استقبال می‌کنند، توجه و آن‌ها را دنبال کنیم. در این میان باید نزدیک به نسل جدید یعنی دهه ۷۰ و ۸۰ شد تا متوجه شویم کمدی برای آن‌ها چه تعریفی دارد. از سوی دیگر خوشبختانه دسترسی مردم به آثار روز سینما و تلویزیون‌ دنیا بسیار زیاد شده است. نویسنده و در واقع تیم‌هایی که می‌خواهند موفق باشند نه صرفا در زمینه کمدی باید این آثار را نگاه کنند و بدانند آثار خارجی که بعضا از ما جلوتر هم هستند، روی سلیقه مردم اثرگذار است و ما هم باید تلاش کنیم آثاری باکیفیت‌تر و اندیشمندانه‌تر تولید کنیم تا از مخاطب جا نمانیم.

وی خاطرنشان کرد: آستانه تحمل زمانی که زبان، زبان کمدی است بالاتر می‌رود. روی همین حساب شاید بتوان چیزهایی گفت و شنید که اگر زبان طنز نباشد این اتفاق رخ نمی‌دهد یا می‌تواند برخورنده باشد.

کمدی راه فرار از بحران است!

این فیلمنامه‌نویس با اشاره به محدودیت‌های فعلی در تولید آثار طنز نیز گفت: مدام اعلام می‌شود ما با یک‌سری مسایل شوخی می‌کنیم و چرا وقتی اتفاق یا واقعه تلخی رخ می‌دهد، در اینستاگرام و فضاهای دیگر شوخی می‌بینیم. شاید حواس دوستان به این نیست که این، راه فرار از تراژدی و بحرانی است که به وجود می‌آید و قلب انسان را به درد می‌آورد. اگر در سخت‌ترین شرایط یک کمدی یا طنز فضا را به لحاظ روانی بشکند، ممکن است جان انسان را نجات دهد. من به شخصه از افراد بسیاری پیام داشتم که می‌گفتند در شرایط بسیار سختی به لحاظ روحی بودیم و وقتی «تگزاس»، «دینامیت»، «فسیل» و … را دیدیم، حالمان بسیار بهتر شد. این برای من که شاید توانستم تاثیر مثبت بگذارم، نقطه درخشان و امیدبخش است و حالم را بهتر می‌کند.

صالحی سپس با اشاره به اینکه ما هم به طنز گفتاری و هم به طنز موقعیت نیاز داریم، بیان کرد: هیچ‌کدام از این دو، بدون دیگری کارکرد درستی ندارد.‌ ما به تلفیق کمدی موقعیت و کمدی کلام به شکل توأمان احتیاج داریم. اگر کمدی موقعیت شکل نگیرد، کمدی کلام کارکردی ندارد و به نظرم قدرت زیادی نمی‌تواند داشته باشد. اگر صرفا کمدی موقعیت خلق کنیم و کلام به آن اضافه نشود و کمک نکند، به نظرم قدرتش را ندارد. ما از دوره سینمای صامت رد شدیم؛ در جایی که با تلاش زیاد کمدی موقعیت صرف خلق می‌شود. در حال حاضر اینکه هر دو با هم ترکیب شوند، راحت‌تر می‌تواند مخاطب را به خود جلب کند. کمااینکه کمدی موقعیت هم پیش نیازی دارد؛ اینکه برچه اساسی بخواهیم موقعیت را خلق کنیم. در حقیقت ایده‌ای که پشت کمدی است، موقعیت خلق می‌کند و ما احتیاج داریم به ایده جذاب که می‌تواند بر اساس سوءتفاهم و جابه‌جایی باشد، موقعیت به وجود آوریم و بعد کلام و بازخورد اضافه کنیم و در نهایت به مجموعه قابل قبول برای مخاطب برسیم.

شاید مخاطب حس‌ می‌کند پلتفرم‌ها بیشتر از تلویزیون به او احترام می‌گذارند

وی همچنین درباره وضعیت پلتفرم‌های نمایش خانگی در مقابل تلویزیون، اظهار کرد: من سال‌ها در تلویزیون کار کردم؛ از اواخر دهه ۸۰ و همه دهه ۹۰ در تلویزیون بودم. اینکه چرا مخاطب سمت پلتفرم آمده و حاضر است هزینه کند تا یکسری آثار را ببیند در حالی که تلویزیون در دسترس‌تر و تماشای آثارش رایگان است، جای نقد دارد. من فکر می‌کنم تلویزیون باید به روزهای خوب خودش در تولید آثار دراماتیک و کمدی و یا شکل‌های دیگر برگردد و این رقابت را جذاب می‌کند. در حال حاضر شاید مخاطب در پلتفرم‌ها آثاری را می‌بیند که احساس می‌کند احترام بیشتری به او گذاشته می‌شود. پس هزینه می‌کند تا آن را ببیند و سمت تلویزیون کمتر برود. من به عنوان کسی که سال‌ها در تلویزیون کار کردم، امیدوارم در تلویزیون هم آثار فوق‌العاده‌ای ببینیم. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که این اتفاق به پلتفرم‌ها انگیزه بیشتری می‌دهد. البته جدای اینکه پلتفرم‌ها رقابتی با هم دارند، با مدیای بزرگتر وارد رقابت لذت‌بخش شوند که طبیعتا سودش را مخاطبی می‌برد که آثار باکیفیت‌تر می‌ببیند.

صالحی در پایان این گفت‌وگو با اشاره به بازیگران کمدی از جمله آرش میراحمدی که اخیرا از دنیا رفت، گفت: ما آرش میراحمدی را از دست دادیم؛ کسی که سال‌ها کمدی کار می‌کرد. روی صحبتم با کسانی است که کمدی کار می‌کنند. همه ما از بازیگر گرفته تا نویسنده و فیلمسازی که اثر کمدی خلق می‌کند عین خود مردم در زندگی درگیر مشکلات زیادی هستیم. شاید یک مغازه‌دار و کارمند کارش راحت‌تر باشد و هنگام گرفتاری یا مشکلات هم مغازه را باز می‌کند یا سرکار می‌رود اما ما باید کمدی خلق کنیم و طنز به وجود آوریم. من پارسال در شرایط خیلی سخت، یک سفارش کار داشتم و مدام این مصرع را در ذهن داشتم: «کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.» بسیار سخت است که در اوج غم و غصه و مشکلات و بیماری ما تلاش می‌کنیم مردم در پلتفرم و سینما برای دو ساعت بخندند و امیدوارم تلاش صادقانه‌‎ بچه‌هایی که کمدی کار می‌کنند برای خنداندن مردم و شاد شدن دلشان انجام می‌دهند، واقعا به دل مردم بنشیند و حواسشان به این باشد که ما سعی می‌کنیم در عجیب‌ترین روزهای کشور برای خندیدن آن‌ها تمام تلاش خود را می‌کنیم. از آن‌ها یک خواهش دارم، اینکه دعایمان کنند و انرژی خوب بفرستند که کارهای بهتر تولید کنیم.

رسانه سینمای خانگی- دلیل بی‌مهری به «بوی پیراهن یوسف» چه بود؟

فریدون جیرانی در دومین شب از دومین دوره سلسله نشست‌های «بر سینمای ایران چه گذشت» نکاتی را درباره بی‌مهری به فیلم «بوی پیراهن یوسف» از سوی مدیریت وقت ارشاد، مطرح کرد.

به گزارش سیننمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، شب دوم از دومین دوره سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» به همت سازمان سینمایی سوره و به میزبانی امیر قادری با هدف واکاوی شیوه شکل‌گیری و مدیریت سینمای ایران پس از انقلاب، شب گذشته یکشنبه ۱۴ آبان ماه با حضور فریدون جیرانی، ابوالحسن داوودی، ناصر شفق و محمود اربابی در پردیس سینمایی آزادی برگزار شد.

امیر قادری میزبان برنامه در ابتدای نشست ضمن اشاره به اینکه مباحث طرح شده در سری دوم این نشست که مربوط به دهه ۷۰ است، ناخواسته به سمت تحولات دهه ۶۰ کشیده می‌شود، بیان کرد: دهه شصت دوره مرکزی تحولات سینمای ایران است که نمی‌شود از آن فرار کرد، به همین دلیل در جلسات قبل به طور مفصل به آن پرداختیم. دیگر وقت آن است که سینمای ایران را در دوران اصلاحات بررسی و مرور کنیم. آقای ابوالحسن داوودی به تازگی در مصاحبه‌ای با فریدون جیرانی عنوان کردند که آقای ضرغامی، جمال شورجه را به خانه سینما فرستاد اما ما نتوانستیم با او تعامل کنیم. پس از آن آقای شفق به خانه سیما فرستاده شد که تعاملاتمان بهتر شد.

ابوالحسن داوودی در ابتدای صحبت‌های خود درباره ارتباط عزت‌الله ضرغامی در زمان حضورش در وزارت ارشاد با خانه سینما عنوان کرد: یکی دو سال قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ بود که من همراه با مرحوم سیف‌الله داد وارد خانه سینما شدم. در آن دوره فضای سینما بیشتر ادامه همان جریان، سیاست و نگاه ایدئولوژیک دهه ۶۰ بود.

قادری یادآور شد: در آن سال برای اولین بار بحث سیاسی شدن سینما هم مطرح شد.

داوودی اما گفت: سوال اصلی این است که سینماگران سیاسی شدند یا سینما؟ فضای سینمای ایران از دوم خرداد به بعد نمایان‌تر شد. قبل از دوم خرداد ۱۳۷۶ سینمای ایران موضع سیاسی دقیقی نداشت. یعنی یک جریان روشنفکری در سینمای قبل از انقلاب داشتیم که تفکرش به جریان جدیدتر منتقل شده بود و جریان دیگری هم بود که با تفکر ایدئولوژیک دهه ۶۰ همراه بود، مانند هیات اسلامی هنرمندان. این ۲ جریان در آن مقطع مقابل هم بودند.

دوم خرداد سینماگران به سمت سیاست رانده شدند

وی ادامه داد: از سال ۱۳۷۶ و قبل از شروع دوم خرداد، سینماگران به سمت سیاست رانده و سیاسی شدند. دلیل اصلی آن هم حضور آقای خاتمی بود که در زمان حضور در وزارت ارشاد هم ارتباطاتی با سینماگران و شکل نگاهی متفاوت به سینما داشت اما گروهی که سینما را در آن مقطع اداره می‌کرد چه به لحاظ فکری و چه عملی، گروهی مستقل به نظر می‌آمدند و اینگونه نبود که بر اساس دستورات مقام بالاتر عمل کنند. آقای انوار خود به سیستم و شرایطی که ایجاد می‌کرد، معتقد بود و بر اساس استراتژی کاری خودش پیش می‌رفت‌. چیزی که ما بعداً در مدیریت‌های سینمایی کمتر دیدیم.‌

وی ادامه داد: در آن شرایط به نحوی، تفکر سیاسی به خانه سینما تلقین شد. یکی دو سال قبل از این جریانات وقتی من و مرحوم سیف‌الله داد عضو هیات مدیره خانه سینما بودیم، حتی تصورش را هم نمی‌کردیم که یک روزی خانه سینما در شرایطی قرار بگیرد که از هر وزیر و معاون وزیری بخواهیم در کمیسیون‌های تشکیل شده شرکت کند و به عنوان فعال فکری برنامه دهد!

داوودی تاکید کرد: بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی و زمانی که مسئولیت خانه سینما برعهده من بود، به معنای واقعی کلمه هر کس را که دعوت می‌کردیم، بلافاصله در آنجا حاضر می‌شد و جلسه تشکیل می‌داد. آن زمان فضای سیاسی هم شوک‌زده بود و جناح محافظه‌کار و اصلاح‌طلب بعد از جریان دوم خرداد شوکه شده بودند و تا مدتی فعالیت طرف مقابل کاملاً متوقف شد. این دورانی بود که ما توانستیم در خانه سینما بیشترین میزان فعالیت فکری و تحقیقی را برقرار کنیم و از آن، برنامه بیرون بیاوریم اما متاسفانه بعد از غالب شدن یکسری جریان‌ها و درگیری‌های خانه سینما، این اتفاقات به خوبی پیش نرفت.

قادری در ادامه گفت: چقدر از این ماجرا به دلیل ریشه‌های مشترک هنرمندان بود و چه قدر برای هنر و سینما بود؟

دیکتاتوری دلسوزانه محمد بهشتی در سینما

داوودی پاسخ داد: شاید این ارتباط و نزدیکی به این دلیل بود که اهالی سینما خاطره خوبی از روند تحولات سینمای بعد از انقلاب داشتند. به ویژه شخص محمد بهشتی که دیپلماسی فرهنگی بیشتری داشت و شرایطی را به وجود آورده بود که خودش اسم آن را دیکتاتوری دلسوزانه در ارتباط با اهالی سینما گذاشته بود. در آن مقطع توجهی به سینما شد و دیگر این نبود که سینما عنصری مزاحم باشد و برخی بخواهند بگویند ما به سینما نیاز نداریم.

در این بخش از برنامه ناصر شفق اظهار کرد: من اعتقادی به اینکه سینمای ایران را به دهه‌های مختلف تقسیم می‌کنند، ندارم. از نظر من سینما نهالی است که از ۱۳۰۹ کاشته شده و هرکسی که آمده این نهال را آبیاری کرده است. نمی‌توان سینما را دسته‌بندی کرد، بلکه فیلمسازهای شاخص، در هر دوره‌ای تعیین‌کننده وضعیت سینما هستند. من حتی به سینمای قبل و بعد از انقلاب اعتقاد ندارم، هر دوی آن‌ها یک سینماست. این سینما به دلیل زحمات افراد در هر ۲ دوره توانسته ادامه پیدا کند.

سینماها بعد از انقلاب، چه مدت تعطیل بود؟

وی افزود: بعد از پیروزی انقلاب، سینماها از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ تا تابستان ۱۳۵۸ تعطیل شدند. در تابستان هم فیلم‌های قبل از انقلاب مانند «گزارش» کیارستمی و «از نفس افتاده» را پخش می‌کردند. فیلم‌های بروسلی هم اکران می‌شد و می‌توان گفت سینما به مقدار زیادی آزاد بود.

در واکنش به این بخش از اظهارات شفق، فریدون جیرانی متذکر شد: البته سینماها از ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ تا ۱۲ اسفند همان سال تعطیل شدند و سپس با دستوری که حضرت امام خمینی (ره) برای پایان اعتصابات دادند، باز شدند و اکران فیلم‌ها هم از سر گرفته شد.

شفق در ادامه صحبت‌های خود گفت: در همان دوران آقای مهدی کلهر معاون سینمایی و آقای سیدجوادی معاون هنری شدند. من در آن دوره دبیر جشنواره تئاتر ۱۷ شهریور و رییس سیاست‌گذاری سینمایی جشنواره وحدت بودم و با آن‌ها درباره رونق گرفتن سینما به وسیله برگزار کردن جشنواره صحبت کردم. من معتقدم که در دهه ۶۰ جریانات خوبی در سینما شکل گرفت و می‌خواهم بگویم در طول تاریخ صد ساله سینمای ایران، باید قدردان هرکسی باشیم که آجری روی آجر دیوار این سینما گذاشته و قد کشیده است و بسیاری از امکانات دولت را به سینما تزریق کرد.

وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۷۶ بنیان‌گذار و مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس بوده است، در پاسخ به این پرسش که آیا سینماگران در آن سال به ۲ جبهه طرفداران آقای خاتمی و طرفداران آقای ناطق نوری تقسیم شده بودند یا نه؟ مطرح کرد: من به این گزاره اعتقادی ندارم. چرا که سیدمحمد خاتمی ۹ سال وزیر ارشاد بود و سابقه خوبی بین سینماگران داشت. سینماگران هم به ایشان علاقه داشتند.

سینماگران هیچ‌گاه آگاهانه و حزبی وارد سیاست نشدند

داوودی در این میان تأکید کرد: حضور ناصر شفق در واقع به دورانی برمی‌گردد که خانه سینما یک ناظر و رابط با وزارت ارشاد داشت و با حضور ایشان ارتباط خانه سینما با وزارت ارشاد ارگانیک شد و بسیاری از مسایل گذشته که باعث سوتفاهم می‌شد، برطرف شد. پیش از آن جواد شمقدری نماینده ارشاد در خانه سینما بود که نمی‌توانستیم با او تعامل کنیم. ناگفته نماند سینماگران در دوم خرداد به این نتیجه رسیدند که سیاست ابزاری است که می‌توانند حرف خود را با آن بزنند و حقوق خود را به عنوان فیلمساز به دست آورند. سینماگران هیچ زمان به صورت سیستماتیک، آگاهانه و حزبی وارد عرصه سیاست نشدند.

در ادامه محمود اربابی عنوان کرد: من در سال‌های دهه ۶۰ دانشجوی سینما بودم. آنچه که الان می‌دانم به دلیل ارتباط و مطالعه است و من به شخصه درگیر ماجرا و اتفاقات نبودم. ای کاش عنوان این نشست را «بر سینماگر ایرانی چه گذشت» می‌گذاشتید. مهم این است که بدانیم دیدگاه‌های غالب در دوره‌های مختلف چه بر سر سینماگران آورده است.

امیر قادری در پاسخ گفت: شاید دلیلش این باشد که سینمای ایران همیشه صنفی و بر اساس صنف بررسی شده و معمولاً منافع مخاطب و ارتباط سینما با جامعه به شکل جدی در آن مورد بررسی قرار نگرفته است.

اربابی افزود: سینمای ایران از گذشته جریان موثری در جامعه بوده و هست. سینما بعد از انقلاب براساس بررسی آماری و کیفی یک نسبت کاملاً متفاوتی با سینمای قبل از انقلاب دارد. سینمای ایران قبل از انقلاب، یک سینمای بومی داخلی بود. بنا به دلایل مختلف عرضه خارجی و شناخت بین‌المللی از سینمای ایران وجود نداشت. قبل از انقلاب جشنواره تهران را داشتیم اما به جای معرفی سینمای ایران به جهان بیشتر سینمای جهان به ایران معرفی می‌شد. این در حالی است که بعد از انقلاب برای معرفی سینمای ایران به جهان برنامه‌ریزی شد.

وی ادامه داد: من طبق مطالعاتم از دهه ۶۰ می‌گویم که فیلمسازان موفق آن دوره محصول تفکر همان دیکتاتوری دلسوزانه مدیریت سینما در آن دوره هستند. سینماگران آن دوره احساس می‌کردند در مقابل نگاهی که ممکن بود بر اساس آن اساساً سینمایی وجود نداشته باشد، باید تلاش کنند تا سینما بماند.

داوودی درباره این موضوع گفت: من فیلمسازی هستم که کل هویتم را مدیون کارکرد همان زمان هستم. یعنی اگر همان دوره شخص بهشتی وجود نداشت، سینماگر نمی‌شدم.

سال ۶۹ هشتاد و یک میلیون مخاطب سینما داشتیم

اربابی در ادامه اظهار کرد: اما درباره اینکه چگونه سینماگران به سیاست دل بستند، باید تاریخ را مرور کنیم. متوجه می‌شویم که تا سال ۱۳۶۸ ارتباط بین سینما و مخاطب در حال افزایش بود. به شکلی که بیشترین مخاطب سینمای ما به تاریخ ۱۳۶۹ مربوط است که هشتاد و یک میلیون نفر به سینما رفتند. از سال ۱۳۶۹ به بعد این آمار سقوط می‌کند. الزاماً نمی‌توان این آمار را به کارکرد سینما و سینماگران ربط داد بخشی از آن به سیاست‌گذاری و حتی شرایط جامعه و رویکرد مردم هم بازمی‌گردد. هر چه از سال ۱۳۶۹ به جلو حرکت می‌کردیم سیاست‌گذاری‌ها و سخت‌گیری‌ها کم‌رنگ می‌شد. به طوری که در اواخر دهه ۶۰ تعداد فیلم‌هایی که وجه داستان‌گویی و قهرمان‌پردازی‌شان پُررنگ‌تر بود، فروش بیشتری هم داشتند.

این مدیر سینمایی سابق در ادامه عنوان کرد: سال ۱۳۷۲ سال تعیین کننده‌ای برای سینمای ایران است چرا که تمام فشارهای درست و غلطی که برای حذف جریان سیاست‌گذاری‌های دهه ۶۰ وجود داشت، به نتیجه می‌رسد. آقایان انوار و بهشتی مجبور می‌شوند از سینما بروند. در این مرحله شخصی مانند آقای لاریجانی از سینما به تلویزیون می‌رود و مدیران سینمایی را که از دید خودش دیدگاه‌های قابل دفاعی داشتند، به آنجا می‌برد. بعد از آن هم آقای بهشتی به میراث فرهنگی رفت و اما آقای انوار هم دیگر هیچ مسئولیتی را نپذیرفت.

وی افزود: پس از آن، آقای ضرغامی و دوستانش روی کار آمدند و آقای میرسلیم هم وزیر شد. در سال ۱۳۷۲ ابتدا شرایط نامتعادل شد و سینماگران نگران شدند که چه اتفاقاتی قرار است، رخ دهد تا به سال ۱۳۷۶ رسیدیم. در این میان آلترناتیو وزارت ارشاد و معاونت سینمایی در حد فاصل سال‌های ۱۳۶۲ تا ۱۳۷۲ حوزه هنری بود. حوزه هنری در آن زمان با معاونت سینمایی تعارض و اختلاف داشت. معاونت سینمایی معتقد بود که حوزه هنری هم باید مانند بقیه مقررات را رعایت کند. ضمن اینکه حوزه هنری همه سینماها را تا قبل سال ۱۳۷۰ در اختیار گرفته بود. در پایان سال ۷۲ ناخودآگاه حوزه هنری به معاونت سینمایی نزدیک شد و اختلاف دیدگاه‌ها به نسبت قبل بسیار کمرنگ شده بود.

اربابی ادامه داد: در سال ۱۳۷۲ مدرسه کارگاهی فیلمنامه‌نویسی حوزه هنری راه افتاد. در نگاه این مدرسه فیلمنامه مهم بود و باید برایش سرمایه‌گذاری می‌کرد. فیلمسازان اگر با هم کار کنند، در سرنوشت فیلمنامه موثر است و در نهایت سینما با مردم معنا پیدا می‌کند. در این مدرسه نزدیک به ۷۰ نفر از فیلمسازان، نویسندگان و کسانی که در سینما بودند، در این مدرسه حضور پیدا کردند از جمله مرتضی پورصمدی، فریدون جیرانی و …. شاید تنها فیلمسازان برجسته‌ای که در مدرسه حضور نداشتند، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و رخشان بنی‌اعتماد بودند. در آن فضا ضمن صحبت کردن درباره فیلمنامه، خود جمع حاضر محصول فضای اجتماعی پیرامون بودند که نگرانی‌شان کار نکردن فیلمسازان بود.

سینماگرانی که با تنور داغ انتخابات ۷۶ همراه شدند

وی تأکید کرد: بعد از رسیدن به سال ۱۳۷۶ و زمانی که تنور انتخابات داغ بود افراد جمع مدرسه فیلمنامه‌نویسی تصمیم گرفتند در اتفاقاتی که قرار بود، رخ دهد، سهیم شوند تا بتوانند وضعیت موجود را تغییر دهند. بر خلاف نظر آقای داوودی من معتقدم بخش زیادی از فیلمسازان ما نگاه سیاسی داشتند. این شرایط باعث شد بیانیه معروف فیلمسازان بیرون بیاید. بله ۲ دسته وجود داشت اما نسبت این ۲ دسته با کل سینما ۵۰-۵۰ نبود بلکه ۱۰ به ۹۰ بود. در اینجا شکل به سیاست آمدن فیلمسازان، معنا پیدا می‌کند.

در ادامه اکبر حر به عنوان یکی از سینماگران پیشکسوت که در جمع مخاطبان نشست حضور داشت، عنوان کرد: ما سینمای بعد از انقلاب را فقط مدیون شخص امام خمینی (ره) و جمله معروف‌شان هستیم که فرمودند: «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.» در روند انقلاب ۲ نماد فرهنگی و اقتصادی یعنی بانک‌ها و سینماها مورد آتش‌سوزی قرار گرفت. ما زمانی در سینما دچار مشکل شدیم که فتوای امام (ره) را کنار گذاشتیم و به سراغ فیلم‌هایی رفتیم که مصداق تهاجم فرهنگی بودند.

داوودی در این میان گفت: در صحبتی که من کردم ۲ جریان فکری ابتدای انقلاب بود، یکی به دنبال حذف کلی سینما بود و دیگری قصد نگه داشتن سینما را داشت. صحبتی که امام (ره) در بهشت زهرا (س) انجام داد، کدی شد که بتوانند با آن سینما را نگه دارند اما سینما را افراد نگه داشتند و فقط یک حرف آن را سرپا نگه نداشت. سینما با آقای بهشتی به ویژه که آقای انوار موقعیت اجرایی داشت نه تالیفی و فکری، یک دوران کودکستان، دبستان، دبیرستان و ورود به دانشگاه را طی کرد.

وی افزود: عملاً شرایط سینما در آن سال‌ها مانند کسی بود که وارد کودکستان می‌شود اما پس از گذشت سال‌ها که عنصر سینما رشد کرد و به تعبیری چموش شد، مساله جدی برای خود سینماگران و کسانی که می‌خواستند آن را تحت سیطره خود دربیاورند، ایجاد کرد. جریان فکری آن دوره، سینما را به صورت انحصاری در خدمت ایدئولوژی می‌خواست. تفکرات سینمای دهه شصت، ۲ وجهی بود در کنار دیکتاتوری موجود در برخی مدیران، تفکر سازنده‌ای هم وجود داشت که سینمای ایران، وجودش را به آن مرهون است.

ورود گروه‌های مذهبی به سینمای ایران

فریدون جیرانی با اشاره به اینکه اکبر حر به جریان معتقد به سینمای اسلامی تعلق دارد، عنوان کرد: تا قبل از صحبت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س) در محافل مذهبی رادیو، سینما و تلویزیون حرام بود. یعنی به سینما نمی‌رفتند، در رادیو فقط اخبار گوش می‌دادند و تلویزیون زمان شاه را هم تماشا نمی‌کردند. واژه سینمای اسلامی از ابتدای انقلاب به وجود آمد اما شناختی نسبت به آن وجود نداشت و عده‌ای که مخالف بودند نمی‌دانستند با آن، چه کنند. بخشی که مخالف سینما بود تا قبل از انقلاب و در محافل مذهبی سینما را می‌زد. در میان گروه‌های مذهبی هم غیر از فداییان اسلام که درباره سینمای مستند نظر داده بودند، هیچ گروه مذهبی درباره سینما نظر نداده بودند. به همین دلیل پس از صحبت امام (ره) بود که محافل مذهبی وارد سینما شدند.

اکبر حر در پاسخ به این پرسش که جریان او و افرادی مانند جواد شمقدری از چه سالی وارد میدان سینما شدند، عنوان کرد: از سال ۵۹ که جزو انجمن اسلامی دانشگاه بودیم وارد سینما شدیم.

زمانی که فارابی امکانات می‌داد و مخاطب مهم نبود!

ابوالحسن داوودی با پیگیری ادامه مباحث خود، ضمن اشاره به اینکه یکسری فیلم‌ها در دوران کودکستانی سینمای ایران ساخته شده است، تاکید کرد: در آن مقطع خود فارابی همه امکانات را می‌داد و بخش سرمایه‌گذاری خصوصی و مخاطب اصلاً مطرح نبود، یعنی سینما در یک شکل و تصویر دیگری زاده شد. در این دوره و به‌دلیل شکل تفکر حاکم بر سینما، سینمای ایران نتوانست با تمام حمایت‌ها به جز فیلم‌های معدودی مانند «بازمانده» که ویژگی‌های خود را داشتند، با مخاطب ارتباط بگیرد.

در همه دوران‌های سینما، عده‌ای حذف شده‌اند

داوودی در پاسخ به این پرسش قادری که آیا فکر نمی‌کنید که مشکل مدیریت دهه ۶۰ همین ایراد را داشت و آن زمان هم آقایان بهشتی و انوار به دنبال حذف برخی جریان‌ها بودند، گفت: در همه دوران‌ها عده‌ای حذف شدند، در دوره اصطلاحات هم همینطور. امروز اما میزان حذف‌شدگان سینما از همه دوره‌ها بیشتر است. شرایطی که در مدیریت الان وجود دارد، میزان حذف‌شدگی را از همه دوره‌های بعد انقلاب بیشتر و وحشتناک‌تر کرده است.

اختلافات امروز سینما، واقعاً اختلاف است!

شفق در ادامه با اشاره به اینکه اختلافاتی که در حال حاضر در سینما به وجود می‌آید، جدی جدی اختلاف است، بیان کرد: آن زمان حتی در سال ۷۶ اختلاف به معنای واقعی نبود. چراکه همه می‌خواستند کمک کنند سینما پا بگیرد نه اینکه پای آن را بکشنند. من زمانی انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را تشکیل دادم که احساس کردم سینمای دفاع مقدس متولی ندارد. البته خیلی‌ها دوست داشتند کمک کنند. ما در آغاز فعالیت سالی ۲ تا ۳ فیلم ساختیم و بعد در یک سال هم تجربه ۲۲ فیلم را داشتیم. به طور متوسط ۳۰ درصد فیلم‌ها در سال برای دفاع مقدس و از حمایت‌های دولت برخوردار بود. ناگفته نماند که ما کلی امکانات رایگان در اختیار سینماگران قرار می‌دادیم. جلسه‌ای را با آقای لاریجانی داشتیم که پیشنهاد کردم حق رایت فیلم‌های دفاع مقدس را خریداری کنند. مثلاً به دنبال آن بودیم که فیلم «بوی پیراهن یوسف» با پیش‌خرید تلویزیون شکل بگیرد چون اثر خوبی بود.

وی یادآور شد: در این دوره ۸۲ فیلم ساخته شد و بیشتر آثار خوب دفاع مقدس از سال ۶۹ تا ۷۵ ساخته شد. من سینما را به صورت آکادمیک دنبال و احساس می‌کردم وضعیت سینما فاجعه است. در دهه ۶۰ دولت به سینما سوبسید می‌داد اما از ۷۴ یا ۷۵ بحث کمبود بودجه مطرح شد و اینکه بخش خصوصی باید شکل بگیرد. ما هم دوست داشتیم سینما خصوصی باشد.

از ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم!

شفق افزود: آن زمان که آقای حیدریان مدیرکل نظارت بود، می‌گفت شما یک بار شرکت را تایید می‌کنید پس لزومی ندارد شرکت برای پروانه فیلمسازی‌اش اقدام کند و این مسئولیت برعهده تهیه‌کننده است. اتفاق ناگواری که در سینمای ایران رخ داد مصادره سینماها بود. طی این اتفاق بخشی از سینماها به داروخانه، انباری، دفتر فلان‌آقا و … تبدیل شدند و یکباره برای جمعیت ۳۶ میلیونی از تعداد ۴۸۰ سالن سینما به ۱۸۰ سالن رسیدیم! بعد از این اتفاق من سال ۷۷ دیگر نمی‌توانستم در انجمن بمانم چراکه مشکل اصلی، دیگر تولید نبود. ما نزدیک به پانصد نفر فیلمساز داشتیم که توانایی کار داشتند اما ۱۰ تا ۱۵ سالن بیشتر موجود نبود و مابقی آثار می‌سوختند. در حقیقت آن زمان ۳ تا ۴ فیلم پرفروش داشتیم و بقیه آثار در اکران ورشکست می‌شدند.

شفق با اشاره به اینکه بعد از این اتفاق فیلم‌ها شروع به قشری‌گری و حرکت بر اساس سلیقه عام کردند، تصریح کرد: البته من مخالف این اتفاق نبودم و در دوره اصطلاحات طرح پردیس‌های سینمایی را دادیم. آن زمان با آقای داوودی و مرحوم داد مباحث مختلفی را مطرح کردیم و جلسات متعددی گذاشتیم. حتی به مرحوم داد پیشنهاد دادیم که عضو هیات مدیره انجمن شود و ما هم با خانه سینما تعامل کنیم. در این میان چه کسانی مخالفت کردند؟ خانه سینما، حوزه هنری، اتحادیه تهیه‌کنندگان و…. دلیلشان هم این بود که قدرت ما افزایش پیدا می‌کند. درحالی که من در طرح پیشنهادی گفته بودم که یک سالن برای من نباشد. در این میان شاید بتوان گفت از کارگردان و فیلمبردار تا تدوینگر، موسیقیدان و نویسنده‌ای که کار بزرگ کرده است، با ما مشکل داشتند.

وی ادامه داد: در این مسیر وزیر ارشاد، وزیر مسکن و آقای حیدریان همراه بودند. یکبار هم از غلامرضا موسوی پرسیدم که چرا با ساخت سالن سینما مخالفت کرد، گفت ما مخالفت نداشتیم اما انگار چون شخص من دنبال این قضیه بودم، مخالفت کردند. من اعتقاد دارم که سینماگران و فرهنگیان از سیاستمداران محترم‌تر و قوی‌تر هستند. یک سینماگر باید به سیاستمدار بگوید که پایش را کجا بگذارد و فرهنگ فراتر از سیاست است. باید به این مساله توجه کنیم هنرمند، هنرمند است و کسی حق ندارد بالای سرش باشد و بگوید این کار را بکند یا نه.

شفق در پاسخ به این پرسش قادری که آیا برای قدرتمند شدن سینماگران پیشنهاد ساخت سالن سینما داده است، تصریح کرد: بله. ما به تلویزیون هم پیشنهاد دادیم که برای سینما و ورزش برنامه زنده پخش کند و برنامه «سینما دو هزار» در شبکه پنج و بعد برنامه «نود» در شبکه سه بر این اساس شکل گرفت. بعد هم که برنامه «هفت» ساخته شد که علاقه‌مند بودیم به صورت زنده پخش شود چراکه سینما زنده باشد، جامعه زنده است.

«بوی پیراهن یوسف» چرا مورد بی‌مهری قرار گرفت

وی در جواب به سوال فریدون جیرانی مبنی بر اینکه در آن زمان که مسئولیت داشته است، «بوی پیراهن یوسف» مورد بی‌مهری مدیران قرار گرفت و درجه ب به آن دادند. چرا این اتفاق افتاد؟ اظهار کرد: قبل از این فیلم، ما دو سه تا مشکل عدیده سر آثار دفاع مقدس داشتیم که من به شورای عالی انقلاب فرهنگی رفتم و گفتم ما در ادامه نمی‌توانیم قوی عمل کنیم چون هر لحظه می‌گویید قهرمان قصه را عوض کنیم و یا از بازیگر ستاره استفاده نکنیم! برای اولین بار در فیلم «بوی پیراهن یوسف» با بازی نیکی کریمی و علی نصیریان برخی معیارها تغییر کرد. من خودم زمانی که با علی نصیریان صحبت کردم، می‌گفت بهترین بازی تاریخ سینمای من، این اثر بود اما در جشنواره آن سال به ایشان جایزه ندادند. ما تمام تلاشمان این بود که بازیگران ستاره بتوانند در فیلم‌های سینمایی دفاع مقدس بازی کنند.

جیرانی اما تاکید کرد: این نکته شما درست است. ناگفته نماند که هم «بوی پیراهن یوسف» و هم «برج مینو» مورد بی‌مهری قرار گرفتند و آقای ضرغامی درجه ب به آن‌ها داد چراکه قهرمان هر ۲ زن و نیکی کریمی بود.

ابوالحسن داوودی در ادامه اظهار کرد: صحبت‌های آقای شفق حاصل شرایط فکری در آن دوره به ویژه از دهه ۷۰ مشخصاً از ۷۲ به بعد بود که سینما از مرحله کودکستانی و دبستانی خارج و وارد جایی شد که بخش خصوصی به آن ورود کرد. من خیلی موافق تعبیری که ایشان درباره گران کردن سینما به کار برد، نیستم. درست است که سینما کمک‌های سوبسیدی کمتری دریافت کرد اما گران نشد. اتفاقاً بعداً در دورانی گران شد که عملاً مدیران فرهنگی خواستند قدرت سینما را در انحصار بگیرند و چون نمی‌توانستند و عملاً سینما گسترش پیدا کرده و توانسته بود با مخاطب ارتباط بگیرد به ویژه بخش فرهنگی سینما که صاحب عقیده بود، سعی کردند از طریق نهاد و وارد شدن سرمایه‌های دولتی که وابسته به نهادهای مختلف بود، شرایطی را به صورت تدریجی بدون اینکه مشخص باشد، وارد سینما کنند که آن تبدیل شد به قراردادهایی که اول هم در عرصه بازیگران ستاره‌ها بروز کرد.

وی ادامه داد: یعنی در آن دوران عملاً تسویه‌ای در سینما اتفاق افتاد، یعنی اگر من به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده فیلم «جیب‌برها به بهشت نمی‌روند» و یا «بوی خوش زندگی» را ساختم از آن دوران به بعد دیگر این امکان برایم مهیا نبود و باید سراغ سرمایه‌گذار می‌رفتم که آن هم به دلیل گران شدن سینما شرایط خود را داشت. در حقیقت سرمایه بخش خصوصی به راحتی نمی‌توانست وارد سینما شود و آن را اداره کند. اینگونه سینما خود به خود رانده می‌شد به طرف بخشی که می‌توانستند فیلم‌های کلان با سرمایه کلان تولید کنند. این سرمایه کلان باعث گران شدن سینما شد و آن را از دسترس کسانی که می‌خواستند تولید کنند، خارج می‌کرد.

این فیلمساز در پاسخ به مخالفت خانه سینما با سالن‌سازی که از سوی ناصر شفق مطرح شد هم گفت: من در آن دوران در خانه سینما حضور داشتم. این بحث ربطی به خانه سینما نداشت. ساختار خانه سینما، ساختاری نبود که با چنین جریانی موافقت یا مخالفت کند. اصولاً سینما از سال ۷۲ به بعد که وارد مرحله توجه به بخش خصوصی شد تبدیل به سینمای گنجشک روزی شد به جای آنکه صنعتی، خودکفا شود. یکی از مواردی که بعد از رفتن مرحوم داد به معاونت سینمایی تاکید کردیم، رسیدن به یک نظام سینمایی بود. ناگفته نماند که خانه سینما و وزارت ارشاد آن زمان بیشترین و ارگانیک ترین ارتباط را با هم داشتند. تعریف اولیه این بود که مسئولیت به جریان فیلمسازی سپرده شود و نظارت دلسوزانه اولیه که گاهی مواقع دیکاتوری می‌شد و گاهی کمک می‌کرد، به سینماگر داده شود.

داوودی در جواب به این سوال قادری که چرا گفته می‌شود سال ۸۰ سینما به لحاظ اقتصادی شکست خورد؟ مطرح کرد: مساله این بود که جریان تولید فیلم نتوانسته بودند این ارتباط را با جریان سرمایه‌داری که از بیرون سینما وارد می‌شد، درک کنند. جریان سرمایه‌گذاری به آن شکل وارد نشده بود و سینماگران نسبت به عناصری مانند این موضوع بدبین بودند یعنی تصور می‌کردند یک نفر سفره‌ای پهن کرده و می‌خواهد همه چیز را به انحصار دربیاورد. این مساله از هر ۲ طرف مقاومت ایجاد می‌کرد.

خانه سینما از ابتدا به‌صورت معکوس بنا شد!

وی ادامه داد: ما در همان دوره‌ای که در خانه سینما بودیم برای ایجاد تفکر سینمای صنعتی و سینمایی که به جای متکی به تک محصولی، کمپانی شکل بدهد، گروهی را جمع کردیم و سینماگستر را به تعبیر کمپانی شکل دادیم تا در عرصه سینماداری، تولید، آموزش و به روز کردن سینما کمک کند اما مقاومت‌هایی از همه جوانب بود. اولین جریانی که مخالفت کرد جریان محافظه‌کاری سرمایه‌دار سینما بود، کسانی که از قبل از انقلاب تک به تک پول می‌گذاشتند و فیلم‌فارسی را تقلید می‌کردند. مشکلشان این بود که این جریان می‌تواند عرصه آنها را تنگ کند چون به مخاطب توجه دارد. بلافاصله جریان دولتی هم احساس کرد عوامل کنترل‌کننده از دست آنها خارج می‌شود، منظور عوامل نظارت و هدایتی است که برای خود تعریف کرده بودند. بنابراین جریان دولتی هم به صف مخالفان جدی درآمد و یک سال بعد سینماگستر منحل شد. من از خانه سینما دفاع نمی‌کنم چراکه از ابتدا به صورت معکوس بناگذاری شده و سیستم صنفی معیوب و هرمی بود. این اشکال هنوز وجود دارد و باعث می‌شود هر نوع تنوع و استقلال در خانه سینما با مشکل مواجه کند.

قادری ادامه داد: به نظر می‌رسد در این دوران بیشتر از اینکه سینما برای مخاطبش بجنگد چه از طریق ایجاد کمپانی و یا تولید محصولات مشخص، مدام گروه‌های مختلف در سینما بر سر منافع خود دعوا می‌کردند.

جیرانی در ادامه نشست درباره توجه به مخاطب در دهه ۶۰ عنوان کرد: فیلم‌های «سناتور» در سال ۶۳، «گل‌های داوودی» در سال ۶۴، «گمشده» در سال ۶۵، «دبیرستان» در سال ۶۶، «زیر بام‌های شهر» در سال ۶۷ و «در آرزوی ازدواج» در سال ۶۹ که سناریست آن‌ها من بودم همگی جزو فیلم‌های پرفروش دهه ۶۰ بودند. پس تماشاگر و فروش در دهه ۶۰ بوده است. آن چیزی که انوار و بهشتی مخالفت می‌کردند بازگشت به جریان قبل از انقلاب بود. این ۲ نفر با همه مخالف نبودند بلکه مخالف نسل میانه بودند. حذف در اینجا صورت می‌گیرد. بازیگران حذف شدند برای اینکه فضای جامعه ۵۷ ایدئولوژیک بود. همه دانشجویان دانشکده و آدم‌هایی که در نهادهای حکومتی بودند مخالف محمدعلی فردین و بهروز وثوقی بودند.

وقتی فردین به انجمن سینمای انقلاب رفت

شفق درباره این موضوع گفت: محمدعلی فردین زمانی که ما انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس را داشتیم، به انجمن آمد. آن زمان سینما جمهوری را با علی حاتمی داشت. ما فردین را با کشتی و قهرمان جهان بودنش می‌شناختیم. چهره‌ها را دوست داشتیم منتهی دوران فطرتی به وجود آمده بود. آقایان جیرانی جزو روشنفکران سینما و آن را بلد است اما بعد از جنگ برخی‌ها می‌خواستند به سینما وصل شوند یعنی یک فیلم تولید و بعد به سینما راه پیدا کنند.

در ادامه نشست جیرانی در پاسخ به پرسش قادری مبنی بر اینکه چرا افرادی همچون رسول صدرعاملی بعد از دهه ۶۰ و تا مدتی حذف شدند و یا فیلم ضعیف ساختند، گفت: رسول صدرعاملی بعد از «گل‌های داوودی»، «پاییزان» را ساخت. فیلمسازانی که مدنظر دارید، فیلم ضعیف نساختند. صباغ زاده خواست فیلم بهتری بسازد اما «خانه خلوت» را ساخت چراکه درجه بندی آمده بود و می‌خواست خود را با آن تطبیق دهد و درجه الف هم گرفت. ایشان سازنده «سناتور» و «گمشده» است اما می‌گوید اینها فیلم‌های بد من و بقیه آثارم خوب هستند.

وی ادامه داد: فیلمسازان تغییر مسیر دادند برای اینکه از سال ۶۶ به بعد کیفیت در مقابل کمیت قرار گرفت. درجه‌بندی کیفیت را بالا برد و کمیت را پایین آورد. وقتی کیفیت بالا رفت، بسیاری از فیلمسازانی که قبلاً سینمای عامه‌پسند و جریان اصلی کار می‌کردند، سعی کردند کار متفاوت بسازند حتی از طریق وزارت ارشاد به آقای خاچیکیان هم متاسفانه پیشنهاد دادند «چاوش» را بسازد که اشتباه بزرگی بود. دوستان می‌خواستند فضای سینما عوض شود و اگر قرار است اثر اکشن و مطلوب ساخته شود، مثل «کانی‌مانگا» باشد. به اعتقاد من این اثر از «عقاب‌ها» به لحاظ ساختار، کارگردانی و قصه پردازی بهتر است. با اکشن مخالف نبودند. همان زمان «دبیرستان» هم اکشن داشت و درجه ب گرفت و مورد تایید واقع شد.

انوار و بهشتی، فیلم‌فارسی را با «داستان» اشتباه گرفتند

جیرانی تاکید کرد: این جریان فیلم‌فارسی بود که باید حذف می‌شد. اشتباه این بود که تفکر فیلم‌فارسی را با داستان اشتباه گرفتند. اشتباه انوار و بهشتی این بود که تفکر فیلم‌فارسی ساختار تولید بود. اگر یک داستان جذابیت‌هایی داشت، مخالفت و فکر می‌کردند فیلم‌فارسی است. نمایندگانی که «تاراج» و «زینال بندری» را می‌ساختند، از گرفتن «زینال بندری» می‌ترسیدند. نگرانی در جامعه بود و روشنفکری دینی اگر مدیریت سینما را در دهه ۶۰ قبول نمی‌کرد، سینما به اینجا نمی‌رسید چراکه جریانی می‌خواست سینما را ایدئولوژیک کند. روشنفکری دینی ایدئولوژیک نبود علت اینکه سینمای دهه ۶۰ شکل گرفت برای اینکه مدیریت ایدئولوژیک نبود. فراموش نکنیم که روشنفکری دینی در آخر دهه ۶۰، چپ در دنیا فروریخت و تمام چپ‌های داخل دچار تغییر شده بودند. دوره دوم سینمای مهرجویی که با «هامون» و با «نمادگرا» خارج می‌شود به دلیل فرو ریختن چپ است.

مثل کرگدن پوست کلفت شدیم!

داوودی در جواب به این سوال قادری که آیا شرایط کاری‌اش بعد از موفقیت فیلم «نان، عشق، موتور ۱۰۰۰» بهتر شد یا نه، مطرح کرد: به هر حال بی تاثیر نبود. بعد از آن من فیلم‌های مورد علاقه خود را توانستم، بسازم مثل «تقاطع» و «رخ دیوانه» و «زادبوم» که این اثر برای من بسیار مهم بود، سه سال تولیدش طول کشید اما رفتار سیاسی با آن شد. ما بعد از هر فیلم مانند کرگدن یک لایه پوست روی پوستمان اضافه و شرایط سخت‌تر شد.

وی تاکید کرد: امروز اما با همان پوست کرگدنی هم کار کردن امکانپذیر نیست! چراکه تعریفی که دوستان در مدیریت فعلی برای سینما قائل هستند، سخیف شده است. اینکه به‌واسطه دو سه پروژه سینمای ایران را مهار کنیم و بقیه را رها کنیم، منجر به رونق سینما نمی‌شود. این نگاه وقتی وارد سینما می‌شود برای من سینماگر غیرقابل درک می‌شود که باید چه تولید کنم که هم ارزش داشته باشد، هم با مخاطب ارتباط برقرار کند.

هر جا سیاست کم آورده، به سینما فشار آورده است!

محمود اربابی هم در پایان سخنان خود گفت: سینمای ایران مسیر خودشان را به شکلی که توانایی داشته است و شرایط به آن اجازه می‌دهد، ادامه داده و در این مسیر بعضاً موفق هم بوده است اما متاسفانه هر جا سیاست در مدیریت فرهنگی کم آورده، به سینما فشار وارد کرده است.

شفق نیز در پایان مطرح کرد: از تک تک عوامل سینما به عنوان عنصر فکری و جنبی که تلاش می‌کنند آن را زنده نگه دارند که قطعاً زنده هم خواهد ماند، باید تشکر کنیم. این اواخر که وضعیت معیشت برای مردم وحشتناک سخت شده است، برای اهالی موسیقی، سینما و تئاتر بسیار سخت‌تر شده است و در این شرایط باید کنار مردم بایستیم.

شب سوم و آخر از سلسله نشست‌های تخصصی با عنوان «بر سینمای ایران چه گذشت» امشب ۱۵ آبان ماه ساعت ۱۷ تا ۲۰ با حضور فریدون جیرانی، جواد شمقدری، علیرضا رییسیان، سیدمحمد حسینی و سیدضیا هاشمی برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل