رسانه سینمای خانگی- اقلیم ایران در قاب سینما

استفاده از تنوع اقلیمی درگذشته بیشتر در سینمای ایران تجربه می‌شد اما در سال‌های اخیر هم فیلمسازان جوانی هستند که ترجیح می‌دهند با خارج شدن از فضای شهری، زیبایی‌های بکر کشور را تصویر کنند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، تاریخ سینمای ایران، مملو از آثاری است که جدا از هر اتفاق سینمایی، تنوع اقلیمی و فرهنگی کشور ما را نیز ثبت کرده است. هرچه بیشتر به گذشته می‌رویم، به تعداد فیلمسازهایی که به ثبت تصاویر تازه در سینما علاقه‌مند بودند، افزوده می‌شود. ناصر تقوایی، عباس کیارستمی، امیر نادری، کیانوش عیاری از جمله فیلمسازهای نه چندان دور ما هستند که در اغلب آثارشان با ثبت تصاویری بکر در جغرافیایی تازه، علاوه بر روایتی تاثیرگذار، اتفاق ویژه‌ای را در معرفی فرهنگ منطقه دیگری از کشورمان رقم زده‌اند.

اما افسوس که امروز، کمتر کارگردانی را می‌توان یافت که برای ساخت فیلم به خارج از آپارتمان و یا شهر خود برود. اکثر آثار معطوف به فضای شهری و آدم‌هایی است که بیش از هرچیز گرفتار تاثیر مدرنیته در زندگی خود شده‌اند و در عین حال نمی‌توانند خود را از قید و بندهای سنت رها کنند.

البته نباید فراموش کرد که در چنین شرایطی باز هم می‌توان آثاری را یافت که برای سینمای ایران، همچون لِنگه کفشی در بیابان، غنیمت به شمار می‌آیند. فیلمسازهایی که با وجود تمام مشکلات و موانعی که بر سر راهشان قرار دارد، به شهرهای دیگر رفته و با جسارتی مثال زدنی نه تنها داستانی تازه را برایمان روایت می‌کنند، بلکه سعی در ثبت تصاویری تازه در جغرافیایی بکر دارند.

رضا میرکریمی، خسرو معصومی، حمید نعمت‌الله، مانی حقیقی از جمله کارگردان‌های مطرحی هستند که در آثار خود به ثبت تصاویر تازه از شهرهای دیگر و فرهنگ اقوام مختلف علاقه نشان داده‌اند. اتفاقی که البته هرچه بیشتر مورد توجه قرار گیرد، بازهم کم است. اما باتوجه به اهمیتِ پرداختن به اقوام مختلف و تنوع اقلیمی در سینمای ایران، تلاش کردیم در این گزارش به معرفی فیلم‌ها و فیلمسازهای تقریبا جوانی بپردازیم که در یکی دو دهه اخیر به ساخت آثاری از این جنس پرداخته‌اند. زیرا آینده هر سینمایی وابسته به نگاه کارگردان‌های جوان آن است.

احسان عبدی‌پور؛ ثبت تصویری رویاگونه از بوشهر …

اگرچه عبدی‌پور فعالیت سینمایی خود را از اواخر دهه ۸۰ آغاز کرده است اما مخاطبان سینما او را با فیلمی شناختند که سال ۹۱ ساخت. «تنهای تنهای تنها» با روایتِ داستانی تازه در بوشهر توجه بسیاری از سینمادوستان را جلب کرد و توانست پس از مدت‌ها، نگاه مخاطبان را به داستانی متفاوت در فضای خارج از شهر تهران معطوف کند.

این فیلم داستان پسربچه‌ای را روایت می‌کرد که قصد رفتن به سازمان ملل را دارد. پسر می‌خواهد نسبت به قانونی که او را از دوست خود دور می‌کند، اعتراض کند. به همین دلیل شاید بتوان گفت که «تنهای تنهای تنها» بیش از هر موضوع دیگری، ما را با رویای تازه‌ای آشنا کرد که امکان دیدنش روی پرده نقره‌ای پدید آمده بود؛ جذابیتی بصری از رویای کودکانه در شهری چون بوشهر.

فیلم‌های «پاپ» و «میجر» را می‌توان ادامه مسیرِ فیلمسازی معرفی کرد که حال همچون سفیر فرهنگی شهر بوشهر هم شناخته می‌شود. زیرا گرچه تا پیش از این، شناختی نسبی نسبت به مردم بوشهر و فرهنگ آنها وجود داشت اما بسیاری از مردم با آثار او، علایق مردم جنوب به موضوعاتی چون فوتبال، سینما و موسیقی را درک کرده‌اند.

امیرحسین عسگری؛ تصویر مردمانی متفاوت در دل جغرافیایی تازه

در روزگاری که فیلمسازی تبدیل به حرفه‌ای برای کسب درآمد بیشتر شده است، او چند سال یک بار به تولید اثری می‌پردازد که هرکدام با دیگری تفاوت‌هایی دارد. عسگری فیلمسازی را از نیمه دوم دهه ۸۰ آغاز کرد اما مخاطبان سینما او را با فیلم‌های «بدون مرز» و «برف آخر» به خاطر می‌آورند. در سال ۹۳ با فیلم «بدون مرز» تندیس بلورین جایزه ویژه هیات داوران بخش نگاه نو سی‌وسومین جشنواره فیلم فجر را از آن خود کرد و بعد از آن شش سال طول کشید تا فیلم بعدی‌اش؛ «برف آخر» را به انتها برساند.

فیلم «بدون مرز» او، جدا از داستانی که برای مخاطب روایت می‌کند، تصویر تازه‌ای از نقطه صفر مرزی را ثبت کرده است. این فیلم داستان پسری را روایت می‌کند که هر روز برای ماهی‌گیری به کشتی به گل نشسته‌ای در نقطه صفر مرزی پا می‌گذارد. پسر آنجا را به محلی برای آرامش خود تبدیل کرده است، اما حضور غریبه‌ای این آرامش برهم می‌زند … .

فیلم «برف آخر» او نیز با روایت داستانی متفاوت در دل برف، تصویر تازه‌ای از فرهنگ مردم در شهرهای کوچک‌تر را به نمایش می‌گذارد. او با انتخاب شهرستانی در منطقه سردسیر کیاسر ساری، فضای سردی را تصویر می‌کند که مردمانش فرسنگ‌ها با آدم‌هایی که در پایتخت کشورمان می‌شناسیم، متفاوت هستند. عسگری در این فیلم با استفاده از نماد و نشانه‌های حیوانی، خوی افراد را توصیف کرده و اتفاقی تازه را در سینما رقم زده است.

گرچه فیلم «برف آخر» برنده سیمرغ بلورین جایزه ویژه هیات داوران چهلمین جشنواره فیلم فجر شده است اما هنوز فرصت اکران عمومی در سینماهای کشور نصیبش نشده است.

صفی یزدانیان؛ رشتی که با او بیشتر شناختیم …

او را بیشتر به عنوان منتقد مجله فیلم می‌شناختیم تا سال ۹۳ که فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» روی پرده نقره‌ای رفت و بسیاری از سینمادوستان را جذب خود کرد. صفی یزدانیان با روایتِ داستانی عاشقانه که سال‌ها در سینمای ایران سابقه نداشت، اتفاقی را رقم زد که هنوز در یادها باقی مانده است. تصاویری بکر از شهر رشت در کنار روایت داستانی عاشقانه که از سال‌ها قبل باقی مانده و به امروز رسیده، در کنار موسیقی متفاوت کریستف رضایی فیلمی را شکل داده که هرچه از آن می‌گذرد، مخاطبان بیشتری را با خود همراه می‌کند.

«در دنیای تو ساعت چند است؟» از جمله آثاری است که تصور ساختن آن در شهری به جز رشت هم امکان‌پذیر نیست. در واقع شهر رشت با داستان عاشقانه این اثر پیوند عجیبی دارد و از همین رو آن را به مخاطبان خود نیز منتقل می‌کند.

«ناگهان درخت» دومین فیلم صفی یزدانیان است که با فاصله ۴ سال از اولین فیلم او ساخته شد. این فیلم نیز با تصاویری از شهر رشت پیوند دارد و روایتی عاشقانه اما غمگین را به مخاطب خود منتقل می‌کند. اگرچه داستان «ناگهان درخت» به قدرت «در دنیای تو ساعت چند است؟» نیست اما کارگردانی صفی یزدانیان و ثبت تصاویری به غایت زیبا در این فیلم از نقاط قوت آن به شمار می‌آید.

نیکی کریمی؛ روایتی عاشقانه با «آتابای»

بازیگر شناخته شده سینمای ایران از مدت‌ها قبل، به فیلمسازی روی آورده بود اما پنجمین اثر او که روایتی عاشقانه در بستر شهرستان خوی بود، مورد توجه بسیاری از منتقدان و مخاطبان سینمای ایران قرار گرفت. «آتابای» درباره مردی میان‌سال به نام کاظم است که در روستای پیرکندی شهرستان خوی زندگی می‌کند. درگیری‌های گذشته و حال کاظم، مخاطبان را با داستانی جذاب مواجه کرده است که با تصاویری تازه روایت می‌شود.

نیکی کریمی بعد از این اثر هنوز خبر از تولید فیلمِ تازه‌ای نداده است اما احتمال دارد که باتوجه به موفقیت این فیلم، مجددا به روایت داستانی در جغرافیای تازه بپردازد.

ستاره اسکندری؛ روایت داستانی در سیستان و بلوچستان

یکی از بازیگران پرکار سینما و تئاتر ایران که با فعالیت در حرفه‌های دیگر، همیشه قدرت اجرایی خود را نیز به رخ کشیده است.

ستاره اسکندری در اولین فیلم بلند خود «خورشید آن ماه» به سراغ ساخت داستانی در سیستان و بلوچستان رفته است. این فیلم در حال حاضر اکران عمومی خود را آغاز کرده و هنوز نمی‌توان درباره مواجهه مخاطبان با آن سخن گفت اما باتوجه به عکس‌های منتشر شده از این اثر، می‌توان از خلق تصاویر بکر و تازه مطمئن بود.

همچنین پرداختن به فرهنگ سیستان و بلوچستان که در توضیحات این اثر روی آن تاکید شده، مسئله مهمی است که اگر در سینمای ایران مورد توجه بیشتری قرار گیرد، به رنگارنگی آثار کمک کرده و قطعا در جذب مخاطبان نیز اثر گذار خواهد بود.

رسانه سینمای خانگی- شهاب حسینی از ساعدی اقتباس می‌‎کند

شهاب حسینی با بیان اینکه قصد دارد یک فیلم اقتباسی از غلامحسین ساعدی بسازد، گفت:‌ سینما رسالتی دارد و این هنرمند است که باید سلیقه بسازد و برای جامعه پیشنهاد دهنده باشد.پ

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، عصر روز یکشنبه، ۱۰ دی‌ماه فیلم «مقیمان ناکجا» در سینماتک موزه هنرهای معاصر تهران به نمایش درآمد و پس از آن شهاب حسینی – کارگردان و بازیگر این فیلم – در جمعی صمیمانه‌ با حضور هواداران خودش و نیز علاقه‌مندان به سینما پاسخگوی سوال‌ آن‌ها شد و توضیحاتی را هم درباره حرفه‌اش و نگاهش به وضعیت امروز سینما بیان کرد.

فیلم «مقیمان ناکجا» که چند ماه قبل در سینماهای هنر و تجربه اکران شد، جدیدترین تجربه شهاب حسینی در کارگردانی است که براساس نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» از اریک امانوئل اشمیت ساخته شده است.

پیش از نمایش فیلم ویدیویی از صحبت‌های این نمایشنامه‌نویس درباره فیلم حسینی پخش شد و پس از پایان نمایش آن هم که مدت زمانی بیش از ۱۲۰ دقیقه دارد، شهاب حسینی درباره ورود خود به عرصه کارگردانی با نام بردن از چند بازیگر مطرح هالیوود که کارگردانی و تهیه‌کنندگی را تجربه کردند، اظهار کرد: کمال در حرفه ما باید در روال نرمال خودش پیش رود و پس از عبور از مراحلی همچون بازیگری و کارگردانی می‌تواند به نویسندگی برسد که به نظرم در بالاترین درجه است. روال اصلی این است که باید در این کار پوست انداخت. ابتدای این حرفه بخاطر زرق و برق و شهرتش جذاب است و اتفاقا رسیدن به این لحظه، اصلا سخت نیست چون با یک اتفاق یا حتی پیشنهاد یک کارگردان در خیابان هم ممکن است یک نفر به این نقطه برسد ولی بعد که جلو می‌روی، می‌بینی اینجا جهان اندیشه است و اگرچه ظاهر و زیبایی می‌تواند موثر باشد، اما بدون اندیشه ماندگار نیست.

او برای رسیدن به اینکه فعالان جوان این حوزه در مسیر درستی پیش بروند، از آرزویی گفت که برای تأسیس یک مدرسه یا دانشگاهی تخصصی دارد تا در کنار تدریس واحدهای تخصصی سینمایی و هنری، شرایطی را در آنجا فراهم کند تا هر محصل یا دانشجو در چند ترم ابتدایی، فقط علوم انسانی را یاد بگیرد.

حسینی در توضیح این هدف خود با اشاره به دوران تحصیلش در مدرسه گفت:‌ اگر درس نخوان بودنِ من فقط در یک جا کمکم کرده باشد، همان دوران دبیرستان بود که بخاطر تنبل بودن مجبور شدم در رشته علوم انسانی درس بخوانم. این علوم انسانی پایه علوم نمایشی و سینماست و در زندگی و جامعه هم کمک می‌کند.  

این بازیگر در ادامه به شروع کارش اشاره کرد و افزود: من به بازیگری علاقه داشتم اما بدون کمک کسی و فقط با قیمومیت خدا در این حرفه کار کردم. در ابتدا کارم را با استاد فقید حمید سمندریان آغاز کردم و از او درس‌های زیادی گرفتم.  نسل من یک خوش شانسی بزرگ داشت که در عرصه هنر از سینما و تئاتر تا موسیقی شاهد حضور افراد یا بندهایی بودیم که دیگر تکرار نمی‌شوند. حتی در زمینه تولید سریال و برنامه هم همینطور بود و در دورانی که تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت ما آثار خیلی خوبی را می‌دیدیم.

حسینی در بخشی دیگر از این نشست به فیلم «مقیمان ناکجا» اشاره کرد و گفت:‌ این سیاه مشقی که از من دیدید، برحسب یک نیاز از درون اتفاق افتاد. اولین تجربه من در این حوزه (کارگردانی) به این شکل بود که دوستی یک نمایشنامه به من داد و چنان تأثیری در من گذاشت که فیلم کوتاه «قرار ملاقات» را ساختم. ‌ بعد هم دکتر محمدهادی کریمی متنی (ساکن طبقه وسط) را به من دادند که دغدغه خیلی از آدم‌های هم‌نسل من در آن زمان بود. این فیلمنامه با آن اسم تعلیقی داشت که مثل یک بغض مانده بود و ۱۰ سال تلاش کردم تا تهیه‌کننده‌ای را راضی به همراهی کنم ولی کسی قبول نمی‌کرد.  

وی‌در این زمینه به دیدگاه‌های حاکم بر سینما اشاره کرد و گفت: تفکر در سینما صنعتی و بیزینسی است و اگرچه می‌تواند افراد را روی مدار نگه دارد ولی اقناع کننده نیست. حتی برای بازیگر هم اینطور نیست چون دوربین سینما خیلی بی حیا آدم را لو می‌دهد و اگر حرفی حتی خوب ادا شود ولی از ته قلب نباشد باز هم لو می‌روی.

شهاب حسینی در بخشی دیگر درباره اقتباسی بودن فیلمش بیان کرد: جای اقتباس را در سینما خالی می‌بینم در صورتی که آقای تقوایی و زنده یاد داریوش مهرجویی با فیلم‌هایی همچون «دایی جان ناپلئون» و «گاو» اقتباس‌های ماندگاری را خلق کردند.

او با تاکید بر ادبیات غنی ایران و نیز با اشاره به اینکه در سفرهایش به امریکا به مخاطبانش می‌گوید که «شما از کشور من فقط همین را میدانید که در خاورمیانه است و نفت دارد ولی از ادبیاتش چیزی نمی‌دانید» افزود: من بر سر اینکه بعضی‌ها خود را نویسنده و کارگردان می‌دانند بحث دارم چون نویسندگی حرفه‌ای جداست. اغلب مشکل ما در سینمای امروز ما هم به فیلمنامه مربوط می‌شود. البته حتما خیلی از فیلمنامه‌های خوب هستند که مجوز نمی‌گیرند و من هم امیدوارم روزی بتوانم دو اثری را که از غلامحسین ساعدی مدنظر دارم، بسازم.

وی در این خصوص اشاره کرد که وقتی شبکه نمایش خانگی تشکیل شد این تصور را داشت که شاید آثاری در حد میانه‌ی سینما و تلویزیون با تمرکز بر آثار ادبی در این شبکه ساخته شوند.

«مقیمان ناکجا» در سالن بیلیارد «شهرزاد» ساخته شد

حسینی درباره تولیدات خود نیز گفت: اقدام به فیلمسازی من شخصی و با قلک‌هایی است که می‌شکنم به همین دلیل مجبورم سراغ فیلم‌های با هزینه‌های تولید کم بروم. مثل همین اقتباس از آثار نمایشی که در یک صحنه تمام می‌شوند. من در مقطعی که «مقیمان ناکجا» را ساختم (همزمان با تولید سریال شهرزاد)، بودجه ساخت فیلم حدود دو تا سه میلیارد تومان بود ولی ما این فیلم را با ۶۰۰ میلیون تومان ساختیم و لوکیشن آن هم سالن بیلیارد سریال «شهرزاد» بود که البته دیگر تخریب شده است. من سر سریال هر وقت می‌رفتم سیگار بکشم، این سالن را از بالا می‌دیدم و به نظرم آشنا می‌آمد. حتی فکر می‌کردم شاید آن را خواب دیده‌ام. بعد حس کردم شبیه نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» است که بعد تصمیم به ساخت فیلم گرفتم.

او اضافه کرد: معتقدم در حرفه‌ام باید اینطور تربیت شوم که خودم را در جایگاه مخاطب ببینم. ‌ باید ببینم چه چیزی به خورد روح و روانم می‌دهم و اگر تشت طلا هم دادند نباید در کاری بازی کرد که حاضر نباشم به عنوان تماشاگر از قسمت اول آن به قسمت دوم بروم. در این جایگاه تاکید دارم که از هر فیلمی به عنوان یک فیلم سینمایی نباید استقبال کرد. من زمانی قصد داشتم در دفتر خود اینکار را انجام دهم و شاید هم سراغش بروم تا با یک دوربین از تماشاگرانی که از یک سالن سینما بیرون می‌آیند نظرشان درباره فیلمی که دیده‌اند بپرسم تا مشخص شود یک درصد نسبی از میزان تماشاگران راضی در مقایسه با آمار کلی تماشاگران به دست آید چون وقتی می‌گوییم یک فیلم ۴۰ میلیارد تومان فروخته باید دید چند نفر از آن راضی بودند و برمبنای آن تعدادی که راضی نیستند، از (اعلام) رقم فروش فیلم کم شود.

این بازیگر و کارگردان ادامه داد: الان سینما دنبال سلیقه عموم مخاطب رفته و استقبال از یک فیلم می‌تواند، روش تعیین کند که بعد همه از آن کپی کنند. می‌گویند جامعه دنبال سرگرمی است ولی نمی‌شود برای ساخت فیلم و سریال سراغ سلیقه کلی مردم رفت. ما باید پیشنهاد دهنده باشیم چون این هنرمند است که سلیقه را می‌سازد.  سینما رسالتی دارد و اگر فقط برای تفریح باشد، شهربازی بهتر است. البته با وجود چنین روندی، موج جوان‌هایی که به سینما می‌آیند مرا به آینده امیدوار می‌کند.

وی درباره مدت زمان طولانی فیلمش و اینکه قصد داشته به متن نمایشنامه بدون هیچ دخل و تصرفی وفادار باشد، گفت: بحث اکران فیلم‌های این چنینی که می‌شود انگار همه کهیر می‌زنند که بخواهند آن را اکران کنند. مدام می‌گویند فیلم باید ۹۰ دقیقه باشد و فیلم ۱۲۰ دقیقه ای را قبول نمی‌کنند چون سانس‌ها به هم می‌ریزد. در آمریکا دو فیلم دیگر با همین شیوه ساخته‌ام و احتمالا یکی از آن‌ها را با همت آقای طیب (مدیر گروه سینمای هنر و تجربه) و دوستان روشن اندیشی چون ایشان که شرایطی را برای دیدن این فیلم‌ها فراهم می‌کنند، در اسفندماه روی پرده سینما می‌بینیم.

به گزارش ایسنا، از نکات قابل توجه این جلسه حضور دختران و پسران نوجوان و جوانی بود که با هدیه و تابلوی نقاشی به تماشای فیلم شهاب حسینی و دیدن خود او به سینماتک موزه هنرهای معاصر آمده بودند که برخی از آن‌ها از شهرهای دیگر خود را به موزه رسانده بودند. همچنین یک مخاطب اهل سوریه هم در برنامه حاضر بود که شهاب حسینی آرزو کرد کشورش روزهای خوش را هم ببیند.

رسانه سینمای خانگی- آیا سینما متولد شده است؟

سیف‌الله صمدیان گفت: برخی می‌گویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، چهل و سومین برنامه «مستندات یکشنبه» که ذِیل سینماتک خانه‌ هنرمندان ایران به پخش فیلم‌های مستند می‌پردازد، یکشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۲، به اولین نمایش عمومی فیلم مستند «چهره هنرمندان معاصر ایران» به کارگردانی مهرداد متین‌دفتری اختصاص داشت.

پس از نمایش این فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور سیف‌الله صمدیان (فیلمساز و عکاس) در سالن استاد فریدون ناصری برگزار شد. اجرای این برنامه برعهده سامان بیات بود.

سیف‌الله صمدیان در ابتدای این برنامه گفت: مهرداد ادعا می‌کند که سال ۶۷ در کلاس من بوده است ولی من باورم نمی‌شود. با این همه او همیشه در ذهنم به دو ویژگی خاص باقی مانده است. اول نجابت در حضور و دوم همت و پیگیری است. این دو موضوع کمک‌کننده همین پروژه بوده است؛ زیرا امکان نداشت بدون پیگیری و احترام و به قول کیارستمی حضور اندازه، این فیلم به نتیجه برسد. البته اندازه کار در تدوین کمی نیاز به بهبود دارد.

او افزود: این فیلم با این میزان اطلاعات درست در مورد عکاسی و به ویژه پرتره قطعا می‌تواند از فیلم‌های بسیار دیدنی حتی برای بسیاری از شبکه‌های حرفه‌ای عکاسی هم باشد. عکس‌های فیلم من را شوکه کرد. این همان شوک قدیمی است که عکاسی به من می‌داد. در واقع با دیدن این عکس‌ها دوباره به آن جمله تاریخی، مذهبی و باستانی رفتم و آن را تکرار کردم که «در آغاز عکس بود». البته اصل این جمله «در آغاز کلمه بود» است ولی من آن را تغییر دادم و همیشه مجبورم که این موضوع را توضیح بدهم.

این فیلمساز ادامه داد: ما به هر قیمتی که لازم بود و لازم هست، اگر کمی دقیق شویم، متوجه خواهیم شد که اولین هنر بیرون زده انسان اولیه، عکاسی بوده است. پیش از اینکه کلمه یا هر اتفاق ارتباطی دیگری شکل گیرد، انسان اولیه از هرچیزی که می‌دید، عکس می‌گرفت. بدون دوربین و با چشم‌های خودش آن را در تاریکخانه کاسه مغز خود ثبت می‌کرد اما نمی‌توانست آن را بیرون دهد. برای اینکه این عکس‌ها که حاصل ترس‌ها، ذوق‌زده‌گی‌ها و… بود را با دیگران به اشتراک بگذارد، به غارها آمد و با یک زغال دم دستی، اشکالی کشید که من در سرمقاله‌ای که ۲۰ سال پیش در مجله تصویر درباره عکاسی نوشتم، در این باره نوشتم. تیتر آن مطلب همین جمله «در آغاز عکس بود»، است.

صمدیان در ادامه صحبت‌هایش گفت: در آنجا نوشتم از دور که نگاهش می‌کنم، به شیر گرسنه‌ای است که به مورچه‌ای قناعت کرده است. چیزی که انسان می‌بینید، نسبت با آن چیزی که بیرون می‌دهد، همین حالت را دارد. بعد به بخش‌های مختلف تاریخ از آتلیه داووینچی تا عکاس‌های معروف زمانه رفته بودم و در این باره توضیح داده بودم. آن سال به دفتر مجله دنیای تصویر رفتم؛ روی میزم پر از عکس‌های عکاسان مطرح دنیا بود. اما به خود گفتم، ما تا رسیدن به آن حس ازلی اولیه که از دیدن یک چیز داریم، قرن‌ها فاصله داریم. یعنی بسیار مانده تا به قدرتی برسیم که خود عکاسی باید دارا باشد تا در انتقال یک تصویر، بتواند تمام آن را به ما نشان دهد. آن

او افزود: حال برخی می‌گویند سینما متفاوت است اما سینما بچه عکاسی است. در حقیقت سینما هنوز متولد نشده است. زیرا هر که ادعا کند استاد سینماست، از هیچکاک تا کیارستمی و… همگی بازارگرمی است، سینما هنوز متولد نشده، چون ما همگی با هر هنری که داریم، هنوز در حال نشان دادن رویکردهای شخصی نسبت به مدیومی چون سینما هستیم.

این عکاس در ادامه بیان کرد: این‌ها را گفتم تا برسم به جمله‌ای که برادرم در آخرین روزهای زندگی‌اش به من گفت. هفته پیش هم در سوگ برادر اینجا بودم، آخرین جمله‌ای که در بیمارستان از عبدالله صمدیان که ۶۰ سال پیش عکاسی را به خانه ما آورد و آن را با موبایل ثبت کردم این بود که عکاسان ترمز زمانه هستند. این جمله یک هفته قبل از درگذشت او به من زده شد و وقتی این عکس‌ها را می‌دیدم، اتصال این یک هفته من به هم جور شد.

صمدیان در بخش دیگری از صحبت‌هایش گفت: کاری به عکس‌های آبرومند و شگفت‌انگیزی که مهرداد گرفته و در این فیلم به ما نشان داد ندارم، اما شگفت‌انگیز بودن کار او در این مجموعه در ارتباط با موضوعاتش است. حتما می‌دانید که از عجیب‌ترین و پیچیده‌ترین موجودات جهان، انگار هنرمندی است که در ایران ساخته‌اند. اصلا ورود به دنیای آنها کار هرکسی و حتی خودشان هم نیست؛ چه رسد به اینکه آدمی با فرهنگ دیگری بخواهد به دنیای آنها نزدیک شود. نه تنها عکاس را در خلوتشان که در هیچ جای دیگر راه نمی‌دهند. به ویژه عکاسی که بدانند قرار است از آدم‌های زیادی هم عکس بگیرد. یعنی بدانند که قرار است رقبای تصویری دیگری هم در کتابی یا نمایشگاهی داشته باشند.

او ادامه داد: از همین رو کار او، کارِ پیچیده و ارزنده‌ای بوده که ۳۰ سال به طول انجامیده است. در این ۳۰ سال عکاسی که در فیلم دیدیم، چه بسیار رفتگان و چه اندک ماندگانی حضور دارند. فکر کنید زبانم لال مهرداد نبود، خب این مجموعه به وجود نمی‌آمد. در پایان امیدوارم که مهرداد فیلم را کوتاه و به این صورت آن را قابل رویت برای مخاطبان بسیاری کند. حرف‌هایی که بزرگان در این فیلم مطرح کردند، می‌تواند برای بسیاری از مخاطبان جذاب باشد. برخی قسمت‌ها حضور مهرداد لازم است اما می‌توان بخشی از حضورش را به نفع فیلم حذف کرد.

مهرداد متین‌دفتری نیز در ادامه این برنامه گفت: از ریاست خانه هنرمندان و عوامل آن که امکان نمایش این فیلم را فراهم کرده‌اند، تشکر می‌کنم. آقای صمدیان می‌خواهد بگوید که زیاد پیر نیست ولی من ورودی سال ۶۷ دانشگاه هنرهای زیبا تهران هستم و تزم را با ایشان گرفتم. عکس‌های زیادی هم از ایشان دارم. (می‌خندد) در مورد فیلم باید بگویم که در ابتدا قرار نبود این فیلم به نمایش در بیاید. در واقع من یادگاری‌هایی از پشت‌صحنه‌های عکاسی خودم می‌گرفتم. اما از زمانی که توانستم دوربین دیجیتال تهیه کنم، نسبتا به سادگی می‌توانستم از (پشت صحنه کار) فیلم هم بگیرم.

او افزود: در ادامه که این فیلم‌ها زیاد شد، دیدم که صحبت‌هایی از سوی آقای شجریان و… در فیلم وجود دارد که اکثرا بداهه انجام شده است. در واقع حیف بود که این صحبت‌ها در کمد بماند و فراموش شود. بنابراین تصمیم گرفتم فیلمی چند دقیقه‌ای بسازم و آن را به همراه دی وی دی در کتاب بیرون بدهم البته هنوز کتاب بیرون نیامده است. در نهایت باید بگویم، این فیلم حرفه‌ای نیست بلکه بیشتر دلی انجام شده است.

این عکاس در بخش دیگری از صحبت‌هایش بیان کرد: متاسفم برای این جریان فرهنگی که در کشور ما وجود دارد. اینجا شخصیت‌هایی بودند که وقتی روز اول (برای عکاسی با آنها) تماس می‌گرفتم، فکر می‌کردند مهمانی است و از من می‌پرسیدند چه کسی هست و چه کسی نیست؟ در واقع اصلا کاری به عکاسی و حرفه من نداشتند. برخی هم فکر می‌کردند، عکاس خبری آمده که در ۵ دقیقه عکس می‌گیرد و می‌رود.

متین‌دفتری در پایان گفت: بعد که با آنها صحبت می‌کردم، اتفاقات دیگری رخ می‌داد. یکی از خوشایندترین اتفاقات برای زمانی است که از آقای داریوش شایگان عکاسی کردم و ایشان فهمید. هفته بعد با من تماس گرفت و گفت کتابی از من در پاریس چاپ می‌شود که برای آن، یک عکس می‌خواهم. این یک نمونه از شعور بالای ایشان بود. بعد پیش ایشان رفتم و باتوجه به موضوع کتاب از ایشان عکس گرفتم. ۱۶۰ سال است که عکاسی به ایران آمده ولی اکثریت مردم ما با عکس بیگانه هستند و آن را به مثابه عکس تولد نگاه می‌کنند. متاسفانه درگیر مسائلی هستیم که اصلا خوب نیست.

رسانه سینمای خانگی- «شمع هشتم» کی به نمایش می‌رسد؟

فیلم کوتاه «شمع هشتم» به کارگردانی علی جعفری و تهیه‌کنندگی امید امیدپور روی میز تدوین قرار گرفت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلم کوتاه «شمع هشتم»، روایت مادری است که منتظر آمدن پسرش است تا قولی را که به همسرش داده به سرانجام برساند.

این فیلم چهارمین اثر علی جعفری به عنوان کارگردان است. علی جعفری پیشتر نمایش های «عیش و نیستی»، «زمستان ۶۶»، «تصویر دختری در آینه»، «روی پوست شهر» و «تهران بزرگ» را کارگردانی کرده است. وی همچنین کارگردانی فیلم های کوتاه، «در گوشه کنار شهر»، «شب بخیر» و «اِلنا» را در کارنامه کاری خود دارد.

تهیه کننده این فیلم،‌ پیش از ساخت این فیلم کوتاه، به عنوان دستیار تهیه‌کننده در فیلم‌هایی چون «خورشید» ساخته مجید مجیدی، «ملاقات خصوصی» ساخته امید شمس و «مرد بازنده» ساخته محمدحسین مهدویان در فضای حرفه‌ای سینما، مشغول به فعالیت بوده است.

تدوین این فیلم پس از طی مراحل فیلمبرداری توسط نیما حسن‌دوست در حال انجام است و به زودی آماده نمایش می‌شود.

عوامل تولید این اثر عبارتند از تهیه کننده: امید امیدپور، کارگردان: علی جعفری، بازیگران: مهری آل‌آقا، سعید شایق، عبدالرضا آژ، حسن عسکری، الهام شکری، محمد موسوی، مدیر تولید: اکبر محمدی، فیلمبردار: صادق داوری، دستیار یک و برنامه‌ریز: نوید همایونی، طراح لباس: لادن انصاری، طراح صحنه: شاهده خدادی، صدابردار: اکبر یعقوبی، گریم: محمود ملکی، دستیار برنامه ریز: آزاده آقامیری، دستیار فیلمبردار: حامد قطبی، دستیار یک صحنه: دلاور خسرونیا، مدیر صحنه: علی آذرشین، دستیار لباس: الهام شکری، دستیار گریم: بیتا خیری، مدیر تبلیغات و روابط عمومی: صدرا صباحی، پخش بین‌الملل: موسسه فرهنگی هنری داستان ما.

رسانه سینمای خانگی- اخم به کمدین‌ها می‌آد

برخی بازیگران نقش‌های کمدی برای اثبات توانایی‌شان در بازیگری و محک زدن خودشان، نقش‌های جدی را هم در کارنامه‎‌شان ثبت می کنند.

به گزارش سینمای خانگی از مهر، بازی در نقش‌های کمدی از نقش جدی سخت‌تر است؛ خنداندن تماشاگر کار سختی است و بازیگر کمدی برای خنده گرفتن از مخاطب علاوه بر استعداد ذاتی به ملاحت و شیرینی نیز نیاز دارد. اما با وجود تلاش‌هایی که کمدین‌ها برای نقش‌شان می‌کنند و با این که ممکن است محبوب مردم باشند، ولی برای به دست آوردن نظر منتقدان و داوران جشنواره‌های مختلف باید تلاش بیشتری کنند.

بازیگرانی که در نقش‌های کمدی شناخته می‌شوند، تلاش می‌کنند با بازی در نقش‌های جدی توانایی‌هایشان را به رخ بقیه بکشند و ثابت کنند بازیگر توانایی هستند و کارگردان‌ها و تهیه کنندگان می‌توانند برای نقش‌های متفاوتی به آنها اعتماد کنند. این روند در همه جای دنیا رواج دارد و بازیگرانی مثل جیم کری با بازی در فیلم‌های «نمایش ترومن» یا «درخشش ابدی یک ذهن بی‌آلایش»، بیل موری با بازی در «گمشده در ترجمه»، رابین ویلیامز با بازی در «ویل هانتینگ خوب»، استیو کارل با بازی در فیلم‌هایی چون «فاکس کچر» یا سریال «برنامه صبحگاهی» و … تلاش کردند توانایی‌شان را در نقش‌های جدی به رخ بکشند. در ایران هم رضا عطاران، مهران مدیری، سام درخشانی، هوتن شکیبا، پژمان جمشیدی، اکبر عبدی، محسن تنابنده، احمد مهران فر، مهران احمدی و خیلی‌های دیگر که به عنوان یک کمدین شناخته می‌شوند، اما با بازی در نقش‌های جدی مخاطب را شگفت‌زده کردند.

به بهانه اکران فیلم سینمایی «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و بازی نادر سلیمانی که سیمرغ بلورین بازیگر مکمل مرد جشنواره فیلم فجر را گرفت، سراغ برخی از کمدین‌هایی رفته‌ایم که در نقش‌های جدی دیده شدند.

علیرضا خمسه / بیست

علیرضا خمسه یکی از چهره‌های سینمای کمدی ایران در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ است. بازیگری که تا همین اواخر هم با نقش «بابا پنجعلی» در سریال «پایتخت» نشان داد توانمندی خنداندن مخاطبان را دارد.

خمسه البته نقش جدی هم بازی کرده و جزو بازیگرانی است که تلاش کرده خود را در یک ژانر تکرار نکند اما یکی از شاخص‌ترین نقش‌های جدی او حضورش در فیلم «بیست» به کارگردانی عبدالرضا کاهانی بود که مورد توجه و تحسین هم قرار گرفت.

این بازیگر پس از سال‌ها بازی در فیلم‌های کمدی، با فیلم «بیست» به چشم داوران جشنواره فیلم فجر آمد و توانست تنها سیمرغ بلورین کارنامه‌اش را شکار کند. سیمرغی که تأثیر زیادی بر مسیر حرفه‌ای او نگذاشت و او همچنان سراغ نقش‌های کمدی هم می‌رود.

جواد عزتی / ماجرای نیمروز

جواد عزتی از بازیگرانی است خوش ذوق که همین امر تأثیر بسیاری بر موفقیت او در نقش‌های کمدی داشته است. او که با نقشی فرعی در سریال «من یک مستأجرم» وارد دنیای بازیگری شد، کم‌کم استعدادش به چشم کارگردان‌ها آمد و به یکی از ستاره‌های فیلم‌ها و سریال‌های کمدی تبدیل شد.

اولین ورود جواد عزتی به سینما با نقش‌های جدی در فیلم‌هایی مثل «طلاومس» و «آفریقا» بود. نقش‌های جدی و کمدی را با هم پیش برد، اما در «ماجرای نیمروز» با بازی در نقش «صادق» کار مهمی کرد. در ادامه «تنگه ابوقریب»، «لاتاری»، «شنای پروانه» و «آتابای» حضور او را در نقش‌های جدی تثبیت کرد.

عزتی که آخرین حضورش در نقش‌های جدی در فصل دوم سریال «زخم کاری» بود، چندسال است از سینمای کمدی فاصله گرفته و قرار است به عنوان کارگردان، فیلم اجتماعی «تمساح خونی» را به جشنواره فیلم فجر برساند.

رضا عطاران / دهلیز

عطاران، یکی از گروه بازیگران «ساعت خوش» که خیلی زود از سایه مهران مدیری بیرون آمد و به بازیگر و کارگردانی قابل توجه در کمدی‌های تلویزیونی تبدیل شد.

او در میانه دهه ۸۰ با ۲ فیلم «هفت و پنج دقیقه» و «صندلی خالی» در نقش‌های جدی هم دیده شد. تا فیلم «دهلیز» که نقش مردی در آستانه اعدام به او واگذار شد. در مسیر این آزمون و خطا می‌توان «روشن» را یکی از تلخ‌ترین نقش‌های عطاران توصیف کرد.

عطاران که ۲ فیلم «روشن» و «شیشلیک» را در انتظار اکران عمومی دارد، این روزها با فیلم «ویلای ساحلی» روی پرده است.

مهران غفوریان / قورباغه

در دهه ۷۰ و همراه با دیگر بازیگران تیم «ساعت خوش» با بازی در فیلم «کلید ازدواج» وارد عرصه بازیگری سینما شد. مهران غفوریان در کنار بازی در نقش‌های کمدی، با کارگردانی «زیر آسمان شهر» خودش را در تلویزیون نشان داد.

غفوریان در طول سال‌های فعالیتش در نقش‌های کمدی و بامزه تثبیت شده بود و تصور او در نقش جدی بعید به نظر می‌آمد. اما مواجهه مخاطب با او در نقش جدی سریال «قورباغه» تصورها را درباره او تغییر داد. غفوریان پیش از این در فیلم «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» هم در یک نقش جدی بازی کرده بود.

غفوریان آن‌قدر در نقش جدی‌اش در «قورباغه» موفق بود که حتی برخی پیشنهاد ساخت اسپین‌آفی از آن سریال با محوریت این کاراکتر را مطرح کردند.

غفوریان این اواخر بازی در نقش شفاعت در سریال «زخم کاری ۲» را هم پشت‌سر گذاشت.

پژمان جمشیدی / علف‌زار

پژمان جمشیدی با سریال کمدی «پژمان» وارد بازیگری شد و کم‌کم در کنار سام درخشانی به‌عنوان یک زوج کمدی جایگاهش را تثبیت کرد. او این روزها به یکی از ستاره‌های تضمین‌کننده فروش سینمای کمدی تبدیل شده است.

یک نقش فرعی در فیلم «سوءتفاهم»، او را برای اولین بار نامزد دریافت سیمرغ کرد. «هزارتو» و «خط فرضی» تجربه‌های او را تکمیل کرد و در ادامه «علف‌زار» بود که زمینه قدرت‌نمایی جمشیدی در یک فیلم غیرکمدی را فراهم کرد.

«بی‌مادر» آخرین فیلم اکران‌شده از جمشیدی با یک نقش جدی محسوب می‌شود و «یادگار جنوب» را هم در انتظار اکران عمومی دارد، اما حضور در کمدی‌هایی مانند «تگزاس ۳» و «صبحانه با زرافه‌ها» نشان می‌دهد که عطاران بازی در نقش‌های کمدی را رها نکرده است.

مجید صالحی / شماره ۱۰

در سال‌های ابتدایی ورود به بازیگری با «مجید دلبندم» در مجموعه «سیب‌خنده» حسابی مشهور شد و تا سال‌ها بازیگر مجموعه‌های طنز تلویزیونی بود. در کنار بازیگری، کارگردانی را هم تجربه کرد و در فیلم‌های سینمایی طنز، یکی از چهره‌های فیلم‌های کمدی به شمار می‌رفت.

هر چند صالحی لابه‌لای کارهای طنز خود در فیلم‌های نیمه‌جدی هم بازی کرده است، اما مهم‌ترین نقش‌های جدی او را می‌توان در فیلم «استراحت مطلق» و سریال «مدینه» دید که هر ۲ در یک سال تولید شدند. او بعدها در سریال «سیاوش» در شبکه خانگی و فیلم «صحنه‌زنی» هم نقش‌هایی جدی بازی کرد و این مسیر را در فیلم «شماره ۱۰» ادامه کرد و برای همین فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگری را به دست آورد.

سعید آقاخانی / خداحافظی طولانی

سعید آقاخانی هم از فیلمنامه‌نویسان و بازیگران «ساعت خوش» در تلویزیون است که ورود به سینما را با «کلید ازدواج» تجربه کرد. آقاخانی که با آیتم «سعید و خان‌دایی» به شهرت رسید، بعدها در کنار بازیگری به عنوان کارگردان چند سریال کمدی ساخت و این اواخر «نون.خ» را در تلویزیون و «راز بقا» را در شبکه خانگی کارگردانی کرد.

آقاخانی برای ورود به عرصه کارگردانی سینما سراغ داستان تلخ «لامپ ۱۰۰» رفت. اما «خداحافظی طولانی» تصویر متفاوتی از آقاخانی پیش روی مخاطب گذاشت. «کامیون»، «قسم» و «خون شد» هم با نقش‌های جدی در کارنامه این بازیگر ثبت شده است.

آقاخانی در همین سال‌ها «رحمان ۱۴۰۰» و «راز بقا» را هم در فضای طنز بازی کرد.

نادر سلیمانی / ضد

سلیمانی که با عنوان «خان‌دایی» در «ساعت خوش» معروف شد، تا سال‌ها در قاب تلویزیون در مجموعه‌های طنز و سرگرمی حضور داشت و این اواخر در مجموعه کودکان «کلبه عموپورنگ» هم بازی کرد.

سلیمانی در فیلم «سنتوری» زنده یاد داریوش مهرجویی در نقشی جدی ظاهر شد، اما اولین نقش غیرکمدی نادر سلیمانی در سینما که به‌صورت ویژه مورد توجه قرار گرفت، حضورش در «لاتاری» به‌عنوان یک رابط امنیتی بود که البته از طنز بی بهره نبود.

او در ادامه همین مسیر بازی نقش یکی از چهره‌های وابسته به گروهک رجوی را در فیلم «ضد» پذیرفت و سیمرغ بلورین جشنواره را از داوران فجر دریافت کرد.

اکران عمومی فیلم «ضد» تصویر متفاوتی از او پیش روی مخاطبان قرار داده است. حالا باید دید او در ادامه مسیر فعالیت حرفه‌ای‌اش در سینما به کدام سمت گرایش بیشتری نشان خواهد داد.

رسانه سینمای خانگی- بورس در سینما

دبیر نخستین رویداد فیلمنامه نویسی «ثور» با اشاره به شیوه برگزاری کارگاه‎های آموزشی این رویداد برای منتخبان مرحله اول از لزوم آموزش ابزارهای بازار سرمایه برای پرداختن در آثار سینمایی گفت.

به گزارش سینمای خانگی، امین آذریان دبیر نخستین رویداد فیلمنامه نویسی «ثور» درباره کارگاه‌های آموزش فیلمنامه نویسی این رویداد که با محوریت بورس برگزار می‌شود به مهر گفت: داوری مرحله اول این رویداد توسط داواران انجام شد و از میان فیلمنامه‌های ارسال شده، ۱۰ فیلمنامه برتر انتخاب شدند که برای این ۱۰ نفر یک کارگاه با رویکرد آشنایی بیشتر با بازار سرمایه و مباحث بورس، توسط بنده و کارگاهی مبتنی بر مباحث فیلمنامه نویسی توسط ایوب آقاخانی در حال برگزار است. در این کارگاه سعی کردیم با منتخبان ۱۰ فیلمنامه جلسه‌ای داشته باشیم تا با آنها از زوایای بازار سرمایه و نگارش فیلمنامه نویسی بیشتر تبادل نظر کنیم تا نزدیکی بیشتر فیلمنامه‌ها با مضمون اصلی این رویداد که فیلمنامه نویسی با مضمون بورس است، رقم بخورد. حدود ۱۰۰ فیلمنامه به دست ما رسید که از بین آن‌ها ۱۰ اثر آن برای برگزاری کارگاه توسط هیأت داوران برگزیده شد.

وی درباره پیوند موضوع بورس با فیلمنامه و آثاری که تا امروز با محوریت بازار سرمایه در جهان تولید شده اند، بیان کرد: هنر می‌تواند حلقه اتصال و راهنمای درستی برای اتصال بازار سرمایه (بورس) و عموم مردم شود. در دنیا بیش از ۶۵ فیلم با موضوع مالی و بورس ساخته شده است که امتیاز بیشتر این فیلم‌ها در IMDb بین ۶ تا ۸ است. ابزارهای بورس هم می‌توانند به صنعت سینما، موسیقی و تئاتر برای تأمین مالی ساخت آثار کمک کنند. ما به دنبال این هستیم که این ۲ حوزه به کمک هم بیایند و از روش‌های سنتی به روش‌های جدید روی بیاورند و بتوانیم از مدل‌هایی که سالیان سال است که در دنیا انجام می‌شود و جواب خود را پس داده است، بهره مند شویم. در سینمای دنیا شاهد هستیم در فیلم‌ها برای بیان و طرح مسائل پیچیده و معرفی ابزارهای پیچیده مالی از فیلم و سریال استفاده می‌کنند (مانند فیلم the big short) و حتی از افراد سرشناس در حوزه مالی مانند ریچارد تیلر کسی که دریافت کننده نوبل اقتصادی است در فیلم به عنوان بازیگر نیز استفاده می‌شود.

آذریان درباره اینکه سرنوشت فیلمنامه‌های برگزیده چه خواهد شد، توضیح داد: فیلمنامه برگزیده با یک کارگردان حرفه‌ای به مرحله تولید می‌رسد. سعی بر آن است که در داخل کشور و بخش بین الملل شرایطی را به وجود بیاوریم که این اثر دیده شود. به دومین و سومین فیلمنامه برگزیده جایزه نقدی داده می‌شود و ۱۰ فیلمنامه برتر با موضوع بورس نیز در یک کتاب چاپ می‌شوند.

وی درباره انتخاب مدیوم فیلم کوتاه برای پرداختن به مساله بورس گفت: فکر می‌کنم کار را باید کوچک انجام داد اما با کیفیت بالا، نه این که کار بزرگ را با کیفیت پایین انجام داد. به دلیل عدم شناخت فیلمنامه نویس‌ها و نمایشنامه نویس‌ها به مباحث مالی و کمبود اطلاعات در این حوزه، فیلمنامه نویس حرفه‌ای هم تا با این فضا زندگی نکند، نمی‌تواند اثر قابل قبولی را پدید آورد. برگزاری چنین کارگاه‌هایی بستر مناسبی است تا فیلمنامه نویسان با این مبحث آشنا شوند تا در سال‌های بعد با توجه به شناختی که به دست آورده‌اند فیلمنامه‌های پخته‌تر در غالب یک اثر بلند، به مرحله ساخت برسانند.

این کارشناس بازار سرمایه یادآور شد: این کارگاه برای این ۱۰ فیلمنامه نویس جوان بود که همانطور که گفتم طی فراخوان برگزیده شدند. درست است که در فیلمنامه‌های ارائه شده مبحث بورس بیان شده بود ولی در بخش‌هایی به دلیل نبود شناخت تخصصی، نیاز به اصلاحاتی وجود داشت. ما سعی کردیم یک نقطه مشترک پیدا کنیم و هم‌صدا شویم. ما ۲ مبحث را بررسی کردیم؛ مباحث بازار سرمایه که بچه‌ها لطف کردند و از نظرات من از منظر کارشناس حوزه بورس استفاده کردند و مبحث دیگر بخش فیلمنامه نویسی بود که تدریس آن را ایوب آقاخانی بر عهده داشت. امیدواریم در نهایت فضای مالی در این آثار بتواند به شکل درستی برای مردم بیان شود.

رسانه سینمای خانگی- طهماسب؛ دوبلوری که دوبله ایران به او مدیون است

مجموعه عملکردی که «ناصر طهماسب» در دو حوزه ابداعات فردی و تربیت شاگردان طی ۶ دهه فعالیت حرفه‌ای خود انجام داد سبب شد تا صنعت دوبله ایران، خیلی زود، دوره گذار از سنتی به مرحله‌ای مطابق با استانداردهای جهانی را طی کند. این عملکرد سبب شد تا دوبله در ایران، هم‌پای دیگر هنرهایی چون سینما، موسیقی، نقاشی و . . . رشد چشم‌گیری را شاهد باشد.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جایگاه ناصر طهماسب در صنعت دوبله کشور از آن جهت، دست‌نیافتنی و برجسته است که وی، سهم بزرگی در تسریع دوران گذار دوبله سنتی به استانداردهای بین‌المللی این حوزه داشت. طهماسب در دوره‌ای ظهور کرد که شناخت عمیقی از هنر دوبله وجود نداشت. همه چیز به شکلی سنتی جلو می‌رفت و تصور غالب از دوبله، صرفا، صحبت کردن به جای یک شخصیت بود.

با آمدن طهماسب، غائله از دو منظر تغییر یافت: نخست آن‌که، طهماسب صدایی زیبا داشت که سبب شد تا از آن پس، تنها کسانی که صداهایی زیبا، انتزاعی و متفاوت از دیگران داشتند، به کار دوبله مشغول شوند و دوم، ابداعاتی بود که طهماسب در هنر دوبله ایران باب کرد که خیلی زود به ساحت کلی این هنر اشاعه داده شد.

جنس ابتکارهای طهماسب، به‌نوعی در فرامتن دوبله، به کامل شدن آن شخصیت در فیلم کمک می‌کرد. طهماسب قبل از شروع دوبله، یک‌بار فیلم را کامل می‌دید و در جریان اتمسفر روایی داستان و نقش آن شخصیتی که می‌خواست به جای وی حرف برند، در کلیت داستان قرار می‌گرفت. سپس بر مبنای چنین روحیاتی، تلاش می‌کرد تا با تیپ‌سازی، هویتی فرامتن به آن شخصیت داده و آن را برای مخاطب، ملموس‌تر کند.

با آمدن طهماسب، غائله از دو منظر تغییر یافت: نخست آن‌که، طهماسب صدایی زیبا داشت که سبب شد تا از آن پس، تنها کسانی که صداهایی زیبا داشتند، به کار دوبله مشغول شوند و دوم، ابداعاتی بود که طهماسب در هنر دوبله ایران باب کرد که خیلی زود به ساحت کلی این هنر اشاعه داده شد

این قبیل ابتکارهای فردی سبب شد تا دوبله مقدماتی که در ایران انجام می‌شد، خیلی زود به شکل حرفه‌ای و تخصصی خود نزدیک‌تر شود. با اشاعه این مدل ابتکارها در میان دیگر دوبلورها، صنعت دوبله در ایران، خیلی زود دوران گذار خود را طی کرد و به فرآیندی حرفه‌ای رسید.

یکی دیگر از مظاهر تخصصی دوبله در کشور، افزایش دوستداران این صنعت و تحت اآموزش قرار گرفتن آنها توسط اساتیدی چون طهماسب بود. به‌یک‌باره بر جمعیت فعالان دوبله در کشور افزوده شد و این اتفاق سبب شد تا سلیقه‌ها و صداهای متفاوت‌تری به این صنعت ورود کرده و تنوع خوبی در این عرصه دیده شود.

مجموعه این عوامل درنتیجه خلاقیت‌هایی بود که طهماسب در صدر نسلی که طلایی‌ترین نسل دوبله بودند، رقم خورد. اتفاقی که البته پس از انقلاب نیز تداوم یافت و موجب شد تا دوبله در ایران، طی دوره‌ای کوتاه، مسیر حرفه‌ای و مطابق با استانداردهای رایج جهانی را طی کرده و هم‌پای رشد هنرهایی چون سینما، موسیقی، نقاشی و . . . رشد کرده و دستاوردهای خوبی را برای این شاخه از هنر ایران به همراه بیاورد.

با این عملکرد، طهماسب موفق شد تا در سال‌های ابتدایی فعالیت حرفه‌ای خود، جریان دوبله در ایران را از آن شکل سنتی خارج کرده و به آن، هویتی عمیق ببخشد که هم‌پای صنعت دوبله در کشورهای دارای صنعت سینما رشد کرده و این مهم ، بسیار زودتر از روند تولیدات سینمایی داخلی و ارائه آن به بازارهای جهانی صورت گرفت.

طهماسب در شرایطی جهان فانی را بدرود گفت که عملکرد درخشانی طی ۶ دهه فعالیت حرفه‌ای از خود به جای گذاشته است. از مجموعه کارهای ایشان که همواره کلاس درس خوبی برای مشتاقان به این رشته است، بگیرید تا تربیت شاگردانی که در هر برهه تاریخی، توانستند به اساتید این حوزه تبدیل شوند. رویکردی که تا آخرین سال‌های حیات طهماسب نیز ادامه داشت و این خود می‌تواند بهترین دستاورد برای هنرمندی باشد که اگر بهترین دوبلور تاریخ کشور نباشد، قطعا یکی از معدود دوبلورهای ماندگار، مولف و صاحب‌سبک در تاریخ این شاخه محسوب می‌شود.

رسانه سینمای خانگی- مرگ‌های تلخ سینما در سال میلادی

سال ۲۰۲۳ نیز با درگذشت چهره‌های تاثیرگذاری در عرصه سینما و تلویزیون همراه بود، از ویلیام فردکین کارگردان نامدار آمریکایی و ستاره‌های بزرگی چون لولوبریجیدا و راکل ولش تا مرگ زودهنگام متیو پری بازیگر سریال محبوب «فرندز».

به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، با رسیدن به روزهای پایانی سال جاری میلادی، مروری داریم بر چهره‌های مهم صنعت سرگرمی در عرصه سینما و تلویزیون که برای همیشه با جعبه جادویی و پرده نقره‌ای وداع کردند.

مایکل گمبون

«سر مایکل گمبون» بازیگر ایرلندی سری فیلم‌های «هری پاتر» بود که در سن ۸۲ سالگی درگذشت. او بیشتر برای بازی در نقش پروفسور آلبوس دامبلدور در شش فیلم از هشت فیلم هری پاتر شناخته شد.
این ستاره متولد دوبلین در طول شش دهه فعالیت خود در تلویزیون، فیلم، تئاتر و رادیو کار کرد و برنده چهار بفتا شد.

زمانی که او به یکی از اعضای اصلی کمپانی بازیگری تئاتر ملی لورنس اولیویه در لندن تبدیل شد،  فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد و در ادامه سه جایزه اولیویه را برای بازی در تولیدات تئاتر ملی دریافت کرد.

 مایکل گمبون پس از مرگ «ریچارد هریس» در سال ۲۰۰۳، نقش دامبلدور – مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز – را در سری فیلم‌های موفق  «هری پاتر» بر اساس رمان های نوشته  «جی کی رولینگ» ایفا کرد.

ران سیفس جونز

ران سیفس جونز بازیگر برنده جایزه امی که بیشتر برای بازی در نقش ویلیام هیل در سریال «This Is Us» (این ما هستیم) شهرت داشت به دلیل مشکل ریوی طولانی‌مدت در سن ۶۶ سال درگذشت.

«جونز» بیشتر برای بازی در سریال«This Is Us» در نقش ویلیام هیل، پدر بیولوژیکی رندال پیرسون (استرلینگ کی. براون) شناخته شد، که برای آن دو جایزه اِمی مهمان در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ برنده شد. در همان سال، دخترش «جازمن» نیز اولین جایزه امی خود را به دست آورد تا برای نخستین بار یک پدر و دختر در یک سال برنده جایزه اِمی نام بگیرند.

او سابقه بازی در سریال «نظم و قانون: جنایات سازمان یافته» و سریال‌های «آقای ربات» (۲۰۱۵-۲۰۱۶)، «گِت داون» (۲۰۱۶-۲۰۱۷)، «لوک کیج» (۲۰۱۶-۲۰۱۸)، «به دنبال آلاسکا» (۲۰۱۹) و «حقیقت گفته می‌شود» (۲۰۱۹-۲۰۲۳) را نیز در کارنامه داشت.

همچنین «نیمه نلسون» (۲۰۰۶)، «در سراسر جهان» (۲۰۰۷)، «چانه شیشه‌ای» (۲۰۱۴)، «تقویم تعطیلات» (۲۰۱۸)، «روزهای سگی» (۲۰۱۸) و «نام من دولمایت» (۲۰۱۹) از جمله آثار سینمایی هستند که «ران سیفس جونز» در آن نقش‌آفرینی داشته است.

ویلیام فردکین

ویلیام فریدکین کارگردان برنده اسکار که با ساخت فیلم‌های موفقی چون «ارتباط فرانسوی» و «جن‌گیر» به شهرتی جهانی رسید یکی از مهم‌ترین چهره‌هایی بود که در سال ۲۰۲۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.

«ویلیام فریدکین» سال ۱۹۷۱ فیلم «ارتباط فرانسوی» را در ژانر جنایی-پلیسی، بر اساس یک داستان واقعی کارگردانی کرد. این فیلم که شامل یکی از هیجان‌انگیزترین صحنه‌های تعقیب و گریز تاریخ سینماست، توانست برنده جوایز اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه و تدوین شود و نام «فریدکین» ۳۲ ساله را به عنوان فیلمسازی جوان و آینده‌دار مطرح کرد.

این کارگردان پس از آن «جن‌گیر»‌ را بر اساس رمان پرفروش نوشته «ویلیام پیتر بلَتی» درباره دختری ۱۲ ساله که توسط شیطان تسخیر شده ساخت که این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد. پس از موفقیت فیلم «جن‌گیر» او تا اوایل قرن بیست‌ویکم به کارگردانی فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی ادامه داد اما دیگر نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند.

آخرین فیلم بلند ساخته «ویلیام فریدکین» مستندی با نام «شیطان و پدر آمورث» بود که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. این فیلم به مقایسه لحظات فیلم معروف «جن‌گیر» با جن‌گیری واقعی می‌پردازد.

از دیگر آثار او می‌توان به «برای زندگی و مرگ در لس‌آنجلس»، «جادوگر»، «گشت‌زنی»،‌ نسخه تلویزیونی «۱۲ مرد خشمگین» و «جوئی قاتل» اشاره کرد. جایزه شیر افتخاری جشنواره ونیز، جایزه فیپرشی جشنواره فیلم کن برای فیلم «باگ» و همچنین یوزپلنگ طلایی جشنواره «لوکارنو» به پاس یک عمر دستاورد سینمایی از جمله دیگر افتخارات این کارگردان کهنه‌کار محسوب می‌شود.

آنگوس کلود

آنگوس کلود هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در سریال «سرخوشی» شناخته می‌شود، در سن ۲۵ سالگی از دنیا رفت. او بیشتر برای بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در سریال «سرخوشی» از شبکه HBO شناخته می‌شد.

این بازیگر با بازی در نقش شخصیتی به نام «فِز» در سریال نوجوانانه و برنده ِامی «سرخوشی»(Euphoria) به شهرت رسید. «کلود»‌ در دو فصل نخست این سریال یکی از شخصیت‌های اصلی بود. او همچنین بازی در فیلم‌های «شمال هالیوود»(۲۰۲۱) و «خط»(۲۰۲۳) را در کارنامه دارد.

آلن آرکین

«آلن آرکین»، ‌بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار که کارنامه‌ای از نقش‌های کمدی و درام داشت در سن ۸۹ سالگی درگذشت. او متولد سال ۱۹۳۴ در محله بروکلین نیویورک بود و وقتی ۱۱ سال داشت، خانواده‌اش به شهر لس‌آنجلس نقل مکان کرد.

 آرکین در طول فعالیت حرفه‌ای خود چهار بار نامزد دریافت اسکار شد و این جایزه را در سال ۲۰۰۷ برای بازی در نقش پدربزرگی که با اعتیاد دست‌به‌گریبان بود، در فیلم کمدی «خانم سان‌شاین کوچک» به دست آورد.

او همچنین جایزه تونی، معتبرترین جایزه عرصه تئاتر آمریکا را هم یک بار کسب کرده بود.

یکی از نخستین نقش‌های اصلی که بازی کرد، در سال ۱۹۶۶ در فیلم کمدی «روس‌ها می‌آیند، روس‌ها می‌آیند» بود که اولین نامزدی اسکار را برایش رقم زد و در سال ۱۹۶۷ با بازی در نفش یک قاتل دچار روان‌پریشی در فیلم «تا تاریکی هوا صبر کن» در مقابل آدری هپبورن یکی از نقاط عطف کارنامه‌اش را رقم زد.

 آلن آرکین حتی بعد از ۸۰ سالگی هم در سینما و تلویزیون فعال بود و برای بازی در سریال «شیوه کامینسکی» در مقابل «مایکل داگلاس» نامزد دریافت جایزه امی شد.

او با بازی در فیلم «آرگو» برای چهارمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. از دیگر فیلم‌های کارنامه هنری آرکین می‌توان به «راه‌حل هفت درصدی»، «گلن‌گری گلن راس»، «ادوارد دست‌قیچی» و «باهوش باش» اشاره کرد.

آندره بروگر

آندره بروگر بازیگر برنده دو جایزه امی که در مجموعه‌های تلویزیونی همچون «بروکلین نه-نه» و «قتل: زندگی در خیابان»‌ حضور داشت، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. او بیش‌تر برای بازی در نقش «کاپیتان ریموند هالت»‌ در سریال «بروکلین نه – نه»‌ شناخته می‌شود که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۱ روی آنتن رفت.

او در سال ۱۹۹۸ برای ایفای نقش کارآگاهی به نام «فرانک پمبلتون»‌ در سریال «قتل: زندگی در خیابان»‌ برنده جایزه «امی» بهترین بازیگر مرد نقش اول شد و همچنین یک جایزه امی دیگر را در سال ۲۰۰۶ برای بازی در نقش یک مجرم حرفه‌ای در «سارق» کسب کرد.

او نخستین‌بار در فیلم «شکوه»‌ و در نقش یک سرباز در سینما ظاهر شد. این هنرپیشه همچنین در مجموعه تلویزیونی «هک» که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ پخش شد در نقش یک کارآگاه مقابل دوربین رفت. او برای بازی در مجموعه سریال درام «مردان یک سن مشخص»‌ دو بار به عنوان نامزد در شاخه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل جوایز «امی» معرفی شد.

بروگر در کنار مجموعه‌های تلویزیونی در فیلم‌های سینمایی همچون «شهر فرشتگان»، «فراوانی»، «پوزئیدون»،‌«آواز دونفره»، «مه»‌ و «ترس کهن» نقش آفرینی کرده است.

رایان اونیل

رایان اونیل بازیگر آمریکایی که ببشتر برای نقش آفرینی نامزد اسکار در فیلم «داستان عشق» شناخته می‌شد، در ۸۲ سالگی درگذشت. اونیل متولد ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ در لس آنجلس از پدری نویسنده و فیلمنامه نویس به نام چارلز اونیل و مادری بازیگر به نام پاتریشیا کالاگان بود. او که در ابتدا یک بوکسور بود همراه با خانواده‌اش در کشورهای مختلفی چون بریتانیا، آلمان و مکزیک زندگی می کرد.

پس از کار به عنوان بدلکار، «اونیل» در نقش رادنی هرینگتون در سریال «پیتون پلیس» دهه ۱۹۶۰ شبکه ای بی سی بازی کرد و این آغاز حرفه او به عنوان بازیگر بود. پس از آن او در نقش یک دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد در فیلم «داستان عشق» در سال ۱۹۷۰ بازی کرد که یک نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.

او همچنین در نقش‌های مهم دیگری در فیلم کمدی درام «چه خبر دکتر؟» ساخته «پیتر بوگدانوویچ» در سال ۱۹۷۲ در کنار «باربارا استرایسند» و فیلم «ماه کاغذی» در سال ۱۹۷۳ و درام تاریخی «استنلی کوبریک» در سال ۱۹۷۵ با عنوان «بری لیندون» ظاهر شد. اونیل در فیلم «ماه کاغذی» در کنار دخترش «تیتوم اونیل» نیز بازی کرد، فیلمی که یک جایزه اسکار برای دخترش در سن ۱۰ سالگی به ارمغان آورد.

نورمن لیر

نورمن لیر نویسنده، تهیه‌کننده و سازنده سریال‌های کمدی و بسیار محبوب اوایل دهه ۱۹۷۰ مانند «همه در خانواده» و «سنفورد و پسر»، در ۱۰۱ سالگی از دنیا رفت. او که پیش از کار در تلویزیون به عنوان یک نویسنده برتر کمدی تثبیت شده بود، سال ۱۹۶۸ برای فیلمنامه «طلاق به سبک آمریکایی» نامزد اسکار شد و پس از آن یک کمدی بر مبنای یک نمایش محبوب بریتانیایی درباره یک کارگر محافظه‌کار و آشکارا متعصب ساخت که با عنوان «همه در خانواده» به یک موفقیت فوری بدل شد.

چنین شد که «همه در خانواده» و «سنفورد» که درباره یک خانواده سیاه‌پوست لس‌آنجلسی بود، به سریال‌های رتبه اول و دوم کشور بدل شدند. پس از آن ۶ سریال جانبی از «همه در خانواده» ساخته شد و این سریال ۴ جایزه امی در سال‌های ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ و جایزه پیبادی سال ۱۹۷۷ را برای لیر به ارمغان آورد تا برای ارایه کمدی با وجدان اجتماعی از وی تجلیل شود. وی دومین جایزه خود را سال ۲۰۱۶ به خاطر دستاوردهای شغلی دریافت کرد.

برخی از دیگر ساخته‌های لیر شامل «یک روز در یک زمان» سریالی که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ روی آنتن بود و «سکته‌های متفاوت» که از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۶ روی آنتن رفت. 

وی در سینما هم فعال بود و فیلمنامه‌های «بیا شاخ خودت را بزن» (۱۹۶۳)، «شبی که به مینسکی حمله کردند» (۱۹۶۸) و «دزدی که به شام آمد» (۱۹۷۱) از جمله فیلمنامه‌هایی بود که لیر برای پرده سینما نوشت.

متیو پری

جسد بی‌جان متیو پری، بازیگر سریال معروف فرندز (دوستان) در حالی در خانه‌اش پیدا شد که او هنگام مرگ ۵۴ سال داشت. این بازیگر آمریکایی بیشتر برای بازی در نقش «چندلر بینگ» در سریال کمدی دهه ۱۹۹۰ «فرندز» شناخته می‌شد.

پری که در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست به دنبال آمده بود در شهر اوتاوا در کانادا بزرگ شد و در نوجوانی به لس‌آنجلس نقل مکان کرد. او از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ در نقش شخصیتی به نام «چاز راسل» در سریال «بویز» ظاهر شد و در نمایش‌هایی از جمله «گروئینگ پینز» هم بازی کرد. اما او با «فرندز» یک ستاره بین المللی شد؛ سریالی که فراز و نشیب زندگی شش جوان نیویورکی در یافتن عشق، کار و دوست را به تصویر می‌کشید.

این سریال کمدی همچنین با بازیگری «جنیفر انیستون»، «کورتنی کاکس»، «دیوید شوییمر»، «مت لابلانک» و «لیسا کودرو» یکی از موفق‌ترین نمایش‌های تاریخ تلویزیون شد. «متیو پری» در چندین فیلم سینمایی از جمله «فولز راش این» (احمق‌ها بشتابید)، «آلموست هیروز» (تقریبا قهرمان) و «هول ناین یاردز» (همه نه یارد) ظاهر شده بود.

بررسی پزشکی قانونی لس‌آنجلس نشان می‌دهد این بازیگر آمریکایی، به دلیل تاثیر شدید ماده روان‌گردان کتامین فوت کرده است.

ریچارد راوندتری

ریچارد راوندتری، بازیگر مجموعه فیلم‌های «شفت» که از او به عنوان نخستین قهرمان اکشن سیاه پوستیاد می‌شود در ۸۱ سالگی درگذشت. فیلم «شفت» سال ۱۹۷۱ به کارگردانی جردن پارکس با اقتباس از رمانی نوشته ارنست تایدیمن ساخته شد.

او پیش از این تنها در یک فیلم ظاهر شده بود اما با بازی در فیلم «شفت» به یکی از بازیگران مطرح و محبوب تاریخ سینما تبدیل شد. او با بازی در این فیلم تاریخ سینما را تغییر داد و میراث بزرگی برای فیلم های آینده خلق کرد.

این بازیگر در چهار دنباله دیگر فیلم «شفت» در سال‌های ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۳ ، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۹ هم بازی کرد. بر مبنای این فیلم سریالی هم در سال ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ ساخته شد که «راوندتری» بازیگر آن هم بود. راوندتری برای بازی در فیلم «شفت» نامزد گلدن گلوب شد.

برت یانگ

برت یانگ که نقش پائولی را در ۶ فیلم «راکی» در کنار سیلوستر استالونه بازی کرد و برای بازی در فیلم اصلی در سال ۱۹۷۶ نامزدی اسکار را برای بازیگر نقش مکمل مرد دریافت کرده بود، در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.

فیلم «همه تیله‌ها» رابرت آلدریچ در سال ۱۹۸۱ در کنار پیتر فالک و «روزی روزگاری در آمریکا» سرجیو لئونه در سال ۱۹۸۴ هم از نقش‌آفرینی‌های وی است که منتقدان را به تمجید واداشت. او در سال ۱۹۹۹ در کمدی رمانتیک «چشم آبی میکی» همبازی هیو گرانت بود.

یانگ در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی متعددی هم ظاهر شد که «قصه‌هایی از سردابه»، «کلمبو»، «محدودیت‌های بیرونی» و «عروسک روسی» از جمله آن‌ها بودند.

اولین نقش تاثیرگذار وی در فیلم «محله چینی‌ها» ساخته رومن پولانسکی در نقش کرلی بود. وی در اکشن مهیج ساخته سام پکین‌پا با نام «نخبگان قاتل» (۱۹۷۵) هم در کنار دنیرو بازی کرده بود.

گلندا جکسون

«گلندا جکسون» بازیگر برنده دو جایزه اسکار و سیاستمدار پیشین بریتانیایی بود که امسال در ۸۷ سالگی درگذشت. این بازیگر بریتانیایی اخیرا در فیلم «فراری بزرگ» در کنار  مایکل کین نقش آفرینی کرده بود.

 گلندا جکسون برنده دو جایزه اسکار بود و از دهه ۹۰ میلادی وارد عرصه سیاست شد. او عضو حزب کارگر و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ نماینده پارلمان بریتانیا بود. او یک بار در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم «زنان عاشق» و بار دوم در سال ۱۹۷۴ برای بازی در فیلم «لمس عزت» جایزه اسکار گرفت.

بازی درخشان او در فیلم «الیزابت گم شده است» برای او در سال ۲۰۲۰ یک جایزه بفتا به ارمغان آورد. جکسون در ۵۶ سالگی اعلام کرد که بازیگری را رها می‌کند تا به عنوان نامزد حزب کارگر وارد پارلمان بریتانیا شود.

تریت ویلیامز

تریت ویلیامز که بیشتر به خاطر بازی در فیلم «مو» ساخته «میلوش فورمن» در سال ۱۹۷۹ شناخته شد، بر اثر یک سانحه رانندگی با موتورسیکلت درگذشت.

این بازیگر آمریکایی تقریباً ۵۰ سال فعالیت حرفه‌ای شامل بازی در نقش‌های اصلی در سریال تلویزیونی «اِوروود» و فیلم سینمایی «مو» را داشت؛ نخستین بار در سال ۱۹۷۵ به عنوان افسر پلیس در فیلم «قهرمان مرگبار» ظاهر شد و در بیش از ۱۲۰ نقش تلویزیونی و سینمایی از جمله فیلم‌های «عقاب فرود آمد»، «شاهزاده شهر» و «روزی روزگاری در آمریکا» ظاهر شد. او برای بازی در نقش جورج برگر رهبر هیپی‌ها در نسخه سینمایی موزیکال موفق «مو» در سال ۱۹۷۹ نامزد جایزه گلدن گلوب شد.

او همچنین در ده‌ها سریال تلویزیونی ظاهر شد اما شاید بیشتر به خاطر نقش اصلی‌اش در سریال «اِوروود» از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ در نقش دکتر اندرو براون، شناخته می‌شد.

تریت ویلیامز همچنین حضوری مکرر در نقش لنی راس در سریال «نجیب‌زادگان» داشت و حضور او روی صحنه تئاتر برادوی نیز شامل  نمایش‌هایی از جمله «گریس» و «دزدان دریایی پنزانس» بود.

لنس ردیک

لنس ردیک که برای بازی در فیلم‌های «جان ویک» و همچنین سریال‌هایی چون «شنود» و «فرینج» شناخته می‌شد نیز در ۶۰ سالگی از دنیا رفت.

شناخته شده‌ترین نقش «ردیک» ایفای نقش ستوان پلیس بالتیمور «سدریک دنیلز» در سریال جنایی «شنود» محصول شبکه HBO بود.

دیگر نقش‌های تلویزیونی این بازیگر شامل سریال‌های «بوش»، «گم‌شده»، «اوز» و نقش اصلی در درام علمی تخیلی «فرینج» نبود. او قبل از مرگ نقش زئوس را برای اقتباس تلویزیونی جدید «پرسی جکسون» ایفا کرده بود. 

لنس ردیک در سینما نیز در فیلم‌های «سقوط کاخ سفید»، «عشق سیلوی»، «برادر به برادر» و همچنین مجموعه فیلم‌های پرفروش «جان ویک» ظاهر شده بود. علاوه بر قسمت چهارم فیلم «جان ویک»، نقشی را برای فیلم «بالرین» با حضور «آنا د آرماس» نیز ایفا کرده و در نسخه جدید فیلم «مردان سفید نمی‌توانند بپرند» هم حضور داشته است.

تام سایزمور

«تام سایزمور» بازیگر آمریکایی پس از ابتلا به عارضه آنوریسم مغزی درگذشت. این هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در فیلم «نجات سرباز رایان»‌ شناخته می‌شد در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.

سایزمور در فیلم‌هایی از جمله «نجات سرباز رایان» از استیون اسپیلبرگ، «مخمصه» ساخته مایکل مان و «سقوط شاهین سیاه» به کارگردانی ریدلی اسکات بازی کرده است.

این بازیگر در یکی از اولین حضورهای مهم خود در سینما در فیلم «متولد چهارم جولای» ساخته الیور استون در سال ۱۹۸۹ ظاهر شد و بعدها در فیلم «نقطه شکست» به کارگردانی کاترین بیگلو در سال ۱۹۹۱ و «قاتلان بالافطره» (۱۹۹۴) دیگر ساخته الیور استون ظاهر شد.

«دشمن کشور»، «زندان»، «احیای مردگان»، «جاده سرخ»، «قبل از اینکه بخوابم»، «شیطان در لباس آبی»، «مغز استخوان مبارزه کن»، «جاده زی‌زیکس»، «سیاره سرخ»، «دشنه» و «سمی» از جمله دیگر فیلم‌های تام سایزمور محسوب می‌شوند.

ریچارد بلزر

ریچارد بلزر کمدین و بازیگر آمریکایی که بیشتر برای بازی در نقش کارآگاه جان مانچ در سریال‌های «نظم و قانون» و «قتل: زندگی در خیابان» شناخته می‌شد، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.

بلزر بیش از دو دهه و در ۱۰ سریال در نقش یک کارآگاه جنایی به نام جان مانچ بازی کرد که مستعد نظریه‌های توطئه بود. او نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در یکی از قسمت های سریال « قتل» و آخرین بار هم در سال ۲۰۱۶ در سریال «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» در این نقش ظاهر شد.

کارآگاه مانچ به یکی از طولانی‌ترین شخصیت‌های تلویزیون ایالات متحده تبدیل می‌شود که بیش از ۲۰ سال با عینک آفتابی در صفحه نمایش کوچک حضور داشت.

ریچارد بلزر در سال ۲۰۰۸ با همکاری «مایکل یان بلک» رمانی با عنوان «من یک پلیس نیستم!» را منتشر کرد! او همچنین به نوشتن چندین کتاب در مورد تئوری‌های توطئه درباره موضوعاتی چون ترور جان اف کندی و ناپدید شدن پرواز ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی کمک کرد.

راکل ولش

راکل ولش بازیگر آمریکایی که در دهه شصت و هفتاد با فیلم «سفر روایی» و فیلم‌های دیگر به یکی از نمادهای بزرگ گیشه و فرهنگ پاپ تبدیل شد، در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت.  ابن بازیگر افسانه‌ای سینما، تئاتر و تلویزیون، در دوران حرفه‌ای خود طی بالغ بر ۵۰ سال، در بیش از ۳۰ فیلم و ۵۰ سریال تلویزیونی حضور یافت. 

ولش کار خود را به عنوان مجری برنامه پیش بینی آب و هوا در یک ایستگاه تلویزیونی محلی در کالیفرنیا شروع کرد و سپس نقش‌های کوچکی را در سریال‌ها و فیلم‌های تلویزیونی از جمله «راوست اباوت» با بازی «الویس پریسلی» بر عهده گرفت. 

موفقیت او در سینما در اواسط دهه شصت میلادی و با فیلم های سینمایی چون «سفر رویایی» و «یک میلیون سال قبل از میلاد» به دست آمد و او در سال ۱۹۷۵ جایزه گلدن گلوب خود را به عنوان بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال برای بازی در فیلم «سه تفنگدار» دریافت کرد.

در دهه نود میلادی، او در نقش خودش در فیلم «اسلحه برهنه: نتیجه نهایی» ظاهر شد و در دهه‌های بعد در سال ۲۰۰۱ در کمدی رمانتیک «قانونا بلوند» و در ادامه در فیلم کمدی «چگونه یک عاشق لاتین باشید» ساخته «یوجینو دربز»  مقابل دوربین رفت که آخرین فیلم او نیز بود. 

جینا لولوبریجیدا

جینا لولوبریجیدا هنرپیشه ایتالیایی سرشناس یود در سن ۹۵ سالگی درگذشت. او از ستارگان سینمای جهان در قرن بیستم که در کنار «سوفیا لورن» و «کلودیا کاردیناله» محسوب می‌شد.

شهرت جهانی لولوبریجیدا با فیلم «فان‌فان لاتولیپ و نیز «مهرویان شب» که هردو در سال ۱۹۵۲ اکران شدند، آغاز شد و ایفای نقش در فیلم  «گوژپشت نوتردام» (۱۹۵۶) او را به شهرت بیشتری رساند.

او برای بازی در فیلمی با عنوان «زیباترین زن جهان» با این لقب نیز شناخته می‌شد.

«بریجیدا» در سال ۱۹۶۱ به عنوان ستاره محبوب جهان برنده جایزه گلدن گلوب شد اما دهه ۷۰ میلای برای مدتی از سینما کناره گرفت و به عکاسی روی آورد. او با پرتره‌هایی که از شخصیت‌های مشهور فرهنگی و سیاسی و همکاران سینمایی‌اش گرفت بسیار موفق شد. بریجیدا در دهه ۸۰ میلادی دوباره به سینما بازگشت و در سال ۱۹۸۶ رییس هیات داوران جشنواره برلین شد.

ملیندا دیلون

ملیندا دیلون بازیگر فیلم‌هایی چون فیلم کلاسیک علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ «برخورد نزدیک از نوع سوم» و درام روزنامه‌نگاری «غیبت مالیس» یا «بدون سوء‌نیت» با بازی پل نیومن و نیز «داستان کریسمس» بود که ۸۲ سالگی درگذشت.

دیلون از سابقه پنج دهه بازیگری در هالیوود برخوردار بود و بازیگر فیلم‌های متعددی از جمله «هری و خانواده هندرسون»، «مشت»، «غیبت مالیس»، «شاهزاده جز و مد»، «به وونگ فو، برای همه چیز متشکرم! جولی نیومر»، «جفرسون‌ها» و … بود.

وی کارش را ابتدا به عنوان بازیگر صحنه نمایش آغاز کرد و برای بازی در نمایش اصلی «چه کسی از ویرجینیا وولف می‌ترسد؟» در سال ۱۹۶۲ در حالی که تنها ۲۳ سال داشت نامزدی جایزه تونی را کسب کرد. ۱۴ سال بعد وی در دو نقش متفاوت در فیلم زندگی‌نامه‌ای وودی گاتری «جهش به سوی افتخار» نامزدی گلدن گلوب را کسب کرد.

وقتی اسپیلبرگ برای فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» فراخوان دارد دیلون برای این نقش انتخاب شد و برای بازی در نقش مادری که پسرش توسط بیگانگان ربوده می‌شود نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل را به دست آورد. او چهار سال بعد در سال ۱۹۸۱ برای فیلم «غیبت مالیس» دومین نامزدی بازیگر نقش مکمل اسکار را دریافت کرد.

این بازیگر آخرین بار در درام خانوادگی کانادایی «هارتلند» بازی کرد و از سال ۲۰۰۷ از بازیگری دست کشید و به همین دلیل بار دیگر در نقش خودش در ادامه «داستان کریسمس» ظاهر نشد و جولی هاگرتی این نقش را تکرار کرد.

مایک نوسبوم

مایک نوسبوم بازیگر آمریکایی که طی سالیان همکاری‌های زیادی با دیوید ممت از جمله در نمایش «گلن بری گلن راس» در تئاتر برادوی داشت، در سن ۹۹ سالگی درگذشت.

او بیش از نیم قرن در صحنه‌های تئاتر شیکاگو بازی می‌کرد و در سال ۲۰۱۹ جایزه یک عمر دستاورد را از لیگ تئاتر شیکاگو دریافت کرد.

او در سینما در فیلم‌هایی چون «جذابیت مهلک» (۱۹۸۷)، «در میدان رویاها» (۱۹۸۹) و در«مردان سیاه پوش» (۱۹۹۷) بازی کرد.

مایک نوسبوم و دیوید ممت، نمایشنامه‌نویس و کارگردان آمریکایی، نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ ملاقات کردند و برنده آینده جایزه پولیتزر او را در نقش معلم در سال ۱۹۷۵ در نمایش سه نفره «بوفالوی آمریکایی» در تئاتر گودمن در شیکاگو انتخاب کرد. او همچنین در نمایش «نسبیت» از دیوید ممت نیز نقش آلبرت انیشتین را بازی کرد.

نوسبوم اولین بار به عنوان کارگردان کمدی موزیکال در سال ۱۹۸۲ به برادوی راه یافت که تنها پنج اجرا طول کشید. او چهار سال بعد با بازی در نمایش «خانه برگ‌های آبی» ساخته جان گوار به عرصه نمایش بازگشت.

«هری و تونتو» (۱۹۷۴)، «از دست دادن آیزایا» (۱۹۹۵) و «سرقت بزرگ سرقت کوچک» (۱۹۹۵) از جمله دیگر نقش‌افرینی‌های این بازیگر آمریکایی در عرصه سینما هستند.

رسانه سینمای خانگی- این کمدی، شریف است

«ویلای ساحلی» نماینده شایسته‌ای برای کمدی موقعیت است؛ جنسی از کمدی که در غوغاسالاری کمدی شخصیت و البته تبحر خاصی که تولید این شکل از کمدی می‌طلبد، در سینمای این سال‌های ایران، تقریبا کمیاب شده است.

به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، جدیدترین ساخته سینمایی کیانوش عیاری، فیلم پخته و صبوری در شکل محتوایی است. اگر بخواهیم بااغماض، فیلم را در رسته کمدی تعریف کنیم، با یک کمدی موقعیت شریف مواجه هستیم که علیرغم استعداد فراوانی که در زایش سوژه‌های مختلف به خود می‌بیند، صبوری نشان داده و به یک پختگی دوست‌داشتنی رسیده است.

مسیر داستان‌گویی روی ریلی قرار دارد که به هجو کشیده نمی‌شود؛ فانتزی کار، تا انتها جذبه دارد و دومینووار، رشدی تصاعدی در شاخص‌های چالش را به خود می‌بینداین طبیعی است که شاید طیفی از مخاطبان، نتوانند در نگاه اول، آن ارتباط بهینه را با اثر برقرار کنند. ویلای ساحلی برای مخاطبانی که سال‌ها به تماشای کمدی شخصیت عادت داشته‌اند، یک اتفاق جدید به حساب می‌آید. آنها عادت دارند تا رضا عطاران و پژمان جمشیدی را در شمایل تیپ‌هایی که در این سال‌ها ایفا کرده‌اند، ببینند و پیشاپیش با ذهنیتی که منتظر تکرار نقش‌آفرینی‌های قبلی آنهاست، وارد سالن می‌شوند اما در این کمدی موقعیت، محوریت، با زایش‌گری لوکیشنی است که عطاران و جمشیدی، ابژه‌های آن هستند.

در چنین اتمسفری، مختصات رفتاری درستی برای شخصیت‌های هدف، تعریف شده است که می‌تواند چالش‌های روایی خوبی را هدف‌گذاری کند. در ادامه این چینش رفتاری، داستانک‌ها به‌خوبی می‌توانند هسته مرکزی را پروار کنند. مسیر داستان‌گویی روی ریلی قرار دارد که به هجو کشیده نمی‌شود؛ فانتزی کار، تا انتها جذبه دارد و دومینووار، رشدی تصاعدی در شاخص‌های چالش را به خود می‌بیند.

در ادامه همین روند است که در برخی سکانس‌ها، شلوغی‌های حجیمی را شاهد هستیم که فیلمنامه و البته کارگردانی، به‌خوبی توانسته از پس رتق‌وفتق آن برآید. این صحنه‌ها ساماندهی درستی دارند و نشان می‌دهند که نویسنده و کارگردان، فارغ از تصویرگری هجمه، مدیریتی نرم را برای یک گذر رندانه در دل درام گنجانده‌اند به‌گونه‌ای که تمامی این اغتشاش‌ها، با پیش‌درآمدی درست، فضا را از پیچ روایت عبور داده و آن را به فصل بعدی متصل می‌کنند.

در برخی سکانس‌ها، شلوغی‌های حجیمی را شاهد هستیم که فیلمنامه و البته کارگردانی، به‌خوبی توانسته از پس رتق‌وفتق آن برآید

طبیعی است که برای چنین سوژه زایش‌گری، موقعیت‌های کمیک بسیاری قابل تعریف است اما اینکه کیانوش عیاری به چنین موقعیت‌هایی برسد، نشان از پختگی نگاهی است که وی را پس از بیش از ۴ دهه فیلمسازی همراهی می‌کند. این نشان می‌دهد که حتی لغزیدن کارگردانی چون عیاری به وادی فیلمی چون ویلای ساحلی که می‌خواهد از بابت تولید آن، هزینه فیلم بعدی‌اش را فراهم کند، حاصل یک نگاه ساختاری است.

به سمت جنسی از کمدی می‌غلتد که در سینمای این روزهای ایران، نماینده چندانی ندارد و برای این کمدی موقعیت، به داستان‌هایی می‌رسد که نزد یک کارگردان تجاری‌ساز، هرگز محلی از اعراب ندارد. دلیل انتخاب عطاران و جمشیدی برای این فیلم نیز دقیقا به همین عامل مربوط است تا آنها بتوانند با تکیه بر پتانسیل و بداهه‌های حرفه‌ای خود، این جنس کمدی موقعیت را پروارتر کنند همچنان‌که می‌بینیم در بسیاری از کمدی‌های موقعیت نظیر اجاره‌نشین، خلاقیت بازیگران تا چه اندازه توانسته به اعتلای کار و این‌همانی مخاطب کمک کند.

البته مشخص است که فیلم، فضاهای بیشتری را تجربه کرده که بنا بر مقتضیات، نسخه‌ای سینمایی از آن استخراج شده که این اتفاق، ریتم داستانی را به‌خوبی حفظ کرده اما بیشترین تاثیر را در پایان‌بندی داشته که نتوانسته در قواره داستان، خودنمایی کند. به‌نوعی که داستان پس از یک شروع و میانه شلوغ با ریتمی تند، به‌ناگهان فروکش کرده و تعلیق داستان، می‌خوابد. این فینال اگرچه به بدنه فیلم نمی‌خورد اما توانسته اتفاقات را جمع کرده و آن را به سامان برساند.

ویلای ساحلی، اتفاق مبارکی در سینمای این روزهای کشور است. در شرایطی که عمده کمدی‌ها، به باسمه پهلو می‌زنند و درصدد بهره‌گیری از بازیگران چهره خود در مسیر گیشه هستند، ویلای ساحلی، با یک سیاست درست، نماینده شایسته‌ای برای کمدی موقعیت است که جایش در سینمای ایران به‌شدت خالی است. فیلمی که نباید با پیش‌فرض به تماشای آن نشست و هیجان‌زده با آن برخورد کرد. برای چنین فیلمی باید در تراز و اندازه حرفه‌ای آن برخورد کرد.

رسانه سینمای خانگی- «در سایه سرو» به فرانسه رفت

«در سایه سرو» به بخش «مخاطبان جوان» چهل‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه کلرمون فران فرانسه راه یافت.

به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، انیمیشن ۱۹ دقیقه و ۳۳ ثانیه‌ای «در سایه سرو» به کارگردانی شیرین سوهانی و حسین ملایمی در جشنواره کلرمون فران فرانسه حضور دارد.

«در سایه سرو» جدیدترین پویانمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است که قرار است طبق برنامه زمان‌بندی شده در شش نوبت در طول جشنواره به نمایش درآید.

در خلاصه انیمیشن کوتاه «در سایه سرو» آمده است: «یک ناخدای سابق که از اختلال استرس پس از سانحه رنج می‌برد، با دخترش در خانه‌ای محقر در کنار دریا و در انزوا زندگی می‌کنند. آنها باید با چالش‌های یک زندگی سخت مقابله کنند. علیرغم تمایل عمیق کاپیتان برای اینکه پدری فداکار و دلسوز باشد، او نمی‌تواند نقش خود را ایفا کند و با دخترش به روشی که می‌خواهد ارتباط برقرار کند. یک روز صبح، یک اتفاق غیرقابل پیش‌بینی رخ می‌دهد و زندگی آن‌ها برای همیشه تغییر می‌کند. اینکه آیا این رویداد منبع امید تازه‌ای است و یا یک مشکل جدید، باید دید.»

جشنواره فیلم کوتاه کلرمون فران فرانسه(Clermont-Ferrand) بزرگترین جشنواره فیلم کوتاه جهان است که در سال ۱۹۷۹ تاسیس شد و از نظر مخاطب و حضور حرفه‌ای، دومین جشنواره بزرگ فیلم در کشور فرانسه بعد از جشنواره کن است.

این جشنواره فیلم‌های کوتاه داستانی، انیمیشن، مستند و تجربی تا ۴۰ دقیقه را می‌پذیرد و مورد تایید آکادمی اسکار، بفتا، جوایز فیلم اروپا و جوایز سزار است.

همچنین این جشنواره اعلام کرد که رکورد دریافت ۹۴۰۰ فیلم را ثبت کرده است که ۱۴درصد بیشتر از فیلم‌های ارسال شده سال گذشته است و نزدیک به ۷۰ فیلم کوتاه از این میان در بخش‌های مختلف انتخاب شده است.

چهل‌وششمین جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه کلرمون فران فرانسه از ۱۲ تا ۲۱ بهمن سال ۱۴۰۲ (۲ تا ۱۰ فوریه ۲۰۲۴) در شهر کلرمون فران کشور فرانسه برگزار می‌شود.

خروج از نسخه موبایل