پوستر فیلم کوتاه «تاکسیدرمیست» به نویسندگی و کارگردانی سوسن سلامت و بهزاد علوی منتشر شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی پروژه، فیلم کوتاه «تاکسیدرمیست» به نویسندگی و کارگردانی سوسن سلامت و بهزاد علوی و به تهیهکنندگی حامد طبیبی در سه نوبت در چهلمین جشنواره فیلم کوتاه تهران اکران خواهد شد. به تازگی از پوستر این فیلم رونمایی شده است.
در خلاصه داستان این فیلم ۱۵ دقیقهای آمده است: «یک روزی، یک جایی، وقتی فکرش رو هم نمیکنی، به آخر خط میرسی. اسمش رو هر چی می خوای بذار؛ تاوان، کارما یا سرنوشت!»
ایکاش آدمها در طول زندگی هم این لحظه رو در یاد داشته باشند.
شاهو رستمی تنها بازیگر این فیلم بدون دیالوگ است که تصویربرداری آن خرداد سال جاری در شهرستان ماهنشان استان زنجان و در کوههای رنگی زیبای این منطقه انجام شد.
عوامل این فیلم کوتاه عبارتند از نویسنده و کارگردان: سوسن سلامت و بهزاد علوی، تهیه کننده: حامد طبیبی، بازیگر: شاهو رستمی، مدیر فیلمبرداری: حامد حسینی سنگری، صدابردار: سامان شهامت، تدوینگر: هانیه جلوخانی، طراحی و ترکیب صدا: بهنیا یوسفی، آهنگساز: جواد غلامرضائی، کالریست: علی شعبانی، جلوههای ویژه بصری: محمدباقر زنگنه، عکاس: بهرام بیات، طراح عنوان فیلم: مصطفی روستا، طراح تیتراژ: امید اسماعیلی، طراح تیزر: مجتبی حیدری، طراح پوستر: پوریا بیگدلی، طراح صحنه و لباس: سوسن سلامت و بهزاد علوی، مدیر تولید: میثم سیفی، تدارکات: محمدباقر بیگلوئی و مشاوره رسانهای و روابط عمومی: منا شمسائی.
چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران به دبیری مهدی آذرپندار ۲۷ مهر تا ۲ آبان ۱۴۰۲ برگزار خواهد شد.
داریوش مهرجویی، کارگردان جریانساز و فرهیخته سینمای ایران که به تازگی درگذشت، سالها پیش در یک مصاحبه تلویزیونی از علاقهاش به «سینمای متعالی» گفت و اظهار داشت: تهیهکنندهها در دوران سلطه سینمای تجاری فیلمنامه «گاو» را رد میکردند.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا زندهیاد داریوش مهرجویی در سال ۱۳۷۶ در مصاحبه تلویزیونی با احمد نجفی، مجری و بازیگر گفته است: من در واقع از همان زمان نوجوانی همیشه برای اندیشه و ایده و فلسفه و فکر یک ارزش بالایی قائل بودم. در واقع فکر می کردم و هنوز هم همین طور است که جوهر تمام هنرها در همان بعد اندیشه ای آن قرار گرفته است.
آثار افلاطون و سقراط برایم خیلی جذاب بود
این کارگردان ادامه داده است: در دورانی که در دبیرستان بودم و نوجوان بودم برای یک مدتی کارهای افلاطون و سقراط برایم خیلی جذاب بود و در همین گیر و دار بود که من با مقوله سینما آشنا شدم و در واقع آن سینمای متعالی برایم جذاب بود. دیدم که چطور می شود از طریق این مدیوم هم مثلا این قدر معنا ایجاد کرد و به اصطلاح به آن بعد اندیشه ای رسید.
در واقع سینما به این صورت برای من معنا پیدا کرد و بعدا دیدم نویسنده هایی که دوستشان داشتم اغلب دو بعد فکر و زیبایی شناسی را با هم دارند. مثلا آلبرکامو، ژان پل سارتر، داستایوفسکی هم رمان نویس و نمایشنامه نویس هستند و هم فیلسوفند و مقالات فلسفی و سیاسی و تاریخی و اجتماعی و … ارائه میدهند. برای من هم این طور توجیه شده بود که من به جای این که داستان بنویسم فیلم می سازم.
حتی یک فیلم کوتاه هم نساخته بودم
مهرجویی درباره فیلم درخشان و ماندگار گاو گفته است: من فیلمنامه ای نظیر گاو را داشتم که جزو فیلمهای هنری متعالی بود. ولی خب هر جایی رفتم قبول نمیکردند. مثلا با تهیهکنندههای مختلف صحبت کردم، ولی همه آنها طرحهایم را رد کردند و آن موقعی بود که گنج قارون را اکران کرده بودند و دوره سینمای تجاری بود. من تا حالا فیلم نساخته بودم. حتی یک فیلم کوتاه هم نساخته بودم. من فقط راجع به سینما خوانده بودم و این ها را از نظر تئوری میدانستم که چی به چی است.
این گفتگوی تلویزیونی در سال ۱۳۷۶ در برنامه حرفهایها انجام و از شبکه تهران پخش شده است. متن این مصاحبه در کتاب داریوش مهرجویی، نقد آثار از بانو تا مهمان مامان منتشر شده است.
داریوش مهرجویی کارگردان سینمای ایران، شب گذشته در ویلایی در فردیس کرج به همراه همسرش به قتل رسید. مرکز اطلاع رسانی پلیس البرز ساعت یک بامداد امروز اعلام کرد که علت فوت این کارگردان باسابقه کشورمان از سوی پلیس در دست بررسی است که به زودی اطلاع رسانی خواهد شد.
مساله فلسطین از موضوعهایی است که همواره شخصیتهای برجسته در سراسر دنیا به آن توجه داشتهاند. بسیاری از افراد تاثیرگذار در برهههای مختلف، از آزادی فلسطین حمایت کرده و مقاومت مردم این سرزمین در برابر اشغالگری رژیم صهیونیستی را تحسین کردهاند.
قلبهای آزادهای که برای فلسطین میتپد
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در سال ۲۰۲۱ بسیاری از افراد مشهور در همبستگی با فلسطین و حمله به اسرائیل به ویژه در ماه مه(اردیبهشت) زمانی که درگیری رژیم صهیونیستی و فلسطین با حملات هوایی روزانه در غزه و اخراج غیرقانونی فلسطینیان در محله شیخ جراح اورشلیم به اوج خود رسید، در شبکههای اجتماعی واکنش دادند.
سوزان ساراندون
سوزان ساراندون(Susan Sarandon) بازیگر و فعال اجتماعی هالیوود یکی از سرسختترین حامیان فلسطین در مقابل خشونت رژیم صهیونیستی بوده است. این بازیگر بارها از طریق حساب توئیتر خود حمایتش را تکرار کرد و رژیم صهیونیستی را برای استعمار شهرکنشینان، آپارتاید و موارد دیگر مورد حمله قرار داد. او در توئیتی با انتشار تصاویری از حملات رژیم صهیونیستی به مردم غزه نوشت: «در همبستگی با مردم فلسطین که با پاکسازی قومی و ترور توسط دولت اسرائیل و سازمانهای شهرکنشینان یهودی مواجهاند و ایستادگی میکنند. جهان در حال تماشاست.»
همچنین این بازیگر در میان بیش از صد نفر از افراد مشهوری بود که در ماه نوامبر ۲۰۲۱ (آبان ۱۴۰۰) در نامهای سرگشاده به همراه تیلدا سوینتون(Tilda Swinton)، ریچارد گیر(Richard Gere)، سیمون پگ(Simon Pegg) و مارک روفالو(Mark Ruffalo) نام ۶ گروه حقوق بشر فلسطینی را که توسط رژیم صهیونیستی به عنوان «سازمانهای تروریستی» اعلام شده بود، محکوم کردند.
راجر واترز
راجر واترز(Roger Waters) نوازنده انگلیسی از گروه «راک پینکفلوید» نیز یکی از پرشورترین صداها در حمایت از حقوق فلسطینیها بود و رژیم صهیونیستی را به اخراج اجباری در «شیخ جراح» محکوم کرد. او در توئیتی با اشتراک گذاشتن ویدئویی از خود نوشت: «یادداشتی از راجر، اسرائیل واقعی یک دولت آپارتاید(نژادپرست) است. پاکسازی خانه و نسلکشی شیخ جراح را بررسی کنید.»
کمدین و مجری تلویزیونی بریتانیایی_آمریکایی، اسرائیل را به ارتکاب «جنایت جنگی» و انجام «نوعی از آپارتاید» متهم کرد و گفت: یک طرف بیش از ۱۰ برابر تلفات داشته استجان اولیور
جان اولیور(John Oliver) کمدین و مجری تلویزیونی بریتانیایی_آمریکایی در یکی از قسمتهای برنامه خود، به موضوع فلسطین و اسرائیل پرداخت. این مجری تلویزیون اسرائیل را به ارتکاب «جنایت جنگی» و انجام «نوعی از آپارتاید» متهم کرد. اولیور در این برنامه گفت: «یک طرف بیش از ۱۰ برابر تلفات داشته است. وقتی صحبت از تسلیحات و تواناییهای نظامی دو طرف به میان میآید، یک عدم تعادل عظیم وجود دارد.»
ناتالی پورتمن
در سال ۲۰۱۸ این هنرپیشه در اعتراض به دولت نتانیاهو، جایزه جنسیس را که به آن جایزه نوبل اسرائیل میگویند، رد کرد و گفت: «بدرفتاری با کسانی که از جنایات امروزی رنج میبرند با ارزشهای یهودی من مطابقت ندارد.» او همچنین سال ۲۰۱۸ به مناسبت اکران فیلم جدیدش در مصاحبهای با روزنامه «عربید» در لندن، گفت: «قانون دولت_ملت اسرائیل نژادپرستانه و اشتباه است و این قانون بر زندگی بسیاری از مردم تاثیر میگذارد و من با آن موافق نیستم.»
دوآ لیپا
دوآ لیپا(Dua Lipa) خواننده بریتانیایی_آلبانیاییتبار نیز همبستگی خود را با فلسطین اعلام کرده بود. این خواننده همراه با خواهران حدید، به یهودستیزی و توهین به اسرائیل متهم شد و در آگهی شبکه ارزشهای جهانی(world values network) که در نیویورک تایمز منتشر شد او را «تثلیث نامقدس ضد صهیونیستی» نامید. لیپا البته ساکت نماند و گفت: «من در همبستگی با همه مردم مظلوم و رد هرگونه نژادپرستی هستم» و ادعاهای نادرست وحشتناک در شبکههای اجتماعی خود را رد کرد.
خواهران حدید
خواهران مدل فلسطینی_آمریکایی «بلا و جیجی حدید» به ویژه در مورد مبارزات در سرزمین پدری خود صحبت و در تظاهرات نیز شرکت میکردند و به طور آشکار از تبار فلسطینیشان دفاع میکردند. بلا حدید در صفحه اینستاگرامش چند مجموعه استوری در حمایت از فلسطین دارد.
دالیا مجاهد
«دالیا مجاهد» محقق و مشاور آمریکایی مصریالاصل، مدیر تحقیقات موسسه سیاست اجتماعی و تفاهم(ISPU) در واشنگتن است. او همچنین رئیس و مدیرعامل شرکت مشاوره Mogahed، یک شرکت مشاوره و مربیگری اجرایی مستقر در واشنگتن و متخصص در جوامع مسلمان و خاورمیانه است. مجاهد مدیر اجرایی سابق مرکز مطالعات مسلمانان گالوپ _ یک مرکز غیر حزبی _ است که دادهها و تحلیلهایی را برای انعکاس دیدگاههای مسلمانان در سراسر جهان ارائه میکرد. مجاهد، همواره از ملت مظلوم فلسطین حمایت کرده اما با شروع درگیریهای جدید میان ملت فلسطین و رژیم صهیونیستی در مهرماه امسال، در صفحه اینستاگرام و توئیترش با حمایت از مردم غزه، از دنبالکنندگانش برای کمک به مردم غزه درخواست کمک کرده است. او در پستهای متعدد به روشنگری در مورد آنچه که در فلسطین اتفاق میافتد و پروپاگاندای رژیم صهیونیستی پرداخته است.
دالیا در یکی از پستهای صفحه اینستاگرامش با انتشار عکسی از خود در کنار مسجدالاقصی نوشت: «افرادی که به وضوح از حقوق فسلطینیان دفاع نمیکنند، نمیدانند که هرکسی که این کار را میکند به معنای واقعی کلمه ترور میشود. من هرگز در این مورد در ملاء عام صحبت نکردهام، بیشتر به این دلیل که میدانم فعالان واقعی برای حقوق فلسطینیها وضعیت بسیار بدتری دارند. اما فکر میکنم بخشی از داستانم را فقط برای نشان دادن شیوه سرکوب، سکوت و تحریم سخنرانی درباره ملت فلسطینی به اشتراک بگذارم.»
«ما به سادگی نمیتوانیم در این کشور(آمریکا) آزادانه درباره فلسطین صحبت کنیم بدون اینکه با پیامدهای منفی واقعی روبرو شویم. رسانههای ما سوءگیری شدیدی دارنددالیا در این پست خاطرهای را از نخستین تجربهاش در مقابل سانسور و تهدید در ارتباط با مطلبی که در مورد فلسطین در سن ۱۷ سالگی نوشته بود، منتشر کرده و نوشته است: «نخستین باری که این واقعیت را تجربه کردم، ۱۷ ساله بودم. دانشجوی سال اول کالج و تنها دانشجوی رشته مهندسی در میان کارکنان روزنامه دانشگاه؛ من یک پاسخ به مقاله طولانی دانشجویی نوشتم که تابستان را در ارتش اسرائیل گذرانده بود و تجربهاش را از «سربازان بدون چهرهای که از تنها دموکراسی خاورمیانه دفاع میکردند» بازگو کرد. مقاله اشتباههای بیشماری در مورد تاریخ اشغال و همچنین واقعیت کنونی(در آن زمان) داشت. من خط به خط این ادعاها را نقد کردم و سردبیرم گفت این یک شاهکار است.
بعد از مدتی شروع کردم به دریافت نامههای نفرتانگیز. به من فاحشه تروریست میگفتند. به من میگفتند قاتل بچههای اسرائیلی. پاسخ به مقاله من در یک پویش به ظاهر هماهنگ سرازیر شد. همه آنها در روزنامه مخالف روزنامه من منتشر شد. پنج تا در یک روز، درباره مقالهام به مدت دو یا سه هفته. برای مدتی حدود یک ماه من مشهورترین فرد در محوطه دانشگاهی با ۴۰ هزار دانجشو بودم. طنز ماجرا این بود که این حمله نتیجه معکوس داشت. بسیاری از استادانم مقاله من را نخوانده بودند اما سیلی از پاسخها به آن را دیده بودند که آنها را به خواندن سوق داد و به من گفتند که مقاله من بسیار متقاعدکننده است.
سپس ویراستارم شروع کرد به تماس گرفتن با من. نه از سوی دانشجویان یا استادان، بلکه از سوی تبلیغکنندگان که به او هشدار دادند مقاله را پس بگیرد یا عذرخواهی کند در غیر این صورت بودجه و تبلیغاتش را حذف میکنند.
من ۱۷ ساله، تنها و وحشتزده بودم. از نوشتن درباره فلسطین دست کشیدم. با وجود اینکه سردبیرم التماس میکرد برگردم و ماهها درباره چیزی ننویسم. سردبیرم در کمال تعجب و قدردانی همیشگی من، به جای عذرخواهی مطلبی را منتشر و تهدیدهایی را که دریافت کرده بود افشا کرد. او بعدها به من گفت هرگز آن نوع قلدری و سانسور را در مورد چیزی ندیده یا تجربه نکرده است.
این تنها نمونه کوچک است به یک حادثه کوچک که در آن خطرات بسیار کم بود. تصور کنید وقتی عضو کنگره، نویسنده یک روزنامه بزرگ یا هر شخص بانفوذ دیگری هستید این اتفاق به چه شکل صورت میگیرد. ما به سادگی نمیتوانیم در این کشور آزادانه درباره فلسطین صحبت کنیم بدون اینکه با پیامدهای منفی واقعی روبرو شویم. رسانههای ما سوءگیری شدیدی دارند.»
به نام صلح به کام اشغالگری
اگرچه بسیاری از افراد سرشناس و چهرههای مشهور و تاتثیرگذار در سراسر دنیا از حقوق مردم فلسطین حمایت کرده و خواستار آزادی این سرزمین بودهاند اما دیدگاه برخی از این افراد نیز به مساله فلسطین، دیدگاه صلحطلبانه بوده است و نه دیدگاه آزادیخواهانه.
لنا هدی
لنا هدی(Lena Headey) بازیگر نقش ملکه «سرسی لنیستر» از سریال بازی «تاج و تخت» در میان افراد مشهوری بود که در سال ۲۰۲۱ در همبستگی با ملت فلسطین ایستاد. او چندین ویدئو را در صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشت تا توجه مخاطبان خود را به اخراج اجباری مردم فلسطین توسط رژیم صهیونیستی از منطقه «شیخ جراح» جلب کند. او در یکی از این پستها نوشته بود: «شیخ جراح را نجات دهید. آپارتاید صهیونیستی اسرائیل.» این بازیگر همچنین از هشتگ #Free Palestine با پستی علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه استفاده کرد.
اما این بازیگر دهم اکتبر ۲۰۲۳(۱۸ مهر ۱۴۰۲)، سه روز پس از آغاز درگیریها در فلسطین و حملات رژیم صهیونیستی به مردم غزه، با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش، به این اتفاق واکنش نشان داد. او در این پست، عکسی را به اشتراک گذاشت که در آن نوشته بود: «کشتن فلسطینیان بیگناه وحشتناک است. کشتن اسرائیلیهای بیگناه وحشتناک است. اگر شما هم همین احساس را ندارید فکر میکنم باید از خود بپرسید که چرا اینطور است.»
ویولا دیویس
ویولا دیویس (Viola Davis) بازیگر آمریکایی برنده اسکار نیز در ماه می ۲۰۲۱ (اردیبهشت ۱۴۰۰) در صفحه اینستاگرامش، پستی برای نشان دادن همبستگی خود با فلسطین منتشر کرد. او با بازنشر یک پست آموزنده در صفحه خود با عنوان «بیاید در مورد آنچه در شیخ جراح میگذرد صحبت کنیم» توجه مخاطبانش را به اخراج غیرقانونی فلسطینیان توسط اسرائیل جلب کرد. دیویس در این پست با انتشار چند عکسنوشته با موضوع تاریخچه شیخ جراح، در مورد آنچه که در طول این سالها برای این منطقه و مردم آن اتفاق افتاده است با مخاطبانش صحبت کرده بود. او در بخشی از این تصاویر، در مورد احکام ظالمانه رژیم صهیونیستی علیه مردم منطقه شیخ جراح و اخراج اجباری ۳۰۰۰ فلسطینی ساکن این منطقه توضیحاتی داد.
دیویس اما در پست دیگری که در ۹ اکتبر ۲۰۲۳(۱۷ مهر ۱۴۰۲) و دو روز بعد از آغاز درگیریها بین نیروهای حماس و رژیم صهیونیستی در صفحه اینستاگرامش منتشر کرد، برای آزادی نظامیان رژیم صهیونیستی که در این درگیریها به اسارت نیروهای حماس درآمدند آرزوی آزادی کرد. او در متن این پست نوشت: «من برای بازگشت امن همه گروگانها و آرامش دعا میکنم».
او در عکس نوشتههایی که در این پست به اشتراک گذاشت، به موضوع پرپاگاندای رسانهای و تاثیر آن روی افکار عمومی اشاره کرد و از مردم خواست بدون توجه به دولت رژیم اشغالگر قدس، با مردم اسرائیل همدردی کنند.
به نظر میرسد دیویس نیز تحت تاثیر پروپاگاندای رسانهای غرب و رسانههای وابسته به رژیم صهیونیستی قرار گرفته است. با وجود سالها کشتار بیرحمانه مردم فلسطین و به ویژه کودکان _ که خود او نیز در سال ۲۰۲۱ در پستی در اینستاگرامش به آن اشاره کرده بود _ اکنون و پس از حملات دفاعی حماس به رژیم صهیونیستی، آن محکوم میکند.
مدیر تنها سینمای بافق که تحت حمایت مجموعه معدنی سنگ آهن مرکزی فعالیت دارد با اشاره به تلاشهای صورت گرفته جهت نمایش فیلمهای روز کشور در این سینما به منظور تحقق عدالت فرهنگی، گفت: خوشبختانه در چند سال اخیر روزنههای امید از آشتی مردم با سینما را شاهدیم.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، سینما هنر هفتم است، آن را هنر قرن بیستم هم میگویند؛ هنری که حدود ۱۳۰ سال قبل آغاز شد و کمکم ارتقا یافت و با بهرهگیری از دیگر هنرها، اوج گرفت تا جایی که امروز نامش با صنعت گره خورده و بیشتر از آن که فرهنگساز باشد، پولساز شده است.
البته سینما و صنعتش امروز در دنیا جزئی از سیاست برخی کشورها نیز شده تا از طریق آن تفکر خود را بر دنیا غالب و حاکم کنند، چرا که سینما به عنوان یک فعالیت جمعی میتواند تاثیر بسزایی در رشد فرهنگی و اجتماعی جوامع داشته باشد.
اهمیت توسعه سالنهای سینمایی به ویژه در شهرهای کوچک و حتی روستاها با توجه به اهمیت آن در رشد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی حداقل لازمه عدالت فرهنگی در کشورمان است، ولی با این حال هنوز هم بسیاری از مناطق کشورمان به دلیل موانع اقتصادی و زیرساختی فاقد چنین امکانی هستند.
خوشبختانه در شهرستان معدنی بافق به اهتمام شرکت سنگ آهن مرکزی شاهد فعالیت یک سینما با عنوان «سینما قدس» در آهنشهر هستیم که این روزها برای پخش فیلمهای بهروز و به سلیقه تماشاگران، پررنگتر از گذشته فعالیت میکند و در همین اواخر نیز تغییرات بسیاری در بهبود فضای درونی و بیرونی آن برای رضایت و رفاه تماشاگران اتفاق افتاده است؛ البته لازم به ذکر است که مطابق با استانداردهای جهانی به ازای هر ۱۰ هزار نفر باید یک سالن سینما ایجاد شود اما بافق با جمعیتی افزون بر ۵۰ هزار نفر تنها یک سینما آن هم با حمایت یک مجموعه معدنی دارد.
«محمود تقی زاده» مدیر تنها سینمای بافق در گفتوگو با خبرنگار ایسنا میگوید: سینما در بافق روند تحولی خود را در پیش دارد و با توجه به این که در چند سال اخیر، روزنههایی از امید برای آشتی مردم با سینما ایجاد شده، امیدواریم هنرمندان و هنردوستان به عصر طلایی خود برسند.
وی با بیان این که سینما قدس آهنشهر در بافق از قدیمیترین سینماهای استان یزد است، عنوان میکند: سالهاست که با هدف تحقق عدالت فرهنگی، فیلمهای سینمایی پرفروش و بهروز کشور در این سینما نیز اکران میشود اما مشکل اساسی، کمبود مخاطب است.
تقی زاده به طرحهای تشویقی سینما برای جلب مخاطبان و علاقمندان نیز اشاره و بیان میکند: بلیط سینما برای دانشآموزان به همراه اولیای مدارس، نیم بهاست و تماشای فیلمها برای کودکان بیبضاعت و مددجویان کمیته امداد و مجمع خیرین رایگان است و خوشبختانه مدارس از اکران فیلمهای کودکان در سانس صبح استقبال خوبی دارند.
وی از تلاش برای بهبود سیستمهای دیجیتال این سینما به تجهیزات پیشرفته و به روزتر همانند بسیاری از سینماهای کشور خبر میدهد و عنوان میکند: در راستای توسعه فضاهای جانبی سینما نیز اقداماتی صورت گرفته و به زودی شاهد بهرهبرداری بوفه، کافیشاپ و سالن انتظار مسقف سینما خواهیم بود.
مدیر سینما قدس اظهار میکند: طبق آمارها، فیلمهای ویژه کودکان و فیل های طنز و کمدی بیشترین مخاطب را در شهرستان بافق دارند.
تقی زاده معتقد است که هرچند وجود یک سینما در مرکز شهر موجب استقبال بیشتر مخاطبان است ولی ساخت سینما از سوی بخش خصوصی به تنهایی دشوار است و دولتمردان باید برای کمک برای ایجاد این زیرساخت فرهنگی به میدان بیایند و با کمکهای مالی در جهت ساخت سالنهای سینمایی مناسب در شهرهای کوچک گام بردارند.
وی با بیان این که سینماداری در کشورمان اصلاً اقتصادی نیست و بازگشت سرمایه چندانی ندارد، میگوید: نیمی از بهای بلیطهایی که به فروش میرسد سهم صاحب فیلم و نیم دیگر سهم سینمادار است که از محل آن باید عوارض و هزینهها و حقوق کارکنان پرداخت شود، لذا سرمایهگذاری برای ساخت سینما حداقل در شهرای کوچکی مانند بافق بدون حمایت دولت به هیچ وجه صرفه اقتصادی ندارد.
تقی زاده در پایان نیز خاطرنشان میکند: سینماهای بخش خصوصی در شهرهای کوچک نیازمند حمایت دستگاههای متولی اعم از فرمانداری، شهرداری و فرهنگ و ارشاد اسلامی هستند چرا که سینما قدس بافق نیز اگر حمایت سنگ اهن مرکزی نبود، تاکنون تعطیل شده بود.
روح الله سهرابی بیان کرد که برای پاسداشت یاد داریوش مهرجویی، ویدیویی کوتاه از آثار و زندگی وی در ابتدای فیلمهای روی پرده برای مخاطبان سینما نمایش داده خواهد شد.
به گزارش سینمای خانگی، روح الله سهرابی مدیرکل اداره نظارت بر نمایش سازمان سینمایی به مهر، گفت: در روز تشییع و خاکسپاری پیکر مرحوم مهرجویی و همسر ایشان و به احترام این سینماگر بزرگ، ویدئویی کوتاه از منتخب آثار و زندگی وی در ابتدای تمامی فیلمهای روی پرده برای مخاطبان سینما نمایش داده خواهد شد.
وی در ادامه ضمن ابراز همدردی با همه علاقهمندان و دوست داران این سینماگر نامدار عنوان کرد: ضمناً برای ادای احترام به این هنرمند فقید و باتوجه به درخواست علاقهمندان ایشان و تمایل سینماگران برای احترام به جایگاه این پیشکسوت سینما، مدیران سینماها و تهیه کنندگانی که آثارشان در حال اکران است اجازه دارند در روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه سانسهای مربوط به آثار روی پرده را تعطیل و یا تعداد آنها را کاهش دهند.
داریوش مهرجویی کارگردان مولف سینما در حالی در ۸۴ سالگی دارفانی را وداع گفت که طی ۶ دهه گذشته همواره حضوری فعال و تأثیرگذار در سینمای ایران داشت.
به گزارش سینمای خانگی از مهر، کمتر از ۷۲ ساعت از اتفاق تلخ درگذشت داریوش مهرجویی و همسرش میگذرد و هنوز سینمای ایران از ابعاد این فاجعه، در بهت است، هنوز پیامهای تسلیتی برای او صادر میشود و هنوز این سوال مطرح است که انگیزه قاتل یا قاتلانشان چه چیزی بوده است. در این میان تحلیلها فراوان است، این تحلیلها از صحبتهای عامه مردم فراتر رفته و حتی پا به روزنامهها و رسانههای رسمی هم گذاشته است، فقط کافی است سری به صفحه نخست روزنامههای صبح دیروز بزنید تا با گوشهای از این تحلیلها مواجه شوید.
این اتفاق به قدری تلخ بود که رئیس سازمان سینمایی در پیام رسمی خود، بر لزوم روشن شدن ابعاد این جنایت تأکید کرد و وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم برای پیگیری ماجرای قتل داریوش مهرجویی و همسرش جلسه فوقالعاده برگزار کرد.
با این همه اما آنچه باید بپذیریم، از دست دادن یکی از کارگردانان کهنهکار و تأثیرگذار سینمای ایران است. کارگردانی مولف که با آنکه فیلمهای متاخرش حتی سختترین هوادارانش را هم راضی نمیکرد اما نمیتوان کتمان کرد که از چهرههای شاخص جریان موج نو در سینمای پیش از انقلاب بود و در سالهای پس از انقلاب هم همچنان در عرصه فیلمسازی فعال بود و آثار تاثیرگذاری خلق کرد.
در این گزارش، مروری کوتاه بر کارنامه این هنرمند فقید داشتهایم.
داریوش مهرجویی که در جوانی برای تحصیل در رشته فلسفه به کالیفرنیا رفته بود، در اواسط دهه ۴۰ به ایران بازگشت و در اولین تجربه فیلم «الماس ۳۳» را کارگردانی کرد. فیلمی بسیار پرهزینه که در گیشه شکست خورد و نتوانست توجه ویژهای را هم از سوی علاقهمندان سینما به سمت خود جلب کند.
او ۲ سال بعد، با همکاری غلامحسین ساعدی، فیلمنامه «گاو» را در قالب اقتباسی از مجموعه داستان «عزاداران بیل» نوشت و اینگونه یکی از مهمترین فیلمهای کارنامه خود را در حالی که هنوز از مرز ۳۰ سالگی عبور نکرده بود، کارگردانی کرد.
عزتالله انتظامی در نمایی از فیلم «گاو»
فیلم «گاو» با بازی درخشان عزتالله انتظامی، از آثار شاخص موج نوی سینمای ایران بود که در تقابل با سینمای مبتذل پیش از انقلاب شکل گرفته بود. پخش تلویزیونی فیلم «گاو» در اولین ماههای پس از انقلاب و مهر تأیید امام خمینی (ره) بر آن، بهعنوان سینمایی که میتواند در جمهوری اسلامی ایران استمرار پیدا کند، به این فیلم جایگاهی تاریخی هم داد.
مهرجویی یک سال بعد از «گاو» براساس فیلمنامهای از علی نصیریان، فیلم «آقای هالو» را کارگردانی کرد که نصیریان خود ایفاگر نقش اصلی آن هم بود.
در نخستین سال از دهه ۵۰ مهرجویی در همکاری دیگری با علی نصیریان به عنوان بازیگر نقش اصلی، فیلم اقتباسی «پستچی» را کارگردانی کرد اما اتفاق ویژه در کارنامه فیلمسازی این کارگردان در دهه ۵۰، در سال ۵۳ رقم خورد.
فیلم سینمایی «دایره مینا» حاصل اقتباس دیگری از قصههای غلامحسن ساعدی در کارنامه مهرجویی بود. فیلمی با سوژه تلخ و مرتبط با معضلات اجتماعی که براساس برخی روایتها، بازتابهای رویکرد انتقادی آن بود که منجر به تسریع در تأسیس سازمان انتقال خون ایران شد.
داریوش مهرجویی در پشت صحنه «دایره مینا»
«دایره مینا» دومین فیلم توقیفی کارنامه مهرجویی بعد از «گاو» محسوب میشود به نحوی که صدور پروانه نمایش برای آن سه سال طول کشید و مدیریت وقت سینمای ایران تمایلی به اکران عمومی آن نداشت. فیلم بعدها در جشنوارههای خارجی هم خوش درخشید و در سال ۵۷ توانست به اکران عمومی برسد.
«مدرسهای که میرفتیم» عنوان آخرین فیلم داریوش مهرجویی در دهه ۵۰ و اولین فیلم رسمیاش در سالهای پس از پیروزی انقلاب است. فیلمی که مانند آثار قبلی مهرجویی همچنان علی نصیریان و عزتالله انتظامی در آن ایفای نقش میکردند و داستانش مرتبط با حال و هوای انقلابی آن سالهای ایران بود.
در سالهای پایانی دهه ۵۰ و ابتدای دهه ۶۰ داریوش مهرجویی برای مقطعی کوتاه به فرانسه مهاجرت میکند اما بازگشت او به میدان کارگردانی سینما در میانه دهه ۶۰ منجر به اتفاقاتی ویژه در کارنامه این فیلمساز میشود.
«اجارهنشینها» بهعنوان یکی از موفقترین فیلمهای کمدی سینمای بعد از انقلاب، در سال ۶۵ و براساس طرحی که داریوش مهرجویی در پاریس نوشته بود، به تولید رسید که در آن شاهد درخشش بازیگرانی همچون عزتالله انتظامی، اکبر عبدی، حمیده خیرآبادی و فردوس کاویانی بودیم. فیلم هر چند مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت اما منتقدانی هم داشت که شاخصترین آنها محسن مخملباف بود.
اکبر عبدی در نمایی از «اجارهنشینها»
مخملباف در نامهای معروف به مدیریت وقت بنیاد سینمایی فارابی در واکنش به فیلم «اجارهنشینها» نوشت: «دو ساعت پیش که فیلم را دیدم حاضر بودم به خودم نارنجک ببندم و مهرجویی را بغل کنم و با هم به آن دنیا برویم.»
مهرجویی در گام بعدی خود فیلم «شیرک» را با فیلمنامه مشترکی با کامبوزیا پرتوی و به تهیه کنندگی مسعود کیمیایی ساخت که از معدود فیلمهای نوجوانانه کارنامه این فیلمساز هم محسوب میشود.
سال ۶۸ اما سالی است که «هامون» در سینمای ایران متولد میشود. فیلمی مهم در تاریخ سینمای ایران که داریوش مهرجویی با نقشآفرینی درخشان و ماندگار خسرو شکیبایی آن را کارگردانی کرد و همچنان از نگاه برخی منتقدان، شاخصترین فیلم کارنامه این فیلمساز محسوب میشود. همان فیلمی که هنوز هم که هنوز است بریدههایش در شرایط مختلف در فضای مجازی دست به دست میشود.
«بانو»، «سارا» و «پری» عناوین فیلمهایی است که داریوش مهرجویی در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ کارگردانی کرد و همانطور که از عناوین آنها مشخص است، وجه بارز آنها تمرکز بر دنیای قهرمانان زن بود.
در ادامه همین مسیر هم فیلم «لیلا» در سال ۷۵ ساخته شد که جایگاه لیلا حاتمی را بعد از ۲ تجربه همکاری با پدرش زندهیاد علی حاتمی، بهعنوان یکی از بازیگران تأثیرگذار، در سینمای ایران تثبیت کرد.
لیلا حاتمی در نمایی از فیلم «لیلا»
«درخت گلابی» را هم داریوش مهرجویی با اقتباس از داستانی به قلم گلی ترقی در سال ۷۶ کارگردانی کرد. فیلمی که با روایت سرگشتگیهای یک نویسنده، همچنان بخشی از دغدغههای فلسفی مهرجویی در سینما را نشان میداد.
«دختر دایی گمشده» و «میکس» را هم مهرجویی در سالهای پایانی دهه هفتاد کارگردانی کرد.
دهه هشتاد را مهرجویی با کارگردانی فیلم تلخ و تکاندهنده «بمانی» آغاز کرد. فیلمی اپیزودیک با روایتهایی از دخترانی که قربانی تنگنظری بزرگترهای خود میشوند.
۲ سال بعد اما فیلمی با حال و هوای کاملاً متفاوت با امضای مهرجویی به سرانجام رسید؛ «مهمان مامان» در سال ۸۲ و در قالب اقتباس از داستانی به قلم هوشنگ مرادی کرمانی کارگردانی شد. پروژهای که مهرجویی نسخهای سریالی از آن را هم در اختیار تلویزیون قرار داد و در اکران عمومی هم یکی از موفقترین آثار این فیلمساز در برقراری ارتباط با مخاطب عام بود.
داریوش مهرجویی در پشتصحنه «سنتوری»
سه سال بعد اما نوبت به جنجالیترین فیلم کارنامه این فیلمساز رسید. در سال ۸۵ فیلم «سنتوری» در جشنواره فیلم فجر رونمایی شد و علاوهبر سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد برای بهرام رادان، سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را هم به دست آورد. اما فیلم نتوانست به راحتی وارد چرخه اکران عمومی شود و حاشیهها باعث توقیف آن شد. بعدها نسخه قاچاق فیلم بهصورت گسترده در دسترس مخاطبان قرار گرفت.
بعد از حواشی فیلم «سنتوری» در نیمه دوم دهه هشتاد، مهرجویی ۲ فیلم «طهران، تهران» و «آسمان محبوب» را ساخت که هیچیک آثاری درخور توجه در کارنامه این فیلمساز به حساب نیامدند.
گویی بعد از حواشی فیلم «سنتوری» مسیر فیلمسازی داریوش مهرجویی به سمت و سویی رفت که دیگر نتوانست به دوران اوج خود بازگردد. او در دهه ۹۰ چهار فیلم «نارنجیپوش»، «چه خوبه که برگشتی»، «اشباح» و «لامینور» را کارگردانی کرد که هیچکدام حتی علاقهمندان پیگیر سینمای ایران این فیلمساز را هم راضی نکرد.
نمایی از «لامینور» آخرین فیلم داریوش مهرجویی
زندهیاد داریوش مهرجویی ۶ دهه از ۸ دهه عمر خود را به فیلمسازی و سینما اختصاص داد و هیچگاه از کسب تجربههای تازه در این عرصه، خسته نشد. او فیلمسازی بود که با تمام فراز و فرودها در کارنامهاش، خاطرات بسیاری را برای سینمادوستان ایرانی به یادگار گذاشته است. او به معنای واقعی یک عاشق سینما بود.
برخلاف بیانیه انجمن سینماداران مبنیبر فعال بودن همه سینماها در روز تشییع داریوش مهرجویی تهیهکنندگان فیلمهای پرفروش از لغو اکران آثار خود خبر دادند.
به گزارش خبرنگار مهر، پس از اعلام روز چهارشنبه ۲۶ مهرماه به عنوان روز برگزاری آیین تشییع پیکر زندهیاد داریوش مهرجویی، انجمن سینماداران با انتشار بیانیهای از فعال بودن همه سینماها و اکران همه آثار روی پرده در این روز خبر داد که این موضع با انتقاد علاقهمندان سینما مواجه شد.
در پی این بیانیه صنفی، تهیهکنندگان فیلمهای کمدی پرفروش در حال اکران در سینماها با انتشار متن کوتاهی در فضای مجازی از لغو اکران فیلمهای خود در روز چهارشنبه خبر دادند.
در متن مشترک محمدحسین فرحبخش، محمد شایسته و سیدابراهیم عامریان آمده است:
«در همراهی با دوستداران فرهنگ و ایستادن کنار اهالی داغدار سینما در روز چهارشنبه ۲۶ مهر مصادف با مراسم وداع با پیکر داریوش مهرجویی بزرگ و وحیده محمدی فر عزیز فیلمهای «هتل»، «فسیل»، «نارگیل ۲» و «شهر هرت» در سالنهای سینما اکران نخواهند شد. سلامتی و خوشحالی همه مردم ایران آرزوی ماست.
محمد حسین فرح بخش، محمد شایسته و ابراهیم عامریان.»
روحالله سهرابی مدیر کل اداره نظارت بر نمایش فیلمها هم در گفتوگو با خبرنگار مهر تاکید کرده بود، تهیهکنندگان فیلمهای در حال اکران این اجازه را دارند که فیلمهای خود را در روز تشییع داریوش مهرجویی اکران نکنند و اینگونه مسئولیت تصمیمگیری در این زمینه از صنف سینماداران سلب شد.
پیکر زندهیاد داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر صبح فردا چهارشنبه از مقابل تالار وحدت و در پهنه رودکی به سمت خانه ابدی تشییع خواهد شد.
موضوع فلسطین، همواره سوژه ملتهبی برای سینمای ایران بوده است؛ آثار درخوری در این حوزه تولید شدهاند که برخی از آنها در حافظه بصری سینمادوستان به ثبت رسیدهاند. با این حال، ظرفیت سوژهای و ابژهای محور مقاومت به اندازهای است که میتوان دهها و صدها فیلم دیگر نیز راجع به آن به تولید رساند.
به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، فلسطین مظلوم این روزها دیگر درد بزرگ جهان اسلام نیست بلکه به دغدغه اصلی بسیاری از مردم سراسر جهان تبدیل شده است که میبینند پارهتن جهان اسلام چگونه در برابر یوغ وحشی استعمار، اینچنین مردانه مبارزه کرده و جان خود را در مسیر آرمان، فدا میکند.
مخابره گزارشهای بصری از میدان نبرد، خون مردم آزادیخواه در سراسر جهان را به جوش آورده است همچنانکه تا پیش از این، بخشی از این مجاهدتها و نقشهراه، با بیانی دراماتیک در آثار سینمایی به ثبت رسیده و برخی از آنها توانستند حتی در اکرانهایی جهانی، به موفقیتهای خوبی دست پیدا کنند.
برخلاف آنچه که انتظار میرفت، دست سینمای ایران در موضوع فلسطین و مقاومت، چندان هم خالی نیست اما نکته قابلتوجه آنکه در این مسیر، نباید چندان به داشتههای گذشته دل خوش کرد چرا که این معادله، هر روز و با بسط دانش و فناوری لجستیک این مردم شریف، تغییر کرده و این الزام احساس میشود که فیلمهای تکنیکیتری با این محوریت به تولید برسد که طی آن، فلسطینی قدرتمند به تصویر کشیده شود.
در ادامه نگاهی خواهیم انداخت به مهمترین فیلمهایی که با محوریت فلسطین و جبهه مقاومت ساخته شده است.
سرب
شاید جالب باشد که مسعود کیمیایی در سال ۶۷ و با فیلم سرب، به نخستین کارگردان پس از انقلاب تبدیل شد که مستقیما به موضوع فلسطین پرداخت.
این فیلم، داستان دانیال با بازی امین تارخ و مونس با بازی فریماه فرجامی است که میخواهند به ارض موعود بروند؛ اما با مخالفت سازمانی به نام هاگانا که یهودیان را بسیج میکند، روبرو میشوند. یعقوب، عموی دانیال بهدست اعضای هاگانا کشته میشود و دانیال و مونس که قاتل را شناختهاند، میگریزند. میرزا محسن، فرد متدینی که به کمک مقتول شتافته، بهعنوان قاتل دستگیر و به زندان افکنده میشود.
نوری برادر میرزا محسن که خبرنگار است، تصمیم دارد زن و شوهر یهودی را برای ادای شهادت به دادگاه ببرد. مونس و دانیال که مصمم هستند از مرز خارج شوند، از دست نوری و اعضای هاگانا میگریزند. نوری آنها را مییابد. زن میگریزد اما نوری دانیال را بهموقع به جلسه دادگاه میرساند. روبروی کاخ دادگستری، او خود را سپر تیری میکند که یکی از آدمکشها که در تعقیب آنها بودند، به سوی دانیال شلیک میکند.
آتش پنهان
آتش پنهان به کارگردانی حبیب کاوش در سال ۱۳۶۹، از نخستین آثاری است که مستقیما اشغال فلسطین را دستمایه خود قرار داده است.
ژاکوب، یهودی لبنانیالاصل، در یک مهمانی همراه تعدادی از نزدیکانش به دست گروهی که به لباس رزمندگان فلسطین درآمدهاند، کشته میشود. خواهر و دختر ژاکوب، سارا، از این حمله جان سالم بهدر میبرند. رزمندگان فلسطینی که درمییابند هدف اسراییلیها از این ماجرا، برانگیختن افکار عمومی برای مبارزه با آنهاست، مسببان اصلی واقعه را افشا میکنند.
سارا پس از شرکت در یک عملیات ناموفق تروریستی علیه ابوخلیل و فرزندش ابوعلی، درمییابد که نامزد اسراییلیاش طراح و مجری توطئه قتل پدرش بوده است. نظامیان اسراییلی برای مقابله، دست به اقدام تلافیجویانه میزنند و گروهی از رهبران فلسطینی از جمله ابوخلیل را دستگیر میکنند. بهدنبال این ماجرا، دو رزمنده فلسطینی در یک عملیات انتحاری، ستاد فرماندهی نیروهای اسراییلی را منهدم میکنند.
بازمانده
بازمانده را سیفالله داد در سال ۱۳۷۳ ساخت. این فیلم، یکی از نخستین فیلمهای استاندارد درباره فلسطین اشغالی است. داستان فیلم درباره زن و شوهر جوانی است که به همراه فرزند نوزادشان؛ فرحان در بیتالمقدس زندگی میکنند. وقتی صهیونیستها به قدس حمله میکنند، پدر و مادر فرحان را میکشند. یک خانواده یهودی مهاجر از لهستان، خانه آنها را اشغال میکند. به دلیل عقیم بودن زوج یهودی، آنها فرحان را به عنوان فرزند خود بزرگ میکنند.
اما مادربزرگ فرحان با نفوذ به خانه تحت اشغال، به عنوان پرستار بچه، مبارزهای را برای حفاظت و بازپسگیری نوهاش آغاز میکند. در نهایت مادربزرگ با پیوستن به یک گروه انقلابی در نقش یک مبارز سیاسی ظاهر میشود. او با انجام عملیاتی خطرناک، قطار حامل اشغالگران صهیونیست را منفجر میکند و نوه خود را از غاصبان پس میگیرد.
هفت سنگ
عبدالرضا نواب صفوی در سال ۷۶، هفت سنگ را جلوی دوربین میبرد.
هفت سنگ، داستان دیوید پسر خاخام الیاس مشوه شمعون است که پس از سالها اقامت در هلند و پایان تحصیلاتش، برای زیارت و ملاقات با شخصی به نام شیخ کریم وارد فلسطین میشود. خاخام که قصد دارد پسرش را در الخلیل نگه دارد و برای آینده او در دستگاه حکومتی صهیونیستها امیدها دارد، دیوید را به مقامات معرفی میکند اما ماموران موساد که از مقاصد دیوید مطلع شدهاند، به دنبال او میروند.
قاعده بازی
نوابصفوی پس از ساخت هفتسنگ، بلافاصله فیلم قاعده بازی را به تولید میرساند.
در این فیلم، یک هواپیمای ۴۷۴ که از وین عازم تلآویو است، توسط نیروهای مبارز فلسطینی ربوده میشود و ۳۵۰ نفر مسافر آن به گروگان گرفته میشوند. دولت صهیونیستی برای استفاده تبلیغاتی، ترجیح میدهد که مسافران به نحوی از بین بروند و درصدد نقشهای برای انجام این برنامه برمیآید. مبارزان فلسطینی برای نجات جان مسافران در تلاش هستند تا نقشه صهیونیستها را خنثی کنند.
قناری
قناری به کارگردانی جواد اردکانی، دیگر فیلم مهم این حوزه به شمار میرود. قناری درباره یک پسر خردسال فلسطینی است که دچار لکنت زبان است. یک کشیش مسیحی، قناری کوچکی را به او هدیه میدهد. به سفارش پدر، سیمون باید برای قناری خود محیطی آرام و کم سروصدا ایجاد کند تا قناری بتواند برایش آواز بخواند. تلاش این کودک برای یافتن محیط آرام، او را با مسائل مختلفی روبرو میکند. این فیلم، اکران عمومی نشد و تنها در چند جشنواره و همچنین تلویزیون به نمایش درآمد.
هیام
کارگردانی هیام را محمد درمنش به عهده دارد. هیام، داستان یک دانشجوی مهندسی تبعه انگلیس است که برای ازدواج با دختری به نام هیام، از انگلیس به جنین در فلسطین اشغالی سفر میکند. مراسم ازدواج برگزار میشود. وقتی آن دو نفر قصد خروج از فلسطین را دارند، صهیونیستها به آنها حمله میکنند و شوهر هیام دستگیر میشود. در انتهای فیلم، هیام و شوهرش از دست صهیونیستها آزاد میشوند.
چشمان آبی زهرا
چشمان آبی زهرا به کارگردانی علی درخشی، سریالی است که یک نسخه سینمایی از روی آن تهیه شد. این فیلم درباره جستجوی یک گروه پزشکی اسرائیل در اردوگاههای فلسطینی برای یافتن یک کودک است تا چشمان او را به جای چشمان فرزند یکی از مقامات بلندپایه اسرائیل پیوند بزنند. فرزند اسرائیلی دارای معلولیتهای متفاوتی است. تئودور؛ کودک ناقصالخلقهای است که با دزدیدن چشمان زیبای یک کودک فلسطینی، بیناییاش را به دست میآورد.
پخش چشمان آبی زهرا در سالهای ابتدایی دهه ۸۰ واکنشهای متفاوتی را در پی داشت. از جمله آنکه در زمان نمایش نسخه سریالی این اثر از شبکه جهانی سحر، دریافت تصاویر این شبکه در فرانسه قطع شد.
راه نجات
این فیلم، نخستین ساخته بلند سینمایی راما قویدل است. راه نجات، داستان مها، مربی مهربان و دلسوز پرورشگاه بهشت در غزه است. بین مها و بچههای پرورشگاه، ارتباط عاطفی عمیقی وجود دارد که لحظههای شیرینی را رقم میزند اما یک حادثه باعث میشود مها حافظهاش را از دست بدهد.
راما قویدل در این فیلم برای مطابقت جزئیات لوکیشن با مختصات بومی فضا و بستر مکانی وقوع داستان فیلم، از مشاوره عبدالله عبدالرحیم؛ فیلمساز جوان فلسطینی و ساکن غزه بهره گرفته است.
بیگانگان
بیگانگان به کارگردانی عباس رافعی از دیگر محصولات سینمای ایران درباره مساله فلسطین است که درواقع برای مخاطب برونمرزی ساخته شده است. همه عوامل این فیلم به جز نویسنده و کارگردان، عرب هستند. این فیلم داستان جوانی به نام حسام است که عاشق دختری به نام لیلا میشود. آن دو قصد ازدواج با یکدیگر را دارند اما حمله صهیونیستها و آواره شدن ساکنان شهر باعث میشود که این دختر و پسر، یکدیگر را گم کنند. پس از گذشت مدت زمانی طولانی، این دو عاشق، در پیری، یکدیگر را پیدا میکنند.
زخم زیتون
زخم زیتون، نخستین ساخته سینمایی محمدرضا آهنج، محصول سال ۱۳۸۳ است.
این فیلم، داستان زنی است که همسرش از مبارزان علیه اشغالگری اسراییل است که با وجود مخالفت زن، نسبت به حضور مرد در جهاد علیه اسراییلیها براثر اتفاقی مجبور میشود خودش نیز در جریان مبارزه قرار بگیرد و در این راه آنقدر پیش میرود که یک تصمیم غیرمنتظره میگیرد؛ تصمیمی که باعث تحول شخصیتی او و دیگران میشود.
شکارچی شنبه
شکارچی شنبه به کارگردانی پرویز شیخطادی به ایدئولوژی صهیونیستها در تربیت فرزندانشان میپردازد. این فیلم داستان زندگی کودکی است که میان اقوام مختلف رفته و از هر یک از آنها، چیزی آموخته است. کودکی یتیم به اصرار پدربزرگش که یکی از سران صهیونیسم است، مدت یکماه از مادرش جدا میشود و تحت آموزشهای صهیونیستی قرار میگیرد. بعد از گذشت یکماه، کودک که حالا شستوشوی مغزی شده، به موجودی خشن، خطرناک و خونریز تبدیل میشود تا جایی که در پایان این فیلم، شاهد به قتل رسیدن پدربزرگ به دست کودک هستیم.
شیخطادی عنوان کرده که با بررسی متون و اندیشههای اسرائیلی و گفتوگو با یهودیان بیطرف توانسته به لایههای پنهان افراطیگریهای یهود دست پیدا کند.
فیلادلی
فیلادلفی به کارگردانی عزتالله جامعی، درباره گروهی است که برای انجام فعالیت بشردوستانه تصمیم میگیرند تا آذوقه و وسایل پزشکی را به محاصرهشدگان غزه برسانند و برای رسیدن به این هدف، اقدام به حفر تونلی زیرزمینی میکنند.
مارتین اسکورسیزی در مصاحبه ای جدید اعلام کرد که اقتباس او از رمان «شرط بندی» نوشته «دیوید گرن» فیلم بعدی او خواهد بود.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ورلد آو ریل، «مارتین اسکورسیزی» در مصاحبه ای جدید با ساندی تایمز لندن اعلام کرد که اقتباس او از رمان «شرط بندی» فیلم بعدی او خواهد بود و کمپانی اپل مسئولیت ساخت این فیلم اقتباسی را با حضور «لئوناردو دی کاپریو» بر عهده خواهد داشت.
کتاب غیرداستانی «شرط بندی: داستان کشتی غرق شده، شورش و قتل» اخیرا توسط اسکورسیزی به صورت فیلمنامه اقتباس شده است.
داستان کتاب در دهه ۱۷۴۰ اتفاق میافتد و درباره ماجرای غرق شدن یک کشتی و شورشی است که پس از آن در سال ۱۷۴۱ روی داد.
گزینه پشتیبان برای اسکورسیزی در صورتی اگر پروژه «شرطبندی» به نتیجه نرسد، ممکن است فیلمی با عنوان «خانه» باشد، اقتباسی از رمان نوشته «مریلین رابینسون» که اسکورسیزی با «تاد فیلد» کارگردان فیلم «TAR» و «کنت جونز» روی آن کار کرده است.
جدیدترین فیلم اسکورسیزی با عنوان «قاتلان ماه کامل» از چند روز دیگر (۲۰ اکتبر) اکران عمومی خود را در آمریکا آغاز خواهد کرد.
این فیلم که نخستین نمایش جهانی خود را در بخش خارج از مسابقه هفتاد و ششمین جشنواره فیلم کن تجربه کرد، برگرفته از کتاب پرفروش غیرداستانی نوشته «دیوید گرن» با همین عنوان و فیلمنامهای از اسکورسیزی و اریک راث ساخته شده است و روایتگر داستان قتل چندین نفر در منطقه نفتخیز اوسیج در اوکلاهاما در دهه ۱۹۲۰ است.
عنوان فرعی این کتاب «قتلهای اوسیج و تولد افبیآی» است، در حالی که فیلم عمدتاً بر آنچه در اوکلاهاما اتفاق میافتد تمرکز دارد.
نمایش اولیه این فیلم ۲۰۶ دقیقهای در کن با تمجید منتقدان و مخاطبان همراه شد و نام این فیلم را به عنوان یکی از پیشگامان زودهنگام فصل جوایز سینمایی ۲۰۲۴-۲۰۲۳ سر زبانها انداخت. در این فیلم که ۲۰۰ میلیون دلار برای ساخت آن هزینه شده، «لئوناردو دی کاپریو» در نقش «ارنست برکهات» بازی میکند که خواهرزاده یک دامدار قدرتمند به نام «ویلیام هیل» با نقشآفرینی «رابرت دنیرو» است. «لیلی گلداستون» نیز در نقش همسر «دی کاپریو» بازی میکند.
علی نصیریان آرزو داشت آخرین کارهنریاش با داریوش مهرجویی باشد اما سرنوشت این گونه بود که آخرین کار مهرجویی با نصیریان رقم بخورد.
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، آنچنان در شوک قتل فجیع داریوش مهرجویی و همسرش، وحیده محمدیفر هستیم که دست و دلمان نمیرود مانند شیوه مرسوم مطبوعات به هنگام درگذشت یک هنرمند، به تهیه گزارش و گفتگو بپردازیم اما آنچه در ادامه میآید، بازخوانی بخشی از گفتههای علی نصیریان است درباره همکاری با داریوش مهرجویی.
به گزارش ایسنا، «لامینور» آخرین ساخته داریوش مهرجویی است. فیلمی که بعد از ۴۰ سال همکاری دوباره او را با نصیریان رقم زد.
ساخت و اکران این فیلم سبب شد تا نصیریان در نشستهایی که برای این فیلم برپا میشد، بخشی از خاطرات گذشته و اولین همکاریهای خود را با مهرجویی روایت کند.
دهه ۴۰ نصیریان جزو بازیگران شاخص تئاتر بود و گزینه خوبی برای کارگردان نوجویی که دنبال ساخت فیلمهایی از نوعی دیگر بود.
نمایشی روی صحنه بود که جوانی آراسته و به قول نصیریان خوش تیپ به دیدن آن آمد و بعد از اجرا گفتند او داریوش مهرجویی است که برای فیلمش دنبال بازیگر میگردد.
این جوان که در آمریکا فلسفه خوانده بود، تسلطی کامل به ادبیات ایران و جهان هم داشت و این گونه بود که بخشی از بهترین فیلمهای سینمای ایران را با اقتباس یا برداشت از آثار شاخص ادبی ساخت.
او دوستی نزدیکی هم با غلامحسین ساعدی داشت، یکی از نمایشنامهنویسان به نام کشورمان. پس چه فرصتی بهتر که مهرجویی برای ساخت دومین فیلمش «گاو» سراغ نمایشنامهای از او برود و چه موقعیتی بهتر که با بازیگرانی همکاری کند که در تئاتر ریشه داشتند و در نمایشنامههای ساعدی بازی کرده بودند.
یکی از این بازیگران علی نصیریان بود و این گونه شد که اولین همکاری مهرجویی و نصیریان در فیلم «گاو» رقم خورد.
نصیریان حدود ۴۰ سال بعد زمانی که در فیلم «لامینور» برای چندمین بار با مهرجویی همکاری کرد، به مرور خاطراتی از اولین همکاریهای خود با این کارگردان پرداخت که بخشهایی از آن را با هم میخوانیم:
«قصه «گاو» از کتاب عزاداران بَیَل نوشته جناب غلامحسین ساعدی بود. در سال ۳۶ مرکزی با عنوان اداره هنرهای دراماتیک تاسیس شد و از آن زمان ما با جناب ساعدی همکاری کردیم. ابتدا با یکسری نمایشنامه با مضمون مشروطه با هم کار کردیم تا اینکه یک شب آقای ساعدی با جوانی خوشرو به نام داریوش مهرجویی پیش ما آمدند و گفتند که ایشان میخواهند فیلم «گاو» را بسازند. ما از شوق حس عجیبی پیدا کردیم و نمیدانستیم باید از خوشحالی چه کنیم.
البته قبلا در تلویزیون ایران، تئاترهایی را اجرا کرده بودیم که یکی از آنها همین نمایشنامه «گاو» بود. آقای آلاحمد از این اثر تمجید فراوانی کردند. بعد از آن که سناریوی فیلم نوشته شد، تازه متوجه شدیم مقوله سینما با تئاتر متفاوت است. داریوش مهرجویی تستهای فیلمی و سینمایی از ما گرفت و تمرینهایی برای ما گذاشت و سکانسهای پردیالوگ فیلم را در اداره تئاتر تمرین کردیم.
این فیلم برای ما بسیار تاثیرگذار بود. من همیشه گفتم که در «گاو»، مهرجویی ما را با قرار گرفتن مقابل دوربین و بازی فیلم سینمایی آشنا کرد. من از ایشان سینما را یاد گرفتم. موضوع عمق میدان و حرکات دوربین و تکنیکهای سینما آنجا برای ما روشن شد. اولین کارگردان و معلمی که به من یاد داد مقابل دوربین چه کنم، داریوش مهرجویی بود.»
نصیریان درباره شخصیت داریوش مهرجویی هم گفته بود: «مهرجویی خیلی با وسواس کار میکرد. من اخیرا با او کار کردم و دیدم با وجود بالارفتن سن هنوز دقت قدیمش را دارد. حتی زمانی که با اهالی روستا بازی می کردیم، بارها کار و تمرین میکردیم.»
اردیبهشت سال گذشته در اولین اکران لامینور هم نصیریان آرزو کرد عمر خودش و مهرجویی برای یک همکاری دیگر کفاف بدهد و گفت: برای من خیلی جذاب خواهد بود که آخر عمری با مهرجویی زندگیام را تمام کنم.
او در این اکران در ستایش از داریوش مهرجویی گفت: کار کردن با آقای مهرجویی برای من همیشه فوقالعاده جالب بوده است. بعد از چهل سال دوری و جدایی از ایشان، این همکاری شکل گرفت. فرهنگ غنی و درک و دانش، پشتوانه کار یک سینماگر است. سینما فقط تکنیک نیست. سینما اندیشه و فکر است و ایشان صاحب فکر بودند. از همان موقع هم کار کردن با ایشان برای من بسیار جذاب بود و برای من این ارتباط بسیار جذاب بوده و انشاءالله هم ایشان و هم من عمرمان کفاف بدهد یک بار دیگر هم این اتفاق بیفتد.
حالا عمر مهرجویی به پایان رسانده شده و «لامینور» به عنوان آخرین همکاری او و نصیریان رقم خورده است.