در آستانه جشنواره فیلم فجر، مدیر شبکه نمایش از پخش برنامه «هفت» با اجرای بهروز افخمی از این شبکه خبر داد.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، محمدعلی غلامرضایی درباره پخش دوباره برنامه هفت تلویزیون گفت: پخش سری جدید برنامه هفت به تهیهکنندگی محمدحسین تنکابنی و با اجرای بهروز افخمی در دو فاز آغاز خواهد شد. در فاز نخست، این برنامه پیش از برگزاری جشنواره فیلم فجر به صورت هفتگی جمعهها ساعت ۲۳ روی آنتن شبکه نمایش می رود.
او ادامه داد: در ایام جشنواره نیز، برنامه هفت با ویژه برنامهای که ترتیب داده است، هر شب از شبکه نمایش سیما و از محل برگزاری جشنواره به صورت زنده روی آنتن می رود و پس از آن نیز تا پایان سال به صورت هفتگی ادامه خواهد داشت. در فاز دوم نیز، پخش این برنامه از بهار ۱۴۰۳، با دکور جدید و تغییراتی در فرم برنامه آغاز می شود.
مدیر شبکه نمایش درباره بخشهای مختلف فصل جدید این برنامه نیز بیان کرد: برنامه هفت از سه بخش اصلی پرونده ویژه، میز نقد سینمای ایران و میز نقد سینمای جهان تشکیل می شود که هر بخش طراحی ویژهای دارد.
او درباره پرونده ویژه هفتگی در این برنامه خاطر نشان کرد: در هر قسمت موضوعات سینمایی روز با حضور مهمانان و کارشناسان مربوط به آن مطرح و تلاش می شود که آسیبشناسی شود. در این بخش، موضوعات مرتبط با سیاستگذاریهای سینمای ایران به صورت ویژه مطرح خواهد شد.
غلامرضایی ادامه داد: بخش میز نقد سینمای ایران نیز هر هفته به بررسی یکی از فیلمهای در حال اکران اختصاص دارد. میز سینمای جهان یکی از بخشهای ثابت برنامه خواهد بود که در کنار نقد فیلمها و انیمیشنهای مطرح، به صورت موضوعی به فیلم و فیلمساز میپردازد و باکسآفیس هفتگی با رویکردی جدید بررسی می شود.
مدیر شبکه نمایش درباره منتقدان و مجریان بخشهای مختلف برنامه هفت نیز توضیح داد: آقایان امیر قادری و حمیدرضا قادری کارشناسان ثابت بخش میز نقد سینمای ایران هستند. همچنین آقایان جواد طوسی و رضا صدیق نیز به عنوان منتقد و کارشناس در میز سینمای جهان حضور دارند.
سال ۲۰۲۳ نیز با درگذشت چهرههای تاثیرگذاری در عرصه سینما و تلویزیون همراه بود، از ویلیام فردکین کارگردان نامدار آمریکایی و ستارههای بزرگی چون لولوبریجیدا و راکل ولش تا مرگ زودهنگام متیو پری بازیگر سریال محبوب «فرندز».
به گزارش سینمای خانگی از ایسنا، با رسیدن به روزهای پایانی سال جاری میلادی، مروری داریم بر چهرههای مهم صنعت سرگرمی در عرصه سینما و تلویزیون که برای همیشه با جعبه جادویی و پرده نقرهای وداع کردند.
مایکل گمبون
«سر مایکل گمبون» بازیگر ایرلندی سری فیلمهای «هری پاتر» بود که در سن ۸۲ سالگی درگذشت. او بیشتر برای بازی در نقش پروفسور آلبوس دامبلدور در شش فیلم از هشت فیلم هری پاتر شناخته شد. این ستاره متولد دوبلین در طول شش دهه فعالیت خود در تلویزیون، فیلم، تئاتر و رادیو کار کرد و برنده چهار بفتا شد.
زمانی که او به یکی از اعضای اصلی کمپانی بازیگری تئاتر ملی لورنس اولیویه در لندن تبدیل شد، فعالیت حرفه ای خود را آغاز کرد و در ادامه سه جایزه اولیویه را برای بازی در تولیدات تئاتر ملی دریافت کرد.
مایکل گمبون پس از مرگ «ریچارد هریس» در سال ۲۰۰۳، نقش دامبلدور – مدیر مدرسه جادوگری هاگوارتز – را در سری فیلمهای موفق «هری پاتر» بر اساس رمان های نوشته «جی کی رولینگ» ایفا کرد.
ران سیفس جونز
ران سیفس جونز بازیگر برنده جایزه امی که بیشتر برای بازی در نقش ویلیام هیل در سریال «This Is Us» (این ما هستیم) شهرت داشت به دلیل مشکل ریوی طولانیمدت در سن ۶۶ سال درگذشت.
«جونز» بیشتر برای بازی در سریال«This Is Us» در نقش ویلیام هیل، پدر بیولوژیکی رندال پیرسون (استرلینگ کی. براون) شناخته شد، که برای آن دو جایزه اِمی مهمان در سال ۲۰۱۸ و ۲۰۲۰ برنده شد. در همان سال، دخترش «جازمن» نیز اولین جایزه امی خود را به دست آورد تا برای نخستین بار یک پدر و دختر در یک سال برنده جایزه اِمی نام بگیرند.
او سابقه بازی در سریال «نظم و قانون: جنایات سازمان یافته» و سریالهای «آقای ربات» (۲۰۱۵-۲۰۱۶)، «گِت داون» (۲۰۱۶-۲۰۱۷)، «لوک کیج» (۲۰۱۶-۲۰۱۸)، «به دنبال آلاسکا» (۲۰۱۹) و «حقیقت گفته میشود» (۲۰۱۹-۲۰۲۳) را نیز در کارنامه داشت.
همچنین «نیمه نلسون» (۲۰۰۶)، «در سراسر جهان» (۲۰۰۷)، «چانه شیشهای» (۲۰۱۴)، «تقویم تعطیلات» (۲۰۱۸)، «روزهای سگی» (۲۰۱۸) و «نام من دولمایت» (۲۰۱۹) از جمله آثار سینمایی هستند که «ران سیفس جونز» در آن نقشآفرینی داشته است.
ویلیام فردکین
ویلیام فریدکین کارگردان برنده اسکار که با ساخت فیلمهای موفقی چون «ارتباط فرانسوی» و «جنگیر» به شهرتی جهانی رسید یکی از مهمترین چهرههایی بود که در سال ۲۰۲۳ در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
«ویلیام فریدکین» سال ۱۹۷۱ فیلم «ارتباط فرانسوی» را در ژانر جنایی-پلیسی، بر اساس یک داستان واقعی کارگردانی کرد. این فیلم که شامل یکی از هیجانانگیزترین صحنههای تعقیب و گریز تاریخ سینماست، توانست برنده جوایز اسکار بهترین فیلم، فیلمنامه و تدوین شود و نام «فریدکین» ۳۲ ساله را به عنوان فیلمسازی جوان و آیندهدار مطرح کرد.
این کارگردان پس از آن «جنگیر» را بر اساس رمان پرفروش نوشته «ویلیام پیتر بلَتی» درباره دختری ۱۲ ساله که توسط شیطان تسخیر شده ساخت که این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار شد. پس از موفقیت فیلم «جنگیر» او تا اوایل قرن بیستویکم به کارگردانی فیلمها و برنامههای تلویزیونی ادامه داد اما دیگر نتوانست موفقیت گذشته خود را تکرار کند.
آخرین فیلم بلند ساخته «ویلیام فریدکین» مستندی با نام «شیطان و پدر آمورث» بود که در سال ۲۰۱۷ ساخته شد. این فیلم به مقایسه لحظات فیلم معروف «جنگیر» با جنگیری واقعی میپردازد.
از دیگر آثار او میتوان به «برای زندگی و مرگ در لسآنجلس»، «جادوگر»، «گشتزنی»، نسخه تلویزیونی «۱۲ مرد خشمگین» و «جوئی قاتل» اشاره کرد. جایزه شیر افتخاری جشنواره ونیز، جایزه فیپرشی جشنواره فیلم کن برای فیلم «باگ» و همچنین یوزپلنگ طلایی جشنواره «لوکارنو» به پاس یک عمر دستاورد سینمایی از جمله دیگر افتخارات این کارگردان کهنهکار محسوب میشود.
آنگوس کلود
آنگوس کلود هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در سریال «سرخوشی» شناخته میشود، در سن ۲۵ سالگی از دنیا رفت. او بیشتر برای بازی در نقش یک فروشنده مواد مخدر در سریال «سرخوشی» از شبکه HBO شناخته میشد.
این بازیگر با بازی در نقش شخصیتی به نام «فِز» در سریال نوجوانانه و برنده ِامی «سرخوشی»(Euphoria) به شهرت رسید. «کلود» در دو فصل نخست این سریال یکی از شخصیتهای اصلی بود. او همچنین بازی در فیلمهای «شمال هالیوود»(۲۰۲۱) و «خط»(۲۰۲۳) را در کارنامه دارد.
آلن آرکین
«آلن آرکین»، بازیگر آمریکایی برنده جایزه اسکار که کارنامهای از نقشهای کمدی و درام داشت در سن ۸۹ سالگی درگذشت. او متولد سال ۱۹۳۴ در محله بروکلین نیویورک بود و وقتی ۱۱ سال داشت، خانوادهاش به شهر لسآنجلس نقل مکان کرد.
آرکین در طول فعالیت حرفهای خود چهار بار نامزد دریافت اسکار شد و این جایزه را در سال ۲۰۰۷ برای بازی در نقش پدربزرگی که با اعتیاد دستبهگریبان بود، در فیلم کمدی «خانم سانشاین کوچک» به دست آورد.
او همچنین جایزه تونی، معتبرترین جایزه عرصه تئاتر آمریکا را هم یک بار کسب کرده بود.
یکی از نخستین نقشهای اصلی که بازی کرد، در سال ۱۹۶۶ در فیلم کمدی «روسها میآیند، روسها میآیند» بود که اولین نامزدی اسکار را برایش رقم زد و در سال ۱۹۶۷ با بازی در نفش یک قاتل دچار روانپریشی در فیلم «تا تاریکی هوا صبر کن» در مقابل آدری هپبورن یکی از نقاط عطف کارنامهاش را رقم زد.
آلن آرکین حتی بعد از ۸۰ سالگی هم در سینما و تلویزیون فعال بود و برای بازی در سریال «شیوه کامینسکی» در مقابل «مایکل داگلاس» نامزد دریافت جایزه امی شد.
او با بازی در فیلم «آرگو» برای چهارمین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شد. از دیگر فیلمهای کارنامه هنری آرکین میتوان به «راهحل هفت درصدی»، «گلنگری گلن راس»، «ادوارد دستقیچی» و «باهوش باش» اشاره کرد.
آندره بروگر
آندره بروگر بازیگر برنده دو جایزه امی که در مجموعههای تلویزیونی همچون «بروکلین نه-نه» و «قتل: زندگی در خیابان» حضور داشت، پس از تحمل یک دوره بیماری در سن ۶۱ سالگی درگذشت. او بیشتر برای بازی در نقش «کاپیتان ریموند هالت» در سریال «بروکلین نه – نه» شناخته میشود که از سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۲۱ روی آنتن رفت.
او در سال ۱۹۹۸ برای ایفای نقش کارآگاهی به نام «فرانک پمبلتون» در سریال «قتل: زندگی در خیابان» برنده جایزه «امی» بهترین بازیگر مرد نقش اول شد و همچنین یک جایزه امی دیگر را در سال ۲۰۰۶ برای بازی در نقش یک مجرم حرفهای در «سارق» کسب کرد.
او نخستینبار در فیلم «شکوه» و در نقش یک سرباز در سینما ظاهر شد. این هنرپیشه همچنین در مجموعه تلویزیونی «هک» که از ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۴ پخش شد در نقش یک کارآگاه مقابل دوربین رفت. او برای بازی در مجموعه سریال درام «مردان یک سن مشخص» دو بار به عنوان نامزد در شاخه بهترین بازیگر مرد نقش مکمل جوایز «امی» معرفی شد.
بروگر در کنار مجموعههای تلویزیونی در فیلمهای سینمایی همچون «شهر فرشتگان»، «فراوانی»، «پوزئیدون»،«آواز دونفره»، «مه» و «ترس کهن» نقش آفرینی کرده است.
رایان اونیل
رایان اونیل بازیگر آمریکایی که ببشتر برای نقش آفرینی نامزد اسکار در فیلم «داستان عشق» شناخته میشد، در ۸۲ سالگی درگذشت. اونیل متولد ۲۰ آوریل ۱۹۴۱ در لس آنجلس از پدری نویسنده و فیلمنامه نویس به نام چارلز اونیل و مادری بازیگر به نام پاتریشیا کالاگان بود. او که در ابتدا یک بوکسور بود همراه با خانوادهاش در کشورهای مختلفی چون بریتانیا، آلمان و مکزیک زندگی می کرد.
پس از کار به عنوان بدلکار، «اونیل» در نقش رادنی هرینگتون در سریال «پیتون پلیس» دهه ۱۹۶۰ شبکه ای بی سی بازی کرد و این آغاز حرفه او به عنوان بازیگر بود. پس از آن او در نقش یک دانشجوی حقوق دانشگاه هاروارد در فیلم «داستان عشق» در سال ۱۹۷۰ بازی کرد که یک نامزدی جایزه اسکار را برای او به ارمغان آورد.
او همچنین در نقشهای مهم دیگری در فیلم کمدی درام «چه خبر دکتر؟» ساخته «پیتر بوگدانوویچ» در سال ۱۹۷۲ در کنار «باربارا استرایسند» و فیلم «ماه کاغذی» در سال ۱۹۷۳ و درام تاریخی «استنلی کوبریک» در سال ۱۹۷۵ با عنوان «بری لیندون» ظاهر شد. اونیل در فیلم «ماه کاغذی» در کنار دخترش «تیتوم اونیل» نیز بازی کرد، فیلمی که یک جایزه اسکار برای دخترش در سن ۱۰ سالگی به ارمغان آورد.
نورمن لیر
نورمن لیر نویسنده، تهیهکننده و سازنده سریالهای کمدی و بسیار محبوب اوایل دهه ۱۹۷۰ مانند «همه در خانواده» و «سنفورد و پسر»، در ۱۰۱ سالگی از دنیا رفت. او که پیش از کار در تلویزیون به عنوان یک نویسنده برتر کمدی تثبیت شده بود، سال ۱۹۶۸ برای فیلمنامه «طلاق به سبک آمریکایی» نامزد اسکار شد و پس از آن یک کمدی بر مبنای یک نمایش محبوب بریتانیایی درباره یک کارگر محافظهکار و آشکارا متعصب ساخت که با عنوان «همه در خانواده» به یک موفقیت فوری بدل شد.
چنین شد که «همه در خانواده» و «سنفورد» که درباره یک خانواده سیاهپوست لسآنجلسی بود، به سریالهای رتبه اول و دوم کشور بدل شدند. پس از آن ۶ سریال جانبی از «همه در خانواده» ساخته شد و این سریال ۴ جایزه امی در سالهای ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ و جایزه پیبادی سال ۱۹۷۷ را برای لیر به ارمغان آورد تا برای ارایه کمدی با وجدان اجتماعی از وی تجلیل شود. وی دومین جایزه خود را سال ۲۰۱۶ به خاطر دستاوردهای شغلی دریافت کرد.
برخی از دیگر ساختههای لیر شامل «یک روز در یک زمان» سریالی که از ۱۹۷۵ تا ۱۹۸۴ روی آنتن بود و «سکتههای متفاوت» که از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۶ روی آنتن رفت.
وی در سینما هم فعال بود و فیلمنامههای «بیا شاخ خودت را بزن» (۱۹۶۳)، «شبی که به مینسکی حمله کردند» (۱۹۶۸) و «دزدی که به شام آمد» (۱۹۷۱) از جمله فیلمنامههایی بود که لیر برای پرده سینما نوشت.
متیو پری
جسد بیجان متیو پری، بازیگر سریال معروف فرندز (دوستان) در حالی در خانهاش پیدا شد که او هنگام مرگ ۵۴ سال داشت. این بازیگر آمریکایی بیشتر برای بازی در نقش «چندلر بینگ» در سریال کمدی دهه ۱۹۹۰ «فرندز» شناخته میشد.
پری که در سال ۱۹۶۹ در ماساچوست به دنبال آمده بود در شهر اوتاوا در کانادا بزرگ شد و در نوجوانی به لسآنجلس نقل مکان کرد. او از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ در نقش شخصیتی به نام «چاز راسل» در سریال «بویز» ظاهر شد و در نمایشهایی از جمله «گروئینگ پینز» هم بازی کرد. اما او با «فرندز» یک ستاره بین المللی شد؛ سریالی که فراز و نشیب زندگی شش جوان نیویورکی در یافتن عشق، کار و دوست را به تصویر میکشید.
این سریال کمدی همچنین با بازیگری «جنیفر انیستون»، «کورتنی کاکس»، «دیوید شوییمر»، «مت لابلانک» و «لیسا کودرو» یکی از موفقترین نمایشهای تاریخ تلویزیون شد. «متیو پری» در چندین فیلم سینمایی از جمله «فولز راش این» (احمقها بشتابید)، «آلموست هیروز» (تقریبا قهرمان) و «هول ناین یاردز» (همه نه یارد) ظاهر شده بود.
بررسی پزشکی قانونی لسآنجلس نشان میدهد این بازیگر آمریکایی، به دلیل تاثیر شدید ماده روانگردان کتامین فوت کرده است.
ریچارد راوندتری
ریچارد راوندتری، بازیگر مجموعه فیلمهای «شفت» که از او به عنوان نخستین قهرمان اکشن سیاه پوستیاد میشود در ۸۱ سالگی درگذشت. فیلم «شفت» سال ۱۹۷۱ به کارگردانی جردن پارکس با اقتباس از رمانی نوشته ارنست تایدیمن ساخته شد.
او پیش از این تنها در یک فیلم ظاهر شده بود اما با بازی در فیلم «شفت» به یکی از بازیگران مطرح و محبوب تاریخ سینما تبدیل شد. او با بازی در این فیلم تاریخ سینما را تغییر داد و میراث بزرگی برای فیلم های آینده خلق کرد.
این بازیگر در چهار دنباله دیگر فیلم «شفت» در سالهای ۱۹۷۲ ، ۱۹۷۳ ، ۲۰۰۰ و ۲۰۱۹ هم بازی کرد. بر مبنای این فیلم سریالی هم در سال ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ ساخته شد که «راوندتری» بازیگر آن هم بود. راوندتری برای بازی در فیلم «شفت» نامزد گلدن گلوب شد.
برت یانگ
برت یانگ که نقش پائولی را در ۶ فیلم «راکی» در کنار سیلوستر استالونه بازی کرد و برای بازی در فیلم اصلی در سال ۱۹۷۶ نامزدی اسکار را برای بازیگر نقش مکمل مرد دریافت کرده بود، در ۸۳ سالگی از دنیا رفت.
فیلم «همه تیلهها» رابرت آلدریچ در سال ۱۹۸۱ در کنار پیتر فالک و «روزی روزگاری در آمریکا» سرجیو لئونه در سال ۱۹۸۴ هم از نقشآفرینیهای وی است که منتقدان را به تمجید واداشت. او در سال ۱۹۹۹ در کمدی رمانتیک «چشم آبی میکی» همبازی هیو گرانت بود.
یانگ در سریالها و فیلمهای تلویزیونی متعددی هم ظاهر شد که «قصههایی از سردابه»، «کلمبو»، «محدودیتهای بیرونی» و «عروسک روسی» از جمله آنها بودند.
اولین نقش تاثیرگذار وی در فیلم «محله چینیها» ساخته رومن پولانسکی در نقش کرلی بود. وی در اکشن مهیج ساخته سام پکینپا با نام «نخبگان قاتل» (۱۹۷۵) هم در کنار دنیرو بازی کرده بود.
گلندا جکسون
«گلندا جکسون» بازیگر برنده دو جایزه اسکار و سیاستمدار پیشین بریتانیایی بود که امسال در ۸۷ سالگی درگذشت. این بازیگر بریتانیایی اخیرا در فیلم «فراری بزرگ» در کنار مایکل کین نقش آفرینی کرده بود.
گلندا جکسون برنده دو جایزه اسکار بود و از دهه ۹۰ میلادی وارد عرصه سیاست شد. او عضو حزب کارگر و از سال ۱۹۹۲ تا ۲۰۱۵ نماینده پارلمان بریتانیا بود. او یک بار در سال ۱۹۷۱ برای بازی در فیلم «زنان عاشق» و بار دوم در سال ۱۹۷۴ برای بازی در فیلم «لمس عزت» جایزه اسکار گرفت.
بازی درخشان او در فیلم «الیزابت گم شده است» برای او در سال ۲۰۲۰ یک جایزه بفتا به ارمغان آورد. جکسون در ۵۶ سالگی اعلام کرد که بازیگری را رها میکند تا به عنوان نامزد حزب کارگر وارد پارلمان بریتانیا شود.
تریت ویلیامز
تریت ویلیامز که بیشتر به خاطر بازی در فیلم «مو» ساخته «میلوش فورمن» در سال ۱۹۷۹ شناخته شد، بر اثر یک سانحه رانندگی با موتورسیکلت درگذشت.
این بازیگر آمریکایی تقریباً ۵۰ سال فعالیت حرفهای شامل بازی در نقشهای اصلی در سریال تلویزیونی «اِوروود» و فیلم سینمایی «مو» را داشت؛ نخستین بار در سال ۱۹۷۵ به عنوان افسر پلیس در فیلم «قهرمان مرگبار» ظاهر شد و در بیش از ۱۲۰ نقش تلویزیونی و سینمایی از جمله فیلمهای «عقاب فرود آمد»، «شاهزاده شهر» و «روزی روزگاری در آمریکا» ظاهر شد. او برای بازی در نقش جورج برگر رهبر هیپیها در نسخه سینمایی موزیکال موفق «مو» در سال ۱۹۷۹ نامزد جایزه گلدن گلوب شد.
او همچنین در دهها سریال تلویزیونی ظاهر شد اما شاید بیشتر به خاطر نقش اصلیاش در سریال «اِوروود» از سال ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ در نقش دکتر اندرو براون، شناخته میشد.
تریت ویلیامز همچنین حضوری مکرر در نقش لنی راس در سریال «نجیبزادگان» داشت و حضور او روی صحنه تئاتر برادوی نیز شامل نمایشهایی از جمله «گریس» و «دزدان دریایی پنزانس» بود.
لنس ردیک
لنس ردیک که برای بازی در فیلمهای «جان ویک» و همچنین سریالهایی چون «شنود» و «فرینج» شناخته میشد نیز در ۶۰ سالگی از دنیا رفت.
شناخته شدهترین نقش «ردیک» ایفای نقش ستوان پلیس بالتیمور «سدریک دنیلز» در سریال جنایی «شنود» محصول شبکه HBO بود.
دیگر نقشهای تلویزیونی این بازیگر شامل سریالهای «بوش»، «گمشده»، «اوز» و نقش اصلی در درام علمی تخیلی «فرینج» نبود. او قبل از مرگ نقش زئوس را برای اقتباس تلویزیونی جدید «پرسی جکسون» ایفا کرده بود.
لنس ردیک در سینما نیز در فیلمهای «سقوط کاخ سفید»، «عشق سیلوی»، «برادر به برادر» و همچنین مجموعه فیلمهای پرفروش «جان ویک» ظاهر شده بود. علاوه بر قسمت چهارم فیلم «جان ویک»، نقشی را برای فیلم «بالرین» با حضور «آنا د آرماس» نیز ایفا کرده و در نسخه جدید فیلم «مردان سفید نمیتوانند بپرند» هم حضور داشته است.
تام سایزمور
«تام سایزمور» بازیگر آمریکایی پس از ابتلا به عارضه آنوریسم مغزی درگذشت. این هنرپیشه آمریکایی که بیشتر برای بازی در فیلم «نجات سرباز رایان» شناخته میشد در سن ۶۱ سالگی از دنیا رفت.
سایزمور در فیلمهایی از جمله «نجات سرباز رایان» از استیون اسپیلبرگ، «مخمصه» ساخته مایکل مان و «سقوط شاهین سیاه» به کارگردانی ریدلی اسکات بازی کرده است.
این بازیگر در یکی از اولین حضورهای مهم خود در سینما در فیلم «متولد چهارم جولای» ساخته الیور استون در سال ۱۹۸۹ ظاهر شد و بعدها در فیلم «نقطه شکست» به کارگردانی کاترین بیگلو در سال ۱۹۹۱ و «قاتلان بالافطره» (۱۹۹۴) دیگر ساخته الیور استون ظاهر شد.
«دشمن کشور»، «زندان»، «احیای مردگان»، «جاده سرخ»، «قبل از اینکه بخوابم»، «شیطان در لباس آبی»، «مغز استخوان مبارزه کن»، «جاده زیزیکس»، «سیاره سرخ»، «دشنه» و «سمی» از جمله دیگر فیلمهای تام سایزمور محسوب میشوند.
ریچارد بلزر
ریچارد بلزر کمدین و بازیگر آمریکایی که بیشتر برای بازی در نقش کارآگاه جان مانچ در سریالهای «نظم و قانون» و «قتل: زندگی در خیابان» شناخته میشد، در سن ۷۸ سالگی درگذشت.
بلزر بیش از دو دهه و در ۱۰ سریال در نقش یک کارآگاه جنایی به نام جان مانچ بازی کرد که مستعد نظریههای توطئه بود. او نخستین بار در سال ۱۹۹۳ در یکی از قسمت های سریال « قتل» و آخرین بار هم در سال ۲۰۱۶ در سریال «نظم و قانون: واحد قربانیان ویژه» در این نقش ظاهر شد.
کارآگاه مانچ به یکی از طولانیترین شخصیتهای تلویزیون ایالات متحده تبدیل میشود که بیش از ۲۰ سال با عینک آفتابی در صفحه نمایش کوچک حضور داشت.
ریچارد بلزر در سال ۲۰۰۸ با همکاری «مایکل یان بلک» رمانی با عنوان «من یک پلیس نیستم!» را منتشر کرد! او همچنین به نوشتن چندین کتاب در مورد تئوریهای توطئه درباره موضوعاتی چون ترور جان اف کندی و ناپدید شدن پرواز ۳۷۰ خطوط هوایی مالزی کمک کرد.
راکل ولش
راکل ولش بازیگر آمریکایی که در دهه شصت و هفتاد با فیلم «سفر روایی» و فیلمهای دیگر به یکی از نمادهای بزرگ گیشه و فرهنگ پاپ تبدیل شد، در سن ۸۲ سالگی از دنیا رفت. ابن بازیگر افسانهای سینما، تئاتر و تلویزیون، در دوران حرفهای خود طی بالغ بر ۵۰ سال، در بیش از ۳۰ فیلم و ۵۰ سریال تلویزیونی حضور یافت.
ولش کار خود را به عنوان مجری برنامه پیش بینی آب و هوا در یک ایستگاه تلویزیونی محلی در کالیفرنیا شروع کرد و سپس نقشهای کوچکی را در سریالها و فیلمهای تلویزیونی از جمله «راوست اباوت» با بازی «الویس پریسلی» بر عهده گرفت.
موفقیت او در سینما در اواسط دهه شصت میلادی و با فیلم های سینمایی چون «سفر رویایی» و «یک میلیون سال قبل از میلاد» به دست آمد و او در سال ۱۹۷۵ جایزه گلدن گلوب خود را به عنوان بهترین بازیگر زن کمدی یا موزیکال برای بازی در فیلم «سه تفنگدار» دریافت کرد.
در دهه نود میلادی، او در نقش خودش در فیلم «اسلحه برهنه: نتیجه نهایی» ظاهر شد و در دهههای بعد در سال ۲۰۰۱ در کمدی رمانتیک «قانونا بلوند» و در ادامه در فیلم کمدی «چگونه یک عاشق لاتین باشید» ساخته «یوجینو دربز» مقابل دوربین رفت که آخرین فیلم او نیز بود.
جینا لولوبریجیدا
جینا لولوبریجیدا هنرپیشه ایتالیایی سرشناس یود در سن ۹۵ سالگی درگذشت. او از ستارگان سینمای جهان در قرن بیستم که در کنار «سوفیا لورن» و «کلودیا کاردیناله» محسوب میشد.
شهرت جهانی لولوبریجیدا با فیلم «فانفان لاتولیپ و نیز «مهرویان شب» که هردو در سال ۱۹۵۲ اکران شدند، آغاز شد و ایفای نقش در فیلم «گوژپشت نوتردام» (۱۹۵۶) او را به شهرت بیشتری رساند.
او برای بازی در فیلمی با عنوان «زیباترین زن جهان» با این لقب نیز شناخته میشد.
«بریجیدا» در سال ۱۹۶۱ به عنوان ستاره محبوب جهان برنده جایزه گلدن گلوب شد اما دهه ۷۰ میلای برای مدتی از سینما کناره گرفت و به عکاسی روی آورد. او با پرترههایی که از شخصیتهای مشهور فرهنگی و سیاسی و همکاران سینماییاش گرفت بسیار موفق شد. بریجیدا در دهه ۸۰ میلادی دوباره به سینما بازگشت و در سال ۱۹۸۶ رییس هیات داوران جشنواره برلین شد.
ملیندا دیلون
ملیندا دیلون بازیگر فیلمهایی چون فیلم کلاسیک علمی-تخیلی استیون اسپیلبرگ «برخورد نزدیک از نوع سوم» و درام روزنامهنگاری «غیبت مالیس» یا «بدون سوءنیت» با بازی پل نیومن و نیز «داستان کریسمس» بود که ۸۲ سالگی درگذشت.
دیلون از سابقه پنج دهه بازیگری در هالیوود برخوردار بود و بازیگر فیلمهای متعددی از جمله «هری و خانواده هندرسون»، «مشت»، «غیبت مالیس»، «شاهزاده جز و مد»، «به وونگ فو، برای همه چیز متشکرم! جولی نیومر»، «جفرسونها» و … بود.
وی کارش را ابتدا به عنوان بازیگر صحنه نمایش آغاز کرد و برای بازی در نمایش اصلی «چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد؟» در سال ۱۹۶۲ در حالی که تنها ۲۳ سال داشت نامزدی جایزه تونی را کسب کرد. ۱۴ سال بعد وی در دو نقش متفاوت در فیلم زندگینامهای وودی گاتری «جهش به سوی افتخار» نامزدی گلدن گلوب را کسب کرد.
وقتی اسپیلبرگ برای فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» فراخوان دارد دیلون برای این نقش انتخاب شد و برای بازی در نقش مادری که پسرش توسط بیگانگان ربوده میشود نامزدی اسکار بهترین بازیگر زن نقش مکمل را به دست آورد. او چهار سال بعد در سال ۱۹۸۱ برای فیلم «غیبت مالیس» دومین نامزدی بازیگر نقش مکمل اسکار را دریافت کرد.
این بازیگر آخرین بار در درام خانوادگی کانادایی «هارتلند» بازی کرد و از سال ۲۰۰۷ از بازیگری دست کشید و به همین دلیل بار دیگر در نقش خودش در ادامه «داستان کریسمس» ظاهر نشد و جولی هاگرتی این نقش را تکرار کرد.
مایک نوسبوم
مایک نوسبوم بازیگر آمریکایی که طی سالیان همکاریهای زیادی با دیوید ممت از جمله در نمایش «گلن بری گلن راس» در تئاتر برادوی داشت، در سن ۹۹ سالگی درگذشت.
او بیش از نیم قرن در صحنههای تئاتر شیکاگو بازی میکرد و در سال ۲۰۱۹ جایزه یک عمر دستاورد را از لیگ تئاتر شیکاگو دریافت کرد.
او در سینما در فیلمهایی چون «جذابیت مهلک» (۱۹۸۷)، «در میدان رویاها» (۱۹۸۹) و در«مردان سیاه پوش» (۱۹۹۷) بازی کرد.
مایک نوسبوم و دیوید ممت، نمایشنامهنویس و کارگردان آمریکایی، نخستین بار در اواخر دهه ۱۹۶۰ ملاقات کردند و برنده آینده جایزه پولیتزر او را در نقش معلم در سال ۱۹۷۵ در نمایش سه نفره «بوفالوی آمریکایی» در تئاتر گودمن در شیکاگو انتخاب کرد. او همچنین در نمایش «نسبیت» از دیوید ممت نیز نقش آلبرت انیشتین را بازی کرد.
نوسبوم اولین بار به عنوان کارگردان کمدی موزیکال در سال ۱۹۸۲ به برادوی راه یافت که تنها پنج اجرا طول کشید. او چهار سال بعد با بازی در نمایش «خانه برگهای آبی» ساخته جان گوار به عرصه نمایش بازگشت.
«هری و تونتو» (۱۹۷۴)، «از دست دادن آیزایا» (۱۹۹۵) و «سرقت بزرگ سرقت کوچک» (۱۹۹۵) از جمله دیگر نقشافرینیهای این بازیگر آمریکایی در عرصه سینما هستند.
برنامه زنده «کافه مستند» تهیه شده در گروه مستند شبکه افق از دوشنبه ۲۷ آذر تا جمعه یک دی ماه، به مناسبت هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت» روی آنتن شبکه افق میرود.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی شبکه افق سیما، برنامه زنده «کافه مستند» به تهیهکنندگی و کارگردانی محمدعلی محمددوست ویژه برنامه جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران «سینما حقیقت» از امروز دوشنبه ۲۷ آذرماه روی آنتن شبکه افق میرود و تا یک دیماه که آخرین روز از این رویداد است، ادامه دارد.
این برنامه دارای سه آیتم اصلی؛ «نقد محتوایی» به دبیری داوود مرادیان، «نقد موضوعی» و «نشست با کارگردان» به دبیری مهدی انصاری است. همچنین «کافه مستند» شامل بخشهای متنوع دیگری همچون «گزارش مردمی» با اجرای مریم مردانی، «نشست با کارگردان بینالملل»، «چهره مستند»، «پروموشن فیلمهای روز» و «بررسی کارگاهها» خواهد بود.
برنامه زنده «کافه مستند» تهیه شده در گروه مستند شبکه افق، از ۲۷ آذر تا یک دیماه، ساعت ۱۸ تا ۱۸:۴۵ روی آنتن میرود.
۱۴ آذر سالروز خاموشی چراغ عمر سینماگری است که آثار برجای مانده از او چون چراغی خاموشیناپذیر به سینمای ایران روشنی بخشیده و یاد و نام او مشمول معنای این دیالوگ نبشته بر سنگ مزارش است: «آیین چراغ خاموشی نیست».
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، در بین نسل فیلمسازان موج نو، علی حاتمی جایگاهی یگانه دارد، سینماگری که ۲۷ سال پس از کوچ نابهنگام از سینما و دنیا، مسعود کیمیایی همقطار دیرین حاتمی، ۱۴ آذر سال ۱۳۹۷ همزمان با سالروز درگذشت کارگردان «سوته دلان» در گرامیداشت وی نوشت: «علی حاتمی را نباید به یاد آورد، در یاد هست. بیرون نمیرود، چون مهمان یاد نیست. علی حاتمی را همیشه دوست داشتم. پنجرهای رو به باغ، پر از طراوت و نسیم. چه میشود گفت آخر ندارد. مرگ انسان را تمام نمیکند. سینمایی به سادگی متنهایش… پیچیدگی، طرح معما نداشت. سینمایی روان و گفتوگوهای خانگی. اما… زیبا.»
عباسعلی حاتمی معروف به علی حاتمی ۲۳ مرداد سال ۱۳۲۳ در خیابان شاهپور تهران متولد شد و سالها بعد، پس از فارغ التحصیلی از هنرستان آزاد هنرهای دراماتیک، چنانکه خود اذعان کرده، از ۱۶ – ۱۷ سالگی با نگارش چند نمایشنامه، فعالیت حرفه ای را آغاز کرد.
حاتمی نخستین نمایشنامه خود را با عنوان «دیب»(دیو) در تالار دانشکده هنرهای دارماتیک به صحنه برد و بعدتر نمایشنامه «حسن کچل» را به کارگردانی داود رشیدی در تالار سنگلج به اجرا رساند.
احترام برومند همسر مرحوم داوود رشیدی ۲۴ مرداد سال ۱۳۹۸ در مراسم گرامیداشت زادروز علی حاتمی که در تالار سنگلج برگزار شد، گفته بود: زندهیاد حاتمی از دانشجویان همسرم بود و من برای اولین بار او را در منزلمان ملاقات کردم که در همان دیدار نمایشنامه «حسن کچل» را برای من و داود رشیدی خواند. پس از آن رشیدی تصمیم گرفت که این نمایشنامه را روی صحنه ببرد.
حاتمی سپس فعالیت خود را در تلویزیون ملی آغاز کرد و پس از نگارش چند نمایش تلویزیونی، نخستین فیلم سینمایی بلندپروازانه خود و نخستین فیلم موزیکال سینمای ایران را به نام «حسن کچل» در سال ۱۳۴۸ ساخت.
حاتمی که افزون بر کارگردانی، نویسندگی و نیز سرایش اشعار این فیلم موزیکال را برعهده داشت، در نخستین اثر سینمایی خود به سراغ یک داستان فولکلوریک و عامه پسند و مملو از مثل ها و متل های مردمی با سبک نقالی رفت.
داستان «حسن کچل» با صدای مرحوم مرتضی احمدی به عنوان نقال و نقل «شهر شهر فرنگه، خوب تماشا کن، سیاحت داره…»، از دریچه دستگاه شهر فرنگ آغاز می شود و روایت پسر(حسن) کچلی است که عاشق «چهل گیس» اسیر طلسم دیو شده است.
«حسن کچل» مملو از آموزه های اخلاقی است از توصیه به صداقت و غلبه خیر بر شر. «حسن کچل» با استقبال مردم روبرو شد و حدود ۹ میلیون تومان فروخت.
حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است
حاتمی در واپسین سالهای عمر خود در گفت وگوی با مرحوم منوچهر نوذری از «حسن کچل» به عنوان محبوب ترین ساخته خود یاد کرد زیرا به گفته وی اثری است که با عبور از صافی زمان، همچنان در خاطر مردم باقی مانده است.
پس از «حسن کچل»، حاتمی دومین فیلم بلند خود به نام «طوقی» را در سال ۱۳۴۹ ساخت. حاتمی در «طوقی» مانند «حسن کچل» داستان خود را در بستر خرافات و باورهای مردمی پیش می برد، روایتگر خانواده ای است که با نشستن کفتر شومی به نام «طوقی» به بام خانه اشان دچار مصیبت و بلا می شود. یکی از پیام های اخلاقی «طوقی» این است که کار را باید به کاردان سپرد. اشتباهی که از «آسید مصطفی» در فرستادن «آسید مرتضی» خواهرزاده جوان خود برای سرانجام رساندن کاری بزرگ سرزد، برای خانواده پایان شومی را رقم زد.
نیمی از فیلم در کاشان و نیم دیگر آن در شیراز فیلمبرداری شد. ناصر ملک مطیعی، بهروز وثوقی، صغری عبیسی(آفرین) و حمیده خیرآبادی(نادره) و ژاله علو در «طوقی» بازی می کردند.
حاتمی که به دوبله علاقه بسیاری داشت در «طوقی» از صدای مرحوم چنگیز جلیلوند بهترین بهره را گرفت و وی به جای دو نقش اصلی فیلم صحبت کرد.
موسیقی متن بسیار زیبای «طوقی» کاملا با فیلم سازگاری دارد و این فیلم را به اثری نوستالژیک تبدیل کرده است.
«طوقی» یکسال پس از «قیصر» به کارگردانی مسعود کیمیایی اکران شد. «طوقی» بعد از «قیصر» دومین فیلمی بود که بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی در کنار یکدیگر ایفای نقش کردند. موفقیت هر دو فیلم در گیشه، تاثیر فراوانی در بهبود اقتصاد سینمای ایران داشت.
حاتمی سال ۱۳۵۰ فیلم سینمایی «باباشمل» و دومین اثر موزیکال خود را با بازی محمدعلی فردین، ناصر ملک مطیعی و بهمن مفید به روی پرده برد.
حاتمی «باباشمل» را نیز در امتدا ساخته های فولکلوریک خود، و با عبور از تاریخ، تماشاگر را به دوره لوطی های اواخر دوره قاجار می برد و در داستانی ساده و بی پیرایه به مفاهیم اخلاقی عشق، بدگمانی و گذشت می پردازد.
سال ۱۳۵۱ سال پرکاری برای حاتمی بود و در این سال سه فیلم «قلندر»، «ستارخان» و «خواستگار» را ساخت.
«قلندر» چهارمین ساخته حاتمی بود با همان نشان های رایج و مورد علاقه وی که در «بابا شمل» دیده شد، با این تفاوت که موزیکال نبود. «قلندر» دومین همکاری حاتمی با ناصر ملکمطیعی بود که نقش «قلندر» را بازی می کرد.
«خواستگار» نیز دیگر فیلم حاتمی در سال ۱۳۵۱ بود. این فیلم داستانی معاصر و طنز دارد و حکایت آموزگاری به نام «آقای خاوری» است که بنای خواستگاری را از دختری به نام «زری» دارد اما در مصاف دیگر خواستگاران، قافیه را می بازد!
حاتمی در «ستارخان» نیز موضوعی تاریخی را دستمایه قرار می دهد و به روایت بخشی از تاریخ قیام مشروطه به روایت خود می پردازد.
علی نصیریان و عنایتالله بخشی به ترتیب در نقش «ستارخان» و «باقرخان» ظاهر شدند و عزتالله انتظامی، جلال پیشواییان، محمدعلی کشاورز، جهانگیر فروهر، محمدعلی سپانلو و سیروس ابراهیمزاده عهده دار دیگر نقش ها بودند.
«ستارخان» برای حاتمی دردسر ساز شد و شماری از نمایندگان مجلس وقت، آن را تحریف علنی تاریخ قلمداد کردند و حاشیه های دیگر در نهایت سبب شد، پروانه نمایش لغو و فیلم توقیف شود.
سال ۱۳۵۲ حاتمی نخستین تجربه سریال سازی خود را با ساخت مینی سریال ۶ قسمتی داستان ها مثنوی شامل «سلطان و کنیزک»، «پیر چنگی»، «قاضی و زن جوحی»، «خلیفه و اعرابی»، «طوطی و بازرگان» و «صوفی» آغاز کرد که در نوروز ۱۳۵۶ از تلویزیون پخش شد.
جمشید مشایخی، سعید امیرسلیمانی و عباس مغفوریان از جمله بازیگران این سریال بودند.
علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت
جمشید مشایخی پیشتر در مصاحبه ای درخصوص همکاری با حاتمی در این سریال گفته بود: علی حاتمی ارادت خاصی به مولانا داشت و معتقد بود که غباری در نگاه به مولانا نشسته و ما باید با ساخت فیلم هایی با اقتباس از قصه های حضرت مولانا باعث شویم مردم مجدد نگاهی به کارهای این شاعر بزرگ بیندازند و در این راستا ۶ تا از قصههای مثنوی معنوی را تبدیل به فیلمنامه کرد و من هم در آنها بازی کردم. علی حاتمی تاریخ را به خوبی میدانست و دانش خوب او در تاریخ بود که کارهایی تاریخی اش را تا به امروز ماندگار کرد.
حاتمی دو سال پس از ساخت سریال داستان های مثنوی، تولید پروژه بلندپروازانه دیگری به نام «سلطان صاحبقران» را در دست گرفت، که آن را نیز در گفت وگو با منوچهر نوذری ارزنده ترین کار خود در عرصه سریال سازی معرفی کرد.
سریال ۱۳ قسمتی «سلطان صاحبقران» سال ۱۳۵۴ از تلویزیون پخش شد و با توجه با استقبال، پخش آن در سال ۱۳۵۶ از تلویزیون تکرار شد.
حاتمی در «سلطان صاحبقران» ذیل روایت بخشی از دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار و قتل امیرکبیر تا زمان ترور وی، نقدی بر سیستم حکومتی گرفتار در لجاجت، کینه توزی، قدرت طلبی، بی کفایتی، توطئه و … می پردازد.
در «سلطان صاحبقران» نقش امیرکبیر و ناصرالدین شاه به ترتیب به ناصر ملک مطیعی و جمشید مشایخی سپرده شد و جمعی دیگر از بازیگران از جمله زری خوشکام، پرویز فنیزاده، سعید نیکپور، جهانگیر فروهر، سعید امیرسلیمانی، سعید پورصمیمی، اسماعیل داورفر، مرتضی احمدی، مهری ودادیان، مرضیه برومند و رضا بابک در این سریال حضور داشتند.
حاتمی در مصاحبه ای و درباره اینکه چرا دوران قاجاریه و به ویژه دوره سلطنت ناصرالدینشاه قاجار را برای روایت خود از تاریخ ایران برگزیده، گفته بود: به جرأت میتوانم بگویم که حسّ من، ریتم من و ضرباهنگ کارهای من برای زندگی دوره قاجار خیلی مناسب تره تا زندگی امروز!… ، یعنی من اگر یک قصه یا فضایی مربوط به زندگی در دوره قاجار باشه، خیلی به هرحال با آن نزدیکی بیشتری احساس میکنم… شاید یکی از دلایل این باشه که بعد از قاجاریه واقعاً یک مقداری هویت ملی ما به جبر، و نه به صورت یک جریان عادی و طبیعی تغییر کرد.
سریال ارزنده «سلطان صاحبقران»، یک نکته قوت دیگری داشت و آن دیالوگ های ماندگاری بود که از ذهن علی حاتمی تراوش می کرد.
دیگر نقطه قوت این سریال موسیقی آن ساخته مرحوم واروژ هاخباندیان(واروژان) بود که همچنان زنده است و طراوت دارد.
پس از تولید سریال فاخر «سلطان صاحبقران»، حاتمی فیلم سینمایی «سوته دلان»، بهترین اثر در کارنامه خود، و حتی بازیگران و نیز محبوب ترین فیلم نزد منتقدان را ساخت.
«سوته دلان» اثری زمستانی است و داستان آن درمورد «حبیب آقا ظروفچی» است که برای مراقبت از مادر و برادر معلول خود به نام «مجید کله خربزه» که دچار اختلال ذهنی است، پشت پا به زندگی زده و حتی ازدواج با محبوب خود که سالها به پای او نشسته را به تاخیر انداخته است.
اما داستان از جایی آغاز می شود، که حبیب آقا ظروفچی به توصیه دوستان، که راه نجات «مجید» را گماردن زنی برای او می داند، عمل می کند اما انتخاب غلط و فهمیدن اصل ماجرا از سوی «مجید»، سبب بدحالی او می شود و «حبیب آقا ظروفچی» برای نجات و شفای برادر راهی امام زاده داود(ع) می شود و … .
«سوته دلان» سال ۱۳۵۶ به عنوان آخرین اثر حاتمی پیش از انقلاب با بازی بهروز وثوقی، جمشید مشایخی، فخری خوروش، جهانگیر فروهر، سعید نیکپور و رقیه چهره آزاد ساخته شد. این اثر سینمایی در نظرسنجی منتقدان و نویسندگان یکی از ماهنامه های سینمایی به عنوان یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران انتخاب شد.
هفتمین اثر سینمایی حاتمی نیز سرشار از آموزه های اخلاقی است و دیالوگ های دلنشین، به این فیلم صفای خاصی بخشیده و معروف ترین و ماندگارترین دیالوگ تاریخ سینما از زبان «مجید آقا ظروفچی» وقتی بر بلندای کوه مشرف به امام زاده داود(ع) متوجه مرگ برادر می شود، ادا می شود: «همه عمر دیر رسیدیم.»
حاتمی همواره به دوبله فیلم های خود علاقه خاصی داشته و در «سوته دلان» شاهد درخشش این هنر از سوی دوبلورهای خوش صدا هستیم و منوچهر اسماعیلی با صداپیشگی «مجید کله خربزه»، دیالوگ های ناب حاتمی را در تاریخ جاودان کرد.
یک نکته جالب در «سوته دلان» طراحی گریم و چهره پردازی «مجید کله خربزه» بود که با همکاری «اتللو فاوا» گریمور ایتالیایی و ایرج صفدری شکل گرفت.
در «سوته دلان» از موسیقی ساخته حسین عیلزاده استفاده شد که نخستین همکاری وی با حاتمی بود.
حاتمی سالها پیش در گفت وگوی ضمن اعلام علاقه به هنر، از سریال «هزاردستان»، فیلم سینمایی «کمال الملک» و «دلشدگان» به عنوان سه گانه سینمایی(تریلوژی) خود به ترتیب در باب و ستایش هنر «خوشنویسی»، «نقاشی» و «موسیقی» اشاره کرده بود.
حاتمی که با ساخت «حسن کچل» آن هم در نخستین کار سینمایی ثابت کرده بود که دل بی پروایی برای به سرانجام رساندن پروژه های بزرگ دارد، تولید سریال «هزاردستان» را سال ۱۳۵۸ آغاز کرد و طی فرایندی هشت ساله، سال ۱۳۶۶ آن را به پایان رساند و از تلویزیون پخش شد.
حاتمی توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت
حاتمی که توانایی خاصی در گرد هم آوردن بازیگران بزرگ داشت، «هزاردستان»، سریال پر شخصیت خود را با هنرنمایی گروه از برجستهترین بازیگران سینما شامل جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، داود رشیدی، جعفر والی، عزتالله مقبلی، حسین گیل، زهرا حاتمی، شهلا میربختیار، پرویز پورحسینی، جهانگیر الماسی، محمد مطیع، جمشید لایق، اسماعیل محرابی، رقیه چهرهآزاد، عطاءالله زاهد، نعمتالله گرجی، محمد ورشوچی، سعید امیرسلیمانی، مهری ودادیان، اصغر همت و … ساخت.
وقایع «هزاردستان» با نام ابتدایی «جاده ابریشم»، از سالهای انقراض حکومت قاجار آغاز می شد و تا سال ۱۳۲۰ و ورود متفقین به ایران ادامه می یابد و حاتمی با دستمایه قرار دادن یک اتفاق تاریخی، به رسم مالوف و با قدرت تخیل آن را دراماتیزه کرده و روایتی تماشایی ارائه می دهد.
«هزاردستان» روایتگر فردی به نام «رضا خوشنویس» مبتنی بر شخصیت واقعی «کریم دواتگر» است که در جوانی به «رضا تفنچگی» معروف و التزام رکاب یک خان در موعد شکار بوده است. وی پس از آشنایی با فردی نام «ابوالفتح»، وارد گروهی به نام «کمیته مجازات» می شود که یگانه راه نجات ایران را اقدام مسلحانه علیه رجل فاسد و حذف آنها می داند اما شخصیتی در داستان وجود دارد که سرنخ همه علت و علل این ماجراها به وی ختم می شود؛ «خان فرمانفرما».
به گفته برخی منابع، حاتمی نگارش فیلمنامه «هزاردستان» را سال ۱۳۵۴ آغاز کرد و در سال ۱۳۵۷ به پایان رساند. نقل است که حاتمی حین نگارش فیلمنامه برای مدتی در فرانسه بوده و برای اینکه تمرکز خود را از دست ندهد، سر خود را تراشیده تا مجبور نباشد به بیرون از خانه مراجعه کند!
سریال «هزاردستان» با آهنگسازی مرتضی حنانه، با گروه حرفه ای از صداپیشگان شامل منوچهر اسماعیلی، ناصر طهماسب، ایرج ناظریان، عزت الله مقبلی، حسین عرفانی، بهرام زند، زهره شکوفنده، خسرو خسروشاهی، شمسی فضلاللهی، احمد رسول زاده، اصغر افضلی، ژرژ پطرسی، عطاءالله کاملی، پرویز بهرام، جلال مقامی، منوچهر نوذری، حسین حاتمی، آذر دانشی، حسین معمارزاده، داوود باقری، تورج نصر، کنعان کیانی، پرویز ربیعی، منوچهر والیزاده، خسرو شایگان و … دوبله شد.
جالب اینکه منوچهر اسماعیلی به جای جمشید مشایخی، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، جمشید لایق و ناصر طهماسب به جای علی نصیریان، اسماعیل محرابی، اسماعیل محمدی، جهانگیر فروهر، نعمتالله گرجی، و عزتالله مقبلی به جای جعفر والی و جهانگیر فروهر ادای صدا کردند!
بار دیگر دیالوگ های ناب و شعرگونه، سریال «هزاردستان» زیبایی خاصی به این اثر بخشید.
احمد بخشی دستیار حاتمی در مصاحبه ای در مورد نگارش فیلمنامه و دیالوگ ها توسط وی گفته بود: «علی بدون فیلمنامه سر صحنه نمیآمد، اما نکتهای در فیلمنامههای او وجود داشت؛ حاتمی در فیلمنامه اولیه دیالوگها را خلاصه مینوشت؛ دلیلش هم این بود که میگفت وقتی من هنوز نمیدانم چه کسی قرار است این نقش را بازی کند و دیالوگها را بگوید، لزومی ندارد همه چیز را از همین حالا مشخص کنم. حال اگر قول برخی دوستان فراموشکار را هم جدی بگیریم و قبول کنیم که او دیالوگ فیلمهایش را سر صحنه فیلمبرداری مینوشت، این را باید به پای قوت و قدرت او بگذاریم و نه ضعفش.»
وی همچنین گفته بود: «علی روی دیالوگهای فیلمهایش خیلی حساس بود و دوست نداشت بازیگرها از خود چیزی به متن گفتوگوها اضافه کنند. اگر متوجه میشد ادای جملهای برای بازیگر سخت است و حرف در دهانش نمیچرخد، آن را درست میکرد. از طرف دیگر چون معمولاً با یک گروه خاص کار میکرد، همه این اخلاق او را میدانستند و کسی بدون هماهنگی قبلی و مقابل دوربین کلمه و جملهای را به اختیار خود عوض نمیکرد. اگر هم کسی جدید به گروه اضافه میشد، بازیگرهای قدیمیتر گوشی را دستش میدادند تا حواسش به این موضوع باشد. من نثر حاتمی را در هیچ کجای دیگر ندیدم. بعضی مواقع به این فکر میافتادم که شاید او یک دورهای را در زمان قاجار زندگی کرده که اینقدر به زبان آن روزگار مسلط است.»
حاتمی که افزون بر دانش بی نظیر دیالوگ نویسی، توانایی بی مانندی در طراحی صحنه و دکور و لباس داشت، برای ساخت «هزاردستان» احتیاج به لوکیشنی به وسعت تهران قدیم داشت، از این رو، دست به کار بزرگی زد که به یکی از میراث های ابدی این کارگردان بزرگ برای صنعت سینمایی ایران شد.
حاتمی در بزرگراه شهید لشگری، شهرکی را با عنوان شهرک سینمایی غزالی با نام کنونی «شهرک سینمایی و تلویزیونی ایران» با طراحی ولی الله خاکدان و با کمک «جانی کورتینا» دکوراتور ایتالیایی در ۱۰ هکتار و در سال ۱۳۵۸ ساخت.
میدان توپخانه، ساختمان شهرداری، ساختمان عدلیه، خیابان لالهزار، خیابان اکباتان، جواهر فروشی قازاریان، گراند هتل، ساختمان شاهآباد و کافه پارس تهران قدیم از جمله مکان های بودند که در شهرک غزالی ساخته شد.
این شهرک سینمایی تا کنون محل فیلمبرداری و ساخت بسیاری از سریال ها بوده و نیز به محلی گردشگری تبدیل شده است.
احمد بخشی دستیار علی حاتمی سالها پیش در مورد «هزاردستان» گفته بود: این سریال به طریقه ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شد. در حدود ۲۸ قسمت فیلمبرداری کرده و تحویل تلویزیون دادیم اما فقط ۱۵ قسمت آن به روی آنتن رفت. دلیل اصلی این حذفها حجاب بازیگران زن بود. کل مخارج مجموعه با توجه به ۱۳ قسمتی که هرگز از تلویزیون پخش نشد چیزی در حدود ۹۰ میلیون تومان شد.
۱۲ آبان سال ۱۳۹۷ سریال «هزاردستان» در فهرست ملی حافظه جهانی یونسکو به ثبت رسید.
حاتمی درمورد ساخت «هزاردستان» گفته بود: «هیچ جریانی با ساخت هزاردستان به جز چند رفیق قدیمی موافق نبود. به لحاظ معنوی راضیام، چون شیره جان خود را گذاشتم، زن و فرزند را عذاب دادم تا کارم در حد توانم بیعیب باشد. اصلا غایت یک هنرمند متعهد باید همین باشد، کدام هنرمند یا روشنفکر مسئول در طول زندگیاش اجر مرارت خود را تمام و کمال گرفته است، مگر با انعکاس موثر و جاودانگیاش اثرش در گذشت زمان. امیدوارم آیندگان نقادان با معرفتی در مورد آثار من باشند و من را به از گور درآوردن افکار عتیقهای متهم نکنند.»
حاتمی حین پیش بردن تولید «هزاردستان»، نخستین فیلم سینمایی خود پس از انقلاب را در سال ۱۳۶۱ با عنوان «حاجی واشنگتن» ساخت.
«حاجی واشنگتن» داستانی طنزآلود از اعزام نخستین سفیر ایران به ایالات متحده آمریکا به نام «حسینقلی خان» را روایت می کند و به شرح حیرت، تحقیر و حسرت های وی حین این ماموریت می پردازد.
حاتمی «حاجی واشنگتن» را با مشکلات مالی فراوان در ایتالیا ساخت و در سال ۱۳۶۱ فقط اجازه نمایش در جشنواره فیلم فجر را یافت و سپس توقیف شد اما خرداد ۱۳۷۷ رفع توقیف شد و پس از فوت حاتمی به نمایش عمومی درآمد!
عزت الله انتظامی در نقش «حاجی واشنگتن» ظاهر و محمدرضا لطفی ساخت موسیقی اثر را برعهده داشت.
فصل قربانی کردن گوسفند در «حاجی واشنگتن» یکی از تأثیرگذارترین سکانسهای سینمای ایران و از برجستهترین نقطههای کارنامه بازیگری عزتالله انتظامی است، چنانکه جمله ماندگار «آیین چراغ خاموشی نیست» از تکگویی او در این صحنه است.
«کمال المک» دومین فیلم حاتمی از سه گانه وی و در باب نقاشی بود که سال ۱۳۶۲ با نگاهی به زندگی محمد غفاری معروف به «کمال الملک» نقاش شهیر ایرانی ساخته شد.
جمشید مشایخی در نقش کمال الملک، عزتالله انتظامی در نقش ناصرالدین شاه، علی نصیریان در نقش مظفرالدین شاه، محمدعلی کشاورز در نقش اتابک و داود رشیدی در نقش رضا شاه با هدایت حاتمی اثری ماندگاری را خلق کردند.
علی حاتمی فیلم سینمایی طنزآمیز «جعفرخان از فرنگ برگشته» را سال ۱۳۶۶ با اقتباس از نمایشنامه ای به همین نام نوشته حسن مقدم با بازی حسین سرشار در نقش «جعفرخان»، عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز، رضا ارحام صدر، ایرج راد و جهانگیر فروهر روانه سینما کرد.
داستان «جعفرخان از فرنگ برگشته» داستانی معاصر دارد و نقدی طنزآمیز است بر فرنگی مابی و تحلیلی است از فرنگ رفته های که دریافت های خود را از غرب مغایر با ارزش های خانوادگی و وطنی می بینند.
ایرج راد بازیگر «جعفرخان از فرنگ برگشته» در مصاحبه ای نکته جالبی در مورد این فیلم گفته بود: «بسیاری فکر میکنند در فیلم جعفرخان از فرنگ برگشته من با مرحوم حاتمی بزرگ همکاری داشتم، اما اینگونه نیست آقای حاتمی نصف این فیلم را ساخته بودند اما کار نیمه تمام مانده بود، برای ساخت ادامه فیلم از من خواستند که در این اثر ایفای نقش کنم، ادامه این کار را هم آقای متوسلانی ساختند و البته که من چندان نمیدانم که چرا ساخت این کار نیمه کاره مانده بود. اما ادامه اثر با همان داستان علی حاتمی ساخته شد!»
روایت شده که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت پس از پایان ساخت «جعفرخان از فرنگ برگشته» از حاتمی خواسته که ۲۰ دقیقه از فیلم را درآورد اما حاتمی خودداری کرده و به همین دلیل ممنوعالکار شده بود
فیلم «مادر» ساخته مرحوم حاتمی را باید ادای دین وی به مقام «مادر» به عنوان ارزشمندترین آفرینش هستی دانست. «مادر» محصول سال ۱۳۶۸، داستان مادری است که با ترک سرای سالمندان، واپسین روزهای عمر را در کنار فرزندان خود که هر کدام گرفتار روزمرگی هستند، سپری می کند.
حاتمی در این اثر نمادگرایانه خود، مادر را نقطه محوری خانه و عامل پیوند دهنده اعضای خانواده قرار می دهد که وجود او سبب می شود فرزندان بار دیگر دور یکدیگر جمع شوند.
صحنه آرایی پر ظرافت حاتمی، همه در ستایش مادر است، بویژه حوض قلبی شکل وسط حیاط که نمادی از مادر به عنوان قلب تپنده و جریان اصلی زندگی است. همچنین حاتمی در اثر شاعرانه خود، تحلیلی از تقابل سنت و مدرنیته ارائه می دهد.
در «مادر» بار دیگر شاهد دیالوگ های فاخر هستیم که از قلم شاعرانه مرحوم حاتمی جوشش کرده و جمله «شب را بی چراغ باید روشن کرد» از زبان شخصیت «جلال الدین» یکی از فرزندان مادر شنیده می شود.
حاتمی در فیلم «مادر» بهترین انتخاب را برای نقش ها داشته است. مرحومه رقیه چهره آزاد با ایفای نقش مادر، عنوان لقب مادر سینمایی ایران را گرفت. مرحوم محمدعلی کشاورز در نقش «محمد ابراهیم» نسخه معاصری از «شعبان استخوانی» است، که تلاش دارد ارشدیت خود بر خواهر و برادران را با طعنه و متلک تثبیت کند.
جمشید هاشم پور در نقش «جمال» دیگر فرزند ذکور مادر، عالی است و از کلیشه «زینال بندری» خارج شده است. فریماه فرجامی در نقش «ماه منیر» و اکرم محمدی در نقش «ماه طلعت» دیده شده اند.
اما اکبر عبدی با نقش «غلامرضا» زاویه ای دیگر از قدرت بازیگری خود را در قالب فرزند «کند ذهن» مادر ارائه می دهد و حاتمی در سکانس پایانی خبر فوت مادر را با مونولوگ ماندگار او ادا می کند: «مادر مرد، از بس که جان ندارد.»
«مادر» یک ویژگی دیگر دارد که آن هم موسیقی ساخته ارسلان کامکار است.
رقیه چهره آزاد برای ایفای نقش مادر سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن و اکبر عبدی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش دوم مرد هشتمین جشنواره فیلم فجر را برای ایفای نقش «غلامرضا» کرد.
همانطور که اشاره شد، دوبله به دیالوگ های آثار حاتمی شیوایی شنیداری بیشتری می دهد و جا دارد از منوچهر اسماعیلی یادی کنیم که در فیلم «مادر» جای شخصیت محمد ابراهیم، غلامرضا و جلال صحبت کرده است.
حاتمی در مورد فیلم «مادر» گفته بود: «ساختن فیلم مادر واقعا حسی بود. بیشتر یک حس و عاطفه بود. احساس اینکه خانه من کجاست؟ من متعلق به کی هستم؟ چه کسی از من حمایت میکند؟ … در مدت ساختن فیلم به یاد مادرم بود که نامش ایران است.»
پس از «مادر»، حاتمی آخرین فیلم خود با عنوان «دلشدگان» را به موضوع موسیقی، آخرین سه گانه از هنرهای محبوب خود پس از خوشنویسی و نقاشی اختصاص داد.
«دلشدگان» محصول سال ۱۳۷۰ درامی تاریخی و نیمه موزیکال با صدای مرحوم محمدرضا شجریان است و حاتمی افزون بر کارگردانی، نگارش فیلمنامه، تهیهکننده و طراح صحنه آن را برعهده داشت.
فیلم برداشتی آزاد و شخصی از سه داستان واقعی در زمان قاجار است که به شرح سختی های گروهی از نوازندگان سازهای ایرانی می پردازد که برای پر کردن صفحه موسیقی به فرانسه سفر میکنند.
حاتمی در «دلشدگان» در بستر این ماجرا، شرحی از دلباختگی ناکام «طاهر» خواننده گروه به شاهزاده نابینای ترک میپردازد که که در نهایت در غربت جان میسپارد.
فیلمبرداری «دلشدگان» در مجارستان و مکان های شبیه فرانسه ساخته شد.
موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی
موسیقی یکی از اضلاع مهم کارهای سینمای حاتمی از «حسن کچل» تا «دلشدگان» بوده و وی ساخت این موسیقی را به نیز حسین علیزاده سپرد.
حسین علیزاده پیشتر در مصاحبه ای در مورد موسیقی و کلام آهنگها در «دلشدگان» گفته بود: «همه موسیقیها جوهره آن و کلام از خود حاتمی بود که برای «دلشدگان» ساخته بود. البته بعداً که آقای شجریان اینها را اجرا کرد مقداری شعرها را تغییر داد. یعنی او و مرحوم حاتمی پس از مشورتهایی که به هم داشتند، اشعار را به فریدون مشیری دادند و مشیری هم از نظر فن شعری یک مقداری تغییر داد. البته کلام حاتمی بسیار زیبا بود. این حسن را هم داشت که محاورهایتر بود و شبیهتر بود به تصانیف دوره قاجار. یک کار بزرگی هم حاتمی کرده بود و ۵۰۰ واژهای که در دوره قاجار در صحبتهای روزمره به کار میرفته را هم در دیالوگها و هم در اشعاری که برای تصنیفهایش ساخته بود استفاده کرد. من میتوانم بگویم که تمهای اصلی فیلم «دلشدگان» را از شعرهای حاتمی گرفتم. این اشعار خود به خود یک زمینه موسیقیایی برای من به وجود میآوردند.»
در «دلشدگان» امین تارخ، اکبر عبدی، جلال مقدم، فرامرز صدیقی، سعید پورصمیمی، حمید جبلی، محمدعلی کشاورز، فتحعلی اویسی، رقیه چهرهآزاد، جمشید هاشمپور و لیلی حاتمی ایفای نقش می کردند و بعدها آواز و تصنیفهای ساخته شده برای فیلم در آلبومی به نام «دلشدگان» منتشر شد.
«جهانپهلوان تختی» واپسین تلاش حاتمی برای ساخت اثری سینمایی از این قهرمان ملی بود که به علت بیماری حاتمی ناتمام ماند.
حاتمی که از ابتدای دهه ۷۰ شمسی مطالعه و تحقیق درباره زندگی جهانپهلوان تختی را آغاز کرده بود، بعد از پشت سر گذاشتن دشواریهایی سرانجام در سال ۱۳۷۵، ساخت فیلم «جهان پهلوان تختی» را آغاز کرد اما پس از آنکه فقط بخشهایی از فیلم را تصویربرداری کرده بود، مبتلا با سرطان و در بیمارستان بستری شد.
عزت الله انتظامی سالها پیش در گفت وگویی، خاطره ای غمبار از بیماری حاتمی روایت کرده و گفته بود: «سر فیلم جهانپهلوان تختی، علی حاتمی با من تماس گرفت و گفت که قرار است این فیلم را بسازد و نقش پدر تختی را هم برای من در نظر گرفته. چند ماه بعد هم فیلم را کلید زد ولی هنوز اوایل کار بود که درد کمر علی شروع شد. اواسط فیلم بودیم که بیماری علی شدت گرفت و او مجبور شد کار را رها کند و برای معالجه به لندن برود؛ اما زیاد طول نکشید و سریع برگشت. اصلاً کسی فکرش را نمی کرد که علی یک دفعه از پا بیفتد. برای بار دوم که کار را شروع کردیم، علی دیگر نمیتوانست آنقدر رو پا باشد.
من هم هر روز صبح که میرسیدم اول می رفتم پیشانی علی را ماچ میکردم و میپرسیدم: علیجان آمادهای؟ میگفت: آره، اما دیگر توان نداشت. یادم میآید یک سکانسی را در شب میگرفتیم که مادر تختی باید فارغ میشد و چون زایمان سختی داشت و بچه به دنیا نمیآمد، باید میرفتم سقاخانهی رو بهروی خانهام و نذر و نیاز و دعا میکردم.
سر این سکانس اتفاق بسیار عجیب و غریبی برای من افتاد که هر موقع یادش میافتم بغض میکنم و اشک امانم نمیدهد. در آن شب باید میلههای سقاخانه را میگرفتم و این دیالوگ را میگفتم: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا، این بچه زودتر به دنیا بیاید.» دوربین، صدا و همه آماده شدند. من رفتم رو بهروی سقاخانه و این دیالوگ به ناخودآگاه از دهانم بیرون آمد: یا موسی بن جعفر، یا حضرت رضا … علی را شفا بده.» فضا را سکوتی عجیب گرفت. علی سری گرداند و کات داد. همه عوامل زدند زیر گریه. من هم دستانم را انداختم گردن علی و دو نفری هایهای گریه کردیم. آن شب دیگر نتوانستم کار را ادامه بدهم. بعد زنگ زدند و گفتند علی حالش خوب نیست و در بیمارستان مهراد بستری است.»
علی حاتمی روز پنجشنبه ۱۴ آذر سال ۱۳۷۵ بر اثر سرطان پانکراس در ۵۲ سالگی درگذشت و پیکر وی در قطعه هنرمندان بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد، در حالیکه یکی از ماندگارترین دیالوگهای فیلم «حاجی واشنگتن» بر روی سنگ مزار وی نقش بست: «آیین چراغ خاموشی نیست.»
احمد بخشی دستیار حاتمی نیز شرحی از ماجرای آگاه شدن حاتمی از بیماری خود نقل کرده است: «حاتمی از سرطان لوزالمعده در گذشت. آن اوایل که درد داشت همه فکر میکردند زخم معده است و جالب است بدانید دست آخر (محمدعلی) فردین سبب شد تا نوع بیماری علی شناخته شود. فردین دوست دکتری داشت که در یک مهمانی بعد از شنیدن جریان دردهای علی از فردین میخواهد به علی پیشنهاد کند تا آزمایشی خاص را پشت سر بگذارد.
فردین با من تماس گرفت و بعد از پرس و جو از همسر حاتمی، وقتی مطمئن شدیم او قبلاً این آزمایش را انجام نداده، صبح روز بعد همراه علی و فردین و داود رشیدی به بیمارستان دی رفتیم. او این آزمایش را به انجام رساند و عصر آن روز معلوم شد این درد او از سرطان لوزالمعده است. درد علی با یک کمر درد شروع شد. دکترها گفته بودن باید پیادهروی کنی. بعد از آن راه رفتن در استخر را تزویج کردن اما کمر درد او خوب نشد. کار به انرژیدرمانی هم کشید تا اینکه بعد از چهار ماه داستان فردین پیش آمد و همه چیز روشن شد. علی ۱۰ روز در بیمارستان خوابید و طی آن ۱۰ روز در اتاقش هر شب برنامه بود. از هنگام تشخیص بیماری تا زمانی که برای درمان تکمیلی به انگلستان رفت حدود هفت هشت ماه دیگر گذشت. علی از پرواز با هواپیما میترسید و این ترس به قدری شدید بود که هنگام پرواز امید روحانی که تخصص اصلیاش دکترای بیهوشی است به فرودگاه آمد و علی را با آمپول بیهوش کرد تا بعد از آن ما بتوانیم علی را سوار هواپیما کنیم. هنگام فیلمبرداری «تختی» هم به شدت درد داشت و البته در آن دوران یک روز در میان هم شیمیدرمانی میکرد. با تمام دردی که داشت توانست ۲۰ دقیقه از «تختی» را فیلمبرداری کند.»
پس از فوت حاتمی، بهروز افخمی پروژه «جهان پهلوان تختی» را در سال ۱۳۷۶ با بازی فریبرز عرب نیا و نیکی کریمی به پایان رساند.
همچنین پس از درگذشت حاتمی، دو نسخه سینمایی از سریال «هزاردستان» به عنوان «کمیته مجازات» در ۱۳۷۷ و «تهران روزگار نو» در سال ۱۳۷۸ با تدوین واروژ کریممسیحی و تهیه کنندگی محمدمهدی داد به اکران درآمد.
علی حاتمی آرزوهای بزرگی در عرصه فیلمسازی در سر می پروراند اما افسوس که عمر یاری نکرد.
من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنریام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) استوی پیشتر در مصاحبه ای گفته بود: من یک آرزوی بسیار مهم دارم و آن این است اگر عمر ناقابلم یاری کند و اگر مهر خداوند شامل زندگی هنریام شود یک بار به ساخت یک شخصیت بدون نقطه ضعف بپردازم و آن ساخت فیلم عظیمی از زندگی حضرت رسول خدا (ص) است. من از روزی که فیلم محمد (ص) و یا «الرساله» اثر مصطفی عقاد را دیدم، همواره این آرزو را داشته و دارم و از خداوند میخواهم که قبل از مرگم این توفیق نصیبم شود.
حاتمی بی الگو بودن را از ویژگی های فیلم های خود می دانست و در مصاحبه تلویزیونی گفته بود: کار من خوب یا بد، شبیه هیچ کار دیگری نیست و تکلیف منتقد با این کار روشن نیست و میزانی ندارد که آن بسنجد.
حاتمی همچنین در مورد اینکه چرا بیشتر آثار ساخته وی مربوط به دوره ای خاص تاریخی است، تصریح کرده بود: تعلق خاطر من به گذشته باعث شده که بیشتر درباره مسایل گذشته فیلم بسازم. من بیشتر به مسایلی میپردازم که شناختی از آن داشته باشم.
البته حاتمی و آثار وی از انتقادهای جدی نیز دور نمانده بود. یکی از انتقادها این بود که حاتمی در ساخت آثار تاریخی، دست به تحریف واقعیت می زده و به واقعیات توجهی نداشته است.
حاتمی سال ها پیش در گفت وگو با منوچهر نوذری در پاسخ به این منتقدان، این انتقادات را ناشی از ناآگاهی آنان به امور علمی و تحقیقی مرتبط با هنر نمایش دانسته بود.
وی همچنین گفته بود: آن چیزی که در فیلم هایم مطرح می شود نه تاریخ است و نه رویا. چیزهای هستند که اگر در تاریخ رخ می نمود تاریخ را زیباتر می کرد.
حاتمی همچنین در پاسخ به این انتقاد که حاتمی فقط اشیا را در فیلم های خود نمایش می دهد، گفته بود: نوع کارهای سینمایی من وابسته به اشیا و اشخاص است و آنها را به شکلی که موضوع کار طلب می کنم ارائه می دهم.
حاتمی کارهای سینمایی خود را نیز مبتنی بر تحقیقات دانسته و گفته بود: تحقیقاتی که در کار هنری می شود کمتر از تحقیقاتی که محققان ادبی و علمی انجام می دهند، نیست.
به هر روی علی حاتمی هنرمند و سینماگری بود که دغدغه مردم ایران را داشت و این را می توان در پاسخ به مرحوم منوچهر نوذری که از او پرسید چه کاری در دست تولید پس از «دلشدگان» دارد، یافت: «فکر می کنم کاری که لازم است توسط من انجام شود، موضوع – بیان – تاریخ معاصر ایران است با خاطره های که رجال قدیمی نوشته اند یا مطالبی که مورد توجه مردم دنیا است. اگر ما تصویر خیلی صریح و روشنی از مردم ایران ارائه نکنیم آنها – از مردم ایران – ارائه خواهند کرد.»
مرحوم مشایخی سالها پیش در تحسین حاتمی به او لقب «سعدی سینما» را داد و مرحوم انتظامی نیز در باره حاتمی گفته بود: بدبختانه هیچ هنرمندی در سالهای بعد از حاتمی، نتوانست جانشین او شود. هیچ نویسنده و کارگردانی نتوانست نظم و نثری که او در فیلمهایش داشت را تکرار کند.
در کارنامه حرفه ای علی حاتمی هیچ جایزه ملی و بین المللی مشاهده نمیشود، اما نام وی با تاریخ و فرهنگ ایران گره خورده است و جایگاه بلند او فتح شدنی نیست.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی سازمان تنظیم مقررات رسانههای صوت و تصویر فراگیر در فضای مجازی (ساترا)؛ معاونت پایش و نظارت ساترا با هدف اجرای سیاستهای محتوایی و نظارت بر عملکرد محتوایی ارائهدهندگان خدمات صوتو تصویر فراگیر، ردهبندی و صدور پروانه انتشار محتوا بهمنظور ایجاد اطمینان از دسترسی کاربران به محتوای سالم، مفید و جذاب تشکیل شده است. اهم اقدامات این معاونت نظارت بر محتوای سکوهای نمایشی، نظارت بر محتوای نمایشی حرفهای با استفاده از ابزارهای نظارت پیشینی توسط شورای تولید و نمایش و نظارت پسینی بر محتوای کاربرمحور و محتوای دوبله سکوهای ناشر محور است. با محمد حسامپور معاون پایش و نظارت ساترا درخصوص عملکرد و برخی اقدامات این معاونت گفتوگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
لطفا به عنوان اولین سوال، در مورد روند تنظیمگریدر رسانههای صوتو تصویر فراگیر توضیح دهید.
عموماً تنظیمگری در رسانهها معمولا دو رکن اساسی دارد. رکن اول «تنظیم گری محتوا» است و رکن دوم مربوط به «تنظیمگری صنعت» است. تنظیمگری محتوا فرایندهایی را در بر میگیرد که تضمینکننده سلامت محتوا منطبق با ارزشها و چهارچوبهای فرهنگی و عرفی جامعه است. در بعد تنظیمگری صنعت نیز عموماً بر اصول و ضوابط تاسیس و استانداردهای فنی، اقتصادی رسانهها مطرح میشود.
البته در کنار ارکان تنظیمگری، زیرساخت اجتماعی، سیاسی هر کشور نیز منجر به معرفی مدلهای مختلف تنظیمگری میشود و بر اساس این مدل تنظیمگری، مجموع قوانین، مقررات و فرآیندهای تنظیمگری محتوایی و صنعتی طراحی میشود. سه مدل تنظیمگری در دنیا مرسوم است: مدل بازار محور، مدل حقوق محور و مدل حاکمیتمحور. در مدل بازار محور، با مداخله حداقلی دولت، نیروهای بازار پیشران و تعیین کننده هستند و از مخاطب به عنوان مشتری انگارهسازی میشود و برگرفته از اصل آزادی بیان، نظارت حداقلی و پسینی در نظام تنظیمگری تعریف می شود. در مدل دوم تنظیمگری که عموما در اروپا توسعه یافته است مسئولیتپذیری رسانهها مد نظر است. در مدل سوم که تنظیمگری حاکمیتی است ضمن برخی شباهتها با مدلهای قبلی، حفظ انسجام ملی، ثبات اجتماعی، منافع ملی اولویت مییابد و به دلیل عمق تاثیر و میزان نفوذ رسانه بر افکارعمومی جامعه، مسئولیتهای اجتماعی در حکمرانی اهمیت بیشتری مییابد. در کشور ما ایران به دلیل جایگاه و اهمیت خاص حوزه فرهنگ در ساختار حکمرانی کشور، تنظیمگری رسانههای صوت و تصویر فراگیر بر اساس مدل حاکمیت محور توسعه یافته است و ساترا به عنوان نهاد تخصصی و بازوی اجرایی صداوسیما، متولی تنظیمگری رسانههای صوت و تصویر فراگیر است که همزمان با نظارت، حمایتگری و تسهیلگری برای رسانههای صوتوتصویر فراگیر را در سطوح مختلف تعریف میکند.
البته ممکن است برخی افراد در مورد دلیل و ضرورت تنظیمگری صداوسیما در حوزه صوتوتصویر فراگیر ابهاماتی داشته باشند که میتوان از ابعاد مختلف موضوع را تبیین کرد. از بعد حقوقی و قوانین اسناد بالادستی کشور، مصوبات مجلس، تفاهمنامهها و همچنین ابلاغ مصوبه شورای انقلاب فرهنگی توسط رئیس جمهور، بر مسئولیت اصلی صداوسیما در حوزه صوتو تصویر فراگیر صحه گذاشته شده است. از منظر نظری هم باید گفت بسیاری از پژوهشگران دو بعد فناوری و فرهنگی برای تلویزیون تعریف میکنند و رسانههای صوت و تصویر فراگیر، در واقع یک روند فناورانه توسعه یافته در امتداد تلویزیون هستند. تطور تاریخی فناوری از تلویزیون آنتنی به کابلی، ماهواهای و از تلویزیون آنالوگ به دیجیتال و تلویزیون اینترنتی رسیده است. در بعد فرهنگی هم رسانه های صوت و تصویر فراگیر، اکثرا برنامه های تلویزیونی، سریال و مجموعه های دنباله دار تولید می کنند و بعضا در الگوی شبیه تلویزیون به صورت روزانه یا هفتگی با زمان بندی مشخص نیز برنامه هایشان را منتشر می کنند! لذا بسیاری از کشورها، هنگام تنظیم مقررات و قوانین این رسانه های صوت و تصویر فراگیر را شبه تلویزیونی (TV like) می نامند. اگر در دو بعد فناوری و فرهنگی این رسانه ها، تکوین یافته از بستر تلویزیون و یک الگوی تلویزیونی دارند، از بعد اجرایی هم تجربه کشور ما نشان می دهد که حکمرانی در یک نهاد تخصصی، باید نهادینه شود. همانطور که دانشگاه های دولتی و غیرانتفاعی توسط یک نهاد یعنی وزارت علوم و فناوری همزمان تنظیم گری و مدیریت می شود و یا مدارس دولتی و غیرانتفاعی فقط توسط وزارت آموزش و پرورش و یا بیمارستان های دولتی و خصوصی فقط توسط وزارت بهداشت و درمان مدیریت و تنظیم گری می شود؛تلویزیون و شبه تلویزیون در نهاد تخصصی اش یعنی ساترا به عنوان بازوی اجرایی صداوسیما تنظیم گری و مدیریت می شود. این تجربه نهادینه شده در کشور نشان می دهد که ضمن تقویت و توسعه هدفمند بخش خصوصی، انسجام و ساختار حاکمیت در اداره امور تخصصی را حفظ می کند.
با این توضیحاتی که بیان شد، فرایند صدور مجوز محتوا در ساترا را تشریح کنید.
همانطور که گفتم یکی از شئون تنظیمگری ساترا ، تنظیمگری محتواست. در تنظیمگری محتوا هم منبعث از مدل تنظیمگری حاکمیتی، برای راهبری و حمایت از توسعه کمی و کیفی محتوای بومی و ایرانی اعم از سریال و برنامههای تلویزیونی که متناسب با نیاز خانواده ایرانی و اسلامی است، شورای صدور مجوز تولید و شورای صدور مجوز انتشار به عنوان ارکان اصلی ساترا نقش دارند و فرایندهای اجرایی صدور مجوز محتوا بر اساس مصوبات این شوراها انجام میگیرد و این فرایندها ترکیبی از نظارتهای پیشینی و پسینی است. شوراهای تخصصی صدور مجوز اعضای حقیقی و حقوقی دارد. اعضای حقیقی که منتخبی از خبرگان فرهنگی هستند به پیشنهاد رئیس ساترا و با حکم رئیس سازمان صداوسیما منصوب میشوند. رئیس ساترا و مدیران معاونت پایش و نظارت و نمایندگان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و دادستانی و … هم بهعنوان اعضای حقوقی در جلسات شرکت میکنند.
در طول یک سال گذشته بیش از 100 جلسه شوراهای تخصصی صدور مجوز برگزار شده است. طرحها و فیلمنامهها یا برنامههای تلویزیونی که رسانهها یا اشخاص حقیقی یا رسانه ها ارائه دادند در کمترین زمان ممکن در شوراهای تخصصی ساترا بررسی و نتیجه اعلام شده است. بعضی طرحها نیازمند بازنویسی، گفتوگو با تهیهکننده و نویسنده است که از این افراد دعوت میشود در این شوراها حضور یابند. اعضای شورا با رویکرد اقناعی با هنرمندان تعامل دارند. در این جلسات برخی ملاحظات محتوایی در تطبیق با شاخص های علمی بر خاسته از حوزه های جامعه شناختی، روانشناختی و فرهنگی در اختیار نویسندگان طرح ها قرار می گیرد و مواردی همچون ضرورت صیانت از جایگاه نهاد خانواده، حفظ حرمت و صیانت از مرزهای اخلاقی جامعه، مورد گفتگو قرار می گیرد.
از نظر آماری بیشتر از 250 طرح در یک سال گذشته، توسط شوراهای تخصصی ساترا بررسی شده، تعدادی از آنها مصوب شده، تعدادی از آنها نیازمند بازنگری و بازنویسی بوده و در تعامل و گفتوگوی تهیهکنندگان و کارگردان با ساترا بازنویسی شده یا در حال بازنویسی هستند. در حوزه انتشار نیز هم اکنون 15 سریال و برنامه تلویزیونی در حال انتشار در پلتفرمهاست که غیر از یکی دو مورد که در پلتفرمی ممکن است بدون مجوز ساترا منتشر شده باشد، بقیه محتواها در شورای صدور مجوز انتشار ساترا مورد بررسی قرار گرفته است. البته این نکته را باید یادآوری کنیم که ساترا نهاد ناظر و تنظیم گر صوت و تصویر فراگیر است و ضابط قضایی نیست و از طرفی درگاه انتشار رسانه های صوت و تصویر فراگیر در اختیار ساترا نیست . این بستر در اختیار خود رسانه ها و اینترنتی است. لذا برخی ملاحظات محتوایی شورای صدور مجوز ساترا که توسط رسانه ها انجام نمی شود و رسانه نسبت به انتشار محتوا اقدام می کند. در نظارت پسینی و تطبیق پس از انتشار به مراجع حقوقی و قضایی اعلام می شود.
تعداد برنامهها و سریالهای بازبینی شده سقف دارند؟
نه محدودیتی ندارند. ساترا ضمن نظارت بر روند تولید و انتشار محتوا ، همزمان با این تسهیلگری بحث حکمرانی فرهنگی شکل بگیرد اما از یک منظر برای پویا شدن تولیدات و هویت پیدا کردن مسیر انتشار محتوا در رسانهها صوت و تصویر فراگیر یکسری تعاریف شکل گرفته است. برای مثال اگر سه طرح اشخاص حقیقی تصویب شد عملا باید وارد تولید بشوند تا طرحهای بعدی تصویب شود. نمیخواهیم فقط طرحهایی مصوب شود اما مسیری برای تولید نداشته باشد.
اعتبار مجوزها چگونه است و محدودیتی هم برای تولید کردن طرحهای مصوبشده وجود دارد؟
مجوزهای تولید اعتبار یک ساله دارند. برای هویت دادن و هدفمند شدن تولید و انتشار محتوا در رسانههای صوتو تصویر فراگیر، محدودیتی در مورد تعداد طرح ها و فیلمنامه های مصوب اعمال می شود. اشخاص حقیقی سه مجوز تولید و رسانههای صوتو تصویر فراگیر ، 7 مجوز تولید محتوا میتوانند دریافت کنند. اگر طرح جدیدی داشته باشند باید حداقل یکی از طرحهای مصوب قبلیشان وارد مرحله تولید شود.
بین معیارها و الزامات برای بازبینی و صدور مجوز بین اشخاص حقیقی و رسانهها (اشخاص حقوقی) تفاوتهایی وجود دارد یا همه از یک قانون تبعیت میکنند؟
نه، تفاوتی وجود ندارد. تنظیمگری محتوا از جنس اقناع است نه ابلاغ. و در این میان تهیهکننده، کارگردان و افراد خلاق و مولد یک اثر، در جلساتی که دعوت میشوند صحبت میکنند، درباره نکتهای در طرح یا مسئله مبهمی در فیلمنامه، سکانس یا پلانی گفتوگو میکنند و به هرحال بر اساس یک منطق مشخص مسیر به جلو میرود. تعامل اعضای شوراهای تخصصی صدور مجوز با هنرمندان اعم از تهیهکنندگان و کارگردانها و نویسندگان راحتتر و سهلالوصولتر است و به دلیل اشتراک فهم درخصوص دغدغههای فرهنگی، زبان مشترکی وجود دارد. یکی از آسیب ها حضور افرادی عموما با خاستگاه فنی و بدون پشتوانه فرهنگی در هرم مدیریتی و مالکیتی رسانه های صوت وتصویر فراگیر بوده. این افراد عموما از منظر اقتصادی به حوزه فرهنگ نگاه کرده اند و بعضا سازکارهای تولید فرهنگی را با اصول ریاضی و قوانین رایانه ای تطبیق می دادند. این مسیر منجر به کالایی سازی فرهنگ و آسیب های فراوان در روند تولید و انتشار محتوا شده بود. این مسیر گفتوگو و تعامل ساترا با هنرمندان، انشالله مسیر گذشته را اصلاح خواهد کرد و تولیدات بومی و متناسب با استانداردهای فرهنگی جامعه ایرانی و اسلامی تقویت خواهد شد.
ارتباط اشخاص حقیقی مانند تهیهکنندهها، هنرپیشهها، سازندگان و… با ساترا چگونه است؟ شاید احساس شود بعضا چالشهایی در این جلسات وجود دارد. نحوه تعاملات در این جلسات چطور است؟
تا الان سابقه نداشته است که از تهیهکننده، کارگردان یا نویسندهای دعوت کنیم اما در جلسه حاضر نشود و موردی هم نداشتیم که تهیهکننده، کارگردان و نویسنده در جلسه حضور داشته باشند و اعلام نارضایتی کنند. جنس گفتوگوهایمان فرهنگی و دغدغهها، دغدغههای مشترک است و این بحثهای تخصصی، پیشران و کمک کننده حوزه تولید هستند؛ درِ جلسات شوراها بحث باز است و گفتوگو شکل میگیرد و محدودیتی برای زمان جلسات نداریم؛ عموم جلسات شوراهای تخصصی ساترا هفت الی هشت ساعت جلسات طول می کشد. به هرحال نمونه این جلسات در سایر نهادهای فرهنگی کشور خیلی کم است که تهیهکنندگان و کارگردانان با اعضای شورا، با هم بنشینند در خصوص فیلمنامهها و طرح ها و با دقت و وسواس گفتوگو و نظراتشان را روشن و شفاف بیان کنند، اگر ابهامی است برطرف کنند و نهایتا به یک جمعبندی برسند. اعضای شوراهای تخصصی ساترا، سالها در عرصه فرهنگی کار کردهاند، از مدیران باسابقه حوزه فرهنگی هستند، با اصول فنی و زیباییشناسی تولید برنامه و سریال آشنایی دارند، اساتید دانشگاه در شوراهای تخصصی حضور دارند که همه این موضوعات به غنا و تولید محتوای متناسب با هنجارهای فرهنگی کشور کمک میکند. من تلقیام این است که در یک سالی که ساترا به صورت موثر و مرتب در حوزه صوت و تصویر فراگیر جلسات شورای تولید و انتشار برگزار کرده، باب گفتوگو و مفاهمه به اعتلا و تحکیم مسیر تولیدات رسانههای صوتو تصویر فراگیر کمک کرده است.
امیدواریم با همافزایی سایر نهادهای فرهنگی برای تقویت مرجعیت صداوسیما در خصوص صوتو تصویر فراگیر مسیر تنظیمگری محتوایی و صنعتی تسهیل شود و تولیدات ایرانی متناسب با هنجارهای فرهنگی جامعه سهم بیشتری در مصرف رسانهای مخاطبان داشته باشد. توسعه تولید بومی ضمن تقویت حکمرانی فرهنگی، باعث ارتقای سطح کیفی تولیدات نیز خواهد شد.
محمدمهدی عسگرپور، کارگردان سینما و تلویزیون و مدیرعامل خانه هنرمندان و شهاب اسفندیاری، رییس دانشگاه صداوسیما پیرامون «چالشهای تولید آثار نمایشی جذاب» به مناظره نشستند. در مناظره زنده تلویزیونی به آسیب های جدی ساخت آثار نمایشی جذاب اشاره و تصریح شد که صداوسیما به عنوان رسانه ملی مشکلات مردم را بازگو نمیکند.
به گزارش رسانه سینمای خانگی از ایسنا، برنامه زنده «جام جم» شبکه یک سیما شامگاه دوشنبه (۲۹ آبان ماه) میزبان محمدمهدی عسگرپور، فیلمساز و شهاب اسفندیاری، رئیس دانشگاه صداوسیما بود.
در ابتدای این مناظره تلویزیونی پرسشی مبنی بر اینکه مهمترین اتفاقی که باید امروز رقم بزنید یک تولید با کیفیت است، فکر میکنید مهمترین معضلی که ما الانبا آن دست و پنجه نرم میکنیم چیست؟ از سوی احمدرضا موسوی (مجری برنامه جام جم) مطرح شد.
محمدمهدی عسگرپور در پاسخ به این پرسش بیان کرد: اینکه چه کار کنیم تا سریالهایمان جذابتر شوند و مردم بیشتر دنبال کنند، موضوعی است که در یک سازمان مسئله شده و اتفاقاً قدمت هم دارد، حالا همین موضوع تبدیل میشود به یک برنامه تلویزیونی برای مردم. مردم نشستهاند و منتظرند سریال جذاب ببینند، بنده، شما، آقای اسفندیاری و تعداد زیادی از مدیران تلویزیون باید بنشینیم و صحبت کنیم تا نتیجهاش بشود تولید و پخش سریالهای جذاب. به نظرم مشکل بزرگ همین است که آن اتفاق چون نمیتواند بیفتد، جذابیت عجالتا در برنامههای گفتوگو محور در سازمان صداوسیما شکل میگیرد و شاید این برنامهها بعضی وقتها جذابتر از سریالهای نمایشی هم بشوند. به هر حال من هنوز با این مفهوم کنار نیامدهام.
زندگی روزمره مردم در تلویزیون بازتاب داده نمیشود
او در همین زمینه ادامه داد: اگر مدیران فعلی سازمان قابل دانستند از بنده و امثال بنده هم میتوانند برای این بحثها استفاده کنند و نتیجهاش بشود ارتقای کیفیت سریالها. ما این مسائل را با مردم داریم مطرح میکنیم؛ یعنی درواقع مردم نشستهاند و در این ساعت دوست دارند سریال جذاب ببینند اما این اتفاق برایشان نمیافتد. طبیعتا در اینجا باید با مردم صحبت کرد و آنها هم نظراتشان را بگویند، شاید نکات جالبی به دست آمد؛ البته من میدانم که سازمان صداوسیما مرکز تحقیقاتی دارد که لابد این کارها را باید انجام بدهد و این را هم میدانم که مسیر پژوهشهایی که سازمان انجام میدهد حداقل در این سالهای اخیر که من تعقیب کردهام به نظرم نسبت زیادی با زیست مردم ندارد. اگر شما به سریالهای پخش شده در این سالهای اخیر توجه کنید و بیاییم یک کار تحقیقاتی انجام بدهیم که به چه موضوعاتی پرداختهاند و بعد برویم در سطح جامعه و مسائل مردم را ببینیم متوجه میشویم بخش زیادی از موضوعاتی که در زندگی روزمره مردم وجود دارد اساساً در تلویزیون شکل نمیگیرد و اصلا از ابتدا شکل نمیگیرد. منظورم از این بحث، در این یکی دو سال اخیر نیست.
عسگرپور در عین حال بیان کرد: شما در این برنامه (جام جم) اشاره کردید به اینکه من در صداوسیما برنامهسازی کردهام و شاید من خودم دیگر این سازمان را به جا نیاوردم که چقدر از اهداف اصلیاش حداقل در بحث نمایشی دور شده است که اتفاقا موضوع این برنامه است.
او در ادامه همین بحث با ذکر جزییات خاطرنشان کرد: ارتباط گسترده با اقشار مختلف مردم، پیدا کردن مسائل و موضوعاتی که روزمره مردم است و پرداختن به آنها در قالب برنامههای نمایشی. من میتوانم بسیاری از مسائل روز جامعه را نام ببرم که مطلقاً در سریالها وجود ندارد و وقتی ما رصد میکنیم که چرا وجود ندارند متوجه میشویم که در نطفه خفه میشوند و اساساً این امکان وجود ندارد. اگر شما یک دوربین به ماشینتان ببندید و از مسیر میدان راه آهن تا تجریش از موضوعاتی مثل اعتیاد و مشکلات امروز جوانان فیلم بگیرید شاید نتوانید بیشتر از دو دقیقهاش را در سازمان صداوسیمای فعلی پخش کنید و این یعنی جامعه ما یک چیز است و آنچه که در تلویزیون نشان میدهند چیز دیگری است. وقتی هم که این تفاوتها روز به روز بیشتر میشود میتوانیم این تئوری را استخراج کنیم که انگار سازمان صداوسیما اصلا به مسائل مردم توجه ندارد و این به آن معنا نیست که سازمان بخواهد خودش را شبیه به آن چیزی کند که من الان راجع به آنها صحبت کردهام بلکه این بیتفاوتی شاید کمی آزاردهنده شده است. به نظرم آنچه که از بین رفته بحث صداقت در رسانه است که اگر از بین برود دیگر به آمارها هم توجه نمیشود ولو اینکه حتی به واقعیت هم نزدیک باشند.
در مقطعی شعار «سیمای لاریجانی خاموش باید گردد» سر داده میشد که …
در ادامه شهاب اسفندیاری، رئیس دانشگاه صداوسیما در تکمیل همین بحث و واکنش به این پرسش که آیا افول کیفیت سریالهای جذاب و فراز و فرودهایشان را قبول دارید؟ عنوان کرد: من فکر میکنم اگر بخواهیم این روند را درست مطالعه و بررسی کنیم و نقطه افول را شناسایی کنیم باید کمی دامنه گستردهتری از ادوار مدیریتی در رادیو و تلویزیون را بررسی کنیم. اینکه از چه نقطهای این افول آغاز شده و دلایلش چه بوده است. شرایطی که جناب آقای عسگرپور اشاره کردند درباره نسبت جامعه و رسانه محدود به شرایط اخیر نیست. بعد از وقایع و حوادث سیاسی دهه ۷۰ و انتخابات دوم خرداد هم این مسائل بود که فضایی در جامعه ایجاد شده بود و آنچه که در تلویزیون دیده میشد یک عدم تناسبی داشت با آنچه که وجود داشت و این منجر به یکسری مسائلی شد ولی این مسئله غیرقابل حل نبود؛ چه بسا که اتفاقا میتوانیم بگوییم یکی از موفقترین و شکوفاترین دورههای رونق آثار نمایشی تلویزیون دقیقاً بعد از آن ماجرا در تلویزیون و با تغییرات مدیریتی که آن زمان در سازمان صداوسیما اتفاق افتاد، رخ داد؛ یعنی از حدود سال ۷۷ آغاز شد و تا سال ۸۴ ادامه داشت.
رییس دانشگاه صداوسیما یادآور شد: پس ما یک تجربه موفقی در دورهای داشتیم؛ دورهای که اتفاقاً تنشهای سیاسی زیاد بود و بخشی از هنرمندان اساساً تلویزیون را تحریم کرده بودند و در مقطعی صداوسیما ضربه شدیدی خورد. من حتی یادم هست زمانی که دانشجو بودم عدهای شعار سیمای لاریجانی خاموش باید گردد را سر میدادند؛ بنابراین این اتفاقات آن زمان هم بود. در تولیدات نمایشی به خاطر مسائل سیاسی که بر عرصه فرهنگ تحمیل شده بود، تقریباً اغلب هنرمندان به نوعی صداوسیما را تحریم کرده و با آن قهر کرده بودند. شاید امروز آسیبهای چنین مسائلی را می بینیم؛ یعنی عدهای خارج از عرصه فرهنگ در جناحهای سیاسی به دلیل اهداف و اغراض سیاسی دوست دارند یک شکاف، اختلاف و تنشی میان هنرمندان با حاکمیت، نظام و رسانه ملی وجود داشته باشد که به نظرم بخشی از آن یک پروژه است؛ یعنی هم آن زمان بود، هم این زمان هست. منتهی آن زمان تدبیر شد و به شکلی از آن دورهی قهر و تحریم عبور کردیم. اگر آمارهای تولید را بررسی کنید میبینید تلویزیون در یک دوره ۵ ـ ۶ ساله و در سال ۷۶ که در کل سه شبکه بیشتر نبود، تولید نمایشی حدود ۳۵۰ ساعت در سال بود که فکر میکنم در سال ۸۴ به ۳۰۰ هزار ساعت رسیده بود؛ یعنی تقریباً ۱۰ برابر شده بود.
خیلی از نامها شهرتشان را از تلویزیون گرفتند
اسفندیاری تاکید کرد: ما در زمینه سریالهای الف ویژهای که چند سال یک بار اتفاق میافتاد، مجموعههایی مثل «امام علی(ع)» و «امیرکبیر» را تولید کردیم و به ظرفیتی رسیده بودیم که همزمان ۱۰ سریال الف ویژه تولید میشد. سال ۸۲ تا ۸۴ مدیر فیلم و سریال شبکه تهران بودم و یادم هست ما سه نوبت پخش سریال ایرانی در هفته داشتیم و یک نوبت پخش طنز شبانه؛ ضمن اینکه بقیه شبکهها هم همین تولیدات را داشتند. آن زمان حجم تولیدات از لحاظ تنوع و کیفیت بالا بود و مردم هم بسیار راضی بودند و همه چهرههایی که شاید قبلا تلویزیون را تحریم کرده بودند از مرحوم سلحشور گرفته که سریال یوسف پیامبر (ع) را کار میکرد تا آقای میرباقری که مختارنامه را ساخت و آقایان ابراهیم حاتمیکیا و کمال تبریزی، آمدند و با تلویزیون کار کردند. همچنین بسیاری از سینماگران مثل مرحوم داریوش مهرجویی که اثر ماندگار مهمان مامان را برای تلویزیون ساخت و خیلی از نامها که شهرتشان را از تلویزیون گرفتند؛ البته نه اینکه منتی سرشان باشد خیر بلکه یک تعامل بود که هنرمند از طریق و بهواسطه مدیریت فرهنگی با رسانه ملی مرتبط بود و کار میکرد و احساس هم نمیکرد که به او دستور میدهند. من فکر میکنم ذی نفع اصلی ایجاد تنش میان هنرمندان و رسانه ملی همان دشمنان ایران یعنی اسرائیل و آمریکا هستند.
میگویند در باز است اما نیست!
در ادامه این مناظره پرسشی مطرح شد از محمد مهدی عسگرپور مبنی بر اینکه چقدر هنرمند، تهیهکننده و بازیگران توانستند خودشان را با تلویزیون تنظیم کنند و شما چقدر به سمت تلویزیون حرکت کردید که او پاسخ داد: ما در کشوری زندگی میکنیم که صداوسیما وجود دارد و کاملاً دولتی است و طبق قانون شبکه خصوصی هم وجود ندارد. میگوییم صداوسیما به کجا پاسخگوست؟ وقتی درباره ارتقاء صحبت میکنیم باید ببینیم در دنیا چه کار میکنند. بالاخره تلویزیونهایی که در دنیا آثار محتوایی مختلفی را منتشر میکنند چگونه خودشان را ارزیابی میکنند و چگونه متوجه افت خود میشوند. ممکن است ما بگوییم آنها کلاً بر مبنای منافع مالی یا ملی و یا ترکیبی از هر دو هستند، اما ما در اینجا با یک خروجی مواجه هستیم؛ سازمانی که تلاطمات سیاسی به شدت روی همه چیزش تاثیر میگذارد و بعضا باعث میشود یک تعداد هنرمند دیگر نتوانند واردش شوند البته میگویند در باز است و میتوانند وارد شوند اما میدانیم که واقعاً باز نیست. فهرست ممنوعالفعالیتهایمان در سازمان صداوسیما کم نیست. همین الان وقتی ما میخواهیم سریالی بسازیم باید ظاهرا کد ملی همه داده شود تا استعلام گرفته شود و بعد کار را جلو ببریم؛ البته من فعلاً توفیق کار با تلویزیون را ندارم.
عسگرپور تصریح کرد: در اینجا مقام پاسخگو در صداوسیما منظورم رئیس سازمان صداوسیما نیست. من زمانی مدیر گروه کودک شبکه دو بودم و آن موقع مسئولیت آنچه تولید و پخش میشد با من بود و من مقام پاسخگو بودم به همین دلیل است که فیلمساز تکلیفش با ما روشن بود. ما آن زمان با مرحوم کیارستمی کار کردیم. آقای جعفر پناهی بادکنک سفید را برای تلویزیون ساخت و خیلی تولیدات دیگر بنام و خوب با فیلمسازان مطرح. نکته اینجاست آنها آن زمان میدانستند که باید با بنده به یک تفاهم برسند اما الان من نمیدانم مدیر گروه چقدر اختیار دارد، مدیر شبکه چقدر. در صداوسیما نسبت نیروهای تولیدی به پشتیبانی یک به حدود ۱۷ – ۱۸ است و بلکه بیشتر؛ یعنی این سازمان یک نفر تولیدکننده دارد و ۱۸ نفر از آن پشتیبانی میکنند! پس صداوسیما نمیتواند کار کند و اساساً ساختارش غلط میشود.
این کارگردان باسابقه تاکید کرد: شما تصور میکنید با ساختار فیلمنامه مصوب کردن میتوانید تعداد بیشتری فیلمنامه داشته باشید که به نظرم به شدت کودکانه است. به نظرم در حال حاضر مدیر مسلط وجود ندارد و همینطور تهیهکنندههای غیرمسلط هم در سازمان صداوسیما زیاد هستند و گاهی فراموش میکنند که مردم مشکلات فراوانی دارند. زمانی تلویزیون بودجه کمی داشت و تهیهکنندگانی کارشان ارزشمندتر بود که میتوانستند پول به سازمان بیاورند! به همین روشنی.
نیروی صداوسیما از ۱۸ هزار به ۴۰ هزار رسیده!
به گزارش ایسنا، در ادامه این بحث رئیس دانشگاه صداوسیما درباره تقویت رسانههای عمومی و اینکه چطور باید در ایران پیادهسازی شوند، سخن گفت و اظهار کرد: در صحبت قبلم اشاره کردم به شناسایی نقطه افول. ما در سال ۱۳۸۳ دیداری با مقام معظم رهبری داشتیم و گزارشی که آن زمان به ایشان رسید این بود که سازمان صداوسیما ۱۸ هزار نیرو دارد. من یادم هست که ایشان گفتند ۱۸ هزار خیلی است.
اسفندیاری ادامه داد: آن زمان شبکههای استانی در حال افزایش بودند و شبکههای دیگر در حال گسترش که از طریق آزمونهای استخدامی تعداد نیروهای استخدامی زیاد شد. بنابراین از دورهای ناگهان همین ۱۸ هزار نیرو به ۳۰ و ۴۰ هزار رسید؛ البته با احتساب بازنشستگان که در همان دوره متاسفانه به دلیل مشکلی که در صندوق بازنشستگی سازمان اتفاق افتاد، عملاً حقوق همه آنها را هم خود سازمان پرداخت میکرد. پس هم مشکلات مالی زیاد شد و هم انبارهای سازمان از جهت ذخیره آثار نمایشی خالی شد. فیلمنامههای الف ویژه که در دوره قبل آماده شده بود هم در یک دوره مصرف شد اما متاسفانه هیچ چیزی جایگزین نشد.
زمانی با سریالهایمان کشورها را فتح کردیم
وی اظهار کرد: اساساً از آن زمان سیاست تولید آثار نمایشی الف ویژه که از نظر من پیشروترین بود و مثل صنعت هستهای ما در رسانه بود، عملاً تعطیل شد و مشغول فرغونسازی شدیم! یعنی یکسری تلهفیلم با بودجههایی انبوه تولید شد که همه در چاه ویل ریخته شد و فایدهای هم نداشت. ما الان سریالهای الف ویژهای که مربوط به ۱۰ ـ ۲۰ سال قبل است را داریم که هنوز هم در زمان بازپخش مخاطب دارند و حتی از سریالهای روز، مخاطبشان بیشتر است و چقدر نفوذ بینالمللی برایمان ایجاد کردند. ما با سریال «مریم مقدس» بازار ترکیه را فتح کردیم. با سریال «یوسف پیامبر(ع)» در منطقه غرب آسیا و در کشورهای عربی چقدر مخاطب پیدا کردیم و با سریال «مختارنامه» توانستیم عراق را فتح کنیم.
اسفندیاری در عین حال گفت: متاسفانه همه اینها نابود شد و رفتیم سراغ یکسری تولیدات یکبار مصرف کم ارزش و از آن طرف حجم زیادی جذب نیرو خارج از رویه و سهم بودجه سازمان صداوسیما از آنچه که باید خرج تولید میشد، خرج حقوق شد و این معضلی است که اکنون با آن مواجه هستیم؛ منتهی در کنار این آسیبها و سوءمدیریتهای داخلی در ادوار گذشته نمیتوانم به این اشاره نکنم که یک ارادهای خارج از سازمان هم برای زمین زدن رسانه ملی بود و از دورهای از جمله دوره قبل به نظرم خیلی علنی و آشکار شد.
به «جام جم» نقد دارم
اسفندیاری در تکمیل صحبتش بیان کرد: ارادهای در سطوح سیاسی و امنیتی برای زمین زدن رسانه ملی به شیوههای مختلف شکل گرفته که همان اختلافافکنیها و تنشزاییها میان هنرمندان و از طرفی تامین منابع مالی برای پرداختهای کلان و گزاف به هنرمندان در آثار نمایشی رسانههای دیگر است؛ به نحوی که دیگر همکاری با تلویزیون برای بسیاری از هنرمندان به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نیست. من فکر میکنم همه اینها متاسفانه ناشی از این است که اهداف سیاسی بر منافع ملی غلبه پیدا کرده است.
رییس سازمان صداوسیما صحبتهایش را با نقدی از برنامه «جام جم» ادامه داد و تصریح کرد: من اکنون گلهای به شما و نقدی به «جام جم» دارم و آن این است که متاسفانه برخی مدیران فرهنگی دولت قبل که در این زمینه متهمان اول هستند باید پاسخگو باشند اما پاسخگو نیستند. آنهایی که به طور فلهای ۵۰ مجوز سریال میدهند بدون اینکه حتی فیلمنامه را خوانده باشند و یا فیلمنامهای وجود داشته باشد که بخواهند آن را بخوانند. این کارها کاملاً غیرمسئولانه بود و برنامهای برای زمین زدن رسانه ملی بود و متاسفانه این افراد به اینجا آمدند و شما هم هیچ سوالی از آنها نکردید و خیلی راحت از اینجا رفتند.
تا به کجا میخواهیم صداوسیمایی دولتی داشته باشیم؟
در ادامه محمد مهدی عسگرپور در پاسخ به سوال مجری برنامه جام جم که اینگونه مطرح شد، امروزه برای صیانت و حمایت از مخاطبانمان در مقابل برخی از سریالهای نمایش خانگی و سکوها که بعضاً اتفاقات ناگوار و پر از تحقیر ملی را به همراه دارند، باید چه کنیم تا مخاطبانمان آسیب نبینند؟ به ذکر نکاتی پرداخت.
وی گفت: وقتی سازمان صداوسیما چنین کارکردی را در گذشته داشته، هنوز هم دارد و باز هم خواهد داشت ما میخواهیم تا کجا ادامه بدهیم؟ اصلاً تا کجا میخواهیم صدا و سیمای کاملاً دولتی وجود داشته باشد و همینطور جلو برود و چیزی هم غیر از آن نباشد؟ منظورم در اینجا حوزه رسانه است. حوزه وی او دی ها که بخش جدایی است و اساساً در فضای وب تعریف میشود نه آنتن. به نظرم ابتدا باید آسیبپذیری تلویزیون حل شود که سالها پیش خیلی از دوستان توصیه کردند و هشدارهایی هم دادند اما یکسریها مخالفت کردند و آن راه اندازی شبکههای خصوصی بود.
این کارگردان باسابقه ادامه داد: ما سالهاست روی این مدار ایستادهایم و تکانش هم نباید بدهیم. یک صداوسیمای دولتی داریم و بخش خصوصی نمیتواند شکل بگیرد و این صدا و سیما آنقدر به مسائل سیاسی و جاری روز وابسته میشود که مقرراتش را هم باید همانطور تعریف کند و تاثیرش را بر بازیگران میگذارد و ما میبینیم فهرست ممنوع الفعالیتها پُرتر میشود و اما در مورد پلتفرمها بنده هم معتقدم که آنها نیاز به تنظیمگری دارند و باید وجه قانونی درستی هم داشته باشند. نه فقط وی او دی ها بلکه اساساً در حوزه فرهنگ ما دائم در حال آسیب هستیم که من فکر میکنم بخشی از آن به تعداد مراکز تصمیمگیری مربوط میشود. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان تبلیغات اسلامی و … یعنی ما کم نداریم از این نهادها را و همین مسائل مدیران را هم دست و پاچه میکند. تا کی نباید معلوم باشد مقام مسئول کیست؟
به گزارش ایسنا، در انتهای برنامه پرسشی از سوی مخاطبان «جامجم» مطرح و از سوی مجری بازگو شد مبنی بر اینکه خیلی ها معتقدند آقای عسگرپور از عواملی بودند که با فشارهایی، موجبات استعفای مرضیه برومند را فراهم کرد که عسگرپور در این زمینه تصریح کرد: این سوال باید از خود خانم برومند پرسیده شود که آیا این اتفاق برایشان افتاده است یا خیر. ایشان خودشان باید در این زمینه توضیح بدهند چون بحث مفصل است.
سیدمحمد حسینی عضو شورای پروانه ساخت سازمان سینمایی ضمن اشاره به افزایش درخواست برای فیلمنامههای کمدی بعد از فروش «فسیل» و «هتل» از سوژههای مغفول در سینمای ایران گفت.
به گزارش سینمیا خانگی از مهر، چهل و دومین قسمت از برنامه «نقد سینما» شب گذشته ۲۶ آبان ماه روی آنتن شبکه چهار سیما رفت و در «میز گفتگوی ویژه» میزبان سیدمحمد حسینی مدیرعامل انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس و عضو شورای پروانه ساخت با موضوع «آسیب شناسی فرآیند صدور پروانه ساخت» بود.
وی ابتدا درباره وضعیت انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس در جشنواره فجر امسال مطرح کرد: امسال مسیر خوبی طی شده است و انشالله مسیر تحولی پیش رو داریم. تعداد آثار هم به لحاظ کیفی و هم کمی رو به افزایش است و امیدواریم بتوانیم به اوج دهه ۷۰ بازگردیم.
امیررضا مافی ابتدای بحث مطرح کرد: من خودم تعبیر فسیلزدگی را از شما وام میگیرم. در حال حاضر این ترس در سینما وجود دارد که با فروش خوب و نویدبخش فیلمهایی مانند «فسیل»، «شهر هرت» و «هتل» ناگهان همه سانسها به فیلمهای کمدی اختصاص داده شود که صرفاً سرگرمکننده هستند.
حسینی درباره این موضوع بیان کرد: باید به این نکته اشاره کنم که یکی از وظایف اصلی پروانه ساخت، تنظیمگری است. پروانه ساخت باید مراقبت کند که درصدها حفظ شوند. به عنوان مثال یکی از آئیننامههای پروانه ساخت این است که هر سال ۲۰ درصد لیست میتواند از فیلماولیها باشد. حتی اگر تعداد فیلماولیها بیشتر شود، ما مانع نمیشویم. طبع سینما اقتضا میکند که ما معدل را در نظر بگیریم و تنوع ژانر داشته باشیم. در کنار آن باید به اقتصاد سینما هم توجه لازم را داشت. همچنین موضوع نظارت بعد از تولید فیلم هم برای ما اهمیت دارد چرا که اگر بعد از تولید فیلم، نتوان آن را اکران کرد، خسارت هنگفتی صورت میگیرد.
وی افزود: لازم است بگویم که در اکثر سالها، قسمت اعظم فروش سینمای ایران، در اختیار فیلمهای کمدی بوده است. استثناهایی هم وجود دارد اما من معتقدم که الزامات و اقتضاها را باید باهم نگاه کنیم. مثلاً ما فیلمهایی با ژانر جنگی را کم میبینیم و این خیلی بدیهی است چراکه اقتضای تولیدش خاص است و در شرایط سخت و طاقتفرسا تولید میشود. ما چندسال پیش سه فیلم از یک بازیگر اکران کردیم در هر سه فیلم مخاطب از روی صندلی بلند نشد. از چنین سینمایی نمیتوان انتظار ساخت اکشن جنگی داشت.
همه فیلمنامهها را میخوانیم، بلااستثنا
حسینی با اشاره به اینکه کمدیهایی مانند «فسیل» در سطح جهان همیشه فروش بالایی داشته است، مطرح کرد: از ابتدای دولت سیزدهم تا الان در شورای پروانه ساخت چند نکته را سرلوحه قرار دادیم. ما همه فیلمنامهها را بلااستثنا میخوانیم و بعد درصد ژانر را رعایت میکنیم. چیزی حدود ۱۳ درصد از فیلمهایی که پروانه ساخت میگیرند، برای آثار کمدی است البته بعد از «فسیل» ورودی بیشتری داشتیم. ما سعی کردیم تعادل را حفظ کنیم و عهدمان این بود اگر فیلمنامهای تصویب شد، در شورای پروانه نمایش گیر نکند.
چیزی حدود ۱۳ درصد از فیلمهایی که پروانه ساخت میگیرند، برای آثار کمدی است البته بعد از «فسیل» ورودی بیشتری داشتیم. ما سعی کردیم تعادل را حفظ کنیم و عهدمان این بود اگر فیلمنامهای تصویب شد، در شورای پروانه نمایش گیر نکند
وی ادامه داد: اتفاق افتاده است که از ما پروانه ساخت میگیرند و بعد فیلم دیگری میسازند. به همین دلیل ۲ نفر از اعضا در شورای پروانه نمایش هم برای تطبیق حضور دارند. همچنین تضمین سرمایه نیز باید وجود داشته باشد. برخی از آثاری که در دوره قبل مجوز ساخت گرفتهاند، اکنون در مرحله نمایش با مشکل مواجه شدهاند چراکه به تغییر در فیلم اعتراض میکنند. تنها اتفاقی که در حال حاضر رخ میدهد این است که مذاکره جدی صورت گرفته است.
این عضو شورای پروانه ساخت مطرح کرد: آنچه در شورای پروانه ساخت رخ میدهد، گفتوگو با اهالی سینما برای رسیدن به قالب استاندارد است. به عنوان مثال ما برای ساخت «هتل» گفتوگوی مفصل داشتیم و به پیام حداقلی رسیدیم. تمام حرف «هتل» در این است که صادق باشیم. ناگفته نماند که باید از هر اثری به اندازه ظرف خودش انتظار داشت و ذکر این نکته خالی از لطف نیست که «هتل» فیلمی است که میشود با خانواده آن را تماشا کرد. البته من قائل به زیرمتن و ساخت طنز فاخر هستم و معتقدم که پتانسیلش را هم داریم اما در حال حاضر شرایط به این شکل است.
حسینی ادامه داد: ما پدیدههایی را در سینما کم داریم که فروش اول رنکینگ جهانی است. موضوعی مانند داعش که تجسم خود ترس است، در سینمای هند، چین و کره ساخته میشود اما ما سراغ این موضوع نرفتهایم البته امسال یکی دو تا فیلم درباره این موضوع داریم.
مافی در ادامه «نقد سینما» گفت: یکی از فیلمهایی که اگر من مسئولیت داشتم نمیگذاشتم رنگ پرده را ببیند، «عامه پسند» است نه به واسطه بازیگران بلکه به واسطه مفهومی که پشت آن است. یکجاهایی باید به دلایل متنوع مانع پخش برخی فیلمها شد.
سینمای کودک شورای پروانه ساخت همعرض میخواهد
وی ادامه داد: همچنین در حوزه کودک من عمیقاً معتقدم نیاز به یک شورا همعرض پروانه ساخت داریم یا اینکه از افرادی در شورا بهره ببریم که سینمای کودک را بشناسند. من معتقدم حساسیت فیلم کودک حتی از بزرگسال بیشتر است. منظور از فیلم کودک فیلم برای کودک است نه فیلم درباره کودک یعنی فیلمی که بتواند مخاطب کودک را به سینما ببرد.
حسینی بیان کرد: درباره گرفتن پروانه ساخت برای فیلم کودک یک تسهیلگری جدی شده است و خارج از نوبت بررسی میشود. آقای حبشی دبیر شورای پروانه ساخت همواره توجه ویژهای به فیلم کودک و نوجوان دارد اما حجم آن بالا نیست. اگر حجم آثار بالا برود نیاز است که اتفاقاتی رخ دهد. البته که شاهد اتفاقات خوبی هستیم؛ رشد تکنیکی که در ژانر کودک رخ داده به واقع آن را به سینما تبدیل کرده است.
وی ادامه داد: همچنین فراموش نکنیم برحسب ذائقه، سینمای اجتماعی ما تغییر کرده است. به عنوان مثال کسی که میخواهد سینمای اجتماعی کار کند، فلاکت و بدبختی را به تصویر میکشد. فیلمساز میخواهد شبیه رئالیسم ایتالیایی فرمی از درماندگی انسان را به تصویر بکشد و هیچ وقت به عوامل بروز چنین پدیدههایی اجتماعی نمیپردازد.
ما هیچ فیلمنامهای درباره بانکها نداریم. در حالی که بانکها با مدیریت کج و معوج خود هر روز سفره مردم را شخم میزنند. بانکها با قلدرمابی حتی اجازه اکران یک بنر را هم نمیدهد چراکه ابزار قدرت هستند و پول و جریان سرمایه در دست آنهاست
این عضو شورای پروانه ساخت با اشاره به گفتههای قبلیاش درباره ساخته نشدن فیلم درباره بانکها اظهار کرد: ما هیچ فیلمنامهای درباره بانکها نداریم. در حالی که بانکها با مدیریت کج و معوج خود هر روز سفره مردم را شخم میزنند. بانکها با قلدرمابی حتی اجازه اکران یک بنر را هم نمیدهد چراکه ابزار قدرت هستند و پول و جریان سرمایه در دست آنهاست.
وی افزود: ضعف دیگر سینمای ما در حوزه اجتماعی عدم مبادرت اجتماعی است. به عنوان مثال هیچوقت سقوط جمعیت مساله اجتماعی تلقی نشده است و حتی دغدغه نهادها نیست، هر جای دنیا بود، این مساله یک میشد. اما متأسفانه در کشور ما به آن توجه نشده است. یا حتی مساله اسرائیل. این خیلی حرف است که ما پوزه داعش را به خاک میمالیم اما نمیتوانیم درباره آن فیلم بسازیم. ضعف سینما و مطالعه، عدم ارتباط میان سینما و ارکان نظام و مدیریت علت آن است.
حسینی در بخش دیگری از صحبتهای خود بیان کرد: ما با پدیدهای به اسم اسرائیل طرف هستیم که از طریق سینما توانسته است بر سه افسانه خودش سوار شود. افسانه اول دین بود. در حالی که صهیونیست اصلاً دین ندارد. در حقیقت شاهد این هستیم که یهودیان به کنگره آمریکا میروند و اعلام میکنند که صهیونیست یهودی نیست. دومین افسانه، افسانه شکستناپذیری بود. در همین راستا صهیونیست در اوایل جنگ با پستفطرتی اعلام کرد که با حیوانات طرف هستند. سومین و مهمترین افسانه که طوفان الاقصی از پس آن برآمد، این بود که جهان را از آن خود میدانستند.
مافی همچنین عنوان کرد: ما در سینما هم باید این کار را میکردیم. پروانه ساخت در نهایت میتواند به فضای فکری سینمای ایران جهت دهد که نهادهای دیگر هم بتوانند بر اساسش کارهای تاکتیکی را پیش ببرند.
حسینی در پایان مطرح کرد: ما متکی به ورودی هستیم. ورودی به ما اجازه صورت گرفتن آثاری با وجه تمدنی را نمیدهد.
صداوسیما با انعکاس و به تصویر کشیدن جوهره ایمان، اعتقاد و ولایتمداری مردم استان اصفهان در ۲۵ آبان؛ سالروز حماسه و ایثار مردم دیار نصف جهان را گرامی می دارد.به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی _دفتر اصفهان، به گزارش روابط عمومی صداوسیمای استان اصفهان، در زمان دفاع مقدس مردم اصفهان در طول یک هفته یک هزار و ۲۰۰ شهید و در روز ۲۵ آبان ۳۷۰ شهید را تشییع و بعدازظهر همان روز فرزندان خود را راهی جبهه حق علیه باطل کردند.معاونت سیما به مناسبت سالروز حماسه ۲۵ آبان علاوه بر پخش ویژه برنامههای تامینی شامل مستند، کلیپ، نماهنگ و… در این خصوص، ویژه برنامه روز حماسه و ایثار شهرستان برخوار را به مدت ۲۸ دقیقه، برنامه “در شهر” را در پنج برنامه به مدت کل ۵۰ دقیقه، برنامه شبانه “چهارباغ” را به مدت کل ۱۹۵ دقیقه، برنامه “صبحونه” را به مدت کل ۱۷۰ دقیقه با اجرای یک برنامه مشترک با شبکه ۴ سیما، “نماهنگ پل” را با موضوع ۲۵ آبان و “اصفهان من” را در دو قسمت و جمعا به مدت ۹۰ دقیقه تولید و روی آنتن میبرد.پخش موزیک تصویر به تعداد ۵ کلاکت، پخش مراسم ویژه روز ۲۵ آبان در گلستان شهدا به مدت ۱۲۰ دقیقه و همچنین تهیه و پخش کلیپ فرمایشات مقام معظم رهبری در دیدار با مردم اصفهان و آیتم های مرتبط از مراسم سطح شهر به مدت ۶۰ دقیقه از دیگر برنامههای شبکه اصفهان به مناسبت سالروز حماسه و ایثار مردم اصفهان است.رادیو اصفهان نیز به روایت رویداد حماسی مردم اصفهان در ۲۵ آبان که در تاریخ انقلابی این استان ماندگار شد؛ میپردازد.معاونت صدای اصفهان به مناسبت این رویداد انقلابی برنامههای ویژه ای را با عناوین “آن روزگاران” به مدت ۱۰ دقیقه، روایت نمایشی با موضوع “شهدای دفاع مقدس” به مدت ۶۰ دقیقه، “سلام اصفهان” به مدت ۷۰ دقیقه، “یک خانه یک زندگی” با آیتم مادران شهدا، “روایتی از یک سند” با موضوع خوانش کتاب عملیات محرم و “با این ستارهها” با موضوع شهدای ۲۵ آبان در کلام همرزمان و خانواده شهدا را در دو باکس ۷۰ دقیقه ای تولید و پخش میکند.”نیایش های آسمانی” به مدت ۳۳ دقیقه، “خوشا روستا” با موضوع سفر به روستای آذرخوران و روستای فشارک با ۷ شهید از عملیات محرم در سه برنامه ۴۵ دقیقه ای، “پلاک” به مدت ۹۰ دقیقه، “نوجوان سلام” به مدت ۳۵ دقیقه، “جاده جوونی” دو برنامه ۲۰ دقیقه ای و “چهارباغ” با آیتم معرفی هنرمندان و صنعتگران و بازاریان حاضر در روز ۲۵ آبان و آیتم مسابقه اصفهان و شخصیت شناسی نیز از دیگر برنامههای ویژه رادیو اصفهان به مناسبت ۲۵ آبان روز حماسه مردم اصفهان به شمار می آید.پخش “مستند شهدا” هر روز به مدت ۲۰ دقیقه، “شبهای روشن” هفت برنامه در مجموع به مدت ۲۹۰ دقیقه، “آوای زنده رود” به مدت ۷۵ دقیقه، “شب های ایران” به مدت ۹۰ دقیقه، “آینه جادو” به مدت ۲۰ دقیقه، “صدای شهر” ۲۰۰ دقیقه، “نکتههای ناب” با موضوع پخش سخنان امام و رهبری درباره حماسه اصفهان به مدت ۳۰ دقیقه، پخش دیدار رهبری با اقشار مختلف مردم اصفهان و پخش مستقیم سخنرانی سردار سلامی هم از رادیو اصفهان به مناسبت روز ۲۵ آبان پخش خواهد شد.نشان دادن روحیه حماسی و انقلابی مردم اصفهان در برنامهها و بخش های مختلف خبر رادیویی و تلویزیونی و فضای مجازی و همچنین پوشش خبری فضاسازی اصناف در محل کار و در محلات، شهر و شهرستانهای مردم استان اصفهان و انعکاس نواختن زنگ حماسه و ایثار در مدارس از جمله اقدامات معاونت خبر شبکه اصفهان به مناسبت ۲۵ آبان است.معاونت فضای مجازی شبکه استانی اصفهان نیز با تولید گزارش های ویژه، اینفوگرافی، عکس نوشت و موشن گرافیک به حماسه ۲۵ آبان اصفهان این روز به یادماندنی در تاریخ کشور میپردازد.
جدیدترین قسمت برنامه تلویزیونی «نقد سینما» که به نقد و بررسی مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» اختصاص دارد، به «واکاوی استعفای مدیرعامل خانه سینما» میپردازد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی برنامه، چهلویکمین قسمت از برنامه تلویزیونی «نقد سینما» به تهیهکنندگی یوسف بچاری که امشب- ۱۹ آبان از شبکه چهار سیما روی آنتن میرود، به نقد و بررسی مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» اختصاص دارد و درباره دو موضوع «واکاوی استعفای مدیرعامل خانه سینما» و «اهمیت گفتگو در سینمای ایران» صحبت میشود.
«میز نقد سینمای ایران» سراغ مستند «بر سینمای ایران چه گذشت» میرود و محمد صابری روزنامهنگار سینمایی با شهرام میراباقدم کارگردان این اثر به گفتگو مینشیند.
در میز خبر این برنامه با حضور سعید الهی، به موضوع «واکاوی استعفای مدیرعامل خانه سینما» پرداخته میشود.
همچنین امیررضا مافی در میز گفتگوی ویژه نیز میزبان امیر قادری منتقد سینما است تا با وی درباره «اهمیت گفتگو در سینمای ایران» صحبت کند.
فصل چهارم برنامه تلویزیونی «نقد سینما» به تهیهکنندگی یوسف بچاری، میزبانی امیررضا مافی و با مشارکت سازمان سینمایی سوره، هر هفته جمعهها ساعت ۲۲ و ۳۰ دقیقه از شبکه چهار سیما به صورت زنده روی آنتن میرود.
فصل دوم مجموعه مستند «رخ مادر» به تهیهکنندگی امیرحسین اکاتی جلوی دوربین رفت.
به گزارش سینمای خانگی از روابط عمومی پروژه، تاکنون نزدیک به نیمی از فصل جدید این مجموعه مستند که زهرا حسینی سرپرستی پژوهش و سوژهیابی آن را برعهده داشته، تصویربرداری شده و این روزها کارهای پستولید آن به طور همزمان در حال انجام است.
حمید مشایخی، مهدی انصاری، سیدمصطفی سیدحسینی و علی علائی چهار کارگردان رخ مادر هستند که پروژه را در استانهای کرمان، یزد، فارس، لرستان، شهرکرد، گلستان، مازندران، تهران، گیلان، اراک و اصفهان پیگیری میکنند.
رخ مادر در فصل جدید به سراغ قصههای شنیده نشده و بکر از مادران شهدا رفته است که در جامعه فعالیت اجتماعی دارند. یکی از تفاوتهای فصل دوم این مجموعه مستند با فصل اول آن، فرمی است که برای روایت داستان شاعرانه هر کدام از مادران انتخاب شده که به صورت داکیودرام است و در قالب داستانی قصهها بیان میشود.
فصل اول این اثر سال ۱۴۰۱ از شبکه یک سیما پخش شد و فصل دوم آن که در ۲۶ قسمت ساخته میشود، این روزها خود را برای رسیدن به آنتن رسانه ملی آماده میکند.