رئیس سازمان سینمایی کشور در شصت و سومین جلسه شورای معاونین و مدیران این سازمان، مهم ترین رویکرد سینمایی را بهبود معیشت، رونق تولید و تقویت ظرفیت اقتصاد سینما عنوان کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از اداره کل روابط عمومی سازمان سینمایی، محمد خزاعی در شصت و سومین جلسه شورای معاونین و مدیران این سازمان با اشاره به چند راهبرد عملیاتی مهم در سال ۱۴۰۲ و استقبال گسترده مردم از سالن های سینما در سال جاری و همچنین اقدامات انجام شده به منظور رونق گیشه سینما در سال گذشته افزود: با برنامه ریزی هایی که صورت گرفت شاهد گیشه پر رونقی در نیمه اول سال گذشته و تا شهریور ماه شاهد اوج گیری و روند تصاعدی فروش سینماها بوده ایم و آمارها حکایت از این داشته است که روند صعودی فروش فیلم ها تا پایان سال ادامه پیدا کند.
وی افزود: متاسفانه همزمان با نا آرامی های مهرماه گذشته و غفلت و شیطنت عده قلیلی از سینماگران و فضاسازی های منفی و تخریبی این روند نزولی شد. با این وجود همکاران ما در سازمان سینمایی تدابیری پیش بینی کرده اند که برغم این نا آرامی ها و بعضا، کارشکنی و سنگ اندازی تعداد اندکی از سینماگران شاهد تعطیلی سینماها نباشیم.
خزاعی با بیان اینکه برخی موضع گیری ها، تخریب ها و آسیب ها به پیکره سینما توسط عده ای از درون خود سینما صورت گرفته است، خاطرنشان کرد: به طور قطع، اگر این شرایط به سینما تحمیل نمی شد روند صعودی فروش فیلم ها تا پایان سال تداوم پیدا کرده و به لحاظ گیشه سال پررونقی را پشت سر می گذاشتیم.
وی رونق تولید را از دیگر محورهای مهم در سیاست های سازمان سینمایی در سال ۱۴۰۲ عنوان کرد و گفت: با توجه به رهنمودهای مقام معظم رهبری مبنی بر “سال رونق تولید و مهار تورم”، راهبرد رونق تولید از دیگر دستورالعمل های این سازمان در سالجاری است.
وی ادامه داد: لازم است تولید ارزان قیمت آثار سینمایی و برنامهریزی برای توسعه فضاهای تولید با بودجههای پایین و در برگیری بیشتر اهالی خانواده سینما در دستور کار قرار گیرد. تقویت ظرفیت اشتغال اهالی سینما و رفع بحران بیکاری و نیز، حل مسئله معیشت خانواده سینما، از اولویت های سازمان بوده و در سال جدید جدی تر می شود. اگر چه در کنار این نگاه، از تولید آثار فاخر نباید غافل شویم.
خزاعی تقویت فضای همدلی و همگرایی در خانواده سینما را از ضرورت ها و نیازهای اساسی این حوزه خواند و تاکید کرد: نقش نهادهای صنفی در تقویت همدلی و همگرایی برای توسعه سینمای ملی مهم است و واقعیت این است که برای کاهش مشکلات موجود، باید همه نهادها، سازمان ها، موسسات و فعالان حوزه سینما دست به دست یکدیگر دهند تا با توجه به چالش های اقتصادی کشور در این حوزه، مشکلات را به حداقل برسانیم.
وی با تاکید بر اهتمام به حمایت از معیشت و رفاه اهالی سینما گفت: دغدغه من همواره معیشت خانواده سینما بوده است. از همان بدو حضورم در سازمان سینمایی در گفتگو با هیات مدیره قبلی و فعلی خانه سینما برای حل ریشه ای مشکل معیشت و رفاه خانواده سینما درخواست طرح اجرایی کردم که، متاسفانه هیچگاه چنین طرحی از سوی دوستان برای رفع مشکل خانواده سینما ارائه نشد. البته بخشی از دغدغه ها را خودمان از طریق شورای عالی سینما مصوب و عملیاتی کرده ایم که موضوع اختصاص سهمیه ای از مسکن ملی از آن جمله است.
به گفته وی حل مشکل معیشت، مسکن و اقتصاد خانواده سینما که اغلب آنها از قشر ضعیف اقتصادی جامعه هستند، باید در اولویت موسسات و مراکز زیر مجموعه سازمان سینمایی قرار گیرد.
خزاعی ادامه داد: همه خانواده سینما دچار مشکل اقتصادی نیستند و یا اینکه مشکلاتشان همسطح نیست. بنابراین لازم است یک تقسیم بندی اصولی در چارچوب برنامه جامع حمایتی در این زمینه صورت بگیرد.
وی ادامه داد: دغدغه بنده و همه همکاران در حوزه های تخصصی تر سازمان سینمایی پیگیری موضوع معیشت و گسترش زمینه های اشتغال بیشتر خانواده سینماست که البته در این راستا، صنوف می توانند با همگرایی و هم افزایی در جذب منابع و مشارکت ها و اعتماد سازی به ما یاری رسانند.
به گفته وی، رفتار فردی و خودخواهانه عده ای از همکاران سینما با تمایلات سیاسی و هنجارگریزی، در این سال ها به وجهه عمومی و سرمایه اجتماعی سینما آسیب زده که بازتولید اعتماد و انسجام به همدلی بیش تری نیاز دارد.
معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی همچنین، با اشاره به مصوبه شورای عالی سینما مبنی بر پیگیری و حل مشکل مسکن سینماگران اظهار داشت: پیرو توافقات صورت گرفته با وزارت مسکن و شهرسازی مقرر شد تا عطف به مصوبه شورای عالی سینما، ظرفیت و سهمیه ای از مسکن ملی برای سینماگران و هنرمندان اختصاص یابد و به زودی اخبار قطعی در این زمینه اعلام خواهد شد.
شصت و سومین جلسه شورای معاونین و مدیران سازمان سینمایی با حضور محمد خزاعی، قادر آشنا،، اصغر فارسی، حبیب ایل بیگی، یزدان عشیری، علیرضا اسماعیلی، محمدرضا سوقندی، سیدمهدی جوادی، هاشم میرزاخانی، غلامرضا نجاتی، لادن طاهری، محمد حمیدی مقدم، سیدصادق موسوی، روح الله سهرابی، بهمن حبشی، حسن طلابیگی، محمدرضا فرجی، مرتضی باقرنژاد، نادر سروری مهر برگزار شد.
به گزارش رسانه سینمای خانگی به نقل از سینماپرس: بیش از ۱۰ سال از زمانی که جواد شمقدری در رأس مدیریت سینما حضور داشت میگذرد و حالا فرصت خوبی است تا نتیجه عملکرد یکی از مهمترین اتفاقهای دوران او، یعنی تاسیس سازمان سینمایی و نقش آن در سینمای امروز ایران بررسی شود؛ سازمانی که شمقدری معتقد است شرایط فعلی سینما به آن ارتباطی ندارد؛ چرا که این وضعیت محصول عواملی همچون مدیریت و فضای جامعه است.
به گزارش سینماپرس، در طول یک دهه گذشته هر گاه نامی از جواد شمقدری در میان بوده، انبوهی از اتفاقهای خاص و خبرهای حاشیهایِ زمان مدیریتش در سازمان سینمایی دولت دهم نیز به یاد اهالی سینما آمده است؛ آنجا که گفت برای اولین اسکار اصغر فرهادی لابی کرده تا وقتی که اسکار را به جشن سینمای گچساران تشبیه کرد، یا وقتی که خانه سینما در زمان مسئولیت او بسته شد تا روزی که به ژیل ژاکوب و بعد هم گونتر گراس نامه نوشت.
شمقدری که زمانی بیشتر به واسطه ساخت فیلم «طوفان شن» شناخته میشد، از نیمههای دهه ۸۰ موقعیتی دیگر در سینما پیدا کرد و ابتدا به عنوان مشاور هنری رییس دولت نهم و بعد هم معاون سینمایی وزارت ارشاد در دولت دهم جایگاه پررنگتری را در سینما کسب کرد. شمقدری اگرچه در ۱۱ سال گذشته در عرصه مدیریتی سینما حضور نداشته اما در همان سالهای مدیریتش پایهگذار سیستمی در سینما شد که با تمام حسنها و معایبش همچنان پابرجاست. در زمان او معاونت سینمایی وزارت ارشاد به سازمان سینمایی ارتقاء پیدا کرد و در کنار آن شورای عالی سینما هم تشکیل شد که دومی در دولت یازدهم منحل و در دولت سیزدهم با تفاوتهایی نسبت به گذشته احیاء شد.
چندی پیش فرصتی فراهم شد تا به بهانه ۱۱سالگی فعالیت رسمی سازمان سینمایی با این کارگردان و مدیر سابق سینما گفتوگو کنیم و از او جویا شویم که آیا سازمان سینمایی به اهدافی که برآن اساس تاسیس شد، رسیده است یا خیر.
این مصاحبه کمی پس از اعلام برندگان اسکار ۲۰۲۳ انجام شد و همین میتوانست شروع جذابی برای آغاز گفتوگو با کسی باشد که سال ۱۳۹۰ لابیاش برای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» خبرساز شد.
در ادامه مشروح مصاحبه ایسنا را میخوانید:
ما در مواجهه با جشنوارههای خارجی با دو نگاه غالب مواجه هستیم، یعنی نوعی دوقطبی در اینجا هم دیده میشود؛ برخی معتقدند این جشنوارهها کاملاً سیاسی هستند و برخی دیگر در پاسخ به چنین دیدگاهی میگویند آنجا ایران نیست که سیاسیکاری شود. در این بین، نگاهی میانهگر در سینماگران کمتر دیده میشود که به جریان جبهه انقلاب اسلامی متعلق نباشد ولی بر این باور باشد که بالاخره، جریان رسانهای و اقتصادی جهان در اختیار طیفهایی است که در خیلی چیزها تعیینکننده هستند. شما هم در گذشته درباره یکی از این رویدادهای مهم سینمایی جهان اظهارنظری داشتید که با واکنشهایی مواجه شد. بد نیست پس از گذشت ۱۰ سال برگردیم به ماجرای اسکار فیلم «جدایی نادر از سیمین» اصغر فرهادی و آن جمله مشهور شما که در ارتباط با لابیگری برای گرفتن اسکار مطرح کردید. اصلا مدل رأیگیری جایزه اسکار اجازه مهندسی میدهد یا در جشنوارهای مثل کن بیشتر چنین چیزی ممکن است؟ حتی این را هم میتوان مطرح کرد که آیا افکار عمومی و مهندسی آن میتواند در رویدادی مثل اسکار اثرگذار باشد؟
پاسخ شما را با این بحث شروع میکنم که، آن جریانی که به دنبال استیلای کامل بر کره زمین است، میخواهد تمام سرمایههای اجتماعی و غیراجتماعی و مدنی را در اختیار داشته باشد. پشت صحنهی این جریان هم یا ماسونها هستند یا تفکر شیطان پرستی یا کارتلهای بزرگ غربی و بیشتر آمریکایی. طبیعی است وقتی آنها فهمیدند سینما، که یک ابزار قدرتمند است، میتواند بر تفکر و اندیشه قالبهای مختلف اجتماعی و مردم همه کشورها نفوذ کند، بخواهند آن را در اختیار خود بگیرند. یعنی سادهانگارانه است که فکر کنیم آنها به اهمیت سینما و اینکه میتوانند از طریق این ابزار، افکار عمومی را مدیریت و در یک شکل کلان سبک زندگی غربی و آمریکایی را به جوامع مختلف حُقنه کنند، بیتوجه هستند. به نظر میرسد اینها سینما را در چنین مسیری به خدمت گرفتهاند و این سینما یک بیان کلی و شامل یک فرایند است. در این مسیر، جریان سرمایهگذاری برای تولید و نگارش فیلمنامه و سرمایهگذاری در ساخت و نمایش بخشی از ماجراست و در ادامه آن، یک ایستگاه هم جشنوارهها و جایزههایی مثل اسکار هستند. این جریان تلاش میکند تمام ایستگاهها را در نفوذ خود بگیرد و ظاهر قضیه هم به شکل کاملا دموکراتیک با رأی عمومی است ولی این فقط ظاهر قضیه است و پشت پرده قطعاً مناسبات دیگری شکل میگیرد تا آراء به یک سمت مشخص برود. من نمیخواهم بگویم فرایند تقلب حتما شکل میگیرد ولی به هر حال نمیدانیم که اعضای آکادمی به چه فیلمی رأی میدهند و چقدر از آراء آنها صیانت میشود. شاید هم تمام رأیها در آکادمی اسکار ثبت شده باشد ولی در دسترس مخاطبان نیست. حال با فرض اینکه هیچ تقلبی هم در کار نیست و آراء ثبت و ضبط میشوند، باز هم فرایندهایی شکل میگیرد -به طور مستقیم و غیرمستقیم- که سبب میشوند رأیدهنده به سمت آنچه آنها تمایل دارند کشیده شود. مثلا وقتی درباره یک فیلم بیش از حد گفتوگو میشود یا پشت صحنههایی از آن پخش میشود و تحلیل صورت میگیرد، خود به خود من هم تحتتاثیر قرار میگیرم و اگر نظری داشته باشم، رأیام به آن سمت کشیده میشود.
پس بنده معتقدم تمام جشنوارهها که شامل جشنوارههای ایران هم میشود و نیز جایزه اسکار، به عنوان یک سکو یا ایستگاه هستند تا بتوانند آن جهتگیریهای خاص خود را القاء و ایجاد کنند. این یک روش کاملا رو و عیان است و پرهیزی از علنی بودن آن ندارند؛ تا جایی که همسر ریاست جمهوری آمریکا میآید جایزه یک فیلم را میدهد یا حتی در حوزه موسیقی که اخیرا اتفاق افتاد و دیدیم که همسر آقای بایدن جایزهای را اهداء کرد. البته ممکن است برخی معتقد باشند که مهم، آراء است و آراء هم کاملاً مستقل هستند. من هم بر این باور هستم اما معتقدم ممکن است قبل از آن مقدماتی چیده شده باشد که آراء به یک سمت خاص کشیده شوند. زمانی که من بحث لابی را مطرح کردم، یکی از مباحث همین بود و این یکی از ابزاری است که استفاده میشود؛ حال یا میتواند به روش اقناعی باشد یا توافقی. البته یک نکته دیگر این است که به دلایل اجتماعی و سیاسی و نیز نوع فیلمها، ممکن است شرایط سال به سال تغییر کند مثل سالی که میخواستند فیلم «آرگو» حتماً جایزه بگیرد. در صورتی که این فیلم از نظر کارشناسیِ خیلی از سینماگران داخلی و خارجی یک اثر معمولی بود و فیلمی نبود که لیاقت عنوان بهترین فیلم را داشته باشد اما به دلیل شرایط سیاسی آن زمان میخواستند در مقابل جمهوری اسلامی که داشت حرکتهایی را در عرصههای بینالمللی رقم میزد، ایجاد کنند و شاخ و شانه بکشند، به همین دلیل آمدند این فیلم را مطرح کردند و جایزه آن را هم همسر اوباما رییس جمهور وقت امریکا داد.
دوست دارید درباره ماجرای لابی شما در اسکار برای جایزه اصغر فرهادی صحبت کنیم؟
واقعیت این است که اگر فکر میکردم از لابهلای آن همه حرفی که در این مورد زدم، فقط همان یک جمله آنطور پخش میشود، اصلا نمیگفتم؛ چون من یک جمله در پاسخ به یک سایت که اتفاقا خبرگزاری خیلی معتبری هم نبود، آن هم در حین راه رفتن در راهرویی گفتم که اینطور بازتاب پیدا کرد. اصل حرف هم این بود که درباره کسب جایزه اسکار گفتم که این اتفاق علاوه بر چند عامل، لابی هم داشت و بعد مجبور شدم آن را توضیح دهم. ماجرا هم این بود که تا وقتی فیلم «جدایی نادر از سیمین» به پنج فیلم نهایی اسکار نرسیده بود ما اقدام خاصی نکردیم، فقط حمایت کردیم که فیلم دیده شود.
یعنی برای اکران فیلم حمایت مالی کرده بودید؟
بیشتر شرایط را مهیا کردیم که این فیلم راه خود را برود، مثلاً در جشنواره برلین نمایش داده شود، چون یادم میآید که مانعی وجود داشت مبنی بر اینکه رونمایی فیلم حتما باید در جشنواره برلین باشد و ما هماهنگ شدیم که در آنجا این اتفاق رخ دهد.
من هیچ اصراری ندارم که بگویم لابی انجام شده در اسکار تاثیرگذار بود ولی یک مدیر سینمایی از ایتالیا پس از صحبتهای ما گفت، به دوستان صاحب رأی خود در آکادمی میگوید که وقتش است با رأی به فیلم ایرانی، حال هالیوود و جریان صهیونیستی غالب بر آن گرفته شود
یک بار هم که روند کلی ساخت فیلم متوقف شده بود.
بله البته آن اتفاق دلیل کاملاً منفکی از این ماجرا داشت و من هم آن موقع ایران نبودم؛ بنابراین تا زمانی که فیلم «جدایی…» به فهرست پنج فیلم نهایی راه نیافته بود، اقدام خاصی انجام نداده بودیم، چون همه کشورها فیلمهای خود را فرستاده بودند و ما نیز همین کار را کرده بودیم. وقتی به مرحله نهایی رسیدیم، من دو- سه تا سفر خارجی داشتم از جمله به ایتالیا و سوئیس و اسپانیا که در هر سفر با مسئولان سینمایی آنها نشست و برخاست داشتیم. در آنجا احساس کردم یک فضای دوقطبی ایجاد شده، چون دو فیلم از آن فهرست درباره یهودیها و اسرائیلیها بود که این دو به همراه فیلم ایران شانس بیشتری داشتند. من از این فضای دوقطبی که خودشان هم درست کرده بودند، استفاده کردم و با افرادی که صحبت میکردیم، به این موضوع اشاره میکردم، چون آنها در جلسات خصوصی منویات درونی خود را بیشتر نشان میدادند و ما میشنیدیم که از تسلط جریان صهیونیستی بر آکادمی اسکار و سینمای دنیا و اکران شاکی بودند؛ بخصوص ایتالیاییها که سینمایشان زمانی پیشرو بود و الان سالهاست که اثر نفوذشان کم شده است و هالیوود به نوعی سینمای ایتالیا را به عنوان یک رقیب جدی حذف یا دست کم ضعیف کرده است. من در ایتالیا که با مسئولان سینمایی گفتوگو میکردم، به آنها گفتم که این بهترین فرصت است تا شما انتقام خود را بگیرید و الان که یک فیلم ایرانی وجود دارد بهتر است به آن رأی دهید. در یک مورد خاص با یک مدیر سینمایی از ایتالیا -که اسم او را به یاد ندارم و اگر هم یادم بود نمیگفتم چون اگر زنده باشد ممکن است برایش خطری پیش آید- صحبت کردم و او گفت که خیلی از دوستان و شاگردانش در آکادمی هستند و حق رأی دارند و به آنها خواهم گفت حالا وقت آن است که ما حال هالیوود و آن جریان صهیونیستی غالب را بگیریم و به فیلم ایران رأی دهیم. او حتی تشکر کرد که چنین موردی را به وی یادآور شدیم. با مدیرانی از اسپانیا هم چنین صحبتهایی مطرح شد اما اینکه صحبتهای ما نتیجهای داشته یا نداشته را نمیدانیم و نمیتوانیم کنتور بیندازیم که چقدر این صحبتها تاثیر داشته است. با این حال در پاسخ به اینکه آیا اقدامی برای اسکار کردید یا خیر، میگویم بله! من این کارها را انجام دادم، گفتوگو کردم تا به فیلم ایرانی رأی داده شود. البته به عنوان کارشناس سینمایی میگویم که انصافاً آن دو فیلم یهودی فارغ از رویکردهای سیاسی و پیامی، فیلمهایی قوی بودندغ به خصوص فیلمی که محصول خود اسرائیل بود، فیلم جذابی بود با موضوعی انسانی. البته آقای فرهادی بعداً هم برای فیلم دیگری جایزه اسکار را گرفت و ممکن است یکی بگوید به همین دلیل لابیهای اولیه هم قابل قبول نیست. من هیچ اصراری ندارم که بخواهم بگویم کارِ انجامشده تاثیرگذار بوده است؛ یعنی نه آن زمان چنین اصراری داشتم و نه حالا.
این ماجرا در کارنامه شما یک نمونه بود ولی به هر حال آقای شمقدری از یک خاستگاه ایدئولوژیک شناسایی میشود و دارای رویکردهای عقیدتی و سیاسی خاصی است. طبیعتاً خیلی عجیب نیست که در برخی دورههای مدیریت اجرایی، کسوت سینمایی نداشته باشد ولی شما سالهاست که دیگر به آن معنا مدیر سینما نیستید. علت آن چیست؟
من قبل از آن هم دنبال مدیریت نبودم. در این بیش از ۴۰ سالی که در سینما هستم، در مقاطعی مسئولیتهایی داشتم؛ مثلا زمانی معاون فرهنگی مرکز گسترش سینمای تجربی و نیمهحرفهای بودم، سه سال مدیرکل نیروی انسانی و آموزشهای معاونت سینمایی بودم ولی بیشتر به دنبال تحقیق و نگارش و تولید فیلم فعالیت کردم. دورهای پیش آمد که تلویزیون موقعیت مهمتر و بهتری داشت و موقعیتهایی هم پیش آمد و با این رسانه کار کردم اما به هر حال سینما را در کنار آن داشتم. البته در دوره اصلاحات پیش نیامد که به عنوان کارگردان فیلم بسازم ولی در جایگاه تهیهکننده و مشاور در یکی دو پروژهی فیلم بودم. در زمان آقای احمدینژاد شرایط متفاوتی پیش آمد و موقعیتی وجود داشت که میتوانست تحولی ایجاد شود. البته باز هم من اصرار نداشتم که مدیریت بکنم، همانطور که در چهار سال اول ریاست جمهوری ایشان نقشی در فرایند مدیریتی نداشتم ولی در چهار سال دوم دولت، خود آقای دکتر در کنار پیشنهادهای دیگران به این نتیجه رسیده بود که من مسئولیت سینما را بپذیرم. بعد هم ورود پیدا کردم و چهار سال مدیریت سینما را برعهده داشتم.
پس در چند سال بعدی بر همین مبنا که میلی به مدیریت نداشتید، فعالیتی نکردید؟
بله همین طور است. حتی برای بعضی موارد در شوراها پیشنهادهایی شد ولی من پرهیز کردم و ترجیح دادم به کار تحقیق و نگارشی که خودم دنبال آن هستم، مشغول باشم؛ ضمن اینکه معتقد بودم بهتر است کسان دیگری میدانداری کنند.
ولی در این یک دهه فیلم هم نساختید. چرا سراغ فیلمسازی نرفتید؟
پیشنهادی بود که فیلم سینمایی بسازم ولی نشد، با این حال سریال ۴۴ قسمتی «روزهای ابدی» را ساختم، تحقیق و نگارش آن را خودم انجام دادم که البته روند کار به علت مشکلاتی که جای بحث آن نیست، طولانی شد و کاری که پنج سال وقت میبرد، هفت سال طول کشید. الان هم دنبال یک کار جدید هستم که آن هم سریال تلویزیونی است.
فیلم سینمایی نمیخواهید بسازید؟
یکی دو بار سراغ آن رفتم اما جور نشد. مثلاً قرار بود با انجمن سینمای دفاع مقدس همکاری کنیم و حتی لوکیشنها را هم دیدیم و بازیگر انتخاب کردیم منتها فیلمنامه مشکلاتی داشت و من آن را بازنویسی کردم و گفتم این فیلمنامهی بازنویسی شده را کار میکنم ولی مدیریت وقت قبول نکرد و گفت باید همان فیلمنامه قبلی ساخته شود که من هم انصراف دادم. فیلم هم ساخته شد ولی بایگانی شده چون اصلا فیلم خوبی در نیامد.
اسم فیلم چه بود؟
«سرگشته». بهجز این، فیلم دیگری در مورد جریان مقاومت بود که درباره آن هم بر سر فیلمنامه به توافق نرسیدیم چون تهیهکننده معتقد بود یکسری موارد باید در فیلم ذکر شود که من موافق نبودم، چون درباره موضوع تحقیق کرده و حتی مدتی به لبنان رفته بودم. احساس کردم آنچه میخواهند به کار اضافه شود، به ضرر فیلم خواهد بود. به هر حال این روحیه کار دست آدم میدهد و اگر شما روحیه استقلال (خواهی) داشته باشید، مجبور میشوید به نفع دیگران کنار بروید. البته این فیلم هم در نهایت ساخته نشد.
به گذشته برگردیم؛ در همان دورهی مدیریت شما، دو اتفاق ماندگار شد؛ یکی تبدیل معاونت سینمایی به سازمان سینمایی و بعد هم تشکیل شورای عالی سینما که وجه شکلگیری آن از نظر خبری خیلی هیجان انگیز شد و قرار بود رئیس جمهور در جلسههای آن شرکت کند. یک پرسش مهم این است که اساساً چه ضرورتی ایجاب کرد تا شما به ایده تبدیل معاونت سینمایی به سازمان برسید و بعد هم سراغ تشکیل شورای عالی سینما بروید؟
درباره سازمان سینمایی باید بگویم که مدل تشکیلاتی آن یعنی تبدیل معاونت به سازمان سینمایی قبل از دوره ما مطرح شده بود و دغدغه مدیرانی بود اما نتوانستند ایده خودشان را به کرسی بنشانند. خودم معتقدم به دلیل آنکه سینما یک هنر- صنعت مهم و استراتژیک است، اگر کشوری مثل ایران با حرکت انقلاب اسلامی میخواهد ادعای ابر قدرتی و حضور و تاثیرگذاری در عرصههای بینالمللی داشته باشد، باید بتواند سینمای خود را به آن قد و قواره جهانی برساند؛ در حالی که سالها در معاونت سینمایی مدلی وجود داشت که اجازه نمیداد شما به آن جایگاه برسید. ما با بعضی دوستان صحبت کردیم، مدلهای مختلفی پیشنهاد شد و نهایتا دیدیم بهترین مدلی که تشکیلات را به هم نریزد، نسبت به آن مقاومت نشود (از نظر تشکیلاتی و بودجهای) و ساختار مدیریتی سینما را در حوزه دولت ارتقا دهد و دردسرها و حاشیههایش نیز کمتر باشد همین مدل سازمان سینمایی است.
از چه لحاظ اینطور میگویید؟ یعنی روی کاغذ به این نتیجه رسیده بودید؟
من زمانی که مشاور هنری رییس جمهور در دولت نهم بودم، روی این قضیه کار کرده بودم و همان دوران یک نظامنامه سینمایی هم تنظیم کردیم که در آن به این مطلب اشاره شده بود. البته در نظامنامه، ایجاد سازمان هنری و سینمایی پیشنهاد شده بود که حوزه تئاتر را هم در برمیگرفت ولی وقتی خودم در این مسئولیت قرار گرفتم، متوجه شدم هم در حوزه تئاتر مقاومتهایی وجود دارد و هم شرایط خیلی مهیا نیست. البته یک بار آقای وزیر، دکتر حسینی از این ایده استقبال کرد ولی چون شرایط مهیا نبود فکر کردم اگر بخواهم روی این قضیه پافشاری کنم خود سازمان سینمایی هم به نتیجه نخواهد رسید. لذا فقط روی حوزه سینما تاکید کردم. سازمان شدن سینما هم دو اتفاق به همراه داشت؛ اول اینکه از نظر تخصیص بودجه و هزینهکرد و نیز در تصمیمگیریهای خود به استقلال دست پیدا کرد، دوم اینکه سینما با این مدل میتوانست چابک شود. بنابراین احساس میشد سازمان سینمایی میتواند حوزه سینما را از تمام بخشهای وزارت ارشاد جدا و مستقل عمل کند و با ایجاد فضایی برای ارتباط مستقیم با مراجع مختلف همچون قانونگذاری و غیره مستقلتر و با اعتبار بیشتری فعالیت کند.
این “استقلال” که میگویید خودش جای بحث و پرسش دارد. مخصوصا آنکه سینما قبلا هم به واسطه تولید پروژههای فاخر، بودجه بیشتر با استقلال عملکرد بیشتری را در اختیار داشت.
استقلال بودجه در زمان سازمان شدن سینما خیلی با گذشته فرق داشت چون پیش از آن وقتی بودجه وزارت ارشاد را میبستند، شامل چند ردیف میشد از جمله حوزه سینما اما این بودجه در اختیار وزارت ارشاد بود و به عنوان یک تعریف نانوشته از اختیارات وزیر بود که این بودجه را چگونه تخصیص بدهد یا چند درصد آن را تخصیص دهد به همین دلیل بخشی از بودجه سینما بر اساس نیازهایی که پیش میآمد در بخشهای دیگر خرج می شد که بیشتر به حوزه ریاست وزارتخانه اختصاص پیدا میکرد؛ در عمل از آنچه تخصیص داده میشد و به وزارتخانه میآمد، حدود ۷۰ درصد در اختیار سینما قرار میگرفت.
از نظر قدرت تصمیمگیری هم بالاخره سازمان سینمایی تابع وزارتخانه و وزیر است و از این منظر باز هم این “استقلال” محل پرسش میتواند باشد که آیا آنچه درباره سازمان سینمایی گفتید، صرفاً جنبه روانی دارد؟
بله به هر حال عنوان “سازمان سینمایی” باری را ایجاد میکند اما معتقدم اصل ماجرا به نوع تعاملی که میان رییس سازمان سینمایی و وزیر شکل میگیرد ارتباط دارد. واقعیت این است که رییس سازمان سینمایی یک استقلال رأی دارد و سیستم نمیتواند به او ایراد بگیرد که چرا رأیی خلاف نظر وزیر داری، در صورتی که در حوزه معاونت، شما کاملا باید تبعیت کنید. بنابراین نفس استقلال را در سازمان سینمایی نمیتوان کتمان کرد ولی اینکه استقلال را در تصمیمگیریها چقدر به کار بگیرید، به شخص مدیر و نحوه شکلگیری ارتباط و تعامل او با وزیر بستگی دارد؛ یعنی این استقلال در جایگاه ریاست سازمان سینمایی مثل یک ابزار است که شما در اختیار دارید، حالا ممکن است آن را در کشوی خود بگذارید و هیچ وقت از آن استفاده نکنید ولی این ابزار حتماً وجود دارد و اگر شما استفاده نکنید دلیل بر این نمیشود که آن ابزار کارکرد نداشته باشد. استفاده نکردن از آن صرفاً به دو دلیل است یا نخواستهاید یا نتوانستید!
این که شما گفتید سازمان سینمایی استقلال دارد، در حوزه پروانه نمایش در شرایط فشارهای برون سازمانی کاملا زیر سوال میرود و بیاعتبار میشود. آیا در زمان تشکیل سازمان سینمایی به این موضوع فکر کردید یا اصلا چنین مسائلی را در نظر داشتید؟
در گذشته مدیریت سینما باید منتظر میماند تا وزارت ارشاد دعاوی را مطرح کند اما الان سازمان سینمایی خودش میتواند چنین مسائلی را از بخش حقوقی پیگیری کند. اینها دیگر از همان بخشهایی است که به تعامل رییس سازمان و وزیر برمیگردد و سازمان سینمایی میتواند مستقل از دایره حقوقی وزارت ارشاد ورود پیدا کند چون سطح تعامل با دستگاههای هم عرض میتواند مستقل از وزارتخانه شکل بگیرد، در حالی که در ساختار معاونت کاملاً باید موضوع را به وزارتخانه ارجاع میدادیم. البته ما فرصت پیدا نکردیم دایره حقوقی را در آن مقطع کوتاه راهاندازی کنیم تا جدا از سیستم حقوقی وزارتخانه کاری را پیگیری کند ولی وکیل جداگانه امور سازمان را پیش میبرد.
خود شما با توجه به ارتباطی که با شخص رئیسجمهور وقت داشتید، چقدر میتوانستید استقلال عمل داشته باشید؟
من به همین دلیلی که به آن اشاره کردید دستم بازتر بود و قطعاً سعی میکردم با شخص وزیر و بعد هم با شخص رئیس جمهور و معاونین مرتبط هماهنگی داشته باشم اما اگر کار به جایی میرسید که اختلاف رأی وجود داشت، باید میدیدم که خودم و در واقع تیمی که همراهم بودند، چقدر به آن مسئله باور داشتیم. اگر موضوع برایم خیلی جدی بود روی آن ایستادگی میکردم ولی اگر جدی نبود و اصطلاحاً so- so بود، طبیعتا با مسئول بالاتر همراهی و همکاری میکردم و درست هم همین بود. زمانی درباره یک مسئله خاص من مسئول پاسخگویی بودم مثل حوزه مجوزها و اینها از مواردی بود که مُصر بودم اگر معتقد هستم صدور پروانه نمایش درست بوده، باید پای آن بایستیم و اگر صدور آن درست نیست، تحت تأثیر فشارها و لابیها قرار نگیریم.
یادم میآید تعطیلات نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، میخواهند فیلمهای گشت ارشاد و زندگی خصوصی را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند تا فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری، موافقت کردم که این فیلمها از اکران پایین بیایند اما در مورد «درباره الی» گفتم دلیلی ندارد فیلم توقیف شود و بیخودی برای خودمان دردسر درست کنیم
میتوانید اسم ببرید که پای پروانه کدام فیلمها ایستادید؟
اینها معمولاً در یک مرحله نبودند. سالهای ۹۰ و ۹۱ چند فیلم بود از جمله «زندگی خصوصی» و «گشت ارشاد» که یک موج ایجاد شد و امام جمعه چند شهر صحبتهایی را مطرح کردند. نشریه انصار حزبالله مطالبی منتشر کرد و تظاهراتی هم جلوی وزارتخانه اتفاق افتاد. من آنجا محکم ایستادم. البته نظرهایی هم در خود وزارتخانه وجود داشت مبنی بر اینکه ما در همان گام اول کوتاه بیاییم. یادم میآید سوم یا چهارم عید نوروز در شهرستان بودم که تماس گرفتند و گفتند، میخواهند این فیلمها را از اکران پایین بیاورند، یعنی نظر وزارتخانه این بود و دقیق نمیدانم که خود آقای دکتر حسینی (وزیر وقت ارشاد) هم چنین نظری داشتند یا خیر اما احتمالاً نظر ایشان هم همین بود که فیلمها از اکران پایین بیایند. من احساس کردم این مدل رفتاری غلط است که یک عده جو بسازند و فارغ از اینکه چقدر حرفشان درست است یا غلط، آن جو باعث شود فیلم از روی پرده پایین بیاید. در نهایت مقاومت کردم و مقاومتم حدود ۳۰ روز طول کشید و بعد از ۳۰ روز بنا به ملاحظات دیگری که پیش آمد، موافقت کردم که این فیلمها از اکران پایین بیایند.
فیلم «درباره الی» هم جزو موارد مشابه بود؟
ماجرای این فیلم به زمان دیگری مربوط میشد که من در آن مقطع مشاور هنری رییس جمهور بودم. در مورد فیلم یک بحث کاملاً کارشناسی وجود داشت که یک گروه کارشناس براساس ایرادهایی معتقد بودند فیلم باید توقیف شود. موضوع کاملا به خود فیلم برمیگشت. در آن زمان سراغ من آمدند. تهیهکننده کار آمد و من هم فیلم را دیدم و اتفاقا آن را فیلم شادی دیدم. البته نقدهایی به آن دارم ولی به هر حال گفتم این فیلم نشاط و زندگی جوانان ایرانی را نشان میدهد شما چرا مانع آن میشوید؟ بعد هم هماهنگی شد تا این فیلم به جشنواره برلین برود. در این مورد من و چند دوست دیگر برداشت خود را به عنوان نظرهای کارشناسی ارائه کردیم و گفتیم دلیلی ندارد که این فیلم توقیف شود و چرا باید بیخودی برای خودمان دردسر درست کنیم؟ این را آقای احمدینژاد هم پسندید و گفت که مشکلات فیلم برطرف شود.
پس از گذشت بیشتر از یک دهه فکر میکنید سازمان سینمایی به آن اهدافی که شما برایش در نظر داشتید، رسیده است؟ بخصوص آنکه در ماههای اخیر تاکید میشود ریلگذاری جدیدی در سینماها انجام شده است.
یک مسئله مهم درباره ساختار سازمانی سینما این است که تشکیل سازمان سینمایی ابزارهای دیگری در کنار خود داشت از جمله اینکه شورای عالی سینما با حضور شخص رئیس جمهور تشکیل شود و به همین دلیل اسم آن “شورای عالی سینما” بود. در آنجا مشکلات و موانع و نیازهای سینما مطرح میشد و قرار بود بدون آنکه در یک فرایند کشدار و بعضا بینتیجه دبیرخانه دولت در صف دستور کار جلسات هیات وزیران قرار بگیرد، درباره آنها تصمیمگیری و راه تسهیل شود. الان دوستان، شورای عالی سینما را کلا تعطیل کردهاند و در این دوره جایگاه شورا تنزل پیدا کرده و به “شورای سینما” تبدیل شده است. البته یک اشتباه لسانی هم گاهی پیش میآید و میگویند “شورای عالی” ولی واقعیت این است که دیگر این شورا، شورای عالی نیست، چون شورای عالی با ریاست رئیس جمهور برگزار میشد و الان فقط شورای سینما است. جلساتی هم گویا داشتهاند اما من از جزئیات آنها اطلاعی ندارم. البته بودن چنین شورایی بهتر از نبودن آن است ولی الان به ریاست معاون اول رئیس جمهور برگزار میشود و این تنزل جایگاه خوب نبود هر چند از منحل شدن آن بهتر است. بحث ما در زمان تشکیل شورا این بود که شرایط را برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی بهبود ببخشیم و براین باور بودم و هستم که سازمان سینمایی و در کنار آن شورای عالی سینما میتوانست این اتفاق را رقم بزند و اینکه از این ظرفیت استفاده نکنید، یک بحث دیگر است.
شورای عالی چه ویژگیهایی داشت که روی آن تاکید دارید؟
شورای عالی سینما میتوانست از بودجههایی که در اختیار رئیس جمهور است و برای موارد خاص استفاده میشود، استفاده کند تا مسائل معیشتی سینماگران را بخصوص در دوران کرونا برطرف کند ولی وقتی از این ظرفیت استفاده نکنید مشکلات سر جای خود باقی میماند و کسانی که میتوانستند از این امتیاز برخوردار شوند، بیبهره ماندند. یادم میآید سال ۱۳۹۱ قیمت دلار به یکباره از ۱۰۰۰ تومان به ۳۰۰۰ تومان تبدیل شد و بعد بودجه سازمانها و تشکیلات به یک سوم کاهش پیدا کرد از جمله برای حوزه سینما و ما در آن زمان کسری بودجه خود را از طریق همین شورای عالی سینما تامین کردیم و بدون اینکه بحرانی در سینما پیش آید همه چیز را به همان بودجه اول برگرداندیم.
وقتی سازمان سینمایی را تاسیس کردید و به موازات آن شورای عالی سینما تشکیل شد، عنوان شورا چنان پرطمطراق بود که اتیکت آن بر روی برخی سینماگرانی که عضو شورا شدند باقی ماند مثل احمد نجفی؛ در واقع از این شورا یک اتفاق سیاسی – فرهنگی برداشت شد اما برای مدت کوتاهی فعالیت کردید و بعد در دوره آقای روحانی شورا کلا تعطیل شد و الان هم مدتی است که احیا شده. کلا چند درصد از برنامههای شما در بستر سازمان سینمایی و شورای عالی سینما در این سالها اجرایی شده است؟
طرحی که ما برای تغییر و تحولات از معاونت سینمایی در قالب سازمان سینمایی داشتیم آیتمهای مختلفی داشت که لیست بلند بالایی است و الان جای طرح آن نیست ولی با برآوردی که خودم داشتم حدود ۸۰ درصد آن را میتوانستیم پیادهسازی کنیم. بخشی از آن باید ادامه پیدا میکرد ولی اینکه مدیریتهای بعدی آمدند و اجرا نکردند دیگر مشکل ما و طرح نبود. به نظر میرسد خیلی از آنها را هم اجرا نکردند و میبینید که حتی رئیس سازمان سینمایی که بعد از من آمد، اصل سازمان را ابتدا زیر سوال برد و دورهای راه افتادند که تشکیلات را به قبل برگردانند، حالا نمیدانم بخاطر رقابتهای سیاسی بود یا شانتاژهای رسانهای که یک سال این نیت را داشتند تا سازمان سینمایی به معاونت سینمایی برگردد ولی بعد از یک سال متوجه شدند که این چه کاری است!؟ پس در سکوت رسانهای این تصمیم را کنار گذاشتند ولی شورای عالی سینما را منحل کردند.
هنوز هم برخی سینماگران براین باورند که به چنین تشکیلاتی برای سینما نیاز نیست.
اشتباه میکنند، چون کارهای زیادی در سازمان سینمایی انجام میشود و همه امور فقط به پروانه ساخت و نمایش محدود نمیشود؛ مثل همین برگزاری جشنوارههای فیلم فجر و کوتاه و مستند یا مدیریت عرضه و اکران و سالنسازیها و حمایت از سالنها و انجمنها. در این زمینه خیلیها اطلاع دقیقی ندارند چون جو رسانهای و روانی بیشتر به سمت مجوز هاست در حالی که کل این تشکیلات از قبل وجود داشته و در قالب سازمان فقط شکل آن ارتقا پیدا کرد.
اما حالا بعد از ۱۱ سال وقتی برخی اهداف تشکیل سازمان سینمایی را که در مراسم رسمی آغاز به کارش در بهمنماه سال ۱۳۹۰ بر آنها تاکید شد مرور میکنیم، میبینیم که اصلیترین اهداف هم به نتیجه مطلوب نرسیده است. از جمله اینکه در همان مراسم سال ۹۰ تاکید شد با سازمان سینمایی، سینما دولتی نمیشود ولی الان طبق نظر بسیاری از سینماگران، سینما در دولتیترین دوران خود به سر میبرد که بروز عینی آن در جشنواره فیلم فجر است. آیا میتوان گفت ساختار “سازمان” برای سینما کارکردی متناسب با اهدافش نداشته است؟
بله الان چنین شرایطی پیش آمده ولی فکر میکنم این موضوع ارتباطی به سازمان سینمایی ندارد بلکه به نوع مدیریت، فضایی که در کشور ایجاد شده، به نوع سرمایهگذاری در سینما و خیلی مسائل دیگر ارتباط دارد.
نگاه بیرونی هم برای توجیهِ نیاز نداشتن به ساختار سازمانی، همین چیزی را میگوید که خود شما فرمودید. معتقد است در گذشته هم معاونت سینمایی بود و جشنواره فجر و فیلم کوتاه و مستند را هم برگزار میکرد. مجوزها هم داده میشدند. البته شما در میان صحبتهای خود اشاره کردید که پیش از شما هم ارادههایی برای تغییر ساختار و تشکیلات سینما وجود داشته که به انجام نرسیده بود. فکر نمیکنید تغییر ساختار فرق زیادی ایجاد نمیکرد؟ اصلا اگر به گذشته برگردید باز هم این مسیر را طی میکنید؟
راستش اینجا، جای استدلال کردن و طرح مباحث سخت حقوقی نیست ولی فقط به همین نکته اشاره میکنم رقیب ما که خیلی مُصر بود سازمان سینمایی را به معاونت برگرداند، منصرف شد و فهمید که اشتباه میکند و ساختار سازمان سینمایی خیلی موفقتر، موثرتر و با بروکراسی کمتر است به همین دلیل به آن دست نزد.
میتوان گفت که اگر معاونت سینمایی، سازمان نشده بود احتمالاً تولیدات سینما ضعیفتر از شرایط فعلی بود؟
بله شاید اگر الان سازمان همچنان معاونت بود، شرایط بدتر هم بود. به نظرم یک تعریف کلی وجود دارد و آن هم این است که شما وقتی میخواهید به سفر بروید، با اتوبوس و وانت راحتتر سفر میکنید یا با ماشین سواری؟ کاملا واضح است که ماشین سواری خیلی راحتتر و مستقلتر است از اتوبوس و وانت. سازمان سینمایی هم در چنین شرایطی است و نسبت به معاونت سینمایی استقلال بیشتری دارد. البته این را هم بگویم که رئیس سازمان سینمایی، معاون وزیر هم است ولی جایگاه ریاستش در سازمان سینمایی مستقل است و اجازه پیدا میکند با خیلی از مجموعههای مرتبط مستقیم مذاکره کند، در صورتی که در معاونت سینمایی این امکان وجود نداشت؛ مگر اینکه وزیر در نامهای، معاون سینمایی را به نمایندگی از خود به جایی معرفی میکرد.
جالب است که ۱۰ سال قبل برای مقایسه معاونت و سازمان سینمایی مثال تبدیل پیکان به پژو پارس را مطرح کردید و حالا به وانت و اتوبوس با ماشین سواری رسیدید.
(میخندد) آن موقع پیکان در حال جمع شدن بود، برای همین آن را مثال زدم ولی قصدم طرح مثالی عامهفهم است.
آنچه تا الان صحبت شد در ساختار نهاد دولت است در حالی که در ۱۰- ۱۱ سال گذشته دنیا تغییر کرده و در کشور ما هم تغییراتی به وجود آمده است از جمله اینکه پلتفرمها رونق گرفتهاند. وقتی حرف از حکمرانی سینما میزنیم چقدر ضرورت دارد که نهاد دولت به انطباق با پذیرش تحولات جهانی بپردازد؟
به نظرم هر ۱۰ سال یک بار حتما بازنگریهایی باید صورت بگیرد و من با این موضوع موافقم. البته در ارتباط با سازمان سینمایی، خاطرم هست که بخش حقوقی مجلس ایراد حقوقی گرفت و خواستار لغو تاسیس سازمان سینمایی و شورای عالی سینما شد؛ یعنی آن زمان و در پشت پرده بین دو معاونت حقوقی ریاستجمهوری و مجلس شورای اسلامی یک دعوای حقوقی شکل گرفت که حدود یک سال در جریان بود؛ به طوری که اصل موضوع بهمن ۹۰ مطرح شد و یک سال بعد به اجرا درآمد و کسی هم نپرسید که این وقفه به چه دلیل بود.
در آن زمان آقای احمدینژاد هر کاری را که میخواست انجام میداد.
نه، اینطور هم نبود. اگر یادتان باشد مجلس زمانی خیلی با دولت سرشاخ شد و میتوانست کاملاً مقابله کند اما این موضوع در نهایت به تایید مجلس رسید و اجرایی شد.
انشاءالله که دوره ریاست آقای خزاعی در سازمان سینمایی ۱۲۰ ساله باشد ولی اگر همین الان شما را مجاب کنند تا رئیس سازمان سینمایی شوید، اولین اقدامی که انجام میدهید، چیست؟
(با خنده) حالا چون فرض را بر ادامه حضور آقای خزاعی گذاشتید، پاسخ میدهم که به نظر میرسد الان اوضاع خیلی به هم ریخته است، برای همین من ابا دارم که دوباره به (مدیریت) سینما برگردم. شاید هم اشتباه کنم ولی انگار خیلی چیزها سامان ندارد و همین ساماندهی را باید در اولویت گذاشت. اگر لازم است از نظر روانی این سامان را ایجاد کرد، پس باید آرامش را برقرار کنیم. ما آن زمانی که آمدیم، شرایطی بدتر از الان وجود داشت ولی بلافاصله توانستیم با اعتمادسازی، آرامش روانی را در جامعه سینمایی ایجاد کنیم، از جمله در بخش تولید که مرحوم سجادپور در فاصله زمانی سه تا چهار ماه اول شروع دوره مدیریت ما نزدیک ۸۰ پروانه ساخت را صادر کرد و خیلی از آن فیلمها ساخته شدند و بودجه خوبی را وارد سینما کردند. به افراد به شکلهای مختلف کمک شد. بسیاری از بچههای سینما مشکلات معیشتی داشتند که رسیدگی کردیم ولی ماجرای خانه سینما همه چیز را در اذهان جور دیگری جلوه داد در صورتی که تمام اتفاقهای خانه سینما در مقطع پایانی دوره ما بود منتها در اذهان عمومی طوری جا افتاده که انگار از روز اول این ماجرا وجود داشت. ما در سه سال اول حضور در سینما مشکلی با خانه سینما نداشتیم و چالشها در سال آخر به وجود آمد.
چه شد که این چالشها پیش آمد؟
ماجرا بهخاطر حکمی بود که براساس آن خانه سینما باید تعطیل میشد.
چرا سازمان سینمایی اراده کرد که این تعطیلی اتفاق بیفتد؟ما به موضوع ورود نکردیم. شورای فرهنگ عمومی بود که وارد ماجرا شد.
در فرآیند اجرایی راهاندازی شکل جدید خانه سینما دوستان چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد، شب که شد همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. بچههای حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است. گفتند این یک کار اداری است تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکردهمه بر این باور بودند و این تصور وجود داشت که سازمان سینمایی این کار را انجام داده است.
اما خود بچههای خانه سینما میدانستند که کار من نبود. اگر یادتان باشد وقتی خانه سینما تعطیل شد در آن حدود ۹ ماه با هم گفتوگو میکردیم. اتفاقی نیفتاده بود ولی کار به مرحلهای رسید که اول بحث انحلال مطرح بود و بعد تعطیلی. در زمان انحلال هم که مراحل قانونی در حال طی شدن بود، ما بر اساس اسناد موجود، با دوستان گفتوگو میکردیم و چالشی وجود نداشت. البته در فضای رسانهای بحث به گونه دیگری مطرح میشد اما جدی نبود. وقتی درسه – چهار ماه آخر دوره خود من، میخواستیم خانه سینما را به شکل جدید راهاندازی کنیم – که قرار بود آقای کاسهساز مدیر آنجا شود- دوستان در فرآیند اجرا چند خطا کردند و بزرگترین خطا این بود که وقتی رفتند درِ خانه سینما را باز کنند تا از فردای آن روز، همه چیز به روال عادی خود برگردد و حتی میخواستند با شیرینی از کارکنان و سینماگران استقبال کنند و تا ۲۴ ساعت وسایل پذیرایی برای هر کسی که آمد مهیا باشد، اتفاقی افتاد که ماجرا را پیچیده کرد؛ آن شب همکاران ما نتوانستند همه کارها را انجام دهند و قرار شد روز دوم بیایند. شب که شد، بچههای حراست با یک رفتار کاملاً ناشیانه خانه سینما را پلمب کردند. من ۱۱ شب از ماجرا مطلع شدم و بلافاصله تماس گرفتم و گفتم این کار شما اشتباه است و هیچ دلیلی ندارد که خانه سینما را پلمب کنید. گفتند ما اینجا را تحویل گرفتهایم و اگر درِ یک قندان هم جابجا شود باید پاسخگو باشیم و این یک کار اداری است که باید انجام دهیم تا فردا صبح که اینجا را تحویل دهیم. من هرچه به دوستان گفتم که برگردید و حتی شده شب را آنجا بخوابید ولی پلمب نکنید، کسی گوش نکرد، چون خسته هم بودند و از صبح برای کار به آنجا رفته بودند، قبول نکردند و گفتند صبح برمیگردیم و این همان اتفاقی بود که نباید میافتاد و صبح فردا آن جنجالها شروع شد که من هم آن را پیشبینی کرده بودم.
ماجرا بیشتر از عکسی شروع شد که نیمههای شب از آقای کاسهساز منتشر شد که جلوی در خانه سینما و در کنار کسانی بود که آنجا را پلمب کردند.
بله، چون ما میخواستیم خانه سینما را باز کنیم و ایشان قرار بود آنجا را تحویل بگیرد.
یعنی شما میخواستید خانه سینما را تسخیر کنید؟
تسخیر تعبیر درستی نیست؛ میخواستیم آنجا را با مدل جدید راهاندازی کنیم. البته این نظر خودشان (اعضای هیات ساماندهی صنوف) بود که من خیلی موافق نبودم. به آنها گفتم به شما ساختمان دادم، بروید جای خودتان ولی آنها اصرار کردند که ما میخواهیم همینجا (ساختمان اصلی خانه سینما) باشیم. حتی یک جلسه پرچالش داشتیم که چند ساعت طول کشید و تاکید کردم که لازم نیست به آنجا بروید اما دوستان اصرار داشتند و رأی اکثریت این بود که به محل خانه سینما بروند. حراست و معاونت حقوقی وزارت ارشاد هم تایید کرد و این اتفاق افتاد.
الان که ماجرای خانه سینما را از این زاویه نگاه میکنید، اگر به گذشته برگردید باز هم وارد همین مسیر میشوید؟
به نظرم تصمیمی که من برای خانه سینما داشتم، ۱۰۰ درصد درست بود. الان هم همین نظر را دارم چون امروز مشکل خانه سینما حل نشده است، هنوز چالش جدی دارد و این انتخابی هم که الان داشتهاند (مرضیه برومند به عنوان مدیرعامل خانه سینما) این چالش را جدیتر کرده است، فقط پنهان است. آشکار نیست.
چالش با کجا؟
با کل سیستم و مجموعه. ما میخواهیم با همکاری جلو برویم ولی وقتی شما در تخاصم قرار بگیرید، آسیب آن را قشر پایین دست سینما میبیند. شاهنشینهای سینما که جیبهایشان پر است و ویلاها و ارتباطات خود را دارند و مشکلی برایشان نیست. آن ۸۰ درصدی که مسیر زندگی و معیشت آنها به چرخ سینما وصل است، چرخ زندگیشان در این تخاصم نمیچرخد.
منظور شما تخاصم با کجاست؟
همراهی نیست؛ یا همین که صنوف سینمایی وارد بحث کارگری شدند. واقعا صنف هنرمند سینما باید در بخش کارگری ثبت شود؟ این چه عنادی است که با وزارت ارشاد دارند؟ این مشکلات جدی است که شما (رسانه) باید وارد آن شوید. حرف من این است که شما میتوانید هم از وزارت ارشاد مجوز بگیرید، هم از وزارت کار و هم از وزارت کشور. اولویت با کجاست؟ اول وزارت ارشاد، بعد وزارت کشور و بعد وزارت کار اما شما همان ابتدا سراغ وزارت کار رفتید. الان هم که معلوم شد تمام ماجرا طبق نظر دیوان عدالت اداری باطل است، یعنی دوباره با یک خانه سینمایی روبهرو هستیم که جایگاه آن کاملاً غیرقانونی و غیرتعریف شده است و صنوف آن هم جایگاه قانونی ندارند و در سیستم بلاتکلیف است. حالا این که مسئولان امر نسبت به آن مماشات میکنند و از کنار آن میگذرند داستان دیگری است ولی به هر حال این صنوف و اعضای آن هستند که آسیب میبینند. من به دنبال این بودم که صنوف ماموریتها را برعهده بگیرند ولی با یک ساز و کار قانونی. آن را تعریف کرده بودیم ولی این فرآیند شکل نگرفت در نتیجه با خانه سینمایی کنونی که در واقع همان خانه سینمای قبلی است، این اتفاق نخواهد افتاد و اینجا صرفا مونوپول یک گروه شده که منافع خود را جمع و جور میکنند و آسیب آن را بدنه اصلی سینما همچنان میبیند. اینکه سازمان سینمایی اقدامی نمیکند و سکوت کرده، به سیاستگذاری و مدیریت حاکم و صلاحدیدی که به آن رسیدهاند مربوط است، ولی به این معنا نیست که کار درستی است.
برگردیم به سوال قبلی؛ از بین اولویتهایی که به فرض حضور در مدیریت سازمان سینمایی برشمردید، یکی ساماندهی اوضاع بود. اولویتهای دیگر چیست؟
اینها را که من میگویم صرفا کمک به آقای خزاعی است و معتقدم ایشان اول باید فضای روانی را درست کند. ابزارهای آن را هم باید پیدا کند. نکته دوم این است که با توجه به شرایط جدیدی که پیش آمده و به هر حال مردم کمتر به سالن سینما میروند، پلتفرمها آمدهاند، دستمزدها خیلی بالا رفته و هزینه تولید فیلم خیلی سنگین شده باید منابع جدید برای عرضه و پخش پیدا کنید که ممکن است در آسیای میانه باشد یا کشورهای عربی، نمیدانم کجا ولی باید روی این ها کار شود بنابراین عملا باید منابع و عرصههای جدید پیدا شود تا سیکل تجاری سینمای ایران بچرخد چون الان چرخه کاملاً ناقص است. این یک فرایند معیوب است که بخش دولتی ۱۰ میلیارد و ۲۰ میلیارد تومان پای یک فیلم میریزد و بعد هم کسی بابت آن پاسخگو نیست که فیلم چقدر فروخته است.
نکته سوم این است که به نظرم تعامل فعال و هدفمند و روبهجلو با سیستمهای موجود باید شکل بگیرد ولی چنین تعاملی حس نمیشود. در این سالها مراکزی همچون حوزه هنری ایجاد شدهاند، همچنین سازمان اوج یا ارتش و بنیاد شهید و دفتر حفظ ارزشهای دفاع مقدس یا بسیج سازمان صدا و سیما که همه جلو آمدهاند و میخواهند فیلم بسازند. اینها نباید یله و رها باشند ولی سر خود کار میکنند. این همکاری صرفا نباید محدود به صدور یک مجوز باشد و بعد آنها دنبال کار خود بروند چرا که باید یک تعامل فعال ایجاد شود. نکته چهارم هم از نظر من استفاده از ظرفیتهای افراد کارشناس و دلسوز و آشنا به این عرصه است تا مثلا در هر جایی که لازم است تغییرات مدیریتی ایجاد شود، از آنها بهره برده شود چون برخی جاها واقعا ناکارآمدی و نابلدی وجود دارد. شاید لازم باشد برای برخی بخشهای مدیریتی حداقل دستیار و مشاوران خوب انتخاب شوند. عملکرد و ترکیب اعضای شوراهای پروانه ساخت و نمایش نیز باید ترمیم و اصلاح شود.
البته استفاده از ظرفیتها که به آن اشاره کردید به نظر میرسد در دوران فعلی بیشتر به افرادی میرسد که همراه با سلیقه و تفکر حاکم باشند.
من در دوران کاری خود یک فایل باز کردم و سراغ فیلمسازانی رفتم که بخشی از سینما و فضای سینمادوست، علاقه داشتند آنها فیلم بسازند. برنامهریزی کردیم و با آنها جلسه گذاشتم. حالا اینکه خروجی آن چه شد بحث دیگری است. مثلا با ناصر تقوایی صحبت شد، با آقای کیارستمی صحبت کردم و گفتم شما آفریقا و جاهای دیگری رفتید، مشکل چیست؟ بیایید در ایران فیلم دیگری بسازید. آقای میرعلایی از طرف ما با آقای بیضایی صحبت کرد تا یکی از فیلمنامههایش را کار کند. همینطور با آقای کیمیایی صحبت کردیم و در کنار اینها سراغ کارگردانهای جوان هم رفتیم که در نهایت عرصه را برای ورود نسل جدیدی از فیلمسازان باز کردیم. درواقع سعی کردیم دایره را براساس سیاستهای خودمان باز کنیم. ممکن است جاهایی نیز خطا کرده باشیم که منکر آن نمیشوم.
ولی طبیعی است که شورای عالی سینما فضای متفاوتی داشت و افرادی را انتخاب کردیم که نگاه همراهی داشته باشند چون نمیتوانستیم کسانی را انتخاب کنیم که جلوی رئیس جمهور با هم دعوا کنند یا نگاهی کاملا در تضاد با هم داشته باشند. در آخر هم به افرادی از سینما مثل آقایان جوزانی، میرباقری، علیاکبری، بحرانی، احمد نجفی و شورجه که متخصص و باسابقه بودند رسیدیم. ما به دنبال این بودیم تا حوزه تعامل را در شورای عالی سینما با دیگران باز کنیم ولی خودشان این فضا را بستند. وقتی یکی نامه مینویسد که از شورای پروانه ساخت استعفا میدهد، کمدی است که من او را به شورای عالی سینما بیاورم.
و سوال آخر درباره یکی از موضوعهای پربحث چند وقت اخیر است. شما با توجه به تجربه مدیریتی در سینما موافق هستید که شورای پروانه ساخت دیگر وجود نداشته باشد؟
ما روی این موضوع کار کردیم، لوازمی داشت و باید اتفاقات دیگری هم میافتاد. در نظامنامه هم نوشته بودیم و باید شروط آن محقق میشد. یکی از شروط این بود که تهیهکننده و کارگردان بار حقوقی و قضایی و حتی امنیتی و اخلاقی فیلم را بر عهده بگیرند اما وقتی سیستم این رابطه را با تهیهکننده و کارگردان ندارد طبیعتا کار شدنی نیست چون سیستم به جای اینکه یقهی تهیهکننده و کارگردان را بگیرد سراغ رییس سازمان سینمایی میرود؛ بنابراین تا وقتی این مقدمات فراهم نشود نمیتوان چنین ایدهای را به نتیجه رساند.
«خانه فیلمنامه» بنیاد سینمایی فارابی با هدف گسترش فعالیتهای بنیاد در حوزه فیلمنامه و تقویت متن راهاندازی شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، «خانه فیلمنامه» بنیاد سینمایی فارابی با هدف گسترش فعالیتهای بنیاد در حوزه فیلمنامه و تقویت متن و با تمرکز بر سه حوزه پیگیری، آرشیو فیلمنامهها و کلینیک فیلمنامه راهاندازی شد.
در سال ۱۳۹۹ با هدف استانداردسازی، تسریع و تسهیل فرآیندهای پذیرش فیلمنامههای سینمایی، راهاندازی سامانه فیلمنامه را در دستور کار قرار گرفت و در زمستان همان سال، سامانهای آغاز به کار کرد. در همین راستا، با گذشت سه سال از آغاز به کار این سامانه، بیش از ۶۶۰ طرح و فیلمنامه برای تقاضای حمایت، در سامانه ثبت شده و توسط معاونت فرهنگی مورد بررسی قرار گرفته است.
در دوره جدید فعالیت بنیاد، براساس بازخوردهای دریافتی و نیازسنجی از کاربران و همچنین با هدف بهبود کارایی و ایجاد امکانات کاربردی جدیدتر، طرح توسعه و ارتقای تکنولوژی این سامانه در دستور کار واحد فناوری اطلاعات فارابی قرار گرفت. توسعه سامانه ابعاد مختلفی همچون زیرساخت نرمافزاری، کارایی، امنیت و رابطکاربری را هدفگذاری است.
از سوی دیگر، با توجه به ابلاغ سیاستها و ماموریتهای دوره جدید بنیاد سینمایی فارابی، یکی از برنامههای راهبردی بنیاد در سال ۱۴۰۱ راهاندازی «خانه فیلمنامه» مرکزی مستقل برای راهبری و ساماندهی امور ثبت، پیگیری آرشیو و کلینیک فیلمنامهها است.
با توجه به گسترش قلمرو و ارتقای فعالیتهای بنیاد در حوزه فیلمنامه و تقویت متن، با تأسیس واحدی مستقل به عنوان «خانه فیلمنامه»، فرآیندهای مربوط به این حوزه در ۳ سطح کلی پیشبینی شده است که نهایتاً در بستر نسخه جدید سامانه «خانه فیلمنامه بنیاد» در دسترس قرار گرفته و شامل بخشهای زیر است.
دبیرخانه پذیرش فیلمنامه
کلینیک فیلمنامه
بانک فیلمنامه
از جمله قابلیتها و امکانات کاربردی این سامانه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱. مشاهده نمایه کلی از وضعیت ثبت و بررسی طرح / فیلمنامه برای متقاضی
۲. دریافت کد پیگیری هر طرح / فیلمنامه برای متقاضی جهت مراجعات حضوری
۳. دریافت پیامک از کلیه فرآیندها و وضعیتهای مختلف بررسی طرح / فیلمنامه برای متقاضی
۴. مشاهده اطلاعات تفضیلی به تفکیک هر طرح / فیلمنامۀ ثبت شده توسط متقاضی
۵. مشاهده نسخه چاپی از اطلاعات تفضیلی هر طرح / فیلمنامه
۶. بررسی و ارجاع طرح / فیلمنامه به «کلینیک فیلمنامه» برای تقویت متن و….
به منظور حفظ حقوق متقاضیان حمایت، تمامی درخواستهای ثبت شده در سامانه قبلی پذیرش فیلمنامه تا پایان فروردین ۱۴۰۲ مورد بررسی قرار میگیرند و فعال خواهد بود، اما با پایان یافتن این زمان، تنها درخواستهایی مورد بررسی و حمایت قرار خواهند گرفت که از طریق نسخه جدید سامانه ثبت و بارگذاری شده باشند.
محمد حمیدی مقدم که تاکنون به عنوان یکی از بی حاشیه ترین و کارآمدترین مدیران مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی، و پویانمایی به کار خویش از دولت گذشته در این مسند ادامه داده، بار دیگر سکان هفدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» را برای برگزاری در آذرماه ۱۴۰۲ به دست گرفت.
به اعتقاد محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی کشور، او دارای شناخت، تعهد و تجربه ارزشمند در برگزاری دورههای گذشته بوده و به همین خاطر مجددا این مسئولیت را به او در جشنواره بینالمللی فیلم مستند ایران (سینماحقیقت) می سپارد. سلوک رفتار، ادب و متانت، صورت متبسم، و اظهار علاقه به راه انداختن کارها از ویژگی های بارز اوست که علاوه بر نکات مثبت او در حوزه مدیریت و سوابق طولانی مدتش در این امر، او را از دیگران متمایز می کند. شاید همین توانایی ها و ویژگی های قابل ذکر، اعتماد محمد خزاعی را نسبت به او برانگیخته است. چرا که خزاعی به عنوان رییس سازمان سینمایی کشور در تبیین اهداف و مأموریت های مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی، و پویانمایی؛ اندیشهورزی، دغدغه مندی فرهنگی، و نوآوری را ضرورت ارتقای جایگاه سینمای مستند بر شمرده و تغییر و تحول محسوس در این سینما را لازمه این حرکت قلمداد می کند، حال در نگاه او، به نظر می رسد این مسیر با مدیریت محمد حمیدی مقدم به خوبی طی خواهد شد و توقع اهتمام و تأکید بر شعار «اخلاق، آگاهی، امید» که از اهداف و اولویتهای سازمان سینمایی در دوره اخیر می باشد، از وی دور از انتظار نیست.
پس از برگزاری شانزدهمین دوره جشنواره «سینما حقیقت» در سال گذشته که استقبال شایانی از آن صورت گرفت و به شکل زایدالوصفی نظر مسئولان سازمان سینمایی کشور و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را به سوی خود جلب کرد، مسلم است که می بایست در دوره هفدهم نیز در ارتقای اهداف خود بکوشد و با ایجاد بسترهای مناسب برای تقویت حضور جریانساز سینمای مستند در عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی، و توجه ویژه به آثار متنوع و ارزشمند این عرصه در جهت نمایش تاریخ و فرهنگ جامعه ایرانی اسلامی، همسو با گام دوم انقلاب اسلامی گام بردارد و با نگاهی عدالت محور در مسیر پاسداشت هویت ملی دینی از راه ترسیم وضعیت امروز و چشمانداز آینده ایران و جهان پیش برود و حضور بیش از پیش جوانان مستعد و توانمند کشور را در این زمینه مورد توجه قرار دهد و میتنی بر سیاستهای فرهنگی دولت سیزدهم به رونق، اثربخشی و تعامل با کشورهای دیگر بیندیشد.
نشریه هالیوود ریپورتر به تازگی فهرستی از ۵۰ فیلم برتر قرن منتشر کرده که حاوی نکات جالب توجهی است و در عین ناباوری جای بسیاری از بزرگان سینما در آن خالی است.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، فهرست جدید نشریه هالیوود ریپورتر که حاصل همکاری شش منتقد سینمایی و معرفی برترینهای سینمای جهان از سال ۲۰۰۰ میلادی تاکنون پرداخته در حالی منتشر شده که هیچ اثری از سینماگران بزرگی چون «کلینت ایستوود»، «استیون اسپیلبرگ»، «مارتین اسکورسیزی»، «ترنس مالیک»، «اسپایک لی»، «گاس ون سنت»، «ژان لوک گدار»، «دیوید کراننبرگ»، «مایکل مان»، «کوئنتین تارانتینو»، «استیون سودربرگ»، «الکساندر پین»، «جیم جارموش»، «جیمز گری»، «جیا ژانگکه»، عباس کیارستمی ، جعفر پناهی، اصغر فرهادی، «آپیچاتپونگ ویراستاکول» و «هو شیائو شین»، «وودی آلن»، «رومن پولانسکی» و «لارس فون تریه» در آن دیده نمیشود.
البته این منتقدان در توضیح عدم حضور فیلمهایی از «ژان لوک گدار»، «اسکورسیزی» و «اسپایک لی» توضیح دادهاند که از نظر جمعی آنها برترین آثار این سینماگران متعلق به قرن پیش بوده است و درباره آثار «استیون اسپیلبرگ» نیز در هیچ موردی همه شش منتقد تهیهکننده این فهرست توافق نظر نداشتهاند.
این فهرست حاوی نکات دیگری نیز هست که در زیرآمده است:
۱۸ فیلم غیر انگلیسی: ۴ فیلم فرانسوی، ۳ ژاپنی، ۲ کره ای، ۲ رومانیایی، ۲ مکزیکی، ۱ اسپانیایی، ۱ تایوانی، ۱ هنگ کنگ، ۱ روسی، ۱ موریتانی
۱۱ فیلم به کارگردانی زنان
۹ فیلم به کارگردانی فیلمسازان سیاه پوست
۶ مستند
۲ فیلم انیمیشن
۴ فیلم اول از کارگردانان
۵ کارگردان با چندین فیلم در لیست: جین کمپیون (۲)، برادران کوئن (۲)، آلفونسو کوارون (۲)، دیوید فینچر (۲)، ریچارد لینکلیتر (۲)
۲ برنده اسکار بهترین فیلم (مهتاب و اَنگل)
۳ برنده نخل طلای کن (۴ ماه، ۳ هفته و ۲ روز؛ دزدان فروشگاه؛ اَنگل)
۲ برنده شیر طلایی ونیز (بازگشت و کوهستان بروکبک)
سالهایی با بیشترین تعداد فیلم: ۲۰۱۶ و ۲۰۱۸ (هر کدام ۴)
بازیگرانی که بیشترین فیلم را در فهرست دارند: کریستن دانست (۳)، میشل ویلیامز (۳)
در ادامه فهرست ۵۰ فیلم برتر قرن ۲۱ به انتخاب هالیوود ریپورتر آمده است:
۱.« یی یی» ساخته ادوارد یانگ ۲۰۰۰ از ژاپن
۲.« درون لوین دیویس» برادران کوئن ۲۰۱۳
۳. «خوشهچینها و من» انیس واردا ۲۰۰۰ فیلم مستند فرانسوی
۴. «زودیاک» دیوید فینچر ۲۰۰۷
۵. «جاده مالهالند» دیوید لینچ ۲۰۰۱
۶. «شهر اشباح» ساخته هایائو میازاکی ۲۰۰۱ انیمه ژاپنی
۷. «کوهستان بروکبک» ساخته آنگ لی ۲۰۰۵
۸. «در حال و هوای عشق» وونگ کار وای ۲۰۰۰ هنگ کنگ
۹. «۴ ماه، ۳ هفته و ۲ روز» کریستیان مونجیو ۲۰۰۷ رومانی
۱۰. «برو بیرون» جردن پیل ۲۰۱۷
۱۱. «پسرانگی» ریچارد لینکلیتر ۲۰۱۴
۱۲. «مهتاب» بری جنکینز ۲۰۱۶
۱۳. «سوزاندن» لی چانگ دونگ ۲۰۱۸. فیلم کرهای
۱۴. «وال ای» اندرو استتون ۲۰۰۸ انیمیشن
۱۵. «قدرت سگ» جین کمپیون ۲۰۲۱
۱۶. «درخشش ابدی یک ذهن پاک» میشل گوندری ۲۰۰۴
۱۷. «با او حرف بزن» پدرو آلمادوار ۲۰۰۲. اسپانیا
۱۸. «دزدان فروشگاه» هیروکازو کورئیدا ۲۰۱۸ ژاپن
۱۹. «ماشین منو بران» ریوسوکی هاماگوچی ۲۰۲۱ ژاپن
۲۰. «دور از بهشت» تاد هینز ۲۰۰۲
۲۱. «اَنگل» بونگ جون هو ۲۰۱۹. کره
۲۲. «پیش از غروب» ریچارد لینکلیتر ۲۰۰۴
۲۳. «۳۵ پیک رام» کلر دنی ۲۰۰۸ فرانسه
۲۴. «تیمبوکتو» عبدالرحمان سیساکو ۲۰۱۴ فرانسه / موریتانی
۲۵. «مرا به نام خودت صدا کن» لوکا گوادانینو ۲۰۱۷
۲۶. «و همچنین مادرت» آلفونسو کوارون ۲۰۰۱ مکزیک
۲۷. «در برکلی» فردریک وایزمن ۲۰۱۳
۲۸. «یک مرد جدی» جوئل و ایتن کوئن ۲۰۰۹
۲۹. «مرگ آقای لازارسکو» کریستی پویو ۲۰۰۵ رومانی
۳۰. «ماری آنتوانت» سوفیا کاپولا ۲۰۰۶
۳۱. «منچستر در کنار دریا» کنت لونرگان ۲۰۱۶
۳۲. «بازگشت» آندری زویاگینتسف ۲۰۰۳ روسیه
۳۳. «پرتره یک بانو کنار آتش» سلین سیامان ۲۰۱۹ فرانسه
۳۴. «شبکه اجتماعی» دیوید فینچر ۲۰۱۰
۳۵. «سوگلی» یورگوس لانتیموس ۲۰۱۸ بریتانیا
۳۶. «لاورز راک» استیو مککویین ۲۰۲۰ بریتانیا
۳۷. «وندی و لوسی» کلی رایکارد ۲۰۰۸
۳۸. «فرزندان انسان» آلفونسو کوارون ۲۰۰۶ آمریکا / بریتانیا
امروزه و با مرور بیش از چهل سال فعالیت «حوزه هنری» میتوان این چنین ادعا نمود که این مجموعه دارای ساختاری سرگشته میباشد. ساختاری که معضل نداشتن «میشن و ویژن» مشخص و در عین حال داشتن منابع مالی سرشار و بودجه و امکانات بسیار توانسته آن را به طعمهای مناسب برای سوء استفاده مبدل سازد! ساختاری که در عرصه سینما به محل رفت و آمد فیلمسازانی مبدل گردیده است که با هویت مختص به خود به «حوزه هنری» میآیند و با همان هویت اثر دلخواه خود را تولید میکنند!
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، برگزاری دیر هنگام نشست خبری «هفته هنر انقلاب» آن هم باعدم دعوت از رسانههای منتقد و اعلام برخی اسامی قابل تامل به عنوان «چهره سال هنر انقلاب» از جمله موضوعاتی است که لزوم بازخوانی و مرور چند نکته مهم را ضروری میسازد:
۱/«هنر انقلاب اسلامی» از جمله مفاهم و پدیدههایی است که به شدت نیازمند تبیین و تعریف میباشند. زیرا از یک سو، هم از ماهیت «بخشبندی هنر» و تفکیک «هنر» به دو بخش «هنر انقلاب اسلامی» و «هنر غیر انقلاب اسلامی» برخوردار است و هم دارای مشمولیت است و حوزههای مختلف هنری و گونههای مختلف هر یک از این حوزهها را در بر میگیرد و از سوی دیگر نیز موضوعی نو و جدید است که حیطه و ضوابط آن نه تنها برای عموم جامعه و مخصوصا برای نسل جوان شفاف نیست؛ بلکه از جمله مفاهیمی است که در میان طیف هنرمندان انقلابی و مسلمان با قرائتهای مختلفی همراه میباشد.
۲/«هنر انقلاب اسلامی» از جمله موضوعاتی است که تبیین و تعریف اولیه برای آن به هیچ عنوان کفایت نمیکند. زیرا «هنر انقلاب اسلامی» در وابستگی کامل با موجودیت «انقلاب اسلامی» قرار دارد. موجودیتی که زنده است و به عنوان یک حقیقت زنده تولّد دارد، رشد دارد، قِوام دارد و عمر طولانی دارد و روزبهروز میتواند رشد و تکامل پیدا بکند و همین وابستگی است که سبب میشود تا تعریف اولیه و ابتدایی از «هنر انقلاب اسلامی» هر چند وقت یکبار مورد بازنگری و بازتعریف واقع شود و حیطه آن به صورت مدام و همراه با رشد و تکامل موجودیت «انقلاب اسلامی» مورد بازتبیین قرار گیرد.
۳/ «هفته هنر انقلاب» عنوان رویدادی است که به صورت سالانه و از برای گرامی داشت سالروز شهادت «سید مرتضی آوینی» برگزار میشود. رویدادی که بنای آن در سال ۱۳۹۳ هجریشمسی و با تولیت «حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی» نهاده شد و این نهاد متولی برگزاری مهمترین برنامه این هفته، یعنی معرفی و تقدیر از «چهره سال هنر انقلاب» گردید.
۴/ «چهره سال هنر انقلاب» لزوما میبایست شخصیتی الهام بخش برای جامعه هنری و مردم مسلمان ایران باشد. شخصیتی جامع که نام و یاد او و همچنین مرور آثار و تولیدات هنریاش تماما او را به عنوان شخصیتی در راستای اهداف انقلاب اسلامی تعریف نماید. شخصیتی که ذوب در اصول «انقلاب اسلامی» باشد و با هنر خود موجب اعتلا و گسترش و پیشرفت اهداف انقلابی شده باشد و این همان چیزی است که متاسفانه در برخی مقاطع با غفلت و بعضا با تساهل و تسامح همراه شده است و در خوشبینانهترین حالت ممکن موجب شده تا «چهره هنر انقلاب» به چهرهای شاخص و وابسته به مدیران سازمانی وقت در «حوزه هنری» مبدل گردد.
۵/ اگر چه عنوان «حوزه هنری» با «انقلاب اسلامی» پیوند خورده؛ اما معالاسف ساختار معیوب و بنای پُراشکال این مجموعه سبب شده تا این نهاد تولد یافته بر بستر «انقلاب اسلامی» در عرصه فرهنگ و هنر به حاشیه رفته و در طی چند دهه به یک موجودیت ناکام در ترویج و تبلیغ مبانی انقلاب اسلامی به واسطه ابزار هنر مبدل گردد. ناکامی بزرگ و تا به آن میزان دردآوری که موجب گلایه صریح «امام امت» قرار گرفت. گلایههایی که در دیدار ۲۸ دیماه سال ۱۴۰۱ هجریشمسی «امام خامنهای» با مدیران و مسئولان «سازمان تبلیغات» و «حوزه هنری» مطرح گردید و باید امیدوار بود تا متولیان امر هر چه سریعتر در جهت اصلاح آن برآمده و برنامههای اصلاحی مشخص و زمانمند خود را ارایه دهند.
۶/ تمرکز بر کارهای صرفا ویترینی و شکلی و تولید آثار خنثی و بدون جهتگیری صحیح را میتوان خلاصه ایرادات جدی «حوزه هنری» طی چند دهه اخیر دانست که به سبب توجه افراطی به امر درآمدزایی و اتخاذ «رویکرد سودانگاری» در این مجموعه شکل گرفت و امروزه به آنچنان پدیده شوم و نهادینه شدهای در ساختار «حوزه هنری» مبدل گردیده که موجب تذکر جدی و گلایه «امام امت» واقع میشود. رویکردی که در طول زمان اسباب مضیقه و در تنگنا قرار گرفتن بیشتر هنرمندان انقلابی و متعهد را فراهم ساخت و با گسترش حضور طیف «هنرمندان کاسب» در فضای این نهاد انقلاب اسلامی همراه گردید. هنرمندانی بعضا التقاطاندیش که جولانشان در ادوار مختلف «حوزه هنری» موجب ایجاد فشار مضاعف بر طیف گسترده هنرمندان انقلابی گردید.
۷/ پُرواضح است که «نفوذ» بر بستر ساختارهای «درون حاکمیت» شکل میگیرد و در این میان «حوزه هنری» به عنوان یکی از ساختارهای فرهنگی بسیار کارآمد، بستری مناسب برای «نفوذ فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی» شناخته میشود. زیرا «عناصر نفوذی» به خوبی میتوانند در پوشش این مجموعه به عنوان نماد و «برند» (Brand) حک شده در ذهنیت هنر و فرهنگ جامعه ایرانی اقدام به پیگیری اهداف «پروژه نفوذ فرهنگی» در ساحت «نظام جمهوری اسلامی» مبادرت ورزند و در این میان شاید رُشد و نمو موجوداتی همچون «محسن مخملباف» و «محمد نوریزاد» و یا حتی «روح الله زم» و … را بتوان به عنوان مصادیقی واضح و رسانهای شده از کارنامه «حوزه هنری» در عرصه «نفوذ فرهنگی» مورد ارزیابی قرار گیرد!
۸/«حوزه هنری» اگر چه طی چهل سال حیات خود، محل رفت و آمد طیف گستردهای از هنرمندان متعهد به آرمانهای انقلاب اسلامی بوده و است؛ اما لازم میباشد تا هیچگاه فراموشمان نشود که ساختار معیوب «حوزه هنری» از همان بدو تاسیس به شکلی بود که بیش از هر چیز جولانگاه افرادی با «ظاهر معتقد» شد! افرادی همچون «محسن مخملباف» که اگرچه امروزه عمق تفکرات التقاطی او بر همگان آشکار شده؛ اما همین شخصیت و با همین مشی فکری در مقطع دهه ۱۳۶۰ هجریشمسی میتواند با ظاهرسازی، آنچنان عنان امور این نهاد برآمده از انقلاب اسلامی را در دست گرفته و آنچنان به اندازه همه «حوزه هنری» فعالیت کند که عملا رهبری جریان «هنر انقلاب» بر عهده او گذاشته شود و بهعنوان نماد «هنر انقلاب اسلامی» به جامعه هنری کشور معرفی گردد.
۹/ فقدان و عدم «تعریف مکتب» یکی از اصلیترین و اساسیترین معضلات «حوزه هنری» از بدو تاسیس تا به امروز محسوب میشود. معضلی که همواره نوعی منگی و گیجی در عملکرد این ساختار را به نمایش میگذارد و کارنامه این مهمترین نهاد فرهنگی برآمده از انقلاب اسلامی را با فهرستی بلند بالا از افراد و آثار و تولیدات گوناگون و کاملا بیربط با یکدیگر مواجه ساخته است. کارنامهای مبتذل که در سبد سینمایی آن همهجور کارگردان و همه نوع اثری یافت میشود و همه گونه فیلمی از «توجیه» و «مرگ دیگری» و «توبه نصوح» و «تیرباران» و «بلمی به سوی ساحل» و «مهاجر» و «گذرگاه» و… بگیر تا «یه حبه قند» و «درباره الی» و «آدم برفی» و «خواهران غریب» و «مرد عوضی» و «شوکران» و «دختری با کفشهای کتانی» و «بیست و یک روز بعد» و «مصلحت» و … مورد حمایت مادی و معنوی واقع میگردد.
۱۰/ امروزه و با مرور بیش از چهل سال فعالیت «حوزه هنری» میتوان این چنین ادعا نمود که این مجموعه دارای ساختاری سرگشته میباشد. ساختاری که معضل نداشتن «میشن و ویژن» (mission & vision) مشخص و در عین حال داشتن منابع مالی سرشار و بودجه و امکانات بسیار توانسته آن را به طعمهای مناسب برای سوء استفاده مبدل سازد! ساختاری که در عرصه سینما به محل رفت و آمد فیلمسازانی مبدل گردیده است که با هویت مختص به خود به «حوزه هنری» میآیند و با همان هویت اثر دلخواه خود را تولید میکنند! آثاری که بالاخص در دهه ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰ هجریشمسی، حتی ذرهای از رنگ و بوی «انقلاب اسلامی» را در خود نداشت و اگر تیتراژ فیلمها و شناسنامه سرمایهگذار آن ثبت نمیشد، قطعا هیچ بینندهای با تماشای این آثار نمیتوانست متوجه این موضوع شود که این فیلمها در کجا تولید شدهاند!
۱۱/ سرگشتگی «حوزه هنری» در فعالیت ساختاری خود نه تنها این مجموعه را به جولانگاه طیف «هنرمندان کاسب» مبدل ساخته؛ بلکه در طول زمان ساختمان خیابان سمیه که بنای پیشین فرقه ضاله بهاییت و عمارت حظیرةالقدس بهاییان را در تهران شامل میشود را به محفلی مناسب برای تبدیل وضعیت برخی «جوانان جویای صندلی مدیریت» در کشور مبدل ساخته است و جایگاه «حوزه هنری» را به «بنگاه صدور مدیر» در ساختارها و نهادهای مختلف «نظام جمهوری اسلامی» فروکاست داده است. بنگاهی که طیف متنوعی از افراد با حداقل تخصصهای فرهنگی را در مناسب خود جذب میکند. افرادی که عموما با دست خالی به «حوزه هنری» میآیند و با دستیپُر و رزومهای فربه از آن میروند و پس از آن است که به عنوان افرادی با سابقه دهان پُرکن و موجه به ساختارهای مختلف فرهنگی در کشور گسیل میشوند. اینگونه است که افرادی که عموما و در ابتدا تنها بر روی کاغذ از شرایط لازم برای کسب مناسب مدیریتی در «حوزه هنری» برخوردار میباشند و اما پس از چندی میتوانند با استفاده از برند و نشان «حوزه هنری» خود را در مناسب مدیریتی سطح بالا در نظام جمهوری اسلامی تعریف و برای همیشه از «حوزه هنری» کوچ نمایند!
۱۲/ موارد فوقالذکر را تنها میتوان به عنوان دلایلی بسیار کلی از برای عدم مشروعیت «حوزه هنری» در معرفی «چهره سال هنر انقلاب» قلمداد نمود. دلایلی که سبب میشود تا زمان اصلاح روند جدی در ساختارهای این نهاد مهم انقلاب اسلامی کاملا احساس شود و در همین مسیر است که باید مجموعهای در سطح و قوارههای «شورای عالی انقلاب فرهنگی» عهدهدار برگزاری «هفته هنر انقلاب» و معرفی «چهره سال هنر انقلاب» شود و یا آنکه این عنوان به «چهره سال حوزه هنری انقلاب اسلامی» تغییر یابد!
رئیسسازمان سینمایی کشور به مناسبت سی امین سالگرد شهادت سید شهدای اهل قلم سید مرتضی آوینی و آغاز هفته هنر انقلاب اسلامی یادداشتی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
به گزارش سینمای خانگی از ادارهکل روابط عمومی سازمان سینمایی، متن یادداشت محمد خزاعی به این شرح است: در پس ذهن من همیشه صدایی است که هیچوقت نمی خواهم از دست برود یا فراموش شود، آوای دل انگیز و محزونی که عجیب در بستر خاطرات نوجوانی ام خانه کرده است. آن صدا، مرغ سرکنده ای را می ماند که دل از آرامش آشیانه کنده و شوق پرواز دارد، غریبانه بی قرار و دلخون است اما طنینش ابدیت را نشانه رفته است. گاه از خود میپرسم آیا پژواک حزن آلود آن صدا بود که روایت فتح را در ذهنمان جاودانه کرد یا آنکه جاماندن در ایستگاه گلگون فکه، آن بغض نشکسته و آن آه به بار نشسته را در تار و پود سیما و صدای راوی فتح به ودیعه گذاشته بود تا برایمان از کربلای ایران روایت کند. آقا سید مرتضی سلام این روزها چند باری است که گاه و بی گاه به تقویم نگاه می کنم. به واقع سی سال از رفتنت گذشت! سی سال، گاه شمار یک نسل است. عددی است برای نقل گذشت یک عمر. به واقع سی سال از شهادتت گذشت ! فصلها از پس هم آمدند و رفتند و سالها نو شدند و حال در کمال ناباوری سی سال است که رفته ای… آن زمان نوجوانی بودیم و حالا رد زمان شمایلمان را با گرد سپید آراسته است اما همچنان به تو، به روایت فتح، به قاب همیشه ملتهب دوربینت، به صدای آسمانیت و به همه لاله های واژگون دشت پرخون فکه مدیونیم… چه صحیح و دقیق گفتی که «شهدا مانده اند و روزمرگی زمانه ما را با خود برده است» چه خوب دریافته بودی این رمز و راز را… آن روز اگر چه تو درگیر روزمرگی زمان خود نبودی،اما خوب این بلیه را رصد کرده و میشناختی و حالا، تو در صف و زمره شهدا جاودان مانده ای و روزمرگی، ما را با خود برده است. آقا سید مرتضی در این ماه مبارک و شب های قدر که مقارن سی امین سالگرد شهادتت است، ما را دعا کن تا همانطور که زنهار داده بودی از صف « قبرستان نشینان عادت سخیف» بیرون آئیم و به وظایف تاریخی خویش عمل کنیم. ای سید شهید تو که به قبیله عشق پیوستی و انشاا… از سفره منور امیرالمومنین(ع) متنعمی، دعایمان کن که در اهتمام به عهدی که – تو می دانی – صادقانه، در دل بستیم استوار بمانیم. یاریمان بده تا در کوچه پس کوچه های مصلحت اندیشی های سرشار از حقارت و در مواجهه با کم فروشان سوداگر دین و فرهنگ مردم، عهد و پیمانمان را با شهدا فراموش نکنیم و زرق و برق هیاهوی بسیار برای هیچ ما را نفریبد. دعایمان کن تا شرمنده تو، رفقای شهیدت و مردمان این سرزمین نشویم. پرده نقره ای در این سرزمین حالا حالاها به انعکاس حماسه، به نقل قصه قهرمانانی چون تو، به امواج نور همرزمانت، به صداقت ریگهای فکه و به دلیرمردان منتظر در ایستگاه شهادت بدهکار است.
حمید بهمنی کارگردان سینما همزمان با هفته هنر انقلاب در خصوص نسبت سینما با هویت انقلابی گفت: جریان نفوذ و انحرافی باعث شده نگاه مان به سینما مشابه دوران طاغوت باشد این اتفاق در حالی است که ما بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی توقع داشتیم رویکرد فرهنگی در اشکال مختلف شکل بگیرد اما آنچه ما از نظر هویتی انتظار داشتیم رخ نداده و همچنان همان نگاه های نشأت گرفته از دوران طاغوت در هنر هفتم وجود دارد.
به گزارش سینمای خانگی، کارگردان فیلم های سینمایی «آخرین نبرد» و «گام های شیدایی» در گفتگو با سینماپرس، افزود: نکته ای که بسیار مهم است که این قرابت و نزدیکی سینما با انقلاب اسلامی پیچیده و سردرگم نیست و اتفاقاً بسیار واضح و روشن است. انقلاب ما تنها انقلاب فرهنگی در دنیا بوده؛ تنها انقلابی بوده که برای سرنگونی یک گروه سیاسی و جایگزینی گروه سیاسی دیگر رخ نداده و نگاه فرهنگی و مذهبی در وقوع آن نقش کلیدی و اساسی داشته است.
وی ادامه داد: دین مبین اسلام نیز دینی بسیار پیشرو، پیش برانه و روشنگرانه است؛ برخی فکر می کنند ما وقتی از سینمای دینی و انقلابی صحبت می کنیم مدنظرمان این است که مثلاً در سینما تنها در مورد مقوله هایی همچون حجاب و نماز و عبادت فیلم بسازیم در صورتی که این گونه نیست و دین اسلام به تمام وجوه زندگی توجه اساسی و کلیدی دارد.
بهمنی سپس با تأکید بر اینکه کم کاری و عقب ماندگی ما در این حوزه باید جبران شود اظهار داشت: ما باید به شاخصه های اواخر دهه ۵۰ و دهه ۶۰ برسیم؛ اگر به این شاخصه ها دست پیدا کنیم دوباره می توانیم مدعی داشتن سینمای انقلابی و سینمایی فرهنگی شویم در غیر این صورت هرچقدر حرف بزنیم و شعار بدهیم و وعده بدهیم به این سینمای ارزشمند نخواهیم رسید.
این سینماگر خاطرنشان کرد: ما باید اتحاد و دوستی و مهربانی و ولایت پذیری و… را به عنوان مفاهیم انسانی و اسلامی در سینما پیاده سازی کنیم. ما از این مفاهیم بزرگ و ارزشمند به شدت فاصله گرفته ایم؛ البته کارهای خوبی در این خصوص داریم اما این کارها کافی نیستند و به همین علت باید بگویم ما با سینمای انقلابی و فرهنگی فاصله نجومی داریم!
کارگردان فیلم های سینمایی «گلوگاه شیطان» و «آن مرد آمد» در خاتمه این گفتگو افزود: شهدا مسیر را برای رسیدن به مفاهیم فرهنگی باز کردند اما ما ماندیم و آن ها رفتند. ما اسیر زمان شدیم و نتوانستیم دستاوردهای ارزشمند نظام و انقلاب اسلامی و دین مبین اسلام را آنطور که باید در سینما به تصویر بکشیم. این اتفاق بسیار ناراحت کننده است و من امیدوارم روزی برسد که این سینمای ارزشمند مجدداً با تلاش یکایک دست اندرکاران سینما احیاء شود.
چندی است اکران تلویزیونی آثار سینمایی رونقی جدی گرفته و فیلمهای جدید دوره اخیر جشنواره فیلم فجر هم وارد کنداکتور سیما شدند، اما باید دید که آیا این اتفاق که رد پای بنیاد سینمایی فارابی را با خود به همراه دارد برای سینما مفید است یا مضر!
سالیان گذشته تولید فیلمها به دودسته تولید آثار تلویزیونی و سینمایی تقسیم میشد، بهطوریکه برخی فیلمها برای مدیوم تلویزیون و برخی دیگر برای مدیوم سینما تولید میشدند هرچند امکان پخش تلویزیونی برخی آثار سینمایی بعد از اکرانش در سینما وجود داشت.
*شروع مسیر ورود آثار سینمایی به تلویزیون
اما نوروز سال گذشته برای اولینبار بدعتی در این چرخه ایجاد شد، دو فیلم «تکتیرانداز» ساخته بنیاد فرهنگی روایت فتح و «یدو» ساخته مشترک بنیاد سینمایی فارابی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قبل از اکران سینمایی وارد کنداکتور نوروزی سیما شدند.
این اتفاق در آن زمان به بهانه شیوع ویروس کرونا و استقبال کم مردم از سینماها به دلیل خطر بیماری بود، اتفاقی که در شرایط دوری مردم از پرده نقرهای مورد تحسین واقع شد.
همان سال سعید خانی پخشکننده سینما و مدیر مؤسسه پخش خانهفیلم در واکنش به پخش تلویزیونی دو فیلم مذکور گفته بود: «پخش فیلمهای جدید از طریق تلویزیون سبب انتشار نسخه قاچاق فیلم میشود و البته میدانیم که فیلمها خودشان را فدای شرایط کردهاند.»
این پخشکننده ادامه داد: این کار فقط به شرطی میتواند خوب باشد که تلویزیون آن قدر پول خرید پخش را بدهد که ۸۰ درصد هزینههای تولید فیلم جبران شود، چون با آنچه تاکنون در این بخش وجود داشته ۱۰۰ درصد به ضرر صاحبان فیلمها خواهد بود و سینما به مخاطره میافتد.
*حضور سینماییها در تلویزیون ادامه دار شد
بعد از انجام این کار در سال گذشته ظاهراً این اقدام معنای خود را ازدستداده است؛ چراکه نوروز ۱۴۰۲ هم با پخش تلویزیونی چند فیلم سینمایی قبل از اکران سینماییشان همراه بود تا این کار مجدداً اتفاق افتاده و فیلمهای «هوک»، «هایپاور» و «شماره ۱۰» در ایام نوروز از تلویزیون پخش شوند.
اگر نیمنگاهی به نام آثار پخش شده از قاب تلویزیون و پیشینه آنها داشته باشید به یک نام مشترک در تمامی آثار میرسید؛ بنیاد سینمایی فارابی مالک تمامی این آثار است.
شاید فکر کنید که این فداکاری فارابی به نفع مخاطب باشد؛ اما در حقیقت این بنیاد سینمایی با فروش فیلمها به صداوسیما بخشی از ضرر مالی خود از ساخت آن هارا جبران کرده و فیلم هایی را که امیدی به جبران هزینههای آن در گیشه سینما ندارد را به سیما سپرده است.
*نظر سازندگان با فارابی مشابه است؟
عظیمی: شخصاً اصولاً موافق پخش تلویزیونی فیلم سینمایی قبل از اکران عمومی آن نیستم، شاید مالک بر اساس منافع اقتصادی و یا برخی ملاحظات دیگر دست به چنین تصمیمی بزند
در نگاه اول این موضوع میتواند برای فارابی اقدامی مثبت جلوه کند؛ اما سینماگران و سازندههای فیلمها نظر دیگری دارند، و ابعاد پنهان ماجرا نشان میدهد که در واقع پول بیتالمال صرف آثاری شدهاست که کیفیت چندانی ندارند.
محمدرضا شرف الدین (تهیه کننده) در این باره میگوید: اینکه ما روی فیلم هایی سرمایه گذاری کنیم که مصرف کننده شان هم خود دولت است کاری است که بنده موافق آن نیستم. فیلم باید با حفظ ارزشهای دینی و انقلابی در پسند مخاطبان باشد.
مهدی عظیمی میرآبادی تهیهکننده «هایپاور» بعد از اعلام خبر پخش تلویزیونی این فیلم در مصاحبهای گفته بود:« علیالقاعده وقتی فیلمی در فرمت سینمایی تولید میشود، اینگونه نیست که به دنبال اکران عمومی آن نباشند. شخصاً هم اصولاً موافق پخش تلویزیونی فیلم سینمایی قبل از اکران عمومی آن نیستم. زمانی هست که این قاعده گذاشته میشود که برخی از تولیدات سینمایی مستقیماً برای پخش از تلویزیون ساخته پخش میشود، اما معمولاً اینگونه نیست. من سال گذشته هم با پخش تلویزیونی فیلم «تکتیرانداز» موافق نبودم و تمام تلاشم را هم کردم که دوستان بنیاد روایت را قانع کنم این کار را نکنند، اما چون مالک فیلم تصمیمش را گرفته بود، در نهایت نتوانستم جلویش را بگیرم. در این موارد تصمیمگیر اصلی مالک فیلم است. شاید مالک بر اساس منافع اقتصادی و یا برخی ملاحظات دیگر دست به چنین تصمیمی بزند.»
مهدی عظیمی میرآبادی در این باره گفت: همانطور که پخش تلویزیونی فیلم «تکتیرانداز» به اکران سینمایی آن آسیب زد، تکرار این کار برای فیلمهای دیگر هم مناسب نیست چرا که هزینه تبلیغات اکران در سینما را غیرقابل توجیه میکند. البته به طور کلی معتقدم این روش درستی نیست که تلویزیون تلاش میکند کاستیهای خود را از طریق پخش فیلمهای رونمایی شده در جشنواره فجر که هنوز به اکران عمومی نرسیدهاند جبران کند
هوک یکی دیگر از تولیدات بنیاد سینمایی فارابی بود که بدون آنکه اکران عمومی شود به تلویزیون واگذار شد. علی آشتیانیپور (تهیهکننده فیلم هوک)دراین باره میگوید: تصور دوستان فارابی این است که با توجه به دو نوبت نمایش محدود فیلم در تلویزیون و وضعیتی که این روزها تلویزیون از نظر مخاطب دارد، لطمهای به اکران عمومی فیلم وارد نخواهد شد و ما هم امیدواریم همینگونه باشد. اعتقاد من این است که فیلم لطمه خواهد خورد اما این تصمیم مربوط به حقوق مالکانه فیلم میشود که در اختیار فارابی است و بنده اطلاعی از جزییات آن ندارم. اگر توانستید از دوستان بپرسید تا پاسخ بدهند.
یکی دیگر از آثاری که برخلاف نظر سازندهاش وارد پخش تلویزیونی شده بود «شماره 10» ساخته ابراهیم زرگرنژاد و با تهیهکنندگی ابراهیم اصغری است، تهیهکنندهای که پیشازاین و در سال گذشته هم تجربه پخش تلویزیونی فیلم «تکتیرانداز» را بهعنوان تهیهکننده این اثر داشته است، فیلمی که بعد از پخش از تلویزیون وارد چرخه اکران سینمایی هم شد و البته با شکست قبل پیشبینیای هم مواجه شد.
اصغری هم مانند تهیهکننده «هایپاور» به این اتفاق واکنش نشان داد؛ اما در مصاحبه خود انتقادات و مطالب جدیدی را مطرح کرد.
اصغری پیش از پخش فیلمش از صداوسیما نامهای به رئیس این سازمان نوشت و خواستار عقب افتادن پخش تلویزیونی «شماره ۱۰» شد.
اصغری: شاید تصور میکنند با این کار میتوانند مخاطب خود را افزایش دهند، درحالیکه اساساً چنین کاری ابتدا به ضرر سینمای دفاع مقدس و بعد هم خود سینماست
وی پس از عدم پذیرفتن درخواستش از طرف سیما و پخش این فیلم در مصاحبهای گفت: «بههرحال مالک فیلم، بنیاد سینمایی فارابی است و طبق تصمیم بنیاد، فیلم جهت پخش به سازمان صداوسیما واگذار شده بود.
انتقاد من بیشتر به همین سازمان است که از دو، سه سال قبل اقدام به خریداری حق پخش فیلمهای سینمایی اکران نشده بهویژه فیلمهای دفاع مقدسی میکند. من این تجربه را برای فیلم «تکتیرانداز» هم داشتم و هرچه پیگیری کردیم که فیلم پیش از اکران پخش نشود، موفق نشدیم. این رویه اشتباه در دوره قبلی مدیریت صداوسیما شروع شد و هنوز هم ادامه دارد چرا که شاید تصور میکنند با این کار میتوانند مخاطب خود را افزایش دهند، درحالیکه اساساً چنین کاری ابتدا به ضرر سینمای دفاع مقدس و بعد هم خود سینماست.»
اصغری از نفع صداوسیما گفت و البته ناگفته هم پیداست که این کار به میزان مخاطبین رسانه ملی خواهد افزود و شاید به جهت تأمین مالی برای فارابی نیز، برای این دو نهاد حاکمیتی دوسر برد باشد. هرچند با این همه بازهم پرسشهای بسیاری بیپاسخ میماند.
اما مطابق با گفتههای این دو تهیهکننده تداوم این اتفاق برای سینما و اهالیاش اتفاق ایدهآلی نبوده و تنها گوشهای ضرر مالی فارابی را تأمین میکند، اما سؤال اینجاست که بنیاد ملی سینمای ایران که وظیفه پربار کردن سینما ارتقا سطح آن را دارد چرا چند وقتی است بهجای مدیوم تخصصی خود فیلم را برای تلویزیون تولید میکند.
رضا منتظری روزنامهنگار و منتقد سینما درباره پخش آثار سینمایی که هنوز روی پرده سینما نرفتهاند اما روی آنتن شبکههای تلویزیون آمدند، عنوان کرد:
منتظری: این اتفاق بسیار متاثر کننده است، اولا چه علتی دارد که ما در سینما با بودجه سینما، آثار تلویزیونی تولید کنیم و این همان بحثی که سالهاست مطرح میشود
«این اتفاق بسیار متاثر کننده است، اولا چه علتی دارد که ما در سینما با بودجه سینما، آثار تلویزیونی تولید کنیم و این همان بحثی که سالهاست مطرح میشود. کشور فیلمهایی نازل از نظر ساختاری و محتوایی که در قالب تلهفیلم میگنجند، تولید میکند و نهادهای سینمایی از بودجه سیستماتیک برای تولید این آثار استفاده میکنند. معتقدم که اگر یک مقدار درایت و تدبیر بیشتری در مدیران سینمایی صورت بگیرد و نگاه جدیتری به پدیده هنر هفتم وجود داشته باشد، اوضاع کمی سامان پیدا میکند.»
*یک اتفاق عجیب؛ پخش تلویزیونی یک فیلم در حال اکران
اما عجیبتر دررابطهبا پخش تلویزیونی آثار سینمایی اتفاقی بود که چندی پیش رخ داد و البته باز هم پای اثری از بنیاد سینمایی فارابی در میان بود.
سینمایی «بچههای طوفان» ساخته بنیاد سینمایی فارابی است که در حال حاضر اکران شکستخوردهای را روی پرده سینما تجربه میکند و تا کنون مطابق با آمار سمفا تنها ۴۷۶ مخاطب را روانه سالنهای سینما کرده است.
این فیلم بهصورت ناگهانی و در اتفاقی بیسابقه روز ۱۲ فروردینماه در کنداکتور پخش شبکه امید قرار گرفت تا همزمان با اکران در سینما پخش تلویزیونی را نیز تجربه کند.
البته این اتفاق با تلاش کارگردان به سرانجام نرسید و البته صادق دقیقی مشارکت فارابی را هم در ساخت «بچههای طوفان» رد کرد و گفت این بنیاد تنها ۲۰۰ میلیون تومان به این فیلم کمک کرده است.
طبیعتاً فارابی با این مقدار مشارکت توانایی تصمیمگیری برای پخش تلویزیونی فیلم را نداشته و این گونه ساخته صادق صادق دقیقی از پخش تلویزیونی همزمان با اکران در سینما نجات پیدا کرد.
*جمعبندی
در میان تمامی این گزارهها نباید فراموش کرد که این روزها، اصلیترین دغدغه سازمان سینمایی و نهادهای مرتبط با سینما باید معطوف به سمت و سوی رونقگرفتن دوباره سینمای کشور باشد. اکران فیلمها در سالنهای سینما، میتواند فرصت خوبی برای سینمای کشور به وجود آورد. هرچه فیلمها قبل از اکران از طریق مدیومهای دیگر پخش شوند، سبد سینما از وجود این فیلمها خالی میشود.
در آخر اینکه بسیاری از منتقدان این موضوع را پدیدهای شوم برای سینمای کشور میدانند. منتظری در همین باره اظهار کرد: متاسفانه نه تنها شاهد سامان این اتفاق نیستیم بلکه همچنان اتفاقات عجیب و غریبتری را شاهد هستیم و جالب است که قبل از اکران یک فیلم، تلویزیون آن اثر را خریداری میکند تا آن را پخش کند. همچنین علاوه بر اهمال مدیران سینمایی، این شرایط نشان دهنده کاسب بودن تهیه کنندگان فعال سینما است و معلوم میشود این افراد چقدر به فکر تجارت هستند. هم بودجه دولت را برای تولید فیلم میگیرند و هم منتظر اکران نمیمانند و آن اثر را به تلویزیون میفروشند.
در تحلیل نهایی اگرچه پخش فیلمهای سینمایی از تلویزیون به سود این رسانه است، ولی به اقتصاد سینما ضربه میزند. چراکه اکران این فیلمها پس از پخش در تلویزیون، دیگر امکانپذیر نیست و اگر هم اتفاق بیفتد باتجربهای مشابه با فیلم «تکتیرانداز» مواجه خواهد شد و کسی خواهان دیدنشان در سینما نخواهد بود.
متاسفانه در سال های اخیر روند فیلمسازی در ژانر کودک و نوجوان در ایران کاهش چشمگیری پیدا کرده است و توجه لازم در این زمینه صورت نمی گیرد. شاید این مسئله را بتوانیم بر گردن اقتصاد ناموفق سینمای کودک بیاندازیم، اما همین امر موجب شده تا کودکان به سراغ تولیدات خارجی و یا فیلم هایی خارج از محدوده سنی خودشانبروند که می تواند نتایج جبران ناپذیری داشته باشد.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ و هنر برنا؛ فاصله گرفتن از تولیدات جذاب در حوزه کودک و نوجوان، چه در سینما و چه در تلویزیون آسیبی است که در آینده نتیجه آن را خواهیم دید؛ اینکه این روز ها فرزندان ما آثار مدنظرشان را در تولیدات خارجی پیدا می کنند، باید دغدغه مسئولین و فعالان این حوزه باشد.
با بررسی آمار سینماها در حوزه کودک و نوجوان و در مقایسه با ایده عالی که می تواند ناجی این ماجرا باشد، به این نتیجه می رسیم که سینمای کودک برای پر و بال گرفتن به حمایت احتیاج دارد و طبیعی است که بایستی نگاه بیزینسی و بازگشت گیشه را در این حوزه فراموش کنیم.
1.پسر دلفینی/ محمد خیراندیش/ 1401
خلاصه: این انیمیشن داستان پسربچهای است که طی یک سانحه هوایی بعد از سقوط هواپیما به دریا پرتاب میشود و زندگی جدیدی را با دلفینها و حیوانات آبزی شروع میکند اما بعد از گذشت زمان از دریا وارد جزیرهای در جنوب کشور ایران میشود و به دنبال مادرش میگردد.
2.لوپتو/ عباس عسکری/ 1401
خلاصه: لوپتو داستانِ اسباببازیهایی است که به دست بیماران یک آسایشگاه روانی ساخته میشوند. معروف شدن اسباببازیهای لوپتو برای آقای کمالی که مسئول آسایشگاه و مدیر پروژهی ساخت لوپتو است، مشکلساز میشود. اما پسر آقای کمالی و فرشتهی نجاتی که همیشه در مواقع سختی در کنارش بوده، با امید و تلاش فراوان او و آسایشگاه روانی را از مخمصهای که گرفتارش شده نجات میدهند.
3.فیلشاه/ هادی محمدیان/ 1397
خلاصه: فیلشاه انیمیشنی طنز و کودکانه روایتی از داستانِ قرآنیِ اصحاب فیل و لشکرکشی ابرهه به مکه جهت تخریب خانه کعبه است. این داستان با ورود به دنیای حیوانات، این روایت قرآنی را با تاکید بر روحیه حقطلبی و پیروزی حق بر باطل به تصویر میکشد.
4.منطقه پرواز ممنوع/ امیر داسارگر/ 1398
خلاصه: محمدمهدی و دوستانش برای مسابقه پهپادها آماده میشوند. آنها با تلاش خود هواپیمایی بدون سرنشین ساختهاند که با کنترل از راه دور هدایت میشود. این مسابقه برای آنها بسیار مهم است وهر روز تمرین میکنند تا پیروز میدان باشند اما در یکی از این تمرینها، هواپیمای آنها به منطقهای ناشناخته سقوط میکند. منطقهای که عدهای با تفنگهای شکاریشان آنجا را قرق کردهاند و ادعا میکنند یوزهای ایرانی در آن بخش رفتوآمد دارند.
5.بنیامین/ امیرحسین ترابی/ 1398
خلاصه: بنیامین نام پسر شجاعی است که برای آزادی مادرش از زندانهای فرعون، به سفری پرخطر میرود تا مادرش را نجات دهد و پدرش را که زندانی فرعون است، ملاقات کند. در این جریان پدرش فوت میکند و بنیامین متوجه میشود عمویش، جاسوس فرعون بوده است. به علت جدایی بنیامین از والدینش و خشونت خاصی که سربازان فرعون در مقابل بردهها اِعمال میکنند، تماشای این انیمیشن برای کودکان کمسنتر توصیه نشده است.
6.شهر گربه ها/ سید جواد هاشمی/ 1400
خلاصه: گربه های گربستان به طمع رسیدن به آرزوهای خود قصد دارند با شرکت در مسابقه ای که دسیسه مشاور حاکم شهر گربه هاست، شرکت و به شهر گربه ها عزیمت کنند، غافل از اینکه حاکم به کمک تحقیقات و کشفیات گرفسور تصمیم دارد عمر آن ها را گرفته و به خودش اضافه کند حاکم شهر گربه ها با این کار بیشتر از همه گربه ها عمر خواهد کرد، اما شنگول و گربه های دیگر با نقشه ای به کمک گرفسور که تحت فشارهای حاکم خسته شده است، می آیند تا… 7.پیشونی سفید 2/ سید جواد هاشمی/ 1397
خلاصه: این فیلم داستانی ایرانی دربارهی آهویی پیشانی سفید است که برای نجات دیگر آهوان، به سوی قلعه میرود و آهوها و سالار را که در بند بلهبله اسیر شدهاند نجات میدهد. فیلم حاوی خشونتهای از نوع کلامی، تندی، توهین و تهدیدِ پیشونی سفید از سوی سالار است. همچنین تیراندازی با تیروکمان و استفاده از طلسم و جادو نیز از صحنههای این فیلم است.
8.پیشونی سفید 3/سید جواد هاشمی/ 1398
خلاصه: این داستان دربارهی آهوی مهربان و شجاعی است که اختاپوس قصد دارد شیرهی جانش را بهدست بیاورد. او مادر و پدر پیشونیسفید را طلسم میکند تا از آنها برای بهدستآوردن آهو استفاده کند؛ اما پیشونیسفید که متوجه این موضوع میشود، خودش را تسلیم اختاپوس میکند تا مادر و پدرش را از طلسم او نجات دهد.
9.پاستاریونی/ سهیل موفق/ 1397
خلاصه: داستان پسربچهای باهوش و زرنگ است که با کمک پدر و عمهاش، رستوران ورشکستهی خود را دوباره راه میاندازند. از نکات مثبت این فیلم، اعتمادبهنفس بالا و زرنگبودن شخصیت اصلی است.
10. بازیووو/ امیرحسین قهرایی/ 1401
خلاصه: بازیووو داستانی درباره سرزمین بازیها است. سیلوس غول مرحله آخر این بازی است و از اینکه باید از بچهها شکست بخورد ناراضی است. او قصد دارد ارتشی از بازیکنان تشکیل بدهد تا با بچههایی که قصد شکست او را دارند، مبارزه کند. 11.خاله قورباغه/افشین هاشمی/ 1397
خلاصه: خاله قورباغه همچنان همان کاراکتر مهربان را دارد که عاشق معاشرت با همسایههایش و دیگران است. خاله قورباغه ۹۸ بچه دارد اما از همهشان دور افتاده و حالا دلتنگی اذیتش میکند. خواهر دوقلویش آبجی باجی، همسایه خلافکار و حریصاش سمسارباشی و دوست قدیمیاش نخودی و نوههایش به دیدنش میآیند و در این بین داستانهایی رقم میخورد. 12.بام بالا/ سید جمال سید حاتمی/ 1401
خلاصه:داستان درباره یک خواهر و برادر دوقلو است که شب تولدشان متوجه اختلاف موجود میان پدر و مادرشان می شوند که نگرانی هایی را در آن ها به وجود می آورد. این ۲ کودک به سهم خود تلاش می کنند که اخلافات موجود را حل کنند و پدر و مادرشان را در کنار یکدیگر قرار دهند که در این میان با عروسک فانتزی بام بالا آشنا می شوند…
اعداد و ارقام فوق نشان می دهد شیب فروش در حوزه کودک و نوجوان روندی رو به صعود داشته و امیدوار کننده است بگوییم برخی از فیلمسازان با نزدیک شدن به سلیقه نوجوانان در سال های اخیر، آمادگی ورود جدی تر به این ژانر تخصصی را دارند.