به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از بولتن نیوز؛ طیفی از سلبریتیهای ایرانی که در ماجرای جنگ روسیه و اوکراین مواضع تندی در انتقاد از روسیه گرفته و حتی تعدادی از آنها جوایز خود از جشنوارههای نهچندان معتبر روسی را هم پس فرستادند، اکنون در برابر جنایات صهیونیستها روزه سکوت گرفتهاند…
Image processed by CodeCarvings Piczard ### FREE Community Edition ### on 2015-07-06 09:24:04Z | http://piczard.com | http://codecarvings.com
این در حالی است که حجم و عمق جنایت صهیونیستها در غزه بههیچ وجه قابل مقایسه با جنگ اوکراین نیست و اقداماتی چون محاصره، قطعی آب و برق و جریان سوخت و همچنین تعداد بالای شهدای زن و کودک و غیرنظامیها در غزه حتی صدای غربیها را هم درآوردهاست.
هفته دفاع مقدس بواقع پاسداشت دوران طلائی ظهور و بروز بصیرت در فرزندان ملتی است که صدها سال طعم حکومت داری عصر بی کفایت پهلوی وخاندان فاسد آنان را چشیده بودند و برای حفظ پرچم، استقلال و شرف خویش با دستان خالی،سلاح ایمان و با عشق به ولایت فقیه به میدان آمدند، میدان نبردی که سینماگران هم با حضور در آن رشادتهای رزمندگان اسلام را با دوربینهای خود به ثبت رساندند تا به عنوان فرزندان خلف خمینی کبیر نامشان در تاریخ دفاع مقدس جاودانه بماند…این ایام فرصتی است تا به بررسی سینما در دوران دفاع مقدس بپردازیم
یادداشت مهدی سرتاج/دفتراصفهان
شروع جنگ تحمیلی و تبلور فرهنگی مکتب امام خمینی
با شروع جنگ تحمیلی طبیعی بود که هنرمندان سینما همپای دیگر رزمندگان برای ثبت لحظات جنگ در این میدان نبرد حضورداشته باشند، در یکی از این روزهای جنگ ،دوربین مستند ساز آرام آرام به رزمنده ای که یک دست نداشت و در دل خاکریز نشسته بود، نزدیک می شود… گزارشگر میگوید خودتون را معرفی کنید.او خود را این چنین معرفی می کند: «سرباز اسلام حسین خرازی…»! حسین خرازی همان فرمانده نامدار و با اخلاص که به سربازانش میگفت کار باید برای رضای خدا باشد و خود را نه یک فرمانده که یک سرباز اسلام معرفی میکرد. این بیان سرشار از خضوع و گمنانی توسط یک فرمانده بزرگ ، درست همان نقطه ای است که سینما را وارد یک گونه جدید از فیلمسازی میکند و در آن گونه، تکنیک جای خود را به مفاهیم انسانی و اخلاقی میدهد که در هیچ جنگی تا کنون تجربه نشده، مفاهیم جدید انسانی که فرزندان مکتب خمینی کبیرآن را به ظهور و بروز رسانده بودند سینمائی که براساس فرمایشات راهگشا و روشن گرایانهی حضرت امام(ره) که فرمودند «ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم…»، در سالهای بعد از انقلاب، اجازهی ظهور و بروز پیدا کرده بود، و حالا با ورود فیلمسازان آماتور و نیمه حرفهای، در روزهای آغازین جنگ به جبههها توانست رسالت خود که ثبت مستندات وقایع جبهههای حق علیه باطل بود را به انجام برساند.
شکل گیری ژانر سینمای دفاع مقدس
دوران هشت ساله دفاع مقدس و مقاومت رزمندگان اسلام در صحنه های نبرد، تداعی کننده یکی از زیباترین جلوه های تمدن بشر بود که در آن، ایثار، گذشت، جهاد و شهادت، جلوه گر بود. این ویژگیهای ارزشمند رفتاری، موجب شکل گیری فرهنگ دفاع مقدس شد تا در نهایت ژانری که می توانست سینمای جنگ نامیده شود به واسطه بروز رفتارهای خارق العاده انسانی رزمندگانش به سینمای دفاع مقدس مبدل شود، سینمائی که گونه منحصر بفرد سینمای ایران نام گرفت. ژانر دفاع مقدس با پرداختن به روحیات رزمندگان، باورها و اعتقادات آنها براساس وجوه شخصیتی رزمندگان به تدریج به اوج خود رسید و موجب ارتقای سطح کیفی سینمای دفاع مقدس شد.در این میان، نگاه و رویکرد مسئولین و فیلمسازان به دفاع مقدس در فرایند شکل گیری این گونه سینمائی و ارتقاء سطح آن موثر بوده است که آن را می توان از دومنظر مورد واکاوی قرارداد. رویکرد اول: رویکرد الهی، ارزشی و حماسی است که از بدو انقلاب، ظهور و بروز یافته است و شهید سید مرتضی آوینی را می توان از اصلیترین چهرههائی نام برد که در توسعه این فکرموثر بوده است. رویکرد دیگر- که بسیاری از تولیدات سینمای دفاع مقدس و به ویژه تولیدات پس از جنگ را شامل میشود- رویکرد انتقادی یا نقادانه به موضوع جنگ است. در این رویکرد، فیلمساز، سراغ معضلات و آسیب هایی میرود که زیر خاکسترها و غبارهای جنگ پنهان مانده و عمدتا با پایان جنگ و کنار رفتن غبارها، دوربین سینما به سمت آنها تغییر جهت میدهد.
فراز و فرود سینمای دفاع مقدس در سایه سوء مدیریت
آنچه که در بررسی وضعیت تولید فیلمهای دفاع مقدس طی 4 دهه پس از انقلاب، نشان میدهد این است که تولید آثار سینمایی و دفاع مقدس با افت و خیزهای فراوانی روبرو بوده است. این ژانر سینمائی به دلیل بی برنامگی، به جای رشد و بالندگی، در مسیر افول حرکت کرده وطی سالهای گذشته به لحاظ کمی و کیفی- مسیر قهقرا را طی کرده است. با نگاهی به چهار دهه فعالیتهای فرهنگی- به ویژه در حوزة سینمای دفاع مقدس- درمییابیم که تاکنون، رویکردهای مختلفی در تولیدات سینمای دفاع مقدس وجود داشته است. هدف همه این رویکردها، بازیابی فرهنگ و ارزشهای نهفته در دفاع مقدس و انتقال آن به نسلهای آینده بوده است ولی رسیدن به این هدف و آرزوی شیرین، مقدماتی را می طلبد که در سایه سوء مدیریت و استراتژی غلط مدیران فرهنگی تحقق پیدا نکرد.
مروری بر تاریخ تولیدات سینمای دفاع مقدس
در سالهای اولیه جنگ، نداشتن تجربه در ساخت فیلم جنگی و فقدان شناخت از حال و هوای حاکم بر جبههها باعث شد تا نخستین نمونههای این ژانر، آثار قابلقبولی از کار درنیایند؛ سالهایی که هنوز سینمای جنگ هویت نیافته بود. هرچند از دل همین تجربهها و همین فیلمها، سینمایی قهرمانمحور پدید آمد که در دهه ۶۰ تماشاگران بسیار داشت. در بررسی سینمای جنگ نقش و اهمیت فیلمهایی، چون «عقابها»، «گذرگاه»، «بلمی بهسوی ساحل» و «کانیمانگا» را نباید فراموش کرد؛ فیلمهایی که به جای شخصیت بیشتر به حادثه اهمیت میدادند و به گیشه سینماها رونق میبخشیدند. آنچه از آن بهعنوان سینمای دفاعمقدس یاد میشود با فیلم «دیار عاشقان» آغاز شد، با «پرواز در شب» ادامه یافت و با «دیدهبان» و «مهاجر» اوج گرفت. در این میان اما باید سهمی ویژه برای مجموعه «روایت فتح» قائل شد. کاری که مرتضی آوینی و گروهش انجام دادند ارائه تصویری بیواسطه از فضای حاکم بر جبههها بود. با تصاویری که اغلب به شیوه دوربین روی دست فیلمبرداری شده بود و با گفتار متنهایی که آوینی خود مینوشت و میخواند، شیوه تازه و بدیعی در مستندهای جنگی شکل گرفت که بعدها مستند اشراقی نامیده شد؛ مستندهایی که سینمای دفاعمقدس را وارد فضایی تازه کرد.
سینمای دفاع مقدس در دهه 60 و 70
بهترین فیلمهای دفاعمقدس اغلب پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ ساخته شدند. از «مهاجر» و «هور در آتش» گرفته تا «سفر به چزابه» که همگی در انتهای دهه ۶۰ یا نیمه اول دهه ۷۰ ساخته شدند و جایگاهی تثبیت شده بهعنوان بهترینهای سینمای دفاعمقدس دارند؛ سینمایی که از نیمه دوم دهه ۷۰ دچار بحران شد. بهترین فیلمسازان این عرصه ترجیح دادند به جای فیلم دشوار جنگی، سراغ گونههای دیگر بروند. بیشتر فیلمسازان شاخص سینمای جنگ در دهه ۷۰ سراغ سینمای اجتماعی رفتند. هرچه زمان گذشت، ساخت فیلم جنگی دشوارتر و پرهزینهتر شد. خروجی نهادهایی که متولی سینمای دفاعمقدس محسوب میشدند در اغلب موارد قابلقبول نبود و در مواردی بهنظر میرسید فیلمسازان جوان از فیلم جنگی بهعنوان سکویی برای ورود به سینمای حرفهای استفاده میکنند.
دهه هشتاد برای سینمای دفاع مقدس
سینمای دفاعمقدس نتوانست از این گنجینه بی انتهای دفاع مقدس بهره ببرد و در ورطه تکرار افتاد و آثاری جلوی دوربین رفتند که اغلب فاقد ارزشهای سینمایی و بدون حداقل جذابیت برای جذب مخاطب بودند. از نیمه دوم دهه ۸۰ با ورود دهنمکی به عرصه و ساخته شدن سری فیلمهای «اخراجیها» بعد از سالها فیلمهایی از سینمای دفاعمقدس با اقبال عمومی مواجه شدند.
دهه 90 و سینمای دفاع مقدس
در دهه ۹۰ بهنظر میرسید سینمای دفاعمقدس نیازمند تنفس در فضایی تازه است. این اتفاق گاهی با آثاری، چون «ایستاده در غبار» رخ داد و امیدهایی برانگیخته شد، ولی رویکرد کلی این سینما همچنان با آنچه در دوران طلایی ژانر (در انتهای دهه ۶۰ و ابتدای دهه ۷۰) شاهدش بودیم فاصله بسیار دارد؛ آن هم در شرایطی که هنوز حکایتهای زیادی از ۸ سال دفاعمقدس ناگفته مانده است؛ حکایتهایی که نیاز به راویانی خوش قریحه و خلاق و تازه نفس دارد تا مهمترین ژانر سینمای ایران در ۴ دهه اخیر که تولدش را مدیون انقلاب و جنگ است، همچنان رهروانی استوار داشته باشد.
توجه به قهرمانان دفاع مقدس در استانها
مروری کوتاه بر سینمای دفاعمقدس نشان میدهد مهمترین و هیجان انگیزترین اتفاقهای سینمای جنگی ایران به سالهای دور بازمیگردد و هر چه به دوران متاخر نزدیکتر میشویم، سینمای دفاعمقدس کمتر توانسته آثاری جالب توجه خلق کند که این مهم، خبر از فقدان اتاق فکری منسجم و کارآمد در این حوزه می دهد. واقعیتی که بدان بایستی اشاره کرد این است که از آنجا که در طول هشت سال دفاع مقدس همه مردم ایران و اقوام ایرانی در این سالها با غیرت و از جان گذشتگی نقش بسزائی در دفاع از این آب و خاک داشتند سینمای دفاع مقدس هم باالطبع بایستی از محوریت تهران خارج شده و گستره تولید خود را به استانها ببرد .استانی همچون اصفهان که با تقدیم 21807شهید در صدر همه استانها بوده و نام آوران زیادی همچون شهید خرازی ،شهید همت،شهید کاظمی،شهیدزرین و… را در دل خود پرورش داده در سینمای ایران نادیده گرفته شده که همین نگاه مغفول مانده از قهرمانان واقعی جنگ سبب فاصله میان تماشاگر و سیاستگذاران سینمای دفاع مقدس و به قهقرا رفتن این گونه سینمائی می شود.در این میان بنیاد فرهنگی روایت فتح در دوره جدید مدیریتی خود با حضور دکتر سید یاشار نادری با راه اندازی معاونت استانها و ساخت فیلم سینمائی تک تیرانداز که برشی از زندگی شهید زرین تک تیرانداز افسانه ای ایران وجهان است نشان داد نگاه جدی به شهدای شاخص استانها دارد انشاء الله این نگاه ارزشمند منجر به تولید آثاری فاخر ازشهدای گرانقدر استانها که همچون ستارگانی بر آسمان ایران می درخشند شود. انشاءالله
دو دهه ۶۰ و ۷۰، سینما و به ویژه تلویزیون آثاری تولید میکرد که با اکنون غیرقابل قیاس است. در تشریح برخی از دلایل آن باید گفت آن زمان عرصه تولید فیلم و سریال، صحنه بازتاب واقعیات جامعه بود.
به گزارش سینمای خانگی از ایرنا، به این چند جمله که برگرفته از دیالوگهای مشهور تلویزیون و سینمای ایران است کمی توجه کنید:
در سریال «هزاردستان» ساخته پرآوازه زندهیاد «علی حاتمی» و بازی زیبای روانشاد «عزت الله انتظامی» در نقش «خان مظفر» خطاب به مرحوم «جعفر والی» در نقش «کفیل نظمیه تهران» : «… زیاد غلو میکنید، شما فطرتا افراطی هستید و علت توفیق شما در امور دولتی همین نقیصه فطری است. اتفاقا اهل حکومت ما مبالغه را میپسندند. این مفتش شما چیزی است از قماش علفهای هرزه، رشدش سریعه اما نه سپیدار میشه و نه گل سرخ! بی کس و کاره، میخواد زور به همه چیز برسه، میرسه، البته نه به همه چیز و نه برای همیشه»
و یا در سریال زیبای سربداران ساخته «محمدعلی نجفی» و بازی درخشان «علی نصیریان» در نقش «قاضی شارح» به «محمد ابهری» در نقش «امیر محمود»:
«- هرگز سوگواری را در مرگ عزیزش در نهایت تقلا، سخت در آغوش گرفتهاید امیرمحمود؟
– منظور چیست؟
– هرچه بازوان خود را تنگتر میکنید، آرام کردن او دشوارتر است.
– آری!
– خلقی را در نهایت سوگواری چطور؟»
آنگونه که آینه تصویر را مینمایاند، هنر نیز در بازتاب واقعیت میتواند هر آنچه را که هست، بنمایاند؛ با این تفاوت که در آثار هنری و بهصورت عام در هنر، بازتابهای زندگی اجتماعی، سطحی نیستند
این دو تنها بخش کوچکی بود از محتوای سریالها و فیلمهای سینمایی ساخته شده به دست کارگردانان نامی ایران که دست بر قضا هیچ ادعایی نداشته و به ویژه در زمانی ساخته و نمایش داده شدند که کشورمان در شدیدترین تنگناها به واسطه شرایط جنگ تحمیلی قرار داشت؛ درست در زمانی که فعالان عرصه هنر با کمترین سرمایه و بالاترین ریسکها مانند عدم بازگشت سرمایه، روبرو بودند.
در کنار سربداران از محمدعلی نجفی و هزاردستان از علی حاتمی، آثاری چون «بوعلیسینا» ساخته روانشاد «کیهان رهگذار»، «روزی روزگاری» از «امرالله احمدجو»، «پهلوانان نمیمیرند» از «حسن فتحی» و… که پرداختن به هرکدام شاید ساعتها وقت نیاز داشته باشد، تنها بخشی از تولیدات برجسته هنری ایران بود که دیگر در تاریخ سینما و تلویزیون ایران تکرار نشد. اما چرا؟
نظریه بازتاب و آثار هنری
برای یافتن پاسخ این چرایی میشود به نظریه بازتاب متوسل شد؛ یکی از نظریاتی که زیرمجموعه جامعهشناسی سینما قرار میگیرد و از دیدگاهی به مقوله سینما مینگرد که وجود ارتباط تنگاتنگ و گسستناپذیر بین فیلمهای تولیدشده در یک بافتار اجتماعی با خود آن بافتار به طور عام و نهادهای سازنده آن، به طور خاص را اجتناب ناپذیر میداند.
به استناد نظریه بازتاب در جامعهشناسی هنر که به بررسی پیامدهای مختلف تحولات و واقعیات جامعه بر چگونگی شکلگیری آثار هنری میپردازد، آثار هنری بازتاباننده جریانهای موجود در جامعه همعصر خویش هستند. رویکرد بازتاب، معطوف به فهم جامعه است و از شیوههای تحلیل و مطالعه آثار هنری در صدد دستیابی به زبان جامعه انعکاسیافته در عصر خود است. آنگونه که آینه تصویر را مینمایاند، هنر نیز در بازتاب واقعیت میتواند هر آنچه را که هست، بنمایاند؛ با این تفاوت که در آثار هنری و بهصورت عام در هنر، بازتابهای زندگی اجتماعی، سطحی نیستند. به این ترتیب لایههای درونی در پدیدهها به وسیله رمزنگاریهای نمادین، نشانهگذاری میشوند. از این نظر، هنر در جامعه به دنبال کشف کدهایی است که بتواند با آنها، واقعیتهای پنهان در بسترهای زیرین حیات جمعی را به سطح آورده و آشکار سازد.
طبق رویکرد بازتاب، هنر بازتاب دهنده ذات جامعه است یا به تعبیری دیگر، ذات هنر ملهم از دادههای اجتماعی است. نکته مهم در این رویکرد فهم جامعه است و از این منظر به تفکرات مبتنی بر شناسایی زیربناها و روبناها در جامعه ارتباط مییابد؛ از این منظر که جامعه انسانی از دو بخش تشکیل شدهاست؛ زیربنا و روبنا. زیربنا شامل نیروها و روابط تولید است که در آن انسانها به تولید ضروریات و نیازهای زندگی میپردازند. این روابط، دیگر روابط و همچنین اندیشههای جامعه را معین میکنند که به آنها روبنا میگویند. روبنای یک جامعه شامل فرهنگ، نهادها، ساختارهای قدرت سیاسی و … میشود. «کارل مارکس» معتقد است، ادبیات بازتاب دهنده مسایل اقتصادی و زیرساخت جامعه است.
گذشته از این نظریهپردازیها باید گفت یک اثر هنری، مثل یک تابلوی نقاشی که مولفههای زندگی یک دوره یا بخشی از شرایط تاریخی و اجتماعی را مستند میسازد میتواند در فرایند یک تحلیل تفسیری به ویژگیهای بر جسته درحیات مادی دوره مربوط به خود اشاره کند. این ویژگیها میتوانند علاوه بر نشان دادن واقعیات زندگی، اطلاعات و دادههای مهمی را در چارچوب ساختارهای جامعه در صور نشانهها و نمادهای غیر مادی نیز به تصویر در آورد.
دلیل این که در فضای دهههای ۶۰ و ۷۰، سینما و تلویزیون ایران در میانه تنگناهایش به شدت رشد کرد، این است که خواست و نیاز جامعه یا به عبارتی خودِ جامعه را منعکس میکرد
سینما و تلویزیون در دهه ۶۰ و ۷۰، بازتاب زندگی اجتماعی بود
با داشتن این رویکرد، درک فضای سینما وتلویزیون دهه ۶۰ و ۷۰ بسیار آسانتر و بهتر است. دلیل این که در فضای این دو دهه، سینما و تلویزیون ایران در میانه تنگناهایش به شدت رشد کرد، این است که خواست و نیاز جامعه یا به عبارتی خودِ جامعه را منعکس میکرد. این که دیالوگهای ماندگار در سریال بوعلیسینا بر زبان شخصیتهای این اثر ماندگار جاری میشود و مردم نیز آن را درک کرده و میپذیرند، دقیقا به همین دلیل است.
در فضای دهه ۶۰ موسسات آموزش عالی تحت نظر وزارت «فرهنگ و آموزش عالی» فعالیت داشتند. استادان این دوره در جرگه بهترینها و نخبگان بزرگ دانشگاهی و هنری بودند. فضای دانشگاهی همچنان تحت تاثیر منش و روش چهرههایی چون «عبدالحسین زرینکوب»، «غلامحسین یوسفی»، «مهرداد اوستا» و … قرار داشت. به همین ترتیب، حوزه آموزش و پرورش نیز مملو از دبیران و معلمانی بود که مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر آموزش این افراد بودند. قدرمسلم دانشآموزی هم که به دست این دبیران و معلمان آموزش دیده، جامعهای را تشکیل میدهد که از نظر ادبی و هنری در جایگاه شایستهای قرار دارد، ولو آن که در شرایط جنگی، زندگی کند. نتیجه چنین فضایی هم میشود سینمای روحنواز، غنی و سرشار از مفاهیم مهم اجتماعی و فرهنگی که بازتابی از شرایط جامعه بوده و هنوز هم بعد از سه دهه میتواند برای مخاطب، دلنشین، جذاب و حتی کارآمد باشد.
مدرسان دانشگاهی در دوره طلایی سینما و تلویزیون در جرگه بهترینها و نخبگان بزرگ دانشگاهی و هنری بودند. فضای دانشگاهی و به تبع آن عرصه هنر همچنان تحت تاثیر منش و روش چهرههایی چون «عبدالحسین زرینکوب»، «غلامحسین یوسفی»، «مهرداد اوستا» و … قرار داشت
به این دیالوگ زیبا در سریال «بوعلی سینا» دقت کنید؛ مربوط به زمانی است که پدر بوعلی به دلیل بیماری درگذشته و او نتوانسته به موقع برای معالجت پدر به نزد او بازگردد و به همین دلیل دچار یک شوک و سرخوردگی درونی است. اما پیرمردی که در نقش یک فرد جاافتاده است، برای دلداری او و مواجه وی با مادر عزادار چنین میگوید: «مرگ پدر تلخ است برای فرزند اما همواره سرآغاز دوران دیگری است. وقتی مادر را میبینی، مردی متین و کامل باش، مواجه با مرگ سپری جز متنانت نمیطلبد!»
این جمله را زمانی که در قالب یک اثر هنری مانند فیلم تاریخی بوعلیسینا ببینید، هم قدرت اثرگذاری آن بیشتر است و هم در مواجه با یکی از مسایل پرابهام و رمزآلود بشر یعنی «مرگ»، بهترین راهکار را دارد.
مواردی از این دست را میتوان در فیلمها و سریالهای شاخص آن دوران به وضوح دید. نمونه دیگر آن در سریال «روزی روزگاری»، ساختهامرالله احمدجواست که در اوایل دهه هفتاد از شبکه یک سیما روی آنتن میرفت. در این سریال به خوبی نحوه مواجه با طبیعت و به نوعی تعامل با آن، چنان زیبا و لطیف به مخاطب آموزش داده میشد، که شاید در هیچ کتابی نمیتوان نظیری برای آن یافت. در دیالوگی که بین «خاله لیلا» (ژاله علو) و «مراد بیگ» (مرحوم خسرو شکیبایی) بر سر بریدن یک شاخه از درخت بیابانی رخ میدهد تامل کنید:
مراد بیگ پایش را روی یک بوته بیابانی به ظاهر خشک میگذارد تا تنها یک شاخه از آن ببرد. در این هنگام با واکنش شدید خاله لیلا که زن مسن اما بسیار باتجربهای است روبرو میشود:
خاله لیلا: میخوای برای یک شاخه، بوته را به کل نابود کنی؟
مرادبیگ: نترس کوه پر این بوتههاست، صد خروارش را هم که آتش بزنی باز هم هست!
خاله لیلا: مگر هرچی تو دنیا فراوون بود مال باباته که آتیشش بزنی؟ تحفه طلا؟
دیالوگهای سریالی چون روزی روزگاری، یکی از بهترین آموزشها در تعامل انسان با محیطزیست و حفظ آن را ارائه میداد
به جرات میتوان گفت این دیالوگ یکی از بهترین آموزشها در تعامل انسان با محیطزیست و حفظ آن است.
در جایی دیگر که خاری در انگشت مراد بیگ فرو میرود و بیتابی میکند و میخواهد آن را در بیاورد، خاله لیلا به او میگوید، با سوزن درش بیار. مراد بیگ هم میگوید سوزن ندارم، اما خاله لیلا میگوید تو کلاهت را نگاه کردی؟ در درون کلاه مرادبیگ یک سوزن قرار داده شده و او از وجودش بی خبر است. پاسخ خاله لیلا شنیدنی است:
«آدمی که از توی کلاهش خبر نداره، اینقدر پرمدعایی نمیکنه تحفه طلا!»
نمونههای این دست در فیلم «کمال الملک» و «مادر» علی حاتمی و یا سریال «پهلوانان نمیمیرند» از حسن فتحی پرشمار است. همه آنها به زبان هنری و به فصاحت، شرایطی از جامعه را بازتاب میدهند که جامعه به درستی آن را درک کرده و با ادبیات آن آشناست.
شاید بتوان اکنون پاسخ پرسشی را که در ابتدای این گزارش مطرح شد را اینگونه داد: اگر در دو دهه ۶۰ و ۷۰ آثار فاخری در حوزه سینما و تلویزیون ساخته شد، به این دلیل بود که فعالان عرصه هنر با یک جامعه فرهیخته روبرو بودند آن هم به دلیل حضور استادان برجسته در حوزه ادبیات و علوم اجتماعی و نقش آنان در پرورش یک نسل فرهیخته. دوم آنکه تمام سعی و تلاش آن فعالان هم در بازتاب شرایط اجتماعی جامعه بود؛ رابطه دوسویهای که اکنون نمود چندانی از آن به چشم نمیآید.
ستیز و پیکار جشنواره های سینمایی غربی با جمهوری اسلامی ایران همراه با فقدان دیپلماسی فرهنگی خودنمایی می کند.
به گزارش سینمای خانگی از سینماپرس، ستیز و پیکار جشنواره های سینمایی غربی با جمهوری اسلامی ایران همچنان ادامه دارد و این اتفاق در حالی است که همچنان جای خالی دیپلماسی فرهنگی و اعمال آن توسط مدیران فرهنگی و سینمایی جمهوری اسلامی به شدت خودنمایی می کند و در این میان حتی حداقل تلاشی برای تأمین منافع ملی در فستیوال های جهانی به چشم نمیخورد.
طی روزهای اخیر در حاشیه برگزاری هشتادمین جشنواره بین المللی فیلم ونیز دو تن از سلبریتیهای فاسد سینمایی، یعنی اشکان خطیبی و زهرا امیرابراهیمی همراه با آلبرتو باربارا، دبیر جشنواره ونیز، روی فرش_قرمز این جشنواره در برنامه ویژه حمایت از اغتشاشات اخیر در کشورمان حاضر شدند.
البته این حمایت آشکار و علنی جشنواره فیلم ونیز از فتنه «زن، زندگی، آزادی» در حالی با حضور دبیر این رویداد صورت پذیرفت که متاسفانه مدیران سازمان سینمایی گویا ترجیح میدهند همچون گذشته در خواب غفلت و مصلحتی به سر برده و از مواجهه حقوقی و پاسخ حداقلی به فتنه گری این قبیل جشنواره غربی حتی در حد انتشار یک بیانیه طفره بروند!
پس اگر چه اقداماتی همچون تحریم گسترده و همه جانبه جشنوارههای غربی میتواند به عنوان یک ابزار مناسب، توسط مدیریت فرهنگی و سینمایی جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار گرفته و به عنوان یکی از اقدامات موثر و بازدارنده در برابر جشنوارهای غربی در دستور کار و برنامه ریزی قرار گیرد؛ اما متاسفانه برخورد محافظهکارانه مدیران سینمایی سبب شده تا هر سال بر ابعاد و سطح مواجهه مستقیم این جشنوارها با حاکمیت جمهوری اسلامی افزوده شود و شرایط به سمتی رود که امروزه رسما شاهد آن باشیم که در این برنامه ضد جمهوری اسلامی ایران اعضای هیأت داوری جشنواره ونیز، همراه مدیران آن و تعدادی از سینماگران ایرانی حاضر در جشنواره حضور بهم رسانند! و این همه در حالی است که برخی افراد که سال ها به عنوان رابط فرهنگی و معاونت امور بین الملل برخی نهادهای تابعه سازمان سینمایی با بودجه بیت المال در جشنواره های غربی حضور پیدا می کنند نیز در مواجهه با این گونه اقدامات پلید و هتاکانه غربیها علیه ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران سکوت پیشه گرفتهاند!
بر اساس این گزارش امسال در جشنواره ونیز فیلم «تاتامی» که زهرا امیرابراهیمی علاوه بر کارگردانی مشترک، در آن بازی هم کرده است، با الهام از سرگذشت یک زن جودوکار ایرانی ساخته شده که برای بازی در مسابقات بینالمللی به همراه مربی خود به مسافرت میرود و مدال طلا به دست میآورد، اما بعد با مقامات مسئول ورزشی مشکل پیدا میکند.
همچنین علاوه بر اقدامات ضد ایرانی آشکار در جشنواره بین المللی فیلم ونیز به تازگی شصت و هفتمین جشنواره فیلم لندن که از ۱۲ تا ۲۳ مهر/۴ تا ۱۵ اکتبر در انگلستان برگزار خواهد شد، فهرست فیلم های انتخابی امسال خود را تکمیل کرد.
در این فهرست نسخه مرمت شده فیلم سینمایی «غریبه و مه» ساخته بهرام بیضایی، «آیه های زمینی» ساخته علی عسگری و علیرضا خاتمی، «شیدا» ساخته نورا نیاسری و محصول استرالیا، «اروپا» ساخته سودابه مرتضایی و محصول اتریش و انگلستان، مستند «سلولوئید زیرزمینی» ساخته احسان خوش بخت و محصول انگلستان و ایران، فیلم های کوتاه «ریزو» ساخته آزاده نوایی و محصول ایران و آمریکا و «بیدار شدن در سکوت» ساخته دانیل اسدی فائزی و میلا ژلوکتنکو و محصول آلمان و اوکراین در این رویداد معتبر به نمایش در می آیند.
این ترکیب مشخص می کند که همچنان جشنواره های غربی روی فیلم های ضد ایرانی مانور اساسی می دهند و سعی دارند تصویری مخدوش از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به جهانیان ارائه کنند.
علاوه بر این به تازگی موسسه فیلم سوئد سه فیلم نامزد نمایندگی این کشور در کارزار بهترین فیلم بین المللی اسکار را معرفی کرد که فیلم سینمایی «دشمن» ساخته میلاد اعلمی یکی از سه فیلم اعلام شده است. «دشمن» درباره فرار یک کشتیگیر همجنسگرا از ایران است که پیمان معادی نقش اصلی آن را ایفا می کند.
البته تاکنون «ملودی» ساخته بهروز سلط رسول از طرف تاجیکستان و «شیدا» ساخته نورا نیاسری از طرف استرالیا به آکادمی علوم و هنرهای سینمایی معرفی شده اند و سینمای ایران هم فیلم منتخب خود را اعلام خواهد کرد که شمار سینماگران ایرانی در این کارزار به حداقل سه فیلمساز خواهد رسید. فیلمسازان دیگری مانند سودابه مرتضایی با فیلم «اروپا» از طرف اتریش و زهرا امیر ابراهیمی با فیلم «تاتامی» از طرف گرجستان شاید بتوانند برای حضور در این رویداد انتخاب شوند.
با توجه به استقبال مخاطبان گرامی از این یادداشت، و تأثیراتی که بحمدالله این مطلب در میان برخی از مسئولان فهیم کشور در عرصه فرهنگ، هنر، سینما، و تلویزیون از خود به یادگار گذاشت؛ مجدداً روی صفحه پایگاه خبری سینمای خانگی قرار گرفت. امید است مطالبی از این دست بتواند شرایط مدیریت این حوزه بسیار مهم و استراتژیک را بیش از پیش به سوی قرارگرفتن در سطح و شأن انقلاب اسلامی هموار سازد.
تردیدی نیست که سمّ مهلک عرصه فرهنگ، تکیه بر دیدگاه های قبیله ای و عشیره ای است؛ جنبه ای ویرانگر که در گستره ملی و ایران وطنی به شکلی انحصاری و ناشی از تفکر خودی و ناخودی مورد توجه ویژه قرار گیرد. به نظر می رسد، آنچه در نگاه به عملکرد بخش داخلی برخی افراد و نهادهای اجتماعی و حاکمیتی، به پیکره ی فرهنگ ایران بزرگ و انقلابی آسیب وارد نموده و همچنان لطمه می زند، بیش از هر چیز به وجود نگرش، گرایش، و رفتار تک بعدی مدیرانی معطوف می شود که به جای داشتن دغدغه های جامع، مانع، و فراگیر برای صیانت از ارزش های انقلاب، نظام، و کشور تنها به پیشبرد اهداف جناحی و باندی خود می پردازند. منویات و بیانات رهبری نظام جمهوری اسلامی که به راحتی قابل دسترسی، مطالعه، و بررسی است، حاکی از افق دید پیشرو و پیش برنده ی ایشان در وسعتِ فرهنگ، هنر، و رسانه کشور است. اما، به واقع زمانی می توان امیدوار بود که خواسته های رهبری در عرصه فرهنگ و هنر به طرزی مؤثر و رو به کمال در سطح کشور پیاده گردد و نتایج با ارزش و مفید آن به راحتی دیده شود، که عملکرد مدیران مربوطه در تمامی سطوح ملی، منطقه ای، و محلی از دیدگاه های باندی و جناحی خالی بوده، تنها دغدغه، توجه به انجام کارها و فعالیت های عمیق، مفید، و مؤثر در راستای تقویت اهداف مطلوب مردم سالاری دینی در کشور باشد.
نگارنده قصد نادیده گرفتن نمونه های بسیار زیاد مصادیق آثار و افعال ارزشمند و مفید موجود در کارکرد مدیران این عرصه را ندارد؛ اما از زاویه ی انصاف و با نگاهی منصفانه نمی توان اذعان نکرد که در مقایسه با سطح بسیار بالا و والای کمی و کیفی مطلوب در خصوص اقدامات ریز و درشت فرهنگی، هنری، و رسانه ای در نظام جمهوری اسلامی، حجم و کیفیت مجموعه فعالیت های انجام شده اعتبار چندانی ندارد. با وجود این و در همین محدوده ی موجود، اگر نگاه قبیله ای و باندی این بخش قابل توجه از مدیران کنار گذاشته شود و هر سیاست، یا تصمیم، و اقدامی در این زمینه با توجه به الزامات فراگیری، گستردگی، و آینده نگری آن صورت پذیرد، به طور قطع مشکلات و مسائل عرصه فرهنگ به کمترین سطح ممکن کاسته خواهد شد، اتحاد و یکپارچگی مسئولان، اندیشمندان، فرهنگیان، هنرمندان، و مردم، چنان نتیجه ی قدرتمندی را در زمینه آثار و افعال فرهنگی و هنری پدید خواهد آورد که ضمن تأمین منافع حداکثری مردم، مسئولان و هنرمندان در تمامی سطوح فردی، اجتماعی، و ملی؛ بی هیچ تردیدی حیرت و تحسین جهانیان را نیز به دنبال خواهد داشت، و صد البته باعث الگوپذیری آزادگان و مستضعفان جهان برای رسانیدن خود به سبک زندگی اسلامی (و ایرانی) خواهد گردید. برای نمونه به تجربه های “دفاع مقدس”، “دفاع از حرم و ایجاد جریان جهانی مبارزه با داعش”، “مقابله با بیماری منحوس و تروریستی کرونا”، “پیشرفت های علمی در زمینه های دفاعی، هوافضا، سلول های بنیادین”، و امثال آن اشاره می شود که نمونه های تأیید شده ی ایرانی اسلامیِ مردم و مسئولان در نتیجه ی کنار گذاشتن آن نگاه مخرّب است.
با کمال تأسف، این روزها شاهدیم که عده ی زیادی از افراد دغدغه مند نظام و انقلاب و ملت ایران اسلامی، علی رغم آن که از جان و دل برای حفظ ارزش ها و آرمان های انقلاب اسلامی مایه گذاشته اند تنها به دلیل وجود نگاه های جناحی و قبیله ای خانه نشین شده و به اجبار و اکراه، و بهانه های واهی از حضور موثر در عرصه های گوناگون فرهنگ، هنر، و رسانه کنار رفته، یا کنار گذاشته شده اند. اما، درست در نقطه مقابل، افرادی در پشت نقاب جوانگرایی در رأس امور و فعالیت های فرهنگی، هنری، و رسانه ای قرار گرفته اند، که چه بسا بودجه های هنگفتی را از جیب بیت المال برای تولید آثار بی ارزش و بعضاً منافی با ارزش های انقلاب و نظام تلف می کنند، و بدتر آن گاهی متفاوت از نظام و ملت فکر می کنند، و شاید دیدگاه های شبه روشنفکرانه و براندازانه ای هم دارند. اگر بدبینانه هم نبینیم، هیچ گاه در طول تاریخ دیده نشده است که مثلا در حوزه پزشکی و درمانی فردی بدون داشتن تخصص مرتبط با علوم طب، به مسئولیت داروخانه، بیمارستان، یا درمانگاهی گمارده شده باشد، در حالی که معکوس آن در ساختارهای فرهنگی، هنری، رسانه ای به وفور دیده می شود و کسانی بر صندلی های این مدیریت تکیه می زنند که هیچ تجربه یا دانش مؤثری در این زمینه نداشته اند. خاصیت و نمود مدیریت در این عرصه سهل و ممتنع بودن آن است که بر اساس ضرب المثل، از دور دل می برد و از نزدیک زهره می دَرَد! چرا که تصمیم گیری در عرصه فرهنگ، هنر، و رسانه بسیار بسیار دشوارتر از سایر عرصه ها است.
فاجعه آن گاه شکل جدّی تری به خود می گیرد که همین افراد نالایق و نادان، نگاه باندی و جناحی هم داشته باشند!بنابراین برای تحقق دیدگاه های رهبری نظام که بی تردید برای پیشرفت و تعالی کشور تعریف شده، به نظر می رسد باید ابتدا تجدید نظری جدی و اساسی بر روی افرادی که در رأس امور فرهنگی، هنری، و رسانه ای کشور فعالیت می کنند، صورت پذیرد تا تنها آنانی که ضمن داشتن تخصص و تجربه لازم، نگاه باندی و جناحی در حوزه مسئولیت خود نداشته باشند به کارشان ادامه دهند؛ آنگاه سپهر مشاوران مدیران نیز مورد بررسی واقع گردد تا افراد کج اندیش، کوته فکر، باندباز، فاسد، و ترسو نتوانند مدیران توانمند و شجاع را احاطه کرده، قدرت تصمیم گیری او را محدود به ناتوانی خود بنمایند.
این جمله از کیست؟ «اگر صداوسیما قصد دارد نهادی مانند ساترا را برای تنظیمگری بخش خصوصی داشته باشد، ابتدا باید مصوبه مجلس را دریافت کند. واگذاری تنظیمگری به هر نهادی نیازمند قانون است و نه آییننامه.»
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از مشرق؛ با تغییر رویکرد دولتها از تصدیگری به تنظیمگری و اِعمال حاکمیت ملی برای تنظیم فعالیتها در عرصههای گوناگون، نقش نهادهای تنظیمگر بسیار برجسته شده است. اگرچه در عرصههایی مانند رسانه بویژه رسانههای نوین، دنیا با استفاده از ظرفیتهای مردمی و بخش خصوصی، از این مرحله نیز گذر کرده و وارد عرصه تدبیرگری شده که همان حکمرانی رسانه است، اما همچنان نقش نهادهای تنظیمگر برای اِعمال حاکمیت ملی شایان توجه است. با ظهور پدیده همگرایی و کمرنگشدن مرزهای حوزههای رسانهای، مخابراتی و فناوری اطلاعات، رویکردهای گوناگونی برای نهادهای تنظیمگر لحاظ شده است.
مدتها خبرهایی از ساترا به عنوان یک نهاد تنظیمگر به گوش میرسید که قرار است مجمع صنفی را راه بیندازد. البته که این اتفاق میتواند سبب تعارضهای بسیاری شود.همچنین وجود یک مجمع صنفی شاید حتی یک رقیب جدی برای انجمن صنفی شرکتهای نمایش ویدیویی برخط محسوب شود و شاید مشابه این اتفاق را در همان دورهای شاهد بودیم که عسگرپور مدیرعامل خانهسینما بود و به نوعی میتوان به سبب فعالیتهای صنفیاش به عنوان مرد روزهای سخت هم شناخته میشود؛ روزهای سختی که در اواخر دولت دهم فضای سینما را چنان تنگ کرد که منجر به تعطیلی خانهسینما شد.
تاریخ به خاطر خواهد داشت که ایستادگی و سماجت محمدمهدی عسگرپور در مقام مدیرعامل این نهاد صنفی با همراهی و همدلی اکثریت قریب اتفاق اهالی سینما چطور نتیجه داد و منجر به لغو دستور انحلال خانهسینما شد.اگر خاطرتان باشد، در ابتدای دهه ۹۰ عملکرد خانهسینما و تغییر اساسنامه آن با انتقاد شدید جواد شمقدری در معاونت سینمایی همراه شد و به نوعی موجبات تعطیلی خانهسینما را فراهم کرد اما این تلاشهای بیوقفه عسگرپور مدیرعامل و هیأتمدیره وقت خانهسینما به همراه بیانیههای تند و تیز عده ای از اهالی سینما بود که مانعی شد بر انحلال دایمی آن. جدالهای کلامی عسگرپور با شمقدری و سیدمحمد حسینی وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی را که بعضی از آنها در رسانهها منتشر میشد، یادتان هست؟
«خداوند را بسیار شاکرم که بعد از گذشت یکسال از مسئولیتتان در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی غیر از مباحث کلی که گفتنشان چندان پیشزمینه و تجربه خاصی لازم ندارد، بالاخره سخنی در خصوص مسائل صنفی سینما گفتید و به قاعده «تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد» عیب و هنرتان را نمایاندید.» (نامه عسگرپور به وزیر ارشاد ۹ مهر ۱۳۸۹)
«در این نامه ادبیاتی از تودهمسلکهای سابق و لیبرالمنشهای امروز دیده میشود که سعی میکنند خشم و عصبانیت ناشی از عدم موفقیتهای سیاسیشان را جبران کنند. همصدایی و استقبال رسانههای بیگانه از این اقدام نیز خود قابل تأمل بود! خدا را شکر در جمهوری اسلامی آنقدر آزادی بیان هست که حتی هتاکان و بیادبان هم به نامهپراکنی بپردازند. از آنجا که پاسخ هتاکان در نزد عاقلان خاموشی است، در مقام پاسخگویی برنمیآییم. فقط جهت روشنگری چند مطلب ذکر میشود…» (پاسخ شمقدری به نامه عسگرپور۱۰ مهر ۸۹) و…
تمام این منازعات و مناقشات نشان از این داشت که عسگرپور هیچ رقمه در برابر دستور انحلال خانهسینما از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کوتاه نمیآید چرا که دلایل آنها را برای تعطیلی دایم این نهاد صنفی، منطقی و قانونی نمیدانست؛ نکتهای که در نهایت منجر شد به اینکه دیوان عدالت اداری حکم «انحلال» خانهسینما از سوی وزارت ارشاد را لغو کند. از آن روزها که بگذریم، حالا در دولت سیزدهم انگار تمام آن وقایع و اتفاقات دوباره تکرار میشود؛ با این تفاوت که اینبار کار برای عسگرپور به مراتب سختتر از ابتدای دهه ۹۰ است. اگر آن زمان تمرکز او بر ممارست از کیان خانهسینما بود و صرفاً با تیم جواد شمقدری در سازمان سینمایی طرف بود، حالا در سه جبهه از مواضع سینما و هنرمندان دفاع میکند.
حکایت یک ماجرای مسبوق به سابقه!
عسگرپور دبیر انجمن نمایش ویدیویی در خصوص تلاش ساترا برای گستردهتر کردن زمینه فعالیت خود با برگزاری مجمع و شکلدهی شورا و تدبیر انجمن در مقابل آن گفت: شبیه همین اتفاق در حوزه سینما نیز رخ داد.
در سالهای ۱۳۸۹ و ۹۰، مسئولان وزارت ارشاد وقت در مقابله با خانهسینما آمدند و گفتند که فعالیت شما خیلی برای ما مهم است و میخواهیم با هنرمندان در ارتباط باشیم، ولی بهتر است صنف کنار برود و افراد یکییکی جذب شوند. در آنجا هم گفتند هر کسی که میخواهد، میتواند ثبتنام کند و ممکن است نوبت به شما نرسد و…. این موجب شد عجلهای در میان گروهی از سینماگران بهوجود آید. البته اغلب سینماگران متوجه شدند که این کار شکل قانونی ندارد و وارد این جریان نشدند.
همانطور که اکنون ساترا که با ردیف بودجه و نه قانون اداره میشود، تقریباً با همان شیوه عمل میکند. مجموعه صداوسیما میتواند نهادهای درونی مربوط به خود را مدیریت کند. بنابراین اگر صداوسیما قصد دارد نهادی مانند ساترا را برای تنظیمگری بخش خصوصی داشته باشد، ابتدا باید مصوبه مجلس را دریافت کند. واگذاری تنظیمگری به هر نهادی نیازمند قانون است و نه آییننامه.
وی اعتقاد دارد چنین نهادی که با ابهامات قانونی قصد دارد فعالان پلتفرمها را جذب کند و مجمع عمومی تشکیل دهد، اسمی هم روی این مجمع عمومی نمیتواند بگذارد: موقعیت چنین است که یک مسئول تصمیم میگیرد مثلاً هفت یا هشت نفر از فعالان صنف را در کنار خود جمع کند، اما از آنجا که این کار مبنای قانونی ندارد، با آمدن مدیر بعدی وضعیت میتواند کاملاً تغییر کند. حالا ممکن است همکاران ما شتابزده عمل کنند و بگویند ما باید برویم و اگر نرویم اوضاع بد میشود؛ در سینما نتیجه این بود که هرچه سینماگران بیشتری رفتند، اوضاع سختتر شد.
همچنین مهدی کوهیان حقوقدان، از منظر حقوقی در خصوص اقدامات اخیر ساترا گفت: برنامه ششم توسعه همهچیز را روشن کرده و گفته است کل ماجرا باید به سازمانهای مردمنهاد و رگولاتوری از بخش دولتی واگذار شود. وی ادامه داد: آییننامه را هم که خود آقای رئیسی ابلاغ کردند و یک سال به صداوسیما و ارشاد وقت دادند که تصدیگریها و صدور مجوزها را به سازمانهای مردمنهاد واگذار کنند.او معتقد است بسیاری از عقبنشینیهای اعضای صنف در مقابل فشارهای ساترا بهدلیل ناآشنایی با محدوده اختیارات است.
اتحاد اعضا موجب قویتر شدن صنف میشود!
نوروزی بازرس انجمن نمایش ویدیویی گفت: آنچه که میتواند موجب قویترشدن صنف شود، اتحاد میان اعضاست؛ پلتفرمها و شرکتهای فعال در عرصه VOD با اتحاد و کنار هم قرار گرفتن میتوانند به یاری هم بیایند و موجب پیشرفت شوند. فراز و فرودهایی همواره بوده است، اما باید بتوانیم چالشهای عرصه تنظیمگری را به کمترین میزان برسانیم. اینکه بتوانیم موفقیتهای بیشتری بهدست آوریم، نیازمند این است که محکمتر از قبل کنار هم باشیم. اعضا بهواسطه همین همنشینیها میتوانند از مشکلاتی که برایشان ایجاد شده است، بگویند و این به اشتراک گذاشتن اتفاقات در انجمن میتواند منجر به ارائه پاسخهای محکمتر شود.
البته در این میان مجتبی توانگر رئیس کمیته اقتصاد دیجیتال مجلس ضمن انتقاد از اقدام جدید ساترا برای تشکیل مجمع «رصتا»، در نامهای به وزیر کشور خواستار توضیح درباره روند شکلگیری این مجمع شد.
او در این نامه نوشت که سازمان صداوسیما نیز در حالی بهعنوان فراگیرترین رسانه کشور از امواج این تغییرات متأثر گردیده است که در دوره جدید مدیریت این سازمان از یک سو شاهد افت محسوس کیفیت برنامههای تولیدی این سازمان هستیم و از سوی دیگر بهدلیل اتخاذ سیاستهای انحصارگرایانه و سراسر غلط در موضوع تنظیم مقررات صوت و تصویر از طریق تأسیس سازمانی به نام ساترا بدون طی مراحل و ضوابط قانونی، شاهد آن هستیم که تلاش داشته و دارد تا شرکتهای ارائه دهنده محتواVODها را تحت فشار قرار داده و تا مرز فیلترینگ بکشانند که با ایستادگی ریاست محترم جمهوری، دستگاه قضا و مجلس شورای اسلامی ناکام مانده است.
همچنین توانگر در ادامه ضمن گلایه از ایجاد یک نهاد صنفی نوشته است که در جدیدترین تحرکاتی از این جنس فشارها، سازمان صداوسیما همه تلاش خود را بر آن نهاده که در کنار نهاد غیرقانونی ساترا، یک نهاد به اصطلاح صنفی، با حضور شرکتهایی که برای آنها مجوز صادر کرده است، ایجاد کند.
دهنکجی به نهادهای نظارتی و قانونگذاری
او نتیجه این فرایند غلط راهاندازی رگولاتوری را مقابل بخش خصوصی و دهنکجی به نهادهای نظارتی و قانونگذاری در کشور از سوی این سازمان دانست و در ادامه نامه نوشت که اساساً ساترا با مجمع صنفی مذکور تعارض منافع دارد و چگونه ممکن است یکی به این شکل نادرست، حامی و در عمل متولی تشکیل مجمع دیگری باشد!؟
توانگر در پایان نامه نوشت که با توجه به آنکه ساترا، عجولانه و با وجود مخالفتهای فراگیر بسیاری از شرکتها و مجامع صنفی فعال این حوزه، در حال تأسیس غیرقانونی مجمع مذکور با دادن فراخوان و برگزاری انتخابات برای تعیین هیأت رئیسه آن است، خواهشمند است در پاسخگویی به سؤالات سه گانه فوقالذکر تسریع فرمایید.البته پیش از این سعید مقیسه رئیس ساترا بخشی از این ممیزیها را ناظر به سیاستهای محتوایی دانست و گفت: ما در این حوزه هم قوانینی تدوین کردهایم که به طور مثال پلتفرمی که بخواهد سریالی را بیدلیل برای مخاطب پخش نکند، مورد سؤال واقع میشود.
گاهی اتفاقی رخ میدهد، مشکل فنی پیش میآید و گرفتاریای وجود دارد که مستدل است اما زمانی هست که قابل قبول نیست و حقی از مخاطب ضایع میشود که ما ورود میکنیم.همچنین در ادامه مقیسه خود را لزوماً مرجع تصمیمگیری در این موارد ندانست و گفت: ما راهکارهایی داریم که از انحصار جلوگیری شود. انحصار در بازار، خرابکننده صنعت است. حتی اگر یکی بیاید و رقیب نداشته باشد، ما به روشهای مختلف سعی داریم بازار برای همه فراهم باشد و جلوی ایجاد انحصار را بگیریم.
صدا و سیما مسئول انحصاری صوت و تصویر فراگیر
از طرفی پیمان جبلی رئیس سازمان صداوسیما درباره جایگاه قانونی ساترا عنوان کرد که اصل ۱۷۵ قانون اساسی، سازمان صداوسیما را بهعنوان مسئول انحصاری صوت و تصویر فراگیر در کشور مشخص کرده است. تفسیر شورای نگهبان که به منزله قانون اساسی است و به همان اندازه اعتبار دارد، در سال ۱۳۷۹ دستور العملها را بهصورت مطلق تفسیر کرده و در واقع حکمرانی در آنجا هم به عهده صداوسیما است.
همچنین وی در حاشیه اختتامیه جشنواره «پژواک» در پاسخ به سؤالی درباره پخش سریالهای خانگی از تلویزیون گفت: برخی از طرحهایی که به ساترا ارائه شده کاملاً با اولویتهای فرهنگی جامعه ، ضرورتها و نیازهای فرهنگی جامعه منطبق است. آنچه که ذائقه فرهنگی و سالم جامعه به آن نیاز دارد و ما هم اینها را با دوستانمان در ساترا بررسی کردهایم،این که هم طرحهای اینچنینی را تشویق کنند و هم اگر طرحهای اینچنینی وجود دارد به حوزههای مختلف سیما معرفی شود. اگر حتی امکان داشته باشد مشارکت در تولید آنها برای تبلیغ و ترویجش هم وجود دارد. البته جبلی اضافه کرد: ما به شیوههای مختلف هم مشارکت میکنیم، هم تبلیغ و ترویج و هم تیزرهای آنها را در سیما خواهیم داشت و حتی میتوانیم حق پخش آنها را خریداری کنیم. تا الان مورد خاصی اسم نبردهاند اما اخبار خوبی میرسد که طرحهای خوبی رسیده است. به محض اینکه کارهای فاخری که قابل حمایت و پشتیبانی است وجود داشته باشد به این وعده عمل میکنیم. همه این ماجرا ادامه داشت تا اینکه حسین زارعی در خبرها از تشکیل مجمع رسانههای صوتو تصویر فراگیر ایران و رأیگیری توأمان حضوری و برخط این مجمع در ششم اردیبهشتماه خبر داد.
او عنوان کرد: این مجمع بهنوعی نهاد صنفی تصمیمساز در حوزه رسانههای صوت و تصویر فراگیر است و اعضای آن همه ۳۶۷ رسانهای هستند که از ساترا مجوز دارند. البته زارعی این مجمع را در تحقق منافع عمومی جامعه در حوزه حاکمیتی و کاربران دارای نقش عمدهای دانست و منشأ خیر وبرکت برای کاربران و البته ساترا عنوان کرد.همچنین او معتقد است که رسانههای صوت و تصویر فراگیر با تشکیل این مجمع، هویت و نقشی تأثیرگذار پیدا میکنند.
زمان گذشت و در تاریخ مذکور یعنی ششم اردیبهشت مراسم انتخاب اعضای شورای راهبری مجمع رسانههای صوتو تصویر فراگیر ایران با حضور رئیس و مدیران ساترا و نماینده سازمان بازرسی کل کشور و با مشارکت ۱۶۵ سکوی دارای مجوز از ساترا بهصورت برخط و با حضور فیزیکی تعدادی از سکوهای دارای مجوز برگزار شد و شاهد اعلام تعدادی از اسامی در آن بودیم که بر اساس آرای واصله، هشت منتخب قطعی و اعضای اصلی شورای راهبری مجمع رصتا به ترتیب میزان آرا، عبارتند از: مهدی شاملو مدیر رسانه آنتن، لیلا آمره مدیر رسانه هابینا، آرش دارابیان مدیر رسانه اپیزود، امیر رضاخانیان مدیر رسانه گپ فیلم، محمدعلی طهرانچی مدیر رسانه بادصبا، فرزاد آذریپور مدیر رسانه هاشور، سامان مرادحسینی مدیر رسانه روستا تیوی و امیرحسین حیدری مدیر رسانه تماشاخونه.
همچنین سیدامین موسوی از رسانه آپرا و مهران دهنمکی از رسانههای آریو و اسپرت پلاس بهعنوان عضو علیالبدل در شورای راهبری مجمع رصتا انتخاب شدند.
البته سعید مقیسه رئیس ساترا پیشتر از حضور نمایندگان اعضای شورای راهبری مجمع رصتا در شورای صدور مجوز تولید، شورای صدور مجوز انتشار، شورای حمایتهای محتوایی مانند توزیع بستههای محتوای سازمانی، شورای حمایتهای دولتی مانند توزیع بودجههای دولتی مانند تبصره ۶ و مانند آن، شورای صندوق تسهیلات، شورای حمایتهای اختصاصی ساترا مانند بهرهمندی از تسهیلات مجموعه آومیک، شورای داوری و میانجیگری برای رفع اختلافهای احتمالی بین مجوزگیرندگان یا عوامل تولید، شورای رسیدگی به تخلفات، شورای تدوین مقررات، شورای تنظیمگری دادهمحور و فناوری، شورای تعیین صلاحیت حرفهای، شورای رقابت ساترا، شورای نمایشگاه و جشنواره «رصتا»، شورای ارزیابی و رتبهبندی رسانهها، شورای سواد رسانه، شورای ممیزی بعد از انتشار و شورای نقشه بازار خبر داده بود.۷۶ سکوی دارای مجوز از ساترا بهعنوان کاندیدای عضو شورای راهبری مجمع رصتا ثبتنام کرده بودند که با انصراف ۲ سکو از سکوهای کاندیدای عضویت در شورای راهبری مجمع رصتا، انتخابات این مجمع در تاریخ ششم اردیبهشت ماه با مشارکت ۱۶۵ سکوی دارای مجوز از ساترا برای انتخاب هشت عضو اصلی و ۲ عضو علیالبدل شورای راهبری مجمع رصتا از میان ۷۴ کاندیدای قطعی برگزار شد.همانطور که انجمن صنفی که همزمان در زمان مدیریت عسگرپور بهعنوان مدیرعامل خانه سینما تشکیل شد و با گذشت سالها خبری از فعالیت آن انجمن نیست، بعید نیست که این بار هم عسگرپور برنده میدان باشد و مجمعی که از سوی ساترا تشکیل شد، با شکست روبهرو شود.باید منتظر ماند و نتیجه فعالیتهای مجمع صنفی ساترا را رصد کرد، اما به نظر میرسید که ساترا باید همه فعالیتهایش را در همان مجموعهاش انجام میداد، چرا که تاریخ ثابت کرده است تشکیل و وجود چنین مجامع صنفی نمیتوانند کاری از پیش ببرند جز آنکه باگهای قانونی بسیاری را پیش پای صنوف قرار دهند.
بعد از مرخص شدن از بیمارستان و باز کردن چسب ها و باندهای سَرِ شکسته م، دوباره گذر من به دفتر مدیرمسئول افتاد. جدّاً این مدیر مسئول هم از اون اعجوبه هاست،آآآ! چرا اینو میگم؟! حالا گوش کن! تا برات بگم. این آقا (یعنی مدیرمسئول) تا منو دید، خواست یه چیزی بگه که مثلا دلخوریای قبلو از دل من بیرون کنه و با یه فنجون قهوه یا چای نبات، سَرَمو شیره بماله و به زعم خودش از من یک نویسنده نرمال بسازه که کلاً سرم به کار خودم باشه و هیچوقت تو کار دیگرون دخالت نکنم، عین یه آدم وجیه المسئولین! کارمو بکنم و حقوقمو بگیرمو فقط آبرومو حفظ کنم… اما… تا واکنش منفی منو دید دستش به سمت قندون روی میز سُر خورد! که ناگهان دستای منو به نشانه ی تسلیم دید! و ناگهان حرکت دستش را متوقف کرد! تو دلم خندیدم… چون من دستمو آوردم بالا که عینک ته استکانی م را جابجا کنم، و اصلاً و ابداً قصد تسلیم نداشتم. چرا که تسلیم با مدیرمسئول در قاموس من یعنی سازش با فلان!! که اساساً به طور استراتژیک و راهبردی، چنین خبطی از من سر نمی زنه!! با این حال بدم نیومد که مدیرمسئول چنین برداشتی از حرکت دست من کرد!!
گفتم یه دیقه صبر کن آقای مدیرمسئول مثلاً همه چیز فهم! از این بگذریم که من یه دانشمندِ به شدت متواضع و فروتن هستم که فقط گاهی چپ و راستو با هم قاطی می کنم؛ تو! آره تو! که یابو برت داشته که همه چیز فهمی و همه چیز دانی! برای این کارخرابی تازه چه توجیهی داری؟! واقعاً این کاری که این روزها کردی را کجای دلم بگذارم؟! آخه اومدی یه مدیر فعال و کارآمدو از کار برکنار کردی که مثلاً چی بشه؟! حالا به نظر خودت مثلاً کولاک کردی!! طرف مجرّب نبود؟ که بود! دکتر نبود؟ که بود! جریان شناس نبود؟ که بود! مشورت پذیر نبود؟ که بود! مصلحت اندیش نبود؟ که بود! دوراندیش و ژرف اندیش و نو اندیش و خوب اندیش و به اندیش و چیز اندیش نبود؟ که بود! از همه مهمتر یابو برش نداشته بود؟! که داشته بود!! خب یه توضیح بده تا با این چشمای چپولم ببینم چه آواری رو سر این سینمای خانگیِ ورشکسته ی مرگ مغری شده ی فسیل شده! خراب کردی؟!!!
مدیرمسئول که رگای گردنش بیرون زده بود، فریاد زد اگه یه کلمه ی دیگر حرف بزنی! این قندون پر از نباتو تو سرت خرد می کنم!!… این چیزایی که میگی به من چه ربطی داره؟! من کدوم مدیر را جابجا کرده م؟ مگه من می تونم کسیو جابجا کنم؟! اصلاً مگه عیال مُکرّمه اجازه ی تغییر و جابجایی بدون اجازه خودشو به من میده که بخوام کسیو جابجا کنم؟ اصلاً خبر داری زمانی که تو بیمارستان بودی؛ ناسلامتی به عنوان مدیرمسئول می خواستم در جهت تقویت پایگاه خبری سردبیر را تغییر بدم، نشد که نشد! با استفاده از خوی ذاتی دموکراتیکم، حتی یه رأی گیری ناگهانی بین رعایا انجام دادم که مثلاً عیال مُکرّمه ببینه نظر رعایا چیه و کمی انعطاف به خرج بده! اما عیال مکرمه اصلاً نگذاشت مهر رأی دهنده ها خشک بشه. یهو تصمیم شبانه اش! رو عمل کرد و اول حکم مشاور عیال مُکرّمه را به سردبیر داد و بعد منو پیش اون فرستاد و دستور داد تا با او مشورت کنم تا هر چه گفت، همان بشه!!… خب مگر می شه حرف عیالو زمین گذاشت؟! با کمال تواضع؛ مثل اون بابایی که ادعای پیغمبری کرده بود و معجزهش این بود که به درخت بگه بیاد، میاد؛ اما وقتی به درخت گفته بود بیاد، نیومد، گفت من پیغمبر متواضعیم اون نیومد، من میرم؛ رفتم دفتر سردبیر تا با او مشورت کنم و ببینم باید چه خاکی به سرم کنم! که ناگهان سردبیر گفت خودم وایسادم که وایسادم… به درک که وایسادم!!!
تو دلم به سردبیر آفرین گفتم و آهسته زیر لب زمزمه کردم: دمت گرم!! به این میگن سردبیر فهیم و توانمند. سردبیری که نان لابی و پارتیو حروم نکرده! اما انصافاً برای مدیرمسئول هم تأسف خوردم که مدیرمسئولی که نتونه سردبیرشو عوض کنه، به درد لای جرز می خوره. نمی دونم مدیرمسئول این زمزمه منو شنید یا نه که دیدم دستش دوباره رفت به سمت قندان! تا گفتم قبول! دستش از حرکت وایساد.
ادامه دادم: قبول! اما واقعا چنین مدیرمسئولی که عیال مُکرّمه ش براش تصمیم می گیره؛ نه مدیر باشه نه مسئول، بهتره!!
خداییش عجب دست پر سرعتی داره این مدیرمسئول بی وجدان… انگار دوباره روی پیشانی م نبات های توی قندان! قندیل بسته ن!…
در جلسه روز سهشنبه که به ریاست دکتر سید ابراهیم رئیسی برگزار شد، به بحث درباره سیاستها و ضوابط حوزه صوت و تصویر فراگیر پرداخته شد و ماده واحده «تعیین الزامات ساماندهی حوزه صوت و تصویر فراگیر» را بهتصویب رساند.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سایت شورای عالی انقلاب فرهنگی؛ بر اساس این ماده واحده، حیطه اختیارات و وظایف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی در این حوزه مشخص و برای فعالان بخش خصوصی بهویژه در پلتفرمهای پخش صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی معین شد که در چه بخشهایی باید از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و در چه بخشهای دیگری باید از سازمان صدا و سیما مجوز اخذ کنند. همچنین بند دیگری از این الزامات که اصول و سیاستهای ساخت و پخش صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی را به شکلی دقیقتر مشخص میکند، به تصویب رسید. در این جلسه مقرر شد در حوزه سیاستها و ضوابط ساخت و پخش صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی، مقررات لازم برای ساماندهی این عرصه با عنایت به سیاستها و اصول تعیین شده از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی، از سوی مسئولان مربوط به شکل لایحه تهیه و برای تصویب به عنوان قانون به مجلس شورای اسلامی ارسال شود. بر اساس مصوبه امروز شورایعالی انقلاب فرهنگی، وظیفه نظارت در حوزه سکوهای صوت و تصویر فراگیر و شبکه نمایش خانگی طبق قانون اساسی و قوانین موضوعه، بر عهده سازمان صدا و سیما قرار دارد.
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سایت سازمان سینمایی؛ محمد خزاعی معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی کشور طی حکمی «مجتبی امینی» را به سمت دبیر چهل و دومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر منصوب کرد.
متن حکم دبیر چهل و دومین جشنواره فیلم فجر به این شرح است:
جناب آقای مجتبی امینی
نظر به تجربه و تعهد، جنابعالی را به سمت دبیر چهل و دومین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر منصوب می نمایم. امید است با اتکا به پروردگار متعال و با عنایت به افق های ترسیم شده در نقشه گام دوم انقلاب اسلامی و راهبردهای کلان سازمان سینمایی مبتنی بر رویکرد «قانون گرایی، استانداردسازی و عدالت محوری» با سرلوحه قرار دادن سه ضرورت اجتناب ناپذیر سینمای ایران – «اخلاق، آگاهی، امید» ضمن همراهی با اهالی فرهیخته سینما، منتقدان و اصحاب رسانه، جوانان متعهد و با دانش؛ و با توجه به اصل صرفه جویی و اجتناب از هر گونه تشریفات زائد و بهره گیری از تجارب ارزشمند گذشته و ظرفیت سینمای ایران در برگزاری رویداد فجر سینمای ایران همزمان با فجر انقلاب اسلامی موفق باشید.انتظار می رود چهل و دومین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر که با ساختاری منسجم و یکپارچه در گستره ملی و بین المللی برگزار می شود با اهتمام به مقوله دیپلماسی فرهنگی، درک الزامات و ضرورت های منطقه ای و بین المللی و جلب مشارکت گسترده کشورهایی که دارای مشترکات دینی، فرهنگی و گفتمانی هستند فرصتی مضاعف برای سینمای ایران در عرصه ملی و بین المللی فراهم آورد. هماهنگی، همکاری و همراهی موسسات و معاونت های سازمان، در برگزاری هرچه باشکوه تر جشنواره بین المللی فیلم فجر انقلاب اسلامی، مورد نظر و حائزاهمیت است. شایسته می دانم از تلاش های شما و ستاد جشنواره برای برگزاری موفق چهل و یکمین دوره جشنواره بین المللی فیلم فجر تقدیر و تشکر خود را ابراز نمایم.
محمد خزاعی
«معاون وزیر و رئیس سازمان امور سینمایی و سمعی و بصری»
به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از سایت جماران؛ امام خمینی ۳۰ شهریور ۱۳۶۷ طی پیامی خطاب به هنرمندان و خانواده شهدا به تجلیل از هنر و هنرمندان متعد پرداخته و از جمله در فرازی چنین فرمودند: «خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهههای عشق و شهادت و شرف و عزتْ سرمایه زوال ناپذیر آنگونه هنری است که باید، به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیبا پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند». ایشان در این پیام ضمن ترسیم مأموریتهای متعالی برای هنر و هنر مندان به بعد ظلم و استکبار ستیزی و کوبندگی نسبت به اسلام امریکائی نیز اشاره داشتند. متن پیام امام به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
خون پاک صدها هنرمند فرزانه در جبهههای عشق و شهادت و شرف و عزتْ سرمایه زوال ناپذیر آنگونه هنری است که باید، به تناسب عظمت و زیبایی انقلاب اسلامی، همیشه مشام جان زیبا پسندِ طالبانِ جمال حق را معطر کند. تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی – صلی الله علیه و آله و سلم – اسلام ائمه هدی – علیهم السلام – اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرمآور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبنده سرمایه داری مدرن و کمونیسم خون آشام و نابود کننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد. هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم معضلات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیمِ روشن عدالت و شرافت و انصاف، و تجسیم تلخکامی گرسنگانِ مغضوبِ قدرت و پول است. هنر در جایگاه واقعی خود تصویر زالوصفتانی است که از مکیدن خون فرهنگ اصیل اسلامی، فرهنگ عدالت و صفا، لذت میبرند. تنها به هنری باید پرداخت که راه ستیز با جهانخواران شرق و غرب، و در رأس آنان امریکا و شوروی، را بیاموزد. هنرمندان ما تنها زمانی میتوانند بیدغدغه کوله بار مسئولیت و امانتشان را زمین بگذارند که مطمئن باشند مردمشان بدون اتکا به غیر، تنها و تنها در چهارچوب مکتبشان، به حیات جاویدان رسیدهاند. و هنرمندان ما در جبهههای دفاع مقدسمان اینگونه بودند، تا به ملأ اعلا شتافتند. و برای خدا و عزت و سعادت مردمشان جنگیدند؛ و در راه پیروزی اسلام عزیز تمام مدعیان هنر بیدرد را رسوا نمودند. خدایشان در جوار رحمت خویش محشورشان گرداند.