انقلاب اسلامی و سینمای ایران؛ چالش ها و دستاوردها

ناصر باکیده از پیشکسوتان تأثیرگذار مدیریت فرهنگی و سینمای ایران است. وی مدیرعامل انجمن سینمای جوانان ایران (۱۳۸۵–۱۳۸۹) و دبیرکل اتحادیه فیلمسازان کوتاه اسلامی بود. تجربهٔ مدیریتی او شامل دبیری چهار دوره جشنوارهٔ فیلم کوتاه تهران، جشنوارهٔ فیلم صنعتی و جشنوارهٔ فیلم و عکس بیطار است. سال های مدیریت جشنواره های بنیاد سینمایی فارابی، مسئولیت در جشنواره های فجر (بخش تجلی اراده ملی)، رشد (مدیر اجرایی) و مقاومت (مدیر بخش جشنواره جشنواره ها) از دیگر فعالیتهای اوست. وی دبیر پنجمین جشنوارهٔ فیلم کوثر و قائممقام جشنوارهٔ کودک اصفهان نیز بود. در عرصهٔ هنری نیز، باکیده کارگردان ۵۰ اثر کوتاه و مستند، طراح صحنهٔ ۹ فیلم سینمایی و مدرس سینماست. مدیریت دفاتر سینمای جوانان در تهران، کرج و سنندج و تسلط بر تولید فرهنگی، از مهارت های اوست. تخصص های کلیدی اش شامل مدیریت رویدادهای سینمایی، برنامه ریزی فرهنگی و آموزش سینماست، که او را به چهره ای شاخص در این عرصه تبدیل کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

با تشکر از شما برای شرکت در این گفت‌وگوی تخصصی. اجازه دهید با اولین سوال شروع کنیم: سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا انقلاب اسلامی تأثیر مثبتی بر رشد کیفی و محتوایی سینمای ایران داشته است؟ 

بسم‌الله الرحمن الرحیم. سینمای ایران را باید در دو مقطع تاریخیِ پیش و پس از انقلاب تحلیل کرد. سینمای قبل از انقلاب مسیری را طی کرد که عمدتاً متأثر از جریان‌های تجاری و بعضاً التقاطی بود، اما پس از انقلاب، سینما با نگاهی جدید، متعهد و هنری‌تر شکل گرفت. در این چهل سال، شاهد تربیت نسل‌هایی از سینماگران بودیم که برخی سینما را به عنوان “هنر-صنعت” دیدند و برخی دیگر به عنوان “رسانه‌ای جریان‌ساز”.  دستاوردهای سینمای پس از انقلاب، از جمله سینمای دفاع مقدس، سینمای کودک و نوجوان در دهه‌های ۶۰ و ۷۰، و حضور پررنگ در جشنواره‌های بین‌المللی، نشان‌دهنده رشد کیفی و محتوایی است. به‌ویژه در عرصه‌ی بین‌الملل، سینمای ایران همواره مورد احترام بوده و این دستاورد، مرهون فضای انقلابی و نگاه متعهدانه‌ای است که پس از انقلاب شکل گرفت. 

اما برخی معتقدند سینمای قبل از انقلاب نیز دستاوردهایی داشت، مثل موج نوی سینمای ایران یا فیلم‌سازان بزرگی چون عباس کیارستمی که ریشه در همان دوران دارند. آیا این تقسیم‌بندیِ قطعی بین سینمای قبل و بعد از انقلاب، نادیده گرفتن پیوستگی تاریخی سینمای ایران نیست؟ 

نه، به هیچ‌وجه. منکر تأثیرگذاری برخی سینماگران قدیمی نیستیم، اما آنچه پس از انقلاب اتفاق افتاد، یک تحول ساختاری بود. قبل از انقلاب، سینمای ایران عمدتاً یا درگیر فیلم‌فارسی‌های تجاری بود یا معدود آثار روشنفکری که عموماً مخاطب محدودی داشتند. اما پس از انقلاب، سینما به یک جریان مردمی و متعهد تبدیل شد. حتی کسانی مثل کیارستمی هم در فضای پس از انقلاب به اوج رسیدند، چون بستری فراهم شد که سینما نه‌تنها به عنوان سرگرمی، بلکه به عنوان ابزاری برای بیان دغدغه‌های اجتماعی و فرهنگی دیده شود. 

در حوزه‌ی مدیریت سینمایی، برخی منتقدان معتقدند سیاست‌گذاری‌های دولتی گاه دست‌وپاگیر بوده و به جای حمایت، محدودیت ایجاد کرده است. نظر شما چیست؟ 

بله، این نقد وارد است که گاهی بروکراسی اداری یا سلیقه‌ای شدن نظارتها باعث کندی روندها شده، اما در کل، مدیران سینمایی با انگیزه‌ی بالا تلاش کرده‌اند. مشکل اصلی، عدم تثبیت مدیریت در برخی مقاطع بوده است. مثلاً در دهه‌ی ۶۰، با ثبات مدیریتی، شاهد شکل‌گیری نهادهایی مثل بنیاد سینمایی فارابی و انجمن سینمای جوان بودیم که به رشد سینما کمک کرد. اما در سال‌های بعد، تغییرات مدیریتی گاه باعث شد برنامه‌های بلندمدت به‌درستی اجرا نشوند. 

و سوال آخر: آینده‌ی سینمای ایران را چگونه می‌بینید؟ چه راهکارهایی برای بهبود مدیریت سینمایی پیشنهاد می‌کنید؟ 

آینده سینمای ایران، این هنر-صنعت تأثیرگذار که توانسته در چهار دهه اخیر هم در عرصه داخلی مخاطبان خود را جذب کند و هم در محافل بین‌المللی خوش بدرخشد، در گرو تحقق سه اصل بنیادین است: نخست، برقراری تعادلی ظریف و هوشمندانه میان حمایت‌های دولتی و آزادی خلاقانه هنرمندان؛ بدین معنا که اگرچه حمایت نهادهای فرهنگی از سینما ضروری است، اما این حمایت نباید به قیمت ایجاد سینمایی گلخانه‌ای و دور از جریان‌های زنده اجتماعی تمام شود. دوم، توجه جدی به چرخه اقتصادی سینما که هم شامل توسعه زیرساخت‌های داخلی مانند سالن‌های سینما و پلتفرم‌های دیجیتال می‌شود و هم مستلزم برنامه‌ریزی استراتژیک برای صادرات فیلم به کشورهای هم‌زبان و هم‌فرهنگ در منطقه است. سوم، و شاید مهم‌تر از همه، تأمین ثبات مدیریتی در بدنه سیاست‌گذاری سینمایی است که تنها از طریق به کارگیری مدیران کارآمد، با تجربه و آشنا با تاریخ سینمای ایران محقق می‌شود؛ مدیرانی که بتوانند با درس گرفتن از تجربیات گذشته و با نگاهی آینده‌نگر، برنامه‌های بلندمدتی را تدوین و اجرا کنند. بدون شک، سینمای ایران با تکیه بر این سه اصل و با بهره‌گیری از سرمایه‌های انسانی کارآمد و خلاق خود – که طی نسل‌های مختلف پس از انقلاب پرورش یافته‌اند – این ظرفیت را دارد که هم در عرصه داخلی به رسانه‌ای جریان‌ساز و تأثیرگذار تبدیل شود و هم در صحنه جهانی، پرچمدار سینمایی با هویت، عمیق و در عین حال جذاب باشد؛ مشروط بر آنکه مدیریت این عرصه با درایت، آینده‌نگری و درک درستی از ماهیت پیچیده هنر-صنعت سینما هدایت شود.

بسیار متشکر از تحلیل‌های ارزشمندتان. 

من هم از شما سپاسگزارم.

سینمای ایران در گرداب ناکارآمدی؛ شایسته‌سالاری یا تحول؟

مهدی یمینی، از سال ۱۳۶۶ به حرفه ی روزنامه‌نگاری ومدیریت در رسانه‌ها وخبرگزاریهای مختلف می پردازد و هم اکنون صاحب امتیاز و مدیر مسئول نشریه “اینک امروز” و مدیرعامل موسسه تحقیق، پژوهش و نگارش فیلمنامه ی مجمع است. در ۲۰ سال گذشته نیز مسئولیت های مختلف از جمله دستیار مشاور رئیس‌جمهور درامور هنری، کارشناس ارشد مرکز نظارت بر رسانه‌ها در نهاد ریاست‌جمهوری، کارشناس مسئول کارگروه فرهنگ وهنر استان‌های کمیسیون فرهنگی دولت، دستیار رئیس دفتر ویژه دولت در مجلس و رئیس روابط عمومی معاون رییس جمهور در امور مجلس داشته است. وی در دولت دوازدهم،‌ دبیر شورای فرهنگی نهاد ریاست‌جمهوری بود و اینک دوران بازنشستگی را به تدریس دردانشگاه ونیزنگارش وپژوهش مشغول است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

با عرض سلام، جناب آقای یمینی! جایی از شما خوانده بودیم که پاشنه آشیل سینمای ایران در بالاترین نقطه ­ی آن، یعنی میان جمجمه ی این ستاره ی جذاب و خوش خط و خال قرار دارد! خیلی شاعرانه و در عین حال وحشتناک است. به نظرم بهتر است؛ همین را باز کنید. بر همین مبنا بفرمایید ارزیابی کلی شما از وضعیت فعلی سینمای کشور چیست؟

سینمای ایران امروز شبیه ورزشکاری است که بدنش قوی و عضلانی شده، و به نظر می رسد که هیچکس قدرت مبارزه و پنجه در پنجه قراردادن با آن را ندارد، اما متأسفانه مغزش تحلیل رفته و دچار آلزایمر پیشرفته شده، حتی به بیماری خودآزاری گرفتار شده و کار دارد به جای باریک می کشد. ما در بخش‌های مختلف از تحقیق و نگارش گرفته تا تولید و نمایش، به ویژه در میان استعدادهای جوان، پیشرفت‌های قابل توجهی داشته‌ایم. اما درد، مسئله، یا مشکل اصلی اینجاست که پیکره عظیم و پیچیده ­ی سینما، مدیریتی نخبه و کارآمد ندارد که بتواند تمام این توانایی‌ها را هدایت کند. به عبارت ساده­تر، مشکل، «مدیریت» است!

این که داستان امروز و دیروز نیست. متاسفانه سال­ هاست سینمای ایران با این مشکل روبرو است. به هر حال وضعیت سینما، امروز نسبت به گذشته بهتر شده یا بدتر؟

بطور کلی سینمای ایران، از نظر فن و تکنولوژی سینما، به ویژه در میان نسل جوان تکنسین­ ها و هنرمندان سینما، پدیده ­های شگرف و استعدادهای خوبی ظهور کرده ­اند و بعضی جوانان ما از اساتیدشان هم جلو زده‌اند. اما در بخش محتوا و در بخش اندیشه، دقیقاً مانند دیگر حوزه‌های فرهنگی جامعه، و به تبع مسیری که جهان  دارد طی می کند، از اصالت و عمق مفاهیم و ارزش ها فاصله گرفته‌ایم. پس در فناوری پا به پای جهان پیش می­رویم، اما در معنا، از گذشته­ ی خودمان هم عقب‌ افتاده ­ایم. از فیلم های معناگرایی که ۳۰‌ یا ۴۰ سال پیش در دنیا ساخته می­ شدند، امروز دیگر خبری نیست. کشور ما هم تابعی از دنیاست و در گرداب تکنولوژی های روز گیر افتاده است. در گذشته می­ پنداشتیم تکنولوژی ففط ابزار است و می ­تواند در خدمت فرهنگ قرار گیرد، امروز می ­بینیم که تکنولوژی­ های نوظهور، خودشان، نوعی فرهنگ هستند که برخی داشته های ما را برنمی­ تابند.

با توصیف شما، لابد مدیریت سینما را مسئول این وضعیت می‌دانید؟

قطعاً همینطور است. وضعیت امروز، محصول عملکرد دومینوی مدیریت فرهنگی است که این زنجیره تا سطوح مدیریت سیاسی هم امتداد دارد. مدیران خرد و پایین دست به هیچ وجه مسبب اوضاع نیستد بلکه از آنها خواسته می­شود و این طور تربیت شده­ اند که چنین باشند و چنین مدیریت کنند. سیستم گزینش مدیران قرون وسطایی است و باید متناسب با تعییرات سریع جهان امروز، تغییر کند. اصلاً شرایط احرازی برای هیچیک از مدیران فرهنگی و سینمایی در هیچ دوره ­ای، تعیین نشده و انتخاب­ ها و انتصاب­ ها هیچ مبنایی ندارد و سلیقه­ ای است و البته سیاسی. نمی خواهم بگویم انتصاب مدیر فرهنگی نباید با متر و معیار سیاسی باشد، ولی نباید اصل باشد.

ادامه این روند را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

متأسفانه ما در سینما، «مدیریت» به معنای واقعی نداریم. آنچه هست بیشتر «بودجه‌بازی» است! بالاترین و چشمگیرترین هنر مدیران ما، در خوب یا بد تقسیم کردن بودجه‌ها خلاصه شده است. مردم و سینماگران، جز این، هنر و ابتکار خاصی از مسئولان سینمایی ندیده‌اند. اجازه بدهید سربسته بماند. اما تا زمانی که این روش انتخاب مدیران تغییر نکند، وضعیت همین خواهد بود.

دل پر دردی دارید. راهکارتان برای بهبود وضعیت چیست؟

به نظر من، راهکار اساسی این است که اول باید مفاهیم اصلی بازتعریف شوند، و بعد سیستم گزینش مدیران فرهنگی کاملاً متحول شود. درگذشته گروهی مدعی بودند باید برای سینما ریل­ گذاری کرد، بعد از مدتی گروه دیگری گفتند ما نقشه­ ی راه سینما را ترسیم کرده­ ایم. یک گروه هم تلاش کردند برای سینما افق و چشم انداز تعریف کنند و سند راهبردی بنویسند. لیکن هیچکدام از این اتفاقات نیافتاده است. چون هنوز جامعه به تعریف واحدی از سینما نرسیده است. من یک مثال می زنم تا منظورم را بهتر بیان کرده باشم. از گذشته وتا امروز خیلی ها معتقدند که حاکمیت و دولت باید مدیریت سینما را در تمام وجوه تولید و پخش در دست داشته باشد. سال هاست همین اتفاق هم در کشور ما دارد می افتد. اما من معتقدم سینما باید به خود مردم واگذار شود و دولت فقط نظارت داشته باشد. در ذهن من اختصاص بودجه ی دولت به سینما ، یک امر بی معناست . فقط در جوامع کمونیستی قرن بیستم این چیزها معنا داشت. وقتی دولت پای خودش را از تولید و عرضه ­ی سینما کنار بکشد، رشد سینما آغاز می­ شود. دولت اما نظارت خود را بر سینما باید خیلی بیشتر ار آنچه الان هست تقویت کند (مثل خود آمریکا: نظارت دقیق و دخالت صفر) هر جا هم لازم باشد دستور می دهد اصلاح شود، تغییر کند، یا سانسور شود. الان در کشور ما کاملا برعکس است. دولت تولید می­ کند و ملت نظارت می ­کند! حتی من معتقدم در امور زیربنایی هم مثل ساختن پردیس ­ها، سالن­ ها و شهرک­ های سینمایی، و واردات و تولید تجهیرات و ابزار و تکنولوژی سینما هم می­ توان از بخش خصوصی استفاده کرد و دولت فقط سازمان نظارت خود را قوی، چابک و زیرک کند. مهم ­تر از همه ­ی اینها ، دولت می­ تواند در بخش آموزش و پرورش سینما سرمایه ­گذاری کند. فقط در بخش آموزش. ثانیاً باید آسیب‌شناسی دقیق و بی‌طرفانه‌ای انجام شود. البته من معتقدم بهبود سینما مستلزم بهبود کلیت مدیریت کشور در حوزه فرهنگ و هنر است. اگر مدیران لایقی پیدا شدند، می‌توان امیدوار بود. در غیر این صورت… خودتان می‌بینید که چه می‌کنیم!9

کمی توضیح بدهید. همه­ اش شد اسرار مگو!

حقیقت این است که راه نجات سینمای ایران از این گرداب، در گرو تحولی بنیادین است؛ تحولی که باید از جاهای مهم تری مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی آغاز شود. نخستین گام، دگرگونی ساختار گزینش مدیران فرهنگی است؛ جایگزینی روابط با ضوابط، و مناسبات با شایستگی. شایسته سالاری به معنای واقعی کلمه. ما به مدیرانی نیاز داریم که هم سینما را بفهمند و هم مدیریت را، هم هنر را بشناسند و هم مردم را. گام دوم، آسیب‌شناسی بی‌پرده و بی‌طرفانه‌ای است که با تشکیل کارگروهی از سینماگران خوشنام، منتقدان آزاده و جامعه‌شناسان آگاه، ریشه‌های این رکود را واکاوی کند. اما این کافی نیست؛ سینما تنها زمانی به شکوفایی می‌رسد که در بستری از تحول مدیریت کلان فرهنگی کشور رشد کند. نیازمند سند راهبردی روشنی هستیم که با هماهنگی وزارت فرهنگ، سازمان سینمایی و نهادهای آموزشی، افقی ده‌ساله را ترسیم کند. این راه دشوار اما ممکن است؛ مشروط بر آنکه اراده‌ای قوی و همه جانبه پشت آن باشد، بودجه‌ای شفاف به آن تخصیص یابد، و مهم‌تر از همه، صدای اصیل سینماگران فهیم و دردآشنا در تصمیم‌سازی‌ها شنیده شود. بدون این تحول ساختاری، سینمای ما همچنان در چرخه باطل روزمرگی خواهد چرخید، اما با اجرای این راهکارها می‌توان امید داشت که سینمای ایران بار دیگر به رسالت اصیل خود بازگردد: آیینه‌ای صیقلی از جامعه‌ای زنده و پویا.

با بخش اعظم گفته­ های شما موافقم، و البته بخش دیگری هم نیاز به گفتگوی بیشتر دارد. به هر حال متشکرم و نکته پایانی؟

همان طور که مقام معظم رهبری اشاره کرده‌اند، سینما می‌تواند کلید پیشرفت باشد. اما نه با این مدیریت ها. الان این سینما بیشتر شبیه آینه­ ی دق است.

باز هم سپاسگزارم از پاسخ­ های نسبتاً صریحتان!

من هم ممنونم. امیدوارم مفید باشد.

سینمای ملی در حاشیه؛ علل انحراف سینما از زبان پژمان کریمی

پژمان کریمی (متولد ۱۳۵۱)، کارشناس ارشد تاریخ ایران و مدیریت فرهنگی، با سابقه‌ای بیش از ۲۰ سال در رسانه ملی، از جمله صدا و سیما (از ۱۳۷۵)، رادیو تهران (از ۱۳۸۳ به عنوان نویسنده، سردبیر و تهیه‌کننده)، و رادیو گفتگو (مدیر گروه سیاسی-اجتماعی) فعالیت داشته است. او به‌عنوان مجری، گوینده و کارشناس در برنامه‌های شاخصی مانند «رادیو پریروز» (طنز سیاسی)، «عصر دین»، «بحث روز»، «سینما یک» (شبکه یک)، «هفت» (سینما، شبکه سه)، «جریان» (سیاسی)، و مستندهای «تهران ۲۹ به وقت لندن» و «راه» حضور یافته است.

وی همچنین نویسنده هشت کتاب، شامل شش اثر برای نوجوانان و پنج عنوان با موضوع انقلاب اسلامی است، از جمله: «خاطرات یاس»، «سلطنت آباد»، «شاخ»، «تخت طاووس» (فیلمنامه)، و «تنبل‌ها ریاضیدان می‌شوند». کریمی عضو انجمن منتقدان سینمای ایران، انجمن قلم ایران، و پورتال مجریان سیما بوده و سابقه حضور در شورای پروانه ساخت آثار غیرسینمایی را دارد. او به فرانسه و عربی مسلط است و جوایزی مانند «برنامه‌ساز برتر سیاسی در جشنواره رادیویی کشورهای اسلامی» و «کارشناس مجری برتر رادیو انقلاب» را کسب کرده است.

پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای کریمی، با تشکر از حضور شما. شما در صحبت‌هایتان بارها به مفهوم «سینمای ملی» اشاره کرده‌اید و آن را سینمایی تعریف کرده‌اید که باید واجد ارزش‌های ایرانی و اسلامی باشد، مبلّغ سبک زندگی ایرانی-اسلامی، روایتگر افتخارات تاریخی و منتقد آسیب‌های اجتماعی با نگاهی اصلاح‌گرانه. به نظر شما، آیا سینمای کنونی ایران چنین ویژگی‌هایی دارد و اساساً می‌توان آن را «سینمای ملی» نامید؟

خیر، به صراحت می‌گویم که سینمای کنونی ایران را نمی‌توان سینمای ملی دانست. سینمایی که امروز می‌بینیم، عمدتاً از ارزش‌های ایرانی و اسلامی فاصله دارد. خروجی بسیاری از آثار، نه‌تنها معرف سبک زندگی ایرانی-اسلامی نیست، بلکه گاه در تضاد با آن است. وقتی به موضوعات تاریخی پرداخته می‌شود، کمتر شاهد روایتی هستیم که افتخارات سرزمینی و مردمی را به‌درستی بازتاب دهد یا عوامل شکست‌ها و سرکوب‌ها را با شجاعت افشا کند. حتی در ژانر کمدی، به‌جای خنده‌ای که به تفکر و اصلاحگری منجر شود، اغلب با طنزی سطحی و بی‌اصالت مواجهیم. این سینما، به‌جای ترسیم جامعه در بستر همدلی و کمال، گاه آسیب‌های اجتماعی را بدون نگاه علمی و اصلاح‌گرانه، صرفاً به شکلی سیاه‌نما نمایش می‌دهد.

شما اشاره کردید که سینمای امروز مطلوب نیست و حتی در گذشته هم وضعیت چندان بهتری نداشته است. اما از دهه اول انقلاب به‌عنوان دوره‌ای یاد کردید که می‌توانست نطفه سینمای ملی را شکل دهد. چه ویژگی‌هایی در آن دوره وجود داشت که به نظر شما می‌توانست به سینمای آرمانی منجر شود، و چرا این فرصت از دست رفت؟

در دهه اول انقلاب، سینمایی داشتیم که قصه‌گو بود و موضوعات اجتماعی و فرهنگی را بدون رویکرد سیاه‌نما یا سکولاریستی دنبال می‌کرد. این سینما پتانسیل داشت که بر پایه ارزش‌های انقلاب و فرهنگ ایرانی-اسلامی ریل‌گذاری شود. اما متأسفانه این فرصت به دلیل عملکرد کارگزاران سینمایی که عمدتاً تحت تأثیر تفکرات لیبرال بودند، از دست رفت. آنها نه‌تنها نقشه راه سیاست‌های کلان فرهنگی نظام را دنبال نکردند، بلکه اجازه دادند سینمایی شکل بگیرد که به‌تدریج از مردم و ارزش‌هایشان فاصله گرفت. نتیجه این شد که به‌جای پرورش فیلمسازان مکتبی و متعهد، فضا به سمت فیلمسازانی رفت که یا نگاه دین‌گریز داشتند یا درگیر شبه‌روشنفکری و فیلمفارسی‌سازی بودند.

شما کارگزاران سینمایی را مسئول این انحراف می‌دانید و معتقد هستید که آنها مرعوب فرهنگ لیبرالیستی و برخی سینماگران با نگاه‌های دین‌گریز یا شبه‌روشنفکرانه بودند. این ادعای سنگینی است. آیا می‌توانید مصادیقی ارائه کنید که نشان دهد این رویکرد لیبرالیستی چگونه در سینمای ایران نهادینه شد و مخاطب داخلی را از سینما دور کرد؟

بله، این موضوع را می‌توان در چند بعد بررسی کرد. اولاً، بسیاری از کارگزاران سینمایی در دهه‌های گذشته، به‌جای حمایت از فیلمسازان انقلابی و متعهد، به فیلمسازانی میدان دادند که آثارشان یا سیاه‌نمایی بود یا با نگاه شبه‌روشنفکرانه، ارزش‌های ملی و دینی را زیر سؤال می‌برد. این فیلم‌ها به‌جای جذب مخاطب داخلی، بیشتر برای جشنواره‌های خارجی ساخته می‌شدند و جایزه‌هایی دریافت می‌کردند که در واقع تحسین نگاه ضد ملی و دین‌ستیز بود. ثانیاً، این رویکرد باعث شد سینمای ایران از بدنه مردمی فاصله بگیرد. وقتی فیلمی نمی‌تواند با فرهنگ و باورهای مردم ارتباط برقرار کند، طبیعی است که مخاطبش را از دست بدهد. مصداقش را می‌توان در کثرت فیلم‌های نامطلوب و اندک بودن آثار دغدغه‌مند و اندیشه‌ورز دید. این عارضه‌ای نیست که بتوان به‌راحتی از آن گذشت.

اما برخی ممکن است استدلال کنند که سینمای ایران در سال‌های اخیر با تولید آثاری متنوع و حتی موفقیت‌هایی در سطح بین‌المللی، پیشرفت‌هایی داشته است. شما این دستاوردها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا هیچ نقطه روشنی در سینمای کنونی نمی‌بینید؟

من منکر تولید چند فیلم ارزشمند در سال نیستم، اما این آثار استثنا هستند و ربطی به بدنه سینمای ایران یا سیاست‌گذاری‌های کلان ندارند. درباره موفقیت‌های بین‌المللی هم باید بگویم که بسیاری از این جوایز، نه به‌خاطر کیفیت سینمایی، بلکه به دلیل همسویی با نگاه‌های ضد ملی و دین‌ستیز اعطا می‌شوند. سینمایی که به‌جای مخاطب داخلی، دلخوش به تحسین خارجی‌هاست، نمی‌تواند ملی باشد. من پیشرفت را در سینمایی می‌بینم که مردم ایران با آن احساس همذات‌پنداری کنند، نه سینمایی که برای جشنواره‌های خارجی خوراک تولید می‌کند.

شما به دولت کنونی هم انتقادات تندی وارد کرده‌اید و معتقد هستید که برخی انتصابات در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان سینمایی، با ارزش‌های انقلابی و اصولگرایانه همخوانی ندارد. این انتقادات را چطور پاسخ می‌دهید اگر کسی بگوید که این دولت در تلاش است تا با رویکردی عمل‌گرایانه، فضای فرهنگی را بازتر کند و از همه ظرفیت‌ها استفاده کند؟

این توجیه که بخواهیم به اسم عمل‌گرایی، افرادی با مشکلات عقیدتی جدی یا سابقه سیاسی مسئله‌دار را در مناصب کلیدی قرار دهیم، پذیرفتنی نیست. وقتی مدیر روابط عمومی یکی از معاونت‌های وزارت ارشاد یا اعضای شورای اطلاع‌رسانی دولت، مواضعی برخلاف قانون اساسی و ارزش‌های انقلاب دارند، چگونه می‌توان انتظار داشت سازمان سینمایی چنین وزارتخانه‌ای رویکردی انقلابی و اصولگرا داشته باشد؟ این انتصابات، پیامی روشن به جامعه می‌دهد: اینکه ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب در اولویت نیستند. البته من امیدوارم سازمان سینمایی بتواند چهره‌ای متفاوت و متعهد از خود نشان دهد، اما با این شاکله، چنین انتظاری دشوار است.

به‌عنوان سؤال پایانی، اگر شما در جایگاه سیاست‌گذار سینمایی بودید، چه اقدامات عاجلی برای نزدیک کردن سینمای ایران به آنچه «سینمای ملی» می‌نامید، انجام می‌دادید؟

اولاً، ریل‌گذاری سینمای ایران باید بر اساس سیاست‌های کلان فرهنگی نظام بازتعریف شود. ثانیاً، باید از فیلمسازان متعهد و انقلابی حمایت جدی کرد و فضا را برای تولید آثار ارزشمند و مردمی باز گذاشت. سوم، نظارت بر محتوا باید با دقت بیشتری انجام شود تا جلوی تولید آثاری که با ارزش‌های ملی و اسلامی در تضادند، گرفته شود. و در نهایت، باید ارتباط سینما با مخاطب داخلی را بازسازی کرد؛ سینمایی که مردم در آن خودشان را ببینند و به آن افتخار کنند. این مسیری است که اگر با جدیت دنبال شود، می‌تواند سینمای ملی را احیا کند.

بسیار سپاسگزاریم از شما، آقای کریمی، برای این گفت‌وگوی صریح و چالشی. امیدواریم این بحث‌ها به بهبود وضعیت سینمای ایران کمک کند.

من هم از شما تشکر می‌کنم. امیدوارم این گفت‌وگو تلنگری برای دغدغه‌مندان سینمای ملی باشد.

دکتر رمضانی: سینمای ایران فطری‌تر شود، جهانی‌تر می درخشد

محمدرضا رمضانی فرانی، متولد ۱۳۴۲ در تهران، دارای دکترای مدیریت با گرایش استراتژیک و فارغ‌التحصیل رشته تصویربرداری از دانشکده صدا و سیما، چهره‌ای پیشکسوت و تأثیرگذار در عرصه رسانه ملی است. ایشان با سابقه‌ای درخشان به عنوان تهیه‌کننده ارشد تلویزیون و تصویربردار، مسئولیت‌های مدیریتی متعددی را در رسانه ملی بر عهده داشته‌اند، از جمله مدیریت کل تحلیل و بررسی حوزه ریاست، مدیریت کل اجرایی و رسیدگی حوزه ریاست، مدیریت پشتیبانی تولید شبکه دو سیما، مدیریت گروه تلویزیونی بسیج، مدیریت تامین برنامه شبکه قرآن، و همچنین مدیریت سیمای استان‌ها و صدای استان‌ها. وی در نقش‌های کلیدی دیگری همچون دبیری جشنواره برترین‌های سیما در ماه مبارک رمضان، دبیری شورای مشورتی ریاست صدا و سیما، و تدریس در دانشگاه علمی‌کاربردی نیز ایفای نقش کرده‌اند. عضویت در شوراهای طرح و برنامه، برآورد و سیاستگذاری شبکه‌های سیما و تولیدات بسیج، گواه دیگری بر تخصص و تعهد ایشان است. از همکاری‌های هنری شاخص ایشان می‌توان به مشارکت در تولید آثاری چون سریال‌های مریم مقدس، کوچک جنگلی، و فیلم سینمایی ملک سلیمان نبی(ع) اشاره کرد. همچنین تهیه‌کنندگی سریال حجاب، راه رستگاری، مجری طرح و جانشین تهیه‌کننده فیلم سینمایی خورشید نیمه‌شب، و مدیریت پروژه مینی‌سریال خط مقدم از دیگر افتخارات کاری وی محسوب می‌شود. مدیریت پشتیبانی تولید ده‌ها فیلم و سریال داستانی و تله‌تئاتر، همراه با تأسیس و عضویت در هیأت مدیره مؤسسه فرهنگی‌هنری تصویرسازان صبح صادق، نشان‌دهنده روحیه خلاق، مدیریت جامع‌نگر و تعهد بی‌چون‌وچرای ایشان به عرصه فرهنگ و هنر ایران اسلامی است.

با سلام و تشکر از شما آقای رمضانی که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید. شما اشاره کرده‌اید که سینمای ایران از نظر تکنیکی و هنری در جایگاه خوبی قرار دارد، اما از نظر محتوایی با افول مواجه شده است. آیا این تناقض نیست که از یک سو پیشرفت فنی داریم و از سوی دیگر پسرفت محتوایی؟

سلام و سپاس از شما. به نظر من این دو موضوع لزوماً متناقض نیستند. پیشرفت تکنیکی و هنری ناشی از افزایش دانش فنی، دسترسی به ابزارهای نوین، و حضور نیروهای خلاق و مدیریت اجرایی قوی در این حوزه است. اما محتوا ریشه در اندیشه، فرهنگ و مدیریت کلان فکری دارد. خوشبختانه تکنولوژی و دانش فنی به سرعت پیشرفت کرده و تولیدات سینمایی ما هم از نظر کمی افزایش یافته، اما متأسفانه این رشد کمی با غنای محتوایی همراه نبوده است. در نتیجه، اگرچه آثار ما از نظر فنی جایگاه مناسبی دارند، برخی از آنها از نظر محتوایی دچار افول شده‌اند.

برخی معتقدند بخشی از این افول محتوایی متوجه مدیران فرهنگی کشور است. نظر شما چیست؟

هم مدیران فرهنگی و هم سینماگران در این مسئله نقش دارند. اما وقتی مدیران فکری و فرهنگی ما جهت‌گیری محتوایی روشن و متعالی نداشته باشند، طبیعی است که سینما نیز از ارزش‌های انسانی فاصله بگیرد. اگر سینما را به یک پیکره انسانی تشبیه کنیم، تمام اجزای آن باید هماهنگ رشد کنند؛ اگر بخشی از این پیکره رشد نکند، دچار نقصان فکری و عملکردی می‌شود. اگر سیاستگذاری‌ها بر اساس ساختارهای صحیح و ارزش‌های الهی باشد، سینماگران هم در چارچوبی روشن‌تر حرکت خواهند کرد. البته این به معنای تبرئه سینماگران نیست؛ آنها هم باید محتوای سالم و ارزشمند خلق کنند تا آثارشان تأثیرگذار باشد.

شما به ارزش‌های فطری و قرآنی اشاره کردید. اما برخی می‌گویند این نگاه ممکن است به سینمای تک‌بعدی و شعاری منجر شود. چگونه می‌توان بین ارزش‌های دینی و هنر آزاد تعادل برقرار کرد؟

ارزش‌های فطری که در قرآن به عنوان “دین قیّم” از آنها یاد شده، ذاتاً جهانی هستند. همه انسان‌ها فطرتاً صداقت و راستگویی را دوست دارند و از دروغ و نیرنگ بیزارند. بنابراین، هرچه تولیدات ما فطری‌تر باشد، مخاطبان جهانی‌تری جذب خواهد کرد. هنر متعهد لزوماً شعاری نیست؛ قرآن پر از داستان‌های عمیق و انسانی است که می‌توانند الهام‌بخش آثار هنری باشند. مشکل زمانی پیش می‌آید که به جای پرداخت هنرمندانه، به شعارزدگی روی می‌آوریم. سینمای خوب می‌تواند هم ارزش‌های متعالی را ترویج دهد و هم جذابیت دراماتیک و هنری داشته باشد.

با این حال، برخی فیلم‌های ایرانی با نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی، گاهی در جشنواره‌های جهانی مورد استقبال قرار می‌گیرند. آیا این نشان نمی‌دهد که جامعه بین‌المللی به دنبال محتوایی متفاوت از آنچه شما توصیه می‌کنید، است؟

ما هنوز به طور جدی به تولید آثاری با محوریت فطریات نپرداخته‌ایم، اما معتقدم اگر این کار را به شکل هنرمندانه انجام دهیم، قطعاً مورد اقبال جهانی قرار خواهد گرفت. برخی آثار گذشته به دلیل سیاه‌نمایی یا سوژه‌های جنجالی مورد توجه جشنواره‌های خارجی قرار گرفته‌اند، اما آیا اینها واقعاً نماینده فرهنگ و هویت ما هستند؟ ما می‌توانیم هم اصیل باشیم و هم جهانی. به جای دنباله‌روی از سلیقه‌های زودگذر، باید آثاری خلق کنیم که هم ارزش هنری داشته باشند و هم هویت ایرانی-اسلامی ما را صادقانه منعکس کنند.

آیا شما معتقدید سینمای ایران در حال حاضر در مسیر انحطاط فکری است؟ این نگاه آیا نوعی بدبینی به سینمای معاصر نیست؟

نه بدبینم و نه قصد کلی‌گویی دارم. خوشبختانه آثار درخشان زیادی داریم که افتخار سینمای ایران هستند، اما متأسفانه برخی تولیدات به سمت ابتذال یا سطحی‌نگری پیش رفته‌اند. هشدار من برای جلوگیری از یک روند خطرناک است، نه نفی تمام دستاوردها. اگر امروز هوشیار نباشیم، فردا ممکن است بخشی از سینمای ما به ابزاری برای ترویج ضد ارزش‌ها تبدیل شود.

پیشنهاد عملی شما برای بهبود این وضعیت چیست؟

اولاً باید مدیران دلسوز و اندیشمند در رأس تصمیم‌گیری‌های فرهنگی قرار بگیرند. ثانیاً باید به فیلمسازان متعهد و خلاق میدان داد و از تولیدات ارزشمندشان حمایت کرد. متأسفانه برخی از این هنرمندان سال‌ها در انزوا بوده‌اند. همچنین نهادهای فرهنگی باید با برگزاری جلسات فکری، فضای گفتمان سالم را تقویت کنند. مهم‌تر از همه، باید به سمت خلق آثاری رفت که هم مخاطب داخلی را اقناع کنند و هم پیام‌های انسانی و الهی ما را به جهانیان منتقل کنند. امروز در دوران دین‌گریزی زندگی می‌کنیم و تنها راه نجات، بازگشت به ارزش‌های الهی بر پایه اخلاقیات و وجدانیات است.

مصادیق این وجدانیات و اخلاقیات چیست؟

کرامت انسانی، وفای به عهد، اخلاق‌مداری، رعایت حریم‌ها در سنین مختلف، اشتیاق به فرزانه شدن، هدف‌های الهی داشتن، و امیدواری از جمله این مصادیق هستند. نکته کلیدی این است که مفاهیم اخلاقی باید در بستر فرهنگ ایرانی-اسلامی ارائه شوند تا برای مخاطب آشنا و پذیرفتنی باشند. همچنین سینما نباید تصویری ناامیدکننده از جامعه ارائه دهد، بلکه باید امیدبخش باشد.

سینمای غرب چگونه با این مقولات برخورد می‌کند؟

این ارزش‌ها در همه جای دنیا فطری هستند، اما غرب از سال ۲۰۰۰ به بعد سعی کرده مفاهیمی مثل بی‌اخلاقی، تحقیر انسان و بی‌معنایی حریم‌ها را ترویج کند. گاهی هم با تحریف مفاهیم متعالی مثل “نجات‌بخشی”، سعی در جذب مخاطب دارد. هنرمندان ما باید با روشنگری، این موضوعات را برای مردم تبیین کنند.

سپاسگزارم از این گفتگوی صریح و مفید.

من هم از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگوها تأثیرگذار باشد.

ضرورت پوست‌اندازی در سینمای دفاع مقدس

به گزارش پایگاه خبری سینمای خانگی به نقل از دفاع پرس؛ مهدی عظیمی‌میرآبادی، تهیه‌کننده سینما با بیان اینکه وجود سینمای دفاع مقدس و مقاومت در جریان سینمایی کشورمان غیرقابل انکار است، اظهار داشت: سینمای دفاع مقدس و مقاومت به‌عنوان یک ژانر و جریان سینمایی در کشورمان اثبات شده است و جای تردیدی در این خصوص وجود ندارد لذا نیازی به تاکیدی در اثبات دوباره ی آن نداریم چراکه از این مرحله عبور کرده‌ایم و تقریبا کسی وجود ندارد که ادعا کند که ما چیزی به اسم سینمای دفاع مقدس یا سینمای مقاومت نداریم.

این تهیه‌کننده سینما با طرح این پرسش که آیا ما امروز در سینمای دفاع مقدس و مقاومت به وظایف‌مان و برنامه‌هایی که باید انجام بدهیم، به‌درستی عمل می‌کنیم یا نه، گفت: یکی از مهمترین نکته‌ها دراین خصوص زمان‌شناسی است؛ یعنی ما باید ببینیم هم‌اکنون چه کارهایی اولویت دارند تا سینمای مقاومت به وظیفه خودش عمل کرده باشد؛ اگر زمان شناسی نکنیم دور باطل خواهیم زد و دچار روزمرگی خواهیم شدو مسیر را جلو نخواهیم رفت.

وی نگاه هدف‌مند به سینمای دفاع مقدس و مقاومت را یک ضرورت دانست و تاکید کرد: اگر نگاه هدف‌مند به سینمای دفاع مقدس و مقاومت داشته باشیم، آنگاه است که بهتر به نتیجه خواهیم رسید. یکی از مسائل ما این است که سینمای دفاع مقدس و مقاومت به عنوان یک سینمای موجود، باید ارزیابی، بررسی و کارشناسی شود و از دام نگاه‌های جمعی و باندی خارج شود و به یک نگاه ملی و فراملی برسد. آنگاه می توان وظیفه سینمای دفاع مقدس را احصا کرد. با شرایط و اتفاقاتی که در موضوع مقاومت در جهان شاهدیم، ما باید خیلی جدی‌تر وارد عمل شویم. در این مسیر، تولید فیلم تنها یکی از بخش‌های کار است. اگر ۱۰ مرحله‌ی جدی در حوزه سینمای مقاومت باشد، از مهمترین مباحث و مراحل، مراحل نمایش و سنجش بازخورد و ارتباط با مخاطبان در سطح ملی و بین‌المللی در سطح مخاطب عام و خاص است؛ که البته خیلی مهم است. 

عظیمی‌میرآبادی تعداد و میزان تولیدات سینمای دفاع مقدس در طول سال را مهم خواند و تصریح کرد: میزان تولیدات ما گرچه مهم است، اما نوع عرضه درست و کیفیت تولیدات موجود هم مسئله‌ی بسیار مهمی است، و این که آیا حرف‌مان به درستی به مخاطب منتقل شده است؟ باید مسوولین سینمای مقاومت باید به آن توجه کنند و امیدوارم مسوولین امروز به این مسئله به خوبی و درستی توجه کنند. 

این تهیه‌کننده سینما نگاه‌های جناحی و باندی را آفت سینما دانست و گفت: نگاه‌های حلقه‌ای و جناحی به طور کلی آفت سینماست و به طور جدی‌تری اگر ما مراقبت نکنیم، به سینمای دفاع مقدس و مقاومت آسیب جدی‌تری خواهد زد. اگر ما مراقبت نکنیم و وارد این دام بشویم، با فاجعه رو به رو می شویم. سینمای دفاع مقدس، چون به خود دفاع مقدس ارجاع می شود، و اساس آن نگاهی عام بود که همگی در آن مشارکت داشتند و مانع کسی برای ورود به آن نمی‌شدند؛ این رویکرد در بُعد فرهنگی و هنری آن که سینما دفاع مقدس است نیز باید اعمال شود. متاسفانه نگاه غلطی وجود دارد که قضیه‌ی سینمای دفاع مقدس را خیلی کلونی و خانوادگی درست کردهاند. این مسئله به سینمای دفاع مقدس و مقاومت آسیب زده است. به خاطر این که این نگاه وجود دارد، نگاه آینده‌نگر و آینده پژوه هم از بین رفته است، چون برای آینده‌نگری برای وسعت نگاه وجود داشته باشد. 

وی عنوان کرد: یکی از اشکالات ما در سینمای دفاع مقدس عدم وجود جریان صحیح نقد و نقدپذیری است؛ اگر نقد نباشد ما چگونه باید متوجه اشتباهات‌مان شویم! اگر فقط به عملکردمان با روش کلونی و خانوادگی نگاه کنیم و همه چیز با تعریف و تمجید و تشویق جلو برود و هیچ نقدی صورت نگیرد؛ چه خواهد شد؟! متأسفانه در این شرایط اگر کسی نقدی مطرح کند،به معضل تبدیل می‌شود و برای چنین افرادی راه حل معضل، حذف کسی است که آن معضل را معرفی می کند! با این شرایط چیزی تصحیح نمی‌شود و با این رویکرد اگر عقب‌گرد نکنیم، پیشرفت هم نخواهیم داشت. 

عظیمی‌میرآبادی درخصوص نسل جدید فیلمسازی در سینمای دفاع مقدس و مقاومت گفت: جوان‌های ما در حوزه فیلمسازی بلدتر، فهیم‌تر و نوع نگاه‌شان جدیدتر و نسبت به نسل‌های قبل، به‌روزتر است؛ لذا باید برای شیوه های جدید بیانی فیلمسازان جدید موقعیت فراهم کرد. البته مباحث و مبانی اصلی و مبنایی در فیلمسازان گذشته و فعلی یکی است، چون آرمان و مبانی انقلاب اسلامی یکی است، ولی شکل بیان مربوط به فیلمساز است و مدیریت نقش تعیین‌کننده‌ای در کمک به آن دارد.

سینمای ایران در چنگال ابتذال؛ هشدار یک پیشکسوت!

اکبر سنگی، استاد پیشکسوت سینما و تلویزیون ایران، با بیش از چهار دهه فعالیت هنری درخشان، چهره‌ای ماندگار در عرصه بازیگری کشور محسوب می‌شود. این هنرمند پرتلاش که متولد سوم فروردین ۱۳۳۲ در تهران است، مسیر هنری خود را از تئاترهای محلی آغاز کرد و با تحصیل در دانشگاه هنر تهران، پایه‌های علمی و آکادمیک هنر نمایش را فراگرفت. سنگی در دهه ۶۰ با حضور در نقش‌های کوچک سینمایی و تلویزیونی پا به عرصه هنر نهاد و به تدریج با خلق شخصیت‌های عمیق و تأثیرگذار، جایگاه خود را به عنوان یکی از بازیگران مطرح ایران تثبیت کرد.

ویژگی بارز بازیگری اکبر سنگی، تسلط کم نظیر او بر روان‌شناسی شخصیت‌ها و توانایی خلق نقش‌های پیچیده با لایه‌های عاطفی متنوع است. از فیلم‌های ماندگار او می‌توان به «یوسف هور»، «قلاده‌های طلا»، «مرگ کسب‌وکار من است» و «مرد نامرئی» اشاره کرد. در عرصه تلویزیون نیز آثار درخشان او در سریال‌هایی چون «نبردی دیگر», «سربداران»، «امام علی(ع)» و «در چشم باد» همواره در یاد مخاطبان باقی مانده است. سنگی علاوه بر بازیگری، به عنوان مشاور هنری، کارگردان تئاتر و مربی بازیگری نیز فعالیت داشته و همواره الگویی از اخلاق حرفه‌ای و تعهد هنری برای هنرمندان جوان بوده است. امروز در ۷۲ سالگی، این استاد بزرگ همچنان با همان شور و اشتیاق اولیه به خلق آثار هنری ارزشمند ادامه می‌دهد و هر نقش جدید او، گواهی بر پویایی و استمرار هنر ناب ایرانی است.پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

استاد عزیز، با تشکر از حضورتان. اخیراً در جایی اظهارات تندی درباره سینمای ایران داشته‌اید و از “ابتذال کامل” سینما سخن گفتید. آیا واقعاً معتقدید سینمای امروز ایران به نقطه غیرقابل بازگشتی رسیده است؟ 

ببینید، من نزدیک به پنج دهه در این عرصه زحمت کشیده‌ام. وقتی می‌گویم سینما به ابتذال کامل رسیده، یعنی دیگر حتی آن محتوای حداقلی که روزی داشتیم هم ناپدید شده. آیا این همان سینمایی است که قرار بود پس از انقلاب “دانشگاه” باشد؟ امروز نه پیامی وجود دارد، نه پشتوانه فرهنگی، فقط تمسخر و سطحی‌نگری است. 

اما برخی می‌گویند سینمای امروز نسبت به گذشته واقع‌گراتر است و با زبان مردم صحبت می‌کند. مثلاً دیالوگ‌های خودجوش بازیگران را نشانه خلاقیت می‌دانند. 

این اسمش “خلاقیت” نیست! وقتی بازیگر بدون فیلمنامه هر چه دلش می‌خواهد جلوی دوربین می‌گوید، این آنارشی است. آیا مسئولان سینما به فرزندان خود اجازه می‌دهند چنین دیالوگ‌های ناهنجاری را تکرار کنند؟ من به شما می‌گویم: چه بسا یک فیلم بد، برابر با هشتاد بار خواندن یک کتاب مسموم است! امروز خیلی­ها وقتی از سینما بیرون می‌آیند، همان رفتارهای زشت فیلم‌ها را در زندگی واقعی اجرا می‌کنند. 

شما به “رقص آقایان” اشاره کرده­اید. این نگاه، نوعی حذف گزینشی اخلاق‌گرایانه نیست؟ 

مگر مسئله سر زن بودن یا مرد بودن فردی است که در فیلم­ ها می­رقصد… این برداشت غلطی است. مسئله “ابتذال نهادینه شده در فیلم­های سینمایی” است. قبل از انقلاب، در فیلم­ها با عرض پوزش کافه و رقاصه موج می­زد. چه شده که امروز همان مضامین را با ژست مدرن تکرار می‌کنند؟ تفاوتش چیست؟ فقط پوشش ظاهری تغییر کرده یا دیکته­ی نانوشته­ای در حال اجراست؟! آیا می­شود فهمید که مسئولین نظارتی و صنفی سینما ناآگاهانه یا عمداً این مسیر را طی می­کنند؟! 

خب با این شرایط، پیشنهاد عملی شما برای نجات سینما چیست؟ 

واقعاً باید تأسف خورد که به اصطلاح در سینما درد از ناله زیادتر شده است. به نظرم باید سه اقدام فوری در دستور کار قرار بگیرد. مسئولان باید به جای تعارفات و نان قرض دادن های باندی و جناحی، نشست اضطراری برقرار کنند و پروتکل­های شفافی برای نجات سینما و خط قرمزهای محتوایی تهیه و اجرا کنند. باید از مخاطبان واقعی به طور جدی و بدون جهت­گیری بازخورد بگیرند و به آن توجه کنند. باید سازندگان و مسئولان در قبال این آشی که پخته­اند، مسئولیت‌پذیر باشند و از خود بپرسند که آیا حاضرند این فیلم­ها را در حضور خانواده­شان تماشا کنند؟

و در پایان! آقای سنگی عزیز نگران­تر شدم؛ آیا امیدی به آینده سینمای ایران دارید؟ 

البته، اگر مدیران و مسئولان سینمایی به خواب رفته بیدار شوند، بله. ترس من این است که از خواب بیدار نشوند. آنوقت فاجعه است.  فقط یک جمله بگذارید به عنوان جمله­ی پایان بگویم… سینما آیینه جامعه است، اما این آیینه را زنگار بگیرد، تصویر جامعه تحریف می‌شود. تاریخ آینده، با این فیلم­ها چگونه در مورد جامعه­ی امروز ما قضاوت خواهد کرد؟ این مسئولیت سنگینی است که باید آن را به دوش کشید!

سپاسگزارم از صراحت شما. امیدواریم این هشدارها جدی گرفته شود. 

من هم از شما متشکرم، و امیدوارم باعث توجه بیشتر مسئولان امر باشد.

رهایی سینما از سیاست؛ جنجالی با یک منتقد سرسخت

مهدی پوربلاسی، هنرمند و اندیشمند پرکاری است که در اسفند ۱۳۵۰ در تهران و در خانواده‌ای اصیل با ریشه‌های آذری (سرابی) به دنیا آمد. تحصیلات دانشگاهی او ترکیبی جالب توجه از کارشناسی کارگردانی تئاتر و کارشناسی ارشد ادیان و عرفان را شامل می‌شود، تلفیقی که به آثارش عمق و غنای ویژه‌ای بخشیده است. کارنامه هنری پوربلاسی گستره وسیعی از فعالیت‌های فرهنگی و هنری را دربرمی‌گیرد: از تهیه‌کنندگی برنامه‌های فاخر اندیشه‌محور در شبکه چهار سیما مانند «فلسفه علم» (۱۳ قسمت)، «صفحه۴» (۵۲ قسمت) و «اسلام‌هراسی» (۱۳ قسمت) تا نویسندگی و کارگردانی نمایش‌های ماندگاری چون «دیوانه! من هوراشیو هستم» و اقتباس هنرمندانه از شاهکار «پدرو پارامو». در عرصه تلویزیون نیز آثار درخشان او همچون سریال‌های «مخمصه» (۳۰ قسمتی)، «نقش خاک» (۲۶ قسمتی) و «شهر پشت دریاها» (۱۳ قسمتی به همراه کارگردانی) گواه توانایی‌های گسترده او در نویسندگی و کارگردانی است. پوربلاسی با انتشار رمان «پریان دره انار» (انتشارات قدیانی) نیز توانایی خود را در خلق جهان‌های داستانی به نمایش گذاشته است. نگاه ویژه او که آمیزه‌ای از زیبایی‌شناسی هنری، دغدغه‌های عرفانی و تحلیل‌های فلسفی است، در تمام آثارش به وضوح قابل ردیابی است.پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای پوربلاسی، شما در جایی موضع تندی در موضوع هنر اتخاذ کرده‌اید. ابتدا بفرمایید چرا معتقدید هنر نباید رسالتی داشته باشد؟
پاسخم روشن است: هر گونه رسالت تحمیلی به هنر، برابر است با قتل آن. وقتی هنر را به خدمت شعارهایی مثل “آگاهی‌بخشی” یا “اعتراض سیاسی” می‌گیرید، آن را از ماهیت اصلی‌اش تهی می‌کنید. هنر مانند آب زلال است – ذاتش رهایی‌بخش و زیباست. هر دستکاری در این ذات، آن را به چیزی غیر از هنر تبدیل می‌کند.
اما برخی می‌گویند سینما همواره متأثر از شرایط اجتماعی و سیاسی بوده است. این نظر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
تفاوت بنیادینی وجود دارد بین تأثیرپذیری از واقعیت‌ها و جهت‌گیری سیاسی سازمان‌یافته. من با سینمایی که به صورت طبیعی مسائل جامعه را بازتاب می‌دهد مشکلی ندارم. مشکل من با سینمای سفارشی است که از ابتدا با بودجه و دستورالعمل نهادهای سیاسی ساخته می‌شود تا روایت خاصی را تحمیل کند.
وضعیت فعلی سینمای ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
وضعیتی فاجعه‌بار. به ویژه در حوزه کمدی که به سطحی‌ترین و مبتذل‌ترین شکل ممکن سقوط کرده است. فیلم‌هایی پر از رقص مردان، شوخی‌های جنسی پیش‌پاافتاده و صحنه‌های مستی. اینها حتی اصول اولیه کمدی‌نویسی را هم رعایت نمی‌کنند. اگر از این “طنز”ها نمی‌خندم، آیا مشکل از من است؟
به نظر شما ریشه این افول چیست؟
مدیریت ناکارآمد در تمام سطوح. وقتی در حوزه‌های کلانی مثل محیط زیست، اقتصاد و فرهنگ چنین مشکلات ساختاری داریم، چگونه انتظار داریم سینما سالم بماند؟ از یک سو فشارهای سیاسی و سانسور، و از سوی دیگر فرار به سمت ابتذال برای جلب مخاطب.
راه حل شما برای خروج از این بحران چیست؟
نخست باید سینما را از چنگال دو آفت مهلک نجات داد: سیاستزدگی و ابتذال. دوم باید فضایی ایجاد کرد که فیلمسازان واقعی بتوانند نفس بکشند. به یاد بیاورید موج سینمای معناگرا چه آثار درخشانی تولید کرد؛ فیلم‌هایی که هم سرگرم‌کننده بودند هم اندیشه‌برانگیز.
شما بین “سینمای دینی” و “سینمای جهت‌دار سیاسی” تمایز قائل شده‌اید. این تفاوت را چگونه توضیح می‌دهید؟
جهت‌گیری سیاسی ماهیتاً با دین متفاوت است. سینمای دینی وقتی به تبلیغات سیاسی تبدیل می‌شود که بخواهد دیدگاه خاصی را تحمیل کند. اما سینمای اصیل دینی، ارزش‌های انسانی را بدون شعارزدگی و به صورت طبیعی بیان می‌کند.
خیلی ممنون آقای پوربلاسی، در پایان چه پیامی دارید؟
باید سینما را به اهلش بسپارند. نه سیاستمداران که به فکر تبلیغات هستند، نه بازاری‌ها که به فکر سود بیشتر. برای نجات سینما، نیاز به تحولی اساسی داریم. همانطور که گفته‌ام: “عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی”.
متشکرم از حضور شما در این مصاحبه ی بی پروا…
شما که معروفید به نترسی و شجاعت! نمره ی بی پروایی به این مصاحبه از نظر شما، نمره ی خوبی است. من هم متشکرم.

نقد ساختار سینمای ایران و راهکارهای تحول

حضور پررنگ شهرام مقصودی در عرصه سینما از سال ۱۳۷۴ با گذراندن دوره فیلمسازی در انجمن سینمای جوانان سنندج و ساخت نخستین فیلم کوتاه آغاز شد و تا امروز با خلق بیش از ۶۰ اثر در ژانرهای کوتاه، مستند، تجربی و سریال ــ چه در مقام کارگردان و چه تهیه‌کننده ــ تداوم یافته است. افتخارات بین‌المللی او شامل ۵۲ جایزه معتبر برای آثاری چون «زمین خشک»، مستند «۷۴» و فیلم سینمایی «گل نسا» در مقام تهیه‌کننده، و همچنین فیلم‌های تحسین‌شده‌ای چون «نقش الماس»، «صندوقچه زندگی»، «نفس به شماره» و «هوای تازه» در مقام کارگردان است. تجربه‌های مدیریتی او در حوزه فرهنگ و هنر، از مدیریت مؤسسه‌های فرهنگی در غرب کشور تا برگزاری رویدادهای معتبری چون جشنواره بین‌المللی فیلم مقاومت، دبیری جشنواره‌های «هفت نگاه شهر» و «شور عشق» (اربعین حسینی)، و مدیریت پروژه‌های ملی مانند «هیرکانی» و NGO «آگاه از هنر»، نشان‌دهنده تسلط او بر مدیریت هنری در سطوح مختلف است. وی هم اکنون مدیرعامل مؤسسه فرهنگی «فرهیختگان هنر هفتم» است.مقصودی با تحصیلات کارشناسی در رشته کارگردانی سینما، کارشناسی ارشد نویسندگی و معادل دکتری در هنر و رسانه، ترکیبی کم‌نظیر از دانش آکادمیک و تجربه عملی را در کارنامه دارد. این مسیر حرفه‌ای، او را به چهره‌ای تأثیرگذار در سینمای ایران تبدیل کرده که همزمان با خلق آثار هنری، در توسعه زیرساخت‌های فرهنگی نیز پیشگام بوده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای مقصودی، سپاسگزاریم که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. شما به عنوان یکی از دست اندرکاران عرصه سینما، همواره تحلیل­ ها و نقدهای خوبی ارائه داده ­اید. به نظر شما سینمای ایران در این برهه در چه وضعیتی قرار دارد؟ 

سینمای ما را نمی ­توان صددرصد فعال یا کاملاً راکد دانست. از لحاظ ساختاری و محتوایی، به ویژه در حوزه­ های اجتماعی و تنوع ژانری، کمبودهای بسیاری داریم که باید برطرف شود. البته سینما همواره آیینه تحولات جامعه است و خوشبختانه در سالهای اخیر شاهد رشد قابل توجهی در حوزه انیمیشن بوده­ ایم که نقطه امیدواری است. اما متأسفانه در بخش تولیدات تجاری و کمدی با ضعف­ های محتوایی و ساختاری جدی مواجه هستیم. 

به نظر برخی افراد؛ در سالهای اخیر، تمایل به سیاه نمایی و نمایش افراطی مشکلات اجتماعی در سینما افزایش یافته است. آیا موافق هستید؟

متأسفانه این یک واقعیت است. سینما و حتی تولیدات پلتفرمی به سمت نمایش یک­جانبه و اغراق­آمیز معضلات اجتماعی گرایش پیدا کرده­اند. مسائلی مانند فقر، اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی مهم هستند، اما این تصویر درست و دقیقی از جامعه ما نیست. پیشرفت­ها، دستاوردهای علمی، موفقیت­های پزشکی و فناورانه ما نادیده گرفته می­شوند. در سینمای دفاع مقدس که سال­هاست در آن قوی عمل کرده­ایم، امروز شاهد تولیدات محدود و اغلب سفارشی هستیم. بخش خصوصی هم تمایلی به سرمایه­گذاری در این حوزه نشان نمی­دهد.

این رویکرد تک­بعدی چه تأثیری بر رابطه سینما و مخاطب می­گذارد؟

وقتی ذائقه مخاطب را صرفاً با محتوای تکراری و گاه ضعیف تغذیه می­کنیم، طبیعی است که سلیقه او تغییر کند. تهیه­کنندگان و سرمایه­گذاران هم غالباً به دنبال فروش هستند، نه کیفیت و عمق محتوا. این چرخه معیوب باعث می­شود سینمای ما در دام تکرار گرفتار شود و مخاطب نیز به تدریج از سینما فاصله بگیرد، مشابه اتفاقی که متأسفانه برای تلویزیون هم تا حدودی شاهد بودیم. 

یکی از چالش­های اساسی، بحث مدیریت سینماست. ارزیابی شما از عملکرد مدیریتی در سینمای ایران چیست؟

متأسفانه مدیریت سینمای کشور سال­ هاست درگیر جناح ­بندی­ های سیاسی بوده است. وقتی مدیران تنها از یک جریان خاص حمایت می­ کنند و بودجه ­ها صرف تعداد محدودی فیلمساز می شود، طبیعی است که سینما رشد نمی­ کند. ما به مدیرانی نیاز داریم که دغدغه هنر و پیشرفت سینما را داشته باشند، نه وابستگی به جناح های سیاسی. تا زمانی که این نگاه تغییر نکند، سینما در یک دور باطل باقی خواهد ماند. 

برای برون­ رفت از این وضعیت، چه راه کارهای عملی را پیشنهاد می ­کنید؟

به نظر من، نخست باید نگاه مدیریتی تغییر کند و فرصت­ های برابر برای فیلمسازان جوان و مستعد فراهم شود. دوم این­ که تشکیل شوراهای تخصصی برای ارزیابی فیلمنامه­ ها پیش از مرحله تولید می­ تواند بسیار کمک­ کننده باشد. همچنین ایجاد سازوکارهای حمایتی شفاف، مانند تعاونی ­های سینمایی که پروژه ­های تأییدشده را به سرمایه­ گذاران متصل کنند، می­ تواند تحول­ آفرین باشد. هرچند طرح «کارگردان اولی ­ها» اقدام مثبتی بود، اما کافی نیست. باید ساز و کاری ایجاد شود که فیلمسازان جوان پس از دریافت مجوز، درگیر پیچیدگی­ های اداری نشوند و حمایت های لازم را دریافت کنند. 

در پایان، آینده سینمای ایران را چگونه ارزیابی می­کنید؟

با وجود همه مشکلات، سینمای ایران نسبت به گذشته پیشرفت­ های فنی و محتوایی داشته، به ویژه در حوزه انیمیشن. اما هنوز تا رسیدن به استانداردهای جهانی فاصله داریم. اگر مدیریت سینما اصلاح شود، فضای رقابتی سالم ایجاد گردد و از استعدادهای جوان حمایت واقعی صورت بگیرد، می ­توانیم شاهد تحولی بزرگ در سینمای ایران باشیم. سینما ابزاری قدرتمند برای امیدآفرینی و پیشبرد جامعه است و امیدوارم این ظرفیت به درستی مورد استفاده قرار گیرد. 

سپاسگزاریم از این گفتگوی صمیمانه.

من نیز از شما متشکرم. امیدوارم این گفتگوها بتواند گامی هرچند کوچک در جهت ارتقای سینمای ایران باشد.

استاد فرهیخته، جلیل عرفان منش به دیار حق شتافت

خبر درگذشت استاد فرزانه دکتر جلیل عرفان‌منش، چون موجی از حزن و اندوه، دل‌های دوستداران فرهنگ و هنر این سرزمین را درنوردید. شیرازیِ دلباخته‌ای که عشق به امام رضا(ع) در جانش ریشه دوانده بود و اینک به آرزوی دیرین خود رسیده و در جوار حضرت احمدبن موسی(ع) آرام گرفته است.

استادی که عمری را در مسیر دانش و هنر گام نهاد، از کلاس‌های ادبیات نمایشی دانشگاه سوره شیراز،  تا مدیریت شبکه دو سیما، از پژوهش‌های عمیق تاریخی، تا نگارش فیلمنامه‌های ماندگار؛ قلمش در کتاب‌هایی چون «همگام با امام رضا(ع)» و «کوروش و بازیابی هویت ملی» به تاریخ و فرهنگ ایران و اسلام جان بخشید. دستش در آثاری مانند «روز موعود» و «مسافر زمان» و… روایتگر حماسه‌ها و ایمان بود. قلبش همیشه با هنر انقلابی و متعهد می‌تپید.

پایگاه خبری سینمای خانگی، این ضایعه‌ی بزرگ را به مسئولان، هنرمندان، و سینماگران کشور به ویژه به خانواده‌ی محترم ایشان، شاگردان وفادارش و همه‌ی دلباختگان فرهنگ ناب ایرانی اسلامی تسلیت عرض می‌کند. باشد که راه پربرکتش همواره پررهرو، و یادش گرامی و روحش با اولیای الهی محشور باد.

سینمای ایران در کشاکش گیشه و رسالت فرهنگی؛ در گفتگو با ابراهیم اصغری

ابراهیم اصغری، متولد سال ۱۳۴۵، از چهره‌های پیشکسوت و تأثیرگذار صنعت سینمای ایران به شمار می‌رود. وی فعالیت حرفه‌ای خود را از سال ۱۳۷۵ با فیلم “مردی شبیه باران” آغاز نمود و طی بیش از دو دهه حضور مستمر در عرصه تولید سینمایی، مسئولیت‌های متعددی را در مقام مدیر تولید و تهیه‌کننده بر عهده گرفته است.

این تهیه‌کننده پرکار سینمای ایران، تخصص ویژه‌ای در تولید آثار دفاع مقدس دارد و در این زمینه آثاری ماندگار خلق کرده است. از شاخص‌ترین تولیدات اخیر وی می‌توان به فیلم‌های پرفروش و پرمخاطبی همچون “تک تیرانداز” و “شماره ده” اشاره کرد که در سه سال گذشته با استقبال گسترده مخاطبان روبرو شده‌اند.

اصغری در کارنامه هنری خود تهیه‌کنندگی آثاری چون “شب هورا”، “به کبودی یاس”، “شور شیرین” و “اشنوگل” را به ثبت رسانده که هر کدام به لحاظ محتوایی و هنری، جایگاه ویژه‌ای در سینمای ایران دارند. فیلم‌های “پنجشنبه آخر” و “ماه او خوب سنگ می‌زند” نیز از دیگر تولیدات قابل توجه این تهیه‌کننده به شمار می‌روند.

وی با آثاری همچون “فیلم پنجاه و دو” و “هرت” نشان داده است که به ژانرهای مختلف سینمایی تسلط داشته و می‌تواند در هر حیطه‌ای، تولیداتی باکیفیت ارائه دهد. اصغری همواره بر این باور است که سینمای اصیل ایرانی باید در عین حفظ جذابیت‌های بصری، حامل پیام‌های انسانی و ارزش‌های ملی باشد. این فیلمساز پرتلاش با بیش از ربع قرن تجربه در عرصه تولید سینمایی، همچنان با انرژی و خلاقیت به فعالیت خود ادامه می‌دهد و بی‌شک در سال‌های آتی نیز شاهد تولیدات ارزشمند دیگری از وی خواهیم بود. رویکرد حرفه‌ای و تعهد هنری ابراهیم اصغری، او را به یکی از چهره‌های قابل اعتماد و تأثیرگذار سینمای ایران تبدیل کرده است. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

آقای اصغری، شما قبلا در مصاحبه ­ای گفته ­اید که سینمای ایران از مسیر اصلی خود منحرف شده. اجازه دهید این نظر را به چالش بکشیم – آیا اساساً این «مسیر اصلی» که شما از آن دفاع می کنید، واقعاً وجود خارجی دارد؟ یا این که ما همیشه درگیر همین دوگانه فرهنگ-اقتصاد بوده ­ایم؟

سؤال جالبی است. ببینید، اگر به تاریخ سینمای ایران نگاه کنیم، در دهه های گذشته ما فیلم­ هایی داشتیم که هم مخاطب را جذب می ­کرد و هم حرفی برای گفتن داشت. مشکل امروز این است که…

دقیقاً! و آن سینما هم تحت حمایت های دولتی بود. آیا شما پیشنهاد می کنید بازگردیم به آن سیستم حمایتی؟ در حالی که می دانیم آن سیستم هم انتقادات خاص خود را داشت.

نه، منظورم بازگشت به گذشته نیست. بحث بر سر ایجاد تعادل است. وقتی شما در یک سال بیش از ۷۰ درصد تولیدات سینمایی را به کمدی های سطحی اختصاص می دهید، طبیعی است که…

اما این آمار را از کجا آورده اید؟ و مهم تر اینکه اگر مخاطب این فیلم ها را می پسندد، آیا این نشان دهنده نیاز واقعی جامعه نیست؟ شاید مردم دقیقاً به همین سرگرمی ساده نیاز دارند؟

اینجاست که بحث جالب می شود. آیا وظیفه سینما فقط پاسخ گویی به سلیقه موجود است یا باید سلیقه سازی هم بکند؟ وقتی رسانه ملی برخی فیلم­ها را نادیده می گیرد اما برای برخی دیگر تبلیغات گسترده می کند، داریم چه پیامی می دهیم؟

صبر کنید! بعضی فیلم­ ها برای جشنواره ها ساخته شده، بعضی فیلم ­ها با سرمایه رسانه­ ی ملی ساخته شده، و بعضی دیگر با بودجه بخش خصوصی برای مخاطب عام. چرا باید اینها را در یک سطح ببینیم؟

چون همه­ شان سینما هستند! مشکل دقیقاً همین جاست که ما داریم سینما را به سه بخش جشنواره­ای، سفارشی، و مردمی تقسیم می کنیم. در حالی که سینمای خوب، فیلمی است که هم از نظر فنی و هنری برجسته باشد و در جشنواره­ ها بدرخشد، هم حرفی عمیق و جدی داشته باشد و بتواند آن را بدون لکنت بیان کند، و هم پرفروش شد.

پس شما معتقدید مشکل از فیلمسازان است؟ چرا آنها نمی ­توانند مثل فیلم ­هایی بسازند که هم فرهنگ ­ساز باشند هم پرفروش؟

نه، مشکل ساختاری است. وقتی سیستم اکران شما به گونه ای است که فیلم­ هایی خاص شانس نمایش پیدا نمی­ کنند، وقتی نهادهای فرهنگی فقط به آمار فروش نگاه می­ کنند، طبیعی است که فیلمسازان به سمت تولیدات کم خطرتر بروند.

این حرف شما تناقض دارد. از یک طرف می­ گویید نباید به آمار فروش توجه کرد، از طرفی از فیلم پرفروش دم می­ زنید. بالاخره چه می­ خواهید؟

دارید به نکته خوبی اشاره می کنید. من با فروش مخالف نیستم، با تک بعدی شدن مخالفم. مشکل وقتی است که فروش تنها معیار می شود. باید سیستمی طراحی کنیم که هم به کیفیت هنری بها دهد هم به مخاطب.

و این سیستم آرمانی را چگونه می­ توان اجرا کرد؟ مخصوصاً در شرایط اقتصادی فعلی که تهیه کنندگان به دنبال بازگشت سرمایه هستند.

نیاز به یک انقلاب مدیریتی داریم. مثلاً سهمیه بندی سالن ها برای انواع فیلم ها، یا ایجاد صندوق حمایت از فیلم های باکیفیت؛ اصلاح سیستم داوری جشنواره ها، و آموزش مخاطب از طریق رسانه ملی…

همه این حرف ها خوب است، اما به نظر می­ رسد آرمان گرایانه و غیرواقعی است، آن هم  در شرایطی که حتی سینمای جهان هم به سمت تجاری شدن پیش می رود.

بله، اما سینمای موفق جهان تعادل را حفظ کرده. هالیوود هم تایتانیک دارد هم شوالیه تاریکی. ما چرا باید فقط به یکی از اینها بسنده کنیم؟

صحبت آخر؟

فقط این را بگویم که اگر امروز به فکر نباشیم، فردا باید هزینه بیشتری بپردازیم. سینما فقط یک صنعت نیست، یک رسانه قدرتمند فرهنگی است. فراموش کردن این مسئله، خیانت به نسل آینده است.

ممنون از این بحث صریح و چالشی. امیدوارم این گفتگوها ادامه پیدا کند.

من هم از شما متشکرم. مهم این است که درباره سینما حرف بزنیم، چون نشان می دهد برایمان مهم است.

خروج از نسخه موبایل