نوشداری سینمای ایران، به تجویز اورنگ!


سید رضا نقی‌نژاداورنگ، معروف به اورنگ، در ۲۸ فروردین ۱۳۴۰ در تهران چشم به جهان گشود و دوران کودکی و نوجوانی خود را در همین شهر سپری کرد. از هشت‌سالگی شیفته سینما شد و این عشق هرگز در وجودش رنگ نباخت؛ همین شور او را به دنیای ادبیات و نقد فیلم کشاند و راه روزنامه‌نگاری را پیش پایش نهاد. او تحصیلات خود را در رشته زبان و ادبیات فارسی به پایان رساند و دوره عالی فیلمنامه‌نویسی را در مرکز اسلامی آموزش فیلمسازی (باغ فردوس) گذراند. چهار دهه است که سینما، فرهنگ و ادبیات نه تنها حرفه، که دل‌بستگیِ بی‌چون‌وچرای اوست؛ گواه این ادعا صدها مقاله در حوزه‌های سینما، تئاتر و ادبیات، همراه با آثاری در شعر و داستان‌نویسی است. سال‌ها در روزنامه بانی فیلم به عنوان دبیر تحریریه، عضو شورای سردبیری و معاون سردبیر فعالیت کرد و نوشته‌هایش در رسانه‌های مختلف کشور منتشر شد. در تلویزیون نیز نقشی چندوجهی ایفا کرد: از فیلمنامه‌نویسی و کارگردانی تا تهیه‌کنندگی، تحقیق و مدیریت تولید، که حاصل آن برنامه‌ها، فیلم‌های بلند و سریال‌های پخش‌شده از شبکه‌های سیما بود. حضورش به عنوان کارشناس و منتقد سینما در برنامه‌های رادیو و تلویزیون، و نیز تدریس و پژوهش در ادبیات و سینما، نشان از عزم او برای پرورش نسل جدیدی دارد که با هنر اصیل ایرانی پیوند خورده‌اند. پایگاه خبری سینمای خانگی با او مصاحبه ­ای ترتیب داده و از او درباره ارزیابی ­اش از سینمای ایران پرسیده است. متن زیر حاصل این مصاحبه است:

با عرض سلام و خیرمقدم به جنابعالی به خاطر شرکت در مصاحبه با پایگاه خبری سینمای خانگی. شما در جایی با صراحت اعلام کرده‌اید که «سینمای ایران چند دهه است که به نفس‌نفس افتاده». این ادعای سنگینی است. با توجه به تولید سالانه بیش از ۱۰۰ فیلم سینمایی و حضور پررنگ در جشنواره‌های بین‌المللی، چگونه این نظر را توجیه می‌کنید؟

دقیقاً همان‌طور که پیش­تر هم گفته­ ام، بعد از دهه به یادماندنی ۶۰ که سینما در حال صعود بود، سقوط سینما شروع شد. این آمارهای ظاهری گمراه‌کننده‌اند. وقتی می‌گویم «همه چیز در پول خلاصه شده» منظورم دقیقاً همین تولیدات انبوه بی‌کیفیت است. آیا می‌دانید چند درصد از این ۱۰۰ فیلم، واقعاً ارزش هنری دارند یا به طور واقعی با مخاطب ارتباط برقرار می­ کنند؟ آیا می ­دانید چند تا از این فیلم ­هایی که آمارشان را گفتید، با تهیه­ کننده ­ی صوری ساخته شده است؟ و ده ­ها آیا می­دانیدِ دیگه…

تهیه‌کنندگان صوری؟! مگر سینما سه چهارتا صنف تهیه ­کنندگی ندارد که اتفاقاً همیشه هم بین آن­ها دعواست و هر کدام اصرار دارد که تهیه­ کننده ­ها بر اساس قواعد او، بالای سر پروژه ­ها قرار بگیرند؟ این انجمن­ ها و جامعه­ ها و مجمع­­ ها و شوراهای عالی که فراوانند… یک مویز و چهل قلندر! آن وقت شما می­ فرمایید تهیه ­کننده ­های صوری؟!

این دقیقاً مصداق همان جمله‌ای است که گفتم، بعضی از این ساختارها نیت خوبی هم داشته ­باشند، شیپور را از سر گشادش می ­زنند… همین انجمن‌های به ظاهر حرفه‌ای، خودشان بخشی از مشکل هستند. به نظر من هیچ نظارت درست و درمانی در کار نیست! پول‌های بی‌حساب و کتاب بخش دیگری از این مشکل است! این پول ­ها چطور هزینه می‌شود؟ چرا بخش خصوصی نمی ­تواند فیلم ارزشمند و جدی بسازد؟ بودجه ­ها کجا مصرف می ­شود؟ مدیران دولتی و صنفی یک از یک ضعیف­ تر است…

همه­ شان که ضعیف نیستند… احیای سینمای کودک، ساخت و افتتاح سالن­ های سینما، برگزاری جشنواره ­های باشکوه فیلم کوتاه و حقیقت و فجر و مقاومت و بقیه… فروش بالای فیلم­ ها که رکورد سال­های قبل را می­ شکند و ده­ها نمونه­ ی دیگر… این­ها را مگر مدیران انجام نداده ­اند؟ این را چگونه تفسیر می‌کنید؟

ببینید آقاجان! حرف من صریح است. سینمای ایران صدها لایه دارد که هیچ کس به آن ها توجه ندارد. شما دارید به استثناها اشاره می‌کنید که اتفاقا اقدامات نمایشی و ظاهری است! من به صراحت گفتم که هر مدیری که روی کار آمد، مطابق سلیقه خود و هم‌جناحی‌هایش عمل کرد. فقط یک اقدام مثبت در مجموعه­ ی اقدامات یک بخش بزرگ، وقتی سیاست‌های غلط در عمل وجه غالب است، چه ارزشی دارد؟ آیا همین مدیران تاکنون توانسته­ اند قانونی تدوین کنند که هر کسی تکلیف خودش را بداند و هیچ مدیری نتواند سلیقه­ای و مطابق دلخواه خودش عمل کند؟

جالب این است که شما در مورد صنف هم شاکی هستید. شما معتقدید که خانه سینما باید کنار گذاشته شود. مگر این نهاد صنفی نیست که باید از حقوق سینماگران دفاع کند؟

دقیقاً! شما هم دقت کنید: اگر خانه سینما به کار صنفی ­اش بپردازد که کسی مشکل ندارد! درد سینما این است که هم مدیریت­ ها در گرداب ضعف غوطه می ­خورند، و هم نهادهای به اصطلاح صنفی! این دو به جای بال پرواز و تعالی سینما، شده ­اند اهرم که به طور فزاینده­ ای مشکلات عدیده­ ای را در سینما ایجاد کنند. وقتی خانه سینما به جای کار صنفی، به جاده خاکی سیاست می ­افتد و یک نهاد صنفی در حد یک ابزار تبلیغاتی سیاسی تنزل پیدا می­ کند، خانه سینما چه فایده‌ای دارد؟

پس راه‌حل شما چیست؟ چون به نظر می‌رسد، انتقادات شما به سادگی قابل رفع و رجوع نیست.

مگر شما وظیفه­ ی رفع و رجوع انتقادات مرا دارید؟! تکرار می‌کنم: نوشداروی سینمای ایران این است که عنان کار دست عاشقان، عالمان، و با تجربگان سینما باشد. برای اصلاح شرایط، نیاز به مردان و زنانی دغدغه‌مند و غیرسیاسی داریم که حاضر باشند برای سینمای ایران جانفشانی کنند. این شعار نیست، این درمان است. تا وقتی ارتباطات فامیلی و حزبی حاکم باشد، گرداب همچنان سینما را می ­بلعد!

اما این تغییر چگونه ممکن است؟ مگر نه این که این ساختارها برای پیشرفت سینمای کشور ساخته شده­ اند؟

سینمای ایران متأسفانه در حال اضمحلال کامل است، مگر اینکه دیدگاه‌ها و روش ­ها عوض شود! این یک هشدار جدی است. اگر تغییری روی ندهد، دردمندانه باید شاهد مرگ کامل این سینما باشیم.

این گفتگوی عمیقاً چالشی نشان داد که متأسفانه مشکلات سینمای ایران بسیار ریشه‌دارتر از آن است که با اصلاحات سطحی حل شود. ای کاش همه ی مسئولین ریز و درشت سینما، به این دردمندی­ ها بیشتر توجه کنند و به جای انکار، به دنبال درمان آن باشند. به هر حال آقای اورنگ عزیز، متشکرم از این که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید. امیدوارم در یک فرصت مناسب دیگری مثلا در قالب یک میزگرد مفصل با سایر صاحب نظران دغدغه­ مند بتوانیم در خدمت شما باشیم و برای درمان لایه ­های بیمار سینمای ایران راه درمانی را جستجو کنیم. خیلی متشکرم.

من هم تشکر می­کنم و امیدوارم گوشی برای شنیدن این فریادهای هشداردهنده باز باشد!

بیژن همدرسی: نفوذ فرهنگی در سینما و تلویزیون؛ فرماندهان آگاه ،سربازان نا آگاه(۴)

این پرسش که «نفوذی‌ها چه کسانی‌اند و آیا عامدانه عمل می‌کنند یا ناآگاهانه»، ما را با یکی از حساس‌ ترین و البته اغلب مغفول‌ مانده‌ترین سطوح نفوذ فرهنگی روبه‌رو می‌سازد. در تصور عمومی، «نفوذی» کسی است که آگاهانه و با دستور از نهادی بیرونی، مأموریت یافته تا ارزش‌های ملی یا دینی را تخریب کند. اما در واقعیت، نفوذی‌ها طیفی وسیع‌تر دارند؛ از عوامل آگاه و مأمور گرفته تا نیروهایی که ناآگاهانه در مسیری گام می‌زنند که خروجی آن هم‌راستا با اهداف پروژه‌های نرم تخریب فرهنگی است.

در رأس این هرم، می‌توان از افرادی نام برد که در حلقه‌های ارتباطی با نهادهای خارجی، جشنواره‌های بین‌المللی یا رسانه‌های فرامرزی قرار دارند و از ابتدا به‌دنبال تولید محتوایی هستند که با مختصات ارزشی بومی در تضاد است. نمونه‌های این گروه را می‌توان در برخی فیلم‌هایی دید که از ابتدا برای اکران خارجی و کسب اعتبار در فضای جهانی طراحی می‌شوند؛ فیلم‌هایی که تصویری تاریک، درمانده، یا تحقیرآمیز از جامعه ایرانی ارائه می‌دهند، چون تنها با این تصویر است که در رقابت جهانی دیده می‌شوند. آثاری مانند قصیده گاو سفید، عنکبوت مقدس یا ناهید، از جمله نمونه‌هایی هستند که عملاً روایت‌هایی تک‌بعدی از جامعه ایران به مخاطب فراملی عرضه می‌کنند.

اما در سطح میانی و گسترده‌تر، با گروهی از فیلم‌سازان، نویسندگان و هنرمندانی روبه‌رو هستیم که لزوماً مأمور نیستند، اما جهان‌بینی آن‌ها در اثر زیستن در فضای گفتمانی متأثر از رسانه‌های بیگانه، به‌تدریج تغییر کرده است. این دسته، در ناخودآگاه خود ارزش‌های بومی را غیرمدرن، سانسورگر، یا مانع پیشرفت تلقی کرده و در نتیجه، روایت‌هایی می‌سازند که به‌جای بازنمایی هویت ملی، تصویرگر شکاف‌های مدرن، بحران‌های هویتی و تنش‌های ارزشی‌اند؛ گویی وظیفه‌ی سینما، صرفاً به نمایش بحران‌ها و زخم‌ها محدود شده است. در این میان، سریال‌هایی چون زخم کاری، می‌خواهم زنده بمانم یا قورباغه، با تکیه بر فضای تیره، خشونت عادی‌شده، و حذف نشانه‌های اخلاقی، همین جهان‌بینی بحران‌زده را بازتاب می‌دهند.

در سطح سوم، حتی برخی مدیران و ناظران فرهنگی را نیز می‌توان به‌عنوان «نفوذی‌های ناآگاه» معرفی کرد؛ کسانی که با نبود درک عمیق از لایه‌های پنهان روایت، میدان را برای بازتولید روایت‌های معارض باز می‌گذارند. گاه این سهل‌انگاری تا جایی پیش می‌رود که خروجی پلتفرم‌های داخلی، تفاوت چندانی با شبکه‌های معارض بیرونی پیدا نمی‌کند.

پس باید گفت نفوذی‌ها الزاماً خائن یا مأمور نیستند؛ گاه صرفاً کسانی هستند که به‌دلیل غفلت، شیفتگی، یا ناآگاهی، در جریانی فرهنگی نفس می‌کشند که برخلاف ظاهر پرزرق‌وبرقش، در حال بریدن ریشه‌های همان سرزمینی‌ست که از آن تغذیه می‌کنند. خطر در همین‌جاست: نفوذی‌بودن، بیش از آنکه به نیت وابسته باشد، به جهت حرکت گفتمانی و معنایی اثر وابسته است.

«سقوط دمشق» روایتی تازه از بحران سوریه و پشت‌پرده سقوط دولت اسد

نشست رونمایی از کتاب «سقوط دمشق» در حالی در خبرگزاری آنا برگزار شد که سخنرانان با اشاره به اهمیت روایت واقعی و بی پیرایه از تحولات منطقه به ویژه سوریه، این اثر را گامی در جهت روشنگری و بازخوانی دقیق‌تر نقش قدرت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی در بحران سوریه ارزیابی کردند.

تاکنون هیچ هنرمندی از جمع «اعضای صندوق اعتباری هنر» حذف نشده

سینماپرس: معاون صندوق اعتباری هنر با اشاره به ارتقای امنیت شغلی و بهبود کیفیت زندگی هنرمندان و اصحاب فرهنگ گفت: تاکنون هیچ هنرمندی از عضویت این نهاد حذف نشده، مگر در مواردی که فرد ارتباطی با حوزه فرهنگ و هنر نداشته است.

از انتقاد به ترامپ تا فریاد فلسطین آزاد؛ جوایز جشنواره تصویری کانادا اهدا شد

در شبی که صدای اقلیت‌ها و پیام‌های سیاسی جهان‌گیر در مراسم جوایز تصویری کانادا طنین‌انداز شد، فیلم «شاگرد» با روایت جوانی دونالد ترامپ، بیشترین افتخارات را از آن خود کرد. در سوی دیگر، مستند «یینتا» و سخنرانی جسورانه یکی از کارگردانان آن، مراسم را به صحنه‌ای برای حمایت از فلسطین تبدیل کرد.

اسیری که شمع محفل آزادگان شد

با شروع جنگ تحمیلی، با لباس رزم در جبهه حاضر شد و در کنار شهید دکتر چمران به سازماندهی نیروهای مردمی پرداخت. شخصاً به مأموریت‌ها و عملیات رزمی شناسایی می‌رفت و در یکی از همین مأموریت‌ها، به اسارت دشمن بعثی در آمد. در دوران اسارت با تمسک به سیره ائمه معصومین (علیهم‌السلام) با معنویت، سعه صدر، حلم و بردباری فوق‌العاده، مکر و حیله مأموران دشمن را بی‌تأثیر کرد و شمع محفل اسیران ایرانی شد.

خروج از نسخه موبایل