این پرسش که «نفوذیها چه کسانیاند و آیا عامدانه عمل میکنند یا ناآگاهانه»، ما را با یکی از حساس ترین و البته اغلب مغفول ماندهترین سطوح نفوذ فرهنگی روبهرو میسازد. در تصور عمومی، «نفوذی» کسی است که آگاهانه و با دستور از نهادی بیرونی، مأموریت یافته تا ارزشهای ملی یا دینی را تخریب کند. اما در واقعیت، نفوذیها طیفی وسیعتر دارند؛ از عوامل آگاه و مأمور گرفته تا نیروهایی که ناآگاهانه در مسیری گام میزنند که خروجی آن همراستا با اهداف پروژههای نرم تخریب فرهنگی است.
در رأس این هرم، میتوان از افرادی نام برد که در حلقههای ارتباطی با نهادهای خارجی، جشنوارههای بینالمللی یا رسانههای فرامرزی قرار دارند و از ابتدا بهدنبال تولید محتوایی هستند که با مختصات ارزشی بومی در تضاد است. نمونههای این گروه را میتوان در برخی فیلمهایی دید که از ابتدا برای اکران خارجی و کسب اعتبار در فضای جهانی طراحی میشوند؛ فیلمهایی که تصویری تاریک، درمانده، یا تحقیرآمیز از جامعه ایرانی ارائه میدهند، چون تنها با این تصویر است که در رقابت جهانی دیده میشوند. آثاری مانند قصیده گاو سفید، عنکبوت مقدس یا ناهید، از جمله نمونههایی هستند که عملاً روایتهایی تکبعدی از جامعه ایران به مخاطب فراملی عرضه میکنند.
اما در سطح میانی و گستردهتر، با گروهی از فیلمسازان، نویسندگان و هنرمندانی روبهرو هستیم که لزوماً مأمور نیستند، اما جهانبینی آنها در اثر زیستن در فضای گفتمانی متأثر از رسانههای بیگانه، بهتدریج تغییر کرده است. این دسته، در ناخودآگاه خود ارزشهای بومی را غیرمدرن، سانسورگر، یا مانع پیشرفت تلقی کرده و در نتیجه، روایتهایی میسازند که بهجای بازنمایی هویت ملی، تصویرگر شکافهای مدرن، بحرانهای هویتی و تنشهای ارزشیاند؛ گویی وظیفهی سینما، صرفاً به نمایش بحرانها و زخمها محدود شده است. در این میان، سریالهایی چون زخم کاری، میخواهم زنده بمانم یا قورباغه، با تکیه بر فضای تیره، خشونت عادیشده، و حذف نشانههای اخلاقی، همین جهانبینی بحرانزده را بازتاب میدهند.
در سطح سوم، حتی برخی مدیران و ناظران فرهنگی را نیز میتوان بهعنوان «نفوذیهای ناآگاه» معرفی کرد؛ کسانی که با نبود درک عمیق از لایههای پنهان روایت، میدان را برای بازتولید روایتهای معارض باز میگذارند. گاه این سهلانگاری تا جایی پیش میرود که خروجی پلتفرمهای داخلی، تفاوت چندانی با شبکههای معارض بیرونی پیدا نمیکند.
پس باید گفت نفوذیها الزاماً خائن یا مأمور نیستند؛ گاه صرفاً کسانی هستند که بهدلیل غفلت، شیفتگی، یا ناآگاهی، در جریانی فرهنگی نفس میکشند که برخلاف ظاهر پرزرقوبرقش، در حال بریدن ریشههای همان سرزمینیست که از آن تغذیه میکنند. خطر در همینجاست: نفوذیبودن، بیش از آنکه به نیت وابسته باشد، به جهت حرکت گفتمانی و معنایی اثر وابسته است.