حالا که فیلم های کمدی ناجی سینمای ایران هستند با برگزاری جشنواره ها سعی بر افزایش کیفیت فیلم های این ژانر کنیم تا آثار سینمای کمدی هم در دنیا حرفی برای گفتن داشته باشد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از برنا، روزگاری که جشنواره های متفاوتی در کشور برگزار می شود و هر ارگان و سازمانی می تواند با نگاهی متفاوت به لحاظ محتوایی و مفهومی جشنواره ای را برگزار کند و با حضور نامداران در مقام داوری و تهیه کنندگان مختلف، فضایی گرم را برای رقابت اهالی سینما ایجاد کند، بد نیست با راه انداختن جشنواره ای در ژانر فیلم های کمدی به دنبال ارتقاء سطح کیفی آثار کمدی باشیم و با برداشتن برچسب سینمای بدنه برای این ژانر پرمخاطب هم چاره ای جدی کنیم .
رصد چندین سال اخیر در سینما نشان از این داشته است که آثار کمدی در گیشه ها حرف اول را می زنند و تمام فیلم های پرفروش سینما در سالهای اخیر در ژانر کمدی بوده است (به جز چند فیلم در ژانرهای دیگر) و این به آن معنا است که مردم به دیدن فیلم های کمدی علاقمند تر هستند و آثار کمدی با ذوق و سلیقه مخاطب ایرانی تناسب بیشتری دارد.
پس این جا ، جای این سوال وجود دارد که چرا جشنواره ای با محوریت فیلم های کمدی در جنس های مختلف برگزار نمی شود؟
در بررسی های بیشتر به این نتیجه رسیده ایم که فیلم های کمدی اصولا از کیفیت خاصی برخوردار نیستند و در واقع بیشتر آثار کمدی به سینمای بدنه مرتبط می شوند که با یک قصه معمولی و بیشتر به کمک بامزه گی و استعداد و توانمندی بازیگران می توانند تماشاگرشان را درگیر کنند و اصولا نگاه فیلمساز در این ژانر خیلی هنری نبوده و به رغم اینکه در تمام دنیا گونه کمدی جزء پرمخاطب ترین ها است و با دست باز فیلمسازان به این ژانر ورود پیدا می کنند و بی تعارف باید گفت آثار ماندگاری در سینمای دنیا با ژانر کمدی ساخته شده است که اتفاقا به لحاظ هنری نیز دارای جایگاهی خوب است.
در بررسی ده فیلم کمدی پرفروش سالهای اخیر سینما به این نتیجه رسیده ایم که هیچ کدام از این فیلم ها به لحاظ کیفیت در درجه بالایی قرار ندارند و تنها چند فیلم به لحاظ فیلمنامه و کارگردانی دارای جایگاهی قابل دفاع هستند و بیشتر این آثار که حتی فروش های چند ده میلیاردی داشته اند به لحاظ ساختار، کارگردانی، بازیگری و فیلمنامه بسیار ضعیف و درجه چندم بودند اما در گیشه موفق بوده و توانسته اند اقتصاد سینما را نجات دهند.
سوال اینجاست که با توجه به علاقه مخاطب و جایگاه ژانر کمدی در فروش، بد نیست به این آثار نیز نگاهی جشنواره ای و رقابتی داشته باشیم و کارگردانان آثار کمدی نیز تنها با نگاه ساخت فیلمی برای گیشه و سینمای بدنه پشت دوربین نروند و فیلمنامه ها نیز بر اساس توانمندی قصه بتوانند در رقابتی مورد توجه داوران قرار بگیرند.
پیشنهاد می شود در میان این تعداد جشنواره رنگارنگ به ژانر کمدی نیز نگاهی تخصصی تر برای یک جشنواره داشته باشیم تا بازیگران طنز ، نویسندگان طنز، کارگردانان طنز نیز فرصتی برای رقابت داشته باشند و با ریزه کاری و توجه بیشتری روی ساخت فیلمی در این ژانر تمرکز کنند.
تردیدی نداشته باشید اگر جشنواره ای در ژانر کمدی شکل بگیرد بازیگران از تکرار خودشان فاصله خواهند گرفت و تمام توانمندی شان را رو خواهند کرد و نویسندگان نیز در نوشتن فیلمنامه های کمدی توجه بیشتری خواهند داشت و به سراغ موضوعات بکر و داستان های جذاب تر و حتی خلق تیپ کاراکترهای ماندگار می روند نه اینکه مدام شاهد آثار تکراری ، بازی های دم دستی ، تکه کلام های بی مزه و … باشیم که حتی مخاطب عام نیز از آن گریزان است.
کارشناسان و اهالی فن معتقد هستند یکی از راه های نجات ژانر پرطرفدار کمدی به لحاظ ؛
– کارگردانی
– فیلمنامه
– بازیگری
– ساختار
و …
برگزاری رقابتی جشنواره ای است که کمک می کند تا افراد برای ساخت اثری بهتر تلاشی دو چندان داشته باشند و عجیب است که ژانری که سینما را به لحاظ اقتصاد نجات داده است تا به امروز مد نظر مسئولین سینمای کشور برای برگزاری یک جشنواره مستقل حتی بین المللی که بتواند فرصتی برای قضاوت جزء به جزء آثار کمدی باشد ، نداشته اند تا بتوانیم حتی در عرصه تولیدات کمدی به حضور در جشنواره های بین المللی نیز فکر کنیم.
جایزه بهترین فیلم کوتاه به انجمن سینمای جوانان ایران رسیدفیلم کوتاه «اسماء» به کارگردانی مصطفی آقامحمدلو و فرهاد حاجیعباسی فانوس بهترین فیلم کوتاه داستانی سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار را دریافت کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی انجمن سینمای جوانان ایران، «اسماء» به کارگردانی مصطفی آقامحمدلو و فرهاد حاجیعباسی و تهیه کنندگی انجمن سینمای جوانان ایران، سازمان هنری رسانهای اوج، فرهاد حاجیعباسی و مصطفی آقامحمدلو، تنها فیلم کوتاه انجمن سینمای جوانان ایران که به سیزدهمین جشنواره فیلم عمار راه یافت، به عنوان بهترین فیلم کوتاه داستانی شناخته شد و فانوس جشنواره را دریافت کرد.
فانوس بخش فیلم کوتاه داستانی را به دلیل «خلاقیت در پرداخت رشادتها و بازتولید نقش کنشمند زنان پزشک در جبهه مقاومت» به اثر «اسما» اهدا شد.
لوح تقدیر این بخش نیز به «محافظ» به کارگردانی محمدجواد موحد و جواد شفاه اهدا شد.
لازم به ذکر است که «اسما» در سیونهمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران در چهار بخش بهترین بازیگری، بهترین گریم، بهترین جلوههای ویژه و بهترین صدا نامزد شده بود و در نهایت دو جایزه ویژه سازمان تبلیغات اسلامی و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را دریافت کرد.
دکتر مینو اصلانی رئیس سابق بسیج جامعه زنان و مسئول امور زنان و خانواده مرکز مطالعات راهبردی دانشگاه عالی دفاع ملی به مناسبت زادروز خجسته بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) در خصوص جایگاه زن در سینمای ایران گفت: باعث تأسف است که در خیلی از موارد شاهد تأسی گرفتن از فیلمفارسی های سخیف و آثار سینمای غرب و فرهنگ منحط غربی برای به تصویر کشیدن جایگاه زنان در سینما هستیم؛ این اتفاق نشان از آن دارد که بسیاری از مدیران فرهنگی و سینمایی و فیلمسازان ما جایگاه زنان در جامعه اسلامی و نقش سازنده آن ها را به فراموشی سپرده اند.
به گزارش سینمای خانگی، رئیس اندیشکده زن و خانواده دانشگاه امام حسین (ع) در گفتگو با سینما پرس، گفت: هرزگاهی در میان آثار سینمای ایران فیلم هایی مانند «شیار ۱۴۳»، «ویلایی ها» و… مشاهده می شوند که جایگاه ارزشمند زنان را به زیبایی هرچه تمام تر به تصویر کشیده اند اما متأسفانه کلیت سینمای ایران نشانی از توجه به جایگاه والا و ارزشمند زنان در ایران اسلامی ندارد.
وی ادامه داد: فرهنگ منحط غرب در سخیف ترین سطح ممکن به زنان نگاه می کند و تنها جسم زن را می طلبد؛ در همین رابطه اخیراً یکی از زنان هنرپیشه سینمای هالیوود مصاحبه ای کرد و گفت ما را نهایتاً تا سن ۴۰ سالگی می پذیرند و بعد از آن به حال خود رها می شویم؛ این یعنی نگاه غربی ها و آمریکایی ها به زنان نگاهی سخیف است و جایگاه و شأنیت و کرامت زنان را کاملاً نادیده می گیرند.
دکتر اصلانی در همین راستا تصریح کرد: بی تردید ما در سینمای کشورمان نباید دنباله رو و مقلد چنین نگاه زشتی باشیم؛ خوشبختانه بعد از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی این فرصت فراهم شد که زنان در سینمایی پاک و فرهنگ ساز و تمدن آفرین ایفای نقش کنند و روایتگری هنرمندانه خود را در قالب فیلم و سینما به جامعه هدیه کنند.
این کارشناس فرهنگی سپس با بیان اینکه بر حسب هویت ذاتی زن برای انتقال ارزش ها و انتقال همه داشته های یک ملت به نسل بعدی توان روایتگری دارد اظهار داشت: در عصر کنونی که پدیده های نوینی همچون سینما و… وجود دارند باید این زمینه فراهم شود که زنان به عنوان روایتگران صحنه هستی و بشریت نقش قوی جهت متعالی سازی جامعه ایفا کنند.
وی متذکر شد: ما در ایران اسلامی با نگاه به گفتمان انقلاب اسلامی باید به موضوع زن در سینما بپردازیم؛ چرا که ایران اسلامی برای اولین بار بستری فراهم آورده تا فرهنگ و زیبایی ها به پاکی و با زبان هنر به تصویر کشیده شوند. سینما فرصتی در سپهر روایت گری انقلاب اسلامی است که زنان می توانند از آن برای ایفای نقش اساسی و کلیدی و راهبردی و اثربخشی خودشان بهره ببرند.
این استاد دانشگاه در خاتمه این گفتگو افزود: حضور زنان در سینما باید با نگاه متعالی همراه باشد؛ متأسفانه به جای اینکه با این نگاه از این هنر استفاده کرده و موضوع زنان را مغتنم بشماریم به نوعی شاهد استفاده ابزاری از برخی زنان در فیلم ها هستیم که این اتفاق شایسته سینمای ایران اسلامی نیست و این روند باید هرچه سریع تر اصلاح شود.
محمد حمیدیمقدم دبیر شانزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» ضمن تشریح بخشی از عوامل موثر در جریان تحریم جشنوارههای سینمایی به گعدههایی اشاره کرد که سینماگران را تهدید به بایکوت میکنند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، یکی از ویژگیهای شرایط ملتهب و بحرانی همین است که کمتر کسی تن به گفتگوی صریح میدهد و ترجیح میدهد با فاصله از جریان اصلی اتفاقات، نظارهگر موضعگیریهای دیگران باشد تا مبادا خودش بابت موضعگیریهایش هزینهای بپردازد!
واقعیت این است که این شرایطی است که در ماههای اخیر در فضای سینمای ایران هم شاهدیم و نمونه بارز آن هم اصرار عوامل تولید فیلمها و مدیران بخشهای مختلف درباره وضعیت برگزاری جشنواره فیلم فجر است که کمتر از ۳ هفته دیگر تا آغاز آن فاصله داریم! هیچکس اما حاضر به موضعگیری قطعی و حتی اطلاعرسانی در این زمینه نیست.
در این شرایط حتماً فرصت گفتگوی صریح با یک مدیر بسیار مغتنم است؛ بهخصوص که مانند محمد حمیدیمقدم علاوهبر تکیه بر کرسی مدیریت مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، به تازگی تجربه دبیری یک جشنواره سینمایی با سطح اعتبار سینماحقیقت را هم پشتسر گذاشته و بیواسطه در ارتباط با بدنه فعالان سینما باشد.
پیشتر و در روایت دستاول محمد حمیدیمقدم از پشتپرده اتفاقات منتهی به تحریم ناکام شانزدهمین جشنواره سینماحقیقت را مرور کردیم و در ادامه گریزی به اتفاقات پیش روی سینمای ایران زدهایم.
آنچه در ادامه میخوانید بخش دوم و پایانی گفتوگو با دبیر جشنواره سینماحقیقت است.
* براساس همان کلیدواژهای که خودتان اشاره کردید مبنیبر اینکه «ما کار خودمان را میکنیم» به نظر میرسد استغنایی نسبت به حضور مستندسازان معترض داشتهاید. صراحتاً به این سوال جواب میدهید؛ هیچ ادبیات تهدیدیای خطاب به مستندسازان برای اجبار آنها به حضور در جشنواره نداشتید؟
به هیچ وجه.
* اصرار داشتم این سوال مطرح شود چون همین روزها گاهی خبرهایی درباره جشنواره فجر منتشر میشود که برداشت خانواده سینما از آن میتواند تهدید به حضور و عدم انصراف باشد.
ما به هیچ وجه این ادبیات را نداشته و نداریم. حمیدیمقدم هر چه میگوید براساس سند است. ما وقتی حرف میزنیم، سند آن باید مشخص باشد. مرز خبر با فیکنیوز و باجنیوز باید مشخص باشد. مدیری که حرف میزند باید سند داشته باشد و من شخصاً برای تکتک چیزهایی که در این گفتگو گفتهام، سند قطعی دارم.
* و هیچکس نمیتواند امروز مدعی باشد که تحت فشار تن به حضور در جشنواره داده است؟
هیچکس. هر کس مدعی شود میتواند سند بیاورد. حتی اجازه دهید یک سند تاریخی را همینجا مطرح کنم که ثبت شود؛ ما بهعنوان مرکز گسترش امسال دو فیلم خیلی خوبی داشتیم اما به دلیل آنکه کارگردانان آنها علاقه به شرکت در جشنواره نداشتند، کنار گذاشتیم.
* با وجود آنکه به عنوان سرمایهگذار، کاملاً قانونی این حق را داشتید که فیلمها را نمایش دهید.
دقیقاً. اتفاقاً دو فیلم مهم تولید امسال ما بودند، هر دو هم کارگردانان شاخص علاقه مند به حضور در جشنواره نبودند. این تصمیم چالش بسیار بزرگی برای ما بود. برخی به ما میگفتند اینها سرمایه خود شماست اما جواب ما این بود که عدم علاقهمندی فیلمساز به حضور و عدم احترام به فضای جشنواره را برنمیتابیم. قبل از هر چیز هم تشخص این رویداد برایمان مهم بود. این تشخص مربوط به یک «حرکت ملی» است و مرکز گسترش برای حفظ این تشخص، دست به یک ایثار زد. اگر میخواستیم به فیلمسازان فشار بیاوریم، میتوانستیم فیلم را در بخش خارج از رقابت نمایش دهیم و موضع فیلمساز هم به لحاظ قواعد و حقوق بینالمللی، هیچ اهمیتی میتوانست نداشته باشد، اما ما احساس داریم و نمیخواستیم بهعنوان سرمایهگذار حرف خود را به فیلمساز تحمیل کنیم. با استناد به همین واقعیت، تأکید میکنم که هیچ فشاری به هیچ فیلمسازی نداشتیم. جشنواره «حقیقت» امسال یک سند تاریخی و یک نقطه عطف به حساب میآید. ما دیگر از این نقطه به بعد نمیتوانیم وارد فاز «دروغگویی» شویم. دیگر نه من بهعنوان مدیر و نه فیلمساز، حق «محافظهکاری» هم نداریم.
تأکید میکنم که هیچ فشاری به هیچ فیلمسازی نداشتیم. جشنواره «حقیقت» امسال یک سند تاریخی و یک نقطه عطف به حساب میآید. ما دیگر از این نقطه به بعد نمیتوانیم وارد فاز «دروغگویی» شویم. دیگر نه من بهعنوان مدیر و نه فیلمساز، حق «محافظهکاری» هم نداریم حتی فیلمسازی که فیلم ندارد و وارد اکت سیاسی میشود و یا فیلمسازی که نمیتواند اکت سیاسی داشته باشد و شجاعت و جربزه ورود به مسائل اجتماعی را ندارد و با قهوه خوردن میخواهند افه روشنفکری بگذارد هم دیگر باید با واقعیتهای موجود در جامعه رو به رو شوند.
* اینها را میتوان از برکات این ایام پربحران به حساب آورد!
بله. من در اختتامیه سینماحقیقت هم این نکته را تأکید کردم که همه باید از لایه محافظهکاری خارج شویم. دیگر دوران جدید این محافظهکاری را برنمیتابد.
* منظور از این محافظهکاری، همان وسطبازی است، دیگر؟
بله. وسطبازی چه برای من و چه برای فیلمسازی اینطرفی و آن طرفی، دورانش گذشته است. ما منتظر نقدهای تند شما هستیم و حد نهایتش این است که نمیتوانیم فیلمت را نمایش دهیم، اما تو فیلمت را بساز.
* و آماده هزینهاش باش!
بالاخره آن فیلم دیده میشود. نمیشود کسی هزینه ایجاد کند و توقع پرداخت هیچ هزینهای نداشته باشد.
* این موضع شما شاید اینگونه تعبیر شود که فیلمسازان معترض و مستندسازان تحریمکننده جشنواره امسال باید منتظر هزینهها و تبعات تصمیمشان باشند! اینطور است؟
نه، نه. من با فضای ژورنالیستی و رسانهای کاری ندارم. من روبهروی خودم مستندسازان را میبینم که با فیلمشان حرف میزنند. مگر وقتی درباره کریس مارکر یا ژان روش صحبت میکنیم، نظریات سیاسی آنها برایمان مهم است؟ مگر آندره تارکوفسکی را بهواسطه مقالههای فلسفیاش میشناسیم؟ مگر مهم است که او چقدر مطلب علیه نظام کمونیستی نوشته است؟ نه، من با «ایثار» و «آینه» و «استاکر» او را میشناسم. هر حرفی زده است هم در همین فیلمها زده است. فیلمساز هم باید حرفش را در فیلمش بزند.
باید بس کنیم این حرفها را که تا یک التهاب اجتماعی پیش میآید، عدهای مدعی پیشرو بودن میکنند! اگر شما پیشرو بودید، تا قبل از این التهابات کجا بودید؟ کدام اثر را درباره مفاخر این کشور ساختهاید؟ درباره التهابات و مسائل جامعه امروز چه ساختهاید؟ شما برای بهبود این جامعه چه کردهاید؟ کارنامه همه ما معلوم است.
* خیلی خوب است که یک مدیر چنین دیدگاهی داشته باشد اما از آنجایی که اصرار داریم این گفتگو تبدیل به یک سند شود، صراحتاً میخواهم به این پرسش پاسخ بدهید؛ افرادی که امسال چه در عمل و چه در قلم جشنواره را تحریم کردند و علیه «سینماحقیقت» موضعی گرفتند، آیا در ادامه فعالیت در فضای مستندسازی و مشخصاً برای همکاری با مرکز گسترش، با محدودیتی مواجه خواهند شد؟
نه. ما همواره با قواعد خود پیش میرویم و همواره قائل به تفاهم و گفتگو هستیم. وضعیت امروز برای همه ما خسران است. از دست دادن هر سرمایهای خسران است و نمیتوانیم از کنار آن بیتفاوت عبور کنیم. ما نیاز به گفتگو و جذب داریم، به همان اندازه که نیاز به نقد داریم. هر آنچه ما را از این فضای ملتهب خارج کند و در عین حال نقدهایمان را هم صریحتر کند، از آن استقبال میکنیم. بعضی از دوستان دچار التهابهایی فراتر از نقد شدهاند. برخی گرفتار فشارها و آشفتگیهایی شدهاند که نمیتوانند موضعی هم بگیرند…
* همان مارپیچ سکوت.
دقیقاً. گرفتار این مارپیچ سکوت شدهایم و خیلیها هم در این وضعیت گرفتار هستند. من معتقدم که باید در این شرایط تحمل و سعهصدر ما بسیار بالا باشد. باید مسیر گفتگو را برای یکدیگر هموار کنیم.
* ابتدا اشاره کردید که فضای تحریم برایتان قابل پیشبینی بود. بهعنوان یک سوال کمی شخصیتر میخواهم بدانم زمانی که نامه تحریم جشنواره و فهرست امضاکنندگان آن منتشر شد...
خیلی دلم گرفت.
ما میدانستیم که فشار روی افراد به حدی زیاد بوده است که احساس میکردند باید برای بایکوت نشدن در فضای روشنفکری که خیلی خیلی عامل مهمی است، تن به این جریانات بدهند. این مسئله «بایکوت نشدن در فضای روشنفکری» بسیار عامل مهمی برای آنها بود. ولی شخصاً با آنها تماسی نگرفتم، هرچند که واقعاً دلگیر شده بودم * آیا نامی در میانشان بود که مواجهه با آن برایتان غیرمنتظره باشد و در دلتان بگویید «تو دیگر چرا؟»
بله. خیلی از آنها از رفقای من بودند اما احساس کردم شاید خیلی تحت فشار بودهاند و به همین دلیل هم از آن گذشتم.
* این «تو دیگه چرا؟» را در تماس با هیچیک از این افراد، مستقیماً هم مطرح کردید؟
خیر.
* ولی از آن طرف خیلیها به این افراد زنگ میزدند که باید تحریم کنید، شاید واقعاً آنها منتظر تماسی از طرف شما بودند!
میدانم منتظر تماس هم نبودند. ما میدانستیم که فشار روی افراد به حدی زیاد بوده است که احساس میکردند باید برای بایکوت نشدن در فضای روشنفکری که خیلی خیلی عامل مهمی است، تن به این جریانات بدهند. این مسئله «بایکوت نشدن در فضای روشنفکری» بسیار عامل مهمی برای آنها بود. ولی شخصاً با آنها تماسی نگرفتم، هرچند که واقعاً دلگیر شده بودم. درصد بالایی از آن اسامی، افرادی بودند که با هم تجربه همکاری داشتیم. در عین حال میدانیم که دگماتیسم در جریان روشنفکری صورت فجیعتری دارد. فشارهایی که در این جریان وجود دارد، گاهی ما را در یک زندان حصر میکند و ناگهان به خودت میآیی و میبینی برای چهار سال در این زندان دور خودت چرخیدهای و هیچ کاری را هم پیش نبردهای. خیلی از دوستان ما در حوزههای مختلف، گرفتار این شرایط هستند. آنها تنها زمانی از این دایره خارج میشوند که نیازمند حمایت برای کارهای بعدی خود باشند…
* و آغوش شما برای بازگشت آنها باز است؟
خیلیها به ما گفتهاند که خواهش میکنیم بعد از این جریانات، افراد شاخص آن مجدد وارد گعدههای داوری و انتخاب شما نشوند، این حرف ما نیست، حرف همان جماعتی است که شاید بتوان گفت خاموشان همین صنف کارگردانان سینمای مستند هستند. از ما سوال میشود که چرا این افراد باید موضعی بگیرند و حرفی بزنند، اما هزینهاش را نپردازند. مستندسازی که با هزار آرزو دوست داشته امسال فیلمش را در جشنواره نمایش دهد اما ناگزیر از کنارهگیری شده است، دارد هزینه حرفها و مواضع دیگری را میپردازد. چرا باید «جشنواره» را تحریم کنیم؟ آن هم جشنوارهای که تنها محل دیده شدن برخی از این آثار است.
* شما در تحلیلی که از ماجرای تحریم جشنواره داشتید، بهصورت ضمنی هم به ماجرای فشارها اشاره کردید و هم به تأثیر گعدههای روشنفکری، اما برخلاف ادبیات مرسوم دیگر مدیران، اشاره به دستهای خارجی و تأثیر نیروهای بیگانه نداشتید؛ واقعاً نقشی برای دستهای خارجی در این جریانات قائل نیستید؟
به نظر من میتوان گفت این جریانات اخیر، نسبت به جریانات دیگر متفاوت است. اجازه دهید مثالی بزنم، در یکی از این متنهای مرتبط با تحریم، امضای شخصی بود به اسم خانم فلانی «اورولوژیست و مخاطب جشنواره!» (خنده جمع) این هم برای ما خندهدار بود و هم جذاب. منتقد دیگری که تا یکسال پیش ما جشنواره همکاری داشت و امسال با تمام لابیها و پیگیریها نتوانست در ترکیب انتخاب و داوری قرار بگیرد و تبدیل به تحریمکننده جشنواره شده و نام خواهر و بستگانش را هم پایه بیانیه تحریم گذاشته است! تا اینجای کار ایرادی نیست، بالاخره میخواهند تعداد امضاهایشان را بالا ببرند! اما میبینیم همین بیانیه توسط محسن تنابنده که تا همین چند ماه پیش با مرکز در حال مذاکره بود تا تعدادی پلان برای مستندش بگیرد، استوری میشود و بیبیسی هم همان را خبر میکند! این همان جایی است که باید اذعان کنیم، بله نگاه بیرون هم به اتفاقات داخل هست و نمیتوان آن را کتمان کرد. حدود ۲۰ تا ۲۵ نفر از اعضای کمپین اصلی تحریم، اساساً خارج از کشور زندگی میکنند و ایران نیستند. ما همه این افراد را میشناسیم. طرف ۱۵ سال است ایران نیامده و حالا برای ایجاد فشار به جشنواره کمپین تحریم را امضا میکند.
همین بیانیه توسط محسن تنابنده که تا همین چند ماه پیش با مرکز در حال مذاکره بود تا تعدادی پلان برای مستندش بگیرد، استوری میشود و بیبیسی هم همان را خبر میکند! این همان جایی است که باید اذعان کنیم، بله نگاه بیرون هم به اتفاقات داخل هست و نمیتوان آن را کتمان کرد بد نیست به این نکته هم همینجا اشاره کنم؛ من معتقدم تا زمانی که ما جشنوارههایمان را از سینمای ملی خود جدا نکنیم، در گروگان آنها قرار داریم. این موضوعی است که هم درباره جشنواره فجر مصداق دارد، هم سینماحقیقت و هم جشنواره فیلم کوتاه تهران. ما در واقع داریم جشنوارههای ملی برگزار میکنیم و این در حالی است که هیچ کشوری در دنیا، برخلاف ایران، دیگر جشنواره ملی برگزار نمیکند. همه جشنوارهها بهصورت بینالمللی برگزار میشوند. وقتی تجمع و انرژی فیلم داخلی در جشنواره شما زیاد میشود، تبدیل به یک جشنواره لوکال و بومی شدهای که هم خیلی ارزش بیرونی ندارد و شکل دورهمی پیدا میکند و هم داوریها و انتخابهایش مدام دچار تناقض میشود.
* ولی به نظر ما یک مرحله هم عقبتر از این هستیم! جشنوارههایمان بیشتر دولتی هستند و بیشترین سهم را به آثار دولتی میدهند و این مشکلی است که درباره تعداد بالای آثار مرکز گسترش در جشنواره سینماحقیقت هم شاهد بودیم و جشنواره فجر امسال هم در معرض آن قرار دارد؛ یعنی حتی جشنوارههایمان انگار صورت ملی هم ندارد، چه برسد به بینالمللی!
اجازه دهید من موضع شما نقد کنم. بهصورت تحقیقی اعلام میکنم کشور ما یکی از خاصترین کشورها در ارائه سوبسیدها و حمایتهای فرهنگی در حوزه سینما در دنیا محسوب میشود. آیا این بد است، یا خوب است؟ شما فرض کنید مرکز گسترش را در حوزه تولید فیلم مستند، کنار بگذاریم، فکر میکنید چه اتفاقی میافتد؟ مستندهای برتر همین چند سال اخیر را رصد کنید. محصول کجاست؟ یک پژوهشگر بیاید این مسائل را تجزیه و تحلیل کند. آیا مرکز باید این عملکرد را داشته باشد یا نباید؟ اگر این کارها را نکند، چه کسی انجام میدهد؟ ما گرفتار «سندروم تنبلی فیلمسازی بخش خصوصی» هستیم! چه زمانی قرار است این جریان راه بیفتد؟ ۲۰ سال است داریم این حرف را میزنیم، چه زمانی قرار است بخش خصوصی کار خود را یاد بگیرد؟ دولت در این شرایط چه کاری باید انجام دهد؟ در این شرایط فیلمهای ما کارکرد داخلی پیدا میکند و وقتی سراغ بازارهای جهانی میرویم، به ما میگویند شما برای روی استیج جشنوارهها خوب هستید، جایزه هم به شما میدهیم، اما بازار نه! باقی کشورها چگونه بازار را گرفتهاند؟ معتقدم راه برون رفت از این فضا، توسعه سینمای ایران است.
ما گرفتار «سندروم تنبلی فیلمسازی بخش خصوصی» هستیم! چه زمانی قرار است این جریان راه بیفتد؟ ۲۰ سال است داریم این حرف را میزنیم، چه زمانی قرار است بخش خصوصی کار خود را یاد بگیرد؟ دولت در این شرایط چه کاری باید انجام دهد؟ * در اختتامیه جشنواره سینماحقیقت، یکی از کارگردانان اصطلاحی را به کار برد که به نظر رسید چندان موردپسند شما نبود و حتی شما را برآشفت! گفت؛ «جشنواره امسال شبیه جشنواره عمار شده است.» صادقانه بگویید چقدر ترکیب مخاطبان جشنواره امسال واقعی بودند و چقدر تلاش کردید ترکیب مخاطبان را هم مدیریت کنید؟
ما یک رویکرد را تبدیل به گفتمان جشنواره امسال کردیم و آن هم تغییر ریل مخاطبان سینمای مستند بود. این تبدیل به یک شعار و نشانه برای ما شده است که از ابتدای ورودم به مرکز آن را تا به امروز دنبال کردهام. ما علاقهمند به توده مخاطبان جشنوارهای نیستیم. البته که آنها هم مخاطبان و مهمانان اصلی ما هستند، اما ما جشنواره برگزار نمیکنیم که یک مستندساز اثرش را به دوستانش نشان بدهد. من میخواهم مستند را به دست «مخاطب» برسانم. میخواهم تماشای مستند را تبدیل به مارکت و بلیت کنم، کمااینکه این کار را از جشنواره سال ۹۸ کردیم و تا همین امسال در بخش آنلاین هم ادامه داشت.
امسال تصمیم گرفتیم گسترش ترکیب در مخاطبان را هم آزمایش کنیم. بهخصوص که ظرفیت میزبانی ما گسترش پیدا کرده بود و از ۴ سالن به ۱۲ سالن رسیدیم. حوزه گسترش مخاطب را با همین افزایش ظرفیت آغاز کردیم، آن هم با مطالعه. مشخصاً سراغ دانشجویان علاقهمند به سینمای مستند رفتیم که سالهاست میخواهند در سینماحقیقت حضور داشته باشند، اما کارت به آنها اختصاص داده نمیشد. هستههای مطالعاتی ما از دو ماه قبل از جشنواره، روی این جنس مخاطبان بررسی کردند و هستههای علاقهمند به حضور در جشنواره، شروع به ثبتنام کردند. بهعنوان یک مثال برای یک کارگاه که ما فقط ظرفیت ۱۰۰ نفر را داشتیم، ۲۵۰ نفر ثبتنام کردند! این بچهها تا قبل از این کجا بودند؟
همه اینها تبدیل به مخاطب جشنواره شدند اما بازهم مستند به سند صحبت میکنم، از همه این افراد کارت شناسایی و کد ملی مشخص خواستیم و بدون اطلاعات شخصی، هیچکس حق ورود به سینماحقیقت را نداشت. در این شرایط ۲۵۰۰ کارت صادر کردیم، به رغم آنکه متقاضیان خیلی بیشتری هم داشتیم اما تصمیم گرفتیم براساس ظرفیت صندلیها کارت صادر کنیم. حالا ما یک دیتابیس از هویت، تحصیلات و ترکیب مخاطبان جشنواره داریم که در اختیار هر پژوهشگری قرار میدهیم. از این منظر تمام مخاطبان ما واقعی و خودجوش به جشنواره آمدند و حتی ما از میان آنها دست به انتخاب و غربالگری هم زدیم. آنچه از صحبتهای آن مستندساز من را ناراحت کرد، پایین آوردن یک رویداد دیگر برای نقد جشنواره حقیقت بود. به نظرم این نگاه بسیار غلط است، بهخصوص که نوع تفکر افراد را ظاهرشان معین نمیکند. به همان دوستمان هم این نکته را گفتم و او هم عذرخواهی کرد. خیلی از فیلمسازانی که حضور در جشنواره را تحریم کرده بودند هم اتفاقاً آمدند و فیلمهای خود را در کنار همین مخاطبان دیدند. واقعاً میتوانند درباره ترکیب مخاطبان جشنواره قضاوت داشته باشند.
فارغ از این استدلالها هم یک جواب دیگر میتوان به این شائبه و حرفوحدیثها داد؛ اساساً در این دوره و زمانه مگر میتوان کسی را به اجبار آورد و به تماشای مستند نشاند!؟ اگر ما توانسته باشیم چنین کاری کنیم، که خیلی بینظیریم! (خنده جمع)
* اجازه دهید یک سوال حاشیهای هم بپرسیم؛ سال گذشته و همزمان با برگزاری جشنواره فیلم فجر، حرف و حدیثهایی درباره حضور و مدیریت در سایه شما در این رویداد مطرح شد و بعد از آن تا به امروز هم شما موضعی در این زمینه نگرفتید؛ واقعاً نقش شما در جشنواره فجر سال گذشته چه بود؟
واقعیت این است که مسعود نقاشزاده که دبیری جشنواره فجر را برعهده داشت، از دوستان قدیمی بنده و اتفاقاً انسانی بسیار شریف، آگاه و درجه یک است. براساس تجربهای که بنده در حوزههایی مختلف داشتم، مشورتهایی هم از بنده میگرفتند اما از جایی به بعد که به برگزاری جشنواره نزدیک شدیم، از من دعوت کردند تا بهعنوان مدیر خانه جشنواره با آنها همکاری داشته باشم. ابتدا رد کردم چرا که نمیتوانستم اما چند روز مانده به جشنواره، آقای خزاعی به بنده مأموریت دادند که این کار را بپذیرم و برای همین هم این مسئولیت را پذیرفتم.
* یعنی حضورتان ارتباطی با ماجرای بیماری آقای نقاشزاده و ابتلایشان به کرونا نداشت؟
نه. فقط همزمان با هم شد. من بیشتر نقش مشورتی در برگزاری جشنواره داشتم که بعد از آن ایشان مبتلا به کرونا شدند. واقعاً بحث دیگری در میان نبود.
* بهعنوان سرفصل پایانی این گفتگو میخواهم در مقام یکی از مدیران سینمایی تحلیلتان را درباره شرایط بحرانی امروز سینمای ایران هم مطرح کنید؛ راه برونرفت از این شرایط را چه میدانید و مدیریت سینما چگونه باید نسبت خود را با جامعه هنرمندان سینما، بازتعریف کند؟
بهعنوان کسی که بعد از پایان دوران مدیریت، مجدد به چرخه تولید سینما بازخواهم گشت و در همین فضا زیست خواهم کرد، معتقدم سینمای ایران قبل از هر چیز باید مسئلهاش را در ذات خودش و با خودش حل کند. این یک مسئله اساسی است که با هیچ دولتی و در هیچ دورهای حل نشده است. سینمای ما هیچگاه نتوانسته است مستقل و خودکفا باشد، به جز معدودی از تولیدات. همه ماجراها هم از مریضی و ناقص بودن جریان اقتصادی سینمای ایران ناشی میشود.
در هیچ کجای دنیا هم توقع اضافه از جشنواره ندارند و بار اضافه به آن تحمیل نمیکنند. جشنواره محلی طبیعی برای نمایش فیلمها و گفتگو درباره آنهاست تا وارد پله بعدی شوند که همان گیشه و فروش است. ما اما همه هیجان خود را متمرکز میکنیم روی نمایش فیلمهایی که هیچکدام هم به فروش نمیرسد! وقتی یک موجود، از نظر اقتصادی، مستقل نیست، مدام دچار گرفتاری است و نمیتواند مسائل خود را حل کند و برای همین هم مدام دست به دامن دولت است. چنین موجودی، مدام اهل فرافکنی است و برای همه کارهای نکردهاش هم بهدنبال یک مقصر بیرونی میگردد. اولین اتفاقی که باید در سینمای ایران رقم بخورد، این است که دو طرف یعنی مدیران و سینماگران باید به درک درستی از هم برسند. ما در این مرحله معمولاً دچار یک خلط میشویم. هم من مدیر نسبت به موجودیت مستقل این موجود و هم طرف مقابل به من، به عنوان نماینده حاکمیت، نگاه درستی نداریم. خیلی وقتها نمیخواهیم نقشهای یکدیگر را بپذیریم. به محض اینکه از قواعد و قانونهای دیگران هم صحبت میکنیم، میگویند، کجای ما شبیه خارج است که اینها باشد! این خودش تبدیل به یک آنارشی میشود.
در این شرایط درک متقابل بسیار مهم است و امروز درک متقابل تنها با گفتگو حاصل میشود. اینجا باید نقش صنوف را هم جدی بگیریم. بحثهایی مانند «امنیت ملی» در هیچ کشوری شوخیبردار نیست. اگر ما یک صنف قدرتمند داشته باشیم که نسبت خود را با این قبیل مباحث و قواعد روشن کرده باشد، خیلی راحت میتوانیم در گفتگوها به نتیجه برسیم. امروز گرفتار عدم درک متقابل هستیم که معتقدم انشالله با گفتگو میتوانیم از این شرایط عبور کنیم و جشنواره فیلم فجر هم به بهترین شکل برگزار میشود. بدانیم که جشنوارهها در همه جای دنیا یک مدل مشخص هستند که چینش مشخصی هم دارند.
در هیچ کجای دنیا هم توقع اضافه از جشنواره ندارند و بار اضافه به آن تحمیل نمیکنند. جشنواره محلی طبیعی برای نمایش فیلمها و گفتگو درباره آنهاست تا وارد پله بعدی شوند که همان گیشه و فروش است. ما اما همه هیجان خود را متمرکز میکنیم روی نمایش فیلمهایی که هیچکدام هم به فروش نمیرسد! یادمان میرود قرارمان برای برگزاری جشنواره چه بوده است! اگر کسی جشنواره فجر را تحریم کند و فرداروز نسبت به وضعیت گیشه و فروش سینما انتقاد کند، دچار یک تناقض شده است. همه اینها در یک چرخه تعریف میشود و ما باید اجازه دهیم هر یک اجزای سینمای ایران کار خودش را بکند. همزمان همهمان هم مطالبهگری داشته باشیم و هم در فیلمهایمان نقد کنیم. قطعاً منتقدان وضع موجود باید حرفشان را بزنند و مطالبهگری کنند، اما همزمان باید سینما و جشنواره هم بتواند کار طبیعی خودش را انجام دهد. قطعاً «سینماحقیقت» هم اگر مثل همیشه بود و همه در کنار هم حضور میداشتیم، خیلی جذابتر و زیباتر بود. چرا میخواهیم این انرژی را کم کنیم؟
جشنواره بین المللی فیلم فجر فراخوان بخش تجلی اراده ملی این رویداد را منتشر کرد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی جشنواره بینالمللی فیلم فجر، متن فراخوان بخش تجلی اراده ملی چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر به این شرح است:
با استعانت از خداوند قادر متعال، بخش تجلی اراده ملی چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر ضمن دعوت از ارگانها، نهادها، وزارتخانهها و مؤسسات و سازمانهای دولتی و خصوصی، با شرایط ذیل برگزار میشود:
ارگانها میتوانند ضمن بررسی آثاری که در بخش مسابقه سودای سیمرغ جشنواره پذیرفته شدهاند، به فیلمهای منتخب از نگاه خود با توجه به اولویتهای موضوعی سازمان متبوع جوایزی اهدا کنند.
هیئت داوران هر سازمان مشتمل بر سه نفر از کارشناسان فرهنگی و هنری است که حضور یک نفر از داوران از میان کارگردانان، بازیگران، تهیهکنندگان، مدرسان و منتقدان سینما و یا یکی از مشاغل اصلی فنی در سینما با صلاحیت علمی و هنری و دو نفر از کارشناسان سازمان مذکور خواهد بود.
پس از درخواست تقاضا از سوی سازمانها، چگونگی مشارکت از سوی جشنواره بررسی و حداکثر ۱۲ سازمان انتخاب و اعلام خواهد شد.
همچنین پس از توافق فرم تکمیل شده به همراه معرفی نماینده تامالاختیار، یک نسخه لوح فشرده حاوی آرم سازمان و عکس و رزومه هیات داوران میبایست در اسرع وقت به مدیریت این بخش ارائه شود.
سازمانهای منتخب ضروری است نسبت به تکمیل فرم شرکت و مشخصات نماینده تامالاختیار و بارگذاری مشخصات سازمان ذیربط با آرم سازمان و رزومه هیئت داوران در سامانه جشنواره اقدام کنند.
در مراسم اهدای جوایز بخش تجلی اراده ملی که به صورت جداگانه و با حضور مقامات و روسای سازمانها و نهادها برگزار خواهد شد، نماینده هیئت داوران یا بالاترین مقام سازمان برای اهدای جایزه در جایگاه حضور خواهند یافت و بیانیههای هیئت داوران، تنها از طریق روابط عمومی جشنواره در فضای رسانهای منتشر خواهد شد.
ارگانها و سازمانهای متقاضی میتوانند جهت ارتباط و دریافت فرم تقاضا با دبیرخانه جشنواره به شماره ۲۲۷۳۴۹۳۹ تماس حاصل نمایند.
آخرین مهلت درخواست و تکمیل فرم ۲۹ دی ماه ۱۴۰۱ است و این تاریخ تمدید نخواهد شد.
هادی مقدمدوست این روزها دومین تجربه کارگردانی بلند خود در سینما را در قالب فیلم «عطرآلود» به سرانجام رسانده و این فیلم در مسیر آمادهسازی برای رونمایی در جشنواره چهلویکم فیلم فجر قرار دارد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از ایسنا، او که پیشتر با «سر به مهر» جنس سینمای مطلوب خود را به تصویر کشیده بود، در سالهای فعالیت مشترک با حمید نعمتالله در مقام فیلمنامهنویس آثار این کارگردان هم تمرکز ویژهای بر روابط انسانی و به تصویر درآوردن موقعیتهای خاص داشت. برگزاری کارگاه ایدهیابی در قالب جشنواره فیلم ۱۰۰، بهانهای شد تا گفتوگویی با این فیلمنامهنویس و کارگردان سینما داشته باشیم که ماحصلش را در ادامه میخوانید:
صادقانه چقدر حضور در کارگاهها و نشستهای انتقال تجربه را برای فیلمسازی موثر میدانید؟
اگر خیلی صادقانه بخواهم حرف بزنم و صداقتم را چاشنی اخم و شکوه و حسرت کنم، باید بگویم: چرا در دوران ابتدای علاقمندی ما کارگاه و نشست انتقال تجربه نبود یا خیلی کم بود؟ چه وضعی بود؟ چرا هیچکدام از افراد فیلمساز دعوت نمیشدند که برای علاقمندان سینما حرف بزنند و تجربههای خودشان را به آنها انتقال بدهند. یادم هست یک کانون فیلم بود به نام خانه فرهنگ که فیلم نمایش میداد و گاهی اوقات یک فیلمساز را هم دعوت میکرد و درباره آن فیلم برای حاضران حرف میزد. بقیه اوقات خود علاقمندان بودند که توی سر و کله هم میزدند تا از آن بین یک چیزی بهعنوان آموزه و تجربه دستشان را بگیرد. الان شرایط فرق کرده است. کارگاهها زیاد شده و افراد کارکرده راحت تجربههایشان را در اختیار میگذارند… علاقمندان هم خوب یاد میگیرند. خودشان هم از اینترنت فایلهای صوتی و تصویری کلاسهای فیلمسازان مطرح کشورهای دیگر را هم پیدا میکنند و از آنها چیز یاد میگیرند. کلاً کارگاه محل چیز یاد گرفتن است. کارگاه باعث میشود علاقمند سینما چیزی را که میشود راحت یاد گرفت را با سختی و دشواری و صرف زمان و عمر زیاد کشف نکند. صادقانه بخواهم بگویم این نشستها و کارگاهها خیلی موثر است. این فکر که این کارگاهها به درد نمیخورد فکر کاملاً غلط و اشتباهی ست. کارگاه به نواخت فراگیری علاقمندان سرعت میدهد و باعث افزایش اعتماد بنفس فیلمساز میشود و مهمتر از همه اینکه علاقمند فیلمسازی در کارگاه چیزهایی را یاد میگیرد که اگر کارگاه نبود شاید هیچگاه فرصت یادگیری آن را پیدا نمیکرد.
خودتان در دورههایی که قدمهای اول فیلمسازی را برمیداشتید، واقعاً در دوره و کارگاهی شرکت میکردید؟
خیلی کم بود. تنها کلاسهای موجود کلاسهای انجمن سینمای جوان و قبل از آن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. بعد از انحلال دورههای فیلمسازی کانون فقط انجمن وجود داشت که بسیار فعال و پرتکاپو بود و البته آنجا در وضعیتهای غیرآموزشی مثل کلاسهای انجمن بیشتر اوقات شمایل یک باشگاه و پاتوق باکیفیت را داشت. اما فیلمسازان حرفهای و کارکشته کارگاهی در آنجا نداشتند، اما مثلاً اگر میشنیدیم آقای داریوش مهرجویی به مناسبت جشنواره فجر میخواهد به دورترین نقطه شهر بیاید و یک ساعت راجع به سینما حرف بزند خودمان را میرساندیم که از لای حرفهایش نکته آموزشی پیدا کنیم. در دوره ما حتی کانون فیلم هم کم بود اما به خوبی از آن استفاده میکردیم. الان در زمینه مواد آموزشی و امکانات و فضای آموزشی فراوانی قابل توجهی پیدا شده است. البته گاهی اوقات دلایل سلبی باعث میشود که دورههای عمومی و کمهزینه و بیهزینه کاهش پیدا کند و کارگاههای پولی و گرانقیمت رونق بگیرد. اما کارگاه کمهزینه از کارگاه گرانقیمت پربازدهتر است. البته صاحبان آموزشگاه حتماً نظرات دیگری دارند و نظرشان هم حتماً محترم است اما کلاس و کارگاه وقتی خیلی گران باشد حالت فراگیری تحت تاثیر مبلغ زیادی که پرداخت کرده قرار میگیرد.
تفاوت کارگاههای جشنوارهای با کلاسهای دانشگاهی چیست؟
اصولاً تفاوت کلاس و کارگاه همان تفاوت تئوری و عملی است و دیگر تفاوت آن طول دوره کارگاه و کلاس و تعداد جلسات آن است و تفاوت دیگر تفاوت فردیست که کارگاه و یا کلاس را اداره میکند. استاد در کلاس دانشگاهی اساساً استاد دانشگاه است و تدریس در دانشگاه را بر اساس کتب منتخب خودش یا طرح درس معین انجام میدهد اما استاد کارگاه از بیرون دانشگاه آمده، مثلاً صداگذار یا طراح صحنه و یا مدیر تولید و یا فیلمنامهنویس است و برای انتقال تجربه یا کارگاه انتقال تجربه برگزار میکند یا اگر روش آموزشی شخصی برای خودش دست و پا کرده باشد دوره آموزشی بر پایه تجربیات خودش و به زبان خودش برگزار میکند. عمدهترین تفاوت بین کارگاه و کلاس دانشگاهی همین اخریست.
مشخصاً تجربه حضور در کارگاههای جشنواره فیلم ۱۰۰، چه ویژگی متمایزی برایتان جذابیت داشت؟
آنچه در این کارگاهها از مجموع حضور و همراهی با فیلمسازان جوان دریافت کردم پذیرندگی و آمادگی انجام فعالیتهای اشتراکی و فضای تبادل نظر هنری و ایدهپردازی آزاد بود. متوجه شدم که اغلب فیلمسازان شوق فعالیت گروهی دارند و انجام فردی کار و تکروی برایشان یک خصلت نهادینه و یا اخلاق ثابت نیست. متوجه شدم که فعالیت هنری برایشان بسیار جذاب است و روحیه خودرایی ندارند. آماده بودند که با هم ایدهها را شکل بدهند و با هم به ارتقای کارهای هم کمک کنند. اصولاً آدمهای تکرو اهل حضور در کارگاهها نیستند یا اگر وارد کارگاه شوند منزویترین عضو کارگاهها و یا افرادی هستند که در جلسات بعدی ریزش میکنند.
درست است که نسل جدید در همه حوزهها کمحوصلهتر شده و برای عبور از «تئوری» و رسیدن به «تجربه عملی» عجله دارند؟
بیحوصله صفت مناسبی نیست، شاید بشود گفت نسل جدید شوق و توقع رسیدن به نتیجه سریعتر دارد، جهان ارتباطات و رشد تکنولوژی و دسترسی بیشتر به دانش و اعتماد بیشتر به جوانان باعث شده که سرعت واقعی نتیجه گرفتن برای تازهواردان بیشتر شود، یعنی اگر در دو دهه پیش یک فرد به طور طبیعی و بر اساس شرایط و امکانات دورههای قبل در سی و چند سالگی به نتیجه میرسید الان طبیعیست که در بیست و چند سالگی به نتیجه برسد. امکانات هم بیشتر شده است. خب طبعاً وقتی امکانات برای بهره بیشتر از عمر و زمان وجود دارد عقلانی نیست که کار کش بیاید و آدم معطل شود، این بیشتر یک توقع واقعی ست تا بیحوصلهگی. نسل جدید منکر آموزش تئوری نیست او توقع دارد که وقت فوت نشود چرا که سرعت دسترسی به منابع آموزشی بسیار زیاد شده و نمیخواهد مانند دورانی که کلاً چندتا کتاب آموزشی وجود داشت و آموزش محدود بود زمان برای تئوری صرف شود. قبلاً که زمان بیشتری صرف میشد هم دلیلش همان محدود بودن امکانات بود.
البته ممکن است که این روزها آدمهای عجول هم بیشتر باشد اما اینقدر زیاد نیستند که بشود به یک نسل صفت بیحوصله داد، چون در همین کارگاهها دیدهام که وقتی لازم بوده که برای یک ایده زمان طولانیتری صرف شود پای کار ایستادهاند و حوصله به خرج دادهاند و نگفتند که ما یک نسل بیحوصله هستیم پس زودتر سر و تهش را هم بیاوریم. اتفاقاً تجربه عملی همیشه زمان بیشتری از تئوری نیاز دارد. تئوری زمان زیادی نمیخواهد، باز در همین کارگاهها میبینم که بچهها به دلیل دسترسی به منابع آموزشی خودشان کتابهای تیوریک را خواندهاند و مشتاق کار عملی هستند و حاضرند وقت زیادی برای کار عملی بگذارند. به نظرم نسل جدید و نسلهای آینده عمر مفید بیشتری دارند و از قضا چیزی که باید زودتر شروع کنند تجربه عملی است. همین الان هم در تولید سینما و جشنواره فجر هم میبینیم که جوانان حضور بیشتری از دورانهای قبل دارند و به دلیل بیشتر شدن امکانات حضور رسمی زودتری نسبت به نسلهای قبلی دارند.
آموزش ساخت فیلم ۱۰۰ ثانیهای، چه تفاوتی با آموزش فیلمسازی بهصورت کلی دارد؟
آیا نکته خاصتری باید در این دورهها آموزش داده شود؟ تفاوت چندانی ندارد. اصل قضیه سینما تسلط بر روایت و مهارت فیلمسازی و خلاقیت است. اگر تفاوتی وجود داشته باشد مهارت گزیدهگویی و ایجاز و ریزبینی بیشتر است. هر چند که همین سه عنصر هم در فیلمسازی غیر صد هم باید رعایت شود. کلاً تفاوت چندانی وجود ندارد.
واقعاً «ایدهیابی» برای فیلمسازی قابل آموزش است؟
بیتردید قابل آموزش است. اما آموزش لازم است که در یک فرایند عملی و نظری توامان باشد. ایدهیابی بیشتر محصول یک مشاهدهگری و اندیشهورزی تربیت شده است؛ یک تماشای هدفمند و دقیق و این در دورههای آموزشی قابل آموزش است. بچهها بارها گفتهاند که پس از دورههایی که با اساتید مختلف داشتهاند دیدشان برای ایدهیابی بازتر و دقیقتر و یابندهتر شده است.
یک ایده چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا متناسب ساخت یک فیلم ۱۰۰ ثانیهای باشد؟
واقعاً فرقی بین ایده یک کار سینمایی بلند با صد ثانیهای نیست. موضوع روایت و فهم مفاهیم انسانی و مضامین و فهم موقعیتهای بشری و کشف لحظهها و عناصر سینماییست. هر توصیه یا هر نسخهای برای اینکه «این صد است آن صد نیست» به روند زندگی سینمایی فیلمسازان صدمه میزند. خود فیلمسازی صد هم زیرمجموعهای از فهم سینما و رسانه است و ظرفیتهای مدیوم سینما است. قطع و اندازههای مختلف رسانهای همه با هم نقاط مشترک دارند و افراد هنری و رسانهای دانش مشترک بسیار دارند بهخصوص وقتی که مدیوم آنها مشترک و یکی باشد. صد یکی اندازههای سینمایی است و قواعد اختصاصی چندانی ندارد. قواعد و تجربهها همان قواعد و تجربههای سینماست.
اینکه کارگاهها در شهرهای خارج از تهران برگزار میشود چقدر برای هنرجویان استانی موثر است؟
واقعاً خیلی زیاد. مراکز نباید از هم جدا و به هم بیارتباط باشند. جدا جدا بودن شهرها از هم باعث انزوا و احساس محرومیت میشود. کار ارتباط خیلی ساده شده شهرها باید به هم سر بزنند حتی به صورت مجازی. این دید و بازدید و ارتباطها روحیهها را بالا میبرد و دلیل آن هم این است که فکر نمیکنند همدیگر را فراموش کردهاند و در عین حال از هم یاد میگیرند. این کارگاهها و پیش هم بودنها واقعاً نشاط بخش است.
سیزدهمین جشنواره بین المللی فیلم ۱۰۰ به دبیری یوسف منصوری و به همت سازمان سینمایی سوره اوایل اسفند ماه ۱۴۰۱ برگزار خواهد شد.
آیین اختتامیه سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم «عمار» در سینما فلسطین تهران برگزار شد.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، مراسم اختتامیه سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار از ساعت 18:45 پنجشنبه 22 دیماه مصادف با میلاد حضرت فاطمه (ص) و روز زن، در سالن شهید عجمیان سینمافلسطین برگزار شد.
محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی، محسن برمهانی معاون سیما و جمال شورجه کارگردان باسابقه سینما از حاضران در این مراسم بودند.
قرائت آیات قرآن کریم در ابتدای این مراسم که با اجرای فضهسادات حسینی برگزار شد، بر خلاف روال معمول با پخش ویدیویی از تلاوت قاری و نخبه شهید شاهچراغ، شهید فریدالدین معصومی صورت گرفت. حاضرین در مراسم پس از خواندن سرود ملی به تماشای کلیپی از اتفاقات شبهای پیشین جشنواره نشستند و پس از آن نوبت به معرفی آثار برگزیده رسید.
*جوایز بخش آرمان روحالله
جوایز بخش آرمان روحالله که به بهانه نکوداشت شهیدان آرمان علیوردی و روحالله عجمیان به جشنواره اضافه شده بود، با حضور هیئت داوران این بخش و خانواده شهید صیاد خدایاری و شهید علیاصغر بیگلو به برگزیدگان اهدا شد.
نخستین لوح تقدیر این بخش به مستند «پاییز حرم» ساخته علی خسروی رسید. خسروی پس از دریافت لوح تقدیر گفت: امیدوارم برای داشتن ایران قوی یک سینمای قوی داشته باشیم و بتوانیم مراحل پیشرفت اقتصادی ایران را نشان بدهیم.
دیگر لوح تقدیر این بخش به «خوبان عالم» به کارگردانی امید مدهج و حمیدرضا بهوندی رسید. همچنین اثر «برای بیرق» به کارگردانی محمود شهبازی توانست دیگر لوح تقدیر این بخش را از آن خود کند. شهبازی گفت: جشنواره «عمار» به جای معرفی سلبریتی سرباز برای وطن اهدا میکند و افتخار میکنم سربازی برای کشورم هستم.
فانوس بخش آرمان روحالله، به دلیل پژوهش جامع درباره تحولات جامعه به مستند «نقابدارها» رسید. محسن سلیمی کارگردان «نقابدارها» اظهار کرد: در شرایط فعلی نیاز به گفتگو است. بیگانگان کوچکترین فضایی را برای گفتگو برنمیتابند، از مردم میخواهم این فضا را بشکنند و وارد گفتگو شوند، تا میتوانیم باید فضا را عقلانی کنیم، ما فقط بلدیم شعار دهیم وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد، حالا که رهبر حکم جهاد داده است، پس به سمت جهاد تبیین برویم که ایشان روی آن تاکید دارند. کسی که پیشانیاش از نماز خواندن پینه بسته بود حالا به جاسوسی محکوم شده و در آستانه اعدام است، چه چیزی باعث میشود چپ نکنیم؟ این همان مباحث تعلیمی است.
*برگزیدگان بخش حافظه ملی
در بخش مستند حافظه ملی لوح تقدیر به «کابوس نیمهشب» به کارگردانی علی عارضی اهدا شد.در ادامه جایزه ویژه موزاییک مرگ بر آمریکا به «سفارت سیاه» به کارگردانی رضوانه فتحی تعلق گرفت و حضار با شعار مرگ بر آمریکا به تشویق این اثر پرداختند. فتحی پس از دریافت این جایزه بیان کرد: امیدوارم بتوانیم در جهاد تبیین موفق باشیم.
*بزرگداشت جمال شورجه
در بخشی از این مراسم، آیین پاسداشت جمال شورجه کارگردان و تهیهکننده سینما برگزار شد. در این بخش محمد خزاعی رییس سازمان سینمایی گفت: خوشحالم که فرصتی فراهم شد امشب خدمت شما برسم، قصد صحبت نداشتم من شاگرد آقای شورجه بودم زمانی که ایشان کارگردانی میکردند دستیار دو ایشان بودم. از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم درس اخلاق، صبوری و فداکاری.
وی افزود: در وصف او همین بس که جمال سینمای ایران و جمال سینمای انقلاب است. افتخار میکنم شاگردی او را کردم. سینمای ایران افتخار میکند چنین مردی را دارد. برای سلامتی او دعا میکنیم. برای جوانانی که قرار است در مسیر سینمای انقلاب کار کنند الگویی است اگر قرار است در عرصه سینمای انقلاب اتفاقی بیفتد ورود شما جوانان انقلابی و متعهد ضروری است.
رئیس سازمان سینمایی تأکید کرد: عمار در این سالها هم کادرساز و هم جریان ساز بوده است.
در این بخش با حضور محمد خزاعی، محسن برمهانی، علیرضا سربخش، محسن علیاکبری و همسر شهید صادق فلاحی از جمال شورجه تقدیر شد.
همچنین جایزه ویژه چفیه شهیدان خالقیپور به جمال شورجه اهدا شد.
شورجه در این بخش گفت: از عماریون ممنونم که نهال کوچکی را کاشتند که حالا تبدیل به درخت تنومندی شده است. یادم میآید حدود ۴۵ سال پیش مقام معظم رهبری به ما که دانشجو بودیم گفتند سعی کنید ایدهای که انتخاب میکنید ایده خوبی باشد که هرچه صیقل میدهید باطنش ارزشمند باشد.
وی افزود: از مسیولان ممنونم که این نهال را تبدیل به درخت تنومندی کردند که شاخه و برگ آن تمام ایران را گرفته است و امیدوارم به عالم تسری پیدا کند و سینمای ایران تبدیل به سینمایی شود که دیگران حسرت سینمای ما را بخورند چون این سینما متعهد و متشرع و با اخلاق است و با سینمای استکبار مقابله میکند.
*«پاییز 50 سالگی» برنده جایزه نهضت جهانی مستضعفین
برای اهدای جوایز بخش نهضت جهانی مستضعفین، خانواده شهیدان مجید و خلیل عظیمی و عمار بهمنی به روی صحنه آمدند و لوح تقدیر این بخش به «پاییز پنجاه سالگی» به کارگردانی محسن اسلامزاده رسید. فانوس این بخش نیز به «برای آزادی» به کارگردانی مصطفی آقا محمدلو و فرهاد حاجی عباسی تعلق گرفت.
فرهاد حاجی عباسی که برای دریافت جایزه روی صحنه آمده بود، گفت: پرداختن به آیت الله حکیم مسأله مهمی بود که به اهتمام شبکه الایام محقق شد خداراشکر توانستیم این شهید را بشناسیم و در خلال این مستند این روایت را به مخاطبان نشان بدهیم.
*برندگان تاریخ فرهنگی
لوح افتخار بخش تاریخ فرهنگی به «هنرمند واحد ۵» به کارگردانی محمدصالح حجتالاسلامی اهدا شد.لوح تقدیر دیگر هم به «مدرسهای در دوردست» به کارگردانی موسی جلالی و حمیدرضا بهوندی رسید.سومین لوح تقدیر به «پهلوانان نمیمیرند» سیدرضا بطحایی تعلق گرفت.
*برگزیدگان ملت قهرمان
لوح تقدیر بخش ملت قهرمان به «دلنگران آهوها» به کارگردانی ایمان ایزی و ابراهیم ضرغامی رسید.ایزی پس از دریافت جایزه خود گفت: ما دوست داریم در شهرمان بمانیم اما یک سری مشکلات هست که مجبور میشویم به تهران بیاییم. امیدوارم مسئولان کمک کنند تا ما بتوانیم در شهر خودمان فیلم بسازیم. سوژهای با محوریت یکی از شهدا در شهر خودمان سبزوار است که دعا کنید که آن را بسازم.
صاحب لوح تقدیر دیگر این بخش نیز «به نام پدر» ساخته قربانعلی طاهرفر بود.
*«سورجان» و «مادیون» برندگان جنگ اقتصادی
نخستین لوح تقدیر بخش جنگ اقتصادی به «سورجان» ساخته یوسف حسنزاده تقدیم شد. حسنزاده عنوان کرد: این مستند درباره محرومیتهای منطقه سیستان بود. من مستندهای زیادی درباره حاشیه شهرها ساختهام، مخاطبان اصلی من مدیران هستند گویا مدیران هنوز در خواب هستند! مثلاً جازموریان منطقهای است که همه درباره آن صحبت میکنند اما اتفاقی در آن رخ نمیدهد. این منطقه حتی کد روستایی ندارد. درد اینجاست که به یکی از وزارتخانهها رفتیم و هیچ چیزی برای آنها اهمیت ندارد. وضعیت منطقهای به گونهای است که مسئولان حتی یک شب هم نمیتوانند در آنجا بمانند.
«مادیون» مرتضی اسفندیاری نیز صاحب لوح تقدیر دیگر این بخش بود.
*«مردی با آرزوهای بزرگ» برگزیده بخش رویای ایرانی
لوح تقدیر بخش رویای ایرانی به «مردی با آرزوهای بزرگ» به کارگردانی عباس وهاج رسید. وهاج که خود از داوران جشنواره بود، پس از دریافت جایزه گفت: من فیلمساز نیستم من معلم هستم اما بهصورت حرفهای مستند نگاه میکنم. موضوع دفاع مقدس معمولاً در جریان مستندسازی ما مغفول میماند. منظورم سوژههای دفاع مقدس در میدان دفاع مقدس است. هر سال که از این موضوع فاصله میگیریم دسترسی به آن کمتر میشود. به موضوعات دفاع مقدس توجه کنید.
*نکوداشت بنیانگذار جشنواره
بخش دیگری از مراسم به نکوداشت یاد و خاطره نادر طالبزاده بنیانگذار جشنواره مردمی فیلم عمار اختصاص داشت. پس از پخش کلیپی درباره این هنرمند و فیلمساز فقید، سهیل اسعد دبیر جشنواره روی صحنه آمد و در خصوص ویژگیهای مرحوم نادر طالبزاده چنین گفت: حاج نادر تنها کسی در زندگی بنده بود که رفتارش از گفتارش بلیغتر بود. ما آنقدر ضعف ایمانی داریم که مجبوریم با شعار فضا را مدیریت کنیم. حاج نادر کسی بود که با رفتار و اخلاصش میتوانست شما را قانع کند. این اولین درسی بود که از حاج نادر گرفتم و به راهم امیدوار شدم.
وی ادامه داد: حرکت حاج نادر همراه با بصیرت بود. او صاحب نگاه عمیق بود و اول با نگاهش حقایق را درک میکرد و بعد تصمیم به حرکت میگرفت. حاج نادر قدرت جذب و جاذبه داشت. حاج نادر هنر انتخاب فصل مشترک میان آدمها را داشت. افرادی را که گاهی دچار تناقضهای ایدئولوژیک بودند، میتوانست به مکتب خود جذب کند. حاج نادر عمق عرفانی داشت و ارتباط با خدا مهمترین نکته زندگیاش بود.
در ادامه گروه سرود «مصباح» شهر بیرجند شعر «نسل طلایی» را تقدیم مخاطبان کرد.
*دریافت نشان مردمی استقلال از دستان فرزند شهید فخریزاده
در بخش دیگری از مراسم، زنان برگزیدهای که سوژه آثار حاضر در جشنواره بودند، نشان مردمی استقلال را از دستان فرزند شهید محسن فخریزاده دریافت کردند. بیبی فاطمه حقیرالسادات، مریم گلآبادی، معصومه ساوکی و فاطمه مطلق صاحبان چهار نشان مردمی استقلال بودند.
*جوایز بخش نقد درون گفتمانی و فیلم داستانی
در ادامه مراسم با حضور محسن علیاکبری و مهران رجبی از داوران بخش فیلمهای داستانی، برگزیدگان دو بخش نقد درون گفتمانی و فیلمهای داستانی معرفی شدند.
در بخش نقد درون گفتمانی لوح سپاس به سعید ساروقی کارگردانی مستند «هپکوتیزم» اهدا شد.
ساروقی گفت: این مستند روایتی از ده سال مشکلات کارخانه هپکو بود و سعی کردیم صدای کارگران مظلوم هپکو باشیم. این کارخانه امروز زنده است اما واردات کمر این کارخانه را شکسته است به عنوان یک مستندساز تقاضا دارم به این موضوع رسیدگی و مشکلات این کارخانه حل شود
لوح تقدیر دیگر برای پژوهش مستند «شاهدان عینی» به داوود مبصری رسید.
فانوس این بخش به «نیوجرسی» ساخته علی ظهیری تعلق گرفت.
وی گفت: «عمار» واقعاً بی حد و مرز است از همه کسانی که در ساخت این فیلم کمک کردند تشکر میکنم.
در بخش تیزر فرهنگی لوح تقدیر به «حوض خون» به کارگردانی محمد دیماسی رسید.
فانوس این بخش به «هزار جان گرامی» ساخته امیرحسن نوروزی تعلق گرفت.
در بخش داستانی کوتاه هم لوح تقدیر به «محافظ» به کارگردانی محمدجواد موحد و محمدجواد شفاه رسید.
موحد گفت: ما چند روز بعد از حادثه شاهچراغ تلاش کردیم کاری کنیم برای بزرگداشت شهدایی که جسم و جانشان توسط داعش واقعی و روحشان توسط داعش مجازی هدف قرار گرفت.
فانوس این بخش به «اسما» به کارگردانی مصطفی آقا محمدلو اهدا شد.
در بخش داستانی بلند هم فانوس این بخش به «نگهبان» به کارگردانی حمید بیات رسید.
در بخش سریال لوح افتخار به «آقای قاضی» به کارگردانی سجاد مهرگان تقدیم شد.
در بخش بازیگری لوح افتخار به مهدی زمین پرداز برای بازی در «نگهبان» و «روحینا» اهدا شد.
لوح افتخار در بخش بهترین دستاوردهای فنی هم به احمد گودرزی برای فیلمبرداری «محافظ» رسید.
مهران رجبی داور این بخش هم بیان کرد: من کل این فیلمها را به خانه بردم و دیدم توفیق نداشتم در جلسه هیات داوران باشم.
اختتامیه سیزدهمین جشنواره مردمی فیلم عمار، با اجرای گروه سرود کانون محمدیه که متشکل از نونهالان خوشذوق و هنرمند بود، در ساعت ۲۲:۱۰ به کار خود پایان داد.
مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی در مراسم معرفی برگزیدگان «سینما سلامت»، استفاده از شیوههایی نظیر رویدادهای ایدهپردازانه را در ارتقای کمی و کیفی فیلمنامهها موثر دانست.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی، مراسم پایانی و ارائه طرحهای منتخب نخستین رویداد «سینما سلامت» با حضور متخصصان کادر سلامت و سینماگران چهارشنبه ۲۱ دی در سالن زندهیاد عباس کیارستمی بنیاد سینمایی فارابی برگزار شد.
زهرا شاهینفر دبیر اجرایی رویداد «سینما سلامت» با اشاره به اینکه شاید بتوان گفت در دوران پساکرونا قرار داریم یا دستکم نقطهای بر پایان التهابهایی گذاشتهایم که ناشی از ویروس همهگیر کرونا بود، اظهار کرد: خوشحالم که امروز برای یک اتفاق مبارک گردهم آمدهایم. برگزاری رویداد «سینما سلامت» باعث شد طرح فیلمنامهها و متونی ثبت شود که در آنها به حقایقی درباره بحران کرونا و کادر درمان پرداخته میشود. ما در دوران کرونا وارد میدان جنگ با ویروسی ناشناخته شدیم و توصیف زحمات و مشقاتی که کادر درمان در آن دوران کشیدند و خاطرات تلخ و شیرینی که به ثبت رسید، حالاحالاها جای پرداختن دارد.
دبیر اجرایی این رویداد خاطر نشان کرد: نویسندگان حاضر در رویداد «سینماسلامت» در روزهای برگزاری از نزدیک تا حدی با شنیدن خاطرات و تجارب کادر درمان در جریان قرار گرفتند که برای کادر سلامت چه اتفاقاتی رقم خورد.
او افزود: رویداد «سینما سلامت» از آذرماه آغاز به کار کرد و با وجود اینکه هیچ پیشبینی از میزان استقبال نداشتیم، آثار درخوری هم از سینماگران و هم از کادر سلامت دریافت کردیم و در نهایت بعد از برگزاری دو پیشرویداد، از میان بیش از ۳۰۰ طرح ۱۵ طرح نهایی امروز پیچ یا ارائه شد که در نهایت به پنج طرح نهایی رسیدیم تا در پنج گروه سه نفره با حضور منتورها، بسط یافته و به پختگی رسیدند و از میان آنها انتخاب نهایی صورت گرفت.
در ادامه مراسم قرعهکشی گروههای نویسندگان برای ترتیب ارائه طرحها برگزار شد و پنج گروه با انتخاب یک نماینده طرحهای خود را ارائه کردند.
نیازمند قلمهای نویسندگان برای روایتگری حادثه تاریخی کرونا هستیم
براساس این گزارش، در ادامه مراسم پدرام پاک آیین مدیر روابط عمومی وزارت بهداشت، با اشاره به اینکه امروز چقدر نیاز به قلمهای نویسندگان احساس میشود تا روایتگر این حادثه تاریخی و غربت و واکنش بشری در برابر ویروس منحوس کرونا باشند تاکید کرد: همهگیری کرونا و ایستادن بر مرز زندگی و مرگ و دلمشغولی آدمی نسبت به مرگ که از رگ گردن نزدیکتر است، ظرفیت تولید آثار هنری زیادی را دارد. رگههای درخشانی را از توجه به این ظرفیت را امروز من نیز به عنوان مخاطب در «سینماسلامت» دریافت کردم.
او در ادامه افزود: کرونا فرصت مشاهده و آزمون دست اول را برای هنرمندان ما فراهم کرد اما چرا هنوز شاهد آثاری که مبتنی بر ظرفیتهای فرهنگی و هنری ما پدید آمده باشند، نیستیم؟ اگرچه شاهد کثرت محصولات فرهنگی و هنری هستیم، اما هنوز چشم انتظار محصولی از میان این متون هستیم که امیدوارم به لطف این رویداد محقق شود.
لزوم همراهی هنرمندان در به تصویر کشیدن مصائب ویروسی که به اندازه جنگ جهانی تلفات داشت
در ادامه مراسم حسین قناعتی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران نیز با بیان اینکه کرونا یک حادثه بزرگ تاریخی است که یک جامعهشناس بزرگ آلمانی دنیا را به قبل و بعد از آن تقسیم کرده، افزود، ۳۰۰۰ دانشمند در ۱۷ کارگروه سال ۲۰۳۰ را پایان نابرابری در دنیا اعلام کردهاند و در این دیدگاه سلامت نقش مهمی دارد.
امیدواری برای تولید دومین فیلم فارابی با محوریت نظام سلامت
در ادامه سیدمهدی جوادی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی با تاکید بر اینکه برای ما موضوعات مرتبط با نظام سلامت از اهمیت بالایی برخوردار است، گفت: امروزه در آثار سینمایی جهان نیز توجه ویژهای به سلامت و درمان میشود، ما نیز از روزی که مسئولیت بنیاد سینمایی فارابی را برعهده گرفتیم، موضوع سلامت را در اولویتهای خود قرار دادیم، اما متأسفانه با فیلمنامههای خوبی در این حوزه روبهرو نشدیم.
جوادی افزود: استفاده از شیوههای کارآمدی نظیر رویدادهای ایدهپردازی میتواند ضعف ما را در کم و کیف فیلمنامههایی با چنین محوریت موضوعاتی برطرف کند.
مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی در ادامه بیان کرد: امسال یکی از آثار بنیاد سینمایی فارابی که در جشنواره فیلم فجر نیز انشالله به نمایش درخواهد آمد، به حوزه سلامت اختصاص دارد که امیدوارم دومین فیلم سینماییمان با این محوریت نظام سلامت و درمان را در سال پیش رو مبتنی بر ایدههای برگزیده همین رویداد تولید کنیم.
او با اشاره به برگزاری جلسهای با قناعتی رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران، اظهار کرد: در این نشست همفکری ایده «دانشگاه پزشکی اجتماعی» مطرح شد که از نظر ما سینما همان ابزاری است که میتواند به تحقق این ایده کمک کند.
وی تاکید کرد: نباید به راحتی از ماجراهای کرونا و دستاوردهای آن عبور کنیم. صحنههایی را که جهاد و ایثار گروههای جهادی و کادر درمان در روزهای کرونایی آفریدند هیچگاه از ذهن و یاد مردم محو نخواهد شد و ما در بنیاد سینمایی فارابی رسالت خود میدانیم که این صحنهها را در قاب سینما، ماندگار کنیم.
جوادی در پایان سخنان خود اشارهای به نام و یاد هنرمندانی که جان خود را بر اثر ابتلا به کرونا از دست دادند، داشت.
بخش پایانی مراسم اختصاص به معرفی طرحهای برگزیده داشت که سه طرح فیلمنامه به قلم زکیه فقیهی، گلزار رضوی و طرح مشترکی از یگانه محمدی و امیرحسین فراتی برای تبدیل به فیلمنامه بلند سینمایی توسط هیات داوران انتخاب و معرفی شدند.
براساس این گزارش، در نخستین رویداد «سینما سلامت» از خانواده گرانقدر دو شهید مدافع سلامت، «غلامرضا فخرینیا» و «منوچهر حاج آقا شهرستانی» با اهدای تندیس سینما سلامت تقدیر ویژه به عمل آمد.
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس هیات امنای بنیاد فرهنگی و هنری رودکی در حکمی، مهدی سالم را بهعنوان مدیرعامل این بنیاد منصوب کردند.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، در حکم محمد مهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ خطاب به مهدی سالم بهعنوان مدیرعامل بنیاد رودکی، تعامل ویژه با هنرمندان و اصحاب فرهنگ، حمایت از آفرینشهای حرفهای هنرمندان سراسر کشور متناسب با راهبرد عدالت فرهنگی از جمله مهمترین ماموریتهای دوره جدید بنیاد رودکی اعلام شده است.
مهدی سالم متولد سال ۱۳۶۲ و دانش آموخته دکترای مدیریت فرهنگی است. مدیریت شبکه امید، عضو هیات مدیره کانون پرورش فکری، مشاور فرهنگی و رئیس مرکز اطلاع رسانی وزارت ارتباطات و مدیر فرهنگسازی مرکز رسانههای دیجیتال در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از جمله سوابق اوست.
به گزارش خبرنگار مهر، پیش از این مجید زینالعابدین عهدهدار مسئولیت مدیرعاملی بنیاد رودکی بود.
سالم مانند زینالعابدین سابقه مسئولیت در صداوسیما را داشته است.
کارگردان مستند «جزیره ماهی» که به روایت ناگفتههایی از عملیات «کربلای ۴» اختصاص دارد درباره مصائب پرداختن به این سوژهها به طرح نکاتی پرداخت.
به گزارش سینمای خانگی به نقل از مهر، مستند «جزیره ماهی» به کارگردانی رضا اعظمیان با موضوع عملیات «کربلای ۴» مدتی است که بهصورت آنلاین در حال اکران است، مستندی که پیش از این با نام «فریب و بیتدبیری» ساخته شده بود اما بعد از پایان کار برای نمایش در جشنواره «سینماحقیقت» به توصیه مدیران به «جزیره ماهی» تغییر نام داد.
کارگردان این مستند که خود در عملیات «کربلای ۴» حضور داشته است سعی کرده با ساخت این مستند مصاحبهمحور، روایتهای موجود درباره این عملیات را به تصویر بکشد؛ عملیاتی که مستند به آنچه که پیش از این گفته شده بود، یک عملیات لو رفته بوده و باعث شهادت بسیاری از رزمندگان دفاع مقدس از جمله شهادت تعداد بالایی از غواصان شده است.
با رضا اعظمیان گفتگویی درباره این مستند داشتیم:
* با ورود پیکر شهدای غواص به کشور و تشییع آنها در تهران، آگاهی مردم از چگونگی شهادت این شهدا، موج جدیدی از ابراز عشق و علاقه مردم ایران نسبت به شهدای دفاع مقدس در کشور شکل گرفت، همین مساله سبب شد تا افکار عمومی بیشتر به دنبال کسب آگاهی از چگونگی شکلگیری عملیات «کربلای ۴» باشد. در همین راستا آثار سینمایی مختلفی نیز تولید شد که مورد توجه مخاطبان سینما قرار گرفت. اما بیشک ساخت یک مستند درباره این عملیات که اما و اگرهای بسیاری با خود به همراه دارد، میتواند پروسه سختی به شمار رود. مهمترین دلیل شما برای تولید چنین مستندی چیست؟
بسی جای تاسف است. برخی از افرادی که در دوران هشت سال جنگ ایران و عراق طراحان اصلی عملیاتهای موفق و ناموفق بودند، امروز به جای اینکه واقعیت را به صورت شفاف با مردمی که طی این سالها تمام قد پشت آنها بودهاند، مطرح کنند؛ سعی دارند واقعیتهای آن دوران را تحریف کنند. بنظرم یکی از مهمترین اتفاقهایی که باید در زمینه دفاع مقدس بعد از گذشت سی و سه، چهار سال از جنگ ر رخ دهد این است که واقعیت آن روزهای دفاع ملت ایران بدون هیچ چشمپوشی به مردم گفته شود و به عنوان سندی برای آیندگان در دسترس محققین قرار گیرد.
در مورد عملیات «کربلای ۴» در این چند سال اخیر، متاسفانه نابخردانه توسط دوستان و آگاهانه توسط فرصتطلبان در داخل و خارج از کشور تحریفاتی صورت گرفت که باعث کنجکاوی ملت ایران شده است. از اینرو بر آن شدم که جهت ادای دِین به بچههای جبهه و جنگ و پیشگیری از تحریفات بیشتر مستند «جزیره ماهی» را جلوی دوربین ببرم و در این خصوص تمام سعی و توانم را به کار بستم که در ساخت این مستند یک راوی بیرونی باشم و بدون هیچ دخالتی تمام اتفاقات را به نقل از این دوستان بیان کنم.
* انتخاب لشکر امام حسین (ع) برای روایت واقعیتهای این عملیات بر چه اساس صورت گرفت؟
پیش از هر چیز باید بگویم که من در این عملیات همراه لشکر بودم. از طرفی علیرغم اینکه شهید حسین خرازی فرماندهی لشکر امام حسین (ع) در اولین فراخوان قرارگاه پس از توجیه طرح عملیات توسط فرماندهی سپاه، بلافاصله با بخشی از عملیات «کربلای ۴» با استدلال مخالفت کرد و طرح جایگزین ارائه کرد، متاسفانه فرماندهی سپاه این طرح را نپذیرفت. با این وجود تا فرماندهان قرارگاه اعلام کردند، که انجام این عملیات خواست نظام است، لشکر امام حسین (ع) در این عملیات چه در شکستن خطوط و تصرف مواضع دشمن موفق ترین عملکرد را نسبت به سایر یگانهای سپاه داشت و متاسفانه بیشترین آسیب در این عملیات را هم متحمل شد.
* شما خودتان هم در عملیات «کربلای ۴» حضور داشتید، میخواهم بدانم تا چه اندازه از نزدیک درگیر این عملیات و واقعیتهای پشت پرده آن بودید؟
یک ماه قبل از عملیات «کربلای ۴» شهید خرازی به موقعیت لشکر در منطقه عملیاتی «کربلای ۳» آمد و من که مدتی در آنجا بودم را به منطقه عملیات جدید (کربلا ۴) واقع در خرمشهر محور پل نو و نهر عرایض برد و گفت که قرار است در این منطقه عملیات انجام بدهیم شما بمان توجیه شو برای عملیات. چهار، پنج روزی در منطقه بودم و تا حدودی نسبت به محورهای که لشکر قرار بود عملیات انجام دهد آشنا شدم. در این چند روزی که در منطقه بودم آسمان ابری بود و اتفاق خاصی نیفتد که قابل توجه باشد. اما روز پنجم قبل از ظهر با آفتابی شدن هوا، هواپیماهای شناسائی دشمن در چندین نوبت بر فراز منطقه پروازهایی را انجام دادند. بعد از ناهار راهی شهرک دارخوئین که مقر لشکر در جاده اهواز آبادان بود شدم. بیش از یک ماهی بود که به شهرک نرفته بودم.
بعد از آماده شدن مستند «جزیره ماهی» برای شرکت در جشنواره «سینماحقیقت» مجبور شدم اسم فیلم که قبلاً «فریب بی تدبیری» بود را به «جزیره ماهی» تغییر دهم. البته چندین بار هم از طرف مدیریت جشنواره تماس گرفتند و گفتند که باید پلانی را حذف کنم که من زیر بار نرفتم برای همین از آبادان که خارج شدیم پس از سهراهی ماهشهر آبادان به سمت اهواز، متوجه شدم در این مدت تقریباً اکثر یگانهایی که قرار بود در عملیات جدید (کربلای ۴) شرکت داشته باشند در شرق جاده اهواز آبادان قرارگاههای پشتیبانی نیروهای خود را برپا کردند. ۷، ۸ کیلومتری که از آبادان به سمت اهواز حرکت کردیم، هواپیماهای دشمن قرارگاههای پشتیبانی یگانهای عملیاتی سپاه در شرق جاده آبادان را بمباران کردند و تا رسیدن ما به چهارراه شادگان و دارخوئین هواپیماهای دشمن سه مرتبه مقر پشتیبانی نیروهای یگانهای خودی را بمباران کردند.
وقتی رسیدم به مقر لشگر در شهرک دارخوئین، ماجرای پروازهای شناسائی و بمباران مقرهای پشتیبانی نیروهای خودی را به شهید خرازی گزارش دادم و گفتم به نظرم منطقه عملیاتی جدید (کربلای ۴) به علت این شلوغیها لو رفته است. البته با توجه به موقعیت جغرافیایی منطقه که نیروهای عراقی بهراحتی از روی دکل پتروشیمی در منطقه ابی الخصیب با دوربین جنگی قوی قادر بودند تا عمق ۷۰، ۸۰ کیلومتری جاده آبادان به اهواز و خرمشهر به اهواز را رصد کنند و به راحتی تمام نقل و انتقال یگانهای ما را زیر نظر داشته باشند. خیلی سادهلوحانه است اگر نپذیریم دشمن نسبت به انجام عملیات «کربلای ۴» توسط نیروهای ایران آگاه بوده است.
* یکی از نکاتی که در عملیات «کربلای ۴» وجود دارد، مساله لو رفتن عملیات و در نهایت شهادت تعداد بسیاری از رزمندگان بود. برای نشان دادن این مساله در مستند تا چه اندازه با محدودیت مواجه شدید؟
تمام حرفهایی که در فیلم مستند «جزیره ماهی» به آن اشاره میشود در کتابهای که در مورد عملیات «کربلای ۴» بر اساس مستندات ضبط شده راویان جنگ در مرکز مطالعات و اسناد دفاع مقدس قبل از مدیریت آقای نائینی به چاپ رسیده، موجود است. اگر ملت ایران اهل مطالعه بودند بیشک برخی از فرماندهان شاخص آن سالها بعد از حدود سی و دو سه سال به راحتی نمیتوانستند با تحریف عملیات «کربلای ۴» آن را یک «عملیات فریب» عنوان کند.
از طرفی جناب آقای فارسی بر اساس فیلمهای گفتگوی فرماندهان جنگ که در مورد عملیات «کربلای ۴» در سال ۷۴ توسط روایت فتح تهیه شده بود، فیلم مستند «شلمچه» را در سال ۱۳۹۴ تهیه کرد که در آن مستند سردار رئوفی و سردار اسدی چندین بار درباره لو رفتن عملیات و انتقال آن به فرماندهی سپاه صحبت میکنند. ولی مشکلات این عملیات بیشتر از لو رفتن عملیات «کربلای ۴»، مشکل طرح مانور عملیات مخصوصاً در بخش عبور از رودخانه شط العرب و تصرف مواضع دشمن در شبه جزایر بود که با استحکامات و تسلیحات بسیار زیاد و پیشرفتهای توسط دشمن در این جزایر استفاده میشد.
در این خصوص هم در اولین فراخوان قرارگاه برای توجیه طرح عملیات، شهید خرازی در جمع فرماندهان قرارگاه و یگانهای عملیاتی با این بخش از طراحی عملیات که عبور از رودخانه اروند رود است به صراحت مخالفت میکند و عملیات عبور از رودخانه و درگیری با مواضع دشمن در این شبهه جزایر چندگانه را به گیر افتادن در تار عنکبوت تشبیه میکند و حتی پیشنهاد میدهد جهت انجام عملیات در منطقه ابی الخصیب بیاییم بر اساس تجربه عملیات فتحالمبین که لشکر امام حسین (ع) با دور زدن و نفوذ در عمق مواضع دشمن موفق به محاصره نیروهای ارتش عراق شد و آزادی سازی بخش قابل توجه خاک کشورمان و انهدام و به اسارت گرفتن جمع زیادی از نیروهای عراقی را در پی داشت، عمل کنیم.
شهید خرازی توصیه میکند که بهجای عبور از رودخانه بیاییم بعد از شرق جزیرۀ ام الرصاص، با گرفتن سرپلی از مواضع دشمن در ساحل جنوبی اروند رود، با پیشروی به سمت منطقه ابی الخصیب دشمن را در جزایر دور بزنیم و آنها را محاصره کنیم. ولی متاسفانه طرح پیشنهادی او مورد استقبال فرماندهان ارشد قرارگاه قرار نمیگیرد.
خوشبختانه در مستند «جزیره ماهی» تمام اشکالاتی را که فرماندهان لشکر امام حسین (ع) در خصوص عدم موفقیت عملیات از زمان ابلاغ تا ساعاتی پیش از عملیات به شهید خرازی اعلام و او نیز به قرارگاه منتقل کرده بود؛ منعکس شده و متاسفانه در طول عملیات تمام اشکالات و موانعی که فرماندهان لشکر پیش بینی کرده بودند اتفاق میافتد که تلفات جبران ناپذیری را برای لشکر امام حسین (ع) در عملیات در پی داشت.
* زمانی که فیلم برای نمایش آماده شد با ممیزی هم مواجه شدید؟
بعد از آماده شدن مستند «جزیره ماهی» برای شرکت در جشنواره «سینماحقیقت» مجبور شدم اسم فیلم که قبلاً «فریب بیتدبیری» بود را به «جزیره ماهی» تغییر دهم. البته چندین بار هم از طرف مدیریت جشنواره تماس گرفتند و گفتند که باید پلانی را حذف کنم که من زیر بار نرفتم و نهایتاً فیلم در بخش شهید آوینی «سینماحقیقت» پذیرفته شده و تنها برای هیئت دواران به نمایش در آمد که مورد پسند آنها واقع شد و جایزهای هم به «جزیره ماهی» دادند.
* از آقای محسن رضایی که نگاهی متفاوت از نگاه شما نسبت به ماجرای کربلای چهار دارد هم خواستید که در این مستند حضور داشته و حرفهای خود را بزند؟
خیر. چرا که هیچ دسترسی به او نداشتم، مگر میشود این افراد را دید. اولین بار این فیلم را برای سردار صبوری نشان دادم، او بعد از دیدن این فیلم گفت که باید این فیلم را حتماً مقام معظم رهبری ببینند و من حتماً در این مورد پیگیر خواهم شد. در ادامه نیز برخی از دوستان پیشنهاد دادند که آقای محسن رضایی این فیلم را ببیند و جلسهای با حضور آقایان سرداران محسن رضایی، حسین علائی، مرتضی قربانی، مهدی مبلغ، عباس محتاج و آقای رسول زاده و دو تن از افراد دفتر آقای محسن رضایی برگزار شد و فیلم را دیدند. بعد از تماشای فیلم آقای اعلایی که در عملیات «کربلای ۴» فرماندهی قرارگاه نوح را عهده دار بود، گفت ملت ایران باید در برابر سلحشوری نیروهای لشکر امام حسین (ع) در عملیات «کربلای ۴» سر تعظیم و تکریم فرود آورند. بدون استثناء همه دوستان از ساختار فیلم بسیار خوششان آمد. بطوری که آقای رسول زاده مسئول دفتر آقای رضایی به آقای رضایی گفت که شما تابهحال آقای اعظمیان را دیده بودید و آقای رضایی گفت که به یاد ندارم!
* بعد از اینکه آقای رضایی مستند را دید، پیشنهاد مصاحبه را به او ندادید؟
آقای محسن رضایی که از شیوه ساختار روایی این مستند بسیار خوشش آمده بود اما ظاهراً با محتوی آن مشکل داشت، از من سوال کرد که میخواهی با این فیلم چه کنی؟ گفتم بیایید با نمایش مستند «جزیره ماهی» در سیما و پس از آن با تحلیل فیلم توسط شما و یک کارشناس به شایعات عملیات «کربلای ۴» پایان دهید. او با اشاره به اینکه این فیلم روایت کاملی از «عملیات کربلای ۴» نیست، غیرمستقیم مخالفتش را با پیشنهاد من اعلام کرد. گفتم اگر این شیوه ساختار را دوست دارید من حاضرم عملیات «کربلای ۴» را بر اساس اسناد راویان دوران جنگ که در کنار شما و دیگر فرماندهان ارشد قرارگاه و یگانهای عملیاتی بودند و همچنین مصاحبه با فرماندهان یگان عملیاتی این شیوه ساختار و بازسازی بخشهای حماسه جنگ تهیه کنم.
آقای رسول زاده بلافاصله گفت که من با آقای علی عسگری رییس وقت صدا و سیما تماس میگیرم و امکان نمایش این فیلم را برای او و مدیران سیما فراهم میکنم که با مشارکت و بسیج آنها بتوانیم شرایط ساخت مستند درباره تمامی عملیاتهای دوران دفاع مقدس را با شیوه ساختار «جزیره ماهی» برای شما مهیا کنیم.
من پیشنهاد کردم اگر واقعاً تصمیم دارید بر اساس واقعیتهای جنگ ۸ ساله ایران و عراق فیلم تهیه کنید، باید ساخت فیلم در مورد عملیاتهای جنگ را به بخش خصوص بسپارید و سپاه ضمن تخصیص بودجه با در اختیار گذاشتن اسناد عملیاتهای دوران دفاع مقدس فقط بر محتوای فیلم نظارت داشته باشد. بر این اساس قرار شد که آقای رسولزاده با آقای نائینی صحبت کند و کار را بر اساس پیشنهاد من پیگیری کند. که پس از چندین جلسه با آقای نائینی، به صراحت گفت فیلم «جزیره ماهی» علیرغم اینکه از لحاظ حرفهای بسیار خوب ساخته شده ولی از لحاظ اسنادی مورد تایید من بهعنوان مسئول مرکز اسناد نیست.
این در حالی است که افرادی که عملیات «کربلای ۴» را در فیلم روایت میکنند تماماً فرماندهان نیروهای غواص و سوار شناور لشکر امام حسین (ع) هستند که در عملیات «کربلای ۴» خودشان حضور داشتند و بعضاً زخمی و اسیر شدند. خیلی عجیب بود. از آقای نائینی پرسیدم خب اگر صحبت این فرماندهان که در عملیات «کربلای ۴» حضور داشتند، مورد تایید شما نیست میشود بگویید مستندات شما چیست که ما هم بدانیم. که او در جواب گفت «جزیره ماهی» نه از لحاظ اسنادی مورد تایید است و نه قابل پخش است. مگر یک بخشهایی حذف شود و در ادامه گفتند اگر قرار باشد که شما در مورد عملیاتهای جنگ ایران و عراق فیلم تهیه کنید باید مبتی بر سیاستهای ما و مرکز اسناد باشد.
من اما آدمی نیستم که بتوانم واقعیت جنگ را که بسیاری از مردانِ این سرزمین را از ملت ایران گرفت تحریف کنم. از این رو جهت گرفتن پروانه نمایش اقدام کردم که با حمایت تمام قد آقای روحاله سهرابی مجوز «جزیره ماهی» صادر شد و اکنون در سایت «هاشور» به صورت آنلاین در حال اکران است.